شراره سعیدی/ رادیو کوچه
جنین نفرت، تنها با خونآبه مکرر تحقیر رشد میکند، ما ملتی تحقیرشده هستیم، آنقدر تحقیر شدهایم که نفرتمان از ما بلندتر شده، وقتی قومی کهن با مشخصه تکبر، هر روز از سوی کسانی که هیچ برایشان زیاد مینماید سرخم میکنند و عادت کردهاند که حتا در خصوصیترین مسایل زندگیشان پاسخگو شوند، آنگاه باید از همدیگر بترسند، ما تبدیل به موجوداتی مخوف شدهایم.
تحمل مرتضوی در هیبت یک قاضی همانقدر غیرممکن است که تجسم رهایی موجودی افسانهای از چاهی در یک بیابان مقدس، ردپای او را در انهدام هرنوع حرکت ادبی، فرهنگی، هنری… می توان دید.
پرونده وبلاگنویسان در سال 1383 توسط کمیته اماکن و با دستگیری نه نفر از نویسندگان و مدیران فنی چند وبسایت اینترنتی آغاز شد، اما مانند بسیاری از پروندههایی که به رسانهها مربوط میشد، معلوم شد که کل این پروژه توسط قاضی مرتضوی اداره میشد و پس از مدتی نیز مرتضوی خود عهدهدار بازجوییها و برگزاری دادگاههای وبلاگنویسان شد. «سینا مطلبی»، «حنیف مزروعی»، «امید معماریان»، «روزبه میرابراهیمی»، «شهرام رفیع زاده»، «غلام تمیمی»، «فرشته قاضی» و «محبوبه عباسقلی» زاده مهمترین کسانی بودند که در این پرونده به دادگاه کشیده شدند، قاضی مرتضوی از طریق تحت فشار قرار دادن این افراد که بیشتر با اتکا به مسایل شخصی آنان صورت میگرفت، آنان را وادار کرد که در دادگاه و در مصاحبههای مطبوعاتی به جرایم خود اعتراف کنند.
زندانی شدن این افراد باعث انعکاس شدید موضوع در وبلاگها و وبسایتهای داخلی و خارجی شد. «محمد علی ابطحی»، مشاور سابق خاتمی با این وبلاگنویسان ملاقات کرد و بعد از شنیدن مسایلی که برای آنان در زندان پیش آمده بود، ترتیب ملاقات آنان را با رییس قوه قضاییه داد و پس از این ملاقات بود که «شاهرودی» دستور داد که « بروید و در خانهتان بنشینید و اگر کسی خواست شما را احضار کند، بگویید رییس قوه قضاییه گفته است که کسی حق بازداشت ما را ندارد.» بدین ترتیب برای نخستینبار قاضی مرتضوی از سوی مقامی بالاتر محدود شد و پرونده وبلاگنویسان متوقف شد، اگرچه قاضی مرتضوی پس از این موضوع با پیگیری فیلترینگ سایتهای اینترنتی بخش وسیعی از سایتهای اینترنتی و وبلاگها را از امکان دیده شدن در ایران ممنوع کرد.
مرتضوی که در دوران «خاتمی» با قتل «زهرا کاظمی» و سلاخی مطبوعات پرونده بسیار بدی داشت در دوران ریاستجمهوری «محمود احمدینژاد» با توجه به عملکرد وی از آنجایی که اصولن روزنامهای برای توقیف باقی نمانده بود به سرکوب در زمینههای دیگر مشغول شد
مرتضوی که در دوران «خاتمی» با قتل «زهرا کاظمی» و سلاخی مطبوعات پرونده بسیار بدی داشت در دوران ریاستجمهوری «محمود احمدینژاد» با توجه به عملکرد وی از آنجایی که اصولن روزنامهای برای توقیف باقی نمانده بود به سرکوب در زمینههای دیگر مشغول شد. از آن جمله میتوان به صدور احکام فلهای برای اعدام عدهای از زندانیان تحت عنوان اراذل و اوباش، بازداشت و بازجویی از برخی فعالان سیاسی و تلاش در جهت تکمیل اعترافگیریها از بازداشتشدگان اشاره کرد.
سالهای پرکار سعید مرتضوی در دوران اصلاحات بعد از 4 سال با انتخابات خرداد 88 دوباره از سر گرفته شد و وی مجددن مسوولیت سرکوب و بازداشت فعالان سیاسی را عهدهدار شد. عصر روز بیستودوم خرداد 88، گروهی نیروی لباس شخصی مسلح بدون ارایه هیچ حکمی با شلیک گازاشکآور و ضرب و شتم افراد به ساختمان یکی از ستادهای «میرحسین موسوی» واقع در قیطریه حمله کردند و مدعی شدند که از سوی مرتضوی دارای حکم تیر هستند و به سمت هر کس که لازم باشد شلیک خواهند کرد.
در حالی که با واکنش مردم این حمله ناکام مانده بود و برخی از مهاجمین به نیروی انتظامی تحویل شده بودند بعد از گذشت نزدیک به چهارساعت، ماموران امنیتی با در دست داشتن حکمی که به امضای مرتضوی رسیده بود مجددن به ستاد قیطریه بازگشتند و طبقه چهارم و پنجم ستاد قیطریه را پلمپ کردند. از فردای روز انتخابات هم ماموران به خانههای اصلاحطلبان ریختند و با در دست داشتن حکمی که در آن به تاریخ 20 خرداد، 2 روز پیش از انتخابات، دستور داده شده بود تا هرکسی که قصد اخلال در روند انتخابات را داشته باشد بازداشت کنند و پای آن امضا و مهر سعید مرتضوی به چشم میخورد، جمع زیادی را بازداشت کردند.
در طول دوران پس از کودتا نیز هر خانواده زندانی که گذارش به دفتر مرتضوی افتاده باشد، دو کلمه از زبانش نمیافتد: «دروغ و اهانت». مرتضوی بزرگترین دروغها را به خانوادههای زندانیان سیاسی در مورد تعیین شدن تکلیف عزیزانشان تا به حال گفته و بیشترین اهانتهای لفظی را به آنان کرده است.
یکی از سوالاتی که به کرات در مورد مرتضوی در دوران دادستانیاش شنیده میشد این بود که چگونه دایره اختیارات دادستان تهران چنین وسیع است و هیچکس حتا رییس قوه قضاییه امکان برخورد با وی را ندارد؟ قبل از هرچیز نباید فراموش کرد که سعید مرتضوی یکی از معتمدین دفتر رهبری و بهخصوص «مجتبا خامنهای» محسوب میشود، او در بزنگاههای مختلف ثابت کرده است که مطیع و گوش به فرمان اوامر بالادستهای خود است و هر زمان که لازم باشد برای برخورد با هر کسی که امر شود اقدام خواهد کرد. بنابر گفتههای برخی مدیران قوه قضاییه رهبری زمانی که آیتاله هاشمی شاهرودی تصمیم بر برکناری مرتضوی گرفته بود، از او درخواست کرد تا از این کار خودداری کند و او نیز اطاعت امر کرد.
رهبر در آن زمان از مرتضوی با صفت «قاضی خوب و متعهد» یاد کرد، پیش از آن در دوران ریاست «محمد یزدی» بر قوه قضاییه و همزمان با دوران اصلاحات و بحبوحه توقیف فلهای مطبوعات بود که رهبری در سخنانی تلویحن فعالان سیاسی اصلاحطلب را مورد خطاب قرار داد و گفت که اگر به سرانگشتی اشاره کند مردم آنها را سرجایشان خواهند نشاند.
درست یک روز بعد از آن بود که وظیفه مردم را مرتضوی بر عهده گفت و بسیاری از چهرههای فعال سیاسی و مطبوعاتی با حکم وی دستگیر شدند، در بسیاری از بازداشتهای صورت گرفته وقتی خانواده زندانیان سیاسی از مرتضوی علت بازداشت عزیزشان را جویا میشدند، در پاسخ میگفته است که دستور از بالاست و من کارهای نیستم.
همه این شواهد و قراین نشان از همکاری و همآهنگی تنگاتنگ مرتضوی با سران عالیرتبه نظام دارد. همین که فردی به تجاوز به عنف و قتل متهم باشد و تاکنون حتا یک بار هم در دادگاهی رسمی و منصفانه محاکمه نشده باشد جای بسی تعجب و شگفتی دارد و خبر از ارتباطات وثیق این فرد با صاحبان قدرت میدهد.
دکتر آویده مطمئنفر/ رادیو کوچه
avideh@koochehmail.com
بیماری «آلزایمر» بیماری پیشروندهای از مغز است که بهطور جدی توانایی تفکر و حافظه را تحتتاثیر قرار میدهد. این بیماری رایجترین نوع از زوال عقل است. بیماری آلزایمر اغلب در افراد ۶۵ سال و بیشتر اتفاق میافتد اما ممکن است همچنین در سنین پایینتر رخ دهد. بیماری آلزایمر سندرمی است که نشانههای آن عبارتاند از از «دست دادن حافظه»، «منطق و استدلال»، «نوسانات خلقی»، «تغییرات رفتاری» و «تغییر در چگونگی برقراری ارتباطات». از جمله اختلالات دیگر زوال عقل میتوان «زوال عروقی عقل»، «زوال منطق فرونتو تامپورال»، و «بیماری کروزفلت ژاکب» را نام برد. امروز، نیم میلیون کانادایی از بیماری آلزایمر یا بیماریهای زوال عقل مرتبط، رنج میبرند و ۷۱ هزار از این افراد کم تر از ۶۵ سال دارند.
این بدان معنی است که یک کانادایی بیشتر از۶۵ سال در ۱۱ تا به بیماری آلزایمر یا زوال عقل مرتبط مبتلا است. تنها امسال بیش از ۱۰۰ و سههزار کانادایی به بیماری آلزایمر یا بیماری زوال عقل مرتبط مبتلا خواهد شد. این یعنی یک نفردر هر پنج دقیقه، تخمینزده میشود که در ۲۰۳۸ هر دو دقیقه یک کانادایی به بیماری آلزایمر یا بیماری زوال عقل مرتبط مبتلا خواهد شد. امروزه زنان در سراسر جهان ۷۰ و دو درصد موارد آلزایمر را شامل میشوند.
این بیماری توسط دکتر آلزایمر در سال ۱۹۰۶ با شناسایی دو نشانه این بیماری کشف شد. افراد مبتلا به بیماری آلزایمردارای بافت مغزی کمتری هستند. همانطور که بیماری آلزایمر پیشرفت میکند، مناطق مختلف مغز، و تواناییهای مختلف مربوط به آنها آسیب دیده و نتیجه آن کاهش مهارتها و یا تغیر در رفتار است. تا به امروز ما میدانیم که یک مهارت از دسترفته هرگز بر نمیگردد. با این حال، تحقیقات اخیر نشان میدهد که اکتساب برخی از مهارتها امکانپذیر است.
اگر از دستدادن حافظه با مشکلاتی در فعالیتهای روزانه، درانتخاب کردن، تجزیه و تحلیل و یا تغیر در ارتباطات ترکیب باشد، به تراست با یک دکتر در مورد این نشانهها مشورت شود
در حال حاضر، ما هنوز از علل این بیماری و در نتیجه از چگونگی جلوگیری از پیشرفت آن چیزی نمیدانیم. محققان دریافتهاند که بیماری آلزایمر نتیجه بیقید و شرط پیری طبیعی نیست و هر دو مردان و زنان را تحت تاثیر قرار میدهد. بیماری آلزایمر بهعلت سختشدن شریانها و استرس به وجود نمیآید ولی با بالارفتن سن بیشتر رایج است و بیشتر بیماران بیش از ۶۵ سال دارند. پژوهشگران به بررسی سهحوزه، سابقه خانوادگی، محیط زیست و بدن خود ما یعنی احتمال اینکه این بیماری میتواند از یک ویروس، عدم تعادل شیمیایی، و یا نقص سیستم ایمنی ناشی باشد پرداختهاند. امروز، پژوهشگران بر این باورند که بیماری آلزایمر تنها یک علت ندارد، بلکه ترکیبی از عوامل است که به این بیماری منجر میشود.
امروزه، تستی برای تشخیص بیماری آلزایمر وجود ندارد. ولی بهعنوان بخشی از ارزیابی سیستماتیک، تشخیص با از بینبردن علل دیگر علایم ممکن میشود. تا زمانی که هیچ تست قطعی وجود ندارد، پزشکان از «احتمال بیماری آلزایمر» صحبت میکنند. ولی مطمئن باشید که تشخیصهای انجام شده توسط پزشکان در۹۰ درصد از موارد صحت دارد. فقط گاهی، زمان طولانی برای تشخیص این بیماری لازم است.
از دستدادن حافظه که با فعالیتهای روزمره زندگی تداخل میکند، اشکال در انجام وظایف آشنا، مشکلات زبان و مخصوصن پیداکردن کلمه درست، سردرگمی در زمان و مکان، کاهش توانایی تفکر تصمیمگیری با توجه به ارزش یک پیشنهاد، مشکلات در تفکر انتزاعی، نابهجا کردن اشیا، تغییرات در خلق، رفتار و شخصیت، و از دست دادن علاقه به زندگی نشانههای بیماری آلزایمر هستند.
مدتهاست که اسطورههای متفاوتی در مورد بیماری آلزایمر وجود دارد. این افسانهها تعصبها را در مورد این بیماری تقویت و از درک و کمک به کسانی که از این بیماری رنج میبرند جلوگیری میکنند.
برخی فکر میکنند که بهدلیل اینکه یک عضو خانواده آنها به این بیماری مبتلا بوده، آنها نیز به بیماری آلزایمر مبتلا خواهند شد. این یک اسطوره است. حقیقت این است که هر چند ژنتیک یک عامل خطر در نظر گرفته میشود ولی فقط هفت درصد از افراد مبتلا به بیماری آلزایمر با ژنهایی که احتمالن باعث این بیماری میشوند ربط داده شدهاند. و افرادی که پدر، مادر، برادر یا خواهر آنها به این بیماری مبتلا بوده است افزایش خطر بسیار کمی از ابتلا به این بیماری دارند. اسطورهای دیگر در مورد این بیماری این است که تنها افراد مسن به این بیماری مبتلا میشوند اما حقیقت این است که هر چند افزایش سن، مهمترین عامل خطر شناختهشده برای بیماری آلزایمر بهشمار میرود، همه افراد مبتلا به این بیماری مسن نیستند و آنچه که مهم است این است که آلزایمر نتیجه طبیعی از پیری نیست.
یک تصور دیگر این است که بیماری آلزایمر قابل درمان است. واقعیت این است که بیماری آلزایمر در حال حاضر علاجناپذیر است. تنها داروها و روشهای درمانی وجود دارند که به بهبود کیفیت زندگی و کاهش نشانههای این بیماری تنها به برخی از افراد کمک میکنند ولی خبر خوب این است که پژوهشگران گامهای بلندی در زمینه تحقیقات بر روی بیماری آلزایمر و داروهایی که بهطور مستقیم در روند بیماری اثر دارد برداشتهاند. چهارمین تصور غلط از این بیماری این است که از دستدادن حافظه لزومن نشانه این نیست که شخص به بیماری آلزایمر مبتلا باشد. حقیقت این است که بسیاری از مردم با پیشرفت سن از مشکلات حافظه رنج میبرند اما این به آن معنی نیست که همه به بیماری آلزایمر مبتلا هستند. اگر از دست دادن حافظه با مشکلاتی در فعالیتهای روزانه، درانتخاب کردن، تجزیه و تحلیل و یا تغیر در ارتباطات ترکیب باشد، به تراست با یک دکتر در مورد این نشانهها مشورت شود.
این تصوری کاملن غلط است اگر فکر کنیم که افراد مبتلا به بیماری آلزایمر قادر به درک آنچه در اطراف آنها اتفاق میافتد نیستند. بار دیگر، حقیقت این است که بسیاری از افراد مبتلا به بیماری آلزایمر به خوبی قادر به درک آن چه میگذرد هستند در حالی که دیگران با این مسئله مشکل دارند. بیماری آلزایمر بر توانایی مردم برای برقراری ارتباط و درک جهانی که در آن زندگی میکنیم تاثیر میگذارد، هر چند که افراد بهنوعی منحصر به فرد تحت تأثیر قرار میگیرند. ما ممکن است ناخواسته به فرض اینکه آنها نمیفهمند چه چیزی دراطراف آنها در حال وقوع است به احساسات آنها ضربه بزنیم. فرد مبتلا به بیماری آلزایمر همان شخص باقی میماند و باید با او با عزت و احترام رفتار شود.
علی انجیدنی/ رادیو کوچه
به حوری گفتم با توجه به اسم این فیلم، اگر غلط فکر نکرده باشم ما الان در دوره آخرالزمان هستیم حالا چرا تو این دوره حجاب برداشته شده من نمیدانم؟ این به قول جبرییل رواق، مارو به دوره آخرالزمان آورده. اینجا آمادگی چهچیزی رو باید کسب کنیم من نمیدانم؟ حوری گفت: «دوره آخرالزمان چیه؟ ما که تو کشور خودمون همچین چیزی نداشتیم.» گفتم: «واه، شما تاجیکها فارسی حرف می زدید ولی به ظهور و دوره آخرالزمان اعتقاد نداشتین؟ چه جالب.»
حوری متوجه یه حفره بزرگی در گوشهای از فروشگاه شد و نزدیک آن شد و چند ثانیه بعد غیبش زد. گفتم: «ای بابا، باز تو ادای زمان بهشت بودنمان را درآوردی؟» من با کنجکاوی به داخل حفره سرک کشیدم و ناگهان خودم را در جای جدیدی دیدم. حوری بغل دستم ایستاده بود. گفت: «فکر کنم اومدیم رواق دوم.» گفتم: «ما که از اولی چیزی نفهمیدیم این دومی چه بهدردمون میخوره من نمیدونم؟» حوری جواب داد: «باز تو مثل پیرزنها شروع کردی به غرغرکردن ومنفی حرف زدن؟ صبر کن ببینیم چی میشه؟»
چند نفر داشتند به سمت ما میاومدند تا به ما رسیدند گفتند: «شماها چرا لخت هستید. سریع لباس بپوشید که مامورین ارشاد میان شمارو دستگیر میکنند.» گفتم: «ای بابا، چرا اینا شلکن، سفتکن دارند. حالا ما لباسامون رو از کجا پیدا کنیم؟» حوری گفت: «بیا برگردیم رواق اول دنبال لباسهامون بگردیم. امیدوارم کسی اونارو برنداشته باشه.» گفتم: «اولن اون حوله و بقچه به چه درد آدمهای اونجا میخوره؟ دومن ما چه جوری میخوایم برگردیم اونجا. حالا نمیشد اینقدر کشف حجاب نمیکردیم و یه کم ملایمتر با قضیه کنار میاومدیم؟»
حوری گفت: «من چه میدونستم میخوایم بیایم جایی که حجاب باید کامل باشه.» در حین همین حرفها سرو کله چند تا مامور پیدا شد و اونا فورن مارو با یک ملافه پوشاندند و به داخل اتاقی که روی اون حراست نوشته بود بردند. کسی که در آن اتاق پشت میز نشسته بود درحالیکه سرش را پایین انداخته بود گفت: «فکر کردید اینجا کجاست؟ لخت و عور اومدین بیرون؟» گفتم: «واله ما هم نمیدونیم اینجا کجاست شما به ما بگین؟»
طرف فکر کرد دارم دستاش میاندازم گفت: «الان که فرستادمتون آب خنک بخورید و دستی هم به سر و بدنتان کشیدیم میفهمید اینجا کجاست.» به حوری گفتم: «اینجا دیگه کشور منه مطمئن شدم همون زمانی که مردم…» حوری گفت: «یعنی چی دست به سر و بدنمان میکشند؟» گفتم: «غصه نخور برای تو زیاد ناراحتکننده نیست، مشکل بیشتر برای منه که باید هم عذاب اینارو تحمل کنم هم عذاب دکتر عینکچی با اون بازسازی معروف جنسیاش برای من.»
مامور حراست از جایش بلند شد و دستی به سروگوش حوری کشید. گفتم: «اینجارو نیگا داداش، مگه خودت خواهر و مادر نداری؟» رو به من کرد و گفت: «تو که زاغارتی کی به تو نگاه میکنه؟» داد زدم: «ایشون حوری مخصوص درگاه باریتعالی هستند و اگه بهشون دست بزنی خدا تورو میکشه.»
طرف با پررویی تمام گفت: «من که الان کشته و مرده این حوری جون شما شدم. دیگه چه غم؟» با خودم گفتم: «باز خدارو شکر که این یارو از ما خوشش نیومد البته نباید زیاد دلم رو خوش کنم چون ممکنه بعد از حوری جهت خالی نبودن عریضه و کفاره گناهان یاد من هم بیفته.» فکری به ذهنم رسید و شروع کردم به داد و بیداد و فحشدادن به زمین و زمان. از خدا شروع کردم و اومدم پایین هیچکس رو بینصیب نذاشتم.
یک آن خودم و حوری رو در یک باغ سرسبز دیدم. نازنین و جبرییل زیر یک درخت ایستاده بودند و داشتند با هم صحبت میکردند. تا متوجه ما شدند به سمت ما اومدند و نازنین گفت: «مگر من نگفتم دروغ و ناسزا ممنوع است؟ شما هردو رواق رو به گند کشیدید با این کاراتون.» قبل از اینکه حوری چیزی بگه من جلو پریدم و گفتم: «اول بذار من بگم اینها کجاش رواق بود؟ اولی که یه پاساژ بود و ما حدس زدیم در دوران آخرالزمان هستیم هرچی دنبال سیصدوسیزده نفر گشتیم غیر از چند تا زن لخت و سکسی چیزی پیدا نکردیم.
بعد هم که رفتیم به زمان پیش از ظهور. میشه به ما هم بگین منظورتون از این کار چی بود؟ چه آمادگی قرار بود ما کسب کنیم ما که هیچچیزی نفهمیدیم.» جبرییل با لبخند همیشگیاش گفت: «عزیز من قرار بود از زمان قبل از ظهور شروع کنید و به زمان ظهور برسید و جز لشکر خواص وارد قیامت شوید تا بتوانید به دیدار خدا نایل شوید ولی همهچیز را به هم ریختید.»
گفتم: «یعنی اون اولی پیش از ظهور بود و دومی زمان ظهور. من فکر کردم برعکسه؟» حوری گفت: «یعنی الان ما لیاقت دیدار رو نداریم؟ حتمن همین یکراه برای دیدن باریتعالی وجود داره؟ نمیشه یه فرصت دیگه به ما بدین؟» نازنین گفت: «نمیدونم این علی آقای ما، البته علی آقای سابق ما، چه مهره مار و شانسی داره که همه کارها براش ردیف میشه. الان خبر دادند که شما میتوانید بدون حضور در لشکر خواص بهطور جداگانه باریتعالی را ببینید. جناب جبرییل الساعه شما را به درگاه ایزد منان میبرند.»
من گفتم: «این جناب خدا هم دمدمیمزاج شدهاند اول گفتند با آمادگی بیان حالا گفتند بدون آمادگی هم خوبه، میترسم برسیم اونجا نظرشون عوض بشه بخوان آمادگی فوری به ما بدن.» حوری لباش رو گاز گرفت و گفت: «میشه این کفر گوییات رو تموم کنی. میترسم من بهخاطر تو عذاب بشم. البته صابون تو قبلن به تن من خورده.» جبرییل گفت: «عزیزان من چشمانتون رو ببندید تا به حضور خدا برسیم.» پلکهایم رو بستم و وقتی باز کردم جلوی میزی بزرگ ایستاده بودیم.
یک آقای قد کوتاه کچل پشت میز نشسته بود. گفتم: «خدا که پشتمیز نشین نیست پس احتمالن این آقا رییس دفتر هستند؟ درست جناب جبرییل؟» اثری از جبرییل و حوری نبود. من تک وتنها جلوی میز مسوول دفتر خدا ایستاده بودم. طرف حتا نگاه هم به من نمیکرد و مرتب داشت چیزهایی روی کاغذ مینوشت. چند دقیقه ایستادم و وقتی دیدم کسی من رو تحویل نمیگیره سرفهای کردم و گفتم: «عذر میخوام، من یه وقت برای دیدن باریتعالی داشتم البته یه همراه هم دارم که نمیدونم کجا رفته. چهقدر باید معطل بشم؟» مرد پشت میز سرش رو بالا آورد و گفت: «قرار ملاقات با کی داشتی؟ باریتعالی؟ کی هست؟»
گفتم: «ببین داداش، میدونم شما مسوول دفترها همیشه کلاس میذارین و برای خودتون دکان و دستگاه راه میندازین ولی من کلن آدم بیحوصلهای هستم و باید زودتر کارم رو انجام بدم. میشه من رو کمتر معطل کنی؟» لبخندی زد و در حالیکه قسمت کچل سرش رو میخاروند گفت: «تعریفت رو زیاد شنیده بودم ولی دیدنت یه چیز دیگه است. من خدا هستم بنده بیحوصله و نافرمان من.» ( ادامه دارد…)
سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
اگر دانشجو باشید یا دانشآموز اینروزها حسابی سرتونگرم خوندن درسها و گذراندن امتحانها باید باشد. ممکن هم هست این مرحل را گذرانده باشید و اهل گذراندن دورههای مختلف و شرکت در کلاسهای آموزشی باشید. شاید هم از اون دسته افرادی باشید که خودشون بدون معلم و کلاس دورههایی را میگذرونند و زمانهایی را به مطالعه شخصی میگذرانند. اما به هر حال جزو هر کدوم از این افراد که باشین یا حتا اگر اهل مطالعه باشید، چگونه مطالعه کردن مهارتی است که باید آموخت.
برای این برنامه از مهارتهای زندگی مطلبی در ارتباط با روشهای صحیح مطالعه انتخاب کردم. با من همراه باشید.
شاید بارها برایتان اتفاق افتاده باشد که برای مطالعه یکی از مواد درسی زمان زیادی اختصاص داده اما موفقیت چشمگیری بهدست نیاورده باشید و این موضوع شما را ناامید کرده باشد. اما علت چیست و چگونه میتوان نتیجه کار را بهبود بخشید؟
یکی از مهمترین علل در بهبود نتیجه کار، نوع و کیفیت مطالعه است. اینکه چگونه درس بخوانیم، علاوه بر اینکه باعث کاهش اضطراب میشود، باعث میشود تا میزان یادگیریمان افزایش یابد و مطالب درسی را برای مدتی طولانی بهخاطر بسپاریم، آنها را به آسانی فراموش نکنیم و در نهایت اینکه به نتیجه مطلوب دستیابیم.
در اینجا به چند روش صحیح مطالعه اشاره میکنم که با رعایت آنها میتوان به نتیجهی مورد انتظار دست یافت:
اهمیت به سلامتی خود
برای اینکه سرعت یادگیری خود را بالا ببرید و مواد درسی را به خوبی به حافظه بسپارید، در درجه نخست باید از نظر جسمی و روحی سالم باشید. از مواردی که میتواند بهشدت سلامتی شما را کاهش دهد، تغذیه نامناسب و خواب ناکافی است. برخی بر اینتصور هستند که هنگام امتحانات برای مطالعه بیشتر اصلن نباید خوابید یا خیلی کم خوابید، این امر باعث خستگی ذهنی و در نتیجه فراموشی بیشتر در مطالب خواندهشده میشود.
همچنین توجه داشته باشید که افراط و تفریط در تغذیه اثرات نامطلوبی را در بر خواهد داشت. پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری کنید و چند ساعت پس از صرف غذا مطالعه کنید چون پس از صرف غذای سنگین، بیشتر جریان خون متوجه دستگاه گوارش میشود تا به هضم و جذب غذا کمک کند و بنابراین خونرسانی به مغز کاهش مییابد و از قدرت تفکر و تمرکز کاسته میشود. بنابراین میبایست با خواب و استراحت کافی و نیز تغذیه مناسب، از لحاظ روحی و جسمی، خود را آماده امتحان یا فراگیری بهتر کنید.
گفته میشود مصرف آب میوهها و سبزیهایی مانند مرکبات، گوجهفرنگی و هویج در دوران امتحان مفید است و حاوی ویتامینهای ضروری برای تقویت قدرت حافظه، شادابی و افزایش مقاومت بدن در برابر بیماریها است. همچنین مصرف بیشتر محصولات شیری نیز در یادگیری بیشتر موثر است.
از کل به جز بروید
قبل از شروع مطالعه، ابتدا نگاهی کلی به مطالب درسی بیندازید، صفحات را ورق بزنید، تیترها را مطالعه کنید و با دریافت اینکه هر فصل مربوط به چه موضوعی است و به چه نکاتی میپردازد شروع به مطالعه کنید. در برخی از کتابها، در پایان هر فصل سوالاتی مطرح شده است. بهتر است، قبل از شروع به خواندن هر فصل نگاهی به سوالات انداخته و بعد از آن، شروع به خواندن مطالب کنید. سوالات به شما کمک میکنند که بهصورت فعال با مواد خواندنی درگیر شوید. به این ترتیب هنگام خواندن مطلب مورد نظر، میتوانید پاسخ سوالات را نیز بیابید.
یادداشتبرداری کنید
توجه داشته باشید که خواندن، بدون یادداشتبرداری، یکی از علتهای مهم فراموشی است. سعی کنید در زمان خواندن مطالب، نکات مهم را روی کاغذ یادداشت کنید. با این کار میتوانید بعد از اینکه هر فصل را خواندید، کاغذهای یادداشت را برداشته و نکات اصلی را مرور کنید. به این ترتیب مطالب درسی بهتر در حافظهتان نگهداری میشود.
برای خود پاداشهایی در نظر بگیرید
برای اینکه خود را تشویق به درس خواندن کنید، میتوانید پاداشهای کوچکی تعیین کنید. برای مثال میتوانید بعد از اینکه فصلی از کتاب را تمام کردید، یک بستنی خورده یا موزیک مورد علاقهتان را گوش دهید.
در فاصلههای زمانی کوتاه اما پیوسته درس بخوانید
ذهن انسان در زمانهای کوتاه و مکرر بسیار متمرکزتر از زمانهای طولانی عمل میکند. بهتر است به جای یک ساعت پشتسر هم درس خواندن، آن زمان را به دو نیمساعت تقسیم کرده و در بین این دو زمان نیمساعته، حدود 10 دقیقه استراحت کنید و دوباره شروع به درس خواندن کنید. حتا میتوانید همانگونه که در بالا گفته شد در هر نیم ساعت برای خود پاداشی در نظر بگیرید. زمان استراحت به مغز فرصت جذب آموختهها را میدهد.
انتخاب محیط مناسب برای درس خواندن
محیط مناسب برای درسخواندن بسیار ضروری است. محیطی که شلوغ باشد و جای مناسبی برای نشستن در آن نداشته باشید، علاوه بر اینکه تمرکز شما را بر هم میزند، باعث میشود تا زود خسته شوید. همچنین دمای اتاقی که در آن درس میخوانید نیز بسیار مهم است. بهتر است دمای اتاقی که در آن درس میخوانید بیشتر از 25 درجه نباشد چراکه احتمال اینکه خوابآلوده شوید و نتوانید درس بخوانید زیاد است.
شناسایی ویژگیهای جسمی و روحی خود
شاید اینکه گفته می شود فقط اول صبح زمان خوبی برای یادگیری است چندان درست نباشد. هر شخصی با توجه به ویژگیهای جسمی و روحیاش در ساعات معینی از روز بازدهی بیشتری دارد. بنابراین هر زمانی که راحت بودید و احساس کردید که یادگیریتان بیشتر است درس بخوانید، هرچند که بهطور معمول مطالعه در 3 مقطع زمانی، توصیه میشود.
اول صبحها: «بهخاطر آمادگی ذهنی بیشتر.» آخر شبها: «بهخاطر آنکه پس از مطالعه مستقیم به خواب میروید و مطالب مورد مطالعه بهطور کاملن جذب مغزتان میشود.» و دو ساعت قبل از غروب آفتاب: «بهدلیل کاهش اشعه کیهانی و افزایش تمرکز انسان.»
بنابراین میبینید که زیاد درس خواندن مهم نیست، بلکه چگونه درس خواندن است که اهمیت دارد.
منبع
همشهری آنلاین
خبر / رادیو کوچه
فرانکو فرانتینی، وزیر امور خارجه ایتالیا، روز پنجشنبه گفت احتمال دارد دادگاه جنایی بینالمللی حکم بازداشت رهبر لیبی و خانوادهاش را اواخر ماه میلادی جاری صادر میکند و همزمان رهبران مخالف معمر قذافی برای مذاکره با مقامهای آمریکایی به کاخ سفید دعوت شدند.
خبرگزاری رسمی ایتالیا، آنسا، به نقل از فرانکو فرانتینی گزارش داد که «در پایان این ماه، احتمالن دادستان دادگاه جنایی بینالمللی حکم بازداشت معمر قذافی و افراد برجسته رژیم وی و شاید اعضای خانوادهاش را صادر کند.»
وزیر امور خارجه ایتالیا همزمان از احتمال پایان ماموریت کشورش در لیبی خبر داده است. ایتالیا همراه با برخی از کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، از اواخر ماه مارس به ائتلاف حملات هوایی علیه اهداف دولتی لیبی پیوسته است.
دادگاه جنایی بینالمللی گفته است که لوئیز مورنو اوکامپو، دادستان، از قضات این دادگاه خواسته است تا احکام بازداشت مقامهای لیبی را صادر کند ولی هنوز اقدامی در این زمینه انجام نشده است.
وزیر امور خارجه ایتالیا میگوید که معمر قذافی فقط تا پایان این ماه فرصت دارد تا از قدرت کنارهگیری کند و به طور مثال به خارج از کشور برود، در غیر این صورت صدور حکم بازداشت او وضعیت را تغییر خواهد داد.
آقای فرانتینی گفت: «واضح است که پس از صدور حکم بازداشت، جامعه بینالمللی از لحاظ قانونی موظف خواهد شد… تا قذافی را تحت تعقیب قرار دهد، شبیه آنچه که ما پیش از این در قبال میلوسوویچ (رهبر سابق یوگوسلاوی) و ملادیچ (فرمانده شبه نظامیان صرب در بوسنی) انجام دادهایم.»
دادستان دادگاه جنایی بینالمللی هفته گذشته گفته بود که رژیم قذافی دست به کشتار و تعقیب شهروندان خود زده است و او به دنبال صدور حکم بازداشت برای سه نفر است که مسوولیت اصلی جنایت علیه بشریت را بر عهده دارند. وی به اسامی این افراد اشارهای نکرد.
بیشتر بخوانید:
«حضور قذافی پس از دو هفته در تلویزیون لیبی»
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
نخست وزیر هند در سفر دو روزه به کابل، بر روابط دوامدار میان دو کشور تاکید کرد.
من موهن سنگ که روز گذشته به افغانستان آمد، بر علاوه رییس جمهوری کرزی با مقامات حکومتی این کشور گفتوگو کرده و امروز در مجلس نمایندگان این کشور نیز سخنرانی کرد.
آقای سنگ گفت، هدف از سفر وی به افغانستان تقویت روابط میان دو کشور در راستای، تجارت، مبارزه با تروریزم و همکاریهای راهبردی میباشد.
وی افزود کشورش در دو سال آینده 500 میلیون دلار به افغانستان در بخشهای فرهنگی، صحت، زراعت، اعمار بندهای آبگردان، انکشاف برنامههای روستایی کمک خواهد کرد.
سخنان آقای سنگ با استقبال گرم نمایندگان مجلس افغانستان روبهرو شد.
در ده سال گذشته و با ایجاد نظام جدید پس از سقوط طالبان این اولین مقام بلند پایه یک کشور میباشد که در مجلس نمایندگان افغانستان سخنرانی میکند.
تحلیلگران در افغانستان به این باوراند که با مرگ اسامه بنلادن در پاکستان و پیدا شدن تنش میان غرب و آن کشور، هند در صدد گسترش نفوذش در منطقه میباشد.
هند و پاکستان دو رقیب اتومی در منطقه میباشد و هردو کشور در تلاش گسترش نفوذشان در افغانستان میباشد.
آقای سنگ همچنان شام روز گذشته در یک نشست خبری مشترک با حامد کرزی ضمن اشاره به مرگ بنلادن گفت، از کشتهشدن بنلادن در پاکستان گیج شده است که آیا واقعن کسی از موجودیت پناهگاه وی خبر نداشته و یا حلقات مشخصی در پاکستان از آن آگاه بودند.
وی افزود منتظر است تا نتیجه تحقیقات در این مورد روشن شود.
حامدکرزی نیز هند را دوست افغانستان خواهد و بر روابط دوستانه دو کشور تاکید کرد.
وی افزود جنگ با تروریزم در روستاهای افغانستان به نتیجه نمیرسد، باید علیه تروریزم در خواستگاه و پناهگاه اصلی آن صورت بگیرد.
همچنان دو کشور اعلامیه مشترکی را نشر کردند که بر اساس آن بر روابط دوامدار و نزدیک دو کشور تاکید شده است.
بیشتر بخوانید:
«بازداشت دو تن به اتهام ترور کنسول هند در شرق افغانستان»
محمد مصطفایی / وکیل دادگستری
در این یادداشت سعی خواهم نمود با نگرشی عمیقتر و بررسی ابعاد مختلف اجرای حکم کورکردن مجید توسط آمنه به وسیله اسید که در روز شنبه، در بیمارستان دادگستری تهران، فردوسی، خیابان پارس در ساعت 12 صورت گیرد، در حد بضاعت و توانایی، ابهامات دوستان منتقد و موافق با اجرای این حکم را رفع نمایم. شاید باری که بر دوشتم سنگینی کرده است، تا حدودی برداشته شده و دینم را ادا نمایم و از دوستان و محققین نیز درخواست مینمایم نظراتشان را برای آگاهسازی– البته در جهت خشونتزدایی، نه پرورش خشونت و جرم– اعلام کنند:
1. با کور کردن مجید جامعه را کور کردهایم:
آمنه دختر زیبارویی که در اثر جنایتی زیبایی صورتش را از دست داده است را به خوبی درک میکنم. درکم از ایشان به دلیل درگیریم با چنین پروندههایی است. اگر به یاد داشته باشید و مروی بر اخبار اسیدپاشی کنید ملاحظه خواهید فرمود که حقیر وکالت زنی به نام مهناز کاظمی را به عهده داشتهام. مهناز کاظمی توسط همسرش در شهر لاهیجان، طعمه اسیدپاشی قرار گرفت. مهناز به همراه دو دختر کوچک و همسرش برای به اصطلاح گردش به لاهیجان رفته بودند. همسر مهناز در یک فرصت، گالن چهار لیتری سرشار از اسید را به صورت مهناز میپاشد. شدت سوختگی به اندازهای بود که پزشکان مهناز را برای مداوا به ساری منتقل میکنند. همسر مهناز پس از انجام این عمل جنایتکارنه متواری میگردد. مهناز هیچکس را نداشت که در خصوص پرونده قضایی و حتا پزشکیاش او را کمک کند. بعد از اینکه از موضوع مطلع شدم به ساری رفتم. وکالت او را به رایگان پذیرفتم. مدت سه ماه شبانهروز به دنبال همسر مهناز بسیاری از شهرهای ایران را زیر پا گذاشتم. شیراز و مشهد و اصفهان و…. در نهایت هم توانستم در معیت پلیس او را در مخفیگاهی در قم دستگیر و تحویل قانون دهم. مهناز موافق قصاص بود. اما من مخالف بودم و هیچگاه درخواست قصاص نکردم. با دفاعی که از مهناز نمودم توانستم از دادگاه حکم به نه سال حبس تعزیری و پرداخت دیه به میزان دویست و پنجاه میلیون تومان بگیرم. در نهایت بعد از سه سال حبس بیماری ناعلاجی، همسر مهناز را از پای درآورد و او با زجر بسیار در زندان جان داد. مهناز او را قصاص نکرد و بعدها هم به این نتیجه رسید که قصاص راه حل درستی برای درمان دردش نبود. برای مهناز شماره حسابی افتتاح نمودم. انسانهای خیرخواه بسیاری، دست او را گرفتند، کمک کردند و نگذاشتند که در راه مداوای خود در خصوص هزینههایش، عذاب بکشد. مهناز بیش از سی و پنج بار بر صورتش عمل جراحی انجام داده است و هم اکنون نیز در حال مداواست. مهناز دو دختر کوچک دارد که هر دو نیز به تبع قربانی شدن مادرشان، قربانی شدهاند.
بدون رودربایسی میگویم، فرهنگ خشونتطلبی که در بسیاری از کشورهای دنیا به خصوص کشورهای اروپایی زدوده شده است، نه تنها در ایران کمرنگتر نشده است بلکه بیش از گذشته بر این فرهنگ ناهنجار صحه میگذاریم
زمانی که برای دستگیری همسر مهناز تلاش میکردم. روز و شب نداشتم. شبها بیدار بوده و خواب بر چشمانم نمینشست و حاضر بودم تمام زندگیام را بدهم تا او را دستگیر کنم و در نهایت هم با هزینه بسیار زیادی دستگیرش کردم. اما هرگز نمیخواستم او قصاص شود. میخواستم او مجازات شود و به سزای عملش برسد. در این مورد، قانون را ناقص دانسته، اما از همان قوانین ناقص استفاده کردم و توانستم تا حدودی درد مهناز را از لحاظ قضایی درمان کنم و از لحاظ پزشکی هم تمام سعی خود را به کار بردم تا مهناز بتواند هزینههای درمانش را پرداخت کند.
با این مقدمه قصد پاسخ به منتقدینی را دارم که گمان میکنند از نزدیک با چنین فجایعی ارتباط نداشتهام. به خوبی احساس آمنه را درک میکنم و میدانم که او در زندگیاش، پس از سوختگی بر اثر اسید، چه سختیهایی را متحمل شده است. اما به یقین میگویم که در صورت کور کردن مجید، او نابینا نشده است بلکه جامعهای را نابینا خواهیم کرد.
2. اما چرا جامعه را کور می کنیم؟
نخست- به نظرم جامعه که هدایتکننده اصلی آن دولت است (دولت به معنای عام تمام قوا اعم از اجرایی، قضایی و تقنینی و دیگر مراکز قدرت و بالاتر از آن رهبری) مسبب اصلی چنین خشونتها و چنین اعمال مجرمانه است. بدون رودربایسی میگویم، فرهنگ خشونتطلبی که در بسیاری از کشورهای دنیا به خصوص کشورهای اروپایی زدوده شده است، نه تنها در ایران کمرنگتر نشده است بلکه بیش از گذشته بر این فرهنگ ناهنجار صحه میگذاریم. یادمان نرود که چنان خشونت در فرهنگ ما ریشه دوانده و جمهوری اسلامی نیز بر آن مهر تایید گذارده که حتا ورزشکاران نیز از خشونت مستثنا نیستند. همین چند روز پیش بود که یکی از قویترین ورزشکاران ایران، دوست خود را به خاطر سه میلیون تومان پول با ضربات چاقو به قتل رساند. این در حالی است که سالانه در جمهوری اسلامی هزاران نفر به دلیل ارتکاب جرم حلقآویز میشوند تا درس عبرتی برای دیگران شود.
دوم– در کشورهای پیشرفتهای که حاکمان آنها به دنبال برقراری امنیت واقعی برای شهروندان خود هستند، زمانی که جنایتی رخ میدهد، مسوولین حکومت در وحله اول به دنبال انتقام از مجرم و اینکه بخواهند با صدور آرای سنگین، مجرم را به بدترین شکل به سزای اعمالش برسانند، نیستند. در چنین زمانی بهترین راه، ریشهیابی جرم است بدین نحو که گروهی از جامعه شناسان، روانشناسان، جرمشناسان و دیگر محققین ذیصلاح جمع شده و علت اصلی وقوع جرم را بررسی کرده و معلول را با روشهای علمی مدرن و پیشرفته مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند. آنان در نهایت اظهار نظر کرده و دولت خود را مکلف میداند تا به نظرات محققین توجه کند. اگر جنایتی دیگر رخ داد، دولت صلاحیت اداره حکومت را نخواهد داشت. البته این را هم میپذیرم که قدرت همیشه حاکم است و سواستفاده از قدرت است که در همه زمانها، پیشرفت اجتماع را به چالش میکشد. اما دولتهایی هم هستند که توجه ویژهای به اینگونه موارد میکنند از جمله میتوان به کشور نروژ، سوئد و سوییس اشاره کرد. اما در ایران به این صورت نیست. مثالهای بسیاری میتوان به میان آورد. از جمله یکی از معروفترین پروندهها مربوط به غلامرضا خوشرو معروف به خفاش شب بود. او را سریعن محاکمه کردند و بعد هم برای اینکه مردم، از اعدام این مجرم خطرناک درس عبرت بگیرد او را اعدام کردند. ولی آیا قتلهای زنجیرهای متوقف شد؟. خیر پس از آن قتلهای زنجیرهای بسیاری رخ داد. در اهواز، کرج، قزوین و حتا در تهران و دیگر شهرهای ایران شاهد وقوع چنین جنایاتی بودیم و هستیم. محمد بسیجه معروف به بیجه از جمله معروفترین پروندههای قتلهای زنجیرهای بود که او هم اعدام شد و بیجهها و خفاششبهای دیگری تولید شدند.
در خصوص مواد مخدر هم وضع به همین صورت است. در ماه صدها نفر در شهرهای مختلف ایران به بهانه حمل و خرید و فروش مود مخدر اعدام میشوند ولی نه تنها از وقوع جرم کاسته نشده است بلکه هر روز بر آمار مجرمین مواد مخدر و استعمالکنندگان آن اضافه میگردد. و در آخر نیز ایران بالاترین آمار مواد مخدر را به خود اختصاص داده و کشور هلند که در آنجا مواد مخدر تا حدودی آزاد است و میتوان در برخی از رستورانهای هلند حشیش تهیه کرد، پایینترین نرخ استعمال مواد مخدر را به خود اختصاص داده است.
ایران بالاترین آمار مواد مخدر را به خود اختصاص داده و کشور هلند که در آنجا مواد مخدر تا حدودی آزاد است و میتوان در برخی از رستورانهای هلند حشیش تهیه کرد، پایینترین نرخ استعمال مواد مخدر را به خود اختصاص داده است
اسیدپاشی یا هر جرم دیگری، قابلیت بررسی و تجزیه و تحلیل جرمشناسانه داشته و دارد. اگر در مورد سرقت مسبب را فقر مالی یا در مورد خشونتهای خانوادگی مسبب اصلی را نابرابری در حقوق زوجین فرض کنیم در اسیدپاشی نیز نبود فرهنگ ایجاد رابطه و فقر فرهنگی و خشونتطلبی را میتوان از جمله موارد مورد بررسی قرار داد. که متاسفانه دولت جمهوری اسلامی ایران در این سی و دو ساله عمر خود نتوانسته است از عهده کاهش جرایم بر آید چرا که نخواسته است از دانشمندان علم حقوق، جامعه شناسی، روانشناسی و جرمشناسی در راستای پیشگیری از وقوع جرم بهره گیرد.
حال میخواهیم چشمان مجید را کور کنیم، غافل از اینکه با این کار چشمان جامعه را کور میکنیم. چشمان جامعه را نسبت به نگاه دقیقتر به چالشهای اجتماعی نوجوانان و جوانان میبندیم. مجید شخصی است که با من هیچ رابطه نسبی یا سببی و آشنایی ندارد. او را به هیچ عنوان نمیشناسم و آمنه را نیز به همین صورت نمیشناسم. اما به هر حال او را انسانی میدانم که خشونت در او چیره شده بود. ما من و شما که جامعهای را تشکیل میدهیم این خشونت را در درون وی پرورش دادهایم همانطور که خشونت را در درون آمنه گذاردهایم.
آمنه با مصاحبهای که با بیبیسی کرد از فرا رسیدن چنین حکمی خوشحال بود. او ادامه درمانش را از کشور اسپانیا رها کرد و برای اجرای حکم به تهران عزیمت نمود. ما نمیتوانستیم خشونت را در وجود مجید ببینیم. چرا که مجید در آن زمان که مرتکب جرم شد، مطرح نبود. ما تنها به دنبال مجازات کردن مجید بودیم حال که قوه قضاییه با پشتوانه قوه مقننه و مجریه خشونت را نهادینه کرده است، این اختیار را به آمنه میدهد تا مجید را کور کند. حال آمنه مطرح است. او فردی عادی است. اما با تمام انسانهای ایرانی دیگر فرق دارد او اکنون سنبل رحمت و خشونت خواهد شد. اگر آمنه ببخشد و قصاص نکند فتح بابی برای ایجاد رحمت کرده است. نگوییم که حق مجید است که کور شود و بدانید که حق هیچ کس کور شدن نیست. ما نمیتوانیم حق دیدن را که خداوند به ما ارزانی داشته است را از احدی به هر نحوی از انحا سلب کنیم پس این حق را برای کسی قائل نشوید. اگر آمنه چشمان مجید را کور کرد در این صورت، در این صورت دست به پرورش بیش از حد خشونت زده است. به هر حال چه مجید کور شود و چه بیناییاش همچنان باقی بماند، تا زمانی که ریشههای خشونت، روز به روز گستردهتر شود و به قولی باز تولید خشونت میکنیم نمیتوانیم به داشتن جامعهای سالم و بهدور از خشونت امیدوار بود.
نتیجه اینکه بهجای کور کردن جامعه، بهتر است با چشمی باز به واقعیتهایی نهفتهای که در ضمیر و کنه دولتی ناکارآمد و نالایق پنهان است بیش از پیش دقت کنیم. بهتر است خودمان را اصلاح کنیم و به جای از بین بردن فرد مجرم یا آسیب رساندن به او در صدد مداوای او بر آییم و کسانی که مستعد جرم هستند را مانع از اعمال حرکات مجرمانه کنیم.
1. چه کسی مسوول نهایی نابینا شدن آمنه است:
مصاحبه خانم آمنه بهرامی را به دقت شنیدم، ایشان اعلام کردند: «علت نابیناییام کمبود هزینههای درمانیام بود.» بیایید از این جمله نگذریم. این جمله سخنانی در خود دارد. آمنه اگر در خصوص هزینههای درمانش مشکلی نداشت و میتوانست هزینههایش را پرداخت کند، هرگز نابینا نمیشد. در حال حاضر علم پزشکی به قدری پیشرفت کرده است که به راحتی میتوان عمل زیبایی انجام داد و بسیاری از کسانی که زیبایشان را در صحنههای خشن از دست داده بودند، با استفاده از علم پزشکی، توانسته اند به حال قبل در آیند. اما چون آمنه و امثال امنه از پشتوانه مالی کافی برخوردار نیست، نه تنها نمیتواند زیباییاش را به دست آورد بلکه از دیدن نیز محروم میگردد. حال اگر یکی از مسوولین به عنوان مثال حضرت آقای خامنهای دخترش در چنین وضعیتی قرار گیرند، چه میکند؟ جوابش مشخص است: بهترین بیمارستانها و بهترین پزشکان بالای سر آقازاده آمده و با هر هزینهای او را مداوا میکردند. اما چون آمنه و مهناز و … دارای وضعیت مناسب نیستند برای درمان دردشان تنها باید این حق به آنها داده شود که مجرم را کور کنند. این لذتی است که دولت جمهوری اسلامی ایران به آمنه میدهد. این را هم به یاد داشته باشد. مجید از سال 1383 در زندان است. او قریب به هفت سال در زندان بوده و به دویست میلیون تومان دیه محکوم شده است. بنابراین ما برای او دو مجازات را در نظر گرفتهایم. اگر قرار بر قصاص بود که حبس معنا نداشت و اگر قرار بر حبس باشد دیگر قصاص مفهومی ندارد چرا که برای هر عمل مجرمانه یک مجازات باید در نظر گرفت. بنابراین دولت با سیاستهایی که به کار میبرد نه تنها در بدو امر آمنه را قربانی کرد، حال مجید را قربانی میکند و به تبع آن خانوادههایی که درگیر این پرونده بودهاند ناخواسته درگیر میشوند.
2. مجازات عادلانه برای مجید و امثال او
عقیده دارم قبل از اینکه به دنبال مجازات برای عملی باشیم باید در صدد از بین بردن آن عملی که امنیت جامعه را به هم میزند باشیم. حال اگر راه از بین عمل ناهنجاری را اعمال مجازات دانستیم، میبایست مجازاتی در خور انسان و متناسب با جرم و بازپروری مجرم بگردیم. قانون مجازات اسلامی و بسیاری از قوانین جزایی جمهوری اسلامی ایران از این باب کاملن ناقص است. در قانون بحث قصاص به گونهای چالش برانگیز است. در این خصوص سخن بسیار است و تحلیل این موضوع در این وجیزه فایدهای نخواهد داشت اما در مورد قصاص اعضا یا حتا نفس باید بگویم که قانونگذار پس از انقلاب قصاص را به عهده مجنیعلیه قرار داده است و در مورد قتل قصاص به عهده و حقی برای اولیای دم است. بسیاری از کسانی که قربانی جرم شده بودند. در این مورد عقیده داشتند: که اگر ما از قصاص گذشت کنیم، مجرم آزاد میگردد. اگر قانونی وجود داشت که مجرم در زندان باشد، ما از قصاص گذشت میکردیم. به نظر این سخن صحیح است. اگر بنا بر تنبیه باشد، در اینگونه موارد میتوان حبسهای سنگینی را برای مجرم در نظر گرفت. سی سال حبس با اعمال شاقه و پرداخت خسارات مادی مجنی علیه، یکی از بهترین مجازاتهایی است که قانونگذار میتواند به تصویب رساند. در این صورت بسیاری از ابهامات در خصوص اعمال مجازات برای مجرم مرتفع میگردد.
به یاد داشته باشیم که با خشونت و اعمال مجازاتهای وحشیانه نمیتوانیم خشونت را از بین ببریم و جامعه را سالم کنیم. عدالت مفهوم بسیار گستردهای دارد که هیچگاه انتقام جایی در این مفاهیم ندارند.
پایدار و پاینده باشد و به امید داشتن ایرانی در خور ایرانی
جمعه 23 اردیبهشت 90 / 13می 2011
اجرا: دامون
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
روزنگاشت – «نابینایی هدیه از خدا برای استیوی» – محبوبه شعاع
بخش اول خبرها
مهارتهای زندگی – «روشهای صحیح مطالعه» – سیمین
مجله خبری کابل – آرین
طنز در پزشکی – (قسمت چهلوچهارم) – «سهشنبهها با حوری«
بخش دوم خبرها
مجله جاماندگان – «مرتضوی، موجودی برای تمام فصول دیکتاتوری» – شراره سعیدی
کوچه سلامتی – «از دسترفتن حافظه، درد بیدرمان» – آویده مطمئنفر
بخش سوم خبرها
خبر / رادیو کوچه
به گفته سازمان ملل ایران برای سرکوب معترضان سوری تاکنون شش محموله سلاح به این کشور قاچاق کرده و سپاه پاسداران نیز در صدد گسترش نفوذ خود در کشورهای عربی است. همزمان معترضان سوری آماده برگزاری تظاهرات در روز جمعه میشوند.
گزارشی که از طرف سازمان ملل متحد صادر شده، حاکی از این است که ایران محمولههایی از سلاح غیرقانونی را برای سوریه ارسال کرده تا دولت این کشور از این سلاحها در سرکوب اعتراضات مردمی استفاده کند.
به گزارش دویچهوله، سازمان ملل متحد چندی پیش کمیتهای را به نام «کمیته متخصصان» تشکیل داد که هدف اصلی آن بررسی میزان پایبندی ایران به چهار قطعنامه تحریمی صادره از شورای امنیت علیه ایران در برنامه هستهای آن بود.
گزارش تهیه شده از طرف این کمیته بیانگر این است که ایران تحریمها را جدی تلقی نکرده و هنوز به غنیسازی اورانیوم ادامه میدهد. همچنین در گزارش آمده است که ایران در سرکوب نظامی تظاهرکنندگان سوری که علیه حاکمیت این کشور دست به اعتراض زدهاند، نقش دارد.
سازمان ملل در این گزارش که چند خبرگزاری آن را منتشر کردهاند، اعلام کرد که ایران چندین محموله سلاح غیرقانونی را برای دولت سوریه ارسال کرده و موفق شده با دقت زیاد و به روشی ماهرانه، هویت مسوولان این «قاچاق سلاح» را مخفی نگاه دارد.
به گزارش الشرقالاوسط و به نقل از دیپلماتهای غربی، بخشی از این سلاحها از طریق سوریه در اختیار گروههای شبهنظامی در لبنان و فلسطین مانند حزباله و حماس قرار گرفته است. دستاندرکاران تهیه این گزارش اعلام کردهاند که ۹ محموله سلاح از طرف ایران برای سوریه ارسال شده که شش محموله آن بهطور رسمی برای استفاده در داخل سوریه قاچاق شده و کمیته سازمان ملل در جریان آن قرار نگرفته است.
منابع آگاه گفتهاند که سازمان ملل از دولت سوریه خواسته تا در مورد محتویات این گزارش پیرامون قاچاق سلاح از ایران به سوریه، پاسخ خود را به شکل رسمی اعلام کند.
بسیاری از مسوولان غربی میگویند که سوریه تبدیل به گذرگاهی شده که از طریق آن، ایران برای حزباله در لبنان و حماس در نوار غزه، سلاح ارسال میکند. این در حالیست که سوریه و ایران تاکنون این موضوع را تکذیب کردهاند.
گزارش سازمان ملل همچنین حاکی از این است که ایران مایل است تا با افزایش تجارت و سطح روابط دیپلماتیک، نفوذ خود را در برخی کشورهای آفریقایی افزایش دهد و سپاه پاسداران نیز به شکل همزمان مشغول گسترش دامنه نفوذ خود در کشورهای عربی است.
تظاهرکنندگان سوری خواهان کمک از سازمان ملل متحد هستند در این گزارش به عنوان مستندات فعالیت ایران در قاچاق سلاح، شکایت نیجریه به سازمان ملل از ایران در پرونده کشف محموله سلاح قاچاق شده از ایران در این کشور اشاره شده است. ایران در این زمینه اعلام کرده بود که محموله سلاح مزبور طی قراردادی تجاری برای گامبیا ارسال شده بود.
کمیته سازمان ملل همچنین در اشاره به نمونههای دیگر نقض تحریمهای شورای امنیت از طرف ایران، به تلاش تهران برای قاچاق سلاح به ترکیه، قبرس، آلمان، اسراییل و بریتانیا اشاره کرده و گفته که سلاحهای ارسالی ایران شامل گلوله، مسلسل، مواد منفجره و موشکهای کوچک بوده است.
متخصصان سازمان ملل اعلام کردهاند بر این باور هستند که تهران به مرحله استفاده از اکسید اورانیوم رسیده و بدین ترتیب به دنبال منابع اضافی برای کسب اورانیوم است تا بتواند به غنیسازی این ماده ادامه دهد.
این گزارش در مورد روش فعالیت غیرقانونی ایران آورده «ایران از خللهای موجود در سیستم مجازاتها و تحریمهای صادره از طرف شورای امنیت استفاده کرده و محمولههایی حاوی ادوات و تجهیزات تکنولوژیک که در فهرست مواد ممنوعه ذکر شده را دریافت میکند و بدین ترتیب از بند مجازاتهای جهانی رهایی مییابد و در عین حال به برنامه هستهای خود ادامه میدهد».
به گفته اعضای این کمیته، ایران نسبت به خرید تکنولوژی هستهای از کشورهای پیشرفته استفاده کرده و برای تحقق هدف خود از کشورهای دیگر و از طریق معرفی شرکتهای صوری و معاملات مالی مشکوک اقدام کرده تا تکنولوژی هستهای را به خدمت خود درآورد.
گزارش سازمان ملل در حالی صادر شده که هزاران معترض سوری خود را آماده برگزاری تظاهراتی در روز جمعه ۱۳ می در دفاع از «کرامت زنان زندانی» و تحت نام «جمعه آزادگان» میکنند.
این در حالی است که شرایط امنیتی در سوریه بسیار سختتر شده و بازداشتها و حمله نیروهای امنیتی به شهرهای زیادی سرایت کرده است. ارتش سوریه شهرهای بانیاس، حمص و درعا را تحت محاصره کامل قرار داده و در عین حال حلب به عنوان دومین شهر بزرگ سوریه پس از دمشق، شاهد تظاهرات نزدیک به هزار نفر از دانشجویان بود که خواستار خاتمه محاصره نظامی سه شهر یاد شده بودند.
بیشتر بخوانید:
«ارتش سوریه به حمص حمله کرد»
«ایران تحریمها را دور میزند»
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
سیزدهم می برابر با زادروز «استیوی واندر» خواننده، ترانهسرا، نوازنده و تهیهکننده موسیقی آمریکایی است. او زاده سال 1950 میلادی و نابینا است و توانسته تا به امروز بیستودو جایزه گرمی، جایزه، یک عمر دستآورد گرمی و اسکار بهترین ترانه را دریافت کند و بیش از سی ترانهی راه یافته به جمع ده ترانه برتر روز را داشته است. استیوی در سیزدهم می سال ۲۰۱۰ به باشگاه شصتسالهها پیوست.
«فقط به خاطر این که انسانی نمیتواند از چشمانش استفاده کند دلیلی بر این نیست که فاقد دید و بینش است.»
«استیولند هاردِوی جودکینز» (Stevland Hardaway)، معروف به «استیوی واندر» (Stevie Wonder) در سیزدهم می سال 1950 در ایالت «میشیگان» چند هفته زودتر از آنچه انتظار میرفت، زاده شد. این تولد زود هنگام باعث شد تا او روزهای اول زندگی را زیر دستگاه مراقبت بگذراند، جایی که تنفس اکسیژن زیاده باعث نابینایی کامل او برای همیشه شد.
استیوی خیلی زود از کودکی به موسیقی گرایش پیدا کرد و در کودکی، به «کودک خارقالعاده» مشهور شد. انتشار نخستین آلبومش او در دوازده سالگی با برچسب شرکت «موتاون رکوردز» (Motown Records) بود و این همکاری تا به امروز همچنان با این شرکت ادامه دارد.
استیوی در بیست و یک سالگی توانست کمپانی تهیه و تولید موسیقی خود را راهاندازی کند و از محبوبترین خوانندگان سیاه پوست آمریکا شود. علاوه بر فرم عامه پسند موسیقایی، صدای گرم و استثنایی او نیز در بهدست آوردن محبوبیتی جهانی برای او نقش داشته است.
او همچنین در بزرگسالی یکی از پرافتخارترین موسیقیدانان پاپ در نیمه دوم قرن بیستم بهشمار رفته است و تا به امروز بیستودو جایزه گرمی یک جایزه یک عمر دستآورد گرمی و یک اسکار بهترین ترانه را دریافت کرده است و بیش از سی ترانهی راه یافته به جمع ده ترانه برتر روز را داشته است.
واندر در سال ۱۹۸۹ به تالار مشاهیر «راک اند رول» و قبل از آن در سال ۱۹۸۳ به تالار مشاهیر «ترانهسرایان» راه یافت. او همچنین در سال ۱۹۹۹ موفق به دریافت جایزه موسیقی «پولار» شد که «باب دیلن» و «ری چارلز» به ترتیب برندگان این جایزه در سالهای قبل و بعد از او هستند.
Click here to view the embedded video.
او تا بهحال ده آهنگ بهعنوان شماره یک پرفروشترینهای موسیقی «پاپ» و بیست آهنگ به عنوان شماره یک پرفروشترینهای «آراندبی» را در آمریکا داشته است و در مجموع بیش از صد و پنجاه میلیون نسخه از آثار واندر تا بهامروز بهفروش رسیده است.
استیوی در سوم می سال 2009 در «روز بینالمللی افراد معلول» به عنوان «پیک صلح سازمان ملل» به انتصاب رسید. فرستاده ویژه آمریکا، «رایس»، در این روز در کنفرانس خبری پیک صلح سازمان ملل خاطر نشان کرد.
ما امروز در این جا جمع شدهایم تا انتصاب استیوی واندر را به عنوان یازدهمین «پیک صلح سازمان ملل» جشن بگیریم و در این جا حضور داریم تا هم زمان هفدهمین سالگرد «روز بینالمللی افراد معلول» را برگزار کنیم.
در ادامه آمده: استیوی واندر، در طی کار خود برای دنیایی که در آن همه افراد معلول بتوانند متوجه کل تواناییهای خود بشوند فعالیت کرده است. همان گونه که شنیدهاید وی در «انجمن ریاست جمهوری استخدام افراد معلول» خدمت کرده، با سازمان «نابینایان خردسال آمریکا» همکاری داشته و جهت تشویق تغییرات و ابداعات برای کمک به معلولین «جوایز بینایی واندر» را تاسیس کرده است. وی برای موسسههای خیریه بیشماری که برای اجرای عدالت و فرصتهای یکسان برای همگان فعالیت میکنند نیز خدمت کرده است.
و اما استیوی نابینا شدنش را همواره هدیهای از جانب خدا دانسته، زیرا به گفتهی خودش این واقعه سبب شد تا او حسهای دیگرش، از جمله حس شنواییاش را تقویت کند. او در کنار خوانندگی و آهنگسازی، فعالیتهای اجتماعی متعددی نیز انجام داده است. در بسیاری از مصاحبهها، او از تبعیضنژادی انتقاد کرده است و حتا جایزهی اسکارش را نیز به «نلسون ماندلا» تقدیم کرد.
این خوانندهی سیاهپوست آمریکایی همچنین علاقهی زیادی به سیاست دارد. در ماه اوت سال ۲۰۰۸ واندر در میان اعضای حزب دموکرات آمریکا و طرفدارانشان حاضر شد و چند ترانه را اجرا کرد. «باراک اوباما»، رییسجمهوری ایالات متحده آمریکا یکبار در گفتوگویی در پاسخ به پرسشی در مورد خوانندهی مورد علاقهاش گفت: «اگر باید یک نفر را انتخاب کرد، آن یک نفر استیوی واندر است.»
استیوی واندر که در سیزدهم مه سال ۲۰۱۰ به باشگاه شصتسالهها پیوست. او امروز شصتویک ساله است و همچنان به کار هنری خود ادامه میدهد.
منبعها:
ویکی پدیا
مجله موسیقی آهنگسرا
خبر/ رادیو کوچه
صبح روز جمعه، ۲۳ اردیبهشت، وقوع دو انفجار انتحاری در یک مرکز آموزش شبهنظامیان وابسته به ارتش پاکستان در منطقه شمال غرب این کشور به کشته شدن دستکم 73 تن و زخمی شدن 100 نفر دیگر منجر شده که نزدیک به تمامی آنان را دانشجویان این مرکز تشکیل میدهند.
گروه اسلامگرای موسوم به طالبان پاکستانی مسوولیت بمبگذاری انتحاری در شمال غرب این کشور را برعهده گرفته است.
به گزارش الجزیره، ساعاتی پس از اجرای این حملات، فردی که خود را احساناله و سخنگوی طالبان پاکستانی معرفی میکرد، در تماس تلفنی با مراکز خبری گفت که این گروه مسوولیت حملات انتحاری روز جمعه را بر عهده می گیرد.
این شخص، که از نقطه نامعلومی سخن میگفت، اظهار داشت که این حمله «نخستین عملیات در انتقام از شهادت» اسامه بن لادن، رهبر شبکه القاعده است که هفته گذشته در حمله نیروهای آمریکایی به مخفیگاه او در پاکستان کشته شد.
احساناله تهدید کرد که حملات دیگری نیز در راه است.
در گزارش های مربوط به عملیات روز جمعه، به نقل از منابع پلیس محلی آمده است که وضعیت تعدادی از زخمیهای این حملات وخیم است و بیم آن میرود که آمار تلفات این واقعه افزایش یابد.
به گفته این منابع، در حملات روز جمعه، یکی از مهاجمان، مواد منفجره همراه خود را در نزدیک در ورودی این آموزشگاه منفجر کرد در حالیکه تعدادی از دانشجویان در حال سوار شدن به یک خودرو بودند.
خبرگزاری های به نقل از منابع محلی، عامل انفجار اول را یک فرد حدود بیست ساله گزارش کرده و افزودهاند که مهاجمان، به منظور وارد کردن بیشترین تلفات انسانی، در بمبهای خود بلبیرینگ به کار برده بودند.
«آکادمی پلیس» که در روز جمعه هدف حمله قرار گرفت یکی از مراکز متعدد تربیت نیروی شبه نظامی در مناطق نا آرام پاکستان است که اگرچه وظیفه رویارویی مستقیم با شورشیان مسلح را برعهده دارند، اما معمولن از امکانات حفاظتی چندانی برخوردار نیستند.
مراکز نظامی و غیرنظامی پاکستان طی سالهای اخیر هدف حملات متعدد گروههای اسلامگرای تندرو بوده که صدها کشته و هزاران زخمی برجای گذاشته است.
بیشتر بخوانید:
«انتشار ویدئوهایی از اسامه بن لادن»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای منتشر شده، مهدی محمودیان روزنامهنگاری که نامهای در باره وقوع تجاورز جنسی در زندان رجایی شهر کرج منتشر کرده بود، به زندان انفرادی منتقل شده است.
به گزارش بیبیسی، فاطمه الوندی، مادر آقای محمودیان، گفت که همسرش (پدر مهدی) روز پنجشنبه (22 اردیبهشت) برای ملاقات با وی به زندان رجایی شهر کرج رفته بود اما پس از ساعتها انتظار در نهایت مقامات زندان به وی گفتند که ملاقات امکان ندارد چون پسرشان به انفرادی منتقل شده است.
آقای محمودیان از اعضای جبهه مشارکت با اتشار نامهای خطاب به آیتاله خامنهای از رواج تجاوز جنسی علیه زندانیان عادی در زندان رجایی شهر کرج سخن گفته بود.
به گزارش جرس، نامه آقای محمودیان، در شهریور ۱۳۸۹ نوشته شده اما امکان انتشار آن پیدا نشده بود.
یک روز پیش از انتشار نامه آقای محمودیان نامه خانوادههای زندانیان سیاسی زن در قرچک ورامین در ارتباط با موضوعی متفاوت منتشر شده بود که نویسندگان آن، در مورد وجود «خطر مرگ» برای ۶۰۰ زندانی این بازداشتگاه به علت شرایط بهداشتی ناگوار هشدار میدادند.
مهدی محمودیان، که به اتهام خبررسانی در مورد بازداشتگاه کهریزک و همین طور دفن دستهجمعی تعدادی از کشتهشدگان حوادث بعد از انتخابات داشت، از ۲۵ شهریور ۸۸ زندانی شده است.
بیشتر بخوانید:
«در حکومت شما زندانها به شهر مردگان میماند»
رادیو کوچه
1967 میلادی - زادروز «چاک شولدینر» (Chuck Schuldiner) خواننده، آهنگساز و گیتاریست چیرهدست آمریکایی است. او خواننده و گیتاریست گروه «دث» بود که آن را در سال ۱۹۸۳ و با نام «منتیس» بنیانگذارده بود. از گروه دث بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۰ سه آلبوم منتشر شد که با تغییرات متعدد در ترکیب اعضای گروه همراه بود. این تغییرها که بهخاطر کمالگرایی چاک در موسیقی بود بالاخره باعث شد او به تنهایی و بدون همکاری اعضای پیشین، کار بر روی آلبوم چهارم گروه را شروع کند. آلبوم انسانی که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد بهعنوان یکی از بهترین آثار دث شناخته میشود و چاک در آن آلبوم تکنیک منحصربهفردش در نوازندگی را به رخ کشید. از او بهعنوان پدر دث متال یاد میکنند. وی در کتاب «۱۰۰ گیتاریست برتر متال» که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد در رتبه دهم قرار گرفت. شولدینر در ۱۳ دسامبر سال ۲۰۰۱ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت.
1297 خورشیدی - روز لغو نهایی «کاپیتولاسیون» در ایران است. دو سال قبل از کودتای «رضا خان»، در دولت «صمصام السلطنه» لایحهای به تصویب رسید که به موجب آن، حق کاپیتولاسیون روسها در ایران لغو شد. پس از لغو قرارداد کاپیتولاسیون بین ایران و روسیه، قرارداد کاپیتولاسیون تعدادی از کشورهای دیگر نیز لغو شد. اما کشورهای غربی همچنان به این امتیاز پایبند بودند و سرانجام مجلس شورای ملی در سال 1306 لغو کاپیتولاسیون را اعلام کرد و به همه دولتهایی که از این حق استفاده میکردند یک سال وقت داد که در قراردادهای خود تجدیدنظر و این امتیاز را لغو کنند، لیکن از جانب کشورهای غربی اقدامی صورت نگرفت، بلکه لایحه مصونیت مستشاران و تبعه آمریکا در ایران در 13 مهر 1342، در مجلس علیه حاکمیت ملت ایران به تصویب رسید، و در 21 مهر ماه 1343، مجددن مورد تصویب نمایندگان دو مجلس سنا و شورای ملی قرار گرفت.
1309 خورشیدی - در چنین روزی انحصار چاپ اسکناس در ایران توسط بانک ملی ایران صورت گرفت. کشور فرانسه برای اولینبار پس از انقلابکبیر خود، پول کاغذی را رواج داد. در ایران تا سال 1268 که بانک شاهنشاهی تشکیل شد، پول رایج کشور، طلا و نقره بود. در آن سال نشر اسکناس در سراسر ایران منحصرن به بانک شاهنشاهی وابسته به انگلیس تعلق گرفت. دو سال بعد، اسکناس جدید بانک با سرلوحه فارسی و علامت شیر و خورشید و عکس ناصرالدین شاه قاجار و ذکر ارزش آن منتشر شد. مجموعن بانک شاهنشاهی، چهل سال در ایران اسکناس منتشر کرد تا اینکه در چنین روزی، حق انتشار اسکناس از آن بانک سلب و در مقابل دویست هزار لیره انگلیس، به بانک ملی ایران واگذار شد. اسکناسهای بانک ملی در سال 1310 منتشر شد و تا سالها، رایج بود.
1930 میلادی - سالروز درگذشت «نانس» از کاشفان قطبشمال است. او در دوران عمر خود برای کشف مناطق ناشناخته قطبشمال و راههای ممکن برای سیاحت آن از میان کوههای یخ و برف بسیار تلاش کرد. نانس در سال 1888 میلادی موفق بهکشف راهی شد که از شرق به غرب نواحی قطبی امتداد مییافت و به جزیره یخزده «گروئلند» میرسید. نانس در سال 1922 میلادی جایزه نوبل دریافت کرد.
1822میلادی - روز استقلال «اکوادور» از استعمار اسپانیا است که یکی از کشورهای آمریکای جنوبی محسوب میشود. این کشور پس از سهقرن استعمار توسط اسپانیا، مستقل شد و به اتحادیه «کلمبیا»ی بزرگ پیوست. اما این اتحادیه به زودی فرو پاشید و کشورهای عضو آن، از جمله اکوادور، نظام جمهوری را برای خود برگزیدند. اکوادور در ساحل اقیانوس آرام قرار دارد و با «پرو» و «کلمبیا» همسایه است. چون خط استوا از منطقه شمالی آن میگذرد، به اکوادور موسوم شد که در زبان اسپانیایى به معنای «خط استوا» است. اکثریت سکنه اکوادور ملیت دو رگه و سرخپوست داشته و پیرو مذهب کاتولیک هستند. زبان رسمی مردم اکوادور، اسپانیولی و خط رایج در آنجا لاتین است. نظام سیاسی حاکم بر اکوادور جمهوری است.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1607 میلادی - انگلیسیها با ورود به «ویرجینیا»ی آمریکا، نخستین مستعمره خود در قاره آمریکا بهنام «جیمزتاون» را بنیان نهادند.
1907 میلادی - زادروز «دافنه دو موریه» داستاننگار انگلیسی است. وی با نوشتن دهها داستان جالب از موفقترین داستاننگاران قرنبیستم بهشمار میرود. دافنه چند کتاب داستان کوتاه هم دارد. داستان «ربکا» که در سال 1938 انتشار یافت، دافنه را مشهور جهان ساخت. نخستین داستان وی در سال 1931 انتشار یافت و آخرین کتاباش که حاوی بیوگرافی او بود و نیز نامههای جالبی که دریافت داشته بود در سال 1995 به زیر چاپ رفت. او در 19 آوریل سال 1989 درگذشت.
نامه وارده
تذکار از رادیو کوچه: یکی از سیاستهای کاری در رادیو کوچه انتشار نظرها و نامه و ایدههای خوانندگان است. بیشک رادیو کوچه تایید و یا تکذیبی بر این مطالب ندارد. اما با توجه به روش این رسانه، اگر منطبق با اصول کاری رادیو باشد -که در بخشهایی به این نکات اشاره شده است- آن را منتشر خواهد کرد. مخاطب اینمطالبدر هر شرایطی حق دارند که نوشتهای در پاسخ به این نامهها به رادیو ارسال کنند. بیشک این نوشته بیکم و کاست در پایگاه اینترنتی رادیو کوچه منتشر خواهد شد. برای هر نوع پاسخ به این نوشته شما میتوانید با آدرس پست اکترونیکی: contact(at)koochehmail.com در تماس باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت مسولین محترم جمهوری اسلامی ایران
نهاد ریاست جمهوری وزارت امور خارجه، بازرسی وزارت امور خارجه، سازمان بازرسی کل کشور، شورای عالی ایرانیان خارج از کشور(جناب آقای ملک زاده)، نمایندگان محترم مجلس وکمیسیون اصل نود
سایتهای خبری، خبرگزاریها وهر انسان آزاده و مسوولی که میتواند به این ندا و فریاد پاسخ گوید:
احترامن و با سلام
اینجانب ع- م دانشجوی رشته دندانپزشکی در کشور فیلیپین به دلیل عدم آشنایی به زبان و قوانین فیلیپین در تاریخ 5 آپریل دچاره توطئه و برنامهای از پیش تعیینشده اخاذی از سوی یک فیلیپینی قرار گرفتم؛ شاکی پرونده مدعی تجاوز و اینجانب به دلیل عدم اطلاع از قوانین کشور فیلیپین دچار سردرگمی و اضطراب ناشی از مهاجرت و تنهایی و بیکسی در اداره پلیس شهر مندلیونگ (ازتوابع مانیل) فیلیپین برده شده و پس از بازداشت به تقاضای خود و به تصور کمکخواهی با سفارت ایران در مانیل تماس گرفتم و متاسفانه از همان ابتدای امر برخورد مناسبی با من و پرونده من صورت نگرفت و پس از مدت دو روز از بازداشت اینجانب خانم ایرانی با ظاهری نامناسب و بیحجاب که خود را نماینده ویژه سفیر ایران معرفی میکرد مراجعه و پس از صحبت با من و توصیه نام برده برگه اتهامات اینجانب توسط من امضا و قرار شد که سفارت ایران برای من وکیل بگیرد تا مشکل من حل شود و قرار شد که کل هزینه وحقالزحمه وکیل در تمام مدت وطول پرونده را اینجانب پرداخت نمایم.
هزینه حقالزحمه وکیل سیهزار پزو که معادل هشتصد هزار تومان ومبلغ ماهیانه هفتهزار پزو که باید به صوررت اقساط در دوره پرونده پرداخت نمایم به توصیه فرستاده ویژه سفارت ثبت وپرونده به وکیل فیلیپینی واگذار شد؛ اما متاسفانه پس از مدت سی روز از بازداشت من جلسه دادگاه تشکیل شد ولی متاسفانه وکیل و فرستاده ویژه سفارت در جلسه حضور نداشتند و همین امر باعث شد تا جلسه اول به نفع شاکی پرونده تمام شود. پس از دو روز به من اعلام شد که باید مبلغ دوهزار دولار و یا یکصد هزار پزو آماده کنم تا به جهت رشوه و یا زیرمیزی و… پرداخت تا آزاد شوم و وکیل من نتوانسته کاری برای آزادی و احقاق حقم بکند و من همچنان در بازداشت با وضعیت اسفناک در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبرم و وقتی خواستار پاسخگویی نماینده ویژه سفیر (سرکار خانم ق) میشوم در جواب شنیدم که سفارت وظیفهای در برابر اینگونه مسایل نداردوقرار نیست سفارت اینگونه خدماتی ارایه دهد و من میتوانم حق خود را به نزد رییس جمهوری قهر کرده کشورم ببرم
آنچه از ابتدای این پرونده صورت گرفت اجهاف و ظلمی است که توسط سفیر ایران در مانیل در حق من ایرانی رفته. چون در این مدت ایرانیان و دوستانی که به من مراجعه کردند همه اذعان داشته که این پرونده میتوانست در همان مراحل اولیه با مطالعه دقیق پرونده و مبلغ ناچیزی حل و فصل گردد و نیاز به این همه هزینه و صرف وقت نداشت که سفیر تو را مجبور به تحمل آن کرده است. و در گذشته پروندههای مشابهای بوده که توسط بخش دانشجویی و کنسولی بر طرف گردیده ولی حال چه اتفاقی افتاده که ….
سوال من از شما اینست که این همان عدالت و مردم دوستی است که در اخبار ومصاحبههای شما بیان میشود. آیا اگر چنین اتفاقی برای یکی از فرزندان شما و یا حتا وابستگان شما میافتاد همینگونه برخورد و پیگری میکردید؟
آیا به واقع اینست آن عدالت خواهی وشعاری که «در هر کجای دنیا هر ایرانی مشکلی داشته باشد باید در اسرع وقت و بدون درنگ به فریاد و مشکلش رسیدگی شود.»
به فرض اینکه من چنین خبطی و خطایی نموده باشم که اصلن اینگونه نبوده آیا این همان فریادرسی و پیگری است که توسط رهبر انقلاب بر آن توصیه نمودهاند و عامل ایجاد دفتر شبانهروزی پیگیری امور ایرانیان خارج از کشور شدند. چرا وقتی از فرستاده ویژه سفیر تلفن و یا اطلاعات مربوط به دیگر بخشهای سفارت و دفتر شبانهروزی امور ایرانیان را خواستم با خندهای معنیدار به این پرسش به این مضمون که متهم هستی وکسی به گفتههای تو گوش نمیدهد و حتا ممکن است برای تو مشکلات بعدی درست شود پاسخ شنیدم. آیا این همان حمایت از ایران و ایرانی است؟
اینجانب مدت سی روز را در بدترین وضعیت و اسفناکترین وضعیتی که به ذهنتان خطور میگردد در زندان پلیس در محدودیت از تمامی حقوق آزادی فردی اجتماعی یک شهروند ایرانی در کشور دیگر محبوس هستم و تنها سرویس و خدماتی که مسولین سفارت در اینجا به من دادهاند گرفتن وکیل و گذاشتن سرویس غذا و مایحتاج اولیه است که آنهم با هزینه گزاف وبه پیشنهاد خود من صورت گرفته و من به خاطر جرم نکرده و تنها به دلیل سادگی و عدم اطلاع صحیح از قوانین اینجا و اعتماد به فرستاده ویژه سفارت و سفیر ایران مدت زیادی را به صورت بلا تکلیف در حبس میگذرانم.
سوال من از شما اینست که که چرا سفارت ایران با استفاده از نیروهای کار آمد به کار ایرانیان رسیدگی نمیکند؟ اینجانب به دلیل اعتماد وامضا و قبول جرم نکرده به این مخمصه افتادم وحال هیچ کس پاسخگو نیست و اجازه ارتباط با دیگر قسمتهای سفارت و مسوولین در داخل کشور به من داده نمیشود و حتا وکیلی که سفارت هم برایم گرفت در جلسه دادگاه حضور نیافت و حتا سفارت نامه و نوشتهای برای من صادر نکرد و وکیل معرفی شده یکبار بیشتر به ملاقات من نیامد و با اطلاعات غلط و نادرست از روند پرونده و کارهای انجام گرفته به دروغ مرا دچار سردرگمی مضاعف نمودهاند.
آیا به واقع اینست آن عدالت خواهی وشعاری که «در هر کجای دنیا هر ایرانی مشکلی داشته باشد باید در اسرع وقت و بدون درنگ به فریاد و مشکلش رسیدگی شود.» حال آنکه من دانشجو و فرزند همان خاک و بوم هستم ولی نه تنها به فریادم و داد رسیم اعتنا نشد که به دلیل اعتماد به هموطنم مجبور به تحمل این دوران سخت در بهترین روزهای زندگیام گردیدهام و حال باید پول گزافی بابت آزادیم آنهم به عنوان رشوه در خفا پرداخت نمایم اینست عزت و عزتمداری در باز کردن گره کار مردم که از سوی فرستاده رسمی و ویژه یک مسول کشورم به من پیشنهاد میشود؟
زمانی که سوال میکنم جوابی جز فرافکنی وفرار از مسولیتها نمیشنوم آیا رسیدگی به وضعیت یک نوجوان ایرانی در بند ربطی به دسته و گروهها و مسایل سیاسی داخلی دارد که من شکایت به پیشگاه رییس جمهوری مقهور ببرم؟؟؟؟
آنچه اینجانب در این مدت زیاد در زندان با ارتباط با ایرانیان و فرستاده ویژه سفیر محترم دریافت کردهام اینست که اینان به فکر جیب و منافع خود هستند و چه بسا معامله و دکانی در پشت پرده ایجاد شده باشد و سودهایی به جیب عدهای با سرویس غذا و یا معرفی وکیل سرازیر شده ومن بیخبر و بلا تکلف و در بند هستم.
مسولین محترم وخبرگزاریها،
آنچه من در این نامه به حضور شما ارسال نمودم بخش کوتاهی از ظلمها تحقیرها و دوگانگی در برخوردهایی است که من شاهد آن بوده و هستم، ولذا در کمال عجز وناتوانی خواستار رسیدگی به وضعیت اینجانب در اسرع وقت واطلاعرسانی به جهت رسیدگی عاجل به این وضعیت از سوی حامیان افکار عمومی و خبرگزاریها وهر مسوول و شخص آزادهای که این استغاثه را میخواند و میتواند در به ثمر رسیدن این حق از دسترفته کمک نماید هستم. باشد که رسیدگی واحقاق حق اینجانب راه را برای دیگر ناعدالتیها وظلمها که بر دوستان و هموطنان من در این کشور رفته و میرود ببندد.
والسلام
امضا محفوظ
زندان مندلیونگ؛8/می/2011
خبر / رادیو کوچه
شورای هماهنگی راه سبز امید، منسوب به رهبران معترضان در ایران روز پنجشنبه با انتشار بیانیهای از فراخوانهای صورت گرفته در روزهای اخیر برای «حرکتهای اعتراضی» دانشجویان در روز ۲۵ اردیبهشت حمایت کرده است.
طی روزهای اخیر شبکههای اجتماعی در اینترنت از فراخوان برای برگزاری اعتصاب و تجمعهای اعتراضی در شماری از دانشگاههای ایران خبر دادهاند و خواستار حضور گسترده معترضان در این اعتراضها شدهاند.
شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه شماره ۹ خود ضمن حمایت از این اعتراضات از همه دانشجویان دعوت کرده است تا در آنها شرکت کنند.
شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه خود با اشاره به آنچه که شش سال «اجرای مدیریت پادگانی بر دانشگاهها و اعمال سیاستهای نسنجیده» خوانده تصریح کرده است: «اینک نتایج زیانبار این شیوه نادرست چنان بر همگان آشکار شده که دانشجویان، این پیشتازان حرکتهای مصلحانه در همه جوامع و از جمله جامعه ما، تصمیم به ابراز مجدد اعتراض و مقاومت در برابر وخامت روزافزون وضعیت دانشگاهها گرفتهاند.»
شورای هماهنگی سبز امید اضافه کرده است: «ضمن محکوم کردن سرکوب دانشگاهیان، طرحها و اقداماتی که موجب افول سطح علمی دانشگاهها و مراکز علمی کشور میشوند، از حرکتهای اعتراضی مسالمتآمیز و خودانگیخته دانشجویان حمایت و از همه دانشگاهیان عزیز دعوت میکند در این حرکتهای مدنی مسالمتآمیز، شرکت نمایند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر