امروز: پس از نزدیک به دوهفته از بازگشت مصطفی تاجزاده به عزتکده اوین و بی خبری کامل از او، ساعاتی پیش وی با همسرش تماس گرفت.
به گزارش تحول سبز، سید مصطفی تاجزاده طی تماس تلفنی کوتاهی از اوین ، شرایط روحی خود را مساعد اعلام نموده و همچنین از هم سلول بودن خود با محمد نوری زاد خبر داده است.
لازم به ذکر است سید مصطفی تاجزاده دومین نفر از هفت امضا کننده شکایت علیه گروه نظامی- اطلاعاتی و آمران و مباشران تقلب در انتخابات به رئیس قوه قضاییه و سازمان قضایی نیروهای مسلح، بدلیل پافشاری بر شکایت خود، روز یکشنبه ٢۴ امرداد ماه، روانه زندان اوین شد.
منبع: تحول سبز
ادامه از قسمت هشتم:
...بعد این بحث مدرک را مطرح کردند. اصلاً برای من هیچ شبهه ای وجود نداشت که مدرک درست نیست، نادرسته. بعد اینکه ضمناً دکترای افتخاری ارزش استخدامی که مطلقاً ندارد. ارزشش ، ارزش علمی است. خوب من وقتی این مدرک دکترای افتخاری راگرفتم آنرا دادم به این آقای جاسبی گفتم: آقای جاسبی، تو که مثلاً اینکاره هستی، این چیه؟ گفت: این دکتراست. از الان به بعد به شما می شود گفت دکتر. یک نامه هم نوشتیم درخواست عضویت هیئت علمی کردیم. مسیر قانونی اختبار و گزینش را طی کردیم، شدیم عضو هیئت علمی . تدریس هم که من در دانشکده کردم. الان دانشجویان من هستند. ساعت 7 صبح کلاس می گذاشتند برای من بعضی موقع زمستان. اگر کلاس من بود 15 نفر 16 نفر بود ، 33 و 34 نفر می آمدند سر کلاس می نشستند.
به من اعلام کردند نمایندگی آکسفورد در ایران اعلام کرده اگر شما یک مقاله ای بدهید درباره حقوق، ما می توانیم این رساله را ببریم در دانشگاه آکسفورد، رساله پذیرفته بشود، دکترای افتخاری می دهند. من هم رساله ای نوشتم در تفاوت حقوق والدین و کودکان در اسلام و غرب. خیلی هم کار کردم. شاید حدود 700 تفاوت پیدا کردم که اسلام برتری دارد و غرب این چیزها را ندارد. وقتی دکترا را آوردند به ما دادند، طرف گفت: این عین همان دکترایی است که به این جوان عزیز ما آقای طباطبایی داده بودند.
شما برای این دکترای افتخاری پولی پرداخت کرده بودید؟
/من مطلقاً برای این دکترای افتخاری پول ندادم. /اون طرف هم که این کار را کرده بود با من ارتباط نداشت. با یکی از دوستانم در ارتباط بود. و قصدش هم این بود که مثلاً ما می خواهیم به شما خدمت بکنیم. اون رفیق من آمد طرح کرد، ما گفتیم ایرادی ندارد. ما رساله مان را می نویسیم، می فرستیم. اگر تنها شرطش این رساله را نوشتن است دیگر، خوب ما می کنیم.
دانشگاه آزاد به شما مدرک فوق لیسانس داده بود؟
دانشگاه آزاد من رفتم تک درس ثبت نام کردم. کی؟ خیلی سال پیش. من سازمان ثبت بودم شاید هم عقب تر بود و ستاد اجرای فرمان امام بودم. زمانی که یا مهندس ضرابی رئیس دانشگاه بود یا آقای باریگاهی.
آن زمان من رفتم ثبت نام کردیم و رفتیم کلاس. آن موقع اولاً مدرک پایه مطلقاً نمی خواستند. که من آن موقع فوق دیپلم ام را داشتم. دوماً شما می توانستید در مقاطع گوناگون ثبت نام کنید. ما رفتیم ثبت نام کردیم. کارهایمان را می کردیم، کلاس هایمان را هم می رفتیم. ولی کلاس ها را یک خط در میان می رفتیم. برای اینکه من کارهای اجرایی هم داشتم. دفاعیه ام را هم من دادم، ولی اصلاً نرفتم دنبال اینکه مدرکم را بگیرم. فرضم این بود که بالاخره می گیرم. خوب این مدرک که آنجا هست، مسئله ای ندارد.
تا اینکه این داستان پیش آمد. چون روز عاشورا شد، هر کس شروع کرد به پاییدن خودش. من رفتم دیدن آقای جاسبی. گفت: من هیچ کاری نمی توانم بکنم. 2-3 بار هم تلفنی زنگ زد به من عذرخواهی کرد که این ها من را تحت فشار می گذارند و من نمی توانم.
راجع به عضویت هیئت علمی من هم به من زنگ زد، که آقا، هر کاری آن ها کرده اند مفت شصتشان .من خواهش می کنم فردا که داری می روی دفاع کنی، حیثیت دانشگاه آزاد را نبر.
گفتم: آقای جاسبی ما بعد از سی سال گدایی شب جمعه را بلدیم. من رفتم آن جا و هیچ چیز راجع به عضویت هیئت علمی ام نگفتم. الان هم هر دانشگاهی از من دعوت بکند می روم برای تدریس، چون صلاحیت علمی اش را دارم.
از میان استیضاح کنندگان، حقوقی هایشان بیایند با هم یک اختبار کنیم ببینیم سواد کی بیشتر است سواد کی کمتر.
ظاهراً هم در تمام دنیا هم مرسوم است که آدم ملا را می برند سر کلاس، استاد دانشگاه می کنند.در کل جهان این شکلی است.
لزوماً همه جا این جور نیست که طرف مدرک تحصیلی بالایی نیاز داشته باشد برای تدریس و همین که دانش کافی داشته باشد، کافی است.
من هم چند دوره در دانشگاه آزاد لیسانس تدریس کردم، چند دوره هم استاد راهنما و اینها بوده ام.
کاری ندارد دانشجوها بودند دیگر. بروند بپرسند، از یک دانشجوی سوسول حرفه ای و یک دانشجوی حزب اللهی. بروند بپرسند که کلاس پرطرفدار دانشگاه کلاس کی بود. کدام کلاس بود که همیشه جمعیت اش بیشتر از دانشجوهای خود کلاس بود.
خوب بعد از اینکه این ها مطرح کردند، ما سری اول فرستادیم دنبال همان آقا، گفتند: ایران نیست، آمریکاست. گفتم: آقا جان داستان چیه؟ این حرف ها که می زنند چیست؟ او آمد و گفت: نه این حرف ها بی ربط است و رفت آن جا از وکیل دادگستری انگلستان نامه ای آورد که این در پرتابل ملی انگلستان سابقه اش وجود دارد و این حرف هایی که می زنند نادرست است.
درانگلیس به دلیل نوع قانونش ،وکیل های دادگستری خیلی قدرتمندند. یعنی وکلای دادگستری قدرتشان بعضاً بیشتر از قضات ماست.
من گزارش را خواندم. انتهای گزارش را دیدم یک کمی مشکوک شدم. دیدم یک حالتی مثل سند برابر ثبت است هست. زنگ زدم به او که؛ آقا اینکه سند برابره ثبت. برو اصل را بیاور.
آن آقا گفت من رفتم.
من خودم رفتم. چون مشکوک شدم یک شکایت نوشتم به دادگستری که آقای دادسرای تهران لطفاً بررسی کنید این را. دادسرای تهران هم بررسی کردند.
اصلاً واژه ی جعل را که تلاش کردند با استفاده از ابزار رسانه ای جا بیندازند اصلاً وجود خارجی ندارد. نه بنده گفتم جعل است، نه دادسرایی که رسیدگی کرد اعلام کرد که جعل است. دادسرایی که رسیدگی کرد، گفت: جعل به نظر ما محرض نیست، تخلفات آموزشی صورت گرفته که باید رسیدگی بکنیم.
در این ماجرا وقتی سوال از وزیر آموزش عالی می کنند، آقای لاریجانی این سوال را که می بیند، خودش می آید یک حکم می دهد به آقای دکتر عباسپور برای رسیدگی به موضوع. من رفتم به آقای لاریجانی گفتم: آقای لاریجانی تو چرا این کار را کردی؟ گفت: این ها دنبال شیطنت بودند، من می خواستم سوار موج بشوم و قضیه را حل کنیم. من به ایشون گفتم: آقای لاریجانی، این کار شما غیر قانونی است. شما با چه مجوز قانونی این حکم را داده اید؟ کدام آیین نامه به شما اجازه داده؟ اشکال ندارد، یک نماینده ای برایش یک سوالی وجود دارد، خوب سوال می کند. وزیر علوم هم می آید این جا پاسخ می دهد. از پاسخ اش قانع نمی شوند، سوال می رود به کمیسیون اصل نود. سوال کننده یا اقدام شدیدتری علیه وزیر علوم می کند یا اقدام شدیدتری علیه من می کند. به نظرم شما در این ماجرا وارد نمی شدید بهتر بود.
گفت: نه، شما نمی دانید من می خواهم جلوی یک توطئه را بگیرم. گفتم: به هر حال این کار قانونی نیست. حالا جلوی توطئه را می خواهید بگیرید یا هر چیز. تا اینکه خلاصه آقای عباسپور گزارششان را می دهند. ظاهراً در هیئت رئیسه مطرح می شود و هیئت رئیسه می گوید چون هیچ مجوز قانونی برای قرائت این گزارش در جلسه، چه به صورت علنی و چه به صورت غیرعلنی وجود ندارد، با قرائت گزارش مخالفت می کنند. ولی وقتی می روند درون جلسه، آقای لاریجانی می گوید گزارش را قرائت کنید.
جلسه را هم اسمش را می گذارند غیرعلنی، غیررسمی در حالیکه علنی بود دیگر، غیرعلنی ایی در کار نبود که گزارش قرائت می شود.
ادامه دارد..
منبع: نظام آباد
فاز اول خط لوله هفتم سراسري ( خط لوله صلح) به طول ۹۰۷ کيلومتر و با قطر ۵۶ اينچ و با سرمايه گذاري ۷/۱ ميليارد دلاري که گاز را از منطقه پارس جنوبي با عبور از استان هاي بوشهر، فارس و کرمان و هرمزگان به ايرانشهر در سيستان و بلوچستان مي رساند، دوشنبه این هفته با حضور محمد رضا رحیمی ، به بهره برداري رسيد.
این خط لوله قرار بود 30 ماهه توسط قرارگاه خاتم ساخته شود که به 62 ماه رسید .درست دوبرابر زمان مقرر شده ،ولی معاون اول دولت، دون اشاره به این تاخیر زیاد این پرژوه را از سیاست های عدالت طلبانه دولت دانست.وی در این خصوص گفت: «بدون ترديد گازرساني به اين استان مي تواند ضمن فراهم کردن سفره عدالت در این استان محروم ، آسايش مردم وزمينه شکوفايي استان را در عرصه هاي صنعتي را فراهم کند»
این در حالی است که همزمان با مراسم افتتاحیه این پروژه که قرار است گاز ایران را به پاکستان برساند بنگلادش نیز برای چهار جانبه شدن خط لوله صلح ابراز تمایل کرد.
براساس پیشنهاد ایران به بنگلادش، قرار است گاز ایران به ایالت کلکته هند انتقال داده شود که هم مرز با بنگلادش است و بنابراین بنگلادش با امتداد این خط لوله به راحتی می تواند از گاز ایران بهره مند شود. این در حالی است که مشارکت بنگلادش در این پروژه منوط به مشارکت هند در این پروژه است چرا که گاز صادراتی ایران باید از هند عبور کند تا وارد این کشور شود. در حالی که مذاکرات ایران و پاکستان برای صادرات گاز نهایی شده است هند به دلیل ملاحظات اقتصادی و سیاسی تاکنون نتوانسته است قرارداد نهایی در این زمینه را با ایران به امضا برساند.
از طرفی مذاکرات با مهاراجه ها برای احداث خط لوله از طریق پاکستان به هند همچنان ادامه دارد اما کارشناسان امیدواری چندانی به موافقت هندی ها با این طرح ندارند مگر اینکه ایران امنیت انتقال گاز به هند را بر عهده بگیرد که این امر نیز مورد موافقت ایران قرار نگرفته است.
در عین حال در مراسم بهره برداری از فاز اول خط لوله صلح که ایران را به پاکستان متصل می کند که قرار بود توسط احمدی نژاد افتتاح شود با عدم حضور وی ، معاون اول رئیس دولت در این مراسم حضور یافت و بر ضرورت اتحاد میان فرقه شیعه و سنی در استان سیستان و بلوچستان تاکید کرد و اطمینان داد دولت اجازه وارد آمدن کوچکترین فشار بر مردم را از سوی دشمنان به دلیل تحریم نخواهد داد.
حدود یکماه پیش از سوی روابط عمومی وزارت نفت اعلام شد که 4 مردادماه امسال فاز اول خط لوله با حضور وزیر نفت افتتاح خواهد شد.پس از آن بود که در تماس با روزنامه ها روابط عمومی نفت از حضور رئیس دولت در مراسم افتتاحیه این خط لوله که قرار بود در استان سیستان و بلوچستان برگزار شود خبرداد. اما خبر برهم خوردن مراسم افتتاح رسمی این پروژه توسط احمدی نژاد درست در روز وعده شده برای افتتاح آن اعلام شد .وبعد از آن هم رحیمی به جای رییس خود در این پروزه شرکت کرد وسپاه را ستود بی آنکه برای افکار عمومی در خصوص تاخیر های سپاه در این پروژه سخنی بگوید.
با این حال و با وجود تاخیر دو برابری خاتم در ساخت فاز اول این خط لوله بنا بر گزارش خبر گزاری مهر "شرکت ملی گاز ایران پروژه ساخت فاز دوم خط لوله هفتم سراسری (صلح) به طول تقریبی 270 کیلومتر را نیز به قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا واگذار کرد این خط لوله ادامه خط لوله ای است که گاز میدان پارس جنوبی را به ایرانشهر در سیستان و بلوچستان منتقل می کند. قرار است این خط لوله جدید از ایرانشهر تا مرز پاکستان ساخته شود."
با این وجود در اين مراسم مديرعامل شرکت ملي گاز ايران از احداث ادامه خط لوله هفتم سراسري به سمت منطقه چابهار و مرز کشور پاکستان به طول ۳۰۰ کيلومتر تا سه سال آينده خبر داد.به گزارش شانا، جواد اوجي، ابراز اميدواري کرد تا دو سال آينده شاهد بهره برداري از عمليات گازرساني به شهرهاي زاهدان و زابل باشيم.»البته این رویه مدیران دولت نهم ودهم است که در روزهای آغازین وعده های شیرین می دهند ولی در روزهای بعد سخنی از تاخیر و هدر رفتن زمان ومنابع مالی هیچ سخنی نمی گویند چنانچه در این مراسم نیز سخنی از تاخیرهای قرارگاه خاتم گفته نشد وتازه پروژه ای تازه نیز به همین قرارگاه واگذار شد.
این در حالی است که به گزارش همشهری:« بسیاری از نمایندگان مجلس و کارشناسان تاکید داشتند در شرایطی که بسیاری از طرح های توسعه ای نفت به دلیل کمبود منابع مالی خوابیده اند چه توجیهی برای صرف بیش از یک میلیارد دلار در این پروژه بوده است. این خط لوله با هدف انتقال گاز به پاکستان احداث شده است که البته در گذر از شهرهای مختلف سیستان و بلوچستان قرار است مناطق محروم را نیز گازدار کند.»
بنا بر گزارش مهر "پس از نافذ شدن قرارداد صادرات گاز ایران به پاکستان، ساخت فاز دوم خط لوله هفتم سراسری از ایرانشهر تا مرز پاکستان برای انتقال گازهای فازهای پارس جنوبی به این همسایه شرقی کشور در اولویت قرار گرفت. بدین ترتیب اخیرا مذاکرات شرکت ملی گاز ایران و قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا برای اجرای فاز دوم این خط لوله گاز به طول تقریبی 270 کیلومتر نهایی شده است. این پروژه گازی به ارزش تقریبی 200 تا 250 میلیون دلار به صورت EPCF و ترک تشریفات توسط قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا انجام خواهد شد."
اینک بنا بر نوشته مهر "مذاکرات شرکت ملی گاز با برخی از فاینانسورهای داخلی و خارجی برای تامین مالی فاز دوم خط لوله هفتم سراسری گاز و ادامه شبکه گازی از ایرانشهر تا زاهدان و زابل در حال انجام است." این نشان می دهد که تخصیص منابع مالی این پروژه هنوز در دستور کار دولت نیست ولی بنا بر سابقه، خاتم الانبیا، جایی جز منابع دولتی ندارد، چرا که تامین مالی فاز 15و16 پارس جنوبی نیز بعهده این قرارگاه بود که نهایت هم از منابع مالی دولتی تامین شد، ولی باز خاتم کار را به پایان نرساند ونیمه کاره به بهانه تحریم کنار کشید.
بر اساس گزارشهای رسمی، برای ساخت فاز اول خط لوله هفتم سراسری حدود 17 هزار میلیارد ریال سرمایه گذاری شده و با ساخت 9 تاسیسات تقویت فشار گاز در مسیر این خط لوله ظرفیت انتقال روزانه از 50 میلیون به 110 میلیون مترمکعب افزایش می یابد. جواد اوجی، مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران اخیرا در جمع خبرنگاران در خصوص افزایش 5 هزار میلیارد ریالی هزینه ساخت فاز اول خط لوله هفتم سراسری، گفته است: "با توجه به حجم این پروژه گازی افزایش هزینه موضوعی طبیعی به نظر می رسد."
بنا برگزارش بی بی سی "ساخت بخش اول این خط لوله بدون رعایت مقررات مربوط به برگزاری مناقصه به طور خاص به قرارگاه خاتم الانبیاء داده شده بود و بنابر گزارش ها، بخش دوم نیز به همین شکل به این نهاد وابسته به سپاه پاسداران داده شده است."
منبع: جرس
امروز: موسوی و زهرا رهنورد با محمدرضا جلاییپور، مدیر پویش موج سوم که به تازگی از زندان آزاد شده است، دیدار و گفت و گو کردند.
به گزارش کلمه، در این دیدار میرحسین موسوی ضمن ابراز تاسف از پنج ماه بازداشت انفرادی محمدرضا جلاییپور در طول سال گذشته، گفت: یکی از نشانه های ملموس، مریی و رو به رشدی که زیر پوست جامعه در جریان است روند ریزش تدریجی حامیان دولت و رویش بدنه جنبش سبز است. اتفاقاتی از جنس چنین برخوردهای ناعادلانه و تاسفباری با جوانان نخبه، افتخارآفرین، قانونگرا، اخلاقی و متدین از جمله عواملی است که توجه وجدانهای بیدار را بیشترجلب میکند، سرعت این ریزش و رویش را افزایش میدهد و در نظام باور و مواضع مخالفان جنبش سبز ترکهای بیشتری ایجاد میکند که پس از مدتی آثار خود را در رفتار افرادی که به واسطه چنین برخوردهای کوری دچار تردید و سپس تغییر میشوند، نشان میدهد.
در ادامه زهرا رهنورد ضمن ابراز خرسندی از آزادی محمدرضا جلاییپور، گفت: متاسفانه بسیاری ازاین برخوردها بر اساس تصمیمگیریهای روزمره انجام می شود و عاملان چنین برخوردهایی در عمل طرحی منسجم و کلی ندارند که در چارچوب آن تصمیم بگیرند و آثار مخرب و هزینههای رفتارهای خود را بسنجند.
محمدرضا جلائیپور، دارنده مدال طلای المپیاد ادبی و رتبه یک کنکور سراسری سال ۸۰ و دانشجوی ممتاز دانشگاه های تهران، لندن و آکسفورد تابستان سال گذشته نیز ۸۸ روز را در سلولهای انفرادی زندان اوین گذرانده بود و بعد از آن یک بار دیگر نیز در مراسم دعای کمیل معروف بازداشت شده بود.
جلایی پور برای بار سوم نیز شصت و شش روز در انفرادی نگهداری شد.
محسن امين زاده، چهره برجسته سیاست خارجی در دولت سید محمد خاتمی، یک روز بعد از ارسال شکایت نامه هفت عضو برجسته جبهه اصلاحات، به زندان اوین بازگردانده شد و بدنبال آن آقایان صفایی فراهانی و تاج زاده به زندان فراخوانده شدند.
گفتنی است، آقایان محسن امین زاده، مصطفی تاج زاده، عبدالله رمضان زاده، فیض الله عرب سرخی، محسن صفایی فراهانی، محسن میردامادی و بهـزاد نبـوی در شکایت-نامه ای از ظلم ها و دخالتهای عده ای از فرماندهان سپاه بر امور سیاسی کشور، به اظهارات فردی موسوم به "سردار مشفق " اشاره کرده و آن را سند مهمی در جهت روشن شدن مسائل پشت پرده انتخابات ریاست جمهوری دهم و حوادث بعد از آن دانسته بودند.
امین زاده صبح روز سه شنبه ۲۶ خرداد در جریانات مربوط به رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) بازداشت شد و درتاریخ ۱۹ بهمن ۸۸ در دادگاه ناعادلانه بدوی به ۶ سال حبس تعزیری در حکم اولیه محکوم شد ودر دادگاه تجدیدنظر او به ۵ سال زندان محکوم شد. اتهامهای امین زاده اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و همچنین تبلیغ علیه نظام عنوان شده بود.
امین زاده در تاریخ ۲۱ بهمن پس از ۲۳۸ روز زندان با وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمد که بعد از ارسال شکایت نامه علیه سردار شفق خطاب به رئیس قوه قضاییه به زندان اوین فراخوانده شد.
به همین مناسبت "جرس" با خانم مهناز اصغرزاده همسر دکتر امین زاده در خصوص آخرین وضعیت ایشان و علت بازگشت غیرمترقبه شان به زندان اوین به گفتگو پرداخته است که در پی می آید:
خانم اصغر زاده آیا بعد از بازگرداندن آقای امین زاده به زندان شما ملاقاتی با ایشان داشتید ؟
حدود یک ماه از بازگرداندن آقای امین زاده به زندان اوین می گذرد و اولین ملاقاتی که من در این مدت با ایشان داشتم مربوط به دوشنبه هفته جاری می شود. در مدت این یک ماه هم، فقط در روز دوم ایشان تماسی با من داشتند و بعد از آن ما از ایشان بی خبر بودیم.
وضعیت روحی و جسمی ایشان در این ملاقات چطور بود؟
ایشان وضعیت روحی بسیار خوبي داشتند، چیزی که همیشه به ما دلگرمی داده و ما از آن مطمئن هستیم. کسی که به "حقانیت" راهش ایمان داشته باشد، قطعاً روحیه قوی و محکمی خواهد داشت.
ایشان در بند عمومی هستند؟
بله در بند 350 به همراه آقایان میردامادی و صفایی فراهانی هستند.
آیا به نظر شما عدم موافقت با تمدید مرخصی آقای امین زاده ارتباطی با شکایت نامه ایشان به همراه شش چهره برجسته دیگر علیه نهادهای اطلاعاتی و نظامی مداخله گر در امور سیاسی و انتخابات به رئیس قوه قضاییه دارد؟
البته در مدت مرخصی یکبار دیگر هم آقای امین زاده را فراخوانده بودند اما شب دوباره تماس گرفتند و گفتند فعلاً لازم نیست به زندان برگردند. اما این بار بازگشت شان به زندان کمی متفاوت بود و از زندان اوین با ایشان تماس تلفنی گرفتند که خودشان را به اوین معرفی کنند. با توجه به بازگشت آقایان صفایی فراهانی و تاج زاده به زندان، مطمئن هستیم که بازگشت ایشان به زندان نیز بی ارتباط با این شکایت نامه نیست. چون روز قبل از اینکه همسرم را بازداشت کنند این شکایت نامه به قوه قضاییه ارسال شده بود. بنابراین برگرداندن آقای امین زاده و بعد از آن ، آقایان صفایی فراهانی و تاج زاده در ارتباط مستقیم با این شکایت نامه می باشد.
شما خودتان صحبتی در خصوص این شکایت نامه که به جای رسیدگیبه آن، اینگونه اقدامات صورت می گیرد، ندارید؟
همسرم می خواستند به شکواییه اي که نوشته اند رسیدگی شود و در این شکواییه آقای امین زاده و امضاءکنندگان دیگر ابراز داشته اند که ما قربانیان اقدامات "خلاف" قانون هستیم و سبب دستگیری مان تهمت های ناروایی است که به ما زده شده است. این امضاءکنندگان خودشان را از خدمتگزاران صدیق این مرز و بوم می دانند. پس چطور می توانند از یک سند مهمی که درباره ظلم ها و کارشکنی های عده ای علیه آنها و خانواده هایشان بوده، بگذرند. طبیعی است که به قوه قضاییه شکایت کنند و تقاضای رسیدگی به این اتهامات را داشته باشند. اما متاسفانه به جای رسیدگی به این شکایت آنان را به زندان بر می گردانند. ما خانواده ها هم به نوبه خودمان انتظار داشتیم به این شکایت به عنوان سندی مهم رسیدگی شود و از سردار مشفق و همکاران ایشان در این زمینه بازخواست به عمل آید. اگر قرار باشد به جای رسیدگی به شکایت شاکيان، اینگونه برخوردها با آنان صورت بگیرد و به زندان برگردند دیگر حرفی با مسئولین مملکت باقی نمی ماند.
آقای امین زاده چهار ماه در انفرادی و شرایط سخت نگهداری شده و ششصد ساعت بازجویی شده اند درحاليکه ما ماه ها از وضعیت ایشان بی خبر بودیم. اتهامات ناروا به ایشان زده شده و حکم ناعادلانه ای برای ایشان صادر شده است. اینها همه و همه نشان می دهد که "کسی پاسخگوی این بی عدالتی ها نيست."
با توجه به اینکه این شکایت نامه خطاب به رئیس قوه قضاییه نوشته شده است، آیا تاکنون پاسخی به این نامه داده شده است؟
نخیر، متاسفانه جوابی از سوی ایشان داده نشده است و حتی بسیاری از سوالات خانواده های زندانيان هم بی پاسخ مانده است. هنوز این سوال ما بی جواب مانده است که چگونه توانستند روز بیست و پنج خرداد سال گذشته از سوی نهادهای امنیتی به حریم منزل ما تجاوز کنند، درب خانه را بشکنند و یکی از دوستان همسرم را گروگان بگیرند تا آقای امین زاده را دستگیر کنند. چگونه می خواهند این همه درد و رنجي را که تمام خانواده های زندانیان سیاسی داشته اند جبران کنند؟ وقتی که این گونه با ما برخورد مي شود، طبیعی است که به شکواییه هم رسیدگی نخواهد شد. حتی در این مدت که همسرم دستگیر شده حق تماس تلفنی با خانواده را ندارد این در حالی است که تمام زندانیان بند عمومی از این حق برخوردار هستند. مسئولین می دانند که شنیدن صدای عزیزانمان یک دلگرمی برای ما خانواده هاست واین خانواده ها هستند که به عزیزان دربندشان روحیه می دهند به همین جهت با قطع تماس تلفنی می خواهند ما و عزیزانمان را آزار دهند. زمانی که مسئولین با این افرادی که عمر خود را صرف خدمت به کشور و مردم کرده اند اینگونه "ناعادلانه" رفتار می کنند، ما چه انتظاری می توانیم داشته باشیم که به شکایت مان رسیدگی شود.
با توجه به دردها و رنجهایی که بر شما رفته است شما به عنوان خانواده یکی از چهره های برجسته و خدمتگزار کشور که در زندان از حقوق اولیه و ابتدایی خود نیز محروم است، چه صحبتی با مسئولین دارید؟
ما از رئیس قوه قضاییه انتظار داریم به حقوق اولیه زندانیان سیاسی رسیدگی شود. من تعجب می کنم که به خانواده های زندانیان غیر سیاسی طبق قوانین نوشته شده رسیدگی می شود اما با زندانیان سیاسی و خانواده های آنان رفتارهای زشت و نامناسبی صورت می گیرد و از حقوق اولیه و ابتدایی خود محروم هستند. حق تماس تلفنی کمترین چیزی است که یک زندانی باید از آن برخوردار باشد اما می بینیم که ماموران هرگونه که دوست دارند عمل می کنند و هیچ توجهی به "قانون" نمی شود. آقای امین زاده فردی است که تمام عمر خود را وقف خدمت به مردم و کشور کرده است و فرد با سابقه و تاثیر گذار در تمامی عرصه های کشور بوده است قبل از انقلاب به عنوان دانشجوی فعال و کسی که دغدغه مردم و امور کشورش را داشته است مبارزه کرده است و بعد از انقلاب هم به مدت سی سال در پستهای مهم کشوردر خدمت مردم بوده است و فعالیتهای ارزنده ای داشته است. من به عنوان خانواده یک زندانی سیاسی از رئیس قوه قضاییه انتظار دارم به این موضوع و شکایت همسرم رسیدگی شود و حقوق زندانیان سیاسی به عنوان حداقل یک شهروند عادی رعایت شود.
اقدام بعد شما در پیگیری وضعیت همسرتان چیست؟
ما منتظر هستیم تا ببینیم عکس العمل رئیس قوه قضاییه به این شکایت چیست و آیا قصد رسیدگی به شکایت را دارند؟ متاسفانه وکلا هم نمی توانند کاری انجام بدهند. با این وضعیت اقدام خاصی غیر از اطلاع رسانی و نوشتن نامه به مراجع قضایی و حقوقی نمی شود انجام داد.در حالیکه حق طبیعی این زندانیان است که از حق خودشان دفاع کنند و انتظار داشته باشند به شکایتشان رسیدگی شود.
به عنوان آخرین سوال با توجه به تمام این اقدامات فراقانونی در کشور ، آقای امین زاده چشم انداز آینده ایران را چگونه می دیدند؟
ایشان بسیار "خوش بین" و امیدوار بودند و روحیه قوی ایشان و نگاه روشنشان به مسائل بود که قلب ما را آرام می کرد. ایشان امید به فردای "بهتر" برای مملکت و مردم را داشتند و خیلی امیدوار بودند و ما هم همین احساس را داریم و امیدواریم آنچه شایسته ملت ایران است پیش بیاید.
با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس قرار دادید.
امروز: حکم برائت اجلال قوامی ، سخنگوی سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان از سوی شعبه 103 دادگاه جزائی سنندج به ریاست قاضی جمال آبادی صادرشد.
تحریک و تشویق مردم به تخریب اماکن عمومی و دولتی در جریان حوادث تابستان 1384 مناطق کرد نشین کشور از اتهامات این روزنامه نگار بود که پس از دو جلسه دادگاهی و ارائه دفاعیات توسط دکتر نعمت احمدی ،وکیل مدافع وی پس از 5 سال که برائت از سوی این شعبه صادر شد.
اجلال قوامی در بخش دیگری از پرونده حوادث سال 84 مناطق کردنشین کشور به اتهام توهین به رهبری ، تجمع غیر قانونی و فعالیت تبلیغی برای احزاب مخالف جمهوری اسلامی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به سه سال حبس محکوم شده بود.
سم الله الرحمن الرحیم
اللهم ارزقنی فیه طاعة الخاشعین واشرح فیه صدری بانابة المخبتین بامانک یا امان الخائفین
عریضه یازدهم در پانزدهم رمضان المبارک
از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی
به : دادستان تهران
سلام آقای دادستان
دیشب، ماه شب چهاردهم را در وسط آسمان شهرمان دیدید؟ چقدر درخشان بود و چقدر زیبا. اما من در آسمان دلم تنها یک ماه دیدم یک ماه منور آن هم در شب ولادت یکی از عزیزترین و کریم ترین بندگان خدا، فرزند زهرا(س) و علی (ع) و نواده پیامبر رحمت(ص) یکی از دو سید و شباب اهل جنت، حسن مجتبی(ع) هم او که زندگیش و منش و سلوک سیاسی اش برطبق خواست و اراده مردم شکل گرفت و آن گاه که حتی نزدیکانش و فرماندهان سپاهش به او پشت کردند، عطای فرمانروایی را بر لقایش بخشید و به کار فرهنگی روی آور شد و بدین سان صلح حسنی به میزان قیام حسینی موجب دوام و بقای اسلام شد اما عجبا که وجودش را تاب نیاوردند و با خدعه جام مرگ را به او نوشاندند!
آری دیشب در شب سرور عالمیان در چنین مناسبت فرخنده ای ما، من و فرزندانم و خانواده مصطفای سلاله فاطمه(س) و فرزندان صالحش و دیگر خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی چه شکوه ها که نکردیم با مولایمان با سرور جوانان اهل بهشت و چه ندبه ها که نکردیم در بارگاه لطف خدای حسن و خدای حسین و خدای فاطمه و خدای علی و خدای محمد صلوات الله علیهم اجمعین. و ناگاه در ژرفای وجودمان نفرت از ظلم پذیری به قلیان درآمد و باز یک پارچه فریاد شدیم. فریاد. خدایا تو را سپاس که قدرت فریاد و اعتراض و نفی و انکار ستم را در ما قرار دادی و تو را سپاس که به ما شعور زندگی انسانی را و تن ندادن به شهوات حیوانی را برای ادامه دو روز عمر بی حاصل عطا فرمودی. و سپاس که ما را قرائت و کتابت و خطابت و بلاغت آموختی تا در چنین روزی که در بارگاه ظلم شمشیرهای آخته نیرنگ و فریب و دروغ و دغل و داغ و درفش و زنجیر ستم ما را تهدید می کند، سلاح انسانی زبان و قلم به کارمان آید. سپاس تو را که بهترین و محبوب ترین معبودی و قادرترین پروردگار.
دیشب شبی جاودانه بود برای ما که بدر منیر خانه مان در گوشه ای به عبادت مشغول بود و ما نام زیباش را برای اهل حق تکرار کردیم، همانطور که روزانه برای شما تکرار می کنیم تا یادتان بماند که خدای مظلومان خود طریق صلاح را پیش پای آنان خواهد گذاشت و حتی در معرکه خناسان دغل متاع گرانبهای حقیقت مشتری خود را خواهد داشت. بگذار رسانه های ارگان کودتا بر طبل خشونت خویش محکم تر بکوبند. چه باک! ما گوش هایمان به شنیدن آیات رحمانی عادت دارد و مناجات عرفانی. بدر منیر خانه ما؟ پشت کدام پرده کثیف مستوری به بندش کشیده اید آقای دادستان؟ برای جرم ناکرده؟ آه نه یادم نبود برای جرم خدمت، صداقت، همت، غیرت، حمیّت، عزّت و همه صفات و خصلت های خدادادی و اکتسابی که به ندرت در یک مرد در یک انسان متجلی می شود. گناه بزرگی است درافتادن با باطل با ظلم با نامردمی! گناه بزرگی است تلاش مضاعف برای حفظ دستاردهای انقلابی مردمی، گناه بزرگی است ایستادن در برابر خواسته های نامشروع و غیر قانونی، گناه بزرگی است نه گفتن به مصلحت جویان دین فروش. آری همسر من گناهکار است و من به این گناهان بزرگ او افتخار می کنم. حالا شما بفرمایید این فرد خاطی و گناهکار را چرا از یک ملت پنهان کرده اید؟ زندانی که دیگر مخفی کردن ندارد. خوب اگر قرار بود ما همه بمانیم در بی خبری از او پس چرا احضارش کردید چرا زندان تحویلش گرفت تا این بدنامی آشکار ثبت شود به نام دادستان که مسئولیت زندانی را دارد در زمان اجرای حکم؟ خوب می گذاشتید آن از ما بهتران خودشان بیایند مثل فردای کودتا بگیرند و ببندند و ببرندش. می گذاشتید جرأت و اعتماد به نفسشان را یک بار دیگر امتحان کنند.
آقای دادستان باور کنید من به عنوان یک انسان آزاده رسم ضعیف کشی نداشته و ندارم و اگر برایم محرز شود که شما نیز ناخواسته در معرض بهره برداری و سوء استفاده کودتاچیان قرار گرفته اید و در صورت رضایت خودتان تمام قدرتم را در دفاع از شما به کار خواهم گرفت اما این احراز موقعیت با اظهارات خود شما ممکن است نه با قرینه ها و شواهد و نشانه هایی که ما می بینیم. اینک ما مجبوریم شما را مقام مسئول بدانیم و برای همین این عریضه ها خطاب به شماست. من که مطئنم شما خواننده روزانه آن ها هستید پس لطفا اگر باید مخاطب تغییر کند به من اطلاع دهید و اگر دوست ندارید علنی باشد، به نوعی پیغام بدهید مثل پارسال که تازه رخت دادستانی پوشیده بودید و به ما اطمینان می دادید که همه موارد تخلفات غیرقانونی کودتاچیان را رسیدگی خواهید کرد به شرط این که شما آرام باشید، ننویسید، مصاحبه نکنید و ناگهان ما دیدیم در شب قدر یکی از خدمتگزاران انقلاب با سابقه ای طولانی در خدمت با حکم شما باز داشت شد و این طلیعه بازداشت های بعدی بود و یورش های بعدی و ... مهم نیست گذشته ها را می شود جبران کرد. شما بیایید از فشارها بگویید و فشارآورند گان و بقیه اش را بسپارید به خدا. بسپارید به دست ما. خداوند هرجا صلاح باشد از ما انسان های ضعیف، ابزار کارآمد و قدرتمندی می سازد برای به هوش آوردن بندگان غفلت زده اش. ما قدرتمند می شویم به خواست خدا و ناتوان می شویم به خواست خدا و عزیز می شویم به خواست خدا و ذلیل می شویم به خواست او. شما که خدای ناکرده ضعف و ذلت نمی خواهید با آن همه سوابق نیکوی قبل ترهایتان؟ برای رسیدن به عزت باید ذره ای شجاعت داشت و توکل بسیار.
آقای دادستان
امروز باز هم برای اتمام حجت با دفتر شما تماس گرفتم. خودم را معرفی کردم. گفتند دادستان نیست! نگذاشتند با شما صحبت کنم. گفتم چه کسی باید جوابگوی من باشد؟ گفتند نمی دانم. گفتم اسم شما چست؟ گفتند نمی دانم!!! گفتم شما که نام خودتان را نمی دانید در دفتر دادستان چه می کنید؟ گفتم شما از حقوق چیزی می دانید گفتند خیر. گفتم به آنان که حقوق می دانند بگویید مرا طبق قانون و حقوق شرعی و انسانی از احوال همسرم باخبر کنند و بیش از این در ماه رمضان بر میهمانان ضیافت الهی ظلم روا ندارند که عاقبت خوشی ندارد. گوشی را نگذاشت. خداوند رخصت قطع تماس را به تلفن چی شما نداد و گفت شنبه بیایید ایشان را ببینید. ملاقات حضوری؟ این ملاقات با شما اگر ممکن است بفرمایید زنگ بزنند به من و زمانش را اعلام کنند وگرنه عزت نفس من اجازه نمی دهد برای کار عبث وقت تلف کنم. در احکام شرعی هم آمده است که از هرکاری که امکان بطلان روزه را در ماه رمضان فراهم کند خودداری شود و من نگران سلامت روزه ام و سلامت جسمم هستم و قصد انجام کارهای بی حاصل را در این ماه ندارم. اگر قرار است خبری بدهید، زودتر بدهید و اگر قرار است موجب وهن و بی حرمتی و هتک آبروی یک مسلمان روزه دار را فراهم کنید زهی خیال باطل. اما آقای دادستان این هشدار را از من داشته باشید که اگر قرار باشد مراجعه حضوری داشته باشم و همان داستان های سابق تکرار شود، من در جلوی دفتر شما خیمه خواهم زد تا رسیدن به پاسخ. خیمه ای زینبی.
اللهم اسئلک الامان یوم لاینفع الظالمین معذرتهم و لهم لعنة و لهم سوء الدار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر