در حالی که مقام رهبری در سخنان روز شنبه خود، بار دیگر از رئیس دولت حمایت کرد و انتقاد خود از او را نیز بسیار نرم بیان کرد، سایت الف در خبری که پس از چند ساعت از سوی این سایت حذف شد، از پافشاری احمدی نژاد بر موضع خود مبنی بر برکناری مصلحی از وزارت اطلاعات خبر داد. یک سایت نزدیک به مشایی هم تهدید کرد که احمدی نژاد با روحیه خاص خود، کشور را صحنه یک رویارویی بزرگتر از اعتراضات سال ۸۸ کند.
این سایت وابسته به احمد توکلی، نماینده مجلس، با اشاره به اینکه احمدی نژاد از مصلحی برای حضور در سفر استانی دولت به کردستان دعوت نکرده، نوشت: محمود احمدی نژاد همچنان بر موضع قبلی خود مبنی بر برکناری وزیر اطلاعات پافشاری کرده است و حاضر نیست با وی همکاری کند.
سایت الف همچنین نوشت: انتظار می رود پس از سخنان امروز رهبر انقلاب در جمع مردم استان فارس احمدی نژاد به وظیفه قانونی خود عمل کرده و وزیر اطلاعات را به همکاری دعوت کند.
این خبر در حالی بر روی سایت الف منتشر و کمی بعد حذف شد که ساعتی قبل از آن، دفتر رهبری در اطلاعیهای غیرمنتظره، انتقاد خود از عملکرد خبرگزاری ایرنا را علنی کرده بود. گفته میشود که اعتراض دفتر رهبری، متوجه ذکر جملهای از سخنان رهبری در خبر ایرنا بود که در آن به تفکیک مسئولیتهای رهبر و رئیسجمهور در قانون اشاره میشد.
این جمله، در خبر تنظیم شده از سوی روابط عمومی دفتر رهبری سانسور شد، اما صداوسیما در پخش مشروح سخنان رهبری، آن را پخش کرد.
همزمان با انتشار و حذف سریع خبر مذکور از سایت توکلی، سایت «دولت یار» که منتسب به مشایی است، در یادداشتی عجیب، باهنر و «حلقه مجلس» را به تلاش برای کودتا علیه دولت متهم کرد و احتمال داد که: با توجه به روحیه خاص احمدی نژاد احتمال دارد به زودی کشور صحنه یک رویارویی حیرت آور شود، معرکه ای که فتنه ۸۸ در برابر آن همچون بازی بچه گانه خواهد بود.
ادبیات این یادداشت، بسیار شبیه ادبیات اظهارات دیروز جوانفکر مدیرعامل ایرنا است که مخالفان را به تلاش برای براندازی دولت احمدی نژاد متهم کرده بود.
کلمه – گروه سیاسی: فردای جمعه خونین در سوریه، که پس از هجوم نیروهای دولتی به معترضان دستکم ۸۸ قربانی گرفت، دیکتاتوری این کشور باز هم دست از کشتار برنداشت و در مراسم تشییع جنازه و عزاداری برای کشتهشدگان روز جمعه نیز دستکم ۱۲ نفر را کشت.
امروز در حالی معترضان در سوریه شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» سر میدادند که جنازههای کشتهشدگان روز قبل را بر دست داشتند. اما نیروهای امنیتی سوریه حتی به مردمی که از مسجد در حال حرکت به سمت گورستان بودند تا جنازه کشتهشدگان را دفن کنند، نیز رحم نکردند.
جالب است که تلویزیون سوریه ادعا کرد برخی تظاهرکنندگان، بستهها و شیشههای پر از خون به خیابانها آورده بودند تا صحنهسازی کنند و «برای رسانههای بیگانه، خوراک تهیه کنند»! این ادعا البته برای ایرانیان ناآشنا نیست، چرا که نظیر آن را در جریان اعتراضات پس از انتخابات سال ۸۸ در ایران دیده است.
از همین روست که وقتی خبرگزاری ایرنا به رغم کشته شدن دهها نفر در روز جمعه در سوریه، تیتر میزند که «سوریه جمعهی آرامی را پشت سر گذاشت» کسی تعجب نمی کند؛ حتی اگر تلویزیون و خبرگزاری دولتی سوریه هم اذعان کرده باشد که چندین نفر در شهرهای مختلف این کشور کشته شدهاند.
رسانههای دولتی سوریه، برخلاف همتایان ایرانی خود، لااقل اصل خبر را انکار نمیکنند. اما آنها هم به همه واقعیت اعتراف نمیکنند و ضمن اذعان به وجود ناآرامی و کشته شدن مردم، قتل آنها را به تیراندازان مسلحی نسبت میدهد که البته تاکنون هیچیک از آنها معرفی نشدهاند.
کشته شدن دوازده نفر در اعتراضات امروز
امروز خبرگزاری رویترز به نقل از یک گروه حقوق بشری سوری گزارش داد که ۱۲ غیرنظامی روز شنبه در دمشق و اطراف آن در جریان تشییع جنازه کشته شدگان روز جمعه توسط نیروهای امنیتی به قتل رسیده اند.
شاهدان عینی می گویند که مأموران امنیتی در حومه دمشق و همچنین در روستای ازرع در جنوب سوریه به سوی مردمی که برای برای تشییع جنازه کشته شدگان دیروز جمع شده بودند، تیراندازی کردند.
خبرگزاری فرانسه به نقل از شاهدان عینی و فعالان حقوقبشر گزارش داد که تکتیراندازان مستقر در پشتبامها در استانهای درعا و دوما، شرکتکنندگان در مراسم سوگواری قربانیان تظاهرات روز جمعه در سوریه را هدف گرفته و دستکم هشت تن را کشتهاند.
به نوشته دویچه وله، در دوما واقع در شمال دمشق، در حالی که صف سوگواران از مسجدی به سوی گورستان در حرکت بوده، هدف تیراندازی تکتیراندازانی قرار گرفته که به گفتهی شاهدان عینی در پشتبامها سنگر گرفته بودند. در این ماجرا دستکم سه تن کشته و پنج تن مجروح شدهاند.
در استان جنوبی درعا نیز حوادث مشابهی روی داده و شلیک تکتیراندازان به صف سوگواران در برابر بیمارستانی، به کشته شدن دستکم پنج تن دیگر انجامیده است.
شاهدان عینی گفتهاند که دهها هزار نفری که در این تشییع جنازه ها حضور داشتند، با سر دادن شعارهایی خواهان سرنگونی حکومت سوریه شدهاند.
اما خبرگزاری رسمی سوریه از تجمع تعداد محدودی از مخالفان در چند نقطه کشور خبر داده و اعلام کرده است که تیراندازی ها کار “تبهکاران مسلح” بوده است!
استعفای دو نماینده مجلس و یک روحانی در درعا
امروز دو نماینده پارلمان و یک روحانی رسمی نیز که حوزه نمایندگی و فعالیت هر سه در استان درعا بود، در اعتراض به خشونت نیروهای دولتی علیه معترضان سوری استعفا کردند.
ناصر حریری و خلیل رفاعی دو نماینده شهر درعا در جنوب سوریه (پایگاه اصلی معترضان) و هر دو از نمایندگان مستقلی بودند که در حزب حاکم بعث عضویت نداشتند.
آقای حریری به بی بی سی عربی گفت که استعفای او در اعتراض به نحوه برخورد با معترضان بوده است نه در مخالفت با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه.
مفتی رزق عبدالرحمن ابوزید، روحانی منصوب دولت در استان درعا هم به خبرگزاری رویترز گفت که در اعتراض به کشتار مردم توسط مأموران امنیتی از سمت خود کناره گیری کرده است. او که از سوی دولت برای استان درعا تعیین شده بود، به شبکه تلویزیونی الجزیره گفت که در اعتراض به تیراندازی نیروهای پلیس به سوی مردم معترض از مقام خود استعفا میدهد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، مفتی ابازید که نخستین روحانی معترض در سوریه است، همچنین گفته است: «در سطوح بالای حکومتی اعلام میکنند که به مردم شلیک نخواهد شد، ولی ما با دیدن واقعیت روی زمین میبینیم که چنین نیست.»
محکومیت بینالمللی کشتار معترضان در سوریه
سرکوب خشن مخالفان توسط رژیم سوریه با واکنش انتقادی شدید محافل بینالمللی روبرو شد. دولت های آمریکا و بریتانیا و دبیرکل سازمان ملل متحد به حوادث دیروز سوریه واکنش نشان داده اند. پارلمان اتحادیهی اروپا نیز خشونت علیه تظاهرکنندگان مسالمتجو را محکوم کرد و خواهان پایان فوری خونریزی در این کشور شد. پارلمان اروپا همچنین خواستار پایان فوری بازداشتهای خودسرانه، قتل و شکنجهی مخالفان شد.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، با صدور بیانیه ای اقدام تازه حکومت سوریه در سرکوب معترضان را قویا محکوم کرد. او همچنین حکومت بشار اسد را به تلاش برای دریافت کمک از ایران برای سرکوب مردم معترض متهم کرد. اوباما گفت: “پرزیدنت اسد به جای اینکه به مردم گوش فرا دهد، خارجی ها را مقصر می داند و از ایران برای سرکوب شهروندان سوریه کمک می خواهد و به همان شگردهای وحشیانه ای متوسل می شود که متحدان ایرانی اش استفاده کرده اند.”
ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا نیز گفت که به شدت از شنیدن خبرهای مربوط به کشته شدن معترضان در سوریه نگران شده و از مقامات سوری خواست که خویشتنداری نشان دهند.
گیدو وستروله، وزیر خارجهی آلمان نیز روز شنبه در برلین، سرکوب خشن تظاهرات در سوریه را شدیدا محکوم کرد و آن را «غیرقابل قبول» خواند. وی گفت زمان آن فرارسیده که دولت سوریه به جنبش دمکراسیخواهی تمکین کند.
بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد هم خواستار انجام تحقیقات در مورد حوادث روز جمعه در سوریه شده است.
حکومت سوریه اما انتقادهای بینالمللی را «غیرعینی» خواند و آنها را رد کرد. یک نمایندهی دولت سوریه به خبرگزاری دولتی این کشور گفت: اوباما وضعیت سوریه را برپایهی «فاکتهای عینی» داوری نکرده و سوریه از موضعگیری آمریکا متاسف است!
نورعلی تابنده، قطب دراویش نعمت اللهی گنابادی، به دادگاه احضار شد.
به نوشته سایت مجذوبان نور، دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) قطب دراویش طریقت نعمت اللهی گنابادی، از سوی دادسرای شهرستان گناباد احضار شده است. این احضار در روز ۲۴ فروردین ماه با نیابت اعطایی دادسرای شهرستان گناباد به دادسرای تهران، و به اتهام معاونت در تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق دفن اموات در مزار سلطانی بیدخت، از سوی شعبه دوم بازپرسی دادسرای ناحیه ۲۳ تهران (ویژه نیابت) صورت گرفته است.
این گزارش حاکی است که در روز ۲۸ فروردین ماه، غلامرضا هرسینی، وکیل مدافع وی، به دادسرای تهران مراجعه کرده، اما مقامات قضایی بر حضور نورعلی تابنده در دادسرا برای تفهیم اتهام اصرار داشتهاند. در جلسه روز سی ام فروردین ماه نیز تنی چند از وکلای دراویش با دادستان و فرمانده انتظامی شهرستان گناباد، موضوع احضار قطب دراویش نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته و دادستان فعلی گناباد نظر بر عدم انتساب اتهام به وی داشته و قول مساعد داده که ظرف مهلت ۷۲ ساعت نسبت به حل قانونی این پرونده اتهامی اقدام نماید؛ اما روز شنبه سوم اردیبهشت ماه که مجدداً وکلای دراویش برای پیگیری این امر به این مقام قضایی مراجعه کردند، با تغییر موضع وی و اصرار بر رسیدگی قضایی به پرونده اتهامی نورعلی تابنده مواجه شدهاند.
سایت مجذوبان نور گزارش داده که شبکه بهداشت شهرستان گناباد در اسفند ماه ۱۳۸۷ با فشار و اصرار نهادهای امنیتی، دفن اموات در مزار سلطانی بیدخت را ممنوع اعلام کرده و از آن زمان تاکنون همواره با گزارشهای اداره اطلاعات و شکایت شبکه بهداشت، اعضای خانواده متوفیان و متصدی این مکان به دادگاه احضار و احکام زندان دریافت کرده اند. قطب سلسله نعمت اللهی گنابادی، تولیت این مکان زیارتی موقوفه را عهده دار است.
همزمان از بیدخت گناباد خبر می رسد که انتقال ۸ تن از دراویش به زندان وکیل آباد مشهد، اعتراض پیروان سلسله را در پی داشته است. سخنگوی دراویش نعمت اللهی به بی بی سی فارسی گفت که حکم محکومیت این افراد پیش تر صادر شده بود و اکنون اجرا شده است.
به گفته او، وکلای دراویش سه روز پیش در محل دادگستری گناباد حاضر شده و با دادستان این شهر گفت و گو کرده بودند و او ارائه پاسخ را به امروز (شنبه سوم اردیبهشت) موکول کرده بود. اما مقامات قضایی صبح امروز اعلام کردند که حکم های مذکور قطعی و لازم الاجراست. همچنین به دراویش هشدار داده شده است که در صورت هر گونه تجمع یا اقدام اعتراضی، با واکنش قاطع مأموران انتظامی و امنیتی مواجه خواهند شد.
فشار بر دراویش گنابادی در سال های اخیر در ایران افزایش یافته و حسینیه آنها در شهرهای قم، بروجرد و اصفهان تخریب شده است.
دکتر محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب و از فعالان ملی- مذهبی، طی دیداری که جمعی از فعالان دانشجویی و مدنی با وی داشتند، با بیان اینکه “رهبران واقعی و نمادین جنبش سبز مجید توکلی ها و احمد زید آبادی ها هستند”، خطاب به آنان تاکید کرد که جنبش مدنی سبز مردم ایران بی تردید و “صد در صد” پیروز خواهد شد.
به گزارش تارنمای «سبزینه»، جمعی از دانشجویان و فعالین سیاسی و اجتماعی، از دکتر محمد ملکی که در بستر بیماری به سر می برد، عیادت کردند، و با وی به گفتگو پرداختند.
بر اساس این گزارش، دکتر ملکی با تاکید بر اینکه “دانشجویان و جوانان موتور محرک جنبش سبز هستند” و این جنبش صد در صد به پیروزی خواهد رسید”، خاطرنشان و تاکید نمود که رهبران واقعی و نمادین جنبش سبز مجید توکلی ها و احمد زید آبادی ها هستند.
دادگاه محمد ملکی که در جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت و بعد از مدتهای مدید با قرار وثیقه آزاد شده، به خاطر وضعیت سلامتی اش به تاخیر افتاده است .
محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب، به دلیل بیماری حاد، چندین بار در طول مدت حبس خود بستری شده است. او به سرطان پروستات مبتلاست و از بیماری دیابت و نارساییهای قلبی نیز رنج می برد و عملاً در منزلش بستری است.
آیت الله العظمی وحید خراسانی در درس خارج فقه امروز خود، بی احترامی به خلفای اهل سنت را مردود دانست و از شاگردان خود خواست از این گونه اعمال خودداری کنند.
سایت روات حدیث، که فعالان مستقل حوزوی تعلق دارد، گزارش داد که صبح امروز در حاشیه برگزاری درس خارج فقه آیت الله العظمی وحید خراسانی، ایشان با نهی از بی احترامی به خلیفه دوم اهل سنت، از شاگردان خود خواست همانند گذشته، از توهین به خلفای اهل سنت پرهیز کنند.
بر اساس گزارش این سایت، ماجرا از آنجا آغاز شد که آیت الله العظمی وحید خراسانی در حین درس، روایتی از کتاب تفسیر کبیر امام فخر رازی را قرائت کردند و در حین قرائت این روایت، درباره خلیفه دوم اهل تسنن، عمر بن خطاب، پس از نام ایشان، عبارت (رضی الله عنه) را به کار بردند. پس از این عدهای از طلاب با صدای بلند کلماتی را خطاب به خلیفه دوم بیان کردند که این عمل با واکنش صریح حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی روبهرو شد.
خبرنگار روات حدیث، گزارش کرده است که در همان هنگام، این مرجع تقلید شیعیان، با عصبانیت خطاب به طلاب توهین کننده فریاد زدند: مگر نگفته بودم سر درس من از این گونه کلمات به کار نبرید!
پس از گذشت بیش از سی و پنج روز محمد نوری زاد هیچ گونه تماسی با خانواده نداشته و از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست.
به گزارش خبرنگار کلمه، ۵شنبه گذشته، معاون دادستان تهران، آقای نبوی طی تماس تلفنی خانواده ی محمد نوری زاد را به ملاقات حضوری در روز جمعه فراخواند. روز جمعه، خانواده ی محمد نوری زاد پس از دوساعت معطلی پشت در زندان اوین، متوجه شدند آقای نوری زاد به عنوان اعتراض به عدم رسیدگی مسئولین مربوطه به مطالبات و شکایت او از توهین کنندگان به وی، از ملاقات امتناع ورزیده اند. این درحالیست که در طی این سی و پنج روز وی حتی یک تماس تلفنی با خانواده ی خود نداشته است. شنیده ها حاکی از آن است که وی از خوردن غذا هم امتناع می ورزد.
محمد نوری زاد پیش از این در سال گذشته نیز در اعتراض به اهانت بازجویان اطلاعات به همسر و فرزندانش، دست به چنین اعتصابی زده بود. همسر نوری زاد به خبرنگار کلمه می گوید، خانواده ی او نیز پابه پای محمد نوری زاد هیچ خواسته ای را جز آزادی بی قید و شرط ایشان مطالبه نمی کنند.
محمد نوری زاد پیش از این در نامه ای خطاب به دادستان تهران از توهین های یکی از بازجویان خود، موسوم به "کریمی" در بند دوالف، خبر داده و به این برخورد و نیز حضور غیر قانونی در بند دو الف اعتراض کرده بود.
نوری زاد به دادستان تهران نوشته بود: آقای کریمی ، با الفاظی چون: منافق، منافق مدرن، منافق تر از مسعود رجوی، و با اتهام به من که: بیش از دومیلیارد پول سپاه را بالا کشیده ام، و بازگویی شنودهایی از مکالمات و مسائل خصوصی من و خانواده ام، مرا مخاطب قرار داد.
وی خطاب به دادستان تاکید کرده بود :من، مرده یا زنده، خواهشمندم شکایت رسمی مرا از این فرد، به خاطر اطلاق یک چنین توهین هایی، پیگیری بفرمایید. گرچه خود می دانم نگارش این نامه، مثل دل بستن به آب یک سراب، راه به جایی نخواهد برد. با اینهمه، برای اتمام حجتی که این روزها کسی خریدارش نیست، به جایگاه قانونی شما متوسل می شوم. خود دانید و خدا و فردای قیامتی که در راه است.
عضو هیأت رئیسه مجلس گفت: طرح کاهش رابطه با انگلیس موضوعی نیست که فقط در اختیار مجلس باشد، بلکه باید با هماهنگی چنین کاری را انجام داد.
به گزارش خبرگزاری وابسته به سپاه، فارس، امیدوار رضایی در پاسخ به اینکه طرح کاهش رابطه با انگلیس در چه مرحلهای قرار دارد؟، گفت: هیأت رئیسه مجلس، بررسی این طرح را به کمیسیون امنیت ملی واگذار کرده است و این کمیسیون نیز هم اکنون در حال بررسی طرح و مشورت با شورای عالی امنیت ملی و سایر مقامات است.
وی با بیان اینکه هماهنگیهایی در این رابطه صورت گرفته است، ادامه داد: با توجه به نظراتی که شورای عالی امنیت ملی دارد، قرار شد که نقطه نظرات آنها نیز در رابطه با این طرح لحاظ شود.
رضایی تاکید کرد: طرح کاهش رابطه با انگلیس موضوعی نیست که فقط در اختیار مجلس باشد، بلکه باید با هماهنگی چنین کاری را انجام داد.
زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین همبستگی شان را با زندانیان زندان رجایی شهر اعلام کردند . چندی پیش زندانیان سیاسی رجایی شهر طی نامه ای به دبیر کل سازمان ملل خواستار اعزام نماینده ویژه سازمان ملل جهت بازدید از زندانهای جمهوری اسلامی شدند. آنها همچنین اعلام کردند که تا رسیدن به خواسته های به حق و قانونی شان هر هفته و در مناسبتهای مختلف دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اعلام کرده اند: خبر اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر و نامه شان به دبیر کل سازمان ملل برای رسیدگی به خواسته های بحق و قانونیشان، هر انسان آزادهای را به تأمل وامیدارد تا دریابد تحقق آزادی و عدالت جز از راه ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده خواهی های حاکمان مستبد میسر نیست.
آنها تاکید کرده اند: ما زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، ضمن اعلام همبستگی با زندانیان رجایی شهر، یادآور میشویم خواسته های آنها، در زمره حقوق اولیه هر زندانی سیاسی است و در صورت عدم پاسخگویی از جانب مسئولان ذیربط، مسئولیت آسیب به این زندانیان متوجه حاکمیت است.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است :
بیش از یکصد سال است که از مبارزات مردم ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت میگذرد و هر بار به نحوی از انحاء این مبارزات با ناکامی مواجه گشته است. اما به گواه تاریخ گفتوگو دربارهی دموکراسی و حاکمیت قانون و همهی پدیدههای مدرنی که جامعهی ما حداقل در خلال یکصد سال گذشته با آنها روبرو بوده است – از مواجهه با دنیای جدید و به دنبال آن مشروطه و انقلاب ۵۷ و اصلاحات و مفاهیم نوین معرفتی به دنیای مدرن – همچنان دغدغه و مسئلهی اصلی روشنفکران و فرهیختگان ایران امروز بوده است.
با پایان یافتن انتخابات ۸۸فصل نوینی در تاریخ معاصر ایران رقم خورده است و تمامیت خواهان ناگزیر برای بقای حکومت خود، اقدام به سرکوب شدید مردم و زندانی کردن غیر قانونی صدها نفر از نمایندگان جنبش سبز کردهاند و در طول بازداشت نیز غیرانسانیترین رفتارها را با معترضان و نخبگانی که خواستهای جز تحدید قدرت و حفظ و تقویت سازوکارهای دموکراتیک نظام نداشتهاند، اعمال کردهاند. در همین راستا خبر اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر در اعتراض به این که خواستههای بحق و قانونیشان پاسخ داده نشده است، هر انسان آزادهای را به تأمل وامیدارد تا دریابد تحقق آزادی و عدالت جز از راه ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده خواهیهای حاکمان مستبد میسر نیست .
بنابراین ما جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، ضمن ابراز همدردی با زندانیان شریف زندان رجایی شهر، اقدام هوشمندانه این زندانیان، در پایان بخشیدن به اعتصاب غذا و به دنبال آن، نامه ای خطاب به بان کی مون، دبیر سازمان ملل، که در آن خواستار اعزام نماینده ویژه سازمان ملل جهت بازدید از زندانهای جمهوری اسلامی شده اند، را تأیید و تحسین می کنیم . همچنین به حاکمیت گوشزد میکنیم تا هرچه سریتر به خواستههای بر حق این زندانیان پاسخ دهد و سعی نکند که تمامی روزنهها را به روی خود ببندد.
در پایان ما زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، ضمن اعلام همبستگی با زندانیان رجایی شهر، یادآور میشویم خواسته های آنها ، در زمره حقوق اولیه هر زندانی سیاسی است و در صورت عدم پاسخگویی از جانب مسئولان ذیربط، مسئولیت آسیب به این زندانیان متوجه حاکمیت است.
سرچشمه شاید گرفتن به بیل *** چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
امروز، شنبه، دو موشک که توسط جنگده های ناتو شلیک شده بود به مرکز طرابلس، نزدیک کاخ قذافی، برخورد نمود. این حمله موشکی که صدای مهیبی ایجاد نمود تلفات جانی در برنداشته است.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از اسوشیتدپرس- این دو موشک به یک ساختمان شبیه به منبع سوخت در منطقه «باب عزیزیه» طرابلس برخورد و دو سوراخ بزرگ در بدنه بتونی این آن ایجاد نمود.
مقامات دولت لیبی اما می گویند محل مورد اصابت، یک پارکینگ خالی بوده است.
در آن سوی لیبی، یکی از فرماندهان انقلابیون می گوید که هواپیماهای ناتو یک کاروان نظامی را که حامل نیروها و تجهیزات نظامیان قذافی بوده و به سوی شهر اجدابیا حرکت می کرده هدف قرار داده و ۲۶ کامیون و وانت را نابود کرده اند.
مهدی ظهوری راد دبیر بازنشسته دبیرستان های قوچان و استاد دانشگاه ها و آموزشکده های قوچان، بعد از چهار روز بازداشت با قرار وثیقه آزاد شد .
به گزارش جرس، این استاد ضمن خدمت فرهنگیان درگز و قوچان به دلیل اینکه در کلاس های درس ضمن خدمت فرهنگیان درگز به معلمین توصیه کرده بود “کودکان را از جهنم نترسانید و به جای ترساندن از جهنم، زیباییهای بهشت را برای آنان توصیف کنید”، متهم به “توهین مقدسات” و هفته گذشته توسط دادستان درگز روانه زندان شده بود.
همچنین آمده است اظهارات وی توسطمحمدعلی باقریان، مدیر آن مرکز به مقامات ارسال و مدعی العموم حکم جلب وی را صادر نموده بود.
لازم به ذکر است که مهدی ظهوری راد نویسنده کتاب “پیامبر اعظم” ویژه کودکان پیش دبستانی بوده که با قرائت رحمانی از اسلام کودکان را به دین اسلام علاقمند نموده است. وی همچنین برادر شهید بوده و از موسسان گروه ٨٨ شهرستان قوچان و از امضا کنندگان درخواست صدها روزنامهنگار و فعال سیاسی از خاتمی و موسوی بوده است و به نظر می رسد که بازداشت وی نوعی برخورد با مواضع سیاسی وی بوده است.
کمپین نامه نویسی به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با رونمایی وب سایت این کمپین آغاز به کار کرد.
به گزارش کلمه، در فراخوانی که به همین مناسبت از سوی این کمپین منتتشر شده، آمده است:«همین حالا قلم و کاغذ بردارید و برای رهبران جنبش اعتراضی خود نامه بنویسید، آن را در پاکت قرار دهید و روی آن آدرس خانه موسوی را بنویسید : خیایان پاستور، کوچه اختر، پلاک ۲۶، برسد به دست موسوی و رهنورد.»
در همین فراخوان آمده است که « ما امیدواریم که این نامه ها نه در فضای مجازی که در فضای واقعی و به آدرس خانه موسوی و رهنورد ارسال شود. ما می دانیم که به احتمال نزدیک به یقین این نامه ها به دست گیرندگان اصلی اش یعنی موسوی و رهنورد نخواهد رسید و دولت ایران نامه ها را بلوکه خواهد کرد.ما حدس می زنیم که سیستم امنیتی ایران این نامه ها را به مراکز خود ببرد و آنها را بخواند.حتی اگر این اتفاق هم بیفتد،چه باک!ما با هزاران نامه ای که به آدرس موسوی و رهنورد پست خواهیم کرد، نامه هایی که ممکن است به جای اینکه روی میز این رهبران قرار بگیرد، روی میز ماموران امنیتی قرار بگیرد، لرزه بر اندام اقتدارگرایان در ایران خواهیم انداخت.»
پایه گذاران این کمپین در گفت و گو با کلمه خبر داده اند که به زودی کمپینی نامه نویسی به مهدی و فاطمه کروبی نیز راه اندازی می شود.
متن کامل فراخوان کمپین نامه نویسی به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به این شرح است :
میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، از رهبران جنبش اعتراضی سبز در ایران،اکنون بدون محاکمه و هیچ گونه حکم قضایی در زندان خانگی به سر می برند. کمپین نامه نویسی به موسوی و رهنورد از همه کسانی که در ایران و جهان به نقض حقوق آنها و در بند کشیدن شان معترض اند درخواست می کند که برای این رهبران جنبش اعتراضی ایران نامه بنویسند.
ما امیدواریم که این نامه ها نه در فضای مجازی که در فضای واقعی و به آدرس خانه موسوی و رهنورد ارسال شود. ما می دانیم که به احتمال نزدیک به یقین این نامه ها به دست گیرندگان اصلی اش یعنی موسوی و رهنورد نخواهد رسید و دولت ایران نامه ها را بلوکه خواهد کرد.ما حدس می زنیم که سیستم امنیتی ایران این نامه ها را به مراکز خود ببرد و آنها را بخواند.حتی اگر این اتفاق هم بیفتد،چه باک!ما با هزاران نامه ای که به ادرس موسوی و رهنورد پست خواهیم کرد، نامه هایی که ممکن است به جای اینکه روی میز این رهبران قرار بگیرد، روی میز ماموران امنیتی قرار بگیرد، لرزه بر اندام اقتدارگرایان در ایران خواهیم انداخت.
همین حالا قلم و کاغذ بردارید و برای رهبران جنبش اعتراضی خود نامه بنویسید، آن را در پاکت قرار دهید و روی آن آدرس خانه موسوی را بنویسید : خیایان پاستور، کوچه اختر، پلاک ۲۶، برسد به دست موسوی و رهنورد
ما با تعداد زیاد نامه هایمان که از هر گوشه به این آدرس ارسال خواهیم کرد،ادارات پست ایران را در قبضه پیام های آزادی خواهی مان در خواهیم آورد و پیام روشنی به حکومت خواهیم داد:رهبران ما را آزاد کنید.
شما می توانید از نامه های خود و مراحل پست آن فیلم و یا عکس تهیه کنید و به آدرس کمپین ارسال کنید.شما می توانید نسخه ای از نامه تان را نیز برای ما بفرستید.ما تا تعدادی از این نامه ها را انتخاب و در وب سایت این کمپین منتشر می کنیم.
ما تاکید می کنیم هدف اصلی از این کمپین به پرواز درآوردن نامه ها در فضای واقعی است و نه در فضای مجازی اما حتما تعدادی از این نامه ها را نیز در وب سایت کمپین منتشر خواهیم کرد.
ما به هم وطنان عزیز داخل کشور توصیه می کنیم جهت رعایت نکات ایمنی از درج آدرس صحیح پستی خود خودداری کنند
ما از همه ایرانیان و غیرایرانی ها ی آزادیخواه در سراسر جهان درخواست می کنیم که نامه های خود را علاوه بر آدرس منزل موسوی به آدرس سفارت خانه های ایران در کشور محل سکونت خود نیز ارسال کنند.
آدرس ایمیل : nemehnevisi@gmail.com
آدرس وب سایت :http://namehnevisi.info/
کمپین نامه نویسی به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد
*کلمه ضمن تبریک راه اندازی این کمپین، به نوبه خود تلاش می کند نامه های برگزیده به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را در این سایت نیز منتشر کند.
دکتر عبدلله رمضان زاده عضو دربند جبهه مشارکت ایران اسلامی، با دعا نویسی گمنام هم سلول است.
به گزارش خبرنگار کلمه، پس از آنکه به مدت بیش از دو ماه دکتر رمضان زاده، سخنگوی دولت سید محمد خاتمی، به صورت انفرادی در بند ۲ الف محبوس بود، به تازگی فردی که ظاهراً دعا نویس است و بنا به علتی نا معلوم دستگیر شده به سلول وی منتقل شده است.
به نظر می رسد این موضوع نیز با هدف تحت تاثیر قراردادن دکتر رمضان زاده یکی از هفت شاکی پرونده سردار مشفق، برای همکاری با بازجویان انجام گرفته است.
بنا به گزارش ها و اخبار، این شیوه در مورد مصطفی تاج زاده که هفت ماه است در بند قرنطینه اوین بدون کمترین امکانات محبوس است به کار گرفته می شود. به طوریکه تاج زاده در ملاقات با خانواده اش در خصوص هم اطاقی اش گفته برایش فقط دعا کنید.
دکتر رمضان زاده قائم مقام دبیر کل جبهه مشارکت ایران اسلامی یک روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ دستگیر شده و هماکنون در حال گذراندن دوران محکومیت در بازداشتگاه سپاه پاسداران است.
وی در دوره اخیر به علت آنکه حاضر به امضای اعلامیه مورد نظر بازجویان در خصوص ۲۵ بهمن نشد به زندان فراخوانده شد. در ایام عید پس فوت پدر همسرش به مرخصی یک هفته ای آمد. اما وی نیز همزمان با مراسم تشییع پیکر میر اسماعیل موسوی، پدر مهندس موسوی به همراه چهار شاکی دیگر پرونده مشفق، میردامادی، امین زاده و عرب سرخی به اوین بازگردانده شد.
فاطمه کروبی بعد از ۷۱ روز تحمل بازداشت و حبس خانگی جهت پیگیری امور درمانی از حبس خارج شد.
به گزارش خبرنگار سحام نیوز، فاطمه کروبی که مدت هاست با ممانعت نیروهای امنیتی برای پیگیری درمان خود روبرو بوده است، سرانجام پس از ۷۱ روز توانست برای انجام معاینات پزشکی از حبس خانگی خارج گردد.
وی به همراه همسرش مهدی کروبی از تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ در جبس خانگی قرار گرفته اند.
لازم به ذکر است بدنبال درخواست مشترک آقایان کروبی و موسوی برای انجام راهپیمائی در جهت حمایت از قیام های مردمی آزادیخواهان مصر و تونس، نیروهای امنیتی از صبح ۲۱ بهمن زهرا رهنورد و فاطمه کروبی را در کنار همسرانشان در حبس خانگی قرار دادند .
حضور پرشور مردم در تجمع ۲۵ بهمن موجب خشم حاکمیت و یورش نیروهای امنیتی به منزل دو رهبر معترض شد و حصری که از روزها قبل از آن آغاز گردیده بود به بازداشت و زندان خانگی تبدیل شده است.
اقدامات اصلی باید در عراق و با ایجاد امنیت مناسب در این کشور صورت گیرد. طرح جامع مدیریت گردوغبار آماده شده اما اجرای عملیات آن نیاز به همکاری مستقیم کشورهای عراق، سوریه، اردن و ترکیه دارد.
درحالی که اهالی استان های غربی ایران، از ابتدای سال ۹۰، هفته ای نبوده که نفس راحت بکشند و فقط چشم انتظار مسوولان ماندهاند تا شاید کمی از آلام گرد و غبار آنها را کم کنند، اما اکنون علیمحمد شاعری، قائم مقام سازمان حفاظت محیط زیست آب پاکی را روی تمام امیدواریها میریزد: اقدام قابلتوجهی در مورد این پدیده در داخل کشور نمیتوانیم انجام دهیم و من نمیتوانم قول واهی در مورد کاهش آن بدهم.
به گزارش آفتاب، او در یک نشست خبری با اعلام اینکه طرح جامع کاهش آلودگی هوا درحال بررسی در کمیسیون زیربنایی دولت است، گفت: قطعا طرح جامع مدیریت گردوغبار که در قالب طرح جامع کاهش آلودگی هوا تهیه شده باید با مشارکت کشورهای منطقه و سازمانهای ذیربط عملیاتی شود. در روند اجرای این طرح وزارتخانههای جهاد کشاورزی، نیرو و نفت و نیز سازمان هواشناسی و سازمان حفاظت محیط زیست تعهداتی دارند که باید اجرایی شود.
به گفته شاعری، وزارت جهاد کشاورزی باید طبق تعهد، اقداماتی را در جهت بیابانزدایی و تثبیت شن انجام دهد: برای این اقدام در حدود ۵۰۰ هزار هکتار از زمینهای کشور به سالانه ۲۵۰ میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد. به دلیل کمبود منابع اعتباری، این مجموعه در ۲۰ تا ۳۰ درصد تعهدات خود موفق بوده است. ما از این مجموعه میخواهیم که نسبت به اجرایی شدن تعهدات خود توجه جدیتری داشته باشد.
شاعری مقصر بحران گرد و غبار را به نوعی وزارتخانه های مختلف می داند: وزارت نیرو باید نسبت به حقآبههای تالابهایی که در معرض خطر هستند توجه جدی داشته باشد و نسبت به جلوگیری از خشکشدن و احیای مجدد آنها اقدام کند. ضمن اینکه نباید مجوزی برای بهرهبرداری و حفر چاه در مناطق ممنوعه صادر کند و از هر نوع تغییر کاربری جلوگیری شود. وزارت نفت نیز باید نسبت به تأمین مالچ موردنیاز برای بیابانزدایی اقدام کند.
او همچنین درباره اقدامات سازمان محیط زیست برای کاهش گرد و غبار گفت: اقدامات اصلی باید در کشور عراق و با ایجاد امنیت مناسب در این کشور صورت گیرد. طرح جامع مدیریت گردوغبار آماده شده اما اجرای عملیات آن نیاز به همکاری مستقیم کشورهای عراق، سوریه، اردن و ترکیه دارد. اقدامات آموزشی، مالچپاشی و اقدامات بیولوژیکی نظیر کاشت درخت و نیز تأمین ماشینآلات لازم آغاز شده اما همه این موارد بستگی به میزان حساسیت کشور عراق دارد.
به گفته قائم مقام سازمان حفاظت محیط زیست مدیریت نامطلوب بر منابع آب در ترکیه و سوریه و تشکیل کانونهای جدید بیابانزایی در بخش غربی عراق زمینههای قابلتوجهی را برای ایجاد زمینههای جدید ورود گردوغبار فراهم کرده است: میتوان گفت تمامی زمینهای کشاورزی قوی در کشور عراق تقریبا از بین رفته و خشک شده است و با یک باد و جریان هوا به سمت ایران حرکت میکند. جمهوری اسلامی ایران آماده اجرای طرحی مشترک تا ۲۰۰ هکتار با کشور عراق برای بیابانزدایی است اما ورود کارشناسان و انجام عملیاتی عمرانی در این مناطق نیاز به تأمین امنیت در این محدودهها دارد که باید توسط کشور عراق تأمین شود.
شاعری همچنین گفت: ۴۰ درصد کاهش بارندگی در استانهای غربی در سال ۸۹ و۹۰ و نیز تغییر کاربریهای غیراصولی در کشورهای منطقه بسیار زیاد شده و در واقع این زخم بزرگ در محیط زیست به این راحتیها و در طول یکسال قابل حل نیست و باید حساسیت کشورها در این زمینه افزایش یابد.
او در پاسخ به این سوال که در نهایت تکلیف مردمی که در ۲۰ استان کشور درگیر پدیده گردوغبار هستند، چیست؟، گفت: ما برای حل این مسأله امیدوار هستیم و راهحلهای کوتاهمدت یعنی بیابانزدایی و تثبیت شن و راهحل بلندمدت که شامل مدیریت منابع آب میشود را در دستور کار قرار دادهایم.
معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست هشداری هم درباره زمینههای بروز گردوغبار در داخل کشور داد: پس از قطع آب هیرمند به سمت دریاچه هامون شاهد گردوغبار در زابل بودیم و حالا نیز با خشکشدن دریاچه ارومیه و بیتوجهی نسبت به منابع حوزه آبریز این دریاچه نگران بروز گردوغبار نمکی در این محدوده هستیم. ایران در کمربند گردوغبار دنیا قرار گرفته و عمده کشورهای حاشیه ایران به صورت بالقوه آماده ایجاد این گردوغبار هستند و من نمیتوانم قول بدهم که این مشکل در یک زمان مشخصی حل شود چراکه امید و قولی توخالی خواهد بود.
در پی درگذشت پدر مریم شربت دار قدس همسر فیض الله عرب سرخی عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، که هم اکنون در بند ۳۵۰ اوین و در بی خبری از فوت پدر همسر خود به سر می برد، سید محمد خاتمی، رییس جمهور سابق کشورمان، با ارسال پیامی مصیبت وارده را به ایشان تسلیت گفت.
در بخشی از این پیام آمده است:
از خداوند قادر متعال برای آن فقید سعید رحمت و آمرزش و برای همه بستگان داغدار شکیبائی، تندرستی و پاداش نیکو و برای جنابعالی و همسر وفادار والاقدرتان برادر عزیزم جناب آقای عرب سرخی طول عمر توأم با بیداری و توفیق روزافزون طلب می کنم .
متن کامل لین پیام که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سرکار محترم خانم مریم شربت دار قدس
تقدیر حضرت حق این بود که به دنبال ماتم از دست دادن مادر گرانقدرتان اینک داغ رجعت مرد شریف و انسان بزرگوار پدر عزیزتان دلتان را تابدار کند. و انسانهای مؤمن و شریف در برابر تقدیر خداوند تسلیم هستند و بحمدالله شما اهل ایمان و توکّلید و امیدوارم که لطف ویژه پروردگار تسلی بخش دل داغدارتان باشد .
از خداوند قادر متعال برای آن فقید سعید رحمت و آمرزش و برای همه بستگان داغدار شکیبائی، تندرستی و پاداش نیکو و برای جنابعالی و همسر وفادار والاقدرتان برادر عزیزم جناب آقای عرب سرخی طول عمر توأم با بیداری و توفیق روزافزون طلب می کنم .
سید محمد خاتمی
۳۱/۱/۱۳۹۰
کلمه- گروه اقتصادی: در مقاله «پشت پرده حذف چهار صفر از پول ملی » مشاهده شد که چگونه دولت مبنای ادامه حیات خود را بر پایه دروغ ، سرکوب و بی اعتنایی به سر نوشت کشور قرار داده است. بنابراین پدیده نوسانات شدید قیمت سکه طی روزهای اخیر را نیز باید با سه محور بر شمرده فوق مورد تحلیل قرار داد.
بدنبال سیاستهای غلط در حوزه های سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی در سالهای اخیر و اعلام مواضع تند و غیر مسئولانه در حوزه سیاست خارجی و مسئله سیاستهای دشمن شادکن در کنار برخورد فرصت طلبانه دول خارجی با مواضع اعلامی دولت بمنظور حداکثر کردن منافع خود در میان سایر کشورها با توجه به مواضع ایران در حوزه روابط بین الملل اوضاع را برای انواع باج گیری ها از کشورمان و تحقیر این دولت در سطح جهان مهیا ساخته است. صدور قطعنامه های سازمان ملل یکی پس از دیگری با رصد فعالیت های مختلف ایران بویژه در تنگنا قرار دادن ایران در اثر گسترش تحریم های اقتصادی بین المللی، وضعیت خطیری را در عمل برای ایران ترسیم نمودند که بارزترین آن را در حوزه اقتصاد می توان گسترش تحریم های اقتصادی در بخشهای تجارت ،انتقال تکنولوژی ،محدودیت های بانکی ،بلوکه کردن سرمایه های ایران و…برشمرد.
در سه ساله اخیر با جدی شدن تحریم های بین المللی، وخطر بلوکه شدن درآمدهای نفتی بخشی از درآمد های نفتی را صرف خرید گسترده شمش طلا نمودند تا اولاً از تعرض احتمالی و بلوکه شدن وجوه ارزی در بانک های خارجی جلوگیری نماید و ثانیا با توجه به دو ویژگی سرعت نقد شوندگی طلا و همچنین عرضه سریع و راحت آن به بازار جهت تامین ریال از واکنش های بانک های غربی مصون بماند و در واقع اصل ماجرای خرید عمده طلا به عبارتی مقابله با خطر بلوکه شدن دلارهای نفتی بوده است.
از سوی دیگر طی ۲۰ سال گذشته گرچه به قیمت خسارت های بسیار گزاف در کشورنوعی درک عمومی در بین مجموعه مسئولان کشور و عامه مردم در کنارآمارهای راست و دروغ دولت در زمینه تورم و بیکاری پدیدار گشته است که نوسانات قیمت دلار بهترین میزان الحراره ای است که می تواند واقعیت وضعیت اقتصادی کشور را مورد سنجش وارزیابی قراردهد بنابراین بازی کردن با قیمت دلار برای این دولت به عنوان یک استراتژی مستمر فوق العاده خطرناک است چرا که بررسی های انجام گرفته توسط دستگاههای نظارتی نشان می دهد دولت در بودجه سال ۱۳۹۰ بی سابقه ترین میزان اتکا به نفت و بیشترین کسری های آشکار و پنهان را رقم زده است یا به عبارت دیگر دولت حداقل بخش مهمی از دلارهای نفتی دو سال آینده را هم با کسری های خود عملا پیش خور کرده است و از سوی دیگر به علت جایگاه ضعیف این دولت در بین عامه مردم و بی اعتمادی گسترده ای که حداقل بعد از کودتای انتخاباتی حاصل شد که دولت نه از مشروعیت و نه از مقبولیت کافی برخوردار است قادر به وضع مالیات های جدید و گسترده تر از مردم نمی باشد.
با این اوصاف دولت نا کا رآمد جهت تامین هزینه های ریالی خود با یک مشکل دو بعدی متناقض روبرو بوده است:بازی با قیمت دلار یعنی افتادن در مسیری که سوابقش موجود است و هم کم و بیش با آن آشنا هستند و به ویژه عامه مردم بلافاصله متوجه تاثیر افزایش قیمت دلار را در همه ابعاد زندگی خود وخیم شدن وضعیت اقتصادی کشور وخانواده متوجه می شوند.
روشی که در این پنج سال عملا دنبال شده از ین قرار است که دولت از طریق دامن زدن به تقاضای کاذب مصرفی از طریق آزاد سازی بدون برنامه ،مشوق های وارداتی، دامن زدن به تب مصرف و تجمل گرایی، مجوزهای کالاهای مصرفی و اجازه نداده است قیمت دلار پایین بیاید بلکه طوری برنامه ریزی کرده است که قیمت با یک آهنگ آرام به سمت بالا حرکت نماید بنابراین بطور نسبی از پتانسیل دلار نیز به اسم تثبیت قیمت ارز استفاده نموده است هرچند که در بودجه پیشنهادی سال ۱۳۹۰ دلار فریب کارانه یکصد تومان قیمت دلار را در بودجه بالا برده اند.
افزایش قیمت دلار و دامن زدن به نوسانات قیمت آن بازی با دست رو است که اثرات ویرانگر خاص خود را دارد لذا دولت بایستی از یک فریب جدید استفاده نماید و آن چیزی نیست جز بازی کردن با سکه. واین دولت است که در شرایط بحران اقتصادی و نگرانی های روبه افزایش عامه مردم ابتدا با کاهش عرضه سکه یک ولع و حرص جدید در بازار ایجاد می کند و سپس می آید بعنوان دایه با عرضه حجمی کنترل شده از سکه باصطلاح بازار را که خودشان به تقاضا درآن دامن زدن آرام کنند. بخشهای مختف صدا و سیما هم با گزارشات متعدد و گفتگو با مردم به مخاطب نوعی القا تحریک خرید وعطش ایجاد می کنند در خدمت این پروژه قرار دارند.
بنابراین دولت با توجه به موارد پیش گفته مجبور است با توجه به تحریم های گسترده بین المللی و همچنین ماجراجویی هایی که در منطقه انجام داد و هزینه های بالایی که در حوزه امنیتی کردن کشور و پرداخت های بی حسابی که بر عهده گرفته و درواقع به ملت ایران تحمیل گردیده است برای تامین بخشی از هزینه های خود چنین شوک هایی را عامدا به بازار سکه و طلا وارد نماید و بعد این محملی می گردد که مداخله در بازار به منظور آرام کردن وتعادل در قیمت سکه می باشد اما در این میان حجم بزرگی از نقدینگی جامعه را برای تامین هزینه های برشمرده به جیب می زند و هم خود را بعنوان ناجی به نمایش می گذارد و هم به کلی خود را در زمینه نحوه خرج این پول ها به کسی پاسخ گو نمی داند.
بنظر میرسد بر اساس تجربه سال ۱۳۸۹ در مورد بازی با نرخ ارز در سال ۱۳۹۰ سه یا چهار بحران برای سکه و یک و یا دو بار بحران ساختگی جهش تصنعی دلاربا توجه به آثار تبعی و مخرب آن برای دلار بحران ساختگی درست کنند.
وقتی دولت آشکارا برای موسسات کسانی چون حمید مولانا و مصباح یزدی ردیف بودجه ای می گذارد پس معلوم می شود که هزینه هایی وجود دارد که هم ناگزیر است ( مثل هزینه به خیابان کشاندن چاقو کشان و قداره بندان ) و هم هزینه های آن ها قابل انعکاس در اسناد رسمی نیست و این بحران سازی ها پول آن خرج ها را هم تامین می کند. البته با تمام فریب کاری ها و پنهان کاری هایی که انجام می شود دم خروس بیرون می زند و سید شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد و دارایی در دیدار نوروزی با کارکنان وزارت اقتصاد ودارایی آشکارا مدعی می شود به هنگام اجرای هدفمندی یارانه ها دست های مخالف ! در صدد برآمدند که با التهاب ایجاد کردن در بازار دلار به اجرا این قانون صدمه وارد کنند وی مدعی است دولت وارد بازار شد و ضمن آرام کردن بازار توانسته اند بخشی از نقدینگی مورد نیاز کشور را هم جمع آوری کنند یعنی او هم آشکارا می گوید این التهاب های تصنعی جز منفعت مادی چیزی برای دولت ندارد و پشت پرده همه این نوسانات خود دولت قرار دارد.
حال این سوال مطرح می شود که دولت در قبال چنین ترفندهایی بمنظور تامین هزینه های ریالی خود چه علامت هایی را به جامعه می دهد در حالی که ایران از سال گذشته یکی از کشورهایی می باشد که دائما از آن خروج ثروت ودارایی توام با خروج وسیع سرمایه انسانی صورت می گیردو ماجرای سکه بازی و سوق دادن مردم به سمت خرید سکه و طلا بهترین کمک دولت برای تسهیل خروج ثروت از کشور هم می باشد.
از نظر اقتصادی تبدیل پول به طلا موجب رسوب دارایی ها گردیده و عملا هیچ نقشی را در خصوص کمک به تولید و سرمایه گذاری ایفا نخواهد کرد. بنابراین دولت به علت این چنین تنگناهایی در کنار بحران های خارجی که خود نیز به آن دامن می زند موجب گرم شدن تنور سکه بازی می شود و در نقش یک دلال حرفه ای سود این مسئله را به جیب می زند اما آنچه از این ماجرا به ایران وسرنوشت ایرانی بر می گردد:
۱- به هدر دادن دارایی های ارزی کشور
۲- تسهیل خروج گسترده سرمایه از کشور
۳- گسترش روز افزون بی انضباطی های مالی و عدم پاسخگویی و نظارت برکارکردهای دولت
۴- گسترش یک نوع تربیت غلط فرهنگی بدین نحو که مردم بجای توجه به تولید و سرمایه گذاری به سمت سودا گری جهت تامین هزینه های زندگی سوق داده شوند.
وشاید تنها هدف دولت تحمیل این همه هزینه به کشور داشتن منابع مالی فراوان بی حساب و کتاب که به راحتی ، بتواند برای سرکوب مردم بطور وسیع هزینه کند و با ایجاد فضای امنیتی به این بهانه ،همچنان پاسخگویی را به حداقل برساند.
جرس در خبری، درباره امضاکنندگان نامه ۲۳ زندانی سیاسی به مراجع و علما نوشت:
در پی انتشار دومین بیانیۀ ۲۳ تن از زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات، که روز جمعه دوم اردیبهشت ماه ۱٣٩۰ خطاب به مراجع تقلید و علما منتشر گردید تا ضمن تایید مواضع آنها درباره تحولات منطقه و انتقاد از کم توجهی قاطبۀ آنان نسبت به ظلم های مشابه در داخل کشور، خواستار دادخواهی و تظلم نسبت به ستم های موجود شوند، اسامی این زندانیان توسط منابع خبری جرس منتشر گردید.
منبع خبری جرس با خاطرنشان کردن این نکته که “نخستین بیانیه این ۲۳نفر نیز با همین تعداد امضا در کمتر از دوهفته پیش منتشر و به مناسبت سال نو، حوادث یک سال گذشته را مرور و مورد تحلیل قرار داده بود”، تصریح کرد “حال با انتشار بیانیه دوم اردیبهشت (خطاب به مراجع)، عنوان زندانی سیاسی اهمیت بیشتری پیدا می کند و اینکه آنها چه کسانی هستند که دومین بیانیه خود را به صورت انتقادی خطاب به مراجع تقلید و علمای حوزه علمیه نوشته اند.”
گفتنی است طی سالی که گذشت، زندانیان سیاسی جنبش سبز چندین بیانیه منتشر کردند، که این بیانیه ها با امضای نویسندگان آن روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت، و یکی از معروف ترین آنها نیز، بیانیه ای با امضای ۱۴ زندانی سیاسی بند ٣۵۰ زندان اوین تهران بود، که در واکنش به سخنان محمود احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل – جهت تشکیل یک گروه مستقل حقیقت یاب بین المللی در خصوص حادثه یازدهم سپتامبر- انتشار یافت.
این زندانیان سیاسی خواستار تشکیل کمیته حقیقتیاب مشابه برای کشف حقایق مربوط به انتخابات ٨٨ و حوادث پس از آن شدند.
بعد از نامه مذکور، ۱۶ نفر از زندانیان سیاسی زندانهای اوین و گوهردشت و شهرهای دیگر، طی نامه ای سرگشاده به علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، از دستگیری و ادامه بازداشت خود شکایت کرده و خواستار رسیدگی این نهاد به مصوبه مجلس ششم در تعریف جرم سیاسی شده بودند. امضا کنندگان نامه مذکور که سایت کلمه متن نامه و اسامی آنها را منتشر کرده بود، محسن امین زاده، بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، مصطفی تاج زاده، علی جمالی، مجید دری، محمد داوری،عماد بهاور، عیسی سحرخیز، محمد رضا مقیسه، علی ملیحی، فرید طاهری قزوینی، عبدالله مومنی، محسن میردامادی، محمد نوری زاد و سید ضیاء نبوی بودند، که بازداشت خود را “خلاف قانون و در چارچوب تسویه حساب های سیاسی” ذکر کردند.
بلافاصله بعد از انتشار نامه ها و بیانیه های مذکور، منابع خبری اعلام کردندکه مسئولان زندان و مقامات امنیتی، فشار زیادی بر زندانیان سیاسی وارد می کنند تا نامه ها و بیانیه های صادر شده را تکذیب کنند.
آنها بارها توسط مسوولان زندان به دادسرا فراخوانده و از آنها خواسته شده تا امضاهای خود را تکذیب کنند و اگرنه سلول انفرادی و دیگر تنبیه ها در انتظارشان خواهد بود.برای اغلب امضا کنندگان بیانیه ها، پرونده تازه قضایی تشکیل شده است.
بر اساس گزارش فوق، به نظر می رسد به خاطر فشارهای وارده، این زندانیان سیاسی تصمیم گرفته اند بیانیه های خود را در سال تازه و از این به بعد، با عنوان کلی ۲۳نفر” منتشر کنند.
منبع خبری جرس اسامی این ۲۳زندانی سیاسی را که در زندان اوین (بندهای سیاسی۳۵۰، دو الف- تحت کنترل سپاه پاسداران و بند تحت کنترل حفاظت اطلاعات)، زندان رجایی شهر (بند سیاسی) و همچنین زندان های استان خوزستان محبوس می باشند، به شرح زیر اعلام کرده و همزمان آورده است که زندانیان سیاسی که این بیانیه ها را امضا می کنند به احتمال زیاد تعدادی از زندانیان سیاسی سرشناس زیر هستند:
محسن امین زاده، بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، عماد بهاور، مصطفی تاج زاده، علی جمالی، مجید دری، محمد داوری، امیر خسرو دلیرثانی، رضا رفیعی، عیسی سحرخیز، داوود سلیمانی، قاسم شعله سعدی، هدی صابر، اسماعیل صحابه، کیوان صمیمی، سید ضیاء نبوی، فرید طاهری قزوینی، حشمت الله طبرزدی، فیض الله عرب سرخی، ابوالفضل قدیانی، مهدی محمودیان، محمدرضا مقیسه، علی ملیحی، عبدالله مومنی، محسن میردامادی و محمد نوری زاد.
چطور مطمئن باشیم که این دولت انتخابات مجلس را به سلامت و درستی برگزار خواهد کرد؟ این جمله را یک چهره اصلاحطلب نگفته است.
به گزارش خبر آن لاین، این بخشی از سخنان یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس هشتم است. نورالله حیدری نماینده اردل و فارسان اظهار داشت «وقتی بخشی از بدنه دولت، خواسته یا ناخواسته سهوا یا عمدا برخلاف قانون عمل میکند، چطور مطمئن باشیم که انتخابات درستی را برگزار خواهند کرد؟»
او یکی از نمایندگان منتقد دولت است که پس از اظهارات برخی مراجع و علما، از شکلگیری یک فرماسونری جدید در درون دولت ابراز نگرانی کرده و از تریبون مجلس به آن هشدار داد. او هرچند تمایلی به افشای اعضای این باند منحرف ندارد اما از رویکردهای انتخاباتی و غیرقانونی آنها پرد برداشت. پخش پول با عناوین مختلف اعم از کمک به مناطق محروم و توسعه ورزشگاهها، تامین اعتبار برخی پروژهها از سوی برخی دولتمردان به برخی نمایندگان مجلس، پروژهای است که به گفته وی، میتوان به آن «انگ سیاسی» زد.
این عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات که میگوید مستنداتی هم برای اثبات سخنانش دارد و از مراجعی همچون دیوان محاسبات، سازمان بازرسی کل کشور، نهادهای منتسب به مقام معظم رهبری، کمیسیون اصل نود مجلس و هیات رئیسه مجلس در حال پیگیری تخلفات مالی دولت با شائبههای سیاسی است.
در ادامه مشروح مصاحبه نسرین وزیری در خبرآنلاین با نورالله حیدری درباره اقدامات شائبه برانگیز بخشی از بدنه دولت در آستانه انتخابات را بخوانید:
در یکی از تذکرات شفاهیای که اخیرا در مجلس مطرح کردید، به پرداخت وجوهی از سوی برخی دولتمردان به بعضی از نمایندگان خبر دادید که ضابطهمند نیست. موضوع از چه قرار است؟ این وجوه با چه اسمی به نمایندگان پرداخت میشود و مشخصا از سوی چه کسانی در دولت به چه کسانی در مجلس؟
متاسفانه این رویه به شکلهای گوناگون در حال انجام است که اغلب خارج از بعد قانونی و بیضابطه صورت میگیرد. البته اینگونه نیست که بیحساب و کتاب باشد. این مبالغ در قالب کمک برای تکمیل یا احداث پروژههای منطقهای در حوزههای انتخابیه نمایندگان یا مواردی از این دست از سوی مجاری خاص خودش به نمایندگان پرداخت میشود تا در محل تعیین شده [همان پروژههای مدنظر] هزینه شود.
معمولا هم این مبالغ را برخی وزرا از جمله وزیر سابق راه و یا معاونت راهبردی رئیس جمهور به نمایندگان می دهند. البته نه به همه نمایندگان! بلکه بنا به سخنان خودشان به برخی نمایندگان این مبالغ را میدهند که با آنها مکاتباتی دارند و یا جلساتی برای حل مشکلات حوزه انتخابیهشان برگزار میکنند.
چنین مکاتباتی و یا جلساتی برای رفع و رجوع کارهای حوزه انتخابیه، اغلب عادی و در حیطه وظایف نمایندگان به شمار میرود، اینطور نیست؟
اگر مکاتبات یا جلسات برای بازگویی کلی مشکلات فراروی انجام پروژهها در حوزههای انتخابیه باشد، حرف شما درست است. اما اینکه در این موارد درخواست مبلغ یا اعتباری برای حل مشکلات شود، دیگر عادی نیست.
اساس این کار چه درخواست وجه از سوی نمایندگان باشد و چه پذیرشش از سوی مقامات دولتی، مشکل دارد. البته نمایندگان متعددی ممکن است چنین درخواستی داشته باشند اما تنها به برخی از آنها پاسخ داده میشود. یعنی برخی از این نامهها تامین اعتبار میشود ولی به برخی پاسخ داده نمیشود. در این میان یا دولتیها نامههای نمایندگان را گزینش میکنند که به یکی پاسخ بدهند یا به یکی ندهد یا اینکه ممکن است دولتیها بگویند به نامه نمایندگانی پاسخ میدهند که سماجت و پیگیری بیشتری میکنند و مثلا پاشنه در اتاق مسئولان را کندهاند و به همین دلیل میتواند اعتبار بگیرند.
البته این گمانهها بسیار خوش بینانه است و در شرایطی حادث است که نخواهیم انگ سیاسی بزنیم! اما همین رویکردهای خوشبینانه هم غلط است. همه مناطق کشور، مردم محروم دارند ولی کمک به مردم و مناطق محروم باید ضابطهمند باشد. حتی اگر نخواهیم انگ سیاسی به این مسائل بزنیم باید بگوییم که نوعی معاملهگری در این موارد دیده میشود که غیرقانونی است. چون بر اساس هیچ قانونی نمیتوان چنین مبالغی را از دولت به نمایندگان مجلس داد. هر پروژهای در لوایح بودجه سنواتی و در قوانین برنامه ردیف مشخصی دارند و در این قوانین آمده است که این مبالغ در چه زمینههایی و از سوی چه مراجعی باید هزینه شود. البته بعید میدانم که گوش شنوایی برای این حرفهای من باشد.
تا کنون مستندات خود در این زمینه را به هیات رئیسه مجلس یا شخص رئیسجمهور گفتهاید؟
سال قبل طی نامهای به هیات رئیسه این موضوع را گفتم. نامهای هم به رئیسجمهور و معاون برنامهریزی ایشان نوشتم. هر بار به بنده قول رسیدگی دادند اما تذکرات من و دیگر نمایندگان سبب مخفیتر شدن این مسائل میشود.
پاسخ رئیسجمهور به این تذکر شما چه بود؟
آقای احمدینژاد که اصل قضیه را نمیپذیرد و به کل رد میکند که چنین مناسبات مالیای در دولتشان باشد. ایشان اینگونه موارد را تقبیح کرده و میگویند اگر هم باشد باید جلویش گرفته شود و به دور از نظر ایشان چنین کارهایی صورت میگیرد. ادبیات ایشان همیشه همینطور است. البته بنده مستنداتم را هم برای ایشان فرستادهام اما مطمئن نیستم که به سمع و نظر وی رسانده باشند.
مثلا چه مستنداتی؟
مثلا همین هزینههایی که در اختیار عوامل فرهنگی دولت است و میلیاردی و میلیونی دارد هزینه میشود. پولهایی که تحت عنوان جشن نوروز و هدیه رئیس دفتر رئیس جمهور در مهمانیها و شبنشینی با هنرمندان و هنرپیشهگان صرف میشود یا تحت عنوان کمک به این و آن خرج می کنند! چرا تا کنون برای رئیسجمهور و دیگر مسئولان سوال نبوده که این پولها از کجا آمده؟ در چه ردیفی از قانون بودجه سنواتی بوده که اینچنین ریخت و پاش میکنند؟
متاسفانه ما اسنادی داریم که در سفرهای استانی و در موارد غیر سفرها، ضوابط بودجهای کشور رعایت نمیشود. باید جلوی این بدعت را گرفت تا این سنت بد در دولتهای بعد ادامه پیدا نکند.
تا جایی که میدانم ردیفی به عنوان «بودجه در اختیار» برای دولت و شخص رئیسجمهور در لوایح بودجه سنواتی دیده میشود. ردیفی که بنا به تذکر آقای مویدحسینی صدر نماینده خوی بالغ بر ۳۰۰ میلیارد تومان بودجه را در خود گنجانده و مجلس هم نظارتی بر هزینهکرد آن ندارد. گویا دولت نیز به استناد همین ردیف است که برخی از این هزینهها را میکند. این ردیف در بودجه سال ۹۰، چقدر بودجه دارد؟
قیمت ردیف بودجه در اختیار دولت را برای اسل ۹۰ نمیدانم. اما این کمکها و پرداخت ارقام کلان به عنوان هدیه به این و آن نباید به دور از نظارت مجلس باشد. دولت که راسا نمیتواند تصمیم بگیرد که چه پولی را کجا هزینه کند. هر پرداختی باید بر اساس قانون بودجه و برنامه پنج ساله و با سند مشخص باشد. اما متاسفانه اینگونه نیست.
بحث من بر سر این است که هر مبلغی و با هر هدفی حتی کمک به محرومین و نخبگان، باید بر اساس قانون تخصیص یابد وگرنه پرداخت آن غیرقانونی است. اینگونه پرداختهای بی حساب و کتاب و خارج از چهارچوب قانون، مثل کسی است که دور از جان دولت و شما و بقیه، دزدی میکرد و پول آن را به فقرا میداد! کار خلاف قانون، ولو به اسم کمک به مردم غلط است. چون خارج از نظام بودجه و قانونی کشور است.
در سوالات قبلی اشاره کردید که بخشی از این تخلف مالی از سوی معاونت برنامه ریزی رئیسجمهور و وزیر سابق راه به برخی نمایندگان صورت میگرفته و میگیرد. اگر ممکن است شفاف تر بفرمایید که دیگر کدام یک از دولتمردان به پخش وجوهی خارج از قانون میپردازند و به چه کسانی آن را پرداخت میکنند؟
بنای ورود به ذکر اسامی افراد را ندارم. از مجاری خاص قانونی در حال پیگیری این موضوع هستم. همین قدر به شما بگویم که در حوزه انتخابیه من، در پرداخت اعتبارات معاونت راهبردی، اختلافات فاحشی هست. مثلا در مورد بودجههایی در قالب مساعدتهای ورزشی به بخشهای مختلف استان. این بودجه در چهار شهرستان حوزه انتخابیه من به شکل نامتوازنی توزیع شده که دلیل آن مشخص نیست. به یکی از چهار شهرستان، مبلغ بیشتری دادهاند که دور از عدالت است. وقتی هم میگوییم که چرا در دولتی با مشی عدالتمحوری و شعار مهرورزی، اینگونه اعتبارات خارج از رویه و ضوابط توزیع میشود، میگویند شما پیگیری نکردهاید که بودجه بیشتری بگیرید!
این که نمیشود جواب. همانطور که گفتم این یک توجیه غیرقانونی است چون ردیف اعتبارات در بودجه آمده است و نباید به هیچ محلی یا شخصی، بودجه بیشتری بدهند. اما حتی اگر توجیه دولت را هم بپذیریم، باید بگویم که اگر بنا به عدم پیگیری هم باشد، نباید حق مردم را نادیده بگیرند و بی ضابطه و ملاک پول پرداخت کنند. گیرم من نماینده کم کاری کرده باشم و تامین اعتبار پروژهای را دنبال نکرده باشم. گناه مردم حوزه انتخابیه ام چیست که باید در فقر به ادامه زندگی بپردازند؟ اصلا این در شان دولت عدالت محور هست که به دلیل عدم پیگیری یک نماینده، به مردم حوزه انتخابیه او کمک نکند؟ این کار وجدانا مشکل دارد که با دوستی و رفاقت و هوا و هوس پولی به کسی پرداخت کنند و دیگران محروم باشند!
فرمودید از مجاری خاص در حال پیگیری پرداخت وجوه غیرقانونی به برخی افراد هستید. این مجاری خاص کجاست؟
دیوان محاسبات، سازمان بازرسی کل کشور، نهادهای منتسب به مقام معظم رهبری، کمیسیون اصل نود مجلس و هیات رئیسه که مستنداتم را به تمامی آنها ارائه داده و میدهم. البته بیان این مسائل در رسانهها هم کمک شایانی میکند. فشار رسانهای و افشای این تخلفات منجر به فشار افکار عمومی به متخطیان میشود. قدرت نظارت مردم را هم بیشتر میکند. فشار افکار عمومی باعث محدودتر و مخفیتر شدن این رفتارهای غیرقانونی میشود. من اطمینان دارم که ظرفیت بالای نظارتی مردم، برخی مسئولان خاطی را از پیمودن راه کج منع می کند.
آقای حیدری! این تخلفات مالی در حالی در دست انجام است که زمان کوتاهی تا انتخابات مجلس شورای اسلامی داریم. فکر نمی کنید در تقسیم وجوهی میان برخی نمایندگان خاص آن هم از سوی دولتمردان، با هر عنوانی که باشد -اعم از کمک به مناطق محروم، تاسیس مسجد یا ورزشگاه یا هر چیز دیگری- شائبه انتخاباتی بودن و سوء استفاده از منابع عمومی و اموال بیتالمال وجود دارد؟
تا کنون ممکن بود که به این موارد انگ سیاسی نزنند. اما همانطور که گفتید اگر از این به بعد هم این روال ادامه یابد، این ظن و گمان قویتر میشود که با رویکرد سیاسی خاصی در حال تداوم است. گروههایی از درون دولت به دنبال ریاست جمهوری آینده و مجلس بعد هستند. آنها حتی فراتر از بحث زمان باقی مانده تا انتخابات، مشغول اقداماتی هستند. کسانی که به اسم خدمت به مردم در پی آنند که تا این دولت هست، وزیر و یا معاون بمانند و برای بعدش هم زودتر دست به کار شوند.
خدا شاهد است رویکرد من در بیان این مسائل، نصیحتگری به دولت است نه کینه ورزی. البته اگر لازم باشد، دشمنی هم میکنیم. اما فعلا به عنوان یک نصیحتگر دلسوز نصیحت میکنیم تا آینده ببینیم که بدنه انحرافی دولت چه میکند و خودی است یا غیر خودی؟ الان برادرانه میگوییم تا رویکردشان را اصلاح کنند اما اگر این کمکهای مالی مشکوک قطع نشود و کنترل و نظارتی بر آن اعمال نشود، با توجه به ایدههایشان برای تصاحب قوه مقننه و مجریه، من اعلام خطر میکنم.
این بدنه انحرافیای که در دولت به آن اشاره کردید، این روزها بارها وبارها مورد عتاب و خطاب قرار گرفته. اگرچه کم و بیش منظور گویندگان مشخص است که به چه کسانی در دولت اشاره دارند، اما لطفا کمی بیشتر توضیح دهید که فعالیتهای این بدنه انحرافی، چه عواقبی دارد؟
اقدامات آنها با قانون مغایرت دارد. آغاز حرکتهای انتخاباتی زود هنگام است و در شرایط نابرابر با سوء استفاده از اموال بیتالمال، آینده خوبی را پیش روی ما به تصویر نمیکشد. چون کسانی که الان در حکومت نیستند ولی قصد نامزدی برای انتخاباتهای بعدی را دارند، توان رقابت با آنها در شرایط نابرابر را نخواند داشت.این پولها بیت المال است و نباید با مقاصد سیاسی خاص هزینه شود.
این حرکتها از سوی دولت عدالتمحور و اصولگرا خیلی غلطتر است. متاسفانه این ایده منحرف در دولت، با این حرکتهای مالی خارج از قانون، تقویت هم میشود. البته این حرکات باعث ایجاد شبهاتی در مردم میشود که از خود میپرسند «آیا واقعا دولت از اینها حمایت میکند؟ یا اینکه منتقدین دولت راست میگویند؟»، «وقتی هم دولت اصولگراست و هم منتقدینش اصولگرا هستند، کی درست میگوید؟»
این کارها بدعتی است که در آینده اگر ادامه بیابد یک سیئهای برجای میماند که در دنیا و آخرت، عقوبت دارد. حضور در قدرت آزمونی است که باید مراقب باشیم خطایی در آن صورت نگیرد. وقتی بخشی از بدنه دولت، خواسته یا ناخواسته سهوا یا عمدا برخلاف قانون عمل میکند، بعد چطور مطمئن باشیم که انتخابات درستی را برگزار خواهند کرد؟ این رفتارهای انحرافی گمانههای فتنه سبز را تقویت نمیکند؟
ما از یک انسان لاابلی که مناسبی هم در دولات دارد، انتظاری نداریم. اما از چهره موجه رئیس جمهور چنین انتظاری نیست که به عملکرد این افراد لاابالی بی توجه باشد. من این دولت را دولت مبارز با فساد میدانم. اما الان آقای بقایی یک مهمانی، ۵۰ میلیونی برگزار میکند و پول پخش میکند! یا آقای مشایی هدیه های میلیونی به برخی به اصطلاح هنرمندان میدهد! اگر فساد بد است، برای همه بد است. نباید همواره انگشت اتام را به سوی دیگران گرفت. چرا در خود دولت افراد فاسد شناسایی نشوند؟
البته به عنوان یک نماینده اصولگرا میگویم که خدمات دولت قابل قبول ست اما انتقاداتی جدی هم به آن وارد است. بویژه آنکه این حرکتهای زودهنگام، برای دولت و آینده نظام آثار بدی دارد.
محمدتقی فاضل میبدی
برخی از سایتها و رسانه های کشور روزگاری است که از مهدی و مهدویت و نزدیک بودن ایام ظهور سخن می گویند و برخی در کنار آن از کورش و داریوش سنگ نبشته های پیشین و در نهایت از اسلام به سبک ایرانی سخن می پراکند، و در مقابل ، عده ای در مقام پاسخ برآمده تا آنجا که صحبت از نفوذیهای فراماسونری می دارند . جای بسی تامل است که در ورای این گفتار و جدالهای لفظی وکشمکشهای جناحی چه مسایلی نهفته وچه کسانی دنبال بهره خویشند که این چنین ذهنها را از مسایل اصلی کشور، که عمده آن اقتصادی است، به انحراف کشانده و اهداف خود را به جلو می برند و برخی به جای این که به نقد مشکلات عینی جامعه بپردازند به طرح مسایل ذهنی و انحرافی پرداخته اند؟ در بدو امر چنین به نظر می رسد کسانی که صورت انحرافی مهدی و مهدویت و در راستای آن اسلام به سبک ایرانی را طرح می نمایند، جدا ازصحت و سقم گفتار آنان ، در پی آنند تا ذهن عالمان نقاد و تیزبین و احیاناَ مراجع و جو جامعه را به واکنش واداشته تامشکلات اصلی جامعه را با این ترفندها بپوشانند.
یادمان نرود که در روزگار خلفای اموی و عباسی طرح مسائل انحرافی کلامی و مشغول کردن ذهن و زبان عالمان به این گونه گفتار برای این بود که کسانی مانند اباذر و حجربن عدی و عمر بن حمق بر فجایعی که بر مردم ، به نام اسلام می رفت بر سر حکومت فریاد برنیاورند. فی المثل فکر جامعه را به این مشغول نمودند که آیا صاحب گناه کبیره به بهشت می رود یا به دوزخ یا در جای دیگر نگه داری می شود ؟ و آیا قرآن حادث است یا قدیم ؟ و آیا انسان مجبوراست یا مختار و امثال این گونه مسائل. از آن سو علویان منتقد و مبارز در حاکمیت سیاه اموی و عباسی در سیاه چاله های منصور دوانیقی ، هارون و مامون و متوکل به سرمی بردند. در اینجا در مقام شبیه سازی تاریخی نیستم و بر این باور نیستم که این روزگار مانند آن روزگار است ولی طرح برخی مسائل بی مورد و انحرافی تداعی کننده تاریخ است .
نگاه کنید، زمانی که برادرانمان در سوریه ، بحرین و یمن زیر چکمه های حاکمان مستبد و مادام العمر خرد می شوند و مردم دنیا از طریق رسانه ها شاهد رنجها و عذاب های این مردم هستند، وظیفه ما در این خطه از خاک چیست ؟ و در داخل کشور، زمانی که آمار اعتیاد، طلاق، قتل، تصادفات، بیکاری، نرخ تورم، بنابر آمار و اخبار رسانه های رسمی کشور ، رو به فزونیست چه جای طرح این گفتاراست؟
طرح این مسایل و پاسخ به آن براساس کدام ضرورت است ؟ پهن کردن بحث مهدویت در کنار این ناهنجاریها و ناهمواریها ، آیا به خرد کردن اعتقادات مردم نمی انجامد ؟ کدام کشوری براساس ترویج این گونه مسائل مشکلات خود را حل کرده و راه را به جلو برده است ؟ آیا اداره مملکتی مثل ایران با جمعیت بیش از ۷۰ میلیون ، که با مشکلات فراوان اقتصادی روبرو است، جز بر اساس علم و آمار و تجربه های بشری ممکن است ؟ و بارها خوانده ایم که پیامبر اسلام فرمودند: ” من اصبح ولم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم ، کسی که روزگار خود را بگذراند و به مشکلات مسلمین توجه نکند او مسلمان نیست”.
دولت و کارگزارانش باید به مشکلات عینی جامعه براساس یافته های علمی توجه نموده و در مقام حل آن بکوشند. دخالت دادن مسایل اعتقادی، آنهم به شکل خردناپذیر آن، در مسایل اجرایی کشور هیچ مشکلی را گره گشایی نمی کند . جز این که در سایه شکست و ناکامی مسایل اجرایی ، پایه های اعتقادی مردم را سست نماید. نکته مهمتر این که برخی آقایان، به ویژه در حوزه ها، که در برابر پاره ای از مسایل فرعی واکنش نشان می دهند، چرا در برخی مسایل اصلی و حیاتی جامعه ، بویژه درمواردی که به عِرض و جان مردم می انجامد، بی تفاوت به نظر می رسند . حضرت علی فرمود : ” چهارچیز حکومت ها را نابود می کند: تمسک به مسائل فرعی، رها کردن مسائل اصلی، دادن مسئولیت به نااهلان و خانه نشین کردن شایستگان خردورزان”.
سوء مدیریت در مسایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی، در مسایل اعتقادی و فرهنگی نیز تاثیرگذار است .وعده ها و نویدهایی که دولتیان و حاکمان برای سفره های مردم دادند وعلاج بیکاری که بر سر زبان مسئولین آمد آیا تا چه میزان محقق شده است؟. وضع نابسامان اقتصادی و تفاوت بیش از حد معقول طبقاتی چیزی نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت . مشکل مهمتر این جاست که سیاست های رسانه ها، بویژه صدا وسیما، به گونه ای نیست که دردهای مردم را منعکس نماید و یا برنامه های دولت را نقد نماید و یا صدای نقادان را آزادانه بازتاب دهد. در این موارد وظیفه علما این است که در برابر این گونه مسایل انحرافی از یکسو، و در برابر مشکلات اصلی جامعه، از سوی دیگر، بایستند . توهین به مذهب فقط از راه یک سی دی مربوط به ظهور انجام نمی شود. افکار غلو آمیز و نقل پاره ای معجزات و کرامات برای انسانهای غیرمعصوم، چه زنده چه مرده، و در نهایت رواج خرافات، کاری است دراین سالها به شدت رواج پیدا کرده و برخی روحانیون در محافل رسمی مروج آنند.چیزی که ائمه(ع) در برابر آن همواره ایستادگی می کردند . شدیدترین مجازات ها در زمان حضرت علی(ع) بر کسانی اعمال میشد که حضرت را از صفات بشری به ساحت ربوبی بردند. در ورای رشد این نوع افکارغلوآمیز کسانی بودند که هیچ اعتقادی به دین نداشتند. در این زمان نیز چنین است . شاید برخی از افراد ساده لوح و ناآگاه از نقل و پخش این نوع گفتار و اعمال برای خود ثوابی قائل باشند ولی در نهایت به کجا می انجامد و در بدایت آن کدامین دست در کار است ؟ جای بسی تأمل است .
یکی از چهره های شاخص حوزه علمیه پس از انتخابات سال ۸۴ شادی و شعف خود را چنین بیان داشت : خدای منان را شاکریم که زمینه انتخاب چنین شخصیتی برای این دوره خاص از انقلاب را فراهم کرد و آیندگان به این نتیجه خواهند رسید که این انتخاب مشحون به کرامات و معجزات بود. تلقی ما این است که این نفخه الهی که در این زمان در جامعه دمیده شده … از مراتب چیزی است که در زمان پیامبر تحقق پیدا کرد .
حال پس از شش سال همین استاد می گوید:" امروزه در درون جامعه ما تشکیلاتی فراماسونری درحال شکل گرفتن است… فراماسونری با شعارهای انقلاب اسلام جلوه می کند .." چرابایدهررویدادسیاسی رابه کرامت ومعجزه ونفخه الاهی وصل کرد؟ و روزی که به شکست انجامید آنرا به فراماسونری ارتباط داد. با این زمینه ها است که برخی نیز برای انحراف اذهان زمان ظهور را معین می کنند و پاره ای افراد را مصادیق آن میدانند. انتظاراین است که عالمان وآگاهان ، ذهن و زبان جامعه را به مسایل اصلی بازگردانند.
سارا شریعتی *
جایگاه علوم انسانی در تاریخ اسلام و جایگاه اسلام در علوم انسانی چیست؟ این سوال از دو جنبه اهمیت دارد. نخست به دلیل تنش پنهانی که همواره میان اسلام و علوم انسانی جدید موجود بوده و در نتیجه، این علوم را در کشورهای اسلامی بسیار ناتوان کرده است و سپس به دلیل اهمیتی که امروزه مطالعه اسلام در علوم انسانی یافته است.
در ایجاد این موقعیت دوگانه، عوامل بسیاری دخیل بودهاند که از آن میان میتوان به تنش تاریخی میان دین و علوم انسانی (“علوم سکولار”) و همچنین منشأ غربی این علوم (“غرب استعمارگر”) اشاره کرد.
با این حال، موقعیت جدید اسلام در نیمه دوم قرن بیستم، بهعنوان یک نیروی سیاسی، یک منبع هویتی و یکی از مهمترین پراکندگیهای جمعیتی در آمریکا و اروپا، این رابطه را بسیار متحول و دادههای مسأله را کاملاً دگرگون کرده است. ایجاد کرسی “مطالعات اسلامی” در بسیاری از مراکز دانشگاهی اروپا و همچنین نهادهای مطالعاتی جهت تدوین
“علوم انسانی اسلام” و در مواردی “اسلامی کردن علوم انسانی” در بسیاری از کشورهای اسلامی، نشانگر موقعیت جدید اسلام در علوم انسانی است. اسلام امروزه دیگر نه صرفاً موضوع تحقیق شرقشناسان، مردمشناسان و دینشناسان، بلکه به یکی از سرفصلهای علوم انسانی و مطالعات بین رشتهای بدل شده است.
موضوع این مطلب، آسیبشناسی نسبت میان علوم انسانی و اسلام و تأکید بر ضرورت مطالعات جامعهشناختی اسلام، فارغ از منازعات اعتقادی و سیاسی است. این مطلب از دو بخش تشکیل شده است: نخست مطالعه جایگاه علوم انسانی در تحول تاریخی اسلام و سپس موقعیت جدید اسلام در علوم انسانی. با طرح این مسألهشناسی دوگانه، این مطلب هدف خود را گشودن افقهای جدیدی در مطالعات علوم انسانی اسلام قرار داده است.
جایگاه علوم انسانی در کشورهای اسلامی
نسبت میان اسلام و علوم انسانی (یا به تعبیر آلمانی علوم “روح” و در سنت آنگلوساکسون “علوم اجتماعی”) چیست؟ چرا علیرغم وجود چهرههایی چون ابنخلدون، علوم انسانی در تاریخ اسلام سنتساز نشد و بر خلاف فلسفه، در مجموعه “علوم اسلامی” (منطق، فلسفه، عرفان، کلام، حکمت، فقه) (مطهری، ۱۳۶۹) قرار نگرفت؟ چرا در حالیکه در مبانی اسلام و آموزههای قرآن، مشاهده و آزمون و تأمل در علوم به طور کلی و به ویژه در عرصههای جامعه و تاریخ تشویق شده است و برجستگی خصلت حقوقی (فقهی) و سیاسی این دین میتوانسته بالقوه زمینه مساعدی را برای رشد علمی در حوزههای انسانی فراهم آورد، این علوم در کشورهای اسلامی بهعنوان یکی از “روشهای فکری مسلمانان” شناخته نشد؟ آیا میتوان به تأسی از علامه اقبال، علت را در تأثیر فلاسفه مسلمان از عقل یونانی جستجو کرد یا رشد فقه را در توسعهنیافتگی این رویکرد تعیینکننده دانست؟
در تاریخ علوم در کشورهای اسلامی، میتوان سه مرحله را از یکدیگر تشخیص داد. نخست عصر شکوفایی تمدن اسلامی که برخی از مورخان از آن تحت عنوان “رنسانس اسلام” نام میبرند. (کرمر، ۱۳۷۵) عصری که آنچه امروز علوم انسانی نامیده میشود (تاریخ، مردمنگاری، علم اجتماع و …) یکی از سنتهای موجود در میان دانشمندان بود. طبری، بیرونی، مسعودی… به عنوان “متفکران اجتماعی اسلام” از چهرههای شاخص این سنت بودند که با ابنخلدون به اوج خود رسید و هم میتوان گفت که به نوعی با رکود تمدن اسلامی متوقف ماند. پس از وی، در کشورهای اسلامی در عینحال که سنت فلسفی تداوم یافت (۱) و ما به فیلسوفان بزرگی بر میخوریم، اما سنت خلدونی ادامه پیدا نکرد. اثر ابنخلدون، مقدمه، مناقشهآمیز شد و در دورهای توسط شرقشناسان برای فعال کردن جنگ قومی میان اعراب و مغربیها مورد استفاده قرار گرفت.
دوره دوم، دوره تأسیس علوم انسانی در غرب، مصادف با حضور استعمار در کشورهای اسلامی بود. شرقشناسان در خدمت غربی که در چهره استعمارگر ظهور یافته بود، نقش مهمی در معرفی علوم انسانی به مستعمرات ایفا کردند و نهادهای آموزشی جدید در برابر حوزههای قدیم، مراکز آموزش علوم جدید شدند. از این دوره، در کشورهای اسلامی، دو گرایش شکل گرفت: نخست گرایشی که با استقبال از علوم انسانی جدید، به تحصیل و آموزش آن پرداخت و سپس گرایشی که علوم انسانی را به عنوان علوم غرب استعمارگر قلمداد کرده و آن را مشکوک و نامطمئن ارزیابی میکرد. از نظر این گرایش که از اقبال بیشتری برخوردار بود، علوم اجتماعی، علومی در خدمت استعمار بود که مطالعات مستعمرات را جهت پیگیری آگاهانهتر سیاستهای خود دنبال میکرد و در نتیجه، این علوم از نظر ایشان خنثی و غیر جانبدار نبود. پیوند علوم انسانی با غرب را، که در چهره استعمارگر ظاهر شده بود، میتوان اولین مانع جهت استقرار این علوم در کشورهای اسلامی قلمداد کرد.
عامل دیگری که پذیرش این علوم را در کشورهای اسلامی با مقاومت روبرو کرد، دین بود. تا مدتها تصویر حاکم بر روابط میان دین و علوم انسانی تصویر قانون سه مرحلهای اگوست کنت بود. بر اساس این قانون، بشریت از سه مرحله عبور کرده است: الهیاتی، متافیزیک، و پوزیتیو. مرحله نخست با دوران کودکی، مرحله بعدی با جوانی، و کمال جامعه بشری با تحقق عصر پوزیتیو آغاز میشود. در نتیجه، گسترش علوم مستلزم عرفی شدن دانش و سپری کردن عصر الهیاتی و متافیزیکی است و ظهور علوم پوزیتیو آغاز دورهای است که باورها و نهادهای دینی اهمیت اجتماعی خود را از دست دادهاند و علم تجربی به عنوان تنها مرجع معرفتی جانشین آن شده است.
با این تصویر، طبیعی بود که نهاد دین نسبت به علوم انسانی جدید که در یک روایت، به عنوان جانشین دین مطرح شده بود، مشکوک و بدگمان باشد (۲). قانون سه مرحله کنت با افسانهای، انتزاعی و اثباتپذیر دیدن ادوار تاریخی معرفت بشری، در عینحال که در میان علمای علوم انسانی مورد پرسش قرار گرفت، اما ملازمت منطقی و تاریخی این “علوم” با وقوع مدرنیته در غرب و “روند خردپذیرسازی[۱] “، “جهانیسازی”[۲] و “بشریسازی[۳]” آن، همچنان برای ادیان مجادلهانگیز بود. در نتیجه، علوم اجتماعی در کشورهای اسلامی از طرفی با چهره غرب استعمارگر و از سویی با دانش غربی سکولار پیوند خورد و ورودش به این کشورها با ظن و شک همراه شد.
مرحله سوم، از سالهای ۷۰میلادی آغاز میشود. از این دوره رویکرد غالب، تملک علوم انسانی و “بومی[۴]“و “زمینهمند کردن”[۵] این علوم بود. از طرفی مستعمرات پیشین نمیخواستند صرفاً به دلایل سیاسی خود را از معرفتی که علوم انسانی تولید میکند محروم کنند، این موضع مسلمانانی بود که در آمریکا و اروپا تحصیل میکردند و بر اهمیت علوم اجتماعی و تقویت آن در حوزه کشورهای اسلامی تکیه میکردند (۳). از طرف دیگر، ضرورت داشت تا این علوم را از منشأ تاریخیاش که همان غرب استعمارگر بود، جدا کرد و بر جنبه فراملیتی آن تأکید نمود.
این موضع، به دنبال پیروزی جنبشهای رهاییبخش سیاسی که حال خواستار رهاییبخشی فرهنگی از علم استعمار نیز بودند، تقویت شد و به ایجاد دو گرایش انجامید. نخست گرایشی که بر زمینهمند کردن علوم انسانی در موقعیتهای متفاوت از شرایط تکوینشان، بر استعمارزدایی و چند زبانه شدن[۶]این علوم تاکید میکرد و سپس گرایشی که مشخصاً با برجسته کردن “دانش سکولار” علوم انسانی، سیاست تصحیح و تکمیل آن را پی گرفته بود. اولین گرایش در مواضع جریاناتی چون “پسا استعمارگرایی[۷]“و “مطالعات فرودستان[۸]” بارز بود و دومین گرایش، در سیاستهای اسلامیسازی که در برخی از کشورهای اسلامی پیگیری میشد.
با حضور جریانات اسلامگرا در عرصه سیاسی و مشخصاً پس از انقلاب در ایران و سیاست انقلاب فرهنگی، طرح اسلامی کردن علوم که از سالهای ۶۰میلادی با کنفرانس مکه مطرح شده بود، به مرحله سیاستگذاری علمی کشور رسید و به تأسیس نهادهایی انجامید که هدف خود را ساخت “علوم اجتماعی اسلامی” قرار دادند. در این شرایط، علوم انسانی در نهادهای آموزشی حفظ شد، اما همواره در معرض سیاستگذاریهایی بود که خواستار اسلامی کردن این علوم بودند. (العطاس، ۱۹۹۵)
این دوره با تحول موقعیت اسلام در کشورهای اروپایی همزمان است. تحولی که اسلام را دیگر نه صرفاً به عنوان یک دین، یک ایدئولوژی، یک نیروی سیاسی، بلکه خصوصاً به یک واقعیت جامعهشناختی در کشورهای اروپایی بدل کرده است.
اسلام در علوم اجتماعی
موقعیت جدید اسلام از نیمه دوم قرن بیستم، اسلام را به یکی از سرفصلهای مطالعات علوم اجتماعی بدل کرده است. اسلام امروزه دیگر نه موضوع تحقیق شرقشناسان، مردمشناسان و دینشناسان بلکه یکی از مباحث مورد مطالعه اصحاب علوم اجتماعی است. ظهور اصطلاحاتی چون اسلامگرایی[۹]، اسلامهراسی[۱۰]، اسلامیسازی[۱۱]، اسلامیت[۱۲] و … در ادبیات علوم اجتماعی، جهت تفکیک میان اسلام به مثابه یک دین از اسلام در اشکال جدید اجتماعی آن، طرح اسلامیسم در کنار فمینیسم، پست کلنیالیسم و … به عنوان یکی از جریانات متأخر اجتماعی، ایجاد کرسی “مطالعات اسلامی[۱۳]” در کنار “مطالعات زنان[۱۴]” و “مطالعات فرهنگی[۱۵]“در بسیاری از مراکز دانشگاهی اروپا و آمریکا و همچنین حجم روزافزون انتشارات، همایشات و مطالعات در این خصوص، نشانگر تغییر جایگاه اسلام از حاشیه به متن و موقعیت جدید آن در علوم اجتماعی است.
از نظر گوله، جامعهشناس فرانسوی «اسلام معاصر بر آینده جوامع ما و آینده علوم اجتماعی که به هم پیوند خوردهاند، تأثیر انکارناپذیری دارد. اگر مساله اسلام را بهمثابه “بازگشت امر دینی”، بهمثابه یک “معضل” اجتماعی یا حتی یک “ناسازگاری تمدنی” طرح کنیم، در هر حال چالشی برای علوم اجتماعی است». از نظر وی، جهانی شدن، حضور دین در حوزه عمومی و همچنین مساله جنسیت را میتوان به عنوان سه نمونه از مسائلی که در حال حاضر اسلام و علوم اجتماعی را به هم پیوند میزند، برشمرد. (نیلوفر گوله، ۲۰۰۷)
سه عامل در تحول این جایگاه نقش تعیینکننده داشتهاند: نخست حضور اسلام از نیمه دوم قرن بیستم به عنوان یک نیروی سیاسی، چه در شکل رادیکالیسم سیاسی و چه در اشکال حکومتی (ایران، افغانستان، عراق، ترکیه و …)، سپس به عنوان یک مرجع هویتی در عصر جهانی شدن (مشخصاً در میان جوانان، زنان، مهاجران) و سرانجام به عنوان یکی از مهمترین دیاسپورا در آمریکا و اروپای شمالی که به ظهور پدیدههایی چون اسلام اروپایی[۱۶]انجامیده است.
این جایگاه جدید از دو جنبه میتواند برای اسلام و هم برای علوم اجتماعی تعیینکننده باشد. علوم اجتماعی با مطالعه حیات اجتماعی مسلمانان و تفکیک میان “سنت” و “دین”، میتواند در ارائه تعریفی سلبی از اسلام مشارکت کند و آنچه را که مربوط به سنن قومی، ملی و منطقهای است و در طول تاریخ با دین درآمیخته، از آموزههای دین متمایز سازد. چنانچه طارق رمضان، چهره شاخص اسلام اروپایی، اشاره میکند: «میبایست از علوم اجتماعی (عرفی) اعاده حیثیت کرد تا بتوان تنوع و تفاوتهای فرهنگی موجود در کشورهای مسلمان را فهمید و اسلامیت آنها را به دلیل تفاوتشان با الگوی دینی و فرهنگی خود، مورد سوال قرار نداد». (طارق رمضان، ۲۰۰۸). از سویی حضور اسلام در کشورهای اروپایی نیز توانسته است به نوبه خود با طرح مسائل جدید، به تکثیر الگوهای مدرنیته و بازاندیشی به مفاهیم بنیانگذار آن بیانجامد. نقد لائیسیته پوزیتیو، تأمل در نسبت میان حوزه عمومی و حوزه خصوصی، جایگاه دین در مدرنیته، همزیستی هویتهای متکثر و … نمونهای از این بازاندیشیها است.
در این موقعیت انتظار میرود که ایران در مطالعه واقعیت جامعهشناختی اسلام، نقش مهمی ایفا کند، در حالیکه در این سرفصل ایران در پایینترین سطح مشارکت جهانی قرار دارد و شاید بتوان گفت که مطالعات اجتماعی اسلام، ضعیفترین حلقه مطالعات اسلامی را در ایران تشکیل میدهند. از سه عاملی که در جلب توجه علوم اجتماعی به اسلام نقش داشتهاند، در ایران عامل سیاسی ـ اعتقادی تعیینکنندهتر است و برخلاف دو عامل دیگر (مرجع هویتی ـ دیاسپورا) بهعنوان یکی از مهمترین موانع “مطالعات جامعهشناختی اسلام” عمل میکند. رویکرد اعتقادی به اسلام (تعلق یا تضاد)، حساسیت نسبت به رویکرد برون دینی به دین و بیگانه خواندن علوم اجتماعی، اغلب مانع از آن بوده است که به واقعیت جامعهشناختی و تحولات تاریخی و اجتماعی اسلام توجه شود. فقدان جامعهشناسی اسلام به عنوان یک گرایش آموزشی و غیبت ایران در مطالعات بینالمللی در این باب از سویی و بیخبری از تحولات اجتماعی ـ فکری دیگر کشورهای اسلامی، نمونهای از غفلت جامعه علمی ایران و اصحاب علوم اجتماعی نسبت به واقعیت اجتماعی اسلام در حال حاضر است.
پاورقی:
۱. ابنرشد را آخرین فیلسوف اسلام نامیدهاند، در عینحال در ایران میتوان این تبار را تا ملاصدرا پی گرفت.
۲. یکی از نمونههای بارز این تنش، موضعگیری نهاد دین در برابر تئوریهای پولی ژنیسم یا متکثر بودن سرمنشأ انسان (در برابر مونوژنیسم یا سرمنشأ واحد بشر بنابر آموزه ادیان ابراهیمی) بود که همچنان مسألهبرانگیز است.
۳. بهعنوان نمونه میتوان به گفتاری از مقتدرخان، استاد علوم سیاسی کالژ میشیگان و یکی از چهرههای مسلمان آمریکا اشاره کرد: «یکی ازحوزههایی که مسلمان از آن غفلت کردهاند، حوزه علوم اجتماعی است. علوم اجتماعی برخلاف علوم اسلامی که دارای پارادایم تجویزی است، جهتگیریای تجربی دارند و موضوع مطالعهشان واقعیت تجربی جامعه است. برخی از کشورها مانند هند، چین، و ژاپن، در جهت بهکارگیری علوم انسانی و بومی کردن آن قدم برداشتهاند، در حالیکه کشورهای مسلمان همچنان درگیر جزئیات فقهی هستند، که دویست سال است تحول پیدا نکرده است. در نتیجه، ضرورت دارد که علوم اجتماعی که معطوف به شناخت واقعیت عینی جوامع است، در این کشورها گسترش یابد. جامعه اسلامی به بینشی نو و جهتگیریای نو محتاج است» (مقتدرخان، ۲۰۰۴)
کتابشناسی
- Göle Nilüfer. 2006. L'Islam a la rencontre des sciences sociales, Les Sciences Sociales en mutation, sous la direction de M. Wieviorka, Auxerre, Editions Sciences Humaines
-Ramadan Tariq. 2008. L’Islam et les sciences sociales: quelles perspectives? Compte rendu de Mohamed Es Sbai.Oujada.
- Alatas Syed Farid.
1995. The sacralization of the social sciences : a critique of an emerging theme in academic discourse Archives de sciences sociales des religions (Arch. sci. soc. relig.), vol. 91, pp. 89-111
- Muqtedar Khan. 2004. Le rôle des chercheurs en sciences sociales dans les sociétés musulmanes. Islamic Horizon .USA.
- مطهری مرتضی. ۱۳۶۹. آشنایی با علوم اسلامی. انتشارات صدرا. تهران.
- کرمر جوئل فرهنگی در عهد آل بویه: انسانگرایی در عصر رنسانس اسلامی، ترجمه محمد سعید. حنایی کاشانی. مرکز نشر دانشگاهی. تهران. ل. ۱۳۷۵. احیای
[۱] Rationalisation
[2] Mondialisation
[3] Humanisation
[4] Indigénisation
[5] Contextualisation
[6] Plurilinguisme
[7] Post colonialisme)
[8] Subalternes Studies
[9]Islamisme
[10]Islamo phobie
[11]Islamisation
[12]Islamicité
[۱۳]Islamic Studies
[14]Feminist Studies
[15]Culture Studies
[16]Eurislam
* دکتر سارا شریعتی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که بخش عمدهای از فعالیتهای علمی خود را در حوزه جامعهشناسی دین متمرکز کرده است. او دروسی مانند جامعهشناسی دین، اندیشههای متفکران مسلمان و تفکر اجتماعی در اسلام را تدریس میکند؛ مقالات متعددی در این زمینه منتشر کرده و پایاننامههای بسیاری را راهنمایی کرده است. کتابی از این استاد دانشگاه نیز تحت عنوان خودکاوی ملی در عصر جهانی شدن (انتشارات قصیدهسرا- بنیاد فرهنگی شریعتی) منتشر شده است.
او یادداشت فوق را برای ویژهنامه همایش تفکر اجتماعی و جامعهشناسی در خاورمیانه معاصر نوشته است که به نقل از وبسایت انجمن جامعه شناسی ایران در کلمه منتشر شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر