ندای سبز آزادی: طبق اخبار رسیده به ندای سبز آزادی احتمال این میرود که باز هم به منزل مهدی کروبی حمله شود ، این منبع آگاه از احتمال یورش مجدد لباس شخصی ها به خانه مهدی کروبی خبر داد . گفتنیست شب گذشته بیش از پنجاه نفر از نیروهای بسیج و لباس شخصی برای اینکه مانع حضور شیخ اصلاحات در مراسم شب های احیا شوند در مقابل منزل ایشان تجمع کرده بودند ، لازم به ذکر است نیروهای انتظامی که گویا پیش از این مسئول جان و مال شهروندان بودند در برابر این نیروها که هویت خود را با پوشاندن سر و صورت مخفی نگه داشته بودند هیچ عکس العملی نشان نداند.
ندای سبز آزادی: نیروهای لباس شخصی دیشب هفتم شهریور ماه ۸۹ (شب قدر)، از شرکت حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی در مراسم احیای شب قدر ممانعت بعمل آوردند. به گزارش سحام نیوز ، هم اینک بیش از ۵۰ نفر از نیروهای لباس شخصی و بسیج در اطراف منزل ایشان حضور دارند. نگرانی برای سلامتی و جان مهدی کروبی با وجود نیروهای لباس شخصی و بسیج که هویت خود را با پوشاندن سر و صورت مخفی نگاه داشته اند بیش از پیش گردیده است .
به گزارش خبرنگار سحام نیوز، تعدادی از نیروهای لباس شخصی که به انواع سلاح ها همچون گاز اشک آور، دستبند، شوکر و باتوم مسلح بودند دیشب با حضور در برابر منزل کروبی از خروج ایشان جهت شرکت در مراسم احیای شب قدر ممانعت بعمل آوردند. گزارشات شاهدان عینی حاکی از آن است که نیروهای لباس شخصی دارای کارت بسیج بودند.
طبق گزارشات لحظه به لحظه ، ماجرا تنها به ممانعت از شرکت کروبی -از رهبران جنبش سبز مردمی ایران- در مراسم عزاداری شب قدر به پایان نرسیده و طبق گزارشات عینی از منزل مهدی کروبی، هم اینک بیش از ۵۰ نفر از نیروهای لباس شخصی و بسیج در اطراف منزل ایشان حضور دارند.
نگرانی برای سلامتی و جان مهدی کروبی با وجود نیروهایی لباس شخصی و بسیج که هویت خود را با پوشاندن سر و صورت خود مخفی نگاه داشته و مجهز به انواع سلاح می باشند و با خودروهای مختلف و موتورهای غول پیکر در اطراف منزل کروبی کماکان حضور دارند، بیش از پیش گردیده است.
گفتنی است مهدی کروبی چندی پیش خبر از حضور احتمالی خود در مراسم روز قدس داده است.
برخی از کارشناسان معتقدند مقاومت و شجاعت کروبی که نقش اصلی را در رسوا سازی ماجرای زندان کهریزک داشته ، می تواند موجبات تحرکات برخی جهت انتقام جویی از وی را فراهم آورد.
ندای سبز آزادی: حذف سهمیه آزاد کنکور کاردانی به کارشناسی، طی روزهای گذشته اعتراض بسیاری از دانشجویان دانشکده ها و آموزشکده های فنی و حرفهای کشور را بهمراه داشته است. این اعتراضات درحالی شکل می گیرد که میزان جذب دانشجویان کاردانی در دوره های کارشناسی بیش از 90% کاهش یافته است که بخش اعظمی از سهمیه باقیمانده نیز به مراکز «غیرانتفاعی» و «ویژه فرهنگیان» اختصاص یافته است.
به گزارش ندای سبز آزادی این درحالیست که دانشجویان دانشکده ها و آموزشکده های فنی در اسفندماه سال گذشته، همزمان با انتشار «دفترچه شماره 1 کنکور 89» نیز نسبت به حذف سهمیه های آزاد روزانه و شبانه تجمعات اعتراض آمیزی ترتیب داده بودند که با این پاسخ مسئولین که این سهمیه ها حذف نشده است و باید منتظر انتشار «دفترچه شماره 2» بمانند، مواجه شدند. دانشجویانی که در هفته گذشته با انتشار «دفترچه شماره 2» به دروغ بودن وعده ی مسئولین پی برده اند، وعده مسئولین را در راستای خاموش کردن اعتراضات و نیز ترغیب دانشجویان به ثبت نام در کنکور و واریز حق ثبت نام 80 هزار ریالی می دانند.
دانشجویان ضمن انتقاد از سیاست های دولت نسبت به دانشکده های فنی و حرفه ای، بلاتکلیفی و سرگردانی دانشجویان این مراکز را مغایر با شعارها و وعده های مسئولین دانسته و تصمیمات دولت نسبت به تعطیلی آموزشکده های فنی، کاهش سهمیه ورودی کنکور کاردانی به کارشناسی را موجب دلسردی دانشجویان و دانش آموزان رشته های فنی-حرفه ای از ادامه تحصیل برشمردند.
اعتراضات صنفی دانشجویان که بیشتر در شهرهای تهران، کرمان، تبریز، ارومیه، مشهد، شیراز و .. متمرکز است، با عدم پاسخگویی مسئولین و برخوردهای تند و غیرشایست آنها مواجه شده است که در مواردی دانشجویان تهدید به برخورد امنیتی نیز شده اند.
ندای سبز آزادی: برنامه افطاری جنبش سبز روز یکشنبه مورخه 7/6/89 به میزبانی احزاب ، گروهها ، فعالین اجتماعی ،جمعی از رزمندگان دفاع مقدس و مطبوعات اصلاح طلب زنجان ، با حضور گسترده فعالان و حامیان جنبش سبز و نمایندگان اصلاح طلب استان زنجان(دکتر سعداله نصیری ، جمشید انصاری و سید فاضل موسوی) و همچنین پروفسور ثبوتی زئیس تازه برکنار شده دانشگاه زنجان برگزار شد ، به گزارش ندای سبز آزادی در این برنامه معنوی ماه رمضان که با استقبالی شوق افزا و تحسین برانگیز مواجه شده بود، حاضرین با امضای طوماری حمایت خود را از شکواییه هفت شخصیت برجسته اصلاح طلب علیه سردار مشفق، اعلام کردند ، در بخشی از متن نامه طومار آمده است « بر ملا شدن سناریوی طراحان شبکه حزب پادگانی ،فتنه گریهای فرقه ای نفوذی و جاخوش کرده در نهادهای مختلف و حساس یکی از نتایج انتشار نوار سخنرانی مزبور بوده است ، نگاهی گذرا به مطالب و موارد گفته شده توسط آقای مشفق در رابطه با انتخابات و رویکردها ، تمهیدات و اقداماتی که حوزه های کاری ایشان به منظور دستکاری سیستماتیک در نتیجه انتخابات داشته ، هیچ شبهه ای را در اثبات حقانیت معترضان باقی نگذاشت و واقعیت آنچه را که رهبران آزاده و شجاع جنبش سبز مبنی بر تخلف و تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهموری دهم مطرح نموده اند ، به طور مستندتر به اثبات رساند » در ابتدای برنامه آقای جمشید انصاری نماینده اصلاح طلب زنجان در باره بهره گیری معنوی از شب های قدر ، واقعه شهادت حضرت علی علیه السلام و لزوم پایبندی به روش حکومتی آن حضرت در رعایت حقوق مردم وحقوق مخالفین ، سخنانی را ایراد کرد. و در ادامه این برنامه افطاری پرفسور ثبوتی بنیان گذار و رئیس سابق دانشگاه علوم پایه زنجان که اخیرا از سمت خود کنار گذاشته شده، در میان تشویق های پیاپی حاضرین به ایراد سخن پرداخت و بیان داشت که اسلام خود را از اقتدارگریانی که با خاک یکسان کردن دانشگاههایی نظیر دانشگاه علوم پایه را در سر می پرورانند،نگرفته و زمانی که برخی از اقتدار گرایان حاکم فعلی در دوران طفولیت بودند ، وی استاد تمام دانشگاه پنسیلوانیا بوده و در آنجا نماز می خوانده است. از جمله حاشیه های جالب این برنامه پخش ویژنامه هفته نامه پیام زنجان در بزرگداشت پرفسور ثبوتی بود که با محتوی غنی منتشر شده است.
«حفاظت از جان و مال و حقوق و امنیت شهروندان از وظایف دولت است»
ندای سبز آزادی: استان کردستان با ٢٨٢٠٣ کیلو متر وسعت ودر حدود ١۴٣٩٢١٢ نفرجمعیت با آب و هوای معتدل کوهستانی یکی از استانهای مرزی کشور است که با کشور عراق در غرب با مرزی به طول ٢٣٠ کیلو متر مجاورت دارد.
از این مرز جغرافیایی ١۶۶کیلومتر مرز نظامی ( آلوده به مین) است. با توجه به بروز جنگهای داخلی و نیز در طی هشت سال جنگ میان ایران و عراق، جهت حفظ امنیت منطقه در بیشتر شهرستانهای مرزی پایگاههایی تأسیس و اطراف آنها مینگذاری میشدند. پس از پایان جنگ و متروکه شدن این پایگاهها، اکثر علامتهای هشدار دهنده و حفاظها از بین رفته و به علت شرایط جغرافیایی و آب و هوایی منطقه (شیب زمین، نوع خاک، میزان بارندگی و … ) مینهای کار گذاشته شده از محل اصلی خود جابهجا ودر مسیر عبور اهالی منطقه و زمینهای کشاورزی قرار گرفتهاند. با توجه به بروز جنگهای داخلی در این استان به طور رسمی ٢١٢٨ پایگاه با محدوده مینگذاری گزارش شده است که در بررسیهای مرکز مینزدایی این آمار به ٢٢٠٠ پایگاه افزایش یافته است.
از این تعداد پایگاه شناسایی شده ٢٠٠٨ پایگاه توسط کارشناسان مینزدایی استان از ابتدای سال ۶٩ تا ٨۵ مینزدایی شده است.
نتایج طرح تحقیقاتی خسارات ناشی از انفجار مینهای زمینی در استانهای غربی کشور نشان میدهد که در بین استانهای مورد بررسی (ایلام، خوزستان، آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه) استان کردستان بیشترین میزان مرگ ناشی از انفجار مین یا مهمات عمل نکرده جنگی را داشته است. ٢/٩٣ % این افراد مرد و ٨/۶ % آنها زن بودند.
اغلب قربانیان، غیر نظامی و ۴/۴٠ % افراد حداقل یک قطع عضو را تجربه کرده بودند، ۶/۴٠ % قربانیان را افراد زیر ١٨ سال تشکیل میدادند. همچنین سپری شدن مدت زمان طولانی از این جنگ، فرسایش خاک، جاری شدن آبروهای فصلی و …، جابجایی مکان مینها موجب شده است که شناسایی مینها مبهم و پیچیده شوند. با این وجود مردم منطقه به خصوص ساکنین شهر بانه معتقدند که اکثر مینها در سالهای ۶٨ تا ٧۴ با توجه به تحولات منطقه مرزی در کردستان کاشته شدهاند.
همچنین ساکنین معتقدند که بیشتر مینها متعلق به پایگاههای سابق سپاه پاسداران است و تعداد زیادی از آنها را سیل پایین آورده است . بیشترین مینهای موجود در کردستان از نوع ضد نفر است و مراتع و کوهستانها بیشترین آلودگی را دارا هستند و سیلاب در این زمینه بسیار تأثیرگذار بوده است.
بیشتر مینهای کاشته شده در کردستان حاصل جنگهای چریکی بوده است و نقشههای مین محرمانه است، اما زمینهای آلوده به مین در استان کردستان حفاظ و علائم هشدار دهنده ندارند. شهرستانهای بانه و مریوان در استان کردستان آلودهتر از سایر شهرها هستند. در ضمن بیاطلاعی و کم آگاهی مردم منـطقه، حوادث غیرقابل جبرانی را برای اهالی منطقه به وجود آورده که هنوز نیز ادامه داشته و دارد.
بیشتر مینهای کاشته شده در کردستان حاصل جنگهای چریکی بوده است و نقشههای مین محرمانه است، اما زمینهای آلوده به مین در استان کردستان حفاظ و علائم هشدار دهنده ندارند.
در این مناطق قضیه پایگاههای مخروبه که هیچ گونه حفاظ یا دیواری برای جدا شدن از منطقه محل سکونت و رفت و آمد اهالی ساکن ندارند نیز بسیار پررنگ است. در کنار این پایگاهها علامت خطر وجود ندارد و این تفکر قالبی در میان مردم وجود دارد که این مناطق امن است. پایگاههای ثابت بیشترین حجم قربانیان را در استان کردستان دارند و در این میان اهالی ساکن اظهار میکنند که بیشتر مینها را خود مردم پاکسازی میکنند.
با آغاز فصل بهار و رویش انواع گیاهان دارویی بهاری در کوهپایهها و مراتع سرسبز کردستان، برداشت این گیاهان آغاز میشود. در فصل بهار مردم کردستان طبق یک سنت دیرینه به طور گسترده به مصرف انواع گیاهان خوراکی که در بیشتر مناطق استان میروید روی می آورند.
گیاهان خوراکی کردستان علاوه بر تامین بخشی از مواد غذایی مورد نیاز مردم، منبع درآمد مناسبی برای روستائیان منطقه نیز است. در چنین شرایطی است که کودکان، نوجوانان و کشاورزان در معرض خطر بیشتری قرار میگیرند. همواره آغاز فصل بهار با خبرهای ناگواری از انفجار مینهای زمینی همراه است.
با توجه به اینکه چراگاهها در فصول بهار و تابستان بیشتر مورد استفاده چرای دام قرار میگیرد و گذر از دشت و مزارع بیشتر صورت میپذیرد، تعداد صدمات و خسارات ناشی از انفجار مین در نیمه اول سال بیشتر از نیمه دوم بوده است و چوپانان در معرض خطر قطع عضو و مرگ قرار میگیرند. با تعطیلی مدارس در نیمه اول سال صدمات سنین پایین بیشتر میشود چنانچه استان کردستان بیشترین آمار برخورد با مین را در سنین زیر ١٨ سال دارا است.
بیشتر افراد در معرض خطر کودکان روستایی هستند که به سن چوپانی میرسند یعنی از ١٠ سال به بالا. دستیابی به درآمد، جمعآوری گیاهان بهاری، تفریح و چوپانی از عوامل برخورد با مین هستند. بیشتر بچهها در روستا تا کلاس پنج ابتدایی تحصیل میکنند که دختران نیز شامل آن میشوند اما عدم وجود مدارس راهنمایی دخترانه در نزدیکی روستا مانع ادامه تحصیل دختران در این مناطق است.
دختران نیز در این مناطق به چوپانی میپردازند و جمعآوری علف نیز یکی از کارهای روزمره آنها است، کاری که آنان را در معرض آسیب بیشتری قرار میدهد. با توجه به اینکه یکی از سرمایههای اصلی ساکنین این مناطق دامهایشان است، احشام نیز در معرض آسیب زیادی قرار گرفته و یا تلف میشوند که برای اهالی فقیر این مناطق خسارات جبران ناپذیری بر جای میگذارد.
اما بیکاری و نداشتن منبع کسب درآمد برای ساکنین روستاهای مرزی آنها را وادار ساخته یا به کار قاچاق کالا از مرزها و یا دیگر حرف رو بیاورند که خود آنها را در معرض خطر مرگ قرار دهد. به طور مثال آنها از مینها برای ماهیگیری استفاده میکنند. معمولا جوانان، ترقه و باروت را برای ماهیگیری استخراج میکنند و یا سعی میکنند که با چکش مینها را خنثی نمایند که این خود یکی از عوامل انفجار است.
اما عامل اصلی اکثر انفجارها عدم وجود علامت خطر و یا علامتگذاری میادین و پاسگاههایی است که احتمال وجود مین در آنها میرود .
در اکثر روستاهای استان کردستان به خصوص دو شهر بانه و مریوان تعداد معلولین براثر مین بسیار بالا است و بیشتر آنان را بچههایی که در سالهای ٧٢ تا ٧۴ مدرسه رو بودهاند، تشکیل میدهند. اما این بدان معنی نیست که مسافرین نوروزی و تابستانی که قصد تفرج در دشتها و طبیعت کردستان را دارند و یا حتی سربازان وظیفهای که به این مناطق اعزام میشوند در حاشیه امنیت هستند.
نوع مشکلات مردم منطقه، فقر اقتصادی و بیکاری، میزان آگاهی و نگرش مردم ساکن در مناطق آلوده مرزی در استان کردستان خود نشان میدهد که تنها آموزش خطرات مین به مردم ساکن در این نواحی اگر چه لازم و ضروری است اما به هیچ عنوان کافی نبوده و برای حفاظت از جان و مال مردم باید تدبیر گستردهتری توسط دولت اتخاذ شود.
منبع: رهانا
ندای سبز آزادی / عبدالستار دوشوکی: کمیسیون و یا کــمـیـته هیجده نفره ناظر بر رفع تبعیض نژادی سازمان ملل مـتـحـد (The Committee on the Elimination of Racial Discrimination) در گزارش (۱) دوره ای خود که دیروز جمعه پنجم شهریور۱۳۸۶ در مقر سازمان ملل در ژنو منتشر شد، در راستای کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد از دولت ایران مصرانه تقاضا نمود تا به تبعیض نژادی (Racial Discrimination) برعلیه اقوام (ملیت های) ایرانی نظیر بلوچ، کرد، آذری، عرب، ترکمن و غیره پایان دهد. این کمیسیون با ابراز نگرانی شدید نسبت به اعمال تبعیض نژادی سیستماتیک بر علیه اقوام ، از دولت ایران خواست به قرارداد (کنوانسیون) بین المللی مبارزه با نژادپرستی (۲) که ایران (۳) نیز امضاء کننده آن است پایبند باشد. این گزارش به زبان های مختلف از جمله انگلیسی توسط خبرگزاری ها و رسانه های معتبر جهان منعکس شده است. اما متاسفانه در رسانه های فارسی زبان انعکاس آن بسیار کم رنگ بود. رسانه های داخل کشور هیچگونه اشاره ای با این گزارش نکرده اند.
در ابتدای گزارش (در بخش مقدمه) از حضور فعال نمایندگان عالیرتبه دولت ایران ومقامات ارشد وزارتخانه ها و نهاد های حکومتی ایران در مراحل مختلف تفحص و تحقیق، و همچنین از ارائه مدارک و اسناد مربوطه و همکاری قابل تقدیر مقامات حکومتی در پروسه بررسی و تحقیق کمیسیون، تشکر و تقدیر شده است. ظاهراً دولت ایران ارائه مدارک و مستندات خود را از ژوئـیـه سال ۱۹۹۹ میلادی آغاز نموده و سپس حداکثر تلاش و همکاری لازمه با کمیسیون را برای وصول یک گزارش مثبت از سال ۲۰۰۶ آغاز کرده است است و بر طبق مندرجات صفحه اول گزارش ، تعداد زیادی از مقامات بلندپایه دولتی حداکثر تلاش و همیاری خود را با کمیسیون نموده اند، که از همه آنها تشکر و تقدیر شده است.
دولت ایران ظاهراً در مراحل تفحص و تحقیق کمیسیون تلاش نموده است تا به کمیسیون نشان دهد که هیچگونه شکایتی مبنی بر تبعیض از سوی افراد و یا گروه های وابسته به اقوام ایرانی در داخل کشور مطرح نشده است؛ و در نتیجه به دلیل فقدان شکایت و عدم طرح ادعا های حقوقی مربوطه در داخل کشور، کمیسیون نباید رای بر وجود تبعیض در ایران بدهد. اما کمیسیون در بند چهارده گزارش خود این استدلال ایران را بی پایه و اساس دانسته و در گزارش خود تاکید کرده است که عدم طرح شکایت و یا درخواست برای رفع موانع تبعیض از طرف شهروندان داخل کشور؛ دلیل بر عدم وجود تبعیض نژادی نیست. زیرا علاوه بر محدودیت های زبانی، قربانیان تبعیض هیچگونه اعتماد و یا اطمینان حقوقی نسبت به پلیس (مامورین انتظامی) و مقامات قضائی ندارند؛ و اصولا نمی توان شکایت از سیستم تبعیضگرا و مقامات تبعیض کننده را به همان سیستم و مقامات برد.
کمیسیون هیجده نفره رفع تبعیض نژادی سازمان ملل مـتـحـد، ایران را به دلیل عدم ارائه آمارهای لازم در مورد اقوام و مناطق اقوام نشین ایرانی، علیرغم سرشماری نفوس کشور در سال ۲۰۰۷ در ایران، سرزنش نموده است. در این گزارش آمده است که مشارکت عملی افراد و گروه های وابسته به اقوام ایرانی در امور مملکتی و عمومی بسیار پاینتر از حد انتظار می باشد. این گزارش همچنین در مورد وضعیت تبعیض رسمی و دوگانه بر علیه زنان در مناطق قومی ابراز نگرانی کرده است و از دولت ایران تقاضا نموده تا برای رفع تبعیضات موجود اقدامات عاجل بعمل آورد. در بند ث ( بند نگرانی ها و پیشنهادات)، کمیسیون از دولت ایران درخواست شده است تا در سرشماری بعدی یک سوال در مورد قومیت افراد نیز در پرسشنامه سنجش نفوس گنجانده شود تا افراد بتوانند آزادانه قومیت خود را ثبت و مشخص کنند و نتایج آن بطور رسمی و منصفانه اعلام شود. کمیسیون همچنین در بند پانزده گزارش خود به موارد تبعیض در زمینه مسکن، آموزش، مساوات و آزادی بیان، مذهب، بهداشت و اشتغال پرداخته است و خاطر نشان ساخته که استان های اقوام نشین ایران فقیرترین مناطق کشور هستند. در بند هفده گزارش از دولت ایران درخواست شده است تا از طریق تعامل و همیاری با گروه ها و جوامع مختلف وابسته به اقوام ایرانی مطالعات همه جانبه ای را جهت رفع تبعیض انجام دهد. اقوام ایرانی بخصوص بلوچ ها و کردها که عمدتا ً سـُنـی مذهب نیز هستند، بدلیل تبعیضات مندرج در قوانین جمهوری اسلامی و حتی بطور فراقانونی مورد اجحاف و ستم مضاعف قرار می گیرند بطوری که اکثریت قاطع مسئولین و مقامات ارشد دولتی در استانهای مربوطه، شیعه ، غیر بومی و بیگانه با فرهنگ و مذهب مردم آن مناطق می باشند. تبعیض آشکار در زمینه اشتغال در استانهای اقوام بخصوص در سیستان و بلوچستان معضل بزرگی است؛ که در گزارش کمیسیون به آن اشاره شده است.
کمیسیون نگرانی شدید خود را نیز در مورد عدم وجود امکانات و آزادی برای یادگیری و آموزش زبان مادری و پروسه گزینش در استخدام و اشتغال و استفاده ابزاری آن برای حذف افراد وابسته به اقوام و ملیت های ایرانی ابراز نموده است. بر اساس گزارش کمیسیون، فیلتر گزینش افراد و یا گروه هایی را که به رژیم جمهوری اسلامی و مذهب رسمی کشور وفادار نیستند، از دایره اشتغال به دور نگه می دارد. در گزارش آمده است پروسه گزینش که در تمام شئون رسمی و دولتی اجرا می شود، مشخصاً تبعیض را بر علیه افراد و گروه های وابسته به اقوام که بسیاری سـُنـی مذهب نیز هستند، نهادینه و عملی می کند و محدودیت های فراوانی برای اقلیت های قومی و مذهبی فراهم می کند. کمیسیون موارد تناقض بین قوانین جمهوری اسلامی و مواد کنوانسیون بین المللی مبارزه با نژادپرستی را یاد آور شده است و از حکومت ایران درخواست نمود تا قوانین مربوطه را تعدیل و منطبق با قوانین بین المللی که جمهوری اسلامی نیز به آنها متعهد است، بازنگری کند. کمیسیون همچنین از دولت ایران درخواست نموده تا بر اساس درخواست مشخص مندرجه در کنوانسیون آن معاهده را به زبان های مختلف کشور ایران ترجمه و در دسترس همگان و بخصوص مامورین دولت و دستگاه های آموزشی قرار دهد تا مردم از حقوق خود و دولت از وظایف خود در قبال قراردادهای بین المللی آگاه شوند. کمیسیون ادعای ایران مبنی بر رد تبعیض در بند نوزده قانون اساسی جمهوری اسلامی را ناکافی دانسته و آن را منطبق با مواد کنوانسیون رفع تبعیض نژادی ندانسته و از دولت ایران درخواست نموده تا در قانون اساسی و قوانین کشور بازنگری کند. بند ده گزارش به موضوع تبعیض در حوزه ادبیات طنز بر علیه اقوام و بخصوص هموطنان آذری اشاره کرده است. با توجه به مقوله هایی نظیر عرب ستیزی و ترک ستیزی و کلا ً تحقیر اقوام که منبعث از فرهنگ کاذب خودمحوری متمرکز در مناطق مرکزی ایران می باشد، کمیسیون از دولت ایران تقاضا نموده تا بروز و اشاعه این فرهنگ را از طریق رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی و مامورین دولتی ممنوع کند.
آز انجایی که این کمیسیون وابسته به سازمان ملل است و همیاری و همکاری با آن اختیاری و با توافق دولت های عضو می باشد؛ در بند ۲۱ گزارش از دولت ایرا ن تقاضا شده است تا با توجه به ماده ۱۴ کنوانسیون، با صلاحیت کمیسیون برای دریافت و بررسی شکایات افراد شاکی در موارد تبعیض در ایران موافقت کند. بدون موافقت رسمی و اختیاری دولت ایران، کمیسیون صلاحیت و قدرت قانونی بررسی شکایات را ندارد. البته پـُرواضح است که دولت ایران هرگز با این درخواست کمیسیون موافقت نخواهد کرد. در پایان گزارش از دولت ایران درخواست شده تا در عرض یک سال به موارد مطرح شده جواب دهد و گزارشات به تاخیر افتاده شماره های ۲۰ ، ۲۱، و ۲۲ را یکجا تا ۴ ژانویه سال ۲۰۱۳ ارائه دهد.
علیرغم ارائه اسناد و تلاش های فراوان جمهوری اسلامی و مقامات دولتی در طی چند سال اخیر، این گزارش سندی است مکتوب، رسمی و انکار ناپذیر دال بر وجود تبعیض نژادی نهادینه شده بر علیه اقوام ایرانی و اقلیت های مذهبی در ایران. من در طی سالهای اخیر علاوه بر سخنرانی های متعدد از جمله سخنرانی در پارلمان اروپا و مجمع کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در سال گذشته در ژنو، در مقالات متعددی به فرهنگ نهادینه شده تبعیض بر علیه اقوام و اقلیت های مذهبی ایرانی و موارد عینی آن در جامعه و مکانیسم اعمال تبعیضات رسمی و قانونی توسط دولت ها و تبعیضات غیر رسمی توسط افراد و نهادهای دولتی پرداخته ام. متاسفانه تبعیض قومی و مذهبی در ایران مختص دولت و حکومت نیست. اینگونه برخورد های تبعیض آمیز در بطن جامعه ایرانی بخصوص جامعه فارس زبان و مرکز نشین ایران (واینک خارج نشین نیز) نهادینه شده است و در بسیاری از موارد افراد تبعیض کننده به آن آگاهی ندارند. بر طبق کنوانسیون بین المللی مبارزه با نژادپرستی، ناآگاهی و یا عدم آگاهی به عملکرد تبعیض آمیز هیچگونه عذر و دست آویز و یا توجیه حقوقی و یا حقیقی را برای فرد یا نهاد تبعیض کننده بهمراه نخواهد داشت، زیرا برخورد تبعیض آمیز آگاهانه و یا ناآگاهانه باید جرم و ناپسند محسوب شود. در مورد فرایند نهادینه شدن تبعیض بر علیه اقوام در ایران نوشته های فراوانی وجود دارد از جمله سلسله مقالات ساسان ستبر که در خور توجه می باشد (۴).
شوربختانه در فرهنگ ایرانی اینگونه تبعیضات بر علیه اقوام آنقدر نهادینه و معمولی شده است که حتی صاحبان رسانه ها، ژورنالیست ها و تحلیل گران فارس زبان به درج گزارش مهم کمیسیون رفع تبعیض نژادی سازمان ملل توجه لازم را مبذول نداشته اند، آن هم علیرغم اینکه این گزارش توسط رسانه ها و خبر گزاری های معتبر جهان مخابره شده است. زیرا آنها این موضوع را بخشی از معضلات خود یا بهتر بگویم "خودی" نمی دانند. حتی بعضی از آنها پا را فراتر نهاده و پرداختن به مسئله تبعیض بر علیه اقوام را توطئه اجانب و دخالت بیگانگان در امور ایران و ایرانیان می دانند. رسانه ها نیز در برنامه های متعدد خود به صدها مطلب و موضوعات متفرقه می پردازند، اما پرداختن به مقوله تبعیض بر علیه اقوام ایرانی را جزو موارد ممنوعه و "حرام شرعی" می دانند. و این بی اعتنائی های مضاف بر تبعیض در عمل هیچگونه کمکی به تشریح مسائل و درک متقابل و انسجام ملی ایرانیان در یک پروسه دمکراتیک نخواهد کرد.
پاورقی: متن فارسی بسیاری از کنوانسیون ها در سایت فارسی مرکز اطلاعات سازمان ملل متحد در تهران موجود می باشد.
مراجع:
۱ـ http://link.reuters.com/vyq67n
۲ـ http://www2.ohchr.org/english/law/cerd.htm
۳ـ http://tarh.majlis.ir/?ShowRule&Rid=6A5C4249-5554-4510-A255-7250E2DE1C67
۴ـ http://www.foroneiran.com/index.php/article/more/501
ندای سبز آزادی: هماکنون نمیتوانم مبلغ و حتی کف و سقف یارانه نقدی را با وجود اینکه مبلغ آن را میدانم، اعلام کنم زیرا به مصلحت نیست.
به گزارش کلمه سید شمسالدین حسینی امروز دوشنبه در حاشیه مراسم افتتاح دفتر ثبت نام گواهی الکترونیکی در بازار سرمایه در جمع خبرنگاران در پاسخ به پرسشهای متعدد در مورد مبلغ یارانه های نقدی گفت: هر زمان که این مبلغ وارد حسابهای افراد شود، رقمها نیز مشخص خواهد شد.
وزیر اموراقتصادی و دارایی با اشاره به سناریوهای مختلفی که در راستای اجرای هدفمندی یارانهها تدوین شده است، گفت: هم اکنون نمیتوانم مبلغ و حتی کف و سقف یارانههای نقدی را با وجود اینکه مبلغ آن را می دانم، اعلام کنم زیرا به مصلحت نیست.
وی خطاب به خبرنگاران گفت: به جای اینکه سئوالی را مبنیبر اعلام مبلغ یارانههای نقدی چندین بار از من بپرسید در اجرای قانون هدفمندی یارانهها به ما کمک کنید، زیرا ما امروز نیاز به کار ژورنالیستی در راستای هدفمند کردن یارانهها نداریم.
حسینی هدف از اجرای این طرح را کمک به طبقات ضعیف و تحقق عدالت عنوان و بیان کرد: افرادی که دارای استطاعت مالی هستند و میتوانند زندگی خود را پس از اصلاح قیمتها همچون زمان حال بگذرانند از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند؛ همانگونه که من نیز انصراف خود را اعلام کردم و بسیاری از افراد دیگر نیز میتوانند از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند.
وی خاطر نشان کرد: در روز موعود و با دریافت مجوز کارگروه تمام سناریوهای مربوط به هدفمندی یارانهها را با تمام جزئیات اعلام خواهم کرد ولی تا قبل از آن زمان چنین سئوالاتی را از من نپرسید گرچه پاسخ آن را میدانم اما به خاطر مصلحت کشور نباید اعلام کنم.
وزیر امور اقتصادی و دارایی با بیان اینکه با اصلاح قیمتها، قیمت بنزین نیز افزایش خواهد یافت، مبلغ آن را اعلام نکرد.
ندای سبز آزادی: بررسی گزارشهای مرکز آمار ایران نشان میدهد که در سالهای گذشته و با وجود کمشماری جمعیت فعال ایران، نرخ بیکاری ایران روند صعودی به خود گرفته و این رشد بهخصوص در بین جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال، افزایش چشمگیرتری داشته است.
به گزارش ایلنا و به نقل از کلمه نتیجه بررسیهای انجام شده از سوی کارشناسان اقتصادی نشان میدهد که اعلام کاهش نرخ بیکاری در سالهای اخیر به دلیل خارج ماندن بخش قابل توجهی از بیکاران از شمول “جمعیت فعال” و در نتیجه از شمول بیکاران بوده است. با توجه به ویژگی ترکیب جمعیتی کشور و نیز با توجه به اینکه جمعیت فعال کشور در سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ به طور متوسط به میزان ۴ درصد در سال افزایش یافته است و بالاخره با در نظر گرفتن برآوردهای برنامه چهارم توسعه اقتصادی کشور، باید در چند سال گذشته سالیانه ۷۰۰ هزار نفر به جمعیت فعال در کشور اضافه شده باشد که نگاهی به آمار مرکز آمار، نشان میدهد که این موضوع هیچ محلی از اعراب نداشته است.
مرور گزارشهای مرکز آمار ایران نشان میدهد که در سال ۱۳۸۴جمعیت فعال ایران ۲۳میلیون و ۲۹۳هزار و ۴۴۵تفر با نرخ بیکاری ۱۱٫۵درصد اعلام شده بود. در سال ۱۳۸۵جمعیت فعال برابر با ۲۳ میلیون و ۴۸۴ هزار و ۶۸ نفر با نرخ بیکاری ۱۱٫۳درصد اعلام شد. به عبارتی تنها ۱۹۰ هزار و ۶۲۳ به آمار جمعیت فعال سال ۱۳۸۵ اضافه شده بود. در سال ۱۳۸۶جمعیت فعال ایران مطابق آمار مرکز آمار ایران به ۲۳ میلیون و ۵۷۸ هزار و ۷۱۵ نفر رسید که نشان میداد تنها ۹۴ هزار و ۶۴۷ نفر به این آمار اضافه شده است.
سال ۱۳۸۷؛ جمعیت فعال کم میشود!
این روند در سال بعد شاهد رویداد حیرتآوری بود و برای اولین بار جمعیت فعال ایران کاهش یافت. مطابق گزارش مرکز آمار، جمعیت فعال ایران در سال ۱۳۸۷ به ۲۲ میلیون و ۸۹۲ هزار و ۴۸۹ نفر تقلیل یافت که نشان میداد در یک سال منتهی به پایان سال ۱۳۸۷، ۶۸۶ هزار و ۲۲۶ نفر از جمعیت فعال ایران کم شده بود.
امری که اعتراض فراوان کارشناسان و فعالان افقتصادی را به همراه داشت و بسیاری آن را به نزدیک شدن به موسم انتخابات ریاست جمهوری مرتبط خواندند.
در سال ۱۳۸۸ این روند تا حدودی تصحیح شد. جمعیت فعال ایران با قریب به یک میلیون نفر افزایش به ۲۳ میلیون و ۸۴۰ هزار و ۶۷۶ نفر رسید و در بهار سال ۱۳۸۹ نیز روند تصحیح آمار مربوط به جمعیت فعال ادامه یافت و این رقم به ۲۴ میلیون و ۲۰۴ هزار و ۲۰۱ نفر رسید.
کمشماری هم به داد نرخ بیکاری نرسید
بررسی نرخ جمعیت فعال از پایان سال ۱۳۸۴ تا ابتدای تابستان سال جاری نشان میدهد که جمعیت فعال ایران در این سالها معادل ۹۱۰هزار و ۷۵۶ نفر افزایش داشته است. این در حالی است که مطابق با پیشبینیهای برنامه چهارم توسعه این رقم با افزایش ۷۰۰ هزار نفری در هر سال، باید ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بیشتر میشد.
البته گزارشهای مرکز آمار این موضوع را تایید میکند. نسبت جمعیت فعال ایران به کل جمعیت بالای ۱۰ سال از رقم ۴۱ درصدی در سال ۱۳۸۴ به رقم ۳۹ درصدی در پایان بهار سال ۱۳۸۹ رسیده است. این در حالی است که نه فقط نرخ بیکاری در کشور کاهش نیافته است بلکه رقم بیکاری از ۱۱٫۳ درصد در پایان سال ۱۳۸۴ به ۱۴٫۶ درصد در ابتدای تابستان ۱۳۸۹ رسیده است.
نکته کلیدی دیگر در آمارهای مرکز آمار این است که مطابق جداول این مرکز، جمعیت بالاتر از ۱۰ سال ایران در سالهای مورد اشاره حدود ۵ میلیون و ۲۴۸ هزار و ۷۷۳ نفر افزوده شده است که رشدی معادل ۹٫۲۳ درصدی نسبت به سال ماخذ ۱۳۸۴ نشان میدهد با این حال، جمعیت فعال ایران نسبت به سال ۱۳۸۴ تنها حدود ۳٫۹ درصد رشد داشته است.
در سالهای مورد اشاره به ترتیب نسبت جمعیت فعال به کل جمعیت و نرخ بیکاری در سال ۱۳۸۴ برابر ۴۱ و ۱۱٫۵ درصد، در سال ۱۳۸۵ معادل ۴۰٫۴ و ۱۱٫۳ درصد، در سال ۱۳۸۶ برابر ۳۹٫۸ و ۱۰٫۵ درصد، در سال ۱۳۸۷ معادل ۳۸ و ۱۰٫۴ درصد، در سال ۱۳۸۸ برابر ۳۸٫۹ و ۱۱٫۹ درصد و در پایان بهار سال ۱۳۸۹ معادل ۳۹ و ۱۴٫۶ درصد گزارش شده است.
بیکاری بالای ۱۸ درصد است
اگر نسبت ۴۱ درصدی جمعیت فعال به کل جمعیت بالای ۱۰ سال در پایان سال ۱۳۸۴ را به عنوان شاخصی برای حرکت و مبدا بپذیریم، نرخ بیکاری در سال ۸۵ برابر ۱۲٫۵۵درصد، در سال ۸۶ معادل ۱۳٫۱۶درصد، در سال ۸۷ حدود ۱۷ درصد، در سال ۸۸ تقریبا ۱۶٫۴۲ درصد و در پایان بهار ۸۹ با جمعیتی حدود ۴ میلیون و ۷۶۷ هزار بیکار به ۱۸٫۷۳ درصد خواهد رسید. البته این آمار چندان غیرمترقبه نیست چرا که در شرایطی که بیش از ۵ میلیون نفر به جمعیت بالاتر از ۱۰ سال ایران در سالهای مورد اشاره افزوده شده است، فقط ۵۹ هزار و ۹۸۲ شغل به مشاغل موجود در پایان سال ۱۳۸۴ افزوده شده است. ضمن اینکه باید اشاره کرد که از سال ۱۳۸۴ شاخص بیکاری در کشور دستخوش تحول بنیادینی شد و شاغل از کسی که ۲ روز در هفته کار دارد، به کسی که در هفته ۱ ساعت کار کند تقلیل یافت، ولی با این حال نه تنها گرهی از مشکلات بیکاری باز نشد بلکه این روند بدتر و بدتر شد.
با این وجود آنچه به این نرخ بیکاری ابعاد نگرانکنندهتری میبخشد مربوط به نرخ بیکاری جوانان است. بر اساس گزارشهای بانک جهانی، در سالهای اخیر حدود ۷۰ درصد جمعیت ایران زیر ۳۵ سال سن دارند. مرکز آمار ایران میزان بیکاری جوانان را ۲۹٫۶ درصد اعلام کرده که بیش از دو برابر نرخ متوسط بیکاری اعلام شده از سوی مرکز آمار است.
کارشناسان اقتصادی بر این باورند که ایران برای غلبه بر مشکل بیکاری، نیازمند رشد اقتصادی بالای ۸ درصد است و این درحالی است که در طول سالهای گذشته متوسط رشد اقتصادی کمتر از ۳ تا ۵ درصد گزارش شده است که بیش از فعالیتهای مولد اقتصادی، مرهون قیمتهای بالای نفت بوده است.
ندای سبز آزادی: رئیس موسسه بین المللی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها با اشاره به روز جهانی قدس، تاکید کرد: جریانات اصلاح طلب و آزادی خواهی که در متن این انقلاب بوده اند و از جمهوری اسلامی به عنوان جمهوری متکی بر رای مردم و اهتمام کننده به حقوق اساسی مردم دفاع می کنند،باید این روز از طرف آنها بیشتر مورد توجه باشد، زیرا امری بشری است.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز» به نقل از روابط عمومی دفتر حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق کشورمان در دیدار با کمیته دانشجویی سابق دبیرخانه حمایت از فلسطین اظهار داشت: می شود و باید روی بعضی از مسائل به اجماع رسید و فارغ از گرایش های مختلف سیاسی و اجتماعی که وجود دارد، باید دید که چگونه می توان به نوعی وحدت رسید و از خنثی شدن نیروها و انرژی هایی که متاسفانه در جامعه ما بد مصرف می شود بهتر استفاده کرد.
وی افزود: واقعا می شود با وجود اختلاف سلایقی که وجود دارد نسبت به بسیاری از مسائل از جمله «روز قدس» به تفاهمی رسید و در جامعه جوان ما می توان نوعی وحدت را شاهد بود و نیروها را در آن مسیر به کار برد.
سید محمد خاتمی با بیان اینکه می توان به تعریفی درباره منافع و مصالح ملی و اصول و معیارهایی که حیات معنوی و مادی و اجتماعی جامعه ما به آن وابسته است برسیم و حول آن محورها حرکت کنیم، گفت: فعالیت شما جوانان عزیزدر مورد حمایت از فلسطین نشان داد که می شود این کار را کرد و می توان اختلاف سلیقه داشت و رویکردهای مختلفی در مورد نحوه اداره جامعه و مسائل آن داشت، در عین حال در بسیاری از موارد در کنار همدیگر بود و نیروها را متحد کرد و به جلو رفت.
رئیسجمهور سابق کشورمان ادامه داد: اینکه افرادی با دیدگاههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دور هم بنشینند و قانع شوند که یک راه را نسبت به یک موضوع بپیمایند مساله مهمی است.
وی افزود: نباید بگذاریم بعضی مسائل اصولی و اساسی تحت تاثیر بعضی رویکردها و مسائل خاص و منافعی که گروهها دارند لطمه ببیند. شما خودتان را درگیر مساله بسیار مهمی کردید که نه تنها برای ملت و انقلاب ما مطرح بود، بلکه برای تاریخ و جامعه بشریت مساله مهمی است.
رئیس موسسه بین المللی گفت و گوی فرهنگها و تمدنها با تاکید بر اینکه رویکرد ما به فلسطین باید از این جهت باشد که فلسطین را مساله بشری بدانیم؛ تصریح کرد: آنچه در فلسطین می گذرد فاجعه بزرگ بشری و تاریخی است که باید به آن پرداخته شود. بخصوص برای ملت ما که نسبت به سرنوشت خود و نیز سرنوشت بشردغدغه فراوانی داشته است، انقلاب بزرگی کرده است، خواستار حاکمیت بر سرنوشت خود و دفع ظلم و استقرار عدالت و آزادی های اساسی و مشروع در جامعه بوده است.طبیعی است که نمی تواند نسبت به این امر بسیار مهم بی تفاوت باشد.
رئیس بنیاد باران با بیان اینکه ما نمی توانیم یک جا خواستار آزادی و حاکمیت بر سرنوشت باشیم، ولی نسبت به جای دیگر بی تفاوت بمانیم گفت: در یک جا از وابستگی به استعمار رنج ببریم، بگوییم که باید با آن مبارزه کرد، ولی در جای دیگر نسبت به آن بی تفاوت باشیم. یا بالعکس؛ بیاییم برای دیگران بگوییم که آنها باید آزاد باشند و بر سرنوشت خود حاکم بوده، تحت سلطه نباشند و استعمار و استبداد در آنجا نباشد؛ ولی در مورد خودمان اگر این مسائل پیش آمد بی تفاوت باشیم! خیر! مسائل بشری به هم پیوسته است.
سید محمد خاتمی گفت: مساله فلسطین ، مساله بشری است و آنچه در آنجا در این 50-60 سال اخیر رخ داده است یک فاجعه بزرگ و کم نظیر تاریخ است.
رئیس دولت اصلاحات یادآور شد: یک اصل حقوق بشری و حقوق عام وحقوق بین الملل و اصل فلسفی بشری وجود دارد که فکر می کنم بشر خیلی برای آن مایه گذاشته و هزینه پرداخته تا به این اصل رسیده است. گرچه ما وقتی به آموزش های انبیاء الهی و بخصوص اسلام رجوع می کنیم و حتی از خلال چنین تجربه ای که در دوران حکومت پیامبر و شیوه پیشوایان بزرگ اسلام وجود داشته ؛روش و شیوه ی که پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) داشتند و ما می توانیم اینها را ببینیم؛ما نیازمند نیستیم برای تمسک به این اصول به دیگران متوسل شویم و از دیگران تقلید کنیم، گرچه استفاده ازدستاوردهای فکری و تجربیات بشر بسیار کار خوبی است.
خاتمی ادامه داد: ریشه بسیاری از این مسائل در آموزش ها و تاریخ اسلام هم وجود داشته است. از جمله این مساله که چه چیزی باعث مشروعیت یک نظام و جامعه و حکومت می شود؟ مبنای مشروعیت چیست؟یک اصل مشترکی امروز بشریت به آن رسیده است که ما هم به عنوان مسلمانان این را قبول کردیم و آن اینکه رای و رضایت مردم پایه استقرار یک نظام مشروع است.
رئیس جمهور سابق کشورمان تاکید کرد: اگر رضایت نباشد نمی شود هیچ حکومتی را بر مردم تحمیل کرد و اگر هم تحمیل بشود مشروع نیست. البته با دید شیعی و اسلامی که ما داریم مسلما یک حکومت و نظام مبانی و شروطی دارد که اگر نبود مشروع نیست. حکومت باید شرایطی داشته باشد؛ حاکمان هم باید شرایطی داشته باشند.
وی گفت: اما این حکومت چگونه مستقر می شود؟ آیا بدون رضایت مردم حکو مت مستقر می شود؟ما وقتی به آموزه های اسلامی و هم شیوه پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) رجوع کنیم می بینیم که اینها شرط استقرار حکومتشان را رضایت و خواست مردم می دانستند.
رئیس بنیاد باران ادامه داد: طبق آنچه در نهج البلاغه است امیرالمومنین ابراز می دارند که اگر حضور و رای مردم نبود من هیچ وقت حکومت را نمی پذیرفتم. یعنی حتی حکومت امیرالومنین اگر رای مردم نباشد بر مردم تحمیل نمی شود و اگر بشود کار غلطی است.
رئیس بنیاد باران تصریح کرد: ما هم وقتی می گوییم مردم سالاری یعنی همین؛ مردم سالاری سازگار با دین. یعنی ما می خواهیم رضایت و رای مردم باشد ؛ مردم بگویند ما این حکومت را می خواهیم و به همین دلیل هم حکومت موظف است برای استقرار و تداوم خودش همواره رای و رضایت مردم را در نظر داشته باشد و خدمت رسان باشد. به صورتی که این رای در ابتدا فقط نباشد بلکه برای بقاء کار هم تداوم پیدا کند ونمی تواند نسبت به رای و افکار مردم بی تفاوت باشد برای اینکه یکی از پایه های مستحکم مشروعیت است. امروز در دنیا لاقل از نظر تئوری( در عمل کاری ندارم دموکراسی هایی که هست چقدر متکی بر مردم است) پذیرفته شده است که مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند. در اسلام هم داریم و در قانون اساسی ما هم بصراحت این مساله آمده است.
وی با بیان اینکه حکومتی مطلوب ومقبول و مشروع است که مبتنی بر خواست و رای و رضایت مردم باشد وامروز هم بشریت به آن رسیده است، یادآور شد: شما اگر به تاریخ رجوع کنید یک منطق را می بینید که امیرالمومنین داشت و آن اینکه می گوید مردم اصل هستنند؛ رای و رضایت و حضور مردم وجود یاری مردم یعنی اعلام حمایت مردم شرط استقرار حکومت است ؛ در مقابل آن هم منطقی است که می گوید آن کس که زور دارد و غلبه پیدا کند حق است!و متاسفانه معمولا منطق دوم حاکم بوده است. بشر بلاخره به این نتیجه رسیده که زور مبنای مشروعیت یک نظام و حکومت نیست.
خاتمی تصریح کرد: آنچه در فلسطین رخ داده چیست؟اشغال، زور و تحمیل یک حکومت بر کل جامعه ای که سلبقه تاریخی دارد و این یک فاجعه بشری است. سکوت در مقابل این یعنی دوباره اجازه دادن که این فاجعه بزرگ در جای دیگر هم تکرار شود. این مساله، تنها مساله فلسطین نیست مساله این است که دارد چیزی جا می افتد که بشر برای از بین رفتن آن از صحنه خیلی هزینه پرداخته است.
وی تاکید کرد:اشغال سرزمین فلسطین خلاف اصل مسلم و ارزشمندی است که بشر به آن رسیده است. لذا هم از نظر حقوقی و هم از نظر اخلاقی باید با آن مقابله کرد.
رئیس دولت اصلاحات گفت: ظلم و سرکوب به هر صورتی که باشد بد است؛ اگر حکومتی که با رای مردم روی کار آمده باشد هم بخواهد ظلم کند بد است.
سید محمد خاتمی با بیان اینکه در فلسطین مظلوم، ستم و تجاوز و زور آشکار را می بینیم، ادامه داد: حادثه ای که در این سال ها رخ داده این است که عده ای آمده اند به زور سرزمینی را تصاحب کرده اند و یک حکومتی را بر آنجا تحمیل کردند؛ کوتاه آمدن در مقابل این یعنی جامعه بشری را با فاجعه روبرو کردن و دوباره بازگشت به قرن ها عقب که بشر برای برون رفت از آن فداکاری های فراوان کرده است. از نظر اخلاقی وانسانی و حقوقی آنچه در فلسطین رخ داده است غلط است باید در مقابل آن ایستاد مخصوصا برای ملت ایران که برای آزادی و حاکمیت بر سرنوشت خود انقلاب کرده؛ما در منطقه پیشتاز مردم سالاری سازگار با معیارهای دینی و فرهنگی خودمان بوده ایم.
رئیس موسسه بین المللی گفت و گوی فرهنگها و تمدنها با بیان اینکه همه بشریت و ملت ایران به طریق اولی باید نسبت به مساله فلسطین حساسیت داشته باشد، اظهار داشت: روز قدس به تشخیص و اعلام حضرت امام خمینی(ره) و قبول ملت به عنوان نماد حمایت از حق و مبارزه با ظلم، تجاوز، اشغال، سرکوب و آوارگی در آخرین روز ماه مبارک رمضان (تعیین شده است) و ماه رمضان ماه رهایی و آزادی و ماه نفرت نسبت به ظلم و عشق نسبت به عدالت است.
رئیسجمهور سابق کشورمان تاکید کرد: این روز، روز نمادینی برای ابراز دلبستگی به این حق و بیزاری از باطلی است که در دنیا تحقق پیدا کرده است.آن هم اختصاص به فلسطین ندارد؛ قدس نماد است؛ نماد حقیقتی است که باید آن را پاسداشت. یک ملت فداکار و رشید نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد. بنابراین جانب داری از ملت مظلوم فلسطین برای ما یک اصل اسلامی، انسانی و حقوق بشری است.
وی تاکید کرد: البته اصلا نباید گذاشت که بعضی اختلاف سلایقی که در درون وجود دارد در آن دخالت کند؛ روز قدس مساله ملت ایران است و من معتقدم جریانات اصلاح طلب و آزادی خواهی که در متن این انقلاب بوده اند و از جمهوری اسلامی به عنوان جمهوری متکی بر رای مردم و اهتمام کننده به حقوق اساسی مردم دفاع می کنند، این روز از طرف آنها بیشترباید مورد توجه باشد.
خاتمی گفت: از سوی دیگر نباید راضی بود که به نام دفاع از مردم فلسطین مسائلی مطرح شود که بهانه های بیشتری برای سرکوب ملت فلسطین، مقابله با نظام جمهوری اسلامی داده شود.
رئیس بنیاد باران با تاکید بر اینکه فکر نکنیم که منافع ملی و حیاتی در تعارض با منافع ملت های مظلومی چون ملت فلسطین است یادآور شد: ایران به خاطر آزادی خواهی و استقلال طلبی اش است ، بهترین و والاترین مدافع مردم فلسطین است. مساله «یا ایران یا فلسطین» برداشت غلط یا القاء خطرناکی است که از سوی دیگران مطرح می شود.
خاتمی گفت: مساله قرار گرفتن ایران و فلسطین در مقابل هم مساله ای نیست که در ذهن و وجدان جامعه ما وجود داشته باشد وهمه مردم ایران به فلسطین احترام می گذارند و از رنج این ملت مظلوم رنج می کشد.
رئیس دولت اصلاحات با اشاره به روز قدس گفت: امروز سرزمین فلسطین به زور اشغال شده است؛میلیونها انسان آواره شده اند و آنان نیز که در سرزمین خود مانده اند تحت سخت ترین فشارها و تحقیرها و سرکوب هستند.اماکن دینی اسلامی و مسیحی تخریب می شود.حق تاریخی یک ملت نادیده انگاشته می شود.غزه به عنوان تجربه نوپای دموکراسی تحت فشار و محاصره و سرکوب است اینها جنایات بزرگی است؛که نمی توان و نباید در برابر آن سکوت کرد.
وی افزود: خوشبختانه وجدان بشریت آزاده نیز بی تفاوت نیست.دیدیم که در جریان تهاجم وحشیانه به کاروان آزادی و شهادت آزادی خواهان از ملت های مختلف چه شوری در دنیا علیه اسرائیل و حامیان او برپا شد و به نظر ما شکست معنوی رژیم صیهونیستی پس از این اقدام جنایتکارانه از شکست هائی که در درگیری های نظامی خورده است سنگین تر بود و روز قدس یعنی خود را در کنار مظلوم دیدن و ظالم را محکوم کردن.
رئیسجمهور سابق کشورمان تاکید کرد: گرامیداشت روز قدس ؛ مقتضای یک رسالت الهی و انسانی است و ملت ما هم به وظیفه خود آشناست و حضور در مراسم آن باید با این رویکرد و البته نگاهداشت حرمت ماه رمضان باشد و هیچکس و هیچ جریانی حق ندارد آن را به نفع خود مصادره کند.
رئیس موسسه بین المللی گفت وگوی فرهنگها و تمدنها با بیان اینکه مقاومت فلسطین مقاومت کل ملت فلسطین و مقاومتی عام است و شامل یک مذهب و گرایش خاص نیست،گرچه مبارزان مسلمان و مسلمانان در این مقاومت پیشتاز هستند ادامه داد: ولی همه گروه ها و گرایش های مختلف فلسطین باید اختلافات را کنار بگذارند و در کنار هم باشند. زیرا چند پارگی در مساله فلسطین بهترین خدمت به اسرائیل است.
سیدمحمد خاتمی در پایان با بیان اینکه صلح باید عادلانه باشد و اگر خواست مردم نباشد محقق نخواهد شد یا پایدار نخواهد بود، گفت: قابل عمل ترین و انسانی ترین راه برای ملت فلسطین این است همه آنها اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی چه آنان که در سرزمین فلسطینی هستند چه آنان که آواره شده اند بیایند و نظر بدهند و نظر آنان مبنای عمل قرار گیرد.
وی خاطر نشان کرد: این راه معقول؛انسانی،مسالمت جویانه و سازگار با موازین انسانی و حقوق بشر است و راه درست حل مساله است.امری که به هنگام تحویل ریاست کنفرانس اسلامی در دوحه پیشنهاد کردیم و در آنجا ثبت شد.
در ابتدای این دیدار گزارشی از فعالیت کمیته سابق دانشجویی دبیرخانه حمایت از فلسطین داده شد و اینکه با رویکردی علمی و واقع بینانه به مساله نگاه شده و به لحاظ حقوقی و علمی منطقی مساله فلسطین و لزوم حمایت از مردم مظلوم و مقابله با جنایات رژ یم صیهونیستی و تبیین درست مساله پرداخته شد و دست آوردهای مطلوبی نیز داشت.
ندای سبز آزادی: همسر مصطفی تاج زاده در عیرضه پانردهم خود خطاب به دادستان تهران اینگونه مینویسد « آیا بعد از این شب های قدر باز هم در دیدار با زندانیان سیاسی تنها شرط خروجشان از محبس تنگ و تار ستم را نوشتن ندامت نامه خواهید خواند یا عزت و کرامت انسانی را ارج می نهید و اختیار و اراده انسان را که حتی پیامبران خدا را در برابر آن گریزی نبود؟ نیک می دانید اتهام محاربه زدن به دخترکان هم نوع دوست و نیکوکار سخت ترین قماری است که یک قاضی می تواند با دست زدن به آن فردای خود را ببازد»
متن کامل شرح حال پانزدهم به دادستان با طعم رنگین کمان که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم وفّر حظّی فیه من برکاته وسهّل سبیلی الی خیراته ولاتحرمنی قبول
حسناته، یا هادیاً الی الحقّ المبین.
عریضه پانزدهم در نوزدهم رمضان المبارک
از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی
به : دادستان تهران
سلام آقای دادستان
امروز شانزدهمین روز بازگشت همسرم به زندان است. نمی دانم چه سرّی است که پس از 5 ماه مرخصی، این ماه را برای بازگشت دوباره او به اوین خوشبخت انتخاب کردید. ماه رمضان! من دوست داشتم با حضور گرم او در افطار و سحر و لحظه لحظه این ضیافت معنوی، همه تنهایی های رمضان پیشین را به دست فراموشی بسپارم. رمضان 88 و خاطره افطار هر روزه هنگامه جان همسرآقا بهزاد مبارز و زندانی دو رژیم که عمری وقیحانه توده ای و منافقش خواندند و هزار و یک اتهام کوچک و بزرگ به او زدند و عاقبت جرم اصلی اش شد «اخلال در ترافیک». افطارهای ساده او که با یک فلاسک کوچک چای و نان و پنیر و خرما می رفت و می نشست پشت در زندان و در همان نزدیکی، سربازهای روزه دار
و آن سوتر همه جوانان جستجوگر عشق و آزادی، متحیرانه و پرسشگرانه در سرزمینی که بوته های خار مجال روئیدن گل های سرخ را از آن گرفته درس عشق و وفا و محبت را می آموختند. رمضان 88 و داغی تابستانی منحوس که بر تن ما می نشست و قطرات باقی مانده آب را می خشکاند و ما تنها به امید رهایی عزیزانمان رنج افطاری های خیابانی را بر راحت خانه نشینی رجحان می دادیم و خود را به جمع می رساندیم برای باز کردن روزه هایمان و سردادن شعار
الله اکبر و چه انرژی ای می گرفتیم در پس آن. الله اکبر. صدای الله اکبرمان که به گوش عزیزانمان می رسید انگار جوابش از درون سلول های تنگ و تار به ما برمی گشت و ما سرخوش به خانه های خالی مان بازمی گشتیم و باز
هم دست به دعا می شدیم. رمضان 88 و استقبال از شب های قدر. شب های احیاء و بیداری هایی که مقدمه تقدیر بود. و خداوند صبر و استقامت را برای ما تقدیر کرد در یک سالی که گذشت. گمان نمی کردیم این رمضان نیز سفره های افطار و سحرمان گم شده هایی عزیز داشته باشد ولی دارد. امان از جور و ستم. امان از خدایی کردن انسان. امان از طغیان. امان از نسیان آدمی. امان از کبر و غرور و منیّت هایی که آدمی را در تشخیص خیر و شر به اشتباه می
اندازد. امان از آدمیانی که آدمیت فراموششان می شود و بندگی غیر خدا عادتشان می شود و به آسانی به تلبیس ابلیس تن می دهند. امان امان.
آقای دادستان
دیشب تا سحرگاه یاد همسرم و یاد دیگر زندانیان سیاسی با من بود و با همه همراهان همزبان ما که تا دست به دعا برمی دارند بی اختیار اللهم فک کل اسیر ورد زبانشان می شود. یاد همسرم با من بود از هنگامه غروب آفتاب و
شنیدن ربنای شجریان که آدم را با رشحات انس پیوند می دهد تا اذان صبحگاه نوزدهم که یاد آن ضربت شوم بر پیکر امام عدل و کرامت توسط آن خارجی ملعون دین به دنیا فروخته که سمبل همه منحرفان از راه حقیقت و صراط
مستقیم به دلیل تشخیص نادرست است، بر همه یادها غلبه کرد و گرد حزن و اندوه در فضا پاشیده شد و من امروز بیش از همیشه می دانم که چرا آن مرد لا یتنهاهی خطر خوارج، آن عابدان زاهد شمشیر بر گردن آویخته را آن گونه
عظیم می دید و آن گونه نگران مخاطرات بعدی از جانب ایشان برای اسلام عزیز بود.
آقای دادستان
شما اولین شب قدر را در کجا گذراندید؟ در خانه یا مسجد یا در جمع همراهان و هم زبان خودتان؟ من پیمانه در دست سرگشته کوی و برزن بودم. گاهی بر این نیمکت گاهی برآن دیگری زیرباران. چترها بربسته. تن همه تن و جان همه جان آماده طهارت و پاکی و در خیال خود همسرم، آن مرد وارسته مبارز را که عمرش را به قماری سودمند گذاشته، تصویر می کردم که در گوشه سلولی که نمی داند و نمی دانیم کجاست سر بر دیوار گذاشته و الهی العفو می گوید. و کدام بنده عارفی است که در شب قدر عفو و غفران و توبه و جبران نطلبد؟ من عاقبت نیمکتی در یک خیابان زیرآسمان خدا یافتم و بر آن قرار گرفتم، کتاب خدا به دست و ذکر خدا برلب و خدا این بار هم مرا مدد رساند تا هرگز حوائج خود را بر حاجات جمع برتری ندهم. خدایا تو خود شاهد باش که ما در همه عمر مصلحت و عاقبت نیک برای کشور و ملت را پیش از خوش عاقبتی خود و فرزندان و پدر و مادر و همه اعضای خانواده و دوستان طلب کرده ایم. دیشب زیر آسمان کبود شهرمان که ستاره ها به سختی در جدال با آلودگی هایی که روز به روز بیشتر می شود، مجال نورافشانی دارند، وقتی که سر بالا می گرفتم تا طبیعت را برای نزدیک تر شدن به خدایم به مدد بگیرم، نشان حضور یار را از ماه گرفتم اما ندانستم آیا سخاوت بی منتهای آسمان در این شب عزیز او را نیز در بر گرفته یا خسّت بندگان تنگ چشم و تنگ نظر و کینه توز، این عطای کریمانه را نیز از او دریغ داشته است. ندانستم و ناامید از جستارهای بیهوده او را در کنج عزلت ناخواسته اش به خدایش سپردم و صدای ندبه و استغاثه ام را در میان جماعتی که هم دلی و هم زبانی شان تا امروز پشتیبان ما بوده، بی هیچ خجالتی بلند کردم در پیشگاه کتاب خدا و با توسل به بهترین بندگان او و الهی العفو گویان توکل بیشتر و پایداری افزون تر برای همه عزیزان دربند و خانواده های عزیزشان طلب کردم و برای خودم، خودمان و نیز همه بدخواهانمان که از سر جهل چشم و گوش بر حقیقت بسته سخت بر طبل خشونت می کوبند طلب مغفرت و هدایت کردم. و برای همه آنان که در این یک سال حق را ناحق کرده اند، طلب توبه و بازگشت کردم و برای کشورم طلب سبزی و آرامش و آبادانی و برای مردم طلب رسیدن به آزادی و عدالت که خواسته همه انسان های نیک سرشت در سراسر گیتی است.
آقای دادستان!
من نمی دانم دیشب شما و همکارانتان که حکم های ناعادلانه فراوان امضاء کرده اند نیمکتتان را در کدام گوشه شهر زیر باران رحمت الهی انتخاب کردید. نمی دانم در دعاهایتان چه گفتید و نمی دانم بهره تان از رنگین کمان زیبا و دوست داشتنی بعد از این بارش کریمانه چه بود، این به من ربطی ندارد و به شما و خدایتان مربوط است. اما دوست دارم بدانم آیا بعد از این شب های قدر باز هم در دیدار با زندانیان سیاسی تنها شرط خروجشان از محبس تنگ و تار ستم را نوشتن ندامت نامه خواهید خواند یا عزت و کرامت انسانی را ارج می نهید و اختیار و اراده انسان را که حتی پیامبران خدا را در برابر آن گریزی نبود؟ نیک می دانید اتهام محاربه زدن به دخترکان هم نوع دوست و نیکوکار سخت ترین قماری است که یک قاضی می تواند با دست زدن به آن فردای خود را ببازد. همکارانتان را هشدار دهید که فشار و تضییق وافر برای وادار کردن آدم ها به کذب گویی شرط مسلمانی نیست و بستن اتهامات واهی را به انسان های آزاده به کودتاچیانی بسپارید که در روزی نامه هایشان بی هیچ مدعی هر روز کسی یا کسانی را لباس کفر و الحاد و شرک و نفاق می پوشانند و در این دایره و قلمرو گشاده آن چنان آزادی عمل و البته مصونیت دارند که برای مظلومان تحت ستم مضاعف جای هیچ شکایت و اقدام حقوقی باقی نمی ماند.
آقای دادستان بیایید به همکارانتان یادآور شوید که تکیه بر جایگاه قضاوت زدن و حق را ناحق کردن مستوجب چگونه عقابی است. به همکارانتان یادآور شوید که جناح حقیقت خواه و اصلاح طلب هرگز عداوت و کینه و دشمنی در ذات و
نهادشان نیست و صفت بخشندگی را از پروردگار رحمان و رحیمشان به ودیعت گرفته اند. بیایید تا بیش از این گناه دیگران دامان شما را فرانگرفته صف خود را از کودتاگران زشت سیرت جدا کرده به دریای مهر و بخشش مردم بازگردید .
یا داعیاً الی الحق المبین
" آقا می گن من فحش می دم! معلومه که می دم! چرا ندم! بله من فحش هم می دم! ولی هر کس باید حد خودش را بداند! "
نه اشتباه نکنید. این حرفها، حرفهای " شعبان بی مخ " معروف به " تاجبخش " نیست که با مشت و لگد و قداره و عربده کشی در 28 مرداد از عوامل کودتا بود. این حرفها حرفهای مداحی است که مردم " حاج منصور "اش می خوانند. روضه خوان پرآوازه ای که عزیز بیت رهبری است و از سر دولتی بیت " آقا " کارش آنقدر بالا گرفته که " برادران " " شمس الذاکرین " اش می خوانند و نه تنها در امور عالیه سیاست دخالت می کند، که پامنبریهایش مدیر سازمانها و ارگانها می شوند و هر وزیر و وکیلی که کارش لنگ عنایت " آقا " باشد پای روضه اش گریه می کند و تا مگر به شفاعت حاجی، گره از کار فروبسته اش باز شود. و " حاج منصور " هنرهایش به اینجا ختم نمی شود. که او آنقدر هواخواه و هوادار میان گروههای امنیتی و لباس شخصی دارد که هر وزیر و وکیلی را که دلش خواست فحش می دهد و برای " گنده گنده ها " خط و نشان می کشد. یک روز شهردار تهران را " عمر بن سعد " می نامد و روز دیگر به رئیس مجلس خبرگان رهبری بد و بیراه می گوید. و فحش دادنهای این " شمس الذاکرین " به این جا ختم نمی شودو او حتی به " انوشه انصاری " هم گیر می دهد که " چرا با آن سر و وضع به فضا رفته " است و او را زنا زاده می خواند.
مملکت داری به شیوه لمپنها
" منصور ارضی " و ماجرایی که میان او و رحیم مشایی و حتی احمدی نژاد می رود نماد و نشانه همان چیزی است که در ادبیات سیاسی از آن تحت عنوان " لمپنیزم سیاسی " یاد می کنند. با این تفاوت که " لمپنیزم " این بار این بار نه به عنوان یک تاکتیک سیاسی از جانب سیاستمداران کارکشته و خبره بلکه به عنوان یک خصلت رفتاری و سیاسی از سوی کسانی در عالی ترین سطوح سیاست ایران رخ می دهد که خاستگاه و پایگاه فرهنگی و اجتماعیشان از طیف و طبقه ای است که " لمپن بودن " در آن یک مزیت اخلاقی و اجتماعی است. در واقع احمدی نژاد و دار و دسته اش از همان ادبیات و اخلاقیاتی برخوردارند که آبشخور لمپنها و لاتهای چاله میدان عهد قجر و مشروطه بوده است.
پس نباید خیلی از " آلت " خوانده شدن رحیم مشایی از سوی " شمس الذاکرین " و واکنش او در برکناری اقوام و نزدیکان حاج منصور از سوی مرد 18 شغله دولت تعجب کرد. اینها جزئی از اخلاق و منش و گفتار و کردار " لمپن " هاست.
به عبارت بهتر باید ادبیات و رفتار و منش حاج منصور ارضی را در راستا و در طول رفتار و ادبیات محمود احمدی نژاد بررسی کرد نه مقابل یکدیگر. در واقع احمدی نژآد و دولتش همانقدر به منصور ارضی ها بدهکار است که منصور ارضی ها به احمدی نژاد و یارانش. کافی است به پولها و بودجه های اختصاص یافته به هیئتهای مذهبی در پنج سال گذشته از سوی دولت توجه کنیم و بفهمیم که چقدر افرادی نظیر منصور ارضی به دولت منتصب وابسته اند.
مثلاً خبرگزاری فارس در سال 1387 گزارش داد که بودجه کانونهای مذهبی (هیئتهای سینهزنی و گروههای مشابه) از ۲ میلیارد تومان به بیش از ۱۶ میلیارد تومان افزایش یافته است. و این البته همه ماجرا نیست و رشد چشمگیر تعداد صندوقهای قرض الحسنه در دوران احمدی نژاد که عمدتاً هیئت موسس آنها را همین " بچه های هیئتی " تشکیل می دهند، از دیگر نمونه های وابستگی شدید محمود احمدی نژاد به دسته جات سینه زنی و مداحان آن حکایت دارد.
کافی است به یادمان بیاید ماجرای صندوق قرض الحسنه انصارالامجاهدین و وامهای سه میلیون تومانی که احمدی نژاد در دوران شهرداری اش برای ازدواج جوانان از طریق همین صندوق پرداخت می کردن و وام کلانی که وی به این صندوق پرداخته بود و این صندوق حالا برای خودش بانکی شده است. بانکی متعلق به سپاه پاسداران است و بنا به گفته محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی سرمایه اولیه تاسیس این بانک ۲۰۰ میلیارد تومان بوده است. علاوه کنید به این فهرست موسسه مالی اعتباری مهر و صندوق قرض الحسنه بسیجیان را. و البته اگر همین نخ را بگیریم می رسیم به قرارگاه خاتم الانبیاء و بنیاد تعاون سپاه پاسداران و ....
لمپنهای قدرتمند
رابطه دولت کودتا و نهادهای نظامی نظیر سپاه و بسیج و گروههای امنیتی اطلاعاتی بر کسی پوشیده نیست. همه می دانند که در قبال کودتای انتخاباتی 1388 دولت چه باجهای کلانی به اینگونه نهادها داده است. ماجرای فروش هشت هزار میلیارد تومانی سهام مخابرات به بنیاد تعاون سپاه و قرارداد 250 میلیون دلاری با قرارگاه خاتم الانبیا برای استحصال گاز از عسلویه نمونه های بارزی از بده بستانهای دولت و نیروهای امنیتی خبر می دهد و دولت کودتا در قبال سرکوب گسترده و خونین مردم معترض به نتیجه انتخابات 22 خرداد سال گذشته باید هم این باجها را به نهادهای امنیتی و نظامی پرداخت کند.
با این همه سئوال اینجاست که نقش منصور ارضی و مداحان دیگری نظیر او در این میانه چیست؟ برای پاسخ به این سئوال باید یادمان باشد که فرآیند جلب و جذب نیرو برای اینگونه نهادها از همین هیئتهای مذهبی آغاز می شود و " هیئت برو " بودن آدمها یکی از ملاکها و شاخصهای جذب این نیروها در نهادهای امنیتی و نظامی است. این هیئتهای مذهبی هستند که پایگاههای بسیج را تشکیل می دهند و پررونق می کنند و عملاً هیئتهای عزاداری محل تجمع نیروهای بسیج و به تبع آن سپاه است. ضمن آنکه در ایران راه اندازی هیئت و مذهبی بودن آدمها رابطه ای دو سویه و تاریخی است. با این همه از زمان قدرت گرفتن آقای خامنه ای تلاش گسترده ای برای دولتی کردن و حکومتی کردن هیئتهای مذهبی صورت گرفت و با افزایش وابستگی های مالی این هیئتها، آنها عملاً تحت سیطره " آقا " قرار گرفتند و به بازوهای اجرایی برای جلب و جذب نیروهای " خودی " شدند و در طول 21 سال گذشته رفته رفته این هیئتها از حضور و نفوذ متدینانی که مخالف دولتی شدن نهادهای مذهبی بودند خالی شد و عرصه برای لمپنهای " جا نماز آب کشیده " فراخ شد و این افراد ورود به هیئت و مداحی را ساز و کار مناسبی برای برقراری ارتباط با " کله گنده " های سیاسی قلمداد کردند.
برخی از کارشناسان سیاسی در این باره معتقدند که با روی کار آمدن دولت سید محمد خاتمی، اقتدارگرایان نیاز شدیدی به " ضد دین " معرفی کردن دولت اصلاحات داشتند تا بتوانند از این طریق آراء از دست رفته خود در میان متدینین را بازسازی کنند. ضمن آنکه برای سرکوب موافقان دولت اصلاحات و مخالفان " ولایت ایشان " نیاز افراد بزن بهادری داشتند که از عمق فکری چندانی برخوردار نباشند و هر آنچه را که مداحان گفتند و روحانی هیئت هم تائید کرد انجام دهند. همین امر سبب سر ریز شدن بودجه های کلان به هیئتهای مذکور شد. در این بین البته بودند مداحان بسیاری که اهل مجیزگویی " آقا " نبودند و از سوی حکومت طرد شدند و به مال و منالی هم نرسیدند. اما عرصه برای کسانی باز شد که به معنای واقعی کلمه " لات " محل بودند و حالا با یک غسل و توبه ظاهری شدند شاگرد حاج منصور و حاج منصورها و برای خودشان کیا و بیا و خدم و حشمی پیدا کردند و هر وقت " آقا " از طریق شبکه پنهانی اش امر می فرمود جوانان مذهبی و متدین را با خوراکی که مخلوطی از روضه و سیاست و فحاشی بود علیه برنامه ها و راهکارهای دولت اصلاحات تحریک می کردند که بارزترین نمونه آن سعید عسگر بود و ترور سعید حجاریان و ماجرای کوی دانشگاه و قدرت گرفتن گروههایی که بعدها در ادبیات سیاسی ایران به گروههای فشار تغییر نام دادند.
از طریق همین هیئتها هم بود که در سال 1384 سران سپاه به دستور " آقا " انتخابات را مهندسی کردند و محمود احمدی نژادی را به صدر مصطبه قدرت نشاندند که از " خودشان " بود. شاید خیلی از مردم از نحوه سخن گفتن و حرف زدن احمدی نژاد خوششان نیاید. اما او دقیقاً همانند کسانی حرف می زند که او را به قدرت رسانده اند. لمپنهایی که به برکت مداحی و سینه زنی به " هالاف و هلوفی " رسیدند و یکی شان شد سردار سپاه و یکی شان شد فرمانده نیروی انتظامی و یکی شان شد رئیس دولت و آن که سرش بی کلاه ماند شد بازجو و مفتش.
گرچه لمپن همیشه لمپن است و از شاخ شدن بعضی ها خیلی خوشش نمی آید. حالا طرف مرد 18 شغله دولت هست که باشد. از آن طرف ماجرا هم همینطور است. لمپن لمپن است و از شاخ و شانه کشیدن " یه روضه خوون پیزووری " خیلی خوشش نمی آید و برای " رو کم کنی " هم که شده دستور برکناری " فک و فامیلاش " را از کارخانه سایپا می دهد.
آن مار در آستین پرورده حالا اما به دیوی تبدیل شده است که سر بلعیدن صاحبش را دارد. امروز حاج منصور برای احمدی نژاد و مشایی خط و نشان می کشد و به مرام و آئین لمپنها، لابد فردای روزگار برای " از اون گنده تراش "!
پینوشت: سایت تابناک دوم شهریور ماه در خبری نوشت: "...در حاليكه در مراسم چند شب پیش ماه مبارك رمضان در مسجد ارگ تهران حاج منصور ارضي انتقادات تندي را عليه اسفنديار رحيم مشايي مطرح كرده و به صحبت ها و مواضع وي به شدت معترض شده بود از گوشه و كنار خبر مي رسد مشايي و يارانش بيكار ننشسته و در پي پاسخ به انتقادات حاج منصور ارضي بوسيله ي عزل نزديكان وي از سمت هاي خود هستند..... در همين راستا شنيده مي شود يكي از نزديكان رئيس دفتر رئيس جمهور به مدير عامل شركت سايپا پرس پيغام داده است كه تا عزل نشده از سمت خود كناره گيري كند!" خبر تابناک نشان میدهد که منصور ارضی در دولت احمدی نژاد صاحب سهم مدیریتی است.
منابع خبري گزارش ميدهند كه در اراضی آبی آذربایجان در دریای خزر زمینلرزه دیگری رخ داد.
به گزارش ايلنا به نقل از خبرگزاري ترند نيوز، مرکز زمینشناسی آکادمی علوم ملی آذربایجان اعلام كرد كه ساعت 10 و 36 دقيقه دوشنبهـ امروزـ به وقت محلي در 72 کیلومتری شرق باکو در دریای خزر زمینلرزهای رخ داد.
این زمینلرزه سه و هشت دهم درجه در مقیاس ریشتر قدرت داشته و در عمق50 کیلومتری اعماق دریا رخ داده است.
روز گذشته نیز در 150 کیلومتری جنوب شرق باکو در دریای خزر زمینلرزه ديگري رخ داده بود
ندای سبز آزادی: یکی از اعضای فراکسیون اقلیت مجلس مامور مذاکره با وزیر ارشاد جهت بررسی محدودیتهای ایجاد شده برای مطبوعات شده بود، اما این مذاکرات بینتیجه ماند.
به گزارش کلمه، داریوش قنبری سخنگوی این فراکسیون با اشاره به اینکه یکی از اعضای فراکسیون خط امام(ره) مامور مذاکره با وزیر ارشاد جهت بررسی محدودیتهای ایجاد شده برای مطبوعات شده بود، به ایلنا گفت: به دلیل بینتیجه بودن این مذاکرات قرار بر این شد تا در قالب سوال از وزیر این مساله را در صحن علنی مجلس مطرح کنیم.
وی با اشاره به بررسی لایحه حمایت از خانواده در صحن علنی مجلس، ادامه داد: اعضای فراکسیون موضوع این لایحه را در راستای مشکلات واقعی کشور ندانستند و از اینکه وقت مجلس صرف امور غیر ضرور میشود، انتقاد کردند.
به گفته وی، اعضای فراکسیون خط امام(ره) مجلس خواستار بررسی مشکلات جامعه همچون کنترل تورم و بیکاری و تدوین راهکارهای رشد اقتصادی کشور از سوی مجلس شدهاند.
قنبری همچنین با اشاره به اینکه وزیر اطلاعات نیز دریافت یک میلیارد دلار از سوی سران اصلاحات را تایید کرده است، گفت: قرار بر این شد تا فراکسیون خط امام در این مورد نیز از وزیر اطلاعات پرس و جو کند.
ندای سبز آزادی: دبیر سیاسی هفتهنامه پرتو اظهار داشت: ظاهرا خانم هایی که در حلقه مخالفان لایحه حمایت از خانواده، قرار گرفته اند، فقط منافع خود را در نظر میگیرند.
به گزارش تحول سبز قاسم روانبخش با انتشار یادداشتی در وبلاگش با اشاره به برخی مخالفتها با لایحه حمایت از خانواده، نوشت: مجلس اسلامی باید واقعنگر باشد و در چارچوب قوانین اسلام با رعایت مصالح کل جامعه از جمله زنان قانون وضع کند و از جنجالهای رسانهای و سیاسی ذرهای نهراسد. چنانچه مجلس در مقابل جنجال رسانهای سه سال پیش کوتاه نمیآمد، امروز این جریان فمینیستی چند گام جلوتر نمی آمد و این گونه با احکام اسلام بازی نمی کرد.
وی با اشاره به اظهارات فائزه هاشمی درباره این لایحه، ادعا کرد: اگر دستگاه قضایی به دستگیری فائزه هاشمی اقدام میکرد، امروز وی بر کرسی نظریه پردازی فقاهت نمینشست و فتوی به ضرورت در اختیار قرار دادن حق طلاق برای زنان صادر نمیکرد. وی با یک روسری سبز که نشانه کودتاگران سبز است، در نشست زنان شرکت کرد و با نقد اصلاحیه ماده ۲۳ در صدد است این گونه وانمود کند که کودتاگران سبز حامی حقوق زنان هستند.
روانبخش همچنین با اشاره به مخالف مریم بهروزی با این لایحه، اظهار عقیده کرد: امثال خانم بهروزی نیز خوب است با مطالعه کتاب “حقوق زن در اسلام” شهید بزرگوار مطهری در جهت رفع شبهاتشان بکوشند و این گونه با احساسات و عواطف زنانه به سراغ احکام اسلام نروند. اینکه ایشان میگوید “روح حاکم بر این ماده روح دینی و اسلامی نیست و اسلام بر تک همسری تأکید دارد” با کجای قرآن و مکتب اسلام سازگاری دارد؟!
ندای سبز آزادی: مادر هنگامه شهیدی، روزنامهنگار زندانی، با اشاره به اینکه ممنوعیت تلفن فرزندش برای سومین هفته متوالی ادامه یافته است، خبر داد که ماموران از ملاقات این زندانی با وکیلش نیز ممانعت کردهاند.
ناهید کرمانشاهی در گفتوگو با کلمه، گفت: بعد از آنکه آقای محمد مصطفایی که وکیل هنگامه بود، از کشور خارج شد، هنگامه به آقای علیزاده طباطبایی وکالت داد؛ اما وقتی هفته پیش آقای علیزاده طباطبایی برای صحبت کردن با هنگامه به زندان مراجعه کرده، به او اجازه ملاقات ندادهاند.
وی همچنین با اشاره به اینکه تماس تلفنی حق هر زندانی است و این حق طبیعی از هنگامه و ما سلب شده است، اظهار داشت: بیشتر از دو هفته است که به هنگامه شهیدی اجازه تلفن زدن ندادهاند و از آگاه شدن از وضعیت جسمی و سلامت او از طریق تماس تلفنی محروم هستیم.
مادر هنگامه شهیدی در گفتوگو با خبرنگار کلمه خاطرنشان کرد: در آخرین ملاقاتی که به صورت کابینی داشتیم، دیدیم که هنگامه به شدت ضعیف و لاغر شده و علی رغم اینکه مقدمات مرخصی او را فراهم کردیم تا برای معالجه بیماریهای گوناگونی که در زندان به آنها مبتلا شده، به مرخصی بیاید، بدون ارائه هیچ دلیلی موافقت با مرخصی وی لغو شد.
به گفته وی، این در حالی است که هنگامه به علت وخامت حالش دو بار از زندان به بیمارستان منتقل شده و تحت عمل ام آر آی مغز قرار گرفته و به علت مواردی که در ام آر آی دیده شده و گویای وخامت شدید حال وی بوده، هنگامه باید هر چه سریعتر به وسیله نورولوژیست معاینه شود و تحت درمان قرار گیرد.
مادر این روزنامهنگار زندانی با ابراز نگرانی شدید نسبت به سلامتی فرزندش، افزود: من از مسئولین تقاضای رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی را دارم، به خصوص بیمارانی مانند هنگامه که در وضعیت حاد قرار دارند، و اعلام میکنم با توجه به وضعیت بحرانی او، در صورت بروز هرگونه اتفاق برای هنگامه، مسئولیت آن با کسانی است که وی را بدون دلیل بازداشت کردهاند و آنها باید پاسخگو باشند.
ندای سبز آزادی: رییس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی موقتا از زندان آزاد شد. به گزارش خبرنگار کلمه دکتر قربان بهزادیان نژاد نیمه شب گذشته و با قرار وثیقه پس از ۹ ماه اسارت که هفته های اول آن در بازداشت انفرادی بود به منزل بازگشت.
قربان بهزادیان نژاد، استاد میکروبیولوژی در دانشگاه تربیت مدرس بود که اخیرا همراه با دکتر بهشتی از تدریس و دریافت حقوق منع شده است. وی در سال های اخیر فعالیت های فرهنگی زیادی داشته است. بهزادیان نژاد معاونت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت سیدمحمد خاتمی را در کارنامه مسئولیت های خود جای داده است. در سال های اخیر دکتر بهزادیان نژاد در موسساتی در زمینه علوم انسانی و مطالعات ایرانشناسی فعالیت می کرده و از مشاوران ارشد موسوی است.
ندای سبز آزادی: ژیلا بنی یعقوب ،روزنامه نگار، دیروز(یکشنبه ) برای سومین بار در یکسال گذشته در دادگاه محاکمه شد. این بار دادگاهش با حضور هیئت منصفه مطبوعاتی و در شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.به گفته فریده غیرت ، وکیل مدافع ژیلا بنی یعقوب این بار موکلش به اتهام« توهین به رییس جمهوری و مقامات» به دادگاه فراخوانده شده بود.
به گزارش سایت” تا آزادی روزنامه نگاران زندانی” ،غیرت در این باره گفته است : «پس از بازداشت موکلم در حوادث پس از انتخابات ،چندین اتهام به وی تفیهم شد که در نهایت با ارسال کیفرخواست شامل دو اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به رییس جمهوری در شعبه ۲۶ محاکمه شد.موارد اتهامی به مقالات منتشره موکلم در وبلاگ شخصی اش مستند شده است. دادگاه به ماهیت هر دو موضوع اتهامی ورود و به آن رسیدگی کرد .هم من و هم موکلم در آن دادگاه در برابر هر دو اتهام مطرح شده دفاع کردیم اما با کمال تعجب و پس از صدور حکم ،اخطاریه ای را مبنی بر برگزاری دادگاهی جدید برای موکلم در این خصوص دریافت کردم.»
وی درباره دلایل تشکیل دادگاه جدید برای ژیلا بنی یعقوب گفت: «بعد از صدور حکم یکسال حبس تعزیری و سی سال محرومیت از روزنامه نگاری برای بنی یعقوب ،دادستان تهران در مرحله تجدید نظرخواهی با این استدلال که برای موکلم در خصوص توهین به رییس جمهوری و مقامات در دادگاه قبلی حکم صادر نشده، درخواست برگزاری دادگاه مجدد را داد. در واقع محاکمه جدید موکلم براساس شکایت دادستان تهران از وی صورت پذیرفته است، به این معنا که برای موکلم علاوه بر مجازات قبلی درخواست مجازات جدید شده است.»
غیرت در جلسه دادگاهی که دیروز برگزار شد ،ضمن رد تمامی اتهامات وارده گفت :«موکل من به عنوان یک روزنامه نگار مستقل چند مقاله انتقادی در باره آقای احمدی نژاد نوشته و ایشان را به عنوان یک کاندیدای ریاست جمهوری مورد نقد قرار داده است و نه حتی به عنوان رییس جمهور. شعبه ۲۶ دادگاه در حکمی که صادر کرده با استناد به همین مقالات وی را به یکسال حبس و سی سال محرومیت از فعالیت مطبوعاتی محکوم کرده است.»
وی از قضات دادگاه و اعضای هیئت منصفه خواست که در رسیدگی به این پرونده به طور جدی به این موضوع توجه کنند که این اتهامات قبلا مورد رسیدگی قرار گرفته است.
فریده غیرت که از برگزاری دادگاه موکلش با حضور هیئت منصفه رضایت کامل داشت ،گفت :«محاکمه موکلم در یک دادگاه مطبوعاتی آن هم با حضورهیئت منصفه برای من و موکلم بسیار امیدوارکننده بود .آرزوی ماست که هرروزنامه نگاری که در حوزه شغلی اش با اتهامی مواجه می شود در چنین دادگاهی محاکمه شود. فضای دادگاه کاملا محترمانه و با توجه کامل به دفاعیات من و موکلم برگزار شد و هیئت رییسه دادگاه از جمله آقای خراسانی رییس شعبه ۷۶ در فضایی کاملا منصفانه و با بی طرفی کامل دادگاه را برگزار کرد و امیدوارم با همین روحیه نیز این پرونده را مورد بررسی قرارداده و رای صادر کنند. »
ژیلا بنی یعقوب در یکسال گذشته به ترتیب در شعبه ۱۰۵۴دادگاه عمومی تهران ،شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب و شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده است.
14 قرن پیش از این مردی حکمران سرزمین اسلام شد که بنا به خواست و رأی مردم که روایت او و پیروانش را از آخرین حجّ حضرت پیامبر قبول نداشتند از جانشینی پیامبر کناره گرفت. او همان مردی ست که تنها 4 سال و 9 ماه حکمران سرزمین اسلام بود و در همین اندکزمان طعم عدالت را تا جایی به تاریخ چشاند که همهی آزادهگان عالَم را شیفتهی خود کرد؛ 14 قرن پس از او، خسرو گلسرخی -مارکسیست شهید- در دفاعیاتش از او و فرزندش به عنوان نمونهی عدالت یاد کرد. او در دوران حکومتش با انواع مشکلات روبهرو شد امّا هیچجا از حریم عدالت خارج نشد؛ در دادگاه چنان عدالت را مراعات کرد که مرد یهودی به خاطرش اسلام آورد. تیغ عدالت او بسیار بُرَنده بود؛ او دست برادر نابینایش را سوزاند تا هوس نکند به بیتالمال دستدرازی کند، او شمع مورد نیازش برای کار مردم را شخصا -و نه از بیتالمال- تأمین میکرد. حکمت و دانش او بسیار گسترده بود؛ وقتی دو زن، هر دو با ادّعای مادری یک کودک نزدش آمدند تا حکم کند کدام یک راست میگویند و کدامین زن دروغگو ست، او حکم به 2 نیم کردن طفل داد و از این راه مادر واقعی را شناخت؛ بدین سبب که مادر واقعی با فداکاری جلوی این کار را گرفت و گفت کودک را به آن زن دیگر بدهند. علیه او با قرآن برخاستند؛ وقتی شکست را نزدیک و حتمی دیدند قرآنِ برافراشته بر نیزه را جلوی قرآن ناطق عَلَم کردند. او یک روشنفکر بود، فرمود: «فرزندانتان را برای زمانهای که در آن خواهند زیست تربیت کنید، نه برای زمانهای که در آن زندگی میکنید». او تنها بود، او در میان پیروانش تنهاتر از تنها بود؛ همان وقت که از فرط بیکسی و تنهایی با چاه دردِ دل بازمیگفت.
او مهربان بود، پدر بود؛ آن چنان که وقتی پر کشید تمام یتیمان پدرشان را از دست دادند، همان وقت که کودکان بر پشتش سواری میکردند و او از شادی آنان شاد میشد. او دموکرات بود، آرام بود؛ وقتی خوارج -با پیشانیهای پینهبسته از سجدههای طولانی- او را کافر میخواندند و در نمازش اخلال ایجاد میکردند او هیچ نگفت، او پیروانش را از بیاحترامی به خوارج نهی میکرد. به او دشنام دادند، ناسزا گفتند، او در مقابل استدلال کرد، لبخند زد، خشم نگرفت. او به حقوق مردمش واقف بود، وقتی سردار وفادارش را به حکمرانی مصر گماشت دستورالعملهایی برای حکمرانی به او داد که هنوز و پس از گذشت 14 قرن حتّی سایهای از آن دستورالعملها در هیچ حکومتی در تاریخ اجرا نشده است. او حافظ جان و مال ملّتش بود، حتّی با خوارج مادامی که تنها با او دشمنی میکردند مدارا میکرد، نبرد او با خوارج وقتی بود که آنان به مردم دستدرازی کردند و او -چون همیشه- تجاوز به حقوق مردم را برنتافت. خشم او برای مال مردم خوران بود، برای متجاوزان به حقوق مردم. او هرگز به حقوق مردمش تجاوز نکرد، حقوق آنان را ادا کرد، پیگیر اجرای حقوقشان بود و متجاوزان به حقوقشان را مجازات میکرد. او میگریست، درد میکشید، گریهی او حقیقی بود، او از ظلم میگریست، از ظلمی که به خودش و مردمش میرفت میگریست. او با قاتلش به بهترین شیوه رفتار کرد، به او از شیری داد که خودش میخورد و دستور داد تنها یک ضربه به او بزنند و از حدّ عدل خارج نشوند. او امیر مؤمنان، مولای عاشقان، مقتدای عارفان، مهربانِ دنیای نامهربانان، آیت عدل الهی و پیشوای شیعیان بود؛ علی علیهالسّلام.
14 قرن پس از او مردی حکمران «امّالقرای جهان اسلام» شد که کاری به رأی و خواست مردم نداشت، در نظر او تمام کسانی که نقد، اعتراض یا مخالفتی با عملکرد او دارند، دشمن اند، منافق اند، عامل اجنبی اند، مزدور آمریکا و اسرائیل و بریتانیا هستند و در بهترین شرایط «خواص بیبصیرت» اند. او بیش از 20 سال است حاکم است و هر کاری کرده و میکند تا این مدّت هرچه بیشتر شود و در همین زمان آنچنان طعم بیعدالتی را به مردمش چشاند که فریادها علیه او در خیابانها سر داده شد. او در دوران حکومتش هرجا با کمترین مشکلی روبهرو شد از هر راهی ممکن بود -بدون توجّه به هیچ قاعدهای- وارد شد و از زور و قدرتنمایی و ستم فروگذار نکرد، او مخالفانش را کشت، او آمر قتلهای زنجیرهای روشنفکران مخالفش شد. او در دادگاهها آنچنان ستم کرد که همهی مردم از دینی که او منادیاش بود رویگردان شدند، او به دختری که فعّالیتش برای حقوق بشر و کودکان بود اتّهام جنگ با خدا زد. تیغ عدالت او بسیار کند بود؛ او دست تمام اطرافیانش را بر ثروتهای ملّی باز گذاشت و حکمرانی مافیایی و مخوفی را با سوءاستفاده از منابع کلان ملّی کشورش پایه گذاشت و در برابر مردمان روی زیلو نشست؛ گولشان زد. دانش و حکمت او بسیار کممایه بود؛ به همین خاطر بود که روش سرکوب را برگزید و جز به موافقانش اجازهی سخنگفتن نداد.
هوادارانش به منزل مراجع تقلید مخالف او هم رحم نمیکردند، وقتی به این منازل حمله میکردند ویرانی بر جای میگذاشتند، قرآن را پاره میکردند. او تنها ژست روشنفکری میگرفت؛ با برگزاری جلسات شعرخوانی که نان به نرخ روز خورهایی تنها در مدح او و ذَمّ مخالفانش شعر میسرودند. او تنها نبود، مزدورانش همهجا بودند و نفس مخالفانش را میگرفتند.
او حتّی به مزار مقتولانش هم رحم نمیکرد، مزدورانش را به تخریب سنگ مزار مخالفانش واداشت. او مهربان نبود، او به خاطر حفظ تاجوتخش فرزندان مخالفانش را یتیم کرد. او پدر ملّتش نبود، او دشمن ملّتش بود. او به حقوق مردمش کمترین وقعی نمینهاد، هوادارانش به دستور او 2 بار و به فاصلهی 10 سال به خوابگاه و محلّ آسایش دانشجویان بیدفاع و بیپناه و بیگناه یورش بردند و آنجا را به خاکوخون کشیدند. او قوانین حکومت خودش را نیز زیر پا گذاشت، او مروّج بیقانونی بود، هواداران او تابع هیچ قانونی نبودند. آه چرا! تابع قانون جنگل بودند. او حافظ جان و مال مردمش نبود، دستهگلهای مملکت را در بازداشتگاههایش بیسیرت کرد، به شهادت رساند و بعد با وقاحت همه را تکذیب کرد، آن معدودی را هم که پذیرفت به گردن عوامل خودسر انداخت. او به حقوق مردمش تجاوز کرد؛ وقتی لشکر لباسشخصی را با اسلحه و چوب و چماق و چاقو و قمه به جان مردم بیدفاع انداخت، وقتی در زندانهایش دستور به شکنجه داد، وقتی پاسخ ندای سکوت را با گلوله داد و این مدنیترین شکل اعتراض را به وحشیانهترین شکل جواب داد، وقتی یگان ویژه و پلیس ضدّ شورش را با آن تجهیزات پیلافکن به جان مردمش انداخت که میپرسیدند: «رأیمان کو؟». او گریست، 2 بار و به فاصلهی 10 سال گریست، او برای حفظ حکمرانیاش گریست، گریهاش امّا باسمهای بود، او چون همیشه ادا درآورد. او برای قلعوقمع مخالفانش، برای اینکه سگانش راحتتر بدرند و عنان اختیار چنان از کف بدهند که در تاریخ با قوم مغول برابری کنند، اشک تمساح ریخت. او دستور داد با مخالفانش به بدترین شکل رفتار کنند، از هیچ شکنجهای فروگذار نکنند؛ دندهیشان را بشکنند، آنقدر در انفرادی نگهشان دارند که به مرز جنون برسند و تصمیم به خودکشی بگیرند، حتّی وقتی از درد و عفونت فلج شدهاند نگذارند به مرخصی بیایند و بیماریشان را درمان کنند، سمّی به آنها تزریق کنند که هیچ پزشکی از آن سر در نیاورد و آن قدر سرشان را در کاسهی توالت نگه دارند و به تجاوز تهدیدشان کنند که هر چه او دستور داده بگویند. او آن طور که دوست دارد صدایش کنند، ولیّ امر مسلمین جهان، مقام معظّم رهبری، مقام عظمای ولایت و صاحب چندین و چند عنوان پرطمطراق دیگر -که خیلی دوست دارد با آنها صدایش کنند و اگر کسی که او را بدون عنوانش خطاب کند مجازات میشود. او همچنین بسیار دوست دارد خودش را به علی علیهالسّلام مانند کند و طبیعتا دشمنانش را به دشمنان آن حضرت، او بدش نمیآید عنوان «امام» را هم به مجموعهی عناوینش بیافزاید.
علی علیهالسّلام پس از 14 قرن همچنان تنها ست؛ وقتی شبیهترین ها در تاریخ به خوارج -این سرسختترین دشمنان او- خود را پیرو او جا میزنند و پیشوایشان را به او تشبیه میکنند. علی علیهالسّلام غمگین است، جسم او وقتی ضربهی شمشیر سرش را شکافت از بار تنهایی و غم، از بار جهل و ستم، از بار نامهربانیها و دشمنیهای کور، خلاص شد. روح او امّا همچنان غمگین و خسته است؛ وقتی به نامش ستم میشود، وقتی از نامش سوءاستفاده میشود، وقتی با نامش جهل را رواج میدهند. مظلومیت علی علیهالسّلام مرزهای زمان را درمینوردد و همین مظلومیت مردمان را روزی بیدار خواهد کرد و دامان ظلم را خواهد گرفت. وای بر ستمپیشهگان در آن روز؛ که تاوان سختی برای تکتک جرائمشان خواهند پرداخت.
نویسنده: kargadanetanhaa@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر