-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

Latest news from Radio Zamaneh for 10/29/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

سوم آبان ماه، سالروز درگذشت شاعری معاصر است که ریشه در خاک ایران داشت. او به دنبال «دلاویزترین»* شعر جهان «لحظه‌ها و احساس»* را درآغوش کشید و «مهتاب شبی»* از «ابر و کوچه»* گذشت. از «دریچه‌ی ماه»* با ما سخن گفت و «با تمام اشک‌هایش»* و با «آه باران»،* «آواز آن پرنده‌ی غمگین»* را روایت کرد که از دوری «دیار آشتی»* می‌خواند.

Download it Here!

او «پرواز با خورشید»* را نایافته نیافت و «از خاموشی»* نهراسید. « تشنه‌ی توفان»* مهر بود و در پایان با «مروارید مهر»* در دست و با باور بهار بر لب، «بازتاب نفس صبحدمان»* شد «تا صبح تابناک اهورایی»* را پژواک دهد. پس فریاد زد: «تفنگت را زمین بگذار!»

از فریدون مشیری می‌گویم؛ کسی که شفیعی کدکنی، شاعر به‌نام ایران، درباره‌ی او می‌گوید: «فریدون مشیری در نظر من در صف شاعرانی است که من با آنها گریسته‌ام. شاعری که مستقیماً با عواطف آدمی سروکار دارد.»

نادر نادرپور، دیگر شاعر مشهور ایرانی نیز درباره‌ی او می‌گوید: «اگر تعریفی درباره‌ی یکی از خواص هنر جایز باشد، جز این نمی‌تواند بود که هنر یعنی ساده کردن مفاهیم دشوار و نه برعکس. برای فریدون مشیری این افتخار بس، که دارای موهبت ساده‌گویی‌ است. به زبان ساده‌ی مردم سخن می‌گوید و قدرت آن را دارد که مفاهیم بغرنج را در الفاظ آسان بگنجاند.»


فریدون مشیری در نوجوانی

سیمین بهبهانی نیز ساده‌گویی را ارزش افزوده‌ی شعر مشیری می‌داند و در این باره می‌گوید: «گفتن این که شعر باید در فضایی مبهم و رازآمیز بشکفد و همه‌ی داشته‌های خود را به سادگی و در برخورد اول عرضه نکند، حرفی‌ است. شاید هم درست، اما باید دانست که در هنر و به‌خصوص در شعر، هیچ قاعده‌ای نمی‌تواند کلیت و الزام داشته باشد و شعر فریدون مشیری شاهدی است برای نقض قاعده‌ی لزوم ابهام در گستره‌ی شعر.

به جرئت می‌گویم که مشیری بیشترین هواخواه و مخاطب را در میان توده‌های وسیع فارسی‌زبان و بیشترین مخالف را در میان قشر فشرده‌ی داعیه‌داران توضیح و تشریح مبانی شعر نو دارد. تا جایی که برخی از منتقدان، منکر نو بودن کلام او می‌شوند و آن را نوعی از شعر قدیم با وزن نیمایی به‌حساب می‌آورند. باشد، اما گمان دارم هیچ قاعده‌ای به اندازه‌ی قبول خاطر و لطف سخن بر قواعد دیگر شعر مقدم نباشد. وقتی راننده‌ی‌ تاکسی، شعر مشیری را زمزمه می‌کند، وقتی استاد دانشگاه آن را در حافظه دارد، وقتی جوان‌ها در نامه‌ها یا در مکالمات خود از آن بهره می‌جویند، وقتی خرد و کلان و عارف و عامی چیزی از او به‌یاد دارند، چگونه می‌شود او را نفی کرد؟!»

فریدون مشیری در سی‌ام شهریور ۱۳۰۵ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. جد پدری او به دلیل مأموریت اداری به همدان منتقل شده بود و پدرش ابراهیم مشیری افشار در سال ۱۲۷۵ خورشیدی در همدان متولد شد و در روزگار جوانی به تهران آمد. پدر او از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت شد.

فریدون مشیری سال‌های اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران گذراند و سپس به علت مأموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت. او سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند. پس از آن به دبیرستان ادیب رفت.


فریدون مشیری در میانسالی

به گفته‌ی خودش: «در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگی‌هایی بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران بودند، ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه‌ی تحصیل مشغول شدم. دبیرستان و بعد به دانشگاه رفتم. با اینکه در همه‌ی دوران کودکی از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم، ولی در سن ۱۸ سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به‌کار شدم و این کار ۳۳ سال ادامه یافت.»

مشیری هم‌زمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در اداره‌ی پست و تلگراف مشغول به‌کار شد. در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگی درگذشت. این رخداد اثر عمیقی در او برجای گذاشت. پس از چندی در آموزشگاه فنی وزارت پست و تلگراف مشغول تحصیل شد. روزها به کار می‌پرداخت و شب‌ها به تحصیل ادامه می‌داد.

از همان زمان به مطبوعات روی آورد و در روزنامه‌ها و مجلات به خبرنگاری و نویسندگی پرداخت. بعدها در رشته‌ی ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد، اما کار اداری از یک‌سو و کارهای مطبوعاتی از سوی دیگر در ادامه‌ی تحصیلش مشکلاتی ایجاد می‌کرد. سرانجام تحصیل را رها کرد، اما کار در مطبوعات را ادامه داد.

از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ خورشیدی مسئول صفحه‌ی شعر و ادب مجله‌ی «روشنفکر» بود. این صفحات به تمام زمینه‌های ادبی و فرهنگی، ازجمله نقد کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر می‌پرداختند. بسیاری از شاعران مشهور معاصر اولین‌بار با چاپ شعرهای‌شان در این صفحات معرفی شدند.

مشیری در سال‌های پس از آن نیز تنظیم صفحه‌ی شعر و ادبی مجله‌ی «سپید و سیاه» را برعهده داشت. در همان سال‌ها با مجله‌ی «سخن» به سردبیری دکتر پرویز ناتل خانلری همکاری داشت. وی در سال ۱۳۵۰ به شرکت مخابرات ایران انتقال یافت و در سال ۱۳۵۷ خورشیدی از خدمت دولتی بازنشسته شد.

به نوشته‌ی تارنمای مشیری، او سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از ۱۵ سالگی آغاز کرد. اولین مجموعه‌ی شعرش با نام «تشنه‌ی توفان» در ۲۸ سالگی او، با مقدمه‌ی محمدحسین شهریار و علی دشتی در سال ۱۳۳۴ خورشیدی به چاپ رسید.

خود او درباره‌ی این مجموعه می‌گوید: «چهارپاره‌هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه‌ی کوتاه داشت و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا. آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می‌گفتند و همه شاعران نامدار شدند. زیرا به شعر گذشته بی‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه‌ی کامل داشتیم. یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم. در مورد آنها بحث می‌کردیم و برآن تکیه می‌کردیم.»


فریدون مشیری در سالهای آخر

فریدون مشیری توجه ویژه‌ای نیز به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی، طی سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت و در کنار هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی سهمی به‌سزا در پیوند دادن شعر با موسیقی و غنی‌ ساختن برنامه‌ی «گل‌های تازه» در رادیو ایران در آن سال‌ها داشت.

علاقه به موسیقی در مشیری به گونه‌ای بوده است که هربار سازی نواخته می‌شده، مایه‌ی آن را می‌گفته است. درواقع مایه‌شناسی‌اش را می‌دانسته و می‌گفته از چه ردیفی است و چه گوشه‌ای.

فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و هم‌چنین در ۲۴ ایالت آمریکا ازجمله در دانشگاه‌های برکلی و نیوجرسی به‌طور بی‌سابقه‌ای مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت. در سال ۱۳۷۸ نیز او طی سفری به سوئد در مراسم شعرخوانی در چندین شهر ازجمله استکهلم، مالمو و گوتنبرگ شرکت کرد.

مشیری سال‌ها از بیماری رنج می‌برد و در بامداد روز جمعه، ۳ آبان‌ماه ۱۳۷۹ خورشیدی، در سن ۷۴ سالگی در تهران در گذشت. از او ۱۸ دفتر شعر به‌ یادگار مانده است.

مشیری دلاویزترین شعر جهان را دوست داشتن یافت. شعرهای او پر است از ستایش مهرورزیدن و نکوهش خشونت. او می‌گوید:

شرمنده از خود نیستم
گر چون مسیحا
آنجا که فریاد از جگر باید کشیدن
من با صبوری بر جگر دندان فشردم
اما اگر پیکار با نابخردان را
شمشیر باید می‌گرفتم
بر من مگیری، من به راه مهر رفتم
در چشم من شمشیر در مشت
یعنی کسی را می‌توان کشت.

Share/Save/Bookmark

* نام کتاب شعری از فریدون مشیری

 
 

بعد از ظهر چهارشنبه، ۲۷ اکتبر ۲۰۱۰ مراسم گشایش بخش فارسی یورونیوز در پارلمان اروپا برگزار شد. این مراسم در بروکسل به طور همزمان با آغاز پخش برنامه‌های یورونیوز به فارسی از شهر لیون در فرانسه در جریان بود.



عکس‌ها از پژمان اکبرزاده

در آغاز این مراسم، فیلیپ کایلا، رییس هیئت مدیره یورونیوز، در سخنانی دلیل برگزاری مراسم در پارلمان اروپا را نقش این نهاد به عنوان سفارش‌دهنده در شکل‌گیری بخش فارسی یورونیوز خواند‌. او با اشاره به حضور شانزده همکار این بخش در فرانسه و همچنین منابع خبری این شبکه، یورونیوز را یک شبکه ملی و در عین حال، جهانی ارزیابی کرد و گفت: «برنامه‌های فارسی یورونیوز از راه پنج ماهواره، مخاطبان گسترده‌ای را در جهان تحت پوشش قرار خواهد داد.»


فیلیپ کایلا همچنین معتقد بود: «با توجه به پخش برنامه‌ به سه زبان اصلی در خاورمیانه (عربی، ترکی و پارسی) از یورونیوز، این شبکه حضور گسترده‌ای در این منطقه خواهد داشت.» مدیر شبکه خبری یورونیوز، به رادیو زمانه گفت: «هنوز برای داشتن دفتری در تهران درخواست نکرده‌‌ایم ولی درصدد هستیم چنانچه مقام‌های ایرانی چنین اجازه‌ای به ما ندهند، در دوبی یا نقطه‌ای دیگر در منطقه خلیج فارس این دفتر را ایجاد کنیم.»


دقایقی مانده به ساعت هفت‌ونیم بعد از ظهر به وقت اروپای مرکزی که ساعت آغاز پخش برنامه‌های فارسی یورونیوز بود، ارتباط ماهواره‌ای زنده با همکاران این بخش در لیون برقرار شد. ماریا سرسالاری، سردبیر این بخش به کوتاهی از هیجان خود برای ایجاد شدن بخش فارسی یورونیوز صحبت کرد و ده ثانیه مانده به ساعت هفت و نیم، همکاران بخش، به شکل گروهی از ده تا یک شمردند و دقایقی از برنامه‌های یورونیوز به زبان پارسی برای حاضران پخش شد.


عین‌الله سروری، رایزن سفارت ایران در بلژیک در مراسم

در این مراسم از اعضای سفارت جمهوری اسلامی در بروکسل نیز حضور داشتند. عین‌الله سروری، رایزن سفارت، در گفتگویی کوتاه به «رادیو زمانه» گفت: «یورونیوز هنوز اهداف خود را به شکل روشن بیان نکرده، آنچه ما شنیده‌ایم، هدف برای تاثیرگذاری روی جامعه مدنی ایران است که اگر بخواهد یک‌طرفه باشد گمان نمی کنیم به نتایج مثبت برسد». عین الله سوری، که به تازگی برای ماموریت کاری به بلژیک آمده اظهار داشت سخنان او تنها باید به عنوان اظهار نظر شخصی تلقی شود.

فیلیپ کایلا، رییس هیئت مدیره یورونیوز در ارتباط با حضور مقام‌های ایرانی در مراسم به «زمانه» گفت: «این شبکه دعوتی از مقام‌های سفارت ایران در بروکسل انجام نداده است. دعوت‌نامه تنها برای اعضای پارلمان اروپا ارسال شده ولی ....»

در مراسم آغاز به کار بخش فارسی یورونیوز، تعدادی از فعالان سیاسی و حقوق بشر ایرانی نیز حضور داشتند. برخی از آنها با توجه آخرین گزارش‌ها در رابطه با وضعیت روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق بشر در ایران به حضور مقام‌هایی از سفارت ایران در مراسم معترض بودند.


فیلیپ کایلا، رییس هیئت مدیره یورونیوز در ارتباط با حضور مقام‌های ایرانی به «زمانه» گفت: «این شبکه دعوتی از مقام‌های سفارت ایران در بروکسل انجام نداده است. دعوت‌نامه تنها برای اعضای پارلمان اروپا ارسال شده ولی اعضای سفارت هم لابی خودشان را در پارلمان دارند و احتمالا از آن طریق به مراسم آمده‌اند.»


برگزارکنندگان مراسم گشایش شبکه فارسی یورونیوز ظاهرا کوشیده بودند تا این مراسم تنها به عنوان یک جشن برگزار شود. در سخنرانی‌های کوتاه در مراسم، هیچ اشاره‌ای به وضعیت رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران در ایران نشد و از نمایندگان رسانه‌های گروهی نیز حضور پررنگی در مراسم دیده نمی‌شد.

ده ثانیه مانده به آغاز پخش برنامه‌های فارسی، همکاران این بخش با ارتباط ماهواره‌ای زنده، از ده تا یک شمردند و دقایقی از برنامه‌های یورونیوز به زبان پارسی برای حاضران در پارلمان اروپا پخش شد

سخنرانان در ابتدا و پایان سخنرانی‌های خود از چند واژه پارسی استفاده می‌کردند و یکی از روزنامه‌نگاران باسابقه یورونیوز گفت: «خوشحال است که اکنون یورونیوز به زبانی که بیش از صد میلیون نفر در جهان به آن صحبت می‌کنند نیز برنامه پخش می‌کند.»

Share/Save/Bookmark

پیوند مرتبط
قند پارسی به یورونیوز می‌رود

 
 

حیات نعمت سمرقندی، شاعر و پژوهشگر، حدود سه دهه مسئولیت مرکز غیر دولتی فرهنگ تاجیک در سمرقند را بر عهده داشت و آن طور که خود او می‌گوید پنج سال پیش از جریان بسته شدن این مرکز حدود چهل روز در خانه زندان بود؛ چهل روزی که برای او آسان نگذشت. این مرکز فرهنگی تاجیکان یکی از سه مرکز بود که در شهر سمرقند فعالیت می‌‌کردند و هرکدام با شیوه‌ها‌ی گوناگون برنامه‌های فرهنگی و گاهی سیاسی برگزار می کردند. حالا در سمرقند یک مرکز فرهنگی باقی مانده است که آن هم دولتی است.

Download it Here!

حیات نعمت در یک گفت‌وگوی کوتاه، از مرکز فرهنگی‌ای که خود او ریاست آن را بر عهده داشت گفت؛ مرکزی که در بسته شدن درهای آن، گاهی خود مردم تاجیک‌زبان را هم مقصر می‌داند.

در بسیاری از اتفاق‌هایی که می‌افتد خود آدم‌ها نقش دارند. چون دو چیز را نفهمیده‌اند. مرکزی که تشکیل دادم، با حرکت جمال میرسعیدوف فرق داشت. حرکت جمال میرسعیدوف، حرکت اپوزیسیونی و سیاسی بود، اما مرکز ما یک مرکز کاملاً فرهنگی بود. دولتی‌ها می‌گفتند که سمرقند خود شهر تاجیک‌ها باشد. داشتن مرکز فرهنگ تاجیک برای چه لازم است؟ من در جواب‌شان می‌گفتم: پس چرا شما مرکز معنویت و معرفت ازبکان را در جمهوری ساخته‌اید؟ مرکز معنویت و معرفت ازبک در جمهوری ازبکستان برای چه لازم است؟ چون فهمیدید که مردم به فقر معنوی دچار شده‌اند اقدام به ساخت چنین جایی کردید. برای ما تاجیک‌ها نیز همین چیز لازم بود. چون مردم ما هم از معرفت دور شده‌اند.


حیات نعمت سمرقندی

حالا این مرکز فرهنگی تخریب شده و مکان دیگری، با مسئولیت افراد دیگر و با رعایت قوانین دولتی، در زمینه‌های فرهنگی فعالیت می‌کند. مرکز فرهنگی جدید دیگر مثل قبل بین مردم شناخته‌شده نبوده و محلی برای رفت و آمد شاعر و نویسندگان تاجیک نیست.

حیات نعمت سمرقندی یکی از بهترین مترجمان شعرهای سعدی به زبان ازبکی است و به زبان‌های تاجیکی، روسی و ازبکی شعرهای زیادی سروده است که بسیاری از آنها تا به حال روی چاپ را ندیده‌اند. شعرهای حیات نعمت در بسیاری موارد اعتراضی است و او را به عنوان یکی از روشنفکران مبارز تاجیک در تمام آسیای میانه و روسیه می‌شناسند.

او حالا در خانه‌ی برادر خود به تنهایی به فعالیت خود ادامه می‌دهد. کار اخیر او تحقیقی در واژه‌های محلی سمرقندی در غزلیات مولانا است؛ کار چندساله‌ای که بر اساس آن نتیجه می‌گیرد که مولانا در سمرقند زاده شده است و نه در بلخ. در آثار تازه‌ی حیات نعمت درباره‌ی مولانا، تولد او در وخش تاجیکستان و سفر بعدی خانواده‌اش به سمرقند روشن شده است. حیات نعمت بر اساس زبان مولانا می‌گوید او باید در سمرقند رشد یافته و سپس به بلخ رفته باشد.

مولانا سمرقند را که برای او به دل و جانش وصل بود در یکی از رباعی‌هایش چنین توصیف کرده است:

عشقت صنما چه دلبری‌ها کردی
در کشتن بنده ساحری‌ها کردی
بخشی همه عشقت به سمرقند دلم
آگاه نه‌ای چه کافری‌ها کردی.

توجه فرمایید به «سمرقند دلم» گفتن مولانا که هیچ‌یک از شاعران حتی زاده‌ی سمرقند، این شهر فردوس‌مانند را به این درجه چون مولوی صمیمانه و با مهر و محبت سرشار ستایش نکرده است.

حیات نعمت، تحقیق خود را به پایان رسانده و دنبال ناشری می‌گردد که این کار باارزش را به چاپ برساند. ناشران سمرقندی و همین‌طور ازبکستانی، توانایی و جسارت انتشار کار کسی چون حیات نعمت را ندارند؛ شاعری که هیچ گاه شعرها و فعالیت‌هایش مورد پسند دولت ازبکستان قرار نگرفته است.


شعر دیگری برای‌تان می‌خوانم:

بارها گر خانه‌زندان گشته‌ام
گاه زیر پتک سندان گشته‌ام
از غضب لب زیر دندان گشته‌ام
مدعی بشنو ز دو گوشت، بدان!
من نترسم تا نترسد این جهان!
چشم چل دیوار به رویم گشته است
چل تفنگش ار به سویم گشته است
پایمال خسم کویم گشته است
مدعی بشنو ز دو گوشت، بدان!
من نلرزم تا نلرزد این جهان!
یار و دوستانم اگر بفروختند
آتش خشم‌ام زیاد افروختند
بعد از آن بر ورطه‌ای انداختند
مدعی بشنو ز دو گوشت، بدان!
من نرنجم تا نرنجد این جهان.

حیات نعمت، از دورانی می‌گوید که بازار محفل‌های ادبی شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان گرم بود. او هم‌چنین شعری را می‌خواند که در تاجیکستان از آن استقبال شده است: «تا تماماً مردنم وقت کم است.»

این شعر را گوش بدهید:

باز اندر دید‌گانم شبنم است
سیل اشک دل چو آب «درغم» است
فرد ملت نزد ملت سرخم است
این نشان مرگ ملت، ماتم است
تا تماماً مردنم وقت کم است
در دل ملت خدا و دین نماند
مرد سالم، عقل روشن‌بین نماند
نه ادیب، نه شاعر، آن و این نماند
این نشان مرگ ملت، ماتم است
تا تماماً مردنم وقت کم است
مرده‌دل‌ها را به دل مطلب نماند
نه شجاعت، زور و تاب و تب نماند
مهر فرد ملت‌ام، یا رب، نماند
این نشان مرگ ملت، ماتم است
تا تماماً مردن‌ام وقت کم است
بر برون‌مرزی مرا نام داده‌اند
زندگیم یائس و ابهام داده‌اند
هستیم ‌را گویی انجام داده‌اند
این نشان مرگ ملت، ماتم است
تا تماماً مردنم وقت کم است
در وطن چون بی‌وطن گشتم کنون
از وطن بیرون کند ابنای دون
بیخ ملت کنده شد از بیخ و بن
این نشان مرگ ملت، ماتم است
تا تماماً مردنم وقت کم است
در سمرقندم سمر، قندم مپرس!
در بخارا دانش و پندم مپرس!
چشم امیدم چرا کندم مپرس!
این نشان مرگ ملت، ماتم است
تا تماماً مردنم وقت کم است
بعد از این تنها به نام مانم، دریغ!
گمره بی‌دین، عوام مانم، دریغ!
غوره و چون سیب خام مانم، دریغ!
این نشان مرگ ملت، ماتم است
تا تماماً مردنم وقت کم است
کرده‌ام در حال مایوسی ندا
تا به روز تیره‌ام بخشی صفا
نشنوی گر آه و فریادم، خدا!
این نشان مرگ ملت، ماتم است
تا تماماً مردنم وقت کم است


حیات نعمت نسبت به آینده‌ی زبان تاجیکی در سمرقند چندان خوشبین نیست و می‌گوید تقصیر خود مردم هم هست؛ مردمی که به خاطر به دست آوردن شغل فرزندان خود را در مدارس ازبکی و یا روسی ثبت نام می‌کنند، باعث از بین رفتن مدارس تاجیک‌زبان در شهر سمرقند می‌شوند. حیات نعمت سمرقندی تحقیقی را در دست داشت که در آن گفته شده در چهل سال گذشته حدود ۴۰ مدرسه‌ی تاجیک زبان در شهر سمرقند از فعالیت بازمانده است.

چهل سال پیش، در شهر سمرقند دویست و هفتاد و دو مدرسه‌ی تاجیکی وجود داشت. حالا یکی هم نمانده است. گاهی کودکان همسایه می‌آیند نزد من که برای انجام درس‌های‌شان به آنها کمک کنم. آنها به تمامی از کلمه‌های ازبکی استفاده می‌کنند. «قوشیش»، «ایرش»، «کوپیتورو» و ... غضبم می‌آید، اما معادل تاجیکی کلمات را به آنها می‌گویم: نه، ضرب زدن بگویید، جمع کردن، یا که «قوشی» کردن. مولوی هم «قوش» می‌گوید: یک دو ساغر قوش- قوش. در همین تحقیقات هم می‌آورم که احتمالاً بعد از ده، پانزده سال این زبان در سمرقند نمی‌ماند. کسی که بعد از من این لغت‌نامه را بخواند، می گوید: حیات نعمت اینجا نوشته که این زبان در سمرقند زنده است و استفاده می‌شود. کو، کجا رفت این زبان؟! حتماً این سئوال پیدا می‌شود که تا ایام زندگی من این زبان در سمرقند زنده بود و بعد از مرگ من مرد.

حیات نعمت هنوز با همان ماشین تایپ محصول دوران شوروی کارهای خودرا در یک نسخه تدوین می‌کند و نگران است که کارهایش پیش از آن که روی چاپ را ببینند از بین بروند.

Share/Save/Bookmark

 
 

اولیور استون کارگردان آمریکایی که بابت فیلم پلاتون اسکار گرفت، به ساختن فیلم‌های سیاسی علاقه دارد. او سال‌ها پیش در مورد قتل کندی و سقوط نیکسون و چند سال پیش در مورد جرج دبلیو بوش فیلم ساخته است. او از منتقدان سرسخت سیاست مداخله‌جویانه‌ی آمریکاست و از همین رو دو فیلم سالوادور و پلاتون را بر ضد جنگ ویتنام ساخته است. نظام سیاسی آمریکا در داخل نیز مورد انتقاد اوست. او در فیلم وال‌استریت در سال ۱۹۸۷ کوشید وارد هزارتوی مالی آمریکا شود. ۲۳ سال بعد از آن فیلم، اینک که جهان دچار بحران عظیم مالی شده، قسمت دوم آن فیلم به پرده‌ی سینماها آمده است. استون در فیلم جدیدش داستان فیلم قبلی را بعد از آزادی گوردون گکوی بورس‌باز از زندان از سر می‌گیرد.

اولیور استون خود در خانواده‌ی متمولی بزرگ شده و پدرش بانکدار بوده است. او پدرش را می‌ستاید، چون به گفته‌ی وی او بانکداری بوده که نه فقط به فکر خویش، که به فکر همنوعانش هم بوده است. استون معتقد است نظام اقتصادی آمریکا اینک درگیر بحرانی شده که به سقوط آن خواهد انجامید. با وجود انتقاد از نظام اقتصادی آمریکا، استون دل خوشی از سوسیالیسم هم ندارد. او طرفدار رقابت آزاد در بازار است، منتها می‌خواهد این رقابت با مسئولیت و اخلاق توأم باشد. اینکه تا چه حد این کار میسر است، از جمله نکاتی است که در گفت‌وگوی دی سایت آلمان با او بحث شده است.


الویور استون و فیلم وال‌استریت ۲

سال ۱۹۸۷ در فیلم وال‌استریت مایکل داگلاس در نقش بورس‌باز گفت: «طمع خوب است». طمع برای شما چه معنایی می‌دهد؟

فقدان قناعت. ما همه باید غذا بخوریم، ولی شکم‌مان که پر شد، شروع می‌کنیم به طمع کردن. همه پول لازم داریم، اما همین‌که دلارها را روی هم انباشتیم، طمعکار می‌شویم. هنگامی که چیزی را خیلی خیلی می‌خواهیم، طمع می‌کنیم. طمع یعنی بیش از اندازه میل به چیزی داشتن.

شما خودتان طمعکار هستید؟

همه آزمندند، منتها هر کس به شیوه‌ی خودش. آیا آدم هواپیمای خصوصی لازم دارد وقتی که تاب نمی‌آورد با دیگران سفر کند؟

شما هواپیمای خصوصی لازم دارید؟

نه. در آمریکا شکاف عظیمی است بین کسانی که خیلی پول دارند و از جمله هواپیمای شخصی دارند، با کسانی دیگری که تقریباً هیچ ندارند. در چهل سال گذشته طبقه‌ی کارگر آمریکا هیچ رشد مالی نداشته است. اگر تورم را از درآمد کم کنیم، آن وقت یک کارگر امروز همان‌قدر درآمد دارد که سال ۱۹۷۳ داشت. از رشد تولید ناخالص ملی ما فقط بانکدارها، سهامداران و همچنین دولت از راه بالا بردن مالیات سود برده‌اند. بانک‌ها با خوردن این سودها غول شده‌اند. این یک دگردیسی و در عین حال نوعی آزمندی است.

در فیلم جدید شما «وال ‌استریت: پول نمی‌خوابد» گوردون گکو که نقش‌اش را مایکل داگلاس ایفا می‌کند، آنقدر آزمند نیست که در نخستین فیلم وال‌استریت در ۲۳ سال پیش.

او از زندان آزاد می‌شود و مجبور است در عالم بورس کارش را مجدداً از پایین‌ترین نقطه از سر بگیرد. او برای پیشرفت مالی به دخترش و دوست جوان ایده‌آلیست‌اش خیانت می‌کند. اما سرانجام پی می‌برد که ارزش‌های انسانی از پول مهم‌ترند.


الیور استون و فیدل کاسترو. نزدیکی و دلبستگی بیش از حد به چپ؟

آیا صحبت از ارزش‌های انسانی کمی هم حرف مفت نیست؟ چیزی نمانده که کوسه‌های بازار بورس هم که دنیا را دچار بحران کرده‌اند، مدعی شوند ارزش‌های متعالی از ارزش‌های مالی مهم‌تر است.

واقعاً؟ من که باور نمی‌کنم. فکر می کنم آدم‌های وال‌استریت فکر و ذکرشان فقط این است که درآمد سه‌ماهه‌ی اخیرشان چقدر بوده. مؤسسات مالی بزرگ با کمک بنگاه‌های تبلیغاتی در بوق و کرنا می‌دمند که گویا دارند برای ارزش‌های انسانی تلاش می‌کنند. اما در حقیقت این ارزش‌ها برایشان پشیزی ارزش ندارد. اخیراً دادگاه عالی آمریکا طی حکمی به مؤسسات بزرگ مالی همان حقوقی را داده که به اشخاص حقیقی می‌دهند. تکان‌دهنده است! معنی این کار محدود کردن مسئولیت آنها در موقع بدهکاری است. این مؤسسات بزرگ این سرزمین را لخت کرده و ارزش‌های راستین آن را به باد داده‌اند.

این ارزش‌ها چه هستند؟

عشق، احساس مشترک بودن. ارزش‌های خانوادگی، که گوردون گکو در آخر فیلم وال‌استریت ۲ به یادشان می‌افتد.

اما فقط وقتی یاد خانواده می‌افتد که می‌ترسد در زمان پیری تنها شود. آیا این ارزش‌ها که از آنها سخن می‌گویید، عمدتاً در مسئولیت برای دیگران نهفته نیستند؟ در تصمیماتی که نه فقط برای منافع شخصی، بلکه برای منافع عام گرفته می‌شوند؟

دقیقاً. به این ترتیب فوراً به یک شکل دیگر تغییر می‌رسیم. به تغییر اجتماعی، که هوگو چاوز در ونزوئلا در پیش گرفته. او باور دارد که ثروت و منابع یک کشور باید به مردم آن متعلق باشد.

شما اخیراً در فیلم مستندتان «جنوب مرز» هوگو چاوز را تصویر کرده‌اید. آیا او به نوعی تصویر مقابل گوردون گکوی بورس‌باز در فیلم وال‌استریت ۲ نیست؟

طبیعتاً هر دو یک جوری به هم مربوطند. چاوز می‌خواهد ثروت نفت را به مردم سرزمین‌اش برگرداند. او با سرسختی در این راه مبارزه می‌کند. هر چند که برخی عکس این را ادعا می‌کنند: اقتصاد ونزوئلا تحت رهبری او به‌رغم بحران مالی جهانی نود درصد رشد کرده. قبلاً کسی در ونزوئلا به فقیران نمی‌رسید.

مطبوعات آمریکا فیلم مستند شما در مورد چاوز را متهم به یک‌جانبه بودن کردند.

شما هم آن را یک‌جانبه دانستید؟

بله، خیلی. ولی شما هم یک فیلم مستند روزنامه‌نگارانه تهیه نکرده بودید که وانمود کند متعادل است.

من تقریباً به اندازه‌ی مجله‌ی تایم متعادل بودم، که روی جلدش عکس زنی با بینی بریده توسط طالبان را نشان می‌دهد و می‌پرسد: «اگر افغانستان را ترک کنیم، چه پیش می‌آید؟». این روزنامه‌نگاری هوچی‌گری است. حالا که این‌طور است من دلیلی نمی‌بینم متعادل باشم. تصویری که ما از آمریکای لاتین داریم، مطلقاً مبهم است. فیلم مستند من «جنوب مرز» یک مقدمه است. می‌شود امور را جزئی‌تر دید و چاوز را به علت اشتباه‌هایش متهم کرد. اما ابتدا باید به تغییرات غیرقابل باوری که این آدم صورت داده، توجه کرد. ما آمریکایی‌ها باید به این تغییرات توجه کنیم که در آمریکای لاتین جنایت‌ها کرده‌ایم. سیا به خاطر منافع اقتصادی آمریکا دیکتاتورها و ژنرال‌های خون‌ریز را از طریق کودتا به قدرت رساند. همه‌اش هم برای منافع وال‌استریت.

پدر شما خودش از فعالان وال‌استریت بود. بچگی شما چطور بود؟ موقع ناهار مدام حرف از پایین و بالا رفتن ارزش پول و سهام بود؟

درست است، ولی من به درد وال‌استریت نمی‌خوردم. من از همان بچگی از عدد و رقم چیزی سر در نمی‌آوردم. اما پدر من وال‌استریت را دوست داشت. همیشه می‌پرسید: «چرا فیلم خوبی درباره‌ی کسانی که در اقتصاد کار می‌کنند، وجود ندارد؟» کاملاً هم حق هم داشت. به زحمت فیلمی آمریکایی یافت می‌شود که در آن مردم کار کنند. در فیلم‌ها مردم کارهای خیلی ساده و پیش‌پا‌افتاده دارند. من فیلم نخست وال‌استریت را اصلاً برای پدرم ساختم، چون تا آن زمان فیلم‌های مربوط به اقتصاد خیلی کم بود. آن فیلم یک جور تقدیر از پدرم بود.

تقدیر از پدری که از فعالان وال‌استریت است. وال‌استریتی که یکی از فعالانش در فیلم شما مانند یک خوک بی‌وجدان عمل می‌کند.

پدر من با قهرمان فیلم گوردون گکو فرق دارد. او از آدم‌های قدیمی با برداشت‌ها و ارزش‌های دیگر بود. او از بانکداران نسل قدیم بود، تقریباً مثل آن که هال هولبروک در فیلم نخست وال‌استریت نقش‌اش را بازی می‌کند.

شما گویا تازه پشت لبتان سبز شده بود که پدرتان پول همخوابگی با یک روسپی را به عنوان نخستین تجربه‌ی سکسی شما پرداخت کرد. آیا این یک جور پولکی کردن یک رابطه‌ی خصوصی نیست؟

نه. اگر همه صادق باشیم، آن وقت معلوم می‌شود که خیلی پدرها بودند که به سطحی رسیده بودند که چنین کاری را برای بچه‌هایشان انجام بدهند. به یاد بیاوریم هزاران پدری را که در سال‌های دهه‌ی ۱۹۲۰ پسران‌شان را به همین منظور به آن سوی مرز مکزیک می‌بردند تا چیزی را تجربه کنند که آن وقت‌ها در آمریکا ممکن نبود. من این را یک جور روش تربیتی می‌دانم. من پدرم را دوست داشتم. او واقعاً مستحق فیلم وال ‌استریت است که من برای تقدیر از او ساختم.


مایکل داگلاس در فیلم وال‌استریت ۲. یک چهره‌ی شریر یا یک انسان خیراندیش؟

هنگام ساختن فیلم وال‌استریت آیا برایتان روشن بود که تشریح طمع در بازار سرمایه‌داری چقدر پیشگویانه است؟

نه. من قبلاً فیلم پلاتون را راجع به جنگ ویتنام و فیلم سالوادور را در مورد دسیسه‌های سیا در آمریکای لاتین ساخته بودم، که هر دو هم موفق بودند. از این رو این شانس را پیدا کردم تا سرمایه‌ی کافی برای یک فیلم در مورد عالم اقتصاد را به دست بیاورم. بدون این سرمایه ساخت فیلم هرگز ممکن نبود. بیست سال نگذشت که سیستمی که ما رشد بیمارگونه‌اش را نشان داده بودیم موقتاً درهم شکست. این است که نمی‌شود گفت دنیای سرمایه از فیلم ما چیزی آموخته است.

هنگام دریافت اسکار برای فیلم پلاتون در سخنرانی‌تان گفتید: «خوشبختانه آمریکا از ویتنام آموخته است، در غیر این صورت این جوانان بیهوده مرده‌اند.» باور دارید که آمریکا واقعاً چیزی از تاریخش آموخته است؟

نه. به همین دلیل است که دارم یک سریال مستند تلویزیونی می‌سازم به نام «تاریخ محرمانه‌ی آمریکا». این فیلم در مورد آن قسمت‌هایی از تاریخ آمریکاست که در مدارس نمی‌آموزند.

کدام تصویر از آمریکا را منظور دارید؟

جوکی هست که می‌گوید آمریکا یعنی ایالات متحده‌ی دیسکوتک آمنزیا. در این حرف معنی نهفته است. آمریکایی‌ها دنبال پول له له می‌زنند، و بی‌صبرانه پول را در لحظه طلب می‌کنند. این فرمانفرمایی لحظه است.

الیور استون می‌گوید: «سه فیلم بر ضد جنگ ویتنام ساختم، با این حال باز به عراق حمله کردیم»

به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها جنگ‌های گذشته را از یاد برده‌اند، تجاوزها و اشغالگری‌هایی که کشور ما مسئول آنهاست، را فراموش کرده‌اند. من مایلم این چیزها را در یادها زنده کنم. معتقدم که شهروند عادی آمریکایی هیچ خبر ندارد که ما چه امپراتوری هستیم. هزار پایگاه نظامی در دنیا داریم. از آنجا که امپراتوری ما مدام در دوردست‌ها مداخله می‌کند و به امور داخلی خودش نمی‌رسد، سقوط خواهد کرد و درهم خواهد شکست.

درباره‌ی «تاریخ محرمانه‌ی آمریکا» چیزی در مورد هیتلر گفتید که خشم عده‌ای را برانگیخت. شما گفته‌اید هیتلر هیولای فرانکنشتاین بوده است. اما یک دکتر فرانکشتاین هم بوده که این هیولا را ساخته: صنعتگران آلمانی، آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها. شما همچنین گفته‌اید که هیتلر روس‌ها را بیش از یهودیان آزرد.

منظور من این بود که تاریخ را باید در تمامیت آن ملاحظه کرد. من به‌هیچ‌وجه ضدیهود و نژادپرست نیستم، من بابت همه‌ی سوءتفاهم‌ها و سوءبرداشت‌ها عذرخواهی کرده‌ام.

این برداشت که هیتلر به عنوان شیطان از خلأ به وجود نیامده، در واقع نگاهی مدرن به تاریخ است.

در آمریکا مردم تاریخ را بیشتر مانند یک فیلم تارانتینو می‌بینند.

بحران اقتصادی را چطور؟ این دیگر چه جور فیلمی است؟

یک فیلم ترسناک. این فیلم در جریان است، فقط بازیگران‌اش عوض می‌شوند. من می‌دانم که قرار است یک قانون اصلاحی تهیه شود. اما آیا چنین قانونی بر ساخت درونی این سیستم عظیم اثر می‌گذارد؟ در داخل این سیستم زیرسیستم‌هایی جا خوش کرده‌اند: والمارت، پنتاگون، بانک‌ها. بیست سال پیش که فیلم نخست وال ‌استریت را می‌ساختم، بانک‌ها رفتار نسبتاً معقولانه‌تری داشتند. اما بعد هرج و مرج ریگان، تاچر و بوش پیدا شد. شبحی که سال ۱۹۸۷ آن را گوردون گکو در فیلم نخست وال‌استریت تجسم می‌بخشد، رفته‌رفته توسعه پیدا می‌کند و می‌رسد به صندوق‌های بیمه‌ی سرمایه و سهام (هج فاندز) دهه‌ی نود و دهه‌ی اخیر. بانک‌ها کازینو شدند و کارمندان بانک قماربازانی که ریسک‌پذیری‌شان به سکته‌ی قلبی کل سیستم منجر شد. این هم پایان داستان نیست و فاجعه ادامه دارد. شما برای درمان این جنون نسخه‌ای آماده دارید؟

متأسفانه نه. دست‌کم امروز نه.

حیف. شما آلمانی‌ها که این همه مخ دارید.

فکر می‌کنید سی سال دیگر ممکن است یک هوگو چاوز آمریکایی پیدا شود؟

اگر ما تا آن وقت دوام بیاوریم. تا حالا هیچ کس در آمریکا به این فکر نیفتاده که نفت را ملی کند. آخر چرا نباید منابع ملی به مردم متعلق باشد؟ در بیست سال گذشته بعضی شرکت‌های نفتی از اقتصاد ملی برخی کشورها بزرگ‌تر شده‌اند. اینها شرکت‌های غول‌آسا هستند، اما کسی از آنها مالیات درست و حسابی نمی‌گیرد تا با آن بتوان مثلاً هزینه‌ی تحقیق در مورد انرژی‌های جایگزین را تأمین کرد.


الیور استون و چاوز در مستند جنوب مرز

در فیلم وال‌استریت۲ بانکدار جوان و ایده‌آلیست دنبال سرمایه‌گذارانی برای یک شرکت انرژی جایگزین می‌گردد.

الگوی این جور شرکت‌ها، شرکتی در کالیفرنیاست که من آن را خوب می‌شناسم. وال ‌استریت می‌توانست موتور یک سرمایه‌داری مؤثر و انسانی باشد. چون من به سوسیالیسم اعتقاد ندارم. سوسیالیسم خیلی خشک است و نیازهای انسان‌ها را برآورده نمی‌کند‌. من به اقتصاد بازار باور دارم. به یک اقتصاد بازار مسئول، که پدرم هم حامی آن بود. پدرم دنبال شرکت‌هایی بود که به فکر منفعت عام بودند و سود سهام خوبی هم داشتند. اما امروز تقریباً نیمی از سود اقتصادی به شرکت‌های خصوصی سرمایه‌گذاری و بانک‌ها می‌رسد. چرا ما چنین چیزی را اجازه می‌دهیم؟ بانک‌ها به هر حال به مجوزی نیاز دارند، به یک اجازه‌نامه‌ی دولتی برای کسب پول. طمع قابل کنترل است.

بله، اما اگر آدم بخواهد آن را کنترل کند.

برای نمونه گوردون گکو در پایان فیلم وال‌استریت۲ یک کار واقعاً خوب انجام می‌دهد، هر چند خودش آدم طماع و خودخواه و کثیفی است.

البته مایکل داگلاس در نقش این آدم کثیف چهره‌ی ماندگار شده، نه در نقش آدم خوب. احتمال دارد که یک وقتی در وال‌استریت ۳ او دوباره شریر شود؟

من تاکنون به این مسئله فکر نکرده‌ام. بعید نیست که او دوباره رفتار نفرت‌آورش را از سر بگیرد. اگر من تا رسیدن به این مرحله بیست سال دیگر صبر کنم، آن وقت مایکل داگلاس دیگر برای این نقش پیر خواهد بود. البته من علاقه‌ی چندانی به یک قهرمان شریر ندارم. من به خوبی در انسان باور دارم.

عالی است.

من به همبستگی، عشق و تقوا معتقدم. فکر می‌کنم انسان بهتر و خوشبخت‌تر زندگی می‌کند اگر فقط برای خودش زندگی نکند.

یک جایی گفته‌اید که فیلم ساختن برای شما نوعی مبارزه با شیاطین وجودتان است.

ناامیدی یک شیطان است، با این احساس که کاری نمی‌شود کرد. من سه فیلم بر ضد جنگ ویتنام ساخته‌ام، با این حال ما عراق را اشغال کردیم. خشکم می‌زند وقتی می‌بینم بعضی رسانه‌ها به من به عنوان دشمن انسان حمله می‌کنند. ترس هم یک جور شیطان است. وقتی شیاطین‌مان را مهار می‌کنیم، قوی‌تر می‌شویم و کمتر می‌ترسیم.

گیریم که شما همین فردا رییس‌جمهور آمریکا بشوید. سه تا از چیزهای مهمی که تغییر خواهید داد، چیست؟

خیلی چیزها باید تغییر کند. من این امپراتوری را کوچک می‌کنم و یک تغییر اساسی در اختصاص بودجه ایجاد می‌کنم. بودجه‌ی نظامی را نصف می‌کنم و با نصف دیگرش بعضی قدرت‌های منطقه‌ای در دنیا مانند ترکیه، برزیل و ونزوئلا را تقویت می‌کنم. من به نقش آمریکا به عنوان پلیس جهانی پایان می‌دهم. بعد پای شرکت‌های غول‌آسا را می‌شکنم و از آنها سلب قدرت می‌کنم. همین کار را در مورد بانک‌ها هم انجام می‌دهم. بعداً البته بساط چند تا از این شوهای تلویزیونی را هم جمع می‌کنم.
ممنونم که این شغل را به من دادید.

منبع: Zeit

Share/Save/Bookmark

 
 

مهندس حشمت‌الله طبرزدی، دبیر کل جبهه‌ی دمکراتیک ایران که در حال گذراندن دوران محکومیت خود، ۹ سال حبس تعزیری در زندان رجایی‌شهر کرج است، با انتشار نامه‌ای خطاب به وکلای مدافع خود و نیز فعالین حقوق بشر، به طور رسمی شکایت خود از آیت‌الله خامنه‌ای را مطرح کرد و از آنها خواست تا شکایت او را پیگیری کنند. این در حالی است که دو تن از وکلای مدافع او، نسرین ستوده و محمد اولیایی‌فرد در زندان و در شرایط نامناسبی به سر می‌برند.

آقای طبرزدی در نامه‌ی خود خطاب به وکلای مدافع خود بانوان گیتی پورفاضل، نسرین ستوده و آقایان محمد اولیایی‌فرد، خلیل بهرامیان، محمدعلی دادخواه و جهانگیر محمودی نوشته است: «شما سروران گرامی بهتر از من آگاه هستید که مشکل اساسی ما ملت ایران، محرومیت از داشتن قوه‌ی قضاییه‌ی مستقل، بی‌طرف و قدرتمند است. زیرا رئیس این قوه، غیر انتخابی و منصوب رهبر حکومتی است و اختیارات رهبر، با اختیارات همه‌ی ملت برابر و بلکه با تفسیری که از ولایت مطلقه‌ی فقیه صورت می‌گیرد، برتر از قوه‌ی انتخاب و اختیارات ملت می‌باشد.»


مهندس حشمت‌الله طبرزدی، دبیر کل جبهه‌ی دمکراتیک ایران

او در ادامه با ناکید بر اینکه «عدالت، انصاف و بی طرفی اولین و مهم‌ترین قربانی در پیشگاه این قدرت ایدئولوژیک و فراقانون است»، می‌نویسد: «... برای قربانیانی چون من، کدام راه پا برجا می‌ماند تا با پیمودن آن، امید تظلم‌خواهی داشته باشیم؟»

مهندس حشمت‌الله طبرزدی اشاره می‌کند که در ۱۶ سال گذشته بارها بازداشت و شکنجه شده و ۳۳ ماه را در سلول انفرادی سپری کرده است، نشریات‌ او از جمله «پیام دانشجو»، «گزارش روز»، «ندای دانشجو» و «هویت خویش» توقیف شده‌اند و تشکل اتحادیه‌ی دانشجویان غیر قانونی اعلام شده است. همان‌طور که در نامه‌ی این فعال سیاسی آمده است، او طی چندسال گذشته بارها مورد حمله‌ی ماموران مسلح قرار گرفته و حتی در خانه‌ی خود نیز آسایش نداشته است.

او معتقد است که اگرچه «سلب حقوق، محرومیت‌ها، توقیف و تعطیلی‌ها، تفتیش عقیده، سانسور، شکنجه، نا امنی‌ها و زندان‌ها در طی ۱۶ سال گذشته و در زمان تصدی سه رئیس قوه‌ی قضاییه، آقایان محمد یزدی، محمود شاهرودی و صادق لاریجانی انجام گرفته است اما مسئولیت واقعی بر گردن رهبر مادام‌العمر و غیر پاسخگو با قدرت فراقانون است. زیرا همه‌ی قوا و قدرت‌ها، زیر نظر رهبر است.»

بر همین اساس، او از وکلای مدافع خود درخواست کرده است: «به من که اینک با محکومیت غیر قانونی و ظالمانه‌ی جدید، در زندان به سر می‌برم کمک کنید تا بتوانم برای جبران بخشی از این ضرر و زیان‌های معنوی و مادی، از طریق محاکم بین‌المللی درخواست دادخواهی کنم. من ناگزیر از اعلام جرم علیه جمهوری اسلامی هستم.»

این در حالی است که نسرین ستوده فعال سرشناس حقوق بشر و وکیل مدافع تعدادی از زندانیان سیاسی از جمله مهندس طبرزدی نزدیک یک ماه است که در اعتصاب غذا به‌سر می‌برد. او با حمایت‌های جهانی و داخلی روبه‌رو شده است. شیرین عبادی همکار او در کانون مدافعان حقوق بشر که اینک در برون مرز به‌سر می‌برد در نامه‌ای از او خواست اعتصاب غذایش را به پایان برساند. خانم عبادی که برنده‌ی جایزه «انسان‌ها در تبعید» در شهر ساحلی لاسپتزیا در شمال ایتالیا شد، آن را به خانم ستوده تقدیم کرد.

پیش از این، زهرا رهنورد، جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی، چهارنفر از زندانیان سیاسی رجایی‌شهر، پنج شخصیت ملی مذهبی و گروهی از مدافعان حقوق بشر و فعالان مدنی از وی درخواست کرده بودند که به اعتصاب خود پایان دهد و آسیبی به سلامتی خود نزند.

هم‌چنین دکتر محمد اولیایی‌فرد، مشاور حقوقی کمیته‌ی دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی و وکیل مدافع بسیاری از زندانیان سیاسی که خود اینک در زندان است، به دلیل ابتلا به بیماری خطرناک سرطان در شرایط نامناسبی به سر می‌برد. با این وجود او از امکان ملاقات با خانواده‌اش محروم است.
همسر دکتر اولیایی‌فرد از بستری شدن او در بیمارستان خبر داده و هم‌چنین از برخورد ماموران مسلح همراه همسرش گله کرده است.


محمد اولیایی‌فرد

حال نه تنها موکل بلکه وکیل مدافع نیز در زندان است. همگان بر این باورند که به بند کشیده شدن نسرین ستوده و محمد اولیایی‌فرد تنها به دلیل کوشش‌های انسان دوستانه‌ی آنها در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی صورت گرفته است. نامه‌ی حشمت‌الله طبرزدی به صراحت می‌گوید در سیستم حقوقی جمهوری اسلامی جایی برای تظلم‌خواهی وکیل و موکل نیست و او راهی جز شکایت بین‌المللی ندارد.

نقض حقوق بشر در هفته‌ی گذشته

یكشنبه، ۲۵ مهر ۱۳۸۹

در خبری که امروز یکشنبه منتشر شد، محسن بیگلربیگی، دانشجوی سال آخر مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد ساری و عضو شاخه‌ی جوانان جبهه‌ی مشارکت مازندران و رحمت عزیزی، دبیر ستاد ۸۸ شهرستان بهشهر صبح روز چهارشنبه ۲۱ مهرماه بازداشت شدند. مجید دری، فعال دانشجویی، از بند ۳۵۰ اوین به زندان بهبهان در استان خوزستان منتقل شد. حکم وی شش سال حبس در زندان ایذه بوده است. پیش از این حکم زندان در تبعید ضیا نبوی، احمد کریمی، حامد روحی‌نژاد و فاطمه رهنما نیز به اجرا گذاشته شده است.


مجید دری، فعال دانشجویی

مجید دری در طول ۱۵ ماه بازداشت خود، نامه‌ها و درخواست‌های متعددی را از طریق خانواده‌ی خود برای مراجع قضایی ارسال کرده که تاکنون پاسخی از طرف مسئولان به آنها داده نشده است.


سه‌شنبه، ۲۷ مهر ۱۳۸۹

وضعیت جسمانی محمد اولیایی‌فرد، وکیل مدافع زندانی به دلیل ابتلا به سرطان خون نگران کننده گزارش شد. محمد اولیایی‌فرد که عضو شورای همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر نیز هست، به علت وخامت حالش به بیمارستان منتقل شده اما با این حال خانواده‌اش از حق ملاقات با او محرومند.
به گفته‌ی خانواده‌ی وی چند مامور در بیمارستان در حالی که اسلحه به دست دارند به صورت شبانه‌روزی در کنار تخت او نگهبانی می‌دهند و با یک بیمار مبتلا به سرطان که حالش به شدت بد است رفتارهای نامناسبی دارند .

عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر و مدیر مسئول نشریه‌ی دانشجویی «ریوار» به دادگاه انقلاب احضار شد. به گزارش دانشجو نیوز، پویان محمودیان از فعالین دانشجویی و عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر است که در سال ۱۳۸۶ و در پی ماجرای جعل نشریات دانشجویی پلی تکنیک به همراه ۸ تن دیگر از دانشجویان بازداشت شد.

وی پس از حدود سه ماه بازداشت در بند ۲۰۹ زندان اوین با قرار ۸۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
این دانشجو در سال ۱۳۸۷ در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کرد اما با وجود دریافت کارنامه و اخذ رتبه‌ی ششم از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد محروم شد.


شیرین عبادی

شیرین عبادی، در پی نگرانی‌های شنیده شده درباره‌ی ‌وخامت وضعیت جسمی و شرایط نسرین ستوده در زندان با توجه به اعلام اعتصاب غذا از سوی این وکیل دربند، با انتشار بیانیه‌ای از او درخواست کرد تا اعتصاب غذای خود را بشکند. زهرا رهنورد نیز در سخنانی در جمع خانواده‌های زندانیان سیاسی از نسرین ستوده خواست اعتصابش را بشکند.

کمیته‌ی مرکز وزارت علوم، طی حکمی ارسلان صادقی، مدیر مسئول نشریه‌ی «اشتراک» و دانشجوی رشته مهندسی IT دانشگاه اصفهان را به دو نیم‌سال محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات محروم کرد که با توجه به اتمام سنوات این دانشجو حکم مزبور به منزله‌ی اخراج وی است.
این اخراج در حالی صورت گرفته است که ارسلان صادقی تمامی واحدهای درسی خود را گذرانده و مشغول نوشتن پروژه‌ی پایانی خود بوده است.

محسن وفایی، فعال دانشجویی طیف چپ و مدیر مسئول نشریه‌ی «بیان آزاد» در یزد بیش از ۱۱ روز است که بازداشت شده است. به نظر می‌رسد این دانشجوی محروم از تحصیل و عضو دانشجویان آزادی‌خواه و برابری‌طلب، هنگامی که برای «تصفیه‌ی حساب فارغ‌التحصیلی» به دانشگاه مراجعه کرده بود، بازداشت شده است.

هم‌زمان با آغاز سال تحصیلی جدید و در راستای ادامه‌ی فشار بر فعالین دانشجویی و مدنی، امین‌الله شجاع، عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم تهران و فعال حقوق معلمان، توسط هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات آموزش و پرورش استان کهگیلویه و بویراحمد، به انفصال موقت از مشاغل و خدمات دولتی محکوم شد. از جمله این اتهامات می‌توان به حمایت از شبنم مددزاده و سایر دانشجویان دربند و اقدام به انتخاب وکیل برای آنان، گرفتن روزه‌ی سیاسی و افطار روزه‌ی سیاسی، اعتراض به ورود غیر قانونی نیروی انتظامی به دانشگاه، مصاحبه با رسانه‌های بیگانه و پخش سرود «یار دبستانی» در اتاق محل سکونت در خوابگاه (!) اشاره کرد.

چهارشنبه، ۲۸ مهر ۱۳۸۹

سیدعلی اکبر نبوی، پدر سید ضیا نبوی، پس از بازگشت از زندان اهواز و ملاقات با فرزندش به اداره‌ی اطلاعات فراخوانده شد و بابت مصاحبه‌ها و پیگبری وضعیت نامناسب فرزندش تحت فشار و بازجویی قرار گرفت. منبع آگاهی علت احضار پدر سخنگوی شورای دفاع از حق تحصیل را مصاحبه با برخی از رسانه‌ها عنوان کرد و افزود: «در اداره‌ی اطلاعات سیدعلی اکبر نبوی در توضیح علت مصاحبه‌هایش با برخی از رسانه‌ها گفت: ۱۶ ماه سکوت کردم اما نتیجه آن چه بود؟ سه ماه است که به دفتر دادستانی می‌روم اما حتی یک ملاقات هم نتوانسته‌ام با مسئولین داشته باشم.»

سیدهاشم خواستار، فعال فرهنگی و رییس کانون صتفی معلمان مشهد، بعد از ارسال نامه‌ی سرگشاده به معلمان جهان در روز جهان معلم، از برقراری تماس تلفنی با خانواده‌اش در زندان محروم شد. این فعال مدنی و معلم ۶۸ ساله‌ی بازنشسته که سال گذشته به دو سال حبس تعزیری محکوم شد، علی‌رغم گذشت ١۴ ماه، کماکان از مرخصی محروم شده است.


کاوه قاسمی کرمانشاهی، روزنامه‌نگار

نخستین جلسه‌ی دادگاه کاوه قاسمی کرمانشاهی، روزنامه‌نگار، فعال حقوق بشر و از اعضای کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز صبح امروز در شعبه‌ی اول دادگاه انقلاب کرمانشاه برگزار شد. کاوه کرمانشاهی ۱۴ بهمن سال گذشته در کرمانشاه بازداشت و پس از گذراندن ۱۱۰ روز حبس موقت در بازداشتگاه اداره‌ی اطلاعات که ۸۰ روز آن در سلول انفرادی بوده است، دوم خرداد ماه سال جاری با قرار وثیقه‌ی ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.

هفته‌ی گذشته دو تن از اعتصاب‌کنندگان به دادسرای اوین احضار شده و به دلیل اعتصاب غذای بیست‌روزه‌ای که در مرداد ماه داشته‌اند، مورد بازجویی قرار گرفته‌اند و پرونده جدیدی برایشان تشکیل شده است. مجید دری، فعال دانشجویی، و حمیدرضا محمدی، فعال سیاسی، دو تن از زندانیانی هستند که تاکنون برای‌شان پرونده‌ی قضایی جدید تشکیل شده است.

هفده زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، مردادماه امسال به خاطر اعتراض به رفتارهای توهین‌آمیز ماموران بند ۳۵۰ به سلول انفرادی منتقل شدند. آنها پس از این انتقال، به مدت سه هفته دست به اعتصاب غذا زدند.

مازیار معصومی، دانشجوی دانشگاه اصفهان طی حکمی از کمیته‌ی مرکز وزارت علوم از ادامه‌ی تحصیل محروم شد. مازیار معصومی دانشجوی چپ دانشگاه اصفهان، اولین‌بار در سال ۸۶، دو ترم از تحصیل محروم شد که بعدها این حکم به یک ترم کاهش یافت.
وی در سال ۸۷ بار دیگر به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شد که این حکم به اجرا در آمد.

پنجشنبه، ۲۹ مهر ۱۳۸۹

دکتر علیرضا عبداللهی، مهندس شهرام رادمهر، بهبود قلی‌زاده و نعیم احمدی خیاوی از فعالین مدنی آذربایجانی روز سه‌شنبه ۲۷ مهر ۸۹ پس از تحمل پنج ماه بازداشت به قید وثیقه ۲۲۰ میلیون تومانی از زندان تبریز آزاد شدند. این افراد در فاصله‌ی زمانی ۳۱ اردیبهشت تا ۲۳ خرداد ۸۹ در شهرهای ارومیه، میاندوآب (قوشاچای)، اردبیل و مشکین شهر(خیاو) بازداشت و به اداره‌ی اطلاعات تبریز منتقل شده بودند.

اتهام این افراد عضویت در شورای مرکزی حزب غیر قانونی گاموح با هدف برهم زدن امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی برای بر هم زدن امنیت کشور و معاونت در جاسوسی عنوان شده است.

جمعه، ۳۰ مهر ۱۳۸۹

احسان امرایی، دانشجوی رشته‌ی تربیت بدنی دانشگاه مازندران که بیش از دو سال از عضویت وی در شورای صنفی دانشگاه می‌گذرد، پس از آن که براساس وظایفش کیفیت بد غذا را به اطلاع مسئولین دانشگاه رساند با حكم اخراج از خوابگاه مواجه شد. هم‌چنین لازم به ذکر است دانشجویان دیگری نیز طی اعتراض به كیفیت كم غذای سلف دانشگاه مازندران به حراست مرکزی و کمیته‌ی انضباطی احضار شده‌اند.

نیروهای امنیتی چهارشنبه ۲۸ مهرماه به منزل زویا صمدی، عروس زندانی سیاسی منصور اسانلو یورش بردند. عروس آقای اسانلو، پیش از این توسط ماموران امنیتی از ایستگاه مترو طرشت توسط نیروهای امنیتی ربوده شده بود. طی این ماجرا در اثر ضرب و شتم‌های وارده بر وی، فرزندی که در شکم داشت سقط شد. شدت جراحت او طوری بود که پس از مراجعه، پزشک معالجش به او توصیه کرد که استراحت مطلق کند و از انجام هرگونه کاری بپرهیزد. پس از یورش به منزل زویا صمدی خانواده وی به دادگاه انقلاب مراجعه کردند ولی قضات مربوطه از چنین ابلاغیه‌ای اظهار بی اطلاعی کردند.

شنبه، ۰۱ آبان ۱۳۸۹

حمید والایی، فارغ‌التحصیل رشته‌ی حقوق و فعال سابق دانشجویی آذربایجان روز یکشنبه ۲۷ مهرماه بازداشت و برای اجرای حکم یک سال حبس روانه‌ی زندان تبریز شد. این فعال مدنی آذربایجانی ۲۵ تیر ۸۷ پس از احضار به ستاد خبری اداره‌ی اطلاعات تبریز بازداشت و پس از ۱۳ روز بازداشت موقت به قید وثیقه از زندان تبریز آزاد شده بود. او در دوران بازداشت از حق ملاقات با خانواده و وکیل محروم بود و تحت شکنجه‌ی ماموران اداره‌ی اطلاعات تبریز قرار گرفته بود. به‌گونه‌ای که بر اثر شکنجه‌های بازجویان دندان‌ها و فک او شکسته و از ناحیه‌ی پا دچار صدماتی شده است. نقی محمودی وکالت والایی را بر عهده دارد.


محمد صدیق كبودوند، روزنامه‌نگار كرد دربند و رئیس سازمان حقوق بشر كردستان و سردبیر نشریه‌ی «پیام مردم»

محمد صدیق كبودوند، روزنامه‌نگار كرد دربند و رئیس سازمان حقوق بشر كردستان و سردبیر نشریه‌ی «پیام مردم» که دهم تیرماه سال ۱۳۸۶ بازداشت و به یازده سال زندان محکوم شد با وجود ابتلا به بیماری‌های مختلف جسمی از جمله بیماری قلبی، همچنان با بی تفاوتی ماموران زندان نسبت به شرایط جسمی خود روبه‌رو است و به او اجازه‌ی مرخصی برای درمان داده نمی‌شود.

یكشنبه، ۰۲ آبان ۱۳۸۹

به گزارش منابع خبری جرس، شعبه ٣۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران، حکم ٣٣ ماه حبس و ٧۵ ضربه‌ی شلاق دادگاه بدوی برای سید نوید کامران، از بازداشت‌شدگان حوادث عاشورای ٨٨ را مورد تایید قرار داد.
نوید کامران در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، از فعالان سایت «انجمن هواداران میرحسین موسوی» بود که بعدها به «انجمن هواداران جنبش سبز» تغییر نام داد.

مهسا امرآبادی، روزنامه‌نگار و همسر مسعود باستانی روزنامه‌نگار دربند به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. امرآبادی خرداد سال گذشته و تنها دو روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و پس از دو ماه و نیم با وثیقه‌ی ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. اتهامات این روزنامه‌نگار اقدام تبلیغی علیه نظام و توهین به رئیس‌جمهور عنوان شده بود که دادگاه انقلاب وی را از اتهام توهین به رئیس‌جمهور تبرئه کرد.

محمد امین هادوی، فعال اقتصادی بخش خصوصی و دارنده‌ی ده‌ها عنوان تالیفات و مقالات در مباحث اقتصادی بازداشت شد. هادوی فرزند اولین دادستان انقلاب، روز جمعه ۲۳ مهر از سوی ماموران امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی برده شده است.

دوشنبه ۳ آبان ۱۳۸۹

محمدرضا مقیسه، عضو کمیته‌ی پیگیری امور بازداشت‌شدگان و آسیب‌دیدگان پس ازانتخابات بار دیگر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. محمدرضا مقیسه که اسفند ماه با تامین قرار وثیقه‌ی پانصد میلیون تومانی آزاد شده بود، غروب یکشنبه دوم آبان‌ماه با یورش تعدادی از بازجویان وزارت اطلاعات به محل کار و منزلش بازداشت شد. محمدرضا مقیسه، روزنامه‌نگار و سردبیر مجله‌ی «بیست‌ساله‌ها» است که در تاریخ ۲۲ مهرماه بازداشت و به شش سال زندان محکوم شده است.


محمدرضا مقیسه، عضو کمیته‌ی پیگیری امور بازداشت‌شدگان و آسیب‌دیدگان پس ازانتخابات

حکم یک سال حبس تعزیری و ۳۰ سال محرومیت از روزنامه‌نگاری برای ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و فعال جنبش زنان در شعبه‌ی ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید شد. بنی یعقوب درست یک هفته پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به همراه همسرش در منزل مسکونی‌شان بازداشت و پس از دوماه، با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. بهمن احمدی امویی، همسر ژیلا بنی یعقوب نیز به دلیل فعالیت‌های رسانه‌ای و روزنامه‌نگاری‌اش اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین زندانی است و دوران محکومیت پنج ساله‌ی خود را می‌گذراند.

همسر سعید ملک‌پور که برای بیش از دو سال در ارتباط با جرایم اینترنتی- از جمله «مدیریت سایت‌های مستهجن» - در زندان بوده است می‌گوید نگران است برای او حکم اعدام صادر شود. فاطمه افتخاری در نامه‌ای سرگشاده به آیت‌الله صادق لاریجانی رئیس قوه‌ی قضاییه‌ی ایران نوشته است که براساس گفت و گوی اخیر قاضی پرونده با وکیل آقای ملک‌پور، دادگاه برای شوهرش حکم اعدام در نظر گرفته است.

خانم افتخاری نوشته است که اتهامات همسرش که در جریان یک دادگاه ۱۵دقیقه ای مطرح شده «خلاف واقع» است و به راحتی با حضور یک متخصص علوم کامپیوتر در دادگاه می‌توان عدم صحت آنها را ثابت کرد.

روح‌الله محمدی معین از بازداشت‌شدگان وقایع پس از انتخابات در سال جاری به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است. روح‌الله محمدی معین فعال ستاد مرکزی مهندس میرحسین موسوی (دفتر ایثارگران و دفتر سیاسی) در انتخابات سال گذشته بوده است که در۱۶ تیر ماه سال ۸۹توسط مامورین وزارت اطلاعات در منزلش بازداشت شد.

روز شنبه چهار تن از دراویش گنابادی که از تهران عازم شهرستان هفت‌گل در استان خوزستان بودند توسط بازرسی نیروی انتظامی در عوارضی اتوبان قم بازداشت و به پلیس اطلاعات سپرده شدند. دراویش بازداشت شده، با سپردن ضمانت توسط یکی از دراویش گنابادی ساکن قم آزاد می‌شوند اما ماشین و جزوات آنها در توقیف پلیس می‌ماند. محمدرضا دنیادیده، سیدایوب فرموسوی، سید اصغر فرموسوی و حسن بهرامی، چهار درویشی هستند که توسط پلیس اطلاعات بازداشت شدند.

Share/Save/Bookmark

 
 

ایران بارگذاری سوخت هسته‌ای نیروگاه اتمی بوشهر را آغاز کرد. تلویزیون دولتی ایران، روز سه شنبه، خبر آغاز سوخت‌‌گذاری نیروگاه بوشهر را گزارش داد.

Download it Here!

نیروگاه یک میلیارد دلاری اتمی بوشهر با ظرفیت تولید هزار مگاوات انرژی ساخت روسیه است و سوخت هسته‌ای آن را هم روسیه تأمین می‌کند. این نیروگاه پس از راه‌اندازی کامل دو تا سه ماه دیگر، اوایل سال ۲۰۱۱، تولید برق را آغاز می‌کند.

تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی آغاز کار نیروگاه بوشهر را اشتباه غرب توصیف کرد که می‌گوید ایران به دنبال ساخت سلاح اتمی است.

سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم گفت، همکاری روسیه در تأمین سوخت این نیروگاه نشان‌دهنده‌ی بی‌نیازی ایران به غنی‌سازی اورانیوم است.

ساخت نیروگاه هسته‌ای بوشهر در زمان شاه در سال ۱۹۷۵ توسط کمپانی‌های آلمانی آغاز شد و قرار بود سوخت مورد نیاز آن هم از فرانسه تأمین شود. با وقوع انقلاب ساخت این نیروگاه به مدت ۲۰ سال متوقف شد، تا این که روسیه قراردادی با ایران به منظور تکمیل این نیروگاه و تأمین سوخت آن امضا کند.

آیا از نظر پروتکل‌های بین‌المللی از امروز با سوخت‌گذاری در نیروگاه اتمی بوشهر، ایران وارد باشگاه کشورهای هسته‌ای جهان شده است؟

این پرسشی‌ است که با دکتر سعید محمودی، رئیس دانشکده‌ی حقوق دانشگاه استکهلم‌ـ سوئد، درمیان گذاشته‌ام.


سعید محمودی

به‌نظر من این‌طور نیست. به خاطر این که داشتن نیروگاه اتمی به خودی خود مفهومش این نیست که کشوری وارد باشگاه کشورهای اتمی خواهد شد. معمولاً این اصطلاح در مورد کشورهایی به‌کار برده می‌شود که اولاً توانایی کاربرد نظامی را در این مورد دارند و بعدهم این که پیش از آن که به این مرحله برسند، به طور پیشرفته در این زمینه موفقیت‌هایی داشته‌اند. از نظر فنی البته ایران موفق شده است.

این موفقیت بسیار مهمی بود که ایران در سال ۲۰۰۶ توانست به فناوری غنی‌سازی دستیابی پیدا کند. البته در همان مرحله‌ی ابتدایی فعلاً مانده است. راه‌اندازی این نیروگاه اتمی هم اصولاً با همکاری جدی و یا با عملکرد تقریباً کامل متخصصین روسی صورت گرفته است. بنابراین به نظر من فعلاً هنوز زود است که بخواهیم ایران را جزو باشگاه اتمی دنیا محسوب کنیم.

کارشناسان می‌گویند، بهره‌برداری از نیروگاه یک میلیاردی بوشهر ایران را به ساخت بمب اتمی نزدیک‌تر نمی‌کند. دلیل این امر را هم این می‌دانند که اورانیوم غنی‌شده را روسیه تأمین می‌کند و بازمانده‌های آن را نیز پس از مصرف، پس می‌گیرد. چون در تولید بمب پولوتونیوم می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. جایگاه این نیروگاه را شما در کجا می‌دانید؟

من راه‌اندازی این نیروگاه را بیش‌تر از نظر نمادین خیلی مهم می‌دانم. برای ایران این مسئله مهم بود که در منطقه‌ی خودش به‌‌عنوان نخستین کشوری مطرح شود که استفاده از نیروی اتمی را به صورت صلح‌آمیز شروع کرده است. خود این البته مهم است. گرچه این کار با کمک متخصصین خارجی صورت گرفته است، ولی همین که اراده‌ی سیاسی بوده مهم است؛ با توجه به همه‌ی مشکلاتی که به‌خصوص در طول چند سال اخیر ایران با آن مواجه بوده است به‌هرصورت موفق شدند این نیروگاه را به‌راه بیاندازند.

این خود از نظر نمادین همان طور که گفتم مهم است. این البته در همین حد باقی می‌ماند و نباید بیش از این هم درباره‌ی آن اغراق کرد. مسئله‌ی مهم این است که سوخت این نیروگاه، صرف‌نظر از ظرفیت آن که نسبت به نیروگاه‌های مشابهی که کشورهای دیگر دارند، بسیار محدود است، از جانب روسیه تأمین می‌شود و هم اورانیوم سوخته‌شده را‌ بعد از تولید برق به طور مستقیم در اختیار می‌گیرد و از ایران خارج می‌کند. بنابراین این حرکت تضمین این مسئله است که هیچ خطری دنیا را تهدید نمی‌کند و به‌کارافتادن این نیروگاه از نظر نظامی، تهدیدی برای هیچ‌کس نخواهد بود.

به نظر شما روس‌ها در راه‌اندازی این نیروگاه چه چیزی به‌دست می‌آورند، یا به‌دست آورده‌اند: ایجاد بازار بیشتر انرژی هسته‌ای یا معرفی خودشان به‌عنوان میانجی میان تهران و غرب؟

به نظر من هیچ کدام. روس‌ها تنها کاری که کرده‌اند، این بوده که وظیفه‌شان را انجام داده‌اند. یک قرارداد لازم‌الاجرای حقوقی با ایران داشتند و موظف بودند این قرارداد را انجام دهند. تاکنون هم به خاطر فشارهای شدیدی که در این چند سال گذشته به‌خصوص در دوران بوش روی دوش روسیه بود، این کار را به تعویق انداختند. کاری که می‌شد خیلی سریع‌تر انجامش داد. چاره‌ای هم جز این نداشتند که این نیروگاه را در نهایت به‌ کار ‌اندازند. مگر این که البته عواقب نقض یک قرارداد حقوقی محکم را بخواهند به‌عهده بگیرند.

فکر نمی‌کنم که بیش از این هم انتظاری از اجرای این قرارداد داشته باشند. برای کشورهای دیگری که الان در آن منطقه هستند و صحبت این را می‌کنند که ما هم شروع به ساختن نیروگاه‌های اتمی خواهیم کرد، گزینه‌های بهتر و شاید ارزان‌تر هم وجود داشته باشد؛ به‌خصوص گزینه‌های غربی که از نظر فنی هم پیشرفته‌ترند. لزومی ندارد که این نمونه‌ای شود تا آنها هم چنین امکاناتی را از روسیه بخرند.

یک روزنامه‌ی چاپ تهران امروز راه‌اندازی این نیروگاه را نقطه‌ی پایانی بر احتمال حمله‌ی نظامی به آن توصیف کرده است. آیا چنین احتمالی اصلاً وجود دارد؟

به نظر من این اظهار نظر روزنامه‌ی ایرانی هیچ پایه‌ای ندارد. مسئله‌ی استفاده‌ از نیروی نظامی علیه تأسیسات اتمی ایران یک مسئله‌ی مجزاست و آن این است که دنیای غرب اصرار داشته و دارد که ایران غنی‌سازی اورانیوم را کنار بگذارد؛ به هر دلیل و به هر جهتی. گرچه این خواست از نظر حقوقی به‌کلی بی‌پایه است و قابل قبول نیست، ولی از نظر سیاسی به‌هرحال مطلبی است که دنیای غرب برآن فشار آورده است و این کار را می‌خواهد و تا زمانی هم که ایران غنی‌سازی را کنار نگذارد به تهدیدات خود ادامه می‌دهد. در حال حاضر در ایران تصمیم سیاسی راجع به این مسئله نیست. یعنی ایران اصرار دارد که چون هدف، نظامی نیست و این حق قانونی ماست- که البته صحیح هم هست که حق قانونی ایران است- غنی‌سازی را ادامه دهد.

از سویی دیگر تا زمانی که غنی‌سازی قطع نشود، ما باید منتظر این نوع تهدیدات غرب باشیم. این ریسک متأسفانه وجود دارد. یعنی با توجه به اینکه چقدر غنی‌سازی شود، در چه حد و میزانی این غنی‌سازی صورت گیرد، و این که برداشت غرب به طور کلی از این غنی‌سازی این باشد که اکنون به حد خطر رسیده و احتمال استفاده‌ی نظامی از غنی‌سازی در ایران هست، متأسفانه باید بگویم که این امکان وجود دارد.

در سال ۱۹۷۵ در زمان شاه ایران که بنای این نیروگاه اتمی برای تولید برق آغاز شد، برخی کارشناسان غربی همان زمان اظهار نظر کرده بودند که ایران با وجود داشتن ذخیره‌های بزرگ نفت و گاز، نیازی به تولید برق اتمی ندارد. در حال حاضر هم برخی استدلال‌ها این گونه مطرح می‌شود. به نظر شما در حالی که در سراسر جهان در حال حاضر چهارهزار نیروگاه برق هسته‌ای ۱۸درصد برق جهان را تأمین می‌کنند، این استدلال درستی‌ است؟

در حال حاضر می‌دانیم که این ذخایر نفتی همیشگی نیستند و کشور پرجمعیتی مثل ایران، نیاز به برق دارد؛ به‌خصوص با آهنگ روند صنعتی‌شدن آن که در آینده شاید خیلی بیش‌تر هم شود. به همین دلیل هم باید منابع مختلف را در نظر گیرد. بعدهم من اصولاً با این استدلال به کلی مخالفم که چون ایران یک کشور نفت‌خیز است و نفت و گاز دارد، بنابراین چه احتیاجی به تولید نیروی اتمی دارد. الان این طور است، این استدلال الان صحیح است. ولی در مورد همه‌ی کشورها صحیح است. حاکمیت هر کشوری مختار است که خودش تصمیم بگیرد با توجه به ذخایر و منابع داخلی‌اش چه ارجحیت‌هایی وجود دارند.

در آمریکا هم الان نفت به حد کافی وجود دارد، ولی قسمت عمده‌ی نفت را از خارج وارد می‌کند، برای این که سیاست ملی‌شان این است که نفت را باید برای آینده ذخیره کرد. هر کشوری این اختیار را دارد که با توجه به منافع خودش تصمیم‌گیری کند. البته در رابطه با ایران هم باید این ریسک را در نظر گرفت که منابع نفتی روزی تمام ‌شود. آن موقع دیگر نمی‌شود تازه شروع کرد و ۲۰ سال صبر کرد که نیروگا‌ه‌های اتمی تأسیس شوند. از این دیدگاه به نظر من این انتقاد یا استدلال، بی‌پایه‌ است.

Share/Save/Bookmark

 
 

سفر آقای خامنه‏ای به شهر قم، با توجه به ادامه‏ی اقامت ایشان در این شهر، نه تنها هنوز محور خبرهای داخلی ایران است، بلکه چالش‏های سیاسی تازه‏ای را در بحث‏های جاری میان اصولگرایان و اصلاح‏طلبان و از آن مهم‏تر جنبش سبز، در جامعه ایجاد کرده است.

Download it Here!

سخنان آقای خامنه‏ای در شهر قم که برای چندمین بار برخی خواص را به بی‏بصیرتی متهم می‏کرد و عافیت‏طلبی و منافع شخصی را عامل آن خواند، دیروز و امروز تیتر اول بسیاری از رسانه‏ها و روزنامه‏های اصولگرا شد و در پیوند با اظهارات حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات که حجیته، انجمن بهاییت، منافقین، کمونیست‏ها و دیگران را عامل وقایع سال گذشته خواند، واکنش‏های دیگری را نیز از جانب موافقان و مخالفان برانگیخته است.

در گفت‏وگویی با حجت‏الاسلام علی محقق‏نسب، اسلام‏شناس و پژوهشگر دینی، به مجموعه‏ای از این بحث‏ها پرداخته‏ام. پرسش اول من از او درباره‏ی برداشت سیاسی‏ از مفهوم «بی‏بصیرتی» است که از جانب آقای خامنه‏ای ابراز شد.

آیت‌الله خامنه‏ای گفته‏اند: «بی‏بصیرتی گناه نیست، اما ادامه‏ی آن تحمل نمی‏شود.» آیا این گفته را باید به معنای مدارایی با رهبران جنبش سبز که مرتکب گناه نشده‏اند تلقی کرد یا تهدیدی در ارتباط با ادامه‏ی روند گذشته از جانب آنها؟

منظور جناب آقای خامنه‏ای از اینکه عده‏ای بصیرت ندارند، این است که عقاید و افکار رهبری را درک نمی‏کنند. آقای خامنه‏ای توقع دارند حتماً هرچه رهبری اشاره می‏کند و به نحوی طرح می‏دهد، باید همه هماهنگی کنند و همراهی کنند.

از نظر ایشان، کسانی که با رهبری همراهی نمی‏کنند، بصیرت ندارند، خیلی انقلابی نیستند، در خط نیستند و ممکن است در خط ضد انقلاب و افراد دیگر قرار گرفته باشند. بنابراین بیان ایشان تقریباً می‏تواند عنوان تهدید را داشته باشد.


آیت‌الله خامنه‏ای به استقلال حوزه اشاره کردند. بحثی که مخالفان هم به همان استناد می‏کنند و از این زاویه به او انتقاد دارند. چگونه است که هم آیت‌الله خامنه‏ای از استقلال حوزه‏ها حرف می‏زند و هم منتقدین و مخالفین او؟

آقای خامنه‏ای انتظار دارد که حوزه کاملاً در اختیارشان باشد. دلیل اینکه ایشان می‏خواهند با حوزه به نحوی جدی برخورد کنند و طرح‏هایی را بریزند که حوزه در اختیارشان باشد، این است که آقای خامنه‏ای اولاً خودشان به مقام مرجعیت نرسیده‏اند. ایشان دانش اجتهاد را ندارند.

کلاً ایشان پنج سال در حوزه بوده‏اند. حال چقدر تحصیل کرده‏اند را ما نمی‏دانیم. زندگی‏نامه‏ی آقای خامنه‏ای را به قلم خودشان در سایت ایشان می‏توانید بخوانید. در پنج سال کسی نمی‏تواند حتی سطوح عالیه را هم تمام کند. چه برسد به این‏که به مقام مرجعیت برسد.

بنابراین تمام کوشش آقای خامنه‏ای در این مسافرت طولانی ۹، ۱۰ روزه به قم، بر این است که صدای مخالفان را به‏نحوی خاموش کنند و جبهه‏ی طرفداران رهبری را تقویت کنند. اگر سخن از استقلال هم می‏زنند، آن استقلال به معنای طرفداری از رهبری است و نه استقلال در برابر رهبری.

در شهر قم، آیت‌الله خامنه‏ای چند بار بر حمایت از دولت محمود احمدی‏نژاد- حمایت از قوه‏ی مجریه- تاکید کردند. امروز هم به صراحت گفتند: «کارهایی که دولت‏های نهم و دهم انجام داده‏، در همین مدت، چند برابر دولت‏های گذشته بوده است.» از طرف دیگر، واعظ موسوی از اعضای خبرگان رهبری، امروز اعلام کردند که «دولت نباید در کار حوزه دخالت کند و ارتباط حوزه با دولت بر مبنای نصیحت و اظهار تذکر به دولت است.» علت این اصرار آیت‌الله خامنه‏ای را به حمایت از دولت، در حالی‏که به‏نظر می‏آید از جانب مراجع اکراه وجود دارد، در چه می‏بینید؟

حکومت‏ نهم و دهم، یعنی دوران آقای احمدی‏نژاد را جناب آقای خامنه‏ای خود سردمداری کرده‏اند و طرح ریخته‏اند؛ چنان‏چه وزیر اطلاعات هم بیان کردند. یعنی اصل طرح مال خود حاج آقای خامنه‏ای است. از طرف دیگر هم بعد از آخرین انتخابات ریاست جمهوری، عده‏ی زیادی از علما اظهار مخالفت کردند؛ هم با طرح خود آقای خامنه‏ای و هم با نظام موجود تحت ریاست آقای احمد‏ی‏نژاد.

چون آقای خامنه‏ای نقطه‏ی ضعف دارد، الان کاملاً احساس خطر می‏کند و سعی دارد به ‏هر بهانه، به هر دلیلی، با هر برنامه‏ای، حوزویان را در اختیار و کنترل خود قرار بدهد.

اظهاراتی هم دادستان تهران در مورد وقایع سال گذشته داشتند و گفتند که انجمن حجتیه، بهاییت، کمونیست‏ها و سایرین در وقایع سال گذشته دست داشته‏اند. به‏خصوص در مورد انجمن حجتیه و احتمال رابطه‏اش با بهاییت، چه می‏شود گفت؟

البته این‏که آقایان، شرق و غرب- از انجمن حجتیه تا اقلیت بهایی- را در این قضیه دخالت می‏دهند و ممکن است عده‏ی زیادی از مخالفین نظام، همه را با هم سازماندهی کنند و در برابر حکومت خودشان قرار بدهند، برداشتی است که آنها دارند؛ اما در مجموع می‏‏تواند بین کل مخالفان یک جمله وجود داشته باشد و یک توافق‏نظر باشد و آن عدم پذیرش ولایت‏فقیه یا حکومت اسلامی به معنای شخص‏سالاری یا شاهنشاهی اسلامی است. این‏که کسی مادام‏العمر حاکم اسلامی باشد را اکثر حوزویان یا اکثر دانشمندان یا اکثر تحصیل‏کرده‏ها قبول ندارند. از متون دینی هم چنین چیزی برداشت نمی‏شود که در اسلام ما کسی را مادام‏العمر به عنوان حاکم یا زمامدار یا پادشاه داشته باشیم.

ولایت فقیهی که آقایان ساخته‏اند، معنای حکومت مطلقه را دارد ولیکن این حکومت مورد تایید اسلام نیست و یا لااقل از متون اسلامی درنمی‏آید. آنها همین‏که هرکسی ولایت فقیه یا حکومت آقای خامنه‏ای یا رفتارهای آقای احمدی‏نژاد را قبول نکند، همه را در کنار هم قرار می‏دهند و می‏گویند: اینها برادر هم هستند، رفیق هم هستند و با هم کار می‏کنند.

اما به‏ویژه بین این طیف مخالفان، بهاییت و حجتیه دو جریان دینی هستند. ارتباط اینها با هم‏دیگر چگونه می‏تواند باشد؟

البته این رابطه را من هرگز نمی‏توانم درک کنم. بهایی با آخوند هیچ‏وقت قابل جمع نیست. انجمن حجتیه عده‏ای از آقایان علما هستند که در زمان نظام شاهنشاهی ایران سعی می‏کردند با بهاییان مبارزه کنند.

آن آقایان (انجمن حجتیه) عقیده دارند که اصلاً حکومت اسلامی امکان‏پذیر نیست و باید ما فساد را زیاد کنیم، ظلم را زیاد کنیم یا فحشا و منکرات را زیاد کنیم تا امام زمان ظهور کند و دنیا به‏وسیله‏ی ایشان اصلاح بشود. افکار حجتیه‏ای متکی به ظهور امام‏زمان است. آنها بر اساس روایات، چنین عقیده دارند که «علی فسدالعالم یا فسدالزمان…» آن وقت امام زمان ظهور می‏کند.

چون انجمن حجتیه یا علمایی از این قبیل با حکومت اسلامی، مخصوصاً با حکومت آقای خامنه‏ای و با بحث ولایت فقیه مخالفند، حالا که مخالفت‏شان را اظهار می‏کنند، آقایان آنها را می‏چسبانند به بهایی و به غرب و به شرق و نوعی تهمت‏پراکنی می‏کنند. والا اصل قبول نداشتن ولایت فقیه، بحثی است که علمای سنتی و علمایی مثلاً با افکار سلفی حکومت اسلامی و مخصوصاً ولایت فقیه را نمی‏پذیرند.

سفر آیت‌الله خامنه‏ای به قم در چهارچوب ارتباط‌‌‏شان با مراجع و حضور مراجع در اطراف ایشان را چگونه ارزیابی می‏کنید؟ فکر می‏کنید انتظار او از مراجع در قم، برآورده شد؟

البته هرگز انتظار ایشان برآورده نشد. علمای قم، اکثرشان، به ملاقات آقای خامنه‏ای نیامدند. در دیدارهای اولیه هیچ‏یک از مراجع حاضر نشدند. البته در بین ایرانیان و در بین علما این رسم هست که اگر کسی از مسافرت بیاید، چه خوش‏مان بیاید چه نیاید، ملاقات یا دیداری با ایشان می‏کنیم. این دلیل بر آن نمی‏شود که بعد از سه یا چهار روز، فلان مرجع به ملاقات آقای خامنه‏ای آمده باشد و بگوییم که فلان مرجع با آقای خامنه‏ای موافق است. چنین چیزی از آن استنباط نمی‏شود. اگر آنها مشتاق بودند، همان روز اول می‏آمدند یا حتی در راهپیمایی و تظاهرات روز اول، در همان استقبال اولیه، شرکت می‏کردند.

چنان‏که دیدید، وحید خراسانی خودشان شخصاً مراجعه نکردند. با این‏که داماد آقای وحید خراسانی، آقای لاریجانی که رییس قوه‏ی قضاییه است، جزو کارکنان آقای خامنه‏‌ای است. پس قرابت خیلی نزدیک است. بین علمای تراز اول قم، مخصوصاً آقای وحید حرف اول را می‏زند. اینکه ایشان از آقای خامنه‏ای دیدار نمی‏کند، معنایش آن است که آقای خامنه‏ای پایگاه علمی و حوزه‌ای‏اش بسیار ضعیف شده است. ایشان در حوزه جایگاه کافی ندارند.

Share/Save/Bookmark

 
 

دو ریزماهواره‌‌ی مأموریت فضایی «آرتمیس»1، که در سال ۲۰۰۷ میلادی توسط سازمان فضایی ایالات متحده (ناسا) در مدار زمین مستقر شده بودند؛ هم‌اکنون با هدایت دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا-برکلی و به‌منظور ارتفای پژوهش‌های پیرامون برهم‌کنش ماه و زمین با باد خورشیدی؛ هر یک رهسپار مدارهایی به‌گرد ماه شدند.

بیست‌ودوم اکتبر سال جاری و با استقرار دومین کاوشگر از مأموریت ائتلافی ARTEMIS در یکی از نقاط «لاگرانژی» زمین-ماه، عملیات علمی این پروژه‌ رسماً کلید خورد. آرتمیس، مخفف عبارت «شتاب، بازاتصال، آشوب و الکترودینامیک برهم‌کنش‌‌های ماه با خورشید» است. نقاط لاگرانژی، پنج نقطه‌ی منحصربفرد در پیرامون ماه و زمین‌اند که تأثیر گرانش این دو جرم آسمانی در آنان خنثی‌ بوده و از این‌رو می‌توان از آنان به‌عنوان محیط امنی برای پارک کردن ماهواره‌ها بهره برد. این دو ریزماهواره‌، به‌مدت شش ماه تا پیش از گذار به مدار نهایی‌شان به گرد ماه؛ در دو نقطه از همین مجموعه ‌نقاط استقرار خواهند یافت.


طرحی از یکی از کاوشگرهای پنج‌گانه‌ی مأموریت THEMIS که، هم‌اکنون دوتایشان در قالب مأموریت ARTEMIS رهسپار مدار ماه شده‌اند / ناسا

تا چند روز آینده، دوقلوهای آرتمیس از همان فاصله، با کمک به دانشمندان در فهم نحوه‌ی شکل‌گیری مگنتوسفر (یا مغناطیس‌سپهر) زمین توسط باد خورشیدی؛ و نیز نحوه‌ی برهم‌کنش میدان مغناطیسی ضعیف ماه با باد خورشیدی؛ عملاً عملیات علمی خود را شروع خواهد کرد. باد خورشیدی، جریانی از ذرات باردار (علی‌الخصوص پروتون‌ها) از سمت خورشید است که طی انفجارها و دیگر فعل‌وانفعالات پرقدرت خورشیدی به فضا رها می‌شوند و تأثیرات فراوانی بر منظومه‌ می‌گذارند.

این دو کاوشگر، با انجام محاسباتی هم‌زمان از رفتار ذرات، الکتریسیته و نیز مغناطیس پیرامون ماه؛ برای نخستین بار چشم‌اندازی سه‌بعدی از نحوه‌ی شتاب‌گیری ذرات پرانرژی پیرامون مدار ماه را توسط میدان‌های الکترومغناطیسی پرقدرت باد خورشیدی ارائه خواهد داد. دکتر «واسیلیس آنجلوپولوس» (Vassilis Angelopoulos)؛ دانشمند ارشد مأموریت آرتمیس و استاد فیزیک فضایی دانشگاه UCLA، اظهار می‌دارد:

«با وجود شماری از کاوشگرهای موجود و نیز در دست ساخت؛ ما هم‌اکنون اطلاعاتی اندک از محیط فضایی پیرامون ماه به دست داریم. [دوقلوهای] آرتمیس، در مدارهایی ثابت مستقرند و قادر به جمع‌آوری اطلاعاتی غنی پیرامون این محیط فضایی، خصوصاً حین نزدیک شدن به روزهای اوج فعالیت خورشیدی؛ و همچنین کاوش سرتاسریِ محیط زمین از آن فاصله، برای نخستین بار هستند».

این دو ریزکاوشگر، ابتدائاً جزئی از خانواده‌ی پنج‌تایی مأموریت THEMIS بوده‌اند؛ مأموریتی به سرکردگی دانشگاه کالیفرنیا-برکلی، که با ارسال پنج ماهواره به گرد زمین، درصدد درک نحوه‌ی آشفتگی «شفق‌های قطبی» توسط میدان مغناطیسی زمین برآمده بود. شفق‌های قطبی، نورهای روح‌مانند و رنگارنگی در آسمان مناطق قطبی‌اند که به‌واسطه‌ی رهاسازی انرژی ذرات باردار خورشیدی حین سقوطشان در مخروط‌های مغناطیسی زمین، ایجاد می‌شوند. THEMIS، فاز اول مأموریت‌اش را در سال ۲۰۰۸ و با اعلام کشفی که آنجلوپولس آن را «کشف عامل محرکه‌ی رقص شفق‌های قطبی» می‌خواند؛ پشت سر نهاد.

از آن پس بود که تیم علمی این مأموریت، تصمیم بر آن گرفتند تا از سوخت مازاد دو عضو از این خانواده‌ی پنج‌تایی بهره گرفته و با یاری مانورهای پیچیده‌ی مداری، رهسپار ماه‌شان کنند. این مانورها، همچنین باتری‌های خورشیدی فضاپیماها را که در این مدت با قرارگیری بخشی از اوقات روزانه‌شان در سایه‌ی زمین، امکان خاموش شدن فضاپیما را مستعدتر کرده بودند؛ احیا نمود.

آنجلوپولوس و گروه‌اش، پس از دریافت تأییدیه از سوی ناسا، در بیست‌وپنجم آگوست ۲۰۰۹ اقدام به تغییر مکان دو کاوشگر نمودند. اولین‌شان دقیقاً یک‌ سال بعد و در تاریخ بیست‌وپنجم آگوست ۲۰۱۰ ، در دومین نقطه‌ی لاگرانژی زمین-ماه مستقر گردید و دومین کاوشگر نیز هم‌اکنون با آرام گرفتن در اولین نقطه‌ی لاگرانژی، به خواهرش پیوسته است.

«مانفرد بستر» (Manfred Bester)؛ سرپرست آزمایشگاه دانشکده‌ی علوم فضایی دانشگاه برکلی که هدایت کاوشگرها را عهده‌دار است؛ می‌گوید: «ما برای نخستین بار رهسپار نقاط لاگرانژی زمین-ماه شده‌ایم» (لازم به ذکر است که تا پیش از این، چندین مأموریت فضایی در نقاط لاگرانژی زمین-خورشید استقرار یافته‌اند). از آنجاکه این نقاط، دقیقاً در خارج از مگنتوسفر زمین واقع شده‌اند؛ مکان‌هایی منحصربفرد جهت پژوهش بر باد خورشیدی هم به‌شمار می‌روند.

حسگرهای نصب‌شده بر روی کاوشگرهای آرتمیس، امکان لمس جریانات باد خورشیدی حین عبورشان از کنار زمین را به‌ آنها می‌دهد و این، خود موهبتی بزرگ برای پیش‌بینی اوضاع متغیر باد خورشیدی و پیامدهای متعاقب آن بر روی سیاره‌مان است. به‌علاوه، جای‌گیری این دو خواهر در مواضع ۱۸۰درجه‌ای نسبت به یکدیگر در مدار ماه؛ برای نخستین بار امکان محاسبه‌ی تلاطمات باد خورشیدی در مقیاس‌های نادیده‌ای را فراهم می‌کند. دکتر «دیوید سیبک» (David Sibeck)؛ از دانشمندان گروه علمی مأموریت آرتمیس در مرکز فضایی گادرد ناسا می‌گوید: «آرتمیس، قصد ارائه‌ی مفاهیم بنیادینی از باد خورشیدی را به ما دارد».

آرتمیس همچنین درصدد کاوش در پدیده‌ی «احیای پلاسمایی» ماه نیز هست؛ حفره‌ای متلاطم همچون آنچه‌که در پشت یک قایق موتوری به‌هنگام حرکت‌اش می‌بینیم؛ این‌بار در پشت ماه و در بین جریانات باد خورشیدی. سیبک، این پدیده را «آزمایشگاه طبیعی غول‌پیکری» می‌داند که «انباشته از امواج پلاسمایی ناشناخته‌ای بوده و در انتظار کشف و بررسی‌شدن هستند». پلاسما، ابرهایی داغ و باردار از گاز هستند که قادر به حمل امواج الکترومغناطیسی و الکترواستاتیکی می‌باشند.

هدف دیگر مطالعات آرتمیس، «دُم مغناطیسی» زمین است؛ جریانی دنباله‌مانند همچون همانچه‌که در مثال قایق خواندیم؛ این‌بار در خصوص برخورد بادهای خورشیدی به میدان مغناطیسی زمین و ایجاد امواج کشیده‌ای در جهت مخالف جبهه‌ی برخوردی، که تا آن‌سوی مدار ماه امتداد می‌یابد. کاوشگرهای آرتمیس، هر ماه یک‌بار و در حوالی ماه بدر، از میان این دم مغناطیسی خواهند گذشت.

همچنین امید می‌رود که آرتمیس، موفق به تشخیص «پلاسموید» (Plasmoid)های غول‌پیکری حین برخورد بادهای خورشیدی به سطح ماه هم بشود. پلاسمویدها، گویچه‌های منسجمی از جنس پلاسما با اسکلتی از میدان مغناطیسی‌اند که همچون توپ بیلیارد، با برخوردشان به میدان‌های مغناطیسی سیاره‌ای، قابلیت تغییرشکل‌ این میدان‌ها را دارند.


نمایی حقیقی از شفق قطبی یا نورهای شمال. این نورها در نتیجه‌ی سقوط ذرات باردار خورشیدی به مخطوط‌ قطب‌های مغناطیسی زمین و گسیل تابش سینکروترونی این ذرات، به‌وجود می‌آید. رنگ این پرده‌ها، بستگی به گازهای آن لایه از جو زمین دارد که نور گسیل می‌شود. نور سبز، مربوط به اتم‌های برانگیخته‌ی اکسیژن است / عکس از Joao Quaresma

به‌گفته‌ی آنجلوپولوس، این مکاشفات دور از دسترس زمینیان، جنبه‌های کاربردی زمینی‌تری هم درون خود دارند. امواج پلاسمایی و بازاتصال خطوط مغناطیسی، در مقیاس‌های زمینی نیز؛ همچون کوره‌های آزمایشی گداخت هسته‌ای (Fusion) ظهور می‌یابند. کشفیات بنیادین آرتمیس، می‌تواند به پیشبرد پژوهش‌های حوزه‌ی انرژی‌های تجدیدپذیر، کمک شایان توجهی کند.

کاوشگرهای آرتمیس، پس از گذشت شش ماه از توقف‌شان در نقاط لاگرانژی؛ به ماه نزدیک‌تر خواهند شد و در وهله‌ی اول یکصد کیلومتر، و بعدترها حتی نزدیک‌تر از آن نیز تا سطح ماه، به دورش به چرخش در خواهند آمد. آرتمیس‌ها، از این موضع قادر به تماشای فرآیندهایی خواهند بود که سطح سنگی ماه، در نبود میدان مغناطیسی‌ای که بتواند از آن در برابر باد خورشیدی محافظت‌اش کند، تجربه می‌کند. آنجلوپولوس می‌گوید: «زمین، به‌واسطه‌ی‌ میدان مغناطیسی‌اش، در برابر بادهای خورشیدی مصون است. ماه اما از سویی به‌کلی در برابرشان بی‌حفاظ است و هیچ مغناطیس یکپارچه‌ای ندارد».

پژوهش بر نحوه‌ی برانگیزش، دگرگونی، و فرسایش سطح ماه از سوی باد خورشیدی؛ آشکارکننده‌ی اطلاعات حائز اهمیتی برای کاوشگران آینده خواهد بود و به دانشمندان علوم سیاره‌ای، از آنچه‌که بر سر دیگر نقاط بی‌حفاظ منظومه‌ی شمسی‌مان می‌آیند نیز، خواهد گفت. چرخش به‌دور ماه، به‌واسطه‌ی توزیع نامتقارن میدان گرانشی؛ آشکارا کاری دشوار است. تجمعات هنگفتی از ماده، درست در زیر سطح ماه پنهان شده‌اند و فضاپیما را به راه‌هایی غیرقابل پیش‌بینی هدایت می‌کنند که به‌گفته‌ی آنجلوپولوس، این امر در بلندمدت موجب انحراف جبران‌ناپذیر کاوشگر از مدار می‌شود.

آرتمیس، به‌منظور تقلیل این مشکل، از مداری بسیار کشیده بهره می‌برد؛ به‌طوری‌که دورترین و نزدیک‌ترین نقاط کاوشگر از سطح ماه در این مدار، از ده‌ها کیلومتر تا ۱۸هزار کیلومتر متغیر است. آنجلوپولوس می‌گوید: «در هر مدار، گذری کوتاه از فراز ماه خواهیم داشت. بیشتر اوقاتی که [در مابقی مدار]، تا حدود ۱۸هزار کیلومتر از سطح فاصله می‌گیریم؛ مطالعات‌مان از باد خورشیدی را در فاصله‌ای ایمن از ماه، از سر می‌گیریم. اما با گذشت چندین سال؛ حتی محاسبات پراکنده‌‌ای که از فاصله‌ی نزدیک صورت گرفته هم به مجموعه‌ای قابل ملاحظه بدل خواهد شد».

آرتمیس در این میان تنها هم نخواهد بود. کاوشگرهای LRO، LADEE، گریل (هر سه از ناسا) و چانگ-۱ از چین؛ در کنار آرتمیس، زمینه را برای کاوش‌های فزاینده‌ی ماه در آینده از قبیل احداث شبکه‌ی بین‌المللی کاوش ماه، فراهم خواهند آورد.

منبع: پرتال دانشگاه کالیفرنیا-برکلی

پانوشت:

۱- آرتمیس، اصالتاً نام حاکم ساتراپی ایونیا در حکومت هخامنشی و فرمانده‌ یکی از ناوگان سپاه ایران در نبرد با یونان بود.

Share/Save/Bookmark

 
 

روز گذشته چهارم آبان‌ماه، روز آمار و برنامه‏ریزی در ایران بود. محمود احمدی‏‏نژاد در مراسمی که برای بزرگداشت این روز برگزار شد، شرکت کرد و در سخنرانی خود گفت: «گاهی برخی اطلاعات گمراه‌کننده می‏دهند و باعث می‏شود که تقاضای اضافی درست شود. دادن اطلاعات باید سطح‏بندی شود. برخی آمارها منتشر می‏شود که اصلاً اهمیتی ندارد و باعث می‏شود که مردم تنها احساس بدبختی کنند.»

Download it Here!

محمود احمدی‏نژاد به دستگاه‏های دولتی توصیه کرد که وقتی آمار می‏دهند با هم هماهنگ باشند. وی گفت: «در کشور باید یک آمار منتشر شود.» از سوی دیگر، امروز در ایران گزارش صندوق بین‏المللی پول منتشر شد. صندوق بین‏المللی پول در آخرین گزارش خود، با عنوان «دورنمای اقتصادی- منطقه‏ای خاورمیانه و آسیای مرکزی»، رشد اقتصادی ایران پس از قرقیزستان را کمترین میزان رشد در منطقه‏ی خاورمیانه و آسیای مرکزی عنوان کرد.

بر پایه‏ی این گزارش، در میان ۳٠ کشور مستقر در منطقه‏ی خاورمیانه و آسیای مرکزی، رشد اقتصادی قطر بالاترین و ایران و قرقیزستان، به ترتیب در مقام‏های بیست و نهم و سی‏ام جدول جای دارند.

در مورد انتشار این‏گونه آمار، ظاهراً از سازمان‏های دولتی ایران کاری ساخته نیست. مشکل اما از کجاست؟ درهم‏ریختگی و عدم اعتماد به آمار در کشور چه منشایی دارد؟ دکتر رضا تقی‏زاده، استاد اقتصاد در دانشگاه گلاسکو در انگلستان به این پرسش پاسخ می‏دهد.

دکتر رضا تقی‏زاده: ما مشکل تهیه‏ی آمار را هیچ‏وقت نداشتیم. ۳٠ سال پیش سازمان برنامه‏ی ما با آمار یکی بود. برنامه و بودجه با هم همراه بودند و ما از لحاظ کامپیوتری کردن گردآوری آمار و توزیع آن و استفاده‏ی درست از آن، از کشورهای دیگر در منطقه جلوتر بودیم.

برخورد کنونی با مسئله‏ی آمار، از نوع برخورد جوامع کمونیستی دهه‏ی ٦٠ است. یعنی آمار را اختراع و ایجاد می‏کنند، فقط برای اینکه بتوانند سیاست‏ها را توجیه کنند. یعنی در شرایطی که همه کس می‏بیند که وضعیت مثلاً مصرف بنزین در ایران به‏چه‏ صورت است، ایران مدعی می‏شود که صادرکننده‏ی بنزین است و آماری هم در این زمینه انتشار می‏دهد. وقتی مسئول سازمان گمرک اعلام می‏کند که از این قضیه اطلاعی ندارد، مسئول را عوض می‏کنند و یک هفته‏ی بعد این مسئول همین آمار را تایید می‏کند و مهر و امضا روی آن می‏گذارد.

آمار، آماری است که تنها رضایت دولت را جلب می‏کند. یعنی دولت بانک مرکزی و وزارت اقتصاد را وادار می‏کند که آمارشان را طوری با هم هماهنگ کنند که نشان بدهد ما پیشرفت کرده‌ایم. این همان سیاست اقتصادی است که در زمان آقای برژنف در روسیه اعمال می‏شد: تظاهر به حرکت بکنیم. شروع قصه این است که وقتی لنین و مردم معمولی روسیه سوار قطار بودند و گفتند مورد تهدید قرار گرفته‏ایم و خرابکاری شده است، لنین آستین‏ها را بالا زد، آمد پایین و خلاصه مردم و رهبری ریل‏ها را با هم تعمیر کردند و قطار راه افتاد.

رسید به زمان برژنف و گفتند: حالا دیگر نه ریل جلو هست و نه عقب؛ و قادر به حرکت نیستیم. برژنف گفت که هیچ اشکالی ندارد. مردم را پیاده کرد و تعداد باقی‏مانده را به چپ و راست قطار فرستاد و گفت پرده‏های قطار را هم بکشند و قطار را از پهلو به پهلو حرکت بدهند. گفت ما فکر می‏کنیم یا تظاهر می‏کنیم که داریم حرکت می‏کنیم. این دوران سکون اقتصادی بود. یعنی زمانی که تورم وجود داشت، سکون تولید هم وجود داشت و وضعیت اقتصادی به شرایطی رسید که در زمان آقای گارباچف، سقوط آن را جشن گرفتند.


رضا تقی‏‌زاده

حالا آقای احمدی‏نژاد هم می‏گوید که پرده‏ها را بکشید، از ناامیدی و تاریکی و یأس هم حرف نزنید. ما خبرها را به بیرون درز نمی‏دهیم و تظاهر می‏کنیم که داریم حرکت می‏کنیم. در حالی که بقیه از بیرون نگاه می‏کنند و می‏بینند که این قطار واقعاً به جلو حرکت نمی‏کند و فقط دارد از پهلو به پهلو حرکت می‏کند و دیر یا زود واژگون خواهد شد.

آقای احمدی‏نژاد می‏گوید مهم نیست بقیه در مورد ما چه قضاوتی می‏کنند. فقط آمار را طوری منتشر کنیم که آن‏چه ما مدعی آن هستیم، یعنی تظاهر به حرکت را توجیه کند. به نظر من، این به نوعی تکذیب ارزشی است که ما ظاهراً به آن بها می‏دهیم. یعنی احترام گذاشتن به آمار است و در عمل به معنای قلب واقعیات و انتشار آمار در جهت توجیه سیاست‏های‏مان است.

در این میان، دولت ایران گاهی به آماری هم اشاره می‏کند که آمار بین‏المللی هستند. مانند وجود ۱٠٠ میلیارد دلار ذخیره‏ی ارزی در ایران که گفته می‏شود در صورت تشدید تحریم‏ها، می‏توانیم با این میزان ذخیره‏ی ارزی زندگی کنیم.

آن‏چه الان با خوشحالی اظهار می‏کنند که ما این بضاعت و قدرت را داریم، این است که می‏گویند ما ۱٠٠ میلیارد ذخیره‏ی ارزی داریم. در حالی که دیگر کشورهای نفت‏خیز منطقه، مانند عربستان سعودی و امارات، بالاتر از حجم تولید ناخالص ملی‏شان ذخیره‏ی ارزی و یا قدرت سرمایه‏گذاری خارجی دارند. ما می‏گوییم آنقدر پول داریم که از گرسنگی نمیریم.

در حالی که آنها به بالاترین قدرت‏های سرمایه‏گذاری در جهان تبدیل شده‏اند و این اقتصادهای رو به‏رشد در حدی قرار گرفته‏اند که الان قابل مقایسه با اقتصادهای ببر منطقه‏ی جنوبی شرق آسیا، مانند کره‏ی جنوبی و چین شده‏اند. ما همه‏ی طبیعت لازم را برای داشتن یک اقتصاد پویا و یک مملکت با سلامت اقتصادی داشتیم، ولی همان‏طور که در گزارش صندوق‏ بین‏المللی پول هم آمده است، ایران در وضعیت ورشکستگی اقتصادی است.

در حال حاضر، متوسط رشد اقتصادی در خلیج فارس حدود چهاردرصد است. بعضی از آمارها با رقم سه و شش‏دهم درصد و برخی دیگر با رقم چهار و شش‏دهم درصد پیش‏بینی می‏کنند که متوسط آمار رشد برای سال جاری در حدود چهاردرصد است، اما ایران در عمل رشد منفی اقتصادی خواهد داشت. در حالی که بهترین ترکیب جمعیت را دارد، در مناسب‏ترین شرایط جغرافیایی قرار گرفته و تمام مواد لازم خام را به اضافه‏ی ترکیب جمعیت متناسب برای پیشرفت دارد.

کشور کوچک‏تری مانند قطر، با یک میلیون و اندی جمعیت که تنها بخشی از امتیازات ایران را دارد، امسال نه درصد رشد اقتصادی خواهد داشت. در حالی که ایران در عمل رشد اقتصادی‏اش، رشد اقتصادی منفی است.
یعنی اگر آمار بانک مرکزی ایران را با نمودارهای اصلی اقتصادی و بدون تأثیرگذاری دولت قضاوت کنیم، رشد اقتصادی ایران، رشد اقتصادی منفی است و این کشور در حال ورشکستگی است.

تولیدات صنعتی‏ آن تقریباً در حال نابود شدن هستند. از نظر مصرف مواد کشاورزی، نیاز به واردات، بیش از سال گذشته شده و این نیاز دائم در حال افزایش است. میزان بیکاری هم رو به‏رشد است. حالا با پرداختن یارانه‏ها که دولت هم نوید آن را داده است، هم رشد انفجاری تورم زیادتر خواهد شد و احتمالاً هم تولید کاهش پیدا می‏کند. بنابراین آن‏چه در افق می‏بینیم، برخلاف خواسته‏ی آقای احمدی‏نژاد، فقط نومیدی است. در حالی‏که همه‏ی زمینه‏های موجود برای داشتن یک رشد طبیعی اقتصادی در مملکت وجود داشته است.

فاصله‏ی رشد و توسعه در ایران با کشورهای توسعه‏یافته که اغلب هم دارای مناسبات دمکراتیک، به‏طور نسبی، هستند، قابل فهم است. اما شما به فاصله‏ی زیاد بین ایران و کشورهای نفت‏خیز دیگر منطقه اشاره کردید. در این کشورها نیز مناسبات و روابط دمکراتیک جاری نیست. عقب‏ماندگی اقتصادی ایران نسبت به این کشورها چگونه قابل توجیه است؟

حداقل این است که سیاست خارجی دیگر کشورهای منطقه، سیاست خارجی چالشی نیست. ایران ضمن اینکه کشور دمکراتیکی نیست، ضمن اینکه آزادی‏های فردی در بخش سیاسی، آن‏طور که در غرب از آن الگو داریم، وجود ندارد، سیاست خارجی چالشی‏ هم دارد. یعنی ایران با دادن اولویت به برنامه‏ی توسعه‏ی اتمی در مناسبات خارجی، خود را در حالتی قرار داده است که بقیه‏ی دنیا او را در چالش با منافع ملی و امنیت منطقه‏ی خود می‏بینند و این عامل اصلی است.

یک کشور پویا، کشوری است که گرداندن روابط و مناسبات خارجی‏ آن با درایت صورت می‏گیرد؛ و در آن‏چه قدرت و بضاعت بیشتری دارد و اهمیت بیشتری برای مردم‏اش دارد، شانس توفیق می‏بیند و به آن بیشترین اهمیت را می‏دهد. مثلاً بزرگ‏ترین اهرم سیاست خارجی روس‏ها، زمانی که بخشی از اتحاد شوروی بودند، صدور اسلحه بود. برای اینکه در این کار خوب بودند. از این راه نفوذ پیدا می‏کردند و از این راه، سعی می‌کردند تا منافع ملی خودشان را تأمین کنند.

بعد از انقلاب سال ٩٠ و سقوط شوروی، اهرم اصلی سیاست خارجی روسیه، صدور گاز و نفت بوده است. ما هردوی این عوامل را داریم، ولی به‏جای اینکه اولویت را در مناسبات خارجی‏مان به توسعه‏ی منابع نفت و توسعه‏ی منابع گاز بدهیم، به انرژی اتمی و بمب اتمی داده‏ایم. آن‏چه مورد تردید دنیای خارج است و از این بابت نه تنها هیچ بهره‏ای نگرفته‏ایم٬ بلکه آن‏چه در آن خوب بودیم و دارایی اصلی ما بود، کشتیم و از بین بردیم.

همین حالا، روزانه بین دو تا شش میلیون دلار زیان ایران فقط به‏خاطر تأخیر بهره‏برداری از منابع گاز در منقطه‏ی پارس جنوبی است. در حالی‏که می‏بینیم کشور قطر به یک کشور ثروتمند تبدیل شده و تمام دارایی‏اش همان همسایگی و شرکت در حوزه‏ای است که ایران هم دارد؛ یعنی منبع گاز جنوبی. تولید نفت ایران به‏جای چهار میلیون و ٢٠٠ هزار بشکه در روز که تا همین چهار یا پنج سال پیش هم ادامه داشت، در عمل به سه‏میلیون و ٦٠٠ هزار بشکه در روز کاهش پیدا کرده و صادرات ایران الان زیر دو میلیون بشکه در روز است.

در حالی‏که ۳٠ سال پیش ایران، پنچ میلیون بشکه در روز صادرات داشت و تبدیل به یک قدرت پویای اقتصادی شده بود. ما آن‏چه می‏تواند اهرم اصلی در مناسبات خارجی‏مان باشد، یعنی نفت و گاز را فراموش کرده‏ایم و پرداخته‏ایم به چیزی که جز تنش و به‏جز چالش برای ایران چیزی نداشته است. بنابراین ایران را به سمت فقر بیشتر توسعه داده است. این تفاوتی است که بین کشوری مانند ما و کشورهای دیگر منطقه‏ی خلیج فارس وجود دارد که آنها هم کشورهای دمکراتیکی نیستند.

Share/Save/Bookmark

 
 

سازمان گزارشگران بدون مرز می‌گوید که «سرکوب بی‌وقفه مطبوعات»، چهره واقعی رژیم تهران است.

گزارشگران بدون مرز، امروز با انتشار بیانیه‌ای در تارنمای فارسی‌زبان خود، بازداشت دوباره محمدرضا مقیسه، عضو هیأت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و نهایی شدن حکم یک سال حبس و ٣٠ سال محرومیت از روزنامه‌نگاری برای ژیلا بنی یعقوب را، تأییدی بر جایگاه ١٧٥ ایران در زمینه آزادی مطبوعات در جهان خواند.


ایران در زمینه آزادی مطبوعات از رتبه ١٦٠ در سال ٢٠٠٣ به رتبه ١٧٥ در سال ٢٠١٠ سقوط کرده است

هفته گذشته، گزارشگران بدون مرز که انجمنی بین‌المللی در زمینه دفاع از آزادی رسانه‌ها است، رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات در سال ٢٠١٠ را منتشر کرد.

بر اساس این گزارش از بین ١٧٨ کشور ارزیابی شده، ایران در زمینه آزادی مطبوعات از رتبه ١٦٠ در سال ٢٠٠٣ به رتبه ١٧٥ در سال ٢٠١٠ سقوط کرده است.

گزارشگران بدون مرز در این گزارش تأکید کرده که ایران در آستانه سقوط به «جهنم رسانه‌ای» قرار دارد و ممکن است به یکی از سه کشوری تبدیل شود که حکومت‌های آن‌ها شدیدترین محدودیت‌ها را علیه رسانه‌ها اعمال می‌کنند.

گزارشگران بدون مرز می‌گوید که ایران در آستانه سقوط به «جهنم رسانه‌ای» قرار دارد

به گفته این انجمن بین‌المللی، دولت‌های اریتره، کره شمالی و ترکمنستان در سال‌های اخیر عضو «جهنم رسانه‌ای» بوده‌اند و در سال جاری نیز، تغییری در این ترکیب به وجود نیامده و ایران همچنان یک رتبه با این گروه فاصله دارد.

گزارشگران بدون مرز که دفتر آن در پاریس قرار دارد، در بیانیه امروز خود گفته که برخورد حکومت ایران با روزنامه‌نگاران، نشانگر ادامه «سیاست سرکوب بی‌وقفه و تبعیض‌آمیز علیه مطبوعات» در این کشور است.

در یک ماه گذشته علاوه بر بازداشت دوباره محمدرضا مقیسه و نهایی شدن حکم ژیلا بنی‌یعقوب، مهسا امرآبادی، روزنامه‌نگار در تهران نیز از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.

محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران از این کشور به عنوان «آزادترین» کشور دنیا نام می‌برد اما مخالفان دولت با اشاره به توقیف مطبوعات و بازداشت مخالفان، وی را به «دروغ‌گویی» متهم می‌کنند.

در یک‌سال گذشته در ایران ده‌ها روزنامه و هفته نامه توقیف و لغو مجوز شده‌اند.

معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در یک سال گذشته روزنامه‌ها و نشریات «کلمه، اعتماد، اعتماد ملی، ایراندخت، اندیشه نو، همت، موج اندیشه، حیات نو، سرمایه، یاس‌نو، آرمان» و چندین نشریه دیگر را توقیف و یا لغو امتیاز کرده است.

در همین حال در طول این یک سال معاونت مطبوعاتی بارها به روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها «تذکر و اخطار» داده است.

رامین، «تلطیف فضای رسانه‌ها» را دلیل برخورد با رسانه‌ها اعلام می‌کند.

وی همچنین ۱۰ اسفند ۱۳۸۸ به شبکه دو تلویزیون دولتی ایران گفت: «روزنامه‌نگاران خاطی باید از حقوق شهروندی محروم شوند.»

گزارشگران بدون مرز می‌گوید که ایران بزرگ‌ترین زندان روزنامه نگاران در خاورمیانه است.

Share/Save/Bookmark

 
 

علی شکوری‌راد، عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی که از احزاب اصلاح‌طلب و مخالف دولت در ایران است، از زندان آزاد شد.

به گزارش تارنمای نوروز، این عضو جبهه مشارکت پس از سپردن وثیقه، صبح امروز از زندان آزاد شد.


شکوری‌راد ٢٠ مهرماه گذشته بازداشت شده بود. عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران اتهام وی را «امنیتی» اعلام کرده بود.

جبهه مشارکت ٢١ مهرماه گذشته با انتشار بیانیه‌ای، بازداشت وی را نشانه «شکست قطعی و درماندگی کودتا‌گران در برابر منطق و استدلال» اعلام کرد.

این حزب اصلاح‌طلب در بیانیه خود نوشت: «در حالی‌که وقیحانه در رسانه‌های غربی اعلام می‌شود که ایران آزادترین کشور جهان است و با گستاخی می‌گویند مخالفان از رئیس دولت، آزادی عمل بیش‌تری دارند، دکتر شکوری‌راد به جرم سخن گفتن و اعلام نظر و نوشتن مطلب در وبلاگ شخصی خود دستگیر می‌شود.»

جبهه مشارکت بازداشت شکوری‌راد را نشانه «شکست قطعی و درماندگی کودتا‌گران در برابر منطق و استدلال» اعلام کرده بود

مخالفان دولت در ایران می‌گویند که دليل بازداشت شکوری‌راد به «انحلال جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی از سوی مقامات قضائی ايران و دو نوشته اخير وی در باره محسنی اژه‌ای دادستان کشور و سخنگوی قوه قضاييه» مربوط می‌شود.

اين نوشته‌ها پس از سخنان غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائيه در رابطه با انحلال اين دو حزب اصلاح‌طلب، نوشته شده‌اند و در آن‌ها شکوری‌راد اظهارات محسنی اژه‌ای را در مورد منحل شدن اين دو حزب رد کرده است.

اين مقالات با عنوان‌های «افتضاح قضائی، محسنی اژه‌ای بايد برود» و «افتضاح روی افتضاح»، در وبلاگ علی شکوری‌راد، به نام «گلجه» منتشر شده‌اند.

در اين نوشته‌ها وی اظهارات محسنی‌ اژه‌ای را «مغشوش، متناقض و دروغ» خواند. شکوری‌راد در مقاله نخست نوشت: «آن‌چه آشکار است اين است که برای حفظ حيثيت آقای اژه‌ای از حيثيت دستگاه قضا با بی‌پروايی بسيار زياد خرج شده است... ديگر چاره‌ای نيست که آقای اژه‌ای بايد برود و جای خود را به کسی بدهد که از اعتبار خود برای دستگاه قضا خرج کند و نه بالعکس.»

وی در مقاله دوم نوشت: «آقای محسنی اژه‌ای کم‌کم نشان می‌دهد، بعد از قاضی مرتضوی که حقيقتاً يک پديده تاريخی در دستگاه قضا بود تمايل به پديده‌شدن دارد، با اين تفاوت که قاضی مرتضوی، هم باهوش بود و هم مسائل را شخصی نمی‌کرد و به همين دليل به‌موقع ليز می‌خورد و توانست ۱۰ سال بر کرسی دادستانی تکيه بزند اما آقای اژه بر حسب اشتهار اين قابليت‌ها را ندارد. لذا بعيد است دوام چندانی به‌خصوص در سمت سخنگويی داشته باشد.»

محسنی اژه‌ای پنجم مهرماه گذشته از انحلال جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين خبر داده بود.

پس از برگزاری انتخابات بحث‌برانگیز ریاست‌جمهوری ایران در سال گذشته، بسیاری از اعضای جبهه مشارکت بازداشت شدند.

به نوشته تارنمای نوروز که به جبهه مشارکت وابسته است، هم‌اکنون ١٦ عضو این حزب از جمله «محسن میردامادی، دبیر کل، عبدالله رمضان‌زاده، قائم‌مقام دبیر کل، مصطفی تاج‌زاده و محسن صفایی فراهانی از اعضای شورای مرکزی» در زندان هستند.

Share/Save/Bookmark

 
 

غلام‌علی حداد عادل، عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و رئيس سابق مجلس ايران گفت: «امروز هم‌سويی منطقی مبتنی بر اصول و مبانی بين دولت و مجلس وجود ندارد، دولت يک ساز می‌زند و مجلس ساز ديگر.»

به گزارش خبرگزاری کار ايران (ايلنا)، نماينده تهران در مجلس ايران گفت تا زمانی که دولت و مجلس در مسائل کلی اداره کشور با هم هم‌سو نشوند «اين داستان تا ابد ادامه خواهد داشت.»


حداد عادل تأکيد کرد که اين موضوع ربطی به اين‌که رئيس جمهور کيست، ندارد.

وی با طرح اين پرسش که «چرا دولت چيزی می‌خواهد و مجلس چيز ديگر» يکی از مشکلات اساسی را اين دانست که «مجلس و دولت ما برخواسته از يک منبع، ‌ريشه و جايگاه نيستند.»

حداد عادل: زمانی که من رئيس مجلس بودم از لايحه هدفمند کردن يارانه‌ها هيچ اطلاعی نداشتم، نمايندگان هم اطلاعی نداشتند که دولت می‌خواهد چنين کار عظيمی را انجام دهد

حداد عادل با بيان اين‌که «در بعضی از کشورها هم رئيس‌جمهور و هم رئيس مجلس برآمده از يک حزب واحد هستند» يکی از مشکلات را اين ناهماهنگی در ايران دانست و گفت که در اين کشور چون حزب اصول‌گرا وجود ندارد چنين هماهنگی‌ای نيز به‌دست نمی‌آيد.

وی افزود مجلس و دولت بر سر قوانينی چون هدفمند کردن يارانه‌ها يا برنامه پنجم مقابل هم قرار گرفتند و ارتباط اين دو نهاد «همچون يک تار مو» شده است، «اگر چه اين تار مو پاره نشده، اما ضعيف شده که سپس با مصلحت انديشی بزرگان ترميم شده است.»

اشاره حداد عادل به سخنان چند ماه پيش آيت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در ديدار با دست‌اندرکاران حکومتی است که در آن از دولت و مجلس خواسته بود «وحدت» خود را حفظ کنند و مجمع تشخيص مصلحت نظام را نهاد رسيدگی به اين اختلافات دانسته بود.

وی گفت زمانی که رئيس مجلس بوده از طرح هدفمند کردن يارانه‌ها «هيچ اطلاعی» نداشته و «نمايندگان هم اطلاعی نداشتند که دولت می‌خواهد چنين کار عظيمی را انجام دهد.»

عضو مجمع تشيخص مصلحت نظام با اعلام اين‌که «در قضيه هدفمند کردن يارانه و يا برنامه پنجم، دولت خيز برداشت که ما می‌خواهيم آن را از مجلس پس بگيريم»، گفت: «آيا مجلس می‌خواهد چوب لای چرخ دولت بگذارد. من به‌عنوان يک عضو مجلس می‌گويم، خير اين‌گونه نيست که نمايندگان صبح که از خانه بيرون می‌آيند در اين فکر باشند که چگونه کار دولت را خراب کنند.»

حداد عادل افزود: «الآن اين‌طور شده که مجلس در يک دستگاه ساز می‌زند و دولت در دستگاه ديگر. مجلس ابوعطا می‌زند و دولت ماهور.»

وی سپس از گزارش‌های رئيس‌جمهور به مجلس که گاهی «موضوع آن‌ها با محتوای گزارش فرق می‌کرد»؛ انتقاد کرد و گفت: «تاکنون دو الی سه مورد بوده که رئيس‌جمهور آمده و گزارش داده است و نه ديگر مجلس اصرار بر اين امر دارد، نه دولت تمايل نشان می‌دهد.»

رئيس سابق مجلس ايران گفت: «چرا به يک فرد می‌گوييم آدم حسابی زيرا کارهایش حساب و کتاب دارد و آيا ما در کار قانون‌گذاری آدم حسابی هستيم؟»

اختلاف ميان دولت و مجلس ايران در طول يک سال گذشته در عرصه‌های مختلف بروز کرده است و هر بار مسئولان اين کشور سعی در کتمان آن و دامن نزدن به اين موضوع داشته‌اند.

حجت‌الاسلام حيدر مصلحی، وزير اطلاعات ايران، نهم شهريورماه گذشته «ايجاد اختلافات داخلی ميان مسئولان کشور و بزرگ‌نمايی اختلاف سليقه‌ها» را از مهم‌ترين آسيب‌های فضای امنيتی اين کشور دانست و گفت: «دشمنان قسم‌خورده خارجی و داخلی تمام همت خود را مصروف راهبرد ايجاد و يا دامن زدن به اختلافات کرده‌اند.»

Share/Save/Bookmark

 
 

مژگانی سیاه، چهره‌ای زیبا و لبانی که با ماتیک قرمز می‌شوند، اولین صحنه‌ی فیلم دیدنی خانم گری وینتر Gry Winter، مستندساز و ژورنالیست نروژی درباره‌ی جنبش زنان در ایران است.این فیلم به روشنی بر ویژگی‌های خاص مبارزه‌‌ی زنان در ایران تامل می‌کند و چندگونگی استراتژی‌های زنانه در ایران برای به دست آوردن آزادی فردی و حقوق برابر را نشان می‌دهد.

تو باید در ایران زندگی کنی تا بتوانی بفهمی زن بودن در این کشور چه معنایی دارد.اینها اولین کلماتی هستند که از دهان یکی از اعضای «کمپین یک میلیون امضا برای داشتن حقوق برابر» می‌شنوی.گری وینتر در گرماگرم مبارزه‌‌ی انتحاباتی ریاست جمهوری در تابستان ۲۰۰۹ برای ساختن مستندی در مورد جنبش یک میلیون امضا به ایران رفت.او در فیلمش به‌جز موضوع اصلی یعنی تلاش‌های صلح‌آمیز زنان برای تصویب حقوق برابر، به حوادث پس از انتخابات سال گذشته و اوجگیری جنبش گسترده‌ی سبز هم پرداخته و لحظاتی به‌یادماندنی را با دوربینش ثبت کرده است.


جنبش زنان

مصاحبه‌ی شوندگان سبز پوش در این مستند، با قاطعیت از مهم‌ترین خواسته‌ی خود یعنی داشتن آزادی حرف می‌زنند و اعضای کمپین هم از تغییر ناگهانی حال و هوای جامعه در هفته‌های قبل از انتخابات ریاست جمهوری با حسرت یاد می‌کنند. ناگهان تمام بگیر و بندها از بین رفت و آنها توانستند کلی کار کنند. همگرایی گروه‌های زنان باعث شد اکثر نامزدهای ریاست جمهوری وعده‌ی رسیدگی به قوانین نابرابر را به زن‌ها بدهند. شور و شوق همه را فرا گرفت و جوان‌ها واقعاً باور کردند که می‌توانند همه‌چیز را تغییر دهند.

کمپینی‌ها می‌توانستند حالا با آزادی بیشتر به میان مردم بروند و از حق طلاق، سفر، سرپرستی از فرزندان، دیه‌ی برابر ... حرف بزنند و تند و تند امضا جمع کنند. دختر جوانی می‌گوید، به دنبال آزادی به چهارگوشه‌ی این جامعه سرزده و هیچ نیافته‌ام. ما با شرکت در رای‌گیری ریاست جمهوری برای داشتن آزادی انتخاب می‌کنیم. بدون شک نامزدهای ما پیروز خواهند شد! این شادی و امید در پایان فیلم به تاسف و افسوس بدل می‌شود.

زمانی که مردم با بهت و خشم از نتایج اعلام شده آگاه می‌شوند و فضای جامعه دوباره به شدت امنیتی می‌شود. جوانی در توصیف احساسش به کارگردان می‌گوید: افتضاح کردند ... افتضاح. گری وینتر در فیلمش با تنی چند از چهره‌های معروف جنبش زنان و هم نسل پنجم فمینیست‌های ایرانی که پس از انقلاب بهمن به دنیا آمده‌اند، مصاحبه می‌کند. دوربین او از خانه به خیابان و برعکس در حرکت است. بخشی از فیلم هم در خارج کشور تهیه شده است.

زهره ارزنی، شیرین عبادی و مهرانگیز کار وکلای دادگستری، سوسن طهماسبی، پروین اردلان، عشا مومنی، نرگس محمدی، آزاده فرامرزی، رضا اصلان محقق و اسلام‌شناس و چند نفر دیگر درباره‌ی وضعیت حقوقی زنان، فعالیت‌های کمپین و جنبش سبز صحبت می‌کنند. آیا انقلاب ایران انقلابی علیه شاه بود با انقلابی علیه زنان؟این سئوالی است که پروین اردلان ژورنالیست، از بینانگذاران کمپین و برنده‌ی جایزه‌ی بین‌المللی اولاف پالمه در سال ۲۰۰۸ ، در نوجوانی از خود می‌کرده است.

او به خاطر فعالیت‌های فمینیستی ممنوع‌الخروج و به اقدام علیه امنیت ملی متهم شد و حتی جایزه‌اش را هم نتوانست شخصاً دریافت کند.او می‌پرسد: «مبارزه‌ی زنان برای حقوق برابر چه رابطه‌ای با امنیت ملی دارد؟ ما تنها ده قانون را در کمپین مطرح کرده‌ایم و برای تعییر آنها فعالیت می‌کنیم.»

شیرین عبادی، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل در این فیلم می‌گوید که شعار اصلی مردم در انقلاب ۱۹۷۹شعار جمهوریت، استقلال و آزادی بود. او به‌یاد می‌آورد که تنها چندروز پس از پیروزی انقلاب به او گفته می‌شود که به عنوان قاضی بهتر است با حجاب باشد. عبادی به یاد می‌آورد که مدت زمان اندکی پس از انقلاب، وقتی در روزنامه می‌خواند که تمام قوانین تصویب شده به نفع زنان لغو و موازین شرعی به اجرا در خواهد آمد، فکر می‌کند که حتماً اشتباهی در درج خبر رخ داده است.

به این ترتیب، دوباره قوانینی مانند سنگسار، قطع کردن دست، و یا قوانینی که یک زن را به عنوان انسان، نصف یک مرد به حساب می‌آورند، با قوت تمام به مرحله‌ی اجرا در آمد. شیرین عبادی با تلخی از دردناک‌ترین مورد وکالتش می‌گوید. آیا می‌توانید باور کنید که طبق قانون، والدین فقیر لیلا فتحی یازده ساله که سه مرد به او تجاوز کرده و او را کشته بودند، می‌بایست خانه‌ی خود را بفروشند تا بتوانند خون بهای قاتل را بدهند؟ این چه قانونی است که خانواده‌ی مقتول باید پول خون قاتل را بدهد؟


شیرین عبادی

عبادی پس از انقلاب در حرکتی سمبلیک از شوهرش خواست که حقوق از دست رفته‌اش را در سندی رسمی به او بازگرداند. حقوقی مثل حق طلاق یا حق سفر یا کار کردن و غیره! با دریافت جایزه‌ی نوبل برای فعالیت‌های گوناگون در زمینه‌ی احیای حقوق زنان، کودکان و محکومان، شیرین عبادی توانست از امکانات بین‌المللی برای دفاع از حقوق بشر در ایران استفاده کند. این جایزه هم‌چنین سبب شد که جنبش زنان ما در دنیا بیشتر مورد توجه قرار گیرد. او می‌گوید که من در واقع هرگز بازنشسته نخواهم شد و در نسل جدید دختران که از بسیاری جهات از من بهترند، بازتولید می‌شوم.

سوسن طهماسبی از اعضای فعال کمپین پس از سال‌ها زندگی در امریکا در دوران ریاست جمهوری خاتمی به ایران برگشت و به شدت تحت تاثیر فعالیت‌های مدنی زنان برای کسب حقوق برابر قرار گرفت.او از اعضای موثر و فعال این کمپین است. سوسن می‌گوید که ما تنها خواهان عوض کردن ده قانون تبعیض‌آمیزیم و تمام این فعالیت‌ها در چهارچوب قانون انجام شده‌اند. آزاده فرامرزی، یکی از همکاران سوسن می‌گوید، ما در خیابان، اتوبوس، مترو و جاهای دیگر امضا جمع کردیم.

به من گفتند که علیه امنیت ملی کار می‌کنم. ما تنها خواهان عوض کردن چند قانون به نفع زنان هستیم، اما تا به حال بیش از پنجاه نفر از فعالان کمپین دستگیر و زندانی شده‌اند. کارگردان برای آشنایی بیننده‌ی غربی با ایران، تصویری فشرده اما گویا و رسا از حوادث مهم سیاسی در نیم قرن اخیر را یادآوری می‌کند. به قول رضا اصلان، نقش زنان در تحولات دموکراتیک در ایران خیلی اهمیت داشته است. مثلاً نگاه کنید به انقلاب سال ۱۹۷۹که آنها پابه‌پای مردان در تظاهرات حضور داشتند.

همه‌ی اقشار با گونه‌گونی فکری علیه شاه متحد شدند. خوب بلافاصله بعد از انقلاب زنان با انواع تبعیضات روبه‌رو شدند، اما نتیجه چه شد؟ از مبارزه‌ی فردی برای نوع لباس، تسلیم نشدن، تحمل انواع مجازات برای نوع پوشش و آرایش تا روی آوردن به تحصیل، به راه انداختن مجله، گروه‌های زنان و در نهایت ایجاد گسترده‌ترین فعالیت مردمی در ایران که همین کمپین یک میلیون امضا است، گستره‌ی فعالیت برابری‌طلبانه‌ی زنان را تشکیل می‌دهد. مبارزه زنان در ایران برای برابری و دموکراسی در صدر فعالیت‌های مدنی جامعه قرار دارد.

یکی از زنان مصاحبه‌شونده می‌گوید، مبارزه‌ی اول با جهاد ماتیک شروع شد. سی‌سال پس از تحمیل حجاب و انواع محدودیت در زمینه سر و وضع و آرایش، هیچ نتیجه‌ای حاصل نشد. زن‌ها هرگز دست از مقاومت برنداشتند و جهاد ماتیکی هم‌چنان ادامه دارد. این استراتژی فردی با روی آوردن زنان به آموزش و افزایش توانمندی در زمینه‌های گوناگون ادامه یافت. اگرچه مشکلات اصلی در حوزه‌ی نابرابری حقوقی و عدم رشد درصد اشتغال زنان هم چنان چون زنجیری بر پای زنان پابرجاست.

رضا اصلان می‌گوید، حضور زنان در انقلاب علیه شاه، منجر به رواج واژه ی شیر زن شد؛ واژه‌ای که از قضا در تبلیغیات حکومت اسلامی هم به خوبی از آن استفاده شد. با وجود تمام تبعیضات روا شده بر آنها باز این شیر زنان ما بودند که با رای خود باعث برنده شدن محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۷شدند. و هم با اقدامات پیگیر کنشگران و وکلای زن در ده سال اخیر، جامعه‌ی بین‌المللی با چهره‌ی دیگری از زن ایرانی روبه‌رو شد.

جهان شاهد اوجگیری جنبش سبز و به میدان آمدن میلیون‌ها نفر شد. حضور زنان در اعتراض‌های خیابانی فوق‌العاده چشمگیر بود. همه می‌دانند که چه بر آنها رفت. واضح است که حالا این کمپین دولت را می‌ترساند. زیرا همان اتحادی که علیه شاه به وجود آمد، حال دوباره شکل گرفته است؛ اتحادی برای کسب آزادی و دموکراسی. زنان ما با به وجود آوردن کمپین یک میلیون امضا و رهبری آن پیشگام ساختن ایرانی دموکراتیک و آزاد هستند. فیلم شیر زن Lion Woman را می‌توانید در فیس بوک ببینید.

Share/Save/Bookmark

 
 

بر اثر فروريختن سقف يک ساختمان در ولايت بغلان در شمال شرق کابل؛ دست‌کم ۶۵ نفر از شرکت‌کنندگان يک مراسم عروسی جان باختند و ۴۴ نفر نيز مجروح شدند.

بيشتر قربانيان اين رويداد را که بعد از ظهر چهارشنبه در روستای وريچی شهرک جلگه روی داده است؛ زنان و کودکان تشکيل می‌دهد.


حامد کرزی رئيس جمهوری افغانستان با ابراز تأسف عميق نسبت به کشته و زخمی‌شدگان اين رويداد، از وزارت بهداشت و مسئولين محلی بغلان خواسته است تا آسيب‌ديدگان را تحت پوشش کامل خدمات درمانی و امدادی قرار دهند.

آقای کرزی همچنين از مردم اين کشور خواسته است تا در برگزاری چنين جشن‌هايی، مسائل ايمنی را به‌طور جدی رعايت کنند.

ساختمان به علت حضور بيش از حد مردم و کهنه بودن فرو ريخته است

به گفته عبدالرحمان رحيمی، فرمانده پليس بغلان؛ گزارش‌های اوليه نشان می‌دهد که اين ساختمان به علت حضور بيش از حد مردم و کهنه بودن فرو ريخته است.

وی با اظهار بی‌اطلاعی از سرنوشت داماد و عروس گفت که زخمی‌شدگان به بيمارستان نهرين بغلان انتقال داده شده‌اند و همچنين صبح پنج‌شنبه (امروز) هيئتی از مرکز ولايت برای بررسی بيشتر به روستای وريچی اعزام شده‌اند.

Share/Save/Bookmark

 
 

سردار محمدرضا نقدی، رئيس سازمان بسيج در ايران اجرای طرح هدفمند کردن يارانه‌ها را «جراحی اساسی» در اقتصاد کشور دانست و گفت اين «جراحی بزرگ دردهايی را به همراه دارد.»

به گزارش خبرگزاری مهر، سردار نقدی اجرای صحيح قانون هدفمند کردن يارانه‌ها را موجب توسعه اقتصادی ايران دانست و از مردم خواست که «به‌خاطر منافع ملی از منافع شخصی کوتاه مدت خود چشم بپوشند.»


رئيس بسيج به مردم توصيه کرد از اين «فرصت» برای سوداگری استفاده نکنند و به زيرساخت‌های ملی کشور به خاطر «پر کردن جيب شخصی خود» ضربه نزنند.

سردار نقدی با بيان اين‌که «بسيج مکمل همه وزارتخانه‌هاست و هرجا که لازم باشد ورود پيدا می‌کند» از پشتيبانی بسيج از دولت در اين «اقدام بزرگ اقتصادی» خبر داد.

سردار نقدی: به مردم توصيه می‌شود که به‌خاطر منافع ملی از منافع شخصی کوتاه مدت خود چشم بپوشند

وی افزود: «همه مردم بايد بدانند که هدفمند کردن يارانه‌ها يک جراحی اساسی در اقتصاد کشور است، طبيعتاً اين جراحی بزرگ دردهايی را هم به همراه دارد اما نتيجه‌اش سلامتی و عبور از خطرها است که همه حتماً بايد به آن تن دهيم.»

رئيس بسيج از بخش‌هايی از مردم که «ممکن است در معرض آسيب‌پذيری اجرای قانون هدفمند کردن يارانه‌ها قرار بگيرد» خواست که صبر و تحمل بيشتری را از خود نشان دهند تا پس از اجرای آن بتوانند «طعم ميوه‌های شيرين آن» را بچشند.

وی در بخش ديگری از سخنان خود گفت که وظيفه بسيج اطلاع‌رسانی به دولت است و «اگر بسيجيان در گوشه و کنار کشور موارد سوئی که به روند اجرای صحيح قانون هدفمند کردن يارانه‌ها لطمه بزند را مشاهده کنند حتماً مسئولان امر را در جريان می‌گذارند تا اقدامات لازم انجام شود.»

پس از اعلام اجرای طرح هدفمند کردن يارانه‌ها، مسئولان امنيتی ايران بارها از «فتنه اقتصادی» و «جنگ نرم دشمنان» در مقابله با اين طرح سخن گفته‌اند.

چندی پيش حيدر مصلحی، وزير اطلاعات ايران اعلام کرد که اگر کسانی بخواهند در اجرای طرح هدفمند کردن يارانه‌ها اخلال ايجاد کنند با آن‌ها برخورد خواهد شد.
وزير اطلاعات گفت در رابطه با اجرای طرح هدفمند کردن يارانه‌ها پيش‌بينی‌های لازم صورت گرفته و هر کس يا مجموعه‌ای قصد اخلال داشته باشد با آن‌ها برخورد و به دستگاه قضايی معرفی خواهد شد.

سردار احمدی‌مقدم، فرمانده نيروی انتظامی نيز گفته بود: «ضرب‌آهنگ فتنه اقتصادی شروع شده و آمريکايی‌ها در اين دوره مأمور خزانه‌داری خود را به کشورهای مختلف می‌فرستند تا آن‌ها را تحت فشار قرار دهند.»

يحيی رحيم صفوی، فرمانده سابق سپاه و مشاور و دستيار عالی رهبر جمهوری اسلامی ايران در امور نيروهای مسلح نيز سه روز پيش يکی از اهداف «جنگ نرم» را موضوع اجرای قانون هدفمند کردن يارانه‌ها دانست.

اين در حالی است که مخالفان دولت طرح موضوع «فتنه اقتصادی» و اقدامات امنيتی در اين‌باره را زمينه‌سازی برای سرکوب مردم در مقابل اعتراض به افزايش قيمت‌ها می‌دانند.

Share/Save/Bookmark

 
 

جشنواره‌ی نوپای رم که امسال پنجمین دوره‌اش را برگزار می‌کند و سعی دارد رقیبی تازه برای جشنواره ونیز به‌عنوان قدیمی‌ترین جشنواره‌ی فیلم جهان! باشد، امروز پنج‌شنبه، بیست و هشتم اکتبر در شهر زیبا و تاریخی رم افتتاح می‌شود.

ین جشنواره که تا پنجم نوامبر ادامه خواهد داشت، سعی دارد با دعوت از ستاره‌های سینما و سینماگران شناخته شده در کنار چهره‌های جوان و نوظهور سینما، جای ویژه‌ای برای خود باز کند. در عین حال جشنواره‌ی رم نزد دولتمردان ایتالیایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و امسال رئیس جمهوری ایتالیا شخصاً در جشنواره شرکت می‌کند.

در دوره‌های پیشین این جشنواره فیلم‌هایی از ایران حضور داشته و مورد توجه قرار گرفته‌اند(از جمله فیلمی از نیکی کریمی در سال ۲۰۰۶ که با حضور خود فیلمساز به نمایش درآمد) و امسال هم فیلمی ایرانی که به عنوان محصول مشترک ایران و آمریکا خطاب شده، در بخش مسابقه‌ی جشنواره پذیرفته شده است. این فیلم که «عرق سگ» نام دارد، نخستین فیلم حسین کشاورز محسوب می‌شود که در دانشگاه کلمبیای آمریکا تحصیل کرده است.


«عرق سگ» ساخته‌ی حسین کشاورز، فیلمی که بدون مجوز در ایران ساخته شده است

انتخاب این فیلم که مانند «اوریون» به شکل مخفی و بدون مجوز در ایران ساخته شده، رویکرد تازه‌ی جشنواره‌های سینمایی را به نمایش می‌گذارد که به جای فیلم‌های رسمی ارائه شده از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد، به فیلم‌های کم‌خرج و مخفیانه ساخته شده‌ای روی خوش نشان می‌دهند که به صورت صریح‌تر به معضلات جامعه ایران می‌پردازند.

این فیلم، داستان شش شخصیت جوان را در جامعه امروز ایران روایت می‌کند و سعی دارد مشکلات خصوصی و اجتماعی آنها را واشکافی کند: یک دختر فمینیست، عاشق یک مرد ازدواج کرده می‌شود؛ یک دختر و پسر جوان به دنبال مکانی برای عشق‌ورزی می‌گردند؛ یک مرد همجنس‌گرا با یک ازدواج تدارک دیده‌شده از سوی خانواده‌اش روبرو می‌شود؛ یک دختر خواننده‌ی پاپ در کار خود با مشکلات زیادی روبروست....

در این فیلم که پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، در ایران فیلمبرداری شده، سارا اصفهانی، طاهره آزادی و شاهرخ تسلیمی بازی دارند.

«عرق سگ» در سه نوبت در روزهای جمعه، شنبه و یکشنبه این هفته به نمایش درمی‌آید. اما حضور ایرانی‌ها در جشنواره‌ی رم به همین جا ختم نمی‌شود. مصی تاج الدین چهره‌ی جوانی است (متولد سال ۱۳۵۸در ایران) که در آمریکا زندگی و تحصیل کرده و حالا اولین فیلم بلندش با عنوان «آخرین شب» با بازی یکی از زیباترین ستاره‌های سینما، کیرا نایتلی، به یکی از مهمترین فیلم‌های بخش مسابقه‌ی جشنواره رم بدل شده و فیلم افتتاحیه‌ی رسمی این جشنواره است.


آخرین شب، ساخته‌ی مصی تاج‌الدین از مهم‌ترین فیلم‌های جشنواره‌ی فیلم رم

فیلم قصه‌ی یک زن و شوهر جوان مرفه را در نیویورک روایت می‌کند که هر دو جداگانه در یک شب اسیر وسوسه‌ی رابطه جنسی با شخص دیگری شده‌اند. یک فیلم کردی هم به عنوان محصولی از عراق با عنوان« گل‌های کرکوک» ساخته فریبرز کامکاری در بخش مسابقه این دوره جشنواره‌ی رم به نمایش درمی‌آید.

۱۶ فیلم در بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی امسال حضور دارند که در کنار آنها ۹ فیلم در بخش خارج از مسابقه به نمایش درمی‌آید. فیلم‌های سینماگران بزرگ در بخش خارج از مسابقه گنجانده شده‌اند تا شاید فرصت برای ظهور چهره‌های جدید بیشتر باشد. فیلم تازه جان لندیس فیلمساز شناخته شده آمریکایی (سازنده‌ی «برادران بلوز») با عنوان «بورک و هار» که در ادینبورگ قرن نوزدهم می‌گذرد و حکایت دو شخصیت عنوان فیلم است، نخستین نمایش جهانی خود را در جشنواره‌ی رم خواهد داشت و لندیس هم در یک جلسه پرسش و پاسخ ویژه شرکت خواهد کرد.

آلن کورنو فیلمساز کهنه‌کار فرانسوی با فیلم «جنایت عشق» در بخش خارج از مسابقه حضور دارد. این فیلم که پیش از مرگ این فیلمساز در اوت امسال به پایان رسید، داستان دختر جوانی را روایت می‌کند که زیر دست یک زن میانسال در یک دفتر کار می‌کند، اما تحت نفوذ و سلطه‌ی احساسی او قرار می‌گیرد و کار آنها به انتقام می‌کشد.

آخرین فیلم کورنو از بازی دو ستاره‌ی سینمای اروپا سود می‌جوید: لودوین سینیه (بازیگر فیلم‌های فرانسوا اوزون) و کریستین اسکات تامس (بازیگر مشهور انگلیسی که این سال‌ها بیشتر در فیلم‌های فرانسوی بازی می‌کند و اجرای اختتامیه‌ی جشنواره کن امسال را هم به عهده داشت). فیلم تازه مارتین اسکورسیزی با عنوان «امپراتوری تفرجگاه» با حضور استیو بوچمی که داستانش مربوط به سال ۱۹۱۹ در آتلانتیک‌سیتی است، برای اولین بار در بخش خارج از مسابقه‌ی جشنواره‌ی رم به نمایش درخواهد آمد.


امپراطوری تفرجگاه، فیلم تازه‌ی مارتین اسکورسیزی در جشنواره‌ی فیلم رم

مارتین اسکورسیزی پای ثابت این جشنواره، این بار نسخه ترمیم شده‌ای از «زندگی شیرین» ساخته‌ی ستایش شده‌ی فدریکو فلینی را به نمایش می‌گذارد. اسکورسیزی پس از حضور در مراسم پایانی جشنواره‌ی لندن، به جشنواره‌ی رم می پیوندد تا گنجینه‌ای از کلاسیک‌های سینما را به نمایش بگذارد.

فیلم‌های کلاسیک جایگاه ویژه‌ای در شهر رم دارند؛ به ویژه کلاسیک‌های ایتالیایی که شهر رم را برای همیشه در سینما جاودانه کرده‌اند. از این‌رو در بخش فیلم‌های کلاسیک جشنواره که عنوانش برگرفته از فیلم «زندگی شیرین» فلینی است، فیلم‌هایی دیدنی چون «زندگی سخت» (دینو ریزی)، «طلاق به سبک ایتالیایی» (پیترو جرمی)، «عشق در رم» (دینو ریزی)، «شب» (میکل آنجلو آنتونیونی)، «توبی دامیت» و «زندگی شیرین» (فدریکو فلینی) و «بی‌وفاها» (ماریو مونیچلی) به نمایش گذاشته می‌شوند.

فیلم تازه‌ی دیوید فینچر با عنوان «شبکه اجتماعی» درباره فیس‌بوک هم با حضور دست اندرکاران فیلم نمایش ویژه‌ای خواهد داشت.

جشنواره‌ی رم تا پنجم نوامبر ادامه خواهد داشت.

حسین کشاورز درباره‌ی «عرق سگ» نخستین فیلمش که بدون مجوز ساخته شده توضیحاتی می‌دهد:

Hossein Keshavarz - Dog Sweat from Film Independent on Vimeo

Share/Save/Bookmark

 
 

دانیله ماستروجاکومو، روزنامه‌نگار ایتالیایی که در سال ۲۰۰۷ توسط ستیزه‌جویان ‌طالبان در افغانستان ربوده شد، اکنون خاطرات خود از آن دوران را با نام «روزهای ترس» (I giorni della paura) منتشر کرده است.

به گزارش رسانه‌های غربی دانیله ماستروجاکومو، روزنامه‌نگار ایتالیایی که در سال ۲۰۰۷ توسط طالبان ربوده شد و در مجموع ۱۵ روز در اسارت طالبان بود، خاطرات خود را با نام «روزهای ترس» در ایتالیا و همزمان در چند کشور غربی از جمله در آلمان و فرانسه منتشر کرده است.


این روزنامه‌نگار ایتالیایی در هفتم مارس ۲۰۰۷ وقتی از سوی روزنامه رپوبلیکا به افغانستان اعزام شد که با یکی از رهبران طالبان مصاحبه کند، همراه با راننده و مترجم‌اش به گروگان گرفته شد. این حادثه در آن زمان بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های غربی داشت و مدتی خبرساز بود.


ماستروجاکومو در کتاب‌اش گزارش می‌دهد که ستیزه‌جویان طالبان بسیار باانگیزه و در همان حال فوق‌العاده متعصب بودند. او می‌گوید آب و نانی را که در سفره داشتند با من قسمت می‌کردند و با این حال دقیقه‌ای بعد در حالی‌که فریاد الله اکبر سر می‌دادند، مرا شکنجه می‌کردند و آزارم می‌دادند.

دانیله ماستروجاکومو: ۱۵ روز اسارت مرا چنان متحول کرد که انگار ۱۵ سال بر من گذشته است

او می‌نویسد: «این ۱۵ روز مرا چنان متحول کرد که انگار ۱۵ سال در اسارت ستیزه‌جویان طالبان بودم.»

دانیله ماستروجاکومو که از خبرنگاران کارآزموده جنگی است در این کتاب به‌روشنی و با دقت رویدادها را وصف می‌‌کند و در همان حال می‌تواند خواننده را از نظر عاطفی تحت تأثیر نوشته‌اش قرار دهد. او بارها به روحیه ستیزه‌جویان طالبان اشاره می‌کند و می‌نویسد آن‌ها با وجود آن‌که می‌دانستند هر لحظه ممکن است جان خود را از دست دهند، اما همیشه خندان و پرحرف بودند و در همان حال می‌توانستند فوق‌العاده خشن و بی‌رحم باشند.


این روزنامه‌نگار ایتالیایی و همراهان‌اش هر روز ناگزیر می‌شدند مخفیگاه خود را تغییر دهند. ماستروجاکومو با دقتی ستودنی، وصف دقیقی از طبیعت افغانستان و مشکلات زیستی طالبان در سنگرها، غارها و گودال‌ها به‌دست می‌دهد. او بدون هیچ دشمنی و کینه‌ای گزارش می‌دهد و قضاوت نمی‌کند.

در طول اسارت دانیله ماستروجاکومو، در حالی‌که دولت ایتالیا مشغول مذاکراتی با ستیزه‌جویان طالبان بود، آن‌ها حکم اعدام روزنامه‌نگار ایتالیایی و همراهان‌اش را صادر کرده بودند. ستیزه‌حویان طالبان مقابل دیدگان وی راننده‌اش را اعدام کردند.

پس از مذاکراتی طولانی در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۰۷ دولت ایتالیا پنج ستیزه‌جوی طالبان را آزاد کرد و در ازای آن دانیله ماستروجاکومو آزادی‌اش را به‌دست آورد. در آن زمان آمریکا و آلمان به مذاکرات ایتالیا با ستیزه‌جویان طالبان به شدت اعتراض کردند.

با وجود تظاهرات مردمی برای آزادی اجمل نقشبندی، مترجم افغانی، این تلاش‌ها بی‌ثمر ماند و طالبان او را اعدام کردند. درآن زمان برخی نهادهای حقوق بشر و رسانه‌ها به بی‌تفاوتی دولت‌های اروپایی نسبت به سرنوشت اجمل نقشبندی اعتراض کردند.

Share/Save/Bookmark

 
 

ترکیه در مسیر روسیه؟
سرمقاله امروز روزنامه آرمان با عنوان «هدف استقرارسپر موشکی ناتو در ترکیه» در مورد مذاکرات ناتو با ترکیه برای استقرار سپر موشکی در این کشور است.

در ابتدای این سرمقاله آمده است: «در پی پیشنهاد ایالات متحده در نشست سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در بروکسل مبنی بر استقرار سپر دفاعی موشکی در خاک ترکیه، این کشور شروطی را برای استقرار این سامانه دفاعی در خاک این کشور تعیین کرده است.»

نویسنده این سرمقاله افزوده: «تهدیدآمیز نبودن این طرح علیه هیچ یک از همسایگان ترکیه، پوشش دادن همه خاک ترکیه از سوی این طرح، شریک‌کردن آنکارا در سیستم فرماندهی و کنترل این طرح و عدم درز اطلاعات این سیستم به کشورهای غیر عضو ناتو به ویژه اسراییل از جمله شروطی است که گفته می‌شود جزو عمده شرط‌هایی است که هم اکنون در مذاکره بین مقامات ترکیه و ناتو مورد بحث و بررسی است.»

در بخش دیگری از سرمقاله می‌خوانیم: «درست است که روسیه همچنان برای ناتو مشکلاتی را ایجاد می‌کند ولی معتقدم که ایران هدف مقدم‌تری برای ناتو است. ایران کشوری است که توان موشکی خوبی دارد و می‌تواند در آینده موشک‌های دور برد تولید کرده یا خریداری کند. بنابراین از نظر ناتو ایران می‌تواند اروپا را هدف بگیرد. پس هدف اصلی استقرار سپر دفاعی موشکی در ترکیه، ایران است.»

نویسنده سرمقاله آرمان ادامه داده است: «با توجه به روابطی که میان ایران و غرب وجود دارد، کشورهای غربی این توان موشکی ایران را یک نگرانی تلقی می‌کنند و این سوال در ذهن آن‌ها هست که آیا ممکن است در آینده ایران خطر موشکی بالقوه‌ای را برای کشورهای غربی ایجاد کند یا نه. ترکیه استقرار این سامانه دفاعی را مشروط به آن کرده است که این سامانه تهدیدی علیه ایران و سوریه نباشد که دراین مورد باید گفت که ترک‌ها مقداری مقاومت کرده و چانه‌زنی خواهند کرد. با این عنوان که ایران آن تهدیدی نیست که شما فکر می‌کنید. در دیپلماسی آنچه مهم است بحث هزینه و فایده است چه بسا با دادن امتیازات ویژه، ترکیه را نیز دور بزنند. ایران باید مراقب باشد تا داستان روسیه این بار توسط ترکیه تکرار نشود.»

متن کامل سرمقاله

شرایط پات شطرنجی
سرمقاله امروز روزنامه رسالت با عنوان «دیپلماسی در خدمت بحران» در مورد چرایی به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته‌ای بین ایران و غرب است.

در این سرمقاله آمده است: «در حالی كه هنوز موضوع درخواست مذاكره خانم اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی با ایران در محافل سیاسی مطرح است، كشورهای عضو اتحادیه در اقدامی متفاوت، تحریم‌های اضافه بر قطعنامه ١٩٢٩ علیه ایران را تصویب كردند و جالب اینكه جلسه سه‌شنبه اتحادیه در حضور خانم اشتون برگزار شد. تداوم موضع‌گیری‌ها در رفتارهای متناقض نزد مخالفین جمهوری اسلامی ایران در غرب، منجر به تطویل دوران تعلیق در مذاكره شده است.»

این سرمقاله افزوده: «موضوع فراتر از برنامه‌ریزی دیپلماتیک برای حل موضوع توسط طرف‌های غربی است. ما معتقدیم كه آن‌ها هنوز به این نتیجه نرسیده‌اند كه پرونده ادعاهای هسته‌ای علیه ایران را ببندند. به عبارتی در سطح بالاتر، هنوز راهبرد مبتنی بر بحران بر سیاست به اصطلاح آتلانتیكی غربی‌ها حاكم است.»

در ادامه سرمقاله رسالت آمده است: «دو سال پیش قرار بود در صورت رفع ابهامات شش‌گانه مربوط به برنامه هسته‌ای ایران از سوی كشورمان، در روند مذاكره و بازرسی به محوریت وین و آژانس هسته‌ای، مذاكرات سیاسی با هدف طراحی راهكارهای تعاملی و پایان دادن به تقابل در لیسبون پرتغال برگزار شود ولی این‌گونه نشد. چون كه طرف‌های غربی بعد از رفع ابهامات، بلافاصله با طرح ادعاهای دیگر، مانع رفع اختلاف شدند. آن‌ها به دنبال حفظ شرایط ابهام و بحران در منطقه خاورمیانه هستند و موضوع هسته‌ای ایران تنها یكی از پرونده‌های مفتوح‌ آن بازیگران است. لذا این شرایط پات شطرنجی ادامه دارد، مگر اینكه استراتژی مبتنی بر ثبات جایگزین استراتژی مبتنی بر بحران شود.»

سرمقاله افزوده است: «ما معتقدیم كه هم جنگ و هم دیپلماسی غرب تاكنون در خدمت بحران بوده است. جنگ عراق و افغانستان و سیاست‌های دو طرف در قبال شورای همكاری خلیج فارس به خوبی مبین این واقعیت است كه ایران فضا را به حدی بحرانی نمی‌داند كه نیازمند لشكركشی و پایگاه سازی‌های بعد از آن باشد.»

متن کامل سرمقاله

سایر مطبوعات:
سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان «حریم خصوصی، آماج لشکر چشم‌های شیشه‌ای»

سرمقاله امروز روزنامه تهران امروز با عنوان «نیروگاه بوشهر، نماد عزم ملی ایرانیان»

سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «پایان عصر كالاهای ارزان چینی؟»

Share/Save/Bookmark

 
 


آرمان
● محسن رضایی تشریح کرد؛ بزرگ‌ترین اشتباه پس از جنگ
● هیلاری كلینتون: ایران حق داشتن انرژی هسته‌ای‌صلح‌آمیز را دارد
● قیمت سی‌ان‌جی دو برابر می‌شود
● تحقیق و تفحص از شورای ایرانیان

ابتکار
● ٧٠ میلیون دلار برای ساخت فیلم کوروش
● آیت‌الله خامنه‌ای: رهبری در مصوبات شورای‌عالی حوزه مطلقاً دخالت نمی‌كند
● رقابت هسته‌ای در خاورمیانه
● خروج ٦٠ میلیارد تومان سرمایه از بازار سهام

ایران
● رهبر انقلاب: دولت‌های نهم و دهم چندین برابر دوره‌های قبل كاركرده‌اند
● سازمان بین‌المللی شفافیت اعلام كرد: ارتقای ٢٢ پله‌ای ایران در مبارزه با مفاسد اقتصادی
● معاون وزیر صنایع خبر داد: تولید خودروی مشترک ایران و تركیه
● تسلیم پیام كتبی رئیس‌جمهور به پادشاه بحرین

تهران امروز
● دستور توقف افزایش قیمت‌ها
● رهبر انقلاب: مصوبات سفرهای استانی باید اجرا شوند
● تحقیق و تفحص از شورای ایرانیان
● گزارش اشپیگل از ریشه‌ اعتصاب‌های اخیر فرانسه؛ ساركوزی علیه مردم

جام جم
● شمارش معكوس برای آغاز هدفمندی‌ یارانه‌ها
● جنجال سیاسی بر سر حكم اعدام طارق عزیز
● رأی مجلس به تحقیق و تفحص از شورای‌عالی ایرانیان خارج از كشور
● چهار شرط تركیه برای استقرار رادار ضد ایرانی ناتو

دنیای اقتصاد
● با انصراف مجلس از تغییرات حاصل شد؛ رضایت دولت از برنامه پنجم
● سونامی و آتشفشان در اندونزی
● بازرسی‌ها تشدید می‌شود؛ اعلام ممنوعیت افزایش قیمت تا اطلاع ثانوی
● هیلاری كلینتون: نیروگاه بوشهر صلح‌آمیز است

رسالت
● رهبر انقلاب: مشكلات قم باید اولویت‌بندی و پیگیری شود
● جانشین فرمانده کل سپاه: خانواده مهم‌ترین خاكریز مقابله با جنگ نرم دشمن است
● گزارش سهام عدالت در مجلس قرائت شد
● مدیر عامل سازمان حمایت مصرف‌كنندگان: افزایش قیمت تا اطلاع ثانوی ممنوع است

کیهان
● رهبر انقلاب: مسئولان مواظب باشند دود اختلاف‌نظرها به چشم مردم نرود
● كلینتون: امیدوارم اشتون مذاكراتی عمیق را با ایران آغاز كند
● مجلس از شورای‌عالی امور ایرانیان خارج كشور تحقیق و تفحص می‌كند
● رئیس سازمان انرژی اتمی: واردات مواد خام رادیو دارو تا دو هفته دیگر از روسیه

مردم‌سالاری
● قدرت‌الله علیخانی: نگرانی‌های مردم را برطرف کنید
● هیلاری کلینتون: ایران حق داشتن انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز را دارد
● آیت‌الله مکارم شیرازی: آمریکا می‌کوشد مردم دنیا را از ایران بترساند
● اولتیماتوم قبل از هدفمندی یارانه‌ها، افزایش قیمت تا اطلاع ثانوی ممنوع

گفت‌وگوی‌های روز:
● روزنامه تهران امروز در شماره امروز خود گفت‌وگویی با «محمدحسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» منتشر کرده است.

● روزنامه مردم سالاری در شماره امروز خود گفت‌وگویی با «بهداد سلیمی، قهرمان وزنه‌برداری جهان» منتشر کرده است.

Share/Save/Bookmark

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به zamaneh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به zamaneh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته