-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

Latest New from Green Correspondents for 08/25/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

با بی میلی یک «بی گناهم» خالی توی برگه نوشتم و زیر لب به رفقا گفتم «خودتان را خسته نکنید، طرف حکم را صادر کرد»
خبرنگاران سبز/ از وبلاگ ها:
بعد از سه روز بازداشت در سیاه چال پلیس امنیت، بالاخره لطف کرده و یک قاضی آوردند تا همانجا برای بازداشت های غیرقانونیمان قرار صادر کند. با دو نفر از دوستان جلوی آقای قاضی نشستیم و یک برگه دفاعیه گرفتیم. آماده بودم تا از هرآنچه از مواد قانونی به خاطر دارم استفاده کنم و دفاعیه جانانه ای بنویسم بر بی گناهی خود و دو رفیق هم بند اما هنوز نوشتن مشخصات شخصی تمام نشده بود که زیر چشمی دیدم جناب قاضی بدون حتی یک پرسش ساده حکم را نوشته و منتظر دفاعیات ما نمانده است. با بی میلی یک «بی گناهم» خالی توی برگه نوشتم و زیر لب به رفقا گفتم «خودتان را خسته نکنید، طرف حکم را صادر کرد».


روی دیوارهای انفرادی 240 اوین، میان هزار و یک قلم خاطره و یادداشت، چشممان به تصویر جناب قاضی افتاد. نقاش هرکه بود سنگ تمام گذاشته بود که ما توانستیم با همان نظر اول بشناسیمش. زیرش نوشته بود: «قاضی حیدری فر، جلاد اوین». نامش در ذهنمان حک شد.


دیروز دوستی پیغام داد که «حیدری فر هم جزو قاضی های معلق شده است». خبر را خواندم، درست بود. در کنار قاضی مرتضوی معروف و قاضی حداد، نام قاضی حیدری فر هم وجود داشت و ما تازه فهمیدیم همین که جناب قاضی به یک حکم ساده کفایت کرده و ما را سالم و سلامت روانه زندان کرده باید شکرگزار هم باشیم! هر چه بود به نظر می رسد امروز خیاط در کوزه و افتاده و وقت آن رسیده تا من بدون شنیدن دفاعیات جناب قاضی برایش بنویسم «خداحافظ آقای جلاد».

منبع :(+)

 
 

اینها تنها گوشه ای از دغدغه های خانواده زندانیان سیاسی شناخته شده است که اخبار آنها منتشر می شود . این درحالی است که بسیاری از زندانیان سیاسی پس از انتخابات ناشناخته اند و خبری به صورت عمومی از آنها منتشر نشده است و از وضعیت آنها خبری در دست نیست و به یقین وضعیتی تلخ تر از زندانیان شناخته شده دارند همانگونه که محمد نوری زاد در نجواهای منتشر شده اش در مرخصی از زندان آورده بود که چنین زندانیانی در وضعیتی بسیار اسفناک هستند .رهبران مخالفان در ایران نیز بارها به چنین وضعی اعتراض کرده اند .
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر:

بازداشت، شکنجه، بی خبری، اعتصاب غذا، وضعیت بد جسمی و کلماتی که هضمشان برای انسان سخت است . اینها کلماتی است که در هر خبر از زندانیان سیاسی بر صفحه خبر رژه می روند . چند خبر کوتاه از چند زندانی سیاسی در این روزها را به شرح زیر می آوریم :

پدر حسام ترمسی از زندانیان حوادث پس از انتخابات که هم اکنون آزاد شده است در مورد وضعیت اعصاب و جسم او چنین گفته است : حدود دوماه است که پسرم بعد از گذراندن یازده ماه در زندان تحت بدترین شرایط آزاد شده است، اما با توجه به شرایط نامناسب زندان و عدم رسیدگی به زندانیان سیاسی پسرم دچار بیماری شده است. از زمانی که از زندان آزاد شد احساس ناراحتی می کرد و از درد کلیه و کمر شکایت می کرد و ناراحتی عصبی داشت که همه به خاطر شرایطی سختی بود که در زندان تحمل کرده بود. جمعه هفته پیش هم تب و لرز شدیدی کرد که ایشان را به درمانگاه منتقل کردیم و در آنجا تشخیص دادند که کبد ایشان دچار مشکل شده است که گفتند به خاطر قرص های اعصابی است که مصرف می کند....... او هم چنین در مورد شکنجه پسرش چنین گفته است : در چهل و شش روز اول دستگیری پسرم را بشدت شکنجه کردند و هر روز مورد ضرب و شتم قرارش می دادند. این ضرب و شتم در حالی صورت می گرفت که ایشان در زندان نبودند و در یکی از باغها نگهداری می شد و شکنجه جسمی و روحی می شد. فحش های ناموسی و تحقیرآمیز به یک جوان بیست ساله می دادند. بعد از این چهل و شش روز شکنجه زمانیکه پسرم را به زندان اوین بردند مسئولین اوین ایشان را تحویل نمی گرفت و می گفتند این در حال مردن است و دکترای زندان اوین گفتند از این آقایانی که ایشان را آورده اند تعهد بگیرید که اگر اتفاقی برای ایشان افتاد بعهده خودشان است......

فخرالسادات محتشمی پور نیز در نامه ای به رییس قوه قضاییه تمامی مسئولیت جان شوهرش(سید مصطفی تاجزاده )را به ایشان نسبت داده است، در بخشی از این نامه آمده است : ...متأسفم که برای درخواست ساده ای چون تماس تلفنی، گرفتن اطلاعات اولیه از محل و شرایط نگهداری و ملاقات حضوری که از حقوق اولیه هر زندانی، چه رسد به زندانیان سیاسی و فرزندان صادق و خدوم امام و انقلاب و کشور و مردم است، باید مصدع اوقات قاضی القضات شویم اما نگرانی ها و دلمشغولی های ناشی از تحرکات اخیر روزنامه دولتی ارگان کودتاگران نظامی که درعین حال تأیید کننده اعترافات سردار مشفق بوده است، موجب شد علاج واقعه را قبل از وقوع از دستگاه مسئول طلب کرده و مسئولیت هرگونه صدمه و لطمه احتمالی به جسم و جان این فرزند عزیز و غیور ملت را متوجه فوه مستقل قضائیه و شخص قاضی القضات کنیم....

همسر محمد نوری زاد نیز پس از 5 روز از بازگشت او به زندان چنین اظهار داشت : اطلاع از مکانی که یک زندانی در آن به سر می برد کمترین حق خانواده اش است. اما دریغ! اینگونه برخورد با هیچ یک از موازین شناخته شده ی انسانی- شرعی و قانونی سنخیت ندارد. ما همچنان در انتظار خبری از نوری زاد به سر می بریم و امیدواریم مسوولان زندان اجازه بدهند با ما تماس تلفنی بگیرد....

حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران و از نزدیکان هاشمی رفسنجانی از فروردین ماه تا کنون تنها ۵ روز به مرخصی آمده است ، و ماه اول در زندان را بجای بند عمومی در ۲۰۹ و ۳۵۰ سپری می کرد.این در حالی است که طبق نص صریح قانون ، زندانی که دوران محکومیتش را می گذراند بعد از گذشت یک ماه می تواند ماهانه ۵ روز در مرخصی باشد و همچنین باید از حد اقل هفته ای یکبار ملاقات حضوری با خانواده به مدت حداقل ۲۰ دقیقه برخوردار باشد.

مهسا امرآبادی همسر مسعود باستانی، روزنامه نگار در بند از عفونت دهان و فک همسرش در زندان رجایی شهر خبر داده است . او می افزاید : ديگر نمی دانم داد خود را به کجا ببرم، هيچ يک از مسئولين قضايی پاسخ شفاف و روشنی به ما نمی دهند و عفونت دهان همسرم به شدت ما را نگران کرده است. جالب است که ما هيچ گاه رافت و عطوفت اسلامی که آقايان مدام از آن دم می زنند را نديده ايم، گويا اين رافت اسلامی تنها شامل زندانيان فرانسوی و انگليسی می شود و ما که بچه همين مملکت هستيم بايد با اين ظلم ها بسازيم و از طرف ديگر توقع دارند ما دم بر نياوريم و ساکت باشيم که مبادا دشمنان و بيگانگان سوءاستفاده کنند! لازم بذکر است که با مرخصی استعلاجی این زندانی مخالفت شده است .

همسر محسن امین زاده از برخورد بسیار زشت مسئولان زندان اوین گلایه کرده است .وی افزود : انگار زندانیان سیاسی در ایران هیچ حق و حقوقی ندارند. قبل از شروع انتخابات حکم به دستگیری شان می دهند و به برهم زدن نظم عمومی متهم می شوند و بعد از شکایت به خاطر تحمل شکنجه روحی و روانی ناشی از برخوردهای زشت بازجویان، به زندان برمی گردند و حالا هم که حتی از حق تلفن زدن به خانواده هایشان هم محروم شده اند...

مادر ارسلان ابدی از بازداشت شدگان حوادث روز عاشورا با گلایه از دادستان تهران مبنی بر عدم عمل به قولش گفت: دادستان تهران به بنده قول داده بود که فرزندم را بعد از ماه ها اسارت از زندان مرخص کند و من به حرف دادستان تهران مبنی بر مرخصی فرزندم اطمینان کردم و همچنان منتظر هستم که وی به وعده هایش عمل کند. این دانشجو از روز عاشورای سال گذشته تاکنون در بند ٣۵٠ زندان اوین به سر می برد و از مرخصی استفاده نکرده است.

سحرخیز، مدیرکل اسبق مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت اول سیدمحمد خاتمی، حدود چهارده ماه است که در بازداشت بسر می‌برد و در این مدت، علی رغم وضعیت نامناسب جسمانی هیچ مرخصی نداشته است. مهدی سحرخیز فرزند ایشان اعلام کرده است که ایشان از فشارخون بسیار بالا رنج می برد و پس از این مدت بازداشت به ایشان اجازه مرخصی استعلاجی نیز نداده اند .

مهدیه گلرو فعال دانشجویی در آستانه دومین سالگرد ازدواجش در زندان اوین است و در نامه ای که به همسرش نوشته چنین می گوید: ...اینک زندگی ما دریاییست که هیچ گاه بوی تعفن آب راکد را نمی گیرد. اینک بین ما فاصله هاست و می ترسم گمان کنی حقم را بر عشقم ترجیح داده ام اما عشقت نیز حق من بود که در کنار دیگر حقوقم غصب شد. و اینک سرشار از حسرت توام و آبستن تغییرات بزرگ. اندکی صبر سحر نزدیک است....


اینها تنها گوشه ای از دغدغه های خانواده زندانیان سیاسی شناخته شده است که اخبار آنها منتشر می شود . این درحالی است که بسیاری از زندانیان سیاسی پس از انتخابات ناشناخته اند و خبری به صورت عمومی از آنها منتشر نشده است و از وضعیت آنها خبری در دست نیست و به یقین وضعیتی تلخ تر از زندانیان شناخته شده دارند همانگونه که محمد نوری زاد در نجواهای منتشر شده اش در مرخصی از زندان آورده بود که چنین زندانیانی در وضعیتی بسیار اسفناک هستند .رهبران مخالفان در ایران نیز بارها به چنین وضعی اعتراض کرده اند .



 
 

خبرنگاران سبز/ آگاهی رسانی:
 با توجه به پرشمار بودن سايت‌های خبررسانی و البته وجود فيلتر که شمار بسيار را از دسترسی به اخبار محروم می‌کند خبرنگاران سبز در نظر گرفته است برای آگاهی رسانی موثر هر ۲۴ ساعت يک‌بار اخبار منتشر شده در وبگاه‌های گوناگون را به صورت سرخط و چکیده ای از خبر با داشتن لينک ارجاع به منبع اصلی به مردم عزيز ايران تقديم کند.

چاپ کردن این سرخط ها و توزیع آن بین مردم نیز پیش‌نهاد می‌شود. فراموش نکنید که رسانه شمایید.

نسخه پی.دی.اف را از ( اینجا ) دانلود کنید.
به کوشش: گروه خبرنامه خبرنگاران سبز

  • • خبرنگاران سبز: گفت و گو اختصاصی خبرنگاران سبز با دکتر خزعلی / بخش پایانی
    يک باطلی علم کرده اند و لباس دين به آن پوشانده اند. وقتی هدف ، حکومت است نميتوان گفت چقدر تحريف ايجاد کرده است. اگر در تلويزيون اذان و قرآن و دعا پخش ميکنند برای اين است که بگويند ما دين داريم. در بين همين برنامه های دينی حرف هايی را که ميخواهند ميزنند. در حوزه حکومت صددرصد انحراف است و هيچ چيزی از دين در آن نمی‌بينيم. وقتی ميگويند برای حفظ نظام هرکاری ميشود کرد ديگر شما چه می خواهيد بگوييد؟ با همين جمله هر حرامی را حلال ميکنند.

  • • ندای سبز ایران : میرحسین موسوی بر اتحاد و استقامت تا تحقق تغییرات مطلوب در کشور تاکید کرد
    میرحسین موسوی در دیدار جمعی از فرزندان خانواده های ایثارگران، ضمن ترسیم آثار جنبش سبز مردم ایران، بر اتحاد و استقامت تا تحقق تغییرات مطلوب در کشور تاکید کرد. به گزارش کلمه میرحسین موسوی جنبش سبز مردم ایران را موجب الفت و نزدیکی اقشار مختلف مردم به یکدیگر دانست و گفت: «راهبرد زنجیره انسانی از میدان تجریش تا میدان راه آهن در سطح ملی دنبال می شود و همه ما با تکثر آرا، عقاید و فرهنگها و قومیت ها به تدریج لکنت زبان خود را از دست می دهیم و می توانیم راحت تر با هم صحبت کنیم.»

  • • خبرنگاران سبز: رهنورد در خصوص حجاب اجبارى:انتخاب را به دست مردم بسپاریم
    درباره حجاب که به آن اشاره کردید همانطور که شما متفق القول از قرآن مجید دریافت کرده اید این آیات خطاب به آنانیست که عشق و ایمان به این لباس دارند.  باید بدانیم که اصولا اجبار با عشق و اختیار در تضاد ابدیست واجبار و خشونت لجاجت به دنبال دارد. باید  دست از خشونت نسبت به زنان و جوانان برداریم  و کارهای فرهنگی را سرلوحه خود کنیم و انتخاب را به دست مردم بسپاریم.

  • • ندای سبز ایران : مروری بر 21 سال حکومت سید علی خامنه ای بر ایران
    سئوالی که رهبر ایران را وادار می کرد تا در مقابل انبوه دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری بگوید: " برای ما هیچکس آقای هاشمی نمی شود. " هشت سال بعد از آن سئوال اما همین " آقای هاشمی " مجبور شد برای تخلفات و تقلبات انتخاباتی رخ داده توسط سرداران وفادار به " مقام معظم " شکایت به خدا برد و این تمام ماجرا نبود.

  • • جهان‬ - بی بی سی فارسی : بایدن: نفوذ ایران در عراق بزرگ جلوه داده شده
    جو بایدن، معاون رئیس جمهوری آمریکا، گفته است که نفوذ ایران در عراق بزرگ جلوه داده شده است. معاون باراک اوباما دوشنبه (۲۳ اوت) طی نطقی در جمع شماری از نظامیان بازنشسته آمریکایی در ایالت ایندیانا این نظر که ایران در عراق از نفوذ گسترده ای برخوردار است را رد کرد. او گفت: "دولت ایران بیش از ۱۰۰ میلیون دلار خرج کرد که بر انتخابات ملی (عراق) اعمال نفوذ کند، اما شکست خورد."

  • • خبرنگاران سبز: برای تمام قدم های " بهاره هدایت " در راه آزادی و برابری
    بهاره و امثال او با بازنمايی و بازانديشی فعاليت سياسی زنان در کنار مردان نه پشت به پشت آنان، سعی در شکستن فضای مردانه سياسی داشتند و به حق می دانستند راه آزادی و دموکراسی ايران بدون احقاق حقوق زنان ميسر نخواهد شد، اما انتخاب شان حضور مستقيم در فعاليت های سياسی بود. چرا که همان قدر که وجود انجمن های خاص زنان در ايران لازم است به حضور و رويکرد زنانه در احزاب سياسی نيز نياز داريم.

  • • خبرنگاران سبز: رنجنامه حمزه کرمی
    چندى پيش خبر جنجالى نامه حمزه كرمى خطاب به رهبر جمهورى اسلامى اذهان را متوجه خود كرد. نامه اى كه گفته شد توسط شخص هاشمى رفسنجانى براى على خامنه اى قرائت شده است و در آن شرح درد و رنج زندان كسى نگاشته شده كه در طول سى ساله حكومت اسلامى، همواره در عرصه هاى مختلف دولتى و مدتى نيز در سپاه پاسداران به فعاليت مشغول بوده و از درجات بالاى مديريتى كشور محسوب ميشده است. فرماندهى سپاه تهران، فرماندارى ورامين و معاونت سياسى نهاد رياست جمهورى در زمان دو رييس جمهور بخشى از كارنامه او است. سايت تحول سبز اكنون اصل نامه را منتشر كرده است كه بدين وسيله آنرا بازنشر مينماييم.

  • • میزان خبر: صباغیان: جنبش سبز به خودی و غیر خودی اعتقادی ندارد
    هفته دولت در هفته اول شهریور ، بنابر سالروز ترور محمد علي رجايي و محمد جواد باهنر آغاز مي شود. گذشت سي و دو سال از انقلاب سال پنجاه و هفت و رفت و آمد دولتهاي مستعجل و ناپايدار آنچنان با تغيير و تحول و نشيب و فراز بوده است كه از نگاه يك ناظر بيرونی، تاريخ دولت هاي جمهوري اسلامي بعضا آنچنان بي ربط با هم است كه گويا در هر دولتي، حكومتي دگرگون گشته و انقلابي صورت گرفته است. ناظر بيروني ما شايد با ديدن آنچه امروز بر سر كار است باور نكند كه در روزگاري نه چندان دور مهندس بازرگان نخست وزير همين نظام بوده  و كمتر از شش سال پيش سيد محمد خاتمي ریيس جمهوري ايران بوده است.

  • • رهانا : احتمال گذشت اولیای دم از قصاص دو محکوم پرونده کهریزک
    یک منبع آگاه با اعلام این خبر به «مهر» گفته که  «والدین محسن روح الامینی ، محمد کامرانی و امیر جوادی فر که در پی تخلفات صورت گرفته از سوی برخی افراد خودسر بعد از حوادث و اغتشاشات پس از انتخابات سال گذشته در بازداشتگاه کهریزک به شهادت رسیدند ، به احتمال زیاد دو افسر نگهبان نیروی انتظامی که در همین ارتباط در دادگاه نظامی عامل قتل و مجرم شناخته شده و به قصاص نفس محکوم شده اند را ، مورد بخشش قرار خواهند داد.

  • • خبرنگاران سبز: روح الله حسینیان روی تخت بیمارستان
    منابع خبری خبرنگاران سبز در بیمارستان بقیه الله تهران خبر بستری روح الله حسینیان را به ما اطلاع داده بودند. بنابر سیاست های خبری تصمیم گرفتیم تا تایید خبر از انتشار آن جلوگیری کنیم. پس از انتشار خبر در خبرگزاری های دولتی با منابع خبری تماس گرفته و وضعیت حسینیان را جویا شدیم. گفته می شود حسینیان حال وخیمی دارد و امید بهبودی او بسیار کم است.

  • • رهانا : ممنوعیت استفاده از تلفن برای هنگامه شهیدی
    بیش از ۱۰ روز است که هنگامه شهیدی، روزنامه‌نگار زندانی از حق استفاده از تلفن محروم و اجازه تماس تلفنی با هیچ کس را ندارد. به گزارش خبرنگار رهانا، وی در حالی که مشغول صحبت با بستگان‌اش بود، یکی از مسئولان زندان اجازه‌ی صحبت بیش‌تری را به وی نداد و تلفن را قطع کرد. از آن پس این روزنامه‌نگار حق استفاده از تلفن و مکالمه با بستگان‌اش را ندارد.

  • • خبرنگاران سبز: جنگِ مقدس
    جنگ مقدسی که در راه است چيزی نخواهد بود جز نسل کشی های دو طرفه که فاجعه ای به بزرگی قرن ۲۱ در پی آورد و اين مردم ايران هستند که قربانی دو طرف ماجرا خواهند بود. امری که با رويه ای که دولت ايران پيش گرفته است خيلی محال نخواهد بود. شايد قدرت مداران ايران يادشان رفته باشد که جنگ های مقدس تخريبی تمام عيار را در تمام شئون جامعه به همراه خود می آورد.

  • • بی بی سی فارسی : ايران‬ - نماینده تهران: برای ازدواج مجدد، رضایت همسر الزامی نیست
    در حالی که برخی از زنان نماینده دوره‌های پیشین مجلس ایران، در اعتراض به موادی از لایحه خانواده به مجلس رفته اند، برخی از نمایندگان فعلی مجلس، از این لایحه دفاع کرده و شرط‌هایی که برای ازدواج مجدد مردان در نظر گرفته شده را مغایر با "شرع مقدس" دانسته اند.

  • • خبرنگاران سبز: واردات بى‌رويه، توليد داخلى را نابود ميكند
    عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی با انتقاد از روند موجود در سیاست‌های وارداتی، گفت:سیاست‌گذاری‌های واردات متاسفانه به بلعیدن درآمدهای نفتی می‌انجامد و نتیجه آن در اقتصاد کشور بروز بیماری هلندی می‌شود که این بیماری عملا تولیدات داخلی کشور را با شکست و نابودی مواجه می‌کند.

  • • خبرنگاران سبز: حکومتی که زندان‌اش دانشگاه است و دانشگاه‌اش پادگان
    شعب استانى سازمان ادوار تحكيم در بيانيه اى به مناسبت بازداشت دو عضو شوراى مركزى خود ضمن محكوم كردن اين بازداشتها به تبيين مواضع خود بر استوارى در مسير حركت تاكيد نمود.بيانيه اخير هشت شعبه سازمان دانش‌آموختگان ایران در اعتراض به بازداشت حسن اسدی‌زیدآبادی و علی جمالی، دو عضو شورای مرکزی آن تشکل صادر گرديده است.

  • • خبرنگاران سبز: به هیچ عنوان خودکشی نبود
    مصاحبه فرشته قاضى با برادر محمد جواد پراندخ -  پس از یکسال سکوت خود را شکست و در آستانه سالگرد جان باختن برادرش اعلام کرد محمد جواد خودکشی نکرده و شکایت خانواده او از ماموران اطلاعات و قاضی پرونده برادرش تاکنون بی نتیجه بوده است.





 
 

چندى پيش خبر جنجالى نامه حمزه كرمى خطاب به رهبر جمهورى اسلامى اذهان را متوجه خود كرد. نامه اى كه گفته شد توسط شخص هاشمى رفسنجانى براى على خامنه اى قرائت شده است و در آن شرح درد و رنج زندان كسى نگاشته شده كه در طول سى ساله حكومت اسلامى، همواره در عرصه هاى مختلف دولتى و مدتى نيز در سپاه پاسداران به فعاليت مشغول بوده و از درجات بالاى مديريتى كشور محسوب ميشده است. فرماندهى سپاه تهران، فرماندارى ورامين و معاونت سياسى نهاد رياست جمهورى در زمان دو رييس جمهور بخشى از كارنامه او است. سايت تحول سبز اكنون اصل نامه را منتشر كرده است كه بدين وسيله آنرا بازنشر مينماييم.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر/ زندانيان سياسى:

بسه تعالی
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محسنی اژه ای
دادستان محترم کل کشور

با سلام و احترام و آرزوی توفیقات الهی ، پیور مذاکرات حضوری بدین وسیله توضیحاتی را در مورد نحوه بازداشت و بازجویی ها و سایر مسائل مربوط به پرونده ام به استحضار میرساند:
این‌جانب در تاریخ ۸۸/۰۳/۲۷ در حالیکه در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب بطور فجیعی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درب ورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند.
۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی بسر بردم . بازجویی ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد. از ابتدا ۷ نفر بازجوی من بودند. چهار نفر از آنان پس از یکی دوماه دیگر نیامدند، اما دو یا سه نفر از آن‌ها تا مراحل پایانی پرونده این‌جانب بازجویی می نمودند.
در طول مدت بازجویی پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم. بازجویی ها همرا با فشار های روحی و جسمی بود که بخشی از آن به شرح زیر به استحضار میرساند:
- از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا بخاطر همکاری با هاشمی ها مستحق مرگ میدانست و نوید آنرا میداد. 
مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی مینمایند.
- تهدید به اینکه همسر و دختر و دامادم را به دلیل پیگیری مسائل مزبور به بازداشت و زندانی شدن بنده دستگیر می نمایند. یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف تر حین بازجویی می‌آمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه می‌شود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یکماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می نمودند با دختری جوان چه میکردند!؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری مینماید. تا این‌ها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ میگفته و دخترم دستگیر نشده است.
- اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام ، از جمله خانم ……. که بابت پیگیری صحت مدرک……. با من تماس داشت و یا خانم‌ها فائزه و فاطمه هاشمی و ..
- تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آن‌ها هر از گاهی اعلام میکردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی میکردند. از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشته‌ام مگر خلاف آن ثابت شود .
- آن‌ها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای و غیره !! بدین صورت آن‌ها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگی ام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند. در حالیکه بعد ها شنیدم که مقام معظم رهبری با پخش دادگاه ها از صدا و سیما موافق نبودند.
- ……………. متن مورد اشاره حاوی مشکلات زیادی بود زیرا در آن علیه دیگران اقاریری وجود داشت که بعد ها فهمیدم مقام معظم رهبری در خظبه عید فطر اعلام کرده‌اند پخش اعترافات علیه دیگران در دادگاه غیر شرعی و عیر نافذ است. در حالیکه اعترافات علیه دیگران بر اساس اصرار بازجویان صورت می‌گرفت. حداقل در مورد خود بنده این مطالب کاملاً صادق است.
- اصرار بازجوها به تک نویسی علیه دیگران. آن‌ها از این‌جانب علیه دیگران تک نویس میخواستند و وقتی من نمینوشتم کتکم میزدند. مینوشتم باز هم کتکم میزدند که تو نوشته‌ای ولی همه‌اش را ننوشته ای! و با اعصاب و روان من بازی میکردند.
- از جمله کارهایی که بازجوها میکردند نگهداری این‌جانب در کنار دیوار بصورت ایستاده تا ساعت‌های متمادی بود. کتک کاری ، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون ریزی شدم و چندین روز خون ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار می‌کردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آن‌ها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد ( آنموقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به یند ۲۰۹ می بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می رفتند.
- بازجوها سناریویی نوشته بودند و حسب سناریوی آن‌ها بنده باید در مورد مسائل بهینه سازی مصرف سوخت علیه هاشمی و خودم اقرار می نمودم و این کار را با شکنجه از من طلب می کردند. یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود.
- فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه
- محروم کردن بنده از داشتن وکیل و سایر حقوق قانونی در مرحله اول دادگاه و تجدید نظر و دخالت آن‌ها در متن ها و پاسخ‌ها یی که به دادگاه می نوشتم. زیرا در موقع صدور حکم بنده هنوز در ۲۴۰ زندانی بودم. اتهام داشتن انحرافات اخلاقی توسط وکیلم آقای علیزاده طباطبایی مبنی بر اینکه وی دچار انحرافات اخلاقی است! و اعلام اینکه او دچار انحرافات جنسی و مانع شدن از پذیرش وکالت بنده توسط نامبرده و هر وکیل دیگر.
- جلوگیری از کارشناسی شدن ادعاهای مالی علیه بنده و مهدی هاشمی توسط دادگاه اولیه و تجدید نظر و صدور حکم ناروا در این زمینه
- جنگ روانی با بنده و اعزام افراد متفاوت به درب سلول من و سئوال اینکه بازجوی شما کیست؟ که نقش همه آن‌ها ترساندن بنده از بازجوی وحشی و بیرحمی که دارم بود که مسائل از این بخش بسیار مفصل است.
- توهین و تحقیر بنده نزد همبندان و دوستانم که در سلولهای دیگر بودند و توهین و تحقیر آن‌ها نزد بنده و شکستن و خرد کردن شخصیت و غرور بنده و سایرین
- توهین و تحقیر و اتهام بستن به همسرم و دخترانم که بسیار مرا عذاب می‌داد و شرح مفصلی دارد که در این نامه نمیگنجد.
- کتک کاری بنده در نزد دیگران و کتک کاری دیگران در نزد من
- دادن فحش های رکیک و ناموسی و عدم توجه آن‌ها به سوابق و شخصیت این‌جانب ، به هر حال بنده شش سال از فرماندهان دفاع مقدس و جنگ بوده‌ام و رئیس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان تهران (‌منطقه ۱۰ ) و همچنین حدود شش سال فرماندار شهرستان ورامین و هفت سال مدیر کل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان آقایان هاشمی و خاتمی بودم . مدتی نیز مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشتم. آن‌ها بدون توجه به سوابق و خدمات بنده بسیار سخیف و بی ادبانه و رفتار میکردند.
- نگهداری طولانی مدت بنده در انفرادی ۱۳۸ روز در ۲۴۰ و در مرحله دوم نگهداری بنده به مدت ۱۰۰ روز به اتفاق یکی دیگر از متهمان بدون هر گرونه بازجویی. در مجموع ۸ ماه از دوران بنده در ۲۴۰ بوده‌ام که چهار ماه نیم آن انفرادی بود.
- تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید ، یک روز هم با او زندگی نمی کنید! به هر روش در جهت ایجاد اختلاف و بدبینی خانوادگی که کاری غیر شرعی و انسانی است
- اتهام بستن و دروغ گفتن در مورد خانواده‌ام و اینکه ما می‌خواهیم تو را آزاد کنیم آما آن‌ها با بی بی سی مصاحبه کرده‌اند و نمی‌گذارند تو را آزاد کنیم ، این در حالی است که تا کنون خانواده بنده حتی با رسانه‌های داخلی هم مصاحبه نکرده اند چه رسد به رسانه‌های خارجی و بی بی سی.
- شکنجه روحی من از طریق بردن بنده به سلول دیگران و افرادی که در حال بازجویی بودند ، از جمله آقای سید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی ، الویری ، ابو طالبی، هدایت الله آقایی ، محمد رضا نوربخش و … که باعث آزار روحی و روانی من میشد.
- تحقیر بنده از طریق تراشیدن ریشم و نگهداری سیبیل هایم و تشبیه کردن بنده به هنرپیشه های فیلم‌های سینمایی خارجی و خندین و تحقیر کردن دسته‌جمعی
- تهدید کردن خانواده‌ام در حین مکالمه با خانوده ام و دخالت هایی که در حین تماسها و تهدید آن‌ها به دستگیری و غیره
- قطع کردن مکرر تلفن هایم در حین تماس با خانواده و شکنجه روحی به خودم و خانواده‌ام
- فحاشی های بسیاری که از بیان آن‌ها شرم دارم
- اعلام اینکه هاشمی منتظری دوم است و تو هم سید مهدی هاشمی هستی و باید اعدام شوی و وعده اعدام هاشمی به دستور مقام معظم رهبری !!
- ایراد تهمت بر انداز و ضد انقلاب به بنده در حالیکه از همه آن‌ها، سابقه حضورم در جبهه و دفاع مقدس و صحنه‌های انقلاب اسلامی بیشتر بوده ولی آن‌ها میراث خواران خود را محرم انقلاب کرده بودند و دیگران و بنده را نامحرم و ضد انقلاب می نامیدند.
- آن‌ها نیروهای خودسری بودند، بنده را تهدید به مرگ می کردند حتی اگر دادگاه در مورد من حکم اعدام صادر نکند! اعلام میدارم خود و خانواده‌ام از دست آن‌ها امنیت نداریم ، آن‌ها اعلام کردند اگر روزی آزاد شوی ما تو را از بین می بریم ! زیرا از نظر آن‌ها بنده مفسد فی الارض هستم.
- و اما داستان بازجویی ها هم تاثر برانگیز است، که در این مجال نمی گنجد، آن‌ها در برابر فشارهایشان با قسم دادن به خدا و پیامبر از سوی این‌جانب رو برو میشدند ولی در کمال تعجب آن‌ها مقدسات را مسخره میکردند و از توهین به مقدسات ابایی نداشتند.
- موضوع مهم بعدی اعترافات بنده بود که آن‌ها با زور اعتراف میگرفتند و با کتک و فخاشی، اعترافات چندین مرحله بود، همراه با نوشتن اقاریر و تهیه فیلم.
- توهین های آن‌ها به خانواده بسایر تاثربرانگیز بود، زیرا وقتی همسر آقای هاشمی به همسر و دخترانم تعارف کرده بودند که به اتفاق آن‌ها برای نیمه شعبان به مشهد بروند، بازجوها توهین می کردند که پسران هاشمی …. قصد سو ء به خانواده ات دارند!
- در تمام دورانی که بنده در ۲۴۰ بودم در انفرادی که چهار ماه نیم طول کشید، آن‌ها مرا از دیدن پزشک محروم کردند، در حالیکه بنده بیماری قلبی دارم و از گذشته تحت نظر پزشک بودم ، بیش از پانزده بار در مدت زندان در حین بازجویی ها و پس از آن بی‌هوش شدم که محل تأمل جدی است.
در خصوص اثبات ادعاهای خودم برای رسیدن به حقیقت میتوانیم مطالب ذکر شده را با بازجوهایم رو در رو کنم و یا از سایر متهمان که بعضا مثل من اذیت و آزار دیده اند کمک بگیرم و آن‌ها را معرفی کنم که رویه بازجوها مشخص شود. هر چند معتقدم هیچ‌کس را به اندازه بنده مورد فشار قرار ندادند، زیرا آن‌ها با آقای هاشمی رفسنحانی عداوت داشتند و بنده بدلیل ارتباطم با آقای هاشمی مورد فشار و شکنجه شدید آقایان بودم .
در مورد اتهامات خود، پیشنهاد دارم ، کار کارشناسی صورت پذیرد.
بخش مالی که ده سال حکم برایم صادر کرده‌اند فاقد کارشناسی رسمی است و هیچ کارشناسی مالی آنرا تائید نکرده مگر با فشار و تهدید از افراد اقرار گرفته‌اند و اقاریری که زیر فشار و شکنجه بدست بیاید ارزشی ندارد!
تشکیل یک دادگاه غیر سیاسی و اعمال ماده ۱۸ در مورد بنده و سایر متهمین مرتبط با پرونده بنده تقاضای اصلی حقیر است که امیدوارم با آن موافقت فرموده و در محیطی حقوقی و قانونی به پرونده بنده رسیدگی شوند و نه در محیطی سیاسی و با پیش‌داوری‌های آنچنانی
اینک که این نامه را بحضور عالی مرقوم میدارم ، چند روزی است که از سی سی یو خارج شده‌ام و هنوز معالجاتم به پایان نرسیده ، گاهی بیهوش میشوم، بدلیل کابوس های شبانه !
پزشکان به لحاظ روحی نگران وضعیت حقیر هستند لذا خواهشمند است دستور فرمائید تا بهبودی کامل با مرخصی این‌جانب موافقت گردد، زیرا محیط زندان برایم نگران کننده و استرس آور است.
ضمناً مدارک پزشکی که اخیراً در سی سی یو و بیمارستان بودم و نظرات پزشکان و همچنین لایجه دفاعیه وکیلم که برای تجدید نظر نوشته و هیچ گاه مطالعه نشد، به ضمیمه تقدیم میگردد.

حمزه کرمی
۸۹/۵/۱۱

 
 

يک باطلی علم کرده اند و لباس دين به آن پوشانده اند. وقتی هدف ، حکومت است نميتوان گفت چقدر تحريف ايجاد کرده است. اگر در تلويزيون اذان و قرآن و دعا پخش ميکنند برای اين است که بگويند ما دين داريم. در بين همين برنامه های دينی حرف هايی را که ميخواهند ميزنند. در حوزه حکومت صددرصد انحراف است و هيچ چيزی از دين در آن نمی‌بينيم. وقتی ميگويند برای حفظ نظام هرکاری ميشود کرد ديگر شما چه می خواهيد بگوييد؟ با همين جمله هر حرامی را حلال ميکنند.
خبرنگاران سبز/ گفت و گو/ امیر پارسیان :


خبرنگاران سبز با دکتر مهدی خزعلی به گفتگو نشست و پرسش هايی را با وی درميان گذاشت.بخش اول را از اينجا و بخش دوم را از اینجا مطالعه فرماييد.خبرنگاران سبز آماده بازتاب دیدگاه هر شخصی است که در این سه قسمت از او سخن به میان آمده است. متن بخش سوم (پایانی) اين گفتگو بدين شرح است: 
 توجه : پاسخ های مطرح شده نظرات شخصی دکتر خزعلی بوده است و سايت خبرنگاران سبز هيچ گونه مسئوليتی در برابر آن ندارد.

 بخش سوم (پايانی) :


پرسش: به نظر شما چرا کسی از ميان بازجويان به ندای وجدان گوش نمی دهد و مانند محمد نوری زاد حقايق پشت و پرده را بازگو نمی کند؟


پاسخ: تو فيلم های سينمايی ديديد که خانواده يک نفر در گروگان هستند و او با گروگانگير همکاری ميکند.اينهايی که در نظام هستند با برخوردهايی که به سمت راديکاليسم رفته، تمام زندگی خود را در خطر می‌بينند. اينها می‌خواهند در اين کشور زندگی کنند. اولا آنها امکانات ندارند. برای اينها مقدور نيست که ازکشور فرارکنند ودرخارج اطلاعات را لوبدهند. البته تعدادی بودند اما برای همه اينها زندگی‌درخارج از کشورآسان نيست. بايد در اين سمت فضا را آرام کنيم. شاخه های گل سرخ را به آنها هديه دهيم و آنها را دعوت کنيم که به ما بپيوندند.محمد نوری‌زاد از تمام زندگيش گذشته و به ميدان آمده است. کار خيلی سخت و با ارزشی را انجام داده است. ما بايد به جامعه آرامش را هديه بدهيم. احساس من در بازجويی هايم اين بود که بازجوی من مرا به عنوان يک رزمنده جبهه، يک بسيجی می پذيرد اما حتی يک کلمه نميتواند با من همراهی کند. اما در سکوتش می‌ديدم که در مقابل حرف من او هم دلش خون است ولی ناچار به سکوت است.


پرسش: به نظر شما قهرمان تاريخ معاصر ايران چه کسی است؟


پاسخ: من اساسا با قهرمان پروری موافق نيستم. معتقدم بايد رستم را در تک تک مردم داشته باشيم. فردوسی يک رستم درست کرد به عنوان الگو برای اينکه بقيه رستم بشوند. برای ما مسلمانان ائمه الگو هستند. اميدوارم در آينده همه ملت قهرمان باشند. اما تاثير گذارترين شخصيت معاصر را امام خمينی ميدانم. امام انقلابی را رهبری کرد که باهيچ کدام از موازين جوردر نمی آمد. پيروزی امام، دنيا را بسيار تحت تاثير قرار داد. و مردم يکپارچه با او همراه شدند. اما به نظر من کشورهای قدرتمند دنيا هم به اين نتيجه رسيده بودند که دوران شاه به پايان رسيده و تاريخ مصرف او گذشته و فضا را کمی بازگذاشتند. اما نتيجه بعد از انقلاب را اين نمی‌ديدند. آمريکا فکر نميکرد منافعش در ايران حفظ نخواهد شد. با اين حکومتی که در اختيار روحانيت شيعه قرار دادند تصميم داشتند که در ابتدا قداست روحانيت را از او بگيرند و سپس روحانيت را حذف کنند. اين برداشت من از برخورد آمريکا با انقلاب ايران است. فکر می‌کرد که باز می تواند مانند ۲۸ مرداد کودتايی کند. متاسفانه دارند به اين خواسته ميرسند که قداست روحانيت شکسته شود. البته منظور لباس روحانی نيست، بلکه ما عالم دينی داريم. اين لباس قسمتی از کليسای کاتوليک است و قسمتی هم از عباسيان است. اين لباس سابقه تاريخی در زمان پيامبر ندارد. پيامبر مانند مردم لباس می پوشيد.


پرسش: تلخ ترين و شيرين ترين خاطره شما از اعتراضات پس از انتخابات چه بوده است؟


پاسخ: تلخ ترينش تظاهراتی که از توپخانه به سمت آزادی ميرفتيم، جوانانی رو ديدم که لباس های نا مناسبی پوشيده بودند. اين لباس پوشش يک مبارز انقلابی نيست. من به آنها تذکر دادم که به دست اينها بهانه ندهيد. از همين ها فيلم می‌گيرند و به فلان آيت الله نشان ميدهند. به همين دليل او همراه ما نمی شود.متاسفانه گوش ندادند و با اينکه من را ميشناختند بدتر کردند.مراجع قم همه با ما هستند.جز اقای نوری همدانی، که من ايشون را مرجع نميدانم. ايشون خودشون رو مرجع معرفی کردند.


زيبا ترين خاطره من تظاهرات سکوت که از هفت تير حرکت کرده بوديم. در آنجا عده ای من رو شناختند و سوال و جواب کردند. هنوز ساعتی نگذشته بود يکی از آقايون اطلاعاتی گزارش داده بود که خزعلی رو در اونجا ديديم که داشت برای مردم سخنرانی ميکرد.از قضا يکی از اون خبرنگاران مامور اطلاعات بود که داشت با ضبط صوتی با من مصاحبه ميکرد.


پرسش: همان طور که روحانيت از ازدست رفتن دين می ترسد، همان طور هم مردمی در اين سی سال از دين ضربه خوردند، اين اعتماد که می گوييد بايد متقابل باشد. چگونه می توان اين اعتماد را ايجاد کرد؟


پاسخ: نکته مهم و حساس همين هست. وظيفه روشنفکران اين است که حلقه اعتماد را تشکيل بدهند. به مردم اين اعتماد را بدهند که دين اين نيست. آقای کروبی هم در چت روم گفتند. روز قدس برای ما يک امتحان است.حضور مردم با پيراهن سبز و نماد سبز، اگر همه پيراهن سبز بپوشند که نميتوانند همه را لخت کنند. آراسته و مرتب.افرادی که باور ندارند، حرمت روزه داران را نگاه بدارند. طبق قانون تظاهر به روزه داری جرم است و حد دارد. با رعايت قانون و ادب در مقابل روزه داران بايد شرکت کنيم. در جنبش سبز همه گونه تفکری هست. بايد در کنار هم حرکت کنيم. نبايد تفرقه ايجاد کنيم. مذهبی، سکولاربايد در کنار هم حرکت کنيم. دنبال دموکراسی هستيم. بياييد با هم حرکت کنيم.


پرسش: به کدام ورزش ها علاقه داريد و تيم مورد علاقه شما کدام تيم است؟


پاسخ: کوهنوردی و شنا را هميشه دوست داشتم و انجام می‌دهم. برای تماشای ورزش به فوتبال علاقه دارم، خصوصا بازی های تيم ملی اما متاسفانه امسال در جام جهانی تيم ملی نبود و بدون تيم ملی برای من جذابيت نداشت. در خصوص باشگاه ها هم هر تيمی که در مقابل استقلال يا پرسپوليس بازی کند طرفدار اون تيم هستم. چون اين دو تيم دولتی شده اند. در هيئت مديره اين دو تيم آقايون نماينده رئيس دولت وسرداران هستند. من اين رو رانتی ميدونم که از جيب ملت می‌رود. اساسا ورزش ما دولتی شده است و من اين ورزش را نمی‌پذيرم. متاسفانه از ورزش هم مانند دين استفاده ابزاری می شود. در ورزش ما سياست بدعمل ميکند. برخورد زشت و ناپسندی که با علی کريمی شد. آقای کريمی که يک بازيکن به نام وارزشمند برای ما بود و هست. شما تمرين سنگين يک تيم رو ميگذاريد بعد ازظهر قبل ازافطار معنای اين چيست؟ يعنی شما باور داريد که هيچکدام از بازيکنان روزه نيستند. با زبان روزه که نميتواند اين تمرينات رو انجام بدهد. برخورد های سياسی و ورود دولت را نمی‌پسندم. به همين جهت عليرغم علاقه ام به هر دو تيم استقلال و پرسپوليس به خاطر اين رانت ها طرفدار حريفانشان هستم. هديه ای که آقای احمدی نژاد از بيت المال به اين دو تيم ميدهد. هديه به پسران سرخ و آبی برای محبوبيت و رای آوری می دهد. مگر پسران مشکی و سفيد و سبز وزرد اينها جوانان اين کشور نيستند؟ اين هديه يعنی بقيه در جامعه ورزشی ما به حساب نمی‌آيند؟ بقيه فوتباليست نيستند؟


پرسش: شيرين ترين خاطره ای که از پدرتان داريد را برای ما تعريف کنيد.


پاسخ: اعلام برائتی که ايشون از من کردند. عليرغم اينکه به ايشون ارادت دارم، دست و پای ايشان را می‌بوسم که تفکر من را ازآن تفکرجدا کردند. اينکه انديشه من از انديشه آقای مصباح جدا باشد بهترين هديه پدرم به من بود.


پرسش: نقش خانم رهنورد در جنبش سبز را چگونه ارزيابی ميکنيد؟


  پاسخ:   حضور خانم رهنورد در کنار مهندس موسوی هم يک نقش دوگانه بود. يک عده نمادی از جايگاه زن در سياست و ارج نهادن به زن ميدانستند. اينها اکثريت روشنفکران بودند که به فال نيک می گرفتند و موجب شور بيشتر می شد.


در بافت سنتی جامعه بايد يک فرهنگ سازی کرد تا اين مساله را بپذيرند. دراين قسمت جامعه واکنش زياد مثبت نبود. اين فرهنگ  هنوز در جامعه نيست. اين قشر مردم سئوال می کنند که اگرما به موسوی رای دهيم خانم رهنورد در امور دخالت می‌کند يا خير؟


 زن ها در سياست حضور دارند به خصوص خانم رهنورد که برای خودشان يک رجل سياسی هستند. ولی در جامعه اثر معکوس هم داشت. من هم قبلا ايده ام اين بود که اگر کانديدا بشوم در رقابت های انتخاباتی همسر و فرزندانم را به مردم معرفی کنم. به اين دليل که مردم بايد من را بشناسند. به نظرمن اين حرکت خوبی بود، اما بايد بافت سنتی جامعه را هم در نظر گرفت.توصيه من اين است که خانم رهنورد شخصيت مستقل سياسی شود نه اينکه همراه آقای موسوی باشند، خودشان سخنرانی کنند. من شخصيت خانم رهنورد را بسيار بالاتر از اين ميدونم که به عنوان همسر آقای موسوی معرفی شوند. ايشون خودشون صاحب قلم اند. برای خودشون نظرات سياسی دارند. خانم رهنورد يک شخصيت مستقل سياسی هستند.


پرسش: حکومت فعلی تا چه اندازه در دين تحريف ايجاد کرده است؟


پاسخ: يک باطلی علم کرده اند و لباس دين به آن پوشانده اند. وقتی هدف ، حکومت است نميتوان گفت چقدر تحريف ايجاد کرده است. اگر در تلويزيون اذان و قرآن و دعا پخش ميکنند برای اين است که بگويند ما دين داريم. در بين همين برنامه های دينی  حرف هايی را که ميخواهند ميزنند. در حوزه حکومت صددرصد انحراف است و هيچ چيزی از دين در آن نمی‌بينيم. وقتی ميگويند برای حفظ نظام هرکاری ميشود کرد ديگر شما چه می خواهيد بگوييد؟ با همين جمله هر حرامی را حلال ميکنند. دروغ، تهمت، تجاوز، زندان، شکنجه، اعدام همه اين کارها را برای حفظ نظام می توانند انجام بدهند. من يک خاطره تلخی عرض کنم.  يک عالم بزرگ که من به ايشون واقعا اعتقاد داشتم. می‌گفت:" اگر اين مطلب را که می‌گويم از قول من نقل کنيد من تکذيب ميکنم." اين دوگناه کبيره در دل خود دارد: اول اين که ان عالم دروغ ميگويد ودوم اين که به آن شخص تهمت می‌زند. اين چه دينی است که در آن هم دروغ می توان گفت و هم تهمت می توان زد. آن هم از يک فقيه اينگونه سخن بعيد است.


 پرسش: اثر تحريم ها را بر دولت احمدی نژاد چگونه ميبينيد؟


 پاسخ: تحريمها بسيار هوشمند هست. گام به گام حلقه را تنگ تر می کند. ما نگران اين تحريم ها هستيم. اين حرف ها که ما چه می کنيم و چه نمی کنيم صرفا شعاری بيش نيست. در حوزه عمل، واقعا تمام کارها فلج شده است.اميدوارم اين تحريم ها به جايی نرسد که قشر ضعيف و کارگر بی کار بشوند و اون حرکت زمام گسيخته در جامعه انجام بشود و نتوانيم اوضاع را کنترل کنيم. آن موقع بحث جنبش سبز نيست بحث کسانی است که به دنبال نون و زندگی هستند.


پرسش: چه توصيه ای به جوانان سبز داريد؟


 پاسخ: من فکر می‌کنم جنبش سبز بايد کار فرهنگی و فکری کند. حضور در جامعه بايد پر رنگ تر بشود. فعاليت های مدنی بيشتر شود، احزاب و روزنامه ها را راه بيندازيم تلاش کنيم تا بتوانيم مجوز راهپيمايی بياييم. با يکی از مسئولين صحبت می کردم که چرا مجوز نميدهيد. ميگفت ما اگر مجوز بدهيم ده ميليون جمعيت به خيابان ها می آيد شما چه تضمينی می دهيد که اين جمعيت به سمت يکی از مراکز مهم قدرت نرود؟ بايد اين اطمينان را بدهيم که به دنبال تصرف دل های مردم هستيم. نه تصرف اينجا و آنجا. سرعت اين تصرف واقعا تصاعدی است. اگر نوريزاد رو گرفتند به اين دليل بود که وجدان های خفته را بيدار کرد. اردوگاه و خانه ما دل های مردم است.


جوانان دقت کنند، ماهرکدام خواسته هايی داريم. نبايد دنبال اين باشيم که همديگر را عوض کنيم. هرکدام از ما عقايدی داريم. به يکديگر احترام گذاريم تا به دموکراسی برسيم و هرچه مردم انتخاب کردند ما می پذيريم. مطمئن باشيد اگر مردم يک حکومت سکولار را انتخاب کنند ما حکومت الله را به آنان تحميل نخواهيم کرد.


پرسش: خبرنگاران سبز را چگونه ميبينيد؟


 پاسخ: من با خبرنگاران سبز تازه آشنا شدم.  شروع خوبی داشته ايد. سعی کنيد اين تعديل را به جامعه هديه بدهيد که با يک شرايط معتدل حرکت کنيد. تندروی ها را کنار بگذاريد. چه اين طرف چه آن طرف. لطمه ای که ما ميخوريم از افراط مصباحيون هست و افراط اين طرف افرادی مانند آقای گنجی. البته آقای گنجی که متاسفانه سقوط کرده است. من اين جمله را بگويم که ايشون يادگاری داشته باشند. فکر نکنيد که ما پله شما می شويم که بالا برويد. من نميگويم آقای گنجی حق ابراز عقيده اش را ندارد اما بداند که ما اجازه سو استفاده از خودمان را به ايشان نميدهيم. ايشان چيزی نمانده که انکار نکرده باشد. خدا، و پيغمبر و قرآن همه چيز را رد ميکنند. گنجی ها بيايند که همه چيز را زير سوال ببرند؟ آيا آقای گنجی با سابقه ای که در نظام داشته است و طرز فکر امروزشان خط مشی ثابتی دارند که ما بر مبنای آن ايشان را قضاوت کنيم؟ مخالفت ما با گنجی همان قدر است که با رجوی و احمدی نژاد است. اينها کجا به آزادی و دموکراسی اعتقاد دارند؟ من در مورد آقای گنجی نوشتم که من جانم را می دهم تا مخالف من صحبت کند نه اينکه من برای تو پلکانی بشم. من هم ميگويم صد در صد با اين طرز فکر شما مخالفم. آقای گنجی سقوط کرده است.


 
 



گفته می شود حسینیان حال وخیمی دارد و امید بهبودی او بسیار کم است. 
خبرنگاران سبز/ جامعه : 
روح الله حسینیان نماینده مجلس از حامیان دولت به علت سکته قلبی در بیمارستان بستری شد.
منابع خبری خبرنگاران سبز در بیمارستان بقیه الله تهران خبر بستری روح الله حسینیان را به ما اطلاع داده بودند. بنابر سیاست های خبری تصمیم گرفتیم تا تایید خبر از انتشار آن جلوگیری کنیم.

پس از انتشار خبر در خبرگزاری های دولتی با منابع خبری تماس گرفته و وضعیت حسینیان را جویا شدیم. گفته می شود حسینیان حال وخیمی دارد و امید بهبودی او بسیار کم است.

 
 

مصاحبه فرشته قاضى با برادر محمد جواد پراندخ -  پس از یکسال سکوت خود را شکست و در آستانه سالگرد جان باختن برادرش اعلام کرد محمد جواد خودکشی نکرده و شکایت خانواده او از ماموران اطلاعات و قاضی پرونده برادرش تاکنون بی نتیجه بوده است.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر/شهيد سبز:
محمد جواد پرنداخ، دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی اصفهان بود که پس از شرکت در تجمع دانشجویان این دانشگاه در اعتراض به انتخابات مخدوش 22 خرداد 88، به اداره اطلاعات اصفهان احضار و پس از دو روزجسد بی جان او پیدا شد.
فرهاد تجری، نماینده مجلس که عضو کمیته پی گیری مجلس بود به اتفاق رئیس اطلاعات گیلانغرب، با حضور در منزل آقای پرنداخ از آنها خواسته بودند اعلام کنند فرزندشان در تصادف جان باخته است اما خبرگزاری دولتی ایرنا بلافاصله مدعی شد که محمد جواد پرنداخ یکی از عوامل اصلی اغتشاشات در اصفهان بوده و خودکشی کرده است.به دنبال آن خانواده پرنداخ با رد این ادعاها، در شکایتی خواهان روشن شدن قضیه قتل پسرشان شدند؛شکایتی که از آنان پذیرفته نشد و پرونده باز نشده مختومه شد.
محمد جواد پرنداخ ، اهل گیلانغرب کرمانشاه بود و  25 سال داشت.او تنها یک برادر دارد که پدر و مادرش به دلیل فشارهای امنیتی و  برای حفاظت از جان تنها فرزند باقی مانده شان تاکنون سکوت کرده اند اما محمد صادق پرنداخ، برادر 20 ساله این دانشجوی جان باخته، سکوت را می شکند و از برادرش که به گفته او امید خانواده شان بوده سخن می گوید؛درسالگرد جان باختن این دانشجو که تاکنون هیچ توضیحی درباره علت جان باختن او به خانواده اش داده نشده است.
گفتگو با محمد صادق پرنداخ، برادر محمد جواد پرنداخ با فرشته قاضي در سايت روز درج شده است كه بدين وسيله آنرا باز نشر ميكنيم:
 
آقای پرنداخ، ممکن است برگردیم به سال گذشته؟ برادر شما معترض بود و آیا در اعتراضات حضور داشت؟

برادر من دانشجوی سال آخر شیمی دانشگاه صنعتی اصفهان بود. اصلا دنبال کارهای سیاسی نبود و بیشتر کارهای فرهنگی و مدنی میکرد. یک نشریه کردی داشتند که آن را منتشر میکردند و کاری به سیاست نداشت تا اینکه بعد از اعلام نتایج انتخابات، دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان مثل خیلی از مردم دیگر دست به اعتراض زدند و محمد جواد هم جزو همین دانشجویان بود. او رای داده بود و دنبال رای خودش بود؛ مثل همه مردم ایران که رای دیگری دادند و رای دیگری خوانده شد. ما اهل گیلانغرب هستیم و روز بعد از این قضیه برادرم به خانه بازگشت. تعریف میکرد که بیش از 2000 نفر از دانشجویان تجمع کرده بودند و شعار میدادند که ناگهان عده ای که صورت خود را نیز پوشانده بودند اقدام به شکستن شیشه ها و آتش زدن دانشگاه می کنند اما دانشجویان قاطی اینکار نمی شوند و فقط شعار میدهند و بعد گارد ویژه حمله می کند .او تعریف میکرد و می گفت این عده مشکوک بودند؛شاید دانشجو هم نبودند چون انگار از قبل هماهنگ شده بودند. یکباره ریختند، تشنج به پا کردند و همزمان گارد ویژه هم آمد. او همچنین می گفت کاری نکرده و خیالش راحت است.

و بعد برادر شما احضار شد؛ درست است؟ جریان چه بود؟

بله 24 تیر ماه از دادگاه گیلانغرب زنگ زدند وپدرم رفت. گفته بودند که از سوی شعبه اول دادیاری دادسرای عمومی خمینی شهر اصفهان احضاریه آمده و باید برادرم 28 تیرماه به دادگاه برود و اتهامش را هم آتش سوزی و تخریب اموال دولتی ذکر کرده بودند. همان جا برای برادرم وثیقه 30 میلیون تومانی صادر کردند که ازاد باشد وبرای بازجویی برود. ما هم میدانستیم که برادرم هیچ کاری نکرده،برای همین پدرم ، برادرم را به اصفهان برد. روز اول قاضی دادگاه برخورد خیلی بدی با پدرم که رزمنده بوده و 8 سال در جبهه برای این مملکت جنگیده بود داشته و توهین کرده بود. بعد گفته بودند که برگردید گیلانغرب به شما زنگ میزنیم. بعد تماس گرفتند و پدرم باز برادرم را برد.دوم شهریور ماه بود.از صبح تا شب تحت بازجویی قرار گرفت. روز بعد نیز مجددا از صبح تا شب او را مورد بازجویی قرار دادند. جواد را خیلی اذیت کرده و او را تهدید کرده بودند که تو را می کشیم و جنازه ات را روی دست خانواده ات می گذاریم . برادرم هم به پدرم گفته بود که اینها دیر یا زود مرا می کشند و هزار جور اتهام دیگر به من زده اند در حالیکه من فقط شعار داده ام.

چه اتهاماتی به برادر شما زده بودند؟ برادرتان به شما گفت؟

برادر من در دانشگاه با لباس کردی حضور می یافت، نشریه کردی زبان منتشر میکرد و خیلی به زبان کردی و همچنین پوشش کردی اهمیت میداد. همین پوشش کردی برادرم در دانشگاه را به عنوان اتهام او ذکر کرده بودند و همین یطور در مورد نشریاتی که منتشر می کرد کلی او را مورد بازجویی قرار داده و گفته بودند که کار خلاف قانون کرده ای. برادرم می گفت شرکت در اعتراضات بهانه است،اینها هدف دیگری رادنبال می کنند. همه فعالیت های مدنی برادرم را به عنوان اتهام گفته بودند. کجای قانون پوشیدن لباس کردی در دانشگاه جرم است؟ برادر من به زبان کردی اهمیت میداد، این جرم است؟ در کجای قانون چنین چیزی نوشته شده؟ فعالیت فرهنگی و مدنی در کجا جرم است؟ به او گفته بودند باید نام 5 تن از دوستانت را بنویسی که اغتشاش کرده اند و آتش زده اند و ... اما واقعا اهل این حرف ها نبود برادر من.

بعد از این دو روز بازجویی چه اتفاقی افتاد؟ برادرتان بازداشت شد؟


نه بازداشت نشد. با همان وثیقه ای که گذاشته بودیم آزاد بود. صبح روز سوم برادرم برای ادامه بازجویی ها به اداره اطلاعات رفت،اما حدود ساعت 10 از اداره اطلاعات زنگ زدند که بگویید بیاید. پدرم می گوید که آمده، می گویند نیامده و پدرم میرود که دنبال برادرم بگردد. بعد ازکلی گشتن می بینند که زیر پلی نزدیک منزل فامیلمان که در اصفهان بود مردم جمع شده اند. جلوتر که می روند می بینند جسد برادرم روی زمین است. پدرم می گوید آدم های مشکوکی بالای سر جسد بودند. از همان جا می برند پزشکی قانونی و درست ظرف نیم ساعت پزشکی قانونی می گوید که علت مرگ، اصابت جسم سخت بر سرش بوده است. برای ما خیلی سئوال داشت که چطور به این سرعت جواب دادند. پدرم همان موقع با همان لباس خونی پیش قاضی پرونده برادرم میرود و قاضی به پدرم می گوید که تو هم برو خودت را بکش.

پیکر برادرتان در چه وضعیتی بود و آیا برای برگزاری مراسم مشکلی پیش آمد؟

من پیکر برادرم را ندیدم. تازه جراحی کرده بودم و در خانه بستری بودم. ابتدا به من موضوع را نگفتند و 4 روز بعد من فهمیدم. پدرم می گفت در سر برادرم سه نقطه ایجاد شده بود. در حالیکه همه می گفتند اولا پلی که می گویند برادرم از آنجا خود را پایین انداخته و خودکشی کرده پلی سرپوشیده بود و اصلا چنین امکانی نبود و از طرف دیگر اگر کسی از آن پل پایین بیفتد سرش متلاشی می شود نه اینکه فقط سه نقطه در سرش ایجاد شود.

ابتدا خانواده شما اعلام کردند که برادرتان تصادف کرده است؛ چرا چنین چیزی گفتید؟


ما ابتدا اصلا نمیدانستیم موضوع چیست؛ شوکه بودیم و گیج شده بودیم. آقای فرهاد تجری، نماینده سرپل ذهاب و گیلانغرب در مجلس که مسئول کمیته پی گیری حوادث بعد از انتخابات مجلس بود به اتفاق رئیس اداره اطلاعات گیلانغرب آمدند خانه ما و گفتند بگویید تصادف کرده است. اما همین که ما گفتیم تصادف کرده رسانه های دولتی نوشتند خودکشی کرده است

ممکن است در این زمینه توضیح دهید؟ ایا واقعا برادر شما خودکشی کرد؟

به هیچ عنوان خودکشی نبود. برادر من جوانی شاد و امیدوار به آینده بود؛ سال آخر مهندسی شیمی بود و فقط 20 واحد مانده بود تا درسش را تمام کند. خانواده ما اصلا خودکشی را قبول ندارد و نمی پذیرد. بعد از این اتفاق پدرم به اداره اطلاعات رفت. گفته بودند که محمد جواد هیچ جرمی مرتکب نشده بود. خب اگر جرمی نداشت چرا باید خودکشی میکرد؟ برادر من که هیچ جرمی نداشت چرا این همه دنبالش بودند از گیلانغرب تا اصفهان بردند و آوردند و بازجویی کردند. او یک اعتراض ساده کرده بود؛ فقط شعار داده بود. برای یک اعتراض ساده اینقدر تحت فشار قرار میدهند و این همه بازجویی و تهدید می کنند؟ مگر قتل کرده بود یا قاچاقچی بود که با او چنین رفتاری میکردند؟ چرا اینقدر عذابش دادند؟ یک بار می گویند مسئول اغتشاشات دانشگاه بوده است. در حالیکه برادر من یکی از رتبه های برتر استان بود خیلی درسخوان و با شخصیت و امیدوار به آینده بود. داشت درسش را تمام میکرد و اصلا به شخصیت او نمی خورد که شیشه بشکند یا جایی را آتش بزند و اغتشاش کند. هر بار چیز دیگری می گویند وبعد هم نوشتند که برادرم با پدرم در مهمانی بوده و بعد از مهمانی خودکشی کرده در حالیکه همه اینها دروغ بود. 2000 نفر آن شب اعتراض کرده و شعار داده بودند برادر من هم یکی از آنها بود.

آیا خانواده شما برای روشن شدن قضیه قتل برادرتان شکایتی مطرح کرده است؟

بله ما شکایت کردیم اما شکایتمان به هیچ جا نرسیده است. ما از ماموران اطلاعات و همچنین قاضی پرونده برادرم شکایت داریم؛ چرا چنین برخوردی با برادر من داشتند. حتی نیم در صد هم احتمال خودکشی بدهیم که باز هم محال است مسئول خودکشی هم آنها هستند. اما هیچ جوابی نمی دهند. پدرم بارها رفته و تماس گرفته شماره کلاسه پرونده برادرم را گفته و تاکید کرده که میخواهیم پی گیری کنیم اما گفته اند که چنین شماره کلاسه ای وجود ندارد. پرونده را محو کرده اند. ما از طریق نماینده اسلام آباد هم شکایت کردیم نامه نوشتیم و خواستیم پی گیری کنیم. آمد خانه ما و گفت پی گیری می کند اما جوابی به ما داده نشد فقط چند روز بعد از اطلاعات زنگ زدند و شماره پرونده را خواستند که پدرم داد اما گفتند چنین پرونده ای نداریم.

آقای پرنداخ خانواده شما یکسال است سکوت کرده اند؛ آیا فشارهای امنیتی باعث این سکوت بوده؟


بله من فقط یک برادر داشتم که محمد جواد بود و شهید شد و پدر و مادرم به شدت می ترسند. آنها می ترسند اتفاقی برای من بیفتد اما من بیش از این نمی توانم سکوت کنم. برادر من امید خانواده ما بود که از ما گرفتند. روز عاشورا در مزار برادرم ما شعار داده بودیم؛بعد از مادرم که فرهنگی است در این مورد بازجویی کرده بودند. او واقعا می ترسد. پدر من 8 سال در جبهه برای این مملکت جنگیده. مادرم فرهنگی است و 32 سال به این مملکت خدمت کرده. ما معارض نظام نبودیم؛ برادرم هم نبود. او فقط اعتراض داشت و فقط شعار داده بود.

اکنون چه تصمیمی دارید؟ چگونه میخواهید قضیه قتل برادرتان را پی گیری کنید با اینکه هیچ پاسخی به شما نمی دهند؟

ما اقلیت قومی هستیم اصلا تحویلمان هم نمی گیرند حتی شکایت را هم قبول نمی کنند چکار می توانیم بکنیم؟ چگونه باید پی گیری بکنیم؟ پدر و مادرم هم می گویند الان فقط تو مانده ای و می ترسیم بلایی سر تو بیاید.برای همین پرونده را به خدا واگذار کرده ایم. خدا خود حکم خواهد کرد.

مصاحبه از فرشته قاضی


 
 

«راهبرد زنجیره انسانی از میدان تجریش تا میدان راه آهن در سطح ملی دنبال می شود و همه ما با تکثر آرا، عقاید و فرهنگها و قومیت ها به تدریج لکنت زبان خود را از دست می دهیم و می توانیم راحت تر با هم صحبت کنیم.»
خبرنگاران سبز/ رهبران سبز/ ميرحسين موسوى:
میرحسین موسوی در ديداربا جمعی از فرزندان خانواده های ایثارگران  ضمن ترسیم آثار جنبش سبز مردم ایران، بر اتحاد و استقامت تا تحقق تغییرات مطلوب در کشور تاکید کرد. به گزارش خبرنگار کلمه میرحسین موسوی جنبش سبز مردم ایران را موجب الفت و نزدیکی اقشار مختلف مردم به یکدیگر دانست .
وی در همین زمینه افزود :«تشکل های سیاسی که با سیاست های غلط از هم جدا شده بودند، به تدریج به هم نزدیکتر می شوند، با هم مذاکره می کنند و بر سر یک سفره می نشینند. آنچه نقطه وصل آنها با یکدیگر است تلاش برای آزادی، عدالت و تفاهم بر سر پاسداری از حقوق ملت است. مرزهای خودی و ناخودی به تدریج کمرنگ می شود و به جای آن تعامل و گفت و گو می نشیند. امروز به برکت یک جنبش سبز مردمی زمینه آشتی ملی، دوستی و وحدت بیش از همیشه بین فرهنگهای گوناگون، قومیت ها و شیعه و سنی و همه اقشار بوجود آمده است.»
رسانه ملی را به یک رسانه تفرقه افکن یکطرفه تبدیل کرده اند
موسوی گفت :«گرچه عده ای که نفع خود را در تفرقه و شقه شقه کردن مردم می دانند با پرونده سازی و اقداماتی گسترده به نام مبارزه با جنگ نرم نفرت پراکنی را ادامه می دهند و جریانهای ناسالمی که امروز گاهی در فضای مجازی می بینیم که مقدسات را به سخره می گیرند، ریشه در این میلیاردها تومانی دارد که به عنوان جنگ سایبری و لشگر سایبری هزینه می شود. آنها می خواهند همانطور که رسانه ملی را با دخالت خود به یک رسانه تفرقه افکن یکطرفه تبدیل کرده اند فضای مجازی برآمده از جنبش سبز را با ویروس های خود آلوده کنند تا اعتماد ملت اسلامی ما از این پنجره زیبای باز شده سلب شود ولی این توطئه نیز نتیجه عکس خواهد داد.»
سیاست نامه های قدیمی هم ظلم و ویرانی ملک را قرین هم می دانستند
نخست وزیر دوران دفاع مقدس ضمن اظهار تاسف از اینکه نظام دچار جمود، فساد و ظلم شده است، گفت: «نظام هم اکنون نمی تواند متناسب با تغییرات جهانی و تغییرات داخلی تحول لازم را در خود ایجاد کند. این موضوع طبیعی هم هست چرا که موثرترین عنصر برای تغییرات مطلوب دخالت مردم در همه امور و رعایت حق تعیین سرنوشت برای ملت و رعایت حقوق شهروندی است. حتی سیاست نامه های قدیمی هم ظلم و ویرانی ملک را با هم قرین می دانستند.»

امروز زندانهای ما از فرزندان مبارز و آزادیخواه این کشور پر شده

میرحسین گفت :«قدیم ها در کتابهای دینی خود از زندانهای منصور دوانیقی ها و هارون الرشیدها می خواندیم و امروزه زندانهای ما از فرزندان مبارز و آزادیخواه این کشور پر شده است. حتی کسانی که شاکی از اتهاماتی هستند که بر آنها وارد شده به زندان برده می شوند و تهمت زننده و دستگاههای حامی او دور از دسترس قوه قضاییه قرار می گیرند.»

رمز بازگشت نشاط به جامعه 

موسوی کلیدی ترین رمز تحقق مردمسالاری را قبول آرای مردم دانست و گفت : «آرای مردم است که می تواند کشور را از بحرانی که در آن گرفتار شده ،نجات بدهد و شور و نشاط را به جامعه بازگرداند.»


 
 


بهاره و امثال او با بازنمايی و بازانديشی فعاليت سياسی زنان در کنار مردان نه پشت به پشت آنان، سعی در شکستن فضای مردانه سياسی داشتند و به حق می دانستند راه آزادی و دموکراسی ايران بدون احقاق حقوق زنان ميسر نخواهد شد، اما انتخاب شان حضور مستقيم در فعاليت های سياسی بود. چرا که همان قدر که وجود انجمن های خاص زنان در ايران لازم است به حضور و رويکرد زنانه در احزاب سياسی نيز نياز داريم.
خبرنگاران سبز/ جلوه جواهری:
 به ياد دارم سال ۸۴ بود که با بهاره هدايت به عنوان اولين دبير کميسيون زنان تحکيم وحدت، آشنا شدم.  کميسيون زنان تحکيم وحدت، نهادی بود که درون انجمن های اسلامی شکل گرفته بود و سعی داشت تا به طور ويژه به مسائل دختران دانشجو بپردازد، به همين دليل برای فعالان زنان که سال ها سعی داشتند تا از طريق دانشگاه و با نيروی دانشجويان پيام های خود را به جامعه منتقل کنند، نهادی بسيار ارزشمند بود.

به ياد دارم تلاش های بهاره را در آن مقطع زمانی، که چگونه با بسياری از فعالان جنبش زنان تماس می گرفت و خود را به آنان معرفی می کرد و  از نهاد تازه تاسيس دانشگاه سخن می گفت و برای ارتقاء عملکرد اين نهاد، راهنمايی می جست. به ياد دارم بهاره، دختری هم سن و سال خودم را که بسيار مصمم بود و تلاش داشت تا با فعالان جنبش زنان به بهانه دبيری کميسيون زنان تحکيم وحدت، آشنا شود و به اين وسيله پيوند ميان جنبش دانشجويی و زنان را محکم کند.

از آن زمان بود که در اغلب جلسات ائتلاف های مختلف زنان از «هم انديشی زنان» گرفته تا «هواداران حرکت جهانی زنان» حضور می يافت، از حرکت های اعتراضی زنان که با اهداف او هم خوانی داشت حمايت می کرد. به خاطر دارم که اين دختر مصمم چگونه به تدريج وارد حرکت های زنان شد و در همه اين حرکت ها سعی داشت تا از نيروی دانشجويان برای پيشبرد اهداف زنان کمک بگيرد و حرکت های اين دو جبهه را در مواقعی که امکان داشت به هم نزديک سازد.

شايد هيچ کدام نمی دانستيم که او و نهادی که در آن فعاليت می کند چقدر می تواند در سرنوشت جنبش زنان و دانشجويی نقش ايفا کند. شايد هيچ کدام باور نداشتيم که در سال های آتی تا چه حد شاهد نام او و همرزمانش خواهيم بود در کنار هر فعاليتی که در ميان فعالان جنبش زنان به صورت جدی اغاز می شد.

او از همان حضور اوليه در حرکت های زنان، هزينه تلاش بی وقفه خود را در برقراری پيوند ميان دانشجويان و زنان، پرداخت. بهاره هدايت از اولين دستگير شدگان جنبش زنان پس از سال ها بود. او که همراه ۷۰ تن ديگر که بسياری هم چون خود او دانشجو بودند، در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ دستگير شد، هيچ گاه به موجب اين دستگيری دست از فعاليت نکشيد و هم چنان در دو حوزه دانشجويی و زنان فعال ماند و در پيوندميان اين دو جنبش به ادامه ايفای نقش خود پرداخت.

او از جمله کسانی بود که به دليل شرکت در اين تجمع به حبس تعليقی محکوم شد، حبسی که هم اکنون بايد در کنار حکم ديگر خود آن را بگذراند. با اين وجود زمانی که ۵ شهريور ماه ۱۳۸۵ حرکت کمپين يک ميليون امضاء در مقابل درب بسته رعد آغاز شد، به اين حرکت با تمام وجود پيوست و از همان ابتدا کوشش بسياری کرد تا فعالان دانشجويی را جذب اين حرکت کند. او به همراه ديگر اعضای کميسيون، سفرهای بسياری به شهرهای مختلف ايران کردند و در همه اين سفرها از اهداف کمپين برای دانشجويان اين شهرها سخن گفتند. بسياری از فعالان کمپين از همين طريق جذب اين حرکت اجتماعی شدند و بسياری از فعالان کمپين از بهاره هدايت و سخنرانی های مختلف او در کمپين الهام گرفتند و شجاعت و صبوری آموختند.

همان سال ها که بسياری از فعالان اجتماعی خطر و هزينه چندبرابرِ جذب شدن دو جنبش به يکديگر را در می يافتند و آگاهانه از اين خطر تبری می جستند و سعی داشتند تا نيروهای دو جنبش را به استقلال از هم البته با دوری جستن از يکديگر و عدم حمايت از هم، فرابخوانند بی آنکه بدانند استقلال نه در نفی حمايت از يکديگر بلکه در پيگيری اهداف مستقلانه است؛ بهاره هدايت به همراه بسياری از هم فکرانش کوشيد تا نشان دهد که می توان از هم ديگر حمايت کرد، به رشد همديگر کمک کرد و هم چنان مستقل باقی ماند. او کوشيد نشان دهد که گرچه پيوند دو جنبش هزينه دارد اما دستاوردهای به مراتب گسترده تری می تواند داشته باشد. او نشان داد که ما در خلاء زندگی نمی کنيم بلکه در بافت پيچيده ای از مسائل سياسی، اجتماعی و اقتصادی به سر می بريم و نمی توانيم هرگز گوشه ای را از باقی مسائل جدا کنيم و بدون نگاهی به ديگر جنبه های آن سعی در حل آن مسئله داشته باشيم و در نهايت افتخار کنيم که صرفا «فعال اجتماعی» هستيم.

بهاره و امثال او با بازنمايی و بازانديشی فعاليت سياسی زنان در کنار مردان نه پشت به پشت آنان، سعی در شکستن فضای مردانه سياسی داشتند و به حق می دانستند راه آزادی و دموکراسی ايران بدون احقاق حقوق زنان ميسر نخواهد شد، اما انتخاب شان حضور مستقيم در فعاليت های سياسی بود. چرا که همان قدر که وجود انجمن های خاص زنان در ايران لازم است به حضور و رويکرد زنانه در احزاب سياسی نيز نياز داريم. بهاره توانست با حضور و عملکرد زنانه خود به همراه ديگر عدالت خواهان و برابری خواهان جنبش دانشجويی، نوع تفکر برابری طلبانه خود را ترويج کند. تا جايی که اکنون شاهد آن هستيم که نه تنها فضای مردانه سابق جنبش دانشجويی با حضور زنانی از جنس بهاره، در حال ترک برداشتن است، بلکه برابری سرلوحه خواسته های اين جنبش در کنار ديگر خواسته های آن قرار گرفته و از سوی ديگر جنبش دانشجويی در سرتاسر حرکت های اخير جنبش زنان به يکی از همياران و همراهان اين جنبش  تبديل شده است.

اکنون بار ديگر شاهد به زندان افتادن بهاره هستيم و اين بار چه زمان طولانی برای انتظار ديدن دوباره او و فعاليت های اش در انتظار ماست. هر بار که اين دختر جسور به زندان افتاد، روزها و هفته ها به انتظار آزادی او نشستيم و هربار او را ديديم که مصمم تر و صبورتر از گذشته به راه خود ادامه می دهد. شايد اين سماجت در ادامه راه بود که اين چنين زورمداران را مقهور خود کرده بود تا هر بارِ ديگر که به دستگيری او دست می يازند، انتظار آزادی اش را کش دار تر از گذشته کنند؟ آيا همين جسارت او بود که حکمی برابر ۹ سال و نيم را برای او رقم زد، حکمی که حتی از طول سال های فعاليت بهاره نيز فراتر رفته است؟

اما اين حکم و ديگر حکم های فرودآمده بر بدن جنبش دانشجويی، تنها بوسه بر قدم هايی است که با جسارت و صبوری در تمام اين سال ها به راه خود ادامه دادند. بوسه بر دستان تک تک دانشجويانی که هم چون بهاره در اين سال ها به فعاليت های آرمان خواهانه خود ادامه دادند و هرگز به راهی که می روند شک نکردند که اگر شک هم داشتند نه به دليل پرداخت هزينه که به دليل بازانديشی در حرکت های پيشروانه بود.

بهاره عزيز، اکنون شايد کام من و امثال من سخت تلخ باشد. چرا که قرعه به نام شما افتاد، برای راهی که با هم پيموديم  و سهم هزينه های شما «همه» شد و ما «هيچ»! اين روزهای پر از آزادی برای ما گران تر از هميشه است چرا که روزهای دربند شما عزيزان مان را می بينيم که سرتاسر به شکنجه، بازجويی، انفرادی، اعتصاب و حکم های دراز گذشت و از دست ما هيچ برنيامد. بهاره عزيز می دانم که تو و هم بندانت هم چون گذشته در روزهای زندانی تان، از روزهای آزادی مان، با مقاومت و سرسختی بيشتری ادامه می دهيد و هم چنان بر ايمان شما افزوده می شود و سخت است که بگويم اين روزها نيز می گذرد اما خاطره روزهای مقاومت تو  در تاريخ مبارزات جنبش دانشجويی و زنان برای هميشه خواهد ماند.

 
 

درباره حجاب که به آن اشاره کردید همانطور که شما متفق القول از قرآن مجید دریافت کرده اید این آیات خطاب به آنانیست که عشق و ایمان به این لباس دارند.  باید بدانیم که اصولا اجبار با عشق و اختیار در تضاد ابدیست واجبار و خشونت لجاجت به دنبال دارد. باید  دست از خشونت نسبت به زنان و جوانان برداریم  و کارهای فرهنگی را سرلوحه خود کنیم و انتخاب را به دست مردم بسپاریم.
خبرنگاران سبز/ رهبران جنبش/ زهرا رهنورد:


جمعی از زنان قرآن پژوه به مناسبت ماه مبارک رمضان ماه نزول قران و خودسازی در دیداری با خانم دکتر زهرا رهنورد دیدار و گفتگو کردند.

در این نشست، زنان قرآن پژوه به بررسی زمینه های مختلف تاثیر گذاری قرآن مجید و آموزه های قرآنی بر روابط اجتماعی و انسانی در یک جامعه پرداختند و در ادامه ارتباط این آموزهای دینی با جنبش سبز، مورد بحث و امعان نظر قرار گرفت.

دکتر رهنورد در این دیدار در سخنانی ضمن تبریک ماه مبارک رمضان و میلاد امام حسن مجتبی اظهار امیدواری کرد در پایان این ماه مبارک تاثیر روزه داری را بر رفتار حاکمان در عمل مشاهده کنیم.

به گزارش خبرنگار کلمه رهنورد در ادامه خطاب به خانم های قرآن پژوه گفت: جنبش سبز جنبشی متکثر است و این تکثر را ما در درجه اول از آموزه های قرآن دریافت می کنیم که می فرماید: لااکراه فی الدین، در دین اکراه وجود ندارد یا وقتی می فرماید هر کس را به اندازه توانائیش مکلف می کنیم. یعنی هرفردی به اندازه شناخت و توانائیش مکلف است و این بدان معناست که در کنار ایات و آموزه های دیگر اسلامی و قرآنی هرگونه اجباری مخالف آموزه های دینی است و ما با الهام از همین آموزه ها تنوع و تکثر را معنا می کنیم. مهم اینست که بتوانیم مطالعات قرآنی خود را در عمل پیاده کنیم نه اینکه بنابر میل و تعصب های خودمان با انسان های دیگر روبرو شویم.

این استاد دانشگاه وقرآن پژوه کشور در ادامه گفت: در قرآن کریم واژه های خدا ومردم، آغاز و انجام چیدمان قرآنی است. همین نکته اهمیت مردم، نقش و جایگاه مردم را مطرح می کند مردم همانهایی هستند که دست خدا با آنهاست، حامی آنها خداست (یدالله مع الجماعه) آنگاه شما می بینید حاکمیتی که ادعای دین ودینداری دارد چگونه جمعیت های میلیونی را در خیابان سرکوب می کند و فرزندان مردم را در زندان ها شکنجه و اعدام می کند و یا با لایحه من در آوردی بنام لایحه حمایت از خانواده کمر به انهدام خانواده های این ملت می بندد. آنقدر به مردان در این لایحه حمایت از خانواده اهانت شده که گویی مردان کشور ما فقط شخصیتشان شهوت است و زنان ما فقط منتظرشوهر هستند. باید به آنها گفت کدام یک از شما حاضرید این لایحه حمایت از خانواده در مورد خانواده خودتان اعمال شود؟ حاکمیت حاضرند دخترشان صیغه شوند یا خانم های نماینده مایلند به جرم اینکه از صبح تا شب مشغول فعالیت های اجتماعی هستند همسرانشان زن چندم بیاورند چه ازدواج دائم کنند و چه ازدواج موقت؟

رهنورد تاکید کرد: برای همین است که معتقدم لایحه حمایت از خانواده اسم بی مسمایی است و در واقع لایحه اهانت به خانواده است که اولا این لایحه تخریب خانواده است و دوما این لایحه ای است ضد ملی، هم اهانت به مردم و هم اهانت به زن در آن مندرج شده است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: درباره حجاب که به آن اشاره کردید همانطور که شما متفق القول از قرآن مجید دریافت کرده اید این آیات خطاب به آنانیست که عشق و ایمان به این لباس دارند. باید بدانیم که اصولا اجبار با عشق و اختیار در تضاد ابدیست واجبار و خشونت لجاجت به دنبال دارد. باید دست از خشونت نسبت به زنان و جوانان برداریم و کارهای فرهنگی را سرلوحه خود کنیم و انتخاب را به دست مردم بسپاریم.

رهنورد با اشاره به روایت تاریخی لحظه وداع پیامبر با امت در مسجد گفت: پیامبر در آن صحنه ی زیبا اعلام می فرمایند که: "هر کس حقی بر گردن من دارد بگوید و مرا مجازات کند". از میان جمع مردی بر می خیزد و می گوید که شما ناخودآگاه بر بدن من تازیانه زده اید. پیامبر پشت خود را عریان می فرمایند و خود را آماده مجازات آن فرد می کنند، ناگهان آن مرد بر بدن مبارک پیامبر بوسه می زند.این بوسه فقط بوسه بر بدن مبارک و مطهر پیامبر اسلام نیست بلکه بوسه ای است بر ارزش ها و زیبائیهای دین پیامبر و جلوه ایست از رحمانیت دین و همچنین از منظری دیگر رابطه زیبای حاکمیت با مردم. حال شما این وضع را مقایسه کنید با وضعیت امروز خودتان.

رهنورد همچنین در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: چنانچه حاکمیتی با نام دین اعمال انحرافی انجام دهد و یا رفتار تحکم آمیز داشته باشد موجب بی اعتنایی به دین شده است. باید راه هایی را دنبال کنیم که از هرگونه دیکتاتوری جلوگیری کند، حال چه دینی باشد و چه غیر دینی.
ترجیع بند آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و رسانه ها و انتخابات آزاد که خواسته جنبش سبز است از جمله مواردی است که می تواند مردم ما را از در افتادن به دام دیکتاتوری محافظت کند. این انتخابات همچنین موجب شد مردم ما با بهایی سنگین به بخشی از حقوق خود از جمله نیاز به آزادی و دموکراسی٫اطلاع و آگاهی از وضع زندان هاو انحراف از آرمان های انقلاب واقف شوند. این بهای سنگین شهادت بهترین جوانان مملکت و زندانی شدن آزاد اندیشان، یتیمی، بیوه زنی و داغ فرزند است.

این استاد دانشگاه در پایان ضمن ابراز امیدواری برای تحقق آرمانها گفت: در این ماه مبارک رمضان از خداوند مسئلت می کنم که درهای رحمت خود را بر روی مردم رنج دیده ما بگشاید و حاکمیت فعلی را بر سر عقل آورد.

 
 

جنگ مقدسی که در راه است چيزی نخواهد بود جز نسل کشی های دو طرفه که فاجعه ای به بزرگی قرن ۲۱ در پی آورد و اين مردم ايران هستند که قربانی دو طرف ماجرا خواهند بود. امری که با رويه ای که دولت ايران پيش گرفته است خيلی محال نخواهد بود. شايد قدرت مداران ايران يادشان رفته باشد که جنگ های مقدس تخريبی تمام عيار را در تمام شئون جامعه به همراه خود می آورد.
خبرنگاران سبز/ سیاست/ سیاست خارجی:
تهديد نظامی در طول تاريخ سياسی دولت ها و حکومت ها به شکل يک عامل تطميع و ترفيع يک سامان سياسی بر نهاد سياسی ديگر بوده است. با آغاز جنگ شرايط سامان های سياسی از حالت روزمرگی و نرمال خود خارج شده و شرايط اضطراری را بوجود آورده است؛ ورود به اين مرحله باعث شده است که مشکلاتی که بصورت پيشينی در کشورها وجود داشته است اولويت خويش را از دست بدهد و حفظ مرزهای جغرافيايی و ايدئلوژيک به شکل يک امر مقدس ملی و يا مذهبی رخ نمايد.

گزينه حمله و يا تهديد نظامی همواره پس از انقلاب يکی از آلترناتيوهای کشورهای مخالف انقلاب در مقابل جمهوری اسلامی بوده است که هميشه برای جمهوری اسلامی می توانسته دردسر آفرين باشد. چنانکه جنگ ۸ ساله با عراق و چند درگيری يک طرفه ديگر بخشی از عملياتی شدن يک نظریه بوده است.

اما سال ۱۳۸۹ به روشنی تغييری آشکار در سياست های خارجی حکومت سياسی ايران بود. بررسی گفتارهای سياسی مسئولين حکومت اسلامی در ۳۲ سال گذشته هميشه اين امر را تاييد کرده است که در گفتار، جمهوری اسلامی عقب نشينی نکرده و پا به پای غرب و امريکا وارد يک بازی لفظی شده است اما در عمل کاری را کرده است که به از ميان رفتن تنش ها بيشتر کمک کند.

سال ۸۹ از آن جهت مهم خواهد بود که جمهوری اسلامی نه تنها در گفتار بلکه در عمل فعلی را انجام می دهد که نتيجه ی منطقی آن يک جنگ فيزيکی تمام عيار خواهد بود. آنچه مهم است اينکه اين حرکت کاملاً آگاهانه انجام گرفته و می گيرد.

۱- سياست دينی جمهوری اسلامی بعد از سهميه بندی های آراء در انتخابات ۱۳۸۸ با جامعه ای مواجه بود که فارغ از کميت عددی طرفين منازعه، با يک انشقاق کاملاً جدی در زمينه ی ملی، مذهبی ،سياسی و اجتماعی دست و پنجه نرم کرده است.
جنگی از نوع يک جنگ فيزيکی تمام عيار با بزرگترين دشمن فرضی جمهوری اسلامی که مدت هاست نامش بصورت عيان و نهان شيطان بزرگ است می تواند به يک موقعيت نوستالژيک دينی بدل شود که با تکرار حماسه های دهه ی شصتی اين ملت کاملاً دوپاره و متناقض را يکبار ديگر در کنار هم قرار دهد. قطعاً ناتوانی اقناع با دلايل مطرح شده از سوی حاکمان داخلی در مقابل سيل چراهای مردمی، بروز يک عامل تهديد کننده خارجی را مغتنم می شمارد.

۲- نظام جمهوری اسلامی با گذشت سه دهه از عمر خود به حدی از تجربه ی عملی و نظری رسيده است که با خود برنامه ی انتشار گسترده ايدئولوژی خود را دردستور کار قرار دهد؛ بديهی ايست برای عيان کردن وزن ايدئولوژی جمهوری اسلامی بايد تقابلی از نوع تقابل های جنگ های مذهبی يا جنگ جهانی در بگيرد که توجه جهانی به پيروز اين مناقشه جلب شود.
اما ماجرا به همين جا ختم نمی شود، خوشبين ترين طرفداران جمهوری اسلامی هم فارغ از اينکه چه چيزی در ظاهر انجام خواهد داد و خواهد گفت در خفا بر اين موضوع صحه خواهد گذاشت که جمهوری اسلامی در هر دو دليل خود يک مغلطه ی بزرگ کرده که پايان جنگ را ازآن خود ديده است.

ملت و مردم با وجود اتفاقاتی که در يکسال و نيم گذشته افتاده است آنچنان مرز آشکاری را با تز فکری حکومت و مردم هواخواه کشيده است که حتی اگر تا به آخر هم همين سامان سياسی متعلق به اين مرز و بوم باشد حتی با بی عملی و سکوت بی اثر اين مرز پاک نخواهد شد.

در باب آمادگی نظامی هم با وجود اينکه پيشرفت ها و اندوخته های لوژستيکی ايران در نوع خود قابل توجه بوده است اما همگان اذعان دارند که به نسبت کارتر های نظامی غرب حتی نواوری هم نداشته است چه رسد به تعامل برابر.

منطقی ترين استدلالی که می توان حال و آينده ی نظام سياسی ايران را توجيه کند شايد در اين باشد که اين جنگ هيچ پيروزی نخواهد داشت ولی شکست های زيادی در بر خواهد داشت.

ميليتاريزه کردن ايران به بهانه ی يک عامل خارجی ميتواند بهترين شرايط باشد برای برچيدن معترضين داخلی که حتماً و قطعاً بزرگترين تهديد برای نظام سياسی ايران هستند؛ نه از اينرو که شرايط و قدرت بهتری نسبت به دشمنان کلاسيک جمهوری اسلامی دارند بلکه برای اينکه اين معترضان دقيقاً از جنس همين نظام هستند.

اين وجه مشترک باعث ميشود که به سادگی نتوان در عمل از روی اين معترضان به سان تصفيه های دهه ی ۶۰ و هفتاد عبور کرد. انقلاب و بروز يک جنگ نه تنها به مطالبات مردم کمک نکرده بلکه تمام روال منطقی مبارزات مدنی را با يک عقب گرد بزرگ مواجه خواد کرد.

جنگ مقدسی که در راه است چيزی نخواهد بود جز نسل کشی های دو طرفه که فاجعه ای به بزرگی قرن ۲۱ در پی آورد و اين مردم ايران هستند که قربانی دو طرف ماجرا خواهند بود.

معترضان داخلی در اين شرايط به دليل نداشتن قدرت تاثير گذاری کوتاه مدت و عيان به يک تماشاچی صرف مبدل شده اند که سرنوشت تيم و نظرشان صرفاً به بازی بستگی دارد که آنها بر رويش تاثيری ندارند.

دولت دموکراتی که در آمريکا بر روی کار است تنها ترمزی ايست که در مقابل عدم بروز جنگ ايستادگی می کند. شايد اگر تاريخ به اين شکلی که الان در آمريکا رقم خورده رقم نمی خورد، ما الان با جنگی روبرو بوديم که هر روز هزاران تن از هموطنانمان در عمليات های تروريستی و يا بصورت قربانی جان خود را از دست می دادند.

امری که با رويه ای که دولت ايران پيش گرفته است خيلی محال نخواهد بود. شايد قدرت مداران ايران يادشان رفته باشد که جنگ های مقدس تخريبی تمام عيار را در تمام شئون جامعه به همراه خود می آورد.

 
 

عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی با انتقاد از روند موجود در سیاست‌های وارداتی، گفت:سیاست‌گذاری‌های واردات متاسفانه به بلعیدن درآمدهای نفتی می‌انجامد و نتیجه آن در اقتصاد کشور بروز بیماری هلندی می‌شود که این بیماری عملا تولیدات داخلی کشور را با شکست و نابودی مواجه می‌کند.
خبرنگاران سبز/ اقتصاد/ مجلس شوراى اسلامى:
نماینده مردم کاشمر، بردسکن و خلیل آباد با خطرناک خواندن واردات بی‎رویه گفت: سیاست‌گذاری‌های واردات متاسفانه به بلعیدن درآمدهای نفتی می‌انجامد و نتیجه آن در اقتصاد کشور بروز بیماری هلندی می‌شود که این بیماری عملا تولیدات داخلی کشور را با شکست و نابودی مواجه می‌کند.
 سايت اينترنتى اكو نيوز به نقل از"محمد رضا خباز" ميگويد: با اشاره به زیان‌هایی که از ناحیه واردات متوجه اقتصاد کشور شده است،  اگر واردات را ساماندهی کنیم بسیاری از مشکلات این بخش رفع خواهد شد، مثلا واردات مواد خام که کارخانه‌های کشور را به حرکت درمی‌آورند اقدام مثبتی است، چراکه ما تعداد زیادی کارخانه در کشور داریم که مواد اولیه شان باید از خارج وارد شود.
عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با اشاره به این که موضوع واردات بی‌رویه از چند سال گذشته نگرانی‌هایی را ایجاد کرده است، گفت: موضوع واردات بی‌رویه و رشد تراز منفی صادرات متعلق به امسال و سال گذشته نیست، این را در مجلس هفتم هم که نماینده نبودم طی مقاله‌ای خطاب به مجلس هفتم و دولت نهم نوشتم و از واردات بی رویه‌ای که موجب ایجاد بیماری هلندی در کشور می‌شد، انتقاد کردم.
خباز با بیان این مطلب که اهداف کشورهایی مانند چین از صادرات کالاهایی با قیمت پایین تر از قیمت تمام شده داخلی، به کشور ما شفاف نیست، گفت: از این که چین چه هدفی دارد، مطلع نیستم اما حرکات این کشور نشان می‌دهد که این موضوع نظام اقتصادی ما را تخریب می‌کند؛ چرا که روش آنها این است که کالاهای بنجل و نامرغوبشان را به ما می دهند نه کالاهای خوب و با کیفیت.
وی با بیان اینکه وارد کردن کالاهای بی کیفیت و ارزان قیمت چینی تولید داخلی کشور ما را نابود می کند، گفت: چین چند نوع کالا تولید می‌کند، اما کالاهای درجه یک این کشور به آمریکا و اروپا می‌روند و کالاهای بنجل و نامرغوبشان به کشور ما روانه می شود تا در یک رقابت نابرابر صنایع داخلی ما را نابود کند.
عضو کمیسیون اقتصاد همچنین افزود: نمونه این کالاها که برای مردم ملموس است کفش‌های چینی است که با ظاهر زیبا و قیمت پایین و البته کیفیت بسیار بد و سطح پایین، صنایع تولید کفش ما را با خاک یکسان کرده است.
خباز با تاکید بر این مطلب که برای اصلاح نظام وارداتی و تغییر نگاه به واردات، عزم جدی در کشور نیاز است، گفت: اصلاح سیاست های وارداتی نیاز به همت مجلس و دولت دارد؛ چرا که هم باید دولت به این عزم برسد که جلوی واردات را بگیرد و هم مجلس باید به این اراده مهم برسد که در اداره کشور با دولت رودربایستی نداشته باشد.
عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با اشاره به برخی استدلال‌ها در مورد لزوم واردات به کشور گفت: برخی ها استدلال می‌کنند که مانع شدن از واردات باعث ایجاد کمبود کالا می‌شود، اگرچه این گفته نیز صحیح باشد؛ اما باید سیاست وارداتی به سمتی برود که کالای خوب و با کیفیت وارد کنیم،نه اینکه کالای بنجل وارد کنیم. کالای خوب با کیفیت و قیمت خوب وارد کنید که مشتریان داخلی ما را فریب ندهد و باعث نابودی تولیدات ما نیز نشود.
وی در پایان با بیان این مطلب که نباید بیش از نیاز کشور اقدام به واردات کرد، گفت: باز کردن دروازه‌های کشور باعث نابودی شرکت‌های داخلی شده و نمونه آن هم بسیار است، مثل واحدهای تولید کفش، کارخانه‌های کاشی و سرامیک، صنایع نساجی، صنعت پوشاک و ...
مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با کارگزارن نظام بر لزوم مدیریت واردات و کمک به تولیدات داخلی تاکید کردند. موضوع واردات بی‌رویه در چند سال گذشته از مهمترین مواردی بوده است که باعث انتقاد از دولت شده است. کارشناسان اقتصادی معتقدند واردات بی رویه کالا، بخصوص کالاهای بی کیفیت چینی موجب از بین رفتن تولید داخلی شده است.

 
 

شعب استانى سازمان ادوار تحكيم در بيانيه اى به مناسبت بازداشت دو عضو شوراى مركزى خود ضمن محكوم كردن اين بازداشتها به تبيين مواضع خود بر استوارى در مسير حركت تاكيد نمود.بيانيه اخير هشت شعبه سازمان دانش‌آموختگان ایران در اعتراض به بازداشت حسن اسدی‌زیدآبادی و علی جمالی، دو عضو شورای مرکزی آن تشکل صادر گرديده است.
خبرنگاران سبز/ دانشگاه/سازمان ادوار تحكيم وحدت:

متن کامل بیانیه ادوار تحکیم وحدت، به شرح زیر است:

با گذشت بیش از یک سال از کودتای ننگین بیست و دوم خرداد هشتاد و هشت این‌گونه به نظر می رسد که حاکمیت سراسر نظامی-امنیتی شده فعلی، هنوز تصمیمی برای بازگشت به مسیر عقلانی نگرفته است. قصه پر غصه ما و این حاکمیت ماجراجو، اکنون به داستانی ملالت بار می‌ماند که شرح آن تکرار سرنوشت تلخ آزادی خواهی ملت در صد سال گذشته و قشری‌گری و کج فهمی حکومت است.
حکومتی که زندان‌اش دانشگاه است و دانشگاه‌اش پادگان، پادگان‌اش بنگاه بورس بازی و زد وبندهای اقتصادی است و بازارهای مالی و تجاری‌اش در تسخیر چاکران و ملازمان بارگاه؛ امنیت‌اش آسایش ناکسان است و آزادی‌اش رهایی فاسدان، بصیرت‌اش تملق چاپلوسان است و اصول‌گرایی اش شعارهای توخالی ودروغ. عدالت‌اش چپاول ثروت‌های نفتی ملت است و پیشرفت‌اش تعطیلی صنایع وکارخانجات، بیکاری و اعتیاد زنان و مردان، مکتب اسلامی‌اش در خواهرخواندگی طالبان است و ایران‌گرایی‌اش گره خورده با لاف زنی‌ها و گزافه‌گویی‌ها.
آری امروز آن‌چه بر زنان و مردان این دیار می رود تبلور حقیقت نظام‌هایی است که شرح حال آن‌ها تنها در رمان‌ها و داستان‌های تخیلی آمده است. نظام‌هایی همانند حکومت‌های ایدئولوژیک بلوک شرق که هیچ نداشتند جز دستگاه‌های امنیتی عریض و طویل و آن‌ها نیز جز پرونده‌سازی و جستجو در احوال شخصی افراد و محک زدن میزان وفاداری‌شان به حکومت، کار دیگری نمی‌کردند.
نظام هایی که بازداشت منتقدان و معترضان به خود را مهرورزی می‌نامیدند و تزریق ترس وایجاد فضای رعب در جامعه خویش را اقناع مخالفان می‌دانستند و اعتراف‌گیری از مخالفان در دادگاه‌ها با شکنجه‌های جسمی و روحی را، سند افتخار خویش می‌دانستند. با جعل آمار و وارونه نشان دادن حقایق به فریب افکار عمومی می‌پرداختند و حتی دروغ‌های خویش را باور می کردند که اوضاع بروفق مراد است و ایام به کام!

در آغاز هفته اما تعدادی از نیروهای امنیتی دوتن از اعضای شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) را ربوده و بی‌هیچ دلیل موجهی به مکانی نامعلوم منتقل نموده‌اند. از حواشی امر پیداست که جرم دوستان ما نیت حضور - ونه حضور - در منزل دبیرکل دربند سازمان، دکتر زید آبادی به قصد دلجویی از خانواده رنج دیده ایشان بوده است. علی جمالی و حسن اسدی ‌زید آبادی به بند کشیده شدند تا حتی مجال هم‌دردی با خانواده دوستانشان نیز از آنها ستانده شود، تا شاید خیال متوهمانه حاکمیت از شکل گیری کوچک‌ترین تجمع مخالفانش آسوده گردد و جماعتی از معترضین به کردار و اعمال حکومت، مرعوب گردند.

اما زهی خیال باطل! همان‌گونه که بارها گفته‌ایم دیر زمانی است تئوری النصر بالرعب در کوره آتشین اراده ما برای تغییر، ذوب شده است و ما نیز در کنار ملت شجاع ایران هیچ ترسی از به بند کشیده شدن و هزینه دادن بر سر خواست‌های به حق مردم نداریم.

نهادهای امنیتی تصور می‌کنند که با بازداشت اعضا و فشار بیشتر بر ارکان سازمان، قادرند در فعالیت‌های این تشکل برای ایجاد و بسط دموکراسی و حقوق‌بشر و پیگیری مطالبات مردم، خلل وارد کنند، اما از این نکته غافل‌اند که این روش پیش‌آزموده که بارها و بارها در طی سالیان گذشته در قبال سازمان دانش‌آموختگان اعمال شده است، نصیبی جز شکست نداشته، که اگر قرار بود این روش‌های سرکوب‌گرانه راهی به موفقیت داشته باشد، می‌بایست بازداشت، احضار و فشار بر اعضای شورای مرکزی و شعب استانی سازمان، باعث توقف فعالیت‌ها می‌شد. اما آن‌چه که شاهد بودیم انسجام روزافزون همه ارکان سازمان و فعالیت‌های اعضا در کنار دیگر احزاب و تشکل‌های حامی حقوق مردم، بوده است.

سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) بدین‌وسیله ضمن محکوم نمودن بازداشت خودسرانه و خلاف قاعده و قانون اعضای این سازمان نسبت به تداوم رویه کنونی از سوی حاکمیت اعلام می‌دارد که خاموش کردن صدای اعتراض و به انفعال کشاندن فعالان مدنی و معترضان به وضع موجود خیال خامی است که نتیجه‌ای جز دور شدن حاکمیت از حقیقت جامعه ایران نخواهد داشت.
ادوار تحکیم وحدت زنده است و همچون گلویی است رسا برای برآوردن فریاد اعتراض به ظلم مضاعف حاکمیت بر مردم ایران.

زهری بی پاد زهرم...
ابلها مردا!
عدوی تو نیستم من
انکار توام...

ادوار تحکیم وحدت، شعبه های آذربایجان غربی، اصفهان، بوشهر، خراسان، زنجان، کرمانشاه، گیلان و همدان

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته