-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

Latest News from Koocheh for 05/11/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



کیان امانی

خاطرم نیست چند سال پیش بود اما این‌روزها فکر می‌کنم لابد هزار سالی گذشته، لابد.

زمستان بود. شب گذشته برف تهران را سپیدپوش کرده بود اما آفتاب سر صبح از آن‌روزهایی ساخته بود که جان می‌داد برای نرفتن پی‌کار و روزمرگی‌های همیشگی و قدم زدن در خیابان‌ها و سیگار پشت سیگار دود کردن و بعد از کلی خیال‌پردازی در یکی از کافه‌های آن‌روزها نشستن و گپ و گفتی از سر خوشی با چند مشتری یا صاحب کافه در شهری که خیلی وقت‌ها دل‌گیر بود اما دل‌گیر هم بود.

راستش مشغول همین کارها بودم که تلفنم زنگ زد و آن‌سوی خط کسی بود که مدت‌ها پیش‌تر از آن‌روز سردبیر رسانه‌ای بود که من عکاسش بودم و خیلی از روزها به خاطر اختلاف نظر در انتخاب عکس یا یک هم‌چین چیزی از گیس هم آویزان بودیم اما بعد از پایان کار برای دود کردن سیگار و نوشیدن یک قهوه به کافه نزدیک محل کارمان می‌رفتیم و همه چیز فراموش می‌شد.

سردبیر سابق که گاهی هم مادر جان صدایش می‌کردم هرزمان که بی‌موقع یادت می‌کرد می‌دانستی که اتفاقی افتاده. هنوز سلام مادر جان گفتنم تمام نشده بود که گفت: «کجایی بچه؟» گفتم: «دوربین هم‌راهمه کجا باید بیام؟» گفت: «بدو بیا جلوی دفتر سازمان ملل مادران صلح تجمع دارن.»

تجمع آن‌روز در اعتراض به کشتار زنان و کودکان غزه بود اما این هم مثل باقی کارهای تشکل‌های زنان خوشایند نیروهای دولتی نبود. حواسم بود که باید تا سر و کله آقایان پیدا نشده عکس‌هایم را بگیرم و منتظر آقایان باشم که چند فریم هم بدون این‌که متوجه شوند از حضور آن‌ها بگیرم و یک گور باباتون هم نثارشان کنم و بروم دنبال باقی پرسه‌زنی‌ها و خیال‌پردازی‌های آن‌روز.

این‌روزها تولد بهمن است. راستش نمی‌دانم چندمین تولدش است اما دوست دارم این‌طور خیال‌پردازی کنم که تولد بعدی‌اش را کنار ژیلا باشد، کنار مادر سال‌خورده‌اش باشد، کنار فرزندش باشد، کنار تمام کسانی باشد که دوست‌اش دارند

بهمن را معمولن در نشست‌ها یا برنامه‌هایی که مادران صلح ایران یا دیگر تشکل‌های مدافع حقوق زنان برگزار می‌کردند می‌‌دیدم. آن‌روز هم از معدود مردانی بود که در آن تجمع حاضر بودند و معمولن هم مردان و زنان حاضر در این  تجمع ‌ها دست خالی از تجمع بازنمی‌گشتند. توهین، ناسزا، خشونت و گاهی چند روزی بازداشت جزو برخوردهای همیشگی بود اما بعد از چند روز بازداشت وقتی می‌دیدی عزیز بازداشت شده آزاد شده است و موقع آزادی چشم بند یا وسیله دیگری را از اوین با خود به هم‌راه دارد ( بخوانید کش رفته‌) و روحی‌اش از قبل بهتر است خوشحال می‌شدی و چند عکس با چشم بند کذایی یا وسایل دیگر چاشنی طنز آن‌روز می‌شد. در روزی که صحبت‌اش رفت بعد از پیدا شدن سر و کله نیروهای امنیتی چند فریم عکس هم از حضور آن‌ها گرفتم اما یکیشان متوجه شد همان هنگام بهمن و نازنین دیگری که خوش‌بختانه این‌روزها در بند نیست هم متوجه شدند که نیروهای امنیتی من را دوربین به دست دیده‌اند و باید زودتر فرار را بر قرار ترجیح دهم. به کمک بهمن و آن نازنین دیگر از آن‌جا رفتم اما اگر کمک بهمن نبود دست کم کتک مفصلی می‌خوردم و دوربینم هم توقیف می‌شد.

دفعه دیگری که مادران صلح تجمع داشتند فکر می‌کنم چند روز بعد از همان تجمع قبلی اما این‌بار مقابل سفارت فلسطین بود. باز هم بهمن، هم‌راه همیشگی گروه‌های مدافع حقوق زنان آن‌جا حاضر بود. طبق معمول سر و کله نیروهای امنیتی و تعدادی از ساندیس‌خورها که آن‌روزها اسمشان ساندیس‌خور نبود پیدا شد و بی‌مقدمه به سوی زنان و مردان حاضر حمله کردند. گویا بهمن را از قبل نشان کرده بودند تا بی‌نصیب راهی نشود. یقه کشی و ناسزا هم‌راه با مشت و لگد از هر سو پرتاب می‌شد. تنها یک لحظه دیدم سه چهار نفر به بهمن حمله کردند و صورت‌اش غرق در خون شد و در نهایت هر یک به سویی‌ لنگ‌لنگان پراکنده شدیم.

این‌روزها تولد بهمن است. راستش نمی‌دانم چندمین تولدش است اما دوست دارم این‌طور خیال‌پردازی کنم که تولد بعدی‌اش را کنار ژیلا باشد، کنار مادر سال‌خورده‌اش باشد، کنار فرزندش باشد، کنار تمام کسانی باشد که دوست‌اش دارند و هیچ دیواری نباشد که مردان و زنان آزاده را در بند کند. دوست دارم این‌طور خیال‌پردازی کنم که لابد روزی خواهد رسید که دست‌های خالی بر گلوله پیروز خواهند شد و لابد آن‌روز بهمن‌ها، شبنم‌ها، بهاره‌ها و مجیدها تولد آزادی را جشن خواهند گرفت، لابد.

۱۰ می ۲۰۱۱

واشنگتن دی‌سی

 

 


 


خبر / رادیو کوچه

تلویزیون الجزیره روز چهارشنبه، 11 می گزارش داد مقام‌های سوریه دوروتی پرواز، خبرنگار این شبکه را به ایران اخراج کرده‌اند.

به گزارش این خبرگزاری، دوروتی پرواز خبرنگار ۲۹ ساله‌ تلویزیون الجزیره تابعیت ایرانی، کانادایی و آمریکایی دارد و روز جمعه (۲۹ آوریل) برای پوشش نا آرامی‌های سوریه با گذرنامه ایرانی خود به دمشق سفر کرد، اما مقام‌های این کشور وی را در فرودگاه بازداشت کردند.

یک سخن‌گوی شبکه الجزیره روز چهارشنبه با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد «ما هم اکنون اطلاعاتی دریافت کرده‌ایم که وی در تهران و در بازداشت به سر می‌برد.»

سخن‌گوی الجزیره تاکید کرده است: «ما از مقام‌های ایرانی می‌خواهیم تا اطلاعاتی در مورد دوروتی در اختیار ما بگذارند، اجازه تماس با وی را صادر کنند و مقدمات آزادی فوری وی را فراهم کنند.»

وی خاطرنشان کرده است مسوولان این شبکه از روز ٢٩ آوریل و زمانی که خانم پرواز، دوحه را ترک کرده، از وی بی‌خبر بوده‌اند و عمیقن نگران وضعیت سلامت و امنیت وی هستند.

مقام‌های سوری هفته پبش به مقام‌های الجزیره گفته بودند که دوروتی پرواز در دمشق زندانی شده است و آزاد خواهد شد.

بنا به گزارش رسانه‌ها، سفارت سوریه در واشنگتن روز سه‌شنبه (۱۰ می) اعلام کرد خانم پرواز قصد داشته با روادید منقضی وارد سوریه شود و بنا بر این روز اول می به ایران مسترد شده است.

در بیانیه سفارت سوریه در واشنگتن آمده است پرواز روز ۱ می «توسط کنسول ایران (در سوریه) اسکورت شد و وی با پرواز ۷۹۰۵ خطوط هوایی کاسپین، ره‌سپار تهران شد.»

بنا به گزارش تلویون الجزیره، علی‌اکبر صالحی روز ۲ می به این شبکه گفته بود از محل نگه‌داری خانم پرواز اطلاعی ندارد. وی از سوریه خواسته بود تا به پرونده این خبرنگار رسیدگی کند.

بنا به گزارش روز سه‌شنبه (۳ می) الجزیره، علی‌اکبر صالحی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، در طی یک کنفرانس مطبوعاتی ابراز امیدواری کرده بود خبر بازداشت دوروتی پرواز صحت نداشته باشد. وی در عین حال گفته بود «اگر وی بازداشت شده است، ما از دولت سوریه می‌خواهیم به این پرونده رسیدگی کند.»

دوروتی پرواز فارغ الحتصیل ادبیات انگلیسی از دانشگاه بریتیش کلمبیا است و رشته خبرنگاری در مقطع کارشناسی ارشد را در دانش‌گاه آریزونا تکمیل کرد. وی خبرنگار پیشین نشریه «سیاتل پست اینتلیجنسر» و برخی دیگر از نشریات ایالات متحده است.

دوروتی از سال ۲۰۱۰ میلادی از سوی تلویزیون الجزیره انگلیسی استخدام شد و پیش از سفر به سوریه، اخبار مربوط به زلزله و سونامی فاجعه بار ژاپن را پوشش داده بود.

بیشتر بخوانید:

«برخورد حکومت سوریه با معترضان وحشیانه است»

 

 


 


خبر / رادیو کوچه

روز چهارشنبه، 21 اردیبهشت‌ماه 1390، مریم بهرمن فعال جنبش زنان در شیراز توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده است.

به گزارش کلمه، ساعت هفت و نیم صبح امروز چند تن از ماموران امنیتی با در دست داشتن حکم بازداشت به منزل این فعال اجتماعی مراجعه کرده و بعد از سه ساعت بازرسی منزل و ضبط بعضی از اموال شخصی،‌ از جمله تلفن هم‌راه، چند جلد کتاب، لپ‌تاپ و…، ایشان را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» بازداشت کرده‌‌اند.

تاکنون از محل نگه‌داری این فعال جنبش زنان گزارشی ارایه نشده است.

 


 


محمد مصطفایی / وکیل دادگستری

…………………………………………

«مجازات‌هایی به بهانه اعمال احکام اسلامی»

امیدوارم این خبر درست نباشد. این خبر وحشتناک‌ترین خبری است که می‌توان شنید. امیدوارم حقیقت نداشته باشد اما خبرگزاری‌های معتبر چنین خبری را پوشش داده‌اند. به گزارش آخرین نیوز، تهران امروز نوشت: «مجید متهم به پاشیدن اسید روى صورت آمنه بهرامى‌نو، قربانى مشهور پرونده اسیدپاشى به احتمال قوى روز شنبه از ناحیه هر دو چشم با اسید مجازات خواهد شد.»

…………………………………………

«زن رییس‌جمهوری با طلاق آقا بر او حرام و بر آقا حلال می‌شود»

نماز جمعه این هفته تهران با هفته‌های گذشته تفاوت بسیار فاحشی داشت. سخنانی توسط آیت‌اله کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران در خطبه‌های دوم نماز جمعه، به زبان رانده شد که نمی‌بایست به راحتی از کنار آن‌ها گذر کرد.

…………………………………………

«ای عزیز دور از دیدار دلم برای تو تنگ است»

دستم به نوشتن نمی‌رود. نمی‌دانم از کجا شروع کنم.‌ اما سعی می‌کنم بنویسم. درد دل‌ها، غم‌ها و ناگفته‌های وکیلی مبرز و مشهور ایرانی را بنویسم که در کنارم افسرده و پکر نشسته است و چراهایی که ذهنش را مشغول کرده، مرور می‌کند.

…………………………………………

«پورزند درگذشت اما لکه ننگش بر جمهوری اسلامی ماند»

در کنار استادم خانم مهرانگیز کار نشسته‌ام و می‌گوییم و می‌خندیم. تلفن نازنین افشین جم به صدا در می‌آید. صدای لزران دختر سیامک پورزند، چهره مهرانگیز را تغییر می‌دهد. به ناگهان بیرون می‌رود در حالی که خبر فوت همسر را می‌شنود اشک می‌ریزد، همسری که سالیان سال از او دور بوده است.

…………………………………………

«چرایی‌های بازداشت سیف‌زاده وکیل دادگستری در ارومیه»

روز گذشته خبری در چند سایت فعال در خارج از کشور،  مبنی بر بی‌اطلاعی دوهفته‌ای از آقای محمد سیف‌زاده وکیل دادگستری منعکس شد. مدت کوتاهی نگذشته بود که وکیل ایشان در مصاحبه‌ای اعلام کردند که آقای سیف‌زاده در زندان ارومیه بازداشت است و به زندان ارومیه رفته و نتوانسته با وی ملاقات کند اما پسرش چند دقیقه‌ای با او ملاقات کرده است.

…………………………………………

«خطر اعدام علی مهین‌ترابی»

شعبه‌ 27 دیوانعالی کشور طبق حکمی که اخیرن صادر نموده است حکم صادره از شعبه 112 دادگاه جزایی کرج، که بر اساس آن علی مهین‌ترابی در قتل عمد بی‌گناه تشخیص داده و وی را تنها به دیه محکوم نموده بود را نقض کرده و اعلام نموده است که قتل مرحوم مزدک خدادادیان عمدی است.

…………………………………………

«مخالفت رهبر با استعفای وزیر اطلاعات»

‌در روز یک‌شنبه بیست و هشتم فروردین ماه سال 90 (روز گذشته‌) خبرگزاری‌های دولتی جمهوری اسلامی خبر استعفای وزیر اطلاعات دولت آقای احمدی‌نژاد را منتشر کردند.

…………………………………………

«۳۷۰۰ حکم اعدام در ایران و اجرای آن در سال اخیر»

افشای اعدام  حداقل 3700 نفر در سال 1389به جرم قاچاق مواد‌مخدر و بی‌اطلاعی از وضعیت‌ 231 هزار و 217 نفر بازداشت‌شدگان مواد مخدر.

…………………………………………

«ورود بسیج به کانون وکلا و امنیتی کردن فضای وکالت»

بدیهی است چنان‌چه وکلای دادگستری واهمه‌ای در دفاع از حقوق موکلین خود- اعم از سیاسی و غیر‌سیاسی- داشته باشند، نمی‌توانند وظیفه خطیر وکالت، که دفاع از حقوق افراد است را به درستی به انجام رسانند.

…………………………………………

«چه کسی پاسخ‌گوی مرگ دل‌آرام دارابی است»

درایام نوروز سال 1388 تصمیم گرفتم به زندان رشت برم و دختری نقاش که در انتظار اعدام بود را ببینم. تصمیمم آنی بود و فردای روز تصمیم با خودروی شخصی ام به سمت رشت رفتم.

…………………………………………

«سلاحتان برابر مردم، زور و جبر و ظلم است»

محمد مصطفایی وکیل دادگستری مقیم اروپا، در نامه‌ای سرگشاده به روسای قوای سه گانه جمهوری اسلامی ایران پیرامون وقایع 25 بهمن و نظام سیاسی کشور نسبت به عمل‌کرد آن‌ها انتقاد کرده و عنوان کرده است تا دیر نشده از راه رفته خود بازگردند.

…………………………………………

«عدالت و مقایسه شکلی دادگاه‌های ایران و نروژ»

چند روز پیش در دادگاهی واقع در شهر اسلو پایتخت نروژ شرکت کردم. ظواهر دادگاه و تطبیق آن با دادگاه‌های ایران را می‌توان چنین توصیف نمود:…..

…………………………………………

«علم قاضی یا انتقام قاضی»

قانون‌گذار جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی، در زمره دلایل اثبات دعاوی حقوقی و کیفری، علم قاضی را در کنار اقرار، سند، شهادت شهود و سوگند به عنوان یکی از دلایل اثبات دعوا بر شمرده است.

…………………………………………

«چه کسی پاسخ‌گوی مرگ ۳۱ انسان بی‌گناه به دلیل سرماست»

در روزهای گذشته خبر مرگ ده‌ها نفر از هم‌وطنانم در سایت‌های رسمی جمهوری اسلامی مرا بر آن داشت تا پیرامون این موضوع نکاتی را یاد آور شوم.

…………………………………………

«شما صدای زجه کودکان بازداشت‌شدگان را شنیده‌اید؟»

هر بار که می‌خواهم سکوت اختیار کنم و مطلب و یادداشتی در رابطه با احکام تکراری حبس‌های طویل‌المدت و اعدام‌هایی که به ناحق و بر خلاف قانون و ناروا علیه هم‌وطنانم در دادگاه انقلاب صادر می‌شود ننویسم، مانعی فراهم می‌گردد و مجبور می‌گردم دست به قلم، نظر افرادی هم‌چون شما را به نکاتی در مورد ظلم‌ها و آن‌چه تحت عنوان احکام قضایی بر روی کاغذ می‌آورند جلب نمایم.

…………………………………………

«طبرزدی و شهیدی به حمایت بین‌المللی نیاز دارند»

محمد مصطفایی، وکیل حشمت‌اله طبرزدی و هنگامه شهیدی دو فعال سیاسی محبوس در اوین شکواییه را در اعتراض به وضعیت پرونده موکلانش به دبیرکل سازمان ملل و پارلمان اروپا ارسال کرده‌ که متن آن در پی می‌آید.

…………………………………………

«آقای محمدخانی اگر شهلا اعدام شود تو یک قاتل خواهی بود»

چند ساعت بیش تر نمانده تا زنی که سال‌ها در گوشه زندان اوین دربدری و زجر کشیده به پای چوبه لعنتی دار رفته و جان بی‌گناهش از بدن گرفته شود. چشم به هم زنیم این زمان کوتاه هم‌چون 9 سالی که بر شهلا جاهد گذشت می‌گذرد.

…………………………………………

«شما شایستگی اداره‌ی ایران را ندارید»

این اولین باری‌ است که خطاب به شما نامه می‌نویسم و آخرین بار هم خواهد بود که شما را خطاب خود قرار خواهم داد. چرا که اعتقاد دارم که به هیچ عنوان شایستگی رهبری یک نظام مردمی و دموکراتیک را نداشته و خود می‌دانید که با اغفال و دروغ و تزویر و ریا سکان رهبری را در دست گرفته و با توصیه و مسامحات و تسامهات، آیت‌اله شده و بعد از فوت امام‌خمینی به ناحق رهبر شدید.

…………………………………………

«غیرقانونی بودن حبس در تبعید»

صدور احکام حبس تعزیری توام با تبعید توسط قضات دادگاه انقلاب برای فعالان حقوق سیاسی و مدنی، در زندان‌های دور افتاده ایران، به‌طوری که خانواده زندانی نتواند به راحتی با محکوم علیه محبوس ارتباط نزدیک داشته باشد،

…………………………………………

«پاسخ به ابهامات پرونده سکینه محمدی»

قصد نداشتم مطلبی پیرامون سکینه محمدی بنویسم و یا اظهارنظری در دفاع از وی در خارج از پرونده نمایم. خواستم به آن‌چه در خبرها آمده بود اکتفا کنم.

…………………………………………

«یک شاخه گل»

سلام و احوال‌پرسی از راه دور سخت بود، به یمن برکات انواع پیش‌رفت‌هایی که در ایران پیرامون شنود و فیلترینگ و دست‌رسی آقایان به ایمیل‌ها و حوزه‌های فردی به‌دست آمده سخت‌تر هم شده است.

…………………………………………

«تبرئه سه نفر از چهار محکوم به اعدام تبریزی»

حکم چهار متهم جوان تبریزی که با شکایت واهی حجت . ف مطرح شده بود برای سومین بار صادر شد. در این پرونده که وکالت چهار متهم را در تاریخ 12/5/1387 به عهده گرفتم قضات شعبه دوازده دادگاه کیفری استان آذربایجان شرقی (تبریز) سه نفر از متهمان را که پیش‌تر توسط شعبه دوم دادگاه کیفری استان آذربایجان شرقی دوبار به اعدام محکوم شده بودند از اتهام لواط ایقابی تبرئه و متهم دیگر به‌نام ابراهیم . ح را به‌این اتهام به اعدام محکوم کردند.

…………………………………………

«حق دفاعی متهم در تحقیقات»

یک استاد برجسته‌ حقوق‌جزا با بیان این‌که متهم برای بازجویی و دادرسی احضار می‌شود و احضاریه باید مشخصاتی داشته باشد گفت: «اگر فردی بدون فرستادن احضاریه جلب شود این موضوع جایگاه قانونی ندارد. اگر به‌متهم تلفن کنند و او را احضار کنند ضمانت اجرایی برای این احضار وجود ندارد و اگر احضارنامه برای متهم فرستاده نشود حق جلب متهم وجود ندارد مگر در موارد بسیار استثنایی.»

…………………………………………

«وجدان‌های خوابیده و دیگر هیچ»

پانزده، نه، شش، پنج، دو، یک  و اعدام از جمله اعداد و کلماتی است که در حوادث پس از انتخابات با آن‌ها بیش از پیش مانوس شده‌ایم. این اعداد، اعداد رمز و یا شما معکوس نیستند و کلمه اعدام هم کلمه رمز یا نام کالا و خوردنی و چیزی نیست.

…………………………………………

«حقوق محکومین به مرگ در پای چوبه دار»

اگر بدان نگرش و تفکر رویم که محکومین به مرگ صرفن مستحق مرگ هستند و دارای کوچکترین حق و حقوقی نیستند، حقوق این دست از شهروندان را نادیده گرفته  و تفکر اشتباهی را در ذهنمان پرورش داده‌ایم.

…………………………………………

«در حال‌و‌هوای زندان اوین‌تهران و قزلحصار‌کرج»

عزم خود را جزم کردم و امروز تصمیم گرفتم یادی از موکلینم در زندان اوین تهران نمایم. دوست داشتم از نزدیک با هنگامه شهیدی، ریحانه جباری، امیر رضا عارفی، سعید حبری، کارل مارکس و در آخر هم با دوست و هم‌کار عزیزم محمد اولیایی‌فر ملاقات نمایم.

…………………………………………

«نامه محمد مصطفایی به آیت‌اله صادق لاریجانی»

مشاهده تخلفات عدیده رییس شعبه بیست و هشتم دادگاه انقلاب اسلامی تهران در مدت زمانی که بر حسب وظیفه وکالتی به این شعبه مراجعه می‌نمودم، مرا بر آن داشت که صریحن اعتراض و شکایت خود را به عنوان یک شهروند و دل‌سوز به نظام جمهوری اسلامی ایران و هم‌چنین عضوی از خانواده دادگستری اعلام نمایم.

…………………………………………

 


 


اردوان روزبه‌ / رادیو کوچه

ardavan@koochehmail.com

اگرچه پیش‌تر، یعنی بر سر حضور «رحیم مشایی» در جمع دولت آقای «احمدی‌نژاد» و برخی نکات دیگر رهبر ایران مجبور به واکنش شده بود اما بر سر جریان استعفای وزیر اطلاعات یعنی آقای «مصلحی» و قهر یازده روزه محمود احمدی‌نژاد بعد از نزدیک به سه‌دهه به‌طور رسمی بار دیگر جدال بین ولی فقیه و رییس دولت خود‌نمایی کرد.

در بین این سه‌دهه مواردی بوده است که منجر به چالش بین رهبری و رییس دولت شده اما با رنگ و بوی چنین شاید به توان به دوران رودرویی رییس‌جمهوری «ابوالحسن بنی‌صدر» و «آیت‌اله خمینی» اشاره کرد که در نهایت منجر به عزل رییس‌جمهوری شد. در بین این دو رخ‌داد برخورد‌هایی بین این دو بخش نظام به چشم می‌خورد. دولت اصلاحات در برابر بنیاد‌گرایان، گاه‌گاه رفتار‌های مستقل ریاست‌جمهوری «هاشمی رفسنجانی» که در نهایت اقتدار رهبری خط بطلان بر روی تمامی نظر‌ها می‌کشید و به هر روی حرف همان حرف رهبر بود.

اما احمدی‌نژاد با روی‌کردی متفاوت به زمین بازی وارد شده است. او از اختیارات قانونی ریاست‌جهموری می‌خواهد استفاده کند، در انتصاب‌ها سعی می‌کند نظر خود را اعمال کند و به‌نوعی عزل و نصب‌های ولایت‌مدارانه را بر نمی‌تابد.

این درست در شرایطی است که برای اولین‌بار دو جریان بنیاد‌گرا در برابر یک دیگر قرار می‌گیرند. در واقع آن‌ها با نزدیک‌ترین خواست‌گاه به رویارویی نشسته‌اند. در زمانی که رهبر ایران در اعتراض‌ها نسبت‌به انتخاب این رییس‌جمهوری عقاید وی را نزدیک‌ترین عقیده به نظر‌های خود یاد می‌کند. اما این فرزند امروز روبه‌روی پدر ایستاده است. این تنش پر تخاصم امروز می‌رود تا با افشاگری‌های طرفین و نوع روابط آن‌ها صفحه تازه‌ای را در حاکمیت در ایران باز کند.

اینک خبر از درگیری‌های خشونت بار دو گروه به گوش می‌رسد. گزارش‌های تایید نشده از میدان منیریه و خشونت فیزیکی بین طرف‌داران آیت‌اله خامنه‌ای و آقای احمدی‌نژاد اشاره به صف‌بندی دو طرف دارد. گروهی به‌دنبال لایه‌های زیرین ارتباط بین افراد در بدنه دولت هستند و جن‌گیر‌ها و رمال‌های یک دیگر را رو می‌کنند و گروهی دیگر روابط اقتصادی جریان مقابل را، این شرایط علی‌رغم دعوت آیت‌اله خامنه‌ای روز به روز نقطه مقابل جریان «عدم طرح اختلافات داخلی» است.

اما این روی داد چه شرایطی را برای مردم به وجود خواهد آورد؟ مردم باید در این صف بندی چه جای‌گاهی را بر خود فرض کنند و یا این که اوج‌گیری این درگیری‌ها چه فرصت‌ها و یا تهدید‌هایی را برای مردمی که به سیاست‌های فعلی حاکمیت اعتراض دارند فراهم می‌کند، موضوع گفت‌و‌گوی اردوان روزبه با «علی افشاری» تحلیل‌گر سیاسی است که در پی می‌آید:

آقای افشاری خیلی خوش‌حالیم که در گفت‌و‌گو با رادیو کوچه شرکت کردید. چند روزی است که بحث مناقشات رهبری و ریاست‌جمهوری در ایران موضوع رسانه‌ها است، و از طرفی می‌بینیم علی‌رغم این‌که نظام در اشکال مختلف، این مسئله را انکار می‌کند، ولی به هر حال  بنا‌بر وضعیت خاص رسانه‌ای این موضوع به بیرون درز پیدا می‌کند. آیا از دید شما این درگیری بین ریاست‌جمهوری و ولایت فقیه موضوع نویی در جمهوری اسلامی، است یا خیر؟

ابتدا سلام عرض می‌کنم خدمت شما و هم‌چنین شنوندگان عزیز برنامه و تشکر می‌کنم که فرصت این مصاحبه را فراهم کردید. ببینید اختلاف بین رییس‌جمهوری و ولایت فقیه، یا تصادم اختیارات این دو امر تازه‌ای در جمهوری اسلامی نیست. و تمامی رییس‌جمهوری‌های گذشته به درجاتی این مسئله را داشته‌اند. منهای آقای بنی‌صدر، سطح مناظره در روسای‌جمهوری قبلی به اندازه‌ی کشمکش‌های اخیر گسترش پیدا نکرده بود و یا حداقل به عرصه‌ی عمومی کشیده نشده بود.

معمولن روسای‌جمهوری قبلی جایی که رهبری و یا ولایت فقیه موضع صریح اتخاذ می‌کرد، عقب می‌نشستند. البته آقای احمدی‌نژاد نهایتن تمکین کرد، ولی این تمکین برای مدت طولانی صورت گرفت که به هر حال از دید نیروهای ولایت‌مدار جمهوری اسلامی و در اصل نیروهای هوادار و تحت امر آقای خامنه‌ای به‌هیچ عنوان تاکنون رضایت بخش نبوده است.

و آن‌ها کماکان از این قضیه معترض و معتقد هستند که رییس‌جمهوری هم از قانون اساسی عبور کرده و هم عملن پذیرای اطاعت و تبعیت از ولی امر نبوده است. آقای احمدی‌نژاد هم برای اولین بار است که به صراحت یک رابطه جدیدی را دارد تعریف می‌کند از بین رهبری و ریاست‌جمهوری می‌گوید که عزت رهبری در گرو رییس‌جمهور‌ی مقتدر است و اقتدار خودش را بخشی از اعمال ولایت تعریف می‌کند و این به آن معنا است که حاضر نیست از اختیارات خودش به نفع تبعیت از عوامل ولی‌فقیه دست بکشد.‌

با توجه به این کشمکش فعلی و مسئله آقای مصلحی که یکی از وزارت‌خانه‌های بسیار جدی جمهوری‌اسلامی را عهده‌دار بوده است و از کشمکش‌هایی که هنوز هم دارد ادامه پیدا می‌کند، از جمله بحثی که روز گذشته در ارتباط با ادغام چند وزارت‌خانه در هم مطرح شده بود که این‌بار مجلس را هم به یک تقابل کشیده است، آیا فکر می‌کنید جبهه ریاست‌جمهوری در برابر رهبری و مجلس خواهیم داشت؟

بله من فکر می‌کنم الان یک آرایش جدیدی در بین نیروهای داخلی بلوک قدرت ایجاد شده و در این آرایش جدید نیروها صف‌بندی تازه‌ای دارند و قطعن در مجلس که البته پیش از این اتفاقات جدید، کشمکش و اختلاف‌نظر بین و دولت و مجلس وجود داشت، اکثریت مجلس به‌خاطر تبعیت از شخص رهبری و حمایتی که آقای خامنه‌ای  خیلی صریح از آقای احمی‌نژاد داشت، کمابیش با دولت هم‌راهی می‌کردند.‌

اما به‌نظر می‌رسد آقای خامنه‌ای در فضای جدید تجدید‌نظر کنند و این‌بار مجلس را در برابر ریاست‌جمهوری تقویت کند. بنابراین می‌توان گفت که ما شاهد این خواهیم بود که اکثریت مجلس خیلی جدی‌تر از قبل در مقابل دولت مقاومت کند و رویارویی آن‌ها جدی‌تر شود

اما به‌نظر می‌رسد آقای خامنه‌ای در فضای جدید تجدید‌نظر کنند و این‌بار مجلس را در برابر ریاست‌جمهوری تقویت کند. بنابراین می‌توان گفت که ما شاهد این خواهیم بود که اکثریت مجلس خیلی جدی‌تر از قبل در مقابل دولت مقاومت کند و رویارویی آن‌ها جدی‌تر شود و فراکسیون‌های داخلی آن‌جا هم، به‌نظر من اکثریت قاطع‌شان در بین اصول‌گرایان مخالف حلقه هواداران آقای احمدی‌نژاد هستند و به نظر می‌رسد که با موضعی هم که فراکسیون اقلیت اصلاح‌طلب داشته است، آن‌ها هم در این شکاف موجود ترجیح می‌دهند که جانب جناح رهبری را بگیرند.‌

اگر فرض کنیم درست تا چند ماه قبل وقتی در اعتراضات مردمی گروه‌های مختلف از بدنه نظام در برابر مردم  قرار می‌گرفتند شما می‌دیدید که همه با یک شعار یعنی «مشی شعار حفظ نظام» و با «مشی شعار پایه‌های اساسی نظام»، مسئله ولایت و مواردی از این دست، دقیقن با مردم برخورد می‌کردند. امروز این تقابل را شما چه‌طور تعریف می‌کنید؟ یعنی به‌نظر شما به هم خوردن این دو سنگ بزرگ نتیجه‌اش درست در یک جبهه چه خواهد بود؟

تقابل خیلی سمت و سوی معطوف مردم ندارد. یعنی انگیزه و گرایش طرفین ماجرا به نوعی جنگ قدرت و تر‌کیب آینده حاکمیت است. یعنی الان که قوه مجریه را در دست دارد تمایل دارد که قدرت‌اش را برای دوره بعد هم حفظ کند، گسترش دهد و بتواند اکثریت مجلس را هم در اختیار بگیرد. پس باید این‌را هم باید در نظر گرفت که خواست هیچ‌کدام از این‌ها این نیست که بخواهند قدمی به سمت مردم بردارند و  یا رفاه و آزادی مردم برای آن‌ها مهم باشد یا این‌که بخواهند به سمت دموکراسی و توسعه سیاسی حرکت کنند.

اما در این جنگ قدرت طبیعی است که افراد مواضع متفاوتی را اتخاذ کردند و جناح آقای احمدی‌نژاد حداقل در حوزه فرهنگی مدافع دیدگاه‌های باز است و به‌دلیل این‌که موازنه قوا در درون حکومت کاملن  به نفع ولی فقیه است و ابزارهای اصلی قدرت در دست آن است، رییس‌جمهوری و حلقه‌ی یاران آن راهی ندارند و اگر بخواهند به این تعارض ادامه دهند، باید به سمت مردم بیایند و در آن‌جا یارگیری کنند.‌

این‌جا جایی است که می‌شود پیش‌بینی کرد که به هر حال فاصله این‌ها از نظام بیش‌تر می‌شود و سعی می‌کنند حرف‌هایی را بزنند و مواضعی را اتخاذ کنند که بیش‌تر سمت و سوی اپوزیسیونی داشته باشد. این مسئله‌ای است که به‌نظر من به نفع نیروهای جامعه مدنی و هم‌چنین جنبش دموکراسی‌ها در ایران تمام می‌شود.

اول از همه باعث می‌شود که فشار روی آن‌ها کم شود و فضای تنفسی پیدا کنند و بعد هم بتوانند از این فرصت برای افزایش قدرت خودشان، بهبود موقعیت خودشان و هم‌چنین مساعد‌کردن فضای عمل استفاده کنند‌. البته این امکان بالقوه چیزی نیست که به شکل خودکار اتفاق بیافتد و نیازمند برخورد مناسب و استفاده هوش‌مندانه نیروهای خواهان تغییرات دموکراسی، محور است، اگر آن‌ها بخواهند انفعال پیشه کنند.

و یا احساس کنند که این دعوا، یک جنگ زرگری است و به هر صورت نخواهند یک برخورد فعالانه با آن داشته باشند، این فرصت هم از بین خواهد رفت. که البته تاکید می‌کنم که منظور من این نیست که در داخل این شکاف بازی بشود. کماکان معتقد هستم که نیروهای دموکراسی‌خواه و جنبش سبز باید پررنگ موجودیت مستقل و متمایل به خودشان را ترویج کنند و راه اصلی برای سعادت ایران‌، فردای بهتر برای کشور، از همین مسیر دموکراسی می‌گذرد.

اما در سطح تاکتیک می‌شود از این شکاف استفاده کرد، به‌خصوص که این امکان وجود دارد که  رویارویی این دو جریان عنقریب به خیابان‌ها هم کشیده شود و در آن‌جا است که به تبع جنبش سبز هم می‌تواند دوباره از فرصت دست‌داده استفاده کند و از حالت رکود فعلی بیرون بیاید.

مسئله آزادی یکی از بحث‌های جدی در ایران است. الان مسئله حاکمیت مطلق است، یعنی فکر می‌کنید ممکن است آقای احمدی‌نژاد روزی بتواند به یک محبوبیت در جریان‌های رو‌به‌رو برسد؟

آقای احمدی‌نژاد مشکلات زیادی در این زمینه دارد‌. به نظر من بحران اعتماد مردم یا افکار عمومی یک مانع جدی برای احمدی‌نژاد است. به هر حال دولت بدنام است و به این راحتی‌ها هم نمی‌تواند از این دیوار بی‌اعتمادی عبور کند. ولی همین مقاومت بی‌سابقه که ایشان در برابر رهبری انجام دادند، اگر این روند ادامه پیدا کند، می‌شود پیش‌بینی کرد که حداقل از میزان نفرت مردم نسبت به دولت کاسته می‌شود که به نظر من الان هم در حدی شده است.

ولی این‌که آقای احمدی‌نژاد بتواند نظر مثبت مردم را جلب کند، امر دشواری است و نمی‌شود پیش‌بینی کرد که در کوتاه‌مدت چنین اتفاقی بیافتد و بستگی به خیلی عوامل دارد. ولی می‌تواند حداقل از میزان انزجار و دیدگاه منفی افکار عمومی را نسبت به خودش کم کند.‌


 


شراره سعیدی/ رادیو کوچه

بعضی‌ها برای مهم‌شدن از انجام هیچ عملی کوتاهی نمی‌کنند، اما آقای مرتضوی حتا‌ اگر به زن متهم‌اش هم تعرض کند باز هم موجود مهمی نیست، از جریان مهمی هم نیست حتا‌ اگر تمامی آن‌ها آرزوهای بیمارگونه‌شان را توانسته باشند جامه عمل بپوشانند، ما هم مهم نیستیم، حتا‌ اگر سال‌‌‌‌ها او را و حماقت‌هایش را تحمل کرده باشیم، کلن ما و او در سیر پرشتاب تاریخ شماره نمی‌شویم، حتا‌ اگر مثل او رکوردار باشیم، در سن 20 سالگی ریاست دادگاه باشیم یا تعطیلی 120 نشریه در هشت سال آن‌هم در سنی زیر سی سال در کارنامه‌مان باشد، خلاصه این‌که ما در مورد یک موجود غیر مهم اما عاشق مهم بودن صحبت خواهیم کرد:

سعید مرتضوی متولد سال 1346 شهرستان میبد است. تحصیلات‌اش را در همان شهر آغاز کرد و در سال‌های پس از جنگ به بسیج پیوست، پس از چندی به‌عنوان سهمیه بسیج به دانش‌گاه آزاد اسلامی واحد تفت راه یافت و در سال 1365 کارش را در قوه قضاییه آغاز کرد. پس از چند سال به شهر «بابک» رفت و به‌عنوان دادیار در این شهر مشغول به کار شد و به‌سرعت به‌عنوان مسوول واحد اجرای احکام منصوب شد، خودش گفته است که در سن نوزده‌سالگی دادیار شد و پس از نه ماه در سن بیست سالگی به مقام ریاست دادگاه حقوقی دو مستقل رسید.

او پنج سال  رییس‌‌‌ دادگستری این شهر در استان کرمان بود. در همین دوران یک پرونده قضایی برای او تشکیل شد، پرونده‌ای که مدت‌ها در دادگاه انتظامی قضات او را گرفتار کرد، همین موضوع باعث شد قاضی جوان که در حال تحصیل بود، به تهران بیاید و برای حل مشکل خود با کمک «آیت‌اله زاده محمد یزدی» مشکل خود را برای مدتی به تعویق بیندازد. در همین دوره مرتضوی توسط معاونت سیاسی قوه قضاییه به‌کار گرفته شد. آن روزها زمانی بود که «اسداله بادامچیان» و هم‌فکران موتلفه‌ای‌اش معاونت سیاسی قوه قضاییه را در اختیار داشتند.

«اسداله لاجوردی» عضو مهم موتلفه از 1360 به‌مدت یک دهه حکم‌ران مطلق زندان اوین بود و سرنوشت زندان‌یان را نه فقط به‌عنوان رییس‌‌‌ زندان بلکه به‌عنوان مرد اول واقعی قوه‌قضاییه تعیین می‌کرد. وقتی اسداله بادامچیان معاون سیاسی قوه قضاییه شد، تصفیه گسترده‌ای صورت گرفت و بسیاری از قضات و دادیاران و مستشاران و سایر مقامات قوه قضاییه برکنار شدند و گروهی از قضات جوان که اکثرن سهمیه جنگی و بسیج بودند و در سنین زیر سی‌سال بودند، به‌عنوان قاضی وارد دست‌گاه قضایی شدند.

قاضی سعید مرتضوی که تازه از شهرستان آمده بود، توسط آنان جذب شد و یاد گرفت که چگونه باید به‌عنوان فردی در خدمت نظام قضایی شخصیتی مذهبی از خود نشان دهد و با برخوردهای تند و بدون مماشات، به نام‌آورترین قاضی سال‌های پس از انقلاب تبدیل شود. مرتضوی پس از ورود به تهران در سال 1373 رییس‌‌‌ شعبه 9 دادگاه عمومی تهران شد و مدتی بعد به شعبه 34 مجتمع قضایی ویژه کارکنان دولت منتقل شد.

«اسداله لاجوردی» عضو مهم موتلفه از 1360 به‌مدت یک دهه حکم‌ران مطلق زندان اوین بود و سرنوشت زندان‌یان را نه فقط به‌عنوان رییس‌‌‌ زندان بلکه به‌عنوان مرد اول واقعی قوه‌قضاییه تعیین می‌کرد.

پس از آن قاضی مرتضوی به شعبه 1410 رفت، شعبه‌ای که نامش برای همه روزنامه‌نگاران شناخته‌شده است. در برنامه گذشته سرگذشت چند روزنامه اصلاح‌طلب را گفتیم، جامعه، توس، آزادگان.. اما نکته ناگفته آن‌که آن روزها قاضی مرتضوی که هنوز در حال تحصیل بود و گفته می‌شد در دوره فوق‌لیسانس حقوق درس می‌خواند و هنوز سی‌ساله نشده بود که رییس‌‌‌ شعبه 1410 یا دادگاه مطبوعات شد و برخورد با مطبوعات را آغاز کرد.

پس از آن زمان سربازی مرتضوی آغاز شد، دوران خدمت سربازی که قاعدتن باید در حد یک سرباز به ایفای نقش می‌پرداخت در مقام قاضی اجرای احکام مشغول به کار شد. وی در مقام قاضی اجرای احکام به دلیل درخواست نامشروع از همسر یکی از متهمان پرونده‌ای که در اختیار داشت، در حین ورود به محل ارتکاب جرم بازداشت و از سوی مقامات قضایی استان به اتهام تجاوز به عنف توبیخ شد. گفته می‌شود که  اصلاح‌طلبانی چون مهدی کروبی و مرتضی انصاری که از اعترافات همسر آن زندانی که مورد تعرض مرتضوی قرار گرفته بود نیز اطلاع کافی و دقیق داشتند.

توبیخ مرتضوی کوتاه‌تر و صوری‌تر از آنی بود که تصور می‌شد. وی با راه‌نمایی دوستانش سفری به قم کرد و بنابر شواهد موجود برای رفع مشکلش به یکی از آیت‏اله‌های عضو شورای نگهبان معرفی شد، این آیت‏اله پس از دیدار با مرتضوی توصیه‌نامه‏ای برای وی به قوه‌قضاییه تحت مدیریت «شیخ محمد یزدی»  فرستاد که این پرونده تهمت و افترا به یکی از افراد مومن و مورد اعتماد نظام است.

پس از این سفارش، فشارهای بسیاری به فرد شکایت‌کننده وارد شد که وی در هراس از جان خود و یا حتا‌ از بیم بر عکس‌شدن جای متهم و شاکی مجبور شد از شکایت خود صرف‌نظر کند و سعید مرتضوی به‌جای این‌که عمری را در زندان سپری کند در سال 1373 راهی دادگستری تهران شد و بعد از چندی به‌عنوان قاضی دادگاه نهم عمومی تهران و پس از آن نیز به ریاست شعبه 36 و شعبه 1410 دادگاه امنیتی منصوب شد و در واقع با داشتن چنین پرونده‏ای مدیون محافل قدرت باشد و صلاحیت برعهده گرفتن مسوولیت سرکوب و سانسور مطبوعات را پیدا کند. از نظر دور نماند که تمام این اتفاقات در قوه قضاییه تحت مدیریت محمد یزدی رخ داد.

ارتباطات بسیار وسیع و عمیق سعید مرتضوی با بسیج و سپاه محرز و معلوم است و این امر در این ارتقاها بی‌تاثیر نبوده است. او از سهمیه بسیجی بودن و شرکت در جنگ خود برای وارد‌شدن به سیستم قضایی که در سال‌های میانی جنگ بسیار مرسوم بود، استفاده کرد و پس از آن نیز علی‌رغم همه تخلفاتی که مرتکب شد به پشتوانه به یدک کشیدن نام بسیجی فعال و پیشینه کیفری خود مدام ارتقا یافت.

این آمار هرگز در تاریخ تکرار نشده است. یک قاضی 120 نشریه مختلف را در طول هشت‌سال توقیف کرد. پس از آزادی پنج نفر از گردانندگان روزنامه‌های «جامعه» و «توس» که هم‌زمان با انتخابات مجلس خبرگان صورت گرفت، بسیاری از نیروهای سیاسی و فرهنگی تازه به این موضوع علاقه‌مند شدند. در طول زمانی کم‌تر از یک سال تعداد روزنامه‌های معتبر و پرفروش و مستقل از ده روزنامه هم بیش‌تر شد و تیراژ کل روزنامه‌ها به بالاتر از دومیلیون روزنامه رسید.

سعید مرتضوی در آن‌روزها هم درس می‌خواند و هم تلاش می‌کرد از هر قانونی که هر زمانی و برای هر جرمی وضع شده است، استفاده کند تا جلوی مطبوعات را بگیرد. قاضی مرتضوی از هر قانونی برای متوقف‌کردن مطبوعات استفاده می‌کرد. او یک روزنامه را به استناد یک ماده قانونی مصوب 1339 در مورد حمل اشیا خطرناک توقیف کرد. روزنامه سلام را به استناد انتشار اسناد محرمانه توقیف کرد. نشریه‌ای دیگر را به استناد شکایت مدیرمسوول خود روزنامه توقیف کرد. بسیاری از روزنامه‌ها از مرتضوی به دادگاه انتظامی قضات شکایت کردند، این دادگاه در بیش از چهل مورد مرتضوی را مقصر شناخت، اما معمولن کسی که برکنار می‌شد قاضی دادگاه انتظامی قضات بود، نه قاضی مرتضوی‌.

سرانجام دوران محمد یزدی که خود به‌عنوان رییس‌‌‌ قوه‌قضاییه رودرروی مطبوعات اصلاح‌طلب قرار گرفته بود، تمام شد و «آیت‌اله خامنه‌ای» «سید محمود شاهرودی» را به‌عنوان  رییس‌‌‌ قوه‌قضاییه منصوب کرد. با این انتصاب مطبوعاتی‌ها نفس راحتی کشیدند، اما موضوع به این سادگی نبود. شاهرودی پس از ورود به قوه‌قضاییه آن‌جا را «‌ویرانه»‌ای خواند که باید اصلاح شود و در اولین گام و به سرعت اسداله بادامچیان، مشاور سیاسی و برخی دیگر موتلفه‌ای‌ها و رازینی دادستان را از قوه قضاییه بیرون کرد.

او از همان ابتدا تصمیم داشت که مرتضوی را نیز به‌دلیل تخلف‌های بی‌شمارش برکنار کند، اما در ملاقات با رهبری با مخالفت وی مواجه شد. نقل است که آیت‌اله خامنه‌ای گفته بود: «‌یک قاضی قاطع و خوب داریم، او را هم می‌خواهید برکنار کنید.» چنین شد که مرتضوی هم‌چون خاری در چشم رییس‌‌‌ قوه‌قضاییه ماند و او نیز به تدریج به این مشکل در چشمانش عادت کرد.

 

 


 


افشان برزگر/ رادیو کوچه

شلوارش را تا روی زانو بالا آورده، صحنه چندش‌آور و ترسناک سوختگی روی پاهایش پیداست، دو کودک خردسال نیز کنارش نشسته‌اند و انگار دارند مشق می‌نویسند. تکه مقوایی کنار پای سوخته افتاده. رویش نوشته: «دو سال پیش پاهایم در اثر انفجار کپسول گاز سوخته. قادر به کار‌کردن نیستم. هشت سر عایله دارم. به‌خاطر خدا به من کمک کنید.»

در خیابان‌های شهر که قدم می‌زنی از این صحنه‌ها کم نمی‌بینی. حتا خیلی مد شده که افرادی جلوی راهتو می‌گیرن و می‌گن از شهرستان برای مداوا اومدن و به‌خاطر مخارج بیمارستان دیگه پولی ندارن که برگردن شهرشون و یا این که یه آمپول و قرصی هست که حتمن باید امروز بخرن و پول ندارن.

شاید بین افرادی که در طول روز جلوی شما رو می‌گیرند و تقاضای کمک می‌کنند، نیازمندان واقعی هم وجود داشته باشند، اما باید بدانید که اکثر این افراد متکدیانی هستند که از این طریق امرار و معاش می‌کنند و تکدی‌گری به حرفه آن‌ها تبدیل شده است.

درآمد متوسط هر متکدی در کشور بنابر شهری که در آن اقدام به تکدی‌گری می‌کنند، روزانه بین 30 تا 90 هزار تومان است. ثروت و دارایی بسیاری از متکدیان نیز هنگام مرگ آن‌ها مشخص می‌شود، به‌طوری که چند وقت پیش یک متکدی در استان «چهارمحال» و «بختیاری» از دنیا رفت که پس از آن مشخص شد که تنها در خانه 10 میلیون تومان وجه نقد داشته و سرمایه‌ای حدود 60 تا 70 میلیارد تومان نیز به‌صورت زمین و سهام داشته است که تمام این دارایی‌ها از طرق گدایی‌کردن به دست آمده است که البته نمونه این دست از خبرها در کشور کم نبوده است.

این ثروت‌های بادآورده، حاصل کمک‌های مردم به نیازمندان غیرواقعی است که سودآوری این امر برای متکدیان باعث‌شده که آن ها هر روز روش جدیدی را برای جلب ترحم و کمک‌های مردم را در پیش گیرند، به‌طوری که در حال حاضر باندهای مافیای تکدی‌گری در اکثر شهرهای کشور به‌خصوص تهران، قوت گرفته‌اند، به گونه‌ای که دیگر مسوولان توان مقابله با آن‌ها را ندارند.

شهرداری که یکی از دست‌گاه‌های ذی‌ربط برای جمع‌آوری و سامان‌دهی متکدیان است، اعلام کرده، زمانی که خودروهای ویژه جمع‌آوری متکدیان در معابر شهر تردد می‌کنند، متکدیان با استفاده از پیامک یک‌دیگر را مطلع می‌کنند و در یک چشم بر هم زدن خیابان عاری از متکدی می‌شود. تعداد زیادی از متکدیان ساعت کار، محل و موقعیت از پیش‌ تعیین‌شده‌ای برای تکدی‌گری دارند و در ساعت معینی توسط خودروهای سواری جمع‌آوری می‌شوند.

یکی دیگر از مسوولان شهرداری تهران نیز عنوان کرده که اشخاصی که اقدام به تکدی‌گری می‌کنند، باهوش هم هستند و اخبار رسانه‌ها را در مورد اقدامات شهرداری برای جمع‌آوری متکدیان دنبال می‌کنند و به همین دلیل شیوه‌های تکدی‌گری مرتب در حال تغییر و هم‌راه با به کارگیری ترفندهای جدید است، به‌طوری که تکدی‌گری در چهارراه‌ها و خیابان‌ها، امروز به دست‌فروشی تبدیل شده زیرا آن‌ها می‌دانند تکدی‌گری جرم است، ولی دست‌فروشی به‌دلیل خلا قانونی مجازاتی ندارد.

طبق آمارهای اعلام‌شده از سوی دست‌گاه‌های رسمی و مسوول در زمینه سامان‌دهی متکدیان، تنها هفت‌درصد از متکدیان جمع‌آوری شده از سطح شهرها نیازمند واقعی بوده‌اند و 93 درصد باقی مانده، افرادی شیاد هستند که تکدی‌گری، شغل آن‌هاست.

79 درصد متکدیان را مردان، 17‌درصد را زنان و چهار‌درصد را کودکان تشکیل می‌دهند که حدود نیمی از متکدیان دارای سابقه کیفری هستند. هم‌چنین 42 درصد متکدیان مجرد، 43 درصد متاهل و 15 درصد نیز مطلقه‌اند و یا همسران خود را از دست داده‌اند.

بر اساس آماری دیگر، تعداد متکدیان در فصل بهار کم می‌شود، چرا که متکدیان شهرستانی اغلب در این فصل دارای شغل هستند، اما تعداد متکدی‌ها در اواخر تابستان و پاییز بیش‌تر می‌شود. هم‌چنین اغلب متکدیان دچار سو تغذیه و بیماری‌های عفونی حاد مانند تب مالت، سل و هپاتیت هستند.

آمار جالب دیگری بیان‌گر آن است که بیش از 13 درصد از متکدیان دارای مدارک تحصیلی بالاتر از دیپلم هستند و 41 درصد متکدیان بی‌سوادند. هم‌چنین فقط سه درصد متکدیان دارای معلولیت هستند و مابقی به لحاظ جسمانی هیچ مشکلی ندارند، البته حدود 47 درصد از متکدیان نیز به انواع مواد مخدر اعتیاد دارند.

به گفته مسوولان، در شهرهای بزرگ کشور سهم متکدیان شهرستانی حدودن دو برابر متکدیان بومی است و سهم متکدیان خارجی نیز در این عرصه تنها سه‌درصد است.

بر اساس نتایج نظرسنجی‌های انجام شده، بیش از 67 درصد تهرانی‌ها، روزانه با یک تا سه متکدی مواجه می‌شوند و 16 درصد دیگر با پنج تا شش متکدی در روز برخورد می‌کنند و این میزان درباره مواجه شدن با بیش از هفت متکدی، 16 درصد است که این آمارها نشان از آن دارد که تعداد متکدیان رو به افزایش است.

مسوولان امر هم با تایید بر افزایش تعداد متکدیان به خصوص دختران و زنان عنوان کرده‌اند که به‌دلیل وجود محدودیت در زمینه جمع‌آوری زنان متکدی و دست فروش، حضور آن‌ها در سطح شهرهای کشور پررنگ‌تر از گذشته شده است.

افزایش فزاینده تعداد متکدیان در حالی صورت می‌گیرد که بر اساس طرح ساماندهی متکدیان که در سال 81 به تصویب رسیده، نهادهایی هم‌چون شهرداری، نیروی انتظامی، وزارت کشور، سازمان بهزیستی، کمیته امداد و وزارت کار و امور اجتماعی در زمینه جمع‌آوری و سامان‌دهی این دسته از افراد، دارای مسوولیت بوده و باید پاسخ‌گو باشند.

براساس این قانون سازمان بهزیستی متولی تحویل‌گرفتن، نگهداری، آموزش و حمایت از متکدیان، کمیته امداد متولی حمایت و هدایت متکدیان، وزارت کار و امور اجتماعی متولی آموزش رایگان و تامین شغل آنان، نیروی انتظامی مسوول جمع کردن آنان از سطح شهر و شهرداری، مسوول کمک به نیروی انتظامی و ایجاد ساز و کارهای لازم برای متکدیان بی‌خانمان است.

اما این قانون نیز به سرنوشت سایر قوانینی که باید به‌صورت مشترک بین چند دست‌گاه اجرا شود، دچار شده است، به‌طوری که هر یک از این دست‌گاه‌ها از هم‌کاری‌نکردن دست‌گاهی دیگر شکایت می‌کند و در نهایت این متکدیان هستند که در این میان پول هنگفتی را در جیب خود می‌گذارند.

البته برخی از مسوولان نیز، شهروندان را مقصر افزایش تعداد متکدیان در کشور می‌دانند، به‌طوری که اگر مردم به این افراد کمک نکنند، خود متکدیان بساط خود را جمع می‌کنند.

هم‌چنین برابر ماده ۷۱۲ و ۷۱۳ قانون مجازات اسلامی، تکدی‌گری جرم محسوب می‌شود و افرادی که تکدی‌گری یا کلاشی را پیشه خود قرار داده باشند و از این راه امرار معاش کنند، به حبس یک تا سه ماه محکوم خواهند شد و چنان‌چه با وجود توان مالی، تکدی‌گری کنند تمام اموال آن‌ها مصادره خواهد شد، اما این قوانین باعث نشده که این پدیده در کشور حتا کنترل شود.

در این راستا، برخی مسوولان ذی‌ربط خواستار رفع خلاهای قانونی شده‌اند، به‌طوری که در این راستا از قرار معلوم لایحه‌ای نیز تدوین شده است.

هرچند که بارها کارشناسان امر عوامل هم‌چون فقر، بی‌کاری، مهاجرت، پایین‌بودن درآمد شغل اصلی، تامین هزینه‌های درمان و مشکلات جسمی و روحی و روانی را از عوامل گسترش تکدی‌گری در کشور نام برده‌اند، معلوم نیست که چرا سازمان‌های مسوول که در دور باطل جمع‌آوری متکدیان اسیر شده‌اند، به فکر برنامه‌ریزی کلان برای کنترل این معضل اجتماعی به‌صورت ریشه‌ای نیستند.

با ادامه روند فعلی باید منتظر ظهور شیوه‌های نوین تکدی‌گری با ظاهری بسیار شیک و فریبنده در کشور بود که گردش مالی حاصل از فعالیت مافیای تگدی‌گری که به بیزینسی پردرآمد در کشور بدل شده، نه تنها به اقتصاد کشور ضربه می‌زند، بلکه آسیب‌های اجتماعی جدی را برای اقشار مختلف جامعه به ارمغان خواهد آورد.

 

 

 


 


خبر / رادیو کوچه

پس از تنش‌های به‌وجود آمده بین رییس جمهوری اسلامی و آیت‌اله خامنه‌ای بر سر عزل و ابقای وزیر اطلاعات، روز سه‌شنبه پس از ادغام چند وزارت‌خانه از سوی دولت و برکناری وزرای آن‌ها، مجلس شورای اسلامی به ریاست علی لاریجانی از ادامه فعالیت این وزرا در وزارت‌خانه‌های مربوطه خبر داد

این در حالی است که علی لاریجانی اعلام کرد این برکناری باید به تایید مجلس برسد.

در همین حال محمود احمدی‌نژاد روز چهارشنبه در جلسه هیت دولت با صراحت و مجددن با تاکید بر این‌که انتخاب و عزل وزرا بر عهده ریاست جمهوری است از اظهارات علی لاریجانی انتقاد کرده است.

به گزارش فارس، محمود احمدی‌نژاد روز چهارشنبه در جلسه هیت دولت با اظهار این‌ که طبق قانون، دولت موظف است تعداد وزارت‌خانه‌ها را به ۱۷ عدد کاهش دهد گفت: «متاسفانه عده‌ای چنین معتقدند که آن‌ها باید چگونگی اجرای قانون را مشخص کنند که خود این سخن نقض قانون و تخریب آن است.»

وی تاکید کرد که ادغام وزارت‌خانه‌ها بر اساس قانون صورت گرفته و افزود که دولت در تلاش است تا شرح وظایف وزارت‌خانه‌های جدید را به مجلس ارایه دهد.

روز یک‌شنبه، ۱۹ اردی‌بهشت، هیت دولت تصویب کرد که هشت وزارت‌خانه در یک‌دیگر ادغام و به این ترتیب چهار وزارت‌خانه حذف و سه وزیر از کابینه دهم خارج شوند.

اما این اقدام در حالی صورت گرفت که رییس و نمایندگان مجلس پیش‌تر تاکید کرده بودند که ادغام وزارت‌خانه‌ها بدون مصوبه مجلس قانونی نیست.

از سوی دیگر دولت معتقد بود که ادغام وزارت‌خانه‌ها نیازی به مصوبه مجلس و رای اعتماد برای وزیران جدید ندارد.

به دنبال این اقدام دولت، علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، روز دوشنبه اعلام کرد که ادغام وزارت‌خانه‌ها غیرقانونی است و وزیران موظف به ادامه کار خود هستند.

در واکنش به این اظهارات، آقای احمدی‌نژاد بدون اشاره به فرد خاصی، با اظهار این‌ که «برخی تصور می‌کنند که آن‌ها صاحب کار هستند و دولت کارگر آنان است»، گفت که بهتر است مجلس وظایف خود را انجام دهد و بگذارد دولت نیز بر اساس قانون به وظیفه‌اش عمل کند.

وی هم‌چنین در واکنش به تاکید مجلس بر به تصویب رسیدن طرح ادغام وزارت‌خانه‌ها از سوی نمایندگان، گفت: «مگر می‌شود هشت ماه وزارت‌خانه‌ها را برای ادغام معطل کرد و سپس چند ماه دیگر نیز این پروسه در مجلس ادامه پیدا کند؟ این بدان معناست که یک سال هیچ کاری از سوی این وزارت‌خانه‌ها در کشور انجام نشود.»

محمود احمدی‌نژاد تاکید کرد که عده‌ای با طرح برخی مطالب در تلاش هستند دولت را به اقدام خلاف قانون متهم کنند و افزود: «اگر بنا باشد اعلام کنیم که چه کسانی خلاف قانون عمل می‌کنند مستنداتی داریم که می‌توان آن را ارایه کرد.»

در چند وقت گذشته، مجلس در موارد دیگری،‌ از جمله نحوه اجرای قانون هدف‌مندی یارانه‌ها، دولت را به تخلف از قانون متهم کرده‌ است.

با این‌ حال آقای احمدی‌نژاد روز چهارشنبه دولت نهم را «قانون‌مند‌ترین دولت» در «تاریخ کشور» خواند و از مجلس نیز خواست تا به قانون پایبند باشد.

بیشتر بخوانید:

«وزارت نفت منحل و در وزارت نیرو ادغام شد»


 


مهرزاد موسوی‌/ رادیو کوچه

میان آن‌همه دانش‌آموز سخت است همه را بشناسی و به‌نام بخوانی و به محبت‌ها و نیازهای‌شان پاسخ بدهی‌. آن سال دو شیفت کار می‌کردم صبح‌ها یک‌جا و عصرها یک مدرسه دیگر‌. دوران مجردی بود و فعالیت‌های تمام نشدنی‌. خیلی اهل دو شیفت کار‌کردن نبودم اما به خواهش دوستان همیشه مجبور بودم کلاس‌های اضافه و مدارس مختلف بروم. از آن معلم‌هایی بودم که مدیرها دوست داشتند. همه‌کار در کنارش می‌کردم از خوش‌نویسی تا کلاس تاتر برای بچه‌ها توی سرمای زمستان و گرمای تابستان برای بچه‌ها تمرین و کلاس اضافه می‌گذاشتم بدون چشم داشت‌، عاشق بودم ….

مدیرها هم به رسم آموزش و پرورش دنبال این نیرو‌ها بودند‌، گاهی هم با یک دست لیوان در هفته معلم تمام آن روزهای پر تلاش و رتبه‌های استانی را جبران می‌کردند. راستش چشمم به مزد کسی نبود .

کلاس‌های دبیرستان آن سال‌ها در آن منطقه محروم چهل پنجاه نفره بود هر زنگ یک کلاس‌، با کلاس‌ها و دانش‌آموزان صبح که حساب کنی تعدادشان آن‌قدر می‌شود که نتوانی بشناسی‌شان‌، اما با این‌حال  سعی می‌کردم حداقل از این شگرد معلمی استفاده کنم و از هر کلاس نام چند‌نفر را در خاطر نگه دارم. به جز این‌ها همیشه در میان دانش‌آموزان کسانی هستند که خود به خود در ذهن می‌مانند و یا کسانی که با روش‌های مختلف سعی می‌کنند مورد توجه قرار بگیرند و خاص باشند، مخصوصن اگر علاقه و محبتی نسبت به معلم مربوطه داشته باشند.

آن موقع‌ها دادن نامه به معلم‌ها بین بچه‌ها رسم بود، روزی نبود که با دست خالی از کلاس بیرون بروم‌، در این میان نسرین دختری بود که میان سرمشق‌های خوش‌نویسی‌اش و تمرین‌های تحویل کارش پر بود از شعر و شعر و شعر‌. جای خالی باقی نمی‌گذاشت از شعر‌. دختری با چهره‌ای مد روزهای الان‌، برنزه خدادادی و صورتی که همه‌ی عناصر‌، درست و زیبا در جای‌شان نشسته بودند، همه‌چیز کامل ….. یک‌روز به کنار میزم آمد‌، با خجالت سر به زیر انداخت انگار نمی‌دانست چه‌طور شروع کند‌، اما می‌خواست صحبت کند.

به زحمت گفت مشکلی دارد و نیازمند کمک است، سال تحصیلی رو به پایان بود و او تمام سال را با شعر نوشتن گذرانده بود وحالا شاید کاسه صبرش لبریز شده بود. آن زنگ حرف‌ها نیمه‌کاره ماند‌، اما آن‌قدر گفت که نتوانم آرام بگیرم‌. بعد از شاید ده سال هنوز هم آرام ندارم تمام عمر نمی‌توانم از زندگی و سرنوشت او و خیلی‌های دیگر آرام بگیرم. قصه زندگی بعضی‌ها همیشه بد آوردن پشت هم است. یک چیزهایی در زندگی بعضی جا به جا شده مثلن کاش به جای این چهره خانواده بهتری داشت. در زندگی او ، صورت خوب بیش‌تر مایه بدبختی است.

و حکایت نسرین این بود:

پدری که زود رفت و خواهر و برادرانی تا به تا که در خانه‌ای بی پدر چشم امید به مهر مادر مانده بودند و مادر که انگار نمی‌دانست مادری و مادر بودن چیست. در خانه همسایه روبه‌رو پسری بود که دل به دختر بزرگ خانه بسته بود اما مادر رندانه عاشق را از دختر خود ربود و شال و کلاه کرد و بچه‌ها را به امان خدا رها کرد، رخت سفید پوشید و به خانه‌ی پسر کوچید. عروس خانه‌ای شد که دخترش باید می‌شد. دختر جامانده نیز‌، بعد‌تر با مرد دیگری پیوند خورد و رفت. به جایی دور‌تر از تهران و حالا شاگرد من مانده بود با برادری بزرگ‌تر و دو خواهر و برادر کوچک……….

این‌طور وقت‌ها دخترها به‌دنبال کسی می‌روند که پشت و پناه‌شان باشد و تجربه دوست‌پسر از آن راه‌های گریز است و بدتر این‌که تمام این تجربه و احساس را در دفتری می‌نوشت که در آن خانه درهم جای امنی نداشت. برادر بزرگ خانه بی‌مادر و پدر را پاتوق دوستان و مردانی کرده بود برای نوشیدن و کشیدن و بدمستی، آن روز نسرین آمد و گفت شب گذشته از نوازش و لمس دست‌های کثیف یکی از آن‌ها بر صورتش از خواب پریده و آن‌قدر التماس کرده که مردی که او را عمو صدا می‌کردند برود و با او کاری نداشته باشد.

روزی دیگر با دست‌هایی باندپیچی شده آمد‌، گفت دیشب برادرش دفترچه خاطرات‌اش را پیدا کرده و دست‌هایش را با قاشق داغ سوزانده‌، روز دیگری آمد و گفت برادرم گفته به جای دوست‌پسر گرفتن باید با من باشی وگرنه حق نداری در این خانه زندگی کنی.

امتحانات آخر سال بود در سالن مشغول تصحیح اوراق بودم با دوست دیگری آمد و گفت چون خواسته برادرش را قبول نکرده شب قبل او را از خانه بیرون کرده و شبانه مجبور شده به منزل یکی از هم شاگردی‌ها پناه ببرد. حالا خانه چه کسی، خانه‌ی کسی که پدرش مرد دو منزل بود، شبی در خانه این زن و شبی در لانه تنگ دیگری و این وسط تعداد زیادی بچه. و حالا این میان این میهمان ناخوانده از همه‌جا رانده چه‌قدر می‌توانست بماند‌.

آن روزها این تلفن‌های هم‌راه و خیلی چیزهای دیگر برای ارتباط نبود من ندیدمش اما مدام نگران احوالش بودم سال تحصیلی تمام شد و تابستان هم‌، سال بعد در مدرسه دیگری پیدایم کرده بود و آمد به سراغم با یک شاخه گل سرخ و در کنارش خواهر کوچک‌ترش، گفت آن‌ها را به‌دلیل بی‌سرپرست بودن به بهزیستی برده‌اند. مادر اما غرق در زندگی‌اش بود و خواهر بزرگ دست‌اش کوتاه از کمک به آن‌ها.‌

آن روزها خیلی گرفتار کار های مختلف بودم‌، با این‌حال خیلی  تلاش می‌کردم راهی برای کمک به او پیدا کنم‌، خودم هم سنی نداشتم که درگیر کار برادر و کسانش بشوم‌. چندین بار دیگر به سراغم آمد، اما ناگهان بی‌خبر ماندم از او. مدتی بعد با دوستی از هم کلاسی‌هایش تماس گرفتم و او هم خبری از او نداشت. از او نه تلفنی و نه تماسی هیچ نداشتم. تا‌کنون که سال‌ها از این ماجرا می‌گذرد و در تمام این سال‌ها به یادش بودم و حسرت این‌را که هیچ‌کاری نتوانستم برایش بکنم.

کسانی که در این مناطق کار می‌کنند خوب می‌دانند چه‌قدر این بچه‌ها و دختران معصوم و آسیب‌پذیر و آسیب‌دیده فراوانند. فرزندان خانواده‌هایی که فقر و بد آوردن و نهایت بد شدن اجباری  روی پیشانی‌شان نقش بسته، از یکی می‌گریزند به چاله دیگری می‌افتند دست‌و‌پایی می‌زنند، اما در یکی از چاله‌ها گرفتار می‌شوند. در جعبه‌ای در گوشه‌ای از انباری لابه لای تمام کاغذ‌های تمام نشدنی‌، دست‌نوشته‌های نسرین‌، شعر‌هایی که ریز ریز حاشیه تکالیفش نوشته بود هست‌. اما خودش و تمام نسرین‌هایی که در جبر یک خانواده ویران به دنیا می‌آیند‌، در کجای این شهر‌های شلوغ و گرسنه پنهان شده‌اند.

و تمام دختر‌های معصومی که در پشت آن مقنعه‌ها و مانتو‌های تیره‌، بخت سیاه‌شان را یدک می‌کشند‌، دخترانی که به قیمت یک کیف پول کوچک حقیر خود را می فروشند‌، کار کردن در این مناطق این‌ها را دارد، که مدام از تمام داشته‌هایت شرمگین باشی‌، اما نمی‌دانید و هیچ‌کس نخواهد فهمید‌، پشت آن نیمکت‌های چوبی کهنه‌، دیدن آن چشم‌های معصوم و مشتاق چه لذتی دارد، خواندن نامه‌های پر محبت شان چه شعفی می‌دهد.

و اما نسرین، تنها خبری که چند سال بعد توانستم از او بگیرم‌، بعد از تعریف گوشه‌ای از سرنوشت او برای بچه‌های یک کلاس بود‌، هفته بعد یکی از دختر‌ها گفت که خبر نسرین را دارد که از بهزیستی فرار کرده ……

و این خبر آخرین خبر از اوست‌، و حالا سال‌هاست سوالم این شده نسرینم کجایی‌؟

 


 


پس از تنش‌های به‌وجود آمده بین رییس جمهوری اسلامی و آیت‌اله خامنه‌ای بر سر عزل و ابقای وزیر اطلاعات، روز سه‌شنبه پس از ادغام چند وزارت‌خانه از سوی دولت و برکناری وزرای آن‌ها، مجلس شورای اسلامی به ریاست علی لاریجانی از ادامه فعالیت این وزرا در وزارت‌خانه‌های مربوطه خبر داد و اعلام کرد این برکناری باید به تایید مجلس برسد.

در همین حال محمود احمدی‌نژاد روز چهارشنبه در جلسه هیت دولت با صراحت و مجددن با تاکید بر این‌که انتخاب و عزل وزرا بر عهده ریاست جمهوری است به اظهارات علی لاریجانی واکنش نشان داده است.

Click here to view the embedded video.


 


سیمین/ رادیو کوچه

simin@koochehmail.com

ما که می‌ترسیم از هجرت دوست…کاش می‌دانستیم، روزگاری که بهم نزدیکیم، چه بهایی دارد…

کاش می‌دانستیم، حس د‌‌ل‌تنگی هرروز غروب، چه دلیلی دارد…

کاش می‌دانستیم، که سفر یعنی چه…

و چرا مرغ مهاجر، وقت پرواز بخود می‌لرزد…

دوستی چند روز پیش در کنار عطر و یاد وطن اون هم از نوع اردی‌بهشت ماهی‌اش، جای همه دوستان خالی، چند کیلویی گوجه‌سبز فرد اعلا برای من به سوغات آورد. حالا این‌که یک آدم خوش‌خوراک چه‌قدر از دیدن چنین سوغاتی به‌خصوص اون‌که چند سالی هم باشه که در فراقش بوه باشی خوش‌حال می‌شود بماند. اما این‌که با دیدن و چشیدن دانه به دانه این گوجه‌سبزها انگار یه حسی در آدم زنده می‌شود، حکایت دیگری دارد.

به این فکر می‌کنم که این خاطرات خوراکی هم به‌واقع بخشی از اون جاذبه‌های وطنی است که به‌شدت در تمامی ما وجود دارد.

حالا بگذریم از عادت‌های خوراکی که وقتی از کشور خارج می‌شویم کنار گذاشتن‌شون برامون به‌طور معمول خیلی مشکل است و حتا توی ایسلند هم که باشیم دنبال زرشک‌پلو با مرغ می‌گردیم اما گاهی تو پرسه‌هایی که در ذهن‌مون داریم یک تصویر، یک طعم و یا یک بو مارو می‌بره به  عمق زندگی در وطن.

وقتی داری یک میوه عجیب غریب و نخراشیده نتراشیده رو امتحان می‌کنی و ته مزه اون می‌دونی که یه چیزی آشناست.

وقتی یه دفعه توی سبزیجاتی  که خریدی، با خیارهایی روبه‌رو می‌شوی که یک کمی تردی و بوی خیارهای وطنی رو دارن، اون‌وقت یاد خیارهای گل به سر تابستونا می‌افتی که تازه تازه نمک می‌زدی و می‌خوردی.

وقتی توی گرما دلت یه دفعه هوس یه فالوده شیرازی یا یه لیوان از اون ترکیب آب زرشک و آلبالوی خنک رو می‌کنه می‌فهمی که خداییش حتا اگه اهل امتحان‌کردن و خوردن خوراکی‌های جاهای دیگه هم باشی و باهاشون مشکلی نداشته باشی هیچ‌چیز جای این خوردنی‌ها رو برات پر نمی‌کنه.

وقتی هنوز برای صبحانه، دلت نون بربری تازه و پنیرلیقوان می‌خواد می‌فهمی که حتا خوش‌مزه‌ترین نون‌های فرنگی هم نمی‌تواند پاسخ‌گوی اون خواستنت باشه.

وقتی دلت لک می‌زنه برای اون کله‌پزی مرحوم سر فرشته، برای اون کوکو سبزی‌های «مخبرالدوله» و چلو کباب «شرف الاسلامی» یا حتا خوردن یه قهوه تو کافه نادری،

وقتی دلت شیرینی‌های قنادی «چهار راه آبرسان» تبریز و می‌خواد، یا بستنی سنتی تجریش رو، وقتی هوس خوردن سمنوی «عمه لیلا» رو می‌کنی و بعدش هم خریدن چند دسته از اون سبزی‌خوردن‌های ترو تازه که رنگ سرخ تربچه‌هاش تا آخر عمر از یادت نمی‌ره. حتا وقتی دل تنگ نوبرانه‌های بهاری و پائیزی از چغاله بادام و ذغال اخته تا زال‌زالک هستی،

اون‌وقته که می‌فهمی پیوندت با وطنت عمیق‌تر از ایناست که بخواهی با عادت‌کردن به خوردنی‌های فرنگی اونو فراموش کنی.

اون موقع است که می‌بینی یک زنجیرهای نامریی هنوز تورو وصل می‌کنند به اون‌جا که ریشه داری حتا اگه بخوای بی‌خیال هرچی ریشه و وطنه بشی.‌ ‌

می‌فهمی که به قول دوستی: «هر تصویر،حتا یک میوه که به نظر هیچ نمی‌آد، هر بو، هر کلام می‌تونه عمق درد غربت رو بخراشه. و به‌نظرت میاد که دل تنگی‌هات داره از حجم وجودت بزرگ‌تر می‌شه.»

 


 


خبر / رادیو کوچه

بر اساس برخی گزارش‌های تایید نشده، تمامی زندانیان سیاسی زن محبوس در زندان اوین به قرنطینه بند زنان این زندان منتقل شده‌اند.

به گزارش کلمه، هنگامه شهیدی و نسرین ستوده نیز به این بند منتقل شد‌ند.

در حال حاضر انتقال زندانیانی هم‌چون بهاره هدایت، نسرین ستوده، لیلا توسلی، عاطفه نبوی، مهدیه گلرو، نازنین حسن‌نیا، هنگامه شهیدی، فاطمه درویش، پروین جوادزاده، عالیه اقدام دوست، هانیه فرشی، لادن مستوفی، شعله طائب، منیژه نصرالهی، صهبا رضوانی، سوسن تبیانیان، نازیلا دشتی، فرح واضحان، کفایت ملک محمدی، زهرا جباری، فاطمه خرمجو به بند قرنطینه زندان اوین گزارش شده است.

بیشتر بخوانید:

«انتقال تمامی زنان زندانی در استان تهران به ورامین»

 


 


مطلب‌هایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر می‌شود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که می‌تواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر‌های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته‌های این بخش دارید می‌توانید برای ما ارسال کنید.

ابولفضل سلطانی

منبع: فصل آگاهی

«به باور من افرادی که پیش از تولد جنبش سبز به واسطه حضورشان در نهادهای دولتی، بیش‌تر از دیگران شاهد ناعدالتی‌ها و جنایت بودند و در پی آن‌، فساد و روند موجود را برنتابیده‌، راه مبارزه با فساد دولتی را در پیش گرفتند و در سکوت و خاموشی مطلق، مظلومانه حذف شدند و حتا توسط مفسیدن به نام شهید مصادره شدند اگر افتخار و احترامشان بیش‌تر از شهدای جنبش سبز نباشد کم‌تر از آنان نیست‌، برای من شهیدی چون سپهر که توسط سازمان حفاظت اطلاعات قوه قضاییه به شهادت رسید احترامش اگر از سهراب، صانع و محمد بیش‌تر نباشد کم‌تر از آنان نیست.»

ابوالفضل سپهر متولد 15 خرداد 52 بود. سپهر در سال‌های پایانی جنگ به عضویت سپاه درآمد، در دوران وزارت علی فلاحیان به واسطه یکی از دوستانش به وزارت اطلاعات رفت‌، سپهر علاقه خاصی به موضوع دفاع مقدس و شهدا داشت‌، سپهر یکی از ماندگارترین شعرای معاصر در زمینه دفاع مقدس می‌باشد‌، وی‌ در سال 77 به واسطه برخی روابط  در اثر هم‌نشینی با ایثارگران و خانواده‌های شهدا و جانبازان و با مشاهده غفلت‌ها و کاستی‌های بی‌شمار‌، دست به قلم برد و اولین شعرش را نوشت اما هنوز تصمیم به چاپ شعرهایش نگرفته بود تا این‌که در ملاقاتی با همسر شهید همت، بنابه اصرار دوستانش شعری را خواند که درباره ازدواج شهید همت بود. بعد از خواندن این شعر و اصرار همسر شهید همت، سپهر تصمیم به چاپ اشعارش گرفت. اما شرط چاپ اشعارش این بود که مقدمه‌ای بنویسند، حداقل 30 صفحه‌ای، در آن همه حرف‌های دلش را بزند. او ابتدا اشعارش را در ماه‌نامه فکه چاپ کرد و در بسیاری از مجالس بزرگ‌داشت شهدا نیز شرکت می‌کرد و اشعارش را می‌خواند و برای این‌که بیش‌تر دردل شنونده اثر کند زبان محاوره‌ای را برگزید.

خبری کوتاه به صورت مبهم در سال 83  منتشر شد‌،‌ این خبر از بستری شدن ابوالفضل سپهر در سن 31 سالگی به دلیل از دست دادن هر دو کلیه‌اش حکایت داشت‌، پس از چند روز اعلام شد سپهر در اثر حمله قلبی! در سه شنبه 28 شهریور 83 درگذشته است.[1]

اما ماجرای از دست دادن کلیه‌های ابوالفضل سپهر و ایست قلبی او چه بود؟

تصویری از سپهر در ساختمان کمیسیون تحقیق

از اوایل تابستان 82 یک تیم 17 نفره از جانب کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس خبرگان ماموریت یافت تا به گزارشاتی که از تخلفات قوه قضاییه علی‌الخصوص سازمان حفاظت اطلاعات این قوه رسیده بود رسیدگی کند‌، در مرداد سال 83 در حالی که این تیم برخی نتایج تحقیقات خود را ‌به اطلاع مقامات مسوول در قوه قضاییه و مجلس خبرگان رسانده بودند و خواستار بررسی بیش‌تر برخی پرونده‌ها از جمله پرونده الیاس محمودی رییس وقت حفاظت اطلاعات قوه قضاییه شده بودند‌، با تشدید مقاومت‌های حفاظت اطلاعات این قوه مواجه می‌شوند و هر 17 عضو این تیم در روز یکم شهریور 83 با حکم «شریفی نهاوندی» قائم مقام وقت ریاست حفاظت اطلاعات قوه قضاییه بازداشت می‌گردند.[2]

بازداشت تمامی اعضا‌ این تیم که از سوی کمیته تحقیق مجلس خبرگان ماموریت داشتند چالشی جدی بین قوه قضاییه و این مجلس و همین‌طور کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی به وجود آورد ،پس از اطلاع شاهرودی از‌ جریان بازداشت این تیم‌، وی حکم آزادی این افراد را صادر می‌نماید اما الیاس محمودی که اشرافیت کلی به قوه قضاییه داشت و از فرزند شاهرودی نیز به دلیل مشارکت در برخی تخلفات مدارک مستحکمی در دست داشت از آزادی این افراد خودداری مس نماید،  در نهایت با پیگیری‌های کمیسیون اصل 90 مجلس و‌ پس از انتشار نامه سرگشاده علی ارومیان رییس وقت کمیسون تحقیق مبنی بر این‌که این افراد با حکم این کمیسیون مبادرت به بررسی و تحقیق پیرامون تخلفات قوه قضاییه نموده‌اند و متعاقب آن ارسال نامه‌ای با امضا‌ این دو کمیسیون (تحقیق مجلس خبرگان و اصل 90 مجلس شورا) به آیت‌اله علی خامنه‌ای‌، این افراد در مهر 83 آزاد می‌شوند اما الیاس محمودی تهدید می‌کند اگر آقایان خواستند با ما برخورد کنند ما هم گزارش‌های مستندی از رویه‌های غیرقانونی قوه قضاییه داریم که در صورت لزوم برای افکار عمومی منعکس می‌کنیم [به موضوع الیاس محمودی، برکناریش از سازمان حفاظت اطلاعات قوه قضاییه،چگونگی ریاستش بر مجتمع مبارزه با مفاسد اقتصادی و دوباره برکناریش از آن‌جا و بازداشتش به هم‌راه 5 قاضی دیگر مرتبط با پرونده فرار شهرام جزایری در نوشتاری جدا پرداخته خواهد شد]‌، ابوالفضل سپهر که عضو این تیم بوده است در همان روزهای اول بازداشت در اثر شکنجه‌های وحشیانه کلیه‌های خود را از دست می‌دهد و 2 هفته پس از بازداشت به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان سینا منتقل می‌گردد، با بستری سپهر در بیمارستان با توجه به محبوبیتش در میان خانواده شهدا و جانبازان به واسطه اشعاری که سروده بود افراد زیادی به ملاقات وی به بیمارستان سینا رفتند‌، سازمان حفاظت اطلاعات قوه قضاییه از این موضوع شدیدن در هراس بود که احتمال دارد سپهر از آن‌چه که در دوران کوتاه بازداشت‌ بر وی گذشته است و اساسن دلایل بازداشت خود مطالبی را به رسانه‌ها مطرح نماید‌، در حالی که ابوالفضل سپهر رو به بهبود بود رسانه‌ها در 28 شهریور 1383 خبر ایست قلبی وی را منتشر نمودند‌، رسانه‌های رسمی هیچ مطلبی در خصوص بازداشت و درگیری سپهر با سازمان حفاظت اطلاعات قوه قضاییه منتشر ننمودند و تنها خبر بستری شدن و فوت وی را اعلام کردند‌، اما برخی رسانه‌های غیر‌رسمی که در حال حاضر خبر‌های مربوطه از روی آن سایت‌ها نیز حذف شده [پیش از حذف از آن‌ها عکس تهییه شده است] آن زمان از قول الیاس محمودی نوشته بودند که سپهر زمانی که خبر بازداشت خود را می‌شنود ایست قلبی می‌کند‌، در صورتی که اعضا‌ این تیم که سپهر نیز عضوی از آن بوده است در تاریخ یکم شهریور [‌مطابق گزارش کمیسیون اصل 90 مجلس وقت] بازداشت شده بودند‌، حدود 15 شهریور وی به بیمارستان سینا به دلیل از دست دادن کلیه‌هایش بستری می‌شود و در نهایت 28 شهریور ایست قلبی می‌کند‌، سازمان حفاظت اطلاعات قوه قضاییه از دست‌پاچگی و برای سلب مسوولیت از قتل سپهر بدون در نظر گرفتن تاریخ بازداشت، بستری شدن و فوت وی‌، اقدام به انتشار آن خبر می‌نماید. کمیسیون اصل 90 مجلس نیز اعلام می‌کند با توجه به نزدیک بودن ایام انتخابات (ریاست جمهوری سال84) به دلیل ملتهب بدون فضا‌، روند رسیدگی به پرونده را متوقف می‌نماید و سعی‌ می‌کند پس از انتخابات در فضایی آرام به رسیدگی این پرونده ادامه دهد‌، اما به مانند بسیاری از پرونده‌های رسیدگی نشده غبار فراموشی نیز بر این پرونده نشست و هیچ‌گاه هیچ نهادی به این‌که چگونه می‌شود که یک مجموعه‌ای بخواهد با حکم سازمانی از نهاد دیگر تحقیق کند و اعضا تیم تحقیق توسط‌، دست‌گاه متهم به تخلف بازداشت و اعضا نیز به شدت مورد شکنجه قرار بگیرند و هیچ فردی نیز جرات انتقاد از وضع پیش آمده را نداشته باشد‌.

مجموعه شعرهای سپهر در کتابی به نام «دفتر آبی» چاپ شده است و همان‌طوری که خودش می‌خواست مقدمه کتابش به کاستی‌ها‌، بی‌توجهی‌ها و خیانت به خانواده شهدا و جانبازان اختصاص یافت. مقدمه این کتاب مطلبی است با عنوان «فرشته پلاک طلایی می‌خواهد»‌. شعرهای سپهر هنوز هم در محافل مختلف خوانده می‌شود‌. او در قطعات خود مظلومیت شهدا و خانواده‌های شهدا و جانبازان را به تصویر می‌کشید و اشک را میهمان چشم‌ها می‌کرد. در یکی از مجالسی که قطعه شعری از شهید سپهر در حضور خامنه‌ای خوانده می‌شود، ‌خامنه‌ای لقب شهید عشق را  به وی می‌دهد اما نمی‌گوید این چگونه عشقیست که منجر به بازداشت و شکنجه تا سر حد مرگ می‌گردد و به دلیل قرابت قاتلان با شخص آیت‌اله! خون شهید عشق بر زمین می‌ماند.

شعری از ابولفضل سپهر در مراسم دولتی

Click here to view the embedded video.

در نوشتاری جدا در حد توان به موضوع الیاس محمودی، ترور قاضی مقدس به وسیله تیم وی و چگونکی شکار مجید کاووسی‌فر توسط این باند و این‌که چگونه به دلیل ارتباط با پرونده فرار شهرام جزایری در زمان ریاست مجتمع مبارزه با مفاسد اقتصادی به هم‌راه چند فرد دیگر از جمله حسین‌زاده فاضی پرونده، وحید کربلایی آقا ملکی دیگر قاضی پرونده، رییس وقت زندان اوین بازداشت و از مسوولیت‌های خود خلع  می‌گردند و با حمایت شخص خامنه‌ای آزاد و در حال حاضر قاضی ویژه دیوان هستند خواهم پرداخت. برای آشنایی بیش‌تر با الیاس محمودی می‌توانید این لینک‌ها را دنبال کنید‌: [3]،[4]،[5]

…………………………………….

پی‌نوشت: در تصویری که از مرحوم سپهر منتشر گردیده تصویر دو فردی که پوشانده شده، تنها به دلیل امان‌تداری بوده است  و از آن‌جا که احتمال دادم شاید راضی به انتشار تصویرشان مرتبط با این متن نباشند تصویر آن دو را پوشاندم.

……………………………………

[1] ابوالفضل سپهر، شاعر جوان ادبیات انقلاب و پایداری، درگذشت

[2]مراجعه شود به وبلاگ

[3]الیاس محمودی در پاسخ به اتهامات نادران پیرامون ارتباط با باند مفاسد اقتصادی خیابان فاطمی: من سرباز ولایت هستم

[4]برکناری الیاس محمودی از مجتمع مبارزه با مفاسد اقتصادی پس از فرار جزایری و احراز ارتباطش با وی

[5]گزارش رادیو فردا از باند خیابان فاطمی و الیاس محمودی


 


پویا‌ / رادیو کوچه

«آب برای فیل‌ها» (Water for Elephants) فیلمی است به کارگردانی «فرانسیس لاورنس»  (Francis   Lawrence).  او که کارگردانی فیلم «کنستانتین» را نیز بر عهده داشته است، این بار فیلمی عاشقانه را روی پرده آورده است. فیلم‌نامه برگفته از کتابی نوشته‌ی «سارا گروئن»  (Sara Gruen) به همین نام است که در سال 2006 در لیست پرفروش‌ها قرار گرفت.

داستان در سال 1931 و در دوره‌ی رکود اقتصادی اتفاق می‌افتد. جاکوب (Robert Pattinson) دانش‌جوی سال آخر رشته‌ی دام‌پزشکی است که در یک سانحه‌ی رانندگی والدین خود را از دست می‌دهد. او سرگشته از این ماجرا و بی‌پول دانش‌گاه را رها کرده، و بی‌هدف به جاده‌ها می‌زند. در طی راه پایش به قطاری باز می‌شود که مملو است از آدم‌های عجیب. قطار متعلق به سیرک است و همه‌ی مسافران آن نیز سیرک‌باز. آگوست (Christoph Waltz) صاحب سیرک وقتی متوجه حضور جاکوب می‌شود قصد دارد او را از قطار بیرون کند، اما پس از این‌که می‌فهمد که او از دام‌پزشکی سر رشته دارد، از این‌کار منصرف می‌شود و او را در سیرک استخدام می‌کند.

Click here to view the embedded video.

اما از آن‌جا که هر فیلم عاشقانه‌ای به یک دختر دل‌ربا نیز نیاز دارد، جاکوب در آن‌جا با «مارلنا» (Reese Witherspoon) آشنا می‌شود. آگوست مرد خشنی است و دوست دارد بر همه‌چیز کنترل داشته باشد و مارلنا نیز همسرش است. اما حضور جاکوب اوضاع را برای مارلنا تغییر داده است. موجود دیگری که نیز در این میان وجود دارد رزی است. رزی فیلی است 9000 پوندی که آگوستوس رابطه‌ی خوبی با او ندارد. اما جاکوب با رزی ارتباط خوبی برقرار می‌کند و او را به ستاره‌ی سیرک تبدیل می‌کند.

در آب برای فیل‌ها از جلوه‌های ویژه خبری نیست. همه‌چیز مانند فیلم‌های قدیمی واقعی است. در این فیلم می‌توانید چهره‌ی دیگری از رابرت پاتینسون را ببینید که با چهره‌ی رنگ‌پریده‌ی او در فیلم Twilight در نقش خون‌آشام متفاوت است.

این فیلم در تارنمای IMDB امتیاز 6.9 از 10 را کسب کرده است. چنان‌چه به دیدن فیلم‌های عاشقانه علاقه دارید می‌توانید از دیدن آن لذت ببرید.

منابع

http://www.imdb.com/name/nm1349376/

http://www.imdb.com/title/tt1067583/

http://www.rollingstone.com/movies/reviews/water-for-elephants-20110421

http://rogerebert.suntimes.com/apps/pbcs.dll/article?AID=/20110421/REVIEWS/110429994

 


 


خبر / رادیو کوچه

بر اساس گزارش‌های منتشر شده در روزهای اخیر، حکم دو سال حبس وحید لعلی‌پور، همسر مهدیه گلرو، فعال دانش‌جویی، در دادگاه تجدید نظر تایید شده است.

به گزارش سحام‌نیوز، قاضی در جلسه دادگاه تنها اعلام کرد که به دلیل «جوان بودن» و این‌که همسر وی نیز زندانی است، یک سال از این حکم برای چهار سال به صورت تعلیق در خواهد آمد و یک سال دیگر تعزیری است.

وحید لعلی‌پور ۱۱ آبان ماه سال ۸۸ هم‌راه همسرش، مهدیه گلرو توسط ماموران انتظامی در منزلشان بازداشت شدند و اسفند ماه با قرار وثیقه ۵۰ میلیونی به طور موقت از زندان آزاد شد.

وی تا پیش از بازداشت هیچ‌گونه فعالیت سیاسی نداشته است.

دادگاه لعلی‌پور روز هشتم آبان ماه ۸۹ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب و به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد.

در این دادگاه که بدون حضور وکیل برگزار شد اتهاماتی از جمله «تبلیغ علیه نظام» و «تجمع و تبانی» به وی تفهیم شد.

بیشتر بخوانید:

«یک سال دیگر به محکومیت یک فعال دانشجویی افزوه شد»


 


خبر / رادیو کوچه

در حالی که شرکت روسی سازنده‌ی نیروگاه هسته‌ای بوشهر، از راه‌اندازی آزمایشی این نیروگاه خبر می‌دهد، گزارشی منتشر شده از سوی سازمان ملل حاکی از آن است که ایران تحریم‌های سازمان ملل را به‌عمد و در همه‌ی گستره‌ها دور می‌زند.

به گزارش آسوشیتدپرس، طبق گزارشی که از سوی سازمان ملل منتشر شده، جمهوری اسلامی با کمک شرکت‌های کاذب، معاملات بزرگ مالی پنهان و نیز ترابری پوشیده، تحریم‌های سازمان ملل را که به دلیل برنامه‌ی اتمی مناقشه‌برانگیز ایران وضع شده دور می‌زند.

کارشناسان اتمی سازمان ملل در گزارش خود نوشته‌اند که اگر چه تحریم‌های سازمان ملل کار تهیه‌ی مواد برای برنامه‌ی اتمی و موشکی ایران را دشوارتر، گران‌تر و مخاطره‌آمیزتر کرده است، ولی ایران هم‌زمان «تعمدن و در همه‌ی گستره‌ها» تحریم‌های سازمان ملل را دور می‌زند.

در این گزارش هم‌چنین آمده است که ایران هم‌چنان به برنامه‌های خود برای غنی‌سازی اورانیوم و تولید آب سنگین ادامه می‌دهد.

به گفته‌ی کارشناسان، برنامه‌ی اتمی ایران به‌ویژه ‌از آن‌جهت مناقشه‌برانگیز است که این کشور در این زمینه روی‌کرد شفافی ندارد و اطلاعاتی را که لازم است در اختیار نهادهای بین‌المللی نمی‌گذارد. همین روی‌کرد غیرشفاف جمهوری اسلامی، تا کنون به تصویب چند قطع‌نامه‌ی تحریمی شورای امنیت علیه ایران انجامیده است.

از سوی دیگر، شرکت روسی «اتم استروی اکسپورت» که سازنده‌ی نیروگاه هسته‌ای بوشهر است، روز سه‌شنبه اعلام کرد که این نیروگاه راه‌اندازی شده است. این شرکت دولتی روسی در بیانیه‌ای اعلام کرد که شکافت هسته‌ی اتم در نیروگاه بوشهر از روز یک‌شنبه آغاز شده است.

در این بیانیه هم‌چنین آمده که نیروگاه هسته‌ای بوشهر به صورت «کنترل شده و در سطح حداقل انرژی» راه‌اندازی شده تا سیستم‌های کنترل و حفاظت آن آزمایش شود.

راه‌اندازی نیروگاه هسته‌ای بوشهر تا کنون بارها به تعویق افتاده است. در ماه فوریه‌ی سال جاری کارشناسان روسی به دلیل مشکلات مربوط به آلودگی میله‌های سوخت، ناچار شدند آن‌ها را از قلب رآکتور خارج کنند.

بیشتر بخوانید:

«آمادگی ایران برای از سرگیری گفت‌وگوهای اتمی»

«نیروگاه بوشهر با فوکوشیما و چرنوبیل تفاوت دارد»


 


کیومرث/ دفتر تاجیکستان/ رادیو کوچه

«محمد رضا شیبانی» معاون وزیر امور خارجه ایران، به تاجیکستان آمده و پیامی از محمود احمدی‌نژاد را به «امام علی رحمان» سپرده است. بنا بر اطلاع دفتر ریاست‌جمهوری تاجیکستان، معاون وزیر امور خارجی ایران از آقای «رحمان» دعوت کرده است، تا او در اجلاس بین‌ال‌مللی «مبارزه جهانی علیه تروریسم» که به زودی در تهران برگزار خواهد شد، اشتراک بکند. «امام علی رحمان» در حالی‌ به اجلاس بین‌ال‌مللی ضد تروریسم دعوت می‌شود، که او در چند هفته‌ای پیش مفهوم «تروریسم اسلامی» را «مصنوعی» و «بافته» خواند.

ایران در ردیف «چین» و «روسیه» از سرمایه‌گذاران اصلی تاجیکستان به حساب می‌رود. حالا با سرمایه ایران ساختمان نیروگاه «سنگتوده-۲» در جنوب تاجیکستان ادامه دارد. اما کارشناسان می‌گویند، اختلافی‌ که میان احمد‌ی‌نژاد و رهبر عالی جمهوری‌اسلامی به میان آمده است، می‌تواند به روابط این دو کشور دوست نیز تاثیر بگزارد.

بحث قضیه رهبر پیشین حزب دموکرات تاجیکستان

کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد شکایت «تیمور تاش یف» یک ساکن تاجیکستان را در رابطه به قضیه برادرش «محمد روزی اسکندر اف» بررسی کرده و به آن پاسخ داده است. آقای «تاش یف» در شکایت خود نوشته است، که مقامات امنیتی تاجیکستان «محمد روزی اسکندر اف» رهبر پیشین «حزب دموکرات تاجیکستان» را در مسکو بازداشت و به «دوشنبه» آورده، زندانی کرده‌اند.

کمیته حقوق‌بشر سازمان‌ملل پس از بررسی این قضیه، از دولت تاجیکستان خواسته است، یا آقای «اسکندر اف» را از زندان رها کند و یا بحث دادگاهی او را دوباره از سر بگیرد. پیش از این، دادگاه حقوق بشر اروپا گفته بود، که مقامات امنیتی روسیه در بازداشت و استرداد «محمد روزی اسکندر اف» از مسکو به دوشنبه دست دارند و باید به‌عنوان جبران ۳۰ هزار یورا پرداخت کنند.

«محمد روزی اسکندر اف» رییس پیشین «حزب دموکرات تاجیکستان» سال ۲۰۰۵ ملادی به‌طور اسرار‌انگیز از شهر مسکو به تاجیکستان استرداد شده و خود همان سال از سوی «دادگاه عالی تاجیکستان» به مدت ۲۳ سال محکوم به زندان شده است.

تلاش برای تنظیم نرخ آرد در بازارهای تاجیکستان

مقامات شهرداری دوشنبه، پایتخت تاجیکستان از تاجران بازارها و مراکز تجاری خواسته است، که قمت آرد و گوشت را بالا نبرند. در یک هفته آخر به دلیل بالا رفتن نرخ بنزن و بالا رفتن قرب دلار در بازار اسعار تاجیکستان نرخ مواد غذای هم به مراتب افزوده است. شهردار دوشنبه گفته است، در بازارهای پایتخت تاجیکستان نرخ یک کلا گوشت گاو نباید از «۲۳ سامانی برابر به ۵ دلار آمریکای و  ۵۰ کلا آرد نباید از ۱۳۰ ساامنی برابر به ۲۸ دلار بالا برده شود. اما تاجران می‌گویند با این امر شهرداری تنظیم نرخ در بازارها ناممکن است، زیرا به تاکد آن‌ها گرانی نرخ بنزن و افزایش قرب دلار مجبور می‌سازد، تا تاجران قمت محصولات را بالا ببرند.


 


چهار‌شنبه  21 اردیبهشت  90 /  11 می 2011

note3اجرا: زهره

note3استودیو: اعظم

note3تقویم تاریخ

note3گزیده اخبار مطبوعات  چهارشنبه ایران

note3روزمرگی‌ها – «نسرینم کجایی‌؟» – مهرزاد موسوی

note3مجله خبری تاجیکستان – «احمد‌ی‌نژاد رحمان را به تهران دعوت کرد» – کیومرث

note3روزنگاشت – «با شهره از شطرنج باد تا ایرانیوم» – محبوبه شعاع

note3بخش اول خبرها

note3زخم – «تکدی‌گری، رفع احتیاج یا بیزینسی پردرآمد»  - افشان برزگر

note3«دل‌نوشته‌ای به‌یاد فرزاد کمانگر و یارانش»- محمد ملکی

note3گزارش کابل – آرین

note3مجله جاماندگان – «نورچشم آقا، مرتضوی» – شراره سعیدی

note3بخش دوم خبرها

note3تماشاخانه- ‫«آب برای فیل‌ها» – پویا

note3پرسه‌ای در دیار غربت‌ – «خاطرات خوش‌مزه وطنی» – سیمین

note3بخش سوم خبرها

note3گفت‌وگوی روز- در پی افزایش تنش بین رهبری و ریاست جمهوری-«مردم و تنش بین آدم‌های یک جریان»-اردوان روزبه


 

 

 


 


بیش از 50 نهاد و سازمان و هم‌چنین 140 فعال فرهنگی‌، اجتماعی و سیاسی با صدور اطلاعیه‌ای از تحصن و اعتصاب غذای پناه‌جویان ایرانی در گوتنبرگ حمایت کرده و از تمام آزادی‌خواهان و فعالین حقوق انسانی خواستند تا با پشتیبانی از خواست این دسته از پناه‌جویان را در این حرکت بزرگ اعتراضی هم‌راهی نمایند.

به گزارش ستاد خبری کمیته پناه‌جویان متحصن و اعتصاب غذا‌کننده در گوتنبرگ‌، در این فراخوان آمده است:

ایرانیان آزادی‌خواه و تحول‌طلب،

پناهندگی و پناه‌جویی حق انسانی و حقوق بشری است. تا نظام جمهوری اسلامی ایران است، این کاروان انسانی فرار از ایران را سر باز‌ایستادن نیست. تنها ازهمین رو است که؛ زنان و مردان، دختران و پسران چندی که فراری از جهنم نا‌امن ایرانند، بعد از سال‌‌های بلاتکلیفی، یک‌دیگر را در شهر گوتنبرگ بازیافتند و به تکاپوی حرکتی فعال و مداوم همت‌ گماشتند‌. جا گرفتن در کلیسایی در شهر گوتنبرگ نه یک روز یا یک هفته، نه یک‌ماه، بلکه دو ماه و چند روز، خبر افشانی کردند و فریاد برآوردند: ماهم انسانیم. ماهم حق داریم که از زندگی برابر برخوردار باشیم. جمهوری اسلامی، رژیم داغ و درفش ما را به‌عنوان شهروند برابرحقوق، به رسمیت نمی‌شناسد. معترضین و متحصنین در کلیسا این سوال را بارها و از هر طریقی بر زبان آوردند و می‌آورند که نگاه شما به ما به‌عنوان پناه‌جو و انسان چگونه است ؟

هم اینان بعد از 63 روز تحصن و ایستادگی در کلیسا بر آن شدند که جهت‌گیری خود را از نشستن در محل کلیسا، به میدان مرکزی شهر (‌گوستاو آدولف‌) به درون چادر بکشانند و با اتخاذ تاکتیک اعتصاب غذای‌تر، اعتراض خود را تداوم بخشند‌.

معترضین علی‌رغم این‌که حرکت اعتراضی اولیه خود درکلیسا و خاصه خبر اعتصاب غذای تر در چادر میدان گوستاو در سطحی وسیع انعکاس یافته و مطبوعات سوئدی نیز بالنسبه سراغ متحصنین آمدند، ولی هنوز پاسخی ازسوی نهادهای مسوول درقبال خواسته خود دریافت نکرده‌اند. ایستادگی و پایداری یکایک اعتصاب غذا‌کننده‌گان تا این‌جا رشک برانگیز می‌نماید. انگاری دارند باهم مسابقه می‌گذارند تا از هم سبقت گیرند. این همه جسارت و ایستادگی مادامی پاسخ می‌گیرد که این 65 نفر معترض به‌عنوان پناه‌جوی بلاتکلیف با نیروی عظیم جامعه ایرانی که امروز شهروند سوئداند، به هم‌راه سوئدی‌های شرافت‌مند گره خورند و در اعتراض به سیاست‌های ضد‌پناهندگی دولت سوئد و بی‌تفاوتی سیاست‌های آن در قبال پناه‌جویان و تنها در دفاع از منافع اقتصادی و چپاول چرخش سرمایه از بازار ایران، چشمان خود را در برابر داغ و درفش حکومت‌گران ایران بسته‌اند و نقض آشکارحقوق بشر را نمی‌بینند و همواره سکوت می‌کنند‌.

پناه‌جویان جاگرفته در دو چادر میدان گوستاو آدلف‌، علی‌رغم میل و تمایل ما با تصمیم آگاهانه خویش برآنند تا در سرما و گرما در تنی واحد و مصمم با پشتوانه هم‌یاری و هم‌فکری خود به مبارزه خود ادامه دهند و اعلام داشته‌اند: «تا دریافت جوابی قانع‌کننده ازجانب مسوولین به این اعتصاب، ادامه خواهند داد.»

ما به سهم خویش، همواره در کنار شما‌ایم و نگران وضعیت تن و جسم و سلامتی یکایک‌تان هستیم و تا به آخر از خواست و مقتضای حرکت‌تان پشتیبانی کنیم.

مابه هم‌راه آزادی‌خواهان ایرانی ازدولت سوئد می‌خواهیم که:

رژیم ضد‌انسانی جمهوری اسلامی، رژیم زندان‌– شکنجه- اعدام و ضد زن در ایران را به‌خاطر نقض آشکار حقوق انسانی محکوم کند و ایران تحت حاکمیت اسلامی را به‌عنوان کشوری ناامن اعلام نمایند.

پناهندگی به‌عنوان یک حق انسانی برای کلیه پناه‌جویان تامین گردد و پناه‌جو به مانند هر شهروند برابرحقوق دیگر، از امکانات برابر برخوردار گردد و تمامی خدمات آموزشی و پزشکی را در اختیار داشته باشد.

ما خواهان این هستیم که باید؛ پرونده همه پناه‌جویان به‌سرعت مورد بررسی قرار گیرد. دولت سوئد با قبول پناهندگی به بلاتکلیفی وضعیت اقامتی پناه‌جویان خاتمه دهد.

ما از همه مردم آزاده و ارگان‌های مدافع حقوق انسانی و پناهندگی در این شهر و سراسر جهان می‌خواهیم که انسان‌های مستقر در چادر میدان گوستاو آدلف‌– گوتنبرگ را دریابند‌، حمایت کرده و صدای دادخواهی‌شان را به گوش مسوولین دولتی برسانند تا از این وضعیت دردناک و بلاتکلیفی طولانی خلاصی یابند‌.

به خیابان بیاییم و نگذاریم شرایط زندگی این انسان‌ها وجه‌المعامله سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی مابین دولت سوئد و دولت‌های اتحادیه اروپا با رژیم ضد‌انسانی اسلامی ایران مربوطه گردند‌.

باید با صدای بلند درکنار یکایک پناهندگان فریاد زنیم: حق پناهندگی، حق مسلم هرانسانی‌ست که به‌ هر دلیل سیاسی و اجتماعی و… از جهنمی هم‌چون ایران اسلامی مجبور به فرار شده و می‌شوند، ما همواره ازخواسته‌های آنان به‌شکل عاجل پشتیبانی می‌کنیم!

نگاه منتظر پناه‌جویان مستقر در چادر میدان گوستاو، چشم به‌راه یکایک ما است.

همه چیز برای یک حرکت بزرگ اعتراضی آماده است

امضا‌کنندگان :

- کانون همبستگی با کارگران ایران – گوتنبرگ

- آسیل کمیته ی – گروه ایران – گوتنبرگ

- سازمان پناهندگی پرایم – هلند

- انجمن فرهنگی – اجتماعی اندیشه – گوتنبرگ (سوئد)

- رادیو همبستگی با کارگران – گوتنبرگ

-کانون دفاع از آزادی بیان – گوتنبرگ

-بنیاد ادبیات وهنر- گوتنبرگ

- انجمن کوشا – گوتنبرگ

-انجمن ایران همراه – گوتنبرگ

-انجمن قصه – گوتنبرگ

-انجمن تاتر آزاد – گوتنبرگ

- کانون پناهجویان ایرانی در سوئد

- رادیو ایران امروز – گوتنبرگ

-وبلاگ دفاع ازمبارزات کارگران ایران

وبلاگ اندیشه – گوتنبرگ-

سایت گزارشگران-

کمیته دفاع از آزادی و برابری در ایران – وین-

وبلاگ خبری گزارشگران-

کمیته دفاع از مبارزات مردم ایران – فرانکفورت -

کانون دمکراتیک پناهندگان ـ سوئیس-

جامعه ی دفاع ازحقوق بشرودموکراسی درایران – سوئد -

جبهه واحد کارگری -

گفتگو های زندان -

-نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور

کمیته همبستگی کارگران ایران وسوئد-

- کانون همبستگی کارگران ایران و کانادا

ـ کمیته همبستگى با جنبش کارگرى ایران- استرالیا

- کمیته دفاع از کارگران ایران – نروژ

- همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران – فرانسه

- کانون همبستگی با کارگران ایران – فرانکفورت و حومه

- کانون همبستگی با جنبش کارگری ایران – هانوفر

- انجمن کارگری جمال چراغ ویسی

- شبکه همبستگی کارگری

- کمیته حمایت از کارگران ایران تورنتو- کانادا

-کانون همبستگی با کارگران در ایران – ایالت نورد راین وستفالن (آلمان)

- کمیته همبستگی کارگران ایران و ترکیه

اتحاد چپ ایرانیان خارج از کشور شامل :

- اتحاد چپ ایرانیان – واشنگتن آمریکا

- اتحاد چپ ایرانیان – لوس آنجلس آمریکا

- اتحاد چپ ایرانیان – شیکاگو آمریکا

- اتحاد چپ ایرانیان – تورنتو کانادا

- اتحاد چپ ایرانیان – مونترآل کانادا

- کمیته پناهندگان سیاسی وان – ترکیه

کمیته همبستگی استان اوره برو – سوئد-

سایت چه باید کرد – ایالات متحده آمریکا-

انجمن گلشن – ایالات متحده آمریکا-

سازمان دانشجویان دمکرات ایران – امئو (سوئد)-

انجمن ایرانیان مقیم امئو (سوئد)-

فدراسیون اروپرس- بلژیک -

- کانون پناهندگان سیاسی ایران برلین – آلمان

امضا اشخاص ،فعالان گروهها و سازمان و دانشگاهی :

احمد نوین – آراز فنی – ارژنگ بامشاد – امیراصغری نیا – امین حصوری- ابوالحسن عظیمی – احمد پوری- احمد سعیدی- اصغرنصرتی- بهروز سورن-

نرگس شریفی – دکتر یونس پارسا بناب- دکترگلمراد مرادی– امیرجواهری لنگرودی- هادی جواهری لنگرودی – پرویزجواهری – بهزاد جوادیان –

نیکی میرزایی – بهروزنظری- فرهاد سیدلو- فرخ قهرمانی – کریم خوش عقیده – رضا رئیس دانا – رضا طالبی- فرهنگ طاولی – محمد بازرگان – پریسا آزادیان – مینا جوادی- عیدی نعمتی- عسکرشیرین بلاغی- رحیم استخری – نقی ریاحی لنگرودی- نیلوفر ریاحی لنگرودی- تقی ریاحی لنگرودی – پروین شکوهی- داریوش شاهمرادی- علی فیاض- یوسف لنگرودی- رفعت لنگرودی- سیران مرادیان – سروژقازاریان – روبن مارکاریان – ناصرغفرانی فر-

مریم اسکویی- انوش پورشهیدی- داریوش ارجمندی- کاظم فخاران – حمید آذر- کامیاربهرنگ – مجتبی نظری – فیروزه راد – اردشیرنظری – جلال نادری – سوسن شهبازی- سیامک موئد زاده – علی پیچگاه – یاسمین میظر- فریدا سهرابیان – فروزان عاملی – رضا چیت ساز- نجف روحی – رضا سپید رودی- حمید روشن – سیاوش محمودی- علی دروازه غاری – مژده ارسی- همایون ایوانی- محمود خلیلی – سعید خلیلی- مهناز فرج تبریزی- ستاره عباسی- مرجان افتخاری- سودابه اردوان – ناصر پرنیان – علی رضا جالینوسی- سارا سفیری مالمو- محمد تجلی جو – نوید مومنی – شهاب شکوهی – محمد رضا شالگونی – هایده ترابی – مریم محسنی- نگار فکری- صادق افروز- سیاوش میرزادگی- یوسف آبخون – کاوه محمدی- علی یوسفی- جواد عرفانیان – انورمیرستاری – مریم امانی – آیدا مهرانی – مینو میرانی – نادرخلیلی – مصی شرافتی – سعید رحیمی- محمد تقی سید احمدی- جلیل احمدی- مریم عظیمی – مازیار واحدی- مانویل اسماعیلی – منوچهر رادین- سیامک قبادی- سولماز مرادی- فریبا صالح زاده ازسیدنی استرالیا – بهروزپیله ور- بیژن سیادت – میلا مسافر- منصورامین زاده – برزوفولاد-

مونا کاشف- سارا صالح- امیر معنوی- فرامرزرفیعی- غلام ترشیزی- رضا ذاتی- شریف شجاعی- محمد اقتداری- محمد اعظمی – قاسم ابراهیمی- جمشید جمشیدی- زری جمالی- سهراب جاهد- محمود تبریزی- مهدی ناظر- مهدی مهدوی- پیتربروت- فرشید رشید- امیرمظفری- احمد ازادی- مهنازخادمپور- داریوش پروانه-  سعید نیکان- رضا صالح

بیشتر بخوانید:

«دیدار رهبر حزب چپ سوئد با پناه‌جویان ایرانی»


 


آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه

مقامات امنیتی افغانستان می‌گویند یک حمله سنگین طالبان را در ولایت نورستان این کشور به عقب زده است.

ظهر روز گذشته حدود چهارصد طالب بر پای‌گاه‌های نیروهای امنیتی افغانستان در ولایت شرقی نورستان حمله کردند و درگیری نیز تا شام آن روز جریان داشت.

جنرال شمس‌الرحمان زاهد فرمانده پلیس ولایت نورستان، گفت که این درگیرى چهار طالب کشته شده و ده تن دیگر شان زخمی شده‌اند.

به گفته وی هم‌چنان سه پلیس در این درگیری زخمی شده‌اند.

آقای زاهد گفت، قرار است امروز عملیاتی را نیروهای امنیتی افغان علیه شورشیان در آن ولایت راه‌اندازی کند.

نورستان یک ولایت کوهستانی همرز با پاکستان است که به دلیل کمبود نیروهای امنیتی هر از گاهی شورشیان از خاک پاکستان بر برخی از مناطق آن هجوم می‌آورند.

در حال حاضر نیز بخش‌های از این ولایت تحت تسلط شورشیان قرار دارد.

 

 


 


خبر / رادیو کوچه

به گزارش خبرگزاری‌های خارجی، صبح روز چهارشنبه، حمص، سومین شهر بزرگ سوریه که در شمال دمشق، پایتخت این کشور، قرار دارد، توسط تانک‌های ارتش بمباران شده است.

بنا به گزارش‌های متعدد، منطقه مسکونی باب عمرو در ساعات بامدادی مورد حمله نیروهای دولتی قرار گرفته است.

به گزارش الجزیره، چهار روز است که منطقه باب عمرو تحت محاصره بوده و مردم آب و برق نداشته‌اند و دست‌رسی آن‌ها به مراقبت های پزشکی نیز قطع شده است.

هم‌چنین بر اساس برخی گزارش‌های تایید نشده میان نیروهای امنیتی و ساکنان محلی که در برابر سربازان با تفنگ شکاری مقاومت کرده‌اند، درگیری رخ داده است.

بیشتر بخوانید:

«تانک‌های ارتش سوریه روانه شهر حماه شدند»


 


خبر / رادیو کوچه

علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، سه‌شنبه از تایید بودجه سال ۱۳۹۰ توسط شورای نگهبان خبر داد، این در حالی است که یک مقام دولت محمود احمدی‌نژاد با انتقاد از تغییرات گسترده در لایحه بودجه گفته است که مجلس به‎جای تصویب لایحه دولت، «بودجه جدیدی نوشته است.»

علی لاریجانی که با برنامه «گفت‌وگوی ویژه خبری» شبکه دوم تلویزیون دولتی ایران صحبت می‌کرد، گفته است که شورای نگهبان نظر خود را درباره بودجه سال ۱۳۹۰ اعلام کرده است و هم‌اکنون این لایحه، «قانون بودجه ۱۳۹۰ کل کشور شده است.»

مجلس شورای اسلامی روز دوشنبه لایحه بودجه ۵۰۸ هزار میلیارد تومانی سال ۱۳۹۰ را تصویب کرد.

علی لاریجانی درخصوص دیر ارایه شدن لایحه بودجه به مجلس گفته است: «این لایحه که قرار بود طبق آیین‌نامه داخلی مجلس حداکثر تا ۱۵ آذر ارایه شود، سوم اسفند به مجلس ارایه شده و گرچه کار فشرده انجام شد اما قبل از پایان سال ۸۹ به تصویب نرسید و حدود یک ماه در کمیسیون تلفیق و دو هفته در صحن مجلس بررسی و تصویب شد.»

بیشتر بخوانید:

«مجلس بودجه سال ۱۳۹۰ را تصویب کرد»


 


پیام آقاى «کیت بست» رییس بنیاد پزشکى براى خدمات به قربانیان شکنجه در حمایت از زندانیان سیاسی در ایران

Click here to view the embedded video.


 


محبوبه شعاع / رادیو کوچه

mahboobeh@koochehmail.com

بیست و یکم اردیبهشت برابر با زادروز «شهره آغداشلو» بازیگر ایرانی، در سینما و تلویزیون ایران پیش از انقلاب اسلامی و حال حاضر آمریکا  است. وی زاده سال 1331 خورشیدی است. آغداشلو در سال 2003 میلادی کاندیدای جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای بازی در فیلم «خانه‌ای از شن و مه» شد. هم‌چنین در سال ۲۰۰۹ برای بازی در نقش مکمل زن در مجموعه تلویزیونی «خاندان صدام»، نیز موفق به دریافت جایزه معتبر «امی» شده است.

«شهره آ‌غداشلو» با نام اصلی «شهره وزیری‌تبار» در بیست‌و‌یکم اردیبهشت 1331 زاده شد. وی فامیل آغداشلو را به خاطر مخالفت خانواده پدری‌اش با داشتن نام خانوادگی آن‌ها و پس از ازدواج با «آیدین آغداشلو» انتخاب کرد. او دانش‌آموخته روابط بین الملل، از لندن است و آغاز فعالیت سینمایی‌اش  با فیلم «شطرنج باد» در سال 1355 بود.

شهره پیش از انقلاب ایران، در سه فیلم مطرح آن زمان بازی کرد و با سه کارگردان بزرگ سینمای ایران، به نام‌های «عباس کیارستمی»، «علی حاتمی» و «محمدرضا اصلانی» هم‌کاری داشت و توانست در سال ۱۳۵۷ عنوان محبوب‌ترین بازیگر زن سینما را به خود اختصاص دهد. او پس از انقلاب به آمریکا رفت و به اتفاق همسر دومش «هوشنگ توزیع» نویسنده، کارگردان و بازیگر، در نمایش‌های متعددی بازی کرد.

گفته شده: آغداشلو به‌خاطر دیدگاه‌های سیاسی‌اش و شرکت در برخی از تولیدات سینمایی مانند «سنگسار ثریا میم» و «ایرانیوم» مورد انتقاد افرادی قرار گرفته که او را متهم به طرف‌داری از تحریم علیه رژیم ایران و حمله نظامی به آن کشور می کنند.

شهره آغداشلو در سال ۲۰۰۰ میلادی برای اولین بار پس از مدت‌ها غیبت از سینما در فیلم سینمایی «راز بهشت» (Surviving Paradise) بر پرده سینماهای آمریکا رفت. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی «کامشاد کوشان» اولین فیلم سینمایی ایرانی به زبان انگلیسی است که در سینماهای کشور آمریکا اکران عمومی دریافت کرده‌ است.

در سال ۲۰۰۳، شهره آغداشلو کاندیدای جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم «خانه‌ای از شن و مه» شد افزون بر آن، چهار جایزه منتخب انجمن منتقدین لوس آنجلس، نیویورک، سین سیناتی و آن‌لایم را از آن خود کرد.

او در فیلم خانه‌ای از شن و مه در کنار بازیگران معروفی چون «بن کینگزلی» (Ben Kingsley) برنده اسکار برای بازی در فیلم «گاندی» در سال ۱۹۸۲ و «جنیفر کانلی» (Jennifer Connelly) برنده اسکار برای بازی در فیلم «یک ذهن زیبا» در سال ۲۰۰۱ نقش آفرینی کرد.

آغداشلو در این فیلم در نقش «نادی» زنی ایرانی و افسرده بازی می‌کند که به اتفاق همسرش، سرهنگ مهاجر ایرانی (بن کینگزلی)، در شمال کالیفرنیا زندگی می‌کنند و بر سر تصاحب خانه‌ای با صاحب قبلی خانه (جنیفر کانلی) درگیر می‌شوند. آغداشلو از چگونگی حضور در این فیلم چنین می‌گوید: کتاب «خانه‌ای از شن و مه»  نوشته «آندره دوبوس» را می‌خواندم که به همسرم گفتم: اگر در این کشور دموکراسی وجود دارد، باید نقش «نادی» را به من بدهند.

شهره آغداشلو هم‌چنین در سال ۲۰۰۹ میلادی، برای بازی در نقش مکمل زن در مجموعه تلویزیونی «خاندان صدام»، نیز موفق به دریافت جایزه معتبر «امی» شد.

از دیگر فیلم‌هایی که وی در آن به ایفای نقش پرداخته: «سراب سلطانیه»، به کارگردانی «پروین انصاری» که گفته شده این فیلم در زمان انقلاب ایران ناپدید شد. «میهمانان هتل آستوریا»، «مریم»، «جنگیری امیلی رز»، «خانه‌ای روی برکه» و «سوته ‌دلان» است. وی هم‌چنین  در «سریال 24»، «سریال خاندان صدام»، «تجسم آینده»، «سریال فلش فوروارد» و «سریال آناتومی گری» به ایفای نقش پرداخته است.

شهره آغداشلو فعالیت تاتر خود را از سال ۱۳۵۶ در ایران با نمایش‌های قوی تر، و با چرخ فلک، گلدونه خانم، بانویی می‌میرد، موضوع جدی نیست و شبی‌خون  آغاز کرد و در آمریکا اولین تاتر شهره آغداشلو «آیینه» بود به کارگردانی «مسعود اسد اللهی» که با هفت رنگ، کافه اکبر آقا نوستالژی، بوی خوش عشق، سهم ما از خانه پدری، امیر ارسلان ۲۰۰۰ و چند نمایش دیگر ادامه یافته است.

منبع‌ها:

ویکی‌پدیا

 

 

 


 


عرفان قانعی‌فرد / محقق تاریخ معاصر

لازم به اشاره است این مطلب در آبان 1386 نوشته شده و بنابر شرایط فعلی سوریه و پیشنهاد نویسنده باز نشر می‌شود.

کردهای سوریه در 3 بخش جدا از هم‌- به موازات مرز کردستان ترکیه‌– می‌باشد که عبارتند از‌: قامیشلی (‌جزیره‌)‌، کوبانی (‌عین العرب‌) و عفرین. البته قامیشلی را عروس کردستان سوریه می‌نامند اما عفرین برای من جهان‌دیده، بسیار دیدنی‌تر است‌، کوهستانی و سبز و خرم که یک وجبش شاید خاک خالی از رستنی نباشد با مردمانی از عشیره شکاک. کردستان سوریه عشیره‌ای است‌: شکاک‌، روباری‌، شیخانلی‌، شیروان و…. کردهای سوریه انسان‌هایی احساسی‌، خالص و پاک  که حس عمیق کردی دارند . اکثرن کردی بادینانی سخن می‌گویند که از این نظر به کردستان ترکیه بسیار شبیه است زیرا که 850 کیلومتر مرز مشترک دارند و در بین همان سه بخش جدا از هم‌، عرب‌ها‌ی سوری زندگی می‌کنند که البته حکومت چنین نکرده و در تقسیم‌بندی سیاسی مرزهای بین 2 کشور چنین امری رخ داده است.

در ابتدا چند نکته درباره کردهای سوریه لازم به ذکر است‌:

کردها در این کشور روزنامه و مجله و کتاب ندارند‌!…. اگر مولفی وجود داشته باشد، شاید تعداد 400-500 نسخه را به خرج خود منتشر می‌کند‌؛ زیرا نه دولت الاسد، مجوز انتشارش را می‌دهد و نه در یک کتاب‌فروشی سوری، حق توزیع آن کتاب را دارد‌.

دو میلیون و اندی کرد  در سوریه زندگی می‌کنند که بیش از نیم میلیون نفر‌شان شناس‌نامه و پاسپورت ندارند حکومت  از سال 1962 برگه هویتشان را باز پس گرفته و آن‌ها را پناهنده می‌داند و آن‌هایی هم که برگه هویت دارند‌، «عرب» خوانده شده‌اند‌

کردها حق ادامه تحصیل دارند اما قریب به اتفاق فارغ‌التحصیل‌ها  بی‌کارند و یا در داد و ستد کالا، رزق و روزی‌شان را می‌یابند. و در سراسر کردستان سوریه هم یک دانش‌گاه، وجود ندارد . هیچ کردی در ار تش و نظام و نهاد و رسانه و موسسه و اداره  و وزارت‌خانه‌ای از سوریه حضور ندارد و اگر به ندرت یافت شود‌، هویتش کردی نیست‌! و شغلی کلیدی هم به او سپرده نشده است‌. تنها شغل دولتی که کردهای سوریه دارند معلمی است که حقوق‌شان بین 150 – 350 دلار متغییر می‌باشد‌. ‌شرط اول استخدام شدن‌، عضو حزب بعث بودن است‌. زیرا سکان اداره کشور را بعثی‌ها هدایت می‌کنند‌. (یاد بحثم با یکی از تحلیل‌گران سیاسی ایران افتادم که به غلط می‌گفت‌: «نمی‌گذاشتند کردها در ایام پهلوی در ارتش ایران به مقام و رده‌های بالا برسند» و من هم در پاسخ‌اش گفتم که «این خبر چندان درست و منطقی نیست و این بیش‌تر تبلیغات چپ‌ها بود و سرتیپ محمد امین بیگلری، سپهبد فریدون فرح‌نیا، سرلشکر معتمدی کردستانی در ارتش حضور داشتند و حتا می توان گفت که اعتماد زیادی به کردها توسط حکومت مرکزی وجود داشته و اردلان‌ها و جاف‌ها هم که به سناتوری و وزارت و سفارت هم رسیدند و یا در 1 هفته قبل از انقلاب 1357 یحیی صادق وزیری وزیر دادگستری کابینه بختیار شد‌!… گرچه بعد از انقلاب‌، امروزه شاید فرمان‌داری کرد زبان هم نداشته باشیم‌، خود حکایت دیگری است).

دو میلیون و اندی کرد  در سوریه زندگی می‌کنند که بیش از نیم میلیون نفر‌شان شناس‌نامه و پاسپورت ندارند حکومت  از سال 1962 برگه هویتشان را باز پس گرفته و آن‌ها را پناهنده می‌داند و آن‌هایی هم که برگه هویت دارند‌، «عرب» خوانده شده‌اند‌.

ده‌ها روزنامه‌نگار و اهل قلم کرد در کردستان سوریه هستند اما هیچ‌کدام حق انتشار یک خط درباره کردها را در نشریات سوریه ندارند و به عبارتی تنها در روزنامه‌های چند صفحه‌ای حزبی هر از گاهی می‌توانند چند سطری را منتشر کنند‌. جز این نشریات داخلی سازمانی و حزبی‌، تنها یک مجله مستقل گاه‌نامه است که از دید حکومت مخفی مانده‌. در کردستان 12 حزب سیاسی وجود دارد که قدیمی‌ترین آن دمکرات پیشتاز است که در 1956 تاسیس شده است  و البته این احزاب هم هم‌درد دیگر جریان‌های سیاسی خاورمیانه هستند و به چند تکه پاره‌پاره شده‌اند  که البته در بین‌شان حزب اسلامی وجود ندارد و حکومت فعلی سوریه هم نه به رسمیت‌شان می‌شناسد و نه زمینه‌ای برای فعالیت علنی و نظام مند در جامعه فراهم کرده است و کم کم این حزب‌ها محدود و محدودتر شده‌اند و از نفوذ چندانی در میان جامعه کردهای سوریه برخوردار نیستند‌؛ چون در این دوران حزب بعث کردها داخل بازی سیاسی نیستند و به شدت محدود شده‌اند و البته مشهور است که در ایام حافظ اسد اوضاع بهتر بوده.

در ایام قبل از بشارت اسد‌، کردها در پارلمان 10-15 نماینده داشتند در حالی که امروزه روز هیچ کردی در مجلس تحت نظارت بشار وجود ندارد‌.

هیچ هنرمند کردی در کانال‌ها‌ی تلویزیون و رادیو و روزنامه‌های سه گانه سوریه – تشرین و بعث و سوره – اجازه ظهور ندارد و طبق قانون به کلی ممنوع شده‌اند. و به موسیقی‌دان‌ها مطلقن مجوز اجرای کنسرت کردی و برنامه هنری صادر نمی‌شود‌.  و در رسانه‌ها مطلقن برنامه‌ای کردی وجود ندارد!

اما کردها روبه صفت نیستند و مردمانی آزاده‌اند و به هر قیمتی تن به ذلت نمی‌دهند و تاریخ گواه این مدعا‌ست‌

با وجودی که در سال هزاران هزار ایرانی وارد سوریه می‌شوند اما هیچ توریستی به خاطر مزاحمت و نظارت شدید اداره امنیت به کردستان وارد نمی‌شود‌. و جز ارتباط اندک عشیره‌ای با عراق‌، کردها با دیگر قسمت‌های کردستان ارتباط ندارند‌. از کردهای ایرانی فقط «عبدالرحمن شرفکندی (هه ژار) و عبدالرحمن ذبیحی را می‌شناسند که آن‌هم روزگاری در نهایت فقر و فلاکت در دمشق زیسته‌اند‌! و از تاریخ کردستان معاصر ایران فقط 2 اسم را شنیده‌اند‌: قاضی محمد و دکتر قاسملو‌.

در سوریه کردها یا سنی شافعی هستند و یا شیعه علوی‌؛ که در میانشان ایزدی هم یافت می‌شوند‌.

در قامیشلی 450 پزشک کرد وجود دارد که در بیمارستان حقوق ایشان تنها 150 $ است‌. و از 500 مهندس کرد زبان هم ‌تنها چند نفر جذب کمپانی شده‌اند و خیلی از ایشان به گل فروشی پرداخته‌اند و……

وضعیت کردهای سوریه انقدر اسف بار است که نسخه بدل سرخپوستان را به یاد می‌آورد . کردهای بی زبانی که در زیر چرخ دنده‌های سیاست سیاه بعث خرد و خمیر می‌شوند و کسی را هم فریاد‌رس نیست‌. قصدم قیاس مابین دیگر کردها در کشورهای خاورمیانه با ایشان نیست‌، اما به واقع امر هیچ جایی به آن وجهه و شیوه و طریق، نیست.

در هتل عصر هنگام کسی تلفن زد که از اداره امنیت است و پرسش علت سفر من بود‌. چیزی را سر هم کردم و گوشی را  گذاشتم‌. تا این‌که شب هنگام در یک ساعت مانده به نیم شب‌؛ از لابی هتل مرا به پایین خواندند‌. گنده‌بک روی مبل لمیده بود و صد حیف و حسرت به زبان کردی بادینانی سخن می‌گفت همان زبانی که شاعرانی بزرگ چون «خانی و جگر خون» روزگاری به آن سخن رانده‌اند و واحسرتا که یک کرد به خاطر یک مشت دلار این پیه ذلت را به خود بمالد و کردی دیگر را استفسار و استنطاق کند‌!

ما کردهای احساساتی‌، معمولن رفتارمان قابل باور و پیش‌بینی نیست اگر بخواهند کسی را یک شبه قهرمان می‌کنند و یا یک روزه بر طبل رسوایی‌اش می‌زنند و  مثل نقل و نبات‌، عجولانه و سخاوت‌مندانه‌، برچسب و اتیکت و تهمت و طعنه زده می‌شود‌! نقد بینابین وجود ندارد‌! … اما کردها روبه صفت نیستند و مردمانی آزاده‌اند و به هر قیمتی تن به ذلت نمی‌دهند و تاریخ گواه این مدعا‌ست‌. به هر حال‌؛ در طی این چند سال سفر و دیدار‌، پیکرم‌،لیف و کیسه بسیاری از ان اهالی اداره امنیت در کشورهای خاورمیانه را چشیده و لمس کرده است اما این نوعش دیگر‌ ، غریب بود‌. 11.30 شب در لابی هتل‌. آن‌هم در شهری که هنوز یک شب را در آن نمانده و نخوابیده‌ام‌. در ابتدا با خنده گفتم که میهمان‌نوازی چنین در میان کردها غریب است‌، با نهایت بی‌ادبی و پرخاش‌، رفتار کرد‌. و کاغذی بیرون آورد که آیا ان اسامی را می‌شناسم را خیر‌!… جلوی قهقهه‌ام را نگرفتم و شلیک خنده به پا شدن همان و صدای زر زر دست‌بند به دستان مبارکم زدن همان‌!.. انگار اشتباهی گرفته‌ام‌!… معمولن در خاورمیانه امنیتی‌ها مدعی دانستن همه چیز هستند  اما این یکی نوبر بود و به زور می‌خواست کیستی و هویتم را بداند‌.

12 و نیم شب 20 ابان 1386 در بازداشت‌گاه اداره امنیت قامیشلی‌. خدای من‌! شب تولدم مبارک باشد‌! مادرم کجاست تا ببیند جگر گوشه سفر کرده‌اش در سال‌روز تولدش در چه ناز و نعمتی است‌!؟… تا 3.5 بعد از نصف شب در اتاقی3 در 4 بدون درز و منفذ‌، ماندن و 2 بازجوی سیگاری بد‌خلق و زبان نفهم را تحمل کردن‌؛ برایم رکورد جالبی نبود و سردرد امانم را بریده بود!… به ترکی و عربی بازجویی شروع شد و این ادعا که پاسپورت ایرانی من اصل نیست و هدفم از سفر به این دیار چیست‌؟ آخرش دیدم باورشان نمی‌شود و بر حماقت ابرام دارند‌؛‌ آوردن اسم سفارت امریکا   و اصرارم به تلفن به ایشان‌، از مهلکه رهایم کرد. و دیگر دادم هوا رفته بود! اما از غصه دیدن انسان‌هایی عصر حجری براشفته بودم و سوگند خوردم قبل از خروجم از این کشور؛  آن ستمی را که به کردها – در نهایت بی‌اخلاقی و بربریت – می‌رود ؛ باصدای بلند بازگویم تا همگان بدانند در 1.5 ساعت فاصله‌– با هواپیما‌– از شمال پایتخت سوریه‌، چه جهنمی ساخته شده است به شیوه‌ای غیر‌انسانی و از نازی‌ها و هلوکاست به مراتب کشنده‌تر و بدتر‌. کردها همیشه در بلا و مصیبت سیاست سیاه زیسته‌اند‌، اما این نوع هویت‌زدایی آن هم به زور سر نیزه، ‌در قرن 21 غریب است غریب‌.


 


خبر / رادیو کوچه

در پی برگزاری تظاهرات ضددولتی در شهر حماه، تانک‌های ارتش سوریه روانه این شهر شده‌اند. بر اساس گزارش‌های منتشر شده حرکت چند ستون از تانک‌های ارتش سوریه به سوی حماه در مرکز این کشور است.

حماه در هفته‌های گذشته شاهد برگزاری تظاهرات برضد حکومت بشار اسد بوده است.

هم‌زمان، نیروهای امنیتی سوریه به بازداشت معترضان در شهر حمص و شهر ساحلی بانیاس ادامه داده‌اند.

در حمص صدها نفر بازداشت شده و ارتش برای جلوگیری از تظاهرات شهر را به چند قسمت تقسیم کرده و خدمات شهری مانند آب، برق و تلفن قطع شده است.

از سوی دیگر، اتحادیه اروپا با وضع تحریم‌های جدیدی علیه حکومت سوریه، صدور تسلیحات و تجهیزاتی که می‌تواند در سرکوب مخالفان کاربرد داشته باشد را به این کشور ممنوع کرد.

این اتحادیه هم‌چنین ورود ۱۳ نفر از مقام‌های سوریه به کشورهای عضو را ممنوع اعلام کرد و از مسدود کردن دارایی‌های آن‌ها خبر داد.

اتحادیه اروپا اعلام کرد تحریم‌شدگان کسانی هستند که «مسوول سرکوب خشونت‌آمیز جمعیت غیرنظامی» بوده‌اند.

کاترین اشتون، رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا هدف از اعمال تحریم‌ها را «تغییر بی‌درنگ سیاست‌های رهبران سوریه» اعلام کرد.

بشار اسد در فهرست تحریم‌شدگان نیست ولی نام برادرش، ماهر الاسد، فرمانده گارد ریاست جمهوری و رامی مخلوف، از بستگان ثروت‌مند رییس جمهوری سوریه در بین تحریم‌شدگان دیده می‌شود.

بیشتر بخوانید:

«دولت سوریه اجازه ورود کمک به درعا را نمی‌دهد»


 


رادیو کوچه


1906 میلادی - زادروز «ژاکلین کاکرن» (Jacqueline Cochran) یکی از پیش‌گامان صنعت هوانوردی آمریکا به‌شمار می‌آید. بسیاری از رکوردهای دنیای هوانوردی توسط وی به‌دست آمده و تا امروز نیز هم‌چنان دست نیافتنی است. وی یکی از مشارکت‌کنندگان ایجاد سازمان زنان خلبان در استخدام نیروی هوایی و سپاه کمکی زنان ارتش در زمان جنگ بوده است. او اولین زنی بود که توانست یک بمب‌افکن را از فراز اقیانوس اطلس عبور دهد. این پرواز در طی جنگ جهانی دوم و به مقصد انگلستان انجام گرفت. نام وی به عنوان اولین زنی که توانسته با هواپیما از دیوار صوتی عبور کند به ثبت رسیده است. هم‌چنین وی اولین زنی بود که توانست نشست و برخاست از روی عرشه یک ناو هواپیمابر را با موفقیت به انجام برساند. کاکرن تا زمان مرگش توانست ۲۰۰ مدال و تقدیرنامه را دریافت کند.

1867 میلادی - «لوکزامبورگ» یکی از کوچک‌ترین ممالک اروپای امروزی به استقلال رسید و به این ترتیب  دوران مبارزات استقلال‌طلبان مردم لوکزامبورگ که از روز 8 سپتامبر 1815 میلادی به زور عضو فدراسیون آلمان شد آغاز شده بود، پایان یافت. در چنین روزی قدرت‌های اروپایی در اجلاس خود بار دیگر و برای سومین‌بار در طول قرن نوزدهم مهر تایید بر استقلال دوک‌نشین «لوکزامبورگ» گذاردند. لوکزامبورگ در سال ۹۶۳ میلادی به‌عنوان یک دژ نظامی نام خود را در تاریخ به ثبت رساند. در سال ۱۸۱۵ که کنگره وین در‌صدد تاسیس کشورهای کوچک در اطراف فرانسه برآمد، به لوکرامبورگ نیز استقلال کامل داده شد و به‌صورت یک کشور بی‌طرف همانند سویس درآمد.

1924 میلادی - زادروز «آنتونی هویش»،((‌Antony Hewish یک ستاره‌شناس رادیویی بریتانیایی است که در سال ۱۹۷۴ (هم‌راه با مارتین رایل) برنده جایزه نوبل فیزیک شد. او «تپ‌اخترها» را کشف کرد و کارهای موثری درباره سنتز دیافراگم انجام داد. او هم‌چنین در سال ۱۹۶۹، برنده مدال «ادینگتون» از انجمن اخترشناسی پادشاهی شد.

1940 میلادی - در چنین روزی نبرد نیروهای فرانسه و انگلستان با آلمان آغاز شد. با آغاز جنگ جهانی دوم و حمله نیروهای آلمان به کشورهای مجاور، «هیتلر» تصمیم گرفت تا با حمله به منطقه غرب، کشورهای بلژیک، هلند و لوکزامبورگ را به تصرف خود درآورد. با حمله آلمان به این سه کشور، نیروهای متحد فرانسه و انگلیس برای حمایت از کشور بلژیک وارد این کشور شدند. دفاع از این کشور به موجب قراردادی صورت گرفت که میان انگلیس و فرانسه تصریح شده بود. اما با وجود اتحاد فرانسه و انگلیس، قوای آلمان نازی نه تنها ارتش بلژیک، بلکه نیروهای انگلیس و فرانسه را نیز شکست دادند و سرانجام بلژیک را اشغال کردند.

1331 خورشیدی - زادروز «شهره آ‌غداشلو» با نام اصلی «شهره وزیری‌تبار» بازی‌گر ایرانی، سینما و تلویزیون است. او پیش از انقلاب ایران، در سه فیلم مطرح آن زمان بازی کرد و با سه کارگردان بزرگ سینمای ایران، «عباس کیارستمی»، «علی حاتمی» و «محمدرضا اصلانی» هم‌کاری داشت. او پس از انقلاب به آمریکا رفت و به اتفاق همسرش «هوشنگ توزیع» در نمایش‌های متعددی بازی کرد. وی در سال ۲۰۰۰ میلادی برای اولین‌بار پس از مدت‌ها غیبت از سینما در فیلم سینمایی «راز بهشت» ایفای نقش کرد. در سال ۲۰۰۳ میلادی، کاندید جایزه اسکار بهترین بازی‌گر نقش مکمل زن برای بازی در فیلم «خانه‌ای از شن و مه» شد. شهره آغداشلو هم‌چنین در سال ۲۰۰۹ میلادی، برای بازی در نقش مکمل زن در مجموعه تلویزیونی «خاندان صدام»، موفق به دریافت جایزه معتبر «امی» شد.

——————————————-

برخی از روی‌دادهای دیگر

1935 میلادی - نخستین فرستنده تلویزیون جهانی به‌نام «نیپکو» در شهر برلین کار خود را آغاز کرد. این فرستنده به‌پاس قدردانی از «پاول نیپکو» به‌نام او نام‌گذاری شد. نیپکو تحصیلات‌اش را در فیزیک به‌پایان رساند و تحقیقات گسترده خود را آغاز کرد و سرانجام طریقه تبدیل عکس به‌امواج و تشکیل مجدد آن‌ها را کشف کرد. به‌عبارت دیگر نوعی از تلویزیون را اختراع کرد که امروزه شکل تکامل یافته آن در دست‌رس همگان است.

1359 خورشیدی - در چنین روزی برخی از کشورهای اروپایی به پیروی از دولت آمریکا، ایران را تحریم اقتصادی کردند.

1949 میلادی - کشور قدیمی و همیشه مستقل «سیام» واقع در منطقه جغرافیایی «هندوچین» به «تایلند» تجدید نام داد. زیرا که بیش‌تر جمعیت آن از تبار «تای» هستند، به‌علاوه واژه تایلند در زبان این کشور به‌معنای «آزادی» است و این سرزمین از سال 1238 میلادی که به‌وجود آمده است، مستعمره و تحت‌الحمایه دولت دیگری نبوده است.


 


خبر / رادیو کوچه

دادستان عمومی مصر روز چهارشنبه اعلام کرد حکم بازداشت موقت حسنی مبارک، رییس جمهوری پیشین این کشور جهت تکمیل شدن پرونده وی که با اتهامات کشتار مردم مصر و هم‌چنین فساد مالی و سو‌استفاده از اموال عمومی است 15 روز دیگر تمدید شده است.

به گزارش الجزیره، این حکم از روز 12 می و پس از پایان حکم بازداشت موقت پیشین است که قبل‌تر دوبار صادر شده بود.

این در حالی است که حسنی مبارک در منطقه شرم‌الشیخ بازداشت و تحت بازجویی از سوی یک تیم قضایی قرار دارد.

پیش از این عنوان شده بود که وی را به زندان ارتش در قاهره منتقل می‌کنند که به دلیل بیماری از این‌کار تا اطلاع ثانوی صرف‌نظر شده است.

پزشک بیمارستانی در شرم‌الشیخ عنوان کرد که حسنی مبارک به افسردگی دچار شده و هم‌اکنون زمان مناسبی برای انتقال مبارک نیست.

از سویی دیگر دادگاه نظامی مصر برای یکی از وزرای پیشین حزب حاکم به اتهام سو‌استفاده از اموال عمومی حکم 5 سال حبس را صادر کرده است.

بیشتر بخوانید:

«حسنی مبارک اعدام می شود»


 


آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه

najib@koochehmail.com

بر اساس آمارهای رسمی استرالیا، از ماه مارچ 2009 تا کنون 4446 افغان به گونه غیر‌قانونی با قایق وارد استرالیا شد‌ه‌اند.

بیش‌تر این افغان‌ها به دلیل جنگ و بی‌کاری اقدام به این مهاجرت‌های غیر‌قانونی می‌کنند.

با این حال دولت استرالیا اخیرن اعلام کرد در نظر دارد آن شمار از پناه‌جویانی را که خود را به وسیله قایق به این کشور می‌رسانند، به مالزی منتقل کند.

براساس توافق‌نامه‌یی، حدود 800 فردی که تلاش نمودند خود را به وسیله قایق به استرالیا برسانند، فورن به کشور مالزی منتقل گردیده و درخواست‌های پناهندگی‌شان در آن‌جا از سوی ملل متحد طی مراحل و مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.

در مورد در‌خواست‌های پناهندگی‌ آنانی که در مالزی طی مراحل می‌گردد، هیچ‌گونه تضمینی مبنی بر انتقال دوباره به استرالیا و اقامت آنان در این کشور وجود ندارد.

برای‌ پناه‌جویان مستحق ممکن در کشورهای منطقه که آماده پذیرش آن‌ها باشد، زمینه اقامت فراهم گردد. اما کسانی که به عنوان پناه‌جویان مستحق محسوب نگردند، دوباره به کشور اصلی‌شان فرستاده خواهند شد.

جولیا گیلارد، نخست وزیر استرالیا می‌گوید: «این اقدام استرالیا پیام اصلی را که به قاچاق‌چیان انسان و کسانی که قصد آغاز سفر خطرناک دریایی به استرالیا می‌کنند، این است که هیچ گاه سوار آن قایق‌ها نشوید.»

این توافق‌نامه که در هشتم می صادر شد، بالای تمام پناه‌جویانی تطبیق خواهد شد که با استفاده از قایق به گونه غیر‌قانونی به استرالیا سفر می‌کنند.

این در حالیست که در این روزها هزاران افغان برای بی‌خبر از مشکلاتی که در این سفرهای غیرقانونی در پیش رو دارند به کشورهای مختلف سفر می‌کنند.


 


خبر / رادیو کوچه

در تازه ترین خبرها، سازمان آتلانتیک شمالی، ناتو، از انجام حملات هوایی بیش‌تر به طرابلس، پایتخت لیبی، خبر داده است. هدف حمله شام‌گاه سه‌شنبه، تعدادی از ساختمان‌های دولتی بود که در میان آن‌ها محل زندگی معمر قذافی، رهبر لیبی هم دیده می‌شود.

به گزارش رویترز، در همین حال آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد از کشورهای اروپایی خواسته تا به قایق‌هایی که مملو از پناه‌جویان لیبیایی هستند‌، کمک کنند.

در همین رابطه ملیسیا فلمینیگ یکی از سخن‌گویان کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان روز سه‌شنبه در ژنو به خبرنگاران گفت: «مقامات اروپایی که دریای مدیترانه را تحت نظارت دارند نباید در انتظاردریافت پیام درخواست کمک از قایق‌های حامل پناه‌جویانی باشند که با مشکل مواجه می‌شوند، بلکه به هرقایقی که لیبی را ترک می‌کند، باید به عنوان قایقی که نیاز به کمک دارد، نگاه شود.»

این در حالی است که والری ایموس، رییس اداره کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل متحد، روز دوشنبه در گزارشی به شورای امنیت خواستار برقراری فوری آتش بس در بندر مصراته شده است تا امکان توزیع مواد ضروری به ساکنان این شهر فراهم آید.

به گفته این مقام سازمان ملل، وضعیت در بندر مصراته، تنها شهر تحت تسلط مخالفان حکومت در غرب لیبی، به شدت بحرانی است و ساکنان این شهر با کمبود شدید آب و مواد غذایی روبه‌رو هستند و مناطق مسکونی هم‌چنان زیر آتش نیروهای رهبر لیبی قرار دارد.

بیشتر بخوانید:

«حمله ارتش لیبی با راکت به کشتی امدادرسانی»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به koocheh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به koocheh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته