دادگاه جاوید حاج همتی، فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر امروز چهارشنبه، نهم تیرماه در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد.
بنا به گزارشهای رسیده به جرس، این دادگاه در حالی برگزار شد که پیش از این احضاریهای به دست این فعال دانشجویی نرسیده و تنها با تماس تلفنی از او خواسته شده بود که برای تکمیل پرونده به دادگاه انقلاب مراجعه کند و در این جلسه او به تنهایی و بدون حضور وکیل به دفاع از خود پرداخت.
جاوید حاج همتی در 16 آذر سال گذشته در پی احضار به دفتر پیگیری وزارت اطاعات بازداشت شد و 70 روز را در بندهای 240، 209و 350 زندان اوین گذراند.
هیات منصفه مطبوعات، مدیرمسئول نشریه "روزان" را به اتفاق آرا مجرم تشخیص داد.
به گزارش ایسنا، جلسه رسیدگی به اتهام مدیر مسئول نشریه روزان، ششم تیر ماه در شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران با حضور هیات منصفه مطبوعات برگزار شد و هیات منصفه مطبوعات بعد از استماع کیفرخواست مدعی العموم و دفاعیات مدیر مسئول، وارد شور شد و مدیر مسئول نشریه روزان را با اکثریت آرا مجرم تشخیص داد و مستحق تخفیف در مجازات دانست.
همچنین، شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران، پس از اعلام گذشت شاکی پرونده، برای مدیر مسئول روزنامه دنیای اقتصاد قرار موقوفی تعقیب صادر کرد.
سایت رسمی حزب اعتمادملی بخشی از سخنان مرحوم سید احمد خمینی در سال 1369 در مرقد امام راحل را منتشر کرد.
در این بخش از سخنان فرزند امام خمینی(ره) آمده است:«همین برادر عزیزمان،همین رئیس مجلسمان، همین یار انقلابی امام(ره) کتکی را که از آخوندهای متحجر و مقدس نماهای مخالف امام و انقلاب در مسجد اعظم و در مساجد دیگر خوردند؛ امروز هم اگر دیر بجنبیم کروبیهای دیگر که تعدادشان هم زیاد نیست در حوزه از همین دسته کتک می خورند.»
سازمان قضایی نیروهای مسلح در اطلاعیهای نتایج رسیدگی به پروندههای متهمان بازداشتگاه كهریزك و كوی دانشگاه را اعلام كرد.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، در این اطلاعیه در مورد پرونده بازداشتگاه كهریزك آمده است كه به دنبال صدور كیفرخواست علیه 12 نفر از متهمان پرونده بازداشتگاه كهریزك توسط دادسرای نظامی تهران كه در اطلاعیه قبلی اعلام شد، پرونده به دادگاه نظامی یك تهران ارجاع شد و رسیدگی به اتهامات متهمان با رعایت مقررات قانونی در جلسات متعدد دادگاه با حضور شكات، متهمان و وكلای آنان صورت پذیرفت.
در این جلسات اولیاء دم، جمعی از شكات و وكلای آنان به تفصیل شكایات خود را مطرح كردند و متهمان پرونده و وكلای آنان نیز به طرح دفاعیات خود پرداختند.
پس از پایان رسیدگی، دادگاه بر اساس تحقیقات انجام شده، نظریات پزشكی قانونی و سایر مستندات موجود در پرونده، دو نفر از متهمان را به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی منتهی به قتل مرحومان «امیرجوادی فر»، «محسن روح الامینی» و «محمدكامرانی» علاوه بر حبس، انفصال موقت از خدمت، جزای نقدی، شلاق تعزیری و پرداخت دیه، به قصاص نفس و 9 متهم دیگر را حسب اتهامات منتسب به آنان، به تحمل حبس، پرداخت دیه، جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و شلاق تعزیری محكوم كرده و یكی از متهمان نیز به دلیل احراز نشدن جرم، از اتهامات وارده تبرئه شده است.
حكم صادره غیرقطعی است و پس از طی مراحل قانونی به مرحله اجرا درخواهد آمد.
در بخش دیگری از این اطلاعیه درباره پرونده حوادث كوی دانشگاه نیز آمده به دنبال وقوع اغتشاشات در خردادماه سال 1388 در كوی دانشگاه و تخریب اموال عمومی و درگیری آشوبگران با مأموران انتظامی، برای كنترل اوضاع و جلوگیری از اغتشاش و تخریب اموال عمومی، مأموران انتظامی با رعایت مقررات وارد كوی دانشگاه تهران میشوند.
در این اثناء عدهای افراد متفرقه و غیرمسوول وارد كوی دانشگاه شده و با اغتشاشگران درگیر و متأسفانه بعضی از آنان وارد خوابگاههای دانشجویی شده و تعدادی از دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و به اموال عمومی و خوابگاههای كوی و لوازم شخصی دانشجویان خسارت وارد میآورند.
به دنبال وقوع این حادثه تلخ كه موجب تأثر شدید مقام معظم رهبری شد، سازمان قضایی نیروهای مسلح در جهت انجام وظیفه قانونی خویش و با اخذ گزارش از مراجع ذیربط، از جمله دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، مسوولان دانشگاه تهران و دفتر نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه تهران، بر اساس ابلاغ ویژه، پیگیر موضوع شده و پروندهای برای رسیدگی به اتهامات عوامل ضرب و شتم دانشجویان و تخریب اموال عمومی و شخصی همچنین عوامل اصلی اغتشاش و آشوب در كوی دانشگاه تشكیل میشود. در این ارتباط تحقیقات جامعی از سوی دادسرای نظامی تهران انجام و تعدادی از متهمان شناسایی و تحت تعقیب قرار میگیرند.
همزمان با رسیدگی به پرونده كوی دانشگاه تهران، پرونده تخریب در مجتمع سبحان نیز مورد پیگیری و رسیدگی قرار گرفت و تعدادی از عوامل دخیل در این حادثه نیز شناسایی و مورد تعقیب قرار میگیرند.
در مجموع بیش از 60 نفر تحت تعقیب قضایی واقع و در نهایت بر اساس اسناد، مدارك و شواهد موجود، دادسرای نظامی تهران 33 نفر از متهمان را مجرم شناخته و پرونده آنان را به دادگاه ارسال و در مورد سایر متهمان به دلیل احراز نشدن جرم، قرار منع پیگرد صادر كرده است.
لازم به ذكر است، تحقیقات در مورد تعداد دیگری از عوامل اغتشاش در كوی دانشگاه ادامه دارد كه پس از تكمیل تحقیقات، تصمیم قضایی مقتضی اتخاذ خواهد شد.
ژیلا بنی یعقوب:دیروز به دیدن یکی از زندانیان تازه آزاد شده ،رفته بودم.به نقل از یکی از سران جنبش سبز که به دیدنش رفته بود می گفت :افرادی که به عنوان زندانی سیاسی اکنون در زندان اند آدم های خیلی خوبی هستند و همین دلیلی بر حقانیت ماست "
و من امروز روایت زیبای حسین نورانی نژاد را که یکی از همین زندانیان جنبش است ،می خواندم .روایتش را از بند 350 اوین می گویم .این مطلب را بخوانید تا ببینید ضیا که ده سال حکم زندان توام با تبعید گرفته چقدر مهربان است ،ببینید کیوان چطور فکر می کند و بقیه بچه ها حتی با مخالفانشان چقدر مهربان هستند.
زندانی های ما حتی با بازجوهایی که برایشان درخواست احکام سنگین کرده اند ، مهربان اند ،زندانی هایی که حتی به قاضی هایی که با حکم های سنگین خود ، این عزیزان را دربند کشیده اند،با تساهل می نگرند.
این طرف ضیا نبوی و بهمن احمدی امویی و مجید (دری و توکلی ) و کیوان و مسعود و عماد و احمد ایستاده که به قول حسین همچون ضیا به در دستگاه معرفتی سرشار از نسبیت اشان ، حقیقت را توزیع می کنند، سهم مخالفانشان و حتی آنان را که به اتهامی دور از تصورشان به 10 سال حبس در تبعید محکومش کرده اند ، در نظر می گیرند، به آنان «حق» می دهند.
و آن طرف بازجوهایی که اصرار دارند از من و تو مجرم بسازند.اصرار دارند حسین و بهمن و ضیا و مجید و کیوان و .... را با همه خوب هایشان هر جور شده در زندان نگه دارند.که اصرار دارند خانواده و دوستان و جامعه را از مهربانی و خوبی های این عزیران محروم نگه دارند.
بازجو به من می گفت :"من همه تلاشم را می کنم که هرجور شده برایت یک حکم سنگین بگیرم. و من به چشم خودم می دیدم که چقدر هم زحمت می کشد تا از من یک مجرم بزرگ بسازد.کاش این همه زحمت را نثارشایسته ساختن انسان ها می کرد ،انسان هایی که هم باعث افتخار خودش می شدند ،هم باعث افتحار وطن و حتی جهان .من هرگزنمی فهمم چرا اگر تعداد مردودی ها و غیرخودی های یک نظام بیشتر بشود ،باید متولیانش خوشحال بشوند؟
و من نمی فهیدم چرا ؟ و فقط می گفتم من فرزند همین نظام شما هستم .من در همین نظام شما دبستان رفته و دوره راهنمایی را گذرانده ام و دبیرستان و دانشگاه رفته ام .من خوب یا بد فرزند همین کشور هستم و تو بازجوی محترم چرا خوشحال می شوی اگر یکی از فرزندان وطنت مجرم باشد و حکمی سنگین بگیرد و به قول خودت سالها در زندان نگاه داری؟
و من هنوز نمی فهمم چرا بهمن می تواند اینقدر با مهربانی در باره قاضی پرونده اش حرف بزند ؟همان قاضی پیرعباسی که به خاطر مقالاتش او را به هفت سال زندان و پنجاه و چند ضربه شلاق محکوم کرده بود و نمی فهمم چرا قاضی پیرعباسی می تواند برای بهمن و ضیا و مجید و کیوان و بقیه حکم هایی چنین سنگین بدهد؟
وقتی چند هفته پیش حکم ام را در شعبه بیست و شش دادگاه انقلاب به دستم دادند ،به قاضی پیرعباسی گفتم شنیده اید که برخی می گویند به خاطر انتقاد شفاهی که بهمن در دوران مرخصی اش به شما کرده است ،او را به زندان بازگردانده اید؟
با همان خوشرویی همیشگی اش پرسید :نه !چه می گویند؟مگر بهمن چه گفته بود؟
به یادش آوردم که بهمن در دوران آزادی موقتش به خاطر کاری به دادگاه نزد او آمده بود و به او گفته بود "چرا شما احکامی چنین سنگین به دانشجویانی چون مجید دری داده اید ؟بهمن گفته بود بچه ها در زندان می گویند شما فرق بین روز و ماه و سال را نمی دانید که به یک دانشجو پانزده سال محکومیت زندان در تبعید می دهید.گفته بود که بچه ها در زندان می گویند فقط کسانی می توانند چنین احکام سنگینی را بدهند که خودشان یک روز هم در زندان نبوده اند."
و به قاضی پیرعباسی گفتم بهمن در برابر اظهارنظر کسانی که شما را عامل بازگرداندن او به زندان می دانستند ،با مهربانی می گفت :"اینقدر راحت قضاوت نکنید .اینقدر بی رحمانه قضاوت نکنید .اینقدر نامهربان نباشید.چطور می توانید به همین راحتی قاضی پیرعباسی را متهم کنید .از کجا اینقدر مطمئن هستید؟"
و من نمی فهیدم چطور بهمن می تواند در باره قاضی ای که به راحتی او را به هفت سال زندان و تحمل شلاق محکوم کرده بود ،اینقدر مهربانانه حرف بزند ."
و حالا من با خواندن مطلب حسین نورانی نژاد میطمئن می شوم که فقط بهمن اینقدر مهربان نیست .ضیا و کیوان و مجید و بقیه زندانی های ما هم همین قدر مهربانند.
یکسو بهمن و میلاد و مهدی و کوهیار و حسین و ...هستند که برای اعزام به غزه و شکستن محاصره آن از داخل زندان اعلام آمادگی می کنند و یکسوی دیگر کیهان و نویسندگانش که می گویند اینها می خواهند به اسرائیل پناهنده بشوند و این کلک را زده اند!
و صدای بهمن توی گوشم تکرار می شود که در دفاع از قاضی پیرعباسی می گوید :"اینقدر بی رحمانه در باره اش قضاوت نکنید .اینقدر نامهربان نباشید.از کجا مطمئن هستید و برایش حکم صادر می کنید؟"
زندانیان ما دلیل حقانیت ما هستند.دلیل حقانیت ما هستند که وقتی هرفامیل و دوست و همسایه می شنود بهمن در زندان است ،فقط یک جمله می گوید :اما بهمن که خیلی خوب و مهربان است و هیچ بدی ندارد."و چقدر کار برای ما راحت شده است وقتی دایی کشاورزم و همسرش که در روستا زندگی می کنند و چیزی از جنبش سبز نمی دانند و نه سایت های اینترنتی می خوانند ونه ماهواره می بینند می گویند" ما که بهتر و خوبتر از بهمن ندیده ایم و می دانیم جای او زندان نیست و خدا نگذرد از کسانی که او را به ناحق زندان انداختند و من می گویم "همه زندانی های سیاسی به خوبی بهمن و حتی خوبتر از بهمن هستند."
آقایان بازجو !آقایان قاضی !شماها چقدر با زندانی کردن بهمن احمدی امویی ، حسین نورانی نژاد ،عبدالله مومنی ،شیوا نظرآهاری ،مهدیه گلرو ،بهاره هدایت ،هنگامه شهیدی ، مجید دری ،عیسی سحرخیز ،داود سلیمانی ، مسعود باستانی ، کیوان صمیمی ،علی پرویز ، علیرضا بهشتی شیرازی ،قربان بهزادیان نژاد ،علی عرب مازار ، مجید توکلی ، علی تاجرنیا ،احمد زید آبادی ،محمد نوری زاد و بقیه عزیرانمان کار را بر ما ساده کرده اید.نیازی نیست ما برای مردم دلیلی برای حقانیت مان بیاوریم .همین که آنها در زندان هستند برای حقانیت ما کافی است.
امیرحسین کاظمی عضو شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و نویسنده وبلاگ «با مردم» از سوی رییس شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
در پی برگزاری دادگاه رسیدگی به اتهامات امیرحسین کاظمی در تاریخ 31 خردادماه امسال، قاضی محمد مقیسه، این فعال سیاسی را به اتهاماتی چون تشویش اذهان عمومی از طریق تأسیس وبلاگ «با مردم» ، اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت داخلی از طریق عضویت در نهضت آزادی ایران و شرکت در راهپیمایی روز عاشورا، در مجموع و بر اساس دو ماه 500 و 610 قانون مجازات اسلامی، به 3 سال حبس تعزیری محکوم کرد.
این در حالی است که کاظمی در تمام طول دوران بازجویی و در دادگاه و در حضور قاضی بارها اتهام شرکت در راهپمایی روز عاشورا را رد کرده بود.
امیرحسین کاظمی 15 اسفندماه سال گذشته به دنبال احضار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان اوین به سر میبرد.
به گزارش آفتاب، یکی از خوانندگان بورس نیوز با ارسال ایمیلی به تحریریه در خصوص سهام صدرا نظرات خود را اعلام کرده است و تقاضای انتشار برای پاسخگویی از سوی مسئولان را نموده است.
۱- در بهار امسال ریاست جمهوری ایران با عقد قرارداد چند ده میلیارد دلاری با شرکتهای داخلی جانشین شرکتهای خارجی اعلام بیاثر بودن تحریمها و توان داخلی صنعت ایرانی را داد.
۲- صدرا یکی از پیمانکاران اصلی این قرار داد است و چند میلیارد دلار قرارداد جدید به او با ترک تشریفات واگذار میشود.
۳- صدرا در بورس است. از طرفی در علم اقتصاد منفی شدن هر سهم در بورس نشان ازعدم باور به ان شرکت و وضعیت نامناسب آن شرکت میباشد.
۴- ازدیدگاه اقتصادی و در هر بورسی اگر شرکتی قرارداد چند میلیارد دلاری ببندد نماد آن در بورس مثبت و پیشتازخواهد بود.
۵- قرارداد چندمیلیارد دلاری باصدرا بسته میشود اما بر خلاف علم اقتصاد صدرا از آن روز در بورس منفی میخورد و سقوط میکند و یکی ازعجایب اقتصادی رخ میدهد.
۶- مدیر عامل صدرا هر روز از وضعیت خراب این شرکت مینالد و سودآوری را تضمین نمینماید.
۷- واکنش بازار بورس به هر سهمی نشان از ان است که بازار به آن سهم و شرکت اعتقاد دارد یا نه بنابراین منفی شدن صدرا یعنی بازار به آن اعتقاد ندارد.
۸- مدیرعامل صدرا می گوید ماکماکان زیانده ایم وضعیت این شرکت خوب نیست ورشکسته است ولی دولت ایران بر خلاف اصول تجاری به این شرکتی که مدیرعاملش فریاد از وضعیت بد میزند پروژههای بینالمللی ملی مهمی دهد.
تحلیل موضوع
۱- صدرا قرارداد چند میلیارد دلاری گرفته ولی بورس به آن واکنش منفی داده پس ظاهرا نتیجه میگیریم که قراردادهای جدید توسعه پارس جنوبی با آن همه سر وصدا در باطن صوری و جهت نمایش و استفاده در عرصه بینالمللی بوده، چرا که نخبگان اقتصاد ایران که در بورس هستند به صدرا واکنش منفی نشان دادهاند بنابراین آنها معتقدند که این قراردادها یک نوع بازی است و به نتیجه نمیرسد.
۲- دولت به یک شرکت ورشکسته که مدیر عاملش داد از ورشکستگی شرکت و اوضاع خراب آن در کویو برزن میزند قرارداد ملی میدهد، بالاخره آبروی دولت در سطح بینالمللی مطرح است پس نتیجه اینکه دولت هم میداند قرارداد قابل اجرا نیست و گرنه آن را به یک شرکتی که حداقل مدیر عاملش به شرکتش اعتقاد دارد میداد.
۳-مردم با نخریدن و فروختن صدرا نشان از عدم اعتقاد به صحبتهای مسئولان نفتی و توان داخلی برای جایگزینی با شرکتهای خارجی دادند؟ آیا مسئولان خلاف میگویند یا مردم (نخبگان اقتصاد ایران) اشتباه میکنند؟
اگر موارد فوق اشتباه است مسئولان محترم دولت و وزارت نفت و شرکت صدرا پاسخ دهند و روشنگری کنند.
حسن میر اسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور در گفتگو با “روز” اعلام کرد دادسرای نظامی از او خواسته دیه بگیرد اما او حاضر به گرفتن دیه نیست. فاطمه سمسارپور به اتفاق پسرش، کاوه میراسدالهی روز ۳۰ خرداد سال گذشته در جریان اعتراضات مردمی، در مقابل منزلشان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. خانم سمسارپور همان روز جان باخت اما پسرش بعد از دو جراحی سنگین، زنده ماند.
پیکر خانم سمسارپور، به گفته همسرش شبانه و در شهرستان بابل دفن شده است. آقای میراسدالهی که شکایت کرده و خواهان معرفی قاتل همسر و ضارب فرزندش شده است به “روز” می گوید: آخرین جواب دادگاه این بود که ضارب شناسایی نشد و بهتر است دیه بگیرید.
در حین مصاحبه صدای پسر کوچک این خانواده که از پنجره شاهد گلوله خوردن مادر و برادرش بوده به گوش می رسد. او از پدرش گله میکند که: چرا باز این مسائل را تکرار میکنید. چرا آن صحنه ها را برای من زنده می کنید، بسه دیگه و…
کوشا میراسدالهی روز ۳۰خرداد وقتی مادر و برادرش گلوله خوردند از پشت پنجره نظاره گر بود و به گفته پدرش به همین علت از نظر روحی ضربه خورده و تحت درمان روانپزشک است. این پسر که اکنون ۱۳ سال دارد، در قالب شعری، شهادت مادرش را توصیف کرده است. او در این شعر مرگ مادرش را چنین توصیف کرده: گل او ریخت که ریخت، پرپر شد ولی این چشم ندید، گل او را بردند، بذر او بر دل ماست… جسم او را بردند، ریشه اش در تن ماست….
گفتگوی “روز” با حسن میراسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور را در ذیل بخوانید.
آقای میر اسدالهی، روز ۳۰ خرداد چه اتفاقی افتاد؟
من از صبح رفته بودم سر کار؛ آن روز کارم زیاد بود و گفته بودم دیر برمیگردم. خانه ما در کوچه سینا است پشت مجتمع قضایی و نزدیک آزادی. آن روز همه جا شلوغ بود، من به خاطر بچه ها که یکی دانشجوی دانشگاه شریف بود و دومی هم در مدرسه مفید، نزدیک خوابگاه شریف درس می خواند، در نزدیک آزادی خانه گرفته ام. فاطمه گاهی می خندید و می گفت: این همه جا؛ تو ما را آوردی اینجا! و من می گفتم به خاطر بچه ها اینجا بهتر است و…
آن روز نگران بودم، ساعت ۶ غروب دل شوره داشتم زنگ زدم خانه و با فاطمه حرف زدم؛ حالشان خوب بود و منزل بودند. ساعت ۷ بود که دل شوره و استرس شدید آزارم میداد، پسر کوچکم کوشا زنگ زد اصلا نمی توانست حرف بزند. به سرعت راه افتادم سمت منزل، همه مسیرها بسته بود. اما هر طور بود خودم را به منزل رساندم. دیدم پسر کوچکم هراسان و گریان در خانه است و فاطمه و کاوه نیستند. چند تن از همسایگان هم منزل ما بودند. آنها گفتند فاطمه و کاوه گلوله خورده اند.
این اتفاق چگونه رخ داده بود؟ همسر و فرزند شما چگونه تیر خورده بودند؟
حدود ساعت یک ربع به ۷ بوده که فاطمه و بچه ها صدای انفجاری را در کوچه می شنوند. فاطمه و کاوه سراسیمه پایین می روند ببینند چه خبر است. همسایه های دیگر هم پایین می آیند. چند نفر را می بینند که کلت به دست ایستاده اند. تعقیب و گریز با مردم به کوچه ما کشیده بود. جنب منزل ما، یک مجتمع چند طبقه است. رئیس مجتمع رو به نظامیانی که اسلحه به دست بودند، دستانش را بالا می برد و با اشاره به لوله گاز می گوید: شلیک نکنید، اینجا منفجر می شود. اما همان لحظه با گلوله به پای مرد همسایه می زنند و بلافاصله هم فاطمه و کاوه را که کنار او ایستاده بودند. فاطمه را به قلبش و کاوه را به شکمش می زنند. و همه اینها در حالی اتفاق می افتد که کوشا از پنجره همه را می دیده است.
بعد از تیراندازی چه اتفاقی می افتد؟ همسر و پسرتان و همچنین همسایه تان را کجا می برند؟
بااینکه نزدیک خانه ما درمانگاه بود و آمبولانس هم وجود داشت اما هیچ اقدامی نمی کنند. مردم خود آنها را به درمانگاه بهگر و سپس بیمارستان شهریار می برند. نمی دانم چگونه رفتم تا درمانگاه بهگر… در مسیر شاید حدود ۲۰ بار باتوم خوردم اما عین خیالم نبود.. اصلا نبودم انگار در این دنیا… چگونه می رفتم فقط خدا میداند… به درمانگاه رسیدم و پرسیدم؛ هیچ کس جوابگو نبود. تا پرستاری راهنمایی ام کرد. بعد وسایلی رادر گوشه ای تلنبار شده. دیدم در بین کوه وسایل ساعت مچی همسرم که سال گذشته برای تولدش خریده بودم بود. پرستارگفت برده اند شهریار… رفتم بیمارستان شهریار… همه چیز آشفته بود… رفتم بیمارستان شهریار، سراغ فاطمه و کاوه را گرفتم. پرستاری گفت خانمت فوت کرده اما پسرت زنده است. رفتم بالای سر کاوه، دیدم غرق در خون است. گفتند پزشک ندارند، مسیر ها بسته است و پزشک ها نتوانسته اند به بیمارستان برسند. فاطمه که نزدیک ساعت ۷ گلوله خورده بود، مدتی طولانی بدون پزشک روی تخت افتاده و جان داده بود. دکتر که بعد آمد و دید گفت اگر به او رسیده بودند زنده می ماند. ساعت حدود ده بود که دکتر دهخدا رسید. با سختی و داوطلبانه آمده بود. مسیر بسته بود و تمام طول راه، پشت فرمان و در حالیکه دستش کارت شناسایی و بیرون از پنجره بود، تا بیمارستان آمده بود. خدا خیرش دهد آن شب جان ۶ نفر را نجات داد که یکی هم کاوه بود. کاوه را جراحی کرد. دو ماه تمام به روده اش دستگاه وصل بود و بعد دوباره جراحی شد. ۲۵ سانتی متر از محل روده شکافته شد، آپاندیست اش را هم درآوردند و…
اکنون حال کاوه چطور است؟
الان حالش بهتر است و دانشگاه میرود. کاوه مهندس برق است. ورودی سال ۸۳، دانشگاه شریف و در مقطع فوق لیسانس هم رتبه دوم را آورده بود و رشته ام بی ای می خواند.
چرا پیکر فاطمه را در بابل به خاک سپردید؟
رفتم جنازه را بگیرم پرسیدند شکایتی داری؟ از ترس اینکه جنازه را تحویل ندهند گفتم نه. از محل، استشهاد جمع کردیم که در تظاهرات نبوده و جلوی در منزلش بوده. بعد تعهد گرفتند که از کسی شکایت نکنم و اینکه مراسم برگزار نکنیم. تعهد را دادم، استشهاد را دادم و فاطمه را آوردند بهشت زهرا و شستند و تحویل دادند. ما هم بردیم به بابل که زادگاهمان است. شبانه بردیم و در تنهایی و غربت به خاک سپردیم. ترسیدیم باز مشکلی پیش بیاید. بعد که به خاک سپردیم، رفتم به مادر فاطمه قضیه را گفتم که قبر دخترت اینجاست. نمیدانید چقدر سخت است. نمیدانید چه دردی است آدم در وطن خودش غریب باشد. فاطمه را ما در نهایت غربت و تنهایی به خاک سپردیم.
و بعد شکایت کردید؟
بله شکایت کردم، پرونده در دادسرای نظامی است. اما آخرین جوابی که به ما دادند این بود که شما در شکایتتان گفته اید “نظامی ناشناس” زده است. گفتم بله نظامی بوده اما ناشناس، چون ما اسم او را که نمی دانیم. گفتند پس ناشناس است و از بیت المال دیه بگیرید. اعتراض کردم؛ گفتم سلاح شناسایی شده، شما نوع گلوله را نیز شناسایی کرده اید، چطور نمی توانید شناسایی کنید آن روز چه کسانی در عملیات بودند، چه کسانی شلیک کرده اند و از اسلحه شان شلیک شده، اما هیچ جوابی ندادند.
به شما گفته اند گلوله از چه نوعی بوده؟
در گزارش نوشته اند. هم نوع کلت را مشخص کرده اند، هم گلوله را نوشته اند، از نوع نه میلی متری بوده است.
گواهی پزشکی قانونی چی؟ آیا در این گواهی اصابت گلوله را نوشته اند؟
بله نوشته اند فوت بر اثر اصابت گلوله.
گفتید کوشا شاهد گلوله خوردن مادر و برادرش بود. او در چه وضعیتی است؟
کوشا الان سیزده سال دارد. خدا میداند چی کشیدیم. فاطمه پر کشید. کاوه روی تخت بیمارستان بود و کوشا به شدت از نظر روانی به هم ریخته بود. شب ها مدام از خواب می پرید و فغان میکرد. هوار می کشید گریه میکرد و نمی توانستیم آرامش کنیم. او الان تحت نظر روانپزشک است. احساسش برای مادرش را با شعری بیان کرده با اینکه کم سن است اما شعری که گفته خیلی تاثیر گذار است. سنتور میزند برای مادرش و… هم برای کوشا و هم برای کاوه، نمیدانستم چگونه باید موضوع را بگویم با آن وضعیت وحشتناکی که پشت سر می گذاشتند. از روانشناس کمک گرفتم و گفتم که مادرشان نیست و… خدا سر هیچ کسی نیاورد.
آقای میر اسدالهی، این روزها شما چه میکنید؟ گویا بازنشسته شده اید؛ جایی خواندم که اجباری شما را بازنشسته کرده اند صحت دارد؟
اجباری نبود. من ایران خودرو کا رمیکردم و مهر ماه از مدیران ایران خودرو درخواست کردم به دلیل مشکلاتی که دارم و نمی توانم کار کنم با بازنشستگی ام موافقت کنند. خوشبختانه موافقت کردند هرچند که علیرغم وعده هایشان با حداقل حقوق انجام شد و بیمه تکمیلی هم چند ماهیست که قطع شده اما مهم نیست. الان نشسته ام خانه و خانه داری میکنم به دو پسرم می رسم که از درس عقب نیفتند و…
[در اینجا صدای کودکی به گوش می رسد]
آقای اسدالهی گویا صدای فریاد پسرتان است.
بله حرفهای مرا شنیده و به هم ریخته؛ فریاد می زند که تمامش کنم. می گوید بس است اینقدر آن صحنه ها را زنده نکنید برای من و… این بچه همه صحنه را به چشم خود دیده. من چگونه می توانم عمق درد و فاجعه را بیان کنم… به خاطر بچه ها نه فریاد زدم نه گریه کردم تا آنها آرام باشند. اما مگر می شود؟
شب ها با عکس فاطمه سخن میگویم؛ در خلوت خودم گریه می کنم و زار میزنم. زندگی مرا از هم پاشیدند و بعد از چند ماه بعد آقایانی آمدندکه بله این بار این جوری شده و عذر می خواهیم… بعد یک کارت به من دادند به عنوان شهید… همسر من که ۲۶ سال عاشقانه زیستیم با یک کارت عوض شد… همین شد که دیگر کسی را به خانه ام راه نمیدهم؛ هر کسی زنگ زد که میخواهد بیاید گفتم همه زندگی مرا ویران کردید کجا بیایید؟ چرا بیایید؟
متاسفم که ناچار شدید این دردها را بازگویی کنید؛ اگر در پایان سخن خاصی دارید بفرمایید.
کلمه درد هم کم است در مقابل این چیزی که ما کشیدیم و می کشیم. صبح برای یک لقمه نان حلال بیرون میروی زنت را می کشند، پسرت را غرق در خون می کنند و پسر دیگرت همه را از پنجره می بیند. آخر این چه رسمی است؟ از استانداری آمده بودند خانه ما. به آنها گفتم شما در روضه هایتان از مظلومیت فاطمه می گویید و بعد فاطمه مرا کشتید… منی که زمان انقلاب عکس و بیانیه های آقای خمینی را پخش می کردم و مبارزه می کردم و حالا این پاداش من است؟ همسر و بچه من که اصلا خیابان هم نبودند گاهی می گویم کاش در تظاهرات بودند و سنگی هم زده بودند، آخر یک لحظه آمده اند جلوی در خانه و این… تمام همسایه ها شاهد بودند همه دیده اند چه اتفاقی افتاده و…
۲ دیدگاه
روزنامه سیاست روز نوشت:
در تاریخ دوشنبه هفتم تیرماه دکتر محمود احمدینژاد اقدام به برگزاری یک مصاحبه مطبوعاتی کرد که به صورت زنده از شبکه خبر و رادیو سراسری پخش شد.
متاسفانه در مصاحبههای رئیس جمهور و در حالت کلی نحوه اطلاع رسانی دولتهای نهم و دهم، شاهد اتفاقاتی هستیم که با مشی عدالتطلبانه رئیس جمهوری و نظرات وی در حوزه نقد و نقادی تناقضات بسیاری دارد.
به عنوان نمونه، در سه مصاحبه مطبوعاتی اخیر رئیس جمهوری هیچگاه فرصت طرح سوال به من نرسیده و جالب آنکه در دو مورد از این سه مصاحبه مطبوعاتی، به عنوان نماینده دو رسانه حضور داشتم. یکی خبرنگار حوزه دولت روزنامه سیاست روز و دیگری خبرنگار حوزه دولت یکی از پایگاههای اطلاع رسانی دولتی!
از آنجایی که در مصاحبه اخیر احمدینژاد، مسئولین برگزار کننده مجددا فرصت طرح سوال به من ندادند، مجبورم از این طریق سوالاتی را مطرح کنم و امید است این سوالات را حمل بر تخریب دولت و رئیس جمهوری نکرده و یا حداقل آنها را به استماع دکتر احمدینژاد برسانند.
۱ – آقای رئیس جمهور،
بر اساس کدام ضابطه قانونی و یا حداقل عرف مرسوم، واحد اطلاع رسانی نهاد ریاست جمهوری از خبرنگاران میخواهد که سوالات خود را پیش از طرح در جلسه به اطلاع آنها رسانده و اگر سوالی به دیده آقایان خوش نیامد، خبرنگار و رسانه فوق را به راحتی از انجام وظیفه خود که پرسشگری است و در این رابطه رهبری معظم انقلاب نظرات صریح و روشنی دارند، محروم میکنند؟
۲ – آقای رئیس جمهور،
به چه دلیل در سه مصاحبه قبلی حضرتعالی به من و به عبارت بهتر به دو رسانهای که نمایندگی آن را برعهده داشته و دارم، علیرغم اینکه سوال خود به اطلاع مسئول کنترل سوالات خبرنگاران!! ارائه کرده بودم، اجازه طرح سوال ندادند؟
آقای رئیس جمهور، جالب است بدانید که من همان خبرنگار پیراهن نارنجی هستم که حضرتعالی سه بار فرمودید سوال خود را بیان کنم، اما مجری و مجریان جلسه اجازه حضور در پشت تریبون را با وجود دستور جنابعالی به من ندادند؟
۳ – آقای رئیس جمهور،
تاکنون یک بار از خود و یا مسئولان واحد اطلاع رسانی و روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری سوال کردهاید که چرا همواره یک تعداد رسانههای خاص در مصاحبههای شما فرصت طرح سوال مییابند و جالب آنکه حتی ترتیب سوال کنندگان نیز تغییر نمیکند؟
در مصاحبه مطبوعاتی روز دوشنبه جنابعالی، به محض ورود از آقای … که مسئولیت …. نهاد ریاست جمهوری را برعهده دارد، خواهش کردم حداقل این بار این اجازه را به من بدهند. ایشان فرمودند ترتیب سوالات بر اساس ساعت ورود خبرنگاران است و هر خبرنگاری که زودتر آمده باشد، پیش از دیگران فرصت طرح سوال مییابد.
از آنجا که این حرف را پیش از این بارها شنیده بودم، همان موقع ساعت خود را به ایشان نشان داده و گفتم “ببینید تا این لحظه خبرنگاران بسیاری از رسانهها نیامدهاند. امیدوارم این بار اجازه طرح سوال به من بدهید. اما ….
۴ – آقای رئیس جمهور،
تاکنون یک بار از خود و یا مسئولان واحد اطلاع رسانی و روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری سوال کردهاید که چرا در سفرهای استانی و یا سخنرانیهای شما تنها چند رسانه خاص دعوت میشوند؟
جالب است بدانید در سفر دو هفته گذشته شما به عسلویه و عقد قراردادهای پارس جنوبی خبرنگار یک رسانه تخصصی حوزه نفت و گاز که متعلق به وزارت نفت هم هست، تقاضا داشت به دلیل مرتبط بودن برنامه با فعالیت آن رسانه، حداقل اینبار اجازه همراهی به عنوان خبرنگار با تیم خبری ریاست جمهوری را داشته باشد. اما ….
۵ – آقای رئیس جمهور،
چرا برنامه خبری روزهای چهارشنبه هیئت دولت که خبرنگاران رسانههای مختلف میتوانستند بدون مانع سوالات خود را از جنابعالی و وزرای کابینه مطرح کنند، تا این اندازه محدود شده است؟ دعوت از چند رسانه خاص در روزهای یکشنبه دیگر چه فلسفهای دارد که ما از آن اطلاعی نداریم و حتی یک بار هم به این جلسه دعوت نشدهایم.
۶ – آقای رئیس جمهور،
شاید برای شما این سوال پیش نیامده باشد، اما برای خبرنگاران و رسانههای داخلی همواره این سوال مطرح است که چرا حضرتعالی تاکنون دهها بار با رسانههای خارجی (آنهم رسانههایی از آمریکا و انگلیس و آلمان و … ) به صورت اختصاصی مصاحبهکردهاید، اما تاکنون حتی یک رسانه مستقل و یا حتی دولتی (به غیر صدا و سیما) چنین فرصت مهمی را پیدا نکرده است.
آقای رئیس جمهور،
شما و تیم همراهتان در دولت، بارها از عدم اطلاع رسانی صحیح عملکرد دولت گلایهها کردهاید. خودتان انصاف دهید، وقتی حتی فرصت طرح یک سوال نداریم و هرگونه حمایت تنها به سمت رسانههای خاص روانه شود، از کجا باید بدانیم شما و همکارانتان در دولت چه کردهاید و میکنید که بخواهیم آن را به اطلاع مردم برسانیم.
آقای دکتر احمدینژاد، به عنوان یک دلسوز. اجازه دهید راحتتر و صمیمانهتر با شما صحبت کنم. به عنوان یک بچه محل قدیمی از حضرتعالی تقاضا دارم در تیم اطلاعرسانی نهاد ریاست جمهوری تجدید نظر جدی بفرمایید تا اینگونه خبرنگاران و رسانهها مورد بی مهری این افراد قرار نگیرند.
معاون حقوقی رییسجمهور در مورد شکایت دولت از شهردار تهران گفت: این شکایت هنوز در دادسرا قرار دارد.
به گزارش ایسنا، فاطمه بداغی روز چهارشنبه در حاشیه جلسه هیات دولت در جمع خبرنگاران و در پاسخ به این سوال که مشایی گفته قوه قضاییه به این پرونده رسیدگی نکرده است؟ تاکید کرد: بله رسیدگی نشده است.
وی در پاسخ به سوالی درباره موضوع شکایت دولت از قالیباف گفت: جزییات پرونده را از قوه قضاییه جویا شوید.
خبرنگاری هم درباره وضعیت شکایت رحیمی از نادران پرسید که بداغی پاسخ داد: آن نیز در مرحله دادسراست.
معاون حقوقی رییسجمهور در پاسخ به این سوال که، نادران گفته است قاضی پرونده باید زودتر به شکایت ما از رحیمی رسیدگی کند و بعد به شکایت رحیمی از ما، گفت: تشخیص این موضوع با دادگاه است.
اظهارات متکی پیرامون جام جهانی: کشورهای اصلی و نقش آفرین در تحریم جدید ایران در مراحل مقدماتی حذف شدند.
منوچهر متکی روز سه شنبه در نشست با مدیران ارشد، سردبیران، دبیران و خبرنگاران سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفته است: آنچه اکنون در صحنه سیاست بین الملل شاهد هستیم، به عینه در نوزدهمین دوره جام جهانی فوتبال به منصه ظهور رسیده است.
وزیر امور خارجه دولت تحلیل کرده است که “در این دوره از جام جهانی، قرابت معنی داری میان مسائل حوزه سیاست و دیپلماسی در جهان امروز با فوتبال مشاهده می شود”.
متکی که اغلب در چهره اش لبخند ملیحی نمایان است، توضیح داد که “کشورهای اصلی و نقش آفرین در تحریم جدید ایران مانند انگلیس، آمریکا و فرانسه در مراحل مقدماتی از رقابت های جام جهانی حذف می شوند و برخی کشورهایی که به نوعی در تحریم نقش داشتند، نیز به مراحل بالاتر جام جهانی راه نیافتند.
وزیر امور خارجه البته توضیح صریحی در این زمینه ارائه نکرد، اما به نظر می رسد، این تشبیه او در نهایت اشاره ای به حذف کشورهای حامی قطعنامه علیه ایران از صحنه سیاست در آینده ای نزدیک باشد.
در این نشست خبری “علی اکبر جوانفکر” مدیرعامل ایرنا نیز به نقش آفرینی برزیل در جام جهانی فوتبال اشاره کرد که این سخن او با ایفای نقش جدی تر و موثرتر برزیل در مسائل جهانی بویژه در مخالفت با قطعنامه ضد ایرانی در شورای امنیت همسو به نظر می رسد.
افزایش قیمت برخی از اقلام اساسی در سبد غذایی خانوار طی روزهای گذشته و بیثباتی در بازار این محصولات این نگرانی را دامن زده است که آیا سفرههای مردم در ماه رمضان و یا هنگام اجرای هدفمندسازی یارانهها خالی از قوت خواهد ماند؟
به گزارش ایلنا، افزایش قیمت گوشت قرمز، مرغ و انواع میوهها طی روزهای گذشته باعث شده است که بازارهای مواد غذایی گفته شده با نابسامانی و بیثباتی توأم شود.
درحالی که تنها یک ماه و اندی به آغاز ماه رمضان و تقریبا دو ماه و اندی دیگر به اجرای هدفمندسازییارانهها مانده است، بازارهای موادغذایی به ویژه اقلام اساسی گفته شده با آشفتگی مواجه شده است به گونهای که این نابسامانی به حوزههای دیگر قیمتی اقلام سرایت کرده است.
افزایش قیمت مرغ
در حالی که قیمت مرغ طی روزهای گذشته با افزایش نسبی روبرو بوده است اما کارشناسان اعتقاد دارند این قیمت عرضه شده در بازار، نرخ واقعی بهای مرغ است.
قیمت مرغ بر اساس قیمت تمام شده وزارت جهاد کشاورزی دو هزار و ۲۰۰ تا دو هزار و ۵۰۰ تومان تعیین شده بود که براساس گفتههای بسیاری از کارشناسان قیمت تعیین شده از سوی مسوولان قیمتی بود که جوابگوی هزینههای جاری واحدهای تولیدی را نداشته و دیگر آنکه نسبت به نرخ تورم بسیار در سطح پایینی بود.
از سوی دیگر در حالی که قیمت مرغ طی روزهای گذشته تا سقف سه هزار و ۵۰۰ تومان در بازار افزایش داشته، نگرانیها نسبت به عرضه و قیمت افزایشی آن در ماه رمضان نیز افزایش یافته است.
در حال حاضر قیمت مرغ به طور میانگین بین دو هزار و ۶۰۰ تا سه هزار و ۵۰۰ تومان در بازار تهران عرضه میشود که این قیمتها نسبت به چند سال گذشته یکی از بیثباتترین بازارهای مرغ را به وجود آورده است.
البته ثابت نگه داشتن قیمت مرغ یکی از وعدههای وزیر جهاد کشاورزی بود که گفته بود: قیمت آن تا پایان سال ثابت خواهند ماند اما مشاهده میشود که یکی از بیثباتترین بازارهای غذایی را در ایران به وجود آورده است.
در حال حاضر رقابت تنگاتنگی بین گوشت مرغ و قرمز برای تصاحب جایگاه میانگین رشد قیمت در جریان است.
این درحالی است که قیمت تخم مرغ روز به روز در حال کاهش است به گونهای که براساس گفتههای کارشناسان قیمت تمام شده هر کیلو تخم مرغ در درب واحدهای تولیدی ۱۲۰۰ تومان تعیین شده بود اما در حال حاضر بین ۷۷۰ تا ۸۰۰ تومان به عرضهکنندگان ارائه میشود.
گوشت قرمز همچنان سوار بر غول لجبازی
بیثباتیها همچنان در بازار غذایی کشور ادامه دارد به گونهای که قیمت گوشت با وجود واردات گسترده از سیستان و بلوچستان به تهران و کشور برزیل و همچنین قزاقستان همچنان قیمت آن تعدیل نشده است علت چیست؟!
قیمت گوشت قرمز که طی چند سال گذشته پاشنه آشیل برنامهریزان اقتصادی بوده است کماکان در دنده پیچ قرار دارد و آنگونه که در ذهنها خود را متبادر کرده است که بگویند گوشت قرمز تافتهای جدا بافته از سایر کالاهاست.
قیمت گوشت قرمز در حال حاضر در بازار تهران بین ۱۶هزار تا ۱۸هزار ۲۰۰تومان به فروش میرسد.
البته ورود گوشت قرمز از قرقیزستان گرفتار جنگ داخلی که حتی به دولتهای بزرگ خارجی اجاز نداده تا در مسائل این کشور ریز شوند باعث نگرانی بسیاری از کازشناسان دام بهداشتی کشور شده است.
محسن دستور رییس دامپزشکی ایران در این رابطه میگوید: یک شرکت خصوصی اقدام به واردات گوشت قرمز از کشور قرقیزستان خواهد کرد.
این مقام ارشد دامپزشکی ایران ادامه خاطرنشان میسازد: البته هنوز من از چگونگی اجرا و جزییات ورود گوشت قرمز از کشور قرقیزستان در جریان نیستم اما این اطمینان را به مردم میدهم که تمامی اقدامات بهداشتی در این راستا انجام گرفته است.
گوشت قرمز و بازار آن مسئلهای است که بارها روابط بین برنامهریزان اقتصادی را دچار چالش کرده است و هریک به نوعی در تلاش بوده و هستندکه عامل افزایش قیمت این کالای غذایی را به عملکرد دیگری نسبت دهند.
اما آنچه که واضح بوده این است که کارشناسان اقدامات گفته شده را مقطعی اعلام کردهاند.
صاحبنظران معتقدند: با نزدیک شدن به ماه رمضان قیمت گوشت قرمز به طور یقین دچار شوک دیگری خواهد شد.
بازار میوه در کش و قوس مجادله اتحایه فروشندگان و بارفروشان
قیمت میوهها دربازار نیز با افزایش مواجه شدهاند، افزایشی که باعث مجادله صنفهای عرضه کننده این محصولات موجب شده است.
رییس اتحادیه میوه و تره بار تهران علت افزایش قیمت محصولات میوهای در بازا را وجود دلالان در سطح میادین بار فروشی و عدم نظارت دقیق بر آنها اعلام کرد.
حسین مهاجران با این گفته عملا توپ را در داخل زمین اتحادیه بارفروشان تهران انداخت و مقصر اصلی افزایش قیمت میوهها را اتحادیه بارفروشان ذکر کرد.
اما دبیر اتحادیه بارفروشان در جوابیهای اعلام کرده: مهاجران فرافکنی میکند و این اعضای فروشندگان و زیر مجموعههایهای اتحادیه فروشندگان میوه و تره بار هستند که قیمتها را بدون توجه به فاکتور ارائه شده تا ۱۰۰در صد افزایش قیمت به مصرفکنندگان عرضه میکند.
علی حاج فتحعلی پیش از این گفته است: هر باری که از میادین خارج میشود با صدور فاکتور است تعیین افزایش ۳۰ درصد قیمت بیشتر از قیمت درج شده در فاکتور است اما فروشندگان تا ۱۰۰ درصد قیمتها را افزایش میدهند.
کارشناسان براین عقیدهاند: با وجود فراوانی میوه، دلیل اصلی بی ثباتی بازار میوه را به عملکرد ضعیف وزارتخانههای جهاد کشاورزی و بازرگانی مربوط دانستند.
فعالان بازار معتقدند: با وضعیت به وجود آمده نمیتوان در مورد این بازار اظهار نظر کرد.
این گروه از فعالان میگویند:تا زمانی که بازار بدون نظارت واقعی و عملکرد مقطعی برنامهریزان اقتصادی اداره میشود نمیتوان رنگ ثبات را در آن دید.
در حال حضر قیمت هندوانه هر کیلو ۴۰۰تا ۶۰۰ تومان در بازار به فروش میرسد.
طالبی، هلو و آلبالو نیز به ترتیب از ۱۰۰۰تا یک هزار و ۲۰۰تومان و ۲۰۰۰ هزار تا دو هزار و ۲۰۰ تومان به فروش میرسند.
آیاسفرههای مردم بیش از پیش خالی خواهد شد
این همه نوسانات در حالی رخ میدهد که تنها یک ماه مانده به ماه رمضان و نزدیک به ۶۰ روز مانده به اجرای طرح هدفمندکردن یارانهها، نگرانی در بین صاحبنظران آنچنان افزایش یافته است که آیا سفرهای ماه رمضان خالی از قوت خواهد بود؟
مادر عمادر بهاور به مناسبت فرا رسیدن سالگرد تولد وی ، دلنوشته ای خطاب به فرزند دربند خویش منتشر نمود.
به گزارش میزان، متن کامل این دلنوشته به شرح زیر میباشد:
عماد عزیزم!
امروز هشتم تیر ماه روز تولدت است ، امسال دومین سال است که روز تولدت را در بند می گذرانی ، امشب در تنهایی بی اختیار سی و یک سال زندگیت را مرور می کردم …
تولد تو سال انقلاب بود سال ۵۷ ، از قبل از تولدت همراه من در شکل گیری انقلاب حضور داشتی ، آن موقع نمی دانستم که چرا اسم تو را عماد گذاشتم ولی حالا می فهمم، احساس کرده بودم که آدمی استوار و قوی خواهی شد.
هنوز خوب صحبت کردن را یاد نگرفته بودی که شعار انقلابی را بیان می کردی ، به جای خمینی ای امام، خمینی ای عماد می گفتی و همه می خندیدند!
هنوز خیلی کوچک بودی که جنگ شروع شد و من بعنوان یک پرستار مجبور بودم وقتم را صرف مجروهین جنگی و آموزش پرستاران کنم ، تو نیز روزت را خانه پدر بزرگ و مادر بزرگ بودی که بیشتر از من خاطره دوران کودکیت را بیاد دارند و حالا قران به دست برایت دعا می کنند.
وقتی به مدرسه رفتی احساس کردم بچه خود ساخته ای هستی ، خودت تکالیفت را انجام می دادی، زمان به سرعت می گذشت و تو بزرگ و بزرگتر شدی ، بسیار بچه آرام، باهوش و سربه زیری بودی .
تو راهنمایی بودی و من کارشناسی ارشد می خواندم ، مدرسه ات در کنار دانشکده محل کار وتحصیلم بود ، از مدرسه راه طولانی را پیاده بدون اینکه هیچگونه تغییر مسیری در طول راه بدهی به منزل می آمدی ، پس از راهنمایی چون در گروه بچه زرنگها بودی و آن موقع همه بچه زرنگها رشته ریاضی را انتخاب می کردند تو هم به رشته ریاضی رفتی ، در دوره دبیرستان علاقه به ریاضی نشان نمی دادی ، کم کم متوجه شدم تمایل به نوشتن داری تا ریاضی حل کردن، علاقه به مقاله های سیاسی و اجتماعی و نوشتن از همان زمان شروع شد و هر چقدر می گذشت علاقه ات بیشتر می شد ولی چاره ای نبود در رشته ریاضی بودی و مهندسی صنایع دانشگاه یزد قبول شدی و به یزد رفتی و من وقتی به خود آمدم که غرق سیاست شده بودی ، چه علاقه ای و چه عشقی به پیشرفت و مطالعه داشتی ، دیگر نوشته هایت را نمی فهمیدم و حالا دیگر تو می دانستی که چه می خواهی!
غرق شور و اشتیاق به یادگیری و نوشتن بودی همزمان عشق به مریم زندگی ات را تکمیل کرد و حالا فرصت داشتی رشته مورد علاقه ات علوم سیاسی را انتخاب کنی و چقدر خوشحال شدی وقتی در این رشته برای کارشناسی ارشد قبول شدی ، استادان دانشگاه مازندران واقعا” به تو افتخار می کردند و تو را یک استاد می دانستند ولی چه شد زمانی که تمام وقت زندگی ات را صرف نوشتن پایان نامه کردی و پایان نامه ات را تحویل اساتید دانشگاه دادی بجای جلسه دفاع از پایان نامه در دانشگاه ، باید نزد بازجویان از نوشته هایت دفاع می کردی که نوشته هایت فقط در جهت پیشرفت و شکوفایی مملکت بود ونه بر خلاف نظام.
امروز وقتی پرینت اتهاماتت را که در زندان به دستت داده بودند برایم می خواندی خیلی تعجب کردم
خدای من! یکی از اتهاماتت اختلال در نظم و آسایش عمومی بود!؟؟
کاش مرا به دادگاهت راه می دادند و اجازه سخن گفتن داشتم تا فریاد بزنم و بگویم پسرمن در طول عمرش هرگز آزارش به یک مورچه هم نرسیده !
واقعاً به شهادت چه کسانی این اتهام به او وارد شده است؟
هرکس حتی اگر چند دقیقه با او صحبت کند می فهمد که او چه صاحب شخصیت آرام و با ادبی است ، آنگاه نوشته هایش چطور در نظم و آسایش عمومی اختلال ایجاد کرده…؟!
ساعت از نیمه شب هم گذشته ، اشکهایم چندین بار کاغذها را خیس کرده…
طاقت دوری ات برایم خیلی سخت شده…
- از خدا می خواهم خودش تورا حفظ کند!
- از خدا می خواهم به من صبر و تحمل دهد تا این زمان را سپری کنم!
- از خدا می خواهم به من قدرت دهد تا به جای نفرین، دعا کنم که زمان قضاوت در مورد تو خداوند را شاهد قرار دهند!
شعبه 76 دادگاه كیفری استان تهران، پس از اعلام گذشت شاكی پرونده، برای مدیر مسئول روزنامه دنیای اقتصاد قرار موقوفی تعقیب صادر كرد.
به گزارش ایسنا، یكشنبه هفته جاری - ششم تیر ماه - قرار بود به پرونده مدیرمسئول روزنامه «دنیای اقتصاد» در شعبه 76 دادگاه كیفری استان تهران با حضور اعضای هیات منصفه مطبوعات رسیدگی شود كه با اعلام گذشت شاكی، پرونده مذكور مختومه شد و قاضی سیامك مدیرخراسانی برای مدیرمسئول روزنامه دنیای اقتصاد قرار موقوفی تعقیب صادر كرد.
احسان عبده تبریزی دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه دورهام انگلستان است که در تعطیلات کریسمس برای دیدار با خانواده خود به ایران بازگشت، اما در فرودگاه امام خمینی پاسپورتش توقیف و سپس در دیماه ۱۳۸۸ بازداشت شد .
با وجود گذشت نزدیک به شش ماه از بازداشت احسان عبده تبریزی او همچنان بلاتکلیف در بند امنیتی (209) وزارت اطلاعات به سر می برد. به گفته دکتر حسین عبده تبریزی پدر وی با وجود "اتمام" بازجویی ها معلوم نیست چرا اقدامی برای به جریان انداختن پرونده احسان در دادگاه و یا برای آزادی اش به قید وثیقه کاری انجام نمی شود.
برخی از آگاهان با توجه به مواضعی که دادستان تهران وبعضی از مقامات رده بالای قوه قضائیه در یکی دو هفته اخیرگرفته اند ،می گویند بین وزارت اطلاعات و قوه قضائیه بر سر چگونگی برخورد با زندانیان سیاسی دستگیر شده در حوادث پس از انتخابات ، اختلاف نظر وجود دارد . اختلاف بین این نیروها و افراد موثر بر سر زندانیان سیاسی، وضعیتی را بوجود آورده که تنها منجر به طولانی شدن بلاتکلیفی زندانیان سیاسی ، افزایش نگرانی خانواده های آنها و در برخی موارد افزایش فشار بر زندانیان ، شده است .
گفتنی است حسین عبده تبریزی پدر احسان یکی از منتقدان سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد و دبیرکل اسبق بورس تهران و هم چنین مدیرمسوول روزنامه توقیف شده سرمایه است که بارها با نقدهای جامع در روزنامه سرمایه واکنش های دولتیان را برانگیخته بود. او از جمله 70 اقتصاد دانی بود که در نامه هایی سرگشاده رفتار و عملکرد اقتصادی دولت را به نقد کشیده بودند.
از سوی دیگر همکاران و هم دانشگاهیهای احسان عبده تبریزی در دانشگاه اسکس جایی که وی در آن فوق الیسانس را خوانده بود امضای طوماری برای آزادی او را با موفقیت به پایان رساندند ، طوماری که بلافاصله با واکنش "تهدید" آمیز سفارت ایران مواجه شد که آنان را از دخالت از مسائل داخلی ایران منع می کرد.
بعد از مدتها سکوت تامل برانگیز سرانجام، اساتید دانشگاه دورهام از اقدام اسکس پیروی کردند ، اما دانشگاه به کارمندانش اخطار داد که می توانند فقط در صورت شخصی این طومار را امضا کنند و اطمینان دهند که سکوت دانشگاهی در این مورد پیگری شود کاری که کاملا در "تضاد" با اقدام آکسفورد برای محمدرضاجلایی پور بوده است. این واکنش های متفاوت دو دانشگاه انگلیسی نسبت به بازداشت دو دانشجوی ایرانی موجی از اعتراضات هم دانشگاهی های احسان عبده تبریزی را بهمراه داشته و آنها خواستار پیگیری جدی تر مسئولین دانشگاه دورهام نسبت به وضعیت دانشجوی در بند خود شدند.
یکی از دانشجویان دکترای دانشگاه دورهام و هم دانشگاهی احسان عبده تبریزی در خصوص وضعیت نگران کننده او در زندان با "جرس" به گفتگو پرداخته است.متن کامل این گفتگو در پی می آید:
آیا اطلاعی از آخرین وضعیت آقای احسان عبده تبریزی دارید؟
آخرین اطلاعی که از وضعیت ایشان داریم از طریق نامه سفارت ایران است که در جواب طومار دانشگاه اسکس نوشته. دانشگاه اسکس جایی است که احسان در آن تحصیلات فوق لیسانس خود را در رشته تاریخ به پایان رسانید.قابل توجه آنکه اساتید دانشگاه اسکس در مقایسه با اساتید فعلی احسان در دانشگاه دورهام توجه و اهتمام بیشتری نسبت به وضعیت وی داشته اند. به عنوان مثال استاد راهنمای ایشان در دورهام آقای دکتر کالین ترنر تا کنون نسبت به خبر دستگیری احسان هیچگونه واکنش علنی از خود نشان نداده است. شما این عکس العمل را مقایسه کنید با واکنش صحیح و بجای اساتید آکسفورد در مورد محمدرضا جلایی پور تا معیار صحیحی در خصوص توجه دانشگاه دورهام نسبت به وضعیت دانشجوی خود بدست تان بیاید.
به عنوان نمونه نگاه کنید به نامه خانم پرفسور مارگرت مک میلان خطاب به رهبر ایران، در این نامه که بلافاصله پس از دستگیری مجدد محمد رضا جلائی پور نوشته شده است، مدیر کالج سنت آنتونی آکسفورد رسما از رهبر ایران میخواهد که آزار و اذیت محمد رضا و همسر شان پایان پذیرد، این در صورتی است که دانشگاه دورهام تا هین سه روز پیش از تایید علنی دستگیری احسان طفره میرفت و تنها زمانی حاضر به صدور بیانه گشت که خبرنگار گاردین پیگیر ماجرا شد.
آیا خانواده احسان موفق به ملاقات با او شده اند؟ و از نظر جسمی و روحی در چه شرایطی قرار دارد؟
در آخرین دیدار حضوری آنهم از پشت شیشه که احسان با پدر و مادرش داشت طبق گفته خانواده حدود بیست کیلو وزن کم کرده بود ولی از روحیه خوبی برخوردار بود. احسان فردی است خصلتا آرام ، متین و بسیار مودب. او زبان ادیبانه خاص خود را دارد که بیشتر به فارسی کهن می ماند تا فارسی امروزی و بعضا به همین دلیل باعث شوخی دوستان با او می شد. احسان یک تاریخدان برجسته است که چند سال پیش روزنامه همشهری درمورد او چنین نوشته بود: "احسان عبده تنها فرزند حسين عبده تبريزي، تاريخ دان جوان و متبحري ست. شايد بايد كار نگارش داستان اين دوران را به او و به تاريخ سپرد. "
http://www.hamshahrionline.ir/NEWSPAPER-ARCH/vijenam/mah/1384/840908/pag...
سوال اینجاست که مسئولین محترم قوه قضائیه می خواهند حدیث نیک و بد ما انسانهای خاکی به چه سان در دفتر زمانه نوشته شود؟ آیا اینگونه برخورد با یک جوان محقق و ادیب ،شایسته "اعتبار" دستگاه قوه قضاییه است؟
وضعیت پرونده احسان در چه مرحله می باشد و آیا وکیل او دسترسی و اطلاع از وضعیت حقوقی اش دارد؟
بر اساس نامه سفارت اتهامات احسان اقدام علیه امنیت ملی و آسیب رسانی به اموال عمومی عنوان شده است که خانواده و دوستان احسان هردو اتهام را مردود می دانند.
شما به عنوان هم دانشگاهی او اطلاعی از وضعیت تحصیلی اش دارید؟
احسان سال آخر دوره دکتری خود را طی می کرد. تز ایشان تحقیق در باره "تیپولوزی روحانیت دوران مشروطه" بود. او دانشجویی با استعداد و سخت کوش بود. اگر به زندان نیافتاده بود بایستی در این ایام سرگرم تهیه مقدمات دفاعیه دکترایش می شد.
آیا دانشگاه و مدیریت دانشگاه محل تحصیل احسان مساعد تی در خصوص وضعیت وی انجام داده اند یا برنامه ای درنظر دارند؟
دانشگاه دورهام با تاخیر بسیار آنهم با اکراه و گذرا به مسئله پرداخت و از زمانی هم که به ادعای خودشان اقداماتی را شروع کردند از اطلاع رسانی به هنگام به افکار عمومی در باره پیشرفتهای احتمالی در پیگیری هایشان خود داری می کنند. در کل تعداد کثیری از دانشجویان ایرانی و غیر ایرانی دانشگاه دورهام عملکرد دانشگاه در این مورد را بسیار ضعیف ارزیابی می کنند.
آیا خانواده آقای عبده تبریزی اطلاع دارند که اساتید دانشگاه دورهام طوماری را برای آزادی ایشان امضاء کرده اند؟ و واکنش آنها چه بوده و این اقدام چه تاثیری بر وضعیت احسان عبده تبریزی و خانواده ایشان گذاشته است؟
تا جایی که ما می دانیم پدر احسان هیچگاه مخالفتی با کمپینی که دوستان احسان برای آزادی ایشان به را ه انداخته اند ابراز نداشته اند. البته سکوت نسبی ایشان با توجه به وضعیت داخل ایران قابل درک است. ضمنا در مورد طومار باید به این نکته توجه داشت که دانشگاه دورهام هیچگاه به اساتید اجازه نداده که از شخصیت حقوقی خود برای امضای نامه استفاده کنند بنابراین امضا کنندگان عریضه دورهام فقط به اعتبار شخصیت حقیقی خود اجازه امضای این نامه را دارند.
در آینده چه انتظاری از دانشگاه برای پیگیری وضعیت دانشجوی خود دارید؟ و آیا اینگونه اقدامات یا اقدامات مشابه می تواند در بهبود وضعیت پرونده احسان موثر باشد؟
باید توجه داشته باشیم که دانشگاه دورهام از سطح بالایی از روابط ظاهرا آکادمیک با موسسات داخل ایران برخوردار است. به عنوان مثال، همین دو هفته پیش کنفرانس سه روزه ای تحت عنوان شیعه شناسی با محوریت حوزه علمیه قم و کالج اسلامی لندن در دپارتمان دولت و روابط بین الملل دانشگاه دورهام برگزار شد که عده ای از روحانیون نزدیک به حاکمیت از جمله حجه الاسلام معزی رئیس مرکز اسلامی لندن، آیت الله محسن اراکی نماینده مجلس خبرگان، و آقای محمود محمدی عراقی داماد آیت الله مصباح یزدی در آن حضور داشتند.
http://www.dur.ac.uk/dgi/dgievents/?eventno=7630
همچنین دپارتمان باستان شناسی دانشگاه دورهام روابط گسترده علمی و کاری با سازمان میراث فرهنگی دارد. بنابراین می توان گفت که دانشگاه دورهام با ایران داری روابط دوستانه ای است. طبیعتا این روابط ملزوماتی دارد. از جمله اینکه دوستی باید دو طرفه باشد. این که نمی شود یک طرف از همه امکانات طرف دیگر برخوردار باشد و در عین حال نسبت به دانشجوی آن دانشگاه بی مهری کند. طبیعتا در چنین حالتی کمترین انتظار از دورهام تعلیق روابط کاری با موسسات نزدیک به دولت است تا آزادی احسان محقق شود.
یک نماینده اصولگرا مجلس شورای اسلامی گفت: هر حرکت و سخنی که موجب انشقاق بین یاران حقیقی انقلاب و نظام شود و علاقمندان به این نظام را دلسرد کرده و موجب شود که این افراد از صحنه انقلاب کنار بکشند و منزوی شوند برخلاف مصالح کشور است.
به گزارش ایسنا، حسن غفوریفرد گفت: هر صحبت و عملی که یاران واقعی امام را از صحنه منزوی کند و به صفوف یکپارچه ملت لطمه وارد کند و به اهداف دههی پیشرفت و عدالت ضربه بزند، مردود است.
غفوریفرد در ادامه گفت: ممکن است در دوران انقلاب افرادی باشند که سابقه مجاهدت بیشتری داشته باشند و در دوران جنگ از لحاظ مدیریتی و مبارزاتی بالاتر باشند. اما این افراد نباید خود را از سایرین برتر بدانند و خدمات دیگران را پایین بیاورند.
به گفته این عضو کمیسیون انرژی مجلس نباید کسانی که در دوران انقلاب سرداران قافله بودهاند با عدهای که طبیعتا در عقبه آنها قرار داشتند، از دید بالا بنگرند؛ چرا که این مساله موجب انشقاق در جامعه شده و دلسردی را برای دسته دوم به وجود میآورد.
غفوری فرد با تاکید بر این که باید از همه امکانات و ظرفیتها برای ایجاد اتحاد وانسجام در جامعه استفاده کرد در پایان گفتوگوی خود با ایسنا خاطرنشان کرد که رسیدن به پیشرفت و عدالت تنها در گرو طی این روند است.
دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه کسانی که منافعشان در حذف دیگران است به سخنان اخیر مقام معظم رهبری توجه نمیکنند، اظهارداشت: از سوی دیگر نفع برخی از کشورهای خارجی در حذف گروههای مرجع و شخیصتهای برجسته جامعه است که متاسفانه این روزها این اقدام در تریبونهای مختلف از طریق توهین و تهمت انجام میشود.
آیت الله سید حسین موسوی تبریزی در گفتو گو با خبرنگار ایلنا، در پاسخ به سوالی در مورد دلیل سخنان اخیر مقام معظم رهبری مبنی بر خودداری از ظلم به افراد در جامعه و معنای دینی این رفتار، با بیان اینکه ظلم، تعدی، تضییع حقوق و آزادی مشروع افراد در تمام طوایف و اقوام حرام است، اظهارداشت: تمام انبیاء مامور بودند تا مردم را به اطاعت پروردگار و خودداری از طغیان که به معنای ظلم است، فراخوان دهند و فرهنگ مبارزه با ظلم در قیام برای عدالت و قصد را ایجاد کند.
وی با بیان اینکه ظلم در شرایط و اشکال گوناگون، ماند تخریب اموال دیگران، کشتار و شکنجه و… نسبت به جامعه و اشخاص روی می دهد، افزود: همیشه باید نسبت به ظلم نکردن تذکر داد، اما متاسفانه اکنون کشور ما دچار آلودگیهای عجیبی شده است و این تاسف وقتی بیشتر میشود که بدانیم کشور ما اسلامی است و اصول دینی باید در آن رعایت شود، البته این آلودگیها همیشه در کشور بوده است، ولی به طور خاص بعد از انقلاب اسلامی به بعضی از آلودگیها مانند تهمت و افترا کمتوجهی شده است.
دادستان کل کشور در زمان امام(ره) یادآور شد: این گونه رفتارها ابتدا از طرف گروههای محارب مانند منافقین، کمونیستها و… آغاز شد و از سوی دیگر کسانی هم که خود را ”دین مجسم“ فرض میکنند به این مساله دامن زدند و از زمان امام تاکنون این مساله ادامه داشته است.
موسوی تبریزی با بیان اینکه تهمت و افترا گاهی احزاب و جریانات و زمانی دیگر اشخاص را در بر میگیرد، تصریح کرد: در اصول کافی، روایات صحیحه و … تاکید شده است که حرمت مومن حرمت خداست و هرکس آن را بشکند محارب با خداوند است.
وی گفت: متاسفانه در سالهای اخیر و به خصوص انتخابات ریاستجمهوری بداخلاقیهای بسیار زیادی شایع شد که نمونه بارز آن در جریان مناظرهها بود و گویی بعضیها که منابر، تریبونها و روزنامهها را در اختیار دارند، تهمت را وظیفه شرعی خود میدانند، ولی دود این رفتار به چشم همه مسوولان، مردم و دینداران میرود.
دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم هشدار داد: نفع فضای تهمت و تخریب برای گروههایی است که منتظر هستند هر کاری را که میخواهند در کشور انجام دهند، زیرا در این شرایط دیگر کسی برای اداره کشور باقی نمیماند و هر عملی برای آنها ممکن میشود و در آن صورت هر بلایی بر سرمنابع کشور میآورند و کسی پاسخگو نخواهد بود.
موسوی تبریزی با بیان اینکه کسانی که منافعشان در حذف دیگران است به سخنان اخیر مقام معظم رهبری توجه نمیکنند، اظهارداشت: از سوی دیگر نفع برخی از کشورهای خارجی در حذف گروههای مرجع و شخیصتهای برجسته جامعه است که متاسفانه این روزها این اقدام در تریبونهای مختلف از طریق توهین و تهمت انجام میشود
یك فعال سیاسی اصلاحطلب گفت : كسانی كه ابزار و قدرت اجرایی دارند، باید برای وحدت تلاش كنند.
محمد سلامتی در گفتگو با ایلنا، در خصوص ضرورت حفظ وحدت در جامعه كه اخیرا از سوی بزرگان نظام مورد تاكید قرار گرفته است،گفت: وحدت نیاز هر اجتماعی است به نحوی كه اگر وحدت درجامعهای حاكم نباشد، انجام كارهای اساسی و بزرگ مختل شده و استفاده از ظرفیتهای انسانی و مالی در توسعه كشور به نحو مطلوب آن غیرممكن میشود.
وی با بیان اینكه وحدت قدرت واقعی را ارتقاء میدهد،گفت: وحدت میتواند مشكلات داخلی و خارجی را حل كند كه متاسفانه امروز در ایران عدهای این موضوع را نمیخواهند.
این عضو جبهه اصلاحات تاكید كرد: چنانچه اپوزیسیون وحدت را نخواهد هرجی به آن نیست؛ زیرا همانطور كه از نامش پیداست بدنبال فضای ناآرام و ماهی گرفتن از آب گل آلود است.
وی افزود: اما متاسفانه امروز بخشی از دست اندركاران مسوول حرفهایی میزنند و مواضعی میگیرند كه مخالف وحدت است، در واقع در جهت تفرقه و تضاد جامعه حركت میكنند.
سلامتی معتقد است : این افراد یا درك درستی از مملكت داری ندارند و یا منافعشان در تضاد و تفرقه است.
وی با بیان اینكه تفرقه انگیزی و دامن زدن به تنشها كار دشمنان هر نظامی است،گفت: اگر بخواهیم وحدت حاكم شود كسانی باید در این راستا پافشاری و تلاش كنند كه قدرت را در دست دارند و به نوعی دست اندركاران جناح حاكم هستند و همچنین افرادی كه رسانهها را در اختیار دارند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به مسوولیت مهم و تاثیرگذار رسانه ملی در این راستا و همچنین با انتقاد از عملكرد این نهاد معتقد است: متاسفانه امروز رسانه ملی ما در جهت تفرقه و تنش كار میكند تا وحدت ، و از ظرفیت عظیم خود در جهت عكس استفاده میكنند.
وی تاكید كرد: پتانسیلهایی كه رسانه ملی از جهت فراگیر بودن در اختیار دارد را شاید نهاد و گروه دیگری ندارد.
سلامتی تصریح كرد: از طرف دیگر جناح اصلاحطلب علاقمند است كه وحدت حاكم شود، اما ابزار لازم را در اختیار ندارد.
وی با بیان اینكه اصلاحطلبان بهدنبال تحكیم بخشیدن به وحدت هستند، گفت: جبهه اصلاحات در این راستا تلاش میكند و حتی از موضع حقی كه دارد نیز كوتاه میآید، اما بدلیل اینكه ابزار و قدرت مانور آن محدود است نمیتواند بیش از این موثر واقع شود.
این فعال سیاسی اضافه كرد: بنابراین كسانی كه ابزار لازم و قدرت اجرایی در دست دارند باید تلاش خود را مضاعف كنند. بهعنوان مثال رسانه ملی متعلق به همه ملت است پس باید در جهت منافع ملت كار كند.
وی در خصوص عملكرد طیفی از درون جریان اصولگرا كه اخیرا برخی از اصولگرایان نیز از آن انتقاد كردهاند،گفت: این گروه برخلاف وحدت عمل میكنند و تفرقه را مشی خود قرار دادهاند، در واقع آب به آسیاب دشمن میریزند و با این اقدامات خود به نظام، انقلاب و اسلام ضربه میزنند.
سلامتی اضافه كرد: برخی در این جریان ممكن است براساس اعتقاد خود این گونه عمل كنند و برخی نیز به جهت وابستگی به خارج از كشور و دگراندیشان.
وی با تاكید بر اینكه عقلا و میانهروها در نظام باید نسبت به این جریان حساس شده و در برابر این افراطیگریهای آنها بایستند؛ اضافه كرد: متاسفانه بعضا خواسته این گروه، حاكم است و افزایش جو بیآعتمادی كار عناصر تندرو است.
وی در پایان ابراز امیدواری كرد كه واكنشهای اصولگرایان نسبت به اعمال و رفتارهای افراطی تداوم یافته و شاهد وحدت افكار و سلیقه مختلف در كشور باشیم.
جمعی از فعالان جنبش زنان از طیفهای مختلف فکری، در دیدار با زهرا رهنورد و میرحسین موسوی مسائل زنان، جنبش زنان و چگونگی پیوند آن را با جنبش سبز مطرح کردند و با تاکید بر اینکه جنبش زنان به عنوان بخشی از بدنه جنبش سبز در یک ساله اخیر نقش مهمی در پیشروی اهداف جنبش داشته، مخالفت شدید خود را با سیاستهایی که در حال حاضر برای زنان اعمال میشود، عنوان کردند. رهنورد در این دیدار پیوستن به کنوانسیون های جهانی را مانعی برای سرکوب های داخلی دانست.
به گزارش کلمه، دکتر زهرا رهنورد به عنوان یکی از فعالان حقوق زنان، می گوید: جنبش زنان و جنبش سبز ارتباط ارگانیک جدایی ناپذیری با یکدیگر دارند. یعنی بدون زنان، جنبش سبز نمی تواند موفق شود چرا که نیمی از جمعیت را زنان تشکیل می دهند . دلیل تاکید من روی ارتباط ارگانیک جنبش سبز و جنبش زنان این است که این دو جنبش به آرمانهایشان با هم خواهند رسید . این دو نمی توانند از هم جدا شوند. بنابراین ، جنبش سبز باید درباره زنان ، آسیب پذیری فعلی و نیز آینده شان شاخصه های متقنی داشته باشد.
نه قانون گذار، نه قانون و نه عرف واقعیت وجودی زن را نمی بیند
به گفته زهرا رهنورد مسئله زنان تنها یک مسئله زنانه نیست؛ بلکه یک مسئله ملی و فراتر از آن جهانی است: من همیشه این را تکرار می کنم که زندگی بشری پروازی است که با دو بال انجام می گیرد. یک بال زن و یک بال مرد و هیچ پروازی تا کنون با یک بال موفق نبوده است. زنان در کشور ما و در سطح جهانی مدت ها در زیر پوست تاریخ فعالیت داشتند. آنها در طول تاریخ حضور داشتند اما این حضور دیده نمی شده است اما بعد از مشروطه در ایران، زنان از زیر پوست تاریخ بیرون آمدند و در لایه های آشکارتر فعالیت کردند و این فعالیت امروز به آنها حضوری عینی بخشیده است. ما امروز با یک معضل عجیبی روبرو هستیم . این معضل واقعیت وجود زن در شرایط فعلی کشور ما و در فرهنگ و قانون و قانون گذار در مقابل این واقعیت وجودی است. این زنی که امروز پا به عرصه وجود گذاشته است نه قانون گذار او را درک می کند ، نه قانون و نه فرهنگ . با این معضل چه باید کرد؟
به باور این استاد دانشگاه، نخستین راه، برای حل معضل این است که قبول کنیم زن یک حقیقت است. او در این باره می گوید: جمله "فاطمه فاطمه است" حاکی از آن است که حضرت فاطمه فقط در مناسبات خانواده دیده نمی شود. او یک حقیقت وجودی است. آنچه ما در درجه اول می خواهیم این است که زن به عنوان واقعیت دیده شود که در این صورت، حیرانی قانونی نیز از بین می رود.
او ادامه می دهد: حقیقت وجودی زن را بپذیریم ، نه به عنوان همسر، دختر و یا مادر کسی .اگر به لحاظ کائناتی بپذیریم که زن یک واقعینت عینی و حقیقی است آن وقت حالت شی وارگی ، فرمان پذیر بودن و تدوین قوانین قیم مآبانه برای زن برداشته خواهد شد.
ضرورت توجه به واقعیت های اجتماعی در کنار پارامتر نواندیش های دینی
راه حل های عملی برای حل معضلی که رهنورد مطرح می کند؛ چیست؟ او خود دراین باره می گوید: باید قرائت ما به روز و مناسب زنی باشد که پا به عرصه گذاشته است. دوم این که واقعیت های اجتماعی و توانایی های زن را در کنار پارامتر نواندیش های دینی درباره زنان باید مدنظر گرفت.
همچنین استفاده از تجربیات بین المللی در عرصه زنان از دیگر راهکارهایی است که رهنورد به ان اشاره می کند و می گوید: استفاده از دستاوردهای بین المللی در حوزه زنان که دور از خواست های شرعی و عرفی یک نظام متعالی نیست. مطمئن باشید استفاده از این تجربیات به اصالت های شرعی و عرفی ما لطمه نمی زند به ویژه اگر از طرف متخصصین امر باشد .با حضور متفکران و در یک تیم ستادی به همه این چیزها رسیدگی خواهد شد. آن موقع خواهیم دید که نه قانون و نه قانون گذار حیران نمی ماند و عدم هماهنگی شخصیت فعلی زن با قوانین در ظرف زمان بندی از بین خواهد رفت.
رهنورد در بخش دگیری از سخنانش می گوید: کلید خواست ها و مطالبات زنان و مردان در جنبش سبز با پس گرفتن رای زده شده است ولی پس از آن، مطالبات بلندی از سوی زنان مطرح شد که همیشه در دل زنان بوده است . مطالباتی که مورد غفلت واقع شد و امروز حاکمیت فعلی در جهت تقلیل ارزش زن کار می کند. کل برنامه هایش تقلیل ارزش زن و تقلیل دادن او به یک زن محدود و وابسته ای است که تفکر و اندیشه اش اهمیتی ندارد. این حاکمیت با شکل های مختلف قانون گذاری مثل محدودیت های ساعت کاری ،خطر سهمیه بندی تحصیلی، لوایح حمایت از خانواده برای تخریب خانواده و سایر تبعیض به شکل های مختلف اعمال می کند.
زندانیان سیاسی به ویژه زنان زندانی را آزاد کنید
رهنورد در ادامه می گوید: بدترین اتفاقی که در یک سال اخیر اتفاق افتاده، سرکوب هایی است که نسبت به زنان آزادی خواه انجام می شودو ما به شدت به آن معترض هستیم.
او ادامه می دهد: امیدوارم همه زندانی ها ازاد بشوند.
پیوستن به کنوانسیون های جهانی جلوی سرکوب های داخلی را می گیرد
زهرا رهنورد خود را از مدافعان پیوستن به کنوانسیون های بین المللی می داند و می گوید: پیوستن به همه کنوانسیون های جهانی با حفظ تحفظ مشکلی برای ما ایجاد نمی کند و نیز جلوی زیاده روی های دولت از جمله اقدامات سرکوب گرانه را می گیرد.
در ادامه یکی از فعالان جوان جنبش زنان می گوید: کمپین یک میلیون امضا بر ضد قوانین تبعیض آمیز با ده خواسته قانونی برای رفع تبعیض های حقوقی علیه زنان شروع به کار کرده و یک حرکت مطالبه محور است. سوال این است که ایا جنبش سبز نیز مطالبه محور است و مهم ترین مطالبه اش در حوزه زنان چیست؟
رهنورد در پاسخ به این سوال می گوید: رفع تبعیض اولین قدمی است که باید برداشته شود و مهم ترین مطالبه مشترک جنبش سبز و جنبش زنان است.
جنبش زنان بر تارک جنبش سبز
رهنورد بخشی دیگر از سخنانش را به جایگاه جنبش زنان و نسبتش با جنبش سبز اختصاص می دهد و می گوید: اگر چه جنبش زنان جزیی از جنبش سبز است اما بر تارک جنبش سبز می درخشد. در جنبش سبز، زنان در نقش زن، مادر،دختر،همسر، جوان و پیر شرکت می کنند و حضورشان در جنبش سبز را نشان داده اند.
او در پایان پیشنهاد می کند: تیمی از زنان به طور مشخص تمام ابعاد آسیب شناسی زن در آن تیم با حضور متخصصان بررسی شود تا جایگاه مناسب با شان مترقی زن تنظیم شود که این برای آینده جنبش سبز، جنبش زنان و نیز رفع تبیعض و سعادت زنان و مردان کشورمان مفید است.
سلمان سیما عضو سازمان دانش آموختگان ایران و فعال دانشجویی دانشگاه آزاد به "اجتماع و تبانی علیه نظام" متهم شد.
سلمان سیما که 22 خرداد سال جاری برای دومین بار پس از انتخابات بازداشت شده بود پیش از این در شعبه 5 بازپرسی اوین تنها به "اخلال در نظم عمومی و شرکت در تجمع غیرقانونی" متهم شده بود، اما به تازگی این اتهام جدید نیز که مجازات آن در قانون 5 سال حبس است نیز به وی تفهیم شده است.
همچنین سلمان سیما که در بند 350 اوین به سر می برد و بر اثر اعتصاب غذا در دوره انفرادی به شدت ضعیف شده از بیماری رنج می برد و هیچگونه اقدام درمانی برای وی صورت نمی گیرد و طی پنج روز گذشته با درخواست های مکرر وی برای انتقال به بهداری مخالفت شده است.
هنگامه شهیدی روزنامه نگار زندانی است که به اتهام شرکت در اجتماعات غیر قانونی، تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ،تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و اهانت به ریاست جمهوری پس از ماهها بازداشت، به شش سال و سه ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شد. وی که پس از حدود چهار ماه بازداشت با قید وثیقه آزاد شده بود، مجددا یک روز پس از تایید حکم اش روانه زندان شد.
به نقل از رهانا : این روزنامه نگار دربند، در سالگرد بازداشت اش نامه ای را خطاب به دادستانی تهران نوشته است که متن آن در اختیار سایت تا آزادی روزنامه نگاران زندانی قرار گرفته است.
متن این نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ریاست محترم دادستانی استان تهران جناب آقای جعفری دولت آبادی
سلام علیکم
در سالگرد بازداشت خود پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مطالبی را به استحضار می رسانم:
اگر به خاطر داشته باشید که مسلما به یاد دارید من همان زن زندانی سیاسی هستم (که البته از دیدگاه قوه قضاییه زندانی سیاسی وجود ندارد و سیاسیون، زندانی امنیتی تعریف می شوند)که پس از نوروز امسال در بازداشتگاه ۲۰۹ با شما آخرین ملاقا ت حضوری را داشتم و درآن زمان شما با خنده به من گفتید:” هنوز بر هم سر موضع هستی.” درآن ملاقات به عدم استفاده از امکانات مناسب برای زنان زندانی سیاسی مستقر درباز داشتگاه موقت ۲۰۹ معترض بودم و برای شما ازآخرین گفته های آخرین بازجویم آقای صالحی روایت کردم که ایشان با لذت تمام مرا به طی کردن کامل ۶ سال حبس ودوران محکومیت در بازداشتگاه ۲۰۹، بدون مرخصی و حتی امکان ملاقات حضوری تهدید کرد و تاکید کرد که ۲ سال دیگر به حکم من اضافه خواهد کرد و من در پاسخش جز نیشخندی انجام ندادم.به هر صورت من خرسند بودم لاقل در فضایی مطابق با شئونات یک زندانی سیاسی ایام حبس خود را سپری خواهم کرد.هرچند که تنها در تاریخ ۵ فروردین و به دستور جنابعالی تنها با مادرم اجازه ملاقات حضوری یافتم که آن هم با پیگیریهای مستمر از مراجع بالاتر بود و حتی قرار بود ۳ ساعت قبل از تحویل سال ۱۳۸۹ به مرخصی بیایم ،که همان آقای بازجو جلوی مرخصی مرا گرفت. با این عملکردها اینگونه به ذهن متبادل میشود که بحث استقلال قوا خصوصا در قوه قضاییه هنوز در مرحله حرف می گنجد و به مرحله عملی در نیامده است و گوییا فشار وزارت اطلاعات برقوه قضاییه بیشتر است و تهدیدات آقای صالحی موثر واقع شده است و وزارت اطلاعات همچنان ملاقات حضوری اینجانب را قطع و حتی امکان مرخصی برای درمان بیماریهایی که درداخل زندان به آن مبتلا شده ام را از من سلب نموده است و آخرین تهدید ایشان این بوده که در کمیته عفو مشروط وزارت اطلاعات جلوی عفو مشروط مرا که شرط آن طی کردن نصف دوران محکومیت می باشد را خواهد گرفت.
جناب آقای دادستان!
اگرچه رفتن به مرخصی حق هر زندانی(مددجو!) می باشد اما این را بدانید که علت درخواست مرخصی من این نبوده است که مطابق قانون،ایام مرخصی من جزو سنوات محکومیتم به حساب آید وآزادانه در بیرون باشم چرا که بیرون از زندان را جز یک زندان بزرگتر نمی دانم .اما جسم من بیمار است وروح من نیز در میان عداه ای از بیماران روحی ،معتاد ، بزه کار ، افراد شرور و … که برخی از آنها واقعا نیازمند بستری در” دارالمجانین” هستند ولی در میان افراد سالم زندگی می کنند و هر روز مشکلات عدیده ای را برای سیاسیون فراهم می آورند نیز بیمار شده است.
جناب آقای دولت آبادی!
روز یکشنبه که به دادسرای زندان اوین تشریف آورده بودید و با دو تن از زنان زندانی سیاسی ملاقات داشتید برای من دو پیغام داده بودید :اول اینکه اگر کسی انگشتی به من می زند جنجال به راه نیندازم که”ایها الناس مرا کتک زده اند”.اقای دادستان خوشبختانه بر طبق شواهد و مدارک موجود در حفاظت اطلاعات سازمان زندانها اینجانب به خاطر ضرب و شتم توسط خانم” مرجان جهان پناه” از ایشان شکایت به عمل آوردم و چند روز بعد ایشان به “امین اباد” جهت بستری شدن اعزام شدند. ضرب و شتم من به حدی شدید بود که تا چند روز درد آن در بدنم حس می شد.پس مطمئن باشید با یک انگشت زدن دردی به بدن وارد نمی شود که بخواهم وانمود به کتک خوردن بکنم که اصولا نیازی به این کار نیست در ثانی ممکن بود به جای ضربات مشت و لگدی که از سوی این بیمار روانی نصیب بنده گردید ضربات چاقو یا سرنگ آلوده به ویروس ایدز می بود در آنصورت هم باز شما شکایت داشتید که چرا این خبر به بیرون درزپیدا کرده است؟پیغام دوم شما به من در خصوص تماس تلفنی من باآقای کروبی بود که خواسته بودید دیگر با ایشان تماس نگیرم تا مرا به حضور بپذیرید.اگر چنین شرطی دارید بنده دیگر به هیچ عنوان تمایل به دیدار با جنابعالی ندارم لازم به ذکر می دانم آقای کروبی پدر معنوی من و من نیز دختر ایشان هستم و در مرحله بعد فراموش نکنید که اینجانب هنوز عضو حزب اعتماد ملی هستم ومشاور دبیر کل حزب یعنی آقای کروبی می باشم و تا کنون ازسوی کمیسیون ماده ۱۰احزاب فعالیت این حزب غیر قانونی اعلام نشده است و فقط دفاتر حزب به صورت غیر قانونی پلمپ گردیده است و همچنین در جاییکه عده ای اوباش برای یار دیرینه امام حرمت قائل نمی شوند و دائما برای وی مخاطره ایجاد میکنند در زندان برای رفع نگرانی چاره ای جز تماس تلفنی نیست و فکر نمی کنم از نظر قانونی منعی در این زمینه وجود داشته باشد و ما سفیحان را به خدا واگذار می کنیم.
جناب اقای دادستان!
به رغم ادعای شما مبنی بر ملاقات با خانواده های زندانیان سیاسی به طور مستمر از چهار ماه پیش تا کنون خانواده من درخواست ملاقات با جنابعالی را داده اند که هنوز جای سوال است چرا موافقت نشده است.تاکنون چندین بار عوامل شما به زندان آمده اند و از ما سوالات تکراری پرسیده اند و فرمهایی را که در آن نام ، نام خانوادگی ،میزان محکومیت،مدت سنوات حبس و… که بقیه را خودتان بهتر می دانید برای پر کردن به ما ارائه دادند در صورتی که این اطلاعات برایشان کاملا محرز است و اینکه هرکسی برگه مرخصی یا درخواستی را دارد برای دادستان ارسال کند و هنوز هیچیک از زندانیان زن سیاسی که تقاضاهایشان را ارائه داده اند پاسخی دریافت نکرده اند همچنین لطف کنید برای تنویر اذهان عمومی اسامی ۸۱ نفری که به مناسیت میلاد حضرت فاطمه زهرا مشمول عفو مقام معظم رهبری قرار گرفته اند را اعلام فرمایید چرا که این شبهه وجود دارد که اصولا کسی مشمول عفو قرار نگرفته است و لااقل از ۲۴ نفراز زنان زندانی سیاسی بند عمومی هیچ زنی آزاد نشده است .بنده نیز تا کنون چهار بار درخواست برای مرخصی درمانی جهت اعزام به بیمارستان ارائه داده ام و حتی متذکر شده ام ۴۸ ساعت با دستبند،پابند ، گردن بند و هر گونه بند دیگری که فکر می کنید لازم است مرا به بیمارستان حتی با هزینه شخصی خود منتقل کنید تا مشکلات و بیماریهای من مرتفع گرددعلی ایحال که شرط ملاقات حضوری را تماس نداشتن با آقای کروبی اعلام کرده اید باید اظهار کنم :”متاسفانه مقدور نمی باشد”
آقای جعفری دولت آبادی!
در زمان دستگیری مجدد من درششم اسفندماه ۸۸ وزارت اطلاعات شایعه کرد که چون خانم شهیدی قصد داشته است از کشورخارج شود ما وی راپیشتر بازداشت کردیم و حتی یک شایعه دیگری هم برای اینجانب پخش شد که در موقع مقتضی به اطلاع خواهم رساند.برای من این نکته بسیار جالب بود. چرا که هم نزدیک به چهار ماه با تبدیل قرار بازداشت به وثیقه در بیرون از زندان بودم و هم ویزای انگلستان را در پاسپورتم داشتم و هم پاسپورتم در اختیار خودم بود و فقط کافی بود خود را به یک کشور ثالث برسانم تا ایران را مثل بسیاری از افرادی که کشور را ترک کردند برای همیشه رها کنم.من اگر قصد ترک ایران را داشتم پس از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به لندن رفته بودم هرگز باز نمی گشتم.در آنجا به دلیل محجبه بودن و حضور در همه مراسم های خاص مذهبی به من می گفتند شما از عوامل جمهوری اسلامی هستید و در اینجا هم بازجویان به من می گفتند که شما عامل بیگانگان هستید. نمی گویم که در این زمینه پیشنهاداتی نداشتم که بسیاری از دوستان از سر دلسوزی به من می گفتند اگر ۶ سال حکم دادگاه بدوی شما تایید شود چه خواهی کرد و من پاسخ میدادم:تابع قانون خواهم بود و اگر قطعا محکوم شوم در زندان فقط کتاب خواهم نوشت.و هنوز هم بر این اعتقادم که هیچ جرمی مرتکب نشده ام که شایسته و سزاوار چنین مجازاتی باشم.من اگر قصد تبلیغ علیه نظام داشتم در طول مدتی که خارج از زندان به قید وثیقه آزاد بودم و از همه رسانه های خارجی جهت مصاحبه با من تماس گرفته میشد رنج ها و بلا هایی را که ۱۲۵ روز بر من وارد شده بود را برای آنان بازگو می کردم اما برای حفظ آبروی نظام زبان در دهان گزیدم.من کاری نکرده ام که بخواهم از کشورم متواری شوم . این آب و خاک همانگونه که متعلق به شماست متعلق به من،خانواده ام ،فرزندم و وارثان من هم خواهد بود و هیچ گروه و جناحی نمی تواند ایران را به نام خود مصادره کنند.من در ایران ماندم چون جرمی مرتکب نشده ام،البته خدای ناکرده روی سخنم به برخی دوستان و همکارانم که شاید به خاطر شرایط جبر و فشار از ایران خارج شده اند نیست که چون از ایران مهاجرت کرده اند پس حتما جرمی را مرتکب شده اند بلکه روی سخنم با خودم بود تا بگویم و بگویم و بگویم که در ایران می مانم و بی گناهیم را ثابت می کنم حتی اگر راه آن تحمل کامل ۶ سال حبس تعزیری باشد.من فردی قانون مدار هستم و به قانون احترام می گذارم حتی اگر حکمی خلاف واقع برای من صادر شده باشد.من تا آخرین لحظه ای که مسئولان زیربط دریابند که بازداشت و حکم سنگین من نوعی انتقام گیری از شخص آقای کروبی و فشار به ایشان بوده است ، مسئولانه پای عواقب ۶ سال حبس تعزیری خود ایستاده ام.
جناب آقای جعفری دولت آبادی!
ضمن عرض تسلیت شهادت شهید بزرگوار آیت الله بهشتی دوران ریاست موفق ایشان در قوه قضاییه را یاد آور می شوم و اظهار شرمساری میکنم از اینکه من و پسر شهید بهشتی را با هم و با چشم بند از زیر عکسهای پدرش عبور دادند تا برای بازجویی به باز داشتگاه ۲۴۰ ببرند. آیت الله شاهرودی ویرانه ای را به گفته خودشان ازآیت الله یزدی تحویل گرفتند که این ویرانه در دوران آقای شاهرودی رو به آبادانی بود لطفا نگذارید این ویرانه ویرانه تر شود در خاتمه با این توضیحات
خواهشمندم اگر قرار است تهدیدات بازجویان من به طور کامل عملی شود لطفا اولین تهدید ایشان را نیزحتما به مرحله اجرا درآورید و مرابه بازداشتگاه ۲۰۹ که البته اکنون در دست تعمییر است و از این پس زندانیان زن سیاسی هم به بازداشتگاه ۲۴۰ انتقال می یابند بازگردانید.درجاییکه من حق نوشتن خاطرات روزانه خود را ندارم ،درجاییکه مواد خام تهیه کتابم توسط آقای دهقان زاده مسئول حفاظت اطلاعات سازمان زندانها ضبط میشود و باز پس داده نمی شود ،دیگر چه فرقی میان بندعمومی و بازداشتگاه موقت ۲۰۹ است؟
جناب آقای دادستان!
لطفا یا مرا به بازداشتگاه ۲۰۹ بازگردانید یا برای کمک به مردم غزه همراه با برادران داوطلب در بازداشتگاه ۳۵۰مرا نیز جهت کمک و امداد رسانی به غزه اعزام کنید که کمک در آنجا بسیار مثمر ثمر تر از حضور میان بزه کاران می باشد . مطمئن باشید اینجا چیزی عایدمن نمی شود به جز به سخره گرفتن زندان اوین.
هنگامه شهیدی بازداشتگاه ۲۱۶ نسوان زندان اوین
۹تیر۱۳۸۹ مطابق با اولین سالگرد بازداشت پس از انتخابات
رئیس مجلس شورای اسلامی در دیدار رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) تصریح کرد: دشمنی غرب با جمهوری اسلامی ایران فقط به علت حمایت از مسئله فلسطین است.
به گزارش واحد مرکزی خبر ، لاریجانی که برای شرکت در اجلاس فوق العاده مجالس کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی در سوریه بسر می برد ، افزود : یکی از وزیران امور خارجه که کشورش اکنون عضو دائم شورای امنیت است در مذاکره با من گفت مسئله ما با ایران بر سر موضوع هسته ای نیست و حتی اگر بمب اتمی تولید کند، ما مشکلی نخواهیم داشت، بلکه مسئله اصلی، حمایت ایران از فلسطین و دشمنی با رژیم اسرائیل است.
رئیس مجلس شورای اسلامی ادامه داد ، این وزیر خارجه تاکید کرد اگر بر این موضوع با هم کنار بیائیم هیچ مشکلی با هم نخواهیم داشت.
لاریجانی همچنین فشارها و تحریم های امریکا را موضوعی جدید ندانست و تاکید کرد : این تهدیدهای هیچ نتیجه ای نخواهد داشت و ما با همه این فشارها کار خود را پیش می بریم.
رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس نیز در این دیدار ، گزارشی از آخرین اوضاع در سرزمین های اشغالی و مردم در محاصره غزه ارائه کرد و گفت: فشار رژیم اسرائیل بر ساکنان فلسطینی بیت المقدس و کرانه باختری با شکست گروه سازش همراه شده که البته این مسئله موجب تقویت مقاومت شده است .
خالد مشعل با اشاره به حمله وحشیانه صهیونیستها به ناوگان آزادی حامل کمکهای انساندوستانه برای مردم غزه تصریح کرد: این موضوع نیز عاملی برای تقویت مقاومت و بیداری بیش از گذشته مردم جهان و منطقه شده است .
مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور با انتقاد از نبود نظارت و ارزیابی کافی بر روند اعطای وامهای کلان و تسهیلات توسط بانکها گفت که بخش مهمی از معوقات بانکها و مشکل باز پرداخت بدهی وام گیرندگان مربوط به شرکتهای دولتی است.
مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، گفته است که در دستگاههای دولتی ایران “تخلف از قانون زیاد است” و در بعضی از این دستگاهها هم در تفسیر قانون “شبه بدعت” مشاهده میشود.
پورمحمدی در توضیح منظور خود از “بدعت در تفسیر قانون” گفت بعضی از دستگاههای دولتی برخی قوانین را که به “مصلحت نمیدانند، اجرا نمیکنند و یا اجرای یک قانون را به تأخیر میاندازند.
پورمحمدی گفت که شرکتهای دولتی بزرگترین وام گیرندگان از بانکهای ایران هستند و بزرگی دستگاههای دولتی و دولتی بودن اقتصاد باعث شده است تا “ویژهخواری، رانتخواری، و فسادهای تو در تو و پنهان” روی دهد.
گزارشهای رسمی نشان میدهد که بانکهای ایران حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان (۵۰ میلیارد دلار) وام پرداخت کردهاند اما اکنون نمیتوانند آن را وصول کنند.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور همچنین به صدور برخی احکام قطعی از سوی مجتمع امور اقتصادی این سازمان برای سوء استفاده کنندگان از تسهیلات بانکی، اشاره کرد
پور محمدی که در یک مصاحبه تلویزیونی سخن میگفت اعلام کرد که اسامی این افراد در وبسایت رسمی این سازمان (خبرگزاری قسط) منتشر شده است.
بنابر گزارشهای رسمی بخشی از وامهایی که از بانکها گرفته شده، در جاهایی به غیر از جایی که برای آن وام در نظر گرفته شده بود، هزینه شده است.
وی همچنین تأکید کرد که بخشی از “آشفتگیهای نظام اقتصادی” ایران و مشکلات بانکها به علت وجود “ابهام و نقایص” در قوانین و سیستم اقتصادی – مالی است که در این زمینه سازمان بازرسی کل کشور و مجلس برای “تنقیح” قوانین در حال همکاریاند.
پورمحمدی که ۳ سال سابقه حضور در کابینه محمود احمدینژاد را در کارنامه خود دارد، از “بزرگ بودن” دستگاههای دولتی در ایران انتقاد کرده و آن را یکی از علل زمینهساز فساد مالی و ادرای دانسته است.
کمال الدین صبا: ضمایم قرارداد انتقال گاز به پاکستان برای ۲۵ سال و برای تأمین حدود ۲۰ درصد از مصرف انرژی گاز این کشور در حدود دو هفتة پیش نهایی گردید. پس از چند روز اما و اگرهای فراوان و نامحرم دانستن مردم توسط وزیر نفت و سپس مهر تأیید ۱۲۹ نفر در کسوت نمایندة مجلس، این قرارداد مشمول تحریم ها گردید. علی رغم خبر کناره گیری پاکستان از این قرارداد روز گذشته اوجی، مدیرعامل شرکت ملی گاز، بار دیگر رقم فروش این حجم عظیم از سرمایة کشور را جزء اسرار و محرمانه دانست! این در حالی است که کلیات مالی این قرارداد شامل قیمت احداث خط لوله و قیمت توافق شدة گاز صادراتی توسط تعداد بسیار زیادی از خبرگزاری های معتبر دنیا اعلام شده. با این اوصاف احتمالا کشور در حال حراجی است که توسط دولت حاکم، افتخاری بر کارنامه اش قلمداد می گردد!
مروری بر آنچه در این دو هفته گذشت
روز ۲۴ خرداد ماه خبری بر روی اکثر خبرگزاری ها و نشریات قرار گرفت که حاکی از امضا شدن اسناد نهایی قرارداد انتقال ۲۵ سال گاز ایران به پاکستان با قیمت مجهول بود. عدم اعلام جزئیات قرارداد حساسیت زیادی ایجاد کرد. برخلاف هدف اولیه از صدور گاز که مقصد نهایی را کشور هند می دانست، هند از این قرارداد کنار کشیده بود و تنها مصرف کننده، کشور پاکستان ماند. تمامی مذاکره کنندگان مجرب قبلی از جمله دکتر نژادحسینیان که در جریان روند پیشرفت مذاکرات بودند، در طی چند سال اخیر به نحوی کنار گذارده شدند و در نهایت با مطرح شدن نام مشایی در حواشی قرارداد، به ناگاه و با اعلام خبر تحریم ایران، در اوج لاپوشانی خبری، این قرارداد بسیار سنگین که ایران را متعهد به تأمین روزانه ۲۱ میلیون و پانصد هزار متر مکعب گاز طبیعی برای مدت بسیار طولانی ۲۵ سال می کند، نهایی گردید!
چند روز بعد در سی خرداد ماه، با تأیید مواضع مبهم و اظهارات بی ربط وزیر نفت به سوالات سازدار در مجلس در خصوص قرارداد انتقال گاز به پاکستان، ۱۲۹ نمایندة مجلس در مقابل ۵۲ نفر مخالف به نامحرم بودن مردم از مفاد قراردادی صادرات بیست و پنج سالة گاز ایران به پاکستان رأی موافق دادند!
بلافاصله پس از دو روز نخست وزیر پاکستان اعلام کرد که به تحریم های جدید پایبند خواهد بود. صحبتی که حتی اگر عملی نشود، به نوعی منجر به امتیازگیری بیشتر از سیاست های تنش زای ایران خواهد شد.
اما جالب ترین اظهار نظر در روز ششم تیر، اوجی مدیرعامل شرکت ملی گاز قیمت قرارداد را بازهم نگفت و بهای گاز صادراتی را جزء اسرار و محرمانه خواند! تا تمامی شواهد دال بر این حراج بی سابقه بین المللی با فرافکنی به شیوة رئیس دولت تکمیل گردد.
مبلغ قرارداد خط لوله و قیمت فروش گاز چه مقدار است؟
برای آگاه شدن مردم و مسوولین بی اطلاع از موضوع، مبلغ این قرارداد برای تنها احداث خط لوله که از جیب ایران هزینه خواهد شد، معادل ۷٫۵ میلیارد دلار آمریکا میباشد. (۱,۲,۳,۴,۵) پاکستان برای احداث خط لوله در کشور خود ۱٫۶۵ میلیارد دلار هزینه خواهد کرد. قیمت گاز صادراتی در سالهای تحویل (۲۰۱۴ تا ۲۰۳۹ میلادی) بر مبنای تابعی از میانگین قیمت نفت وارداتی ژاپن Jcc می باشد، اما کف و سقف قیمت آن ۲۶۰ تا ۴۸۵ دلار به ازاء هر هزار متر مکعب گاز می باشد. (۶) این در حالیست که میانگین قیمت گاز در اروپا در سال جاری میلادی در حدود ۵۰۰ دلار به ازاء هر هزار متر مکعب گاز می باشد. (۷)
این نکته بسیار حائز اهمیت است که به جز دو سال گذشته که دنیا با بحران اقتصادی گسترده روبرو شد، در طی تمامی سالیان گذشته، قیمت گاز طبیعی همواره روندی صعودی در بازارها داشته است. تنها از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ قیمت گاز دو برابر شده است.(۸) قیمت فعلی با پشت سر گذاردن بحران اقتصادی تقریباً کف قیمت گاز می باشد. پیش بینی قیمت گاز طبیعی برای سال ۲۰۱۴ میلادی نشان می دهد که قیمت گاز حداقل ۴۰ درصد بالاتر از مقدار فعلی آن، یعنی در حدود ۷۰۰ دلار خواهد بود. (۸)
در بهترین حالت ممکن، در صورتی که از سال ۲۰۱۴ ایران با بالاترین قیمت ذکر شده در قرارداد، یعنی ۴۸۵ دلار به ازاء هر هزار متر مکعب، شروع به فروش گاز خود کند، قیمت فروش گاز در بدو امر حداقل ۴۵ درصد کمتر از قیمت آن در اروپا خواهد بود. حال قیمت جهانی در ۲۵ سال پس از آن چه خواهد بود و چرا دولت حاضر به پذیرفتن این محدودة ننگین قیمت برای فروش گاز شده است، باید قطعاً پاسخگو باشد!
حداقل تخفیف: سالیانه بین ۳ میلیارد دلار در نخستین سال تا بیشتر از ۱۲ میلیارد دلار در آخرین سال!
با توجه به ظرفیت متعهد شده ایران برای انتقال گاز، روزانه ۲۱٫۵ میلیون متر مکعب گاز باید به پاکستان انتقال دهد. با احتساب کف و سقف قیمت گفته شده ۲۶۰ تا ۴۸۵ دلاری برای فروش گاز، کل بهای سالیانه گاز صادر شده ۲ میلیارد دلار در کف قیمت و یا ۳٫۸ میلیارد دلار در سقف قیمت خواهد بود. این در حالیست که قیمت واقعی گاز در اولین سال شروع صادرات گاز حداقل در حدود ۷۰۰ دلار به ازاء هزار متر مکعب گاز بوده و باید ۵٫۵ میلیارد دلار عاید ایران گردد. بنابراین در اولین سال از فروش، بین ۱٫۷ تا ۳٫۵ میلیارد دلار تخفیف داده شده است.
از آنجا که سقف قیمت تعیین شده قرارداد ۴۸۵ دلار است و قیمت گاز در سال ۲۰۱۴ در حدود ۷۰۰ دلار پیش بینی شده است، رقم تخفیفی حتی اگر قیمت گاز در طول ۲۵ سال ثابت بماند، که محال می باشد، حداقل ۴۲٫۵ میلیارد دلار خواهد بود.
البته این رقم خوشبینانه ترین رقم ممکن و امری محال است و مقدار ارزان فروشی صادرات گاز بسیار بیش از این است! در حالی که میانگین رشد قیمت جهانی گاز بیشتر از ۱۰ درصد در سال می باشد (۸)، اگر هر سال حتی ۵ درصد به قیمت گاز اضافه گردد، ارزش گاز در انتهای ۲۵ سال در حدود ۲۳۷۰ دلار به ازاء هر هزار متر مکعب گاز خواهد بود و این یعنی ۱۲ میلیارد دلار تخفیف سالیانه در قیمت!!!
دلیل اینکه دستگاه دولتی از بیان قیمت قرارداد فروش گاز استنکاف می کند، رو شدن اینگونه تاراج دادن سرمایه های مملکت برای ماجراجویی های بین المللی خود می باشد و شرم دارد این قرارداد ننگین را به معرض دید مردم قرار دهد.
اظهارات نژادحسینیان مؤید تحلیل فوق
اظهارات دکتر نژاد حسینیان، معاون اسبق وزیر نفت و رئیس مخلوع هیأت قراردادی، خود موید تحلیل فوق می باشد. به گفتة وی رقم در نظر گرفته شده برای گاز ایران حداقل ۳۲ درصد کمتر از مبلغ صادرات گاز به ترکیه در بیست سال پیش می باشد!
نژاد حسینیان چهرة بین المللی و مطرح ایران در سی سال گذشته بوده است. او سالهای سال در سمت وزیر و معاونت وزیر و نمایندة ایران در سازمان ملل فعالیت داشته است و دانش نفتی و بین المللی او در کنار تخصصش و مسوولیتی که در این امر مهم در این همه سال داشته است، به او اجازه نمی دهد که صرفاً از نقطه نظر سیاسی به موضوع نگاه کند و اظهارات چند روز گذشته وی در مصاحبه با ایسنا و مکاتبة وی در خصوص ابهامات قراردادی با خبرگزاری مهر، نه از سر بازی سیاست، که از سر دلسوزی برای تاراج سرمایه کشور مطرح شده است. وی به دلیل بها دادن به حق ایران در این قرارداد و جلوگیری از ارزان فروشی گاز، هفت ماه پیش از سمت خود به بهانة بازنشستگی برکنار شده است.
معاون سابق امور بین الملل وزیر نفت چند روز پیش سوالات زیر را در مصاحبه با خبرگزاری مهر مطرح کرده است:
۱٫ چرا قرارداد در خارج ایران و چرا در سفارت فرانسه در اسلام آباد امضا شده است؟
۲٫ اگر این کار به دلیل عدم قبول قوانین ایران توسط پاکستان انجام گرفته؛ با مجوز چه کسی این درخواست مورد قبول ایران قرار گرفته است؟
۳٫ چرا شفاف عمل نکرده اند؟
۴٫ هر سال صدها قرارداد بین شرکتهای دولتی و غیر دولتی جمهوری اسلامی ایران با شرکت های خارجی امضا می شود. در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا به حال در چند قرارداد قوانین جمهوری اسلامی حاکم نبوده است؟
۵٫ با قبول این شرط توسط مقامات وزارت نفت در آینده شرکتی پیدا می شود که قوانین جمهوری اسلامی ایران را بپذیرد.
۶٫ اگر بر تمام قراردادهای ایران با شرکت های خارجی؛ قوانین ایران حاکم نباشد و بر هر کدام از قراردادها؛ قانون یک یا دو کشور خاص حاکم شود چگونه می توان منافع ملی ایران را حفظ نمود؟
۷٫ آیا فروش گاز ایران در بازار بین المللی (با این همه مشتری که دارد) آنقدر سخت است که باید تن به این همه خفت داد؟
البته اظهارات آقای نژاد حسینیان از طرف دولت بی پاسخ نمانده است و وزارت نفت و سایت رسمی دولت، او را متهم به دروغگویی و عدم عقلانیت کرده اند و اظهارات وی را جرم قلمداد کرده اند!(۸) این جوابیة دولت با پاسخ مجدد ایشان و استناداتی که داشته اند مواجه شده است. (۹) سخنان دو سال پیش این معاون سابق وزیر نفت نیز در خصوص این ماجرا جای تأمل مجدد دارد. (۱۰)
در این میان نکات فنی بسیاری نیز وجود دارد که بسیار نگران کننده است. اینکه در حال حاضر وقتی میانگین افزایش تولید گاز کشور با افزایش مصرف سالیانه برابری می کند (۱۱) و تا سه سال دیگر به گفتة اوجی مدیرعامل شرکت ملی گاز افزایشی در تولید نخواهیم داشت، چطور دولت می خواهد این حجم گاز را تأمین کند، مهمترین آن است!
مراجع و منابع:
[۱] http://www.thenews.com.pk/updates.asp?id=106575
[2] http://economictimes.indiatimes.com/articleshow/5988152.cms
[3] http://www.dailytimes.com.pk/default.asp?page=2010\05\29\story_29-5-2010_pg7_12
[4] http://www.energytribune.com/articles.cfm/4367/Iran-Pakistan-Gas-Deal-Bo...
[5] http://www.eia.doe.gov/cabs/Iran/NaturalGas.html
[6] http://www.cacianalyst.org/?q=node/5314
[7] http://en.wikipedia.org/wiki/Natural_gas_prices
[8] http://www.ferc.gov/market-oversight/mkt-gas/trading.asp
[9] http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/?id=189794
[10] http://asriran.com/fa/news/121930
[11] http://oilprice.com/Energy/Natural-Gas/Iran-Signs-Major-Gas-Deal-with-Pa...
حسین نورانی نژاد، رییس کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت که در بند کودتاگران اسیر است، با نگارش یادداشتی خواندنی، به روایت مباحث میان زندانیان سیاسی پرداخته است.
متن این یادداشت که در اختیار "ندای سبز آزادی" قرار گرفته بدین شرح است:
سر تا پای دیدگاهها و به قول خودش معرفت شناسی اش را که زیر و رو کنی، به هر جایی بشود وصلش کرد به مجاهدین خلق وصل شدنی نیست که نیست. عادی ترین موضوعات مربوط به زندگی و مسایل سیاسی اجتماعی را یک راست می برد در دستگاه معرفتی سرشار از نسبیت اش ، حقیقت را توزیع می کند، سهم مخالفش و حتی آنانکه به اتهامی دور از تصورش به 10 سال حبس در تبعید محکومش کرده اند را در نظر می گیرد، به آنان «حق» می دهد، اما سر آخر او هم مثل من و میلاد ( میلاد اسدی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، دارای 7 سال حبس تعزیری در مرحله بدوی) و علی ( ملیحی، مسئول روابط عمومی ادوار تحکیم) ، کوهیار (گودرزی، فعال حقوق بشر، محکوم به یک سال حبس در مرحله بدوی)، عباس ( کاکایی، دانشجوی دانشگاه تهران ، محکوم به یک سال حبس تعزیری) ، مجید ( دری دانشجوی ستاره دار، محکوم به 6 سال حبس تعزیری)، علی ( بی کس، عضو کمیته دانشجویی ستاد مهندس موسوی، محکوم به 7 سال تعزیری در مرحله بدوی) و حتی آبتین (غفاری، نوازنده وعضو خانه موسیقی ، محکوم به یک سال حبس قطعی) که کمتر از همه سیاسی بوده و در عالم هنر سیر می کند ، نمی تواند کتمان کند که سهمی که برای « سوء تفاهم » در تقابل های دموکراسی خواهی مان با اقتدارگرایی جریان حاکم فرض می کردیم، خیلی بیشتر از واقعیت است.
بحث هایمان جالب پیش می رود. در زندان بسیار پیش می آید آنهایی که بیرون از اینجا معتدل تر و خوش بین تر فعالیت می کردند به دلیل تصور «سوء تفاهم» اقتدار گرایان نسبت به دموکراسی خواهان، اینجا با فر و ریختن تصوراتشان، دست کم در برخی گفتگوهای خودمانی، تند و عصبی تر شده اند، چون انتظارشان بیشتر از اینهایی بود که دیدند.
بهمن (احمدی امویی، روزنامه نگار داری 5 سال حبس تعزیری قطعی) روی نیمکت نشسته، به صورت بر افروخته من با خنده نگاه می کند و می گوید:«من از اول هم اینها را همین جوری که شما تازه شناخته اید می شناختم، اما خود تو به من می گفتی بدبین.»
تا بخواهم جواب بهمن را بدهم دوباره ضیا (سید ضیا نبوی ، دانشجوی ستاره دار، محکوم به 10 سال حبس تعزیری و تبعید به ایذه به اتهام محاربه و ارتباط به منافقین) بحث ها را می برد در دستگاه خاموش ناشدنی معرفت شناسی اش و همه کس و همه چیز را به نحوی توجیه می کند، گویی هیچ خطا کاری در این عالم وجود ندارد، به قول علی ، ضیا یک طوری است که دل هیچ کس برایش نمی سوزد، چه او حتی رفتار بازجوها و قاضی اش را هم توجیه می کند.
ضیا می گوید: « آنها نظام حقیقتی دارند که این رفتار را برایشان توجیه و حتی توصیه می کند. باید معرفت شناسی آنان را .....»
میلاد با آن شیطنت ذاتی اش که در چشم های گیرا و براقش موج می زند ، می پرد وسط حرف ضیا و ادای او را در می آورد : « کشتی ما رو با این معرفت شناسیت، بابا یکی بیاد اینو ببره ایذه.»
دلم می خواست ساعت ها گفت و گویم را با ضیا ضبط کنم و برای آنها که به او اتهام ارتباط با گروه رجوی را زده اند پخش کنم و بپرسم کجای دیدگاه صاحب چنین تفکری حتی از 200 کیلومتری اشرف رد می شود، اگر این گروه فرقه ای با آن سابقه خشونت بار و غیر قابل دفاعش قابلیت پرورش چنین نیرویی را دارد که یا باید در فهم خودمان از این گروه شک کنیم ( کاری که دستگاه امنیتی ما خواسته یا نا خواسته در یک سال اخیر مرتکب شده است) و یا بپذیریم که درباره ضیا سوء تفاهم شده. سوء تفاهم !؟ کدام سوء تفاهم؟! کاش هنوز بر این توهم بودم، اما ضیا می گوید دست کم بازجوهایش به خوبی می دانستند که هیچ ربطی بین راه و رسم او با سازمانی ها نیست و اگر بستگانی در اشرف دارد، تقصیر دستگاه خلقت است که با آنها نسبت دارد.
من و او و خیلی های دیگر با یک توهم عجیب و اعتماد به نفس کاذبی وارد بازجویی ها شدیم که حالا از یاد آوری آن خنده مان می گیرد. فکر می کردیم که احتمالا اشتباه شده و باید از فرصت گفتگوی پیش آمده در باز جویی برای اصلاح دیدگاه سیستم در مورد خودمان و دیگر نیروهای اصلاح طلب استفاده کنیم، ولی زود فهمیدیم که باید طوری بازجویی پس بدهیم که دفع «سوء نیت» کنیم نه رفع «سوء تفاهم».
آرام به ضیا می گویم : «مساله معرفت شناسی نیست، من بهتر از همه شما آنها را می شناسم و تفکراتشان را از بر هستم. این طور که فکر می کنی نیست ، آنها که با ما اختلاف معرفتی دارند پیش روی ما نیستند، مساله این جماعت چرب و شیرین دنیا و قدرت است که با بحث نظری حل نمی شود. قدرت فقط زبان قدرت را می فهمد و تنها باید مولفه های قدرت، خودمان و طرف را بشناسیم تا بتوانیم مهارش کنیم. به امید مهار درونی آنها هم ننشینین که دل بستن به اخلاق و وجدان و دین و اصالت آنها با این واقعیت ها که دیده ایم خطاست. به جای این حرفها باید به فکر تقویت جنبش سبز و حمایت از رهبران آن بود. بحث های تئوریک معرفت شناسانه را بگذار برای وقتی که برابر و عادلانه پیش روی هم به گفتگو بنشینیم وگرنه تکلیف مناظره معرفتی را قدرت از پیش به وسیله رسانه های انحصاری و برخورد امنیتی تعیین می کند.»
عمادالدین باقی که کمر دردش مانع از نشستن اش شده و دایم قدم می زند، یاد گذشته ها می کند: «شما تصور این سطح برخورد را نداشتید چون خوب آنها را نمی شناختید و حالا دچار حیرت شده اید. ولی من همان وقت که برخوردهای تند با آیت الله منتظری را با آن سوابق درخشان دیدم، این روزها برایم قابل تصوربود.» معلوم است که آقای باقی هم مثل ما دچار سوء تفاهم بوده و فقط تاریخ رفعش با ما فرق می کند.
یاد حرف های محمد نوری زاد در اتاق افتادم که ساعتی پیش می گفت: «واقعا حیف بود که در جمهوری اسلامی باشیم و زندانها و بازجویی ها و دادگاههای آن را از نزدیک تجربه نکنیم. اینجا چشم مان بازتر شد، خدا را شکر که توفیق زندان بهم داد.»......نوری زاد هم به سوء تفاهم هایش فکر می کند.
کیوان صمیمی می گوید:« اما همیشه باید درهای گفتگو را باز نگه داریم. اصولگراها یک کل واحد نیستند و به خصوص با عقلای آنها باید صحبت کرد و آنها را نسبت به عواقب رفتار تندرو هایشان آگاه کرد.»
امیر خسرو ( دلیرثانی، فعال ملی مذهبی که دارای 4 سال حکم تعزیری در مرحله بدوی است) می گوید: «این گفتگویی که آقا کیوان می گوید را اول باید درون خود جنبش سبز راه بیندازیم تا به یک افق مشترک و راهبردهای نزدیک به هم برسیم. خود جنبش هنوز به یک دستی لازم نرسیده است.»
علی تاجرنیا ( عضو جبهه مشارکت و نماینده مردم مشهد در مجلس ششم که دارای یک سال حکم قطعی حبس تعزیری است) نگران اصلاح طلبی است: « مساله مهم این است که از مسیر اصلاح طلبی خارج نشویم و عصبانیت های به حقی که هست کنترل رفتارمان را از دست عقل به دست احساس نبرد، هر چند به خصوص در روزهای اول و خیزش 25 خرداد هر چه بود عقلانیت و مدارای ستودنی مردم بود.»
از جمع رفقا می پرسم: « قبول دارید که صورت مساله برایمان عوض شده؟ ببینید یک زمانی در معادلات سیاسی خیلی از ما اصلاح طلبان می گفتیم باید به گفتگو و مشی آرام تکیه کنیم به دلایلی از جمله این دلیل که برخی رفتارهای ما باعث شده بخشی از نیروهای متدین و بی غرض اصولگرا دچار کج فهمی و سوء تفاهم در مورد ما شوند و باید این ذهنیت را اصلاح کنیم. ولی به مرورو به خصوص در این یک ساله به همه ما اثبات شده که هسته اصلی تصمیم گیری در جریان حاکم حتما ما را درست می شناسد و اگر در رسانه ها و موضع گیری شان در مورد ما تصویر ضد دین و وطن فروش و لا ابالی می سازند نه به دلیل اطلاعات غلط که به دلیل نداشتن مهارهای درونی در رفتار و صرفا به دلیل حفظ قدرت است. در واقع ما دچا سوء تفاهم بودیم و نه آنها، با این فرض اگر هم گفتگویی از جنس گفتگوی اقناعی است باید با کسانی صورت بگیرد که احیانا تحت تاثیر این دروغ پردازی های آنها قرار گرفته اند و گرنه موضوع گفتگو با کانون دروغ پردازی چه وجهی دارد؟»
یاد حرف های داوود سلیمانی می افتم که با همه جفاهایی که به او شده هنوز به فطرت آدمها ایمان دارد و عجیب مثبت فکر می کند. می گفت حتی با کسی که می دانی قصد قطعی دشمنی با تو را دارد، باید طوری گفتگو کنی که او را در مسیر فطرتش قرار دهی . دکتر سلیمانی خیلی به فطرت آدم ها اعتقاد دارد و همین اعتقادات راسخش سبب شد تصویری درخشان و در عین حال فروتن از او در یک سال اخیر که در اوج آزمایشها قرار داشتند، هویدا شود.
چقدر یکباره دلم برای او و مهدی محمودیان و دیگر دوستانم چون عیسی سحرخیز، رسول بداقی، امیر رفیعی و حشمت الله طبرزدی که یک ماه پیش از جمع مان جدایشان کردند، تنگ شده است.
بگذریم موضوع سوء تفاهم داغ شده که مهدی اقبال ( عضو جبهه مشارکت، دارای چهار سال حکم حبس تعزیری قطعی) با خنده می گوید:« برای من که حتما سوء تفاهم شده است. بخشی از حکم من برای نوشتن شعار مرگ بر روسیه بوده، آن وقت یکی دیگه در تلوزیون همین شعار را می گوید و تاکید می کند که حق است و فقط چون میهمان برنامه دیروز، امروز، فرداست کسی کاری به کارش ندارد؟»
فرصت بی محدودیت زندان مجال می دهد تا یک موضوع را آنقدر چکش کاری کنیم تا خیالمان راحت شود که بیشتر از آن دیگر به ذهن مان نمی رسد، حاصل آنکه اگر چه در صورت مساله ما با جریان حاکم وزن سوء تفاهم به سوء نیت آنها کاهش یافته و در عوض سوء تفاهم های بین خودمان رفع شده اما بنیان های روشی ما که از دوران اصلاحات آغاز شده و مبتنی بر گفتگو و رفتار مسالمت آمیز و قانونی است، ریشه در بنیان های اعتقادی، سیاسی و شخصیتی خود ما دارد و چیزی نیست که بر اساس مصلحت های پراگماتیستی اتخاذ شده باشد و با تغیر تحلیل ما از حریف تغیر کند.
طبیعی است که در برخی تاکتیک های گذشته تغیرات جدی صورت گیرد، مانند تکیه بر اصلاح طلبی جامعه محور به جای اصلاح طلبی پارلمانتاریستی ، محور قرار دادن گفتگو با جامعه به جای گفتگو با حاکمیت، تغیر ادبیات گفتگو و تکیه بیش از پیش بر شبکه های اجتماعی در فعال سازی عرصه عمومی به جای انتظار کشیدن برای شکل گیری نهادهای مدنی که مستلزم پذیرش حاکمیت است، اما اصولی چون نفی خشونت و اصلاح طلبی در روش تغیر پذیر نیست.
اعلام زمان آمار در زندان به گفتگوهای ما خاتمه داد.زندانیان بند 350 در صف های 5 نفره می ایستند تا افسر نگهبان تعدادشان را بشمرد. دربند تعدادمان محدود و قابل شمارش است اما آیا تعداد ما را در جامعه هم به همین دقت شمرده اند؟
امیدواریم در این یک مورد هم دچار سوء تفاهم نباشند، که هزینه این سوء تفاهم شاید قابل جبران نباشد.
روی سیم خاردارهای خشن دیوارهای بلند که هواخوری را مستطیل شکل کرده اند چند گنجشک نشسته اند و بهارینه سر داده اند وپایین سیم خاردارها و گنجشک ها ما هستیم زندانیان سیاسی بند 350 اوین .
حسین نورانی نژاد رییس کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت
دهمین ماه حضور در زندان اوین - خرداد 1389
امروز پيونگ يانگ پايتخت كره شمالي نماد كشوري است كه حكومتش در توهم قدرت و امنيت و مردمش در فقر مطلق است.
اين سخن گزافه نيست. وقتي خبرنگاران براي تهيه گزارش به اين كشور مي روند، مسئولان چند خانه و فروشگاه از پيش نشان شده را مي آرايند و انواع غذاها را در سفره ها و قفسه هايي مي چينند و ساده لوحانه از خبرنگاران مي خواهند كه اين نمايش مضحك را نشان تنعم و رفاه شهروندان اين كشور تلقي كنند. و كدام خبرنگاري است كه امروز وقتي از كره شمالي مي گويد به فقر تغذيه شهروندانش اشاره نكند؟ اين وضعيت در پيونگ يانگ در حاليست كه تنها كساني شايستگي سكونت در پايتخت و همجواري با هيات حاكمه را دارند كه مراتب ارادت خود را "نظرا و عملا" به حكومت اثبات كرده باشند.
تهران و مراكز اغلب استانها اما وضعيتي ديگر دارد . شكل گيري تدريجي طبقه متوسط و به تبع آن شكل گيري الگويي فرهيخته از زيست مستقل از خواست حكومت در دهه هاي گذشته، شهرونداني متكي به خود و داراي خواست و اراده را پديد آورده است.
واقعيت اين است كه در اغلب شهرهاي بزرگ كه راه خود را از خواست عمومي حاكميت جدا كرده است ، آموزش، بهداشت، تغذيه، پوشش و فرهنگ از الگوي اجباري مورد نظر حاكميت تبعيت نمي كند و به اصطلاح ، جامعه خرج خود را از حاكميت جدا كرده است.
شهرونداني مستقل، فرهيخته، باورمند، فعال، اميدوار و برخوردار، بنيانهاي مردمسالاري در همه واحدهاي جغرافيايي جهان هستند و توجه به همين گروه در حال ظهور در كشور بود كه تدوين "الگوي زيست مسلماني" را در دستور كار مهندس ميرحسين موسوي و ستادهاي سبز او در كشور قرار داد.
جوشش و جنبش همين گروه از مردم در شهرهاي بزرگ و كوچك كشور بود كه تقلب و غارت راي و خواست مردم را تاب نياورد و اعتراضات پرشور يك سال گذشته در اغلب شهرهاي كشور و خصوصا تهران را به دنبال داشت و ناتواني "دولت امنيتي - تقلب" در مهار اين اعتراضات آشكار و نهان، معدود تئوريسين هاي توهم زده دولت مستقر جعلي را به اين نتيجه رساند كه راه عبور از اين اعتراضات مداوم و گسترده، انتقال جمعيت از تهران و مركز استانهاست تا به جاي شهروندان آگاه و معترض، ديوانسالاران وابسته و ارادتمندان چاكرمنش در مراكز حساس سكونت يابند.
در اين مسير ، ابتدا تورم ناشي از سوء مديريت آنان حاشا و حتي تعمدا تشديد شد تا فشارهاي اقتصادي كمرشكن موجب عقب راندن طبقات متوسط از مراكز سياسي - اقتصادي حاكميت باشد. كافي است نگاه كنيد به افزايش نرخ خدمات عمومي، ماليات، عوارض و اقلام مورد نياز شهروندان (به جزء مسكن) تا بفهميم كه حداقل افزايش تورم در كشور در يك سال گذشته بالاتر از ۵۰ درصد است و چنانچه اين رقم را بخواهيم با افزايش نرخ خدمات و مالياتها بسنجيم، بايد تورمي خيلي بالاتر از اين ميزان را فرض قرار داد.
حالا ديگر روشن شده است چرا رييس يك دولت بر خلاف تمامي هم منصبان خود، از رسانه ملي ! ناگهان اعلام مي كند "زلزله تهران قريب الوقوع است" و سپس به ساكنان تهران طلبكارانه دستور مي دهد "تهران را خلوت كنيد" ! و اینکه ۳ ميليون نفر بايد از تهران بروند !
و باز در حاليكه در ۳ سال گذشته ، فوج فوج نيروهاي جوان و كم تجربه به تهران آورده شده و جايگزين كارشناسان با تجربه ادارات و نهادهاي حساس مي شوند و اين روند همچنان ادامه دارد، رندانه اعلام مي شود كه استخدام و جذب در تهران خط قرمز وانتقال كاركنان از تهران به شهرستانها سياست دولت است !
شايد در پس همه اين رندي و رياكاري مقامات، بايد به معاون توسعه منابع انساني رياست جمهوري دست مريزاد گفت كه هدف پنهان از اين سياست ارعاب و تخويف را آشكارا بيان مي كند و خواستار شناسايي و برخورد با بيشماران سبز در نهادها و دستگاههاي اجرايي كشور مي شود اما سخنانش سراسيمه توسط مرتضي تمدن استاندار تهران تكذيب مي شود.
كيست كه ترديد داشته باشد طرح كاهش ظرفيت پذيرش دانشگاهها در تهران ، انتقال دانشگاههاي مادر به نقاط حاشيه اي تهران و برخي دانشگاهها به ساير شهرستانهاي كشور، انتقال جوانان آگاه و پرشور و شعور و معترضي از مركز را نشانه گرفته كه تداوم اعتراضاتشان خواب شب حاكمان را با نداي تكبير هر از گاهي آشفته مي سازد.
اين روزها به بهانه طرح برخورد با بدحجابي و مزاحمين نواميس، جواناني را مورد اذيت و آزار قرار مي دهند كه احيانا نشاني از ارادت كور به ارباب كودتا بر جبين آنان مشاهده نشود .
كيست كه فراموش كند كه چشمان حيرت زده و محجوب فعالان سبز اولين بار و نيمه هاي شب از نحوه ظهور و پوشش و شكل فعاليت فعالان اجاره اي ستادهاي تقلب چهار تا شده بود و همين اقدامات مزورانه ستاد تقلب بود كه موجب نگراني مراجع و دينداران شد و آنان را متوجه ستاد سبز رقيب كرد.
باري، بر اين باوريم كه اين همه تحديد و تهديد شهروندان، جزء اقتضائات آخرين منزل ستاد كودتا نيست. بيشماري معترضان و ظرفيت پايان يافته سركوب و زندان، سودايي جديد در ذهن توهم زده تئوريسين هاي كودتا ايجاد كرده است؛ " اسكان ارادتمندان در مراكز اداري و اقتصادي و كيش فرهيختگان و راندن آنان به حاشيه ها "!
آیت الله مکارم شیرازی تاکید کرد : هیچ کس در هر مقامى باشد، حق ندارد ارزشهای اسلامی را کمرنگ یا بىرنگ سازد.
به گزارش ایلنا ، آیتالله مکارم شیرازی در دیدار علما، امام جمعه و مسئولین شهرستان میانه، ضمن بیان حدیث معروفى از پیغمبر اکرم درباره عوامل پیروزى امت اسلامى و شکست احتمالى آنها اظهار داشت: مردم کشور ما انقلاب کردند و صدها هزار شهید، اسیر و جانباز دادند تا ارزشهاى اسلامى را زنده کنند؛ بنابراین هیچ کس در هر مقامى باشد، حق ندارد این ارزشها را کمرنگ یا بىرنگ سازد.
این مرجع تقلید اضافه کرد: مسئولین مراقب سخنان خود باشند و بدانند خانواده شهدا، نیروى بسیج مخلص، حوزههاى علمیه و تمام وفاداران انقلاب اجازه نخواهند داد مسئلهاى مانند امر به معروف که از مسلمات قرآن مجید است و مخصوصاً مسئله حجاب که از ضروریات اسلام مىباشد و امروز به عنوان رمزى از اسلام در همه جا شناخته مىشود زیر سؤال برود.
وی تصریح کردند: اگر بىتدبیرىها از حد بگذرد مردم شهیدپرور با زبان دیگرى سخن خواهند گفت.
آیت الله مکارم شیرازی خاطرنشان کرد: مسئولین احترام خود را حفظ نمایند و اجازه دهند هر نهادى به وظیفه خود عمل کند، همچنین قانونگذاران عزیز قوانین شفاف و حسابشده بر وفق ارزشهاى اسلامى تنظیم کنند.
این مرجع تقلید ادامه داد: قوهقضاییه به مقابله با جرائم برخیزد و مجریان محترم به وظیفه اصلى خود که اجراى قوانین است بپردازند و از قلمرو خود خارج نشوند تا همانگونه که رهبر انقلاب فرمودند ملت مسلمان و انقلابى ما آسوده خاطر با اتحاد و انسجام وضع داخلى به مقابله با تهدیدات خارجى بپردازد.
نزدیک به دوازده ماه از بازداشت غیر قانونی مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه طباطبایی و از اعضای شورای دفاع از حق تحصیل می گذرد .بدون آنکه رویه های قانونی درباره او رعایت شده باشد .
به گزارش کلمه، این دانشجوی دربند که هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد به شش سال حبس قطعی محکوم شده است. حبسی که قرار است مجید پنج سال از آن ر ا در تبعد بگذراند . تبعید در زندان ایذه .در اینجا روایتی کوتاه از بازداشت غیر قانونی این دانشجو را بررسی می کنیم :
این دانشجوی دربند در سال ۸۶ و در اعتراض به سوء مدیریت و فضای امنیتی دانشگاه علامه ابتدا چندین ترم از تحصیل تعلیق و سپس نیز از ادامه تحصیل محروم شد.
وی در سال ۸۷ و با همراهی سایر دانشجویان محروم ازتحصیل که به دانشجویان ستاره دار معروف شده اند . شورای دفاع از حق تحصیل را تشکیل دادند .
شورایی که با هدف بازپس گیری بدیهی ترین حق این دانشجویان یعنی حق تحصیل شکل گرفت .دانشجویانی که که به خاطر عقیده شان ٬ از حق تحصیل محروم شده بودند. اعضای این شورا در دوران فعالیت شان مدام بر عدم وابستگی خود به گروه ها ، دسته ها و یا احزاب داخلی و خارجی تاکید می کردند.
در جریان مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری و پس ازآنکه رئیس جمهوری وقت، محمود احمدی نژاد وجود دانشجویان ستاره دار را انکار کرد و گفت که چنین دانشجویانی وجود خارجی ندارند، مجید دری نیز به همراه سایر اعضای شورا در تجمع های اعتراض آمیزی که به منظور آگاهی افکار عمومی برگزار شد شرکت کرد تا نشان دهد که این دانشجویان وجود خارجی دارند . دانشجویانی که بیهوده از حق تحصیل محروم شده اند .
این تجمع های اعتراضی در روزهای قبل از برگزاری انتخابات در مقابل وزارت علوم و صدا و سیما برگزار شد .
مجید دری اما پس از شرکت در این تجمع ها در روز ۲۲ خرداد ماه به محل کار خود درشهر بوشهر بازگشت . وی چند روزی بیشتر در بوشهر نماند تا اینکه سر انجام در روز ۱۸ تیر ماه ۸۸ ٬در حالی که در منزل خواهر خود درشهر قزوین به سر می برد دستگیر شد .
این دانشجوی در بند پس از آن و به مدت ۶۴ روز در بندامنیتی وزارت اطلاعات ( ۲۰۹ ) به سر برد و پس از آن و با تمدید قرار بازداشت موقت٬به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
دادگاه بدوی رسیدگی به اتهامات وی در حالی در سوم آذر ماه سال ۸۸ برگزار شد که این دانشجو با اتهام هایی از جمله محاربه ،اقدام علیه امنیت ملی و بر هم زدن نظم عمومی به یازده سال زندان محکوم شد .که این حکم در دادگاه تجدید نظر به شش سال حبس کاهش پیدا کرد . اما حکم تبعید وی به زندان ایذه همچنان باقی مانده است .
وی در طول ۱۱ ماه بازداشت خود نامه ها و درخواست ها ی متعددی را برای مراجع قضایی از طریق خانواده خود ارسال کرده است اما تاکنون پاسخی از طرف مسولان به آنها داده نشده است . این دانشجوی در بند همچنین بارها درخواست دیدار با دادستان تهران را مطرح کرده است که البته این تقاضا نیز تاکنون بی پاسخ مانده است .
با نزدیک شدن به ۱۸ تیر ۸۹ و پایان یافتن یکسال محکومیت مجید دری هر روز نگرانی خانواده و خود او نیز افزایش می یابد چرا که او باید در صورت عدم لغو حکم تبعیدش به زندان ایذه منتقل شود . تبعیدی که برای یک دانشجو بسیار عجیب به نظر می رسد .
خانواده مجید دری خواستار رسیدگی و تجدید نظر در این حکم هستند و از دادستان تهران می خواهند که تقاضای ملاقات با مجید در زندان اوین را بپذیرند
نزدیک به دوازده ماه از بازداشت غیر قانونی مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه طباطبایی و از اعضای شورای دفاع از حق تحصیل می گذرد .بدون آنکه رویه های قانونی درباره او رعایت شده باشد .
به گزارش کلمه، این دانشجوی دربند که هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد به شش سال حبس قطعی محکوم شده است. حبسی که قرار است مجید پنج سال از آن ر ا در تبعد بگذراند . تبعید در زندان ایذه .در اینجا روایتی کوتاه از بازداشت غیر قانونی این دانشجو را بررسی می کنیم :
این دانشجوی دربند در سال ۸۶ و در اعتراض به سوء مدیریت و فضای امنیتی دانشگاه علامه ابتدا چندین ترم از تحصیل تعلیق و سپس نیز از ادامه تحصیل محروم شد.
وی در سال ۸۷ و با همراهی سایر دانشجویان محروم ازتحصیل که به دانشجویان ستاره دار معروف شده اند . شورای دفاع از حق تحصیل را تشکیل دادند .
شورایی که با هدف بازپس گیری بدیهی ترین حق این دانشجویان یعنی حق تحصیل شکل گرفت .دانشجویانی که که به خاطر عقیده شان ٬ از حق تحصیل محروم شده بودند. اعضای این شورا در دوران فعالیت شان مدام بر عدم وابستگی خود به گروه ها ، دسته ها و یا احزاب داخلی و خارجی تاکید می کردند.
در جریان مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری و پس ازآنکه محمود احمدی نژاد وجود دانشجویان ستاره دار را انکار کرد و گفت که چنین دانشجویانی وجود خارجی ندارند، مجید دری نیز به همراه سایر اعضای شورا در تجمع های اعتراض آمیزی که به منظور آگاهی افکار عمومی برگزار شد شرکت کرد تا نشان دهد که این دانشجویان وجود خارجی دارند . دانشجویانی که بیهوده از حق تحصیل محروم شده اند .
این تجمع های اعتراضی در روزهای قبل از برگزاری انتخابات در مقابل وزارت علوم و صدا و سیما برگزار شد .
مجید دری اما پس از شرکت در این تجمع ها در روز ۲۲ خرداد ماه به محل کار خود درشهر بوشهر بازگشت . وی چند روزی بیشتر در بوشهر نماند تا اینکه سر انجام در روز ۱۸ تیر ماه ۸۸ ٬در حالی که در منزل خواهر خود درشهر قزوین به سر می برد دستگیر شد .
این دانشجوی در بند پس از آن و به مدت ۶۴ روز در بندامنیتی وزارت اطلاعات ( ۲۰۹ ) به سر برد و پس از آن و با تمدید قرار بازداشت موقت٬به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
دادگاه بدوی رسیدگی به اتهامات وی در حالی در سوم آذر ماه سال ۸۸ برگزار شد که این دانشجو با اتهام هایی از جمله محاربه ،اقدام علیه امنیت ملی و بر هم زدن نظم عمومی به یازده سال زندان محکوم شد .که این حکم در دادگاه تجدید نظر به شش سال حبس کاهش پیدا کرد . اما حکم تبعید وی به زندان ایذه همچنان باقی مانده است .
وی در طول ۱۱ ماه بازداشت خود نامه ها و درخواست ها ی متعددی را برای مراجع قضایی از طریق خانواده خود ارسال کرده است اما تاکنون پاسخی از طرف مسولان به آنها داده نشده است . این دانشجوی در بند همچنین بارها درخواست دیدار با دادستان تهران را مطرح کرده است که البته این تقاضا نیز تاکنون بی پاسخ مانده است .
با نزدیک شدن به ۱۸ تیر ۸۹ و پایان یافتن یکسال محکومیت مجید دری هر روز نگرانی خانواده و خود او نیز افزایش می یابد چرا که او باید در صورت عدم لغو حکم تبعیدش به زندان ایذه منتقل شود . تبعیدی که برای یک دانشجو بسیار عجیب به نظر می رسد .
خانواده مجید دری خواستار رسیدگی و تجدید نظر در این حکم هستند و از دادستان تهران می خواهند که تقاضای ملاقات با مجید در زندان اوین را بپذیرند .
هنوز تنها 7 سال از زماني كه علي لاريجاني رئيس وقت سازمان صدا و سيما نتايج تحقيق نمايندگان مردم در مجلس ششم از نهاد تحت مديريتش را «كشكي» خواند و به استهزا گرفت، نميگذرد. زماني كه چهره مورد اعتماد رهبر ايران بر مسند رياست سازمان مهمي چون صدا و سيما بود و با بهرهگيري از قابليتهاي اين سازمان نقش مهمي در ایجاد مزاحمت و برخورد با اصلاح طلبان ايفا ميكرد. اما حالا خود لاريجاني با منتقدان و مخالفاني مواجه شده است كه عليه مصوبات مجلس و تصمات رئيسش تندترين جملات و انتقادات را بر زبان مياورند. تاريخ به همين زودي در حال تكرار است؟
طرح تحقيق و تفحص از صدا و سيما
نزديك به نه سال پيش بود كه جمعي از نمايندگان دوره ششم مجلس شوراي اسلامي طرحي درباره تحقيق و تفحص از سازمان صدا و سيما ارائه كردند. طرحي مهم و جنجالي كه البته مانند بسياري ديگر از طرحها و تصميات مجلس ششم با مخالفتهاي شوراي نگهبان و نهدهاي حكومتي مواجه شد اما توانست افشاگر بخش عمده اي از تخلفات نهاد زير نظر رهبري باشد. طرح تحقيق و تفحص از سازمان صدا و سيما دهم مهرماه سال 82 بعد از كش و قوسهاي فراوان درباره اختيارات مجلس در تحقيق از نهادهاي زير مجموعه رهبري تصويب شد. نمایندگان مجلس ششم که اکثریت آن را اصلاح طلبان تشکیل میدادند خواستار تحقیق و تفحص از صدا و سیما شدند اما شورای نگهبان با این تفسیر که رهبر فوق همه قواست مانع از تحقیق و تفحص مجلس گردید. با اصرار نمایندگان، علی خامنهای نهایتاً تحقیق و تفحص را پذیرفت و مجلس توانست تنها در سه موضوع شامل: میزان ونحوه هزینه کردن درامدهای اگهیها، خریدهای خارج از کشور و اهدای هدایا تحقیق کند. مطابق پيشبينيها، طرح تحقیق با کارشکنیهای متعدد سازمان صدا و سيما و مديرانش مواجه شد و بیش از یکسال بطول انجامید.
نقش مهم علي كردان
از ميان مديران صدا و سيما، علي كردان كه آن زمان معاون مالي و اداري سازمان بود بيشترين نقش را در مقابله با طرح تحقيق و تفحص داشت. او بعد از ماجراي استيضاحش در اواخر سال 87 در مصاحبهاي عملا كارشكنياش را در موضوع تحقيق و تفحص تاييد كرد: «دوم خرداديها بعد از اين كه نفوذشان در بدنه صدا و سيما جواب نداد، آمدند و بحث تحقيق و تفحص از صدا و سيما را در مجلس ششم مطرح و تصويب كردند تا بتوانند موتور صدا و سيما را در دفاع از ارزشها كند كنند. آقای لاريجاني من را صدا زد و گفت مسئوليت تحقيق و تفحص مجلس با تو، من گفتم كه اين كار از لحاظ قانوني كار آقاي ضرغامي كه معاون پارلماني سازمان هستند ميباشد و ممكن است آقاي ضرغامي ناراحت شوند، ولي آقای لاريجاني گفت كه موضوع حساس است. ضرغامي نميتواند و مسئوليت را به من سپردند. مجلس ششم نامه زد كه كپي كل اسناد مالي سازمان از سال 64 تا 74 را ميخواهند. من هم سريع با استانها هماهنگ كردم و كپي همه اسناد را كه 18 كاميون ميشد فرستادم دم مجلس كه آقاي كروبي زنگ زدند كه من خواهش ميكنم اين كاميونها را برگردانيد. من گفتم كه چون نامه درخواست رسمي زدند، بايد نامه رسمي بزنند كه ما برگردانيم كه در نهايت ما برگردانديم. بعد رفتند يك تيمي انتخاب كردند و فرستادند كه ما از ورود دو نفر از آنها به محل بايگاني اسنادمان خودداري كرديم، به خاطر اين كه بنا بر تحقيقات حراست ما، در قائله اوجالان سنندج سابقه آدمكشي داشتندو البته بنا بر قانون اساسي ما موظف بوديم كه اسناد خود را فقط در اختيار نمايندگان مجلس قرار دهيم كه در نهايت چند نماينده آمدند و هرچه گشتند مدركي به دست نياوردند و در نهايت رفتند.» البته لاريجاني بعدها در جريان استيضاح كردان كمترين حمايت را از او انجام نداد تا نشان دهد تلاش ميكند هميشه در جهت كفه سنگين ترازو بايستد.
فرجام طرح تحقيق و كشكي خواندن تحقيق نمايندگان
گزارش تحقیق و تفحص مجلس تنها از ۵ حساب بانکی صدا و سیما (از مجموع ۲۰۰ حساب بانکی) حاکی از تخلفات مالی به ارزش ۵۲۵۰ میلیارد ریال در این سازمان بود. انتشار همين گزارش با واكنش شديد نهادهاي حكومتي مواجه شد. علي لاریجانی تحقیق و تحفص نمایندگان را به تمسخر گرفته و آنرا «کشکی» خواند. صداو سیما و قوه قضائیه نمایندگان را تهدید به محاکمه کردند اما نمایندگان در بیانیهای که در آخرین روزهای عمر مجلس ششم منتشر شد، خواستار پیگیری و رسیدگی به گزارش تحقیق و تفحص توسط یک قاضی «خداترس، عادل و بیطرف» شدند. در بخشي از اين نامه آمده بود: « به استهزاگرفتن اقدام نمايندگان ملت و كشكي خواندن گزارش هيأت تحقيق و تفحص از عملكرد صداوسيما توسط مديرعامل اين سازمان بيانگر اين است كه از ديدگاه اين آقايان حتي مبارزه با مفاسد اقتصادي هم تعريف و معياري دوگانه دارد وصرفاً يك تاكتيك سياسي است.» قوه قضائیه هیچگاه به این گزارش رسیدگی نکرد و مجلس اصولگرای هفتم نیز علاقهای به پیگیری آن نداشت. قرائت گزارش تحقیق و تفحص مجلس از صداو سیما همزمان با روزهای پایانی فعالیت مجلس ششم و برگزاری انتخابات مجلس هفتم بود.صدا و سیما در جریان انتخابات اخبار رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح طلب، اعتراضات احزاب و گروهها به عملکرد شورای نگهبان، تحصن نمایندگان و نهایتا تحریم انتخابات توسط اصلاح طلبان را با نگاهی جانبدارانه پوشش داد تا جاییکه به سانسور بیانیه مشترک روسای دو قوه(خاتمی رییس جمهور و کروبی رییس مجلس) رسید. اصلاح طلبان ضمن آنکه لاریجانی را متهم میکردند که مغز متفکر جناح راست (اصولگرا) است و صداو سیما را به دستگاه تبلیغانی محافظه کاران تبدیل کردهاست، ریشه بخشی از تلاشهای وی را در نگرانی از احتمال پیگیری گزارش تحقیق و تفحص مجلس و تخلفات ۵۲۵۰ میلیارد ریالی اش میجستند. خاتمی رییس جمهور و اکبر اعلمی (رییس هیات نظارت بر صداو سیما) در بیانیههای جداگانهای به این اقدام لاریجانی اعتراض کردند.
7 سال بعد، انتقاد لاريجاني از توهين به مجلس
از آن اتفاقات و كشكي خواند تحققات نمايندگان مجلس توسط لاريجاني حالا نزديك به 7 سال ميگذرد. از آن زمان تا به حال اتفاقات زيادي در كشور افتاده است كه بيشك مهمترينش انتخابات سال گذشته ریاست جمهوري و تقلب گسترده در آن بود. انتخاباتي كه حتي علي لاريجاني رئيس محافظهكار مجلس را هم در تيررس انتقادات برندگان قرار داد. چند هفته پيش تصويب طرح مجاز شمردن وقف موسسات آموزش عالي غير دولتي بهانه اي شد تا سختترين جملات و شعارها عليه لاريجاني در مقابل مجل فرياد زده شود. شعارهايي كه فرياد از نهاد لاريجاني درآورد كه:« آيا درست است كه قوه مقننه كشور كه مفتخر به اسلامي بودن و ولايي بودن است اينگونه در معرض ناسزا و دشنام قرار گيرد؟ اين مجلس را متهم به كيف انگليسي ميكنيد؟ اين مجلس را متهم به بيولايتي و تهديد به تعطيل ميكنيد؟ اين مجلس خميني است، اين مجلس خامنهاي است. اين مجلس خامنهاي است كه شما درباره او چنين گفتيد. آيا اين راه و رسم رفتار حزباللهي و ولايي است؟ كجاي سنت 30 سالهي انقلاب از لسان امام و رهبر معظم انقلاب كوچكترين توهيني به مجلس سراغ داريد؟ اين مصداق بيبند و باري گفتاري كه رهبر معظم چند سال پيش انذار دادند، نيست؟ آيا وقت آن نرسيده قدري در رفتار و گفتار خود تجديدنظر كنيد؟»
و اين صحبتها بلافاصله يادآور همان صحبتهاي 7 سال پيش خود لاريجاني بود كه با كشكي خواندن تحقيق نمايندگان بزرگترين توهين را به مجلس كرده بود و حتي واكنش نمايندگان را در نوشتن بيانيهاي برانگيخته بود.
طنز تاريخ زود تكرار شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر