-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ بهمن ۷, جمعه

Latest New from Green Correspondents for 01/27/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

«در شرايط فعلی نيز که ايران در مرکز توجه قرار گرفته، شرايط سياسی را به نفع اين فيلم می بينم و احتمال می دهم که به عنوان يک سيگنال مثبت بخواهند با در نظر گرفتن جايزه‌ای برای اين فيلم نشان دهند که با ايران دشمنی ندارند
خبرنگاران سبز/فرهنگ-هنر-ادبیات:
جواد شمقدری معاون سينمايی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به سوالی مبنی بر برنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تقدير از اصغر فرهادی چيست گفت: «با توجه به کار سنگينی که برای جشنواره فجر امسال در پيش داريم، بسيار درگير هستيم و شايد اگر در شرايط ديگری بوديم می توانستيم برای اين کار برنامه ريزی کنيم.»

شمقدری که در يک گفتگوی راديويی حضور داشت با تاکيد بر اينکه اگر «جدايی نادر از سيمين» اسکار امسال را دريافت کند آن موقع فکری برای تقدير از کارگردانش می کنيم، تصريح کرد: «در شرايط فعلی نيز که ايران در مرکز توجه قرار گرفته، شرايط سياسی را به نفع اين فيلم می بينم و احتمال می دهم که به عنوان يک سيگنال مثبت بخواهند با در نظر گرفتن جايزه‌ای برای اين فيلم نشان دهند که با ايران دشمنی ندارند.»

 
 

-- کاری از دوست سبز --

 
 



 
 


 رئيس کل بانک مرکزی اضافه کرد: اين زمينه را فراهم کرديم که  افرادی که حتی مسافرتهای دورپرواز را دارند بتوانند مبالغ بيشتری از ارز استفاده کنند و هيچ مشکلی برای هيچ يک از هموطنان نباشد.
خبرنگاران سبز/اقتصاد:
سرانجام پس از هفته ها التهاب در بازار ارز بانک مرکزی در اقدامی آزموده شده نرخ ارز را تک رقمی اعلام کرد تا مانع از ايجاد رانت در اين بخش شود. اقدامی که مشق نوشته اقدام بانک مرکزی دولت سيد محد خاتمی بوده است.

محمود بهمنی در مصاحبه با خبر نيمروزی شبکه يک، در پاسخ به سوالی درباره زمان اعمال قيمت جديد نرخ ارز افزود: همين حالا  نرخ ارز تک نرخی را اعلام می کنيم و اين مبلغ ۱۲۲۶ تومان است که همکاران محاسبه کرده اند که اين نرخ از شنبه پس فردا در تمام نظام بانکی قابل عمل خواهد بود.

در بازار آزاد امروز تهران دلار از مردم با نرخ ۱۱۷۸ تومان خريداری و با قيمت ۱۱۸۸ تومان به فروش می‌رسد. البته اين نرخ‌ها ديروز در صرافی‌های پايتخت ۱۱۹۰ تومان و ۱۱۸۸ تومان بود.


رئيس کل بانک مرکزی اضافه کرد: تمام حواله ها و گشايش ها و واردات کالاهای ما با اين نرخ صورت خواهد گرفت.

بهمنی گفت: بر ای اينکه  تک نرخی شدن ارز را اعمال کنيم از بازار فرعی صرف نظر کرديم.

وی افزود: برای ورود و خروج دانشجويان و حواله های مسافران حتی نرخ ارز را کاهش داديم و تصميم گرفتيم از روز شنبه ارز را طی فيش ، بعد از گيت پاسپورت کنترل  فرودگاه به آنان تحويل دهيم.

رئيس کل بانک مرکزی اضافه کرد: اين زمينه را فراهم کرديم که  افرادی که حتی مسافرتهای دورپرواز را دارند بتوانند مبالغ بيشتری از ارز استفاده کنند و هيچ مشکلی برای هيچ يک از هموطنان نباشد.

وی افزود: بنابراين نيازی به مراجعه به بازارهای آزاد برای تهيه ارز وجود نخواهد داشت و نظام بانکی همه نيازهای آنها را با توجه به مصرفشان برآورده می کند.

 
 


امانتداری از رای مردم برای مسوولان ستاد انتخابات يک تکليف است. ما در نظام جمهوری اسلامی ايران مدافع حفظ اسلاميت و مقبوليت مردمی آن هستيم. ماچيز مخفی از مردم نداريم و از ديدگاه دولت، مردم صاحبان اصلی نظام هستند. وزارت کشور به دنبال سلامت انتخابات است و له يا عليه کسی نيست و فضا را برای حضور حداکثری و مشارکت مردم در پای صندوق های رای فراهم خواهد کرد.  مردم مطمئن باشند رای شان به حساب خواهد آمد

خبرنگاران سبز/جامعه:
اين گفته يادتان هست: " حاکميت در نظام اسلامی ناشی از مبدأ الهی است و حاکم اين نظام، مشروعيت خود را از خداوند می گيرد و نه مردم. حق حاکميت تنها از آن خداست و دليل عقلی و شرعی برای حاکميت از آن کسی است که از طرف خدا اذن داشته باشد  .ميزان رای مردم است اگر با قوانين الهی مغايرتی نداشته باشد.

دیر زمانی نپائیده است . دو سال ۷ ماه پيش مصباح يزدی و به طبع آن حاميان افراطی آيت الله علی خامنه ای در مقابل اساسی ترین آرمان قانون اساسی يعنی: مشروعيت نظام جمهوری اسلامی برگرفته از مردم است و همه مناصب اين نظام از رهبری تا رياست جمهوری و شوراها با انتخاب مردم معنا می يابند و حتی رهبر نظام نيز "مخلوق" رای مردم است، سرانجام معنی ميزان رای ملت است را عملن تشريح کردند.

از رهبران جنبش سبز که دو کانديد انتخابات پيشين محبوس در حصر خانگی و زندانيان سياسی شناخته شده و جوانان معترض تحصيل کرده در زندان های سراسر کشور که بگذريم طنز ماجرا اينجاست که با اين تفاصيل صحبت از امانت داری و اطمينان خاطر مسئولین برای به صحنه آوردن مردم در انتخابات نمايشی که در يک سر آن  جبهه پايداری رييس دولتی قرار گرفته است که از قبل وزارت کشور خود و کودتای نظاميان قصد ورود همفکران خود به مجلس فرمايشی را دارد و در ديگر سو حاميان آيت الله خامنه ای قرار دارند که سرانجام ترازوی قدرت را از صفر به صد به نفع خود وزن کردند و تمامی اصلاح طلبان را بازداشت یا خانه نشین کردند.

سيف الله مطلبی نماينده ويژه ستاد انتخابات کشور در بحث انتخابات گفته است:  امانتداری از رای مردم برای مسوولان ستاد انتخابات يک تکليف است. ما در نظام جمهوری اسلامی ايران مدافع حفظ اسلاميت و مقبوليت مردمی آن هستيم. ماچيز مخفی از مردم نداريم و از ديدگاه دولت، مردم صاحبان اصلی نظام هستند. وزارت کشور به دنبال سلامت انتخابات است و له يا عليه کسی نيست و فضا را برای حضور حداکثری و مشارکت مردم در پای صندوق های رای فراهم خواهد کرد.  مردم مطمئن باشند رای شان به حساب خواهد آمد

 فئودور داستايوسکی می گويد: کسی که به خودش دروغ می گويد و به دروغ خودش گوش می دهد کارش به جايی خواهد رسيد که هيچ حقيقتی را نه از خودش و نه از ديگران تشخيص نخواهد داد.

نظام جمهوری اسلامی به يک دروغ محض تبديل شده است تا به حقيقت. هرچقدر هم فرياد بزند: آی مردم مطمئن باشيد رای اتان به حساب خواهد آمد گوش شنوايی نخواهد بود چرا که در حکومت‌های استبدادی نظير جمهوری اسلامی، حکميت با زور و رای فردی است و با نوع حکومت های دموکراسی‌ که حکميت با عقل سيال جمعی است تناقض فاحشی دارد.

 
 

علی رغم سپری شدن روزها و شبهايی به دور از آزادی و نيز گذر ایّام جوانی ام در پس ديوارهای سردِ سپيدار و کارون و اينک نيز اوين ، خوشحال و خرسندم از اينکه زندگانی و حياتم معنايی جديد يافته و تجربه ای نو بدست آورده ام.علی رغم تمام تلخی های حاصل از محدوديت ها و دوری از خانه و کاشانه و جامعه ، بزرگترين موهبت زيست در زندان اين بود که در سايه سارِ دوستان با طراوت تر از گل زيسته ام و همگی با مشت های گره کرده مشق زندگی کرده ايم به سرسبزیِ جنبش سبز. بنابراين با اين بينش به خود و جامعه بوده است که سرشار از حيات گشته ايم و با اينکه در بندی با ديوارهای بلند و زمخت و بی روح محصوريم ، همه دست در دست هم داده ايم تا اين ترانه ها را با عشق به وطن زمزمه کنيم : "هستيم ، ايستاده ، بيدار ، اميدوار ... ".
خبرنگاران سبز/اخبار زندانیان/ نامه‏ها:
جواد عليخانی ، فعال دانشجويی هم اکنون بيش از ۳۰ ماه است که در بند ۳۵۰ زندان اوين حضور داشته و پيش از اين نيز سابقه حبس در زندانهای سپيدار و کارون را دارد. وی از جمله دانشجويان آزادی خواهی ست که قربانیِ تفکرِ دانشجو ستيزیِ جمهوری اسلامی گشته است .
متن نامه در زیر می‏آید:
----------------------------------

مادرم ! مهربانترين مهربانان !
درمانده ام که سخن را چگونه آغاز کنم و چه بگويم که شرمسار نباشم ، و آنگونه که شايسته و بايسته باشد بتوانم حق مطلب را ادا کنم ؛ چرا که بر اين باورم " کلام آغاز نمی شود تا نديدنت ." با اين وجود می خواهم مطلع سخنم را با ذکر خاطره ای از دوران کودکی آغاز کنم . به خاطر داری در يک روز سرد زمستانی که برف می باريد و من نيز پشت پنجره ايستاده بودم و با حسرت و اندوه دانه های بلورين برف را به نظاره نشسته بودم که به آهنگی دلنشين چگونه می رقصيدند و بر زمين می نشستند ؛ و سنگفرشهای کوچه و خيابان را از پليدی ها و زشتی ها پنهان ميکردند و پاکی و طراوت را برای زمين به ارمغان می آوردند . نيک به ياد می آورم که چگونه حسرت بازی های کودکانه را در چشمانم خواندی و پاسخم دادی و شال و کلاهم کردی تا سرگرم برف بازی شوم ... و آه که چه لذت بخش بود لحظه ای که دانه های برف روی دستانم می نشست و من نيز با حسرت تماشا می کردم که چطور بر روی دستانم آب می شوند و خود را فنا کرده تا مايه ی حيات را به ما آدميان ارزانی دارند ... در لحظاتی که از شدت سرما می لرزيدم و توان سخن گفتن و حرکت کردن نداشتم که می آمدی و در آغوشم می کشيدی و گرمای وجودت به من هديه ميدادی . حال از آن روزها سالها ميگذرد و با مرور خاطرات بيشمار دوران کودکی  پی می برم که چگونه در اين سالهای طولانی مهر مادری را بر من ارزانی داشتی و درس عشق ، مهر ، صلح و آزادی را به من آموختی .

گاهی اوقات پيش می آيد که در زندان ، حتی برای لحظاتی کوتاه ، چشمانم را می بندم و از معبر زمان عبور می کنم تا به آن روزگار دوران خوش کودکی بازگردم و آن خاطرات را از نو تجربه کنم تا هميشه بودنت را در کنارم احساس کنم . ولی افسوس پس از چند لحظه که چشمان را باز ميکنم ، تو را نميبينم و به ياد می آورم که در اين قفس محصورم . در اين لحظه است که غم تمام وجودم را فرا ميگيرد و سکوتی تلخ بر من حکمفرما می شود و اين ديوارهای سرد و بی روح را در مقابل چشمانم ميبينم که نه حرف می زنند و نه احساسی دارند و هرچه هست ، سراسر رعب است و هراس ... و ازينکه در کنارت نيستم خود را در قعر عجز و عسرت احساس ميکنم .

هرچه هست سايه ی شوم و هولناک قدرت است که بالای سرم خيمه زده است و من تمام توان خود را به کار می بندم ، پنجه در ديوار افکنده تا شايد روزنه ای از اميد بيابم و خود را دوباره در آغوشت ببينم و آرام گيرم .
مادر ! ای زلال تر از باران !

حال که از بيم هايم سخن گفتم و از ناتوانی هايم  هراس هايم ، شايد بهتر باشد تا جانب انصاف را گرفته و از اميدهيم نيز سخن بگويم . چرا که معتقدم اين بينش و زاويه نگاه هر کس است که غم و شادی و نشاط و اندوه و نيز بيم و اميد را رقم ميزند .

علی رغم سپری شدن روزها و شبهايی به دور از آزادی و نيز گذر ایّام جوانی ام در پس ديوارهای سردِ سپيدار و کارون و اينک نيز اوين ، خوشحال و خرسندم از اينکه زندگانی و حياتم معنايی جديد يافته و تجربه ای نو بدست آورده ام .

علی رغم تمام تلخی های حاصل از محدوديت ها و  دوری از خانه و کاشانه و جامعه ، بزرگترين موهبت زيست در زندان اين بود که در سايه سارِ دوستان با طراوت تر از گل زيسته ام و همگی با مشت های گره کرده مشق زندگی کرده ايم به سرسبزیِ جنبش سبز .

بنابراين با اين بينش به خود و جامعه بوده است که سرشار از حيات گشته ايم و با اينکه در بندی با ديوارهای بلند و زمخت و بی روح محصوريم ، همه دست در دست هم داده ايم تا اين ترانه ها را با عشق به وطن زمزمه کنيم : "هستيم ، ايستاده ، بيدار ، اميدوار ... ".

اميدوار به آينده ای برای ايرانی آباد و آزاد ، اميدوار به "بودن" برای "طرحی نو درانداختن" ، اميدوار به آينده ای که به باور من زود خواهد آمد و در آن ایّام ديگر نشانه ای از ظلمت شب نخواهد بود . آری با اين طرز فکر است که ميتوانيم با تکيه بر اميد و نيز با همدلی و همراهی يکايک همبنديان ، روحی تازه بر کالبد سخت و سرد زندان دميده تا زندان را دانشگاهی برای آموختن و تجربه کردن برای خود تبديل کنيم و نيز پيوندی عميق و عاطفی با مردمان ايرانزمين ، حياتی سبز را در رگهای متصلّب جامعه مان جاری کنيم ، تا همگان بدانند که با صبر و استقامت و اراده ای راسخ و زلال ميتوان اساسِ زندگی بشری که همانا "آزادی" می نامندش را برای جامعه مان که به راستی شايسته آن است ، به ارمغان آورد .

معنای هستی ام
به عشق تو و اميد به ديداری نو ، تحمل روزهای تلخ زندان حقيقتاً برايم سهل و آسان گشته است . در يکی از همين روزهای آغازين زمستان بود که در حياط قدم ميزدم و تنها باد مهمان تنهاييم بود و در انديشه ايام نه چندان دور به سر می بردم . روزهايی که بيرون از زندان بودم ولی در حسرت چشيدن طعم آزادی . و دنيای پيرامونم رفته رفته از زندگی تهی می شد و زمين نيز از زيستن خسته بود و من نيز در اين وضعيت ، هر کجا قدم ميگذاشتم ، شب با سرعتی تصور ناپذير پشت سرم فرا می رسيد . گويی همه جا سياهی شب در پی من بود و هر کجا که ميرسيدم ظلمت و تباهی فرود می آمد و گورستانی سرشار از سکوت در ذهنم نقش می بست و چون پتکی کالبدم را فرو می ريخت و گرچه اين را با چشمانم نمی ديدم ولی به راستی با تمام وجود و با تک تک ذرات بدنم احساس می کردم .

مادر عزيزم
در تمام سالهای حضورم در دانشگاه و در طول مسير خوابگاه تا دانشگاه ، اين حس با من همراه بود و من نيز به ناچار به راهم ادامه می دادم و مسيرم را پيش ميگرفتم و سايه ظلمت و خفقان و استبداد سر به سرم می گذاشت ، آزارم می داد ، عذابم ميداد . سايه ای که وجودم را در هاله ای از ابهام قرار داده ، سايه ی شوم استبداد که هستی را به نيستی مبدل کرده بود . در اين لحظه بود که قاصدکی که سکوت شب را نشانه رفته بود مهمانم شد و دلتنگی هايم را از بين برد و خستگی هايم را شکست . تصميم گرفتم به نبردی نابرابر با نيستی تن در دهم و تکليف خويشتن را روشن کنم ، لذا از بين دو گزينه دانشگاه ، اخذ مدرک ، تحصيلات عاليه ... و رفتم به زندان و معنايی دوباره به زندگی بخشيدن و فرياد برآوردن و سياهی شب را نشانه رفتن ، گزينه دوم را انتخاب کردم و در مسيری پا نهادم که حياتم معنايی دوباره يافت . اين گونه شد که کيف و کتاب و خاطرات شيرين دانشگاه را رها کردم و ميله های سرد و پولادين سلولهای انفرادی و ديوارهای بلند و زمخت و بی روح زندان را در آغوش کشيدم تا رهايی بزرگتری بدست آورم .

مادرم ، بهانه هستی ام و فلسفه وجودی ام
شايد که تصميمم در ابتدا خودخواهانه می نمود . چرا که شما با تمام رنج ها و سختی های زندگی آرزويی دگر برايم داشتيد و آينده ای ديگر برايم ترسيم نموده بوديد . به دور از زندان و حبس ، خواسته شما را اجابت نکردم و عصيانگری نمودم و آرزوهای شما را برآورده نساختم و از اين حيث به شما و خانواده بدهکارم و اميد آن می رود که تا در آينده ای نه چندان دور بتوانم قدردان زحماتتان باشم . خوب به ياد می آورم روزهايی در مهر ۸۶ که در يکی از خيابانهای اهواز ربوده شدم . چه مدت که از من بی خبر بودی و چه سختی ها که تحمل نکردی و دائم در رفت و آمد از کرج به اهواز تا بلکه خبری از من بگيری و دريغ که هيچ پاسخت نميدادند .
مگر من ميتوان آن لحظات را درک کنم که مادری چه کشيد از بيخبری مطلق از فرزندش . و حقيقتاً نميتوانم بفهمم که چه دشواری ها و دردها کشيدی ولی بازهم در سينه حبس کردی و تاکنون نيز برايم بازگو ننمودی .

عزيزترينم
به وجودت افتخار ميکنم که چه زود توانستی واقعيت را بپذيری که به هر حال اين سالها را در زندام خواهم بود و مهم تر اينکه خود را با شرايط سخت و دشوار من هم آغوش ديدی و سهم بيشتری از سختی ها و تلخی هارا بر دوش کشيدی و دلتنگی هايم را سهيم شدی و به وضوح ديدم که چه عاشقانه با دلتنگی های ديگر خانواده های زندانيان همراه و هم درد گشتی .

اين روزها به انمدازه تمام عمرم دلتنگ تو ام و آرزوی آن دارم تا در آغوشت بگيرم و روی چون ماهت را که تمثالی از عشق و صبر و ايستادگی ست را غرق در بوسه کنم . بدان که به داشتن مادری چون تو افتخار می کنم که اينچنين همراه و همدل من بودی و هستی . افسوس ميخورم که فقط هفته ای دوبار می توانيم هم را ببينيم . آنهم از پشت ديوار های شيشه ای سرد اوين که با ميله ها آذين شده . در آن لحظه ملاقات  که چشمان بارانی ات را می بينم ، آتش به خرمن هستی ام می زند و تنها نفسهای گرم وجودت است که مرا به وجد می آورد . به هستی ام معنا می بخشد و سخنت موسقی ای دلنشين روحی تازه بر کالبدم می دمد . و انر‍ژی ام مضاعف می گردد با ديدنت ، با شنيدن صدايت ، با خنده هايت ... چرا که خواسته ای تا قرص و محکم بايستم و باکی نداشته باشم و مضمون حرفهايت هميشه اين جمله بوده است که :" تاريک ترين ساعت شب ،‌درست ساعات قبل از طلوع خورشيد است ، پس هميشه اميد داشته باش ." پس به من نيز حق بده تا خواسته ای داشته باشم و آن اينکه کوچکترين نگرانی از نبود من نداشته باشی و دلواپسی از بودن من در زندان به خود راه ندهی و هميشه در کنارم بايستی ، همانطور که تاکنون همراهم بوده ای .

مادر عزيزم
روزهای دوشنبه که می شود با اينکه می دانم چه سختی هايی را متحمل می شوی و با کهولت سن رنج های مسير کرج تا اوين را به جان می خری و در سرما و گرما و به هر وسيله خودت را به زندان می رسانی ، لحظه شماری ميکنم و چشم انتظار حضورت هستم .

افسوس که تنها ۲۰ دقيقه رويت را می بينم . دقايقی که يک عمر برايم ارزش دارد و حضورت به من معنا می بخشد و لحظات پايانی ملاقات را به ياد می آورم که وجود نازنينت ققنوس وار می سوزد تا از خاکسترش ققنوسی جوان و باطراوت چون فرزندش برويد. اينگونه ميشود که با ديدن اين عشق در چشمانت احساس غرور می کنم و مهر مادری را در تک تک ذراتم حس ميکنم و اينکه نگاهت سرشار از رازهايی ست که در دل داری و نميگويی و من تنها می توانم به تفسير و تاويل روی بياورم که مضمون کلام و نگاهت می تواند اين سخنان آهنگين باشد :

کوچه ها منتظر بانگ قدم های تو اند / تو از اين برف فرود آمده دلگير مشو  

 
 



 
 

وی که خود را مبارز قبل از انقلاب و استاد دانشگاه معرفی کرده است اعلام کرده است: ما همه ایرانی هستیم اما اگر قرار باشد بین ایرانی بودن و اسلامی بودن یکی را انتخاب کنیم اسلامی بودن را انتخاب می کنیم چون ایران یک جغرافیا است اما اسلام یک امت است. 

خبرنگاران سبز/سیاست:
این روزها عبارت و تعاریفی چندش آور از تمامی مقامات و مسئولین ارکان نظام شنیده می شود که تنها چند ماه تاریخ مصرف دارند و به یکباره در آستانه انتخابات از گلخانه دهان ها شگفته می شوند. مردم سالاری دینی، میزان رای ملت است، دموکراسی شیعی، جذب حداکثری، ولایت فقیه همان ادامه راه امام معصوم است و به تازگی دو واژه نوظهور نیز به مدد اقتدارگرایان به فرهنگ لغت سیاسی کشور که می تواند چندمنظوره نیز باشد اضافه شده است اولی فتنه ۸۸ و دیگری جریان انحرافی که برای برچسب زدن به رقیب و از میدان به در کردن همچون کالای تبلیغاتی شبانه روز در رسانه میلی و جراید افراطیون بازخوانی می شوند.

اما در کنار این خزعبلات دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام که هرازچندگاهی برای سیاه نمایی و خالی نماندن عریضه نظردهی می کنند شمشیر را نه مخفیانه بل از رو بسته است تا سهم بیشتری از بودن در دایره محدود نظام نصیبشان شود. وی که گویی نمی داند در ایران زمین که مردمش به تاریخ و فرهنگ کهن آن افتخار می کنند زندگی می کند، پرونده خود و حزب مطبوعش را برای همگان رونمایی کرده است .

این اظهار نظر هرچند پس از کودتای انتخاباتی نظامیان در سال ۸۸ به نوع دیگری بیان شده بود اما تکرار این موضوع برای فردی که خود را سیاستمدار می داند برازنده نیست.

محمدمهدی عبدخدایی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در کاشان در اظهاراتی انتخاباتی اعلام داشت: از ابتدای انقلاب تاکنون در همه انتخابات گذشته امام راحل و مقام معظم رهبری رأی خود را مخفی کردند تا مردم با شناخت خود نمایندگان را انتخاب کنند و ما امروز تنها کشور اسلامی در جهان هستیم که میزان رأی ملت است را در کشورمان پیاده می کنیم.

عبدخدایی تفاوت دموکراسی شیعه را بر خلاف دموکراسی غربی، ارزش‌گذاری به تشخیص مردم در انتخاب نمایندگان دانست و گفت: در دموکراسی شیعی برای تشخیص مردم ارزش قائل شده اما در دموکراسی غربی حزب دموکرات آمریکا به یکباره اوبامای ناشناخته‌ای را که مردم آمریکا کوچک‌ترین شناختی از او ندارند، معرفی کرده و به او رأی می دهند.

وی که خود را مبارز قبل از انقلاب و استاد دانشگاه معرفی کرده است اعلام کرده است: ما همه ایرانی هستیم اما اگر قرار باشد بین ایرانی بودن و اسلامی بودن یکی را انتخاب کنیم اسلامی بودن را انتخاب می کنیم چون ایران یک جغرافیا است اما اسلام یک امت است.

حال از گفته های تاریخ مصرف دار دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام در مورد انتخابات بگذریم ذکر این نکته ضروری است که برطبق نظرسنجی که در بزرگترین شبکه اجتماعی جهان ( فیسبوک ) سال گذشته برگزار شد تعداد رای دهندگانی که ایرانی بودن را به مسلمان بودن ترجیح داده بودند درصد ۸۷ به ۱۳ ( ۸۷ درصد ایرانیت - ۱۳ درصد اسلامیت ) را انتخاب کرده بودند که نشان ازاهمیت و تاکید جامعه ایرانی به اصل و ریشه خود در مقابل اسلامی که برای حفظ قدرت پاک ترین افراد کشور را لجن مال و بازداشت و معترضین به رهبری را به اشد مجازات می رساند.  گفتنی است بالغ بر ۸۰۰ هزار نفر در این نظر سنجی شرکت کرده بودند .

هرچند این نظرسنجی هيچ وجه مدعی اعلام نظر قطعی مردم کل کشور نيست چراکه شرکت در نظرسنجی مجازی (اينترنتی) عمدتا توسط افراد تحصيلکرده، نخبگان و عموم افرادی که دسترسی به شبکه اينترنت دارند، صورت می گيرد اما طبق گفته جعفر شجونی٬ رئیس جامعه وعاظ تهران که گفته بود :«امروز در کوچه و خیابان مدام به روحانیت فحش و ناسزا می‌‌دهند» می شود به چرایی روی برگرداندن مردم از اسلام رسید.

همچنین طبق اعتراف و دلنگرانی مراجع تقلید که از ترس حکومت لب به اعتراض باز نمی کنند تعداد افرادی که پس از کودتای انتخاباتی و سرکوب وحشیانه معترضین به تقلب انتخاباتی به دستور رهبری به دین دیگری گرویده شده اند روزبه روز بیشتر می شود که این نتیجه روبرگرداندن مردم از دین اسلامی است که آقایان مبلغان آن هستند.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته