-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

Posts from Khodnevis for 04/26/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



پیام ویدیویی پارسال میر حسین موسوی به مناسبت روز معلم و کارگر
 


ورزش کشور مرض تقلب دارد!

 

احتمالا در جریان بازی پرسپولیس و استیل آذین هستید و درگیری های بعدی بازی. هر دو تیم یکدیگر را به عدم رعایت بازی جوانمردانه متهم کردند و می‌کنند. دیروز نیز قلعه‌نوعی از عدم وجود بازی جوانمردانه در فوتبال ایران انتقاد کرد. بحثی در مورد اینکه کدام تیم مقصر هست یا خیر نمی‌خواهم کنم، چراکه فکر می‌کنم من و شما به عنوان بیننده و یا شاید هوادار یک تیم، تعابیر متفاوتی در این مورد داشته باشیم. بحث جالب‌تر، در مورد کل ماهیت فدراسیون فوتبال ایران است که آن را بازتر خواهم کرد.

 

یکی دو روز پیش، با سر و صدای فراوان، «تیم ملی دانش آموزی ایران» در فینال مسابقات جهانی دانش آموزی فوتبال از تیم مدرسه‌ی «ژولیوس- لبر- شوله» باخت و مقام دوم را کسب کرد. انواع و اقسام تبریکات و تعریف‌ها از برنامه‌ریزی های دقیق فدراسیون فوتبال در این «راستا» انجام شد. احتمالا شما هم خبرها را در مورد این دلاوران میهن شنیده‌اید. اما اتفاق جالبی افتاد. این مسابقات اصلا در رده تیم ملی نبود!! این موضوع را فردوسی‌پور با «ارمیان» دبیر فدراسیون ورزش‌های مدارس در برنامه‌ی «نود» درمیان گذاشت. کار به جایی رسید که فردوسی‌پور اساسنامه‌ی بازی‌ها را از روی سایت این بازی‌ها مستند گفته های خود قرار داد. جالب اینجاست که «تیم ملی دانش آموزی ایران» با نام دروغین در قالب تیم مدرسه‌ی «پویندگان ورامین» به این مسابقات اعزام شده بود.

 

جالب اینجاست که ارمیان مثالی از دیگر تیم های شرکت کننده آورد که مثلا مربی تیم بلغارستان، بازیکن معروف بلغار «هریستو استویچکوف» بوده است که البته بعد مشخص شد که تیم مدرسه‌ی فوتبال او در این مسابقات شرکت کرده است و نه تیم ملی بلغارستان. نکته‌ی جالب تر اینکه ایران در سال ۲۰۰۵ نیز در همین مسابقات شرکت کرده بود و در آن زمان قهرمان بازی ها شده بود که البته می‌توان حدس زد که در همان موقع نیز «تیم ملی ایران» به جای تیم مدارس در این بازی ها شرکت کرده بود. خاطرم آمد که اولین بار که رسانه‌ها با زیدان در مورد ضربه‌ی سر غیر ورزشی معروفش در بازی فینال در مقابل ایتالیا که منجر به اخراج او شد، مصاحبه کردند، ابتدا از تمام «بچه‌هایی» که او را تماشا کرده بودند عذرخواهی کرد. اما در ورزش کشور ظاهرا اولین قربانی «عَلَم شدن نام ایران» بچه‌ها هستند.

 

چندی پیش نیز کل اعضای کمیته‌ی ملی المپیک و معاون رئیس جمهور به عنوان متولی ورزش کشور در چین هنگام تغییر نام خلیج فارس هیچ عکس‌العملی از خود نشان ندادند ولی حدود دو ماه پیش به لوگوی المپیک لندن اعتراض کردند که عدد ۲۰۱۲ که به صورت یک آدم کشیده شده است، به انگلیسی شبیه به کلمه‌ی «ZION» نوشته شده است. این درحالی بود که این لوگو یکی دو سال قبل‌تر ارائه شده بود و در آن زمان ایران هیچ اعتراضی نداشت!

 

ظاهرا برنامه‌ی دولت در ورزش این است که با هر بهانه‌ای، حتی با تقلب و داد وبیداد نام کشور را «سرافراز» کنند.

 


 


روشنگری شفاف در مورد طول و عرض حضرت آدم

و اما ...


 


وقتی حضرت آدم ۱۷ متر قد و ۱۰ متر عرض داشت
 


سعید تاجیک برنده شد: تشکیل پرونده برای فائزه هاشمی

این بار حتی در ماجرای هتاکی سعید تاجیک، از اعضای بسیج، به فائزه هاشمی، در شاه عبدالعظیم، در نهایت این سعید تاجیک بود که توانست برنده میدان شود و در برابر خاندان هاشمی قدرت نمایی کند . 


پس از آنکه فیلمی از فحاشی سعید تاجیک به فائزه هاشمی منتشر شد، شایعه ای مبنی بر دستگیری وی شکل گرفت که تاجیک بلافاصله در مصاحبه خود با سایت روزآنلاین آن را تکذیب کرد . تاجیک حتی در این مصاحبه با تاکید بر موضع خود و دفاع از فحاشی‌اش به فائزه هاشمی گفت: «به کره هاشمی گقتیم یابو به تریج قبا برخورد.»


به دنبال آن فائزه هاشمی نیز در مصاحبه‌ای با همین سایت در خلال اظهارنظرش درباره اتفاقی که در شاه عبدالعظیم رخ داد، گلایه کرد که :« مملکت توسط دست اراذل و اوباش اداره می‌شود.»


اظهار نظر تاجیک و ادامه فحاشی‌های او به خاندان هاشمی، اگرچه در نهایت به هیچ واکنشی از سوی قوه قضاییه منجر نشد و قوه قضاییه هیچ اقدامی از خود نشان نداد، اما در مقابل سخنان فائزه هاشمی با برخورد قوه قضائئیه روبرو شد. 


ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت، به نقل از غلامحسین محسنی اژه‌ای نوشت که پرونده جدیدی برای فائزه هاشمی در دادستانی تهران تشکیل شده است.


محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضاییه، گقته: «این پرونده به دنبال مصاحبه فائزه هاشمی با یکی از سایت‌های خارجی و توهین به مسئولان نظام تشکیل شده است.این پرونده غير از پرونده‌هاي قبلي است و درباره اين موضوع پرونده جديدي وجود دارد.»


محسني اژه اي همچنين درباره احضار شدن فائزه هاشمي گفت: «نمي دانم احضار شده است يا خير، اما به دنبال ثبت پرونده، اقدامات بعدي صورت مي گيرد.»


با این حال اژه ای هیچ صحبتی از سعید تاجیک و تشکیل پرونده برای او به میان نیاورده است.


در هفته های گذشته انتشار فيلم فحاشي به فائزه هاشمي رفسنجاني واكنش‌هاي گسترده‌اي به دنبال داشته است و برخي شخصيت‌هاي اصولگرا نيز از اين اقدام انتقاد كرده‌اند.


پس از آن، عباس جعفري دولت آبادي، دادستان عمومي و انقلاب تهران، گفته بود: «به دنبال شكايت خانواده هاشمي رفسنجاني، از هتاكان به فائزه هاشمي در حرم شاه عبدالعظيم ، متهمان اين پرونده شناسايي و دستگير شده‌اند. با شكايت خانواده آقاي هاشمي رفسنجاني پرونده هم در بخش خصوصي و هم در بخش عمومي تشكيل شد.» با این حال کمی بعد تاجیک در مصاحبه ای خبر بازداشت خود را تکذیب کرد و همچنان بر مواضع خود اصرار ورزید. 


فائزه هاشمي در روز يكم اسفند ماه، نيز در میان معترضان در خیابان دستگیر و به مدت كوتاهي بازداشت شده بود و اینک به دنبال تشکیل پرونده برای وی گمان دستگیری مجدد وی می رود.


 


قربانی کردن ۳ کارمند بیمارستان برای حفظ آبروی بیمارستان امام!

در حالی که بیش از ۵۰ ساعت از پیدا شدن ۲ بیمار در مزرعه‌ای نزدیک  اتوبان خلیج فارس در تهران می‌گذرد، مسوولان جمهوری اسلامی در موضع‌گیری‌هایی متفاوت سعی بر کاهش حساسیت‌ها و انحراف افکار عمومی از واقعیات دارند.

حسن امامی رضوی، معاون وزیر بهداشت  که روز دوشنبه در یک نشست خبری بامطبوعات حاضر شده بود با تقلیل دادن متهمان این پرونده به دو کارمند و یک راننده آمبولانس، از اخراج آنها از بیمارستان امام خمینی خبر داده و گفته است مسئولان بیمارستان امام خمینی تهران از اقدام  این افراد (دو كارمند و یک راننده این بیمارستان) در رهاسازی دو بیمار در بیابان‌های اطراف تهران، هیچ اطلاعی نداشته‌اند این در حالی است  که انوشیروان محسنی بندپی نایب رییس كمیسیون بهداشت و درمان مجلس امروز - دوشنبه - در گفتگو با خبرگزاری ایرنا، عاملان این حادثه را بستگان بیمار عنوان كرده بود.

این نماینده مجلس رها سازی بیماران بی‌بضاعت از بیمارستان‌های دولتی را در ایران امری شایع می‌داند و در نهایت عملا حضور یکی آنها در بیمارستان امام خمینی را به علت فقدان پرونده پزشکی این بیماران تکذیب می‌کند. البته وی در مورد لباس‌های بیمارستان امام  که بر تن بیماران بوده و عکس‌های رادیولوژی ممهور به مهر آن بیمارستان که در کنار بیماران یافت شده توضیحی نمی‌دهد.

پیدا شدن موارد مشابه:

از سوی دیگر بعد از انتشار اخبار مربوط به این حادثه منابع خبری از پیدا شدن بیمار سومی در حوالی کهریزک خبر دادند که امامی رضوی درباره صحت موضوع رهاسازی سومین بیمار این بیمارستان در بیابان گفت: «بر اساس پی گیری‌های انجام شده مطلع شدیم این بیمار از كهریزک به این بیمارستان مراجعه كرده و به صورت سرپایی تحت درمان قرار گرفته و به محل سكونتش بازگردانده شده است.»



 


دعوای دولت و رهبری، تهدید احمدی‌نژاد به استعفا

به نظر می‌رسد جدال میان دولت احمدی نژاد با رهبری و حامیانش صرفا به احساس خطر محافظه‌کاران سنتی نسبت به اجرای تدریجی و گام به گام طرح‌های احمدی نژاد و یارانش برای انتخابات پیش رو مربوط نمی‌شود.

 

احمدی‌نژاد هنوز به ابقای حیدر مصلحی رضایت نداده است و در در محافل حکومتی بحث از نامه تهدید به استعفای رئیس دولت به رهبری مطرح شده است. گفته می‌شود احمدی‌نژاد در نامه به رهبری با اشاره مسلوب الاختیار شدن رئیس جمهور تهدید به استعفا کرده است.

 

به گفته برخی منابع آگاه، حکایت این درگیری از آنجا اوج میگیرد که اخباری به احمدی‌نژاد می‌رسد مبنی بر اینکه مصلحی گزارش‌هایی خاص از جلسات محرمانه و صحبت های خصوصی رئیس دولت را به بیت رهبری منتقل کرده است. به محض اطلاع احمدی‌نژاد از این موضوع وی طی تماس تلفنی با دفتر رهبری با انتقاد از رفتار برخی اعضای بیت آیت الله خامنه‌ای، حید رمصلحی را فرد قابل اعتمادی برای ادامه همکاری با دولت ندانسته و عدم تمایل صریح خود به همکاری با وی را اعلام می‌کند.

 

احمدی نژاد دو هفته پیش نیز در جلسه ای مشترک با اعضای شورای عالی امنیت ملی در حضور رهبری ضمن متهم کردن حیدر مصلحی به غرض‌ورزی، وی را نماینده اخلال‌گران در کار دولت خطاب کرده و از وی خواسته سریعا استعفا کند ، ظاهرا پس از پایان سخنان احمدی‌نژاد، مصلحی با لحنی کنایه آمیز خود را منتصب آقا خوانده است و استعفای خود را منوط به نظر رهبری عنوان می‌کند.

 

همچنین یک منبع نزدیک به دولت به خودنویس گفت: «علت سکته وزیر علوم در جلسه اخیر هیئت دولت به تنش لفظی میان رئیس جمهور با وزیر اطلاعات پیرامون انتخابات ریاست جمهوری مربوط می‌شود، ظاهرا چگونگی جمع آوری این اسناد و اطلاعات در جلسه بعدی هیئت دولت نیز منجر به جدل لفظی تند محمود احمدی نژاد و حیدر مصلحی شده است. این درگیری لفظی پس از آن به اوج خود می‌رسد که وزیر اطلاعات در پاسخ به احمدی‌نژاد که خود را منتخب ملت عنوان کرده بود تهدید می‌کند آقای دانشجو وزیر کشور علوم بخوبی در جریان چگونگی انتخاب شما هستند و اگر هم نباشند یا نخواهند باشند ما برایشان توضیح می‌دهیم.»

 

این پاسخ مصلحی به درگیری لفظی و فیزیکی وی با کامران دانشجو منجر شده است. ظاهرا در پی این درگیری بوده که کامران دانشجو نخست از دردی شدید در قفسه سینه خود سخن گفته است و سپس بی هوش نقش زمین می‌شود.

 

این در حالی است که بر اساس گزارش‌های رسیده ، گویا دامنه اخبار ارسالی به دفتر رهبری حتی به تکمله های فقهی در باب اعتقادات جنجالی احمدی نژاد و دوستانش نیز کشیده شده است. گفته می‌شود در مورد وجود ارتباطاتی میان تهیه کنندگان مستند معروف به ظهور با برخی از نزدیکان رئیس دولت نیز گزارشاتی به زعم احمدی‌نژاد گمراه کننده و غرض ورزانه به بیرون راه پیدا کرده بوده است.

 

دخالت مصلحی در گزینش همراهان احمدی نژاد برای سفر به نیویورک

 

یکی از نمایندگان اصول‌گرای اما منتقد مجلس[که نخواست نامش عنوان شود] در گفتگوی خود با خودنویس ضمن محتمل دانستن برخورد قانونی مجلس با رئیس جمهور در صورت ادامه این روند، علت اصلی ادامه این چالش را لجاجت و عدم تمکین وی از تاکیدات رهبری در دو نامه ای که طی یک ماهه اخیر از سوی آیت‌الله خامنه‌ای برای وی ارسال شده است عنوان کرد.

 

طبق گفته وی، رهبری با ارسال این نامه ها مصرانه از احمدی‌نژاد خواسته است از برخی نزدیکان و مشاوران خود دوری کند و مهم‌تر آنکه از او می‌خواهد بر ارتباطات برخی نزدیکانش با دیپلمات های خارجی نظارت جدی تری اعمال کند.

 

  • از این نماینده سئوال کردم: منظور آقای خامنه‌ای از ارتباطات، مشخصا چه نوع ارتباطاتی است؟

 

ایشان ضمن رد ارتباط به معنای انتقال اطلاعات نظام یا جاسوسی از آن به عنوان تلاش های افرادی با نیات مبهم، درون دولت و نزدیک به رئیس جمهور برای برقراری ارتباط ناسالم سیاسی با برخی دولت ها یاد کرده‌اند.

 

  •  سئوال می‌کنم حسب خبرهایی این چند روزه به نظر می‌رسد علاوه بر نگرانی‌هایی که از جانب اصول‌گرایان و برخی نزدیکان رهبری نسبت به برخی سیاست‌های خاص دولت و همراهان نزدیک رئیس جمهور در باره مجلس و ریاست جمهوری آینده احساس می‌شود، اخیرا نیز حساسیت‌های نامعمولی از سوی آیت الله خامنه‌ای و بیت ایشان به ترکیب افراد اعزامی به نیویورک وجود دارد و شنیده‌ها حاکی از آن هست که آقای مصلحی به دستور رهبری لیست خاصی از افرادی که نباید همراه رئیس دولت به سفرهای خارجی علی الخصوص نیویورک بروند، تهیه کرده است و آقای احمدی‌نژاد هم ظاهرا خبردار شده‌اند. آیا شما این اخبار را تایید می‌کنید؟

 

وی در پاسخ می‌گوید: «اینکه صرفا برخی رفتارهای دولت و نزدیکان آقای احمدی‌نژاد جهت مهره‌چینی مجلس و دولت آینده باعث می‌شود تا رهبری اینطور وارد میدان بشوند و وظایف بیشتری به وزارت اطلاعات محول کند و یا موضوع دیگری مسئله اصلی بوده، بنده فکر نمی‌کنم. اگرچه اقداماتی در این راستا از سوی این افراد انجام پذیرفته اما کوچکتر و ناتوان تر از آن هستند که تغییر محسوسی در آینده به نفع خود ایجاد کنند، اهم مشکلی که موجب نگرانی و هشدار مقام معظم رهبری شده است ارتباطات ناسالم برخی از این افراد مسئول با دولت‌ها و سازمان هایی‌است که علی القائده در مورد مسائل حساس و کلانی نظیر پرونده هسته‌ای مضر است .

 

  • از ایشان پرسیدم با توجه به ادامه اصرار آقای احمدی‌نژاد به عدم همکاری با آقای مصلحی، پیش بینی شما چیست و نقشی برای حل مسئله از سوی مجلس در آینده ای نزدیک متصور هستید؟

 

وی ضمن ابراز امیدواری به اینکه پس از تلاش های این چند روزه از سوی افراد خیرخواه و حسن ظن موجود نسبت به آقای احمدی نژاد انشاء الله موضوع حل می‌شود ، ورود مجلس را به این مسئله منوط به بی نتیجه ماندن این تلاش ها و ایجاد وقفه در کار نظام توصیف کرد.

 


 


زنان مبتذل دوران پهلوی

 

به مناسبت  روز جهانی زن در رسانه‌های عمومی مطالب زیادی در مورد وضعیت زنان عرضه شد. صاحبنظران و کنشگران حقوق زنان در این زمینه به ایراد نظرات خود و به مقایسه جایگاه زنان در گذشته و حال پرداختند. جالب است که در اکثر مقالات و مصاحبه‌های روشنفکران اپوزیسیون پهلوی اکنون بعد از گذشت حتی سی و دو سال به کلیشه‌های تکرار بسیار عجیبی  برخورد میکنیم که با واقعیت‌های آن زمان همخوانی ندارد و بیشتر مبین دیدگاه همچنان ایدولوژیک این روشنفکران است.

برای مثال در سایت فارسی بی بی سی خانمی استاد دانشگاه بنام زرین باف ، با بی‌مهری تمام در مورد موقعیت زنان در زمان پهلوی به اظهار نظر پرداخته است. این بانوی گرامی بدون ذکر هیچ دلیلی  مشخصی قانون حمایت از خانواده سال ۱۹۶۷ میلادی را حتی عقب افتاده‌تر از کشورهای عربی آن زمان دانسته است. در همین حال بخش قابل ملاحظه‌ای از مقاله خود را به تمجید از زنانی مانند تاج السلطنه دختر شاه قاجار اختصاص داده که بگفته ایشان به نکوهش چند همسری و وجود حرمسرا و تنبیه زنان توسط شوهرانشان می‌پرداخته‌اند. به گفته ایشان حتی لغو قرارداد تنباکورا نیز باید نتیجه رهبری و اعمال فشار این چنین زنانی  ( و نه تاج الملوک که اعدام شد) به شاه وقت دانست! اما این بانوی گرامی مدیر بخش مطالعات اسلامی و خاورمیانه در دانشگاه ریورساید کالیفرنیا گویا از زمان تاج السطنه تا زمان انقلاب اسلامی هیچ رویداد قابل توجه و دگرگون کننده و یا شخصیت قابل ذکر دیگری درمیان زنان نیافته است. با کمال تعجب از جایگاهی علمی که این بانو بر آن تکیه زده است، حتی اشاره کوچکی به مبارزات زنان، تشکیل سازمان زنان، آغاز فعالیت خود خواسته زنان در بالاترین مقامات فرهنگی، لشکری و کشوری در دوران پهلوی نشده است. زنانی مانند  «شهبانو» فرح، فرخ رو پارسا، مهناز افخمی، لیلی امیرارجمند، قمر الملوک وزیری، پروین اعتصامی و صدها زنان پیشاهنگ و خوشفکر دوران پهلوی که در عرصه‌های گوناگون موجب دگرگونی‌های موثری شدند به دلیل نامعلومی حتی به اندازه تاج السطنه نیز قابل یادآوری نبوده‌اند.

در مقاله‌ای به همین مناسبت و در همان سایت مهناز افخمی از اولین وزیران زن در ایران و جهان برای چندمین بار تاریخ پر فراز و نشیب  مبارزات زنان از زمان مشروطه را در معرض دید و قضاوت ما قرار داده و نشان می‌دهد که چرا اتفاقا قانون خانواده زمان شاه  با تمام کاستی‌های خود یکی از بهترین آنها در تاریخ ایران و حتی خاورمیانه بوده و هست. این قانون بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن رژیم آپارتاید اسلامی لغو و با زنان همان شد که قبل از دوران پهلوی می‌شد و اکنون سی سال است که آن را شاهدیم.

در مقاله دیگری از منصور کوشان به ادعاهای عجیب و غریب دیگری بر می‌خوریم. ایشان اصلاحات رضا شاه در مورد زنان را نه نتیجه مبارزات زنان و برآوردن یکی از خواسته‌های روشنفکران در جنبش مشروطه بلکه حاصل خواست رضاشاه برای آنکه «بتواند جنبش نوپای زنان را نیز پیش از شکل‌گیری و قدرت گرفتن خنثی کند» می‌داند. سرانجام نیز زنان تبدیل به «نمادهای مشعشع ویترین‌های به ظاهر متجدد نظام خودکامه پهلوی‌دوم» می‌گردند. این روشنفکر منتقد هیچ اشاره ای به عامل اصلی عقب افتادگی زنان که همانا عامل فرهنگی است نمیکند و هیچیک از زحماتی که زنان و دولتمردان دوران پهلوی برای برداشتن موانع حقوقی و اجتماعی برای حل این معضل متحمل شده قابل ذکر هم نیست، چه برسد اشاره به صدها شیر زنی که در سایه این اصلاحات موفق به حضور و تاثیر گذاری خود در تمام عرصه های فرهنگی و اجتماعی شدند.

‌سایر روشنفکران اپوزیسیون شاه نیز نه تنها در گذشته که درعرض این سی و دوسال کما بیش این کلیشه‌ها را تکرار کرده و اکثرا مانند دکتر شریعتی وضعیت زنان دوران شاه را "مبتذل" نامیده‌اند. آنها شامل چپ ها، ملی ها و یا ملی مذهبی‌ها   و حتی برخی لیبرال‌ها فردیت و تنوع و چند رنگی  فرهنگی را چنان که باید بر نمی‌تافتند و هرنوع فرهنگ "غیر خودی" را نیز با  اتهاماتی از قبیل  "آمرانه"، "طاغوتی"، "امپریالیستی"، "غرب زده"، "ارتجاعی"، "بورژوایی"، "مبتذل"، "نا نجیبانه" ، "بی ناموسی" یا نظیر اینها نفی می‌کردند. در این میان فرهنگ مسلط چپ  که از نظر فرهنگی خود بشدت از مذهب شیعه تاثیر پذیرفته و می‌کوشید خود را با آن هماهنگ سازد، با آنکه بدرستی  خواهان برابری حقوقی زن و مرد، حق تحصیل و حق مشارکت اجتماعی بود، اما از سوی دیگر در زمینه فرهنگی غالبا با هر آنچه که به فردیت و تنوع  و "زنانگی" مربوط میشد سر ستیز داشت و از حد و حدود فرهنگ شیعه چندان فرا تر نمی‌رفت. ظاهر شدن  زن به گونه ای که زنانگی او را  متمایز و برجسته کند مانند " آرایش کردن، پوشیدن لباس‌هایی مانند مینی ژوپ،  لباس تنگ و چسبان و بدن‌نما که خود نماد آزادی زنان در غرب  بود نه تنها مورد تقبیح قشر سنتی جامعه که روشنفکران به اصطلاح سکولار نیز بود. چیزی که دفاع از"نجابت" زنانه تلقی میشد. در درون خود این گروه‌های اپوزیسیون، حتی در کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور  که میبایستی نمادی از تجدد و نوآوری میبود، زنان کمرنگ‌ترین نقش را دارا بودند. چیزی که خود عقب ماندگی فرهنگی ایرانیان حتی در میان روشنفکران در زمینه حقوق زنان را در مقایسه با دیدگاه‌های رژیم وقت نشان می‌دهد.

روشنفکران سیاه نما و کفن پوش رژیم پهلوی خواسته و ناخواسته مقهور فرهنگ عاشورایی شیعه  اهمیت زیادی برای نیاز به تفریح و شادی و سرگرمی "توده" هایشان نیز قایل نبودند و در فصل همیشه بی‌برگ زمستانی خود در عزای کربلاهای شهریور بیست، کربلای بیست و هشت مرداد، کربلای خرداد چهل و دو، کربلای  سیاهکل  بیش از هرچیز مشغول خراب کردن و نفی و کینه توزی و دلسوزی و غم خواری برای خود و "خلق" مورد نظر خود بودند و چندان میلی به شادی و سرور ملی در آنها دیده نمی‌شد. آنان در بهترین حالت ترویج موسیقی سنتی و موسیقی فولکوریک  را شایسته می‌دانستند، البته آنهم با اما و اگرهایی مانند ساده بودن ظاهری، عدم آرایش و پیرایش متداول خوانندگان ، داشتن لباس‌های "پوشیده" یا "محلی" مقبول جامعه مذهبی. خوانندگانی که در کاباره‌ها می‌خوانند برای این روشنفکران حتی لیبرال‌ترینشان چیزی جز نمایش "ابتذال فرهنگی" نبودند. برای مثال یکبارپس از انقلاب احمد شاملو  درپاسخ  به محمدرضا لطفی که اشعار او را مناسب برای موسیقی گذاری و ترانه سازی ایرانی ندانسته بود در رد این ادعا در نشریه آدینه  نوشت که "حتی  آن خواننده کاباره‌ای هم به مجموعه اشعار من دستبرد زد." که منظور او داریوش اقبالی بود که ترانه ای بر اساس شعر پریا خوانده بود. و تازه "این خواننده کاباره ای" خود را از منتقدان رژیم شاه می‌دانست و یکبار ساواک هم با درک عقب افتاده‌اش از امنیت اجتماعی او را دستگیر کرده بود. حال تو بخوان نظر این روشنفکران را در مورد هایده و مهستی و گوگوش  گرفته تا  سوسن و آغاسی .

حتی خود هنرمندان هنر سنتی و فولکور همکاران دیگر خود را تقبیح می‌کردند و آنها را به رسمیت نمی‌شناختند. یکی از نام آوران موسیقی سنتی هنگام پخش مثلا  ترانه های هایده  یا شخصا موسیقی "مبتذل" را قطع یا مجلس را بلافاصله ترک می‌نمود.

معلوم نیست چرا منصور کوشان بعد از اینهمه سال تجربه و زیستن در یکی از آزاد‌ترین کشورهای دنیا وضعیت زنان را "نمادهای مشعشع ویترین‌های به ظاهر متجدد"  شاهی که "غرب را نشناخته بود" می‌نامد؟  بعید می‌دانم که چنین روشنفکرانی در کشورهای دموکراتیک میزبان خود با رسانه‌های عامه پسند یا بولواری آشنا نشده باشند. خواننده‌های محلی پاپ و راک و محلی یا برنامه های تلویزیونی بی سرو ته عامه پسند به میزان بسیار زیادی و با صرف مبالغ گزافی تولید و پخش میشود.  روزنامه‌های ارزان قیمت بولواری که  چاپ عکسی بزرگ از زنی نیمه لخت در کنارتیتری بسیار بزرگ از خبرهای جنجالی روز ویژگی صفحه اول غالب آنها هاست و بدون استثنا در همه کشورهای غربی بالاترین تیراژ را دارند. بیش تر مصرف کنندگان این دست رسانه‌های بولواری ارزان قیمت  "توده مردم" یعنی کارگران وکاسبان وتعمیرکاران و زنان خانه دار هستند.  بخش عمده صنعت سرگرمی و تفریح در تمامی کشورهای غربی بر همین پاشنه یعنی عامه پسندی می‌چرخد و روشنفکران هم در عین حال که نگاهی انتقادی به رسانه‌های عوام پسند دارند اما بیشتر با آن مدارا می‌کنند. برای سلیقه‌های متنوع هر قشر و گروهی عرضه و تقاضای خاص خودش وجود دارد. موسی به کار خود وعیسی بکار خود، یک همزیستی مسالمت آمیز که غربی‌ها در طی سالهای متمادی به آن دست یافته اند.

 

 نظیر این همزیستی فرهنگی در زمان پهلوی  دوم نیز در زمینه فرهنگی، اجتماعی و مذهبی تا حدود زیادی در ایران بوجود آمده بود. هیچ مانع حقوقی برای آنکه زنی به شیوه مورد نظر خود بزید، چه زیر چادر و چه با مینی ژوپ وجود نداشت. اگر مزاحمت‌هایی برای زنان وجود داشت تنها به دلیل فرهنگی بود. یعنی دقیقا همانجایی که بیشتر هنرمندان و روشنفکرانی مانند آقای کوشان باید می‌کوشیدند آن را تغییر دهند تا رضا شاه یا محمدرضاشاه. عباس میلانی که از جمله معدود روشنفکرانی است که بعنوان محقق بی طرف به بررسی تاریخ میپردازد، در کتاب خود "شاه"  آزادی های مذهبی و اجتماعی دوران محمد رضا شاه را  در تاریخ معاصر ایران بی نظیر می‌نامد.

 

اساسا  این چه ویژگی است که زنان را  در دید روشنفکران زمان شاه "مبتذل" می‌نماید؟ آرزوها و خواسته های نازل آنان؟ تمرکز زیاده از حد بر ظاهر و ادا و اطوارهای مد روز و تبدیل شدن به شیی در دست اربابان مد و کالا؟ آیا همین امروز در غرب این روال به مراتب بدتر و شدیدتر برقرار نیست؟ در  آلمان بر اساس یک همه پرسی در سال گذشته شغلی که بیشترین تعداد دختران جوان آرزوی دستیابی به آن را داشنند نه صدراعظم، دکتر، مهندس، وزیر، وکیل، رییس جمهور، فضانورد، مدیر، دانشمند، نویسنده و یا هنرمند بلکه "مانکنی" بوده است.  آنهم در کشوری که زنان بسیاری از حق و حقوق خود را تاکنون بدست آورده اند، از نظر تعداد باسوادان و امکانات زنان این جوامع بسیار جلوتر از ما هستند و بر بالاترین کرسی قدرت نیز امروز یک زن تکیه زده است. محبوب ترین شخصیت زن در انگلیس هنوز پرنسس دایانا یا "ملکه قلبها" ست. بر اساس نظرسنجی در انگلیس بزرگترین حادثه سال جاری میلادی  حتی مهمتر از زلزله ژاپن مراسم ازدواج پرنس ویلیام  قرار گرفته است و این  رویداد حتی در رسانه های جدی تر و روشنفکر پسندتری  در سراسر اروپا مانند اشپیگل و فیگارو و گاردین هفته هاست که در میان مهمترین خبرها قرار دارد.

 

حال باید دید روشنفکران چپ و ملی مذهبی ما که اینهمه به وضعیت زنان و فرهنگ در زمان شاه معترض بوده و هستند ، آیا امروز با همان معیارها و همان قضاوتهای سخت به فیلم های "مبتذل" هالیوودی و عامه پسند و نحوه پوشش زنان در کشورهای غربی نیز مینگرند؟  آیا نمیبینند که در غرب نیز اکثر جوانان به جای رفتن به اپرا و کنسرت موسیقی کلاسیک به دیسکو میروند؟ آیا کوچکترین اظهار نظری از آنها در انتقاد به  عکس های زنان نیمه لخت روزنامه های بولواری و یا اخبار خوشگذرانی پرنسس دایانا یا پادشاه سوئد یا سرگرمی های نسل جوان و نوجوان خوانده اید؟ 

واقعیت این است که بیشتر روشنفکران چپ و ملی مذهبی اپوزیسیون شاه در زمینه فرهنگی وضعیت چند رنگی و دموکراتیک رایج در غرب را پذیرفته اند و این برایشان عادی شده است. اما آنها هنوز به ایران آن روز با دیدی غیر دموکراتیک می نگرند و ذهنشان در همان دوران یخ زده است. آنها فراموش کرده اند که در گذشته غالبا دچار تنگ نظری و عدم احترام به سلیقه های متنوع و چند رنگی فرهنگی بوده اند. به هر آنچه خود نمیپسندیدند و در چهارچوب فرهنگی و ایدولوژیهای آنها نمیگنجید براحتی مهر ابتذال میزدند و همه کاسه کوزه ها را هم سر شاه میشکستند. گوش دادن به خواننده عامه پسند یا رفتن به کاباره، دیدن فیلمهای فارسی "آبگوشتی" از دید اینان همه  نشانه ابتذال و عقب افتادگی فرهنگی بود نه داشتن سلیقه های متفاوت و چند رنگی در قشرهای اجتماعی و سنین گوناگون. آنها نمیتوانستند بپذیرند که مثلا برای بیشتر نسل جوان آن دوره موسیقی سنتی یا برنامه بی نظیر گلها مانند زنجموره کسل کننده بود،  که ترانه‌های با اجرای فولکوریک که بعدا رنسانس  خود را تجربه کردند و به روزتر شدند در آنزمان  بی مزه و از مد افتاده تلقی می‌شدند. فیلم هایی چون گاو و شازده احتجاب اگرچه برای روشنفکران گیرا و جالب بود، اما عامه پسند نبود و از حوصله قشرهای عامی خارج بود و جاذبه‌ای نداشت.  برعکس برای بخش بزرگی از مردم سینمای فردین و فروزان و بیک ایمانوردی و شهناز تهرانی و مراد برقی سرگرم کننده بود. آغاسی و ایرج و سوسن آنها را شاد میکرد، دیدن رقص جمیله ، رفتن به کاباره و عرق خوری و رقص بابا کرم برایشان لذت بخش بود.

 

شوربختانه این روشنفکران چپ و ملی مذهبی امروز نیز با وجود مشاهده و پذیرش و حتی ستایش همزیستی رایج در غرب، در مورد ایران زمان شاه هنوز همان دگم ها و سیاه سفید بینی ها را یدک می‌کشند. اینان کلیشه وار همه روابط فرهنگی و اجتماعی را صرفا دیکته شده توسط شاه که از دید اینان سرسپرده غرب بود دانسته و ناگزیر خود را موظف می‌دانند آن را لعن و نفرین کنند. زنان و دخترانشان لباس های بمراتب چسبان تر و سکسی تر از زمان شاه میپوشند اما نوع پوشش زنان را در زمان پهلوی "قبیح" و "مبتذل" میخوانند. همان کلمات و اصطلاحات زن ستیزی را بکار میبرند

که سی چهل سال پیش بکار می‌بردند. زبانی که به کلام آخوندها نزدیک تر است. این در حالی است که زنانی که به نظر اینها "هویت" و "نجابت" خود را گم کرده و "مبتذل" شده بودند، تنها سلیقه‌ها و مدهای نسل خود را دنبال می‌کردند و می‌خواستند به گونه‌ای "امروزی" و متفاوت از نسل گذشته باشند.  اگرچه این مد و سلیقه دنباله روی روش های زندگی در غرب بود اما از قضا همین امروز نیز در اقصا نقاط دنیا هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد و مردم دنیا چه در خود غرب و چه در کشورهای پیرامونی غالبا دنباله روی مد و روش های زندگی که طراحان مد غربی دیکته می‌کنند می‌باشند. نمی‌توان چشم خود را همه جا بر آنچه نمی‌پسندیم ببندیم و با آن مدارا کنیم اما تا به دوران زمان شاه رسیدیم یکباره چرتمان پاره شود و زبان به نفرین و انتقاد بگشاییم.

 

براستی آن "هویتی" که زنان ایرانی آن را "گم کرده بودند" چیست و چه کسی بخود حق می‌دهد آن را به سلیقه خودش تعیین و یا تعبیر کند؟ این روشنفکران اگر براستی به "ابتذال" زنان در دوران گذشته معتقدند باید امروز نیز هم و غم خود را به افشاو مبارزه با این مسئله هنوز امروزی در بعد جهانی بگذارند، در حالی که ما هرگز چیزی در انتقاد از "ابتذال" زنان امروز از آنان نمیشنویم. بسیاری از ایرانیان نسل انقلاب و حتی نسل جدید از صمیم قلب آرزوی بازگشت و یا رسیدن به همان دنیای "مبتذل" و "آمرانه" و دستیابی به همان قانون "عقب افتاده" حمایت از خانواده زمان شاه را دارند.

چندی پیش بهرام بیضایی گفته بود که ما اساسا چیزی به نام سینمای "مبتذل" فارسی نداشتیم . این گفته او بخصوص با نظرات انتقادی برخی روشنفکران چپ و ملی مذهبی روبرو شد. برخی اورا به چرخش دیگاه گذشته خود و اپورتونیزم متهم کردند . گیریم که نظر بیضایی زمانی مانند اکثر روشنفکران  دوره شاه به سینمای فارسی منفی بوده باشد. چه دلیلی وجود دارد که او اکنون نیز بعد ازسی چهل سال تجربه و دنیا دیدگی در افکار غلط گذشته خود بازبینی نکند؟ پافشاری تعصب آمیز بر فتواهای گذشته که امروز دیگر نتیجه‌های مخرب خود را آشکار کرده  و دیگرهیچ توجیهی ندارد نه نشانه روشنفکری و نه منطبق به دموکراسی و تکثرگرایی است  بلکه  بیش‌تر نشانه عقب افتادگی فرهنگی، خودفریبی و عوام فریبی است.

 

 


 


غیبت احمدی‌نژاد در جلسات دولت، اعتراض به خامنه‌ای


روز گذشته وب‌سایت میزان خبر، از سایت‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان با انتشار گزارشی خبری مبنی بر غیبت قهر امیز محمود احمدی‌نژاد در دفتر ریاست جمهوری، از بالا گرفتن اختلافات میان  ایت الله خامنه‌ای و رئیس دولت خبر داد،

در این گزارش با ذکر این که احمدی نژاد از زمان بازگشت از کردستان در اعتراض به دخالت‌های رهبر نظام در دفتر ریاست جمهوری حاظر نشده، از ملاقاتی میان علی لاریجانی و آیت الله مهدوی کنی با احمدی نژاد برای حل اختلاف به وجود امده خبر داده  که با پاسخ منفی رئیس دولت و پافشاری وی بر مواضع خود این دیدار نیز بی‌نتیجه مانده.


از دیگر سوی امروز نیز خبرگذاری مهر با اعلام برگزاری جلسه دیروز هیات دولت به ریاست رحیمی معاون اول احمدی‌نژاد و همچنین غیبت مصلحی وزیر اطلاعات تلویحا  شایعات روز گذشته را مورد تایید قرار داد.


به نظر می‌رسد این اختلافات که  با پذریش استعفای حیدر مصلحی از سوی احمدی نژاد و مخالفت آیت الله خامنه ای  با ان در تاریخ ۲۸ فروردین  اغاز شده نظام جمهوری اسلامی را وارد فاز جدیدی از مقابله درونی میان نیروهای اصول‌گرا نموده.


هر چند آقای خامنه ای بعد از اوج‌گیری اختلافات با اعلام این که «بنا ندارد در کارهای دولت دخالت کند» اما در این مورد که «چندان هم مهم نیست» احساس کرده بود که «از مصلحت بزرگی غفلت شده است» سعی نمود خاطر دولت‌مردان را از عدم تکرار دخالت‌هایش در امور دولت مطمئن سازد اما محمود  احمدی‌نژاد با ایستادگی بر موضع خود،  قصد ندارد ۲ سال باقی‌مانده از دولتش را با وزیری که رسما منسوب رهبر است ان هم در حساس ترین وزارت خانه همکاری کند.

این در حالی است که روسای جمهوری پیشین مثل خاتمی و هاشمی رفسنجانی هیچگاه از خود مقاومتی در برابر وزرای تحمیلی نشان نمی‌دادند. حتی سید محمد خاتمی مجبور شد برنامه‌اش برای انتخاب وزیر ارشاد را منتقی کند چون آیت‌الله خامنه‌ای عطاالله مهاجرانی را به دولت او تحمیل کرد.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته