-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

Latest News from Emrooz for 07/02/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



روز گذشته سازمان قضايي نيروهاي مسلح در اطلاعيه‌اي نتايج رسيدگي به پرونده‌هاي متهمان بازداشتگاه كهريزك را اعلام كرد.

به گزارش سایت اصولگرای جهان‌نیوز، مطابق این رای که حاصل تلاش بی وقفه دستگاه قضائی و قاضی شجاع آن بوده است 2 تن از متهمین بازداشتگاه کهریزک به اعدام محکوم شدند.

با این حال این پرونده نزد افکار عمومی هنوز بسته نشده است.به نظر می رسد که انتظار مردم دور از واقعیت و انصاف نباشد.

آنچه اهمیت دارد این است که احکام صادر شده مربوط به بررسی این پرونده در دادگاه نظامی و رسیدگی به تخلفات مامورین انتظامی بوده است.بدون شک تخلف افراد غیر نظامی در فراهم کردن زمینه بروز ماجرای تاسف برانگیز و تلخ بازداشتگاه کهریزک، باید در دادگاه صالح رسیدگی شود و نتایج آن نیز جهت اطلاع به مردم ارائه شود.

شنیده شده قاضی این پرونده که حکم تعدادی از مقصرین این پرونده را امضا کرده است ، در زمان بررسی این پرونده نسبت به ناقص بودن آن در این مرحله، به یک مقام عالی رتبه قضائی گزارش داده است.

نتایج اولیه بازداشتگاه کهریزک دل بسیاری از علاقه مندان و معتقدان به نظام را شاد کرد. گرچه پیگیری قاطع این پرونده از سوی دستگاه قضائی دور از انتظار نبود.وقایع تلخ بازداشتگاه کهریزک و از بین رفتن برخی از هموطنان در این بازداشتگاه مساله ای نبود که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت و یا نسبت به مجازات مقصرین آن تاخیر و سستی به خرج داد. اما هنوز چند نکته در این ارتباط وجود دارد که باعث می شود این پرونده همچنان مفتوح بماند.

در ماجرای کهریزک اسم فردی به عنوان مقصر اصلی در انتقال بازداشت شدگان به این زندان و همچنین عقب انداختن دستور رهبر انقلاب برای تعطیل کردن این بازداشتگاه مطرح شد.انتظار این است که پرونده این فرد مجددا به جریان بیافتد و دادگاه نقش مقام مسوول وقت در این واقعه تلخ را بررسی کند.طبیعی است که رای دادگاه فصل الخطاب خواهد بود.گفتنی است این فرد در گزارش هیات تحقیق و تفحص مجلس به عنوان مقصر اصلی شناخته شده بود.

در نهایت اینکه باید گزارش پرونده کهریزک با جزئیات بیشتری تشریح شود.مجازات عده ای که در این اتفاق نابخشودنی به طور مستقیم مقصر بوده اند کفایت نمی کند. حداقل انتظار این است که دادگاه گزارش مبسوطی در خصوص افرادی که زمینه ایجاد این حادثه را داشتند، کسانی که در دستگاه قضائی مطابق گزارش هیات تحقیق و تفحص از وجود چنین بازداشتگاهی اطلاع داشتند، مسئولینی که در امر نظارت کوتاهی کردند وغیره برای مردم باز شود و مقصرین آنها به مردم معرفی و مجازات شوند.


 


سایت میانه‌روی پارسینه در مطلبی تحت عنوان «درباره ممانعت از حضور کروبی در مسجد دانشگاه شریف»، نوشت: "و من اظلم ممن منع مساجدالله ان یذکرفیهااسمه وسعی فی خرابهااولئک ماکان لهم أن یدخلوها الاخائفین لهم فی الدنیاخزی ولهم فی الاخره عذاب عظیم»

و کیست ستمکارتر از آنکه مردم را ازذکر نام خدا در مساجد منع کند و درخرابی آن اهتمام وکوشش نماید، چنین گروه رانشاید که درمساجدمسلمین درآیندجز آنکه ترسناک وبیمناک باشند این گروه رادردنیاذلت وخواری نصیب است ودرآخرت عذابی بسیارسخت. (بقره 114)

***

در خبرها خواندیم و شنیدیم که وقتی آقای مهدی کروبی برای فاتحه خوانی پدر دکتر عارف به مسجد دانشگاه شریف رفته بود، عده ای از "آشنایان همیشه حاضر" با فریاد و اعتراض و البته افتخار کروبی را به عنوان "یکی از سران فتنه" را از "مسجد" بیرون کردند با شعارهایی چون "برو بیرون! برو بیرون"، "فتنه! برو بیرون!" و...


در هیاهوی دامنه دار مسائل انتخابات و حواشی آن در طول یکسال اخیر، این اعتراض ها و ممانعت ها و زد و خوردها و ...عادی شده و خوشبختانه یا شوربختانه دیگر کمتر حساسیتی را برمی انگیزاند اما اتفاقی که در مسجد دانشگاه شریف افتاد، حائز نکته ای است که نمی توان به سادگی از آن عبور کرد، شاید اگر این اتفاق در مکان دیگر می افتاد،انگیزه ای برای قلمی کردن این سطور باقی نمی ماند.


هرچند که این روزها، واژه "فتنه و برخورد با فتنه" برای بعضی ها رمز پروژه ای شده است که هر صدای ناموافق و متفاوتی-حتی از اردوگاه اصولگرایان- بکوبند و خفه کنند، اما پرداختن به اتفاق مسجد دانشگاه شریف- با وجود اینکه می دانیم، شاید باعث بهانه جویی همین جماعت فتنه جو! شود- را واجب می دانیم و هرچند که نیازی به گفتن نیست و می دانید و می دانند با بسیاری از مواضع سیاسی آقای کروبی اختلاف نظر داریم.


شاید نخستین بار است که در "مسجد" چنین اتفاقی و چنین "ممانعت هایی" صورت می گیرد، چند سئوال در این باره می توان طرح کرد، سئوالاتی که جوابش را به مخاطبان و خوانندگان وامی گذاریم:


1-دوستانی که با فریاد و اعتراض "مانع" حضور کروبی در مسجد فاتحه خوانی شدند بر اساس کدام "حق" چنین کاری را مرتکب شده اند و چنین اجازه ای به خود داده اند؟ آیا کروبی مرتد و مشرک است که حق ندارد وارد مسجد شود؟


2-آیا کروبی برای سخنرانی و اعلام موضع سیاسی و به قول دوستان-فتنه گری- به مسجد آمده بود؟

3- بیرون انداختن کروبی از مسجد چه فایده و ثمری در فرایند مبارزه با فتنه داشت؟ اگر اجازه می دادند کروبی در مسجد بماند و فاتحه ای بخواند و برود، چه ثلمه ای بر انقلاب و نظام وارد می آمد؟

4-برهم زدن و خراب کردن مراسم ختم یک میت مسلمان و فضای روحانی مسجد با داد و اعتراض و فحاشی همراه با بازتاب گسترده رسانه ای و خبری بهتر بود یا اینکه کمی تحمل و سکوت می کردند تا فاتحه ای خوانده شوند و مجلس تمام شود؟


 



در پی شنیدن خبر ساخت سریالی در مورد زندگی مهدی باکری بدون اطلاع خانواده و بدون اینکه حتی فیلمنامه را برای تایید به خانواده بدهند، خواهر شهیدان علی، مهدی، حمید باکری در نامه ای اعتراض خود را به آقای ضرغامی اعلام کرد. اما پس از گذشت سه هفته آقای ضرغامی عکس العملی نشان نداده و جواب نامه را نداده اند. خانواده باکری تصمیم گرفتند که این نامه را در اختیار ملت شریف ایران قرار دهند تا مردم بدانند که خانواده با ساخت سریالی جهت دار در مورد زندگی این شهید مخالف است و این سریال در صورت پخش مورد تایید خانواده نیست و اگر این سریال مخالف واقعیت زندگی مهدی باکری باشد خانواده از سازمان صدا و سیما شکایت خواهد کرد .

متن نامه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر میباشد:

نامه سر گشاده به آقای مهندس ضرغامی مدیر عامل محترم صدا و سیما

بنام خدای مهر و عدالت

این جانب زهرا باکری خواهر شهیدان علی و مهدی و حمید باکری از طریق رسانه های مجازی مطلع شدم فیلمی در مورد زندگی شهید مهدی باکری در ارومیه در حال تهیه می باشد . ظاهرا مجری این طرح سازمان صدا و سیما جمهوری اسلامی می باشد .

با توجه به گفتگو ی تلفنی که بنده با شما در رابطه با نقطه نظر و دید گاه های زندگی مادی ایشان داشتم انتظار می رفت در نوشتن فیلم نامه با خانواده تماس حاصل شود .

همه می دانیم شخصیت انسانها، اول در محیط خانواده شکل می گیرد و با توجه به اینکه آنها به گمنام زیستن و عملکرد خالصانه بدون وسوسه های دنیوی معتقد بودند . سیاق خانواده ما همواره بر این استوار بوده ،که عقاید همدیگر را محترم بداریم. بعد از تمام شدن زندگی فیزیکی آنها به عقاید شان احترام گذاشته و مطلبی در رابطه با خانواده باز گو نکردیم . اما از زندگی سالهای حضور در جنگ ما اطلاعی نداشتیم و این بخش از زندگی آنها از زبان هم سنگرها ی راستین شان روایت شده که خانواده ممنون آنهاست .

متاسفانه بخشی از مطالبی که تا کنون راجع به زندگی خانوادگی مهدی گفته یا مکتوب شده دور از واقعیت بوده و موجب تالم و اندوه روحی ما گردیده . من باز هم می گویم برادران من مردمی بودند و مردمی زندگی کردند و علاقه ای به شهرت ومقام نداشتند . دلیلم عملکرد انها بود که در جنگ در گوشه و کنار نبودند تا بعداز جنگ در تقسیم غنائم دنبال پست و مقام و فراموش کردن زندگی اخرت باشند . چون هر سه آنها درآرزوی بر قراری حکومت عدل علی و پیاده شدن فرامین خدا که برادری وبرابری بودند ، نه دشمنی و دروغگویی و تفرقه ...

چون این فیلم شامل زمان کودکی و جوانی ایشان نیز می شود بر خود واجب دانستم بخاطر ارائه واقعیت به مردم و احترام به شعور آنها در این زمینه اقدام نمایم و مجددا درد دلم را با شما در میان بگذارم .

در عجبم چه اصراری است اگر بخواهیم فردی را بخوبی و بزرگی یاد کنیم لازمه اش بودن فقر در زندگی اوست. لو کیشن این فیلم خانه سازمانی است که ما تا سال ۵۸ در آن ساکن بودیم و آن خانه شامل حیاطی سرسبز و بزرگ و ساختمانی شامل سه خواب ویک سالن و محیط کارخانه قند ارومیه محیطی سر سبز با ساکنانی دارای فرهنگ بالا و محیطی گرم و صمیمی بدون وجود فاصله طبقاتی بود. ولی متاسفانه آن فضا در طول سی سال اخیر به مخروبه ای تبدیل گردیده. که البته از فیلم نامه هم خبر نداریم.

آقای ضرغامی : در عجبم راجع به خانواده ما فیلم تهیه می شود که ما از آ ن بی خبریم آ یا قانونا نمی بایست موضوع به اطلاع افراد این خانواده می رسید و نظر خواهی می شد .اگر چنانچه در این فیلم غیر واقعیات زندگی و شخصیت مهد ی به تصویر کشیده شود اقدامات لازم از طریق مراجع قانونی مبذول خواهد گردید. والسلام .

با تشکر زهرا باکری


 



دکتر محمدرضا جلایی پور عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در مصاحبه ای به تشریح تلاش خانواده ایشان برای ملاقات با دکتر محمدرضا جلایی پور فرزند ارشد خود پرداخته به از ظلم مضاعفی که حاکمیت در قابل خانواده های زندانیان سیاسی روا می دارد سخن گفته است.

به گزارش نوروز متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:

آقای دکتر خبردار شدیم شما روز پنج‌شنبه (۱۰/۴/۸۹) برای ملاقات با پسرتان (محمدرضا جلائی‌پور) به زندان اوین رفته بودید چه خبر دارید؟

متأسفانه بر خلاف وعده‌ای که آقای حیدری بازپرس دادگاه انقلاب مشهد داده بود، به بخش ملاقات‌های زندان اوین مراجعه کردیم. پس از ساعت‌ها معطلی گفتند، شما نمی‌توانید ملاقات کنید.

با همه خانواده‌ها اینطور برخورد می‌کردند؟

فقط به بعضی‌ها ملاقات می‌دادند. حتی همان‌ها را هم دو هفته یکبار شده.

شما الآن می‌دانید محمدرضا در چه وضعی است؟

شما وقتی به سالن ملاقات خانواده‌های زندانی بروید اصلاً مشکل خودتان یادتان می‌رود. در آنجا یک آقایی را دیدم (آقای رحمانی) به دنبال کار همسرش آمده بود و همینطور بال بال می‌زد تا بتواند با همسرش ملاقات کند. چون او دوتا بچۀ کوچک دو قلو دارد که مأموران جلوی چشم این بچه‌ها آمده‌اند مادرشان را برده‌اند. یا تعداد زیادی از اولیای محترم دانشجویان زندانی را دیدم که چشمانشان از شدت اشک از غصۀ بچه‌هایشان، خون شده بود.

حالا می‌دانید محمدرضا در چه وضعیتی است؟

هیچ خبری ندارم. اصلاً نمی‌دانم کجای زندان اوین است، جرمش چیست و چرا بعد از صدور حکم منع تعقیب و آزاد کردن وثیقه دوباره او را گرفته‌اند. من سه هفته است از این طرف به آن طرف سرگردان هستم، هیچکس پاسخ ما را نمی‌دهد. این ظاهراً از مصادیق برجستۀ مهرورزی است.

آقای دکتر چرا اینکارها را می‌کنند؟

ببینید من به طور دقیق نمی‌توانم جواب بدهم. کسانی که این کارها را می‌کنند باید جواب بدهند. ولی حدس من این است که اینها با این کارها می‌خواهند قدرت خود را به یک مشت خانوادۀ زندانی بی‌پناه نشان بدهند. می‌خواهند بگویند ما هر کاری که تشخیص دهیم حتی علیه دانشجویان و نخبگان این کشور می‌توانیم انجام دهیم. ببینید برای اینکه موضوع روشن شود، بگذارید من از لحاظ اجتماعی برایتان یک مثالی بزنم تا این ظلمی که بر خانوادۀ زندانیان سیاسی (کاش شما روز پنجشنبه در سالن ملاقات بودید و با چشم خود می‌دیدید که همه خانوده‌های زندانیان سیاسی از خانواده‌های شریف و فرهیختۀ این مرز و بوم هستند، از دبیران محترم و بازنشسته آموزش و پرورش گرفته تا مدیران خدوم و خانواده محترم شهدا که قرار بود نور چشم و چراغ ملت باشند) اعمال می‌شود، روشن بشود.

شما اگر به یکی از این دامداری‌هایی که در اطراف تهران هست مراجعه کنید و در آنجا ببینید که مدیران این دامداری‌ها برای اینکه کارآیی و میزان شیردهی دام‌هایشان زیاد بشود چه دغدغه‌های ظریفی را مهندسان و کارکنان دامداری اعمال می‌کنند تا دامداری اداره بشود، وگرنه دامداری صرف نخواهد کرد و ورشکسته خواهند شد. حرف من این است که در نگهداری دانشجویان نخبه، مسلمان، شریف که الآن در بند هستند به اندازۀ این دام‌ها در دامداری ارزش ندارند و کسی دغدغۀ آنها را ندارد. شما ببینید ما در بخش ملاقات زندان اوین ساعت‌ها علاف بودیم یکی به ما پاسخ نداد. آخر این چه قدرتی است که دانشجویان نخبۀ این کشور را بگیرند و ده‌ها روز به انفرادی بیاندازند! آخر این اداره کردن است! واقعاً من با همه پوست و گوشت خود فهمیدم که ما خس و خاشاکیم. یعنی اگر یک موجود زنده مثل موجودات زنده‌ای که در دامداری هست بودیم، حال و حقوق ما را بیشتر رعایت می‌کردند.

ببینید نه حقوق شهروندی ما که در قانون اساسی آمده، نه حق و حقوق که در شرع و منابع مقدس اسلامی آمده و نه اصول اخلاقی در حق ما رعایت می‌شود. حتی شما آثاری از اصول جوانمردی را که ریشه در فرهنگ قدیم ما دارد شما نمی‌توانید سراغ بگیرید. من آنجا دیدم حقوق قاچاقچی‌ها و قاتلان بهتر از زندانیان ما رعایت می‌شد، چون حداقل از وضع زندانیشان خبر داشتند و مثل ما سرگردان و حیران و نگران نبودند.

حرف دیگری ندارید؟

ببینید امسال مقام رهبری توصیه به کار و تلاش مضاعف کرده بودند ولی آنچیزی که ما از مأموران آقای مصلحی (وزیر محترم اطلاعات) می‌بینیم، ظلم مضاعف علیه فرزندانمان هست. شما ببینید در سخنرانی چهار خرداد مقام رهبری تأکید به رعایت تقوا و پرهیز از ظلم می‌کنند ولی این مأموران در حق فرزندان ما ظلم می‌کنند. آیا این ظلم نیست که مادر دو بچه کوچک را جلوی چشم بچه‌هایش به زندان ببرند، این ظلم نیست که یک دانشجوی نخبۀ مؤمن این کشور را پس از صدور قرار منع تعقیب دوباره پنج نفر بریزند در خانه، وی را دستگیر کنند و به ما هم هیچ جوابی ندهند و بعد وسائل کار دیگر اعضای خانه را (مثل کامپیوتر) با خود ببرند. ظلم مگر شاخ و دم دارد.


 


محمد نوری زاد مستند ساز و جهادگرکه پس از شش ماه زندان در روزهای گذشته به مرخصی آمده بود در بیمارستان بستری شد.

به گزارش خبرنگار کلمه نوری زاد به علت عفونت ریه که در زندان به آن مبتلا شده بود در بیمارستان مدرس تهران بستری شده است.


 


سخنگوی شورای نگهبان گفت:‌ مصوبه مجلس مبنی بر وقف اموال دانشگاه آزاد هنوز در دست بررسی است و نتیجه نهایی در اوایل هفته آینده اعلام خواهد شد.

به گزارش ایلنا، عباسعلی کدخدایی، در خصوص انتشار خبری مبنی براینکه شورای نگهبان با استناد به اصل ۵۷ قانون اساسی مصوبه مجلس مبنی بر وقف اموال دانشگاه آزاد اسلامی را مغایر با قانون اساسی دانسته‌است، گفت‌: ابعاد این مصوبه همچنان در دست بررسی است و تاکنون نظر نهایی در این خصوص اعلام نشده است.

سخنگوی شورای نگهبان گفت: نتیجه این مصوبه در اوایل هفته آینده نهائی و اعلام می‌شود


 


حسن میر اسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور در گفتگو با "روز" اعلام کرد دادسرای نظامی از او خواسته دیه بگیرد اما او حاضر به گرفتن دیه نیست. فاطمه سمسارپور به اتفاق پسرش، کاوه میراسدالهی روز ۳۰ خرداد سال گذشته در جریان اعتراضات مردمی، در مقابل منزلشان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. خانم سمسارپور همان روز جان باخت اما پسرش بعد از دو جراحی سنگین، زنده ماند.

پیکر خانم سمسارپور، به گفته همسرش شبانه و در شهرستان بابل دفن شده است. آقای میراسدالهی که شکایت کرده و خواهان معرفی قاتل همسر و ضارب فرزندش شده است به "روز" می گوید: آخرین جواب دادگاه این بود که ضارب شناسایی نشد و بهتر است دیه بگیرید.

در حین مصاحبه صدای پسر کوچک این خانواده که از پنجره شاهد گلوله خوردن مادر و برادرش بوده به گوش می رسد. او از پدرش گله میکند که: چرا باز این مسائل را تکرار میکنید. چرا آن صحنه ها را برای من زنده می کنید، بسه دیگه و...

کوشا میراسدالهی روز ۳۰خرداد وقتی مادر و برادرش گلوله خوردند از پشت پنجره نظاره گر بود و به گفته پدرش به همین علت از نظر روحی ضربه خورده و تحت درمان روانپزشک است. این پسر که اکنون ۱۳ سال دارد، در قالب شعری، شهادت مادرش را توصیف کرده است. او در این شعر مرگ مادرش را چنین توصیف کرده: گل او ریخت که ریخت، پرپر شد ولی این چشم ندید، گل او را بردند، بذر او بر دل ماست... جسم او را بردند، ریشه اش در تن ماست....

گفتگوی "روز" با حسن میراسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور را در ذیل بخوانید.

آقای میر اسدالهی، روز ۳۰ خرداد چه اتفاقی افتاد؟

من از صبح رفته بودم سر کار؛ آن روز کارم زیاد بود و گفته بودم دیر برمیگردم. خانه ما در کوچه سینا است پشت مجتمع قضایی و نزدیک آزادی. آن روز همه جا شلوغ بود، من به خاطر بچه ها که یکی دانشجوی دانشگاه شریف بود و دومی هم در مدرسه مفید، نزدیک خوابگاه شریف درس می خواند، در نزدیک آزادی خانه گرفته ام. فاطمه گاهی می خندید و می گفت: این همه جا؛ تو ما را آوردی اینجا! و من می گفتم به خاطر بچه ها اینجا بهتر است و...

آن روز نگران بودم، ساعت ۶ غروب دل شوره داشتم زنگ زدم خانه و با فاطمه حرف زدم؛ حالشان خوب بود و منزل بودند. ساعت ۷ بود که دل شوره و استرس شدید آزارم میداد، پسر کوچکم کوشا زنگ زد اصلا نمی توانست حرف بزند. به سرعت راه افتادم سمت منزل، همه مسیرها بسته بود. اما هر طور بود خودم را به منزل رساندم. دیدم پسر کوچکم هراسان و گریان در خانه است و فاطمه و کاوه نیستند. چند تن از همسایگان هم منزل ما بودند. آنها گفتند فاطمه و کاوه گلوله خورده اند.

این اتفاق چگونه رخ داده بود؟ همسر و فرزند شما چگونه تیر خورده بودند؟

حدود ساعت یک ربع به ۷ بوده که فاطمه و بچه ها صدای انفجاری را در کوچه می شنوند. فاطمه و کاوه سراسیمه پایین می روند ببینند چه خبر است. همسایه های دیگر هم پایین می آیند. چند نفر را می بینند که کلت به دست ایستاده اند. تعقیب و گریز با مردم به کوچه ما کشیده بود. جنب منزل ما، یک مجتمع چند طبقه است. رئیس مجتمع رو به نظامیانی که اسلحه به دست بودند، دستانش را بالا می برد و با اشاره به لوله گاز می گوید: شلیک نکنید، اینجا منفجر می شود. اما همان لحظه با گلوله به پای مرد همسایه می زنند و بلافاصله هم فاطمه و کاوه را که کنار او ایستاده بودند. فاطمه را به قلبش و کاوه را به شکمش می زنند. و همه اینها در حالی اتفاق می افتد که کوشا از پنجره همه را می دیده است.

بعد از تیراندازی چه اتفاقی می افتد؟ همسر و پسرتان و همچنین همسایه تان را کجا می برند؟

بااینکه نزدیک خانه ما درمانگاه بود و آمبولانس هم وجود داشت اما هیچ اقدامی نمی کنند. مردم خود آنها را به درمانگاه بهگر و سپس بیمارستان شهریار می برند. نمی دانم چگونه رفتم تا درمانگاه بهگر... در مسیر شاید حدود ۲۰ بار باتوم خوردم اما عین خیالم نبود.. اصلا نبودم انگار در این دنیا... چگونه می رفتم فقط خدا میداند... به درمانگاه رسیدم و پرسیدم؛ هیچ کس جوابگو نبود. تا پرستاری راهنمایی ام کرد. بعد وسایلی رادر گوشه ای تلنبار شده. دیدم در بین کوه وسایل ساعت مچی همسرم که سال گذشته برای تولدش خریده بودم بود. پرستارگفت برده اند شهریار... رفتم بیمارستان شهریار... همه چیز آشفته بود... رفتم بیمارستان شهریار، سراغ فاطمه و کاوه را گرفتم. پرستاری گفت خانمت فوت کرده اما پسرت زنده است. رفتم بالای سر کاوه، دیدم غرق در خون است. گفتند پزشک ندارند، مسیر ها بسته است و پزشک ها نتوانسته اند به بیمارستان برسند. فاطمه که نزدیک ساعت ۷ گلوله خورده بود، مدتی طولانی بدون پزشک روی تخت افتاده و جان داده بود. دکتر که بعد آمد و دید گفت اگر به او رسیده بودند زنده می ماند. ساعت حدود ده بود که دکتر دهخدا رسید. با سختی و داوطلبانه آمده بود. مسیر بسته بود و تمام طول راه، پشت فرمان و در حالیکه دستش کارت شناسایی و بیرون از پنجره بود، تا بیمارستان آمده بود. خدا خیرش دهد آن شب جان ۶ نفر را نجات داد که یکی هم کاوه بود. کاوه را جراحی کرد. دو ماه تمام به روده اش دستگاه وصل بود و بعد دوباره جراحی شد. ۲۵ سانتی متر از محل روده شکافته شد، آپاندیست اش را هم درآوردند و...

اکنون حال کاوه چطور است؟

الان حالش بهتر است و دانشگاه میرود. کاوه مهندس برق است. ورودی سال ۸۳، دانشگاه شریف و در مقطع فوق لیسانس هم رتبه دوم را آورده بود و رشته ام بی ای می خواند.

چرا پیکر فاطمه را در بابل به خاک سپردید؟

رفتم جنازه را بگیرم پرسیدند شکایتی داری؟ از ترس اینکه جنازه را تحویل ندهند گفتم نه. از محل، استشهاد جمع کردیم که در تظاهرات نبوده و جلوی در منزلش بوده. بعد تعهد گرفتند که از کسی شکایت نکنم و اینکه مراسم برگزار نکنیم. تعهد را دادم، استشهاد را دادم و فاطمه را آوردند بهشت زهرا و شستند و تحویل دادند. ما هم بردیم به بابل که زادگاهمان است. شبانه بردیم و در تنهایی و غربت به خاک سپردیم. ترسیدیم باز مشکلی پیش بیاید. بعد که به خاک سپردیم، رفتم به مادر فاطمه قضیه را گفتم که قبر دخترت اینجاست. نمیدانید چقدر سخت است. نمیدانید چه دردی است آدم در وطن خودش غریب باشد. فاطمه را ما در نهایت غربت و تنهایی به خاک سپردیم.

و بعد شکایت کردید؟

بله شکایت کردم، پرونده در دادسرای نظامی است. اما آخرین جوابی که به ما دادند این بود که شما در شکایتتان گفته اید "نظامی ناشناس" زده است. گفتم بله نظامی بوده اما ناشناس، چون ما اسم او را که نمی دانیم. گفتند پس ناشناس است و از بیت المال دیه بگیرید. اعتراض کردم؛ گفتم سلاح شناسایی شده، شما نوع گلوله را نیز شناسایی کرده اید، چطور نمی توانید شناسایی کنید آن روز چه کسانی در عملیات بودند، چه کسانی شلیک کرده اند و از اسلحه شان شلیک شده، اما هیچ جوابی ندادند.

به شما گفته اند گلوله از چه نوعی بوده؟

در گزارش نوشته اند. هم نوع کلت را مشخص کرده اند، هم گلوله را نوشته اند، از نوع نه میلی متری بوده است.

گواهی پزشکی قانونی چی؟ آیا در این گواهی اصابت گلوله را نوشته اند؟

بله نوشته اند فوت بر اثر اصابت گلوله.

گفتید کوشا شاهد گلوله خوردن مادر و برادرش بود. او در چه وضعیتی است؟

کوشا الان سیزده سال دارد. خدا میداند چی کشیدیم. فاطمه پر کشید. کاوه روی تخت بیمارستان بود و کوشا به شدت از نظر روانی به هم ریخته بود. شب ها مدام از خواب می پرید و فغان میکرد. هوار می کشید گریه میکرد و نمی توانستیم آرامش کنیم. او الان تحت نظر روانپزشک است. احساسش برای مادرش را با شعری بیان کرده با اینکه کم سن است اما شعری که گفته خیلی تاثیر گذار است. سنتور میزند برای مادرش و... هم برای کوشا و هم برای کاوه، نمیدانستم چگونه باید موضوع را بگویم با آن وضعیت وحشتناکی که پشت سر می گذاشتند. از روانشناس کمک گرفتم و گفتم که مادرشان نیست و... خدا سر هیچ کسی نیاورد.

آقای میر اسدالهی، این روزها شما چه میکنید؟ گویا بازنشسته شده اید؛ جایی خواندم که اجباری شما را بازنشسته کرده اند صحت دارد؟

اجباری نبود. من ایران خودرو کا رمیکردم و مهر ماه از مدیران ایران خودرو درخواست کردم به دلیل مشکلاتی که دارم و نمی توانم کار کنم با بازنشستگی ام موافقت کنند. خوشبختانه موافقت کردند هرچند که علیرغم وعده هایشان با حداقل حقوق انجام شد و بیمه تکمیلی هم چند ماهیست که قطع شده اما مهم نیست. الان نشسته ام خانه و خانه داری میکنم به دو پسرم می رسم که از درس عقب نیفتند و...

[در اینجا صدای کودکی به گوش می رسد]

آقای اسدالهی گویا صدای فریاد پسرتان است.

بله حرفهای مرا شنیده و به هم ریخته؛ فریاد می زند که تمامش کنم. می گوید بس است اینقدر آن صحنه ها را زنده نکنید برای من و... این بچه همه صحنه را به چشم خود دیده. من چگونه می توانم عمق درد و فاجعه را بیان کنم... به خاطر بچه ها نه فریاد زدم نه گریه کردم تا آنها آرام باشند. اما مگر می شود؟

شب ها با عکس فاطمه سخن میگویم؛ در خلوت خودم گریه می کنم و زار میزنم. زندگی مرا از هم پاشیدند و بعد از چند ماه بعد آقایانی آمدندکه بله این بار این جوری شده و عذر می خواهیم... بعد یک کارت به من دادند به عنوان شهید... همسر من که ۲۶ سال عاشقانه زیستیم با یک کارت عوض شد... همین شد که دیگر کسی را به خانه ام راه نمیدهم؛ هر کسی زنگ زد که میخواهد بیاید گفتم همه زندگی مرا ویران کردید کجا بیایید؟ چرا بیایید؟

متاسفم که ناچار شدید این دردها را بازگویی کنید؛ اگر در پایان سخن خاصی دارید بفرمایید.

کلمه درد هم کم است در مقابل این چیزی که ما کشیدیم و می کشیم. صبح برای یک لقمه نان حلال بیرون میروی زنت را می کشند، پسرت را غرق در خون می کنند و پسر دیگرت همه را از پنجره می بیند. آخر این چه رسمی است؟ از استانداری آمده بودند خانه ما. به آنها گفتم شما در روضه هایتان از مظلومیت فاطمه می گویید و بعد فاطمه مرا کشتید... منی که زمان انقلاب عکس و بیانیه های آقای خمینی را پخش می کردم و مبارزه می کردم و حالا این پاداش من است؟ همسر و بچه من که اصلا خیابان هم نبودند گاهی می گویم کاش در تظاهرات بودند و سنگی هم زده بودند، آخر یک لحظه آمده اند جلوی در خانه و این... تمام همسایه ها شاهد بودند همه دیده اند چه اتفاقی افتاده و...


 


روزنامه سیاست روز نوشت:

در تاریخ دوشنبه هفتم تیرماه دکتر محمود احمدی‌نژاد اقدام به برگزاری یک مصاحبه مطبوعاتی کرد که به صورت زنده از شبکه خبر و رادیو سراسری پخش شد.

متاسفانه در مصاحبه‌های رئیس جمهور و در حالت کلی نحوه اطلاع رسانی دولت‌های نهم و دهم، شاهد اتفاقاتی هستیم که با مشی عدالت‌طلبانه رئیس جمهوری و نظرات وی در حوزه نقد و نقادی تناقضات بسیاری دارد.

به عنوان نمونه، در سه مصاحبه مطبوعاتی اخیر رئیس جمهوری هیچگاه فرصت طرح سوال به من نرسیده و جالب آنکه در دو مورد از این سه مصاحبه مطبوعاتی، به عنوان نماینده دو رسانه حضور داشتم. یکی خبرنگار حوزه دولت روزنامه سیاست روز و دیگری خبرنگار حوزه دولت یکی از پایگاه‌های اطلاع رسانی دولتی!

از آنجایی که در مصاحبه اخیر احمدی‌نژاد، مسئولین برگزار کننده مجددا فرصت طرح سوال به من ندادند، مجبورم از این طریق سوالاتی را مطرح کنم و امید است این سوالات را حمل بر تخریب دولت و رئیس جمهوری نکرده و یا حداقل آنها را به استماع دکتر احمدی‌نژاد برسانند.

۱ - آقای رئیس جمهور،

بر اساس کدام ضابطه قانونی و یا حداقل عرف مرسوم، واحد اطلاع رسانی نهاد ریاست جمهوری از خبرنگاران می‌خواهد که سوالات خود را پیش از طرح در جلسه به اطلاع آنها رسانده و اگر سوالی به دیده آقایان خوش نیامد، خبرنگار و رسانه‌ فوق را به راحتی از انجام وظیفه خود که پرسشگری است و در این رابطه رهبری معظم انقلاب نظرات صریح و روشنی دارند، محروم می‌کنند؟

۲ - آقای رئیس جمهور،

به چه دلیل در سه مصاحبه قبلی حضرتعالی به من و به عبارت بهتر به دو رسانه‌ای که نمایندگی آن را برعهده داشته و دارم، علیرغم اینکه سوال خود به اطلاع مسئول کنترل سوالات خبرنگاران!! ارائه کرده بودم، اجازه طرح سوال ندادند؟

آقای رئیس جمهور، جالب است بدانید که من همان خبرنگار پیراهن نارنجی هستم که حضرتعالی سه بار فرمودید سوال خود را بیان کنم، اما مجری و مجریان جلسه اجازه حضور در پشت تریبون را با وجود دستور جنابعالی به من ندادند؟

۳ - آقای رئیس جمهور،

تاکنون یک بار از خود و یا مسئولان واحد اطلاع رسانی و روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری سوال کرده‌اید که چرا همواره یک تعداد رسانه‌های خاص در مصاحبه‌های شما فرصت طرح سوال می‌یابند و جالب آنکه حتی ترتیب سوال کنندگان نیز تغییر نمی‌کند؟

در مصاحبه مطبوعاتی روز دوشنبه جنابعالی، به محض ورود از آقای ... که مسئولیت .... نهاد ریاست جمهوری را برعهده دارد، خواهش کردم حداقل این بار این اجازه را به من بدهند. ایشان فرمودند ترتیب سوالات بر اساس ساعت ورود خبرنگاران است و هر خبرنگاری که زودتر آمده باشد، پیش از دیگران فرصت طرح سوال می‌یابد.

از آنجا که این حرف را پیش‌ از این بارها شنیده بودم، همان موقع ساعت خود را به ایشان نشان داده و گفتم "ببینید تا این لحظه خبرنگاران بسیاری از رسانه‌ها نیامده‌اند. امیدوارم این بار اجازه طرح سوال به من بدهید. اما ....

۴ - آقای رئیس جمهور،

تاکنون یک بار از خود و یا مسئولان واحد اطلاع رسانی و روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری سوال کرده‌اید که چرا در سفرهای استانی و یا سخنرانی‌های شما تنها چند رسانه خاص دعوت می‌شوند؟

جالب است بدانید در سفر دو هفته گذشته شما به عسلویه و عقد قراردادهای پارس جنوبی خبرنگار یک رسانه تخصصی حوزه نفت و گاز که متعلق به وزارت نفت هم هست، تقاضا داشت به دلیل مرتبط بودن برنامه با فعالیت آن رسانه، حداقل اینبار اجازه همراهی به عنوان خبرنگار با تیم خبری ریاست جمهوری را داشته باشد. اما ....

۵ - آقای رئیس جمهور،

چرا برنامه‌ خبری روزهای چهارشنبه هیئت دولت که خبرنگاران رسانه‌های مختلف می‌توانستند بدون مانع سوالات خود را از جنابعالی و وزرای کابینه مطرح کنند، تا این اندازه محدود شده است؟ دعوت از چند رسانه خاص در روزهای یکشنبه دیگر چه فلسفه‌ای دارد که ما از آن اطلاعی نداریم و حتی یک بار هم به این جلسه دعوت نشده‌ایم.

۶ - آقای رئیس جمهور،

شاید برای شما این سوال پیش نیامده باشد، اما برای خبرنگاران و رسانه‌های داخلی همواره این سوال مطرح است که چرا حضرتعالی تاکنون ده‌ها بار با رسانه‌های خارجی (آنهم رسانه‌هایی از آمریکا و انگلیس و آلمان و ... ) به صورت اختصاصی مصاحبه‌کرده‌اید، اما تاکنون حتی یک رسانه مستقل و یا حتی دولتی (به غیر صدا و سیما) چنین فرصت مهمی را پیدا نکرده است.

آقای رئیس جمهور،

شما و تیم همراهتان در دولت، بارها از عدم اطلاع رسانی صحیح عملکرد دولت‌ گلایه‌‌ها کرده‌اید. خودتان انصاف دهید، وقتی حتی فرصت طرح یک سوال نداریم و هرگونه حمایت تنها به سمت رسانه‌های خاص روانه شود، از کجا باید بدانیم شما و همکارانتان در دولت چه کرده‌اید و می‌کنید که بخواهیم آن را به اطلاع مردم برسانیم.

آقای دکتر احمدی‌نژاد، به عنوان یک دلسوز. اجازه دهید راحت‌تر و صمیمانه‌تر با شما صحبت کنم. به عنوان یک بچه‌ محل قدیمی از حضرتعالی تقاضا دارم در تیم اطلاع‌رسانی نهاد ریاست جمهوری تجدید نظر جدی بفرمایید تا اینگونه خبرنگاران و رسانه‌ها مورد بی مهری این افراد قرار نگیرند.


 


بنا بر اخبار رسیده از مرکز استان گلستان، گرگان،‌ به زودی دادگاه بازداشت‌شدگان عاشورا در این شهر برگزار خواهد شد.


بنا به اطلاع خبرنگاران جرس، با وجود احضاریه‌های متعددی که اخیرا به دست بازداشت شدگان شهر گرگان در حوادث عاشورای 88 رسیده، قرار است دادگاه تعدادی از این افراد روز 15 تیرماه به صورت همزمان و در ساعت یکسان برگزار شود.


از جمله این بازداشت شدگان می توان به حسین رفعتی (فرماندار سابق گرگان و عضو شورای مرکزی مشارکت گلستان)، محمد کیقبادی (نایب رییس ستاد 88 و عضو سازمان مجاهدین استان)، محمد رفعتی (عضو ستاد 88 و شاخه جوانان استان گلستان) و تنی چند از دیگر فعالان سیاسی اشاره کرد.


پیش از این نیز حکم برخی از فعالان سیاسی این استان در سکوت خبری صادر شده بود.


قابل ذکر است روز عاشورای سال گذشته همزمان با بسیاری دیگر از شهرها، تعداد بسیار گسترده و بی‌نظیری از مردم گرگان در دسته‌های عزاداری با نشان های سبز حاضر شده بودند.


پس از آن واقعه اداره کل اطلاعات آن استان به بازداشت و تعقیب غیرقانونی بسیاری از حاضران در این مراسم پرداخت که واکنش های گسترده ای را برانگیخت.


 


امروز:مهدی اقبال کریمیان، عضو حزب مشارکت که از سوی دادگاه انقلاب به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق اقدام تبلیغی علیه نظام، اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاش و توهین به رهبری به چهار سال زندان محکوم شده است در نامه ای نسبت به تغییر موضع حاکمیت در قبال روابط خود با دولت روسیه و عدم تغییر رفتار نسبت به زندانیانی که در اعتراض به سیاست های دولت روسیه بازداشت و محاکمه شده اند اعتراض کرده است.


به گزارش هرانا، یکی از مصداق‌هایی که دادگاه به آن در خصوص اتهامات منتسب به وی استناد کرده بود، شعار نویسی کریمیان روی دیوار سفارت روسیه بوده است، به طوری که قاضی صلواتی در زمان دفاع وی از خود در خصوص نوشتن شعار مرگ بر روسیه بر دیوار این سفارت به وی اعلام داشت که "شما به روسیه به عنوان شریک استراتژیک ما توهین کرده‌اید و این جرمی مشخص و دارای مجازات است".

متن کامل نامه کریمیان به شرح زیر است:

از حدود یکی، دو ماه قبل که یک روحانی در تلویزیون شعار مرگ بر روسیه را حق دانست تا یکی، دو روز پیش که شنیدم وزارت اطلاعات خواستار کاهش یا قطع روابط با روسیه شده است مدام به این فکر می کردم که آیا بازجو و قاضی پرونده ام نیز در جریان این موضع گیری ها هستند یا خیر؟

آخر فقط چند ماه زودتر از آنان همانطور مقام رهبری اخیرا اظهار داشته اند که گاهی توده های عادی مردم بهتر از خواص مسائل را می فهمند من هم به عنوان بخشی از این توده مردم هستم که این روسیه را شناختم و روی دیوار سفارت آن نوشتم "مرگ بر روسیه" آن وقت فکر می کردم من نیز به اندازه آنان که بدون مجوز و به طور خودجوش جلوی سفارت خانه ها جمع می شوند و شعار می دهند و سنگ و بطری به سفارت پرت می کنند، حق دارم علیه یک سفارت متعلق به کشوری با سابقه سرشار از تجاوز و خیانت به کشورم اقدام کنم و روی دیوارش بنویسم "مرگ بر روسیه"

حال آنکه سهم آن برادرانم در حمله به آن سفارت خانه ها، تجلیل و کیک و ساندیس بود و سهم من انفرادی و بازجویی و حبس شده است و حالا سوال اینجاست که آیا مقامات مسئولی که اخیرا به شناختی مشابه از من عامی به روسیه رسیده اند به این بخش از عناوین اتهامی من نگاه جدید خواهند افکند؟ تا کنون که بخاطر روسیه با من شهروند ایرانی مسلمان جمهوری اسلامی سیاست کاهش رابطه و تنبیه را انتخاب کردند آیا به اندازه رابطه گذشته شان با روسیه به فکر ترمیم ارتباطشان با من ایرانی مسلمان هستند ؟

مهدی اقبال کریمیان/ زندان اوین بند امنیتی ۳۵۰


 




 


امروز: سحام نیوز، سایت رسمی حزب اعتماد ملی، با انتشار گوشه ای از سخنرانی مرحوم حاج سید احمد خمینی در سال 69، پیش بینی تاریخی یادگار امام از امکان تکرار حادثه کتک خوردن یاران اما را به نمایش گذاشت.

بنابراین گزارش متن این سخنان چنین است:

" همین برادر عزیزمان،همین رئیس مجلسمان، همین یار انقلابی امام(ره) کتکی را که از آخوندهای متحجر و مقدس نماهای مخالف امام و انقلاب در مسجد اعظم و در مساجد دیگر خوردند؛ امروز هم اگر دیر بجنبیم کروبی هایی دیگر که تعدادشان هم زیاد نیست در حوزه از همین دسته کتک می خورند."


 


امروز: سازمان قضایی نیروهای مسلح در اطلاعیه‌ای نتایج رسیدگی به پرونده‌های متهمان بازداشتگاه كهریزك و كوی دانشگاه را اعلام كرد.

در این اطلاعیه در مورد پرونده بازداشتگاه كهریزك آمده است كه به دنبال صدور كیفرخواست علیه 12 نفر از متهمان پرونده بازداشتگاه كهریزك توسط دادسرای نظامی تهران كه در اطلاعیه قبلی اعلام شد، پرونده به دادگاه نظامی یك تهران ارجاع شد و رسیدگی به اتهامات متهمان با رعایت مقررات قانونی در جلسات متعدد دادگاه با حضور شكات، متهمان و وكلای آنان صورت پذیرفت.

در این جلسات اولیاء دم، جمعی از شكات و وكلای آنان به تفصیل شكایات خود را مطرح كردند و متهمان پرونده و وكلای آنان نیز به طرح دفاعیات خود پرداختند.

پس از پایان رسیدگی، دادگاه بر اساس تحقیقات انجام شده، نظریات پزشكی قانونی و سایر مستندات موجود در پرونده، دو نفر از متهمان را به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی منتهی به قتل مرحومان «امیرجوادی فر»، «محسن روح الامینی» و «محمدكامرانی» علاوه بر حبس، انفصال موقت از خدمت، جزای نقدی، شلاق تعزیری و پرداخت دیه، به قصاص نفس و 9 متهم دیگر را حسب اتهامات منتسب به آنان، به تحمل حبس، پرداخت دیه، جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و شلاق تعزیری محكوم كرده و یكی از متهمان نیز به دلیل احراز نشدن جرم، از اتهامات وارده تبرئه شده است.

نکته قابل توجه در این ارتباط آن است که، این اطلاعیه هیچگونه اشاره ای به نام و سمت هیچیک از متهمان نکرده است. این درحالی است که جریان محاکمه دسته جمعی و غیرقانونی اصلاح طلبان بازداشت شده پس از انتخابات، قبل از آنکه حکمی مبنی بر محکومیت آنان صادر شده باشد، بارها از شبکه های مختلف صداوسیما پخش شد و هنگامی که نوبت به برگزاری محاکمه فردی آنان رسید، دادگاه غیرعلنی اعلام شد تا جامعه از شنیدن دفاعیات متهمان هتک حرمت شده نیز محروم گردد.


 


امروز: حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، با ارسال نامه ای به محضر یادگار امام، فاجعه ۱۴ خرداد را محکوم کرد.

به گزارش جماران متن نامه به شرح زیر است:

برادر عالیقدر حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج حسن آقای خمینی دام عزه و توفیقه
سلام علیکم

حرکت حرمت شکنانه و گستاخانه‌ای که در سالروز رحلت بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران به هنگام سخنرانی جنابعالی - این یادگار امام عزیز - رضوان‌الله تعالی علیه - از سوی عده ای افراطی خیره سر صورت گرفت، به راستی دل عاشقان امام و دوستداران انقلاب را به‌درد آورد و بی‌گمان روح پاک امام و خاطر مقام معظم رهبری را هم آزرده ساخت و دشمنان انقلاب، به‌ویژه خارجیان را به شدت خرسند نمود.

چنین حرکت بسیار زشتی آن هم در سالروز درگذشت و بزرگداشت امام(ره)، در کنار مرقد امام، در حضور شخصیت های رده اول کشور و انبوه عاشقان امام، نسبت به یادگار روحانی دانشمند امام از هر جهت نکوهیده و به شدت محکوم است.

اینجانب وقتی در نزدیکی حرم امام این غوغای زشت جاهلانه را می شنیدم که سخنرانی جنابعالی را قطع می کردند و شما هم سرانجام، با متانتی که میراث این بیت رفیع است - ناگزیر شدید سخنانتان را ناتمام رها کنید، مبهوت ماندم که راستی آنچه می‌شنوم در خواب است یا در بیداری!

به هر حال فاجعه‌ای بود که از خداوند متعال مسألت دارم که به شما و به همه ما در برابر آن شکیبایی دهد و دیگر بار تکرار نگردد.


 


امروز: در آخرین روزهای مرخصی سید حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزران و عضو ستاد انتخاباتی مهندس موسوی، جمعی از چهره‌های شاخص سیاسی و دوستاران وی به دیدارش رفتند.

به گزارش تحول سبز، همچنین صبح دیروز آیت الله بیات زنجانی طی تماس تلفنی با سید حسین مرعشی ضمن احوالپرسی، از حضور وی در جمع خانواده ابراز مسرت نمود و برای آزادی همه اسیران سبز دعا کرد.

همچنین آیت الله صانعی نیز طی تماسی جداگانه ضمن ابراز لطف به این آزاده سبز،سلامت و آزادی همه اسرا و آزادگان سبز را از خداوند متعال مسئلت نمود،لازم به ذکر است که طی روزهای گذشته آیت الله موسوی اردبیلی نیز تلفنی با مرعشی صحبت و از وی دلجویی نمود.

با پایان یافتن مرخصی شش روزه سید حسین مرعشی و مخالفت دادستان تهران با تمدید مرخصی وی , عصرروز گذشته خود را به زندان اوین معرفی کرد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به emrooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به emrooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته