-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

Posts from Khodnevis for 08/28/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



عذرخواهی بابت یک اشتباه از آقای ابراهیم نبوی

ماجرا بسیار ساده است، بسیاری خیال می‌کنند عکس یکی از افرادی که کنار اسدالله لاجوردی نشسته، ابراهیم نبوی جوان است. خیر! نیست! بنده به عنوان کسی که از سال ۱۳۷۰ ایشان را شناخته می‌گویم که نیست!

حالا در نبود من، همکارم که متوجه این نکته نبوده مطلب آقای موحدی را بدون بررسی منتشر کرده است. چون چند جای دیگر همین عکس را منتشر کرده‌اند و بدون مشورت دکمه انتشار را زده است.

امروز بعد از ظهر درگیر تهیه گزارش از موزه «تیت» لندن و دیدار با همکاران و دوستان «بی‌بی‌سی» بودم و الان هم که نیمه‌شب به وقت لندن است آمده‌ام بالای سر سایت. باورم نمی‌شد که در بازگشت با چنین چیزی روبرو بشوم.

بدون هیچ تعارفی، این یک بی‌دقتی و اشتباه بوده است. متاسفم.

نیک آهنگ کوثر، لندن


 


نگرانی بابت تجاوز جنسی در زندان متی‌کلای بابل

جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل با انتشار بیانیه‌ای، درباره وضعیت نیما نحوی، از دانشجویان دربند این دانشگاه هشدار دادند و وضعیت وی را نگران کننده توصیف کردند.

در این بیانیه آمده است: «چند روزی است که از اعتصاب غذای دوست در بندمان، نیما نحوی می‌گذرد. کسی که ماه‌هاست در زندان متی کلای بابل دوران محکومیت خود را سپری می‌کند. اخبار رسیده از وضعیت نیما، باعث شد زبان بگشاییم و در قبال صبری که خانواده‌اش از ما انتظار داشتند، شرمسار گردیم. نیما نحوی، دانشجوی زندانی دربند استان مازندران، بیش از یک ماه است که در بند ویژه‌ی زندان متی کلا تنهاست. آیا سلول انفرادی تنها به دلیل اندازه‌ی آن به این نام شهره است و یا قطع ارتباط زندانیان با محیط خارج و شکنجه‌ی روحی حاصل از آن دلیل اصلی این نام گذاری است؟  بیش از یک ماه است که نیما نحوی، با درد و رنج تنهایی و نداشتن هم صحبت دست و پنجه نرم می‌کند. حال آنکه شنیده ها حاکی از آن است که چند روزی است که او را به بند قاتلین و مجرمین خطرناک منتقل کرده‌اند. آیا دانشجویی که چند روز است از اعتصاب غذای او می‌گذرد، قدرت و توان جسمی و روحی مقابله با خطرات ناشی از این افراد را خواهد داشت؟»

این بیانیه در ادامه می‌افزاید: «آیا ما مصاحبه‌ی ایمان صدیقی دیگر دانشجوی زندانی دانشگاه صنعتی نوشیروانی که در همین زندان بود را فراموش کرده‌ایم؟ مگر نه اینکه این متی کلا، همان متی کلاست؟ مگر این زندان، همان زندانی نیست که پای زندانیان را به هم می‌بندند تا بتوانند یکی از آنها را مورد تعرض و تجاوز جنسی قرار دهند؟ آیا با وجود تمام مشکلات بهداشتی این زندان، خواسته ی نیما که بر طبق قوانین و مقررات سازمان کل زندان های کشور جزو حقوق مسلم اوست، عجیب به نظر می آید؟ آیا با وجود گذرانده شدن نیمی از دوران محکومیت نیما نحوی دلیلی برای آزاد نکردن و اعطا نکردن عفو مشروط بر اساس اساسنامه و قوانین سازمان زندان های کل کشور وجود دارد؟ آیا نه این است که آزاد نکردن وی تنها به دلیل گروگان نگه داشتن او از سوی نهادهای امنیتی برای آرام بودن فضای دانشگاه صنعتی نوشیروانی و درس عبرتی برای دیگر فعالین این دانشگاه است؟»

فعالان دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل، ادامه داده‌اند: «تا به کی باید شاهد این فشار ها و گروگان‌گیری‌ها از سوی حاکمیت باشیم؟ آیا این شیوه برای عملی کردن شعار "جذب حداکثری و دفع حداقلی" کارامد بوده است؟ شما بگویید: خانواده ای که فرزند خود را برای تحصیل به شهر دیگری می فرستند، بعد از همه ی این مشکلات و فرستادن فرزندشان به زندان، چه چیزی به غیر از سلامتی او بعد از بازگشت وی از زندان خواهد خواست؟»

این بیانیه چنین ادامه می‌یابد:«نیما نحوی دانشجوی رشته ی مکانیک و فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، در سال ۱۳۸۶ وارد دانشگاه شد، در ماه دوم دستگیر و به مدت ۱۳ روز به زندان افتاد با این حال دست از تلاش برای رسیدن به دنیایی بهتر و مبارزه با بی عدالتی برنداشت تا جایی که دو بار دیگر نیز دستگیر شد. آخرین بار در جریان حوادث پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ دستگیر شده و از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ۱۰ ماه حبس تعزیری و یک سال محرومیت از تحصیل محکوم گشت. اکنون با گذراندن بیش از نیمی از محکومیت خود، می‌بایست مشمول قانون عفو مشروط گردد که با مخالفت مسئولین نهادهای امنیتی و قضایی شهرستان بابل هنوز در زندان به سر می‌برد. وی روز دوشنبه دست به اعتصاب غذای نامحدود برای انتقال به یکی از زندان‌های شهر محل سکونت خود زده است.»

فعالان دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل در ادامه می‌افزایند: «ما جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل ضمن توصیه به مسئولین امنیتی و قضایی و اداره‌ی زندان شهرستان بابل خواستار انتقال این دانشجوی دربند و رسیدگی به خواسته‌های به حق و قانونی وی بوده و در ادامه این پرسش را مطرح می کنیم که شما مسئولین امنیتی و قضایی این استان تا به کی قصد ادامه‌ی این فشارهای بی مورد و خبرساز را دارید ؟ آیا دیگر زمان رعایت مساوات در بین زندانیان سیاسی و جانیان و قاتلان این کشور نرسیده است؟ دانشجویانی که از فضایی علمی و آکادمیک وارد زندان شده اند، آیا چیزی جز احقاق حقوقشان می خواهند؟ همان دانشجویانی که تنها سودای آن ها اجرای بند های اساسنامه و قوانین سازمان زندان های کل کشور که مورد تأیید قوه ی قضاییه می باشد است.»

این بیانیه چنین پایان می یابد:« در پایان، متذکر می شویم با توجه به این که برای ساختن آینده ی ایران زمین به وجود امثال نیما نحوی ها نیازمندیم و از دوست و یار هم بندمان تقاضا می کنیم ، با وجود آنکه از حقانیت اعتراض وی آگاهیم به اعتصاب غذای خود خاتمه بخشد و خانواده و دوستان خود را که در این چند روز نگران وی می باشند را آسوده خاطر نماید.»


 


بازداشت خانواده‌های عازم به خاوران

در حالی که صبح روز گذشته، خانواده اعدام شدگان تابستان ۶۷ برای برپایی مراسم عزاداری به سمت قبرستان خاوران عازم بودند، برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که نیروهای امنیتی با حمله به این خانواده‌ها، اجازه برگزاری این مراسم را به آن‌ها ندادند.

آن‌گونه که «فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران» گزارش داده‌اند، تعدادی از این خانواده‌ها در جریان این حمله بازداشت شده‌اند.

این خبرها حکایت از این می‌کند که ماموران امنیتی، میر پیش از ورود به گورستان خاوران را مسدود کرده و افرادی را که عازم این محل بودند، متوقف کرده و باز می‌گرداندند. این ماموران همچنین عده‌ای از جوانانی را که عازم این مراسم بودند، بازداشت کردند.

دستگيری جوانان حدود يک کيلومتری آرامگاه صورت گرفت و بنابه گفته شاهدان عينی حداقل در اين نقطه ۵ دختر جوان و يکی از آقايان از ماشين بيرون کشيده شدند و مورد ضرب وشتم قرار گرفتند. کسانی که دستگير می‌شدند مدارک شناسائی و تلفن‌های همراه آنها بلافاصله ضبط می‌شد و آنها را به وانت‌های مستقر در آنجا هدايت می‌کردند. برخی منابع گزارش داده‌اند که در طی مسير ده‌ها خودروی نيروی انتظامی و مامورين وزارت اطلاعات پارک شده بود.

با وجود حضور نیروهای امنیتی، تعدادی از خانواده‌ها و مردم خود را به آرامگاه شهدای قتل عام زندانيان سياسی ۶۷ رساندند و مراسم بزرگ‌داشت جان‌باختگان را برگزار کردند.

هنوز از جزییات و تعداد دستگیرشدگان این مراسم، خبری از منابع موثق منتشر نشده است.

 


 


موسوی: وزیر اطلاعات و ائمه جمعه دروغ می‌گویند

میرحسین موسوی در دیدار با گروهی ازسربازان جنگ با عراق، شرایط امروز جامعه را «ناامن» توصیف کرد و تنها راه بازگشت امنیت را در گرو خواست مردم و جنبش متعلق به آنها دانست. موسوی در همین دیدار از دلایل ناامنی در جامعه نیز سخن گفت و «ترس از سرکوب»، «بیکاری» و «فساد سازمان یافته» را از جمله نشانه‌های وجود ظلم گسترده و نبود عدالت در کشور ذکر کرد.

این رهبر مخالفان دولت با اشاره به احساس امنیت مردم در دوران جنگ زیر بمباران موشک‌های جنگی گفت: «آن زمان، نه جنگ، نه کمبودها و نه درآمد شش میلیاردی نفت احساس امنیت را از مردم نمی‌گرفت. سوال مهم این است که چرا امروز که صبح تا شب از همه جا صدای مناجات، دعا و مداحی بلند است و همه شبکه‌های تلویزیون تمام وقت تبلیغات دینی و مذهبی پخش می‌کند، در جامعه احساس امنیت وجود ندارد؟ دلیلش خیلی روشن است: ایمان وجود دارد ولی با لباس ظلم و جور پوشانده شده است».

موسوی اضافه کرد:«‌ترس از سرکوب، ترس از اعتراف‌گیری، ترس از بیکاری و تورم، ترس از تهاجم خارجی، ترس از شنود و دخالت در امور شخصی، ترس از چک‌های بی‌محل، ترس از فساد سازمان یافته، ترس از قاضی‌هایی که از بازجوها دستور می‌گیرند و ایمان خود را با لباس‌های تیره و قیرگون ظلم می‌پوشانند، همه و همه نشانه‌های حضور گسترده ظلم و نبود عدالت است. در چنین حالتی ایمان نمی‌تواند امنیت بیافریند. وقتی وزیر اطلاعات به دنبال امام جمعه و دبیر شورای نگهبان قانون اساسی، دروغ می‌گوید، چگونه می‌توان در چنین جامعه‌ای امنیت را سراغ گرفت».

این کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ادامه سخنانش با طرح این سوال که «آیا مردم حق ندارند در چنین شرایطی از این وزارت اطلاعات که ایجاد آرامش خاطر یکی از وظایف آن است احساس خوف و رمیدگی از نظام بکنند»، گفت: «عجیب‌تر اینکه این آقایان و دوستان آنها لباس حضرت پیامبر (ص ) را نیز برتن دارند. این موضوع شاهدی بر این است که تشابه ظاهری به پیامبر و معصومین نه عصمت می‌آورد و نه آرامش خاطر. گرچه این مقامات به ظاهر در پناه قدرت در امنیت کامل باشند».

وی افزود: «احساس امنیت تنها در امنیت دولت و دولتیان خلاصه نمی‌شود. بحث از امنیت انسانی است و امنیت انسانی در آزادی از ترس و رهایی از نیاز به دست می‌آید. کسانی که سوار بر زرهپوش‌های امن دولتی چشم خود را می‌بندند و صحبت از عرضه نان به قیمت‌های بین‌المللی می‌کنند، درد و ترس مردم را لمس نمی‌کنند. آنها نمی‌فهمند که ترس از بیرون ریختن اسباب و اثاثیه یک خانواده به دلیل ناتوانی در پرداخت اجاره بها، چگونه روح و جسم کم‌درآمدها را می‌تراشد. بویژه در فضایی که سرپوش گذاشتن به فسادهای بزرگ و قانون‌گریزی‌ها به یک رویه تبدیل شده است».

موسوی در ادامه گفت: «بازگشت امنیت به جامعه با لباس‌های سیاه و مخوف که بر تن بسیج پوشانده می‌شود، به دست نمی‌آید. ایجاد دورنمای روشن و امنیت در جامعه در گرو آن است که پرده ظلم و بی‌عدالتی دریده شود و این کار جز با خواست یکپارچه مردم و جنبش متعلق به آنها امکان پذیر نیست. آزادی و عدالت و به دنبال آن امنیت و رهایی از ترس به یک ملت هدیه نمی‌شود، بلکه یک ملت بیدار آن را با قدرت صبر و استقامت به دست می‌آورد و هزینه‌ای که مردم امروز می‌پردازند در راه چنین دستاوردی است».

موسوی همچنین افزود: «عدم تحمل و انجماد نظام به جایی رسیده است که صدای ربنای هنرمند مورد علاقه مردم را به هنگام افطار روزه سانسور می‌کنند و یا به رسانه‌ها بخشنامه می‌کنند که مبادا کلمه‌ای در مورد جنبش سبز بنویسند».

موسوی همچنین در این دیدار به خطرات ناشی از تحریم‌ها برای کشور پرداخت و گفت: «کسانی که می‌توانند از تحریم‌ها کیسه خود را بیشتر پر سازند، نمی‌توانند نگرانی مردم را از آینده این تحریم‌ها و خطرهای ناشی از آن درک کنند. به اینها اضافه کنید ترس از آنکه رای شما دزدیده شود و ترس از آنکه شما به حکومت اعتماد کنید و به اعتمادتان خیانت شود».

موسوی در پایان سخنان خود گفت: «آن‌چه مربوط به جنبش سبز است واکنش به هرگونه تهدیدی از سوی بیگانگان با حفظ حد و مرز با اقتدارگرایان است. همه ما به صورت بی‌پرده و صریح از منافع ملی خود دفاع خواهیم کرد. ما مشفقانه و دلسوزانه توصیه می‌کنیم که قبل از اینکه دیر شود برای پیشبرد سیاست خارجی معتدل و کاهش خطرات برای کشور از سرمایه‌های معتبر، عاقل و با تجربه استفاده شود».

 


 


هزینه موروثی شدن ولایت در خاندان خامنه ای(۲)

 ادامه مقاله هزینه موروثی شدن ولایت در خاندان خامنه‌ای:

درباره آن وضعیت دینی-سیاسی‌ای که عاشورا در آن اتفاق افتاد این پرسش که «حسین چیست؟» مهم‌تر از این پرسش است که «حسین کیست؟». حسین چیست؟

حسین از یک طرف یک «رسواگر» است. امت یک ‌پیامبر فرزند آن پیامبر را دعوت به قیام کرده و اعلام همراهی‌اند حالا‌ می‌خواهند خود شان او را بکشند. از طرف دیگر خود را «اصلاح گر»معرفی می‌کند و این دو به هم مربوط اند. او نه صرفا برای به دست گرفتن قدرت بلکه پیش از آن برای اصلاح امت جدش قیام کرده است. اما نفس همین قیام علیه امیرمومنان یزید یعنی خروج از «اسلام به مثابه تسلیم». در این وضعیت، می‌توان گفت حسین مسلمان نیست. این وضع هر اصلاح گری ست. یک اصلاح گرهم باید بیرون مجموعه باشد هم درون مجموعه. بدون این حرکت دوگانه امکان اصلاح نیست. پارادوکس اصلی این است که در این وضعیت تاریخی حسین مومن است ولی مسلمان نیست.

وضعیت تاریخی عاشورا وضعیتی ست که درآن یک طرف «مسلمانان بی دین» قرار دارند و در طرف دیگر«مومنین مرتد». حسین ویاران اش از اسلام خارج شده‌اند اما به هیچ دین دیگری درنیامده‌اند. این وضع مومن مرتد است. این تقابل است که وضعیت را تا بدین حد بحرانی کرده است. «اسلام بدون ایمان» و «ایمان بدون اسلام»، این رسوایی عظیم اسلام است. در این وضعیت چه باید کرد؟ از منظر امت مسلمان بی دین، مومن مرتد را باید به قتل رساند و به قتل می رسانند اما از منظر حسین اشکال از خود اسلام است. اسلام ، دینی است که اکثر پیروان اش «مسلمان بی دین»اند و«مسلمان مومن» نایاب است. این رسوایی اسلام بود. رسوایی‌ای که حسین نمی‌تواند بر زبان بیاورد و اینجا مطلقا تنهاست. این وضعیت به سبب آن بود که  محمد غالبا از مردم اسلام می خواست نه ایمان. او باخود می گوید: این وضع باید اصلاح شود و من مسئول اصلاح دین جدم هستم. بنابراین  در مرتبه اول قاعده «امر به معروف و نهی از منکر» را تفسیر موسع می کند اما بی فایده است زیرا از «اسلام به مثابه تسلیم» خارج شده است و او اکنون یک مرتد است. در این وضعیت تنها باید مومنین مرتد، مقابل مسلمانان بی دین قرار می گرفتند و آنها را کافر و خود را مسلمان می نامیدند (امروز تمام اسلام در برابر تمام کفر ایستاده است). تنها در این صورت حسین می توانست دین جدش را اصلاح کند. وآیا موفق شد؟  حسین می خواست اسلام را بازتعریف کند به گونه ای که مقوله«مسلمان مومن»ممکن شود. اسلام محمد در روز عاشورا به پایان رسید و پروژه اش شکست خورد اما نه تماما. «اسلام محمد» اکنون ادامه می یابد اما تنها در قالب جدید« اسلام حسین» حق اعتبار دارد: ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجات. اسلام سنتی دیگر اسلام نیست کفر است. این مضمون حرکت عاشورا ست. زمانی که «مومنین مرتد» از حالت «در خود» به «برای خود»فرا روئیدند حسین وظیفه تاسیس دین تازه را بر خرابه های دین جدش به انجام رسانده بود. تشیع یک مذهب درعرض بقیه مذاهب اسلامی نیست بلکه «اسلام نو»است و پیامبراین اسلام حسین بن علی ست. حسین به اسلام محمد یک «مکمل تنش زا»اضافه کرد. پیش از او اسلام در دو چیز خلاصه می شد: «ا- شهادت به یگانگی خدا2 -شهادت به رسالت محمد». و این اسلام ساده همان «اسلام همچون تسلیم» بود. حسین در اسلام یک انقلاب ایجاد کرد. او «تسلیم» را علت العلل فساد سراسری امت مسلمان تشخیص داد و اصل «عدم تسلیم در برابر ذلت» را به اسلام اضافه  کرد. اصل امامت بعدها اضافه شد وکار حسین نبود. او تنها اصل عدالت را به اسلام ضمیمه کرد. اما این اصلاح نبود شدیدترین براندازی و انقلاب در اسلام بود.اینگونه «اسلام همچون تسلیم» باطل می شود و «اسلام به مثابه تسلیم ناپذیری دربرابر ذلت» به جای آن می نشیند. بعدا در اثر تناقضات ناشی از نص قرآن این اصل به «تسلیم در برابر هیچ کس به جر خدا» فرافکنده شد اما مشکل اصلی آیه ای دیگر درباره اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر بود. برای رفع این تناقض شیعیان اصل امامت را اضافه کردند. آنها متهم بودند به اینکه رافضی اند و باید از این اتهام دفاع می کردند. اصل امامت نتیجه آن چیزی ست که امروز «کنش تفسیری روبه پس» می نامند. حسین امام نبود پیامبر جدید بود هرچند خود را اصلاح گر می نامید نه پیامبر. حسین پیامبر بود، امام نبود ، امام شد. این داستان واقعی تشیع است. حسین در اسلام انقلاب ایجاد کرد کاری که علی و حسن نکردند. بعدها امامت را به آن دو هم فرافکندند. علی خلیفه بود نه امام وحسن خلیفه هم نبود. به هر شکل اسلام جدید و مسلمانان جدید هم نتوانستند به قدرت برسند و اسلام تازه را مستقر کنند. این ناشی از مشکلات تئوری «امامت»بود.همان اندازه که اصل اضافه شده توسط  حسین، مترقی و پیشرو بود اصل اضافه شده توسط شیعیان او (پیروان) ارتجاعی بود. امامت کیش شخصیت است و در این باب اعتراض اهل سنت وارد است.شیعیان  به ماقبل محمد بازگشتند. بنابراین همه ایراد اسلام نو به دستگاه سرکوب اموی و عباسی برنمی گردد. ایراد در خود اسلام جدید بود. شیعیان  کار بزرگ حسین را بی اثر کردند و اسلام تازه به یک مذهب در کنار بقیه مذاهب اسلامی تقلیل یافت. اسلام حسین به عنوان«اسلام ذلت ناپذیر منهای کیش شخصیت» یا«تشیع منهای شیعیان» امروزه قابل دفاع است. حسین، اسلام را این جهانی و سکولار کرد اما چگونه؟

خودسرانه ترین روایت از به قول شریعتی «کاری که حسین در تاریخ کرد» روایت علی خامنه ای ست.«تحریف عاشورا»به دست این آقا در روایت خواص-محور و یزیدی اش از عاشورا اتفاق می افتد. او باتکیه بر تقابل یزیدی«خواص/عوام» و اصرار بر «بصیرت خواص» مرتکب این جنایت می شود. حسین در واقعه عاشورا به نامه چند نفر«خواص بی بصیرت» اشاره نمی کند. او به خروارها نامه ی«عوام» آمدن اش را مستند می کند. سخنان خواهرش در«دستگاه ولایت فقیه» هم خطاب به عوام بی شرف است نه خواص بی بصیرت. حسین در واقعه عاشورا روی شرافت انسانی عوام انگشت می گذارد نه بی بصیرتی خواص. اوعوام مسلمان ولی بی دین را مورد خطاب قرار می دهد :«اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید». و پس از شرف زدایی از آنها بود که اسلام تازه را تاسیس کرد و آنها را از اسلام به بیرون پرتاب کرد. حرکت نمادین «نماز ظهر عاشورا» به این معنا بود که شما«مسلمانان بی دین» از آنجا که «شرف»ندارید دیگر حتی مسلمان هم محسوب نمی شوید. شما کافرید واین تنها ما هستیم که «مسلمان»ایم. زمانی که یاران حسین با کوفیان می جنگیدند با این تفکر به میدان نبرد می رفتند که اکنون در حال نبر با کفارند. نماز ظهر عاشورا لحظه اعلام اسلام تازه بود: «اسلام شرف» در برابر کفر (اسلام ِ تسلیم). آری در آن نیمروز بزرگ شرف تنها انسانهای باشرف می توانستند مسلمان محسوب شوند.این زیبایی عاشورا بود که زینب می گفت. از این پس کوفیان مرتدند نه حسین و یاران اش.  و زینب وظیفه «به اسلام بازگرداندن مرتدین» را به عهده گرفته است. کوفیان مرتد باید توبه کنند و توبه می کنند. به این ترتیب نهضت توابین به راه می افتد و باقی ماجرا.

حرکت دوگانه حسین در نسخ«اسلام تسلیم» و تاسیس«اسلام آزادگی» بسیار آموزنده است. او همچون ابراهیم وارد رابطه ای مطلق با مطلق (خدا) می شود اما بر خلاف ابراهیم رابطه اش سلبی ست نه ایجابی. رابطه ابراهیم با خدا نوعی «موازنه مثبت»است اما رابطه حسین با خدا نوعی«موازنه منفی» ست (ویرانی قطعی از دو سو). موازنه مثبت ابراهیم سه روز بیشتر طول نمی کشد و با تحقق محال یا در واقع امرممنوع(قربانی نشدن پسر) پارادوکس حل و فصل می شود اما موازنه منفی میان حسین و خدا ، نه روز و نیم طول می کشد و با مرگ دو طرف پایان می یابد. قتل حسین قتل خدا بود ("اینهمانی نظرورانه" این دو نه اینهمانی مستقیم و ساده آنها) و این معنای آن است که حسین خون خداست (ثار الله). خدای « اسلام تسلیم» به دست امت اسلام کشته می شود. مرگ خدای « اسلام تسلیم» به دست مسلمانان بی دین  خودکشی و خودریشه کنی عوام بود و خدای «اسلام آزادگی»به جای آن نشست. اینگونه کوفیان مرتد شدند. اما کوفیان فراتر از یهودا اسخریوطی که به مسیح خیانت کرد نه تنها به حسین خیانت کردند بلکه بدتر از آنرا مرتکب شدند: خود اورا به قتل رساندند. این است که اگر خودکشی واقعی بار گناه یهودا را سبک کرد اما یک بار خودکشی برای کوفیان کافی نیست. آنها باید بینهایت بار خود را بکشند. آیا عزاداری هرسال روز عاشورا به عنوان «خودکشی نمادین» بی نهایت بار خودکشی کوفیان نیست؟ عزاداری عاشورا یک "سنت انقلابی" است که ابدیت را به لطف «تکرار»در زمان مستقر کرد. عزاداری عاشورا یک سنت شرف و آزادگی است. دین تشیع را در مقایسه با «مسیحیت» می توان «یهودائیت»نامید. اگر یهودیت دین «رهایی» ست ومسیحیت دین« آزادی» است یهودائیت دین «آزادگی» است و شرف. به این ترتیب مثلث دین مطلق کامل می شود: تز (یهودیت)، آنتی تز (مسیحیت) ،سنتز (یهودائیت). مسیحیت شریعت را با ایمان معلق میکند و یهودائیت ایمان را با شرف. این "نفی در نفی" و«تعلیق تعلیق» مضمون امر مطلق است.  در مسیحیت ،شریعت تعلیق و باوساطت مسیح حفظ می شود یا به عبارتی شریعت بدون «زندگی در مسیح»هیچ است. در تشیع، ایمان به عنوان امر معلق شده حفظ می شود اما به میانجی حسین: ایمان بدون عشق به حسین هیچ است. اما چرا یهودائیت صورت نهایی دین مطلق است؟ اگر پارادوکس ایمان این است که«فرد به عنوان جزئی برتر از کلی ست»و این پارادوکس در ایمان حل نشدنی ست اما در حرکت حسین این پارادوکس به گونه ای این جهانی و سکولار حل شده است:«فرد به عنوان جزئی به اعتبار شرافت انسانی اش برتر از کلی و قابل مقایسه با مطلق است». حتی خود خدا هم نمی تواند شرف شما را لگدمال کند. این کار خودکشی خداست.

حسین چراغ  راه نجات ازوخیم ترین وضعیت های ذلت بار است(ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجات). در تمام وضعیت های ذلت بارباید به تبعیت از سرور آزادگان جهان گفت: مرگ با عزت برتر از زندگی باذلت است ومن به سوی مرگ می روم. این پیام ساده،این جهانی و انسانی حسین است. او پاسدار شرف انسانی و حافظ مرز میان انسان و حیوان است. فاصله تعلیق انسانی امر دینی(شرف) با  تعلیق دینی امر اخلاقی(ایمان) دقیقا فاصله   زمین تا آسمان است. پس آیا همان گونه که علی شریعتی می گفت حسین «وارث آدم» نیست؟


 


ترانه موسوی: یک سال بعد

چند روز پیش، «امید حبیبی‌نیا»، روزنامه‌نگاری که خبر کشته شدن ترانه موسوی را در سایت «آزادی بیان» منتشر کرده بود، با انتشار مقاله‌ای، اعلام کرد که این خبر صحت نداشته و منابع وی – که دو روزنامه‌نگار ساکن تهران بوده‌اند – دراین زمینه وی را فریب داده‌اند. او البته اشاره‌ای به نام این دو روزنامه‌نگار نکرد، اما با شرح واقعه و چگونگی دریافت خبر، نوشت که «پس از نزدیک به یک سال سکوت، اکنون می توانم درباره دروغ بودن قصه ترانه موسوی بنویسم».

 

یک روز پس از انتشار مطلب «امید حبیبی‌نیا»، اما «رضا ولی‌زاده» و «لیلا ملک‌محمدی»، دو روزنامه‌نگاری كه پس از دهمین دوره انتخابات  ریاست‌جمهوری از این كشور خارج شده‌اند، با انتشار بیانیه‌ای تایید كردند كه خبر كشته شدن «ترانه موسوی» را نخستین بار آن‌ها منتشر كرده‌اند و تاكید كرده‌اند كه ماجرای كشته شدن ترانه موسوی در جریان اعتراض‌های پس از انتخابات سال گذشته، صحت دارد.

 

این دو روزنامه‌نگار، در بیانیه خود تاکید کرده‌اند: «ما در این نوشته بار دیگر تأکید می‌کنیم با شواهد و مستنداتی که این خبر را با تکیه بر آن منتشر کردیم و شواهدی که طی یک سال گذشته به دست آمده، متأسفانه کوچک‌ترین تردیدی نسبت به وقوع تراژدی مرگ ترانه در زمان بازداشت نداریم... اکنون که ۱۰ ماه است از ایران خارج شده‌ایم، پیوسته برای کسب شواهد و مستندات بیش‌تر تلاش می‌کنیم؛ تا آن‌جا که بتوان ماجرای ترانه موسوی را به پرونده‌ای حقوقی علیه ماشین سرکوب و جنایت جمهوری اسلامی تبدیل کرد و از تردیدهایی که نسبت به اصالت این خبر طرح می‌شود، ناامید نمی‌شویم. اگر اثبات شود ماجرای ترانه واقعیت نداشته است کابوس‌های یک‌ساله‌ ما و تمام کسانی که با نام ترانه خون گریسته‌اند، پایان می‌یابد. ما در کمال خرسندی حیثیت حرفه‌ای خود و هستی‌مان را بر سر یافتن نشانی از ترانه موسوی یا اثبات ساختگی بودن ماجرای او معامله خواهیم‌کرد».

 

این در حالی است که حبیبی‌نیا در یادداشت خود آورده است: «در حالی که پیگیری‌های من برای یافتن ردی از ترانه موسوی به هیچ نتیجه ای نرسیده بود، دوستان در تهران یکی پس از دیگری اعلام می‌کردند که نه در آموزشگاهی نام او هست و نه کسی دیگری او را در همان بازداشت‌گاه دیده است. در این زمان که تردیدهایم را با ل.م [لیلا ملک‌محمدی]مطرح کردم وی گفت که مستقیما به همراه ر. و [رضا ولی‌زاده] به کمیته پیگیری کروبی رفته و شواهد مربوط به این واقعه را در اختیار آنها قرار داده است. از وی خواستم تا نام کسی را که مدعی بود همراه با ترانه موسوی بازداشت شده را به من بدهد و او نام فردی را به من داد. مدت‌ها بعد وقتی با او حرف زدم متوجه شدم که او حرف‌های متناقض زیادی می‌زند و آشکارا مایل نیست در باره آن روز کذایی حرفی بزند.»

 

اما «رضا ولی‌زاده» و «لیلا ملک‌محمدی» روایت دیگری از این داستان دارند: «ماجرای بازداشت و وضعیت نامعلوم «ترانه موسوی» را نخستین‌بار و مستقیما یکی از هم‌بندان او برای ما روایت کرد و این خبر به شهادت شاهد دیگری نیز موکد شد. پس از آن برای اطمینان از راستی خبر، ما با خانواده‌ی ترانه موسوی تماس گرفتیم. روزی قطعا نگرانی پدر بیمار و مادر سال خورده‌ی او روایت خواهدشد. کامپیوتر ترانه پر بود از عکس‌هایی که او از تجمعات انتخاباتی و راهپیمایی‌های اعتراضی پس از انتخابات گرفته بود یا گویای حضور او در این راهپیمایی‌ها بود؛ خانواده‌ی ترانه هیچ‌یک از این عکس‌ها را، با وجود پافشاری ما، در اختیارمان قرار ندادند؛ جز عکسی که همه ترانه را با آن می‌شناسند. انگیزه‌ی اولیه‌ی ما برای انتشار این عکس، که مورد موافقت خانواده‌ی ترانه نیز قرار گرفت، آن بود که شاید بتوان با انتشار آن، نشانی از او به دست آورد ... هرچند هم‌چنان برخی در ایران و در ارتباط با این ماجرا با مشکلات امنیتی مواجه‌اند و قطعا ما هم‌چنان نمی‌توانیم بی‌هیچ بیش و کم از ترانه موسوی و شاهدان بازداشت او و راویان ماجرایش سخن بگوییم».

 

حبیبی‌نیا در یادداشت خود، درباره منابع خبری این دو روزنامه‌نگار می‌نویسد:« از ل.م [لیلا ملک‌محمدی] خواستم که اگر اطلاعات بیشتری می تواند در رابطه با این موضوع منتشر کند در خارج از کشور می توان این کار را به راحتی انجام داد ولی وی دائما عنوان می کرد که به خاطر همان فرد ناچار به سکوت است. اما یک روز بار دیگر گفت که همان فرد دستگیر شده و اکنون می‌خواهد حرف بزند و من ارتباط او و ر. و [رضا ولی‌زاده] را با بی بی سی و صدای آمریکا برقرار کردم و گفتم که روز بعد هم می توانیم در فرانس 24 این را پوشش بدهیم چون بالاخره ما دو نفر را داریم که خودشان از نزدیک پیگیر ماجرا بوده اند و منبع خبر محسوب می شوند. اما تا چند روز بعد هم خبری از این دو روزنامه نگار نشد و بعد به من گفتند چون فرد مذکور آزاد شده است بهتر است فعلا سکوت کنند زیرا اکنون وزارت اطلاعات می داند منبع خبر ترانه موسوی چه کسی بوده است. ولی وقتی چند هفته بعد با یکی از همکاران همان فرد صحبت کردم وی اطمینان داد که وی در تمام روزهایی که ادعا می شد بازداشت بوده است، مشغول کار بوده است، این موضوع را با دو نفر دیگر هم چک کردم همگی شایعه بازداشت فرد مذکور را قویا تکذیب کردند».

 

ترانه موسوی نام شخصی است که گفته می شود در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران دستگیر شده و مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شده‌ است. مرتضی الویری از اعضای ستاد مهدی كروبی مدتی قبل بر صحت دستگیری ترانه موسوی تاکید كرد اما گفت قادر به ارائه اطلاعات بیش‌تر نیست.

 

به هر حال با انتشار مطلب حبیبی نیا و همچنین انتشار بیانیه رضا ولی زاده و لیلا ملک محمدی، بار دیگر بحث درباره سرنوشت ترانه موسوی و جعلی یا واقعی بودن داستان وی، بالا گرفته است. اکنون همه منتظرند تا اخبار و مدارک تکمیلی را در این باره ببینند و بشنوند. شاید زمان، واقعیت این ماجرا را روشن کند. 

 


 


سعید کمالی دهقان، خبرنگار گاردین
 


پشت هر مرد خیلی موفق؛ بیش از یک زن است!


بدین وسیله از لایحه حمایت از خانواده(موسوم به لایحه حمایت از مردان خانواده!) کمال تشکر را داریم. بی شک اینگونه لایحه ها میتواند به استحکام خانواده کمک شایانی بکند.


باور بفرمایید مدتها بود که منتظر یک طرح و لایحه مردانه بودیم تا به یاد دهه های طلایی «مرد سالاری» و «سبیل» و «کمربند چرمی» و «چایی را بریز بیار بینیم با» و غیره بیافتیم! اصلا" هم با این سازمان‌های حمایت از حقوق زنان خانه دار و بی‌خانه و انجمن فمینیست‌های حوزه تهران و شهرستان‌ها و ... هم نوا نمی‌شویم! تا کی باید از حق و حقوق شرعی خودمان برای ژست‌های روشن‌فکری بگذریم؟!


البته ما مردان زحمت کش و رنج کشیده، تقاضا داریم نمایندگان محترم یک بندی اضافه نمایند تا این مهریه هم یک جوری بمالــد! (در راستای استحکام هر چه بیشتر خانواده) چون اگر فردا مرد گردن شکسته‌ای بخواهد برود لایحه را اجرایی کند و یک زوجه اختیار نماید بی‌شک سخن از عند المطالبه بودن مهریه به میان خواهد آمد و نهاد خانواده متزلزل می‌شود. مثلا بفرمایید مهریه عند الاستطاعة است. اینطوری بهتر است...


عدالت هم اجرا می‌شود؛ البته اگر خود این بانوان اجازه بدهند. مثلا اگر عباس آقا شنبه میر‌ود پیش زری خانم و دو تا لبخند میزند،ی کشنبه می‌رود پیش پری خانم و همان دو لبخند را می‌زند! کاری ندارد که...همه را کارشناسی می‌کنیم و بروشورش را می‌دهیم به این قشر. کاری ندارد. کلا" از زمانی که جناب آقای احمدی نژاد شده مجری عدالت در داخل و خارج و شعارهای عدالت طلبانه می‌دهد ما دریافتیم که عدالت همچین هم سخت نیست...


اصلا" تعدد زوجات خیلی به محکم شدن نهاد خانواده کمک می‌نماید. حالا یادم نیست این را کدام اندیشمندی گفته بود، ولی مهم این است که درست گفته. ما قبول داریم.


حالا همه اینها به کنار،علاوه بر ۴ تا ازدواج دائم، دوستان بندی را هم به لایحه اضافه نمودند که ازدواج موقت را هم تسهیل می‌کند. اصلا من لذت می‌برم از اینم لایحه! واقعا موجبات تسهیل خانواده را مهیا کرده است. باثبت رسمی هم مخالفت شده.(چون قصد حمایت از خانواده است)

البته خاک بر پیکر آن عده که با برخی از بندهای این لایحه مخالفت می‌کنند و اتفاقا خودشان هم مرد هستند. یک قیافه روشن‌فکرانه به خودشان می‌گیرند و کلام به مخالفت باز می‌کنند. وای بر شما! شما مسئولی برادر من...

اصلا بگذارید بنده یک جور دیگر برای خانم‌های عزیز بیان بکنم. ما اعتقاد داریم که پشت هرمرد موفق یک زن موفق است؛ حالا شما حساب کنید که پشت یک مرد دو تا زن باشد! بی شک موفقیت تسهیل‌تر میشود! لازم به تذکر نیست که ۴ زن در پشت یک مرد چه پیشرفت‌هایی می‌تواند برای یک مرد به همراه داشته باشد. حالا اگر این افراد در پشت مرد دچار مشکلات و دعوا شوند مشکل از ما نیست. مشکل از شما عزیزان است که همراهی نمی‌فرمایید.

اگر باز هم اعتراض دارید ما بر طبق شرع حق داریم و قانونش هم می‌آید بیرون! حالا من می‌خواهم ببینم کی می‌خواهد جلوی جامعه مردان را بگیرد؟! بیایید منطقی باشیم و به استحکام خانواده فکر کنیم!


پ.ن ۱: احساس میشود در برخی بندهای این لایحه، زن در خانواده به حساب نیامده!


 


کیهان و خوانندگان؛ اول تا چهارم شهریور

 

و اما مطالب:

 

*اگر قرار است جامعه با مهندسي فرهنگي به سمت تعالي سوق پيدا كند چرا در ماه مبارك رمضان و بهار قرآن، نسل جوان را به سريالهاي تلويزيوني و بازي هاي جام رمضان سرگرم مي كنند و از مسجد و برنامه هاي معنوي بازمي دارند. 9125----0935

 

*از عموم نخبگان اصولگرا و اصلاح طلب مي خواهم در اين برهه حساس كه فتنه هايي در منطقه در حال شكل گيري است متعبد به فرمان رهبر حكيم باشند. 8497--0935

 

*از دولت محترم خواهشمندم براي كم كردن جمعيت تهران به سراغ بازنشسته ها هم بروند. من بازنشسته اگر منزل در شهرستان داشته باشم در اسرع وقت تهران را ترك مي كنم. 6634----0935

 

* راه اندازي نيروگاه بوشهر نتيجه سالها صبر و مقاومت ملتي است كه با خدا معامله كرده و در طول پيروزي انقلاب اسلامي بارها و بارها نتيجه مطلوب را كسب نموده بي شك همانگونه كه رهبر فرزانه و بصير انقلاب فرمودند ما بر قله ها مي نگريم و به اين موفقيت ها بسنده نمي كنيم و ديري نيست كه جهانيان به عزت و منزلت و صبر ايراني غبطه مي خورند. ؟؟؟؟؟

 

* يكي از حيله هاي انگليسي ها براي ايران، درخواست ملاقات با اصولگرايان است. جا دارد از آيت الله يزدي كه پس از آيت الله سيداحمد خاتمي و خانم دكتر آليا اين درخواست را رد كردند تشكر شود. همچنين لازم است مجلس شوراي اسلامي بار ديگر طرح كاهش روابط با انگليس را در دستور كار قرار دهد. يك هموطن

 

* قبل از فرارسيدن ماه مبارك رمضان اعلام شد كه ساعت ۹ تا ۱۰ شب برنامه خالي است و اختصاص به عبادت مردم دارد ولي عملا مي بينيم اينگونه نيست. بلكه سريال هر شبكه اي كه تمام مي شود سريال شبكه ديگر شروع مي شود. 5203--0913

 

* پرتاب پيروزمندانه موشك قيام يك را به دست اندركاران هميشه سرافراز صنايع نظامي كشور تبريك مي گويم. اين پيروزي ها، باعث به لرزه درآمدن پشت دشمنان ما شده است. يك هموطن

 

* روز تاريخي نيروگاه هسته اي بوشهر و به بار نشستن مقاومت سي ساله امت خداجو در پايداري انقلابي بر شما ايراني هاي سربلند مبارك. 4196---0918

 

*سريال ملكوت براساس كدام روايت الهي يك فرشته خدا را با صورت تيغ زده نشان مي دهد؟ يك هموطن

 

* شبكه آموزش در تاريخ 30/5/89 در برنامه انسان و دانش طريقه پخت خرگوش را نشان داد. خوردن گوشت خرگوش در اسلام حرام است. چرا برنامه ريزان تلويزيون به احكام شرعي توجه كافي ندارند!! 5862---0917

 

*  سريال هاي پس از افطار، همزمان با بخش هاي خبري است و خانواده هايي كه اين مجموعه ها را دنبال مي كنند، از اخبار محروم مي شوند. از مديريت محترم صداوسيما تقاضاي برطرف كردن اين مسئله مي شود. ؟؟؟؟؟

 

* اول تيرماه از تهران به استان مركزي منتقل شدم. اما هيچ يك از مسئولان نسبت به تعهدات لازم درباره كارمندان انتقالي از كلان شهرها عمل نكردند. لطفا رسيدگي شود. ؟؟؟؟؟

 

* از روزنامه ارزشي كيهان مي خواهم قدري به بداخلاقي، رواج روزه خواري، بي ديني و تهاجم فرهنگي در ورزش بپردازد. 6877---0915

 

* از طريق اين ستون مي خواستم از مسئولين وزارت ارشاد تقاضا بكنم غرفه هشت ماه دفاع مقدس مربوط به فتنه سال ۸۸ را در شهرستان ها نيز جهت استفاده عموم هموطنان برپا كنند. ؟؟؟؟

 

* در سفر رياست محترم جمهوري به اسلامشهر با نوشتن نامه درخواست كمك كردم. بعد از مدتي نامه اي به دستم رسيد كه به مسكن مهر مراجعه بكنم. عرض بنده اين است كه مراجعه به مسكن مهر كه نيازي به نامه رئيس جمهور يا ديگر مسئولين ندارد. ؟؟؟؟

 

* چرا هرگاه عرصه بر مفسدين اقتصادي تنگ مي گردد و يا رسوايي فتنه گران و سران آنها رو به فزوني مي گذارد برخي مسائل حاشيه اي و درجه چندم به عنوان مسئله اصلي مطرح و مفسده جويان حاشيه امن پيدا مي كنند. ملت انتظار دارد براي تفكيك اين گونه امور و بدون هرگونه اغماض پرونده خاطيان و سران فتنه به جريان افتد تا حقوق ملت پايمال نشود. ؟؟؟؟

 

* گناه پنهان به صاحب گناه آسيب وارد مي كند و گناه آشكار به جامعه. آيا وقت آن نرسيده كه با فساد اجتماعي از جمله بدحجابي ها برخورد بشود. 3081---0915

 

* از نيروي انتظامي درخواست مي شود شماره تلفني را مشخص كنند تا متخلفين و خانمهايي كه به كشف حجاب مبادرت مي ورزند شماره خودرو آنها جهت ثبت تخلف اعلام شود. 2305---0912

 

* بعضي از روزنامه ها مدتي است كه درصدد توجيه عمل زشت روزه خواري علني بعضي از فوتباليست ها با اين توجيه كه تمرين هاي مربوطه سخت است برآمده اند. به اعتقاد بنده گناه اين نشريات كه چنين قلم مي زنند از گناه فوتباليست روزه خوار بيشتر است چون عمل منكري را در جامعه جا مي اندازند. 6744---0912

 

* شهرداري تهران در قبض عوارض نوسازي كه براي ما فرستاده حدود ۹ درصد مبلغ قبض را بعنوان ديركرد معين كرده است در حالي كه خود شهرداري مقصر است و در ارسال قبض مربوطه تأخير دارد ثانياً مگر علماء و مراجع ديني دريافت ديركرد را حرام اعلام نكردند. پس چرا توجه نمي شود. ؟؟؟؟

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته