-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

Best of Balatarin for 08/26/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.




هرکه در بغل احمدي نژاد افتاد /*/تو بدان که از چشم خلق و خدا افتاد
با ۱۸۶ امتیاز و ۷ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی
نظرات

 


من آنم که در پای خوکان نریزم/ مر این قیمتی در لفظ دری را. /ناصر خسرو قبادیانی/ هنرمند اگر نزد مردم عزیز است برای این است که سربرآستان قدرت نمی‌ساید و در رنج‌ها و شادی‌هایشان کنار آنان است. هنرمند به قول اخوان ثالث «برسلطه است و با سلطه نیست». مردمی که زیر سرنیزه زندگی می‌کنند تنها پناه‌گاه‌شان هنر است و هنرمندان٬ و وای به روزی که اینان نیز جیره‌خوار قدرت شوند و قلم نیز در کنار سرنیزه قرار گیرد و صدا و تصویر نیز آلت سرکوب شود. لبانی که برای مردم می‌خواند دست جادوگر نمی‌بوسد و به تمجید قدرت نمی‌جنبد. آن کدام حنجره است که برای داغ دل مادر ندا و سهراب و اشک فروخورده‌ی پدر اشکان و داود می‌خواند؟! این کدام دست است که بر تار می‌نوازد و بر دف می‌کوبد تا چشمی به اشک نشسته و دلی خون شده را مرهمی باشد و قوت قلبی باشد آن که در سلول‌های انفرادی گشنه و تشنه برای آزادی ما دربند است؟! / برادری ندارم/ هیچگاه برادری از آن دست نداشته‌ام/ که بگوید «آری»:/ ناکسی که به طاعون آری بگوید و/ نانِ آلوده‌اش را بپذیرد. /احمد شاملو/ چاپلوسی و آستان‌قدرت‌بوسی بدترین و فاسدترین پیامد و در عین حال سازنده‌ی نظام‌های دیکتاتوری است. جامعه‌یی که در آن چاپلوسی و نان به‌نرخ‌روزخوری رواج پیدا می‌کند لاجرم منکوب دیکتاتوری و ستم باقی خواهد ماند. این‌ها لازم و ملزوم هم‌اند و علت و معلول‌اند. فرهنگ چاپلوسی خود به خود هدف و مقصد خود را می‌تراشد. زوال دیکتاتوری‌ها و قدرت‌ها از روزی آغاز می‌شود که دیگر سربرآستان‌قدرت‌سایی و هم‌دستی با طاعون هزینه‌اش بیشتر از فایده‌اش شود. روزی که صف‌ها آراسته می‌شود میانه‌بازان دق که می‌خواهند رفیق قافله باشند و شریک دزد رسوا می‌شوند. آنان که به زبان می‌گویند «خاک پای مردم هستند» و در عمل سردرآخور حکومت دارند. وقتی جنبش و انقلاب در می‌گیرد و روزگار دیکتاتوری و استبداد رو به کوتهی می‌نهد دیگر «منبر» و «خلوت» یکی می‌شود و نمی‌توان بر «منبر» جلوه‌یی داشت و در خلوت آن کار دیگر کرد. اگر زمانی که جمعی میان‌مایه به نام هنرمند به دست‌بوسی خامنه‌ای...
با ۱۴۱ امتیاز و ۳۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


پس از سخنرانی حضرت آیت الله دستغیب در مسجد قبا وبازتاب آن در رسانه ها، امروز حوالی ساعت ۲:۳۰ بامداد روز چهارشنبه چند نفر موتورسوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند اقدام به رنگ پاشی بر روی درب خانه معظم له کردند و به سرعت متواری شدند. در فیلمهای مشاهده شده از طریق دوربینهای مدار بسته، اینطور بدست آمد که این افراد همان کسانی بودند که با رنگ پاشی بر روی تابلوی مرجع عالیقدر آنجا را هتک کردند. به گزارش حدیث سرو پیش از این تجمعی پس از نماز جمعه شیراز بر علیه آیت الله دستغیب صورت گرفت؛ روز دوشنبه هم روبروی استانداری شیراز تجمعی در اعتراض به مواضع ایشان صورت می گیرد که با سخنان فرماندار شیراز مبنی بر حمایت از حاکمیت به پایان می رسد. استاندار فارس هم در جلسه ای که با مدیران دستگاههای اجرایی داشته است با اشاره به برخی اظهار نظرها در خصوص جایگاه ولایت فقیه، حضرت آیت الله دستغیب را توصیه می کنند به اینکه پخته تر صحبت کنند. البته استاندار فارس با اشاره به اینکه برای این افراد باب توبه باز است گفت: اگر کسانی اظهار نظر کرده اند با سعه صدر مردم فرصت دارند تا خطای خود را در معرض بخشش قرار دهند.
با ۱۲۸ امتیاز و ۱۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


حمزه کرمی، از فرماندهان سابق سپاه در نامه‌ای به غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، دادستان ایران گفته است، در مدت بازجویی شکنجه و به تجاوز تهدید شده تا به ارتباط جنسی با نزدیکان سران مخالف دولت اعتراف کند. بر اساس آن‌چه در این نامه گفته شده، بازجویان، آقای کرمی را به «تجاوز و استفاده از بطری» تهدید می‌کردند و می‌گفتند او را به بندهای مخوفی می‌فرستند که در آن افراد متخلف به زندانیان تازه ‌وارد تجاوز می‌کنند. به گفته حمزه کرمی، بازجوها با «فحش و کتک کاری مخصوص خود» او را مجبور می‌کردند تا اعتراف کند با تمام زنانی که در ایام انتخابات با او تماس می‌گرفتند، از جمله فائزه و فاطمه هاشمی، دختران رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام «رابطه» داشته است.
با ۱۲۱ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


همیشه این موضوع برایم بسیارجالب وتعجب برانگیز بوده است که کسانی که از مطالب مذهب ستیزانه حمایت می کنند خیلی ساده انگارانه و سطحی نگرانه متهم به این می شوند که مامور حکومت هستند و رسالتشان تفرقه افکنی و ضربه به جنبش است . این موضوع جالب است چون گویا ما فراموش کرده ایم که در کشوری زندگی می کنیم که مذهب در آن شخصی نیست و جایگاهش نه در امن ترین مکان برای آن یعنی قلب و حریم خصوصی انسانها ، بلکه در لا به لای متون قانون اساسی و در نتیجه در جایگاه تعیین سرنوشت برای یک ملت است . گویا فراموش کرده ایم که بر مبنای همین مذهب حکم محاربه و سنگسار صادر می کنند و دست و پا می برند ونامش را اجرای حدود الهی می گذارند . یا شاید هم از یاد برده ایم که انسان تقلید نمی کند بلکه می اندیشد و متفاوت هم می اندیشد و تحمل این اندیشه های متفاوت یک تکثرگرایی عملی و نه فقط شعار گونه را می طلبد. بله، من متفاوت از مذهبی ها می اندیشم ولی اصلی ترین دلیل حمایت من از مطالب ضدمذهبی صرف نظر از این تفاوت اندیشه این است که می خواهم به همه ی آنهایی که به بهانه ی کامل بودن دین بر طبل حکومت مذهبی می کوبند بگویم که اگرطرزتفکر من اشتباه دارد دین شما هم انحراف دارد و اگرعقل من ناقص است دین شما هم چندان کامل نیست ،لا اقل در این میان تفکر من پویاست و قابلیت تکامل دارد ولی نه دین شما قابلیت آپدیت شدن دارد و نه کتاب آسمانی تان قابلیت ویرایش ، پس چگونه است که من رشته ی تقدیرم را از دست خرد بگیرم و به دین شما بسپارم ؟ می خواهم همان عده برای لحظه ای خود را از بند این تعصبات و مقدسات پوشالی رها کنند و به این بیندیشند که جایی که صدها کاریکاتور از پیامبرشان می کشند وآب از آب تکان نمی خورد( چه رسد به اینکه آخرالزمان شود) دیگر اندیشیدن به درستی یا نادرستی تنوع طلبی جنسی پیامبر کفر نیست و دیگر شک کردن به اینکه سنگسار وحشیانه و غیرمتمدنانه است انسان را تبدیل به میمون و بوزینه نمی کند . می خواهم که این عده فقط اندکی جای اشتباه و نادرستی برای دینشان قائل شوند تا دیگر تلاش نکنند که مضحکانه دستاوردهای نیک بشری مثل دموکراسی و لیبرالیسم را با دین تطبیق دهند و اگر این تطبیق موفقیت آمیز نبود این مفاهیم را پوچ و زاید و حتی خطرناک بدانند. می خواهم آنهایی که تحمل و شجاعت نقد دینشان را ندارند دیگر نه تنها نخواهند که حکومت و سیاست را به دست این کودک نادان و بیش فعال بگذارند بلکه حتی دستش را گرفته و با تنبیه یا تشویق ، هر طور که می توانند ، در کنج مسجد و امام زاده سرگرمش کنند و از آسیب مصونش بدارند . چرا که تا زمانی که این کودک آنقدر گستاخ باشد که برای طرز پوشش من هم تصمیم بگیرد ناچارم که پا بر روی علاقه ام به مذهبی های آزاد اندیش بگذارم و با تمام نفرتی که از خامنه ای و جنتی و امثال آنها دارم چنان کشیده ای بر گوشش بزنم که خیال حکومت از سرش بپرد . فقط امیدوارم که هم سنگرهای مذهبی ام که در مبارزه با فاشیسم مذهبی (نه مذهب ) کنارم ایستاده اند درک کنند که چرا از مذهبشان بیزار شده ام و در واقع بیزارم کرده اند و باور کنند که با تمام وجودم برای عقاید آزادیخواهانه (و نه مذهبی شان)احترام قائلم و هرگز، این را با صداقت کامل می گویم که هرگز خودم را از آنها به سبب متفاوت بودن عقایدم نه کمتر دانسته ام نه بیشتر و تمام مشکل من با مذهبی است که سوار بر چرخ و فلک قدرتش کرده اند و قصد پیاده کردنش راهم ندارند . ای کاش آنقدر بی انصاف بودم که همه ی مذهبی ها را با چوب تنفر از حکومت مذهبی برانم ووجدان خودم را راحت کنم و دیگر ناچار نباشم که از آنها بابت تحقیر و تخریب عقایدشان معذرت بخواهم . اما واقعیت آن است که نمی توانم تفاوت الله اکبر آن شهید سبز را که بر روی لبانش خشکید با الله اکبر های تروریستهایی که بهشت را به بهای خون می خرند نادیده بگیرم . نمی توانم فراموش کنم که دندانهای نوریزاد مذهبی به خاطر دفاع از آزادی من خرد شدند . من باید خیلی بی انصاف باشم که اشکهای مادر مذهبی ام برای بی پناهی و بیچارگی مادران فرزاد وسهراب را فراموش کنم .راستش من نمی توانم از مورد توهین واقع شدن عقاید آن دوست چادری ام که همواره به آزادی من در انتخاب نوع پوششم احترام گذاشته است احساس خرسندی کنم . همانگونه که نمی توانم هیچ وقت بعد از بحث های مذهبی که با دوستانم می کنم و پیروزی بامن همراه می شود احساس خشنودی کنم وبرعکس همواره از اینکه در این سرزمین مرده و بی دلخوشی تنها پناه و دلخوشیشان یعنی نماز و روزه و بهشت و مانند اینها را در نظر آنها کم ارزش و کمرنگ می کنم افسرده و ناراحت می شوم . در هر حال امیدوارم دوستان مذهبی ام درک کنند که من اگر مذهب گریز شدم دست پخت همین حکومتم نه سرباز ارتش سایبری آن ،هرچند که می دانم قبول این واقعیت برای عده ای تلخ و دشوار است
با ۱۱۶ امتیاز و ۷۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


افتخاری گفت: در پی اتفاقاتی که اخیرا ناخواسته گرفتارش شدم و هجمه بسیاری که بعد از آن، برای خود و خانواده‌ام پیش آمد، رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهم، و قصد دارم از ایران بروم و در فرانسه زندگی کنم. رییس‌جمهور به محضی که به نزد من رسید خودش را از طرفداران و علاقمندان پیگیر آثارم معرفی کرد و من به رسم تشکر از این ابراز علاقه، او را در آغوش گرفتم.
با ۱۱۳ امتیاز و ۲۰ نظر فرستاده شده در بخش هنر و ادبیات
نظرات

 


دو نکته طلایی در این تکبیر شبانه نهفته است اول آنکه چنان رعب و وحشتی در دل کودتاچیان ایجاد میکند که دستاورد آن کم از خود راهپیمایی ندارد و دوم آنکه بسیاری از مردم که دسترسی به اینترنت و ماهواره را ندارند از برنامه ای که در پیش است آگاه شده و پای در خیابان میگذارند.پس همه باهم یکصدا فریاد میکشیم تا خواب خوش را از کودتاچیان بگیریم
با ۱۱۲ امتیاز و ۲۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


حمزه کرمی در رنجنامه خود به بیان شکنجه های روحی و جسمی در زندان پرداخته و خواستار تشکیل یک دادگاه غیرسیاسی برای رسیدگی به اتهاماتش شده است. کرمی در این نامه به فشار و شکنجه برای اخذ اعتراف به رابطه با نوامیس و خویشاوندان رهبران جنبش سبز اشاره می کند. متن رنجنامه حمزه کرمی به شرح زیر است. بسه تعالی حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محسنی اژه ای دادستان محترم کل کشور با سلام و احترام و آرزوی توفیقات الهی ، پیور مذاکرات حضوری بدین وسیله توضیحاتی را در مورد نحوه بازداشت و بازجویی ها و سایر مسائل مربوط به پرونده ام به استحضار میرساند: این‌جانب در تاریخ ۸۸/۰۳/۲۷ در حالیکه در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب بطور فجیعی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درب ورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند. ۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی بسر بردم . بازجویی ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد. از ابتدا ۷ نفر بازجوی من بودند. چهار نفر از آنان پس از یکی دوماه دیگر نیامدند، اما دو یا سه نفر از آن‌ها تا مراحل پایانی پرونده این‌جانب بازجویی می نمودند. در طول مدت بازجویی پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم. بازجویی ها همرا با فشار های روحی و جسمی بود که بخشی از آن به شرح زیر به استحضار میرساند: - از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا بخاطر همکاری با هاشمی ها مستحق مرگ میدانست و نوید آنرا میداد. مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی مینمایند. - تهدید به اینکه همسر و دختر و دامادم را به دلیل پیگیری مسائل مزبور به بازداشت و زندانی شدن بنده دستگیر می نمایند. یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف تر حین بازجویی می‌آمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه می‌شود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یکماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می نمودند با دختری جوان چه میکردند!؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری مینماید. تا این‌ها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ میگفته و دخترم دستگیر نشده است. - اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام ، از جمله خانم ……. که بابت پیگیری صحت مدرک……. با من تماس داشت و یا خانم‌ها فائزه و فاطمه هاشمی و .. - تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آن‌ها هر از گاهی اعلام میکردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی میکردند. از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشته‌ام مگر خلاف آن ثابت شود . - آن‌ها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای و غیره !! بدین صورت آن‌ها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگی ام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند. در حالیکه بعد ها شنیدم که مقام معظم رهبری با پخش دادگاه ها از صدا و سیما موافق نبودند. - ……………. متن مورد اشاره حاوی مشکلات زیادی بود زیرا در آن علیه دیگران اقاریری وجود داشت که بعد ها فهمیدم مقام معظم رهبری در خظبه عید فطر اعلام کرده‌اند پخش اعترافات علیه دیگران در دادگاه غیر شرعی و عیر نافذ است. در حالیکه اعترافات علیه دیگران بر اساس اصرار بازجویان صورت می‌گرفت. حداقل در مورد خود بنده این مطالب کاملاً صادق است. - اصرار بازجوها به تک نویسی علیه دیگران. آن‌ها از این‌جانب علیه دیگران تک نویس میخواستند و وقتی من نمینوشتم کتکم میزدند. مینوشتم باز هم کتکم میزدند که تو نوشته‌ای ولی همه‌اش را ننوشته ای! و با اعصاب و روان من بازی میکردند. - از جمله کارهایی که بازجوها میکردند نگهداری این‌جانب در کنار دیوار بصورت ایستاده تا ساعت‌های متمادی بود. کتک کاری ، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون ریزی شدم و چندین روز خون ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار می‌کردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آن‌ها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد ( آنموقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به یند ۲۰۹ می بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می رفتند. - بازجوها سناریویی نوشته بودند و حسب سناریوی آن‌ها بنده باید در مورد مسائل بهینه سازی مصرف سوخت علیه هاشمی و خودم اقرار می نمودم و این کار را با شکنجه از من طلب می کردند. یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود. - فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه - محروم کردن بنده از داشتن وکیل و سایر حقوق قانونی در مرحله اول دادگاه و تجدید نظر و دخالت آن‌ها در متن ها و پاسخ‌ها یی که به دادگاه می نوشتم. زیرا در موقع صدور حکم بنده هنوز در ۲۴۰ زندانی بودم. اتهام داشتن انحرافات اخلاقی توسط وکیلم آقای علیزاده طباطبایی مبنی بر اینکه وی دچار انحرافات اخلاقی است! و اعلام اینکه او دچار انحرافات جنسی و مانع شدن از پذیرش وکالت بنده توسط نامبرده و هر وکیل دیگر. - جلوگیری از کارشناسی شدن ادعاهای مالی علیه بنده و مهدی هاشمی توسط دادگاه اولیه و تجدید نظر و صدور حکم ناروا در این زمینه.....
با ۱۰۳ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


یک منبع موثق به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران خبر داده است که در ماه‌های اخیر قوه قضأییه دستور اعدام ۱۰۰ نفر را داده و اجرا کرده است. بنا بر گفته این منبع، اکثر این افراد به جرمهایی در رابطه با مواد مخدر محکوم شده بودند و اعدامها هنوز ادامه دارند. این منبع گفت که چهار شنبه گذشته ۶۸ نفر را به دار آویختند و در هفته‌های آینده این اعدامها ادامه خواهد یافت، و افزود، تعداد افرادی که به اعدام محکوم شده‌اند در بند‌های ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۰۳ و ۱۰۴ و در بخش قرنطینه صد‌ها نفر میباشند. کمپین بین المللی منتظر منابع موثق‌های دیگری است که این خبر را تأیید و منتشر کند. کمپین بین المللی از قوه قضائیه درخواست کرده است که مسئولانه با زندانیان مشهد برخورد کنند در باره خبرهای هفتگی اعدام‌ها که به مواد مخدر مرتبط کرده‌اند و آمار دقیقی‌ از حوادث در زندان وکیل آباد مشهد برای آنها بفرستند. این منبع همچنین میگوید که اخیرا صادق لاریجانی، نامه‌هایی‌ به آیت الله خامنه‌ای نوشته است و درخواست راهنمایی برای مجرمین تقاضا کرده است. برای صحت این موضوع ما با احمد قابل، که یک محقق دینی و دانشجوی آیت الله حسین علی‌ منتظری بود، تماس گرفتیم. قابل بعد از مرگ آقای منتظری در ۲۰ دسامبر ۲۰۰۹ دستگیر شد و ۱۷۰ روز در زندان به سر برد و با ضمانت آزاد شد. کمپین بین المللی از آقای قابل سوال کرد که آیا کارهای مشابهی‌ در طول زندانیاش در زندان وکیل آباد مشاهده کرده بودند. ایشان گفتند که هیچ کدام از این زندانیان را از نزدیک ندیده بودند و هیچ وقت سعی‌ نکردند که از در یا پنجره جایی بیرون از سلولشن را از نزدیک ببینند، ولی‌ این خبر را شنیده بودند. او گفت سربازان، انسانهایی مثل من و شما هستند و خبر را به افراد انتقال میدادند.
با ۹۹ امتیاز و ۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


دستگاه قضایی امروز خودش اسیر کودتا گران است.هر کس سخنرانی سردار مشفق را بشنود اذعان می کند که از این اعجوبه ها و از این پدیده ها کمترین کاری که بر بیاید تقلب است. کسی که همه نوع دروغ را می گوید، همه نوع تهمت می زند. همه تحلیلها را وارونه می کند و این همه اطلاعات غلط به مستمع از همه جا بی خبر خود می دهد اگر رأی مردم دستش باشد امانت داری می کند؟ خب همین ها انتخابات را برگزار کردند و معترضین به نتایج انتخابات را همین ها گرفتند ، زدند و سعی کردند صدایشان را خفه کنند. به گمان من اصلا رأی شماری نبود و اگر رایی هم شمرده شد فقط در صندوقها بود و در مرحله تجمیع هر چه خواستند کردند و بعد یک نتیجه اعلام شد بر اساس همان طرح کودتا. اگر نبود چرا حکم بازداشت افراد را سه روز قبل از انتخابات صادر کرده بودند. من نمی دانم سخنرانی سردار مشفق را چه کسی منتشر کرد و آیا از زیر دست آنها در رفته و یا اینکه خودشان منتشر کرده اند. من هر دو حالت را محتمل می دانم یعنی اینکه جبنش سبز آنقدر فراگیر هست و آنقدر رسوخ دارد که حتی در بیت سران کودتا نیز افرادی از جنبش سبز حضور دارند یعنی سران کودتا نمی توانند هیچ محیطی را برای خود کاملاً امن بدانند. از طرفی حتی این احتمال هم مطرح هست که عمدا این سخنرانی از طرف بخش افراطی کودتاگران منتشر شده باشند برای اینکه حرف آخر را زده باشند یعنی آشکارا بگویند که کودتا کرده ایم و پایش می ایستیم و از هیچ کس خجالت نمی کشیم و حساب نمی بریم. همه باید حساب کار خودشان را بکنند و حرف از قانون، مردم و از انتخابات نزنند. حرف آخر ما این است که سردار مشفق گفته و این هم یک کودتاست همه هم بدانند و همه هم بروند بنشینند سر جای خودشان. سندی که تحت عنوان سخنرانی سردار مشفق منتشر شده نشان می دهد که انتخابات دهم ریاست جمهوری بر اساس یک طرح کودتا پیش برده شده است . همانطور که مهندس موسوی هم از ابتدا اعلام کرد نتیجه ای که برای آن انتخابات اعلام شد نتیجه واقعی انتخابات نبود بلکه برنامه ای از پیش طراحی شده بود که به اجرا درآمد و حوادث پس از انتخابات هم مبتنی بر همان طراحی کودتا صورت یافت. در واقع این هفت نفر این سند را به عنوان یک سند غیر قابل انکار در اثبات طراحی شده بودن کودتا مورد استناد قرار داده و در تاریخ ثبت کردند. البته معنایش این نیست که لزوما امیدوار باشند و یا اینکه ما امیدوارم باشیم که دستگاه قضایی به این شکایت به صورت عادلانه و قانونی رسیدگی کند. تا کنون هیچ پاسخ مثیت یا خبری که راجع به سیر قانونی این شکواییه در دستگاه قضایی باشد،دریافت نشده است و خیلی هم نمی توان به آن امیدوار بود ولی این اقدام قانونی ثبت شده و دستگاه قضایی و کودتاگران را به چالش کشیده و آنها تا کنون در برابر این اقدام قانونی نتوانسته اند حتی یک جمله در دفاع از خود بیان کنند. سوال این است که اگر تقلب نکرده اید و واقعا این همه از مردم رأی گرفته اید چرا این قدر مضطرب و نگرانید. چرا اینقدر همه را گرفته اید و کرده اید زندان.
با ۹۳ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


على شكورى راد:به گمان من اصلا رأی شماری نبود و اگر رایی هم شمرده شد فقط در صندوقها بود و در مرحله تجمیع هر چه خواستند کردند و بعد یک نتیجه اعلام شد بر اساس همان طرح کودتا. اگر نبود چرا حکم بازداشت افراد را سه روز قبل از انتخابات صادر کرده بودند. خبرنگاران سبز/ سياست/ انتخابات رياست جمهورى/كودتا: خبرنگار سايت كلمه مصاحبه اى را با على شكورى راد انجام داده است و در آن پيرامون اظهارات سردار مشفق و مسايل انتخابات دهم بحث نموده است. اين مصاحبه كه بدون شك يكى از اسناد تاريخ كودتاى 22 خرداد محسوب ميشود به شرح زير تقديم ميگردد. «هر کس سخنرانی سردار مشفق را بشنود اذعان می کند که از این اعجوبه ها و از این پدیده ها کمترین کاری که بر بیاید تقلب است. کسی که همه نوع دروغ را می گوید، همه نوع تهمت می زند. همه تحلیلها را وارونه می کند و این همه اطلاعات غلط به مستمع از همه جا بی خبر خود می دهد اگر رأی مردم دستش باشد امانت داری می کند؟ خب همین ها انتخابات را برگزار کردند و معترضین به نتایج انتخابات را همین ها گرفتند ، زدند و سعی کردند صدایشان را خفه کنند. به گمان من اصلا رأی شماری نبود و اگر رایی هم شمرده شد فقط در صندوقها بود و در مرحله تجمیع هر چه خواستند کردند و بعد یک نتیجه اعلام شد بر اساس همان طرح کودتا. اگر نبود چرا حکم بازداشت افراد را سه روز قبل از انتخابات صادر کرده بودند.» شکوری راد که به نظرش تقلب جزئی از پروژه کودتا بوده است در گفت و گو با خبرنگار کلمه هدف از طرح شکایت توسط هفت نفر را علیه کودتای انتخاباتی به طور مشروح بیان می کند و وعده می دهد که این شکایت به عنوان یک سند ملی پیگیری شود.
با ۹۱ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


پس از بی حرمتی به دفتر آیت الله دستغیب و پاشیدن رنگ به تابلوی دفتر توسط گروهی سازمان دهی شده، این بار این افراد بیت این مرجع تقلید را مورد هتک حرمت قرار دادند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حدیث سرو، پس از سخنرانی آیت الله دستغیب در مسجد قبا و بازتاب آن در رسانه، تجمعی دولتی پس از نماز جمعه شیراز علیه وی صورت گرفت؛ روز دوشنبه همین جمع روبروی استانداری شیراز تجمعی در اعتراض به مواضع وی صورت دادند که با سخنان فرماندار شیراز مبنی بر حمایت از حاکمیت به پایان رسید. استاندار فارس هم در جلسه ای که با مدیران دستگاه های اجرایی داشته است با اشاره به برخی اظهار نظرها در خصوص جایگاه ولایت فقیه، به آیت الله دستغیب توصیه کرد که "پخته تر" صحبت کند. استاندار فارس با اشاره به اینکه برای این افراد "باب توبه" باز است گفت: اگر کسانی اظهار نظر کرده اند با سعه صدر مردم فرصت دارند تا خطای خود را در معرض بخشش قرار دهند. در پی این گونه فشاره بر آیت الله دستغیب، امروز سوم شهریور ماه، حوالی ساعت ۲:۳۰ بامداد چند نفر موتورسوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند اقدام به رنگ پاشی بر روی در خانه این مرجع تقلید کردند و به سرعت متواری شدند. فیلمهای مشاهده شده از طریق دوربین های مدار بسته، نشان می دهد این افراد همان کسانی بودند که با رنگ پاشی بر روی تابلوی محل سخنرانی آیت الله دستغیب به آن محل را هتک کردند. آیت الله دستغیب در سخنرانی هایش در زمان های گوناگون، به شیوه رفتار با مردم ایراد گرفته و گفته بود با دسته بندی مردم به طرفدار و ضد ولایت فقیه، آنها را به جان هم نیندازید. او همچنین تنها راه کار برون رفت از وضع موجود را حضور موسوی در صحنه عنوان کرده بود. هتک حرمت به بیوت و دفاتر علما در زمان دولت احمدی نژاد به پدیده ای متداول تبدیل شده است. پیش از این نیز حمله به بیوت آیات عظام منتظری، صانعی، صدوقی و طاهری اصفهانی صورت گرفته بود که با سکوت مقامات انتظامی و امنیتی رو به رو شد.
با ۹۱ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


پس از سخنرانی حضرت آیت الله دستغیب در مسجد قبا وبازتاب آن در رسانه ها، امروز حوالی ساعت ۲:۳۰ بامداد روز چهارشنبه چند نفر موتورسوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند اقدام به رنگ پاشی بر روی درب خانه معظم له کردند و به سرعت متواری شدند. در فیلمهای مشاهده شده از طریق دوربینهای مدار بسته، اینطور بدست آمد که این افراد همان کسانی بودند که با رنگ پاشی بر روی تابلوی مرجع عالیقدر آنجا را هتک کردند.
با ۸۸ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


.... امروز صحبت هایتان را در مورد لایحه حمایت از خانواده خواندم و احساس کردم در دلم قند می سابند. این بار از اینکه همه چیز را به اسلام نچسباندید خیلی به دلم چسبید. دلمان لک زده بود از طرف شما زبانم لال رهبران جنبش که هیچگاه داعیه رهبری ندارید ولی راهپیمایی لغو می کنید، کلامی در باب هویت ملی بشنوم که به حمد خدا حاصل شد.از آنجا که هر شب و نصف شب به همه گیر میدهم که فلان چیز را گفت و بهمان حرف را نزد، بی انصافی دیدم از این صحبت هایتان بگذرم. خانم رهنورد در جمعی از زنان قرآن پزوه گفتند: حاکمیتی که ادعای دین ودینداری دارد چگونه جمعیت های میلیونی را در خیابان سرکوب می کند و فرزندان مردم را در زندان ها شکنجه و اعدام می کند و یا با لایحه من در آوردی بنام لایحه حمایت از خانواده کمر به انهدام خانواده های این ملت می بندد. آنقدر به مردان در این لایحه حمایت از خانواده اهانت شده که گویی مردان کشور ما فقط شخصیتشان شهوت است و زنان ما فقط منتظرشوهر هستند. باید به آنها گفت کدام یک از شما حاضرید این لایحه حمایت از خانواده در مورد خانواده خودتان اعمال شود؟ حاکمیت حاضرند دخترشان صیغه شوند یا خانم های نماینده مایلند به جرم اینکه از صبح تا شب مشغول فعالیت های اجتماعی هستند همسرانشان زن چندم بیاورند چه ازدواج دائم کنند و چه ازدواج موقت؟ تکبیر، جای خوشحالی است که بالاخره یکی پیدا شد و این صفت حیوانی را دور از مردان ایرانی دید و به نوعی چند همسری حاضر در ایران را نتیجه همان تهاجم فرهنگی دیرینه دانست وگرنه ما کجا و چند همسری کجا. برای همین است که معتقدم لایحه حمایت از خانواده اسم بی مسمایی است و در واقع لایحه اهانت به خانواده است که اولا این لایحه تخریب خانواده است و دوما این لایحه ای است ضد ملی، هم اهانت به مردم و هم اهانت به زن در آن مندرج شده است. وقتی این جمله را می خواندم از خدا خواستم تا به صحرای کربلا و اسلام چسبانده نشود که همه مزه اش به تلخی چشیده خواهد شد، اینکه تک همسری را ضد اسلام ندانستید و آن را ضد ملی معرفی کردید برای ما ملت تعریف از هویت ملی ندیده بسیار خوشحال کننده بود. باید بدانیم که اصولا اجبار با عشق و اختیار در تضاد ابدیست واجبار و خشونت لجاجت به دنبال دارد. باید دست از خشونت نسبت به زنان و جوانان برداریم و کارهای فرهنگی را سرلوحه خود کنیم و انتخاب را به دست مردم بسپاریم. تا حالا این حجاب اجباری رو از زبان هیچکدام از اصلاح طلبان نشنیده بودم، که الحق پسندیده بود برای اولین بار از زبان شما شنیده شود نه یکی مثل آس ممد تمدنی که دو روز بعد زیر حرفش بزند. پس یادت باشد که خخودت گفتی حجاب اجباری نباید باشد، زن است و حرفش، حالا ببینیم و تعریف کنیم. ترجیع بند آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و رسانه ها و انتخابات آزاد که خواسته جنبش سبز است از جمله مواردی است که می تواند مردم ما را از در افتادن به دام دیکتاتوری محافظت کند. خدایی جا دارد این شوهر گرامیتان نیز از شما یاد بگیرد، همش دلم تپ تپ می کرد که نکند باز نزدیک این روز قدس باز حرف از اصول مغفول قانون اساسی زده شود. از اینکه در مورد خواسته های مشترک جنبش سبز صحبت کردید بسیار ممنونم، به حق خواسته های مشترک جنبش سبز، چیزی نیست جز، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی اجتماعی و انتخابات آزاد. البته خانوم رهنورد در صحبت هایشان گریزی به انقلاب منحرف شده اسلامی و اسلام رحمانی زدند که به ما مربوط نمی شود، اجرشان با فاطمه زهرا!
با ۸۸ امتیاز و ۳۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


بزرگترین آرزوی بالاترینی که موضوع داغ را خودم بزنم!
با ۸۷ امتیاز و ۴۸ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی
نظرات

 


این فیلم صحنه ای است که شاهدان فریاد می زنند ماشین از روی پیکر یک نفر در راهپیمایی روز عاشورا عبور کرده است. اول این فیلم را ببینید و بعد مصاحبه مادری را بخوانید که فرزندش زیر چرخ ماشین های نیروی انتظامی کشته شد و بعد از هشت ماه همچنان به او می گویند برو فیلم و شاهد بیاور . این هم فیلمِ شاهدان و هزاران شاهد دیگر که هیچ احساس امنیت نمی کنند در کشوری که شاهدان را هم به دار می کشد….لیلا توسلی هم که شهادات داد به شهادت کشته شدگان عاشورا خود محکوم به زندان شده است لابد به جرم سیاه نمایی. جرسک شبنم سهرابی زن جوانی است که ششم دی ماه و در جریان راهپیمایی روز عاشورا توسط خودروی نیروی انتظامی زیرگرفته شد و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید، پس از گذشت نه ماه خانواده وی هنوز موفق به پیگیری پرونده کشته شدن این زن سی و چهارساله نشده اند. نیروی انتظامی در همان ایام عاشورا، از شبنم سهرابی به عنوان یک «زن ناشناس» یاد کرد که به گفته آنان در اثر تصادف جان باخته بود و پس از آن نیز به خانواده این شهید اجازه طرح شکایت و پیگیری چگونگی ماجرای له شدن این زن جوان زیر چرخ های خودروی نیروی انتظامی را ندادند. علی رغم آنکه در رسانه های هوادار دولت به کرات مطرح شده است که جنبش سبز، متعلق به طبقه متوسط و بالای شهری جامعه ایرانی است، شبنم سهرابی مانند برخی دیگر از کشته شدگان راهپیمایی های اعتراضی بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران به قشر کم درآمد و جنوب شهر تهران تعلق دارد . مادر این شهید عاشورا در عین حال که در یک آپارتمان پنجاه متری محقر در جنوب شهر تهران زندگی می کند به گفته خودش هیچ مایل نیست تا برای گرفتن دیه اقدام کند و باور دارد که برای او پاسخگویی مسولان به اینکه قاتل فرزند او چه کسی بوده است به مراتب ارزشمند تر از آن است که درخواست پول خون فرزندش را بدهد. مادر شبنم سهرابی در یک گفتگوی تلفنی با جرس شرحی مختصر از پیگیری های چندین ماهه خود در نهادهای قضایی کشور برای روشن شدن ابعاد پنهان پرونده مرگ فرزندش می دهد و می گوید: به من می گویند که شاهد بیاورید تا شهادت دهد که فرزند شما توسط ماشین نیروی انتظامی کشته شده است و از طرفی می شنویم که کسانی که شهادت داده اند را به زندان محکوم کرده اند. متن کامل گفتگوی جرس با مادر شهید شبنم سهرابی در پی می آید:
با ۸۶ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


جرس: پس از بی حرمتی به دفتر آیت الله دستغیب و پاشیدن رنگ به تابلوی دفتر توسط گروهی سازمان دهی شده، این بار این افراد بیت این مرجع تقلید را مورد هتک حرمت قرار دادند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حدیث سرو، پس از سخنرانی آیت الله دستغیب در مسجد قبا و بازتاب آن در رسانه، تجمعی دولتی پس از نماز جمعه شیراز علیه وی صورت گرفت؛ روز دوشنبه همین جمع روبروی استانداری شیراز تجمعی در اعتراض به مواضع وی صورت دادند که با سخنان فرماندار شیراز مبنی بر حمایت از حاکمیت به پایان رسید. استاندار فارس هم در جلسه ای که با مدیران دستگاه های اجرایی داشته است با اشاره به برخی اظهار نظرها در خصوص جایگاه ولایت فقیه، به آیت الله دستغیب توصیه کرد که "پخته تر" صحبت کند.
با ۸۶ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


چکیده : پدرمیثم با صدایی لرزان و گرفته از پسرش حرف می زند پسری که حالا باید کم کم برایش تبدیل به خاطره شود :« از ساعت هشت صبح تا هشت شب کار می کرد تا کمک خرجمان باشد .من راننده کامیون بودم اما چند سالی است که به دلیل بیماری گردن و کمر نمی توانم کار کنم. می بینید خانه مان چقدر کوچک است مجبور شدیم هر بار قسمتی از آن را جدا کنیم .میثم که همیشه پسر با غیرتی بود طاقت نیاورد ودرسش را رها کرد و کمک خرجمان شد .»شاید همین سختی ها بود که میثم نوجوان را به فکر اعتراض انداخت. او چاره ای نداشت جز اینکه در سن 15 سالگی دست از تحصیل بکشد و شاگرد یک خیاطی شود.خیاطی یاد می گرفت و در کنارش تلاش می کرد تا کمک خرج مادرو پدرش باشد . » در انتهای بلوار بعثت شهرک کوچکی به نام کیانشهر وجو د دارد . محل زندگی میثم عبادی ۱۶ ساله که به قول پدر و مادرش در عمر کوتاهش جایی جز این شهرک را ندید .میثم هم یکی از جان باختگان حوادث پس از انتخابات است . او روز ۲۴ خرداد ماه سال گذشته بر اثر اصابت گلوله به شکم جان باخت . به گزارش وب سایت « رای ما کجاست » ، پدر و مادر میثم عبادی حالا در خانه کوچکشان پس از یک سال ، از دوری میثم سخن می گویند. از دوری آخرین فرزند و نان آور خانواده شان . خانه شان آنقدر کوچک است که تو سخت می توانی تصور کنی. میثم وخواهر و برادر و پدر و مادرش در آن زندگی می کرده اند . دو اتاق تو در تو تاریک تنها محل زندگی این خانواده است .می گویند پدر خانواده چند سالی است که از کار افتاده شده و کارش را رها کرده بود . شاید همین سختی ها بود که میثم نوجوان را به فکر اعتراض انداخت. او چاره ای نداشت جز اینکه در سن ۱۵ سالگی دست از تحصیل بکشد و شاگرد یک خیاطی شود.خیاطی یاد می گرفت و در کنارش تلاش می کرد تا کمک خرج مادرو پدرش باشد . پدرمیثم با صدایی لرزان و گرفته از پسرش حرف می زند پسری که حالا باید کم کم برایش تبدیل به خاطره شود :« از ساعت هشت صبح تا هشت شب کار می کرد تا کمک خرجمان باشد .من راننده کامیون بودم اما چند سالی است که به دلیل بیماری گردن و کمر نمی توانم کار کنم. می بینید خانه مان چقدر کوچک است مجبور شدیم هر بار قسمتی از آن را جدا کنیم و بفروشیم وگرنه ملک مان انقدر کوچک نبود. میثم که همیشه پسر با غیرتی بود طاقت نیاورد ودرسش را رها کرد و کمک خرجمان شد .» بغض درگلوی پدر می شکند . خواهر بزرگ میثم که بعد از مرگ برادر دلبندش و کوچکترین عضو خانواده شان بیشتر به همراه فرزندانش به پدر و مادرداغدارش سر می زند حرفهای پدر را کامل می کند :« روز مادر بود و عروسی برادر بزرگترمان هم نزدیک بود. می خواستیم همه دور هم باشیم. اما میثم گفت چند ساعتی با دوستان به میدان ولی عصر می رود. گفتم میثم نرو می گویند شهر شلوغ است . گفت من چکار به سیاست دارم فقط با دوستان می رویم ببینم احمدی نژاد در سخنرانی اش چه می گوید و در شهر هم گشتی می زنیم .»واهر با گوشه روسری اشک هایش را پاک می کند .در دو گوشه خانه کوچک عکس های بزرگی از میثم را بر دیوار خانه نصب کرده اند تنها تابلوهایی که در این خانه به چشم می خورد . جوانکی کم سن و سال.با دیدن این عکس ها تصور می کنی عکس هایی از دوران کودکی میثم را بر دیوار نصب کرده اند . می پرسم این عکس بچگی های میثم است ؟ خواهر میثم با بغض رو به پدرش می کند :« می بینید همه همین را می گویند نه این میثم است. میثم ما . زمانی که رفت فقط ۱۶ سال داشت. بعضی ها گفتند و نوشتند ۱۷ ساله بوده اما اشتباه کردند. او یک جوان ۱۶ ساله بود که نه از سیاست چیزی می دانست و نه حق رای دادن داشت .» آن روز کسی از اعضای خانواده میثم که دور هم جمع شده بودند فکر نمی کرد که ساعت ده و نیم شب با زنگ تلفن چنین خبر دردناکی بشنوند .تصورش هم برای شان محال بود تلفن زنگ خورد بر صفحه آن شماره موبایل میثم افتاده بود خواهر با ذوق گوشی را برداشت اما غر یبه ای سخن گفت . صدای نا آشنا گفت پسری جوان در منطقه پارک وی از ناحیه شکم تیر خورده است و حالا در بیمارستانی در چهاراه قلهک بستری است . بیمارستانی که آنها هرگز نامش را از یاد نخواهند برد .بیمارستان جواهری . پدر میثم آن قدر با شنیدن این خبر دستپاچه شد که نفهمید چطور هنگام رانندگی با ماشین یکی از همسایگان از جاده هراز سر در آوررده است . خواهر میثم می گوید:« گفتم بابا داری به شمال می روی ؟ ما در جاجرود چه می کنیم پدرم حواسش پرت بود . وقتی رسیدیم شهید شده بود. باور کنید هنوز بدنش داغ بود گفتند تازه تمام کرده است . »
با ۸۶ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


مسیح علی نژاد::: شبنم سهرابی زن جوانی است که ششم دی ماه و در جریان راهپیمایی روز عاشورا توسط خودروی نیروی انتظامی زیرگرفته شد و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید، پس از گذشت نه ماه خانواده وی هنوز موفق به پیگیری پرونده کشته شدن این زن سی و چهارساله نشده اند. نیروی انتظامی در همان ایام عاشورا، از شبنم سهرابی به عنوان یک «زن ناشناس» یاد کرد که به گفته آنان در اثر تصادف جان باخته بود و پس از آن نیز به خانواده این شهید اجازه طرح شکایت و پیگیری چگونگی ماجرای له شدن این زن جوان زیر چرخ های خودروی نیروی انتظامی را ندادند. علی رغم آنکه در رسانه های هوادار دولت به کرات مطرح شده است که جنبش سبز، متعلق به طبقه متوسط و بالای شهری جامعه ایرانی است، شبنم سهرابی مانند برخی دیگر از کشته شدگان راهپیمایی های اعتراضی بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران به قشر کم درآمد و جنوب شهر تهران تعلق دارد . مادر این شهید عاشورا در عین حال که در یک آپارتمان پنجاه متری محقر در جنوب شهر تهران زندگی می کند به گفته خودش هیچ مایل نیست تا برای گرفتن دیه اقدام کند و باور دارد که برای او پاسخگویی مسولان به اینکه قاتل فرزند او چه کسی بوده است به مراتب ارزشمند تر از آن است که درخواست پول خون فرزندش را بدهد. مادر شبنم سهرابی در یک گفتگوی تلفنی با جرس شرحی مختصر از پیگیری های چندین ماهه خود در نهادهای قضایی کشور برای روشن شدن ابعاد پنهان پرونده مرگ فرزندش می دهد و می گوید: به من می گویند که شاهد بیاورید تا شهادت دهد که فرزند شما توسط ماشین نیروی انتظامی کشته شده است و از طرفی می شنویم که کسانی که شهادت داده اند را به زندان محکوم کرده اند. متن کامل گفتگوی جرس با مادر شهید شبنم سهرابی در پی می آید: خانم سهرابی، هشت ماه گذشت از روزی که شبنم در راهپیمایی روز عاشورا توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد و سپس جان باخت، در این هشت ماه مهمترین نتیجه پیگیری های شما به عنوان یک مادر چه بوده است؟ مهمترین نتیجه ای که گرفتم این است که ما خیلی تنهاییم و هیچ مسوولی حاضر نیست جواب این همه دردی که کشیده ایم را بدهد. وقتی فکرش را می کنم که داریم به سالگرد دخترم نزدیک می شویم ولی من نتوانستم هیچ کاری برایش بکنم، خجالت می کشم. هم از دخترم و هم از نگین نوه هفت ساله ام که هر روز سراغ مادرش را از من می گیرد، خجالت می کشم. شما مشخصا به چه جاهایی برای پیگیری مراجعه کرده اید و چه جوابی به شما دادند؟ اول که رفتم کلانتری محل در شادمان برای تشکیل پرونده که گفتند باید بروید اداره آگهی حبیب اللهی، بعد رفتم جنایی، آنجا گفتند پرونده به دادستان ارجاع شده است، به هر جا که می رویم طوری برخورد می کنند انگار هیچ خبری ندارند . یعنی گاهی می گفتند بروید ما خودمان با شما تماس می گیریم که در این هشت ماه، هیچ کسی با ما تماس نگرفت با این که شماره تلفن ما را هم داشتند. گاهی وقت ها هم می گویند شما که شاکی هستید، سندی دارید از کشته شدن دخترتان. بروید شاهد بیاورید، بروید فیلم را بیاورید. کسی را پیدا کرده اید که حاضر باشد به عنوان شاهد در دادگاه بیاید و در مورد صحنه کشته شدن دخترتان اظهار نظر کند؟ دو تا فیلم از نحوه کشته شدن دخترم توسط خودروی نیروی انتظامی توسط مردم تهیه شده است که به عنوان شاهد و سند وجود دارد و همه دنیا این فیلم را دیده اند ولی به من می گویند برو فیلم را بیاور. من وقتی در کوچه و خیابان، در اتوبوس، پارک و خیلی جاها گاهی وقت ها با مردم درددل می کنم همه می گویند آن فیلم را دیده اند. مردم شبنم را روی دست بلند کرده اند و دخترم دست هایش را بالا برده بود و به سمت جمعیت ناله می کرد…اینها دل مرا آتش می زند. من این فیلم را کجا ببرم؟ جایی که شنیده ام حتی کسانی که به عنوان شاهد در مورد کشته شدن شهدای روز عاشورا اظهارنظر کرده اند را به زندان محکوم کرده اند؟ خب اگر شاهدی بیاید به ما کمک کند، نمی داند چه بلایی سرش می آید. برای همین می گویم ما تنهاییم چون مردم می ترسند و نگران هستند که اگر کمکی هم به ما بکنند، زندانی شوند، خطری برایشان به وجود بیاید. صدایم را فقط باید به خدا برسانم اینجا دیگر نمی شود کاری کرد… یعنی برگه پزشکی قانونی هم هیچ کمکی به شما در پیگیری برونده نکرد؟
با ۸۶ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


امروز:پس از سخنرانی حضرت آیت الله دستغیب در مسجد قبا وبازتاب آن در رسانه ها، امروز حوالی ساعت ۲:۳۰ بامداد روز چهارشنبه چند نفر موتورسوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند اقدام به رنگ پاشی بر روی درب خانه معظم له کردند و به سرعت متواری شدند. در فیلمهای مشاهده شده از طریق دوربینهای مدار بسته، اینطور بدست آمد که این افراد همان کسانی بودند که با رنگ پاشی بر روی تابلوی مرجع عالیقدر آنجا را هتک کردند. به گزارش حدیث سرو پیش از این تجمعی پس از نماز جمعه شیراز بر علیه آیت الله دستغیب صورت گرفت؛ روز دوشنبه هم روبروی استانداری شیراز تجمعی در اعتراض به مواضع ایشان صورت می گیرد که با سخنان فرماندار شیراز مبنی بر حمایت از حاکمیت به پایان می رسد. استاندار فارس هم در جلسه ای که با مدیران دستگاههای اجرایی داشته است با اشاره به برخی اظهار نظرها در خصوص جایگاه ولایت فقیه، حضرت آیت الله دستغیب را توصیه می کنند به اینکه پخته تر صحبت کنند. البته استاندار فارس با اشاره به اینکه برای این افراد باب توبه باز است گفت: اگر کسانی اظهار نظر کرده اند با سعه صدر مردم فرصت دارند تا خطای خود را در معرض بخشش قرار دهند.
با ۸۳ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


بر اساس احادیت محمد پیامبر اسلام، یک زن مجرد که یک فرد مَحرم (قیم) او را همراهی نمی کند، نباید بیش از یک روز (24 ساعت) به مسافرت برود. به همین دلیل دولت عربستان صعودی عموما به زنانی که به تنهایی قصد سفر حج دارند ویزا نمی دهد! حدیث مربوطه از پیامبر اسلام: برای زنانی که به الله و روز آخرت اعتقاد دارند، جایز نیست که یک روز و یک شب را بدون همراهی یک فرد مَحرم به مسافرت بروند.
با ۸۳ امتیاز و ۴۲ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


کلمه: حمزه کرمی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و یکی از مدیران پر سابقه جمهوری اسلامی بود. وی بیش از یکسال است که به خاطر توهمات ستاد کودتا در زندان است. ۴ ماه و نیم از این مدت را در زندان انفرادی به سر برده است و بیش از سه ماه را همراه با شخصی دیگر و بدون بازجویی در سلول گذرانده است. چندی پیش خبر ی منتشر شد مبنی بر اینکه وی در نامه ای از ظلم هایی که در زندان به او شده است نوشته و نیز خبری مبنی بر دستور پیگیری این مساله از سوی مقامات به دادستان کل کشور. اکنون مدتها از انتشار این خبر می گذرد و حمزه کرمی پشت میله های زندان و در انتظار اجرای عدالت است. تصویر کرمی را در زمان خواندن اعترافنامه نوشته شده توسط بازجو هامیلیون ها نفر از تلویزیون دیده اند. اما اینکه آیا این امکان برای او فراهم خواهد شد که در همان رسانه ی ملی بتواند از حیثیت خود دفاع کند و آنچه بر او رفت را برای قضاوت و اعاده حیثیت با مردم در میان بگذارد محل بحث است.
با ۸۱ امتیاز و ۸ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


جرس: جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیه ای نسبت به وضعیت زندانیان سیاسی و بی خبری از مصطفی تاج زاده و محمد نوری زاد ابراز نگرانی کرد. به گزارش ندای سبز آزادی، این حزب اصلاح طلب نحوه برخورد با زندانیان سیاسی را دلیلی بر شکست کودتاچیان دانست و اضافه کرد: چه دلیلی بر شکست محتوم کودتا از این محکم تر که تمام حیثیت نهادهای امنیتی و نظامی که باید حافظ جان و مال مردم و امنیت عمومی باشد، بی محابا خرج انتقام گیری و عقده گشایی شخصی می شوند و چون توان برخورد عقلی و منطقی ندارند درفش و تیغ بر می کشند و با به زندان انداختن این عزیزان و محروم کردن آنها از بدیهی ترین حقوق یک زندانی می خواهند زبان حق گوی آنها را ببرند و قلم حقیقت نویس آنها را بشکنند. متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:
با ۷۶ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


میرحسین موسوی در آخرین سخنان خود گفته است که مرزهای خودی و غیرخودی جای خود را به همگرایی داده‌اند. وی جنبش سبز را زمینه آشتی ملی نیز دانسته است. یک تحلیل‌گر سیاسی می‌گوید که تکیه بر حداقل‌ها همگرایی را افزایش می‌دهد. میرحسین موسوی در تازه‌ترین دیدار خود با جمعی از فرزندان خانواده‌های ایثارگران به بیان دستاوردهای جنبش سبز و "تفرقه‌افکنی"‌های طرفداران دولت پرداخته است. اوبا نقد سیاست "نفرت پراکنی" و "شقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شقه" کردن مردم توسط صدا و سیما، دوستی و وحدت مردم از فرهنگ‌ها و قومیت‌های گوناگون را یکی از برکت‌های جنبش سبز دانسته‌است. سعید رضوی فقیه، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی در گفتگو با دویچه‌وله تاکید می‌کند که جنبش سبز از همان آغاز از مرز خودی و غیرخودی عبور کرده اما گسترش چنین رویکردی در گرو تکیه بر خواست‌های غیررادیکال، حداقلی و قانونمند است. دویچه وله: به نظر میرسد آقای موسوی با تاکید بر عبور جنبش سبز از مرز خودی و غیرخودی، یکی از اساسی‌ترین ارکان هویتی و ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی را مورد اشاره قرار داده باشد. خود شما چه تصویری از موقعیت جنبش سبز در مدارا و تعامل با دیگران دارید؟ سعید رضوی فقیه سعید رضوی فقیه: من گمان می‌کنم جنبش سبز از آغاز از این مرزها عبور کرده بود. ما در ترکیب نیروهای هوادار دو کاندیدای اصلاح‌طلب می‌توانستیم طیف‌های متنوعی را مشاهده‌کنیم که با عقیده‌ها وسلیقه‌های سیاسی متفاوت گردهم آمده بودند تا مطالبات مشترک حداقلی خود را پیگیری کنند. پس از انتخابات تمایل این نیروها به همگرایی بیشتر شد و سرکوب متعرضان باعث شد انگیزه بیشتری برای همکاری و همفکری و گفتگو با هم پیدا کنند. تاکید آقای موسوی بر همین است که قبلا هم موجود بوده است.
با ۷۵ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


جرس: شبنم سهرابی زن جوانی است که ششم دی ماه و در جریان راهپیمایی روز عاشورا توسط خودروی نیروی انتظامی زیرگرفته شد و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید، پس از گذشت نه ماه خانواده وی هنوز موفق به پیگیری پرونده کشته شدن این زن سی و چهارساله نشده اند. نیروی انتظامی در همان ایام عاشورا، از شبنم سهرابی به عنوان یک «زن ناشناس» یاد کرد که به گفته آنان در اثر تصادف جان باخته بود و پس از آن نیز به خانواده این شهید اجازه طرح شکایت و پیگیری چگونگی ماجرای له شدن این زن جوان زیر چرخ های خودروی نیروی انتظامی را ندادند. علی رغم آنکه در رسانه های هوادار دولت به کرات مطرح شده است که جنبش سبز، متعلق به طبقه متوسط و بالای شهری جامعه ایرانی است، شبنم سهرابی مانند برخی دیگر از کشته شدگان راهپیمایی های اعتراضی بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران به قشر کم درآمد و جنوب شهر تهران تعلق دارد . مادر این شهید عاشورا در عین حال که در یک آپارتمان پنجاه متری محقر در جنوب شهر تهران زندگی می کند به گفته خودش هیچ مایل نیست تا برای گرفتن دیه اقدام کند و باور دارد که برای او پاسخگویی مسولان به اینکه قاتل فرزند او چه کسی بوده است به مراتب ارزشمند تر از آن است که درخواست پول خون فرزندش را بدهد. مادر شبنم سهرابی در یک گفتگوی تلفنی با جرس شرحی مختصر از پیگیری های چندین ماهه خود در نهادهای قضایی کشور برای روشن شدن ابعاد پنهان پرونده مرگ فرزندش می دهد و می گوید: به من می گویند که شاهد بیاورید تا شهادت دهد که فرزند شما توسط ماشین نیروی انتظامی کشته شده است و از طرفی می شنویم که کسانی که شهادت داده اند را به زندان محکوم کرده اند. متن کامل گفتگوی جرس با مادر شهید شبنم سهرابی در پی می آید: خانم سهرابی، هشت ماه گذشت از روزی که شبنم در راهپیمایی روز عاشورا توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد و سپس جان باخت، در این هشت ماه مهمترین نتیجه پیگیری های شما به عنوان یک مادر چه بوده است؟ مهمترین نتیجه ای که گرفتم این است که ما خیلی تنهاییم و هیچ مسوولی حاضر نیست جواب این همه دردی که کشیده ایم را بدهد. وقتی فکرش را می کنم که داریم به سالگرد دخترم نزدیک می شویم ولی من نتوانستم هیچ کاری برایش بکنم، خجالت می کشم. هم از دخترم و هم از نگین نوه هفت ساله ام که هر روز سراغ مادرش را از من می گیرد، خجالت می کشم. شما مشخصا به چه جاهایی برای پیگیری مراجعه کرده اید و چه جوابی به شما دادند؟ اول که رفتم کلانتری محل در شادمان برای تشکیل پرونده که گفتند باید بروید اداره آگهی حبیب اللهی، بعد رفتم جنایی، آنجا گفتند پرونده به دادستان ارجاع شده است، به هر جا که می رویم طوری برخورد می کنند انگار هیچ خبری ندارند . یعنی گاهی می گفتند بروید ما خودمان با شما تماس می گیریم که در این هشت ماه، هیچ کسی با ما تماس نگرفت با این که شماره تلفن ما را هم داشتند. گاهی وقت ها هم می گویند شما که شاکی هستید، سندی دارید از کشته شدن دخترتان. بروید شاهد بیاورید، بروید فیلم را بیاورید. کسی را پیدا کرده اید که حاضر باشد به عنوان شاهد در دادگاه بیاید و در مورد صحنه کشته شدن دخترتان اظهار نظر کند؟ دو تا فیلم از نحوه کشته شدن دخترم توسط خودروی نیروی انتظامی توسط مردم تهیه شده است که به عنوان شاهد و سند وجود دارد و همه دنیا این فیلم را دیده اند ولی به من می گویند برو فیلم را بیاور. من وقتی در کوچه و خیابان، در اتوبوس، پارک و خیلی جاها گاهی وقت ها با مردم درددل می کنم همه می گویند آن فیلم را دیده اند. مردم شبنم را روی دست بلند کرده اند و دخترم دست هایش را بالا برده بود و به سمت جمعیت ناله می کرد...اینها دل مرا آتش می زند. من این فیلم را کجا ببرم؟ جایی که شنیده ام حتی کسانی که به عنوان شاهد در مورد کشته شدن شهدای روز عاشورا اظهارنظر کرده اند را به زندان محکوم کرده اند؟ خب اگر شاهدی بیاید به ما کمک کند، نمی داند چه بلایی سرش می آید. برای همین می گویم ما تنهاییم چون مردم می ترسند و نگران هستند که اگر کمکی هم به ما بکنند، زندانی شوند، خطری برایشان به وجود بیاید. صدایم را فقط باید به خدا برسانم اینجا دیگر نمی شود کاری کرد... یعنی برگه پزشکی قانونی هم هیچ کمکی به شما در پیگیری برونده نکرد؟
با ۷۵ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


به گزارش ندای سبز آزادی، اين حزب اصلاح طلب نحوه برخورد با زندانيان سياسی را دليلی بر شکست کودتاچيان دانست و اضافه کرد: چه دليلی بر شکست محتوم کودتا از اين محکم تر که تمام حيثيت نهادهای امنيتی و نظامی که بايد حافظ جان و مال مردم و امنيت عمومی باشد، بی محابا خرج انتقام گيری و عقده گشايی شخصی می شوند و چون توان برخورد عقلی و منطقی ندارند درفش و تيغ بر می کشند و با به زندان انداختن اين عزيزان و محروم کردن آنها از بديهی ترين حقوق يک زندانی می خواهند زبان حق گوی آنها را ببرند و قلم حقيقت نويس آنها را بشکنند چه دليلی محکمتر از اين رفتار در اثبات محو کامل استقلال قوه قضاييه وجود دارد که همه ارکان آن بی رحمانه بازيچه دست بازجويان و مفتشان خدا نشناسی می شود که همراه خويش همه نظام را به ورطه سقوط می اندازند؟ چه دليلی از اين رفتار کودکانه جاهلی بهتر برای نشان دادن اينکه در نظامی که مدعی پيروی از رسول الله(ص) و ائمه اطهار(ع) است اخلاق و عدل و انصاف چون گوی بازی در ميدان ظلم گردانده می شود و لگد مال جهل و خود خواهی عده ای از خدا بی خبر می شود که دانسته يا ندانسته پروژه سرنگونی جمهوری اسلامی را به پيش می برند. اگر هيچ دليلی بر حقانيت جنبش سبز وجود نداشت جز آنچه بر اين دو اسير سرفراز می رود، کافی بود تا هر انسان منصف وعبرت آموخته تاريخ به يقين برسد که صدای خرد شدن استخوان ظلم از درون اوين طنين انداز شده است. تاج زاده و نوری زاد دو انسانی هستند که جز حق نگفتند و بر اين عهد خود با خدا استوار ايستادند و امروز به مثابه پرچم ايستادگی و صبر جنبش سبز هماره در ياد ما هستند چه بگذارند صدای آنها را بشنويم، چه نگذارند. جبهه مشارکت ايران اسلامی ۳/۶/۸۹
با ۷۰ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


به ياد دارم سال ۸۴ بود که با بهاره هدايت به عنوان اولين دبير کميسيون زنان تحکيم وحدت، آشنا شدم. کميسيون زنان تحکيم وحدت، نهادی بود که درون انجمن های اسلامی شکل گرفته بود و سعی داشت تا به طور ويژه به مسائل دختران دانشجو بپردازد، به همين دليل برای فعالان زنان که سال ها سعی داشتند تا از طريق دانشگاه و با نيروی دانشجويان پيام های خود را به جامعه منتقل کنند، نهادی بسيار ارزشمند بود. به ياد دارم تلاش های بهاره را در آن مقطع زمانی، که چگونه با بسياری از فعالان جنبش زنان تماس می گرفت و خود را به آنان معرفی می کرد و از نهاد تازه تاسيس دانشگاه سخن می گفت و برای ارتقاء عملکرد اين نهاد، راهنمايی می جست. به ياد دارم بهاره، دختری هم سن و سال خودم را که بسيار مصمم بود و تلاش داشت تا با فعالان جنبش زنان به بهانه دبيری کميسيون زنان تحکيم وحدت، آشنا شود و به اين وسيله پيوند ميان جنبش دانشجويی و زنان را محکم کند. از آن زمان بود که در اغلب جلسات ائتلاف های مختلف زنان از «هم انديشی زنان» گرفته تا «هواداران حرکت جهانی زنان» حضور می يافت، از حرکت های اعتراضی زنان که با اهداف او هم خوانی داشت حمايت می کرد. به خاطر دارم که اين دختر مصمم چگونه به تدريج وارد حرکت های زنان شد و در همه اين حرکت ها سعی داشت تا از نيروی دانشجويان برای پيشبرد اهداف زنان کمک بگيرد و حرکت های اين دو جبهه را در مواقعی که امکان داشت به هم نزديک سازد. شايد هيچ کدام نمی دانستيم که او و نهادی که در آن فعاليت می کند چقدر می تواند در سرنوشت جنبش زنان و دانشجويی نقش ايفا کند. شايد هيچ کدام باور نداشتيم که در سال های آتی تا چه حد شاهد نام او و همرزمانش خواهيم بود در کنار هر فعاليتی که در ميان فعالان جنبش زنان به صورت جدی اغاز می شد. او از همان حضور اوليه در حرکت های زنان، هزينه تلاش بی وقفه خود را در برقراری پيوند ميان دانشجويان و زنان، پرداخت. بهاره هدايت از اولين دستگير شدگان جنبش زنان پس از سال ها بود. او که همراه ۷۰ تن ديگر که بسياری هم چون خود او دانشجو بودند، در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ دستگير شد، هيچ گاه به موجب اين دستگيری دست از فعاليت نکشيد و هم چنان در دو حوزه دانشجويی و زنان فعال ماند و در پيوندميان اين دو جنبش به ادامه ايفای نقش خود پرداخت. او از جمله کسانی بود که به دليل شرکت در اين تجمع به حبس تعليقی محکوم شد، حبسی که هم اکنون بايد در کنار حکم ديگر خود آن را بگذراند. با اين وجود زمانی که ۵ شهريور ماه ۱۳۸۵ حرکت کمپين يک ميليون امضاء در مقابل درب بسته رعد آغاز شد، به اين حرکت با تمام وجود پيوست و از همان ابتدا کوشش بسياری کرد تا فعالان دانشجويی را جذب اين حرکت کند. او به همراه ديگر اعضای کميسيون، سفرهای بسياری به شهرهای مختلف ايران کردند و در همه اين سفرها از اهداف کمپين برای دانشجويان اين شهرها سخن گفتند. بسياری از فعالان کمپين از همين طريق جذب اين حرکت اجتماعی شدند و بسياری از فعالان کمپين از بهاره هدايت و سخنرانی های مختلف او در کمپين الهام گرفتند و شجاعت و صبوری آموختند.
با ۶۹ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


س از بی حرمتی به دفتر آیت الله دستغیب و پاشیدن رنگ به تابلوی دفتر توسط گروهی سازمان دهی شده، این بار این افراد بیت این مرجع تقلید را مورد هتک حرمت قرار دادند به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حدیث سرو، پس از سخنرانی آیت الله دستغیب در مسجد قبا و بازتاب آن در رسانه، تجمعی دولتی پس از نماز جمعه شیراز علیه وی صورت گرفت؛ روز دوشنبه همین جمعT روبروی استانداری شیراز تجمعی در اعتراض به مواضع وی صورت دادند که با سخنان فرماندار شیراز مبنی بر حمایت از حاکمیت به پایان رسید. استاندار فارس هم در جلسه ای که با مدیران دستگاه های اجرایی داشته است با اشاره به برخی اظهار نظرها در خصوص جایگاه ولایت فقیه، به آیت الله دستغیب توصیه کرد که "پخته تر" صحبت کند. استاندار فارس با اشاره به اینکه برای این افراد "باب توبه" باز است گفت: اگر کسانی اظهار نظر کرده اند با سعه صدر مردم فرصت دارند تا خطای خود را در معرض بخشش قرار دهند. در پی این گونه فشاره بر آیت الله دستغیب، امروز سوم شهریور ماه، حوالی ساعت 2:30 بامداد چند نفر موتورسوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند اقدام به رنگ پاشی بر روی در خانه این مرجع تقلید کردند و به سرعت متواری شدند. فیلمهای مشاهده شده از طریق دوربین های مدار بسته، نشان می دهد این افراد .......
با ۶۸ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید :: بازگوئی درد جانکاهِ کشتار همگانی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، همواره از درونۀ جسم و جان و عاطفۀ جهان ستمدیدۀ مردم ایران سرریز می شود، تا هربار به گونه ای دیگر از این ستم سخن بگوید و داغ درونۀ خود را با آب سوگواره ها و در پی گرفتن رهیافتهای رهائی جو آرامش بخشد. ذهن زخم خوردۀ انسان امروز، از کشتار و سرکوب و بیعدالتی بیزار است. بیش از سی سال است که رژیم تبهکار جمهوری اسلامی می کشد و همواره این داغ تازه می شود. آنان که می گویند؛ «نه می بخشیم، نه فراموش می کنیم» نه در اندیشه انتقام اند و نه سرِ سازگاری با کشتار و اعدام دارند. ولی، مگر می توان فراموش کرد و بخشید؟ بشریت چگونه از کشتار ملیونها انسان در جنگ دوم جهانی و یا در بمباران هیروشیما و ناکازاکی و یا جنگهای خانمانسوزِ همین دهۀ گذشته در یوگوسلاوی، رواندا، افغانستان، عراق، فلسطین و غیره درس گرفته است؟ چه کسی با بخشیدن جنایتکارانی که دست و ذهن شان آلوده به خون جان انبوه بیشمار انسان است توانسته است جلوی ادامۀ ستم و خونریزی را در نامردمیهای این جهان بگیرد؟ وجدان بیدار بشریت، در دادگاه آرمانخواه خود چه می جوید که میل به عدالت، این چنین در افق سوزان پیش چشم ما روزبروز شکوهمند و برجسته تر می شود؟ پیکار دلاورانۀ مردم ایران در سال گذشته نشان داد که ستم و کشتار بی پاسخ نخواهد ماند، و خواست انسانی مردم ایران برای رهیافت به یک زندگی آزاد انسانی و یک دنیای بهتر امری فراموش شدنی نیست. جامعه ما پاسخ ستم را با پیکار برای بنای یک زندگی انسانی و تحقق دیرینۀ آرزوهائی پِی خواهد گرفت که نور را به جای تاریکی و شادی و به روزی را به جای ستم و غم می نشاند. آنان که در جریان قتل عام زندانیان سیاسی، جان شکوهمند خود را در زندانهای رژیم تبهکار جمهوری اسلامی از دست دادند، ریشه های درختی را آبیاری کردند که سرسبزی شاخه هایش نشان رویش هستی آزاد و پر از جوشش و سازندگیست. کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید، یاد گرانقدر همۀ جانهای آزاد را که در هجوم جنایتکارانۀ جمهوری اسلامی امکان ادامۀ زندگی نیافتند گرامی می دارد، و با فراخوان خود به همۀ وجدانهای بیدار، خواهان برپائی دنیائی است که انسان در آن به خاطر سیرکردن شکمش و بیان اندیشه هایش دچار درد و زجر، شکنجه و زندان و اعدام نشود. به یاد همۀ جانهای آزاد که امکان زیستن را از دست دادند. کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید
با ۶۶ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


در پی این فشارها بر آیت‌الله دستغیب، امروز سوم شهریور ماه، حوالی ساعت 2:30 بامداد چند نفر موتورسوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند اقدام به رنگ پاشی بر روی در خانه این مرجع تقلید کردند و به سرعت متواری شدند. فیلم‌های مشاهده شده از طریق دوربین‌های مدار بسته، نشان می‌دهد این افراد همان کسانی بودند که با رنگ‌پاشی بر روی تابلوی محل سخنرانی آیت‌الله دستغیب به آن محل را هتک کردند.
با ۶۱ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به unsubscribe@balatarin.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به subscribe@balatarin.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته