مهشب تاجیک / رادیو کوچه
هنر یونان باستان از نظر سبک به چهار دوره قابل تقسیم است :
۱ـ هنر هندسى (geometric)
۲ـ هنر کهن (archaic)
۳ـ هنر کلاسیک (classical)
۴ـ هنر هلنى (Hellenistic)
نام یونان در نزد یونانیان باستان«هلاس»[۱] بوده است و به یک مرد یونانی «Hellene» و به یک زن یونانی «Helenian» میگفتهاند. واژه «هلنی» [۲] که به مفهوم منتسب به هلاس است، در واقع به معنای «یونانی» میباشد. هلنها در واقع یکی از اقوام پنج گانه یونان باستانند که در کنار چهارقوم دیگر یعنی ایونیها، اسپارتیها، آتنیها و مقدونیها تاریخ تمدن و فرهنگ یونان باستان را رقم زدهاند.
گرچه یونان باستان را سرزمین ادب و هنر میشناسند ولی جاهطلبی و کشورگشاییهای برخی از فرمانروایان سبب نابودی بسیاری از آثار هنری آن شده است. دو هنر معماری و مجسمهسازی بیش از سایر هنرها توان مقابله با جنگ و ویرانی را داشتند و امروزه بسیاری از اطلاعاتی که ما از هنر یونان باستان داریم به واسطه آثار باقیمانده از این دو رشته هنری است .دربارهی بخشی از دوران هنری یونان که به سالهای سیاه معروف است هیچگونه اطلاعاتی در دست نیست. از دوران هنر هندسی که به سالهای ۱۰۰۰ پیش از میلاد مسیح برمیگردد نیز اطلاعات ناقصی وجود دارد. هنر کهن تنها با فیگورهای سیاه رنگی که روی ظروف نقاشی میشدند قابل بررسی است.
به اعتقاد یونانیان نظم طبیعت و نظم عقل هر دو زیبا و ساده است. و زیبایی ابژهها با شناخت ما از آنها یکی است. لذا زندگی خوب و دستیابی به روح زیبا در گرو پیروی از آن حکم یونانی است که میگوید «خودت را بشناس». پس انسان از طریق اندیشه به زندگی خوب دست مییابد. انسان بر طبق آن قوانین طبیعی زندگی می کند که بتواند آنها را کشف کند بنابراین خویشتن یا خود اهمیت عمده مییابد و آنگاه که انسان به خودآگاهی کامل برسد به یقین طبیعت را شناخته است. به طور کلی زیباییشناسی به سادهترین بیان، اندیشهکردن درباره چیستی هنر است و همانطور که میدانیم پیشینهاش به قرنها شاید هزاران سال پیش برمیگردد که آدمی در مورد تصویرهای اطراف خودش کنجکاو میشود و سعی میکند که درباره آنها سوال بکند. فهم چگونگی برآمدن زبان و نحوه شکلگیری آن، میتواند در درک معنای هنر کمک زیادی به ما بکند، چرا که نفس زبان نمایانگر نوعی کنجکاوی و ژرفنگری انسان درباره پدیدارهای اطرافش است. یونانیان بر مبنای چنین اعتقادی آثار هنری خود را میآفریدند .
از یونان کهن، مردم هنوز تصور و تجسم دقیقی درباره اینکه آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد یا نه نداشتند. اما بعدها در دوران شکوفایی یونان باستان، به عنوان مثال، جهان زیرین توسط هومر به طور دقیق وصف شد. و معلوم است که این اعتقاد در آنان وجود داشته است.
از یونانیان آثار قابل توجه نقاشی بر جای نمانده است. نقاشان یونانى بیشتر بر روى بومهاى چوبى نقاشى مىکردند که همین امر به عمر کوتاه نقاشیها ختم شده است. آشنایى با نقاشىهاى یونان، امروزه تنها از طریق بررسى سفالینهها و نقاشىهاى دیوارههاى مقبرهها امکانپذیر است. نقاشى بر روى سفالینهها تنها بخش کوچکى از بعد زیبایىشناسى یونانیان را آشکار مىسازد چرا که تکنیک هنرمندان نقاش در نقاشى بر روى ظروف و بومهاى بزرگ بسیار متفاوت بود. اما یونانیان روی ظروف سفالین خود نقوش و تصاویری را ترسیم میکردند. تعداد زیادی از این ظروف در دست است و از روی تصاویر آنها بررسی نقاشی یونانی برای ما ممکن میشود.
در ظروف عتیقه یونانی میبینیم که برای اولین بار پیکر انسان مورد مطالعه تحلیلی قرار میگیرد. آن شیوهی تکرار یک حالت واحد به تدریج جای خود را به روشی میدهد که متکی بر مطالعه دقیق وضعیت و حرکت بدن انسان زنده است. این تغییر البته فورن صورت نگرفت بلکه مراحل منظمی را پشت سرگذاشت. پیکر انسان از نخستین حضور خود در روی ظروف به صورت نقش مایه عمدهی هنر یونانی درآمد. اما همین نقش مایه نیز برای تکامل یافتن مراحلی را طی کرد. به طور مثال در «گلان دیفیلون» پیکرهها از حد نماد فراتر نمیرود و بصورت شکلهای هندسی لوزی و مثلث هستند که با خصوصیات شکلهای هندسی و منظم نوارهای روی گلدان به طور کامل هماهنگ هستند. حال آنکه پیکرههای روی ظرف دیگری که در حدود ۳۰۰ سال بعد ساخته شده است تا حد زیادی شکل طبیعی دارند.
نخستین نمونههای پیکرهسازی یونانی که قدمت آنها به اوایل سدهی نهم پیش از میلاد میرسد تندیسهای کوچکی از حیوانات و پیکرههای انسانی هستند که از مصالحی نظیر مس، برنز، سرب، عاج و سفال ساخته شدهاند. اما مجسمههای ساده بزرگ به اندازهی طبیعی یا بزرگتر از آن حوالی سده ششم پیش از میلاد ظاهر میشود. یک نمونه از این پیکرهها که حدود ۱۸۰ سانتیمتر قد دارد و شکلی استوانهای دارد که شاید از پیکرههای بینالنهرین مایه گرفته باشد. یونانیان نیز پیکرههایی نزدیک به شکل طبیعی انسان میساختند و آنها را رنگ میکردند. در قرن ۵ قبل از میلاد معمار و پیکرهساز معتبری در یونان پیدا شد که به یاری همکارانش شهر آتن را به صورت یک شهر زیبا و هنری درآورد. پیکرههای او اسلوب طبیعتپردازی را پایهگذاری کرد. پس از او پیکرهساز دیگری به نام «میرون» حرکت را به پیکرهسازی اضافه کرد. پیکره دیسک انداز یکی از آثار معروف میرون است.
تمدن و هنر عظیم یونان خود به شکلهای متفاوتی همچون تهاجم و یا تبادل بر هنر دیگر تمدنهای همزمانش همچون روم، ایران و مصر نیز تاثیرهای شگرفی نهاده است و شناخت این دوره از هنر به کشف برخی رازهای دیگر تمدنهای هنری کمک فراوانی خواهد کرد.
[۱] Hellas
2Hellenist
خبر / رادیو کوچه
قربان بهزادیاننژاد رییس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی نامزد معترض به انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران، پس از گذشت ۹ ماه از بازداشت بامداد دوشنبه با قرار وثیقه به طور موقفت از زندان اوین تهران آزاد شده است.
قربان بهزادیان نژاد از زمان اعلام نامزدی میرحسین موسوی به عنوان رییس ستاد انتخاباتی وی معرفی شد.
او استاد میکروبیولوژی در دانشگاه تربیت مدرس بود که اخیرن همراه با علیرضا بهشتی فرزند اولین رییس قوه قضاییه ایران و مشاور ارشد موسوی از تدریس و دریافت حقوق منع شده است.
بهزادیاننژاد معاونت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت محمد خاتمی را در کارنامه مسوولیتهای خود دارد. در سالهای اخیر بهزادیاننژاد در موسساتی در زمینه علوم انسانی و مطالعات ایرانشناسی فعالیت میکرده و از مشاوران ارشد موسوی است.
دادگاه انقلاب تهران بهزادیاننژاد را در روزهای اخیر به ۵ سال حبس تعزیری محکوم کرد.
بیشتر بخوانید:
«پنج سال حبس برای رییس ستاد انتخاباتی موسوی»
آنچه در این بخش میآیدانتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع : شبکه ایران
بعد از شکایت یکی از مجرمان آشوبهای سال گذشته از شرکت نوکیا، همکار سابق روزنامه همشهری، شرکت سامسونگ را به حمایت و تبلیغ مصوبات مجلس شورای اسلامی متهم کرده است. به گزارش شبکه ایران، یک روزنامهنگار ضدانقلاب که چندماهی است همکاری خود را با یک روزنامه پرآگهی داخلی قطع کرده، در مطلبی جالب، یک شرکت بینالمللی تولیدکننده لوازم خانگی را حامی مصوبات مجلس شورای اسلامی معرفی کرده است.
«فرورتیش رضوانیه» در مطلبی که در وبلاگ خودش منتشر کرده، با قرار دادن تصویر یک آگهی تبلیغاتی که یک خانواده را در کنار سفره افطار نشان میدهد، مدعی شده که شرکت سامسونگ همراه با مصوبه اخیر مجلس در زمینه لایحه حمایت از خانواده، به دنبال ترویج چندهمسری در بین مردان ایرانی است.
البته گویا آقای رضوانیه در خانواده خود خواهری نداشته است که تمامی افراد مونث در یک خانواده را «زن» خانواده برشمرده است.
این ادعای بامزه درحالی از سوی همکار سابق ارگان شهرداری تهران صورت گرفته که چند روز پیش نیز، یکی از مجرمان آشوبهای سال گذشته از شرکت نوکیا به خاطر فروش محصولات خود به ایران، شکایت کرده بود.
«عیسا سحرخیز» که در حال حاضر به اتهام شرکت در حوادث پس از انتخابات ۸۸ در زندان به سر میبرد، طی دادخواستی از شرکت نوکیا، زیمنس و دیگر شرکتهای مرتبط بابت فروش و ارایه فنآوری و تجهیزات لازم برای شنود و مونیتورینگ هوشمند شبکههای بیسیم، اطلاعاتی و اینترنت ایران که موجب دستگیری وی و دوستانش شده است، به دادگاه فدرال آمریکا شکایت کرد.
البته این ادعای آقای سحرخیز با واکنش تمسخرآمیز این شرکت مخابراتی بینالمللی روبهرو شد.
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
برای بار اول بود که دوست پسرم جدیدمو به یک رستوران ایرانی دعوت میکردم.البته واسه اینکه برداشت نادرستی نشه لازمه که اینجا برای شنوندههای عزیز رادیو کوچه یه توضیحی بدم، این مونولوگهای راوی داستان منه که یک دختر خانمه.
یعنی بگم منظورم اینه که واژهی «دوست پسر تازهام» از زبان این خانم روایت میشه. البته بنده از این نظر آزاداندیش هستم و با دگرباشی و دگرباشهای عزیز مشکلی ندارم و فقط خواستم که روشن کنم بنده این کاره نیستم، فردا نیاین پشت سر بنده حرف در بیارین و نمیدونم بعضی دوستا زنگ بزنن رادیو که شمارهی این آقاهه چنده و غیره. یا نمیدونم یه عده، صفحه تو فیسبوک درست کنن که، آره به «پیج»[۱] آقایون دوستدار فلانی بپیوندین. ضمنن بنده زیادم جذابیت خاص ظاهری ندارم، پوست سفیدیام ندارم، نه نه اشتباه نکنین ها از این سبزههای بانمک هم نیستم که معروفه و میگن سفید، سفید، صد تومن، سرخ و سفید سیصد تومن، حالا که رسید به سبزه هر چی بگی میارزه. خلاصه پوستم از نصفه شب یه ده دقیقهای روشنتره. چیکار کنیم باید توضیح بدم دیگه، مجبورم، فدا شر میشه واسه آدم.
خلاصه داشتم میگفتم، دعوتش کردم یه رستوران ایرونی شیک و گرون قیمت. از در که وارد شدم یه پسر ایرونی با دوست دختر چینیش از در اومد بیرون، دختره یه تاپ پوشیده بود با یه دامن خیلی کوتاه، بترکه، چه پاهای قشنگی داشت، ماها ده سال زحمت بکشیم، هیکلمون اینجوری نمیشه. ولی خوشم میاد چهقدر اینا راحتن، طرف هر جور دلش بخواد لباس میپوشه و بیرون میاد. دوست پسر ایرونیش ولی سرتاپامو ورانداز کرد، چهقدر هیزن این پسرای ایرونی. راستش قبل از این هم چند باری قصد کرده بودم یه غذای خوشمزهی ایرونی به دوست پسر آرژانتینیم بدم ولی نشد. بار اولی که دعوتش کردم خونه دو روز بیشتر از آشناییمون نگذشته بود که داشتیم با هم از خونهی دوست مشترکمون برمیگشتیم.
مهمونی، یه پارتی شبونه بود و منم به خیال اینکه حالا یه چیزی میدن اونجا میخوریم رفته بودم و بعد کلی رقصیدن هر چه گذشت دیدم از شام خبری نیست، البته بگم بنده خدا گفته بود مهمونی به صرف نوشیدنیه، اما من رو عادت ایرونی باور نمیشد مهمونارو ساعت یک نیمه شب گرسنه ول کنن به امون خدا، آخه تازه کارم، سه ماهی بیشتر نیست اومدم خارج. شکم خالی راه افتادم برگردم خونه، که دوست پسر تازم پیشنهاد کرد منو برسونه و منم از خدا خواسته قبول کردم و راه افتادیم، تو راه صحبت غذا و گرسنگی شد و من ایرونی بازیم گل کرد که، من یه چیزی تو خونه از ظهر دارم اگه بخواد با هم میخوریم. چند تا کتلت از نهار مونده بود گفتم گرم میکنیم و با هم میخوریم. اونم اومد، اما فرصت به خوردن کتلتا نرسید، البته دوستام به هم اخطار کرده بودند که این پسر خارجیا اینجوریاند و یه راست میرن سر اصل مطلب. ولی خوب زیادم ناراحت نیستم، چون بالاخره باید یه روز این اتفاق می افتاد و من خودم میخواستم یه دوست پسر خارجی داشته باشم و فرهنگ یه کشور دیگرو هم تجربه کنم، واسه همین پیه این جور چیزاشم به تنم مالیده بودم.
پیشخدمت با ظرف دردار شیکی اومد سر میزمون و غذا رو گذاشت رو میز و رفت پسره با کنجکاوی به ظرف غذا نگاه میکرد.گفتم خودت درشو بردار، در ظرفو که برداشت یه کله پاچهی درستهی خوشگل از توش زد بیرون، چه صحنهی با شکوهی بود
وارد شدیم و رفتیم یه گوشهی دنج واسه خودمون پیدا کردیم و نشستیم. رستوران خلوت بود و به جز یه خانواده پنج شیش نفره که ظاهرن منتظر اومدن مهموناشون بودن کس دیگهای تو رستوران نبود. روی دیوارهای رستوران پر بود از تابلو، از نقاشی مینیاتور گرفته تا پوستر شادمهر عقیلی. پشت سر من یه تابلوی بزرگ بود از یه محل باستانی، یه بنا بود مثل اهرام ثلاثه ولی پله پلهای و یه هوام کوچکتر، پسره نه گذاشت و نه برداشت از من پرسید، این تصویر کجاست؟ بار اول خودمو زدم به اون راه که مثلن نشنیدم، ولی طرف گیر داده بود، بار دوم شمردهتر، ولی بلندتر ازم پرسید. احمق فکر کرده بود انگلیسیم مشکل داره. دستپاچه شده بودم، قبل از اینکه آبروریزی بشه ازجام بلند شدم و به بهانهی دستشویی رفتن، رفتم به طرف سرویسهای بهداشتی.
از راهرو که پیچیدم یه چند ثانیهای وایستادم و نفس تازه کردم و سعی کردم به خودم مسلط بشم، چیزی نیست فوقش میگم نمی دونم کجاست؟ نه نمیشد همین هفتهی قبل بود که جلوی اون با چند تا از این شرق دوریها بحثم شد و داد سخن از تمدن دوهزار و پانصدسالمون دادم و معماریمون و بناهای عظیم باستانیمونو و وطن پرستی و این جور حرفا، حالا یک کاره برم بگم نمیدونم اسم اینجا چیه؟ اونم اون بنایی که از عکسش معلومه که خیلی جای مهمیه. منتظر شدم یکی بیاد که ازش کمک بگیرم، از شانس منم فقط پیشخدمتا رد میشدن که اونا هم خارجی بودن، که یهو یکی از خانومای سر میز کناری ما بلند شد و اومد طرف دستشویی، از قیافه طرف معلوم بود سرش به تنش میارزه و خانوم خوب و با شخصیتیه، از اونایی که آدم باهاشون احساس نزدیکی میکنه و فکر میکنه قبلن یه جایی دیدتشون، منم به سرعت جلوشو گرفتم، ببخشید خانوم شرمندم من ایرانیام ولی تو آمریکا به دنیا اومدم، سعی کردم لهجمو غلیظتر کنم، واسه همین از «کالچر»[۲] ایران و جاهای «اولد»[۳] اش شناختی ندارم، میخواستم بپرسم شما میدونین اسم اون ساختمون توی اون «پیکچر» [۴] چیه؟
خانم یه سی ثانیهای به تابلو خیره شد و بعدش گفت: حافظیه. طرف منو خر گیر آورده بود. اگه میگفت دریاچه ارومیه شاید منطقیتر بود، آخه بگو، من گفتم ایران نبودم، ولی دیگه این روزا با اینترنت و ماهواره دیگه هر خری تو هر کجای دنیا که باشه حافظ و حافظیه رو میشناسه. منم ازش تشکر کردم و اونم راشو کشید طرف دستشویی، از پشت سر که نگاش میکردم گوشتای پهلوش از زیر تاپ تنگش زده بود بیرون، بگو آخه مجبوری با این هیکلت این لباسو بپوشی؟ دوستم داشت کم کم شک میکرد، همینجور که داشتم این پا و اون پا میکردم، چشمم افتاد به یکی از همون سری تابلوهای مکانهای باستانی ایران که روبروی در توالت نصب شده بود. خوب که بهش نگاه کردم دیدم زیرش ریز نوشته «آرامگاه خیام نیشابوری، نیشابور». از خوشحالی داشتم بال در میآوردم. به سرعت برگشتم و قبل از اینکه بشینم به سرعت نوشتهی زیر تابلو رو خوندم و تا نشستم از دوستم معذرتخواهی کردم و گفتم، قبل از رفتن دستشویی یه سوالی ازم پرسیدی؟ میتونی تکرارش کنی، و دوباره پرسید، اینجا کجاست؟ گفتم، اینجا زیگورات چغازنبیله توی شوش، گفت، اونو که خودمم فهمیدم چون انگلیسیش رو اونطرف دیگش نوشته، منظورم اینه که این بنا کاربردش چیه؟ دنیا دور سرم چرخید، اینجاشو دیگه فکرشو نکرده بودم.
با خودم گفتم چرا خودتو باختی یه چیزی بگو، دنیا که به زمین نمیآد؟ حالا کی این دوباره همچین تابلویی ببینه و یه ایرانی پیدا کنه و ازش بپرسه و طرفم فرهنگی دربیاد و اسمشو بدونه؟ احتمالش یک در هزاره. به خودم مسلط شدم و گفتم، این یه جور حموم عمومی در ایران باستان بوده. آبو از بالا ول میکردن و مردم تو طبقات مختلف خودشون رو باهاش میشستن، پسره داشت با دقت گوش میکرد، ادامه دادم، طبقه ی بالای بالا که آب تمیز بوده مال پادشاه و خونوادش بوده و طبقهی دوم مال وزرا و به همین ترتیب هر چی مردم خودشون با آب می شستن و آب کثیفتر میشده، حمام مال مردم عادیتر، راستش خودم هم از این همه خلاقیت خودم کف کردم، بیخود که نمیگن هنر نرد ایرانیان است و بس.
داشتم توضیح میدادم که منوی غذا رو آوردن و من به دوستم پیشنهاد دادم که چون غذاهای ایرونی رو بهتر از اون میشناسم، اگه اجازه بده من غذا رو سفارش بدم؟ اونم قبول کرد. راستش فکرشو از قبل کرده بودم و می خواستم سورپرایزش کنم. چند باری به پیشنهادش منو برده بود رستورانهای چینی و تایلندی و چشمتون روز بد نبینه کلی جک و جونور به خوردمون داده بود، از خرچنگ و هشت پا گرفته تا اسب دریایی و حلزون. اینبار من بودم که میخواستم بهش نشون بدم غذای واقعی یعنی چه؟ روزشم شنبه انتخاب کرده بودم، چون میدونستم اونروز غذای مورد نظرمو داره.
نشسته بودیم تا غذامون حاضر شه که در باز شد و یکی از همکلاسیای دانشکده اومد تو، این اینجا چیکار میکنه؟ یهو رنگم پرید، طرف یه راست رفت سرمیز همون خانومه که باهاش حرف زدم و خوش و بش و روبوسی و نشست، حالا طرف چشم تو چشم منه، اگه منو ببینه آبروم رفته با اون دروغهایی که تحویل فامیلشون دادم. گفتم قیافه این زنه واسم آشناستها. سریع بلند شدم و جامو عوض کردم و نشستم کنار دوست پسرم، حالا پشتم به اونا بود. گفتم عزیزم میخوام بهت نزدیکتر باشم، حالا این پسره با خودش میگه این دخترای ایرونی عجب پسر ندیدههاین.
پیشخدمت با ظرف دردار شیکی اومد سر میزمون و غذا رو گذاشت رو میز و رفت. پسره با کنجکاوی به ظرف غذا نگاه میکرد. گفتم خودت درشو بردار. در ظرفو که برداشت یه کله پاچهی درستهی خوشگل از توش زد بیرون، چه صحنهی با شکوهی بود. زبون گوسفند به زیبایی هر چه تمومتر از حلقش زده بود بیرون و چشماش برق زنون جلو رو نگاه میکرد. چشم پسره که بهش افتاد خشکش زد، اول فکر کردم هیجان زده شده ولی قیافش که یه چیز دیگه میگفت. از جاش نیم خیز شد، بله، طرف ترسیده بود، یهو دیدم از پشتم صدای پا میآد، برگشتم دیدم ای داد و بیداد دوستم با همون خانومه دارن میان طرف ما، حالا از این طرفم پسره با ترس از من میپرسه، «ایز ایت شیپ هد؟» [۵] تو دلم گفتم نه پس کلهی سگه. حالا ما داریم با پسره کلکل میکنیم، دخترهام یک کاره اومده حال و احوالپرسی. گفت، دیدم اینجا نشستی، اومدم خالمو بهت معرفی کنم، خاله جون، ایشون هم دانشکدهای منن، تازه تو ایرون هم محلم هستیم. خالهاش یه نگاهی به من انداخت و من یه نگاهی به اون که یعنی، آره، همدیگرو خوب میشناسیم، اما هیچکدومون به روی هم دیگه نیاوردیم، داشتم باهاش دست میدادم که دیدم پسره نیست. برگشتم دیدم داره دوون دوون میره طرف دستشویی، معذرت خواهی کردم و دویدم دنبالش سر دستشویی و بعدش، چشمتون روز بد نبینه، گلاب به روتون سرشو کرده بود تو کاسهی توالت و داشت بالا میآورد چه بالا آوردنی. اون داشت بالا میآورد و من داشتم به واژههای حموم عمومی، چغازنبیل، کله پاچه، حافظیه و دوست پسر خارجی فکر میکردم.
۱٫ page
2. culture
3. old
4. picture
5. Is it sheep head?
reference:Mazda Company
With the introduction of CI (Corporate its Identity) in 1975, Mazda developed its Mazda corporate mark as a symbol for communications. It was then positioned as an easy-to-read corporate mark in line with the establishment of the brand symbol, in 1997.
The company’s name, »Mazda« derives from »Ahura Mazda«, a god of the earliest civilizations in West Asia. We have interpreted Ahura Mazda, the god of wisdom, intelligence and harmony, as the symbol of the origin of both Eastern and Western civilizations, and also as a symbol of automobile culture. It incorporates a desire to achieve world peace and the development of the automobile manufacturing industry. It also derives from the name of our founder, Jujiro Matsuda.
شکوفه/ دفتر ترکیه/ رادیو کوچه
shokufeh@koochehmail.com
ماه رمضان در ترکیه و در میان مسلمانان این کشور از اهمیت خاصی برخوردار است و با فرارسیدن این ماه مردم مسلمان ترکیه همگام با سایر مسلمانان جهان با شور و شعف به استقبال این ماه پربرکت میروند. مسلمانان ترکیه معتقدند که ماه رمضان برکت و خیر را در سفرههای آنان افزایش میدهد. حتا اگر در بدترین شرایط اقتصادی باشند و خداوند به یمن و برکت این ماه عزیز درهای خیر و نعمت خود را به روی بندگانش میگشاید.
آغاز ماه رمضان در ترکیه بسیار شاخص و مورد توجه است و حتا غیرمسلمانان نیز با این مسئله به خوبی آشنا هستند. شهر استانبول که در گذشته مرکز خلافت عثمانی بوده، میراث اسلامی بسیاری را از آن دوران در خود جای داده است و این شهر حاصل آدابی در خصوص این ماه است که مستقیمن از دوره عثمانیان به جا مانده است. مسلمانان در ترکیه قبل از شروع ماه رمضان به تزیین خیابانها و مساجد میپردازند و با چراغانی و الوان کردن مساجد و گذرها، آمدن ماه رمضان را به یکدیگر تبریک میگویند.
بازار «عطارین» که یکی از مهمترین و بزرگترین بازارهای قدیمی تجاری در کلانشهر استانبول است، در ماه رمضان ازدحام شدیدی جهت خرید و فروش در آن به چشم میخورد و مسلمانان به خرید مایحتاج این ماه بهویژه انواع شیرینیها و غذاهای مخصوص این ماه اقدام میکنند. شیرینیهای ترکیه از تنوع بسیاری برخوردار است و بالغ بر سی و شش نوع شیرینی و پیراشکی است که اصطلاحن به آنها «pasta borek» میگویند که باقلوای خاص ترکیه نیز در زمره این شیرینیها جا دارد. سفرههای افطاری مسلمانان این کشور شامل زیتون، پنیر، خرما، باقلوا و انواع سوپ و آش است که به آن «چوربا» گفته میشود که از تنوع خاصی نیز برخوردار هستند.
برخی از این چورباها از دوران عثمانی به جا مانده است. طی ماه رمضان در برخی از شهرهای ترکیه چادرها و خیمههایی در میادین و اماکن عمومی به منظور افطاری دادن برپاست تا کسانی را که هنگام افطاری در منزل نیستند یا در حال رانندگیاند افطاری دهند. این سفرههای افطاری از سوی شوراهای خیریه یا افراد خیر و در برخی موارد از سوی شهرداری – بلدیه- گسترانیده میشود و بیشتر در دو شهر آنکارا و استانبول مورد توجه قرار میگیرد.
ماه رمضان در ترکیه در عین تقدس و محترم بودن برای غیرمسلمانان هیچ محظوریتی از نظر خوردن و آشامیدن ایجاد نمیکند و حتا مسلمانان در این زمینه کاملن مختار هستند. بنابراین پایبندی به احکام شرعی از جمله روزه امری قلبی و ایمانی است که هیچ فشار اجتماعی- سیاسی آن را بر فرد تحمیل نمیکند.
مساجد در این ماه از ازدحام بیشتری نسبت به ماههای دیگر برخوردار است، بهویژه مساجد بزرگ و معروف که مسلمانان ترکیه از هرجا سعی میکنند به آنجا بیایند و نماز را در این مساجد باشکوه به جماعت بجای آورند، بهخصوص نماز تراویح که مخصوص اهل سنت است و مردم ترکیه ترجیح میدهند آن را با جماعت اقامه کنند تا از فیض بیشتری در ماه رمضان بهرهمند شوند.
هنگام سحر علاوه بر بانگ مناجات مساجد براساس عادتی دیرینه و قدیمی سحرخوان به خیابانها و کوچهها آمده و برای بیدار کردن مسلمانان جهت خوردن سحری و اقامه نماز آواز سر میدهد و بعد از اقامه نماز صبح مسلمانان به قرائت قرآن میپردازند. قرائت و بعضی وقتها تفسیر قرآن در این ماه در مساجد پرشمار ترکیه بسیار رواج دارد.
یک عادت بسیار زیبا اینکه کسانی که به مساجد میآیند یا سر سفرههای افطاری و سحری مینشینند همواره خود را با عطر که به آن «کلونیا» میگویند معطر میکنند و در تمامی مراسم و اعیاد بهویژه اعیاد اسلامی مانند عید قربان و عید فطر این سنت پسندیده اجرا میشود. در این ماه برخی از شبکههای تلویزیونی ترکیه نیز با تدارک دیدن برنامههای خاص به استقبال این ماه عزیز میروند و اقدام به پخش برنامههای احکام و سریالهای اسلامی قبل از افطار و هنگام سحر میکنند و قرائت قرآن و برنامههای تواشیح نیز از این شبکهها در طی این ماه پخش میشود.
با شروع ماه رمضان در استانبول نمایشگاه بزرگی از کتابهای اسلامی نیز برگزار میشود که تا پایان ماه رمضان ادامه دارد و در آن به ارایه کتابهای دینی میپردازند. فعالیتهای این نمایشگاه هر روز پس از نماز مغرب آغاز میشود و روزانه هزاران نفر از آن دیدن میکنند.
در یک سوی نمایشگاه مکانی برای افطاری یا غذاهای پس از افطاری وجود دارد. در محوطه بیرونی نمایشگاه برخی مردم تولیدات دستی و کارهای هنری و برخی محصولات غذایی خود را به فروش میرسانند، مانند تابلوهای خطاطی اسلامی، تصاویر اسلامی، کتابهای دینی، عطرها و شیرینیهای مخصوص.
برنامه دیگر در ماه رمضان به نمایش گذاشتن «خرقه شریف» است که در استانبول واقع است. این خرقه منسوب به محمد پیامبر مسلمانان است که سلطان سلیم عثمانی هنگام فتح مصر از آخرین خلیفه عباسی دریافت کرد و آن را به همراه واگذاری منصب خلافت به سلطان عثمانی از حجاز به استانبول منتقل کرد و سلطان عبدالحمید دوم با تاسیس مسجدی در سال ۱۸۵۳ میلادی صندوقچه خرقه شریف را در آن نگهداری کرد. نمایش خرقه شریف بسیار مورد توجه مردم ترکیه است و از اقصا نقاط این کشور برای دیدن آن به استانبول مسافرت میکنند.
آخر ماه رمضان که در واقع «عید فطر» نامیده میشود، در ترکیه بسیار مورد توجه است و پس از «عید قربان» دومین عید رسمی ترکیه است و به مدت سه روز کشور تعطیل رسمی است. عید فطر را در ترکیه «عید رمضان» میگویند و به دلیل مصرف زیاد شیرینی و آبنبات در این روز به خصوص برای هدیه دادن به کودکان به «شکر بایرامی» (عید شکر) معروف است. در عید فطر زیارت اهل قبور، پوشیدن لباسهای نو، دید و بازدید خویشان و دوستان و آشنایان مرسوم است. نماز عید فطر نیز با حضور برخی سران سیاسی و دولتی ترکیه در مساجد سراسر کشور برگزار میشود.
نویسنده: رضا دهقانی
منبع: پروتال جهانگردی پارسا
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
نادر ابراهیمی گرامی
احمدرضا که آمد نامه ترا برای من آورد، چیزی که پیشبینی آن از خیال نگذشته بود، تا آنروز. از آنروز زیرو رو میکردم آیا باید یک چند کلمه پاسخی بنویسم، که اگر بنویسم باید ازفقط برای سپاس از محبتت باشد، یا پاسخ به خواهشت یا واکنش به حرفهای توی آن نامه. در هر حال باز از خیال هرگز نمیگذشت که من بنشینم، یک روز و نامهای برای تو بنویسم. حالا چیزهایی که هرگز از خیال نگذشته بودهاند در هر زمینه اتفاق میافتد. پایان دوره هزاره است و حادثات زیرورو کننده پیش میآیند. این هم یکیش. چه باید کرد؟
نامه توبا، اولن، خطاب حضرت و خان به من شروع میشود که یک ادای قدیمیپسندی است و من هرگز به آنها نه برای خودم و نه برای هیچ کس دیگر موافق نبودهام و هرگز آنها را بهکار نبردهام و از آنها مبرا و مصفا هستم، و ثانین با یک شعر پر از حسرت از گذشته شروع میشود که میگویی «یاد باد آن روزگاران یاد باد / گرچه غیر از درد سوغاتی نداشت.» که این پرسش را پیش میآورد که اگر جز درد سوغاتی از آن روزگار نگرفتهای چرا حسرت آنرا داری؟ و بههر حال چرا حسرت گذشته را داری، و بههر حال درد سوغاتی کدام است و کجاست؟
آن وقت شروع میکنی به گفتن اینکه نمیتوانی بفهمی و حس کنی – و «هرگز هم نخواهم توانست» – که چگونه ممکن است در آنجا که میهن فرهنگی، عاطفی و تاریخی انسان نیست، به انسان خوش بگذرد. دشواری سر نفهمیدن است البته و نفهمیدن، یا دستکم معین نکردن اینکه میهن فرهنگی و عاطفی و تاریخی انسان کجاست و چگونه خوشی به انسان دست میدهد بیرون از این مدارها. این نکتهها را بنشین یا بنشینیم و بسنجیم و ببینیم لولهنگ این نکتهها چقدر آب میگیرد. از خوشی شروع کنیم.
پرتغال خوردن، بیماری را شفا دادنِ، به صفای ذهن و با صفای ذهن نماز خواندن، خوابیدن، خواب دیدن، دویدن به قصد ورزیدن و بهتر نفس کشیدن، حافظ و سعدی و رومی و شکسپیر را خواندن، بهار بوتیچلی و عذرای صخره لیوناردو و تعمید دلا فرانچسکا و تازیانهخوران دلافرانچسکا را و رامبراندتها و سلطان محمدها و رضا عباسیها و دوهررها و کاراواجوها و سزآنها و ماتیسها و پیکاسوها را دیدن، جان فوردها و ویسکونتیها و رنوارهای اصلی را تماشا کردن و صدای ضبط شده جیلی، قمر، پاوارتی، عبدالعلی وزیری، کالاس، کابایه را شنیدن و مبهوت و بیصدا و پاک و خلص و خالصشدن در پیش کارهای موتسارت و باخ و بتهوون، دیدن غروب و برف و آسمان و طلوع و شکوفه و دریای آبی مرجانی و هی بگویم و بنویسم هرچند شاید که فکر کنی دارم برایت معلومات پشتهم قطار میکنم، تمامی اینها کجایشان به یک مکان برای درک خوشی بستگی دارند؟
وقتی که جدول ضربی بهکار میبری، یا اصول هندسهای که اقلیدس ساخت، یا نجوم بابلیها را یا فیزیک نیوتن و بعد اینشتین را، طب بقراطی و کشف گردش خون بیش از دو تا هزاره بعد از او، پاستور را، جیمزوات را اینها را که فرهنگاند میخوانی یا ورق میزنی آیا جزیی از فرهنگ خویش میدانی؟ بختیشوع ازیونانی وسریانی به یک زبان که زبان قادر فرهنگی بود ترجمه میکرد آیا او را که آسوری یا کلدانی بود، یا آن زبآنهای اصلی را یا آن زبان که اینها به آن ترجمه میشد، اینها را جزیی از فرهنگ خویش میدانی؟ بختیشوع را ایرانی بخوان که مختاری. اما بود؟
پس این اختلاف ربطی ندارد به مذهب و آیین اما ما که خود را مسلمان میدانیم با فلسطین عرب موافقیم و با یهودی نه، درحالیکه از لحاظ مذهبی که به آن غرهایم ما با یهود نزدیکیم و از عیسوی واقعن به کلی دور، چون عیسای عیسوی با عیسای قرآنی اصلن نمیخواند عیسای عیسوی فرزند و گوشتمندی خداست که این بیگمان شرک است
تاریخ تو کدامش هست؟ آنهایی را که هرودت و گزنفون برایت به یادگار گذاشتند تا بیست و چند قرن بعد که حسن پیرنیایی بیاید و آنها را برایت به ترجمه درآورد یا آنهایی که دبیران ساسانی به جعل نوشتند و بعدها حکیم ابوالقاسم فردوسی که من نمیدانم این حکیمی وحکمت در کجایش بود آنها را به نظم درآورده است؟ از دویست سال بعد از تاریخ جعلی و بیکوچکترین سند از تولد مشکوک حضرت عیسا تا هفتادسال پیش از همین امروز این اجداد پر افتخار حضرتعالی را هیچیک از افراد میهن مقدس ما نشناخت، و نام یا نشانی از آنان برزبان نمیآورد. و من نمیدانم پیش از به روی کارآمدن اردشیر ساسانی، و حذف کارکرد پنج قرنی اشکانیان آیا آن دوران پرشکوه طلایی را در قلمرو پارتیها کسی به جای میآورد یا نمیآورد. از آن اثر یا اطلاع نداریم، یا من نمیدانم. یا اشکانیان چگونه کورش و دارا را به یاد میآوردند، اگر میآوردند. هیچ اطلاعی از این امور در اختیار حضرتعالی نیست، با کمال تاسف.
حالا بگو که فردوسی تاریخ و همچنان زبان برایت به مرده ریگ گذاشته است، مختاری. اما این چهجور تاریخ است یا حتا چه جور اسطوره است؟ اسطورهای که جهان پهلوان آیت مردانگیش سر نوجوان بیگناه کلاه میگذارد تا با خنجر جگر او را بدراند بعد مینشیند به گریه سردادن. یا کاوهاش تحمل کرد بیش از بیست فرزندش را خوراک مار بسازند و تنها پس از رسیدن نوبت به بیست و چندمین فرزند آنوقت پاشد علم برداشت. از قصههای کودکانه فقط مغزهای کودکانه راضیاند. بدتر، از قصههای کودکانه مغزها کودکانه میمانند. که مانده است و میبینیم.
تازه، این «ما» کیست؟ آیا «بنیطرف» و «شادلو»، «هزاره»، «شاهسون»، «ممسنی»، «کهگیلویهای»، «تالشی»، کوهستاننشین دامن البرز، گیلک، لر، چهارلنگه، شیبانی و قشقایی، و هی بشمار… اینها تمام از یک نژاد و یک خوناند؟ اصلن نژاد و خون در جایی که چهارراه رفت و آمد هرایل و ایلغار بوده است مطرح یا قابل قبولاند؟ حالا بگذر از این که تجربههای دقیق علمی این ادعاها را میتکاند و میپاشاند، یک نگاه بینداز به شکل و قد و قواره و رنگ و زبان ولهجه و آداب و خورد و خوراک و لباس مردمی که در این بازمانده خاکی که از شکستهای فتحعلیشاهی به اسم ایران ماند زندگی دارند، این «ما»، حالا بگو که نه از روی قصد لذت گرفتن از حوادث بیرون از حدود عادی و امثال جیمزباند یا حسین کرد ودارتانیان، از این «سوپرمن»های امروزی تا گردان میز گرد آرتورشاه، و گیو و توس و اشکبوس و رستم و اسفندیار، نه، به حسب «ملیت»، به حسب «همخونی» چهجور آن کس که در کرانه دریای فارس بر رسم زنگبار «زار» میگیرد، یا در کردستان پای برهنه روی آتش خلواره میگذارد و آرام ازآن گذر میکند، یا در بلوچستان فعلن فراری بیپاسپورت را میرساند به پاکستان و از آنجا هرویین قاچاق میآورد برای هممیهن در سرزمین اجدادی اینها چگونه رستم را به صورت اجداد ملی خود باید بستایند در مشارکت به آنکه فرارش داد یا هرویین برایش آورد، یا در پیچ گردنه لختش کرد؟
و یا تو حق میدهی به یک چنین ستودن همخونی و «اصالت ملی» و «وحدت قومی» بیآنکه شیشکی برای خودت ول دهی؟ آیا نمیخواهی یکبارهم از ابزاری که ترا از دیگر آفریدهها ممتاز میسازد – یا میگویی که میسازد – استفادهای ببری تا به نیروی آن بیندیشی که این قاطیغوریاسهای ارثی که مثل لهجههای محلی در تو رشد کردهاند تا چه اندازه ارزشی دارند. بیش از دوازده قرن دراین زبان فارسی–دری که در واقع تنها پایهای برای خاص کردن این فرهنگ است اسمی و رسمی از «وطن، میهن و حتا ایران» برایت نیست، و هیچ شاعر و گویندهای از آن به صورت یک قطعه خاک مشخص مرکب از زادگاههای گوناگون شاعران گوناگون که گوینده دراین زبان هستند به هیچ وجه ذکر و نشآنهای نداده است، جز همین حکیم فردوسی، آن هم برای دوره گذشته اسطوری آن هم بیجا دادن بلوچستان، خوزستان، کردستان، محال خمسه و غیره در آن. آن هم درقبال آنچه سعدی و رومی و حافظ و خیام گفتهاند – که جمله ناقض این برداشت، ناقض این فکراند. اجداد تو در این هزار و سیصد سال – یا بگیر دویست – میهن نداشتند؟ تا وقتی که از شکست احمقانه قاجاری این چهارگوش گربهشکل شد ایران. و اقتضای اقتصادی، و دراین میانه آمدن تلگراف و راه و حمل و نقل موتوردار این تکههای بازمانده را به هم چسباند، و باز از اقتضای یک چنین چسبی میهن، آن هم همپالکی با خدا و شاه، که البته شاه رضاشاه مقصود اصل کاری بود، پیدا شد؟ آن وقت مرحوم کسروی شروع کرد به دشنام بر ضد سعدی و رومی، و گوینده افسانههای اساطیری شد پرچمدار «میهن موجود و خاک و خون و افتخارهای باستانی».
اما میهن یک قطعه خاک نیست. خاک هرجا هست. میهن آن میهنی که لایق دلبستگی باشد ترکیب میشود از فضای فکری یکدسته آدم شایسته. شایستگی هم از فهم میآید نه از اطاعت بیگفتوگوی هر دستور، حتا اگر دستور از روی فهم و دقت و انصاف هم باشد. حیف است آنچه عاطفهاش نام میدهی فدایی و قربانی خیال غلط باشد. یکجا میگوییم ما همه ایرانی فلان و فلان هستیم، اما به هرکسی که دراین قطعه خاک، که گفتم، با آن زبان که از بچگی فقط با آن نفس کشیده، زر زده، اندیشیده، خندیده، گریه کرده – با آن زبان سخن بگوید که این طبیعی و درحد قدرت او هست، و این زبان «ترکی» هست اما همان زبان را لهجه میخوانیم. میگوییم لهجه محلی آذری. اما این لهجه محلی در فارس هم هست. و بعد با کمال پررویی میخواهی همچنان با تو یکی باشد. بعد هم قیقاج میزنی، و نادرشاه را که ترک بوده و حوصله مهملات ترا هم نداشت میستایی چون رفت هند غارت کرد، میستایی هرچند بر حسب آن سنت او را نباید دارای هوش و فکر بدانی. بهترین اشعار رزمی و بزمی را برایت مردی از گنجه آورده است. حالا بگو که این زبان ترکی چند صدسالی بعد از او رسید به گنجه یا تبریز. دستوردار از این نارو. دست ورداریم از این فریب به خود دادن. تقسیمبندی جغرافیایی، زبانی، خونی، نژادی را بریز دور. عرب هم ترا عجم خوانده است. یعنی گنگ. ما گنگیم، پرحرفترین مردمها؟ گنگ چون وقتی که زیر پرچم اسلام با حرف برادری و یکسانی اما با حرص غارت و تاراج، یک ضربه آمد نظام ورشکسته ساسانی را فرو پاشید، عینن مانند همین اتفاق همین چند سال پیش، از هر حیث زبانت را نمیفهمید و تو هم زبانش را نمیفهمیدی، البته. اما آیا تو گنگ و بیزبان بودی، و هنوز هم هستی؟ صدام هم که ترا رسمن امروز با پشه و مگس دریک ردیف میداند همانجور است، و چه فرق دارد با تو از این حیث؟ در هرجا نفهم و گنگ و چرت و پرتگو فراوان است. نزدیک خود را ندیدن و نزدیک خود ندیدن اینها اما انتساب این صفات به همسایه، بیلطفیست. انتخاب اینکه چه کس قوم و خویش توست نیز با بیلطفی زیاد اتفاق میافتد. عینن مانند بذل محبت به هرکسی که فکر میکنی با تو همراه است. تعریفها وتحسینها، بزرگداشتها و کرنشها وقتی که یک نتیجه از اندازهگیری عینی نیست، وقتی که روی پیشداوریها هست در حد هیچ هم نمیارزد. خطرناک هم هست. اگر طلا بیفتد در چاه مستراح همچنان طلای بیزنگ است. از قاب و حلقه طلا سنده چیز دیگری نمیتواند شد. جنس از زور قاب هرگز عوض نخواهد شد. لابد این زبان که من بهکار بردم از ادب دور است دراین حسابهای ظاهرساز. راستی و راست از این ادب دور است. انسان به این ادب احتیاج ندارد. آدم یعنی صریح، ساده، راست، بیپرده، پاک، روشن، و جستجوکننده درستی و پاکی. رنج درست و رنج درستی را درست فهمیدن شرط اساسی رفع شکنجه و درد پلیدی است، چیزی که از زیور به خود بستن بهدست نمیآید، چیزی که از تخیل بیسنجش بهدست نمیآید، چیزی که از ادعا بهدست نمیآید. این جور ادعا و خطاهای توخالی تنها پناهگاه بیپاهاست، یک جور عصا و سنگر «مظلومی» و بیزوری است.
اما میهن یک قطعه خاک نیست خاک هرجا هست میهن آن میهنی که لایق دلبستگی باشد ترکیب میشود از فضای فکری یکدسته آدم شایسته شایستگی هم از فهم میآید نه از اطاعت بیگفتوگوی هر دستور، حتا اگر دستور از روی فهم و دقت و انصاف هم باشد حیف است آنچه عاطفهاش نام میدهی فدایی و قربانی خیال غلط باشد
بگذار برگردم به این درازگویی درباره ملت. این ملت بازی منحصر به ماها نیست چون ضعف آدمها منحصر به خون و نژاد و از این چیزها نیست. یک امربیشتر فرهنگی است و اکتسابی ازآب و هوای انسانی، از اقلیم انسانی. افغآنها ترا قبول ندارند میگویند این زبان تو از آنهاست، و غزنه بود که قدرت به این زبان دری داد. همسایههای آن وری، عربها، هم، اما عرب هم خودش حرفیست، ها. در سراسر دنیا زبانی کمتر به این قرابت و همریشه بودن عربی با عبری سراغ نمیتوانی کرد. وقتی عمر به فلسطین رفت یک عده را مسلمان کرد. اینها شدند عرب، مابقی یهودی ماند. ازآن طرف بربرهای شمال آفریقا، کارتاژیها که همان قرطاجنهای باشند، قبطی، سودانی، فینیقی، تمام به زبان عرب درآمدند چون اقتضای دین و حکومت، که واحد بود، اینچنین میشد. حالا اینها تمام میگویند ما عرب هستیم. اما یهودی یهود ماند، نه فلسطینی. مسیحی لبنانی خدا را اله میگوید چون در زبان او لغت برای خدا همین اله است.
پس این اختلاف ربطی ندارد به مذهب و آیین. اما ما که خود را مسلمان میدانیم با فلسطین عرب موافقیم و با یهودی نه، درحالیکه از لحاظ مذهبی که به آن غرهایم ما با یهود نزدیکیم و از عیسوی واقعن به کلی دور، چون عیسای عیسوی با عیسای قرآنی اصلن نمیخواند. عیسای عیسوی فرزند و گوشتمندی خداست که این بیگمان شرک است. هفدهبار در هر روز در نماز باید خواند بگویید که خدا یکتاست… زاییده نشد و نزایید… اما هرچه را که قانون موسوی است پذیرفتهایم، (و من به حد کوچک حساس خود وقتی میرسم به جایی که میگوید پس کفشت را درآر که در دشت پاک طوی هستی از این زیبایی صریحتر، و از این جلال در مقابله جنبانندهتر، سادهتر نمیبینم، درهیچ چیز.) حالا اینها را کنار بگذار و نگاهی بکن به یهودی، که همین بامبول را به جور دیگری درآورده ست میگوید این ارض موعود است و هدیه خداست به قومی که برگزیده او هست. حالا چرا خدا یک قوم را انتخاب بفرماید – این در استدلالشان نمیآید، از حد استدلال بیرون است.
از سوی دیگر میبینی مراکشی- مغربی- بربر- کارتاژی- تونسی- قبطی- یونانی- مصری- ایلامی- کلدانی- آسوری- دروز- کرد- فینیقی تمامشان از بیخ عرب گشتهاند با رنگ و قامت هرچه قاطی و درهم. و بازبانی که نحوش را سیبویه ساخت، مردی که گورش همسایه است باخآنهای که در آن من تشریف آوردهام به این دنیا، و اولین یادهایم ازآن جاهست، در محله سنگ سیاه درشیراز.
این اقوامی که من شمردم اگر باید به ضرب زبان عرب، عرب باشند، امروزه هندیها، استرالیاییها و نیوزیلندیها، و کلیه کسان از هر طرف رسیده به آمریکا را باید انگلیسی خواند؟ یا از سکوتوره تا مردم جزایر آنتیل را اعقاب «ورسن ژتوریکس» و شارل مارتل و دیگر بزرگمردان اهل «هکساگون» که فرانسه است؟ این مهملگوییها منحصر به منطقه جغرافیایی واحد نیست. نافهمی حدود و مرز ندارد. در هر جای این دنیا اگر قدم بگذاری به کافهای که صاحبش از حدود یونان است بپا که «قهوه ترک» نخواهی اگر نمیخواهی گیرنده آنیترین فحشها، اگرنه ضربه چاقو، قرار بگیری چون با انتساب قهوه به ترکیه باید انتقام پنج قرن سلطه عثمانی بر یونان را پس بدهی، آنا، جادرجا. حالا بگو بابا قهوه از اصل ترکی نیست. بیفایدهست. یونانی عقیده دارد که «کفتادیس» خوراک ملی است و از زمان همر بوده است و سقراط آن را میخورانده است به افلاطون، و قس علی ذلک، بیآن که از همر یا از سقراط و افلاطون چیزی بداند، اما مباد بگویی که «کفتادیس» همان «کوفته» است که در ترکیه گفتهاند «کفته» و از آن جا در این پانصدسال راه پیدا کرده است به یونان. ترکها هم که افتخار میکنند از یکطرف به اینکه سلطانمحمد بیزانس را مالاند در عین حال میگویند چون ما امروز در این شبهجزیره آناتولی هستیم پس حتا هیتیها در هزاره دوم قبل از مسیح، و همچنین تمام آن تمدن یونانی– مسیحی– ارمنی– در آسیای کوچک، تمام ترک بودهاند ونشانه قدیم بودن تاریخ ترک. کردهاشان هم که ترکهای کوهیاند، البته. و البته داستان بلزن و مایدانک و داخاو و آشویتز و بوخنوالد راهم که میدانی. امروز هم تیترهای خبرهای روز جنگ در یوگوسلاوی است.
اینها هستند حاصل وبرآمد این حرفهای حامل جرثومههای هول، اینها هستند حاصل و برآمد ازیاد بردن خود انسان و بعد در جعبه آینههای هزارپیشهای از آن قبیل که فرمودهای قراردادن این دسته دسته کردن و تقسیم انسانی، یا در واقع غیرانسانی – اگر که آدمیت باشد آن که سعدی گفت. بهتر است بگوییم تقسیمبندی انسان به وجه غیرانسانی. نه. نه، دوست من نادر. ما نیستیم. ما از این قماش نخواستیم و نمیخواهیم. گرمای انسانی، خوش بودن از محبت و از مهر و پاکی و صراحت و اندیشه میآید نه از تقلب و حسد و جعل و نافهمی، نه از دستهبندی و از مافیابازی. در دستهبندی ناپاکها نرفتن و با خیلی احمقها نجوشیدن مردمگریزی نیست. ملیتبازی و توجه به این دستهبندیها خواه موذیانه باشد خواه معصوم یا نفهمیده، در هرحال، تبدیل میشود به تصادم، راه پیدا میکند به تجاوز، نقب میزند بهکار و نیروی انسانی را به خدمت حرص شرور درآوردن، به خرکردن برای تجاوز، و خر شدن در آرزوی تجاوز. این اندیشه روی پایه تملک است که پیدا شده است، و جانبداری از آن به روی همین پایه است که مرسوم است. وقتی برای پسزدن این چنین شرارت مغفول فکری دلیل میگویی میگویند آقا، آخر حتا حیوانات هم از بیشه و مکان و لآنهای که درآن زندگی دارند پاس میدارند. این بیآنکه خود ملتفت باشند در واقع چه میگویند یعنی بیا به پایین تا حد حیوانات، تا حد غازکه کنراد لورنزمیل تجاوز آنرا مطالعه کرده است. بیچاره تازگیها مرد. غاز نه، کنراد لورنز البته. اینها نمیبینند این دفاع تنها مقابلهای با تهاجم است. تهاجم را که برداری «دفاع» لازم نخواهد ماند. بیاین جور اندیشهها انسان بهتری هستی، انسانی. انسان اگر باشی عضوی مفیدتر برای مردم و همسایههای خود هستی. تاریخ میگوید، و یک نگاه به هر روز و دوروبرهایت نشان میدهد وسیعترین تهاجمها یک امر روزانه، یک واقعیت مداوم لاینقطع بوده است – نه از سوی خارجی و بیگانههای برونمرزی، نه گاهگاه و ادواری، نه، بلکه پیوسته از سوی آن خودی که آدمیت معیوب داشته ست، که زور میگفته. هجومهای ایلی و قومی هیچاند درقیاس با تهاجم هر روزی مداوم همگانی، از خونی که هر دقیقه قطرهقطره ازتن هر کس مکیده میشود، زهری که هر دقیقه قطرهقطره میدهند به خون و به فکر یکدیگر، از خآنهات بگیر تا خودت، هر روز. از آجدان بگیر تا افسر راهنمایی، از مامور تامینات تا مامور مالیات، تا تاجر، تا درس معلم و دشنام آی نفسکش بگوی کوچههای سیداسماعیل یا گودهای پشت خیابان شوش یا روی تپههای حصارک. هرکس به حد خود از روی حرص خود دنبال دید تنگ دودهگرفته لجنبسته پیوسته زور میگوید، زهر میپاشد – میگفته است و پاشیده است. و از هر هزاربار نهصد و نود و نه بار دور از چیزی که عاطفه میخوانیش، اما به ضرب یا به اسم آنچه در ردیف یا ازانواع عاطفهها هستند. اسم گذاشتن به روی هر چیز آسان است. سیسال پیش در گفتار یک فیلم این جمله بود که خودکامهای فریفت و برحرص خویش نام نجیب پاکی پوکی زد.
چقدر از این نامهای نجیب و پاک اما پوک به خورد ما دادهاند؟ اینها را شعار میگویند. شعار آسان است. شعاردادن بر حسب پیشداوری، غریزه، عادتها. وقتی شعار مکرر شد میشود عادت، میشود باور، میشود سنت، میشود ارثی. گاهی هم با ذوقها آن را میآرایند – گاهی برای خودنمایی و گفتن که با ذوقیم، گاهی برای مزد با چشم پوشیدن از شعور و شرافت، گاهی به گمراهی، گاهی چون خود دست درکاراند. این، درجای باز کردن و اصلش را درست تردیدن برشاخ و برگ میافزایند. حتا اصل گاهی میشود بهانه برای همان شاخ و برگ کشیدنها، برای زورآزمایی حرفی، برای کرسی نهم آسمان به زیرپای الب ارسلان گذاشتنها. اینها برای روی شرارت لعاب رنگی شیرین کشاندن است. لعاب آب میشود شرارت اثر میکند آدمی میشود ناخوش. اگر که حتا قصدت چنین نبوده باشد در اصل. از روی یک نفهمی دنبال رسم رفتهای، و آنچه به ذهنت نشاندهای تکرار کردهای – به صورت معصوم – هر چند هوش را بهکار نبردن گناه کبیره است و ذنب لایغفر. قانون پاولف ترا کشیده است به بدکاری هر چند میخواستی شیرین بکاری و حرفهای گندهگنده بگویی، یا دست خودت نبود و فقط رسم روز بود. دراین میانه هم یک دسته فرمولساز میشوند برای جنبههای جوربجور همان اعمال، اما خود از تمام بیبخارتر، ولی پرگوی بیجاتر ولی پر از جنجال، از جای خود نجنبنده پشت میز کافهنشینِ عرقخورِ دودی-سوزنی، دارای ادعای روشنایی چیزی که هیچ نزدشان نمیبینی. دنیای تنگشان را به وسعت دنیای واقعی، حتا به وسعت کیهان بیحساب میانگارند. خود را روشنفکر میخوانند بیآنکه نزدشان اصلن فکری یا فکرکی باشد چه بکر چه آلوده. شعر میگویند، فیلم میسازند، نقاداند، و همچنین به ترجمه رو میکنند بیدانستن زبان اولی یا زبان خود، حتا و مافیای مفنگی که با همانندهای خود دارند تضمین ادعاشان است که مانند پمپ با باد یکدیگر را پروار مینمایانند، یکدیگر را بهم حقنه میکنند. به ناحقِ.
باید فرمان ایست به خود داد، مطلبهای سپرده به ذهن و گرفته به عادت را زیرورویی کرد تا حالا که آنقدر شعور و شرفداری که به دیگران میاندیشی راهی که راه باشد بیابی و بیهوده دور ورنداری تا تنگ چشم و بیحساب بیفتی به کوره راه یا در مانداب درمانده و لجنگرفته بمانی. اینست کار روشنفکر نه ساختن یا تکرار حرفهای مثل ورد سحر فریبنده – چیزهایی که متکی به سنت است نه برعقل. حرفت باید از حساب و تجربه باشد، از محک زدن به سنتها نه از اطاعت آنها، نه ازعادت. اینها را برای تو میگویم اما، از تو نیست که میگویم اینها را درجواب تو میگویم اما درباره تو نیست که میگویم. حرفت مرا به حرف آورده، و حرفت باید تاحدی که میتوانی نه به حسب حسابهای شخصی و محدود و دمدمی باشد بلکه با جا دادن در متن منظره روزگار -نه یک روز– کامل بگویی و چیزی از جا نیندازی. اینست انگیزه این صفحهها سیاه کردن من از برای تو
با ارادت بسیار و با آرزوی روشن شدن
گلستان
شنبه ۲۱ دسامبر ۱۹۹۱
محمدرضا / رادیوکوچه
mohamadreza@koochehmail.com
سرمربی تیم فوتبال سپاهان بعد از شکست تیمش مقابل استقلال در سالن کنفرانس ورزشگاه آزادی حاضر شد و گفت: «بازی که هفت گل داشته باشد و ۱۵ موقعیت گل، حتمن در سطح بسیار بالایی برگزار شده و فکر نمیکنم در ده سال گذشته چنین بازی زیبایی را مشاهده کرده باشیم.
امیر قلعهنویی پس از شکست چهار بر سه سپاهان برابر استقلال اظهار داشت: «به تیم فوتبال استقلال تبریک میگویم. بازی در سطح بسیار بالایی برگزار شد و یک بازی جوانمردانه در زمین شاهد بودیم. در نیمه اول بسیار ضعیف بودیم، اما در بین دو نیمه به بازیکنان متذکر شدم که میتوانند پیروز میدان شوند و نتیجه را جربان کنند.» وی ادامه داد: «در نمیه دوم ۱۵ موقعیت بالای ۸۰ درصد گل بهدست آوردیم که متاسفانه فقط از سه فرصت استفاده کردیم.» توپی که بیژن کوشکی از دروازه بیرون آورد صددرصد گل بود و تعجب میکنم که داور سوت نزد و قبل از گل چهارم استقلال اصلن خطایی رخ نداد، اما در مجموع از تیم داوری و یگان ویژه تشکر میکنم.
در بازی سپاهان و استقلال حتا امیر قلعهنویی هم از شعارهای هواداران استقلال مصون نماند. سرمربی سابق آبیپوشان که فصل گذشته به تیم اصفهانی سپاهان پیوست امسال بیشتر از سال گذشته مورد توجه هوادران استقلال قرار گرفت.
آنها در لحظهای که قلعهنویی قصد داشت تا روی نیمکت ذخیرهها بنشیند با «هو» کردن ورود او به ورزشگاه آزادی را خوشآمد گفتند البته این پایان ماجرا نبود و زمانیکه در دقایق پایانی بازی امیر قلعهنویی برای اعتراض به داوری کنار خط آمد دوباره مورد عنایت هواداران استقلال قرار گرفت. البته امیر قلعهنویی اعلام کرد، شعار هواداران خود جوش بود. اما اتفاقات چند سال اخیر نشان میدهد تعداد زیادی از هواداران استقلال دل خوشی از امیر قلعهنویی ندارند. هر چند او هر وقت در استقلال باشد برای این تیم نتایج خوبی به دست میآورد اما هر وقت هم در این تیم نیست سودای بازگشت دارد و این ماجرا حاشیه زیادی را برای استقلال درست میکند. ماجرای امسال هواداران آبی و قلعهنویی البته جداست. او «خسروحیدری» ستاره آبیها را به اصفهان برد تا حسابی از چشم هواداران بیافتد و در زمان بازی هر وقت که روی پا ایستاد هو شود.
وی در پاسخ به سوال خبرنگار فارس مبنی بر اینکه چرا علیه شما و بازیکنان سابق استقلال شعار دادند، خاطرنشان کرد: «از تمام هواداران استقلال تشکر میکنم که جواب ۱۷ جامی که برای آنها کسب کردم را خوب دادند.»
سرمربی سپاهان در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه همیشه وقتی در ورزشگاه شعار داده میشد افراد مختلف اعلام میکردند قلعهنویی به آنها خط میداده تاکید کرد: «آخرت خود را به این حرفها نمیفروشم و به هیچ شخصی توهین نمیکنم و از همه تشکر میکنم که اینگونه شعار دادند.»
قلعهنویی در مورد ضعف خط دفاعی سپاهان و اینکه گفته میشود این بازیکنان در تیمملی حاضر هستند، تصریح کرد: «فکر میکنم بازیکنان دچار غرور کاذب شدهاند، البته آنها خسته هم هستند و مدتی است که فقط فوتبال بازی میکنند.» اردوی اتریش که همه به آن اعتراض کردند میتوانست زمان خوبی باشد تا بازیکنان با یکدیگر هماهنگ شوند، قهرمانی و امتیاز فصل گذشته بازیکنان سپاهان را مغرور کرده است.
وی در مورد اینکه چرا در این بازی کمتر از روی نیمکت بلند شد یادآور شد: «نمیگویم بهعلت بازی برابر استقلال این اقدام را انجام دادم، دلایل شخصی برای این کار داشتم که برای خودم محفوظ خواهد ماند.»
قلعهنویی درباره اینکه آیا از نتایج کسب شده تیمش راضی است عنوان کرد: «قبول دارم که سپاهان خوب نتیجه نمیگیرد، اما اگر در بازیهای آینده ۵۰ درصد نیمه دوم این دیدار را بتوانیم به نمایش بگذاریم مطمئن باشید که قهرمان خواهیم شد.» ما سال گذشته نیز در این مقطع خوب نتیجه نمیگرفتیم، اما دیدید که سرانجام قهرمان شدیم.
وی در مورد تعطیلات لیگ افزود: «تعطیلات اصلن مفید نیست. ابتدای فصل پس از تمرینات آمادگی دو هفته بازیکنان را گرفتند و بار دیگر تا آماده شدیم بازیکنان را گرفتند. من از شما سوال میکنم که تیم میتواند با ۱۳ نفر تمرین کند؟ هیچ جای دنیا چنین برنامهای ندارد.»
قلعهنویی درباره اینکه چرا با دوربین ۹۰ مصاحبه نمیکند خاطرنشان کرد: به عادل فردوسیپور علاقهمندم، اما معتقدم برنامه ۹۰ فوتبال ایران را به بیراهه میبرد و فقط دنبال حاشیهسازی است و تا زمانی که این چنین باشد به هیچ جا نمیرسد. مطمئن باشید با برنامه ۹۰ صحبت نخواهم کرد و شاید احتیاجی نداشته باشند من صحبت کنم، اما دیگر به این برنامه نمیروم.
خبر / رادیو کوچه
روز گذشته یکشنبه یک نماینده مجلس از تصویب افزایش تعطیلات عید فطر به سه روز در کمیسیون فرهنگی مجلس خبر داده است.
به نقل از سیمیل، ستار هدایتخواه روز گذشته با اعلام این خبر گفت کمیسیون فرهنگی مجلس همچنین تعطیلی ۱۲ فروردین و ۲۹ اسفند را لغو کرده است.
نمایندگان مجلس روز سهشنبه دوم شهریو نیز به یک فوریت طرح افزایش تعطیلات عید فطر رای مثبت داده بودند.
گفتنی است براساس محاسبات انجام شده، تعداد روزهای تعطیل کشور بیش از ۱۳۰ روز است و خسارات هر یک روز تعطیلی، چهار هزار میلیارد ریال برآورد شده است.
اختر قاسمی / رادیو کوچه
کشتار تابستان سال ۱۳۶۷ از طرف حامیان حقوق بشر به جنایت علیه بشریت نام گرفت. در تابستان سال ۱۳۶۷ در عرض چند هفته چندین هزار زندانی دگراندیش به دستور رهبری جمهوری اسلامی اعدام شدند. منیره برادران زندانی سیاسی آن دوران و از بازماندگان دهه شصت در این باره میگوید:
همه چیز با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ شروع شد. خمینی آن را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد. آیا این به معنای پایان جنگ بود؟ جنگ با عراق خاتمه مییافت اما جمهوری اسلامی جنگ دیگری را تدارک دیده بود جنگی که به مراتب وحشتناکتر و ناعادلانهتر بود. جنگ با زندانیان که هیچ سلاحی در اختیار نداشتند جز جسم و اندیشهشان. به فرمان خمینی، که در حکم یک فتوای رسمی بود به هیتی که متشکل از نماینده دادستانی، نماینده وزارت اطلاعات و ریاست زندانها بود اختیار داده میشد تا اعضای سازمان مجاهدین را در زندان به اتهام «محارب» و افراد وابسته به گروههای چپ را به جرم «مرتد» اعدام کنند.
هرسال از طرف خانوادهها و بازماندگان این قربانیان و نیروهای مدافع حقوق بشر در شهرهای مختلف جهان در اواخر تابستان مراسم یادبودی برگزار میشود. در شهر کلن به دعوت جمعی از جوانان مستقل کلن مراسمی روز شنبه ۲۸ آگوست برگزار شد. با وجود رگبار شدید باران دهها تن در ساعت مقرر گرد آمده بودند اما آسمان گویی به همراه خانوادهها و بازماندگان این قربانیان اشک میریخت و باران متوقف نمیشد. به همین دلیل مراسم بعد از چند دقیقه خاتمه یافت.
پویا آزادیخواه از دانشجویان ایرانی ساکن کلن فعال حقوق بشر و عضو جوانان مستقل کلن از برگزارکنندگان این تجمع بود.
از او در بارهی انگیزهاش برای چنین فعالیتهایی میپرسم و اینکه چگونه جوانی که خود جمهوری اسلامی را تجربه نکرده، کشتار ۶۷ را چگونه بیاد دارد و چه شناختی از این دوران دارد؟
گالری:
«گالری/ما در زیر رگبارباران، آنها در زیر رگبارگلوله»
خبر / رادیو کوچه
صبح امروز دوشنبه در اثر وقوع یک انفجار در شهر جلالآباد، مرکز ولایت ننگرهار در شرق افغانستان، یک مقام محلی افغان کشته شده است.
این انفجار زمانی روی داد که سیدمحمد پهلوان، ولسوال لعلپور در ولایت ننگرهار، از خودرو خود در نزدیکی ساختمان ولایت ننگرهار پیاده میشد.
مسوولان محلی گفتهاند که مواد انفجاری در یک خودرو در نزدیکی ساختمان ولایت ننگرهار جاسازی شده بود.
در این انفجار حداقل سه نفر دیگر نیز زخمی شدهاند و برخی گزارشها حاکیست که این افراد، محافظان امنیتی آقای پهلوان بودهاند.
زمان انتشار این گزارش، هیچ گروهی مسوولیت این حمله را برعهده نگرفته است اما بمبگذاریهایی از این دست معمولن به افراد گروه طالبان نسبت داده میشود.
بیشتر بخوانید:
«کشته شدن یک نامزد انتخاباتی افغانستان»
دوشنبه ۸ شهریورماه ۱۳۸۹- ۳۰ آگوست ۲۰۱۰
شروع پخش زنده از ساعت ۴/۰۰ بعداز ظهر – به وقت تهران
اجرا: اعظم و زهره
استودیو: مارال
تقویم تاریخ – مریم
گزیده اخبار مطبوعات دوشنبه ایران
سوت – «توهین تماشاچیان به ژنرال» - محمدرضا
بخش اول اخبار
میکروفن – «ماه رمضان و آداب و رسوم آن در ترکیه» - شکوفه
گزارش سیاسی – «انتقال محبوبه کرمی به بیمارستان پس از آزادی از زندان»
پسنشینی تند – «حمام عمومی یا همان زیگورات چغازنبیل» - اکبر ترشیزاد
مجلهی خبری کابل - نجیب امیری
روزنگاشت – «ثروتمندی، خیر» - محبوبه
بخش دوم اخبار
دایرهی شکسته – «هنر یونان باستان» - مهشب تاجیک
پارس نامه – «یکی از عجایب هفتگانه جهان» - امیر و کاملیا
گفتوگوی روز – «آسمان هم برای کشتار سال شصتوهفت گریست» – اختر قاسمی
ماه آگوست از نگاه تایم – «مروری بر خبرهای مهم جهان»
خبر / رادیو کوچه
صبح روز دوشنبه بر اثر فوران کوه آتشفشان در اندونزی دستکم دو تن کشته و بیش از بیستویک هزار نفر بیخانمان شده و مجبور به مهاجرت شدهاند.
به گزارش سیانان، کوه آتشفشان سیابونگ در جزیره سوماترای اندونزی که چهارصد سال از زمان آخرین فورانش میگذرد از روز گذشته بار دیگر فعال شده و تا کنون باعث کشته شدن دست کم دو تن و مهاجرت بیش از ۲۱،۰۰۰ نفر از آن منطقه شده است.
به گفته مقامات محلی این دو کشته بر اثر خفگی و نبود اکسیژن جان خود را از دست دادهاند در همین راستا گروه امداد از شامگاه روز گذشته به مناطق خسارت دیده رفته و در حال توزیع ماسک و کپسول اکسیژن در بین مردم هستند.
کوه سینابونگ در شصت کیلومتری جنوب غربی شهر مدن، اصلیترین شهر در جزیره سوماترای اندونزی است.
از این آتشفشان هم اکنون دود و خاکستر تا ارتفاع یکهزار و پانصد متری به بیرون پرتاب میشود.
بیشتر بخوانید:
«فوران آتشفشان در اندونزی پس از چهارصد سال»
خبر / رادیو کوچه
رحیم رشی زندانی کرد که از روز ۲۹ تیرماه در زندان مهاباد دست به اعتصاب غذا زده، در روزهای اخیر ممنوعالملاقات و به قرنطینه منتقل شده است.
به گزارش روانیوز، این امر در حالی صورت میگیرد که وضعیت جسمانی رحیم رشی، پس از گذشت چهل روز از شروع اعتصاب غذا به وخامت گراییده و مسولان بهداری زندان نیز جهت مداوا سرم غذایی به وی وصل کردهاند.
رحیم رشی روز ۲۸ تیرماه توسط نیروهای امنیتی در مهاباد دستگیر شد و فردای همان روز در اعتراض به بازداشتاش دست به اعتصاب غذا زد.
این فعال کرد از روز چهارم شهریور ماه به قرنطینه منتقل شده است.
بیشتر بخوانید:
«بیستوهفت روز اعتصاب غذای یک زندانی کرد»
خبر / رادیو کوچه
روز گذشته یکشنبه حکم سنگسار دو متهم یک پرونده به اتهام زنای محصنه از سوی دیوان عالی ایران تایید شده است.
بنا به گزارش هرانا، دیوان عالی کشور روز گذشته حکم سنگسار برای «ولی جانفشانی» و «ساریه عبادی» به اتهام زنای محصنه که هم اکنون در زندان ارومیه بهسر میبرند را تایید کرده است.
هر دو متهم این پرونده از سال ۸۷ در زندان مرکزی ارومیه به سر میبرند، گفته میشود علاوه بر روند مبهم قضایی این حکم در حالی تایید میشود که متهمان فاقد وکیل مدافع منتخب و امکان دفاع از خود را در هیچ یک از مراحل قضایی نداشتهاند.
صدور احکام سنگسار در ایران یکی از موارد برجسته اعتراضی مدافعان حقوق بشر محسوب میشود که علاوه بر موضوع سلب حیات بسیاری آن را نوعی شکنجه مرگ آور میخوانند.
این حکم در حالی تایید شد که از ماه گذشته تا کنون اعتراض به حکم سنگسار سکینه محمدی زندانی محبوس در زندان تبریز همچنان در اکثر کشورها ادامه دارد.
بیشتر بخوانید:
«مجازاتهای قرون وسطایی در ایران را رد میکنیم»
محبوبه / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
سیام آگوست برابر با زادروز «وارن ادوارد بافت» آمریکایی سرمایهگذار، تاجر و یک انسان خیرخواه و بشردوست است. او زاده ۱۹۳۰ است و هم اکنون هشتاد سال سن دارد و مدیر عامل و بیشترین سهامدار شرکت «برکشایر هاتاوی» است.
او در رتبهبندی «فوربس» در سپتامبر سال ۲۰۰۸ میلادی، به عنوان ثروتمندترین مرد جهان شناخته شده است.
«وارن بافت» در سیام آگوست سال ۱۹۳۰ متولد شد. پدر او از دلالان سهام در «اوماها» بود که در سال ۱۹۴۲ بهعنوان نماینده جمهوریخواهان انتخاب شد. گفته میشود، مادر او که از خانوادهای با سابقه جنون و دیوانگی بود، فرزندان خود را در معرض آزار و اذیت زبانی و بیرحمیهای روانی قرار میداد.
وارن در کودکی بسیار اهل رقابت، اما در ظاهر کمرو و خجالتی بود. او شیفته پول بود، و در شش سالگی کار را با دست فروشی آدامس، در خیابانها شروع کرد و در ده سالگی از پدرش خواست او را به تماشای بازار بورس نیویورک ببرد.
وی اولین سرمایهگذاری خود را در سن ۱۱ سالگی با خرید سهام «سیتی سرویس» با پرداخت ۳۸ دلار برای هر سهم آغاز کرد و هنگامی که ارزش هر سهم به ۴۰ دلار رسید، او دست به فروش سهامش زد و توانست سود قابل توجهی کسب کند و این درس ارزشمند را یاد گرفت که با سرمایهگذاری در شرکتهای خوب و معتبر در طولانی مدت میتواند سود زیادی را به دست آورد.
در نوجوانی یک افسر چهارستاره بود و هنگام بلوغ و مردانگی تبدیل به یک دلال سهام با سرمایه شخصی خود شد. او در سال ۱۹۶۲ به یک میلیونر تبدیل شد و در ۲۶ سالگی کنترل و مدیریت شرکت «برکشایر» را به عهده گرفت و از آن به بعد اقبال او روز به روز فزونی یافت.
او فارغ التحصیل از دانشگاه «نبراسکاست» و فوقلیسانس خود را در رشته اقتصاد از دانشکده بازرگانی «کلمبیا» تحت نظارت «بنجامین گراهام» اخذ کرده است. سرمایه گذار و نویسنده معروف «فیلیپ فیشر»، در بینش و فلسفه سرمایهگذاری بافت بسیار تاثیرگذار بوده است.
بافت در سال ۱۹۵۲ با «سوزان تامسون» ازدواج کرد از او صاحب یک دختر و سه پسر شد. اما همسرش را در ژوییه ۲۰۰۴ از دست داد، هر چند که این زوج از سال ۱۹۷۷ جدا از یکدیگر زندگی می کردند.
وارن مخالف انتقال ثروت از یک نسل به نسل بعدی است، از همینرو اعلام کرده که قسمت اعظم ثروتش پس از مرگ به بنیاد «بافت» منتقل شود. به همین منظور هنگامی که همسرش در سال ۲۰۰۴ درگذشت، داراییاش را به ارزش ۶/۲ میلیارد دلار به این بنیاد منتقل کرد.
در ماه ژوین سال ۲۰۰۶ ٬ او ۸۳درصد از دارایی خود را به بنیاد «بیل و ملیندا گیتس» اهدا کرد. حجم دلاری اهدایی او در حدود سی میلیارد دلار است. اهدای دارایی در این سطح در تاریخ آمریکا بینظیر بوده است. در آن زمان اعلام شد که این سطح کمک کافی است تا اندازه این بنیاد را به بیش از دو برابر افزایش داد.
علارغم داشتن ثروت زیاد، او به داشتن زندگی مقتصدانه و رفتار فروتنانه مشهور است. وی کماکان در خانهای در همسایگی «اوماها»، که در سال ۱۹۸۵ میلادی به ارزش ۳۱٬۵۰۰ دلار خریداری کرده است زندگی میکند. البته او خانهای گرانتر در «لاگونا بیچ»، در «ایالت کالیفرنیا» دارد که در سال ۲۰۰۴ خریداری کرده است. ارزش خانه او در اوماها در سال ۲۰۰۸ میلادی ۷۰۰٬۰۰۰ دلار برآورد شده است.
و درآمد سالیانه او در سال ۲۰۰۶ میلادی حدود ۱۰۰٬۰۰۰ دلار بوده است که در مقایسه با استاندارد درآمد یک شخص با شغل مشابه مدیر عامل ناچیز است. در سال ۲۰۰۷ میلادی او، در بین ۱۰۰ مرد برتر و تاثیرگذار در دنیا توسط «مجله تایم» معرفی شده است.
او مدیر عامل و بیشترین سهامدار شرکت «برکشایر هاتاوی» است. دارایی خالص او در حال حاضر ۵۲ میلیارد دلار برآورد شده است و در رتبهبندی در سپتامبر سال ۲۰۰۸ میلادی، به عنوان ثروتمندترین مرد جهان شناخته شده است. «وارن ادوارد بافت» به عنوان «نابغه اوماها» شهرت دارد.
انتشارات «بنتام دل» در سال ۲۰۰۵ توانست در مناقصه انتشار زندگینامه وارن برنده شود و این نخستین بار است که کتاب شرح حال زندگی او با همکاری وی نگاشته شد. ارزش این قرارداد هفت میلیون دلار عنوان شده است.
این کتاب که به استراتژی سرمایهگذاری بافت میپردازد، به نام«گلوله برف، چگونه وارن بافت دوست، خرد و ثروت اندوخت»، معروف است.
نوشتن این زندگینامه را «آلیس شرودر» از تحلیلگران سابق بانک «استنلی مورگان» برعهده گرفته است.
منبعها:
دنیای اقتصاد
ویکیپدیا
رادیو کوچه
صبح روز دوشنبه لیلی توکلی به عنوان نخستین داور زن ایرانی در رقابتهای والیبال نشسته بازیهای آسیایی گوانگجو برای امر قضاوت انتخاب شده است.
به گزارش مهر، بر این اساس به پیشنهاد کمیته والیبال معلولان آسیا – اقیانوسیه و دعوت ستاد بازیهای پاراآسیایی ۲۰۱۰ گوانگجو، پنج داور ایرانی رقابتهای والیبال نشسته در چین را قضاوت خواهد کرد.
مهدی آشوری داور بینالمللی، ابراهیم فیروزی عضو کمیته داوری مسابقات، هادی رضایی به عنوان ناظر، قضاوتکنندگان این بازیها خواهند بود. همچنین لیلی توکلی و مرتضی اکرمی نیز از داوران ملی دعوت شده ایرانی به این رقابتها هستند.
نخستین دوره بازیهای پارالمپیک آسیایی ۲۰۱۰ از ۲۱ آذرماه سال جاری در شهر گوانگجو کشور چین آغاز میشود.
خبر / رادیو کوچه
صبح امروز دوشنبه منوچهر متکی ـ وزیر امور خارجه ایران ـ در مورد جلسه روز گذشته مجلس شورای اسلامی و انتقاد الیاس نادران ـ نماینده مردم تهران ـ در خصوص همایش ایرانیان از وی اظهار داشت متاسفانه اظهارات آقای نادران در جلسه روز گذشته مجلس به ویژه در زمانی که دیگر فرصتی برای پاسخگویی نبود هیچ ارتباطی به سوال مکتوب او نداشت.
وی در ادامه افزود: «مطلب ایشان که بسیار سفسطهگرانه و خارج از موضوع سوال مطرح شد این ذهنیت را بهوجود میآورد که گویا نمایندگان باید در تایید یا رد ادعاهای او درباره همایش ایرانیان رای دهند. در حالی که متن سوال ایشان در مورد آزادی دو تبعه ایرانی در خارج از کشور و نقش شورا در این رابطه و اساسن جایگاه قانونی شورای عالی ایرانیان بود.»
وزیر امور خارجه همچنین به نحوه مدیریت روز گذشته مجلس نیز اشاره و اظهار کرد جلوگیری از سخنان ناطقی که خارج از موضوع بحث میکند بر عهده رییس مجلس است که این وظیفه انجام نشده است.
این در حالی است که الیاس نادران روز گذشته در جریان جلسهای ضمن انتقاد از همایش اخیر ایرانیان مقیم خارج در تهران گفته است که «شورای عالی ایرانیان خارج کشور» که مسوول برگزاری آن کنفرانس بود مبنای قانونی ندارد و وزارت خارجه را تضعیف میکند.
بیشتر بخوانید:
«انتقاد نماینده مجلس از شورای ایرانیان خارج از کشور»
مریم / رادیو کوچه
maryam.m@koochehmail.com
- 1360 خورشیدی – در یک بمبگذاری در جلسه هیت دولت در ایران، «محمدعلی رجایی» رییسجمهوری وقت و «محمدجواد باهنر» نخستوزیر جمهوری اسلامی کشته شدند.
- ۱۳۷۷ میلادی – «شاهرخ میرزا» چهارمین پسر امیرتیمور از یکی از زنان ایرانیاش بهدنیا آمد و در ۲۸ سالگی برجای پدر نشست و از سال ۱۴۰۵ تا ۱۴۴۷ به مدت ۴۲ سال بر ایران زمین حکومت کرد. پایتخت او شهر هرات بود.
- ۱۹۴۱ میلادی – هواپیماهای شوروی برای نخستین بار بر فراز تهران ظاهر شدند ولی تنها به فروریختن اعلامیه تبلیغاتی اقدام کردند که در این اعلامیهها به زحمتکشان ایران وعده زندگانی بهتر داده شده بود.
- ۱۹۳۵ میلادی – «هنری باربوسه» روزنامهنگار و مولف فرانسوی در ۶۲ سالگی درگذشت.
- ۳۰ پیش از میلاد – «کلئوپاترا» ملکه یونانیتبار مصر پس از شکست تلاشهایش بهمنظور به دام انداختن «اوکتاویان» امپراتور روم برای حفظ حکومت یونانیان (جانشینان اسکندر که خود از اعقاب آنان بود)، سیام آگوست با نیش افعی دست به خودکشی زد. وی قبل از آن با هدف ادامه حکومت اسکندریان بر مصر، «ژولیوس سزار» امپراتور روم را به دام عشق خود گرفتار کرده بود و پس از او، «مارکوس آنتونیوس» را دلبند و شوهر خود ساخته بود که در جنگی که میان اوکتاویان جانشین ژولیوس سزار و مارکوس روی داد، مارکوس شکست خورد. کلئوپاترا که تاریخ مصرف مارکوس را پایان یافته دیده بود با نیرنگ وی را وادار به خودکشی کرد تا بتواند اوکتاویان را به دام اندازد که موفق نشد.
- ۱۹۲۲ میلادی – ترکیه جنگ با یونان را در «دوملوپینار» برد که در ترکیه روز پیروزی نامگذاری شده است.
- ۲۰۰۶ میلادی – «نجیب محفوظ» نویسنده مصری و برنده جایزه نوبل در ادبیات در ۹۵ سالگی درگذشت.
- ۸۳۲ قمری – درگذشت «غیاثالدین جمشیدکاشانی» منجم و ریاضیدان. غیاثالدین جمشید پسر مسعودبن محمودبن محمدطبیب در حدود سال ۷۹۰ ق به دنیا آمد. وی طلبهی رصدخانه مراغه به شمار میرفت که به دست خواجه نصیرالدین طوسی دایر شده بود. غیاثالدین در کاشان نیز سه خسوف رصد کرد. وی در سال ۸۱۸ قمری ابزار رصد تازهای بهنام «طبق المناطق» اختراع کرد و کتابی بهنام «نزههالحدایق» نوشت و آنرا «جام جم» نامید. او اولین ریاضیدانی است که کسرهای اعشاری را وضع کرد.
- ۱۷۹۰ میلادی – تهیه اولین مداد جهان توسط «نیکولا کنته» مخترع آلمانی. نیکولا کنته برای سهولت در نوشتن از نوعی زغال نرم بهنام گرافیت استفاده کرد و برای جلوگیری از آلودگی دست به هنگام نوشتن، گرافیت را میان دو قطعه چوب قرار داد. بدین ترتیب مداد اختراع شد. امروزه یکی از انواع مداد که در نقاشی مورد استفاده قرار میگیرد بهنام این مخترع، به مداد کنته معروف است.
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارش رسانههای داخلی ایران، روز گذشته یکشنبه اعلام شد که نام محمود احمدینژاد به عنوان یکی از مفاخر فرهنگی ایران ثبت میشود.
به گزارش مهر، محمدرضا شرف، معاون ارتباطات، امور بینالملل و استانهای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، درباره ثبت نام محمود احمدینژاد به عنوان یکی از مفاخر فرهنگی کشور گفت: «هر کس که در ایران به یک پست عالی سیاسی مانند ریاست یکی از قوا میرسد، جزو سرآمدهای نخبگان سیاسی است و با این پیش فرض بود که وی برای این عنوان برگزیده شد.»
گفتنی است انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در سال ۱۳۶۶ خورشیدی تاسیس شد و هدف اصلی آن، معرفی و بزرگداشت عالمان و متفکران عرصه فرهنگ و تمدن اسلام و ایران است. احیا و انتشار آثار این بزرگان و همچنین معرفی آثار فرهنگ و تمدن اسلام و ایران و نقش و سهم ایرانیان در اعتلا و ارتقای آن نیز از کارهای این انجمن ذکر شده است.
خبر / رادیو کوچه
یک نماینده اصولگرای مجلس ایران روز یکشنبه در جریان جلسهای ضمن انتقاد از همایش اخیر ایرانیان مقیم خارج در تهران گفته است که «شورای عالی ایرانیان خارج کشور» که مسوول برگزاری آن کنفرانس بود مبنای قانونی ندارد و وزارت خارجه را تضعیف میکند.
الیاس نادران همچنین اعطای اختیارات تازه به اسفندیار رحیم مشایی، به عنوان فرستاده ویژه رییس جمهوری در امور خاورمیانه را مورد انتقاد قرار داده است.
در جلسه روز یکشنبه منوچهر متکی وزیر خارجه ایران برای ارایه توضیحات به مجلس فراخوانده شده بود که در نهایت نمایندگان با ۱۱۰ رای مخالف و ۵۵ رای موافق توضیحات او را قانعکننده ندانستند.
آقای نادران در جلسه روز هفتم شهریور عنوان کرد: «کمیسیون امنیت ملی که اقدامات وزارت خارجه را قابل تقدیر میداند بفرماید که شورای عالی ایرانیان خارج از کشور در کجا مصوب شده و این شورا مصوبه کدام مرجع قانونی است.»
او در ادامه افزود: «محل بحث، دفاع از حیثیت مجموعه وزارت امور خارجه و کارشناسان و مدیران این مجموعه است. با تشکیل این شورا و با اختیاراتی که گرفته است و البته اقداماتی که انجام داده، وزارت امور خارجه را از حیض انتفاع ساقط کرده است و کارشناسان، مدیران و سفرای ما از موضوعیت افتادهاند.»
شورای عالی ایرانیان خارج از کشور، به ریاست محمود احمدینژاد، اواسط مرداد ماه برای دومین سال پیاپی همایش ایرانیان مقیم خارج را برگزار کرد. اسفندیار رحیم مشایی، رییس دفتر رییس جمهوری، جانشین آقای احمدینژاد در این شورا است.
در همایش امسال چند صد ایرانی، که با تقبل کلیه هزینهها از سوی دولت برای سه روز به ایران سفر کرده بودند، شرکت کردند.
بیشتر بخوانید:
«یک تا ۱٫۵میلیارد تومان هزینه همایش ایرانیان»
«مشایی، نماینده ویژه رییسجمهوری در امور خاورمیانه»
خبر / رادیو کوچه
مهدی کروبی از رهبران مخالف دولت و معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوی در ایران روز گذشته یکشنبه از شکایت هفت تن از اصلاحطلبان از فرماندهان قرارگاه ثاراله درباره دخالت در انتخابات حمایت کرد و گفت که در حال تهیه مجموعهای تحلیلی از انتخابات بیست سال گذشته است.
آقای کروبی در سخنان روز گذشته خود، شورای نگهبان را که نظارت و تایید انتخابات سال گذشته را بر عهده داشت مورد انتقاد قرار داد و گفت: «اشکال اصلی به همین ناظر است که بیطرف نیست و بر همگان روشن است که بیطرفی را رعایت نکرده و دستشان آلوده خیانت به رای مردم است.»
به گزارش سحامنیوز، سایت رسمی حزب اعتماد ملی، آقای کروبی، دبیرکل حزب، روز ۷ شهریور، در دیدار با گروهی از جوانان اصلاحطلب گفت: «یک مقام امنیتی حرفهایی زده و به اصطلاح افشاگریهایی کرده است، آقایان محترم نهایتن نامهای در جواب آن نوشته و شکایت خود را رسمن اعلام کردهاند، آیا با بگیر و ببند و بازگرداندن آنها به زندان مسئله حل میشود؟»
اشاره آقای کروبی به انتشار صحبتهای منسوب به فردی موسوم به سردار مشفق از مسوولان اطلاعاتی قرارگاه ثاراله است که حکایت از دخالتهای وسیع سپاه در روند انتخابات سال گذشته داشت.
لازم به ذکر است بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، فیضاله عربسرخی، محسن میردامادی، محسن امینزاده، عبداله رمضانزاده و محسن صفاییفراهانی ماه گذشته از آنچه دخالت سازمان یافته گروهی از فرماندهان قرارگاه ثاراله سپاه در انتخابات سال ۱۳۸۸ توصیف کردند، به صادق لاریجانی، رییس قوهقضاییه شکایت کردند.
بعضی از این فعالان از جمله مصطفی تاجزاده، محسن امینزاده و محسن صفاییفراهانی که پس از انتخابات دستگیر و سپس بهطور مشروط آزاد شده بودند، پس از این شکایت دوباره به زندان اوین بازگردانده شدند.
بیشتر بخوانید:
«شاکیان از سپاه را تهدید به برخورد مجدد کردهاند»
«مصطفا تاجزاده باز هم در آغوش اوین»
محمدرضا / رادیو کوچه
mohamadreza@koochehmail.com
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
ایران
http://www.iran-newspaper.com/
1) تعیین مالیات واقعی اصناف با طرح صندوق فروش
عسگری: «صندوق فروش در تمام دنیا رایج است و برای اخذ مالیات از بسیاری از صنوف قابل استفاده است.» با نصب نرمافزار صندوق فروش برای اصناف کشور، خرید و فروش در یک دوره مالی معین کاملن ثبت و ضبط شده و دیگر شاهد فرار مالیاتی و یا کمگویی و زیادهگویی اصناف نخواهیم بود. در ایران یا اصناف از صندوق فروش استفاده نمیکنند و یا در صورت استفاده، نرمافزار لازم بر روی صندوق نصب نشده است.
۲) انتساب ادعاهای ناروا به دولت از تریبون مجلس.
«الیاس نادران»، دیروز در صحن علنی مجلس در جریان سوال از وزیر امور خارجه، به دولت و رییس دفتر رییس جمهوری اتهامات ناروایی را منتسب کرد که بلافاصله با واکنش معاون پارلمانی رییس جمهوری و شماری از نمایندگان مواجه شد.
۳) مخالفت مجلس با الزام به ثبت ازدواج موقت.
بررسی ماده ۲۲ لایحه حمایت خانواده حاشیههای بسیاری را در مجلس به دنبال داشت. رییس مجلس اظهار داشت: «نکاح موقت میتواند از فحشا در جامعه جلوگیری کند و تردیدی در آن نیست.» لاریجانی به اظهارات برخیها که از موضوع ازدواج موقت ایراد گرفتهاند و لایحه حمایت خانواده را ناصواب دانستهاند، پاسخ داد: «چطور آنها نسبت به فحشایی که در غرب وجود دارد، هیچ موضع نمیگیرند، آنها نسبت به فحشای بیدر و پیکر که کانونهای تمدن غرب را از بین میبرد، ایراد نمیگیرند، اما به قانون اسلامی که ازدواج موقت با ضابطه آمده، ایراد میگیرند و آن را منفی تلقی میکنند.»
جام جم
۱) تصویب افزایش تعطیلات عید فطر.
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100884370325
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس از تصویب افزایش تعطیلات عید فطر و حذف تعطیلات ۱۲ فروردین و ۲۹ اسفند در جلسه امروز کمیسیون فرهنگی خبر داد.
۲) تظاهرات افراطیون راستگرا در واشنگتن.
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100884391530
مخالفان محافظهکار افراطی باراک اوباما در واشنگتن تظاهراتی به پا کردند و در آن برای «سارا پیلین» کاندیدای معاونت ریاست جمهوری در انتخابات پیشین، دست زدند که گفت باید به پا خاست و عزت آمریکا را احیا کرد.
همشهری
۱) سخنان رییس جمهوری در همایش بسیج کارمندان.
http://www.hamshahrionline.ir/news-114999.aspx
رییسجمهوری روحیه بسیجی را موجب تسریع در عرصه خدمتگزاری دانست و اظهار کرد: «با حاکمیت روحیه بسیجی، خدمتگزاری و آرمان خواهی در دستگاههای اجرایی کشور میتوان در عرصه خدمت رسانی تسریع ایجاد کرد.»
۲) خروج نظامیان آمریکایی از عراق نمایشی است.
http://www.hamshahrionline.ir/news-114969.aspx
مهمانپرست به نزدیک بودن انتخابات آینده آمریکا اشاره کرد و یادآور شد: «اوباما برای اینکه رای نمایندگان دموکرات را به خود اختصاص دهد نمایشی برای تغییر سیاستها اجرا کرد و بر روی بیرون رفتن نیروهای آمریکایی بزرگنمایی میکنند.» وی تصریح کرد: «آمریکاییها تعدادی از نیروهای خود را از عراق بیرون بردند ولی ۵۰ هزار نیروی آمریکایی در قالبهای مختلف در این کشور باقی ماندند.»
کیهان
۱) همکاری دادگاه ترور رفیق حریری با سازمان «سیا».
http://www.kayhannews.ir/890608/16.htm#other1602
یک پایگاه اینترنتی در واشنگتن از همکاری دادستان دادگاه بینالمللی ویژه ترور حریری و ماموران سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) برای متهم کردن حزب اله پرده برداشت.
۲) مردم یمن: «آمریکا حمله کند متجاوزان را زنده به گور میکنیم.»
http://www.kayhannews.ir/890608/16.htm#other1602
مردم یمن، آمادگی خود را برای مقابله با سربازان آمریکایی و زنده به گور کردن آنها در صورت تجاوز به تمامیت ارضی شان اعلام کردند. به نوشته روزنامه اماراتی «الخلیج»، در پی انتشار اخبار و شایعاتی درباره طرحهای آمریکا برای توسعه فعالیتهای نظامیاش در یمن، نگرانیهای بسیاری از احتمال حمله و دخالت کاخ سفید به وجود آمده است.
رسالت
۱) رویکرد جدید وزارت اطلاعات حالت تهاجمی است.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=37904
وزیراطلاعات گفت: «ما یک تحول جدی را دروزارت اطلاعات بهوجود آوردیم و با سرمایه سنگین اطلاعاتی که دراختیارداریم این وزارتخانه را ازحالت انفعال بیرون آورده و حالت تهاجمی پیدا کرده است که درواقع این رویکرد جدید ما بود.»
۲) فوران آتشفشان ۱۲ هزار نفر اندونزیایی را فراری داد.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=37895
با فوران آتشفشان «سینابونگ» درشرق اندونزی هزاران نفر از ساکنان اطرف این آتشفشان، این منطقه را تخلیه کردند. به گزارش فارس به نقل ازشبکه تلویزیونی «العالم» بیش از ۱۲ هزار نفر بهدلیل فوران آتشفشان سینابونگ درجزیره سوماترا درشرق اندونزی منازل مسکونیشان را تخلیه کردند. براساس این گزارش، هزاران نفر از ساکنان این منطقه به اردوگاههای موقت پناهنده شدند. این آتشفشان با انتشار گسترده دود و خاکستر تا ارتفاع ۱۵۰۰ متری همراه بوده است و دود غلیظی آسمان این منطقه را در برگرفته است.
آفرینش
۱) ترکیه درپی آغاز مذاکرات فنی تبادل سوخت با ایران.
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=12548#68988
وزیر امور خارجه ترکیه اعلام کرد: «آنکارا برای از سرگیری گفتوگوها میان ایران و ۵+۱ و آغاز مذاکرات فنی در زمینه تبادل سوخت هستهای با ایران تلاش میکند.» به گزارش مهر، «احمد داود اوغلو» در گفتوگو با روزنامه «البیان» گفت: «ما بر حق تمام کشورها برای استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای بر اساس قوانین بینالمللی تاکید میکنیم و در همین حال خواستار عاری شدن خاورمیانه از هرگونه سلاح کشتار جمعی هستیم.»
۲) ورود کمیته امداد به جریانات سیاسی به آن آسیب میزند.
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=68987
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید براینکه ورود کمیته امداد به جریانات سیاسی به خدمات ارزنده آن آسیب میرساند، گفت: «شایستهترین کار کمیته امداد میتواند این باشد که انسانهای مستعد را در چرخه مدیریت قرار دهد.»
خراسان
۱) تظاهرات مردم غزه در مخالفت با مذاکره تشکیلات خودگردان با رژیم صهیونیستی.
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1389&month=6&day=8&id=262755
روز یکشنبه هزاران فلسطینی بنا بهدعوت جبهه دموکراسی برای آزادی فلسطین در بیان مخالفتشان با مذاکرات مستقیم دست به تظاهرات زدند. قرار است دور جدید مذاکرات مستقیم دوم سپتامبر در واشنگتن و با مشارکت دو دولت عربی همپیمان با آمریکا و رژیم صهیونیستی یعنی مصر و اردن تحت نظارت واشنگتن آغاز شود.
۲) مصباحی مقدم: «نرخ سود مصوب شورای پول و اعتبار فقط روی کاغذ است.»
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1389&month=6&day=8&id=262855
بانکها به بهانههای واهی مانند بالا بودن هزینه پول، اقدام به تخطی از قانون و شرع میکنند، نرخ سود انتظاری در عقود مشارکتی نباید «قطعی» تعیین شود، نرخ سود مصوب شورای پول و اعتبار فقط روی کاغذ است، شبکه بانکی ایران مردم را عادت داده است که انتظار سود قطعی داشته باشند و این امر بانکداری بدون ربا را صوری کرده است.
دنیای اقتصاد
۱) پرواز دو درصدی در یک روز.
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=221827
بورس تهران دیروز در ادامه رکوردشکنیهای خود طی ۵/۱ سال گذشته، بار دیگر توانست بیش از ۳۰۰ واحد رشد کند و رکورد بیشترین رشد شاخص طی یک روز را بشکند، بر این اساس شاخص بورس دیروز ۳۶۷ واحد(حدود۱/۲ درصد) رشد کرد تا میانگین بازدهی بورس تهران با گذشت کمتر از ۶ ماه از سال جاری به ۷/۴۱ درصد برسد و ارزش بورس نیز برای نخستینبار به سطح ۸۰ میلیارد دلار دست یابد.
۲) ۱۱ ایراد طرح حمایت از نوسازی بافتهای فرسوده.
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=221873
شورای نگهبان بعد از ۱۴ روز بررسی روی طرح حمایت از احیا و نوسازی بافتهای فرسوده، نظر نهایی خود را با اعلام ۱۱ ایراد فنی، حقوقی، شرعی و قانونی به برخی مفاد این طرح اعلام کرد. در نامهای که با امضای قایممقام شورای نگهبان خطاب به رییس مجلس نوشته شده نسبت به اجازهای که تصویبکنندگان طرح برای ورود انبوهسازان به بافتهای فرسوده صادر کردهاند، ایراد شرعی گرفته شده است. شوراینگهبان این اجازه را در صورت عدم رضایت مالکین، خلاف موازین شرع شناخته است.
نجیب امیری / دفتر کابل / رادیو کوچه
دو مرد انتحار کننده زمانی که قصد ورود به استانداری فراه در غرب افغانستان را داشتند، هدف گلوله پولیس قرار گرفته کشته شدند.
محمدفقیر عسکر فرمانده پولیس استان فراه گفت که این رویداد ظهر روز گذشته رخ داد.
وی افزود پیش از این که این افراد به محل استانداری وارد شود از سوی پولیس شناسایی شده و همزمان با شلیک گلوله پلیس آنان خود را انفجار دادند.
آقای عسکر گفت در این رویداد این دو انتحار کننده کشته شده و به کسی دیگری آسیب نرسیده است.
به گفته مسوولان اجساد این دو انتحار کننده متلاشی شده و هویتشان قابل شناسایی نمیباشد.
این در حالیست که در روز اول ماه رمضان نیز دو انتحار کننده در استان فراه پیش از رسیدن به هدف مواد انفجاری جاسازی شده در بدن شان منفجر شده و باعث مرگشان شده بود.
مرتضا خسروی (هیچ) / رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای رسانههای امروز مالزی:
خبرگزاری برناما
- دولت کلانتان به خاطر نقض قرارداد علیه شرکت پتروناس شکایت کرد.
- تجارت طبق روال عادی بین مالزی و اندونزی ادامه دارد.
- یک نوزاد بهصورت آویزان شده از تیر برق پیدا شد.
- قربانی بمب ارسال شده با پست سرانجام فوت کرد.
- جناح راست صباح با دفتر مرکزی حزب ناسیونالیست پیشرو همکاری میکند.
- پروتون میتواند نتایج مطلوبی برای پشتیبانی از مدلهای جدید خود ارایه دهد.
- گروه اقتصادی APEC فراخوان جدیدی برای اعضایش بهمنظور حرکت به سوی داشتن منطقه آزاد تجاری در آسیا – اقیانوسیه صادر کرد.
- عراقیها میگویند با عقبنشینی آمریکاییان، جنگ در آن کشور تمام نشده میماند.
- تظاهراتکنندگان هنگکنگی علیه نوع برخورد پلیس فیلیپین برای نجات گروگانها.
- هزاران نفر در سوماترا از بیم فعالیتهای آتشفشانی منازل خود را تخلیه کردند.
- پوتین: «لوله نفتی به چین به تنوع منابع انرژی روسیه کمک میکند.»
روزنامه استار
- نرخ بهرههای وامها ۵ ساعت بالا میرود.
- تعدادی کولی ولگرد در کینابالو دستگیر شدند.
- گروههای حقوق بشری نتوانستند نامه اعتراضآمیزی به قصر سلطنتی تسلیم کنند.
- اختلاس ۴۰،۰۰۰ رینگیتی در شهریه دانشجویان و حقوق معلمان در جوهور.
- وزارت کشور در خواست اعطای مستقیم تابعیت به افراد بالای ۶۰ که شامل طرح MyKad بشوند را برسی میکند.
- داوطلبان باشگاه طرح یک مالزی واحد برای کمک به پاکستان اعزام شدند.
- مالزی در جایگاه سیزدهم از نظر آزادی توریسم جهانی.
- ترمینال ۵۷۰ میلیون رینگیتی تاکسیکسلاتان سال آینده افتتاح میشود.
- تصمیمگیری برای امتحانات UPSR و PMR به ماه آینده موکول شد.
- یک معلم به جرم فروش داروهای محرک جنسی به دانشآموزان با مجازات روبهرو میشود.
- بسیاری از هنگکنگیها اعتقاد دارند که مالزی مقصدی مطمئن و دوستانه برای گردشگری است.
- اوباما میگوید که از شایعات بر ضد مسلمانان بیمی ندارد.
- یک مردم مسلح شهردار یکی از شهرهای شمالی مکزیک را از پای درآورد.
- مسلمانان حدود یک میلیارد دلار تاکنون به پاکستان کمک کردهاند.
روزنامه نیو استریت تایمز
- بانکهای داخلی و اتحادیه کارکنان بانکها با افزایش سن بازنشستگی به ۶۰ سال موافقت کردند.
- رسانهها و وبلاگهای اندونزی بهدنبال بازگرداندن آرامش.
- ۵۰۰،۰۰۰ درخواست حج در سال جاری.
روزنامه مالایی میل
- پنجاه و سومین سال روز مردکا بینظیر خواهد بود.
- بازارهای بزرگ کشاورزی پیش از عید فطر افتتاح خواهند شد.
- مصر ۵ تونل قاچاق را در مرز غزه کشف کرد.
خبر / رادیو کوچه
دور جدید هفتهنامهی «صبح آزادی» با رویکرد تحلیلی به موضوعهای روز جامعه و با بهرهگیری از توان گروهی از روزنامهنگاران شناخته شدهی ایران از روز یکشنبه روی پیشخوان مطبوعات خواهد رفت.
این رسانه، در نخستین شماره از دور جدید خود به پروندهی «کودتا» پرداخته و «خطر نظامی در کمین ایران»، «پیامدهای روانی کهریزک بر جامعه»، «موشکافی انتشار اسناد محرمانهی پنتاگون»، «یادنامهی احمد شاملو»، «سوگنامهی ژوزه ساراماگو»، «اسطورهشناسی مارادونا» و «چالش پوشش زنان» نیز از دیگر پروندهها و پکیجهای این شمارهی صبح آزادی به شمار میرود.
در بخشی از سرمقالهی این شماره که «به قلم سردبیر» این هفتهنامه است، میخوانیم: «ما جانسختهای این دورانیم. در این راه دراز که آمدیم، هربار توقیف و گرفتاری، هر رخداد همهگیری بیآنکه بخواهیم موجی از مهاجرت و رفتن را میان ما پدید آورده، هر سال که میگذرد، کمتر میشویم، دورههامان اندکتر و آرزوهامان کوچکتر اما با اینهمه این چراغ نباید که خاموش شود و برای همین هم با همهی دشواریها و نیامدها و گرفتاریها هنوز هم هستند کسانی که مینویسند و بهایش را میدهند، ما از آن اندک جانسختهای روزگاریم…».
صبح آزادی که از روز یکشنبه با شعار «ماندن تا سپیدهدم» و لوگویی برگرفته از سه رنگ پرچم ایران روی دکههای مطبوعاتی قرار گرفته، در هشتاد صفحه و با بیش از ۱۵۰ هزار کلمه منتشر شده است.
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای رسیده به رادیو کوچه نیروهای امنیتی و انتظامی مشهد در اقدامی از برگزاری برنامه شبهای قدر توسط دانشجویان مشهدی و فعالان مدنی این شهر ممانعت کردهاند.
این برنامهها که بنا بود در منزل «حسین فرزین» معاون سابق فرهنگی شهرداری مشهد برگزار شود، پیش از این در سالهای گذشته و بدون ممانعتی در منزل دیگر دانشجویان و فعالان مشهدی برگزار شده بود.
اما طی تماسی با فرزین، مسوولان امنیتی اعلام کردهاند که در صورت برگزاری مراسم حاضران دستگیر خواهند شد. قرار بود در این برنامهها علی طهماسبی، احمد قابل و رضا علیجانی سخنرانی کنند. فرزین خود پیش از این، در معاونت فرهنگی سپاه نیز با درجه سرتیپی مشغول به کار بوده است.
لازم به اشاره است، برگزاری برنامههای مذهبی روزهای سوگواری در شهرهای مذهبی مانند مشهد امری مرسوم است و نیازی به مجوزندارد. بنابر اظهار برخی از فعالان مدنی در مشهد این جلوگیری که به صورت رسمی توسط اداره کل اطلاعات استان انجام گرفته، به دلیل نگرانیهایی است که در آستانه روز قدس وجود دارد. هر ساله در روز قدس رهبر جمهوری اسلامی مردم را به حضور در این مراسم که به صورت تظاهرات انجام میشود فرا میخوانده است. اما در طول کشمکشهای پس از انتخابات مناسبهایی که جمهوری اسلامی تعیین کرده است، خود محل اعتراض مردم قرار گرفته که رسیدن این مناسبت ها خود اقدامات پیش گیرندهای را از سوی حاکمیت در طول ماه های اخیر در بر داشته است.
از سویی دیگر در روزهای پایانی هفته قبل در چند محله تجاری مشهد تعداد زیادی از فروشگاههای این شهر پلمب شدهاند. تعدادی از شهروندان مشهدی در گفتوگو با رادیوکوچه اشاره به افزایش حضور نیروهای انتظامی و لباس شخصی و دستگیری جوانان در سطح معبرهای پر رفتوآمد مردم و جوانان، به خصوص در عصر و شامگاهان میکنند.
این اکیپها که در گروههای امربهمعروف و معاونت اجتماعی و همچنین نیروهای بسیج در مناطق تجاری مشهد حضور مییابند، با دستگیری تحت عنوانهای «بدحجاب» و یا «مزاحمت» افراد را به دادسرای سیار هدایت که با گرفتن تعهد و پرداخت جریمه نقدی آنها را رها میکنند. این در شرایطی است که کمتر از پنج روز تا «روز قدس» باقی نمانده است.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
سید حسین جاودانی
۱۳ شهریور دادگاه محاکمه شیوا نظرآهاری دختر آزادیخواه و فعال حقوق بشر برگزار خواهد شد و به او اتهام «محاربه» که در قوانین قضایی ایران اتهام بسیار سنگینی است وارد شده است. گفتن البته ندارد که تا چه مقدار بنیان چنین اتهاماتی بیاساس است و دختر پرشوری که داوطلبانه و برای کمک به کودکان کار و تهیدست جنوب شهر عازم سختترین و دورترین نقاط شهر میشود که به آنان بیاموزد که در فردایی که در پیشرو دارند آنگونه زندگی کنند که لازم نباشد آنان را در زندان بیابند و مجرمینی تبهکار از کار درآمده باشند و در تمام عمر ۲۶ ساله خود جز دفاع از حقوق کودکان و زنان و دیگر ستمدیدگان کاری نداشته است، اینک باید ماهها در زندان مخوف اوین بهسر برد و وکیل خوشنام و شریف او در مورد رای احتمالی دادگاه هشدار دهد.
چه کسی باور میکند که او با سازمانهای تروریستی ارتباط داشته است؟
حتا ذهن بیمار بازجویان و قاضیان به اصطلاح عدلیه ایران نیز این سخن را گزافه میپندارد و احتمالن آنرا صرفن مستمسکی برای متوقف کردن دختر شیوای ایران میدانند.
من فقط یکبار فرصت دیدار نظرآهاری را یافتهام و همان یکبار شور آزادیخواهی را در تمام وجود او احساس کردهام.
مردادماه گرم ۸۵ اعلام شد که اکبر محمدی، زندانی سیاسی و برادر منوچهر محمدی که از وقایع کوی دانشگاه در سال ۷۸ در زندان بهسر میبرد و رسانههای دولتی آنان را بانیان شورشهای دانشجویی آن سال میدانستند بر اثر اعتصاب غذای خشک در زندان جان سپرده است و مسوولان زندان مرگ او را ایست قلبی اعلام کردهاند. شوری اندوهناک مجامع سیاسی و دانشجویی را در برگرفت و سازمان ادوار تحکیم وحدت در همان ساختمان قدیمی خود در میدان عشرتآباد جلسهای را در باب همفکری نیروهای سیاسی در مواجهه با این واقعه تکاندهنده حقوق بشری برگزار کرد.
عصر پنجشنبهای بود و دفتر کوچک ادوار بسیار شلوغ، بسیاری از چهرههای سیاسی و دانشجویی آمده بودند و فضا نیز از هیجانی تالمآور سرشار. در میانه جلسه دختری را دیدم که دستان خود را بر دوش همکارش انداخته بود و زار زار گریه میکرد؛ آنچنان سخت و شدید که به گمانم رسید شاید از خانواده مرحوم محمدی باشد، پرسیدم، گفتند: شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر است که ظاهرن به همراه جمعی دیگر از همفکرانش در مدت اعتصاب غذای اکبر محمدی پیگیر کار او بوده اند و مصرانه می خواستند او را به ترک اعتصاب غذا متقاعد کنند و مسوولان اوین را به ملایمت و مدارا مجاب، و شوربختانه و سوگمندانه اینک هر دو تلاش ناکام مانده بود.
شیوا آنچنان میگریست که همه را تحت تاثیر قرار داده بود و من که در نزدیکی او بودم شنیدم که به همکارش گفت: دیدی اکبر هم از دست رفت؟ و این اکبر را آنچنان از ته دل گفت که گویی یکی از نزدیکترین افراد خانواده خود را از دست داده بود و البته به درستی این چنین بود که برای شیوا همه ایرانیان و بلکه همه انسانها اعضای خانواده او بودند.
تقدیر آنچنان بود که در فردای آن عصر پنجشنبه ما تحکیمیها و شیوا و اعضای گروهش که در دو مینیبوس عازم زادگاه اکبر محمدی در روستای اطراف آمل بودیم تا در مراسم تدفین او شرکت نماییم و سبکسرانه و خامجویانه در همان جلسه ادوار تحکیم اعلام کرده بودیم که صبح فردا از میدان هفتتیر عازم آمل خواهیم شد، در لاهیجان و به دست برادران سخت کوش و خدوم اداره اطلاعات مازندران بازداشت شویم و روزی را مهمان آنان در آن پاسگاه کذایی پلیس راه باشیم تا به هر تقدیر نتوانیم در مراسم تشییع و تدفین محمدی شرکت نماییم که به استدلال آنان حضور ما در شهر آمل به صلاح نیست و البته معلوم نبود به صلاح ما نیست یا آنان؟
به هر تقدیر بعد از آنروز دیگر هرگز شیوا را ندیدم، اما نشد که خبری از تضییع حقوق انسانی در ایران بشنوم و نام شیوا و پیگیری او را در رفع آن ستم نبینم.
به درستی میگویند در دفترچه تلفن همه زندانیان و متهمان سیاسی در ایران شماره او بوده است تا پیگیر کار آنان شود.
اینک شیوا نظرآهاری ماههاست که در بند نسوان اوین عزلت گزیده است و نه فقط خانواده او که چشمان ایرانی نگران اوست.
گویی شیوا ژاندارکوار به ما میآموزد که باید برای تغییر وضعیت احساس مسوولیت کنیم و بدانیم که دفاع از حقوق بشر فارغ از هر اعتقادی اولویت کار همه ماست.
روزگار البته این چنین نخواهد ماند و شیوا چون زنی نستوه و آزاده، همپایه مادر ترزا ارج و قرب خواهد یافت و ایرانیان کلاه خود را به احترام چنین بانویی از سر برخواهند داشت. اما تا آنروز، فرصت را در دفاع و حمایت از شیوا نظرآهاری در مقابل اتهامات بیاساس وارده بر او مغتنم شماریم.
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
سالروز مرگ «فرهاد مهراد» نزدیک است. هشت سال از نبود او میگذرد. چند روز پیش نیز همزمان بود با هشتادمین سالگشت تولد غلامرضاتحتی. این دو واقعه در ظاهر هیچ رابطهی ظاهری با هم ندارند، فرهاد خواننده و تختی کشتیگیر بود. اما وقتی خواستم به سبب ارادتی که به هر دوی این بزرگان دارم چیزی دربارهشان بنویسم، ناگهان دیدم که این نفر دو بر خلاف آنچه ممکن است در ابتدا به نظر بیاید چهقدر به هم نزدیکند.
فرهاد و تختی هر دو در میان ایرانیان محبوبند. راز این محبوبیت کجا است؟ در ورزش و به طور مشخص کشتی، بزرگان دیگری بوده و هستند که موفقیتهای ورزشی بیشتری از تختی داشتهاند و نمونهی عینی آن «عبداله موحد» است، کم نیستند افرادی چون موحد که در کشتی مدالهای جور و واجور و رنگیتری از تختی داشتهاند اما هیچگاه نتوانستهاند به این میزان محبوبیت در بین مردم دست پیدا کنند. در مورد فرهاد و هنر موسیقی نیز وضع چنان بود. در گونهای از موسیقی که فرهاد اجرا میکرد کم نبودهاند آنهایی که هم از او قدیمیتر بودهاند و هم به لحاظ هنری موفقتر، ولی نتوانستهاند جایی ثابت در بین قلبهای مردم ما باز کنند، گرچه که آنان هم همیشه طرفداران خود را داشتهاند. از این میان شاید میتوان به ویگن که هم از فرهاد قدیمیتر بود و هم طول عمر کاریاش طولانیتر، اشاره کرد.
یکی از علتهایی که نگارنده فکر میکند در جاودانه شدن این دو نفر تاثیر زیادی داشته است، سر خم نکردن آنها در برابر قدرتهای سیاسی زمانهی خودشان بود و بلکه همراهی با مردم برای ایستادن در برابر ظلم و فساد. تختی به معنای مرسوم کلمه سیاستمدار یا پیشه نبود. این درست که چندین دوره نمایندهی ورزشکاران در جبهه ملی و از اعضای آن بود اما هیچگاه وارد بازی و جریانات سیاسی زمان خود نشد اما این همراهی اندک او با نیروهای مخالف و یا به قول معروف اپوزیسیون به گمان بنده نوعی همراهی نمادین فردی است که خود را از واقعیات جامعهاش به کناری نمیکشد و اهل آسایشطلبی و بیتفاوتی نیست. تختی خدمتگزار و نوکر مردم باقی ماند. فرهاد نیز چنین بود و هیچگاه هنرش را در پای خوکان نریخت. در دورهی پیش از انقلاب و با همکاری دیگر هنرمندان آگاه، کارهایی را ساخت که شاید هیچگاه در آنها اشارهی مستقیم به سیاست و جریانات سیاسی اجتماعی روز دیده نشود اما به طور آشکار آیینهای بود از شرایط اجتماعی سیاسی زمانهاش، آهنگهای «جمعه»، «سقف» و «آوار» از آن نمونهاند.
پس از انقلاب نیز فرهاد در همگامی با مردم و انقلاب، ترانهی «وحدت» را اجرا کرد که بسیار ماندگار شد، اما از سوی دیگر به همان نسبت که حکومت از آرمانهای انقلاب دورتر میشد، فرهاد نیز فاصلهاش را با آنان بیشتر میکرد. در دورهی اصلاحات نیز به این گمان که آنرا حرکتی در راه رسیدن به آزادیهای بیشتر میدانست همراهیهای نمادینی داشت که نشان از شعور سیاسی و اجتماعیاش داشت (شخصن ایشان را در یکی از همایشهای بنیاد باران دیدهام.)
رسم دیرینه و قانون نانوشتهای در میان مردم ما وجود داشته است که امروزه به پررنگی دیروز نیست. ایرانیان دوست نداشتند اسطورهی بزرگانشان با بازی در فیلمها و حضور در تبلیغات تلویزیونی شکسته شود. همراهی با این خواست مردم اما برای هر کسی دشوار بود، چه آنکه باید از منافع سرشار چنین حرفهای دست میکشیدند و زندگی سادهای در پیش میگرفتند، و کم بودند کسانی که بتوانند در مقابل چنین وسوسهای مقاومت کنند، اما آنانکه چون تختی چنین کردند، برای همیشه در باور مردم جاودانه شدند. از همدورهایهای تختی افرادی همچون «فردین»، «امامعلی حبیبی»، «ملاقاسمی» و تنی چند دیگر به این بازی تن دادند و به نان و نوایی رسیدند، اما به قیمت شکستن اسطورهای که درست یا نادرست، مردم دوست نداشتند خرد شدنش را ببینند.
برای فرهاد نیز چنین بود. او حتا در موسیقی که حرفهاش بود نیز حاضر نشد به اجرای کارهایی تن در دهد که به قول مرسوم، بازاری بودند ولی میتوانستند زندگیاش را به لحاظ مالی دگرگون کنند. او حتا به رسم معمول پیش از انقلاب و مانند خوانندگان دیگری همچون ابی، داریوش و شهرام شبپره، تن به حضور در سینما نداد. پس از انقلاب نیز با وجود مشکلات فراوان مالی نیز جلای وطن نکرد، انگار که با روشنبینی میدانست غربت با امثال او چه خواهد کرد، آنطور که با بزرگان دیگری همچون «منفردزاده» و «جنتی عطایی» و دیگران کرد.
و در انتها میتوان با اطمینان گفت یکی ازبارزترین وجوه شخصیتی این بزرگان که تاثیر به سزایی در جاودانگیشان داشت، افتادگی و صداقتشان بود. همهی آنانی که با این دو عزیز نشست و برخواست داشتهاند این نکته را تایید میکنند، روزی که از فرهاد در مورد ترانهی جمعه و رابطهی آن با اتفاقات سیاهکل پرسیدند، با وجود آنکه میدانست ممکن است این ماجرا برایش شهرتی بیاورد با صداقت تمام گفت که از این ماجرا بیخبر بوده است. میگویند در کافه کوچینی که یکی از مکانهای اجرای برنامههای فرهاد بود هر بار که فرهاد میخواست اعضای گروه را معرفی کند، نوبت به خودش که میرسید، اسمش را هم نمیگفت و فقط به این جمله بسنده میکرد که: «من هم که پیانو میزنم». به گفتهی همسرش حتا در زمان وخامت بیماریاش هیچگاه حاضر نمیشد ماهیانهی رفتهگر را از پنجرهی آپارتمان به پایین بیاندازد، از پلهها پایین میآمد، با او دست میداد و با احترام از او سپاسگزاری میکرد. یادشان جاودانه باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر