-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 01/22/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جمعی از هواداران جنبش مسلمانان مبارز در بیانیه ای با تقدیر از مقاومت و ایستادگی امیرخسرو دلیرثانی، اظهار امیدواری کرده اند که در سایه این تلاشها به خواسته های ملی چون چون انتخابات آزاد، بسط افقهای زندگی جمعی و زیست دموکراتیک، نزدیک شویم.

به گزارش ندای سبز آزادی، در بخشی از این بیانیه آمده است: در روزهایی که مقارن با آغاز سومین سالروز بازداشت توست، این تقارن را بهانه میکنیم تا ناگزیر هم تاسف خود را از این رنج تحمیلی ابراز کنیم و هم تحسین و قدر شناسیمان را نثار پایمردی تو و همه آزادیخواهان در اسارت نماییم.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

به نام خدا
برادر عزیز و هم پیمان پایدار، امیر خسرو دلیر ثانی؛ اینک اسارت اگر چه تلخ و دشوار- خاصه برای همسر بردبار و فرزند خردسالت- اما افتخاری نیز شده است تا ترنم های آزادی خواهی و عدالت طلبی را در فضای امروز ایران جاری نگه دارد و خیل دوستداران و همراهان جنبش سبز را به عهد نخستین خود جهت "تسلیم نشدن به صحنه آرایی های خطرناکی" که آزادی و آبادی این مرزوبوم را نشانه رفته، یادآور شود.

در روزهایی که مقارن با آغاز سومین سالروز بازداشت توست، این تقارن را بهانه میکنیم تا ناگزیر هم تاسف خود را از این رنج تحمیلی ابراز کنیم و هم تحسین و قدر شناسیمان را نثار پایمردی تو و همه آزادیخواهان در اسارت نماییم. امیر خسرو عزیز، ما تو را همواره دوستی صادق و فکور، همراهی پایدار و متواضع و یک "جنبشی" شجاع و آزاده یافته ایم. چه تلاشهای خستگی ناپذیرت در پیگیری وضعیت بازداشت شدگان تا واپسین روزهای قبل از زندان و چه فریاد بلندت از درون اوین در انزجار از آنچه بر زنده یاد هاله سحابی وهدی صابرگذشت، گواهی بر پایمردی و شجاعت تو بوده اند. به داشتن چنین همراهی مفتخریم و بر منبع فکری مشترکمان که در طول بیش از سی سال عمر خود، بسیاری انسانهای آزاده - چون تو- را پرورده مباهات میکنیم.

با استظهار به سنت های لایزال پروردگار،و با استعانت از کوششهای تمامی آزادیخواهان این میهن، اراده، آرزو و تلاش میکنیم تا گام به گام و آرام آرام، به تحقق آنچه که استحقاق ملی ماست، چون انتخابات آزاد، بسط افقهای زندگی جمعی و زیست دموکراتیک، نزدیک شویم.همدلانه با تو و همه آزادگان سرافراز، همراه با همه آزادیخواهان ایرانی این تلاشها را هم آهنگ و هم ضربان خواهیم کرد تا فردای روشن میهن را شادمانه در کنار تو به نظاره بنشینیم. آن روز شاید چندان هم دور نباشد... ما چشم امید به آزادی پیروزمندانه تو ودیگر آزادیخواهان اسیر دربند دیکتاتوری دوخته ایم جمعی از هواداران جنبش مسلمانان مبارز ۲۸ دی ۱۳۹۰


 


 

ندای سبز آزادی - ایمان مصطفوی: در حالی که شش هفته بیشتر به برگزاری انتخابات مجلس نهم باقی نمانده تمامی گروه های حامی و همراه جنبش سبز و اصلاح طلبان و نیز احزاب مخالف حاکمیت سیاسی در ایران این انتخابات را تحریم، و آن را نمایشی و فرمایشی توصیف کرده اند. اما در این فرصت اندک سبزها و آزادی خواهان چه برنامه های مشخص و واقع بینانه برای عملی کردن تغییرات در ساختار قدرت دارند؟ روشنفکران و نخبگان فکری و فعالان سیاسی چگونه برای ارتقاء آگاهی شهروندان در مورد انتخابات 12 اسفند، و نیز گسترش جنبش اعتراضی خود نقش آفرینی خواهند کرد؟

ندای سبز آزادی از همین زاویه با بابک امیرخسروی، یکی از فعالان سیاسی دیرپای چپ، به گفتگو نشسته است. امیرخسروی پس از دهه‌ها تجربه مبارزه سیاسی، اینک در 84 سالگی تاکید می کند که « اگر مردم ایران این آمادگی و هشیاری سیاسی را داشته باشند که به طور چشم گیری ازشرکت در انتخابات خودداری کنند گام بزرگی در راه پیشبرد دموکراسی در ایران برداشته شده؛ و می تواند آغازگر اقدامات سیاسی دیگری باشد.»

متن کامل مصاحبه با این فعال سیاسی جمهوری‌خواه را در پی می خوانید:

آقای امیر خسروی، آیا تنها عدم شرکت مردم در انتخابات برای مشروعیت زدایی از حاکمیت کافی است یا باید در کنار آن گامهای دیگری برای تحقق دموکراسی برداشت؟

به گمان من راه و روشی که قاطبه ی طرفداران آزادی در ایران پیش گرفته اند و اساسا تلاششان در این راستاست که انتخاباتِ فرمایشیِ پیش رویِ مجلس نهم را هرچه گسترده تر تحریم کنند، در شرایط کنونی مناسب ترین و ممکن ترین روش است. اگر آنها موفق شوند، پیروزیِ بزرگی برایِ آزادی و دموکراسی در ایران و پاسخ دندان شکنی به سخنان مقامات بالای جمهوری اسلامی است که «حضور دشمن شکن مردم در انتخابات» را «پیش بینی» کرده اند! درشرایطی که آقایان موسوی، کروبی در حصر هستند و نیروهای گسترده ای از یاران آنان و آزادیخواهان ایران، در زندان بسر می برند، و بسیاری دیگر محروم از شرکت در انتخابات هستند؛ چه گامی موثرتر و هشداردهنده تر از تشویق مردم و آگاهی دادن به آنها، برای بایکوت گسترده ی صندوق های رای گیری است؟ به باور من، اگر مردم ایران این آمادگی و هشیاری سیاسی را داشته باشند که به طور چشم گیری ازشرکت در انتخابات خودداری کنند گام بزرگی در راه پیشبرد دموکراسی در ایران برداشته شده؛ و می تواند آغازگر اقدامات سیاسی دیگری باشد.

البته باید این نکته را در نظر داشت که انتخابات مجلس قانونمندیهای خود را دارد و نمی شود به طورکلی نسخه ای داد که شامل همه کشور باشد. موضوع عدم شرکت یا تحریم گسترده ی انتخابات مجلس، اساسا مربوط به تهران و چند شهر بزرگ کشور است. زیرا درشهرستانها مسائل دیگر و محلی دخیل است که ممکن است موجبِ رفتن مردم به پای صندوقهای رای باشد. درگذشته نیز همواره چنین بوده است. اما شانس تحریم نسبتاً گسترده، باتوجه به آمادگیِ مردم درشهرهای بزرگ بسیار بیشتر، واقع بینانه تر، و تاثیرات و پیامدهایِ سیاسی آن نیز مهم تر است. اگر مشارکت مردم در انتخابات زیر پنجاه درصد باشد، پیروزی بزرگی است و نباید آن را کم بها داد.

انتخابات پیش رو، یک رویدادِ سیاسی مشخصی است و در شرایطی که حاکمیّت همه راه ها را برای برقراری انتخابات آزاد بسته، هیچ گام موثّرتری برای دموکراسی، مفیدتر از خنثی کردن این اقدام ضددموکراتیک حاکمیّت، و بهتر از تحریم گسترده ی آن و آگاهی دادن به مردم نیست.

اثرگذاری در حیات سیاسی جمهوری اسلامی با بهره گیری ازموقعیّت انتخابات - که اغلب تنها فرصت در برابر مردم بخاطر فراهم آمدن آزادی نسبی است- همیشه از طریق شرکت مثبت در انتخابات، بدست نمی آید. گاه عدم شرکت فعّال و مقاومت منفی، موثرترین ابزار است. ما اینک در برابر چنین گزینشی قرارداریم.

 

گام بعدی پس از عدم شرکت در انتخابات چیست؟

باید اوّل دید که نتیجه ی انتخابات چه خواهد بود؟ آیا سیاست تحریم گسترده، لااقل در پایتخت و شهرهای بزرگ موفق می شود یا نه؟ در آستانه ی انتخابات، اگر نظرسنجی های درون رژیمی حاکی از عدم استقبال و مشارکت چشمگیر مردم باشد، این خطر جدّی وجود دارد که مثل انتخابات اخیرِ ریاست جمهوری، حاکمیّت با اشاره ی رهبر، دست به تقلب بزنند تا صندوق ها پر شوند. البته این کار، باتوجه به رقابت ها و شکاف های درون رژیم، به آسانی تحقق پذیر نیست، ولی غیرمحتمل هم نمی باشد. لذا گام های بعدی ما تا حد زیادی وابسته به نتایج انتخابات است.

ولی به هرصورت، راه مبارزه برای آزادی و دموکراسی و دستیابی به آن، برای کسانی که معتقد به تغییر و تحولات آرام و مسالمت آمیز هستند جز از طریق متشکل ساختن مردم، ایجاد هرچه گسترده تر نهادهای مدنی گوناگون، و آگاهی دادن به آنها میسّر نیست. به نحوی که هرکس در محیط کار و زندگی، همراه با اطرافیان، با طرح مطالبات مشخصِ صنفی ـ سیاسی، زمامداران و حاکمیّت را به چالش بکشد؛ تا در شرایط مساعدِ بعدی -که بی گمان پیش خواهد آمد- پراکنده و دست خالی نباشیم. فعلاً وضعیت کشور به گونه ای نیست که بتوان به سرعت دست به حرکات اجتماعی گسترده نظیر دیگر کشورهای منطقه زد. اما می شود تشکلهای مدنی را به وجود آورد و تقویت کرد و در محیط خود، حرکات کوچک ولی کارسازی را سازمان داد. به اینگونه فعالیّت ها نباید کم بها داد. از خُرد است که کلان برمی خیزد! دموکراسی را برای این که به فرهنگ ما مبدل گردد، درهمین جوامع مدنی، می توان آموخت.

به باور من، می باید در کنار اینگونه فعالیّت ها، کارزار سیاسی اصلی را، که تامین شرایط لازم برای انتخابات آزاد است، سامان داد. شانس پیروزی این کارزار، به درجات زیادی بسته به شدت و ضعف مشارکت مردم در انتخابات مجلس آینده است.

 

برخی از فعالان سیاسی اعتصاب را در کنار تحریم انتخابات پیشنهاد می کنند؛ به نظر جنابعالی اعتصاب عمومی در این شرایط پیشنهاد مناسب و ممکنی است؟

اگر شرایطی وجود داشته باشد که بتوان اعتصاب سراسری به وجود آورد، نه تنها برای انتخابات، بل برای دیگر تغییرات و تحولات نیز بسیار مفید و کارساز است. اما سئوال این است که آیا در شرایط کنونی ایران، با سلطه ی یک رژیم تا بن دندان مسلح و سرکوبگر، در شرایط ضعف شدید نیروهای سیاسی و حتی سندیکائی، و نیز عدم آمادگی مردم به دادن هزینه های سنگین، امکان دست زدن به آن وجود دارد یا نه؟ البته در نگاه اوّل پیشنهاد خوبی است، ولی آیا عملی است یا نه؟ متناسب با شرایط کنونی کشور می باشد یا خیر؟ مساله ی اساسی در همین است.

به نظرمن الان شرایط با زمانی که انقلاب بهمن پنجاه و هفت رخ داد فرق می کند. بنابراین به جای خواسته های غیرعملی، باید برای آزادی سندیکاها و تشکلها و آزادی مطبوعات مبارزه کرد. خواست هایی که شاید کوچک به نظر آید اما تا آنها تامین نشود و فضای سیاسی کشور باز نشود یا حتی یک بحران عمومی سراسر کشور را دربرنگیرد، امکان اعتصاب موثر و به ویژه سراسری، و یا هرعمل سیاسیِ کارسازِ دیگر، غیرممکن است.

 

با توجه به تجربیات مبارزاتی خود، نیروهای فعال در جنبش سبز چگونه می توانند در برابر سرکوب حاکمیت مقاومت و با آن مقابله کنند؟

راهی موثّرتر و درست تر از راه  و روش های مسالمت آمیز برای مقاومت مدنی در مقابل سرکوب حاکمیّت، شایسته و درخورِ نیروهایِ سیاسی از تبارِ فعالانِ جنبش سبز وجود ندارد. منظورم این است که برای مقابله با سرکوب ها، باید شرایط کشور را آنچنان تغییر داد که دیگر سرکوب دگراندیش در آن، جا نداشته باشد. حقوق انسانی وحقوق بشر تا آنجایی تامین شود که اگر کسی نظر مخالف داشت مورد سرکوب قرار نگیرد. بنابراین باید فضای سیاسی کشور را تغییر داد تا به سرکوب همچون شیوه ی حکومتی برای همیشه پایان داده شود. باید برای دستیابی به آن، جامعه ی جهانی را به مدد طلبید و با یاری آنها روی حاکمیّت اثر گذاشت و مانع از سرکوب مردم شد.

 

نقش روشنفکران و نخبگان فکری تا چه حد در این مسیر برای بالا بردن سطح آگاهی های مردم موثر است؟

مسلم است که نقش اینها در جامعه ی سنتی و تا حدی «جهان سومی»، خیلی مهم است، زیرا که جامعه ی ما، به شدّت و درهمه ی ساحت ها، به روشنگری نیاز دارد. ما که راه و روشِ تبلیغ و ترویج را پیشنهاد می کنیم و برای آگاهی مردم تلاش می کنیم، بدون مشارکت فعال روشنفکران و نخبگان فکری جامعه قادر به انجام این وظیفه ی خطیر نخواهیم شد. اگر روشنفکران را به معنای وسیع تر آن درنظر بگیریم، به نحوی که دانشجویان و فرهنگیان و کارمندان را نیز دربر بگیرد، دراین صورت اینها طیفِ بزرگ اجتماعی در ایران هستند و بخش مهمی از طبقه ی متوسط جامعه را تشکیل می دهند که ضامن تحقق و پایداری دموکراسی و پاسداران آن هستند.

 

به نظر جنابعالی جنبش های زیر مجموعه جنبش سبز از جمله جنبش زنان، دانشجویی و کارگری در این مقطع چگونه می توانند نقش آفرینی کنند؟

اگر منظورتان از «نقش آفرینی»، نقش آفرینی و اثرگذاری در زندگی سیاسی کلان کشور باشد، من با چنین رویکردهائی فاصله دارم؛ زیرا به باور من، گوهرِ جنبش هائی نظیر دانشجویان، زنان یا کارگران، اساساً صنفی است نه سیاسی.

ما در گذشته (منظورم دوران جوانی من و سال های ملی شدن صنعت نفت و دولت ملّی دکتر مصدق است) خطایی داشتیم که متاسفانه در زمان حاضر هم به گونه ی دیگری تکرار شده  است. و آن این است که سازمانهای صنفی، در کادر و قلمرو خودشان باقی نمی مانند.

در آن زمان حزب توده ی ایران، که قوی بود و بر تشکلهای دانشجویی، کارگری و جوانان تاثیر داشت، آنها را درمسیر سیاسی خودش می کشاند. لذا وقتی که به مناسبتی حزب زیر ضربه قرار می گرفت، به دنبال آن سازمانهای صنفی هم سرکوب می شدند و ازمیان می رفتند. بعد ازانقلاب عکس این قضیه صورت گرفت! این بار، احزاب سیاسی ضعیف بودند و درمقابل، مثلاً تشکلهای دانشجویی خیلی معتبری داشتیم. این امر موجب شد که متاسفانه سازمان های دانشجوئی بجای پرداختن به کار اصلی دانشجوئی و دانشگاهی، به سیاست پرداختند و می خواستند جای خالی احزاب سیاسی را پر کنند. این خطا باعث شد که اینها نتوانند قاطبه دانشجویان را با خود همراه سازند؛ و درنتیجه تنها ماندند و به سادگی سرکوب شدند. الان باید تلاش کرد تا این سازمانهای دانشجویی را به صورت سازمانهای صنفی ـ دانشگاهی احیا کرد. این ممکن و عملی است. اگر این محقق شد قطعا می توانند در شرایط مشخص و معینی در سیاست عمومی کشور برای برقراری آزادی نقش ایفا کنند. چنین به نظرمی رسد که تشکل های زنان و کارگران در این راستا، درک و رویکرد درست تری دارند و بی گمان موفق تر خواهند شد. توصیه ی من این است که هرکس در جای خود باشد. اگر تشکل کارگری است، به وظایف و کارهای صنفی خودش بپردازد. دانشجویان نیز به همین ترتیب. کار سیاسی را باید به عهده ی احزاب سیاسی گذاشت. هر کارگر و دانشجو که می خواهد کار سیاسی بکند، شخصاً به حزب سیاسی مورد پسند خود بپیوندد و تشکل صنفی را از راه طبیعی آن منحرف نسازد.

منظورم این نیست که دانشجو نباید در سیاست دخالت بکند؛ منظورم پرهیز از تبدیل یک سازمان دانشجوئی به یک سازمان سیاسی است.

یادم است در کنفرانس چندسال پیش برلین که با برخی از رهبران دفتر تحکیم وحدت آشنا شدم و با هم گفتگو داشتیم، هرچه کوشش کردم به آنها تجربه ی گذشته ی مان را منتقل کنم و بگویم که شما خودتان هزار مساله در دانشگاه دارید؛ از استقلال و حفظ حریم دانشگاه و انتخاب روسای دانشگاه تا خواست های گوناگونِ و فراوان دانشجویان؛ و همه ی اینها در شرایط جمهوری اسلامی یک مبارزه ی دموکراتیک وسیاسی است؛ چرا تشکلهای دانشجویی به جای سازماندهی این مبارزات و جلب قاطبه ی دانشجویان، اساس فعالیّت های خود را به عرصه سیاسی کشور می کشانند؟ متاسفانه گوش شنوائی وجود نداشت!...  

 

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.


 


محمد رضا معتمدی نیا، زندانی سیاسی حامی جنبش سبز که نیازمند درمان فوری پزشکی و اعزام به بیمارستان است، همچنان با ممانعت مسوولان زندان برای درمان خود روبرو است.وی ۶۲ سال دارد و اوضاع جسمی اش چندان مناسب نیست.  
 به گزارش منابع خبری جرس، مسوولان زندان اوین در اقدامی غیرقانونی قصد داشتند معتمدی نیا را با دست بند و پا بند به بیمارستان اعزام کنند که این زندانی سیاسی ضمن اعتراض شدید به نحوه برخورد مقامات و ماموران اوین و این رفتار غیرقانونی،  از رفتن به بیمارستان خودداری کرد.
محمد رضا معتمدی نیا، از اعضای ستاد میرحسین موسوی، از سوی قاضی پیرعباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به یکسال حبس تعزیزی محکوم شده است.معمتدی نیا در تیرماه ۱۳۸۸ توسط سپاه پاسداران بازداشت و به مدت دو ماه در سلول انفرادی بند دو الف به سر برده است.وی سپس به قید وثیقه آزاد و شش ماه قبل برای گذراندن دوران محکومیت خود به زندان اوین احضار و به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.
کارشکنی مقامات زندان اوین در اعزام زندانیان سیاسی به بیمارستان به تدریج تبدیل به یک رویه شده است


 


همسر حسن فتحی، روزنامه نگار بازداشت شده در ایران می‌گوید که مقامات ایران در ۲۵روز گذشته اجازه ملاقات با آقای فتحی را به او و اعضای خانواده‌اش نداده‌اند و این احتمال وجود دارد که آقای فتحی به زندان انفرادی منتقل شده باشد.

خانم فتحی امروز شنبه اول بهمن (۲۱ژانویه) در گفت و گو با تلویزیون فارسی بی بی سی گفت که مقامات دادستانی حدود یک ماه پیش در پاسخ به تقاضای ملاقات او، گفته بودند که همسرش ۴یا ۵روز بعد آزاد خواهد شد.

او هنچنین گفت: "حتی وقتی ما را برای تکمیل پرونده خواستند، به ما گفتند که همسرم ۴یا ۵روز دیگر آزاد خواهد شد".اما با وجود گذشت این مدت از آزادی آقای فتحی خبری نیست.

فتحی روز ۲۲آبان ماه توسط مأمورانی که لباس شخصی به تن داشتند بازداشت شد.

رسانه های نزدیک به حکومت اعلام کردند که بازداشت او به دلیل مصاحبه او با بی بی سی در مورد انفجار در پادگان سپاه در غرب تهران بوده است.

به گزارش این رسانه ها، اتهام آقای فتحی "نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی" است.

خانم فتحی گفت که مقامات دادستانی و زندان در طول ۳هفته گذشته به نامه ها و درخواست های ملاقات او پاسخ روشنی نداده اند و گفته اند که همسرش "ممنوع الملاقات" است.

او می گوید که برخوردهای "تند" کارکنان و مأموران دادستانی و زندان اعضای خانواده را در مورد وضعیت آقای فتحی نگران کرده است: "مثل اینکه دوباره او را به انفرادی منتقل کرده اند".

به گفته خانم فتحی، فرزندان آقای فتحی حدود یک ماه پیش برای آخرین بار موفق به ملاقات او شده بودند.

در این ملاقات که به صورت حضوری انجام شده بود، حال آقای فتحی خوب به نظر می رسید.


 


یک مقام سازمان بنادر و دریانوردی ایران از غرق شدن یک کشتی مسافربری کوچک (اتوبوس دریایی) بین جزیره هرمز و بندرعباس در خلیج فارس و مفقود شدن ۱۵تن از سرنشینان آن خبر داد.

علی اکبر صفایی، مدیر کل بنادر و دریانوردی استان هرمزگان در جنوب ایران به ایرنا گفت: "این شناور با توجه به تعطیل بودن اسکله، به صورت غیر مجاز اقدام به سوار کردن مسافر و حرکت به سمت جزیره هرمز کرده بود".

او گفت که تنها ۷تن از سرنشینان تاکنون نجات یافته اند.

به گفته آقای صفایی، شناورهای امدادی سازمان بنادر، هلال احمر و آتش نشانی بندرعباس در حال جستجو برای یافتن بقیه ۲۲سرنشین این شناور هستند.


 


کامیار بهرنگ

تابو در واژه نامه ی دهخدا چنین معنی شده است : ' تابو یا پَرهیزه آن دسته از رفتارها، گفتارها یا امور اجتماعی است که بر طبق رسم و آیین یا مذهب، ممنوع و نکوهش‌پذیر است.' به باور بسیاری تابو \ تابوها حاصل زمینه های رشد خانوادگی و اجتماعی است که به مرور زمان بخشی از جامعه می شود، به این معنی که این عقاید در چهارچوب های کوچک خانواده آغاز می شود و به جامعه منتقل می شود، اما با گذشت زمان این جامعه است که آن چهارچوب را به خانواده ای که حتی در آن دوره ی پیشین و آن باورها زیست نکرده اند تحمیل می شود. به طور کلی تابو \ تابوها آن سری از کارکردها و دستورات اجتماعی هستند که جامعه برای رعایت آنها دلیلی منطقی ندارد و صرفا به صورت ارث از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.
تابو \ تابوها اکثرا داری زمینه های اخلاقی و مذهبی هستند، اما برای درک بهتر تفاوت های آن باید اخلاق را بهتر شناخت. براساس نسبی نگری فرهنگی «خوب» یعنی آنچه اكثر اعضای یك فرهنگ خاص «مورد تأیید» قرار داده اند. طرفداران این دیدگاه اخلاق را فرآورده فرهنگ می دانند و بر این گمان اند كه جوامع در باب اخلاقیات اختلاف نظر گسترده با هم دارند و شیوه روشنی هم برای فیصله دادن به این اختلاف ها در دست نیست. آنان نتیجه می گیرند كه ارزش های عینی وجود ندارد.
طرفداران نسبی نگری فرهنگی خود را اهل مدارا می دانند و فرهنگ های دیگر را «متفاوت» می بینند و نه «نادرست». (۱)

به واقع جامعه با عنصرهای ذاتی خود خوب و بد را تولید و آن را گسترش می دهند، به وضوح نمی توان گفت که این خروجی یک کارکرد قراردادی و یا یک بازتولید غریزی جامعه است، اما به هر سو این اتفاق در هر جامعه ای و به فراخور زمان خود صورت می پذیرد. توجه داشته باشیم که خوبی و درستی دو ارزش متفاوت هستند که هر جامعه بر اساس همان نسبی نگری فرهنگی بر آن ها ارزش گذاری می کنند. به این نکته باید توجه داشت که یک عمل از دید شخصی می تواند خوب باشد ولی در جامعه آن نادرست باشد و یا حتی بالعکس، با این روند شما می توانید با یک عمل خوب، نتیجه ی بد و نادرستی در جامعه را تولید کنید. اکثرا معیار های خوبی و درستی نیز از فرد و جامعه نشات می گیرد، به این معنی که عملی فردی نسبت به پذیرش جامعه مقایسه می شود.
' فرد با ارتکاب عمل درست و یا نادرست در وهله اول خود را در موقعیت اخلاقی قرار داده و با این فضا سنجیده می شود. در مرحله بعدی آثار عمل فرد می تواند بر احساسات دیگران کارگر افتد و همین طور می تواند سود و زیان مادی به دیگران وارد کند. در نتیجه در اطلاق ارزش درست یا نادرست برای یک امر باید به تأثیرات آن امر بر فرد عامل و نیز تأثیرات آن بر دیگران توجه کرد. ' (۲)

حال اگر به اول بحث بازگردیم به خوبی می بینیم که تابو شکنی اساسا می تواند عملی درست باشد اما در جامعه ارزش ' خوب ' نداشته باشد. به واقع حتی می توان گفت تابو شکنی به صورت محض نمی تواند خوب و یا بد باشد. تابو شکنی را می توان در همان حوزه ی نسبی نگری فرهنگی بررسی کرد. این نسبی نگری مسلما بازه ی زمانی خاص خود را نیز شامل می شود.
...
بعد از چاپ تصاویر گلشیفته فرهانی بحث های بسیاری صورت گرفت. عده ای آن را یک تابو شکنی دانستند و آن را تایید و حتی در مقابل مخالفان از آن دفاع کردند، عده ای آن را عملی خارج از عرف اخلاقی ایرانیان می دانستند و بخش دیگر آن را عملی شخصی می دانند و بحث پیرامون رد و یا قبول آن را رد می کنند.
اما به واقع موضوع من بررسی درستی و یا خوبی چاپ آن تصاویر و یا تحلیل واکنش ها نیست، منظور من تنها بررسی آن نظری است که این عکس را تابو شکنی می داند.
به واقع تابو شکنی در خود آن جامعه شکل می گیرد و در چهارچوب های آن تعریف می شود. به بیانی دیگر تابو اگر خارج از محیط مورد بررسی قرار گیرد نمی تواند ارزش آن جامعه را شامل شود. به باور من اگر این عکس و یا این عمل در داخل ایران صورت می گرفت می توانست تابو شکنی باشد چرا که خانم فرهانی دیگر بخشی از سینمای ایران نیستند و به وضوح این عکس را برای یک مجله ی فرانسوی تهیه کرده اند. پس در جامعه ای که اساسا می تواند بخشی از همین نیمه برهنگی را در عناصر فرهنگی – هنری خود بپذیرد، هیچ تابویی شکسته نشده است.
تنها آن بخشی را می توان پذیرفت که این یک تابوی شخصی بوده است و باز کردن قفل بسته ی خیالی و ساده کردن مسئله ی سختی که ذهن فردی را به خود مشغول کرده بود.
اما به باور من تابو را نسرین ستوده شکاند زمانیکه مقابل بی دادگاه همسر خود را در آغوش گرفت، زمانیکه میر حسین موسوی دست در دست همسرش از وزارت کشور خارج می شود. تابو را آن دختری شکاند که با موهای بافته مقابل عربده کشان ایستاد و شعار داد. اینها تابوهایی بودند که حاکمیت آنها را تولید و به جامعه تحمیل کرده بودند. این ها تابوهایی بودند که عشق به همسر خود را حتی در صحنه ی علنی جامعه سانسور می کند. این تابو هایی که شما نمی توانید معترض باشید چه برسد به آنکه زنی معترض باشی. توجه داشته باشیم که پیش از این نیز بارها بسیاری از زنان در عرصه های گوناگون به مبارزه برخواسته بودند، نمونه ی کوچک آن در تجمع میدان هفت تیر متبلور می شود اما به واسطه ی جنبش سبز زنان و دختران جوانی که تا دیروز در عرصه ی مبارزه نبودند وارد میدان شده بودند، این همان تابویی بود که باید شکسته می شد. این ها همان تابوهایی است که در خود جامعه و درست در زیر چشم حاکمیتی شکسته می شود که آنها را به جامعه تحمیل کرده است.

...

۱) «نسبی‌نگری فرهنگی» (Cultural relativism)
درآمدی جدید به فلسفه اخلاق، نوشته هری جی. گنسلر، ترجمه حمیده بحرینی، ویراسته مصطفی ملكیان، نشر آسمان خیال
۲) معنای درست و نادرست، توماس نیگل، ارغنون (فلسفه اخلاق


 


به گزارش منابع حقوق بشری، محمدرضا کربلایی آقا ملکی دانشجوی و زندانی عقیدتی در بابل به بند انفرادی زندان متی کلای بابل منتقل شد. بنا به این گزارش در روزهای گذشته بنا به آنچه که مسئولین زندان متی کلا آنرا اهانت به مسئولین ذکر کرده اند  این زندانی عقیدتی را به بند انفرادی زندان متی کلا منتقل شده است.

به گزارش جرس، ملکی در شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان بابل به ریاست قاضی باقریان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی کشور و تبانی در جهت اقدام علیه امنیت کشو به ده ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که در شعبه سه دادگاه تجدید نظر مازندران این احکام به شش ماه حبس تعزیری کاهش یافته است. محمدرضا کربلایی آقا ملکی روز ۱۰ دی ماه سال جاری برای گذراندن دوران محکومیتش، خود را به دایره اجرای احکام بابل معرفی نموده است.

بر اساس این گزارش، محمدرضا ملکی در مراجعه به بهداری زندان متی کلا با توهین بهیار زندان مواجه شده به گونه ای که این برخورد بهیار زندان منجر به واکنش این فعال دانشجویی شده است: "بهیار زندان متی کلا، او و سایر فعالین دربند زندان متی کلا را فتنه گر خواند و به او گفته: شما فتنه گرید و نظام جمهوری اسلامی باید تو و دوستانت را اعدام کند."

همچنین آمده است: "این جملات با واکنش ملکی مواجه شده است به گونه ای که وی این گفته ها را ناصحیح خوانده است. صحبت های ملکی منجر به واکنش تند بابازداه رئیس زندان متی کلای بابل شده است به گونه ای که مسئولین زندان واکنش ملکی نسبت به توهین های بهیار زندان را دفاع از مواضع جنبش سبز خوانده اند."

منابع محلی به کمپین بین المللی حقوق بشر گفته اند که "بابازداه رئیس زندان متی کلا دستور داده که به منظور تنبیه موهای سر محمدرضا کربلایی آقا ملکی را از ته بتراشند و او را به سلول انفرادی منتقل کنند."


 


شعبۀ ٣٦ دادگاه تجدید نظر استان تهران ٦ تن از استادان دانشگاه مجازی بهائیان ایران را در مجموع به ٢٥ سال زندان محکوم کرد.

این عده پیش از این در دادگاه بدوی در شعبۀ ٢٨ دادگاه انقلاب به همین مدت زندان محکوم شده بودند ودادگاه تجدید نظر به تأیید حکم دادگاه  اقدام کرده است.

به گزارش کمیتۀ گزارشگران حقوق بشر، بر اساس احکام صادره در دادگاه تجدید نظر، کامران مرتضائی به ٥ سال زندان و ریاض سبحانی، رامین زیبائی، فرهاد صدقی، محمود بادوام و نوشین خادم هریک به ٤ سال زندان تعزیری محکوم شده اند.

این افراد طی ٨ ماه اخیر در بند ٢٠٩ زندان اوین و ندان رجائی شهر کرج بوده اند.

افزون بر این یکی دیگر از استادان بهائی این دانشگاه مجازی یا"آنلاین" به نام وحید محمودی که با دیگر محکوم شدگان دستگیر و در دادگاه بدوی به ٥ سال زندان تعزیری محکوم شده بود در دادگاه تجدید نظر  ٥ سال زندان تعلیقی گرفت و آزادی خود را باز یافت.

در جمهوری اسلامی، جوانان بهائی تنها مجازند در سطح ابتدائی و متوسطه در مدارس به تحصیل بپردازند و حق ورود به دانشگاه های کشور را ندارند.

بر اساس گزارش ها، برای مقابله با این مشکل، بهائیان ایران به ایجاد یک دانشگاه "آنلاین" دست زده اند اما این دانشگاه و کلاس های محدود آن که بیشتر در منازل تشکیل می شود هر از چندگاهی مورد یورش و هجوم مأموران امنیتی قرار می گیرد و به بازداشت ها و محکومیت مسئولان و اداره کنندگان به زندان منجر می شود.


 


آخرین گزارش ها از بازار پرتلاطم ارز و سکه حاکی است، سکه طرح قدیم، ۹۳۰ هزار تومان، دلار ۱۹۰۰ تومان، پوند ۳۰۰۰ تومان و یورو ۲۴۰۰ تومان معامله می شود.

با این حال اگر به فکر خرید و فروش هستید، به این گزارش ها اکتفا نکنید زیرا تحولات بازار ساعتی است و هر لحظه امکان تغییر و افزایش قیمت ها وجود دارد.

امروز نیز قیمت دلار از صعود باز نایستاد و نرخ دلار در بازار آزاد  ۱۹۰۰ تومان شد.

علی رغم تصمیمات جدید بانک مرکزی برای حذف دلالان و واسطه گران ارزی و تصمیم اخیر مجلسی‌ها مبنی بر قاچاق تلقی شدن خرید و فروش ارز آزاد، نرخ دلار همچنان رو به افزایش است.

نرخ انواع ارز امروز در بازار آزاد با نوساناتی همراه بوده است. برهمین اساس، نرخ یورو همچنان رو به افزایش است و نرخ فروش آن ۲۴۰۰ تومان و نرخ خرید ۲۲۸۰ تومان اعلام شد، قیمت هر پوند نیز تا لحظه تنظیم خبر به ۳۰۰۰ تومان رسیده است.


 


گزارش های رسیده حاکی است، وضعیت جسمانی مهدی سادات شريف بسیار وخیم است. آقای سادات شریف نزدیک به یک ماه است که در اعتراض به کارشکنی دادستان تهران برای ابلاغ حکم تجدید نظر ، در اعتصاب غذا به سر می برد.

حكم شش سال حبس مهدی سادات شریف در دادگاه تجدید نظر کاهش یافته و او باید هم اکنون آزاد شود اما دولت آبادی دادستان تهران و قاضی صلواتی که او را در دادگاه بدوی محاکمه کرده بود، به شکل غیر قانونی مانع از ابلاغ حکم تازه شده اند زیرا در صورت اعلام بی گناهی او، گفته های قبلی مسوولان قضایی درباره منافق بودن دستگير شدگان زیر سوال می رود.

بر اساس اخبار رسیده به ندای سبز آزادی، شب گذشته این زندانی سیاسی سه بار به بهداری زندان منتقل شده و شرایط بسیار وخیمی دارد.

روز پنج شنبه گذشته نیز دختر نوجوانش با او ملاقات داشته و طی این ملاقات کوتاه، سه بار حال آقای سادات شریف به هم خورده است.

مسوولان زندان پیش از این با مرخصی این زندانی سیاسی که در اعتصاب غذا نیز به سر می برد مخالفت کردند و اجازه حضور وی در مراسم تدفین پدرش را ندادند.

این زندانی سیاسی در خرداد ماه به اتهام هواداری از یک سازمان سیاسی مخالف نظام از سوی دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شد و در همان زمان نیز در اعتراض به این حکم دست به اعتصاب غذای چند روزه زد. حکم وی در دادگاه تجدید نظر به یک سال ونیم تقلیل پیدا کرد و با احتساب مدت زمانی که وی در زندان گذرانده است می بایست آزاد شود ولی این حکم تا کنون ابلاغ نشده است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته