-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 25/08/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی: نامه حمزه کرمی درباره برخوردهای وحشیانه بازجوها و عناصر امنیتی دولت کودتا در زندان به محسنی اژه ای، دادستان کل کشور منتشر شد.

پیش از این در خبر ها آمده بود که آیت الله هاشمی رفسنجانی چندی پیش رنجنامه حمزه کرمی را که یکی از اسناد مهم نقض حقوق بشر در دوره زمامداری خامنه ای است و شامل شرح شکنجه های غیر انسانی و اعتراف گیری از اوست را شخصا به رهبر تحویل داده است .

بر اساس آن گزارش، هاشمی رفسنجانی نامه را شخصا نزد خامنه ای می برد و به او می گوید این نامه را به دفتر شما ندادم، مبادا در پیچ و خم نامه های اداری فراموش شود، می خواهم شخصا برایتان بخوانم تا مبادا اگر به دستتان بدهم فراموشش کنید یا بدست یکی از کارگزاران بیت بدهید و به سرنوشت دیگر نامه ها دچار شود. وی تمام مفاد نامه پنج صفحه ای حمزه کرمی را برای رهبر جمهوری اسلامی می خواند و بعد از خامنه ای می پرسد باز هم می گوئید اعترافهای یک سال اخیر زیر شکنجه اخذ نشده است!؟

خامنه ای می گوید نامه را به من بدهید یکی را می گذارم رسیدگی کند. هاشمی رفسنجانی می گوید با عرض معذرت من به نمایندگان شما اعتماد ندارم، اجازه دهید من هم یک نفر نماینده تعیین کنم تا پابپای نماینده شما مسئله را دنبال کند و تحقیقات خود را سریعا در اختیار من بگذارد. اگر مباحث مطروحه در این نامه بررسی شود پرده از بسیاری از امور دیگر بعد از انتخابات برخواهد داشت. خامنه ای قول می دهد که نماینده وی با کمال بی طرفی به ادعاهای کرمی رسیدگی کند و عملا پیشنهاد هاشمی رفسنجانی را نمی پذیرد.

خامنه ای رسیدگی به شکایت حمزه کرمی را به غلامحسین محسنی اژه ای دادستان کل کشور و وزیر سابق اطلاعات می سپارد. محسنی اژه ای در جریان رسیدگی شکایات کرمی چند بار وی را احضار کرده جزئیات شکنجه ها را از وی جویا می شود، نام بازجویان را می پرسد و قول می دهد که با خاطیان برخورد کند. گزارش نهائی محسنی اژه ای هنوز تنظیم نشده بود که حمزه کرمی به دلیل شدت شکنجه و تألمات بعدی ناشی از آنها به سی سی یو منتقل می شود و پس از مدتی از بیمارستان مستقیما به زندان برده می شود.

اینک پس از گذشت مدت زمانی از این رویداد، منابع خبری تحول سبز، متن دست نویس رنجنامه این سردار سابق سپاه و مدیر مسئول سایت جمهوریت خطاب به محسنی اژه ای را جهت انتشار در اختیار این پایگاه خبری قرار داده اند .

کرمی در این نامه به فشار و شکنجه برای اخذ اعتراف به رابطه با نوامیس و خویشاوندان بزرگان نظام اشاره می کند.

به گزارش تحول سبز، متن کامل این نامه به شرح زیر میباشد:

بسه تعالی

حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محسنی اژه ای

دادستان محترم کل کشور

با سلام و احترام و آرزوی توفیقات الهی ، پیور مذاکرات حضوری بدین وسیله توضیحاتی را در مورد نحوه بازداشت و بازجویی ها و سایر مسائل مربوط به پرونده ام به استحضار میرساند:

این‌جانب در تاریخ ۸۸/۰۳/۲۷ در حالیکه در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب بطور فجیعی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درب ورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند.

۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی بسر بردم . بازجویی ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد. از ابتدا ۷ نفر بازجوی من بودند. چهار نفر از آنان پس از یکی دوماه دیگر نیامدند، اما دو یا سه نفر از آن‌ها تا مراحل پایانی پرونده این‌جانب بازجویی می نمودند.

در طول مدت بازجویی پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم. بازجویی ها همرا با فشار های روحی و جسمی بود که بخشی از آن به شرح زیر به استحضار میرساند:

- از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا بخاطر همکاری با هاشمی ها مستحق مرگ میدانست و نوید آنرا میداد. مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی مینمایند.

- تهدید به اینکه همسر و دختر و دامادم را به دلیل پیگیری مسائل مزبور به بازداشت و زندانی شدن بنده دستگیر می نمایند. یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف تر حین بازجویی می‌آمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه می‌شود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یکماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می نمودند با دختری جوان چه میکردند!؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری مینماید. تا این‌ها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ میگفته و دخترم دستگیر نشده است.

- اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام ، از جمله خانم ……. که بابت پیگیری صحت مدرک……. با من تماس داشت و یا خانم‌ها فائزه و فاطمه هاشمی و ..

- تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آن‌ها هر از گاهی اعلام میکردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی میکردند. از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشته‌ام مگر خلاف آن ثابت شود .

- آن‌ها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای و غیره !! بدین صورت آن‌ها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگی ام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند. در حالیکه بعد ها شنیدم که مقام معظم رهبری با پخش دادگاه ها از صدا و سیما موافق نبودند.

- ……………. متن مورد اشاره حاوی مشکلات زیادی بود زیرا در آن علیه دیگران اقاریری وجود داشت که بعد ها فهمیدم مقام معظم رهبری در خظبه عید فطر اعلام کرده‌اند پخش اعترافات علیه دیگران در دادگاه غیر شرعی و عیر نافذ است. در حالیکه اعترافات علیه دیگران بر اساس اصرار بازجویان صورت می‌گرفت. حداقل در مورد خود بنده این مطالب کاملاً صادق است.

- اصرار بازجوها به تک نویسی علیه دیگران. آن‌ها از این‌جانب علیه دیگران تک نویس میخواستند و وقتی من نمینوشتم کتکم میزدند. مینوشتم باز هم کتکم میزدند که تو نوشته‌ای ولی همه‌اش را ننوشته ای! و با اعصاب و روان من بازی میکردند.

- از جمله کارهایی که بازجوها میکردند نگهداری این‌جانب در کنار دیوار بصورت ایستاده تا ساعت‌های متمادی بود. کتک کاری ، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون ریزی شدم و چندین روز خون ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار می‌کردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آن‌ها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد ( آنموقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به یند ۲۰۹ می بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می رفتند.

- بازجوها سناریویی نوشته بودند و حسب سناریوی آن‌ها بنده باید در مورد مسائل بهینه سازی مصرف سوخت علیه هاشمی و خودم اقرار می نمودم و این کار را با شکنجه از من طلب می کردند. یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود.

- فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه

- محروم کردن بنده از داشتن وکیل و سایر حقوق قانونی در مرحله اول دادگاه و تجدید نظر و دخالت آن‌ها در متن ها و پاسخ‌ها یی که به دادگاه می نوشتم. زیرا در موقع صدور حکم بنده هنوز در ۲۴۰ زندانی بودم. اتهام داشتن انحرافات اخلاقی توسط وکیلم آقای علیزاده طباطبایی مبنی بر اینکه وی دچار انحرافات اخلاقی است! و اعلام اینکه او دچار انحرافات جنسی و مانع شدن از پذیرش وکالت بنده توسط نامبرده و هر وکیل دیگر.

- جلوگیری از کارشناسی شدن ادعاهای مالی علیه بنده و مهدی هاشمی توسط دادگاه اولیه و تجدید نظر و صدور حکم ناروا در این زمینه

- جنگ روانی با بنده و اعزام افراد متفاوت به درب سلول من و سئوال اینکه بازجوی شما کیست؟ که نقش همه آن‌ها ترساندن بنده از بازجوی وحشی و بیرحمی که دارم بود که مسائل از این بخش بسیار مفصل است.

- توهین و تحقیر بنده نزد همبندان و دوستانم که در سلولهای دیگر بودند و توهین و تحقیر آن‌ها نزد بنده و شکستن و خرد کردن شخصیت و غرور بنده و سایرین

- توهین و تحقیر و اتهام بستن به همسرم و دخترانم که بسیار مرا عذاب می‌داد و شرح مفصلی دارد که در این نامه نمیگنجد.

- کتک کاری بنده در نزد دیگران و کتک کاری دیگران در نزد من

- دادن فحش های رکیک و ناموسی و عدم توجه آن‌ها به سوابق و شخصیت این‌جانب ، به هر حال بنده شش سال از فرماندهان دفاع مقدس و جنگ بوده‌ام و رئیس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان تهران (‌منطقه ۱۰ ) و همچنین حدود شش سال فرماندار شهرستان ورامین و هفت سال مدیر کل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان آقایان هاشمی و خاتمی بودم . مدتی نیز مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشتم. آن‌ها بدون توجه به سوابق و خدمات بنده بسیار سخیف و بی ادبانه و رفتار میکردند.

- نگهداری طولانی مدت بنده در انفرادی ۱۳۸ روز در ۲۴۰ و در مرحله دوم نگهداری بنده به مدت ۱۰۰ روز به اتفاق یکی دیگر از متهمان بدون هر گرونه بازجویی. در مجموع ۸ ماه از دوران بنده در ۲۴۰ بوده‌ام که چهار ماه نیم آن انفرادی بود.

- تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید ، یک روز هم با او زندگی نمی کنید! به هر روش در جهت ایجاد اختلاف و بدبینی خانوادگی که کاری غیر شرعی و انسانی است

- اتهام بستن و دروغ گفتن در مورد خانواده‌ام و اینکه ما می‌خواهیم تو را آزاد کنیم آما آن‌ها با بی بی سی مصاحبه کرده‌اند و نمی‌گذارند تو را آزاد کنیم ، این در حالی است که تا کنون خانواده بنده حتی با رسانه‌های داخلی هم مصاحبه نکرده اند چه رسد به رسانه‌های خارجی و بی بی سی.

- شکنجه روحی من از طریق بردن بنده به سلول دیگران و افرادی که در حال بازجویی بودند ، از جمله آقای سید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی ، الویری ، ابو طالبی، هدایت الله آقایی ، محمد رضا نوربخش و … که باعث آزار روحی و روانی من میشد.

- تحقیر بنده از طریق تراشیدن ریشم و نگهداری سیبیل هایم و تشبیه کردن بنده به هنرپیشه های فیلم‌های سینمایی خارجی و خندین و تحقیر کردن دسته‌جمعی

- تهدید کردن خانواده‌ام در حین مکالمه با خانوده ام و دخالت هایی که در حین تماسها و تهدید آن‌ها به دستگیری و غیره

- قطع کردن مکرر تلفن هایم در حین تماس با خانواده و شکنجه روحی به خودم و خانواده‌ام

- فحاشی های بسیاری که از بیان آن‌ها شرم دارم

- اعلام اینکه هاشمی منتظری دوم است و تو هم سید مهدی هاشمی هستی و باید اعدام شوی و وعده اعدام هاشمی به دستور مقام معظم رهبری !!

- ایراد تهمت بر انداز و ضد انقلاب به بنده در حالیکه از همه آن‌ها، سابقه حضورم در جبهه و دفاع مقدس و صحنه‌های انقلاب اسلامی بیشتر بوده ولی آن‌ها میراث خواران خود را محرم انقلاب کرده بودند و دیگران و بنده را نامحرم و ضد انقلاب می نامیدند.

- آن‌ها نیروهای خودسری بودند، بنده را تهدید به مرگ می کردند حتی اگر دادگاه در مورد من حکم اعدام صادر نکند! اعلام میدارم خود و خانواده‌ام از دست آن‌ها امنیت نداریم ، آن‌ها اعلام کردند اگر روزی آزاد شوی ما تو را از بین می بریم ! زیرا از نظر آن‌ها بنده مفسد فی الارض هستم.

- و اما داستان بازجویی ها هم تاثر برانگیز است، که در این مجال نمی گنجد، آن‌ها در برابر فشارهایشان با قسم دادن به خدا و پیامبر از سوی این‌جانب رو برو میشدند ولی در کمال تعجب آن‌ها مقدسات را مسخره میکردند و از توهین به مقدسات ابایی نداشتند.
- موضوع مهم بعدی اعترافات بنده بود که آن‌ها با زور اعتراف میگرفتند و با کتک و فخاشی، اعترافات چندین مرحله بود، همراه با نوشتن اقاریر و تهیه فیلم.

- توهین های آن‌ها به خانواده بسایر تاثربرانگیز بود، زیرا وقتی همسر آقای هاشمی به همسر و دخترانم تعارف کرده بودند که به اتفاق آن‌ها برای نیمه شعبان به مشهد بروند، بازجوها توهین می کردند که پسران هاشمی …. قصد سو ء به خانواده ات دارند!

- در تمام دورانی که بنده در ۲۴۰ بودم در انفرادی که چهار ماه نیم طول کشید، آن‌ها مرا از دیدن پزشک محروم کردند، در حالیکه بنده بیماری قلبی دارم و از گذشته تحت نظر پزشک بودم ، بیش از پانزده بار در مدت زندان در حین بازجویی ها و پس از آن بی‌هوش شدم که محل تأمل جدی است.

در خصوص اثبات ادعاهای خودم برای رسیدن به حقیقت میتوانیم مطالب ذکر شده را با بازجوهایم رو در رو کنم و یا از سایر متهمان که بعضا مثل من اذیت و آزار دیده اند کمک بگیرم و آن‌ها را معرفی کنم که رویه بازجوها مشخص شود. هر چند معتقدم هیچ‌کس را به اندازه بنده مورد فشار قرار ندادند، زیرا آن‌ها با آقای هاشمی رفسنحانی عداوت داشتند و بنده بدلیل ارتباطم با آقای هاشمی مورد فشار و شکنجه شدید آقایان بودم .

در مورد اتهامات خود، پیشنهاد دارم ، کار کارشناسی صورت پذیرد.

بخش مالی که ده سال حکم برایم صادر کرده‌اند فاقد کارشناسی رسمی است و هیچ کارشناسی مالی آنرا تائید نکرده مگر با فشار و تهدید از افراد اقرار گرفته‌اند و اقاریری که زیر فشار و شکنجه بدست بیاید ارزشی ندارد!

تشکیل یک دادگاه غیر سیاسی و اعمال ماده ۱۸ در مورد بنده و سایر متهمین مرتبط با پرونده بنده تقاضای اصلی حقیر است که امیدوارم با آن موافقت فرموده و در محیطی حقوقی و قانونی به پرونده بنده رسیدگی شوند و نه در محیطی سیاسی و با پیش‌داوری‌های آنچنانی

اینک که این نامه را بحضور عالی مرقوم میدارم ، چند روزی است که از سی سی یو خارج شده‌ام و هنوز معالجاتم به پایان نرسیده ، گاهی بیهوش میشوم، بدلیل کابوس های شبانه !

پزشکان به لحاظ روحی نگران وضعیت حقیر هستند لذا خواهشمند است دستور فرمائید تا بهبودی کامل با مرخصی این‌جانب موافقت گردد، زیرا محیط زندان برایم نگران کننده و استرس آور است.

ضمناً مدارک پزشکی که اخیراً در سی سی یو و بیمارستان بودم و نظرات پزشکان و همچنین لایجه دفاعیه وکیلم که برای تجدید نظر نوشته و هیچ گاه مطالعه نشد، به ضمیمه تقدیم میگردد.

حمزه کرمی
۸۹/۵/۱۱

 


 


ندای سبز آزادی: نمایندگان مجلس در جلسه علنی روز سه شنبه طرح دوفوریتی اختیار دولت برأی تعیین ساعات کار در ماه مبارک رمضان و افزایش تعطیلی عید سعید فطر را در دستور کار قرار دادند.

بر این اساس پس از استماع موافقان و مخالفان نمایندگان مجلس با 143 رأی موافق به دو فوریت آن رأی ندادند و سپس با 145 رأی موافق از مجموع 219 نماینده حاضر با یک فوریت آن موافقت نمودند.

گفتنیست در صورت تصویب نهایی این طرح، تعطیلات عید سعید فطر 3 روز خواهد بود و روزهای 15 خرداد عزای عمومی و 29 اسفند روز ملی صنعت نفت بوده و تعطیلی رسمی نخواهد بود.

همچنین در صورت تصویب نهایی این طرح، هیأت وزیران می تواند در ماه مبارک رمضان ساعت کاری کارکنان دولت را متناسب با فصل و شرأیط اقلیمی و جغرافیایی مناطق مختلف کشور حداکثر به میزان 15 ساعت کاهش دهد.

گفتنیست طرح مذکور که نمایندگان به یک فوریت آن در جلسه امروز رأی دادند به امضای 53 نفر از نمایندگان مجلس رسیده است.

یکی از نکات قابل توجه زمان رسیدگی به این طرح است ، طرحی که جدای از نقد های کارشناسی ، میتواند تصمیمی سیاسی نیر قلمداد شود ، اضافه شدن به تعطیلات عید سعید فطر ،فراهم نمودن امکان سفر در آستانه روز قدس ، دست کودتاچیان را برای برگزاری فرمایشی روز قدس باز میگذارد. اما اگر از اضافه شدن تعطیلات عید فطر بگذریم لغو تعطیلی رسمی روز ملی شدن صنعت نفت نیز میتواند سوال بر انگیز باشد ، در حالی که ما در دولت نهم و دولت کودتایی دهم شاهد افزایش تعطیلات رسمی و غیر رسمی بوده ایم لغو این تعطیلی در روزی که بی شک در تاریخ ایران زمین باید جاودانه بماند سوال بر انگیز است. به نظر میرسد این طرح بیش تر طرحی برای کم رنگ کردن دستاورد ملی باشد که کودتاچیان همانند مستبدین پهلوی از آن خشنود نیستند.


 


ندای سبز آزادی: وزارت علوم در چند ماه اخیر، عده زیادی از اساتید دانشگاه ها را به بهانه های مختلف از جمله "رکود علمی" خانه نشین کرده و همچنین برخی از روسای دانشگاه ها را نیز تغییر داده است. یکی از آخرین تغییرات که در سطح ریاست دانشگاه زنجان بود با واکنش های متفاوت و اعتراض گسترده دانشجویان همراه شده است.
کامران دانشجو وزیر علوم دولت دهم، طی حکمی پرفسور یوسف ثبوتی را از ریاست دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پايه زنجان برکنار و رسول خدابخش را به عنوان جایگزین وی منصوب کرد.

دانشجویان : نمیگذاریم ما را ترک کنید

اولین اعتراض ها به برکناری پرفوسور ثبوتی از دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان آغاز شد.
در ابتدا تعداد زیادی از دانشجویان این دانشگاه به همراه دانشجویان برخی از دانشگاه‌های دیگر پس از شنیدن این خبر در حیاط دانشگاه تحصن کرده و خواستار جلوگیری از برکناری پروفسور ثبوتی شدند، حاظرین برکناری ثبوتی را توهین به دانشجویان، اعضای هیئت‌علمی و حتی مردم زنجان می دانستند ، در همین حال پروفسور ثبوتی با حضور در میان دانشجویان ، آنها را به خویشتن داری دعوت کرد و خطاب به آنها گفت «هرکسی تا مدتی می‌تواند توانایی داشته و کار کند و بعد از مدتی باید جای خود را به شخص دیگری تحویل دهد حالا نوبت من است.» در همین میان یکی از دانجویان خطاب به وی گفت « ما به خاطر اعتراض به برکناری شما اینجا تحصن کرده‌ایم و در صورت برکناری شما این دانشگاه را ترک خواهیم کرد، حداقل دانشگاه را تعطیل می‌کنیم حالا وزیر می‌خواهد دستور برکناری بدهد و یا هر شخص دیگری؛ برای ما شما رئیس دانشگاه بوده و هستید و خواهید بود؛ چراکه امضای وزیری که بدون درنظر گرفتن اصول حرفه‌ای و مدیریتی اقدام به عزل شما نموده برای ما و اعضای هیئت‌علمی ارزشی ندارد.»
در ادامه تحصن دانشجویان دکتر محمدتقی توسلی، استاد تمام دانشگاه تهران و استاد پاره‌ وقت و رئیس مرکز اوپتیک مرکز تحصیلات تکمیلی علوم‌ پایه زنجان که در کنار پروفسور ثبوتی ایستاده بود با اظهار تاسف از این تصمیم وزارت علوم خطاب به دانشجویان می‌گوید: «در حال حاضر فرد مطرح نیست، دیدگاه دکتر ثبوتی مطرح است ، اگر این دیدگاه از بین برود اینجا می‌شود یک ساختمان نه یک دانشگاه.» وی ادامه داد « یکی از من پرسید دیدگاه پروفسور ثبوتی چیست گفتم، دیوار ندارد؛ چراکه تنها دانشگاه موجود کشور که دیوار ندارد، این مرکز علمی می‌باشد ، این دیوار نداشتن فقط به ساختمان مربوط نمی‌شود دکتر ثبوتی راهی را می‌رفت که هر دانشجویی، هر همکاری بتواند حرف خود را بزند و آزادانه انتقاد کند. وی دیدگاهی جهانی در رابطه با دانشگاه دارد بنابراین من مطمئن هستم در ایران کسی نمی‌تواند جای دکتر ثبوتی را بگیرد».
استاد پیشکسوت دانشگاه تهران با اعلام اینکه این دانشگاه سیاسی نبوده اظهار داشت « این دانشگاه سیاسی نبوده و نباید دانشگاه‌های ما سیاسی گردد چراکه دانشگاه سیاسی با دانشگاه علمی تفاوت داشته و در صورت ادغام دیدگاه سیاسی با علمی، دانشگاه از مسیر خود خارج شده و کارکرد ویژه خود یعنی تولید و توسعه علم را از دست می‌دهد. از طرفی علت رشد این دانشگاه سیاسی نبودن آن بوده است اما با روند فعلی چون سایر دانشگاه‌ها سیاسی شده این دانشگاه هم با تصمیمات اتخاذ شده، چهره سیاسی به خود می‌گیرد.»
پروفسور ثبوتی در ادامه با اشاره به خواست وزارت علوم برای برگزاری جلسه تودیع و معارفه در ساعت 9 و 30 دقیقه شب، خطاب به دانشجویان اظهار داشت « از من خواسته شده در این جلسه حضور داشته باشم اما ساعت 9 و 30 دقیقه شب ساعت کاری من نبوده و من این موقع در استراحت به سر می‌برم در نتیجه نمی‌توانم در این جلسه حضور یابم.»

لغو مراسم تودیع و معارفه

در همان شب حضور اعتراض‌آمیز دانشجویان، استادان و شهروندان زنجانی در مرکز تحصیلات تکمیلی علوم‌پایه زنجان در حمایت از پروفسور ثبوتی باعث لغو جلسه تودیع و معارفه گردید؛ انبوه پوسترها و تراکت‌ها و زنجیره انسانی دانشجویان در مقابل دانشکده شیمی که محل تعیین شده برای جلسه تودیع و معارفه بود مانع از آن می‌شد که احدی اجازه ورود به سالن را پیدا کند در همین حال سخنرانی تعدادی از دانشجویان در حمایت از پروفسور ثبوتی ادامه یافت و خبری از معاونت فرهنگی وزیر علوم و سرپرست جدید نشد.
حاضران اعلام کردند که تا لغو مراسم تودیع و معارفه حاضر به ترک محل نخواهند بود تا اینکه حدود ساعت 10 و 30 دقیقه پس از خواندن بیانیه‌های دانشجویان لغو مراسم تودیع و معارفه به طور رسمی اعلام شد اما این امر هم مانع از آن نشد که حاضران به حضور خود در محوطه علوم‌پایه پایان بخشند. دانشجویان اعلام کردند که تا ساعت 12 شب در محل حضور خواهند داشت تا از انجام هرگونه مراسمی که به برکناری پروفسور ثبوتی رسمیت بخشد ممانعت به عمل آورند ، آن‌ها اعلام نمودند که لغو مراسم تودیع و معارفه را به منزله پایان ماجرا نمی‌دانند و حمایت خود از پروفسور ثبوتی را تا اعلام رسمی ابقای ایشان بر ریاست مرکز تحصیلات تکمیلی ادامه خواهند داد.

اعتراض نمایندگان

در همین حال نمایندگان استان زنجان نیز در پی برکناری پرفسور یوسف ثبوتی از ریاست دانشگاه علوم پایه زنجان با ارسال نامه خطاب به وزیر علوم، تحقیقات و فناوری نسبت به این تصمیم واکنش نشان دادند و خواستار تجدیدنظر وزیر علوم در این خصوص شدند.

مراسم تودیع برگزار شد

در حالی که دانشجویان ، نخبگان ، نمایندگان مجلس و اقشار مختلف مردم شهرستان زنجان همچنان به این تصمیم وزیر علوم اعتراض داشتند مراسم تودیع به زور چوب و چماغ برگزار شد
مراسم تودیع روز دوشنبه و با یک روز تاخیر در حالی بر گزار شد که پروفسور ثبوتی به عنوان بنیانگذار دانشگاه علوم پایه زنجان در این مراسم حضور نداشت. به گزارش دانشجونیوز، مراسم روز دوشنبه در جوی به شدت امنیتی در دانشگاه زنجان برگزار شد و همزمان با این مراسم تعدادی از دانشجویان نیز در مقابل سالن برگزاری مراسم تودیع تجمع و اعتراض کردند. به گفته شاهدان عینی استاندار زنجان در هنگام ورود به سالن بی توجه از روی دانشجویان متحصن عبور کرده وگفته است: "من از روی جسد شما عبور می‌کنم و مراسم تودیع را برگزار می‌کنم." وی همچنین در این مراسم گفته است: "چه کسی می‌گوید این دانشگاه مشکلی ندارد؟ دانشگاهی که نه بسیج دارد نه حراست قطعاً مشکل دارد."

گفته می‌شود نیروهای حراست کل دانشگاه‌های زنجان تامین امنیت مراسم تودیع و معارفه را برعهده داشته‌اند و حضور نیروهای حراست دانشگاه‌های علوم پزشکی، آزاد و دانشگاه زنجان در مراسم مشهود بوده است. در همین میان گزارش هایی نیز از درگیریهای پراکنده بین دانشجویان و نیروهای امنیتی در نقاط مختلف دانشگاه از سوی دانشجویان این دانشگاه منتشر شده است.

احکام جدید وزیر علوم برای ثبوتی

وزیر علوم، برای اثبات کاهش تنش ها یا شاید به منظور اثبات گفته اش مبنی کنار نگذاشتن روسای برکنار شده دانشگاه ها، امروز طی حکمی یوسف ثبوتی را به مدت دو سال به عضویت هیئت ممیزه مرکزی علوم پایه، فنی و مهندسی، کشاورزی و دامپزشکی وزارت علوم و هیئت ممیزه وزارت علوم منصوب کرد.
همچنین در احکام جداگانه ای از سوی وزیر علوم، دکتر یوسف ثبوتی به مدت چهار سال به عضویت هیئت امنای منطقه زنجان و به مدت دو سال به عضویت هیئت ممیزه دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان منصوب شد.

نامه یکی از دانشجویان دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه به رئیس جدید

یکی از دانشجویان دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه در نامه ای به سرپرست جديد دانشگاه تحصيلات تكميلي نامه ای نوشته و در آن به سختی از جایگزین شدن وی به جای پرفسور ثبوتی گلایه کرد.

او در نامه اش می نویسد: تا پيش از اين در جامعه فيزيك ايران انسان كم تر شناخته شده اي بوديد و احتمالا براي خود و اطرافيانتان انساني محترم ولي در حال حاضر نه تنها انساني شناخته شده در جامعه فيزيك ايران بلكه در جامعه ي علمي ايران شديد! با شكستن شيشه، زخمي كردن دانشجويان و بي احترامي به بنيان گذار اين مركز در روز تولد ايشان و بسياري موارد ديگر.

این دانشجو در ادامه نوشته است: جناب آقاي دكتر خدابخش! ما از دكتر ثبوتي ياد گرفتيم كه با همه ي سختي ها و مشكلات در اين جامعه بمانيم و بسازيم واميد به آينده داشته باشيم دكتر ثبوتي به عنوان معلمي اهل عمل با ساختن و غرنزدن از تاسيس رصد خانه ابوريحان در شيراز تا تاسيس اين مركز در زنجان به ما راهي را نشان داد و الگويي براي ما شد! اينك شما در بدو ورود خود راهي ديگر به ما نشان داديد نشان داديد كه كمتر از 48 ساعت بعد از حكم وزيرسراسيمه راهي زنجان شديد تا هرچه زودتر حاصل دسترنج ديگران را از آن خود كرده و در اين راه حتي سياست به خرج نداده تا در ابتدا نظر مثبت اعضاي هيات علمي، دانشجويان و كارمندان مركز را به دست آوريد. انصاف و ادب و سن و سالي كه از شما گذشته حكم مي كرد كه جناب عالي در ابتدا كمي متانت به خرج داده و راهي براي برون رفت از اين مشكل پيدا مي كرديد.

در ادامه این نامه آمده است: ظاهرا با ياري زور بازو بر جاي گاه بزرگ مردي در فيزيك ايران تكيه خواهيد زد اميد كه راهكارهاي بكار رفته در بيست سال اخير در مركز را به رسميت شناخته و حاصل يك عمر جان كندن بسياري دلسوزان را يك شبه به هدرندهيد.

پروفسور ثبوتی کیست ؟

پروفسور ثبوتی یکی از چهره ماندگار علمی کشورمان است ، وی کارشناسی فیزیک را از دانشگاه تهران در ۱۳۳۲ اخذ کرد. مدرک کارشناسی ارشد فیزیک را در ۱۳۳۹ از دانشگاه تورنتو کانادا و دکتری تخصصی (PhD) نجوم و اختر فیزیک را در سال ۱۳۴۲ از دانشگاه شیکاگو آمریکا گرفت.
در سوابق علمی وی میتوان این موارد را بافت : استادیار بخش ریاضی، دانشگاه نیوکاسل، انگلستان_استاد فیزیک دانشگاه شیراز_دانشیار مدعو بخش نجوم، دانشگاه پنسیلوانیا، آمریکا_محقق ارشد انستیتوی نجوم و اختر فیزیک، دانشگاه آمستردام، هلند_محقق مدعو مرکز نجوم و اختر فیزیک، دانشگاه شیکاگو، آمریکا_استاد مدعو بخش فیزیک، دانشگاه نورث ایسترن، بوستون، آمریکا و عضو وابسته مرکز بین‌المللی فیزیک نظری تریست ایتالیا.
از جمله سوابق اجرایی وی نیز می‌توان به این موارد اشاره کرد: مؤسس و رئیس مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه- زنجان، رئیس بخش فیزیک دانشگاه شیراز، مؤسس و رئیس رصدخانه ابوریحان بیرونی، دانشگاه شیراز، عضو هیئت مؤسس و رئیس انجمن فیزیک ایران، عضو هیئت مؤسس و رئیس انجمن نجوم ایران، عضویت شورای همکاریهای علمی و بین‌المللی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، عضو شورای دانشگاه شیراز، عضو هیئت مؤسس و هیئت مدیره انجمن فیزیک ایران، عضو جامعه منجمین آمریکا، عضو انجمن بین‌المللی نجوم، عضو آکادمی علوم جهان سوم، عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، عضو شورای علمی مرکز بین‌المللی فیزیک نظری (تریست ایتالیا) و….
گفتنیست وی در سال ۱۳۸۰ به عنوان چهره ماندگار علمی کشورمان نیز انتخاب شد


 


ندای سبز آزادی: میرحسین موسوی در دیدار جمعی از فرزندان خانواده های ایثارگران، ضمن ترسیم آثار جنبش سبز مردم ایران، بر اتحاد و استقامت تا تحقق تغییرات مطلوب در کشور تاکید کرد.
به گزارش کلمه میرحسین موسوی جنبش سبز مردم ایران را موجب الفت و نزدیکی اقشار مختلف مردم به یکدیگر دانست و گفت: «راهبرد زنجیره انسانی از میدان تجریش تا میدان راه آهن در سطح ملی دنبال می شود و همه ما با تکثر آرا، عقاید و فرهنگها و قومیت ها به تدریج لکنت زبان خود را از دست می دهیم و می توانیم راحت تر با هم صحبت کنیم.»

جنبش سبز زمینه آشتی ملی را فراهم آورده است

وی در همین زمینه افزود :«تشکل های سیاسی که با سیاست های غلط از هم جدا شده بودند، به تدریج به هم نزدیکتر می شوند، با هم مذاکره می کنند و بر سر یک سفره می نشینند. آنچه نقطه وصل آنها با یکدیگر است تلاش برای آزادی، عدالت و تفاهم بر سر پاسداری از حقوق ملت است. مرزهای خودی و ناخودی به تدریج کمرنگ می شود و به جای آن تعامل و گفت و گو می نشیند. امروز به برکت یک جنبش سبز مردمی زمینه آشتی ملی، دوستی و وحدت بیش از همیشه بین فرهنگهای گوناگون، قومیت ها و شیعه و سنی و همه اقشار بوجود آمده است.»


رسانه ملی را به یک رسانه تفرقه افکن یکطرفه تبدیل کرده اند

موسوی گفت :«گرچه عده ای که نفع خود را در تفرقه و شقه شقه کردن مردم می دانند با پرونده سازی و اقداماتی گسترده به نام مبارزه با جنگ نرم نفرت پراکنی را ادامه می دهند و جریانهای ناسالمی که امروز گاهی در فضای مجازی می بینیم که مقدسات را به سخره می گیرند، ریشه در این میلیاردها تومانی دارد که به عنوان جنگ سایبری و لشگر سایبری هزینه می شود. آنها می خواهند همانطور که رسانه ملی را با دخالت خود به یک رسانه تفرقه افکن یکطرفه تبدیل کرده اند فضای مجازی برآمده از جنبش سبز را با ویروس های خود آلوده کنند تا اعتماد ملت اسلامی ما از این پنجره زیبای باز شده سلب شود ولی این توطئه نیز نتیجه عکس خواهد داد.»

سیاست نامه های قدیمی هم ظلم و ویرانی ملک را قرین هم می دانستند

نخست وزیر دوران دفاع مقدس ضمن اظهار تاسف از اینکه نظام دچار جمود، فساد و ظلم شده است، گفت: «نظام هم اکنون نمی تواند متناسب با تغییرات جهانی و تغییرات داخلی تحول لازم را در خود ایجاد کند. این موضوع طبیعی هم هست چرا که موثرترین عنصر برای تغییرات مطلوب دخالت مردم در همه امور و رعایت حق تعیین سرنوشت برای ملت و رعایت حقوق شهروندی است. حتی سیاست نامه های قدیمی هم ظلم و ویرانی ملک را با هم قرین می دانستند.»

امروز زندانهای ما از فرزندان مبارز و آزادیخواه این کشور پر شده

میرحسین گفت :«قدیم ها در کتابهای دینی خود از زندانهای منصور دوانیقی ها و هارون الرشیدها می خواندیم و امروزه زندانهای ما از فرزندان مبارز و آزادیخواه این کشور پر شده است. حتی کسانی که شاکی از اتهاماتی هستند که بر آنها وارد شده به زندان برده می شوند و تهمت زننده و دستگاههای حامی او دور از دسترس قوه قضاییه قرار می گیرند.»

رمز بازگشت نشاط به جامعه

موسوی کلیدی ترین رمز تحقق مردمسالاری را قبول آرای مردم دانست و گفت : «آرای مردم است که می تواند کشور را از بحرانی که در آن گرفتار شده ،نجات بدهد و شور و نشاط را به جامعه بازگرداند.»


 


ندای سبز آزادی : برای مشاهده قسمت اول اینجا را کلیک کنید

......و ناگهان یک سئوال. سئوالی که رهبر ایران را وادار می کرد تا در مقابل انبوه دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری بگوید: " برای ما هیچکس آقای هاشمی نمی شود. " هشت سال بعد از آن سئوال اما همین " آقای هاشمی " مجبور شد برای تخلفات و تقلبات انتخاباتی رخ داده توسط سرداران وفادار به " مقام معظم " شکایت به خدا برد و این تمام ماجرا نبود. 12 سال پس از آن نیز خامنه ای، در مهمترین خطبه های نماز جمعه اش، 50 سال رفاقت با " آقای هاشمی " را فراموش کرد و به راحتی آب خوردنی در برابر چشمان متحیر میلیونها بیننده گفت: " ميان آقاي هاشمي و رئيس جمهور نيز از سال 84 اختلاف نظرهاي متعددي ... وجود دارد كه البته نظر رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است. " رئیس جمهوری که " آقا " درباره اش سخن می گفت کسی نبود جز محمود احمدی نژاد که در مناظره های تلویزیونی اش " آقای هاشمی " و خانواده اش را " دزد " خطاب کرده بود.


زندگی یک رهبر متناقض

زندگی سیاسی رهبر فعلی جمهوری اسلامی سرشار است از اینگونه چرخشها و تناقضات. او که روزگاری به دلیل مبارزه با خودکامگی محمدرضا پهلوی زندان و به روایتی شکنجه را دیده بود، خود حالا به خودکامه ای تبدیل شده است که زندانهای حکومتش مملو از مخالفان خودکامگی است.

سیدعلی حسینی خامنه ‌ای، در 24 تیرماه سال 1318 در شهر مشهد به دنیا آمده است. پدرش سید جواد حسینی از روحانیان تبریزی مقیم مشهد بود. او پس از یک سال تحصیل در دبیرستان به حوزه‌ علمیه‌ مشهد، مدرسه‌سلیمان‌ خان و مدرسه‌ نواب، رفت و تحصیلات علوم دینی را آغاز کرد. در هجده سالگی به نجف رفت و پس از یک سال تحصیل به قم سفر کرد. در قم نزد آیت الله شیخ مرتضی حائری و آیت الله حسینعلی منتظری فقه و اصول خواند. از جمله تناقضات شخصیتی او شاید نوع سلوک و رفتارش با اساتید خودش باشد. او که روزگاری به شاگردی آیت الله منتظری افتخار می کرد، حالا از مخالفین سرسخت استاد و شاگردانش محسوب می شود و در ایام رهبری او بود که دستور حصر خانه استادش را برای مدت پنج سال در قم صادر کردند. دلیل اصلی این ماجرا مخالفت آیت العظمی منتظری با مرجعیت وی عنوان شده است.

آقای خامنه ای به ادبیات فارسی علاقه ‌ای وافر داشته و دارد و از همان جوانی در محافل ادبی مشهد رفت و آمد می ‌کرد. اتفاقاً از تناقضات شخصیتی اش یکی هم همین است که با وجود اینکه از دوستان علی شریعتی، محمد رضا حکیمی، مهدی اخوان ثالث و جلال آل احمد به شمار می‌ رفت، اما در ایام نشستنش بر مسند رهبری هرگز تمایلی به ابراز این دوستی نداشت و با وجود داشتن روحیه شاعرانه ای که منجر به انتشار اشعاری به سبک و سیاق غزل ‌های خراسانی شده است، فردی فوق العاده سنگدل و بی رحم نسبت به منتقدان و مخالفانش به شمار می رود و معروف است که کینه هر کس را که " قبولش نداشته باشد " بد به دل می گیرد.

آقای خامنه ای به گفته‌ خودش تحت تأثیر مجتبی نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام، به مبارزه‌ سیاسی علیه رژیم شاه گرایش یافت و در حلقه ‌نزدیکان امام خمینی قرار گرفت. او در دوران پهلوی بارها به زندان افتاد و زمانی را نیز در تبعید گذراند. امری که حالا دامنگیر بسیاری از منتقدانش شده است. تا جائیکه حتی برخی از دوستانش که در مسجد کرامت مشهد همراه سخنرانیها و تدریسش بودند نیز گرفتار زندانهای طولانی مدتی در دوره رهبری او شده اند. احمد قابل و صادق کاملان، که در سال‌های اخیر به منتقدان صریح اللهجه ‌وی بدل شده اند از جمله این افراد بوده اند.

او پس از درگذشت امام خمینی و بازنگری قانون اساسی و تغییر شرایط رهبری، به مقام رهبری جمهوری اسلامی منصوب شد و لقبش یک شبه از "حجت الاسلام" به "آیت الله" تغییر کرد. از دیگر تناقضات شخصیتی اش ماجرای مخالفتش با نظریه ولایت فقیه است. چنانکه در دوران حیات آیت الله خمینی، در خطبه‌ نمازجمعه ‌تهران، با نظریه‌ ولایت مطلقه ‌فقیه، مخالفت کرد و گفت ولی فقیه تنها در چارچوب فقه اختیارات قانونی دارد. امری که با مخالفت شدید امام خمینی روبرو شد و در 21 دی ماه 1366، امام خمینی نامه ‌ای خطاب به وی نگاشت. با این همه او حالا نه تنها خود را ولی امر مسلمین می داند. بلکه اخیراً طی فتوایی اطاعت از ولی فقیه را به مثابه اطاعت از پیامبر و امری واجب بر همگان دانسته است.


استبداد دینی

بسیاری از منتقدان خامنه ای شیوه حکومتداری او را خودکامه ارزیابی می کنند و معتقدند که شیوه رهبری او نوع بدخیمی از استبداد دینی است. استبداد هم در لفظ و هم در معنا یعنی حکومت خودکامه نه حکومت مطلقه. زیرا حکومت مطلقه دارای چارچوبی قانونی است. ولی حکومت خودکامه فاقد چنین چارچوبی است. بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند که حکومت در ایران از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد با سرعت غیرقابل باوری از حکومت مطلقه به حکومت خودکامه تغییر مسیر داده است و ایران در شرایط فعلی خود همچون بسیاری از ادوار تاریخش از حکومتی خود کامه رنج می برد. یعنی قدرت و اقتدار رهبر و ارکان حکومتی از جمله مجلس و قوه قضائیه و صد البته دولت پایه در حقوق و قانون ندارد و دولت و جامعه عملاً مستقل از هم حرکت می کنند و بنابراین با هم سر دشمنی دارند. در حال حاضر دولت احمدی نژاد که مشروعیتی در نزد آحاد مردم ندارد، خودش را عین قانون می داند و قانون را رای دولت که می تواند هر لحظه تغییر کند و معنای دقیق استبداد هم همین است. استبداد او نه متکی به طبقات اجتماعی است نه محدود به قانون. بلکه پشتیبان اصلی او کسی نیست جز رهبری که اقتدار خود را در شرایط فعلی از سپاهیان و نظامیان کسب می کند نه رای واقعی مردم.

به زعم منتقدان خامنه ای در واقع پنج سال آخر رهبری او را می توان دوران بازگشت جامعه ایران از حاکمیت نیم بند قانون به جامعه " پیش از قانون " و " پیش از سیاست " تلقی کرد. چه در شرایط فعلی، رهبر یعنی قانون و اطاعت از او یعنی سیاست.


دیکتاتوری نظامی مبتنی بر موعودگرایی

برخی جامعه شناسان حکومت آقای خامنه ای را نظام استبداد دینی و دیکتاتوری نظامی مبتنی بر موعودگرایی، تلقی می کنند. درباره این نظام نوشته شده: " با تحلیل محتوا و لحن و گفتمان خامنه ای می توان نوع بومی شده دیکتاتوری نظامی با ایدئولوژی اقتدارگرایی موعودگرایانه دینی را که به تاسیس نوعی نظام شبه توتالیتر در ایران منجر شده به عیان مشاهده کرد. " از این منظر " آیت الله خامنه ای به همراه نیروهای نظامی- امنیتی وفادارش با توهم رهبری یک انقلاب، ولایت امر مسلمین جهان و اداره یک کشور با تمدن و فرهنگی کهن در دو دهه گذشته یکی از مخوف ترین نظام های استبدادی را در جهان امروز بنیاد گذاشته است که حتی فروپاشی آن هزینه های بسیاری را بر مردم ایران تحمیل خواهد کرد. پنج بنیاد فکری این گفتمان یعنی تفکیک افراد به خودی و غیرخودی، تفکیک خودی ها به خواص و عوام، این همانی دین و اخلاق و سیاست، تساوی حفظ حقوق و حرمت و آزادی افراد با لاابالی گری، و محوریت دشمن و شیطان در عالم امکان در همه گفتارهای خامنه ای به چشم می خورند. این بنیادها در قرائت خامنه ای و همراهانش از مذهب و متون دینی به وضوح به چشم می آیند. "

در این گفتمان، هر کس که مطیع رهبری باشد خودی و هر کس که با عقاید، روش ها و حتی سلایق وی مخالفت کند، غیرخودی است. رهبری در این نظام که وفاداران به وی برای منافع و قدرت و منزلت با یکدیگر به رقابت می پردازند مجبور به مدیریت خرد امور است تا شاکله نظام مبتنی بر فرد از هم نپاشد.

از سوی دیگر نیز کوچکترین مخالفتی با رهبر می شود مصداق محاربه با خدا! و زندانی کردن مخالفان، شکنجه های جسمی، روحی و حتی جنسی زندانیان و سرکوب تمام عیار منتقدان را توجیه می کند.

بنا به نظر اقتدارگرایان مذهبی، هیچ چیز حتی تقلب در انتخابات و کشتار مردم در روز روشن در برابر دوربین ها و تجاوز جنسی به زندانیان آسیبی به نظام نمی زند و مردم در انتخابات بعدی نیز با مشارکتی مشابه اعتماد خود را به نظام ابراز خواهند کرد. (خطبه دوم خامنه ای در نماز جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸)"

ادامه دارد
 

برای مشاهده قسمت اول اینجا را کلیک کنید

 


 


ندای سبز آزادی - از میراث انقلاب 57 و قانون اساسی آن تنها یک اصل 84 قانون اساسی برای ایفای وظیفه نمایندگی ملت و وجه دموکراتیک آن باقی مانده بود که آن هم به لطف طرح جدیدی که وظیفه نظارت استصوابی شورای نگهبان را در طول دوره 4 ساله نمایندگی وکلای مردم گسترش می دهد احتمالاً از درون تهی خواهد شد و پس از آن اگرچه متن این اصل باقی می ماند که: "هر نماينده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلي و خارجي كشور اظهار نظر نمايد" اما وقتی قرار باشد شورای نگهبان در طول دوره نمایندگی هم حق اعمال نظارت استصوابی داشته باشد دیگر نماینده ای جرات نخواهد کرد در مسائل و مشکلات داخلی و خارجی کشور که با دیدگاه های جریان حاکم همسو نیست مخالفت کند، چون در این صورت احتمالاً باید صندلی خود را در خیابان بهارستان تهران ترک نماید.

شورای نگهبان هرچند پس از فوت رهبری انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی، موفق شد نظارت خود را در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری به صورت استصوابی به ملت ایران تحمیل کند، اما به لطف همین چهار تا و نصفی اصل و ماده قانونی که وجود داشت لااقل یک نماینده مجلس در طول دوره نمایندگی می توانست آنگونه که باید مطابق قانون به ایفای وظیفه نمایندگی بپردازد و در مسائل و مشکلاتی که متوجه کشور است مسئولان را مورد سئوال و مواخده قرار دهد.

گیریم که پس از 4 سال و در دور بعدی که کاندیدا می شود توسط شورای نگهبان رد صلاحیت گردد و یا با تفسیرهای فوق قانون اساسی نتواند رضایت آیت الله جنتی را برای مسئولیت در 4 سال دیگر جلب کند اما الااقل کسی در طول 4 سال نمایندگی نمی تواند او را در مجلس بازخواست کند که به چه علت خلاف نظر جنتی صحبت کرده یا عمل نموده است. در دوران حاکمیت اصلاح طلبان در مجلس ششم که خواب آرام شبانه بر جنتی و اربابان وی حرام شده بود و مانند همیشه و گذشته نمی توانستند خودشان را به صورت فوق قانون بر ملت تحمیل کنند تلاش های بسیاری برای از کار انداختن وظیفه نمایندگی وکلای ملت صورت گرفت و حتی تا مرز دستگیری نمایندگان ملت و به اوین بردن آنان هم پیش رفتند که در نهایت با ایستادگی نمایندگان و شخص رئیس مجلس، مهدی کروبی، این امر صورت نپذیرفت و اقتدارگرایان مجبور شدند 4 سال صبر و حوصله کنند تا به لطف نظارت استصوابی غیر قانونی عده ای از نمایندگان در حد نواب رئیس مجلس را از انتخاب دوباره محروم کنند.

محصول آن انتخابات فرمایشی هم مجلسی بود که در ابتدا توسط بزرگان متوهم محافظه کار، مجلس امام زمان نام گرفته بود اما در نهایت به مسجد ضرار هم تبدیل شد و حتی داد کیهان شریعتمداری را هم در آورد. از آن مجلس در دور بعد، برخی دوباره رد صلاحیت شدند و برخی دیگر هم که همگام نبودند همچون افرادی مانند افروغ و ابوطالب اجازه حضور در لیست به اصطلاح اصول گرایان را نیافتند. برای مجلس هشتم هم مشابه همین اتفاقات تکرار شد. اصلاح طلبان در حد وزرای دولت خاتمی با رد صلاحیت مواجه شدند تا 180 کرسی نمایندگی مجلس بدون رقابت در اختیار محافظه کاران تندرو و کندرو قرار گیرد و طرفه آنکه آنان همین را نیز بر نمی تابند.

از درون همین هاست که مطهری و توکلی بیرون آمده اند و حتی رئیس آن علی لاریجانی بعد از انتخابات از سوی طیف احمدی نژادیون جزو خواص بی بصیرت طبقه بندی می شود. حالا که اقتدارگرایان و چکمه پوشان نظامی به لطایف الحیل روحانیون سنتی در شورای نگهبان و بخشی از جناح تندروی حکومتی از همین مجلس نیم بند هم هراسان هستند و حضور بی رقیب خودشان را هم در انتخابات برای تثبیت پایه هایشان کافی نمی دانند به فکر نظارات استصوابی در طول دوره نمایندگی مجلس افتاده اند، مبادا که صدای مخالفی بلند شود که اگر شد به طرفه العینی، عطای نمایندگی مجلس را باید به لقای آن ببخشاید.

به نظر می رسد کودتاگران و اقتدارطلب ها دیگر چندان نیازی نمی بینند همین رویه ظاهری کار را که طی آن یکی دو نفر به هر حال در میان دویست، سیصد نفر تحمل می شدند، حفظ نمیاند و تمایل به خاموش کردن هر صدای مخالفی حتی مخالفانی در درون خودشان را دارند مبادا که شیشه نشکن دیکتاتوری با اندک تلنگری فرو بپاشد. اصلاح طلبان که مدت هاست تحمل نمی شوند، محافظه کاران اقتدارطلب و کودتاچی امروز به خودشان هم اطمینانی ندارند و در این بین تنها میراث های باقیمانده از انقلاب 57 و آزادی ملت ایران را یکی پس از دیگری به حراج می گذارند و به ثمن بخس به فروش می گذارند.
 


 


رجبعلی مزروعی: از آ نجا که جنبش سبز یک جنبش حقوق مدنی است نگاه غالبش به مسائل داخلی کشور است اما به اقتضای شرایطی که کشورمان درآن قرار گرفته است و بدلیل سیاست خارجی تهاجمی و ماجراجویانه ای که دولت احمدی نژاد در این پنج سال پیموده و کشور را با صدور پنج قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و تشدید تحریم های اقتصادی جهانی و شبح جنگ مواجه ساخته است بناچار جنبش سبز باید نگاهش را دراین عرصه نیز بیش از پیش شفاف سازد تا تمایز راهش از اقتدارگرایان حاکم برایران معلوم گردد . هرچند رهبران جنبش سبز بمناسبت دراین باره اعلام نظر کرده اند اما به نظر می رسد که دراین باره باید عرصه گفتگو را گشوده داشت تا به جمع بندی روشن و مورد اتفاقی دراین موضوع دست یافت و آنچه در ادامه آمده است برداشتی دراین زمینه ازسوی یک عضو کوچک همراه جنبش است به امید آنکه توسط دیگران پی گرفته و تکمیل شود .

بدیهیست که جنبش سبز به اصل آرمانی انقلاب اسلامی یعنی « استقلال » باور تام دارد و تحقق این اصل را در این می داند که مرکز ثقل تصمیم گیری دراداره امور کشور درداخل و بدون هرگونه مداخله و نفوذ خارج بوده و توسط نمایندگان واقعی مردم باشد .
تاکید بر اصل « استقلال » به معنای بریدن از جهان و انزوا یا درافتادن با دیگران و رویایی نیست بلکه تنظیم روابط و سیاست خارجی برپایه تعامل با دیگر کشورها با هدف تامین وتضمین منافع ملی است و اصل راهنما در این باره « نه سلطه گری و نه سلطه پذیری » است . به عبارت دیگر از سه گزینه سیاست انفعالی و تسلیم پذیری ، تهاجمی و ماجراجویانه ، و فعال و تعاملی ، برگزینه سوم باور و تاکید دارد و از اینرو اجرای سیاست تنش زدایی با دیگر کشورها و اعتماد سازی در عرصه جهانی را با هدف حل بحران موجود در عرصه سیاست خارجی، تأمین و تضمین منافع ملی و رشد و توسعه کشور توصیه و تجویز می نماید .
در رابطه با حل مشکل پرونده هسته ای نیز عبور از این دالان یعنی سیاست تنش زدایی و اعتماد سازی را ضرروی می داند . با این توجه که سیاست دستیابی به دانش و فن آوری صلح آمیز انرژی هسته ای به عنوان یک حق و در چارچوب قواعد بین المللی برای کشورمان پذیرفته شود اما احقاق این حق باید در کنار و با تأکید بر حفظ دیگر حقوق ملی نظیر استقلال، تمامیت ارضی، رشد و توسعه کشورتعقیب شود وبه هیچوجه نمی تواند و نباید دلیل و توجیهی برای بلاموضوع کردن یا نادیده گرفتن و کم بها دادن به حقوق پایه و اساسی شهروندان در داخل باشد . از آنجا که راه پیموده شده در باره این پرونده از سوی اقتدارگرایان حاکم نادرست و ماجراجویانه بوده است برگرداندن این پرونده به مسیر درست نیاز به تغییر نگاه در سیاست خارجی برپایه اصول پیشین دارد و اینکه بتوان براساس اعتماد متقابل با جامعه جهانی به حل مشکل پرداخت .
اما در موقعیت کنونی که کشورمان بدلیل عملکرد اقتدارگرایان حاکم در معرض تحریم های شدید اقتصادی و بعضا سیاسی و خطر تهاجم نظامی قرار گرفته است آشکاراست که جنبش سبز مخالف با اعمال این تحریم ها و هرگونه تهاجم نظامی به حریم سرزمینی ایران می باشد چرا که فارغ از راه پیموده شده در زمینه پرونده هسته ای ، آسیب های اصلی از ناحیه اعمال این اقدامات متوجه مردم و جنبش سبزمی شود . اعمال تحریم اقتصادی از یک سو به اقشار متوسط جامعه که نیروی اصلی و پیش برنده جنبش سبز است آسیب جدی می رساند و از سوی دیگر راه را برای سود جویی و رانت خواری اقتصادی نهاد های نظامی و امنیتی که دست بالایی دردلالی و قاچاق دارند ، هموارتر می کند . هرگونه تهاجم نظامی نیز بهترین بهانه است تا جناح حاکم ته مانده آزادیها را جمع کند و سرکوب کامل مخالفان و منتقدان وضع موجود و جنبش سبزرا عملیاتی نماید ضمن اینکه تهاجم نظامی می تواند بهانه و توجیهی شود برای همه ناکارآمدی ها و بی کفایتی های دولت احمدی نژاد در اداره امور کشور، و به سادگی مطالبات مدنی و دموکراتیک ملت ایران در قالب جنبش سبز را تحت الشعاع قرار داده وبه حاشیه ببرد. علاوه بر این با توجه به ماهیت ملی و استقلال طلبانه جنبش سبز در صورت تهاجم نظامی دفاع از تمامیت ارضی کشور کانون اهتمامات جنبش سبز قرار خواهد گرفت.

در تاریخ معاصرایران هرگاه جنبشی اجتماعی برای دستیابی به مردمسالاری و حقوق مدنی شکل گرفته و حتی به پبروزی رسیده است سوگمندانه با مداخله قدرت های خارجی به سرانجام نرسیده و ناکام مانده است . کودتادی 28 مرداد و ساقط کردن حکومت ملی دکتر مصدق و تحمیل 8 سال جنگ پس از پیروزی انقلاب اسلامی دو نمونه آخر از اینگونه مداخلات است که دموکراسی خواهی مردم ما را ناتمام گذاشت . در شرایط کنونی نیز این خطر احساس می شود که در یک عملیات دو سویه از سوی جنگ طلبان اقتدارگرای داخلی و خارجی جنبش سبز مردم ایران در میانه راه فدا شود و راه به سرانجام نبرد . ازاینرو این جنبش افراد و گروههایی را که درداخل و خارج ایران بر طبل تحریم و جنگ می کوبند دو روی یک سکه و در تقابل با جنبش سبز ارزیابی می کند .
جنبش سبز ریشه عمیق در تاریخ و فرهنگ مردم ایران دارد و برپایه شرایط و مقتضیات کاملا داخلی اما با درک و فهم تحولات جهانی و درانطباق با آن شکل گرفته و برای دستیابی به « دموکراسی در داخل و صلح در جهان » به پیش می رود و بدیهیست که از همه دموکراسی خواهان و صلح طلبان جهان انتظار دارد که یاریگر این جنبش بوده وبا هرگونه جنگ طلبی از سوی قدرت های خارجی علیه ایران به مخالفت برخیزند . پیروزی جنبش سبز درایران نه تنها دموکراسی را برای مردم ایران به ارمغان می آورد بلکه پیام آور صلح و آرامش برای جهان خواهد بود و یکی از شروط تحقق این پیروزی عدم مداخله خارجی در امور داخلی ایران است.

منبع: نوروز


 


ندای سبز آزادی:  پنج روز از بازگشت محمد نوری زاد ،مستندساز و روزنامه نگار به زندان اوین می گذرد ،خانواده وی همچنان از او بی خبرند و نمی دانند که در کدام بند نگه داری می شود.

همسر نوری زاد در گفت و گو با کلمه ضمن بیان این موضوع گفت: دوشنبه پس از پنج روز بی خبری از آقای نوری زاد به زندان اوین مراجعه کردیم تا شاید بتوانیم ایشان را ببینیم اما متاسفانه هیچ خبری از ایشان در دست نبود. به نظر می رسد در این مرحله که ایشان دوره ی محکومیت خود را سپری می کنند، نباید نیاز به بازجویی و نوازش مجدد داشته باشد و باید تاکنون از حال ایشان باخبر می شدیم.

خانم نوری زاد افزود : اطلاع از مکانی که یک زندانی در آن به سر می برد کمترین حق خانواده اش است. اما دریغ! اینگونه برخورد با هیچ یک از موازین شناخته شده ی انسانی- شرعی و قانونی سنخیت ندارد. ما همچنان در انتظار خبری از نوری زاد به سر می بریم و امیدواریم مسوولان زندان اجازه بدهند با ما تماس تلفنی بگیرد.

محمد نوری زاد، چهارشنبه گذشته، در پی تماس ماموران امنیتی خود را به زندان اوین معرفی کرد.

نوری‌زاد پیش از این به دلیل نوشتن نامه‌های سرگشاده به رهبر ، پنج ماه را در زندان اوین تهران گذرانده و از سوی دادگاه تجدیدنظر به به سه سال و نیم حبس و پنجاه ضربه شلاق محکوم شده است.
به گفته خانواده نوری زاد مقام‌های امنیتی در تماس برای احضار او، از دلایل بازگشتش به زندان، سخنی به میان نیاورده‌اند.
محمد نوری‌زاد کارگردان، فیلمنامه‌نویس و روزنامه‌نگار ، دارای مدرک مهندسی برق ازدانشگاه علم وصنعت و مدرک درجه یک هنری (معادل دکترا) است. او فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۵۹ با پیوستن به گروه فیلم‌سازی جهادسازندگی و برنامه روایت فتح مرتضی آوینی آغاز کرد.


 


ندای سبز آزادی: سید حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران که از فروردین ماه سال جاری جهت اجرای حکم یک سال زندان به اوین فراخوانده شده بود، همچنان از حقوق یک زندانی محروم است.
به گزارش تحول سبز، حسین مرعشی از فروردین ماه تا کنون تنها ۵ روز به مرخصی آمده است ، و ماه اول در زندان را بجای بند عمومی در ۲۰۹ و ۳۵۰ سپری می کرد.این در حالی است که طبق نص صریح قانون ، زندانی که دوران محکومیتش را می گذراند بعد از گذشت یک ماه می تواند ماهانه ۵ روز در مرخصی باشد و همچنین باید از حد اقل هفته ای یکبار ملاقات حضوری با خانواده به مدت حداقل ۲۰ دقیقه برخوردار باشد.
معاون رییس جمهور اصلاحات ، ملاقات هایی کابینی که به سختی به ۱۵ دقیقه میرسد دارد و از حق تماس تلفنی هم محروم است.


 


ندای سبز آزادی: هشت شعبه سازمان دانش‌آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) با انتشار بیانیه‌ای مشترک، ضمن اعتراض به بازداشت حسن اسدی‌ زیدآبادی و علی جمالی، دو عضو شورای مرکزی آن تشکل، اعلام کردند که بازداشت و فشار بر اعضا و ارکان سازمان، خللی در فعالیت‌های این تشکل ایجاد نمی‌کند.
به گزارش ادوارنیوز، در قسمتی از این بیانیه آمده است: “سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)، ضمن محکوم نمودن بازداشت خودسرانه و خلاف قاعده و قانون اعضای این سازمان، نسبت به تداوم رویه کنونی از سوی حاکمیت اعلام می‌دارد که خاموش کردن صدای اعتراض و به انفعال کشاندن فعالان مدنی و معترضان به وضع موجود خیال خامی است که نتیجه‌ای جز دور شدن حاکمیت از حقیقت جامعه ایران نخواهد داشت. ادوار تحکیم وحدت زنده است و همچون گلویی است رسا برای برآوردن فریاد اعتراض به ظلم مضاعف حاکمیت بر مردم ایران.”
متن کامل بیانیه ادوار تحکیم وحدت، بدین شرح است:
با گذشت بیش از یک سال از کودتای ننگین بیست و دوم خرداد هشتاد و هشت این‌گونه به نظر می رسد که حاکمیت سراسر نظامی-امنیتی شده فعلی، هنوز تصمیمی برای بازگشت به مسیر عقلانی نگرفته است. قصه پر غصه ما و این حاکمیت ماجراجو، اکنون به داستانی ملالت بار می‌ماند که شرح آن تکرار سرنوشت تلخ آزادی خواهی ملت در صد سال گذشته و قشری‌گری و کج فهمی حکومت است.
حکومتی که زندان‌اش دانشگاه است و دانشگاه‌اش پادگان، پادگان‌اش بنگاه بورس بازی و زد وبندهای اقتصادی است و بازارهای مالی و تجاری‌اش در تسخیر چاکران و ملازمان بارگاه؛ امنیت‌اش آسایش ناکسان است و آزادی‌اش رهایی فاسدان، بصیرت‌اش تملق چاپلوسان است و اصول‌گرایی اش شعارهای توخالی ودروغ. عدالت‌اش چپاول ثروت‌های نفتی ملت است و پیشرفت‌اش تعطیلی صنایع وکارخانجات، بیکاری و اعتیاد زنان و مردان، مکتب اسلامی‌اش در خواهرخواندگی طالبان است و ایران‌گرایی‌اش گره خورده با لاف زنی‌ها و گزافه‌گویی‌ها.
آری امروز آن‌چه بر زنان و مردان این دیار می رود تبلور حقیقت نظام‌هایی است که شرح حال آن‌ها تنها در رمان‌ها و داستان‌های تخیلی آمده است. نظام‌هایی همانند حکومت‌های ایدئولوژیک بلوک شرق که هیچ نداشتند جز دستگاه‌های امنیتی عریض و طویل و آن‌ها نیز جز پرونده‌سازی و جستجو در احوال شخصی افراد و محک زدن میزان وفاداری‌شان به حکومت، کار دیگری نمی‌کردند. نظام هایی که بازداشت منتقدان و معترضان به خود را مهرورزی می‌نامیدند و تزریق ترس وایجاد فضای رعب در جامعه خویش را اقناع مخالفان می‌دانستند و اعتراف‌گیری از مخالفان در دادگاه‌ها با شکنجه‌های جسمی و روحی را، سند افتخار خویش می‌دانستند. با جعل آمار و وارونه نشان دادن حقایق به فریب افکار عمومی می‌پرداختند و حتی دروغ‌های خویش را باور می کردند که اوضاع بروفق مراد است و ایام به کام!
در آغاز هفته اما تعدادی از نیروهای امنیتی دوتن از اعضای شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) را ربوده و بی‌هیچ دلیل موجهی به مکانی نامعلوم منتقل نموده‌اند. از حواشی امر پیداست که جرم دوستان ما نیت حضور – ونه حضور – در منزل دبیرکل دربند سازمان، دکتر زید آبادی به قصد دلجویی از خانواده رنج دیده ایشان بوده است. علی جمالی و حسن اسدی ‌زید آبادی به بند کشیده شدند تا حتی مجال هم‌دردی با خانواده دوستانشان نیز از آنها ستانده شود، تا شاید خیال متوهمانه حاکمیت از شکل گیری کوچک‌ترین تجمع مخالفانش آسوده گردد و جماعتی از معترضین به کردار و اعمال حکومت، مرعوب گردند.
اما زهی خیال باطل! همان‌گونه که بارها گفته‌ایم دیر زمانی است تئوری النصر بالرعب در کوره آتشین اراده ما برای تغییر، ذوب شده است و ما نیز در کنار ملت شجاع ایران هیچ ترسی از به بند کشیده شدن و هزینه دادن بر سر خواست‌های به حق مردم نداریم.
نهادهای امنیتی تصور می‌کنند که با بازداشت اعضا و فشار بیشتر بر ارکان سازمان، قادرند در فعالیت‌های این تشکل برای ایجاد و بسط دموکراسی و حقوق‌بشر و پیگیری مطالبات مردم، خلل وارد کنند، اما از این نکته غافل‌اند که این روش پیش‌آزموده که بارها و بارها در طی سالیان گذشته در قبال سازمان دانش‌آموختگان اعمال شده است، نصیبی جز شکست نداشته، که اگر قرار بود این روش‌های سرکوب‌گرانه راهی به موفقیت داشته باشد، می‌بایست بازداشت، احضار و فشار بر اعضای شورای مرکزی و شعب استانی سازمان، باعث توقف فعالیت‌ها می‌شد. اما آن‌چه که شاهد بودیم انسجام روزافزون همه ارکان سازمان و فعالیت‌های اعضا در کنار دیگر احزاب و تشکل‌های حامی حقوق مردم، بوده است.
سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) بدین‌وسیله ضمن محکوم نمودن بازداشت خودسرانه و خلاف قاعده و قانون اعضای این سازمان نسبت به تداوم رویه کنونی از سوی حاکمیت اعلام می‌دارد که خاموش کردن صدای اعتراض و به انفعال کشاندن فعالان مدنی و معترضان به وضع موجود خیال خامی است که نتیجه‌ای جز دور شدن حاکمیت از حقیقت جامعه ایران نخواهد داشت. ادوار تحکیم وحدت زنده است و همچون گلویی است رسا برای برآوردن فریاد اعتراض به ظلم مضاعف حاکمیت بر مردم ایران.
زهری بی پاد زهرم…
ابلها مردا!
عدوی تو نیستم من
انکار توام…
ادوار تحکیم وحدت، شعبه های آذربایجان غربی، اصفهان، بوشهر، خراسان، زنجان، کرمانشاه، گیلان و همدان


 


ندای سبز آزادی: حامد بهداد بازیگر جوان و با استعداد سینمای ایران در یادداشتی که در یکی از هفته نامه ها منتشر شده است به تمجید از ربنای استاد شجریان پرداخته است .
به گزارش پارس توریسم، بهداد در یادداشت خود که در هفته نامه پیک سبز منتشرشده نوشته است :امروز به این فکر می کردم که چرا خاطره های مااز رمضان مدام کم می شود .
مگر می شود ماه رمضان را بدون صدای ربنا سر کرد .چه طور دلشان می آید که چنین کاری راانجام دهند؟خیلی دلم می خواهد بدانم که آیا این افطار به دل خودشان می چسبد وقتی تلویزیون یا رادیو را روشن می کنند و صدای ربنا از آن نمی آید .مگر آنها که پخش ربنا را ممنوع کرده اند خودشان غیر از ما هستند که می توانند ماه رمضان بدون ربنا داشته باشند؟!آیا آن روزه ،روزه می شود که با دل خوش ورغبت و رضایت نباشد ؟مگر آن ضیافت الهی که می گویند چگونه تدارک دیده می شود ؟ما با همین صدای اذان موذن زاده اردبیلی ،صدای ربنای شجریان و خاطرات شیرینی که داریم با میل روزه می گیریم وبا میل سر سفره افظار می نشینیم .
به گزارش پارس توریسم ،بهداد درادامه یادداشت خود نوشته است :حالا دل تک تک ما پر است از این اتفاق. کدام مصلحت مهم تر است از دل مومنانی که خوشند به این خاطرات و این نغمه های روحانی و جوانانی که بااین صداهای دلنشین و جاودانه جذب می شوند . ما صدای ربنا رادر موبایل هایمان داریم .وقت افطار که می شود پای سفره افطار می نشینیم صدای تلویزیون را می بندیم و با صدای ربنا صبر می کنیم تا وقت افطار برسد.


 


مردم همانها هستند که دست خدا با آنهاست
جعی از زنان قرآن پژوه به مناسبت ماه مبارک رمضان ماه نزول قران و خودسازی در دیداری با خانم دکتر زهرا رهنورد دیدار و گفتگو کردند.
در این نشست، زنان قرآن پژوه به بررسی زمینه های مختلف تاثیر گذاری قرآن مجید و آموزه های قرآنی بر روابط اجتماعی و انسانی در یک جامعه پرداختند و در ادامه ارتباط این آموزهای دینی با جنبش سبز، مورد بحث قرار گرفت.
به گزارش کلمه دکتر رهنورد در این دیدار در سخنانی ضمن تبریک ماه مبارک رمضان و میلاد امام حسن مجتبی اظهار امیدواری کرد در پایان این ماه مبارک تاثیر روزه داری را بر رفتار حاکمان در عمل مشاهده کنیم.
به گزارش خبرنگار کلمه رهنورد در ادامه خطاب به خانم های قرآن پژوه گفت: جنبش سبز جنبشی متکثر است و این تکثر را ما در درجه اول از آموزه های قرآن دریافت می کنیم که می فرماید: لااکراه فی الدین، در دین اکراه وجود ندارد یا وقتی می فرماید هر کس را به اندازه توانائیش مکلف می کنیم. یعنی هرفردی به اندازه شناخت و توانائیش مکلف است و این بدان معناست که در کنار ایات و آموزه های دیگر اسلامی و قرآنی هرگونه اجباری مخالف آموزه های دینی است و ما با الهام از همین آموزه ها تنوع و تکثر را معنا می کنیم. مهم اینست که بتوانیم مطالعات قرآنی خود را در عمل پیاده کنیم نه اینکه بنابر میل و تعصب های خودمان با انسان های دیگر روبرو شویم.
این استاد دانشگاه وقرآن پژوه کشور در ادامه گفت: در قرآن کریم واژه های خدا ومردم، آغاز و انجام چیدمان قرآنی است. همین نکته اهمیت مردم، نقش و جایگاه مردم را مطرح می کند مردم همانهایی هستند که دست خدا با آنهاست، حامی آنها خداست (یدالله مع الجماعه) آنگاه شما می بینید حاکمیتی که ادعای دین ودینداری دارد چگونه جمعیت های میلیونی را در خیابان سرکوب می کند و فرزندان مردم را در زندان ها شکنجه و اعدام می کند و یا با لایحه من در آوردی بنام لایحه حمایت از خانواده کمر به انهدام خانواده های این ملت می بندد. آنقدر به مردان در این لایحه حمایت از خانواده اهانت شده که گویی مردان کشور ما فقط شخصیتشان شهوت است و زنان ما فقط منتظرشوهر هستند. باید به آنها گفت کدام یک از شما حاضرید این لایحه حمایت از خانواده در مورد خانواده خودتان اعمال شود؟ حاکمیت حاضرند دخترشان صیغه شوند یا خانم های نماینده مایلند به جرم اینکه از صبح تا شب مشغول فعالیت های اجتماعی هستند همسرانشان زن چندم بیاورند چه ازدواج دائم کنند و چه ازدواج موقت؟
رهنورد تاکید کرد: برای همین است که معتقدم لایحه حمایت از خانواده اسم بی مسمایی است و در واقع لایحه اهانت به خانواده است که اولا این لایحه تخریب خانواده است و دوما این لایحه ای است ضد ملی، هم اهانت به مردم و هم اهانت به زن در آن مندرج شده است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: درباره حجاب که به آن اشاره کردید همانطور که شما متفق القول از قرآن مجید دریافت کرده اید این آیات خطاب به آنانیست که عشق و ایمان به این لباس دارند. باید بدانیم که اصولا اجبار با عشق و اختیار در تضاد ابدیست واجبار و خشونت لجاجت به دنبال دارد. باید دست از خشونت نسبت به زنان و جوانان برداریم و کارهای فرهنگی را سرلوحه خود کنیم و انتخاب را به دست مردم بسپاریم.
رهنورد با اشاره به روایت تاریخی لحظه وداع پیامبر با امت در مسجد گفت: پیامبر در آن صحنه ی زیبا اعلام می فرمایند که: “هر کس حقی بر گردن من دارد بگوید و مرا مجازات کند”. از میان جمع مردی بر می خیزد و می گوید که شما ناخودآگاه بر بدن من تازیانه زده اید. پیامبر پشت خود را عریان می فرمایند و خود را آماده مجازات آن فرد می کنند، ناگهان آن مرد بر بدن مبارک پیامبر بوسه می زند.این بوسه فقط بوسه بر بدن مبارک و مطهر پیامبر اسلام نیست بلکه بوسه ای است بر ارزش ها و زیبائیهای دین پیامبر و جلوه ایست از رحمانیت دین و همچنین از منظری دیگر رابطه زیبای حاکمیت با مردم. حال شما این وضع را مقایسه کنید با وضعیت امروز خودتان.
رهنورد همچنین در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: چنانچه حاکمیتی با نام دین اعمال انحرافی انجام دهد و یا رفتار تحکم آمیز داشته باشد موجب بی اعتنایی به دین شده است. باید راه هایی را دنبال کنیم که از هرگونه دیکتاتوری جلوگیری کند، حال چه دینی باشد و چه غیر دینی. ترجیع بند آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و رسانه ها و انتخابات آزاد که خواسته جنبش سبز است از جمله مواردی است که می تواند مردم ما را از در افتادن به دام دیکتاتوری محافظت کند. این انتخابات همچنین موجب شد مردم ما با بهایی سنگین به بخشی از حقوق خود از جمله نیاز به آزادی و دموکراسی٫اطلاع و آگاهی از وضع زندان هاو انحراف از آرمان های انقلاب واقف شوند. این بهای سنگین شهادت بهترین جوانان مملکت و زندانی شدن آزاد اندیشان، یتیمی، بیوه زنی و داغ فرزند است.
این استاد دانشگاه در پایان ضمن ابراز امیدواری برای تحقق آرمانها گفت: در این ماه مبارک رمضان از خداوند مسئلت می کنم که درهای رحمت خود را بر روی مردم رنج دیده ما بگشاید و حاکمیت فعلی را بر سر عقل آورد.


 


ندای سبز آزادی: فخرالسادات محتشمی پور، همسر مصطفی تاج زاده که اخیرا به دلیل شکایت از سردار مشفق به زندان فراخوانده شده است، نامه ای را به رییس قوه قضاییه نوشته و وی را مسئول سلامت جان همسر خود دانشته است. شایان ذکر است تاج زاده پس از مراجعت به زندان تاکنون هیچ تماسی با خانواده خود نداشته و بیم آن می رود که کودتاچیان دوباره فشارهای سبعانه خود را بر او برای اعترافات واهی و دروغین درباره سلامت انتخابات آغاز کرده باشند.

متن کامل این نامه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:

جناب آقای صادق لاریجانی

رئیس محترم قوه قضائیه

سلام علیکم

مستحضرید که همسر عزیزم سید مصطفی تاجزاده به دنبال شکایت حقوقی از فردی موسوم به مشفق و همکاران کودتاگرش، به همراه چندتن دیگر از امضاء کنندگان این شکایت نامه به زندان بازخوانده شده است. از آن جا که دلیل این احضار اتمام مرخصی بیان شده ایشان باید پس از زمان کوتاهی به بند عمومی منتقل شوند که متأسفانه پیگیری های خانواده نشانگر عدم انتقال است و از آن بدتر در بی اطلاعی نگاه داشتن خانواده از محل و شرایط نگهداری ایشان است که عواقب بعدی را به دنبال خواهد داشت.

از آن جا که دادستان منتصب شما، که قرار بود بدنامی و سوء سابقه دادستان معزول را جبران کند، طی این ده روز به رغم مکاتبات و پیگیری های اینجانب زحمت هیچ گونه اطلاع رسانی از وضعیت همسرم را به خود نداده است. این در حالی است که همسرم به تازگی عمل جراحی دیسک کمر داشته و نیاز به مراقبت ویژه و اقدامات تشخیصی درمانی متعاقب آن را دارد، نگارش این نامه ضرورت پیدا کرد.

متأسفم که برای درخواست ساده ای چون تماس تلفنی، گرفتن اطلاعات اولیه از محل و شرایط نگهداری و ملاقات حضوری که از حقوق اولیه هر زندانی، چه رسد به زندانیان سیاسی و فرزندان صادق و خدوم امام و انقلاب و کشور و مردم است، باید مصدع اوقات قاضی القضات شویم اما نگرانی ها و دلمشغولی های ناشی از تحرکات اخیر روزنامه دولتی ارگان کودتاگران نظامی که درعین حال تأیید کننده اعترافات سردار مشفق بوده است، موجب شد علاج واقعه را قبل از وقوع از دستگاه مسئول طلب کرده و مسئولیت هرگونه صدمه و لطمه احتمالی به جسم و جان این فرزند عزیز و غیور ملت را متوجه فوه مستقل قضائیه و شخص قاضی القضات کنیم.

بدیهی است برای رفع نگرانی های موجود ملاقات همسرم با خانواده در اسرع وقت ضروری می نماید.

فخرالسادات محتشمی پور

3/6/1389 برابر با سیزدهم رمضان المبارک 1431


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته