-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

Latest News from Koocheh for 05/10/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



آن‌چه در این بخش می‌آید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانه‌ها است.

اکبر گنجی / روزنامه‌نگار و پژوهش‌گر

منبع: بی‌بی‌سی

یکم: طرح مسئله: قلمرو دولت/حکومت/ زمام‌داری سیاسی ایران هم‌چنان رازآلود / اسطوره‌ای / افسونی است. موجودات رازآلودی چون امام زمان، ملائکه، اجنه و شیطان در این قلمرو حضور فعال دارند. در تمام 32 سال گذشته همه جناح‌های متفاوت رژیم با طرح مدعای امام زمان و جانشینی ولی فقیه، قلمرو سیاسی «افسون زدایی شده» را «بازافسونی» کرده‌اند. روحانیت دولتی، سپاهیان و بسیجیان، اطلاعاتی‌ها و امنیتی‌ها به طور یک‌پارچه از حضور امام زمان و نایب برحقش -«مقام معظم رهبری»- دفاع می‌کنند. روحانیت به دنبال آن است که ارتباط با عالم غیب و موجودات رازآلود به طور «انحصاری» در اختیار صنف فقیهان باقی بماند و دیگران فقط و فقط از طریق این صنف قادر به ارتباط با عالم ملکوت باشند.

محمود احمدی‌نژاد و یارانش با ورود به این قلمرو به رقیبی خطرناک تبدیل شده‌اند. روحانیت برای منکوب کردن آنان، اتهاماتی چون جن‌گیری، رمالی و مرتاضی را برساخته و بر آن‌ها وارد آورده است. اما اینک سرلشکر جعفری- فرمانده کل سپاه پاسدران- پای شیطان را به میان کشیده و محمود احمدی‌نژاد و تیمش را «شیاطین داخلی» قلمداد کرده است.

سپاه پاسداران که بازداشت‌شدگان اخیر را در دست دارد، از طریق روزنامه خود- جوان- می‌کوشد تا بین محمود احمدی‌نژاد/ اسفندیار رحیم مشایی از یک سو و جنیان/شیاطین از سوی دیگر ارتباط برقرار سازد. جوان به نقل از یک منبع آگاه- یعنی سازمان اطلاعات سپاه که بازداشت‌شدگان را در اختیار دارد- می‌نویسد که احمدی‌نژاد و مشایی «در برخی از مناسبات سیاسی از توان شیطانی و غیر‌شرعی این افراد استفاده کرده و برنامه‌ها، تصمیمات و راه‌بردهای اساسی خود را براساس توصیه‌های غیر‌شرعی آنان تنظیم می‌کردند…[این‌ها معتقدند که] کسانی باید حاکمیت جامعه را برعهده بگیرند که واجد قدرت خاصه نیز باشند.»

این منبع در پایان خبر می‌دهد که مردم به زودی شاهد افشاگری در این زمینه خواهند بود. یعنی باید منتظر بود که بازداشت‌شدگان در پشت سیمای جمهوری اسلامی از ارتباط با جنیان و شیاطین سخن بگویند. در آخرین شب عزاداری بیت رهبری برای حضرت فاطمه، در حضور آیت‌اله علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد، علیرضا پناهیان پای ابلیس را هم به میان کشید. به «نافرمانی ابلیس» پس از شش هزار سال عبادت اشاره کرد و بر اهمیت «عاقبت به خیری» انگشت نهاد و گفت که «عدالت‌زدگی بدون ولایت خطرناک است.»

مسئله / پرسش این است: شیطان چه نوع موجودی است و چه نقشی در قلمرو سیاسی ایران بازی کرده / می‌کند؟

دوم- شیطان قرآن‌- دشمن بدخواه: کلمات «الشیطان» و «الشیاطین» و «شیطانن» بیش از 90 بار در قرآن آمده است. قرآن شیطان را به عنوان «دشمن» و «بدخواه» قلمداد می‌کند.

«یا أَیُّهَا النّاسُ کُلُوا مِمّا فِی اْلأَرْضِ حَلالاً طَیِّبًا وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ: ای مردم از آن‌چه در زمین حلال و پاکیزه است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید چرا که او دشمن آشکار شماست»(بقره، 168).

مهدی طائب- مسوول قرارگاه عمار- نیز می گوید اسفندیار رحیم مشایی ریاضت کشیده و از راه ریاضت به یک جاهایی رسیده است ولی دستش در دست دشمن است

«الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ: شیطان شما را از تهیدستی بیم می‌دهد و به ناشایستی [بخل] فرمان می‌دهد، و خداوند به شما بخشایش و بخشش خویش را نوید می‌دهد و خدا گشایش‌گر داناست»(بقره،268).

«وَ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرینًا فَساءَ قَرینًا: و کسانی که اموالشان را برای نمایش دادن در چشم مردمان، می‌بخشند و به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند؛ و کسی که شیطان هم‌نشین او باشد،چه بدهم‌نشینی است» (نساء،38).

«وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّینَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّکُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَن یتَّخِذِ الشَّیطَانَ وَلِیا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا: و [آن‌گاه] آنان را به گم‌راهی می‌کشانم و به [دام] آرزوهای دور و دراز می‌اندازم و می‌فرمایمشان تا گوش‌های چارپایان را ببرند و می‌فرمایمشان تا آفرینش الهی را دگرگون کنند، و هر کس که شیطان را به جای خداوند دوست گیرد، آشکارا زیان‌کار شده است»(نساء، 119).

«قَالَ یا بُنَی لاَ تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیکِیدُواْ لَکَ کَیدًا إِنَّ الشَّیطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ:[یعقوب]گفت : فرزندم خوابت را برای برادرانت بازگو مکن که در حقت بدسگالی می‌کنند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است» (یوسف، 5).

حضرت ابراهیم خطاب به پدرش می گوید:

«یا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیطَانِ وَلِیا: پدر جان من می‌ترسم که عذابی از سوی خداوند رحمان به تو برسد و دوست‌دار شیطان شوی» (مریم، 45).

سوم- سرشت شیطان: مطابق روایت قرآن، خداوند آدمیان را از خاک ولی شیطان را از آتش آفریده است (اعراف، 12 و ص، 76). جنیان هم از زبانه آتش آفریده شده‌اند(الرحمان، 15).

بنابر مشاهده علامه طباطبایی، اجنه دو وجب قد دارند. مطابق گزارش قرآن، شیطان یکی از اجنه است:

«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیتَهُ أَوْلِیاء مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا: و چنین بود که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده برید؛ همه سجده بردند مگر ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید؛ آیا [شما] او و زاد و رودش را به جای من به دوستی می‌گیرید حال آن‌که ایشان دشمنان شما هستند؛ ستم‌کاران [مشرک] بدجانشینی [به جای خدا] دارند»(‌کهف، 50).

بدین ترتیب، هر حکمی در باره وجود و عدم وجود جنیان رود، همان حکم در باره شیطان هم صادق خواهد بود. به تعبیر دیگر، اگر اجنه وجود نداشته باشند و فقط از باب هم‌راهی با فرهنگ / باورها / اعتقادات اعراب قرآن وجود آن‌ها را تصدیق کرده باشد، شیطان هم وجود نخواهد داشت.

اما قرآن، نقش / کارکردهای بسیاری در جوامع انسانی به شیطان نسبت داده است: «وسوسه(طه، 120)، زینت‌دادن گناه(حجر، 39)،وعده‌های فریب‌کارانه(ابراهیم،‌22)،شراکت در اموال و اولاد آدمیان (اسرأ،64)، آراستن اعمال امت‌ها و حاکم شدن بر آن‌ها (نحل، 63)، اخلال و القا در انزال وحی (حج:53-52)، ایجاد فراموشی در آدمیان (یوسف، 42 و انعام، 68)، جنون‌زده کردن آدمیان (بقره، 275)، به دنبال دگرگون کردن آفرینش الهی از طریق انسان‌ها و غیره.»

چهارم- قوت دینی شیطان و اجنه: «از نظر دینی(کتاب و سنت معتبر نبوی)، امام زمان فاقد پشتوانه لازم است، اما شیطان و جن معتبرند. مطابق گزارش قرآن، شیطان و جن را خداوند خلق کرده است، اما امام دوازدهم به احتمال زیاد برساخته گروهی از شیعیان امام یازدهم است. در قرآن 34 بار از جن نام برده شده و سوره هفتاد و دوم مصحف به همین نام است، اما قرآن از ائمه شیعیان نام نبرده، چه رسد به مهدی موعود یا فرزند امام یازدهم. جنیان بخشی از سپاه حضرت سلیمان را تشکیل می‌دادند (نمل، 17)، ظاهر قرآن حاکی از آن است که پیامبرانی از جنس اجنه هم ارسال شده‌اند:

یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ: ای گروه جن و انس آیا پیامبرانی از خودتان به سوی شما نیامدند(انعام، 130).

مهدی طائب- مسوول قرارگاه عمار- نیز می‌گوید اسفندیار رحیم مشایی «ریاضت کشیده و از راه ریاضت به یک جاهایی رسیده است ولی دستش در دست دشمن است.»

یک گروه از جنیان قصد آزار و اذیت پیامبر گرامی اسلام را داشته‌اند، اما جبرئیل ایشان را آگاه می‌سازد.

پنجم- دو بخشی بودن عالم: «خداناباوران جهان را ماده محض به شمار می‌آورند. ماتریالیست‌ها همه چیز- از جمله آگاهی- را به ماده فرو می‌کاهند. از نظر آنان، آگاهی چیزی نیست جز کنش و واکنش‌های شیمیایی مغز. شاید بتوان مدعی شد که مخالفت با «تحویل‌گرایی ماده گرایانه» اساس و بنیان دین‌داری است. دینداران بخش غیر مادی عالم هستی را «غیب» می‌نامند. از نظر آنان خداوند موجودی غیر‌مادی است. انسان هم ترکیبی از روح و ماده است. آگاهی انسان هم غیرمادی است. اما موجودات غیرمادی جهان محدود به خداوند و روح آدمی نیستند. در متون مقدس ادیان ابراهیمی از موجوداتی چون ملائکه،اجنه و شیاطین سخن رفته است. در میان پیروان ادیان ابراهیمی، کسانی وجود موجوداتی چون ملائکه، اجنه و شیطان را انکار کرده‌اند.

دین‌داران در باره نسبت خداوند با عالم هستی نیز مدعای واحدی ابراز نکرده‌اند. خدای فیلسوفان و عارفان با خدای متکلمان و فقیهان یکی نیست. برخی تا آن‌جا پیش رفته‌اند که رابطه خداوند و عالم هستی را مانند رابطه ذهن و مغز به شمار آورده‌اند. به تعبیر دیگر، بدون مغز ذهن وجود نخواهد داشت، اما در عین حال، ذهن را نمی‌توان به مغز / ماده تحویل کرد. این هم نوع دیگری از تجسیم رابطه غیب و شهادت است.

عقل‌گرایی مستلزم پذیرش مادی گرایی نیست. پروژه عقل‌گرایی دینی هم ناچار نیست تا تمام جهان را یک‌سره مادی بداند. اگر تمام جنبه‌های راز آلود از دین زدوده شود و دین به آیینی تماما اسطوره زدایی شده تبدیل گردد، با مکاتب غیر الهی چه تفاوتی خواهد داشت؟

امام جمعه اهواز: «نمی‌شود کسی دم از امام زمان و حضرت زهرا بزند و بعد منکر ولایت باشد، کاری با حضرت آقا نداشته باشد، این نشان می‌‌دهد که فرد دکان باز کرده است. مصداق ولایت فقیه در عصر ما حضرت سیدعلی (حفظه‌اله) است که همانند ماه تمام می‌درخشد»

با این حال این به این معنی نیست که عقل‌گرایی دینی باید بی‌اعتنا به تمامی شواهد، یک‌سره برمبنای ایمان کور، تفسیر واقع گرایانه از همه آیات ناظر به ملائکه، اجنه و شیاطین برگزیند. پذیرفتن غیب لزوما به معنی پذیرفتن انواع و اقسام موجودات افسانه‌ای که مستقیمن قوانین فیزیک را نقض می‌کنند نیست.

می‌توان برخی از این موجودات را واقعی به شمار نیاورد، چنان‌چه گروهی از مفسران (زمخشری، محمد عبده، آیت‌اله طالقانی) در تفسیر آیه 275 سوره بقره چنین کرده و مدرنیست‌ها آیه را به میکروب بازگردانده‌اند.

پوزیتیویست‌های مسلمان برخی آیات ناظر به آسمان‌ها و شیطان را با آخرین نظریه‌های علمی تفسیر کرده و روایتی علمی / تجربی از آن‌ها عرضه کرده‌اند. تا حدی که من می‌فهمم، این روی‌کرد مبتنی بر پیش فرضی نادرست است، برای این که قرآن را به متنی علمی (علم تجربی مدرن) تبدیل می‌کند.

ششم- ورود اجنه / شیطاطین / دجال به قلمرو سیاسی ایران: روحانیت در طول تاریخ مخالفان و رقبای خود را با اتهام‌های گوناگون حذف کرده است. داستان عارفان و فلاسفه تکفیر شده مشهورتر از آن است که نیاز به تکرار داشته باشد.

انحصار قدرت / ثروت، انحصار ایدئولوژیک را ایجاب می‌کند. فقیهان که با دشمنان خطرناکی چون احمدی‌نژاد / مشایی روبه‌رو شده‌اند که مستقل از روحانیت با امام زمان رابطه برقرار کرده‌اند، برای نابودی اینان، آن‌ها را به جن‌گیری و رمالی متهم می‌سازند. آیت‌اله مصباح یزدی مجددن گفته است: «برای شناخت دین باید سراغ دین‌شناسان اصیل رفت نه جن‌گیران.»

اما چه کسی گفته است برای شناخت دین باید به جن‌گیران رجوع کرد؟ چه گروهی برای شناخت دین به جن‌گیران رجوع کرده است؟ فقیهان که می‌دانند مردم ایران نظری به شدت منفی در باره جن‌گیران و رمالان دارند، رقیب تازه (محمود احمدی‌نژاد و گروهش) را به جن‌گیری و رمالی در حوزه اسلام‌شناسی متهم می‌کنند.

مهدی طائب- مسئول قرارگاه عمار- نیز می‌گوید اسفندیار رحیم مشایی «ریاضت کشیده و از راه ریاضت به یک جاهایی رسیده است ولی دستش در دست دشمن است… این آقا از زاویه ریاضت آمده بود، البته کسی که ریاضت بکشد به یک توانایی می‌‌رسد، می‌تواند پیش‌گویی کند… این آقای حاشیه‌ساز در ریاضت‌ها قدرتی به دست آورده و آرام آرام در برخی افراد [احمدی‌نژاد] نفوذ می‌کند و آن‌ها را می‌برد مقابل رهبری بایستد.»

قرارگاه فرهنگی عمار (مرکز راهبردی جبهه اهل ولا‌) سال گذشته از سوی جمعی از فعالان فرهنگی و سیاسی جبهه انقلاب اسلامی تشکیل شد و حجج اسلام علیرضا پناهیان، مهدی طائب، محمدمهدی ماندگاری، علی ثمری، حمید رسایی، روانبخش و آقایان سعید قاسمی، وحید جلیلی، مهدی کوچک‌زاده، نادر طالب‌زاده ،حاج حسین یکتا‌، حسن عباسی، سعید حدادیان‌، حسین‌ اله‌کرم، حسین روشن را به عنوان اعضای شورای مرکزی این قرارگاه انتخاب کرد.

اما روشن‌فکران / مخالفان رژیم در این زمینه نباید مانند آیت‌اله خامنه‌ای و پیروانش عمل کنند. براساس کدام قرائن و شواهد ادعا می‌شود که اسلام احمدی‌نژاد / مشایی، «اسلام جادوگرایانه» است؟ مگر ارایه شواهد و قرائن مدعا، اساس روش شناسی علمی نیست؟ محمود احمدی‌نژاد و تیمش در کجا به جادو / رمالی / استخاره / جن‌گیری / طالع بینی / فال بینی / دعانویسی «برای رتق و فتق امور جامعه یا توجیه تصمیمات و امیال حاکمان یا کسب و حفظ قدرت» استناد کرده‌اند؟ مگر آن‌که تاکید مداوم بر امام زمان و یاری رساندن‌های او (هاله نور، و…)، «اسلام جادوگرایانه» قلمداد شود.

مسئله‌ای که روحانیت دولتی را ترسانده، ارتباط مستقیم با امام زمان و نفی ولایت فقیهان است. امام جمعه اهواز و رییس حوزه‌های علمیه خوزستان گفته است: «نمی شود کسی دم از امام زمان و حضرت زهرا بزند و بعد منکر ولایت باشد، کاری با حضرت آقا نداشته باشد، این نشان می‌‌دهد که فرد دکان باز کرده است… مصداق ولایت فقیه در عصر ما حضرت سیدعلی (حفظه‌اله) است که همانند ماه تمام می‌درخشد و کسی که ادعای فاطمی بودن داشته باشد و با ولایت فقیه مشکل داشته باشد، سر از ناکجاآباد در خواهد آورد… خدا نکند انسان شیفته کسی جز ولایت شود… ما باید گوشمان و نگاهمان به دهان و کلام مبارک ولایت فقیه باشد. وی گفت: ما امروز به امام زمان وصل هستیم، چطور؟ چون رهبرمان نایب امام زمان است و حتمن حضرت ولی‌عصر او را یاری می‌کند و بر زبانش خیر ما را جاری می‌کند.»

فقیهان نگران «دکان باز کردن» در کنار «دکان روحانیت» هستند. آیت‌اله علم‌الهدی نیز در نقد محمود احمدی‌نژاد و اسفندیار رحیم مشایی همین نکته را گوش‌زد کرده است: «امام زمان راه ارتباط را فقط از یک راه مشخص داشته‌اند و غیر از این راه، تمامی مسیر‌ها باطل است. امام زمان تنها راه ارتباط را با حجت، مجتهد جامع‌الشرایط و ولی‌فقیه تاکید داشتند. ادعای مشاهده و ارتباط با امام زمان که برخی دم از آن می‌‌زنند، نوعی دکان و دروغی بیش نیست. برخی‌ها فکر می‌‌کنند که می‌توانند دین و فرقه‌ای بسازند و مردم را به وسیله آن منحرف کنند در حالی که امامت امام زمان از راه مجتهد جامع‌الشرایط است. کسی که در برابر ولی‌فقیه بایستد و از فرمان ایشان اطاعت نکند و در مقابل نظام ولایی الگوی دیگری را مد نظر داشته باشد، این شخص طاغوت‌پرست است.»

به محل نزاع توجه کنید: نمی‌گوییم تیم احمدی‌نژاد/مشایی از اجنه/شیاطین استفاده نکرده‌اند، نمی‌دانم، شاید کرده باشند؛ اما طرح مدعا بدون ارایه شواهد با سنت علمی ناسازگار است. به جز موضوع امام زمان، بزرگ‌ترین اتهام احمدی‌نژاد/مشایی سخنانی است که در باره منشور حقوق بشر کوروش، مکتب ایرانی، آزادی هر نوع موسیقی، آزادی ورود زنان به ورزش‌گاه‌ها، مهم نبودن مسئله بدحجابی، و مسایلی از این دست بیان کرده‌اند؛ نه جادو/رمالی / استخاره/جن‌گیری/طالع بینی/ فال بینی/ دعانویسی.

محمود احمدی‌نژاد در جلسه دولت به اتهام جن‌گیری و رمالی پاسخ گفت و از علم و عقلانیت دفاع کرد: «بحث‌های شنیده شده در خصوص رمال در دولت باعث انبساط خاطر شد. اگر بنا باشد رمال و جن‌گیر کارآیی داشته باشند چرا آنان کاری برای خودشان نمی‌‌کنند؟ کشور را باید با علم، عقل و فداکاری ساخت. امروز در کل جهان یک نظام الهی موفق در حال درخشش است و در بسیاری از مسایل علمی از جمله فضایی، هسته‌ای، بیوتکنولوژی، اقتصاد و مدیریت ایران جزو کشورهای برتر است و حرف برای گفتن دارد. امروز تخصصی‌ترین دولت در طول نظام جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است، کسانی که در رقابت با دیگران هستند، بهتر است اخبار دروغ منتشر نکرده و موازین اخلاقی را رعایت کنند تا آسیبی به چهره نظام و ملت وارد نشود.»

محمود احمدی‌نژاد با مقایسه مدارک تحصیلی اعضای کابینه‌های میر‌حسین موسوی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و خود، دولتش را «تخصصی‌ترین دولت جمهوری اسلامی» معرفی می‌کند. می‌توان این مدعا را بررسی و نقد کرد. می‌توان با معیار «عقلانیت عملی» و «مدیریت علمی» عمل‌کرد او را نقد کرد. باید «پیامدهای ویران‌گر» سیاست‌های اقتصادی/فرهنگی/اجتماعی/سیاسی دولت او را برملا و نقد کرد.

علامه طباطبایی- فیلسوف و مفسر و صاحب تفسیر المیزان- یکی از مسلمانان عقل‌گرای دوران معاصر است. تفسیرش با این‌که بنابر مدعای خود وی، تفسیر قرآن به قرآن است، اما در واقع آکنده از پیش فرض‌های فلسفی/کلامی است که معنای آیات را به کلی از خود متأثر کرده است.

این فیلسوف براساس همان فلسفه، از موجوداتی چون ملائکه، شیطان، اجنه و غیره دفاع می‌کند و به گمان خود وجود آنان را به روش‌های عقلی اثبات کرده است.

علامه طباطبایی در جلسه جن‌گیری هم شرکت کرده و در باره آن گفته است: «روزی آقای بحرینی که یکی از افراد معروف و مشهور در احضار جن و از متبحرین در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس ما حضور یافت، چادری آوردند، دو طرفش را به دست من داد و دوطرف دیگر را به دست‌های خود گرفت. این چادر به فاصله دو وجب از زمین فاصله داشت. در این حال جنیان را حاضر کرد، صدای غلغله و همهمه شدیدی از زیر چادر برخاست. چادر به شدت تکان می‌خورد چنان که نزدیک بود از دست ما خارج شود. من محکم نگه داشته بودم، آدمک‌هایی به قامت دو وجب در زیرچادر بودند و بسیار ازدحام کرده و تکان می‌خوردند و رفت و آمد داشتند، من با کمال فراست متوجه بودم این صحنه، چشم‌بندی و صحنه‌سازی نبوده و صد درصد وقوع امر خارجی بوده است.»

آیا اسلام طباطبایی، «اسلام جادوگرایانه» است؟ مبارزه سیاسی نباید به مدعیات ایدئولوژیک (شعور کاذب به تعبیر مارکس) منتهی شود. عارفان، فیلسوفان، متکلمان و فقیهان، اسلام‌های گوناگونی برساخته‌اند؛ اما محمود احمدی‌نژاد و یارانش، اسلامی برنساخته‌اند.

سخنانی که آن‌ها بیان کرده و اعمالی که انجام داده‌اند، هم‌راهی با «امواج پی‌در‌پی دین‌گریزی» در جامعه ایران است، نه برساختن «اسلام جن‌گیرانه و شیطانی.»

محمود احمدی‌نژاد را آیت‌اله علی خامنه‌ای و مریدانش بالا آوردند. وقتی رهبران حرکت سبز، محمود احمدی‌نژاد را به رمالی متهم کردند، ولی فقیه در خطبه‌های نماز جمعه مشهور 29/3/88 گفت: «رییس جمهور را خرافاتى، رمال، از این نسبت‌هاى خجالت‌آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا گذاشتند.»

اما از وقتی آقای احمدی‌نژاد نخواست «تدارکات‌چی» صرف «آقا» باشد، نیروهای رهبری وی را به جن‌گیری و ارتباط با شیاطین متهم ساختند. حالا دیگر این نسبت‌ها «خجالت آور» و زیرپا گذاردن «اخلاق و قانون و انصاف» نیست. به سرشت رژیم باید توجه کرد. «آقا» حجت است. اگر امروز «آقا» بفرمایند محمود احمدی‌نژاد خود امام زمان است، او امام زمان خواهد شد- یعنی همه باید بگویند که او امام زمان است- اما اگر فردا «آقا» فرمودند او شیطان/جن گیر/رمال است، محمود احمدی‌نژاد شیطان/جن گیر/رمال خواهد شد- یعنی همه باید او را این چنین به تصویر کشند.

هر چه رهبری بفرمایند،همان حق(درست)است؛ حتا اگر سخن امروز «مقام معظم رهبری» با سخن دیروزش در تعارض بنیادین قرار داشته باشد. «شخصی‌سازی تمام عیار» دولت/حکومت/زمامداری سیاسی اساس کار است. تا آن‌جا که رییس دفتر رهبری امام زمان را حامی ولی فقیه قلمداد کرده و مخالفانش را «دجال» معرفی می‌کند.

دجال شخصی است که در زمان ظهور امام زمان خروج می‌کند. به نقل از حضرت علی در‌باره دجال گفته‌اند: «او چشم راست ندارد‌، و چشم دیگرش در پیشانی اوست، و مانند ستاره صبح می‌درخشد، چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. وی در یک قحطی سختی می‌آید، و بر الاغ سفیدی سوار است … او با صدای بلندی فریاد می‌زند که بین مشرق و مغرب‌، صدایش را جن و انس و شیطان می‌شنوند و می‌گوید: «ای دوستان من! به سوی من آیید. من هستم کسی که آفریده است، پس استوار ساخته و مقرر کرده و هدایت نموده است. من پروردگار برتر شما هستم.»

هفتم- نتیجه: دولت/حکومت/زمامداری سیاسی، قلمرو عقلانیت عملی(تناسب وسایل با اهداف) است.این حوزه مقدس(بی‌چون و چرا،کامل) نیست. سراپا بشری است، نه آسمانی/الهی/ملکوتی. رازآلود ساختن این حوزه پیامدهای ناپذیرفتنی گوناگونی دارد.

فقیهان با مدعای بلادلیل حضور و تأیید امام زمان این قلمرو را رازآلود کرده‌اند. اگر قرار بر دینی‌سازی قلمرو دولت از طرق حضور موجودات رازآلود باشد، با ملائکه و اجنه و شیطان که قرآن وجودشان را تأیید کرده بهتر می‌توان این ساحت را دینی کرد؛ نه موجودی(امام دوازدهم) که قرآن و سنت معتبر نبوی وجودش را تایید نمی‌کند. با ورود ملائکه/جنیان/شیاطین/امام زمان به قلمرو دولت،سیاست رازآلود و دینی می‌شود.

اما «تفسیر و تحلیل» دینی سیاست چه پدیده‌ای است؟ در «تحلیل دینی»، زمام‌داران سیاسی به مصادیق زمینی موجودات رازآلود تبدیل می‌شوند.به همین دلیل فقیهان می‌کوشند تا خود را نائب امام زمان قلمداد کنند و مخالفان و رقبایشان را «شیطان» به شمار آورند.

حال، اگر از باب هم‌دلی/هم‌راهی با فقیهان قرار بر تفسیر دینی قلمرو دولت/ حکومت/ زمام‌داری سیاسی از طریق موجودات رازآلود باشد، می‌توان پرسید: چه کسی یا کسانی مصداق شیطانند؟

شیطان قرآن، موجودی فریب کار است. دروغ چیزی جز مدعیات کاذب به قصد فریب نیست. چه کسانی طی سه دهه گذشته با مدعیات کاذب در قلمرو سیاسی/اقتصادی/فرهنگی/ اجتماعی/نظامی مردم را فریب داده‌اند؟

شیطان قرآن، دشمن مردم است. چه کسانی طی سه دهه گذشته با مردم ایران چون دشمنان رفتار کرده‌اند؟

شیطان قرآن،خود را شریک اموال و اولاد مردم می‌سازد.چه گروهی در 32 سال گذشته اموال و اولاد مردم را به یغما برده‌اند؟

شیطان قرآن، بر مردم به روش‌های ناروا مسلط می‌شود. چه گروهی طی سه دهه گذشته بر مردم ایران سلطه یافته و آنان را در چنگال خود اسیر کرده‌اند؟

شیطان قرآن،مسخ‌کننده و مجنون‌ساز است. کدام صنف/گروه پس از پیروزی انقلاب مشغول چنین کاری بوده است؟

«شیطان قرآن» یکی از «جنیان قرآن» است. آیا باید از طریق جن‌گیری، سلطان اجنه را گرفت و در بند کرد؟


 


محمد مصطفایی / وکیل دادگستری

امیدوارم این خبر درست نباشد. این خبر وحشتناک‌ترین خبری است که می‌توان شنید. امیدوارم حقیقت نداشته باشد اما خبرگزاری‌های معتبر چنین خبری را پوشش داده‌اند. به گزارش آخرین نیوز، تهران امروز نوشت: «مجید متهم به پاشیدن اسید روى صورت آمنه بهرامى‌نو، قربانى مشهور پرونده اسیدپاشى به احتمال قوى روز شنبه از ناحیه هر دو چشم با اسید مجازات خواهد شد.»

یک منبع آگاه درباره اجراى این حکم گفت: «این حکم در وهله اول توسط خود آمنه و در صورت امتناع وى توسط متخصصان انجام می‌شود و دقت کافى می‌شود تا ضایعاتى بیش‌تر از آن‌چه به قربانى وارد شده نصیب متهم حادثه نشود.

این اقدام هم برخلاف قانون و هم برخلاف موازین حقوق بشر است. برخلاف قانون بودن این اقدام بدین جهت است که اولن- محکوم علیه این پرونده قصد نتیجه مجرمانه مبنی بر کور کردن آمنه را نداشته و او با اسیدپاشی خواسته است تا زیبایی آمنه از بین رود. هر چند این‌جانب مخالف چنین اعمال وحشیانه‌ای هستم اما چنین مجازاتی را نیز متناسب با جرم نمی‌بینم. در دو سال پیش پرونده‌ای با همین وصف در شهر لاهیجان داشتم که یک چشم موکلم که توسط همسرش بر اثر پاشیدن اسید از بین رفته بود کور گردید. دادگاه اسید پاش را به نه سال حبس محکوم نمود. این حکم اگر چه حداکثر مجازات اسیدپاش در این پرونده بود اما موکلم هرگز درخواست قصاص ننمود و تنها خواستار مجازاتی در خور این جرم بود. اما متاسفانه در این پرونده، بحث قصاص به میان آمده و آقای عزیزمحمدی قاضی این پرونده که سابقه قضاوت عادلانه‌ای هم در دست‌گاه قضایی ندارد به هم‌راه مستشاران این شعبه مجید را به قصاص محکوم کرده‌اند. ثانین- قانون این اجازه را به احدی نداده است تا اگر فردی توسط اسید چشمش کور شد، مجنی علیه بتواند با اسید چشم مجرم را کور کند. در قانون تساوی در محل عضو مجروح و این‌که قصاص موجب تلف جانی یا عضو دیگر نباشد و هم‌چنین قصاص بیش از اندازه نباشد شرط است. مضاف به این‌که در قصاص عمد نیز می‌بایست مورد توجه قرار گیرد. قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان صرفن بر اساس احساسات خود و برای انتقام‌گیری مبادرت به صدور چنین حکم وحشیانه‌ای نموده‌اند. ثالثن- ماده 279 قانون مجازات اسلامی مقرر کرده که برای اجرای قصاص حدود جراحت می‌بایست کاملن اندازه‌گیری شود در حالی که در چنین مواردی نمی‌توان حدی را مورد لحاظ و توجه قرار داد لذا از این جهت نیز صدور چنین حکمی بر خلاف قانون است.

متاسفانه از هنگامی که آقای لاریجانی در مستند قضاوت نشسته با اعمال چنین مجازات‌های وحشیانه‌ای در صدد پایین آوردن جای‌گاه ایران در سطح بین‌الملل به بهانه اعمال احکام اسلامی هستند

از لحاظ موازین حقوق بشر نیز اجرای چنین احکامی برخلاف کرامت ذاتی انسان‌ها به حساب آمده است. اعمال مجازات‌های بدنی را نمی‌توان در عصر حاضر اعمال کرد چرا که این‌گونه مجازات‌ها خشونت‌بار بوده و نتیجه معکوس در جامعه در بر خواهد داشت. این مجازات نه تنها باعث کاهش یا پیش‌گیری از وقوع جرم نیست بلکه باعث می‌گردد جامعه خشونت را تجربه کند و خشونت امری عادی در جامعه به حساب آمده و اقدامی شود برای کسانی که مستعد اعمال خشونت در جامعه هستند.

متاسفانه از هنگامی که آقای لاریجانی در مستند قضاوت نشسته با اعمال چنین مجازات‌های وحشیانه‌ای در صدد پایین آوردن جای‌گاه ایران در سطح بین‌الملل به بهانه اعمال احکام اسلامی هستند.

اجرای این‌گونه احکام هیچ جای‌گاهی نداشته و محکوم است. به یقین می‌گویم که آقای لاریجانی ریاست قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران دارای بیماری روحی و روانی است. او هم‌چون قاتلان و جنایت‌کاران سازمان یافته و زنجیره‌ای می‌ماند که از ریخت خود جوانان ایران، قطع دست و پا و کور کردن چشم شهروندان ایرانی لذت می‌برد و متاسفانه سازمان و نهادهای بین‌المللی هم تنها نظاره‌گر جنایت‌ها و وحشی‌گری‌های حاکمان جمهوری اسلامی ایران هستند.

آقای لاریجانی در سال هزاران نفر را به پای چوبه دار بردن و به بهانه‌های مختلف جان آن‌ها را می‌گیرد ولی هیچ نهادی اعتراضی به این وحشی‌گری‌ها نمی‌کند. آقای لاریجانی در ماه دست و پای ده‌ها نفر را قطع می‌کند و اعمال مجازات سنگ‌سار به صورت مخفیانه را عملی سرگرم‌کننده برای خود و یارانش می‌داند.

در نهایت ضمن محکوم نمودن چنین اعمال وحشیانه و چنین احکامی، از همگان درخواست می‌نمایم که تا توان دارند صدای مظلومیت ایرانیان را به گوش جهانیان برسانند و نگذارند که حاکمان جمهوری اسلامی دست به چنین اقدامات وحشیانه‌ای زنند.

 


 


شراره سعیدی/ رادیو کوچه

یکی بود یکی نبود، توی شهر ما یک قاضی «مرتضوی» بود، این قاضی قصه ما انسان بسیار ناراحتی بود، این موجود به قدری ناراحت بود، که تونست همه ما رو ناراحت کنه، مرض ناراحتی‌اش واگیر داشت، به خودش اثر نمی‌کرد ولی نمی‌دونم چرا همه رو دربه‌در کرد، از اون‌جایی که ارادتی شایات توجه به ایشان هست، به صورت خلاصه کارنامه کوتاه ولی پربار ایشون را تورق می‌کنیم.

در زمانی که پسر پدرهای بددهن هنوز پرچم‌دار اصلاحات نبودند و فحش دادن به روزنامه‌های اصلاح‌طلب باعث مباهات بود وآقای خزعلی خیلی پیر نشده بود و کلی حرف می‌زد، درست در همون سال‌ها، آقای مرتضوی شکفته شد :

چهار تا قلم به دستی که از سوی آمریکا حمایت می‌‌شوند علیه مبانی دینی و مقدسات می‌نویسند معاون وزیر ارشاد سابق آقای بورقانی که 13 سال در آمریکا بوده و سعید حجاریان رانده شده وزارت اطلاعات است که دارند با ما بازی می‌کنند. «آفتاب امروز، قسمت‌هایی از سخن‌رانی آیت‌اله خزعلی»

و یا این‌که:

آقای حجاریان! تو هم به قرآن توهین کرده‌‌ای، تو نباید دیگر این‌جا زندگی کنی. «روزنامه آزاد، آیت‌اله خزعلی»

و باز هم آیت‌اله خزعلی:

این روزنامه‌های جدید ولد حرام هستند من یقین دارم که از آمریکا دستور دارند که در ایران به مقدسات توهین کنند و توهینی که طی این 2 سال اخیر به مقدسات شده در طول تاریخ حکومت آریامهری نشده است … امروز دیگر وقت سکوت نیست مثل دوران نواب صفوی است که یکی از انقلابیون آن زمان قصد کشتن کسروی را کرد. وقتی در خیابان نتوانست او را به قتل برساند در دادگاه کسروی را با یک پاره آهن کشت، امروز هم مثل همان دوران است. «روزنامه خرداد»

روزنامه جامعه اولین روزنامه با مشی اصلاح‌طلبی، در انتهای سال 76 منتشر شد. الگوی بسیاری از روزنامه‌های اصلاح‌طلبی که در ادامه زاده شدند همین روزنامه‌ی صف‌شکن بود.

روزنامه جامعه اولین روزنامه با مشی اصلاح‌طلبی، در انتهای سال 76 منتشر شد. الگوی بسیاری از روزنامه‌های اصلاح‌طلبی که در ادامه زاده شدند همین روزنامه‌ی صف‌شکن بود.«جامعه» در آن دوران اولین روزنامه‌ی «جامعه مدنی» و منطبق با شعارهای حداقلی روز رییس دولت بود. انتخابات دوم خرداد و به طبع آن حضور عطااله مهاجرانی در راس وزارت ارشاد، فضای باز مطبوعاتی را در یک یا دو سال اول پس از انتخابات نصیب نشریات گوشه‌نشین کرد. تیم جامعه از افرادی بودند که امروز اپوزیسیون‌های خارج کشور محسوب می‌شوند. حمیدرضا جلایی‌پور، محسن سازگارا و ماشااله شمس‌الواعظین بنیان‌گذاران این روزنامه بودند که پیش از این هم‌کاری تنگاتنگی در انتشار مجله کیان داشتند و سابق بر آن ده سال سردبیری کیهان در اوایل انقلاب و در دوران وزارت سید محمدخاتمی در کارنامه شمس‌الواعظین بوده است. این افراد همگی از مریدان عبدالکریم سروش بودند و این مشی روشن‌فکری دینی در نوع نگارش و دیدگاه روزنامه‌ی جامعه تاثیرگذار بود.

از همان آغاز به کار ابداعات تازه‌ی «جامعه» همگان را شگفت‌زده کرد، خودسانسوری نشریه با علامت {…} مشخص  می‌شد. انتخاب تیترهای روزنامه نیز از ابتکارات این گروه بود. تیتر اول از انحصار مسایل سیاسی خارج شد و بعضن تیترهای فرهنگی و حتا کنایه‌وار و طنز به هم‌راه عکس‌های انتخابی بر صفحه‌ی اول روزنامه نقش می‌بست و وجه تمایز این روزنامه با سایر نشریات روی پیش‌خوان روزنامه‌فروشی‌ها شد. جامعه هم‌چنین با ابتکار چاپ‌های متعدد روزانه و با تغییراتی که در چاپ‌های دوم و سوم روز خود اعمال می‌کرد، برای اولین بار در طول روز چند روزنامه متفاوت را روانه بازار داغ مطبوعات کرد. از دیگر موارد جالب روزنامه جامعه، ستون ثابت کاریکاتور بود که پیش از آن به صورت روزانه در روزنامه‌ها وجود نداشت و در حقیقت پای کاریکاتوریست‌ها را به عرصه‌ی حرفه‌ای مطبوعات باز کرد. هادی حیدری، داوود شهیدی، جمال رحمتی، مانا نیستانی و نیک‌آهنگ کوثر زیر نظر «احمدرضا دالوند» کاریکاتورهای جنجالی را به صورت روزانه می‌آفریدند.

روزنامه «جامعه» پس از موضع‌گیری‌های تند خود پیرامون دادگاه «غلام‌حسین کرباسچی» و تحلیل‌هایی متفاوت با جامعه‌ی مطبوعاتی آن روز و ارتباط برقرار کردن میان این دادگاه و حمایت‌های کرباسچی از خاتمی پیش از دوم خرداد مقدمات توقیف این روزنامه را در خرداد 77 رقم زد. البته بهانه‌ی آن روزهای توقیف، چاپ مقاله‌ای انتقادی در حین برگزاری نمایش‌گاه کتاب نسبت به انتشارات «شباویز» بود که این شکایت گویی تنها دست‌آویزی بود تا چرخ روزنامه‌ی جامعه برای همیشه از حرکت بایستد. شاکیان اصلی این روزنامه محسن رفیق‌دوست و رحیم صفوی بودند که از این شکایت اولیه سواستفاده کردند و در ادامه شکایتی دیگر را به عنوان مدعی‌العموم تقدیم دادگاه عمومی تهران کردند و حکم توقیف روزنامه را در انتهای تیرماه 77 به ارمغان آوردند، توقیف و لغو امتیاز دایمی این روزنامه از اولین اقدامات کارنامه‌ی درخشان مرتضوی‌ست.

«توس» به جای «جامعه» تیتری بود که مخاطبان روزنامه جامعه را دوباره امیدوار کرد، توس در 3 مرداد 77 و فردای روز توقیف جامعه با همان قالب و تیم کاری روزنامه‌ی جامعه منتشر شد که البته قاضی مرتضوی بر طبق قانون مطبوعات و به سبب شباهت با روزنامه‌ی جامعه دستور توقیف این نشریه را صادر کرد، پس از این توقیف موقت و در ادامه با تغییراتی در ظاهر و قالب روزنامه و تغییر در اسامی سرستون‌های نشریه این روزنامه مجددن به چاپ رسید.

توس همان مشی تند جامعه را دنبال کرد و برای اولین با اعتراضاتی نسبت به مجلس خبرگان خواستار نظارت بر عمل‌کرد رهبری شد. توس در حقیقت سنگ زیرین آسیا شد و حریم‌هایی که تا آن روز کسی جرات درنوردیدن آن را نداشت، پشت سر نهاد که این امر سبب توقیف نشریه پس از سخن‌رانی تهدیدآمیز آقای خامنه‌ای بر ضد این نشریه شد، روزنامه‌ی «توس» تنها 44 شماره منتشر شد.

توقیف نشریه پایان ماجرا نبود و به دنبال آن دادگاه انقلاب به دست‌گیری تیم اصلی توس، شامل افرادی چون شمس‌‌الواعظین، جوادی حصار، ابراهیم نبوی‌، جلایی‌پور و محسن سازگارا اقدام ورزید.

روزنامه «نشاط» که به سردبیری شمس‌‌الواعظین سومین تیر حلقه‌ی کیان بود که البته وسیع‌تر و شکیل‌تر از گذشته آماده‌ی حضور در عرصه‌ی مطبوعات بود، داغ‌دیدگان توس، با چاپ مقالاتی رادیکال در قالب نشریه‌ی جدید خود شجاعانه به بیان عقاید خود پرداختند. ماجرای 18 تیر 78 و مقالاتی که در این روزنامه به چاپ رسید سریال توقیف نشریات این گروه را کلید زد. چاپ مطلبی با عنوان «قصاص» توسط عمادالدین باقی توقیف این روزنامه و در پی آن بازداشت «باقی» و «شمس‌الواعظین» را در به دنبال داشت.

«عصر آزادگان» چهارمین شانس این گروه برای انتشار روزنامه‌ای اصلاح‌طلب بود. 15 مهر 78 امتداد نشاط پیش‌خوان روزنامه‌فروشی‌ها را اسیر خود کرد. اولین شماره‌ی عصر آزادگان با تیتر جنجالی «بازگشت آزادگان به جامعه» دهن کجی بزرگی به قاضی مرتضوی تلقی شد. مسعود بهنود و قوچانی موفق‌ترین روزنامه‌نگاران «عصر آزادگان» بودند، قاضی مرتضوی خیلی زود شمس‌الواعظین را به دفتر خود خواند و بازجویی‌ها و تهدیدهای اولیه، نمایان‌گر روزهای تلخ چهارمین روزنامه‌ی جامعه مدنی بودند و «عصر آزادگان» هم مدت زیادی دوام نیاورد و اسیر «توقیف فله‌ای نشریات» به فرمان آقای خامنه‌ای در اردی‌بهشت 79 شد، البته «اخبار اقتصاد» هم به عنوان پنجمین روزنامه‌ی این گروه منتشر شد که به دلیل جدایی تعداد زیادی از کادر اولیه، موفقیت چشم‌گیری پیدا نکرد.

 

 


 


اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه

یک‌سال پیش در چنین روزی «شیرین ‌علم‌هولی» به‌هم‌راه پنج زندانی سیاسی دیگر به اتهام هم‌کاری با حزب «پژاک» اعدام شدند. او که در زمان دستگیری‌اش حتا سواد خواندن و نوشتن هم نداشت، در طی دوره‌ی یک‌سال و نه‌ماه زندان فقط فرصت کرد تا کلاس پنجم‌ابتدایی درس بخواند. «شیرین» از خانواده‌ای به شدت محروم و پرجمعیت می‌آمد. به گفته‌ی «فریدون ‌شامی» یکی از وکلای «شیرین» تنها اتهام او عضویت در گروه «پژاک» و گذاردن بمبی در نزدیکی یکی از پادگان‌های سپاه‌پاسداران بود که زمان عمل کردن به هیچ‌کس آسیبی نرساند. «شیرین» در زمان محاکمه نمی‌توانست به فارسی صحبت کند.

محرومیت‌ها و تبعیض‌های فراوانی که بر هم‌وطنان مظلوم و رنج‌کشیده‌ی ‌کرد ما در پنجاه سال اخیر تحمیل شده است بر کسی پوشیده نیست. مناطق کردنشین همانند دیگر اقلیت‌های قومی و مذهبی هم‌چون اعراب و بلوچ‌ها همواره از ساده‌ترین امکانات اولیه‌ی زندگی محروم بوده‌اند. از سوی دیگر کوچک‌ترین تلاش‌های این عزیزان برای به‌دست‌آوردن ابتدایی‌ و بدیهی‌ترین حقوق خود، همیشه با پاسخ‌های سخت و خشن حکومت‌های مرکزی در ایران روبه‌رو شده است که البته شدت آن در دوران پس از انقلاب به مراتب بیش‌تر از هر زمانی بوده است.

در طرف مقابل برخی از کنش‌گران‌سیاسی و اجتماعی کرد روش مبارزات مدنی را برای بازپس‌گیری حقوق خلق‌کرد برگزیده‌اند و برخی دیگر دست به روش‌های خشن و تروریستی زده‌اند، چیزی که خود این گروه‌ها برایش نام «مبارزات ‌مشروع» را برگزیده‌اند. واقعیت این است که آن‌که بیش‌ترین سود را از چنین حرکاتی می‌برد، دولت جمهوری‌ اسلامی است زیرا از یک سو مجوز سرکوب و خشونت هرچه بیش‌تر مردم مناطق کردنشین را پیدا می‌کند و از سوی دیگر به بهانه‌ی حضور چنین گروه‌هایی می‌تواند برای دیگر احزاب و گروه‌هایی که روش‌های مدنی، مسالمت‌آمیز و بدون خشونت را برگزیده‌اند محدودیت‌های بیش‌تری را اعمال کند.

در طی ما‌ه‌های اخیر گروه «پژاک» با چند حمله‌ی مسلحانه به پاس‌گاه‌ها و یا مراکز نظامی، چندین افسر نیروی ‌انتظامی و چند سرباز وظیفه را کشتند. دردناک‌تر این است که این سربازان وظیفه همگی از هم‌وطنان مظلوم و بی‌پناه کرد بودند. فقر اقتصادی و فرهنگی و فشارهای وارده به این قوم سبب شده است تا جوانانی که از یک سو در اثر این محرومیت‌ها جان‌شان به لب‌شان رسیده است و از سویی دیگر به سبب بی‌سوادی و بی‌اطلاعی توان تحلیل شرایط و انتخاب روش‌های درست را ندارند، به طعمه‌های مناسبی برای گروه‌های خشونت‌طلب تبدیل شوند و رهبران این گروه‌ها با استفاده از احساسات پرشورشان آن‌ها را به جنگ‌جویانی تبدیل کنند که فقط نقش آتش‌بیار معرکه‌ای را دارند که قربانیان عمده‌اش هم‌وطنان‌کرد خواهند بود. «شیرین‌ علم‌هولی» فقط یک نمونه از صدها و هزارها جوان بی‌گناهی است که قربانی دور باطل خشونت‌های میان حکومت و مخالفین مسلح آن می‌شوند.

به گمان نگارنده تنها چاره و راه برون رفت‌، فعالیت بیش از پیش کنش‌گران‌ سیاسی و دل‌سوزان‌کرد برای آگاهی هر‌چه بیش‌تر توده‌های مردم در مناطق کردنشین، برای فاصله ‌گرفتن و محکومیت حرکات و رفتارهای خشن گروه‌هایی چون «پژاک» است. البته این امر هیچ‌گاه به معنای توصیه به فراموشی و مسکوت‌گذاردن مبارزات هم‌وطنان‌کرد در راه کسب آزادی‌‌های مشروع‌شان نیست، بلکه دوری از گروه‌ها و روش‌هایی است که بازتاب اعمال خشن و غیراخلاقی آن‌ها دامن گروه‌های ‌مسالمت‌جو را هم خواهد گرفت و آنان را نیز بدنام خواهد کرد.


 


مه‌شب‌ تاجیک/ رادیو کوچه

تاتر به مفهوم امروزی آن یعنی نمایش‌نامه‌هایی که به‌وسیله‌ی بازی‌گرانی در مکانی مشخص اجرا می‌شود و ببیننده‌هایی به نظاره‌ی آن‌ها می‌نشینند، در آفریقا تاریخ‌چه‌ی طولانی ندارد. در آفریقا امپراطوری بزرگی به نام «مالی» وجود داشت که از «سنگال» تا «نیجریه» وسعت داشت. در آن‌جا نوازنده‌ها و قصه‌گوها و شعبده‌بازها به هنرنمایی و نمایش برای مردم مشغول بودند و به صورت سنتی این‌کار را انجام می‌دادند. ولی هنر آفریقا در بیش‌تر زمینه‌ها به رقص و آواز که هنوز هم نقش بسیار مهمی در آفریقا ایفا می‌کند، وابسته بود.

پس از نبردی که برای استقلال در آفریقا صورت گرفت، فرهنگ غربی خود را تا حدودی به فرهنگ بومی تحمیل کرد و بومیان نیز بر آن شدند تا فرهنگ شفاهی خود را به فرهنگی مکتوب تبدیل کنند. در ابتدا مستعمره‌‌های فرانسوی فاقد تاتر بودند، سپس مدرسه‌ی «ویلیام پونتی» در سال 1913 در «داکار» به منظور تربیت مربی تاسیس شد. پس از آن مطالعه‌ی داستان‌های عامیانه و سنت‌ها رسم شد و جشن‌واره‌های بومی که هر ساله در آفریقا برگزار می‌شد به تورهای تاتری تبدیل شد. «برنارد دادیه» یکی از اولین نمایش‌نامه‌نویسان در مدرسه‌‌ی «ویلیام پونتی» بود که نمایش‌نامه‌‌ای را به رشته‌ی تحریر در آورد و آن را اجرا کرد. در سال  1948 دانش‌گاه‌های جدیدی در «آکرا» و «ایبادان» گشوده شدد و در فاصله‌ی زمانی ده سال حدود یک‌صد تاتر با تلفیقی از تاتر یونان و اروپا و نمایش‌نامه‌های جدید آفریقایی در آنجا اجرا شد.

پس از آن مدرسه‌ی نمایش در  دانش‌گاه غنا در «لگون» شمار زیادی از نمایش‌نامه‌نویسان و فعالان تاتری  مانند «آفوا ساترلند»، «فیلیکس موریسو لری»، «جودو گرافت» را عرضه کرد. در آفریقای شرقی که برخلاف آفریقای غربی سفیدپوستان اقامت داشتند، هنر تاتر حرفه‌ای و آماتوری پایدارتر بود، نخستین گروه تاتر حرفه‌ای آن‌جا توسط «دونووان موله» تشکیل شد، تاتر دونووان موله در «نایروبی» در سال 1948 شکل گرفت، در این منطقه نبرد برای کسب استقلال بیش‌تر بود. ‌برای مثال در کنیا مائو لشگرکشی کرده بود، در «تانزانیا» و «مالاوی» خلاقیت‌های هنرمندانه به سرعت تحت‌تاثیر واقعیت‌های سیاسی قرار گرفت.

درام آفریقایی برخلاف درام اروپا برجمع استوار است نه فرد. پایه آن بر رمز است نه دیالوگ. عبث است اگر به دنبال رشد و تکامل شخصیت‌ها بگردیم، یا این‌که در پی آغاز، میانه و پایان آن باشیم. رمز، عنصر اصلی دراماتیک تاتر آفریقا است، و شکل آن از طایفه‌ای با طایفه دیگر متفاوت است. از ماسک برای آشکارسازی معنی دراماتیک استفاده می‌کنند. هر ماسکی مفهوم خاص خود را دارد. ماسک‌های مناسبتی، قومی، اعیاد، مبارزات یا آمادگی جنگی. دیگر این‌که این ماسک‌ها صدای جمع است و نه فرد. بازتاب جماعت خویش و رمزی است که بیان‌گر ارزش‌های اجتماعی معین و نقش ارزشی مجرد است. از درون این ماسک‌ها انسان می‌تواند با گذشتگان خود سخن بگوید تا دین و دنیای خود را انتخاب کند.

تاتر، بیوگرافی و البته داستان بلند  را «کوروما»، به هم‌راه «سونی لابو تانسی» اهل کنگو، «مونگو بتی» اهل کامرون و «عثمان سامبن» اهل سنگال توانستند استادانه با تخیل و تکلم آفریقاییان سازگار سازند. در حول و حوش دهه‌ی ١٩٩٠ به دنبال ادبیات متعهدی که خود را با مسایل اجتماعی و تایید هویت سیاهان درگیر کرده بود، نسل تازه‌ای به عرصه نویسندگی گام نهاد. وجه مشخص نویسندگان این نسل در عزم مبهمی نهفته بود که در همان حال که روایت خود را در متن آشوب‌های زاد و بوم خویش می‌نهادند، بر آن بودند که از پذیرش هر صورتی از تعهد و گواه در مورد آفریقا برکنار بمانند. اینان با بریدن از نگرانی‌های پیشینیان آشکارا می‌خواستند دغدغه‌های خود را چاره کنند.

مطالعه‌ای هر چند گذرا بر بعضی نمایش‌نامه‌ها یا درام‌های آفریقایی، نشانه‌ها و ویژگی‌های خاصی را نشان می‌دهد. برای مثال در نمایش‌نامه‌ی «امضای خشونت» نوشته‌ی «لوییس نکوسی» محور نمایش‌نامه جنگ ارزش‌ها در آفریقای جنوبی است و موضع آفریقایی معاصر در رویارویی فرهنگ گذشتگان با تمدن امروز است. تقارن بسیار زیادی بین این نمایش‌نامه و نمایش‌نامه مشهور «گروهبان ماسگریف می‌رسد» «جان آردن» از نظر خشونت فکری، خشم در مضمون، و خشم‌گین بودن دیالوگ‌ها وجود دارد.

نمایش‌نامه «آواز بز» نوشته «پی‌یر کلارک» نیجریه‌ای بر اساس فولکلور ملی نیجریه استوار است و از ارزش‌های اصیل آفریقایی دفاع می‌کند، که به تکامل میراث انسانی می‌انجامد. اما نمایش‌نامه‌های غنایی «فواسوزر لاند» که مهم‌ترین آن‌ها «اوراسایی» و «پاروزنی» و «ازدواج آنافیسوا» است حول شکل اصالت بخشیدن درام آفریقایی و تکامل آن در رشد مفاهیم ذوقی و زیباشناختی مدرن دور می‌زند. ولی از نظر مضمون گرد آیین‌ها و تقلیدهای اجتماعی از دیدگاه آموزشی می‌چرخد که دارای مفاهیمی چون آزادی و روح آزادی‌خواهی نیز هست.

مردم آفریقا با وجود این‌که قرن‌ها تحت تسلط نیروهای اشغال‌گر خارجی بوده‌اند ولی توانستند بالاخره هویت سنت‌های قدیمی خود را حفظ کنند، آن‌ها سعی دارند عناصر پیام‌دهی کارهای در زمینه‌ی حفظ سنت‌ها به تماشاگران ارایه دهند، هرچند که گاهی در این ورطه به شعاردهی می‌افتند، در این پیام‌ها اما هم‌چنان حفظ سرزمین مادری و مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی به چشم می‌خورد. هنرمندان آفریقایی در نسل جدید بسیار سعی دارند هویت واقعی آفریقا را برای مردم بیان کنند و از مسایلی مانند سیاه‌گرایی یا آفریقا‌گرایی به معنای مبارزه با سپیدپوستان یا انتقام‌گیری احراز کنند.


 


آرین/ دفتر کابل/ رادیو کوچه

هم‌زمان با نزدیک شدن پایان کار دادگاه ویژه انتخاباتی در افغانستان، نمایندگان مجلس این کشور بار دیگر خواهان لغو این دادگاه شدند.

نمایندگان مجلس از آغاز ایجاد این دادگاه آن را غیر‌قانونی خوانده و تصمیم‌های آن را غیر‌قابل قبول می‌خوانند.

آنان می‌گویند اگر این دادگاه لغو نشود و فیصله‌اش را اعلام کند، در کشور بحران به وجود خواهد آمد.

اما این دادگاه بی‌توجه به انتقادات نمایندگان، در حمایت رییس جمهوری کرزی اقدام به بازشماری آرا کرد.

حالا صدیق‌اله حقیق رییس دادگاه ویژه انتخاباتی می‌گوید بازشماری آرا در تمام ولایات تکمیل شده و به زودی نتیجه آن نیز اعلام خواهد شد.

هرچند آقای حقیق در مورد تغییرات احتمالی که در نتیجه بازشماری آرا به وجود خواهد آمد، معلومات نداد ولی شماری از نمایندگان مجلس نگران‌اند که این دادگاه بر برخی از نمایندگان بر چسپ تقلب را خواهد زد.

هم‌چنان نمایندگان مجلس می‌گویند دادگاه ویژه تصمیم دارد، نتیجه کارش را در تعطیلات تابستانی مجلس اعلام کند و با آغاز کار دوباره مجلس به جای برخی از نمایندگان مردم، افرادی دیگری را به مجلس معرفی کند.

عبداللطیف پدرام یک نماینده مجلس افغانستان گفت: «قبلن نمایندگان فیصله کردند که ایجاد این محکمه یا دادگاه و فیصله‌های آن غیر‌قانونی است.»

وی افزود: «مداخله دادگاه در مسایل انتخاباتی بعد قانونی ندارد، زیرا بر اساس قانون، دادگاه تنها می‌تواند به موارد جرمی آن رسیدگی کند.»

صالح محمد سلجوقی یک نماینده دیگر مجلس افزود: «تعهد نمایندگی نمایندگان ایجاب می‌کند تا در برابر هر تصمیم غیر‌قانونی ایستادگی کند.»

وی هشدار داد که هرگونه تصمیم حکومت در مورد تغییر نمایندگان برای آنان قابل قبول نبوده و سبب بحران خواهد شد.

در این مورد آقای حقیق رییس دادگاه ویژه گفت: «آنان مطابق قانون به کارشان ادامه می‌دهند و اگر بعد از فیصله آنان بحرانی در کشور به وجود آید، مسوول نیستند.»

دادگاه ویژه در پی شکایت از تقلب در انتخابات به پیشنهاد دادگاه عالی و منظوری رییس جمهوری کرزی ایجاد شده است.

حالا نمایندگان تصمیم دارند تا روز شنبه بار دیگر با رییس جمهوری صحبت کنند تا سرنوشت این دادگاه و ادامه کار مجلس مشخص شود.

عبدالروف ابراهیمی رییس مجلس نمایندگان افغانستان گفت: «بیش از این نباید به دادگاه ویژه یا محکمه اختصاصی وقت داده شود تا با سرنوشت مردم افغانستان بازی کند.»

نمایندگان مجلس قرار است یک بار دیگر با رییس جمهوری کرزی گفت‌و‌گو کند تا دادگاه ویژه را لغو کند، اما تا کنون رییس جمهوری به این خواست نمایندگان مجلس تن در نداده است.

 


 


خبر / رادیو کوچه

روز دوشنبه، عباس صالحیان از دراویش طریقت نعمت‌اللهی گنابادی ساکن در شهرستان گلپایگان از سوی اداره اطلاعات این شهرستان احضار شده است.

به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور‌؛ آقای صالحیان که مجالس دراویش گنابادی در منزل وی برگزار می‌شود‌، صبح روز گذشته به صورت تلفنی از سوی اداره اطلاعات احضار شد که به دلیل غیرقانونی بودن درخواست این مرکز امنیتی‌، از حضور در آن‌جا خودداری کرد‌.

این در حالی است که از هفته‌های گذشته تاکنون تعدادی از دراویش نعمت‌الهی از جمله نوریعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی به دادگاه احضار و برخی با محکومیت‌های مختلف مانند حبس، تبعید و شلاق روبه‌رو شده‌اند.


 


سه‌شنبه  20 اردیبهشت  90 / 10 می  2011

note3اجرا: اعظم

note3استودیو: دامون

note3تقویم‌ تاریخ

note3گزیده اخبار مطبوعات سه‌شنبه ایران

note3مجله جاماندگان- «یکی بود، یکی نبود، یک قاضی مرتضوی بود»- شراره سعیدی

note3بخش اول خبرها

note3روز نگاشت- «سفر ناگذشتنی با پایان زندگی»- محبوبه شعاع

note3گزارش روز کابل- «اگر دادگاه ویژه لغو نشود، بحران به وجود می‌آید»- آرین

note3دایره شکسته- «داستان تاتر آفریقا»- مه‌شب تاجیک

note3بخش دوم خبرها

note3روبه‌رو- «چهار هنرمند ایرانی در جشن‌واره سالانه عکس تورنتو»- آویده مطمئن‌فر

note3پس‌نشینی تند- «قربانیان فقر و خشونت»- اکبر ترشیزاد

note3بخش سوم خبرها

 

 


 


آویده مطمئن‌فر/ تورونتو / رادیو کوچه

avideh@koochehmail.com

«کانتکت» (Contact) یک جشن‌واره سالانه عکس در تورنتو است. در ماه می، بیش از ۱۰۰۰ هنرمند محلی، ملی و بین‌المللی در بیش از ۲۰۰ سالن نمایش‌گاه برگزار می‌کنند. این جشن‌واره که ۱۵ سال پیش به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی بنیان نهاده شده به جشن و پرورش هنر و حرفه عکاسی اختصاص داده شده است. این جشن‌واره که بسیار هیجان و گفت‌و‌گو‌برانگیز است مخاطبان متنوعی دارد که به بیش از یک و نیم میلیون افزایش یافته است. کانتکت بزرگ‌ترین روی‌داد عکاسی در جهان و یک روی‌داد فرهنگی پراهمیت در کانادا می‌باشد.

موفقیت این جشن‌واره، تا حد زیادی ناشی از آزادی و بازبودن فضای نمایش‌گاه‌ها است که هنرمندان جدید را قادر به نشان دادن کار خود هم‌زمان با آثار هنرمندان حرفه‌ای می‌سازد. از طریق توسعه مداوم، این جشن‌واره هنرمندان محلی، کانادایی و بین‌المللی را در معرض شناخت قرار می‌دهد و به پیش برد دانش، خلاقیت و نوآوری در عکاسی کمک می‌کند.

موضوع جشن‌واره امسال در مورد «رابطه ما با محیط زیست» است. «انسان و زمین» به این‌که چگونه تصاویر عکاسی شده درک را تغییر می‌دهند و معنی را کشف می‌کنند، توجه کرده است. از پرتره‌های کلاسیک در یک چشم‌انداز تا دیدگاه‌های انتقادی از زمین که توسط دخالت انسان تغیر کرده‌اند، این جشن‌واره امسال می‌خواهد تنش‌های انتقالی بین انسان و طبیعت را بررسی کند.

آیدین مطلبی، گوهر دشتی و علی کامران نیز میهن خود، ایران، و ارتباط پیچیده بین مردم و مسایل اجتماعی و فرهنگی ایران را مطرح می‌کنند

من در این مورد به «کویین گالری»، گالری هنری به مدیریت خانم «ماهرخ آهنخواه» در تورنتو رفتم. کویین گالری برای دومین بار در تورنتو در این فستیوال به عنوان یکی از منتخبین این جشن‌واره نمایش‌گاه عکس چهار هنرمند عکاس ایرانی بود.

آثار «شادی قدیریان»، در یک نمایش‌گاه به تنهایی و آثار «گوهر دشتی»، «علی کامران» و «آیدین مطلبی» در نمایش‌گاه گروهی با سوژه منتخب این فستیوال یعنی «انسان و زمین» در کویین گالری به نمایش گذاشته شده بود و من توانستم صحبت کوتاهی با خانم ماهرخ آهنخواه، آیدین مطلبی و علی کامران داشته باشم.

شادی قدیریان در این نمایش‌گاه حضور نداشت و طبیعتن من نتوانستم با او صحبت کنم ولی آن‌چه که از آثارش به نظر می‌رسد این است که او به بررسی میهن خود، ایران از طریق رابطه پیچیده‌ میان زن و مسایل اجتماعی و فرهنگی ایران می‌پردازد. این هنرمند زنان را در مقابل پس زمینه ساده‌ای عکس‌برداری کرده و با استفاده از حرکات یک مارکر سیاه بر روی تصویر می‌خواهد به‌طور نمادین نشان دهد که چگونه ذهنیت زن با سنت‌های جامعه ایران شکل گرفته است.

آیدین مطلبی، گوهر دشتی و علی کامران نیز میهن خود، ایران، و ارتباط پیچیده بین مردم و مسایل اجتماعی و فرهنگی  ایران را مطرح می‌کنند. آن‌ها احساسات خود از ایران امروز و تغییرات پس از انقلاب اسلامی را به تصویر کشیده و اگر‌چه در عکس‌ها تمرکز اصلی ایرانی‌ها هستند ولی این هنرمندان می‌خواهند نشان دهند که مردم به چه اندازه توسط محیط اطراف از نظر روحی و ظاهرخارجی تغییر یافته‌اند. مسایل مربوط به جنگ و سانسور تم اصلی کارهای آن‌ها است که در مقابل مناظر بسیار زیبا از ایران قرار داده شده و تصور توانایی هم‌زیستی این همه زیبایی و مشکلات را دشوار می‌سازد.


 


تذکار از رادیو کوچه: یکی از سیاست‌های کاری در رادیو کوچه انتشار نظرها و نامه و ایده‌های خوانندگان است. بی‌شک رادیو کوچه تایید و یا تکذیبی بر این مطالب ندارد. اما با توجه به روش این رسانه، اگر منطبق با اصول کاری رادیو باشد -که در بخش‌هایی به این نکات اشاره شده است- آن را منتشر خواهد کرد. مخاطب اینمطالبدر هر شرایطی حق دارند که نوشته‌ای در پاسخ به این نامه‌ها به رادیو ارسال کنند. بی‌شک این نوشته بی‌کم و کاست در پایگاه اینترنتی رادیو کوچه منتشر خواهد شد. برای هر نوع پاسخ به این نوشته شما می‌توانید با آدرس پست اکترونیکی: contact(at)koochehmail.com در تماس باشید.

در پی انتقاد‌های صورت گرفته در هفته‌های اخیر به روند و عمل‌کرد سازمان مرکزی جبهه ملی ایران، از احزاب مخالف جمهوری اسلامی، هیت اجرایی سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور اقدام به انتشار بیانیه‌ای در جهت پاسخ ‌به این انتقادها کرده است.

متن این بیانیه در زیر آمده است:

چند روزی است که ما شاهد نوشته‌های توهین‌آمیز علیه جبهه ملی ایران و رهبران ارجمند آن می‌باشیم. سیاست ما همواره تحمل این حملات و تمرکز نیروی خود بر افشا‌ جنایات و سیاست‌های دولت و زمینه‌سازی برای تحقق آزادی، دموکراسی و جدایی دین از حکومت در ایران بوده است. متاسفانه این بار به‌دلیل پخش وسیع ادعاهای‌های نادرست و به‌شدت خالی از حقیقت این نوشته‌ها، مجبور به پاسخ‌گویی شده‌ایم.

جبهه ملی ایران در شرایط کنونی بدون تردید به‌عنوان نماد سکولاریسم و ادامه‌دهنده راه دکتر مصدق، تشکیلاتی با ثبات و مورد اعتماد مردم ایران به‌حساب می‌آید. اگرچه حکومت جمهوری اسلامی سال‌هاست که جبهه ملی را در محاصره و عدم ارتباط مستقیم با مردم قرار داده، ولی هرگز نتوانسته است از اعتماد عمیق مردم ایران نسبت به این سازمان ذره‌ای بکاهد. حضور تصویر مصدق به عنوان نماد آزادی و دمکراسی و سکولاریسم در نمایشات اعتراضی مردم خود نشانه اعتماد ایشان به مصدق و راه اوست که جبهه ملی تبلور سازمان یافته آن است.

جبهه ملی ایران طی شصت سال گذشته تنها مورد محاصره و تعدی حکومت‌های دیکتاتوری نبوده، بلکه دشمنان مردم ایران به‌صورت‌های گوناگون پنجه بر صورت سازمان کهن‌سال ما به این امید کشیده‌اند که از وجهه والای آن بکاهند. آن‌ها گاه با نقاب دوستی در کنار دشمنان تاریخی جبهه ملی ایران قرار گرفته و کوشیده‌اند با جعل نام جبهه ملی ایران به دشمنان قسم خورده آن اعتباری ببخشند. و گاه در نقاب دل‌سوزی برای جبهه ملی ایران به رهبران آن حمله برده‌اند ولی تمهیداتشان همیشه ناموفق بوده است. امروز این نمایش با کارگردانی گروهی تکرار می‌شود که کوشش دارد با جلو انداختن افرادی بی‌اعتبار با نشر اکاذیب، ادعاهای بی‌پایه و لجن‌پراکنی علیه یکی از محبوب‌ترین رهبران جبهه ملی ایران و هم‌راه ایشان جبهه ملی ایران را بی‌اعتبار جلوه دهد. برخورد این افراد به مسوولان مورد اعتماد و شخصیت‌های سازمان ما، بیش‌تر از آن‌که اعمال بقایی و مکی را به‌خاطر آورد، یاد آور رفتار توهین‌آمیز میراشرافی‌ها است. اعضا و هواداران جبهه ملی ایران با چنین نمایش‌های زشت و نازلی آشنایند و به‌خوبی می‌دانند که این بار نیز هدف مانند همیشه ضربه زدن به جبهه ملی ایران است.

ما به مبارزات آقای ادیب برومند ریاست شورای رهبری جبهه ملی ایران، که سال‌هاست با نهایت شهامت و صمیمیت در خط مقدم این جبهه ایستادگی نموده و در پیش‌برد هدف‌های والای این نهضت از هیچ کوششی فرو گزار نکرده است، احترام می‌گذاریم. آقای ادیب برومند که امروزه آماج حملات این جنگ روانی علیه جبهه ملی ایران قرارگرفته‌اند، نه تنها مورد اعتماد و احترام افراد سازمان ما می‌باشند بلکه در میان مبارزین راه آزادی و جامعه روشن‌فکران ایران مقام شایسته‌ای را احراز نموده‌اند. آقای ادیب برومند، شاعر ملی و از نگه‌بانان فرهنگ ایران به‌شمار می‌روند. ما به مبارزات و کوشش‌های شصت‌ساله شخصیت‌هایی چون دکتر حسین موسویان، ریاست هیت اجرایی جبهه ملی ایران و دکتر مهدی موید‌زاده از مبارزین قدیمی و از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران، احترام می‌گذاریم و اجازه نمی‌دهیم افراد دروغ‌گو و بی‌صلاحیتی که نه اخلاق مبارزه را آموخته‌اند و نه احترام به راه مصدق را که تمامی آن دفاع از حرمت انسان است، با اهانت‌های ناروا نشانه بگیرند. آن‌ها با این‌گونه رفتار تنها عرض خود را می‌برند.

ما سال‌هاست که این‌گونه ناملایمات، سختی‌ها، و زمان‌هایی حتا قتل‌ها و شکنجه‌ها و ترورها را پشت‌سر گذاشته‌ایم و ابایی از این‌که در آینده نیز با مشکلاتی این چنین روبه‌رو شویم نداریم…. بی‌اعتنا به این قیل و قال‌ها هم‌چنان با اعتماد به‌راه خود برای استقرار آزادی و دمکراسی در ایران ادامه می‌دهیم و پاسخ ما به این بد خواهان آگاه یا نا آگاه دست کوتاه، چیزی نمی‌تواند باشد مگر:

شب‌پره گر وصل آفتاب نخواهد/ گرمی بازار آفتاب نکاهد!

هیت اجرایی سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور

مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری – دکتر همایون مهمنش

نوزدهم اردیبهشت 1390 برابر نهم می2011

فایل پی‌دی‌اف را از این‌جا دانلود کنید.

بیشتر بخوانید:

«شما که در جای‌گاه مصدق نشسته‌اید، مسوولید»

«انحلال تشکیلات جبهه ملی ایران در استان قزوین»


 


خبر / رادیو کوچه

ماموران اطلاعات شهرستان گناباد صبح روز سه‌شنبه 20 اردی‌بهشت‌ماه‌، یکی از دراویش طریقت نعمت‌اللهی گنابادی را بازداشت کرده‌اند.

به  گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور؛ محمد کاشانی‌فر که از سوی شعبه 101 دادگاه جزایی گناباد به 5 ماه حبس و 50 ضربه شلاق و یک‌سال تبعید محکوم شده است‌، صبح امروز بازداشت شد.

بنابراین گزارش، در تیر ماه 1388، جمعی از دراویش گنابادی در اعتراض به برخورد دادستان گناباد مقابل دادگستری آن شهرستان تجمع کرده بودند که در این واقعه،‌ 24 تن از دراویش بازداشت و به محاکمه کشیده شدند.

دادگاه گناباد 14 نفر از این 24 درویش را به سه ماه و یک روز حبس تعلیقی (‌به مدت سه سال‌) و 50 ضربه شلاق تعزیری و 10 نفر دیگر را به 5 ماه حبس تعزیری به انضمام 50 ضربه شلاق و یک سال تبعید به مناطق محروم محکوم کرد که این حکم از سوی شعبه 12 دادگاه تجدید نظر استان خراسان رضوی نیز مورد تایید قرار گرفت.

در 24 فروردین ماه‌، ماموران اطلاعات به طور هم‌زمان نظرعلی مروی، محمد مروی و علی کاشانی‌فر را در شهرستان گناباد، ‌ظفرعلی مقیمی را در شهرستان قوچان و عبدالرضا کاشانی، علیرضا عباسی، شکراله حسینی را در شهرستان بیدخت دستگیر و روانه زندان وکیل‌آباد مشهد کردند.

ماموران در همان زمان موفق به دستگیری محمد کاشانی‌فر نشدند که در نهایت‌ صبح امروز این درویش گنابادی نیز در دفتر کارش دستگیر و روانه زندان شد‌.

بیشتر بخوانید:

«بیست‌وچهار درویش نعمت‌اللهی محکوم شدند»

«تجمع در اعتراض به احضاریه قطب دراویش»


 


این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمی‌کند.

منبع: آراز نیوز

چند ماه پیش که ۲۵ عضو یک شبکه بزرگ قاچاق مواد مخدر در آذربایجان دستگیر شدند حد اقل ۸ نفر از آن‌ها کارمندان محلی سفارت ایران در باکو بودند که به عضویت در فعالیت‌های خارجی سپاه پاسداران اعتراف کردند و کارت‌های هویت آن‌ها هم بر این امر گواهی می‌داد. در همین حال دولت ایران با اصرار خواستار استرداد این متهمان به تهران شد تا آنان را به اشد مجازات محکوم کند و حتا وعده اعدام آنان را داد. دولت باکو سرانجام متهمان را به تهران تحویل داد اما چندی بعد همین افراد مجددن در آذربایجان دستگیر شدند و هماهنگی سپاه پاسداران و سفارت‌خانه‌های ایران در قاچاق عمده مواد مخدر به اروپا بیش از پیش آشکار‌تر شد.

خبر قاچاق گسترده مواد مخدر توسط باندهای وابسته به سپاه پاسداران‌، برگ سیاه دیگری را به قضیه‌ فساد سازمان یافته حکومت ایران اضافه کرد. پیش از این اخبار فراوانی از تجارت‌های غیر‌قانونی‌، قاچاق آثار عتیقه، قاچاق سلاح و نیز قاچاق پول توسط سپاه پاسداران منتشر شده بود اما آشکارشدن نقش سپاه در تجارت کلان مواد مخدر قضیه‌ جدیدی را در‌باره این گروه مافیایی می‌گشاید.

اکنون دلایل دیگری از فعالیت‌های تبه‌کارانه سپاه پاسداران در توزیع مواد مخدر به دست که در ادامه می‌آید:

ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که عکس‌های ستلایت بیان‌گر افزایش ۱۵ درصدی کشت کوکنار در افغانستان بوده است اما مواد مخدر در بازارهای داخلی این کشور به کم‌تر از ۶۰ درصد کاهش یافته بوده. همین موضوع نشان می‌داد مشتری بزرگی خرید و توزیع مواد مخدر افغانستان وارد عرصه شده که امکانات سیاسی و اقتصادی پیش‌برد این تجارت فاسد را در اختیار دارد.‌ پی‌گیری‌های بعدی مقامت ناتو نشان داده که سپاه پاسداران خریدار بزرگ تریاک افغانستان است و با بهره‌گیری از ۲ شبکه بزرگ قاچاق زمینی و هوایی درآمدهای میلیاردی را نصیب خود می‌سازد. به این منظور دو لابراتوار مجهزتولید هروئین در در داخل ایران در شهر‌های گناباد و گنبد کاووس راه‌اندازی شد و لابراتوار سوم نیز در آذر شهر ایران گشایش یافت.

نخستین گروه شبکه قاچاق‌، مواد مخدر تهیه شده را از طریق خراسان به تاجیکستان منتقل می‌کرد و از آن‌جا با استفاده از بشکه‌های بزرگ با مصونیت‌های دیپلوماتیک به قبرس و بخارست انتقال می‌دادند. شبکه دوم نیز با استفاده از لاری‌ها‌، مواد مخدر را از خراسان و ولایت‌های شمالی به آذربایجان می‌رساند و از طریق جمهوری آذربایجان به شکل زمینی محموله را به اروپا منتقل می‌کرد.

اسناد موجود نشان می‌دهد که این دو مسیر از سال‌ها پیش مورد استفاده قرار گرفته بود و از سال ۲۰۰۶ محموله‌های مواد مخدر تا ۵۰۰ کیلو‌گرام را به‌صورت هوایی و محموله‌های زمینی را تا ۴ تن از این طریق به اروپا عبور داده بودند. همین امر سبب شد تا میزان قاچاق تریاک به اروپا از طریق جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۰۹ به حدود ۱۰ تن افزایش یابد و در سال ۲۰۱۰ سپاه پاسداران ریکارد خود را شکست و توانست بالغ بر ۲۸۰۰ کیلوگرم مواد مخدر را از طریق هوایی وحدود ۱۹ تن را از طریق زمینی به اتحادیه اروپا قاچاق کند. طبق برآورد کارشناسان اقتصادی سود ناشی از قاچاق این میزان مواد مخدر بالغ بر چهار و نیم میلیارد دالر تخمین زده می‌شود.

سفارت جمهوری اسلامی در آذربایجان که در این‌باره مورد پرسش قرار گرفت اتفاق پیش آمده را یک تقلب از سوی باندهای قاچاق عنوان کرد و مدعی شد که محموله سفارت در بین راه با این بکس‌های هروئین عوض شده است‌! ادعایی که با توجه به بررسی‌های قبلی و شواهد موجود بیش‌تر به یک داستان مضحک شبیه است تا یک پاسخ سیاست‌مدارانه

گزارش می‌افزاید ، برخی سفارت‌خانه‌های دولت ایران در پشتیبانی از این اقدام سپاه کاملن آشکار است زیرا برای رشوه‌های پرداختی به بعضی واسطه‌ها که گاهی به ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون یورو افزایش یافته از پوشش دیپلوماتیک استفاده شده است. رشوه‌هایی که حتا باعث بروز تنش در بین مقام‌های دولت باکو شد.

چند ماه پیش که ۲۵ عضو یک شبکه بزرگ قاچاق در جمهوری آذربایجان دستگیر شدند حد اقل ۸ نفر از آن‌ها کارمندان محلی سفارت ایران در باکو بودند که به عضویت در فعالیت‌های خارجی سپاه پاسداران اعتراف کردند و اسناد هویت آن‌ها هم بر این امر گواهی می‌داد. در همین حال دولت ایران با اصرار خواستار استرداد این متهمان به تهران شد تا آنان را به اشد مجازات محکوم کند و حتا وعده اعدام آنان را داد. دولت باکو سرانجام متهمان را به تهران تحویل داد اما چندی بعد همین افراد مجددن در جمهوری آذربایجان بازداشت شدند و هم‌پیمانی سپاه و سفارت‌خانه‌های ایران در قاچاق عمده مواد مخدر به اروپا از همیشه آشکار‌تر گردید. این‌جا بود که دولت آمریکا با فشار به دولت آذربایجان از استرداد مجدد این مجرمان به دولت ایران ممانعت به‌عمل آورد.

هم‌زمان با این روی‌دادها محموله‌های بزرگ مربوط به سفارت‌خانه‌های ایران در قبرس توسط گمرک هوایی این کشور کشف شد که اعضای سپاه پاسداران می‌خواستند با استفاده از مصونیت‌های دیپلوماتیک آن‌را به اروپا قاچاق کنند. قابل یاد‌آوریست که این محموله حاوی ده‌ها کیلو‌گرام هرویین خالص بود و نوعیت آن نشان می‌داد که از افغانستان قاچاق شده است. سفارت جمهوری اسلامی در آذربایجان که در این‌باره مورد پرسش قرار گرفت اتفاق پیش آمده را یک تقلب از سوی باندهای قاچاق عنوان کرد و مدعی شد که محموله سفارت در بین راه با این بکس‌های هروئین عوض شده است‌! ادعایی که با توجه به بررسی‌های قبلی و شواهد موجود بیش‌تر به یک داستان مضحک شبیه است تا یک پاسخ سیاست‌مدارانه.

گزارش می‌افزاید: «سپاه پاسداران در حال حاضر به فعالیت در عرصه قاچاق مواد مخدر هم‌چنان ادامه می‌دهد و منطقه نفوذ خود را به فیلیپین، مالیزیا و چین هم گسترش داده است‌. در همین چوکات شبکه‌های موازی و مربوط با سپاه پاسداران فعالیت‌های مختلفی از جمله قاچاق پول را انجام می‌دهند تا به این طریق منابع مالی فعالیت‌های دهشت افگنی و فرهنگی مراکز و موسسات فرهنگی خود در امارات‌، افغانستان، پاکستان، تاجکستان، ترکیه و شرق آسیا تامین کنند. گفتنی است که اتحادیه اروپا هم اکنون در حال تعقیب فعالیت بیش از ۸۰ تن از تاجران و شرکت‌های تجارتی ایرانی در اروپا هستند که خواسته یا ناخواسته با فعالیت‌های سپاه پاسداران هم‌راهی می‌کنند.


 


وحید نیک‌گو



 


آن‌چه در این بخش می‌آید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانه‌ها است.

اقدام غیرحرفه‌ای خبرگزاری ارگان دولت (ایرنا) در بریدن بخشی از یک عکس مربوط به مراسم حضرت فاطمه زهرا (س) در رسانه‌های خارجی بازتاب داشت و بهانه خوبی به دست آنان داد تا از منظر نگاه خود مسایل داخلی ایران را به رخ بکشند.

ایرنا پس از حضور محمود احمدی‌نژاد رییس جمهوری در مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه زهرا در بیت رهبری انقلاب، با دست‌کاری در یکی از عکس‌ها، ماهیت آن را تغییر داد.

در عکس منتشر شده از سوی ایرنا، رهبری و رییس جمهوری در کنار یک‌دیگر بهم لبخند می‌زنند و این در حالی است که در عکس اصلی، مخاطب احوال‌پرسی رهبری، آیت‌اله محمود هاشمی شاهرودی است نه محمود احمدی‌نژاد!

این تحریف‌، روز گذشته در فضای مجازی داخل کشور واکنش‌های منفی متعددی به دنبال داشت به گونه‌ای که ایرنا پس از مدتی عکس تحریف شده را حذف و عکس کامل را جای‌گزین آن کرد.

ایرنا پیش از این نیز در ماجرای حجه‌الاسلام مصلحی به انتشار ناقص اظهارات رهبری اقدام کرد که این اقدام با تذکر روابط عمومی دفتر مقام معظم رهبری روبه‌رو شد.

این بار نیز ایرنا با اقدام خود گزک به دست رسانه‌های خارجی داد‌. از جمله روزنامه کویتی الرای در جدیدترین شماره خود نوشت: «ایرنا با دست‌کاری در یکی از تصاویر آیت‌اله خامنه‌ای تلاش دارد تا نشان دهد اختلاف نظری با احمدی‌نژاد وجود ندارد.»

این روزنامه اضافه کرد: «در راستای اقداماتی که خبرگزاری ایرانی ایرنا به ریاست مشاور احمدی‌نژاد در پیش گرفته است این خبرگزاری اقدام به انتشار تصویری بریده شده از آیت‌اله خامنه‌ای و احمدی‌نژاد کرد. در این عکس نشان داده شده است که دو طرف لبخند می‌زنند‌. این عکس مربوط به مراسم عزاداری حضرت فاطمه زهرا(س)ست. این در حالی است که عکس اصلی مربوط به خوش‌آمد‌گویی آیت‌اله خامنه‌ای به محمود هاشمی شاهرودی رییس سابق قوه قضاییه است.»

پای‌گاه خبری ایلاف نیز با انتشار این عکس و خبر نوشت: «عدم پذیرش دستورات ولی فقیه از سوی احمدی‌نژاد از نظر بخش‌های سیاسی، پارلمانی، دینی و رسانه‌ای در ایران به عنوان انحراف از مبانی انقلاب اسلامی تعبیر می‌شود که ممکن است عواقب بدی را به دنبال داشته باشد و آینده سیاسی احمدی نژاد و یارانش را پایان دهد.»

ایرنا که زمانی قرار بود به تعبیر رهبر معظم انقلاب‌، دست بزن نظام در عرصه اطلاع‌رسانی بین‌المللی شود‌، با سیاست‌های غلط و گاف‌های پی‌در‌پی‌، اینک تبدیل به نقطه ضعفی برای کشور شده است به گونه‌ای که حتا رسانه‌های عربی منطقه هم از سوتی‌های آن در راستای منافع خود بهره‌برداری می‌کنند.

مدیریت ایرنا‌، هم اکنون در اختیار علی‌اکبر جوانفکر است که مشاور محمود احمدی‌نژاد نیز محسوب می‌شود. او به نوشتن مقاله در مدح احمدی‌نژاد و مشایی شهرت دارد.


 


محبوبه شعاع / رادیو کوچه

mahboobeh@koochehmail.com

بیست و یکم اردیبهشت برابر با پانزدهمین سال‌روز درگذشت «غزاله علیزاده» نویسنده ایرانی است. وی زاده بیست و هفتم بهمن 1325 خورشیدی بود و وی که مدت‌ها بود از بیماری سرطان رنج می‌برد در سال 1375 به زندگی خود پایان داد. از آثار مشهور او می‌توان رمان دوجلدی «خانه ادریسی‌ها» را نام برد.

«بازمی‌گردیم با کاغذهای شکلات و ته ‌بلیط‌های نمایش در جیب و تکه‌هایی از اعلان‌های پاره در دست، تا تار و پود آن‌چه را که از دست رفته، در رویا ببافیم. رویاهای بی‌خریدار.»

«غزاله علیزاده» در بیست‌ و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۲۵ در «مشهد» زاده شد. او در کودکی درون‌گرا، و باهوش بود. گفته شده غزاله در مدرسه گاه با بازیگوشی‌ها و شجاعت‌هایش دیگران را نگران می‌کرد اما شاگرد با استعداد و زرنگی بود.

پس از پایان دبیرستان  او در کنکور رشته ادبیات فارسی در مشهد و کنکور حقوق و فلسفه در تهران قبول شد و به خواست مادرش در رشته حقوق را انتخاب کرد. مادر غزاله «نیره سیدی» نیز شاعر و نویسنده است.

علیزاده  با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانش‌گاه تهران، برای تحصیل در رشته فلسفه و سینما در «دانش‌گاه سوربن» به فرانسه رفت. در واقع ابتدا برای دکترای حقوق به پاریس رفت ولی با زحمت زیاد رشته‌اش را به فلسفه اشراق تغییر داد و قصد داشت پایان‌نامه‌اش را درباره مولوی بنویسید، که با مرگ ناگهانی پدرش آن را نیمه‌کاره رها کرد و بازگشت.

غزاله پیشه ادبی خود را از دهه ۱۳۴۰ و با چاپ داستان‌های خود در مشهد آغاز کرده بود و نخستین مجموعه داستانش «سفر ناگذشتنی» نام دارد که در سال 1356 انتشار یافت. در میان آثار و رمان‌های معروف او می‌توان به: «دو منظره» که در سال ۱۳۶۳ انتشار داد، «خانه ادریسی‌ها» رمان معروفش است که در دو جلد در سال 1370 منتشر کرد و رمان «شب های تهران» اشاره کرد.

با آن‌که  غزاله علیزاده معتقد بود ظرفیت تحمل زنان ایرانی در مقابل مشکلات اعجاب انگیز است، اما خود رنجور و افسرده از بیماری طولانی سرطان، سرانجام در بیست‌و‌یکم  اردیبهشت سال ۱۳۷۵ در روستای «جواهرده، رامسر»، خود را از درختی حلق‌آویز کرد و به زندگی خود پایان داد. او دو روز پیش از مرگش از زادگاهش مشهد عازم شمال شده بود و در نامه‌ای نوشته بود که هیچ کس در مرگ او مقصر نیست. او را سپس در «امام‌زاده طاهر، کرج» به خاک سپردند.

وی تخیلی بسیار قوی داشت که آن را با زبانی رنگین و غنی در نوشته‌هایش درمی‌آمیخت و خواننده را جذب ماجراهای داستان می‌کرد. او یک سال پیش از مرگش به دعوت انجمن ایرانیان «وال‌دو مارن» در جنوب پاریس، به آن‌جا رفت و به خواندن قسمتی از قصه‌ها و داستان‌هایش پرداخت.

و اما چهار اثر او در مجموعه‌ای با نام «با غزاله تا ناکجا» در سال ۱۳۷۸ توسط نشر توس منتشر شده‌ است. او در رمان دو جلدی «خان ادریسی‌ها»،  در کوششی کم سابقه به ژرف کاوی در رفتارهای اجتماعی و عاطفی گروه‌های چپ پرداخته است. این کتاب معروفش سه سال پس از مرگ او، جایزه بیست سال داستان‌نویسی را از آن خود کرد.

در سال 1387 فیلم مستندی درباره‌اش با نام «محاکات غزاله علیزاده» ساخته شده ‌است که کاری است از «پگاه آهنگرانی»، او در بخش‌هایی از فیلم تصویر واقعی غزاله را چند ماه قبل از مرگش به تصویر درآورده است.

اهمیت کار پگاه در این است که توانسته در گفت و گوهایی با نویسندگان و اطرافیان غزاله علیزاده اطلاعاتی ارائه کند که دست‌یابی و بیان آن‌ها آسان نیست. «بهرام بیضایی»، «مسعود کیمیایی»، «محمدعلی سپانلو»، «جواد مجابی»، «مادرش» و «سلما الهی» تنها دختر غزاله کسانی هستند که در این فیلم درباره او حرف می‌زنند.

منبع‌ها:

ویکی‌پدیا

پراکنده از فرزادحسنی

 


 


خبر / رادیو کوچه

با ادامه سرکوب معترضان در سوریه، سازمان ملل متحد نسبت به وضعیت شهر جنوبی درعا ابراز نگرانی کرده است. سازمان ملل متحد عنوان کرد به کمک‌های بشردوستانه اجازه ورود به شهر داده نشده و کمک‌های پزشکی نیز به آوارگان نرسیده است.

این در حالی است که طی دو هفته گذشته ارتباط شهر درعا با بیرون قطع شده است. سربازان و تانک‌های دولت سوریه برای سرکوب مخالفان به این شهر اعزام شدند.

از سویی دیگر سازمان ملل متحد هفته گذشته اعلام کرد بشار اسد رییس جمهور سوریه با درخواست بان کی مون دبیر کل این سازمان برای ارسال کمک های بشردوستانه به درعا موافقت کرد.

در همین حال اتحادیه اروپا طی بیانیه‌ای اعلام کرده است سوریه را مشمول تحریم‌های تسلیحاتی کرده است.

در این بیانیه آمده است انتقال «سلاح و تجهیزاتی که قابل استفاده در سرکوب‌های داخلی» سوریه باشد ممنوع است.

هم‌چنین سیزده مقام حکومت سوریه نیز اجازه سفر به ۲۶ کشور عضو اتحادیه اروپا را نخواهند داشت و دارایی‌های آن‌ها نیز مسدود خواهد شد.

ارتش سوریه می‌گوید عملیات درعا علیه «تروریست‌های مسلح» است که روز یک‌شنبه «شش سرباز و پلیس» را کشته‌اند.

سازمان‌های حقوق بشر می گویند طی ناآرامی‌های دو ماه گذشته سوریه دست‌کم ۶۰۰ نفر کشته شده‌اند.

لازم به اشاره است نیروهای امنیتی سوریه در بخش‌های مختلف شهر حمص، یکی از مراکز تظاهرات سراسری مخالفان بشار اسد مستقر شده‌اند. به گفته گروه‌های حقوق بشر، تیراندازی‌های شدیدی در شهر گزارش شده و یک پسر ۱۲ ساله کشته شده است.

بیشتر بخوانید:

«ورود نیروهای سوریه برای سرکوب تظاهرکنندگان به حمص»


 


عصر روز یک‌شنبه 8 می «لارش اولی» رهبر حزب چپ سوئد در یک بازدید غیر‌منتظره در محل چادر تحصن پناه‌جویان ایرانی حضور یافته و با آنان به گفت‌وگو پرداخته است.

به گزارش ستاد خبری کمیته پناه‌جویان متحصن و اعتصاب غذا‌کننده در گوتنبرگ وی در این بازدید از نزدیک در جریان خواسته‌های اعتصاب‌کنندگان قرار گرفت. وی اشاره یکی از پناه‌جویان به وضعیت دولت در ایران را مورد تایید قرار داده و گفت: «لازم است در خصوص مسایل مربوط به حقوق بشر در ایران تصمیمات جدی‌تری اتخاذ شود.»

وی هم‌چنین در واکنش به اظهار نظر چند روز پیش نخست وزیر «راینفلد» که به پناه‌جویان گفته بود باید برای پناه‌جویان ایرانی فکری کرد‌، گفت‌: «باید از ایشان پرسید منظورشان از فکر برای پناه‌جویان ایرانی دقیقن چیست؟ لارش اولی در خاتمه انتخاب محل زندگی و امنیت  را حق طبیعی انسان‌ها دانست‌.

فرانک اندرشون سخن‌گو و رضا طالبی رییس بخش بین‌المللی حزب سوسیال دمکرات سوئد در شهر گوتنبرگ نیز از دیگر سیاست‌مدارانی بودند که علاوه بر رهبر حزب چپ و نخست وزیر سوئد‌، روز دوشنبه  9 می مستقیمن و با حضور در محل اعتصاب غذا در جریان مسایل و مشکلات پناه‌جویان ایرانی در گوتنبرگ قرار گرفتند.

در این دیدار اطلاعات کاملی از سوی کمیته تحصن در اختیار آنان قرار گرفت و نمایندگان حزب سوسیال دمکرات سوئد چنین عنوان کردند که بررسی موضوع را به بخش حقوقی حزب خود ارایه خواهند داد.

این در حالی است که صف‌ پناه‌جویانی اعتصاب غذا‌کننده در گوتنبرگ هم‌چنان در حال افزایش است.

با گذشت 8 روز از اعتصاب غذا و 70 روز از تحصن پناه‌جویان ایرانی در گوتنبرگ و عدم بروز هر‌گونه عکس‌العمل از سوی اداره مهاجرت سوئد، با اضافه شدن نشمیل فتاحی و علیرضا شفیع‌زاده به جمع اعتصاب غذا‌کنندگان تعداد آنان به 13 نفر رسید.

به گزارش ستاد خبری کمیته پناه‌جویان متحصن و اعتصاب غذا‌کننده در گوتنبرگ در حال حاضر بهرام تورانی‌، آیدا نجفی‌، فریبا زارع، مهدی طاقت‌فرسا‌فرد، بابک قنبری‌،‌ مهناز مسیری‌، منیژه گودرزی‌، صمد اسکندری‌، لیلا طاقت‌فرسا‌فرد‌، امید خدادادی‌، ناصر کریمی‌، علیرضا شفیع‌زاده‌، نشمیل فتاحی دست به اعتصاب غذا زده‌اند و برخی از آنان مانند آیدا‌، منیژه و فریبا به دلیل وخامت اوضاع جسمی از طریق اورژانس به بیمارستان منتقل شده‌اند.

پناه‌جویان شرکت‌کننده در این کمپین تصمیم دارند در صورت عدم پاسخ مناسب و عکس‌العمل از سوی اداره مهاجرت و مسوولین ذیربط هم‌چنان به تعداد اعتصاب‌کنندگان بیفزایند.

بیشتر بخوانید:

«پیوستن دو پناه‌جوی دیگر به جمع اعتصاب غذا‌کنندگان سوئد»

«حکم اخراج یک پناه‌جوی ایرانی در سوئد ‌متوقف شد»


 


رادیو کوچه


1940 میلادی- به دستور «آدولف هیتلر» ارتش آلمان نازی کشورهای بلژیک و هلند را تصرف کرد. ارتش آلمان نازی به سرعت به سوی مرزهای فرانسه و هلند پیش‌روی کرد. در آن زمان فقط 7 ماه از آغاز جنگ جهانی دوم سپری شده بود.

کشور بلژیک از آغاز جنگ اعلام بی‌طرفی کرده بود و مردم بلژیک تصور می‌کردند در پناه سیاست بی‌طرفی می‌توانند از بلایای این جنگ در امان بمانند. اما ارتش آلمان و نیروی زرهی آن به سرعت سراسر خاک بلژیک را تصرف کرده و به سوی مرزهای فرانسه پیش‌روی کردند.

در عین حال ارتش آلمان با هجوم همه جانبه کشور کوچک هلند را نیز اشغال کرد. «ویلهلمینا» ملکه هلند در  می 1940 به لندن پناهنده و روز بعد یعنی ارتش هلند تسلیم شد. «لئوپولد سوم» پادشاه بلژیک که کشورش را ترک نکرده بود‌، فرمان تسلیم ارتش بلژیک را در شب 27 می امضا کرد.

1994 میلادی- «نلسون ماندلا»‌ پس از پیروزی در انتخابات، با ادای سوگند، نخستین رییس‌ جمهوری سیاه‌پوست آفریقای جنوبی بود که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد. وی پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجسته‌ی مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود. او به خاطر دخالت در فعالیت‌های مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد. ماندلا به عنوان رییس‌ جمهوری از ماه می‌۱۹۹۴ تا ژوئن ۱۹۹۹، رهبری انتقال از فرمان‌روایی اقلیت و آپارتاید را بر عهده داشت، و به خاطر حمایت از صلح ملی و بین‌المللی تحسین بین‌المللی را به دست آورد.

ماندلا پس از دریافت جوایزی در طول چهار دهه، هم‌اکنون یک چهره سرشناس دولت‌مرد است که هم‌چنان در مورد مسایل مهم عقاید خود را ابراز می‌دارد.

1973 میلادی- جمهوری دموکراتیک عربی صحرا در شمال غربی آفریقا از قرن پانزدهم در دست پرتغالی‌ها بود. بعدها اسپانیا در این منطقه مسلط شد. در طی سال‏های بعد، مبارزات مردم صحرا، به فزونی گرایید و در سال 1973‌ گروهی از مبارزان با سابقه که تنها راه کسب آزادی و استقلال را قیام مسلحانه تشخیص داده بودند، جبهه خلق برای آزادی موسوم به «پولیساریو» (Polisario Front) را تاسیس کردند. این جبهه با استقبال مردم صحرا مواجه شد و فعالیت‏های آن علیه اسپانیا گسترش یافت تا جایی که نیروهای اسپانیایی در سال 1975، صحرای غربی را ترک کردند.

در اکتبر سال 1975 میلادی‌، دادگاه بین‌المللی لاهه با صدور حکمی حق مشروع ساکنان صحرای غربی برای اعلام خودمختاری این منطقه را به رسمیت شناخت . و در سال 1976‌، جبهه پولیساریو جمهوری دموکراتیک عربی صحرا را تاسیس کرد. در سال 1979 میلادی شورای امنیت سازمان ملل متحد اشغال صحرای غربی توسط مغرب که پس از خروج اسپانیایی‌ها صورت گرفته بود را محکوم کرد و جبهه پولیساریو را به عنوان نماینده قانونی مردم صحرا به رسمیت شناخت .

1902 میلادی- «دیوید سلزنیک» (David Selznick) فیلم‌ساز و تهیه‌کننده آمریکایی در یک خانواده یهودی زاده شد. او در دانش‌گاه کلمبیا تحصیل کرد. وی بیش‌تر به خاطر ساخت فیلم‌های «برباد رفته» و «ربکا» به شهرت رسید، که هر دوی این آثار جایزه «اسکار» را دریافت کردند.

2006 میلادی- در رای‌گیری، پارلمان ایتالیا «جیورجیو ناپولیتانو» (Giorgio Napolitano) 81 ساله به ریاست جمهوری ایتالیا انتخاب شد. وی یک سناتور کمونیست بود که از سوی «رومانو پرودی» (Romano Prodi) چپ‌گرا نامزد آن مقام شده بود. نخستین کار رییس جمهوری تازه امضای حکم نخست وزیری پرودی بود. ناپولیتانو از کمونیست‌های قدیمی ایتالیا است که این حزب پس از فروپاشی شوروی تغییر نام داده و به سوسیالیسم معتدل (سوسیال دمکراسی) متمایل شده است. ناپولیتانو در دولت‌های چپ‌گرای قبلی ایتالیا مقام دولتی داشت و از مخالفان استقرار نیروهای ایتالیا در عراق بود.

——————————————-

برخی از روی‌دادهای دیگر

1361 خورشیدی- منطقه «شلمچه» توسط نیروهای ایران آزادشد.

1830 میلادی- «فرآنسوا ماری‌رائول» شیمی‌دان فرانسوی متولد شد.

منبع‌ها:

ویکی‌پدیا (فارسی و انگلیسی)

جام‌جم

راسخون

Iranian history

 

 


 


رادیو کوچه

مهم‌ترین عنوان‌های مطبوعات امروز ایران:

آفرینش

1) وزیر اطلاعات در حاشیه جلسه هیت دولت: اسناد موثق داریم که بن‌لادن مدت‌ها پیش مرده بود

http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=82062

وزیر اطلاعات تاکید کرد: «اخبار و اطلاعات دقیق و اسناد موثق و دقیق و قابل توجهی داریم که نشان می‌دهد بن لادن از مدتی قبل به‎دلیل بیماری اصلن در قید حیات نبوده که آمریکایی‌ها با فرا‌فکنی ادعا می‌کنند که او را کشته‌اند.»

صالحی‌: پس از اعلام نظر رییس جمهوری به نامه اشتون پاسخ داده می‌شود

http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=82066

وزیر امور خارجه کشورمان با تاکید بر این‌که کاترین اشتون خطاب به دکتر جلیلی نامه‌ای نوشته است، گفت: «بعد از اعلام نظر رییس جمهوری شخص دکتر جلیلی درباره زمان ارسال پاسخ نامه تصمیم می‌گیرد.»

رسالت

1) نیروگاه بوشهر هسته‌ای شد

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=61948

با تلاش متخصصان ایرانی و روسی انجام سوخت‌گذاری نیروگاه و عملیات هسته‌ای شدن نیروگاه بوشهر به پایان رسید. به گزارش خبرگزاری فارس، پس از تلاش‌ها و آزمایشات متعدد در نیروگاه اتمی بوشهر، روز یک‌شنبه نیروگاه فعال شده اما تولید برق در دو ماه آینده انجام می‌شود.

2) بازداشت‌های گسترده معترضان در عمان

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=61951

به گزارش فارس، نیروهای امنیتی عمان روز یک‌شنبه شمار زیادی از افراد معترض را در شرق این کشور بازداشت کردند و هنوز افراد بسیاری تحت پی‌گرد قرار دارند. سخن‌گوی پلیس عمان اعلام کرد که «شماری از افراد اقدام به کارهای غیرقانونی و ورود به حریم‌های دولتی و خصوصی در جعلان بنی ‌بوعلی کردند و به اموال عمومی و شخصی صدمه زدند.»

 

خراسان

1) سخن‌گوی قوه قضاییه: حکم متهمان پرونده کوی دانش‌گاه صادر شد

http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=2&day=20&id=701343

غلام‌حسین محسنی‌اژه‌ای در ابتدای نشست خبری روز گذشته خود درباره سرانجام پرونده‌های کوی دانش‌گاه و ساختمان سبحان که در هفته‌های گذشته مورد سوال خبرنگاران قرار گرفته بود، گفت: «حکم این ۲پرونده صادر شد. این ۲پرونده جمعن ۵۰ متهم داشت که این۴۰ تا ۵۰نفر محکوم به حبس، جزای نقدی و پرداخت خسارات وارده شدند.» وی افزود: «این پرونده، پرونده نسبتن سنگینی بود به ویژه در برآورد خسارت‌ها و این‌که برخی شکات در ابتدا شاکی بودند اما پس از طی مقدماتی از شکایت‌شان صرف نظر کردند. برخی که مربوط به کوی بودند کسانی بودند که سروصورت‌شان را پوشانده بودند و شناسایی نمی‌شدند که دادسرا معطل این مراحل شد.»

2) اوباما: پاکستان باید در باره‌ مخفی‌گاه بن‌لادن پاسخ‌گو باشد

http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=2&day=20&id=701273

باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا می‌گوید که شبکه‌ای در پاکستان از حضور اسامه بن‌لادن در این کشور حمایت می‌کرده است. به گزارش خبر گزاری آلمان اوباما که برای اولین بار بعد از کشته‌شدن بن‌لادن به دست نیروهای ویژه آمریکا در یک مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی‌بی‌اس شرکت کرده بود، افزود که اگر چنین حمایتی وجود نمی‌داشت، رهبر شبکه القاعده قادر نبود چندین سال در پاکستان، آن هم در شهری با شماری از تاسیسات نظامی، اقامت کند.

اوباما با اشاره به این‌که نمی‌داند که آیا حامیان بن‌لادن به محافلی در درون دولت پاکستان وابسته‌اند یا نه، گفت: «آمریکا در این باره به تحقیقات خود ادامه می‌دهد، ولی مهم‌تر تحقیقاتی است که خود دولت پاکستان در این رابطه باید انجام دهد.»

جام جم

1) وزیرخارجه مصر: صفحه جدیدی از روابط با ایران را می‌‌گشاییم

http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100843088455

وزیر امور خارجه مصر می‌گوید: «قاهره به‌زودی صفحه جدیدی از روابط را با تمامی کشورهای جهان از جمله ایران باز خواهد کرد.»

2) لاریجانی: دخالت قوا در کار یک‌دیگر مخل عدالت است

http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100843087500

رییس مجلس شورای اسلامی با تشریح جای‌گاه عدالت در رشد جامعه گفت: «هرگونه دخالت قوا در کار یک‌دیگر مخل عدالت است و اگر کسی فکر کند می‌تواند قوه مقننه را جا بگذارد و عدالت را رعایت کند، دچار سو‌تفاهم نسبت به مفهوم عدالت شده است.»

کیهان

1) سخن‌گوی اقتصادی دولت: قیمت بنزین و گازوییل امسال افزایش نمی‌یابد

http://www.kayhannews.ir/900220/4.htm#other401

سخن‌گوی اقتصادی دولت از ثابت ماندن قیمت بنزین و گازوییل در سال جاری خبر داد و گفت: «فعلن برنامه‌ای در این خصوص نداریم. هم‌چنین برنامه‌ای برای تغییر مبلغ یارانه نقدی نیز در دستور کار نیست.»

2) آمریکایی‌ها به جای بن لادن اکبرخان را کشتند

http://www.kayhannews.ir/900220/16.htm#other1605

به گزارش واحد مرکزی خبر، خبرنگار شبکه «بی‌بی‌سی» با مراجعه به منزلی که در همسایگی محل عملیات اخیر آمریکایی‌ها در این شهر قرار دارد، گفت‌وگویی را با صاحب این خانه انجام داد. همسایه ساختمانی که گفته می‌شود سرکرده شبکه القاعده در آن‌جا کشته شده است، به خبرنگار «بی‌بی‌سی» گفت: «صاحب این خانه نامش «اکبرخان» است و آمریکایی‌ها او را به جای بن لادن کشتند و با خود بردند.»

دنیای اقتصاد

1) خروج سه وزیر از کابینه

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=253031

هیت وزیران روز گذشته  طی مصوبه‌ای جزییات ادغام 8 وزارت‌خانه در یک‌دیگر و تشکیل 4 وزارت‌خانه جدید را اعلام کرد. بر اساس مهم‌ترین بخش این مصوبه وزارت نفت در نیرو ، صنایع و معادن در بازرگانی و رفاه و تامین اجتماعی در وزارت کار ادغام می‌شوند. ادغامی که به اعتقاد تحلیل‌گران به معنای انحلال سه وزارت‌خانه مهم اقتصادی کشور، یعنی نفت، صنایع و معادن و رفاه و تامین اجتماعی و خروج وزرای کنونی این وزارت‌خانه‌ها از کابینه به شمار می‌رود. چراکه در متن مصوبه هیت دولت، از «ادغام وزارت نفت با همه امکاناتش در وزارت نیرو»، «ادغام وزارت صنایع با همه امکاناتش در وزارت بازرگانی» و «ادغام وزارت رفاه با همه امکاناتش در وزارت کار» سخن به میان آمده است.

2) رشد 1.5 درصدی شاخص بورس

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=252974

بازار داد و ستد سهام دی‌روز بازگشت چشم‌گیری را به نمایش گذاشت و شاخص بورس 1.5 درصد رشد را تجربه کرد.

 


 


خبر / رادیو کوچه

روز سه‌شنبه، وزیر امور خارجه مصر در خصوص آغاز روابط دیپلماتیک با تهران و مقام‌های جمهوری اسلامی در گفت‌وگویی عنوان کرد ما هیچ دشمنی در هیچ جایی از جهان نداریم و با تمام کشورها رابطه حسنه و خوبی را داریم.

به گزارش روزنامه واشنگتن پست، نبیل العربی در این گفت‌وگو افزود: «هیچ‌ کشوری دشمن ما نیست، نه ایران، نه اسراییل.»

وی در این مصاحبه بر تعهد دولت جدید مصر به قرارداد صلح با اسراییل (کمپ دیوید) تاکید کرد و افزود: «دولت جدید مصر نیز هم‌چون دولت گذشته به فروش گاز به اسراییل ادامه خواهد داد، اما افزود که ممکن است قیمت گاز صادراتی کشورش به اسراییل تغییر کند.»

وزیر خارجه مصر علاوه بر این، مدعی شد حماس مذاکره با اسراییل را پذیرفته و این مسئله نشان می‌دهد که این گروه فلسطینی خواهان حل و فصل موضوعات مورد مناقشه با اسراییل است.»

این در حالی است که ایران پس از انقلاب اسلامی در سال 1357 تاکنون روابط خود را با اسراییل و آمریکا قطع کرده و پس از قرارداد صلح با اسراییل از سوی مصر روابط این دو کشور نیز به سردی گرایید.

بیشتر بخوانید:

«روابط با تهران موجب تضعیف امنیت منطقه نیست»

 


 


خبر / رادیو کوچه

محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهوری اسلامی که در ترکیه به سر می‌برد گفته است آماده از سرگیری مذاکرات اتمی با گروه 1+5 در استانبول است. وی گفت ایران «به‌زودی» به نامه کاترین اشتون مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا درباره از سرگیری گفت‌وگوها پاسخ می‌دهد.

آقای احمدی‌نژاد روز دوشنبه در یک کنفرانس خبری گفت: «امیدوارم این موضوع مهم در گفت‌وگوهای استانبول به نتیجه نهایی خود برسد.»

این در حالی است که وی اشاره‌های به زمان این مذاکرات نکرده است.

آخرین دور گفت‌وگوهای اتمی ایران در ژانویه گذشته و به‌دنبال عدم توافق طرفین بر طرح مبادله سوخت و نیز مسئله توقف غنی‌سازی اورانیوم به شکست انجامید.

بیشتر بخوانید:

«مقام‌های ایرانی درباره نوع تسلیحات اتمی توافق ندارند»

«تحریم یک نهاد ترکیه‌ای به دلیل هم‌کاری با ایران»


 


خبر/ رادیو کوچه

مجلس شورای اسلامی در نهایت روز دوشنبه و پس از دو ماه تاخیر بودجه سال جاری خورشیدی را تصویب کرده است.

نمایندگان مجلس در جلسه علنی لایحه بودجه سال ۱۳۹۰ کل کشور را با ۱۴۴ رای موافق ؛ ۲۹ رای مخالف و ۱۲رای ممتنع از مجموع ۲۰۸ نماینده حاضر تصویب کردند.

به گزارش ایرنا، براساس ماده واحده، بودجه سال ۹۰ از حیث منابع، بالغ بر پنج میلیون و ۸۳ هزار و ۹۳۸ میلیارد و ۷۲۹ میلیون ریال و از حیث مصارف بالغ بر پنج میلیون و ۸۳ هزار ۹۳۸ میلیارد و ۷۲۹ میلیون ریال به شرح زیر است:

الف – منابع بودجه عمومی دولت از لحاظ درآمدها و واگذاری دارایی‌های سرمایه‌ای و مالی ومصارف بودجه عمومی دولت از نظر هزینه‌ها و تملک دارایی‌های سرمایه‌ای ومالی بالغ بر یک میلیون و ۶۹۷ هزار و ۲۲۵ میلیارد و ۱۱۱میلیون ریال شامل :

الف ۱ – منابع عمومی مبلغ یک میلیون و ۵۴۵هزار و ۸۷۰ میلیارد و ۹۱ میلیون ریال

الف ۲ – درآمدهای اختصاصی وزارت‌خانه‌ها و موسسه‌های دولتی نیز بالغ بر۱۵۱ هزار و ۳۵۵ میلیارد و ۲۰ میلیون ریال است.

ب – بودجه شرکت‌های دولتی‌؛ بانک‌ها و موسسه‌های انتفاعی وابسته به دولت نیز از لحاظ درآمدها و سایر منابع تامین اعتبار بالغ بر سه میلیون و ۵۵۰ هزار و ۶۵۶ میلیارد و ۳۶۵ میلیون ریال و ازحیث هزینه‌ها و سایر پرداخت‌ها بالغ ‌بر سه میلیون و ۵۵۰ هزار و ۶۵۶ میلیارد و ۳۶۵ میلیون ریال است.

با تصویب بودجه در مجلس اکنون شورای نگهبان باید بر اساس قوانین کشور، آن را مورد تصویب قرار دهد.

رقم بودجه در لایحه پیشنهادی دولت ۵۲۱ هزار میلیارد تومان بود که بعد از بررسی در کمیسیون تلفیق مجلس، این رقم به ۵۱۷ هزار میلیارد تومان کاهش یافت. کلیات بودجه ۵۱۷ هزارمیلیارد تومانی دولت در سال ۱۳۹۰ تصویب شد با رای موافق ۱۴۹ نماینده مجلس، ۶ اردیبهشت ماه به تصویب رسید.

بودجه سال ۱۳۹۰ با هفتاد و پنج روز تاخیر در اسفند ماه سال گذشته به مجلس ارایه شد و مجلس تصویب آن را به سال جدید موکول کرد.

برای دو ماه اول سال، مجلس با تصویب بودجه برای دو ماه اول به دولت اجازه داده تا بر اساس بودجه سال گذشته مبلغ بیست هزار میلیارد تومان (۲۰میلیارد دلار) هزینه کند.

بررسی کلیات لایحه بودجه در حالی آغاز شد که مخالفان تصویب این بودجه، آن را به هم ریخته خواندند و خواهان بازنویسی آن شدند.

بیشتر بخوانید:

«بودجه سال ۹۰ درهم‌ریخته و تورم‌زاست»


 


مقاله زیر در فصل‌نامه بهار 2011 ژورنال بین‌المللی دانشگاه هاروارد منتشر شده است:

در حالی که جنبش‌های انقلابی اخیر در تونس و مصر وارد مراحل تازه‌تری می‌شوند، دو پرسش اذهان عمومی را به خود مشغول داشته است؛ چرا این انقلابها رخ می‌دهند؟ و چه چیز تازه‌ای در حال ظهور است؟ داستان انقلاب ایران نیز همین‌گونه بود؛ در سال ۱۹۷۹ وقتی شاه ایران سرنگون شد همین پرسش‌ها مطرح بودند. با وجودی که میان این سه انقلاب تفاوت‌هایی از جهات مختلف دیده می‌شود، با ملاحظه مجموعی آن‌ها، پنج عامل/ویژگی مشترک را می‌توان مشاهده کرد:

1- در هر سه این کشورها، مبانی و پروژه‌های سیاسیِ بنیادگزارِ این دولت‌ها فرسوده و بی‌معنا شده است، به گونه‌ای که در این سرزمین‌ها آن‌چه از آن ایده‌های نخستین مورد ادعای بنیان‌گذاران نظام باقی مانده است وجود یک دسته رژیم‌های دیکتاتوری است که مشروعیتشان روبه نزول بوده و بر پایه فساد و خشونت به حیات خویش ادامه می‌دهند.

2- عامل دوم مشترک عبارت است از این‌که نظام‌های مسلط بر باورهای مردم در این جوامع به تدریج دست‌خوش دگرگونی اساسی شده است، به ویژه این‌که ما شاهد به حاشیه رفتنِ تفاسیر سنتی از اسلام هستیم که هم‌راه با ظهور حرکت‌های نواندیشی دینیِ سازگار با دمکراسی، و پیدایش یک خواست جدی عمومی میان تظاهرکنندگان برای نشان دادن استقلال جنبش خویش، مستقل از رهبران دینی موجود و هم از چهره‌های سیاسی رایج، می‌باشد.

3- ویژگی مشترک سوم میان هر سه این است که دارای جمعیت جوان سیاسی شده گسترده‌ای هستند.

4- عامل/ویژگی چهارم را باید به وجود عناصر دمکراسی‌طلبانه در صحنه سیاست بین‌الملل (هم‌چون «عامل کارتر» در ایران سال‌های ۵۶ و ۵۷ و یا «عامل اوباما» در مصر کنونی) نسبت داد.

5- بالاخره پنجمین ویژگی مشترک این تحولات این است که دولت‌های حاکم بر این کشورها در برابر چالش‌های گوناگونی که با آن مواجه بودند یا از طریق ماشین سرکوب یا به وسیله سخت‌تر کردن و غیر‌قابل طاقت ساختن روزافزون زندگیِ در وطن بر بسیاری از مردم، به گونه‌ای که آن‌ها تن به مهاجرت بدهند، سیاست بی‌تفاوت کردن یا نابودی نیروهای محرکه اجتماعی و سیاسی جامعه را که عامل اصلی هرگونه تغییری‌اند در پیش گرفتند.

در این اوضاع و احوال، و در آغاز اعتراضات ما شاهدیم جمعیت فعال و سیاسی به این واقعیت پی می‌برد که رژیم معنای وجودی‌اش را از دست داده و بدون مشروعیت شده است و بنابراین او در چهارچوب این نظام سیاسی آینده‌ای برای خود متصور نیست

در این اوضاع و احوال، و در آغاز اعتراضات ما شاهدیم جمعیت فعال و سیاسی به این واقعیت پی می‌برد که رژیم معنای وجودی‌اش را از دست داده و بدون مشروعیت شده است و بنابراین او در چهارچوب این نظام سیاسی آینده‌ای برای خود متصور نیست. حال چنان‌چه تغییر در طرز فکر و جهان‌بینی جمعیت جوان و فعال توام شود با نزول مشروعیت رژیم در عرصه بین‌المللی، در این صورت اعتراضات سمت و سوی انقلابی می‌یابد.

در تونس، حزب اسلامی النهضه و اخوان‌المسلمین در مصر، هر دو از دمکراسی، حقوق بشر و حذف تبعیض‌های جنسیتی سخن می‌گویند. در این جا نیز ما با نوع دگرگون شده‌ای از طرز تفکر دینی و نظام باور روبه‌رو هستیم. البته باید منتظر بمانیم آیا این یک دگرگونی اصیل است یا فقط در حد حرف؟ اگر ظاهری است، مانند آن‌چه ما در مورد خمینی شاهدش بودیم، باید نتیجه گرفت که این گروه‌های اسلام‌گرا خواهان رسیدن به قدرت و اعمال قرائت‌های تکلیف محور و قدرت‌مدارانه از دین می‌باشند. اما چنان‌چه این گروه‌ها و احزاب واقعن دچار تحول شده باشند، نشانه‌اش این است که آنان در اهداف خود تجدید نظر کرده و به جای این‌که هدف خود را دست‌یابی به قدرت سیاسی بدانند، از آزادی‌ها سخن بگویند. البته در این صورت آنان نمی‌بایستی برای رسیدن به هدف خود، خواهان کنترل دولت و فعالیت از درون ماشین دولت شوند، بلکه اگر صداقت دارند، در عوض باید به درون جامعه بروند و از آن‌جا، اسلام به مثابه بیان/گفتمان آزادی را مطرح کنند. در هر حال، چنین حرکت آشکاری به سمت ارزش‌های دمکراتیک می‌تواند نشان‌گر این باشد که این احزاب به این نقطه از خودآگاهی رسیده‌اند که حتا اگر می‌خواهند در سیاست آینده نیز نقشی داشته باشند، به ناچار باید خود دگرگون شوند. پرپیداست وقتی هدف گروهی از مردم دفاع از آزادی و استقلال باشد، این هدف تنها با قرائتی آزادی محور از اسلام سازگار است و هرگز با فهم اسلام به مثابه گفتمان سلطه و قدرت جور در نمی‌آید.

در حال حاضر و در برابر چشمان ما چهار نوع اسلام دیده می‌شود؛ اسلام ولایت فقیه، اسلام القاعده، شکل‌های مختلفی از اسلام‌های روزمره که هر یک به گونه‌ای با دمکراسی سازگار شده‌اند، و اسلام به مثابه بیان و زبانی برای آزادی. ویژگی مشترک حاکم بر دو اسلام اول، خشونت و در دو اسلام بعدی دمکراسی است.

هرچند حضور یا غیاب یک آلترناتیو ملموس که توانایی برپایی یک دولت و جامعه حقوق‌مدار را دارا باشد در جریان رخ‌داد انقلاب نیز حس می‌شود، اما این عامل وقتی حاد می‌شود که انقلاب به پیروزی می‌رسد. هنگامی که آلترناتیوهای انقلابی آمادگی حضور نداشته باشند و هم‌زمان دیگر نیروهای حاضر در صحنه نیز دچار دگرگونی اساسی در طرز فکر و رفتار خود نشده باشند، دیکتاتوری بار دیگر این فرصت را می‌یابد که خود را بازتولید کند. در چنین شرایطی نظام قدرت تازه که در خلا‌ آلترناتیو حقوق‌مدار شکل می‌گیرد طولی نخواهد کشید که معنایش را از دست بدهد و هدفش بشود حفظ خویش. این نظام بار دیگر روبه مرگ و فروپاشی پیش خواهد رفت. اما حتا در همین شرایط نیز اگر تجربه و پروسه انقلاب رها نشود و شکست‌های ابتدایی در تشکیل آلترناتیو حقوق‌مدار به رها کردن استقامت و بسنده کردن به یاس و تاسف ختم نشود، این امید هست که آزادی و دموکراسی شانس واقعی برای ریشه دوانیدن در اعماق جامعه بیابند.

دولت‌های فاقد پروژه

قدرت دولت می‌تواند پایه‌های مختلفی داشته باشد: بزرگ مالکی، نیروی نظامی و دیوان‌سالاری، بنیادهای دینی و یا ائتلاف با دیگر دولت‌ها (اغلب قدرت‌مند). اما برای حفظ مشروعیت، یک دولت علاوه بر این‌ها لازم است یک رشته اهداف سیاسی و اجتماعی نیز برای خودش درست کند. در تونس، به عنوان مثال، پروژه دولت حاکم عبارت از مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون بود؛ در مصر، تاسیس ناسیونالیسم عربی، آزادی فلسطین و سوسیالیسم؛ در ایران پیش از انقلاب، مدرنیزاسیون و ناسیونالیسم؛ و در ایران پس از انقلاب، پروژه اسلامی سازی. نقطه اشتراک همه این پروژه‌های ایدئولوژیک سیاسی این است که دولت در برابر فشار توده‌ای برای تغییر اجتماعی، نه قادر به حفظ آن‌هاست و نه توانایی ایجاد تحول در آن‌ها را داراست، بلکه در عوض پس از مدتی تمام هم و غمش این می‌شود که اصلِ قدرت سخت خویش را هرچند هم با فقدان مشروعیت اجتماعی مورد نظر مواجه است به هر نحو نگه دارد. درمورد رژیم مصر ما شاهد همین موضوع بودیم؛ رژیمی که می‌خواست نماد ناسیونالیسم عربی شود، به محض امضای موافقت‌نامه صلح با اسراییل حتا از جامعه عرب اخراج شد.

در ایران وضعیت از این هم روشن‌تر بود. در جریان انقلاب ۱۹۷۹ به مردم وعده دمکراسی، آزادی، استقلال و پیش‌رفت داده شد و حتا اصول راهنمای این دولت جدید ایده‌ال بر یک اسلام نو که آزادی محور نشان می‌داد تاکید داشت. همین برداشت‌ها در قالب اولین پیش‌نویس قانون اساسی پساسلطنتی نیز تدوین شد و به تایید شخص آیت‌اله خمینی نیز رسید. اما تغییر در اوضاع و احوال بین المللی- به خصوص در اثر اشغال سفارت آمریکا در تهران- این فرصت را به روحانیت قدرت‌مدار داد تا ماهیت قانون اساسی را از اصل جمهوریت به اصل ضددمکراتیک ولایت فقیه برگرداند. اسلام نیز به ایدئولوژی «رهبر عالی‌قدر» تحویل شد که مقدم بر همه چیز از جمله اصول استقلال، آزادی و رشد بوده و بدین طریق تمام انقلاب به انقلابی برای حاکمیت اسلام و روحانیت تاویل شد. سپس در تحولی دیگر که هم‌زمان با پایان جنگ ایران و عراق و صدور حکم قتل سلمان رشدی توسط خمینی بود، وی با معرفی مفهوم ولایت مطلقه، قدرت شکل گرفته را را هرچه مطلق‌تر ساخت. حفظ ولایت مطلقه مقدم بر همه ارزش‌ها و احکام پایه اسلام معرفی شد و تا آن‌جا تئوری‌پردازی شد که یکی از روحانیان نزدیک به وی، به نام آذری قمی، اعلام کرد که بر اساس مبنای جدید قدرت، رهبر اختیار تعلیق توحید را نیز داراست. از آن‌زمان به این سو، حفاظت از این شکل از قدرت مذهبی به بالاترین وظیفه دولت تبدیل شده است که بر هر امر با ارزش دیگری ارجحیت دارد (اوجب واجبات)، بدون این‌که ضرورتن نیازی به کسب مشروعیت از سوی مردم و صندوق آرا باشد. برای مثال در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۹۸۰رقیب اسلام‌گرای رادیکال این‌جانب تنها توانست ۴ درصد آرا را به دست آورد و از آن زمان تا به امروز در هر انتخابات نسبتا آزادی که انجام شده باشد، نامزد مورد حمایت ولایت فقیه حتا نتوانسته است ده درصد آرا را نیز کسب کند در حالی که ولایت فقیه برپاست. همین روند کنار گذاشته شدن اصل رجوع به مشروعیت مردمی را در تونس و مصر سال‌های اخیز نیز مشاهده می‌کنیم.

وقتی دولتی از اهداف اولیه بنیادین خود خالی می‌شود و جز به حفظ خود نمی‌اندیشد، می‌توان گفت آن دولت پیر و فرسوده شده است. پیری و فرسودگی با خود انعطاف‌ناپذیری و انجماد می‌آورد و همین عامل خود مایه شکنندگی است. این وضعیت توضیح می‌دهد که چرا حتا وقتی این چنین دولت‌هایی می‌بینند که جامعه در حالت انقلابی قرار گرفته است باز قادر به انجام اصلاحاتی که موجب بقایشان شود هم نیستند. افزون بر این، از آن‌جا که بخش عظیمی از بودجه این‌گونه نظام‌ها بنابر طبیعتشان باید به حلقوم بخش نظامی و دیوان‌سالار فرو رود، هر تغییر عمده دیگری خود دردساز می‌شود.

در ایران و تونس و مصر تا قبل از وقوع انقلابات، بیگانگی دولت‌های حاکم بر این کشورها از جوامع خود بیش‌تر و بیش‌تر می‌شد. در اثر این بیگانگی، درآمدهای داخلی دولت که علی‌القاعده باید از مالیات و تولید داخلی باشد روز به روز تقلیل می‌یابد و به جای آن‌ها روابط اقتصادی با دیگر دولت‌ها سرمشق قرار می‌گیرد. در ایران، درآمد نفت به تنها منبع دولت تبدیل شد؛ در تونس و مصر، عمدتن کمک‌های بین‌المللی و دیون خارجی به داد رژیم می‌رسیدند. سقوط اقتصاد ملی تا آن حد پیش می‌رود که رابطه بین دولت و ملت برعکس می‌شود-در عمل، این جامعه است که برای ادامه حیاتش وابسته به دولت می‌شود نه برعکس. در چنین جامعه‌ای، استعداد، قابل تحمل نیست چراکه هر نیروی مستعدی به مثابه تهدیدی علیه وضعیت موجود قلمداد می‌شود و بدین سبب است که هرچه قدر چنین دولتی عمرش درازتر شود به همان اندازه ناکارآمدتر می‌شود. جامعه‌ای که قادر نباشد فرصت رشد برای استعدادهای انسانی فراهم آورد، در آن جامعه به تدریج مردم به عنوان انسان‌های فرودست و تحقیر شده‌ای در می‌آیند که حکم جاری در‌باره آن‌ها در هر تصمیم سیاسی ای حکم تحقیر آدمی است. این شرایط بدیهی است پایدار نخواهد ماند.

اسلامی نوین در کشورهای اسلامی

ایمان و نگرش دینی نیروی اجتماعی قدرت‌مندی است- هم در نظام‌های محافظه‌کاری و سلطه، و هم برای محیط‌های مبتنی بر خلاقیت و آزادی. تحول در نگرش دینی به نظر می‌رسد عامل مهمی در انقلاب‌های تونس و مصر است هم‌چنان‌که در انقلاب ایران نیز شاهد بودیم. به عنوان مثال، پیش از انقلاب در ایران خیلی از روشن‌فکران شکل‌های مسلط اسلام سنتی را با این استدلال که ریشه در انواع گفتمان‌های قدرت و سلطه دارد مورد نقدهای سنگین قرار داده بودند. به منظور پیش‌برد همین نقد، من و علی شریعتی در سال ۱۹۶۴ در پاریس دیدار داشتیم. در آن‌جا هم‌نظر شدیم که اسلام موجود که از حقوق بریده شده است و صرفن حول مجموعه‌ای از تکالیف تقلیدی و کورکورانه تدوین شده است، با اندیشه رشد و دمکراسی ناسازگار است. در آن جلسه هر دوی ما پذیرفتیم که اگر اسلام همین است، باید از آن دست کشیده، شجاعانه بایستیم و به جستجوی یک نظام باور جدیدی برخیزیم که بتواند با استعدادهای انسان هماهنگ باشد. پس از مطالعه تفصیلی به این نتیجه مشترک رسیدیم که اسلامِ قدرت محور تاریخی، مخالف روح اسلام بوده و در برابر همه اصول راهنمای آزادی بنیادِ این دین قرار دارد که در قرآن بیان شده‌اند. به منظور بسط این یافته، تصمیم گرفتیم در همان حالی که اسلام موجود را به نقد می‌کشیم، گفتمان جای‌گزین اسلامی را هم جستجو و پیشنهاد کنیم. در این راه من شخصن بر روی اسلام به مثابه بیان آزادی تمرکز کردم. از دید من، این پیشنهاد اسلام به مثابه بیان آزادی بود که توانست جوانان را به صورت انبوه بسیج کند. در آن دوران بسیاری از روحانیان، از همه بالاتر خود آقای خمینی، به وسیله همین تفسیر نو از اسلام به جامعه معرفی شدند. آقای خمینی در زمان تبعید در فرانسه و در خلال بیش از ۱۲۴ مصاحبه، با راهنمایی ما، ویژگی‌های همین اسلام نو را شرح می‌داد و در انظار عمومی خودش را ملتزم به دینی معرفی کرد که مدافع استقلال و آزادی است، حقوق بشر زیربنای نظام حقوقی آن است، و مخالف هرگونه تبعیض مذهبی، جنسیتی، طبقاتی و قومیتی است. ایران نیز قرار بود به یک جمهوری دمکراتیک کامل بدل شود که در آن نه خمینی و نه هیچ روحانی دیگری پست اجرایی نخواهند گرفت. اما گویی همان داستانی که پس از رحلت پیامبر اسلام رخ داد و طی آن دینی که به صورتی انقلابی برای ساختن جامعه‌ای باز آمده بود طولی نکشید که به دولت مستقر اسلامی بدل شد، در جریان انقلاب ۱۹۷۹ نیز باید تکرار می‌شد تا از پروژه رهایی‌طلبانه آغازین سال ۵۷ فقط یک تاریخ باقی بماند و روحانیت حاکم با قبضه قدرت حتا بحث از ایده‌آل‌های اولیه را نیز ممنوع سازد.

مقاصد واقعی آقای خمینی وقتی بر ملت مشخص شد که متوجه عقاید دیکتاتورمآبانه او در زمان تبعیدش در عراق شد؛ او در تحولی شدید در عراق دکترین ولایت فقیه را تدریس کرده بود. اما در آن زمان این گونه عقاید نبود که جامعه را به حرکت واداشت بلکه نوزایی اسلامی از طریق گفتمان‌های آزادی‌خواهانه بود که جامعه جوان را به خودش جذب کرد. کاری که ایرانیان کردند و رژیم شاه را با استفاده از روش‌های عمدتن مسالمت‌آمیز (پیروزی گل بر گلوله) سرنگون کردند بعدن در اروپای شرقی تجربه شد و هم اینک نیز در خاورمیانه.

از دید من، تنها اسلام به مثابه بیان آزادی است که می‌تواند منادی آزادی جامعه‌های اسلامی باشد زیرا چنین دینی با هر شکلی از اشکال قدرت، حتا آن شکل‌هایی که وصف دمکراتیک نیز بر خود حمل می‌کنند، ناسازگار است. دین در این معنا روشی است برای انکشاف و توسعه آزادی‌های فردی و ضامن استقلال آدمیان در همه عرصه‌های زندگی. از همین روست که باید به طور کامل از دولت جدا باشد حتا اگر دولت یک دولت حقوق‌مدار باشد زیرا دولت در هر صورت با قدرت توام است.

مقاصد واقعی آقای خمینی وقتی بر ملت مشخص شد که متوجه عقاید دیکتاتورمآبانه او در زمان تبعیدش در عراق شد؛ او در تحولی شدید در عراق دکترین ولایت فقیه را تدریس کرده بود

بر کسی پوشیده نیست که خواست ایجاد جامعه‌ای باز و تحول پذیر در تعارض است با آن دسته از باورها و عقاید که تصاحب قدرت با توسل به شیوه‌های خشونت آمیز را توجیه می‌کنند. شاید به همین خاطر باشد که هم اینک در بسیاری از جوامع مسلمانِ تحول خواه ما شاهد رونمایی دگرگونی‌های بزرگی در نوع اسلام‌مداری آن‌ها هستیم. آشکار است که این تحولات همگی بخشی از فرآیندی‌اند که در طی آن مردمی که تا به حال منفعل بوده‌اند از موقعیت مادون خود آزاد گشته، نقشی فعال در تحقق سرنوشت خویش بازی می‌کنند، و اجازه نمی‌دهند مورد تحقیر قرار گیرند و خواهان تحقق شرایطی‌اند که در آن حقوق و کرامت آن‌ها به رسمیت شناخته می‌شود. این تحولی عظیم در نظام باورهای این جوامع است که به نوبه خود عاملی برای گسترش انقلاب‌های دمکراتیک بوده است.

لازمه بناگزاری جوامع باز این است که اصول راهنمایی در دست‌رس مردم باشد که هم خود برخاسته از اندیشه آزادی‌اند، هم در خلق گفتمان‌ها و کردارهای آزادی محور نقش دارند. امروزه یکی از مهم‌ترین کارها در همه جوامع، توسعه معانی مرتبط با آزادی در حوزه نظام‌های باور، خواه سکولار و خواه دینی، است. جریان آزاد این چنین معانی‌ای در جامعه این امکان را پدید می‌آورد که مردم بتوانند آزادی، استقلال و کرامت‌مندی خویش را که قدرت از آن‌ها ربوده است بازیابند. تاریخ به ما می‌آموزد که مبارزات سازمان‌یافته‌ای که به قصد تسخیر دولت شکل گرفته‌اند اغلب مبتنی بر ایده‌هایی از سنخ استبداد بوده‌اند (هم‌چون هدایت جامعه به سوی کمونیسم، استقرار برتری قومی یا اسلامی‌سازی ولو به زور). این نوع باورها و اندیشه‌ها خیلی سریع تبدیل به ایدئولوژی شده و بنابراین خود آن‌ها اولین قربانیان نظام‌هایی هستند که قصد بنای آن را داشتند. زمانی که این ایده‌ها از معانی اولیه خود تهی شدند، ایدئولوژی‌‌هایی که از آن‌ها ساخته شده است توانایی توجیه ایده اولیه را از دست می‌دهند. به هر حال، جدای از تجربه اسلام ولایت فقیه و اسلام القاعده، تجربه سومی نیز در دنیای اسلامی دیده می‌شود که تجربه ترکیه است و بر مبنای دولتی لائیک قرار دارد. می‌توان پرسید آیا تجربه ترکیه نیز مشابه دو اسلام مذکور می‌شد اگر ترکیه نیز به جای دولت لائیک یک دولت اسلامی داشت؟ پاسخ این پرسش را نمی‌دانیم. تنها می‌دانیم که چهار شکل متفاوت از اسلام قابل ردیابی است؛ یعنی اسلام ولایت فقیه، اسلام القاعده، اسلام دموکراتیک و اسلام به عنوان یک گفتمان برای آزادی که در انقلاب ۱۹۷۹ در ایران مطرح شد.

عامل خارجی

روابط خارجی نقشی کلیدی در تداوم عمر ایدئولوژی‌های میان تهی شده استبدادی دارند، به خصوص وقتی که این چنین نظام‌هایی فقط بر یک پایه داخلی استوارند، خواه اقتصادی باشد (مانند بزرگ مالکی)، خواه سیاسی باشد (مانند سلطنت) یا فرهنگی (روحانیت، به عنوان مثال). در همه این موارد، این چنین دولت‌هایی از مردم خود فاصله گرفته و از این رو نیاز دارند یک پایه حمایت‌کننده خارجی در قالب وابستگی به قدرت‌های خارجی، خواه از ره‌گذر صادرات نفت یا جلب کمک مالی خارجی، دست و پا کنند. در جریان اعتراضات سال پیش در ایران، مردم با دادن این شعار دو قطبی که؛ «اوباما یا با اونا یا با ما» به همین واقعیت اشاره می‌کردند. این اواخر، مصری‌ها نیز همین را مطالبه می‌کردند. و در لیبی، سیف‌الاسلام، فرزند قذافی، تهدید کرد که اگر مردم اعتراضات را خاتمه ندهند، ایالات متحده دست به اشغال کشور خواهد زد. به سخن دیگر، در آستانه زایمان انقلاب، هم دولت و هم مردم خواستار حمایت آمریکا و اروپا هستند. از نظر من، سیاست درست (در کشورهایی مثل لیبی) عدم مداخله توام با حمایت از حقوق بشر می‌باشد. این سیاست البته با مداخله نظامی که می‌تواند کشور را به ورطه جنگ داخلی سوق دهد سازگار نیست؛ بدین خاطر است که با وضعیتی که پیس آمده است از نظر من دورنمای استقرار دمکراسی در لیبی بسیار ضعیف است. افزون بر این، دمکراسی را نمی شود از بیرون بر کشوری تحمیل کرد زیرا که رشد دمکراسی مستلزم مشارکت فعال خود مردم است.

تحول دیگر این است که ما شاهدیم جامعه آمریکایی حاضر به تایید نظام‌های دیکتاتوری نیست و هم اکنون این حس پدید آمده است که تنها راه برای تقلیل خطر تروریسم و جلوگیری از موجهای مهاجرت، حمایت از روند‌های داخلی دموکراتیزاسیون و توسعه در درون خود کشورهاست. بنابراین در این شرایط، حکومت آمریکا نیز دیگر قادر به حمایت موثر از نظام‌های دیکتاتوری نیست. تا حدودی حتا می‌توان گفت به لحاظ سیاسی وجود این دولت‌ها را دیگر لازم هم نمی‌داند. و به لحاظ اقتصادی، از آن‌جا که لازمه بازارهای جهانی وجود جامعه‌های باز است نمی‌شود از روند توسعه سیاسی در این کشورها سرباز زد و هنگامی که، هم‌چون نمونه انقلاب ۱۹۷۹ ایران، سی‌آی‌ای از پیش‌بینی تحولات در شمال آفریقا و خاورمیانه عاجز می‌ماند، مردم در این کشورها به سادگی پی می‌برند که حکومت آمریکا آمادگی تعارض با شرایط تازه انقلابی را ندارد. در حال حاضر نیز حکومت اوباما این پیام را به کشورهای در حال خیزش می‌فرستد که خواهان حمایت از دیکتاتوری‌ها نیست. قشر جوان در این کشورها متوجه این نکته مهم شده‌اند.

جوان در جنبش

موج انقلاب‌ها از شمال آفریقا تا مرزهای پاکستان نشان‌گر این است که قشر جوان در این کشورها در جنبش است، و به سمتی در حرکت است که شاید بتوان از آن به یک انقلاب بین‌المللی یاد کرد. جنبش‌های مردمی معاصر از یک رشته آرمان‌های جهان‌شمول بر می‌خیزند. هرگاه یک نظام دیکتاتوری نه توانایی این را داشته باشد که تحرک جوان را خنثی کند و نه بتواند به آن وجه تخریبی ببخشد، آن‌گاه این انرژی به سمت ایجاد دگرگونی در درون خود جامعه حرکت خواهد کرد. ولی برای این‌که این امکان به فعلیت برسد یک عامل نهایی باید محقق شود:

فراگیر شدن آن دسته از اصول و شیوه‌های سیاسی که به این جوانان اجازه می‌دهد جوامع نوینی بیافرینند که باز و تحول پذیر‌اند. برای رسیدن به این نقطه، جوانان باید به استقلال اندیشه و توانایی فکر آزاد و تصمیم‌گیری مستقل (به بیان دیگر؛ عقل آزاد) ارزش دهند. آن‌ها باید متعهدانه به شناخت واقعیت‌های جامعه به طور مستقیم مبادرت ورزند و از پذیرش روایت‌های ناقص ارایه شده در باره حقیقت‌های کشور و جهان از سوی بنیادهای قدرت پرهیز کنند. آنان باید علیه سانسور در همه اشکال آن به مبارزه برخیزند چراکه دستگاه سانسور مانع فهم روشن مسایل و قضاوت مستقل است. همه این تحولات اما باید هم‌راه با روح نوع دوستی و غم‌خوارانه باشد تا بتواند از مرزهای طبقاتی، جنسیتی و قومی فراتر رفته و در برابر هر نوع نظام تبعیض‌گرا بایستد. آنان هم‌چنین لازم است خود را متعهد به خشونت‌زدایی در جامعه بدانند و هرجا خشونتی رخ داد در صدد کاهش پیامدهای آن باشند. این‌گونه تغییرات روحی و فکری این امکان را پدید می‌آورد تا جوان کنش‌گرانه به مرحله خلاقیت و ابتکار وارد شود و سرانجام آنکه جوان بایستی آرمان‌خواه و امیدوار باقی بماند و توانایی خویش در تصور آینده‌های روشن‌تر و بازتر را باور کند. در حالی که همه این اصول به صورت ذاتی حالت انقلابی دارند، اهمیت آن‌ها در زمان پس از وقوع انقلاب که نوبت به اجرای پروژه‌های تحول انگیز اجتماعی است بیش‌تر می‌شود. این ارزش‌ها و اصول دقیقن همان مجموعه اصولی‌اند که از سوی نظام‌های قدرت نولیبرالی که انسان‌ها را به جای این‌که به مثابه مجموعه‌ای از استعدادها امکانات تلقی کنند به نیروی کار تقلیل می‌دهند نیز سرکوب شده‌اند.

موقعیت انقلابی

در تونس و مصر، هم‌چون ایران ۵۷ چه چیزی می‌یابیم؟ یک دولت ضعیف خارجی شده و وابسته که واجد یک ایدئولوژی اعتبار باخته بوده، پشتیبان یک ساخت رانتی و فاسد است و پای‌گاه اجتماعی‌اش روز به روز تحلیل می‌رود و از همه اهداف اولیه‌اش خالی شده و فقط در فکر حفظ خود به هر قیمتی است. در برابر این چنین دولتی، جامعه‌ای قد برافراشته است که اهداف خودش را برگزیده است. دولتی که به این وضع رسیده است از ترس عواقب تمکین به مطالبات مردمی، هرچه بیش‌تر انعطاف‌ناپذیرتر می‌شود و خود همین انعطاف‌ناپذیری انگیزه بخش مقاومت بیش‌تر مردم است. سرسختی و انعطاف‌ناپذیری این‌گونه رژیم‌ها نه تنها به خیزش انقلابی می‌انجامد بلکه در ادامه عامل اصلی پیروزی انقلاب می‌شود. قدرت‌های خارجی یا از سر ناتوانی یا عدم علاقه، تمایلی به کمک به رژیم در حال مرگ ندارند، یا برعکس، به امید کاهش ضررهای آتی، به سوی مردم متمایل می‌شوند که خود همین چرخش به منبعی برای تقویت جنبش بدل می‌گردد. از همه مهم‌تر این‌که این رویارویی‌ها در بستری از تغییرات نوینِ فرهنگی رخ می‌دهد. تحول در دین یکی از این مهم‌ترین تحولات فرهنگی است که از ره‌گذر آن، دینِ رایج، ارزش‌هایی چون استقلال انسان، آزادی، کرامت و حقوق انسان را پذیرا می‌شود و این به نوبه خود راه را بر دو چیز باز می‌کند؛ یکی این‌که به مردم کمک می‌کند تا دیدی انتقادی به وضعیت واقعی رژیمی بنگرند که در برابر آن به مبارزه برخاسته‌اند و دیگر این‌که دورنماهایی از جامعه آینده در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد.

برخلاف ترس‌هایی که عامه مردم دین‌دار از تغییرات دینی دارند، دینِ آزادی بسیار تواناتر از مذاهب قدرت عمل می‌کند- بی‌دلیل نیست که اسلامی که در انقلاب ایران خبر از پیروزی گل بر گلوله می‌دهد، مورد حمایت توده‌ها قرار می‌گیرد در حالی که اسلام القاعده نزد اکثریت مطلق مسلمانان در سراسر جهان منفور می‌شود.

سرانجام، در همه این مبارزات و رویارویی‌ها یک لحظه بزرگ تصمیم پیش می‌آید که به قوای مسلح و نیروهای دیوانی دولت و حتا آن دسته از نیروهایی که مستقیم در سرکوب نقش داشته‌اند این فرصت را می‌دهد تا دست به انتخابی تاریخی بزنند. آن‌ها بایستی میان اراده قاطع مردمی که برای تغییر برخاسته‌اند و وفاداری خود به رژیمی در حال مرگ و انعطاف‌ناپذیر، یکی را انتخاب کنند. آن‌گاه که آن‌ها از دولت جدا می‌شوند و به مردم می‌پیوندند لحظه سقوط رژیم است.

سوال آخری که باقی می‌ماند این است که تحولات بعدی چگونه خواهد بود؟ در این‌جا یک نکته را که غالبن از سوی مخالفان نظریه انقلاب طرح می‌شود باید توضیح دهیم. در انقلاب ایران که در آغاز وجهی دمکراتیک داشت طولی نکشید که شکل دیگری از استبداد بازسازی شد. آیا چنین چیزی اجتناب‌ناپذیر است؟ منتقدان می‌گویند سرنوشت انقلاب‌ها همین است و بس. به پیامد انقلاب فرانسه، انقلاب بلشویک‌ها در روسیه (در صورتی که تسخیر دولت توسط بلشویک‌ها را یک انقلاب بدانیم نه یک کودتا)، و انقلاب ایران که به تاسیس ولایت مطلقه فقیه انجامید بنگرید. همه گواه این موضوعند.

ولی از دید من، ظهور دیکتاتوری و گسترش خشونت را نباید نتیجه طبیعی انقلاب قلمداد کرد، بلکه این رخ‌دادها پیامدهای قابل پیش‌بینی‌ای بودند که به دلیل مقاومت ساختارهای زیرین اجتماعی و رسوخ فرهنگ زورمداری و قالب‌های منجمد شده حاکم بر افکار وعمل اجتماعی روی می‌دهند. در ایران، به عنوان مثال، وقتی امکان بازسازی استبداد فراهم شد که خشونت به روش‌ها و زبان‌های مختلف از سوی رهبران جامعه تقدیس شد، و تهدیدهایی (مثل واقعه گروگان‌گیری، تحریم اقتصادی، و تجاوز عراق به ایران) ایجاد شدند تا از طریق توسل به نهادهای «انقلابی» (مانند سپاه پاسداران و بسیج) بخواهند جامعه را کنترل کنند، و بدین گونه بود که قرائت‌های قدرت‌مدارانه از دین (هم‌چون ولایت فقیه یا دیکتاتوری پرولتاریا) بر قرائت‌های آزادی‌خواهانه غلبه کردند. بنابراین بسیار اهمیت دارد که ما انقلاب را یک مرحله‌ای ندانیم و بلکه هر حرکت انقلابی را به مثابه پروسه‌ای کامل از خشونت‌زدایی و تحول‌پذیری سراسری در همه عرصه‌های زندگی سیاسی و اجتماعی درک کنیم.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به koocheh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به koocheh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته