-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

Lastest News from Shahrgon for 07/03/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



این حضور شکوهمند همچنین قدرشناسی از دیگر هنرمندان کشورمان نیز بود که در کسادی کار به دلیل هنرستیزی، سانسور و خفقان بیش از حد دستگاه سرکوب رژیم جمهوری اسلامی ایران، فقر و تنگدستی برعده‌ای از آنان تحمیل شد.
نوشتن در باره عزت‌اله انتظامی کار ساده‌ای نیست و نیازمند اشراف بر کارها و بر ۷۰ سال زندگی هنری این بزرگوار است.
انتظامی طی ۷۰ سال زندگی پرفراز و نشیب خود از اشتهار و شهرت خود سرمست نشد و ضمن تلاش در حوزه‌های اجتماعی و بشردوستی، همواره خود را شاگرد می‌پنداشت و ضمن اینکه از موفق‌ترین بازیگران کشور است، اما تشنگی‌اش در فراگیری و آموزش نیز بی‌پایان است. او ادامه تحصیلات خود را تا سطح آکادمیک ادامه داد. وقتی پای صحبت‌اش می نشینی، از شاگردی‌اش در دانشگاه و در کلاس‌های درس دانشگاهی‌اش زیر نظر استادانی چون سمندریان و بیضایی با لذت و عشق وصف‌ناپذیری سخن به میان می‌آورد. او در اوج شهرت به سراغ دانشگاه و آموزش می‌رود در حالی که هنر بازیگری‌اش هر استاد و صاحب‌نظر هنری را به تحسین وا می‌داشت. حضور وی در کلاس‌های دانشگاهی‌اش، آرامش هر استادی را بهم می‌ریخت و فضای کلاس را به خاطر ابهت و توانمندی‌اش در عرصه بازیگری برای استادان سنگین می‌کرد.
916969287_VQwrb-Oعلی نصیریان یار غار کارهای هنری‌اش، در مورد عزت‌اله انتظامی می‌‌نویسد:
«انتظامی از آن کسانی است که تلاش می‌کند و به آنچه می‌خواهد می‌رسد. او با وجود استعداد و محبوبیت و شهرتش بعد از بازی در فیلم گاو به زحمت در دانشگاه تهران ثبت نام کرد و سر کلاس‌‌های دانشگاه نشست. این به ما می‌گوید که این فرد [انتظامی] می‌خواهد یاد بگیرد. به همین دلیل است که من می‌گویم ما تا آخرین لحظه اگر می‌خواهیم کار هنری کنیم، باید بیاموزیم که بخشی از آن [کار هنری] خودآموزی است.»*
باری، جمعه گذشته ایرانیان ونکوور به دیدار هنرمندی شتافته بودند تا به حضور هنری‌اش در دو دوره و سیستم حکومتی ارج گذارند.
برنامه آئین نکوداشت از هفتاد سال تلاش هنرمندانه عزت‌اله انتظامی در ونکوور، با خوش‌آمدگویی مجری برنامه خانم دلارام، آغاز شد و سپس دکتر دریل مک‌لین استاد تاریخ دانشگاه SFU به ایراد سخنرانی کوتاهی پرداخت. ترجمه متن این سخنرانی را که توسط علی نگهبان نویسنده، منتقد ادبی و مترجم رسمی صورت پذیرفته در زیر می‌خوانید:
«شب خوش. فرصت مغتنمی است برای من که در گرامی‌داشت دستاوردهای گونه‌گون و درخشان عزت‌الله انتظامی در این شامگاه به شما بپیوندم. همچنین مایه‌ی شادمانی فراوان من است که درودها و قدردانی دانشگاه سایمون فریزر و برنامه‌های ویژه‌ی Mr_Entezami_unedited041خاورمیانه و ایران آن دانشگاه را نیز تقدیم کنم.
بی هیچ گزافه‌ای، عزت‌الله انتظامی از ماهرترین هنرپیشگانی است که ایران در این سده پرورش داده است. از آن گدشته، او یکی از انگشت‌شمار کسانی است که در صحنه‌ی جهانی توانایی بازیگری در نقشهای چندگانه‌ و از پایه متفاوتی را دارند. کار حرفه‌ای او بر روی صحنه و در دهها فیلم که در حقیقت از جایگاه برجسته‌ای در تاریخ برخوردار است، به ویژه از این رو مثال‌زدنی است که می‌تواند لایه‌های چندگانه‌ی معنایی را با زیبایی و ظرافت عرضه نماید.
این گونه‌گونی عاطفی امروز نیز همچنان به قوت خود برقرار است، همان‌گونه که در دهه‌ی 1970 بود. در آن زمان من فیلم گاو را برای نخستین بار در جشنواره‌ی فیلمهای ایرانی دیدم. من در دهه‌ی هفتاد میلادی دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه علیگره هندوستان بودم. امروز به خوبی می‌توانم بازی خیره‌کننده‌ی انتظامی را در نقش مشد حسن به یاد بیاورم که در طول مدت فیلم به تدریج به گاو خود تبدیل می‌شود، و با تغییر شخصیت او از مالک گاو به خود چهارپا، 916947007_ieQYh-Oدگرگونی وضعیت روستا را نمایش می‌دهد.
هر چند ممتاز بودن فیلم گاو دستاورد داریوش مهرجویی، کارگردان آن است، اما به همان اندازه نیز دستاوردی برای انتظامی به شمار می‌آید که تغییر تکان‌دهنده‌ی شخصیت مشد حسن را به تصویر می‌کشد، آنگاه که لایه‌های ظاهری از شخصیت او کنار زده می‌شوند تا زمانی که به لحاظ روانی در هم می‌شکند، شاید هم نه (در بازیگری انتظامی همواره ابهام و چندلایگی وجود دارد). شاید پیش‌بردن چنین نقشی تا حدودی محال به نظر برسد، اما مهمان امشب ما، انتظامی، در نخستین فیلم خود از پس این نقش بر می‌آید، با استادی هنرمندانه و استواری که تنها شمار اندکی از بازیگران در صحنه‌ی جهانی از آن برخوردارند.
انتظامی چیره‌دستی خود را هم‌چنان حفظ نموده است، از طریق همکاری با بیشتر کارگردانان معتبر ایرانی، بازی در بیش از 50 فیلم، دو بار برنده‌ی جایزه‌ی سیمرغ بلورین شدن؛ و در مسیر خود، فهم ما از ایران و جهان را شکل داده است.
آقای انتظامی، اجازه بفرمایید تا همراه با جامعه‌ی دانشگاهی و هنری ونکوور، کمال هنری شما را در این شامگاه جشن بگیریم.»
خانم ونگ از ورد موزیک، دومین سخنران انگلیسی زبان این برنامه بود.
قاسم قلی‌پور از هنرمندان و تهیه کنندگان خوب کشورمان قبل از نمایش فیلم مستند «. . . و آسمان آبی»، با شعری از حافظ سخنان خود را آغاز کرد و ضمن یادآور شدن حافظه تاریخی ما پیرامون شناخت از تاریخ علم و هنر در ایران و جهان به معرفی عزت‌اله انتظامی پرداخت و در پایان از همکاران و دست اندرکاران هنری و فنی و کارگردان این فیلم قدردانی به عمل آورد.
سپس نوبت به نمایش فیلم مستند «... و آسمان آبی» به کارگردانی غزاله سلطانی رسید. این فیلم ۷۵ دقیقه‌ای به زندگی استاد عزت‌اله انتظامی می‌پرداخت. در طول نمایش فیلم، بسیارانی متاثر از زندگی هنرمند بزرگ کشورشان می‌شدند و یا همراه با او به زندگی قهقهه می‌زدند. فیلم زندگی مستند عزت‌اله انتظامی وجه اشتراک هنرمندان داخل کشور است و زیستن زیر سایه تنهایی و گسست ناخواسته و تحمیل شده هنرمندان با مخاطبانشان، درناک‌ترین کابوس بازیگران و هنرمندان در ایران امروز است. این فیلم علیرغم کاستی‌هایی که دارد که در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت، توانسته بود نه تنها زندگی هنرمند کبیر انتظامی – که همه 916968329_NbMaF-O2هنرمندان عاشق حرفه خود را - در دوره کهنسالی به خوبی به تصویر بکشد.
پس از پایان نمایش فیلم که برای اولین بار در ونکوور اکران عمومی می‌شد، استاد عزت‌اله انتظامی با دست زدن‌های ممتد به روی صحنه رفت و به ایراد سخنرانی پرداخت. انتظامی مراحل وشرایط دریافت ویزا در سفارت کانادا در تهران را به شیوه‌ای شیرین برای حاضرین نقل کرد و سپس با چشمانی تر و مرطوب به سوی شرکت‌کنندگان بوسه فرستاد. ضبط سخنرانی‌های عزت‌اله انتظامی و قاسم قلی‌پور را می توانید در وب‌سایت شهرگان در بخش رادیو شهرگان بشنوید.
در بخش پایانی برنامه اجرای موسیقی بومی کانادا و اهدای تاتم‌های دستی توسط بومیان کانادا به عزت‌اله انتظامی و قاسم قلی‌پور صورت پذیرفت و در پایان از کارگردان فیلم ...و آسمان آبی، خانم غزاله سلطانی دعوت شد تا به روی صحنه برود. وی همراه با تشویق حاضرین به روی صحنه رفت.

انتظامی عاشق کار:
در روزهایی که استاد عزت اله انتظامی در ونکوور به سر می‌برد، برای دیدن و تشویق بازیگران تئاتر در این سوی آب‌های اقیانوس آرام، آرام نگرفت و فانوس به دست به دنبال بازیگران و هنرمندان ایرانی در عرصه تئاتر و سینما گشت و در همین حال نیز دعوت برای بازدید از هنرمندان ایرانی این سوی آب‌ها را، تا جائی که مقدور بود می‌پذیرفت. یکی از این دست حرکت‌های او، دیدار غیرمترقبه از تمرین تئاتر عده‌ای از بازیگران آماتور در شهر کوکیتلام بود که وی به طور سرزده بر سر تمرین این گروه تئاتر رفت و دقایقی را با DSCF0767بازیگران گذراند و پیشنهاد‌هایش را ارائه کرد و هم‌چنین در برطرف کردن اشتباهات و تصحیح حرکت‌ و بازی‌ آن‌‌ها تلاش کرد.
این نمایش که شیر نفت نام دارد، نویسنده و کارگردان آن حسن افروز است که آموزش بازیگری و مشاور کارگردانی آن را مرتضی مشتاقی بعهده دارد و خانه خیام (انجمن فرهنگی هنری) تهیه کننده آن می‌باشد. تعداد همکاران اجرائی اعم از بازیگران، گریم، دکور و عوامل صحنه 21 نفر اعلام گردیده و زمان احتمالی اولین اجرای آن نیز از سوی حسن افروز کارگردان این نمایشنامه، در ماه اکتبر سال جاری پیش‌بینی شده است.

در حاشیه:
- برنامه آئین نکوداشت از هفتاد سال تلاش هنرمندانه عزت‌اله انتظامی، اما دارای چندین حاشیه‌ بود. بخش دوم برنامه همانطور که قبلاً اعلام شده بود، نه در راس ساعت، بلکه با زمانی نزدیک به ۴۵ دقیقه تاخیر، شروع شد. البته این گونه تاخیرها، مسبوق به سابقه است و تنها در این برنامه اتفاق نیفتاده، اما این اتفاق در این برنامه، واقعاً عذری موجه داشت. شهروندان ساکن نورت‌شور به خوبی واقف هستند که اگر تصادفی در سر پل لایونزگیت اتفاق بیفتد، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، زمانی حدود یک ساعت طول خواهد کشید تا وضعیت به حالت عادی باز گردد. مهمانان برنامه از جمله آقای انتظامی و قاسم قلی‌پور بر روی پل لایونزگیت به اقیانوس آرام خیره شده بودند تا شاید آرامش‌شان را از تاخیر تحمیل شده ناشی از تصادف باز یابند. تا اینکه راه باز شد و پلی که قرار بود انتظامی را به مردم و علاقه‌مندانش پیوند دهد، سرانجام پیوند داد. اما در این میانه عده‌ای که طاقت‌شان سرآمده بود سالن را با ناراحتی ترک Hadi--Ezat3کردند.

- دیر رسیدن مهمانان برنامه باعث شد تا مردم حاضر در سالن چشم‌شان به استاد عزت‌اله انتظامی بیفتد که همراه با قاسم قلی پور از روبرو وارد سالن می‌شدند و در حالیکه دومین سخنران خانم ونگ از ورد موزیک – که اشتباهاً آقا معرفی شده بود و هنوز از شوک این اشتباه جنسیتی در نیامده بود – حیران به جمعییت نگاه می‌کرد که پس از لحظاتی این تشویق زودهنگام و غیره منتظره را entezami3_2درک کرد و برای احترام به احساسات مردم نسبت به هنرمند کشورشان صحبت‌هایش را تند ادا کرد.

- هنگام اجرای موسیقی بومی توسط بومیان کانادا، که بدون هیچ معرفی‌ای، انگار بی خبر از همه جا آرام و بی صدا به روی صحنه پرت شده‌باشند، گویا حوصله و طاقت عده‌ای طاق شده‌بود و شروع به کف زدن‌های زودهنگام کردند که در پایان تاتم‌های از جعبه در نیامده به روی صحنه آورده شد و زود هم از صحنه بیرون برده شده تا از جعبه خارج شود و اینبار آماده تحویل دو تن از بومیان حاضر در صحنه داده شد تا به هنرمندان ما اهدا شود.

ـ سخنان خانم ونگ شانس ترجمه به فارسی را نیافت و مهمانان این برنامه از جمله استاد انتظامی از فحوای این سخنرانی چیزی دستگیرشان نشد.

--------------------------
* سخنرانی علی نصریان در برنامه‌ی دیدار با استاد عزت‌اله انتظامی / کتاب جادوی صحنه / زندگی تئاتری عزت‌اله انتظامی / اعظم کیان‌افراز / انتشارات افراز / تهران – چاپ سوم


 



سفر نیکسون به پکن اما با وجود اعجابی که برانگیخت، مضمونی جز مبارزه‏ی مشترک با اتحاد جماهیر شوروی نداشت و مناسبات دو کشور، حتی با وجود افزایش حجم مبادلات بازرگانی، معمولاً با چالش‏هایی مواجه بوده است. به‏ویژه در زمینه‏ی تجارت که آمریکایی‏ها همواره نسبت به هنجارهای پولی و مالی چین معترض بوده‏اند.
یکی از دلایل نارضایتی آمریکایی‏ها، پایین نگاه داشتن مصنوعی واحد پول چین در مقابل دلار آمریکا بوده است که گفته می‏شود سود بازرگانی و ذخیره‏ی ارزی هنگفتی را برای چینی‏ها فراهم کرده است.
چین تاکنون به اعتراضات آمریکا در این زمینه بی‏توجه بود.
در هفته‏ی گذشته اما، با شکل‌گیری مناسبات تازه‌ای میان آمریکا و چین، بانک مرکزی چین اعلام کرد که اجازه می‏دهد ارزش «یوان» با توجه به شرایط بازار تغییر کند. این به‏معنای افزایش نسبی قیمت «یوان» در مقابل دلار خواهد بود؛ خبری که در آمریکا از آن استقبال فراوانی شد.
سیاست پایین نگاه داشتن مصنوعی پول کشورها، امری است که سال‌هاست در ایران نیز پی‏گیری می‏شود و به‌ویژه موجب نارضایتی سرمایه‏ گذاران در زمینه‏ی صادرات شده است.

شباهت‏های سیاست‏های ارزی ایران و چین کدام است و چه فواید یا مضراتی برای اقتصاد ایران داشته است؟
دکتر مهرداد عمادی، مشاور مالی و پولی اتحادیه‏ی اروپا، در این زمینه توضیح می‏دهد:
اگر کشوری بخواهد نرخ برابری ارز خود را با ارزهای عمده‏ی دیگر که با آنها تجارت می‏کند ثابت نگاه دارد، کم‏هزینه‏ترین و ساده‏ترین راه آن است که اجازه ندهد ارز خودش به‏طور آزاد دادوستد شود. نبودن بازار آزاد و این که نیروهای بازار نتوانند ارز را به‌طور مستقیم و آزادانه بخرند، باعث می‏شود نرخ شناور یا آزاد نداشته باشیم. حتی در کشورهایی مانند آمریکا و آلمان هم می‏توان نرخ ارز را ثابت نگاه داشت.

در این کشورها که بازار آزاد وجود دارد، چگونه این اتفاق می‏افتد؟
بانک مرکزی این کشورها نرخی تعیین می‏کند. وقتی ارز ملی به بالای آن نرخ برسد، ارز خود را می‌فروشد تا از این طریق بهای ارز را پایین بیاورد. وقتی ارز برخلاف خواست دولت ارزش‏ خود را از دست می‏دهد، عرضه را کم می‏کند. مانند سال‏های ۱۹۶۹-۱۹۷۰ در بریتانیا که بانک مرکزی بریتانیا شروع به خرید پوند کرد. در نتیجه تقاضا برای خرید پوند در بازار بالا رفت، عرضه را نیز کم کرد و به این‏ترتیب نرخ پوند را ثابت نگاه داشت.
در ارتباط با چین اما، «یوان» را نه در خود چین و نه در خارج از چین، نمی‏توان به‏طور آزاد خرید و فروش کرد. در خارج از چین اصلاً بازاری برای یوان نداریم. حتی دولت چین اجازه نمی‏دهد صادرکنندگان چینی‏ای که مثلاً به اتحادیه‏ی اروپا یا آمریکا کالا صادر می‏کنند، درآمد صادراتی‏شان را در بازار بفروشند. آنها باید درآمد به دست آمده را به بانک مرکزی برگردانند و به نرخی که این بانک تعیین می‏کند، بفروشند.
این مدیریت باعث شده که دولت چین بتواند نرخ ارز را با هزینه‏ی خیلی کم ثابت نگاه دارد که برای صادرات چین نیز بسیار سودآور بوده است. چرا که از این طریق، قیمت کالاهای چینی مثلاً در آمریکا، در قیاس با کالاهایی که در ترکیه، کره‏ی جنوبی، هند و... تولید شده‏اند، ارزان‏تر می‏ماند.

آیا این همان سیاستی است که به آن «دامپینگ» می‏گویند؟
دقیقاً. این دامپینگ غیر مستقیم است. گاهی خود فروشنده‏ها کالاهای‏شان را مستقیماً در بازارهای صادراتی زیر قیمت داخلی یا حتی زیر هزینه‏ی تولید می‏فروشند تا تولید‏کنندگان دیگر را از بازار بیرون کنند. گاهی هم دولت‏ها این‏ کار را از طریق ارز انجام می‏دهند که دامپینگ غیر مستقیم است.
در سه سال و نیم گذشته، هفت مورد شکایت در مورد نرخ برابری ارز داشته‏ایم. همه در ارتباط با آمریکا حساسیت زیادی نشان می‏دهند، ولی اتحادیه‏ی اروپا نیز سه‏ بار راجع به این مسئله شکایت کرد. کانادایی‏ها نیز سال‏ها است از این مسئله شاکی هستند. دولت استرالیا هم چندین بار این مسئله را در گردهمایی‏های بین‏المللی مطرح کرده است.

به این ترتیب، با آزاد گذاشتن قیمت ارز چین در برابر دلار، صادرات چین نسبت به گذشته متضرر خواهد شد. در حالی که صادرکنندگان ایرانی از ثابت ماندن قیمت دلار در ایران شاکی هستند و از دولت می‏خواهند قیمت ارز را بیش از این ثابت نگاه ندارد.
برای این‏که در چین برعکس ایران عمل شده است. ما در ایران قیمت دلار را ثابت نگاه داشته‏ایم، در نتیجه‏ هر چیزی که از خارج به دلار وارد می‏شود ارزان است. اما چینی‏ها قیمت دلار را بالا نگاه داشته‏اند. یعنی هرچه بخواهد از خارج وارد شود، خیلی گران تمام می‏شود. چون قیمت دلار بالا است، یوان خیلی پایین است. در نتیجه آمریکایی‏ها هرچه از چین بخرند، خیلی ارزان تمام خواهد شد. یعنی هر جنسی که قیمت‏اش به یوان تعیین شده، در آمریکا خیلی ارزان خواهد بود.

یعنی وضعیت صادرکننده‏ی ایرانی عکس صادرکننده‏ی چینی خواهد بود؟ البته در آن‏جا صادرکننده به‏ طور کلی دولت است.
همین ‏طور است. مثالی می‏زنم: اگر قیمت دلار ۱۰۰۰ تومان باشد، جنس ۱۰هزارتومانی ایرانی در آمریکا به قیمت ۱۰ دلار به‏فروش می‏رسد. اما اگر نرخ برابری دلار ۵۰۰ تومان باشد، ریال دو برابر پرقدرت‏تر خواهد شد. در نتیجه در ازای صدور همان کالای ۱۰هزارتومانی، ۲۰ دلار خواهید داشت.
یعنی هرچه ارز شما قوی‏تر باشد، وقتی جنسی را صادر می‏کنید بهای اجناس‏تان در بازارهای صادراتی بالا می‏رود. چون پول شما قوی‏تر است و مردم دیگر باید دلار بیش‌تری بپردازند و باید جنس شما را در نهایت به تومان بخرند. بهای اجناستان در بازار صادراتی بالا می‌رود. یعنی برای هر واحد فروش، دلار بیش‌تری دریافت می‏کنید. ولی چون قیمت بالا رفته است، در مجموع نمی‏توانید دیگر آن‏قدر بفروشید. یعنی اگر یک تخت قالیچه را با قیمت ۱۰ هزار تومان با دلار هزارتومان می‌خواستید بدهید ۱۰ دلار برای آن می‌گرفتید اما اگر قیمت دلار ۵۰۰ تومان باشد برای همان تخت قالیچه ۲۰ دلار می‌گیرید.

پس به این ترتیب است که واردات در ایران بالا رفته و صادرات و تولید با مشکل مواجه شده است؟
بله، چنین سیاستی هزینه‏ی بسیار سنگینی برای اقتصاد ما داشته‏ است. چون وقتی قیمت دلار را به‏طور مصنوعی پایین نگاه می‏دارید و اجازه نمی‏دهید نیروهای بازار این قیمت را تعیین کنند، واردات ارزان می‏شود. چون واردات را با دلار پرداخت می‏کنید.
در حالی که اگر قیمت دلار به جای ۱۰۰۰ تومان مثلاً ۲۰۰۰ تومان باشد، واردات دو برابر گران‏تر می‏شود. در نتیجه‏ توانایی رقابت را در حدی که امروز می‏بینم، در بازار داخلی ایران نخواهد داشت. حال که نرخ ارز را به‏طور مصنوعی ثابت و پایین نگاه داشته‏ایم، واردات ارزان‏تر می‏شوند و به همین دلیل است که کالاهای چینی در ایران تا این حد ارزان‏ هستند.

این مسئله بر صادرات ایران تأثیر عکس نیز گذاشته است؛ به‌نحوی که الان صادرکنندگان ایرانی ناراضی هستند.
دقیقاً و این دومین تأثیر سیاست پایین نگاه داشتن قیمت دلار بر اقتصاد ایران است. یعنی وقتی شما نرخ ارز را این‏طور پایین نگاه می‏دارید، صادرات‏تان برای کشورهای دیگر گران می‏شود. الان ما داریم از دو جانب به صنایع خودمان صدمه می‏زنیم؛ یکی این که به‌خاطر قیمت ارزی که تعیین کرده‏ایم اجناس وارداتی را ارزان وارد می‏کنیم. از سوی دیگر داریم صادرات را تنبیه می‏کنیم.
اگر شما با تجار و تولیدکنندگان، به‏خصوص تولیدکنندگان داخلی، صحبت کنید، می‏گویند که کیفیت کالا‏های ما تفاوت چندانی ندارد با کالایی که در ترکیه یا مالزی تولید می‏شود، اما نرخ ارز این کشورها، به آنها قدرت رقابت می‏دهد و نرخ ارز کشور ما، ما را تنبیه می‏کند.
بر مبنای بررسی‏ای که یک هیئت کارشناسی اقتصادی که عمدتاً از استادان دانشگاه تهران بودند و حدود هفت سال پیش انجام داده‏اند، در آن زمان باید ارزش ارز ما در مقابل دلار ۳۵ درصد کم می‏شد تا صادرکنندگان ایرانی بتوانند در بازارهای جهانی رقابت کنند.
هرچند محاسبه‏ی جدیدی ندیده‏ام، اما تصور می‏کنم که الان این میزان از ۳۵ درصد هم خیلی بالاتر باشد. چون در دو سه سال اخیر، با توجه به اتفاق‌هایی که در اقتصاد افتاده، نرخ ریال باید به میزان بیش‌تری در مقابل دلار پایین می‏آمد که نیامده است.
در نتیجه می‏بینیم که تولیدات صنعتی ما تقریباً از لحاظ رقابتی محو شده‏اند. ما دیگر نشانی از این تولیدات در بازارهای اروپای شرقی و بازارهایی که به‏طور سنتی کالاهای صنعتی از ایران وارد می‏کردند، نمی‏بینیم.

به‏نظر می‏رسد که سیاست پایین نگاه داشتن یا بالا بردن ارز در مقابل ارز جهانی در مقاطع مختلف می‌تواند تغییر کند. نمونه‏ی آن شاید برخورد جامعه‏ی اقتصادی ایران با مسئله‏ی تعیین قیمت‏ ارز باشد. بسیاری از کارشناسان اقتصادی در دوره‏ی اصلاحات، در سال‌های گذشته، دولت را به پایین نگاه داشتن قیمت دلار تشویق می‏کردند، اما همان کارشناسان در حال حاضر خواهان افزایش قیمت دلار هستند و این را با استناد به مفاهیمی مانند شرایط تاریخی، اقتصاد کشور بعد از دوران جنگ و نیازهای فعلی توضیح می‏دهند. ممکن است این مسئله را کمی بیش‌تر باز کنید؟
این تحلیل درستی است. یعنی چهارچوب سالمی دارد. چرا که تمام کشورها وقتی از بحرانی بیرون می‏آیند، در مرحله‏ی انتقال از بحران به حالت عادی، دوره‏ای دارند که در آن دوران ارز خود را ثابت و قیمت واردات را معمولاً پایین نگاه می‏دارند تا سطح مصرف را بالا ببرند. مثلاً در آلمان بعد از جنگ، مارک خیلی پایین نگاه داشته شد یا در ژاپن ین پایین نگه داشته شد تا مردم بعد از سال‏ها صرفه‏ جویی و ریاضت، مقدار مصرف‏شان را به حالت عادی برگردانند.
ولی وقتی کم‏کم به حالت طبیعی اقتصادی نزدیک می‏شوید، دیگر نیازی به این سیستم ندارید. باید اجازه بدهید که نیروهای بازار وارد میدان کار شوند و توانایی رقابت شما بر مبنای هزینه‏‏های تولید و کیفیت کالا تعیین شود. آن موقع نرخ ارز از این کانال تعیین می‏شود.
بسته به این که مردم می‏خواهند چه مقدار اجناس صادراتی از ایران را وارد کنند، ریال می‏خرند و بسته به این که واردکنندگان ایرانی می‏خواهند چه مقدار کالا از خارج وارد کنند، به دلار نیاز خواهند داشت. این‏ها در طی روز، ماه یا فصل اعتبارات ارزی‏شان را می‏گیرند یا می‏فروشند و به این ‏ترتیب نرخ ارز تعیین می‏شود.
در حال حاضر ما هیچ بحران جنگی‏ای نداریم. در چهار تا پنج سال اخیر که بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی داشته‏ایم، یکی از پرصدمه‏ترین سیاست‏ها این بود که اجازه دادیم نرخ دلار پایین بماند که با این میزان ارز، یک‏باره با وارداتی واقعاً شوکه‌کننده مواجه شدیم. وارداتی که زیربنای اقتصاد ما را از نظر تولید صنعتی سست کرد. این سیاست باعث شد که کارخانجات فولادسازی، ماشین‏سازی و ... دچار رخوت شوند. به‌خاطر این که اجناس وارداتی از چین و شرق آسیا به‌طرز عجیبی با قیمت‏های خیلی پایین و مصنوعی وارد شد.
تحلیل اقتصادی دوستان در داخل ایران، تحلیل درستی است. تنها نکته‏ای که من به آن اضافه می‏کنم این است که بر مبنای محاسبه‏ای که «سازمان توسعه و همکاری‏های اقتصادی» دو سال و نیم پیش انجام داده است، هرسال که نرخ ارز را نگاه داریم، ظرفیت صنعتی ما حدود سه و نیم تا چهار درصد از دست خواهد رفت.
یعنی سرمایه‏گذارانی که می‏توانستند با ارز مثبت، ارز قابل رقابت، در کار تولید سرمایه‏گذاری کنند، به‌جای سرمایه‏گذاری در کار تولید، تبدیل به واردکننده می‏شوند و سالانه سه‏ و نیم تا چهار درصد از سرمایه‏ی تولیدی ما به سرمایه‏ی وارداتی تبدیل می‏شود.
منبع: رادیو زمانه


 


[با سپاس و مهر از کمیته دفاع از حقوق مردم ایران (کودیر) که متن فارسی مصاحبه را در اختیار ما گذاشته‌اند. آدرس ای-میل و آدرس سایت کودیر بدین قرار است:
e-mail:codir_info@btinternet.com
www.codir.net
هفته نامه شهروند ونکوور و سایت شهرگان]

 

کودیر: نقش و حضور پررنگ زنان در جنبش سبز را چگونه ارزیابی میکنید؟
جلوه جواهری: البته این اولین باری نیست که زنان حضور پر رنگی در صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی دارند. در مبارزات نهضت مشروطه نیز زنان حضور پررنگی داشتند. در زمان انقلاب 57 هم همین طور و شاید به همین دلیل هم پس از انقلاب 57 بسیاری از سیاست گذاری های جمهوری اسلامی در رابطه با زنان متناقض بود. به این شکل که از یک طرف رهبران سیاسی به ویژه روحانیونی هم چون آیت الله خمینی در پی بسیج زنان برای اهداف نظام بودند و از طرف دیگر سعی در مهار زنان داشتند. یعنی سیاست متناقضی که به نظر من جمهوری اسلامی در قبال زنان پیش گرفت ناشی از ترس از حضور گسترده آنها از یک طرف و نیاز به بسیج آنها از سوی دیگر بود. در جنبش سبز هم حضور زنان بسیار نمایان و غیرقابل چشم پوشی است و البته که این حضور از انقلاب 57 بیشتر است. این مسئله به نظر من در طول زمان به دلیل ارتقاء آگاهی زنان و فاصله بین خواسته ها و تحقق این خواسته ها به وجود آمده است. نوع دیگری از این حضور را در انتخابات 1376 می بینیم که زنان به صندوق های رای هجوم آوردند تا بلکه بتوانند از این طریق به خواسته های شان نزدیکتر شوند و در همه انتخابات بعد از آن این حضور در کنار صندوق ها نمایان بوده برای اینکه زنان خواسته هایی ملموس داشتند. ولی نه تنها به خواسته های آنها پاسخی داده نمی شد بلکه این خواسته ها به صورت آشکار و پنهان مهار می شدند. این گپ و فاصله عمیقی که میان عینیت و ذهنیت خواسته های زنان ایجاد شد باعث شده تا بسیاری از زنان ایرانی در این سال ها در طول زندگی روزمره شان در حال مبارزه باشند. همین امر باعث شده تا جنبش اجتماعی زنان در سال های گذشته مبارزات خود را گسترده تر سازد چرا که مسئله های آن عمیق تر و عمومی تر از گذشته در میان بوده. و همین مبارزان فردی و اجتماعی به نوعی به زنان هم امید به تغییر بخشیده و هم نیروی مقاومت و پایداری در مبارزه شان افریده است تا انها در کنار جنبش سبز که خواهان تغییراتی است حضور پررنگ و چشم گیری داشته باشند.

رابطه جنبش سبز و جنبش زنان چیست و چگونه میتوان مبارزات برابرخواهانه و جنسیتی را با میارزات دمکراتیک مردم پیوند زد بدون اینکه از خواسته های مستقل زنان چشم پوشی و به تعمیق مبارزات دمکراتیک و آزایخواهانه کمک کرد؟
- دموكراسي پيامد حقوق به دست آمده در زمينه زنان، حقوق بشر، محيط زيست و ... است. به همین دلیل زنان خواه ناخواه برای مبارزه در راه به دست آوردن حقوق شان، در مبارزات دموکراتیک نیز وارد می شوند. با این وجود باید بر روی خواسته های خود به صورت مستقل تاکید داشته باشند. و فکر نکنیم اگر بر فرض در راه مبارزات دموکراتیک گام بر می داریم لزوما به خواسته های زنان می رسیم.
بسیاری از کنشگران جنبش زنان فكر مي كنند که خواسته هاي مردم گسترده تر و راديكال تر شده است و دیگر جنبش زنان به ویژه کمپین یک میلیون امضاء نمی تواند جوابگوی توقعات مردم باشد. برخي نیز فكر مي كنند به دليل فشارهاي امنيتي، كار با دشواري مواجه است و ممکن است مردم ناامید از تغییر باشند. من تصور دیگری دارم و فکر مي كنم كه اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری در قالب جنبش سبز، فضای پویا و کنشگرانه ای ایجاد کرده است که براي بحث در مورد حقوق زنان هم جامعه را می تواند آماده تر کند. به ویژه که در کنار حضور پر رنگ زنان در این اعتراضات گسترده مردمی، بارها بر المان های تبعیض علیه زنان تاکید شده است و برفرض ندا اقا سلطان نمادی بود از تبعیض علیه زنان و شجاعت و مقاومت زنان در برابر آن. در هر حال من فکر می کنم الان مردم بیشتر به سرنوشتشان حساس هستند ضمن آنکه مبارزات سالیان گذشته زنان باعث شده تا حضور زنان در مبارزات مردمی، تبعیض علیه زنان را به ذهن ها متبادر سازد. از طرف دیگر، عملا هم که تغییری در وضعیت زنان حاصل نشده یعنی همچنان خواسته هایی مانند تغییر قوانین تبعیض آمیز برجا هستند. بنابراین با تدبیر به موقع و درست می توان از این پتانسیل بالای مردم برای کنش جمعی استفاده کرد و به ویژه زنان را که آمادگی برای تغییر سرنوشتشان دارند با این حرکت همراه کرد. بنابراین نه تنها جنبش های اجتماعی در کنار هم می توانند در فضای کنونی اعتراضاتشان را رساتر کنند و این خود به خود هم به این جنبش ها و گسترده ساختن آنها کمک خواهد کرد و هم بر تنوع و پویایی فضای کنونی می افزاید و خواسته های ملموس تر و مرتبط با گروه های مختلف از جمله زنان، کارگران، دانشجویان و ... را مطرح می کند. خواسته هایی که مردم از قشرها و طبقات مختلف به خاطر رسیدن به آنها وارد مبارزات دموکراتیک شده اند. برآیند این حرکت های جمعی اگر که در حمایت از هم باشد، میتواند به رشد دموکراسی کمک کند. در واقع اکنون میان جنبش های مختلف موجود در ایران نقطه مشترکی ایجاد شده که پیوند دهنده همه ما برای یک عمل مشترک است. در واقع ما همه خواهان رسیدن به ابزاری دموکراتیک از جمله نهادهای مدنی، اجتماعات آزاد و رسانه های مردمی هستیم.

آیا در اشکال متنوع مبارزاتی قبلی مثل تجربه کمپین یک میلیون امضا یا کمپین های دیگر که تجربه مثبت در سازماندهی و بردن گفتمان جنسیتی در جامعه بجای گذاشتند را باید در شرایط فعلی بازبینی کرد و روش های دیگری را جایگزین کرد؟
- به نظر من هم بله و هم خیر. یعنی به ویژه در کمپین یک میلیون امضاء می توان هم بر کنش قبلی تاکید کرد چرا که به نظر من در نبود رسانه های عمومی مردمی، رفتن و چهره به چهره با مردم سخن راندن هم چنان کارآمدیِ بالاتری دارد، کما آنکه این روش مقبول جنبش سبز نیز واقع شد و حتا پیش از انتخابات نیز به کار گرفته شد. در اعتراضات بعد از انتخابات نیز بسیاری از مردم سینه به سینه همدیگر را از حضور در تجمعات آگاه می کردند. و نه به این لحاظ که بالاخره ما هیچ گاه نباید تهی از فضا حرکت کنیم و در فضاهای جدید باید تاکتیک های جدیدی را در کنار روش های کارآمد پیشین در پیش گیریم.

با توجه به اینکه جنبش صد ساله زنان در همگانی کردن خواسته های جنسیتی در اقشار معینی موفق بوده است لطفاٌ در مورد خواسته های زنان زحمتکش و کارگر و زمینه های سازماندهی و بردن آگاهی به میان آنان برای خوانندگان ما بگوئید؟
در مورد زنان کارگر، متاسفانه به نظر من کاری جدی در این زمینه تا کنون در ایران صورت نگرفته علت آن هم شاید این باشد که هیچ نهادی در زمینه زنان کارگر که برآمده از زنان کارگر باشد یعنی آنها خود بتوانند دراین نهادها حضور داشته باشند به دلیل حساسیت بالای جمهوری اسلامی در زمینه شکل گیری هر نهادی در زمینه کارگران به وجود نیامده است یا اگر به وجود امده نتوانسته حرکتی مستمر و فراگیر داشته باشد. گرچه در حرکت هایی نظیر کمپین سعی بر این بوده تا به میان گروه ها و طبقات مختلف زنان رفته و در قالب فعالیت چهره به چهره، درد و رنج آنان به تصویر کشیده شود. اما به طور مستقیم خواسته های زنان کارگر مطرح نشده. در واقع حتا کمپین که بسیار سعی در جذب و درگیر کردن نیروهای مختلف اجتماعی داشته، توانسته خواسته های حقوقی خود را که فراطبقاتی است به میان زنان کارگر هم ببرد اما نتوانسته به سازماندهی آنان حول این خواسته ها بپردازد. به نظر من لازم است در این زمینه حرکت هایی مستقل از جانب زنان کارگر ایجاد شود و در این راستا دیگر نیروهای اجتماعی از جمله زنانِ دیگر طبقات در این راستا حمایت همه جانبه داشته باشند. یعنی به نوعی باید آگاهی عملی در میان زنان کارگر ایجاد شود.

خواست‌های مبرم زنان ایران در حال حاضر کدامند؟ چه در ارتباط با رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر و چه به طور کلی سازمان‌های زنان در ایران در حال حاضر از لحاظ چگونگی و میزان فعالیت در چه وضعیتی قرار دارند و چالش‌های پیش روی فعالان زنان در سال نو ایرانی را چگونه می‌بینید؟
- این که خواست های مبرم زنان ایران در حال حاضر چیست، سوالی است که پاسخ گویی به آن چندان آسان نیست. من فکر می کنم خواسته هایی که کنشگران جنبش زنان دارند لزوما اولویت های خواسته های زنان ایران نیست.
تا پیش از انتخابات، به ویژه در چندسال گذشته، کنشگران جنبش زنان بر خواسته ها و مطالبات مشخصی پافشاری داشتند. به طوری ‏که، جریان ها را می توان با خواسته های آنها شناسایی کرد. به طور نمونه، جریان هایی که بر تغییر قوانین تبعیض آمیز ‏تاکید داشتند: از جمله کمپین یک میلیون امضاء، اعتراض به لایحه حمایت از خانواده،‌ و کمپین قانون بی سنگسار؛ ‏جریانی که در پی ارتقاء مشارکت سیاسی زنان بودند: همچون، ائتلاف زنان اصلاح طلب؛ جریانی که به قوانین مرتبط با ‏تفکیک جنسیتی که به طور نظام مند مانع حضور زنان در عرصه های عمومی بود توجه داشتند: همچون، ائتلاف علیه ‏تبعیض های جنسیتی در دانشگاه ها و کمپین دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه ها؛ و جریانی که در پی رفع خشونت ‏های ناموسی در میان زنان کرد بودند،‌ همچون کمیته علیه خشونت های ناموسی. در این میان، خواسته ای که در میان ‏طیف ها و جریان های مختلف زنان در این سالها به نظر می رسد که تسلط داشته، خواست تغییر قوانین تبعیض آمیز بود. به طور نمونه، ‏جریان های دانشجویی هم زمان که به پیگیری مطالبات صنفی دختران دانشجو می پرداختند، درون ائتلاف هایی که به ‏دنبال تغییر قوانین تبعیض آمیز بودند، حضور یافته و سعی در گسترش این مطالبات در میان دانشگاهیان داشتند. ائتلاف ‏زنان اصلاح طلب به دنبال تقویت رویکرد نواندیشی دینی و ارتقاء مشارکت سیاسی زنان برای تاثیر گذاری بیشتر بر ‏تصمیم گیری در زمینه تغییر قوانین تبعیض آمیز بودند. همچنین، کمیته علیه خشونت های ناموسی ضمن مبارزه با عرف ‏و سنت موجود در میان کردنشینان، به تغییر قوانین تبعیض آمیز در ارتباط با قتل های ناموسی توجه داشت و اغلب ‏اعضای آن نیز در کمپین یک میلیون امضاء حضور داشتند.‏
این جریان ها به نظر می رسد در پس از انتخابات تا حدودی تغییر کرده. من فکر می کنم پس از انتخابات به نوعی جنبش زنان از انسجام کافی برخوردار نبوده همان طور که دیگر جنبش ها. شاید اگر در فضای به وجود آمده پس از انتخابات این انسجام وجود داشت به نتایج و دستاوردهای خوبی می رسید. البته این عدم انسجام تا حدودی هم ناشی از ناشناخته بودن فضا و هیجان زدگی از یک سو و از سوی دیگر، گسترش فضاهای امنیتی و جلوگیری از تشکیل گروه ها در سال های پیش از آن و تشدید این فشارها در پس از انتخابات بود. به نظر می رسد در مقطع کنونی کنشگران جنبش زنان بیش از همه نیاز به نهادها و ابزارهای دموکراتیک برای بیان و پیگیری مطالبات خود داشته باشند. در این راستا برخی ممکن است مطالبه خود را بیشتر برای رسیدن به این نهادها و ابزارها ببینند هم چون زنان اصلاح طلب. برخی نیز در راه رسیدن به مطالباتشان، به حرکت های جمعی دست بزنند و در این راستا خواه ناخواه داشتن ابزارهای دموکرات را طلب کنند هم چون کمپین یک میلیون امضاء.

روند تشدید برخی تضییقات قانونی علیه زنان مثل تصویب لایحه کذایی خانواده در کمیسیون قضایی مجلس و کم کردن ساعات کار زنان ..را چگونه میبینید.
این روند در حال سرعت گیری است. در واقع پس از روی کار آمدن دولت نهم (دولت احمدی نژاد) ما با انواع و اقسام طرح هایی مواجه بودیم که عملا در پی خانه نشین کردن زنان بوده اند. این روند در سال های گذشته با اعتراضات وسیعی همراه بوده اما اکنون به نظر می رسد دولت و نیروهای محافظه کار درپی آنند تا از فضای به هم ریخته کنونی استفاده کرده و این روند را با سرعت بیشتری پیش ببرند. بیش از همه نهادهای آموزشی از جمله مهد کودک ها، مدرسه ها و دانشگاه ها و هم چنین قوانین مربوط به خانواده و اشتغال زنان هدف قرار گرفته اند. به این معنا که دولت با طرح دوباره اسلامی کردن نهادهای آموزشی و همچنین تغییر قوانین به سمت تبعیض بیشتر علیه زنان، در جهت تقویت کلیشه های جنسیتی و کنترل بیشتر بر زنان و خانه نشین کردن آنان با سرعت بیشتری گام بر می دارد. در کنار این تغییرات می بینیم که درون دانشگاهها، و از طریق رسانه های دولتی، هجمه ای جدی علیه فمینیسم و حرکت های برابری طلبانه زنان وجود دارد به طوری که این حرکت ها با «مرد شدنِ زنان» یکی پنداشته شده و در جهت نابودی خانواده توصیف می شوند. در حالی که اساسا طرح های مجلس و دولت است که به زنان آسیب رسانده و در نهایت خانواده را دچار بحران می کند.

شعار محوری جنبش زنان در شرایط فعلی چیست؟
به نظر من جنبش زنان شعارِ محوری ندارد. اما از برایند حرکت هایی که پس از انتخابات شاهدیم نشان می دهد که گروهی از فعالان جنبش زنان بیش از همه به دنبال خشونت پرهیزی و رعایت حقوق شهروندی بوده و شعارشان هم در همین راستا یعنی پرهیز از خشونت است. اما بسیاری از گروه ها در ادامه حرکت مستمر زنان از صد سال گذشته به دنبال رفع تبعیض علیه زنان هستند و هم چنان شعارشان برابری زنان با مردان و رفع تبعیض علیه زنان است. با این وجود نمی توان مرزی بین این گروه ها کشید و در مجموع می توان برابری و رفع تبعیض را تا حدودی مستتر در اغلب گروه ها دید.

آیا کمپین یک میلیون امضا هنوز به طور فعال در جریان است؟
بله هنوز در جریان است اما به نوعی با چراغ های خاموش در حرکت است. یعنی به قدری فشار از دو سال پیش بر کمپین زیاد بوده که برفرض اگر جلسه ای چند نفره به صورت تلفنی هماهنگ می شد نیروهای امنیتی و پلیس به جایی که جلسه برگزار می شد می آمدند و صاحبخانه را بازخواست می کردند. عملا این موضوع باعث شده که گروه بزرگ کمپین به گروه های کوچکتر تقسیم شود و در میان این گروه ها، کارهای مرتبط با سازماندهی کمپین تقسیم شود. این موضوع بعد از انتخابات تشدید شده. با این وجود در تمام این مدت با چراغ خاموش و بدون رسانه ای کردن فعالیت ها توانسته ایم پیش برویم به طوری که الان می توانم بگویم از سرمایه پیشروی در این دوره تا حدودی می توانیم استفاده کنیم. گرچه هرگاه میان این گروه ها ارتباط قطع یا کمرنگ شده، حرکت کمپین نیز به کندی بیشتری گرایش داشته اما هر از چند بار با بازبینی و تقسیم کار مجدد توانسته خود را بازسازی کند. این الگو، یعنی کوچک شدن گروه ها و رابطه شبکه ای میان آنها تاثیر بسیاری بر ادامه حرکت کمپین داشته به نوعی من فکر می کنم از چنین الگویی جنبش سبز نیز می تواند بهره گیری کند. چرا که هر کدام از این گروه ها نقش نهادی دارند و در فردای تمام شدن حرکت کمپین نیز باقی می مانند یا در همین امروز نیز می توانند با شبکه های دیگر در ارتباط باشند. اتفاقی که در زمینه گسترش مادران کمپین به مادران صلح و مادران عزادار افتاد.

آیا امسال مراسم هشت مارس در ایران برگزار شد؟
راستش من در این زمینه مقاله مفصلی نوشتم. به نظر من پیش از 8 مارس، برخی از فعالان جنبش زنان در پی طرح خواسته های شان به ‏عناوین مختلف بودند. اما در ‏این روز، نتوانستیم آن طور که باید و شاید مطالبات مان را با صدایی رسا مطرح کنیم و ‏عملکردی متناسب با فضای به وجود امده بعد از انتخابات، داشته باشیم. این روز می تواسنت به یکی از روزهای اعتراض امیز پس از انتخابات با شعارهای خاص زنان تبدیل شود که در این صورت هم به جنبش سبز کمک می کرد و هم به جنبش زنان. اما به هر دلیل این انسجام در میان زنان وجود نداشت جنبش سبز هم این روز را در فهرست روزهای اعتراضی خود قرار نداد. به همین دلیل فرصت روز جهانی زن در ‏فضای سبز کنونی از میان رفت. اما شاید این موضوع تلنگری بود تا به فکر انسجام دوباره حرکت ها باشیم.
ببینید بحثی که برای من خیلی مهم بوده این است که درست است که فضای کنونی تغییر کرده اما اگر در پی کنار گذشتن به طور کل حرکت های پیشین و شروع حرکت های به طور کل نویی باشیم نه می توانیم حرکت های جدیدمان را درست و حسابی سازماندهی کنیم و هی از این شاخه به آن شاخه خواهیم پرسید و هم اینکه سرمایه گذشته را از دست می دهیم. من فکر می کنم اتفاقات پس از انتخابات تا حدودی باعث شد که جنبش زنان در نوعی سردرگمی گرفتار باشد. بسیاری از کنشگران جنبش زنان، تحلیل می کنند که باید با توجه به شرایط جدید، مطالبات را تغییر داد. در حالی که من فکر می کنم مطالبات باید مستمر ادامه یابد تا به نتیجه رسد وگرنه در ایران ما همیشه با اتفاقات و بزنگاه های سیاسی فراوانی روبرو بوده ایم و خواهیم بود و اگر به این شیوه ادامه دهیم، هربار مجبور می شویم از صفر شروع کنیم. در واقع به نظر من مطالبات می تواند متنوع تر شود اما مطالبات پیشین تا زمان رسیدن به آنها پابرجاست. به ویژه تغییر قوانین تبعیض آمیز که به نظر من هم خواسته ای استراتژیک است و توان بسیج عمومی دارد و هم فوری است ب دلیل آنکه ماندگاری این قوانین موجبات خشونت گسترده علیه زنان و عدم استقلال آنان است. بنابراین مطالبات نباید این همه تغییر سریع و غیر مرتبط با زندگی روزمره زنان داشته باشد. اما در روش های عمل باید تغییراتی ایجاد کرد و این شیوه ها هستند که بهتر است با زمان خود هماهنگ باشند.

سازمان‌های غیردولتی (ان جی او) دیگر امروز در چه وضعیتی قرار دارند؟
به جرات می توانم بگویم ان جی او ها در دوره احمدی نژاد کم کم به خاموشی گراییدند. از همان آغاز روی کارآمدن دولت احمدی نژاد ان جی اوها تحت فشار قرار گرفتند. ابتدا دستوری آمد که باید دوباره مجوز ان جی اوها تایید شود. باید در ایران بود و مراحل گرفتن یک مجوز را آن هم در دوره خاتمی طی کرد تا فهمید که گرفتن مجوز در دوره احمدی نژاد چه معنایی دارد. من خودم در یکی از ان جی اوها در دوره خاتمی فعالیت می کردم در آن دوره که به اصطلاح بحث گسترش جامعه مدنی و ان جی اوها به عنوان بازوی دولت مطرح بود بیش از دو سال طول کشید تا مجوز برای سازمان خود بگیریم و این مجوز هنوز یک سال از عمرش نگذشت که باطل شد تنها به دلیل آنکه اعضای شورای مرکزی این ان جی او در تجمعی مسالمت آمیز شرکت کردند و خواستار تغییر قوانین شدند. دستور مستقیم لغو مجوز ما از سوی وزارت اطلاعات بود و حتا در بازجویی های به عمل آمده پس از آن، به ما این را به نوعی گفتند. به این ترتیب در دوره احمدی نژاد ان جی اوهایی که به سختی توانستنه بودند مجوز بگیرند، به راحتی مسدود و مجوزشان لغو شد. در این دوره اغلب ان جی اوهای باقی مانده یا به شدت خنثا هستند و هیچ سیاستی را نقد نمی کنند یا آنکه دولتی هستند و در واقع تنها نام ان جی او را به دوش می کشند.

رسانه‌های رسمی در ایران، از جمله رادیو و تلویزیون، چه شمایی از زنان را تبلیغ می‌کنند؟ مخاطب عمدهٔ این تبلیغات رسمی چه بخش‌هایی از زنان هستند؟
رسانه های رسمی در ایران تا حدودی سیاتشان با هم فرق می کند. مثلا رادیو بهتر از تلویزیون عمل می کند. با این وجود سیاست متحد رسانه های دولتی بسیار ضد زن شده است. الان به راحتی در تلویزیون ایران، چند همسری ترویج میشود. زنان به خانه نشین شدن ترغیب می شوند. طلاق نه به عنوان یک پدیده که به عنوان یک آسیب اجتماعی مطرح می شود و شخصیت هایی که از زنان نمایش داده میشود بسیار دور از شخصیت هایی است که به صورت روزمره با آنها مواجه می شویم. سیاست صدا و سیما و روزنامه هایی نظیر کیهان به شدت ضد زن و حتا به نظر من ضد مرد است. یکی از تبلیغات اخیر دولت، ترویج آموزش های پیش از ازدواج و صدور گواهینامه ازدواج است. تصور کنید در این آموزش ها، تبلیغ می شود که زنان باید ظریف، مطیع، خوش اندام و مردان چهارشانه، خشن و ... باشند. حتا تصورش هم برایما دشوار است که به این وضوح چنین آموزش هایی داده میشود. علیه این سیاست ها بسیاری حتا از داخل حکومت اعتراض کردند اما هیچ تاثیری نداشته است.

رابطهٔ سازمان‌های زنان با دیگر جنبش‌های مدنی، مثل جوانان و دانشجویان چگونه است؟
در سال های اخیر، جنبش زنان و نهادهای آن تا حدود زیادی با دانشجویان رابطه خوبی داشتند. به این دلیل ساده که حدود 70 درصد دانشجویان زن هستند و بسیاری از این دانشجویان در شهر دیگری برای تحصیل زندگی می کنند که تاثیر بسیاری در استقلال فکری و عملی آنان دارد. بسیاری از این دانشجویان در سال های اصلاحات عضو ان جی اوهای زنان بودند یا خود به تشکیل نهادهایی زنانه در درون دانشگاه اقدام کردند. تشکیل کمیسیون زنان تحکیم وحدت یکی از این نمونه ها بود. آنها اعتراضات دانشجویی اما زنانه ای را از جمله اعتراض به سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها سامان دادند. به ویژه از 22 خرداد 84 به بعد، جنبش زنان با حمایت جنبش دانشجویی اقدامات مشترکی را سازماندهی کرده اند. در روز 22 خرداد 85 بسیاری از فعالان دانشجویی از جمله بهاره هدایت دستگیر شدند. برخی ازا آنها در کمپین یک میلیون امضاء هم فعال شدند و بسیاری از دانشجویان را جذب این حرکت مدنی کردند. البته باید خاطرنشان کرد که این دانشجویان به دلیل مبارزه در دو جبهه ازادی های آکادمیک و رفع تبعیض علیه زنان با فشار مضاعف روبرو هستند.

شما در یکی از مقالات خود به سکوت یا انفعال نسبی در جنبش زنان اشاره داشتید به نظر شما چگونه می توان بر آن غلبه کرد. برای تقویت و هماهنگی صفوف جنبش زنان چه راهکاری را پیشنهاد می دهید؟
به نظر من باید حرکت های مشترکی را سازماندهی کرد. با وجود پراکنده گویی جنبش زنان در حال حاضر، باز هم فکر میکنم همچنان این جنبش اهداف مشخصی را پیگیری می کند. به همین دلیل اگر بتواند بر نقاط مشترک دست بگذارد بی شک می تواند بار دیگر سازماندهی گسترده ای انجام دهد. به طور نمونه در زمینه اعتراض به لایحه حمایت از خانواده. من فکر می کنم باید الان تجمیع خواسته ها صورت بگیرد و این تجمیع همان طور که گفتم می تواند در زمینه تغییر قوانین تبعیض آمیز با مطرح کردن قوانین جایگزین باشد. به طور نمونه برخی بر قوانین کار، برخی بر قوانین خانواده، برخی نیز بر قوانین مربوط به دانشگاه ها یا قوانین حمایتی برای رفع خشونت علیه زنان تاکید داشته و خواهان برابری و رفع تبعیض در این حوزه ها هستند. آنها هر کدام فعالیت های دیگری هم دارند اما در زمینه قانونی می توانند با هم مشترک عمل کنند. به نظر من این کار باعث قدرتمندتر شدن جنبش زنان و شبکه های آن شده و این شبکه ها را به هم متصل خواهد کرد. در این صورت در حوزه های میانی نیز می توانیم قدرتمند شویم مثلا در زمینه قوانین مرتبط با کار با جنبش کارگری در زمینه قوانین مرتبط با دانشگاه با جنبش دانشجویی و در زمینه رفع خشونت با جنبش سبز در مسیرهایی همراه خواهیم شد. من فکر می کنم این جنبش توانایی اتصال جنبش ها به یکدیگر را دارد چرا که در همه آنها به نوعی حضور دارد.

آیا سازمان‌های زنان ایران با سازمان‌های زنان کشورهای دیگر یا سازمان‌های بین‌المللی هم روابط دوستی و همکاری دارند؟ حمایت و همبستگی بین‌المللی با خواست‌های زنان ایران در چه حدی است؟
من فکر می کنم این همکاری و رابطه وجود دارد. سابقه آن هم به دوره پیش از انقلاب باز می گردد. در زمان مشروطه بسیاری از گروه ها این ارتباط را داشتند و بعد از آن در دوره پهلوی برخی از گروه ها از جمله اتحادیه زنان حقوقدان ایران، گروه های بین المللی یا مرتبط با گروه های بین المللی بودند. در دهه 60 که بسیاری از کنشگران جنبش زنان از ایران مهاجرت کردند توانستند با گروه های فمینیستی در خارج از ایران ارتباط برقرار کنند و این ارتباط بعد از دهه 60 و اتمام جنگ ایران و عراق به داخل ایران هم سرایت کرد و آنها پل ارتباطی میان فمینیست های ایرانی و سایر نقاط دنیا شدند. هم اکنون نیز این ارتباط به ویژه پس از شروع کمپین یک میلیون امضاء گسترش یافته است. از آنجا که بسیاری از گروه های کمپین در خارج از ایران از جمله انگلیس، امریکا، ایتالیا، استرالیا، فرانسه، آلمان، اتریش و ... هستند، این ارتباط خواهی نخواهی برقرار بوده و به ویژه در هنگام دستگیری کنشگران جنبش زنان در داخل ایران، حمایت های بسیاری را از سوی سازمان های فمینیستی و حقوق بشری سایر نقاط دنیا شاهد بوده ایم. این گروه ها از اهداف کمپین نیز حمایت کرده اند. در واقع این حمایت ها به نوعی ناگزیر است چرا که مسئله زنان یک مسئله ایرانی نیست بلکه یک مسئله جهانی است. مردسالاری نیز پدیده ای جهانی است که جز با حمایت همه جانبه جنبش جهانی زنان در نقاط مختلف دنیا از همدیگر نمی توانیم به حل آن نایل شویم.

پیامتان برای فعالان عرصه حقوق بشر، دموکراسی و صلح چیست؟
در ادامه صحبت های پیشین، فکر می کنم حقوق بشر، صلح و دموکراسی مسائلی جهانی هستند. جز با حمایت همه جانبه از هم نمی توانیم به آن نایل شویم. تنها زمانی این سه می توانند پایدار باشند که در نقاط مختلف دنیا تا حدودی پایدار باشند. تهدید زمانی است که ما ببینیم کشورهای دور و نزدیکمان در جنگ پنهان و آشکار هستند در استبداد به سر می برند و به طور مستمر با خشونت روبرو هستند. در این صورت خواهی نخواهی جامعه ای که ما نیز در آن زندگی می کنیم دستخوش این مسائل خواهد بود و در نهایت سپاسگذارم از اینکه به مسائل داخل ایران حساس هستید و در رسانه ای کردن آن اقدام می کنید.


 



بسیاری از کودکان در کشور، به واسطه ی فقر شدید مجبور به کار در محیط های سخت و سر پوشیده منجمله کوره های آجرپزی و کارگاه های قالی بافی هستند که به دست آوردن آماری حتی نسبی از ایشان تقریبا غیر ممکن است.
علی رغم آمار و ارقام ارائه شده درباره ی ریشه کن شدن بی سوادی در سنین بالا ما شاهد افزایش بیسوادی در پایین هرم سنی حتی در پایتخت هستیم که این صحه گذارنده بر بالا بودن تعداد کودکان کار و بهره کشی از آن ها در کشور می باشد؛ کودکان با ورود به بازار کار به دلیل نبود فرصت و عدم تامین هزینه های تحصیلی از سوی دولت یا خانواده مجبور به ترک تحصیل می شوند.
فقر، بیکاری و اعتیاد والدین مهم ترین عوامل تاثیر گذار برای روانه شدن کودکان کم سن و سال به بازار کار و درآمد زدایی است.
کار کودکان در حالیست که ایشان به دلیل کم سن و سال بودن و عدم نظارت دستگاه ها در بسیاری از موارد استثمار شده و بر اساس ارزش واقعی زحمتی که می کشند حقوق دریافت نمی کنند. بر اساس آمار جهانی چهار نفر از هر پنج كودك كارگر، حقوقی qaaqeمناسب كارش دریافت نمی كند.
جدا از توافق نامه های جهانی، بر اساس قانون کار در جمهوری اسلامی نیز، به کار گماردن کودکان کمتر از 15 سال ممنوع است و به کار گیری نوجوانان 15 تا 18 سال نیز در شغل های سخت و زیان آور ممنوع است.
باید گفت كه كودكان در تمام شاخه های اقتصادی جهان فعالند و کمتر حوزه ای یافت می شود كه كودكان در آن فعالیت نداشته باشند.
بر اساس گزارش های سازمان بین المللی كار ILO، بیشتر كودكان شاغل در بخش هایی از اقتصاد مشغول به كارند كه در آنها نه قراردادی وجود دارد و نه بیمه. آن ها مثلا یا در زمین های كشاورزی به همراه پدر و مادرشان كار می كنند، یا در كارخانه ها به صورت غیر رسمی مشغولند و یا در خانه ی ثروتمندان كلفتی و نوكری می كنند.
منبع: خبرگزاری هرانا

 


 



من نگران این زنها، پیر و جوان هستم كه توسط مأموران جمهوری اسلامی مورد سبعیت قرار می گیرند....
همانطور كه چهره‌های نترس زنان را می‌بینم كه در برابر زنجیر، باتوم، چاقو و تفنگ‌هایی كه بر سر آنها توسط عوامل دولت ریخته شده ایستاده‌اند، مرا یاد «شیرزن»، توصیف زن فوق‌العاده شجاع و دلیری در ادبیات ایران می اندازد....
در سلسله‌ای از این تصاویر، از همه شوكه كننده‌تر، كشته شدن ندا آقاسلطان در روز روشن بود....
این قطعه فیلم بعداً به عنوان «مرگی توصیف شد كه در طول تاریخ، از نظر جهانیان گذشته است.»
در سه دهه اخیر زنان ایران متحمل دو فشار شده‌اند. نه فقط آنها از سركوبی كه شهروندان كشور از سوی حكومت استبداد مذهبی رنج برده‌اند، بلكه هم چنین متحمل حقارت مضاعفی به خاطر زن بودن در جامعه اسلامی شده‌اند....
وقتی نوبت شهادت دادن می‌شود، آنها نصف مرد به حساب می‌آیند، و ارثی كه به آنها تعلق می‌گیرد بعد از فوت پدر، نصف سهم nedaبرادرشان می‌باشد.
آنها از حق قاضی شدن به رغم صلاحیت‌هایشان منع شده‌اند. آنها حتی نمی‌توانند به تنهایی سفر كنند....
با این حال، این‌ها كسانی هستند كه با استقامت قابل تحسین خود آرام آرام، استبداد جمهوری اسلامی را نابود می‌كنند..
این زنان به جای خود در تاریخ آگاهند....
ما با تپش قلب‌هایمان به این زنان شجاع چشم دوخته‌ایم. در حالی كه آنها مسیر تاریخ در خاورمیانه و جهان را تغییر می‌دهند، با دیده انتظار به آن می‌نگریم.

 


 



منابع آمریكایی در مصاحبه با روزنامه لبنانی «النهار» اعلام كردند كه در دیدار پادشاه عربستان و اوباما مسائل بسیاری مانند مسئله عراق، مسئله فلسطین، پیشرفت مذاكرات صلح و همچنین موضوع هسته‌ای ایران وجود داشت كه دو طرف به یك توافق مشترك نرسیدند.
این منابع افزودند: پادشاه عربستان در این دیدار از دیپلماسی اوباما علیه ایران انتقاد كرد و به رئیس‌جمهور آمریكا گوشزد كرده است كه راه‌های بهتری برای فشار آوردن بر ایران و توقف پیشرفت هسته‌ای این كشور وجود دارد كه واشنگتن باید آنها را امتحان كند.
ملك عبدالله در این دیدار همچنین از نتیجه دادن تحریم اقتصادی علیه ایران ابراز تردید كرد و خواستار فشارهای هر چه بیشتر علیه ایران شد.
چندی پیش بنابر اعلام منابع فرانسوی، پادشاه عربستان در جریان دیدار اخیر خود با وزیر دفاع فرانسه در جده، اظهاراتی گستاخانه علیه ایران مطرح كرده بود.
عبدالله در این دیدار گفته است كه ایران به همراه رژیم‌ صهیونیستی، شایستگی و لیاقت موجودیت در جهان را ندارد.
پادشاه عربستان همچنین از عملكرد «نوری مالكی» نخست‌وزیر عراق به دلیل نزدیك شدن به ایران انتقاد كرد.
اوباما نیز از پادشاه عربستان به دلیل عدم موضع‌گیری علیه ایران به خاطر گسترده شدن نقش ایران در عراق و همچنین گسترش روابط تهران - بغداد انتقاد كرد.
با وجود اختلاف‌های بسیار در این دیدار، دو طرف قراداد تسلیحاتی بالغ بر 20 میلیون دلار امضا كردند كه بر اساس این قرارداد عربستان تعدادی هواپیمای جت «F-15» را از آمریكا خریداری كرده است و واشنگتن نیز متعهد شده است كه نگهداری و سرویس‌دهی به تجهیزات نظامی عربستان را برعهده بگیرد.
منبع:‌شفاف

 


 



به گزارش روابط عمومی سازمان قضایی نیروهای مسلح؛ طی این جلسات اولیاء دم، جمعی از شكات و وكلای آنان به تفصیل شكایات خود را مطرح كردند و متهمان پرونده و وكلای آنان نیز به طرح دفاعیات خود پرداختند.
پس از پایان رسیدگی، دادگاه بر اساس تحقیقات انجام شده،نظریات پزشكی قانونی و سایر مستندات موجود در پرونده، دو نفر از متهمان را به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی منتهی به قتل مرحومان امیرجوادی فر، محسن روح الامینی و محمدكامرانی علاوه بر حبس، انفصال موقت از خدمت، جزای نقدی،شلاق تعزیری و پرداخت دیه، به قصاص نفس و 9 متهم دیگر را حسب اتهامات منتسب به آنان، به تحمل حبس، پرداخت دیه،جزای نقدی،انفصال موقت از خدمت و شلاق تعزیری محكوم نموده و یكی از متهمان نیز به دلیل عدم احراز جرم،از اتهامات وارده تبرئه شده است. حكم صادره غیرقطعی است و پس از طی مراحل قانونی به مرحله اجرا درخواهد آمد.
به دنبال وقوع اغتشاشات در خرداد ماه سال 1388 در كوی دانشگاه و تخریب اموال عمومی و درگیری آشوب گران با مأمورین انتظامی، جهت كنترل اوضاع و جلوگیری از اغتشاش و تخریب اموال عمومی، مأمورین انتظامی با رعایت مقررات وارد كوی دانشگاه تهران می‌شوند. در این اثناء عده ای افراد متفرقه و غیرمسؤول وارد كوی دانشگاه شده و با اغتشاشگران درگیر و متأسفانه بعضی از آنان وارد خوابگاه‌های دانشجویی شده و تعدادی از دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و به اموال عمومی و خوابگاه‌های كوی و لوازم شخصی دانشجویان خسارت وارد می‌آورند.
به دنبال وقوع این حادثه تلخ كه موجب تأثر شدید مقام معظم رهبری گردید،سازمان قضایی نیروهای مسلح در جهت انجام وظیفه قانونی خویش و با اخذ گزارش از مراجع ذی ربط، از جمله دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، مسؤولین دانشگاه تهران و دفتر نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه تهران ، بر اساس ابلاغ ویژه ، پیگیر موضوع شده و پرونده ای جهت رسیدگی به اتهامات عوامل ضرب و شتم دانشجویان و تخریب اموال عمومی و شخصی همچنین عوامل اصلی اغتشاش و آشوب در كوی دانشگاه تشكیل می

3janbakhte-kahrizak
تصویر سه تن از جان‌باختگان کهریزک
شود.
در این ارتباط تحقیقات جامعی از سوی دادسرای نظامی تهران انجام و تعدادی از متهمان شناسایی و تحت تعقیب قرار می‌گیرند. همزمان با رسیدگی به پرونده كوی دانشگاه تهران، پرونده تخریب در مجتمع سبحان نیز مورد پیگیری و رسیدگی قرار گرفت و تعدادی از عوامل دخیل در این حادثه نیز شناسایی و مورد تعقیب قرار می گیرند.
در مجموع بیش از 60 نفر تحت تعقیب قضایی واقع و در نهایت بر اساس اسناد، مدارك و شواهد موجود، دادسرای نظامی تهران 33 نفر از متهمان را مجرم شناخته و پرونده آنان را به دادگاه ارسال و در مورد سایر متهمان به دلیل عدم احراز جرم، قرار منع پیگرد صادر كرده است. لازم به ذكر است، تحقیقات در مورد تعداد دیگری از عوامل اغتشاش در كوی دانشگاه ادامه دارد كه پس از تكمیل تحقیقات، تصمیم قضایی مقتضی اتخاذ خواهد شد.
منبع: خبرگزاری هرانا

 


 


علی جلالیان، پدر زینب به بی بی سی فارسی گفته است که نمی تواند خبر قریب الوقوع بودن اعدام را تایید کند، اما می داند که دخترش را به اعدام محکوم کرده اند و این حکم "قطعی" شده است.
جمال عبدی از مدیران شورای ملی آمریکایی های ایرانی تبار چهارشنبه نهم تیرماه (۳۰ ژوئن) در بیانیه این گروه درباره خانم جلالیان، از باراک اوباما خواست که "برای توقف اعدام زندانیان سیاسی بر ایران فشار وارد کند و تصریح کند که حقوق بشر در ایران یکی از موضوع هائیست که آمریکا به شدت درباره آن نگران است."
زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی و از مخالفان دولت ایران نیز از احتمال اعدام این شهروند ابراز نگرانی و انتقاد کرده است.
او سه شنبه با صدور بیانیه ای گفت: "این روزها شایعه اعدام زینب جلالیان بر سر زبان هاست. چرا؟ آیا زینب جلالیان عضو گروه های به اصطلاح محارب بوده است؟ آیا زینب جلالیان تاکنون اسلحه در دست داشته است؟"
زهرا رهنورد می گوید: "آیا خدا را خوش می آید و شایسته است یک زن را که مظهر رافت و لطافت در هستی و در هر ملتی است، نابود و از صحنه روزگار حذف کرد؟ به خصوص که زینب یک دختر جوان است."
زینب جلالیان در سال ۱۳۸۶ بازداشت و بعدا به اتهام همکاری با گروه پژاک محاکمه و محکوم شد.
به گفته آقای جلالیان، اعضای خانواده او حدود یک ماه قبل در زندان با زینب جلالیان ملاقات کرده اند.
او در مورد نحوه دستگیری دخترش گفت که او را در حالی بازداشت کرده بودند که مسافر یک مینی بوس بود و کارت شناسایی همراه نداشت، اما بعد اتهام همکاری با گروه های مسلح مخالف دولت ایران به او وارد شد.
سازمان دیده بان حقوق بشر سه شنبه در بیانیه ای با اشاره به اینکه "جلالیان احتمالا در معرض خطر اعدام است" از قوه قضاییه ایران خواست "فورا" اجرای حکم اعدام زینب جلالیان و هفده "دگراندیش" دیگر کرد را متوقف کند.
جو استورک، معاون بخش خاورمیانه در سازمان دیده بان حقوق بشر گفت: "با توجه به محرمانه بودن بازداشت جلالیان و اعدام اخیر دگراندیشان کرد، ما معتقدیم که وی شدیدا در معرض خطر اعدام است."
این سازمان گفت که مسئولیت جان زینب جلالیان و یا زندانیان دیگری که محکوم به مرگ شده اند به عهده قوه قضاییه ایران خواهد بود.
گفته می شود یکی از وکلای دادگستری در تلاش است که وکالت خانم جلالیان را به عهده بگیرد.
پدر خانم جلالیان گفت که تا کنون چند وکیل برای او گرفته است، اما قوه قضائیه از پذیرفتن وکالت آنها خودداری می کند.
او گفت که اجازه دفاع به دخترش نمی دهند و از دست آنها هم کاری بر نمی آید.
منبع: بی. بی. سی


 



در این اطلاعیه همچنین آمده است: «او هنوز از نوعی بیماری جدی تنفسی رنج می‌برد و اگر تحت مراقبت پزشک متخصص قرار نگیرد، احتمال این‌که وضعیتش وخیم‌تر شود زیاد است.»
در همین زمینه هادی قائمی، سخنگوی کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، نیز به رادیوفردا گفت که هم‌اکنون مجید توکلی در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می‌شود. وی تصریح کرد که در حال حاضر بیش از ۱۰۰ زندانی سیاسی در این بند و در شرایط نامناسب نگهداری می‌شوند.
وی در ادامه گفت: «متأسفانه نگران هستیم که فاجعه‌ای در حال رخ دادن باشد، چرا که اکثر این زندانیان سیاسی در شرایط بسیار نامناسبی به سر می‌برند.»
مجید توکلی در روز ۱۶ آذر ۸۸، روز دانشجو و در پی سخنرانی در گردهمایی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر بازداشت و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ۸ سال و ۶ ماه حبس تعزیری، ۵ سال محرومیت از فعالیت سیاسی و ۵ سال ممنوعیت از خروج از کشور محکوم شد.
وی در دوران بازداشت مدتی را در سلول انفرادی به سر برد و در خردادماه سال جاری در اعتراض به انتقال دوباره‌اش به سلول انفرادی، دست به اعتصاب غذای خشک زد و به گفته برادرش،‌ علی توکلی بارها روانه بهداری اوین شد.
به دنبال این اعتصاب غذا، مهدی کروبی،‌ میرحسین موسوی و زهرا رهنورد طی تماس تلفنی با مادر مجید توکلی، ضمن ابراز همدردی با خانواده توکلی، خواستار پایان یافتن اعتصاب غذای مجید توکلی شدند.
همچنین در پی این اعتصاب، ده‌ها نویسنده،‌استاد دانشگاه و فعال سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خارج از کشور در فراخوان مشترکی ضمن اعتراض به وضعیت نامناسب مجید توکلی،‌ با وی اعلام همبستگی کردند.
در نهایت و در پی انتقال مجید توکلی به بند عمومی، وی در تاریخ ۸ خردادماه به اعتصاب غذای خود پایان داد.
مجید توکلی پس از پایان بخشیدن به اعتصاب خود طی پیامی، ضمن تشکر از حمایت‌های داخلی و خارجی که از وی در حین اعتصاب غذا شده بود، همبستگی همگانی با سایر زندانیان سیاسی را خواستار شد.
منبع: رادیو فردا

 


 



منبع: دویچه وله

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به shahrgon-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به shahrgon@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته