-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

Latest New from Green Correspondents for 04/24/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

راستش این حکایت مرا به فکر فروبرد، چگونه است که این ملایان با شهادت چهار شاهد، زنده ای را به خاک می سپارند، اما امروز به شهادت ملتی که فریاد می زنند که روحانیت مرده است، ترتیب اثر نمی دهند!
خبرنگاران سبز/سیاست/از دیگر رسانه ها:
مسافری در شهر بلخ جماعتی را ديد که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می‌برند و آن بيچاره مرتب داد و فرياد می‌زند و خدا و پيغمبر را به شهادت می‌گيرد که « والله، بالله من زنده‌ام! چطور می‌خواهيد مرا به خاک بسپاريد؟ اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده ومی‌گويند: « پدرسوخته ی ملعون دروغ می‌‌گويد. مُرده.مسافر حيرت زده حکايت را پرسيد. گفتند: «اين مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است.

چند مدت پيش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نيز به مرگ اوˆ گواهی داد. پس يکی از مقدسين شهر زنش را گرفت و يکی ديگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حيات می کند. حال آنکه ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمی‌افتد. اين است که به حکم قاضی به قبرستانش می‌بريم، زيرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا جايز نيست !

کتاب کوچه /ب۲/ص۱۴۶۳ - احمد شاملو

* راستش اين حکايت مرا به فکر فروبرد، چگونه است که اين ملايان با شهادت چهار شاهد، زنده ای را به خاک می سپارند، اما امروز به شهادت ملتی که فرياد می زنند که روحانيت مرده است، ترتيب اثر نمی دهند! *

*احتمالاً مشکل اينجاست که آقايان کثير الاولادند و بچه آخوند مگر می گذارد چيزی به کسی برسد! تازه يک جورايی خرج کفن و دفن و مراسم سوم و هفت و چهلم هم به گردن ما می افتد، پس مصلحت اين است که حتی پس از ۱۲۰ سال هم بگوييم " العلماء باقون " و صد البته " ما بقی درب و داغون "

* البته يک قانون هم هست که می گويد، علماء نه می ميرند و نه از بين می روند بلکه از حالتی به حالتی تغيير شکل می دهند، و به زبان خودمانی از جهانی به جهانی کوچ می فرمايند!

 
 

دکتر ملکی با تاکيد بر اينکه "دانشجويان و جوانان موتور محرک جنبش سبز هستند" و اين جنبش صد در صد به پيروزی خواهد رسيد"، خاطرنشان و تاکيد نمود که رهبران واقعی و نمادين جنبش سبز مجيد توکلی ها و احمد زيد آبادی ها...
خبرنگاران سبز/جامعه:
دکتر محمد ملکی، اولين رئيس دانشگاه تهران بعد از انقلاب و از فعالان ملی- مذهبی، طی ديداری که جمعی از فعالان دانشجويی و مدنی با وی داشتند، با بيان اينکه "رهبران واقعی و نمادين جنبش سبز مجيد توکلی ها و احمد زيد آبادی ها هستند"، خطاب به آنان تاکيد کرد که جنبش مدنی سبز مردم ايران بی ترديد و "صد در صد" پيروز خواهد شد.

به گزارش تارنمای «سبزينه»، جمعی از دانشجويان و فعالين سياسی و اجتماعی، از دکتر محمد ملکی که در بستر بيماری به سر می برد، عيادت کردند، و با وی به گفتگو پرداختند.

بر اساس اين گزارش، دکتر ملکی با تاکيد بر اينکه "دانشجويان و جوانان موتور محرک جنبش سبز هستند" و اين جنبش صد در صد به پيروزی خواهد رسيد"، خاطرنشان و تاکيد نمود که رهبران واقعی و نمادين جنبش سبز مجيد توکلی ها و احمد زيد آبادی ها هستند.

دادگاه محمد ملکی که در جريان حوادث بعد از انتخابات بازداشت و بعد از مدتهای مديد با قرار وثيقه آزاد شده، به خاطر وضعيت سلامتی اش به تاخير افتاده است .

محمد ملکی، اولين رئيس دانشگاه تهران بعد از انقلاب، به دليل بيماری حاد، چندين بار در طول مدت حبس خود بستری شده است. او به سرطان پروستات مبتلاست و از بيماری ديابت و نارسايی‌های قلبی نيز رنج می برد و عملاً در منزلش بستری است.

 
 

سيف‌زاده در يک تماس کوتاه تلفنی، به اعضای خانواده خود اطلاع داده است، که در بازداشتگاه اداره اطلاعات اروميه است و پس از آن ملاقات کوتاهی با پسر خود داشته است.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
حدود دو هفته پس از انتشار گزارش‌هايی درباره ناپديد شدن محمد سيف‌زاده، وکيل مدافع حقوق بشر و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر،که به اتهام «اقدام عليه امنيت ملی» از طريق تأسيس کانون مدافعان حقوق بشر و «تبليغ عليه نظام» از طريق مصاحبه با راديوهای خارجی به ۹ سال زندان و ۱۰ سال محروميت از شغل وکالت محکوم شده بود، وکيل مدافع وی اعلام کرد، موکلش در بازداشتگاه اداره اطلاعات اروميه به سر می‌برد.

به گزارش راديو فردا، مرضيه نيک‌آرا، وکيل مدافع محمد سيف‌زاده، روز شنبه در گفت و گو با راديو فردا اعلام کرد، موکلش که از حدود دو هفته پيش ناپديد شده بود،‌ در زندان اداره اطلاعات اروميه به سر می‌برد و وضعيت جسمی وی نامناسب است.

به گفته وی، آقای سيف‌زاده روز جمعه در يک تماس کوتاه تلفنی، به اعضای خانواده خود اطلاع داده است، که در بازداشتگاه اداره اطلاعات اروميه است و پس از آن ملاقات کوتاهی با پسر خود داشته است.

در اين ميان به گفته مرضيه نيک‌آرا، وکيل مدافع محمد سيف‌زاده، وی از روز ۲۲ فروردين ماه تحويل اداره اطلاعات اروميه شده و اتهام تازه‌ای که عليه وی مطرح شده است، «اقدام عليه امنيت ملی از طريق خروج غيرقانونی» از کشور است.

اين در حالی است که آقای سيف‌زاده در بازجويی‌ها و نيز در ملاقات با پسرش،‌ با رد اين اتهام،‌ گفته است که برای انجام کارهای تحقيقاتی به اروميه آمده بود.

 
 

ما امیدواریم که این نامه ها نه در فضای مجازی که در فضای واقعی و به آدرس خانه موسوی و رهنورد ارسال شود. ما می دانیم که به احتمال نزدیک به یقین این نامه ها به دست گیرندگان اصلی اش نخواهد رسید و دولت ایران نامه ها را بلوکه خواهد کرد.ما حدس می زنیم که سیستم امنیتی ایران این نامه ها را به مراکز خود ببرد و آنها را بخواند.حتی اگر این اتفاق هم بیفتد،چه باک!ما با هزاران نامه ای که به آدرس موسوی و رهنورد پست خواهیم کرد، نامه هایی که ممکن است به جای اینکه روی میز این رهبران قرار بگیرد، روی میز ماموران امنیتی قرار بگیرد، لرزه بر اندام اقتدارگرایان در ایران خواهیم...
خبرنگاران سبز/جامعه:
کمپين نامه نويسی به ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد با رونمايی وب سايت اين کمپين آغاز به کار کرد.
در فراخوانی که به همین مناسبت از سوی این کمپین منتتشر شده، آمده است:«همین حالا قلم و کاغذ بردارید و برای رهبران جنبش اعتراضی خود نامه بنویسید، آن را در پاکت قرار دهید و روی آن آدرس خانه موسوی را بنویسید : خیایان پاستور، کوچه اختر، پلاک ۲۶، برسد به دست موسوی و رهنورد.»

متن فراخوان اين کمپين که در وب سایت رسمی آن آمده بدین شرح است:
ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد، از رهبران جنبش اعتراضی سبز در ايران،اکنون بدون محاکمه و هيچ گونه حکم قضايی در زندان خانگی به سر می برند. کمپين نامه نويسی به موسوی و رهنورد از همه کسانی که در ايران و جهان به نقض حقوق آنها و در بند کشيدن شان معترض اند درخواست می کند که برای اين رهبران جنبش اعتراضی ايران نامه بنويسند.

ما اميدواريم که اين نامه ها نه در فضای مجازی که در فضای واقعی و به آدرس خانه موسوی و رهنورد ارسال شود. ما می دانيم که به احتمال نزديک به يقين اين نامه ها به دست گيرندگان اصلی اش يعنی موسوی و رهنورد نخواهد رسيد و دولت ايران نامه ها را بلوکه خواهد کرد.ما حدس می زنيم که سيستم امنيتی ايران اين نامه ها را به مراکز خود ببرد و آنها را بخواند.حتی اگر اين اتفاق هم بيفتد،چه باک!ما با هزاران نامه ای که به ادرس موسوی و رهنورد پست خواهيم کرد، نامه هايی که ممکن است به جای اينکه روی ميز اين رهبران قرار بگيرد، روی ميز ماموران امنيتی قرار بگيرد، لرزه بر اندام اقتدارگرايان در ايران خواهيم انداخت.

همين حالا قلم و کاغذ برداريد و برای رهبران جنبش اعتراضی خود نامه بنويسيد، آن را در پاکت قرار دهيد و روی آن آدرس خانه موسوی را بنويسيد : خيايان پاستور، کوچه اختر، پلاک ۲۶، برسد به دست موسوی و رهنورد

ما با تعداد زياد نامه هايمان که از هر گوشه به اين آدرس ارسال خواهيم کرد،ادارات پست ايران را در قبضه پيام های آزادی خواهی مان در خواهيم آورد و پيام روشنی به حکومت خواهيم داد:رهبران ما را آزاد کنيد.

شما می توانيد از نامه های خود و مراحل پست آن فيلم و يا عکس تهيه کنيد و به آدرس کمپين ارسال کنيد.شما می توانيد نسخه ای از نامه تان را نيز برای ما بفرستيد.ما تا تعدادی از اين نامه ها را انتخاب و در وب سايت اين کمپين منتشر می کنيم.

ما تاکيد می کنيم هدف اصلی از اين کمپين به پرواز درآوردن نامه ها در فضای واقعی است و نه در فضای مجازی اما حتما تعدادی از اين نامه ها را نيز در وب سايت کمپين منتشر خواهيم کرد.

ما به هم وطنان عزيز داخل کشور توصيه می کنيم جهت رعايت نکات ايمنی از درج آدرس صحيح پستی خود خودداری کنند

ما از همه ايرانيان و غيرايرانی ها ی آزاديخواه در سراسر جهان درخواست می کنيم که نامه های خود را علاوه بر آدرس منزل موسوی به آدرس سفارت خانه های ايران در کشور محل سکونت خود نيز ارسال کنند.

ايميل : nemehnevisi@gmail.com

کمپين نامه نويسی به ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد
 

 
 

ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد از ۲۵ بهمن سال گذشته در بازداشت خانگی به سر می برند. آنها پيش از درگذشت پدر آقای موسوی، تنها يکبار در حضور ماموران امنيتی و در شرايطی خاص با يکی از دختران خود ملاقات کرده بودند.ا
خبرنگاران سبز/سياست/اخبار رهبران سبز:
حبیبی موسوی، پدر شهيد موسوی در مصاحبه با "روز" از تماس تلفنی ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد خبر می دهد و می گويد آنها همچنان در منزل خود در حصر هستند و روحيه هر دو بسيار عالی است.ا

همسر خواهر ميرحسين موسوی می افزايد که آخرين بار بر سر پيکر پدر ميرحسين موسوی، او و همسرش را ديده اند و پس از آن ملاقاتی نبوده.ا
آقای حبيبی موسوی، پدر دو شهيد است؛ يکی از فرزندانش در جنگ ايران و عراق و ديگر فرزندش، روز عاشورای سال گذشته و در جريان اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش ۲۲ خرداد شهيد شده اند. خود او هم در جريان مراسم تشييع پيکر ميراسماعيل موسوی، پدر ميرحسين موسوی به اتفاق چند تن ديگر از اعضای خانواده موسوی مورد ضرب شتم قرار گرفته و بازداشت شده بود.

پدر شهيد موسوی در پاسخ به سئوال خبرنگار "روز" درباره آخرين وضعيت موسوی و زهرا رهنورد می گويد: سر پيکر پدرشان که آنها را آوردند بعد از آن ديگر آنها را نديده ايم اما ديروز تماس تلفنی گرفته بودند و هم آقای موسوی و هم خانم رهنورد با ما صحبت کردند.ا

آقای حبيبی موسوی می گويد که ميرحسين موسوی و همسرش در اين تماس تلفنی، تنها به احوالپرسی با خواهر و بستگان خود پرداخته اند و هيچ صحبت ديگری مطرح نشده است.ا

او در عين حال وضعيت روحی نخست وزير زمان جنگ و خانم رهنورد را عالی توصيف می کند و می گويد: وضع روحی هر دو خيلی عالی است و تا جايی که ما ميدانيم سالم هستند.ا

پدر شهيد موسوی همچنين درباره آخرين وضعيت آنها می گويد: همان وضعيت قبلی را دارند و تا جايی که بنده اطلاع دارم در خانه خودشان به سر می برند.ا

پيش از اين نيز خديجه موسوی خامنه، خواهر ميرحسين موسوی در مصاحبه با "روز" روحيه برادر و همسر برادرش را مقاوم و خوب توصيف کرده و گفته بود: مهندس راه درست را می رود و توکلش بر خداست. وقتی آدم ميداند که راهش حق است و راه درست را می رود، تحمل دردها و سختی ها، آسان می شود و خدا هم کمک ميکند.ا

ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد از ۲۵ بهمن سال گذشته در بازداشت خانگی به سر می برند. آنها پيش از درگذشت پدر آقای موسوی، تنها يکبار در حضور ماموران امنيتی و در شرايطی خاص با يکی از دختران خود ملاقات کرده بودند.ا

 
 

فاطمه کروبی بعد از ۷۱ روز تحمل بازداشت و حبس خانگی جهت پیگیری امور درمانی از حبس خارج شد.
خبرنگاران سبز/جامعه/اخبار رهبران سبز:
۷۱ روز است که رهبران جنبش سبز در بازداشت به سر می برند و نه شورای هماهنگی راه سبز اميد حرکت قابل تقديری برای نشان دادن اعتراض انجامداده است و نه حاميان جنبش سبز . هر چند با همت فعالين دانشجويی و رسانه های سبز ، ابتکار سه شنبه های اعتراضی عملی شد و نتيجه آن همراهی شهرستان های ديگر کشور با جنبش سبز بود ولی ازآن به بعد جنبش تنها در محيط وب خلاصه شده است و هيچ راهکار عملی مناسبی معين نشده است.

سحام نيوز گزارش داده است فاطمه کروبی به همراه شيخ مهدی کروبی که از روز ۲۱ بهمن در بازداشت و حبس خانگی به سرمی برد جهت پيگيری امور درمانی از حبس خارج شده است. فاطمه کروبی که مدت هاست با ممانعت نيروهای امنيتی برای پيگيری درمان خود روبرو بوده است، سرانجام پس از ۷۱ روز توانست برای انجام معاينات پزشکی از حبس خانگی خارج گردد. وی به همراه همسرش مهدی کروبی از تاريخ ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ در حبس خانگی قرار گرفته اند.

 
 

به هر حال در تبيين چهره جديد نفاق ما از جان گذشته ايم . غده ی عفونی دولت بايد خارج شود . آقای مشايی برای اين دولت و مملکت مشکل ساز و مخل نظام است . اگر مشايی کانديدای انتخابات مجلس شود بنده هم به همين منظور کانديدا خواهم شد و در مجلس در صندلی پشت سر او خواهم نشست.
خبرنگاران سبز/سياست:
پس از انتشار چندين خبر درباره سعيد حداديان در سايت خبرنگاران سبز، عده ای از حاميان بسيجی اين مداح اهل بيت با انتقاد از بازتاب اين اخبار در سايت، خواستار رعايت انصاف شدند. به رسم وظيفه جوابيه ای به آنان داده شد و بد ندانستيم اينجا نيز نکاتی را به عزيزان بسيجی امان داشته باشيم: در دستگاه اهل بيت بی احترامی، توهين، نفرين، تهديد و تخريب يک انسان ولو دشمن آدمی ، نه جايز است و نه مورد پسند ائمه معصومين و خداوند متعال. لذا با درنظرگرفتن انتقادات اين عزيزان بايد گفت: چندی از اعضای تحريريه خبرنگاران سبز از علاقه مندان سعيد حداديان و حاج منصور ارضی بوده ولی مادامی که مداحانان اهل بيت بخواهند اين رويه را ادامه دهند، به رسم وظيفه ناچار هستيم خاضعانه امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم چرا که پیشتر در مباحث درون هیتی نیز این تذکرات داده شده بود که متاسفانه تا کنون توجهی نشده است.

بعد از ديرگيری های رسانه ای تيم مشايی با جامعه مداحان و بلاخص حاج منصور ارضی و سعيد حداديان و شکايت تيم مشايی از اين دو مداح مطرح، سعيد حداديان در مقام پاسخگويی وارد گفته شده بر عليه خود برآمد و با بيان اينکه : بنده لفظ «عورت احمدی‌نژاد» را که ۹ ماه پيش در مراسم ماه مبارک رمضان گفته ام، توضيحاتی در مورد اتفاقات اخير که مربوط به وی شده است، بيان کرد.

اين مداح اهل بيت که تا قبل از کودتای انتخاباتی طرفداران بسياری به ويژه در بين نسل جوان و قشر دانشجوی کشور داشت، صبح پنجشنبه در آخرين روز از مراسم عزاداری ايام فاطميه ، اظهاراتی را پيرامون برخی حاشيه های ايجاد شده در رابطه با فايل صوتی منتشر شده منتسب به وی و جريان منحرف دولت بيان کرد .

سعيد حداديان در ادامه اظهار داشت: پرچم فاطميه بايد برافراشته باشد زيرا اين پرچم ، پرچم نفی نفاق است. بنده ۹ ماه پيش در ابتدای ماه مبارک رمضان بنا بر موقعيتی صحبت کردم و بعد از آن در شبهای قدر و برنامه های ماه محرم و صفر هم مطالبی را مطرح کردم اما در حال حاضر با انتشار صحبتهای مربوط به شب اول ماه مبارک رمضان عده ای قصد مظلوم نمايی و بهره برداری سياسی دارند .

وی در باره پخش صحبت هايش در سايت ها و انقتادات مطرح شده از خود گفت: با توجه به مطالبی که در ماه رمضان گفتم و هم اکنون انتشار يافته است نام بنده هم در کنار نام حاج حسين شريعتمداری و حاج منصور ارضی که در روشنگری های خود در زمان فتنه غوغا کردند به عنوان متشاکی در ليست آقای مشايی قرار گرفت .

در ادامه حاج سعيد حداديان با ذکر خاطره ای از زمان دولت اصلاحات گفت: "به آقای هاشمی پيغام دادند که حاج منصور ارضی عليه شما مطالبی را بيان کرده است و آقای هاشمی گفت : ديگر چه خبر؟" اگر قرار به شکايت بود که او بايد ۳۰۰ شکايت مطرح می کرد . اما شما از آن برخوردها استفاده کرديد ."

وی در ادامه بيان داشت: بنده افتخار می کنم که جريان نفاق جديد از من شکايت کرده و اين جريان بايد به مردم معرفی شود .

اين شاعر اهل بيت در ادامه اظهاراتش پيرامون مسئوليتهايی که برخی از چهره های منحرف و سابقه دار در دولت گرفته اند خاطر نشان کرد: مگر سابقه دار بودن عيب نيست؟ چرا برخی از افرادی که مسئوليت دارند سابقه دار هستند؟

وی ضمن توصيه به صبر افزود: به هر حال در تبيين چهره جديد نفاق ما از جان گذشته ايم . غده ی عفونی دولت بايد خارج شود . آقای مشايی برای اين دولت و مملکت مشکل ساز و مخل نظام است .

سعيد حداديان در ادامه بيان داشت: اگر ما دو تا تعريف از مشايی می کرديم الان روی سر او جا داشتيم .

وی با اشاره به اينکه ممکن است از نوکر امام حسين (ع) اشتباهی رخ داده و نبايد آن را به حساب دستگاه ابا عبدالله (ع) گذاشت گفت: بنده بسيار کم اتفاق افتاده که کسی را نفرين کنم اما تا به حال سه نفر را نفرين کرده ام که نفرينم گرفته است . يکی آقای مهاجرانی بود ديگری هم اکبر گنجی و سومی عبدالله نوری .

اين مداح طرفدار رهبری با اشاره به صحبتهايش پيرامون مراجعه به دفتر مشايی در زمان حضور او در شهرداری برای زدن وی گفت : منظور از زدن درگيری نيست . من اين را به خود آقای احمدی نژاد هم گفتم ايشان خنديدند .

اين ذاکر اهل بيت در ادامه افزود: تلويزيون صدای امريکا پيرامون انتقادات من به مشايی از ادبيات چاله ميدانی حرف زده و نگران مشايی شده است . چاله ميدان يک محله است در جنوب شهر تهران . مگر آنها شهيد نداده اند ؟

حداديان در ادامه افزود: شما برويد تفاوت خر و الاغ را با بين الغی و فراماسون مقايسه کنيد!

وی اظهار داشت: اگر مشايی کانديدای انتخابات مجلس شود بنده هم به همين منظور کانديدا خواهم شد و در مجلس در صندلی پشت سر او خواهم نشست .

حاج سعيد حداديان در پايان عنوان کرد : مشايی بايد از اين دولت برود اين را کسانی می گويند که در رشد و پرورش دولت موثر بوده اند.

 
 

عوامل یک بیمارستان دو بیمار را به دلیل نداشتن پول درمان در کنار اتوبان رها کردند
خبرنگاران سبز/جامعه:
در حالی که سپاه پاسدارن با حمايت رهبر نظام علی خامنه ای در حال تجارت و چپاول غير قابل تصور سرمايه کشور است و فرمانده اش به دلیل رسوایی آشکارای این غارت صراحتا حضور سپاه در فعالیت های اقتصادی را اعلام عمومی کرده است، به دليل فشار مضاعف بر مردم به دليل طرح گدا پرور هدفمند سازی يارانه ها، به گزارش جهان، چند روز پيش اهالی يک منطقه با اطلاع دادن به کلانتری محل از ۲ بيماری خبر دادند که کنار اتوبان خليج فارس بعد از پل شهيد کاظمی در زمين های کشاورزی آن حوالی رها شده اند.

با پيگيری های به عمل آمده از افراد حاضر در محل ، مشخص شد که يک دستگاه آمبولانس مزدا خاکی رنگ با سه نفر سرنشين، ۲ بيمار را با وضعيت کاملا نامناسب در کنار جاده رها کرده اند.

اين ۲ بيمار که يکی از آنها دارای شکستگی پا و عفونت و ديگری دارای سوختگی بوده اند، در بيمارستان امام خمينی بستری بودند که به علت نداشتن پول کافی برای ادامه درمان به اين مکان منتقل شده اند.

به دليل پخش اين خبر تاسف بار در جامعه، در حال حاضر اين بيماران با هماهنگی کلانتری محل به بيمارستان فيروز آبادی شهر ری منتقل شده اند.




 
 

باید یاد کرد از آنان که امروز بر سر آرمان های آزاديخواهانه خود محکم و استوار ايستاده اند. در کنار ايشان همپنين بايد يادی کنيم از مهندس ميرحسين موسوی و دکتر زهرا رهنود که آن ها نيز ناجوانمردانه اسير دست استبداد شده اند. آن ها که از حضور در دانشگاه و سر کلاس درس هم مدت ها بود محروم شده بودند. اما با اين وجود آن ها دوشادوش مهدی کروبی و فاطمه کروبی در دانشگاهی به وسعت ايران به ملت درس صداقت، ايثار و ايستادگی آموختند.
خبرنگاران سبز/سیاست/بیانیه ها و مواضع:
دفتر تحکيم وحدت با صدور بيانيه‌ای ضمن محکوم کردن کليه فشارهای وارده بر دانشگاه ها، اعتراض شديد خود را نسبت به تداوم بازداشت و اعمال فشارهای گوناگون به شمار زيادی از دانشجويان در بند اعلام کرد و خواستار آزادی هر چه سريعتر همه دانشجويان و فعالين دانشجويی زندانی شد.

متن اين بيانيه به شرح زير می‌باشد:

در تمام طول عمر  دانشگاه در ايران، به جز در دوران کوتاهی، همواره سايه استبداد و حاکميت های اقتدارگرا که دانشگاه را مطيع و فرمانبر خود می خواستند، بر سر اين نهاد علم آموزی و پرسشگری سنگينی کرده است. در هر دورانی که ميزان بيگانگی حاکميت با نقد و پرسشگری بيشتر بوده، دشمنی با دانشگاه و ديگر نهادهای منتقد و آگاهی‌ساز شديدتر شده است. تاسف انگيز اين که در حال حاضر در يکی از بدترين و خردسوزترين دوران به سر می بريم. شرايطی بر دانشگاه ها حاکم شده است که ناميدن "انقلاب فرهنگی دوم" سزاوار آن ست.

اکنون در آستانه سالگرد انقلاب فرهنگی اول و به دنبال آن تعطيلی چندساله و تصفيه گسترده دانشگاه ها در دهه ۶۰ قرار داريم. تصفيه ای که محدود به دانشجو و استاد نماند بلکه همانند امروز به جان علم و دانش هم افتاد. هم اکنون نيز دولت در حال پيشبرد پروژه انقلاب فرهنگی ديگری در دانشگاه هاست. تماميت‌خواهان از علم و دانش هم تاييد اعمال و افکار خود و مدح و ثنای قدرت را می خواهند. چيزی که با ذات علم از اساس بيگانه است. اين گونه است که بر دانشگاه و استاد و دانشجو مغول‌وار هجوم می برند که "اگر دانشگاه ثنای‌گوی ما نيست پس بهتر آن که با خاک يکسان باشد".

روزی نيست که دانشجويی به زندان نيفتند، استادی اخراج  نشود، حکم انضباطی دانشجويی را از تحصيل محروم نکند و ستاره جديدی از محروميت و محدوديت بر سينه دانشگاه ننشيند. آمارهايی چون بازداشت نزديک به ۴۰۰ فعال دانشجويی و صدور قريب ۹۰۰ حکم محروميت از تحصيل و ديگر برخوردها با دانشجويان و دانشگاهيان در سال گذشته خود گويای اين امر است. سال گذشته متاسفانه بار ديگر کشته شدن مجدد حداقل ۴ دانشجو در اعتراضات مسالمت آميز، داغی بزرگ بر دل دانشگاه گذاشت. صانع ژاله، دانشجوی کرد و اهل تسنن دانشگاه هنر تهران، محمد مختاری، دانشجوی دانشگاه آزاد شاهرود، حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شيراز، و بهنود رمضانی، دانشجوی دانشگاه صنعتی نوشيروانی بابل، از جمله دانشجويان مظلومی بودند که خط استبداد و سرکوب ميان ما و آن ها جدايی افکند.

همچنين پس از اعتراضات مردمی در اواخر سال گذشته بازداشت های گسترده دانشجويان ديگر بار به اوج رسيد که از آن جمله می توان به ياران دبستانی چون علی اکبر محمدزاده، عضو انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه صنعتی شريف، و لقمان قديری، عضو انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه شيراز، و بسياری ديگر که پس از گذشت چند ماه هنوز در بند هستند، اشاره کرد. علاوه بر اين در همين ايام بار ديگر شاهد برخورد غيرقانونی با اندک تشکل های منتقد دانشجويی و تعطيلی اين تشکل ها هستيم. به طوری که همانند روال سابق و بر خلاف نص صريح آيين نامه تشکل های دانشجويی وزارت علوم با اين تشکل ها برخورد و دفترشان تخريب يا به تصرف دانشگاه درآمده است. از آن جمله می تواند به تشکلی با سابقه تاريخی چون انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه صنعتی شريف و تشکلی فعال و منتقد چون انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه آزاد کرج و همچنين انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه صنعت نفت آبادان اشاره کرد. تمامی برخوردهای فوق اما نشان از جريان داشتن زندگی و بالندگی در دانشگاه ها است. به گونه ای که باز از پس برخورد شديد با هزاران دانشجو و استاد در ساليان متمادی گذشته باز شاهد تحرک حق خواهانه دانشجويان، جوانه زدن و بهارانه زيستن در دانشگاه ها هستيم.

در حالی تمام دغدغه  و تدبير مديران نالايق دانشگاه  ها مشغول و مصروف برخورد و سرکوب  دانشجويان و اساتيد شده است  که امور جاری و صنفی-رفاهی دانشگاه ها، که اولين وظيفه مديريت در دانشگاه هاست، به حال خود رها شده است. امروز فريادهای متعدد اعتراض دانشجويان را نسبت به مشکلات گسترده صنفی دانشگاه ها می تواند شنيد. اما مديريت دانشگاه ها متاسفانه نه تنها توجهی به اين مشکلات نداشته و تلاشی برای رفع آن ها نمی کنند، که به کارگزاران قدرت بدل شده اند تا به فرموده به هر حربه ای برای تضعيف دانشگاه دست زنند. از آن جمله می تواند به دخل و تصرف های گسترده، بيجا و غير عالمانه در دروس و کتب علوم انسانی و همچنين اهتمام به اجرای طرح های بی ثمری چون تفکيک جنسيتی در دانشگاه ها اشاره کرد. به طوری که ثمره اين گونه سياست ها و عملکردهای بنيان برافکن را در سقوط رتبه دانشگاه های ايران به آخرين جايگاه در ميان دانشگاه های معتبر دنيا می تواند ديد.

در اين ميان اساتيد نيز از تيغ حذف اقتدارگرايان در امان نبودند. از آن جمله می توان به دکتر محمد شريف، استاد برجسته دانشگاه علامه طباطبايی، دکتر حسين سيف زاده، استاد روابط بين الملل دانشگاه تهران، دکتر جلال حجازی، استاد دانشگاه علم و صنعت، و دکتر احسان الله حيدری، استاد دانشگاه آزاد واحد خرم آباد، اشاره کرد. دکتر محمد شريف چهره‌ای نام آشنا برای دانشجويان، دانشگاهيان و جامعه حقوقی ايران است. ايشان علاوه بر کسوت استادی، فعاليت های گسترده ای در دفاع از حقوق بشر و دفاع از حقوق زندانيان سياسی دارد. استقلال شخصيت و پافشاری بر حقوق مظلومان توسط دکتر شريف چيزی نبود که تماميت خواهان بتوانند تحمل کنند. لذا ايشان و همچنين دکتر سيف زاده، دکتر حجازی و دکتر حيدری را بدون هيچ گونه توجيهی اخيرا از دانشگاه اخراج کرده اند. اخراج اساتيد گرانقدری چون دکتر شريف، دکتر سيف زاده، دکتر حجازی و دکتر حيدری به طور قطع حرمان و ضايعه ای بزرگ برای دانشگاه و دانشجويان است.

در اين ميان لازم است ياد کنيم از اساتيد در بندی چون دکتر زيدآبادی، دکتر ميردامادی، دکتر رمضان زاده، دکتر سليمانی، دکتر شعله سعدی و ... آنان که امروز بر سر آرمان های آزاديخواهانه خود محکم و استوار ايستاده اند. در کنار ايشان همپنين بايد يادی کنيم از مهندس ميرحسين موسوی و دکتر زهرا رهنود که آن ها نيز ناجوانمردانه اسير دست استبداد شده اند. آن ها که از حضور در دانشگاه و سر کلاس درس هم مدت ها بود محروم شده بودند. اما با اين وجود آن ها دوشادوش مهدی کروبی و فاطمه کروبی در دانشگاهی به وسعت ايران به ملت درس صداقت، ايثار و ايستادگی آموختند. نمی توان از دانشجويان و اساتيد در بند ياد کرد اما حامی هميشگی و بی پيرايه ای چون مهدی کروبی که برای آزادی تک تک زندانيان بيگناه و احقاق حقوق آن ها از هيچ تلاشی فرو گذار نمی کرد ياد نکرد. امروز اساتيد ما و ياوران و رهبران صديق جنبش سبز اگر چه در زندان هستند و ارتباط شان به ظاهر با بيرون قطع شده است، اما با در بند بودن خويش هم همچنان به همگان درس آزادی و آزادگی می دهند.

دفتر تحکيم وحدت ضمن محکوميت کليه فشارهای وارده بر دانشگاه ها از جمله تداوم بازداشت دانشجويان دانشگاه صنعتی شريف و شيراز، بازداشت اساتيد دانشگاه، برخورد غيرقانونی با انجمن های اسلامی دانشگاه های شريف و آزاد کرج، اخراج دکتر محمد شريف، دکتر حسين سيف زاده، دکتر جلال حجازی و دکتر احسان الله حيدری و... خواستار رفع سريع موانع ايجاد شده بر سر راه علم آموزی نقادانه و دانش اندوزی پرسش گرانه در دانشگاه هاست. دفتر تحکيم وحدت همچنين اعتراض شديد خود را نسبت به تداوم بازداشت و اعمال فشارهای گوناگون به ياران دبستانی دربندی چون بهاره هدايت، ضياء الدين نبوی، مهديه گلرو، مجيد توکلی، عبداله مومنی، علی جمالی، مهدی خدايی، محمد پورعبداله و شمار زياد ديگری از دانشجويان در بند اعلام می دارد و خواستار آزادی هر چه سريعتر اين عزيزان است.

در پايان يادآوری اين نکته ضروری است که فعالان دانشجويی ميلاد اسدی، مجيد دری، حسن اسدی و علی مليحی در روزهای آتی متاسفانه دومين سال‌روز تولدشان را هم بايستی پشت ميله های زندان و در تبعيدگاه و در شرايط سخت و طاقت فرسا سپری کنند. نيکوست که در اين ايام خاصه به ياد آن ها و در کنار خانواده هايشان باشيم و يارانمان را تنها نگذاريم.

به اميد آزادی

روابط عمومی دفتر تحکيم وحدت

ارديبهشت ۱۳۹۰

 
 

زينب ها به پا خواسته اند...چه كسي پاسخگوي ظلميست كه مي رود؟
خبرنگاران سبز/جامعه/اخبار زندانيان سياسی:
به گزارش فيسبوک شهيد بهنود رمضانی پنج شنبه يعنی يک روز قبل از برگزاری مراسم چهلمين روز شهادت شهيد بهنود رمضانی در استان مازندران، پدر بهنود به اطلاعات قائمشهر احضار می شود و تهديد می شود که در مراسم اربعين فرزندش حق صحبت کردن ندارند وبايد سکوت کنند.

روز جمعه مادر بهنود که در دلش دنيای آشوب و غم موج می زد، در فراغ جگرگوشه اش به گوشه ای نشسته بود و در درون خود تنها خدا را صدا میزد و عمه بزرگوار این شهید سبز به دلیل تهدید خانواده، دیگر تاب سکوت نیاورد و با فرياد و مرثيه خوانی از تمامی مردمان ايران خواست که سکوت نکنند.

صفحه فيسبوک شهيد بهنود رمضانی با آپلود ويديوی کوتاه از ناله و شيون ها عمه بزرگوار بهنود، اينگونه نوشته است: انها نميدانستند بهنود ديگر فرزند رمضانی ها و گلستانی ها نيست بلکه شهيد اين ملت است و ملت فرزندان خويش را تنها نميگذارد.
انها نميدانستند و نخواهند فهميد چون به روز پاسخگويی ايمانی ندارند... و اری خدايی هست.

عمه بزرگوار شهید بهنود رمضانی بر سر مزار شهید رمضانی بخش هایی از این شعر را با چشمانی پر از اشک و گلویی پر از بغض با صدای بلند خواند:
همت کنید ای دوستان- دشمن به میدان آمده - با حرص خرس گشنه - با مکر شیطان آمده - آمد به قصد جان ما - بر ضد فرزندان ما - این سگ برای نان ما - نزدیک انبان آمده - هار است هار، این بیشرف - شمشیر هم دارد به کف - یکصف شویم از هر طرف- جلاد انسان آمده - یکسر شده او را زنیم - شمشیر او را بشکنیم- پامال و نابودش کنیم - کو دشمن جان آمده

ویدیوی 4 دقیقه ای زیر صحنه هایی از درد دل و شیون های « مادر و عمه شهید بهنود رمضانی » است که یادآور زجه های مادر سهراب و ندا آقا سلطان است .

راهشان ادامه دارد و خدایی هست ...

 
 

برادرم هم هرگز فکر نمی کرد طرفداری از يک نامزد مورد تاييد انتخابات برايش چنين مشکلی درست کند. در مورد طرفداری از موسوی، برادرم مثل ميليون ها نفر ديگر طرفدار ايشان بود، به هر حال عده ای طرفدار احمدی نژاد بودند، عده ای طرفدار کروبی بودند و حالا هم چشم اميدمان به داخل کشور است تا کسی صدای ما را بشنود.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر/خانواده زندانیان سیاسی:
اکبر امينی جوانی که در روز ۲۵ بهمن با از خودگذشتگی برای زنده نگهداشتن نام جنبش سبز و شهدايش، با اولين جرقه مولد انگیزشی برای هرچه باشکوه تر تظاهرات سبزها شد. او که در آن روز با در دست داشتن تصاوير شهدای سبز و عکسی از خود و فرزندش، بر بالای جرثقيل غول پيکری رفته بود، اکنون در شرايطی در زندان اوين محبوس است که برادر خود را نيز از دست داده است . بسياری از زندانيان سياسی پس از آزادی دچار مشکلات جدی در حوزه زندگی شخصی خود می شوند که هيچ مرجعی پاسخگوی آنها نيست. در اين ميان آنچه بر زندانيان گمنام پس از آزادی می گذرد گاهی وقت ها به مراتب دشوار تر از روزهايی است که آنها روزهای محکوميت خود را در زندان سپری می کردند.

محسن امينی برادر اکبر امينی در گفتگويی که خبرنگار جرس با وی انجام داده است می گويد: برادرم خودش می گفت که قربانی شده است، قربانی علاقه اش به ميهن و دلسوزی اش برای سرنوشت کشور و اين روزها خانواده ام که يک پسرشان در زندان است و پسر ديگرشان را نيز به تازگی از دست داده اند همه ی اميدشان اين است که در کشور خودمان کسی صدايشان را بشنود و کاری بکند تا خانواده ی داغدارِ ما از غم نجات پيدا کنند. علاقه مندی برادرم به فعاليتِ انتخاباتی و حضور در ستادِ انتخاباتی يکی از کانديداهايی که مورد تاييد همين نظام بود نبايد دليلی برای از هم پاشيدن همه زندگی و اميد های يک جوان می شد.

محسن امينی در مورد فوت تازه سفر کرده اش اين چنين گفته است:

حسين امينی جوان حدوداً ۲۸ ساله ای بود که هيچ مشکل و بيماری خاصی طی دوران زندگی اش نداشت.اما پس از دستگيری اکبرِ امينی در يک امر غير مترقبه ناگهان دچار سکته قلبی شد و جان باخت.

محسن امينی در پاسخ به پرسش خبرنگار جرس در مورد مرگ حسين امينی می گويد: هنوز هيچ کسی به ما پاسخ نداده است که دليل مرگ برادرم دقيقا چه بوده است ولی در گواهی دفن برادرم که به همراه شناسنامه اش که به تازگی باطل شده و برای ما فرستاده اند، دليلِ مرگ را نوشته اند: « نامعلوم».

وی ادامه می دهد: ما رفتيم کلانتری و يکی دو جای ديگر اقدام کرديم اما به ما گفتند ممکن است دو سه ماهی طول بکشد تا شکايت ما را پيگيری کنند و نتيجه را به ما بگويند که واقعا دليل مرگ برادرم چه بوده است.

وی در پاسخ به پرسش ديگری در خصوص سکوت خانواده در مورد دستگيری جوانی که نحوه ی اعتراض و دستگيری او در سايت ها و رسانه های خبری بازتاب وسيع اما متفاوتی يافته بود می گويد: حقيقت اين است که وقتی اکبر برادرم دستگير شد در يک فاصله ی زمانیِ خيلی کوتاه با مرگ برادر ديگرم حسين به صورت ناگهانی مواجه شديم و اين اتفاق اصلا زمان و فرصتی به ما نداد که بخواهيم به ماجرای دستگيری اکبر فکر کنيم و در موردش حرف بزنيم. چون برادرم را در کاشان دفن کرديم و دائما درگير مراسم ختم و عزاداری و گراميداشت ياد او در ايام سال تحويل بوديم، در واقع همه وقت ما در مسير رفت و آمد به مزار برادرم در کاشان گذشت.

محسن امينی در مورد شرايط فعلی برادرش در اوين می گويد: روزی از روزها هم کسی تماس گرفت و گفت از زندان تماس می گيرد و خبر داد که اکبر به سه سال زندان محکوم شده است و ما ديگه نمی توانيم با او صحبت کنيم. ما هنوز نمی دانيم چه کسی با محلِ کارِ ما تماس گرفت.

ما در تمام اين مدت تنها دوبار موفق به ديدار با برادرم شديم. يک بار دوشنبه ی هفته ی گذشته بود. يک بار هم بعد از مرگ برادرم من و مادر و پدرم رفتيم در يک ملاقات حضوری تقريبا حدود نيم ساعت يا سه ربع با اکبر ديدار کرديم تا به صورت حضوری ماجرای مرگ برادرم را به اطلاع ايشان برسانيم.

وی اين ديدار را بسيار تاثر برانگيز برای اکبر امينی و ساير اعضای خانواده در اين ملاقات توصيف کرد و گفت. من برادرم را خيلی خوب می شناسم که از يک طرف خيلی شجاع است و از طرف ديگر بسيار خانواده دوست است و هرگز نمی خواهد مادرم را متاثر و غمگين ببيند. برای همين وقتی ما اعلاميه مربوط به درگذشت برادرم را به او نشان داديم، خيلی خيلی خودش را کنترل کرد که مادرم خيلی لطمه و ضربه نخورد. چشم هايش پر از اشک شد اما خيلی زود گريه اش را پنهان کرد که مادرم او را نبيند. اما می دانم بعد از اينکه از پيش ما رفت، عکس ها و اعلاميه برادرم حسين را به در و ديوار سلول خود زد و يکی دو روز در همان زندان دعا خواند و برای برادرم مراسم داشت و گريه و زاری کرد اما جلوی خانواده صبوری کرد، خودش را کنترل کرد.

اکبر عکس های فرزندش را بالای جرثقيل برده بود
بسياری از زندانيان سياسی پس از آزادی دچار مشکلات جدی در حوزه زندگی شخصی خود می شوند که هيچ مرجعی پاسخگوی آنها نيست. در اين ميان آنچه بر زندانيان گمنام پس از آزادی می گذرد گاهی وقت ها به مراتب دشوار تر از روزهايی است که آنها روزهای محکوميت خود را در زندان سپری می کردند.


محسن امينی برادر اين زندانی سياسی در پاسخ به اينکه اکبر امينی آن روز چرا بر بالای جرثقيل رفت و عکس های چه کسی را در يک حرکتِ نمادين بالاگرفته بود می گويد: حقيقت اين است که اين سوال را خود برادرم بايد پاسخ بدهد که چرا دست چنين اقدامی زد، من واقعا نمی دانم چه بگويم.

وی در عين حال می گويد: به هر حال هرکسی عقيده ای دارد و وقتی احساس کند صدايش شنيده نمی شود شيوه ای را برای شنيدنِ صدايش انتخاب می کند.

وی در مورد عکس هايی که اکبر امينی در روز ۲۵ بهمن در يک حرکت نمادين با خود به بالای جرثقيل برده بود چنين توضيح می دهد: در بيست و پنج خرداد سال ۸۸ در همان روزهای نخستِ پس از انتخابات رياست جمهوری، ريختند محل کار اکبر و او را دستگير کردند و او دو ماه در بازداشت و انفرادی بود و همين باعث شد که مشکلات و اختلافاتِ خانوادگیِ خيلی جدی برای برادرم به وجود آمد. وقتی آزاد شد ديد که همسرش، موقيعت شغلی اش، فرزندش، اعتبار شغلی اش همه ی زندگی اش دچار تغيير و مشکل شد. اکبر يک فرزند خردسال داشت اما بعد از آزادی و گذران روزهای انفرادی، همه زندگی اش دچار بحران شد و فرزندش نيز از اين بحران به هر حال دور نبود. در روز ۲۵ بهمن اکبر عکس خودش و فرزندش را بالا گرفته بود چون همانطور که خودش بعد از آزادی از دوره اولِ زندان توضيح می داد می گفت من قربانی يک داستان شدم. می گفت در کشورم از کسی دفاع کردم که کانديدای همين کشور بود، مورد تاييد همين نظام بود من از يک کانديدای سياسی دفاع کردم، در ستاد انتخاباتی اش فعال بودم، جرمی مرتکب نشدم که زندانی ام کردند، يک فرزند خردسال داشتم که دچار مشکل شدم در حالی که هيچ کار خلافی نکرده بدوم دچار مشکلات شغلی شدم و در روز ۲۵ بهمن هم وقتی عکس خودش و فرزندش را بالا برد می خواست همين را بگويد که او قربانی شده است و بعد از قربانی شدن و از دست دادن خيلی از چيزها هيچ کسی سراغش را نگرفت، هيچ کسی مشکلات او را نديد و به خانه اش نرفت که او را حداقل قانع کند و برايش توضيح دهد که او کار خلافی نکرده است و نبايد برای عقيده اش کار انتخاباتی می کرد.

وی در مورد فعاليت سياسی برادرش و محکوم شدن وی به پنج سال زندان تعليقی نيز چنين توضيح می دهد : اکبر در ستاد انتخاباتی ميرحسين موسوی فعال بود، به هر حال به عنوان يک شهروند ايرانی به آقای موسوی علاقه داشت و حرف های ايشان را قبول داشتند اما بعد از انتخابات که دستگيرش کردند ما حدود بيست روز اصلا نمی دانستيم کجا است. می رفتيم اوين، کهريزک شاپور و مدام دنبالش می گشتيم تا اينکه خودشان با همسرشان تماس گرفتند و گفتند که اوين هستند. بعد از چهل و پنج روز هم که در انفرادی بوده به عمومی منتقل شد که بعد با وثيقه آزاد شد. يعنی از او تعهد گرفتند و با قيد ضمانت آزاد شد.

برادرم يک ورزشکار است

پس از دستگيری اکبر امينی اخباری نيز در برخی سايت ها منتشر شد که به نقل از مقامات قضايی علت دستگيری جوان معترض بر بالای جرثقيل در راهديمايی روز ۲۵ بهمن را عدم تعادل روانی و مصرف مواد مخدر اعلام کرده بودند. اين اتفاق در مورد زن ليبايی هم که مقابل دوربين ها با صدای بلند اعتراض می کرد که مورد تجاوز ماموران قذافی قرار گرفته است صورت گرفت که دولت ليبی در يک خبر رسمی اعلام کرد اين زن از تعادل روانی برخوردار نبوده است که بعدها خانواده ی وی اين نکته را تکذيب کردند.

برادر اکر امينی نيز به خبرنگار جرس در اين می گويد: اکبر يک آدم اجتماعی است، ورزشکار است، حتی لب به سيگار هم نمی زند. در محله ای که ما زندگی می کنيم همه او را می شناسند. کار خيريه ای انجام می داد. عضو هيات مديره قرض الحسنه بود، خانواده ما دلش می خواست هميشه به ايران خدمت کنند. خود من هم در جنگ بودم و هم اينکه در سال ۷۶ کانديدای مجلس شده بودم، برادرم اکبر هم کانديدای شورای شهر شده بود. پس اينکه بگويند تعادل روانی نداشت درست نيست. ما اهل هيچ زد و بند سياسی نبوديم. به هر حال بخش هايی از همين مردم هم در يک دوره ای به ما رای دادند. برادرم هم هرگز فکر نمی کرد طرفداری از يک نامزد مورد تاييد انتخابات برايش چنين مشکلی درست کند. در مورد طرفداری از موسوی، برادرم مثل ميليون ها نفر ديگر طرفدار ايشان بود، به هر حال عده ای طرفدار احمدی نژاد بودند، عده ای طرفدار کروبی بودند و حالا هم چشم اميدمان به داخل کشور است تا کسی صدای ما را بشنود.

مسولان بشنوند، خانواده ما سزاوراِ اين همه رنج نيست

وی مشکلات خانوادگی و شغلی را برای هر شهروند ايرانی جدی می داند و می گويد: ما سه برادر مانند سه پايه يک ميزِ کار بوديم برای خانواده های خودمان برای پدر و مادرمان. اکنون يکی از اين پايه ها شکسته است و در ميان ما نيست، برادر ديگرم در اوين زندانی است و من تنها مانده ام که بايد مرحمی بر آلام خانواده ی داغدارم باشم. فکر می کنم اگر مسولان نگاهی به خانواده و سوابقِ ما که همه هم و غم ما آبادیِ و سربلندیِ کشورمان بوده بياندازند خودشان هم گواهی خواهند داد که ما هيچ کار خلافی انجام نداده ايم که سزاوارِ اين همه درد و رنج باشيم.

وی ادامه داد: برادرم که اين روزها در اوين است می گويد: من در بازجويیِ اول همه حرف هايم را گفته ام و در بازجويیِ دوم ديگر حرفی برای گفتن نمانده بود. با دستگيری و زندانی کردنِ ما که مشکلی حل نمی شود. اکبر هم نظرش همين است که بايد اجازه دهند صدای او شنيده شود و حتی اجازه ی ديدار با مقامات را هم به او بدهند تا از نزديک به آنها بگويد مگر دفاع کردن از يک نامزد قانونی انتخابات که مورد تاييد نظام بوده جرم است که همه اميد و زندگیِ يک جوان بايد به خاطر يک فعاليت انتخاباتیِ قانونی خراب شود و خانواده اش اين همه درد و رنج را تحمل کنند. اميدمان اين است که برادرم به آغوش خانواده اش برگردد. خودش هم می گويد اگر مرا زندانی کنند و صدايم را نشنوند مشکلی حل نمی شود فردا پسرم هم يکی می شود مثل پدرش و دنبال شنيدن صدايش خواهد بود...

 
 

اگر در هر زمان و هر مکانی بساط ظلم ظالمی برچيده شد به جهت خواست مردم ستمديده‌ای بود که از همه جا منقطع شدند و روی تضرّع به درگاه پروردگار آوردند. در هر زمان که امّت پيامبری به ياری پيامبر خود برخواستند و به دستوراتش عمل کردند، خداوند ياريشان کرد
خبرنگاران سبز/جامعه:
آيت الله علی محمد دستغيب، تنها عضو مستقل خبرگان رهبری که به دليل حق گويی و دوری از تملق نسبت به رهبری نظام، مورد عصبانيت افراطيون و متملقين اطراف بيت رهبری است ، طی جلسه اخير تفسير قرآن خود، با بيان اينکه "ستمگران عالم و فرعونهای هر زمان حاضرند همه مردم را بکشند تا خودشان باقی باشند"، خاطرنشان ساخت "اگر در هر زمان و هر مکانی بساط ظلم ظالمی برچيده شد، به جهت خواست مردم ستمديده‌ای بود که از همه جا منقطع شدند و روی تضرّع به درگاه پروردگار آوردند."

به گزارش تارنمای «حديث سرو»، اين مرجع تقليد غير حکومتی،همچنين با اشاره به بيش از دو ماه حبس خانگیِ راهبران جنبش سبز اظهار داشت "از خدای تعالی می‌خواهيم که اين وضع بحرانی به پايان برسد و همه مردم ايران شاهد آزادی آقايان موسوی و کروبی و همسرانشان و همه زندانيان سياسی باشند."

به گزارش حديث سرو، مشروح سخنان آيت‌الله دستغيب در آخرين جلسه تفسير قرآن ايشان که به تفسير آيات ۴۹ و ۵۰ سوره غافر اختصاص داشته، به اختصار به شرح زير است:

هر دو گروه مأموران بهشتی و جهنّمی، همچون عذابهای جهنّم و نعمتهای بهشت، ماحصل اعمال خود انسانهايند و هر کس به مقتضای آنچه در دنيا پيش فرستاده علاوه بر بهشت و جهنّم، مأمورين و مراقبين خود را نيز تعيين می‌کنند.

قالُوا بَلی‌؛ اين اعتراف کافران به آمدن پيامبران الهی، در واقع اعتراف به کوتاهی خود در اجابت دعوت آنها و پاگذاشتن بر فهم خويش است. اعتراف به اين است که با وجود درک حقانيت انبياء، در مقابل آنها تکبّر کردند و بجای سرنهادن به فرمان خدا و اطاعت از دستورات ايشان، راه نفس و منیّت را پيش گرفتند و مال و مقام دنيا را بر بندگی خدا ترجيح دادند. بجای اطاعت از رسولان الهی از کسانی تبعيت کردند که می‌دانستند دروغگو و خائن و ظالمند. امام حسين‌عليه السلام را می‌ديدند و يزيد را هم می‌شناختند اما به جای ياری مظلوم، به کمک ظالم می‌رفتند و جرثومه پليدی و رذالت را «اميرالمؤمنين» می‌خواندند!

اين وضع همه ستمگران عالم و فرعونهای هر زمان است. آنها حاضرند همه مردم را بکشند تا خودشان باقی باشند. محمّدرضا شاه وقتی که ناچار شد از ايران برود، اشک ريخت اما اگر کمی با خدا آشنا بود و اين اشک را به درگاه پروردگار می‌ريخت، اندکی برايش بهتر بود، هرچند جبران آن همه ظلم و ستمی که به ملّت کرده بود نمی‌شد، اما آن منیّتی که موجب آن ظلمها شد، فطرتش را چنان خاک‌مال کرده بود که ديگر هيچ جای دسترسی به پروردگار برايش نمی‌گذاشت و اجازه رجوع به حضرت ربّ العالمين به او نمی‌داد.

إنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِی الْحَياةِ الدُّنْيا؛ ياری و کمک خدای تعالی به انبياء و مؤمنين اين است که آنها را به تقاضا و طلبی که دارند، می‌رساند البته به شرط استقامت و ايستادگی آنها. اگر در هر زمان و هر مکانی بساط ظلم ظالمی برچيده شد به جهت خواست مردم ستمديده‌ای بود که از همه جا منقطع شدند و روی تضرّع به درگاه پروردگار آوردند. در هر زمان که امّت پيامبری به ياری پيامبر خود برخواستند و به دستوراتش عمل کردند، خداوند ياريشان کرد و عزّت دنيا و آخرتشان بخشيد؛ همچون مسلمانان دوران پيامبرصلی الله عليه وآله در مدينه. بنابراين دنيا دار اسباب است و هرگز سنّت خداوند بر اين نيست که پيامبری را به سوی قومی بفرستد و مردم آن قوم او را حمايت نکنند و او بی‌هيچ سببی و صرفاً با کمک خدای تعالی پيروز شود.

مولا علی‌ بعد از پيامبر کسی را نداشت و جز عده قليلی، هيچکس ياريش نکرد لذا سکوت کرد و خانه‌نشينی اختيار نمود. علت اين امر آن است که انبياء و اوصيای الهی هدفشان آشناکردن مردم با خدای تعالی است، نه حکومت و رياست بر آنها. پس اگر مردم نخواهند به سوی خدا هدايت شوند و خواهان ولايت غير خدا باشند، مختارند و اجباری به پذيرش سعادت و رستگاری ندارند. به همين جهت وقتی همان مردم از ظلم و ستم عثمان به تنگ آمدند و به سوی اميرالمؤمنين‌عليه السلام رو کردند، حضرت خلافت بر آنها را پذيرفت اما پس از گذشت اندک زمانی چون ديدند رويه مولا، رويه پيامبر اکرم است و با سيره شيخين مطابقت ندارد، طلحه و زبيرها سر بر آوردند و به مخالفت برخاستند و شد آنچه شد.

از خدای تعالی می‌خواهيم که اين وضع بحرانی به پايان برسد و همه مردم ايران شاهد آزادی آقايان موسوی و کروبی و همسرانشان و همه زندانيان سياسی باشند. احکام اسلام به صورت عادلانه و يکسان برای همه اجرا شود تا همه مردم از لطافت و زيبايی دين اسلام بهره‌مند گردند. به راستی اگر به همه احکام اسلامی مو به مو عمل می‌شد و قانون اساسی بی‌هيچ توجيه و تبعيض به اجرا در می‌آمد، جمهوری اسلامی تبديل به بهشت می‌شد و طراوت تازه‌ای به همه انسانها می‌داد چرا که اسلام و احکام اسلام مطابق با فطرت بشر است و هر کس در هر کجای عالم، اسلام واقعی را ببيند، خواه ناخواه شيفته آن می‌شود

 
 

اين ويروس همچنين قادر است با دستور دهی برنامه ريزی شده درون سازمانی خود، ژنراتورها و نيروگاه های برقی کشور را دچار ايست و يا در اطلاح Heart attack کند.
خبرنگاران سبز/رابطین سبز:
با توجه به ادعاهای غلامرضا جلالی رئيس سازمان پدافند غيرعامل در خصوص ماهيت ويروس استاکس نت و آمادگی کشوربرای مقابله با این ویروس، طبق اخبار رابطين سبز، اين ويروس قريب به يک سال و نيم است که برای تخريب زيرساخت های انرژی به سيستم عامل سيستم های نيروگاه اتمی بوشهر نفوذ کرده که توانايی‌ها و ظرفيت‌های بسيار بالايی تخريبی دارد.

طبق اخبار دريافتی به دلیل اینکه نيروگاه هسته‌ای بوشهر در مراحل اوليه توسط آلمانی‌ها ساخته شده، اين ويروس در پلاترم نرم افزار اسکالای زيمنس آلمانی در حوزه مديريت فرآيندهای صنعتی در حوزه انرژی طراحی شده است. همچنین اين ويرويس تحت اجرای سيستم عامل ويندوز نوشته شده است که توانايی آنلاک کردن ۱۰ پسورد را دارد. طبق گفته يکی از افراد مرتبط به فعاليت های هسته ای کشور، اين ويرويس توسط کارنشناسان خارجی تحت قرارداد ايران در بوشهر، وارد سيستم های هسته ای کشور شده است که توانايی به روز رسانی اتوماتيک به منظور رديابی و ربودن اطلاعات در وهله اول و در ادامه تخريب گام به گام سخت افزاری دستگاه را داراست.

اين ويروس همچنين قادر است با دستور دهی برنامه ريزی شده درون سازمانی خود، ژنراتورها و نيروگاه های برقی کشور را دچار ايست و يا در اطلاح Heart attack کند.

طبق اخبار درونی سپاه پاسداران، با همکاری وزارت اطلاعات سپاه، سازمان پدافند غيرعامل که از مراکز تحت امر وزارت دفاع و ينروهای مسلح است و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات مرکز امدادهای رايانه‌ای به نام مرکز "ماهر " و "گوهر " در اين زمينه راه اندازی شده است که از يک سال و نيم پيش تا کنون به دليل پيچيدگی ويروس های تخريبی اين سازمان ها توفيقات قابل ذکری نداشته اند.

طبق اين خبر رئيس سازمان پدافند غيرعامل با جمع آوری متخصصان حوزه برق، کامپيتر، مکانيک و هوش مصنوعی در حال آناليز کردن اين ويروس می باشند که طبق گفته رابطين سبز، با توجه به قدرت هسته ای کشور سوئيس و ارتباط حسنه ای این کشور با جمهوری اسلامی ، نيروهای امنيتی با کارشناسان سوئيسی بطور نامحسوس در ارتباط هستند.

در راستای اين خبر سپاه پاسدارن و سازمان پدافند غيرعامل در تلاش برای توليد نرم افزار و سيستم عامل داخلی هستند تا نوعی ايمن سازی در برابر حملات سايبری و قدرت تخريب اين قبيل ويروس ها ايجاد کنند. با وجود ادعای نيروهای مسلح مبنی بر توليد سيستم عامل ملی، طبق تحقیقات به عمل آمده اين تنها يک ادعای واهی برای نشان دادن قدرت امنیتی کشور در برابر حملات سايبری است که به دليل پيچيدگی و نبود مهندسين قابل اعتماد و ماهر در اين زمنيه، استفاده از اين سيستم عامل ملی تا لحظه تنظيم اين خبر مورد تائيد هيچ کارشناسی قرار نگرفته است.

گفتنی است گام بعدی سازمان پدافند گشايش مرکزی به نام پدافند غير عامل (فابا) با همکاری وزارت دفاع بوده است که اين خبر از طريق سپاه پاسدارن نيز تاييد شده است که شرکت‌های داخلی ايرانی در اين زمينه ظرفيت سنجی و هماهنگ شده اند که از اين بين ۷۷ شرکت در اين زمينه موظف شده اند که توليدات داخلی خود را هر چه زودتر به اين سازمان معرفی کنند که حرکت و تلاش مسئولين کشور به سمت مقابله با اين ويروس ها با وجود تاخير فراوان و متکی نبودن کشور به مهندسين غربی ، قابل تقدير است.

همچنين به دليل تمرکز بيش از حد مراکز صنعتی کشور در حوزه انرژی در جنوب کشور، اين خطر را برای مراکز هسته ای فراهم می آورد که این ویروس بطور موازی به سيستم های صعنعتی مرتبط با انرژی و فعاليت هسته ای ايران نقوذ کند.

با توجه به عدم پاسخگويی شرکت کرافت ورک يونيون( KWU) از شرکت‌های وابسته به زيمنس و شرکت روسی اتم‌استروی اکسپورت و ديگر شرکت های روسی درمورد سيستم رسوخ پذير امينيتی نيروگاه بوشهر، جمعی از مسئولين بلند پايه نظام در حال رايزنی و موافقت رهبر نظام برای ايجاد نيروگاهی آلترناتیو به جای نیروگاه بوشهرهستند چرا که درصد تخريب اين ويروس و احتمال اجرای اتوماتیک مرحله بعدی اين ويروس وتوقف موقتی اين نيروگاه فراتر از تصور مسئولين مربوطه بوده است.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته