جمعی از زنان اصلاح طلب در بیانیه ای با اشاره به وضعیت بد اجتماعی گفته اند دغدغه های امروز زنان اصلاح طلب فقر زنان است که منشأ همه بدی هاست چگونه می توان از برابری حقوق زنان و مردان کارگر سخن گفت در حالی که هر روز تعداد زیادی از کارخانه ها تعطیل و بخش خصوصی دچار بحران های جدی است.
در بخشی از این بیانیه آمده است: بی شک آنچه ما از دردها و رنجهای هموطنانمان نظاره می کنیم مسئولین نظام با دسترسی به گزارشها و آمارهای حقیقی بیش از ما بدان مستحضرند و بی اعتنایی به مردم و مطالبات برحقشان شایسته نیست این مساله ای است که مراجع عالیقدر طی دو سال اخیر توجه خاصی به آن مبذول داشته اند.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سالی نو گشت و ما زنان اصلاح طلب نیز در کنار همه ایرانیان هنگام تحویل سال برای تحول حال خود و هموطنان ارجمندمان قرآن به دست دعا کردیم و بهترین فالها را گرفتیم و چشم امید به روزهایی نیک برای کشورمان و مردم آگاه و رشید کشورمان دوختیم.
در دومین ماه این سال نو و در آستانه عزای بزرگ بانوی دو عالم هنوز چشم انتظاری ما برای بهبود شرایط عمومی کشورمان باقی است.
چه کسی است که نداند عمده مشکلات اقتصادی بر دوش زنان بار می شود و فشار سختی های زندگی که خانواده ها را از پای در می آورد، بر زنان مضاعف است. دغدغه های اصلی امروز ما دیگر مدیریت زنان و افزایش مشارکت سیاسی آنان نیست. امروز ما نگران معیشت خانواده های کم درآمد و کم بضاعت هستیم که مردانشان از کار بی کار و جوانانشان همچنان جویای کارند.
وای بر ما ، وای بر ما که گسترش فقر در کشورمان دین را نشانه گرفته است و مدعیان مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، این سه پدیده شوم را روز به روز بیشتر نهادینه می کنند.
دغدغه های امروز زنان اصلاح طلب فقر زنان است که منشأ همه بدی هاست چگونه می توان از برابری حقوق زنان و مردان کارگر سخن گفت در حالی که هر روز تعداد زیادی از کارخانه ها تعطیل و بخش خصوصی دچار بحران های جدی است.
چگونه می توان از حقوق برابر زنان و مردان فرهنگی گفت در حالی که حقوق انسانی همه شهروندان هر روز بیشتر ضایع می شود و با تخلفهای مکرر از قانون اساسی و بی اعتنایی به حقوق اساسی ملت، آرمانهای نظام و انقلاب اسلامی با خون شهیدان به استهزاء گرفته شده است.
بی شک آنچه ما از دردها و رنجهای هموطنانمان نظاره می کنیم مسئولین نظام با دسترسی به گزارشها و آمارهای حقیقی بیش از ما بدان مستحضرند و بی اعتنایی به مردم و مطالبات برحقشان شایسته نیست این مساله ای است که مراجع عالیقدر طی دو سال اخیر توجه خاصی به آن مبذول داشته اند.
انتظار می رود با عنایت به فرمایشات این بزرگواران هر چه سریعتر شاهد آزادی آقایان موسوی و کروبی و همسران بزرگوارشان و سایر زندانیان سیاسی باشیم.
امید کوکبی، دانشمند جوان و نخبه ایرانی که دانشجوی فوق دکترای فیزیک اتمی با گرایش لیزر در دانشگاه تگزاس آمریکاست، در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
به گزارش کلمه، وی که از هموطنان اهل سنت و ترکمن است و هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی ندارد، بهمن ماه سال ۸۹ هنگامی که برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود، بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و بیش از یک ماه در سلول انفرادی نگه داشته و سپس به بند ۳۵۰ منتقل شد.
کوکبی که به «ارتباط با دولت متخاصم» و « کسب درآمد نامشروع» متهم شده است، از بزرگترین نخبگان فیزیک اتمی جهان است و پیش بینی می شود در سالهای آینده به یکی از بزرگترین دانشمندان این رشته تبدیل شود، اما در صورت تداوم حضور در زندان این فرصت برای وی و کشور از بین خواهد رفت. امری که به نظر می رسد بخش هایی از وزارت اطلاعات با برنامه ریزی قصد آن دارند، چه گرایشی در این وزارتخانه عزم خود را جزم کرده تا از رشد علمی نخبگان ایرانی که اقلیت قومی یا مذهبی هستند ممانعت به عمل آورد.
امید کوکبی یکی از نخبگان المپیادی ایران است که حتی در دیداری که همراه با سایر نخبگان المپیادی با مقام رهبری ایران داشتند از وی تقدیر شده بود. وی با کسب رتبه ۲۹ در کنکور توانست به طور همزمان در دو رشته فیزیک و مکانیک در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل کند.
کوکبی پس از اخذ لیسانس به دلیل سطح بالای نمرات درسی اش، برای ادامه تحصیل با پیشنهادات زیادی از سوی دانشگاه های برجسته دنیا مواجه شد.
وی فوق لیسانس خود را در آلمان و دکتری را در اسپانیا در رشته فیزیک اتمی در گرایش لیزر کسب کرد. پس از اتمام دکتری مجددا از وی برای ادامه تحصیل دعوت به عمل آمد که با توجه به این که دانشگاه تگزاس آمریکا بالاترین سطح علمی را در رشته فیزیک اتمی در میان دانشگاههای دنیا داراست در سال ۲۰۱۰ به این دانشگاه رفت.
وی در دوران تحصیل خود چندین بار برای دیدار با خانواده خود به ایران سفر کرده بود اما در آخرین سفر در بهمن سال ۸۹ هنگام برگشت در فرودگاه امام خمینی بازداشت و به بازداشتگاه ۲۰۹ مربوط به وزارت اطلاعات منتقل شد. وی بیش از یک ماه در سلول انفرادی و یک ماه دیگر در سلول های چند نفره ۲۰۹ در حبس بوده و بازجویی های طولانی شد.
از نکات قابل توجه دوران بازجویی کوکبی آن است که از وی سوال شده چرا دوت آمریکا به تو ویزا می دهد؟ وی پاسخ داده چون من دانشجوی آنجا هستم. پرسیده اند که هنگام درخواست ویزا در سفارت آمریکا چه چیزی بیان کرده است؟ وی پاسخ داده از دلیل من برای ادامه تحصیل در آنجا سوال کرده اند که من گفته ام به دلیل علاقه ام به این رشته و کبود امکانات این رشته در ایران بوده است، بر اساس این پاسخ ها وزارت اطلاعات کوکبی را به «ارتباط با دولت متخاصم» متهم کرده است. همچنین در بازجویی ها از وی پرسیده شده چرا دانشگاه هزینه سفرهای تو به ایران را می دهد که وی پاسخ داده، این یک عرف است که هزینه های سفرها و کنفرانس های چهره های علمی را می پردازند که بنا بر این پاسخ به وی اتهام “کسب درآمد نامشروع” تفهیم شده است.
از دیگر نکات گفتنی بازجویی وی آن است که شفاها به این چهره علمی ناآشنا با مسایل حقوقی و بازجویی سوالاتی را مطرح می کردند و از وی پاسخ کتبی طلب می کردند، سپس برگه را از وی می گرفتند تا به گونه ای سوال را تنظیم کنند که بتوان از پاسخ داده شده، جرم استنتاج کرد. این البته شیوه ای است که درباره بسیاری از متهمان دیگر نیز در نهایت بی اخلاقی و بی قانونی به کار گرفته شده است. در نتیجه این شیوه کثیف برگه های تکنویسی از وی درباره اساتید دانشگاه شریف اخذ کرده و پاسخ های عادی وی را به عنوان اینکه وی اعتراف کرده که این اطلاعات را به دولت متخاصم داده، در پرونده وی گنجانده اند.
از دیگر رفتار غیرقانونی و ناجوانمردانه با کوکبی آن است که با توجه به شخصیت عاطفی وی، در دوران بازجویی بارها تهدید شده که در صورت عدم همکاری، خانواده اش بازداشت خواهند شد.
آخرین خبر درباره پرونده وی حاکی است که پس از ۸۸ روز از دوران بازداشت، بازپرس بیگی پس از تفهیم اتهامات به وی گفته که توسط قاضی صلواتی که در بین قضات دادگاه انقلاب به صدور سخت ترین احکام مشهوراست محاکمه خواهد شد تا آخرین حلقه از برنامه وزارت اطلاعات در ممانعت از رشد علمی اقلیت های قومی و مذهبی درباره این جوان ۲۹ ساله ایرانی تکمیل شود و وی دوران بلوغ فکری خود را در عزتکده ۳۵۰ اوین بگذراند. کسی که حتی در دوران تحصیل در خارج از کشور ارتباط خود با اساتید ایرانی از جمله در دانشگاه شریف حفظ کرده و بارها به همراه آنها یا به تنهایی مقالات علمی را در برجسته ترین نشریات علمی پژوهشی به عنوان یک دانشمند ایرانی منتشر کرده است.
سید ضیا نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل که به ۱۰ سال حبس در تبعید محکوم است به همراه ۲۵ زندانی سیاسی دیگر از زندان کارون اهواز به زندانی دیگر موسوم به اردوگاه کلینیک منتقل شد.
به گزارش کلمه، وی که چند روز پیش گزارش تکان دهنده ای درباره زندان کارون اهواز منتشر کرده بود در تماسی با خانواده اش از انتقال به زندانی دیگر که شرایط بهتری دارد خبر داد.
در این زندان تنها ۲۶ نفر هستند که در اتاق هایی ۶ نفره و دارای تخت و هواخوری منتقل شده اند. این زندانیان امکان دو بار تماس تلفنی در هفته را داشته و وعده ملاقات حضوری با خانواده هایشان به ایشان داده شده است.
این انتقال اگرچه موجب کاهش بخشی از نگرانی های خانواده این زندانیان را فراهم کرده اما آنچه مهم است و در گزارش سید ضیا نبوی از زندان کارون هم برجسته بود، موضوع تنها معطوف به این دسته از زندانیان سیاسی نمیشود و ایجاب می کند که مسوولان قضایی نسبت به بهبود این شرایط غیر انسانی در این زندان و سایر زندان ها هرچه سریع تر خاتمه دهند
سعید نور محمدی ازفعالان انتخاباتی کمیته جوانان میرحسین موسوی با پایان یافتن دوران مجکومیت خویش آزاد شد.
به گزارش تحول سبز، سعید نور محمدی از اعضای شاخه جوانان حزب مشارکت و از بازداشت شدگان دعای کمیل مشهور که در منزل شهاب الدین طباطبایی برگزار شده بود، با پایان یافتن دوران محکومیت خود از زندان آزاد شد.
گفتنی است، نورمحمدی که به تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور متهم شده بود، در دادگاهی که اردیبهشت ماه گذشته برگزار شد، علاوه بر یک سال حبس تعزیری که آن را گذراند، به چهار سال حبس تعلیقی و ۳۰ سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی و حضور در احزاب محکوم شده است.
کلمه:کیارش کامرانی، ۲۷ ساله دانشجوی کارشناسی ارشد، یکی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین است . او از عاشورای سال ۸۸ در زندان اوین به سر می برد.پدر و مادر کیارش در شهرستان زندگی می کنند اما خواهر و برادرش در تهران به سر می برند و هفته ای یک بار برای ملاقات با او به زندان اوین مراجعه می کنند . چندی پیش یکی از برادران کیارش هم به جرم نوشتن شعار بر دیوار سالن ملاقات زندان اوین زندانی شد. او نیز به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است . بر دیوار سالن ملاقات زندان اوین این جمله نوشته شده بود« عاقبت روزی اینجا را موزه خواهیم کرد .»
خبرنگار کلمه، با خواهر کیارش کامرانی درباره آخرین وضعیت وی گفتگویی انجام داده است :
خانم کامرانی! چه مدت است که برادرتان زندانی است؟و اتهامات وی چیست ؟
برادر من از عاشورای ۸۸ تا کنون در زندان اوین به سر می برد . اتهام او شرکت در تجعمات ، اقدام علیه امنیت ملی و تبانی علیه نظام و از این دست اتهامات بوده است .
از آخرین وضعیت او در زندان بگویید؟ آیا ایشان شرایط روحی و جسمی مناسبی دارد ؟
کیارش به دلیل اینکه بسیار آرام و صبور است اصولا کمتر شکایت می کند و در حال گذراندن محکومیت است .اما اوایل بازداشتش خیلی شرایط سختی داشت و روزهای زیادی در انفرادی بود.یعنی در طول بازداشتش سه بار به سول انفرادی منتقل شد . بعد ازآن هم در دادگاه علنی شرکت داده شد . ما برخلاف تمام پی گیری هایمان هیچ اطلاعی از روز و تاریخ دادگاه نداشتیم و حتی کیارش از داشتن وکیل محروم بود . بعد هم که با حکم قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شد و در دادگاه تجدید نظر هم حکم اش دوباره تایید شد .
ضمن صحبتهایتان اشاره کردید کیارش در دوران زندانی بودن اش سه دوره به سلول انفرادی منتقل شده، از علت آن اطلاعی دارید ؟
در مورد اوایل بازداشت که ما هیچ اطلاعی نداریم . احتمالا در دوران بازجویی هایش بوده است اما قبل از عید نوروز هم دوباره به دلایلی به انفرادی منتقل شد دلایلی که در اعتراض به شرایط زندان پیش آمده بود .
چه زمانهایی با برادرتان ملاقات می کنید؟
ما از فروردین ۸۹ ، هر هفته دوشنبه ها به صورت کابینی ۲۰ تا ۲۵ دقیقه می توانیم ملاقات داشته باشیم . قبلا گاهی ملاقات حضوری هم می گرفتیم اما چند ماهی می شود که ملاقات حضوری را فقط به پدر و مادرم می دهند که البته تعداد این ملاقاتها خیلی هم محدود است . تلفنهای بند ۳۵۰ هم که مدت زیادی است قطع شده ، و با توجه به اینکه پدر و مادر من در شهرستان زندگی می کنند این مساله شرایط دشواری برایشان ایجاد کرده است .یعنی پدر و مادرم اگر به تهران نیایند کاملا از کیارش بی خبرند چون هیچ تماسی با آنها ندارد.
وضعیت روحی پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده تان در این مدت چگونه بوده است ؟
ما اکنون بعد از یکسال و چهار ماه هنوز وضعیت روحی مناسبی نداریم . وضعیتی که برای کیارش بوجود آمده، زندگی همه ما را تحت الشعاع قرار داده است . همانطور که گفتم پدر و مادرم ساکن شهرستان هستند اما در تمام این مدت عملا تهران بوده اند . مادر من در این مدت مثل کارمندان تمام وقت دادگستری از اول وقت تا آخر وقت در دادستانی و از این دادگاه به آن دادگاه و زندان در حال دوندگی بوده است ، پدرم هم بیماری قلبی دارد و تا جایی که شرایط جسمی اش به او اجازه داده در این پیگیری ها همراه مادرم بوده است .
چقدر دیگر از حکم زندان کیارش باقی مانده است ؟
حکم کیارش شش سال بوده است ، اما در عید غدیر ظاهرا مشمول تقلیل حکم شده و حکمش به دو سال نیم یا سه سال رسیده است .اما از آنجایی که حکم هنوز رسما به ما ابلاغ نشده نمی دانیم دقیقا چقدر شده است .
چندی قبل برادر دیگر شما هم به دلیل نوشتن شعاری بر دیوار زندان اوین دستگیر و زندانی شد ایشان اکنون چه وضعیتی دارند آیا پرونده شان مختومه شده است ؟
بله . داستان از این قرار بود که یک روز من، برادرم مهدی و پدرم به ملاقات کیارش رفته بودیم . ملاقات کابینی بود . بعد از ملاقات که ما از حیاط آمدیم بیرون من و پدر و برادرم را دستگیر کردند . مهدی را یک ماه به جرم شعار نویسی بر دیوار سالن ملاقات نگاه داشتند و برایش دادگاه تشکیل دادند . وی حکم سه سال زندان تعلیقی گرفت اما به دلیل پی گیری ها و تلاشهایی که کردیم در دادگاه تجدید نظر این حکم به یک سال کاهش پیدا کرد و بعد از یکماه مهدی را آزاد کردند .اما نکته اینجاست که اتهامی که به مهدی وارد بود – شعار نویسی بر دیوار زندان- هیچ وقت دردو دادگاه ثابت نشد . یعنی هیچ سند و مدرکی برایش نداشتند.
آن شعار که نوشتن اش بر دیوار زندان اوین به ایشان منتسب شد چه بود ؟
“عاقبت روزی اینجا را به موزه تبدیل خواهیم کرد “و “مرگ بر دیکتاتور” که با ماژیک سبز بر دیوار سالن ملاقات زندان اوین نوشته شده بود .
آیا آقای کیارش کامرانی تا به حال از حق مرخصی استفاده کرده است ؟
کیارش اولین بار اواخر مهر پارسال برای یک هفته به مرخصی آمد که یک هفته هم تمدید شد . و یکبار هم چهل وهشت ساعت به مرخصی آمد، ولی برای عید نوروز با تمام تلاشهای ما و بر خلاف قول دادستانی با مرخصی او موافقت نکردند .
خانم کامرانی از مسوولان قضایی چه درخواستی دارید ؟
در مورد افرادی مثل کیارش که هیچ فعالیت سیاسی نداشته و عضو حزب و گروهی نبوده اند و صرفا به خاطر شرکت در یک تظاهرات در خیابان دستگیر شده اند واقعا بی انصافی زیادی شده است کیارش روز عاشورا در خیابان توسط بسیج دستگیر و به زندان اوین منتقل شد .
وی تحت فشارهای شدید اعترافاتی کرد که واقعیت نداشت . او را به دادگاه علنی بردند و شش سال حکم حبس برایش صادر کردند . ما اولین بار که کیارش را دو ماه بعد از دستگیری اش ملاقات کردیم هشت کیلو وزن کم کرده بود و در شرایط بسیار بد روحی و جسمی به سر می برد . من بارها به دفتر آقای لاریجانی – رییس ستاد حقوق بشر اسلامی – سر زدم . نامه نوشتم و درخواست ملاقات دادم اما مسوولان هیچ توجهی به این موارد که نقض علنی حقوق بشر است انجام نشد . آنها اصلا به نقض حقوق زندانیان توجه نمی کنند.
البته کیارش تنها نیست و تعداد زیادی مثل کیارش وجود دارند که پی گیری های خانواده هایشان هم به جایی نرسیده است . الان هم کیارش از حقوق عادی یک زندانی برخوردار نیست . طبق قانون روزانه کیارش می تواند از چند دقیقه تلفن استفاده کند اما تلفنهای بند را قطع کرده اند. ملاقات حضوری هم که با دردسر زیاد فقط به برخی از والدین تعلق می گیرد . از همه اینها گذشته برخوردهای بدی با خانواده ها در قوه قضائیه می شود . کافی است بگویید جرم زندانی تان، سیاسی است، آنگاه این دلیل موجهی می شود که در آن مرجع قضایی هر کس هربرخورد بدی با شما بکند .
من مطمئنم رفتاری که با خانواده هایی مثل ما می شود با خانواده مجرمانی که جرمشان دزدی و قتل است نمی شود .ما خانواده ها حتی به خاطر استفاده از حقوق اجتماعی ساده ایی مثل مصاحبه کردن تحت فشار قرار می گیریم و نمی توانیم در مورد وضعیت زندانیان مان اطلاع رسانی کنیم،چرا که فورا مورد تهدید و فشار قرار می گیریم . از همه مسولان منصف که هنوز در کشور هستند می خواهم به وضعیت این زندانیان بی گناه رسیدگی کنند و حداقل درخواست خانواده ها را بشنوند . بسیاری از این احکام باید دوباره تجدید نظر شوند .
و کلام آخر؟
امیدوارم تمام زندانیان سیاسی که مثل کیارش بی گناه در زندان هستند هر چه زودتر آزاد شوند.
در حالیکه گزارش های رسیده از سوریه حاکی از آن بود که روز گذشته (چهارشنبه چهارم مه) اعتراضات مردمی به شهرهای شمالی آن کشور نیز کشیده شده و فعالان سوری از برگزاریِ تظاهراتِ بزرگی برای روز جمعه (فردا) خبر داده اند، روز پنجشنبه منابع خبری گزارش داده اند که نیروهای نظامی و امنیتی سوریه، برای مقابله با تظاهرات مردمی در شهر سقبا، در حاشیه شهر دمشق، بیش از ۳۰۰ تن را دستگیر کرده و در تلاش هستند تا تمامی تجمع های اعتراضی را سرکوب کنند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه و تلویزیون الجزیره، در میان دستگیر شدگان شماری روحانی هم به چشم می خورد. همچنین گزارش شده که شماری از دستگیرشدگان در پی ضرب وشتم از سوی نیروهای دولتی، بشدت زخمی شده اند.
معترضان تابلوی بزرگی در میدان اصلی شهر نصب کرده و اسم آن را به «میدان شهدا» تغییر داده بودند که نیروهای امنیتی این تابلو را پایین آورده و آن را تخریب کردند.
بر اساس این گزارش، بیش از دو هزار نیروی امنیتی از نقاط مختلف کشور در این شهر ظاهر شده و هرکسی که سر راه آن ها بود را بازداشت کرده اند.
تظاهرات اخیر پس از این بود، که فعالان سوری گفته بودند از آن جایی که درخواست های آن ها برای اصلاح نظام سرکوب شده، به “انقلاب علیه نظام بشار اسد” ادامه خواهند داد.
تداوم اعتراضات در سراسر کشور
در حالیکه بشار اسد چند ماه پیش و همزمان با خیزش های مردمی در تونس و مصر و یمن و الجزایر، ادعا کرده بود که کشورش “امن” است و حکومت از “محبوبیت” برخوردار بوده و امکان هرگونه اعتراضی “محال” است، اما گزارش ها حاکی از آن است که اکنون در هشتمین هفته، اعتراضات به شهرهای مختلفِ سوریه، از غرب تا شرق و از جنوب تا شمال کشیده شده است.
در همین رابطه، خبرگزاری فرانسه گزارش داده است که روز چهارشنبه چهارم ماه مه، در شهر حلب بیش از یکهزار دانشجو با راهپیمایی در خیابان ها، خواستار اصلاحات سیاسی گسترده و برخورد با عاملان سرکوب تظاهرات اعتراضی شده اند. بر اساس گزارش ها، نیروهای امنیتی با استفاده از گاز اشک آور کوشیده اند تظاهرکنندگان را متفرق کنند و تعداد نامعلومی هم بازداشت شده اند .
همچنین، هزاران تن در شهر قامشلی، در شمال شرق سوریه و نزدیک مرز این کشور با ترکیه، تظاهرات کرده و حمایت خود را از معترضان در نقاط دیگر سوریه ابراز داشته اند.
جمعیت این شهر از کردها، عرب ها و مسیحیان آشوری و ارمنی تشکیل یافته و تظاهرات آنان می تواند به نشانه ای دیگر از اشتراک نظر گروه های مختلف قومی سوریه در مورد لزوم تغییرات سیاسی در این کشور تعبیر شود.
در حالیکه به نظر می رسد حکومت سوریه با توسل به نیروی نظامی و سرکوب می کوشد هر چه زودتر به تظاهرات اعتراضی خاتمه دهد، گزارش های رسیده از ادامه تظاهرات و گسترش آن به شهرها و روستاهای مختلف حکایت دارد.
پیشتر گزارش شده بود که با تشدید برخورد دولت با تظاهرات اعتراضی، طی چند روز اخیر، نیروهای نظامی و امنیتی در شهرهای مختلف سوریه به دستگیری گسترده معترضان روی آورده و چند هزار نفر را بازداشت کرده اند.
دولت سوریه به منظور جلوگیری از انتشار اخبار تظاهرات اعتراضی، از ورود خبرنگاران خارجی به آن کشور جلوگیری می کند و خبرهای مربوط به برخورد دولت با معترضان عمدتا توسط شهروندان عادی سوریه در دسترس رسانه های بین المللی قرار می گیرد.
تظاهرات اعتراضی در سوریه که با درخواست تظاهرکنندگان برای اصلاحات سیاسی آغاز شد، در پی واکنش خشونت آمیز دولت، که بیش از ششصد کشته و هزاران زخمی و بازداشت برجای گذاشته، به تغییر حکومت گرایش پیدا کرده است.
اواخر هفته گذشته، دولت سوریه به منظور پایان دادن به تظاهرات اعتراضی، واحدهای پیاده و زرهی ارتش را به تعدادی از شهرهای این کشور – از جمله درعا- اعزام کرد و گزارش هایی از عملیات خشونت آمیزنظامیان علیه ساکنان این شهرها و حمله به خانه های آنان انتشار یافته است.
دولت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، به برخی اصلاحات سیاسی از جمله لغو مقررات وضعیت فوق العاده دست زده اما همچنان برگزاری تظاهرات غیر دولتی را “توطئه خارجی” دانسته و برگزاری آن را ممنوع کرده است.
امروز پنجشنبه در گزارشی دیگر، رسانه های دولتی سوریه خبر دادند که خروج تدریجی نیروهای نظامی از شهر درعا در جنوب این کشور آغاز شده و با دستگیری “تروریست ها” ماموریت در این شهر به پایان رسیده است.
درعا، کانون مرکزی شروع تظاهرات و اعتراض های مردمی در سوریه بود و از همین شهر بود که موج نارضایتی ها در تمامی کشور سوریه به راه افتاد و از ده روز پیش نیز، حکومت نظامی در شهر درعا برقرار شده و نیروهای امنیتی و تانک های نظامی در این شهر مستقر شده اند.
ادامه واکنش های جهانی
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، درحالیکه کشورش تحریم های سختی را علیه مقامات سوری (بدلیل سرکوب مردم) اِعمال کرده، روز پنجشنبه در رم و در یک کنفرانس خبری با فرانکو فراتینی، وزیر خارجه ایتالیا گفت که هر دو کشور خواهان پایان سرکوب خشونت بار معترضان در سوریه هستند و هر دو هشدار دادند دولت حاکم سوریه به درخواست مردم و حقوق آن ها احترام بگذارد.
وزیر خارجه فرانسه به حکومت سوریه هشدار داد ادامه سرکوب معترضان موجبات سرنگونی بشار اسد را در پی خواهد داشت و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز گفته است: از مسئولین سوریه خواسته ایم با مردم خود که خواسته هایی دارند مدارا کنند.
در حال حاضر، ایالات متحده تحریم هایی را علیه دولت سوریه و تعدادی از مقامات ارشد آن کشور به اجرا گذاشته و انتظار می رود اتحادیه اروپا نیز به اقدامات مشابهی دست بزند.
روز گذشته، ورنر هویر، معاون وزارت خارجه آلمان نیز گفته بود: “ادامه اقدامات سرکوبگرانه دولت سوریه برای اتحادیه اروپا چاره ای باقی نمی گذارد جز اینکه با جدیت طرح اعمال تحریم های هدفمند علیه رژیم آن کشور را دنبال کند.”
عفو بین الملل، از سازمان های جهانی مدافع حقوق بشر نیز، مجددا با صدور بیانیه ای هشدار داده است که بسیاری از بازداشت شدگان شکنجه شده اند.
گفتنی است طی روزهای اخیر، دولت سوریه طی ضرب الاجلی تهدیدآمیز، از مخالفان و معترضان خواسته بود تا خود را به نهادهای امنیتی معرفی کنند.
طی اعتراضات چند هفته اخیر، بالغ بر ۶۰٧ نفر کشته و هزاران تن دستگیر و روانه بازداشتگاه شده اند.
مقامات رسمی جمهوری اسلامی، کماکان از پرداختن به وقایع سوریه خودداری کرده و آنرا “توطئه” ارزیابی می کنند.
فعالان سوری اعلام کرده اند که فردا جمعه ششم ماه مه، در تمام نقاط کشور به تظاهرات اعتراضی علیه حکومت دست خواهند زد و تا رسیدن به مطالبات خود سکوت نمی کنند.
با موافقت مراجع قضایی محمد نوری زاد به مرخصی آمد.
به گزارش تحول سبز، محمد نوری زاد با موافقت مراجع قضایی و پس از گذشت بیش از دوماه از اعتصاب غذای مجدد خود در زندان به مرخصی آمد. وی که بیش از این در ایام نوروز به مرخصی آمده بود و در پی دیداری که برخی مسئولان با ایشان داشتند به زندان فراخوانده شده بود.
محمد نوری زاد، نویسنده و فیلمساز که بعد از انتخابات ریاست جمهوری و پس از نوشتن چندین نامه به آقای خامنه ای همواره در بازداشت و تحت بازجویی و برخوردهای نامناسب از سوی بازجویان خود قرار داشته، چندی پیش طی نامه ای اعلام داشته بود که تا محقق نشده خواسته های قانونی اش مجددا دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
مادر مهدی محمودیان طی نامه ای دیگر خطاب به دادستان تهران، ضمن شرح گوشه هایی از رنج ها و تالمات وارده بر پسرِ روزنامه نگارش در زندان و آنچه بر خود طی ماههای بعد از انتخابات و بازداشتِ فرزندش گذشته، خطاب به این مقام قضایی خاطرنشان کرد “آقای دادستان یادتان نرود که اگر امروز هم پاسخگو نباشید فردای قیامت دیگر نمی توانید اظهار بی اطلاعی و ندامت کنید پس تا وقت دارید کاری کنید که آنروز در بارگاه الهی سرافکنده و شرمسار اعمال خود نباشید.”
به گزارش رسیده به جرس، فاطمه الوندی در نامه خود به عباس جعفری دولت آبادی، به دادستان تهران که چند روز پیش آنرا انتشار و ارسال کرده، مواردی دوازده گانه را خاطرنشان کرده و گفته است:
جناب آقای جعفری دولت آبادی-دادستان تهران
به حکم ادب به شما سلام می کنم گرچه شما بر خلاف ادب،اخلاق و قانون دیگر نامه های مرا دریافت نمی کنید و من مهم مجبور شدم این مرتبه نامه ام را برایتان پست کنم و چون خواستم بهانه ای نداشته باشید و بعدا بگویید نامه ات را ندیدم این نامه را به سایتها دادم تا از این طریق نیز اخبارش به شما برسد.
جناب دادستان در این دوسال اخیر در شب عید حتما فرزندانتان در کنارتان بودند و هنگام تحویل سال فرصت کردند شما را در آغوش بگیرند و بر سر رویتان بوسه بزنند و از شما عیدی بگیرند. حالا از شما میپرسم آیا در آن لحظات به عنوان یک مسئول و یا حتی به عنوان یک انسان به یاد فرزندان کوچک زندانیان سیاسی که چندین سال نو را بدون پدر و بوسیدن و عیدی گرفتن از او تحویل کرده اند،بوده اید؟آقای دادستان آیا میدانید فرزندم مهدی یکی از این زندانیهایی است که دو سال است عید در کنار تنها دختر خردسالش نبوده و نوه ام زینب دوسال است که نتوانسته سال نو بر صورت پدر بوسه بزند و از او عیدی بگیرد؟
آقای دادستان در نامه های قبلی سوالاتی در رابطه با فرزندم مهدی، مطرح نمودم که هیچ جوابی نگرفتم و اینک سوالات دیگری از شما میپرسم شاید به حکم عقل و شرع و اخلاق پاسخم را داده و به مشکلات فرزندم رسیدگی نمایید!
۱-در اواخر بهمن ماه سال ۸۹ شما قول دادید در عید نوروز به فرزندم مرخصی دهید تا پس از نزدیک به دو سال عید در کنار دختر خردسالش باشد،اما این وعده تان عملی نشد و به عهدتان وفا نکردید.البته همان موقع همکاران شما که در دفترتان کار میکنند گفتند که به خواسته تان ترتیب اثری داده نخواهد شد ولی من فکر میکردم به حکم مسلمانی به عهدتان وفا خواهید کرد که نکردید.آیا میشود علت عمل نکردن به قولتان را بدانم؟
۲-آقای دادستان چندین ماه است که فرزند من و تمامی هم بندیهای او از تماس تلفنی با خانواده هایشان محرومند،علت چیست؟
۳-چرا شما جلسه ای نمی گذارید و حرفهای ما را نمی شنوید آیا خدای ناکرده با این کار قصد سوق دادن ما بسمت رسانه های بیگانه را ندارید؟
۴-چرا خلافکاران و فروشندگان مواد مخدر و اوباش در زندان از امکانات قانونی برخوردارند –که البته باید برخوردار باشند- اما فرزند من و امثال ایشان از چنین امکاناتی برخوردار نیستند؟ در این زمینه مطلبی که فرزندم برایم نقل کرده برایتان مینویسم. امیدوارم گوشی شنوا و وجدانی بیدار داشته باشید و درباره آن فکر کنید. “روزی در زندان رجایی شهر یک زندانی به مهدی مراجعه میکند و میپرسد مگر شما ها چه کردید که اینقدر خطرناکید که به ما میگویند نباید به شما نزدیک شویم؟ مهدی از او سوال میکند جرم شما چیست؟ او در پاسخ میگوید:۵۰ کیلو شیشه داشته ام و دوبار به اعدام محکوم شده ام” حالا من از شما میپرسم مگر جرم فرزندم چیست که چنین افرادی را هم از نزدیک شدن به او می ترسانید؟
۵-آقای افضلی که ظاهرا رئیس دفتر شماست در حضور خودم نامه ای که وکیل مهدی برای شما نوشته بود را به دستگاه خردکن ریخت و گفت برو به وکیلش بگو نامه معدوم شد.بنظر شما دلیل این کار آقای افضلی چیست؟آیا شما دستور اینگونه برخوردها را داده اید؟
۶-آقای دادستان در ماههای اخیر دستگاههایی را بمنظور ردیابی و کشف موبایل در سالنی که زندانیان سیاسی را نگهداری میکنند نصب کرده اند که باعث سرگیجه،سردرد و حالت تهوع زندانیها شده است اما صدای اعتراض آنها به هیچ جایی نمیرسد و حاضر نیستند که این دستگاهها را بردارند.مطمئنم که حضرت علی را میشناسید،آیا میدانید ایشان دستور دادند با زندانی اگرچه محکوم به اعدام است خوشرفتاری شود.پس علت این همه بد رفتاری مسئولین زندان با فرزندان ما که اسیر دست شما هستند چیست؟
۷-از کودکی به ما آموخته اند که دروغگو دشمن خداست.اما پیش از عید شنیدم که یکی از مسئولین سازمان زندانها اعلام کرد که در زندانهای ایران هیچ زندانی ای که دو عید را بدون مرخصی گذرانده باشد نداریم و بعد از آن یکی از نماینده های مجلس هم چنین جمله ای را تکرار کرد.در حالیکه هم شما،هم آنها و هم همه ملت میدانند که نه تنها فرزند من بلکه بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی،صنفی،حقوق بشری و عقیدتی برخی حتی بیش از دو سال است که به مرخصی نیامده اند.با این وصف آیا چیزی تغییر کرده که ما بی خبریم و یا دیگر دروغگو دشمن خدا نیست؟شاید هم آقایان از زندانهای کشور اخبار درست ندارند که اگر اینطور است آدرس خانه ما را به آنها بدهید تا راهنماییشان کنیم.
۸-آقای دادستان،میگویند براساس آیین نامه سازمان زندانها مسئولیت حفظ سلامتی زندانی با سازمان زندانها و سایر نهادهای مربوطه است .سوال من از شما این است آیا شما از این قوانین اطلاع دارید یا نه؟اگر اطلاع دارید پس چرا دربرابر عدم رعایت این قانون سکوت میکنید آیا سکوت شما نشانه تایید این قانون شکنی و بی توجهی به سلامت فرزندان ما و کلیه کسانی که زندانی شما هستند نیست؟
۹-برای صدمین بار در خصوص سلامتی فرزندم نزد شما اعلام خطر میکنم و میگویم حفظ سلامتی او با شماست،چرا لااقل با مرخصی او موافقت نمیکنید تا خودم فرزندم را درمان کنم؟
۱۰-چندی پیش که به دفتر شما مراجعه کردم مادری را دیدم که میگفت “فرزندم به اعدام محکوم شده و حالا قاضی پرونده به من گفته حلالم کن در آن شرایط جو گیر شده بودم حکم فرزندت اعدام نیست و حداکثر ۳ الی ۴ سال زندان است اما دیگر کاری از دستم ساخته نیست.البته خوشبختانه این پرونده در دیوان مانده و هنوز حکم اجرا نشده است.” آقای دادستان نکند قضات در صدور حکم فرزند من و سایر زندانیهای سیاسی نیز تحت تاثیر شرایط آن روزها به قول این آقای قاضی جو گیر شده باشند و احکام ناحق صادر کرده باشند؟
۱۱-روز پنجشنبه ۳۱ فروردین اعلام کرده اید تا آنجا که من اطلاع دارم اعتصاب غذایی در کار نبوده و این اخبار نادرست است.آقای دادستان اگر منظورتان زندان رجایی شهر بوده است باید بگویم اطلاعاتی که به شما داده اند نادرست است و ظاهرا شما را در بی خبری نگه میدارند.البته این ندانستن از بار مسئولیت شما چیزی کم نمیکند چون باز هم قصور از خودتان است. اما اگر میدانستید و دروغ گفته اید که دیگر شما می مانید حدیث دروغگو دشمن خداست.
۱۲-آقای دادستان بار دیگر توجه شما را به اصل ۳۸ قانون اساسی که هرگونه شکنجه را برای گرفتن اعتراف ممنوع و عاملین این کار را مجرم و مستحق مجازات اعلام میکند جلب میکنم و از شما میپرسم آیا از زمانی که مسئولیت برعهده گرفته اید در زندانهای شما هیچ شکنجه ای برای گرفتن اعتراف صورت نگرفته است؟ اگر این اتفاق افتاده که خوب می دانید افتاده است (طبق قانون زندان انفرادی مصداق بارز شکنجه است) تا کنون چند عامل شکنجه و متخلف را مجازات کرده اید؟
آقای دادستان یادتان نرود که اگر امروز هم پاسخگو نباشید فردای قیامت دیگر نمی توانید اظهار بی اطلاعی و ندامت کنید پس تا وقت دارید کاری کنید که آنروز در بارگاه الهی سرافکنده و شرمسار اعمال خود نباشید.
فاطمه الوندی : مادر روزنامه نگار زندانی مهدی محمودیان
با مصوبه جدید مجلس، افزایش حقوق و مزایای مشمولین قانون مدیریت خدمات کشوری براساس افزایش ضریب قانونی خواهد بود نه رشد تورم.
به گزارش خبرآنلاین، نمایندگان در حالی این مصوبه را امروز گذراندند که تا پیش از این در جریان بررسی لایحه بودجه ۹۰، دو بار مصوب کرده بودند که افزایش نرخ حقوق کارکنان دولت باید متناسب با نرخ تورم باشد. به همین دلیل هم نمایندگان با تغییر دوباره در آن مخالف بودند.
اما ان قلتهای دولت برای این مصوبه که تاکیدی دوباره بر قانون مدیریت خدمات کشوری بود و همچنین کسری بودجه ۹۰، مانع از تحقق اجرای این مصوبه بود. بنابراین کمیسیون تلفیق برخلاف آییننامه داخلی مجلس، بار دیگر به این بند که مراعا هم نمانده بود،ورود یافت و آن را اصلاح کرد. اصلاحیهای که رئیسمجلس آن را برای پرهیز از کسری بودجه و توکلی هم ان را «مصلحت سنجی» خواند.
نهایتا نمایندگان ناگزیر به رای به مصوبه تلفیق شدند که بر اساس آن، حقوق و مزایای کلیه مشمولین قانون مدیریت خدمات کشوری نسبت به متوسط آن در سال ۱۳۸۹ فقط در قالب افزایش ضریب قانونی با رعایت قانون پنجم توسعه تعیین می شود.
به موجب این مصوبه مجلس، مقرر شد در سال ۱۳۹۰ حقوق و مزایای کلیه مشمولین قانون مدیریت خدمات کشوری نسبت به متوسط حقوق ومزایای دریافتی در سال ۱۳۸۹ فقط در قالب افزایش ضریب قانونی با رعایت قانون پنجم توسعه تعیین می شود و هرگونه تبعیض بین مشمولین قانون یاد شده در قالب تصویب ضرایب ریالی متفاوت یا افزایش امتیازات شغل وشاغل و فوق العاده به استثنای افزایش ناشی از ارتقای شغلی اعم از ارتقای پس سازمانی یا تحصیلات و فوق العاده خاص کارکنان شرکت های دولتی ممنوع است.
ساسان آقایی-مهسا امرآبادی: ساعتی مانده به اذان ظهر که در دفتر یکی از مردمیترین مراجع تقلید به گفتوگو مینشینیم. با “آیتالله بیات زنجانی” پیش از ورود به گفتوگو، دربارهی بیشتر رخدادهای ریز و درشت کشور گپوگفتی داریم و او را دلسوزانه و کمی گرفته از نابهسامانی موجود، پیگیر مسالههایی چون وضعیت زندانیان سیاسی مییابیم. این نقطهی امیدیست که در قلب قم، پایتخت مذهبی ساختار سیاسی کشور، چنین روحانیونی هستند که میتوان با آنها، فصل مشترکی یافت، دردها را گفت و همدردی آنها را پذیرفت. هر چند که جریان مستقل میان روحانیون با ظهور انقلاب و در هم تنیدن حوزه و حکومت به انزوا فرو رفت و هنوز نتوانسته بار دیگر خود را به سان دهههای ۲۰ و ۳۰ بازیابی کند اما به وجود آمدن بیتهایی در قم که یکی از مراجع عظام تقلید آن را اداره میکنند و به جای همراهی با ساخت سیاسی، در کنار منتقدان قرار میگیرند، پایهگذار نخستین حرکتها بهسوی استقلال بخشی از روحانیت است. گویی قم به آهستگی و پیوستگی، پوست میاندازد؛ آنقدر که این روزها بیت مراجع تقلید منتقد، رونقی دوباره یافته و گویی در این روزهای سخت، میتوان پناهی جست.
عاشورا یک حماسه ماندگار در تاریخ تشیع است. مبانی عاشورا حتا در خارج از اسلام نیز مورد بحث قرار گرفته است. امام(ع) در آغاز حرکت خود، مبانی عاشورا را «امر به معروف و نهی از منکر» و «اصلاح امت جدم» برمیشمارد. در کنار اینها ما «ستیز با ظلم» را در عاشورا بسیار پررنگ میبینیم. فلسفه عاشورا را از این پنجره چگونه به تحلیل مینشینید؟
حادثهی عاشورا، از این جهت جاودانه مانده که خداوند عالم، بشر را بهذات بدون تمایل به دین خلق نکرده، باور ادیان الهی این است که بشر بهفطرت معنویتگراست، اگرچه ممکن است ایادی و دستهایی در کار باشند که انسان را بهسوی پلیدی بخوانند. خاتم انبیا، در دوران جاهلی مبعوث شد تا بشر را از مهلکه نجات دهد، روی عقلانیت تاکید کرد و روی آزادی بشریت که از سوی خداوند هدیه شده بود، تاکید ورزید. دینی که برای بشریت، آزادی و کرامت را اصل دانسته و او را خلیفه خدا نامیده و کشتن یک انسان را برابر با کشتن تمام انسانها میداند، بیتردید باید مورد استقبال همگان قرار میگرفت، از آن پشتیبانی میشد و سالم میماند اما با کمال تاسف با رحلت پیامبر، سیره و سنت بشری و دنبالهروی آدمیاناز هوای درونی و باطنی برای رسیدن به قدرت، ادامه یافت و جریانی ویژه، به این فکر افتادند که به نام دین، جای پیامبر را پرکنند اما از دین تفسیری برابر با آنچه خود میخواهند ارایه دهند و این فکر و تصمیم، با انزوای امام علی(ع)، اجرایی شد.
از آن زمان، دو دسته و گروه وارد تحریف دین شدند؛ نخست کسانی که تازه اسلام آورده بودند و با مفاهیم دینی آشنایی نداشتند، دوم گروهی که دارای انگیزه بودند و بنا داشتند، مفاهیم دینی را به سود قدرت تفسیر کنند. من این جریان را چنین تفسیر میکنم که به جای امینان حلال و حرام خداوند، کعبالاحبارهای منزوی دوران رسول خدا، پس از او محل رجوع مردم شدند و البته ۵۰ سال برای رشد چنین جریانی کار شد. در این مدت این دو گروه با پشتیبانی حاکمیت و قدرت، تاختوتاز کردند؛ دوستداران راستین اسلام نیز یا کشته شدند، یا زندانی و تبعید، و یا زنده بهگور. وضعیت به جایی رسید که امیرالمومنین برای درددل به چاه پناه برد.
این روند تا جایی ادامه پیدا کرد که مردم دینشان را از کسانی گرفتند که آنها خلاف دین و رسول خدا عمل میکردند. در تاریخ آوردهاند که مردمان شام گفتهاند؛ ما پس از کربلا فهمیدیم،پیامبر اسلام به جز خاندان اموی فامیل دیگری همداشته و نمیدانستیم که پیامبر اسلام، دامادی به اسم علی(ع) دارد! ببینید تا این مقدار ذهن مردم را خراب کردند و دروغ را به نام دین، به خورد مردم دادند.
به تفسیر خود علی(ع) وضعیت به جایی رسیده بود که حاکمان، «پوستین دین را وارونه به تن کرده بودند». آیا حسین(ع) برای مقابله با چنین حکومت تزویر و ریایی برخاست؟
وضعیت جامعهی اسلامی تا سال ۶۱ به همین منوال ادامه یافت و در برابر این جریان کج و همراه با قدرت، حضرت فاطمه(س) که حضور ظاهری نداشت، امام حسن مجتبی(ع) هم مظلومانه از دنیا رفته و در نتیجه نوبت به امام حسین(ع) رسید تا خالق جریانی باشد که تمام فضیلتهای بشری و کرامتهای انسانی، آزادی و آزادگی منکوب شده را احیا کند و راه نجات بشر از قیدها و زنجیرهای دنیوی و حاکمیت عقل و فطرت که نشانگر نشاط و بهجت اجتماعیست را به جامعه بشری بیآموزاند.
شما ببینید که شرایط و اوضاع بهجایی رسیده بود که براساس تفسیر “طبری” و کامل “ابن اثیر”، معاویه وقتی به حکومت رسید تصمیم گرفت منبر رسول اکرم(ص) را از مدینه به شام منتقل کند. او میگفت: «اهل مدینه قابلیت استفاده از منبر رسول الله را ندارند»، مفهوم این حرف چیست؟ نشان میدهد که آنها حتا به دنبال این هستند که جغرافیای اسلام را هم دگرگون کرده و مرکزیت پیام اسلام را از بین ببرند. یکی از کارهای مهمی که امام حسن(ع) انجام داد، این بود که به شکل قانونی، نامشروعیت ادامه کار معاویه را به امضای خود معاویه رساند. این امضا در زمانیست که در پیماننامه نوشتند؛ «معاویه حق ندارد پس از خودش کسی را بهعنوان جانشین معرفی کند». امام حسن(ع) با این کار، ادامهی کار دستگاه معاویه را نامشروع میخواند. در دوران امام حسن(ع)، گرچه کار معاویه مشروع نبود اما او با زور و تطمیع، با استخدام نیروهای مزدور و خودفروخته، کاری کرده بود که او را «امیرالمومنین» میخواندند، با این وجود معاویه حق نداشت، برای خود جانشین انتخاب کند. همینکه از دنیا رفت و کار به یزید رسید، خودبهخود، به قدرت رسیدن یزید «نامشروع» بود و این مساله را بیشتر مردم هم میفهمیدند. به همین دلیل در نامه کوفیان، یزید را «عاصی، متحجر و آلوده به گناه» معرفی کردند و به امام حسین گفتند؛ «حق از آن شماست و امامت نیز از آن شماست». امام حسین در برابر چنین جریانی قرار میگیرد که:
نخست؛ طرفش قدرت مطلق است ولو از راه نامشروع؛ شاهد این قضیه نامهی امام حسین(ع) به مردم کوفه است که در آن، این گونه می نگارند؛ «آیا نمیبینید که مردم باطل را میبینند و در مقابلش حرف نمیزنند؟» و از سوی دیگری، در مقابل قدرتیست که خودِ قدرت، منکر است چه، مصداق ظلم، بیاخلاقی و ترویج فجور است.
دوم؛ در برابر وارونه شدن دین قرار دارد، زیرا که محدثان را خریدهاند، زیرا کسانی که مامورند مردم را با قرآن آشنا کنند، یا میترسند و یا اگر نترسند، دینفروشند. حتا با پول حاضر میشوند که تفسیر آیهای را از جایی به جای دیگر منتقل کنند و برای نمونه آیهای که مربوط به امام علی(ع) است را به ابنملجم ربط میدهند و آیات مربوط به ابن ملجم، را از آن علی(ع) میخوانند. پس هم در مقابل یک حکومت جائر قرار دارد و هم درمقابل وارونه شدن دین.
مساله سومی هم هست؛ ابیعبدالله در جایی قرار گرفته که انسانیت و کرامت بشر لگدمال میشود، آزادی وجود ندارد و از بین رفته و همه چیز به دوران جاهلیت بازگشته است. در اینجاست که حسین(ع) احساس میکند که بیتردید باید وارد صحنه شود.
به کرامت بشر و آزادی او اشاره کردید، برای شاهد مثال، نمونههایی از تاریخ آن دوران به یاد دارید که بازگو کنید تا روشن شود، چگونه کرامت انسانی و آزادی مورد پرسش است.
من به چند نمونه برجسته آن اشاره میکنم. امام حسن(ع) صلحنامهای را با معاویه امضا میکند. بندهایی دارد که در آن بندها، حرفهایی جدی به میان آمده است. امام حسن یک طرف امضا و معاویه طرف دیگر امضا قرار دارند. نخستین اصل انسانی این است که وقتی انسان چیزی را امضا میکند، دستکم برای یک مدتی به آن پیمان وفادار باشد. در همان روزی که عهدنامه امضا شده است، امام حسن، گروه زیادی از مردم و مقامهای لشکری و کشوری آنجا حضور دارند، معاویه آمد، روی منبر نشست و گفت: «مردم! من برای شما و خدا و عدالت نجنگیدم. من دنبال آن بودم به شما مسلط شوم و سلطه پیدا کنم، که پیدا کردم. این صلحنامه که من امضا کردم را به زیر پای من می نهم. هیچکدام از این بندها برای من لازمالتعهد نیست». در همانجا هم برخلاف یکی از بندهای عهدنامه، شروع به ناسزا گفتن میکند. آیا میتوانید نمونهای بالاتر از این برای مورد پرسش قرارگرفتن کرامت انسانی پیدا کنید؟ تمام جدل امویان برای این است که قداست نزدیکان پیامبر شکسته شود. کرامت، امر مقدسی است. کرامت انسانهای شناختهشدهای چون اهل بیت پیامبر وقتی شکسته شد، دیگر کرامتی برای هیچ انسانی در آن جامعه باقی نخواهد ماند؛ بیشک کرامت دیگران هم شکسته خواهد شد.
یک نمونه دیگری، در زمان خلافت یزید است که پس از فاجعهی دردناک مدینه و هتک حرمت حرم نبوی، از سوی حکومت یزید، مردم را به عنوان «برده» و «رقّ محض یزید» معرفی میکنند. آیا هتک حرمتی بالاتر از این هست؟
یا پس از شهادت که فجعهی اسارت اهل بیت(ع) پیش می آید که نمادهای این هتک کرامتهای انسانیست که اگر بخواهیم به همهی آنها اشاره کنیم، خود بحثی دیگری خواهد بود.
چه اتفاقی میافتد که ۵۰ سال پس از پیامبر، یک حکومت نامشروع که از روش کودتا به قدرت رسیده، تیشه به ریشه اهل بیت میزند اما مخالفت جدی نمیبیند؟ آیا مردم متوجه بودند که حکومت به ظاهر اسلامی، علیه اسلام عمل میکند؟
وقتی که حکومت به نام دین برپا شده اما همه عالمان آزاد و مستقل دینی را از صحنه تفسیر دین خارج ساخته، بدیهیست که تفسیر اشتباه از دین در بین مردم جا میافتد. برای سالها، در منبرها، مسجدها، خطبههای نماز جمعه، محرابها، علیه خاندان پیامبر درشتگویی میکردند و در تمام این سالها، تفسیر راست و درستی از دین ارایه نمیشود.
تاکید معاویه در سفر به مدینه به “ابن عباس” این است که قرآن را تفسیر نکن، وی از ابن عباس میخواهد که قرآن را یا تفسیر نکند و یا اگر تفسیر کرد، آیات مربوط به اهل بیت(ع) را به جامعه منتقل نسازد.
آنگونه که شما گفتید، آزادی در دین اصل است. آزادی را خداوند به بشر داده، پیامبران آن را احیا کردهاند و یکی از دلیلهای قیام امام حسین هم همین مبارزه با فقدان آزادیست. نقض این اصل از سوی حاکم حتا با توجیه دینی، استناد به رفتار پیامبر و امام و تکیه بر منابع اسلامی تا چه حد امکانپذیر است؟
آزادی اگرچه به گفته آقایان یکی از «حقوق طبیعی» است اما من آزادی را “فوق حق” میدانم. من آزادی را مقوّم(جزو) ذات انسان میدانم. سلب آزادی از انسان، سلب حقی از انسان نیست که مسخ هویت انسانیست. آزادی را نمیشود از انسان گرفت چراکه گرفتن آزادی، گرفتن دین و گرفتن بشریت است. بشریت اگر آزاده نبود، خلیفه نبود. اگر آزاد نبود، انبیا برای او فرستاده نمیشدند. ۱۲۴ هزار پیامبر برای بشر آمده که تنها به او بگوید که تو آزاد هستی.
برای اینکه جواب این پرسش شما روشن شود، من به جمله ای از امام علی اشاره میکنم؛ حالا چرا به امام علی؟ زیرا که او در جایگاه «امام حاکم» با مردم سخن میگوید، پس بهشکل کاملی میتوان در این مساله، علی(ع) را مورد استناد قرارداد. من اگر به امام حسین(ع) استناد کنم، این مساله وجود دارد که او حاکم نبود، پس میرویم به سراغ فرمایش امامی که حکومت را در دست داشته است. سه نکته مهم را در منشور حکومتی علی(ع) یا همان عهدنامهی مالک اشتر میبینیم؛
۱- به مالک اشتر میگوید: «مردم دو دستهاند، یا برادران دینی تو هستند یا در اصل انسانیت با تو مشترکاند».
۲- «تو زمینه را فراهم کن که مردم بدون دغدغه از تو سوال کنند». بدون دغدغه یعنی چه؟ به این مفهوم است که احساس نکنند اگر پرسیدند، تعقیب میشوند، زندانی میشوند یا تحت فشار قرار میگیرند. پس بنابراین مردم باید به آسانی و درستی، پرسش از حاکم را حق خود بدانند.
۳- امیرالمومنین میفرماید: «شما(مردم) و من، حق متقابل با هم داریم. اگر من برای شما محدودیت ایجاد کردم، شما هم حق دارید برای من محدودیت ایجاد کنید». امیرالمومنین میگوید؛ «مردم و حکومت حقشان، حق مضاعف است». جالب است که میفرمایند؛ «حق شما و من حق برابر است. هیچ فرقی با هم نداریم، من خدمتگذار شما هستم. یکی از مهمترین حقوق شما این است که من باید شما را محرم بدانم و تمامی آنچه که در علم و آگاهی شما دخیل است را در اختیار شما قرار بدهم».
بنابراین حاکم حق گرفتن آزادی را ندارد. حق محدود کردن ندارد، کما اینکه مردم حق دارند که حاکم را کنترل و نظارت کنند. این جمله علی(ع) است که میفرماید: «شما حق دارید از من سوال کنید»، نمیفرماید که من حق دارم از شما سوال کنم.
یکی از مهمترین توجیههای بسیاری از حکومتها در سلب آزادی انسان و گرفتن حقوق نخستین انسانی، کافر و ضددین شمردن مخالفشان است. فرض بنیادین این پرسش را بر این میگذاریم؛ با حکومتی طرف باشیم که حکومت حق است و حاکم هم بر حق و تمامی مخالفان این حکومت هم مخالفان خداوند هستند. آیا در چنین شرایطی، حاکمیت حق دارد که آزادی یا همان فوق حق انسان را سلب کند؟
برای اینکه پاسخ ملموستر و قابل استنادتر باشد، به دو نمونه عینی و تاریخی اشاره میکنم. رسول اکرم ۲۳ سال پیامبر بود، ۱۳ سال در مکه و ۱۰ سال در مدینه. حضرت علی(ع) پس از ۲۵ سال، ۵ سال در راس حکومت قرار گرفت و جالب اینکه هر دوی آنها مخالفانی داشتند. سه دسته برجسته با امام علی و دو دسته مهم با رسول اکرم مخالف بودند. دو دستهی مخالف پیامبر، کافران یا مشرکان و منافقین بودند و سه دستهای که با امام علی مخالفت میکردند را میتوان ناکثین(پیمانشکنان)، صفینیان(قاسطین) و مارقین دانست.
رسول اکرم رفتارش با مخالفان درست عین همان دستوراتی بود که قرآن به او میداد. پس پیامبر(ص) برابر با خواست خدا و آنچه قرآن میگوید، عمل میکند. برای اینکه روشن شود این دو بزرگوار با مخالفان چگونه برخورد کردند، من نمونه میآورم.
هیچکس تردیدی ندارد که در صف مخالفان پیامبر، «ابوسفیان» قرار دارد. او پایهگذار جنگ بدر، جنگ احد و جنگ احزاب است، به این ترتیب در دوران حاکمیت سیاسی و معنوی پیامبر در مدینه، زمانی نبوده که از سوی ابوسفیان به پیامبر، آزاری وارد نشود. اما وقتی پیامبر پس از فتح مکه وارد این شهر میشود، چگونه رفتار میکند. در مرحلهی نخست رسول اکرم میفرماید: «مردم! همه این اذیتها در این مدت را من فراموش کردهام». دوم در مورد ابوسفیان اینگونه فرمودند؛ «شما اعلام کنید که هرکس وارد منزل ابوسفیان شود، در امان است». با این تدبیر جلوی خونریزی گرفته و مکه فتح شد و دستکم ما موردی از ریخته شدن خون در جریان فتح را سراغ نداریم؛ اگر ما به روش پیامبر(ص) عمل نمیکنیم، دستکم سخنش و رفتارش را منتقل کنیم.
مورد دوم درباره رفتار علی(ع) است. حضرت علی(ع) با اعضای جنگ جمل چه کرد؟ طلحه و زبیر، بانیان جنگ جمل با علی(ع) بیعت کرده و به او گفته بودند که «ما میخواهیم به مکه برویم». حضرت پاسخ داد؛ «من میدانم که شما قصد مکه ندارید …». دوباره و برای بار سوم بیعت کردند، حضرت علی گفت؛ «من میدانم برای چه میروید، اما از پیامد کارتان بترسید». اگر روش کار “حاکمان سیاسی غیر معصوم” را مبنا قرار دهیم، آیا علی(ع) حق نداشت که با این دو نفر برخورد کند؟ آیا حاکمان امروز برای خودشان، این حق را روا نمیدانند؟
مبنای کار در حکومت های دینی، باید شیوهی امام علی(ع) باشد چراکه او پیش از دست بردن افراد به سلاح و آغاز جنگ، با وجودی که می دانست بنای برپا کردن جنگ با او را دارند، برخورد نکرد. کدام حاکم است که با طراحان جنگ چون حضرت علی آزادانه و با کرامت رفتار کند؟ بروید بررسی کنید، ببنید در جریان جنگ جمل مادامیکه طرف مقابل، فرماندهان سپاه حضرت را نکشته بود، آیا تیری از سوی سپاهیان امام علی به سمت آنان پرتاب شده است؟
من شفاف و بیپرده و بهصراحت میگویم:
در حکومت اسلامی علوی، مادامی که مخالف دستش به خون آلوده نشده، نه حق بازداشت و نه حق تحت تعقیب قرار دادن و تحت فشار گذاشتن مخالف، وجود ندارد.
تا چه مقدار تشابهسازی تاریخی را می پذیرید؟ آیا حکومتهای غیر معصوم میتوانند خود را با حکومت علوی قیاس کند؟
شبیهسازی از آغاز بوده، منتها ادیان آسمانی و در راس آن اسلام، چند شاخص را ملاک قرار میدهند و تاکید میکنند که اگر با این شاخصها جلو بروید، شبیهسازی نمیتواند انسان را فریب دهد. امام علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «اگر حق، حق بود و باطل، باطل بود، نه دیگران از حق عدول میکردند، نه کسی جرات داشت از باطل دفاع کند». خب برای همین ناچارند مقداری از حق و باطل را در هم بیآمیزند و شبیهسازی کنند. وقتی شبیهسازی شد، دیگران نمیتوانند تشخیص دهند اما چه باید کرد که از خطرهای شبیهسازی جلوگیری شود؟
ما باید ملاک خود را معرفی کنیم که بسیار ظریف است. رسول اکرم میدانست که پس از خودش در برابر علی(ع)، علی میسازند، همانگونه که حضرت علی میفرماید: «شما هیچگاه به آیات قرآن که تخصصش را ندارید، استناد نکنید. شما به روش پیامبر استناد کنید، چون در آیات قرآن، جای قالبسازی و تشابهسازی وجود دارد اما در سیره پیامبر وجود ندارد». ملاک برای من در معرفی عدالت، شیوهی حکومت حضرت علی است.
هیچ حاکمی حق ندارد حکومت خودش را شبیه حکومت علی بخواند. حتا هیچ حاکمی حق ندارد، خودش را پس از حکومت حضرت علی، «امیرالمومنین» معرفی کند که اگر کرد، براساس روایتهای بسیار، این نشانه سقوط و بیعدالتیست. هیچکس حق ندارد، ادعا کند که حکومت، «حکومت علوی» یا نظیر آن است. چرا؟ چون خود امیرالمومنین میگوید: «هر ملتی، امامی(الگو و اسوه) میخواهد. امام شما من هستم». به همین سبب هم میبینیم که امام خمینی بهصراحت اعلام کرد؛ «ما کجا و حکومت علی کجا؟»
یک نمونهای از دورانی که در مجلس بودم، یادم هست. یکی از دوستان فاضل ما که نماینده اردستان بود، در نطق پیش از دستور خود از روایتهای “اصول کافی” درباره کلمه «اولیالامر»سخن گفت و از آنها نوعی برداشت کرد که شامل امام خمینی هم میشد. چند دقیقه بعد، امام از طریق حاج احمد نامهای فرستاد و گفت: «دیگر نشنوم، روایاتی که درباره ائمه و پیامبر است را با من ِ خمینی تطبیق دهند».
برخورد غیرمنطقی برخی حاکمان دینی با مخالفان خود شاید برگرفته از این اندیشه و ترس است که باور دارند، اگر آزادی در اندیشه و عمل وجود داشته باشد، زمینه انحراف در جامعه اسلامی را فراهم خواهد کرد؟
من این را باور نمیکنم و بر این باورم که این یک توجیه نادرست است. مگر حاکمان از خدای بهوجود آورندهی انسان ِ آزاد بر وی آگاهتر و رحمانترند؟ آیا خداوندی که به بشر آزادی داده، نمیدانسته، ممکن است در مواردی بشر سواستفاده کند؟
اگر یک جامعهای حکومت دینی را مطالبه نکند، نخواهد، آیا باید به این انتخاب تن داد یا باید به هر روش ممکنی، از استقرار و باقی ماندن حکومت دینی دفاع کرد؟
حکومت «مصنوع بشری» است. نازل شدهی آسمانی نیست. انسان یک زمانی چوب و صندلی میسازد، یک زمان هم یک نظام سیاسی میسازد. همه اینها ساخته دست بشر است، بنابراین بر اوست که بخواهد چگونه ساختهی دست خود را بسازد. بشر هر چه بخواهد، آن خواهد شد و با زور نمیتوان او را وادار به انجام کاری کرد. اگر حاکم و حکومت درست عمل کند، مردم خودشان از مبانی حکومت دفاع میکنند اما اگر درست عمل نکند، مردم آنچه را که بخواهند، انجام خواهند داد. خداوند عالم، هیچ شخصی را بر شخص دیگر حاکم قرار نداده و حوزهی آزادی او را محدود نکرده است. روشنتر از علی(ع) که نداریم؛ “علی”، از سوی خدای عالم، «امام» بود ولی «حاکم» نبود، اگر چه حق و صلاحیت حاکمیت را به کمال داشت. علی(ع) زمانی حاکم شد که مردم از او خواستند و به همین دلیل در نهجالبلاغه میفرماید که من مشاور شما باشم، بهتر از آن است که وزیر(حاکم) باشم و یا در جای دیگری میفرماید؛ «این حکومت در نزد من، به اندازهی یک کفش کهنه هم اعتبار ندارد» و یا در آخر خطبهی شقشقیه میفرماید که «اگر مردم نیامده بودند و دست بیعت به سوی من دراز نکرده بودند و حجت بر من تمام نشده بود، حکومت رو نمی پذیرفتند» و الخ.
برای همین هم، اگر کسی میخواهد راه پیامبر را پیش ببرد، از همه مناسبتر راه حضرت علی(ع) است که از همه به پیامبر نزدیکتر است. با این وجود، حاکم و حاکمیت را مردم باید انتخاب کنند. اگر مردم حاکمیت را خواستند، حکومت میتواند به کار خود ادامه دهد و اگر نخواستند، خودبهخود از بین خواهد رفت. البته حاکمیتی که به نام دین حکومت میکند، باید کاری کند که مردم به دین علاقهمند بمانند.
این دیگر آخرین پرسش من است. شما چون کسی که برای انقلاب ایران مبارزه کرده، در سالهایی حتا سمتهایی در نظام سیاسی کنونی داشتهاید و اکنون هم به عنوان یک مرجع تقلید مردمی و روشنبین در جامعه حضور دارید. شرایط بهوجود آمده را میبینید و بیشک از پیامدهای تداوم این مسیر آگاهید. اگر بخواهید دست به یک انتخاب بزنید؛ آیا جامعه به ظاهر دینی را انتخاب میکنید و یا جامعهای سکولار که بهراستی دیندار است؟
من بیشک یک حکومت دینی درست را بر حکومت غیردینی ترجیح میدهم. به همین دلیل هم از قانون اساسی جمهوری اسلامی دفاع میکنم اما نه با این تفسیر مندرآوردی که برخی آقایان اعلام میکنند.
با این وجود باید در نقش یک «دلسوز» بگویم که اگر حکومت دینی، خدای ناکرده خوب عمل نکند، جامعه به سوی لاییک شدن پیش خواهد رفت، در حقیقت تبدیل به ضد دین میشود. منظور من از لاییسم، “سکولاریسم” نیست چرا که در سکولاریسم، ضدیتی با دین وجود ندارد و سکولارها تنها میخواهند، نهاد سیاست مقید به دین نباشد اما اگر یک حکومت دینی خوب نباشد، ممکن است جامعه را به سوی جای بدتری سوق دهد و جامعه به سمت لاییک شدن پیش رود و به سبب بد عمل کردن حکومت، مردم نه سکولار که لاییک شوند و دیگر به سمت دین نروند که باید از آن روز به خدای عالم پناه برد.
منبع: ماهنامه صبح آزادی
سید محمد خاتمی در پیامی تولد فخرالسادات محتشمی پورهمسر سید مصطفی تاج زاده را به وی تبریک گفت. خاتمی در این پیام خطاب به وی آورده است: " خدا را سپاسگزاریم وسپاس گزارید که شما نمونه انسان بیدار و دردآشنا ودلیر و باایمانید که شعور و مسئولیت شناسی را با ذوق سرشار درهم آمیخته است و آزادگی را با هیچ چیز سودا نخواهد کرد."
به گزارش تحول سبز، همچنین جمعی از زنان و جوانان اصلاح طلب، خانواده های زندانیان سیاسی و دوستان با حضور سرزده در منزل این زوج سبز، ضمن تبریک تولد فخرالسادات محتشمی پور از تلاشها و پایداری و استقامت وی و همسرش تجلیل کردند و یاد همسر دربندش را گرامی داشتند.
متن کامل پیام سید محمد خاتمی به فخرالسادات محتشمی پور به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
بانوی سرفراز و درد آشنا وروشن بین خانم فخرالسارات محتشمی
هنگامی که دل به در می آید اشک جاری می شود که سخت است، ولی زلالی آن حکایت گر دل دردمندی است که خانه ایمان و عشق است.
دلی پاک است که مالامال از عشق و ایمان باشد. ایمان به خدا و عشق به انسان و در آن، در انسانی که برترین افریده حضرت حق است ولی درد درازای تاریخ مظلوم بوده است.
رهایی انسان از بند هوس خویش و هوای قدرت جبار آرزوی هر کسی است که انسان و انسانیت را می ستاید.
و مگر نه این که پیامبر بزرگوار آمده است تا بندهای گران درون و بیرون را از دست و پای جان آدمیان بردارد؟
خدا را سپاسگزاریم وسپاس گزارید که شما نمونه انسان بیدار و دردآشنا ودلیر و باایمانید که شعور و مسئولیت شناسی را با ذوق سرشار درهم آمیخته است و آزادگی را با هیچ چیز سودا نخواهد کرد.
سالروزتان تولدتان مبارک باد!
سید محمد خاتمی
سید مصطفی تاجزاده عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در قرنطینه زندان اوین به سر می برد در نامه ای خطاب به همسرش فخرالسادات محتشمی پور سالگرد تولد وی را تبریک گفته است.
در بخشی از این نامه آمده است: افق پیش روی ما سبز است و بزرگترین دلیل من، ترس و نگرانی جناح حاکم از سایه خویش و تلاش برای گسترش انسداد، اختناق، سانسور روزافزون برجامعه است. در نقطه مقابل نیز حضور پرشور نسل جوان.
گفتنی است محتشمی پور که روز دهم اسفندماه بازداشت شده بود، در حال حاضر در مرخصی به سر می برد.
به گزارش تحول سبز، متن کامل نامه تاجزاده به همسرش، به شرح ذیل است:
به نام خدا
همسر، هم دل و همراه عزیزم!
مقدر چنین بود که تو و من حلول سال نو را در اوین به نظاره بنشینیم و باوجود حداکثر یک صد متر فاصله هم دیگر را نبینیم! من البته هر روز در هواخوری یک ساعته خویش به ساکنان سلول های دو الف سلام می دادم و برای یار دلبندم طلب سلامت و صبر و رهایی می کردم.
هم گام استوارم!
تجربه انفرادی تو هم پیمان وفادارم مرا از تبیین بسیاری از مسائل بی نیاز می کند. به ویژه که تو نیز با همه وجود دیدی آن جا که هیچ کس نیست، خدا هست و با دست نوازشگر خود فرزندان تنها و بی پناه آدم را می نوازد، به درددل های آن ها گوش می دهد و نور امید و پیروزی و رستگاری را در قلوبشان زنده نگاه می دارد. در عین حال نمی توانم تأسف خود را ابراز نکنم از این که چرا باید کار نظام برآمده از مردمی ترین انقلاب بشر به جایی برسد که در عصر بیداری جهانی و محکومیت روش های استبدادی، تو بانوی متعهد، نوع دوست و فداکار را ۴۵ روز در انفرادی، حبس و حتی از دیدار همسرت محروم کند.
فخری دوست داشتنی ام!
در انفرادی گذر زمان کند است و جانکاه. شاید به همین علت انسان زودتر پیر می شود. باوجود این حتی در اوین نیز زمان متوقف نمی شود و آن چه در نهایت از ما می ماند خاطره ها و آثار عملکرد نیک یا بدمان است. به نظر می رسد ما هر دو در سراشیب عمر خویش قرار داریم. پس چه به جاست که بیش از همیشه به سرای باقی که دیریازود باید به سوی آن بشتابیم و و به یافتن توشه مناسب آن بیندیشیم. در عین حال به دلیل این که این نامه را به مناسبت سالروز تولدت می نویسم مایلم بیشتر از زندگی بگویم و شادی و نشاط و امید که متأسفانه مدتی است در جامعه ما کمیاب شده است اگر گم نشده باشد. به باور من نباید از سنن الهی غافل شد که گسترش غم و یأس و مرگ زمینه را برای پذیرش همگانی شادی فراهم می کند. اندکی زمان و صبوری می خواهد تا گفتمان حیات و نشاط که یکبار در دوم خرداد ۷۶ جلوه کرد بار دیگر رخ نماید و مجدداً گفتمان حیات و نشاط بر گفتمان مرگ و غم فائق آید انشاء الله.
افق پیش روی ما سبز است و بزرگترین دلیل من، ترس و نگرانی جناح حاکم از سایه خویش و تلاش برای گسترش انسداد، اختناق، سانسور روزافزون برجامعه است. در نقطه مقابل نیز حضور پرشور نسل جوان.
عزیز دلبندم!
تسبیح پوست پرتقالی را که در ایام اسارت برایم درست کردی به دیوار محبس خویش نصب کرده ام تا همواره درنظرم باشی. می دانی که من دعاگوی همه هستم. ولی یک ۵+۱ ویژه خویش دارم که شبی نیست که آنان را دعا نکنم: فخری، عارفه، فاطمه، عزیز و آقاجون به علاوه پسرم علی! دست پدر و مادر عزیزم، پیشانی دخترها و دامادم و روی تو را می بوسم و این غزل را که غم زندان تو و پیش از آن بازداشت فاطمه را بر من سبک کرد، به عنوان هدیه تقدیم می کنم به شریک صادق زندگی خویش که متولد ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۲ است و او را به خدا می سپارم:
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم هوادارن کویش را چو جان خویشتن دارم
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم فروغ چشم و نوردل از آن ماه ختن دارم
به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
گرم صد لشکر از خوبان بقصد دل کمین سازند بحمدالله والمنة بتی لشکرشکن دارم
سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم
به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر