-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

Posts from Khodnevis for 08/01/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



کروبی عزیز چاره‌ای بیاندیش، داریم درجا می‌زنیم

شیخ مهدی عزیز ، من در چند مورد دیگر هم با تو اختلاف نظر دارم – منظورم اختلافات مبنایی و فلسفی است، نه از آن اختلاف سلیقه‌ها و خاله‌بازی‌های سیاسی که مثلا بین احمد توکلی و محمود احمدی نژاد جریان دارد. اما آنچه موجب شگفتی من می‌شود علاقه‌ای ست که علیرغم همه ناسازواری‌های‌مان به تو دارم. آدم‌هایی مثل من برای هر چیزی در این جهان دنبال دلیل عقلی می‌گردند، حتی برای احساسات عاطفی و تمایلات قلبی شان. بنابر این باید بفهمم که چرا در عالم سیاست و در گیرودار جنبش آزادیخواهی ایران نسبت به تو احساس محبت و ارادت می‌کنم.


احتمالا خودت می‌دانی که احترام و ارادت من به جنابعالی هیچ ربطی به لباس و عنوان مذهبی‌ات ندارد؛ اتفاقا بر عکس، گمان می‌کنم به میزانی که از راه و رسم معهود روحانیت فاصله گرفتی و برای سیاست‌ورزی از قواعد و گفتمان فرا دینی پیروی کردی، علاقه و محبت من به تو بیشتر شد.


به طور مثال، در انتخابات نهم ریاست جمهوری که مجتبی خامنه‌ای با همدستی بیزنس‌من‌های هرزه‌ی سپاه پاسدارن دلقکی به نام احمدی‌نژاد را از صندوق رای بیرون کشیدند، هاشمی رفسنجانی (که خیلی هم ادعای پراگماتیک بودن دارد) مانند یک ملای دون پایه‌ی منبری از ظلم یزید نالید و شکوائیه‌ای برای عرض حال در دادسرای صحرای قیامت تهیه کرد – عریضه‌اش را در بقچه‌ای لای خاطرات شخصی‌اش پیچید و صبح فردای آن روز مثل یک پسر خوب و مودب به محل کارش بازگشت. اما تو درست برخلاف سنت ملایان عمل کردی.


اولا نامه سرگشاده نوشتی و آبروی خلیفه و فرزند دزد و جنایتکارش را بردی (رسم مأنوس رازپرستی حیله‌گرانه و مبهم‌گویی و دو پهلو حرف زدن را – که نشان تجاری صنف ملایان است – یک‌سره برهم زدی و برای نخستین بار در این محنت‌کده‌ی ریا و ناراستی، آشکارا از مجبتی نام بردی و مار خفته در پس پرده ی خونین ولایت را رسوا و عریان مقابل چشم و هوش حیرت زده ی رعیت نامحرم قرار دادی). بعد در کمال ناباوری از تمام مناصب حکومتی استعفا دادی – من هنوز گیج و مبهوتم از آن تصمیم خارق عادت که گرفتی؛ یعنی یکی آخوند باشد و پشت کند به پول و منصب مفت؟ این حادثه از دایره‌ی فهم تجربی و تاریخی من بیرون است. و سپس حزب و روزنامه تاسیس کردی – آن‌هم نه با عناوینی از قبیل «حزب فاطمه زهرا» یا «جمعیت اسلامی» یا «پویندگان راه حسین»؛ یکراست رفتی سراغ عنوانی کاملا فرا دینی مانند «اعتماد ملی».


حالا خودت انصاف بده که آیا من حق ندارم این طرز رفتار تو را مختص سیاست‌مداران دهری و سکولار بدانم و از این بابت همه جا جار بزنم که شیخ مهدی، ما خیلی مخلصتیم بخدا؟


از پارسال تا این لحظه هم که همه می‌دانند چه حرف‌هایی زدی و چگونه عمل کردی. آخوندها عموما تنبل و اهل معامله‌اند؛ مصلحت را، بی هیچ شرم و حیایی، می‌پرستند؛ سلطان بلا منازع و بی‌رقیب عوام‌فریبی و تهییج احساسات توده‌های مذهبی‌اند؛ در چاپلوسی و غلو کردن نیز استعداد بی‌نظیری دارند. تو نه تنبلی کردی نه معامله؛ نه از تاکتیک موروثی آخوندها در عوامفریبی بهره گرفتی و نه به چاپلوسی از حاکم متوسل شدی. به اعتبار همین چیزهاست که من تو را در حوزه رفتار شناسی و عملگرایی بیشتر به یک سیاستمدار این جهانی و سکولار شبیه می‌دانم تا یک آخوند سنتی.


از همه اینها گذشته , تو با پرهیز از زد و بند های مرسوم و مصلحت اندیشی های معمول سیاستمداران ، وجوهی روشن از جوانمردی و سیاست ورزی آزادمنشانه و اخلاقی را نیز در صحنه ی تاریک و پر نیرنگ سیاست ایران به نمایش گذاشتی که من تا روزی که انسان باشم و بویی از شرافت انسانی برده باشم ، فارغ از گرایشات سیاسی ام ، تو را عزیز و محترم می‌دارم.


اما در حال حاضر احساس می‌کنم که پس از گذشت یکسال از حوادث خونین و شرمآور انتخابات ریاست جمهوری، تو با حفظ گفتمان آزادیخواهانه و غالبا فرا دینی، به دلایلی ترجیح داده‌ای که در سنگر ظلم ستیزی خود ساکن باشی، به مبادله‌ی آتش کلامی با سنگر مقابل (به دیده بانی آدم‌خوارانی از جنس جنتی و احمد خاتمی) بپردازی، و زمین مبارزه را به امان خداوند تبارک و تعالی رها کنی. من البته به واسطه ظلمی که بر مردم ایران رفته (و قتل‌ها و شکنجه‌هایی که همچنان ادامه دارد) از لحن نامه‌های تو به به کفتاران جاودان جمهوری اسلامی لذت می‌برم – به هر حال، جان‌های خسته و زخم خورده‌ی ما پر از عقده و اندوه است و طبیعتا از اینکه تو هنوز با شهامت از جنایات مزدوران مجتبی و پدرش حرف می‌زنی دلمان خنک می‌شود.


اما کروبی عزیز، رسواسازی دزدیدن آرای ملت، مهندسی انتخابات، شکنجه و تجاوز جنسی در زندان‌ها، کشتار بیرحمانه‌ی مردم، و تسلط مطلق سپاه و بسیج خونریز اسلام بر کشور حرکتی دلاورانه و ساختار شکنانه بود که سندش را یکسال پیش به نام خودت در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه‌ی ملت ایران ثبت کرده‌اند و حرف تازه‌ای نیست. اینک به یمن شجاعت و صراحت بیان تو نه تنها مردم خودمان بلکه همه دنیا از این جنایات خبر دار شده‌اند. جنتی هم که تا خرخره در خون و کثافت فرو رفته یقینا بهتر از همه ما می‌داند که خودش و ولی فقیه [...] و بی آزرمش چه کرده‌اند.


حالا سوال اینجاست که اگر تو تصمیم به نشستن و ماندن در همین مرحله‌بگیری و من از این بی‌برنامگی و در جا زدن ابراز ناخرسندی کنم، چه اتهاماتی متوجه ما خواهد شد؟ تو که تکلیفت معلوم است؛ در هر حال از جانب حکومت سری از سران فتنه محسوب می‌شوی و از جانب اصلاح‌طلبان هم تا ابد مصون از انتقاد خواهی بود – چون در فرهنگ ما اصولا کسی که زبان به انتقاد باز کند یا باید دشمن باشد یا ریزنده‌ی آب به آسیاب دشمن، هیچ حالت سومی هم که، العیاذ بالله، متصور نمی‌باشد. خوشبختانه گرامافون دشمن‌شناسی لشگر سبز فعلا سوزنش روی کلمه «مزدور» گیر کرده و به محض اینکه بگویی کاف کروبی کمی کج می‌زند، یک فیش حقوقی برایت درست می‌کنند کانهو همین دیروز از اسناد کارگزینی بیت رهبری کش رفته‌اند و اصغر حجازی شخصا واسطه شده پیش رهبر که: آقا اگه میشه حقوق اینو دوبله کنیم – خوب داره پنبه سران فتنه رو می‌زنه!


اما کروبی جان اگر روزی این نامه به دستت رسید به چوغولی اعوان و انصار گوش نکن و توجه داشته باش که متاسفانه عنایات ویژه‌ای که بنده در لابلای پنجاه نوشته قبلی‌ام به خلیفه‌ی [...] و تخم حرامش (و دولت منتخب‌شان) داشته‌ام امکان هر گونه اضافه حقوق و مزایا از جانب بیت و دولت کریهه و کریمه را منتفی می‌سازد و اینجانب در کمال بدبختی و قرض و قوله می‌خواهم از تو کمی انتقاد کنم.


من گمان می‌کنم اگر به همین منوال پیش بروی ما به جایی نمی‌رسیم. تو که نمی‌توانی یک خمینی جدید بشوی – تازه اگر می‌توانستی هم قطعا مطلوب ملت نبود و یک پسرفت و شکست برای جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران محسوب می‌شد. متاسفانه الان جنبش در یک لاک دفاعی و فرسایشی فرو رفته و با این شیوه شاید در نهایت و پس از تحلیل رفتن قوای اثر گذار جنبش، تو را نیز دستگیر کنند و بعد از مدتی یک ابطحی دیگر تحویل جامعه ایران بدهند. من دلم می‌خواست تو یک کروبی آزاده و پیشرو باقی بمانی، علل تیره بختی‌ها و عقب ماندگی‌هایمان را به دقت بررسی کنی و راه برون رفت اساسی از منجلاب جمهوری اسلامی را پیشنهاد کنی. تنها در این صورت بود که کروبی می‌توانست برای مردم ما یک ماندلای دیگر باشد و ایران و بشریت همیشه از او به نیکی یاد کنند. خیلی‌ها فکر می‌کنند تو در این حد و اندازه ها نیستی ولی من صراحت لهجه و روحیه‌ی ساختار شکنی و آزادگی و دلاوری که در تو دیدم در هیچیک از نقش آفرینان عرصه سیاست در ایران نمی‌بینم.


پس باز هم تکرار می‌کنم که ما خوب می‌دانیم جنتی چه جور جانوری ست. تو بگو چه کار کنیم با او؟ صبر کنیم تا بمیرد؟ خودت می‌دانی که او عمر جاودان دارد. منتظر بمانیم تا انتخابات بعدی ولی فقیه اجازه بدهد آقای خاتمی یا محسن رضایی کاندید بشوند و همه با حفظ آرامش به پای صندق رای برویم؟ لطفا بگو چکار کنیم اما نگو که جنتی تقلب کرده و مجتبی آدم کشته، چون همه این را می‌دانیم ( و می‌بینی که از رو هم نمی‌روند و هر چه تو بیشتر می‌گویی باز هم به ظلم و جنایت ادامه می‌دهند – احتمالا چون جنایت را یک فریضه الهی می‌دانند). پس لطفا یک چیز دیگر بگو. منتظر جوابت هستم. مرسی.


 


آقاي نوري علا، ايران جمعه‌ها تعطيل است

 

سالهاست جمعه گردي‌هاي آقاي نوري علا را مي‌خوانم. نه از سر علاقه و نه از سر جذابيت؛ بلكه از سر عادت! همان طور كه كيهان و تابناك و امروز مي‌خوانم. حاشا نمي‌كنم كه مدتي است  نوشته‌هاي آقاي نوري علا برايم جدي شده‌اند  و البته اين هم نه  به خاطر جدي شدن آقاي نوري علا و تاسيس انجمن سكولارهاست، كه  از خير سر  «جنبش سبز»  است. باور بفرمائيد هيچگاه فكر نمي‌كردم  كه روزي  بخواهم نوشته‌هاي اسماعيل نوري علا را نقد كنم، همان طور كه هيچ گاه فكر نمي‌كردم اندر مزاياي شركت در راهپيمايي روز قدس و بيست و دو بهمن  بنويسم .

 

بگذريم. آخرين جمعه گردي آقاي نوري علا را كه مي‌خواني، خوشحال مي‌شوي  كه ديگران هم  «جدي» شده‌اند و «ترازنامه‌ي سكولار»  بر خلاف  بسياري از نوشته‌هاي نوري علا،  از كنش‌گري خبر مي‌دهد نه از خرده‌گيري. من هم – بي تعارف – به وجد آمده‌ام  و اگر نبود اين جديت در متن،  اين گونه  دكتر اسماعيل نوري علا را مخاطب قرار نمي‌دادم. 

 

جناب نوري علا، قبل از همه مي‌پرسم: « اين مهم ترين و ـ اگر بشود گفت ـ مقدس ترين سند تاريخ بشريت » منظورتان كدام متن است؟ نكند اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر را مي‌گوئيد كه  سه سال پس از تاسيس نهاد سازمان ملل و در مجمع عمومي آن تصويب شد؟! شما كه قرار نيست  از دل يك نهاد عرفي و بر مبناي مناسبات عرفي انسان‌ها، يك «متن مقدس جديد»  را براي ما علم كنيد؟ البته  آن شرط – اگر بشود گفت – را هم جدي نگرفتم‌، معذورم بداريد. مدت‌هاست كه اين «اگر و مگر » مقدس مآب‌ها را كسي جدي نمي‌گيرد. 

 

اسماعيل خان! چه نيك گفته‌ايد خودتان كه  تا كنون كسي نتوانسته است به سكولاريزم «يک پسوند اسلامی چسبانده و آنها را ختنه و خودی کند» و هيچ حكومت اسلامي «هنوز موفق نشده است تا حکومت سکولار مذهبی را، همچون يک گزينهء ممکن سياسی، در اذهان مردم ما جا بياندازد» و چه درست استدلال كرده‌ايد  «همانقدر که احضار روز در دل تيرگی شب ناممکن است استقرار سکولاريسم نيز در بودن حکومت مذهبی و ايدئولوژيک غير قابل تصور بشمار می‌آيد».

 

 اما جناب نوري علا! اين از سركشي سكولاريزم است كه هيچ سوار نابلد و تازه كاري نمي‌تواند بر پشت آن بنشيند نه از ناتواني اصلاح طلبي! چرا دور برويم. در  همين متن خودتان نه «سكولاريزم راستين»  به دل می‌نشيند نه «سكولار واقعي» به مقصد رسيده است. چرا  كه سكولاريزم نه افسارش را به دين مي‌دهد و نه ايدئولو‍ژي بردار است، كه هر «راستي و كجي، هر اصيل و  بدلي»  نحيف تر از آن است كه بر سكولاريم بنشيند  و افسارش را در دست بگيرد. همان بهتر كه اين واژگان راستين و واقعي  بر اين اسب سركش سوار نشوند.  

 

آقاي نوري علا، من نمی‌دانم و واقعاً بي‌خبرم كه چه كساني درصدد «مطرح کردن خويش بعنوان رهبر اردوگاه سکولاريسم»اند،  از «کوششی که قصد منتفی ساختن گوهر سکولار يک حرکت را دارد» و  يا «تلاشی که برای ايجاد تفاوت‌های مصنوعی صورت می‌گيرد» كمترين اطلاعي ندارم. اما متن شما باخبرم می‌كند از  ستيزها و نگراني‌هاي زودهنگامي كه در ميان  سكولارهاست. متن شما از ترازنامه‌اي مطلعم مي‌كند  كه  دغدغه‌ي « مركزيت و اهميت سياسي فكر سكولاريسم و دكان‌ها و دريدن‌ها و تكه پاره شدن‌هاي آن است» و متن  مي‌ترساندم  از اينكه در ترازنامه‌ي سكولار، حكومت سكولار  را « حکومت مستقل از مذاهب» مي‌نامد، و از لزوم پاي بندي سكولارها به آن مي‌گويد و ناگهان پرده بر مي‌اندازد و چهره مي‌نمايد تا  «لبان خون چكان حكومت مذهبي فرقه‌ي اماميه»  را نشان دهد. غافل از آن كه صاحب اين ترازنامه‌ي  سكولار، نه هم‌نشيني با مذهب كه مرگ آن را نشانه رفته است. صميمي‌تر بگويم آقاي نوري علا! اين «فرقه اماميه» خواندن بيش از يكصد ميليون شيعه، قبل از هر چيز مرا به ياد فرقه خواندنِ  «جنبش سبز» توسط  همان حكومت «شبه مذهبي»  و «خود مذهبي خوانده» مي‌اندازد. ببخشيد، دست خودم نيست كه از اين واژه‌هاي فرقه و فتنه و خون و خون چكان  بسيار هراسانم و باز هم  ببخشيد كه از واژه‌هاي نامربوط و راهزن «شبه مذهبي» و «خود مذهبي خوانده» استفاده كردم،  كه آن هم از هيبت همان واژه‌هاي « شبه سكولار» و  «خود سكولارخوانده»ي شما بود كه بر خامه‌ام نشست.

 

واقع بين باشم، جناب نوري علا!  هم مبارزه‌ي اصلاح‌طلبانه، به سود سكولارها خواهد بود  و هم پيروز شدن آنها. اما نه مبارزه و نه پيروزي آنها به نفع «سكولاريزم»  نخواهد بود. مي‌دانيد چرا؟ چون سكولاريزم يك خواسته‌ي اصلاح‌طلبانه نيست. يك خواسته براندازانه است و حتي بالاتر از آن خواسته‌اي است فراتر از آنچه در خانه‌ها و كوچه‌ها و خيابان‌هاي ايران مي‌گذرد. آقاي نوري علا، لازم است بدانيد كه در ايران هنوز يك انگ «كمونيسم» در بسياري از خانه‌هاي ايران كافي است تا پدر، پسر را از خانه بيرون كند و باور كنيد در خاطر همين پدران  شباهت  سكولاريسم  به كمونيسم، بيشتر ازشباهت  ولايت فقيه به فاشيسم  است. آقاي نوري علا: « باور كنيد اينجا ايران است و هنوز هم جمعه ها تعطيل است».

 

خلاصه اينكه، جناب نوري علا! اگر خود را سبز مي‌دانيد و اصرار نداريد كه شما را «خود سبز خوانده» بنامند، حتي براي «مشاهده و نظاره»  هم كه شده، لازم است كمي جلوتر بيائيد، آن هم  در همين شرايط كنوني كشور! به تاكيد خودتان «در همين شرايط كنوني كشور، كه اصلاح‌طلبان قادر به برانداختن سپاه پاسداران و بسيج اسلامي نيستند».

با احترام

 

سارا زرتشت

 



 


ورزیدگی ذهن و قلم

 

حکومت اسلامی ایران خود را از انتقاد محروم کرده با این خیالِ خام که قدرت‌مند است و نقطه‌ی ضعف ندارد. همو روزی از نقاط ضعفی که همیشه پنهان کرده ضربه خواهد خورد و ناک‌اوت خواهد شد. حکومت از مرحله‌ی نقدپذیری و توصیه گذشته و باید او را به حال خود رها کرد تا عاقبتِ محتومِ حکومت‌های ضدِّ انتقاد و ضدِّ اصلاح نصیب‌اش شود ولی جنبش سبز و هواداران آن باید هر چه بیش‌تر در میدانِ انتقاد و نقدپذیری تمرین کنند و برای برخورد با حریف آماده گردند.

 

خودنویس میدانی‌ست برای تمرین و خودسازی. میدانی برای انتقاد و نقدپذیری. نقاطِ ضعف و قوّتِ ما در این میدان مشخص خواهد شد. قوی شدن ما به حضور در چنین میدانی بستگی دارد. در این میدان حضور یابیم و فعالانه تمرین کنیم.

 

 


 


شیخ نیک‌الله و بزم آبگوشت

نقل است شیخ نیک الله با جمع مریدان خود در بزمی نشسته بودی و آبگوشتی صرف کردندی که ناگاه مریدی فریاد برآورد: شیخا! سبب این همه کوبیدن میر حسین چه باشدندی؟

شیخ خنده‌ای درداد و فرمود: این کار را سه علت باشد.
یکم: میر حسین طرفدار آزادی بیان بودندی و چوب تو آستینمان نکردندی بمانند مقام عظمی.
دویم: مردم نامزدی شورای شهر را فراموش کردندی و من هم که آلزایمر داشتمی.
سیم: آبگوشت.

شیخ این بگفت و پیازی را با مشت له کرد. یاران بر جای ماندند و ناله‌ها زدند و نعره‌ها برآوردند و مویه همی کردند از عظمتی که در آن سخن نهفته بود و غفلتی که همه عمر زندگی ایشان را زیر یوغ خود درآورده بود...

 

----

 

پ.ن: هر گونه شباهت شیخ نیک الله با نیک آهنگ کوثر رد نمی‌شود!


 


خطای اخلاقی خبرگزاری فارس علیه شیرین عبادی

 

 

خبرگزاری فارس روز شنبه نهم مرداد۸۹ با نادیده گرفتن «اخلاق روزنامه‌نگاری» خبری غیرواقعی درباره شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل منتشر کرده است.

خبر مورد نظر این است:

تبليغ موضوعات مستهجن در سايت‌ شخصي شيرين عبادي

خبرگزاري فارس: سايت شخصي شيرين عبادي به فضايي براي تبليغ سايت‌هاي مستهجن جنسي تبديل شده است.

به گزارش گروه «فضاي مجازي» خبرگزاري فارس، به تازگي در سايت شيرين عبادي برخي ازلينك‌هاي سايت‌ مستهجن خودنمايي مي‌كند و هر روز مطالبي دراين باره منتشر مي‌شود.

شيرين عبادي اين سايت را به بهانه انتشار افكار و ديدگاه‌ها و زندگينامه خود راه‌اندازي كرده است كه در حال حاضربا مراجعه به اين سايت تنها برخي از لينك‌هاي سايت‌هاي مستهجن قابل دسترسي است.

وي طي سال‌هاي اخير ادعاهايي را عليه نظام و انقلاب اسلامي ايران منتشر كرده است.

آیا این خبر واقعیت دارد؟

اگر به سایت خانم عبادی به آدرس http://www.shirinebadi.ir مراجعه کنید، با صفحه‌ای روبرو می‌شوید که هیچ شباهتی با سایت پیشین خانم عبادی ندارد.

آن‌چه که در این سایت مشاهده می‌شود، برای هر سایتی می‌تواند رخ دهد. زمانی که صاحب دامین، هزینه سایت را نپردازد، ممکن است از این اتفاقات بیفتد.

با یک جست‌وجوی ساده اینترنتی می‌توان به مطالب پیشین سایت شیرین عبادی دسترسی پیدا کرد. عکس زیر که صفحه اصلی سایت خانم عبادی را در ژانویه ۲۰۰۹ نشان می‌دهد، در نتیجه جست‌وجوی اینترنتی به دست آوردم. این بدان معناست که سایت خانم عبادی دست‌کم تا ژانویه ۲۰۰۹ فعال بوده است.

خبرگزاری فارس در خبری که منتشر کرده با افترا زدن به خانم عبادی، دست به یک خطای اخلاقی زده و مطلبی چاپ کرده که دور از واقعیت است.

این خطا می‌تواند در نتیجه «تحقیق نکردن و یا برخورد جانبدارانه» رخ داده باشد. خبرگزاری فارس یا بدون تحقیق کافی و اطلاع یافتن از واقعیت ماجرا، دست به انتشار خبری غیرواقعی زده و یا اینکه به دلیل نگاه قضاوت‌گرانه‌ای که علیه خانم عبادی دارد، چنین خبری را منتشر کرده است.

هر کدام از این دو اتفاق که منجر به انتشار چنین خبری شده باشد، یک را‌ه‌حل دارد. رسانه‌ها در برابر خطاهای ‌اخلاقی که مرتکب می‌شوند باید عذرخواهی کنند.

سکوت و سرپوش گذاشتن بر خطای اخلاقی و اصرار بر ادامه آن، اعتماد مخاطب را به رسانه از بین می‌برد. اگر برای رسانه‌ای مخاطب دارای اهمیت باشد، بی‌تردید نمی‌پسندد که جایگاهش نزد او به خطر افتد و بر همین اساس راه عذرخواهی و اصلاح اشتباه را انتخاب می کند. مخاطبان، صداقت را می‌پسندند و اعتراف رسانه به اشتباه و خطای اخلاقی را می‌پذیرند و اشتباه را می‌توانند ببخشند. اما اگر رسانه ای بر خطایش سرپوش بگذارد و از کنارش عبور کند، به این معناست که مخاطب برایش اهمیتی ندارد.

اعتراف به اشتباه و خطا در فرهنگ ایرانی دشوار است اما غیرممکن نیست. آیا خبرگزاری فارس به خطای اخلاقی که مرتکب شده، اعتراف می‌کند و بابت آن پوزش می‌خواهد؟

 


 


نقدی بر گفتمان فرافکانه اشکوری و سایر اصلاح طلبان


پس از یادآوری خط مشی اصلاح طلبی در مواجهه با حوادث اخیر یعنی « استراتژی اجرای بی تنازل قانون اساسی» و اذعان به دلسردی و مخالفت گروهی از معترضان به این شیوه ی مبارزه فرموده‌اید:

«با گذشت زمان و عدم تحقق حداقل خواسته های اصلاح طلبان و رهبران جنبش و مقاومت تمام عیار و خشن حاکمیت در برابر کمترین خواسته‌های مردم، دامنه مناقشه و اختلاف نظر در این زمینه هر روز گسترده‌تر و عمیق تر می‌شود. این اختلاف نظر چندان عمیق و جدی است که اگر واقعا دو سوی منازعه به توافق قابل قبول نرسند، خطر تجزیه کامل و دو تکه و شاید چند تکه شدن جنبش فراگیر هست و این می‌تواند در تاریخ معاصر شکست دیگری را بر مردم تحمیل کند.»

و در ادامه با تکرار مکرات و با توسل به گفتمان فرافکنانه و بی‌بنیان روزهای اخیر که فارغ از آنکه از زبان کدام اصلاح‌طلب خارج می‌شود برای شنونده تبدیل به عادت شده است تحلیل خود از شرایط موجود را ارائه و سپس به نتیجه‌گیری قابل پیش بینی یعنی «اصلاح طلبی به عنوان تنها راه موجود» برای حل و فصل این منازعه رسیده‌اید. اما با خواندن این تحلیل پرسش‌هایی در ذهن من خواننده نقش می‌بندد که مایلم پاسخی در خور از جانب شما برای سئوالات خود دریافت کنم.

جناب آقای اشکوری با فرض محال که اصلاح‌طلبی تنها راه موجود برای رسیدن به «نمی دانم چه» است، حال فرض کنیم رسیدن به آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی. جنبش اصلاح‌طلبی چه اهرم‌هایی برای رسیدن به این منظور در اختیار دارد. فرض کنیم که تا انتخابات بعدی دچار مصیبت جنگ نشده‌ایم و باز فرض کنیم که شورای نگهبان کاندیدهای اصلاح‌طلب را رد صلاحیت نکند و باز فرض کنیم اکثریت مردم با فراموش کردن نداهای خود دوباره به شرکت در انتخابات در انتخاب بین بد و بدتر تن بدهند و باز فرض کنیم اکثریت آن اکثریت به کاندیدای اصلاح طلب رای دهند. جناب اشکوری آیا شما و آقای موسوی تضمین می‌دهید که رای مردم دوباره به میل و نظر سپاهیان و ولی فقیه خوانده نگردد؟ چه تضمینی وجود دارد که رخداد انتخابات پیشین تکرار نشود؟ آیا جریان اصلاح طلبی به غیر از انتخابات اهرم دیگری نیز در دست دارد؟ از شما تقاضا دارم ساده بگویید نا نفهم‌هایی مثل من هم توانایی فهم کلام شما را داشته باشند.

آقای اشکوری درد آنجاست که اگر تمام دگراندیشان، تحول خواهان و یا حتی اصول گرایان فعلی به یک شبه پیرو خطی مشی اصلاح‌طلبی گردند باز هم شما نه می‌دانید که چه می‌خواهید و اگر هم بدانید به واسطه دخالت نظامیان در قدرت و سیاست و همچنین اصل ننگین ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی توانایی انجام تحرکی در عرصه سیاسی نخواهید یافت.

جناب اشکوری از منتقد دلسوز برای ملت ایران این انتظار می‌رفت که با اشاره به اختلاف‌های اساسی که در جنبش سبز به وقوع پیوسته و نیز با اشاره به تمام راه‌های موجود که بتواند هم منجر به حفظ وحدت و هم منتج به شعار تکثرگرایی گردد راه را برای هم افزایی و مشارکت تمامی اندیشه‌ها باز کند نه با تکرار طوطی وار کلمات تکراری موجب ملال خاطر و دل زدگی بخش عمده ای از جنبش گردد.

هر چند شما دلسوز نبودید.


 


فالس نیوز: سایت ویکی-لیکس از میرحسین موسوی خواست اسناد افشاگرانه جنگ  و جنایات ۶۷ را دراختیار این سایت بگذارد


بنا بر مقامات سایت معتبر ویکی لیکس که توانسته است اخیرا ۹۰ هزار سند محرمانه جنگ افغانستان را منتشر کند و به گفته کارشناسان بزرگترین افشاگری جنگ افغانستان است . ضمن تشکر از اقدامات افشاگری میرحسین موسوی  درخواست کردند اسناد جنگ ایران – عراق و اعدام دهه ۱۳۶۰ را در اختیار این سایت قرار دهد تا در اسرع وقت در این وبسایت منتشر شود.


در مورد اعدام‌های دهه ۱۳۶۰ شمسی در ایران که توسط جمهوری اسلامی صورت گرفته است هنوز زوایای تاریکی دارد که باید روشن شود چنانچه میرحسین سبز تمایل داشتند اسناد این اعدام‌ها را نیز به ما بدهند تا جهان را بترکانیم.


 درهمین حال به نقل ازیکی از نزدیکان  سایت «جسم کلمه» (جنبش سبز موسوی کلمه ) که نخواست نامش فاش شود دریک افشاگری اعلام کرد میرحسین به سایت ویکی لیکس صهیونیستی اعتماد چندانی ندارد و چنانچه میرحسین  تمایل داشت افشاگری کند در سایت  افشاگر کلمه  افشا خواهد کرد ونیازی نمی‌بیننند  مسایل داخلی جمهوری اسلامی در سایت‌های بیگانه به خصوص صهیونیستی منتشر شود و آبروی نظام مقدس جمهوری اسلامی برود.



 


احمدی نژاد: نمي توان با مدل دموكراسي، جامعه آرماني و انقلابي را اداره كرد


احمدی‌نژاد که در جمع دانشجویان "موسوم" به دفتر تحکیم وحدت سخنرانی می کرد، تمام واقعیت‌ها را چنان دگرگون تعبیر کرد که واقعاً نمی توان چیزی به جز عوامفریبی آن را نام برد.


او در مقایسه ایی فضای فرهنگی و امروز را با ۵ سال پیش مقایسه کرد و گفت:« ۵ سال قبل در مقاله ای حرکت امام حسین را محکوم کردند، امامی که چراغ بیداری را برای بشریت افروخت. همچنین دفاع مقدس را خشونت طلبی معرفی کردند. قصد داشتند ارزش‌ها را نسبي كنند اما اكنون فضاي جامعه در جهت مقابله با آمريكا، ايستادگي بر آرمانها و سرشار از اميد، نشاط و خودباوري است. امروز همه ايرانيان در دنيا به هويت ديني و فرهنگي خود افتخار مي‌كنند. البته او به هیچ یک از مقاله‌ها و روزنامه‌های مورد بحث خود اشاره‌ای نکرد.»


او با تاكيد بر اين كه فعاليت در دانشگاه‌ها بايد در جهت علمي، سياسي و فرهنگي باشد، تصريح كرد: «هدف اصلي انقلاب فرهنگي، پايه گذاري علم مبتني بر اصول انقلاب اسلامي بود و اگر فعاليت علمي با هدف متعالي همراه و همسو نباشد، مضر خواهد بود». او در مورد رشته‌های علوم انسانی گفت: «دید اساتید در این بخش باید متحول شود، زيرا نمي‌توان با نگاه مادي جامعه اسلامي را تحليل كرد. همچنين نمي‌توان با مدل دموكراسي، جامعه آرماني و انقلابي را اداره كرد. البته این جمله آخر نیازی به اثبات ندارد و مردم خود این موضوع را با گوشت و پوست خود درک کرده‌اند.»


او به تفاوت مفهوم مردمي بودن در ايران اسلامي با غرب، گفت: «در فرهنگ ايران زمين، مردم اصالت دارند و در جامعه مسئول هستند اما در فرهنگ غرب مردم فقط ابزاري براي اعمال سياست‌ها به شمار مي‌روند. همچنين در ايران، دولت نمي‌تواند برخلاف خواست و اراده.»


 


گاردین: زن محکوم به سنگسار خواستار پیوند دوباره با فرزندانش شد

 به نوشته گاردین یک زن ایرانی که به سنگسار محکوم شده است با ارسال یک نامه ازدرون زندان تبریز  خواستار پیونددوباره با فرزندانش شده است. سکینه محمدی آشتیانی ۴۳ ساله که به جرم زنا به سنگسار محکوم شده است به هیچ چیز به جز درآغوش گرفتن فرزندانش فکر نمی کند. وی می‌گوید پس از اینکه در حضور پسرش سجاد که در آن موقع ۱۷ سال سن داشت ۹۹ ضربه شلاق را تحمل کرده است دچار آسیب بسیار شدید روانی شده است.


خانم آشتیانی از کمپین جهانی که باعث توقف حکم او شده سپاسگزاری کرده است ولی متذکر شده «قسمتی از قلب او منجمد شده است». به گفته وی:« هر شب که به خواب می‌روم به کسانی فکر می‌کنم که می‌خواهند به من سنگ پرتاب کنند». پیام خانم آشتیانی توسط مینا احدی رییس کمیته مبارزه با سنگسار روز جمعه در لندن خوانده شد. خانم احدی می گوید: «عکس سکینه را کنار ندا بگذارید و نگذارید آنچه ایران با ندا کرد با سکینه نیز همان کند». نداآقا سلطان درجریان ناآرامی های پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری در ژوئن ۲۰۰۹ به ضرب گلوله کشته شد و تبدیل به سمبل مبارزات اعتراضی ایرانیان گردید.


روز پنجشنبه ایران اجازه داد سکینه محمدی با خانواده‌اش درزندان ملاقات کند. سجاد پسر خانم آشتیانی می‌گوید: «وقتی درزندان به مادرم گفتم دنیا عقیده دارد وی کاری انجام نداده است که به خاطر آن شایسته این مجازات باشد مادرم پس از همه تحقیرهایی که توسط مقامات ایرانی متحمل شد احساس می‌کنم اعتماد به نفس مادرم به وی بازگشت».


پس از هفته‌ها ممنوعیت پخش خبر در رسانه‌های دولتی ایران تلویزیون دولتی ایران با پخش یک گزارش، کمپین برای منع سنگسار خانم آشتیانی را با غرب و اسراییل مرتبط دانست و ادعا کرد آنان خواستار آزادی کسی که مرتکب قتل شده است شده‌اند.


 


صالحي: نيروگاه بوشهر شهريور افتتاح مي‌شود

وي در گفت‌وگو با مهر اضافه كرد: «در پاسخ به سئوالي پیرامون نامه اخیر ایران به آژانس و پاسخ طرف مقابل به این نامه اظهار داشت: ما یک نامه که کلیاتی در آن بود از طریق سفیر خود در وین تسلیم مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کردیم و مدیر کل نیز این نامه را به کشورهای روسیه، آمریکا و فرانسه تحویل داد.»


صالحی افزود: «فعلا پاسخ رسمی و مکتوبی دریافت نکرده‌ایم اما از طریق رسانه‌ها اعلام آمادگی آمریکا، فرانسه و روسیه را شنیده‌ایم.»


معاون رييس جمهور در رابطه با زمان مورد نظر ایران برای برگزاری نشست با گروه وین گفت: «ما این آمادگی را داریم که حتی در روزهای آینده که آمادگی طرف مقابل بر اساس چارچوب کلی نامه اعلام شود مذاکرات را شروع کنیم.»


صالحی با اشاره به اینکه گروه وین در نامه خود به آژانس ۹ سئوال مطرح کرده بود که جنبه‌های مختلف فنی، حقوقی و سیاسی داشت تصریح کرد: «این سئوالات توسط برزیل و ترکیه به خوبی پاسخ داده شد و این پاسخ ها به اطلاع آژانس و کشورهای سئوال‌کننده رسید و چون پاسخ کافی و وافی داده شده بود ما ضرورتی ندیدیم که پاسخ سئوالات را بدهیم اما با این حال این آمادگی را داریم زمانی که جلسه فنی برگزار شد این مسائل در آنجا بررسی شود.»


رئیس سازمان انرژی اتمی در رابطه با زمان راه‌اندازی نیروگاه بوشهر گفت: «اواخر شهریورماه و هفته سوم شهریور به بعد آمادگی برگزاری جشن افتتاح این نیروگاه را داریم و مقدمات برگزاری این جشن و نحوه آن در دست بررسی  و انجام است.»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته