
ندای سبز آزادی: جمعی از اعضای شورای مرکزی، دفتر سیاسی و ستاد انتخاباتی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی در شب شهادت امام جعفر صادق (ع) به دیدار حضرت آیت الله سید جلال الدین طاهری اصفهانی رفتند.
آیت الله طاهری: ناراحتی و یاس و ناامیدی را از خود رها سازیم
به گزارش بوی باران در این دیدار حضرت آیت الله طاهری ضمن توصیه حاضران به اُنس با قرآن، در نطق کوتاهی با اشاره به مباحث مطرح شده در این جلسه خاطر نشان ساخت: در راستای صحبت های دوستان توصیه ای دارم و آن آیه ای از قرآن است که پروردگار می فرماید "حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ"؛ بر اساس این آیه خداوند اشاره دارد به حالتی که پیامبران دچار یاس می شوند و مردم گمان كردند كه به آنان دروغ گفته شده است، در حالی که باریتعالی در این هنگام به یاری شان می آید و نصرت را بر آنها پدیدار می گرداند و در پایان آیه می فرماید که " آنان را كه خواستيم نجات يافتند؛ و مجازات و عذاب ما از قوم گنهكار بازگردانده نمىشود".
آیت الله طاهری در ادامه افزودند: از آقایان و خانم ها استدعا دارم با تمسک به چنین آیاتی، از قرآن کریم پند گرفته و ناراحتی و یاس و ناامیدی را از خود رها سازیم و منتظر یاری خداوند شویم. ایشان با ذکر خاطره ای از فرزند شهیدش خاطر نشان ساخت: فرزند شهیدم بر روی در محل خدمت خود نوشته بود "فراموشمان نشود که عهد خون بسته ایم"؛ ان شاء الله که ما نیز در راهی که شهدا رفتند گام برداریم.
دبیرکل سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی:
سکوت در برابر تحریف تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی خیانت به نسل های آینده این مملکت است
دبیرکل سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی در ابتدای این دیدار ضمن تسلیت شهادت امام جعفر صادق (ع) به محضر آیت الله طاهری و حاضران، ضمن انتقاد از تحریف تاریخ انقلاب و دوران جنگ تحمیلی افزود: امروز برخی عمداً با وارونه کردن تاریخ به دنبال مثبت جلوه دادن نقش خود و سیاه نمایی دستاوردهای دوران دفاع مقدس، دوران سازندگی و دوره طلایی اصلاحات هستند. مهدی مقدری خاطر نشان ساخت: سکوت در برابر جریانی که قصد تحریف تاریخ انقلاب را دارد خیانتی است به نسل های آینده این مملکت که مجبور به شنیدن دروغ به جای واقعیت های تاریخی شان هستند. رییس دفتر سیاسی سازمان خطاب به حضرت آیت الله سید جلال الدین طاهری گفت: شما به عنوان تاریخ زنده و کسی که در متن وقایع انقلاب و جنگ تحمیلی حضور داشتید در برابر این گونه جریانات به بیان واقعیت ها و حقایق آن دوران پرداخته تا به یاری خدا شاهد بیان تاریخ واقعی انقلاب و دفاع مقدس باشیم.
دکتر علیرضا فرزانه خو:
حضور خانواده های شهدای انقلاب و دفاع مقدس در جریان اصلاح طلبی، افتخار ماست
در ادامه این نشست، دکتر علیرضا فرزانه خو، عضو شورای مرکزی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی و از فرماندهان پر افتخار دوران دفاع مقدس در لشگر امام حسین (ع) و هم رزم شهید خرازی، ضمن تقبیح رفتارهای صورت گرفته با خانواده های شهدای انقلاب و سرداران شهید جنگ تحمیلی گفت: امروز مفتخریم که در جریان اصلاح طلبی، دلسوزان نظام و انقلاب و خانواده های شهدایی چون بهشتی، دستغیب، رجایی، باکری و همت و امثال این بزرگواران حضور دارند. فرزانه خو با اعلام خطر نسبت به برخوردهای حذفی با دلسوزان انقلاب تصریح کرد: ما در برابر نسل سوم و نسل های بعدی چه جواب خواهیم داد؟ آیا با جریانی که دروغ پردازی، سلب آزادی و تظاهر به دینداری را در جامعه ترویج می کند می توان نسل بعد را برای دفاع از انقلاب و اسلام قانع سازیم؟ نماینده مردم اصفهان در شورای شهر اول در پایان گفت: امروزه خطر دین گریزی از مهمترین مشکلات جامعه ماست که باید برای آن تدبیری اندیشید.
قائم مقام سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی:
مراجع و علمای روشن اندیش نقش ویژه ای در بازگشت مردم به اصل دین دارند
محمدرضا بزمشاهی، قائم مقام سازمان، در سخنانی کوتاه ضمن اشاره به نشست اعلام موجودیت سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی در حضور آیت الله سید جلال الدین طاهری در دهه هفتاد گفت: دیدار امروز تداعی کننده آن روزی است که حیات سیاسی سازمان شکل گرفت و از این رو همواره دیدار با شما برای ما یادآور آغاز فعالیتهای سیاسی و تشکیلاتی مان است. سخنگوی سازمان در ادامه افزود: همواره حضور علمای طراز اول دین در کنار جریان اصلاح طلبی و جنبش سبز از افتخارات این جریان است و بخش دینی این جریان مرهون چهره های تاثیرگذاری همچون آیت الله طاهری است. بزمشاهی گفت: امروز باید مراجع و علمای دینی در موضع گیری های خود موضوعات سیاسی و اجتماعی جامعه را مدّنظر قرار گیرند تا بعد مذهبی و نقش نهاد روحانیت در این جریان پر رنگ شود. عضو شورای مرکزی سازمان ضمن برشمردن خطر دین گریزی در جامعه تصریح کرد: علمای روشن اندیشِ جریان اصلاح طلبی نقش ویژه ای در بازگشت مردم به اصل دین دارند.
عضو دفتر سیاسی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی:
علمای دینی در قبال لایحه ای که موجب تزلزل بنیان خانواده می شود موضع گیری کنند
سمیه وکیلی، عضو دفتر سیاسی سازمان، با بیان اینکه در جامعه امروز دفاع از حضور اجتماعی زنان دیگر مختص به زنان نبوده و مردان هم در برابر تبعیض علیه نیم دیگر جامعه لب به سخن گشودند افزود: بعد معنوی حضور زنان در وقایع اخیر و دفاع از حق و حقوق پایمال شده از جلوه های زیبای حضور زنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی است. وی با اشاره به لایحه در دست بررسی خانواده در مجلس گفت: مراجع و علمای دینی باید در قبال این لایحه که در مجموع موجب تزلزل بنیان خانواده می شود موضعگیری کنند تا قانونی در جهت ناامنی ارکان خانواده در مجلس تصویب نشود.
همچنان به مبارزه فرهنگی با ظلم و ظالمان ادامه میدهیم
ندای سبز آزادی: دفتر آیتالله صانعی با انتشار اطلاعیهای، ضمن تاکید بر ادامه فعالیت سایت با وجود محدودیتها و فیلتر شدن، ایجاد محدودیت در اطلاعرسانی این پایگاه و سایر رسانههای مکتوب و اینترنتی را معیار و محک مناسبی در جهت سنجش آزادی بیان دانست.
به گزارش کلمه، در اطلاعیهای که در سایت این مرجع تقلید منتشر شده، با اشاره به تاکید اسلام بر آزادی بیان، به مناظرههای ائمه معصومین (س) با مخالفان و ملحدان اشاره و تاکید شده است که پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله صانعی طبق نظر ایشان، “همچنان به فعالیت های شرعی خود، در همه ابعاد عبادی، سیاسی، مبارزه فرهنگی با ظلم و ظالمان و آگاهی دادن جامعه به عواقب تضییع حقوق مردم تا رسیدن همگان به قسط و حقوقشان” ادامه میدهد.
متن کامل اطلاعیه مذکور را به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله صانعی در ادامه میخوانید:
باسمه تعالی
به اطلاع مراجعه کنندگان محترم پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی صانعی مدظله العالی می رساند: علی رغم محدودیت های اعمال شده ـ فیلتر شدن سایت ـ بر روی این پایگاه، حسب نظر معظم له این مرکز همچنان به فعالیت های شرعی خود، در همه ابعاد عبادی، سیاسی، مبارزه فرهنگی با ظلم و ظالمان و آگاهی دادن جامعه به عواقب تضییع حقوق مردم تا رسیدن همگان به قسط و حقوقشان، ادامه داده و آماده پاسخگویی به کاربران محترم می باشد.
مسلماً ایجاد محدودیت در اطلاع رسانی این پایگاه و سایر رسانه های مکتوب و اینترنتی، معیار و محک مناسبی در جهت سنجش آزادی بیان می باشد.
ناگفته نماند آزادی بیان در اسلام مورد توجه و تأکید قرار داشته تا جایی که در سیره عملی ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین، در کامل ترین وجه آن بروز یافته، حتی در کنار خانه خدا با منکرین و ملحدین به بحث و سوال و جواب و دعوت به حکمت و موعظه حسنه پرداخته می شد و کتب مختلف شیعی مملو از این مناظرات است.
ندای سبز آزادی: يكي از مشاوران مير حسين موسوي كه از سال گذشته در زندان به سر ميبرد آزاد زد.
به گزارش پايگاه خبري فراكسيون خط امام(ره) مجلش«پارلماننيوز»، سید علیرضا بهشتی شیرازی مشاور ارشد میرحسین موسوی که از دیماه سال گذشته در بازداشت به سر میبرد ساعتی پیش با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
ندای سبز آزادی: سعید نورمحمدی که در انتخابات ریاستجمهوری دهم از اعضای مرکزی ستاد ۸۸ بود، در سال گذشته دو بار بازداشت شد و جمعا حدود هفت ماه را در زندان گذراند.
به گزارش کلمه، نورمحمدی که به تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور متهم شده بود، در دادگاهی که اردیبهشت ماه گذشته برگزار شد، به یک سال حبس تعزیری، چهار سال حبس تعلیقی و ۳۰ سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی و حضور در احزاب محکوم شد.
بر اساس این گزارش، حکم دادگاه بدوی این عضو جبهه مشارکت چندی پیش در دادگاه تجدیدنظر تایید شد و او چندی پیش برای گذراندن محکومیت به زندان اوین فراخوانده شد.
سعید نورمحمدی هفته پیش به زندان مراجعه کرد، اما ماموران زندان به علت آنچه پر بودن ظرفیت زندان! خوانده شد، از پذیرش وی خودداری کردند. با این حال در هفته جاری، ظاهرا مانع برطرف شد و او برای گذراندن پنج ماه باقی مانده از محکومیت خود به زندان اوین بازگشت.
ندای سبز آزادی: بر پایه این گزارش شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی پیر عباس، حشمت الله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران و فعال سیاسی را به ۹ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرده است.
دادگاه موارد اتهامی حشمت الله طبرزدی را اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرایم بر ضد امنیت داخلی کشور و اهانت به مقام معظم رهبری اعلام کرده است.
حشمتالله طبرزدی از تاریخ ۷ دی ماه ۱۳۸۸ و پس از حوادث روز عاشورا بازداشت و به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده بود. وی در اردیبهشت ماه با اعتراض به اعدام پنج زندانی سیاسی که از جمله آنهای فرزاد کمانگر معلم کرد بود، به زندان رجاییشهر کرج منتقل شد.
اولین جلسه دادگاه حشمتالله طبرزدی در ۱۹ خرداد ماه برگزار شد و ضمن اعلام اعتراضات وکلای طبرزدی نسبت به روند قانونی پرونده، قرار شد اتهامات تخریب اموال عمومی، توهین به آیت الله خمینی و توهین به مقدسات از پروندهی وی برداشته شوند.
ندای سبز آزادی: " دوران شبه ریاضت " هنوز از راه نرسیده پیکر نحیف اقتصاد رو به موت ایران به سرفه افتاده است. سرفه های خش دار و خشکی که راوی محنتی بی فرجام از دردی بی سرانجام است و درد اصلی این بیمار نه بیماری که شعبده باز قهاری است که خودش را پزشکی حاذق جا زده است و بجای نسخه پیچیدن برای شفای بیمار محتضرش شعار می دهد و دندان کروچه می کند. پزشکی که از دانش پزشکی تنها ردایی سفید بر تن دارد و چماق بدست، بیمار نحیفش را نهیب می زند که " وای به حالت اگر از درد بی درمانت شکوه کنی. " مثالش می شود " فتنه اقتصادی " که معلوم نشد این دیگر چه صیغه ای است در ادبیات حکمرانی و حکومت داری و لابد فردا " فتنه فرهنگی " و " فتنه ورزشی " و ... هم بساطش علم می شود به زعم آقایان!
با این همه تن رنجور اقتصاد ایران دیگر به اختیار جان نیم بنده مانده در این کالبد هم نیست و ناخواسته سرفه می کند و به تقلا می افتد. چنانکه بازاریان این روزها شاهدان این ماجرا هستند. دلار لحظه به لحظه نرخش را بالاتر می برد و دلار فروشها به طمع نرخ تازه تر نمی فروشند. سکه پایش را از گلیم 400 هزار تومانی هم دراز تر کرده است. دولت اعلام می کند که نرخ بلیط هواپیما از 15 مهرماه 30 درصد گران می شود. طلا فروشها کرکره ها را پائین کشیده اند و قیمت نان روزانه بالا می رود. ساعت فروشها هم تعطیل کرده اند و کار به لوازم خانگی و الکترونیک هم کشیده و وعده و ناله و تهدید و گلایه هم به درمانش افاقه نمی کند. چرا؟
اقتصاد وحشت زده
تن رنجور اقتصاد وحشت زده ایران پنج سال بیشتر است که می لرزد. یک شب تبش از مرز جنون می گذرد و نرخ خانه تا نهایت دیوانگی بالا می رود. شب دیگر بازار بورسش از نبردبان خوش خیالی مدیران از راه رسیده با مغز به زمین می خورد. روز دیگر مردم از وحشت واماندگی در صف بنزین به پمپهای بنزینش هجوم می برند و چنانکه رئیس جایگاه داران گفت و در تاریخ این سرزمین ثبت شد " 30 درصد جایگاههای سوخت " را به آتش می کشند. ساعتی دیگر خبر می رسد که سازمان برنامه و بودجه را تعطیل کرده اند و روز دیگر صحبت از خوشه ها می شود و کارت سوخت و سهمیه بندی و ... و این همه حاصل ضرب و شتم بیماری است که به اصطلاح پزشکش نسخه را نه از مدیران و مشاوران خبره و کارآمد و کاربلد که از " قصاب میدان هفت حوض " سراغ می گیرد و مردم را " خس و خاشاک " می خواند و همه هنرش آن است که چون لمپن های محله " آب منگول " خبر از برده شدن " ممه " ای بدهد که " لولو " ها برده اند.
اقتصاد ایران فی الواقع این روزها متوحش از جراحی است که به جای تیغ جراحی ساطور قصابی به دست دارد و به جای داروی بیهوشی، چماق! از سر همین هم هست که دلار، عنان از کف بریده لحظه به لحظه گرانتر می شود و طلا ثانیه به ثانیه. که مصیبت این دولت نه فقط ناکارآمدی و کم درایتی که نامشروعیتش نیز هست. آنقدر که همان 15 درصد مالیات " ارزش افزوده " را هم نمی تواند به زبان خوش از بازاریان بگیرد و مجبور است رئیس پلیسش را به خطبه های نمازجمعه بکشاند که دم از " فتنه اقتصادی " بزند و بگوید " فتنه، امروز در اشکال دیگری همچون فتنه اقتصادی ادامه دارد و ممکن است عدهای قصد داشته باشند که هر روز جایی را به اعتصاب و تعطیلی بکشانند، اما نیروی انتظامی بر کانون شکل دهی این فتنه اشراف کامل دارد."
آش چنان شور و ناجور شده که هنوز دو روز از حرفهای حضرت فرمانده نگذشته معاونش نشانی می دهد که " اعتراض بازاریان ربطی به فتنه اقتصادی ندارد. "
دولتی که می ترسد
اقتصاد رو به موت ایران اما دیگر گوشش به خط و نشان کشیدنهای دولتمردان نامشروع بدهکار نیست. مرض راه خودش را می رود و سیستم تدافعی تن رنجور این بیمار هم دیگر یارای مقاومت در برابر گسترش بیماری را ندارد. یک روز بازار تهران تعطیل می شود و روز دیگر بازار اصفهان. یک روز طلافروشان قزوین کرکره ها را پائین می کشند و روزی دیگر طلافروشان اراک. کار به مشهد و نیشابور و تربت حیدریه و سبزوار هم کشیده می شود و طلا فروشان این شهرها هم با تعطیل کردن مغازه هایشان به اعتراض کنندگان دیگر می پیوندند و ترس دولتیانی که خود را " شصت و سه درصدی " می خوانند حالا به تقلا افتاده اند که چه باید بکنند و برای منحرف کردن اذهان عمومی بر طبل " آغاز طرح هدفمندی یارانه ها " می کوبند. راه حلی که زمینه را برای گریختن آنان از اجرای این طرح مهیاتر می کند و می توانند " گسترش اعتراضات " را بهانه خالی کردن میدان کنند. شاهد این ماجرا گفتار روز جمعه فرمانده نیروی انتظامی در نمازجمعه تهران است و حرفهای احمدی نژاد در مصاحبه 27 شهریورماهش با روزنامه ایران.
و البته خبرگزاری فارس هم برای خالی نبودن عرصه و تقویت ذهن متوهم به توطئه مقامات مافوق حکومت خوراک فکری را اینگونه فراهم می آورد که " یکی از سران نهضت آزادی اخیراً در تماس با عناصر فعال این نهضت در شیراز از آنها خواسته است خود را برای سیاه نمایی علیه قانون هدفمند کردن یارانهها آماده کنند. این عضو نهضت آزادی از این افراد خواسته است با توجه به اجرای قریبالوقوع قانون هدفمند کردن یارانهها و تورم احتمالی ناشی از اجرای این قانون، تمام هم خود را صرف دامن زدن به مطالبات مردم و مخالفخوانی علیه این قانون صرف کنند. "
ترس حاکمان ایران از مرگ قریب الوقوع اقتصاد بیمار این سرزمین چنان است که حالا دیگر دست به دامن خدا هم شده اند و احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه اش اجرای موفق طرح هدفمندی یارانه ها را به خداوند حواله می دهد و می گوید: " حتی مقام رهبری هم نمی تواند تضمین کند که این طرح با موفقیت اجرا می شود و تنها خدا ست که باید کمک کند! " ( نقل به مضمون ) و این سخن البته بیشتر از آنکه جنبه ایجابی داشته باشد خاصیتی سلبی دارد. چنانکه معاون پارلمانی رئیس دولت هم دلواپسی مافوق خود را اینگونه بروز می دهد : " ممکن است کار بزرگی مانند هدفمند کردن یارانه ها حواشی و مشکلاتی داشته باشد، گروهی از مخالفان نظام قصد دارند این حواشی را بزرگ جلوه بدهند تا بتوانند سنگ اندازی کنند. وی افزود: از طرفی جریان فتنه و مخالف نظام بی میل نیستند که در این موضوع مهم مشکل ایجاد کنند و از هرکار بزرگی که ممکن است مشکل داشته باشد و حواشی ایجاد کند، سعی دارند این حواشی را بزرگ کنند تا بتوانند سنگ اندازی کنند. "
گرچه در میان کارشناسان اقتصادی هستند کسانی که عقیده شان بر این است که در پای دولت را می توان در تمام ماجراهای مربوط به گرانی طلا و دلار مشاهده کرد. از منظر آنها دولت تعمداً بر طبل گران شدن طلا و سکه و ارز در بازار می کوبد تا نقدینگی متلاطم در بازار را به بیراهه بکشاند و موج سنگین تورم ناشی از اجرای طرح هدفمندی یارانه هار ا موقتاً مهار کند.
این تحلیل اما از سوی عده ای دیگر از صاحبنظران اقتصادی در ایران رد می شود و آنها می گویند: تمام تصمیم گیریهای در دولت فعلی ایران خلق الساعه و ناگهانی است و موضعگیریهای اخیر مقامات عالی حکومت در مجامع جهانی و مواجهه خام دستانه آنها در چالشهای دیپلماتی و تشدید تحریمهای اقتصادی و فقدان پشتوانه کارشناسی و علمی در تصمیم گیریهای اقتصادی دولت و نبود مدیران توانمند و از همه مهمتر بحران مشروعیتی که نهادهای فعلی قدرت در ایران از آن به شدت رنج می برند از دلایل اصلی بحرانی است که دامنگیر تن سالخورده و رنجور اقتصاد ایران شده است. این عده معتقدند که میلیاردها دلار رانت و رشوه ای که دولت از جیب ملت به نظامیان و اقتدارگرایان داده است چنان خزانه ها را خالی کرده است که دیگر تدبیری بر این قائله نخواهد بود. از نظر آنها اقتصاد ایران این روزها شبیه به بیمار پولداری است که گرفتار پزشک کار نابلد طماعی شده است که هر بار دارویی تازه بر او تجویز می کند. دارویی که نه تنها از شدت درد این بیمار نمی کاهد هر بار او را با مرض تازه ای مواجه می کند. پزشکی بیت المعالجات الله بختکی به درمان خود بپردازد.
سیل ما را خواهد برد
تردید از امروز و وحشت از فردا درد بی درمان اقتصادی است که هیچ اعتماد و اعتباری برای پزشکان معالجش قائل نیست. پزشکانی که البته نه سوادشان آنقدر هست که بتوانند این مریض را درمان کنند و نه تجربه و اعتبارشان. بلکه برعکس چنان به خواب خوش خیالی خود فرو رفته اند که بی پروا از واماندگی اقتصاد خانگی خواب مدیریت جهانی را هر شب به رویا می بافند. و فراموش کرده اند که اقتصاد علم حساب و کتاب است نه حرف و شعار. دیر نیست که بنیان بی بضاعت همین چهار ستون مانده به ضرب و زور نفت اقتصاد ایران هم با آمدن سیل قریب الوقوعی به باد فنا برود و این میان مردم مصیبت بسیار دیده کشورمان هستند که باید تا سالیان سال تاوان خوش خیالیهای حاکمان امروزشان را پس بدهند.
ندای سبز آزادی: حضور عمادالدین باقی در زندان به هر دلیل، گرچه جامعهی ما را از او بینصیب میکند، اما این معنا را توأمان منتشر میکند که: حاکمیت از “فهم” او در رنج است؛ و در حقیقت، فهم او را به زندان در انداخته و نه خود وی را، و من میگویم: در این قحطستان مردی و مردانگی، ما مگر چند عماد باقی داریم که زندانهایمان را از امثال او پر کنیم؟
عبارت بالا، بخشی از یادداشت محمد نوریزاد، کارگردان و نویسندهی دربند، درباره عمادالدین باقی است که در زندان اوین نوشته شده و یاران گمنام جنبش سبز، آن را برای انتشار به کلمه رساندهاند. نوریزاد همچنین در ادامه نوشتهاش تصریح کرده است: حاکمیتی که قدر عدالت و قانون را نداند، و عدالتخواهان و قانونمداران خود را به زندان بیفکند، تفاوت چندانی با مسرفان و تباهکنندگان نعمات خدا ندارد؛ و اسراف، همان صفت نارواییست که ورشکستگان، در چندقدمی فروپاشی بدان دستمیبرند.
این، ششمین نوشته از سلسله مطالبی است که محمد نوریزاد با عنوان “گلها و سیمخاردارها” درزندان اوین مینویسد. او در یادداشتهای قبلی هم به وصف حال چند تن دیگر از زندانیان سیاسی پرداخته بود که آنها را گلهای زندان اوین مینامید. او نوشته است که در این مجموعه قصد دارد به معرفی “گل”های شناختهنشدهی اوین بپردازد؛ باشد که هیچ گلی در پس سیمخاردارها محصور نباشد. یادداشت نوریزاد را در ادامه بخوانید:
با عمادالدین باقی در بند ۲۴۰ زندان اوین آشنا شدم. پیش از آن ملاقاتهایی که در حیاط زندان و در وقت هواخوری صورت میگرفت (زمستان ۸۸) وی را از نزدیک ندیدهبودم، گرچه آثار وی را دنبال میکردم. عمادالدین باقی را از هیچ جهت نمیتوان با مصدرنشینان فعلی مقایسه کرد. صرفاً از این روی که مصدرنشینان فعلی، صدیک از خصائل پاک و شریف وی را دارا نیستند. وی یک پاک بزرگ است. یک درستی افراخته، و یک صداقت جاری است. این سه دارایی او یعنی پاکی و درستی و صداقت، نه چیزیست که من بنا به ضرورت معرفی او دست به تعاریف اینچنینی برده باشم، بلکه اولین تراشههای نورانی شخصیت وی است که در همان نخستین دقایق آشنایی از وی ساطع میشود؛ و من به درستی این سه دارایی وی، در پیشگاه خدای متعال سوگند میخورم: سه گوهر نایاب و اکسیر دستنیافتنی. البته بلافاصله پس از این سه برازندگی، باید “علم” او را متذکر شد، و “غیرت” او را، و “ایمان” او را.
آن روزها مرا با دو زندانی “مالی” همسلول کردهبودند. آنها به هواخوری میرفتند و من نمیرفتم. در اعتراض بودم؛ متعمدانه. به خاطر توهینی که بازجوی اصلی و بازجوی کمکی او به خانوادهام کردهبودند. یک روز که همسولیهای من از هواخوری بازگشتند، از باقی گفتند؛ که چنین فردی را با چنین اسمی در هواخوری دیدهاند. دانستم که او نیز در بازداشت بهسرمیبرد. به یک اتهام امنیتی لابد. هفتهی بعد، زندانبان که کمی متفاوت مینمود، از من خواست که به اعتراض خود پایان بدهم و بعد از نود و چند روز، هم به خانوادهام تلفن بزنم و هم به هواخوری بروم. از این دو هواخوری را پذیرفتم، به شرطی که هواخوریام با “باقی” تلاقی کند. ابتدا نپذیرفت . همسلولیهای مرا برد و مرا جا گذارد؛ که نمیشود! اما آخرسر همه را که برد، مرا به همراه جمعی دیگر پایین برد. طبقه به طبقه، و راهرو به راهرو، و سرانجام در یک فضای کوچک، آسمان را دیدم. آفتاب را دیدم. باقی را دیدم …
رفاقت من با عمادالدین باقی از همان ملاقات کوتاه آغاز شد. او را بهخاطر مصاحبه با آیتالله منتظری و پخش این مصاحبه از شبکهی بیبیسی فارسی بازداشت کردهبودند. میگفت: “مرا گرفتند و به یک سلول انفرادی انداختند. چهل و پنج روز تمام از من سراغی نگرفتند، و حتی یک جلد قرآن را از من دریغ کردند…” آن ملاقات شیرین در آن چند روز باقیمانده به نوروز ۸۸، مرا با همان خصلتهای ناب آشنا کرد. برای من عمادالدین باقی، گمشدهای بود که گویا سالها در پی او بودهام و همچنان در افسوس بزرگم که چرا سالهای سال، من در کنار باقی زیستهام و از او و امثال او، بیدلیل، بیبهره بودهام. او برخلاف بسیاری از صاحبنامان و مصدرنشینان، هیچ کیسهای از این انقلاب پر نکرد. او علاوه بر تحصیلات دانشگاهی، در تحصیلات حوزوی نیز تا به مراتبی پیشرفتهاست. در سالهای دفاع مقدس، در خطوط مقدم حضور داشتهاست. میگوید: “فقط یکبار، آنهم در جبهه لباس روحانی بهتن کردم و همان روز برای همیشه از تن بهدرآوردم. دلیلش این بود که بیلباس روحانی من با سایرین یکی بودم. اما به محض فرورفتن در لباس، دیدم که راهها بر من گشودند و درهای بسته را بازکردند؛ و بیدلیل، و بیآنکه مرا، مراتب علمی مرا و درستی و نادرستی مرا بدانند، عزت و احترامم کردند. هول و هراس این تقدس کاذب مرا بر آن داشت که برای همیشه، پوشیدن این لباس را کنار بگذارم؛ تا کسانی این لباس را بپوشند که از تقدس بیدلیل، و گشودهشدنهای بدون پشتوانهی درهای بسته، باکی ندارند …”
عمادالدین باقی، خیلی زود به وادی پرمخاطرهی “حقوق” علاقهمند شد. به جرئت میتوان گفت که او امروز یکی از حقوقدانان باسواد کشور ماست و فراتر از بسیاری از قضات پوک دستگاه قضایی، با زیر و بم حقوق آشناست؛ و هماو به همین دلایل و بیهیچ دلیل حقوقی، بارها به زندان افتاده و چندسالی را در زندان گذرانده است.
بعدها که ما را از طبقهی چهارم بند ۲۴۰ به طبقهی اول منتقل کردند، سلول من و او مقابل هم شد. من هر از گاه صدای او را میشنیدم که با زندانبان دربارهی “چشمبند” بحث میکند. او، عمادالدین باقی، تنها کسی است که در سالها و دفعات بازداشتش، نه چشمبند به چشم بسته و نه دستبند به دست. چرا که این هردو را غیرقانونی میداند و میگوید: “منی که مدعی دفاع از حقوق زندانیان سیاسیام، نباید تن به بیقانونی بدهم.” اما مگر بازجوها و زندانبانها زبان قانون سرشان میشود؟ او را به زور از پشت سر دستبند زدند و به زور بر چشمش چشمبند نشاندند. او را به سلول بازجویی بردند و او، به محض اینکه دستش را گشودند، چشمبند را برگرفت و به زیر پا انداخت. او را به جرم این اهانت بزرگ! به سلولش بازآوردند. سلولی که دستشویی نداشت و متعمدانه به درخواستهای او برای رفتن به دستشویی، وقعی ننهادند. خودداری از ادرار و بازگشت ادرار از مثانه به کلیهها او را به بیماری سختی درانداخت… چندی بعد مرا از بند ۲۴۰ به بند ۷ بردند، و شنیدم که او را به بند ۳۵۰ منتقل کردهاند. بند سیاسیون؛ با محدودیتهای خاص. چیزی نگذشت که مرا نیز به همانجا بردند و من خیلیها را با باقی، در آنجا یافتم. بودن در کنار گلهایی چون باقی، زندان را به شریفترین مکانها بدل میکرد. تا اینکه هر دو به فاصلهی یکی دو روز به مرخصی رفتیم و موقتاً آزاد شدیم.
اکنون این نوشته را به یاد باقی عزیز مینویسم. او، موقتاً آزاد است. و من بهدلیل نگارش آخرین نامهام به رهبر، مجدداً به زندان بازگشتهام. در این مدت با گل دیگر زندان؛ مصطفی تاجزاده، همنشین بودهام. تا زمانه، و تمایل زندانبانان و متصدیان امر عدالت و قضاوت، صلاح ما را در چه بینند …
* * *
عزیزان من، هر که هستید، در هرکجا، عمادالدین باقی را بشناسید و از گل وجود او رایحهای استنشاق کنید. او صاحب قلم است، و قلمش تاکنون جز به راستی و درستی و انصاف نچرخیدهاست. عماد باقی نویسنده است. آثار قلمی او که عمدتاً به مسائل حقوقی و اجتماعی مربوط است، منتشر شده و در دسترس است. کتابهای متعدد او، اگرچه ما را به خود او اشارت میدهند، اما همنشینی با شخص وی حلاوت دیگری دارد. روی گشاده و ادب فراوان او، پذیرای هر تازهواردی است. من معتقدم حضور او در زندان به هر دلیل، گرچه جامعهی ما را از او بینصیب میکند، اما این معنا را توأمان منتشر میکند که: حاکمیت از “فهم” او در رنج است؛ و در حقیقت، فهم او را به زندان در انداخته و نه خود وی را، و من میگویم: در این قحطستان مردی و مردانگی، ما مگر چند عماد باقی داریم که زندانهایمان را از امثال او پر کنیم؟ حاکمیتی که قدر عدالت و قانون را نداند، و عدالتخواهان و قانونمداران خود را به زندان بیفکند، تفاوت چندانی با مسرفان و تباهکنندگان نعمات خدا ندارد؛ و اسراف، همان صفت نارواییست که ورشکستگان، در چندقدمی فروپاشی بدان دستمیبرند.
عماد باقی گلیاست در پس سیمخاردارهای زندان انقلابی که یکروز، مدعی احقاق حقوق معوقهی نسلهای خویش بود. دریغ … آیا صبح نزدیک نیست؟
محمد نوریزاد – ۲۰/۶/۸۹ – ناکجاآبادی در زندان اوین
ندای سبز آزادی: فرمانده سپاه محمد رسولالله با انتقاد از مطلبی که روزنامه کیهان از شهید همت منتشر کرده بود، گفت: «چندی پیش دیدم کیهان تیتر زده که شهید همت به یک بسیجی میگوید: پوتین خود را دربیاور و وقتی آن بسیجی پوتین خود را در میآورد، شهید همت آب داخل پوتین را میخورد. باید پرسید این چرندیات چیست و اساساً این چه حرفی است؟»
به گزارش ایلنا، سردار حسین همدانی در اولین همایش پیشکسوتان جهاد و شهادت روحانیون رزمنده سپاه محمد رسولالله تهران بزرگ طی سخنانی به دستاوردهای دفاع مقدس اشاره کرد و اظهار کرد امروز هر کسی و در هر سطری میتواند بدون نیاز به هیچ گونه تحلیل سند و مدرکی دستاوردهای دفاع مقدس را با مقایسه شرایط فعلی عراق و کشورمان ببیند.
فرمانده سپاه محمد رسولالله تهران در ادامه با طرح این سوال که چه وظیفهای بر دوش مسئولین قرار دارد؟، تصریح کرد اگر نتوانستهایم ارزشهای دفاع مقدس را منتشر کنیم، آیا جز هنرمندان، خطبا، منبریهای ما مسئول هستند؟ در این خصوص حتی مقام معظم رهبری نیز فرموده بودند که روحانیون در سخنرانیهای خود باید به رشادتها و حماسههای دفاع مقدس اشاره کنند.
همدانی با بیان خاطراتی از سالهای دفاع مقدس، عنوان کرد که فضای جبهه و جنگ، به گونهای بود که هر آن کس که از ارزشهای دینی فاصله داشت و به جبههها میآمد جبهه او را میساخت. زیرا در جبهه غیبت و تهمت نبود، خدا، علی، فاطمه، ایثار و شهامت بود. هر کسی که غیبت میکرد به عنوان جریمه ده روز از ماندن در جبهه محروم میشد. تهمت در جبههها معنا نداشت پول و دنیا نیز ارزشی نداشت.
فرمانده سپاه محمد رسولالله در پایان از مطلبی که روزنامه کیهان از شهید همت منتشر کرده بود، انتقاد کرد و گفت: «چندی پیش دیدم کیهان تیتر زده که شهید همت به یک بسیجی میگوید: پوتین خود را دربیاور و وقتی آن بسیجی پوتین خود را در میآورد، شهید همت آب داخل پوتین را میخورد. باید پرسید این چرندیات چیست و اساساً این چه حرفی است؟ زیرا ما خاطرات بسیار زیادی را از دوران مقدس داریم.»
ندای سبز آزادی: یک مقام آگاه در اصفهان به خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ایرنا گفته است:« ابراهیم یزدی و هاشم صباغیان به دلیل داشتن پرونده با حکم قضایی به تهران انتقال یافتند و مابقی افراد دستگیر شده نیز هم اکنون در بازداشت به سر میبرند»
به گزارش سحام نیوز ابراهیم یزدی و هاشم صباغیان روز جمعه به همراه علی اصغر غروی مسئول شاخه اصفهان، غفار فرزدی مسئول شاخه آذربایجان، احد رضایی مسئول شاخه زنجان، رسول ورپایی و عباس مصلحی از اعضای شاخه اصفهان نهضت آزادی و احمد میرمحمد رضایی از زنجان توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شدند.
این مقام آگاه که هویت وی مشخص نشده است همچنین به خبرگزاری ایرنا گفته است:« ابراهیم یزدی که به خاطر ابتلا به بیماری پروستات و قلبی به صورت موقت از زندان آزاد شده بود بدون هماهنگی، به اصفهان سفر کرده بود.»
این مقام آگاه در اصفهان همچنین گفته است که ابراهیم یزدی با شرکت در آنچه که وی «نماز جمعه محفلی» خوانده قصد برگزاری جلسه خصوصی با سایر اعضای نهضت آزادی در اصفهان را داشته است.
محمد علی دادخواه، وکیل ابراهیم یزدی، روز جمعه در گفتوگو با رادیو فردا گفته بود که ابراهیم یزدی و همراهان برای شرکت در مراسم ترحیم فرزند آقای مسکین به اصفهان سفر کرده بودند.
میزان خبر نیز نوشته بود که نیروهای امنیتی به هنگام بازداشت برخی از این افراد، آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده اند.
در همین زمینه، برخی گزارش های دیگر نیز حاکی است که «ماموران لباس شخصی» بدون ارائه کارت شناسایی و حکم ، این افراد را دستگیر کرده اند.
«میزان خبر» نیز نوشته است: «ماموران لباس شخصی که بدون ارایه حکم قضایی وارد محل شده و خود را نیروهای امنیتی و اعضاء بسیج معرفی کردند با این توجیه که دکتر سید علی اصغر غروی در این محل به صورت غیر قانونی نماز جمعه اقامه کرده است، پس از بازداشت این چند تن نسبت به ارعاب و تهدید سایر حاضرین و فیلمبرداری و ثبت مشخصات آنها اقدام و سپس محل حادثه را ترک کردند».
ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران روز هفتم دی ماه در پی بازداشت های گروهی و گسترده در ایران، دستگیر و روانه زندان شد، اما پس از مدتی به دلیل بیماری از زندان آزاد شد.
ابراهیم یزدی نزدیک به هشتاد سال سن دارد و در دولت موقت مهدی بازرگان در ماههای نخستین پس از انقلاب وزیر امور خارجه بود.
ندای سبز آزادی: سردار همدانی در مصاحبه با خبر آنلاین مدعی شده که” اگر فردی بسیجی بدون مجوز اقدام کند، سپاه خود خواستار اشد مجازات برای وی خواهد بود”. در پی این ادعا جای این سوال باقیست که چرا سپاه پس از معرفی فردی به نام “امینیان” به عنوان یکی از رهبران حمله به منزل مهدی کروبی که اتفاقاً فرمانده یکی از پایگاه های بسیج شمیرانات هم میباشد تا کنون سکوت کرده و از برخورد با این فرد و افراد پرهیز نموده است؟ این فرد البته نمونه ای از افراد حمله کننده به منزل مهدی کروبی بود که اسم و تصویرش منتشر گردید که البته امیدواریم طبق ادعای فرمانده سپاه همدان یا با این اراذل و اوباش برخورد شود و یا سپاه عدم انتشار هویت حمله کننده گان را افشا کند.
در زیر مصاحبه کامل این سردار سپاه آمده است:
فرمانده سپاه تهران درباره بحثهای اخیر درباره سیاسی شده سپاه اظهار کرد: اینکه می گویند سپاه سیاسی شده درست نیست. اصلا سپاه از روز اول که تشکیل شد، سیاسی بوده است. سپاه اگر وارد عرصه سیاسی نشود اصلا سپاه نیست؛ بسیج نیست. مگر می شود یک بسیجی، فهم و بینش سیاسی نداشته باشد.
به گزارش خبرآنلاین، سردار همدانی در گفتوگویی درباره بیانیه سپاه در مورد حوادث مقابل خانه کروبی نیز گفت: شاید ما نباید آن بیانیه را درباره عدم دخالت
در مقابل منزل آقای کروبی می دادیم. کار ما نبود و هیچ بحثی هم درباره آن نیست ولی وقتی می بینیم آنها شروع می کنند مجبور می شویم اعلام کنیم. خود آنها هم بهتر از ما می دانند که سپاه و بسیج آن قدر شجاعت دارد که هر کاری که انجام می دهد اعلام کند و بگوید ما انجام دادیم.
همدانی درباره حوادث یک سال گذشته عنوان کرد: ما ادعا داریم امنیت ما در بین کشور های منطقه از همه بیشتر است. ادعا داریم که مردم ما یکپارچه و علاقمند به انقلاب هستند. با حوادث سال گذشته چهره بدی در عرصه بین المللی از ایران ثبت شد.
وی می گوید: ما با منشورکوروش به شدت مخالفیم و این را مخالف سیره امام و آقا می دانیم؛ حالا هر کس می خواهد از منشور کورش بگوید. منتها ما نباید وقتی دولتمردی یک جایی اشتباه کرد همه بر علیه او بسیج شویم. دستور دینی ما می گوید که به طور جمعی نصیحت کنیم. اما آنچه مهم است این است که ما الان در معرض یک تهدید نظامی جدی قرار گرفتیم. البته اعتقادمان است که هنوز اولویت دوم است. وقتی می بینیم دشمنان ما شاخ و شانه می کشند و بعد هم شاهد تحولاتی مثل نقل و انتقالات نظامی و تخلیه کردن برخی قوای آنها و مانور های مشترک هستیم، خوب اینها نشانه است. لذا امروز عقل سلیم حکم می کند ولو اینکه شما مطالبه از دولت دارید به خاطر آن خطر از این موضوع ها عبور کنیم. ولو اینکه اگر به جای آقای احمدی نژاد بنی صدر هم بود حکم می کرد که ما شرایط را بررسی کنیم و به نفع منافع ملی و مردم فعلا درگیری داخلی خود را متوقف کنیم. لذا می بینید که بعد از حوادث سال گذشته ما تنش داخلی نداریم.
فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله، معاون مرکز راهبردی سپاه، مشاور عالی فرمانده کل سپاه و نیز جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج مسئولیت هایی بوده که همدانی پیش از این تجربه کرده است. آبان ۱۳۸۷ و به دنبال تغییرات ایجاد شده در ساختار سپاه و تشکیل سپاههای استانی، لشکر ۲۷ محمد رسولالله و منطقه مقاومت بسیج تهران بزرگ در یکدیگر ادغام و به سپاه محمد رسولالله تهران بزرگ تغییر نام یافت.
این مصاحبه به شرح زیر است:
سردار! به نظر شما اصلی ترین مساله ای که در شرایط حاضر کشور را تهدید می کند چیست؟
از ابتدای انقلاب اسلامی ما یک تهدید بیشتر نداشتیم که تا الان هم همان باقی است و آن موضوع ارزش ها و باورها است. دستاورد وقوع انقلاب اسلامی بیداری ملتها بود، چیزی که آنها به شدت با آن مخالف بودند. برای همین بعد از پیروزی انقلاب دنبال ایجاد شکاف بودند؛ بعدا به این نتیجه رسیدند که با جنگ تحمیلی ضربه شست و پتک آهنی را وارد کنند و انقلاب تازه شکل گرفته را از بین ببرند.
وقتی در جنگ به هدف خود نرسیدند دنبال تهی کردن و خالی کردن «باورها» رفتند؛ باورهایی که در میادین جنگ نتوانستند آن را تغییر دهند. آنها الان دهها مرکز تحقیقاتی و راهبری و مطالعاتی ایجاد کرده اند تا بفهمند چطور ایرانی ها ۸ سال از جان خود گذشتند. لذا می بینید از دوران بعد از دفاع مقدس می آیند به باورهای مذهبی ما حمله می کنند. بنابراین تهدید امروز نظام جنگ نرم است و تهدید نظامی اولویت دوم است.
برنامه های شما برای مقابله با این تهدید ها چه بوده است؟
ما در دو بخش شکلی و محتوایی کار کردیم. امروز بر اساس همین تدبیر و نسخه به دنبال این هستیم که جمعیت ۸ میلیون و۵۰۰ هزار نفری تهران همگی بسیجی شوند.در این صورت ما دیگر مشکلی نخواهیم داشت.
این ایده ای واقعی است سردار؟
واقعی است. از این منظر که اسلام می گوید ایده آل نگاه کنید. ما باید برای خودمان مدینه فاضله تعریف کنیم تا به آن برسیم. اگر قصدمان این باشد که ایرانی آباد داشته باشیم نباید به کشور خودمان محدود شویم.
صحبت های شما از جنبه مدیریت استراتژیک درست است، منتها ما باید بستر واقعیت ها را هم ببینم. فکر می کنید نگاه به بسیج در شرایط حاضرهمان نگاه قبل از انتخابات سال ۸۸ است؟
نه، قطع و یقین نیست. ما سال گذشته احساس کردیم که بیش از این باید عمق بخشی داشته باشیم. ببین! تا قبل از این بد تفهیم شده است. ما می گویم همه مردم بسیجی هستند. ما بسیجی را بد تعریف کردیم. ما می گویم هر کس که دلش برای نظام و اسلام و ایران می ثپد، بسیجی است ولو اینکه مسلمان نباشد. ما اگر بسیجی را از آن محدوده تنگ پایگاه خارج کنیم و بگویم که بسیج اندیشه و فکر است، آن زمان دایره شمول ما فراتر از تعدادی از افراد است. آن وقت خانمی که در خانه فرزندانش را بزرگ می کند بسیجی است. معلمی که خوب درس می دهد، بسیجی است. هر راننده ای که خوب خدمت می کند این می شود بسیجی.
ولی می پذیرید که این تعریف هیچ گاه طی سالهای گذشته عام نشده است.
بله، شما اگر مریض شوید و به نسخه پزشک عمل نکنید، این موجب تشدید بیماری می شود. امام راحل برای ما نسخه پیچیده و دائم راهنمایی کرده است. امام دائم از ملت تشکر کرده است. در سالهای جنگ از جمعیت حدود ۵۰ میلیونی ما یک میلیون در جبهه ها حضور یافتند.
یک میلیونی از ۳۶ میلیون جمعیت آغاز جنگ؟
یک میلیون از ۳۶ میلیونی که بعدا به ۵۰ میلیون رسید. ما ۵۰ میلیون آخر جنگ جمعیت داشتیم. آن زمان یک میلیون نفر از مردم ما در جبهه ها حضور یافتند. پس بقیه چه می کردند؟ ما می گویم بقیه نقش پشتیبانی داشتند؛ ما این گونه تعریف می کنیم. ما می گویم کسانی که با جنگ هم موافق نبودند و حتی کمک مالی نکردند، اما مخالفت نداشتند و رزمنده ها را تضعیف نمی کردند، آنها هم در دفاع مقدس ما – ولو کم- سهم دارند. ما می گویم مردمی که ۹ دی سال قبل آمدند در دفاع از ولایت، اینها بسیجی هستند. اینهاچند نفر هستند؟ شما می گوید با این تعریف آرمان ما درباره بسیج تحقق پیدا نمی کند؟! تفکیک ما تا پیش از این غلط بوده است؛ ما نسخه امام را عمل نکردیم.
اشاره داشتید به واقعه۹ دی. تجربه سال گذشته چه نقاط مثبت و منفی برای کشور داشت؟
من از یک منظر دیگری به حوادث سال ۸۸ نگاه می کنم. تاریخ انقلاب ها نشان داده هر انقلابی که خود را در مسیر حوادث صیقل ندهد، شکست می خورد. انسان هم همین طور است. بچه های که در ناز و نعمت بزرگ می شوند در مقابل یک سختی به بن بست می رسند. لذا من رخدادهای سال ۸۸ را یکی از کمین های می دانم که بحمدالله کاروان انقلاب از آن عبور کرد. پیش بینی من این است که کمین های سخت تری در پیش داریم. انقلاب ما اگر می خواهد نامش انقلاب بماند حتما باید حوادث این چنینی را در مسیر خودش انتظار بکشد.
من جواب سوالم را نگرفتم. تجربه های سال قبل نقاط مثبت و منفی اش چه بود؟
درباره نقاط منفی سال گذشته ما این انتظار را داشتیم اما انتظار از برخی ها که ادعای انقلابی بودن را داشتند نداشتیم.
منظوتان این است که انتظار حوادث سال گذشته را داشتید؟
بله، انتظار حوادث فتنه را داشتیم، آن هم بر اساس برآورد اطلاعاتی نه تحلیل و تفسیر. برآورد اطلاعاتی ما می گفت که شبکه های جاسوسی دشمن و با توجه به اختصاص بودجه برای مقابله با انقلاب در کنگره آمریکا برنامه های دارند. ما انتظار داشتیم که حوادثی داشته باشیم. یکی از آنها بهانه انتخابات بود. بنابراین انتظار رخ دادن حوادثی را داشتیم، اما انتظار نداشتیم برخی ها خودشان را به اردوگاه مخالفین ببرند و بر علیه مردم حرکتی انجام دهند.
منظورتان آقایانی است که در انتخابات کاندیدا بودند؟
تنها بحث آنها نیست؛ ما بیشتر به عناصر پنهان می پردازیم. کسانی که تا دیروز ادعای دوستی و خط امامی بودن داشتند و در کاروان انقلاب بودند. ما خلاصه نمی کنم اینها را در دو یا سه نفر کاندیدا. درست است که آنها نمایان شدند اما آنهایی که پشت صحنه مدیریت کردند آنها مهم هستند. ما انتظار این را نداشتیم. تلخی سال گذشته این بود که خیلی خسارت به مردم وارد شد. خیلی خسارت به اعتبار بین المللی ما وارد شد. ما ادعا داریم امنیت ما در بین کشور های منطقه از همه بیشتر است. ادعا داریم که مردم ما یکپارچه و علاقمند به انقلاب هستند. با حوادث سال گذشته چهره بدی در عرصه بین المللی از ایران ثبت شد.
این سوال را از این جهت پرسیدم که برخی معتقدند شاید در مقاطعی نیرویهایی که در حوزه امنیت مسئولیت داشتند دچار غفلت های در برخورد با فتنه شدند؛ یا اینکه بد عمل کردند و تصویری مخدوش از بسیج ارائه شد.
برخی می گویند چرا سپاه و بسیج ما سال قبل بدعمل کرد؛ ما این چنین نمی بینیم. ما باید عمیق تر نگاه کنیم. اولا ما بسیج را برای چه زمانی می خواهیم؟ بسیج را برای بسیج می خواهیم یا انقلاب؟ اگر قرار باشد که نظام آسیب ببیند و بسیج آسیب نبیند، ما چنین بسیجی را نمی خواهیم. آیا می پذیریم که نظام ما مورد حمله واقع شد؟ آیا می پذیریم که به مردم ما حمله وارد شد؟ امنیت از آنها گرفته شد؟ اگر این را بپذیریم بسیج فدایی است. یک جا در دفاع مقدس جانش را می دهد و یک جا از آبرویش هزینه می کند. سال گذشته خیلی ها این سوال شما را از من می پرسیدند، سوال جدیدی نیست.
می گفتند چرا بسیج را می آورید در عرصه؟ ما می خواهیم بسیج را چه کارش کنیم؟ بگذاریم در قوطی کبریت بماند. شما ببینید سال قبل چقدر ویرانی درست کردند؛ تخریب را به حد اعلای خودشان رساندند که نمونه اش روز عاشورا است. بسیجی های در هیات داشتند سینه می زدند. گفتیم چه دارید سینه می زنید برای امام حسین، در میدان ولیعصر جسارت شده به تکیه امام؛ شما اینجا سینه می زنید؟ همین که گفتیم مسئول هیات، گفت عزاداری بس است. ما باور نمی کردیم که روز عاشورا جسارت را به حد اعلای خودش برسانند. فکر می کردیم اینها با دولت مخالفند، با برخی بخش های نظام مخالفند اما با امام حسین نباید اینها مخالف باشند. وقتی روز عاشورا چنین جسارتی می کنند بسیج سالم بماند؟ ما چنین بسیجی را نمی خواهیم. ما بسیجی می خواهیم در زمان خطر آبرو، جان و همه سرمایه اش را به میدان بیاورد. ما از ۲۲ بهمن سال قبل جانباز ۷۰ درصدی داریم. ما با هیچکس درگیر نشدیم اما در شهرک غرب و میدان کاج از بالای ساختمان وسیله ای را پرتاب کردند که الان این برادر ما چهار، پنج عمل مغر انجام داده، اما بهبود پیدا نکرده است. سرش دچار آسیب بسیار جدی شده است. اخیرا که من از پزشک اش سوال کردم پزشکان خیلی امیدوار نیستند. ما گل را به کسی می دهیم که آمده اعتراض کرده، اما در مقابل کسی که قمه کشیده و دست بسیجی ما را قطع کرده ما نباید گل بدهیم.
پیش بینی تان از رفتارهای آتی کاندیدا های شکت خورده انتخابات چیست؟
بنده تحلیل خودم این است که پرونده سران فتنه بسته شده است اما فتنه جدید در دستور کار است و به دنبال این هستند که کسانی را با بهانه های دیگری وارد کنند. با توجه به اینکه مواردی از قانون اساسی – مثل اصل ۴۴ – اجرایی نشده آنها به دنبال پیاده شدن این اصل دنبال ایجاد نارضایتی در مردم هستند و می خواهند بر این موج سوار شوند و مردم را بر علیه نظام بشورانند.
این تحلیل است یا برآورد اطلاعاتی؟
تحلیل.
سیاست جذب حداکثری موضوعی بوده که در یک سال اخیر رهبر انقلاب بر آن تاکید کردند. اخیرا هم در دیدار اعضای مجلس خبرگان به این موضوع اشاره کردند. برخی سیاسیون معتقدند منظور ایشان اصلاح طلبان بودند. تحیلل شما از سیاست جذب حداکثری چیست؟
ما در سال گذشته بعد از فرمایشات رهبر انقلاب درباره جذب حداکثری به دنبال روشنگری بودیم. به افرادی که در زندانها بازداشت بودند مراجعه می کردیم؛ در مواجه با برخی از اینها می دیدم اتاق اینها پر از عکس شهدای انقلاب بود. لذا فهم ما از جذب حداکثری این بود که روشنگری کنیم. یک نهضت روشنگری راه انداختیم با چهار هزار نفر از اساتید، محققیین و روحانیون و برخی دانشجویان بسیجی که در تمام مدارس، مساجد و دانشگاه ها کار روشنگری انجام دادند. کار سختی بود. در جلسات اول با همین سوالات تند مواجه می شدیم که چرا با مردم برخورد شد. وقتی بر اساس منابع اطلاعاتی و با اسناد و مدارک توضیح داده شد با زمینه ای که جوانان ما داشتند آنقدر ریزش از آن طرف انجام شد که ما فکر هم نمی کردیم و شما دیدید در ۲۲ بهمن کمترین تنش را داشتیم. حتی در سال ۸۹ در سالگرد انتخابات ریاست جمهوری و روزهایی که رسانه های بیگانه اعلام کردند که مردم بیایند در خیابان ها، دیگر این حوادث را نداشتیم. حتی شبکه های اینها اخیرا آن قدر فعال شدند و مردم را به تکبیر گفتن دعوت کردند. در همین امسال در هفته گذشته گسترده تبلیغ کردند، اما شما دیدید که به جز دو سه نقطه مشخص در شهر تهران چیزی دیگری نداشتیم. شعار نویسی که سال گذشته بود الان دیگر خبری نیست. بعضی در بازداشتگاه بودند بعد که بیرون آمدند با رفتاری که ما با اینها داشتیم الان جزو کسانی هستند که آمدند در بسیج و به ما کمک می کنند.
سوال من درباره سیاست جذب حداکثری ناظر به اصلاح طلبانی بود که در عرصه سیاسی حضور دارند.
ما اعتقاد داریم بر اساس تحلیلی که رهبری دادند جذب حداکثری یعنی هیچ کس ازدایره ما خارج نمی شود، مگر اینکه خودش از اردوگاه خارج شود. در سپاه تهران در بخش افرادی که در راس هستند، مسئولیتی نداریم. آن بخش به جای دیگری واگذار شده است، اما در بخش دیگر کسانی که لیدر بودند اینها کسانی بودند که در نهضت روشنگری با ما همکاری کردند. یک کسی که چهره بسیار شاخص ستاد آقای میرحسین بوده بعدا آمد به همکاری ما و رفت در مدارس بالا شهر سخنرانی کرد و بسیار هم اثر گذار بود.
می شود نام ببرید؟
نه! خودش گفته من را رسانه ای نکنید و بگذارید کارم را بکنم. یا فرزند شهیدی در ستاد آنها بوده که وقتی من دو سه ساعت با او صحبت کردم ایشان اظهار ندامت می کرد و برای جبران کار خودش با ما می گفت من چه کاری می توانم انجام بدهم؟ الان دارد در حوزه جنگ سایبری ما کمک می کند و یک متخصص است. ما هیچ کس را از دایره خارج نمی کنیم. چون آموزه های دینی این را به ما می گوید. من اگر مجاز بودم می رفتم با برخی از این سران فتنه می نشستم و حرف می زدم. چون تکلیف دارم این کار را هم کردم. من با برخی که بازداشت بودند ومی شناختم رفتم نشستم صحبت کردم و دیدم که چه چیزی های در ذهنشان است.
دو سه شب بعد از اینکه از مسجد الهادی سلاح کشف شد وقتی آقای غفاری را دیدیم ایشان گفت که «بازهم کار خودتان را کردید. رفتید اسلحه را گذاشتید در مسجد و بعد هم خودتان رفتید گرفتید»؟! من چون آقای غفاری را از قبل می شناسم، می دانم روحیه تندی دارد و این حرکت های ایشان طبیعی است. به همین خاطر قوه قضائیه خیلی برخورد تندی با ایشان نکرد. آقایی بعدا به این موضوع اعتراض می کرد، وقتی توضیح دادم گفتم:«شما مطمئن باشد کار ما نبوده چون ۷ سال در آن مسجد پایگاه بسیج نداشتیم» باز هم قبول نکرد و بعد از حرف من هم تحقیق کرد دید حرف ما درست است.
یک اتفاقی که اخیرا بسیار جنجال به پا کرد تجمعات مقابل منزل آقای کروبی بود که سپاه محمد رسول الله(ص) در بیانیه ای آن را کار افراد «خودسر» اعلام کرد، اما با این حال این بیانیه هم نتوانست کسی را اقناع کند و موضوع همچنان محل ابهام است. شما فکر می کنید با این گونه افراد چگونه باید مواجه شد؟
این مظلومیت بسیج است که هر اتفاقی می افتد و سازمان های رسمی مسئولیت نمی پذیرند، به بسیج و سپاه برمی گردانند. مردمی که فداکاری می کنند ،این قدر به آنها تهمت می زنند. یک ماه قبل بی بی سی فارسی میزگرد گذاشت – من خودم نگاه می کردم- می گفت «ما باید برای سپاه و بسیج فکری بکنیم. آنها از موانع بزرگ سر راه ما هستند» احساس کردند این بسیج و این مردم مانع آنها هستند. بنابراین ممکن است هر اتفاقی را که به بسیج آسیب می رساند به نام آن انجام دهند. شاید ما نباید آن بیانیه را درباره عدم دخالت در مقابل منزل آقای کروبی می دادیم. اصلا نباید بیانیه می دادیم. کار ما نبود و هیچ بحثی هم درباره آن نیست ولی وقتی می بینیم آنها شروع می کنند مجبور می شویم اعلام کنیم. خود آنها هم بهتر از ما می دانند که سپاه و بسیج آن قدر شجاعت دارد که هر کاری که انجام می دهد اعلام کند و بگوید ما انجام دادیم.
اما آقای کروبی در عین حال باز هم اعتراض کرد.
ما نماینده فرستادیم آنجا.
منزل آقای کروبی؟
بله، آقایان هم متوجه شدند اینها از طرف سپاه و بسیج نیستند. منتها برخی مواقع می بینند که به قول معروف تیغشان برنده نیست برای مشخص شدن می گویند بگویم بسیج تا بعدا خود آنها اعلام کند اینها چه کسانی هستند. لذا ما چنین حرکتی را خلاف تدبیر رهبری می دانیم. ما معتقدیم اگر قرار است هر کسی را محاکمه کنند باید بر اساس قانون باشد. ما پارسال هم اعلام کردیم که هر بسیجی ما که بدون مجوز اقدامی بکند ما درخواست اشد مجازات را می کنیم. ممکن است یک برادری یا خواهری با بسیج بوده اما حالا سالها است که با ما نیست، بعد حرکتی انجام داده است اینکه به حساب ما نمی شود. بسیج همه مردم هستند. ما می گویم آن بخش از مردمی که سازماندهی کردیم و برای انجام ماموریت وارد می کنیم همه مسئولیتشان را می پذیریم. چه جلوی منزل آقای کروبی باشد و چه جای دیگر.
چرا پس با این افراد هنوزبرخورد نشده است؟
این را من نباید پاسخ بدهم. ما که متولی همه کارها نیستیم. مسئول امنیت نیروی انتظامی است و آنها باید پاسخ بدهند.
سردار! فکر می کنید استمرار این حرکت ها ممکن است چه هزینه ها و تبعاتی برای کشور داشته باشد؟
قاعدتا تبعات منفی دارد و ما برخی از آسیب هایش را داریم می ببینیم. به ناچار باید اطلاعیه بدهیم و از خودمان دفاع کنیم. ما از مراجع قانونی پیگیری کردیم و یک دوره ای را مشخص کردیم که اگر چنین حرکت هایی که انجام می شود و به بسیج تهمت می زنند اگراز مسیر قانونی به نتیجه نرسید افشا خواهیم کرد.
برخی سیاسیون اصلاح طلب معتقدند دولت نهم و دهم وامدار سپاه است. به نظر می رسد دولت نهم به آرمانهای سپاه نزدیک بوده است. در دولت دهم برخی موضع گیری های اطرافیان رئیس جمهور و خودشان ظاهرا اصولگرایان را نگران کرده است…
اولا سپاه و بسیج در همه دولتها -هر انتخاباتی انجام شده- برای مشارکت عمومی ایفای نقش کرده اند.
بالاخره این واضح است که گرایش به این دولت در سپاه بیشتر است.
اجازه دهید! اینکه بگوییم همه بسیجیان ما به فردی رای بدهند-اگر ما هم چنین حرفی را بزنیم- مردم تابع ما نیستند. کار ما روشنگری است و بس.
ولی قابل انکار نیست که در مقایسه دو دولت رابطه شما با آقای خاتمی صمیمی نبود.
صمیمی بودنش را بعدا می خواهم بگویم. سوال شما چیز دیگری بود. ما در هر انتخاباتی برای افزایش مشارکت کار کردیم. سپاه در دورانی که آقای بنی صدر کاندیدا شد نقش مهمی داشت. من خودم جزو کسانی بودم که تبلیغ می کردم.
برای بنی صدر؟
بله، برای ایشان هم تبلیغ کردیم. سپاه همدان واقعا کاندیدایش آقای بنی صدر بود. از این حرف می خواهم به شرایط زمانی اشاره کنم. اینکه می گویند سپاه سیاسی شده درست نیست. اصلا سپاه از روز اول که تشکیل شد، سیاسی بوده است. سپاه اگر وارد عرصه سیاسی نشود اصلا سپاه نیست؛ بسیج نیست. مگر می شود یک بسیجی، فهم و بینش سیاسی نداشته باشد. در آن صورت می شود سربازان امام حسن مجتبی(ع) که به جای اینکه با معاویه بجنگد با امام معصوم جنگ می کند. بنابراین در همه دوره های گذشته جزو وظایف ما بوده که برای مشارکت مردم تلاش کنیم. این رسالت ما است. انجام داده و انجام می دهیم، اما هر رئیس جمهوری را مردم انتخاب کردند ما موظف هستیم که حمایت کنیم. تا چه مرزی؟ چه آقای هاشمی باشد چه آقای خاتمی و چه احمدی نژاد یک خط قرمز داریم.
آن خط قرمز چیست؟
ارزش ها. ما ارزیابی می کنیم که دولت کجا نقاط قوت دارد و کجا نقاط ضعف. کجا باید اعتراض کنیم و کجا عبور کنیم.شما نگاه کنید! این بی انصافی نسبت به سپاه است. ما در دوره آقای خاتمی بیشترین دعوت را از ایشان برای شرکت در برنامه های سپاه داشتیم که نسبت به دوره آقای هاشمی بیشتر بوده است. نسبت به آقای احمدی نژاد هم بیشتر بوده است. اینها مشخص است. دائم تمام برنامه های ما را می آمدند. حتی آقای خاتمی در برنامه های هفته بسیج ما صحبت کرده است. برنامه های اردوهای ما را آمدند صحبت کردند. چون اعتقاد داشتیم مردم رای داند ولو اینکه ما مخالف بودیم.
در دولت فعلی هم اشکالاتی می بینیم و همه دلسوران نظام توصیه، تذکر می دهند. ما با هیچ کس نه آقای احمدی نژاد نه هاشمی معامله نکردیم و معامله هم نخواهیم کرد. تعهدی که بین ما و آنها هست این است که به قسمی که یاد کردند که از نظام و ارزش ها پاسداری کنند وفادار باشند. این خط قرمز ما است.
ما هر جا احساس کنیم لازم است اعتراض کنیم اعتراض می کنیم. ما با منشورکوروش به شدت مخالفیم و این را مخالف سیره امام و آقا می دانیم؛ حالا هر کس می خواهد از منشور کورش بگوید. منتها ما نباید وقتی دولتمردی یک جایی اشتباه کرد همه بر علیه او بسیج شویم. دستور دینی ما می گوید که به طور جمعی نصیحت کنیم. اما آنچه مهم است این است که ما الان در معرض یک تهدید نظامی جدی قرار گرفتیم. البته اعتقادمان است که هنوز اولویت دوم است. وقتی می بینیم دشمنان ما شاخ و شانه می کشند و بعد هم شاهد تحولاتی مثل نقل و انتقالات نظامی و تخلیه کردن برخی قوای آنها و مانور های مشترک هستیم، خوب اینها نشانه است. لذا امروز عقل سلیم حکم می کند ولو اینکه شما مطالبه از دولت دارید به خاطر آن خطر از این موضوع ها عبور کنیم. ولو اینکه اگر به جای آقای احمدی نژاد بنی صدر هم بود حکم می کرد که ما شرایط را بررسی کنیم و به نفع منافع ملی و مردم فعلا درگیری داخلی خود را متوقف کنیم. لذا می بینید که بعد از حوادث سال گذشته ما تنش داخلی نداریم.
شاید عبارت «کم شده است» واژه دقیق تری باشد.
نداریم! نگویید کم شد. در هر کشوری در بهترین شرایط هم اختلاف نظر هست. شما کدام کشور را می شناسید که مردمش همه موافق باشند. اعتراض نکنند.
سردار رشید چندی پیش در اظهار نظری اعلام کردند در آستانه یک جنگ محتمل هستیم آیا این نبرد جدی است؟
دستور حمله نظامی روی میز اوباما موجود است اما آنها شرایط را می بینند. اگر دشمن احساس کند وحدت بین ما نیست، حمله نظامی قطعی است. اما اینکه مثل عراق از زمین هجوم بیاورند نیست. اینها حمله های هوایی خواهند داشت. به خاطر اینکه مردم ما را بترسانند که بحمدالله پیش بینی همه اینها هم شده است. یکی از اشکالات که ما به دولت داشتیم همین بود. دولت می گفت حمله نظامی نیست. در حالی که فرماندهان نظامی ما بر اساس اطلاعات و براوردها می گویند حمله جدی است. لذا نیاز به وحدت داریم.
ندای سبز آزادی: احمدی نژاد در مراسم افتتاح ۱۰۰۲ واحد مسکونی در قالب پروژه مسکن مهر، هم از برنامههای دولت برای پایین آوردن قیمت مسکن سخن گفت و هم از سیاستهای آمریکا در منطقه انتقاد کرد و سخنان شدیدالحنی را خطاب به آنها مطرح نمود.
به گزارش خبرنگار اعزامی ایلنا، محمود احمدینژاد، گفت: مسکن برای انسان مکانی برای شب خوابی نیست، بلکه محل زندگی بوده و بخشی مهم زندگی انسان در فضای مسکن و محیط محل آن است.
احمدینژاد توجه به مسکن را توجه به فرهنگ، خانواده و آینده جامعه دانست و گفت: در یک دوره طولانی از عقب ماندگی انباشته قرار داریم . از این رو در گام اول باید به گونهای برنامهریزی کرد که در سه سال آینده، مسکن از دغدغه مردم خارج شود. این مساله شاید آرزوی ۲۵ ساله مسولان کشور بوده است.
وی در ادامه از وزارت مسکن، طراحان، معماران و مردم خواست که از فضای آپارتمانی ۴۵ – ۵۰ متری فاصله بگیرند و افزود: آرزوی من این است که هر ایرانی یک خانه ویلایی ولو نقلی داشته باشد. میارزد که دولت کمک کرده تا هر خانوادهای یک فضای انسانی و مستقل داشته باشد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به مساله تحریم بنزین اشاره کرد و گفت: برخی سالها نگران بودند که اگر بنزین تحریم شود، چه خواهد شد؟ زمانی که کشورهای غربی خواستند صادرات بنزین را قطع کنند، ما از این موضوع استقبال کرده و اعلام کردیم که آرزوی ما این است که بنزین قطع شود. اما آنها باور نکردند ولی زمانی که بنزین را قطع کردند، راه برای متخصصان داخلی باز و در طول یک هفته توسط دانشمندان و متخصصان داخلی بنزین را تولید و جایگزین کردیم و توانستیم دو محموله آن را هم بفروشیم. بعد آنها آمدند و گفتند اشتباه شده و ما بنزین را به شما میفروشیم.
احمدی نژاد با بیان اینکه در اندیشه سرمایه داری دزدی و غارتگری، رنگ قانون به خود گرفته در ساز و کار بینالمللی قرار گرفته است، اظهار داشت: آنها، دشمن باورهای خود را ملت ایران میدانند و با مقاومت و ایستادگی ملت ما، اعتبار دشمن در هم شکسته و هیمنه آنها فروریخت.
احمدینژاد با بیان اینکه سنگینترین خفقان در آمریکا وجود دارد، خاطرنشان کرد: آنها با جنجال رسانهای و تبلیغاتی کارهای خود را مثبت و صحیح جلوه میدهند. در آنجا اعلام کردم که کجای دنیا به خاطر اظهارنظر اخراج میشوند. امروز استکبار جهانی شکستهای خود را از حرکت و مقاومت ملت ایران میداند و به همین دلیل به شدت عصبانی بوده و هر کاری که از دستش بر میآید انجام میدهد.
وی به مساله هولوکاست اشاره کرد و خاطرنشان کرد: آنها از ۶۰ سال پیش به بهانه این مساله ملت فلسطین، اردن، لبنان، سوریه، مصر و حتی ایران را تهدید میکنند. آنها یک سگ وحشی را در منطقه رها کرده و به بهانه آن میخواهند ملتهای منطقه را بچاپند. امروز نیز ماجرای یازده سپتامبر را آغاز کردهاند که اگر دیر اقدام میکردیم این مساله نیز مقدسترین مساله جهانی شده و دیگر کسی نمیتوانست در رابطه با آن اظهار نظر کنند.
وی ادامه داد: آنها روزی که پای کوبان به منطقه ما آمدند اعلام کردند که کار انقلاب به پایان رسیده است به همین دلیل به افغانستان و عراق حمله کردند و بعد ایران را تهدید کردند. اما امروز به فضل الهی آنچه باقیمانده ایستادگی و مقاومت ملت ایران است و آنچه که رفتنی شده، ظلم و ستم مستکبران است.
احمدینژاد با بیان اینکه آنها به خونخواهی یازده سپتامبر جنایتهای فجیحی را در منطقه انجام داده و سوالهای بسیاری را بیپاسخ گذاشتند، گفت: پایان این ماجرا باید مشخص شود. آنها اعلام میکنند که ۳ هزار نفر کشته شدهاند. مشکلی ندارد، بیایید به این مساله رسیدگی کنید. ما هم همکاری خواهیم کرد که متهمان این پرونده دستگیر شوند.
وی خاطرنشان کرد: آنها فکر کردند دنیا بیصاحب است و به بهانه آن هرگونه که بخواهند میتوانند بازی کنند. بعد به خود جرات داده و ملت ما را تهدید میکنند و میگویند راه حلها روی میز است، مرده شور خودتان، چهره اتان و میزتان که دنیا را به لجن کشیدهاید.
احمدی نژاد خطاب به قدرتهای غربی تصریح کرد: دوره شما تمام شده و جنایتهایی که میخواستید انجام دهید، انجام دادهاید. بساط خود را جمع کرده و از منطقه بروید. چرا فکر میکنید قیم منطقه هستید؟ البته ما میدانیم که شما به دنبال نفت و ثروت منطقه ما هستید.
احمدی نژاد اظهار داشت: آنها خیال کردند با چهار تا تهدید و اخم کردن، ملتهای منطقه ترسیده و عقب نشینی خواهند کرد. به آنها میگویم که در اشتباه به سر میبرید و باید از ملتهای منطقه عذرخواهی کنید.
وی در پایان خطاب به اشغالگران منطقه گفت: اگر با پای خود از منطقه خارج نشوید، ملتهای منطقه شما را با اردنگی از منطقه خارج خواهند کرد.
ندای سبز آزادی: اولین دادگاه رییس شاخه جوانان نهضت آزادی ایران،پس از سه بار تعویق زمان دادگاه، در شعبه ی ۱۵ دادگاه انقلاب، امروز و با حضور قاضی صلواتی و نماینده دادستان برگزار شد.
به گزارش میزان خبر،نماینده دادستانی اتهامات عماد بهاور را “اقدام علیه امنیت ملی”، “تبلیغ علیه نظام” و “شرکت در اجتماعات بعد از انتخابات” عنوان کرد که این فعال سیاسی به طرح دفاعیات خود در این خصوص پرداخت.
تاریخ دادگاه بعدی این زندانی سیاسی هنوز مشخص نشده است.گفتنی است عماد بهاور از اسفند ماه سال گذشته در بازداشت موقت به سر می برد و هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین است.
ندای سبز آزادی: بیش از 50 تن از ساکنان محله رباط طرق مشهد با تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی و نهاد ریاست جمهوری، به تصرف و تخریب غیرقانونی منازلشان توسط شهرداری مشهد اعتراض کردند.
به گزارش جرس، این شهروندان که عموما کارگر و کشاورز هستند و خود را به سختی از مشهد به تهران رسانده اند با در دست داشتن پلاکاردهایی خواهان توقف روند غیرقانونی تصرف و تخریب خانه هایشان توسط شهرداری مشهد شدند. همچنین نمایندگان این عده با بعضی کارکنان دفتر ریاست جمهوری و برخی از نمایندگان مجلس گفتگو کردند و خواستار رسیدگی به وضعیت خود شدند.
گفتنی است منطقه رباط طرق مشهد در حاشیه شهر مشهد است و تا چند سال گدشته روستا محسوب میشده و دارای دهداری بوده است و از دو سال پیش به محدوده شهری شهرداری مشهد اضافه شده است. اکنون شهرداری مشهد در اقدامی غیرقانونی قصد تخریب بیشتر از 200 خانه و تصرف یک هزار قطعه زمین کشاورزی این منطقه را دارد و در هفته گذشته 10 خانه از این 200 خانه را به زور و با کمک نیروی انتظامی مشهد تخریب کرده است و هم اکنون حکم تخریب باقی خانه ها را به پاسگاه محل ابلاغ کرده است.
در صورت تخریب این 200 خانه، صدها تن از ساکنان آنها که همگی کشاورز و کارگر هستند، بی خانمان خواهند شد.
این گزارش حاکیست زمین های این منطقه آستانه ای است و حدود 40 سال پیش از طرف آستان قدس به صاحبان فعلی آنها اجاره 99 ساله داده شده است.
بسیاری از اراضی حاشیه ای و شهری مشهد که موقوفه آستان قدس هستند، به همین صورت به مردم به مدت های طولانی 99 ساله اجاره داده میشود و صاحبان قانونی این زمین ها کشاورزان و کارگرانی هستند که در این زمین ها سکونت دارند.
یکی از ساکنان این منطقه که خانه وی نیز در آستانه تخریب است گفت: "شهرداری مشهد می خواهد در محدوده ای که حدود 1000 قطعه از این اراضی و 200 خانه در آن قرار دارد یک پارک ایجاد کند و به همین دلیل به تصرف غیرقانونی زمین ها و خانه های ما اقدام کرده است و قصد دارد 200 خانه که صاحبان قانونیشان در آنها سکونت دارند را تخریب کند و از سال گذشته در این محله مسکونی و در کنار خانه ها درخت های چند ساله کاشته است و در هفته گدشته 10 خانه مسکونی را تخریب کرده و حکم تخریب باقی خانه ها را نیز صادر کرده است."
این فرد که یک کارگر ساده است همچنین افزود: " من ، همسر و سه فرزندم در یک اتاق 40 متری و به سختی زندگی میکنیم و من با 12 ساعت کار در روز با زحمت میتوانم شکم زن و بچه ام را سیر کنم. در صورتی که همین خانه نیز تخریب شود، قطعا بی سرپناه و آواره خیابان خواهیم شد و حتی قادر به اجاره یک اتاق هم نخواهیم بود."
این اقدامات غیر قانونی و غیر انسانی شهرداری مشهد درحالی روی میدهد که ساکنان محله رباط طرق مشهد تاکنون تجمعات متعدد در اعتراض به این اقدامات برگزار کرده اند و پیگیری های حقوقی و شکایت نیز انجام دادهاند و همچنین آستان قدس رضوی نیز با تصرف و تخریب خانه های مردم توسط شهرداری مخالفت کرده است.
همچنین گفتنی است هیچ یک از نهادهای قانونی مشهد مانند دادستانی، فرمانداری و استانداری اقدام مناسبی برای جلوگیری از این رفتار غیرقانونی شهرداری انجام نداده اند و علی رغم غیر قانونی بودن این تصرف ها و تخریب ها، به نوعی جانب شهرداری مشهد را گرفته اند.
از همین رو کشاورزان و کارگران ساکن منطقه رباط طرق مشهد با تجمع مقابل مجلس و نهاد ریاست جمهوری، خواهان مداخله این نهادها برای جلوگیری از اقدامات غیرقانونی شهرداری مشهد شده اند.
تصرف و تخریب غیرقانونی خانه روستانشین های حاشیه شهر مشهد در حالی روی میدهد که مسئولان دولتی ایران بارها اقدامات مشابه دولت اسرانیل در تخریب خانه های فلسطینیان را محکوم نموده اند و خواهان مقابله نهادهای بینالمللی با تخریب خانه های فلسطینیان شده اند و صدا و سیما نیز بارها تصاویر تخریب خانه های مردم توسط ارتش رژیم اسرائیل را نشان داده است

ندای سبز آزادی: جنبش دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل با صدور بیانیه ای به پروژۀ امنیتی دفن دو شهید گمنام در این دانشگاه اعتراض کرده است. در بخشی از این بیانیه آمده است: "جنبش دانشجویی شهدای راه وطن را تکریم می کند در عین حال معتقد است که دفن شهدا هیچ تناسبی با دانشگاه که جایگاه علم آموزی و خردورزی است ندارد بخصوص اکنون کیست که نداند شهدا تنها به ابزارهایی در جهت مطامع سیاسی حزب پادگانی تبدیل شده اند." در بخش دیگری از این بیانیه این سوال مطرح شده که "آیا این شهدا واقعا گمنام اند یا مصلحت در این است که گمنام بمانند؟"
متن کامل این بیانیه که در اهتیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:

بسم رب الشهدا و الصدیقین
دو شنبه 12 مهر مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق، روز سیاه دیگری در تاریخ دانشگاه ثبت خواهد شد. هنوز چند روزی از آغاز سال تحصیلی نگذشته که دانشگاه بار دیگر شاهد لشگرکشی اقتدارگرایان و چکمه پوشان به ساحت خود خواهد بود. زورمدارانی که لباس دانشجو و امت شهید پرور به تن می کنند تا بر بی اعتباری خود درمیان دانشگاهیان سرپوش گذارند و این بار به بهانۀ دفن شهدا استقلال دانشگاه را لگدمال کنند.
سابقه ی تاریخی
با روی کارآمدن دولت خردگریز نهم همراه با قدرت گیری نهادهای نظامی و شبه نظامی و آغاز پروژه ای برای اسلامی کردن و یکدست سازی دانشگاهها، پروژه ی امنیتی دفن شهدا در دانشگاهها نیز به آن ضمیمه شد و از تعطیلیهای اسفند 84 با دانشگاه صنعتی شریف کلید خورد. آنچه که پیکرهای شهدای گمنام نامیده می شد در میان فریادهای اعتراضی "دانشگاه قبرستان نیست." دانشجویان دانشگاه شریف به خاک سپرده شد. پس از سرکوبهای گستردۀ فعالین دانشجویی همچون بازداشت 15 دانشجوی دانشگاه نوشیروانی بابل در تحصن دانشجویان این دانشگاه و پروژه ی جعل نشریات دانشجویی پلی تکنیک این روند مجددا از مهر 86 آغاز گشت و دانشگاههای متعددی در تهران و شهرستانها اعم از دولتی، آزاد و پیام نور شاهد دفن شهدا بودند. این نمایشها که با تبلیغات زیاد و تحت تدابیر شدید امنیتی و همچنین در روزهای تعطیلی دانشگاهها برگزار می شد، هرجا که لازم بود با اعتراضات درخور دانشجویان نیز مواجه گشت. ازجمله در 5 اسفند 87 که اعتراضات گستردۀ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران) که با ضرب و شتم و بازداشت بیش از 80 دانشجو و زندانهای انفرادی طویل المدت برخی از آنها همراه بود.
چرا نوشیروانی؟ چرا اکنون؟
بدون تردید تا چند ماه پیش فکر دفن شهدا نیز به ذهن مسئولین نظامی-امنیتی خارج دانشگاه و مدیران انتصابی دانشگاه نوشیروانی بابل خطور نمی کرد چه آنکه بارها طعم تلخ اعتراضات دانشجویان این دانشگاه را چشیده بودند. از تحصن فروردین 86 تا تحصن موفقیت آمیز فروردین 88، برگزاری مراسمهای روز دانشجو و اعتراضات سال گذشته بخصوص پس از نمایش انتخابات ریاست جمهوری مواردی بود که ریسک دفن شهدا در این دانشگاه را بالا می برد. اما با دخالتهای نهادهای امنیتی و با بازوی کمیته انضباطی و دادگاه انقلاب و برخوردهای گسترده شامل دهها حکم تعلیق، توبیخ، محرومیت از خوابگاه، احضار و تهدید و محکومیتهای قضایی شامل دهها ماه زندان (بطوریکه نیما نحوی دانشجوی این دانشگاه هم اکنون نیز در زندان است )، سالها محرومیت از تحصیل و همچنین اخراج فعالین دانشجویی به بهانه های آموزشی در ماههای اخیر مواردی است که دستگاه امنیتی را به این گمان باطل برده که اکنون دانشگاه ساکت شده و فرصت را غنیمت دیده تا پروژۀ دفن شهید در این دانشگاه را عملی کند با علم به اینکه این پروژه با مخالفت اکثریت دانشجویان و اساتید دانشگاه همراه است و این مخالفت را به انحاء مختلف بیان کرده اند.
همه جا سایه وحشت / همه جا چکمه قدرت
گلوی هر قناری را / بریدند از سر نفرت
رفتار اقتدارگرایان در دانشگاه مانند شیطنتهای کودکی نابالغ در خانواده است.
اقتدارگرایان با وجود برنامه های مختلف نظیر نفوذ شبه نظامیان در دانشگاهها با استفاده از سهمیه های مختلف، ستاره دار کردن، محرومیت از تحصیل، مانع تراشی و اخراج دانشجویان و اساتید آزادیخواه در همراه سازی اکثریت دانشگاهیان با برنامه های خود ناکام بوده و خواهند بود چرا که ذات دانش اندوزی و خردورزی با آزادیخواهی همراه و با دیکتاتوری و تبعیت بی چون و چرا مخالف است. با این وجود آنها برای جلب توجه دانشجویان هرروزه برنامه های مختلفی به اجرا می گذارند. برگزاری برنامه های مختلف مذهبی و برپایی خیمه های مختلف در دانشگاه، ساخت مسجد و نصب دوربینهای امنیتی با پول ملت، برگزاری همایشها و "ضیافت" ها همراه با رشوه های آموزشی، دفن شهدا در محیط علمی، بی حرمتی به دانشجویان دختر با عنوان "طرح حجاب و عفاف" و... ازجمله ی این مواردند که همچنان در جلب توجه و همراهسازی دانشجویان با دشمنان آزادی بی فایده اند.
در واقع رفتار اقتدارگرایان در دانشگاه مانند شیطنتهای کودکی نابالغ در خانواده است که ابتدا با ناز و کرشمه سعی در جلب توجه و تشویق بزرگترها دارد. وقتی در این کار ناکام است خود را به در و دیوار می کوبد. اگر همچنان ناکام بود به دیگران حمله می کند که چرا به من بی توجهید؟! هر چه بزرگترها صبر پیشه می کنند او جری تر می شود و در نهایت به شکل ناشیانه ای تهدید می کند که اگر همچنان به من بی توجه باشید خانه را "با خاک یکسان خواهم کرد."! زهی خیال باطل
چرا با دفن شهدا در دانشگاه مخالفیم؟
جنبش دانشجویی شهدای راه وطن را تکریم می کند و و ارجگذار شهامت و شجاعت آنان است که اگر نبود آن رشادتها قطعا ما هم امروز در چنین جایگاهی نبودیم. درعین حال معتقد است که دفن شهدا هیچ تناسبی با دانشگاه که جایگاه علم آموزی و خردورزی است ندارد و شهدا می بایست در جا و مکان مخصوص خود دفن شوند نه دانشگاه. حال چه این شهدا مربوط به جنگ خانمان سوز و ویرانگر 8 ساله ایران و عراق باشند چه شهدای جنبش سبز ملت ایران. بخصوص اکنون کیست که نداند شهدا (و در یک کلام ارزشها) تنها به ابزارهایی در جهت مطامع سیاسی حزب پادگانی تبدیل شده اند که هر از گاهی مانند قرآن بر نیزه می کنند. به گمان ما این گونه نمایشها تنها در جهت سرگرم کردن مردم جهت عدم توجه به مشکلات فراوان داخلی و تهدیدات خارجی است. این سوء استفاده ها بارها با اعتراض و ابراز نگرانی خانواده های شهدا نیز همراه بوده است. درحالی که افتخار شهادت شهدا برای خودشان و مرارت و سختی اش برای خانواده های آنهاست، اکنون مشتی کودتاچی دین به دنیا فروش مدعی خون شهدا شده اند و از آنها درجهت تحکیم قدرت پوشالی خود استفاده می کنند. هنوز چند روزی نیست که آثار دستبند بر دستان فرزند و اسلحه کشیدن و اسپری فلفل زدن بر صورت همسر شهید باکری و هتک حرمت خانوادۀ شهید همت ازسوی کودتاچیان از بین نرفته که باز داستان تلخ ادعای خون شهدا درحال تکرار است.
چرا این شهدا "گمنام" اند؟
چند سالی است که حکومت دیکتاتوری صدام حسین به سرنوشت همه ی حکومتهای تمامیتخواه دچار شد و با باز شدن زمینه برای جستجو در کشور همسایه و همچنین با آزمایش DNA می توان پروندۀ شهدای گمنام را برای همیشه بست. اما با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد (که زیست خود را در سوءاستفاده از اعتقادات و باورهای مذهبی مردم می بیند)، علی رغم اینکه سالهای بیشتری از جنگ و سقوط حکومت بعث می گذشت و علوم و فن آوری هم پیشرفت کرده، شاهد افزایش چشمگیر تعداد شهدای گمنام و دفن آنها در دانشگاهها بوده ایم، چندی پیش در دانشگاه علوم پزشکی بابل و اکنون نوشیروانی. سوال این است که آیا واقعا آنچه در داخل این تابوتهاست بقایای شهید است؟ آیا این شهدا واقعا گمنام اند یا مصلحت در این است که گمنام بمانند؟
سخن آخر
دانشجویانی که در جای جای دانشگاه خود با تابلوهایی از شهدا مواجه اند و از صبح تا شام در حال راه رفتن و استراحت و مطالعه و آموزش، تصاویر و وصیت نامه شهدا را در مقابل خود می بینند، اکنون شاهد قبور شهدا آنهم دقیقا در وسط دانشگاه (و نه در کنار مصلی نماز جمعه یا مسجد در حال ساخت) خواهند بود و چه بی خردند آنهایی که مدعی اند با این کار شهدا را تکریم کرده و کار فرهنگی کرده اند. شهدایی که برای آزادی و آبادی میهن و آسایش و شادی مردمان سرزمین جان خود را فدا کرده اند اکنون تبدیل به ابزاری جهت سرکوب آزادیخواهان و قدرت طلبی منفعت طلبان شده اند.
در حالیکه چند روزی است مهندس سید ضیاءالدین نبوی دانش آموخته ممتاز دانشگاه نوشیروانی و دارنده ی رتبه ی برتر آزمون کارشناسی ارشد جهت اجرای حکم ننگین 10 سال حبس در تبعید به زندان اهواز منتقل شده و نخبگان وطن در جای جای این سرزمین بلادیده زندانها را تبدیل به دانشگاه کرده اند، به اقتدارگرایان تمامیت خواه هشدار می دهیم که آرزوی پادگان سازی و قبرستان سازی دانشگاه را با خود به گور خواهند برد.
جنبش دانشجویی
دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
10 مهر 1389 خورشیدی
ندای سبز آزادی: خانواده های اعضای نهضت آزادی ایران که روز جمعه و به اتهام برگزاری نماز جمعه "غیر قانونی" بازداشت شده اند در مصاحبه با "روز" اعلام کردند "باعث تاسف است که در جمهوری اسلامی، برای اقامه نماز جماعت باید مجوز گرفت در حالیکه در هیچ کجای دنیا، نماز جماعت مجوز نمی خواهد."
خانواده دکتر غروی از تماس تلفنی روز گذشته او خبر دادند اما خانواده های دکتر یزدی و آقای فرزدی به "روز" گفتند در بی خبری از وضعیت بازداشت شدگان به سر می برند.
ابراهیم یزدی، دبیر کل و هاشم صباغیان، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی به اتفاق علی اصغر غروی، غفار فرزدی و احد رضایی، مسولان شاخه های اصفهان، تبریز و زنجان این تشکل سیاسی، ظهر جمعه پس از اقامه نماز و به اتهام برگزاری نماز جمعه غیر قانونی در شهر اصفهان بازداشت شدند.
آقایان ورپایی، عباس مصلحی و حقیقی از دیگر اعضای بازداشت شده نهضت آزادی هستند.
خبرگزاری ایرنا بلافاصله در خبری مدعی شد که این فعالان سیاسی به دلیل شرکت " در نماز جمعه غيرقانونی يکی از عناصر سابقهدار وهابی در اصفهان" بازداشت شده اند.
واکنش خانواده ها و آخرین وضعیت بازداشت شدگان
غفار فرزدی، مسول شاخه تبریز نهضت آزادی یکی از بازداشت شدگان است که خانواده اش از وضعیت او بی خبر هستند.
امین فرزدی، فرزند غفار فرزدی به "روز" می گوید: متاسفانه از روز جمعه هیچ اطلاعی از پدرم نداریم و نمیدانیم کجا و در چه شرایطی به سر می برد.
او می افزاید: پدرم دچار بیماری پروستات است و ما به شدت نگران ایم که داروهای ایشان به موقع نرسد. ایشان برای یک مجلس ترحیم رفته بودند و اکنون ما در بی خبری و نگرانی به سر می بریم.
خلیل یزدی، فرزند ابراهیم یزدی نیز به "روز" می گوید: هیچ خبری نداریم و فقط در سطح همین خبرهایی که در سایت ها منتشر شده اطلاع داریم.
آقای یزدی می افزاید: این اولین بار است که می شنویم نماز جماعت یا نماز جمعه را غیر قانونی کرده اند ما تا به حال نماز غیر قانونی نداشتیم و باعث تاسف است که در جمهوری اسلامی، نماز خواندن هم نیاز به مجوز دارد. در هیچ کجای دنیا چنین نیست؛حتی در امریکا و اسرائیل هم نماز خواندن نیازی به مجوز ندارد. در روسیه هم مسلمانان به راحتی نمازشان را اقامه می کنند.
فرزند دکتر یزدی با سپس با ابراز نگرانی از وضعیت پدرش می گوید: این بزرگترین ظلم است و دولت شرم هم ندارد بگوید که برای نماز بدون مجوز بازداشت کرده ایم. این بحث ها هیچ وقت در کشور ما نبوده و من متاسفم.
آقای یزدی می افزاید: فشار آوردند و پدر من فعالیت های سیاسی اش را کنار گذاشت؛ حال نمی گذارند نماز بخواند. متاسفم از اینکه اسلامی که آمد تا مردم را آزاد کند در کشور ما برای اسیر کردن مردم از آن استفاده میکنند.
آقای یزدی برای سومین بار است که بعد از انتخابات مخدوش 22 خرداد بازداشت می شود.
طاهره علیزاده، همسر دکتر غروی اما در مصاحبه با "روز" از انتقال ابراهیم یزدی و هاشم صباغیان به تهران خبر میدهد و می گوید: بعد ازاینکه بازداشت کردند ما به اتفاق آقای وحید صباغیان به ستاد خبری وزارت اطلاعات مراجعه کردیم؛ منتظر بودیم کسی پاسخی بدهد که دیدیم در یکی از اتاق ها باز است و آقای صباغیان در اتاق است. با ایشان حرف زدیم حالشان نسبتا خوب بود. آقای غروی را هم دیدیم که پرسنل آنجا آمدند و اجازه ندادند صحبتی بکنیم گفتند بروید خبر میدهیم و ما برگشتیم؛ تا دیروز که از اداره اطلاعات زنگ زدند و از من پرسیدند از دکتر چه خبری دارید؟ من هم گفتم دست شماست از من می پرسید؟ گفتند ما به او اجازه تلفن داده ایم اما خودش تمایلی ندارد به شما زنگ بزند... دوباره به دادگاه انقلاب و ستاد خبری رفتیم و گفتند که آقای صباغیان و آقای یزدی را به تهران منتقل کرده اند و بقیه در اصفهان در بازداشت هستند.
همسر دکتر غروی می افزاید: شب دکتر غروی زنگ زد و با پسرم صحبت کرد و گفت داروهایش را به اتفاق یک چهارپایه برای او ببریم. آقای غروی دیسک کمر شدیدی دارد و اصلا نمی تواند بنشیند و راه برود. به پسرم گفته در زندان هستم و کمرم خیلی درد میکند و پاهایم بی حس است،یک چهارپایه برای من بیاورید و به ستاد خبری بدهید. من امروز به ستاد خبری میروم تا داروها و چهارپایه را بدهم و بگویم که ایشان استراحت مطلق بودند وآوردید زندان حالا یک چهارپایه هم ندارید به او بدهید؟
نماز و امنیت جامعه
طاهره علیزاده، همسر دکتر غروی در خصوص بازداشت همسرش و سایر اعضای نهضت آزادی نیز به "روز" می گوید: دختر آقای مسکین، یکی از اعضای نهضت آزادی فوت کرده بود و همه برای شرکت در مجلس ختم ایشان و عرض تسلیت به آقای مسکین به اصفهان آمده بودند. بعد از اتمام مراسم ختم در مسجد قرار بود همه برای صرف ناهار به منزل آقای مسکین بروند،اما به علت بیماری برخی از مهمانان از جمله دکتر یزدی و آقای فرزدی و دکتر غروی،قرار شد آنها به منزل دیگری بروند. رفتیم دقیقا موقع اذان بود و نماز را خواندیم که یکباره ریختند و گفتند نماز جمعه غیرقانونی برگزار کرده اید.
همسر دکتر غروی می افزاید: نماز از پیش تعیین شده ای نبود چون آقای غروی سه ماه است که استراحت مطلق هستند؛به ماموران اطلاعات هم گفتیم که دکتر در طی سه ماه، فقط روز خاکسپاری مهسا، دختر آقای مسکین و روز ختم ایشان از منزل خارج شدند اما خب بازداشت کردند و بردند.
مهدی صفری مقدم، داماد دکتر غروی نیزاز برخورد خشن ماموران با اعضای نهضت آزادی به "روز" می گوید: لباس شخصی بودند و هیچ حکم و کارت شناسایی ارائه ندادند. وقتی سئوال کردیم، گفتند از وزارت اطلاعات هستند؛ برخی هم خود را بسیجی معرفی کردند. همه را داخل خانه محبوس کردند و برگه های بازجویی را دادند که پر کنید و بعد از چند ساعت آقایان یزدی، غروی، صباغین، فرزدی و رضایی را با خود بردند.
آقای مقدم می افزاید: رفتارشان با خشونت همراه بود و چون حکمی ارائه نداده بودند و مشخص هم نبود از چه ارگانی هستند همه مقاومت کردند که تا حکم ارائه ندهید نمی آییم اما خب با خشونت بردند و افرادی راکه مانع می شدند مورد ضرب و شتم قرار دادند.
به گفته آقای مقدم، ماموران گفته اند که "به صورت غیرقانونی نماز جمعه برگزار می کردید و ما مسئول هستیم که جلوی نماز جمعه را بگیریم چون امنیت جامعه را به خطر می اندازد".
خانم علیزاده، همسر دکتر غروی نیز با تاکید بر اینکه نماز قانونی و غیرقانونی ندارد می گوید: ما به وجوب نماز جمعه اعتقاد داریم. براساس آموزه های اسلام 5 نفر هم باشیم می ایستیم و نماز جماعت را می خوانیم به آقایان اطلاعاتی هم گفتم که یکی حکم خداست که واجب است و دیگری حکم شماکه غیرقانونی میدانید. ما کدام را اجرا کنیم؟ حکم خدا را زمین بگذاریم به خاطر اینکه شما قبول ندارید؟
به خانم علیزاده می گویم خبرگزاری ایرنا نوشته است: " نماز جمعه مزبور پيش از اين تعطيل شده بود اما يزدی و صباغيان با حضور خود، عناصر وهابی را برای برگزاری نماز جمعه تشجیع کرده اند"
همسر دکتر غروی در پاسخ به سابقه برگزاری نماز جمعه توسط دکتر غروی اشاره می کند و می گوید: پیش از این نماز جمعه توسط آیت الله غروی به طور مرتب برگزار می شد؛ پس از فوت ایشان هم دکتر غروی به طور مرتب نماز جمعه را اقامه میکردند تا اینکه یک بار ماموران حمله کردند و آن روز دکتر غروی نبود سپس احضارش کردند و گفتند باید تعهد دهید که دیگر نماز جمعه نخوانید. بعد از آن این نماز تعطیل شد؛ بخصوص با شدت گرفتن بیماری آقای غروی و استراحت مطلق بودن ایشان عملا نمازی اقامه نشد تا روز جمعه که اصلا بحث نماز جمعه و چیز از پیش تعیین کننده ای نبود اما ریختند و بازداشت کردند.
از خانم علیزاده می پرسم چرا حکومت در خصوص برگزاری این نماز جمعه حساسیت دارد؟ پاسخ میدهد: شاید ترس از تجمع باشد بالاخره یک عده ای دور هم جمع می شوند و نماز میخوانند؛اما واقعا نمیدانیم قضیه چیست.
منبع:روزآنلاین/فرشته قاضی
ندای سبز آزادی: "درباره انحلال دو حزب قانونگرا" عنوان یکی از نوشته های تاجزاده از مجموعه مقالاتی است که وی در دوران مرخصی نگاشته است و در آن به بحث انحلال دو حزب اصلاحطلب از سوی کودتاگران می پردازد. به گزارش امروز این مقاله زمانی به رشته تحریر درآمده است که کمیسیون ماده ده احزاب وزارت کشور دولت کودتا در فروردین ماه امسال در اقدامی غیرقانونی فعالیت این دو بزرگترین حزب اصلاحطلب را ممنوع اعلام کرد. مصطفی تاجزاده در این نوشته تحلیلی ضمن بررسی تفکر حاکم بر اردوگاه اقتدارگرایان و خصوصا "حزب پادگانی"، نسبت به روند تک حزبی و تک صدایی کردن جامعه توسط کودتاگران هشدار می دهد. وی بر این باور است که : "اراده اقتدارگرایان به این تعلق گرفته است که حزب غیر قانونی و مخفی پادگاني جاي همه احزاب را بگيرد چون فقط يك برداشت صحیح از امام و انقلاب و نظام وجود دارد که رهبری نظام آن را اعلام می کند. پس نیازی به احزابی همچون "جبهه مشارکت"و "مجاهدین انقلاب اسلامی"نیست." متن کامل این مقاله در پی می آید:
تقدیم به شهید آیت الله دکتر بهشتی که حزب را عبادتگاه می خواند.
مرزبان اصلی
رهبر فقید انقلاب هوشیارترین سیاست مدار ایرانی حافظ مرز بین امور سیاسی و امور نظامی بود. به همین دلیل حتی در شرایط جنگی نیز ورود احزاب را به پادگان ها ممنوع كرد و ورود نظاميان را به فعاليتهاي سياسي و حزبي همچون مصرف "هروئین" ناميد و "سم مهلک" براي كشور خواند(1). وي در وصیت نامه خود از رهبران ومسئولان پس از خود خواست با قاطعيت از دخالت نظامیان در عرصه فعالیت های سیاسی وحزبی و اتخاباتی جلوگیری کنند، چرا که اقدام مذکور را باعث "آسيب ديدن كشور" و "تباه شدن نيروهای مسلح" می دانست.(2) به رغم ممنوعيت واضح قانوني و با وجود هشدارهای صريح و تکان دهنده رهبر فقید انقلاب که بین"سیاست ورزی" و"سلاح بندی" مرز روشنی ترسیم کرد،درسال های اخیر بخش هایی از فرماندهان نظامی به سیاست ورزی به ویژه به دخالت در امر انتخابات معتاد شده اند. مداخله گران نظامی به این پرسش پاسخ نمی دهند چنانچه به شغل اصلی خود بی علاقهاند يا شیفته فعالیتهای اقتصادی سیاسی،انتخاباتی،اقتصادی و اجتماعی شده اند، چرا لباس نظامی و در واقع سلاح و پادگان را کنار نمی نهند و جامه علنی سیاست ورزی نمی پوشند یا در بخش خصوصی و دیگر بخشهای جامعه مدنی و در شرايط برابر با ديگران به رقابت نميپردازند؟(3)در عصر اطلاعات وجهانی شدن که چيرگي گفتمان دموکراسی و حقوق بشر ، نظامیان را از امریکای لاتین تا کشورهای همسایه ما در ترکیه و پاکستان مجبور کرده است عرصه انتخابات و مدیریت کشور را به جامعه مدنی و رأی مردم واگذار کنند، چه رخ داده است كه بعضي فرماندهان نظامي ايراني به دخالت در تمام عرصههاي اجتماعي و سياسي ترغيب یا مجبور شدهاند؟به عبارت دیگر در دورانی كه دموکراسی خواهی و حقوق شهروندی به چنان درجه ای از توسعه و اقبال نایل آمده است که حتی صهیونیست ها نیز در خط کشی میان" شهروند خودی" و" شهروند عرب و غیرخودی" ساکن تل آویو دچار سختی و مشقات عدیده شده اند، چرا گروهی از نظامیان ایرانی به مقابله با حقوق شهروندی پرداخته اند و می کوشند کنترل تمام کانون های سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و مدیریتی کشور را در اختیار و بلکه در انحصار خود بگیرند؟(4)
تعریف "پادگانی" از " حقوق شهروندی"
پارلمانتر شجاع مجلس اسرائیل در صحن پارلمان، جنایت دولت اسرائیل در تهاجم خشونت بار و خونين به کشتی سازمان های مدنی را نوعی "راهزنی دریایی" نامید . به همین دلیل از سوی صهیونیست ها تهدید به اخراج، نه فقط از پارلمان، بلکه از اسرائیل شد. پاسخ این خانم آزاده و عرب شهروند اسرائیل (در مصاحبه با تلویزیون الجزایر) آن بود که صهیونیست ها از مفهوم "شهروندی" تعریفی سیاسی (مرامی) ارائه میدهند و دایره شهروندی را بر دایره عضویت در مرام صهیونیستی منطبق می دانند. بر این اساس افراد "غیرصهیونیست" را "غیرشهروند" می شمارند. پاسخ فوق هنگامی که به گستره معنایی آن توجه شود، افشاگر انواع تعاریف مرامی و در واقع تعاریف بسته و پادگانی از مقوله شهروندی است. هم محمد رضا شاه که در سالهای آخر عمر رژیم خود شهروند ایران بودن را منطبق بر رستاخیزی بودن یعنی عضویت در حزب رستاخیز خواند و به مخالفان خود خروج از ایران را پیشنهاد کرد و هم کسانی که امروزه می کوشند پهنه وسیع ایران بزرگ را با همه تنوعات سياسي، ديني، مذهبي، قومي، زباني، فرهنگي، منطقه ای و ... تا مرتبه عضويت در حزب پادگانی تنزل دهند و قلمرو چکمه و سلاح را به ساختارها و نهادهای غیرنظامی و در واقع به همه عرصه های حیات فردی و جمعی ایرانیان تعمیم دهند و انبوه میلیونی منتقدان و معترضان را "خس و خاشاک" می خوانند که "هیچ"اند و"ناموجود"، از همان منطق تبعیت می کنند؛ هر سه گروه دایره شهروندی و حقوق شهروندی را بر دایره طرفداران خود منطبق می کنند و برای "دیگران" هیچ حقی به رسمیت نمی شناسند.
علت سقوط شاه
حزب پادگاني در دوره ای به مقابله با انتخابات آزاد پرداخته است و آقای احمدی نژاد درزمانی از روش انقلابی اداره جامعه در برابر مدل دموکراسی دفاع می کند که مشارکت خواهی در جامعه ما چنان گسترده شده که حتی بخش هایی از سلطنت طلبان معروف، عناصری از دموکراسی و حقوق بشر رابه لحاظ نظری ودر شعارهای سیاسی خود پذیرفته اند و از گذشته دیکتاتوری خود فاصله گرفته اند. یعنی مجموعه ای از عوامل و عناصر عینی و ذهنی به ویژه توسعه شتابان وسایل ارتباط جمعی و افزايش سطح مشارکت جویی در جهان و ايران معاصر چنان شرایطی ایجاد کرده است که حتی" رضا پهلوی" نیز نمی تواند از دموکراسی سخن نگوید و ناگزیر به دفاع نمادین و سمبلیک از سلطنت اکتفا می کند و نقطه انحراف حکومت پدرش را در این می داند که: «اوخر سالهای شصت و اوایل دهه هفتاد [میلادی] ... هرچه بیشتر امکان دستیابی مردم به آموزش افزایش می یافت، به همان اندازه بیشتر خواهان آزادی می شدند. از آنجا که این خواستها به جایی نمی رسید، به دلسردی جامعه می انجامید و در بطن آن ناآرامی ها را می انباشت».(5) وی با مشاهده رشد مطالبات آزادی خواهانه نسل جدید تلویحاً اعتراف می کند که فضای دیکتاتوری شاهانه نتوانست متناسب با گسترش آموزش عمومی و عالی توسعه یابد و پاسخگوی نیازهای جدید نسل جوان شود.(6)
در چنین ایامی آقای احمدی نژاد به نمایندگی از جریان اقتدارگرایی اعلام می کند"احزاب حق دخالت در امور کشور را ندارند"،"نظام ولایی یک حزب بیشتر ندارد و آن حزب ولایت است"،"از روزی که جناح بندی درست شد،فاتحه برخی از آرمان ها خوانده شد" و "جامعه انقلابی را نمی توان با مدل دموکراسی اداره کرد".(7) به بیان دیگر اقتدارگراها با نفی عملی و نظری "دموکراسی، جامعه مدنی و حقوق بشر" می کوشند روابط و مناسبات سیاسی درجمهوری اسلامی ایران را به دوران پیش از انقلاب و بلکه به دوران ماقبل قانون اساسی برگردانند و در این مسیر از به عاریت گرفتن توجیهات ضد دموکراتیک سلطنتطلبان نیز ابایی ندارند.غافل از آنکه آنان که رقبا را "خس و خاشاک" می خوانند و"هیچ " می دانند ، ادبیات خود را تا مرتبه ادبیات رستاخیزی شاه و بلکه پایین تر تنزل داده اند. زیرا سخنشان در معنای دقیق کلمه "مادون" حرف محمدرضا پهلوی وبیان غیر مودبانه سخن اوست وقتی تصمیم گرفت تنها به حزب خود ساخته "رستاخیز" حق و اجازه فعالیت دهد.غافل از آن که رستاخیز واقعی ملت ایران کمتر از پنج سال بعد رخ خواهد داد و این خود اوست که مجبور خواهد شد با خانواده اش ایران را برای همیشه ترک کند و در غربت جان دهد.
استصواب سلطنتی، استصواب فقاهتي
محمدرضا شاه در توجيه اينكه دموكراسي و حق تظاهرات و اعتصاب يك پديده غربي است و با اصالت ملت ايران همخواني ندارد، غرب و جنبش هاي اجتماعي دهه 60 و 70 ميلادي را تحقير مي كرد و مي گفت آن آزادي ها راهگشاي "بين الملل تبهكاران" خواهد شد؛ "يك پديده نامطلوب ديگر به وجود آوردن "بين المللي" به نام معتادان مواد مخدر، هيپي ها، منحرفان جنسي و نظاير آنها است. اين پديده كه قربانيان خود را از نسل جوان بر مي گزيند، چه ارمغاني براي بشريت همراه آورده است؟"(8) منطق شاهانه مطبوعات و احزاب و تجمعات آزاد و نیز حل و فصل اختلاف ديدگاه ها در انتخابات آزاد را به عنوان يك پديده غربي نفي مي کرد. اوگذار از دموكراسي نسبي و وضعيت چند حزبي دهه بيست خورشيدي و انحلال احزاب مستقل را در دهه چهل و پنجاه چنين توجيه مي كرد: "در كشور ما عملاً تعداد احزاب محدود مي شود. زيرا در چهارچوب انقلاب شاه و ملت مگر چند نوع برداشت مي تواند وجود داشته باشد ؟... چون برداشت ها محدود است فقط دو چيز باقي مي ماند: يك درجه لياقت و شايستگي در اجراي اصول و صحيح ترين برداشت از آن؛ ديگري تغيير قيافه مسؤولان امروز"(9). بديهي است چنين ديدگاهي در ادامه منطقي خود نمي توانست به تك حزبي منتهي نشود، چون "صحیح ترين" برداشت از آنچه او "انقلاب شاه و ملت" مي ناميد، نمي توانست "دو برداشت" باشد و لاجرم يكي از دو حزب باقي مانده بايد حذف ميشد. قيافه مقامات نیز می توانست در درون یک حزب واحد تغییر یابد.
از طرف دیگرسخنان پیش گفته رضا پهلوی همچنین اعترافی است به این نکته که هرچه از عمر دیکتاتوری پدرش می گذشت دایره محدودسازی مشارکت و رقابت سیاسی تنگ تر و تنگ تر می شد. چه می توان گفت درباره کسانی که امروزه در جهتی کاملاً مخالف با سیر رشد جامعه، دایره نظارت استصوابی را روز به روز گسترده تر می کنند، به طوری که هرچه سطح آموزش در کشور گسترش می یابد و جامعه آگاه تر می شود، و هرچه شهرنشینی و وسایل ارتباط جمعی توسعه می یابد و طبقه متوسط بزرگتر و مشارکت جوتر می شود و در عین حال هر چه بیکفایتی و فساد و ناکارآمدی مديريت كشور به ویژه در قوه مجریه بیشتر میشود، نظارت حكومت بر مردم نظامی تر و امنیتی تر می شود. به این ترتیب استصوابیون به جای افزایش ظرفیت سیاسی و تسامح بیشتر حکومتی می کوشند دایره رقابتهای نخبگان را محدودتر وامکان حضور نظامیان را درتمام عرصه ها بیشتر کنند. به همین دلیل به این فکر افتاده اند که دو حزب منتقد یکه سالاری و توسعه دهنده مشارکت شهروندان در سیاست را منحل و حزب مافیایی-پادگانی را به تنها حزب کشور تبدیل کنند.
تک حزبی یا دیکتاتوری
سی سال پس از استقرار جمهوری اسلامی، باکمال تأسف باید گفت نظاميان مداخلهگر در عرصه سياست و انتخابات انقلاب اسلامي را با "انقلاب شاه و ملت" همسان گرفته اند و استدلال شاهانه را به تکرار می کنند كه ميگفت: "به هر صورت تجزيه وتحليل اصول انقلاب [شاه] و مسائل مملكتي آنقدرها نمي تواند با هم متفاوت باشد تا لازم شود ده تا بيست حزب سياسي با عقايد مختلف داشته باشيم". همچنان كه سخن فوق نتیجه منطقي خود را در بستر زمان آشكار كرد و به حزب واحد رستاخيز منتهي شد، اكنون نيز اراده اقتدارگرایان به این تعلق گرفته است که حزب غیر قانونی و مخفی پادگاني جاي همه احزاب را بگيرد چون فقط يك برداشت صحیح از امام و انقلاب و نظام وجود دارد که رهبری نظام آن را اعلام می کند. پس نیازی به احزابی همچون "جبهه مشارکت"و "مجاهدین انقلاب اسلامی"نیست. اين در حالي است كه انقلاب اسلامي که در 22 بهمن ماه پیروز شد و جمهوری اسلامی که در 12 فروردین رسمیت یافت و قانون اساسی آن که در دو همه پرسی در سال های 1358 و 1368 به تصویب رأی دهندگان رسید، نگاه تك حزبي و تك صدايي را بر نمی تابند و آن را توجيه "اسلامی" یا "انقلابي" نمی كنند. افزون برآن جمع خدا باوري و مردم باوري در بالا و درسطح رهبري فقيد انقلاب و خودباوري فردی و ملي در سطح افقي و مناسبات اجتماعي و سياسي ميهن، قدرت تحمیل نظام تک حزبی و تک صدایی و نفي تكثر و قرائت های گوناگون را به بهانه "وحدت اسلامی و انقلابي جامعه" از حاكمان گرفته است و اجازه نمی دهد که اصل رقابت سیاسی و انتخاباتی را منتفي کنند (10).
نکته بسیار مهم آن که رهبر فقيد انقلاب به رغم آن كه بيشترين چالش را با دولتهاي آمريكا داشت و آنها را مسبب اصلي توطئهها عليه جمهوري اسلامي ايران ميخواند، در عین حال نظام رقابتي و دو حزبي آمريكا را نه تنها قابل مقايسه با نظام تك حزبي "شوروي سوسياليستي" نمي دانست، بلکه دومی را"بدترین ديكتاتوري تاريخ" مينامید. رهبر فقید انقلاب آگاه بود که "انتخابات"با یک حزب علنی و قانونی ،چه رسد به حزب مخفی ونظامی پادگانی و بدون جناح بندی و رقابت جدی اقدامی رسوا به شمار می رود و دوره آن سپری شده است.به همین دلیل با وجود تأکید فراوان بر وحدت همه قشرها، به ویژه روحانيون ،آنان را در دو تشكل مستقل و رقيب سامان داد،زیرا "نظام ولايي" را هرگز "نظام تك حزبي" كه اسم رمز "نظام ديكتاتوري" است، نمی دانست.
دوگانه "دوست-دشمن" و نفی رقابت
تقسيم نيروهاي سياسي درهر کشور به "دوست" يا "دشمن" جايي براي سياستورزي قانوني ورقابت های انتخاباتی باقي نمي گذارد .به بیان دیگر نظام هاي سياسي تك صدا و تك حزب در نگاهي ريشه دارد كه در آن اشخاص و گروهها به دودسته"دوست" یا "دشمن" تقسیم می شوند و گروه سوم به رسمیت شناخته نمی شوند.مطابق این دیدگاه افراد و احزابی که منتقد یا مخالف برخی سیاست ها و برنامه های گروه حاکم اند، حتی اگر از پاک ترین و با سابقه ترین و مدیرترین شهروندان باشند"دشمن"تلقی می شوند و باید تسلیم ، ساکت یا سرکوب شوند. در انی اندیشه بین منتقد،مخالف و معاند تفاوت وجود ندارد. اين نگرش تداوم ديدگاه خوارج در جهان معاصر است كه "هر كس با ما نيست، بر ماست". طرفداران چنين نگاهي به شكل اجتنابناپذير یک فرقه را تشکیل می دهند و به تكفير و تفسيق همه منتقدان و مخالفان خود می پردازند. چرا كه دو" اردوگاه" بیشترنمی بینند؛ هر كس "دوست" نیست،" دشمن" است. اين نگرش نه فقط احزاب مستقل، بلكه مطبوعات و انتخابات آزاد را نيز برنميتابد زيرا انتخابات در جايي معنا می یابند كه "ديدگاهها، برنامه ها، تيم ها و نامزدهاي گوناگون" برای مدیریت کشور صالح تلقی شوند و بتوانند با يكديگر به رقابت بپردازند. گروه پیروز نیز مادام العمر در قدرت نمی ماند و پس از مدتی جاي خود را به ديگري می سپارد(11).
کودتای 88 و تیر خلاص به دموکراسی
در روزگاری نه چندان دورآقای داریوش همایون که در مقام تئوریسین حزب رستاخیز، تیغ استصواب شاهانه را بر احزاب شاه ساخته می کشید و دو حزبی گری ظاهری وقت را، که مهم ترین تفاوتشان در «غلام» یا «چاکر» خانه زاد بودن شاه بود، منافی "وحدت ملی" می خواند، اکنون از دموکراسی سخن میگوید و از "دگرگونی گفتمان" نسل جدید مشعوف می شود، آيا جاي تاسف نيست كه سي سال پس ازاستقرار نظام"جمهوری"و سقوط رژیم "سلطنت" و در عصر گفتمان دموكراسي كه كشور وارد دوره تثبیت خود شده است،درگیر جنگ نیست و از تروريسم رنج نميبرد، گروهی قصد دارند با پرواز از عصر انقلاب و اصلاحات به عصر شاهنشاهی(پهلوی واگربتوانند قاجار) رجعت کنند و به فکر انحلال احزاب افتاده اند و تبدیل "نظام حزبی" را به" نظام هیأتی" پیشنهادمی کنند؟(12) درواقع اقتدارگراها پس از انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دولت،درصدد برآمده است نهادهای مدیر پرور ، برنامه ریز ،سازمان ده و ناظرحوزه جامعه مدنی را منحل کنند.تا زمینه برای یکه تازی مطلق حکومت آماده شود. البته اينكه حزب پادگانی یک سال پس از سرکوب اعتراضات آرام مردمی و در سایه عبور نه چندان خاموش و نه چندان آرام و خزنده از قانون اساسی، اکنون در صدد برآمده است دو حزبی را که اعضايش سهم زیادی در پيروزي انقلاب، دفاع مقدس و عصراصلاحات داشتند و در مشارکت جویی مردم در انتخابات اخیر نيز نقش مهمي ايفا كردند در معرض تعطیلی و انحلال استصوابی و امنیتی قرار دهد (13)و هم زمان نیز آقای احمدی نژاد سخنانی می گوید که در سی سال گذشته هیچ مقامی به دلیل ارتجاعی بودن آن سخنان ،به آن ها نزدیک نشده است ،پرده از ابعاد و اهداف کودتای انتخاباتی سال گذشته برمی دارد و به این سوال جواب می دهدکه چرا اکثریت قاطع ایرانیان در داخل و خارج از کشور دربرابر این روند ارتجاعی به پا خواسته اند و جنبش سبز را خلق کرده اند .جنبشی که به یاری حق تا تحقق کامل "حق حاکمیت ملی"یا همان"حق تعیین سرنوشت" ادامه خواهد داشت(14).
رفتار ضد انقلابی چیست؟
آیا ضد انقلابی گری نام چند نفر یا چند گروه است که برای همیشه قالبی ثابت دارند و در پیکر آنها تبلور می یابد؟ اگر شعارهای اصلی انقلاب از جمله تأمین حقوق و آزادي هاي مدني و سياسي مردم را جزو آرمان های اصلی انقلاب ومردم بدانیم، ضدیت با آنها نیز باید در چارچوب ضد انقلابی گری تعریف شود. بنابراين اگر شکنجه در زندانها، بستن روزنامههاي منتقد، انحلال احزاب مستقل، سرکوب تظاهرات آرام مردمی، ورود خشونت بار پلیس به دانشگاه و کوی آن، تحمیل یک سبک زندگی به شهروندان، اهانت به مراجع تقلید و تعرض به بيت آنان، سياست زده شدن قضاوت و نقض استقلال قضات، تفتیش عقاید و سانسورکتب، ايجاد محدوديت هاي غيرقانوني براي هنرمندان ، بر پايي انتخابات نمايشي و تشكيل مجلس فرمايشي و تلاش برای یک صدا کردن حکومت و جامعه را از ویژگی های رفتاری رژیم ستمشاهی بدانيم كه بارها توسط امام خمینی و دیگر انقلابیون محکوم شد، پس امور فوق باید به عنوان رفتارهایی ضد انقلاب نام گذاری شود و هرکس در صدد احيا و انجام آن رفتارها یا روش ها برآید، به عنوان مخدوش کننده مرز خود با "رفتارهاي ضد انقلابی" محکوم شود. حال آنکه یکه سالاران می کوشند با فاصله گرفتن از گروه های ضد انقلاب و برانداز و محکوم کردن آنان،تمسک خود به روش های ضد انقلابی ر ا پنهان کنند. من مرز بین اهداف جنبش سبز ونگاه آزادیخواهانه و عدالتطلبانه اش را با منش اشخاص و گروه های قدرت طلب و دیکتاتور زده در اين مسأله خلاصه مي كنم : مردم را صغیر و محتاج قيم ندیدن، از آزادي آنان نترسيدن، از مشارکت شان در عرصه تعیین سرنوشت خود احساس نگراني نکردن و دریک کلام خود را در جای خدا ننشاندن(15).
"سبزها"؛ مخالفان و معاندان
سبزها ضمن دفاع ازحقوق همه ایرانیان و همه احزاب و تشکل که خواهان فعالیت در چارچوب قانون اند، مخالف رفتار و گفتار هر فرد و گروهی که ترور و خشونت را تقدیس می کند،درپی تجزیه کشور است یا حقوق دیگران را نقض می کنند. به عبارت دیگر سبزها هر رفتار و گفتار ضد حقوق بشر را از سوی هر فردی در داخل و خارج از حکومت و در داخل و خارج از کشور محکوم می کنند و معیارشان در تایید هر شهروند یا تشکلی ،آن است که آنان آنچه برخود نمی پسندند،برای دیگران هم نپسندند و ازکاربرد ملاک های دوگانه پرهیز کنند. درجانب مقابل اقتدارگراها اشخاص و تشکل هایی را که منتقد یا مخالف سیاست هاو عملکردهایشان هستند،اعم از منتقدان و مخالفان قانونی و معارضان خشونت ورز محکوم می کنند. معیار حزب پادگانی حفظ قدرت به هر قیمت است .بنابراین نمی پذیرند که کسی به آنان انتقاد کند و قدرت و اعتبارش را به چالش کشد.به همین دلیل حتی منتقدان قانونگرا را "برانداز" و"فتنه گر"می خوانند.مهم نیست که متهمان قانونی عمل می کنند و سوابق و خدماتشان به اسلام و ایران و مردم و حتی به جمهوری اسلامی بیش از اقتدارگرایان است. "برانداز" خوانده می شوند زیرا که از دموکراسی و حقوق بشر دفاع ميکنند و ایران را برای همه ایرانیان و همه اقوام ایرانی می خواهند. درواقع سبزها به دليل عدم اعتقاد به "خودی" و "غیرخودی" کردن شهروندان از منظر قانونی و حقوقی، به برآمیختن مرزهای انقلاب با ضدانقلاب و سلطنت طلبان و کمونیست ها و غیرکمونیست ها متهم می شوند. حال آنکه طبق قانون وعقل ،اعتقاد و باور اشخاص و احزاب از حقوق آنها کاملاً جداست.به همین دلیل می توان و باید حقوق همه افراد و احزابی را که خواهان فعالیت در چارچوب قانون هستند، به رسمیت شناخت بدون آنکه لزوماً با عقاید و سلایق آنها موافق بود(16).البته سبزها می توانند وعنداللزوم بایدبه رقابت فکری و سیاسی با منتقدان و مخالفان دموکراسی دردرون حکومت و نیز در درون اپوزیسیون بپردازند .ولی در هر حال لازم است از حقوق قانونی همه شهروندان دفاع کنند(17).آنان می دانند پاسخ کسانی که با زبان سلاح با حکومت و جامعه سخن می گویند،جز دادگاه نیست اگر چه آنان را نیز دعوت می کنند با زمین گذاشتن اسلحه ،امکان فعالیت و رقابت مسالمت آمیز و مدنی را گسترش دهند و از هزینه سیاست ورزی بکاهند.
انتخابات نمایشی و سقوط محتوم
تجربه تلخ نمایشی شدن انتخابات و فرمایشی شدن مجلس در دوره رضا شاه و عبور وی از مشروطه نشان می دهد که تیغ استصواب از هر زاویه ای که فرود آید (چه استصواب طلبی شرعی شیخ فضل ا... و نیز بعضی روشنفکران صدر مشروطه، چه استصواب خواهی نظامی رضاخانی و چه استصواب گرایی نظامی- فقاهتی کنونی) نهایتاً به نظامی و پادگانی شدن نظام سیاسی و بی خاصیت شدن نهادهای انتخاباتی وغیر مردمی و فاسد شدن حکومت منجر می شود. نتیجه بی کفایتی، ناکارآمدی و فساد حکومت نارضایتی و اعتراض روز افزون قشرهاي مختلف و در نهایت سقوط است (18). بی باوری به جامعه و نیز نگاه به شهروندان به عنوان کسانی که هنوز از صغارت خارج نشده اند وبنابراین نیازمند قیمومیت نظامی و امنیتی هستند و تلاش برای مقابله با حقوق و آزادی های مدنی و سیاسی شهروندان و منتقدان به منظور حذف آنان از حکومت و نیز از جامعه مدنی،درست است که در کوتاه مدت راه را برای انحصار قدرت در دستان اقتدارگراها باز می کند، اما سر انجام راه را برای شكست جمهوري اسلامي ،ایجاد هرج و مرج عمومی و در نهایت قیمومیت دولت آمریکا می گشاید. این نکته ای است که رهبر فقید انقلاب از همان ماه های نخست پیروزی انقلاب اسلامی بر آن تأکید داشت و در ذم قیم مآبان زمانه خود می گفت صغیر دیدن ملت یعنی آنکه امریکا بر ما حکومت کند. تجربه افغانستان و عراق گواهی آشکار بر این مدعاست.
جمهوری اسلامی و کمونیست ها
با توجه به عملكرد جمهوري اسلامي و مخالفانش در سال های ابتدایی، جفا به رهبری انقلاب می دانم که بگوییم وي از همان ابتدا آمده بود که همه احزاب مخالف را سرکوب کند. برعکس، فضای ماه های نخست انقلاب چنان دموکراتیک بود که حتی اعضای ساواک در مقابل نخست وزیری دست به تظاهرات زدند و حقوق معوقه خود را طلب کردند. یعنی برخلاف آنچه امروزه اقتدارگراها درصدد اثبات آن هستند، فضای دموکراتیک ماه هاي نخست پيروزي را رهبر فقید انقلاب به هم نزد و دولت موقت و شورای انقلاب آغازگر درگیری ها نبودند(19). همچنان كه بنيانگذار جمهوري اسلامي با فعاليت کمونیست ها نیز به علت مشارکت جویی آنها در انتخابات یا روند سازندگی کشور مخالفت نكرد. ارائه چنین تصویری از دافعه نامستدل امام صورت مسئله داستان دهه نخست انقلاب را تحریف می کند و تصویر نادرستی از چالش های آن دوران به دست می دهد. رهبر فقید انقلاب به گواهی آنچه در پاریس بیان کرد و اتفاقاً در پاسخ خبرنگاران غربی که علت حمایت کمونیست ها را از انقلاب اسلامی و رهبری آن جویا می شدند، گفت، من حرف ملت را می زنم و آنان نیز بخشی از مردم هستند. بنابراین طبیعی است که از این سخنان استقبال کنند. ایشان حتی در وصیت نامه خویش گروه های مارکسیست را با نام رسمی خودشان (دموکرات، کومله، چریک های فدایی خلق و...) مخاطب قرار داد و آنها را به "تشریک مساعی" با دولت و سازندگی کشور فراخواند و مشفقانه از دست بردن به اسلحه یا امید بستن به قدرت ها بیگانه و الگو گرفتن از" نظام های جنایتکار غربی و دیکتاتوري های شرقی" بر حذرشان داشت(20). در واقع این خود گروه ها بودند که در ابتداي انقلاب یا دست به اسلحه بردند(پادگان مهاباد در 26 اسفند 1357 یعنی 34 روز پس از پیروزی مردم خلع سلاح شد) و حاضر نشدند با تحویل سلاح از حقوق احزاب قانونگرا که اطلاعیه 10 ماده ای دادستانی کل کشور در سال 1360 بر آن مبنا صادر شد، بهره مند شوند، یا به بیگانه دل بستند و از مردم گسستند. اگرچه نمی توانم سهم حکومت را در مواجهه نادرست با آن دسته از گروههاي قانونگرا، اعم از ماركسیست يا غير آن منکر شوم که حاضر بودند در چارچوب قانون فعالیت کنند، اما با انحلال حزبشان وبه زندان افتادن اعضا و رهبرانشان مواجه شدند(21).
رویای ایران سبز
انحصارطلبان حاکم درحالی براي انحلال احزاب و تک حزبی کردن نظام سیاسی تلاش می کنند كه به برکت جنبش سبز شرایطی فراهم آمده است که طرف های درگیر منازعه های دهه نخست انقلاب ميتوانند حوادث آن دوره را با رویکرد انتقادی مورد بررسی قرار دهند. همچنان كه در"پدر،مادر،مابازهم متهمیم!" گفتم، خوشوقتم از اینکه بسیاری به این نتیجه رسیده اند که آن همه آشوب، خشونت و خونریزی "ضرورت تاریخ" نبود و می شد از درصد عظیم و قابل توجهی از رخدادهای تلخ دهه اول انقلاب اجتناب کرد. بر اين اساس اگر بتوانيم به جاي تلاش براي حذف مخالفان فضای بررسي انتقادی را توسعه دهيم، انرژی فوق العاده ای آزاد خواهد شد که قادر است شکوفایی ایران و رهایی آن را از سیطره تنگ نظری ها، خشونتورزي و عقبماندگی ها رقم زند. در آن صورت خواهيم توانست "گذشته را چراغ راه آینده سازیم". به نظر من وقت آن رسیده است که از فرصت طلايي جنبش سبز که مردم خالق آنند به بهترین نحو استفاده كنيم واز "مطلق نگری و تمامیت خواهی" دست بکشیم و بانفی انحصارطلبی" حقوق دیگران را، به اندازه حقوق خود، محترم بشماریم" و با یکدیگر به "گفت و گو" بنشینیم تا رویای تک حزبی شدن نظام حکومتی و تک صدا شدن جامعه را زودتر از آنچه استبدادطلبان تصور می کنند پشت سر بگذاریم و"ایران"به لطف خداوند و همت مردم"برای همه ایرانیان" بشود.
پانوشت ها
[1] صحیفه نور، جلد 14، ص44.
بازگشت
[2] رهبر فقيد انقلاب در وصيت نامه خود هشدار داد: «وصيت اكيد من به قواي مسلح آن است كه همان طور كه از مقررات نظام، عدم دخول نظامي در احزاب و گروه ها و جبهه ها است به آن عمل نمايند؛ و قواي مسلح مطلقاً، چه نظامي و انتظامي و پاسدارو بسيج و غير اين ها، در هيچ حزب و گروهي وارد نشده و خود را از بازي هاي سياسي دور نگه دارند. در اين صورت ميتوانند قدرت نظامي خود را حفظ و از اختلافات درون گروهي مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است كه افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمايند و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است،دولت و ملت و شوراي دفاع ومجلس شوراي اسلامي وظيفه شرعي و ميهني آنان است كه اگر قواي مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، بر خلاف مصالح اسلام و كشور بخواهند عملي انجام دهند يا در احزاب وارد شوند كه - بياشكال به تباهي كشيده مي شوند- و يا در بازي هاي سياسي وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت كنند و بر رهبر و شوراي رهبري است كه با قاطعيت از اين امر جلوگيري نمايد تا كشور از آسيب در امان باشد.»
بازگشت
[3] اعترافات آقاي مشفق از مسئولان اطلاعاتي قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در آذر ماه 88 که مهم ترين سند دخالت نظاميان در انتخابات است، هوشياري و تلاش همه دلسوزان كشور و حتي فرماندهان نیروهای مسلح را می طلبد تا مانع تداوم دخالت نظاميان در انتخابات شوند.به این ترتیب هم كشور آسيب نخواهد دید و هم نیروهای مسلح به تباهي كشيده نخواهند شد.
بازگشت
[4] علت اصلي دخالت دادن نظاميان در انتخابات و دیگر عرصه ها به این تحلیل برمي گردد كه «روحانيون» و «سياسيون» (دانشگاهيان) قدرت اداره صحيح كشور و مواجهه با مشكلات اجتماعی را ندارند.چراکه اهل بحث اند و از فرمانده بی چون و چرا تبعيت نميكنند. به عكس نظاميان كه بهترين قشر براي مديريت كشورند. جالب آن که رفتار و گفتار حزب پادگاني در ایران، بر خلاف ترکیه و پاکستان بیانگر تناقض بزرگی است.آنان از يك سو وضعيت كشور را چنان تثبيت شده تلقي و تهديدات قدرت هاي بزرگ، به ويژه دولت آمريكا را چنان سست و تو خالي ارزيابي مي كنند كه تعجب انسان را از اين خوش بيني ظاهری و عمیقا غیرمسئولانه برمي انگيزد. از سوي ديگر در چنين شرايطي یکه سالاران مي كوشند تمام عرصه هاي حيات جمعي (و بعضا فردي) را زير قلمرو چكمه و پادگان درآوردند! و به اين سوال جواب نمي دهند كه اگر نظام صددرصد تثبیت شده است و مردم کاملاً بصیرشده اند و خطر نظامی كشور را تهديد نمي كند، چرا چنين عجولانه درحال واگذاری تمام عرصه های جامعه مدني به نظامیان هستند؟ چنانچه ميهن با مخاطرات جدی مواجه است و همين مساله دخالت روز افزون نظاميان را در همه عرصه هاتوجيه مي كند، چرا منتقدان را سرزنش می کنند که تهديدات دولت امریکا را مهم می خوانند؟همین تناقض نشان می دهد که حزب پادگانی در واقع "دموکراسی و جامعه مدنی" و نه" دولت های اسرائیل و امریکا" را دشمن اصلی خود می داند.
بازگشت
[5] مصاحبه با اشپیگل آلمان، ترجمه الهه بقراط، گويا نيوز،20/1/89 .
بازگشت
[6] رضا پهلوی این سخن را درباره جامعه ای می گوید که شمار دانشجویانش در سال پایانی عمر رژیم سابق از یکصد و پنجاه هزار نفر تجاوز نمی کرد. چه می توان گفت درباره ايران کنونی که شمار دانشجویانش به مرز دو میلیون نفر مي رسد و سخنگوی گفتمان "خس و خاشاک"، به رغم ادعای آرای 24 میلیونی، جز با ورودی مخفیانه، امنیتی و نظامی نمی تواند در دانشگاه حاضر شود!؟
بازگشت
[7] جراید از21/04 تا 9/05/89 . بسیاری از سیاستمداران و صاحب نظران ادعای اخیر آقای احمدی نژاد را مبنی بر "تک حزبی بودن نظام ولایی" بازگشت به سال 1353 خواندند که در آن محمد رضا پهلوی دستور داد آخرین احزاب حکومتی منحل و حزب واحد رستاخیز تأسیس شود. به نظر من نگاه تحلیلگران فوق به مسئله خوشبینانه است چرا که حزب پادگانی هرگز به حزبی علنی با مرام نامه و اساس نامه و دبیرکل منتخب و کادر رهبری و کنگره و.. .مانند حزب رستاخیز تبدیل نخواهد شد. منظور آقای احمدی نژاد از یک حزب "حزبی پادگانی" است که از منافع کنترل قدرت بهره مند است اما حاضر نیست مسئولیت های آن را بپذیرد.در واقع حزب مورد نظر او نه مطابق مدل محمد رضا شاهی"حزب رستاخیز" که الگوی "رضا شاه" را دنبال می کند که در آن هیچ حزبی جز باندی که مجری منویات او بود، جانداشت. اقدام پهلوی دوم در تاسیس حزب رستاخیز به نسبت روش پدر خود یک گام به پیش بود،اگر چه هم چنان مناسبات استبدادی باقی ماند. این که آقای احمدی نژاد می گوید:"احزاب نباید در حکومت دخالت کنند" نشان می دهد که وی اساساً جایگاهی برای احزاب در حکومت قائل نیست. او فقط از حزبی دفاع می کند که آقای مشفق عملیات آن را در انتخابات اخیر شرح داد و بازوان اجرایی آن لباس شخصی ها هستند.دقت شود که آقای احمدی نژاد"جناح بندی"یعنی دو یا چند حزبی را نابودکننده آرمان ها می خواند.یعنی در درون اصول گراها نیز اختلاف نظر و جناح بندی پذیرفته نیست. چراکه اسلام و حقیقت یکی است و حقانیت خود را نیز منحصرا بر جماعتی برگزیده و مستثنا از قانون و نقد آشکار می کند. ولی فقیه نیز به عنوان نایب امام معصوم حی و حاضر است و دین و سیاست را تبیین و رهنمود های لازم را ارائه می کند. می ماند عده ای مدیر سخت کوش که باید آن اوامر را اجرایی کنند.بنابراین احزاب حتی احزاب اصول گرا محلی از اعراب ندارند.این دیدگاه نه فقط حزب ،بلکه مطبوعات و صدا و سیما نیز باید"تک صدا" باشند یعنی فقط صدای ولایت را منتشر کنند.به این ترتیب در هرم اجتماع " صدا و انتخاب واحد دربالا" جایگزین "صداها و انتخاب های متنوع در پایین"می شود."قانون اساسی " نیز دریک اصل خلاصه می شود. در چنین شرایطی است که دفاع رهبران جنبش سبز از"اجرای بدون تنازل قانون اساسی"را فقط دفاع از جمهوری اسلامی ایران نمی دانم،بلکه دفاع از تمام دستاوردهای آزادی خواهانه ایرانیان از مشروطه تا کنون می دانم و معتقدم در این مرحله همه کسانی که دل در گرو حاکمیت قانون دارند، باید از راهبرد فوق حمایت کنند تا شاهد استقرار قانون و دموکراسی در کشورمان شویم.
بازگشت
[8] محمدرضا پهلوی،به سوي تمدن بزرگ، ص72.
بازگشت
[9] محمدرضا پهلوي، مجموعه تأليفات، جلد 8، ص 7033.
بازگشت
[10] رهبر فقيد انقلاب حتی در دوران جنگ هم که همه شرایط و بهانه ها برای استقرار دیکتاتوری تمام عیار آماده بود، اجازه نداد رهبران نهضت آزادی که رسماً و علنا با ادامه جنگ و سیاست های کلان نظام مخالفت می کردند، دستگیر شوند. ولی امروز در دوره صلح و تثبیت نظام سیاسی، نه تنها اعضا و رهبران نهضت آزادی بازداشت میشوند و تحت فشار قرار میگیرند که فعالیتهای خود را متوقف کنند، بلکه فرزندان معنوی امام را نیز به بند می کشند واحزابشان را هم به انحلال و تعطیل تهدید می کنند.
بازگشت
[11] مگر اين سخنان از امام خميني نيست كه مي گفت: "ملت الآن بايد همه شان ناظر امر باشند. اظهار نظر بكنند در مسائل سياسي، در مسائل اجتماعي، در مسائلي كه عمل مي كند دولت. انتقاد بكنند، اگر يك خلافي ديدند" (صحيفه نور،جلد 13،ص192 (.
بازگشت
[12] پيشنهاد سرمقاله روزنامه رسالت، 27/3/89 . بر اساس اين پيشنهاد که نخستین بار آقای مصباح یزدی آن را مطرح کرد، "نظام هياتي" باید جايگزين «سيستم حزبي» شود و هیأت های مذهبی جای احزاب را بگیرند!
بازگشت
[13] کاش همه اصولگرا ها به اندازه آقاي همایون با و با انحلال احزاب و بازداشت اعضا و رهبرانشان مخالفت می کردند و اجازه نمی دادند مرزهای انقلاب این سان با آنچه انقلاب علیه آن برپا شد، مخدوش شود و ای کاش تهمت زنندگان به جنبش سبز برای یک بار هم که شده اقدام های غیردموکراتیک و سرکوبگر اقتدارگراها، به ویژه در یک سال گذشته را اعم از بگیر و ببند ها و دادگاه های نمایشی و احکام سنگین و ظالمانه علیه فعالان انتخاباتی را محکوم می کردند.
بازگشت
[14] سی سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمانه رقابت آزاد احزاب در انتخابات سالم و شفاف حتی در فلسطین و عراق و افغانستان اشغالی، در ايران فقط حزب پادگانی حق مداخله در همه امور از جمله در عرصه مديريت كشور را دارد. از ديد اقتدارگراها احزاب مدنی حتی از نوع اصول گرای آن موجوداتی نا مشروع اند و تنها حزب اسلامی، حزب پادگانی است!؟
بازگشت
[15] به نظر من بالندگی جریان موسوم به "خط امام" محصول پیوندشان با مردم و احترام به انتخاب آزاد آنان است. همین پیوند این امکان را فراهم کرده است که جناح خط امام به جناح اصلاح طلب تبدیل شود و اکنون پرچم سبز امید را در دست بگیرد. با کمال تأسف باید گفت به علت آن که اقتدارگراها در لاک قدرت خزیدهاند و از مردم فاصله گرفته اند، به صورت روز افزونی مجبور به اتخاذ روش ها و رفتارهای ضد انقلابی شده اند و وفاداری سرسختی فقط به خطاهای دهه اول انقلاب نشان می دهند.
بازگشت
[16] وقتی شاه مردم را به عضویت در حزب رستاخیز یا ترک ایران دعوت کرد، رهبر فقید انقلاب در این باره گفت:"آزادی!آقا هی دم از آزادی می زند؛تو راجع به حزب رستاخیز در نطق هایت مکرر گفتی که باید اینها وارد بشوند در این حزب؛ هر کس وارد نشد در این حزب،اگر سوء قصد دارد اورا می کوبیم،می زنیم،چه می کنیم؛و اگر این هم نیست ]گذرنامه[ به او می دهیم که برود بیرون،بیرونش می کنیم.آزادی؟در کجای این مملکت ما آزادی هست؟آزادی قلم دارند مردم؟آزادی بیان دارند مردم؟ کجا آزادی دارند که ایشان دم از آزادی می زند؟"(صحیفه نور،جلد3،ص491).منطق آزادی خواهی و نوع آزادی هایی که در سخنان فوق به چشم می خورد،مردم را به حرکت درآورد و امروز نیز جنبش سبز آزادی بیان،قلم وانتخابات و ...را مطالبه می کند.این منطق از حمایت اکثریت قاطع ایرانیان بهره مند بود ،هست و خواهد بود.
بازگشت
اتهامات علیه سبزها به هر شکلی که مطرح و متناسب با اوضاع و احوال روز نامگذاری شود، درجوهر و اساس خود به همان اتهام نابخشودنی یعنی دفاع از حقوق شهروندی همه ایرانیان مستقل از مرام و عقیده سیاسی، نژاد، زبان، دین و مذهب، جنسیت، موقعیت شغلی و اجتماعی و ... آنان برمی گردد.
بازگشت
[18] به علت این که نقض حقوق شهروندان و مخالفت با آزادی های اساسی به نام "اسلام" توجیه می شود،دین گریزی و حتی بعضاً دین ستیزی بخش هایی از شهروندان وبه ویژه جوانان را در پی دارد.
بازگشت
[19] رهبر فقید انقلاب در حالی بر تأسیس نهادهای دموکراتیک و ضرورت مشروعیت بخشی به نظام اسلامی از مجرای رفراندوم و انتخابات تأکید می کرد که تقریبا هیچ یک از احزاب مطرح، دموکراسی را به عنوان یک پروژه سیاسی در دستور کار خود نداشتند و بسیاری نیز نظیر اقتدارپرستان امروز، دموکراسی و حقوق بشر را ارمغان استعمار و آمریکا می دانستند. در چنان شرایطی، یعنی در شرایط حاکمیت سرمشق و پارادایم "خلق گرایی و مردم گرایی منهای آزادي هاي مدني و سياسي و بويژه منهاي انتخابات آزاد "امام خمینی از رقابت سیاسی و انتخاباتی دفاع کرد.
بازگشت
[20] بنیان گذار جمهوری اسلامی در وصيت نامه خود خطاب به ماركسيست ها نوشت: «وصيت من به چپگرايان، مثل كمونيستها و چريكهاي فدايي خلق وديگر گروههاي متمايل به چپ، آن است... شما ميبينيد كه از اول پيدايش كمونيسم مدعيان آن ديكتاتورترين و قدرتطلب ترین و انحصارطلبترين حكومت هاي جهان بوده و هستند... ملت روسيه، مسلمانان و غير مسلمانان، تاكنون در زير فشار ديكتاتوري حزب كمونيست دست و پا ميزنند و ازهرگونه آزادي محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهاي ديكتاتورهاي جهان به سر ميبرند... من به شما احزاب و گروه ها ... مثل حزب «دموكرات» و «كومله» وصيت ميكنم كه به ملت بپيوندند. ...مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است كه با دولت تشريك مساعي نموده و از ياغيگري و خدمت به بيگانگان و خيانت به ميهن خود دست بردارند و به ساختن كشور بپردازند و مطمئن باشند كه اسلام براي آنان هم از فطب جنايتكار غرب و هم از قطب ديكتاتور شرق بهتر است و آرزوهاي انساني خلق را بهتر انجام ميدهد.»
بازگشت
[21] خوشبختانه برخی از این گروه ها آنقدر درایت داشتند که اشتباه حکومت را با خطای دست بردن به سلاح و ترویج خشونت جبران نکنند. از این منظر باید قدرشناس آنان بود و امکان فعالیتشان را در چهارچوب قوانین فراهم کرد، نه اینکه كوشيد احزاب مسلمان و قانونگرای "مجاهدین انقلاب اسلامی" و "جبهه مشارکت ایران اسلامی" را منحل كرد و در عین حال ایران را آزادترین و دموکراتیک ترین کشور جهان خواند!"نظام ولایی" مورد نظر امام حتی روحانیت را به دوگروه تقسیم کرد تا انتخابات معنا یابد نه اینکه نظامهای کمونیستی را توجیه "ولایی" واز تک حزبی دفاع کند.
ندای سیز آزادی: در آستانه پنجم اکتبر، روز جهانی معلمان، هاشم خواستار، معلم معترضی که از تابستان سال گذشته در زندان به سر می برد، طی نامه ای به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، دبیر کل EI(سازمان جهانی معلمان) و همچنین فرهنگیان ایران، موارد متعدد نقض حقوق بشر و حقوق انسانی شهروندان و زندانیان در ایران را برشمرد و مورد اعتراض قرار داد.
هاشم خواستار – معلم 68 سالۀ زندانی- که از شهریور ماه گذشته در مشهد ربوده و به بازداشتگاه اداره اطلاعات آن شهر برده شده بود، از سوی دادگاه انقلاب مشهد ابتدائا به شش سال و سپس دو سال حبس تعزیری محکوم شد. حکم ابلاغ شده به خواستار، "اقدام علیه امنیت ملی" و مواردی دیگر همچون "کمک به برگزاری مراسم ادوار تحکیم و دانشجویان عضو تحکیم وحدت و ارتباط با اعضای جنبش دانشجویی" بوده و از سال گذشته تا کنون – علیرغم بیماری های آرتروز و ناراحتی های گوارشی و فشار خون- از مرخصی محروم بوده است.
این معلم زندانی در نامه خود، با توجه به فرارسیدن 5 اکتبر (13 مهر) "روز جهانی معلمان"، فردای آن روز را "روز دموکراسی" نام گذاری کرده و از فرهنگیان، دانشجویان و خبرنگاران خواسته است، تا در آن روز، دموکراسی با نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، گرامی داشته شود."
متن نامه سید هاشم خواستار از زندان وکیل آباد مشهد به شورای حقوق بشر، دبیر کل EI و فرهنگیان ایران، که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته، به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد
با درود و سلام بر همکاران فرهنگی لازم دیدم که چند جمله ای برای همکاران به مناسبت اول مهر و 13مهر روز جهانی معلمان از داخل زندان بنویسم, البته من کوچکتر از آن بوده که خواسته باشم برای همکاران تعیین تکلیف کنم. همکاران شما در شرایطی پا به کلاس درس می گذارید که جوانان در آتش اعتیاد, فقر, بیکاری, فحشا, طلاق و ..... می سوزند. ما باید قبول کنیم که از ملت جدا نبوده و منافع فرهنگیان از منافع ملت جدا نیست. اگر ملتی به قله های رفیع توسعه ی اقتصادی, سیاسی, فرهنگی, اجتماعی و ورزشی برسد مسلمآ ابتدا در اموزش و پرورش تحول عمیق صورت گرفته که نتایجش را بخشهای دیگر جامعه دیده است. اکنون با این استدلال که منافع معلم از منافع ملت جدا نیست این نامه را ادامه می دهم.
چرا در این سی و دو سالی که از انقلاب میگذرد اکثر کشورها از جمله شرق آسیا (بغیر از کره ی شمالی) و امریکای لاتین که از ما عقب تر بودند اکنون جزو کشورهای توسعه یافته هستند؟!! کارگران کره جنوبی تا دو سال بعد از انقلاب در ایران کارگری میکردند اما اکنون با خرید نفت و گاز از ما جزو ده کشور صنعتی دنیا هستند چرا؟؟
آیا روزی اگر همچون روزی که آلمان شرقی با آلمان غربی یکی شد چنانچه کره شمالی با کره جنوبی یکی شود (که حتمآ روزی خواهد شد) آیا کره شمالی یک هدیه ای,کارخانه ای به مردم کره خواهد داد که مردم کره به آن افتخار کنند؟ یا تمام آن کارخانه جات را همچون بلوک شوروی به عنوان آهن قراضه در کوره ذوب خواهند کرد؟ آیا کره شمالی با داشتن بمب اتم و فقر شدید مردمش برای ملتش استقلال و امنیت به وجود آورده است؟ آیا استقلال کشورهایی مثل کره شمالی انسان را به یاد داستان مثنوی مولانا نمی اندازد که مردی برروی مردی ناگاه چشمش به دشنه ای بر کمر مرد مفعول افتاد. مرد فاعل پرسید این چیست؟ مرد گفت: دشنه که اگرکسی نظر سویی به من داشته باشد با این دشنه شکمش را پاره کنم. مرد فاعل گفت: الحمدالله من نظر سویی ندارم.
25/خرداد/1388 در پارک ملت مشهد هنگام تظاهرات مردم به نتیجه انتخابات, با اتهام اقدام علیه امنیت داخلی کشور دستگیر و با استناد به
1- برگزاری بزرگداشت دکتر مصدق در خانه (رژیم شاه از زنده مصدق می ترسید اکنون از مرده اش هم میترسند)
2- تبلیغ درباره برابری زن ومرد (می گفتم چرا بیضه چپ مرد اگر در تصادف یا دعوا از بین برود درحالی که از نظر جنسی و تولید مثل برایش مشکلی پیش نمی آید دو سوم دیه و اگر زن کشته شود نصف دیه تعلق می گیرد.
3- دعوت از طاهر احمدزاده جهت گفتن خاطرات رژیم شاه به خانه. تو می خواستی بزرگداشت دو فرزند شهیدش مسعود و مجید را بگیری (طاهر احمدزاده اولین استاندار خراسان بعد از انقلاب, با آقای خامنه ای در منزل آقای شانه چی در تهران بودند که مسعود چریک وارد شده و رد پایش به علت عرق پا که نتوانسته کفشش را در بیاورد بر روی ملافه باقی مانده که آقای خامنه ای میگوید این رد پنجه شیر است)
4- سرکشی از خانواده های زندانیان سیاسی. اسلام برای کرامت انسانی امده اما خانواده زندانی چنان باید تحت فشار قرار بگیرند که به عجز و ناله بیفتند تا رآفت نظام شامل حالشان شود)
5- به اعتصاب کشاندن معلمان از طریق کانون صنفی فرهنگیان خراسان.
6- بودن در پارک ملت همزمان با تظاهرات اعتراض امیز مردم به نتایج انتخابات.
هرکدام از موارد بالا یک سال جمعآ شش سال زندان.
سوال: جرم من اقدام علیه امنیت است, اقدام علیه امنیت چه کسانی؟ کدام بنا را میسازند که مانع انجام آن هستیم؟ مواظب باشند از بالای این سازه به پایین سقوط نکنند و یا سازه بر روی سرشان خراب نشود. فساد اداری و فساد قضایی در ایران بیداد می کند و در رتبه بندی کشورها درپایین جدول قرار داریم و نمره ایران از بیست کمتر از یک و نیم است چرا؟!
من معلم مگر گچ و تخته پاک کن دزدیده باشم اعتراض به فساد در سیستم کرده ام در زندان هستم. پس پیروان چه کسانی و یا طرفداران چه ایده ای این همه فساد کرده اند که رتبه ایران به قول عوام از در عقب صندلی جلو است.
همکاران محترم لطفآ دفاعیات اینجانب را که برای دادگاه اداری نوشته ام و رتبه های ایران را برروی سایت ببرند. در تمام زمینه ها تورم, مسایل زیست محیطی طلاق, اعتیاد, اقتصاد بسته و.... در پایین جدول در کنار کشورهایی مثل افغانستان و سومالی و زیمباوه هستیم.
اکنون مبحث قضات از روزنامه .... 7/4/1389 توجه کنید.
ایسنا: محمد دهقان نماینده مجلس: گزینش قضات مناسب اداره این قوه نیست وی تعداد زیاد قضات کشور نسبت به دیگر کشورها را تآمل برانگیز دانست و ادامه داد هندوستان با یک ملیارد و صد میلیون جمعیت 815 قاضی دارد ولی در ایران با هفتاد میلیون جمعیت 9000 قاضی داریم.
با نگاهی به رادیو و تلویزیون می بینیم چقدر مسئولان به همدیگر دسته گل می دهند و دوست دارند همچون دانش آموزان برگه های امتحانی را خودشان تصحیح و به خودشان نمره 20 بدهند اما این یکی از دستشان در رفته.
سئوال اینجاست آیا قضات کم کاری می کنند یا تعداد مجرمان زیاد است.
البته من در زندان می بینم و می شنوم که هر روز با اتوبوس و مینی بوس و سواری متهمان را به دادگاه ها می برند. قبلا فقط در خیابان چهارطبقه(خیابان مدرس) یک دادگاه داشتیم حالا در هر گوشه ای از مشهد یک دادگاه داریم؟
هندوستان 62 سال است که از انگلیس مستقل و رابطه اش را هم با آن قطع نکرده و بزرگترین دموکراسی دنیا را دارد و ما هم 104 سال پیش از آن مشروطه و 32 سال است که دموکراسی دینی داریم. آنها اکثرا پیرو مذهب هندو و ما اکثرا مسلمان و شیعه هستیم. آنها نفت و گاز از ما می خرند و بمب اتم دارند بدون اینکه تحریم شوند و حتی آمریکا در غنی سازی اورانیوم به آنها کمک می کند ولی ما زعفران نخورده لبهایمان زرد است. آنها در منطقه تشنج ایجاد نمی کنند و با هفتاد و دو ملت و مذاهب مختلف و زبانهای گوناگون از طریق پارلمان کشوری متحد و به جرات می توان گفت جزو کشورهای صنعتی دنیا هستند. اما ما.... مشکل در کجاست؟! چرا؟!ما برای هفتاد میلیون فقط باید 54 قاضی می داشتیم.
جالب اینجاست آقای اژه ای دادستان کل کشور مرداد ماه تقاضای افزایش قاضی برای دادسراها کرده. نکند مردم کشور ما با داشتن رهبران دینی همه در صف ورود به بهشت هستند. در صف هم انواع جرمها و خلافهارا انجام میدهند تا زودتر وارد بهشت شوند و خدا هم میگوید هر موقع صفتان منظم و بدون تشنج و خلاف بود در بهشت را باز میکنم. واگر نه چه شده که چنین آتشی به مملکت افتاده است؟!
در تمام بندها که بودم زندانیان از اینکه شکنجه شده بودند شکایت داشتند و برای همدیگر تعریف می کردند و بازجوها در تمام نهادهایی که با متهم سر و کار دارند زندانی سیاسی و عادی را شکنجه می دهند.
یادم هست در بند قرنطینه یکی از زندانیها را جهت بازجویی برای یک هفته بردند زمانی که برگشت کج کج راه می رفت یکی از زندانیها پرسید اقا مرتضی چرا کج کج راه میروی؟! گفت: ای برادر اینقدر تو پاچم کردند که کج کج راه میروم. به نظر شما تنها متهم قربانی است و بازجو قربانی نیست؟ با این همه مجرمی که در مملکت وجود دارد علیرغم افزایش بازجوها راه دیگری برای کوتاه کردن زمان بازجویی و به نتیجه رسیدن وجود دارد؟! آیا بازجو با شکنجه متهمان آثار شکنجه را به جامعه و خانواده اش منتقل نمی کند؟! آیا در درازمدت احتمال اینکه به بیماری روحی و روانی دچار شود وجود ندارد؟!
اکثر متهمان به قاضی می گویند که شکنجه شده اند و قاضی کاری انجام نمی دهد.
در کشورهایی چون آمریکا و انگلیس قضاوت قضات بر اساس رویه است اگر پنجاه سال دیگر پرونده های مجرمین فعلی را از بایگانی در بیاورند و بر اساس آن حکم بدهند چه خواهد شد؟! آیا افرادی که 2 تا 5 سال زندان دارند در کنار کسانی که مظنون به قتل یا حکم اعدام گرفته اند (هفته پیش تخت بالایی مرا از کشور غنا به نام اکاسی اکابه اعدام کردند) شکنجه نیست؟
23/4/1389 روزنامه .... کار مفید در دستگاههای دولتی ایران 29 دقیقه و در ژاپن 5ساعت و 17 دقیقه است. چرا؟ مگر آنها چهار دست دارند که ما دو دست داریم؟ کار مفید روزانه انها یازده برابر ما است چرا؟ نکند دست آمریکا در کار است که ما کار نکنیم چون همه چیز را به آمریکا نسبت می دهیم. برق و راه آهن (نشانی از صنعت) همزمان به کشور ما و ژاپن آمد چرا ژاپن با خرید نفت و گاز و سایر مواد اولیه از ما به اینجا رسیده و ما با داشتن نفت و گاز و سایر مواد اولیه و با داشتن این همه نعمتهای خدادادی روی زمین و زیر زمین به اینجا؟!
در ژاپن نفر اول مملکت امپراطور هیچکاره و قدرت مردم از طریق احزاب در پارلمان به وسیله نخست وزیر اعمال می شود. در کشور ما در رژیم شاه و رژیم جمهوری اسلامی نفر اول همه کاره است. در اروپا سه انقلاب در شرق و غرب اروپا صورت گرفت انگلیس به سال 1688 و فرانسه 1789 و روسیه 1917 و در هر سه کشور پادشاه را کشتند و به سمت دموکراسی (به غیر از روسیه) رفتند و این عبرتی شد برای سایر کشورهای اروپایی که بدون انقلاب, حاکمان دموکراسی را قبول کردند. اما در کشور ما ایران دو انقلاب صورت گرفته اما هنوز دموکراسی نداریم چرا؟!
در انقلاب سفید شاه در سال 1341 با اصلاحات ارضی, روستاها خالی و کشاورزان جذب صنایع مونتاژ و یا حاشیه نشین شهرها شدند (کتاب غرب زدگی جلال ال احمد) و در انقلاب 1357 شدیدا روستاها خالی و روستاییان حاشیه نشین شهرها شدند. از جمله مشهد, قبل از انقلاب 70 هزار حاشیه نشین داشت و اکنون بقول دولت مردان 850 هزار نفر یعنی حاشیه نشینی 12 برابر شده. چرا؟!
حاشیه نشین به چه کسانی می گویند و از مظاهر تمدن جدید چه دارند؟ آیا بهداشت, آموزش و پرورش, خانه های مستحکم و خیابانهای استاندارد دارند؟ اشتغال, اعتیاد و مواد مخدر و بزهکاری مثل دزدی و تجاوز به عنف و.... در بین آنها چگونه است؟!! ابن خلدون میگوید: هر رژیم که روی کار می آید در ابتدا چون مشروعیتش را از مردم می گیرد مردم پشتیبانش هستند بتدریج که مشروعیتش را از دست می دهد وابسته به نیروی نظامی می شود و سپس مردم شورش کرده و آن را از بین می برند. اما کشورها با دموکراسی این مشکل بزرگ را حل کرده اند. به محض اینکه یک حزب یا نخست وزیر و یا رییس جمهور مشروعیتش را از دست داد مردم به او رای نداده و دیگری را انتخاب می کنند, اکنون کشور ما چگونه است؟!
کشورهای دارای دموکراسی (NGO) ها را تقویت و یا به مردم در تاسیس آن کمک می کنند و بالعکس حکومتهای دیکتاتوری دشمن (NGO) ها هستند. در کشور ما چگونه است؟!! در کشورهای دموکراتیک (دارای دموکراسی) محبوبیت حاکمان از طریق صندوق های رای سنجیده می شود و در حکومتهای دیکتاتوری, زمان ورود به شهرها مردم را جهت استقبال بسیج می کنند چرا؟! انقلاب یا اصلاح؟!! به نظر شما حکومتها انقلاب را بر مردم تحمیل کرده یعنی راهی به جز انقلاب برای مردم نمی گذارند؟!! یا مردم انقلاب را بر حکومتها تحمیل کرده و موانع تکامل را از جلو راهشان برمی دارند؟!! مثال آب داخل حوض بسیار گندیده است می شود. یک دفعه آب داخل حوض را خالی و و حوض را می شویند و پر از آب می کنند که آب آن قابل خوردن باشد یا آب را از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج تا آب بتدریج زلال و قابل آشامیدن شود.
دولتها کدام راه را می توانند انتخاب کنند؟!! ملتها کدام راه را می توانند انتخاب کنند؟!! در حکومتهای دموکراتیک اتحادیه معلمان و اتحادیه حقوقدانان بالاترین قدرت را دارند و.... در مشهد حقوقدانان می ترسیدند وکالت مرا به عهده گیرند چرا؟!!
رمز جاودانگی علی (ع): در نامه به مالک اشتر که سازمان ملل به عنوان سند حقوق بشر منتشر کرد: ای مالک مردم بر دو گونه اند یا برادر دینی تو اند یا در خلفت با تو برابرند و حالا در ایران.... چرا کارخانه دشمن تراشی حکومت در داخل و خارج بسیار خوب عمل میکند؟!! در اتاقی که من زندانی هستم سه بهایی زندانی هستند در حالیکه اجازه تحصیل در دانشگاه را بهاییان نداشته (ماده 2 جهانی حقوق بشر: .... آموزش عالی باید با شرایط متساوی و کامل به روی همه باز باشد تا همه بنا به استعداد خود بتوانند از ان بهره بگیرند و....) و مالیات داده و به سربازی می روند و جرمشان فقط سازماندهی جامعه بهاییت از نظر تربیتی و اجتماعی است و کاری به سیاست و دولت ندارند و اگر کسی بپرسد دین شما چیست و آنها برای او بیان کنند تبلیغ حساب شده و جرم است. (ماده 18 جهانی حقوق بشر: هر کسی حق دارد از آزادی فکر, وجدان و مذهب بهره مند شود این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادی اظهار عقیده است و....)
پنج خانم بهایی در زندان زنان و دو نفر در راه که به زندان بیایند سه پیرمرد که مرتب قرص خورده و مثل من تلوتلو می خورند چون یکی جشن تولد نوه یک ساله اش را گرفته و پدربزرگ این بچه در سال 1367 اعدام شده و اینها در جمع یادی از او کرده اند نزدیک دو سال است که در زندان بلاتکلیف هستند. دو مولوی (روحانی اهل تسنن) که جرمشان سخنرانی است البته هشت نفر هم در طبقه بالا زندانی هستند (ماده 19 حقوق بشر: هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل ان است که از داشتن عقاید خود بیم و هراسی نداشته باشند و....) سه جاسوس (که یکی ظاهرا آزاد شده) از کشورهای منطقه که از نظر مالی آنقدر ضعیف هستند که گدایی می کنند و سواد یکی چهار کلاس است و می گوید شهر کراچی 67 میلیون جمعیت دارد به او می گوییم ایالت کراچی ممکن است 67 میلیون جمعیت داشته باشد ولی شهری در دنیا 67 میلیون جمعیت ندارد قبول نمی کند. حالا او جاسوس باشد چه کاری میتواند بکند؟!!
به نظر شما من در کناراین هم بندیها نباید شرمنده باشم؟!!
کارخانه دشمن تراشی خارجی ایران را هم از دوستانی که در جهان دارد می توانیم بشناسیم سوریه, ونزوئلا, زیمباوه, کومور, گویان, نیکاراگوئه که با ذره بین باید آنها را برروی نقشه پیدا کنیم حالا از این کشورها چی می تواند به ما برسد غیر از اینکه ما باید به آنها نیز باج دهیم که بگوئیم ما هم در دنیا دوست داریم؟!! آیا زمانیکه دارویی را مکرر استفاده کردیم و جواب نداد در فکر تعویض دارو و پزشک قرار نمی گیریم و اکنون...
اینکه سید جمال الدین اسد آبادی گفته در غرب اسلام را دیدم و مسلمان ندیدم و در ایران مسلمان دیدم و اسلام را ندیدم شهامت داشته باشیم و قبول کنیم اسلام همان آزادی و دموکراسی است و پیامبران برای آزادی انسانها از سلطه آمده اند. آیا ما در زندان نیستیم؟!! نمی گویند بیایید همچون ما فکر کنید یا سکوت کنید؟!! این سلطه نیست پس چیست؟!! ما ز قران مغز را برداشتیم پوست را بهر خران بگذاشتیم (مولانا).
همکاران گرامی حرف زیاد است به عمل کار بر آید به سخنرانی نیست. چه باید کرد؟ باید آگاهی ها را افزایش داد. ملت آگاه سلطه پذیر نیست. اگاه بودن ملت به حقوق دولت و خودش, هزینه های رسیدن به دموکراسی را کم می کند.
ای وطن, ای ایران چقدر دوست دارم در مقابل 70 میلیون با صدای بلند زار, زار گریه کنم و بگویم دوستت دارم. اگر هزار بار بمیرم و هزار با زنده شوم و اعدام شوم باز همین راه را خواهم رفت. آرزو دارم که یک (NGO) بنام بنیاد دموکراسی و صلح تشکیل دهم.
من نوه ام را که 20 ماهه است را خیلی دوست دارم, او از پشت کابین ملاقات با دهان و دستان کوچکش بوس می فرستد و من در عوض به او قول داده ام که پدربزرگها کار ناتمامشان را تمام کنند که آنها دیگر به خاطر ازادی و دموکراسی به زندان نیایند. آقای بسیجی, آقای پاسدار, آقای اطلاعاتی! تو نمی خواهی این مملکت آباد و صنعتی شود؟ آیا می دانی زمین خدا که آباد و پر نعمت باشد نمادی از خدا است.
همکاران: بزرگترین اهرم فشار حکومتهای خودکامه قطع شریان اقتصادی آزادیخواهان است. شنیده ام حقوق آقای رسول بداقی را قطع کرده اند (در حالیکه خوارج با علی جنگیدند حقوقشان را قطع نکرد) و از وضعیت آقای اسدی (در کرج) و آقای باقری و دیگران خبر ندارم و گله دارم چرا من را با خبر نمی کنید. با کمی فکر می دانید امروز در دوران گذر به دموکراسی هر کس یک تومان کمک کند از یک میلیون فردا ارزش آن بیشتر است.
دوستان, راه آزادی و دموکراسی را در یابید.درآمد نفت باید متعلق به تمام نسلها باشد اما متاسفانه نه تنها برای نسلهای بعدی پس انداز نمی شود که عامل بدبختی نسلهای گذشته و فعلی شده. اگر دولت بودجه اش را از مالیات مردم تامین می کرد به خدا قسم مردم آجرهای ساختمان های دولتی را در می آ وردند که چرا مالیاتهای ما را حیف و میل می کنند. روز 5 اکتبر برابر 13 مهر روز جهانی معلمان را به شما تبریک می گویم و روز 6 اکتبر برابر 14 مهر بعد از روز جهانی معلمان را روز دموکراسی نام گذاری می کنم از همکاران فرهنگی و دانشجویان (من نه تنها دست دانشجویان که پای انها را نیز می بوسم که جوانیشان را در خدمت آزادی و دموکراسی قرار داده اند) و خبرنگاران( دست خبرنگاران را نیز می بوسم که همیشه در نوک پیکان برای برخورد با دشمنان آزادی هستند) می خواهم تا هرچه بهتر روز دموکراسی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد گرامی داشته شود و در نتیجه آزادی و دموکراسی به مردم معرفی و نهادینه شود که نجات ایران در آزادی و دموکراسی است. دموکراسی بالاترین دستاورد بشریت و از هر اختراع و اکتشافی بالاتراست.
رونوشت برای دبیر کل محترم
فرد ون لیان EI
This goverment kiles the teachers. (farzad kamangar) and put them in presion and Cut out their salary. And don`t let them to organize (NGO) I need your help and all of the teachers round the world.
مشهد زندان وکیل آباد بند 1/6 معلم بازنشسته و نماینده معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی./ سید هاشم خواستار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر