اشکان رضوی / دشت مغان / نامه وارده
تذکار از رادیو کوچه: یکی از سیاستهای کاری در رادیو کوچه انتشار نظرها و نامه و ایدههای خوانندگان است. بیشک رادیو کوچه تایید و یا تکذیبی بر این مطالب ندارد. اما با توجه به روش این رسانه، اگر منطبق با اصول کاری رادیو باشد -که در بخشهایی به این نکات اشاره شده است- آن را منتشر خواهد کرد. مخاطب این مطالبدر هر شرایطی حق دارند که نوشتهای در پاسخ به این نامهها به رادیو ارسال کنند. بیشک این نوشته بیکم و کاست در پایگاه اینترنتی رادیو کوچه منتشر خواهد شد. برای هر نوع پاسخ به این نوشته شما میتوانید با آدرس پست اکترونیکی: contact(at)koochehmail.com در تماس باشید.
کنشگران سیاسی و آگاهان تاریخ ایران بیگمان آگاه هستند که یکی از دلایل بنیانگذاری جبهه ملی ایران نهادینه نمودن انتخابات آزاد در مقابل انتخابات فرمایشی و انتصابی بوده است و انتظاری نیز که از این سازمان سیاسی با پیشینه بیش از شش دهه میرود نیز گام بر داشتن بر مدار انتخابات آزاد و دموکراتیک است که شوربختانه در شرایط کنونی جریانی حاکم که به نام جبهه ملی ایران در حال فعالیت! میباشد فاقد شاخصههای دموکراتیک با توجه به کردار آقای «عبدلعلی برومند» و حلقه پیرامون وی میباشد و این علاوه بر اینکه بر خلاف منشور و اساسنامه این سازمان است ،به نوعی بر خلاف اصول و باورهای بنیانگذار فقیدآن یعنی دکتر مصدق نیز میباشد.
در سال گذشته 5 نفر به توصیه جناب آقای «عبدلعلی برومند» علیرغم اعتراضات دیگر اعضا به شورا تحمیل شدند و چندی پیش 15 نفرنیز دوباره به همان شکل سال گذشته به شورای مرکزی غیرقانونی جبهه ملی ایران تحمیل شد، که جدای از این کردار غیر دموکراتیک آقای برومند و یارانش باید عنوان نمود که پذیرفتن عضویت درچنین شورایی آن هم به شکل انتصابی از سوی این 15 نفر، خود گناه نابخشودنی است برای تمایل این افراد جهت ورود به شورای مرکزی جبهه ملی به هر قیمتی و زیر پا گذاشتن اخلاقیات و اصول دموکراتیک و مورد ابزار واقع شدن آنان توسط عدهای که تلاش دارند تا این سازمان را در خدمت اهداف خاص خود بگیرند.
آنچه که مسلم است در اساسنامه مسئله ترمیم شورای مرکز ی با توجه به پیشآمدها و الزامات خاصی به صراحت بیان شده است اما این مهم تابع شرایطی است که اقدام کنونی در برگیرنده راهکارهای ارایه شده در اساسنامه جبهه ملی ایران نبوده و بر اساس اساسنامه یک تخطی سازمانی و تشکیلاتی محسوب میشود. که اقدامکنندگان چنین خطایی در هر جایگاه و سمتی که باشند، بنا به آییننامههای تشکیلاتی باید مورد پیگرد سازمانی قرار گیرند و سمتهای سازمانی نیز حاشیه امنی برای کسی ایجاد نخواهد کرد.
1- فعالیت شورای مرکزی کنونی بر اساس نص صریح اساسنامه مبنی بر مدت فعالیت چهارساله شورای مرکزی، و با توجه به گذشت چهارسال از اتمام دوره فعالیت آن (یعنی از پلنوم آبان ماه سال 1382 تا 1390) اساسن غیرقانونی بوده و بر همین اساس تمام زیر مجموعههای سازمانی آن، از جمله هیت اجرایی و تشکیلات نیز فاقد وجاهت قانونی برای هر گونه تصمیمگیری میباشند. حال در نظر داشته باشید که یک شورای مرکزی غیر قانونی چگونه خود میتواند اعضای جدیدی را به شورا اضافه نموده و بر طول مدت عمر فعالیت خود بیافزاید؟ آیا این توهین آشکار به اعضای جبهه ملی ایران نیست؟
2- شورای مرکزی کنونی با توجه به باورمندی بسیاری از اعضای آن به اصول دموکراتیک و پایبندی به اساسنامه جبهه ملی، بر گزاری انتخابا ت مجدد را مصوب نموده و برای این انتخابات نیز هیت هفت نفرهی را برگزیده است و عملکرد کنونی جناب برومند و یارانش مبنی بر وارد نمودن 15 نفر به شورای مرکزی،با توجه به مصوبه الزامآور برگزاری انتخابات و همچنین انتخابات انجام شده کمیتههای چند گانه بر اساس همین مصوبه و برگزیده شدن منتخبان این کمیتهها برای حضور در کنگره، غیرقانونی است و شخص آقای برومند نیز خود منتخب اعضای جبهه ملی و شورای مرکزی برای تصدی ریاست شورای مرکزی و هیت رهبری میباشد و ایشان در جایگاه سازمانی همان حقی را دارد که یک عضو تازه پیوسته به جبهه ملی داراست، و تلاش ایشان برای دارا بودن حق و حقوق و امتیازات ویژه و برتری داشتن نسبت به بقیه اعضا یی که، چه بسا هزینه بیشتری را نیز نسبت به ایشان و یارانش، برای آرمان جبهه ملی ایران پرداخته باشند، مصداق بارز دیکتاتوری و قداست بخشیدن به جایگاه خود است که این رویه در جبهه ملی در هیچ مقطع تاریخی مرسوم و پذیرفته نبوده و بدعتی است از سوی ایشان و حلقه انگشت شمار پیرامون وی برای رسیدن به اهداف خاص و شگفتا اینکه مصدق بزرگ نیز با آن جایگاه بلندمرتبه سیاسی و اجتماعی هیچگاه چنین حقی را برای خود قائل نبودکه آقای برومند قائل هستند.
3- بیش از چهار ماه است که اکثریتی از اعضای شورای مرکزی کنونی که اتفاقن از اعضای مطرح و شناخته شده و دارای اعتبار سیاسی و اجتماعی با پیشینه مبارزاتی درخشان، بیش از شما و حلقه پیرامون شما میباشند به نشانه اعتراض در جلسات شورای مرکزی حضور نمییابند. (از جمله: مهندس امیرانتظام،حسین شاه حسینی، دکتر هرمیداس باوند، خانم دکتر مهلقا اردلان، دکتر علی رشیدی، خانم پریچهر مبشری، مهندس مرتضی بدیعی، مهندس اسماعیل حاجقاسمعلی، جمال درودی، عیسیخان حاتمی، مهندس کورش زعیم و تعدادی دیگر….) و عدم شرکت این عزیزان در جلسات شورای مرکزی خود منجر به حد نصاب نرسیدن شورای مرکزی کنونی است و طبق اساسنامه هیچ یک از مصوبات مورد نظر شما به دلیل نرسیدن به حد نصاب اعضای حاضر در جلسات مرسوم به شورای مرکزی، قانونی نخواهد بود. پس به این ترتیب جلسات تشکیل شده در منزل شما تحت عنوان شورای مرکزی بیشتر حالت یک میهمانی و در خوشبینانهترین حالت یک محفل سیاسی را داشته است تا جلسه سازمانی و یا شورای مرکزی جبهه ملی ایران.
4- در اقدامی دیگر در یکی از جلسات محفلی منزل شما تحت عنوان جلسات شورای مرکزی!، برای اینکه به مصوبات خود شکل قانونی داده و عنوان کنید که با حد نصاب آرا و قانونی است، تعدای از مطرحترین اعضای شورای مرکزی را از لیست شورای مرکزی حذف نمودهاید که یکی از این عزیزان مهندس امیرانتظام میباشد که حضور او برای هر سازمان سیاسی میتواند به نوعی یک افتخار محسوب شود، در حالی که اقلیت پیرامون شما خودشان به دلیل نداشتن وجاهت سیاسی و اجتماعی و پیشینه روشن مبارزاتی، برای حذف ایشان از ساختار جبهه ملی تا کنون به هر ترفندی دست زدهاند که البته باید از جناب شاهحسینی به عنوان دیرپاترین مبارز جبهه ملی نیز نام برد که برای حذف وی از جبهه ملی تلاشهای گوناگونی صورت گرفته و این در حالی است که نجابت و مدارای آقای شاهحسینی هیچگاه به او اجازه نداد که سابقه حضور خود در جبهه ملی و مبارزات درخشان خود را به رخ کشیده و درگیر این مسایل شود.
5- تعدادی از افراد انتخاب شده در این گروه 15 نفره نه تنها منتخب کمیتههای چندگانه جبهه ملی ایران نیستند بلکه حتا عضو سازمانی جبهه ملی نیز محسوب نمیشوند و صرفن به دلیل وابستگیهای سببی و نسبی و یا رفاقت و باند بازی به شورا راه یافتهاند و عدهای نیز حتا روحشان نیز از راهیابی به شورا خبردار نبوده و با تماس تلفنی ملوکانه !شما از این مسئله باخبر میشوند که این مسئله نیز در نوع خود شاهکاری است شایان توجه از سوی شما.
این پنج مورد جنا ب برومند تنها مواردی از تخطیهای صورت گرفته و رفتار بر خلاف اصول و اساسنامه جبهه ملی ایران، توسط شما بوده که قطعن باید هم به تاریخ ایران هم به اعضای جبهه ملی به دلیل این کودتای سازمانی پاسخگو باشید چون خود را به اشتباه و با القا فرصتطلبان در جایگاه مصدق بزرگ تصور میکنید و این در حالی است که راز ماندگاری مصدق در قلوب آزادیخواهان و ملت ایران، پاکدامنی، شجاعت و باورمندی به دموکراسی و دور بودن از هر گونه منفعتطلبی شخصی و باندی بوده است و شخص شما نسبت به اشغال کردن چنین جایگاهی مسوول بوده و دهها مغلطه و سفسطه نیز نمیتواند توجیهی برای عملکرد شما باشد و آنچه که اتفاق افتاده به باور من یک کودتای سازمان یافته برای حذف فعالترین و مطرحترین اعضای جبهه ملی ایران در راستای اهداف بدخواهان جبهه ملی ایران است.
و من متاسف هستم که امروز باید با قلم بران خود شما را مورد خطاب قرار دهم کاری که در طی این سالها به دلیل توصیه بسیاری از دوستان از آن خودداری کرده بودم ،البته نه به دلیل جایگاه سازمانی، بلکه به دلیل رعایت شرایط سنی شما که اینک مهر سکوت را در برابر عملکرد انحرافی شما شکسته و باور داشته باشید که عزیزان دیگر نیز تحملشان به سر رسیده و سکوت نخواهند کرد. چون سکوت در این هنگامه خیانتی است بس نابخشودنی.
«آقای عبدلعلی برومند»
خودتان بهتر از هر کسی میدانید که من خریدنی نیستم و قیمت ندارم و عمدهترین دلیل نوشتن این یادداشت آن هم در سفر، آگاهی ملت و همچنین پایبندی به منشور و اساسنامه جبهه ملی به عنوان عضو کوچکی از این سامان آزادیخواه است که بهترین سالهای عمر خود و همسرم در آن سپری شده و هزینه بسیاری نیز بیمنت برای باورمندی به آرمانهای جبهه ملی ایران پرداختهام و باز هم تا پای جان خواهم پرداخت، اما سکوت را پیشه خود نخواهم کرد و هرگونه تلاش برای طرح این مسئله که نوشتار من به دلیل راه نیافتن به شورای مرکزی کنونی است اساسن فرافکنی بوده چون بارها جناب برومند شما به من و دوستانم علیرغم بر گزیده شدن توسط سازمانهای مطبوع خودبرای شرکت در کنگره پیشنهاد حضور انتصابی در شورای مرکزی را دادید که به صراحت آفتاب عنوان داشته و داشتیم که حاضر به حضور در شورای مرکزی فعلی آن هم به شکل غیردموکراتیک نخواهیم بودو خود را سرباز کوچکی در راه میهن دانسته و بدون هیچگونه چشمداشتی در زیر پرچم میهنپرستی مبارزه خواهیم کرد، اما دموکراسی خواهی و مصدقی بودن را فدای پست و مقام نخواهیم کرد.
میدانم که این بار نیز همچو گذشته عدهای خودشیفته و چاپلوس و البته مامور با نوشتن این یادداشت اقدام به تخریب و ترور شخصیت من با انواع و اقسام تهمتها و افتراها و حتا صدور بیانیهی کذایی علیه من و در دفاع از شخص شما خواهند نمود که همچو گذشته کار به جایی نخواهند برد و در پایان نیز به آنها یادآور میشوم که باکی نیست و مطمئن باشید که تا جان در بدن دارم نسبت به انحرافات صورت گرفته در جبهه ملی به هیچ عنوان سکوت نکرده و تحت هر شرایطی توطئهها علیه این سازمان سیاسی را افشا خواهم نمود. چون الگوی من شهید فاطمی است، مبارزی که بدخواهان حتا تا لحظه اعدامش، او را عامل انگلستان میدانستند و از هر تهمت و ناسزای ناروا نسبت به آن مرد شریف دریغ نکردند، اما سر انجام کار آن شد که فاطمی در تاریخ ماندگار شد و عملهجات زر و زور و تزویر، منفور ملت.
7 اردیبهشت 1390
فایل پیدیاف را از اینجا دانلود کنید.
خبر / رادیو کوچه
بر اساس آخرین گزارشها از سوریه در روز جمعه خشم در این کشور پس از نماز جمعه و ورود معترضان به خیابان در دمشق و شهر درعا که کانون اعترضات در هفتههای اخیر بوده است، بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی درشهر درعا دستکم 16 تن کشته و تعدادی نیز مجروح شدهاند.
به گزارش الجزیره، با وجود تدابیر شدید امنیتی توسط نیروهای دولتی و محاصره درعا، هزاران نفر از مخالفان حکومت سوریه دست به تظاهرات زدهاند.
به نقل از شاهدان عینی این تظاهرات در شهرهای مهم دیگر سوریه از جمله حمص هم ایجاد شده است.
ساکنان شهر درعا گفتهاند که سربازها با تیراندازی هوایی قصد داشتند مانع از حضور مردم در مراسم نماز جمعه و یا شرکت در تظاهرات بعد از آن شوند.
این در حالی است که دولت به مردم هشدار داده بود که از شرکت در تظاهرات خودداری کنند.
گزارش ها از دمشق، پایتخت سوریه هم حاکی است که نیروهای امنیتی با پرتاپ گاز اشکآور در صدد متفرق کردن مخالفان برآمدهاند.
به گفته فعالان حقوق بشر در سوریه، در طول ۶ هفتهای که تظاهرات ضددولتی در این کشور در جریان بوده، دستکم ۵۰۰ نفر کشته شدهاند.
لازم به اشاره است که گروه اسلامگرای اخوانالمسلمین نیز با صدور فراخوانی بهطور رسمی از این اعتراضات حمایت کرده است.
بیشتر بخوانید:
«فراخوان برای تظاهرات روز خشم در سوریه»
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
«شما به ما تهمت میزنید، بر علیه ما و دوستان ما هرچه میخواهید مینویسید و پخش میکنید، اما به ما اجازه نمیدهید که «آخ» هم بگوییم. آخر ما چه گناهی کردهایم که مستحق این همه تهمت و افترا شدهایم؟ من همان فردی هستم که چند ماه قبل بودهام. تنها چیزی که اتفاق افتاده، طبق وظیفه شرعی، نظر خود را پیرامون قانون اساسی گفتهام. آخر اینگونه برخورد و سلب آزادی بیان و اجازه ندادن به یک مرجع که بتواند نظرش را اظهار نماید، این چیزی است که ما برعلیه آن مبارزه کردهایم…»
اولین مجتهدی که از موسس حوزه علمیه قم اجازه اجتهاد دریافت کرد و «آیتاله حائری» عنایت خاصی به او داشت، «سید کاظم میرفیضی» معروف به شریعتمداری بود.
پس از فوت «آیتاله بروجردی»، مرجعیت عامه شیعه در بین چند تن از فقها و مجتهدین قم و نجف تقسیم شد در نجف، «آیتاله حکیم» و در قم، آیتاله شریعتمداری، او بیش از مراجع تقلید دیگر، مورد توجه شیعیان جهان قرار گرفت و نه تنها در ایران مرجعیت داشت، بلکه در کشورهای خارجی مانند پاکستان، هندوستان، لبنان، کویت، مناطق عربی خلیج فارس و ترکیه مقلدین بسیار داشت.
«آیتاله منتظری» وضع مرجعیت پس از آیتاله بروجردی را چنین بیان مینماید:
بعد از وفات آیتاله بروجردی، آیتاله شریعتمداری و «آیتاله گلپایگانی» و تا اندازهای «آیتاله مرعشی» در قم، مرید داشتند، اما «آیتاله خمینی» نه، شب بعد از وفات آیتاله بروجردی، من رفتم منزل امام، نماز مغرب و عشا را باهم خواندیم و حدود یک ساعت و نیم نشستیم با ایشان گپ زدیم، یک نفر هم نیامد آنجا… ایشان اصلن در وادی مرجعیت نبودند و طبعن کسی پول هم به ایشان نمیداد، اما در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی، ایشان از همه تندتر و داغتر به صحنه آمدند و اعلامیههایشان همهجا، تهران و جاهای دیگر حسابی پخش شد، کمکم مردم به ایشان روی آوردند.
بعد از وفات آیتاله بروجردی، آیتاله شریعتمداری و «آیتاله گلپایگانی» و تا اندازهای «آیتاله مرعشی» در قم، مرید داشتند، اما «آیتاله خمینی» نه، شب بعد از وفات آیتاله بروجردی، من رفتم منزل امام، نماز مغرب و عشا را باهم خواندیم و حدود یک ساعت و نیم نشستیم با ایشان گپ زدیم، یک نفر هم نیامد آنجا… ایشان اصلن در وادی مرجعیت نبودند و طبعن کسی پول هم به ایشان نمیداد، اما در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی، ایشان از همه تندتر و داغتر به صحنه آمدند و اعلامیههایشان همهجا، تهران و جاهای دیگر حسابی پخش شد، کمکم مردم به ایشان روی آوردند.
آیتاله شریعتمداری در سال 42، جان آیتاله خمینی را از اعدام نجات داد، زیرا بهسبب مخالفت بسیار شدید آقای خمینی در 15 خرداد 42 با اصول ششگانه انقلاب سفید شاه ، وی را دستگیر کردند و به تهران بردند و زندانی کردند و چون طبق قانون اساسی زمان شاه، مجتهدین و مراجع تقلید مصونیت از محاکمه داشتند و رژیم شاه آیتاله خمینی را بهعنوان مرجع تقلید نمیشناخت، لذا قصد محاکمه و اعدام وی را داشت که برای نجات ایشان از اعدام، آیتاله شریعتمداری که مرجعی مسلم و شناختهشده بود، به تهران رفت و آقای خمینی را بهعنوان مرجع معرفی نمود تا نتوانند اعداماش کنند.
آیتاله منتظری در اینباره خاطرهای را نقل میکند و میگوید: «من متن تلگرافی را که تهیه کرده بودم خواندم و از آقای خمینی بهعنوان آیتاله و مرجع عالیقدر تقلید نام برده بودم.» یکی از آقایان گفت: «ایشان که مرجع تقلید نیست، چهکسی از ایشان تقلید میکند؟» گفتم: «من از ایشان تقلید میکنم. پس ایشان مرجع تقلید است.»
روز 17 دیماه 56، بهخاطر نوشتهشدن مقالهای در روزنامه اطلاعات که در آن به آیتاله خمینی توهین شده بود، طلاب و مردم قم تظاهرات اعتراضآمیزی کردند که به خشونت کشیده شد، آیتاله العظمی شریعتمداری اولین مرجع تقلیدی بود که با صدور اعلامیهای، این عمل ماموران رژیم را محکوم کرد و خواستار مجازات مسببان آن شدند و با سخنرانی در مسجد اعظم قم، خواستههای ملت و روحانیت را از رژیم بیان کرد که نوار این سخنرانی در سطح وسیعی در سراسر کشور پخش شد که جرقهای در مردم ناراضی، علیه رژیم شاه، ایجاد کرد.
آیتاله شریعتمداری در روز 22 بهمن 57 که ملت با دولت درگیر بود و اماکن دولتی از سوی مردم تصرف میشد، سه اعلامیه صادر کرد که در آنها، ضمن تبریک به مردم، توصیههای اکیدی در حفظ اموال دولتی و شخصی و مراعات دقیق موازین شرعی و اسلامی در برخوردها و محاکمات نمود و از ارتش خواستند که تسلیم شود و همین توصیه بود که سبب شد ژنرال قرهباغی اعلام بیطرفی ارتش را بنماید و سقوط رژیم حتمی شد. ضمنن او دولت موقت انقلاب و نخستوزیری مرحوم آقای مهندس مهدی بازرگان را تایید کرد و رهبر انقلاب به قم آمد و آیتاله شریعتمداری به دیدارش رفت و مطالبی را به او تذکر داد.
آیتاله شریعتمداری بعد از انقلاب به خشونتها و اهانت به افراد و بسیاری از محاکمات و مصادره اموال و اعدامها و… اعتراض میکرد و در ملاقاتهای خود با خمینی، برای پیشگیری از وقوع امور خلاف شرع تذکر میداد.
اختلاف خمینی و شریعتمداری از رایگیری قانون اساسی به بعد آشکار شد، او نظرات خود را در اینباره، طی اعلامیهای، بیان کرد و خواهان تغییر و یا اصلاح ماده 110 و اصولی متفرع بر آن شد، بهطوری که با حاکمیت ملی سازگار بوده و هیچگونه تضادی نداشته باشد زیرا فرصت مناسب و زمینه آمادهای برای بازگشت دیکتاتوری و نظام طاغوتی خواهد بود و بیم آن است که مملکت به وضع سابق رجعت کند.
این اعلامیه به غیر از روزنامه اطلاعات جایی منتشر نشد و هیچیک از روزنامهها و رسانههای گروهی دیگر متن کامل آن را چاپ یا پخش نکردند، بلکه سیمای جمهوری اسلامی بهجای پخش این اعلامیه، با پخش تصویر آیتاله، اعلامیه شخص دیگری را در مورد ترغیب مردم به رای دادن به قانون اساسی پخش کرد که این فریبدادن حکومت موجب بروز اعتراض در آذربایجان شرقی و غربی، بهویژه در تبریز و ارومیه و قم شد، سپس عدهای تحریکشده به بیت آیتاله حمله کردند و محافظ بیت را کشتند و خمینی این اتفاق را به عوامل خارجی نسبت دادند که این امر سبب تشدید تشنج گردید، بهحدی که در تبریز، مراکز دولتی و «صدا و سیما» توسط مردم خشمگین تصرف شد.
رژیم از این اظهارنظر فقهی پیرامون اصل 110 قانون اساسی «که در باره اختیارات ولایت فقیه بوده و طبق نظر آیتاله، با موازین شرعی مغایرت داشته» بهشدت برآشفت و رسانههای گروهی از انعکاس نظرات و اخبار مربوط به ایشان ممنوع شدند و در عوض، با گزارشات یکجانبه از وقایع آذربایجان و تفسیرهای دیکتهشده، برخی از علما و روحانیان شهرستانها را وادار کردند که با پخش اعلامیههایی خطاب به آیتاله شریعتمداری از رسانههای گروهی، خواستار انحلال حزب خلق مسلمان شوند،
آیتاله شریعتمداری در پاسخ تلگرافات طبق دستور مخابرهشده، اعلامیهای داد، اما بالاخره با صدور اطلاعیهای، حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان متوقف شد و عملن او خانهنشین شدند و بهغیر از ادامه تدریس خارج فقه خویش در مسجد اعظم، در مسایل سیاسی روز هیچگونه اظهارنظری نمیکرد اما با شروع جنگ به تشکیل ستادی برای کمکرسانی به آوارگان جنگ در دارالتبلیغ اسلامی اقدام کرد .
اکبرترشیزاد/ رادیوکوچه
چند روز پیش تحلیلی نوشته بودم دربارهی درگیری «محموداحمدینژاد» و «علیخامنهای» و گفته بودم که «احمدینژاد» تف سربالای رهبرجمهوریاسلامی است که بدجوری بهصورت خودش برگشته است. دربارهی این نزاع تحلیلها و گفتوگوهای فراوانی شده است. برخی معتقدند که «خامنهای» به بیکفایتی و ضعفهای فراوان دولت «احمدینژاد» پیبرده و با وخیم دیدن فضا و شرایط کشور از نظر اقتصادی، سیاسی و امنیتی، میخواهد تا با زیرکی حساب خود را از دولت کودتا کنار کشیده و حمایتهای خود را، حمایت از برنامهها و نه شخصی خاص یعنی «احمدینژاد» نشان دهد. تحلیل دیگر معتقد است که شخصیت «احمدینژاد» بیش از آن بلندپرواز است که مرد شمارهی دو بودن را بپذیرد و اکنون که «خامنهای» را در موضع ضعف میبیند، قصد دارد تا اقتدارش را کامل کرده و به قلهی قدرت در جمهوریاسلامی دست یابد.
تحلیل سوم اما همهی این اتفاقات را نوعی جنگ زرگری دیده و بر این باور است که نباید گول آنرا خورد و فکر میکند که این فضای دوقطبیمجازی، ساختهی دست خود اقتدارگرایان است تا بتوانند با درگیرکردن مردم در این دعوا ذهن و افکار عمومی را از موضوعات اصلی کشور منحرف کرده و چند صباحی بیشتر حکومت کنند. گمان من بر آن استکه اصل ماجرا هر چه باشد یک موضوع دیگر در این میان نادیده گرفته شده است که وظیفهی آگاهان و کنشگران سیاسی است تا به آن نیز بپردازند و آن چیزی نیست به جز فراهمشدن شرایط برای ظهور فاشیسم.
واقعیت این استکه به گمان من خیلی از مقدمات و زمینهها برای احتمال بهقدرت رسیدن این اندیشه در ایران فراهم است. میگویم احتمال چون میتوان با شناخت این زمینهها از بروز آن جلوگیری کرد. مشکلات فراوان اقتصادی و معیشتی و نارضایتیها و اعتصابات کارگری، همیشه بهعنوان یکی از زمینههای بروز فاشیسم شناخته شده است، چیزی که در شرایط کنونی به وفور در کشور دیده میشود. در کشورهایی همچون ایران که سنتسیاسی مقتدری در دفاع از دموکراسی وجود ندارد، همواره زمینهی سواستفادهی فرصتطلبان فراهم است. پایین بودن میزان امنیت در اجتماع از علل دیگر گرایش به این نظریه است. در چنین شرایطی است که فاشیسم دست به کار میشود.
فاشیسم در طول تاریخ عرصهی نفی ایدههای به عمل درآمده و شکست خورده و زایش نظریهای به ظاهر تازه است. فاشیستها سعی میکنند تا همهی افراد ناراضی را دور خود جمع کنند، از سربازان و نظامیان ردهی پایین حکومت پیشینگرفته تا طبقات متوسط دلسرد و روشنفکران سرخورده و جوانان وطنپرست. فاشیست قرار است تا با وعدههای زیبای خود تمامی گروهها را راضی نگاه دارد. در این حکومت همه چیز به همه کس تقدیم میشود، شغل، سعادت و افتخار ملی.
به همین سبب است که نگارنده فکر میکند در شرایط فعلی و با توجه به فضای کشور تمامی نیروهای اپوزیسیون و دلسوز داخل و خارج از ایران، به دور از جوزدگی حاصل از خوشحالی دعوای نیروهای درون نظام با یکدیگر، باید که ظهور فاشیسم را جدی بگیرند و با زیر نظر داشتن وضعیت کشور از غلتیدن جامعه به آغوش آن جلوگیری بهعمل آورند.
سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
امروز در روز جهانی «رقص» قصد دارم شما را با یکی از انواع رقص آشنا کنم اما پیش از آن اجازه بدهید تا کمی بیشتر با فلسفه این روز آشنا شویم.
از سال 1982 هر ساله روز ۲۹ آوریل، از سوی سازمان فرهنگی هنری سازمان ملل، یونسکو روز جهانی رقص نامگذاری شده و مناسبت آن هم روز تولد «ژان ژرژ نوور»(Jean-Georges Noverre) رقصنده و طراح رقص بزرگ فرانسوی قرن هجدهم است. او توانسته بود در رقص باله تحول عظیمی ایجاد کند.
به روال هر روز جهانی، برای روز جهانی رقص نیز هر ساله موضوع و شعاری در نظر گرفته میشود که امسال این شعار رویکردی طبیعت گرایانه دارد و اختصاص دارد به جشن گرفتن این روز با رقص در فضای باز، خیابانها، پارکها، استادیومها حتا پارکینگها و خلاصه هر جایی در زیر چتر این آسمان آبی.
راستش دانستن شعار امسال روز جهانی رقص مرا یاد نوعی رقص انداخت که به تازگی با آن آشنا شدم. رقصی که به «line dance» معروف هست و بهطور معمول در فضاهای باز اجرا میشود. مناسب دیدم که در برنامه امروز مهارتهای زندگی به چگونگی این رقص بپردازم چراکه به هر حال دانستن هنر رقص خود مهارتی در زندگی است. قبول ندارید؟ با من در این برنامه همراه باشید:
Click here to view the embedded video.
«Line Dance» نوعی رقص است که شامل اجرای تکراری یک سری حرکتها یا به اصطلاح اهل فن استپ (step) به تناسب آهنگ مورد نظر است. در این نوع رقص افراد بهصورت گروهی و در خطوط منظم قرار میگیرند و همگی رو به یک جهت به اجرای این استپها میپردازند. این رقصندهها هیچ ارتباط فیزیکی هم با یکدیگر ندارند.
گفته میشود که نخستین رقصهای فولکلوریک در بسیاری از کشورها نیز بهصورت این نوع رقص اجرا میشده و پیش از آن که رقصیدن زنان و مردان بهصورت زوج در جوامع رایج شود، آنان بهصورت مجزا در صف های جدا از هم میرقصیدند. برای این نوع رقص از موسیقیهای خیلی شناخته شده و معروف استفاده میشود. آوازها و آهنگهایی که با گوش شوندگان آشناست و به آن علاقهمندند و جالب است بدانید که هر سال چند آهنگ جدید برای طراحی لاین دنس انتخاب میشود.
بهطور کلی این رقص یک سری حرکات مشترک دارد که جزو درس های اولیه آن محسوب شده و رقصنده آن را ابتدا فرا میگیرد و سپس برای هر یک از رقصهای طراحیشده تعدادی از این حرکات بهکار گرفته میشوند. نخستینبار که با این رقص آشنا شدم، در یک زمینبازی بسکتبال در پارکی عمومی بود. ساعت 8 شب و تعدادی بانوی پا به سن گذاشته با لباس ورزشی. برایم جای تعجب داشت. ابتدا فکر کردم شاید این رقص مجموعه حرکاتی مثل یوگا باشد که بهطور دسته جمعی انجام میشود اما بعد از آن که توضیحات آموزشی مربی به پایان رسید، موزیک مورد نظر پخش شد و همگی مشغول اجرای استپ های مربوط به آن موزیک شدند. به نظرم کار بسیار دشواری آمد. فکر کنید باید مثلن برای یک آهنگ 32 استپ را یاد بگیرید و فراموش نکنید و هر بار ترتیبی جدید برای رقصی جدید.
Click here to view the embedded video.
حالا گذشته از آن که در این فضا کاملن نگاه به رقص متفاوت به نظرم می رسد، یعنی چیزی فراتر از یک مجموعه حرکات همراه با ناز و غمزه و عشوههای متداول، خود این تلاش برای بهخاطر سپردن جالب توجه است. به گفته مربی که ده سال است در کار آموزش این رقص است، این نوع رقص بسیار لذت بخش است و هر چند که خاصیت فراموششدنی دارد اما تاثیر زیادی در تقویت حافظه دارد و افراد را از رخوت خارج میکند .
از او میپرسم چرا اغلب افرادی که در کلاس شرکت میکنند بالای چهل سال هستند و او میگوید که این حضور در کلاس سبب میشود که آنها بعد از زمان بازنشستگیشون بیشتر در اجتماع حاضر باشند و با یادگیری این حرکات احساس سلامتی و سرحال بودن بکنند ضمن این که با این کار دوستان بیشتری بیدا میکنند.
یکی از شرکتکنندگان در کلاس که در کمال تعجب من میگوید که پنجاه سال دارد اما کمتر از چهلساله بهنظر میرسد نیز در مورد انگیزهاش از یادگیری این رقص میگوید: «تنها برای انجام حرکات ورزشی میآیم و برای این که در اجتماع حاضر باشم.» او که شش سال است در این کلاسها شرکت میکند تاثیر آن را برخود بیشتر شادبودن و یافتن دوستان فراوان همچنین روی فرم بودن بیشتر بدنش میداند. او میگوید: «در سالهای ابتدایی در مهمانیها این رقص را انجام میدادم اما الان سنم بالا رفته و تنها آن را یاد میگیرم و برای خودم تمرین میکنم.»
Click here to view the embedded video.
او به همه خانمها توصیه میکند که خانه نمانند که برایشان خستهکننده باشد و در این کلاسها شرکت کنند چرا که در عینحال که این خودش یک نوع انجام حرکات ورزشی بهشمار میرود، سبب میشود حضورشان در اجتماع بیشتر شود. در مجموع شرکتکنندگان در این کلاسها که اکثرن در سنین بازنشستگی هستند، معتقدند که علاوه بر شادی و انجام حرکات ورزشی میتوانند دوستان زیادی پیدا کنند همچنین چیزهای جدیدی یاد بگیرند. آنها میگویند: «گاهی اوقات که تمام روز مشغول کار بودیم، این زمان به ما کمک میکند که احساس بهتری داشته باشیم و شادتر زندگی کنیم. و در مجموع انجام این حرکات بسیار لذتبخش و شادیآفرین است.»
خوب به شما هم توصیه میکنم با دیدن فیلمهایی از این رقص که البته در همه جای دنیا به یک شکل انجام میشود بیشتر با آن آشنا شوید. شاید به زودی هنر آموز یکی از این کلاسها شدید.
دکتر آویده مطمئنفر/ رادیو کوچه
avideh@koochehmail.com
بیتو فیسبوک
باز از آن کوچه مجازی گذشتم
همهتن وب کم شدم
…خیره بهدنبال تو گشتم
تو همه اطلاعات جهان ریخته در دام بلایت
من همه افسون ناز نگاهت
تو به من گفتی
کار و زندگیت را همه رها کن
من ناجی افسانهای تو هستم
من مسحور صفحه آبی آسمانت
من نرمیدم، نگسستم
باز با وب کم خود خیره بهدنبال تو گشتم
تو همه عشق مجازی
من همه فیسبوکوار دور تو گشتم
فیسبوک، مانند بسیاری از محصولات اینترنت نوآوری بزرگی است. این برنامه به ما اجازه میدهد تا با جهان فوقالعاده گستردهای از افراد جدید در ارتباط باشیم. ما میتوانیم برای خود یک هویت آنلاین ساخته و اطلاعات بیشتری در مورد چگونگی استفاده از اینترنت و برنامههای مختلف برای ایجاد کار و روابط جدید با افراد و جوامع دیگر کسب کنیم. برای کسانی که تفکر کارآفرینی دارند، فیسبوک میتواند شروع خوبی برای کسب و کار به عنوان چگونه خود را به «بازار» معرفیکردن باشد. افرادی که هویتهای خاص اجتماعی و یا سرگرمیهای خاصی دارند میتوانند از آن برای پیدا کردن دوستانی که منافع مشترک دارند استفاده کنند. از نظر من، فیس بوک ابزار فوقالعادهای است اگر از آن استفاده درست به عمل آید.
مردم تکنولوژی را نه تنها اساسن بهخاطر کشف و اختراع به وجود میآورند، بلکه همچنین به آن شکلی میدهند که منعکسکننده اساس بشریت است. اساس بشریت به بهترین یا بدترین شکل آن. بشریتی که در کنتکست، شرایط و تفسیر آسیبپذیر است. بنابراین مهم است به یاد داشته باشیم که به این خاطر، فیسبوک قابل انعطاف است و همان اندازه که فرصت بیان به وجود میآورد تعهداتی هم همراه دارد.
قبل از اینکه گوگل موتور جستوجوی غالب در اینترنت شود، ارایهدهندههای خدمات اینترنت که اتاق گفتوگو یا چت رومها را اداره میکردند سیاستهایی در مورد ذخیره اطلاعات داشتند. در حال حاضر، گوگل نهاد اصلی است که به ذخیرهسازی اطلاعات میپردازد. تا به امروز، گوگل در مورد از بینبردن اطلاعات طبق درخواست، خوب عمل کرده است. ولی ذخیرهسازی اطلاعات به این معنی است که اگر شما مطلبی را در فیسبوک منتشر کنید، حتا برای یک یا دو روز، و اگر آن را از بین ببرید و یا آن را تغییر دهید، این مطلب در اینترنت در دسترس بقیه جهان وجود خواهد داشت. بنابراین یک لحضه تأمل و فکر کنید, چرا که بنابر آنچه که شما در مورد خود در فیس بوک قرار میدهید، در واقع از دیگران دعوت میکنید که شما را بهتر بشناسند. من مطمئن هستم که شما تا به حال شنیدهاید که «آزادی، مسوولیت را به همراه دارد». فیسبوک مثال بسیار خوبی برای این ضربالمثل است.
خیلی وقت قبل از بهوجودآمدن فیسبوک، یک دانشجوی دانشگاهی که نامش نباید ذکر شود با استفاده از یک اتاق گفتوگو آنلاین، برخی از حقایق درباره اندازه آلت تناسلی خود را ذکر کرده بود. وقتی که او برای اولین مصاحبه کاریابی خود بعد از فارغالتحصیلی رفت با یک کت و شلوار شیک و مسلح با معدلی خوب، از ردشدن تقاضای کارش بسیار متعجب شد. دوستی به او گفت که یکی از افراد کمیته جستوجو در کمیته استخدامی او را در اینترنت پیدا کرده و آن پست او را درباره اندازه آلت تناسلیاش دیده بود. دانشجو دیوانهوار از مقامات دانشگاه خواست که آن را حذف کنند ولی متاسفانه آنها نمیتوانستند به او کمک کنند چرا که ارایهدهنده خدمات اینترنت تجاری بوده است.
با گذشت زمان، این دانشجو درباره اقدامات پیچوخم داری که او باید بهمنظور حذف اطلاعات ارسال کرده انجام میداد آموخت و هرگز فکر نمیکرد که این اتفاق نسبتن بیضرر میتواند بهعلت مشکل بسیار بزرگی تبدیل شود. و این فقط یک مثال از بسیاری نمونههای دیگر است. من فکر میکنم این مهم است که هنگام ارسال «هویت» خود در اینترنت بدانید که هدف شما در چندین سال آینده در زندگی چیست؟ به یاد داشته باشید که وجود یک تکنولوژی جدید شما را از مسوولیت استفاده آن از راههای قانونی و مناسب از جمله در نظر گرفتن تعهدات خود به عنوان یک شهروند بیتقصیر نمیکند.
مردم تکنولوژی را نهتنها اساسن بهخاطر کشف و اختراع بهوجود میآورند، بلکه هم چنین به آن شکلی میدهند که منعکسکننده اساس بشریت است. اساس بشریت به بهترین یا بدترین شکل آن
این بیماری بزرگی است اگر فکر میکنید که بهخاطر اینکه در اینترنت در یک فضای به اصطلاح مجازی به سر میبرید حق هرگونه رفتاری را دارید. این فضا به نظر من نه تنها بههیچ عنوان مجازی نیست بلکه بیاندازه هم واقعی است. فیسبوک و کسانی که در فیسبوک ثبتنام میکنند انسانهایی هستند مانند من و شما. و واقعیت خارجی دارند. بنابراین هرگونه رفتاری در فیسبوک نشاندهنده یک واقعیت است. در گذشته، برخوردها وقتی رخ می دادند که مردم با هم ملاقات میکردند ولی امروزه اینترنت کانال دیگری برای روابط ایجاد کرده و این امر غیرمعمول نیست که متاسفانه بعضی از افراد با هدف قلدری در اینترنت به انواع گوناگون به اذیت و آزار دیگران میپردازند. بر خلاف قلدری فیزیکی، قلدرهای الکترونیکی عملن با استفاده از حسابهای ایمیل موقت و نامهای مستعار ناشناس باقی میمانند و این شاید آنها را از محدودیتهای رفتاری اصولی دراجتماع آزاد میگذارد.
اینگونه رفتارهای خصمانه بهمنظور آسیبرسانی به دیگران نشاندهنده بیماریهای روانی هرچه پررنگتری است که اینگونه افراد حتا شجاعت اعلام هویت خود را ندارند. متاسفانه این فضای به اصطلاح مجازی به اینگونه بیماران تا حدی این اجازه را میدهد چون آنها فکر میکنند که نمیتوانند ردیابی شوند. دسته دیگری از افراد بیمار به خیال اینکه این فضا مجازی است با استفاده از اسم مستعار یا عکس مستعار به خود اجازه میدهند که به حریم خصوصی زندگی شما وارد شوند و حتا پا فراتر گذاشته و با بی احترامی به شعور یک انسان فکر میکنند که با ارسال پیامهایی مثل «شما شبیه هنرپیشه های هالیوود هستید»، شما حاضر به باز کردن حریم زندگی شخصی خود خواهید بود.
از طرفی دیگر، مطالعات اخیر در مورد شبکههای اجتماعی نشان میدهد که این شبکههای اجتماعی به نوعی مسوول نوع جدیدی از افسردگی هستند و این سوال مطرح میشود که آیا شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک موجب بهوجود آمدن افسردگی هستند یا موجب تشدید افسردگی که از قبل موجود بوده است میشوند. در واقع فیسبوک زندگی اجتماعی شما را قابل مشاهده میسازد. اگر شما هیچ دوستی ندارید، یا زندگی اجتماعی شما نزدیک به صفر است، فیسبوک اینجاست تا آن را به شما یادآوری کند. از آنجایی که فیسبوک به ما اجازه میدهد که حالات روحی خود را به اشتراک بگذاریم، و برای برخی به اشتراک گذاشتن خلق و خوی خود میتواند بعضی از تنشها را برطرف سازد، میتواند در عین حال بهعنوان زندانی برای دیگران عمل کند، نوعی دور باطل از افسردگی مانند یک دیسک خط خورده که تکرار میشود و به ما احساس خوبی نمیدهد.
از نقطهنظر مقایسه اجتماعی، دیدن زندگی سرشار، رنگارنگ و پر از پیچش و چرخش دیگران از طریق مقالات، عکسها، فیلمها، رویدادها، نظرات، و غیره و شاهد ثروت اجتماعی دیگران بودن در برخی باعث بیدارشدن احساس حقارت و بازتاب فقر اجتماعی آنها میشود. ولی در واقع بهطور کلی مردم مشکلات خود را به اشتراک نمیگذارند و سعی میکنند که خاطرات خوب خود را به اشتراک بگذارند. بنابر این فیس بوک چشماندازی دوراز واقعیت و دور از «شاخص ثروت اجتماعی» هر شخص را نشان میدهد. به اشتراک گذاشتن مطالب در فیسبوک نیز بهمنظور به رسمیت شناختهشدن، قابل قبول واقعشدن و دوستداشتنی بودن احتمالن یکی دیگر از مشکلاتی است که در شبکه اجتماعی فیسبوک خودنمایی میکند.
اهمیت، در رزونانس شخصیت، هویت و شناخت از این هویت، نهفته است که اگر به رسمیت شناخته نشود، یک شکست اجتماعی درنظر گرفته میشود. در اینجا است که فیسبوک میتواند به توسعه اضطراب اجتماعی کمک و منجر به افسردگی شود. این مسایل در نهایت مشکلات اجتماعی معمولی هستند که شبکه اجتماعی فیس بوک به سادگی و به طرز بی رحمانه ای برجسته کرده است.
آنچه ما در اینجا میتوانیم نتیجهگیری کنیم این است که سایتهای شبکههای اجتماعی چیزی در مورد چگونگی ارتباط ما تغییر ندادهاند. آنها فقط به ما بسترهای نرم افزاری مختلف که از طریق آن ارتباطات ما انجام میگیرد را فراهم کرده است. و تعاملهای ما با افراد آن لاین کاملن مانند ارتباطات ما با کسانی که آن لاین نیستند است. این شبکههای اجتماعی فقط به برخی شجاعت و جسارت بیشتری در ایجاد ارتباطات داده است. فیسبوک، همراه با بخش عمدهای از اینترنت نوآوری بزرگی است که به کاربران اجازه بیان بشریت خود و هم چنین فرصت ایجاد جوامع جدید را میدهد و به این ترتیب نشاندهنده یک فرومی است که در آن میتوان هویت خود را حداقل آنطور که میخواهیم انتخاب کرد.
اما این آزادی به ما اجازه نمیدهد که بتوان با مصونیت از مجازات به هر شکلی این کار را انجام دهیم. از آنجایی که ما در جامعهای زندگی میکنیم که در آن بیان، بهطور قانونی، سیاسی و حتا بهطور شخصی در نظر گرفته میشود، مهم است که پیامدهای بیان را، هر چند زودگذر یا سرگرمکننده در این لحظه ممکن است به نظر برسد، به یاد داشته باشیم و مخصوصن به یاد داشته باشیم که هیچ تکنولوژی ما را از مسوولیت مبرا نمیکند.
منابع:
شعر از سرور ایرانی، دوست فیسبوکی
این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
منبع: هفت صبح
در صورت ضبط شده بودن برنامه هفته آینده، رییس جمهوری در این گفتوگو شرکت نخواهد کرد.
به گزارش «هفت صبح» به نقل از یک منبع نزدیک به دفتر رییس جمهوری، قرار است رییس جمهوری در گفتوگویی مستقیم با مردم به بازگویی عملکرد دولت در هدفمندکردن یارانهها و نیز برخی مشکلات به وجود آمده در این مسیر و برخی مسایل دیگر بپردازد، اما ابهاماتی در مورد پخش زنده این گفتوگو به وجود آمده است.
این منبع اضافه کرد، رییس جمهوری در برنامه ضبط شده شرکت نخواهد کرد.
در آستانه یازدهم اردیبهشت ماه، روز جهانی کارگر، گروهی از فعالان کارگری با حمایت از سوی فعالان دانشجویی، سیاسی و مدنی، با صدور فراخوانی با انتقاد از وضعیت اجتماعی خود، از برگزاری تجمعی اعتراضی در این روز خبر دادهاند.
متن این فراخوان در زیر آمده است:
ماجمعی از جوانان، دانشجویان، زنان، کارگران و معلمان مبارز، خواهان اعتراض و تظاهرات گسترده همه بخشهای جامعه- کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان و جوانان- علیه وضعیت وحشتناک اقتصادی، علیه فقر و استثمار، علیه وضعیت خفقانآمیز سیاسی و اجتماعی که به زندگی مردم تحمیل کردهاند به خیابانها آمده و روز یازده اردیبهشت را به روز شروع مجدد اعتراضات در سال نود برای بهدست آوردن آزادی و رفاه و آزادی همه زندانیان سیاسی تبدیل کنیم. ما از همه عزیزان و آزادیخواهان، از همه رسانههای جمعی میخواهیم که برای اعتراض، اعتصاب و تظاهرات وسیع و گسترده در این روز اطلاعرسانی وسیع کنیم و این فراخوان را به اطلاع همگان برسانیم.
پیروزی از آن ماست!
همه ما رسانهایم!
جمع «مبارزان آزادی» از مناطق مرکزی تهران
جمع «زنان مبارزعلیه فقر و استبداد» درشرق تهران
جمعی از کارگران مراکز صنعتی اطراف تهران
جمعی از کارمندان اداره جات تهران
جمعی از «جوانان مبارز شیراز»
جمعی از «جوانان مبارز تبریز»
جمعی از رانندگان،کارگران و جوانان مازندران
کارگران مجتمع های پتروشیمی اوره و آمونیاک، پلی اتلین سنگین، (Lab) بیستون کرمانشاه
دانشگاهها:
جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه تهران
جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف تهران
جمعی از فعالین دانشگاه رازی کرمانشاه
جمعی از فعالین دانشگاه نوشیروانی بابل
جمعی از فعالین دانشگاه مازندران(بابلسر)
جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه دامغان
یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر است. روز همه ما مردم، روز ما جوانان، ما دانشجویان، ما زنان، ما کارگران، معلمان و پرستاران است و روز اعتراض وسیع علیه فقر و فلاکت است.
روز همه ما مردم است که میخواهیم فقر نباشد. میخواهیم تبعیض نباشد و به این جهان وارونه معترضیم. در این روز به خیابانها میآییم و صدای اعتراض خود را بلند میکنیم.
در این روز باید به خیابانها بیاییم و اعلام کنیم که زیر بار ٣٣٠ هزار تومان حداقل دستمزد و زندگی زیر خط فقر نمیرویم. زیر بار گرانی و قیمتهای سرسام آور گاز و آب و برق و حذف یارانهها نمیرویم. اعلام میکنیم که ما بنده کسی نیستیم. ما انسانیم. ثروتهای جامعه از آن همه ماست. میخواهیم در رفاه و شادی، با منزلت و حرمت انسانی زندگی کنیم. میخواهیم جامعهای بسازیم که در آن منزلت و آزادی و رفاه حق بیچون و چرای همه شهروندان است.
تا کی فقر، تا کی گرسنگی، تا کی تبعیض و استثمار، تا کی نابرابری، اول مه در اعتراض به این زندگی جهنمی که معیشت همه ما مردم و خانوادههایمان را به تباهی کشانده به خیابان میآییم و اعتراض خود را اعلام میکنیم. داشتن یک زندگی انسانی حق مسلم ماست. برخورداری از رفاه و شادی حق مسلم ماست. چرا باید کودکان ما بخاطر فقرما از تحصیل محروم باشند. چرا باید از داشتن یک مسکن مناسب و حقوق پایه ای اول خود محروم باشیم. ما برده نیستیم. ما باید خودمان در مورد شرایط کار و زندگی مان تصمیم بگیریم. تشکل حق ماست، اعتصاب حق ماست، آزادی بیان حق ماست. چرا باید همکاران ما که بهخاطر حقوق پایهای خود صدای اعتراضشان را بلند کردهاند در زندان باشند. چرا انسانها را بهخاطر عقایدشان زندانی اسیر میکنند. همه کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی باید آزاد شوند.
میگویند خط فقر بالای یک میلیون است، حداقل دستمزد را ٣٣٠ هزار تومان تعیین میکنند. تازه حتا همین را هم نمیپردازند و برای گرفتن هر قرانی از حق خود باید جنگید. چرا؟ قیمتها هر روز بالا تر و بالاتر میرود. با این دستمزد چگونه میتوان هم هزینه مسکن را پرداخت کرد. هم قبضهای سرسام آوری که برای ما مردم صادر میکنند و هم زندگی کرد. ما زیر بار این فلاکت نمیرویم.
یازده اردیبهشت روز همه ما کارگران، ما معلمان، ما جوانان و ما مردم است که به خیابانها بیاییم و اعلام کنیم که دیگر به این زندگی پر از حقارت و زیر خط فقر رضایت نخواهیم داد. اعلام کنیم که ما خواهان یک زندگی انسانی که شایسته انسان است هستیم. به مناسبت اول مه فوریترین خواستهایمان را اعلام میداریم:
1- برپایی تشکلهای مستقل از دولت و کارفرما، اعتصاب، اعتراض، راهپیمایی، تجمع و آزادی بیان حق مسلم ما است و این خواستهها باید بدون قید و شرط به عنوان حقوق خدشهناپذیر همه ما مردم است که باید به رسمیت شناخته شوند.
2- کارگران زندانی، معلمان زندانی، دانشجویان زندانی و همه زندانیان سیاسی باید فورن از زندان آزاد شوند.
3- ما قطع یارانهها (هدفمند کردن یارانهها ) و حداقل دستمزد ٣٣٠ هزار تومان را تحمیل مرگ تدریجی بر میلیونها خانواده کارگری میدانیم و خواهان افزایش حداقل دستمزدها در گام اول دو میلیون تومان هستیم. ما خواهان یک زندگی پر از رفاه و شادی هستیم.
4- ما زیر بار قبضهای صادر شده گاز و برق و آب نمیرویم و برخورداری رایگان از این نعمات را حق همه مردم میدانیم.
5- دستمزدهای معوقه کارگران و معلمان باید فورن و بیهیچ عذر و بهانهای پرداخت شود و عدم پرداخت آن بایستی به مثابه یک جرم قابل تعقیب قضایی تلقی گردد و خسارت ناشی از آن باید پرداخت شود.
6- اخراج و بیکارسازیها به هر بهانهای باید متوقف گردد و تمامی کسانی که بیکار شده و یا به سن اشتغال رسیدهاند و آماده به کار هستند باید تا زمان اشتغال به کار از بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی برخوردار شوند.
7- ما همچون از مبارزات کارگران و همه بخشهای جامعه حمایت میکنیم و اکنون که هزاران کارگر پتروشیمی ماهشهر در اعتراض و مبارزه هستند، وسیعترین حمایت خود را از مبارزات آنان اعلام میکنیم. باید دست پیمانکاران و واسطهها در استخدام نیروی کار در محیط کار و در همه جا کوتاه شود. ما خواهان لغو قراردادهای موقت و استخدام رسمی در تمام مراکز کاری هستیم.
8- ما خواهان لغو مجازات اعدام و متوقف شدن اجرای همه احکام اعدام هستیم.
9- ما ضمن محکوم کردن هر گونه تعرض به اعتراضات کارگری و اعتراضات مردمی، اعتراض به هر گونه بیحقوقی و ابراز عقیده را حق مسلم و خدشه نا پذیر کارگران و عموم مردم میدانیم.
10- ما خواهان لغو کلیه قوانین تبعیضآمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بیقید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصههای زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی هستیم.
11- ما خواهان برخورداری تمامی بازنشستگان از یک زندگی مرفه و بدون دغدغه اقتصادی و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت مستمری بازنشستگان و بهره مندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی هستیم.
12- کار کودکان باید محو گردد و تمامی کودکان باید جدا از موقعیت اقتصادی و اجتماعی والدین، نوع جنسیت و وابستگیهای ملی و نژادی و مذهبی از امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگانی برخوردار شوند.
13- ما بدینوسیله پشتیبانی خود را از تمامی جنبشهای اجتماعی آزادیخواهانه اعلام میداریم و دستگیری، محاکمه و به زندان افکندن فعالین این جنبش ها را قوین محکوم میکنیم.
14- ما ضمن اعلام حمایت قاطعانه از مطالبات کارگران، پرستاران و سایر اقشار زحمتکش جامعه، خود را متحد آنها میدانیم. و خواهان تحقق فوری مطالبات آنان هستیم و حمایت خود را از قطعنامههای کارگران به مناسبت اول مه که بیانگر خواستهای کل مردم است حمایت میکنیم.
15- ما اخراج و تحمیل هر گونه تبعیض بر کارگران مهاجر افغانستانی و سایر ملیتها را به هر بهانهای محکوم میکنیم.
16- ما ضمن قدردانی از تمامی حمایتهای بینالمللی از مبارزات مردم و کارگران در ایران حمایت قاطعانه از اعتراضات و خواستههای کارگران در سراسر جهان، خصوصن اعتراضات آنان علیه طرحهای ریاضت اقتصادی دولتها اعلام میکنیم. ما خود را متحد همه مردم آزادیخواه و انساندوست و کارگران در سراسر جهان میدانیم و بیش از هر زمان دیگری بر همبستگی بینالمللی برای رهایی فقر، استثمار و استبداد تاکید میکنیم. همچنین اعلام میداریم که امروز ما بیش از هر وقت به حمایت جهانی نیاز داریم و خواهان وسیعترین حمایت بینالمللی از مبارزاتمان و برای آزادی کارگران زندانی، معلمان زندانی و همه زندانیان سیاسی از زندان هستیم.
17- یازده اردیبهشت- روز جهانی کارگر- باید بهرسمیت شناخته شود و هرگونه ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز ملغی گردد.
18- ما از مبارزات آزادیخواهانه مردم شمال آفریقا و خاورمیانه پشتیبانی میکنیم و همبستگی خود را با آنان اعلام میکنیم.
٣١فروردین ١٣٩٠
صدها هزار نفر از سراسر انگلستان و دیگر کشورهای جهان، برای تماشای مراسم ازدواج پرنس ویلیام، نوه ملکه بریتانیا با کیت میدلتون در مسیر عبور آنان در خیابانهای لندن گرد آمدهاند. بسیاری، برای تماشای این مراسم، از دوشب پیش در خیابانهای لندن چادر زدهاند.
همچنین راس ساعت 11:00 صبح به وقت بریتانیا مراسم عقد پرنس ویلیام و کیت میدلتون در کلیسای وست مینستر در مرکز لندن آغاز شد.
بیشتر بخوانید:
«ازدواج سلطنتی در انگلستان»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای متشر شده، در روزهای اخیر، سه زندانی سیاسی در زندان رجایی شهر از ملاقات با خانواده محروم شدهاند.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، شهرام پورمنصوری، فرهنگ پورمنصوری و مهدی زاویه سه زندانی سیاسی محبوس در بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر هستند که بر اساس گزارشهای ارسالی از هفته گذشته ممنوعالملاقات شدهاند.
همچنین در ادامه این گزارش آمده است تعداد دیگری از زندانیان بند ویژه امنیتی ممنوعالملاقات شدهاند.
در حال حاضر ملاقاتهای حضوری و تلفن بند ویژه امنیتی قطع است و مقامات امنیتی و قضایی دستور دادهاند تا هر نوع ملاقات حضوری و تماس تلفنی زندانیان سیاسی با خانوادههایشان قطع شود و تنها با صدور مجوز امکانپذیر باشد. ملاقاتهای کابینی نیز تحت کنترل و نظارت انجام میگیرد.
بیشتر بخوانید:
«پنج زندانی سیاسی به اعتصاب غذای جمعی پیوستند»
علی انجیدنی/ رادیو کوچه
نازنین نمیدانست به من بخنده یا اخم کنه گفت: «باز دیونه شدهایها؟ این حرفها چیه میزنی؟» من خودم رو کنترل کردم و گفتم: «ببین عزیزم، این حوری خانم به من گفت داریم میریم پیش خدا. بعد یه آقای جاهل ما رو آوردند تو آسانسور و یه دفعه طیالارض کردیم و اومدیم تواین خونه مجردی. پس نتیجه میگیریم که اینجا خونه خداست و این اتاق هم اتاق خواب خدا. حالا شما بفرمایید تو این خونه و تو این اتاق چه کار میکردی؟» نازنین به زور جلوی خندهاش رو گرفت و گفت: «نمیدونم چی صدات کنم علیجان، از موقعی که زن شدهای با صدا زدنت مشکل پیدا کردم ولی نمیدونستم رگ غیرتت، دستخوش تغییر نشده.»
گفتم: «چه ربطی داره؟ من رو، همین خدا، به زور، تبدیل به زن کرد. حالا اومده زن مهربون من رو قر زده، آورده تو خونه مجردیاش. اه اه اه، اگه اینکار رو یکی از بندگانش میکرد هزار تا حرف و حدیث و آیه میآورد. راست گفتهاند که واعظان کاین جلوه……» حرفم رو قطع کرد و گفت: «باز تو آمپرت زد بالا و رفتی روی منبر و هرچی به دهنت رسید رو گفتی؟ عزیزم، چهقدر تو اون دنیا بهت گفتم کلمات رو چند بار تو دهانت بچرخون و ببین حرفی که داری میزنی منطقی است؟» داد زدم: «منطق؟ من یاد جوک فلسفه و منطق افتادم به یارو هم همین رو گفتند و من هم در همان موقعیت گیر کردهام. آقاجان، خیلی ساده و رک میپرسم، اینجا خونه خداست؟» نازنین اخمهایش را در هم کرد و گفت: «مگر خدا هم خونه داره؟»
گفتم: «آره بابا، اون دنیا هم داشت. حالا شاید اینجا خونه اصلیاش نباشه ولی خونه مجردیاش که هست. حالا هست یا نیست؟» نازنین رو به حوری کرد و گفت: «این علی ما، یا هرچی تو صداش میکنی، عالیه، مدلش اینجوریه. از قدیم الایام وقتی قاط میزد شروع میکرد به چرت و پرت گفتن. این مواقع هرچی براش دلیل و منطق بیاری فایدهای نداره.» گفتم: «میشه لطفن این کلمه منطق رو اینقدر تکرار نکنی؟ من به این کلمه در موقعیتهای ناموسی آلرژی دارم.»
در همین موقع در اتاقی که نازنین از آن بیرون آمده بود باز شد و پیرمردی با ریش یکدست سفید و بلند با سری کم مو، بدون کلاه یا عمامه در حالیکه لباس یکدست سفیدی شبیه صوفیها پوشیده بود خارج شد و به سمت ما آمد. زبونم بند آمده بود. با خودم گفتم: «این دیگه خود خود خداست، نامرد چهقدر خودش رو شیک و پیک و نورانی کرده تا تونسته نازنین من رو تور بزنه.» حوری تعظیمی کرد و گفت: «سلام بر حضرت جبرییل امین، از زیازت شما بسیار خوشوقت شدم.»
من بعد از اینکه فهمیدم اون پیرمرد خدا نیست و جبرییل معروفه، زبونم باز شد و گفتم: «من هم سلام عرض میکنم قربان، ببخشید این سووال رو میکنم، این اتاقی که شما در آن تشریف داشتید به جایی دیگه راه داره یا یه اتاق معمولی و دربسته است؟» جبرییل خندید و گفت: «چهطور مگه دکتر جان؟ میخوای در بری؟ در رو ندارد.» قبل از اینکه من حرفی بزنم نازنین خندید و گفت: «نه قربان، ایشان شوهر سابق من در دنیای فانی بودهاند و با وجود اینکه در این جهان تغییر جنسیت دادهاند هنوز هم روی من غیرت دارند و چون من هم از این در خارج شدم دچار شکهای جنسییتی شدهاند. شما ببخشید ایشان را.»
جبرییل با همان روی گشاده نزدیک من آمد و در حالیکه دست روی شانه من میگذاشت گفت: «نگاه ما به جنسیت اون نگاهی نیست که شما آدمها در آن دنیا داشتید عزیزم، در اینجا جنسیت فقط در زن و مرد بودن خلاصه نمیشود. اینجا مهم خوب و بد بودن جنس است. به قول خودتان در آن دنیا، جنس خوب و خانه مجردی و ….» خنده جبرییل بلند شد و نازنین هم همراه او خندید. من مثل آدمهای گیج سری تکان دادم و گفتم: «ببخشید این جناب خدا کی تشریف میآورند؟ مثل اینکه قرار شده ما به دیدارشان نایل بشویم.» نازنین گفت: «عزیز جان، دیدار با خدا که همینطور الکی نیست. شما باید در ابتدا برای این دیدار آمادگی کسب کنید. شما را به این مکان آوردهاند تا دورانی را بهعنوان دوران آمادگی دیدار با خدا بگذرانید و بعد در صورت کسب صلاحیت به زیارت ایشان نایل میشوید.» گفتم: «بازم که سرکاری شد، موقعی که میخواهید ملت را بپیچانید صحبت از کسب آمادگی میکنید.
اون دنیا به ما گفتند برای رسیدن به معبود باید آمادگی کسب کنید و هزار و یک جور کار بدنی و فکری از ما خواستند تا برای رسیدن به این مرتبه مجبورن انجام بدیم. بعد مردیم و دیدیم آمادگی نمیخواسته و همه بین جهنم و بهشت و برزخ رفت و آمد دارند. تازه فهمیدیم که ای دل غافل، غیر از بهشت و جهنم، هفت هشت دیار دیگر وجود داشته که از آن بیخبر بوده و من بیچاره بدشانس بین آنها پاس کاری شدم. حالا که اومدیم در خونه خدا بازم باید آمادگی کسب کنیم؟ شما خدای بدون آمادگی ندارید ما چند دقیقه مزاحم وقتشون بشیم؟»
از این حرف من همه زدند زیر خنده. جبرییل دست من و حوری رو گرفت و به سمت در همان اتاق برد. چشمکی به حوری زدم و گفتم: «این جبرییل هم خیلی خوش اشتهاست دونفری میبره تو اتاق.» وارد اتاق شدیم. همهجا سیاه بود هیچچیزی دیده نمیشد. نازنین هم دنبال ما آمد و به محض اینکه در را بست. همهجا روشن شد و با کمال تعجب سالن خیلی بزرگ و زیبای را دیدم که دو طرف آن درهای زیادی دیده میشد. جبرییل رو به نازنین کرد و گفت: «دکتر و حوری از اولین در شروع کنند و پس از اینکه تمام رواق را بازدید کردند من آنها را برای امتحان نهایی از شما تحویل میگیرم.» گفتم: «تا دیروز بازی دیار به دیار داشتیم امروز رواق به رواق، این امتحان نهایی شما تستی است قربان، بدون اینکه جواب بدهد با لبخندی به لب یکهو غیبش زد.»
نازنین من و حوری را به سمت در اولین رواق برد و گفت: «من باید بیرون منتظر شما باشم. فقط مواظب باشید در رواقها چند کار را نباید انجام دهید: دروغ گفتن، غیبت کردن، تهمت زدن و ناسزا گفتن.» من به نازنین گفتم: «خوب یه دفعه بگو میخواین من رو مردود کنید دیگه، من که بدون این چهار کار میمیرم. حوری اولین در را باز کرد و من را با خودش به داخل برد…» ( ادامه دارد)
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع: العربیه.نت
بیش از 50 نفر از سینماگران اصولگرای هوادار آیتاله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران در اعتراض به حضور اسفندیار رحیم مشایی رییس دفتر محمود احمدینژاد رییس جمهوری اصولگرای این کشور، سالن جشنواره را ترک کردند.
این اتفاق در حالی رخ میدهد که اختلاف در راس قدرت ایران بر سر حضور حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات به اوج خود رسیده است. احمدینژاد خواهان کنارهگیری مصلحی است که آیتاله خامنهای مخالف آن است. یکی از عمده دلایل مخالفت برخی اصولگرایان با احمدینژاد، حضور مشایی در کنار او است. سخنان جنجالبرانگیز مشایی تاکنون بارها باعث خشم اصولگرایان حاکم بر ایران شده است.
فرجاله سلحشور یکی از کارگردانان حاضر در جشنواره فیلم کیش پنجشنبه در گفتوگو با «جهان» با بیان این که خروج هنرمندان متعهد از سالن سینما برای مشایی و دولت پیام روشن داشت گفت: «مشایی وقتی وارد سالن همایش شد بسیاری از هنرمندان متعهد سالن را به نشانه اعتراض ترک کردند. این اعتراض پاسخی به عملکرد و رفتار و سخنان رییس دفتر رییس جمهور بود. به همین دلیل زمانی که مشایی خواست پشت تریبون قرار گیرد بنده و بسیاری دیگر از هنرمندان حزباللهی سالن را ترک کردیم.»
وی با بیان اینکه ما به نشانه اعتراض به شخصیت مشایی سالن را ترک کردیم اظهار داشت: «بنده و آقایان کاسهساز، شرفالدین، رستگار، ایلخانی و محمود حیدریان و ناصر هاشمزاده، جمال شورجه و سلطانی و بسیاری دیگر از مدعوین سالن را ترک کردیم تا به او بفهمانیم که مورد قبول ما نیست.»
سلحشور با اشاره به اختلافهای اخیر در راس قدرت ایران گفت: «رئیس جمهور هم بداند که تا زمانی مورد تایید ما و بچه حزباللهیهاست که مورد تایید رهبر انقلاب باشد. یعنی زمانی که آقا لحظهای حمایتشان را از دولت و رییس دولت بردارند مردم بر آنها خط بطلان خواهند کشید.»
خبر / رادیو کوچه
با ادامه سرکوبها در سوریه که تاکنون صدها کشته بر جای گذاشته است، فعالان سیاسی مخالف حکومت بشار اسد برای اعتراضات بیشتر اقدام به انتشار فراخوان کردهاند. اسلامگرایان اخوان المسلمین در میان گروههایی هستند که خواهان تظاهرات «روز خشم» شدهاند.
به گزارش الجزیره، انتظار میرود این تظاهرات پس از نماز جمعه این هفته و به نشانه همبستگی با معترضان شهر درعا که کانون ناآرامیهای اخیر سوریه بوده است، انجام شود.
سرکوب شدید این اعتراضات توسط سوریه مورد انتقاد فزاینده در جهان قرار گرفته است.
همچنین مقامهای اتحادیه اروپا قرار است روز جمعه برای بررسی اعمال تحریم علیه حکومت بشار اسد در بروکسل گردهم آیند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، اخوانالمسلمین نیز با صدور بیانیهای خواهان بیرون آمدن مردم به خیابانها شده است.
این نخستین فراخوانی است که این گروه بهطور مستقیم صادر میکند.
در این بیانیه آمده است: «نگذارید رژیم هموطنان شما را به اسارت بگیرد. برای آزادی و عزت خود یکصدا شعار دهید. نگذارید استبداد شما را به بردگی بگیرد.»
بر اساس برخی گزارشهای منتشر شده حکومت نیز از کارکنان دولتی و اعضای حزب بعث خواسته است در حمایت از آقای اسد به خیابانهای بیایند.
بیشتر بخوانید:
«ادامه درگیری در شهر درعا در سوریه»
مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
خشونت علیه زنان پدیدهای نابههنجار و منحوس است که ریشه در عوامل متعددی مانند مسایل اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی و گاهی سیاسی دارد. در گذشته رفتار و نوع برخورد با زنان به خصوص در حیطهی خانه امری به طور کامل خصوصی محسوب میشد و همین موضوع باعث میشد که خشونتها و ستمهای بیشماری بر زنان روا شود ولی امروز این مساله و نوع برخورد با آنها پدیدهای بشری و جزو حقوق بینالملل محسوب میشود و فعالان بسیاری در این زمینه مشغول به فعالیت هستند. خشونت علیه زنان هم ریشه در فقر اقتصادی و هم ریشه در فقر فرهنگی دارد. سازمان عفو بینالملل به روشنی اعلام کرد که حقوق زنان بخشی از حقوق بشر محسوب میشود و نقض حقوق زنان مساوی است با نقض حقوق بشر.
در ابتدا ببینیم که خشونت چیست و چه تعریفی دارد. خشونت منظور تمام برخوردها و اقداماتی است که علیه فرد صورت میگیرد و باعث میشود تا آنها از لحاظ جسمی، فیزیکی، اقتصادی و یا روانی صدمه ببینند. حتا گاهی تهدید به همچین مسایلی نیز خشونت علیه افراد محسوب میشود و باعث محرومیتهای خودسرانه و از بین رفتن آزادیهای بنیادینشان میشود که این مسئله ممکن است در درازمدت صدمات جبران ناپذیری برای ایشان در پی داشته باشد. عامل اصلی خشونت علیه زنان را میتوان در تبعیضی یافت که مانع از برابری زن با مرد در همهی سطوح زندگی میشود.
پژوهشهایی که تاکنون در زمینهی خشونت علیه زنان انجام گرفته است به این واقعیت که خشونت از اختلال در تعاملات سالم اجتماعی و خانوادگی و عدم آگاهی زنان نسبت به حقوقشان نشات گرفته است صحه میگذارد. تبعیض جنسیتی در واقع شامل هر نوع رفتاری است که بهدلیل جنسیت فرد حاصل میشود و این مسئله ممکن است به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه اتفاق بیفتد. این خشونتها ممکن است در اجتماع و یا خانواده صورت بگیرد و جایگاه و شان زنان در هر دو مورد بسیار پایینتر از مردان قرار بگیرد. گاهی در بعضی از جوامع مسئلهی تشکیل خانواده بیشتر بر اساس سلطه و قدرتنمایی برای زنان انجام میگیرد و کمتر مسئلهی علاقه و همدلی برای تشکیل یک خانواده مطرح است. در این جوامع خشونت در ابعاد وسیعی بر زنان صورت میگیرد و زنان چون فرد ضعیفتر در حوزهی زندگی خانوادگی هستند نمیتوانند از حق و حقوق خود دفاع نمایند.
در اعصار گذشته این نوع رفتارها و خشونتها در ابعاد بسیار گستردهتری مانند از بین بردن دختران، فروش آنان، به کنیزی فرستادنشان، تجاوز و حتا کتکهای خانگی مطرح بود. و مسئله قانونیبودن بسیاری از رفتارها و حمایت قانون جدای از مساله عرف و اجتماع مردان را محق میکرد که به رفتارهای تبعیضآمیز خود ادامه دهند و زنان نیز مجبور به پذیرش بودند. کما اینکه هنوز هم این مساله در جوامعی در ابعاد کوچکتر که به رشد و اعتلای فرهنگی مناسب نرسیدند مانند همان جوامع بدوی اعمال میشود. در واقع رابطهای مستقیم بین خشونت خانگی و قوانین تبعیضآمیز وجود دارد. بهطور مثال قوانین مدنی در ایران برای زنان نه در خانواده و نه در اجتماع ایجاد امنیت نمیکند. مثلن طبق قانون، زن باید از مرد تمکین کند یعنی این که اگر زن حاضر به تمکین نباشد مرد میتواند او را «وادار» به تمکین کند. اینجاست که اعمال خشونت قانونی میشود.
از مهمترین و رایجترین خشونتها خشونت در خانوادههاست. بر اساس نظریهی جامعهپذیری جنسیت فرایند خشونت در خانوادهها توسط یک جامعه درونی میشود و به فرزندان انتقال مییابد. چراکه از زنان تصویری مطیع، آرام، منفعل و وابسته ارایه میدادند و از مردان مقتدر، مستقل، توانا و مصمم. در چنین شرایطی ناخواسته زنان نقش جنسیتی و سنتی مطیع بودن را میپذیرفتند و در مقابل آنان مردان نقش سلطهگر و سلطه جو.
اینگونه برخوردها و اشکالات بهخصوص در سطوح خانوادگی اغلب با پنهانکاری و سکوت همراه است و بهطور عمومی زنان صدمهدیده از خشونت، این مسئله را برای عواقبی که بعد از مطرحکردن مسئله برای آنان پیش میآید مطرح نمیکنند و گاهی در مراتب بالاتر حتا آنرا انکار میکنند. پژوهشگران معتقدند تحقیق در مورد خشونتهای روا شده بر زنان بسیار کار دشواری است چون بسیاری از آنها بهخاطر ترس، تکرار و حتا گاهی جلوگیری از تحقیر شدگی این مسئله را پنهان میکنند. بنابراین نمیتوان آمار دقیقی از این نوع خشونت رایج به سادگی تهیه کرد.
در واقع پس از ظلمهای مشترکی که در بیشتر جوامع به لحاظ برخورد تبعیضآمیز با زنان صورت گرفت از جمله محرومیتهای متعدد و دیدگاههای فرونگر نسبت به زنان منجر بهطرح، بررسی و تدوین کنوانسیونهایی در محافل جهانی شد. در سال 1995 یکی از موضوعات مهم در کنفرانس پکن مساله خشونت نسبت به زنان بود. که اعلامیهی نهایی و اقدام این کنفرانس این موضوعات را مطرح کردند.
اتخاذ رهیافت یکپارچه و همه جانبه نسبت به موضوع
به کارگیری منابع برای مبارزه با خشونت بر علیه زنان
ایجاد ارتباط و همکاری با توجه اشکال مختلف خشونت علیه زنان
اتخاذ تمهیدات قانونی
تغییر نگرشها
و به این ترتیب در برنامهی عمل پکن از دولتها خواسته شد برنامهی اقدام ملی خود را در زمینهی رفع خشونت نسبت به زنان بر اساس برنامهی پکن تنظیم نمایند.
برای کمشدن خشونت در برابر زنان راهکارهایی وجود دارد که به اختصار از آنها نام برده میشود. در ابتدا دولتها باید قوانینی را که به خشونت علیه زنان دامن میزند لغو کرده و قوانین غیر تبعیضآمیز و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر وضع کنند. ارایه آموزشهای لازم به زنان برای رسیدن به خودآگاهی در مورد حقوق خود و شناخت مصادیق خشونت، و آموزش راههای مقابله با خشونت. جلوگیری از بهرهکشی از زنان و همچنین برابری در زندگی سیاسی و عمومی در سطح ملی، قوانین تابعیت باید یکسان باشد یعنی در واقع حقوق شهروندی مشترک برای هر شهروند بدون در نظر گرفتن جنسیت فرد.
همچنین شرایطی فراهم شود که افراد تحصیل نمایند تا از این طریق هر فرد به حقوق ابتدایی خودآگاه شود. اصلاح دیدگاه جنسیتی و مشارکت کامل زن و مرد در همه عرصههای زیست اجتماعی و یا خصوصی و همچنین آموزشهای حساسیت جنسیتی راجع به خشونت خانگی برای خانوادهها، خبرسازی و اجتماعی کردن این مسئله نیز از مسایل بسیار مهم در این زمینه است. بهطور حتم با تغییر دیدگاه و همچنین تعویض ساختار جامعه و آگاهی از حقوق انسانی در ابتدا و شهروندی بهدنبال آن از میزان خشونت اعمالشده بر اساس جنسیت کم خواهد شد.
جمعه 9 اردیبهشت 90 / 29 آوریل 2011
اجرا: دامون
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
مجله جاماندگان – «آیتاله، گویی تو از ابتدا میدانستی» – شراره سعیدی
دایره شکسته – «ضعیفه یا ضعیف نگاه داشته شده» – مهشب تاجیک
بخش اول خبرها
روزنگاشت – «غروب خواننده مشهور کلاغها» – محبوبه شعاع
طنز در پزشکی – (قسمت چهلوسوم) – «سهشنبهها با حوری»
بخش دوم خبرها
پس نشینی تند – «ماهی فاشیسم از آبگلآلود سیاست» – اکبر ترشیزاد
مهارتها – «برقص زیر چتر آسمان آبی» – سیمین
کوچه سلامتی – «بی تو فیسبوک، باز از آن کوچه مجازی گذشتم» – آویده مطمئنفر
بخش سوم خبرها
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
مهران امیراحمدی
منبع: قلم روز
دنیا با شتابی سرسام آور در حال درنوردیدن مرزهای توسعه همه جانبه است اما برخی از اکتیویستها و روشنفکران ایرانی به رغم آگاهی از چنین رویکردی همچنان با در پیش گرفتن رفتارهای کجدار و مریز به جای وا داشتن مردم به دویدن در این کورس نفسگیر، ملت ایران را به گام برداشتن لحظهای و لاکپشتی دعوت مینمایند. عجبا آن زمان که باید گام برمیداشیم ما را به دویدن ترغیب کردند و حالا که نیازمند دویدنیم ما را به گام بر داشتن دعوت میکنند. این در حالی است که عنصر بیرحم زمان عملن چنین اجازهای را به هیچ ملتی درآستانه هزاره سوم نخواهد داد.
انقلاب هراسی و هر حرکتی که منجر به سقوط قطعی جمهوری اسلامی گردد عملن در نزد این دوستان، امری ناپسند و خارج از عرفهای معمول در جهان معاصر میباشد. گویا دوستان عرصه هنرنمایی در صحنههای رومانتیک و عاشقانه تئاتر را با واقعیات اجتنابناپذیر تاریخ اشتباه گرفتهاند. بهتر بگویم با چند شاخه گل و لبخندهای تصنعی و ژستهای روشنفکرانه نمیتوان ملتی خسته از استبداد را به آرزوهایش رساند. تاسف بارتر اینکه اگر برخی از حمایت قاطع و سریع جوامع بینالمللی و یا شورای امنیت از ملت ایران سخن به میان میآورند بلافاصه دوستان فریادشان درمیآید که با دخالت خارجی مخالفیم و ملت ایران خود از پس مشکلاتش بر خواهد آمد. ایشان چنان خود را وطن پرست معرفی میکنند که گویا یادشان رفته که بیش از هر زمان و هرکسی از سفره رنگین قدرتهای جهانی در حال ارتزاق هستند.
جالب اینکه اغلب کسانی که در طول تاریخ بیشتر از همه داد وطن پرستی سر دادهاند، خیانتکارتر به وطن و مردمانشان بودهاند؛ هیتلر، موسولینی، صدام، قذافی و احمدینژاد از جمله این افراد بوده و هستند. ایکاش این دسته از روشنفکران که بیش از همه از امکانات رسانهای، تبلیغی و مادی قدرتمندان برخوردارند اندکی به مردم ایران صداقت نشان میدادند. صادقانه بگویم روشنفکر دروغگو و عوامفریب ضررش به مراتب از دشمن خارجی و دیکتاتور داخلی هم بیشتر است چرا که با الفاظ و القاب دهان پر کن، ذهن مردم را به سوی رویاهای دستنیافتنی هدایت میکند. به راستی اگر مردم ایران به تنهایی میتوانستند از شر این رژیم خلاص شوند چرا تا به حال موفق نشدهاند؟ و یا چگونه حاکمان مردم ستیزش همچنان به حاکمیت فرمانپرستانه خویش ادامه میدهند؟ البته در این شکی نیست که ملت ایران بارها در طول این سی سال استعداد بر انداختن این نظام را از خود بروز داده است اما هر بار با موانعی از سوی همین دوستان روبهرو شده که بیش از پیش در دستگاه دیپلماسی غرب نفوذ داشته و دارند.
نگارنده بر این باور است که باید به هر طریقی که شده از دست این نظام خلاص شد حتا ترغیب شورای امنیت به واکنش قاطع نظامی در برابر جمهوری اسلامی در غیر اینصورت حاصل هر ثانیه ماندگاری این رژیم مساوی با خسارتهای جبران ناپذیری است که حد اقل سه نسل باید تاوان آن را بپردازد.
نگارنده بر این باور است که باید به هر طریقی که شده از دست این نظام خلاص شد حتا ترغیب شورای امنیت به واکنش قاطع نظامی در برابر جمهوری اسلامی در غیر اینصورت حاصل هر ثانیه ماندگاری این رژیم مساوی با خسارتهای جبران ناپذیری است که حد اقل سه نسل باید تاوان آن را بپردازد. برای درک بهتر این فاجعه بد نیست که به برخی از آمارهای منتشر شده از طرف خود نظام و نهادهای بینالمللی توجه شود. طبق تحقیق انجام یافته از سوی مرکز پژوهشهای مجلس تنها پدیده فرار مغزها، ازعواقب یک جنک کلاسیک بیشتر است. صندوق بینالمللی پول در این مورد گزارش داده است که سالانه حدود 180 هزار ایرانی تحصیلکرده به امید زندگی و یافتن موقعیتهای شغلی بهتر از کشور خارج میشوند. این رویکرد غمانگیز به معنی خروج سالانه 50 میلیارد دلار ارز از کشور است.
افزون بر آن بهواسطه عدم مدیریت صحیح، بنا بر اعلام رییس ستاد دیه کشور، تصادفات رانندگی در ایران در 30 سال اخیر800 هزار کشته و 9 میلیون مجروح برجای گذاشته است. یعنی تعداد کشتهشدگان، تقریبن کمی کمتر از جمعیت کشور بحرین است. تاسفبارتر اینکه خسارتهای سالانه تصادفات مذکور حدود پنج میلیادرد دلار بر آورد شده است. این در حالی است که بودجه سالانه کشوری چون تاجیکستان به 2 میلیارد دلار در سال هم نمیرسد.
بر اساس آخرین گزارش که مستند به بودجه سال 86 است، تعداد پروندههای قضایی در 12 نهاد و سازمان قضایی اعم از دادسرا و دیوان عدالت اداری و دادگاه ویژه روحانیت و غیره بالغ بر 14 میلیون و 235 هزار پرونده است. یعنی معادل با جمعیت دو کشور نروژ و سوئد، پرونده قضایی در کشور وجود دارد. هم اکنون بیش از ۵۰ درصد از جمعیت کشور ما زیر ۲۰ سال است و این ارقام نشان دهنده این واقعیت است که نزدیک به نیمی از جمعیت بالای بیست سال ما درگیر پروندههای قضایی است.
افزون بر آن تعداد بیشمار اعدامشدگان سیاسی که برخی آن را به بیش از 15 هزار نفر تخمین زدهاند همه و همه از پیامدهای تداوم چنین نظامی است. ناگفته نماند روابط سیاسی تنش آلود با کشورهای همسایه، منطقه و دنیا موجب ازدست دادن فرصتها و مزیتهای اقتصادی بسیاری مانند پروژههای نفتی گشته است.
با این وجود گویا هنوز روشنفکران شهرتطلب در انتظارند تا آخرین قطرههای نفت و سایر ثروتهای طبیعی و انسانی کشورمان همچنان خرج تروریستهای عالم گردد تا ملتی بدون پشتوانه و ثروت طبیعی در آیندهای نه چندان دور، به مانند افغانستان، دست گدایی به دنیا دراز کند.
محبوبه شعاع/ رادیو کوچه
Mahboobeh@koochehmail.com
هشتم اردیبهشت 1390 برابر شد با درگذشت «منوچهر سخایی» خواننده و بازیگر سینمای قبل از انقلاب و از قدیمیترین چهرههای موسیقی پاپ. وی زاده سال 1314 بود و سرانجام در کالیفرنیا، آمریکا درگذشت. از منوچهر ترانههای بسیاری به یادگار مانده است، که در میان آنها، ترانه «کلاغها» او از معروفترین ترانههای اوست.
«منوچهر سخایی»، در سال ۱۳۱۴ در شهر تهران زاده شد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تهران ادامه داد و از همان دوران تحصیل به مقولات هنری بهویژه موسیقی علاقه و اشتیاق نشان داد. با این وجود وی قبل از آن که وارد دنیای موسیقی شود، برای مدتی در روزنامه «کیهان» مشغول به کار شد و به عنوان خبرنگار پارلمانی این روزنامه فعالیت کرد.
دوستی او با «پرویز ایرانفر» نقطه شروعی برای ورودش به دنیای هنر بود و در اواسط دهه سی به موسیقی روی آورد. گرچه در آن زمان موسیقی پاپ در ایران چندان شناخته شده نبود، اما سخایی با بهره از آثار موزیسینهای خارجی از همان ابتدا نسبت به این نوع موسیقی گرایش نشان داد و از سال ۱۳۳۷ فعالیت حرفهای خود را به عنوان خواننده در رادیوایران آغاز کرد.
در همین سالها او فعالیت سینمایی خود را نخست به عنوان خواننده و سپس به عنوان بازیگر آغاز کرد و در فیلمهای «پستچی»، «دخترها اینطور دوست دارند»، «ببر کوهستان» و «در انتهای ظلمت» به ایفا نقش پرداخت.
اما در مجموع دوران اوج شهرت و محبوبیت منوچهر سخایی در دهه چهل خورشیدی بود، صدای او سبک و کلاس خاص خودش را داشت و او نیز همچون «ویگن»، «عارف» و «محمد نوری» طرفداران خاص خود را داشت. او همچنین درسالهای فعالیت هنریاش در تلویزیون شوی تلویزیونی «زنگولهها» را برای تلویزیون ملی ایران تهیه کرد که در آن به معرفی چهرههای جدید موسیقی پاپ میپرداخت.
منوچهر هم مانند بسیاری دیگر از خوانندگان، بعد از انقلاب ایران در سال 1357 راهی آمریکا شد و ساکن شهر «لوس آنجلس» شد و تلاش کرد تا فعالیت هنریاش را در آنجا ادامه دهد. از جمله در نخستین سالهای اقامتش در آمریکا اقدام به تهیه چند ترانه به صورت سه آلبوم استودیویی کرد. اما در این آلبومها نتوانست موفقیتهای گذشتهاش را تکرار کند و بدین ترتیب وی تصمیم گرفت که برای چند سال سکوت پیشه کند.
حاصل سکوت طولانی مدت و غیبت منوچهر سخایی از صحنه موسیقی، جمعآوری تعدادی مصاحبه از شخصیتهای مختلف مطرح در موسیقی پاپ فارسی بود. وی همچنین در این سالها دست به تهیه کتابی درباره موسیقی مدرن و موسیقی پاپ ایران زد که در آن تقریبن با همه کسانی که در دسترس او بودند از جمله با «محمد نوری»، «حمید قنبری» و «نعمت مین باشیان» گفت و گوهایی انجام داد.
سخایی پس از مدتها سکوت، سپس آلبومی تهیه کرد که در آن از ترانههای اجتماعی استفاده کرده و به مضامینی نظیر حقوق بشر پرداخته بود. او در این آلبوم، سعی کرد تا سبک خواندنش را تغییر داده و نتها و گامهایی را اجرا کند که در گذشته به ندرت مورد استفادهاش قرار گرفته بود و به گفته خودش برای ارائه این آلبوم سه سال کار مداوم انجام گرفته و موسیقی آن با ارکستر سمفونی پاریس به شکل زنده ضبط شده بود.
منوچهر سخایی در سالهای اقامت خویش در خارج از کشور و در همان دورانی که سکوت پیشه کرده و خبری از او نبود، با اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط برقرار کرده و به این سازمان سیاسی پیوسته بود. حرکتی که برخی آن را غیرمنتظره و حیرت آور توصیف کردند و آن را خدشهای بر کارنامه هنری او در طی مدتی قریب به نیم قرن دانستند.
هرچند عدهای نیز این اقدام او را تحسین کردند و از جمله اعضای سازمان مجاهدین به وی القابی چون «هنرمند مقاومت» و «خواننده مردمی» دادند. پیوستن او به سازمان مجاهدین خلق ایران به واکنشهای تندی گاه از جانب دوستان و هواداران قدیمی او نیز منجر گردید و از جمله بهعنوان نمونه «فرزاد فرزین فر» در تاریخ بیستو یکم سپتامبر ۲۰۰۵ (۳۰ شهریور ۱۳۸۴) در سوئد مقالهای بسیار تند با عنوان «سلام بر آن که دیده گشود» علیه منوچهر نوشت.
او علاوه بر نوشتههای هنری، در سالهای اخیر مواضع سیاسی خود را نیز در قالب مقالاتی تحریر کرده بود و این مقالات را در وبسایتهای وابسته به مجاهدین از جمله در وبسایت «همبستگی ملی» منتشر میساخت.
منوچهر برادری به نام «محمود» داشت که رییس شهربانی در زمان نخست وزیری «محمد مصدق» در کرمان بود که در جریان وقایع بیست و هشت مرداد 1332 در این شهر به طرز فجیعی به قتل رسیده بود. منوچهر در یکی از کنسرتهایش گفته بود که ترانه «پرستو» را بعد از این واقعه به درخواست مادرش و به یاد برادرش خوانده است.
و اما سرانجام منوچهر سخایی خواننده پاپ ایرانی در هشتم اردیبهشت 1390 و در سن هفتاد و شش سالگی در کالیفرنیا، آمریکا درگذشت. از او آثار و ترانههای بسیاری باقی مانده است که از معروفترین آلبومهای او میتوان به: همکلاس، جان جان، کلاغها، خداحافظ، نمکی، برگرد برگرد و هفت ستاره اشاره کرد.
منبعها:
ویکی پدیا
خبر / رادیو کوچه
باراک اوباما تغییرات در راس وزارت دفاع، سازمان اطلاعات مرکزی، سفیر بعدی ایالت متحده در کابل و فرمانده آینده نیروهای ائتلاف در افغانستان را اعلام کرده است. وی روز پنجشنبه ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای ائتلاف در افغانستان را به عنوان رییس آینده سازمان سیا منصوب کرد.
او در کنفرانس خبری کاخ سفید همچنین اعلام کرد که لئون پانهتا، رییس کنونی سازمان سیا، جانشین رابرت گیتس، وزیر دفاع، خواهد شد.
رابرت گیتس که در سال ۲۰۰۶ توسط جورج بوش، رییس جمهوری پیشین آمریکا به سمت وزیر دفاع منصوب شده بود، در پایان ماه ژوئن پنتاگون را ترک میکند.
باراک اوباما همچنین رایان کراکر، سفیر پیشین آمریکا در عراق را به عنوان سفیر آینده کشورش در افغانستان منصوب کرد. وی جانشین کارل آیکنبری میشود.
آقای اوباما همچنین ژنرال جان آلن از نیروی تفنگداران دریایی ایالات متحده را به عنوان جانشین ژنرال پترائوس برگزیده است.
ژنرال آلن، معاون ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا است که مسوولیت عملیات در آسیای میانه و خاورمیانه را برعهده دارد.
این در حالی است که مجلس سنای آمریکا باید این انتصابها را تایید کند.
این تغییرات کمتر از یک سال پس از برکناری ژنرال مک کریستال، فرمانده پیشین نیروهای ائتلاف در افغانستان و جایگزین شدن وی با ژنرال پترائوس انجام میشود.
انتظار می رود که ژنرال پترائوس تا چند ماه دیگر در افغانستان نیروهای ائتلاف را رهبری کند.
این ویدئو به یک پارادوکس فرهنگی می پردازد. مردی که در یک کلوپ رقص نیمه برهنه می کند در حالی که همسر با حجاب دارد و نگرانی هایی از خانواده و فرهنگ ایرانی.
Click here to view the embedded video.
خبر / رادیو کوچه
صدها هزار نفر از سراسر انگلستان و دیگر کشورهای جهان، برای تماشای مراسم ازدواج پرنس ویلیام، نوه ملکه بریتانیا با کیت میدلتون در مسیر عبور آنان در خیابانهای لندن گرد آمدهاند. بسیاری، برای تماشای این مراسم، از دوشب پیش در خیابانهای لندن چادر زدهاند.
این در حالی است که بسیاری از چهرههای سیاسی، هنری، مقامات کشورهای مختلف و همچنین ورزشی در این مراسم حضور دارند.
همچنین راس ساعت 11:00 صبح به وقت بریتانیا مراسم عقد پرنس ویلیام و کیت میدلتون در کلیسای وست مینستر در مرکز لندن آغاز شد.
پیشبینی شده که در روز جمعه ۲۹ آوریل (نهم اردیبهشت) دو میلیارد نفر در گوشه و کنار دنیا، از روی صفحه تلویزیون شاهد مراسم ازدواج شاهزاده ویلیام، فرزند ارشد شاهزاده چارلز، ولیعهد بریتانیا و نوه الیزابت دوم، ملکه بریتانیا، با کاترین میدلتون، از نوادگان توماس هاریسون باشند که حرفهاش نجاری و پدرش، جان هاریسون، معدنچی در معادن ذغال سنگ ایالت ویلز بوده است.
گالری:
«ازدواج سلطنتی»
خبر / رادیو کوچه
کمیسیون آزادیهای مذهبی بینالمللی آمریکا، روز پنجشنبه در گزارش سال ۲۰۱۱ خود، ایران را در ردیف کشورهای قرار داده که به گفته این نهاد ناقض جدی آزادیهای دینی و حقوق بشر است.
این کمیسیون علاوه بر ایران، برمه، چین، مصر، اریتره، عراق، نیجریه، کره شمالی، پاکستان، عربستان سعودی، سودان، ترکمنستان، ازبکستان و ویتنام را به نقض جدی آزادیهای دینی شهروندان متهم کرد.
این در حالی است که مقامهای جمهوری اسلامی بارها اتهام نقض آزادیهای اساسی شهروندان از جمله آزادی دینی را رد و در مقابل، ایالات متحده را به اسلامستیزی و نقض حقوق بشر در سایر کشورها متهم کردهاند.
کمیسیون آزادیهای مذهبی بینالمللی آمریکا در گزارش خود هشدار داد که طی یک سال گذشته به ویژه وضع بهاییان، مسیحیان و دراویش در ایران بدتر شده است.
این کمیسیون به وزارت امور خارجه آمریکا نوشت: «دولت ایران به طور سیستماتیک، مستمر و فاحش مشغول نقض آزادیهای دینی است، از جمله بازداشتهای طولانی و اعدامهایی که به طور نسبی یا کامل بر اساس نوع دین متهم انجام میشود.»
همچنین، طی ماههای اخیر، دراویش گنابادی از بازداشت و محاکمه تعداد زیادی از همکیشان خود خبر دادهاند.
نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی نیز به تازگی به دلیل انجام مراسم تدفین در مزار سلطانی به دادگاهی در تهران احضار شد.
جامعه بینالمللی بهاییان اول آوریل اعلام کرد که حکم بیست سال زندان برای رهبران بهایی زندانی در ایران تایید شده است.
کمیسیون آزادیهای مذهبی بینالمللی آمریکا گفته است که اقلیتهای به رسمیت شناخته شده در قانون اساسی ایران- یهودیان، مسیحیان ارمنی و آشوری و نیز زرتشتیان- با «تبعیض و سرکوب فزاینده» روبهرو هستند.
در گزارش این نهاد آمده است که شهروندان شیعه و سنی از جمله روحانیان مخالف دولت نیز مورد ارعاب، آزار و اذیت قرار گرفته یا دستگیر شدهاند.
بیشتر بخوانید:
«نگرانی از افزایش حکم اعدام در ملاعام در ایران»
گزارش / رادیو کوچه
به گزارش خبرنگار کوچه در اقلیم خود مختار، روز به روز بر شدت ارعابها و تهدیدهای حاکم اقلیم کردستان عراق، مسعود بارزانی، و حزب متبوعش- پارت دمکرات کردستان- بر مردمان، بیشتر میشود و در اینجا خلاصهای از پیام روشنفکران کردستان علیه ستم و محدودیتهای ناروای موجود در کردستان را مرور میکنیم.
ادامهی تجمعات اعتراضآمیز مردم سلیمانیه و شهرهای دیگر کردستان جنوبی، در میدان آزادی یا «دهرکی سهرا»ی شهر سلیمانیه، در ابتدا روشنفکران قدم در صف اول نهادند. انگار که بعد از سالها ترور و تهدید و ارعاب و دروغ حزب حاکم، میخواستند آینده نوینی را برای کردستان بشارت دهند. مریوان وریا قانع، بختیار علی و آراس فتاح سه تن از روشنفکران کرد طی نامهای بر ادامهی این تجمعات و اعتراضات مسالمتآمیز و دموکراتیک، علیه ضعف و عدم مشروعیت و صلاحیت سلطه حاکم اقیلم کردستان، تاکید کردند و آن را نوید و مژدهای بر داشتن آیندهای روشن برای اقلیم کردستان عراق دانستند که دیر یا زود، حاکم سرکش و عصیانگر، پس از 55 سال، حکومت این قبیله بر کردستان تسلیم خواست و اراده مردمان کرد میشود. آنها به این مسئله اشاره داشتهاند: باید میدان تجمعات اعتراضی را به جای گفتوگو، فرهنگ و ادبیات و هنر و تاریخ مبدل کرد. باید فرهنگ مذاکره و گفتوگو و شنیدن صدای مخالف و احترام به یکدیگر را از هم اکنون آغاز کنیم. باید با زبان مدنیت به دنبال خواستهها بود و از هر گونه خشونت پرهیز کرد. خواستهها باید در پی آزادی، رشد و آرمانهای متعالی باشد. آنها، جوانان کرد را آیندهسازان کردستان نو دانستند که بر تاریخ پر از رنج و محنت و برادرکشی سابق، خط بطلان بکشند. و افق آیندهای مملو از عشق و گذشت و احترام و انسانیت را ترسیم کنند و از احساسات و هیجان بپرهیزند که حاکم در انتظار محکوم کردن نسل جوان به مشتی اغتشاشگر و معترض تحریک شده و ملعبه چند جوان ثبت شود؛ این اعتراضات باید شناسنامه و هویت خاص خود را حفظ کند باشد و در جهت استقرار دمکراسی در جامعه کردستان حرکت کند. آنها سیستم قدرت مسلط فعلی- بارزانیها- را بیتوجه به عقلانیت و مدنیت مدرن و ضد اصلاحات دانستند و تنها به وعدههایی فریبنده مبنی بر صورت پذیری اصلاحات سیاسی، مدنی، اقتصادی و فرهنگی، در جامعه اقلیم کردستان بسنده میکند، اما تا رسیدن به خواستههای خود، با استقامت کرد و اعمال فشار مدنی را ادامه داد.
آنها در نامه خود نوشته بودند که «البته سالهاست که قدرتمداران این اقلیم، نه تنها ثروت و سامان و ملک و دارایی، بلکه همه انسانها را نیز ملک شخصی خود میدانند و تصورشان بر این است که غیر از کوه و بیابان و رود و جاده و پل؛ مسوول مرگ و زیستن انسانهای این دیار نیز هستند، و ابایی از کشتن و خون خلق به ناحق ریختن ندارند، ترور، گویی تنها شیوه حکمرانی است، این قدرت مسلط، انگار دیگر نیازی به اصلاحات نمیبیند، باوری به تغییر و اصلاحات هم ندارد، چون عقلانیت و اندیشهای ندارد که در میانش باوری و یقینی بتوان یافت، برهوتی است از مرگ انگار، نگاه این قدرتمداران مسلط بر اقلیم، حکمرانی مادامالعمر و رهبری مطلقه است و تبارگماری و فرزند را جانشین کردن و حتا حاضر به شنیدن اشتباه و خطا هم نیستند، نه میپذیرند نه شهامت پذیرش دارند و نه اخلاق عذرخواستن و شرمساری اما تاریخ هم نمیدانند که رسوای آناند… در کدام کشور و جایی از این کره خاکی، این گونه به قتل اندیشه باورمندان به آزادی، بازی میشود؟ چه کسی فتنه را شروع کرد؟ صدای چند جوان معصوم که آوازشان آزادی بود و یا آنکه انگشت بر ماشه چکانید؟ کدام یک، نشان زیستن جامعه پویاست، مرگ یک جوان یا آواز او ؟ چه موجب نگرانی است، ترور و کشتن تا انتقاد و زبان به اعتراض گشودن؟ چه کسی ناراحت شده است، جز حاکم زبون و قدرتمدار مسلط زمانه؟ رهبری که به زور فشنگ و گلوله و خون، میخواهد بر آن کرسی باقی بماند و مشروعیت و صلاحیت این تاج و تخت هم کسی نمیداند از کجا آورده است ؟و آنگاه امروز دیوانه و هار، مهار گسیخته و میخواهد یکی را در میانه رسوا کند، یا کشوری همسایه را، یا رقیبی دیگر را… اما جنون قدرت، آخرش نابودی است….»
از راست به چپ: آراس فتاح و مریوان وریا قانع، بختیار علی، احمد میره
احمد میره، استاد دانشگاه و دارنده نشریه لفین هم در سخنان خود اظهار داشت: «هر روز خیابان و جادههای کردستان، زیر پای شعار معترضان میخروشد و میجوشد، اما سلطه و قدرت حاکم و ضد اندیشه، ظاهرن بیباکتر جلوه میکند و روزبهروز به جای شنیدن صدای اعتراض مردمان و یا قانون، سناریویی توطئهآمیز میتراشتند و فتنهای دیگر میکنند و میخواهند که همه روزنههای برقرار جریان آزاد اطلاعات را مسدود کنند و چهارچوب شرع و قانون و انسانیت را هم نمیشناسند و تنها منفعت خود را میبینند و بقای قدرتشان را. آنها خود را عین کرد و کردستان و دلسوز مردم کرد میدانند اما در عمل ضد قانون و ضد مردمان کرد و دشمن کردستان هستند و میخواهند اندیشه مردم کرد را تعطیل کنند، مشتی خرافات و موهومات را به اسم تاریخ به خوردشان بدهند خود را سلحشور و قهرمان و بت کنند و صدای هر منتقد و ناراضی را خفه کنند و اگر هم روشنفکری سخنی گفت، به زنجیر و زندانش بکشند و یا بیسر و صدا شکنجه کنند و حتا خونش را بریزند و روزنامهنگار و نویسنده و شاعر و مورخ از دید آنها، توطئهگر است و لایق مردن و اگر نتوانستند، رسوای خاص و عام کنند. خود را سمبل دروغین و تحمیلی کردستان بدانند، اما نمیدانند که همه جوانان شهر و روستای کردستان، سمبل واقعی کردستان هستند. آنچه حاکم دیکتاتور اقلیم، در حق مردمان کرد معترض انجام داد، میشود پرسید فرق شما با قذافی و مبارک و بن علی چیست؟ قذافی مردمانش را کشت، شما هم، قذافی علیه معترضانش با خشونت سخن گفت، شما هم، قذافی هر آنچه زشت بود و قبیح، علیه مردماش کرد، شما هم… چه فرقی است؟ .. آنقدر مردم هولیر / اربیل را ترساندهاید که این ارعاب درتاریخ معاصر ما، بینظیر است، مبارک در میدان التحریر چادری را آتش نزد، اما شما سوزاندید چادرهای دانشجویان میدان آزادی سلیمانیه را. ..
در گزارشهای قبلی اشاره شده بود که شیرکو بیکس، شاعر معروف، هم در میدان آزادی در میان جوانان قرار گرفت و گفت: «بیپاسخی حاکم به خواستههایتان، جام خشم شما را لبریزتر میکند و صبوری را خواهد کشت. جوان کرد امروزه ما، وعده سرخرمن و بیعمل را باور ندارد. در سرزمینی زندگی میکنیم که وعدههای پارلمان در بیرون از ساختمانش، ذبح میشود و با خونش به صورت مردمان سیلی میزند و در سرزمینی زندگی میکنیم که حزبی دانشگاه را میبندد و حکومت و وزیرانش هم خفه شدهاند و در عین حال «عدنان کریم» خواننده کرد عراقی نیز از تجمعات اعتراضی مردمان کردستان حمایت کرد و بهجت یحیی، خواننده دیگر کرد هم پیامی در این باره ارسال داشت. که «تنها به زبان عشق میتوان پیام انسانی خود را فرستاد، برای اثبات این سخن روزهای آغازین تجمع در میدان آزادی سلیمانیه را به یاد آوریم که مورد آماج چنین قضاوت نابجا قرار گرفتید، هر کس به نامی شما را میخواند، اما شما با نثار گل به لولههای تفنگ اعلام کردید: نیروهای پیشمرگ برادر و اقوام ما هستند…»
در ادامه اعلام حمایت روشنفکران و نویسندگان و شعرای مشهور از معترضان میدان آزادی سلیمانیه؛ فاروق رفیق، نویسنده و منتقد فلسفی و از افراد اداره کننده سکوی آزادی بیان در میدان اصلی معترضان سلیمانیه، گفت: «این تظاهرات و اعتراضات، قدمهای نخستین تغییر در کردستان است و پروسه سیاس نوینی را در تاریخ معاصر ما نوید میدهد. پارلمان و حکومت ما، موثر و کارا نیست و این نهضت، فرهنگ جدیدی را به ارمغان خواهد آورد که حکومت پاسخگو و پیگیر و اهل منطق گفتوگو بار بیاید و این حرکت جدیدی است که چگونه تغییرات و اصلاحات نهادینه شود. خود ضد خشونت هستیم و خشونت را هم محکوم میکنیم … پس از ایراد سخنرانی و اداره برنامههای میدان آزادی، وی تهدید به ترور شد و دیروز هم به منظور دستگیری او، 2 گروه جداگانه از اداره امنیت، به خانه او رفتند. امروز در میان معترضان گفت: «نیازی به آمدن به خانه و کاشانه ام وارعاب نیست، یک SMS کافی بود که خودم به حیاط اداره اطلاعات و امنیت، قدم بگذارم… این سلطه و حاکم، نه عقلانیت دارد و نه اخلاق؛ صرفن پول و اسلحه در اختیار دارد؛ این سینه پر سوز من و این هم گلوله داغ شما، مرا دریابید و دریغ نکنید از کشتن من…»
به گزارش خبرنگار کوچه، پس از تهدیدهای مکرر و پیگرد نیروهای امنیتی، بختیار علی و ریبین هه ردی، در این باره اظهار داشتند که: «این رفتار زشت حاکمیت و قدرت و سلطه توحش آمیز و ضد اندیشه و تفکر آزاد بارزانی را محکوم میکنیم و این موضعگیری تند و خشن، اما چوپ و بیمعنا، تنها حاکم بازنده است. این جنبش مردمی و روشنفکران، معنویت و پیام و معنی دارد و دروغها را میزداید. اگر فاروق رفیق ترور و یا دستگیر شود، مانند یکی دیگر از کارهای غیرانسانی و مذموم در کارنامه سیاه تاریخ این حاکم کرد و خانوادهاش میباشد- مانند ترور جمال عرفان در ایام حکمرانی شیخ محمود برزنجی- و در این کارهای زشت و ناانسانی و بربریت گونه، تنها این حاکم و قدرت مسلط است که رسوا میشود. سرکوب و خشونت، اندیشه روشنفکران را مهار نمیکند و شاید برای مدتی تاریخ دروغین و جعلی بارزانی را در رسانههای تبلیغی، به مردمان ساده اندیش و زود باور، تحمیل کرد، اما پایدار نیست.
از راست به چپ: بهجت یحیی، فاروق رفیق، شیرکو بیکس
در این باره حاکم قادر محمدخان و دکتر خسرو گل محمدی از روسای اداره امنیت کردستان جنوبی- آسایش- که خود از روشنفکران و تحصیلکردگان دانشگاهی هستند، آنها هرگونه محدودیت برای روشنفکران را علنن مردود و مذموم دانستند و اظهار داشتند: «این افراد جزو سرمایهها و هویت این آب و خاک هستند و تنها دیالوگ راه حل عبور از این بحران است و حوزه عقل و عقلانیت را نمیشود در اداره امنیت، کنترل کرد. این روشنفکران، پیرو آزادی و استقلال و رشد هستند و برای ما هم مستقل بودن شان، قابل احترام است و تا این لحظه هم در همه سخنرانیها، به طور محسوس و نامحسوس از جان و مال آنها هم حفاظت کردهایم، اما گاهی اموری خارج از کنترل و اراده ما بوده است.
یکی از مقامات امنیتی سلیمانیه، که نخواست نامش فاش شود، در این باره به خبرنگار کوچه، اظهار داشت: «پاراستن- اداره امنیت حزب بارزانی- در پی شناسایی موقعیت و تهدید و حتا ربودن روشنفکران است. مثلن در 6 ماه گذشته در تابستان 2010، پس از مصاحبه یکی از روشنفکران کرد ایرانی، عرفان فانعیفرد، که نویسنده خاطرات مام جلال طالبانی است، با نشریه لڤین lvin، حزب بارزانی، رسمن از طریق اداره پاراستن، اطلاعیهای در همه شهرهای جنوبی کردستان توزیع کردند که جان این مورخ کرد ایرانی و نیز هێمن باقر و احمد میره را رسمن به مرگ تهدید کرده بودند، اما ما وارد عمل شدیم و ممانعیت کردیم. اینها قرائت فرا حزبی و مقدس مآبی از تاریخ دارند و طبعن باید با احترام نگریست. از آن موقع ما تجربه این نوع ادبیات خشونتآمیز را داریم، اما امروزه دیگر بیانیهای صادر نمیکنند. ما پیرو اندیشه مام جلال طالبانی هستیم و ایشان فردی دمکرات و باورمند به آزادی بیان رای مخالف است، ما هرگز به روشنفکران و نویسندگان و مورخان و شاعران خود اهانتی نکردهایم. حال دو حزب اتحادیه میهنی کردستان و دمکرات ممکن است بنا به توافقهای سیاسی و استراتژیک گاهی حرفهایی را برای خوشایند هم بزنند، اما در اداره امنیت آسایش، حکایت بر اساس ایمان و اعتقاد ما است. ما خودمان علاقهمند به خواندن آثار منتقدانه و نوشتههای روشنگرانه این عزیران هستیم و تا حد ممکن و مقدور، هیچ نگرانی برای جان هیچ کدام از فعالان در حوزه استحفاظی و کنترل ما نیستو بنا به شهادت مردم کردستان، اداره ما- آسایش- اداره پاکی است و از این جنایات نداشتهایم و تا این لحظه هم امنیت تظاهرات چند هزار نفری مردم کردستان جنوبی را بر عهده داشتهایم و اگر هم حادثهای رخ داده است، رسمن اعلام میکنم که خارج از دایره ما بوده است.
امروز هم سایت نشریه لڤین lvin، اعلام کرد که گروهی مسلح وابسته به حزب دمکرات کردستان برای دستگیر کردن فاروق رفیق به دانشگاه آمریکایی سلیمانیه رفتهاند این گروه مسلح بنا به گفته این سایت خبری دانشگاه را محاصره کردهاند که این استاد فلسفه را دستگیر کنند. لازم به ذکر است که حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی، توهم و هراس زیادی از زبان منتقدان دارد و همه آنها را وابسته و جاسوس و مامور میخواند.
بیشتر بخوانید:
«کردها و مسئلهی امنیت»
خبر / رادیو کوچه
روز پنجشنبه، حسن خمینی نوه آیتاله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، خبر منابع اصولگرایان در خصوص نامزدی خود در انتخابات آینده ریاست جمهوری را تکذیب کرد.
به گزارش برخی رسانههای منسوب به دولت جمهوری اسلامی، حسن خمینی در جمع شماری از اعضای گروه اصلاحطلب مجمع روحانیون مبارز، نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری آینده ایران را اعلام کرد.
بنا بر این گزارش، حسن خمینی در تحلیل شرایط گفته است: «من ۳۰ میلیون رای دارم. نخبگان مرا جزو اصلاحطلبان و مردم به دلیل ارتباط با خانواده امام، فراجناحی میدانند.»
به نوشته سایت جماران، سراجالدین موسوی از اعضای دفتر آیتاله خمینی به نقل از حسن خمینی خبر قصد او برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ایران را تکذیب کرد و آن را مصداق نشر اکاذیب دانست.
بیشتر بخوانید:
«نامزدی سیدحسن خمینی برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری»
رادیو کوچه
1858 میلادی - در چنین روزی جنگهای کریمه پایان یافت. «نیکلای اول» در سال 1854 میلادی برای بسط نفوذ خود در عثمانی به ولایات «والشی» و «مولداوی» لشکرکشی کرد و در این میان دولتهای فرانسه و انگلستان به کمک دولت عثمانی آمده و بر ضد روسیه وارد جنگ شدند. این جنگ چهار سال به طول انجامید و بهدلیل وقوع جنگ در شبه جزیره کریمه به جنگهای کریمه مشهور شد. در پایان این جنگ نیکلای اول شکست سختی را متحمل شد.
1370 خورشیدی - سالروز درگذشت دکتر «غلامحسین صدیقی»، استاد دانشگاه تهران و وزیر کشور (در دولت دوم) دکتر مصدق است. وی صاحب دو دانشنامه دکترای دولتی فلسفه و جامعهشناسی از فرانسه بود. او پس از اتمام تحصیلات خود به ایران آمد و به تدریس جامعهشناسی در دانشگاههای ایران بهویژه دانشگاه تهران پرداخت. دکتر صدیقی از آورندگان دانش جامعهشناسی به ایران و از موسسان موسسه تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشگاه تهران و همچنین سالها عضو هیت امنای بنیاد فرهنگ ایران بود. وی از بنیانگذاران کنگرهی «هزارهی ابوعلی سینا» بود ولی هنگامی که کنگره در اردیبهشت ۱۳۳۳ در همدان تشکیل شد، در زندان به سر میبرد. پس از پیروزی انقلاب مهندس بازرگان از دکتر صدیقی برای شرکت در دولت موقت دعوت به عمل آورد که مورد قبول وی قرار نگرفت.
1958میلادی - روز تشکیل «کمیسیون اقتصادی آفریقا» توسط شورای اقتصادی سازمان ملل متحد است. شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد زیرمجموعه مجمع عمومی این سازمان محسوب میشود که از جمله وظایف آن انجام مطالعات در زمینه همکاریهای اقتصادی است. این شورا دارای پنج کمیسیون اقتصادی و منطقهای نیز است که هدف از آن هماهنگ کردن اقدامات مختلف جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی آفریقا، حفظ و تقویت روابط اقتصادی کشورهای این قاره و عهدهداری و سرپرستی تحقیقات، پژوهشها و مطالعات مربوط به مسایل اقتصادی و فنی این سرزمین است.
1368 خورشیدی - سالروز درگذشت «احساناله طبری»، نویسنده، شاعر و نظریهپرداز مارکسیست و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران است. وی از جوانی در رشتههای مختلف شعر، قصه، نقد هنری، بررسیهای فلسفی و تاریخی و زبانی، آثاری ایجاد کرده و در دوران طولانی مهاجرت این تلاش را «ادامه داده و در هر زمینه آثاری متعددی نگاشته است. احسان طبری تحصیلات خود را در آکادمی علوم اجتماعی مسکو انجام داده و به دریافت مقام علمی نامزد علوم فلسفی موفق شده است سپس آن را در آکادمی علوم اجتماعی برلین ادامه و به دریافت مقام علمی (دکتر هابیل در فلسفه) رسید. طبری به هفت زبان مختلف آشنایی کامل داشت. از جمله آثار وی میتوان به «فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایهداری»، «خانواده برومند»، «روشنفکر مایوس»، اشاره کرد.
1682 میلادی - روز بهسلطنت رسیدن «پطرکبیر» در 10 سالگی است و متعاقب آن «سوفی» خواهرش در مقام نایبالسلطنه اداره امور را بهدست گرفت. سوفی چندی بعد پطر را از قصر «کرملین» اخراج و او را به قریهای نزدیک مسکو تبعید کرد. اما پطرکبیر سرانجام با سپاهی بر خواهرش سوفی شورید و پیروز شد. پطر بعد از دستیابی بهقدرت اقدامات اصلاحی بسیار انجام داد و در امور فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی روسیه تحولات عظیمی پدید آورد.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1627 میلادی - آغاز جنگ «فرانسه» و «هلند» با حمله «لویی چهاردهم» به هلند است.
1362 خورشیدی - دولت جمهوری اسلامی ایران نخستین گروه از اسیران عراقی را آزاد و به کشورشان منتقل کرد.
1980 میلادی - سالروز درگذشت «آلفرد هیچکاک» کارگردان آمریکایی انگلیسیتبار است.
خبر / رادیو کوچه
در اولین روز بازیهای هفته سی و دوم لیگ برتر فوتبال ایران و با توقف استقلال و ذوب آهن بازهم شانس سپاهان برای قهرمانی بیشتر شد. استقلال در بوشهر مقابل شاهین که در رده یازدهم جدول قرار دارد با نتیجه صفر بر صفر متوقف شد.
ذوب آهن هم که در هفتههای آخر لیگ نتایج ضعیفی گرفته است در خانه خود مقابل فولاد به تساوی ۱-۱ رسید.
هماکنون استقلال با یک بازی بیشتر از سپاهان و با ۵۹ امتیاز همچنان در رده دوم جدول قرار دارد. سپاهان با ۶۲ امتیاز صدرنشین است. ذوب آهن هم با ۵۷ امتیاز و یک بازی بیشتر در رده سوم است.
پرسپولیس هم آخرین بازی روز پنجشنبه لیگ برتر فوتبال ایران را با تساوی بدون گل به پایان رساند. با تساوی پرسپولیس – مس کرمان، هر سه بازی روز اول هفته سی و دوم لیگ برتر مساوی شد.
پرسپولیس با تساوی دیروز 54 امتیازی شد و با یک بازی بیشتر و یک امتیاز بیشتر از تراکتور سازی به رتبه چهارم جدول رده بندی آمد.
بیشتر بخوانید:
«تساوی سپاهان برابر صبا در بازی ۱۰۰ دقیقهای»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر