-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

Latest New from Green Correspondents for 05/17/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

طبق گزارش های دريافتی کارشناسان ايران سبز " قرارگاه عملياتی عمار" ضمن هماهنگی با برخی گروههای لبنانی و فلسطينی ، فقط ظرف هفته گذشته حدود ۶۰۰ قبضه سلاح نيمه سنگين بين گروههای لبنانی و فلسطينی مستقر در مناطق مورد نظر توزيع کرده است.

اختصاصی خبرنگاران ايران سبز/ کارشناسان ايران سبز:
سپاه پاسداران ايران هفته گذشته گروهی ۶۵ نفره را به همراه ۴ فروند هواپيمای باری حامل تسليحات و تجهيزات نظامی و امنيتی به دمشق اعزام کرده است. طی ماه گذشته اين دومين اعزام نيروهای نظامی و امنيتی و تجهيزات از تهران به دمشق است. اين هواپيماها با استفاده از زمانهای مقرر برای پرواز هواپيماهای مسافری ايران - سوريه به دمشق پرواز می کنند تا بعنوان پروازهای مشکوک ردگيری نشوند. مسئوليت نيروهای نظامی و امنيتی اعزامی بر عهده سردار جباری فرمانده "سپاه ولی امر" قرار دارد.

بررسی های کارشناسان نشان می دهد در پی تحولات گسترده و خونين اجتماعی در سوريه و استيصال دولت بشار اسد برای کنترل اوضاع سياسی ، رايزنی های فشرده ای بين مقامهای ايرانی و سوری در جريان است تا در صورت به مخاطره افتادن حاکميت بشار اسد و به موازات آن تضعيف نفوذ حکومت ايران در اين کشور ، تحريک دولت اسراييل برای وارد شدن به يک بحران منطقه ای در دستور کار قرار گيرد. گروه نظامی و امنيتی سپاه پاسداران برای هدايت عمليات احتمالی ، قرارگاهی تحت عنوان " قرارگاه عملياتی عمار" را در دمشق مستقر کرده است .


طبق گزارش های دريافتی کارشناسان ايران سبز " قرارگاه عملياتی عمار" ضمن هماهنگی با برخی گروههای لبنانی و فلسطينی ، فقط ظرف هفته گذشته حدود ۶۰۰ قبضه سلاح نيمه سنگين بين گروههای لبنانی و فلسطينی مستقر در مناطق مورد نظر توزيع کرده است.

همين گزارش می افزايد سناريوی سپاه پاسداران به گونه ای طراحی شده که در صورت اجرا ، نقش حکومت سوريه در ايجاد بحران منطقه ای را بسيار کمرنگ نشان دهد و آن را بيشتر بصورت يک رويداد خودجوش و دامنه دار مطرح کند و سپس در ميانه بحران ، دولت سوريه به عنوان متحد مردم فلسطين و يک قهرمان در بين دولت های عربی وارد معرکه گردد.

بررسی ها همچنين نشان می دهد استقرار" قرارگاه عملياتی عمار" سپاه پاسداران در مرزسوريه و لبنان با اسراييل ، ناشی از سرخوردگی کودتاگران دربرابر اعتراض های ملت ايران پس از کودتای انتخاباتی خرداد ماه ۸۸ نيز محسوب می شود و چنانچه حاکميت راه حلی برای سرکوب جنبش سبز نيابد ، طبعا در صدد ماجراجويی های بين المللی و بحرانهای منطقه ای برخواهد آمد. راهکاری که به زعم حاکمان سرکوبگر ايران و سوريه می تواند راه حل نهايی برای تداوم حاکميت آنها باشد ولو به قيمت بحرانهای جنگ های ويرانگر.

گزارش های تکميلی در اين باره منتشر خواهد شد.

 
 

از قول من نوشته شده "مقام معظم رهبری"، من اصلا توی عمرم اینو نگفتم، همیشه میگم آقای خامنه ای! اصلا این برای من خوب نیست که از زبون من بنویسن مقام معظم رهبری، این حرف من نیست و اصلا به ادبیات من نمیخوره..."
خبرنگاران سبز/سیاست:
در پی انتشار مصاحبه با خانم فائزه هاشمی در شماره ۱۶ ماهنامه «نسيم بيداری»، ايشان با انتشار متنی، اعتراض خود را به آن مصاحبه بيان کرده ­است. متن اعتراض خانم هاشمی و پاسخ نسيم بيداری، در ادامه می­ آيد:

دوشنبه ۱۹ ارديبهشت، ساعت ۸ و چند دقيقه صبح: اول وقت اومدم دفتر؛ دارم مهيا ميشم برای مراسم عبادی صرف صبحانه که تلفن دفتر زنگ ميزنه؛ رحمانی، مثل هميشه با دهانی مملو از نون پنير! گوشی رو برميداره، به زحمت سلام عليک ميکنه... يهو می بينم داره تند تند ميگه "بله، خودشون نيستن، يه لحظه گوشی..." با فشار، لقمه شو قورت ميده! و با ايما و اشاره بهم ميگه که با من کار دارن...

گوشی رو که ميگيرم، سلام ميکنم، از اون طرف حواب ميده "سلام، من فائزه هاشمی هستم، ميخواستم با آقای طباطبايی صحبت کنم" جواب دادم: "منظورتون مديرمسئول مجله ست؟" گفت "بله، آقای سيد مهدی طباطبايی" گفتم "ايشون نيستن، من اخوی ايشونم، امری داريد، بفرماييد" گفت "شما سيد هادی هستين؟ من از روی مجله دارم اسمتونو می بينم..." جواب دادم "بله، بفرماييد..."

وقتی گفتم بفرماييد، يهو شروع کرد به حرف زدن: "ببينيد آقای طباطبايی، من خيلی به مجله تون اعتراض دارم، شما حرف منو عوض کردين..." خيلی از شيوه حرف زدنش تعجب کردم، با اين حال، گذاشتم تا حرفاشو راحت بزنه... "ببينيد، آقای شمس، خبرنگار شما، اومده با من مصاحبه کرده، بعدشم به من قول داده که مصاحبه رو به من نشون بده، اما با وجود اين که من متن مصاحبه رو ويرايش کردم و براشون فرستادم، اما امروز که مجله رو خريدم و مصاحبه رو خوندم، ديدم ايشون متن خودشو چاپ کرده و از متن من استفاده نکرده؛ اين اصلا کار خوبی نيست، من حتما به اين کار شما اعتراض می کنم..."

کلا برام عجيبه حرفاش، چون با اين که يه جورايی بهم ثابت شده که بچه های خبرنگار و کلا، روزنامه نگارها، بعضی وقتا زيرآبی ميرن و کاری ميکنن که نبايد، اما ميدونم و ايمان دارم که توی "نسيم بيداری" از اين خبرا نيست، چون از همون روز اول، يعنی اواخر آبان ۸۸ که استارت اوليه کار زده شد، داداش توی حرف های اوليه ش با همه بچه های روزنامه نگاری که قرار بود توی نسيم مشغول به کار بشن؛ از محدث گرفته تا نيلی، از محمدی گرفته تا شفيعی، از حقيقت جوان گرفته تا افروزمنش؛ به همه گفته بود نسيم بيداری، با بقيه جاها فرق داره و اگه ميخوان توی نسيم باشن، بايد چه شرايطی رو رعايت کنن و اتفاقا، توی اين مدت، بعضی ها هم رعايت نکردن و ديگه با مجله ادامه ندادن!

با اين حال، بازم حرفای فائزه هاشمی برام عجيب بود، اينه که ازش پرسيدم: "خانم هاشمی، مشکل چيه؟ چی رو توی حرفاتون عوض کردن؟ کجاش مشکل داره الان؟"

آروم تر ادامه داد: "بيينيد آقای طباطبايی، اونجا از قول من نوشته شده "مقام معظم رهبری"، من اصلا توی عمرم اينو نگفتم، هميشه ميگم آقای خامنه ای! اصلا اين برای من خوب نيست که از زبون من بنويسن مقام معظم رهبری، اين حرف من نيست..." حرفشو قطع ميکنم، ميگم: "خانم هاشمی، همه اعتراضتون اينه؟ ما که چيز بدی نگفتيم، تازه، حرف شما را تبديل به احسن کرديم؛ اين که حرف خوبيه..." زود واکنش نشون ميده "ببينيد آقای طباطبايی، من چند روزيه که وقت دادگاه دارم، منتظر نامه دادگاه هستم، اونم اين روزا که آقای احمدی نژاد با ولايت فقيه مشکل پيدا کرده و منم نامه دادگاهم اومده، اگه يکی اين حرفای منو اينجوری ببينه، فکر ميکنه منم دارم مصلحت انديشی ميکنم تا دادگاه رو بدون مشکل بگذرونم..." خنده م گرفته از حرفاش، ميگم "خب، آخه ما که توی مجله مون مرسوم نيست بزنيم آقای خامنه ای، حرف شما رو ويرايش کرديم، بهتر شده، نه؟" ميگه: "نه، اين اصلا به ادبيات من نميخوره آقای طباطبايی، تازه، يه جايی ديگه از قول من نوشتن که "آقای هاشمی، يار امام بوده"، درحالی که من اصلا به آقای خمينی نميگفتم امام، هميشه ميگفتم و الان هم ميگم آقای خمينی؛ و اصلا قبول ندارم که آقای هاشمی، يار آقای خمينی بودن و از اين حرفا، بلکه ميگم همراه آقای خمينی بودن و به ايشون کمک کردن..."!

موندم چی بگم، ميگم "خب، ديگه چی؟ مشکل ديگه ای هم هست؟" جواب ميده "ببينيد، مثلا يکی دو جای ديگه هم، آقای شمس، جوری سؤال رو بازنويسی کرده بود که با جواب من جور در نمی اومد، اينم کار درستی نيست..."! موندم چی بگم، ميگم "خب، حالا چی کار بايد کرد؟" ميگه: "ببينيد، بايد يه متن بنويسين و توی اون، از من عذرخواهی کنيد که متن مصاحبه من، با بی دقتی مواجه شده و دارای اشکال است و اون رو توی رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر کنيد..." بهش ميگم "خانم هاشمی، اين که کار درستی نيست، آخه اينجوری که نبوده؛ باشه، ما يه متن کار ميکنيم واسه شماره بعد نسيم، و توی اون يه توضيحی ميديم به مخاطبان" زود جواب ميده "نه، من نميتونم يه ماه صبر کنم آقای طباطبايی، اينجوری آبروم ميره؛ حتما بايد زودتر کار کنيد، اگه هم نمی تونيد، من خودم به چند تا رسانه ميگم که اون خبر رو کار کنم..." بهش ميگم "خانم هاشمی، اجازه بديد من با آقای طباطبايی صحبت کنم، به خبرنگار مجله هم بگيم ببينيم داستان چيه؟ باشه، من تماس می گيرم خدمتتون تا ببينم چه جوری مشکال حل ميشه..." قبول ميکنه حرفمو، اما وقتی ميام خداحافظی کنم، ميگه "ببينيد آقای طباطبايی، من اصلا نميخوام تهديد کنم، ولی اگه کاری نکنيد، مجبور ميشم خودم دست به کار بشم و يادداشتی بدم که "مصاحبه من با نسيم بيداری تحريف شده است" بهش اطمينان خاطر ميدم که تماس می گيرم، خانم هاشمی هم شماره منزل و دفتر کارشو بهم ميده و تمام!

ساعت حدودا ۱۰ صبح؛ خيلی زود موضوع رو مطرح ميکنم، قرار ميشه به سعيد شمس، زنگ بزنم... بهش خبر ميدم، ميگم "سعيد، زود پاشو بيا، فايل صوتی مصاحبه با فائزه رو هم با خودت بيار، ببينيم ماجرا چيه..."

به دفتر خانم هاشمی زنگ ميزنم، تلفن رو که وصل ميکنن و گوشی رو جواب ميده، با خنده ميگه: "چی شد؟ به همين زودی متن عذرخواهيتون آماده شد؟" ميگم: "نفرماييد خانم! اتفاقا نه! تماس گرفتم، ببينم اگه ممکنه، متن اون فايلی که آقای شمس واستون فرستاده، رو برام ايميل کنين، در ضمن، متن نهايی رو هم که از نظر خودتون قابل چاپ هست، واسم بفرستيد... ممکنه؟" يه مکث کوتاهی ميکنه و ميگه "آره، اشکالی نداره، الان ميگم اين کار رو بکنن، حالا چی شد اون عذرخواهی؟" ميگم "اجازه بدين ببينيم مشکل از کجاست، ما با هم هنوز حرف داريم..."

حدودا توی دو سه ساعت بعدی دوشنبه، دو سه تا اتفاق می افته؛ از دفتر خانم هاشمی، تماس ميگيرن و اون دو تا ايميل رو ميفرستن؛ سعيد شمس، فايل صوتی رو برميداره و مياد؛ ما هم اينجا، دو تا متن ارسالی از خانم هاشمی رو با هم تطبيق ميديم و به نتايجی جالبی می رسيم؛ از جمله اين که "متن تنظيم شده از سوی سعيد شمس که از نوار مصاحبه با خانم هاشمی پياده شده، حدودا ۲۲۰۰ واژه هست، اما متنی که خانم هاشمی تنظيم کرده و کلی هم اون رو به دلخواه خودش تغيير داده، حدودا ۱۲۰۰ کلمه ست! يعنی حدود ۱۰۰۰ کلمه از متن مصاحبه اصلی توسط خانم هاشمی حذف شده؛ از جمله اين که خانم هاشمی، جوری مصاحبه رو تنظيم کرده که در پاسخ خودش، نيازی به اين نباشه که اسم "آقای خامنه ای" رو ذکر کنه! جالبه ها، کم کم داشتم معنی تحريف رو هم می فهميدم!

سه شنبه ۲۰ ارديبهشت، ساعت ۸ صبح: اول وقت، گوشی دفتر زنگ ميزه، جواب ميدم، صدايی از اون طرف خط ميگه "سلام. با آقای سيد هادی طباطبايی کار داشتم" ميگم "بفرماييد، خودم هستم... شما؟" ميگه "هاشمی بودم، حالتون خوبه؟" هنوز کاملا لود نشدم!، نفهميدم ماجرا چيه؛ با اين حال ميگم "ممنون، شما خوبين آقای هاشمی؟ بفرماييد..." دارم حرف ميزنم که با صدای بلند خنده جواب ميده "فائزه هاشمی بودم، خوبين آقای طباطبايی؟" صورتم از پشت گوشی، کِش مياد، موندم چی بگم، ميگم "وای، ببخشيد، من اشتباه گرفتم، خوبيد خانم هاشمی؟ "تشکر ميکنه و ميگه اشکالی نداره و بعد ادامه ميده "چی شد آقای طباطبايی؟ من منتظر تماستون بودم..." براش توضيح ميدم که فايل ها رو با هم تطبيق داديم و همه چيز رو کامل ميگم... بعدشم ميگم "ولی خب، با همه اين حرفا، ما ايشالا واسه شماره آينده، يه متنی توی مجله می نويسيم و درباره مصاحبه با شما توضيح ميديم..." قبول دار نيست، روی حرف خودش پافشاری ميکنه "من نميتونم تا اون ماه صبر کنم، شما بايد توی خبرگزاری ها و روزنامه ها، خبری کار کنيد تا اين کار جبران بشه..." توضيح ميدم و ميگم "که اين کار، نه از نظر ما، درسته و نه برامون مقدوره... با اين حال، بازم تماس ميگيرم خدمتتون و هماهنگ ميکنيم با هم..." تلفن رو که قطع ميکنه، يه جورايی حس ميکنم تونستم قانعش کنم!

پنجشنبه ۲۲ ارديبهشت: ساعت حدودا ۱۰ شبه، سايت نسيم رو که چک ميکنم، ميبينم يکی از خوانندگان، اينجا کامنت گذاشته که فائزه هاشمی مصاحبه رو تکذيب کرده و از اين حرفا... خيلی برام عجيبه، چک که می کنم، می بينم درسته، ظهر پنجشنبه، دفتر فائزه هاشمی، يادداشتی داده به چند تا سايت و از قول فائزه هاشمی نقل کرده که "مصاحبه ام با نسيم بيداری تحريف شده است"! خيلی عجيبه برام!

جمعه ۲۳ ارديبهشت: با داداش که صحبت ميکنم و موضوع رو ميگم، ميگه "مشکلی نيست، ما که خطايی نکرديم، واسه خودش بدتره داداش..." فکر که ميکنم، ميبينم انصافا حق با داداشه! بی خيال ميشم...

شنبه ۲۴ ارديبهشت: اول وقت، به داداش ميگم که اگه شما موافقی، يه خبر کار کنم واسه سايت نسيم، يه توضيح بديم راجع به يادداشت فائزه، که حداقل واسه خوانندگان و مخاطبان، ايجاد شک و بدبينی نکنه... داداش موافقه، ميگه "اول، عين متن يادداشت خودشو کار کن، بعدشم يه توضيحی بده، شفاف و صادقانه..." بقيه ماجرا، خيلی روشنه؛ متن يادداشت "توضيح نسيم بيداری" رو می نويسم، داداش می بينه و اوکی ميده و متن، ميره تو سايت نسيم! اتفاقا، همين روز شنبه هم چند تايی تماس گرفتن که "قضيه فائزه و تکذيب مصاحبه چيه؟" که اونا رو ارجاع دادم به سايت مجله... خوب شده بود به نظرم.

در کل، فکر کنم پاسخ محترمانه، صادقانه و البته از موضع عزت بود و همه حرفا رو هم با مخاطبان زده بوديم... اما با اين حال، هنوز هم دليل اين رفتار "فائزه هاشمی" برام عجيبه؛ البته شايد هم نه، حالا ديگه خيلی هم عجيب نيست...!

همچنین طبق توضیح وب سایت ماهنانه نسیم بیداری، فایل صوتی مصاحبه با خانم فائزه هاشمی، متن تنظیم­ شده بر اساس آن مصاحبه که برای شخص ایشان ارسال شده و متن تنظیم­ شده و البته متفاوت! ایشان از آن مصاحبه، به­ صورت کامل در دفتر آن مجله موجود، و در صورت لزوم، قابل انتشار است.

 نسیم بیداری اعلام آمادگی کرده است که در صورت وجود ده مورد اختلاف در متن منتشر شده (بنا بر ادعای خانم فائزه هاشمی)، موارد مذکور از سوی ایشان، احصاء و گردآوری شود تا در شماره آینده به­ طور مستقل، منتشر گردد.


 
 

شما ما جوان نادان را متوجه کنيد که کشوری که به ادعای خود شما تحت حفاظت امام عصر و رهبری مولايی چون حضرت آيت الله خامنه ای است چطور می شود اسيرر چند "جن و رمال" شود و رئيس جمهورش که مايه انقلابی نو در سرتاسر جهان گشته سحر زده و بی خود از خود اين همه تحول به وجود آورده باشد؟! به بيان ساده تر آيا اين همه عالم برجسته دينی و آن همه فرزانه که نشانه خدا -آيت الله- بر روی زمين هستند نمی توانند به چند جن و سحر چند جادوگرغلبه پيدا کنند؟!
خبرنگاران سبز/ سیاست:
وبگاه محرمانه‌نیوز که نزدیک به اسفندیار رحیم مشایی است امروز در گزارشی که آن را ویژه خوانده است با زیر سئوال‌ بردن ادعاهای سحر و جادوگری نسبت به اطرافیان امام زمان با کنایه پرسیده است که چطور می‌شود کشور امام زمان و آیت‌الله‌ها و ولایت فقیه توانایی فائق آمدن بر نیروی جن‌ها و جادوگری را ندارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 به گزارش ويژه محرمانه آنلاين -حاميان واقعی ولايت و دولت خدمتگزار  به گروه تکفيری و جريان نفاق  که اعتراض دارند اما وقتی به اسم آيت الله مصباح برمی خوريم به شدت حساس شده و کلمات نورانی و بصيرت بخش اين عالم فرزانه را با دقت دنبال ميکنيم. اما از آنجا که ما در سوال کردن "حق" داريم از ايشان بابت ادعای جن زدگی و تسخير رئيس جمهور چند سوال دارم:

۱-فرض می کنيم احمدی نژاد توسط مشايی مسخ و مسحور شده است. برای ما جوان اين سوال پيش می آيد که
اولا-اين چه سحری است که کشور را در ۶ سال گذشته به تراز ابرقدرت های عالم رسانده و از علم، آبادانی، عدالت و انواع و اقسام پيشرفت بهره مند کرده ؟!

ثانيا- اگر ما احمدی نژاد را مسحور مشايی بدانيم که گويا می دانيم! چرا فقط نقاط منفی و برخی صحبت های تحريف شده و خلاف های ميکروسکوپی را اينگونه مورد تازش قرار می دهيم و نقاط مثبت اين مسحور شده را مد نظر نمی گيريم؟! آيا از عدالت و انصاف به دور نيست که بگوييم رئيس جمهور واقعی مشايی است و پيشرفت ها را به کس ديگر نسبت بدهيم؟!

و ثالثا- شما ما جوان نادان را متوجه کنيد که کشوری که به ادعای خود شما تحت حفاظت امام عصر و رهبری مولايی چون حضرت آيت الله خامنه ای است چطور می شود اسيرر چند "جن و رمال" شود و رئيس جمهورش که مايه انقلابی نو در سرتاسر جهان گشته سحر زده و بی خود از خود اين همه تحول به وجود آورده باشد؟! به بيان ساده تر آيا اين همه عالم برجسته دينی و آن همه فرزانه که نشانه خدا -آيت الله- بر روی زمين هستند نمی توانند به چند جن  و سحر چند جادوگرغلبه پيدا کنند؟!

۲-باز فرض می کنيم که احمدی نژاد سحر شده! آيا روش خارج کردن سحر از يک جن زده ! تهديد،تخريب، توهين، فحاشی و ...است؟! آيا راهش بردن آبروی نظام در دنياست که همه بگويند دولت اسلامی! ايران توسط چند رمال اداره می شده ؟! آيا اين با اصل دفاع از نظام تا پای جان سازگار است؟!

۳-حضرت آقا فرمودند ملاک شخص نيست بلکه کار و خدمات وی است! اين کاری که دوستان عزيز ميکنند غير از زير سوال بردن همه آنچه "احمدی نژاد و خدماتش" می ناميم است؟! مگر آبی که در قم شما! شيرين شده از سر مجاهدت احمدی نژاد و تيمش نبود؟ پس چرا خدمت به اين بزرگی را حتی به قدر يک ذره تشکر از همان خدمت! نشان نداديد و واگويه نکرديد؟!

و در پايان از خداوند منان خواستاريم درولايت پذيری و ولايت مداری ما را شرمنده ولايت و صاحب ولايت نکند.

 
 

این سایت ضمن هشدار به باهنر با این عنوان که «باهنر با آتش بازی نکند» تهدید کرده که اگر باهنر به خصومت علیه دولت احمدی‌نژاد ادامه دهد تحرکاتش را افشا خواهد کرد. در پایان نویسنده سایت به ارباب رسانه‌ها توصیه می‌کند که «مسایل را با آرامش پیگیری کنند، چرا که بازی با آتش عاقبت خوبی ندارد و موج اخیر نیز به زودی فروکش خواهد کرد.»
خبرنگاران سبز/ سیاست:
«تماشا نیوز» سایت وابسته به اسفندیار مشایی در اعتراض به اینکه اصحاب رسانه خواستار شفاف سازی منابع مالی روزنامه «هفت صبح» که آن هم وابسته به اسفندیار مشایی است گروه‌بندی جدیدی را در سپهر سیاسی ایران مطرح می‌کند. در این نوشته، نویسنده روزنامه‌های شرق و کیهان را در یک گروه دشمنی با خود قرار می‌دهد و با اصولگرای پیشرو خواندن خود علیه اقتدارگرایان محافظه کار و چپ موضع می‌گیرد و تقاضای آن‌ها را خنده دار می‌خواند.

این سایت ضمن هشدار به باهنر با این عنوان که «باهنر با آتش بازی نکند» تهدید کرده که اگر باهنر به خصومت علیه دولت احمدی‌نژاد ادامه دهد تحرکاتش را افشا خواهد کرد. در پایان نویسنده سایت به ارباب رسانه‌ها توصیه می‌کند که «مسایل را با آرامش پیگیری کنند، چرا که بازی با آتش عاقبت خوبی ندارد و موج اخیر نیز به زودی فروکش خواهد کرد.»


این سایت در پست دیگری سایت‌های آینده (وابسته به هاشمی رفسنجانی) و سایت رجانیوز (که اخیرا برعلیه دولت احمدی‌نژاد مطلب می‌نویسد) را کنار هم قرار داده و آن‌ها را «رجاینده» خوانده و می‌نویسد: «اتحاد همزمان کارتل رفسنجانی با سهم خواهان تندرو و متعصب، اگرچه تلخ اما برای روشن شدن چهره واقعی این افراد که با سوء استفاده از آزادی و دین به منافع خود می اندیشند، اتفاقی مبارک ارزیابی می شود.»

گرچه موثر بودن یا نبودن این تهدید‌ها و تحلیل‌ها چندان مشخص نیست ولی آنچه پوشاندنی نیست این است که یک بار دیگر سپهر سیاست ایران آبستن تحولات و گروه‌بندی‌های جدیدی است. سئوال مهم اما این است که موضع کوشندگان و رهبران جنبش سبز در این بین چیست؟

 
 

اما نکته جالب فروش اين محصول در آنجاست که اين محصول از طريق پست جمهوری اسلامی ايران و همراه با يک فيلم آموزشی عرضه می شود که نشان دهنده خواست و هماهنگی دولت برای واردات این محصول است.
خبرنگاران سبز/جامعه:
در سایه سوء مدیریت و عدم نظارت پیوسته و بازدارنده مسئولان، کشور چین عنکبوت وار در حال از بین بردن سرمایه های طبیعی ، معنوی و ارزشی کشورمان است. از تاراج میادین نفت و گاز تا حراج عفت عمومی. اخيرا يکی از وارد کننده های محصولات آرايش بهداشتی اقدام به واردات گسترده پرده بکارت مصنوعی از کشور چين نموده است اين در حاليست که مدت زيادی از دعوا معروف دانشگاه الأزهر در مورد پرده بکارت مصنوعی با کشور چين (به عنوان بزرگترين توليد کننده اين محصول) نگذشته است.

راز شما برای هميشه محفوظ ميماند، اين شعاريست که اين روزها در بعضی از ايميلها و سايتها به چشم ميخورد شعاری که عفت عمومی جامعه را هدف قرار داده است.

به گزارش پايگاه ۵۹۸ اخيرا يکی از وارد کننده های محصولات آرايش بهداشتی اقدام به واردات گسترده پرده بکارت مصنوعی از کشور چين نموده است اين در حاليست که مدت زيادی از دعوا معروف دانشگاه الأزهر در مورد پرده بکارت مصنوعی با کشور چين (به عنوان بزرگترين توليد کننده اين محصول) نگذشته است.

همانگونه که همه ميدانند پرده بکارت در فرهنگ مسلمانان نشانه پاکدامنی دختر است و وارد نمودن و ترويج استفاده از اين گونه ابزار راه را برای ترويج فساد در جامعه باز ميکند نکته ديگر اينکه در منابع فقهی شيعه و سنی يکی از اعمال خلاف شرع تدليس و فريب دادن در ازدواج است که در مواردی موجب بطلان عقد نيز ميشود حال اين نکته واضح است که استفاده از اين محصول چينی برای دخترانی که به هر دليلی پرده بکارت خود را از دست داده اند مصداق بارز تدليس و فريب در ازدواج ميباشد .

اما نکته جالب فروش اين محصول در آنجاست که اين محصول از طريق پست جمهوری اسلامی ايران و همراه با يک فيلم آموزشی عرضه می شود که نشان دهنده خواست و هماهنگی دولت برای واردات این محصول است.

سوال ديگی که در اينجا مطرح است اين است که اين محصول از چه طريقی وارد کشور شده است آيا از مجاری رسمی و گمرکات قانونی و يا از طريق قاچاق. اگر از طريق مجاری قانونی وارد شده است مسئولين امر با چه توجيهی اجازه واردات محصولاتی را ميدهند که عفت عمومی و امنيت خانوادگی جامعه را هدف قرار دادهاست و اگراز طريق قاچاق وارد کشور شده است به چه دليل وارد کنندگان آن به راحتی امکان تبليغ و فرش آن ر ا از طريق سايتهای اينترنتی دارا هستند و چرا مسئولين قضايی با آن برخورد مقتضی را نمی نمايند .

البته بايد دانست که به صرف فيلتر نمودن سايتهای فروشنده مشکل حل نميشود چرا که فروشندگان آن با صرف مدت زمان کوتاهی سايت جديدی را به جهت فروش تاسيس می نمايند .

به اميد آنکه نهاد های نظارتی در مقابل فروش اين چنين محصولاتی واکنش سريعی را از خود نشان دهند تا حريم جامعه به آلودگی های پنهان مبتلا نگردد .

 
 

چگونه می شود بی دليل و ناگهان به جرم خوب بودن، راستگويی و درستی همه سالهای عمر، چند در فلزی حائل شود بين ما و شما دو مهربان.اما شما هستيد هنوز. گرمتر و پر رنگ تر از هميشه در دل های فرزندانتان، در دل تمام خانواده در دل تمام آنها که شما همراه سبزشان بوده ايد وفادار بر عهد سبزتان و آنها ياران مهربانتان. که اين نود روز نامتان هرجايی بوده است و يادتان روشنی بخش راهها که دوستان را فراموشی محال است.
خبرنگاران سبز/خانواده رهبران سبز:
بيش از نود روز از بازداشت خانگی ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد از همراهان جنبش اعتراضی سبز می گذرد. از روزی که خانه‌ی موسوی و رهنورد را به زندانی با ديوارهای بلند آهنی برای آنها تبديل کردند، سه ماه گذشته است. آنها در اين مدت حتی از حقوق عادی يک زندانی نيز محروم بوده اند و اجازه ملاقات مستمر با خانواده خود را نداشته اند.

به گزارش کلمه، در ماههای پيش از اين نيز، محدوديت‌های زيادی برای ارتباط موسوی و رهنورد با جامعه ايجاد شد، محدوديت‌هايی که گام به گام به آن افزوده می‌شد. دايره‌ی محدوديت‌های امنيتی برای ميرحسين موسوی از اواخر تابستان سال گذشته و همزمان با حمله به منزل مهدی کروبی و مراجع، افزايش يافت. اين برخوردها در روز ديدار جمعی از روزنامه‌نگاران با وی کليد خورد و پس از آن در برخورد با اقشار و شخصيت‌های مختلف که قصد ملاقات با موسوی را داشتند، ادامه يافت.

بازداشت خانگی مهندس ميرحسين موسوی و دکتر زهرا رهنورد، بعد از راهپيمايی ۲۵ بهمن رسما آغاز شد و از بامداد ۲۷ بهمن ماه با قطع آخرين ارتباطات محدود آنها، در زندان خانگی قرار گرفتند.

دختران موسوی و رهنورد در اين سه ماه به سختی قادر به کسب خبری از وضعيت آنها بوده اند و ماموران مستقر در اطراف خانه، به کسی اجازه نمی‌دهند به محل سکونت آنها نزديک شوند.

دختران موسوی در نامه ای که به مناسبت نودمين روز حصر پدر و مادرشان به آنها نوشته اند، گوشه ای از رنج ها و نگرانی ها و همچنين اميدهايشان را با مردم تقسيم کرده اند. نامه ای که به دست مخاطبان اصلی اش نخواهد رسيد.

به گزارش کلمه متن  نامه  به شرح زير است:

نامه ای به پدر و مادر مان

به نام خدا

نود روز، يعنی يک فصل کامل از اسارت مظلومانه شما، گذشت. بهتر اين است که بگوييم نود شب. چراکه ما را در دوری خورشيد و ماه، شب و روز يکی بوده است. اين نود روز را زندگی نکرديم. تنها زنده بوده ايم. که شما روح سبز زندگيمان بوده ايد و از ما دورتان داشته اند. باور نداشتيم و نداريم. چگونه می شود بی دليل و ناگهان به جرم خوب بودن، راستگويی و درستی همه سالهای عمر، چند در فلزی حائل شود بين ما و شما دو مهربان. انگار کابوسيست هولناک آنچه که به چشم در بيداری ديده ايم که به جای گل و درخت و لبخند در پيش چشممان ديوار آهنی روييد. آنشب سردی را می گوييم که برق دستگاه جوش در را به کوچه و مارا به خون جگر جوش می داد. ما ايستاديم و نگاه کرديم آن شب و شب های بعد… جمعی بوديم: خدا، ما، ستاره ها، بن بست کوچک قديمی و آنها که معمار زندانتان بودند… هنوز بعد از گذشت اين يک فصل تلخ دوری و جدا يی ما نمی دانيم چگونه به نوه هايتان شرح دهيم که چرا ظلم می تواند پدر و مادر را از ما دريغ و چشم ها را به اشک و دلهارا به خون بنشاند که ديده ايم اين دغدغه مشترک همه آنهاييست که دردهايشان مشابه ماست.

يک فصل گذشت و ما نوبهار را با چشمانی پر از اشک و دست هايی رو به آسمان بر سر سفره های سبز هفت سين و کنار عکس شما آغاز کرديم. آن عکس دوست داشتنی شما که دست در دست هم داشتيد. با دل هايی دردمند اما تپنده به اميد اين که شايد سال نود بشويد تلخی دو سال خونباری را که گذشت. اما افسوس که هنوز سهم ما تنها از شما که چنين ناجوانمردانه احتمالا زندانی خانه خود شده ايد، دقايقی خيلی کوتاه از شنيدن صدای گرمتان بود و ديداری غمبار و چند دقيقه ای کنار بدن سرد و صورت زرد پدربزرگ که وداع آخری شد بين تو بابای خوب ما و پدر پير و غمگينت که دقايق احتضار را با حسرت ديدن تو گذراند و صبور و آرام به درگاه آسمان پرگشود.

دلتنگيمان را از نبودن و نديدن شما نگفتيم. در چشمانتان چشم دوختيم و لبخند زديم از آن لبخندها که گفتگوييست بين ما وشما پر از همه دوستيها همه نوازشها همه عاشقانه ها همه تاييدها و صبر ها. صبر را هم از شما آموختيم و از آنان که پيش و بيش از ما بر جفا ها صبر پيشه کرده اند… صبری زيبا که بی تابيمان را از اين همه انتظار و اسارت توجيه ناپذيرتان تاب بياوريم. آنچنان که ما خود نيز باورش نمی داشتيم. به راستی که فراتر از وسع ناچيزمان، نعمتی الهی بود در فقدانتان. سکينه ای معطر، آسمانی و ربانی برجان و التيامی برای روح های مضطرب و چشمان نگران، در محراب سپيده دمانی که از خدا سلامت گم شدهايمان و گم شده های يارانمان را می خواستيم.

به نظاره نشستيم درهای فلزی را که بر سر کوچه با صفای پدريمان نصب کرده اند و کوچه ای که اختر بود ولی اکنون در بلند آهنيش اخگری برجانمان، همان که هر از چندگاهی اگر منافذ کوچک آن که سهوا باقی مانده بود را هم با فلز جوش می دادند، که مبادا بوی آشنای خانواده از درزهای آن بگذرد و مرهمی باشد نگاه کردن از منافذ آن به زخم هايمان. به نظاره نشستيم که هر از گاهی ارتفاع در را بالا ببرند که مبادا نور پنجره خانه اتان دلمان را گرمی ببخشد که شما هنوز هستيد. اما شما هستيد هنوز. گرمتر و پر رنگ تر از هميشه در دل های فرزندانتان، در دل تمام خانواده در دل تمام آنها که شما همراه سبزشان بوده ايد وفادار بر عهد سبزتان و آنها ياران مهربانتان. که اين نود روز نامتان هرجايی بوده است و يادتان روشنی بخش راهها که دوستان را فراموشی محال است. که دوری راه در سفر دلها چه ناچز می نمايد. که اگر روزگاری شادی ديدارتان ممکن بود اکنون شرر اشتياق هجرانتان بيقرارمان کرده است. در فصل تلخ دوری هر روز درسهايی که از صبر و مهر و دوستی و صفا و ايستادگی بر حق يادمان داديد مرور می کنيم و خدا را شاکريم که معلمانی چنين والدينمان بوده اندکه يادشان نيز هوای جان را پر از بوی لطيف ياس و سبزه و آب و آيينه، بوی لطيف خدا می کند. که ما جز اين ها از شما به ياد و يادگار نداريم.

دلمان گرفته است. دلمان گرفته است از دوری. از ديوارهای بی رحم و درهای فلزی. از پرس و جوهای مدام پدرت که در هذيانهای بيماری فراموشيش، نمی داند چرا دختر بزرگش ديگر به ديدنش نمی آيد. آخر مادر عزيزما! مدام سراغ تو زهره اش را می گيرد چرا که نمی داند که زهره زندانی اختر است. به او گفته ايم در سفر زيارتيد! راستی هم همين است که می دانيم شما را هر آن در کنج زندانتان گفتگوييست عاشقانه با مهربانترين مهربانان. از سکوت و صبوری زياد مادربزگ که داغ خاله جوانمرگمان را هنوز بر دل دارد. از چشمان خيره و دل لرزان پيرش. از نديدن صورت و نشنيدن صدايتان و دلمان را به قاب عکس شما خوش کرده ايم. در دل خون گريه می کنيم اما هر روز بارها خطاب به همديگر با لبخند ميگوييم اين روزها می گذرد… بله اين روزها هم می گذرد و تنها خداوند شاهد است بر اين همه بيدادی که می رود که دادگر تنها اوست. که ما را عهديست با جانانمان که چون شما بر سختی بلاها، بلی گفته ايم.

مهربانان دلير ! اين لحظه ها چشم به تلفن دوخته ايم شبانه روز که شايد پس از ماه که پشت ماه می گذرد، زنگی بخورد و صدای شما بپيچد توی گوشمان که شايد زنگ خانه را بزنند و شما پشت در باشيد که شايد همه اين ها خوابی باشد که که در انتها با طلوع خورشيد ، اين کابوس را ديگر نترسيم.

ما تنها دست هايمان به دعا بلند است که شما برگرديد که ديوارهای ظلم فرو بريزد که در زندان ها گشوده شود که همه پدر و مادرها و همه فرزندان و همه پرندگان پر و بال بسته باز گردند به آشيانه خود به خانواده خود به فرزندان خود. ديگر پدربزرگی قصه هايش را برای ميله های سرد و ديوارهای دور و بی روح نخواند. که لای لای مهرورزانه هيچ مادری، مادر بزرگی در هزارتوی ناشناس زندانی، حبسی، حصری گم نگردد نپيچد.
پدر صبور و مادر آزاده! نمی دانيد که ما چگونه نود شبانه روز چون نود قرن از دوری شما گريسته ايم. بی صدا و خاموش که شما از ما خواسته ايد که نشکنيم. باز هم باور داريم خداوند مهربان کنارمان هست و روزی اين ايام فراق سر خواهد آمد که آسمان حق پرواز تمام پرندگانی است که طالب آزادی هستند.
دردم از يار است و درمان نيز هم               دل فدای او شد و جان نيز هم

دوستان در پرده می گويم سخن                  گفته خواهد شد به دستان نيز هم

چون گذشتست دولت شبهای وصل…                 بگذرد دوران هجران نيز هم

 
 

خانواده موسوی خامنه در پیامی از همه کسانی که در با ارسال پیام و حضور در مراسم مرحوم میراسماعیل با آنان ابراز همدردی کرده اند، تقدیر و تشکر کرد.
خبرنگاران سبز/جامعه/خانواده رهبران سبز:
خانواده موسوی خامنه در پيامی از همه کسانی که در با ارسال پيام و حضور در مراسم مرحوم ميراسماعيل با آنان ابراز همدردی کرده اند، تقدير و تشکر کرد.

تشکروتقدير

بدين وسيله ازآيات عظام،علما وفضلای گرامی، اساتيدومدرسين حوزه های علميه ودانشگاه ها،مقامات رسمی و شخصيت های سياسی، احزاب و گروهها,دانشجويان واقشارمختلف مردم شريف ايران درداخل و خارج کشور، همشهريان گرامی وخانواده های وابسته که از طرق مختلف با حضور يا ارسال پيام به مناسبت درگذشت پدرعزيزمان مرحوم حاج ميراسماعيل موسوی ما را موردالطاف و عنايات خودقراردادند تشکر و قدردانی می شود وازاينکه امکان سپاسگزاری حضوری فراهم نيست پوزش می طلبد.

ازخداوند متعال برای همه عزيزان و سروران سلامت و سعادت خواستاريم.

خانواده موسوی خامنه

 
 

هنگامه شهيدی روزنامه نگار و زندانی سياسی و از مشاورين مهدی کروبی در انتخابات ۸۸ روز گذشته دومين سالروز تولد خود را در زندان گذراند.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
هنگامه شهيدی روزنامه نگار و زندانی سياسی و از مشاورين مهدی کروبی در انتخابات ۸۸ روز گذشته دومين سالروز تولد خود را در زندان گذراند. هنگامه شهيدی روزنامه نگارو زندانی عقيدتی در حالی روز گذشته درحالی به سی وششمين سال زندگی خود پاگذاشت که يکی از نزديکان به پرونده وی به کمپين بين المللی حقوق بشر درايران گفت که از هفته گذشته و پس از انتقال تعدادی از زندانيان زن زندان اوين به زندان ورامين وی از بند عمومی به بندمتادون منتقل شده است. به اين ترتيب وی هم اکنون به همراه ديگر زندانيان سياسی زن در بند متادون به سر می برد.

به گفته منبع ياد شده وی روز سه شنبه گذشته با خانواده خود ديدار کرده است و خانواده وضعيت روحی و جسمی او را «نسبتا خوب» توصيف کرده اند. اين روزنامه نگار از ۴ اسفند ۸۸ جهت اجرای حکم ۶ سال حبس تعزيزی خود به زندان فراخوانده شد و هم اکنون در حال سپری کردن دوران محکوميت خود می باشد. وی تنها روزنامه نگار زنی است که هم اکنون درحال سپری کردن محکوميت خود می باشد. هنگامه شهيدی در آبان ماه سال ۸۹  به دليل بيماری به مرخصی استعلاجی آمده است ولی پس از ۱۰ روز بار ديگر به زندان بازگشت درحالی که درمان وی ناتمام باقی ماند.

اين دومين بهاری است که هنگامه شهيدی روز تولد خود را پشت ميله های زندان سپری می کند. اين روزنامه نگار پس از انتخابات سال ۸۸ خارج از کشور به تحصيل مشغول بود اما به کشور بازگشت و پس از انتخابات بازداشت شد. از ديگر روزنامه نگاران زنی که پس از انتخابات بازداشت شدند می توان به فرزانه روستايی و بدالسادات مفيدی نيز اشاره کرد.

هنگامه شهيدی که ازبرندگان يازدهمين دوره جشنواره مطبوعات کشور دسال ۸۳ است علاوه بر موضوعات داخلی از کشورهای عراق و افغانستان نيز گزارش هايی منتشر کرده است. وی همچنين در سال ۸۱ کتاب «جعبه سياه خرم آباد» را با مقدمه ای از دکترسيدهاشم آغاجری توسط انتشارات نشرسرايی منتشر کرده است.

حکم دادگاه بدوی اين روزنامه نگار در در ارديبهشت ماه سال گذشته توسط قاضی شعبه ۵۴ دادگاه تجديد نظر استان تهران تاييد و وی به شش سال محکوميت قطعی محکوم شد. تبليغ عليه نظام و اقدام عليه امنيت کشور و نيز توهين به رييس جمهوری از جمله اتهام های وی بوده است.
 

 
 

رشد اقتصادی به شدت پايين آمده و حتی گاه منفی است. اشتغال وضع خوبی ندارد. توليد در همه عرصه ها لطمه فراوان ديده است. مگر می شود مدعی ايجاد ۵/۲ميليون شغل شد ولی رشد اقتصادی پايين باشد. ايجاد ۵/۲ميليون فرصت شغلی مستلزم حداقل ۲۰ درصد رشد اقتصادی است.
 خبرنگاران سبز/سیاست:
  سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشور، با جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس دیدار کرد. در این دیدار وی با اشاره به این‌که  امروز کسی نمی‌تواند جلوی حرف حق و ناحق را بگیرد، ممنوعیت ویدئو در دوران تصدی پست وزارت فرهنگ خودش را شکست خورده ارزیابی کرد. وی در بخش دیگری از سخنانش به بیانات آیت‌الله خمینی در هنگام ورود به کشور اشاره کرد و تاکید کرد که پدران ما حق نداشتند برای ما تصمیم بگیرند. او بیان کرد که منافاتی میان دموکرات بودن و اسلامی بودن نمی‌بیند.

محمد خاتمی محور تحولات خاورمیانه را تمایل مردم برای حاکمیت بر سرنوشت خویش و انتخابات آزاد و آزادی احزاب دانست و تذکر داد که مردم این کشورها، حکومت استبدادی مادام‌العمر و دیکتاتوری نمی‌خواهند. وی به طور ضمنی به این نکته اشاره کرد که مردم منطقه حکومت اسلامی از نوعی که در جمهوری اسلامی ایران حاکم است را نمی‌خواهند.

رئیس جمهور سابق کشورمان آزادی را عبارت از آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی انتخاب و آزادی پرسش از قدرت بدون داشتن هزینه تعریف کرد و خواسته‌های انقلاب را همین آزادی‌های دنیای سکولار منهای برخی ولنگاری‌ها دانست.

رئیس بنیاد باران با اشاره به اینکه پنجاه درصد از کل درآمد نفتی کشور در صدسال اخیر، در پنج سال گذشته حاصل و هزینه شده این سوال را مطرح کرد که آیا به همین نسبت وضع کشور هم خوب شده است؟

وی جو فعلی سیاسی کشور را مسموم دانست و رای مردم به جمهوری اسلامی را رای مردم به سخنان امام خمینی در محدوده زمانی پیش از انقلاب تا فروردین پنجاه و هشت دانست.

به گزارش خبرنگاران سبز به نقل از کلمه مشروح این بیانات به این شرح است:



بسم الله الرحمن الرحيم

در اين ماه (جمادی دوم) به مناسبت ايام فاطميه و نيز ولادت حضرت زهرا سلام الله عليها نام و ياد آن بانوی بزرگوار بيشتر فضای جامعه را معطر می کند. برکتی که وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها برای اسلام و بشريت داشته است واقعا بی نظير است. چه در دوران سختی مکه که اسلام و مسلمانان با بحران و ناملايمات زيادی مواجه بودند و چه پس از هجرت پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله و سلم.

در واقع حضرت زهرا سلام الله عليها يک پناه و يک تکيه گاه اطمينان بخشی برای حضرت پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم بودند و ايشان بارها فرمودند: "زهرا مادر پدر است" حضرت زهرا سلام الله عليها نقشی داشت که پيامبر با او احساس آرامش می کرد و نيز حضرت زهرا در کنار امام علی عليه السلام کانونی را به وجود آورد که از آن خير کثير که همان «کوثر» است نصيب امت اسلامی شد و امامت از چشمه جوشان کوثر جوشيد و بوجود آمد.

ملت ايران نيز همواره ارادت خاصی به حضرت زهرا سلام الله عليها داشته و دارند و اين امر مختص به شيعه هم نيست و حتی ساير مذاهب و اديان هم دلبستگی خاصی به حضرت زهرا سلام الله عليها دارند. علاوه بر مسلمانان در ايران زرتشتيان و مسيحيان و يهوديان ايرانی هم به بانو زهرا ابراز علاقه ويژه می کنند.

در انقلاب اسلامی نيز شيوه و منش فاطمی نقش مهمی داشت و اين ايام که روزهای اين بانو است ياد و نام او بيشتر طرح می شود و ما نيز به ريسمان ولايت ايشان، پدر بزرگوار ايشان، شوهر و فرزندانشان چنگ می زنيم.

من خوشحال و خشنودم که در خدمت شما فاطميون و شما عزيزانی هستم که دلتان به عشق فاطمه و اهل بيت می تپد و در راه اهل بيت و سيره آنان در ۸ سال دفاع مقدس در جبهه های جنگ ايثارگری کرديد و هزينه ها داديد.

شايد مناسب اين بود که نشست با شما که از حاضران فداکار در جبهه ها بوده ايد و از ايثارگرانيد در سوم خرداد برگزار می شد که نماد سرافرازی ملت ايران در ۸ سال دفاع مقدس بود. بی شک حماسه آفرينی رزمندگان هرگز از ياد و خاطر ما نمی رود. آن هم جنگی که برخلاف آنچه در دويست سال گذشته در جنگهای ايران حاصل شده است حتی يک وجب از خاک کشور عزيزمان را از دست نداديم.

شايد اينجا يک سوال پيش بيايد که مگر خاک ايران چه اهميتی دارد؟

بايد بگوييم اين خاک مهم است. ايران بسيار عزيز است و هيچگاه نبايستی ايران و اسلام را در مقابل هم قرار داد.

ما می گوييم: ايران و اسلام هر دو. ايران ظرف اين انقلاب و وطن عزيز ما است لذا اهتمام به ايران بايستی همواره مدنظر باشد. نگرانی شما و بسياری از عزيزان نسبت به لطمه ديدن اسلام جا ندارد، گرچه اگر کسانی و مسلمانانی اسلام را بد بفهمند و به نام اسلام بد عمل کنند نظرها نسبت به آنچه هست منفی می شود و در طول تاريخ بارها تحريف در دين چه در وجه نظری و چه در وجه عملی صورت گرفته است اما اصل اسلام هميشه مانده است و خواهد ماند و حتی اگر اسلام به گونه ای عرضه شود که موجب بدبينی های موسمی و مقطعی شود ولی اصل اسلام و آنچه در عمق وجود مسلمانان و تاريخ است کار خودش را می کند.

به قول سيد جمال اسلام چيزی است و مسلمانان چيزی ديگر. لذا اگر انحرافی هم باشد ما منحرف می شويم نه اساس اسلام که به ياری حق آسيبی نخواهد ديد.

من معتقدم وقتی حکومتی خود را منتسب به اسلام می داند بايد مرز ميان حقايق اسلامی و آنچه صورت می گيرد را مشخص کند، نه اينکه خدای ناکرده به گونه ای باشد که حتی نارواييها و نارساييها به نام اسلام تمام شود. و اين وظيفه حکومت و کسانی است که امکانات در اختيارشان است. گرچه در طول تاريخ اين فراز و نشيب ها بوده است از اين جهت هيچ نگرانی وجود ندارد و ما معتقديم اين مشيت و عزم و اراده خداوند است که پيامبرش را فرستاد تا دين او را بر همه گرايش ها و مکتب ها غالب کند ولو اينکه کج انديشان و بددينان و منحرفان نخواهند.

ما ايمان داريم که حق پيروز است البته معتقديم بايد وظيفه خود را بشناسيم و دغدغه انجام وظيفه هم داشته باشيم اما نبايد نگران باشيم که اصل دين خدا لطمه می بيند که خدا فرمود: «ما ذکر را فرو فرستاديم و بر نگاهداری آن تواناييم» .

ما بايد نگران ارزشها و مطالبات بر حق مردم از انقلاب و نظام و مسئوليت های اجتماعی مان در شرايط کنونی باشيم.

مسائل مختلفی در اينجا مطرح شد که هر کدام بحث های مفصلی را می طلبد ولی نکته ای را يادآور می شوم که مخصوص اين روزگار است و اسلام، خاورميانه و ملت ما هم با آن مواجه بوده است.

من بارها گفته ام: بشر امروز، بشری است متفاوت با بشر ديروز و ارتباطات که به طور شگفت انگيزی گسترده و کارآمد شده است تأثير مهمی در اين تفاوت داشته است.

امروز هيچ کس نمی تواند جلوی حرف حق و يا ناحق را بگيرد. تعبير انفجار اطلاعات درست است و انقلاب سايبری و انقلاب الکترونيکی کل مرزها را برداشته است و اينکه برخی حکومت ها و نظام ها خيال کنند که با ايجاد محدوديت ها و بخشنامه و دستور می توانند بين دنيای اطلاعات و ذهن ملت ها ديوار ايجاد کنند خيال باطلی است.

من يادم هست وقتی در وزارت ارشاد بوديم ويدئو را ممنوع کرديم و معاونتی اختصاص داديم تا مميزی صورت بگيرد و با فيلم های غير مجاز هم برخورد شد. فيلم های زيادی ضبط و سوزانده شد.

تازه آن روز ها فضای سايبری کنونی حاکم نبود ولی ما صد در صد موفق نبوديم و ويدئو راهش را به خانه ها باز کرد. يکی از عوامل بسيار مهم در تحولاتی که امروز در دنيا و منطقه از تونس گرفته تا مصر، ليبی، سوريه، يمن و بحرين و ساير نقاط رخ داده وی می دهد همين شبکه های ارتباطی، اينترنتی و الکترونيکی و ارتباطات گسترده است.

در ايران و بسياری از جاهای ديگر هم گرچه محدوديت و فيلترينگ ايجاد می شود با اين حال پوشش اين امواج وسيع است.

اکنون گرچه بخش قابل توجهی از مردم دسترسی به اينترنت ندارند اما همه آنهايی که اينترنت دارند و روز به روز هم بر تعدادشان افزوده می شود از اين محدوديت ها عبور می کنند و به مطالب خوب يا بد دسترسی دارند.

اتفاقاً در اين عرصه تنها افرادی مثل ما که دلشان برای انقلاب می سوزد محدود می شويم ولی مردم و جوانان به آسانی به جهان اطلاعات دسترسی پيدا می کنند.طبيعی است در اين ميان وقتی خيرخواهان محدود می شوند ميدان بدست کسانی می افتد که هر دو طرف را قبول ندارد. متاسفانه امروز ميدان دار کسانی هستند که دلسوز انقلاب و مردم و کشور نيستند و دلسوزان انقلاب در محدوديت و ممنوعيت های مختلف قرار دارند.

اخيراً يکی از دوستان می گفت به روستايی ۹۰ خانواری رفته و از پشت بام خانه ای بيش از ۸۰ ديش ماهواره را شمرده است.

بنابراين ارتباطات در دنيای امروز وجود دارد و طبيعی است وقتی عرضه های مختلف وجود دارد در صورتی ما موفق خواهيم بود که عرضه ما جذاب تر، پاسخگوتر و دلپذيرتر باشد.

وقتی ما می گوييم: اسلام، نبايد از نوسازی فکر دينی غافل شود و بايد به پرسش های بشر امروز توجه داشته باشيم. با همه تلاش ارجمندی که عالمان دينی در گذشته داشتند بايد اذعان کرد که با بسياری از آن معارف ارزشمند گذشته نمی توانيم جوابگوی سؤوالات و شبهات نسل حاضر نحله ها و مکتب های مختلف باشيم.

امروز هم جهان تغيير کرده و هم پرسشها و نيازهای بشر امروز. و دينی که جاودانه است بايد بتواند به پرسش ها پاسخ دهد و نيازها را برآورد. مثلا يکی از مسائل مهمی که در زمان م و در دنيای متجدد بسيار مطرح و رايج شده است حق و حرمت انسان و بخصوص حق حاکميت انسان بر سرنوشت است. البته ما ريشه اين حق و اعتراف به آن را به خوبی می توانيم در متن آموزش های اصلی اسلامی و دين های الهی بيابيم، ولی آنچه تازه است عموميت يافتن اين انگاره است و انگيزه ای که به دنبال آن پيدا می شود. و واقعا امر مبارکی است که اگر کسانی که پای بند به اسلامند توجه به اين امر نکنند و راه کار مسأله را از اسلام نجويند هم به اسلام جفا کرده اند و هم به جامعه. خوشبختانه در قانون اساسی ما اصل مهمی وجود دارد (اصل ۵۶) که نه تنها حق حاکميت انسان بر سرنوشت را به رسميت شناخته است بلکه بالاتر از حق طبيعی آن را حق الهی هم به حساب آورده است.

امروز همه مکاتب و نحله ها و و گرايش ها با هم مسابقه دارند که چگونه حاکميت بشر بر سرنوشت را نشان می دهند. ما هم به عنوان مسلمان نه تنها نمی توانيم نسبت به آن بی اعتناء باشيم،‌ بلکه بايد بکوشيم راه حلی که ارائه می دهيم منطقی تر، جذاب تر و بهتر باشد.

بشر امروز می گويد: من انسانم دارای حرمت و کرامتم و حق دارم و مهمترين حق هم، حق حاکميت بر سرنوشتم می باشد.

اگر يادتان باشد امام به هنگام ورود به ايران در بهشت زهرا فرمودند که پدران ما حق نداشتند برای ما تصميم بگيرند. ما خود بايد تعيين تکليف کنيم و برای تعيين تکليف هم همه پرسی و بعد انتخابات آزاد را راه کار دانستند و دانستيم. جذابيت و بی بديل بودن مردم سالاری هم در دنيای امروز از همين جا ناشی می شود.

البته دموکراسی يک روش و شيوه برای ادراه حکومت است و محتوايش بستگی به فرهنگ، منش و انتخاب آن جامعه دارد. از اين جهت هم منافاتی ميان اسلامی بودن و دموکرات بودن نمی بينيم.

اگر جامعه ای دين مدار بود گرچه روش و چارچوب دموکراسی است اما رنگ و بوی آن حاکميت، دينی خواهد بود. مهم اين است که اسلام حق حاکميت مردم بر سرنوشت خويش را به رسميت می شناسد و ما نيز به شدت به اين مهم باور داريم و بر آن پا می فشاريم.

محور تمام تحولات و مسائلی که در خاورميانه شکل گرفته است نيز همين است که آنان می خواهند بر سرنوشت خويش حاکميت داشته باشند. آنها می گويند: ما حکومت استبدادی مادام العمر نمی خواهيم. ما ديکتاتوری نمی خواهيم، ما انتخابات آزاد و آزادی احزاب و تشکل ها و جوامع را می خواهيم. ما می خواهيم ظلم و استبداد و وابستگی نباشد.

اگر جمهوری اسلامی همانگونه بود که مردم می خواستند و اگر معيارها و ارزشهايی که از جمله در قانون اساسی ما منعکس است با دقت بيشتری مورد توجه و عمل قرار گرفته بود و اگر شبهه تعارض ميان آزادی های اساسی و دينداری رفع می شد آيا امروز تمام مردم منطقه نمی گفت، حکومت اسلامی می خواهيم؟ و می دانيم که اکثريت قريب به اتفاق کسانی که در عرصه تحولات و انقلاب های منطقه حضور دارند مسلمانند.

باری اسلام و حکومت اسلامی که ما می فهميديم و امام راحل ارائه داد اگر پياده می شد مطمئن باشيد که امواجش امروز در سراسر منطقه سايه می انداخت.

انقلاب اسلامی ما افتخارش اين بود که اين پاسخ را می داد که می توان حکومت منتسب به اسلام داشت که در آن آزادی های اساسی وجود دارد و انسان، هر انساين در پناه آن محترم است. البته مراد از آزادی ولنگاری و فحشا نيست، زيرا رکن ديگر اين حکومت اخلاق و تأمين فضائل انسانی است.

آزادی يعنی: آزادی بيان، آزادی انديشه، آزادی انتخاب، آزادی پرسش از قدرت و هزينه نداشتن پرسش.

و می دانيم که ايمان حقيقی هم در متن آزادی بوجود می آيد. زيرا ايمان ارزشمند ايمانی است که با انتخاب و خردورزی به دست آيد و انتخاب و خردورزی منوط به وجود آزادی است.

يعنی انقلاب ما خواستار آزادی های اساسی مورد نظر جهان سکولار منهای بداخلاقی و ولنگاری است که دشمن عقل و امنيت و کرامت انسانی است.

بهرحال الان حق رايج و مطلوب و مورد تقاضا در جهان امروز حاکميت بر سرنوشت است و ظالم کسی است که اين حق را از مردم بگيرد و حکومت عادل آن است که از هر جهت زمينه انتخاب آزاد را فراهم آورد تا مردم در سرنوشت خويش نقش داشته باشند. از سوی ديگر حکومت مطلوب آن است که زمينه رشد و اعتلاء و پيشرفت کشور را توأم با عدالت فراهم آورد.

ما می گوييم خيلی بهتر از آنچه هست می شود کشور را اداره کرد. ببينيد: از روزی که نفت در ايران کشف شد که حدود يکصد سال از آن می گذرد تا کنون حدود يکهزار ميليارد دلار پول از محل فورش نفت نصيب اين ملت شده است که حداقل ۴۵۰ ميليارد دلار آن که نزديک به ۵۰درصد درآمد نفتی ايران از ابتدا تاکنون بوده است در اين پنج شش سال اخير حاصل شده است. آيا به تناسب اين درآمد وضع مملکت هم خوب است؟

رشد اقتصادی به شدت پايين آمده و حتی گاه منفی است. اشتغال وضع خوبی ندارد. توليد در همه عرصه ها لطمه فراوان ديده است. مگر می شود مدعی ايجاد ۵/۲ميليون شغل شد ولی رشد اقتصادی پايين باشد. ايجاد ۵/۲ميليون فرصت شغلی مستلزم حداقل ۲۰ درصد رشد اقتصادی است.

سال ۸۳ ما به خودکفايی گندم رسيديم و در آن سال نيز به طور سمبوليک گندم صادر شد اما بعدها ديديم که باز هم ميليونها تن گندم وارد شد. و نيز به جای حضور بهتر و بيشتر در بازارهای جهانی بر حجم واردات، بر حجم بودجه جاری و بر اتکاء به درآمد نفت افزوده شد.

چه کسی است که عدالت را نخواهد ولی عدالت واقعی يعنی اينکه بنياد جامعه درست باشد و حق هر ذی حقی نه فقط در عرصه اقتصادی، در همه عرصه ها داده شود. آنچه ما می گفتيم و باز هم می گوييم اين مورد است که جمهوری اسلامی آنگاه تحقق می يابد که در سايه حاکميت مردم بر سرنوشت خويش، عدالت، اخلاق و ادب حاکم باشد. دروغ و فريب نباشد.

همه مردم اين کشور از انديشمندان و روشنفکران گرفته تا رزمندگان، بانوان و تمام لايه ها و طبقات اجتماعی در انتخاباتی که گذشت مشارکت فعال داشتند. چه کسی سبب شد که آنهمه شور و شکوفايی در انتخابات پديد آيد؟ حالا چرا بايد عده ای به جرم مشارکت فعال در انتخابات مورد فشار و تنگنا قرار گيرند؟

اگر از آغاز يک هیأت بی طرف رسيدگی به اعتراض و دغدغه بخش مهمی از جامعه را به عهده می گرفت بدون ترديد مشکل حل می شد و اصلا شاهد بحران نبوديم، اما تندروهايی بوده و هستند که فقط به انحصار می انديشند و نه تنها اصلاح طلبان را بلکه حتی اصولگرايان را هم از دايره خارج می دانند.

چنانچه می بينيد امروز ديگر فقط بحث اصلاح طلبان نيست و حتی می گويند مسائل انحرافی در جاهای ديگری است.

به هر حال اصلاح طلبان که به نظام و جمهوری اسلامی پای بندند و در متن نظام جمهوری اسلامی حرمت و کرامت انسان ايرانی را می طلبند، به ايران نيز عشق می ورزند و خدمت به ايران و ايرانی را افتخاری بزرگ می دانند و القاء تقابل ميان اسلام و ايران را امری انحرافی می دانند.

شهيد مطهری نيز در خدمات متقابل ايران و اسلام نوشت: اين جان ايرانی بود که انوار اسلام را گرفت و انتشار داد، اين نزديکی ايران و اسلام بود که تمدن اسلامی را بوجود آورد.

اوايل جنگ در حضور امام گفته بودند شط العرب، امام گفته بودند: «اروند رود» چه اشکالی دارد؟ آيا امام خدای ناکرده ضد اسلام بودند؟ من می خواهم بگويم ما خواستار هم ايران و هم اسلام هستيم. اين جان ايرانی بود که در ايجاد عظمت های فرهنگی و علمی و تمدن اسلامی نقش ممتاز داشت و ايران کانون انقلاب است و ايران می تواند و بايد امروز هم الگو باشد.

ما اگر مردم سالاری داشته باشيم که با معنويت و عدالت توأم باشد آيا اين برای دنيا الگو نمی شود؟

بسياری از کسانی که عشق به امام، انقلاب و اسلام داشته و دارند با اتهام های گزاف در زندان به سر می برند يا در تنگنا و محدوديت قرار می گيرند. اصلاحات می گويد: دروغ و تهمت نباشد، آزادی های اساسی تأمين شود. همان آرمان هايی که در انقلاب ما جلو ه داشت و جوانها برای آن جان دادند مورد توجه و مبنای عمل قرار گيرد.

اصلاحات می گويد: به سادگی آبرو و حيثيت افراد صالح به نام دفاع از انقلاب زير سؤال نروند و مورد اتهام و تحت فشار قرار نگيرند.

اين ملت هم اگر به جمهوری اسلامی رأی داده خواسته هايی داشته است. بياييم بررسی کنيم مردمی که به جمهوری اسلامی رأی دادند به چه چيزی رأی داده اند؟

شما مصاحبه ها و گفتارهای امام در قبل و پس از پيروزی انقلاب تا مرحله رفراندوم جمهوری اسلامی را بخوانيد. مردم به آن جمهوری اسلامی رأی دادند. بعد از انقلاب هم همين امام فرمان هشت ماده ای را صادر کردند که تأمين کننده بسياری از حقوق مدنی افراد و گروهها است.

در قانون اساسی ما هم اصول آن اگر همه جانبه و درست و متوازن رعايت شود مطالب آمده است و می تواند تأمين کننده خواستهای مردم در رأی به جمهوری اسلامی باشد.

ما به اسلام و جمهوری اسلامی اعتقاد داريم. قانون اساسی را چارچوب عملی می دانيم. همين حقوقی را که در قانون اساسی به ملت داده شده است ما همان را می خواهيم.

البته قانون اساسی وحی منزل نيست. ساز و کاری هم در آن گنجانده شده و می شود در قانون اساسی تجديد نظر کرد.

ما معتقديم اين نظام بايد بماند و البته که اصلاحات مداوم براساس موازين و معيارهای درست راه تداوم نظام و انقلاب هم هست و راه ديگری نيست.

واقعا من نگرانم با تقابلی که در درون کشور ايجاد شده که باعث ايجاد توهم و شيدايی در يک سو و ايجاد نفرت در طرف ديگر شده است و دائماً هم از دو طرف به آن دامن زده می شود. از اصطکاک ميان شيدايی بی حساب و نفرت فزاينده بايد ترسيد و به خدا پناه برد.

برخی از رفتارها دارد نظام را تضعيف می کند و چهره انقلاب و اسلام را زشت جلوه می دهد.

ما می گوييم اين جو مسموم درمان شود. هر منتقدی برانداز و عامل دشمن به حساب نيايد و اگر فضا تلطيف و تعديل شود بسياری از مسائل حل خواهد شد.

فضا باز شود، احزاب و گروه ها کار کنند و عقلا هم ساز و کاری را برای انتخابات در نظر بگبرند تا در آن حرف و حديث نباشد. خدا می داند اگر چنين شود آرامش و ثبات و پيشرفت از هر جهت تأمين خواهد شد.

اگر ظلمی شده است که شده است همه بياييم عفو کنيم و به آينده نگاه کنيم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آينده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آينده بهتر رو خواهيم آورد. البته همه بکوشيم برای آينده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمين حقوق مردم همراه و زمينه ساز شويم.



 
 

در ديگر سو خانواده اين زندانی سياسی کرد که چندی قبل توسط مامورين امنيتی بازداشت شده بودند، با شرط اينکه مصاحبه ای با رسانه ها نداشته باشند آزاد شده اند. با اين وجود الهه لطيفی، ضمن تائيد قطعی شدن حکم اعدام برادرش در ديوان عالی کشور، جزئياتی را که فعالان مدنی سنندج در مورد اين پرونده گفته اند را تائيد می کند.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
نظام جمهوری اسلامی قصد دارد درآستانه سالگرد کودتای انتخابات، برای ترساندن مردم يک زندانی ديگر را با همان اتهام تکراری محاربه به پای چوبه دار بکشاند تا زهر چشمی برای مخالفين خود نشانداده باشد. همزمان با شدت گرفتن احتمال اجرای حکم اعدام حبيب الله لطيفی که به واسطه اعتراض های داخلی و خارجی و به دنبال درخواست عفو خانواده برای مدتی به تعويق افتاده بود، فعالان مدنی و افراد مطلع از وضعيت زندانيان سياسی در سنندج می گويند، حکم اعدام حبيب الله لطيفی، توسط بالاترين مرجع قضايی تائيد و مجددا به دايره اجرای احکام فرستاده شده است.

در ديگر سو خانواده اين زندانی سياسی کرد که چندی قبل توسط مامورين امنيتی بازداشت شده بودند، با شرط اينکه مصاحبه ای با رسانه ها نداشته باشند آزاد شده اند. با اين وجود الهه لطيفی، در مصاحبه با روز ضمن تائيد قطعی شدن حکم اعدام برادرش در ديوان عالی کشور، جزئياتی را که فعالان مدنی سنندج در مورد اين پرونده گفته اند را تائيد می کند.

حبيب الله لطيفی دانشجوی کرد که از اول آبان سال ۱۳۸۶ در زندان سنندج به سر می‌برد، از سوی دادگاه به دخالت در چند بمبگذاری در کردستان و در نتيجه "محاربه" متهم و به اعدام محکوم شده است.  قرار بود حکم وی بامداد روز يکشنبه ۵ ديماه ۱۳۸۹ اجرا شود، اما آنطور که وکلای وی اعلام کردند اين حکم به دنبال درخواست عفو خانواده به صورت موقت متوقف شد.



-------------------------------------------------------------------------
پیوست :


 اينک مختار زارعی، فعال مدنی و دانش آموخته رشته حقوق که در جريان روند حقوقی پرونده حبيب الله لطيفی بوده است، در مصاحبه با روز با اشاره به اينکه "عفو رهبری" تنها راه لغو حکم حبيب الله لطيفی است به تشريح وضعيت اين زندانی محکوم به اعدام می پردازد.

متن اين مصاحبه در پی می آيد:

پنج ماه از توقف حکم حبيب الله لطيفی می گذرد، هنوز مشخص نيست اين حکم به لحاظ حقوقی در چه مرحله ای قرار دارد و به چه دليل و به استناد کدام اصول حقوقی اجرای حکم اعدام متوقف شد. شما چه اطلاعی در اين خصوص داريد؟

قرار بود روز ۵ ديماه سال گذشته حکم حبيب الله لطيفی در سنندج اجرا شود. همزمان با قوت گرفتن احتمال اجرای حکم، آقای صالح نيکبخت، يکی از وکلای پرونده، از طريق ديدارهای پياپی با آقای جوهری دادستان سنندج، آقای بابايی، قاضی صدور حکم، آقای طينتی سيرت، قاضی اجرای حکم و همچنين آقای گروسی رئيس کل دادگستری استان تاکيد کرد که پرونده به لحاظ حقوقی ناقص است و به خاطر اينکه  مساله اعدام است دادگاه تجديد نظر استان صلاحيت رسيدگی به چنين حکمی را ندارد؛ طبق قانون وحدت رويه قضايی بايد به ديوان عالی کشور ارجاع داده شود. تا جايی که ما اطلاع داريم در ادامه اين تلاش ها آقای نيکبخت با آقای شهبازی استاندار کردستان نيز ملاقات کردند. در اين جلسه استاندار اعلام کرد که جلسه شورای تامين امنيت استان تشکيل می شود و اين موضوع مورد بررسی قرار می گيرد. نتيجه اين فعاليتها ها توقف حکم بود تا زمانی که ايراد های حقوقی آن برطرف شود. همزمان، يعنی همان روز توقف حکم، ۵ ديماه، آقای نيکبخت از دادگاه سنندج درخواست کرد که پرونده به ديوان عالی کشور ارسال شود و آنجا مجددا مورد رسيدگی قرار بگيرد. اصلی ترين وظيفه ديوان عالی کشور بازنگری در ايراد های شکلی  پرونده است نه ايراد های محتوايی و ماهوی آن. معمولا ديوان عالی کشور بدون احضار شاکی و متهم مستقيما به بررسی پرونده می پردازد. در صورتی که پرونده از نظر آنها ايرادی داشته باشد، آن را جهت رسيدگی مجدد به دادگاهی هم عرض نخستين دادگاه ارسال می کنند. اما در صورتی که ايراد های پرونده در ديوان پذيرفته نشود و حکم کماکان به قوت خود باقی بماند آن را مجدد به دادگاه اوليه جهت اجرا ارسال می کند. در هر حال آقای نيکبخت اميدوار بود که اين پرونده مجددا به ديوان عالی ارسال  شود و بر اساس توضيحات خود ايشان با آقای نعمت احمدی ديگر وکيل حبيب، اين پرونده به صورت دقيق تر مورد رسيدگی قرار بگيرد. اما در تمام اين مدت تلاش های آقای نيکبخت جهت کسب اطمينان خاطر از ارسال پرونده به ديوان عالی کشور بی نتيجه ماند و مقامات قضايی نيز پاسخ مشخصی در اين خصوص نمی دادند. از سوی ديگر تلاش های خانواده حبيب نيز در سنندج  برای کسب اطلاع از سرنوشت پرونده نتيجه مشخصی به دنبال نداشت. آقای جوهری دادستان سنندج به خانواده گفته بود  پرونده به ديوان ارسال شده، اما  آقای بابايی، قاضی صادر کننده حکم، تاکيد کرده بود که حکم هنوز به ديوان ارسال نشده، آقای طينتی سيرت، قاضی اجرای حکم هم گفته بود که اين پرونده نبايد به ديوان عالی  کشور ارسال شود. به اين ترتيب بالاخره مشخص نشد که سرنوشت پرونده حبيب به کجا رسيده است.

بالاخره سرنوشت پرونده مشخص شد؟

اين شرايط تا روز چهارشنبه، هفتم اردی بهشت ماه جاری، که روز بازگشت آقای نيکبخت به سنندج بود ادامه داشت. من و آقای نيکبخت در اين تاريخ مجددا به دادستانی سنندج مراجعه کرديم، آقای جوهری دادستان محترم سنندج در محل حضور نداشتند، اما آقای بابايی اينبار  تاکيد کردند که ايردات پرونده منطقی است و بايد به ديوان ارسال شود. اين وعده آقای قاضی هم برای ما، هم خانواده و هم وکلا جای اميدواری بود. چون وکلا تاکيد داشتند که در صورت ارجاع پرونده نتيجه آن نيز تغيير خواهد کرد. روز بعد ما مجددا به دادستانی مراجعه کرديم و توانستيم با جناب دادستان ملاقات کنيم. ايشان گفتند پرونده به ديوان عالی کشور ارسال و نتيجه آن نيز مشخص شده است. آنطور که ايشان گفتند پرونده لطيفی روز هفت دی ماه سال گذشته، يعنی دو روز بعد از توقف حکم به ديوان ارسال شده و روز هشت دی ماه نيز با تاکيد بر حکم قبلی به دادستانی سنندج برگشته است.

چه چيزی باعث اين تصميم شتابزده شد؟ ۲۴ ساعت تا چه حد به لحاظ حقوقی برای رسيدگی به يک پرونده آنهم در ديوان عالی کشور زمان مناسبی است؟

اين عمل هر چند قانونی اما غير متعارف است. معمولا اين پرونده ها جهت رسيدگی بيشتر به ديوان عالی کشور ارسال می شود. برای مثال اگر پرونده کيفری باشد اين فرصت به خانواده متهم داده می شود که رضايت شاکی را بدست آورند، يا در موارد سياسی حسب وضعيت نتيجه آن عوض می شود. بنابراين يکی از محاسن ديوان عالی کشور رسيدگی به پرونده در مدت زمان بيشتر است. با اين حال هنوز مشخص نيست به چه دليل اورژانسی حکم حبيب در ۲۴ ساعت پاسخ گرفته و عجيب تر از آن  حکم تائيد هم شده و مجددا به اجرای احکام ارسال شده است. از آن هم عجيب تر اينکه چگونه بعد از گذشت چهار ماه نتيجه اين بررسی به وکيل و خانواده اعلام نشده است. بدين ترتيب می توان گفت که حکم اعدام حبيب الله لطيفی در بالاترين مرجع  قضايی ايران به تائيد رسيده و حکم به شعبه چهارم اجرای احکام دادگاه سنندج ارسال شده است. به صورت کلی در مواردی که احکام به مرحله اجرا می رسد، يک فرصت زمانی برای اجرای آن تعيين می شود. اما در موارد مربوط به احکام اعدام، قصاص يا قطع عضو به ويژه دست شعبه اجرای احکام برای تعيين زمان اجرای حکم باز است تا در زمان مناسب حکم به اجرا برسد. معمولا دادگاه در اجرای اين گونه احکام به خاطر احتمال رضايت شاکی تعجيل نمی کند. اين سياست در مورد احکام سياسی اعدام نيز صادق است. دادستان به عنوان مدعی العموم و به صورت کلی بالاترين مقامات قضايی کشور صلاحيت الغای اين حکم را دارند.

آيا اين وضعيت به لحاظ حقوقی به معنی به بن بست رسيدن پرونده است؟

در حال حاضر پرونده به لحاظ آئين دادرسی به آخرين مرحله خود رسيده و به اجرای احکام ارسال شده تا زمان مناسب يا آنچيزی که حقوقا "وقت احتياطی" می گويند اجرا گردد. اما با توجه  به اينکه رهبر جمهوری اسلامی دارای حق "عفو خاص" است و اين حق نيز از سوی او به عاليترين مقامات قوه قضائيه تنفيذ شده، لذا تنها راه حل باقيمانده درخواست عفو از مقام رهبری است. بر اين اساس ما فعالان جامعه مدنی در داخل با همکاری شهروندان سنندجی و همچنين با مشورت و هماهنگی وکلای پرونده حبيب، چنين درخواستی را تنظيم و بعد از جمع آوری بيش از يک هزار امضا به دفتر مقام رهبری ارسال کرده ايم.

اين درخواست جنبه حقوقی دارد؟ دادگاه و مقامات قضايی تا چه اندازه می توانند به اين درخواست توجه کنند؟

اگر قانون را مبنا قرار دهيم، بايستی در دادگاه های سياسی هيات منصفه حضور داشته باشند و  آراء صادره در اين دادگاه ها مبتنی بر نظر اعضای آن  باشند. اما متاسفانه در دادگاه های ايران عليرغم تاکيدات قانونی، هيات منصفه عملا حذف شده و وجود خارجی ندارد. لذا بنده به عنوان يک دانش آموخته رشته حقوق معتقدم که اين درخواست که امضای صدها شهروند، اعم از روحانيون، دانشجويان، بازاريان و معلمان، کارگران، فعالان مدنی را در پای خود دارد، يک ابتکار مدنی ـ– حقوقی تازه است و عملا جايگاه هيات منصفه محذوف را دارد. با توجه به سابقه پذيرش درخواست عفو از سوی رهبر، اين اميدواری وجود دارد که رهبری نظام با درخواست عموم شهروندان موافقت کند. از طرفی مقام دادستانی به عنوان مدعی العموم نماينده مردم و مسول حفظ امنيت اجتماعی، سياسی، اقتصادی شهروندان است. لذا در صورتی که اقشار مختلف مردم نظری متفاوت با مدعی العموم داشته باشند می تواند به يک مستند در دست دادستان تبديل شود و او به عنوان مدعی العموم و با توجه به درخواست شهروندان به اين نتيجه برسد که حکم اجرا نشود. نظر دادستانی در لغو يا توقف اجرای حکم موثر است.

جمع آوری اين امضاها و ارسال اين درخواست تا چه حد می تواند در خصوص لغو اين حکم موثر باشد؟

از نظر قانونی دادگاه موظف است که در خواست عفو را به دفتر رهبری ارجاع دهد و تا پاسخ قاطع از دفتر رهبر جمهوری اسلامی دريافت نشود عملا اجرای حکم متوقف است و دادگاه نمی تواند قبل از دريافت پاسخ اين حکم را اجرا کند. بدين ترتيب درخواست شهروندان يک فرصت حداقلی است برای اين پرونده. با اين حال می شود گفت نتيجه درخواست هر چه باشد، تا مشخص نشدن آن حکم حبيب الله لطيفی به اجرا در نمی آيد مگر اينکه خدای ناخواسته اين درخواست با پاسخ منفی روبرو شود و با درخواست عفو از سوی مردم کردستان موافقت نشود. با اين حال نمی توان گفت که حتی با اين شرايط نگرانی ها نسبت به اجرای اين حکم کمتر شده است.

لطفا بيشتر توضيح بدهيد. تصور خود شما به عنوان يک ناظر مدنی - حقوقی چيست؟ آيا اين درخواست پذيرفته می شود؟

در اين مدت و درنتيجه پيگيری های مداوم متوجه شديم که مقامات قضايی در استان کردستان اراده ای برای اجرای احکام اعدام ندارند. خود حاکميت نيز به اشکال متفاوت به دنبال لغو احکام اعدام و قصاص است. با اين وجود ما اميدوارم مقام رهبری با اين درخواست اجتماعی حقوقی موافقت نمايند.  نکته ای که می خواهم در پايان به آن اشاره کنم، حسن نيت مقامات قضايی کردستان و مواضع شخص استاندار کردستان است. آنها با وجود اينکه مدتهاست حکم قطعی شده اعدام و امکان اجرای آن را درست دارند، از اين کار خودداری کرده اند. همينجا اينجانب از طرف شماری از فعالان مدنی سنندج از اين اقدام پسنديده مقامات استان کردستان که در راستای توقف حکم حبيب الله لطيفی صورت گرفته است تشکر می کنم. 

 
 

جالب اينجاست قرارگاه خاتم الانبيا سپاه نيز در انتهای کوچه چهارم بخارست قرار دارد اما به دليل اينکه سپاه پاسداران تمام ظرفيت و تمرکز خود را برروی فعاليت های اقتصادی گذاشته است وقت اينکه به اين ساختمان برای نهی از منکر کارمندان اين اداره سرکشی کند را ندارد.
خبرنگاران سبز/جامعه:
از تلاش نيروی انتظامی برای به صف کردن هفتاد هزار مامور به بهانه اجرای طرح مبارزه با بدحجابی که هرسال با عناوين مختلف پياده سازی می شود تا فشار افراطيون حزب الله برای تشکيل وزارتخانه ای به نام « امر به معروف و نهی از منکر » که اتفاقان سازمانی نيز به نام « اداره منکرات » در حال حاضر در تهران زير نظر نيروی انتظامی و بسيج در خيابان بخارست وجود دارد سازمانی که تاکنون بی حاشيه نيز نبوده است .

طبق ديده ها و شنيده های خبرنگاران ما، بی اخلاقی ها و منکرات بسياری توسط کارکنان اين اداره واقع در خيابان بخارست نبش کوچه چهارم انجام می شود و کارمندان آنجا به بهانه آزادی دختران و پسران علاوه بر اخاذی های رايج در ادارات ناسالام نظام جمهوری اسلامی، از دختران نيز به بهانه آزادسازی آنها سوء استفاده های جنسی فراوانی می کنند به علاوه در اين ساختمان بطور مثال سی دی هايی که به جرم ترويج فحشا مصادره شده اند، توسط سربازان وظيفه این اداره بارقم پیشنهادی طرفین ، به افراد عادی به فروش می رسد .

جالب اينجاست قرارگاه خاتم الانبيا سپاه هم در انتهای کوچه چهارم بخارست قرار دارد اما به دليل اينکه سپاه پاسداران تمام ظرفيت و تمرکز خود را برروی فعاليت های اقتصادی گذاشته است وقت اينکه برای گذر هم به اين ساختمان سری بزند هم ندارد.

به گزارش خبرگزاری مهر، عضو کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس در مورد آخرين وضعيت طرح ايجاد وزارتخانه امر به معروف و نهی از منکر که با فشار عوامل افراطی نظام در مجلس در حال بحث و گذراندن مراحل تصويب است گفت: اين طرح همچنان در کميسيون فرهنگی در حال بررسی است و در صورت موافقت نشدن با ايجاد وزراتخانه، سازمانی با اين عنوان ايجاد می‌شود که معمولا چنين سازمانهايی زير مجموعه‌ای از وزارت ارشاد و يا يکی از معاونتهای رياست جمهوری و يا برخی نهادهای ديگر می شوند.

نورالله حيدری، نماينده اردل و فارسان ادامه داد: نگاه اين طرح فرهنگی است و کمتر به مسائل برخوردی و سلبی پرداخته شده و بيشتر در پی ايجاد يک ساختار قوی برای متوليان امر به معروف و نهی از منکر است.

موضوع تشکيل وزارتخانه امر به معروف و نهی از منکر نيمه ارديبهشت ماه سال گذشته از سوی آيت‌الله مکارم شيرازی مطرح شد. اين مرجع تقليد عنوان داشت: بايد «وزارت امر به معروف و نهی از منکر» ايجاد شود تا به مسائل اخلاقی در مدارس و دانشگاه‌ها و رسانه‌ها رسيدگی شود. يک ماه بعد سيداحمد خاتمی هم پيشنهاد تاسيس وزارت امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کرد سپس نيروی های افراطی با فشار به مجلس برای تشکيل اين وزارتخانه عزم خود را جزم کردند.

پيش از اين آرين‌منش نماينده مشهد در مجلس شورای اسلامی نيز با اعلام ايجاد سازمان امر به معروف و نهی از منکر اعلام کرده بود: با توجه به نظر مجلس در ارتباط با انتخاب رئيس اين سازمان توسط رهبر معظم انقلاب، اين موضوع به دفتر ايشان اعلام شد.

حيدری در رابطه با اعضای اين سازمان اظهار داشت: در اين سازمان يکی از معاونين رئيس‌جمهوری، يکی از معاونين قوه‌قضائيه، وزير کشور، وزير ارشاد، وزير آموزش و پرورش و وزير آينده ورزش و جوانان حضور خواهند داشت. 

 
 

همزمان با آغاز شمارش معکوس برای برگزاری يکصد و پنجاه و نهمين نشست سازمان کشورهای صادرکننده نفت گمانه زنی ها درباره انتخاب رئيس اوپک افزايش يافته است که با توجه به تغييرات مديريتی در سطح وزارت نفت بايد پيشبينی کرد عملا ايران برای رياست اين سازمان بزرگ نفتی جهانی، برنامه ای در دستور کار نداشته باشد.
خبرنگاران سبز/سياست:
در حالی يکصد و پنجاه و نهمين نشست عادی و سالانه ۱۳ کشور عضو اوپک خرداد ماه (۲۰ ژوئن۲۰۱۱ ميلادی) در وين برگزرا خواهد شد که کشورمان بعد از ۳۶ سال رياست دوره ای اپک را برعهده گرفته است که بزرگترين وزارتخانه کشور با تصميم جنجالی احمدی نژاد نه وزير دارد نه سرپرست.

رئيس دولت که ديشب در شبکه دو سيما رسما سرپرستی وزارت نفت را برعهده گرفت محتملا قصد دارد تا با حضورش در اجلاس آتی کشورهای صادرکننده نفت در وين خود را به عنوان رئيس موقتی اوپک معرفی کند . البته طبق شنيده ها احتمال اينکه وی رياست اپک را به رحيم مشايی بسپارد، بسیار است.

همزمان با آغاز شمارش معکوس برای برگزاری يکصد و پنجاه و نهمين نشست سازمان کشورهای صادرکننده نفت گمانه زنی ها درباره انتخاب رئيس اوپک افزايش يافته است که با توجه به تغييرات مديريتی در سطح وزارت نفت بايد پيشبينی کرد عملا ايران برای رياست اين سازمان بزرگ نفتی جهانی، برنامه ای در دستور کار نداشته باشد.

خبرنگار مهر درباره نحوه انتخاب رئيس اوپک از وزارت نفت کسب اطلاع کرد که دو سناريو برای انتخاب رئيس اوپک وجود دارد.

در سناريوی نخست احتمال حضور شخص احمدی نژاد به عنوان رئيس اوپک در نشست يکصد و پنجاه و نهمين اين سازمان در وين مطرح است، ضمن آنکه پيش از اين معمولا روسای جمهور کشورهای عضو اوپک تنها در نشستهای اجلاس سران حضور پيدا کرده اند.

در سناريوی دوم هم اين احتمال وجود دارد که رئيس دولت فردی را به عنوان نماينده ويژه خود برای اجلاس اوپک معرفی کند که نماينده صرفا نيازی نيست که نفتی باشد و حتی امکان معرفی چهره سياسی جنجالی کابينه نيز وجود دارد. در اين ميان، گفته می شود اگر اين فرد هم معرفی نشود، يکی از ياران وی در وزارت نفت چنين مسئوليتی را برعهده خواهد گرفت.

در اين ميان، برای معرفی رئيس اوپک به اين سازمان بايد يکسری مکاتباتی با دبير کل انجام شود که هيچگونه محدوديت زمانی برای معرفی رئيس جديد اوپک وجود ندارد.


 
 

تلويزيون الجزيره که با بودجه قطر اداره می شود و مرکز آن "دوحه" پايتخت قطر است، در برنامه پر بيننده و سياسی خود با نام "دوحه" جمعه شب ميزگردی را برگزار کرد که در آن به بهانه اجلاس شورای همکاری خليج فارس در پايتخت عربستان و بررسی درخواست اردن و مراکش برای پيوستن به اين شورا، پيوستن الجزاير و تونس به اين شورا را به بحث گذاشت.
خبرنگاران سبز/ ایران در جهان/ خاورمیانه و کشورهای همسایه:
با وجودی که زمانی حاکم عربستان به نقل از بنیانگذار ج.ا. بدتر از صدام شناخته می‌شد در دوران رهبری علی خامنه‌ای و ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی روابط ایران با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس از حالت تنشی به حالت سازگاری تبدیل شد و تفاهم دو جانبه میان ایران و اکثر کشورهای منطقه صورت گرفت. اما با روی کارآمدن دولت‌ نهم با وجودی که رییس این دولت تحقیر‌های فراوانی (از جمله نشستن زیر نقشه‌ای که در آن خلیج فارس به نام مجعول خلیج ع.ر.ب.ی نوشته شده بود) تحمل کرد و به ایران تحمیل کرد روابط ایران با این کشورها به دلیل سیاست خارجی تهاجمی و انفرادی این دولت از حالت سازگاری و تفاهم به حالت سوء ظن و فاصله‌گیری رفت.

البته همین روابط حداقلی و بیمار نیز با از بین رفتن مشروعیت حکومتی نظام حاکم بر ایران به دنبال کودتای انتخاباتی سال ۸۸   و بعد از آن تحریم‌های فراوان بین‌المللی به نازل‌ترین سطح خود رسیده است. اکنون خبر می‌رسد که این شورا در صدد پذیرش اعضای جدید و تحکیم مناسبات نظامی خود است و تمام این‌ها را در درجه اول برای مقابله با ایران آماده و عملیاتی می‌کند.

در همین زمینه وبگاه پیک‌نت نیز خبری منتشر کرده است که در زیر تقدیم می‌شود.

شورای همکاری خليج فارس، می رود تا به جبهه ای اقتصادی- نظامی تبديل شود که حداقل هدف نظامی آن ايران است. اين شورا در تازه ترين اجلاس خود که در پايتخت عربستان سعودی تشکيل شد، پيوستن اردن و مراکش به اين شورا را بررسی کرد. اما، اين هنوز آغاز آن راهی است که با هدايت عربستان و کارگزاری حاکم قطر در حال پيشروی است.

تلويزيون الجزيره که با بودجه قطر اداره می شود و مرکز آن "دوحه" پايتخت قطر است، در برنامه پر بيننده و سياسی خود با نام "دوحه" جمعه شب ميزگردی را برگزار کرد که در آن به بهانه اجلاس شورای همکاری خليج فارس در پايتخت عربستان و بررسی درخواست اردن و مراکش برای پيوستن به اين شورا، پيوستن الجزاير و تونس به اين شورا را به بحث گذاشت. از آنجا که تلويزيون الجزيره بدون ارتباط با رهبران شورای همکاری خليج فارس چنين برنامه ای را بصورت بحث سياسی مطرح نمی کند، می توان حدس زد که شورای همکاری کشورهای خليج فارس می رود تا اعضای جديدی را به عضويت بپذيرد.

يعنی مراکش، الجزاير، تونس، اردن. در همين برنامه تلويزيونی، بی آنکه مستقيما از ايران نام برده شود، تمام اشارات آنها که به بحث دعوت شده بودند بر محور خطر نظامی- اتمی جمهوری اسلامی دور می زد.

دخالت مستقيم نظامی عربستان سعودی در بحرين و نقش آفرينی آن برای تغيير حکومت در يمن اما حفظ نظام کنونی اين کشور، حکايت از عزمی دارد که پشتوانه اصلی آن امريکا و انگلستان اند.

موضع گيری های شتابزده و آب نکشيده فرماندهان سپاه و دولت و همچنين مجلس و امام جمعه ها در باره رويدادهای بحرين و جنجال ثبت نام برای عمليات انتحاری در بحرين، همگی به تقويت عزم کشورهای دور و نزديک عرب برای پيوستن به شورای همکاری خليج فارس انجاميد. همچنان که سخنان روز گذشته نماينده ولی فقيه در نيروی دريائی سپاه پاسداران – علی شيرازی- که درگرما گرم بحث های اجلاس شورای همکاری خليج فارس از بستن تنگه هرمز سخن گفت. سخنی تهديد آميز که بی شک عزم تشکيل جبهه نظامی در خليج فارس عليه ايران را تقويت کرد.

بدين ترتيب است که می توان مدعی شد، در درون حاکميت جمهوری اسلامی هستند عوامل نفوذی که خط تهاجم به ايران و غرق کردن ايران در يک جنگ منطقه و داخلی را دنبال می کنند. يعنی شطرنجی کردن ايران.

 
 

صدای من صدای خس و خاشاک است و هميشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.» هربار که صدای خود را از اين رسانه می‌شنود احساس شرم می‌کنم و بدنم می‌لرزد.
خبرنگاران سبز/جامعه/فرهنگ و هنر/از جراید:
قرار گفتوگو با کسی بود که حتی اگر ميانه خوبی با موسيقی سنتی هم نداشته باشی، مرغ سحرش را بيشک شنيده ای و با صدای ملکوتی ربنايش اشنايی. محمدرضا شجريان مصداق خوبی استٓ برای «درخت هرچه پربارتر، افتاده تر». ٓانقدر صميمی مينشيند و حرف ميزند که انگار چند سالی است همديگر را ميشناسيد. تنهای صدای او نيست که شايسته استادي اش کرده، بي ريايی و صداقتش هم مزيد بر علت بوده، نکاتی که او خود برآنها تاکيد دارد و ميگويد به شاگردانش هم می آموزد تا با مردم يکرنگ باشند. هرچند او اين روزها با بيمهری مواجه شده و ديگر نميتواند اثارش رادرايران منتشرکند وحتی به روی صحنه برود، اما همچنان خود را از مردم ميداند و دلش برای آنها ميتپد و پرتلاش تر از قبل، کارش را دنبال ميکند و اميدوار است دوباره فضای کار در ايران برايش فراهم شود.

شجريان که اين روزها نميتواند به روی صحنه برود يا آلبومی منتشر کند، در مصاحبه با روزنامه روزگار گفتگوی مفصلی با هليا قاضی ميرسعيد انجام داده است که در آن درمورد مباحث موسيقی، اجتماعی و سياسی روزکشور بحث شده است که ابتدا سايه روشن های اصلی اين گفتگو آورده می شود و سپس مصاحبه مفصل و تکميلی استاد شجريان با روزنامه روزگار برای خوانندگان خبرنگاران در لينکی جداگانه آورده خواهد شد.

استاد شجريان در گفت‌و‌گويی با روزنامه روزگار، در مورد علل محبوبيت برخی از هنرمندان و ورزش‌کاران می‌گويد: «بايد مردم را جدی بگيريد و به آن‌ها احترام بگذاريد. نبايد فکر کنيد که مردم نمی‌فهمند چون اتفاقن آن‌ها خيلی هم خوب می‌فهمند. وجدان جامعه بيدار است، ممکن است بخشی از جامعه اشتباه کند، اما خيلی زود متوجه اشتباه خود می‌شود. پس بايد جامعه را جدی گرفت و به او دروغ نگفت. مهم‌ترين عامل برای کسی که با جامعه در ارتباط است، اين است که صداقت داشته باشد، چون نمی‌شود سر جامعه کلاه گذاشت. به قول امروزی‌ها بايد شفاف بود تا جامعه بداند که شما چه می‌کنيد، کوچک‌ترين اشتباهی بکنيد، جامعه با شما برخورد می‌کند، مانند فواره بلند می‌شويد، اما با سر‌ زمين می‌خوريد. اگر به اين نکات توجه کنيد، می‌تواتيد موفق باشيد چون جامعه بيدار است و درست قضاوت می‌کند. اگر صادق باشيد می‌بينيد که جامعه چقدر حق‌شناس است و آن وقت بايد به دنبال راهی باشيد که جواب اين محبت‌ها را بدهيد.

اين استاد موسيقی ايرانی در پاسخ به سوالی که شما در مصاحبه‌ای، گفتيد که تاريخ گويا هستيد. چون آلبوم‌هايی که در دوره‌های مختلف منتشر کرديد، اشعاری داشت که وضعيت زمانه را به نوعی مطرح می‌کرد. می‌خواستم بدانم اين دغدغه در کجا ريشه دارد؟، عنوان می‌کند: «ما با مردم زندگی می‌کنيم و بايد به سليقه، خواست و فرهنگ جامعه توجه داشته باشيم. رعايت کردن اين نکات باعث می‌شود تا هر کاری که انجام می‌دهيد به آينده جامعه و جوانان فکر کنيد و با جامعه همراه باشيد، با قدرت نمی‌توان اين کار را کرد چون قدرت جای‌گاهی دارد که می‌خواهد مردم از آن بترسند در حالی‌که نبايد اين‌طور باشد و کسانی که در جای‌گاه قدرت قرار می‌گيرند اين اشتباه را می‌کنند و انتظار دارند که مردم از آن‌ها بترسند. قدرت بايد کاری کند که مردم او را دوست داشته و پشتيبان او باشند. راه آن هم صداقت داشتن با مردم و حرمت گذاشتن به آن‌هاست. مردم در هر جای‌گاه و پای‌گاه، با هر دين و مذهبی که داشته باشند، ارزش خود را دارند و ما بايد اين ارزش‌ها را نگه‌داری کنيم. در اين بين من هميشه به دنبال اين بودم که ببينم مردم چه می‌خواهند و از سليقه آن‌ها استفاده کردم به همين دليل اگر شما اشعاری را که من انتخاب کردم، مرور کنيد متوجه می‌شويد که من آن‌را در چه سالی و برمبنای چه اتفاقی انتخاب کردم. چون من خودم را جزو مردم می‌دانم حرف دل من هم حرف مردمی است که با آن‌ها زندگی می‌کنم. در نتيجه به دنبال اشعاری می‌گردم که اين حرف‌ها را بزند و از اين بابت است که می‌گويم کارهای من تاريخ گويا هستند و اين به‌خاطر توجهی بوده که من به مردم داشتم و هميشه با مردم بودم حتا اگر مجبور شدم که برای اين هم‌راهی بهای سنگينی بپردازم، سعی می‌کنم جای‌گاهی که بين مردم دارم را از دست ندهم.

محمدرضا شجريان در پاسخ به اين سوال که مردم و علاقه‌مندان شما در داخل چه کار کنند؟ می‌گويد: «اين را نبايد از من بپرسيد. مسوولان بايد پاسخ‌گو باشند. من آمادگی دارم در هرجا برنامه اجرا کنم، اما شرايط امروز هم من و هم مردم را از داشتن اين ارتباط محروم کرده است. آلبوم‌ها را هم در سايت می‌گذاريم تا مردم بتوانند دانلود کنند. هرکس هم که به کشورهای ديگر سفر کرد می‌تواند نسخه اصلی را تهيه کرده و با خود به ايران بياورد.»

محمد‌رضا شجريان پس از انتخابات رياست جمهوری از رييس صداو سيما خواست تا از پخش صدای او خودداری کند.

وی در گفت‌وگويی اظهارکرده بود: «در شرايطی که مردم در بهت و حيرت هستند و به گفته آقای احمدی‌نژاد، خس و خاشاک به حرکت در آمده‌اند، صدای من در صدا و سيما جايی ندارد. صدای من صدای خس و خاشاک است و هميشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.» وی گفته بود که هربار که صدای خود را از اين رسانه می‌شنود احساس شرم می‌کند و بدنش می‌لرزد.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته