-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

Latest News from Iran Free for 08/28/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



بازخوانی ماجرای ترانه موسوی

 

اگر برایتان مهم است که فریب خوردن یا نخوردنتان را کشف کنید و دیگر از نیروهای امنیتی، ضد اطلاعاتی و یا سودجویان رو دست نخورید ماجرای ترانه موسوی را از ابتدا بدون کمپلکس های احساسی ناشی از نفرت به رژیم و با در نظر گرفتن احتمال دست داشتن برادران ارزشی در نشر این خبر، از ابتدا در تمام وبلاگ های نام برده بخوانید.

 

سوالاتی را که به ذهن نگارنده رسیده پاسخ دهید.

 

اگر چنین نیست و احساس نمی کنید به جای عکس ترانه موسوی باید عکس سهراب، اشکان، امیرجوادی فر، کیانوش  و … در مجلس سنای آمریکا نمایش داده می شد که هیچ بچسبید به یک عکس و نام دو خبرنگار که در بیانیه شان هیچ نقطه شفاف و روشنی نیست جز همان قلم فرسایی های احساسی که با آن این خبر را منتشر کردند .

 

چند روزی است بر سر مجادله منابع خبری ترانه موسوی باز نام وی بر سرزبان ها افتاده است از یک سو امید حبیبی نیا که خبر را بسیاری با نام او می شناختند اعلام کرد فریب منابع خبری اش را خورده است .

 

کامنت گذاری ها شروع شد و بسیاری از جمله روزنامه نگاران مطرح اصرار کردند منابع خبر معرفی شوند. پس از آن منابع خبر دست به کار نوشتن بیانیه ایی شدند که مسئولیت انتشار خبر با ماست و ما از نزدیک شاهد این ماجرا بوده ایم.

حال فرصت مناسبی است که سوالهایی را که تا پیش از این از حبیبی نیا مطرح می کردیم از منابع خبری بپرسیم و ابهامات را بزدایم.

 

شکی نیست که رژیم جمهوری اسلامی به  خون جوانان ایران زمین چنان دست اش آلوده است که شاید اسکندر مقدونی دست اش پاک تر باشد اما تا کی می شود  تنها به دلیل  نفرت از رژیم هر خبری را از شبه خبر تمییز نداد ؟ تا کی می شود فضای خبر را آلوده به فریب های دشمن نگاه داشت .

 

چرا سوال نمی کنیم شاید این خبر از آن دست خبرهایی باشد که برای بهره برداری بیشتر رژیم طراحی شده باشد؟شاید بگویید چرا باید این حکومت آبروی خود را بریزد ؟

 

نگارنده عرض می کند، کدام آبرو؟ آبرویی که با پخش فیلم ندا آقا سلطان ریخته شده ؟ آبرویی که با کودتای ننگین ۲۲ خرداد یا قتل های زنجیره ایی کشتار دهه شصت ، دروغ های هسته ایی، ادبیات زننده رئیس دولت و … ریخته شده ؟ اگر حکومت به آبروی خود می اندیشید  مهندسی آرا روش های ساده تری نداشت ؟ خیلی ساده بود که رای مهندس موسوی و مهدی کروبی نزدیک تر به هم اعلام می شد برای محسن رضایی سهمی در نظر گرفته می شد و احمدی نژاد با آرایی کمتر به عنوان رئیس جمهور انتخاب می شد. آن وقت چه می شد جز شکاف میان اصلاح طلبان که چرا به اجماع نرسیدیم و یک کاندیدا مشترک معرفی نکردیم؟

اگر هم ادعای تقلب مطرح می شد باز هم ماجرا با شوک اعلام نتایج به درگیری خیابانی کشیده نمی شد . چرا حاکمیت جمهوری اسلامی اصرار داشت که مردم را به شوک ببرد؟

 

چرا حاکمیت جمهوری اسلامی همیشه در گفتمان خشونت زبان زد همه دنیاست ؟ ایجاد رعب و وحشت از تلاش هایی است که رژیم در همه رفتار خود نمایش می دهد و از اینکه دنیا و مردم ایران از قدرت و بی رحمی اش بترسند ابایی ندارد و ترجیح می دهد به همه دنیا بگوید مخالف من باید نابود شود و من این قدرت را دارم.

 

حالا حکومتی با این میزان توحش با سیل مردمی رو به رو می شود که در برابر گلوله ایستاده . در برابر زندان باتوم ، در برابر خبر تجاوز در زندان کوتاه نمی آید.

 

 چه کار باید کرد برای ایجاد رعب و وحشت ؟ که یک مرتبه با خبری مواجه می شویم که از نظر تراژدی همه عناصرش تکمیل است غمناک و در عین حال ترسناک . البته برای این شک و شبه دلیل بسیار است که عرض می کنم .

 

اگر می ترسیم نام جنبش معترضین به دروغگویی آلوده شود هم جای نگرانی نیست همین که خودمان اشتباه خودمان را کشف کنیم خیلی بهتر است تا اینکه دیگران ما را به بازی بگیرند و کسی هم نمی تواند مادران عزادار و فیلم های منتشر شده را در تطهیر جنایات رژیم انکار کند.

 

اصلا مگر می شود با کیهان و جوان آنلاین یا حتی صدا و سیمای منفور نظر معترضین را عوض کرد؟ آنها تنها رسانه هایی هستند برای حفظ کردن چماق دارانشان . مگر نمایش های نمادین شان برای ندا چیزی از ارزش ندا کم کرد که حالا از ترس انگ تکذیب یک خبر نگرانیم ؟ ضمن اینکه به نظر می رسد هیچ کس جز نیروهای امنیتی از باز شدن این خبر بیشتر ضرر نمی کنند چون نگارنده به دست داشتن خودشان در ساخت این خبر معتقد است .

 

در وبلاگ زیرزمین در ۱۳ جولای ۲۰۰۹ یعنی ۲۳ تیرماه ۱۳۸۸  اولین بار خبر را خواندم اینگونه روایت شده : «یکی از دستگیرشدگان هفتم تیر ۸۸ با نام «ترانه موسوی» متولد ۱۳۶۰ در وضعیتی نامعلوم به سر می‌برد. یک ناشناس پس از نزدیک به سه هفته، در تماسی تلفنی با مادر او گفته است که ترانه به دلیل پارگی رحم در بیمارستان امام خمینی کرج بستری‌ست اما خانواده او پس از مراجعه به این بیمارستان نیز نتوانستند از فرزندشان خبری بگیرند.»

 

و در ادامه نیز می خوانیم : «افرادی ناشناس با مادر او تماس گرفته و از بستری بودن او در بیمارستان امام خمینی کرج خبر دادند. این افراد تصادف در حومه خیابان شریعتی و پارگی رحم و مقعد را دلیل بستری بودن وی در بیمارستان عنوان و تأکید کرده‌اند بستری‌شدن او ربطی به تجمع مسجد قبا ندارد.»

 

کدام نیروی عاقل امنیتی بعد از تجاوزی تا این حد وحشیانه کسی را به بیمارستانی عمومی منتقل می کند؟ مگر خودشان کم بهداری و بیمارستان دارند؟

 

بگذریم از انتشار اولیه خبر در بالاترین با تاریخ های اشتباهی و تصحیح نویسنده خبر .

 

در ۱۶ جولای ۲۰۰۹ خبر دیگری را در وبلاگ زیرزمین می خوانیم : خانواده ترانه موسوی پیکر سوخته اش را یافته اند.

 

در خبر می خوانیم : « ترانه موسوی به گفته یکی از دوستانش – که نمی خواهد نامش فاش شود – روز هفتم تیر در حوالی تقاطع میرداماد و خیابان شریعتی کلاس آرایشگری داشته است. او اتومبیل خود را در یکی از خیابان های فرعی بین حسینه ارشاد و میرداماد، پارک می کند و پس از دیدن تجمع مردم در خیابان قبا و اطراف حسینه ارشاد با یکی از دوستان خود تماس می گیرد و به او می گوید که پیش از رفتن به آرایشگاه بهتر است سری به مسجد قبا بزنند و با دوست خود در نزدیکی مسجد قبا قرار می‌گذارد.»

 

پس ترانه موسوی دختر منزوی و تنهایی نبوده دوستانی داشته است هر چند نویسندگان خبر عنوان می کنند که به ناچار مجبور به تنظیم خبر به شیوه های غیر حرفه ایی بوده اند تا لو نروند اما این دلیل موجهی است که بگوییم ترانه موسوی دختر است منزوی و تنها که نه دوستی دارد نه آشنایی نه همسایه ایی نه همکلاسی ؟

 

امروزه فضای مجازی پر است از عکس و فیلم خصوصی مردم مگر کسی خواسته عکس های ترانه را کسی یا کسانی با نام و مشخصات خود منتشر کنند نمی شود عکس ترانه در یک جمع را منتشر کرد آن هم با پاک کردن صورت بقیه؟ نمی شود یک عکس تکی از ترانه در جایی پیدا کرد و بدون نام و نشان منتشر کرد ؟

 

حالا بیانیه کار را خراب تر هم کرده کامپیوتر ترانه پر بوده از عکس پس ترانه ایی که می گویید به دنیای دیجیتال دسترسی داشته است .

 

برخی می پرسند چرا صاحب عکس پس پیدا نمی شود ؟ دقیقا این نکته ایی است که شک را بیشتر کرده و اتهام نشر این خبر را متوجه نیروهای ضد اطلاعات می کند اینکه نه صاحب عکس پیدا می شود نه کسانی که واقعا او را بشناسند نه مادرش !!!

 

این همه ناشناسی عجیب نیست ؟

 

می رسیم به پخش نمایشی مضحک از صدا و سیمای ایران ، به راستی چرا ما دشمن را تا این حد ابله فرض کرده ایم که یک راست می رود سراغ خانواده ایی که مهدی کروبی آنها را به خوبی می شناسد ؟ آیا نمایش صدا و سیما دلیلی نشد بر شناخت ترانه ؟ هر کسی به راحتی با یک سرچ ساده در سایت ثبت احوال می تواند به این نتیجه برسد که ما بیشتر از دو ترانه موسوی داریم این نام و فامیلی از آن نام ها و فامیلی هایی نیست که کمیاب باشد .

 

چرا به راحتی شناسنامه ایی جعلی برای ترانه نساختند تا آن را به دست مادرش بدهند و او در برابر دوربین نمایش بدهند؟ اصلا به این فکر کردیم که چرا صدا و سیما به این نخ نمایی و مضحکی ماجرا را تکذیب کرد؟ احمق فرض شدن  دشمن تنها می تواند ما را با اتخاذ استراتژی های ساده و احساسی فریب بدهد و بس صدا و سیما نمی توانست نمایش حرفه ایی تری اجرا کند با این همه سناریونویسی که دارد ؟

 

در ۱۹ جولای ۲۰۰۹ در زیرزمین متنی احساسی می خوانیم با این نوشتار :« انگار برخی از انسان ها خلق شده اند تا اسطوره شوند و برای همیشه در ذهن تاریخ بمانند.»

 

اصرار بر اسطوره شدن ترانه موسوی را چرا دلیلی بر فراموش شدن نام بسیاری از شهدای جنبش نمی دانیم که سند، مدرک و همه چیز برای اثبات هویتشان موجود است ؟

 

می رسیم به فوت پدر ترانه . می شود یکی از این منابع خبر نام پدر ترانه را بگوید؟ خودمان فامیل اش را می دانیم با یک بررسی ساده می شود مزارش را یافت.

 

حالا می رسیم به مادر ترانه ، خیلی ها سکوت کردند قبول ولی کدامشان جسد سوخته و تجاوز شده تنها دخترشان را یافتند مادر ترانه که حالا هم همسرش فوت کرده هم تنها دخترش به وحشیانه ترین شکل ممکن چه چیزی دارد برای از دست دادن ؟ نوع مرگ ترانه و میزان سکوت مادری که چنین صحنه ایی دیده و همسرش هم فوت کرده خیلی چفت نمی شود .  خب مادر ترانه ترسیده قبول .

 

نوبت می رسد  به دوستان ترانه موسوی و در آخرین ادعای وبلاگ زیرزمین می خوانیم : « دوستان ترانه موسوی وبلاگی راه اندازی کرده و در آن خبرهای تازه‌ ای از ترانه را منعکس کرده اند. به گفته آن ها، پیکر ترانه به منطقه وازیوار واقع در چمستان استان مازندران منتقل و در قبرستان روستایی مدفون شده است.»

 

در ادامه زیرزمین می نویسد: « آن ها همچنین خبرداده اند که ترانه دارای مدرک کارشناسی در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز بوده و به عنوان کارمند بازرگانی یک شرکت معتبر لوازم آرایشی و بهداشتی و اعطای نمایندگی به سالن های آرایش، فعالیت می کرده است. به گفته دوستان ترانه، او به مطالعه کتاب هایی در حوزه های ادیان و عرفان علاقه بسیاری داشته و معمولا با خودش یک کتاب با این موضوعات را حمل می کرده است.»

 

پس ترانه تحصیلات دانشگاهی دارد در کلاسی حاضر می شده که حداقل بیست شاگرد جز ترانه دارد در دانشگاهی درس خوانده که صدها دانشجو در آن در رفت و آمدند و چندین و چند استاد دانشگاه و در نهایت دوستان از جان گذشته ایی که برای ترانه وبلاگ راه اندازی کرده اند وبلاگی که نیروهای سایبر سپاه به راحتی می توانند صاحبانش را بیابند مگر آی پی ها از خارج از کشور باشد که اگر چنین است که جانشان در خطر نیست .

 

خب این دوستان ایران هستند جانشان در خطر است آنقدر هوشیار هستند که نیروهای سایبر سپاه نمی تواند ردشان را بیابد  می شود لطفا این دوستان ترانه محبت کنند سال تحصیلی را که ترانه در آن دانشکده درس خوانده اعلام کنند تا به راحتی بشود شواهدی از وجود وی پیدا کرد؟

 

می شود هرکس ترانه را می شناخته امروز یا کشته شده باشد یا ناپدید شده باشد یا تهدید به مرگ ؟

 

دوستان ترانه برای باور پذیر کردن ترانه می نویسند : «ترانه موسوی که رنگ چشم هایش سبز بود، لباس های سبز زیاد داشت اما عاشق رنگ آبی بود. ترانه دختر آرام و کم حرفی بود و در صورت لزوم حرف می زد.»

 

کسی که کمد لباس ترانه را دیده و می داند لباس سبز زیاد دارد یا اصلا با ترانه انقدر دیدار داشته که زیاد لباس سبز به تن اش ببیند عکس و نشان دیگری ندارد ؟ او می داند ترانه رنگ آبی دوست داشته و کم حرف می زده ولی نمی داند نام پدر ترانه چیست و کجا دفن شده که نشانی بدهد .

 

جان پدر ترانه که دیگر در خطر نیست . هست ؟ این مرحوم مزاری دارد، ندارد ؟

 

دوستان ترانه در وبلاگ مذکور می نویسند : «ما دوستان ترانه موسوی، با یادآوری مرگ ترانه در راه آزادی یکدیگر را دلداری می دهیم اما نمی دانیم اکنون آیا کسی هست که تسلای مادر ترانه باشد یا نه.ما دوستان ترانه هیچ خبری از مادرش ندارم و برای او نگرانیم.»

 

اینها خبرهای تازه ایست که وبلاگ زیرزمین وعده داده بقیه آنچه در وبلاگ دوستان ترانه می خوانید کپی همان هایست که در چریک آنلاین و زیرزمین خوانده اید

 

می شود دوستان ترانه  آدرسی را که پیش از ناپدید شدن مادر و پدر ترانه آنها در آن زندگی می کردند بدهید . حالا نیستند ، حالا که نابود شده اند یک نفر یک همسایه یک کسبه باید آنها را بشناسد؟ مدرسه ایی که ترانه در آن تحصیل می کرده را معرفی کنید.یا همان سال تحصیلی که در دانشگاه آزاد تحصیل می کرده .

پیش از اینکه اصرار این منابع خبری را  بر صحت خبر ترانه  بخوانم فکر کردم که این منابع  فریب بازی زن و مردی را خورده اند در نقش مادر و پدر ترانه اما با خواندن بیانیه اینگونه به نظر می رسد که آنها به هیچ وجه تردیدی در صحت خبر ندارند حتی خبر را به هیچ وجه بازی خوردن از ضد اطلاعاتی ها نمی دانند

و البته در کامنت ها خواندم  که بدون ممانعت از خروج از مرز قانونی از کشور گریخته اند از دوستی که که در تلاش برای رساندن روزنامه نگاران ایرانی به کشور ثالث پس از خروج به کشورهای همسایه فعالیت دارد نیز استعلام کردم که تایید کردند  واین ابهام حضور پلیس پشت در خانه شان را که در بیانیه منتشر کرده اند بیشتر می کند.

 

پس در رفع ابهامات مربوط به خبر می توانند پاسخگو باشند و با ارسال آدرس خانه ترانه موسوی که دیگر مادرش هم در آن نیست که نگران جانش باشند  یا سال تحصیلی که ترانه در آن دانشکده تحصیل کرده . نام پدر ترانه و محل دفن وی و … پاسخگو باشند تا نیروهایی که در ایران بی نام و نشان در تجسس و تلاش هستند سراغ این آدرس های مذکور بروند و پس از یافتن نشان ترانه این همه تردید کنار رفته و سیلی محکمی باشد بر صورت سیه رویان دروغگو اگر انها پاسدار حقیقت اند .

یکی از وبلاگ ها و آدرس های ایمیل این بزرگواران هک شده اما بیانیه آنها در چریک آنلاین و چندین سایت دیگر قابل دسترسی است امیدوارم هوشیار باشند و راه های ارتباطی جدیدی با مخاطب برقرار کنند که در صورت بسته شدن فضا توسط نیروهای امنیتی که نمی خواهند اصل ماجرا فاش بشود کسی آنها را متهم به ناپدید شدن و بی علاقگی به پاسخ گویی نکند.

 

هرگونه نقل قول و بازنشر محتوای سایت آزادی بیان منوط به ذکر منبع است.

© 2010, آزادی بیان. All rights reserved.

مطالب مرتبط


 


آزادی بیان- آزادی در تبعید، کاریکاتوری از کیانوش رمضانی

© 2010, آزادی بیان. All rights reserved.

مطالب مرتبط


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به iranfree-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به iranfree@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته