-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 04/24/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



مصر در حال حاضر «مختصر سردردی» برای دیتر اشنابِل است. نه بیشتر. وقتی در میدان التحریرقاهره شلوغ بود بندر اسکندریه تنها چند روزی بسته شد، خوش اقبال بودند: قرار نبود سفارش های مربوط به اشنابل بارگیری شود. رئیس شرکت سهامی هِلم می گوید: «پرسش دوم این است: آیا در مصر باز هم فعالیت می شود؟ علی الاصول بله. مادام که کشوری گاز و نفت دارد ما علاقه داریم.»

نفت و گاز، برای هِلم اینها مهم است. این شرکت را که صد در صد سهام آن متعلق به یک خانواده است بزرگ ترین شرکت مستقل دنیا در فرآورده های پتروشیمی خوانده اند – آیا در اروپا یا در همۀ جهان، خودشان هم دقیقاٌ نمی دانند. این را هم نمی دانند که سهم فروش تک تک فرآورده ها و بخش ها و کارخانه ها چه میزان است. فقط همین مقدار می دانند: خوب است که قیمت مواد خام بالا برود و اوضاع سیاسی آرام بماند. بنابراین سال ۲۰۱۰ بهترین بود: فروش با ۶۱ درصد رشد به حدود ۸ میلیارد یورو رسید. اما اکنون خاورمیانه متلاطم است – و عاقبت برنامه های اشنابل در لیبی نامعلوم است.

کار در آنجا قطع شده است، اشنابل باید ببیند که چطور می تواند به مشتریانش فرآورده های پتروشیمی را برساند که معمولاٌ در لیبی می خرد. مثلاٌ به این شکل که در داخل شرکت دست به جابجایی بزند. مرد ۶۴ ساله می گوید: «برای سه تا شش ماه عملی است. ما در سراسر جهان پخشیم – گرچه دردناک است اما بیشتر مانند آمپول است تا جراحی.»

اما اشنابل در اصل بیشتر می خواست: قصد داشت در لیبی کارخانۀ اختصاصی ایجاد کند. این شرکت هامبورگی ۴۰۰ میلیون یورو سرمایه شخصی دارد و می خواهد سرمایه گذاری کند: «ما از نظر مالی بسیار مستقلیم. با دید انتقادی می توان گفت: بیش از حد سرمایه داریم.» هنوزقراردادی در لیبی امضا نشده بود اما به گفتۀ اشنابل چیزی کم نبود.

توقف موقت طرح لیبی از این رو هم دردناک است که چشم انداز در دیگر کشورهای خاورمیانه همینگونه نامطمئن است. هلم در عربستان سعودی و عمان نیز خود تولید می کند، شرکت در عربستان تازه در بهار ۲۰۱۰ دو کارخانه را راه انداخته بود. شریک سرمایه گذار در عربستان وزارت امور اسلامی این کشور است. اشنابل می گوید: «دولت عربستان می کوشد جلوی تغییرات اجتماعی را بگیرد. البته ما نگرانیم که آیا این وضع دائمی است یا عوض می شود.»

وی نگران است که در ایران آسیایی ها خود را آماده می کنند که به گفتۀ او «به فریاد سازمان ملل وقعی نمی گذارند.» برای شرکت هلم معامله با ایران ۶۰ سال تمام خیلی خوب بود «صرفنظر از اینکه چه نظامی سرکار بود»– تا اینکه سال گذشته به فشار آمریکا و اتحادیۀ اروپا مجبور به توقف شد.

موضع اقتصادیِ بسیار واقع بینانۀ اشنابل به همدلی با دیکتاتورها می رسد. می گوید: «من هیچ نمی خواهم از مبارک و قذافی بد بگویم. رئیسان اقتصادی و قذافی، همه به هم می مانند. کسی داوطلبانه بازنشسته نمی شود.» و برای اینکه کاملاٌ آشکار شود که منظور خودش هم هست اضافه می کند: من هم بیشتر از آنچه قرار بود به کار ادامه می دهم. از قدرت دست کشیدن مشکل است.»

اشنابل امسال ۶۵ ساله می شود، پنج سال پیش باید طبق اساسنامۀ شرکت مانند دیگر اعضای هیئت مدیره از کار دست می کشید. اگر بند یک نمی بود که در مورد مدیرعامل، به شرط تأیید هیئت بازرسان، اجازۀ استثناء می دهد. اشنابل از این استثناء استفاده کرد. اما در پایان سال ۲۰۱۱ بعد از ۲۸ سال برای همیشه صندلی ریاست را ترک می کند. می گوید: «تجربه خوب است اما ترمز هم هست.» مدیریت عامل را هانس کریستیان سیوِرسِ ۴۶ ساله برعهده می گیرد که از دوران آموزشش در شرکت است. موقتاٌ: یک وقتی باید مدیرعاملِ غریبه جا را برای پسر اول اشنابل، اشتفان که اکنون ۳۶ ساله و از سال ۲۰۱۱ عضو عیئت مدیره است خالی کند. پدر توضیح می دهد: «اگر به اندازۀ کافی خوب باشد.»

و خودش؟ می گوید: «مهمترین نکته این است که امسال را از سر بگذراند و مرتکب حماقت نشود.» در دوم ژانویۀ ۲۰۱۲ اندیشه خواهد کرد که بعد از آن، در کنار ریاست هیئت بازرسان، چه خواهد کرد.«در اول ژانویه، از هم اکنون می دانم سر درد خواهم داشت.» اما علت مصر نیست.

* از: روت فِند / در: فایننشال تایمز آلمان

عکس از: FTD


 


درباره محمد رضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران که چندان دیری از زمانش نمی گذرد دو دیدگاه وجود دارد. جمهوری اسلامی ایران و بسیاری در اروپا و امریکا محمدرضا را ستگمری خودکامه و زن باره می دانند، ترسویی که تاج خود را در سال 1941 از انگلیس و روس به دست آورد و با کمک امریکا بر تخت خود تکیه زد تا در سال 1979 که با خیزش عمومی، سراسیمه کشور را ترک گفت و 18 ماه بعد در مصر، مرگش ضجه و مویه ای به همراه نداشت.

در دیدگاه دوم که حتا در داخل ایران نیز در حال شکل گیری است، محمدرضا مرد دانش و صنعت است. از آغازی دلسرد کننده در 1941 (برابر 1320) در کشوری به تاراجِ امپراتوری بریتانیا و نیروهای شوروی، وی از رقیبان خود پیشی گرفت و قدرت های بزرگ را پشت سر نهاد، دست کم از دو سوء قصد و سه حادثه هوایی جان سالم به در برد و ایران را به شکوفایی و اعتباری رساند که جانشینانِ انقلابی اش در این میدان هنوز به گرد پای وی هم نرسیده اند و اضولا چنین مسابقه شکوفایی هنوز حتا آغاز نکرده اند. هنگامی که وی صحنه سیاست را ترک گفت جنگ و کشمکشی سی ساله در خاورمیانه آغاز گرفت. درمقایسه جنایت هایی که به وی نسبت داده می شود تنها در یک سال از دوره پس از وی، در سال 1981 (برابر 1360) به اندازه تمام عمر محمدرضا زندانی سیاسی کشته شد. به گفته منتسکیو جمهوری ها همیشه کینه جو تر از پادشاهی هایند.

عباس میلانی پروفسور دانشگاه استنفورد کالیفرنیا به هیچ کدام از این دو دیدگاه دلبستگی ندارد، یا شاید بتوان گفت که هر دو دیدگاه را می پسندد. دانشجوی تندروی دهه 1970 (برابر 1350) که سالها در زندان کمیته (کمیته مشترک ساواک-م) و اوین زندانی بود، جایی که هم بندی اش حقوقدانی انقلابی بود به نام آیت اله منتظری. در سال 2009 جمهوری اسلامی میلانی را در میان معماران پروژه انقلاب مخملی نام برد. پروژه (براندازی نرم) نامی است که حکومت به هنگامه پس از انتخابات مورد مناقشه خرداد ماه داده است. برای میلانی محمدرضا شاه نه یک قهرمان بود و نه یک ترسو. چکیده ای از دیدگاه های عهد عتیق بود با تمام ضعف هایش و با یک فریبایی به راستی غمناک: به راستی عشق می ورزید ولی نه آنچنان به درستی.

میلانی، نویسنده و مترجمی سختکوش از زبان فارسی است. وی در سال 2000 کتاب ابوالهول فارسی را نوشت که زندگینامه نخست وزیر دراز مدت شاه، امیرعباس هویداست که سرورش تنهایش گذاشت و به دست انقلابیون کشته شد. با این که در این کتاب با تمام خلاقیتی که میلانی به کار گرفته همدردی خواننده برای ساعت های پایان زندگی هویدا برانگیخته نمی شود ولی این کتاب همچنان زندگینامه ای جادویی است پر از اطلاعات تازه.

برای نمونه، میلانی در پرداخت زندگینامه، تا مشارکت محمدرضا در نشریه مدرسه روزِی در سویس هم به کند و کاو ماجرا پرداخته است. وی در آن سال ها از 1931 تا 1937 هنوز ولیعهد بود. وی از راه مکاتبات دیپلماتیک با واشنگتن و کیو (ملبورن استرالیا) این اطلاعات را گردآوری کرد. از زمان انقلاب تاکنون با امتشار خاطرات دادگاه، میلانی کارشناس استخراج اطلاعات درست از نادرست شده است. خاطراتی از حسین فردوست ، نزدیک ترین دوست دوران کودکی شاه و پری غفاری، معشوقه اش در اواخر دهه 1940 از این نمونه ها هستند. تصویری که میلانی از دادگاه های پهلوی ترسیم می کند به اندازه تمام نسخه های پیشین یکنواخت، خسته کننده، و سست است و از این نظر دیگرروایت ها نیز به آن گواه می دهند.

وی همچنین گفتگوهای بسیاری با مهاجران انجام داده و در اینجا اطلاعات وی همه جا لزوما بهترین روایت نیست. برای نمونه وی به گفته یکی از سپهبدهای قدیمی ارتش شاه استناد می کند که از سپهبد قدیمی دیگری شنیده است که این محمدرضا بود که به عنوان ولیعهد در سپتامبر 1941 دستور انحلال ارتش را داد. همین دل پدرش را شکست و او را به کناره گیری واداشت.

بعید است که ارتش از پسر بچه ای 21 ساله دستور بگیرد و به هر حال به نظر می رسد این داستان در هیچ منبع دیگری نه در ایران و نه در مکاتبات دیپلماتیک تایید نشده است. احتمال این که با نزدیک شدن نیروهای روسیه به تهران، مقامات ارتش مثل جریان انقلاب 1979 کنترل اعصاب خود را به کلی از دست داده باشند بیشتر است. برداشت میلانی از بحران 1953 بهتر است؛ زمانی که محمدرضا شاه با روحیه ای ضعیف از کشور گریخت و ارتش از کنترل اوضاع و بازسازی را به عهده گرفت. بازسازی اوضاع به دست ماموران سیا تصوری است که امروزه ریشه کن نشدنی است اما میلانی برای ریشه کن کردنش تمام تلاش خود را می کند. با تمام تب تند مدرن گرایی که محمدرضا داشت، وی قدیمی فکر می کرد. با این که مثل پدرش غیر قابل اطمینان بود وی تا سرحد مرگ تلاشش را برای اداره ایران به کار برد. در شرایطی که ایران پادشاهی قرن نوزده بود با دهقانانی سست و به خواب رفته بود درآمدی با دو میلیون استرلینگ در سال؛ و قدرت نفتی نبود و طبقه متوسط تحصیل کرده ای شبیه امروز نداشت. چون همه نسل های در تبعید، میلانی تاسف می خورد که اگر شاه تنها اندکی قدرت خود را به دیگران نیز واگذار می کرد شاید انقلاب 79 به این گونه اتفاق نمی افتاد و اکنون در سرزمین خود می بودند.

از: جیمز بوچان / در: د اسپکتاتور


 


سگ ها در ایران هیچگاه خیلی محبوب نبودند. نیروی انتظامی در جریان گشت های دوره ای همواره سگ ها را در خیابان جمع آوری کرده است. و رسانه های دولتی در فاصله های منظم گزارش می کردند که سگ ها عامل گسترش بیماری های عفونی هستند. اما از آنجا که کارهای زیادی – مانند مصرف الکل – از نظر روحانیون بسیار بدتر بودند عمل غیراسلامیِ سگ نگه داری در سال های گذشته روا داشته شد.

اما به نوشتۀ «تایم» احتمالاٌ این پذیرش تاکتیکی کنار گذاشته می شود. طرحی تقدیم مجلس شده که داشتن سگ را جرم می داند. سگ در اسلام نجس است. در قرن های گذشته سگ تنها در مناطق روستایی برای چوپانان و کشاورزان مهم بوده است، بعدها مردان و زنان همسر از دست داده برای رفع تنهایی سگ کوچکی آوردند.

کودکان خوشحال و سگان در پارک

اما با رشد طبقۀ متوسط شهرنشین این وضع در ۱۵ سال گذشته تغییر کرده است. طبقۀ جدید می کوشد از فرهنگ غرب تقلید کند. از راه تلویزیون های ماهواره ای تصاویر فیلم های غربی به مردم ایران می رسد که در آنها کودکان خوشحال با سگ های خود در پارک ها جست وخیز می کنند.

سگ های کوچک بغلی در این فاصله به رقیب مستقیم عینک های آفتابی مارک دار تبدیل شده اند. طبقۀ متوسط مرفه فقط منتظر یک وسیلۀ تزیینی جدید بوده است. «تایم» بنقل از امید معماریان روزنامه نگاری که کارش را در زمینۀ حقوق بشر متمرکز کرده است می آورد: «ارزش ها و هنجارهای جهانی دل انسان ها را در تمام دنیا به دست می آورند و ایران هم استثناء نیست.»

اینکه سگ ها در بین قشر جوان و آموزش دیده و شهرنشین و ناخرسند از دولت اسلامی مورد پذیرش قرار می گیرند در حکومت اسلامی نا آرامی ایجاد می کند. برای دولت ایران داشتن سگ اقدامی شورشی است و سنجه پذیر با داشتن مدلِ مویِ جلو کوتاه و پشت سربلند. از این رو طرح قانونی که می خواهد داشتن سگ را ممنوع کند تنها هشدار نمی دهد که داشتن سگ بهداشت عمومی را به خطر می اندازد بلکه علاوه بر آن «یک معضل فرهنگی و تقلید کورکورانه از فرهنگ فاسد غرب است.»

نظارت بر امور خصوصی

بعد از آنکه انتخاب مورد مناقشۀ محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ به بزرگ ترین تظاهرات مردمی از سال ۱۹۷۹ منجر شد دولت نظارت بر امور خصوصی ایرانی ها را گسترش داد. به گفتۀ هادی قائمی مدیر کمپین بین المللی حقوق بشرِ ایران اینکه حالا قرار است سگ ها هم ممنوع شوند در این چهارچوب قرار می گیرد: «این تلاش ها بی گمان ناشی از این خواست است که انتقاد و اعتراض را سرکوب کنند، حتی در مورد تصمیم های فردی نمادینی که با زندگی رسمی عمومی جور در نمی آیند.»

اگر طرح تصویب شود و به قانون تبدیل گردد نیروی انتظامی و بسیج ممنوعیت سگ ها را نظام مند پیش خواهند برد و تمام سگ ها را جمع خواهند کرد. بسیاری از کسانی که سگ دارند گرفتار تورم و بیکاری هستند. احتمالاٌ کمتر حاضر خواهند بود برای سگ های خود هم مبارزه کنند و به این جهت بیشتر زیرفشار قرار می گیرند. معلوم نیست آخر با سگ ها چه می کنند. احتمالاٌ این سگ ها سرنوشت سگ های متعدد خیابانی را پیدا خواهند کرد که دولت آنها را بطور منظم جمع می کند.

* در: 20 مینوتن آنلاین


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته