-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

Latest News from Iran Green Voice for 01/21/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی_ کیان: «دانشگاه آزاد» دیگر یک نام نیست. دانشگاهی که بیش از پیش از حاکمیت فاصله می‌گرفت، حالا عرصه‌ی کشاکش قدرت شده است. سه دهه پیش، در هنگام تاسیس دانشگاه آزاد، کمتر کسی تصور می کرد روزی این دانشگاه محلی برای قدرت نمایی سیاسی شود. چنان که کمتر کسی باور نمی کرد این نهاد، چنان عریض و طویل و جذاب شود، که طمع صاحبان قدرت را برای بلعیدنش هر روز و شب برانگیزد. و در کنار همه ی اینها (و شاید فراتر) معدود افرادی بودند که این دانشگاه را بدون هاشمی رفسنجانی تصور می کردند. و مگر سه ده پیش، کسانی که نظام جمهوری اسلامی را بدون هاشمی رفسنجانی می دیدند، پرشمار بودند؟

عرض و طول دانشگاه آزاد

شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست محمود احمدی نژاد، رییس دولت برآمده از کودتای انتخاباتی، ریاست فرهاد دانشجو را به‌جای عبدالله جاسبی تایید کرده است. جاسبی از دانشگاهی می رود که به جرات می توان آن را بزرگترین و موثرترین نهاد غیردولتی در ایران دانست. نهادی که هرچند به تمامی مردم نهاد نیست، اما در چهارچوب سیاست های رسمی نظام سیاسی نیز رفتار نمی کرد. دانشگاه آزاد چه عرض و طولی دارد که چنین طمع اقتدارگرایان را بعد از انتخابات پرمسئله و ابهام 1388 برانگیخت؟

سال 1361 بود که اولین کنکور دانشگاه آزاد برگزار شد. کنکور تنها شهرهای تهران، یزد، کرمان، مشهد، تبریز و شاهرود را در برمی گرفت. حدود 30 هزار داوطلب با هم رقابت کردند تا تنها سه هزار نفر در دانشگاه آزاد پذیرش شوند.
اینک، قریب به سه دهه پس از افتتاح، دانشگاه آزاد حدود نیمی از دانشجویان کشور را زیر پوشش دارد. بیش از 20 ميليون متر مربع فضاي آموزشي و رفاهي، 4 میلیون فارغ‌التحصيل، يك ميليون و 700 هزار دانشجو، 33 هزار نفر پرسنل، بیش از 30 هزار عضو هيات علمي، 400 واحد دانشگاهي و مركز آموزشي، 10 مجتمع بيمارستاني، 114 آموزشكده، 600 مدرسه سما با 60 هزار دانش آموز و 50 مركز رشد تحقيقاتي، ابعاد قابل توجه این نهاد علمی و آموزشی را آشکار می کند.

عبدالله جاسبی، رییس پیشین دانشگاه آزاد، این مرکز را بزرگترین دانشگاه جهان و به جهت تعداد دانشجو در رتبه سوم توصیف می کند و می‌گوید: بیش از 80 درصد قهرمانان رشته های مختلف ورزشی در ایران از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی هستند.

البته بر این شمار، باید خیل مسئولان حکومتی (از مدیران اجرایی تا نمایندگان مجلس و وابستگان دستگاه قضایی کشور) را افزود؛ ده‌ها هزار «صاحب مدرک»ی که به لطف دانشگاه آزاد، جایگاه شغلی خود را تثبیت کرده، ارتقاء داده، یا موفق به تحرک و ایفای نقش بیشتر در حاکمیت شده اند.

اما صرف نظر از اینها، تاثیر دانشگاه آزاد بر فرهنگ و توسعه در ایران، غیرقابل انکار به نظر می رسد. تقریبا هیچ نهاد مشابهی برای دانشگاه آزاد وجود ندارد. تنها می توان از تاثیر روزنامه های همشهری و ایران در ابتدای دهه 70 به عنوان نمونه هایی تقریبا مشابه یاد کرد. اگر این دو روزنامه فرهنگ را در خانواده ها تکثیر کردند و ارتقا دادند، دانشگاه آزاد با بسط خود در جای جای ایران، ارتقای دانش و سواد و پیامدهای اجتناب ناپذیر اجتماعی و فرهنگی آن را موجب شد. افسوس که این نهاد، پس از قدرت گرفتن احمدی نژاد در سال 1384، به یکی از اهداف مهم اقتدارگرایان مبدل شد. شکاری بس جذاب و وسوسه برانگیز.

 

قصه از کجا شروع شد؟

کودتای انتخاباتی که با اعتراض شهروندان مواجه شد، تحولات سیاسی-اجتماعی ایران پا به مدار جدیدی نهاد. یکی از این حوزه‌ها، دانشگاه آزاد بود. دانشجویان این دانشگاه، همان جوانانی بودند که تا پیش از ورود به دانشگاه مانند بسیاری از همسالان خود، چندان درگیر سیاست نبودند. دانشگاه نه تنها آنان را گردهم می آورد بلکه دغدغه های اجتماعی شان را افزون می ساخت. چنین بود که دانشگاه آزاد پس از انتخابات 22خرداد 1388 به یکی از مراکز مهم اعتراض علیه وضع نامشروع مستقر مبدل شد.

مسئولان ارشد دانشگاه آزاد، ازجمله متهمان اصلی در مخالفت با احمدی نژاد پیش از انتخابات، و نیز متهمان سهل انگاری و سوء مدیریت پس از کودتا، ارزیابی شدند. جاسبی البته زیر سایه هاشمی رفسنجانی مورد داوری قرار می گرفت. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام خود از متهمان ردیف نخست بود. حملات و اتهامات بی پروای احمدی نژاد در مناظره ها به کنار؛ سخنرانی مشهور هاشمی در نماز جمعه پایتخت، پس از انتخابات، خشم تمامیت خواهان و رهبر جمهوری اسلامی را دوچندان کرد. به زیر کشیدن هاشمی از نهادها و امکان های قدرت آغاز شد. اگر ریاست مجلس خبرگان، مهمترین جایگاه از دست رفته ی او در حوزه ی سیاست بود؛ تضعیف موقعیت وی در دانشگاه آزاد نیز هجمه به هاشمی در عرصه اجتماعی محسوب می شد.

حضور میرحسین موسوی در هیات موسس و امنای دانشگاه آزاد، و نیز ریاست مهدی هاشمی، یکی از فرزندان رییس مجمع تشخیص مصلحت، بر مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد و حضورش در هیات امنا، به قدر لازم برای اقتدارگرایان حساسیت زا بود.

اقتدارگرایان خشمگین از اعتراض سبزها، و ترکیب مدیران ارشد دانشگاه آزاد، بارها جاسبی و مدیران همراهش را به حمایت از معترضان متهم کردند؛ «دانشگاه آزاد در دوران جاسبی مأمنی برای جریان فتنه شده بود و در سال‌های اخیر با بودجه این دانشگاه از فتنه‌گران آشکارا حمایت می‌شد در حالی که مردم خواستار مجازات سران فتنه بودند.» این تنها یک نمونه از اظهارنظرهای اقتدارگرایان است.

تلاش ها برای تصرف دانشگاه آزاد، با انگیزه‌ای مضاعف پس از کودتای انتخاباتی پیگیری شد. قرار، تسخیر تمام و کمال نهادهای قدرت (اعم از مستقر در حاکمیت یا حاضر در جامعه مدنی) بود.

در مناقشه‌ی دانشگاه آزاد و احمدی نژاد بر سر نحوه مدیریت و ریاست این دانشگاه، تلاش هاشمی رفسنجانی و هیات امنای دانشگاه برای وقف نافرجام ماند. احمدی نژاد و اقتدارگرایان به مخالفت با وقف دانشگاه آزاد پرداختند. اقدامی که هاشمی رفسنجانی را وادار به اظهارنظر تند و صریح ساخت: «خداوند هم اجازه نمی دهد هیچکس، بتواند این وقف را به هم بزند و اگر کسی بتواند به هم بزند، خدا از او قوی‌تر است و پس می‌گیرد ...»

او اما چند ماه بعدتر، شاهد شد که رهبر جمهوری اسلامی این وقف را نامشروع خواند و باطل کرد. آیت الله خامنه ای بار دیگر علیه هاشمی و به نفع احمدی نزاد اعلام موضع کرد: «وقف مزبور دارای اشکالات اساسی فقهی و حقوقی است از جمله، هم به لحاظ مشروعیت وقف مذکور و هم از جهت صلاحیت هیئت محترم موسس در انشاء این وقف... وقف مزبور از لحاظ فقهی و حقوقی صحیح نیست.»

موضع رهبر جمهوری اسلامی که اعلام شد، تغییرات کلان و ساختاری در دانشگاه آزاد هم کلید خورد.

 

عزل جاسبی یا تضعیف بیشتر هاشمی؟

دانشگاهی که سال 1361 با مدیریت هاشمی رفسنجانی، ریاست عبدالله جاسبی و همراهی سیدعلی خامنه‌ای، میرحسین موسوی، عبدالکریم موسوی اردبیلی و سیداحمد خمینی، به عنوان اعضای هیات موسس آغاز به کار کرد، حدود سه دهه بعدتر در هیات امنای خود تغییرات فاحشی را شاهد شد.

جدا از سیدحسن خمینی که جایگزین پدر شده، میرحسین موسوی نیز محذوف است؛ و با تغییراتی که شورای عالی انقلاب فرهنگی برای هیات امنا مصوب و اعمال کرده، حال  بجز هاشمی رفسنجانی، و سیدحسن خمینی و حمید میرزاده (که نماینده هیأت موسس است)، محمد محمدیان (رئیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها)، کامران دانشجو (وزیر علوم)، مرضیه وحید دستجردی (وزیر بهداشت)، فرهاد دانشجو، بهمن یزدی صمدی و فریدون عزیزی (سه نماینده شورای عالی انقلاب فرهنگی) در کنارعبدالله جاسبی (رئیس دانشگاه و دبیر هیأت امنا) این ترکیب را کامل می کنند. ترکیبی که آشکارا (6 به 4) به نفع راست ها و اقتدارگرایان است.

فشار برای تغییر جاسبی، درجلسه ی 10 روز پیش هیات امنا، درنهایت منتهی به رای گیری شد. فرهاد دانشجو (برادر کامران دانشجو، رییس ستاد انتخابات پرابهام 1388، و وزیر کنونی علوم) با 6 رای مفروض با وجود انتقاد اقلیت، رییس جدید دانشگاه آزاد اعلام شد.

هاشمی رفسنجانی و دبیرخانه دانشگاه آزاد به مخالفت با این نتیجه ی اعلام شده در پایگاه های خبری اقتدارگرایان پرداختند. مخالفتی که مشخص بود بی نتیجه است. احمدی نژاد که پیش تر تهدید کرده بود اگر رییس دانشگاه آزاد تا آخر دی ماه اعلام نشود، از جایگاه رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد صحنه می شود و مداخله می کند، به تهاجم اش ادامه داد.

در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تأیید ریاست فرهاد دانشجو بر دانشگاه آزاد که به ریاست احمدی‌نژاد برگزار شد از ۲۸ عضو شورا، ۲۴ نفر با ریاست دانشجو، اعلام موافقت کردند.

جاسبی با دانشگاه آزاد عملا خداحافظی کرده است. به تعبیر پایگاه های خبری اقتدارگرایان، دوران «سلطنت» و «فرمانروایی» 29 ساله ی جاسبی بسر رسیده است. اما آیا مشکل احمدی نژاد و دیگر اقتدارگرایان و مخالفان جاسبی، شخص اوست؟ آیا رهبر جمهوری اسلامی با حمایت مستقیم از تغییرات در دانشگاه آزاد (تغییراتی که به تدریج نضج گرفت و ماه ها طول کشید تا بدین جا رسد) تنها تغییر مدیریت اجرایی این دانشگاه را تعقیب می کرد؟ یا مشکل اصلی، تلاش برای تقلیل هرچه ببشتر موقعیت هاشمی رفسنجانی و دور کردن او از نهادهای قدرت (اعم از سیاسی و اجتماعی و فرهنگی) است؟

 

نزاعی که ادامه دارد

نکته ی مهم در این میان، اعلام "غیرقانونی" و "فاقد اعتبار" بودن انتصاب دانشجو توسط دبیرخانه هیات امنای دانشگاه آزاد، و نیز انتشار خبر خودداری هاشمی رفسنجانی از امضای حکم رییس جدید است.

روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از منابع نزدیک به هاشمی رفسنجانی - رئیس هیئت امنا و موسسین دانشگاه آزاد - گزارش داده که او نحوه رای گیری توسط جناح دولتی هیأت امنا را غیرقانونی می‌داند و معتقد است اعلام ریاست فرهاد دانشجو بر دانشگاه آزاد یک اقدام تبلیغاتی و بدون پشتوانه قانونی بوده است.

این روزنامه نزدیک به هاشمی به نقل از منابع مزبور اعلام کرده که این احتمال وجود دارد که هاشمی رفسنجانی در اعتراض به این موضوع حکم ریاست فرهاد دانشجو را صادر نکند.

خبرگزاری فارس، یکی از بازوهای تبلیغاتی نهادهای امنیتی و نظامی، واکنش نشان داد و ازجمله نوشت: «اگر اخباری که از عدم تمایل آیت‌الله هاشمی در امضای حکم فرهاد دانشجو نقل می‌شود، صحت داشته باشد روی دادن ارتکاب اقدامی از سوی وی مصداق عینی عدم تمکین به خواست اکثریت و قانون است و می‌توان این عمل را به نوعی تعبیر به دیکتاتوری کرد.»

در اوج کشاکش‌های مزبور بر سر تغییر رییس دانشگاه آزاد، هاشمی رفسنجانی در اظهارنظری اعلام کرده : «اگر قبح و زشتي تجسس، زورگويي، اهانت و بي‌بندوباري و نيز دروغ، تهمت‌، بداخلاقي -كه از مسلّمات قرآن و اسلام است ـ شكسته شود ديگر جايي براي دفاع از اسلام در ميان مردم و به خصوص جوانان باقي نمي‌ماند... متاسفانه در برخي موارد علنا به قانون دهن كجي شده و به آن عمل نمي‌شود.»

ظاهرا نزاع اقتدارگرایان با هاشمی ادامه خواهد یافت. اما هرچند که رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام به ریاست انتصابی دانشجو بر دانشگاه آزاد، تمکین کند، آیا این نزاع پایان خواهد یافت؟ آیا مخالفان هاشمی به کمتر از کنار زدن تمام و کمال او از قدرت، قانع خواهند شد؟

اقتدارگرایان می کوشند لقمه ای به بزرگی دانشگاه آزاد را ببلعند. آیا قادر به هضم آن خواهند شد؟ آیا دانشجو و دانش، اقتدارپذیر است؟ آیا تمام گستردگی دانشگاه آزاد را می توان با فرمان از بالا به زیر سلطه ی دستگاه دروغ و فریب و سرکوب کشاند؟ اشتهای سیری ناپذیر تمامیت خواهان، پس از دانشگاه آزاد، کدام سرمایه ملی و اجتماعی را نشانه خواهد رفت؟ آن همه وجوه سرریز شده به دانشگاه پیام نور برای حاکمیت اقتدارگرا کدام مشروعیت را خلق کرد که همچنان در پی تسخیر نهادهای دانشگاهی است؟ منابع مادی و انسانی ایران تا کجا دستخوش تطاول تشنگان قدرت و ثروت و منزلت خواهد شد؟


 


محمد نوری زاد در آخرین نامه به رهبری با عنوان "اختراع بزرگ" مروری بر اقدامات لباس شخصی ها و حامیان ولایت طی سالهای اخیر شده و خواستار پاسخگویی صریح رهبری در مقابل این اقدامات تخریبی شده است.

به گزارش ندای سبز آزادی، وبسایت محمد نوری زاد امروز زیر حمله شدید ارتش سایبری بود و با وجودی که هر هفته، روزهای جمعه این نامه منتشر می شود، کاربران موفق به دسترسی به سایت نشدند. این حملات همچنان ادامه دارد. 

محمد نوری زاد در نوزدهمین نامه خود، وظایف و مسئولیت های رهبری را به وی یادآور شده و نوشته است: شما تا رهبر نبودید، افق مسئولیت هایتان درمحدوده ای مختصرفرو می نشست، اما به محض رهبرشدن، آن افق مختصر وسعت گرفت و به خانه ی تک تک ایرانیان وحتی نسل های برنیامده پای نهاد. بی خبری شما از هرآنچه که در این وسعتِ نفس گیردست به دست می شود، شانه های شما را از حمل مسئولیتی که به رویش آغوش گشوده اید، بدر نمی برد.

وی در ادامه خواستار پاسخگویی و اعلام موضع رهبری در برابر اقدامات تخریبی لباس شخصی ها شده و افزوده است: از آن روز تاکنون امضای شما پای هر اخم و لبخند و حادثه نشسته است و این امضاها نه تنها درآن دنیا که درهمین دنیا شما را به "عرصه ی مطالبه" فرا می خوانند. مگر این که شما از ظهور خطاها و آسیب ها و فاجعه ها برائت بجویید و به همگان خبربدهید: نقش من در این فاجعه هیچ است. یا: سهم من دراین خطا این است.

در این نامه مروری شده است به رفتارهای حاکمیت در برابر اندیشه های مختلف و افرادی که نسبت به عملکرد حکومت معترض هستند و با نقد این اقدامات تخریبی خواستار پاسخگویی صریح رهبری در این خصوص شده است. 

متن کامل این نامه که نسخه ای از آن در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفت، به شرح زیر است:
 

سلام به رهبرگرامی جمهوری اسلامی ایران

می گویند اختراعات و اکتشافات بشر همه و همه از سرِ نیاز او بوده است. ما نیز درست از همان بدو پیروزی انقلاب، والبته ازسرِنیاز به یک اختراع شگفت دست بردیم. این اختراع، درزمان رهبری شما پروبال گرفت واکنون برای خود دم و دستگاهِ بُهت انگیزی پرداخته است. والبته سهم مهندسیِ شما در این اختراع، وتکمیل آن، وبها دادن به آن، وفضا بخشودن به آن، و ترمیم و بهینه سازیِ آن، وکاراندازیِ آن، سهم یک مخترع مکمل است. سهمی که نام شما را درکنار مخترعان این شگفتی بزرگ ثبت کرده است.

موتوراین اختراع، ویژگی های منحصربفردی دارد که تنها درمحدوده ی جغرافیایی ایران بکارمی افتد. جوری که اگر همین اختراع را به ترکیه ببریم، یا مثلاً به ژاپن و مالزی و سنگاپور، کارنمی کند. علتش تنها وتنها آب وهوای کشورما ایران است. که این آب و هوای خاص، درتهران و اصفهان و شیرازهست و در آنکارا و لندن و محله ی هارلم نیویورک نیست.

 این اختراع، یک دستگاه کوچک کنترل از راه دور دارد که به گرمای تن ما و جنس صدای ما حساس است و تنها به اراده ی ما شروع بکار می کند. یعنی اگر یک نفراین دستگاه کوچکِ کنترل از راه دور را از ما بدزدد و بخواهد این اختراع را برای مقاصد شوم خود بکار اندازد، شاید نتیجه ی معکوس بگیرد و بهره که نه، آسیب نیز ببیند. من برخی از خصوصیات این اختراع بزرگ را برمی شمرم تا جهانیان از ویژگی های آن خبردارشوند و برای بازتولید آن به خود ما مراجعه کنند.

یک: این دستگاه اختراعی ما گرچه از چشم و مغز تهی است اما حِسگرهای بسیار حساسی در آن تعبیه شده که گاه بدون فشردن دکمه ای، خود بخود بکار می افتد و از جایی به جایی می رود و کارِبایسته اش را انجام می دهد و به جای اولش بازمی گردد.

دو: این اختراع با همان مغزو چشمی که ندارد، عجبا که به موضوعات فرهنگی و هنری و علمی و سیاسی حساس است و به محض اعلام نیاز، موتورش روشن می شود و کاری را که باید بکند می کند.

سه: ویژگی محوری این اختراع، در صداها و جنب و جوش های محیرالعقولی است که از خود برمی جهاند. شما یک رُبوتِ آدمگون را تجسم کنید که برای پذیرایی از میهمانان اختراع شده و سینی به دست به سمت میهمانان می رود. به دست هرنفر که چای می دهد، ناگهان با یک ویراژ، استکان چای را برسرمیهمان خالی می کند و با همان سینی بر سرش می کوبد و یک فحش ناموسیِ استخوان سوز هم نثارش می کند. شاید بفرمایید این اختراع، خوب تنظیم نشده و کارش را بلد نیست. اما اگر به کیفیت آن میهمانان توجه کنیم و آنان را نه دوست که دشمن بدانیم، دردل یک آفرین هم تقدیم آن رُبوت خواهیم کرد.

چهار: این اختراع بزرگ، کارش را ازمجالس و محافل مخالفان ومعترضان شروع کرد. مثلاً با حسگرهای حساسش متوجه می شد که درفلانجا جماعتی جمع شده اند و درباره ی فلان موضوع صحبت می کنند. او کاری به این نداشت که محتوای آن صحبت، نهایتاً به رشد جامعه می انجامد، او تنظیم شده بود برای بهم زدن یک چنین محافل و مجالسی. ناگهان با چند شعار دلخراش به میانه ی مجلس می جهید و بساط تریبون و میکروفن و دکور و سخنران را درهم می پیچید و مستمعان را به وحشت درمی انداخت و بعد از آنکه خیالش از همه جا راحت شد، به جایگاه نخست خود بازمی گشت و نفسی به راحت می کشید و درپیشگاه خدا برای خود سفره ای از ارج و قرب پهن می کرد و درصف مجاهدان راه خدا قرار می گرفت و غش غش به بانیان آن مجلس و محفل می خندید و زنجیروقمه و چماقِ توی دستش را برای محفل و مجلسی دیگر در قفسه ی مخصوص جای می داد.

پنج: این اختراع، کاری به این ندارد که فلان نمایش و فلان فیلم و فلان کنسرت از دستگاه مربوطه اجازه گرفته، مهم فرمانی است که به همان حسگرهای حساس او می رسد. ناگهان می بینی درِ سالنی که در سکوت به صحنه ی نمایش و فیلم و موسیقی چشم دارد از جا کنده می شود و اختراعِ ناب ما پای به درون می گذارد و به یک عربده، هرچه را که دم دستش می رسد از جا می کند و خود را به صحنه ی مقابل می رساند. درآنجا چنان نمایشی از خود به صحنه می آورد که مگر داوران هنری هفت اقلیم از پس فهم ادبیات و الفاظ و پیچش های تن و بدن و دست و پای او برآیند و نمره ی ممتازش بدهند.

شش: برای این اختراع، فرقی نمی کند که فرد مخالف و معترض یک رهگذر است یا یک دانشجو یا یک آیت الله. چرا که او مغزو چشمی ندارد تا آن سوتر از مأموریتی که برای انجام آن کوک شده، به تحلیل اوضاع بپردازد. نباید هم چنین کند. اگر قرار باشد با هرفرمانی که به او می رسد، او به تحلیل و به پاسخ یابیِ چراهای بیشمار خود بنشیند، فرصت از کف رفته و خبراعتراض آن آیت الله و آن رهگذر به گوش رسانه های گوش بزنگِ جهان رسیده. این است که فی الفور خود را به درِخانه ی آن آیت الله می رساند و یک چند ساعتی را به شعارگویی و فحش و ناسزا سپری می کند تا ساعت از هفت بعد از ظهر به سه و نیم صبح برسد. حالا دیلم می آورد و الله اکبرگویان و یا زهرا گویان درِ خانه ی آن آیت الله را از بیخ جاکن می کند و داخل می شود. وقتی ازخانه ی ضِرار آن آیت الله خارج می شود، چیز قابلی از آن خانه به جای نگذارده. او تخصصش همین است که چیزقابلی بجای نگذارد.

هفت: شگفتیِ این اختراع دراین است که اگراز او درحال انجام مأموریت بپرسیم: داری چکار می کنی؟ تنها و تنها یک پاسخ را تکرار می کند. چرا که او بخاطرهمان یک پاسخ ساده کوک شده. به طور مثال اگر ازاو درحالی که به زن و بچه ی یک معترض فحش می دهد، یا درحالی که دیلم به زیر ساختمانی برده، یا آنجا که معترضی را به قصد کشت می زند، یا آنجا که مخفیانه به مکالمات تلفنی مردم گوش سپرده، یا آنجا که سربه اندرون خانه ی مردم فرو برده، یا آنجا که دل و روده ی قانون را بیرون می کشد، یا آنجا که دزدی می کند، یا آنجا که به سمت جوانان مردم شلیک می کند، یا آنجا که از هزار اسکله ی بی نشان قاچاق می کند، یا آنجا که فرصت های اقتصادی و سیاسی جامعه را به نفع خود درو می کند، شما اگر درهمه ی این احوال از او بپرسید: داری چکار می کنی؟ پاسخ می دهد: مشغول حفظ نظامم.

هشت: یک وقت فکر نکنید اگرچه این اختراع، برآمده از آدمهای کم سواد وجوان و جامانده است، مثلا به مجامع علمی علاقه ندارد وبدانجاها ورود نمی کند. نخیر، ازعلایقِ محوری او، هم ورود به دانشگاههاست و هم به کوی دانشگاه. منتها این ورود نه برای تحصیل علم که برای روفتن علم وادب و امنیت و آرامش و پاکسازیِ ابتدایی ترین حقوق انسانی از ساحت دانشگاهها و محل استراحت دانشجویان است. با این توصیف که: خروج این اختراع ازاین مراکز و این اماکن، مترادف است با چشم بیرون زده ی دانشجویی که با هول وهراس از خواب برخاسته، و دستگیری و ضرب و شتم دانشجویان معترض، و البته با: یا زهراها و یاحسین هایی که باید به این اختراع انرژی بدهد و او را در این مأموریت آسمانی مدد برساند. طوری که بشود همه ی آن ورود و خروج ها و آسیب ها و خراش ها را به دوش سربازی انداخت که یک ریش تراش از یک دانشجو برداشته.

نه: خودتان نیک ترازمن خبردارید که ما این اختراع را به شگردهایی مسلط کرده ایم که نه از گریزگاهها ونقاط کور قانون به یک جا ورود کند و خاک آنجا را به توبره بکشد و بی آنکه ردی و اثری از خود بجای بگذارد به پایگاههای همیشگی اش بازگردد، نخیر، بل مستقیماً جلوی چشم قانون و ضابطین قانون به امر مقدس فحاشی و تخریب و ضرب و شتم و شکستن حریم خصوصی مردمان اقدام می کند. واین البته کم تخصصی نیست. که یک اختراع، با همکاری و یا سکوت نیروهای انتظامی به یک جا ورود کند و خاک آنجا را برسراهالی اش بیفشاند و پیروزمندانه از آنجا بیرون بیاید و لبخندی نیز به صورت متولیان قضایی و انتظامی تقدیم کند و بی واهمه به سمت سازمان مقدس خود بازرود. همه ی این برکات از آن جمله ی معروفِ " برای حفظ نظام، بزن بشکن بکش"، حس و حال می گیرد.

ده: همه ی رفتارکلی این اختراع، متأثراز همان مغزو چشمی است که ندارد. شما ندا دردهید وازهمه ی عرض و طول این اختراع، که دریکجا می زند و درجای دیگرمی کشد و می سوزاند و می دزدد و سربه اندرون حریم خصوصی مردم فرو برده، یک متفکر، یک پزشک، یک مهندس، یک استاد دانشگاه، یک هنرمند، یک منصف، یک بی غرض، یک انسان، بله یک انسان طلب کنید. مطلقاً پاسخی دریافت نمی کنید. مطلقاً. مگر یک انسان، بدون آنکه بیندیشد، می زند و می کشد و می دزدد و تخریب می کند؟

یازده: خصوصیتی که این اختراع برتمامیت آن تنظیم شده، این است که کاربه چند وچون یک ماجرا و یک سخن و یک حرکت اجتماعی و هزار هزار سلیقه و اندیشه و فکر و تجربه ندارد، بل او با همان چشم و گوش بسته اش به کاری که از او خواسته اند و حسگرهایش را بدان سو متمایل کرده اند، فرو می شود و ساعتی بعد با دست هایی خونین یا با بساطی درهم پیچیده از آن مأموریت بدر می رود. این اختراع، با آنکه علی علی زیاد می گوید اما کاری به این سخنِ علی ندارد که می گوید: به حق بنگر نه به فرد. چرا؟ به این خاطرکه این اختراع، همه ی حق را در فرد خلاصه کرده. کافی است زبانم لال خود خدا هم به فرد مورد علاقه ی این اختراع چپ نگاه کند، که دراین صورت به سمت خود خدا نیزخیز برخواهد داشت. اگر آدم متعجبی به این اختراع بگویید: پس حق چه شد؟ می گوید: اگر خیلی به حق مشتاقی، آن را درما وبا ما بجوی!

دوازده: باطری این اختراع هرازگاه خالی می شود. محل تغذیه وشارژ باطری آن محافل سطحی مداحی والبته نوشته های کیهانی است. از این محافل شما بفرمایید آیا یک چیزکی به اسم فهم مستفاد می شود؟

سیزده: محل نشو و نما و تکثیر این اختراع، اماکنی چون صداوسیما و دستگاه قضایی و دولت و مجلس و البته دستگاههای اطلاعاتی و سپاهی ماست. بعنوان مثال، دستگاه قضایی ما بردزدیِ محمد رضا رحیمی انگشت می نهد اما بمحض خط و نشان این اختراع عقب می کشد. چرا؟ چون این اختراع می گوید: اگر محمد رضا رحیمی دزدی کرده، پول این دزدی را در انتخابات خرج کرده، و حتی بخشی از آن را به رییس مجلس هم داده. اینجاست که رییس دستگاه قضا مجاب می شود و حق به اختراع ما می دهد و از این دزدی بزرگ پا پس می کشد.

یا مثلاً به این اختراع می گویند: دست ازحمایت فلانی بردار. چرا؟ چون در اختلاس سه هزار میلیاردی دست داشته. اختراع ما می گوید: چه اشکالی دارد، شما همزمان به دزدی های اطرافیان خودتان رسیدگی کنید تا من هم از حمایت این فلانی دست بردارم.

چهارده: خودتان خوب می دانید که دستگاه قضایی ما عُرضه ی محاکمه ی این اختراع بزرگ را ندارد. چرا؟ خواهم گفت. مثلاً همین حالا جمعی از زندانیان سیاسی ما بخاطر توهین به رییس جمهور در زندان اند و دستگاه قضایی به تلخ ترین شکل ممکن با آنها برخورد کرده و می کند. چرا؟ چون نوشته اند وگفته اند: رییس جمهور فردی نامتعادل و دزد است. اما همین اختراع، جلوی چشم خلایق، رییس جمهور را شپشو و حمام ندیده و بوزینه و دهاتی و عقب مانده خطاب می کند و همراهان او را به توپ شنائت می بندد و دستگاه قضایی ما جرأت نُطُق کشیدن علیه او را ندارد. چه برسد به این که این اختراع را دستگیر کند وبه جرم توهین به رییس جمهور، درکنار سایر توهین کنندگان به زندان بیاندازد.

این اختراع علاوه بر تریبون نماز جمعه، درمجالس مداحی هم صاحب وجاهت و تریبون است و به هرکس که دلش بخواهد فحش ناجورمی دهد. بدون آنکه رییس دستگاه قضا شهامت یک چرا گفتنِ ساده را داشته باشد. خلاصه مگر قانون حریف این اختراع متفاوت ما می شود؟ هرگز! اتفاقاً کارکرد اصلی این اختراع، همین فراقانونی بودن اوست. اگر یک چیزکی اختراع می کردیم که قانون، دم به ساعت دستش را می گرفت و مورد مواخذه اش قرار می داد، اسمش اختراع نبود! خصوصیت اختراع دراین است که به فکر کسی نرسیده باشد و کارایی آن سرشار از منافع برای مخترع باشد.

پانزده: دایره ی تعلقات این اختراع، گرچه به داخل مرزهای ما محدود است اما برای آنکه از گردونه ی اعتبارات جهانی عقب نیفتد، به مقوله ی دیپلماسی نیز گوشه ی چشمی دارد. جوری که اگر دستش به گوشمالی آمریکا و بریتانیای کبیر نمی رسد، دستش درهمین تهران خودمان به سفارتخانه های اینان که می رسد. اختراع است دیگر! چه می شود کرد؟

شانزده: این اختراع هراز چندی به مجلس هم سرمی زند و از گلوی جمعی از نمایندگان، سخنان ممتازی برمی آورد. همان داستان مرگ براین و زنده باد آن. ویا چنان به جان نمایندگان چنگ می برد و آرام و قرارشان از کف می برد که با مشت های گره کرده و دهان های شعارگوی و شعارخوارشروع می کنند به راهپیمایی در همان صحن علنی مجلس! مرد می خواهم که با این اختراع پت و پهن و فراگیر و همه فن حریف دربیفتد!

هفده: شما خود به چشم مبارک دیده اید که این اختراع، چه به سر سردارعلایی و افروغ و پیش از آن به سرآیت الله شریعتمداری و منتظری و صانعی و دستغیب شیرازی وهزار محفل و هزار مجلس و هزار انسان بی گناه و هزار حرکت مصلحانه آورده؟ تنها به این خاطر که اینان سخنی متفاوت برزبان آورده اند. و تنها به این دلیل که این اختراع، تنها شما را می شناسد. به اسم شما می زند و به اسم شما تخریب می کند و به اسم شما از دیوار مردم بالا می رود و حتی به اسم شما می کشد.

هجده: من شخصاً درزندان، دورازچشم مراقبان به یک پژوهش قرآنی دست بردم. وخاطرات زندان خود را نیز با آن آمیختم. دراین نوشته ی مطول و شورانگیز، برای آنکه حساسیتی برنیانگیزم، خود را یک زندانی در لوس آنجلس کالیفرنیا معرفی کرده ام. با نام مستعار "اردشیر خرمنکوب". رویکرد اصلی این پژوهش، نگاه به برخی از مفاهیم قران ازمنظرهای هنری است.

بعدها که از زندان بیرون آمدم، این نوشته را مرتب کردم و به روزنامه ی شرق سپردم. با همان نام "اردشیر خرمنکوب". روزنامه ی شرق، این نوشته را تا یکصدو هفده شماره چاپ کرد و رفته رفته با استقبال مخاطبان خود مواجه شد. ظاهراً از آنجا که مردم دراین سالهای پس از انقلاب، خدا را هم باید از زاویه ی نگاه ما بشناسند وگرنه شناخت شان باطل و ناجوراست، شخصیت اصلیِ "اردشیر خرمنکوب" توسط دستگاههای مطلع و صاحب سبک اطلاعاتی ما شناسایی شد و به یک تلفن، از ادامه ی انتشار آن مطالب قرآنی جلوگیری بعمل آمد. می دانید چرا؟ چون همان اختراع ما در پس دیوار هر نشریه و روزنامه پای می کوبد و صدای این کوبش مستمر، هر مدیر مسئولی را به تب و لرز می اندازد. تجسم کنید این اختراع، به دفتر محتضرِ یک نشریه ورود کند و کمی بعد از آن خروج کند. شما آیا باور می کنید چیزکی از آن دفتر جان سالم بدر ببرد؟

نوزده: شکل شمایلِ اختراع ما آنجا تماشایی می شود که: کفن بپوشد. ویا عمامه ای برسرگذارد. ویا به لباس بسیج درآید. ویا شعارگویان و سجاده به دست از محل نماز جمعه به سمتی که برایش مشخص کرده اند، به راه بیفتد. من خود به چشم خود روحانیانی را دیده ام که با کمترین سواد ممکن، جماعتی را برای شکستن خانه ی آیت اللهی تهییج می کردند و برخود او ناسزا می باریدند و همگان را برای شکستن و دریدن دار و ندار او تحریک می نمودند.

بیست: کفن پوشان را احتیاجی به مجوز نیست. تا مثلاً برای راهپیمایی و تجمع و قیل و قالشان از وزارت کشورمجوز بگیرند. همان کفنی که پوشیده اند، وهمان الفاظی که از دهان بیرون می دهند، مجوزشان است. صداو سیمای اختراعی ما نیز در انعکاس شیرین کاری کفن پوشان، وبا بکاربردن واژگانی چون: نیروهای خودجوش، عزاداران، نمازگزاران، غیورمردانِ عرصه ی ولایت، دشمن ستیزان، پای دررکابانِ ولایت، بر آتشی که اینان بپا کرده اند می دمد. انصاف این جماعت کجاست؟ انسانیت شان؟ ادبشان؟ قانون؟ نیروهای انتظامی؟ شوخی نفرمایید آقا جان. از صفاتی نام نبرید که دستگاه اختراعی ما بدان متّصف نیست.

بیست ویک: دراین سالها آنچه که از رفتار مستمر این اختراع به جان جامعه ی ما فرو شده، رواج بداخلاقی و بی قانونیِ بی درو پیکراست. شما یکبار تا کنون آیا براین اختراعِ نامیمون برآشفته اید؟ که مثلاً: من این رویه را تأیید نمی کنم؟ یا: از فردا هرکسی و هرکسانی اگر خودسرانه به راه بیفتند و دست به تخریب بزنند و برکسی فحش و ناسزا ببارند، سخت مواخذه می شوند؟ ویا به دستگاههای انتظامی بفرمایید: هرچه زودتر جلوی این اوباشان مذهبی را بگیرید؟ بله، شما تا کنون به رفتار این دستگاه اختراعی ما اعتراضکی نیز نفرموده اید. بدیهی است که این دستگاه، روشن شدن موتورش را مدیون شخص شما بداند و به کمتراز خود شما نیز روی خوش نشان ندهد. وگرنه چرا نباید دستگاه قضایی ما حریف آن سردار و امام جمعه و جوانک فحاشی شود که باخروج از تعادلِ روانی، همه ی کائنات را با شخص شما می سنجند و چرخش هستی را نیز مدیون تأیید جناب شما می دانند.

رهبرگرامی،

درد یک چیز است و غصه چیزدیگر. دردِ جسمانی را اگر بشود تحمل کرد، تحملِ دردِ ناشی از غصه دشوار است. با این همه، لایه های دردِ ناشی از غصه، گاه آنقدر برهم سوار می شوند که دریک جاهایی به لذت می انجامند. دراین وضعیت، درد می پژمرد و لذت گل می کند. اینجاست که می بینید دیگراز درد خبری نیست. واین لذت است که مطالبه ی افزون تری دارد. که: "غم از هردل که بستانی به ما ده". اینجا درست فصل زایمان است. اینجاست که آدم دردمند، می زاید. اما: بهترازخود را. تولدی نه با درد، که با لذتی عمیق. همه بظاهر درد می بینند و او لذت. مثل پرنده ای که خونین بال از یک قفسِ شکسته بیرون می زند. وقتی قفس دریده می شود، همه، پروبالِ خونین می بینند اما پرنده: پرواز. جامعه ی ما نیز چنین شده است. کم کم از دردی که می کشد لذت می برد. فصل زایمان او فرارسیده است.

قبول می فرمایید اگر رهبرشدن آسان باشد، رهبرماندن حتماً به فرسودن می انجامد. بیست و سه سال پیش جماعتی دست به دست هم دادند و شما را برای رهبری این کشوربرگزیدند. بله، این، به یک نشست صورت پذیرفت. آنان کوهی از امانت را برشانه های شما وانهادند و بلافاصله به سروقت کارو کسب خود رفتند.

شما تا رهبر نبودید، افق مسئولیت هایتان درمحدوده ای مختصرفرو می نشست، اما به محض رهبرشدن، آن افق مختصر وسعت گرفت و به خانه ی تک تک ایرانیان وحتی نسل های برنیامده پای نهاد. بی خبری شما از هرآنچه که در این وسعتِ نفس گیردست به دست می شود، شانه های شما را از حمل مسئولیتی که به رویش آغوش گشوده اید، بدر نمی برد.

از آن روز تاکنون امضای شما پای هر اخم و لبخند و حادثه نشسته است و این امضاها نه تنها درآن دنیا که درهمین دنیا شما را به "عرصه ی مطالبه" فرا می خوانند. مگر این که شما از ظهور خطاها و آسیب ها و فاجعه ها برائت بجویید و به همگان خبربدهید: نقش من در این فاجعه هیچ است. یا: سهم من دراین خطا این است.

این نیز بگویم و بگذرم که: دستِ دستگاه اختراعی ما، کج است. دزدی های کلان به او این اختیار را داده که به هرخانه که داخل می شود، از اموال مردم بردارد و با خود به مخفیگاه ببرد. اکنون بیش از دوسال است که دستگاه اختراعی ما چه دراطلاعات و چه درسپاه، اموال شخصی مرا وبسیاری را برده اند وتا کنون به ما بازنگردانده اند. لطفاً به این دستگاهها بفرمایید حسابرسی از دزدی های کلان را به بعد از آن زایمان سرشاراز لذت موکول می کنیم، فعلاً این بساطی را که از نوری زاد و دیگران برداشته اید و برده اید، به آنان بازبگردانید. والسلام. بدرود تا جمعه ای دیگر.

جمعه سی ام دیماه سال نود با احترام و ادب: محمد نوری زاد


 


روزنامه فرانسوی فیگارو به نقل از منابع مطلع، از آموزش نیروهای گارد ریاست جمهوری سوریه توسط سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران خبر داده است.

ژورژ مالبرونو نویسنده این مقاله تاکید کرده است که با وجود گذشت بیش از ده ماه از آغاز اعتراض های سوریه علیه نظام بشار اسد، ایران همچنان به این نظام در سرکوب اعتراض ها یاری می رساند.

در این مقاله به نقل از یک منبع آگاه آمده است که نیروهای سپاه تعدادی از نیروهای گارد ریاست جمهوری سوریه را برای آموزش به ایران منتقل کرده اند. بنا بر این خبر، آموزش این سربازان به مدت نه ماه به طول خواهد انجامید و آن ها به خدمت یگان صد و یک ارتش سوریه در خواهند آمد.

یگان صد و یک ارتش سوریه از پانزده هزار از بهترین افراد کادر نظامی سوریه تشکیل شده است که بیشتر این افراد از اقلیت علوی مذهب سوریه هستند.

ادامه کشتار

از سوی دیگر، دهها هزار نفر از معترضان سوری امروز جمعه، در اغلب شهرهای سوریه به تظاهرات ضد دولتی پرداختند.

فعالان سوری به منظور حمایت از دستگیر شدگان معترض تظاهرات امروز را " جمعه بازداشت شدگان انقلاب" نامیدند.

به گزارش العربیه، در ساعات اولیه امروز جمعه، پانزده نفر از معترضان به ضرب گلوله نیروهای امینتی کشته شدند.

در ادامه این گزارش آمده است که هفت نفر از کشته شدگان امروز در شهر حلب جان خود را از دست دادند.

در شهر بابا عمر واقع در استان حمص که یکی از کانون های اصلی جنبش مردم سوریه است، صدها هزار نفر به خیابان ها آمدند و خواستار سرنگونی رژیم بشار اسد شدند.

در دیگر شهرهای این کشور از جمله در عامودا، حماه، دیر الزور، حومه دمشق، ادلب مردم با تجمع در مراکز شهرها و در خیابان های اصلی علیه رژیم حاکم شعار دادند.

در همین حال ولید الغبره تحلیگر سیاسی کویتی در گفتگو با العربیه گفت :" سرنگونی رژیم بشار اسد حتمی است" اما به گفته وی "تنها زمان آن برای تحلیگران نامشخص است ."

تحلیگر کویتی در باره موضع ایران و روسیه نسبت به تحولات سوریه گفت :" این دو کشور موضع خود را تغییر خواهند داد چرا که در دنیا کسی نمانده است تا اظهارات دولت مردان سوریه را باور کند ."

"عفو عمومی" دروغ بود

از سوی دیگر بازداشت شدگان شهر حمص با ارسال پیامی به ناظران اتحادیه عرب اعلام کردند رژیم سوریه آنها را از عفو عمومی دولت بشار اسد محروم کرده است.

در این بیانیه آمده است که مقامات سوری افراد تحت تعقیب نیروهای امنیتی را از عفو عمومی اعلام شده مستثنا کرده اند.

آنان می افزایند که بازداشت شدگان از ناظران اتحادیه عرب خواسته اند خود بر اجرای عفو عمومی دولت ، نظارت داشته باشند.

گزارش ویژه مخالفان

به گزارش العربیه، همزمان با ارائه گزارش نهایی ناظران اتحادیه عرب در سوریه، مخالفان بشار اسد نیز به موازات آن و با استناد به اظهارات برخی از ناظران، گزارش ویژه خود را به اتحادیه عرب ارائه می دهند.

به گزارش خبرگزاری رویترز احمد بن حلی معاون نبیل العربی دبیر کل اتحادیه عرب اعلام کرد که گزارش نهایی ناظران عرب امروز تحویل این اتحادیه می‌شود

ماموریت یک ماهه ناظران عرب در سوریه پنجشنبه گذشته به پایان ‌رسید و قرار است محمد الدابی رئیس ناظران عرب امروز گزارش خود را تسليم کند.

مخالفان بشاراسد ، الدابی را به سهل انگاری وهمسویی با رژیم بشار اسد متهم می کنند ومی گویند آنها مدارکی در دست دارند که نشان می دهد برخی از ناظران اتحادیه عرب دلایلی محکم تر وگفته های مختلفی با الدابی دارند.

یکی ار ناظران که الجزایری الاصل است به اعتراض سرکوب وتهدید مقامات امنیتی سوریه ماموریت خود را ترک گفته و اعلام کرد در سوریه ، رژیم مردم را به شدت قتل عام می کند و جنایت ضد بشری صورت می گیرد.

وی الدابی را سردرگم خواند وگفت او با هماهنگی با نیروهای امنیتی سوریه عملکرد ناظران را محدود کرده است.

الدابی در گزارش دو هفته نخست خود بر همکاری سوریه با ناظران تاکید کرده وگفته بود که ناظران ‘ گروه‌های مسلح در این کشور دیده‌اند ولی با این حال از سرکوب و تیر اندازی به تظاهر کنندگان نیز خبر داد.

در همین حال معاون نبیل العربی به خبرگزاری قطر اعلام کرد که مرحله کنونی بحران سوریه مرحله‌ای بسیار خطرناک و فوق‌العاده مهم است زیرا امروز گزارش ناظران تقدیم اتحادیه عرب می‌شود و این گزارش بسیار تعیین کننده خواهد بود.

منابع مطلع از اتحادیه عرب اعلام کردند به دلیل گسترده بودن گزارش احتمالا نتیجه نهایی این گزارش دوشنبه اعلام خواهد شد.

اين در حالی که قطر پیش از به پایان رسیدن ماموریت ناظران اتحادیه عرب ، آنان را بی‌ تجربه خواند و خواستار خروج آنان از سوریه شد بود.

همچنین امیر قطر در هفته‌ گذشته در آمریکا ضمن مصاحبه ای خواستار اعزام ارتش‌های عرب به سوریه شده بود اقدامی که با مخالفت شدید الحن سران سوریه روبه‌رو شد.

 


 


خانواده ی فریدون صیدی راد، وبلاگ نویس زندانی، به مناسبت بیست و هفتمین زادروز تولدش پیامی صادر کرده اند.

فریدون صیدی راد وبلاگ نویس و فعال سیاسی از اسفند ماه سال گذشته بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.

وی در دادگاه انقلاب به تحمل سه سال حبس تعزیری به اتهام تبلیغ علیه نظام و شرکت در تجمع اعتراضی روز عاشورا در اراک و شرکت در مراسم تشییع آیت الله منتظری محکوم شد که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر تایید شده است.

فریدون صیدی راد از اسفند ماه سال گذشته تا کنون بدون استفاده از حق مرخصی در زندان اوین به سر می برد.

بر اساس گزارش رسیده به ندای سبز آزادی، متن پیام خانواده این زندانی سیاسی به مناسبت سالروز تولدش بدین شرح است:

به لحظه لحظه های پرشکوه زاد روزت نزدیک می شویم
به فصل شکفتن اقاقی ها
به فصلی از جنس نور
به فصل تجربه ی پرنده از ازادی .
عزیزترین ویگانه مان اینجا نیستی
در استانه ی عظیم این میلاد
تا با برق نگاه مهربانت شعله تن سوز عشقمان شوی
نیستی تا بفشاری دستان پر محبتمان را
ونیستی تا از شوق اواز پر طنینت شادمان سازی ...

اکنون که فاصله ها و دیوارها صفحات تقدیرمان را رقم میزنند ...
تا چه افتد که ما روزی رقم زنیم تقدیر را

frydwn.jpg


 


امام جمعه مشهد با انتقاد از اظهارات عماد افروغ که در یک برنامه تلویزیونی از لزوم نقد رهبری سخن گفته بود، جمهوری اسلامی را نظامی دانست که باید از نقد آن پرهیز شود.

عماد افروغ که خود از چهره های معتدل جناح اصولگرایان است در یک برنامه زنده تلویزیونی، از تمرکز قدرت در ایران انتقاد کرد و گفت که هرکس نقد نشود از قاعده مندی خارج می شود. 

در واکنش به این اظهارات، علم الهدی امام جمعه مشهد که از هوادارن و نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی است گفت، نباید در برنامه ای در رسانه ملی فردی در نقد نظام اسلامی هر چه به زبانش آمده، عنوان و مردم را در باورمندی نسبت به اصول نظام اسلامی دچار تردید كند. متاسفانه برخی از دستگاه های اجرایی با ندانم كاری های خود آب به آسیاب دشمنان می ریزند و رسانه ملی كه باید به دنبال تقویت نظام و ایجاد هماهنگی بین مردم و نظام باشد در برخی برنامه های آن مطالبی عنوان می شود كه مردم را نسبت به اصول نظام دچار تردید می كند.

به گزارش خبرانلاین وی با بیان این ادعا که امروز در روی كره زمین، نظام اسلامی ایران موثر ترین نظام برای تامین عدالت است، گفت: نقد این نظام درست نیست و باید از آن پرهیز شود. نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی است كه امام زمان (عج) دستور تشكیل آن را داده و آن را به ما سپردند و توسط ولی فقیه و مجتهد جامع الشرایط به عنوان نایب آن امام همام رهبری می شود.

نماینده رهبر جمهوری اسلامی در مشهد افزود: برخی می گویند چرا باید اعضای مجلس خبرگان رهبری از فقها باشند.طبق قانون اساسی باید اعضای این مجلس از بین كسانی انتخاب شوند كه شناخت كامل از مجتهد جامع الشرایط داشته باشند و غیر از فقها اشخاص دیگری قادر به انجام این كار نیستند.

 


 


نمایندگان ادوار مجلس در خارج از کشور، با صدور بیانیه ای، ترور مصطفی احمدی روشن، پژوهشگر و معاون تاسیسات هسته ای نطنز را محکوم کردند.

در این بیانیه از اینکه "مقامات امنیتی، به رغم گزافه گویی های مکرر مبنی بر اقتدار امنیتی و به ویژه اصرار بر نفوذ در سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی دیگر کشورها، قادر نیستند امنیت شهروندان خود را تأمین کنند و در نتیجه پیاپی و به طور مشابه افراد تحصیلکرده میهن ترور و به قتل می رسند" ابراز شگفتی شده و آمده است: چگونه است که دستگاههای امنیتی و نظامی و انتظامی حتی تنفس و شماره های ضربان قلب یکایک منتقدان نظام و دولتمردان و به ویژه رهبری را تحت نظر و کنترل دارند، اما در روز روشن و از قضا در چند قدمی وزارت اطلاعات و در جنب بنای عظیم وزارات دفاع یک همکار نهاد حساس هسته ای ترور می شود؟ گرچه غالبا پس از خروج از شوک عملیات تروریستی سخنانی گفته می شود و از پیروزی ها یاد می کنند اما به زودی روشن می شود که گزافه ای بیش نبوده است. دولت و نهادهای امنیتی و انتظامی مسئول امنیت جانی و مالی و حیثیتی تک تک افراد جامعه است و تکرار چنین رخدادهای فاجعه آمیز و تحقیر کننده ای معنایی جز بی کفایتی و بی مسئولیتی دولت و ارکان نظام در قبال ملت و مردم ندارد.

 

به گزارش نوروز، متن کامل این بیانیه بدین شرح است:

بار دیگر ترور یکی از شهروندان ایران در 21 دی ماه خبرساز شد و افکار عمومی را در سطح داخلی و  جهان تحت تأثیر قرار داد. مصطفی احمدی روشن که طبق اخبار منتشر شده معاونت امور بازرگانی سایت هسته ای نطنز را بر عهده داشت.

این پنجمین ترور در طول دو سال اخیر است که به صورت کاملا مشابه دانشمندان هسته ای را شکار می کند.

نمایندگان ادوار مجلس با محکومیت شدید چنین عمل ضد انسانی و فاجعه آمیز و تسلیت به ملت ایران و خانواده زنده یاد مصطفی احمدی، اعلام می کند که چنین اقدامی از ناحیه هر فرد یا نهاد و یا دولتی و با هر انگیزه ای انجام شده باشد، اخلاقا مذموم، قانونا جرم و از منظر سیاسی شدیدا محکوم است.

شگفت این که مقامات امنیتی، به رغم گزافه گویی های مکرر مبنی بر اقتدار امنیتی و به ویژه اصرار بر نفوذ در سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی دیگر کشورها، قادر نیستند امنیت شهروندان خود را تأمین کنند و در نتیجه پیاپی و به طور مشابه افراد تحصیلکرده میهن ترور و به قتل می رسند و خانواده ها داغدار و مام میهن از اندیشه و عمل فرزندان خود محروم می شود.

چگونه است که دستگاههای امنیتی و نظامی و انتظامی حتی تنفس و شماره های ضربان قلب یکایک منتقدان نظام و دولتمردان و به ویژه رهبری را تحت نظر و کنترل دارند، اما در روز روشن و از قضا در چند قدمی وزارت اطلاعات و در جنب بنای عظیم وزارات دفاع یک همکار نهاد حساس هسته ای ترور می شود؟ گرچه غالبا پس از خروج از شوک عملیات تروریستی سخنانی گفته می شود و از پیروزی ها یاد می کنند اما به زودی روشن می شود که گزافه ای بیش نبوده است. دولت و نهادهای امنیتی و انتظامی مسئول امنیت جانی و مالی و حیثیتی تک تک افراد جامعه است و تکرار چنین رخدادهای فاجعه آمیز و تحقیر کننده ای معنایی جز بی کفایتی و بی مسئولیتی دولت و ارکان نظام در قبال ملت و مردم ندارد.

جمعی از نمایندگان ادوار مجلس خارج از کشور:
فاطمه حقیقت جو، احمد سلامتیان، علی مزروعی، سید علی اکبر موسوی (خوئینی) و حسن یوسفی اشکوری


 


مهدی اقبال، زندانی سیاسی و عضو جبهه مشارکت ایران که در زندان مبتلا به بیماری ستون فقرات و آرتروز گردن شده، با ممانعت مسوولان این زندان جهت اعزام به بیمارستان، از درمان محروم مانده است.

براساس خبرهای رسیده به کلمه، مهدی اقبال از درد شدید گردن و کمر رنج می کشد و به دلبل نبود متخصص ارتوپدی و مغز و اعصاب در اوین،پزشکان بهداری اوین قادر به درمان وی نیستند و تنها به تجویز چند قرص مسکن بسنده کرده اند.در همین حال مجید رضا زاده، رییس بهداری اوین مانع اعزام او به بیمارستان می شود.

مجید رضا زاده پیش از این نیز از اعزام بسیاری از زندانیان سیاسی برای مداوا به بیمارستان ممانعت به عمل آورده و باعث بروز مشکلات جدی برای آنان شده است.

وی در دستوری به پزشکان بهداری اوین اعلام کرده است که از اعلام وضعیت اضطراری برای زندانیان سیاسی خودداری کنند. اعلام وضعیت اضطراری از نظر قانونی مقامات زندان را ملزم به اعزام زندانی به بیمارستان می کند.

این در حالی است که بهداری زندان اوین فاقد پزشکان متخصص در زمینه مغز و اعصاب، اورولوژی، قلب، و ارتوپدی است.بهداری اوین همچنین از تجهیزات لازم پزشکی برای رساندن کمک به بیماران در مواقع اضطراری محروم است.

مهدی اقبال، از زندانیان حامی جنبش سبز در بند ۳۵۰ اوین است که از سوی قاضی صلواتی به تحمل چهار سال حبس محکوم شده است و از دو سال و دو ماه پیش در زندان به سر می برد و از هفت ماه پیش از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است


 


به دنبال انتشار اخباری در خصوص تأیید حکم اعدام سعید ملک‌پور از سوی دیوان عالی کشور به اتهام «افساد فی‌الارض»، سازمان عفو بین‌الملل ضمن محکوم کردن این حکم، خواستار لغو آن از سوی مقامات قضایی ایران شد.

به گزارش رادیو فردا سازمان عفو بین‌الملل که مقر آن در لندن است، ۲۹ دی‌ماه در بیانیه‌ای با اعلام خبر تأیید حکم اعدام سعید ملک‌پور، برنامه‌نویس سایت‌های اینترنتی، از سوی قوه قضاییه ایران، تصریح کرد که امکان دارد آقای ملک‌پور هر لحظه اعدام شود و خواستار لغو این حکم شد.

مریم ملک‌پور، خواهر آقای ملک‌پور، ۲۸ دی‌ماه، در گفت‌و‌گو با رادیوفردا اظهار کرد که خبر تأیید حکم اعدام سعید ملک‌پور به صورت شفاهی به وکلا اعلام شده و این حکم رسما ابلاغ نشده است.

سعید ملک‌پور که از سه سال پیش در زندان به سر می‌برد، از سوی دستگاه قضایی ایران متهم به «افساد فی‌الارض» است، اتهامی که به گفته خانواده وی و سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری به دلیل استفاده از برنامه ابداعی آقای ملک‌پور برای انتشار عکس در اینترنت از سوی سایت‌های پورنوگرافی بوده است.

وکلا و خانواده آقای ملک‌پور بارها تأکید کرده‌اند که سعید ملک‌پور تنها مبدع این نرم‌افزار بوده و اطلاعی از محل استفاده آن نداشته است.

آن هریسون، مدیر موقت بخش خاورمیانه و شمال آفریقای این سازمان، گفته است که تأیید حکم اعدام سعید ملک‌پور پس از یک دادگاه به گفته وی «ناعادلانه»، به منزله هشداری است به مردم ایران مبنی بر این‌که آنها اجازه ندارند آزادانه ابراز عقیده کنند.

خانم هریسون افزود: «زمان آن فرا رسیده است که ایران اعدام‌ها را، به ویژه پس از دادگاه‌هایی که با استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر مطابق نیست، متوقف کند

آقای ملک‌پور که از سال ۲۰۰۴ به کانادا رفته و دارای اقامت کانادایی است، پس از بازگشت به ایران برای دیدار از پدر بیمار خود در سال ۲۰۰۸ بازداشت شده و به مرگ محکوم شد که این حکم بعدها لغو و پرونده برای بررسی بیشتر به دیوان عالی کشور ارسال شد.

خواهر آقای ملک‌پور به رادیوفردا گفته است که دیوان عالی کشور پیشتر پرونده را برای برطرف شدن برخی نقص‌ها پس فرستاده بود. وی افزود حکم اعدام آقای ملک‌پور در حالی از سوی دیوان عالی تأیید شده است که این پرونده بدون هیچ‌گونه تغییر و به همان شکل قبلی به دیوان بازگردانده شده بود.

مریم ملک‌‌پور نبود نظر کارشناس رسمی و فنی دادگستری در مورد اتهام‌های وارده را از جمله نقص‌های پرونده اعلام کرد که، به گفته وی، همچنان هم برطرف نشده و هیچ‌ کارشناس رسمی‌ای در خصوص این پرونده اظهار نظر نکرده است.

پیشتر سیمای جمهوری اسلامی اعترافات تلویزیونی سعید ملک‌پور را پخش کرده بود که در آن اظهارات آقای ملک‌پور اظهار کرده بود که مدیریت برخی سایت‌های پورنوگرافی را بر عهده دارد، اظهاراتی که بعدها آقای ملک‌پور آنها را رد و در دادگاه اعلام کرد که تحت فشار مجبور به بیان این سخنان شده است.

کانادا تاکنون چندین بار صدور حکم اعدام برای سعید ملک‌پور را محکوم کرده و خواستار آزادی وی شده است.


 


الستر برت، معاون خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت امور خارجه بریتانیا امروز درباره موج اخیر اعدام‌ها و بازداشت روزنامه‌نگاران در ایران ابراز نگرانی کرد.

به گزارش سایت سفارت انگلیس در ایران متن بیانیه وی به این شرح است:

از موج جدید اعدام‌ها بازداشت‌ها در ایران عمیقاً نگران شدم. گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد ایران در سال جاری میلادی تا کنون حدود ٥٠ نفر را اعدام کرده، که شماری از آن‌ها به شکل زشت و زننده‌ای در ملاء عام انجام شده است. به این ترتیب روند حیرت‌انگیز استفاده بی‌رویه از مجازات اعدام که توسط سازمان ملل متحد محکوم شده بود، [در ایران] ادامه پیدا کرده است.

اخیراً موجی از بازداشت‌ها و پیگرد قضایی علیه روزنامه‌نگاران و محققان نیز آغاز شده است. روزنامه‌نگاران سعید مدنی، پرستو دوکوهکی، مرضیه رسولی، محمد سلیمانی‌نیا، سهام‌الدین بورقانی، فاطمه خردمند، آرش صادقی، احسان هوشمند، و حسن فتحی همگی طی یک ماه گذشته بازداشت شده‌اند. این مساله تردید‌های بیشتر و جدی‌تری درباره ادعای ایران مبنی بر پایبندی آن کشور به آزادی بیان به وجود آورده است.

همچنین از رویت گزارش‌هایی درباره عدم رعایت روند قضایی در صدور حکم سختگیرانه اعدام برای سه ایرانی، به نام‌های سعید ملک‌پور، احمدرضا هاشم‌پور، و وحید اصغری به اتهام «فساد فی الارض» ناراحت شدم. سازمان‌های جامعه مدنی درباره عادلانه بودن، شفافیت و سرعت رسیدگی قضایی به این پرونده‌ها به طور جدی ابراز نگرانی کرده‌اند. چنین اقداماتی خلاف تعهدات بین‌المللی ایران در زمینه حقوق بشر است و تردیدهای بیشتری را درباره کاستی معیارهای قضایی در ایران مطرح کرده است.

از ایران می‌خواهم که هرچه سریعتر تمام این پرونده‌ها را مورد بازنگری قرار دهد.


 


مدیر کل دفتر پشتیبانی و حمایت آموزش عالی از ارائه طرح کاهش سقف سنوات مقطع کارشناسی از ١٢ ترم تحصیلی به ١٠ ترم خبر داد. بر این اساس شرایط اخراج دانشجویان از دانشگاه های کشور تسهیل خواهد شد.

به گزارش دانشجونیوز، دكتر قديمی، مدير كل دفتر پشتيبانی و حمايت آموزش‌عالی از تهيه پيش نويس آيين نامه آموزش عالی خبر داد و گفت: آيين‌نامه آموزشی بازنگری شده آموزش عالی در مقطع كارشناسی مراحل نهایی خود را طی می كند.

وی افزود: "بر اين اساس در آيين نامه جديد بازنگری شده، مباحثی همچون طول تحصيل و تعداد مشروطی ها و غيره مورد بازنگری قرار گرفته است."

قدیمی با بيان اينكه در حال حاضر آيين نامه آموزشی آموزش عالی در مقطع كارشناسی در حال بازنگريست و پيش نويس آن تهيه شده است، گفت: "به عنوان نمونه طول سنوات برای مقطع كارشناسی در آيين نامه قبلی ١٢ ترم بود كه در حال حاضر پيش بينی ما اين است كه به ١٠ ترم كاهش يابد."

در حالی که بر اساس آیین نامه فعلی آموزشی، بسیاری از دانشجویان به دلیل دریافت احکام «محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات» و پایان سقف شش ساله مجاز تحصیل در مقطع کارشناسی، از دانشگاه اخراج شده اند، تغییر مفاد آیین نامه و کاهش مدت سنوات مجاز تحصیل به پنج سال، شرایط اخراج دانشجویان از دانشگاه را تسهیل می کند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته