-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

Latest news from Jaras for 10/27/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جـــرس: یکی از اساتید حوزه علمیه قم معتقد است جریانی از اصولگرایان با عنوان "حامیان ولایت" در صحنه هستند، که در راستای "اسلام منهای روحانیت" گام بر می دارند و حمایتی كه امروز از این جریان می‌شود، وابسته به حمایتی است كه رهبری از این جریان می‌كند .


به گزارش خبرآنلاین، هادوی تهرانی رئیس مؤسسه رواق حكمت و استاد حوزه علمیه قم معتقد است جریانی از اصولگرایان طی سال های اخیر در كشور رشد كرده است که "پیروان آن مستقیما به ولایت امام زمان تمسك جسته و همواره از او مایه می گذارند و هدفشان نیز تضعیف جایگاه ولایت فقیه است."


هادوی تهرانی همچنین به جریانی از اصولگرایان اشاره می كند كه با عنوان حامیان ولایت در صحنه هستند ولی به زعم او، در راستای اسلام منهای روحانیت گام بر می دارند.
وی معتقد است این جریان كه نسبت به "منع" های رهبری بی اعتناست، به دنبال تضعیف جایگاه ولایت فقیه و سرانجام انكار آن است.


این استاد حوزه علمیه معتقد است حمایت مردم از این جریان به خاطر این است كه احساس می كنند نظر رهبری حمایت از آن هاست. وی تاكید می كند اگر روزی خدایی ناكرده این جریان از رهبری فاصله گرفته و مردم احساس كنند در مسیر و خط رهبری و روحانیت نیستند، قطعا به آن ها پشت خواهند كرد.


وی افزود "بالاخره جریاناتی كه مخالف نقش روحانیت هستند تاثیرشان در توده مردم متفاوت است. بسیاری از این ها مانند جریانات ضد انقلاب یا جریانات ملی مذهبی یا سكولار در توده مردم كمتر اثر دارند. اما بخشی از جریانی كه زیر عنوان جبهه اصولگرایی و حامیان ولایت در صحنه هستند و عملا به روحانیت بی اعتنایی كرده و اظهار می كنند كه برای دست یابی به آرای دینی نیازی به روحانیت نیست، تاثیرشان در مردم بیشتر است. شاید یكی از نكته هایی كه رهبری در این سفر بر این مسئله تاكید كرد همین بود. افرادی كه چه در رفتارها و چه در گفتارهای خود نوعی بی اعتنایی به روحانیت را تلقین كرده و هدف شان این است كه آرای روحانیت در فهم دین یا امور سیاست دینی معیار نیست. حضور این جریان خطرناك و نباید از این مسئله غفلت شود."


هادوی ادامه داد "مثلا ما می بینیم مسئول برجسته ای به سفر می رود و هنگامی كه در سفر است نماز خود را كامل می خواند و وقتی از وی می پرسند كه چرا نمازتان را در سفر تمام خوانده اید به جای اینكه استدلال كند كه این رای فلان مجتهد است و من از وی تقلید می كنم در پاسخ به آن مصاحبه كننده می گوید شما به این مسایل كار نداشته باش، به چیزی عمل كن كه درست است. این نوع تلقی كه «به چیزی عمل كن كه درست است و به این مسایل كار نداشته باش»، معنایش این است كه ما به منبعی غیر از منبع شناخت متعارف دین كه كتاب و سنت است و روش های متعارف كه اجتهاد است و در بین روحانیت این امور شناخته شده است و آن ها متخصص آن هستند، منبع دیگری نیز داریم كه ما می توانیم از طریق آن حقایق دینی را به دست بیاوریم كه اگر این باب را باز كنید مردم دنبال خیالات و اوهام خود خواهند رفت و نام آن را دین خواهند گذاشت. و این نوع تفكر زمینه را برای مدعیان دروغین این ارتباط فراهم می كند.




 


جـــرس: یک روز پس از آنکه نامه‌ای با امضای ۲۰۴ نماینده مجلس جهت تقدیر از عملکرد وزارت نفت بدلیل تولید ضربتی بنزین منتشر شد، اظهارات یک عضو کمیسیون انرژی مجلس این موضوع را افشا کرد که که بنزین تولید شده با شعار خودکفایی، جان مردم را به خاطر می‌اندازد و در عین حال به لحاظ اقتصادی هم به صرفه نیست.


به گزارش سامانه خبری- تحلیلی خبرآنلاین، عسگر جلالیان، عضو کمیسیون انرژی مجلس هشتم شورای اسلامی، با بیان اینکه "بنزینی که در پالایشگاه های کشور به شکل غیر استاندارد تولید می شود، سرطانزا است"، خاطرنشان کرد "اگر این بنزین سرطان‌زا در اختیار مردم قرار بگیرد مردم را به صورت حاد تری درگیر می‌کند و هزینه تمام شده آن برای کشور نیز بالاتر است."


جلالیان همچنین تصریح نمود "مسائل این چنینی را که در مورد آن جان مردم در خطر است را، نمی‌توان با ژست گرفتن در عرصه داخلی و خارجی و شعار دادن توجیه کرد. در شرایطی که می‌دانیم سرطانی‌ها هیچ حمایتی نمی‌شوند و هزینه‌های این بیماری کمرشکن است و بیشتر هم در اقشار پایین بروز می‌کند ادامه این روند به هیچ روی جایز نیست دولت اگر قرار است بنزین تأمین کند نباید به بهای مرگ و سرطان تمام شود."


 پیش از این نیز برخی نمایندگان به طور جسته و گریخته در این زمینه سخن گفته بودند، اما کمتر کسی تاکنون اینگونه از تبعات واکنش شعارزده دولت به تحریم بنزین و خطرات جانی محصول آن چیزی گفته بود.


طی هفته های اخیر و همزمان با تشدید موج تحریم ها، مقامات نفتی و سیاسی کشور، با تبلیغات و ادعای گسترده، از
"خودکفایی در تولید و صادرات بنزین" سخن گفته بودند و ۲۰۴ نماینده نیز، طی نامه ای نوشته بودند: "با استعانت از خداوند متعال و با تکیه بر تعهد و تخصص مدیران و کارکنان صنعت نفت، شاهد دستاوردی درخشان در تولید ضربتی بنزین مورد نیاز کشور هستیم. این موفقیت بی‌بدیل که حربه ناکارآمد کشورهای سلطه‌گر به منظور تحریم فروش بنزین به جمهوری اسلامی ایران را بی‌اثر و تولید آن را در داخل کشور به مرز خودکفایی رساند باتلاش خستگی‌ناپذیر و تشریک مساعی مجموعه وزارت نفت به دست آمده است و نشان از اقتدار و صلابت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و دلالت بر پایمردی فرزندان انقلاب اسلامی در صنعت نفت کشور دارد."


 جلالیان درباره کیفیت بنزین های مورد ادعای دولت گفته است "کیفیت و استاندارد بنزین تولیدی در در پالایشگاه های داخل کشور و واحد هایی که برای آنها در زمان ساخت کاربری غیر از تولید بنزین تعریف شده است، جدا از بحث هزینه آن و توجیه اقتصادی، زیر سوال است."


او همچنین خبر داد "اینکه این بنزین چقدر با معیارهای HSC همخوانی دارد نیز سوالی بود که برای پاسخ گویی به آن معاون پتروشیمی و معاون پخش در کمیسیون حضور پیدا کردند، اما پاسخ‌های آنها در باره ایراد های وارده به این موضوع از طرف نمایندگان قانع‌کننده نبود."


جلالیان همچنین در اظهاراتی هشداردهنده گفت "تماس فیزیکی و استشمام این بنزین غیر استاندارد موجب بیماری می‌شود و این در شرایطی است که در مناطقی مثل حوزه انتخابیه من مردم به راحتی بنزین را جابه‌جا می‌کنند و به خاطر مصرف سوخت قایق‌ها آن‌را در منزل نگهداری می‌کنند. تماس این بنزین با دست بسیار خطرناک است و این موضوع به‌صورت جدی در کمیسیون با مسئولین مطرح شده است. کمیسیون انرژی در مورد این قضیه پیگیر است."


این نماینده مجلس، درباره توجیه اقتصادی این طرح نیز می‌گوید: "علی ای حال هر کاری باید در چارچوب خودش صورت بگیرد و توجیه منطقی و اقتصادی خودش را داشته باشد. هزینه تمام شده این‌طور طرح ها بسیار بالاست، و به هر روی اگر بحث استاندارد، کیفیت و بهداشت مرتفع شود، معتقدیم تولید بنزین در پالایشگاه ها به جای نفع، ضرر دارد."


به گفته وی، "این اقدام دولت باید هرچه سریع‌تر متوقف شود. چون نه از لحاظ هزینه به صرفه است و نه HSC دارد و تبعات زیست‌محیطی آن‌را هم نمی‌توان نادیده گرفت."


این نماینده درباره راه حل صحیح مواجهه با احتمال تحریم بنزینی ایران نیز گفت "دولت باید به جای تغییر غیر کاربری غیر معقول پالایشگاه های موجود به فکر سرمایه‌گذری در ساخت پالایشگاه ها باشد و معتقدم اگر با کمبود بنزین مواجه شویم به مردم فشار می‌آید و با نارضایتی آنها مواجه خواهیم شد. اما بحران نارضایتی مردم قابل مدیریت و کنترل است و نهایتا باعصبانیت آن ها روبرو هستیم که خطرش کمتر از این است که مردم را در معرض خطر سرطان و مرگ قرار دهیم."



 


جـــرس: رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران استان تهران در جلسه ای در سالن منطقه دو شهرداری تهران، که خانواده های شهدا و جانبازان ٧۰ درصد و خانواده های آنها حضور داشتند، مورد اعتراض خانواده های شهدا و جانبازان قرار گرفته و موفق به سخنرانی نمی شود.


به گزارش شاهدان عینی و منابع خبری جرس، احمد اسماعیلی بارها در جلسه مذکور قصد داشت سخنرانی کند، که هر بار با صلوات، فریاد، سوت، کف و هو کشیدن مردم مواجه شد و موفق به سخنرانی نگردید.


این گزارش خاطرنشان کرد "یکی از خانواده های شهدا در جمع فریاد زد شما به خون شهدا خیانت کردید، مردم و خانواده های شهدا را ذلیل و خوار کردید حالا برای چه سخنرانی می کنید."

همسر یک شهید نیز با فریاد اظهار داشت "من همسر شهید هستم و سه فرزند معلول دارم، خدا شما را لعنت کند، سر پل صراط جلوی شما و احمدی نژاد و رهبری را خواهم گرفت. جواب خون شهدا را باید بدهید."


گزارش مذکور همچنین ادامه داد "فضای جلسه آن چنان متشنج و اعتراض آمیز بود که شهردار منطقه دو تهران نیز نتوانست فضا را آرام نماید تا جلسه برگزار شود و پس از درگیری های لفظی و فیزیکی شدید بدون هیچ سخنرانی این مراسم خاتمه یافت."


منبع خبری فوق خاطرنشان کرد چند روز پس از این ماجرا، خانواده های شهدای شهرک فجر واقع در اتوبان کردستان،  شیشه های ساختمان بنیاد جانبازان در شهرک  و نیز شیشه های ساختمان بنیاد شهید در خیابان طالقانی را به دلیل اعتراض به عملکرد بنیاد شهید شکستند . 

طیف گسترده ای از خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران، با سیاست های دولت و حکومت مخالف بوده و بویژه بعد از هتک حرمت خانواده های سرداران جنگ توسط شبه نظامیان حامی حکومت، این مخالفت ها و اعتراضات، علنی تر و شفاف تر شده است.



 


جـــرس: دومین شماره از نشریه اینترنتی "دانشجـــو"، نشریه دانشجویان ایران، منتشر و جهت استفادۀ کاربران، بر وبگاه آنان قرار گرفت.


در شماره جدید این نشریه، که توسط گروهی از دانشجویان و فعالان دانشجویی تدوین و تهیه شده، آخرین اخبار و بیانیه های دانشجویی و همچنین چند گزارش و اظهار نظر از فعالان سیاسی، ارائه شده است.


مواردی چون، احضار و بازجوئی ٧ ساعتۀ علی اکبر نبوی پدر ضیاء نبوی توسط وزارت اطلاعات، مجيد دري به زندان بهبهان تبعيد شد، دیدار جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه های کرج و قزوین با خانواده شبنم مددزاده، هشدار شورای تهران دفتر تحکیم وحدت در مورد پرونده حمله به کوی دانشگاه، نامه جمعی از دانشجویان دانشگاه تربیت معلم به ریاست این دانشگاه، تایید حکم یک سال حبس قطعی و ۳۰ سال محرومیت از روزنامه نگاری برای ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار، بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به روند بررسی پرونده حمله به کوی دانشگاه تهران، به رغم تکذیب ایران، کرزی دریافت پول نقد از ایران را تأیید کرد و اینکه زهرا رهنورد: خود را برای چوبه دار آماده کرده ام...، از مطالب شماره دوم نشریه اینترنتی "دانشجـــو"، نشریه دانشجویان ایران می باشد.



 


 جـــرس: محمد خاتمی طی سخنرانی در مراسم بیستمین سالیاد  مرحوم  آیت الله سید روح الله خاتمی، ضمن تاکید بر اخلاق بعنوان لازمه و دستمایۀ یک جامعه متعالی، انسانی و پیشرو، خاطرنشان کرد "با تامل و رجوع به اسلام در می یابیم که شان اخلاقی انسان، مقدم بر شانی است که بخاطر آن شریعت وضع شده است و این مسئله بسیار روشنی است."


محمد خاتمی همچنین با برشمردن سه ویژگی شخصیتیِ "زهد، اخلاق و روشنفکری" برای آیت الله خاتمی، یکی از بارزترین و آشكارترین شئون شخصیت آن محروم را، "بزرگ شأن اخلاقی" دانست.


متن کامل سخنرانی محمد خاتمی، که در اختیار جرس قرار گرفته است، به شرح زیر است:


بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته خاتم الانبیاء و المرسلین ابی القاسم المصطفی محمّد وعلی آله الطیبین الطاهرین
اولا خیر مقدم می گویم به همه سروران و بزرگواران و عزیزان، حضرات آیات و حجج اسلام، دانشمندان و بزرگوارانی که از بیرون برای رونق بخشیدن به این جمع، به اردکان آمده اند که برای ما باعث افتخار است، بخصوص از کسانی که از وجودشان بیشتر و مستقیم استفاده کردیم و همچنین تمام آقایان و خانم هایی که رونق بخش این جمع بودند و از صبح تا کنون این مجلس را تحمل کردند و حتما بهره های بزرگی هم بردند. همچنین از کسانی که در برگزاری این مجمع اقدام و یا کمک کردند؛ از مسئولان مختلف، حجت الاسلام و المسلمین دیداری امام جمعه محترم اردکان، فرماندار، شهردار و نیروی انتظامی اردکان، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و دست اندرکارانی که با کمک آنها این جمع تشکیل شد.


آخرین نفر بودن کار خیلی مشکلی است؛ آن هم در این جمع و با سخنرانان بزرگواری که واقعا از محضرشان استفاده کردم، با نکته سنجی ها و نکته پردازی ها و ظریف گویی های عزیزان، یا نکته ای برای من نمانده و یا اگر مانده خیلی جلوه ای ندارد. ولی به حکم ادب و احترام و لا اقل برای خسته نباشید به عزیزانی كه صحبت كردند و کسانی که اینجا تشریف آوردند لازم بود که چند کلمه ای صحبت کنم.


درباره فضائل مرحوم آیت الله خاتمی صحبت های زیادی شد و البته هنوز هم صحبتهای زیادی هست. اما نمی دانم چه باید بگویم که متفاوت با چیزی باشد که عزیزان گفتند و برای جمع ما جذاب باشد. گرچه مدح فضیلت خودش خواستنی و شنیدنی است و «هر نکته ای که گفتند در وصف آن شمایل/ هر کو شنید گفتا لله درّ قائل»


من در مورد مرحوم پدرم سه ویژگی را در نظر داشتم که جمع این ویژگی ها به ایشان شخصیت ممتازی داده است و آن عبارت است از : زهد، اخلاق و روشنفکری. در پایان سخنم به این امر برمی گردم و توضیح مختصری می دهم. اما اجازه می خواهم، با توجه به اینکه یکی از بارزترین و آشكارترین شئون شخصیت این مرد بزرگ شأن اخلاقی ایشان بود خیلی مختصر راجع به اخلاق صحبت کنم و بعد به آن سه نکته بر می گردم و بحث را پایان می دهم.
شاید آشکارترین وجه شخصیت ایشان وجه اخلاقی بود و نیز با توجه به اهمیت اخلاق در دعوت پیامبران و بخصوص پیامبر اسلام(ص) و نیز نقشی که برای داشتن یک جامعه مطلوب، پیشرو و متعالی می تواند و باید داشته باشد و بخصوص در جامعه ما که نظامش خود را منتسب به دین می داند و تصمیم و خواست بر این بوده که یک نظام الگو بسازد و در این نظام الگو طبق دعوت پیامبران و تأمل و تدبر، قاعدتاً می بایست و می‌باید اخلاق جایگاه بزرگی داشته باشد.


ما در آیات و روایات مطالب فراوانی در باب اخلاق می شنویم و آموزش می بینیم؛ چه در مورد مقوله اخلاق به طور کلی و چه مصداق های اخلاقی. قرآن پر از توصیه های اخلاقی مانند صبر، کظم غیظ، رفتار بزرگ منشانه در برابر نادانان، ایثار، عفو و نظایر اینها است و نیز اینکه خود اخلاق بسیار مهم است.


در مورد خود پیامبر(ص) هم علاوه بر سیره و سنت آن بزرگوار که از جنبه اخلاقی آن بزرگوار حکایت دارد، آیاتی در قرآن در باب اخلاق هست که در دسترس ترین آنها این دو آیه است: «فبما رحمه من الله لنت لها و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفظوا من حولک» که نرمی رفتار پیامبر(ص) را یک رحمت بزرگ خدایی می داند که می گوید اگر آن نبود، مردم از دور تو پراکنده می شدند و نیز آیه «و انک لعلی خلق عظیم»: تو دارای اخلاق بزرگ هستی. یک روایت هم هست که شیعه و سنی به اتفاق از پیامبر نقل فرموده اند که «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». یعنی هدف برانگیختن پیامبر(ص) از زبان ایشان تمام کردن مکرمت های اخلاقی است که گویی تمام اتفاقاتی که در جهان رخ داده تا پیامبر بوجود آمده و مبعوث شده و شور و هیجانی که در تاریخ افتاده است، یک هدف داشته و آن اینکه مکرمت های اخلاقی در جامعه بشری جا بیفتد و بسط پیدا کند.


در حکمت معنوی و فلسفه اسلامی هم اخلاق جایگاه مهمی دارد. البته تقسیم حکمت به نظری و عملی که رگه های آن در فلسفه قدیم یونان هم بود، ولی بصورت مدون و مبسوط و سنجیده در فلسفه اسلامی، حکمت عملی به سیاست، اقتصاد و اخلاق تقسیم شد، گرچه متأسفانه حکمت عملی بعلل مختلف در تاریخ تفکر اسلامی کم و بیش مغفول مانده. اینکه چرا در عالم اسلام سیاست عملی و بطور ویژه سیاست مدن و اخلاق مدنی، کمتر مورد توجه قرار گرفت- گرچه دربارة اخلاق فردی بحث شد و آثار فراوانی هم نوشته شد ولی اخلاق مدنی و سیاست مورد غفلت قرار گرفت- این بحث دراز دامنی است که مجال طرح آن اینجا نیست. و اینکه چرا فلسفه با همه عظمتش به فضای پر ژرفای مابعد الطبیعه نظری در عالم اسلام رانده شد و سیاست به عنوان بخشی از فلسفه عملی و اخلاق كه می‌تواند در جامعه اثرگذار باشد، مورد توجه قرار نگرفت بحث دیگری است که اینجا نمی‌خواهم دربارة آن صحبت كنم.


اجمالاً برای اینکه بحث روشن شود، این را باید بپذیریم که تجلی اخلاق در منش، سلوک و رفتار آدمی است. یکی از این رفتارها، مربوط به شخص انسان متفرد است؛ صرف نظر از اینکه انسان در جامعه و جهان زندگی می کند به عنوان یك فرد چه منش و سلوكی باید داشته باشد. یکی دیگر، آنجایی که این فرد با «غیر» رابطه پیدا می کند. این غیر گاهی خداست که رابطه با او رابطه پرستش است، پرستش ریشه اخلاقی دارد و صرف‌نظر از اینکه بزرگانی كه بحث های ما بعد الطبیعه را ابتر می دانند، وجود خدا را با تمسك به اخلاق ثابت می کنند. همچنین رابطه انسان با طبیعت است که امروزه مسائل اخلاق زیستی خیلی در دنیا مطرح است. رابطه دیگر هم رابطه با افراد دیگر است که با تسامح می توان نام آن را «اخلاق مدنی» نهاد. یعنی اینکه انسان و جامعه برای اخلاقی زندگی کردن چه نوع منش، سلوك و رفتاری باید داشته باشد.


اینکه چرا اخلاق، بخصوص اخلاق اجتماعی و بالطبع اخلاق زیستی و در سطح وسیع تر سیاست، کمتر مورد توجه قرار گرفت علل مختلف دارد. شاید یکی از علل این باشد که اسلام دارای شریعت است. یعنی دین قالب رفتار فردی و جمعی، بایدها و نبایدها را مشخص کرده است و دین بی شریعت هم دین ناقص است.


البته حکومتهایی که بعد از بنیانگذاران ادیان بزرگ پیدا شده اند، نوعی خودکامگی داشته اند که مانع از آن می شوند که افراد نسبت به سرنوشت خویش و بخصوص در بخش تعیین رابطه حاکم و مردم فکر کنند. ولی وقتی نظام اجتماعی وجود دارد، به ضوابط و مقرراتی نیاز دارد و تا قبل از دنیای جدید که تصمیم گرفت دین را از عرصه اجتماعی خارج کند، شریعت جوابگوی این مساله بوده است. هر چند که حاکمان جور و ستم اجازه نمی‌دادند که شریعت وارد حوزه ای بشود که به اختیارات و محدودیتهای حاکم مربوط می شود. ولی گشتن چرخ روابط، ضوابط، معاملات، سیاسیات و... با شریعت بوده است وقتی چنین بود دیگر نیازی به ضوابط خاصی خارج از شریعت برای اداره جامعه احساس نمی شد. یا پنداشته می شد که ضوابط اخلاقی امری زاید است. در نتیجه، اخلاق یا از صحنه خارج شد یا بصورت یک امر تفننی در حوزه جوامعی که دینی زندگی می کرده اند و بخصوص جوامع اسلامی، مطرح شده است. ولی آیا این مسئله درست است؟ آیا حقیقت همین است؟ یعنی دین آمده است که اخلاق را از صحنه خارج کند و شریعت آمده است که بگوید با آمدن من جایی برای اخلاق نمی ماند؟ این با روح و حتی نص آموزه های اسلامی ناسازگار است. حتی علاوه بر آیات و روایاتی که دو نمونه آن را ذکر کردم، با اندک تاملی هم معلوم می شود که برای داشتن یک جامعه متعالی، انسانی و پیشرو ما حتما نیاز به اخلاق داریم و از این گذشته با تامل و رجوع به اسلام در می یابیم که شان اخلاقی انسان مقدم بر شانی است که بخاطر آن شریعت وضع شده است و این مسئله بسیار روشنی است. ملاکها و معیارهای اخلاقی فرا دینی هستند. یعنی قبل از اینکه دین مطرح شود، معیارهای اخلاقی هم مطرح بوده اند و خرد سالم آدمی و الهام الهی معیارهای اخلاقی را به انسان داده اند. البته تشخیص آن شاید کار ساده ای نباشد. ولی می توان به یک سلسله معیارهای اخلاقی رسید که عقل انسان - مسلمان و غیر مسلمان- به مدد وحی الهی به این معیارهای اخلاقی می رسد: «ان الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره »: هرکسی آگاه به جان خودش است، ولو بهانه های مختلفی داشته باشد. شاید روشن ترین آیاتی که در این زمینه وجود دارد، آیات 7 تا 10 سوره شمس است. در آن آیات خداوند به جان موزون و متعادل آدمی قسم می خورد و آنچه این جان را متعادل کرده است. یعنی صحبت از خلقت انسان و مرحله قبل از دینداری و بی دینی است و همین موزونی و تعادل یا آنچه که این نفس را متعادل کرده است، تقوا و فجور را به جان آدمی القاء کرده است. یعنی از متن جان موزون و متعادل انسان تقوا و فجور بر می خیزد که این دو دقیقا ناظر به سلوک، منش و رفتار آدمی است و در این آیات نتیجه گرفته می شود، کسی که این معیارهای نهفته در جان را بکار گیرد، جان را پالایش و والایش می دهد و کسی که رذایل را بکار گیرد، جان را فرو می شکند و او را منحط می کند. یعنی سه نتیجه از این آیات گرفته می شود: 1- جان انسان جان اخلاقی است و بر اساس معیارهای اخلاقی تعبیه شده است. 2- انسان آزاد است و شرط لازم اخلاقی بودن، آزاد و مختار بودن است. هیچ عملی از سر جبر و اضطرار - ولو بهترین کارها باشد- اخلاقی نیست. اخلاق این است که عملی که از انسان سر می زند از سر بصیرت، اراده، آزادی و آگاهی باشد و البته به جز خود عمل، سودی برای فرد نداشته باشد. نه اینکه نماز بخواند تا نرمشی برای عضلات باشد یا روزه بگیرد تا كمی لاغر شود و... اینها اخلاقی و به معنایی شرعی هم نیست. اخلاق از سر اراده و آزادی و اختیار سر می زند. این آیه علاوه بر اخلاقی بودن جان آدمی، بر آزادی و اراده انسان صراحت دارد. 3- نتیجه ای که از اعمال این اخلاق می آید؛ اعتلا و کمال جان یا سقوط و پایین آمدن آن است.


این معیار اخلاقی است که از قرآن هم می توانیم استخراج كنیم که تدبر و تأمل و اعتبار هم این نتیجه را تأیید می کند و به نظر ما شان اخلاقی انسان، مقدم بر وجهی است که به خاطر آن شریعت آمده و وضع شده است. شریعت لازم است و بدون آن هم دین ناقص است. البته نکته های خوبی را حضرت آیت الله آقای محقق داماد در مورد فقه و فقه اكبر گفتند که در این زمینه‌ می‌توان از آنها بهره گرفت. اگر اینچنین است، این صحبت پیش می آید که اگر تعارضی میان شریعت و اخلاق تصور و یا واقع شد، چه باید کرد؟ اگر اخلاق مسئله‌ای را حکم کرد و شریعت آن را حکم نکرد - البته بیشتر شریعتی که بدست ما می رسد به تعبیر اكثر علما احکام ظاهریه است- و تعارض میان آنها پیدا شد چه باید کرد؟ به نظرم راه حل مهم درست همانی است که استاد شهید مطهری ارائه می دهد، البته با توسعه آن . ایشان می فرمایند، عدالت در سلسله علل احکام اسلامی است. یعنی اصلاً حکم غیر عادلانه نداریم. اگر حکمی استنباط شد که ولو دلائل به‌ظاهر متقن دارد، ولی عادلانه نبود. از همین كشف می‌كند که حكم، حکم شرعی نیست. اگر همین نظر را در مورد اخلاق هم بپذیریم گران خواهد بود اگر عدالت را به عنوان یک فضیلت فردی جزئی از اخلاق بدانیم یا اگر آنچه كه امروز در زمینه عدالت مطرح می‌شود و در قرآن هم می‌شود استنباط كرد، آن را یک نهاد بدانیم و نه فضیلت فردی و اخلاقی که درون آن نهاد ساز و کار روابط جامعه مشخص می شود و عدالت و اخلاق قسیم یکدیگر می شوند، اگر این اصل را بپذیریم و با توجه به استدلالاتی که قبلاً داشتم مبنی بر مقدم بودن اخلاق بر شریعت و اینکه هدف رسالت پیامبران اخلاقی شدن جامعه است، اگر اخلاق و عدالت در سلسله علل قرار بگیرند، نتیجه می گیریم که هیچ حکم شرعی غیر اخلاقی نخواهیم داشت. فکر می کنم اگر اینگونه به مساله نگاه کنیم، یک تحول بنیادی و اساسی در ساز و کار فقه و سامانی که باید منتسب به دین باشد و بخصوص در دوران کنونی که نظام ما منتسب به دین است و الزاماتی که زمان ما دارد و مشکلات موردی که داریم مثل مسائل مستحدثه باید برویم با تلاشهای زیاد در صدد حل آن برآییم. یک روز می‌گفتیم زنان حق رای ندارند، امروز هم پذیرفته اند که؛ نه تنها زنان رای می دهند، رای هم می گیرند!
فاصله آنچه در آغاز سال 42 بود تا امروز و دیدگاهی که مراجع، علما و روحانیون داشتند بادیدگاهی که امروز هست، (كه البته به برکت انقلاب اسلامی و شجاعت های حضرت امام(ره) تغییر یافت،) از زمین تا آسمان است این مورد مورد شدن مسائل، کار را مشكل می کند. ما اگر بتوانیم به صورت بنیادی طوری مسائل را حل کنیم که به نام دین بتوانیم جوابگوی نیازهای متحول جامعه امروز باشیم و در دنیایی که یک واقعیت است زندگی می کنیم، بتوانیم زندگی کنیم و هزینه های کمتری داشته باشیم، بسیار مهم است و فکر می کنم اگر این دیدگاه را داشته باشیم، تحولات بنیادی ایجاد خواهد شد که در عین پایبندی به چارچوبهای اساسی دین خدا، دین را که می خواهد وارد عرصه شود، جوری در مقام عمل معرفی کنیم که پاسخگوی پرسش ها و نیازهای بشر امروز باشد. این بحث را همین جا رها کنم و به آنچه در آغاز سخن وعده دادم برگردم.


سه ویژگی را از آیت الله خاتمی نقل کردم. ایشان فقیه بود، فلسفه می دانست، ادبیات را خیلی خوب می- دانست و فضائل دیگری داشت، ولی معتقدم که اینها سبب امتیاز آیت الله خاتمی نمی شود. در فقه، اصول و فلسفه کسانی بودند که آگاهی های گسترده ای داشتند، حتی از ایشان متبحر تر و سرآمد تربودند. نمی توانیم بگوییم، آیت الله خاتمی به این دلیل که فقیه، اصولی و حکمی بود، این ویژگی ها شخصیت ایشان را ممتاز كرده است. گرچه خود اینها فضیلت است، ولی این فضیلت ممتاز كننده شخصیت ایشان با سایر شخصیت ها نیست. وگرنه فقیهان و حکیمان بزرگتر از ایشان بودند و هستند. به نظر من هنگامی که سه ویژگی زهد ، اخلاق و روشنفکری در وجود ایشان جمع می شود، فقیهی را می بینیم که با فلسفه و ادبیات آشناست و زاهد، روشنفکر و اخلاقی است. این شخصیت ممتاز می شود و به تعبیر حضرت امام(ره) اگر نگوییم بی- نظیر، مسلماً کم نظیر است.


وقتی از زهد صحبت می کنیم، در درجه اول یک چهره عبوس و پرخاشگر نسبت به هر آنچه مربوط به این دنیا می شود و بی حساسیت نسبت به درد و درک مردم است، شاید به نظر می آید که اگر کسی چنین بود دینی تر هم هست!!
ظریفی می گفت که آقایی آمد پیش یک بزرگی و گفت یک ورد به من یاد بده و ایشان هم یک وردی یاد داد. مثلا " لااله الاالله" ، او گفت، نه! وردی بگو که لبم بجنبد تا مردم بدانند من دارم ورد می خوانم. آن بزرگ هم گفت، بگو "و علی امم ممن معك..." ! که لبها تکان بخورند!


زهد شاید اینگونه به نظر آید، در حالی که نه زهد واقعی اسلامی چنین است و نه آیت الله خاتمی چنین بود. ایشان کاملا درد این جامعه را داشت و در این دنیا زندگی می کرد روشنفکری ایشان هم به همین خصوصیت مربوط می شود. ایشان یک مرجع امین مردم برای حل مشکلاتشان بود. این مرجعیت اختصاص به مومنان شیعه اسلامی نداشت. آنقدر ایشان معتبر بود و مرجعیت معنوی شان قوی بود که هرکس ایشان را می شناخت ، این مرجعیت را می پذیرفت. بنده خودم شاهد بودم، با وجود اینکه در اردکان دادگاه، دادگستری وشهربانی بود، چه در آنجایی که اختلاف بین یک زرتشتی و یک مسلمان بود و چه بین خود زرتشتیان، مسائلی را به ایشان عرضه می کردند و حکمیت ایشان را با کمال میل می پذیرفتند. حل مشکلات مردم برای مرحوم خاتمی مهم بود. دغدغه زندگی مردم را داشتند، از اینکه جامعه تحت ستم، عقب مانده و فقیر باشد بسیار ناراحت بودند و حساسیت داشتند و برای رفع آنها تلاش می کردند. یعنی در این دنیا زندگی می کردند و برای دنیای مردم دغدغه داشتند.


اما این انسان با این دغدغه ها، هیچگاه به چرب و شیرین دنیا آلوده نشد و زندگی شخصی خود را در حداقل ممکن تنظیم کرد. در این زمینه به صراحت بگویم؛ بین آیت الله خاتمی و خانواده او اختلاف نظر وجود داشت. یعنی خانواده از این زندگی راضی نبودند، البته جانب حرمت ایشان را نگاه می داشتند و در عمل همانگونه زندگی می کردند که ایشان می خواست، ولی راضی نبودند و ایشان هم راضی نبود که از زندگی برای خودش استفاده کند. این زهد، دنیا گریزی و حداقل اکتفا کردن به زندگی از سر اضطرار نبود. البته آنچه خود آیت الله خاتمی داشت، کفاف همین زندگی ضعیف خودش را هم نمی داد که حتی الامکان تلاش می کرد تا از همانجا زندگی اش را تامین کند، اگر هم کمبودی بود، در حداقل از جای دیگری تأمین می کرد. ایشان صاحب آلاف و الوف و مستغلات و املاك نبود، اموال مختصری داشتند که زندگی ساده ایشان را برای مدت نصف سال هم اداره نمی کرد. ولی امکانات ایشان فراوان بود. ایشان یک مرجع اجتماعی و مجتهد و مورد اعتماد مردم بودند ، وجوهات فراوانی به ایشان می رسید و نیز اجازات بسیار قوی و محکمی از اکثر مراجع داشتند و تا جایی که یادم است از مرحوم حضرات آیات سید ابوالحسن اصفهانی و بروجردی تا امام خمینی ... صاحب اجازاتی بودند که کمترین محدودیت را برای ایشان داشت و می توانستند از آنها مصرف کنند. ما گاهی اوقات نیازی داشتیم و ایشان می گفت که پول ندارم و ما می دانستیم که در کشو و حساب ایشان مقدار هنگفتی پول موجود است ولی بهیچ وجه بخود اجازه نمی داد که در جهت مصارف شخصی این وجوه را خرج کند.


وقتی ایشان مرحوم شد، سه حساب در بانک داشتند که در این حساب ها دهها میلیون تومان پول بود که آن حساب ها یکی مربوط به وجوهات، دیگری مربوط به جبهه ها و سوم هم حسابی بود ، مربوط به پول هایی که بطور ویژه افراد می گفتند نه سهم امام است ، نه خمس است ، نه رد مظالم است و نه برای جبهه ، آن پول را برای این می دادند که می گفتند ما دلمان می خواهد این پولها را به شما بدهیم تا خودتان خرج کنید. ایشان حتی از آن حساب هم خرج نمی کرد که آخرین مبلغ موجود در آن فکر می کنم حدود پنج میلیون تومان بود. آبان 1367 وقتی ایشان فوت کردند و من حسابها را خدمت حضرت امام(ره) بردم و به ایشان عرضه داشتم، فرمودند که آن حسابها را به نماینده من - یعنی حضرت حجت الاسلام و المسلمین صدوقی- بدهید، ولی آن پنج میلیون تومان را بدهید به خودم. می خواهم بگویم، امکانات فراوانی در اختیار آقای خاتمی بود، حوزه علمیه، وجوهات و... بود.


خود من هم واسطه ایشان و بسیاری از علما بودم که کمک می کردند. بارها در قم خدمت حضرت آیت الله پسندیده که می رسیدیم و از جانب پدرم وجوهات را به ایشان که نماینده حضرت امام بودند می دادم و نیز كمك هایی كه پدرم به حرکتهای علمی و انقلابی می کردند که خود من در آنها نیز واسطه بودم. ما خانواده هایی داشتیم که بزرگانشان در زندان بودند، کمکهایی که به آنها می شد، بیش از کمکهایی که به من به عنوان یک طلبه در قم می شد، بود. زیرا من با پدرم قید کرده بودم که اگر به قم می روم، از شهریه گرفتن بصورتی که برایم است خوشم نمی آید، شما برآورد کنید که من در چه حدی از تحصیل هستم و یک طلبه در آن حد تحصیلی چقدر دریافت می کند و شما به من شهریه بدهید. تا آخرین روزی هم که در ایران بودم ، سال 56 ایشان شهریه من را می دادند. در زمینه كمك به خانواده های مبارزان زندانی ایشان بسیار گشاد دست بودند و بسیاری از بزرگان امروز ، که نیازهایی داشتند، به ایشان رجوع می کردند و پول می گرفتند. بهرحال ایشان امکانات فراوانی داشت، ولی در حد متوسط هم مصرف نمی کرد؛ این یعنی زهد.


در زمینه روشنفکری ایشان هم حضرت حجت الاسلام حاج سید حسن آقا خمینی و هم استاد بزرگوار جناب آقای دکتر رضا داوری صحبت کردند و اشاراتی داشتند . اینکه کسی در زمان خودش باشد، درد زمان را بشناسد و تلاشگر برای ارائه راه حل برای درمان باشد، این روشنفکری در آیت الله خاتمی موج می زد و برای کسانی که روحانی و پیشوای مذهبی هستند، این روشنفکری و روشن بینی بسیار اهمیت دارد، وگرنه معتقدم که اگر این بصیرت و روشن بینی نباشد، دین تبدیل به یک ابزار خشن، صلب، رماننده و تنگ کننده برای زندگی انسانها خواهد شد و به تعبیر حضرت امیرالمومنین(ع) تبدیل به پوستین وارونه ای خواهد شد که بجای آنکه انسان را گرم کند، دیگران را می ترساند. این روشنفکری در آیت الله خاتمی وجود داشت.


در زمینه اخلاقی نیز از هرکس که بپرسید، ویژگی های اخلاقی ایشان را می داند و می توان درباره اخلاق ایشان در خانه، مدرسه، جامعه و... فراوان بحث و صحبت کرد و نمونه های فراوان آورد.


این سه ویژگی در كنار همدیگر، آیت الله خاتمی را به انسانی تبدیل کرد که به تعبیر حضرت امام(ره) اگر نگوییم بی نظیر، مسلماً کم نظیر بود و معتقدم که جامعه ما ، بخصوص امروز نیاز به چنین الگوهایی دارد.


از خداوند متعال می خواهیم که روان پاك این بزرگوار را با اجدادش محشور بفرماید و به ایشان علو درجات بدهد و همه عزیزان و بزرگواران، حضرت آیت الله شهید صدوقی، حضرت آیت الله آقای بهجتی و بسیاری از دوستانی را که به نحوی با حضرت آیت الله خاتمی بودند و ارتباط داشتند و امروز نیستند، خدا غریق رحمتشان کند و من برای دو نفر بطور ویژه طلب آمرزش و علو درجات می کنم؛ یکی مادر بزرگم که هم ایشان به پدرم خیلی علاقه داشت و هم پدرم خیلی به ایشان ارادت داشتند و هم عموی بزرگوارم که بین این دو برادر روابط خیلی صمیمانه ای وجود داشت و ایشان خیلی زود از دست ما رفت. من به یاد دارم که پدرم در رثا و عزای ایشان چقدر بی تابی می کرد. برای آن عزیز هم آرزوی علو درجات می كنم . همچنین امیدوارم خداوند بر طول عمر و عزت مادرم که همیشه همراه آن بزرگوار و مورد احترام پدرم بوده، بیفزاید.
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته


 


مژگان مدرس علوم
جرس: دکتر محمود صدری معتقد است: " در ایران عبارت "تهاجم فرهنگی" همواره تئوری توطئه ای بوده که اصل آن قابل سوال است. اگر از اصحاب این نظر بخواهید در چند جمله محکمه پسند منظور خود را از "تهاجم"، "فرهنگ"، و "تهاجم فرهنگی" اعلام کنند خواهید دید که چیزی جز احساس خطر هیات حاکمه نسبت به کاهش قدرت تامشان در ته کاسه باقی نخواهد ماند."

 

دکتر محمود صدری جامعه شناس تطبیقی و استاد جامعه شناسی در دانشگاه تگزاس وومن در آمریکاست. کتابهای "عقل، آزادی و دموکراسی در اسلام"(ترجمه ی نوشته های دکتر سروش به انگلیسی، کار مشترک با دکتر احمد صدری)، " مهاجرت،جهانی سازی و اخلاق"(کار مشترک با  دکتر محسن مباشر به زبان انگلیسی) ، و دهها مقاله علمی دیگر از انتشارات اوست.   به همین مناسبت "جرس" با ایشان در خصوص موانع و مشکلات سر راه علوم انسانی در ایران به گفتگو پرداخته است که متن آن در پی می آید: 
 
آقای دکتر صدر
ی بعنوان اولین سوال، نقش علوم انسانی را در تحولات قرن بیستم در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟    از همان ابتدا، پسوند "شناسی" که با علوم انسانی و اجتماعی همراه بود اعلام می کرد امور انسانی و اجتماعی قابل شناخت عینی و علمی هستند. فرمایشی و سلیقه ای نیستند. وحی منزل نیستند، قابل نقد و تجدید نظرند. و این در سرزمینی که در آن حیطه اجتماعی و ساحت مدنی وانسانی همواره در استعمار دولت، ایدئولوژی، و سنت بوده امری نوظهور و مزاحم تلقی می شد. سوظن دولتمداران نسبت به این علوم از عهد پهلوی به دوران ما نیز سرایت کرده است. همانها که در کفر شریعتی قلم می زدند اکنون در زندقه سروش اصرار می ورزند. و هم از اینروست که علوم اجتماعی و انسانی که قرنی است نیازی به دفاع از حریم خویش در غرب ندیده به راهرو های ساکت دانشگاه بازگشته اند در ایران هنوز مورد سو ظن، آماج پرخاش، و در گیر دفاع از سنگرهای خویشند. و شاید همین احساس خطر نسبت به آنها کارکرد ویژه شان را در ایران آشکار می کند: دفاع از رویکرد عقلی و علمی نسبت به انسان و جامعه و زنده نگاه داشتن مشعل روشنگری در تند باد خود کامگی بنام صیانت از دین و سنت.   

لطفا بفرمایید تمایز علوم انسانی با علوم غیر انسانی چیست و آیا علوم انسانی را همانند علوم طبیعی می توان جهانشمول دانست؟


هر گزاره ای که بنا به طبع خود قابل انتقاد و رد یا اثبات کردن باشد گزاره ای علمی است (و از اینجهت متفاوت با گزاره های فلسفی یا ما بعد الطبیعی است که ملاک متانت آنها رد یا اثباتشان نیست.) بنا بر این علوم انسانی وجه مشترکشان با علوم طبیعی رد یا اثبات پذیری آنهاست. و اما تفاوت علوم طبیعی و انسانی در موضوع مطالعه آنهاست که در مورد علوم انسانی همچنانکه از نامشان بر می آید، انسان است. البته انسانها را می توان با استفاده از روش علوم طبیعی مطالعه کرد. نام چنین مطالعه ای "رفتار شنانسی" است و خالی از فایده هم نیست اما اجرای روش های علوم طبیعی حق مطلب را در مسائل انسانی و اجتماعی نمی تواند ادا کند زیرا رفتار شناسی به کنه عادات و انگیزه های اجتماعی و فرهنگی رفتار نمی رسد و فقط تجلی خارجی آنها را در رفتار مطالعه می کند. از نظر رفتار شناسان کسی که درختی را قطع می کند تفاوتی ندارد که انگیزه اش چیست: ورزشکار است؟ جنگلبان است؟ دهقان است؟ یا از همسرش عصبانی است و دارد دق دل خالی می کند. آنها فقط به رفتار نگاه می کنند و تجلی خارجی همه این انگیزه های متفاوت یکی است: فردی با تبر درختی را می اندازد. این رویکرد بخش مهمی از انسانیت ، یعنی ذهنیت فردی، نیات اجتماعی و هویت فرهنگی را از قلم می اندازند. انگار همه چیز در مشاهده آشکار می شود و درخت انداختن آدم با درخت انداختن سگ آبی که اقتضای طبیعتش قطع درخت است مساوی است. بسیار خوب حالا که به تفاوت اصلی علوم انسانی و طبیعی پرداختیم به بخش دوم سوال شما می رسیم: در اینجا می توان گفت بله علوم انسانی در تعمیم یافته ترین شکل خود جهان شمولند اما معمولا سوال های کار ساز در علوم اجتماعی و انسانی تخصیص بیشتری لازم دارند. مثلاً یک تئوری عمومی در باره توسعه اقتصادی در جهان به اندازه ای اهمیت ندارد که بررسی موانع فرهنگی و تاریخی آن در زمانها و زمانهای مشخص و با پیشفرض های منحصر به فرد ملت ها و جهان بینی ادیان گوناگون. این "فردانیت تاریخی" که در علوم انسانی و اجتماعی اهمیت دارد در علوم طبیعی کمتر مورد توجه و سوال است.   

سالهاست که اعلام برائت از علوم انسانی به این ادعا که مغایر با پیش فرض های دینی ماست از تریبونهای رسمی کشور مطرح می گردد حال آیا به صرف این فرضیه می توان گفت که علوم انسانی در دانشگاهها نیاز به قرائت مجدد و بازاندیشی دارند؟ و اساسا این قرائت مجدد که از آن تحت عنون علوم انسانی بومی نام برده می شود در طی چه فرایندی  و بر مبنای چه معیارهایی می خواهند مطابق با ساختارهای دنیا مدرن امروزی تولید شود؟
  مخالفت با علوم انسانی چیز تازه ای نیست. همیشه تمامیت طلبان و خود کامگان در برابر آن ایستاده اند. فاشیست ها، نازی ها و کمونیست ها بطور یکسان دپارتمان های جامعه شناسی را تعطیل کردند و تا قرائت ایدئو لوژیک شکسته بسته خود را برآنها چیره نکردند به آنها اجازه حضور در آکادمی ندادند. از اینرو بود که در روسیه شوروی کسی اجازه نداشت جامعه شناسی بخواند. بجایش "جامعه شناسی مارکسیستی" درس می دادند که مبادا دانشجویان به سم تفسیر غیر انقلابی از این علم آلوده شوند. اصلا پیشفرضشان این بود که علم (چه علوم طبیعی و چه علوم انسانی) بدون جهت گیری سیاسی نمی شود و از همین رو بود که چندین دهه از دنیا در باره علم ژنتیک عقب افتادند چون معتقد بودند دانش ژنتیک (و مفاهیم بنیادین آن مانند موتاسیون) ارتجاعی است و تئوری تکاملی لامارکی و داروینی (که صد البته سر مشق مسیر تکامل اجتماعی بسوی سوسیالیسم است!) انقلابی. البته چنان که افتد و دانیم ره به ترکستان داشتند که آنرا هم با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از دست دادند.   البته بیاد داشته باشیم که پیشفرض های دینی و غیر دینی مخالفتی با علم (هیچ علمی) ندارند و با گزاره های علمی قابل همزیستی مسالمت آمیزند، همچنانکه دیرین شناس آته ایست استفن جی گولد در کتابش (صخره اعصار) به تفصیل بیان کرده؛ بشرطی که قدر و ساحت هریک شناخته ومحترم نگاه داشته شود. بنا براین فکر می کنم آنچه نیاز به قرائت مجدد دارد علوم انسانی نیستند بلکه پیشفرض های خام دینی و سنتی هستند که بی جهت خود را در مسیر مسابقه یا مناقشه با علوم قرار می دهند. و در ایران نیز که دین آلت دست هژمونی هیئات حاکمه است فراخوان تجدید نظر درعلوم معنای تازه ای پیدا می کند، به این تفصیل که هرچه با تفسیر عامیانه و توتالیتر از دین، فرهنگ، سنت و اجتماع نا ساز باشد بایست بقدری قصابی و جراحی شود که حکم شیر بی یال و دم و اشکمی را پیدا کند که هیچگونه مزاحمتی برای دین مداران و دولت داران ایجاد کند.   

بدنبال حوادث پس از انتخابات، هجمه گسترده ای به علوم انسانی و اصحاب آن صورت گرفت بر این ادعا که مباحث علوم انسانی و استقبال سیل عظیم دانشجویان و جوانان به این حوزه نگران کننده است و مباحث علوم انسانی در دانشگاهها به منزله تهاجم فرهنگی قلمداد شد. حال شما تا چه حد به این اظهارات باور د ارید و ریشه این نگرانی ها را در چه می دانید؟


در ایران عبارت "تهاجم فرهنگی" همواره تئوری توطئه ای بوده که اصل آن قابل سوال است. اگر از اصحاب این نظر بخواهید در چند جمله محکمه پسند منظور خود را از "تهاجم"، "فرهنگ"، و "تهاجم فرهنگی" اعلام کنند خواهید دید که چیزی جز احساس خطر هیئات حاکمه نسبت به کاهش قدرت تامشان در ته کاسه باقی نخواهد ماند.

نگرش های ایدئولوژیکی به علوم انسانی چه خطرات و آسیب هایی می تواند برای توسعه و پیشرفت یک جامعه داشته باشد؟
  بخشی از این سوال را در پاسخ به سوال دوم عرض کردم. علمی که ایدئو لوژیک شد دیگر علم نیست ایدئولوژی است. مثل بستنی است که روی زمین بیافتد خاکی شود. به خاک لطمه ای نمی خورد ولی بستنی دیگر بستنی بشو نیست. چه کسی می رود جامعه شناسی مارکسیستی شوروی ها را بخواند، مگر آنها که گزینه دیگری ندارند. البته می توان به لحاظ جامعه شناسی مارکسیسم یا اسلام را مطالعه کرد و از آنها نتایج عملی یا حتی ایدئولوژیک نیز گرفت ولی اگر کروموزوم علم را گشودید و ویروس ایدئو لوژی را درآن تزریق کردید دیگر این علمی نیست که معمائی را بگشاید یا دردی را دوا کند، متانت و مقبولیت همگانی و قابلیت تعمیم داشته باشد. علمی است که یافته هایش از اول معلوم است. و مجهولی ندارد که کسی بدنبال یافتن آن برود.  
طبق آخرین اخبار، از قرار معلوم در 12 رشته اعلام شده محوریت دروس، پس از تجدید نظر منطبق با علوم اسلامی – دینی تغییر خواهد کرد و آراء دانشمندان غربی حذف شده و مطالب در چارچوب آموزه های شریعت ارائه خواهد شد. نظرتان چیست ؟
  بله این مرا بیاد فصلی از کتاب سفر های گالیور می اندازد که در آن کوتوله های یک وجبی شهر "لیلیپوت" آقای گالیور را در حال بیهوشی بخیال خود با غل و زنجیر های ستبر به زمین بسته بودند، برای گالیور، اما این بندها از نخ قندی و سوزن خیاطی هم سست تر بودند و با کمترین تکانی خود را آزاد کرد. حالا حکایت این آقایان است.   مگر می شود دوازده رشته علمی با سابقه جهانی چند صد ساله، هزاران دپارتمان، صدها هزار استاد و میلیونها دانشجو در سرتاسر جهان اعم از کشورهای اسلامی یا غیر اسلامی را با یک حکم تعطیل و در عرض چند ماه "بومی سازی" و "اسلامی" کرد؟  و ا صلا به چه معنائی؟ با چه مبنائی؟ کجا این کار شده است وموفق بوده ؟ بدیهی است که این تلاشی است مغرورانه ولی مذبوحانه.  
با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس قرار دادید.
  منهم از شما متشکرم و برای ایرانیان در هر جا که هستند آروزی توفیق دارم.

 

 


 

جرس. شفیق هادوی امروز سه شنبه 4 آبان 89 توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد.

به گزارش جرس از تهران، شفیق هادوی 27 ساله مهندس معدن و دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت است که قرار بود همین هفته از پایان نامه خود دفاع کند. وی فرزند محمد امین هادوی فعال اقتصادی و عضو سابق اتاق بازرگانی تهران است که جمعه 23 مهر در فرودگاه امام خمینی تهران بازداشت شد. محمد امین هادوی فرزند مهدی هادوی نخستین دادستان انقلاب اسلامی و شفیق نوه اوست.

منزل شفیق هادوی بعد از بازداشت پدرش در روز جمعه 23 مهر تفتیش شد و روز شنبه 24 مهر نیز به مدت دو ساعت در وزارت اطلاعات مورد بازجوئی قرار گرفته بود. وقتی که نوه رئیس دادگستری سال 1342 شهر قم - که حاضر نشد حکم تبعید امام خمینی را امضا کند - از بازجویان تقاضای رویت حکم بازجوئی کرده بود، ماموران امنیتی گوشش را به سختی پیچانیده بودند و به وی گفته بودند: این هم حکم! باز هم حکم می خواهی؟

در دومین تماس ماموران امنیتی با شفیق هادوی به دروغ به وی گفته اند: تنها بیا، می خواهیم نکاتی را که نمی خواهیم به پدر بزرگ و عموهایت بگوئیم با تو در میان بگذاریم. ماموران وزارت اطلاعات سپس به اتفاق شفیق هادوی به تفتیش دفتر بازرگانی آنها اقدام می کنند.

لازم به ذکر است که مهدوی هادوی 85 ساله روز چهارشنبه 28 مهر برای جستجو از دلیل بازداشت فرزندش به وزارت اطلاعات مراجعه می کند اما جواب قانع کننده ای نمی شنود، هرچند به وی قول می دهند تا آخر هفته پسرش را با وثیقه یا بدون وثیقه آزاد کنند. اما بجای آزادی پسر، نوه اش را نیز بدون ارئه حکم بازداشت می کنند.

با اینکه دوازده روز از بازداشت محمد امین هادوی می گذرد، وی هیچ تماسی با خانواده نداشته و مشخص نیست چرا بازداشت شده است. ساعاتی پیش عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران در خصوص اتهام محمد امین هادوي گفت: جرم وي امنيتي است و فعلا نمي‌توانم در اين خصوص مسائلي را مطرح كنم


 


نیلوفر زارع
جرس: رهبر جمهوری اسلامی تقریبا تمام راه ها را مسدود کرده است. او نه به اجرای بدون تنازل قانون اساسی تن می دهد، نه حاضر به پذیرش رفراندوم برای مشخص شدن نظر اکثریت درباره اداره کشور است و نه کوچکترین سازشی با مخالفان دارد. آقای خامنه ای با مسدود کردن تمام راه های قانونی اصلاح امور کشور زنگ خطر تغییرات انقلابی در کشور را به صدا درآورده است. ناامیدی و یاسی که اصلاح طلبان نسبت به ظرفیت تغییر در ساخت کنونی جمهوری اسلامی پس از انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری احساس کردند آنها را در وضعیت تصمیم گیری مجدد قرار داده است. اصلاح طلبان بر مبنای استراتژی بنیادی خود اقدام های انقلابی جهت تغییر اوضاع را تجویز نمی کنند اما در شرایطی که حکومت تمام راه های اصلاح را مسدود کرده امکان اقدام های غیرقابل اجتناب انقلابی و شورش های اجتماعی منتفی نیست. از آنجا که بن بست سیاسی موجود تا حد زیادی ماحصل تصمیم های آقای خامنه ای است مسوولیت هرگونه اتفاقی در حوزه سیاسی و اجتماعی نیز در حال حاضر و در آینده متوجه او خواهد بود."جرس" در ادامه گزارشها پیرامون رفتارهای خلاف قانون رهبر جمهوری اسلامی به تاثیر اقدام های او برای ممانعت از اصلاح قانون اساسی می پردازد.

 

هراس روزافزون از اصلاح

 

مطالبه تغییر برخی از اصول قانون اساسی سالهاست که از سوی طیف متنوعی از اصلاح طلبان مطرح می شود. مدعای مدافعان تغییر قانون اساسی این است که برخی اجزای این قانون کارایی خود را به مرور زمان از دست داده و گاهی حتی به ضد خود تبدیل شده اند. آنها معتقدند که ابهام های قانونی در برخی اصول یکی از علل اصلی گرایش حکومت به دیکتاتوری بوده و اگر قانون در مواردی که به طور مستقیم با حق تعیین سرنوشت شهروندان ارتباط دارد موضع روشن تری اتخاذ می کرد شاید این حد از تضییع و زیرپاگذاشتن حقوق شهروندی به وقوع نمی پیوست. آنها از همین رو تغییر قانون اساسی را راه نهایی برون رفت از بن بست همه جانبه ای می دانند که بر کشور حکمفرما شده است. با این حال مطالبه آنها نه تنها مورد توجه حکومت قرار نگرفته بلکه واکنش قهرآمیز حکومت را در پی داشته است. در طی سالهای اخیر تقریبا تمام کسانی که از ضرورت تغییر در قانون اساسی دفاع کرده اند به اتهام هایی نظیر تلاش برای تغییر نظام و مخالفت با قوانین اسلامی مورد تعقیب قضایی قرار گرفته اند و مقام های ارشد حکومتی نیز همواره در موضع گیری های خود درخواست تغییر قانون اساسی را خواست دشمنان ذکر کرده اند. این در حالی است که اصل‏ يكصد و هفتاد و هفتم  قانون اساسی روند بازنگري‏ در این قانون را پیش بینی کرده است و بسیاری از کسانی هم که در زمان تصویب این قانون حامی آن بوده اند اکنون معتقد به برطرف کردن کاستی های آن هستند. در این میان البته رهبران اصلاح طلب همچنان معتقدند که اگر قانون اساسی موجود نیز بدون تنازل اجرا شود و اصول آن مورد گزینش قرار نگیرند بن بست سیاسی کشور تا حدود زیادی رفع خواهد شد. برای نمونه "میرحسین موسوی" در بیانیه یازدهم خود ضمن تاکید بر این مساله گفته بود که " قانون اساسی ما پر از ظرفیت‌هایی است که هنوز به فعلیت نرسیده‌اند؛ مسوولان گاهی با این حقیقت به گونه‌ای برخورد می‌کنند که گویی به عنوان امری مستحب مخیرند همچنان استفاده‌های بیشتری از ذخائر قانون اساسی ببرند. نه! هرگز چنین نیست. آنها مکلفند که این ظرفیت‌ها، آن هم تمامی این ظرفیت‌ها را به فعلیت برسانند."

"مهدی کروبی" دیگر رهبر جنبش سبز نیز که به واسطه دو دوره ریاست بر مجلس شورای اسلامی با کم و کاست های قانونی در نظام جمهوری اسلامی به خوبی آشناست مدتی پیش طی اظهاراتی تاکید کرده بود " انحرافی که در انقلاب ایران صورت گرفته باید اصلاح شود. انقلاب را بی شک صاحبان قدرت منحرف کرده اند و نمی توان بار این انحراف را بر دوش مردم گذاشت. اصلاح این انحراف نیز تنها در گرو اجرای قانون اساسی و کنوانسیون های بین المللی است که ما آنها را امضا کرده و به اجرای آنها متعهدیم. آزادی مطبوعات و به رسمیت شناختن فضای نقد و نقادی، آزادی زندانیان سیاسی و حاکمیت حقوق ملت حرکت در مسیر اصلاحی است. .." به عقیده او راه علاج انحراف از اصول انقلاب نیز تنها با به رسمیت شناختن آزادیهای مصرح در قانون اساسی میسر خواهد شد. به رغم تاکید رهبران اصلاح طلب و مطالبه بدنه جریان هوادار تغییر برای وادار کردن حکومت به تغییر برخی اصول قانون اساسی یا دستکم رعایت غیرگزینشی این قانون، حکومت همچنان از استراتژی مقاومت مقابل تغییرات پیروی می کند. در این میان بیشترین نقش متوجه آقای خامنه ای است که با دفاع سفت و سخت از قانون موجود راه اصلاح را سد کرده است. ناظران می گویند که دلیل ایستادگی رهبر جمهوری اسلامی در برابر خواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی یا تغییر برخی از اصول آن به واسطه نگرانی وی از تضعیف جایگاهش در صورت تن دادن به چنین خواستی است. از نگاه ناظران اگر او به خواست هواداران تغییر تن دهد عملا پذیرفته که حکومت را به صورت مشروطه اداره کند و این چیزی نیست که با اختیارات مطلقه رهبر ایران در حال حاضر سازگار باشد.

 

چراغی که به خانه روا نیست!

 

رهبر جمهوری اسلامی مدعی است که چهل میلیون شرکت کننده در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته مهر تاییدی بر مشروعیت مردمی جمهوری اسلامی زده  و شرکت آنها در انتخابات به منزله شرکت در رفراندومی به نفع جمهوری اسلامی بوده است . درعین حال میلیونها هوادار جنبش سبز که برای ماه های متمادی نسبت به نتیجه انتخابات اعتراض خیابانی کردند و اکنون شیوه های دیگری از اعتراض را دنبال می کنند معتقدند که مشارکت بالا در انتخابات به دلیل نارضایتی از شرایط کشور و تلاش ملی برای تغییر وضع از طریق صندوق های رای بوده است. هواداران جنبش سبز برای اثبات سخن خود تجمع 25 خرداد سال گذشته را به عنوان نمادی از اعتراض میلیونی نسبت به وضع موجود مثال می زنند و مقام های حکومت نیز تجمع سازماندهی شده نهم دی ماه سال گذشته را نشانه ای از پایگاه مردمی خود می دانند. در این وضعیت بن بست گونه شیوه ای که قانون اساسی پیش بینی کرده ، برگزاری رفراندوم است تا از طریق آن، پایگاه هواداران وضع موجود و پایگاه مخالفان سنجیده شود. بر همین اساس "اصل‏ پنجاه و نهم قانون اساسی تصریح کرده است که "در مسائل‏ بسيار مهم‏ اقتصادي‏، سياسي‏، اجتماعي‏ و فرهنگي‏ ممكن‏ است‏ اعمال‏ قوه‏ مقننه‏ از راه‏ همه‏ پرسي‏ و مراجعه‏ مستقيم‏ به‏ آراء مردم‏ صورت‏ گيرد." این اصل البته شرط برگزاری رفراندوم را نیز تصویب دو سوم نمایندگان مجلس شورای اسلامی دانسته است. با این حال گزینش نمایندگان مجلس توسط شورای نگهبانی که خود عملا توسط رهبر جمهوری اسلامی انتخاب می شود امیدی به استفاده از سازوکار رفراندوم برای حل بحران ها و منازعات بنیادی در سیستم سیاسی باقی نگذاشته است. تحلیل گران اصلاح طلب مقاومت نظام سیاسی در برابر خواست رفراندوم را ناشی از ضعف سیستم و نگرانی جناح حاکم نسبت به نتایج آن می دانند و معتقدند که اگر روزی حکومت با خواست رفراندوم همراه شود عملا حکم پایان تصدی گری خود را امضا کرده است چرا که به دلیل بحران های فراگیر سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی مشخص است که نتیجه یک چنین رفراندومی به سود حکومت نخواهد بود.

 

ناظران در همین حال با اشاره به تضاد رفتار و گفتار نهادهای ارشد نظام درباره استفاده از رفراندوم برای حل منازعه اسراییل و فلسطین و مقاومت در برابر استفاده از این سازوکار جهت حل منازعه داخلی این تضاد را نیز به ترس حکومت از نتایج چنین رفراندومی نسبت می دهند. این در حالی است که درخواست برگزاری رفراندوم تا پیش از انتخابات سال گذشته معمولا تابویی بود که اصلاح طلبان چندان روی آن تاکید نداشتند اما بن بست مزمن سیاسی برخی از رهبران ارشد اصلاح طلب را با خواست رفراندوم همراه کرده است. چنان که میرحسین موسوی در مقام رهبری جنبش سبز نیز مدتی پیش بر همراهی خود با این خواست تاکید کرد و خطاب به رهبران حاکم گفت : "چه کسی به شما اختيار داده است که با ماجراجوئی واستبداد رای کشور را در مقابل همه جهان قرار دهيد واين شرايط وخيم را در وضعيت اقتصادی و سياسی کشور ايجاد کنيد. خودتان برای خودتان هورا نکشيد! رفراندوم برگزار کنيد ببينيد آيا مردم اين سياستهای ويرانگر را قبول می کنند يا نه؟"

 

با این حال محرز است که جناح حاکم برگزاری رفراندوم را در تضاد با بقای سیاسی خود قلمداد می کند و ریسک انجام آن را به هیچ وجه نمی پذیرد. در این میان نقش رهبری کشور به عنوان کسی که نتیجه رفراندوم احتمالی مستقیما بر سرنوشتش تاثیر می گذارد نقش ویژه ای است. او که طی ماه های اخیر افت شدید مشروعیت اش را حتی در میان لایه های نزدیک به هرم تصمیم گیری شاهد بوده به جمعیت های سازماندهی شده برای نمایش پایگاه عمومی متکی است و تردیدی نیست که بزرگ ترین دشمنی را با اجرای اصل پنجاه و نهم قانون اساسی دارد.

 

چشم پوشی بر هنجارهای جهانی

 

علاوه بر انبوه قوانین داخلی که به پای منافع حکومت و گاهی منافع شخصی رهبر جمهوری اسلامی قربانی شده اند بسیاری از  میثاقها و کنوانسیونهای بین المللی نیز هستند که به رغم پذیرش از سوی ایران هیچگاه اجرا نشده اند. از مهم ترین این قوانین مهجور مانده می توان به اعلامیه جهانی 1948 حقوق بشر و مفاد میثاقین 1966 حقوق بشر و نیز سایر کنوانسیونهای بین المللی مربوط به حقوق و آزادی های بشر اشاره کرد که طبق مقررات و به نحو صحیح، به تصویب مجلس وقت ایران رسیده است. این قوانین که ارزش های جهانی در رابطه با حقوق انسانی را نمایندگی می کنند معمولا با بهانه هایی نظیر تعارض با قوانین اسلامی و تضاد با استقلال و امنیت کشور طرد شده اند ولی اغراض سیاسی در بی اعتنایی به این قوانین کاملا مشهود است. چشم پوشی از این قوانین علاوه بر افت پیاپی جایگاه ایران در شاخص های مربوط به آزادی، موجی از ملامت ها و سرزنش های بین المللی را نیز در پی داشته است. قطعنامه ها و بیانیه های متعدد نهادهای بین المللی در محکومیت نقض آزادی بیان و سایر حقوق شهروندی آبرو و حیثیت کشور در محافل بین المللی را از بین برده و تصویر کشوری محروم و بی بهره از حقوق انسانی را در ذهن بسیاری از شهروندان جهان تثبیت کرده است. دستکم در جریان تحولات پس از انتخابات سال گذشته، سازمان عفو بین الملل با گزارش هایش درباره اعدام های سیاسی در ایران، سازمان گزارشگران بدون مرز با بیان شاخص های اسف بار درباره وضعیت آزادی بیان و سازمان ملل و اتحادیه اروپا با انتشار قطعنامه ها و بیانیه هایی در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران مسوولیت مقام های تهران در رعایت قواعد و هنجارهای بین المللی را متذکر شده اند. اما تمام این هشدارها از سوی ایران نادیده گرفته شده و عمدتا به نگاه خصمانه غرب ربط داده شده اند. رهبر ایران بارها در سخنرانی هایش ابراز نگرانی مجامع جهانی درباره نقض حقوق بشر را به باد انتقاد گرفته و آنها را به تلاش برای مداخله در امور داخلی ایران متهم کرده است. او در عین این که خود همواره نسبت به مسایل داخلی کشورهای منطقه موضع گیری می کند و نسبت به آنچه نقض حقوق بشر در غرب می خواند  هشدار می دهد اما درباره نگرانی مجامع جهانی پیرامون نقض حقوق شهروندان ایرانی به متصلبانه ترین شیوه ها متوسل می شود و به این ترتیب دست نهادهای حکومتی برای نقض هنجارهای بین المللی را باز می گذارد. مسوولیت او در نقض قوانین بین المللی که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده اند در چشم ناظران دلیلی دیگر از عدم کفایت وی برای تصدی امور کشور است.


 


جـــرس: بنا به آخرین گزارش صندوق بین‌المللی پول، رشد اقتصادی ایران پس از قرقیزستان، کمترین در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی است.


به گزارش ایسنا، صندوق بین‌المللی پول در گزارش جدید خود، رشد تولید ناخالص داخلی واقعی ایران در سال گذشته را ۱٫۱ درصد برآورد و پیش‌بینی کرد که این شاخص در سال جاری به ۱٫۶ درصد خواهد رسید. با این حساب، در سال جاری، ایران از نظر رشد اقتصادی پس از جمهوری قرقیزستان بدترین وضعیت را در منطقه خواهد داشت.


صندوق بین‌المللی پول در تازه‌ترین گزارش خود اعلام کرد که رشد اقتصادی ایران پس از قرقیزستان، کمترین در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی است.


صندوق بین‌المللی پول در گزارش جدید خود با عنوان "دورنمای اقتصادی منطقه‌ای، خاورمیانه و آسیای مرکزی"، رشد تولید ناخالص داخلی واقعی ایران در سال گذشته را ۱٫۱ درصد برآورد و پیش‌بینی کرد که این شاخص در سال جاری به ۱٫۶ درصد خواهد رسید.


گزارش صندوق بین‌المللی پول همچنین حکایت از آن دارد که در سال جاری ایران از نظر رشد اقتصادی پس از جمهوری قرقیزستان بدترین وضعیت را در منطقه خواهد داشت.


در میان ۳۰ کشور مستقر در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی، رشد اقتصادی قطر بالاترین بوده و به ۱۶ درصد خواهد رسید. این در حالی است که قرقیزستان رشد اقتصادی منفی ۳٫۳ درصدی را به ثبت خواهد رساند که کمترین میزان در منطقه است.




 


در پی افشای کمک های مالی ایران به برخی دولتمردان افغان

جـــرس: در پی افشای کمک های مالی دولت محمود احمدی نژاد به چند تن از دولتمردان افغانستان و کمک نقدی به نبردهای انتخاباتی رئیس جمهور فعلی آن کشور، ٧ نماینده اصلاح طلب مجلس شورای اسلامی، با طرح سوالی از وزیر خارجه پرسیده اند : "میزان كمك های نقدی پرداخت شده به دفتر رییس جمهور افغانستان (حامد كرزای) - كه از سوی وی نیز تایید شده است- در طول پنج سال گذشته چقدر بوده و مستند قانونی این پرداختها چه بوده و به تصویب چه مراجعی در كشور رسیده است و چگونه هزینه شده است؟"


به گزارش سامانه خبری- تحلیلی پارلمان نیوز، ارگان رسمی فراكسیون خط امام مجلس شورای اسلامی، جمشید انصاری رییس كمیته سیاسی و روابط بین الملل فراكسیون خط امام، محمد رضا تابش دبیر كل آن فراكسیون، حسین هاشمیان رییس شورای مركزی فراكسیون، قدرت الله علیخانی و محمد حسین مقیمی از اعضای شورای مركزی فراكسیون و احمد مهدی شهریاری و شكور اكبرنژاد از اعضای فراكسیون خط امام مجلس شورای اسلامی، از امضا كنندگان این سوال از منوچهر متكی هستند.


متن کامل سوال به این شرح است: بر اساس اخبار منتشر شده در رسانه های بین المللی ، علاوه بر كمك هایی كه به صورت قانونی برای بازسازی افغانستان و از طریق دولت آن كشور به عمل آمده است، در طول سنوات گذشته مبالغی به صورت نقدی از طریق رییس دفتر رییس جمهور افغانستان در اختیار حامد كرزای قرار گرفته است. خواهشمند است در خصوص موارد زیر توضیحات لازم ارایه فرمایید:
١- میزان این كمكها در طول پنج سال گذشته به تفكیك هر سال چه قدر بوده است؟
٢- مستند قانونی این پرداختها چه بوده و اصل و میزان آن به تصویب چه مرجعی در كشور رسیده است؟
٣- آیا دولت ایران از محل و نحوه هزینه این كمك ها از سوی رییس جمهور افغانستان اطلاع داشته است و امكان ارائه گزارشی در این مورد وجود دارد یا خیر؟
۴- محل تامین منابع این كمك ها در قوانین بودجه سنواتی را اعلام فرمایید.


گفتنی است روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، ابتدای هفته جاری خبر از كمك نقدی ایران به دفتر رییس جمهور افغانستان داد و خاطرنشان کرده بود که این پول ها اسکناس های یورو، پول واحد اروپا بوده که در میان چندین پاکت به صورت یک بسته پلاستیکی به داوودزی داده شده بود.


روزنامه نیویورک تایمز به نقل از منابع خبری خود نوشته بود که فدا حسین مالکی سفیر ایران در کابل، در سفر اخیر حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان به تهران، در هواپیمای حامل وی بوده و در این سفر یک کیسه پول به عمر داودزی رئیس دفتر حامد کرزای داده است.اوایل سال جاری زمانی که کرزی، محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری ایران را به کاخ ریاست‌جمهوری خود دعوت کرده‌ بود، احمدی‌نژاد دو جعبه پول نقد همراه خود آورده بود که یکی از این صندوق‌ها برای شخص داودزی (سفیر سابق کابل در تهران) بود و جعبه دیگر برای کاخ ریاست‌جمهوری.
حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان، ضمن تایید کامل گزارش نیویورک تایمز، به خبرنگاران گفته است که وی یکبار ۷۰۰ هزار دلار و بار دگر ۹۷۵ هزار دلار از رژیم ایران برای نبرد انتخاباتی ریاست جمهوری خویش دریافت کرده است.


هرچند این موضوع از سوی سفارت ایران در افغانستان و رامین مهمانپرست، سخنگوی دستگاه دیپلماسی دولت ایران تكذیب شد، اما حامد كرزای طی یك كنفرانس خبری آن را تایید كرد.


نیویورک تایمز نوشته بود که ایران این پول را برای تحکیم نفوذ خود در افغانستان می پردازد. ولی حامد کرزی طی یک کنفرانس مطبوعاتی اعلان کرد که حکومت ایران هر سال، یک یا دوبار، به حکومت افغانستان کمک می پردازد.
نیویورک تایمز همچنین خاطرنشان کرده بود که رئیس دفتر حامد کرزی، یعنی عمر داودزی، معادل ملیون ها دلار و یورو از ایران پول دریافت کرده، و کرزی و داودزی، از این پول برای اقناع وکلا، روسای قبایل و حتی طالبان استفاده می کنند. نیویورک تایمز نتیجه گیری کرده بود که ایران با این کار، نفوذ خود را بیشتر می سازد و می خواهد میان افغان ها و متحدین غربی و ناتویی آنان اختلاف ایجاد کند.



 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته