-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
بهار، تابستان، پاییز و زمستان. چهارفصل سال در یک قطعهی موسیقی کلاسیک. چهار فصل یک ست متشکل از ۴ ویلون کنسرتو است که درسال ۱۷۲۳ توسط آنتونیو ویوالدی نوشته شده است. قطعهای در چهارموومان و دوازده بخش که نشاندهندهی چهارفصل سال و دوازده ماه آن است. این قطعه بنا به استناد نتایج یک نظرسنجی که در سال ۲۰۰۰ انجام شده محبوبترین قطعهی تاریخ موسیقی کلاسیک است. قطعهای بسیار تکنیکی و در عین حال حسی که برای تکنوازی ویولن با همراهی ارکستر سازهای زهی نوشته شده است.
آنتونیو ویوالدی موسیقیدان عصر باروک در سال ۱۶۸۵ در شهر ونیز ایتالیا بهدنیا آمده است. پدر او هم یک موسیقیدان و نوازندهی ویولون بود. آنتونیو درسهای اولیهی موسیقی را از پدر خود فراگرفت و در نواختن فلوت و ویولون مهارت بسیار بهدست آورد. او در آغاز جوانی بهعنوان رهبر کر شاگردان یتیمخانهی ونیز برگزیده شد و همزمان در یک مدرسه نیز تدریس میکرد. ویوالدی تصمیم داشت کشیش شود و برای نیل به این منظور درس نیز میخواند. او را با نام کشیش موحنایی میشناختند چرا که مانند پدرش موهای قرمزی داشت. ویوالدی در زمانیکه رهبر گروه کر یتیمخانه بود هر هفته یک قطعهی جدید برای کر میساخت و گروه وی آنرا در برابر بزرگان شهر ونیز و در کلیسا و شهر اجرا میکردند. این تلاشها موجب شد خلاقیت ویوالدی روز به روز شکوفاتر شود و تجربیات وی در آفرینش موسیقی افزون شود.
مدتی بعد آنتونیو ویوالدی بهخاطر بیماری تنگی نفس از شرکت در مراسم کلیسا معاف شد و تمام وقت خود را به نوشتن موسیقی اختصاص داد. او بهزودی آهنگساز مشهوری شد و قطعاتی که مینوشت و برای اجرای عمومی منتشر میکرد با تحسین بسیاری روبرو میشدند. افراد بانفوذ شهر ونیز سفارشهای زیادی برای خلق آثار موسیقایی به او محول میکردند و مدتی بعد ویوالدی ساختن اپرا برای تئاتر ونیز را آغاز کرد. او به سنین میانسالی رسیده بود و در حین این فعالیتها با یک خوانندهی زن اپرا همکاریهایی داشت. اما اختلافاتی که بر سر قراردادهای او با مقامات بانفوذ پیش آمد موجب شد که زندگی حرفهای ویوالدی نیز تحتالشعاع قرار بگیرد. در این هنگام شایعاتی از رابطهی او و خوانندهی اپرا بر سر زبانها افتاد و از آنجا که ویوالدی بهخاطر مشکلات تنفسی از فعالیت در کلیسا سرباز میزد او را از ونیز تبعید کردند.
آنتونیو ویوالدی در طول ۴ سال باقیمانده از عمرش در تبعید بهسر برد و قطعاتی که مینوشت با استقبال چندانی روبرو نمیشدند. در نهایت این هنرمند نابغهی موسیقی در سال ۱۷۴۱ در فقر و گمنامی چشم از جهان فروبست. او در راه بازگشت به ونیز دچار مریضی سختی شد و در سن ۶۳ سالگی نتوانست از پس بیماریاش بربیاید. بعد از مرگ، کالبد ویوالدی را در گورستانی که متعلق به فقرا بود دفن کردند و شرکتکنندگان در مراسم خاکسپاری وی شاگردان یتیمخانه بودند.
ویوالدی حدود ۱۰۰ سال در گمنامی بهسر برد تا اینکه یک قرن بعد از مرگ وی، هنرمندانی که قطعات ساخته شدهی او را اجرا میکردند نام آنتونیو ویوالدی را در جهان موسیقی مطرح ساختند. ویوالدی تاثیری شگفتانگیز را بر آهنگسازان همنسل خود و نیز موسیقیدانان بزرگی مانند باخ، بتهوون و هایدن گذاشته است. از قطعهی چهارفصل او هنرمندان زیادی الهام گرفتهاند. او این قطعه را بر اساس غزلیاتی که سرودهی خودش بود تنظیم کرد و دلیل ماندگاری و زیبایی بیش از اندازهی موسیقی ویوالدی، حضورش در بین جامعه و نگارش موسیقی از حالات روزمرهی انسانهای همعصر او در ایتالیای قرن هجدهم میلادی بوده است
آنچه در این بخش میآید فقط انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است و این رادیو دخل و تصرفی در آن ندارد.
خبرگزاری هرانا - بار دیگر ترس از احتمال اجرای مخفیانهی ثانیه به ثانیهی حکم (اعدام) یکی دیگر از زندانیان سیاسی زندان اوین افکار تمامی شخصیتها و نهادها و سازمانهای حقوق بشری را بهخود جلب کرده است و همه را در ناراحتی و هالهای از ابهام روبهرو ساخته است. چنانچه در اینباره دکتر «محمد شریف» وکیل زندانی سیاسی محکوم بهاعدام «زینب جلالیان» اعلام بیاطلاعی کرده و میگوید : «طی یکماه گذشته با تمام پیگیریها و تلاشهایش موفق بهدیدار زینب و امضای وکالتنامه توسط او نشده اما همچنان پیگیر پرونده زینب است و تلاش میکند وکالتنامه را بهدست وی برساند.»
اما این درحالیاست که نیروهای دولتی جمهوری اسلامی وی را از پیگیری اینگونه پروندهها باز میدارند. از سوی دیگر خلیل بهرامیان وکیل سهتن از اعدامشدگان ۱۹ اردیبهشت نیز که درصدد بود تا وکالت پرونده زینب را عهدهدار شود دراینباره ابراز بیاطلاعی میکند و میگوید: «اگر این شایعات صحت داشته باشد باید از سازمان ملل و دبیر کل این سازمان بخواهید که جلوی اعدام زینب را بگیرند. متاسفانه گویا اینجا کاری از دست کسی ساخته نیست.»
او میافزایند: «بعد از شنیدن این خبر، پیگیریهای زیادی انجام دادم ولی خبری بهدست نیاوردهام و نمیدانم که این خبر صحت دارد یا نه. با وجود اینکه او باید هماکنون در بند عمومی زندان اوین باشد، اما او را بهبند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردهاند و همین امر نگرانیها را دربارهی او شدت بخشیده است.»
از سوی دیگر برادر زینب جلالیان نیز دراینباره ابراز بیاطلاعی و نگرانی میکند و میگوید: «بعد از پیگیریهایی که ما انجام دادیم، بهما جواب دادند که پروندهی زینب گم شده است و از آن خبری نداریم.» او میگوید: «من هیچ خبری از پروندهی خواهرم ندارم، حتا وکیلها هم نمیتوانند پیگیر کار او باشند.» پدر زینب نیز در حالیکه در روز سهشنبه با خود زینب تماس تلفنی داشته میگوید: «امروز زنگ زد در ۲۰۹ زندان اوین است و حکم اعدام دارد و هنوز معلوم نیست چی بهسرش خواهد آمد. پروندهاش هم معلوم نیست کجاست. گفت از طریق دکتر شریف پروندهاش را پیگیری کنیم. میپرسید پیگیریها بهکجا رسید.»
وی در رابطه با اینکه آیا هیچ خبری مبنی بر اجرای قریبالوقوع حکم زینب دریافت کرده یا نه میگوید : «نه. دادگاه هیچ خبری بهما نداده است. زینب هم که زنگ زد از او پرسیدم، اما او هم از این قضیه خبری نداشت.»
ایشان در پایان خطاب بهمسوولان جمهوری اسلامی درخواست میکند: «بهخدا نگران هستیم. شب و روز نداریم. آخر زینب چهکار کرده که او را اعدام کنند؟ قاتل است؟ اسلحه داشته؟ اسلحه کشیده؟ جنگ کرده؟ بهخدا کاری نکرده که بهاو اعدام دادهاند. وقتی او را گرفتند دستخالی بوده. توی مینیبوس او را گرفتهاند. او را برده بودند عراق. پشیمان که شده بود فرار کرده بود. میخواست برگردد بهخانه و زندگیاش را بکند. الان ده سال است که این دو دختر رفتند و جز ناراحتی و بدبختی چیزی برای ما نبوده. مادر زینب بهشدت مریض است. ۷۰ سال دارد. من هم ۶۱ سال دارم. پیر شدهایم دیگر، تنها ماندهایم. هیچکس نیست بهدادمان برسد. من فقط میخواهم زینب را نکشند، بگذارند زنده بماند. بیاید خانه پیش من و مادرش و … .»
و اما نوشتهی پایین بهزندگی واقعی زینب جلالیان از زبان اعلامیهی جهانی حقوق بشر میپردازد. اما قبل از پرداختن بهاین متن، زندگی خود زینب جلالیلان را نیز از زبان خودش نقل میکنیم:
«اسم من زینب جلالیان است. من دختر ۲۷ سالهی کرد زندانی سیاسی ایران هستم. حکم اعدام من از طرف شورای عالی دادگاه انقلاب اسلامی تایید شده است. من بهخاطر شکنجهی زیاد در حال حاضر مریض و هیچ وکیلی ندارم که از من دفاع کند. محاکمهی من فقد چند دقیقه طول کشید و آندهم این بود که دادگاه بهمن گفت تو دشمن خدا هستی و باید اعدام شوی. من از حاکم خواستم که پیش از اعدامم بهمن اجازه بدهد برای آخرینبار صدای مادرم و فامیلم را بشنوم. حاکم از من خواست که دهنم را ببندم و درخواست مرا رد کرد.»
زندگی زینب جلالیان و نقض فاحش حقوق وی
زینب تا زمانیکه در خانهی والدینش زندگی میکرد مثل دیگر زنان و دختران این سرزمین هم از حقوق برابر بینصیب و هم زور و جبر حکومتی حقوق ملی او را سلب میکرد، بهعبارتی او هم از حقوق اولیهی زندگی محروم بود و هم از حقوق و کرامت انسانی. پس او تصمیم بهمبارزه با عوامل پیشروی جلوگیری از زندگی بهتر را از همان اوان کودکی (ده سالگی) آغاز میکند و بهدلیل منع تحصیل از سوی خانواده وی به ناچار بهجمع دوستان مبارزش که بهحزب (پ ک ک) معروف هستند میشتابد. زینب زمانیکه بهاین گروه ملحق شد، این حزب اجازهی فعالیت البته در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را داشت. اما بعد از مدتها اجازهی فعالیت از حزب سلب و دشمن خوانده شد. خلاصه بعدها همینکه زینب به دلایلی از صف مبارزه برمیگردد و قصد مقصد بهروستا و بهخانه را میپیموده در مینیبوسی که قصد برگشت بهخانه را داشته بهدست نیروهای امنیتی و اطلاعاتی دستگیر و بعد روانهی زندان میشود.
او بیش از چندماه اجازهی هیچگونه تماس با خانواده خود را ندارد و مدام مورد تهدید و شکنجه قرار میگیرد. تا اینکه سرانجام خانوادهی وی متوجه میشوند که او دستگیر و زندانی شده است و سپس او را پیگیری میکنند. خانوادهی وی بعد از مراجعه بهنهادها و ارگانهای مربوطه عاقبت متوجه میشوند که دخترشان بهیک سال حبس محکوم شده است، اما بعد از پیگیریهای مکرر بلافاصله خبر دیگری دریافت میکنند مبنی بر اینکه زینب بهدلیل همکاری و عضویت در حزب پژاک محارب خوانده شده است و حکم وی از یکسال حبس بهاعدام تغییر کرده است. با این حال از آن زمان تا کنون یعنی بعد از اعلام تایید نهایی حکم اعدام زینب، نه تنها خانوادهی زینب بلکه تمامی جامعهی انسانی بهویژه جامعهی کردی از این بابت ابراز نگرانی کرده و بارها این عمل را محکوم کرده و تاکنون نیز هیچگونه پاسخی مبنی بر آزادی وی اعلام نشده است. تا جاییکه بر اساس اخبار منتشره اخیر نیز، گویا وی را بهسلول دیگری انتقال داده و هر لحظه ترس اجرای حکم او در افزایش است. ( در بند ۲۰۹ (
و اما در این نوشته سعی شده بر اساس چند ماده از اعلامیهی جهانی حقوق بشر که حکومت جمهوری اسلامی ایران نیز ملزم بهرعایت آن است و آنرا بهامظا درآورده و در اجرای آن متعهد شده، زندگی زینب جلالیان (فعال سیاسی کرد) را بر اساس آن مورد تحلیل و تفسیر و بررسی قرار میدهیم.
در مادهی ۳ و ۵ این بیانییه آمده است که «هر کس از حق حیات، آزادی و امنیت شخصی برخوردار است. هیچ کس را نباید مورد ظلم و شکنجه و رفتار یا کیفری غیرانسانی و یا تحقیرآمیز قرار داد.» ولی آیا زینب از این حقوق برخوردار است، بیگمان بایستی گفت خیر. چرا که وی نهتنها از حق حیات در روستای کوچکی که در آن زندگی کرده و میل بهتحصیل داشته را نداشته، بلکه از ابراز عقیده و از همکاری با گروه خاص موردنظر نیز منع گشته. تا جاییکه چنانچه در بالا نیز بهآن اشاره شد وی بعد از مدت کمی که از صف مبارزه برمیگردد ناگهان در مینیبوسی بدون اطلاع قبلی بهخانواده از سوی عوامل اطلاعاتی دستگیر و امنیت شخصی وی نقض میشود و بعد از مدتی نیز که بهزندان روانه میشود بهطور شدیدی مورد شکنجه قرار میگیرد، درحالیکه نهتنها نمیبایست دستگیر و زندانی شود بلکه حتا مورد آزار و اذیت و شکنجه و … نیز قرار میگیرد.
در ماده ۷ و ۸ و ۹ و ۱۰ و ۱۱ آمده که «همگان در پیشگاه قانون یکساناند و حق دارند بدون هیچگونه تبعیضی از پشتیبانی قانون برخوردار شوند. همه حق دارند تا در برابر هرگونه تبعیضی که ناقض این اعلامیه باشد و نیز در برابر هرگونه تحریکی که بههدف چنین تبعیضی صورت گیرد از پشتیبانی یکسان قانون برخوردار شوند. هرکس حق دادخواهی از محاکم صالحه ملی را در برابر اعمالی دارد که ناقض حقوق بنیادینی است که قانون اساسی یا هرقانون دیگری بهاو اعطا کرده است. هیچکس را نباید خودسرانه دستگیر، توقیف یا تبعید کرد. هرکس حق دارد با مساوات کامل از امکان دادرسی منصفانه و علنی توسط یک محکمه مستقل و بیطرف برای تعیین حقوق و تکالیف خویش و یا اتهامات جزایی وارده بر خود برخوردار شود. هرکس که بهارتکاب جرمی متهم میشود این حق را دارد که بیگناه فرض شود تا زمانیکه جرم او بر اساس قانون در یک دادگاه علنی که در آن تمامی ضمانتهای لازم برای دفاع او وجود داشته باشد ثابت شود.
بند۲) هیچکس را نباید بهدلیل انجام یا خودداری از انجام عملیکه در هنگام ارتکاب، طبق قوانین ملی و یا بینالمللی جرم محسوب نمیشده است مجرم شناخت و نیز کیفری شدیدتر از آنکه در زمان ارتکاب جرم قابل اجرا بوده نباید اعمال شود.
ولی این درحالیاست که زینب با وجود اینکه نهتنها خودسرانه دستگیر شده، بلکه هنگامیکه تقاضای تماس با خانوادهاش را کرده بود، از سوی قاضی پرونده در «محاکمهای چند دقیقهای» نهتنها مورد فحش و ناسزا قرار میگیرد بلکه بلافاصله و بدون بررسی جدی پرونده بهزندان انتقال داده میشود و فورن حکم اعدام وی صادر میشود .
در ماده ی ۱۹ و ۲۲ نیز آمده است که هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد. این حق دربرگیرنده آزادی داشتن عقیده بدون مداخله و آزادی درجستوجو، دریافت و انتقال اطلاعات و عقاید از طریق هر نوع رسانهای بدون در نظرگرفتن مرزها میشود. هرکس بهعنوان عضوی از جامعه حق برخورداری از امنیت اجتماعی را دارد و مجاز است تا از طریق تلاشهای ملی وهمکاریهای بینالمللی مطابق با تشکیلات و منابع هر کشور حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را که لازمهی منزلت و رشد آزادانهی شخصیت اوست را عملی کند.
اما بر اساس اسناد ذکر شده حقوق آزادی بیان و آزادی عقیده از وی سلب شده است، چرا که او نه اجازهی صحبت بر سر مسئلهی ملی (کردی) داشتند و نه میتوانستند در دفاع از حقوق ملی خود تلاش کنند، چون بلافاصله از سوی نیروهای رژیم جمهوری اسلامی ایران دستگیر، زندانی و … میشدند که شدند.
در مادهی ۲۵ و ۲۶ نیز اینگونه آمده است که هرکس حق دارد از سطح معیشتی کافی برای سلامتی و رفاه خود و خانوادهاش از قبیل خوراک، پوشاک، مسکن و مراقبتهای پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری بهرهمند شود و حق دارد بههنگام بیکاری، بیماری، از کارافتادگی، بیوهگی و سالخوردگی یا فقدان وسیله امرار معاش و گذران زندگی که خارج از اختیار وی است تامین شود.
بند۲) مادران و کودکان حق دارند از مراقبتها و کمکهای ویژه برخوردار شوند. همه کودکان خواه ثمره ازدواج باشند و خواه ثمره روابط خارج از ازدواج باشند باید از حمایتهای اجتماعی یکسان بهرهمند شوند. هرکس حق تحصیل دارد. تحصیل لااقل در مراحل ابتدایی و پایه باید رایگان باشد. تحصیلات ابتدایی باید اجباری باشد. آموزشهای فنی و حرفهای باید در دسترس عموم قرار گیرد و آموزش عالی باید برای همه و براساس شایستگی دردسترس باشد.
بند۲) آموزش باید در جهت رشد کامل شخصیت انسانی و تقویت احترام بهحقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. باید تفاهم، مدارا و مودت میان تمامی ملل، گروههای نژادی و مذهبی را ارتقا داده و فعالیتهای سازمان ملل متحد در جهت پاسداری از صلح را تسریع بخشد.
بند۳) والدین در گزینش نوع آموزش فرزندانشان حق تقدم دارند.
اما این درحالیاست که سطح زندگی خانوادهی زینب از معیشت کافی برخوردار نبود و نیست و شرایط زندگی در روستایی نیز که فاقد هرگونه عناصر رفاهی است وی را از تحصیل بازمیدارد، چرا که پدرش نیز بهدلیل شرایط بسیار سخت زندگی در روستا و عدم حمایت هیچیک از سازمانهای اجتماعی بهناچار قادر بهفراهمکردن زندگی مناسبی برای فرزندش نیست. ( همچنین دیگر فرزندانش )
در پایان لازم است بهاین نیز اشاره شود که بر اساس پیشینه جمهوری اسلامی ایران در این رابطه هر لحظه خطر اجرای حکم نهتنها خانم زینب جلالیان بلکه دیگر محکومشدگان بهاعدام همچنان بهشدت خود باقی است و هر لحظه نیز فزونی میگیرد. لذا لازم است تمامی نهادها و سازمانهای مدافع حقوق بشری حرکت جدی خود را در این رابطه رادیکالتر و متحدگونه بهنمایش گذاشته و صدای اعتراضی خود را بیش از پیش بهگوش سازمانهای بینالمللی بهویژه مسوولان جمهوری اسلامی برسانند.
«مهارتهای زندگی» درهفته گذشته به مناسبت روز «پدر» اختصاص داشت به توصیههایی به آقایان که چگونه بهترین شوهر دنیا باشند برای همسرانشان. بعد از پخش این برنامه تعدادی از آقایان اعتراض کردند که شما چرا روز پدر باز هم به فکر خانمها هستید و این یک روز را هم نمی توانید برای آقایان در نظر بگیرید و توصیه میکنید که مردان چگونه همسر بهتری باشند؟ و …
هرچندکه من معتقدم آن توصیهها درواقع راهگشای بسیاری از مشکلات آقایان در زندگی است و میتواند هدیه خوبی برای آنان باشد، اما باز هم با ادای احترام به تمام پدران، همسران و مردان و با تاکید براین مطلب که خانمها به یاد داشته باشند و به فرزندانشان هم یادآوری کنند که برای روز پدر یا روز مرد یا به هرحال روز جنس مذکر، از خریدن جوراب و زیرپوش و قلم و خودکار دست بردارند و نگاهشان را عوض کنند و به این توجه کنند که پدرها و همسران هم ممکن است نیازهای دیگری داشته باشند و محدوده خرید هدایایشان را گستردهتر کنند، در این برنامه به توصیههایی به خانمها میپردازم که میتواند به آنها کمک کند تا شناخت بهتری از همسرانشان داشته باشند و روابط مطلوبتری را برای زندگی مشترکشان ترسیم کنند.
و اما پیش از این توصیهها باید یک نکته را همیشه در نظر داشته باشیم که مردان و زنان دارای ویژگیهای شخصیتی متفاوتی هستند بنابراین میزان و نوع انتظاری که از هریک از آنها میرود باید به نسبت این ویژگیها در نظر گرفته بشود.
این که برای مثال آقایان اغلب مناسبتهای تاریخی زندگیشان مثل تولد همسر، سالگرد ازدواج و از این قبیل را فراموش میکنند از این جهت نیست که توجهی به آن ندارند بلکه بیشتر باز میگردد به این مساله که آنان خود را درگیر مسایل کلان و کلی زندگی میکنند در حالیکه زنان هرگز از ظرایف غافل نمیشوند.
بنابراین بسیاری از درکهای نادرست و موارد اختلافی که در زندگیهای مشترک دیده میشود ناشی از همین کمی شناخت از ویژگیهای جنسیتی است.
و اما توصیههایی زنانه که همسران بهتر است به آن توجه کنند تا نتیجه مطلوب خود را از ارتباط با شوهرانشان دریافت کنند:
پیشداوری نکنید
راجع به دانستههای شوهرتان پیشداوری نکنید. تمام خانمهای متاهل باید بدانند که مردان تفاوت قابل توجهی با زنان دارند. چرا فکر میکنید که او باید بداند که زردچوبه کجاست یا املت چه طور درست میشود یا لباسها رو چگونه اتو کند؟
اگر میخواهید که شوهرتان انگیزه کافی برای انجام کارهای خانه و همکاری با شما داشته باشد از این اصل مهم غافل نشوید که باید تمام پیش فرضهای خود درباره این که مردان باید چه چیزهایی را بدانند یا توانایی انجام چه کارهایی را باید داشته باشند، دور بریزید. شوهرتان را آنگونه که هست بپذیرید. مطمئن باشید که اگر او را همانطورکه هست و بدون اعمال هرگونه قید و شرطی بپذیرید به بهترین شکل ممکن او را تشویق و تهییج کردهاید.
همسرتان را همان گونه که هست دوست بدارید
این نکته خیلی مهمی است. (به نظر من) بهتراست از ابتدا کسی را با ویژگیهایی که دوست داریم انتخاب کنیم که بعد در زندگی نخواهیم تغییرش بدهیم.
همانطور که خانمها علاقه دارند مورد توجه و علاقه شوهرشان باشند، مردان نیز به احترام و عشق همسرشان نیازمند هستند. همچنین همانطور که زنان انتظار دارند عشق و علاقه شوهرشان به آنها بدون هیچ قید و شرطی باشد، صرفنظر از اینکه خانهداری یا آشپزیشان خوب باشد یا نه و یا صرفنظر از اینکه نسبت به زمان ازدواج شان تغییرات ظاهری زیادی کرده باشند، مردان نیز خواهان احترام بی قید و شرط همسرشان هستند، صرفنظر از اینکه درآمد شوهرشان چقدر است یا چه امکاناتی برای آنان فراهم کرده و … .
به شوهرتان اجازه اشتباه کردن بدهید
شاید سختترین مرحله کار همین باشد. سریعترین روش برای از بین بردن علاقه و اعتماد به نفس مردان، انتقادکردن از تلاش و کوشش آنها ست. منظور از انتقاد، تمرکزهای نامعقول و تندخویانه بر اشتباهات همسر است وگرنه گفتن نکات دوستانه و یا نکات انتقادی سازنده به طور معمول با بروز هیچ مشکلی همراه نیست.
سریعترین روش برای از بین بردن علاقه و اعتماد به نفس مردان، انتقادکردن از تلاش و کوشش آنها ست
برای مثال در امور منزل اگر اصرار دارید که حتمن کاری مطابق با دستورالعمل شما انجام شود، بهتر است از شوهرتان تقاضای کمک نکنید و آن کار را خودتان انجام دهید نه اینکه مسوولیتی را بر عهده همسرتان بگذارید و بعد دایم وی را تحت کنترل قرار دهید که مسوولیتش را چگونه انجام میدهد؟
تصور کنید که قرار است همسرتان، کودک دو سالهتان را حمام کند. باید آزادی عمل لازم در انجام این کار را به او بدهید. مادامی که سلامتی کودکتان در خطر نیافتد اجازه بدهید شوهرتان طبق میل و علاقهاش با او بازی یا رفتار کند.
چنانچه همسرتان در انجام مسوولیتهای محوله از شما کمک خواست، از هیچ راهنمایی دریغ نکنید اما در غیر این صورت نیازی به دخالت دایم شما نیست و بهتر است کمی سکوت کرده و انجام کار را بر عهده همسرتان قرار دهید. اگر در رفتارهای همسرتان اشتباهی را مشاهده میکنید بلافاصله و با تندی و خشونت مساله را به ایشان گوشزد نکنید بلکه در پایان شب و بعد از اتمام فعالیتهای روزانه میتوانید در یک محیط دوستانه نکات لازم را به شوهرتان تذکر دهید. در هنگام تذکردادن، صحبت خود را با یادآوری کارها یا فعالیتهایی که به خوبی انجام دادهاست، شروع کنید و سپس در کمال احترام و مهربانی نکات اشتباه را گوشزد کنید.
از این طریق نه تنها در هنگام انجام مسوولیتها به همسرتان غر نزدهاید بلکه فرصت یک آموزش مناسب را به وی دادهاید. برای شوهرتان این اقدام بسیار دوستداشتنی و شگفتآور خواهد بود و به این ترتیب ضمن آنکه رفتار او را اصلاح کردهاید زمینه را برای آنکه در کارهای آتی به شما بیشتر کمک کند، افزایش دادهاید.
از سعی و تلاش شوهرتان تشکر کنید
به خاطر داشته باشید که کمک و حمایت همسرتان از خود را، به خصوص در انجام امور منزل، حتی اگر همهچیز آن طور که میخواستید انجام نشده، بدون تشکر باقی نگذارید. با این کار او را برای کمک بیشتر به خودتان ترغیب و تشویق میکنید. حتمن به او بگویید که چقدر کمک او در انجام سریع کارها موثر بوده است.
موقعیتشناسی خود را تقویت کنید
همسر شما فشارها و سختیهای مختلفی از طرف جامعه و محل کارش تحمل میکند. همواره مدافع و مشوق و طرفدار شوهرتان باشید. وقتی شما از همسرتان به خاطر آنچه که هست قدردانی میکنید او نیز برای خوشحالی شما از هیچکاری پرهیز نخواهد کرد.
از شوهر خود توقع ذهنخوانی نداشته باشید
اگر به کمک و حمایت همسرتان نیاز دارید، حتمن به او بگویید. به این فکر کنید که او از کجا باید بداند که شما به چه چیزی نیاز دارید؟
بیشتر زنان معتقدند مردان میتوانند ببینند که چقدر پر مشغله هستیم، میتوانند ذهن ما رابخوانند، نیازمندی ما را ببینند و … اما در نظر داشته باشید که مردان قادر به هیچ یک از این کارها نیستند. ممکن است شما گرفتار یک شغل تمام وقت پرمشغله، بچهها، کارهای خانوادگی، خانهداری و … باشید و به این ترتیب فشار و مسوولیت سنگینی را بر دوش خود احساس کنید. در چنین شرایطی بهتر است که محترمانه از شوهرتان بخواهید که کمکتان کند نه این که توقع داشته باشید او خودش تشخیص دهد که در کجا به کمک شما بیاید و اگر این کار را نکرد احساستان نسبت به او با دلخوری همراه شود.
به همسرتان آموزش دهید
اکنون از شوهرتان درخواست کردید که به شما کمک کند اما بهتر است در انجام امور منزل، قبل از اینکه کاری از مسوولیتهای منزل را به شوهرتان محول کنید از او بخواهید کنار شما بایستد و روش انجام آن را ببیند. این موضوع میتواند از بروز مشکلات آتی جلوگیری کند. همچنین به جای گفتن جمله «میتوانی کمکم کنی؟» بهتر است از جمله دقیقتر و واضحتر برای مثال «میتوانی تا من نهار درست کنم خانه را مرتب کنی؟» استفاده کنید.
به این ترتیب میبینید که با مشخص بودن نوع درخواست این همکاری بهتر صورت میگیرد.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بیطرفانه در آن حاکم است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن میداند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانهای وب منتشر میشود و بیشک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی میداند که در وبلاگستان منتشر میشود و از آن مطلع میشود.
نقض سیستماتیک حقوق بشری آذربایجانیها در ایران در ماه می ۲۰۱۰ نیز همچون ماههای گذشته ادامه داشت. فعالین مدنی مورد بازداشتهای خودسرانه و طولانیمدت قرار گرفتند و از حق داشتن وکیل در دوران بازداشت محروم بودند. فشار بر تشکلها و فعالین دانشجویی آذربایجانی و زندانیان اقلیت دینی اهل حق در ماه می نیز همچون ماههای گذشته ادامه یافت. همچنین مقامات صدا و سیمای ایران در ماه می اعلام کردند که پخش کارتون و برنامههای ویژه کودکان و نوجوانان در صدا و سیمای استانی به زبان ترکی آذربایجانی قدغن است. از سویی دیگر بر اثر بیتوجهی مقامات حکومتی بهمسئله محیط زیست در این ماه فاجعهای محیطزیستی در شهرهای مراغه و بناب بهوقوع پیوست.
بازداشت فعالین آذربایجانی
در چهارمین سالگرد تظاهرات جامعه آذربایجانیهای ایران در خردادماه ۱۳۸۵ (مه ۲۰۰۶) بر علیه انتشار کاریکاتوری که برای آنان بهمثابه یک گروه ائتنیکی تحقیرآمیز و تهدیدکننده بود، دستگیری و شکنجه فعالان آذربایجانی ادامه داشت و بیش از ۳۱ فعال مدنی آذربایجانی در شهرهایی مانند تبریز٬ ارومیه٬ اردبیل، رشت٬ مشکینشهر (خیاو)٬ گرمی، مغان٬ نقده (سولدوز)٬ صوفیان٬ میاندوآب (قوشاچای)٬ ماکو٬ همدان، تهران و کرج صرف ابراز عقیده بازداشت شدهاند.
اکبر آزاد، دکتر علیرضا عبداللهی، دکتر لطیف حسنی، مهندس مصطفی جمشیدی، مهندس حافظ سردارپور، مهندس شهرام رادمهر، حمیده فرجزاده، مهناز کریمی، عباس لسانی، عسگر اکبرزاده، رامین جباری، آیت مهرعلیبیگلو، نادر عزیری، مهدی زینالی، محمد فرجیان، سیامک میرزایی، آیدین خواجهای، رضا عبدی، علیرضا حسینزاده، مسعود حسینزاده، هادی اکبری، علیرضا لشکری، ولی آذریون، کریم فتحیپور، بهمن نصیرزاده، احمد آقایی، بهبود قلیزاده، داریوش عندلیبیان، بابک آکسون، ستار برازش، سجاد عزیزی و یوسف سودبر اسامی منتشر شده از بازداشتشدگان اخیر هستند که در میان آنها عده ای از فعالین سازمانهای غیردولتی٬ فعال حقوق زنان٬ فعالان دانشجویی٬ مدیران نشریات دانشجویی و چند نویسنده و روزنامهنگار دیده میشوند.
از این میان مهندس مصطفا جمشیدی، عباس لسانی، عسگر اکبرزاده، ولی آذریون، کریم فتحیپور، مهناز کریمی، مسعود حسینزاده، رامین جباری، سیامک میرزایی، مهندس حافظ سردارپور، نادر عزیزی، مهدی زینالی، علیرضا لشکری، داریوش عندلیبیان، بابک آکسون، سجاد عزیزی، یوسف سودبر و هادی اکبری آزاد شدهاند اما بقیه کماکان در بازداشت بهسر میبرند. منزل بیشتر دستگیرشدگان مورد تفتیش ماموران اطلاعات قرار گرفته است. این فعالین همگی از حق ملاقات با خانواده محرومند و بدون داشتن وکیل در بازداشت بهسر میبرند.
اکبر آزاد نویسنده و روزنامهنگار آذربایجانی روز سهشنبه ۴ اردیبهشت ۸۹ (۲۵ می ۲۰۱۰) در منزل شخصیاش در محله کیانشهر تهران بازداشت و بهاداره اطلاعات تبریز منتقل شده است. ماموران امنیتی پس از بازداشت نامبرده اقدام بهتفتیش منزل و تهدید خانواده وی نمودند و کامپیوتر، کتابها و سایر وسایل شخصی وی را با خود بردهاند.
اکبر آزاد عضو هیت موسس کانون زبان و فرهنگ(دیل و مدنیت اوجاغی) و از نویسندگان نشریات وارلیق و یارپاق است. وی در سالهای اخیر بارها بازداشت و بهاحکام حبس محکوم گردیده است.
سازمان عفو بینالملل و سازمان گزارشگران بدون مرز در سالهای گذشته با صدور اطلاعیههایی بازداشت و فشار بر این روزنامهنگار و نویسنده آذربایجانی را محکوم و خواهان آزادی وی شده بودند.
دکتر علیرضا عبداللهی عضو هیت موسس سازمان غیردولتی «بیلیم یولو» و فعال مدنی آذربایجانی ظهر روز شنبه ۱ خرداد ۸۹ (۲۲ می ۲۰۱۰) در داخل مطبش در خیابان امام ارومیه توسط ماموران امنیتی بازداشت و بهاداره اطلاعات تبریز منتقل شده است. ماموران پس از بازداشت عبداللهی اقدام بهتفتیش منزل شخصی و منزل مادری وی نموده و کتابهای وی را با خود بردهاند. مسوولین امنیتی و قضایی ایران تاکنون از دادن پاسخ بهسوالات خانواده عبداللهی در خصوص دلیل بازداشت و اتهام این فعال مدنی آذربایجانی امتناع میکنند.
دکتر لطیف حسنی دکترای حقوق بینالملل و مدرس موسسات آموزش عالی و دبیرستانهای کرج روز دوشنبه ۳ خرداد ۸۹(۲۴ می ۲۰۱۰) در کرج بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز انتقال یافته است. ماموران امنیتی پس از بازداشت این فعال آذربایجانی با مراجعه بهمنزل وی اقدام بهتفتیش منزل نموده و هارد کامپیوتر، کتابها و سایر وسایل وی را با خود بردهاند. مسوولین قضایی از بیان اتهام و دلیل بازداشت این فعال مدنی امتناع میکنند.
حمیده فرجزاده فعال آذربایجانی حقوق زنان و کارمند بیمارستان مطهری ارومیه روز سهشنبه ۴ خرداد ۸۹(۲۵ می ۲۰۱۰) در منزل مسکونیاش در ارومیه بازداشت شد. ماموران امنیتی منزل این فعال مدنی آذربایجانی را تفتیش و سیدیها، کتابها، دستنوشتهها و سایر وسایل شخصی وی را با خود بردهاند. ماموران هنگام بازداشت فرجزاده بهخانواده وی گفتهاند که وی جهت بازجویی و تحقیقات بهاداره اطلاعات تبریز منتقل خواهد شد.
مهندس مصطفا جمشیدی و رامین جباری روزنامهنگاران آذربایجانی و مهندس حافظ سردارپور، نادر عزیزی، مهدی زینالی و مهناز کریمی از فعالین مدنی آذربایجانی و علیرضا لشکری و محمد فرجیان معلمان مدارس مشکینشهر و گرمی ٬۲۷ ۲۸ و ۲۹ اردیبهشتماه ۸۹ (۱۸٬۱۷و ۱۹ می ۲۰۱۰) در شهرهای مشکینشهر، پارسآباد مغان و گرمی بازداشت شده بودند.
از میان بازداشتشدگان رامین جباری، حافظ سردارپور، نادر عزیزی، مهدی زینالی، و علیرضا لشکری پس از تحمل ۱۱ روز بازداشت موقت بهقید وثیقه ۱۵ میلیون تومانی از بند ۷ زندان اردبیل آزاد شدهاند. دیگر متهمان این پرونده مهندس مصطفا جمشیدی٬ محمد فرجیان و مهناز کریمی نیز پس از یکروز بازداشت موقت آزاد شده بودند.
اتهام این افراد اتهام اجتماع و تبانی جهت برهمزدن امنیت کشور از طریق دعوت مردم برای شرکت در مراسمات چهارمین سالگرد اعتراضات آذربایجانیها بهچاپ کاریکاتور توهینآمیز در روزنامه دولتی ایران عنوان شده و پرونده در شعبه پنجم دادسرای عمومی و انقلاب اردبیل در جریان است.
این افراد در هنگام بازداشت مورد ضربوشتم قرار گرفته وماموران آنها را بدون در دستداشتن حکم جلب بازداشت کردهاند. دستگیر شدگان در مدت بازداشت از حق ملاقات با خانواده و وکیل محروم بوده اند.
ماموران اداره اطلاعات اردبیل صبح روز سهشنبه ۴ خرداد ۸۸(۲۵ می ۲۰۱۰) عباس لسانی فعال شناخته شده آذربایجانی و عسگر اکبرزاده از فعالین مدنی آذربایجانی را بازداشت و مانع از شرکت آنها در مراسم سالگرد شهروندان جانباخته آذربایجانی در نقده(سولدوز) شدند.
لسانی و اکبرزاده جهت شرکت در مراسم سالگرد جانباختگان شهر نقده(سولدوز) تظاهرات مردمی بر علیه کاریکاتور موهن روزنامه ایران در سال ۸۵(۲۰۰۶) از شهر اردبیل عازم نقده بودند اما ماموران امنیتی ضمن توقف اتوبوس حامل این دو فعال آذربایجانی در پلیس راه اردبیل آنها را بازداشت و پس از پایان مراسم سالگرد آنها را آزاد کردند.
مهندس شهرام رادمهر فعال مدنی آذربایجانی روز دوشنبه ۳ خرداد ۸۹(۲۴ می ۲۰۱۰) در مغازه پدرش در میدان جانبازان شهر مشکین شهر(خیاو) بازداشت و جهت تحقیقات بهاداره اطلاعات تبریز منتقل شده است. ماموران پس از بازداشت رادمهر منزل شخصی وی و منزل پدرش را تفتیش کرده و کیس کامپیوتر، کتابها وسایر وسایل شخصی وی را با خود بردهاند.
آیدین خواجهای فعال دانشجویی آذربایجانی و دانشجوی حقوق دانشگاه تبریز روز چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۸۹(۱۹می ۲۰۱۰) توسط ماموران امنیتی بازداشت شده است. بازپرس شعبه چهارم دادسرای عمومی و انقلاب تبریز اتهام خواجهای را عضویت در گروه جهت بر همزدن امنیت ملی از طریق عضویت در حزب گاموح عنوان کرده است. عباس جمالی وکیل دادگستری در تبریز وکالت خواجهای را برعهده دارد اما مسوولین امنیتی اجازه ملاقات وکیل و خانواده با وی را نمیدهند و وکیل حق حضور در جلسات بازجویی و دسترسی بهپرونده را ندارد.
این فعال دانشجویی پیش از این نیز در تابستان ۸۷ (۲۰۰۸) در رابطه با مدیریت وبلاگ جنبش دانشجویی آذربایجان(آذوح) بازداشت و به یکسال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی محکوم شده بود. خواجه ای ۱۹ آبان ۸۸(۱۰ نوامبر ۲۰۰۹) پس از تحمل حکم حبس تعزیری از زندان آزاد شده بود.
احمد آقایی دبیر سابق کانون فرهنگی دانشجویان ترک دانشگاه بوعلی سینای همدان و سردبیر سابق نشریه دانشجویی «ایلدیریم» روز جمعه ۳۱ اردیبهشت ۸۹(۲۱می ۲۰۱۰) بهدنبال تجمع اعتراضی دانشجویان آذربایجانی دانشگاه بوعلی سینای همدان توسط ماموران امنیتی در منزل دانشجوییاش بازداشت و بهمکان نامعلومی منتقل شده است. این فعال دانشجویی از زمان دستگیری تا کنون طی تماس تلفنی چند ثانیهای از بازداشت خود خبر داده است. مسوولین قضایی و امنیتی ایران از ذکر محل نگهداری و اتهام این فعال دانشجویی خودداری میکنند.
بهمن نصیرزاده معلم و شاعر آذربایجانی در ماکو شنبه ۱ خرداد ۸۹(۲۲ می ۲۰۱۰) توسط ماموران امنیتی در منزلش بازداشت شد. ماموران امنیتی ساعت ۲ بامداد شنبه ۱ خرداد ۸۹(۲۲ می ۲۰۱۰) بدون در دست داشتن حکم قاضی وارد منزل این معلم آذربایجانی شده و وی را بازداشت و پس از تفتیش منزل دوربین فیلمبرداری، سیدیها، کتابها و اشعار و دستنوشتههای او را با خود بردند. این فعال مدنی آذربایجانی روز سهشنبه ۴ خرداد ۸۹(۲۵ می ۲۰۱۰) طی تماسی با خانواده از بازداشت خود در سلولهای انفرادی اداره اطلاعات ماکو خبر داده است. مسوولین قضایی شهر ماکو دلیل بازداشت این معلم آذربایجانی را فعالیتهای ضد نظام عنوان کردهاند.
نیروهای امنیتی ۲۱ اردیبهشت ۸۹(۱۱ می ۲۰۱۰) با مراجعه به مغازه علیرضا حسینزاده در منطقه نصف راه تبریز او را بههمراه رضا عبدی دیگر فعال مدنی آذربایجانی بازداشت کردند. ماموران امنیتی پس از بازداشت این افراد و تفتیش مغازه، بهمنزل این دو فعال آذربایجانی مراجعه و منازل آنها را مورد تفتیش قرار داده و کیس کامپیوتر، سیدیها و سایر وسایل شخصی آنها را با خود بردهاند.
ولی آذریون و کریم فتحیپور از اعضای خانواده جانباختگان شهر نقده(سولدوز) در جریان تظاهرات آذربایجانیها بر علیه چاپ کاریکاتور نژادپرستانه روزنامه ایران در سال ۸۵(۲۰۰۶) روز جمعه ۳۱ اردیبهشت ۸۹(۲۱ می ۲۰۱۰) توسط ماموران امنیتی دستگیر و پس از چهار روز بازداشت موقت آزاد شدهاند. ماموران انتظامی اتومبیل شخصی ولی آذریون را در پلیس راه جاده ارومیه – نقده متوقف و وی را بازداشت کرده بودند. ماموران همچنین کریم فتحیپور را در یکی از خیابانهای شهر نقده دستگیر کرده بودند.
توحید آذریون، همت اسمزاده، حسین فتحیپور، عسگر قاسمی شهروندان آذربایجانی هستند که روز ۴ خرداد ۸۵(۲۵ می ۲۰۰۶) در جریان تظاهرات بر علیه کاریکاتور توهینآمیز روزنامه ایران در شهر نقده به ضرب گلوله نیروهای انتظامی ایران کشته شده بودند. ماموران امنیتی ایران با بازداشت و تهدید اعضای خانواده جانباختگان این تظاهرات، آنها را از پیگیری پرونده و برگزاری مراسم عزاداری منع میکنند.
بهبود قلیزاده دبیر سازمان غیردولتی لغو مجوز شده یاشیل آذربایجان و فعال مدنی آذربایجانی روز جمعه ۳۱ اردیبهشت ۸۹(۲۱ می ۲۰۱۰) توسط ماموران امنیتی در مغازه عکاسیاش در خیابان امام میاندوآب(قوشاچای) بازداشت و بهاداره اطلاعات تبریز منتقل شده است. ماموران امنیتی پس از بازداشت قلیزاده اقدام بهتفتیش مغازه وی کردند و کیسهای کامپیوتر، سیدیها و سایر وسایل شخصی او را با خود بردهاند. مسوولین قضایی از بیان اتهام این فعال آذربایجانی امتناع میکنند.
دادگاه انقلاب مهاباد چندی پیش این فعال آذربایجانی را در رابطه با استفاده از نام ترکی و سمبلهای آذربایجانی در تابلو مغازه عکاسی و فعالیتهای قومگرایانه از طریق آموزش رقص آذربایجانی در سازمان غیر دولتی یاشیل آذربایجان به دادگاه احضار و وی را با قرار وثیقه آزاد نموده بود.
داریوش عندلیبیان، ستار برازش، یوسف سودبر، سجاد عزیزی و بابک آکسون از فعالین مدنی آذربایجانی در میاندوآب ۲٨ اردیبهشت ۸۹(۱۸ می ۲۰۱۰) به شعبه دوم بازپرسی میاندوآب احضار و پس از تفهیم اتهام تبلیغ علیه نظام به قید وثیقه ۱۵ میلیونی آزاد شدند.
احضار این افراد پس از برگزاری مراسم موسیقی و رقص آذربایجانی به مناسبت روز ۱۳ فروردین(۲ آوریل) – روز طبیعت- در شهر میاندوآب صورت گرفته است.
آیت مهرعلیبیگلو فعال سابق دانشجویی آذربایجان ظهر روز دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ٨۹(۱۰ می ۲۰۱۰) در منزل شخصی خود در شهر صوفیان از توابع شهرستان تبریز بازداشت و جهت تحقیقات بهاداره اطلاعات تبریز منتقل شده است. ماموران امنیتی پس از ضربوشتم شدید این فعال مدنی آذربایجانی، او را بازداشت و اقدام بهتفتیش منزل وی کردهاند و کامپیوتر، کتابها و سایر وسایل شخصی وی را با خود برده اند.
عباس جمالی وکیل دادگستری در تبریز وکالت مهرعلی بیگلو را برعهده دارد اما مسوولین قضایی اجازه ملاقات وکیل و خانواده با وی را نمیدهند و وکیل حق حضور در جلسات بازجویی و دسترسی به پرونده را ندارد.
حسین محمدیالوار فعال مدنی آذربایجانی و از هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی که روز سهشنبه ۱۴ اردیبهشت ۸۹(۴ می ۲۰۱۰) توسط ماموران اداره اطلاعات تبریز در منزل پدری بازداشت شده بود روز سه شنبه ۱۱ خرداد ٨۹ (۱ ژوئن ۲۰۱۰) پس از تحمل ۲۹ روز بازداشت موقت از زندان تبریز آزاد شد.
بازداشت این فعال آذربایجانی پس از تماس تلفنی وی با مدیر عامل تیم فوتبال تراکتورسازی و اعتراض به شعارهای نژادپرستانه تماشاگران فارس نسبت بهآذربایجانیها در جریان مسابقه فوتبال بین تیمهای فوتبال تراکتورسازی تبریز و مس کرمان صورت گرفته است.
ماموران اداره اطلاعات تبریز بدون در دستداشتن حکم قاضی بهمنزل پدری محمدی مراجعه و وی را بازداشت کردند. ماموران پس از بازداشت این فعال آذربایجانی اقدام بهتفتیش منزل کرده و کلیه کتابها و سایر وسایل شخصی وی را با خود بردهاند.
بازیهای تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز بهمحلی برای طرح مطالبات ملی آذربایجانیها تبدیل شده است و تماشاگران آذربایجانی در جریان مسابقات این تیم آذربایجانی با دادن شعارهایی به زبان ترکی آذربایجانی این تیم را تشویق کرده و خواهان مدرسه بهزبان ترکی و سایر مطالبات ملی و انسانی آذربایجانیها در ایران میشوند.
بازداشت موقت طولانی مدت
حسین نصیری فعال مدنی آذربایجانی که ۱۳ فروردین ۸۹(۲ آوریل ۲۰۱۰) توسط ماموران امنیتی در اطراف پل میانگذر دریاچه ارومیه بازداشت شده بود بیش از دو ماه است که در سلولهای انفرادی اداره اطلاعات تبریز به سر میبرد. این فعال مدنی آذربایجانی در جریان همایش دفاع از دریاچه ارومیه در ۱۳ فروردین ۸۹(۲ آوریل ۲۰۱۰) توسط ماموران امنیتی بازداشت و به اداره اطلاعات اسکو و سپس اداره اطلاعات تبریز منتقل شده بود. خانواده نصیری میگویند که مقامات قضایی بهسوالات آنها در خصوص اتهام این فعال آذربایجانی پاسخ نمیدهند.
در جریان همایش دفاع از دریاچه ارومیه بیش از صد تن از شهروندان آذربایجانی که نسبت به سیاستهای حکومت ایران در بیتوجهی بهمشکل خشکشدن دریاچه ارومیه اعتراض داشتند بازداشت شدند. شهروندان آذربایجانی در این همایش با لیوان یا بطری آب بهداخل دریاچه میریختند و از این طریق اعتراض نمادین خود به سیاستهای دولت در این خصوص را بیان میکردند. اکثر بازداشتشدگان پس از چند روز بازداشت به قید وثیقه و ضمانت آزاد شدهاند.
رضا محرابی کلجاهی و حسین لطفی از شهروندان آذربایجانی در روستای کلجاه اسکو پس از نزدیک به پنجماه از زمان دستگیری در حالت بلاتکلیفی در زندان تبریز بهسر میبرند. این افراد که ۲۹ دی ۸۸(۱۹ ژانویه ۲۰۱۰) پس از نوشتن شعار یاشاسین آذربایجان بر روی یکی از دیوارهای معابر اصلی این روستا توسط ماموران اداره اطلاعات اسکو در مغازه محل کارشان در این روستا بازداشت شدهاند. آخرین جلسه تفهیم اتهام این افراد روز یکشنبه ۹ خرداد ٨۹(۳۰ می ۲۰۱۰)در بازپرسی دادسرای اسکو بهاتمام رسیده و پرونده این افراد جهت محاکمه به دادگاه انقلاب تبریز فرستاده شده است.
صدور و اجرای حکم زندان
شعبه ۱۰۲ دادگاه جزایی کلیبر روز شنبه ۱ خرداد ۸۹(۲۲ می ۲۰۱۰) آیت محمدجعفری فعال مدنی آذربایجانی را به دادگاه احضار و طی جلسهای بدون حضور وکیل این فعال آذربایجانی را محاکمه و به ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم کرد. قاضی پس از صدور این حکم بلافاصله و بدون دادن مهلت اعتراض، دستور بازداشت محمدجعفری را صادر و وی را روانه زندان اهر نموده است.
این فعال مدنی ۱۲ تیر ۸۳(۲ ژوئیه ۲۰۰۴) بههنگام شرکت در مراسم جشن سالگرد تولد بابک(قهرمان ملی آذربایجانیها) درقلعه بابک (قلعه بذ) شهر کلیبر بازداشت و پس از تحمل ۱۰ روز بازداشت موقت به قید وثیقه از زندان آزاد شده بود. اتهام محمدجعفری اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در مراسم جشن سالگرد تولد بابک عنوان شده است.
صدور حکم حبس و انتقال بلافاصله محمد جعفری به زندان کلیبر در حالی صورت میگیرد که طبق قوانین و آییننامههای دستگاه قضایی ایران حکم صادره برای متهمان تا بیست روز پس از تاریخ ابلاغ کتبی قطعی نیست و متهم حق دارد طی مهلت بیست روزه پس از صدور حکم به حکم صادره اعتراض نماید.
قلعه بابک در نزدیکی شهر کلیبر در شمال غرب ایران قرار دارد و مقر بابک سردار بزرگ آذربایجان بوده است. آذربایجانیها هرساله در سالروز تولد بابک خرمدین (قهرمان ملی آذربایجان) در قلعه بذ (قلعه بابک) گردهم میآیند و با اجرای مراسمات فرهنگی یاد و خاطره قهرمان خود را پاس میدارند. در سالهای اخیر برگزاری مراسمات فرهنگی آذربایجانی با ممانعت شدید مسوولین امنیتی و انتظامی روبهرو شده است و آذربایجانیها از حق بزرگداشت قهرمانان ملی و برگزاری مراسمات فرهنگی محرومند. حکومت یک هفته پیش از برگزاری این مراسم تمامی راههای دسترسی بهاین مکان تاریخی را مسدود میکند در اطراف این قلعه تاریخی اقدام به برگزاری مانورهای نظامی مینماید.
اعمال فشار به یونس آقایان زندانی اهل حق در زندان ارومیه
یونس آقایان شهروند آذربایجانی و از پیروان اهل حق(گوران) در زندان ارومیه کماکان مورد آزار و اذیت مسوولان زندان قرار دارد. وی از روز سهشنبه ۱۴ اردیبهشت ٨۹(۴ می ۲۰۱۰) تا ۱ خرداد ۸۹(۲۲ می ۲۰۱۰) در اعتراض به توهینهای عقیدتی و آزار و اذیت مسوولین زندان برای چندمین بار دست بهاعتصاب غذا زده بود.
اعتصاب این زندانی اهل حق پس از آن صورت گرفته بود که مدیر داخله زندان ارومیه در مقابل چشمان سایر زندانیان به اعتقادات دینی اهل حق توهین کرده بود. بهدنبال اعتراض آقایان بهاین رفتار مدیر داخله زندان، ماموران زندان وی را مورد ضربوشتم قرار داده و او را از بند ۱۲ زندان که مخصوص نگهداری زندانیان سیاسی است بهمحل نگهداری معتادان و قاتلان در بند ۱ زندان ارومیه منتقل کرده بودند.این زندانی اهل حق پس از پایان اعتصاب غذا بهبند ۱۲ زندان ارومیه بازگردانده شده است.
قانون اساسی ایران در اصول ۱۲ و ۱۳ خود به حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی اشاره کرده است اما در هیچکدام از این دو اصل حقوق اقلیتهای اهل حق، بهایی، صبی در ایران بهرسمیت شناخته نشده است. حکومت ایران مانع از برگزاری آزادنه مراسمات مذهبی این فرق شده و آنها را دستگیر و مورد آزار و اذیت قرار داده و از حقوق انسانیشان محروم میکند.
ممنوعیت پخش برنامههای کودکان و نوجوانان و جوانان بهزبان ترکی آذربایجانی در صدا و سیما
رادیو و تلویزیونهای استانی صدا و سیمای ایران در سالهای گذشته با هدف گسترش فرهنگ بومی در کشور چند فرهنگی ایران تاسیس شده است اما عملکرد این شبکهها تا کنون بهگونهای بوده است که باعث آسیمیلاسیون جوامع اتنیکهای غیر فارس در ایران شود و زبان ترکی بهکار رفته در تولید برنامه های صدا و سیمای استانی در استانهای ترک با زبان معیار ترکی آذربایجانی مطابقت ندارد.
صداو سیمای ایران پخش برنامههای ویژه کودکان، نوجوان و جوانان بهزبان ترکی آذربایجانی در شبکههای استانی استانهای ترکنشین را ممنوع و پخش برنامه به این زبان را محدود کرده است.
رزمجو رییس صدا و سیمای استان زنجان در مصاحبه مطبوعاتی ضمن بیان این موضوع گفته است: «برای پخش برنامههای ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان به زبان ترکی در رادیو تلویزیون استانی زنجان، سازمان صدای و سیمای ایران بهما مجوز نمیدهد و بر اساس دستور صدا و سیمای مرکز ما نمی توانیم بیش از پنجاه درصد برنامههایمان را بهزبان ترکی پخش کنیم.»
ممنوعیت پخش کارتون و برنامههای کودک و نوجوان به زبان ترکی در حالی صورت میگیرد که اصل پانزده قانون اساسی ایران استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس را آزاد دانسته است و انحصار پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی در ایران در انحصار دولت ایران است. دولت ایران مانع از تاسیس کانال تلویزیونی خصوصی بهزبان ترکی آذربایجانی در ایران میشود.
فشار بر تشکلهای دانشجویی دانشجویان آذربایجانی
ماموران امنیتی روز جمعه ۳۱ اردیبهشت ۸۹(۲۱ می ۲۰۱۰) ده تن از دانشجویان آذربایجانی دانشگاه آزاد تبریز و اعضای تشکل دانشجویی لغو مجوز شده «آرمان» این دانشگاه را در پارک شمس تبریزی شهر تبریز مورد بازرسی بدنی قرار داده و پس از تهیه صورت جلسه و عکسبرداری از این افراد مسعود حسین زاده و هادی اکبری را بازداشت کردند. بازداشتشدگان پس از چند ساعت بازجویی در اداره حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی تبریز آزاد شدند اما روز دوشنبه ۳ خرداد ۸۹(۲۴ می ۲۰۱۰) جهت بازجویی به اداره اطلاعات تبریز احضار شدند.
از سوی دیگر قادر نوروزی دبیر تشکل آرمان و دانشجوی دانشگاه آزاد تبریز از سوی شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز جهت رسیدگی به اتهامات وارده، ۲ مرداد ۸۹(۲۴ ژوئیه ۲۰۱۰) به دادگاه احضار شده است.
اتهام نوروزی تبلیغ علیه نظام و گرایش به فرقه دموکرات آذربایجان است و استنادات قاضی برای طرح این اتهام چاپ ویژه نامهای با موضوع زنان توسط تشکل آرمان و بهمناسبت برگزاری همایش «نقش زنان در جنبشهای اجتماعی آذربایجان» در روز جهانی زن عنوان شده است.
احضار نوروزی به دادگاه پس از آن صورت میگیرد که ماموران امنیتی ایران اسفند ۸۸ (فوریه ۲۰۱۰)ویژه نامه منتسب به تشکل دانشجویی آرمان را در یکی از چاپخانههای شهر مرند توقیف کردند. ماموران پس از توقیف این نشریه دانشجویی فاطمه نصیرپور از اعضای تشکل آرمان را بازداشت کرده و قادر نوروزی دبیر این تشکل را بهحفاظت اطلاعات نیروی انتظامی احضار و مورد بازجویی قرار داده بودند. این فعال دانشجویی ۷ اردیبهشت ۸۹(۲۷ آوریل ۲۰۱۰) بهشعبه چهارم بازپرسی دادسرای تبریز احضار و به قید وثیقه ده میلیون تومانی آزاد شده بود.
تعلیق از تحصیل
مهدی حمیدی شفیق دانشجوی جامعهشناسی و فعال دانشجویی آذربایجانی در دانشگاه تبریز روز یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۸۹(۲ می ۲۰۱۰) طی حکمی از سوی کمیته انضباطی این دانشگاه به یک ترم تعلیق و محرومیت دایمی از تسهیلات دانشگاهی محکوم شده است.
اتهام حمیدی پخش اعلامیه دانشجویان آذربایجانی بهمناسبت روز جهانی زبان مادری و اخلال در برنامه های دانشگاه از طریق درخواست سوال شفاهی در جریان مراسم ۱۶ آذر ۸۸(۷ دسامبر ۲۰۰۹) که توسط بسیج دانشجویی دانشگاه تبریز برگزار میشد عنوان شده است.
ستاره دار کردن دانشجویان
بهدنبال صدور کارنامه آزمون فوق لیسانس دانشگاههای دولتی در ایران هاجر کبیری از فعالین آذربایجانی حقوق زنان و سیما دیدار و مجید ماکوییزاد از فعالین مدنی آذربایجانی از ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و ورود به دانشگاه محروم شد. این فعالین دانشجویی هنگامی که برای مشاهده نتایج آزمون بهسایت سازمان سنجش مراجعه کردهاند امکان دسترسی بهکارنامه را پیدا نکردهاند و از آنها خواسته شده است تا برای رفع نقص به سازمان سنجش آموزش کشور مراجعه نمایند.
سیما دیدار مدیر مسوول سابق نشریه دانشجویی یاشماق دانشگاه تهران و هاجر کبیری مدیرمسوول سابق نشریه دانشجویی تلنگر دانشگاه تبریز و فارغالتحصیل رشته پژوهشگری اجتماعی این دانشگاه و مجید ماکوییزاد فارغالتحصیل رشته کشتیسازی دانشگاه مالکاشتر اصفهان میباشند.
بیتوجهی مسوولان دولتی به محیط زیست
حکومت ایران با بیتوجهی بهمسایل زیستمحیطی و صدور مجوز احداث کارخانههای آلاینده محیط زیست و عدم نظارت بر آنها در آذربایجان محیط زیست منطقه آذربایجان را از بین میبرد.
بهدنبال بارندگیهای بهاری در شهرهای مراغه و بناب حوضچههای خاکی پسابهای صنعتی شرکت تولید کربنات سدیم کاوه سودای مراغه که پر از مواد سمی بود شکسته شد و پسابهای سمی این کارخانه بهحالت سیل زمینهای روستایی و خانه روستاییان اطراف را در نوردید.
سیل مواد شیمیایی وارد خانههای مردم شده و عده زیادی از روستاییان اطراف بهویژه اهالی روستای ینگیکند خوشهمهر بهمواد سمی آغشته شدهاند.
این در حالی است که در سالهای گذشته چندین تن از کارگران شرکت کاوه سودا بر اثر تماس با پسابهای صنعتی جان خود را از دست داده بودند.
بهگفته کارشناسان امکان رویش هرگونه گیاه در خاک منطقه از بین رفته و تا پانزده سال آینده هیچگونه گیاهی در منطقه رشد نخواهد کرد. همچنین آبهای زیرزمینی منطقه بهشدت آلوده شده و اهالی منطقه آب سالم برای آشامیدن ندارند.
بروز این فاجعه زیست محیطی در حالی است که ساکنان شهرها و روستاهای شهرهای بناب و مراغه در سالهای گذشته بارها بهعدم بهکارگیری دستگاههای تصفیه پساب صنعتی برای این کارخانه اعتراض کرده بودند، اما مسوولین حکومت ایران با حمایت از صاحبان این کارخانه که از اعضای سابق سپاه پاسداران هستند مانع از تعطیلی کارخانه و پرداخت غرامت از سوی صاحبان کارخانه شده بودند.
جناب مستطاب آ شیخ عطالهخان مهاجرانی بندهنوازی نموده به ما رعایای عامی لطف بسیار کرده، با شیرینزبانی بسیار که مخصوص متفکران اصلاحاتچی است، تنویر نموده اهل دهات را. طوطیان شکر شکن شوند زین قند پارسی که آشیخ عبدالکریم و آسید عطا بر زبان آرند. نطق فرمودند امام پیری سادهدل بود، از روی سادگی آشیخ قصاب خلخالی را به قاضیالقضاتی گمارد تا زبانم لال، احدی بی خدا در ولایت اسلامی لب به سخن نگشاید، البته که در قضیه اعدام نفوس به دستور امام، کسی نقشی نداشته و دستی بوده که نامه را نوشته و چه بسا که آستین دست امر به هلاک نموده و دامان حضرات از شائبه قتل و تجاوز پاکتر از دامان مریم مجدلیه است.
گیریم دامان هم که پاک نبوده باشد دم عیسی داشتند امام امت، خون همه محارب و لیبرال و زندیق را حلال نمودند. حالا آقایان از سر شکسته نفسی رجز نمیخوانند که منم خورنده خون ضد انقلاب، لطف بسیار میکنند اما رعیت بیچشم و رو نمک نشناسی میکند که هیچ نمک ارث پدری حضرات را در ولایت خورده و نمکدان می شکند. ای تف به این روزگار.
عیال ما در کنجی نشسته مثل کنیز حاج باقر غر میزند که مرد تو نه جنم داری، نه نای ماچ کردن داری. حالا چرا میخواهی موی دماغ مرد مردان اصلاحات شوی؟ هر چه به عقل ناقص خودم رجوع میکنم میبینم عیال هم حق دارد نه من خانه در پاسداران دارم، نه وکیل ملت بودم نه نشان لیاقت از دست اکبر شاه گرفتهام و نه ویلای لواسان. پس چرا باید پایم را از گلیم خودم درازتر کنم؟
اصلا رعایا همه واقفند که دوره تفتیش عقاید گذشته و باید به عقاید اشخاص محترم چون حضرت مستطاب مهاجرانی کمال احترام را گذاشت و زمانیکه جناب مستطاب آشیخ عطاله مهاجرانی میگویند:
«بالاخره از آغاز پیروزی انقلاب تا به امروز، افرادی با انقلاب مخالف بودند، با نظام جمهوری اسلامی مخالف بودند، با مرحوم امام خمینی مخالف بودند، با نهاد روحانیت مخالف بودند، عیبی هم ندارد سیسال مخالفت کردند، میتوانند در واقع بهاین مخالفت ادامه بدهند، ولی این مجموعه نمیتوانند مدعی جنبش سبز باشند.»
لابد صلاح کار را میدانند، هر چه باشد چهار تا پیراهن از من یک لا قبا بیشتر پاره کردهاند. اما زبانم لال، زبانم لال، هفت قرآن در میان، مگر حضرت مهاجرانی دبیر شورای نگهبان جنبش سبز هستند؟ عیال میگوید: «نشخوار آدمیزاد حرف است، شکر خورده، خامی کرده شما این مرقومه را به دست ناشر نده که ما نباید هیچ گزگ و بهانهای به دست دشمنان بدهیم.»
با خودم فکر میکنم این عیال ما پر بیراه نمیگوید در زمان حضرات نه کهریزکی بود و نه شیشه نوشابهایی که در ما تحت رعیت فرو کنند.
فقط یک کبرا نامی بود گویا زنا کرده بود، البته کسی هم ندیده بود، اما بههر روی قاضی شرع تشخیص داده بود، دادند تا در وسط میدان شهر چالش کنند و سنگش بزنند، یک احمد نامی هم بود محصل با ریش و موی بلند زباندرازی کرده بود در دانشگاه گرفتند تا جاییکه میخورد کتکش زدند تا شاید ادب شود، نشد بعد بردنش روی میز گفتند اعدامت میکنیم تا شاید این بار ادب بشود، نشد، بعد اینبار سرش را توی خلا فرنگی کردند. البته که این حرفها همه نامربوط است و آشیخ عطاله همان زمان جشنواره فیلم برگزار میکرد.
تازه نویسندهای متشخص بهنام پائولو کوئیلو را از فرنگ آورده بود و عوام کرور کرور میرفتند تماشا که در ولایت ما اصلن هیچ اهل دانش تا پیش از وزارت آ شیخ عطا نیامده بود.
القصه حالا که ملوک خانم دستم را در حنا گذاشتند باید اعتراف کنم که یقین دارم آشیخ عطالهخان مهاجرانی یک قران هم پول دریافت نکردهاند تا این صحبت را بکنند و همه صحبت از سر غیرت است، ترس که ندارد از کسی، بسیار صحیح فرمودند این مخالفان انقلاب در جنبش سبز نیستند. حالا بروند پارچه سبز بخرند، در برابر سفارت خانهها جیغ و داد کنند. سند ششدانگ این جنبش در دست آقایان است، اصلن کل این ولایت قابل حضرات را ندارد. نشنیدهاید که شاعر میگوید بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را؟ آ شیخ عطا هم بیمنت مشاطه و سرخاب دلبری میکند از همه خلق.
اما ملوک خانم میگوید مردم که مغز خر نخوردهاند بروند در خیابان شعار بدهند رای من کجاست؟ در آخر حصرت بهدل بمانند در خیابان پهلوی یک شب جمعه به همراه دلبرکان دست در درست نتوانند راه بروند؟ آخر این انصاف است؟ اصلن این همسایه سبیل از بنا گوش در رفته ما از فردای روز انتخابات میگفت میروم تظاهرات تا عرق خوری را آزاد کنم. حالا من ماندهام چطور این عیال را خرفهم کنم که فلانی جنبش دمکراتیک همان است که آ شیخ عطا فهمیده نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد. همین اطاعت از ولی فقیه و شورای نگهبان و اینها. مگر جنبش دمکراتیک هدفش آزاد سازی این جلف بازیها و خدای نکرده مفسده است؟ نعوذ باله اگر آزادی اجتماعی میخواستیم که همان خدا بیامرز داده بود، تازه خیلی هم از حضرات خوش قیافهتر بود، زبان فرانسه را هم مثل بلبل تکلم میکرد.
القصه خدا رفتگان همه را بیامرزد، در قاقازان ما یک ملایی بود یزدی کاشف العلوم، فخرالفلاسفه برای خلقاله مسئله میگفت، قبل از او هم هیچ عهدی در معنای آزادی و تساهل و تسامح غور نکرده بود. همون شیر پاکخورده منبر میرفت و میگفت زنده باد مخالف من، عوام هم غریو بر میآوردند زنده باد مخالف من.
بعد میگفت نه آنگونه که شما میگویید آمدیم کسی مخالف مقام معظم رهبری بود، مخالف اسلام و مسلمین بود یا زبانم لال مخالف قانون اساسی بود. او که شامل این کلام فلسفی نمیشود. مخالف نظام محارب است حکمش را هم که شرع خدا داده. اما همین ملای یزدی جحد زیاد کرد تا دهاتی جماعت را با معنای آزادی و مردمسالاری دینی آشنا کند.
اما خداوند عالمیان به این ملت هیچ هوش و حواس نداده. یکروز میگویند مرگ بر دیکتاتور میگوییم اشکالی ندارد بعد میگویند خب دیکتاتور همان خمینی را می گوییم. باز مرحوم ملای یزدی و آ شیخ عطاله به تکاپو میافتند منبر میروند نه دیکتاتور فلان است و بهمان است و امام قلبی مهربان داشتند.
عیال می گوید ترک عادت موجب مرض است، دست از سر کچل حضرات بردار. می گویم عیال شاهنامه آخرش خوش است، این حضرات نتوانستند یکبار حقوق ملت را در برابر استبداد استیفا کنند. بقول ننه جونم «اگر به امید من منانی برو شوهر بکن بیوه نمانی.»
ما هم اگر به امید آشیخ عطاله خان مهاجرانی بودیم که فاتحه ما خوانده شده بود.
براساس گزارشهای رسیده عصر روز پنجشنبه بر اثر سه انفجار انتحاری دست کم ۴۲ کشته و ۱۸۰ زخمی در آرامگاهی واقع در شرق پاکستان برجای ماند.
به گزارش پلیس این انفجار که بعد از ظهر روز پنجشنبه توسط دست کم سه انتحارکننده در آرامگاه صوفی در مرکز شهر لاهور رخ داده ۴۲ کشته و ۱۸۰ زخمی برجای گذاشته است.
به گفته مقامات محلی تحقیق همچنان بر روی انتحارکننده انفجار سوم ادامه دارد .در این تحقیق آمده است یکی از انفجارها نزدیک به درب ورودی و دو انفجار دیگر نزدیک به طبقه همکف این آرامگاه رخ داده است.
گفتنی است این آرامگاه که متعلق به «صوفی سیدعلی هجواریره» است یکی از پر رفت و آمدترین آرامگاههای پاکستان است.
در یک پژوهش جدید معلوم شد خون منجمد میتواند یک منبع جدید سلولهای بنیادی باشد.
به گزارش سرویس علمی ایسنا، محققان میگویند خون منجمد حاصل از نمونههای خونی ذخیره شده برای تولید سلولهایی شبیه به سلولهای بنیادی قابل استفاده است و بهاین ترتیب منبعی آسانتر و بالقوه برای دستیابی بهاین سلولهای ارزشمند کشف شده است.
این محققان از سلولهای خونی برای تولید سلولهای بنیادی از نوع «iPS» استفاده کردند که سلولهای ساخته شده در شرایط آزمایشگاهی هستند و بسیار شبیه به سلولهای بنیادی جنینی انسان هستند اما از بافتهای معمولی گرفته میشوند.
محققان با انتشار دستآورد جدید خود در مجله «سل استم سل» خاطر نشان کردند این سلولهای iPS در گذشته از پوست گرفته میشدند اما تهیه و ذخیره خون از افراد به مراتب راحتتر از تهیه نمونههای پوست است.
به گزارش رویترز، این پژوهش حاصل تلاش محققان انستیتو بیوپزشکی وایتهد در ماساچوست است.
عصر پنجشنبه با قرعه کشی ششمین دوره رقابتهای فوتبال غرب آسیا ایران با عمان و بحرین همگروه شد.
در گروه یک این رقابتها ایران با تیمهای بحرین و عمان همگروه شد و در گروه دو اردن با تیمهای سوریه و کویت دیدار میکنند و در گروه سه تیمهای عراق، یمن و فلسطین قرار گرفتند.
رقابتهاک فوتبال غرب آسیا از دوم مهرماه در امان آغاز خواهد شد و تیم ملی فوتبال ایران در نخستین دیدار خود با بحرین روبهرو میشود.
مسوول واحد مددکاری انجمن حمایت از کودکان ایران با بیان این که بیست و هفت میلیون کودک زیر هجده سال در ایران وجود دارد گفت: «آمار سازمان بهزیستی نشان میدهد ۱۴۴ هزار و ۵۶۵ مورد کودکآزاری در ۶ ماه اول سال ۸۸ به اورژانس اجتماعی گزارش شده است.»
«عصمت یاری» در ادامه اضافه کرد: «نتایج یک تحقیق میدانی در ایران نشان میدهد که بیش از پنجاه درصد والدین تنبیه بدنی کودکان را حق خود و یکی از راههای تربیت کودکان میدانند.»
این فعال حوزه کودکان طی گزارشی در ۶ ماه اول سال ۸۸ از ۲۰۰ مورد کودکآزاری به دفتر انجمن حمایت از حقوق کودکان اطلاع داده که از این تعداد ۲۰ درصد جسمی و ۳۲ درصد عاطفی بوده است.
به گفته وی، ۵۳ درصد آزارها توسط پدران و در کل ۹۰ درصد آزارها توسط پدر و مادرها و یا ناپدری و نامادری و در فضای خصوصی و منزل انجام میشود.
وزیر امورخارجه ایران در نامهای که روز سهشنبه (۹ تیر) بهدست مقامهای اروپایی رسیده است، به اعضای اتحادیه اروپا درباره تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران و پیامدهای جدی آن، هشدار داده است.
منوچهر متکی در نامه خود ضمن ابراز تاسف، اقدام اروپا در حمایت از قطعنامه ناعادلانه شورای امنیت در زمینه تحریم ایران، تاکید کرده است که اروپا با این اقدام عملن خود را از همکاری بالقوه استراتژیک با شریکی قدرتمند و با نفوذ در منطقه حساس خاورمیانه و خلیج فارس، محروم میکند.
وزیر خارجه ابراز امیدواری کرده است که اتحادیه اروپا تسلیم فشارهای آمریکا برای قرارگرفتن در این مسیر غلط که موجب بیآبرویی در مقابل ملل آزاد جهان است، نشود.
گفتنی است نامه وزیر خارجه ایران پس از آن ارسال شد که سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا در تاریخ ۲۷ خرداد در بروکسل بر سر همراهی با تحریم یکجانبه ایران به توافق رسیدند.
امام جمعه موقت تهران با اعلام اینکه دفاع از باطل حرام است از وکلا خواست که پروندهها را مطالعه و بررسی کنند تا از ناحق دفاع نکنند.
به گزارش فارس، آیتاله امامیکاشانی در خطبه اول نماز جمعه امروز تهران به مناسبت هفته قوهقضاییه به موضوع عدالت و قضاوت پرداخت و بر قضاوت بر مبنای عدالت تاکید کرد.
وی در ادامه افزود: «امروز بحمداله ریاست دستگاه قضا از هر جهت فردی شایسته و فقیه و عادل است و در دستگاه قضایی قضات شریف و کاردان فراوان وجود دارد. اما افرادی هم هستند که تحت تاثیر شرایط قرار گرفته و توصیه پذیرند و به عدالت حکم نمیکنند.»
وی همچنین به استقلال قضات در صدور احکام اشاره کرد و گفت: «قضات باید قدر مسند قضا را بداند و حقوق مردم را رعایت کنند.»
«فرهاد باغبانی» روزنامهنگار و از فعالان سیاسی ملی در خوزستان روز سهشنبه هشتم تیرماه برای چندمین بار به دادگاه انقلاب اهواز احضار شد.
بنا بهاطلاع گزارشگران هرانا، وی روزنامهنگار و از اعضای یک حزب سیاسی در استان خوزستان است که ابتدای اسفندماه سال گذشته همراه با سه تن دیگر در فرودگاه اهواز بازداشت شد.
همچنین پس از دستگیری ماموران امنیتی با مراجعه به منزل وی و شکستن درب خانه، تعدادی از کتابها، سیدیها و دوربین عکاسی و کامپیوتر وی که حاوی اطلاعات مهم کاری بود را همراه بردند و تاکنون نسبت به استرداد آنان خبر اعلام نشده است.
گفتنی است فرهاد باغبانی پس از یک هفته بازجویی و تفهیم اتهام با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی موقتن آزاد شد. در مراحل بعدی احضار و بازجویی که تاکنون نیز تداوم دارد، تشویش اذهان عمومی و اقدام امنیت ملی نیز به اتهامات وی افزوده شد.
در پی انتشار خبری مبنی بر ساخت سریالی در مورد زندگی مهدی باکری بدون اطلاع خانواده و بدون اینکه حتا فیلمنامه را برای تایید به خانواده وی بدهند، زهرا باکری، خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری در نامهای اعتراض خود را به عزتاله ضرغامی، رییس سازمان صدا و سیما اعلام کرد.
بر اساس این گزارش، پس از گذشت سه هفته از این نامه، صدا و سیما عکسالعملی نشان نداده و بههمین دلیل وی تصمیم به انتشار نامه گرفته است.
خانم باکری در این نامه با انتقاد از عدم اطلاعرسانی خانوادهاش توسط صدا و سیما درباره نوشتن فیلمنامه این مستند گفته است: «متاسفانه بخشی از مطالبی که تاکنون راجع به زندگی خانوادگی مهدی گفته یا مکتوب شده دور از واقعیت بوده و موجب تالم و اندوه روحی ما گشته است.»
خانم باکری در پایان به ضرغامی هشدار داده است که اگر چنانچه در این فیلم غیر واقعیات زندگی و شخصیت مهدی به تصویر کشیده شود اقدامات لازم از طریق مراجع قانونی مبذول خواهد شد.
صبح امروز جمعه گروهی از جنگجویان طالبان با یورش به سازمان بازسازی ایالتهای افغانستان در استان کندوز دست کم پنج نفر کشته شدند.
به نقل از سی ان ان، در حمله سحرگاه روز جمعه گروهی از طالبان به ایالت «کندوز» که منجر به درگیری و تیراندازی با پلیس این ایالت شده بود و بهمدت پنج ساعت طول کشید، پنج نفر از افراد سازمان بازسازی ایالتهای افعانستان کشته شد.
به گفته مقامات محلی درحال حاضر این درگیری به پایان رسیده و اجساد کشتهشدگان جمعآوری شده است. به گفته سخنگوی سفارت آمریکا در کابل یکی از پنج نفر ماموران حفاظت این سازمان که در این درگیری کشته شدهاند تبعه کشور آلمان و دو نفر دیگر از آنها تبعه کشور افغانستان، اما هنوز تبعیت دو نفر دیگر شناسایی نشده است.
به گزارش «محمدعمر» یکی از مقامات ایالت کندوز دست کم بیست زخمی در این یورش بهجای مانده است.
بنا به اظهارات محمدعمر یکی از افراد گروه طالبان با بستن بمب در یک عملیات انتحاری خود را در داخل این سازمان منفجر کرده است.
مسوولان زندان رجاییشهر کرج به درخواست وزارت اطلاعات، نگهداری «بهروز جاوید تهرانی» در سلول انفرادی را تا پایان ۱۸ تیرماه و بهمدت نامعلومی تمدید کردند.
بنا بهاطلاع گزارشگران هرانا، بهروز جاوید تهرانی زندانی سیاسی محبوس در بند یک زندان رجاییشهر کرج که از دهم خردادماه سالجاری به سلول انفرادی منتقل شده است در آستانه سالگرد وقایع کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۷۸ نگهداری این زندانی محکوم در پرونده کوی دانشگاه را در سلول انفرادی بهمدت نامعلومی تمدید کردند.
گفتنی است از دلایل این تمدید و نگهداری در سلول انفرادی، اطلاعاتی توسط وزارت اطلاعات ارایه نشده است.
وضعیت روحی و جسمی «حامد روحینژاد» زندانی محبوس در اندرزگاه ۸ زندان اوین بر اثر تشدید بیماری «ام اس» و عدم رسیدگی پزشکی تا کنون به شدت وخیم گزارش میشود.
بنا بهاطلاع گزارشگران هرانا، بهعلت حمله عصبی بیماری اماس، یکی از دستان آقای روحینژاد کاملن از کار افتاده و بینایی هر دو چشم ایشان نیز با مشکل جدی مواجه شده است. این زندانی سیاسی حتا از لحاظ شنوایی نیز دچار آسیب شده است.
حامد روحینژاد دانشجوی رشته فلسفه، از اردیبهشتماه سال ۸۸ تاکنون به اتهام عضویت در یکی از گروهای مخالف نظام در زندان نگهداری میشود و از حق داشتن یکروز مرخصی استعلاجی نیز محروم بوده است.
گفتنی است وی در دادگاههای بدوی حوادث پس از انتخابات محاکمه و بهاعدام محکوم شده بود که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۱۰ سال حبس و تبعید به زنجان تقلیل یافت.
دوم جولای برابر با سالروز مرگ «ارنست همینگوی» از نویسندگان برجسته آمریکایی و برنده جایزه «نوبل ادبیات» است. او که در ۲۱ جولای سال ۱۸۹۸ میلادی زاده شده بود در سال ۱۹۶۱ با تفنگ شکاریش به زندگی خود پایان داد، از مهمترین رمانهای او کتاب «پیرمرد و دریا» و «وداع با اسلحه» است.
«ارنست میلر همینگوی» در ۲۱ جولای سال ۱۸۹۸ میلادی در «ایالت ایلینویز» آمریکا متولد شد. پدرش یک پزشک و مادرش معلم پیانو و آواز بود. ارنست تابستانها را به همراه خانوادهاش در شمال میشیگان به سر میبرد و در همان جا بود که او متوجه علاقه شدید خود به ماهیگیری و ادبیات شد.
او پس از اتمام دوره دبیرستان، برای مدتی به عنوان گزارشگر گاهنامه «استار» مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول او داوطلب خدمت در ارتش شد اما ضعف بینایی او را از این کار بازداشت در عوض به عنوان راننده آمبولانس «صلیب سرخ» در نزدیکی جبهه ایتالیا به خدمت گرفته شد. اما او در آنجا مجروح و برای ماهها در بیمارستان بستری شد.
در بازگشتش به ایالت متحده مردم شهر و محلهاش از او مثل یک قهرمان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت و در سال ۱۹۲۱ با دختری به نام «هدلی ریچاردسن» آشنا و عاشق او شد.
آنها با هم ازدواج کردند برای شروع زندگی، پاریس را انتخاب کردند و در آنجا ارنست برای «تورنتو استار» مشغول به کار شد. آنها برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده میکردند و ارنست به کار داستاننویسی میپرداخت طی همین دوران یعنی بین سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید.
ارنست و هدلی در اکتبر ۱۹۲۳ صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را «جان» گذاشتند. این خانواده جوان به مکانهای زیادی از اروپا به ویژه اروپای مرکزی سفر میکردند و در زمستانها به اسکی میپرداختند.در تابستانها به اسپانیا سفر میکردند و در سال ۱۹۲۶ اولین رمان او بر پایه تجربههای بدست آمدهاش از اسپانیا با «نام خورشید هم طلوع میکند» به چاپ رسید.
انتشار رمان «خورشید همچنان طلوع میکند» که مرگ عشق را به تصویر می کشد، بسیاری را به خواندن رمان علاقهمند کرد و همینگوی را در سن ۲۷ سالگی به شهرت رساند. در همان سالها بود که نوشتن به سبک همینگوی رسم روز شد و نویسندگان و حتی دانشآموزان دبیرستانهای آمریکا به شیوه همینگوی شروع به نوشتن کردند.
«دنیا محل زیبایی است، و ارزش آن را دارد که بهخاطرش جنگید.»
مجموعه داستان «مردان بدون زنان»، برخی از بهترین داستانهای کوتاه همینگوی را دربر دارد. سال بعد، «وداع با اسلحه» انتشار یافت. این رمان که بر اساس تجربههای او در جبهه ایتالیا، به سال ۱۹۱۸ فراهم آمده، داستان رمانتیک و زیبایی درباره عشق و جنگ است. وداع با اسلحه مشهورترین رمان جنگ جهانی اول است و او دیگر هیچگاه نتوانست رمانی در حد آن بیافریند.
سبک ویژه او در نوشتن او را نویسندهای بیهمتا و بسیار تاثیرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین رشته داستانهای کوتاهش، به نام «در زمانه ما» منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان «عید متغیر» انتشار یافت، برداشتی شخصی و بینظیر از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دهه ۱۹۲۰ است.
در سال ۱۹۲۶ ارنست با «پائولین فیفر» ثروتمند دیدار کرد و این آشنایی ازدواج اول او را به جدایی کشاند او و پائولین در سال ۱۹۲۷ با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب دو پسر شدند او در همان دوران زندگیاش خانهای در «فلوریدا» خرید.
و اما در اواخر دهه ۱۹۳۰ همینگوی عاشق زنی روزنامهنگار و نویسنده به نام «مارتا» شد و در سال ۱۹۴۰ با او ازدواج کرد. در سال ۱۹۴۴ با زنی دیگر به نام «مری» ملاقات کرد و این بار دلباخته او شد، از مارتا در سال ۱۹۴۵ جدا شد و در ۱۹۴۶۱ با مری ازدواج کرد.
همینگوی بیشتر وقتش را تا انقلاب «فیدل کاسترو» در ۱۹۵۹ در کوبا گذراند. او از کاسترو حمایت کرد اما زمانی که زندگی خیلی سخت شد، به آمریکا نقل مکان کرد. هنگام سفر به امریکا در ۱۹۵۴، تصادف کرد و به بیمارستان برده شد. در همان سال شروع به نوشتن «درست در نگاه اول» کرد که آخرین کتاب کاملش بود.
در ۱۹۶۰ همنیگوی در کلینیک مایو برای درمان افسردگی بستری شد و در ۱۹۶۱ مرخص شد. در طول این دوران به مدت دو ماه تحت درمان با شوک الکتریکی قرار گرفت و اما در دوم جولای ۱۹۶۱ همینگوی با «شات گان» مورد علاقهاش در خانهاش خودکشی کرد.
چندین رمان همینگوی پس از مرگش منتشر شدند.
شاید بزرگترین تاثیر همینگوی در ادبیات، داستانهای کوتاه بینظیر او بود که عرصهی جدیدی را در ادبیات جهان به وجود آورد. اما در این میان دو رمان او یعنی «وداع با اسلحه» و «پیرمرد و دریا» شاهکارهایی فراموش نشدنیاند که در تاریخ ادبیات دیگر تکرار نمیشوند.
1961میلادی: «ارنست همینگوی» داستان نگار بلند آوازه آمریکایی با گلوله تفنگ شکاری در سن ۶۲ سالگی خودکشی کرد او در ظاهر از فرارسیدن پیری، روزهای سالخوردگی و از کارافتادگی که در آستانهاش قرار گرفته بود نگران بود که تحت تاثیر همین ترس، دست به خودکشی زد. همینگوی برنده جایزه «نوبل» در ادبیات بود و به خاطر داستان «پیر مرد و دریا» جایزه «پولیتزر» را به دست آورده بود.
۱۹۱۷ میلادی: در شورش نژادی در شهر «سن لویی» آمریکا ۴۸ تن کشته شدند. سیاهپوستانی که خواهان برابر شدن دستمزد کارگران سیاه و سفید بودند این شورش را آغاز کرده بودند.
۱۹۳۷ میلادی: سالروز در گذشت، بانو «امیلیا ارهارت» هوانورد آمریکایی، که در جریان پرواز دور دنیا بر فراز خط استوا، بر فراز اقیانوس آرام ناپدید شد. وی نخستین خلبان زن بود که عرض اقیانوس اطلس را با هواپیما پیموده بود و موفق به دریافت صلیب متمایز پرواز شد.
۱۵۶۶ میلادی: سالروز در گذشت «نستروداموس» ستاره خوان، طالع بین و پزشک فرانسوی که پیش گوییهایی برای جهان کرده است او اعتقاد دارد که سرنوشت مردم و آیندهی جهان را با دانش و خواندن حرکات ستارگان میتوان دریافت. پیشگوییهای او بیشتر به صورت رباعیهایی به نظم درآمده که هر رباعی او گویای رخدادیست که در آیندهی دور یا نزدیک روی خواهد داد.
۱۷۷۸ میلادی: سالروز مرگ «ژان ژاک روسو» فیلسوف عصر روشنگری اروپا که در سال ۱۷۱۲ به دنیا آمده بود، اندیشههای او در زمینههای سیاسی، ادبی و تربیتی، تاثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سالها در پاریس سپری کرد، به عنوان یکی از راهگشایان آرمانهای انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست.
۱۸۷۷ میلادی: زادروز «هرمان هسه» ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی، سوییسی است. او به عنوان پرخوانندهترین نویسنده اروپایی در قرن بیستم شناخته شده است و به خاطر قدرت استعداد نویسندگی و شکوفایی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشههای انسانمداری و سبک نگارش، به دریافت جایزه نوبل نایل شد و در سال ۱۹۶۲ در سوییس درگذشت.
در نگاه نخست، بیننده یک فضای کودکانهی مهیج را احساس میکند. نوجوانانی که شادمانه بادبادکهای خویش را هوا میکنند، اما سمت راست تصویر به یکباره همهی ادراکات بیننده را دگرگون میکند. سیمهای خارداری که با لطافت کودکی و بیریایی سادگی و از همه مهمتر با حس آزادی و رها شدگی در تضاد است. نکتهی ظریفی که در این عکس به شکلی واضح شگفتآور، تصادفی و البته نامحسوس، تاثیرِ ژرفی گذاشته است مثلثی است که از سه بادکنک ایجاد شده و در ابعادی کوچکتر مثلثی دیگر با همین زاویهها از خم شدگی سیمهای زمخت خاردار به وجود آمده است.
تم عکس و ضد نور بودن سوژهها به درک بیشتر مخاطب از پیام تصویر کمک شایانی نموده است. به باور من ضد نور بودن موجب میشود تا بیننده توجهاش از چهره به حالت یا به بیانی دیگر از فاعل به فعل تغییر یابد.
میتوانیم بادبادکها را سمبلی از رویاهای این نسل به حساب آوریم که آن ها را در ورای محدودیتهای ساخته شده به پرواز در آوردهاند، نسلی که میرود تا ساختارهای دست ساختهی محدود کننده را در هم ریزد.
نزدیک به چندی است که از وضعیت «صبا واصفی» بیخبر هستیم. واصفی چندی پیش پس از آنکه برای سرکشی به خانوادهی یکی از کسانی که مورد تهاجم قرار گرفته بودند به شهریار رفته بود، توسط یک موتور سیکلت مضروب شد.
از آن پس خبرهای مختلفی در مورد او منتشر شد. همچنین اشاره میشد که این فعال مدنی از کشور خارج شده است.
در گفتوگوی امشب اردوان روزبه در مصاحبهای با صبا واصفی پس از خروجش از کشور به اتفاقات پیرامون او در دو ماه اخیر میپردازد.
سوسن تبیانیان شهروند بهایی ساکن سمنان پس از احضار بهدایره اجرای احکام دادگاه انقلاب در محل بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
بنا بهاطلاع گزارشگران هرانا، «سوسن تبیانیان» شهروند بهایی ساکن سمنان که توسط دادگاه بدوی و تجدید نظر استان سمنان بهاتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در تشکیلات بهایی بهیک سال و نیم حبس تعزیری در تهران محکوم شده بود روز چهارشنبه ۹ تیرماه بهدایره اجرای احکام دادگاه انقلاب سمنان احضار و در محل بازداشت و بهزندان اوین منتقل شد.
شایان ذکر است دو شهروند بهایی اهل سمنان در حال حاضر بهنامهای صهبا رضوانی و منیژه منزویان در حال سپریکردن دوران محکومیت خود در زندان اوین هستند.
محمود احمدینژاد گفت تصویب قطعنامه جدید علیه ایران، بیاخلاقی بوده و برای همین مذاکرات را چند ماه عقب میاندازد تا آمریکا ادب شود. اپیدمی تهدید و حرف زدن از موضع قدرت، از سیاست ایران به اقتصاد آن نیز سرایت کرده، به طوری که بانکها برای وصول معوقات خود با سازمانهایی قرارداد بستهاند تا به پول خود برسند. این سازمانها به «عبداله شرخرها» معروف هستند. آنها به بدهکاران بانک تلفن میکنند و ضمن تهدید، هشدار میدهند که یا به زندان میافتند یا با جریمههای سنگین مواجه میشوند. اینها برای وصول مطالبات، بین دو تا پنج درصد پول میگیرند. برنامه امشب را گوش دهید.
«فریدون فروغی» چهارمین، کوچکترین و تنها فرزند پسر خانوادهی فروغی، در نهم بهمن ماه سال ۱۳۲۹ در تهران به دنیا آمد. فریدون سه خواهر دیگر به نامهای «پروانه»، «عفت»، و «فروغ» داشت که هر سه آنها هم اکنون در قید حیات هستند.
پدر او «فتحاله فروغی» که از مالکان بزرگ روستای نراق به شمار میرفت، کارمند ادارهی دخانیات بود؛ گفته میشود که وی در تنهایی خود به سرودن شعر و نواختن تار میپرداخته.
فریدون فروغی در شش سالگی تحصیل را آغاز کرد و یازده سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۷ با کسب مدرک دیپلم علوم طبیعی، ادامهی تحصیل را رها کرد.
زمانی که وی شانزده ساله بود، موسیقی را به طور جدی شروع میکند و با همراه ساختن گروهی نوازنده با خود، به اجرای ترانهها و آهنگهای روز غرب میپردازد، تا این که در سن ۱۸ سالگی به دنبال عشق و دلدادگی و از دست دادن معشوق، مدتی دست از موسیقی میکشد.
بعد از یک سال کناره گیری از موسیقی، سرانجام در سال ۱۳۴۸ صاحب کاباره «کازبا» در شیراز از فریدون و همراهانش دعوت به فعالیت میکند و فریدون برای تسکین قلب مجروح خود قبول این دعوت میکند و به شیراز میرود و در همان جا به همراه گروهش میماند.
سال ۱۳۵۰، «خسرو هریتاش»، کارگردان فیلم«آدمک» که در تلاش برای پیدا کردن خوانندهای تازه نفس برای فیلم خود بود، از طریق دوستی با فریدون و صدای او آشنا میشود. یک بار زمزمهی ترانه توسط فریدون کافی بود تا هریتاش دریابد شخص مورد نظرش را یافته و در ادامه ترانههای «آدمک» و «پروانهی من» توسط فروغی اجرا میشود؛ و چندی بعد این ترانهها در صفحه فروشیهای معروفی چون «آل کوردوبس»، «دیسکو»، «بتهوون»، و «پارس» عرضه میشود و بر سر زبانها میافتد.
سال ۱۳۵۱ طی قراردادی که بین فروغی و «فرشید رمزی» بسته میشود، آثاری چون «زندون دل» و «غم تنهایی» با صدای فریدون فروغی عرضه میشود که این آثار فروغی را تبدیل به هنرمندی صاحب سبک میکند. در همین سالها او از طریق یکی از دوستانش با «گلی فتورهچی» آشنا میشود و این آشنایی سبب ازدواج آنها میشود.
سال بعد تیتراژ فیلم «تنگنا» ساختهی «امیر نادری»، ملودی شورانگیز و تکاندهندهی «اسفندیار منفردزاده»، و صدای پرقدرت و حنجرهی قوی فریدون فروغی را به همراه داشت؛ هم چنین در همان سال همکاری منفردزاده، «شهیار قنبری» و فروغی سبب خلق یکی از شاخصترین آثار به نام «نماز» -و یا «نیاز» به روایت سانسور- میشود.
سال ۱۳۵۳ فروغی به دلیل عدم تفاهم از همسرش جدا میشود و در همین سال ترانهی «همیشه غایب» را با شعری از شهیار قنبری و تنظیم «واروژان» اجرا میشود.
تا سال ۱۳۵۷ و به دنبال وخیم شدن اوضاع سیاسی ایران، فروغی سه-چهار آلبوم منتشر میکند، و در نهایت ترانهی «روسپی» او که در همان سال اجرا میکند هیچ وقت مجوز پخش نمیگیرد.
پس از انقلاب اسلامی فروغی نیز جزو آن دسته از هنرمندانی بود که در ایران ماند و به اجرای کنسرت پرداخت که ترانههای آن در آلبوم «فریدون فروغی در آغازی نو» ثبت شد.
سال ۱۳۵۹ بعد از انتشار آلبوم «فریدون فروغی و آغازی نو» ، ترانهی «یار دبستانی» توسط فروغی برای فیلم «از فریاد تا ترور» به کارگردانی «منصور تهرانی» اجرا شد، و این مصاد ف که با زمانی بود که بدون هیچ دلیلی فروغی ممنوع الصدا شد، و صدای او از تیتراژ پایانی فیلم حذف، و صدای «جمشید جم» در این فیلم جایگزین صدای وی شد.
ترانهی «کوچهی شهر دلم» محصول همان دورانیست که فروغی را از فعالیت محروم کرده بودند.
فعالیت فروغی به طور رسمی در سالهای ۶۰ و ۶۱ به طور رسمی ممنوع میشود؛ با این همه وی هیچ گاه پیشنهادات تهیهکنندهگان آن سوی آبها را نپذیرفت، تا این که در ۱۳۷۳ به دنبال ازدواج با «سوسن معادلیان» دوباره فعالیت خود را در زمینهی سرایدن شعر و ساخت آهنگ و تدریس موسیقی از نو آغاز میکند؛ تا آنجا که در اسفند سال ۱۳۷۷ کنسرتی در تالار حافظ کیش برگزار میکند.
فریدون فروغی در زمینهی موسیقی هنرمندی کامل بود؛ او علاوه بر خوانندگی، در نواختن پیانو، ارگ، و گیتار مهارت خاصی داشت؛ ضمن آنکه وی موسیقی را بدون داشتن استاد و معلم فراگرفت و با توجه به کارهای «راک»، به خصوص «ری چارلز» به تمرین و یادگیری میپرداخت.
سرانجام، در ۱۳ مهرماه سال ۱۳۸۰ فریدون فروغی، همیشهی صدای یک نسل، خوانندهی صاحب نام پاپ ایران، پس از سالها سکوت، در انزوایی تلخ، در منزلش، واقع در تهرانپارس تهران درگذشت و او را در روستای قرقرک اشتهارد کرج به خاک سپردند.
طی سالهای اخیر همواره شایعهی انتشار مجاز آثار فروغی به گوش میرسد، اما هنوز هیچ آلبومی با صدای او منتشر نشده است.
شاید یکی از مهمترین خبرهایی که بعد از فوت فروغی به گوش رسید، پیدا شدن چند آهنگ قدیمی از فروغی بود که سالها در قفسه آرشیو آهنگسازان خاک خورده و ناشنیده مانده بود.
«آرش قاسمی»، وکیل خانوادهی فروغی مصر بود که این آهنگها در کنار سایر آثار فروغی عرضه و منتشر شود، آن هم در داخل ایران؛ و دلیل آن را این گونه بیان کرد که: « فریدون فروغی هیچوقت وطنش را ترک نکرد و همیشه میگفت کارهای من برای مردم این خاک است. ما هم نمیخواهیم خلاف میل او عمل کنیم و آنقدر صبر میکنیم تا مجوز انتشار این آهنگها صادر شود.»
هر چند این آهنگها در سایتهای اینترنتی به صورت غیر مجاز منتشر شدهاند و دیگر نمیتوان امیدی به پخش درست آنها داشت. بخشی از این آهنگها عبارتند از: «طناب غم»، «غم روی غم»، «ماهی خسته»، «My Love is in the Hot Town» ،و «I Live with Your Dream».
وصیتنامه فریدون فروغی؛ بگویید بر گورم بنویسند:
زندگی را دوست داشت، ولی آن را نشناخت.
مهربان بود، ولی مهر نورزید.
طبیعت را دوست داشت، ولی از آن لذت نبرد.
در آبگیر قلبش جنبوجوشی بود، ولی کسی بدان راه نیافت.
در زندگی احساس تنهایی میکرد، ولی هرگز دل به کسی نداد.
و خلاصه بنویسید:
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت، نه زندگی را برای زنده بودن …
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر