-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

Posts from Khodnevis for 08/29/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



شهرنوش پارسی‌پور
 


سفر به مهد کارتون مطبوعاتی - ۱

هفته پیش در لندن بودم، و توانستم از این سفر اندکی «سود استفاده» ببرم و کارهای تاریخی کارتون و کاریکاتور انگلستان را از نزدیک ببینم و مطالعه کنم. بسیاری نمی‌دانند که کارتون روزنامه‌ای در انگلستان قرن هجدهم متولد شد، اما هنرمندان آن زمان تحت تاثیر کارهای انتقادی هنرمندان طِنزپرداز حکاک هلندی بودند.

ویلیام هوگارت، نقاش بزرگ آن دوران در نیمه نخست قرن با کاریکاتوری کردن چهره‌های آدم‌ها، داستان‌هایش را روی فلز حکاکی می‌کرد تا امکان چاپ و نشر بیابد.

در اواخر قرن و اوائل قرن نوزدهم، آثار جیمز گیل‌ری توانست نگاه مردم زمانه خودش در برابر سیاستمداران و جنگ‌طلبان فرانسوی را تا حد زیادی شکل دهد.

اما نکته مهم برای من، مشاهده آثار کسانی چون جرالد اسکارف، رلف استدمن و استیو بل از نزدیک بود.

کتابی از کارهای جرالد اسکارف را خریدم و توی پرواز از لندن به تورانتو، چندین بار نگاهش کردم و تاسف خوردم از کم ظرفیتی‌های خودمان.

در مجموعه‌ای که از این هفته خواهم نوشت، به بررسی تاریخچه کارتون مطبوعاتی خواهم پرداخت و با نشان دادن کار بزرگان این رشته، اندکی نشان خواهم داد که چه راه‌هایی برای انتقاد وجود دارد و ما فقط مسیرهایی محافظه‌کارانه را به خاطر آنکه به تریج قبای کسی برنخورد طی می‌کنیم.

 

 

ممکن است دوستان من به خاطر علائق و وابستگی‌های سیاسی تنها نوازش منتقدانه را به جای شلاق کارتونی بپسندند، اما گمان کنم گاهی برای بیداری سیاسیون و طرفداران، تازیانه طنز کاربرد بهتری داشته باشد.

در قرن بیستم اما خلق کاریکاتورهای سه بعدی و نمایش‌های طنز سیاسی در همان انگلستان، اتفاق بزرگی بود. برنامه «اسپیتینگ ایمیج» نمونه استفاده بهینه از کاریکاتور برای افزایش سواد سیاسی جامعه بود.

ادامه دارد

 


 


رستاخیز

 

 

من مرده بودم،
                و چکاوکی در مرگم مرثیه نخواند،
من مرده بودم،
               و کسی بر گورم ترانه‌ای نه سرود،
من مرده بودم،
               و زندگان خواب مرا آشفتند،
***
تو سرودی خواندی!
سرود سر زمینم را؛
                     و من زنده شدم
پنداشتم دنیا به پایان رسیده
                    و اسرافیل است که در صور می دمد
آنگاه که زنده بودم چه دور می‌دانستم نفخ صور را؛
                                                                و بدین سان مردم.
من به خاطر ترانه‌ای که نه سرودند و چکاوکی که نخواند؛
                                                                     زنده شدم.
من زنده شدم تا بسرایم زیباترین ترانه ام را،
نه به خاطر مردگان؛
نه به خاطر شغادان و جلادان،
به خاطر اشک‌های تو که در سوگ ِ سرزمینت هدیه می کردی،
نه به خاطر سیاوش،
نه به خاطر سهراب،
به خاطر نوجوان گمنامی؛
                              که گناهش جوانی بود،
به خاطر سهراب‌ها؛
به خاطر جهانگیرها؛
به خاطر گوشت‌هایی که نذر توپ و تفنگ می‌شوند؛
به خاطر نوزادی که در گهواره گریه می‌کند!
به خاطر یقین کوچکی در مغز بزرگ تو؛
و غم بزرگی در دل کوچکت،
به خاطر الهام؛
به خاطر رؤیای تو در دریای دلت،
به خاطر ستاره ای در کویر،
به خاطر شمعی در باد،
به خاطر نوری در تاریکی؛
                                 که راهنمای نواختران است!
نه به خاطر حماسه؛
به خاطر گلبرگ کوچکی در توفان،
نه به خاطر ناوها،
نه به خاطر ناو شکن‌ها،
به خاطر بلمی؛
                  زورقی کوچک در گرداب،
نه برای جاودانگی!
                       برای زیستن؛
                                        برای هستی،
نه برای قهرمانی!
                      برای تلاش؛
                                     برای انسان بودن،
نه برای پوچی؛
                      تباهی،
برای معنی شدن؛
                      معنا یافتن؛
                                    معنی کردن،
نه برای بیگانگی؛
                      غریبی؛
                                غربت؛
بلکه برای یگانگی؛
                       یکی شدن؛
                                     آشنایی،
من به خاطر:
عشق‌های از یاد رفته؛
و آرزوهای بر باد رفته؛
                                 زنده شدم


 


آتش اصلاح‌طلبی

من متوجه این موضوع نیستم که این دوستان بدون داشتن حتی یک سر نخ برای پیمودن راه اصلاح‌طلبانی که با اقبال ملت تا امروز به پیش رفته‌اند را چطور به باد نق زدن‌های روزانه می‌گیرند؟ این دوستان در کجای این تاریخ سی ساله حضور مردم را برای بر اندازی ثبت کرده‌اند که این قدر پر باد حرف از ملت می‌زنند؟ چه زیباست التماس احمدی‌نژاد ها و الباقی دوستان مثلا اپوزیسیون برای خریدن ترحم ملتی استوار، این چه عادتی است که همه شما ملت شده‌اید و جای ملت تصمیم می‌گیرد؟


اگر شما بجز تخریب اصلاحات و عقده گشایی های خاک خورده راه دیگری هم بلدید خواهش می‌کنم که به ما هم نشان دهید، قلم شما اگر در راه دیگری هم ورق سیاه می‌کند بفرمایید ما استقبال می‌کنیم، شما نمی‌توانید درختی را آبیاری کنید و از بغض ناتوانی‌های‌تان، تبر به درخت استوار و سبز اصلاحات می‌کوبید تا شاید ناتوانی‌هایتان برای آبیاری درخت کمتر دیده شود.


بزنید بکوبید ما بیش از پیش به ناتوانی های شما پی می‌بریم، اگر دیروز امیدی به شما بود امروز تنها این امید برای خندیدن و تفریحاتمان زنده است. برادر من خواهر من نویسنده محترم و عالم شما بفرمایید اول از همه جامعه آرمانی‌تان را ترسیم کنید، و راه کار بدهید که از چه طریق می‌خواهید به آن برسید و بعد شروع کنید به نق زدن، نه ترسیمی از آینده دارید و نه تکه نخی پاره برای رسیدن به آن، در متنی یکی از نویسندگان لشگر گمنامان مدعی شده بود که اصلاح طلبان چشم بر جنایت‌ها خواهد بست و تن به آشتی ملی می‌دهد، باید از این دوست بپرسم که اگر قرار بود تمام خواست‌های معقول جامعه را نادیده بگیریم چشم بر جنایت‌ها ببندیم، چشم بر تاراج انقلاب ببندیم چشم بر قانون شکنی ها ببینیم پس تا امروز چرا ایستاده‌ایم؟ هفت دلاور اصلاح طلب برای چشم پوشی از جنایات کودتاچیان این روزها را در سلول های اوین سپری می‌کنند؟ باور کنید کمی دیدن هم چیز بدی نیست، کمی از حسادت های کور کورانه خود بکاهید و حقیقت‌هایتان را با ایدئولوژی نسازید بلکه ایدئولوژی‌تان را با حقیقت ها سازگار کنید ...


امیدوارم که بیش از این موجبات خنده مارا فراهم نیاورید و کمی هم به فکر ساختن باشید 


 


اشکال از ما است یا از هالیوود؟

 فیلم‌های امروز هالیوودی را که نگاه می‌کنی تفاوت فاحش آنها با فیلم‌های قدیمی‌تر را احساس می‌کنی. بر خلاف فیلم‌های دهه ۱۹۷۰ یا حتی دهه‌های بعداز آن با وجود پیشرفت‌های تکنولوژیک فراوان در ساخت و عرضه فیلم‌ها ولی فیلم به دل آدم نمی‌نشیند. همین فیلم جدید سیلوستر استالونه یا فیلم «سالت» آنجلینا جولی از این دسته هستند. تبلیغات فراوانی در مورد این فیلم‌ها می‌شود تا بیشتر بفروشند. از ابتدا هم هالیوود سینمایی بود که باید بفروشد تا موفق باشد. این مشکلی نیست. مشکل از آنجا ظهور می‌کند که فیلم را می‌خواهند به زور تبلیغ به تماشا چی بفروشند. فیلم جدید استالونه که درمورد تعدادی مزدور بود که برای سرنگونی یک دیکتاتور اقدام می‌کنند ناخودآگاه یاد فیلم فراموش نشدنی «غازهای وحشی» باشرکت ریچارد برتون و راجرمور در سال ۱۹۷۸ می‌افتی که به نظر می‌رسد نیم نگاهی هم به آن داشته است ولی آن کجا و این کجا؟این فیلم نه سردارد و نه ته. یک مشت انفجار و اکشن در آن است که برای دقایقی تماشاچی پاپ کورن بر دست درسالن سینما را با خود سرگرم می‌کند (من سرگرم نشدم !) و بعد هم از یادها می‌رود یا از فروشگاه‌های اجاره و فروش DVD یا Blue-Ray سر در می‌آورد. آخر فیلم باورم نمی‌شد تمام شده است. از خودم پرسیدم: همه فیلم همین بود؟!

 

به طور خیلی خلاصه به نظر می‌رسد فیلم‌سازهای امروز هالیوود آن قدر برای ساخت و عرضه فیلم و فروش آن شتاب دارند که از فیلمنامه غافل می‌شوند. شخصیت‌ها هویت ندارند. معلوم نیستند از کجا می‌آیند و به کجا می‌روند. به نظر می‌رسد منتقدان هم از بازار نسبتا کساد فروش فیلم‌های تابستانی هالیوود نگرانند ولی این نگرانی را بروز نمی‌دهند.


برای من که جوان نسل قدیم هستم هنوز تماشای فیلم‌های قدیمی هالیوود دیدنی و با ارزش است ولی با فیلم‌های جدید نمی‌توانم ارتباط برقرار کنم. شاید جوان‌های حالا این گونه نباشند. جوان نسل حاضر آن قدر سرگرمی در یوتیوب و فیس بوک و تلفن همراهش با تعداد کثیر پیامک‌های رسیده از دوستان مجازی دارد که شاید دیگر وقتی برای تعمق در فیلم‌ها نداشته باشد. چه بسا این موج فیلم‌سازی که به آن نام «سرهم بندی سازی» می‌گذارم پاسخی به نسل حاضر باشد که درعصر انفجار اطلاعات وقت و حوصله ای برای تعمق ندارد. قدیم‌ها فیلم را که می‌دیدی آن قدر با شخصیت‌ها یکی می‌شدی و درون‌شان می‌رفتی که گاهی به حس «همذات پنداری» می‌رسیدی. درمورد خود استلالونه کمتر کسی است که سری فیلم‌های راکی را از یاد برده باشد. شاید هم هرگز راکی از یاد نرود. همچنین فیلم‌های «مشت» و  «اولین خون» که استلالونه در آنها خوش درخشید. یا به یاد بیاورید فیلم‌های ارشمند سینمای هالیوود مانند «شکارچی گوزن» (که در مورد جنگ ویتنام بود) یا «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» (در ایران: دیوانه از قفس پرید) که پس از ۳۵ سال هنوز دیدنی و تاثیرگذار هستند.چه بر سر «آرواره‌های کوسه» یا «تعقیب در شاهراه» (نام اصلی: شوگر لند اکسپرس) و «ای-تی» استیون اسپیلبرگ آمد؟ هنوز وقتی فیلم تلویزیونی «دوئل» این فیلم‌ساز را می‌بینی انگار خودت به جای دنیس ویور در وسط بیابان داری رانندگی می‌کنی و نگران راننده کامیون تعقیب کننده است هستی. هنوز وقتی «بیمار روانی» (در ایران: روح) آلفرد هیچکاک را تماشا می‌کنی با وجود اینکه فیلم متعلق به ۵۰ سال قبل است هنوز فضای فیلم پس از این هم مدت احاطه‌ات می‌کند. پس از ۳۷ سال «جن گیر» هنوز دیدنی و تکان دهنده است. هنوز «دکتر ژیواگو» را که می‌بینی دلت به دنبال دکتر است که آشفته و هراسان به دنبال «لارا»‌ از «تراموا» به بیرون می‌پرد و به واسطه سکته قلبی وسط خیابان نقش زمین می‌شود. کجا رفتند این فیلم‌ها؟ چه شد آن فیلم‌نامه‌های قوی و تاثیر گذار که هنوز وقتی تلویزیون آن را نمایش می‌دهد حاضری برای آن وقت بگذاری و برای چندمین بار آن را تماشا کنی؟


آیا باید بپذیریم که هالیوود خسته از تکرارخود با اتکا صرف به تکنولوژی و بدون درنظرگرفتن عنصر مهم فیلم‌نامه دارد مخاطبانش را از دست می‌دهد؟ شاید هم اشکال از ما است که با نسل امروز انطباق نیافته‌ایم و هنوز نگاهی نوستالژیک به آن سال‌های دور داریم. به راستی اشکال از ما است یا از هالیوود؟


 


بان کی مون از احمدی نژاد خواست از بکار بردن ادبیات لولو و ممه در سازمان ملل خودداری کند

‌بان کی مون ادامه داد:

گویا رییس جمهور خود خوانده جمهوری اسلامی کنترلی بر روی صحبت‌های خودش ندارد و بدون تفکر هرانچه که بر زبانش می اید را جاری می کند .من به عنوان دبیر کل سازمان ملل که مسئول برگزاری نشست دوره‌ای سالیانه سران ملت‌های جهان هستم از احمدی

نژاد می‌خواهم که از بکار بردن ادبیات ممه ولولو در صحن عمومی سازمان ملل خودداری کند.

در بخش دیگری بان کی مون به صحبت‌های سید علی خامنه‌ای پرداخت که آمریکایی‌ها را سگ دروغگو خطاب کرده بود اشاره کرد و بیان داشت:

‌البته تعجبی ندارد که احمدی نژاد اینقدر وقیحانه تکلم می‌کند چرا که رهبرش هم از ادبیاتی استفاده می‌کند که در چاله میدانه ‌‌ای فیضیه قم استفاده می‌شود‌.

‌در آخر هم بان کی مون به سخان رحیمی پرداخت که انگلیسی‌ها را  حیوان و استرالیایی‌ها را مشتی گاو چران خطاب کرده بود و با سیلی کره جنوبی را تهدید کرده بود اشاره کرد و گفت‌:

‌متاسفانه جمهوری اسلامی نمونه کاملی از دولت شارلاتانیزیم و مفسد الارض جهانی است‌.

 


 


در انتظار دادگاه شيوا نظرآهاری

یكی از فعالان حقوق بشر و همكار شیوا نظرآهاری درباره كمپین حمایت از این روزنامه‌نگار در بند به رادیو دویچه‌وله گفت: «هدف از برگزاری این کمپین، جلب توجه افکار عمومی به بازداشت و اسارت غیرقانونی شیوا نظرآهاری است. پیام ساده ما این است که شیوا را بدون قید و شرط و فوری آزاد کنند. به نظر من، آنچه تمام سازمان‌ها و افراد باید روی آن کار کنند، حکمی نیست که هنوز صادر نشده، بلکه آزادی بیقید و شرط شیوا است.»

پریسا كاكایی گفت كه این كمپین قصد دارد صدای زندانیان كمتر شناخته شده و نظرآهاری را كه ۹ ماه در اسارت بوده‌ است را به گوش جهانیان برساند.

همچنین سازمان گزارشگران بدون مرز نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه منتشر کرده و خواهان آزادی هرچه سریع‌تر شیوا نظرآهاری شده است.

رضا معینی مسئول بخش ایران سازمان گزارشگران بدون مرز در مورد این بیانیه نیز گفته است: «این اطلاعیه را بخش آلمان گزارشگران بدون مرز منتشر کرده است. خانم نظرآهاری طی سال گذشته، دوبار با اتهامات بیپایه، دستگیر شده است. در دومین باری که وی دستگیر شد، چندین مورد مشکلات قضایی در پرونده‌اش وجود داشت. از جمله اینکه وکیل او هنوز امکان دسترسی به پرونده را ندارد. یا اینکه او مریض بود و از یک سری حقوقش محروم شد و به شکل ویژه، دلایل و اتهاماتی که علیه وی مطرح شده، عملاً مشخص نیستند.»

وی افزود: «گویا شیوا نظرآهاری باید به محاربه متهم و محکوم شود که بعد اگر به ایشان مثلاً شش ماه حکم دادند، همه بگویند که خیلی خوب شد. این سیستمی است که جمهوری اسلامی ایران از دهه شصت تا کنون پیش برده است. امروز نیز همین شیوه را از طریق اینترنت و رسانه‌هایی که اداره می‌کند عملاً پیش می‌برد. به این مسئله باید دقت کرد. ما نسبت به حکم‌های شش ماهه‌ای هم که برای روزنامه‌نگاران صادر کرده‌اند، معترضیم. بحث محاربه در میان نیست. محاربه تعاریفی دارد که این تعاریف حتی در چهارچوب قضایی جمهوری اسلامی نیز با وضعیت پرونده شیوا نظرآهاری و هیچکدام دیگر از روزنامه‌نگاران قابل انطباق نیست.»


 


هيات دولت در مرقد خمينی بدون سيد حسن

تمامی خبرگزاری‌های رسمی جمهوری اسلامی با انتشار خبری كوتاه فقط به برگزاری این مراسم پرداختند و به عدم حضور سید حسن خمینی هیچ اشاره‌ای نكردند. این خبرگزاری‌ها نوشتند: در این مراسم كه وزراء و معاونان رییس جمهور نیز حضور داشتند، احمدی نژاد پس از ادای احترام به مقام شامخ بنیانگذار كبیر انقلاب اسلامی بر سر مزار شهیدان دولت نیز حاضر شد و با قرائت فاتحه، یاد و خاطره آنان را گرامی داشت.

از سوی دیگر پایگاه اطلاع‌رسانی جماران در گزارشی كوتاه به حضور نوه دیگر آیت الله خمینی و برادر كوچكتر سید حسن اشاره كرد و افزود: در این مراسم که با حضور حجت الاسلام سیدعلی خمینی نوه امام راحل برگزار شد، محمود احمدی‌نژاد و اعضای هیات دولت با حضور در مرقد مطهر امام راحل و مزار یادگار امام ضمن قرائت فاتحه، یاد بنیانگذار جمهوری اسلامی را گرامی داشتند. همچنین رییس‌جمهور بر مزار همسر امام و حضرت آیت‌الله‌العظمی سلطانی طباطبایی بروجردی حضور پیدا کرد.

این سایت می‌افزاید: محمود احمدی نژاد پس از زیارت مرقد امام خمینی در سخنان کوتاهی اظهار داشت، تنها راه سعادت و سرافرازی ملت ایران و به کمال رسیدن ملت های جهان، تداوم راه شهیدان رجایی و باهنر است.
وی گفت: رمز ماندگاری و انجام وظیفه برای دولتمردان تجدید عهد و پیمان با آرمان‌های بلند امام و شهیدان رجایی و باهنر است.

بنا بر این گزارش، رییس كابینه ادامه داد: ما همه ساله در هفته دولت برای تجدید پیمان با راه شهیدان به مرقد حضرت امام و شهیدان رجایی و باهنر می‌آییم تا همه تعهدات، راه‌ها و آرمان‌های خود را مرور کرده و بر آن تاکید کنیم.

احمدی‌نژاد خاطرنشان کرد که همه هویت، حیثیت و موجودیت امروز ما از امام خمینی است که نه تنها امید را در ملت ایران و جهان زنده کرد، بلکه موجودیت انسانی را در جهان احیا کرد.

به نظر می‌رسد عدم حضور سید حسن خمینی در ارتباط با اختلافاتی است كه در روز ۱۴ خرداد پیش آمد و احمدی‌نژاد و طرفدارانش اجازه سخنرانی به متولی مزار آیت‌الله خمینی را نداده و با سر دادن شعارهایی به او توهین كردند.


 


انتقاد نبوی از غیبت احمدی‌نژاد در جلسات مجمع

به گزارش خبرآنلاین، مرتضی نبوی ضمن انتقاد از عدم شرکت رییس جمهور در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: «من از کسانی هستم که حضور رییس جمهور در مجمع را بسیار ضروری می‌دانم. چون سیاست هایی که در مجمع تصویب می شود بسیار مهم و تاثیر گذار بر برنامه های دولت است.»

قائم مقام جامعه اسلامی مهندسین ادامه داد: فکر می‌کنم غیر از اینکه این مسئله یک مطالبه قانونی است و بنده به عنوان یک شهروند و قاعدتا سایر مردم نیز این انتظار را دارند، مطالبه رهبری نیز هست.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: «من در این زمینه نقد جدی به ایشان دارم، ولو آقای احمدی‌نژاد رییس مجمع و مواضعش را قبول ندارد، چون رقیب خیلی سرسخت وی بوده است. آقای هاشمی نیز همین موضع را نسبت به آقای احمدی‌نژاد داشته است. باید بگوییم متاسفانه هر دو نسبت به هم مواضع انعطاف ناپذیر پیدا کردند ولی این مسئله دلیل نمی‌شود که ما در یک نهاد قانونی زیر مجموعه رهبری مشارکت فعال نداشته باشیم.»

نبوی در خصوص راهکارهای حل مسایل بین رییس دولت و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام خاطر نشان کرد: «باید مقداری بلوغ سیاسی‌مان را بالا ببریم. باید نشان دهیم بالغ شدیم. تحمل سیاسی‌مان را بالا ببریم. سیاست یعنی افزایش تحمل. یعنی انسان باید نظرات مخالف را تحمل کند. نباید نظرات مخالف را فوری به دشمنی تعبیر کند. باید با سازوکارهای قانونی نظرات مختلف را به یک نتیجه مشخص برساند.»


 


مردم یا حکومت؟ انتخاب دشوار برای اصلاح‌طلبان

 باگذشت زمان رابطه لازم و ملزوم میان جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان بیشتر آشکار می‌شود. اصلاح طلبان از بطن جمهوری اسلامی به وجود آمده‌اند و هرگز نمی‌توانند آن را انکار کنند. اصلاح طلبان به خاطر وابستگی شان به رژیم برای بسیاری از پرسش‌های مطرح شده پاسخ مشحصی ندارند و در بسیاری از موارد به تناقض‌گویی یا ابهام در مواضع متهم می‌شوند. برخلاف سایر گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی که عمدتا خواستار سرنگونی رژیم بودند و هستند اصلاح‌طلبان انتقادات خود را فقط متوجه دستگاه خامنه‌ای می‌کنند و هرگز از خط قرمز نظام عبور نخواهند کرد.

شاید به همین دلیل است که حلقه اصلاح‌طلبان حکومتی روز به روز تنگ‌تر می‌شود و حداکثر فعالیت آنها منحصر به سایت‌های اجتماعی و انتشار سخنرانی‌های ظاهرا بی‌پایان موسوی به آنها است. سخنرانی‌هایی به ظاهر تند و تیز ولی بی‌اثر که به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی با آنها هیچ مشکلی ندارد. چون  حکومت به خواست خود برای نگه داشتن مردم در خیابان‌ها رسید و اتفاقا موسوی هم به همین خواسته حکومت کمک فراوانی کرد. از طرفی جمهوری اسلامی هم به اصلاح طلبان نیاز فراوانی دارد. رژیم به دنبال کسب یک مشروعیت ظاهری مانند انتخابات دوم خرداد یا همین ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ است. با گذشت زمان نیاز جمهوری اسلامی به برگزاری انتخابات بیش از پیش احساس می‌شود و همین مردم دوباره باید به پای صندوق‌ها بیایند تا به رژیمی که مشروعیتش از دست رفته درمقابل دوربین‌های تلویزیون یک مشروعیت کاذب دوباره ببخشند.

شعارهای «مردم فریبانه» اصلاح‌طلبان بدون آنکه کوچکترین ضمانت اجرایی داشته باشد توانست بسیاری از مردم خسته از وضع موجود را به امید تغییر به پای صندوق‌ها بکشاند و درمقابل دوربین‌های تلویزیون مشروعیتی کاذب از جمهوری اسلامی را به دنیا نشان دهد. درجریان حوادث بعد از انتخابات موسوی و کروبی فهمیدند که حریف جمهوری اسلامی نمی‌شوند و اگر موجودیت حکومت به خطر افتد خودشان نخستین کسانی خواهند بود که حذف خواهند شد. به همین دلیل مردم معترض را از خیابان‌ها به خانه‌ها کشانده و به صدور بیانیه و سخنرانی پرداختند که اتفاقا خواست خود رژیم بود تا بتواند با مدد محبوبیت نسبی این دو در فضای مجازی فعالیت گروه‌های برانداز را خنثی نماید. رژیم و اصلاح‌طلبان به خوبی می‌دانند که درنهایت مجبور به سازش خواهند شد. پروٓژه ای که احتمالا به نام «آشتی ملی» پا خواهد گرفت. فقط یک مشکل وجود دارد و‌ آنهم حافظه تاریخی معترضان است که به دشواری خواهند توانست جنایات رژیم را دردوران سرکوب‌های خیابانی پس از انتخابات فراموش نمایند.

این بزرگترین مشکل سر راه اصلاح طلبان برای آشتی با دستگاه خامنه‌‌ای است. البته آنها احتمالا فاکتور زمان را درنظر گرفته و از آن کمال استفاده را خواهند نمود. به این معنی که هرآنچه اتفاق افتاد با گذشت زمان مانند تمام وقایع گذشته به تاریخ خواهد پیوست و ممکن است اصلاح‌طلبان از طرفدرانشان بخواهند با گذشت و فداکاری رژیم را ببخشند تا اصلاح طلبان باز بتوانند به قدرت از دست رفته بازگردند و به طور خیلی خودمانی: همان آش و همان کاسه! هیچ کس نمی‌داند اصلاح‌طلبان چقدر در این راه موفق خواهند بود. به راستی آنها برای بقای خود و رسیدن به قدرت از دست رفته کدام یک را انتخاب خواهند کرد؟ مردم یا حکومت؟


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته