«با وجود محاصرهی اقتصادی و کمبود شدید وسایل یدکی و فساد اقتصادی در ارتش در زمان شاه، که حال در زمان جنگ خود را متبلور کرده بود، در اثر دموکراتیزه کردن ساختار ارتش، اولویت بخشیدن به ابداع و ابتکار و برانگیخته شدن روح ملی، ارتش موفق شد بعد از مهار حملهی عراق و با وجود شکست در اولین عملیات تهاجمی خود در هویزه، به پیروزیهای بزرگی، از جمله در جنگ آسفالت، باز پیگیری تپههای اللهاکبر، قلههای بازی دراز، پس گرفتن قصر شیرین و سوسنگرد دست یابد تا جایی که تیمسار فلاحی رییس ستاد ارتش حدود هشت ماه بعد از شروع جنگ، اعلام کرد که بیش از 40 درصد از زمینهایی که به کنترل عراق در آمده بود، آزاد شده است.»
حملهی خشونتبار به دانشگاهها
در زمانی که رییسجمهور بنیصدر برای رسیدگی به کارهای عمرانی در خوزستان به سر میبرد، حزب جمهوری به این فکر میافتد که دانشگاهها به انقلاب فرهنگی احتیاج دارند و باید اسلامی شوند. سران قدرتطلب حزب، به کمک کسانی مثل حسن آیت برای این کار از دانشجویان تندرو مذهبی که به خدمت حزب جمهوری گرفته شده بودند کمک میگیرد.
بنیصدر
هواداران حزب جمهوری در دانشگاهها هرچند در آن زمان در برابر دیگر گروهها و جریانهای مخالف آنها، اقلیتی بیش نبودند و در صحن دانشگاهها روزبهروز بیشتر به انزوا درمیآمدند، ولی با اتکا بر منطق خشونتگری توانستند جو سنگینی علیه اکثریت دانشجویان به وجود آورند. دانشگاهها بههرحال به تصرف حزب جمهوری و هوادارانش درآمدند و البته تا آذرماه سال ۱۳۶۱ تعطیل شدند.
آقای دکتر عبدالکریم سروش نیز برای اولین بار دربارهی این توطئه در برنامهی به عبارت دیگر از بیبیسی فارسی چنین میگوید: «الان ديگر چند چيز فاش شده است. يکی اين که اين برنامه، يعنی پروژهی انقلاب فرهنگی در حزب جمهوری اسلامی برنامهريزی شد و شخص آقای آيت از کسانی بود که پشت آن بود. در نوارهايی که از او به دست آمد و منتشر شد، گفته بود که ما برنامههايی در دانشگاهها خواهيم داشت که پدر آقای بنیصدر هم نمیتواند جلو آن را بگيرد.»
در چهارچوب این واقعیات میشود سخنان آقای هاشمی رفسنجانی دربارهی نوع و چگونگی اقدامات حزب جمهوری علیه رییسجمهور را رمزگشایی کرد: «یکی از کانونهای فساد که بدترینِ کانونها شده بود، همین دانشگاه بود که ضربه دوم را هم باز دانشجوها زدند و این مراکز فساد را هم اشغال کردند و بهعنوان «انقلاب فرهنگی» تعطیل نمودند و دوباره جریانها تداوم یافت ... پایگاه دانشگاه را از دستشان گرفته بودیم.» مطابق معمول، رفسنجانی موفق میشود خود آقای خمینی را وارد صحنهی اصلی تهاجم علیه دانشگاه کند.
هاشمی رفسنجانی
آقای خمینی زمینه را با چند سخنرانی ایجاد میکند و در یکی از آخرین سخنرانیهای خود قبل از یورش به دانشگاهها، این مراکز آموزشی را متهم میکند که دانشجویان را غربزده کرده و به مراکز تبلیغات سازمانهای چپ تبدیل شدهاند. آقای خامنهای اعلام میکند که «پدرکشتگان این انقلاب در دانشگاه مقابل مردم سنگر گرفتهاند.» پشت سر این اتهامات طولی نمیکشد جبههی متشکل استبدادی در خط امام گامهای بعدی را بر میدارد.
بنیصدر وقتی از برنامهی حمله به دانشگاه خبردار میشود فوری خود را به تهران میرساند و در تهران در جلسهی شورای انقلاب با رهبران حزب درگیر میشود: «شما برنامهی کارتان زدن رییسجمهور است. صریح حرف بزنید. دیگر اسلامی کردن دانشگاه یعنی چه؟ شما اگر قرار است دانشگاه را اسلامی کنید اول خودتان مسلمان شوید و اقلاً دروغ را ترک کنید.»
زمانی که مطمئن میشود برنامهی سرنگونی از طریق کشتار وسیع در دانشگاه از قبل تدارک شده، از گروهها و سازمانهای سیاسی میخواهد که دانشگاه را تخلیه کنند و برای جلوگیری از زد و خورد اعلامیهای صادر کرده و در آن اعلام میکند: «... بنابراین هرگونه اجتماع و ایجاد درگیری در دانشگاهها و خارج از آن عملی ضد انقلابی تلقی میشود ... در خارج دانشگاهها اقدام به هرگونه تجمع و حمله به مراکز سازمانهای سیاسی توطئه بر ضد دولت انقلاب و تضعیف جبهه داخلی ما در برابر آمریکای سلطهگر است.
هر محلی که خارج از دانشگاه تصرف شده باید فوراً تخلیه شود.» به کارگیری این روش مانع میشود که عملیات کشتار بزرگ که نیاز به پوشش مردمی داشت به مرحلهی اجرا در بیاید. در عین حال به علت عدم تخلیهی دانشگاه از طرف هواداران چریکهای فدایی خلق، برخوردهایی روی میدهد. رییسجمهور از مهدی فتاپور و فرخ نگهدار از رهبران چریکهای فدایی خلق دعوت میکند که در دفتر او حضور یابند تا آنها را از علت اصلی حمله به دانشگاهها مطلع کند.
تاکنون آقای فرخ نگهدار دربارهی محتوای این مذاکرات سکوت کامل اختیار کردهاند ولی بنا بر سخنان آقای فتاپور، «بنی صدر خيلی آشکار و صریح صحبت کرد و گفت که اين طرحي است وسيعتر از گرفتن دفاتر. آنها قصد ندارند با تسخير دفاتر کار را پايان دهند. آنها در صدد پيشبرد برنامه وسيعتری هستند که ریيسجمهور را هدف قرار داده و از الگوهای بسيج در انقلاب فرهنگی چين ميخواهند استفاده کنند.»
به نظر میرسد که اگر مداخلهی آقای فتاپور و دیگران نبود، نیروهایی در میان نیروهای چپ وجود داشتند که فکر میکردند چنین کشتاری به نفع جریان چپ است: «ملاقات ما بدون نتيجه و با حملات تند متقابل من و حسين روحانی خاتمه يافت. او به ايده عقبنشينی حمله کرده و سازمان را يک جريان متزلزل و بیاراده ناميد. او در برابر استدلال من که مقاومت با کشته شدن تعداد زيادی دانشجو و بدون نتيجه پايان خواهد يافت، ميگفت در انقلاب از کشته دادن نبايد هراسيد. امروز ۱۳ آبان جمهوری اسلامی است. اگر امروز چند صد دانشجو کشته شوند، اين خونريزی همانند ۱۳ آبان ۵۷ آغازگر يک جنبش اجتماعی و سرنگونی رژيم اسلامی خواهد بود.»
در هر صورت رییسجمهور با حضور در ساختمانی کنار دانشگاه و با تخلیهی خیابانها مانع از آن میشود که گروههای مسلح حزب جمهوری بتوانند با استفاده از پوشش جمعیت دست به کشتار بزنند. بنیصدر روز بعد در حضور صدها هزار نفری که به حضور در دانشگاه دعوت شده بودند، اعلام میکند: «من به شما میگویم که در روزهایی که گذشت خواب کشتار خیابانی بیرحمانهای را دیده بودند ولی بر اثر هوشیاری دانشجویان مسلمان و همه مردم کشور ما این توطئه خنثی شد و برخورد و زد و خورد به حداقل انجامید...» و اضافه کرد: «از امروز دانشگاه باز میشود. در محیط دانشگاه نباید برخورد باشد. باید افتتاح دانشگاه را محترم بشمارند.»
حسن آیت چندی بعد اذعان کرد که برنامهی دانشگاه در واقع برای زدن بنیصدر بود، ولی او زرنگی کرد و سوار موج شد. او در همان حال اضافه کرد که توطئه برای سرنگونی بنیصدر بسیار جدیتر به مرحلهی عمل در خواهد آمد: «... خلاصه میخواهد از خودش برنامهای داریم که بابای بنیصدر هم نمیتواند مقاومت کند...» و بعد با اطمینان پیشبینی کرد که: «مطمئن باشید که نقشه آماده است و اصلاً زیر و رو میشود. ... بعد از ۱۴ خرداد مطلقاً امتحانی خواهد شد.
نه دانشگاه باز خواهد بود، دانشگاه تعطیل خواهد شد.» در فاصلهی کمی بعد از این پیشبینی، آقای خمینی در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۵۹فرمان انقلاب فرهنگی را اعلام میدارد و دستور تشکیل ستاد فرهنگی را میدهد و ستاد آقای عبدالکریم سروش را به سمت سخنگویی خود برمیگزیند. این عمل در واقع یکی از اصلیترین تخلفات آقای خمینی از قانون اساسی بود.
بنیصدر غیر قانونی بودن ستاد انقلاب فرهنگی را از طریق شمس آل احمد به اطلاع اعضای ستاد میرساند و خود شمس آل احمد نیز بعد از این پیامرسانی دیگر در جلسات ستاد شرکت نمیکند. ولی بسیاری از دانشجویان خط امام که فرمان را چراغ سبزی برای تصفیههای گسترده میدانستند، دست به کار شدند. در نتیجه به قول آقای ملکی اولین رییس دانشگاه تهران بعد از انقلاب بیش از دو سوم استادان و بیش از ۵۷۰۶۹دانشجو از دانشگاههای کشور اخراج شدند.
قرارداد یا تسلیمنامهی الجزایر
اصل ۱۲۵قانون اساسی تایید میکند که قراردادها، پیمانها، عهدنامهها و مقاوله نامهها بایستی به امضای رییسجمهور و یا نمایندهی قانونی او برسد. قرارداد الجزایر که به آزادی گروگانها بعد از ۴۴۴روز منجر شد بدون اطلاع رییسجمهور، توسط نخست وزیر و به دست بهزاد نبوی در الجزایر، با طرفهای آمریکایی امضا میشود. به نظر میرسد که برای فریب افکار عمومی و این که نشان بدهند که این موافقتنامه، به امضای رییسجمهور نیاز نداشته است، آن را اعلامیهی الجزایر مینامند، در حالی که در متن انگلیسی موافقت نامه از لغت agreement استفاده شده است که همان موافقت نامه است.همانگونه که از خاطرات کیومرث صابری معلوم می شود آقای نبوی از قبل متوجه شده بودند که امضای چنین قراردادی در واقع کاپیتولاسیون است و از او یک وثوقالدولهی دیگر در تاریخ خواهد ساخت.
در هر حال، تاخیر عمدی در آزاد کردن گروگانهای آمریکایی که قرار نبود بیش از چند روز زندانی باشند، منجر به شکست کارتر و پیروزی رونالد ریگان، در انتخابات اکتبر سال ۱۹۸۰میشود و ریگانسیم وحشی با پیامدهای وسیع خشونتبارش در سطح جهان توسعه مییابد. این در حالی است که به قول آقای سیدمحمود کاشانی، سرپرست داوران ایرانی در لاهه، بعدها مسئولان وزارت خارجهی آمریکا «صریحا و کتباً اعلام کردند که این بیانیهها را ما نوشتیم و ایرانیها [آقایان رجایی و نبوی] فقط امضای خود را زیر آن گذاشتند.»
گروگان گیری یکی از کارکنان سفارت آمریکا (با چشمبند) توسط دو ایرانی در جریان تصرف سفارت آمریکا.
آقای احمد سلامتیان، ضرر مالی این قرار داد را تنها سی میلیارد دلار (معادل نود میلیارد دلار، به ارزش دلار امروز) میداند. بنیصدر که با اصل گروگانگیری از آغاز به مخالفت برخاسته بود و به قول آقای حسن آیت آن را «ضد انسانی، ضد اخلاقی، ضد قانونی» میدانست، ولی از آنجا که هم امضای قرارداد را غیر قانونی میدانست و هم محتوای آن را حاوی ضررهای عظیم به کشور، علیه امضاکنندگان اعلامیه اعلام جرم کرد.
این در حالی بود که هنوز نمیدانست خود شخص آقای خمینی در این معامله شرکت داشته است. آقای نبوی تقاضای جلسهی غیر رسمی مجلس را میکند و در آنجا میگوید که اعلام جرم بنیصدر کار را به جاهای باریک خواهد کشاند چرا که «من به امر دولت و امام عمل کردهام.» بنیصدر درخواست شنیدن نوار جلسهی غیرعلنی را میکند، ولی رییس مجلس، آقای هاشمی رفسنجانی، از دادن نوار به رییس جمهور خودداری میکند.
علیرضا نوبری، رییس بانک مرکزی، از طریق روزنامهی انقلاب اسلامی شروع به افشاگری در مورد مفاد قرارداد میکند. سنجش افکار اثر وسیع این افشاگریها را نشان میدهد و بیش از ۹۰ درصد مردم نیز بر این نظر میشوند که قرارداد در ضرر کامل ایران به امضا رسیده است. آقای رفسنجانی خشم خود را از افشاگریها نشان میدهد: «...روزنامهها، مخصوصاً روزنامهی انقلاب اسلامی که به تشنج دامن می زند,انجام نمیدهند و پروندهی گروگانها,که ربطی به آنها ندارد.»
به نظر میرسد به همین علت است که ناگهان تصمیم گرفته میشود که رییس بانک مرکزی به عنوان تنها شاهد ناخودی قرارداد، بر کنار شود و برای حذف وی لایحهای تحت عنوان عجیب «حذف فرمان همایونی» به مجلس برده میشود. نوبری از پست خود خلع میشود، غافل از اینکه پیش از این بخشی از اسناد و مدارک در مورد قرارداد را در اختیار رییسجمهور قرار داده و او مصمم است که آن را پی بگیرد.
محمد جعفری بر این عقیده است از آنجا که بنیصدر قصد داشته به استناد این مدارک علیه رجایی و نبوی اعلام جرم کند و در نتیجه دولت رجایی را برکنار کند، تصمیم به کودتا علیه بنیصدر جدی شد. آقای بهزاد نبوی بعدها این نظر را به گونهای تایید میکند و در عین حال متذکر میشود که: «البته من نمیدانم اگر در آن روز آن اقدام صورت نمیگرفت و ماجرای بنیصدر آن طور نمیشد، الان وضعیت ما بهتر بود یا نه.»
ولی به نظر میرسد اگر این نظر به عنوان دلیل لازم برای انجام کودتا پدیرفته شود، دلیل کافی نمیتواند باشد. شکست حملهی عراق و تقاضای صلح از طرف صدام با پذیرفتن شرایط ایران، میتوانسته شرط مکمل آن برای انجام کودتا بوده باشد. بنابراین لازم است که به اختصار به این موضوع پرداخته شود.
حملهی عراق بعد از کودتای نوژه
در حالی که گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی و در نتیجه انزوای سیاسی ایران و محاصرهی اقتصادی، شرایط بینالمللی برای حملهی عراق به ایران را فراهم آورده بود و در حالی که نیروی زمینی ایران نیز بیشتر در کردستان زمینگیر شده بود، کودتای نوژه، با همکاری آقایان بختیار، اویسی و صدام حسین، با هدف از بین بردن تنها نیرویی که میتوانست در برابر حملهی ارتش عراق بایستد، یعنی نیروی هوایی انجام میشود.
انجام کودتا بهانهی لازم را به دست حزب جمهوری داد که در عمل، طرح از بین بردن ارتش و جایگزینی آن را با سپاه پاسداران به اجرا بگذارد. آقای خمینی نیز با دستور کشتار دستگیرشدگان زمینهی عملی این طرح را فراهم میآورد: «آنهایی که در این مسائل، در این مساله (کودتای نوژه) همراه بودند با این خیال فاسد کودتا، تمام اینها به حسب حکم قران حکمشان قتل است بلا استثنا. یک استثنا درش نیست، هیچکس حق ندارد که یک کسی را عفو بکند، یک کسی را مسامحه با او بکند.
اینها به حکم اسلام و حکم قران فاسد و مفسد هستند و دربارهی اینها چهار حکم در قرآن هست که از همه کوچکتر کشتن است.»و این در حالی بود که بنیصدر فرماندهان ارتش را به نزد آقای خمینی فرستاده بود تا او را از حملهی قریبالوقوع عراق آگاه کنند و آقای خمینی با اطمینان کامل میگوید کسی جرئت حمله به ایران را ندارد و به بنی صدر پیام میدهد که اینها داستان حملهی عراق را ساختهاند تا مانع تسویهها در ارتش شوند.
بعد از شروع حملهی عراق، بنیصدر در نامهای خطاب به آقای خمینی مینویسد: «یک ماه پیش فرماندهان را بخدمت فرستادم اطلاعات حاصله درباره توطئه امروز را بعرض رساندند. بعد باینجانب فرمودید این اطلاعات را باور نمیفرمایید و امروز راست از آب در آمده اند.»
هنوز معلوم نشده که آقای خمینی بر اساس چه اطلاعاتی و از چه منابعی به این نتیجهی قطعی رسیده بود که صدام جرئت حمله به ایران را ندارد، ولی بنیصدر به این نتیجه رسیده بود که برنامهی حمله به ایران در آمریکا ریخته شده است: «بانی این جنگ به نظر من آمریکاست. ادامه جنگ نیز به سود آمریکاست. این جنگ وضعیت دلار را تثبیت می کند، قیمتهای مواد خام و ساخته شده را به سود آمریکا بالا میبرد، موقعیت آمریکا را در خاور میانه تثبیت میکند.»
در هر حال، تا زمانی که احتمال شکست خوردن از ارتش سرتاپا مجهز صدام جدی بود، رهبران حزب جمهوری مزاحمتی برای بنیصدر در جنگ فراهم نیاوردند و حتی قول حمایت نیز داده بودند. آنها نیک میدانستند که جامعه بر نقش آنها در اضمحلال ارتش آگاه است و در صورت شکست از اولین کسانی خواهند بود که باید به مردم حساب پس دهند.
ولی از زمانی که امکان پیروزی ایران جدی شد، ترس از شکست ارتش، به ترس از پیروزی بنیصدر تبدیل شد و بنابراین، کارشکنیها در کار جنگ شروع شد. حزب توده، نقش اصلی در حملههای سیاسی به بنیصدر را بازی میکرد و به بیان دیگر، به حزب جمهوری که از تجربهی سیاسی زیادی برخوردار نبود، خط میداد. در اینجاست که ناگهان میبینیم بنی صدر را ناپلئون انقلاب ایران میخوانند و بعد هم او با ژنرال پینوشه مقایسه میشود که قصد کودتا دارد و شعار «ژنرال پینوشه، ایران شیلی نمیشه» بر دهان هواداران حزب جمهوری و اقمارش میافتد.
بنیصدر آگاه از اثرات اینگونه اتهامها بر خمینی، استعفانامهی خود را نزد خمینی میگذارد تا هر زمان که خود صلاح میبیند، منتشر کند. همزمان، حزب جمهوری بیشترین سعی خود را به کار میبرد تا روحیهی ارتشیان را ضعیف و مانع عملیات موفق آنها در جبههها شود. تا جایی که دادگاههای انقلاب حتی کسانی مانند فکوری و فلاحی از فرماندهان کل ارتش را به دادگاه احضار میکنند.
فرماندهان ارتش در زمان جنگ متهم به «ضد انقلاب» بودن و داشتن «کارنامهی سیاه» می شوند. تا جایی که تیمسار فلاحی به حجتالاسلام هادوی، دادستان انقلاب مینویسد: «تاریخ انقلاب ایران و ملت حق شناس ایران، درباره سرتیپ فلاحی بعد از او قضاوت خواهد کرد و سر انجام قضاوت نهایی در رستاخیز الهی و با رای خدا اعلام خواهد شد.»
این کارها کافی نبود. افسران ارتش به بهانههای مختلف مورد تحقیر و توهین قرار میگرفتند. بهعنوان نمونه فرماندهی تیپ دزفول گرفتار و روانهی زندان و شکنجه شد. اثر شکنجه هنوز روی بدن او باقی است و میلنگد. فرماندهی لشکر اهواز نیز زندانی شد و چند نوبت به شدت کتک خورد. فرماندهی لشکر خراسان را توقیف کردند، به تهران آوردند و سر او را تراشیدند و پس از چهار روز زندان انفرادی گفتند آزاد است.
در همان کتاب «ایستاده بر آرمان» نوشته شده است: او نزد من آمد و گریست و گفت: من یک سرتیپ ارتش هستم. با تحقیری که مرا روا کردند، چگونه میتوانم بازگردم و لشکر را فرماندهی کنم؟ در کرمانشاه سرهنگی را بدون دلیل توقیف کردند و او را به مستراحشویی واداشتند.126 در مجلس، خلبانان به عامل آمریکا خوانده میشدند.
به نظر میرسد پیروزی ارتش به فرماندهی بنیصدر به کابوسی برای سران حزب تبدیل شده بود تا جایی که آقای رجایی در مسجد سپهسالار اعلام میکند که ما پیروزی را که با این ارتش حاصل شود نمیخواهیم.سیدحسین خمینی، نوهی رهبر انقلاب، در همان روزها متن یکی از گفتوگوهای خصوصی در بیت آیتالله خمینی را افشا میکند: «من خودم با آنها بحث کردهام و خودم از آنها شنیدم که میگویند خوزستان و حتی نصف ایران هم برود بهتر این است که بنیصدر حاکم شود.» [128]
با وجود محاصرهی اقتصادی و کمبود شدید وسایل یدکی و فساد اقتصادی در ارتش در زمان شاه، که حال در زمان جنگ خود را متبلور کرده بود، در اثر دموکراتیزه کردن ساختار ارتش، اولویت بخشیدن به ابداع و ابتکار و برانگیخته شدن روح ملی، ارتش موفق شد بعد از مهار حملهی عراق و با وجود شکست در اولین عملیات تهاجمی خود در هویزه، به پیروزیهای بزرگی، از جمله در جنگ آسفالت، باز پیگیری تپههای اللهاکبر، قلههای بازی دراز، پس گرفتن قصر شیرین و سوسنگرد دست یافت تا جایی که تیمسار فلاحی رییس ستاد ارتش حدود هشتماه بعد از شروع جنگ، اعلام کرد که بیش از ۴۰درصد از زمینهایی که به کنترل عراق در آمده بود، آزاد شده است.
موافقت صدام با شرایط ایران برای صلح
با مسلم شدن شکست نقشهی صدام در رویارویی با ارتش ایران، شکست نیروی هوایی این کشور در مقابله با نیروی هوایی ایران و ضعیف شدن روحیهی سربازان عراقی، و از بین رفتن نیروی دریایی عراق و محاصرهی دریایی بندر فاو، صدام مجبور میشود درخواست صلح کند. او این درخواست خود و دولتهای عربی طرفدارش را به ناچار از طریق دو هیئت کشورهای اسلامی و نیز هیئت کشورهای بیطرف به سرپرستی وزیر خارجهی کوبا، ایزیدورا مالمیرا، مطرح میکند و موافقت خود را با شرایط ایران که همان عقبنشینی از مرزها تا برد توپخانهها و نیز پرداخت غرامتی سنگین، به وسیلهی کشورهای نفتخیز خلیج فارس بود، به دولت ایران اعلام میکند،اما حزب جمهوری، حداکثر سعی خود را میکند تا مانع صلح شود.
آقای خمینی که اول پذیرفته بود صلح برقرار شود، بنا به گفتهی بنیصدر، پس از این که رهبران حزب جمهوری نزد ایشان میروند و میگویند که اگر بنیصدر صلح را برقرار کند، دیگر حتی شما هم حریف او نخواهید شد، و به این ترتیب نظر وی را عوض میکنند. به نظر میرسد که این اطلاع با نظر هاشمی رفسنجانی در مخالفتش با صلح و اظهار خشنودی از تغییر نظر آیتالله خمینی، همخوانی دارد: «در پیام امام در مورد جنگ و هیات میانجی هم مطالبی آمده که سیاست آقای بنیصدر را محکوم میکند.
آقای بنیصدر دیروز در کارنامهاش نوشته، مایل است به جنگ خاتمه بدهد و صلح کند، ولی شعارهای راهپیمایی امروز و اظهارات امام یقیناً راه را برای ایشان بسته است» و حتی در بی اعتنایی کامل درخواست ملاقات هیئت میانجی کشورهای اسلامی را نمیپذیرند.
پینوشتها و منابع:
۹۶-اینجا
97- سخنرانی آقای رفسنجانی در نماز جمعه تیر ۱۳۶۱از سایت آقای هاشمی رفسنجانی. تاریخ دسترسی به سایت اینجا: 17 مرداد 1389
۹۸ - روزنامه کیهان ۲فوریه .۱۹۸۰
۹۹- روزنامهی جمهوری اسلامی ۶اردیبهشت ۱۳۵۹
۱۰۰- درس تجربه، در گفتوگو با حمید احمدی. خاطرات ابوالحسن بنی صدر اولین رییس جمهوری ایران (انتشارات انقلاب اسلامی. ۱۳۸۰) ص ۱۱۳
۱۰۱- تقابل دو خط، محمد جعفری (فرانکفورت. انتشارات برزاوند. ۱۳۸۶) ص ۷۰-۷۱
۱۰۲- مصاحبه آقای فتاپور با نشریهی آرش شمارهی ۱۶، اردیبهشت ۱۳۸۹. این مصاحبه در وبلاگ ایشان نیز موجود است.اینجا
۱۰۳- همان
۱۰۴- روزنامهی کیهان، ۲اردیبهشت ۱۳۵۹
بنابراین به نظر میرسد که هدف از دعوت مردم برای حضور در دانشگاه، نه حمله و یا بستن دانشگاهها، بلکه جلوگیری از کشتار وسیع و نیز با استفاده از چتر مردم، گشودن دانشگاهها بوده است. در واقع اکثریت مطلق آکادمیکها و رهبران سیاسی که بنیصدر را متهم به حمله به دانشگاهها کردهاند، نه تنها این اتهام را با سانسور امور واقع انجام دادهاند، بلکه هیچ توضیحی ندادهاند که اگر بنیصدر نفعی داشت که در توطئهای شرکت کند که علیه او تدارک دیده شده بود، آن نفع چه بوده است؟ یکی از نمونههای گویای این مقاومت در برابر امور واقع و عدم توانایی در توضیح انگیزهی بنیصدر، تحقیق دکتر سعید امیرارجمند در کتاب معروف عمامه در برابر تاج است. وی میپذیرد که مطابق نوار آیت، هدف از حمله به دانشگاه سرنگونی بنیصدر بوده است و در عین حال بنی صدر را ایدئولوگ انقلاب تعریف کرده که در برابر وسوسهی انقلاب فرهنگی نتوانست مقاومت کند. از آقای امیرارجمند توقع میرفت در این باره دست کم توضیح دهد که چطور میتوان عقلاً پذیرفت بنیصدری که از انقلاب فرهنگی به ضدانقلاب تعبیر میکرد به دست خود پایگاه اصلی مبارزهاش علیه حزب جمهوری، یعنی دانشگاهها، را به تعطیلی فرا بخواند؟ این عدم توانایی برای دفاع از نظرشان در مورد حادثهای بس جدی و با پیامدهای جدی تر از ضعفهای جدی تحقیق ایشان است. نمونه های دیگر را در کارهای استادانی مانند شائول بخاش و فرد هالیدی میبینیم که آنها نیز برای دفاع از نظر خود به هیچ فاکتی رجوع ندادهاند و بودن تحلیل منطقی وقایع تنها به بازگویی نظرات متناقض بازپرداختهاند.
۱۰۵- غائلهی چهاردهم اسفند ۱۳۵۹زیر نظر سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی ( تهران. انتشارات نجات، چاپ دوم. 1364) ص ۳۴۵-۳۴۶
۱۰۶- روزنامهی کیهان ۱۹مرداد ۱۳۵۹
۱۰۷- محمد ملکی، اندیشهی جامعه، شمارهی ۲۵، سال ۱۳۸۱
۱۰۸- کیومرث صابری (گل آقا) در مورد آقایان رجایی و نبوی میگوید: «وقتی دو نفری از جماران باگشتند، بهزاد نبوی تا مرا دید، از ته سالن، گفت: صابری ببین! تو به عنوان یک نویسنده شاهد باش! قرار است ما کاری بکنیم که فردا بمن خواهند گفت: وثوقالدوله ایران. ولی تو شاهد باش که ما فقط به اطاعت امر امام اینکار را می کنیم...» سرمقاله روزنامه یاس نو، ۳۱دیماه ۱۳۸۲
۱۰۹- شنود اشباه. رضا گلپور. چاپ اول ۱۳۸۱، ص ۲۹۱. آقای سید محمود کاشانی سرپرست داوران ایرانی در لاهه، برای اجرای قرارداد الجزایر می بودند، که بنا به در خواست آمریکا در سال ۱۳۶۳ از این کار بر کنار شد.
۱۱۰- مصاحبه با احمد سلامتیان ۲۵مه ۲۰۰۵
۱۱۱- غائله چهاردم اسفند ۱۳۵۹زیر نظر سید عبدالکریم موسوی اردبیلی ( تهران. انتشارات نجات، چاپ دوم. ۱۳۶۴) ص ۳۴۸
۱۱۲- محمد جعفری: تقابل دو خط ( انتشارات برزاوند. ۱۳۸۶) ص ۳۷۱
۱۱۳- همان
۱۱۴- هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران (تهران. دفتر نشر معارف انقلاب. چاپ پنجم. ۱۳۷۸) ص۱۱۰
۱۱۵- برای نمونه شمارههای 547 و 546 روزنامهی انقلاب اسلامی ( ۴و ۵ خرداد ۱۳۶۰) مراجعه شود
۱۱۶- A. H. Banisadr, My Turn to Speak (Washington: Brassey's, ۱۹۹۱), p. ۴۹
۱۱۷- هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران ( تهران. دفتر نشر معارف انقلاب. چاپ پنجم. ۱۳۷۸) ص ۷۳
۱۱۸- محمد جعفری: تقابل دو خط ( انتشارات برزاوند. ۱۳۸۶) ص ۳۷۲
۱۱۹- رفتارشناسی حکومتی امام در گفتگو با بهزاد نبوی. پنج خاطره از امام، پدرام الوندی
۱۲۰- تحقیقات محقق آمریکایی مارک گازیوروسکی، هم تاییدی بر صحت تحقیقات نویسنده است و هم اینکه گازیورسکی نشان داده است که صدام حسین حمله خود به ایران را تا به بعد ازانجام کودتای نوژه به تاخیر انداخت، تا تنها خطهای دفاعی باقی مانده در برابر ارتش عراق که اول نیروی هوایی بود و بعد لشکر زرهی دزفول توان عملیاتیشان را از دست بدهند. من در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده بودم که هدف از کودتایی که هیچ امکان پیروزی نداشت، از بین بردن تنها مانع جدی در مقابل ارتش صدام، نیروی هوایی، بوده است و گازیورسکی نشان داده است که برندهی واقعی این کودتا صدام حسین بوده است. او میگوید که حتی اگر کودتا پیروز هم می شد، کشور وارد جنگ داخلی شدیدی میشد و ارتش صدام به ایران حمله میکرد و برنامهی تقسیم ایران به پنج کشور را به اجرا در میآورد و اگر پیروز نمیشد، ارتش صدام با نیرویی پراکنده و روحیه باخته روبه رو میبود که کار را بر ارتش عراق بس آسان میکرد و اضافه میکند که سادهلوحی بیش از حد آقای بختیار، باعث شد که فریب صدام را بخورد. در صورت شکست یا پیروزی کودتا، صدام خوزستان را ضمیمهی خاک خود می کرد و با تجزیه شدن ایران، به هدف خود میرسید. رک:
The Nuzhih Plot and Iranian Politics Author(s): Mark J. Gasiorowski Source: International Journal of Middle East Studies, Vol. 34, No. 4 (Nov., 2002), pp. 645-666 Published by: Cambridge University Press
ترجمهی قسمتهای اصلی تحقیق را می شود در این سایت یافت:
۱۲۱- نقش اصلی را در کودتاهای نظامی همیشه بر عهدهی نیروی زمینی است و نیروی هوایی یا نقش ندارد و یا نقشی حاشیهای بازی میکند. ولی در کودتای نوژه نقش اصلی بر عهدهی نیروی هوایی گذاشته شده بود. دیگر اینکه با وجود حضور متخصصان عراقی، آنقدر طرح ناشیانه اجرا شد که دستگاه اطلاعاتی رژیم که هنوز بسیار ازهم گسیخته بود، از چندین طریق از برنامه کودتا آگاه شده بود. برای اطلاعات دقیقتر در این مورد میتوانید به تحقیقی که نویسنده در این مورد انجام داده است مراجعه کنید:
بختيار: اسطوره و واقعيت، هدف از کودتای نوژه (بخش دوم)اینجا
۱۲۲- صحیفه نور، جلد ۱۲ص ۲۵۲
۱۲۳- نامهها از آقای بنی صدر به آقای خمینی و دیگران. به اهتمام فیروزه بنی صدر. انتشارات انقلاب اسلامی خرداد ۱۳۸۵ص ۱۵۶
۱۲۴- روزنامه انقلاب اسلامی. ۱۷آبان ۱۳۵۹
۱۲۵- علی غریب. ایستاده بر آرمان. چاپ ۱۳۸۵ص ۶۰ اینجا
۱۲۶- همان ۶۲
۱۲۷- مصاحبه با بنی صدر، ۲۲ژانویه ۲۰۰۵
۱۲۸- انقلاب اسلامی ۲۵ اسفند ۱۳۵۹
۱۲۹- برای نمونه، ایران در حالی که حدود هفتصد تانک چیفتین، با موتور ضعیف از انگلستان خریداری کرده بود، که هر هشتصد کیلومتر احتیاج به سرویس کامل داشت، ولی برای حرکت دادن این تانکهای هفتاد تنی، از روسیه تانکبرهایی خریده شده بود که برای حرکت دادن تانکهای سی تنی روسی ساخته شده بودند، و این از عوامل اصلی شده بود که بردن تانکها به جبهه را با مشکل جدی روبهرو کرده بود.
۱۳۰- سپاه پاسداران در آن زمان نیرویی حداکثر در حدود بیست هزار نفر در اختیار داشت و بیشتر نفرات آن از آموزشهای تکنیکی لازم و دیسیپلین نظامی بی بهره بودند. بعدها محسن رضایی و دیگران بر این واقعیت صحه گذاشتند.
۱۳۱- روزنامهی انقلاب اسلامی ۲۷اردیبهشت ۱۳۶۰
۱۳۲- برای نمونه سرگرد بازنشسته محمد تقی گلدوست، در مصاحبه با نویسنده اشاره کرد به سخن یکی از اسرای عراقی، که به ایشان گفته بود که وقتی ارتش ایران حمله میکند، ما میدانیم که به هدف حمله خود نائل خواهد شد و وقتی ما پاتک میزنیم، می دانیم که زمین از دست رفته را پس نخواهیم گرفت ( ۱۲.۰۳.۲۰۰۴). و یا سروان رضا استوار، فرمانده گروهان تانکهای چیفتین در نبرد آسفالت، به نویسنده گفت که با دوازده تانک در برابر ۱۵۰تانک عراقی به مقاومت پرداخته بودند که در طول نبرد با تانکهای عراقی شاخ به شاخ شده و هفت تانک از دست داده بودند ولی تصمیم گرفته بود که عقب نشینی نکند که در این فاصله به فرستنده یکی از تانکهای عراقی دست یافته بودند، و یکی از سربازان عرب ایرانی واحد او ترجمه گزارش فرمانده تیپ زرهی عراقی را برای فرمانده لشکرش ترجمه کرد، که در آن، فرمانده میگفت که تانکهای ایرانی میخکوب شدهاند و نمیشود آنها را به عقب راند. (۲۳.۰۴.۲۰۰۵)
۱۳۳- در طول تحقیق سعی بر این شد که با ایشان در این مورد مصاحبهای انجام بگیرد، که اطلاع حاصل شد که متاسفانه ایشان در سال ۲۰۰۱فوت کرده اند. Isidoral Malmierca
۱۳۴- پیام بنی صدر به مردم ایران در تاریخ ۲۲. خرداد ۱۳۶۰( نامه ها از آقای بنی صدر به خمینی و دیگران. انتشارات انقلاب اسلامی.خرداد ۱۳۸۵) و نیز مصاحبه با نویسنده: ۲۴. ژانویه ۲۰۰۵. عراق با پرداخت ۲۵میلیارد دلار موافقت کرده بود و ایران در خواست ۵۰میلیارد داشت و این در حال بود که خسارت مالی جنگ در آن زمان بسیار کمتر از این مبالغ بود.
۱۳۵- مصاحبه با بنیصدر ۲۴. ژانویه ۲۰۰۵
۱۳۶- هاشمی رفسنجانی: عبور از بحران ( تهران. دفتر نشر معارف انقلاب.چاپ پنجم. ۱۳۷۸) ص ۵۲
۱۳۷- همان ص ۱۰۸
بخش پیشین
• نبرد نخبگان بر سر قدرت یا آزادی؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر