-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

Posts from Khodnevis for 04/24/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



نگاهی گذرا به نیم قرن، فراز و نشیب سوریه


در سوریه از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰، سه پادشاه عوض شدند (مثلا محمد سعید الجزائری چند ساعتی حاکم بود و جایش را به علی رضا باشا الرکابی  داد و او هم ۵-۶ روز بعد ، جایش را ملک فیصل اول گرفت که حکومت هاشمی را بنیان نهاد). سوریه تا به قدرت رسیدن بعث، به بلاد کودتاخیز مشهور بود. (مثلا در دوران قیومیت فرانسه – از ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۶ – حدود ۱۶ نفر رئیس جمهور و رئیس دولت این کشور بودند و شکری القوتلی، در زمان استقلال، تا سال پس از ان بر کرسی خود باقی ماند. از ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۸ که جمهوری متحد عربی درست می‌شود، 9 نفر رئیس حکومت شدند.)

بعد  از سال ۱۹۴۹ ، دوران القوتلی، سوریه گرفتار كودتاهای نظامی سریالی در دو دهه بود كه معلول تشدید اختلاف‌های سه گروه - چپ، راست و ملی گرایان -  این كشور بودند. [۱. چپها ، به دنبال ایجاد نظام شورایی مانند شوروی بودند و حتی روابط بسیار نزدیک با شوروی برقرار کرفده بودند، خصوصا  کرملین دوستدار حمالت نظامی بود. ۲. ملی گرایان ، سودای تجدید کالبد سوریه بزرگ را داشتند - شامل اردن، فلسطین، لبنان و قسمتی از ترکیه که پس از جنگ جهانی اول (سال ۱۹۱۸) تقسیم شده بود و پادشاهی سوریه نام داشت– و فشار این ها ، سبب شد که بعدها - اول فوريه ۱۹۵۸ / ۱۲ بهمن ۱۳۳۶ - سوریه با مصر ، جمهوری متحد عربی را به وجود آورند. گرچه دراواخر حکومت عثمانی مرکز اصلی ناسیونالیسم عرب شد و ...] و  تفاوت آرا و سلایق این سه گروه ،باعث قدرت گیری حزب سوسیالیستب بعث در سوریه شد.

دو سال پس از استقلال ، دولت جدید، ارتش آموزش ندیدة سوریه را واداشت تا گرفتار جنگ فلسطین شود سوریه هم پیمان دیگر کشورهای عربی در جنگ ۱۹۴۸ علیه اسرائیل ،باشد اما کشورهای عربی در جنگ با شکست روبرو شدند و با کودتای نظامی، رژیم بورژوا – دمکراتیک شکری القوتلی در مارس ۱۹۴۹ فروپاشید . نتایج جنگ، مصیبت‌بار بود. ارتش پس از بازگشت از جبهه، دولت را مورد ملامت قرار داد و به این ترتیب کودتاهای سریالی از مارس ۱۹۴۹ تا فوریه ۱۹۵۴ به وقوع پیوست و رهبری سوریه بسیار بی ثبات و متزلزل بود و در کمتر از ۲ سال ، دو بار دیگر نیز کودتای نظامی صورت گرفت و ۳ رئیس جمهوری یا رئیس دولت تغییر یافت، سه سرهنگ با اصالت کردی،  که یکی بعد از دیگری به قدرت رسیدند.[ ژنرال حسنی الزعیم- ۵ ماه ، رئیس جمهور بود – سپس سامی الحناوی علیه او کودتا کرد و او را اعدام کرد – اما خودش تنها یک روز رئیس شورای عالی نظامی بود – که هاشم الأتاسی،  رئیس دولت شد - که چند ماه بعد، جایش را به أدیب الشیشکلی – رئیس شورای عالی نظامی – داد ]

در ساختار سیاسی سوریه، در آوريل ۱۹۴۷ ، حزب بعث اعلام موجوديت كرده بود و تا امروز – ۲۰۱۱ – شاید هنوز در روند سیاسی تحولات سوریه، نقش داشته است. گرچه ایدئولوژی، فرقه‌گرایی، سیستم تک حزبی ، تضاد طبقاتی و حکومت فاسد نظامی، جزو خصوصیات تاریخ معاصر سوریة بوده است و این مجموعة تصادهای متقابل و مخالف، الگویی از سیاست کودتایی بنا گذاشت که نشانگر حضور موقت نخبگان در فضایی بی ثبات و فاقد امنیت بود و همگی را با چالش بحران مشروعیت روبرو کرد و هنوز هم ادامه دارد.

در ۲۹ نوامبر ۱۹۵۱ سرهنگ ادیب شیشکلی، کودتا کرد و حکومت را به دست گرفت و شیوه ای دیکتاتوری  و ظالمانه را در پیش گرفت. گرچه خود نیز قربانی کودتا شد و رهبری غیر نظامی مهار قدرت را در دست گرفت. مأمون الکزبری ، فوریه ۱۹۵۴ به مدت چند روزی جانشین وی شد و سپس هاشم الأتاسی دوباره به قدرت رسید و او هم پس از یک سالی مهار اختیار حکومت را به شکری القوتلی داد تا دوباره سوریه، در دوران وی مجددا وارد دوران جدیدی شود.  گرچه از زمان سرنگونی جمهوری ، در اواسط دهة ۱۹۵۰، یک چرخش جزیی غیرنظامی در حکومت صورت گرفته بود زیرا جریان هایی در جامعه نضج گرفت که ظهور حزب بعث، پیشرفت ناصریسم و گسترش فعالیت کمونیستی، از جملة این جریانها بودند.

مساله جنبش اتحاد پان عربی در این دوران در سوریه محبوبیت یافته بود که همبستگی کشورهای عربی حمایت می‌کرد و یکی از قوی ترین هواخواهان، حزب بعث بود که در لایه های طبقات اجتماعی فقیر  سوریه محبوبیت داشت. سال ۱۹۵۸ این پیمان، يك سال و نيم پس از پايان جنگ مشترك انگليس و فرانسه و اسرائيل عليه مصر و سوريه به امضا رسيد و دمشق و قاهره داشتن توافقی استراتژيك و جبهه ای دفاعی در مقابل غرب را ضروری می‌دیدند. سوریه و مصر ، به یکدیگر پیوستند و هدف از اين اقدام ظاهراً ايجاد يك هماهنگي در برابر فشارهاي غرب بود. و ماه بعد، در یک همه پرسي جما‌ل عبدالناصر به رياست اين اتحاديه برگزيده شد اما به گسترش انديشه‌هاي ناصريسم و تبليغ ناسيوناليسم عربي در خاورميانه پرداخت و برای سوریه مثمر ثمر واقع نشد و حتی منافع سوریه هم تحت الشعاع قرار گرفت و سال ۱۹۶۱ از هم پاشید.

اتحاد مصر و سوريه تا ۲۸ سپتامبر۱۹۶۱  -۶ مهر۱۳۴۰ - كه در سوريه كودتاي نظامي به وقوع پيوست، دوام داشت. سوریه بعد از آن كودتا - در دوران مأمون الکزبری –كه دقیقا به منظور پایان اتحاد دمشق، قاهره صورت گرفت، از اتحاد مذكور خارج شد و مأموران و نظاميان مصري - ۲۷ هزار نفر- از سوريه اخراج شدند. و پيمان سوریه و مصر، نيز خود به خود منحل شد. پس از فروپاشی اتحاد با مصر ، افسران ارتش سوریه زمام امور را در دولت به دست گرفتند و عمر دولت كودتائي - مأمون الکزبری، عزت النص، ناظم القدسی - در دمشق، بیشتر از يك سال و نيم تجاور نكرد و در مارس ۱۹۶۳ گروهي از افسران سوري پيرو ناصر، با هدف احياء دمشق و قاهره، علم طغيان برافراشتند و حكومت را در دست گرفتند. لؤی الأتاسی به عنوان رئیس شورای فرماندهی انقلاب ملی در ۹ مارس ۱۹۶۳ به مدت چند ماهی قدرت را در دست گرفت در واقع حزب بعث سوریه به قدرت رسیده بود.

کودتای ۲۸ سپتامبر ۱۹۶۱ افسران بعثی، افسران وحدت طلب مستقل و ناصریست ، مرحله‏ای جدید را در حیات سیاسی این کشور رقم زد.در اوایل دهه ۱۹۶۰ ، رهبری در سوریه چندین بار تغییر یافت ، اما حزب بعث سوريه که قدرت را در دست گرفت. افسران بعثی ارتش سوریه دست به کودتا زده و ضمن سرنگونی دولت، حاکمیت را به طور یک پارچه در اختیار گرفتند و  أمین الحافظ به عنوان رئیس شورای ریاست جمهوری به قدرت رسید. افسراني چون محمد عمران، فهد الشاعر، صلاح جديد و حافظ اسد از چهره هاي نظامي برجسته حزب بعث، زمينه به قدرت رسيدن اين حزب را در سوريه فراهم ساختند.

کودتاگران که نیروهای برگزیده‏ای از تفکرات اجتماعی حزب بعث بودند در ۲۴ مارس ۱۹۶۳ قدرت قانون گذاری و اجرایی را به "شورای میهنی رهبری انقلاب" سپردند.اعضای حزب بعث، مقام های مهمی را در دولت سوریه بر عهده داشتند اما در میان اعضای حزب، درباره چگونگی اداره کشور اختلاف نظر وجود داشت . برخی از اعضا حامی شکل گیری اتحادیه عرب - مانند اتحاد با مصر- بودند ، و برخی خواستار استقلال بیش تر سوریه و  گروهی هم پیرو و حامی باورهای سوسیالیستی.

در واقع اوج کشمکش و درگیری بعدی میان افسران بعثی و ناصری - ژوئیه ۱۹۶۳ - با پیروزی کمیتة نظامی بعث بر جناح طرفدار عبدالناصر - به رهبری سرهنگ جاسم علوان -  بود. به هر حال جناح ناصریست از سنی‌ها و کمیتة نظامی بعث، بیشتر از علویان و افسران اسماعیلی تشکیل می‌شدند. تصفیه جناح ناصریست توسط کمیتة نظامی، رخ داد. در دسامبر ۱۹۶۴ سنی‌ها، سرلشگر محمد عمران از فرقة علوی به اتهام تلاش برای تشکیل یک «اتحادیة فاطمیه» از افسران مسلمان مخالف، از سوریه اخراج شد.. اخراج محمد عمران، امین الحافظ - رئیس جمهور سنی - را رویاروی ژنرال صلاح جدید، رئیس ستاد ارتش، از فرقه علوی قرار داد. در فوریه ۱۹۶۶،برخلاف تلاش امین الحافظ برای تشکیل یک اتحاد منسجم از افسران سنی ، به همراه رهبران حزب بعث، میشل عفلق و صلاح‌الدین بیطار، سرنگون شد. این حرکت، جناح چپ نظامی حزب بعث را به قدرت رساند و همزیستی و تجانس میان حزب و ارتش را نشان داد.


سرانجام اعضای جوان تر حزب و هواخواهان خط مشی سوسیالیستی ، در ۱۹۶۶ قدرت را در دولت به دست گرفتند . صلاح جدید - از نظاميان بلندپايه و رهبران حزب بعث -به عنوان رهبر حزب سیاست های دولت را رهبری می‌کرد . چند ماهی نگذشته بود که صلاح جديد با تاييد حافظ اسد عليه محمد امين الحافظ - رئيس جمهوري وقت سوريه - كودتا كرد و نورالدين اتاسي را روي کرسی نشانید. حافظ اسد در این دوران ، بعد از سال ۱۹۶۴ فرماندهي نيروي هوايي سوريه را بر عهده گرفت، در ۱۹۶۶ با حفظ سمت، وزير دفاع  هم شد.


مقام های بلند پایه دولت در رژیم گذشته دستگیر شدند یا کشور را ترک کردند . با اين كودتا، بيشتر تندروهاي حزب به عراق گريختند كه از چهره هاي شاخص آنها مي توان به محمد امين الحافظ، ميشل عفلق - دبيركل و بنيانگذار حزب بعث- و صلاح البيطار - نخست وزير وقت - اشاره كرد. در واقع اختلاف ميان دو جناح تندروراست گرا و ميانه روي چپ گرا در حزب بعث، يك كودتاي درون حزبي را پدید آورده بود. جناح چپ ميانه حزب بعث سوريه در ۲۳ فوريه سال ۱۹۶۶ در يك كودتاي درون حزبي، اعضاي تندروي حزب را از پست هاي كليدي كنار بزند.   


پس از شكست سوريه در جنگ ۱۹۶۷ با اسرائیل و اشغال شدن بخش گسترده اي از سوريه توسط اسرائيل ، اختلافاتي درون حزبي ميان صلاح جديد و حافظ اسد بر سر مسووليت اين شكست سنگين به وجود آمد و بستر كودتاي سفيد حافظ اسد شد. پس از جنگ ۱۹۶۷، ارگان سیاسی - نظامی بعث به دو جناح تحت رهبری ژنرال صلاح‌ جدید و ژنرال حافظ اسد – در دو جبهه مقابل هم - تقسیم شد. اسد به عنوان وزیر دفاع، ارتش را تحت کنترل داشت، و صلاح جدید بر حزب سلطة داشت . در اين دوران سوريه با عدم روابط حسنه با برخی از كشورهاي عربي و گرايش به كشورهاي سوسياليستي روبرو بود. با شدت یافتن اختلافات ميان دو طرف، در سال ۱۹۷۰ ، حافظ اسد با جلب همكاري سپهبد مصطفي طلاس - فرمانده ستاد ارتش - و دیگر نظاميان ارشد در ۲۲ نوامبر سال ۱۹۷۰ ، با يك كودتا، ارتش طی یک حرکت جناح جدید را درهم شکست و صلاح جديد و نورالدين الاتاسي را بركنار و زندانی کرد. که اين جريان در تاريخ معاصر سوريه، به جنبش اصلاح طلبانه مشهور است.

 پس از اين حركت، حافظ اسد - از رهبران جناح ميانه رو چپ گراي حزب بعث، و  جنبش اصلاح طلبانه - خود را نخست وزير خواند و در ۱۲ مارس ۱۹۷۱ ، در يك همه پرسي به رياست جمهوري غیر سنی اين كشور انتخاب شد. [ در حالی که سنی‌ها ، بزرگترین گروه دینی سوریه به‌شمار می‌روند که بیش از ۷۴٪ جمعیت آن کشور را که ۸۰٪ ساکنان آن عرب هستند، تشکیل می‌دهند حکومت بعثی. بعثی سوریه، برای این کشور که محل سکونت اقوام و گروه‌های زبانی متفاوت است تنها یک هویت می‌شناسد و آن هویت عربی است. موجودیت جامعه دو میلیونی کردها که ۱۰٪ ساکنین سوریه را تشکیل می‌دهند، همواره از جانب حکومت خاندان اسد انکار شده‌است] .

 

حافظ اسد در سال های باقی مانده قرن بیستم در سیاست های سوریه نقشی سرنوشت ساز ایفا کرد.

 

 سال ۲۰۰۰ سرلشکر حافظ الاسد[از اقلیت \علوی مذهب] درگذشت و فرزندش بشارالاسد جانشین شد. گرچه در دوران حکومت بعثی ها در این کشور، از کودتای بعثی ها تا امروز، سوریه نوعی ثبات سیاسی داشته است، حزب بعث آرام آرام جایگاه خویش را تثبیت ‏نمود و حاکمیت این حزب پس از گذشت بیش از چهار دهه، همچنان ادامه دارد. اما آیا دوباره این سرزمین، شاهد کودتایی دیگر خواهد بود ؟ یا این ناآرامی ها فرو خواهد نشست ؟ و یا تحولی سیاسی دیگر در حال شکل گیری است؟


 


صحبت‌های شیرین عبادی درباره‌ی شرایط کنونی سوریه، ۱ اردیبهشت ۱۳۹۰، دانشگاه جورج واشنگتن
 


خروج فاطمه کروبی از حصر برای درمان

وب‌سایت سحام‌نیوز - نزدیک به مهدی کروبی - امروز با انتشار این خبر نوشته است که مقامات امنیتی به فاطمه کروبی اجازه داده‌اند برای پیگیری امور درمانی از منزل خود خارج شود. 


این وب‌سایت نوشته است که فاطمه کروبی «پس از مدت‌ها ممانعت نیروهای امنیتی، توانسته است برای انجام معاینه به نزد پزشک برود.


فاطمه کروبی به همسراه همسر خود مهدی کروبی، به همراه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از روز ۲۵ بهمن و پس از راه‌پیمایی معترضان ایرانی در همبستگی با مردم تونس و مصر دچار بازداشت خانگی شدند. 


در مدت بازداشت مهدی و فاطمه کروبی تنها چند بار فرزندان آن‌ها اجازه ملاقات با والیدن خود را یافتند. همچنین یک بار نیز محمدرضا عباسی‌فر اجازه ملاقاات با کروبی و همسرش را یافت.


پیش از این مجتبی واحدی مشاور مهدی کروبی در گفت‌وگویی از وضعیت سلامتی مهدی و فاطمه کروبی ابراز نگرانی کرده بود. واحدی در آن زمان اعلام کرده بود که برخی قرص‌های کروبی از طرف نیروهای امنیتی در اختیار وی قرار نمی‌گیرد. پیش از این فرزندان کروبی نیز با نوشتن نامه‌ای درباره وضعیت سلامتی پدر و مادر خود ابراز نگرانی کرده بودند. 

 


 


ببینم هنوز نظرت به نظر مموتی نزدیک‌تره؟!

خوشبختانه دعوای بیت و بیت بچه همچنان هر روز بهتر از دیروز ادامه دارد و در تازه‌ترین اقدام ، خبرگزاری ایرنا وابسته به بیت بچه خبر مربوط به تلاوت رهبری در اجتماع میلیون‌ها عاشق دل‌سوخته‌ی پدرسوخته را نصفه زد و اسباب کرکر خنده شد. به همین مناسبت دفتر رهبری طی اطلاعیه‌ای از این اقدام «ابراز تأسف» کرد و چون ابراز تأسف یک کار جدیدی است که تویش سی دفعه از دشمن استفاده نشده آن‌را همه جا منتشر نمود. بر این اساس ما ضمن استقبال خودجوش از این تو بقا من بقا (بی‌تربیت!) نحوه انتشار اخبار بیت و بیت بچه در رسانه‌های همدیگر را طی یک ماه آینده به شرح زیر پیش‌بینی می‌کنیم:


هفته اول :

سایت وابسته به بیت: احمدی نژاد در مراسم افتتاح صد و پنجاه و سه هزار و سیصد سانتریفیوژ جدید با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری گفت رفت. وی با بیان اینکه رهبری برای همه خصوصاً دولت نعمت است افزود و در این مراسم تنی چند هم شرکت داشت. احمدی‌نژاد در پایان خطاب به رهبر انقلاب (پایان پیام)


سایت وابسته به بیت بچه: رهبر عظیم الشأن انقلاب در دیدار صمیمانه با هزاران مشتعل خودسوخته که امروز در محل برگزار و از نزدیک آن‌ها را فرمودند: توصیه‌ی بنده به دولت خدمتگزار این است که همچنین صد و بیست معلم شهید دیدار و گفتگو کردند . معظم له ضمن تقدیر از خدمات دولت که توسط گروه سرود شاهد برگزار شد (پایان پیام)


هفته دوم :

سایت وابسته به بیت: محمود باری دیگر در مجلس با زیر پا گذاشتن قانون به فرمایشات مقام عظمای ولایت اشاره کرد که مورد استهزاء حاضرین قرار گرفت. وی با تاکید بر نقش معظم له که در این هنگام نماینده‌ی سنقر و مورچه خورت به نشانه‌ی اعتراض صحن مجلس را ترک کردند. (پایان پیام)


سایت وابسته به بیت بچه: رهبر انقلاب طی چندمین سفر مشکوک خود به قم و جمعی از علما، فضلا، اندیشمندان با اشاره به تلاش‌های بی‌دریغ دولت. خاطر نشان می‌شود این چندمین باری است که رهبر انقلاب که حرم حضرت معصومه دلائل نزدیکی با دولت متأسفانه این سفر با استقبال ضعیف مردم مواجه گردید. (پایان پیام)


هفته سوم :

سایت وابسته به بیت: مموتی در تازه‌ترین توهین آشکار به ولی امر مسلمانان جهان و همزمان جمع کثیری از امت قهرمان ضمن تجدید بیعت با آرمانهای معظم له با امضاء طوماری خواستار جر دادن شدید دولت توسط خود شدند . در این مراسم برادر سعید تاجیک با ذکر خاطراتی از جانفشانی که بشدت مورد تجلیل قرار گرفت. (پایان پیام)


سایت وابسته به بیت بچه: رهبری با دخالت مجدد و نامربوط در امور جاری دولت که در تمامی امور فروگذار نموده و دولت ثابت قدم بدون واهمه از مشتی مزدور قسم خورده می‌نماید. دولت خدمتگزار از همینجا به تمام دیکتاتورهای داخلی و خارجی که از سرنوشت قذافی عبرت بگیرند تا (پایان پیام) نشود.


هفته آخر :

سایت وابسته به بیت: این الدنگ دوباره یک غارتی پرت کرد و این عمل شنیع و اهانت به آستان مبارک رهبر فرزانه‌ی انقلاب که همانا عصاره‌ی خون شهدا و در تازه‌ترین رسوائی دولت و صحبت‌های این خاک بر سر مبنی بر که توسط تشکل قانونی «سعید جردادگان آزاده» از ناحیه‌ی دهان مورد استعانت رهبر مسلمانان جهان قرار گرفت. (پایان پیام و دعوا)


سایت وابسته به بیت بچه: این سایت کلاً از دسترس خارج گردیده همکاران فنی در حال فرار و مشغول بازسازی آن هستند. از برگردان کدهای باقیمانده‌ی روی سایت به زبان ماشین و اتصال حروف آن به همدیگر این کلمات بدست می‌آید : بیشین ... بینیم ... بابا!


 


آقای «هاشمی»! بازهم معتقدید که «به رهبری گزارش دروغ می‌دهند!؟»


 

 


سال گذشته نامه سرگشاده‌ای از «حمزه کرمی» به شکل فراگیر در رسانه‌ها منتشر شد، که در آن پرده از وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها در زندانهای ایران برمی‌داشت.

 

«حمزه کرمی» در این نامه‌ی خصوصی پنج صفحه‌ای به رهبری، شرح شکنجه هائی را که در طول هفتاد روز زندان انفرادی و ده ماه بعد از آن بر وی وارد آمده را نوشته بود. نقل شده است که آقای «هاشمی» پس از خواندن این نامه - که یکی از اسناد تاریخی حقوق بشر در دوران زمامداری آقای «خامنه‌ای» است - به گریه می‌افتد.

«هاشمی رفسنجانی» این نامه را شخصا نزد آقای «خامنه‌ای» می‌برد و به او می‌گوید:
«این نامه را به دفتر شما ندادم، مبادا در پیچ و خم نامه های اداری فراموش شود، می خواهم شخصا برایتان بخوانم تا مبادا اگر به دستتان بدهم فراموشش کنید یا بدست یکی از کارگزاران بیت بدهید و به سرنوشت دیگر نامه‌ها دچار شود.»

وی تمام مفاد نامه پنج صفحه ای حمزه کرمی را برای رهبر جمهوری اسلامی می خواند و بعد از آقای خامنه ای می پرسد:
«باز هم می گوئید اعتراف‌های یک سال اخیر زیر شکنجه اخذ نشده است!؟»

چند ماه پس از این حادثه و انتشار نامه‌ سرگشاده‌‌ای دیگر، اندکی بعد از آن با مضمونی مشابه از «عبدالله ‌مومنی» دیگر زندانی سیاسی، و نگرانی تمام محافل داخلی و خارجی، هم چنین نقض پیگیر حقو‌ق‌بشر در جمهوری اسلامی و ادامه بازداشت‌ها و سرکوب معترضان و منتقدان حکومت، جامعه جهانی را به واکنش واداشت و در پی آن، برای نخستین بار در ده سال گذشته شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو به اعزام یک بازرس ویژه حقوق بشر به ایران رای داد.

چند روز پس از تصویب این قطعنامه، و در آخرین روزهای اولین ماه سال «هاشمی رفسنجانی» میزبان تعدادی از اعضای مجلس خبرگان رهبری بود. در این جلسه پس از سخنان تعدادی از اعضا «هاشمی» در سخنان کوتاهی طبق عادت سی سال گذشته از توطئه های جهان غرب علیه جمهوری اسلامی سخن گفته و مدعی شد:
«همین الان شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو مشغول کار است و برنامه جدی آنها این است که ایران را بسیار قوی به نقض حقوق بشر متهم کنند که این رشته خیلی بدی است و عواقبی دارد. می‌خواهند گزارشگر دیگری برای ما بگذارند که گزارش‌های نوبه‌ای بدهد و شرایط ایران را بگوید. حرف‌های زیادی می‌سازند و می‌گویند...»

«هاشمی» در این جلسه ضمن اعلام اطاعت محض از رهبری آقای خامنه‌ای و نارضایتی از تندرویها در جامعه اعلام می‌نمایند که رهبری هم از این تندرویها ناراضی هستند اما «در گزارش‌ها به گونه‌ای می‌نویسند که اتهام می‌زنند و می‌گویند فلانی فلان کار را کرده بود و ما از ولایت دفاع کردیم. یعنی حرف‌های دروغ می‌زنند»

بدون تردید و با فرض تصور اینکه مدعای نقض حقوق بشر ساخته و پرداخته غرب و استکبار جهانی باشد، آقای «هاشمی» نمی توانند منکر شده و مخفی نمایند که در سال گذشته هنگام مطالعه نامه «حمزه‌کرمی» که صریحا از نقض حقوق انسانی و شکنجه با آن شکل شنیع در زندانهای ایران پرده بر می‌داشت، به شدت متاثر شده تا آنجا که این تاثر به گریستن ایشان منجر شده است و مطمئنا علاقه نخواهند داشت منکر شوند که این نامه توسط ایشان به استحضار مقام رهبری رسیده است. بنابراین نامه‌ای که محتوایش در مورد نقض حقوق انسانی یک زندانی آنقدر رقت‌انگیز هست که می تواند تاثر شدید همراه با گریه را برای «آیت‌الله» به دنبال داشته باشد و مستقیما توسط شخص ایشان به استحضار رهبری رسیده قطعنا با مدعای «نقض حقوق بشر ساخته و پرداخته غرب است» و مدعای دیگر «به رهبری گزارش دروغ می‌دهند» دست‌کم در مورد این گزارش و نامه منافات کامل دارد.

«حمزه‌کرمی» با استناد به اعترافاتی که زیر شکنجه گرفته شده بود به تحمل ۱۲ سال زندان محکوم شد و هم اینک دوران محکومیت خود را سپری می‌کند. شاید اگر آن نامه را نمی‌نوشت و یا آن «گزارش صحیح» توسط آقای «هاشمی» به رهبری داده نمی‌شد، حکم صادره در مورد ایشان اینچنین سنگین نبود. اما اینچنین شد. با این توصیف ادعای نقض حقوق بشر بر خلاف نظر «هاشمی» مدعای برساخته غرب و مجامع بین‌المللی نیست، بلکه واقعیتی است که از طرف نزدیک‌ترین افراد به حاکمیت مطرح و یکی از بلندمرتبه‌ترین مقام‌های کشور را به تاثر و گریه انداخته است. با این حال «ایت‌الله» هنوز معتقد است که حقوق بشر در ایران نقض نمی‌شود. این گزارش دورغی است که او اکنون به برگزیدگان خبرگان می‌دهد. اما آیا گزارشی که ایشان از آن نامه به رهبری داد هم بر اساس مدعای اخیر وی دروغ بود؟

«هاشمی رفسنجانی» مجاز است هرگونه که می‌خواهد به تطهیر نظام و متعلقات آن مشغول باشد و همانگونه که تاکنون تلاش می‌شده است تمام عقب‌ماندگی‌ها و فقر و بدبختی مردم را مدعای غرب و خارجی‌ها بداند و کشور را کشور گل و بلبل تصور نماید. اما به نظر نمی‌رسد جنبش سبز با وجود دایره وسیع تکثر پذیرفته شده در آن جایی برای کسی داشته باشد که در روز روشن فرمایشات چند ماه خویش را کتمان و برای تطهیر چهره ملکوک حاکمیت به وارونه گویی متوسل می‌شود داشته باشد.
و سخن آخر اینکه آقای «هاشمی» بازهم معتقدید که«به رهبری گزارش دروغ می‌دهند!؟»


 


رها شدن دو بیمار بی‌پول در خیابان توسط بیمارستان

رسانه‌های خبری - از جمله سایت جهان نزدیک به علی‌رضا زاکانی نماینده مجلس - خبر از آن داده‌اند که چند روز پیش اهالی یکی از مناطق تهران به کلانتری محل اطلاع داده‌اند که ۲ بیمار در حشایه اتوبان خلیج‌فارس بعد از پل کاظمی روی زمین رها شده‌اند.


 پی گیری‌ها از افراد حاضر در محل، مشخص کرد که یک دستگاه آمبولانس مزدا خاکی رنگ با سه نفر سرنشین، ۲ بیمار را با وضعیت کاملا نامناسب در کنار جاده رها کرده اند. این ۲ بیمار که یکی از آنها دارای شكستگي پا و عفونت و دیگری داراي سوختگي بوده‌اند، در بیمارستان بستری بودند که به علت نداشتن پول کافی برای ادامه درمان به این مکان منتقل شده‌اند. این بیماران با هماهنگی کلانتری محل به بیمارستان فیروز آبادی شهر ری منتقل شده‌اند.


سایت جهان‌نیوز در خبر خود مدعی شده بود که بیمارستان فوق بیمارستان «امام خمینی» بوده است. به دنبال ادعای این سایت روابط عمومی بیمارستان امام خمنی جوابیه‌ای منتشر کرد که در آن آمده است: «۱-هیچ گونه مدرکی دال بر بستری بودن این بیماران در این مرکز وجود ندارد. ۲-این بیمارستان بخش سوختگی وآمبولانس مزدا ندارد. ۳-این بیمارستان همیشه پذیرای بیماران بی بضاعت و بدحال از اقصی نقاط کشور بوده و می‌باشد.»


سایت جهان‌نیوز اما گرچه نام بیمارستان را از خبر خود حذف کرده اما اعلام کرده است که در پیگیری‌های خود از بیماران، مردم محل و مسوولان انتظامی تمامی آنان اعلام کرده‌اند که این افراد در بیمارستان امام خمینی حضور داشته‌اند. 


هنوز جزییات بیشتری از این حادثه اعلام نشده است. 


 


بیانیه گزارش‌گران بدون مرز درباره حوادث اهواز

گزارش‌گران بدون مرز سرکوب تظاهرات و ممنوع کردن اطلاع رسانی در باره رویداهای خوزستان را از سوی مقامات ایران محکوم می‌کند. مقامات ایرانی از پوشش خبری این حوادث از سوی مطبوعات داخلی و خارجی ممانعت می‌کنند. یک هفته پس از درگیری میان معترضان و نیروهای انتظامی و امنیتی، سرکوب همچنان ادامه دارد. تعداد زیادی از شهروند وب‌نگاران و همکاران رسانه‌ها بازداشت شده‌اند.


«مقامات جمهوری اسلامی ایران درحالی خواهان آزادی اطلاع رسانی در باره‌ی خشونت‌ و به خون کشیده شدن تظاهرات معترضان از سوی دولت‌ها در کشورهای همسایه از جمله بحرین هستند، که خود همزمان اطلاع رسانی در باره سرکوب خونین تظاهرات کنندگان اقلیت عرب ایرانی از سوی نیروهای انتظامی در خوزستان را  برای همه رسانه‌های محلی و ملی و بین‌المللی ممنوع کرده‌اند. با ممنوع کردن اطلاع رسانی در باره‌ی وقایع خوزستان ارتباط این بخش از کشور با جهان قطع شده است.» 


در ششمین سالگرد تظاهرات‌های خونین ٢٥ فروردین سال ١٣٨٤ در این استان کشور که اکثریت ساکنان آنرا  اقلیت عرب تشکیل می‌دهند، چندین فراخوان برای تظاهرات بر روی اینترنت و شبکه اجتماعی برای یادمان این حادثه منتشر شد. چهارشنبه ٢٤ فروردین ماموران انتظامی به تجمع خودجوش تعدادی از جوانان در یکی از حومه‌های اهواز حمله کردند. انتشار خبر کشته شدن سه نفر در این روز باعث شعله‌ور شدن تظاهرات در روزهای بعد و در بسیاری از محله‌های شهر اهواز از جمله کوی علوی و کوت عبدالله و غیره شد. 


دستگیری‌های گسترده فعالان که پیش از اعلام تظاهرات آغاز شده بود تا امروز ادامه دارد.  به گفته‌ی منابع محلی تاکنون دست‌کم بیش از ٩٧ نفر بازداشت در زندان بسر می‌برند. بازداشت شدگان در زندان های سپیدار و زندان مخفی زیتون ( زندان اداره اطلاعات خوزستان که در محلی میان زیتون کارمندی و فلکه چهار شیر قرار دارد) نگاهداری می‌شوند. تاکنون گزارش‌گران بدون مرز از نام های علی بدری مدیر وبلاگ شط‌الجراحی ،علی طرفی مدیر وبلاگ کارونات و حمیدحیری و شهید عموری شاعر و همکاران بسیاری از مبطوعات مطلع شده است.


بسیاری از روشنفکران و مدافعان حقوق بشر در ایران اعمال خشونت را علیه مردم در خوزستان محکوم کرده‌اند.


شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و وکیل مدافع حقوق بشر با ارسال نامه‌ای به ناوی پیلار کمیسر حقوق بشر سازمان ملل متحد خواهان دخالت وی در این باره شده است. در این نامه با هشدار به سرکوب گسترده تاکید شده است «هیچ خبری از بازداشت شدگان نيست و مامورين امنيتی با تهدید خانواده های قربانیان انها را وادار به سکوت کرده‌اند.»


شش سال پیش در تاریخ ٢٥ فروردین ١٣٨٤ انتشار نامه‌ای منتسب به یکی از مسئولان دولتی ایران مبنی بر جابجایی مردم عرب از خوزستان به دیگر مناطق ایران اعتراضات گسترده ای را درپی داشت و در این نامه به شکل روشن بیان شده بود «که با توجه به حساسیت منطقه باید در باره جابجا کردن اقلیت عرب اقدام شود» علیرغم تکذیب و جعلی خواند این نامه از سوی مسوولان دولتی اما به مدت دو روز درگیری‌های خونینی در بسیاری از شهرهای این استان میان معترضان و نیروهای انتظامی روی داد. در همان زمان فعالیت شبکه الجزیره به علت پوشش خبری این وقایع و مصاحبه با شهروندان در ایران ممنوع شد.


از سوی دیگر گزارش‌گران بدون مرز از بازداشت خبرنگار ایرنا در سنندج، مطلع شده است. منوچهر تمری خبرنگار خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ٢٨ فروردین در منزل خود بازداشت شد. ماموران لباس شخصی پس از بازرسی منزل و ضبط کامپیوتر و وسائل شخصی این روزنامه‌نگار را به همراه خود به محل نامعلومی منتقل کردند.


به گفته ایرنا این خبرنگار یک هفته پیش از بازداشت خود به اداره كل اطلاعات كردستان احضار شده بود. منوچهر تمري ٥٦ ساله از سال ١٣٧٣ به عنوان خبرنگار ايرنا در سنندج فعاليت دارد و علاوه بر انجام ماموريت‌هاي متعدد خبري در داخل كشور، چندين ماموريت نيز در كردستان عراق براي پوشش خبري رويدادهاي آن منطقه به عهده داشته است. مديريت ايرنا خواهان آزادی این روزنامه‌نگار شده است. 


 


ادامه «مصلحی گیت»: تحریف سخنان رهبری توسط ایرنا

رهبر جمهوری‌اسلامی در سخنانی با اشاره به بحث برکناری و سپس ابقای حیدر مصلحی، اعلام کرد که در کارهای دولت دخالت نمی‌کند، اما در قضیه برکناری حیدر مصلحی بر این عقیده بوده است که از مصلحت غفلت شده است. 


ایرنا - خبرگزاری رسمی جمهوری‌اسلامی - متنی گزینش شده از سخنان رهبر جمهوری‌اسلامی را  با تیتر «رئیس جمهور و دولت شبانه‌روز در حال خدمت هستند» منتشر کرد. انتشار این گزارش موجب واکنش تند دفتر رهبر جمهوری‌اسلامی شد. 


دفتر آیت‌الله خامنه‌ای با ذکر ساعت و کد انتشار گزارش اولیه ایرنا، این اقدام را تأسف‌بار و غیرمسئولانه خوانده است و از رسانه‌ها خواسته است تا از خبر ایرنا به هیچ عنوان استفاده نکنند و روابط عمومی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان تنها مرجع انتشار اخبار وی بشناسند. این مساله باعث شد که ایرنا این خبر را از خروجی خود حذف کند. 


این در حالی است که از زمان ارسال نامه آیت‌الله خامنه‌ای به حیدر مصلحی، سایت‌های نزدیک به احمدی‌نژاد این نامه را انعکاس نداده اند. آن‌ها معتقدند که نامه آیت‌الله خامنه ای حکم حکومتی نبوده، بلکه تنها توضیه نامه است. از سوی دیگر خبر پذیرش استعفای مصلحی نیز همچنان در پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری در دسترس است.


رهبر جمهوری اسلامی در سخنان خود با بی‌اهمیت خواندن ماجرای کناره‌گیری و ابقای وزیر اطلاعات، تأکید کرده است که جز در آنجا که «احساس کند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته است»، بنای «دخالت» در کار دولت را ندارد. وی افزوده است که «در قضیه اخیر هم که چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است».


آیت‌الله خامنه‌ای دراین دیدار همچنین با تأکید بر اینکه نباید گذاشت «اختلاف و شکاف به وجود آید و آنچه دشمن می‌خواهد، روی دهد»، بار دیگر انگشت اتهام را به سوی «دشمنان و رسانه‌های بیگانه» برده است.


رهبر جمهوری اسلامی گفته است که «تبلیغات رسانه‌های بیگانه را در مورد این قضایا "که آنچنان اهمیتی ندارد ببینید، که چه جنجالی به راه انداخته‌اند و در تحلیل‌های خود می‌گویند که در جمهوری اسلامی شکاف و حاکمیت دوگانه به وجود آمده و رئیس‌جمهور حرف رهبری را گوش نکرده است.»


وی به «عناصر داخلی و دلسوزان کشور» توصیه کرده است که از «بگو مگوها و تحلیل‌های پوچ بر ضد یکدیگر» و نیز «ایجاد زمینه برای فضای تبلیغاتی بیگانگان» پرهیز کنند و در عین حال تصریح کرده است که «نظام جمهوری اسلامی دستگاه مقتدری است و رهبری هم محکم بر مواضع خود ایستاده است».


رهبر جمهوری اسلامی خاطرنشان کرده است که «تا زمانی که من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم مردم ایران به سمت آرمان‌ها، ذره‌ای منحرف شود».


آیت‌الله خامنه‌ای همچنین با دفاع مجدد از «خدمات دولت و به ویژه شخص رئیس جمهور»، افزوده است که «ملت و رهبری همواره از خط کار و خدمت حمایت می‌کنند و ملاک هم اشخاص نیستند بلکه ملاک اصلی خط کار و خدمت است».


 


جراحی اقتصادی دولت و آمارهای تبلیغاتی


بنابر گزارش فارس، وزیر اقتصاد در اجلاس بهاره بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در پاسخ به این سئوال خبرنگار ژاپنی که پرسید: «با توجه به اینکه جمهوري اسلامي از ابتدا اعلام كرده اين انقلاب، انقلاب مستضعفان است، آیا در واقعیت نیز همينطور بوده است یا خیر؟» گفت: «آيا شما كشوري را در دنيا سراغ داريد كه هر شهروندش روزانه يك و نيم دلار از دولت تحت عنوان يارانه‌، مبلغ نقدي دريافت كند؟ من امروز مي‌توانم، با اطمينان كامل بگويم كه هيچ ايراني با شكم گرسنه نمي‌تواند بخوابد، آيا شما مي‌توانيد از جانب ژاپن اين را بگوييد؟ خيلي بايد توضيح دهيد تا من را قانع كنيد.»

وزیر افزود: «آيا آن عدد۱/۵ دلار در روز را مي‌توانيد به مردم بدهيد يا دولت الان برنامه‌‌اي را دارد. ۱/۲ ميليون واحد مسكوني به مردم مستضعف بدهد. ما برنامه‌اي تحت عنوان مسكن مهر داريم كه افراد مستضعف جامعه با پرداخت بسيار اندكي صاحب‌خانه مي‌شوند. ضريب جيني بعد از اجراي برنامه هدفمندي يارانه از 4 دهم درصد به شدت كاهش يافت. شبيه‌سازي كه مركز آمار انجام داده، نشان مي‌دهد كه ضريب جيني بعد از هدفمندي يارانه از ۴ دهم درصد به ۳۵ صدم درصد كاهش يافته است.»

اگر چه آقای وزیر با درخواست توضیح از خبرنگار ژاپنی هرگونه ادعای احتمالی او در خصوص وضعیت اقتصادی ژاپن را به چالش کشید ولی خود، در خصوص تقابل مبلغ یک و نیم دلار یارانه نقدی با تورم، بیکاری و فقر و همچنین تناسب ظرفیت‌های اجرایی طرح مسکن مهر و واقعیت‌های بازار مسکن و عدم سازگاری ضریب جینی و ادعای کاهش فاصله طبقاتی با سایر آمارهای اقتصادی از جمله کاهش سرمایه گذاری و افزایش تورم و بیکاری، توضیحی ارائه نکرد!

بنابر تازه ترین گزارش صندوق بین المللی پول، اقتصاد ایران در سال جاری میلادی شاهد رکود تورمی شدیدی خواهد بود، بر اساس پیش بینی این صندوق نرخ رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ به صفر درصد و نرخ تورم به ۲۲/۵ درصد خواهد رسید. بانک مرکزی به رغم عدم اعلام نرخ رشد اقتصادی ایران در آخرین گزارش رسمی از وضعیت کشور، برآورد صندوق بین المللی پول  را بدبینانه خواند . پیش از این مرکز پژوهش‌های مجلس نیز رشد اقتصادی ایران را نزدیک به صفر و یا حتی منفی پیش بینی کرده بود.

مدتی است که از آغاز جراحی اقتصادی دولت می گذرد و پرهیز از ارائه به موقع و شفاف اطلاعات اقتصادی و دستکاری تعاریف مفاهیم اقتصادی و اعلام بی پایه و اساس برخی از شاخص‌های اقتصادی از بارزترین عارضه‌های این جراحی بوده است. اگر چه آمارهای اقتصادی ابزاری برای بیان شرایط اقتصادی کشور است ولی سیاست دولت در ارائه آمارهای تبلیغاتی و ناسازگار با شرایط اقتصادی شیوه‌ای ساده انگارانه در کتمان و پرده پوشی ناکامی‌های اقتصادی است و چون این پرده بر افتد...!


 


آوای وحش (۱)

ماجرا با استعفای عزل گونه و نصب مجدد حیدر مصلحی، مشهور به جیمزباند اسلام، شروع شد و حواشی آن ابعاد دیگری از کشمکش‌های درونی ساختار قدرت را آشکار کرد. اما چنان که به دیدۀ تحقیق بنگریم، داستان مدت‌ها پیش از این شروع شده بود و به قول قدیمی‌ها سر ِ گُنده‌اش هنوز زیر لحاف است. اگر بخواهیم زیاد دور نرویم و سر نخی نزدیک‌تر بیابیم، باید آغاز اختلاف را در‌‌ همان فردای کودتای انتخاباتی سال ۸۸ جستجو کنیم.


در فیلم‌های وسترن بسیار دیده‌ایم جویندگان طلا را که با نقشۀ گنجی در دست و شش‌لولی به کمر کوه و دره را زیر پا می‌گذاشتند و در راه از هیچ رذالت و جنایتی فروگذار نمی‌کردند. آن چنان برق طلای هنوز ندیده چشمشان را کور کرده بود که جان هر جنبنده‌ای که بر سر راهشان قرار می‌گرفت ستاندنی می‌نمود. صد البته که چندتای شان در طی مسیر همدست می‌شدند تا بر رقبای از خودشان دزد‌تر و بی‌شرف‌تر غلبه کنند. این دست دوستی و همراهی دیری نمی‌پایید چرا که هنوز گنج را از گنج خانه بیرون نکشیده، دست‌ها به کمر‌ها می‌رفت و صدای گلوله بود و خون و خاک و طلا.


دزدان آراء مردم هم به سهم خود از گنج ِ باد آورد قانع نشدند و از‌‌ همان فردای سرقت بزرگ، به سودای در ربودن همۀ غنائم و تقسیم نکردنشان با دیگران در پوستین یکدیگر افتادند. ثروت هنگفت نفت، تسلط بر همه ارگان‌های نظامی و امنیتی، کنترل بی‌قاعدۀ صادرات و واردات و گمرک بدون نیاز به پاسخگویی شفاف وهزار‌ها منبع سرشار دیگر چیزهایی نبودند که بشود به راحتی از آن‌ها گذشت و یا بخشی را با دیگری تقسیم کرد. تازه اگر به تقسیم هم رضایت می‌دادند، از کجا معلوم که شریک دیگر توزرد از آب در نمی‌آمد و از پشت خنجر نمی‌زد؟ این احتمالی قوی بود، بخصوص که هر یک از دو طرف با داشتن تجربه جنایات مشترک پیشین از درجه رذالت دیگری به خوبی آگاه بود.


این رویارویی و هفت تیر کشی جویندگان طلا کاملا قابل پیش‌بینی بود چرا که اگر بنا بود فرومایگان گرسنه چشم به سهم خود از خوان یغما رضا بدهند، قانون طبیعت نقض می‌شد. گر چه این رویارویی بلافاصله آغاز شد، علنی شدن درگیری‌ها بسیار سریع‌تر از آنی رخ داد که انتظار می‌رفت. عوامل گوناگونی در این تسریع نقش داشتند که مهم ترینشان احساس اطمینان از موفقیت در سرکوبی دشمن مشترک که فتنه‌اش می‌خواندند داشت. با حبس موسوی و کروبی - که حاضر به مماشات نشدند – و تمامیت خواهی و عدم درایت شورای هماهنگی راه سبز، نوعی اطمینان نسبی برای حاکمیت ایجاد شد و شرکا گنج را در شرایطی تصاحب کردنی یافتند و درنگ را جایز ندانستند. وزارت اطلاعات یک سنگر استراتژیک برای هر دو محسوب می‌شد که می‌توان پشت آن سنگر گرفت و دیگری را هدف گلوله قرار داد.


با روشن شدن این واقعیت که قشر بزرگی از مردم ایران، بخصوص طبقه متوسط شهری، از روحانیت و مظاهر حکومت دینی رویگردان شده و احساسات ملی گرایانه در حال قوت گرفتن در میان اقشار مختلف مردم است، تیم احمدی‌نژاد – مشایی در صدد آشکار‌تر کردن تعارضش با روحانیت سنتی و ابراز جلوه‌هایی عوام گرایانه از اشتیاق به کاراکترهای ملی از قبیل کورش کبیر برآمد. این حرکات کاملا برنامه ریزی شده و در راستای جذب (فریب) قشری از هواداران جنبش سبز اجرایی شدند. بدیهی بود که این به مذاق طیف راست افراطی خوش نیاید و جدال بر سر قدرت بالا بگیرد. گرچه می‌توان پیش بینی کرد که جناح رقیب، بخصوص راست میانه در آیندۀ نزدیک با ابزار و روش‌های خود وارد این بازی شود و به جلب بخش محافظه کار جنبش سبز اهتمام ورزد. در قسمت دوم این یادداشت به ابعاد گیرو دار ارباب قدرت، برنامه‌هایشان برای طناب کشی سیاسی در ماه‌های آینده، جایگاه جنبش سبز، بازیگری به نام سید محمد خاتمی و نقش پیچیدۀ گروهی موسوم به حلقۀ لندن در این معادله خواهم پرداخت.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته