این روزها خاور میانه تصویری متضاد و دو گانه را بازتاب میدهد. از یک طرف بهپا خواستن مردم کشورهای سوریه، بحرین، یمن، اردن و لیبی برای استیفای حقوق پایمال شده مایه مباهات است. این خیزشهای ضد استبدادی با الهام گرفتن از پیروزی نهضتهای ضد خودکامگی مصر و تونس و درس گرفتن از تجارب تاریخی مبارزات دموکراسی خواهانه در دنیا و منطقه، ندای تغییر برای رعایت کرامت انسانی، آزادی و عدالت را طنین انداز کردهاند.
مبارزات این ملتها تجلی واقعیتی خدشهناپذیر است که قرن بیست و یکم عصر زوال حکومتهای دیکتاتوری در هر شکل و قامتی است. البته استقرار دمکراسی در این منطقه فرایندی تدریجی و زمانبر خواهد بود.
از دیگر سوی، دنیا شاهد تصویر سیاه اقتدارگرایان و حکومتهای مستبدی است که برای تداوم حضورشان در قدرت از هیچ زشتی و تبهکاری فروگذار نیستند. هزاران شهروند غیرنظامی که به اعتراض مسالمتآمیز دست زده بودند کشته شدهاند. صدها نفر دیگر مفقود شدهاند. جمع زیادی در کنج زندانها با شکنجه و شرایط مشقت بار حبس دست و پنجه نرم میکنند و هزاران نفر نیز از برخوردهای خشن نیروهای حکومتی زخمی شدهاند.
بعد از لیبی که دیکتاتور آن با سواستفاده از پیوندهای قبیلهای در حال سرکوب عریان و قلع و قمع مردم معترض هست، سوریه دومین کشوری است که حکومت آن مرتبه بالایی از خشونت و قساوت را برای خاموش کردن شعله اعتراضات مسالمتآمیز بهکار گرفته است.
از روزی که دهها نوجوان خرد سال در شهر درعا قربانی خشونت نفرتانگیز نیروهای امنیتی سوری شدند تا کنون صدها شهروند غیرنظامی سوریه جان باختهاند و هزاران نفر نیز یا زخمی شدهاند و یا از سرنوشت آنها خبری نیست
از روزی که دهها نوجوان خرد سال در شهر درعا قربانی خشونت نفرتانگیز نیروهای امنیتی سوری شدند تا کنون صدها شهروند غیرنظامی سوریه جان باختهاند و هزاران نفر نیز یا زخمی شدهاند و یا از سرنوشت آنها خبری نیست. رژیم بعثی حاکم در سوریه با استفاده از روشهای پیچیده و شگردهای امنیتی و دادن قولهای پوچ و بیاساس به جامعه جهانی برای اصلاحات و تبلیغات وسیع برای آزادیهای سیاسی و اصلاحات اقتصادی در داخل کشور تاکنون توانسته است مانع شکلگیری حساسیت زیاد جامعه جهانی شود. حتا اگر انگیزه قدرتهای جهانی حفظ صلح و ثبات در منطقه باشد، بیشک چشمپوشی بر این ستمها، فرصت ایجاد صلحی پایدار در منطقه را در درازمدت از بین میبرد.
اما در این میان همکاری و پشتیبانی حکومتهای مستبد از یکدیگر واقعیتی تلخ و تاسفبار است. اسناد و مدارک انتشار یافته از سوی برخی رسانهها و فعالان حقوق بشری متعلق به کشور سوریه، حکایت از همکاری غیرمستقیم حکومت جمهوری اسلامی با دولت سوریه در سرکوب خونین و بیرحمانه معترضان دارد. این همکاری در قالب ارسال تجهیزات و سخت افزار ضدشورش چون باتوم برقی و گاز اشکآور و … ، آموزش سرکوب اعتراضات شهری و فیلترینگ اینترنت و روشهای گسیختن ارتباطات شبکههای اجتماعی انجام میشود.
ما امضا کنندگان این نامه اقدامات مداخلهآمیز حاکمیت ایران در همکاری با اقدامات ناقض حقوق بشر رژیم تمامیتخواه بشار اسد را شدیدن محکوم میکنیم و همبستگی خود را با خواستهای دموکراتیک و آزادیخواهانه مردم سوریه اعلام مینماییم. نظام جمهوری اسلامی در ادعایی بیاساس در حالی حرکت آزادیخواهانه مردم سوریه را وابسته به بیگانگان میخواند، که حتا دشمنان رسمی سوریه از جمله دولت اسراییل، خواهان تغییر حکومت خودکامه بشار اسد نیستند.
همراهی با گسترش خشونت و برخوردهای آزادی ستیزانه در سوریه ضمن اینکه با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول جهان شمول «زیست انسانی» در تعارض است با منافع ملی ایران نیز سازگار نیست.
به باور ما هر نوع مداخله خارجی که بخواهد در فرایند تحقق مطالبات مردمی که به ناچار در نبود فضای باز سیاسی و ساز کارهای حل و فصل منازعات به خیابانها آمدهاند، ایجاد اختلال بکند مطرود و در خور نکوهش است.
حضور نظامی عربستان سعودی در بحرین و حمایت این کشور از سرکوب خونین اعتراضات مسالمتآمیز مردم بحرین و مراودات خاص جمهوری اسلامی ایران با حکومت سرکوبگر سوریه دو نمونه متفاوت اقدامهای منفی خارجی است که حقوق انسانی و بنیادی شهروندان را بازیچه مقاصد و اهداف سلطهجویانه حکومتها کردهاند.
از این رو تنها و تنها خواست ملل منطقه بدون دخالت مخرب نیروهای خارجی باید تعیینکننده آینده این کشورها باشد.
تلاشهای ویژه جمهوری اسلامی در هدایت مسیر تغییرات در کشورهای عربی به سمت «بنیادگرایی اسلامی» با دنباله روی از دستورات رهبری جمهوری اسلامی تحت عنوان مغشوش «بیداری اسلامی» بیراههای است که میکوشد به جای آلترناتیو «خاور میانه دموکراتیک» در برابر خاورمیانه متشکل از انواع و اقسام گوناگون نظامهای سیاسی غیردموکراتیک اعم از تئوکراتیک، پادشاهی، نظامی و تمامیتخواه، استبداد مذهبی و قدرتطلبی در پوشش دینسالاری را گسترش دهد.
از این رو شایسته است تا جامعه جهانی با اجتناب از استانداردهای دوگانه و رفتار تبعیضآمیز با استفاده از قوانین و ظرفیتهای بینالمللی به راهکارهایی بیندیشد تا خشونتهای دولتی علیه مردم معترض بیسلاح هر چه سریعتر متوقف شود. این امر نیازمند مشروعیتزدایی از هر حکومتی است که برای جلوگیری از اعتراضات بیخشونت متوسل به شلیک گلوله و ریختن خون افراد بیگناه میگردد.
در این راستا دولتهای معتقد به دموکراسی و حقوق بشر دنیا فارغ از منافع اقتصادی و سیاسی کوتاهمدت خود باید به حمایت از حرکتهای دموکراسیخواهانه در منطقه به شکل اصولی بپردازند
در این راستا دولتهای معتقد به دموکراسی و حقوق بشر دنیا فارغ از منافع اقتصادی و سیاسی کوتاهمدت خود باید به حمایت از حرکتهای دموکراسیخواهانه در منطقه به شکل اصولی بپردازند.
نیروهای مدافع دموکراسی تکثرگرا و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایران اشتراکات زیادی با مردم سوریه دارند چرا که هر دو تحت ظلم و ستم حکومتهایی هستند که روابط نزدیک با هم داشته و پیوندی استراتژیک با یکدیگر برقرار کردهاند. گذار موفقیتآمیز به دموکراسی در ایران و سوریه میتواند پایدارترین و سازندهترین روابط را بین دو ملت برقرار کند.
ما معتقدیم تجربه منفی جمهوری اسلامی در ایران پس از انقلاب و مسیری که کشور های پیشرفته در دهههای اخیر پیمودهاند ضرورت توجه به دمکراسی و پرهیز از حکومت ایدئولوژیک را گوشزد میسازد. حکومت دموکراتیک بهطور نسبی قابلیت بیشتری برای پیشرفت کشورها، برابری فرصتها، رعایت کرامت انسانی و توسعه صلح و آزادی را دارد.
در پایان با محکومیت مجدد حمایت حکومت ایران از سرکوب اعتراضات مسالمتآمیز مردم سوریه اعلام میکنیم که این اقدامات نا موجه هیچ ارتباطی با مردم ایران ندارد. مردم ایران به عنوان ملتی که قدیمیترین تلاش برای شکلگیری دمکراسی در منطقه را در کارنامه خود دارد، از تحقق آزادی و دمکراسی در هر کدام از کشورهای منطقه استقبال مینماید.
اسامی امضاکنندگان:
رامین احمدی، اردوان ارشاد، هوشنگ اسدی، صادق اسکندری، مرتضی اصلاحچی، امیرحسین اعتمادی، بیژن افتخاری، علی افشاری، جواد امان، نوشابه امیری، مهدی امینی، فرشید آذرنیوش، رحیم باجغلی، احمد باطبی، حسین باقرزاده، فرزانه بذرپور، مهران براتی، مهرزاد بروجردی، رویا برومند، آرشبهمنی، صدیقه بیگدلی، امیر بیگلری، حمید پرچم، رضا پیرزاده، نیره توحیدی، مهدی جامی، رضا جعفریان، پویا جهاندار، آرام حسامی، ستاره حسنپور، بیژن حکمت، عباس حکیم زاده ، مصطفی خسروی، فریبا داوودی مهاجر، نیما راشدان، احمد رافت، محمدرضا رحیمیراد، سهراب رزاقی، امیررشیدی، رحیم رشیدی، علیرضا رییسی، محسن سازگارا، تارا سپهریفر، منصور سحرخیز، نسیم سرابندی، حسن سربخشیان، سلمان سیما، رحیم شامبیاتی، صادق شجاعی، محمدرضا شکوهیفرد، محمد صادقی، کوروش صحتی، احمد صدری، محمود صدری، سیاوش صفوی، اسفندیار طبری، حمیدرضا ظریفینیا، شهره عاصمی، غلام عباسی، مزدک عبدیپور، اکبر عطری، فرزانه عظیمی، کاظم علمداری، حسین علوی، طیبه علیرضایی، فرزادعنایتی، منصور فرهنگ، ناصح فریدی، فیروزه فولادی، سعید قاسمینژاد، حسین قاضیان، هادی قائمی، مسعود قریشی، امیرحسین گنجبخش، پویان مجدآبادی، مجید محمدی، فرشاد محمدی، پویان محمودیان، پرویز مختاری، مهرداد مشایخی، نریمان مصطفوی، مجید مصطفوی، مریم معمارصادقی، امیر معماریان، پیمان ملاز، مرتضی ملکمحمدی، علی مهتدی، علیاکبر مهدی، بهناز مهرانی، سراجالدین میردامادی، یاسر میردامادی، امیر حسین میرابیان، حسن نایبهاشم، بورگان نظامینرجآباد، علی نظری، رسول نفیسی، شروین نکویی، مهدی نوربخش، محمدرضا نیکفر، رحیم همتی، مجتبی واحدی، فرزین وحدت، پروانه وحیدمنش، سجاد ویسمرادی، رضا یونسی.
خبر / رادیو کوچه
پنج روز پس از کشته شدن اسامه بنلادن رهبر گروه القاعده، این تشکیلات ضمن تاکید بر اینکه «خون اسامه بنلادن و همراهان او هدر نخواهد رفت»، کشته شدن رهبر القاعده را تایید کرد و وعده داد از آمریکا و متحدانش انتقام خواهد گرفت.
به گزارش العربیه، روز جمعه شبکه القاعده با انتشار بیانهای در شبکه اینترنت کشته شدن اسامه بنلادن توسط آمریکا را تایید کرده است.
در این بیانیه آمده است که «یک نوار صوتی از بنلادن را که یک هفته پیش از کشته شدن وی ضبط شده بود» پخش خواهد کرد.
تشکیلات القاعده همچنین اعلام کرد «شیخ بنلادن (که رحمت خدا براو باد) تمایل داشت پیش از مرگ خود در شادی پیروزی انقلابهای امت اسلامی علیه ظلم شرکت کند و به همین منظور یک هفته قبل از مرگ خود پیامی برای امت اسلامی فرستاد.»
در بیانه القاعده همچنین آمده است «نفرین خون بنلادن، آمریکا و مزدورانش را در داخل و خارج سرزمینهایشان دنبال خواهد کرد و به زودی شادی آنها تبدیل به اندوه شده، خونها و اشکهایشان درهم خواهد آمیخت.»
تشکیلات القاعده در بیانه خود افزود «ما اعضای القاعده با خداوند پاک و منزه پیمان بستهایم و از او یاری و حمایت میطلبیم تا ما را در راه جهاد، راهی که رهبران ما و در راس آنها اسامه بنلادن گام نهادند ثابت قدم گرداند.»
القاعده خطاب به مردم پاکستان اعلام کرد «ما از ملت مسلمان پاکستان که شیخ اسامه بنلادن در سرزمین آنها کشته شد میخواهیم، این لکه ننگ را از دامن خود زدوده و علیه خائنان و دزدانی که همه ارزشها را به دشمنان امت فروختهاند قیام کنند و کشور مسلمان پاکستان را از وجود آمریکاییهای نجس که فساد را در سرزمین مسلمانان رواج میدهند، پاک کنند.»
بیشتر بخوانید:
«احتمال ارتباط سپاه پاسداران و القاعده»
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
اگر به سخنان «احمد خاتمی» اعتماد کنیم، او را باید یکی از افرادی دانست که اصطلاح ذوب در ولایت در موردش صادق است، او مانند رهبر در تمامی مصاحبهها و نماز جمعههایی که امامت آن را بر عهده دارد از دو موضوع حتمن استفاده میکند: دشمن خارجی و فتنه و فتنهگرانی که آنها را ناکثین، قاسطین و مارقین میداند، البته این دو سوژه در راستای حمایت بسیار غلیظ از ولایت فقیه صورت میگیرد.
او هربار تاکید میکند که بدون داشتن آقای «خامنهای» که مورد عشق بیپایان مردم قرار دارد، هیچ نقطه روشنی برای ایران قابل تصور نیست و هرچه هست، از اوست، او آنچنان نسبت به رهبر ارادت دارد که حتا وقتی میخواهد به احمدینژاد که مورد حمایتش قرار داشته تذکر بدهد، در یک سخنرانی کوتاه بیش از 10 بار جملات تکراری حمایتی میگوید:
«تمام موفقیتهای کشور سیاسی و دیگر موفقیتها همه مدیون حضور ولایت فقیه در کشور است… کدام قدرت جلوی آنها ایستاده است؟ کدام تدبیر از حمله به ایران جلوگیری کرده است؟ معلوم است که تدبیر مقام معظم رهبری آیتاله خامنهای بوده است…حتی در طرح هدفمندی یارانهها اگر حمایتهای رهبری نبود و اگر پیگیریهای مداوم ایشان نبود حتمن این طرح ارزشمند به بار نمینشست… همه موفقیتها در این کشور بدون تردید مرهون و مدیون ولایت فقیه است… اینگونه هم نیست که رهبری از دور دستی بر آتش داشته باشد…بلکه تمام انقلاب ما مدیون رهبری و ولایت فقیه است… مشروعیت کل نظام به ولایت فقیه است و سه قوه وقتی مشروعیت دارند که امضای رهبری پای آنها باشد و هیچ قوهای بدون امضای رهبری اعتبار ندارد، بنابراین اطاعت از ولایت فقیه بر مسوولان کشور بدون تردید واجب شرعی و قانونی است… مسئولان کشور باید بدانند که حمایت مردمی از هر مسوول و از هر شخصی بیحساب و کتاب نیست و شاخص حمایت مردم مسئله ولایت فقیه است…مردم نگاه میکنند و هر مسوولی که به گفتمان ولایت نزدیکتر باشد او را حمایت میکنند و محبوبتر است. .. گفتمان عدالت و مبارزه با فساد تنها گفتمان رهبری است، بنابراین این مسئله نباید مورد غفلت مسوولان قرار گیرد و باید آگاه باشند که حمایت مردم مطلق نیست و این حمایت مردمی مشروع است و تا زمانی ادامه دارد که اطاعت از رهبری وجود داشته باشد.»
او پس از روز عاشورا در سال 88 نگرانی شدیدش، اتفاقات مورد ادعای دیگر مسوولان، که مدعی هتک حرمت به ائمه، قرآن و شادی در روز عزا بودند، نبود، بلکه نگران شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه بود و گفت: «شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه، یعنی مرگ بر نظام اسلامی، همچنین نفس ایجاد اغتشاش در روزی که مردم داغدار اباعبداله الحسین هستند، جنایتی مضاعف بود، حال سوال این است که اینک در برابر این اقدامات چه باید کرد؟»
او حتا به دیگر عاشقان ولایت نیز در مورد وقاداری نصیحت کرده و خود را در این راه مقدم میشمرد: «مداحان باید فتنهگرانی که در طول 17 ماه شمشیر بر علیه جبهه ولایی کشیدند را تبیین کنند و حمایت جدی و دعا برای رهبری از وظایف مداحان است. ..امروز تشیع و عزت همه مسلمانان و شیعیان به این رهبر وابسته است، عزت او عزت اسلام و عزت اهلبیت است، حجت بین ما و بین رب ما در عصر غیبت ولیفقیه است لذا باید شکرگزار این نعمت الهی بود.»
او پس از روز عاشورا در سال 88 نگرانی شدیدش، اتفاقات مورد ادعای دیگر مسوولان، که مدعی هتک حرمت به ائمه، قرآن و شادی در روز عزا بودند، نبود، بلکه نگران شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه بود و گفت: «شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه، یعنی مرگ بر نظام اسلامی، همچنین نفس ایجاد اغتشاش در روزی که مردم داغدار اباعبداله الحسین هستند، جنایتی مضاعف بود، حال سوال این است که اینک در برابر این اقدامات چه باید کرد؟»
او که معتقد است: « ولایت فقیه ستون فقرات عزت و عظمت این کشور است. کیست که نداند اصل این انقلاب با هدایتها و تدبیر یک ولی فقیه به سامان رسید و بعد از پیروزی انقلاب هم چه قدرتی توانست اینچنین زیبا جنگ تحمیلی هشت ساله را مدیریت کند.» دین خود به رهبر را به بهترین شیوه تاکنون پاسخ داده است، زیرا که با وجود نداشتن کوچکترین رزومه مشخص سیاسی و فعالیت مفید اکنون تنها با اشاره رهبر دارای وجاهت سیاسی گشته که علیرغم نداشتن منسبی برای مراودات با دول خارجی سفیر دولت انگلیس او را وسیلهای برای نزدیکی به ارکان قدرت دانسته و جواز حضور میخواهد که البته مورد موافقت نیز قرار نمیگیرد: «با توجه به پرونده سیاه دولت انگلیس در عرصه خیانت به اسلام و توطئهگری مداوم این دولت علیه مسلمانان و نیز شیطنت پیوسته علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بهویژه در فتنه سال 88، به وزارت محترم امور خارجه اطلاع دهید که اینجانب اجازه ملاقات به سفیر انگلیس نمیدهم.»
آقای خاتمی با وجودی که مرجع تقلید نیست، اما آداب سخن گفتن روحانیون را رعایت نمیکند و از کلماتی مدد میجوید که بار سنگینی را برای متدینین ایجاد میکند و میگوید: این تصور که گفته میشود «پزشک محرم است»، صحت ندارد و پزشکان، محرم بیماران نیستند. وی همچنین در روز 10 تیر 88 او گفت: «اگر کسی بگوید در انتخابات ایران تقلب گسترده شده است دروغ گفته و مرتکب گناه شده است.»
او میتواند مانند دیگر محافظهکاران با اطمینان و بدبینی افراطی رقبا را دستنشانده بداند: «جای ابهامی باقی نمانده است که جریان اعتشاش، جریانی کاملن آمریکایی و انگلیسی است و این اغتشاشات از مرکزی حمایت میشود که متاسفانه از آغاز انقلاب تا کنون در حال توطئه بوده، پس جا دارد مقامات اطلاعاتی و امنیتی این مرکز را شناسایی کنند… از شواهد و قرائن به خوبی پیداست در پشت صحنه هدایت اغتشاشات، دست سرویسهای جاسوسی انگلیس و آمریکا وجود دارد.»
و در جای دیگری میگوید: «وقتی در کشور ما وزیر محترم اطلاعات خبری را نقل میکنند و میگویند در یکی دو ماهه اخیر از برخی ستادها بیش از صد بار با برخی سفارتخانههای بیگانگان از جمله انگلیس تماس گرفته شده است انسان این غصه را کجا ببرد، انگلیسی که پیر خرفت استعمار است و ملت ما جز خیانت، مکر و حیله از آن نمیشناسد… برخی از وابستگان این گروههای سیاسی قبل از انتخابات خودشان گفتند که با آمریکا تماس گرفتند که بگذارند دولتی که بعد از احمدینژاد سر کار میآید با آنان ارتباط برقرار کند. حال من میگویم که مگر ارتباط با آمریکا تحفه است؟ بیچارهها به مردم فکر کنید شما که میخواهید با رادیو آمریکا و بیبیسی ارتباط برقرار کنید بیچارهاید، آمریکا فقط منافع خودش را میخواهد.»
لازم به یادآوریست که او یکی از کسانیست که بسیار نگران تنبیه رهبران سبز بود، زیرا بهصورت کلی انسان خشونتطلبی است، تا آنجا که برای حل مسئلهای مانند حجاب هم سبکی خاص خود دارد: «هیچ یک از مسوولان به فکر حلکردن و پیدا کردن راه حل برای این مشکل نبوده و بهنظر میرسد دیگر با کار فرهنگی نمیتوان جلوی بدحجابی در جامعه را گرفت و فکر میکنم برای حل این مسئله باید خونهای پاکی ریخته شود تا این معضل از جامعه ما ریشه کن شود. وی تاکید کرد: «با رویکرد آرام و آهسته و به اصطلاح کار فرهنگی دیگر نمیتوان این موضوع را حل کرد.»
او که از سوی اتحادیه اروپا مورد تحریم قرار گرفته، میگوید: «یکی از آن 80 نفر این طلبه ناچیز هستم که باید بگویم بنده بهعنوان کمترین خدمتگذار و همراه این مردم میبالم که مورد نفرت و بغض استکبار باشم، این هفتادمین خطبه است که بعد از هر خطبه رسانههای استکباری با فحاشیهای زیاد بنده را روحانی تندروی ایرانی میخوانند که میگویم اگر تندروی حرکت در مسیر اسلام و ولایت است من به این تندروی افتخار میکنم.»
با این اوصاف باید گفت، آقای خاتمی را نباید بهعنوان یک شخصیت مستقل سیاسی جدی گرفت، او تنها یک نماد است، نمادی از چاپلوسی مداوم کسانی که حیات سیاسی و اجتماعیشان تنها در گرو ادامه مجیزگوییهای بیتفکرشان است.
دکتر آویده مطمئنفر/ رادیو کوچه
avideh@koochehmail.com
سرطان ریه معمولن در اواسط پنجاه یا شصتسالگی شروع میشود و مصرف سیگار مسوول ۸۰ تا ۹۰ درصد از موارد سرطان ریه است. این سرطان بهخصوص تهدیدکننده است چرا که میتواند آسانتر از انواع دیگر سرطانها به بقیه بدن گسترش یابد. در واقع، تمام خون بدن از ریهها رد میشود و ریهها در تماس نزدیک با رگهای خونی و لنفاوی هستند. سرطان ریه بهدلیل دیر تشخیص دادهشدن حتا بیشتر نگرانکننده است. این سرطان در کانادا علت اصلی مرگ، در بین سرطانها در هر دو مردان و زنان است. به گزارش انجمن سرطان کانادا، ۲۴ هزار و۱۰۰ نفر در سال ۲۰۱۰ در کانادا جان خود را به این سرطان باختند. با این حال، شیوع این سرطان میتواند به طور موثر با ترک سیگار کمتر شود.
مصرف سیگار، قرار گرفتن در معرض دود سیگار، قرار گرفتن در معرض ذرات سرطانزا در هوا ناشی از آزبست، آرسنیک، گاز رادون، مونواکسید کربن، و غیره علل اصلی سرطان ریه بهشمار میروند. دو نوع سرطان ریه وجود دارد که بهطریق متفاوت در بدن رشد و گسترش مییابد. سرطان ریه با سلولهای کوچک، خطرناکترین فرم سرطان ریه است و حدود ۲۰ درصد از سرطانهای ریه را در بر میگیرد. هنگام تشخیص این سرطان ریه، خطر اینکه این سرطان در نقاط دیگر بدن پراکنده شده باشد بالا است. این نوع سرطان بهسرعت رشد میکند و اغلب غیرقابل جراحی است. شیمی درمانی و پرتودرمانی تنها درمان قابل استفاده در این مورد است. سرطان ریه با سلولهای غیرکوچک که نشاندهنده حدود ۸۰ درصد از موارد سرطان ریه است، آسانتر شناسایی و درمان میشوند. این نوع سرطان ریه آهسته تررشد میکند و شامل سه زیر گروه آدنوکارسینوم، کارسینوم اپیدرمویید و کارسینوم با سلولهای بزرگ تمایز نیافته است.
سرطان ریه و سرطان لوزالمعده یکی از کشندهترین سرطانها هستند. میزان بقای افراد مبتلا به این سرطان، پنجسال پس از تشخیص۱۷ درصد در زنان و ۱۴ درصد برای مردان است. حتا اگر درمان پاسخ خوبی در ابتدا داشته باشد، عود بیماری در سالها و یا ماههای آینده بسیار شایع است. «برونشیت» یا «پنومونی» از عوارض احتمالی سرطان ریه به حساب میآیند چرا که این سرطان معمولن از آزادی راههای تنفسی جلوگیری میکند و باعث ایجاد یک منطقه مستعد برای پرورش عفونتهای دستگاه تنفسی میشود.
سرطان ریه و سرطان لوزالمعده یکی از کشندهترین سرطانها هستند. میزان بقای افراد مبتلا به این سرطان، پنجسال پس از تشخیص۱۷ درصد در زنان و ۱۴ درصد برای مردان است
همانطور که در برنامههای قبلی کوچه سلامتی اشاره کرده بودم، سرطان میتواند به دیگر قسمتهای بدن توسط متاستاز گسترش پیدا کند. در مورد سرطان ریه بهطور کلی، متاستاز به بخشهای دیگر ریهها و سپس به استخوانها، مغز و یا کبد خواهد رفت. این متاستاز بیش تر در موارد سرطان ریه با سلولهای کوچک اتفاق میافتد.
سرطان ریه گاهی اوقات هیچ علامت قابل تشخیصی را به همراه ندارد. ولی بهطور کل نشانههای آن سرفه، مخصوصن سرفه کسانی که سیگار میکشند که بدتر شده باشد، درد در قفسه سینه بهطور ثابت و تشدید آن هنگام سرفه یا تنفس عمیق، تنگینفس، خس خس سینه، وجود خون در مخاط، گرفتگی صدا بهمدت بیش از سه تا چهار هفته، برونشیت یا پنومونی تکراری، از دستدادن وزن و اشتها، خستگی مزمن، سردرد و استخوان درد هستند. البته مانند همیشه بهخاطر داشته باشید که مشکلات سلامتی دیگر نیز میتواند این علایم را ایجاد کند و فقط آزمایشهای پزشکی کامل میتواند سرطان ریه را تایید کند.
سیگار و سیگارکشیدن، در سرطان ریه بدون شک، مهمترین عامل خطر است. افراد سیگاری ۱۰ تا ۲۵ برابر بیشتر احتمال ابتلا به سرطان ریه را دارند. خطر به سنی که سیگارکشیدن در آن شروع شده و تعداد سالها و تعداد سیگاری که در روز مصرف میشود بستگی دارد. اگرچه چندین سال لازم است تا سرطان ریه خود را نشان دهد، ولی تغییرات فیزیولوژیک در بافت ریه از مدتها قبل قابل مشاهده هستند. زنانی که سیگار میکشند، بهدلایلی که هنوز نامعلوم هستند خطر بالاتری برای ابتلا به سرطان ریه نسبت به مردان دارند. اغلب مردم به این باورند که سیگارهای سبک تر، خطر ابتلا به سرطان را کاهش میدهد، ولی به گفته کارشناسان در کلینیک مایو در ایالات متحده، واقعیت این است که اکثریت مردم بدون اینکه خود متوجه باشند دود این نوع سیگار را بهمنظور جذب نیکوتین بیشتر عمیقتر استنشاق میکنند.
عوامل ژنتیک ممکن است توضیح دهد چرا برخی از افرادی که خیلی سیگار میکشند به سرطان ریه مبتلا نمیشوند در حالی که برخی از افرادی که مقدار کمی سیگار مصرف کردهاند به این بیماری مبتلا میشوند و این مهم است که بدانیم که گاهی سرطان ریه بدون هیچگونه عامل خطر توسعه مییابد ولی بهطور کلی اجتناب از عوامل خطر، ریسک ابتلا به سرطان ریه را کاهش میدهد. در حال، قرار داشتن در معرض دود سیگار، اصلیترین عامل خطر سرطان ریه برای افراد غیر سیگاری است. مطالعه همسران افراد سیگاری این را ثابت کرده است. مواد سرطان زا ممکن است جهشهای ژنتیکی بهوجود آورد که باعث سرطان میشوند. افرادی که در محیط کار خود در معرض تماس مکرر با مواد سرطان زا مانند معدن پنبه نسوز، گاز رادون، کروم، اورانیوم و یا کورههای بخار گاز هستند و یا مواد شیمیایی یا مواد معدنی مانند آرسنیک، بریلیوم، کلرید وینیل، کرومات نیکل، محصولات زغال سنگ، گاز خردل، بنزین، گازوییل، دود، گرد و غبار، تالک را استنشاق میکنند در معرض خطر بزرگتری برای ابتلا به سرطان ریه قرار دارند.
سرطان ریه از سرطانهایی است که در آن شانس بهبود بسیار پایین است. ولی اگر یک بیماری وجود دارد که برای آن ضربالمثل « پیش گیری به تر از درمان است» صدق میکند، قطعن سرطان ریه است. و بهترین راه برای جلوگیری از سرطان ریه جلوگیری از سیگار کشیدن است. همه میدانند که ترک سیگار آسان نیست، اما قابل انجام است و بایدانگیزهای باشد برای خود و نه دیگران. من شخصن فکر میکنم که عوامل روانی وابستگی به سیگار اگر نه به همان اندازه، حتا مهمتر از وابستگی فیزیولوژیک به سیگار هستند. افراد سیگاری باید اول سعی کنند بفهمند سیگار کشیدن کمبود چه نیازی را پر میکند، و سپس سعی کنند راه دیگری برای پر کردن این نیازها پیدا کنند. مصرف هم واره میوهها و سبزیجات سرشار از بتاکاروتن مانند سیبزمینی شیرین، کدو تنبل، هویج، اسفناج و دیگر سبزیجات با رنگ سبز تیره خطر ابتلا به سرطان ریه را کاهش میدهد و ویتامین هایB6، B9و B12 یک اثر محافظتی در برابر سرطان ریه دارند.
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
خیلی از آدمها هستند که با برخی از رفتارها و ویژگیها به دنیا میآیند و بزرگ میشوند و شرایط پیرامونیشان تغییری در این خصوصیات ایجاد نمیکند. مهم نیست که مشهور شوند یا گمنام بمانند، فقیر باشند یا ثروتمند، موفق یا ناکام، آنها همان که بودند میمانند. «یعقوبعلیشورورزی» کشتیگیر و پهلوان بهنام نیشابوری نمونهی خوبی از همین انسانهاست. او مهربان و متواضع و خاکی بود و بر همین مرام ماند تا چشم از جهان فروبست. «شورورزی» در روستایی به همین نام در نزدیکی شهر «نیشابور» در سال 1302 و در خانوادهای کشاورز و زحمتکش به دنیا آمد. برادر کوچکی که از برادران بزرگترش درشتتر و قویپنجهتر بود.
«یعقوبعلی» ورزش را با کشتی سنتی «چوخه» از روستایش آغاز کرد و در نوجوانی کسی هماورد او نبود. وقتی برای سربازی به تهران رفت، فرصتی برایش فراهم شد که کشتی را بهصورت حرفهای بیاموزد، دنبال کند و نبوغ ذاتیش را آشکار نماید. او خود از آن زمان چنین میگوید: «روز اول که من و چند نفر از هم ولایتیهایم به پادگان «عشرتآباد» تهران اعزام شدیم، هیچ لباسی اندازهی من پیدا نشد. بالاخره بزرگترین لباس را به زور پوشیدم و بهدلیل اینکه لباسم مناسب نبود مرا در آخر صف جای دادند. آن زمان فرمانده پادگان، تیمسار «مزینی» از دیدن من و لباسهایم بهشدت ناراحت شد و به فرمانده گروهان ما گفت چرا این سرباز این شکلی است؟ و دستور داد تا برای من کفش و لباس اختصاصی دوختند.
تیمسار وقتی مرا در لباس و کفش جدید دید، گفت: «حالا شدی آدم درست و حسابی.» مشکل دیگری که پس از چند روز خدمت برایم ایجاد شد مسئلهی غذا بود. غذایی که به من میدادند برایم کافی نبود. این بود که بنا به توصیه و راهنمایی دوستانم، تقاضای دو جیرهی غذا کردم که این جریان هم با فراز و نشیبهای آن زمان و مقررات خشک ارتش مواجه شد. پس از چند روز تیمسار «عمیدی»، رییس بهداری ارتش، مرا احضار کرد و پس از بحث و گفتوگو بالاخره دستور داد جیرهی غذایی مرا دو برابر کردند.
این خبر به گوش جناب سروان «یحیایی»، فرماندهی گروهان ورزشی لشکر ۲، رسیده بود. یادش بخیر، یک روز ما در میدان سرگرم تمرین بودیم که دیدم یک افسر خوشتیپ و رشید بهطرف من میآید. به من که رسید از یقهام گرفت و تکان داد. اما من اصلن تکان نخوردم. گفت: «شما کشتیگیر هستید؟» گفتم: «بله.» گفت: «کشتی خوردنی است یا پوشیدنی؟» گفتم: «نه خوردنی و نه پوشیدنی، کشتی زور است و اله و اکبر.» خندید و گفت: «با من بگیر.» ما که آن زمان جرات نمیکردیم به یک افسر دست بزنیم. به هر حال من توسط ایشان به گروهان ورزشی لشکر ۲ منتقل شدم و از همان موقع کشتی روی تشک را شروع کردم.»
استعداد ذاتی و قدرت فراوان او باعث رشد سریع او در رشتهی کشتی شد، ابتدا فقط با سهماه تمرین در مسابقات کشتیآزاد و فرنگی ارتش مقاماول را بهدست آورد و سپس در مسابقات قهرمانیتهران به مقام قهرمانی رسید.
«یعقوبعلیشورورزی» در ۲۰ سالگی ۹۷ کیلوگرم وزن داشت و در ردهی سنگین وزن کشتی میگرفت. در همین زمان پس از کشتی با پهلوان «میرقوامی» که بازوبند پهلوانی داشت، آوازهی شوروزی به گوش «رضاشاه» رسیده بود و او را احضار کرده و از او پرسیده بود: «بچهی کجا هستی؟» گفت: «خراسان.» شاه گفته بود: «به این سرباز رسیدگی کنید که آیندهی خوبی دارد، بدنش همه عضله است.» سرانجام پهلوان «یعقوبعلیشورورزی» در سال ۱۳۲۶، قهرمان کشور شد و به پاس این موفقیت و بنا به نیتی که داشت، صبح روز بعد از قهرمانی، پای پیاده به زیارت «شاهعبدالعظیم» رفت.
فعالیتهای او در زمینهی کشتی قهرمانی حدود سال ۱۳۳۲ به اوج رسید، در همین سال بود که در یکی از اردوهای تیمملی با جهانپهلوان «تختی» آشنا شد و در طول تمرینات اردوهای تیمملی «غلامرضاتختی» یار تمرینی او بود، از این گذر رابطهی دوستی بین این دو پهلوان شکل گرفت و خاطرات و روزهایی را برای آنها رقم زد. «خاطرات زیادی با مرحوم «تختی» دارم. او بیشتر اوقات با من تمرین میکرد.
وزن من خیلی بیشتر از او بود، ما معمولن پس از تمرین دوش میگرفتیم و برای تفریح و تنفس بیرون میرفتیم. «تختی» با ما نمیآمد و میگفت من خستهام. واقعا نمیفهمیدم که چرا خسته است؟ تا اینکه در یکی از مسابقات در تهران با «احمداف» قهرمان بلغاری کشتی گرفتم. وزنش خیلی از من بیشتر بود. در پایان وقتی که از پله ها پایین میآمدم، زانوهایم تا خورد و من نقش زمین شدم. البته نتیجه مسابقه مساوی شده بود. وقتی کم کمک حالم جا آمد، مرحوم «تختی» گفت: آقای «شورورزی» چهطوری؟ گفتم: آقای «تختی» مثل اینکه تانک از روی بدنم رد شده، تمام بدنم درد میکند. حالا میفهمم که شما چرا از تمرین با من خسته میشوید. او لبخندی زد و چیزی نگفت.»
فعالیتهای حرفهای پهلوان «شورورزی» از سال ۱۳۳۲ شروع شده بود و بهمدت شانزده سال بهطور مرتب مقاماول کشتیآزاد و فرنگی کشور را از آن خود ساخت و هرگز پشت او به خاک نرسید. «شورورزی» در مسابقاتجهانیتهران در سال ۱۹۵۹ در سنگینوزن از اعضای تیمملی بود و عنوان پنجم را کسب کرد، در سال ۱۹۶۰ بههمراه تیم ملی ایران در المپیک رم شرکت کرد و به مقام ششم رسید. وی بارها همراه با تیمملیایران جهت انجام مسابقه کشتی دوستانه به کشورهای ترکیه، بلغارستان و روسیه اعزام شد.
در سال ۱۳۴۰ در یک رقابت کشتی، واقعهای روی داد که محبوبیت «شورورزی» را دو چندان کرد. «جریان از این قرار بود که «صدیقزاده» پس از شکست از من با سر بهصورتم زد به طوری که دهانم پر از خون شد. پس از زدن بخیه و پانسمان، فوری به روی تشک برگشتم. جلو رفتم تا صورت حریف شکست خورده را ببوسم، بار دیگر سیلی محکمی به گوش من زد، آن موقع رو به جمعیت کردم و گفتم: «ای مردم شما خود قضاوت کنید.» مردم هیجانزده از جا بلند شدند و به ضارب من حمله کردند، ماموران امنیتی «صدیقزاده» را از پنجره به بیرون فراری دادند، در همین مسابقه بود که بنا به خواستهی مردم و رای داورانکمیتهالمپیک، کاپ اخلاق به من داده شد و ایشان برای همیشه از کشتی محروم گشت.» یلنیشابور در سال ۱۳۴۰ یعنی هنگامی که حدود ۳۸ سال سن و سه فرزند داشت، علاوه بر کسب جام اخلاق، بازوبند پهلوانی کشور را نیز به مجموعه افتخارات خود افزود. اما از آنجا که در سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ کسی حاضر به انجام مسابقه کشتیپهلوانی با «شورورزی» نشد طبق رسوم کشتیپهلوانی، بازوبند برای همیشه نزد او باقی ماند.
پهلوان «شورورزی» تا آخرین لحظه زندگی خود چه در کشتی و چه در ورزشهای باستانی و کشتی پهلوانی در جایگاههای مختلف با اشتیاق فراوان و تا حد توان به جوانان و ورزشکاران خدمت کرد و سرانجام در سال 1378 چشم از جهان فروبست. از آنجایی که این ورزشکار به ادبیات و سرودن شعر نیز علاقهمند بود، بنا بر وصیتاش او را در کنار مقبرهی «عطارنیشابوری» به خاک سپردند.
مهشب تاجیک / رادیو کوچه
نام «رومن پولانسکی» بهعنوان یکی از جنجالبرانگیزترین فیلمسازان معاصر سینما شناخته شده است، و مسایل خانوادگی و خصوصی او همیشه همراه با فیلمهایش در صدر خبرها بوده است. پولانسکی با کارگردانی بسیار از فیلمهای معروف سینما و همچنین با معرفی خود بهعنوان یک استعداد ناب در «محلهی چینیها» همیشه بسیاری را مرعوب خود کرده است. او دارای استعدادی شگرف در تولید فیلمهایی با حالت اضطرابآور و فضای تعلیق است، و همچنن مشخصهی بارز فیلمهای او از رویدادها و شرایط به ظاهر روزمره و سپس به نمایش گذاشتن خباثتهای آن است. و چنان اینکار را با مهارت و استادی انجام میدهد که به راحتی از عهدهی هر کس بر نمیآید که چنین شرایطی را برای مخاطب چنین باور پذیر کند.
کارگردان بزرگ لهستانی پس از گذراندن دورانی پر از مشقت در اردوگاههای کار اجباری پس از جنگ جهانی دوم بهدنبال سینما که عشق بزرگ زندگیش بود رفت، او ابتدا کار خود را در یک برنامهی رادیویی شروع کرد، و سپس توانست چند نقش اصلی در تاتر را از آن خود کند. پس از آن به کمک «آندریوایدا» فیلمساز نامدار کشورش در مدرسهی سینمایی «لودز» پذیرفته شد، در همانجا بود که استعداد رومن پولانسکی جوان با ساخت فیلم «دو مرد و یک جالباسی» آشکار شد.
اولین اثر قابل توجه او فیلمی بهنام «چاقو در آب» بود که در سال 1962 به نمایش درآمد و او را نامزد بهترین فیلم خارجی اسکار کرد. او سپس با «شارون تیت» هنرپیشه ازدواج کرد که مدت کوتاهی بعد از ازدواج او به قتل رسید. پولانسکی پولانسکی در سال 1972 به ایتالیا رفت و فیلم «چی» را با شرکت «مارچلو ماسترویانی» ساخت که کمدی گستاخانهای دربارهی آشنایی یک دختر جوان معصوم با یک میلیونر غیرعادی است. او سپس فیلم سیاه «مستاجر» را در سال 1976 در پاریس کارگردانی کرد. این فیلم آخرین فیلم از تریلوژی «آپارتمان» بود. در 1974 دوباره به هالیوود برگشت و شاهکار نوآر خود یعنی «محله چینیها» را با همکاری «رابرت تاون» نویسنده و «جک نیکلسون» بازیگر خلق کرد.
محله چینیها فیلمی بود به سبک آثار دو نویسنده معروف داستانهای کاراگاهی، جنایی یعنی، «دشیل همت» و «ریموند چندلر». جک نیکلسون در این فیلم با بازی فوقالعاده خود، در نقش کارآگاهی ظاهر شد که درگیر یک ماجرای پیچیده میشود. فیلم محله چینیها بسیار مورد استقبال هم تماشاگران و هم منتقدان قرار گرفت و در همان سال نامزد دریافت یازده جایزه اسکار شد. بسیاری از منتقدان این فیلم را یکی از آثار درخشان دهه هفتاد میدانند. در سال 2002 فیلم غیرمتعارف کارنامهاش یعنی «پیانیست» را ساخت که کمتر رد پای پولانسکی را در خود داشت و باعث آشتی منتقدین و جامعه آمریکا با او شد. در سال 2004 نیز رمان کلاسیک «الیورتوییست» را به فیلم برگرداند. معروفترین فیلمی که او بهعنوان بازیگر در آن ظاهر شده است «تشریفات ساده» در سال 1995 کار سوررئال «جوزپه تورناتوره» بود.
پولانسکی پس از مرگ همسرش اقتباسی از نمایشنامهی «مکبث» کرد که بسیار خشن و خونآلود از کار درآمد به همین دلیل منتقدان به انتقاد از او پرداختند و یک نقطهی سیاه را در کارنامهی هنری او ثبت کرد و به اعتقاد بسیاری پولانسکی نمیباید در این حیطه فعالیت کند ولی پولانسکی هم تاتر کار کرده است و هم اپرا. در مقام بازیگر و کارگردان و حتا طراح صحنه هم کار کرده است .چه قبل از دوران دانشجوییش در لودز و چه بعد از آن زمان، یکی از دوستداران همیشگی در «انتظار گودو» و «بکت» و «پینتر» و ابزوردیستهاست. اما نکته اینجاست که منتقدینی که بر او ایراد وارد میکردند در این زمینه کسانی بودند که پیش از تاتری بودن تعلق به جهان انگلیسی زبان داشتند و این در حالی است که شماری از بهترین شکسپیر شناسان جهان لهستانیاند که شاخص ترینشان «یان کات» است.
در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۹ رومن پولانسکی برای دریافت جایزهای که قرار بود در جشنوارهی فیلم زوریخ به مناسبت تجلیل از کارنامهی هنریاش به او داده شود، به این شهر سفر کرد ولی در فرودگاه زوریخ و با استناد به درخواست دادگستری ایالات متحده آمریکا توسط پلیس دستگیر شد. زنی که بیش از ۳۰ سال پیش مورد تجاوز قرار گرفته بود، اینک ازدواج کرده، مادر سه فرزند است و اعلام کرده که «خطای جوانی» پولانسکی را بخشیده است.
اما او در ویلای خانگی خود حبس شد. ولی آمریکا همچنین خواستار بازگشت او به آمریکا و ادای توضیحات و محاکمه اوست. مقامات سویس تصمیم گرفتند رومن پولانسکی را به دادگستری آمریکا تحویل ندهند. حکم آزادی فیلمساز نامی، پس از ۱۰ ماه بازداشت و حبس خانگی، در «برن» صادر شد. محافل فرهنگی از آزادی پولانسکی استقبال کردند. پس از مدتها اقامت در آمریکا به خاطر یک پروندهی غیراخلاقی آمریکا را به مقصد پاریس ترک کرد. پولانسکی پس از مدتها اقامت در آمریکا بهخاطر این پرونده که در سالها پیش به یک دختر نوجوان تجاوز کرده بود مجبور شد آمریکا را به مقصد پاریس ترک کند و پس از آن سالها آمریکا به دنبال دستگیری و بازگرداندن پولانسکی به این کشور بود.
سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
از آنجایی که در جهان کنونی ارتباط میان انسانها و چگونگی ارتباط برقرارکردن از اهمیت بالایی برخوردار است در این برنامه باز هم به نکاتی پیرامون برقراری یک ارتباط موثر اشاره دارم. نکاتی ساده اما تاثیرگذار که هر فرد میتواند با رعایت آن در برقراری ارتباط هر چه موثرتر با اطرافیانش به پیروزی بیشتری دست پیدا کند.
بخش زیادی از پیامهایی که از فرد به دیگران انتقال پیدا میکند از راههایی غیر از کلام ریشه میگیرد، جنبههایی از حالتهای بدنی و ژستهای افراد، رفتار ظاهری و نوع نگرش که شاید تا به حال به آن توجه نکرده باشید. این رابطههای غیرکلامی درواقع همان زبان بدن است که پیش از این نیز به آن اشارهای مفصل داشتم.
زبان بدن شامل چگونگی نشستن، ایستادن و راه رفتن، چگونگی استفاده از دستان، ظاهر، شیوه پوشش، آرایش مو و صورت و مواردی از این قبیل همچنین نوع نگاه، اطمینان به خود و چگونگی بیان احساسات است. بر اساس نتایج یک پژوهش در دانش گاه استانفورد، بههنگام صحبت با دیگران، پیام ما نه از طریق آنچه میگوییم، بلکه بیشتر از طریق چگونگی گفتن ما منتقل میشود. بنا به نتایج این مطالعه، ادراک شنونده 7 درصد توسط واژهها، 38 درصد توسط آهنگ صدا و 55 درصد توسط زبان بدن تاثیر میپذیرد.
البته این به معنی بیاهمیت بودن واژهها نیست بلکه تنها به این موضوع اشاره دارد که هرچه به ارتباطات غیرکلامی خود در حین صحبت بیشتر دقت کنید، در انتقال مطلب مورد نظرتان موفقتر هستید. بنابراین اگر امرار معاش شما مستلزم تعاملات انسانی است، در صورتی که از تاثیر خود بر مردم آگاه باشید، با موفقیت بیشتری به هدفهایتان دست مییابید. اما در این میان «نوع نگرش فرد» مهمترین بخش جریان ارتباطی غیرکلامی است که البته همواره بخش ناآشکار این ارتباط است.
شاید شما صاحب فکری درخشان، شیوایی کلام، حالات و ژستهای عالی زبان، بدن و ظاهری خوشآیند باشید، ولی دارای نگرشی منفی باشید. در این صورت، امکان انتقال پیام مورد نظرتان بسیار کم میشود.
ما انسانها نسبت به نگرش، بینهایت حساس هستیم. ما احساس درونی افراد را نسبت به خودشان حس میکنیم، بهطور شهودی سطح اطمینان به خود و اعتماد به نفس آنها را در مییابیم و بهطور معمول واکنشهایمان را نسبت بدانها بر این اساس پیریزی میکنیم، خواه آنها نگرشی منفی و خواه مثبت از خود بروز دهند. این امر یعنی کنترل حسی که نسبت به خود داریم همان مهارتی است که باید بازیگران یک نمایش نیز بسیار بکوشند تا در برابر تماشاچیان به آن دست یابند. در مورد سایرین نیز وضع به همین منوال است و البته کار سهل و سادهای نیست. چرا که بهطور معمول انسانها به خود واقعبینانه نگاه نمیکنند و از این روست که اغلب، نمیدانیم چرا موفق نیستیم.
اما راههایی هست که به فرد کمک میکند تا به تقویت مهارتهای ارتباط غیرکلامی خود بپردازد. یکی از کارهایی که میتوانید در این زمینه انجام دهید این است که از یکی از دوستان خود بخواهید تا شما را همهجا دنبال کند و از شما در موقعیتهای مختلف فیلم تهیه کند. تلاش کنید در این هنگام بهویژه هنگام صحبت با دیگران با حالت طبیعی خود رفتار کنید. سپس نوار فیلم تهیه شده را تجزیه و تحلیل کنید. شاید نتیجه چندان خوشآیند نباشد اما سعی کنید خود را واقع بینانه ارزیابی کنید.
همچنین از دوستان و همکارانتان هم در ارزیابی صادقانه و بیملاحظه شما از روی این فیلم یاری بخواهید. حالا میتوانید در مقیاس ده نمرهای از یک تا ده به رابطه غیرکلامی خودتان نمره بدهید، آهنگ صدا، ظاهر، زبان بدن، استفاده از دستها، حالتهای بدن و ژستها و نگرش.
با مشاهده مجدد فیلم متوجه خواهید شد که شما در نظر دیگران چگونهاید و باید روی چه نکاتی کار کنید. به هنگام مقایسه ارزیابی خود با ارزیابی دیگران از شما کاملن به تفاوتهای بین آن دو دقت کنید. اگر بیش از حد بر خودتان سخت یا آسان میگیرید، نشانه آن است که باید روی نگرش خود کار کنید. و هرچندکه تایید خود، عنصر ضروری موفقیت بهشمار میرود اما خودفریبی به یقین راهی است به سوی شکست.
حالا میتوان ابتدا عادتهای مشهود بد و نامناسب را، پیش از تغییرشان شناسایی کرد و تلاش کرد نقاط ضعف بهبود یابد. در هنگام تمرکز بر روی رفتار به چند نکته مهم باید توجه داشت: صاف بنشینید و قوز نکنید. با حالتهای بدنی و ژستهای غیرضروری، حواستان را پرت نکنید. در موقع مناسب لبخند بزنید. طبیعی باشید و زیاد حرکت نکنید. باید آموخت که از طریق بیان چهره و زبان بدن خوشآیند به گرمی با دیگران ارتباط برقرار کنید.
از دیگر تمرینهای سودمند آن است که دفترچهای از عکسهای مجلات و نشریات، از انواع تصویرهایی که شما مایلید شبیه آنها باشید تهیه کنید و به هنگام برقراری ارتباط با دیگران، آنها را در ذهنتان مجسم کنید.
به هر روی شکل دادن تصویرتان فرایندی پیش رونده است، بنابراین به ضبط شنیداری و ویدیویی خودتان ادامه دهید و زمانی که نمره ارزیابی شما افزایش یافت، تمرین را قطع کنید. و البته خودتان را برای دریافت نتایج جالب توجه آماده کنید.
منبع
iransco
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای منتشر شده، حکم یک سال حبس جواد امام، رییس ستاد میرحسین موسوی، در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 در تهران توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران عینن تایید شده است.
به گزارش جرس، جواد امام در تاریخ ۲۴ خرداد ماه ۸۸ در محل سکونتش توسط ماموران امنیتی بازداشت و روانه زندان شد.
وی پس از سه ماه بازداشت با قید وثیقه دویست میلیونی آزاد شد.
اتهام این فعال سیاسی اصلاحطلب تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.
گفتنی است متعاقب تایید حکم یک سال زندان آقای امام، مسوولان با قطعی خواندن آن، نامبرده را جهت اجرای حکم به زندان فرا خواندهاند.
علی انجیدنی/ رادیو کوچه
وارد اولین رواق شدیم. مثل یکی از پاساژهای مدرن اون دنیا بود. چندین ردیف مغازه در دو طرف بود و در وسط هم آبنما و مکانی برای بازی و تفریح. یه گوشه هم کافهای بود که چند نفر پشت میزهای کوچولویش نشسته بودند. به حوری گفتم: «مطمئنی اسمش رواق بود؟ اینجا به همهچی میخوره غیر از رواق.» گفت: «بیا بریم ببینیم مغازههاش چی میفروشن؟» فروشگاه اول پوشاک بود شبیه نمایندگی بنتون در اون دنیا. حوری دست من رو گرفت و به داخل برد. روبهروی فروشنده که دختر جوان و بسیار جذابی بود ایستادیم. قیافهاش یه جورایی آشنا میزد. گفتم: «ببخشید اینجا اجناس مجانی است؟» خندید و گفت: «چرا مجانی؟ چهطور مگه؟» جواب دادم: «آخه ما در محضر خدا بودیم گفتند برید در رواق اول. مگه در محضر خدا کسی از کسی پول میگیره؟»
چشمهای فروشنده از تعجب گرد شده بود و رو به حوری کرد و گفت: «ایشون چی میفرمایند من متوجه نمیشم؟» قبل از اینکه حوری جواب بده گفتم: «ببخشید خواهر، یه سوال؟ ما الان تو کدوم شهر هستیم و چه تاریخی هست امروز؟» فروشنده به انتهای مغازه نگاهی کرد و خطاب به آقایی که اون ته پشت یه میز نشسته بود و بهنظر میرسید صاحب مغازه است گفت: «آقا، لطفا بیاید اینجا، ببینید این خانمهای عجیب و غریب چی میگن؟ فکر کنم از غار اصحاب کهف بیرون اومدند.» یکدفعه احساس ترس کردم و دست حوری رو کشیدم و از مغازه به بیرون دویدیم. حوری گفت: «چرا فرار میکنی؟ مگه میخوان چکارمون کنند؟» گفتم: «ندیدی گفت عجیب و غریب، الان ما رو تحویل پلیس میدن و گرفتار میشیم و نمیتونیم رواقهای بعدی رو ببینیم.»
وارد فروشگاه دوم شدیم. کیف و کفشهای خوشگلی رو میفروختند. بازهم قیافه فروشنده برایم آشنا بود. همینجور که داشتم بروبر به فروشنده نگاه میکردم یکی از مشتریهای مغازه به من گفت: «شما دوتا چرا قیافهتون اینجوری است. خیلی عجیب و غریب لباس پوشیدی.» تازه متوجه لباسهای خودمون شدیم که بسیار پوشیده و به قول معروف باحجاب بود. وقتی به بقیه نگاه کردیم دیدیم اونها لباسهایی کاملن راحتی و لختی پوشیده بودند و به همین علت براشون عجیب به نظر میاومدیم. به حوری گفتم: «ببین، این پاساژ تو کشور من که نیست با این وضع لباس پوشیدنشون، تو کشور تو هم نیست این رو از لهجه نداشتنشون میشه فهمید. فارسی هم صحبت میکنند. حجاب ما هم براشون عجیبه؟ اینجا کجاست و ما تو کدوم زمان هستیم؟» فروشنده در رو بست و گفت: «الان پلیس میاد و همهچیز روشن میشه.»
چند دقیقه بعد دو افسر پلیس وارد مغازه شدند. یکی از آنها به من گفت: «این چه مدل لباس پوشیدنه؟ چرا در هوای به این گرمی خودتون رو حوله پیچ کردین؟ مدارک شناسایی تون رو ببینم؟ من با ترس گفتم: «عذر خواهی میکنم تیمسار، میتون بپرسم اینجا کدام کشور است؟ اگر کشور ماست که باید از این خانمها بپرسید چرا لباس مناسب ندارند نه از ما که لباسمان کاملن منطبق بر موازین ….»
حوری توی حرفم پرید و گفت: «جناب افسر محترم، داستان ما خیلی مفصله، جبرییل امین به ما گفتند باید بیایم و رواقها رو بگردیم این هم اولین رواقه. ما در اینجا هیچکاری خلافی انجام ندادیم.» من گفتم: «نازنین به ما گفت که اون چهار تا کار رو انجام ندین ما هم هنوز …» پلیس مثل بقیه افراد داخل مغازه که معلوم بود از حرفهای ما هیچ چیزی نفهمیدهاند با اشاره دست من رو ساکت کرد. صاحب مغازه رو به افسر پلیس کرد و گفت: «فکر کنم دیوانهاند قربان، فقط باید ببینیم از کدام دیوانهخانه فرار کردهاند. تا جایی که من میدانم هیچجا زنان را اینجوری بقچهپیچ نگهداری نمیکنند.»
من گفتم: «ببین داداش، اولن دیوانه هفت جد و آبادته، دومن ما در محضر خدا بدون حجاب بودیم نمیدونم چهطور شد وارد اینجا شدیم حجابمون کامل شد. آخرن نمیدونم شما چه دینی دارید و خداتون کیه. اصلا جبرییل رو میشناسین. ولی بدونید که ما در حال کسب آمادگی برای دیدار خدا هستیم و اگر اینجا همون دنیای قدیمی خودمون باشه شماها باید حجاب داشته باشید نه اینکه ما بیحجاب باشیم.»
افسر پلیس دست به بیسیماش برد که حوری جلو پرید و گفت: «عزیزم چرا اینها رو گیج میکنی؟ ببینید قربان، ما امروز قرصهایمان را نخوردهایم و این مدل لباس پوشیدن رو از روی یک کتاب قدیمی تاریخی تقلید کردیم.» من گفتم: «اه، چرا دروغ گفتی؟ مگه نازنین نگفت دروغ نگیم. حالا یه بار من توی عمرم راست گفتم تو من رو ضایع میکنی؟» افسر پلیس به همکارش گفت: «بابا بیا بریم اینا کلن تعطیلاند و داریم وقتمون رو تلف میکنیم.» رو به ما کرد و گفت: «فورن از اینجا خارج بشید و برید خونه وگرنه مجبورم دستگیرتان کنم.»
حوری گفت: «چشم قربان، الساعه میرویم.» من هنوز داشتم غرغر میکردم. حوری گفت: «بببین عالیه جون، اینها در جریان مراحل کسب آمادگی ما نیستند لازم نیست تو ماجراهای جبرییل و بقیه رو برای همه تعریف کنی.» در همین زمان پسری از کنار ما رد شد و دستی به باسن من زد و گفت: «چرا این خوشگلها رو تو ملافه پیچیدی خواهر؟» من داد زدم: «برو به اونجای مادرت دست بزن الدنگ، الان میام یه خواهری …. » حوری گفت: «نه به اون دروغ نگفتنات نه به این ادبیات حرف زدنات، حتمن پیش خدا هم، میخوای همینجوری صحبت کنی؟»
مغازه سوم فروشگاه عرضه محصولات فرهنگی بود. پرا از فیلم و دی وی دی. گفتم: «آهان الان میتونم بگم ما در چه دورهای و کجا هستیم. من اون دنیا خیلی فیلم باز بودم و از روی فیلمها میشه تاریخ رو فهمید.» حوری گفت: «بیا اول از شر این لباسها خلاص شیم. وارد دستشویی پاساژ شدیم. حوری مقنعه و مانتویش رو درآورد و لباس زیر آن که یه تاپ و شلوار بود خیلی مناسب به نظر میرسید. ولی من مشکل اساسی داشتم. بهعلت اینکه فاقد برجستگیهای جلوی تنه بودم لباس زیر مانتو به تنم زار میزد و موهایم هم کوتاه بودند و قیافهام واقعن شبیه دیوانهها شده بود.
گفتم: «این مانتو و مقنعه هم عجب استتاری است برای خودش. آدم را از این رو به آن رو میکند لامصب، حوری جان، این دوروبر کلاهگیس ندیدی؟ تا حالا به قیافهام بعد از زنشدنم دقت نکرده بودم خیلی زاغارته.» حوری گفت: «بیا بریم، کی میاد اینجا به تو نگاه کنه؟» داخل مغازه فروش فیلم شدیم. چشمم به اولین فیلم روی قفسه که افتاد از تعجب دهانم باز ماند. رویش نوشته بود: «ظهور: خیلی دور خیلی نزدیک…» ( ادامه دارد)
جمعه 16 اردیبهشت 90 / 6می 2011
اجرا: دامون
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
مجله جاماندگان – «خاتمی، ذوب در ولایت» – شراره سعیدی
روزنگاشت – «آغازی دوباره برای شاهماهی» – محبوبه شعاع
بخش اول خبرها
پسنشینی تند – «شانههایی که با خاک آشنا نبود» – اکبرترشیزاد
طنز در پزشکی – (قسمت چهلوچهارم) – «سهشنبهها با حوری«
بخش دوم خبرها
مهارتها – «توجه به ارتباطات غیرکلامی» – سیمین
دایرهی شکسته - «احضار شیاطین با پولانسکی» – مهشبتاجیک
کوچه سلامتی – آویده مطمئنفر
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای منتشر شده، حکم یک سال حبس جواد امام، رییس ستاد میرحسین موسوی، در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 در تهران توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران عینن تایید شده است.
به گزارش جرس، جواد امام در تاریخ ۲۴ خرداد ماه ۸۸ در محل سکونتش توسط ماموران امنیتی بازداشت و روانه زندان شد.
وی پس از سه ماه بازداشت با قید وثیقه دویست میلیونی آزاد شد.
اتهام این فعال سیاسی اصلاحطلب تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.
گفتنی است متعاقب تایید حکم یک سال زندان آقای امام، مسوولان با قطعی خواندن آن، نامبرده را جهت اجرای حکم به زندان فرا خواندهاند.
بیشتر بخوانید:
«یکسال حبس محکومیت رییس ستاد انتخاباتی موسوی»
موضوع یافتن اسامه بنلادن در نزدیکی یک پایگاه نظامی در شمال کشور پاکستان، این پرسش را برای جامعه جهانی مطرح کرده که چطور میشود مقامهای امنیتی آن کشور از وجود بنلادن در خانهای که با پنجرههای تیره در یک شهر نظامی ساخته شده و دیوارهایی به بلندی 3 تا 5.5 متر داشته مطللع نشده باشند؟ خانهای که ساکنین آن زبالههای خود را نیز به دلایل امنیتی میسوزاندند.
خبرنگار سرویس جهانی بیبیسی، خبر از شکهشدن اهالی ایبتآباد میدهد. از یکسو بهخاطر کشته شدن بنلادن در زیر گوش آنها بدون اینکه آب از آب تکان خورده باشد، و از سوی دیگر بهواسطه پرواز هلیکوپترهای آمریکایی به خاک پاکستان و پیادهکردن کماندو بر بام خانه اسامه بدون اینکه مقامهای آن کشور از آن عملیات آگاهی داشته باشند.
اکنون پاکستان هم باید پاسخگوی مردم خود باشد و هم پاسخگوی جامعه جهانی. علی زرداری رییس جمهوری پاکستان گفته است: «از این عملیات بیخبر بوده». یک مقام اطلاعاتی پاکستان هم به بیبیسی گفته: «ما کاملن شگفتزده شدیم. آنها قبل از این که ما بخواهیم واکنش نشان بدهیم، آمدند و رفتند.»
گویا شهروندان ایبتآباد بیشتر از مقام اطلاعاتی به زندگی مرموز اهالی آن خانه کنجکاو شده بودند. اهالی شهر، داستانی که ساکنان خانه مرموز برای رفع کنجکاوی به مردم تحویل داده بودند را برای عطا انصاری خبرنگار NRK نروژ در ایبتآباد باین مضمون تعریف میکنند: «گفته بودند که از «وانا» در منطقه قبیلهای نشین وزیرستان میآیند و بهخاطر وجود دشمنی از سوی یکی از اقوام، ایشان مجبور شدهاند برای حفاظت از خود دیوارهای بلند دور خانهها بسازند و از نظرها دور باشند.»
برای مقامهای پاکستان بسیار مشکل است موضع روشنی اتخاذ کنند. نخستین چالشی که آنها با آن روبهرو هستند، پاسخ به مردم خویش است.
- دسته اول مردمی که از کشته شدن بنلادن خوشحالاند، اما همزمان آنگونه که عطا انصاری در گزارش خود میگوید، عصبانیاند که «چرا آمریکاییها عملیات را به عهده داشتند و نه نیروهای پاکستانی.»
- دسته دوم آنها که طرفداران القاعده بوده و همچون اسماعیل هنیه رهبر حماس، بنلادن را ستایش کرده و کشتن او را محکوم میکنند.
علاوه بر این، هر دو گروه از اینکه یک قدرت خارجی توانسته تمامیت ارضی آنها را خدشهدار کند ناراحتند. بر اساس گزارش عطا انصاری؛ «مردم در ایبتآباد غافلگیر شده متعجباند یک چنین عملیات بزرگ نظامی در پاکستان انجام شده بدون آنکه به آنها از قبل و یا پس از آن آگاهیرسانی کرده باشند.»
آیا پاکستان در مبارزه با تروریسم بازی دوگانهای دنبال میکند؟
«کریستیان برگ هاویکن» رییس انستیتوی صلحپژوهی در اسلو معتقد است: «تردیدی نیست که پاکستان با دو کارت بازی میکند. آمریکا میداند عناصری در دستگاه امنیتی پاکستان وجود دارند که از طالبان افغانستان پشتیبانی کرده و سیاستهای آمریکا در منطقه را خنثی میکنند. اما اکنون که موضوع عمومی شده موضوع مشکلتر و پیچیدهتر میشود.»
جان برنن، رییس بخش مبارزه با تروریسم در کاخ سفید از سوی دیگر گفته است: «این که بنلادن در داخل پاکستان هیچ سیستم حمایتی نداشته، غیر قابل تصور است.» بهر روی نخست باید مدارکی که آمریکا در این شبیخون بهدست آورده بررسی شود و بیتردید پرسشهای دیگری مطرح خواهد شد که ممکن است آمریکا بهخاطر جوی که در بین بنیادگراهای پاکستان وجود دارد، آنها را عمومی نکند.
موضوع مسلح نبودن بنلادن و آیا از نظر قوانین حقوقی مربوط به جنگ، کوماندوهای دریایی آمریکا اجازه داشتند او را بکشند یا نه، بحث دیگری است که به حقوقدانان میسپارم. آنچه مرا میآزارد وجود بخش نسبتن وسیعی از مردم پاکستان است که از گروههای القاعده و طالبان پشتیبانی میکنند و دقیقن از همین روست که مقامهای پاکستانی جرات نمیکنند در سخنان خود مواضع صریحی اتخاذ کنند. بارها شاهد بودهایم که مردم پاکستان خود نیز قربانی بمبگذاریها بودهاند.
پاکستان با دو معضل در دو راستای متفاوت روبهروست: القائده و طالبان. این دو گرچه از یک ماهیت هستند و هر دو سعی میکنند با استفاده از روشهای ترور و وحشت به مقاصد خود دست یابند، اما متفاوت عمل میکنند و هدفهای مختلف دارند. طالبان برای استقرار حکومت شریعت در افغانستان و حتا در خود پاکستان تلاش میکند، در صورتیکه القاعده رسالت جهانی دارد و گویی از سوی خود خدا مامور شده تا همه را به نیستی رهنمون شود.
پاسخ به این پرسش که چرا پاکستان گرفتار چنین معضلهایی شده نه ساده است و نه در این مطلب میگنجد، اما نگارنده با اطمینان میتواند بگوید هیچکدام از افراد این دو گروه و مردمی که طرفدار آنها هستند طعم آسایش و سعادت را در زندگی خود نچشیدهاند و ممکن است انسانهای تنگدستی هم باشند، اما در غیاب یک سامانه اجتماعی که رفاه را برای مردم برقرار کند، برخی امید بهبود را در همدردی با طالبان میبینند و برخی دیگر از روی نومیدی و سرخوردگی فکر میکنند، حالا که آنها در سعادت زندگی نمیکنند پس بگذار القاعده همه جا را به آتش بکشد. اگر قرار است در این زندگی به من چیزی نرسد پس بگذار دیگران هم از داشتن آن محروم شوند.
اما فقر اقتصادی خود نتیجه فقر فرهنگی است که فقر سیاسی را به دنبال دارد.
شاید بهتر باشد پاکستانیها به جهش فکری مردم در کشورهای عربی نگاه کنند و بخشهای طرفدار القاعده و طالبان دست از حمایت از تروریسم بردارند. از راه کار و کوشش و تولید است که میشود بر ثروت کشور خود افزود و در سایه ثروت و حکومت مردمسالاری است که میتوان به سعادت و آسایش دست یافت.
خبر / رادیو کوچه
یک دیپلمات آمریکایی روز پنجشنبه اظهار داشت ایالات متحده قصد دارد به دولت عراق و سازمان مجاهدین خلق طرحی را پیشنهاد کند که براساس آن تا زمان انتقال ساکنان اردوگاه اشرف به یک کشور دیگر، این افراد به طور موقت در مکان دیگری در خاک عراق اسکان داده شوند.
به گزارش رویترز، این مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا که نخواست نامش فاش شود تاکید کرد که این طرح به منظور جلوگیری از بروز خشونت علیه ساکنان اردوگاه اشرف مطرح شده است و افزود که پیشنهاد آمریکا این است که ساکنان این اردوگاه تا زمان حضورشان در عراق، به انتخاب دولت آن کشور، بهطور موقت در یک منطقه دیگر اسکان داده شوند.
وی افزود که در صورت موافقت با جابهجایی ساکنان اردوگاه اشرف، ایالات متحده تلاش خواهد کرد با همراهی عراق و شرکای بینالمللی، امنیت مجاهدین ساکن در عراق را تامین کند.
این دیپلمات خاطرنشان کرد که انتقال ساکنان اردوگاه اشرف به مکانی دورتر از مرز ایران میتواند موجب بهبود وضعیت امنیتی این افراد شود و در این مدت اقدامات لازم برای انتقال این افراد به کشور سوم به منظور اقامت دائم نیز صورت خواهد گرفت.
در حال حاضر حدود سه هزار و ۴۰۰ مجاهد در کمپ اشرف ساکن هستند.
به دنبال درگیری میان نیروهای عراقی و ساکنان اردوگاه اشرف که ۱۹ فروردین سال جاری به وقوع پیوست و به گفته سازمان ملل متحد به کشته شدن ۳۴ تن از ساکنان این اردوگاه انجامید، دولت عراق تاکید کرده است که تمامی این افراد باید تا پایان سال جاری میلادی خاک عراق را ترک کنند.
بیشتر بخوانید:
«احتمال بازگرداندن اعضای مجاهدین به ایران»
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
پانزدهم اردیبهشت برابر با زادروز «گوگوش» خواننده و هنرپیشه مشهور ایرانی است. او از محبوبترین خوانندگان تاریخ موسیقی ایران به شمار میآید. وی زاده سال 1329 است. گوگوش پس از انقلاب اسلامی ایران به مدت بیست و دو سال سکوت کرد و پس از خروج از ایران دوباره کار خود را با آلبوم «زرتشت» آغاز کرد . وی هماکنون در لندن زندگی میکند و به فعالیت هنری خود مشغول است.
«فائقه آتشین» در سال ۱۳۲۹ در تهران زاده شد. پدر و مادرش تبارشان از قفقاز بود و او هنگامی که دو ساله بود، آنها از یکدیگر جدا شدند و در کودکی دایه ارمنیاش او را با نام «گوگوش» که نامی ارمنی برای پسران بود، صدا میکرد که بعدها او این نام را به عنوان نام هنریاش برگزید.
او از همان کودکی به همراه پدرش «صابر آتشین» که یک شومن بود، خوانندگی را آغاز کرد و نخستین تجربه هنرپیشگیاش را در سن هفت سالگی به دست آورد. گوگوش در مورد شروع خوانندگیاش میگوید: «آهنگهای اولیه که خودم شروع کردم به خواندن فکر میکنم مربوط به سال 1344 یا 45 باشه، که با ترانهای از «حسن شماعیزاده» بود به نام «شهرزاد قصه گو» که هیچوقت به صورت صفحه و نوار به بازار نیامد و در رادیو اجرا کردم.»
اما اولین ترانهای که به طور رسمی به نام خودم اجرا کردم و به صورت صفحه به بازار آمد ترانه «قصه وفا» بود کاری از «پرویز مقصدی» که خیلی هم با استقبال روبهرو شد و فروش فوقالعاده در زمان خودش داشت. ترانههای او که توسط آهنگسازانی چون «واروژان» و حسن شماعیزاده نوشته شد بود و شعرهای «شهیار قنبری» در آن به کار رفته بود، برای گوگوش موفقیت بزرگی پدید آورد.
تا حدی که سایر خوانندگان پاپ زن ایرانی به تقلید از سبک او پرداختند. دراواخر دهه پنجاه همراه باگسترش استفاده از تلویزیون و برنامههای موسیقی و رقص، فضای جدیدی برای هنرنماییهای گوگوش بهوجود آمد و او از این طریق توانست به مشهورترین خواننده آن دوران تبدیل شود. دامنه شهرت گوگوش و محبوبیت او خیلی سریع از مرزهای ایران گذشت و درکشورهای فارسی زبان دیگر مثل افغانستان و تاجیکستان محبوبیت زیادی پیدا کرد.
سبک او در آن زمان در اوج شهرتش به عنوان خواننده و هنرپیشه، الگوی زنان ایرانی واقع شد که بهجز گوش سپردن به ترانههای او، از سبک پوشیدن لباس و مدل موی او تقلید میکردند. اما زندگی خصوصی گوگوش با فراز و نشیب و تراژدیهای فراوانی همراه بود و ازدواجها و روابط ناموفقی برای او به همراه داشت.
وی در سال ۱۳۵۱با «محمود قربانی» ازدواج کرد و سه سال بعد از او جدا شد که ثمره این ازدواج تنها فرزندش «کامبیز» است. پس از آن گوگوش در همان سال با «بهروز وثوقی» ازدواج کرد و در سال 1355 این ازدواج به جدایی کشید و سپس گوگوش نه سال پس از جدایی از بهروز وثوقی در سال 1364 با «مسعود کیمیایی» ازدواج کرد که تا سال 1382 دوام داشت.
گوگوش بعد از انقلاب ازصحنه هنر دور شد و با وجود همه فشارها و شایعات ازایران خارج نشد و سرانجام در سال ۱۳۷۹ از ایزان خارج شد و فعالیت هنری خود را با آلبوم «زرتشت» که بخشی از آن در ایران به صورت مخفیانه ضبط و در کانادا تکمیل و پخش شد، از سر گرفت و به انجام کنسرتهایی پرداخت که با استقبال بی نظیر ایرانیان و فارسی زبانان خارج از ایران مواجه شد.
وی در سال ۱۳۸۳ آلبوم «آخرین خبر» و در سال ۱۳۸۵ آلبوم «مانیفست» را ضبط و پخش کرد در سال 1387 آلبوم «شب سپید» و در سال 1389 آلبوم «سبز» را نیز ضبط و پخش کرد که مورد استقبال دوستداران وی قرار گرفت. در سالهای خوانندگی او در پیش از انقلاب ایران وی را «شاهماهی موسیقی ایران» مینامیدند.
این لقب بعد از بازگشت وی به آمریکا دوباره بر سر زبانها افتاد و در تبلیغات رادیو تلویزیونی تورهای بازگشت وی از این نام بسیار استفاده شد. گوگوش هم اکنون در شهر «لندن» در انگلستان زندگی میکند و هنوز به ادامه فعالیتهای هنری خود مشغول است.
آلبوهای گوگوش قبل از انقلاب شامل: «مسبب» همراه با داریوش، «نیمه گمشده من»، «فصل تازه»، «همسفر»، «جاده»، «مرداب»، «کویر»، «کوه»، «اگه بمونی»، «یادم باشه»، «پل»، «ستاره»، «من و گنجیشکای خونه»، «لحظه بیداری» و «در امتداد شب» است.
او هم چنین در چند فیلم به ایفای نقش پرداخته که «امشب اشکی میریزد»، «در امتداد شب»، «نازنین»، «ماه عسل»، «همسفر»، «شب غریبان»، «ممل آمریکایی»، «بیتا»، «احساس داغ»، «پنجره»، «سه دیوانه»، «ستاره هفت آسمون»، «گدایان تهران»، «بیم و امید» و «فرشته فراری» از آن جمله است.
منبعها:
ویکی پدیا
بیوگرافی گوگوش
مرتضی آقاتهرانی از حامیان رییس جمهوری اسلامی اخیرن در یک سخنرانی عمومی و رسمی، به نقل مذاکرات انجام شده میان احمدینژاد با آیتاله خامنهای پرداخته است.
Click here to view the embedded video.
خبر / رادیو کوچه
همزمان با درخواست مخالفان حکومت بشار اسد، رییس جمهوری سوریه، جهت برگزاری تظاهرات پس از نماز جمعه، نیروهای امنیتی و نظامی در شهرهای مرکزی و ساحلی مستقر شدهاند تا با تظاهرات احتمالی مقابله کنند.
به گزارش رویترز، حکومت بشار اسد در اقدامی برای نمایش قدرت در آستانه روز جمعه، تانکهای ارتش را درمرکز شهرهای حمص، راستان و بانیاس مستقر کرده است.
در همین حال، ارتش سوریه روز پنجشنبه از خروج نیروهای نظامی از شهر درعا خبر داده است.
رسانه دولتی سوریه میگویند، ماموریت ارتش در شهر درعا برای بازداشت «تروریستها» و بازگردان آرامش به این شهر به پایان رسیده است.
به گزارش آسوشیتدپرس، این در حالی است که مخالفان در این شهر اعلام کرده تانکها و سربازان هنوز در خیابانهای این شهر حضور دارند.
به گفته فعالان حقوق بشر از زمان آغاز تظاهرات ضد حکومتی در سوریه دستکم ۵۵۰ نفر کشته شدهاند.
به گزارش رویترز، نیروهای ارتش همچنین در مناطق حومه دمشق از جمله عربین، ساقبا و دوما و همچنین در شهر «تل»، در شمال پایتخت، مستقر شده اند.
در همین حال یک فعال حقوق بشر نیز گفته است نیروهای امنیتی سوریه روز پنجشنبه در یک عملیات گسترده دستکم ۲۰۰ نفر را در حومه دمشق، پایتخت سوریه، بازداشت کردهاند.
بیشتر بخوانید:
«اعتراضها علیه حکومت سوریه دسیسه خارجی است»
خبر / رادیو کوچه
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی با صدور بیانیهای، با ستایش از نقش سوریه در سیاست منطقه طی چند دهه گذشته، ادامه اعتراضات علیه حکومت این کشور را به دسیسه خارجی نسبت داده و بر حمایت خود از واکنش رهبری سوریه در برابر این اعتراضات تاکید نهاده است.
در این بیانیه آمده است که ملت و دولت سوریه طی شصت سال گذشته «نقش بارزی در احیای کرامت عربی و دفاع از حقوق مردم فلسطین و لبنان داشته که نقشی ممتاز به این کشور در ایجاد همکاریهای جمعی علیه رژیم صهیونیستی داده است.»
این بیانیه بار دیگر بر نقش سوریه در مخالفت با روند صلح خاورمیانه تاکید نهاده و گفته است که آگاهی مردم و دولت سوریه «از نقش ممتاز این کشور در محور مقاومت باعث خواهد شد روندی که مردم و دولت سوریه مشترکن برای اصلاحات و پیشرفت آغاز کردهاند، به تقویت جایگاه برجسته این کشور منجر شود.»
وزارت خارجه ایران در ادامه بیانیه خود «تلاشهای رهبری و مردم سوریه برای اصلاحات در جهت منافع ملی این کشور» را ستوده و توصیه کرده است که «مدارا هم در بیان مطالبات و هم در پاسخگویی به آنها، موفقیت بزرگی در پی خواهد داشت.»
وزارت خارجه ایران در ادامه این بیانیه اقدامات حکومت سوریه در واکنش به خواست تظاهرکنندگان برای آزادی سیاسی و مبارزه با فساد را مهم دانسته و گفته است: «جمهوری اسلامی امیدوار است در سایه برنامههای اصلاحی رهبری سوریه بر اساس شناختی که از همت و عزم مردم این کشور دارد، بیش از پیش شاهد ایفای نقش تاریخی این کشور در بین ملتهای عربی و اسلامی باشد.»
بیشتر بخوانید:
«بازداشت هزاران معترض در سوریه»
رادیو کوچه
1856 میلادی - زادروز «زیگمونت فروید» عصبشناس اتریشی و پایهگذار رشته «روانکاوی» است. در سال ۱۸۷۳ به دانشکده پزشکی دانشگاه «وین» رفت و سال ۱۸۷۵ برای بورس تحصیلی در رشته جانورشناسی به «ایتالیا» رفت. فروید بعدها که فارغالتحضیل شد، تصمیم گرفت به جای هیپنوتیزم، تداعی آزاد و تحلیل رویاها را برای تشخیص و درمان بیماران روانی به کار گیرد. او بیماران را ترغیب میکرد که درباره بیماری خود و خاطرات زندگی خود سخن گویند. بسیاری از آنان با سخن گفتن و یادآوری خاطرات تلخ گذشته، بهویژه دوران کودکی، بهتر میشدند. در ۱۹۰۱ انجمن بینالمللی روانکاوی و در ۱۹۰۲ جامعه روانشناسی چهارشنبه را که هر چهارشنبه در خانه او جلسه از برگزار میشد تاسیس کرد. از جمله آثار وی میتوان به «تعبیر خواب»، «روانشناسی گروه و تحلیل من»، «آسیبشناسی زندگی روزمره» و … اشاره کرد.
1340 خورشیدی - روز آغاز نخستوزیری «علی امینی» در دولت شاهنشاهی است. بهدنبال استعفای دولت جعفر شریف امامی، با مقدماتی که از قبل تدارک دیده شده بود، شاه فرمان نخستوزیری را با اختیارات کامل بهنام دکتر علی امینی صادر کرد و او با پشتیبانی و حمایت آمریکا، زمام امور را در دست گرفت. مقدمات نخستوزیری علی امینی از بعد از کودتای 1332 فراهم شد. او بعدها سفیر ایران در آمریکا شد. وی با جلب حمایت دموکراتهای آمریکا و پس از پیروزی آنان در انتخابات، توانست علیرغم میل شاه به نخستوزیری دست یابد. در واقع او برگزیده حزب دموکرات آمریکا بود و شرط اصلی قبول این سمت از جانب او مبتنی بر این اصل بود که شاه چون طبق قانون اساسی از مسولیت مبرا است و فقط حق سلطنت دارد، بنابراین باید در امور کشور دخالت نکند. امینی سپس از شاه انحلال مجلس شورای ملی و سنا را درخواست کرد و شاه در نوزدهم اردیبهشت به این خواسته او تن داد. دوران نخستوزیری امینی سرانجام پس از چهارده ماه در 27 تیرماه 1341 به پایان رسید.
1383 خورشیدی - سالروز درگذشت «حسین منزوی» شاعر ایرانی است. او بیشتر غزلسرا بود هرچند گاهی شعر سپید هم میسرود. او در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده ادبیات دانشگاه «تهران» شد. سپس این رشته را رها کرد به جامعهشناسی روی آورد اما این رشته را نیز ناتمام رها کرد. اولین دفتر شعرش در سال ۱۳۵۰ با همکاری انتشارات بامداد به چاپ رسید و با این مجموعه بهعنوان بهترین شاعر جوان دوره شعر فروغ برگزیده شد. سپس وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران شد و در گروه ادب امروز در کنار «نادر نادرپور» شروع به فعالیت کرد. چندی مسوول صفحه شعر مجله ادبی «رودکی» بود و در سال نخست انتشار مجله «سروش» نیز با این مجله همکاری داشت. در سالهای پایانی عمر به زادگاه خود بازگشت و تا زمان مرگ در این شهر باقی ماند.
1947 میلادی - در چنین روزی تشکیل اولیه جلسه سازمان «ایکائو» وابسته به سازمان ملل متحد، صورت گرفت. سازمان بینالمللی هواپیمایى کشوری موسوم به ایکائو بهعنوان یکی از موسسات تخصصی سازمان ملل، با 26 عضو آغاز بهکار کرد. هدفها و مقاصد عمده آن که در منشور آن ذکر شدهاند عبارت است از: «توسعه مطمئن و منظم هواپیمایى کشوری بینالمللی در سراسر جهان، تشویق صنایع هواپیماسازی جهت مصارف صلحآمیز، توسعه خطوط هوایی، فرودگاهها و تسهیلات هوانوردی.» بهطور کلی، ایکائو، در جهت کمک به توسعه کلیه جنبههای فنی هواپیمایی کشوری بینالمللی فعالیت میکند. در سال 1982 تعداد 148 کشور در ایکائو عضویت داشتهاند و مقر آن در مونترال (کانادا) است.
1921 میلادی - زادروز «اریش فرید» شاعر اتریشیتبار، است. وی بهخاطر اشعار سیاسیاش معروف است. او همچنین گوینده، مترجم و مقالهنویس بزرگی بود. اریش یک مارکسیست منتقد استالنیسم و کشورهای سرمایهداری بود. «او بارها بهعلت بیان اندیشهها و موضعگیریهای سیاسیاش در افکار عمومی، زیر فشار قرار گرفت. حتا در یک مورد، در سال ۱۹۷۴، رییس پلیس «برلن» غربی وی را به اتهام اهانت به دستگاه پلیس به دادگاه کشاند، در این دادگاه «هاینریش بل» به یاریش آمد و تبرئه شد. حزب دموکرات مسیحی آلمان و وزارت آموزش و فرهنگ «باواریا» خواهان حذف آثار او از کتابهای درسی در مدارس آلمان بودند. از اشعار وی میتوان «عاشقانههای عصر خشونت» و «مجموعه اشعار سکوت، آینده من است» را نام برد.
——————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1349 خورشیدی – سالروز درگذشت «بدیعالزمان فروزانفر» ادیب و محقق ایرانی است. عبدالجلیل در تیرماه 1276 خورشیدی بهدنیا آمد. یکی از خدمات او در آن سالیان کوشش فراوان برای تاسیس دورهی دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه «تهران» بود. گرچه بسیاری با آن مخاالفت میکردند، اما با عزم جدی او در سال 1316 این دوره تاسیس شد و استادان نسل دوم و سوم تاکنون، حاصل این تلاش ارزنده هستند.
1775 میلادی - «پاتریک هنری» اندیشمند و مبارز آمریکایی از مهاجرنشینان انگلیسی این سرزمین خواست که بپاخیزند و آزادی و استقلال خود را از انگلستان بازپس گیرند.
خبر / رادیو کوچه
ملیپوشان تکواندی ایران برای نخستین بار در رقابتهای تکواندوی قهرمانی جهان موفق به کسب عنوان قهرمانی شدند.
به گزارش مهر، سرگروه تیم ملی تکواندوی ایران که با غلبه بر حریفانی از جاماییکا، چین، روسیه و اسپانیا راهی دیدار پایانی شده بود، در فینال بیستمین دوره مسابقات جهانی نماینده کره جنوبی را نیز شکست داد و موفق به کسب سومین مدال طلای تیم ملی ایران در این دوره از مسابقات شد.
در پایان هم تیم ملی ایران موفق شد با کسب بیشترین امتیاز، سه مدال طلا، یک نقره و دو برنز برای اولین بار در رقابتهای قهرمانی جهان عنوان قهرمانی را کسب کند.
تاکنون تنها کره جنوبی در 19 دوره گذشته عنوان قهرمانی را کسب کرده بود.
خبر / رادیو کوچه
به گزارش جامعه دراویش نعمتالهی گنابادی، در روزهای اخیر از وضعیت نامناسب دراویش بازداشتی در زندان وکیل آباد مشهد خبر دادهاند.
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور، به نقل از کمیته رسیدگی به وضعیت دراویش زندانی، بعدازظهر روز چهارشنبه 14 اردیبهشت ماه، دراویش بازداشتی در زندان وکیل آباد مشهد به دستور عوامل امنیتی، به بند 6.1 این زندان که گفته شده از وضعیت نامناسب و غیربهداشتی برخوردار است منتقل شدهاند و حق ملاقات و تلفن آنها نیز دچار محدودیت شده که این موضوع نگرانی خانوادهها نسبت به وضعیت زندانیان را افزایش داده است.
این کمیته در بخشی از اطلاعیهای که در این خصوص منتشر کرده، آورده است: «براساس اخبار واصله از زندان وکیل آباد مشهد، عصر دیروز چهارشنبه 14 اردیبهشت ماه، دراویش بازداشتی در این زندان به اسامی آقایان عبدالرضا کاشانی، شکراله حسینی، علیرضا عباسی، علی کاشانیفر، محمد مروی، نظرعلی مروی و مهندس ظفرعلی مقیمی را به بند 6.1 که گفته میشود از شرایط و وضعیت نامناسب و غیربهداشتی برخوردار است منتقل کردهاند. همچنین به آنها اعلام شده که حق تلفن و ملاقات با خانوادههایشان هم محدود شده است.»
در بخش دیگری از این اطلاعیه اشاره شده است: «این امر باعث افزایش نگرانی در خانوادهها از وضعیت سلامت زندانیان شده است. این اتفاق در شرایطی رخ داده که دادستان گناباد در پاسخ به پیگیریهای وکلای دراویش، وعده به حل مسایل در روزهای آینده داده بود اما نه تنها هیچ یک از مشکلات از جمله جریان پرونده متشکله علیه حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) قطب بزرگوار این سلسله حل نشد بلکه این پرونده به شدت در حال پیگیری از سوی مقامات امنیتی و قضایی است و دراویش را نیز تهدید به برخورد و حتا تخریب مزار سلطانی بیدخت کرده و اکنون هم در حرکتی دیگر، با دخالت نهادهای اطلاعاتی، فشار بر دراویش زندانی افزایش یافته است.»
همچنین این کمیته تصریح کرد: «این رفتار مسوولین و مقامات قضایی و تناقض در قول و عمل آنان، موجبات سلب اعتماد مردم به مسوولین و هیت حاکمه خواهد شد.»
بیشتر بخوانید:
«تجمع در اعتراض به احضاریه قطب دراویش»
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع: آفتاب
حجتالاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی اخیرن در یک سخنرانی عمومی و رسمی، به نقل مذاکرات انجام شده میان احمدینژاد با مقام معظم رهبری پرداخته است.
به گزارش آفتاب به نقل از آینده، این استاد موسسه آیتاله مصباح که چند سالی در آمریکا اقامت و تحصیل داشته و پس از بازگشت به ایران به یکی از چهرههای حامی احمدینژاد در قم تبدیل شد، پس از ماجراهای اخیر مربوط به دورکاری و خانهنشینی احمدینژاد، علاوه بر دارا بودن سمت استاد اخلاقی هیت وزیران به سخنگوی غیررسمی دولت نیز تبدیل گردیده است.
آقاتهرانی که به گفته خودش در هفته جاری جلسه 2 ساعت و نیمهای با محمود احمدینژاد داشته است، در یک سخنرانی رسمی که تصاویر آن بر روی اینترنت منتشر شده، از مذاکرات محمود احمدینژاد و مقام معظم رهبری در این باره خبر داده است.
آقاتهرانی با اظهار اینکه شخصن این مسایل را از محمود احمدینژاد شنیده است، از قول وی اعلام میکند رهبر انقلاب مهلتی تعیین کردند تا احمدینژاد یا وزیر اطلاعات را بپذیرد، یا استعفا کند و یا نپذیرد.
وی اظهار میکند که احمدینژاد هنوز تصمیم خود را نگرفته است.
متن اظهارات آقاتهرانی به نقل از دکتر احمدینژاد بدین شرح است:
پریشب ایشون گفت من صحبتی کردم، وزیر آیا از اختیارات من هست که بردارم، حتا خوب، به نظر شما خوبه، من به هر دلیل میگذارم، به هر دلیل برمیدارم، نمایندگان مجلس حق دخالت ندارند انتخاب منه.
حضرت آقا باید نظر مبارک خودشان را بدهند، باید به نظرشان عنایت شود. آمدیم مخالفت کردند، من چه وظیفهای دارم؟
من صریحن به حضرت آقا گفتم، اگر ببینم نظر شما هست که باشد، اما نمیتونم باهاش کار کنم، آیا من حق انتقاد و گفتن دارم؟ گفتند: بله. حتا نسبت به من هم داری.
گفتم: آقا، حق دارم اگر نتوانستم، حتا استعفا بدهم؟
گفتند اگر خواستی بده.
(آقا) یک زمانی به من دادند، من تا آن زمان فکر کنم. من تا آن زمان یا استعفا میکنم یا میپذیرم یا نمیپذیرم.
این ضد ولایت فقیه است؟
من(آقا تهرانی) گفتم: نه
آقاتهرانی در بخش دیگری از سخنرانی میگوید، احمدینژاد چندی پیش به من میگفت دوشنبهها که به دیدار رهبر انقلاب میرود، تا نیمهشب به وزرا زنگ میزند تا اگر فردا زنده نماندم، دستور آقا بر زمین نماند.
گفتوگو/ رادیو کوچه
درست در روزهایی که «دن فورد استین» مدیر عالی صدای آمریکا از ابتدای ماه «می» امسال با این رسانه خداحافظی کرده است، به نظر میرسد موج تازه اخراج کارمندان صدای آمریکا دوباره آغاز گرفته است.
مرخص کردن برخی از کارمندان قراردادی برای یک هفته به بهانه عدم شرکت در کلاسهای توجیهی «کپی رایت»، فشار بر روی برخی از نیروهای تحریریه این رسانه که منجر به ترک و استعفا شده است و همچنین حذف نیروهایی مانند «آلکس مرادی» که مسلط به زبان انگلیسی و فارسی و همچنین دارای توان بالای حرفهای بوده است، صحه بر اظهارات یکی از مدعوین یک برنامه صدای آمریکا میگذارد که گفته بود: «به زودی تعداد زیادی از نیروهای صدای آمریکا از کار بر کنار خواهند شد.»
عدهای میگویند، این درست در راستای سیاستهای قبلی است که سردبیر بخش فارسی این رسانه پیگیری کرده بود و توام با اعتراض گروهی شد که در جلسه حضوری با آقای «استن» به آن اشاره کرده بودند و البته به نظر کسانی که در این رسانه کار میکنند به ثمر نرسیده است.
از سویی پس از ماهها انتظار و کش و قوس در انتخاب کاندیدای نهایی برای پست مدیریت بخش فارسی گروهی امیدوار بودند که با ورود «رامین عسگرد» که فردی معتدل و اهل مذاکره شناخته میشده است، فضای شفافی مهیا شود تا هر حرکتی بر اساس قواعد و قوانین مورد توافق انجام پذیرد، چیزی که به نظر معترضهای داخل این رسانه محقق نشده و پس از گذشت قریب به دوماه از ورود آقای عسگرد امروز میگویند همان سیاست دوران سردبیر وقت اعمال میشود.
«سیاوش آذری» یکی از خبرنگاران باسابقه ایرانی است که پیش از انقلاب در خبرگزاری «پارس» مشغول به کار بوده است. او مدتی با صدای آمریکا همراهی کرد و در روز بیست و هشتم ماه آپریل با ارسال نامهای اعتراضی از کار خود استعفا داد.
پس از ماهها انتظار و کش و قوس در انتخاب کاندیدای نهایی برای پست مدیریت بخش فارسی گروهی امیدوار بودند که با ورود «رامین عسگرد» که فردی معتدل و اهل مذاکره شناخته میشده است، فضای شفافی مهیا شود تا هر حرکتی بر اساس قواعد و قوانین مورد توافق انجام پذیرد، چیزی که به نظر معترضهای داخل این رسانه محقق نشده و پس از گذشت قریب به دوماه از ورود آقای عسگرد امروز میگویند همان سیاست دوران سردبیر وقت اعمال میشود
او در گفتوگویی با رادیو کوچه از دلیلهای استعفایش از صدای آمریکا گفت و از نگاهش به فضای داخل این رسانه. به نظر او آقای عسگرد نتوانسته است تحولی ایجاد کند. در انتهای گفتوگو نیز عین نامه آقای آذری بنابر اعلام علاقه خود ایشان آورده شده است. به دلیل رعایت امانت در متن و ویرایش نامه هیچگونه دخل و تصرفی نشده است.
در همین جا باز هم رادیو کوچه مانند همیشه اعلام میدارد در صورتی که پاسخی به این گفتوگو وجود دارد و یا نقدی بر این مصاحبه هست. این رسانه خود را موظف به انتشار آن میداند.
آنچه در پی میآید گفتوگوی سیاوش آذری روزنامهنگار مستعفی از صدای آمریکا با رادیو کوچه است:
آقای آذری متشکرم که در یک گفتوگو با رادیو کوچه شرکت کردید. شما یکی از پیشکسوتان حرفه روزنامهنگای در بین روزنامهنگاران ایرانی داخل و خارج از کشور هستید. خبر داریم که چندی پیش شما به نشانه اعتراض صدای آمریکا را ترک کردید و استعفا دادید. خواهشمند توضیح دهید که چه دلایلی برای ترک صدای آمریکا وجود داشت؟
در ابتدا که به صدای آمریکا آمدم متوجه شدم که آنچه را میبینم دور از انتظار من است و به همین علت با مراجعه به مدیر وقت صدای آمریکا به او گفتم مهمانهایی که برای برنامهها به منظور مصاحبه میآورید در تمام زمینهها نیستند و باید از تمام طیفها مهمانها را بیاورید. اما انجام نشد و به تدریج متوجه شدم انتظاری که من داشتم مطرح نیست. تا اینکه سردبیر جدید آمد. او هم حتمن از همان روزهای اول پیشینه من را میدانست. به من پیشنهاد کرد که در قسمت تحقیقاتی کار کنم. من هم گفتم که با خبر بزرگ شدم و روزنامهنگارزاده هستم و پنجاه سال است خبر مینویسم، در کدام قسمت تحقیقاتی بروم؟ اگر ماهی سی هزار دلار هم به من بدهند اما خبر ننویسم مریض میشوم و در واقع با خبر تنفس میکنم.
من برنامههای آقایان «بهارلو»، «فرهودی»، «چالنگی» را اجرا میکردم و خبرهای ایران را مینوشتم و چون خودم آنها را نوشته بودم روی ست خبرها را میخواندم. برنامه «امروز در واشنگتن» هم پیشنهاد من به خانم «شیلا گنجی» بود و گفتم اینجا بزرگترین مرکز تصمیمگیری جهان است اما شما اسلایدی را میدهید و دختری آن را به صورت خبر میخواند در صورتی که صدای آمریکا را به بهترین وجه باید مطرح کرد. تا اینکه پیشنهاد این برنامه مطرح شد و به صورت نمونه اجرا شد. من صدای آمریکا را شروع میکردم و میگفتم «اینجا واشنگتن صدای آمریکا است» و طوری بیان میکردم که بزرگی و عظمت اینجا را نشان دهد طوری که آقای «نوریزاده» به آقای چالنگی گفته بود سیاوش وقتی اعلام میکند یاد برنامه «بهرام شاهرخ» میافتم که میگفت «اینجا برلین است».
بعد از شروع برنامه، سردبیر دخالتها را شروع کرد البته ایشان همیشه میگویند: «دخالتی ندارم» اما تمام دخالتها با ایشان است. اگر مجری سیاستی باشد، قضیه «کلاه بیاور سر بیاور است» و وقتی چیزی به ایشان بگویند آن را صد برابر میکند.
میتوانستند از وجود من استفاده کنند. معاون مدیر اخبار خبرگزاری «پارس» بودم و قرار بود بعد از مراجعت به ایران معاون خبرگزاری پارس و معاون «جعفریان» شوم که او که اعدام شد. من روزنامهنگار، برنامهساز رادیو و تلویزیون هستم و تمام خصوصیات را از نظر انجام کار در صدای آمریکا دارا هستم. با احترام به قوانین آمریکا و مقرراتی که وجود دارد با امید اینکه بتوانم در یک محل وسیعتر کار کنم به اینجا آمدم اما دیدم شرایط بهطور کلی متفاوت شده است. ایرانیهای اینجا اسم آن را «فیضیه دیسی» گذاشتهاند. البته من تمام همکاران را شامل این گفته نمیکنم چرا که افراد بسیار صاحبنظر، باتجربه و جوانهای بااستعداد در اینجا مشغول به کار هستند. اما افراد خاصی با انتخاب سردبیر میآیند و در مقابل دوربین قرار میگیرند. من را هم یکباره از تمام برنامهها حذف کردند حتا در «هیستری چنل» (history channel) ممنوعالصدا شدم. من به جای «ریگان» و «کندی» حرف میزدم.
تا اینکه در آخر به من گفتند که «به علت کسری بودجه نمیتوانیم شما را داشته باشیم» آیا با اخراج کار فردی که این همه شرایط کاری دارد کسری بودجه صدای آمریکا جبران میشود؟ طوماری نوشتند، امضا کردند و برای رییس کل فرستادند. ایشان هم قبول کرد و به من گفتند: «رییس کل گفته اگر قبول میکند که حقوقش کم شود میتواند به رادیو برود.» چطور در تلویزیون نمیتوانم کار کنم اما میتوانم به رادیو بروم و آن هم فقط یک شب برنامه اجرا کنم؟! مگر من حسرت به دل هستم؟
اینجا مانند کارخانه آدمخوردکنی است تا افراد باتجربه را بیاورند و در سر او بزنند. اینجا دهنها باید دوخته چشمها کور و گوشها کر باشد. اینجا صدای آمریکا نیست و نمیدانم چه نامی میتوان روی آن گذاشت. اگر تریبون بینالمللی است باید همه بتوانیم حرف بزنیم. چرا دموکراسی را در صدای آمریکا نباید داشت تا بتوان حداقل درددل کرد؟ سی نفر با مراجعه به رییس کل (آقای «دن استین») از شرایط موجود شکایت کردند اما به جای اینکه به این شکایت رسیدگی کنند هر سی نفر را تارومار و یا ممنوعالتصویر کردند.
زمانی که ایرکنترلها در برجهای راهنمای هواپیماها کار میکردند، یازده هزار نفر اعتصاب کردند و آقای ریگان دستور داد همه را از ارتش بیرون بریزند. اینجا چگونه است؟ اینجا نباید تظلم کرد و تظلم معنا و مفهوم ندارد و مخصوصن در صدای آمریکا به هیچوجه حرف حق نباید بزنی. شکسپیر میگوید: «هر انسانی یک حیوان سیاسی است» بنده هم دارای عقیده و مشرب سیاسی هستم اما وقتی در اینجا مشغول به کار شدم عقیده سیاسی خود را بیرون گذاشتم و وارد شدم تا فقط اطلاعرسانی کنم. آیا اطلاعرسانی این است؟ آیا اطلاعرسانی آن چیزی است که جمهوری اسلامی میگوید؟ مجریها و مهمانها از همان کسانی که موازی با جمهوری اسلامی کار میکنند و حرف میزنند، انتخاب میشوند.
من هم دیدم دیگر نمیتوانم و دارم خفه میشوم. شما خود روزنامهنگار هستید و میدانید که آزادی، آزاده بودن و آزادیخواهی جز خصیصه و ممیزه این کار است. من نمیتوانم با جو پراختلاف کار کنم. اینها من را به جایی کشاند تا زله شوم و استعفا دهم. آنچه را که واقعیت داشت در نامه نوشتم. من حاضرم در تریبون آزاد که حق گفتار و نوشتار در این مملکت آزاد است، همه را یکییکی با اسم بیان کنم.
در رسانهای به نام صدای آمریکا به سیاستهای همطراز و موازی با جمهوری اسلامی اشاره کردید. آیا این سیاست را به صورت حساب شده یا نهادینه و برنامهریزی شده میدانید یا یک سیاست فردی بعضی از افراد صدای آمریکا قلمداد میکنید؟
تصور من این است با رویهای که صدای آمریکا در پیش گرفته است و مخصوصن گزینش کسی که همسو با جمهوری اسلامی حرکت میکند، جهتگیرانه است و به هیچ وجه فردی نیست. میتوانید آنچه را گفتم کنار هم بگذارید و متوجه شوید که صدای آمریکا چگونه عمل میکند. این سیاست کلی اینجا است و ما هم متوجه هستیم اما روزنامهنگار نباید بفهمد. حتا دانشجوهایی که در ایران مبارزه میکردند و اینجا آمدند دل خونی دارند و توقع رویارویی با چنین جوی را نداشتند.
الان در ایالاتمتحده سیاست بر این است که فقط آقایان کروبی و موسوی را به جای خامنهای و احمدینژاد بگذارند و به قوا خودشان جمهوری اسلامی با تعدیل ادامه داشته باشد.
در میان مسایل و بحرانهایی که صدای آمریکا با آن مواجه بود در نهایت منجر به آمدن شخصی به نام عسگرد از سوی وزارت ایالتمتحده شد. بسیاری معتقد بودند با ورود آقای عسگرد تغییراتی را در صدای آمریکا خواهیم دید. آیا شما شاهد این تغییرات بودید؟
من با آقای عسگرد صحبت کردم. به او گفتم من در ایران خبرهای شاه را تهیه میکردم. روزنامهنگار یک شخصیت آزاد است. میدانید در آمریکا و در سی وی اس آقای باب شیفرز یا سند آلنسون کاخ سفید را پوشش خبری میدادند. وظیفه من هم تعیین شد تا از دربار خبر تهیه کنم و این حتمن بعضیها را در این اداره آزار داده است. اما من باید کارم را در اینجا درست انجام دهم و بعد هم به آقای عسگرد گفتم که شما آخرین شانسی هستید که اینجا آمدید و باید یک تغییر اساسی در اینجا انجام شود. نمیگویم جهت بگیرید اما عدالت را برقرار کنید. ایشان هم شماره تلفن و ایمیل خود را برای من نوشتند و گفتند: «من به وجود شما احتیاج دارم و باید از تجربه شما استفاده کنم.»
بعد از اینکه من استعفا دادم متوجه شدم الکس برادی را یک دفعه بیرون کردند. ایشان زبان انگلیسی خوبی دارد و جوان بسیار بااستعدادی است و کارش را به خوبی انجام میداده اما یکمرتبه از کار اخراجش کردند در حالی که در یک مرکز نظامی تدریس میکرد.
صدای آمریکا بگوید بودجه کم است و افرادی که پختهتر هستند را نگه دارند و کار حرفهای کنند نه اینکه اگر کسی با این سیاست آنها مخالفت دارد با نظرات شخصی او را بیرون کنند. باید صریحن بگویم همه کسانی که در مقابل دوربین هستند با سردبیر خبر همسو هستند. غیر از رفقا و گزینههای خود به هیچکس دیگر میدان نمیدهد. و این جو صدای آمریکا است.
یعنی به نظر شما اخراجها و یا تعدیلها کاملن از طرف افرادی برنامهریزی شده که با این سیاست کلی مخالف هستند؟
هنوز آقای عسگرد کارش را شروع نکرده و حدود دو ماه است که آمده، من با بعضی از بچهها صحبت کردم گفتند: «که ناامید شدیم و فکر میکردیم در اینجا تغییر ایجاد شود.» وقتی دکتر آزمون مدیر کل خبرگزاری پارس شد، از همان روز اول نوشت که چه کسی وارد نشود و کار را شروع کرد. اما الان (در صدای آمریکا) ناامیدی شروع شده و دوستان میگویند آقای عسگرد هم آمد اما هیچ تغییری ایجاد نشد و در به دور همان پاشنهای میگردد که سابقن میگشت. این برنامهریزی خاص است که نمیدانم از کجا سرچشمه میگیرد و بعضیها میگویند اینجا نفرین شده است. من هم چیزی ندیدم که من را امیدوار کند.
هر کاری صدای آمریکا میخواهد انجام دهد و از دولت آمریکا پیروی کند، مربوط به خودشان است و من در این مورد وارد نمیشوم اما میگویم من یک روزنامهنگار و برنامهساز رادیو تلویزیونی حرفهای هستم. از این حرفه من استفاده کنید. اگر من برای کسی شعار میدادم، دیر سر کار میآمدم و انجام کار را نمیدانستم بله، اما یکمرتبه روی سیاوش آذری انگشت بگذارند و بگویند بودجه نداریم و بگویند برو بیرون که نمیشود. این انتخاب من برای بیرون کردن از صدای آمریکا خود نمونهای از طرز گزینش برای اخراج در صدای آمریکا است. بنابراین من هیچ امیدی برای تغییر در اینجا ندارم اما اینکه چه سیاستی دنبال میکنند را آینده نشان خواهد داد.
———————————————–
عین نامه سیاوش آذری روزنامهنگار استعفا داده از صدای آمریکا، لازم به توضیح است کلیه اظهارات این نامه نظر نویسنده آن میباشد:
استعفا و خداحافظی!
دوستان عزیز و همکاران گرامی
بیست وهشتم آوریل2011،آخرین روز افتخار همکاری من با شما در صدای آمریکا است!
مایلم از صدای آمریکا و روسای آمریکایی و ایرانیاش، بهویژه آقای دکتر کامبیز محمودی، و تک تک شما دوستان عزیز و همکاران ارجمند قدیم و جدید بهخاطر التفاتات بیکرانتان طی چهارسال و چهار ماه اشتغالم در این رسانه که با هیچ کلام و واژهای قادر به توصیف ابعادشان نیستم تشکر کنم و یادآور شوم که پشتیبانیهای بیدریغ شما در طول مدت یاد شده در قالب کلمات نمیگنجد. همینقدر تاکید میکنم هرجا که باشم وامدار محبت شما هستم و حمایتهایتان بهعنوان میراثی ارزشمند از جلوههای همبستگی توام با افتخار برایم باقی خواهد ماند.
خواهید پرسید چرا (ناگزیر) به استعفا شدم و رفتم، بهخصوص که با طومار شما دوستان پر مهر در پی کنار گذاشته شدن از سوی «سردبیرخبر!!؟؟» به کار بازگشتم و اینک با آمدن آقای رامین عسگرد رییس جدید بخش فارسی، امید تازهای در دل کارکنان دمیده که ایشان تغییراتی بنیادی، هم به سود صدای آمریکا و هم کارکنان حق پایمال شده این مرکز خبری و در نهایت پایان باندبازی و برقراری عدالت صورت بدهد.
من در سراسر مدت اشتغالم در صدای آمریکا در نهایت فروتنی آنچه علیه من صورت گرفت را با تحمل از سر گذراندم ولی اینک پیش از رفتنم سکوت 4 ساله را میشکنم تا همگان بدانند در این رسانه چه میگذرد.
تجربه چهار سال و چهار ماه اشتغالم به من ثابت کرد بخش فارسی صدای آمریکا با عملکرد سردبیرش نه یک تریبون بینالمللی است که صاحبان افکار و اندیشههای گوناگون و متغایر طبق تعریف آزادی در آن ابراز نظر کنند و نه پیرو سیاست دولت آمریکاست!!! بلکه (با پوزش و احترام به تلاشها و کوششهای تک تک شما همکاران گرامی) فیالواقع ملقمه در هم جوشی است از طرفدران جمهوری اسلامی (ازنوع حامیان کروبی و موسوی) دوسه تن از طیف چپ، تعدادی طرفدران مصدق و جمهوریخواه که کارها را در دست دارند!! و چند نفر مشروطهخواه خاموش که طیف آخر به کلی مغضوب و به بازی گرفته نمیشوند!. خبرها و برنامهها نیز با خواست جمهوری اسلامی همسوست! این واقعیت را از طومار شکایات در مطبوعات و مقامات آمریکایی که «صدای آمریکا صدای ملاهاست» نقل کردم !
در پی جو پرتوطئه و باندبازی بهسرکردگی سردبیر و نوچههایش! سردبیری خبر به فردی واگذار شده که گرچه سوادآخوندی، میراث پدری دارد (به اعتراف تدارک دیده شده خود در برنامه پارازیت) اما اهمیت و اولویت خبر را به هیچوجه تمیز و تشخیص نمیدهد، و همه هدف و مقصودش پیگیری اهداف خاصی است که نتیجهاش دریافت ایمیلها و پیامهای اعتراض بینندگان و نیز تاراندن کارکنان با تجربه غیرهمفکر و در نهایت از دست دادن خیل بینندگان تلویزیون صدای آمریکا است که این شبکه را فرسنگها عقب تراز تلویزیون تقریبن نوپای بی.بی.سی پرتاب کرده است!!.
واقعیتی که علیرغم همه اعتراضات از سوی نمایندگان کنگره، رایزنان سیاسی و مطبوعات آمریکا و حتا شکایت گروه سی نفره کارکنان بخش فارسی به دن آستین رییس کل(قریبن بازنشسته) نه تنها کمترین اثری نداشت بلکه بهجای رسیدگی به شکایت شاکیان دلسوز، همه آنها یا مغضوب و یا ممنوعالتصویر شدند و افراد کمتجربه و فاقد تواناییهای لازم برای اجرای برنامههای حساس و زنده در برابر دوربین قرارگرفتند!! (گرچه به افراد کمتجربه نیز باید فرصت داد مهارت کسب کنند اما نه بنا به مثل معروف که میگوید اگر یک نامسلمان اسلام بیاورد میپذیرند ولی، پیشنمازش نمیکنند!!).
واقعیتی که علیرغم همه اعتراضات از سوی نمایندگان کنگره، رایزنان سیاسی و مطبوعات آمریکا و حتا شکایت گروه سی نفره کارکنان بخش فارسی به دن آستین رییس کل(قریبن بازنشسته) نه تنها کمترین اثری نداشت بلکه بهجای رسیدگی به شکایت شاکیان دلسوز، همه آنها یا مغضوب و یا ممنوعالتصویر شدند و افراد کمتجربه و فاقد تواناییهای لازم برای اجرای برنامههای حساس و زنده در برابر دوربین قرارگرفتند
مایلم در این استعفا و خداحافظی تاکید کنم که در این اداره مسوولان آمریکایی به ما ایرانی تبارها بسیار محبت کرده و میکنند و بیشتر طرفدار اطلاعرسانی صحیحاند تامن!. هرگز با قیافه عبوس با ما مواجه نشدند. باندبازی کمتر در کارشان دیده شده است، مجریان برنامهها را از میان پرقیچیها و همبازیهای پوکرشان انتخاب نکردند. اما از سوی «شیخ علی سردبیر!!» همکاران خاص از رادیو فردا (هوادارجمهوری اسلامی) همینطور نورچشمیهای از ایران آمده که ایضن به جمهوری اسلامی گوشه چشم دارند! بهبازی گرفته شده و بهمحض ورود رسمی شدند… چرا همین حق در مورد باتجربههایی که سالهاست کار میکنند نمیشود؟ الله اعلم…..!! در نتیجه این ما ایرانی تبارهاییم که بااندیشههای فرسنگها دور از خواست میلیونها بیننده که اینک به کمترین شمار ممکن رسیده، صدای آمریکا را آماج بمباران انتقادها ساختهایم.
این سازمان عظیم و مهم خبری با آنچه تاکنون سردبیر خبر صورت داده در بیرون اداره به «فیضیه دی.سی» معروف شده و گفته میشود همانگونه که ایران ولیفقیه دارد، در بخش فارسی صدای آمریکا نیز یک ولیفقیه امور خبر را میچرخاند!! بخش فارسی صدای آمریکا با سردبیری!؟ «شیخ علی» از منظری دیگر «اداره شخصیت خردکنی» است، خوب است آقای عسگرد با اعضا خود بهطور خصوصی به گفتوگو بنشیند تا متوجه شود چقدر دل هریک از آنان از باندبازی و تبعیض سردبیر پر است. نمونه واضح، این بنده که با دارا بودن تحصیلات روزنامهنگاری و تجربه، چندین و چندساله مطبوعاتی و رادیو-تلویزیونی و خبرگزاری، شیخ علی سردبیر، در سراسر 4 سال و 4ماه گذشته با من دشمنی ورزید و سرانجام به تبعید رادیوام، فرستاد!!؟؟ به دور از هرگونه خودستایی و به شهادت همکاران دیرینم در همین اداره، من سالها در همه زمینههای خبررسانی کارکرده و پنجاه سال تجربه دارم. برای اطلاع آن دسته از شما همکاران جوانی که از سوابق کار من آگاهی ندارید یا کمتر دارید به ایجاز بگویم که همکار ناگزیر به استعفایتان، در ایران، معاون مدیر اخبار خبرگزاری پارس بود که بهگفته شادروان محمود جعفریان مدیر عامل خبرگزاری (که رژیم اسلامی اعدامش کرد) قرار بود پس از بازگشت از لس آنجلس و احراز مدیریت خبر، شش ماه بعد به معاونت خبرگزاری منصوب شود. همزمان، علاوه بر گزارشگر سیاسی روزنامه کیهان که تا عالیترین مراحل خبری از شاه تا گدا و بازدیدهای رهبران جهان به ایران را پوشش میداد سفرهای خبری متعدد به اقصی نقاط جهان کرد، نویسنده مجلات تهران مصور، امید ایران و سپید و سیاه بود. در سال 1976 به عنوان نماینده خبرگزاری پارس و روزنامه کیهان به آمریکا آمد و پس از دریافت فوقلیسانس از دانشگاه یو.اس.سی ( باوقوع انقلاب!!) به اجرای برنامه در رادیو 24 ساعته صدای ایران و تلویزیونهای فارسی لس آنجلس پرداخت و سردبیری چندین نشریه از جمله هفتهنامههای ایران پست، ایران نیوز و ایرانمهر چاپ هیوستن و دبیری سیاسی هفتهنامه ایران خبر چاپ سانفرانسیسکو را به عهده داشت، و اکنون نیز از نویسندگان اصلی ماهنامه آزادی چاپ بوستون است. بنابراین «ماشیننویس فصلنامه» یا «روضهخوان زاده» نبود که از پامنبری به کار خبررسانی روی آورده باشد، پدرش مشاورخامنهای نبود. دنبال کار «نامهرسانی» اداره پست هم نمیگشت، بلکه روزنامهنگارزاده آزادهای است که حق آزادی، گفتار و نوشتار را برای همه بینشها و طیفهای فکری به یکسان قائل است، دگم و یک سویه نگرنیست. پدر و عمویش روزنامهنگار و از چهرههای سیاسی (جناح چپ) بودهاند. حتا به زندان و تبعید رفتند. خود در رشته روزنامهنگاری تحصیل کرده و دخترش نیز فارغالتحصیل روزنامهنگاری است. بنابراین کار مطبوعاتی در خانوادهاش یک ودیعه موروثی است. اما با وجود سالها تحصیل و تجربه، از آغاز ورود «شیخ علی سردبیر» از رادیو فردا که آن رادیو را نیز به تریبون محمد خاتمی تبدیل کرد و کردند، دشمنی با مرا آغاز کرد!؟. به طرق مختلف و بدون علت دستم را از تمامی برنامهها کوتاه کرد که سرانجام پس از آن همه تحمل به مرحله انزجار و انفجار رسیدم که خود،کارم را ترک کنم.
سیاوش آذری
من در این وداعنامه، عملکرد او نسبت به خود را تشریح میکنم و قضاوت هر آنچه وی علیه من صورت داد، را به شما وامیگذارم، تا بعدن نگویند تنها به قاضی رفتهام…..
شیخ علی سردبیر!، در بدو ورود به بخش فارسی با چهره عبوس همیشگیاش که مشخصه خانوادگی آخوندی اوست، نسبت به حضور من حساسیت از خود نشان داد، پیشنهاد کرد به بخش تحقیقاتی بروم؟؟؟؟ و چون خودداری کردم و از اصل، چنین بخشی وجود ندارد چند روز بعد ناگهان بدون هیچ دلیلی از برابر دوربین برنامهها کنارگذاشته شدم! البته او در تارومار کردن افراد، نقشی از خودنشان نمیدهد بلکه فلسفه لنین را به کار میگیرد که میگوید «گاهی اوقات باید از بیرون به قبیله زد!». در نتیجه پشت خانم امی کتز مسوول آمریکایی که از دسائس و توطئههای او خبر ندارد موضع میگیرد و از وی میخواهد نقشهاش را به اجرا بگذارد. تصور میکند افراد مغضوب و معزول از نقش پنهانی او آگاهی ندارند. قبل از آمدن شیخ علی سردبیر، برنامههای میزگرد در غیاب آقایان فرهودی، بهارلو و تفسیر خبر چالنگی را اجرا کردم. خبرهای ایران برای بخش «خبرها و نظرها» را مینوشتم و به روی «ست» فرستاده میشدم. برنامه صبحگاهی امروز در واشنگتن را (که پیشنهاد من بود) اجرا میکردم. اما همه این وظایف یکی پس از دیگری از من گرفته شدند!؟
در سالروز جشن مشروطیت به دعوت این حزب، با اجازه قبلی از اداره، در این نهاد سیاسی سخنرانی کردم، در آن سخنرانی از سیاست دولت آمریکا در عدم حمله به ایران به علت مخالفت با برنامه هستهای تهران دفاع کردم. اما پس از آن، خبرهای ایران که توسط من تنظیم میشد، در خبرها خوانده نشد!؟ چهار ماه بعد معلوم شد تنظیم آنها به شخص تازه واردی از ایران محول گردیده! که هنوز هم ادامه دارد. کارشکنیهای شیخ علی سردبیر، پس از آن نیز بهصور مختلف تکرار و تکرار شد و این بار در ضبط سریال جلوههای ماندگار «ممنوعالصدا» شدم!؟ درحالیکه پیش از آن بهجای جان کندی، گورباچف، لخ والنسا، رانالد ریگان و چندین و چند رهبر و دیگر چهرههای جهان، صدا گذاشته بودم. ناچار به ترجمه خبر پرداختم. به شهادت همکارانم برخی روزها چند خبر ترجمه میکردم در آخر، چون بهانهای نبود تا ذله شوم و کنارهگیری کنم به دریافتیام حمله شد! و به بهانه کسر بودجه!؟ از کار اخراج شدم!؟ در حالیکه اگر صرفهجویی منظور نظر بود، بایستی از هر کارمندی درصدی کسر شود نه آنکه با اخراج «یک نفر»، همه کم و کسریهای مالی صدای آمریکا جبران شود!.چه آدم مهمی بودم وخود نمیدانستم!
طومار شما دوستان و همکاران عزیز پاسخ قاطعی به شیخ علی سردبیر بود که مرا (با تقریبن نصف حقوق!؟) به کاربازگرداند!؟ ولی چون سردبیر بازگشتم را برنمیتابید به رادیو فرستاده شدم! پرسش این است که چطور در رادیو میتوانم کار کنم ولی در تلویزیون غیرممکن است!؟ در رادیو فقط اجرای یک برنامه در هفته (یکشنبه شبها) به من محول شد، روزهای دیگر به کار ترجمه ادامه دادم، آن هم نه اخبار روز، بلکه گزارشات مربوط به پیشرفت در آمریکا و امثال آن….
من در طول سالها کار در ایران و آمریکا (مطبوعات،خبرگزاری ،رادیو و تلویزیون) هرگز با این همه دشمنی بیدلیل مواجه نشدم، و البته این طبیعت چپ- اسلامیها (یا به قول رژیم پیشین ایران مارکسیستهای اسلامی) است که آنقدر دشمنی کنند تا سرانجام از پای درت آورند و مجبور شوی خودت کار را ترک کنی، حال آنکه اگر رسمی میشدم برای سردبیری و تصدی پست او اقدام میکردم، ولو انتخاب نمیشدم لااقل به سردبیر میآموختم وقتی مرگ آیتاله منتظری جانشین معزول و مغضوب خمینی، خبر روز ایران است، موضوع برنامه روی خط صدای آمریکا «گرمایش زمین» نیست! شیخ علی سردبیر حتا حاضر نشد یا اهمیت خبر را درک نکرد، سوژه را تغییر دهد و گفت مرگ او اهمیت ندارد!. در زمان ریاست شیلا گنجی، خبری سراپا جعلی منتشرساخت که تکذیبش بیش ازده روزدرتمام برنامه ها خوانده شد!.درسپتامبر سال2010هنگام سخنرانی پرزیدنت اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل بخش فارسی صدای آمریکا برنامهای در مورد«بورات» پخش میکرد! عصر همان روز وقتی احمدینژاد در سازمان ملل سخنرانی میکرد، به جای پخش سخنان او، دربخش فارسی صدای آمریکا، همان فیلم بورات «بازپخش» میشد! گزارش محکومیت انفجار مهاباد توسط هیلاری کلینتون از صدای آمریکا پخش نشد و روز بعد با تاخیر پخش شد!. در سمینار روزنامهنگاری اداره، نمونهای از نحوه تنظیم خبر از سوی شیخ علی سردبیر! بین شرکتکنندگان توزیع شد، درحالی که لید خبر غلط بود! همان وقت توضیح دادم که هنگام تنظیم خبر، گزارشگر حق ندارد بنویسد:
«پزشک محبوب محله توسط بیمار خود به قتل رسید»، بلکه بیماران وی میتوانند از او به عنوان «پزشک محبوب» یادکنند. یا برخی اوقات مهمترین خبر روز، ایران، است بخش خبر فارسی صدای آمریکا در کرات دیگر سیر میکند!. اینها همه نشانههای بیصلاحیتی سردبیر و عدم تشخیص اهمیت خبر از جانب اوست.
نهایت آنکه پرزیدنت اوباما، بیبیسی را رسانهای معتبرتر از صدای آمریکا تشخیص داد و با آن مصاحبه اختصاصی کرد ولی بخش فارسی صدای آمریکا را به حساب نیاورد!؟ پرسش این است که چه کسی این رسانه معتبر آمریکایی بینالمللی را به چنین سرنوشت حقارتآمیزی کشانده است؟
نهایت آنکه پرزیدنت اوباما، بیبیسی را رسانهای معتبرتر از صدای آمریکا تشخیص داد و با آن مصاحبه اختصاصی کرد ولی بخش فارسی صدای آمریکا را به حساب نیاورد!؟ پرسش این است که چه کسی این رسانه معتبر آمریکایی بینالمللی را به چنین سرنوشت حقارتآمیزی کشانده است؟
در همین اداره چهرههایی کار میکنند که اهمیت و برجستگی کارشان به مراتب پرارزشتر از سردبیر خبر و بیشتر شایسته تصدی سردبیری خبرند ولی چه سود که آخوندزاده نیستند!.
همه آنچه را که گفتم، به عنوان فردی دلسوز و کسی که 4 سال و اندی بانهایت علاقه و منتهای احساس مسوولیت و احترام به قوانین و مقررات آمریکا و همکاران، فروتنانه در این اداره کار کرده، دسیسهها و باندبازیها را شاهد بوده و همه آنچه علیهاش صورت گرفته را فروخورده و اینک با رسیدن به مرحله انفجار، ناگزیر به استعفا شده، مستند و غیرقابل انکار نوشته و بخش کوتاهی از آن را نیز برای مزید اطلاع علت نابسامانیها و اعتراضات داخلی و خارجی صدای آمریکا، در ملاقات با «رییس جدید و با حسن نیت آقای عسگرد در میان گذاشته، و تاکید کرده است، که وی آخرین بخت بخش فارسی صدای آمریکا است.( تا آنجا که به نظر میرسد ایشان خود را برای انجام تغییراتی اساسی آماده کرده و مانند هر شخص دموکراتی از همکاران، برای بهبود گردش کارها نظر خواسته است) البته ما قراردادیها که فیالواقع «صیغهای!» محسوب میشویم به حساب آورده نشدیم ولی این به حساب نیامدان، حق ابراز نظر را از ماسلب نمیکند. آقای عسگرد باید بررسی کند چرا بعضی پستها و مسوولیتها به افراد خاص بی یا کم، تجربه داده شده و باتجربهها از این امکان محروم و کنار گذاشته شدهاند؟ پاسخ این پرسش روشن است. برگزیدگان شیخ علی سردبیر، براساس هم مشربی با او انتخاب میشوند نه بر پایه تحصیلات، تجربه و کارآییها..
باید به حقوقها و اضافهکارهای بیعمل رسیدگی شود که چرا فلان دختر تازه وارد بیتجربه بهناحق، حقوق بالا دریافت میکند و اضافه کار میگیرد اما یکی از قراردادیهای باتجربه اخراج میشود تا بودجه صدای آمریکا ترمیم گردد؟! باید اضافهکارهایی که شیخ علی سردبیر برای خود و نورچشمیهایش اختصاص داده مورد بازبینی قرار گیرد. در نهایت اگر رییس جدید برای بهبود شرایط کار تغییرات اساسی صورت ندهد، هم خود به سرنوشت اسلافش دچار خواهد شد و هم در نهایت ادامه باندبازیها به تعطیل بخش فارسی این رسانه بینالمللی خواهد انجامید، همچنان که زبان چینی، چنین سرنوشتی پیداکرد.
به هرحال عزیزانم، این سرگذشت روزنامهنگار، و برنامهساز حرفهای و پرتجربه رادیو-تلویزیون هموطن شما در ارتباط با کاردر صدای آمریکا بود که نیم قرن در همه رشتههای رسانهای در بالاترین سطوح، فعال و در جوامع درون و برونمرز شناخته شده ولی در صدای آمریکا با دشمنی و ضدیت بیوقفه شیخ علی سردبیر (ایرانی!!) روبهرو بوده است. علاوه بر، وی همچنان که خود شاهدید هم افراد باتجربه و مطلع و هم چهرههای جوان و بااستعداد به حاشیه رانده شدهاند، که سر در لاک خود فروبرده، سکوت کرده و تماشا میکنند و یکی دو تازه رسیده همسو با جمهوری اسلامی عمدتن عبوس، گستاخ و بعضن فاقد تربیت، فعال مایشااند، و باسپردن برنامههابه آنان بهانه میآورند که چون اکثریت جمعیت ایران جواناند مجریان برنامهها باید جوان باشند!
این مسخرهترین عذری است که در تاریخ وسایل ارتباطی جهان مطرح شده و نخستین بار است که مجریان تلویزیون برحسب سن بینندگان طبقهبندی شدهاند! کسی نیست بپرسد اگر چنین اصلی وجود دارد چرا در آمریکا والتر کرانکایت در سنین بالای عمر سالها در تلویزیون سی.بی.اس خبر میخواند یا باب شیفرز پس از 80 سالگی همچنان در برابر دوربین همان تلویزیون به خبر خواندن مشغول است؟ مگر بینندگان تلویزیون سی.بی.اس، همگی پیر و سالخوردهاند؟ انسان وقتی چنین ادعاهای مسخره و دور از حرفه خبررسانی را میشنود به یاد رژیم پول پوت در کامبوج میافتد که با روی کار آمدن خمرسرخ انسانهای بالای40 سال را به جنگل بر دو همه را گردن زد.
با آنچه گفته شد از شما سووال میکنم، با چنین باندبازیها آیا بیش از این ماندن در صدای آمریکا جایز بود؟ بنابراین دوستان، من با ادامه این وضع ناهنجار، رفتار کینهتوزانه و تبعیضآمیز شیخ علی سردبیر!،عطای کارکردن در چنین محیط مختنق را به لقایش بخشیدم و رفتم، زیرا همواره انسانی آزاده بوده و آزاد زیستهام و شیخ علی سردبیر کسی نیست که من او را به سردبیری صدای آمریکا قبول داشته باشم و در برابر باندبازیهایش سکوت کنم. میروم و افتخار همکاری بیشتر به او نمیدهم. ولی از لحاظ ترک شما عزیزان بسیار افسردهام.
من اگر میدانستم صدای آمریکا دارای چنین جو پردسیسه و باندبازیهاست هرگز در آن به کار نمیپرداختم. واقعیت اینست که بسیاری کارکنان بخش فارسی صدای آمریکا از وضع موجود رنج میبرند ولی صدای اعتراضشان درگلو خفه شده است. سردبیر! علاوه بر مخالفتها در بیرون اداره نیز به جوسازی و سمپاشی علیه من میپرداخت. یکی از دوستانم از وی پرسیده بود فلانی (آذری) در صدای آمریکا چه میکند؟ با بیاعتنایی پاسخ داده بود «هیچی برای خودش میپلکد!» حاشا به یک جو مروت… .
کار جهان نگر که جفای که میکشم؟!
نهایت آنکه، به لس آنجلس باز میگردم با کمتر زندگی میکنم و به حکم وظیفه برای نجات میهنم و آزادی هموطنانم مبارزاتم را از سر میگیرم.
به قول شادروان ارتشبد آریانا یک لقمه کمتر، یک گلوله بیشتر…..
بار دیگر تاکید میکنم، من از صدای آمریکا، مسوولان آمریکایی آقای عسگرد رییس جدید آن و شما همکاران و دوستان پرمهر نهایت رضایت و امتنان را دارم ولی در مورد شیخ علی سردبیر که صدای آمریکا را به تریبون جمهوری اسلامی تبدیل کرده، منتها درجه شاکیام و تاکید میکنم تا شیخ علی جهتدار، و باندبازی او، درصدای آمریکا دنبال میشود، انتقادها از صدای آمریکا نیز ادامه خواهد داشت. بنابراین باید به این وضع خاتمه داده شود و صدای آمریکا با این تغییرات از خود اعاده حیثیت کند. مخصوصن، امیدوارم رییس کل جدید آقای دیوید انسور با پشتیبانی از آقای عسگرد در تحقق این هدف موفق شود و به این همه شکایات بیشمار پایان داده شود.
اجازه میخواهم حیرت خود را هم مطرح کنم که نمیدانم چه نیروی فوق تصوری پشت شیخ علی سردبیر قرار دارد که آن همه شکایات و انتقادات مقامات آمریکایی و کارکنان ایرانی صدای آمریکا هیچ تاثیری در مورد وی نبخشیده و، او و باندش همچنان در پست خود باقی ماندهاند؟
الله واعلم به حقایق الامور
در خاتمه با اغتنام فرصت مایلم از دکتر ابراهیم بیپروا به خاطر پیگیری مجدانهاش از طومار منتهی به بازگشتم به سر کار، بیژن فرهودی، به دلیل حمایتهای بیدریغاش و پیام یزدیان برای پارتی خداحافظیاش و دوستان دیگری که ابراز لطف کردند، نهایت درجه تشکر و امتنان کنم.
همهتان را به خدای بزرگ میسپارم. برای یکایکتان تندرستی، موفقیت و خوشبختی بیشتر در کار و زندگی آرزو میکنم.
آقا شیخ علی سردبیر:
ماکه رفتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران
با تواضع و احترام به تک تک دوستان عزیز و همکاران شریف
خداحافظ و نگهدار همه شما باد
واشنگتن – بخش فارسی صدای آمریکا
سیاوش آذری
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی:
«اعتراضها علیه حکومت سوریه دسیسه خارجی است»
خبر / رادیو کوچه
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی با صدور بیانیهای، با ستایش از نقش سوریه در سیاست منطقه طی چند دهه گذشته، ادامه اعتراضات علیه حکومت این کشور را به دسیسه خارجی نسبت داده و بر حمایت خود از واکنش رهبری سوریه در برابر این اعتراضات تاکید نهاده است.
در این بیانیه آمده است که ملت و دولت سوریه طی شصت سال گذشته «نقش بارزی در احیای کرامت عربی و دفاع از حقوق مردم فلسطین و لبنان داشته که نقشی ممتاز به این کشور در ایجاد همکاریهای جمعی علیه رژیم صهیونیستی داده است.»
این بیانیه بار دیگر بر نقش سوریه در مخالفت با روند صلح خاورمیانه تاکید نهاده و گفته است که آگاهی مردم و دولت سوریه «از نقش ممتاز این کشور در محور مقاومت باعث خواهد شد روندی که مردم و دولت سوریه مشترکن برای اصلاحات و پیشرفت آغاز کردهاند، به تقویت جایگاه برجسته این کشور منجر شود.»
وزارت خارجه ایران در ادامه بیانیه خود «تلاشهای رهبری و مردم سوریه برای اصلاحات در جهت منافع ملی این کشور» را ستوده و توصیه کرده است که «مدارا هم در بیان مطالبات و هم در پاسخگویی به آنها، موفقیت بزرگی در پی خواهد داشت.»
وزارت خارجه ایران در ادامه این بیانیه اقدامات حکومت سوریه در واکنش به خواست تظاهرکنندگان برای آزادی سیاسی و مبارزه با فساد را مهم دانسته و گفته است: «جمهوری اسلامی امیدوار است در سایه برنامههای اصلاحی رهبری سوریه بر اساس شناختی که از همت و عزم مردم این کشور دارد، بیش از پیش شاهد ایفای نقش تاریخی این کشور در بین ملتهای عربی و اسلامی باشد.»
………………………………………………………
همزمان با درخواست تظاهرات معترضان،
«آمادهباش نیروهای نظامی سوریه در روز جمعه»
خبر / رادیو کوچه
همزمان با درخواست مخالفان حکومت بشار اسد، رییس جمهوری سوریه، جهت برگزاری تظاهرات پس از نماز جمعه، نیروهای امنیتی و نظامی در شهرهای مرکزی و ساحلی مستقر شدهاند تا با تظاهرات احتمالی مقابله کنند.
به گزارش رویترز، حکومت بشار اسد در اقدامی برای نمایش قدرت در آستانه روز جمعه، تانکهای ارتش را درمرکز شهرهای حمص، راستان و بانیاس مستقر کرده است.
در همین حال، ارتش سوریه روز پنجشنبه از خروج نیروهای نظامی از شهر درعا خبر داده است.
رسانه دولتی سوریه میگویند، ماموریت ارتش در شهر درعا برای بازداشت «تروریستها» و بازگردان آرامش به این شهر به پایان رسیده است.
به گزارش آسوشیتدپرس، این در حالی است که مخالفان در این شهر اعلام کرده تانکها و سربازان هنوز در خیابانهای این شهر حضور دارند.
به گفته فعالان حقوق بشر از زمان آغاز تظاهرات ضد حکومتی در سوریه دستکم ۵۵۰ نفر کشته شدهاند.
به گزارش رویترز، نیروهای ارتش همچنین در مناطق حومه دمشق از جمله عربین، ساقبا و دوما و همچنین در شهر «تل»، در شمال پایتخت، مستقر شده اند.
در همین حال یک فعال حقوق بشر نیز گفته است نیروهای امنیتی سوریه روز پنجشنبه در یک عملیات گسترده دستکم ۲۰۰ نفر را در حومه دمشق، پایتخت سوریه، بازداشت کردهاند.
………………………………………………………
برای نخستین بار
«تکواندوی ایران قهرمان جهان شد»
خبر / رادیو کوچه
ملیپوشان تکواندی ایران برای نخستین بار در رقابتهای تکواندوی قهرمانی جهان موفق به کسب عنوان قهرمانی شدند.
به گزارش مهر، سرگروه تیم ملی تکواندوی ایران که با غلبه بر حریفانی از جاماییکا، چین، روسیه و اسپانیا راهی دیدار پایانی شده بود، در فینال بیستمین دوره مسابقات جهانی نماینده کره جنوبی را نیز شکست داد و موفق به کسب سومین مدال طلای تیم ملی ایران در این دوره از مسابقات شد.
در پایان هم تیم ملی ایران موفق شد با کسب بیشترین امتیاز، سه مدال طلا، یک نقره و دو برنز برای اولین بار در رقابتهای قهرمانی جهان عنوان قهرمانی را کسب کند.
تاکنون تنها کره جنوبی در 19 دوره گذشته عنوان قهرمانی را کسب کرده بود.
………………………………………………………
گزارش ارایه شده در کنگره آمریکا،
«احتمال ارتباط سپاه پاسداران و القاعده»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارش کمیته کنگره آمریکا در روز پنجشنبه، نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به ارتباط با القاعده متهم و به عنوان تهدیدی جدی علیه آمریکا توصیف شده است.
در این گزارش که توسط شرکت مشاورهای استراتژیک «کرونوس» تهیه و به گروه ضد تروریسم کنگره آمریکا ارایه شده، آمده است که ایران طی دهسال گذشته با حمایت و کمک به «ایمن الظواهری»، از رهبران القاعده و «سیف العدل»، پسر اسامه بنلادن به این گروه امکان حملات بیشتر به آمریکا و متحدانش را داده است.
اندی پولک، یکی از دستیاران کمیته ضد تروریسم کنگره آمریکا گفت: «همزمان با مرگ بن لادن و قرار گرفتن نیروی قدس ایران در فهرست تحریمهای جدید سوریه، این گزارشی جالب و به موقع است.»
وی افزود: «این گزارش به موضوع رابطه القاعده با نیروی قدس میپردازد و برای اعضای کمیته ضدتروریسم نوشته شده است.»
در این گزارش آمده است که از حوادث یازده سپتامبر تاکنون جمهوری اسلامی به صدها تن از رهبران القاعده پناه داده و این همکاری اگر مورد توجه قرار نگیرد «هزینه گزافی برای آمریکا و متحدانش خواهد داشت.»
گزارش یاد شده با استناد به منابعی که همگی غیرمحرمانه است و پیشتر منتشر شده، ریشه روابط ایران با القاعده را در دهه ۹۰ میداند، زمانی که حزباله برای مبارزه با آمریکا به اعضای این گروه کمک میکرد.
این در حالی است که مقامهای جمهوری اسلامی همواره این اتهامها را که بارها از سوی گروههای مختلف مطرح شده، رد کرده و تاکنون مدرک قطعی و موثقی که حاکی از این ارتباط باشد ارایه نشده است.
………………………………………………………
توسط ماموران اداره اطلاعات ساری صورت گرفت،
«گرداندن یک بهایی با پابند در تنکابن»
خبر / رادیو کوچه
در روزهای اخیر منابعی در جامعه بهاییان ایران اعلام کردند که یکی از پیروان این دین در استان مازندران بازداشت و پس از چند بار بازجویی، با پابند در سطح شهر تنکابن گردانده شده است.
به گزارش بیبیسی، بستگان و دوستان وجیهاله میرزاگلپور، ۷۱ ساله، عنوان کردهاند که وی پس از احضار از سوی اداره اطلاعات شهرستان ساری، به تنکابن منتقل شده و در آنجا مورد بازجویی قرار گرفته است.
این چندمین مورد بازداشت بهاییان در ساری و سایر شهرهای استان مازندران است که با اتهام تبلیغ علیه نظام مواجه بودهاند.
وجیه اله میرزا گلپور، ساکن روستای صفرآباد از توابع ساری است که به گفته بستگانش به بیماری قلبی مبتلاست و یک هفته پیش از دستگیری، برای معالجه به بیمارستان مراجعه کرده بود.
خانوادهاش می گوید که هنوز نمیدانند وی دقیقن با چه اتهامی روبهرو است و ادامه بازداشت او را غیرقانونی توصیف کردند.
دوستان و نزدیکان وجیهاله میرزاگلپور که خواستهاند نامشان فاش نشود، گفتهاند که سهشنبه این هفته او را «برای تحت فشار قرار دادن بیشتر» با پابند و به صورت پیاده و در ملاعام دور شهر گرداندهاند.
به گفته یکی از منابع، پیشتر حین بازجویی «برای اعتراف سرش را به دیوار زدهاند و با لگد به پهلویش کوبیدهاند.»
وصال محبوبی، طره تقیزاده و هوشنگ فناییان از جمله بهاییانی هستند که طی ماههای گذشته در شهرهای ساری و آمل به حبس محکوم شدهاند.
وصال محبوبی برادر سارا محبوبی است که به تازگی از بازداشتگاه اطلاعات آزاد شد.
………………………………………………………
کمیته رسیدگی به وضعیت دراویش زندانی:
«وضعیت نامناسب دراویش بازداشتی در زندان وکیل آباد»
خبر / رادیو کوچه
به گزارش جامعه دراویش نعمتالهی گنابادی، در روزهای اخیر از وضعیت نامناسب دراویش بازداشتی در زندان وکیل آباد مشهد خبر دادهاند.
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور، به نقل از کمیته رسیدگی به وضعیت دراویش زندانی، بعدازظهر روز چهارشنبه 14 اردیبهشت ماه، دراویش بازداشتی در زندان وکیل آباد مشهد به دستور عوامل امنیتی، به بند 6.1 این زندان که گفته شده از وضعیت نامناسب و غیربهداشتی برخوردار است منتقل شدهاند و حق ملاقات و تلفن آنها نیز دچار محدودیت شده که این موضوع نگرانی خانوادهها نسبت به وضعیت زندانیان را افزایش داده است.
این کمیته در بخشی از اطلاعیهای که در این خصوص منتشر کرده، آورده است: «براساس اخبار واصله از زندان وکیل آباد مشهد، عصر دیروز چهارشنبه 14 اردیبهشت ماه، دراویش بازداشتی در این زندان به اسامی آقایان عبدالرضا کاشانی، شکراله حسینی، علیرضا عباسی، علی کاشانیفر، محمد مروی، نظرعلی مروی و مهندس ظفرعلی مقیمی را به بند 6.1 که گفته میشود از شرایط و وضعیت نامناسب و غیربهداشتی برخوردار است منتقل کردهاند. همچنین به آنها اعلام شده که حق تلفن و ملاقات با خانوادههایشان هم محدود شده است.»
در بخش دیگری از این اطلاعیه اشاره شده است: «این امر باعث افزایش نگرانی در خانوادهها از وضعیت سلامت زندانیان شده است. این اتفاق در شرایطی رخ داده که دادستان گناباد در پاسخ به پیگیریهای وکلای دراویش، وعده به حل مسایل در روزهای آینده داده بود اما نه تنها هیچ یک از مشکلات از جمله جریان پرونده متشکله علیه حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) قطب بزرگوار این سلسله حل نشد بلکه این پرونده به شدت در حال پیگیری از سوی مقامات امنیتی و قضایی است و دراویش را نیز تهدید به برخورد و حتا تخریب مزار سلطانی بیدخت کرده و اکنون هم در حرکتی دیگر، با دخالت نهادهای اطلاعاتی، فشار بر دراویش زندانی افزایش یافته است.»
همچنین این کمیته تصریح کرد: «این رفتار مسوولین و مقامات قضایی و تناقض در قول و عمل آنان، موجبات سلب اعتماد مردم به مسوولین و هیت حاکمه خواهد شد.»
………………………………………………………
یک دیپلمات آمریکایی خبر داد:
«آمریکا در پی اسکان ساکنان اردوگاه اشرف»
خبر / رادیو کوچه
یک دیپلمات آمریکایی روز پنجشنبه اظهار داشت ایالات متحده قصد دارد به دولت عراق و سازمان مجاهدین خلق طرحی را پیشنهاد کند که براساس آن تا زمان انتقال ساکنان اردوگاه اشرف به یک کشور دیگر، این افراد به طور موقت در مکان دیگری در خاک عراق اسکان داده شوند.
به گزارش رویترز، این مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا که نخواست نامش فاش شود تاکید کرد که این طرح به منظور جلوگیری از بروز خشونت علیه ساکنان اردوگاه اشرف مطرح شده است و افزود که پیشنهاد آمریکا این است که ساکنان این اردوگاه تا زمان حضورشان در عراق، به انتخاب دولت آن کشور، بهطور موقت در یک منطقه دیگر اسکان داده شوند.
وی افزود که در صورت موافقت با جابهجایی ساکنان اردوگاه اشرف، ایالات متحده تلاش خواهد کرد با همراهی عراق و شرکای بینالمللی، امنیت مجاهدین ساکن در عراق را تامین کند.
این دیپلمات خاطرنشان کرد که انتقال ساکنان اردوگاه اشرف به مکانی دورتر از مرز ایران میتواند موجب بهبود وضعیت امنیتی این افراد شود و در این مدت اقدامات لازم برای انتقال این افراد به کشور سوم به منظور اقامت دائم نیز صورت خواهد گرفت.
در حال حاضر حدود سه هزار و ۴۰۰ مجاهد در کمپ اشرف ساکن هستند.
به دنبال درگیری میان نیروهای عراقی و ساکنان اردوگاه اشرف که ۱۹ فروردین سال جاری به وقوع پیوست و به گفته سازمان ملل متحد به کشته شدن ۳۴ تن از ساکنان این اردوگاه انجامید، دولت عراق تاکید کرده است که تمامی این افراد باید تا پایان سال جاری میلادی خاک عراق را ترک کنند.
………………………………………………………
با رای دادگاه تجدیدنظر،
«تایید حکم حبس امام، فعال سیاسی اصلاحطلب»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای منتشر شده، حکم یک سال حبس جواد امام، رییس ستاد میرحسین موسوی، در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 در تهران توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران عینن تایید شده است.
به گزارش جرس، جواد امام در تاریخ ۲۴ خرداد ماه ۸۸ در محل سکونتش توسط ماموران امنیتی بازداشت و روانه زندان شد.
وی پس از سه ماه بازداشت با قید وثیقه دویست میلیونی آزاد شد.
اتهام این فعال سیاسی اصلاحطلب تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.
گفتنی است متعاقب تایید حکم یک سال زندان آقای امام، مسوولان با قطعی خواندن آن، نامبرده را جهت اجرای حکم به زندان فرا خواندهاند.
………………………………………………………
دادگاه انقلاب همدان،
«صدور احکام قضایی برای معلمان و فعالان فرهنگی همدان»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس رای صادره از دادگاه انقلاب همدان برای فعالان صنفی معلمان، سعید جهانآرا به یک سال حبس تعلیقی و اصغر محمدخانی و علی نجفی هر یک به شش ماه حبس تعلیقی محکوم شدهاند.
احکام فعالان صنفی معلمان همدان که دادگاه آنها روز پنجم اردیبهشت در شعبه اول دادسرای انقلاب دادگستری همدان برگزار شده بود، به صورت شفاهی به آنها اعلام شده است.
به گزارش جرس، روز دوازدهم اردیبهشت مصادف با روز بزرگداشت مقام معلم، طی تماس تلفنی اصغر محمدخانی و سعید جهانآرا و علی نجفی سه فعال حقوق معلمان در همدان جهت ابلاغ رای به شعبه اول داسرای انقلاب دادگستری همدان احضار شدند.
نامبردگان سال گذشته همزمان با آغاز هفته بزرگداشت مقام معلم و در پی صدور بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران بازداشت و پس از طی بازجوییهای اولیه و چند روز انفرادی، به اتهام «تبلیغ علیه نظام از طریق انتشار بیانیه»، تا تشکیل دادگاه با قید وثیقه آزاد شده بودند.
تشکیلات جبهه ملی ایران در استان قزوین در روزهای اخیر با صدور بیانیهای از انحلال این حزب خبر داده است. این حزب نابسامانیهای موجود در ساختار جبهه ملی در مرکز را یکی از دلایل انحلال آن اعلام کرده است.
متن این بیانیه در پی آمده است:
جبهه ملی ایران
تشکیلات استان قزوین
هدف ما استقرار حاکمیت ملی است
به نام خداوند جان و خرد
«اعضای محترم جبهه ملی ایران»
تشکیلات جبهه ملی ایران در استان قزوین از سال 1377 با تلاشهای «شادروانان دکتر پرویز ورجاوند و مهندس نظاالدین موحد» و حمایتهای بیدریغ «مهندس کورش زعیم» و تلاشهای خستگیناپذیر «مهندس اشکان رضوی» و دیگر علاقهمندان به جبهه ملی و راه دکتر محمد مصدق در شهر قزوین آغاز به کار نمود و پس از مدت کوتاهی توانست به یکی از حوزههای پرتوان و تاثیرگذار در بین دانشجویان و جوانان در استان قزوین مبدل شود. و در پلنوم آبانماه سال 1382 خورشیدی نیز با توجه به همین شایستگیها دارای نماینده در کنگره سراسری جبهه ملی ایران باشد.
اما در شرایط فعلی با توجه به نابسامانیهای موجود در ساختار جبهه ملی در مرکز و نادیده گرفتن انتقادها و اعتراضات بسیاری از اعضای شورا نسبت به آنچه که روش اداره غیردمکراتیک مجموعه جبهه ملی ایران، توسط فراکسیون اقلیت در جبهه ملی میباشد و همچنین عدم توجه به حق و حقوق حوزههای شهرستانها در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای کلان این سازمان در طی سالهای گذشته و با در نظر داشت این مسئله که ضعف مدیریت در تشکیلات جبهه ملی به عنوان یکی از مهمترین ارکان این سازمان سیاسی و حاشیههای پیرامونی، نیروها و جوانان عضو و هوادار جبهه ملی را از حرکت در مسیر و اهداف آزادی خواهانه در راستای حاکمیت ملی دلسرد و باز داشته است ، مسوولین تشکیلات استان نیز هیچ پاسخ قانعکنندهای نمیتوانند برای توجیه شرایط موجود داشته باشند.
لذا تشکیلات جبهه ملی ایران در استان قزوین با تایید اکثریت آرا در جلسه مورخ 11/2/1390 به این نتیجه رسیده که تا اطلاع ثانوی و رفع مشکلات مرکز و برگزاری یک انتخابات آزاد و تعیینتکلیف شورای مرکزی کنونی که از مدت فعالیت قانونی آن نیز بیش از چند سال گذشته از هرگونه فعالیت تحت نام این سازمان خود داری نماید و از اعضا و هوداران جبهه ملی در شهر قزوین و شهرهای تابعه این استان درخواست میشود که فعالیتهای خود را درغالب نیروهای ملی ادامه داده اما ازهرگونه موضعگیری و فعالیت به عنوان عضو جبهه ملی ایران خودداری نمایند.
تصمیمات بعدی متعاقبن اعلام خواهد شد
تشکیلات جبهه ملی ایران
قزوین
13/اردیبهشت 1390
رو نوشت:
اعضای شورای مرکزی و هیت رهبری جبهه ملی ایران
فایل پییاف را از اینجا دانلود کنید.
……………………………………………….
همچنین متن تفاهمنامهای توسط اعضای هیت رهبری جبهه ملی ایران برای سامان دادن به شرایط جبهه ملی ایران تهیه شده که متن آن در پی آمده است:
آنچه که به پیوست و به صورت اسکن شده ارسال میشود متن تفاهمنامهای است که چندی پیش توسط اعضای هیت رهبری جبهه ملی ایران برای سامان دادن به شرایط جبهه ملی ایران تهیه میشودو به امضا این اعضا نیز میرسد. بررسی محتوای این متن و نحو عملکرد عبدلعلی برومند به عنوان یکی از اعضای هیت رهبری و امضا کننده این تفاهمنامه در طی این مدت و بعد از تنظیم تفاهمنامه به خوبی آشکار میسازد که ایشان پایبند به هیچ اصولی و عهدی نبوده و آن میکند که به او فرمان میدهند و از خود فاقد هرگونه ارادهایست. و چنین است که در طی این سالها ایشان و چند نفر حلقه یاران وی، جبهه ملی را مبدل به جولانگاه ماموران رژیم، هوداران و اعضای سازمان مجاهدین خلق،حزب توده و چپگراها و… نمودهاند و چنان بلبشویی در ساختار این سازمان پدید آمده که مدتها بعد از رفتن این آقایان که البته اگر بروند زمان خواهد برد تا جبهه ملی به انسجام سازمانی حداقلی برسد و کسب اعتبار و آبرو نماید
و شوربختانه اینگونه است که بعضی از عزیزان در برون مرز به جای اینکه مصلحت سازمان سیاسی جبهه ملی ایران و منافع ملت را مورد توجه خود قرار دهند اسیر احساسات و رودربایستیهای بیهوده شده و معلوم نیست اگر فردا روزی مملکت به دست این عزیزان سپرده شود با این عدم شجاعت و قاطعیت و اسیر رفاقت بازیهای خانمان بر باده چگونه میتوانند به اداره میهن بپردازند که به باور من چنین امری محال است و این عزیزان با همه احترامی که برای آنان قائل هستم از اداره یک کودکستان نیز عاجز هستند کشوری به بزرگی ایران و اداره آن که جای خود دارد.
دل خوش کردهاید به رفاقت و مرید و مرادی و پیام تایید گرفتن و گردانندن سایتی و کار خودتان را نیز مبارزه گذاشتهاید و به آنچه نیز که میگویید نیز به دلیل ایمان نداشتن عمل نمیکنید. از آزادی بیان و دموکراسی سخن میگویید اما خودتان بزرگترین سانسورچیهای زمانه هستید که حتا شهامت انعکاس نظری و عقیدهای را که بر خلاف مرادتان باشد ندارید وبا توپ و تشری و تهدیدی شانه خالی میکنید. نمیدانم اگر در ایران و زیر این همه فشار سازمانهای امنیتی زندگی میکردید تکلیفتان چه بود؟ شما که از تشر شخص ناتوانی مانند عبدلعلی برومند هراسانید و اسیر تعارفات و چشم به راه الطاف افردای که منفور مبارزان درونمرز هستند چگونه میخواهید با رژیم تا بن و دندان مسلح حکومت اسلامی به مبارزه برخیزید؟ بهتر نیست بدون داشتن ادعای میهن و ملت و راهرو مصدق بزرگ و فاطمی به همان زندگی عادی خودتان ادامه دهید و شاید که در آن شرایط بتوانید حد اقل در بعد اقتصادی و علمی به عنوان یک ایرانی مهاجر پیشرفت نموده و مایه سربلندی هم میهنان خود گردید.
گفتنیها از عملکرد شماهایی که منجر به رشد بادکنکی افراد بیمایه شدهاید و برای سازمان سیاسی دموکراسی خواهی مانند جبهه ملی ایران «ولی امرملیون» ساختهاید بسیار است اما عزیزان اگر توان مبارزه کردن حتا در امنترین نقاط دنیا بر علیه دیکتاتوری را ندارید و خودتان دیکتاتورمنش و دیکتاتور پرورید حداقل ادعای آن را نیز نداشته باشید تا بیش از این باعث بد نامی و نا امیدی نیروهای ملی نشوید راه مبارزه و میهنپرستی دشوار است و خارج از توان هر کسی است.
اسناد دیگری به صورت سلسلهوار در صورت عدم کنارهگیری شخص برومند و حسین موسویان، مهدی مویدزاده، و سرتیم گروه فشار آنها آقای فنیپور منتشر خواهد شد که مورد پسند ما نیز نیست اما از هر امکانی که بتوان جبهه ملی را از چنبره رژیم خارج کرد بهره خواهیم جست.
تصویر تفاهمنامه:
خبر / رادیو کوچه
در روزهای اخیر منابعی در جامعه بهاییان ایران اعلام کردند که یکی از پیروان این دین در استان مازندران بازداشت و پس از چند بار بازجویی، با پابند در سطح شهر تنکابن گردانده شده است.
به گزارش بیبیسی، بستگان و دوستان وجیهاله میرزاگلپور، ۷۱ ساله، عنوان کردهاند که وی پس از احضار از سوی اداره اطلاعات شهرستان ساری، به تنکابن منتقل شده و در آنجا مورد بازجویی قرار گرفته است.
این چندمین مورد بازداشت بهاییان در ساری و سایر شهرهای استان مازندران است که با اتهام تبلیغ علیه نظام مواجه بودهاند.
وجیه اله میرزا گلپور، ساکن روستای صفرآباد از توابع ساری است که به گفته بستگانش به بیماری قلبی مبتلاست و یک هفته پیش از دستگیری، برای معالجه به بیمارستان مراجعه کرده بود.
خانوادهاش می گوید که هنوز نمیدانند وی دقیقن با چه اتهامی روبهرو است و ادامه بازداشت او را غیرقانونی توصیف کردند.
دوستان و نزدیکان وجیهاله میرزاگلپور که خواستهاند نامشان فاش نشود، گفتهاند که سهشنبه این هفته او را «برای تحت فشار قرار دادن بیشتر» با پابند و به صورت پیاده و در ملاعام دور شهر گرداندهاند.
به گفته یکی از منابع، پیشتر حین بازجویی «برای اعتراف سرش را به دیوار زدهاند و با لگد به پهلویش کوبیدهاند.»
وصال محبوبی، طره تقیزاده و هوشنگ فناییان از جمله بهاییانی هستند که طی ماههای گذشته در شهرهای ساری و آمل به حبس محکوم شدهاند.
وصال محبوبی برادر سارا محبوبی است که به تازگی از بازداشتگاه اطلاعات آزاد شد.
بیشتر بخوانید:
«بازداشت محبوبی، شهروند بهایی ساکن ساری»
بهنام / رادیو کوچه
Behnam@koochehmail.com
«عکس سکسی میگیرم چون مجبور به اطاعت بودم»
«سیلا شاهین» هنرپیشه و مانکن آلمانی ترکتبار بهخاطر چاپ عکسهایی در مجله «پلی بوی» که او را برهنه نشان میداد، خشم خانواده خود و برخی مسلمانان آلمان را برانگیخت.
رسانههای آلمانی روز جمعه با انعکاس واکنش برخی از مسلمانان این کشور نسبت به چاپ عکسهایی برهنه از سیلا نوشتند که عدهای از آنها وی را «فاحشه» خواندند.
روزنامه بریتانیایی «سان» در این باره آورده است که پدر و مادر سیلا پس از انتشار این عکسها با وی قطع رابطه کردهاند.
سیلا 25 ساله پس از واکنشهای تند خانواده و برخی مسلمانان آلمانی، اقدام خود را در اعتراض به تربیت خشن خانوادهاش در دوره کودکی عنوان کرد.
وی که در یک خانواده مسلمان محافظهکار تربیت شده است میگوید: «من با این کار میخواستم این پیام را برسانم که نمیتوان دختران را مجبور به اطاعت کرد.»
بعضی اظهار نظرهای اینترنتی که از سوی پلیس آلمان به عنوان تهدید قلمداد شده و عنوان کرده که پیگیری خواهد کرد با عبارتی نظیر «فاحشه مراقب خود باش» یا «به سزای اعمالت خواهی رسید.» همراه بوده است.
………………………………………………….
«یک مراسم و هزار حرف و حدیث»
اما در مراسم عروسی «پرنس ویلیام»، نوه ملکه «الیزابت»، و «کیت میدلتون» در کاخ بوکینگهام و کلیسا اتفاقات زیبایی رخ داه است.
اولین نکته قرار گرفتن مدال «دیوید بکام» در مراسم بود که به جای اینکه در سمت چپ کتش نصب شود در سمت راست قرار گرفت و هیچکس هم به این موضوع توجه نکرد. و همچنین لباس همسرش «ویکتوریا آدامز» به عنوان زشتترین لباس این مراسم لقب گرفت.
اما بهتر از این خبر، لبخوانی یک فرد حرفهای در اینکار، در خصوص لبخوانی پرنس ویلیام بود که در کلیسا به پدر زنش گفت: «قرار نبود مراسم اینقدر مجلل باشه. ما گفتیم میخواستیم یک مراسم کوچک خانوادگی برگزار شود.»
در ضمن «ایلومنیوم» نام عطری است که کیت در روز عروسی از آن استفاده کرد.
………………………………………………….
«آنجلینا جولی برای معاقشه همیشه یک دوست دختر دارد»
در این هفته، مجله هفتگی «این تاچ» (In Touch) از برخی اسرار «آنجلینا جولی» پرده برداشته و وی را متهم به خیانت به «برد پیت» کرده است.
اما نکته ظریف در این قضیه این است که این مجله عنوان کرد «آنجلینا جولی با یک زن ارتباط داشته و مثل همیشه که باید یک دوستدختر در زندگی وی باشد باز هم با یک دختر آشنا شده است.»
اما این مجله داستان را به اینجا ختم نکرده بلکه فراتر رفته و مدعی شده است که «جولی با این دختر رابطه سکسی داشته و این در زمانی اتفاق افتاده که نسبت به برد پیت چندی است که تمایلی نشان نمیدهد در صورتی که آنجلینا جولی همیشه به عنوان یکی از سکسیترین بازیگران هالیوود به شمار میرود.»
………………………………………………….
«سکس با خشونت هم بد نیست»
«اوکسانا گریگوریوا» دوست دختر سابق «مل گیبسون» در آخرین دادگاه که به دلیل استفاده از خشونت در زمان سکس با مل از او شکایت کرده بود از شکایتش صرفنظر کرده اما پرونده بسته نشده است.
در کمال شگفتی وکیل اوکسانا در آخرین دادگاه اعلام کرد که اوکسانا شکایتش را که در چند ماه اخیر در دادگاههای آمریکا به دلیل استفاده از خشونت در زمان سکس توسط مل گیبسون در جریان بود به ناگاه در این هفته متوقف و این مشکل بدون حل شدن باقی ماند.
برای سر درآوردن از قصه کامل این دادگاه اینجا را کلیک کنید و سری به قسمتهای پیشین بزنید.
………………………………………………….
«دوقلوهای ماریا کری، خوش آمدید»
دوقلوهای «ماریا کری» در 30 آوریل پا به عرصه گذاشتند.
«موروکن» و «مونرو» دوقلوهای ماریا کری خواننده آمریکایی و «نیک کنن» بازیگر و رییس یک تلویزیون در آمریکا به دنیا آمدند.
………………………………………………….
«امضای قرارداد یک باشگاه هلندی با یک کودک 1 ساله»
این باشگاه اعلام کرد پس از دیدن حرکتهای زیبای یک کودک 1 ساله در یوتیوب با وی قراردد 10 ساله امضا کرده است.
Click here to view the embedded video.
………………………………………………….
«کامبیز دیرباز دچار حادثه شد»
«کامبیز دیرباز»، بازیگر و «فرشاد خالقی»، مدیر تصویربرداری سریال با موضوع جنگ ایران و عراق «نابرده رنج» به کارگردانی علیرضا بذرافشان، روز جمعه 9 اردیبهشت هنگام تصویربرداری بخشهای انفجار این سریال دچار سانحه شده و به بیمارستان پارس تهران منتقل شدند.
دیرباز پس از مداوا از بیمارستان مرخص شده، اما فرشاد خالقی به دلیل اصابت ترکش و شدت جراحات همچنان در بیمارستان بستری است.
این اتفاق در لوکیشنی واقع در پرندک روی داد.
………………………………………………….
«قویترین مرد ایران زورش به یک جوان رسید»
«رضا قرایی»، قویترین مرد ایران در نزاع خیابانی یک نفر را به ضرب چاقو کشت.
وی یکی از قویترین مردان ایران که چهره شناخته شدهای در مسابقات چند سال اخیر در ایران و جهان به شمار میرود چند روز پیش در نزاعی خیابانی در جنتآباد در کنار باشگاه بدنسازی در یک درگیری یک نفر را به ضرب چاقو به قتل رساند و انگشتان دست یک فرد دیگر را قطع کرد.
دعوا بر سر یک اختلاف مالی بوده است که به چاقوکشی منجر شد که در این نزاع، فردی با ضربات ورزشکار معروف مجروح میشود که به بیمارستانی در غرب تهران منتقل میشوند، اما تلاش پزشکان برای نجات وی بیثمر میماند و این جوان بر اثر شدت جراحات وارده به سر جان خود را از دست میدهد.
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
احتمالن مخاطبین این برنامهها با نام «احمد خاتمی» آشنایند، او به این علت سوژه این برنامه قرار گرفت، که مانند آقای «شریعتمداری» خلقتند و زبان آزاردهندهای دارد و البته اعتماد به نفسی شگفت.
این مرد سمنانی عضو هیت رییسه مجلس خبرگان رهبری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت و امام جمعه موقت تهران و یکی از حامیان محمود احمدینژاد است، اما تمام حافظه جمعی ایرانیان از او نه به علت داشتن پستهای کلیدی یا خدمات به یاد ماندنی است، او را علیرغم نداشتن فعلی قابل یادآوری ما به یاد داریم و حتا صدایش را به جا میآوریم از آنجا که او خطیب نماز جمعه تهران است، آنهم نه خطیبی عادی مانند چند ده خطیب دیگر نماز جمعههای شهرهای گوناگون، لحن خاص، گویش بیمحابا و گستاخانه، نگاه عاری از ادب و احترام به مخاطب و استفاده از کلمات نامناسب و گاهن بیحرمتیهای خارج از چارچوبهای عرفی، این آقا را به یادماندنی کرده است.
رفتار خشن و چهره ملتهب آقای خاتمی با آنچه که در زندگینامه او میخوانیم در تضاد است، اما از آنجا که باید رعایت بیطرفی کرد، قسمتهایی از زندگینامه او را که بدون فروتنی نگاشته شده، برایتان میخوانم تا دلایلم را برای عدم همخوانی روحیات کنونی او با زندگی مورد ادعایشان دریابید، مطلبی که با کوچکترین اطلاعات روانشناسی قابل درک است .
ویژگی خاص این زندگینامه آن است که با روشهای ناشیانه سعی شده در آن به هوش، ادب، تواضع، آرامش، سختکوشی… آقای خاتمی، تنها اشاره شود، اما به قدری این کوشش مبتدی انجام گرفته که باعث شده زندگینامه ارایه شده نیز منحصر به فرد و به یاد ماندنی شود:
رفتار خشن و چهره ملتهب آقای خاتمی با آنچه که در زندگینامه او میخوانیم در تضاد است، اما از آنجا که باید رعایت بیطرفی کرد، قسمتهایی از زندگینامه او را که بدون فروتنی نگاشته شده، برایتان میخوانم تا دلایلم را برای عدم همخوانی روحیات کنونی او با زندگی مورد ادعایشان دریابید، مطلبی که با کوچکترین اطلاعات روانشناسی قابل درک است .
«یادم هست که در یکی از جلسات قرآنی که مرحوم حضرت حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدعلی عالمی، نماینده سابق مجلس خبرگان رهبری سمنان، اداره می کرد سوالی طرح فرمود که شان نزول آیهای برای کیست؟ من با اینکه بچه ده سالهای بیش نبودم، پاسخ دادم: ثعلبه بن حاطب. ایشان از من خواستند که داستانش را بازگو کنم. پس از بیان مفصل داستان در جمع، تشویق خوبی از من به عمل آورد و با اینکه اینک حدود سی سال از آن قصه میگذرد، همچنان شیرینی آن تشویق در کام بنده هست و اینجاست که راز تاکید فراوان پیامبر(ص) و امامان را به تشویق مییابیم.»
«بعد از اتمام تحصیل ابتدایی، در حدود یازده سالگی دروس طلبگی را درحوزه علمیه سمنان شروع کردم. ناگفته نماند سه سال راهنمایی را بهطور متفرقه در دو سال امتحان داده، قبول شدم و مقداری از دروس دبیرستان را هم خواندم، ولی در امتحانات شرکت نکردم.»
«اینجانب نه برای خود شخصیتی علمی و نه اخلاقی میبینم، اما همین اندکی هم که از این مقولات دارم، مدیون هدایتهای عالمان وارسته دینی هستم. در آغاز طلبگیام حضرت آقایان حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدتقی نصیری و حجتالاسلام و المسلمین سید محمد شاهچراغی تلاش شایسته تقدیری در پرورش بنیه علمی و اخلاقی حقیر داشتند بهویژه آقای شاهچراغی تقریبن در آغاز طلبه شدن بنده از نایین به سمنان آمدند. هم هدایتهای علمی ایشان بهویژه در متون معارف قرآنی و حدیثی و هم منش متواضعانه و اخلاقی ایشان در روحیه بنده تاثیر به سزایی داشت.»
«رفاقت و حشر و نشر با جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای محسن قرائتی و همکاری با ایشان در برنامههای تلویزیونی و تالیف برخی از کتابها در سادهگویی و سادهنویسی برای بیان معارف اسلامی و سخن گفتن در حد فهم عموم بسیار موثر بود. بهویژه برخی از نکات اخلاقی ارزشمندی که با عمل و رفتار خود داشتند، خاکی بودن و تواضع ایشان برای بنده الهامبخش بود. انس با درس تفسیر حضرت آیهاله آقای مشکینی و حضرت آیهاله آقای خزعلی از برکاتی بود که در دوره تحصیل، خداوند عنایت فرمود. اگر برکتی در بعد علمی و اخلاقی نصیبم شده به برکت تلاش این بزرگواران و برخی دیگر است که نام مبارکشان به یادم نمانده است.»
«در اینجا لازم میدانم از خطیب گرانقدر جناب حجتالاسلام شیخ محمدتقی عبدوست یاد کنم که هم در فن خطابه از ایشان بهرهمند شدم و هم در مسایل سیاسی، شجاعت و شهامت ایشان قبل از انقلاب ضربالمثل بود و رفاقت و انس با ایشان تاثیر خوبی بر من در مسایل سیاسی داشت.»
او که اکنون مدعی بسیاری از سیاسیون کهنهکار و مبارز در دولت گذشته است، میگوید:
«اینجانب از کودکی با نام مقدس امام خمینی و آرمانهای بلندش آشنا شدم. با آغاز تحصیل دروس حوزهای این آشنایی عمیقتر شد. از سال 1354شمسی ـ که منبر رفتن را آغاز کردم ـ تاکنون منبرهایم روشنگر و در مسیر تعیین شده از سوی امام خمینی و مقام معظم رهبری است. با توجه به سن کمی که در آستانه پیروزی انقلاب داشتم، بیشترین روش مبارزه بنده از طریق منبر بوده است که ـ بحمدالله ـ تاثیر خوبی در شهرها و روستاها داشته است. میتوانم بگویم: آغازگر جریان انقلاب در روستای زرند ساوه و نیز آدران شهریار اینجانب بودم و در شهرهای شوشتر، تهران، سمنان که زادگاهم میباشد، نیز منبرهای انقلابی و افشاگر علیه رژیم شاه داشتهام در عید قربان سال 1357شمسی سخنرانی انقلابی علیه رژیم شاه در مسجد امام خمینی سمنان داشتم، در همان سخنرانی که هنوز رژیم طاغوت بر سر کار بود، نام مسجد را که به نام شاه بود به نام مسجد امام خمینی نامیدم و بعد از منبر به وسیله مردم فراری داده شدم. در محرم همان سال دوباره به سمنان و سرخه دعوت شدم، طاغوتیان که از منبر عید قربان به شدت خشمگین بودند در تعقیب من بر آمدند که با تلاش آقای فریدون «برادر آقای حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی» از چنگ آنان گریختم، ولی ماموران شبانه به منزل پدرم حمله کردند و به اذیت و آزار اعضای خانواده پرداختند و چند روزی کوچه و خانه را مراقبت میکردند که مرا بیابند، ولی خوشبختانه نتوانستند. بعد از فرار از سمنان به تهران آمدم و از آنجا به قم رفتم، آنروز بیت آیهاله پسندیده که مقر فرماندهی انقلاب بود، مرا به سنندج اعزام کردند که تمام شهر در اعتصاب بود علیه رژیم شاه و در آنجا نیز ـ بحمدالله ـ سخنرانیهای حماسی مفیدی داشتم.
اینجانب به علت سن کم، توفیق زندان و تبعید در رژیم شاه را نداشتم، ولکن مبارزان سختکوش و مقاومان نستوه تبعیدی را که خالصانه برای خدا پای در این میدان نهاده بودند، سخت دوست میداشتم و در چشمم بسیار بزرگ بودند.»
او خدمات خود پس از انقلاب و زمان جنگ را اینچنین بیان میکند:
«راهی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای خویش برگزیدم، کار فرهنگی بود. خودم را چنین شناختم که در عرصه تربیت طلاب میتوانم موفق باشم و این راه را انتخاب کردم و از آغاز تدریس عمومی تاکنون حدود سه هزار طلبه از درسهایم استفاده کردهاند که برخی هم اکنون در مسند تدریس حوزه خدمتگزار فرهنگ تشیعاند و برخی دیگر در مشاغل اجرایی، سیاسی، فرهنگی و … مشغولاند. و نیز در عرصه خطابه و قلم در حد توان خویش انجام وظیفه کردهام و همچنان در این عرصهها مشغول خدمتم.
خداوند این توفیق را عنایت کرد که در دوره دفاع مقدس در فرصتهای تبلیغی شرفیاب حضور رزمندگان گردم و ضمن استفاده از انفاس قدسی آنان، رسالت تبلیغی خود را انجام دهم.»
و سپس با فروتنی از عضویت در مجلس خبرگان در شهری غیر از زادگاه و محل اقامتش میگوید :
«در سال 1376شمسی از حوزه انتخابی کرمان به نمایندگی دوره سوم مجلس خبرگان رهبری برگزیده شدم و این در حالی بود که تا آخرین لحظات هیچگونه رغبت و نشاط شخصی به پذیرش این مسوولیت نداشتم. اما تکلیف مرا به میدان کشاند و ـ بحمدالله ـ علیرغم آنکه یک ریال خرج تبلیغ از خودم نکردم، مردم مومن استان کرمان مرا به نمایندگی مجلس خبرگان رهبری برگزیدند.»
بهطور کلی آقای سید احمد خاتمی در هیچ قسمتی از زندگینامهاش مطلبی خاص برای گفتن ندارد و در تمامی این نوشته او تکرار کرده است، کوتاهترین نوع سرنوشت عادی بسیاری از شهروندانی را که آن روزها و اکنون را دیدهاند .
منبع: رویترز
یک شهروند 50 ساله آمریکایی که پس از 11 سپتامبر با خود عهد کرده بود تا زمان مرگ یا کشته شدن «اسامه بن لادن» رهبر شبکه تروریستی القاعده ریش خود را نتراشد بالاخره روز گذشته پس از حدود 10 سال ریش خود را تراشید.
«گاری ودل» (Gary Weddle) که حدود 10 سال پیش با خود عهد کرده بود تا مرگ «اسامه بن لادن» ریش خود را نتراشد، روز گذشته دست به این کار زد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، او در این باره گفت: «پس از حوادث 11 سپتامبر حدس میزدم که «اسامه بنلادن» را طی چند هفته و یا حداکثر چند ماه بازداشت کنند اما متاسفانه حدود 10 سال طول کشید و در نهایت هم او را بازداشت نکردند بلکه کشته شد.»
وی در ادامه افزود: «من هم مجبور شدم در این مدت ریش خود را نتراشم زیرا با خود عهد کرده بودم و این یک تصمیم شخصی بود. هدفم از این کار این بود که به محض بازداشت یا کشته شدن «بن لادن» با تراشیدن ریش خود، خوشحال شوم و خوشحالی خود را به دیگران نشان بدهم زیرا من او را «بدترین تروریست طول تاریخ» میدانم.
وی که به شغل معلمی مشغول است، همچنین گفت: «من دقیقن مجبور شدم سه هزار و 454 روز ریش خود را نتراشم. طول ریشم حود 30 سانتیمتر شده بود. از همین رو دوستان، نزدیکان و همسایگان که از وضعیت و تصمیم من با خبر بودند، به محض شنیدن خبر مرگ «بن لادن» به خانهام آمده تا صحنه تراشیدن ریشم را مشاهده کنند.»
اکبر ترشیزاد/ رادیوکوچه
راه پیش نداشت وگرنه پس نمیرفت، تاب پسرفتن نداشت، پس ایستاد، مرد، خود را مرد. مرده بودن را از پنج سال پیش در تبعید آغاز کرده بود و سرانجام به انجامش رساند.
وقتی سهم کلامت چند خطی است که در میانشان جای چند خطی دیگر به تیغ ممیزی خالی است، فرار میکنی و میروی. کجا؟ جایی که جلوی دهانت را نگیرند. وقتی میآیی به غربت، میتوانی فریاد بزنی، اما برای که؟ برای چه؟ آنقدر داد در دلت میپوسد، که دلت میپوسد آخر. حرام میشوی، حرام میشوم، حرام شد «وریا مظهر» در تبعید.
زبانت را از تو گرفته است غربت، لال شدهای. از تاریکی به روشنایی آمدهای تا کلیدت را بیابی. بیهوده است، گشتم نبود، نگرد نیست! کلیدت را در خانه جا گذاشتهای. صندوقچهی اسرار است دلت، دلم، زرشک، کلید ندارد.
گفتی: «فراموشی هنری است که باید ظرافتهایش را آموخت تا آموخت که پس از اینهمه سکندریخوردن و افتادن، باز بتوان برخاست و صد البته صبحها هم توی آینه چهره خود را بازشناخت.» پس چرا فراموش کردی و برنخواستی، کاک مظهر هان؟ چهرهات چرا گمشده رفیق. نگو، آسان نیست.
چه رازی است این بیخبری که خوش خبری نیست برای خوشنامان. مگر نبود که از «حسین پناهی» بیخبر بودند و بد خبری بود وقتی که یافتندش. از تو خبری نیامده بود نیز، دریغ که آمد. جهان غربت به تو بیاعتنا بود و تو به جهان بیاعتنا شدی. تصویرت که شکست و تکهتکه شد، به بازآفرینیاش برآمدی و نشد و سوزاندیاش بالکل، خلاص.
ما همبندان توایم. ببخش همبندان تو بودیم. همزبان تو بودیم و امروز همدرد درد دوری توایم. غریب غربتت شدهایم و به انتظار نالهی دیگری بر نعش خود، که «هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!» [1]
1- احمدشاملو، آیدا در آینه
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارش کمیته کنگره آمریکا در روز پنجشنبه، نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به ارتباط با القاعده متهم و به عنوان تهدیدی جدی علیه آمریکا توصیف شده است.
در این گزارش که توسط شرکت مشاورهای استراتژیک «کرونوس» تهیه و به گروه ضد تروریسم کنگره آمریکا ارایه شده، آمده است که ایران طی دهسال گذشته با حمایت و کمک به «ایمن الظواهری»، از رهبران القاعده و «سیف العدل»، پسر اسامه بنلادن به این گروه امکان حملات بیشتر به آمریکا و متحدانش را داده است.
اندی پولک، یکی از دستیاران کمیته ضد تروریسم کنگره آمریکا گفت: «همزمان با مرگ بن لادن و قرار گرفتن نیروی قدس ایران در فهرست تحریمهای جدید سوریه، این گزارشی جالب و به موقع است.»
وی افزود: «این گزارش به موضوع رابطه القاعده با نیروی قدس میپردازد و برای اعضای کمیته ضدتروریسم نوشته شده است.»
در این گزارش آمده است که از حوادث یازده سپتامبر تاکنون جمهوری اسلامی به صدها تن از رهبران القاعده پناه داده و این همکاری اگر مورد توجه قرار نگیرد «هزینه گزافی برای آمریکا و متحدانش خواهد داشت.»
گزارش یاد شده با استناد به منابعی که همگی غیرمحرمانه است و پیشتر منتشر شده، ریشه روابط ایران با القاعده را در دهه ۹۰ میداند، زمانی که حزباله برای مبارزه با آمریکا به اعضای این گروه کمک میکرد.
این در حالی است که مقامهای جمهوری اسلامی همواره این اتهامها را که بارها از سوی گروههای مختلف مطرح شده، رد کرده و تاکنون مدرک قطعی و موثقی که حاکی از این ارتباط باشد ارایه نشده است.
بیشتر بخوانید:
«اوباما سوریه و نیروی قدس ایران را تحریم کرد»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر