-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

Latest New from Green Correspondents for 01/15/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 


 از زمان حضور ناظران در سوريه از اواخر ماه دسامبر ۴۰۰ نفر کشته شده‌اند، يعنی در اين مدت، به طور ميانگين روزانه ۴۰ نفر در سوريه جان خود را از دست داده‌اند.
خبرنگاران سبز/سیاست خارجی:
شيخ حمد بن خليفه آل ثانی، امير قطر، در گفتگويی با برنامه "۶۰ دقيقه" کانال خبری سی بی اس گفته است :" بايد با اعزام نيرو، کشتار در سوريه را متوقف کرد." امير قطر که پيشتر به عنوان رهبر يک کشور عربی  در عمليات ناتو در سرنگونی حکومت معمر قذافی شرکت کرده بود در پاسخ به اين سوال که آيا مداخله در سوريه مطابق با منافع کشورهای عربی است گفت :" در چنين موقعيتی برای متوقف کردن کشتارها، بايد نيروهايی به آن کشور اعزام شود."

اما برخلاف نظر امير قطر روز شنبه رهبر حزب اله لبنان و حامی قوی بشار اسد از ايران و ترکيه و کشورهای عربی خواست که برای حل بحران در سوريه تلاش کنند چرا که آتش بحران سوريه ممکن است موجب شعله ور شدن جنگ های فرقه ای ميان شيعه و سنی در منطقه شود. شيخ حسن نصراله همچنين گروههای مخالف اسد در داخل و خارج را به همکاری با اسد فراخواند. همچنين هفته گذشته بنابرمنابع خبری سردار قاسم سليمانی فرمانده سپاه قدس در دمشق برای بقای دولت بشار اسد رايزنی کرده است.

نخست وزير قطر که رياست کميته رسيدگی به اوضاع سوريه را برعهده دارد، گفته است عليرغم حضور ناظران اتحاديه عرب در سوريه، کشتار غيرنظاميان همچنان ادامه دارد.اين کميته از سوی اتحاديه عرب برای بررسی اوضاع سوريه تشکيل شده است.

ناظران اتحاديه عرب برای نظارت بر روند اجرای طرح صلح پيشنهادی اين سازمان به دولت بشار اسد، ماه گذشته ميلادی به سوريه رفتند.

روز سه شنبه، دهم ژانويه، در گزارشی به شورای امنيت سازمان ملل متحد گفته شد که از زمان حضور ناظران در سوريه از اواخر ماه دسامبر ۴۰۰ نفر کشته شده‌اند، يعنی در اين مدت، به طور ميانگين روزانه ۴۰ نفر در سوريه جان خود را از دست داده‌اند.

يکی از اعضای سابق هيات ناظران اتحاديه عرب در سوريه هم اعزام اين هيات را کاری بيهوده و يک شوخی توصيف کرده و وضعيت سوريه را فاجعه ای انسانی خوانده است.

سازمان ملل متحد گفته است از زمان شروع اعتراضات در سوريه از ماه مارس سال گذشته تاکنون بيش از ۵۰۰۰ غير نظامی در اين کشور کشته شدند.

 
 


به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستید برخیزید و شمعی روشن کنید.

 
 

اما روايت نامه تحميلی به سردار علايی نيز خالی از لطف نیست. در منزل حسین علایی « سردار محمد جعفراسدی رئیس فعلی بازرسی قرارگاه خاتم الانبیا » که حامل شکایت ۱۲ سردار افراطی سپاه بود در مورد تکذیب گفته های قبلی وی و تبعیت عملی به اصل ولایت مطلقه فقیه تاکید شد که نتیجه این گفتگوها تحمیل توبه نامه به سردار علایی شد که حاوی نکات بسياری است.
خبرنگاران سبز/سیاست:
پس از انتشار نامه سردار حسين علايی در روزنامه اطلاعات و بازتاب اين نامه در رسانه های موسوم به سبز و رسانه های اقتدارگرا و در پی آن تفسير حسين علايی در سرنگونی حکومت های ديکتاتوری که به طور غير مستقيم به نظام حاکم کشور اشاره شده بود طبق کينه قبلی حاکميت نسبت به سردار علايی فرصت برای پايين کشيدن و انتقام جويی از وی فراهم شد. اولين قدم اين عمليات يک روز قبل از اربعين حسينی با ارسال پيامک هايی به بسيجيان و تمامی ساکنان شهرک شهيد کلاهدوز انجام پذیرفت و درخواست آماده باش برای حضور در مقابل منزل سردار علائی در شهرک شهيد کلاهدوز ( محل زندگی سردار علائی  ) ارسال گرديد .

اتفاقی که مجددا در يک روز تعطيل مذهبی برنامه ريزی شد تا با استفاده از احساسات مذهبی بسيجيان ضربه ای  به سردار علايی زده شود. بسيجيان طبق قرار قبلی با اتوبوس های جداگانه ويژه خواهران و برادران به مقابل منزل حسین علایی انتقال داده شدند.

سردار محمد جعفر اسدی فرمانده گفتگوکننده
با سردار حسین علایی و یکی از امضاکنندگان
نامه اعتراضی 
اما روايت نامه تحميلی به سردار علايی نيز خالی از لطف نیست. در منزل حسین علایی « سردار محمد جعفراسدی رئیس فعلی بازرسی قرارگاه خاتم الانبیا » که حامل شکایت ۱۲ سردار افراطی سپاه بود در مورد تکذیب گفته های قبلی وی و تبعیت عملی به اصل ولایت مطلقه فقیه تاکید شد که نتیجه این گفتگوها تحمیل توبه نامه به سردار علایی شد که حاوی نکات بسياری است.

 هر چند کليت اين توبه نامه به مذاق اقتدارگرايان خوش آمده است اما ماهيت نامه بر گفته های قبلی سردار علايی تاکيد داشته است مثلا در جايی از نامه آمده است:  «همانطور که تا کنون تمام عمر خود را در راه مخالفت با استبداد و... صرف کرده‌ام انشاءالله همچنان بر اين صراط مستقيم استوار خواهم بود.» که تاکيد بر استبداد دينی حاکم بر کشور و همیت برای سرنگونی استبداد داشته است.

 سردار علايی به طور تلويحی از همه مسائل و پرسش‌های مطرح شده در يادداشت روزنامه اطلاعات دفاع کرده و از اينکه برخی رسانه های داحلی از آن «برداشت های خاص» کرده‌اند٬ اظهار تاسف کرده است.

وی در پايان توضيح خود اضافه کرده است: «معتقدم پشتيبانی از ولايت فقيه موجب می شود تا مملکت ما آسيبی نبيند.» که اين بخش از توبه نامه تحمیلی، با اصرار و تاکيد افراطيون حامی رهبری بند الزامی اين نامه عنوان شده است.

در بند دو - اين نامه  سردار علايی گفته است: اينجانب معتقدم که از مهمترين ويژگی ها و مشخصه های انقلاب اسلامی مردم ايران مخالفت با "استبداد و ديکتاتوری" ، "وابستگی رژيم شاه به آمريکا" و "فساد دستگاه سلطنت" بوده است که امروزه به عنوان الگويی موثر در بيداری اسلامی و سرنگونی ديکتاتورهای کشورهای عربی مورد استقبال مردم خاورميانه و شمال آفريقا قرار گرفته است. گفته ای که با واقعيت برابری می کند و وی تنها به خصلت مبارزه طلبانه مردم ايران در برابر استبداد و ديکتاتوری اشاره کرده است که در نامه قبلی حسين علايی با توضيحات مقايسه ای تفسير شده بود.


اما نکته مهم اين توبه نامه عدم اشاره نام « آيت الله خامنه ای » به عنوان رهبر نظام اسلامي است که برخلاف نظر ۱۲ سرداری که فشار از جانب آنها برنامه ريزی شده بود در این نامه دیده نمی شود و در مقابل از نام حضرت امام خمينی و خواست و نظر مردم به عنوان دو مولفه مهم در سرنوشت کشور و تشکيل جمهوری اسلامی نام برده می شود.

نامه تحميلی به سردار علايی که در سايت تابناک نزديک به محسن رضايی به عنوان ندامت نامه از اسیر جنگی آورده شده است به شرح زير است:

۱- هدف از نگارش اين مقاله صرفا بيان رفتاراستبدادی و ديکتاتوری رژيم ستم شاهی محمدرضا پهلوی در مقابل اعتراضات مسالمت آميز مردم مسلمان ايران در روز نوزدهم ديماه سال ۱۳۵۶ و قيام های مردمی پس از آن بودکه خوشبختانه منجر به سرنگونی آن پادشاهی در ۲۲ بهمن سال ۵۷ گرديد و قطعا مقايسه نظام ستمشاهی با نظام جمهوری اسلامی ايران قياسی مع الفارق بوده و به هيچ وجه مورد نظر نويسنده مقاله نبوده است.

۲- اينجانب معتقدم که از مهمترين ويژگی ها و مشخصه های انقلاب اسلامی مردم ايران مخالفت با "استبداد و ديکتاتوری" ، "وابستگی رژيم شاه به آمريکا" و "فساد دستگاه سلطنت" بوده است که امروزه به عنوان الگويی موثر در بيداری اسلامی و سرنگونی ديکتاتورهای کشورهای عربی مورد استقبال مردم خاورميانه و شمال آفريقا قرار گرفته است.

۳- نظام جمهوری اسلامی که با هدايت و رهبری های حضرت امام خمينی قدس سره و آرائ قاطبة مردم ايران به عنوان مهمترين دستاورد انقلاب اسلامی پديد آمد همچنان با دنبال کردن اين سه مولفه ی اساسی است که به راه خود ادامه می دهد.

۴- متأسفانه بعضی از رسانه های داخلی با ارائة برداشت های خاص خود، فضای مناسبی را برای رسانه های خارجی فراهم کردند تا آنها هرچه می خواهند بگويند و از ظن خود به تفسير و تحليل اين مقاله بپردازند.

۵- بديهی است همانطور که تا کنون تمام عمر خود را در راه مخالفت با استبداد و برپايی نظام مردمی جمهوری اسلامی و دفاع از ماهيت انقلاب اسلامی و مقابه با سلطة استکبار به ويژه در دوران جنگ تحميلی صرف کرده ام انشاءالله همچنان بر اين صراط مستقيم استوار خواهم بود و معتقدم پشتبانی از ولايت فقيه موجب می شود تا مملکت ما آسيبی نبيند.
حسين علايی
اربعين حسينی

 
 


 
 


خبرنگاران سبز/جامعه:
تعدادی از لباس شخصی های طرفدار آیت الله خامنه ای، که بطور خودجوش اما با اتوبوس به مقابل درب منزل سردار علایی آورده شده بودند علاوه بر سردادن شعارهایی علیه این فرمانده دوران دفاع مقدس همان کاری را با منزل وی کردند که پیشتر با منزل آیت الله منتظری و شیخ مهدی کروبی و اواخر با سفارت برتانیا کرده بودند. تصاویر گویای جدیدترین اوباشگری نیروهای خودسر لباس شخصیست که باز هم با سکوت رضایت بخش نیروی انتظامی همراه شده است.

همچنین به گزارش خبرنگاران سبز این تجمع سازماندهی شده یک بیانیه هم برای هاشمی رفسنجانی داشت. یکی از بسیجیان حاضر در این تجمع بیانیه ای خطاب به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با این عنوان خواند: هاشمی رفسنجانی در نامه ۱۹ دی سال گذشته اش به صورت تلویحی خود را به امام و پسر فراری‌اش را با شهید مصطفی خمینی قیاس کرد که در ادامه می بینیم امروز آقای علایی در مقاله ای توهین آمیز به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ساحت ولایت توهین می کند که البته ما به او می گوییم که تا پای جان پایه کار ولایت هستیم .















 
 

من درحيرتم چرا آقای خامنه ای اين همه استغاثه ی مردم را، ونه قارونان و بدکاران و غارتگران را، می شنود و همچنان برسرِ خشم خود ايستاده است.
خبرنگاران سبز/جامعه:
يک چند ساعتی است که سايت بالا نمی آيد. برادران احتمالاً دست بکار شده‌اند و آستين ها را بالا زده‌اند. عيبی ندارد. می رويم سرچهارراه می ايستيم و بِرّ و بِرّ به آمد و رفت اتومبيل ها نگاه می کنيم. راضی شديد؟ بعدش چه؟ با بوی مرگ آوری که منتشرکرده‌ايد چه می کنيد؟ می گويند ملانصرالدين به مردی که دريک مجلس صدايی درکرده بود و با کوفتن پا برزمين تلاش می کرد ذهن حاضرين را به همان پای کوفتن ها منحرف کند گفت: قبول، صدايش را رفع و رجوع کردی، با بويش چه می کنی؟

نامه هجدهم ديشب منتشر شد. اميدوارم اين نامه به خوبی از جانب مخاطب اصلی آن و از طرف مردم مورد استقبال واقع شود و بهای واقعی اش دانسته آيد. با رواج اين نگرشی که در نامه هجدهم آمده، می توان بسياری از سنگها را از پيش پا برداشت. ما با کمبود وقت مواجهيم. زمان به تندی می گذرد و مباد که ما باشيم و فرصت ها از کف رفته باشند. کاش رهبری صدای درکوفتن های ما را می شنيد.

گاه يک ملاقات و يک سخن و يک نگاه می تواند کوهی از اندوه را از شانه های ما بردارد. وگاه، همين ها می توانند کوهی از اندوه را برشانه های ما بنشانند و ما را به يک خستگی مستمر دراندازند. من امروز يک تماس تلفنی از نوع نخست داشتم. از يک بانو. از همين تهران. اين تماس کوتاه تلفنی از آنچنان گرمايی برخوردار بود که تمام سردی‌ها و يخ بستگی‌های اين چند وقت اخير را از درون من بيرون ريخت و مرا به ‌گرمای خلسه گونش راه داد.

درست فردای آن روزی که آقای خزعلی را با آن شکل دلخراش به دادسرا و به زندان بردند، به خانواده‌اش سرزدم و با آنان از روزهای خوب گفتم. با پسر بزرگش و با دو دخترش کمی به درد دل نشستيم. ظاهراً تا رسيدن به روزی که امنيت، معنای واقعی خود را به صحنه آورد، راه درازی در پيش است. اما من معتقدم تا چند وقت ديگر، امنيت، دزدان و فاجعه آفرينان و زشتکاران را از آغوش خود بيرون خواهد انداخت و مردمان را به آغوش خود راه خواهد داد.

وقتی ما به مردم خود می گوييم: هيس، کاری به خطاکاران نداشته باشيد، درحقيقت به همان خطاکاران امنيت می‌دهيم تا هرچه بيشتر به خطای خود فرو شوند و ترس و لرزی نيز از قانون نداشته باشند. آقای خزعلی از همين خطاکاری‌ها می‌گفت و می‌نوشت. والبته تحمل نشد و اکنون او و خانواده اش بايد تاوان حقی را بپردازند که متعلق به همگان است و حاکميت به زور از مردم دريغ کرده است.

يکبار از خود آقای خامنه‌ای شنيدم که می‌گفت: قارون برای آنکه از شرّ موسای پيامبر خلاص شود، زنی بدکاره را فريفت و از او خواست تا در جمع اعلام کند با موسی سر و سرّی دارد. آن روز فرا رسيد و زن بدکاره برعکس، درجمع به قرار پنهانی‌اش با قارون اشاره کرد و برسلامت موسی تأکيد ورزيد. موسی را خشم فرا گرفت. به زمين زيرپای قارون فرمان داد تا او را و همه ی ثروتش را درخود فرو برد. زمين شکافت و قارون را تا زانو به کام کشيد. قارون به التماس افتاد و از موسی تقاضا کرد از خطای او درگذرد. اما خشم موسی تمامی نداشت. به زمين فرمان داد تا قارون را تا گلو در خود فرو برد. قارون ناگهان تا گلو در زمين فرو رفت. قارون باز به التماس افتاد و از موسی درخواست عفو کرد. موسای خشمگين بی توجه به استغاثه‌های قارون به زمين فرمان داد تا قارون را در خود دفن کند. زمين دهان گشود و قارون را درخود فرو برد. خشم موسی فرو نشست.

کمی بعد، خداوند به موسی گفت: ای موسی، چقدر سنگدلی، به جلال و عظمتم سوگند اين قارون اگر همين گريه‌ها و التماس‌ها را با من می گفت و از من بخشايش می‌طلبيد، او را می‌بخشودم.

من درحيرتم چرا آقای خامنه ای اين همه استغاثه‌ی مردم را، ونه قارونان و بدکاران و غارتگران را، می‌شنود و همچنان برسرِ خشم خود ايستاده است!

امروز کمی خسته بودم. نامه ی هجدهم را که ماهها پيش نوشته بودم کمی اصلاح کردم و به حافظه ی اينترنت سپردم تا سرموقع منتشر شود. خستگی اين روزهای من بيشتر به خستگی کسی می‌ماند که برسرخاکستری از آرزوهای خود نشسته است. وگرنه مرا تا دم مرگ انرژی هست و برقرار خود ايستاده‌ام.

يادم هست درزندان نيز هرگاه خستگی روحی به من فشار می‌آورد، يک خواب خوب، يک رويای قشنگ، مرا به تماشای يک افق مطلوب می‌برد و خستگی هايم را می‌زدود. امروز مادر سه شهيدی که با هم رفت و آمد خانوادگی داريم تماس گرفت. مدتها بود با تلفن شان تماس می‌گرفتم و پيغام می گذاردم اما توفيق هم صحبتی با او را نمی‌يافتم. او خودش زنگ زد. با همه ی اهل خانه صحبت کرد. با من نيز. واز من تشکر و قدردانی نمود. بخاطرچه؟ بماند. و من، قشنگ‌ترين کلماتی را که در آن لحظه‌های شوق انگيز سراغ داشتم برقامت او افشاندم. که: من، خاکم زيرپای شما. وشما آسمانيد برسرمن. واينها را صادقانه به او گفتم. خودش می‌دانست. کمی که صحبت کرديم، گوشی تلفن را به شوی پير و بيمارش داد. با او نيزصحبت کردم. با پدر سه شهيد. وبه او نيز واژه های قشنگ و صادقانه باريدم.

مادر سه شهيدی که من از او می‌گويم، يک لبخند تمام نشدنی است. شما با هرافسردگی که با او بنشينيد، مست از انرژی و کيفوری معنوی می‌شويد. او صميمانه تولد نوه‌ام را تبريک گفت. ومن گفتم: می آورم پيش شما تا شما در گوش او اذان و اقامه بخوانيد.

 
 


 اين تصميم ناگهانی موجب شده تا برخی از کانديداهای جبهه پايداری در اصفهان دچار ترديد در ماندن در اين ليست شوند، چرا که آن ها می گويند چهره شاخص اين ليست آقاتهرانی بوده و در نبود او چهره شناخته شده‌ای در اين ليست نخواهد بود.
خبرنگاران سبز/سیاست:
بر اساس اخبار رسيده مرتضی آقا تهرانی معلم اخلاق دولت احمدی نژاد و نماينده فعلی مجلس که قصد حضور و نام نويسی در مجلس نهم را نداشت به يکباره از سرليست جبهه پايداری در استان اصفهان انصراف و خود را به عنوان نماينده تهران در مجلس آتی معرفی و با چرخش یکباره باعث درهم ريختگی ليست انتخاباتی جبهه پايداری با محوریت مصباح یزدی شده است.

طبق اخبار رسيده به خبرنگاران سبز مرتضی آقا تهرانی با رايزنی های اعضای بلندپايه جبهه متحد اصولگرايان با محوريت آيت الله مهدوی کنی تصميم بر حضور در ليست جببه متحد و تغيير حوزه انتخابيه گرفته است . در جلسه اخير جبهه پايداری در اصفهان اعضای اين جبهه شعار می دادند « تهرانی، تهرانی سر ليست اصفهانی» با اين حال اما نبود چهره‌‌های شناخته شده، تصميم گيران جبهه پايداری را وادار ساخته تا آقاتهرانی را از اصفهان بار ديگر به تهران منتقل کنند و او را از اين حوزه در انتخابات وارد کنند.

اين تصميم ناگهانی موجب شده تا برخی از کانديداهای جبهه پايداری در اصفهان دچار ترديد در ماندن در اين ليست شوند، چرا که آن ها می گويند چهره شاخص اين ليست آقاتهرانی بوده و در نبود او چهره شناخته شده‌ای در اين ليست نخواهد بود.

همچنين به گفته خبرگزاری سفير، به دنبال اين تحلیل ها  گفته می شود کريم شهرزاد، نماينده فعلی اصفهان در مجلس که از حاميان دولت و از کانديداهای جبهه پايداری در اصفهان تا پيش از اين به شمار میرفت به دنبال اين تصميم آقاتهرانی، رايزنی های گسترده‌ای را برای خروج از ليست جبهه پايداری و پيوستن به ليست جبهه متحد آغاز کرده است.

گفته می شود مطلع شدن اعضای جبهه پايداری اصفهان از رايزنی‌های شهرزاد برای حضور در ليست انتخاباتی جبهه متحد اصولگرايان اصفهان نيز موجب دلخوری شديد آنها شده است.

 
 


 نحوه نگارش نامه برابری می کند با آنچه تا امروز از زبان امضاکنندگان اين نامه به عناوين مختلف شنيده شده است. اما نگته جالب نبود اسامی همچون سردار قاسم سليمانی فرمانده سپاه قدس ، سيديحيی رحيم‌صفوی دستيار و مشاور عالی سيد علی خامنه‌ای، سردار نقدی فرمانده بسيج سرتيپ ابراهيم جباری ، فرمانده جديد گارد محافظ آيت الله علی خامنه ای موسوم به سپاه ولی امر و سرلشگر حسن فيروزآبادی فرمانده کنونی ستاد کل نيروهای مسلح جمهوری اسلامی که چرايی اين نکته شايد دلايل ديگری داشته باشد.
خبرنگاران سبز/سیاست:
مقاله سردار حسين علايی که به مناسبت سالروز قيام  ۱۹ دی سال ۱۳۵۶ با نام سوالاتی که ديکتاتورها بايد از خود بپرسند در روزنامه اطلاعات و متعاقب آن تفسير اوضاع جاری سوريه - ايران که در دوازدهمين نشست ديپلماسی ايرانی با موضوع «بحران سوريه؛ نگاه از درون و برون» اظهار شده بود گويا خشم اقتدارگرايان قدرت طلب که در راس آنها سرداران فربه سپاه پاسداران لابی کاران آن هستند را برافروخته است.

حال به اينها گفته سردار سپاه قم که به محمد نوری زاد گفته بود : با اين رفتار زياد دوام نمی آوريم، حق مردم است که اعتراض کنند را نيز اضافه کنيد تا بازخورد اين نوشته و گفتارها کمی برايمان ملموس تر شود و کمی خود را در شرايط غبارآلود اردوگاه اقتدارگرايان قرار دهيم و حق به آنان دهيم که از بازتاب اين نوشته های اعتراضی که در بطن جامعه چندين برابر آن قابل مشاهده است بيشتر از هرزمان ديگری نگران باشند.

اما اتاق فکر اقتدارگرایان نيز ساکت ننشسته است. عده ای که هميشه خودجوش برای اردوکشی های خيابانی آماده عربده کشی هستند را راهی منزل سردار حسين علايی کردند تا او را نيز با شعار بی بصيرت و چه و چه از دایره نظام خارج شده اعلام کنند و ديگر اينکه در بين خود به جمع آوری امضاء و نگاشتن يک نامه انتقادی برعليه سردار حسين علايی بنيانگذار نيروی دريايی سپاه که جمعا به بيشتر از  ۱۲ امضاء نيز ختم نشد دست يابند . جالب اينجاست تعدادی از اینان که اين نامه را امضاء کرده اند از پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ تا کنون جزو فرماندهانی بوده اند که در سرکوب معترضين به تقلب بی سابقه انتخابات، نقش محوری داشته اند.

نحوه نگارش نامه برابری می کند با آنچه تا امروز از زبان امضاکنندگان اين نامه به عناوين مختلف شنيده شده است. اما نگته جالب نبود اسامی همچون سردار قاسم سليمانی فرمانده سپاه قدس ، سيديحيی رحيم صفوی دستيار و مشاور عالی سيد علی خامنه ای، سردار نقدی فرمانده بسيج، سرتيپ ابراهيم جباری فرمانده جديد گارد محافظ رهبری موسوم به سپاه ولی امر، غلامعلی رشید "جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح" ، مسعود جزایری "معاون ستاد کل نیروهای مسلح" و سرلشگر حسن فيروزآبادی "فرمانده کنونی ستاد کل نيروهای مسلح" جمهوری اسلامی که چرايی اين نکته شايد دلايل ديگری داشته باشد.

آنچه که در این نامه گفته شده شخص آیت الله خامنه ای و وفادارن به نظام با شنیدن این نامه آزرده خاطر شده اند . اين سرداران در نامه خود نوشته‌اند که يادداشت ۱۹ دی حسين علايی در روزنامه اطلاعات٬ «اهانت» به انقلاب اسلامی و «رهبری الهی» آن بوده است. در اين نامه آمده که يادداشت آقای علايی «ناروا» و «بی پروا» بوده و مطالب مطرح شده در آن وفاداران به جمهوری اسلامی و علی خامنه ای را آزرده خاطر کرده است.

سرداران از حسين علايی پرسيده‌اند: «کمی به اطراف خود بنگريد در چه اردوگاهی قرار داريد و با چه کسانی همنوا و همسو شده‌ايد؟»

در اين نامه نوشته شده که آقای علايی با انتشار اين يادداشت به چهره «عزتمند» علی خامنه ای «چنگ» انداخته و «بی‌انصافی‌هايی در حق انقلاب اسلامی و رهبری فرزانه آن» کرده است.

اين سرداران سپاه در ادامه نامه خود نوشته اند از اينکه «دشمنان» جمهوری اسلامی پس از انتشار اين يادداشت احساس می کنند يکی از «اهالی جبهه اهل حق به اسارت» گرفته‌اند٬ «درد» دارند.

اینان این نامه انتقادی را امضاء کرده اند:
سرتیپ پاسدار جعفر اسدی
-سرتیپ پاسدار علی فضلی
-سرتیپ پاسدار محمد کوثری
-سرتیپ پاسدار اسماعیل قاآنی
-سرتیپ پاسدار مرتضی قربانی
-سرتیپ پاسدار حسین همدانی
-سرتیپ پاسدار علی زاهدی
-سرتیپ پاسدار مرتضی صفاری
-سرتیپ پاسدار محمد حجازی
-سرتیپ پاسدار غلامرضا جعفری
-سرتیپ پاسدار غلامرضا جلالی
-سرتیپ پاسدار سید علی بنی لوحی


 
 


از جماعتی که با بی خردی با شما برخورد کرده اند، انتظاری نداريم چون فکر می کنيم شما را نمی شناسند اما از دوستان هم رزم شما متعجبيم که در مقابل اين هجمه های حساب شده ساکت هستند
 خبرنگاران سبز/سیاست:
سردار حسين علايی بنيانگذار نيروی دريايی سپاه پاسداران نيز به لطف خامی بسيجيان نوپا، به « بی بصيرت » متهم شده است. حال حسين علايی در بين تعدادی که خود را عزادار حسينی معرفی کرده اند و با سازماندهی فرماندهان افراطی و يکه تاز سپاه و بسيج آورده شده اند به یک عنصر ضد انقلاب تبدیل شده است چرا که وی پس از دو سال سرانجام زبان به اعتراض به شرايط جاری کشور باز کرد و نظام ديکتاتوری ولايت فقيه را استبداد دينی و همطراز با سلطنت شاهنشاهی دانسته است.

تجمع کنندگانی که مثل هميشه خودجوش اما با تمامی امکانات نوشتاری تابلو نماهايی با مضامين "سردار بيدار شو"، "سردار حسين علايی مردود است" و ... در دست داشتند با شعارهايی همچون "سردار بی بصيرت، بصيرت بصيرت" و "علايی ننگت باد، شرمت باد" در مقابل منزل سردار علایی در اربعین حسینی خودنمایی کردند.

ترس اقتدارگرايان از تکرار انتشار نامه های سردار علایی که از آن به عنوان خاطره زنده جنگ ياد می شود و محبوبيت وی در بين فرماندهان سپاه است که می تواند به دیگر نطامیان نيز جرات نامه نگاری اعتراضی بدهد.

در ديگر سو همسران شهيدان باکری و همت در نامه ای به سردار حسين علايی با تقدير از خدمات اين پاسدار انقلاب اسلامی خواسته اند که بچه های خالص جنگ همديگر را تنها نگذارند و اجازه ندهند فرصت طلبهای که در دفاع مقدس نبودند . با به زير سوال بردن جنگ و بچه های جنگ ، عدم حضور خود را موجه کنند.

به گزارش کلمه، همسران شهيدان همت و باکری در نامه خود با اشاره به سابقه سردار علايی آورده اند: در طول تاريخ بارها ديده شده اطرافيان حاکمان با چاپلوسی و يا دروغ برای حفظ موقعيت و يا ترس از جان و مال خود بسياری از حقايق را پنهان کرده اند که در نتيجه بر اساس اطلاعات نادرست و يا ناقص، تصميمات اشتباهی گرفته شده که اکثرا قابل جبران نبوده اند. ما به شما افتخار می کنيم که همان طور که در مقابل دشمن با شجاعت ايستاده ايد در کنار دوست نيز با شهامت اشتباهات را تذکر داده ايد.

همسران شهيدان باکری و همت در بخش ديگری از اين نامه با اشاره به هتاکی های صورت گرفته طی روزهای گذشته به اين سردار سپاه، آورده اند: از جماعتی که با بی خردی با شما برخورد کرده اند، انتظاری نداريم چون فکر می کنيم شما را نمی شناسند اما از دوستان هم رزم شما متعجبيم که در مقابل اين هجمه های حساب شده ساکت هستند  و بدانند فردايی با بهانه ديگری به آنها حمله خواهند کرد . اگر بچه های خالص جنگ همديگر را تنها بگذارند. فرصت طلبهای که در دفاع مقدس نبودند . می خواهند با به زير سوال بردن جنگ و بچه های جنگ ، عدم حضور خود را موجه کنند.از شما تشکر می کنيم که مواظب سهام ما هستيد.

به گزارش کلمه متن اين نامه به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً
در ميان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ايستاده‌اند; بعضی پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضی ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلی در عهد و پيمان خود ندادند. (سوره شريفه احزاب آيه ی مبارکه ۲۳)

برادر حسين علايی
سلام
شايد باعث تعجب باشد که شما را با عنوان سردار و يا با درجه ای که با لياقت خود از سپاه احراز کرده ايد و يا دکتری که بدون تقلب و با زحمت کسب کرده ايد، نمی ناميم. در زمان انقلاب و دفاع مقدس نيز با سادگی همديگر را خواهر و برادر می ناميديم. چرا که ارزش مقام هر فرد، به انسانيت او بود. سالهاست که ما به معدود افرادی عنوان برادر می دهيم که جنابعالی يکی از آنها می باشيد.

برادر گرانقدر! ما بعد از شهادت عزيزانمان به خاطر وابستگی روحی و اعتقادی که به شهدا داشتيم، هم چنان پيگير مسائل و اخبار جنگ بوديم. و شما از نادر فرماندهانی بوديد که با وجود پيچيدگی مسائل دفاع مقدس، به خوبی توان تحليل عمليات ها را داشتيد. ما سالهاست که در مناسبت های مختلف مقالات شما را در روزنامه ها مطالعه و يا سخنانتان را از صدا و سيمای جمهوری اسلامی با گوش جان شنيده ايم. شما به بهترين صورت به معرفی شهدا و عملکرد آنها در دفاع مقدس پرداخته ايد. به عنوان مثال کتابی درباره شهيد مهدی باکری نوشته ايد که می تواند سندی تاريخی باشد. در يک کلام، برادر! ما شما را به عنوان يک راوی صادق، عاقل و با بصيرت می شناسيم.
گذشته شما درخشان است. دانشجوی مبارز دانشگاه تبريز بوديد که با ديدگاه مذهبی به صورت فعال برای پيروزی انقلاب تلاش می کرديد. نقش دانشجويان (که شما نيز يکی از آنها بوديد) در حرکت اعتراضی مردم تبريز در ۲۹ بهمن ۵۶ – در چهلم قيام ۱۹ دی قم- فراموش شدنی نيست. شما در آن دوران از تمام جريانهای انحرافی به سلامت بيرون آمديد. و انصافا سکوی رشد و تکامل انسانها در انتخاب های آنهاست!

بعد از پيروزی انقلاب فرماندهی سپاه تبريز را برعهده گرفتيد و پس از آنکه در اثر فشار جماعتی تنگ نظر که ۶ سال است معرف حضور ملت ايران هستند شورای فرماندهی سپاه اروميه مجبور به استعفا شد، فرمانده سپاه اروميه شديد. اين شما بوديد که بعد از شهادت شهيد بزرگوار مهدی امينی علی رغم جوی که عليه باکری ها راه انداخته بودند آقا مهدی را برای فرماندهی عمليات انتخاب کرديد. در دوران دفاع مقدس رياست ستاد قرارگاه کربلا و سپس اولين فرمانده نيروی دريايی سپاه بوديد که با وجود تمامی کمبودهای زمان جنگ توانستيد يگان دريايی را راه اندازی نماييد. دوستان شما فراموش نکرده اند که در يکی از عملياتها به شدت مجروح شده بوديد. پس از اتمام جنگ نيز با توجه به توان و تخصصی که داشتيد در جهت تحقق آرمانهای انقلاب تلاش کرده ايد. برادرعلايی! قصد نداريم برای شما بيو گرافی بنويسيم. بلکه فقط به خودمان تذکر می دهيم که يادمان باشد ايثار، گذشت و عملکرد مثبت انسانها را فراموش نکنيم.

در طول تاريخ بارها ديده شده اطرافيان حاکمان با چاپلوسی و يا دروغ برای حفظ موقعيت و يا ترس از جان و مال خود بسياری از حقايق را پنهان کرده اند که در نتيجه بر اساس اطلاعات نادرست و يا ناقص، تصميمات اشتباهی گرفته شده که اکثرا قابل جبران نبوده اند. ما به شما افتخار می کنيم که همان طور که در مقابل دشمن با شجاعت ايستاده ايد در کنار دوست نيز با شهامت اشتباهات را تذکر داده ايد.

اين شجاعت و شهامت ميوه وارستگی شما از مقام و مال دنياست. به ياد داريم آن جمله معروف شما را که پس از خاتمه جنگ زمانی که قرار بود بر اساس قانون درصدی از سهام کارخانه ای بين رزمندگان تقسيم شود، قبول نکرديد و گفتيد: " من سهام دار انقلابم نه سهام دار….. " اين سهامی که شما و ما نيز طالب آن هستيم، فروختنی نيست. چون به بهايی سنگين خريده ايم. ديگر انواع سهام اگر خريده شوند، لذت های دنيا سود آنها خواهد بود. اما اين سهام بخصوص را ما با دادن دنيا و خون بهترين عزيزانمان خريداری کرده ايم. پس فروشی نيست و تا پای جانمان حافظ ارزش های آن خواهيم بود و دست سارقان را قطع خواهيم کرد. انشاءالله

اما برادر عزيز! مقاله هوشمندانه شما مطالبی را داراست، که سالهاست به وسيله تحليل گران بيان می شود و ما آنها را بارها شنيده ايم. و حالا نمی دانيم اين گروهی که اين روزها فعالانه بر عليه شما سخن پراکنی (!) می کنند . اگر فکر ميکنند با وضعيت فعلی مصداقی دارد از نقطه سنجی شما تشکر کرده و قبل از اين که خيلی دير شود امور را اصلاح بفرمايند .نمی شود با فحاشی و بی خردی صورت مساله را پاک کرد! و اگر مصداق ندارد ،واقعا آن مثل اينجا صدق می کنند که با داشتن اين دوستان، دشمنان بايد بروند هواخوری! گويا اين فراز از وصيت امام علی به امام حسن را فراموش کرده اند که:

"فرزندم! من به اندازه همه پيشينيان عمر نکرده ام، اما به کارهايی که کردند دقت کردم. به حکايت هايی که از روز و روزگارشان مانده، فکر کردم و در نشانه ها و يادگارهايشان گشتم، جوری که شدم مثل يکی از آنها حتی بالاتر. چون از همه سرگذشتشان خبر داشتم. مثل اين بود که با همه شان، از اولين تا آخرين نفر زندگی کرده ام."
حسن تحقيق تاريخی در اين است که اشتباهات را دوباره تکرار نکنيم. ما هميشه فکر می کنيم با گذشتگانمان تفاوت داريم. ولی اگر به فاکتورهايی مثل خرد جمعی و قانون و اخلاق و حسابرسی نسبت به عملکرد، دقت نکنيم مطمئن باشيد همانگونه می شويم که قرار بود نباشيم! اگر تحليل واقعيت های تاريخی که ما شاهد آن بوديم اين قدر بحث انگيز و غير قابل طرح باشند، با قيام امام حسين چه خواهند کرد؟ به گفته گهربار شهيد مطهری در کتاب حماسه حسينی دوباره فقط داريم به ….. ها گريه می کنيم….

برادر گرامی ! سخن گفتن و نوشتن در رابطه با شخصيتی که قلم توانا و انديشه منسجم و معتقد به اصول و ارزش های انسانيست، بی نهايت مشکل است .اما اميد داريم شما با بزرگواری اين کلمات الکن را از ما قبول کنيد. از جماعتی که با بی خردی با شما برخورد کرده اند، انتظاری نداريم چون فکر می کنيم شما را نمی شناسند اما از دوستان هم رزم شما متعجبيم که در مقابل اين هجمه های حساب شده ساکت هستند . و بدانند فردايی با بهانه ديگری به آنها حمله خواهند کرد . اگر بچه های خالص جنگ همديگر را تنها بگذارند. فرصت طلبهای که در دفاع مقدس نبودند . می خواهند با به زير سوال بردن جنگ و بچه های جنگ ، عدم حضور خود را موجه کنند.از شما تشکر می کنيم که مواظب سهام ما هستيد.
برادر! ضمنا ما شما را مصداق آيه ای می دانيم که زينت بخش نامه است.
والسلام
ژيلا بديهيان(همسر شهيد محمدابراهيم همت)
فاطمه چهل اميرانی(همسر شهيد حميد باکری)
بيست و چهارم دی سال ۹۰ مصادف با اربعين حسينی

 
 

 اين در حالی است که کتاب سراسر نقد آقای هاشمی بوده و عملا می کوشد رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام را بعنوان چهره اصلی و پشت پرده حوادث پس از انتخابات نشان دهد.

خبرنگاران سبز/جامعه:
وزارت ارشاد دولت کودتا که در هفته های پيش سرانجام توانست خانه سينما را منحل اعلام کند به تازگی به کتابی که آيت الله هاشمی رفسنجانی را با تصويری سياه بعنوان چهره اصلی فتنه معرفی کرده است مجوز نشر داده است.

وزارت ارشاد که تاب دیدن انتشار تنها يک شماره از دوماهنامه « آیین گفتگو » باصاحب امتیازی سيدمحمدخاتمی را داشت؛ اخيرا به کتابی با نام گروه ۱+۵ نوشته امير قنبری‬ مجوز انتشار داده است که در آن ميرحسين ‫موسوی، مهدی کروبی، يوسف صانعی ،سيد محمد موسوی خوئينی ها و سيد محمد خاتمی را بعنوان سران فتنه ۸۸ معرفی کرده و اکبر هاشمی رفسنجانی را بعنوان محور و چهره پشت پرده فتنه پرداخته است.

وزارت ارشاد دولت دهم که پيشتر به فيلم " پايان نامه " به کارگردانی حامد کلاهداری و تهیه کنندگی روح‌الله شمقدری که با محوريت اتفاقات پس از کودتای انتخاباتی از دیدگاه حامیان دولت کودتایی ساخته شده بود مجوز و حمایت همه جانبه کرده بود لذا اقدام جدید وزارت ارشاد برای انتشار کتاب مذکور در ادامه همان سیاست خصمانه دنبال می شود.
روی جلد اين کتاب تصوير اسامی فوق درگير در حوادث سال ۱۳۸۸ با تصويری سياه از آقای هاشمی رفسنجانی کار شده است.

اين در حالی است که این کتاب تماما نقد هاشمی رفسنجانی بوده و عملا می کوشد رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام را بعنوان چهره اصلی و پشت پرده حوادث پس از انتخابات نشان دهد.

به گزارش بازتابا امروز، انتخاب نام گروه ۵+۱ که يادآور گروه مذاکره هسته ای ۶ کشور آمريکا ،انگليس،فرانسه روسيه ،چين و آلمان با ايران می باشد با هدف وابسته نشان دادن چهره های مذکور انجام شده است.

بنابر قانون، وزارت ارشاد بايستی طرح جلد کتاب را مورد تاييد قرار دهد.

به نظر می رسد پروژه عاليجانب سياه پوش در حالی در آستانه انتخابات کليد خورده است که ۱۲ سال قبل در آستانه انتخابات مجلس ششم، پروژه عاليجناب سرخ پوش از سوی اصلاح طلبان تندرو با محوريت اکبر گنجی برای تخريب آيت الله هاشمی رفسنجانی انجام شد و در اين پروژه وی بعنوان مرد پشت صحنه قتلهای زنجيره ای معرفی گرديد.

 
 

بارديگر با صدای بلند تکرار می کنم: به پير به پيغمبراين شکايت کردن از رهبر، مستقيماً به تأسی از شيوه ی مردمداری و مملکت داری علی(ع) است و هيچ ربطی به خط و ربط اجانب و دستگاههای جاسوسی و تحريک منافقان و معامله با دشمنان داخلی و خارجی ندارد. بلکه متأثر از رويه ای است که علی مرتضا به ما و به رهبر ما آموخته و ما را به پرهيزاز لکنت گرايی در برابر حاکمان تشويق و ترغيب فرموده است. خود شما نيک تراز همه می دانيد اگراين پيشنهاد از چشمه ای درست نور نمی نوشيد، تاريخ تشيع، هرگزبا لذت ازشکايت آن يهودیِ کوفی و به محکمه کشاندن اميرمومنان ياد نمی کرد و به آن واقعه غرور نمی ورزيد.
خبرنگاران سبز/کمپین نامه نویسی به رهبری:
هجدهمين نامه ی محمد نوری زاد به رهبری به نام (من يهودی تو علی!) در شرايطی منتشر شده است که وب سايت شخصی اين نويسنده و کارگردان با مشکلات عديده ای روبروست بطوریکه سايت وی به لطف عمليات خندق وار نيروهای امنيتی که از يمين و يسار سرازير این سایت شده، از دسترس عموم خارج شده است.

حال خبرنگاران سبز که نسخه ای از نامه هيجدهم را در اختيار دارد برخلاف تمایل اقتدارگرایان که قصد مسدودسازی تمامی راه های ارتباطی نوری زاد را دارند، با نیت اطلاع رسانی این نامه را در دسترس عموم قرار می دهد. در این  نامه نوری زاد از مردم ایران خواسته است برای اولين بار با طرح شکايات از رهبری نظام آيت الله خامنه ای در کمپین نامه نویسی به رهبری مشارکت خود را اعلام کنند.

نوری زاد که یک تنه با راه اندازی نهضت نامه نویسی به رهبری به سپر دفاعی رهبری سپاه پاسداران و قلب این سپاه شخص رهبری زده است درسی تاریخی به مصلحت اندیشان تاریخ مصرف گذشته نظیر مراجع تقلید داده است که از اسلام تنها تقیه را خوب مشق کرده اند.

نوريزاد در اين نامه ضمن اشاره به روايت تاريخی شکايت يک شخص يهودی از علی ابن ابيطالب (ع) و حضور امام علی در محکمه می نويسد: "ازهمه ی اقشارجامعه، ازنام آشنايان تا گمنامان، از نمايندگان ادوار مختلف مجلس، از قاضيان سابق و اکنون، از دولتمردان و کارشناسان، از دانشگاهيان، از دانشمندان و فرهيختگان و انديشمندان و روحانيان، از مهاجران و درخانه ماندگان، از نويسندگان و هنرمندان، از فرهنگيان و نظاميان، از زندانيان و خانواده های آنان، ازصنوف سياسی وحتی صنوف صنعتی و بازرگانی، از دختران وپسران جوان، بويژه از بانوان، چه درداخل و چه خارج، از آنانی که به هردليل جلای وطن کرده اند و درحسرت بازگشت به ميهن خود می سوزند، وحتی از روستاييان بی نشان، تقاضا می کنم دست به قلم ببرند و نامه هايی شکوه گون به دستگاه قضايی کشورمان بنويسند و شکايت های مصلحانه ی خود را از جناب شما مطرح کنند. البته بی آنکه قلم خود را به الفاظ ناشايست بيالايند."

نوری زاد در این نامه توصیه ای برادرانه به تصمیم گیران نظام برای به تعویق انداختن انتخابات نمایشی داشته است. نوری زاد نوشته است: شاید انتشار این نامه، و سیل نامه هایی که بعد ازاین به سمت خانه ی شما روی خواهد آورد، جناب شما را برآن متمایل کند که زمان انتخابات را به فرصتی دیگرموکول فرمایید. معمولاً برگزاری انتخابات در یک کشور به شرایطی چند محتاج است که نخستین آن، وضعیت منطقی و متعادل جامعه است. متأسفانه این روزها روند اوضاع درکشورما متعادل نیست. شمّ درست رهبری شما اتفاقاً همین روزها باید بکار افتد.



متن نامه هجدهم محمد نوری زاد به شرح زير است:

من اين نامه را برای جناب شما سه چهار ماه پيش، درست فردای همان روزی نوشته ام که برادرانِ سپاهی به خانه ی روستايی و پدری من هجوم آوردند و بساط فيلمسازی مرا بار کردند و بردند تا به گمان خود اجازه ندهند من ازوحشت سرای اطلاعات وسپاه برای شما فيلم بسازم و شما را ازچند وچون رفتارهيولاگونشان با متهمان آگاه کنم.

 اما اکنون، بنا بر انتشار آن دارم. به اين دليل که انتشار اين نامه، آنهم درست بيخ گوش انتخابات مجلس، نه يک حرکت مغرضانه و ناجوانمردانه، که عين درستی و فرصت سنجیِ مشفقانه است. شايد انتشار اين نامه، و سيل نامه هايی که بعد ازاين به سمت خانه ی شما روی خواهد آورد، جناب شما را برآن متمايل کند که زمان انتخابات را به فرصتی ديگرموکول فرماييد. معمولاً برگزاری انتخابات در يک کشور به شرايطی چند محتاج است که نخستينِ آن، وضعيت منطقی و متعادل جامعه است.

متأسفانه اين روزها روند اوضاع درکشورما متعادل نيست. شمّ درست رهبریِ شما اتفاقاً همين روزها بايد بکار افتد. ما صدای غلغل هزار حادثه را از درون اين جامعه می شنويم. ظهور اين همه بحران داخلی و بين المللی، و رواج و گسترش اين همه فضای امنيتی برای محدود کردن معترضان و منتقدان، و حتمی شدن اين همه انشقاق ميان مردم، و پرهيز معترضان ازشرکت در انتخابات، نشان دهنده ی اوضاع نامتعارف در کليتِ کشوراست. اطمينان دارم انتشار سيل آسای نامه هايی که بلافاصله بعد از انتشار اين نامه شما را مخاطب خود قرار خواهند داد، علاوه بر ترغيب جناب شما برای به تعويق انداختنِ زمان انتخابات، ما و شما را به گردونه ای از آزمونهای اعتقادی مان نيز درمی اندازد تا بداينم رفتار ما تا کجا با آنچه که پيوسته شعارش را می دهيم، تناسب دارد.

 پيش ازآوردن اصل نامه اجازه بدهيد به يک خطای خودمانی اشاره کنم. اين خطا، هم توسط ما که مخاطبان آرام و شنوای شما بوده ايم، هم توسط شما که مبدعِ تلفيقِ تاريخیِ انديشه های خود بوده ايد، درميان ما رواج يافته است. منتها دربرآمدنِ اين خطا، شايد آن کسی که بيش ازهمه ی مردم ايران سهم و نقش داشته، خودِ شما باشيد.

بدون لکنت بگويم: اين شما بوده وهستيد که دراين سالهای رهبری، مرتب از " عوام و خواص " فرموده ايد، وازفتنه ها و توطئه ها و خروج مخالفان از گردونه ی اطاعت ازعلی(ع). اين شما بوده و هستيد که به تناسب روحِ سخن، ازعبرت های عاشورا سند آورده ايد. نيزبه تأسی از جناب شما، اين هواداران و امامان جمعه ی شما بوده و هستند که مرتب به سرنوشت خوارج اشاره می فرمايند، و معترضان را با آنان يکی، و شما را با علی (ع) مترادف می دانند. مگراين خود شما نبوده و نيستيد که مخالفان سياسی خود را به چونیِ سرنوشت طلحه و زبير انذارمی دهيد؟ طوری که شنونده ی سخنان شما بلافاصله می داند: کسی که مخاطبان خود را به گسستِ تاريخیِ طلحه و زبيراشارت می دهد، غيرمستقيم به علی بودن خود بشارت می دهد.

درتازه ترين گويشِ اينچنينی خود، درديدار با حاميانِ قمیِ خود به وضعيت فعلی ايران اشاره فرموديد. که: وضعيت فعلی ايران، همسنگ بدر و خيبراست. اين يعنی: جايگاه شما همان جايگاه پيامبراست و وضع مخالفين شما همان وضع کفارقريش و يهوديان مدينه.

اين ترادفِ بی دليل و بدون پشتوانه، گرچه در بزنگاههای نياز، مردمان عوام را به جانبداری ازما و شما بسيج کرده اما دربسياری از مواقع، به دشواری کارما نيزانجاميده است. رازاين دشواری را درهمين نامه با شما خواهم گفت. اما چرانگويم: ايکاش شما همچنان يک طلبه ی جويای حق باقی می مانديد وبا خطابه های شورانگيز خود به همه ی ما راه می نموديد و هرگز به جايگاهی که سرشاراز رسالت و مسئوليت است دخول نمی کرديد. بنا به تکرار همان علی علی ها، و عوام وخواص ها، و خوارج گويی ها، اکنون شما چه بخواهيد و چه نخواهيد، هرقدم تان با قدم های علی و اولاد علی مقايسه می شود، و دستگاههای اين نظام اسلامی نيز با: آنچه که پيامبرو امامان می گفتند و سفارش می فرمودند.

مردم در مواجهه با هرفلاکتی که مثلاً در دستگاه قضايیِ ما دست به دست می شود، و آسيب های آشکاری که در دولت و مجلس وهرکجا به جان جامعه می نشيند، بلافاصله شما را درجايگاه متولی ومقصر اصلی می نشانند و از شما انتظار پاسخگويی و پوزش خواهی – همانند علی(ع) – دارند. اين که: حالا که شما خودت را علی می دانی و مابقی را کوفی، بفرما، اين شما و اين فاجعه ای به اسم تحقيرو غارت و عقب ماندگی. اين شما و اين رواج بی ادبی، و رواج دزدی درميان حاميان شما. بيا و مثل علی پاسخ بگو باش و همانند او از مردم و از تاريخ عذر بخواه! واما اصل نامه:

" من يهودی تو علی"
سلام به رهبرگرامی،
درعالم خيال، هم شما برقله ی بلندِ برتری بنشينيد، وهم من بنا به دلايلی که خواهم آورد، خفيف وخوار می شوم. حُسنِ عالم خيال دراين است که هم ما هم شما می توانيم درهرکجا قرار گيريم و به قالب هرکس فرو شويم. اگر موافق باشيد، من و شما با هم به دوردست های ايمانیِ خويش سفر می کنيم. و مردمان امروزِ ايران و جهان را به تماشای اين سفر خيالين فرا می خوانيم.

با پوزش از يهوديان شريف سرزمينمان ايران، بنا را براين بگذاريم که من محمد نوری زاد، يک يهودیِ عنود و بد کردارم. ازاين فرودست ترآيا؟ وباز بنا را براين بگذاريم که: سيدعلی خامنه ای،  مالک اشتر نخعی که نه، بل خود اميرمومنان علی(ع) است. از اين فرا دست ترآيا؟  ساحت سوم را  به برجِ بلند قاضی القضات کشورمان جناب لاريجانی احاله می دهيم. که توسط  خود شما که نه، بل به حکم مستقيم علی مرتضی بر مسند بی بديل قضاوت جلوس فرموده است. نيک تراز اين آيا؟  پس شکوائيه ی بی ريای من بدينصورت به محضرقاضی القضات حضرت خامنه ای تقديم می گردد:
شاکی:
يهودی بد سابقه و بدکرداری به اسم محمد نوری زاد. ايرانی الاصل. کارمند بازنشسته. به نشانیِ ايران.
مشتکی عنه :
اميرمومنان سيد علی خامنه ای. ايرانی الاصل و رهبر مردم ايران از بيست و سه سال پيش تاکنون. به نشانی بيت رهبری.


موضوع شکايت:
يک : شفاف نبودن مواضع پولی اميرالمومنين و نبود  نظارت بر چند و چون هزينه های تحت امر وی.
دو: آسيب رسيدن به ذخاير انسانی و اعتباری و معرفتی و ايمانی و پولی مردمان ايران چه درداخل و چه در سطح جهان درزمان رهبری اميرالمومنين سيد علی خامنه ای. و اين که در زمان رهبری وی، اسلام از هرزمان ديگر خوار و خفيف تر شده و ايران درجدول های خفت جهانی، به مراتب بالايی دست يافته است.
سه: رواج فضای امنيتی و رعب و وحشت درکشور توسط دستگاه های تحت امر ايشان.
چهار: سرعت گرفتن فرارمغزها و کسانی که به هردليل درکشورشان احساس امنيت نمی کرده اند.
پنج: به حاشيه رفتنِ قانون در کليت کشور در زمان رهبری وی.
شش: برآمدن دزدان سيری ناپذيری چون سپاه پاسدارانِ تحت امرايشان و ورود بی درو پيکرِ اين جماعت به خط قرمزهای اقتصادی و سياسی و اطلاعاتی.


هفت: فرو شدن کشور به دامان حادثه های آسيب زا و تحميل تحريمهای بين المللی برکشور و حتی بدهکار کردن نسل های آينده به مجامع جهانی. 


هشت: دایرشدن مجلس خبرگانِ بی خاصیت، و فیلترمشمئز کننده ای به اسم نظارت استصوابی برای آنکه علمای آزاده اما مخالف نتوانند به این مجلس ورود کنند. وبه همین دلیل، طولانی شدن دوران رهبری ایشان بدون این که دستگاه ومرجعی شهامت آسیب شناسی این دوران را داشته باشد.


نه: رواج سانسور شديد و از ريخت انداختن رسانه های ملی و مردمی و قفل بستن بر منبرها و تريبون‌ها.


ده: حقيرکردن ايرانيان درسطوح مختلف چه درداخل و چه خارج، بويژه حقيرکردن انديشمندان و کارشناسان و روحانيان.


يازده: خوار و خفيف شدن دستگاه قضايی ومجلس شورا، وبرزمين کوفتن شأن قضا و نمايندگی، و روبيدن مفهومی به اسم استقلال دستگاه قضا وروبيدنِ شهامتِ نقد و اعتراض از کليت مجلس.


دوازده: تربيت و گسيل اوباشان مذهبی به درخانه‌ی شخصيت ها وعلمای معترض و کوی دانشگاه و به هم زدن مجالس و تخريب منازل منتقدان درزمان رهبری وی و موضع گيری نکردن و پوزش نخواستن وی در اين خصوص.


سيزده: خنده دارشدنِ اصل انسانیِ "ممنوعيت ورود به حريم خصوصی مردمان" با ورود هيولاهای اطلاعاتی و سپاهی به داخل منازل مردم و دزديدن اموال شخصی آنان و شنود مکالمات تلفنی و انتشار اسرار خصوصی مردم دررسانه های جمعی درزمان رهبری ايشان.


چهارده: کشته شدن دهها نفراز منتقدان توسط دستگاههای تحت امرايشان و احاله ی اين قتل ها به  صهيونيست ها و پرهيزاز پوزش خواهی و روشنگری و معرفی مقصران فاجعه های خاموش. و شکنجه و اعتراف گيری ازعاملين درجه ی چند اين کشتارها با اين رويکرد که آنان به دستگاهها ومحافل استکباری و صهيونيستی و مجامع فساد وابسته اند. شرم آورترين سند اين فاجعه ی فراموش نشدنی، نحوه و محتوای بازجويی از همسر سعيد امامی است.


پانزده: آگاهی اميرالمومنين از مرگ هزاران نفر از شهروندان بخاطر توزيع سوخت های غيراستاندارد و مرگ های ناشی ازانتشار سيگنال های آسيب زا برای ايجاد پارازيت و پرهيزوی از فراخوانی مقصرين اين فاجعه های جاری و ارجاع آنان به دستگاه قضايی.


شانزده: آگاهی ايشان از زندانی کردن و شکنجه ی معترضان سياسی با دادگاهها و رأی های از پيش مشخص و زندانی کردن رهبران جنبش اعتراضی مردم بدون تشکيل دادگاه و آگاهی مولای متقيان از پرونده ها و انواع شکنجه ی مأموران سپاهی و اطلاعاتی با متهمين از قبيل زندان انفرادی، ضرب و شتم، فحش و ناسزا، تهديد، ارعاب، بهم ريختن امنيت روانی و خانوادگی و خصوصی متهمين.


هفده: سلب حق قانونی راهپيمايی معترضانه از مردم معترض،  بنحوی که در تمام مدت طولانی رهبری اميرالمومنين خامنه ای حتی يک مورد به مردم اجازه ی راهپيمايی داده نشد.


وهجده: …..

رهبرگرامی،
با عنايت به شکايت آن مردِ يهودیِ کوفی ازعلی(ع) خليفه ی وقت، وکشاندن خليفه به محکمه ای که قاضی اش را خودِ خليفه گمارده بود، ومحق شناخته شدن آن يهودیِ کوفی، و شکستِ خليفه درآن محکمه ی تاريخی، من نيز که يک يهودی بدکردار اين سرزمينم، از خود شما که خليفه ی  دوران ما هستيد، به محضر قاضی القضات جناب شما شکايت می برم.

بديهی است اينها که برشمردم، فعلاً اتهام وادعاست ونه جرمی اثبات شده. شما می توانيد در محکمه ی مطلوبی که ما آرزوی برگزاری اش را داريم از خود دفاع بفرماييد. احتمال دارد مقصرباشيد يا ازهمه ی اينها مبرا شويد. مهم: حضور شما در آن محکمه است. و نشان دادن اين که: اگر آمريکايی ها با اعتنا به استقلال دستگاه قضايی شان می توانند رييس جمهورشان را به محکمه ای مستقل فرا بخوانند و جلوی چشم مردم دنيا مفتضحش کنند، نظام جمهوری اسلامی ايران نيز اين ظرفيت را دارد که به تأسی از آموزه های اسلامی خويش، رهبرکشور را بنا به شکايت  يک شهروند، يک يهودیِ معترض، به دادگاه بخواند و از رهبر بخواهد به پرسش ها و موارد اتهامی پاسخ بگويد.

اگر با من به محکمه آمديد و شانه به شانه ی من در حضور قاضیِ خود و در جلوی چشمِ مردم ايران و جهان به شکايت منِ يهودی پاسخ گفتيد، ما و شما را معلوم می شود که هرآنچه در اين نظام دست به دست می شود، بويژه رفتار و مواضع و سخنان خود شما، متاثر از خّلق و خوی خوبانِ ايمانی ماست.

دراين صورت، منِ يهودی خواهم دانست، وهمگان خواهند دانست: قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران، از حقيقتی آسمانی شيرمی نوشد ومسئولان نظام از رهبری تا رياست دستگاه قضا جز فرابردن اين حقيقت آسمانی،  دأب ديگری ندارند.

واگرنه، آمديد و به شکايت من و به شکايت آنانی که حقوق تباه شده ی خود را از شما مطالبه می کنند، بهايی قائل نشديد، ويا حتی بلافاصله بعد از انتشار اين نامه، دستور بازداشت و شکنجه ی اين يهودیِ بدکردار اما شاکی را صادر فرموديد، به من و به همه ی تاريخ تشيع حق خواهيد داد که راه و روش حاکمان و پادشاهان زورگوی تاريخ را پيش پای شما فرش کنيم، و خاکستر تباه شده ی آرزوهای اين انقلاب نگون بخت را درمطلع فهم خويش بر سربيفشانيم، و قاضی شما و دستگاه های امنيتی و نظامی شما و نمايندگان و مأموران شما را دررديف عمله های ظلم جای دهيم.

رهبرگرامی،
من با اجازه ی شما و با اطمينان از سعه ی صدر شما و امنيتی که شخص شما برای ما فراهم خواهيد آورد، و درراستای بازخوانیِ اين حق فراموش شده، واين که شکايت از حاکمان دريک نظام اسلامی، حق حتمی و غيرقابل انکار شهروندان است، ازهمه ی اقشارجامعه، ازنام آشنايان تا گمنامان، از نمايندگان ادوار مختلف مجلس، از قاضيان سابق و اکنون، از دولتمردان و کارشناسان، از دانشگاهيان، از دانشمندان و فرهيختگان و انديشمندان و روحانيان، از مهاجران و درخانه ماندگان، از نويسندگان و هنرمندان، از فرهنگيان و نظاميان، از زندانيان و خانواده های آنان، ازصنوف سياسی وحتی صنوف صنعتی و بازرگانی، از دختران وپسران جوان، بويژه از بانوان، چه درداخل و چه خارج، از آنانی که به هردليل جلای وطن کرده اند و درحسرت بازگشت به ميهن خود می سوزند، وحتی از روستاييان بی نشان، تقاضا می کنم دست به قلم ببرند و نامه هايی شکوه گون به دستگاه قضايی کشورمان بنويسند و شکايت های مصلحانه ی خود را از جناب شما مطرح کنند. البته بی آنکه قلم خود را به الفاظ ناشايست بيالايند.


با نگارش اين نامه ها، مردمان ما  دريک حرکت خيرخواهانه وملی، به واشکافی و بازگويیِ خسارت ها و آسيب های سالهای رهبری شما خواهند پرداخت. بويژه آن آسيب هايی که شخص شما در ظهورآنها سهم و نقش مستقيم داشته ايد. قصد ما از طرح اين شکايت ها، هرگز به اين نيست که به قول آقای شريعتمداری کيهان و همفکران ايشان با جاسوسان و دشمنان قسم خورده ودرکمين نشسته ی کشورمان دريک جبهه قرار گيريم. بل می خواهيم اين سنت فراموش شده ی اسلامی را احيا کنيم و غبار از روی آن بزداييم. درست همان کاری که خود شما بايد دراين سالهای طولانی رهبری، از مردم و از دستگاهها و از مجلس خبرگان می خواستيد و نخواسته ايد.

نخستين فايده ی اين حرکت بزرگ اين است که ما به جهانيان اعلام خواهيم کرد: چرا ازما بد می گوييد؟ بياييد و خود به چشم خود ببينيد و خود قضاوت کنيد! اينجا ايران است. جمهوری اسلامی ايران. دراين کشور، همه ی اقشارجامعه، از درس خوانده تا بی سواد، از فقير تا غنی، ازنام آشنا تا بی نشان، همه  می توانند ازرهبرشکايت کنند و او را به محاکمه فرا بخوانند و اصلاً نيز به زندان و تنگنا درنيفتند.


پس من با اجازه ی جناب شما، وبا اين تضمين که درجمهوری اسلامی ايران، نقد مسئولان و حتی نقد وشکايت ازشخص رهبری درراستای امربه معروف و نهی از منکر قرار دارد و هيچ عاقبت تلخ و هيچ رفتار نانوشته ای برمنتقدين و شاکيان مترتب نيست، از همه ی مردم، بويژه آنانی که از شما بهر دليل شاکی اند و مجالی برای طرح شکايت خود نيافته اند، دعوت می کنم با امنيت کامل و بدون ترس و بدون لکنت از شما به دستگاه قضايی خودمان شکايت برند و طرح دعوا کنند. اين امنيتی که شما برای شاکيان و البته برای خود حقير تدارک می بينيد، نام شما را در امتداد حاکمان خوبی که سخن شاکيان خود را به دامان دشمنی درنمی اندازند و حتی به آن بها می دهند و خود با پای خود به محکمه می روند، ثبت و ضبط خواهد کرد.

بارديگر با صدای بلند تکرار می کنم: به پير به پيغمبراين شکايت کردن از رهبر، مستقيماً به تأسی از شيوه ی مردمداری و مملکت داری علی(ع) است و هيچ ربطی به خط و ربط اجانب و دستگاههای جاسوسی و تحريک منافقان و معامله با دشمنان داخلی و خارجی ندارد. بلکه متأثر از رويه ای است که علی مرتضا به ما و به رهبر ما آموخته و ما را به پرهيزاز لکنت گرايی در برابر حاکمان تشويق و ترغيب فرموده است. خود شما نيک تراز همه می دانيد اگراين پيشنهاد از چشمه ای درست نور نمی نوشيد، تاريخ تشيع، هرگزبا لذت ازشکايت آن يهودیِ کوفی و به محکمه کشاندن اميرمومنان ياد نمی کرد و به آن واقعه غرور نمی ورزيد.


سخن آخراين که: پيش ازفرارسيدن زمان آن محکمه ی خوب و خواستنی، خواهشمندم عجالتاً دستور فرماييد آندسته از برادران سپاه واطلاعات که به برداشتن وسايل زندگی مردم علاقه ی ويژه ای دارند، ابزارو وسايل شخصی من و سايرين را که سالها پيش برداشته اند و برده اند، به ما بازبگردانند. البته ما شکايت ازدزدی های تريلياردی وآسيب های اين دستگاهها را، وخراشی را که اينان به جان جامعه درانداخته اند، نه به برگزاری محکمه ای خيالين، که به برپايی محکمه های حقيقی درهمين نزديکی ها موکول می کنيم. والسلام علی من التبع الهدی.

با احترام و ادب: محمد نوری زاد – بيست و سوم ديماه سال نود
بدرود تا جمعه ای ديگر

 
 


 اما با بالاگرفتن احتمال حمله نظامی و شنيده شدن پژواک صدای های يک دست جامعه جهانی برای مقابله و ايستادگی در برابر برنامه هسته ای و اتمی ايران و سرازيرشدن چندين ناو جنگی فوق پيشرفته آمريکا و بريتانيا به نزدیکی آبهای ساحلی ايران دولت روسيه را برآن داشت تا با يکسان دانستن منافع ملی خود با جمهوری اسلامی خطر حمله نظامی را هشداری برای به خطر افتادن امنيت ملی خود نيز متصور شود. گفته ای که توسط سفير روسيه در سازمان پيمان آتلانتيک شمالی، ناتو بر خلاف عرف بين الملل ابراز شد اما برخلاف علاقه مقامات بلندپايه و مشاورين رهبری دخالتی آشکار در امور داخلی و سياست خارجی ايران محسوب می شود. دخالتی که به هيچ عنوان خواست ملی و دلسوزان کشور نبوده و به استقلال کشور ضربه وارد می کند. 
خبرنگاران سبز/سیاست/نقد و ن‍ظر:
اعمال نفوذ روسيه در امور داخلی و سياست خارجی ايران به امروز روز بر نمی گردد شايد بتوان ردپای دخالت روسيه کبير را در ماجرای اولتيماتوم اين کشور به تعطيلی مجلس ملی (۱۷ارديبهشت ۱۲۹۰) که ميرزا کوچک خان جنگلی در شمار مخالفان پذيرش اولتيماتوم بود و يا در جنگ های بيشمار بين ايران و روسيه در دوره قاجار که منجر به تصاحب بخش بزرگی از ايران به قلمرو امپراتوری روسيه شد اشاره کرد که نويسنده قصد بازخوانی تاريخ را ندارد.

اما دخالت های روسيه در امور ايران بعد از سرکار آمدن دولت نهم و متعاقب آن دولت دهم با رياست رييس دولت کودتا به اوج خود رسيد . دولت روسيه که خود اکنون متهم به تقلب در انتخابات ماه دسامبر در روسيه است جز اولين کشوری بود که با شتابزدگی پيروزی مهره نظام در انتخابات فرمايشی را به وی تبريک گفت تا علنا خود را در برابر مردم ايران قرار دهد. همين اظهار نظر کافی بود تا مردم در خيابان شعار مرگ بر روسيه سر دهند. واکنش مردمی به دخالت های دولت روسيه وزارت امور خارجه اين کشور را برآن داشت تا در کنفرانس خبری خود اعلام کند ما در امور داخلی ايران دخالت نکرده و نخواهيم کرد چه بسا که در امور داخلی هيچ کشوری دخالت نمی کنيم.

دولت روسيه که در قرارداد نيروگاه بوشهر به لطف حکومت فاسد و ناتوان جمهوری اسلامی با رهبری آيت الله خامنه ای ميلاردها ميليارد دلار از جيب ملت ايران کاسب شده است علاوه بر امروز و فردا کردن اتمام نيروگاه بوشهر با فروش هواپيماهای توپولوف خود هزينه های جانی و مالی زيادی به مردم ايران تحميل کرده است و به لطف مراودات مخفیانه و تسليحاتی خود با نظام جمهوری اسلامی خواسته يا ناخواسته خيانتی فراموش نشدنی از خود در حافظه تاريخی مردم اين سرزمين به جای گذاشته است.

دولتمردان روسيه حتی در صادر کردن جديدترين انواع شکنجه و تسليحات شکنجه و پرونده سازی به نيروهای امنيتی جمهوری اسلامی نيز مشاوره داده اند . بطور مثال يکی از منابع داخل صداوسيما چندی قبل رسمن اعلام کرد که فيلم مستند "شعله های رنگين" (درباره انقلاب های رنگين در جمهوری های استقلال يافته از شوروی سابق) که روز جمعه ۹ مرداد ۸۸ از شبکه اول سيما پخش شد، محصول روسيه بوده است.

اين فيلم يک روز قبل از برگزاری دادگاه فرمايشی بازداشت شدگان سياسی در تهران - که به تلاش برای انقلاب مخملين متهم شده بودند - به نمايش درآمد. فيلم "شعله های رنگين" حاوی تصاويری مستند از جنبش های مردمی در گرجستان و قرقيزستان همراه با تحليل هايی ضد غربی بود که سعی در تشابه نمايی آن جنبش ها با حوادث پس از کودتای انتخاباتی بود.

از ديد دولتمردان منفعت طلب روسيه شراکت و حمايت از مقامات فعلی نظام جمهوری اسلامی از بعد اقتصادی به نفع منافع ملی روسيه خواهد بود پس بايستی در ميادين بين المللی از برنامه هسته ای نظام در قبال دريافت ميلياردها دلار و قراردادهايی از جنس قرارداد ترکمنچای دفاع و با استفاده از حق وتو مانع تحريم و قطعنامه های شورای امنيت برعليه نظام ولايت فقيه شويم.

اما با بالاگرفتن احتمال حمله نظامی و شنيده شدن پژواک صدای های يک دست جامعه جهانی برای مقابله و ايستادگی در برابر برنامه هسته ای و اتمی ايران و سرازيرشدن چندين ناو جنگی فوق پيشرفته آمريکا و بريتانيا به نزدیکی آبهای ساحلی ايران دولت روسيه را برآن داشت تا با يکسان دانستن منافع ملی خود با جمهوری اسلامی خطر حمله نظامی را هشداری برای به خطر افتادن امنيت ملی خود نيز متصور شود. گفته ای که توسط سفير روسيه در سازمان پيمان آتلانتيک شمالی، ناتو بر خلاف عرف بين الملل ابراز شد اما برخلاف علاقه مقامات بلندپايه و مشاورين رهبری دخالتی آشکار در امور داخلی و سياست خارجی ايران محسوب می شود. دخالتی که به هيچ عنوان خواست ملی و دلسوزان کشور نبوده و به استقلال کشور ضربه وارد می کند.

پاتروشف سفير روسيه که با روزنامه روسی "کومرسانت" چاپ مسکو مصاحبه می کرد خطر حمله نظامی به ايران و همراه شدن جلسه آتی شورای امنيت درمورد برنامه هسته ای ايران و هشدار نهايی به رژيم تهران را جدی و واقعی دانسته است. وی در مصاحبه با روزنامه روسی "کومرسانت" چاپ مسکو ادعا کرد که اسرائيل آمريکا را به گسترش دامنه اختلافات با ايران سوق می‌دهد. وی افزود، حال آمريکا ايران را به عنوان مشکل اصلی خود قلمداد می‌کند و برای اين که از يک دشمن، يک دوست برای خود بسازد از «همه وسايل» برای تغيير رژيم ايران استفاده می‌کند.

 به نظر دبير شورای عالی امنيت ملی روسيه، غرب دلايل لازم را برای اثبات غير صلح‌آميز بودن برنامه اتمی ايران در اختيار ندارد. وی گفت: «سال‌هاست که ما می‌شنويم، ايران در هفته‌های آينده بمب اتمی توليد خواهد کرد، اما هنوز هيچ‌کس موفق نشده است وجود ابعاد نظامی در برنامه هسته‌ای ايران را به اثبات رساند.»

 
 

خبرنگاران سبز/جامعه/از دیگر رسانه ها:
رسانه ميلی که به آلت دست ستادکودتا و اقتدارگرايان تبديل شده است در راستای حمايت از کودتاگران با پخش برنامه ای که به روايت خاطرات يک بسيجی از لحظه بازداشت شدنش به دست مردم در اتفاقات پس از کودتای انتخاباتی می پرداخت سعی در صحنه سازی و تطهير اوباشگری عناصر سرکوبگر حامی حکومت داشت. در اين برنامه که از ابتدا با دروغگويی های عجيب فردی که خود را عاشق ولايت و علی خامنه ای معرفی می کند فيلمی پخش می شود که در آن به روشنی نمايش داده می شود که مردمی که برای اعتراض به تقلب انتخاباتی به خيابان آمده بودند مانع برخورد بيشتر ديگران با اين بسيجی می شوند و به نوعی اين مردم بوده اند که خود را سپر بلا و  حمايتی اين بسيجی قرار داده اند .

اما بطور اتفاقی با ديدن اين فيلم خاطره مستند ندا آقاسلطان و گفته های عباس کارگر جاويد که رسانه ميلی آنرا به نفع خود ساخته بود زنده می شود. در اين فيلم نيز که در راستای بی گناه جلوه دادن بسيجيان حامی رهبری تهیه شده است سازنده سعی کرده است معترضین را منافق و فریب خورده نشان دهد. در قسمت هايی از اين فيلم فرد مضروب با بيان دروغ هايی سراسر کذب باعث شگفتی شنونده و آنهايی که آن روزها در خيابان درست برعکس اين گفته ها را می ديدند می شود .
بطور مثال در بخش هايی از اين مصاحبه که کاملا مصنوعی و برنامه ريزی شده ساخته شده است فرد مضروب خانمی را که با صدای بلند وی را بی غيرت و ... خطاب می کند منافق و از طرفداران مجاهدين خلق فرض کرده است حال در آن لحظه وی که چند دقيقه قبل از بيهوشی يک ساعته خود در آن لحظات گفته بود چگونه بر منافق بودن اين خانم صحه می گذارد جای تعمق دارد و يا در بخش ديگری وی يکی از افرادی که به گفته وی او را به قصد کشت زده است را قهرمان « کيک بوکسينگ موی تای‌ » معرفی کرده است که به گفته وی او برای کشتن وی از تايلند به ايران سفر کرده بود که در اين لحظه اين گفته عجيب اين بسيجی باعث تعجب و سوال يکی از افرادی که در اين مصاحبه حضور داشت شد که نشان از بی مغزی اين گفته ها داشت.

اما مابين صحبت های اين بسيجی وی ادعا می کند که کامبيز حسينی مجری موفق برنامه پارازيت صدای آمريکا با موبايل اين بسيجی تماس گرفته است و به وی گفته است به ترکيه سفر کند و از آنجا به آمريکا بيايد و از مزايای آنچنانی آمريکا برخوردار شود . هرچند اين گفته اين بسيجی به دروغ بيشتر شباهت دارد تا واقعيت اما بهتر است در مورد اين ادعا کامبيز حسينی در صورت تمايل پاسخ بدهد.
 ( تکمیلی ) :  کامبیز حسینی در صفحه فیسبوک خود در این آدرس گفته کذب این بسیجی را تکذیب و دروغ محض خواند. کامبیز حسینی نوشت:  " یکی باید به این استاد محترم بگه من اگه می تونستم ملت رو بیارم ترکیه و بعد امریکا رفقای نازنینم رو می اوردم اینجا دور هم باشیم. ضمن اینکه اگه می تونستم کار و مزایا با حقوق فلان و اینا اونم مادام العمر برای ایشون بگیرم قطعا اول برای خودم می گرفتم " .

اين بسيجی در اين برنامه ادعا کرده است که ۷۰ درصد جانباز است و چشم راست وی نابينا  گوش راست وی ناشنوا و سه عدد از مهره های کمر وی شکسته است و آرواره گونه بينی اش نیز تنها در آن روز شکسته است لخته خون در مغزش نهفته و به علت به یادآوردن آن لحظات بطوردائم می بایست قرص اعصاب و روان مصرف کند که به دليل عدم نشان دادن مدارک مستدل برای اين ادعاهای اين بسيجی پذيرش اين گفته ها دشوار است.

حال اگر يک درصد گفته های اين بسيجی حامی رهبری را صدق محض فرض کنيم تنها يک سوال پيش می آيد و اينکه به چه علت اکثریت مطلق جامعه ایرانی از اوباشگران سپاهی و بسيجيان عاشق قدرت نفرت دارند ؟

چه شده است که ديدار و تحمل عناصر حزب الله و بسيج برای مردم غيرقابل تحمل و تنفر حاصل از استشمام فضای به وجودآمده که ماه عسل اقدامات سرکوبگرايانه اقتدارگرایان در فضای جامعه است حس نفرت و تعفن را به ارمغان آورده است؟

آيا افرادی همانند اين بسيجی و عباس کارگر جم که به برکت حمايت های بی شائبه نظام جمهوری اسلامی تريبون در اختيارشان قرارگرفته می شود تا به خيال پردازی های خود از فضای آن روز کشور بپردازند يک لحظه خود را جای مادران پدران و خانواده های شهدای پس از انتخابات که به دست اعضای بسيج و سپاه با تيرمستقيم به شهادت رسيده اند گذاشته اند ؟



 
 

شجونی همچنين با انتقاد از تنزل جايگاه روحانيت در شرايط کنونی جامعه يادآور شد: امروز در کوچه و خيابان مدام به روحانيت فحش و ناسزا می ‌دهند در حالی که اختلاس سه هزار ميلياردی را افراد ديگری انجام می‌ دهند.
خبرنگاران سبز/سیاست:
جعفر شجونی رئيس جامعه وعاظ تهران می گويد «امروز در کوچه و خيابان مدام به روحانيت فحش و ناسزا می دهند» در حالی که «اختيار کشور در دست روحانيون» نيست. اين تناقض گويی درحالی عنوان شده است که روحانيون بيش از ۳۰ سال است در ايران حکمرانی می کنند و قاطبه کثيری از مردم ايران انتقاد‌های زيادی به حکومت روحانيون دارند٬ اما مقام‌های جمهوری اسلامی با هرگونه انتقاد و اعتراض مقابله کرده و اعتراض‌ها را با توسل به خشونت سرکوب می کنند. 

آيت الله مدرس نماينده بود و اينها که امروز در مجلس هستند هم نماينده اند/ تفاوت از زمين تا آسمان

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام جعفر شجونی پنج شنبه شب در جمع مردم اردکان در مسجد روح الله اين شهرستان شاخصه اصلی يک نماينده را به زبان آوردن حرف حق عنوان کرد و اظهار داشت: آیت الله مدرس نماينده بود و اينها که امروز بر کرسی‌ های نمايندگی مجلس تکيه زده‌ اند هم نماينده ‌اند در حالی که تفاوت از زمين تا آسمان است.

شجونی همچنين با انتقاد از تنزل جايگاه روحانيت در شرايط کنونی جامعه يادآور شد: امروز در کوچه و خيابان مدام به روحانيت فحش و ناسزا می ‌دهند در حالی که اختلاس سه هزار ميلياردی را افراد ديگری انجام می‌ دهند.
وی ادامه داد: عامه مردم فکر می ‌کنند اختيار کشور در دست روحانيون است و مدام از ما مطالباتی دارند که هيچ کدام در حوزه اختيارات ما نيست.
در زندانهای مخوف پهلوی لذت بيشتری از زندگی بردم
وی همچنين به فساد و بی بند و باری در کشور اشاره کرد و اظهار داشته است : امروز با جرات می ‌گويم که در زندان ‌های مخوف طاغوت نسبت به دوران کنونی انقلاب اسلامی لذت بيشتری از زندگی می‌ بردم زيرا فساد و بی ‌بند و باری دامنگير کشور شده و روحانيون هم کاری نمی‌ توانند بکنند.


برخلاف اظهارنظر عجيب شجونی در مورد دخالت نکردن روحانيت در حکومت و اختلاس بايد خطاب به آن جناب افشاگری های عباس پاليزدار که به عنوان مشاور کميسيون اقتصادی مجلس گزارشی از فعاليت های اقتصادی آقازاده ها و نقش محوری آيت الله های مقيم قم و مشهد منتشر کرده بود را يادآور بشويم که در آن به نقش کليدی آيت الله امامی کاشانی، آيت الله يزدی رئيس سابق قوه قضاييه و دبير فعلی جامعه روحانيت مبارز[محمد يزدی در زمان رياست بر قوه قضائيه اين اقدام را انجام داد]، محمد علی شرعی نماينده مجلس خبرگان، آيت الله علم الهدی امام جمعه مشهد و دوازده معدن بزرگ در خراسان متعلق به آيت الله واعظ طبسی و پرونده المکاسب که مربوط به آقازاده واعظ طبسی است اشاره شده بود که البته همين افشاگری ها بلای جان پاليزدار شد و وی هم اکنون در مسیر بیمارستان و زندان مخوف اوين روزگار می گذراند.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته