-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

Latest News from Koocheh for 08/27/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



نجیب امیری / دفتر کابل / رادیو کوچه

پس از سقوط حکومت طالبان در افغانستان، قرار است دومین انتخابات مجلس نمایندگان در این کشور حدود یک ماه بعد برگزار شود.

در انتخابات مجلس نمایندگان افغانستان نزدیک به ۲۵۰۰ نفر نامزد شده‌اند که ۴۰۰ نفرشان خانم‌ها می‌باشند.

افغانستان کشوری است متشکل از اقلیت‌ها، اما یگانه کشوری است که ۹۹ درصد مردم آن مسلمان می‌باشند.

در حال حاضر یگانه اقلیت قومی و مذهبی در این کشور اقوام هندو و سیک‌های افغانستان استند. بر اساس قانون اساسی افغانستان هندوهای این کشور نمی‌تواند در پست ریاست‌جمهوری نامزد شوند، اما می‌توانند برای انتخابات مجلس نمایندگان کشور نامزد باشند.

در انتخابات مجلس نمایندگان پیش‌رو برای اولین‌بار یک آقا و یک خانم از اقلیت قومی و مذهبی هندو و سیک‌های افغانستان نیز نامزد می‌باشند.

این دو تن دوشیزه انارکلی هنریار و آقای پرتپال سنگ پال استند.

دوشیزه هنریار یکی از فعالان حقوق بشر و حقوق زنان است. وی تا حال به حیث معاون بخش زنان کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان کار کرده است.

اما نامزد دیگر سیک‌های افغانستان آقای پال، چهره تازه‌یی است که تا هنوز چندان شناخته شده نمی باشد.

من هم با این دو نامزد در مورد هدف‌شان از نامزد شدن، مشکلات‌شان در جریان مبارزات انتخاباتی و در کل مشکلات هندو‌ها و سیک‌های افغانستان پرسش‌هایی داشتم.

از دوشیزه انارکلی پرسیدم مبارزات انتخاباتی‌اش چگونه پیش می‌رود؟

وی گفت مبارزات انتخاباتی طبعن مشکلاتی خود را دارد، اما او تا هنوز با کدام چالش جدی بر نخورده است. به گفته‌ی خانم هنریار در جریان مبارزات انتخاباتی تلاش می‌کند تا با مردم بیش‌تر آشنا شود و حمایت آنان را کسب کند.

وی گفت تا حدی حمایت مردم را با خود دارد اگر خدا خواسته باشد به مجلس نمایندگان راه خواهد یافت.

همین سوال را از آقای پال نیز پرسیدم.

وی گفت تصاویر‌اش را در اطراف شهر نصب کرده است تا مردم بیش‌تر وی را بشناسند. به گفته پال او مبارزات انتخاباتی‌اش را تنها برای شهروندان هندو و سیک‌های افغانستان خلاصه نکرده و می‌خواهد رای همه مردم را به‌دست آورد.

از این دو نامزد در مورد اهداف‌شان برای راه یافتن به مجلس نمایندگان پرسیدم.

آقای پرتپال سنگ پال گفت هدف نخست وی برای راه یافتن به مجلس نمایندگان حل مشکلات هندوها و سیک‌ها و بعدن تلاش خواهد کرد تا به مردم بی‌کار کشور فرصت‌های کاری مساعد شود.

دوشیزه هنریار در مورد هدف‌اش از نامزد شدن گفت که هر فرد افغان در قبال مردم‌اش مسوولیت‌های دارد. زیرا زمانی که دولت زمینه تحصیل و آموزش را برای شهروندان کشور مساعد می‌کند آنان نیز باید به مردم خدمت کنند.

او به این باور است اگر یک افغانی بتواند مشکل دو افغان دیگر را حل کند مسوولیت‌اش را ادا کرده است و او  قبل از این که برای مجلس نمایندگان نامزد شود در این راستا تلاش کرده است.

این نامزدی هندوهای افغانستان گفت در پی تقاضای بزرگان قومی هندوها وی آماده شد تا برای مجلس نمایندگان نامزد شود تا از طریق مجلس نمایندگان برای مردم اش بیش‌تر خدمت کند.

از این دو نامزد در مورد مشکلات شان پرسیدم؟

آقای پال می‌گوید او افتخار می‌کند که یک افغان است و در همین کشور یک چشم و یک پایش را از دست داده است، اما هنوز هم شماری از مردم فکر می‌کنند آنان شهروند هندوستان بوده و منتظر‌اند که چی وقت دوباره به هندوستان بر می‌گردند.

این نامزد سیک‌های افغانستان گفت تماس‌های دریافت می‌کند که برخی از شهروندان کشور آنان را هندوستانی خطاب می‌کند، اما تا هنوز کسی از نزدیک این حرف را برایش نگفته است.

دوشیزه هنریار نیز گفت یکی دیگر از نامزدان انتخابات مجلس نمایندگان برای تخریب وی گفته است که او از هندوستان تمویل می شود و چون کافر است برایش رای داده نشود.

او  افزود: «این درست که من هندو هستم، اما هندوستانی نیستم- من یک هندوی افغانستانی هستم.»

دوشیزه هنریار عدم دست‌رسی به آموزش، مصوونیت فردی و عدم دست‌رسی به حقوق سیاسی را مشکلات عمده شهروندان هندو و سیک‌های افغانستان عنوان کرد.

گفتنی است که در حال حاضر یک اقتصاددان هندو به حیث مشاور رییس‌جمهوری افغانستان و یک سیک دیگر به حیث سناتور در مجلس سنای افغانستان از سوی رییس‌جمهوری کرزی انتصاب شده‌اند.


 


پویا / واحد ترجمه / رادیو کوچه

علی‌رغم این‌که ساکنان این جزایر مدعی داشتن قدیمی‌ترین تاکستان‌های کره‌ی زمین هستند، با این حال پیدا کردن یک بطری شراب تولید شده در جزیره­ کوچک فورمنترای[i] اسپانیا یا سانتورینی[ii] یونان در یک مغازه­ شراب فروشی معمولی بسیار دشوار است چه رسد به شراب‌های محرک و باکیفیت تولید شده در کورسیکا[iii] یا سیسیل.

اما پس از چندین دهه گم‌نامی و عقب‌ماندگی بواسطه­ تصویر ذهنی مردم از کیفیت شراب­های آن‌ها و خسته شدن شراب‌نوشان حرفه­ای از عطر شراب‌های هموژنیزه موجود در بازار جهانی، نسل جدیدی از تولیدکنندگان در جزایر مدیترانه­ ای به‌وجود آمده­ اند. آن‌ها شراب‌هایی متفاوت از بسیاری از شراب‌های آسان نوش قدیمی و جدید عرضه می­ کنند؛ و با ستوده شده ­ترینِ شراب‌های دنیا به تقابل برمی­ خیزند.

اخیرن، در کیواوژه[iv]، قدیمی‌ترین می­خانه­ پاریس، اولین مراسم شراب چشی مخصوص شراب‌های جزایر مدیترانه‌ای برگزار شد. بسیاری از شراب نوشان مشتاق با طعم­ بیگانه و عطرآگین از میوه آنتوان آرنا[v] از کورسیکا و طعم تازه و عطر گلگون ماورودافنه[vi] ساخت شراب‌ساز سفالونیایی[vii]، اسکلاوس[viii]، آشنا شدند. اسکلاوس اظهار می­ کند: «مردم تمایل دارند تا با طعم­ های جدید و متنوع سرزمین­ های دیگر که از روش‌های متفاوتی در تولید شراب استفاده می­ کنند آشنا شوند. ما سعی می­ کنیم که در تولید شراب دخل و تصرفی نکنیم، نه آن را فیلتر می­ کنیم و نه از مواد افزودنی استفاده می­ کنیم. صرفن شراب خالص. «برای مارک سیبار[ix]د، صاحب می­خانه­ اوژه، چشم انداز این مراسم نمونه­ ای از یک تغییر است. او می­ گوید «همه چیز تغییر کرده است، حتا طرز فکر مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان. امروزه، تولید‌کنندگان دریافته­ اند که بقا در بازارهای جهانی، از طریق تولید کابرنت، شاردونی و یا پارکر پرورده شده در بشکه­ های بلوطی میسر نمی­ شود.»

طبق صحبت­ های جورجیوس یوآنیدیس[x] (یک دلال شراب) نسل جدیدی از تولیدکنندگان خوش­ذوق در دهه­ی ۹۰ در یونان شروع به کار کردند. او آنها را شراب سازانی روشن­فکر و اصلاح شده توصیف می­ کند؛ کسانی که به جای جلوه­ی مدرن شراب شناختی در جستجوی جلوه­ای دیگر از لطافت و سنگینی بودند. امروزه، می­خانه­ های مختلف از لوکزامبورگ تا توکیو شراب مورد نیاز خود را از طریق یوآندیس تامین می­کنند، شراب­هایی یونانی که با استفاده از قدیمی­ ترین روش ­های تولیدی عمل آورده شده­اند.

در جزایری مانند سانتورینی – جایی که خاک شنی آمیخته با خاکسترهای آتشفشانی آن، از حدود ۳۵۰۰ سال پیش توسط فینیقی­ ها زیر کشت رفته است – شراب‌سازان می­توانند از روش ­های  متنوعی استفاده کنند که مدت‌ها است در جاهای دیگر کاملن به فراموشی سپرده شده­اند. این جزیره از اپیدمی فیلوکسرا[xi] – آفت ویرانگری که در اواخر قرن نوزده در اروپا شایع شد و بسیاری از تاکستان­ ها را ویران کرد و باعث نابودی بسیاری از گونه­های انگور شد – جان سالم به در برد تا به داشتن تاک­هایی  ۵۰۰ ساله به خود ببالد. سانتورینی تنها جایی است که می­توان شراب سفیدی مثل هاریدیموس هاتزیداکیس پیرگوس[xii] را یافت که از تاک‌هایی ۱۰۰ تا ۴۰۰ ساله به‌دست می­آید که بیانگر ژرفایی اثیری از طعم مواد‌معدنی واقعی است.

برای دوگ‌رگ، مدیر بازاریابی و فروش واردکنندگان خلاق انگلستان، کاوس د پیرنه[xiii] نمادی است از اصالت شرابی که در جزایر مدیترانه­ای تولید می­شود. او می­گوید: «این جزایر، گونه­های عجیبی از انگور پرورده شده در اقلیم منحصر به فردشان را عرضه می­کنند. آن‌ها می­توانند شراب­های سرخ منحصر به فردی مانند سیتیا[xiv] را که تداعی کننده­ی تلفیقی از طعم زردآلو و نارنگی است و یا نروداولای[xv] مرغوب سیسیلی – که توسط شراب‌ساز جوان آریانا اوچی­پینتی[xvi] عرضه شد- را تولید کنند. اوچی­پینتی می­گوید: «تصور مردم از شراب سیسیلی شرابی تیره و تلخ است، اگرچه ما سعی در تغییر این ذهنیت داریم.»

مارکو د بارتولی[xvii] نیز نهایت تلاش خود را در جهت تغییر این ذهنیت در جزیره­ی پانته­لری[xviii]ا انجام داده است؛ جزیره­ای آتشفشانی کوچکی در جنوب‌غربی سیسیل جایی که او شراب­هایی به سبک مصر باستان تولید می­کند. با در نظر گرفتن پاسیتو د پانتالریا ی شیرین باvتولی و رایحه­ی غنی از شکوفه­های پرتغال و کارامل آن، عجیب نیست که یونانیان باستان فکر می­کردند که الهه­ی تانیت[xix]، آپول[xx]و (خداوند آفتاب و زیبایی و شعر و موسیقی) را با جرعه­ای از این نکتار اغوا کننده فریب داد.

لس کاوس در ماه اکتبر برگزار کننده­ی مراسم شراب چشی در لندن خواهد بود که در آن اکسیر بارتولی روی در روی اقلام مشابهی از مخلوط­های غالب کانونائو[xxi] (تولید شده در شراب سازی پانوینو[xxii] یِ ساردینیا[xxiii]) و آزییندا آگریکولای[xxiv] سیسلی ترش شده قرار می­گیرد. رگ می­گوید: «انتظار آن می­رود که از این مراسم  استقبال خوبی بشود و باعث تغییر ذهنیت مردم در خصوص سنگینی این شراب­ها می­شود وقتی که با رایحه­ی گلگون، تازگی و خوش‌مزگی آن‌ها روبه‌رو می­شوند.»

تازگی شراب­ها تا حدود زیادی به خاطر نزدیکی به دریا است. جانکیس رابینسون[xxv] یکی از صاحب نظران در زمینه‌ی شراب برای مثال به مخلوط موناسترل[xxvi] (ساخته شده شراب سازیِ  کاپ دِ بارباریا[xxvii]) اشاره می­کند که دارای کیفیت و خلوص مدیترانه­ای است. جزیره­ی فورمنترا در آغوش نسیم خنک دریایی است، جایی که انگورهای کاپ د باربیا به آرامی در دمایی کمی بیش‌تر از ۲۹ درجه­ی سانتیگراد می­رسند، حال آن‌که انگورهای واقع در تاکستان­های بخش اصلی اسپانیا در دمایی ما بین ۳۵ تا ۴۰ درجه سانتیگراد پخته می­شوند.

شرایطی مشابه به شراب­سازانی چون آنتوان آرنا، ژان نوئل لوئیجی[xxviii] از کلوس نیکروزی[xxix] (شبه جزیره­ی شمالی کورسیکا) این امکان را می­دهد تا با تولید شراب­های شیرین موسکاتلو[xxx] با طعمی خوش و متعادل  با شراب‌های سفید کالیفرنیایی به رقابت بپردازند.

آن‌ها می­توانند با بهره گرفتن از انگور­های منحصر به فردشان، شراب سفیدی با طعمی تلخ و به طرز شگفت‌آوری خوش­بو تولید کنند که طعم آن تداعی کننده­ی شوریِ هوایِ دریایی است.

پیر گوئیگویی[xxxi]نویسنده­ی کتاب راهنمای شراب گالت میلاو[xxxii] می­گوید:«با در نظر گرفتن آب و هوای کورسیکا، شوری و حضور ید در شراب، شکی ندارم که این جزیره دارای برخی از بهترین انواع شراب سفید در جهان است که متاسفانه یا خوش‌بختانه از شهرت چندانی برخوردار نیست.»

اما شایع شده است شراب دوستان برای خرید شراب­های موجود در قفسه­ی متفرقه­ به شراب فروشی‌های محل هجوم آورده­اند. حتا تورهای جزیره گردی تخصصی شراب -مانند تور آتن – مالتای شرکت آربلاستر و کلارک[xxxiii] – برای آنهایی که بالاخره به این نتیجه رسیده­اند که همه­ی طعم­های جدید را باید چشید، مهیا شده ­است. تاکستان­های باستانی بی نظیری در سراسر مدیترانه در انتظار از نو کشف شدن هستند.

برگرفته از مجله‌ی تایم


[i] Formentera

[ii] Santorini

[iii] Corsica

[iv] Caves Auge

[v] Antoine Arena

[vi] Mavrodaphne

[vii] Cephalonia

[viii] Sklavos

[ix] Marc Sibard

[x] Georgios Ioannnidis

[xi] Phylloxera

[xii] Haridimos Hatzidakis Pyrgos cuvee

[xiii] Les Caves de Pyrene

[xiv] Sitia

[xv] Nero d'Avola

[xvi] Arianna Occhipinti

[xvii] Marco de Bartoli

[xviii] Passito de Pantelleria

[xix] Tanit

[xx] Appllo

[xxi] Cannonau

[xxii] Panevino

[xxiii] Sardinia

[xxiv] Azienda Agricola Cos

[xxv] Jancis Robinson

[xxvi] Monastrell

[xxvii] Cap de Barbaria

[xxviii] Jean-Noel Luigi

[xxix] Clos Nicrosi

[xxx] muscatello

[xxxi] Pirre Guigui

[xxxii] Cault Milau

[xxxiii] Arblaster &Clarke's


 


مطلب‌هایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر می‌شود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که می‌تواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.

منبع: آزادی قلم / فرزان فرامرزی

سانسور و فیلترینگ، این کلمات چه معنایی برای شما دارند؟ شاید برای خیلی‌ها این کلمات معنای چندانی نداشته باشند، اما برای آن‌هایی که روزانه ساعت‌هایی را صرف گشت‌و‌گذار در  اینترنت می‌کنند، یا این‌که سایت شخصی و یا وبلاگ دارند، این کلمات بسیار آشنا هستند.وبلاگ‌نویسی یکی از علاقه‌مندی‌های من است. این کار را ده‌سال است که انجام می‌دهم. اولین وبلاگی که درست کردم در مورد عشق و دوست داشتن بود که در پرشین بلاگ درست کرده بودم.

دومین وبلاگم، در مورد خودم و زندگی شخصی‌ام بود. این وبلاگ بدون هیچ دلیل موجهی از طرف بلاگفا مسدود و به‌کلی حذف شد. سومین وبلاگ با نام «آزادی بیان، آزادی قلم» بازهم در بلاگفا بعد از دو سال فیلتر و در آخر بنابر آن‌چه بلاگفا می‌گوید به‌علت محتوای مجرمانه مسدود شد. بعد از فیلتر شدن این وبلاگ، یک وبلاگ دیگر با همین نام در بلاگر درست کردم که خب وقتی سایت بلاگر هم در ایران فیلتر شد، ترجیح دادم که آن‌را حذف کنم.

مجددن در بلاگفا یک وبلاگ دیگر با همان نام قبلی «آزادی بیان، آزادی قلم» درست کردم. این وبلاگ هم بعد از دو سال و نیم، ابتدا فیلتر و بعد به‌علت محتوای مجرمانه مسدود شد. این وبلاگ از روز ۳۱ مرداد ۸۹ بسته شد. تنها در یک سال نشان‌دهنده آمار را حدود یک سال پیش بر روی وبلاگ نصب کردم وبلاگ آزادی بیان، آزادی قلم نزدیک به ده هزارنفر بازدید کننده داشت.

موازی با نوشتن در آزادی بیان، آزادی قلم، دو وبلاگ دیگر در بلاگر ایجاد کردم. یکی وبلاگی بود تحت عنوان «کلمات مکنونه» که هر روز قسمت‌هایی از کتاب کلمات مکنونه از حضرت بهااله را در آن قرار می دادم و دیگری «یادداشت‌های فرزان» بود که یک دفترچه خاطرات آنلاین محسوب میشه. به‌عبارتی از روزی که از ایران خارج شدم تصمیم گرفتم زندگی روزانه‌ام را بصورت آنلاین بنویسم، این کار را به دو دلیل انجام دادم.

اول این‌که، دیگرانی که قصد دارند مهاجرت کنند از تجربیات بنده بتوانند استفاده کنند. دوم، به این سبک نوشتن علاقه خاصی دارم و دوست داشتم با این نوشته‌ها اطرافیانم را از وضع خودم مطلع کنم. یک نکته  دیگر که به من انگیزه نوشتن می‌داد، این بود که دوست داشتم از این خاطرات آنلاین، بعدن کتابی در مورد زندگی خودم بنویسم و فکر می‌کنم که این وبلاگ می‌تواند بسیار در این مورد کمک حال بنده باشد.

داستان این وبلاگ را هم که حتمن حدس زده‌اید. بعد از این همه فیلتر شدن در بلاگفا و با وجود این‌که بارها و بارها بعضی از دوستان در کامنت‌های خصوصی برایم می‌نوشتند که بلاگفا زیر نظر سپاه است و اطلاعات شما را لو می‌دهد، بلاخره تصمیم گرفتم دوباره وبلاگی درست بکنم و راه همان وبلاگ‌های قبلی را ادامه بدهم.

اما چرا این‌بار آزادی بیان را از اول اسم وبلاگ حذف کردم. به نظر من آزادی قلم بدون وجود آزادی بیان به‌وجود نمی‌آید و همین‌طور است آزادی بیان. به‌عبارتی این‌ها را مکمل هم‌دیگر می‌دانم. اما قلم قداست خاص خودش را دارد. برای من که در خانواده‌ای متولد شدم که پدرم و جدم نویسنده و شاعر بودند، نوشتن و قلم احترام ویژه‌ای دارد. با این‌که من یک بهایی هستم، اما این آیه از قران را بسیار دوست می‌دارم: ن و القلم و ما یسطرون (قسم به قلم و آن‌چه که می‌نویسد.)

خب، شاید بد نباشه خودم را بیش‌تر معرفی کنم. من فرزان فرامرزی، ۲۸ ساله هستم. نوشتن به‌طور جدی (جدای از وبلاگ نویسی) برای سایت‌های مختلف را از سه سال پیش آغاز کردم. در این مورد و بنابر دلایلی، از جمله زندگی در ایران، مجبور بودم که همیشه با نام مستعار بنویسم. نام‌هایی مانند «عبدالحسین بوشهری و عبدالحسین ف (این نام را به نیت پدربزرگم که به‌علت بهایی بودن شهید شد انتخاب کردم)، فراز جاوید قلم، مریم شهبازی، فریدوم (این نام مستعار من در وبلاگ‌هایم بود که گاه‌ به‌عنوان نویسنده مهمان در سایت‌ها یا وبلاگ‌های دیگر نیز با همین نام مطلب منتشر می‌کردم).»

اما شاید معروف‌ترین و مهم‌ترین نامی که در تمام این مدت با آن نوشته‌ام، «آنتـــی وار» باشد. بله من آنتـــی وار هستم در این مدت در بسیاری از سایت‌های بهایی و غیربهایی مقاله نوشته‌ام. نمونه‌هایی از آن مقالات را می‌توانید در نیوسکولاریسم، گویانیوز، خودنویس، فرهنگ گفت‌وگو و نقطه‌نظر بخوانید.

همان‌قدر که وبلاگ‌نویسی را دوست دارم، وبلاگ‌هایم را نیز دوست دارم. وقتی که متوجه شدم وبلاگم در بلاگفا بسته شده و حتا نمی‌توانم آرشیو مقالات قبلیم را بردارم، بسیار ناراحت شدم و با خودم اندیشیدم آخر به کدامین جرم؟

مگر من جز نوشتن آن هم در بلاگفایی که به‌قول بسیاری از دوستان دستش با دست رژیم در یک کاسه است، کار دیگری کرده‌ام؟ به‌عنوان یک بهایی که نه حق تحصیل دارد، نه حق کار و نه حتا حق پاسخ‌گویی به اتهامات روزانه سایت‌ها، روزنامه‌ها و شبکه‌های دولتی جمهوری اسلامی، این وبلاگ و بلاگ‌های مشابه‌ای که وجود دارد تنها راه پاسخ‌گویی به شبهات و اتهاماتی است که حضرات می‌آفرینند.

قضاوت با شما خواننده عزیز، شما قضاوت کنید که چه کسی مجرم است؟


 


آن‌چه در این بخش می‌آیدانتخابی از رادیو کوچه در بین رسانه‌ها است.

منبع : سایت کلمه

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با محمدرضا جلایی‌پور، مدیر پویش موج سوم که به تازگی از زندان آزاد شده است، دیدار و گفت‌وگو کردند.

در این دیدار مهندس میرحسین موسوی ضمن ابراز تاسف از ۵ ماه بازداشت انفرادی محمدرضا جلایی‌پور در طول سال گذشته، گفت: «یکی از نشانه‌های ملموس، مریی و رو به رشدی که زیر پوست جامعه در جریان است روند ریزش تدریجی حامیان دولت و رویش بدنه جنبش سبز است. اتفاقاتی از جنس چنین برخوردهای ناعادلانه و تاسف‌باری با جوانان نخبه، افتخارآفرین، قانون‌گرا، اخلاقی و متدین از جمله عواملی است که توجه وجدان‌های بیدار را بیش‌تر جلب می‌کند، سرعت این ریزش و رویش را افزایش می‌دهد و در نظام باور و مواضع مخالفان جنبش سبز ترک‌های بیش‌تری ایجاد می‌کند که پس از مدتی آثار خود را در رفتار افرادی که به واسطه چنین برخوردهای کوری دچار تردید و سپس تغییر می‌شوند، نشان می‌دهد.

دکتر زهرا رهنورد نیز ضمن ابراز خرسندی از آزادی محمدرضا جلایی‌پور، گفت : «متاسفانه بسیاری ازاین برخوردها بر اساس تصمیم‌گیری‌های روزمره انجام می‌شود و عاملان چنین برخوردهایی در عمل طرحی منسجم و کلی ندارند که در چارچوب آن تصمیم بگیرند و آثار مخرب و هزینه‌های رفتارهای خود را بسنجند.

محمدرضا جلایی‌پور، دارنده مدال طلای المپیاد ادبی و رتبه یک کنکور سراسری سال ۸۰ و دانشجوی ممتاز دانشگاه های تهران، لندن و آکسفورد تابستان سال گذشته نیز ۸۸ روز را در سلول‌های انفرادی زندان اوین گذرانده بود و بعد از آن یک بار دیگر نیز در مراسم دعای کمیل معروف بازداشت شده بود.

جلایی‌پور برای بار سوم نیز شصت و شش روز در انفرادی نگه‌داری شد.


 


سیمین/ رادیو کوچه

simin@koochehmail.com

گاهی حرکاتی را بارها و بارها از دیگران دیده و یا خود ناخودآگاه انجام داده‌ایم اما وقتی از راز و زبان این حرکت‌ها با اطلاع می‌شویم می‌بینیم که هر چند که تمایل داشته باشیم گاهی ظاهرسازی کنیم اما زبان بدن با صداقت رفتار می‌کند و راز درون را برملا می‌کند.

خارش چشم

گفته می‌شود که مالیدن چشم با دست به‌طور معمول نشانه مشاهده یک دروغ است. شاید برای اجتناب از مشاهده فردی که دروغ می‌گوید. یک کودک زمانی که نمی‌خواهد صحنه‌ای را ببیند، با دست جلوی چشمانش را می‌گیرد، در بزرگ‌سالی همان حرکت را با زیرکی و بصورت مخفیانه انجام می‌دهیم. یعنی با دست خود چشم‌هایمان را می‌مالیم.

مردها با پشت دست و خیلی محکم این کار را انجام می‌دهند اما خانم‌ها به طور معمول بدلیل آرایشی که دارند خیلی ظریف‌تر این حرکت را انجام می‌دهند و گاه به لمس‌کردن زیر چشم با نوک انگشت اشاره اکتفا می‌کنند.

مالش گوش

وقتی کودکان گوش خود را لمس می‌کنند درواقع نشان می‌دهند که نمی‌خواهند سرزنش‌های پدر و مادرشان را بشنوند. بزرگ‌سالان نیز با این حرکت نشان می‌دهند که به حد کافی شنیده و یا این‌که مایل به صحبت کردن هستند.

درواقع خاراندن پشت گوش بوسیله شنونده، نشانه عدم تمایل به شنیدن بدگویی است. اگر با حرکت سر به یک سمت مثلن چپ یا راست همراه باشد، طوری که شخص از گوشه چشم به حرف‌های گوینده گوش کند، نشان از تردید شنونده است.

اگر شخصی در زمان سخن گفتن پشت گوش خود را بخاراند، نشانه خوبی نیست و اثر منفی روی شنونده می‌گذارد. گویی خود گوینده نسبت به سخنان خود اطمینان کافی را ندارد.

گفته شده که اغلب مردها زمانی که به کسی علاقه دارند سرشان را به یک سمت متمایل می‌کنند و با لاله گوششان بازی می‌کنند.

خارش گردن

و اما خارش گردن با نشانه عدم اطمینان از موافق بودن شخص است. اگر فردی در یک گفت‌و گو این کار را انجام داد می‌توانید نتیجه بگیرید که با نظر شما به‌طور کامل موافق نیست.

لمس لب

در لب‌های انسان‌ها حس‌گرهای عصبی بسیاری وجود دارد که با لمس آن‌ها احساس آرامش بسیار بالایی به انسان دست می‌دهد.

فشردن لب‌ها هنگام هیجان سبب نوعی آرامش می‌شود. از سوی دیگر گاهی به جای لمس کوتاه لب‌ها، انگشت اشاره، انگشت‌های دیگر و یا دست روی لب‌ قرار می‌گیرد که در این حالت شخص یا در حال تفکر است و یا سعی می‌کند جلوی خود را بگیرد و حرفی را به زبان نیاورد.

لمس کردن چانه

لمس چانه نیز نشان از تفکر دارد. زمانی که شنونده لب یا چانه خود را لمس می‌کند، اگر سرش به سمت پایین متمایل باشد و از پایین به بالا نگاه کند در حال ارزیابی و تفکر است.

و اگر سر به سمت بالا متمایل باشد و چشم‌ها از بالا به پایین نگاه کنند، بیانگر تردید شنونده است.

از دیگر حرکاتی که هنگام گفت‌و گو یا ارتباط، توسط دست‌ها انجام می‌شود، تکیه دادن به اشیا است.

گفته می‌شود تکیه دادن به اشیا نشانه احساس مالکیت نسبت به آن‌هاست. هم‌چنین ساختن دایره‌ای فرضی در فضا به کمک یک دست و یا حتا دو دست، بیان‌گر تسلط فرد به موضوع مورد بحث است.

گاهی نیز زمانی که شخصی از رفتار و نظرات دیگران ناراضی است اما در ارایه نظر خود احساس محدودیت می‌کند رفتارهای غیر کلامی نشان می‌دهد، برای مثال برداشتن کرک‌های خیالی از روی پیرهن خود که نشان از بی علاقگی نسبت به حرف‌های طرف مقابل است.

در مورد افراد سیگاری بیرون دادن دود سیگار به سمت بالا نشان می‌دهد که فرد احساس مثبت برتری یا اطمینان از خود را دارد و فردی که دود سیگار را به سمت پایین می‌دهد حس منفی یا تردیدآمیز دارد.

افراد عینکی نیز به‌طور معمول حرکاتی با عینک انجام می‌دهند؛ علامت عینک در دهان نشان قوت قلب یا اطمینان خاطر است. از طرفی برداشتن مدام عینک و تمیز کردن آن نشان آن است که فرد مقابل تصمیمی قرار گرفته و باید در مقابل چنین فردی فقط سکوت کرد.

نگاه‌کردن از بالای عینک هم برای به تصویر کشیدن یک شخص انتقادگر یا کسی که قصد قضاوت دارد است.

پاها

پاها به خاطر قرار گرفتنشان در قسمت پایین آناتومی بدن معمولن شکل کلی بدن را تعیین می‌کنند؛ برای همین خیلی از حالت‌هایی که موقع ایستادن می‌گیریم، به پاها ربط دارد.

پا روی پا انداختن

وقتی که یک نفر روی صندلی لم داده و پایش را روی پایش گذاشته، یعنی این‌که راحت است، آرام است و روی اوضاع تسلط دارد. البته معنای دیگر آن نیز این است که خیلی دوست ندارد موافقت و صمیمیتش را به شما اعلام کند. معمولن آدم‌های مشتاق به صحبت‌های شما، بدنشان را جلو می آورند و به شما نزدیک‌تر می‌شوند.

اما گذاشتن پاها روی هم نشانه دیگری هم دارد: احتمال وجود یک رفتار تدافعی و منفی. گذاشتن پاها روی هم به همراه دست‌های روی سینه در یک خانوم نشان نارضایتی او از وضع موجود است.

این حالت تدافعی در مردها و خانم‌ها به کمک پا متفاوت است؛ مردها در حال نشسته(روی صندلی)با قفل کردن مچ پا وزانوهای دور از هم این حالت را نشان می‌دهند ولی خانم‌ها زانوها در کنار هم قرار داده اما پاها از مچ به پایین به یک‌طرف است. در مردها دست‌ها روی دسته صندلی محکم و در خانم‌ها دست‌ها روی پا قرار دارد.

قرار دادن پاها روی هر چیز (صندلی، میز،سکو و …) نیز شانه حالت مالکیت است. در یک میز گرد تنها رییس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و از این طریق آرامش خود را نشان دهد. روان‌شناسان این حالت را حالت مالکیت می‌دانند که در نهایت به عقیده فرد مورد نظر به موفقیت وی در کارها منجر خواهد شد.

از طرف دیگر، امتداد پاها نیز معنای خود را دارند. انسان‌ها همواره به سمت کسی، چیزی و یا موقعیتی می‌ایستند که نسبت به آن تمایل بیش‌تری دارند. در گفت‌و گوهای سه نفره، زمانی که به صورت مثلثی می‌ایستیم، همواره روبه‌روی کسی می‌ایستیم که به او تمایل بیش‌تری داریم.

گاهی پیش می‌آید که مجبوریم به سمت شخص و موقعیت دیگری توجه کنیم (ولی کماکان تمایل‌مان به سمت شخص قبلی است) در این مواقع، روی خود را به سمتی که مجبور شده‌ایم برمی‌گردانیم، اما هنوز هم امتداد پاهای ما رو به سمت شخص قبلی است.

اشخاصی که در اتاق، امتداد پاهایشان رو به سمت درب خروجی است، به ادامه گفت‌و گو تمایلی ندارند (خسته شده‌اند یا بیرون از اتاق کاری دارند) و می‌خواهند هرچه سریع‌تر از اتاق خارج شوند.

راست قامت راه رفتن نیز نشانه اعتماد به نفس است و قوز کردن نشانه درماندگی. پس سرتان را بگیرید بالا و با قاطعیت راه بروید.

محل نشستن در یک دیدار نیز اهمیت خاص خود را دارد. مردها و زن‌ها از این جهت متفاوت هستند: مردها وقتی با شخصی احساس صمیمیت می‌کنند، روبروی او می‌نشینند و نسبت به تازه‌واردی که روبروی آن‌ها بنشیند، حس و نظر خوبی نخواهند داشت.

زنان زمانی که با شخصی احساس صمیمیت می‌کنند، کنار او می‌نشینند و نسبت به تازه‌واردی که کنار آنان بنشیند، حس و نظر خوبی ندارند.

از این‌روست که پیشنهاد می‌شود برای موفقیت در ارتباط، در نخستین برخورد، اگر طرف مقابل شما مرد است ابتدا مکان ایستادن و یا صندلی خود را کنار او قرار دهید و سپس آرام آرام موقعیت خود را به روبروی او، تغییر دهید.

و برای اولین برخورد با یک خانم، بالعکس عمل کنید، ابتدا روبروی او و سپس آرام آرام در کنارش قرار بگیرید.

تکان دادن سر

تکان دادن سر در جهت بالا و پایین، معنای تایید دارد. یک شنونده باهوش از همین حرکت سر برای نفوذ در دل سخنران استفاده می‌کند. می‌توانید این حرکت را در یک کلاس امتحان کنید و اثر مطلوب آن را ببینید.

در گفت‌و‌گوهای دو نفره نیز این حرکت کوچک سر، معجزه می‌کند. این حرکت پیام‌های ناخودآگاهی را از قبیل این که به تو توجه می‌کنم و کاملن هوش و حواسم به توست به شنونده ارسال می‌کند.

چشم‌ها

چشم‌ها دریچه درون هستند. یادتان باشد اگر دارید با چند نفر حرف می‌زنید و خطابتان به همه آن‌هاست، تماس چشمی‌تان را بین همه آن‌ها تقسیم کنید.

بیش از حد پلک زدن می‌تواند نشانه اضطراب باشد. پلک نزدن هم می‌تواند نشانه ترس باشد. چشم‌ها موقع خندیدن حالت خاص خودشان را دارند و البته موقع اندوه هم به همین ترتیب.

با دانستن این مختصر از زبان بدن می‌توان به راحتی از روی حرکات بدن افراد تاحدودی آن‌ها را شناخت.

برای مثال حرکات بدن انسانی که در حال بیان حقیقت است به این شکل است که دست‌ها با فاصله از بدن قرار دارند و به اصطلاح، شخص دارای یک گارد باز است. کف دست‌ها رو به بالاست. (به‌طور معمول زمانی که می‌خواهیم روراست بودن خود را به مخاطب متذکر شویم، کف یک دست خود را به او نشان می‌دهیم). هم‌چنین، شخصی که در حال بیان حقیقت است، مستقیم در چشمان شما نگاه می‌کند و نگاهش را از مخاطب نمی‌دزدد.

در حالی که شخصی که در حال مخفی کردن حقیقت است، و یا دروغ می‌گوید،مستقیم در چشمان شما نگاه نمی‌کند و چشمانش را از شما می‌دزدد. بیش‌تر به سمت پایین نگاه می‌کند و چشمانش را به زمین می‌دوزد. دست یا پای خود را بی‌دلیل تکان می‌دهد.

تکینیک حرکات آینه‌ای

و در نهایت به تکنیکی اشاره می‌کنم که بتوانید ارتباط موثرتری داشته باشید: تکنیک حرکات آینه‌ای.

به کمک این روش بسیار ساده شما می‌توانید با سرعتی غیرقابل باور در دل دیگران نفوذ کنید، دیگران را با خود همراه کنید تا جایی که حتی با اولین ملاقات به شما اطمینان کنند.

برای این کار تنها کافی است حرکات بدن شخص مورد نظر خود را تقلید کنید. طرز نشستن، حرکات دست، جهت قرار گرفتن سر و …

مراقب باشید مبادا رفتار شما آنقدر افراطی یا سریع باشد که شخص احساس کند مورد تمسخر شما قرار گرفته است.

این تکنیک به این دلیل بسیار موثر است که شخص به صورت کاملن ناخودآگاه احساس صمیمیت بسیار زیادی نسبت به شما پیدا می‌کند. چرا که انسان‌های هم فکر و هم‌حس، حالات بدنشان به هم بسیار شبیه است.

در تله پاتی هم، کسانی که حالات بدن شبیه به هم دارند، سرعت تله پاتی بین آنان بیش تر می‌شود.

منبع

کاریزما

همشهری


 


خبر / رادیو کوچه

هم‌زمان با اجرای حکم انتقال حامد روحی‌نژاد، احمد کریمی از زندانیان محبوس در بند ۳۵۰ به منظور اجرای حکم، شب گذشته پنج‌شنبه به قصد انتقال به زندان شهرستان گنبد کاووس از زندان اوین خارج شده است.

بنا به اطلاع گزارش‌گران هرانا، این حکم در حالی اجرا شده است که مسوولان به خانواده و وکلای این زندانی سیاسی تاکنون هیچ اطلاعی در این زمینه نداده‌اند. احمد کریمی شب گذشته چهارشنبه از زندان اوین به کاخ دادگستری منتقل شد و از ساعت ۷:۳۰ صبح روز پنج‌شنبه برای تحمل ادامه حبس خود به زندان گنبد کاووس منتقل شد.

یکی از مسوولان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفت: «زندان گنبد کاووس محل نگهداری زندانیان با جرایم چون قتل و مواد مخدر است و هیچ زندانی سیاسی در این زندان نگهداری نمی‌شود و نگهداری آقای کریمی در این زندان مخالف با اصل تفکیک جرایم خواهد بود.»

گفتنی است احمد کریمی به اتهام عضویت در یکی از گروه‌های مخالف نظام، با توجه به این‌که قبل از خردادماه بازداشت شده بود در دادگاه های جمعی حوادث پس از انتخابات ابتدا به اعدام و سپس به ۱۵ سال حبس توام با تبعید به گنبد کاووس محکوم شد.

بیشتر بخوانید:

«دو ماه بی‌خبری از وضعیت کریمی»


 


اردوان روزبه / رادیو کوچه

ardavan@koochehmail.com

اعدام‌ها موضوع تازه‌ای نیست، این حرفی است که ممکن است این روزها از زبان هر زندانی که از زندان مشهد آزاد شده است بشنوید. درست چند وقتی می‌شود که بحث اعدام‌های گروهی و بدون خبر در زندان مشهد به گوش می‌رسد، در حالی‌که این اعدام‌های گروهی در این زندان موضوع تازه‌ای نیست.

طرح این موضوع در ابتدا توسط یکی از اندیشمندان شجاع حوزه علوم دینی یعنی احمد قابل انجام شد. این نویسنده و محقق در علوم دینی که بارها به زندان رفته و در سال هشتاد‌و‌یک خورشیدی خلع لباس شده است، برای اولین بار در مصاحبه‌هایش به این نکته پرداخت که در اواسط اردیبهشت ماه به‌دلیل این که در بند شش زندان مشهد بوده مطلع شده است که بیش از پنجاه زندانی در این زندان در همان زمان اعدام شده‌اند.

در جایی دیگر نیز احمد قابل نقل می‌کند که در همین دور که بیش از پنجاه نفر اعدام شده‌اند در رسانه‌های داخل پنج نفر اعلام شده است.

گزارش‌ها که به کمپین بین‌الملی حقوق بشر نیز رسیده حاکی از آن است که فقط در «بند پنج» این زندان بیش از هزار و هشتصد نفر منتظر اجرای حکم اعدام هستند.

به نقل از کمپین بین‌الملی حقوق بشر ایران: «در ماه‌های مهر ۸۸ تا اردیبهشت ۸۹ در حدود ۱۵۰ نفر اعدام شده‌اند ولی تنها یک‌بار اعلام شده که  فقط ۵ نفر اعدام شده‌اند هم‌چنین در تاریخ ۱۹ فروردین ۸۹، ۳۵ نفر اعدام شده‌اند که هشت تن از آن‌ها زن بوده‌اند.»

اما با توجه به اظهارات کسانی که با خانواده‌های اعدام شده‌گان در تماس بوده‌اند، این روند از سرعت بیش‌تری برخوردار شده و اینک به نوعی تعداد افراد اعدام شده در هر نوبت نزدیک به هفتاد نفر شده است.

پسر برادر یکی از اعدام شده‌گان که نخواست نامش فاش شود عنوان شاهد اول به رادیو کوچه در خصوص جزییات اعدام عمویش اظهار می‌کند:

«عموی من در روز دوم ماه رمضان و به هم‌راه شصت و شش نفر دیگر اعدام شد. هر چهارشنبه معمول است که اعدام‌ها انجام می‌شود.»

این شاهد در پاسخ به این‌که آیا کسی از اعدام عمویش مطلع بوده، اشاره می‌کند: «وکیلش، خانواده‌اش و احتمال زیاد حتا خودش از زمان اعدام خبر نداشتند. مادربزرگم هر هفته می‌رفت بهش سر می‌زد پسر کوچک عمویم را مادربزرگم نگه می‌داشت حتا او هم چیزی نشنیده بود. اما از کسانی که فامیل‌های هم سلولی‌اش بوده‌اند، شنیدم که چهارشنبه ساعت چهار صبح تعدادی را بلند کرده‌اند و گفته‌اند بیرون کارتان دارند. بعد فهمیدیم که اعدام شده‌اند.»

شاهد می‌گوید که برخی از زندانیان که در مجلس ختم عمو‌اش شرکت کرده بودند به او گفته‌اند که دو، سه زندانی در دادگاه تجدید نظر حکم اعدام‌شان به حبس ابد تبدیل شده بوده است، اما بدون توجه به تجدیدنظر در صدور حکم، آن‌ها را نیز اعدام کرده‌اند.

تعدادی دیگر از فعالان مدنی که در بند شش و پنج زندان مشهد مانند احمد قابل، حسین قابل، افتخار برزگریان نیز بوده‌اند اشاره می‌کنند که در زمان اعدام‌های دسته‌جمعی تلفن‌ها قطع می‌شود و امکان تماس با بیرون کاهش می‌یابد.

نکته‌ای دیگر این است که چون این موارد تاکنون مطرح نشده است، روشن نیست که آیا اعدام‌های پنهان به صورت سیستماتیک انجام می‌شود؟ آیا فقط در زندان مشهد رخ می‌دهد یا سایر زندان‌ها نیز این روال را دارند؟

شاهد دوم گزارش رادیو کوچه که او نیز فقط با نام «شاهد دوم» اظهاراتش منتشر شود. اشاره می‌کند که وقتی یکی از نزدیکانش فوت کرده است، در «بهشت رضا»ی مشهد شاهد بوده که بیش از شصت نفر را در هفته اول مردادماه از زندان مشهد به بخش غسال‌خانه این قبرستان آورده بودند که همه برهنه و در کنار یک‌دیگر رها شده بودند. او ادامه می‌دهد: «من خودم دیدم که برهنه و مانند گوشت قربانی کنار هم ریخته بودند در حالی که از بینی و دهانشان هنوز خون می‌آمد و بر روی گردن‌شان رد طناب‌دار بوده است. آن‌ها را می‌ریزند آن‌جا تا خانواده‌هایشان بیایند و اعدامی خودشان را شناسایی کنند.»

او اشاره می‌کند که در بین کسانی که دیده است در گوشه‌ای چند زن هم در بین اعدام شده‌ها بوده است. شاهد دوم هم‌چنین تاکید می‌کند که از ماموران بهشت‌رضای مشهد که پرسیده است، گفته‌اند به طور عموم هر چهارشنبه تعدادی را به همین ترتیب از زندان مشهد به این‌جا می‌آورند.

بنابر اظهار یک وکیل در مشهد اکثر این افراد به جرم مواد مخدر دستگیر و محکوم شده‌اند. او هم‌چنین تاکید می‌کند که مراحل دادرسی و اعتراض به‌طور معمول زمان بلندی می‌برد، اما افزایش سرعت در اعدام‌های این زندانی‌ها و هم چنین تعداد آن‌ها موجب حیرت است. این وکیل هم چنین تاکید می‌کند که: «اگر بپذیریم که این اعدام‌ها صورت می‌گیرد، بی‌شک با دستور مقامات بالا و بر اساس یک سیاست برنامه‌ریزی شده است.»

اما احمد قابل پژوهش‌گر تاکید می‌کند: «بی‌شک این روالی است که پیش از این نیز انجام می‌گرفته است.» قابل خود شاهد انتظار تعداد زیادی برای اعدام در ماه اردیبهشت در بند شش زندان مشهد بوده است که به نقل از او این رقم بالای پنجاه نفر بوده است. هم چنین او در گفت‌و‌گویی با رادیو کوچه چنین اشاره می‌کند:


 


خبر / رادیو کوچه

جمعی از دراویش سلسله نعمت‌اللهی گنابادی صبح روز پنج‌شنبه در اعتراض به بازداشت  ۵ تن از دراویش و تحویل آن‌ها به اداره اطلاعات دست به تجمعی اعتراضی مقابل دادگستری شهرستان سروستان زده‌اند.

به گزارش سایت مجذوبان نور، ساعت ۱۱ صبح روز پنج‌شنبه چهارم شهریور ماه، خیابان‌های منتهی به دادگستری سروستان که تحت تدابیر امنیتی قرار داشت، شاهد حضور جمعی از دراویش گنابادی بود که در اعتراض به اقدام دادستانی این شهرستان مبنی بر بازداشت پنج درویش و تحویل آن‌ها به اداره اطلاعات و بر خورد مقام قضایی با وکلای آن‌ها در جلسه بازجویی روز چهارشنبه گرد هم آمدند و خواستار آزادی فوری بازداشتی‌ها شدند.

بنابراین گزارش دادستان دستور آزادی دو تن از دراویش بازداشتی را صادر کرد اما با مراجعه خانواده‌ها به زندان عادل‌آباد شیراز، مشخص شد که دراویش در اختیار اداره اطلاعات استان قرار دارند و علی‌رغم صدور نامه آزادی آن‌ها، مسوولان زندان  از پذیرش نامه و اجرای دستور مقام قضایی خودداری کرده‌اند.

دراویش سروستان اعلام کرده‌اند تا آزادی دراویش بازداشتی به تجمعات خود در مقابل دادگستری این شهرستان ادامه  خواهند داد.

بیشتر بخوانید:

«بازداشت پنج درویش گنابادی در سروستان»

«احضار پنج درویش گنابادی به دادسرا به اتهام اخلال در نظم عمومی»


 


خبر / رادیو کوچه

حامد روحی‌نژاد، یکی از زندانیان محبوس در زندان اوین، شب گذشته پنج‌شنبه مورخ چهارم شهریور ماه از زندان اوین به زندان زنجان تبعید شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این حکم در حالی شبانه اجرا شده است که مسوولان از دادن کوچک‌ترین خبری در این رابطه به خانواده و وکیل وی امتناع کرده‌اند.

حامد روحی‌نژاد دانشجوی رشته فلسفه، از اردی‌بهشت ماه سال ۸۸ تاکنون به اتهام عضویت در یکی از گروهای مخالف نظام در زندان نگهداری می‌شود و از حق داشتن یک روز مرخصی استعلاجی نیز محروم بوده است.

وی در دادگاه‌های جمعی حوادث پس از انتخابات محاکمه و به اعدام محکوم شده بود که در نهایت این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۱۰ سال حبس و تبعید به زنجان تقلیل یافت.

شایان ذکر است وضعیت جسمانی حامد روحی‌نژاد وخیم گزارش شده است.

بیشتر بخوانید:

«لغو حکم اعدام حامد روحی‌نژاد»

«فلج تدریجی روحی‌نژاد زندانی سیاسی»


 


خبر / رادیو کوچه

عابد توانچه سرانجام پس از یک سال ممانعت از معرفی خود به دادگاه انقلاب در مخالفت با تصمیم این دادگاه، روز چهارشنبه با حضور در دادگاه انقلاب بازداشت و به زندان اراک منتقل شده است.

به گزارش دانشجونیوز، عابد توانچه عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر و از فعالان مدنی، به منظور گذراندن یک سال حبس و برای جلوگیری از مصادره وثیقه ضامن خود، با حضور در دادگاه انقلاب خود را معرفی کرده و به زندان اراک منتقل شد.

توانچه به علت عمل‌کرد غیرقانونی قاضی صادر کننده حکم، که از ارسال حکم به دادگاه تجدید نظر خود‌داری کرده بود، از پذیرش حکم اجتناب و از معرفی خود خودداری کرده است. وی به هم‌راه ناصر زرافشان وکیل خود شکایت‌نامه‌ای را در دادگاه انتظامی قضات تنظیم کرد. در پی‌گیری‌های به عمل آمده دادگاه انتظامی قضات، قاضی متخطی را بازخواست و درخواست کرده بود تا پرونده وی به این مرکز جهت بررسی مجدد ارسال شود که با تمرد قاضی مربوطه روبه‌رو شده بود.

گفته می‌شود، اداره اطلاعات اراک در رسیدگی به پرونده نقش مستقیم داشته است.

گفتنی است ماموران وزارت اطلاعات در تلاش‌های چندین باره خود برای دستگیری عابد توانچه بارها به منزل پدریش وارد شده، اما هیچ‌گاه موفق به بازداشت وی نشده‌اند. تیم تعقیب و تجسس وزارت اطلاعات پس از مدت‌ها تلاش ناموفق برای دستگیری وی، سرانجام دو هفته پیش دادگاه انقلاب اراک حکم مصادره وثیقه توانچه را صادر کرد. در پی این اقدام وی ناچار به تسلیم خود به دادگاه و پذیرش این حکم شده است.

لازم به ذکر است پیش‌تر به علت عدم معرفی وثیقه عابد توانچه به دستور دادستان عمومی و مرکز استان اراک ضبط شده بوده است.

بیشتر بخوانید:

«ضبط وثیقه آزادی فعال دانشجویی اهل اراک»


 


امیر / عکس/ رادیو کوچه

اختتامیه اولین المپیک چوانان سنگاپور روز گذشته پنج شنبه برگزار شده است.


 


خبر / رادیو کوچه

الگ والوشین سخن‌گوی وزیر امور خارجه اوکراین روز پنج‌شنبه اخبار برخی رسانه‌های خبری مبنی بر فروش تسلیحات این کشور به سوریه را تکذیب کرده است.

والوشین در جمع خبرنگاران در کی‌یف در رابطه با سخنان ولید معلم وزیر خارجه سوریه که از امکان خریدهای تسلیحاتی کشورش برای تامین امنیت خود سخن گفت، خاطرنشان کرد اوکراین قصد فروش سلاح به سوریه را ندارد و اظهارات معلم ماهیت کلی داشته است.

سخن‌گوی وزیر امور خارجه اوکراین گفت: «در جریان مذاکرات وزرای خارجه سوریه و اوکراین این مسئله بررسی نشده است.»

برخی از رسانه‌های خبری اوکراین روز گذشته اعلام کردند که سوریه قصد خرید سلاح از اوکراین را دارد.


 


خبر / رادیو کوچه

نماینده ایلام در مجلس روز گذشته پنج‌شنبه با بیان این‌که طرح دولت برای خروج کارمندان از تهران به‌طور کامل شکست خورده است عنوان کرد بر اساس قانون اساسی هیچ فردی را نمی‌توان به سکونت در مکانی غیر از محل دل‌خواه خودش ملزم کرد.

به گزارش خبر‌آنلاین، داریوش قنبری عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با تاکید بر این‌که کارکنان ادارات دولتی نیز مانند سایر شهروندان حقوق شهروندی خاص خودشان را دارند، تصریح کرد کارمندان بردگان دولت نیستند که دولت هر طور که بخواهد آن‌ها را جا‌به‌جا کند و قانون نیز این اجازه را به دولت نمی‌دهد.

وی در ادامه افزود: «دولت برای خروج کارمندان نمی‌توانست از اهرم اجبار استفاده کند بنابراین بایستی مشوق‌هایی را در نظر می‌گرفت اما با وجود در نظر گرفتن مشوق‌ها این طرح با اقبال روبه‌رو نشد.»

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با اشاره به غیر‌کارشناسی بودن این طرح اظهار داشت: «اگر بحث کارآمد کردن ادارات مطرح است باید گفت به همان میزان که کم‌کاری در ادارات تهران وجود دارد در شهرستان‌ها هم به همین نسبت است و کارمند مازادی در تهران نداریم که دولت بخواهد آن‌ها را به شهرستان‌ها منتقل کند.»

لازم به ذکر است در یکی از طرح‌ها اخیر، دولت برای کنترل جمعیت در تهران اقدام به انتقال کارمندان به شهرستان‌ها را کرده که با استقبال کمی روبه‌رو شده است.

بیشتر بخوانید:

«انتقال یک‌هزار کارمند از تهران»

«انتقال ۳۷۳ کارمند به خارج از تهران»


 


جمعه ۵ شهریورماه ۱۳۸۹- ۲۷ آگوست ۲۰۱۰

شروع پخش زنده از ساعت ۴/۰۰ بعداز ظهر – به وقت تهران

note3اجرا:  دامون

note3استودیو: دامون

note3 تقویم تاریخ – محبوبه

note3مهارت‌های زندگی -«معجزه‌ی زبان بدن» - قسمت دوم – سیمین

note3 بخش اول اخبار

note3روزنگاشت – «اسلام‌شناس انگلیسی» - محبوبه

note3 گزارش هفتگی رادیو کوچه

note3رادیو لیچار – «گزیده هفته» -  فرورتیش

note3گفت‌وگوی روز - «فعالان می‌گویند: هفته‌ای چند ده اعدام بی‌خبر در زندان» – اردوان روزبه

note3بخش دوم اخبار

note3 آقای گجت – دامون

note3 «تولید شراب در جزایر آفتاب‌گیر جنوب اروپا» – برگرفته از مجله‌ی تایم - واحد ترجمه

note3مجله‌ی خبری کابل – نجیب  امیری

note3 ملودی کوچه – ثمر سعیدی

note3 بخش سوم اخبار


 


خبر / رادیو کوچه

معاون امور بین‌الملل حزب موتلفه با انتقاد از انتصاب افراد بدون تجربه کافی دیپلماتیک به عنوان نماینده ویژه رییس جمهوری اسلامی ایران در منطقه و آسیا بر لزوم پرهیز از موازی‌کاری با وزارت خارجه تاکید کرده است.

حمید‌رضا ترقی در خصوص تعیین نمایندگان ویژه رییس جمهوری در امور خاورمیانه، آسیا، دریای خزر و افغانستان، اظهار داشت: «بر اساس قانون رییس جمهوری می‌تواند یک‌سری از اختیارات خود را به افرادی تفویض کند اما با این وجود درنظر گرفتن چنین سمت‌هایی برای افراد، آن‌هم افرادی که تجربه‌ای در این زمینه نداشته‌اند در دولت تاکنون بی‌سابقه بوده است.»

وی با بیان اینکه تاکنون چنین چارت سازمانی که شامل این نوع سمت‌ها باشد را در نهاد ریاست جمهوری نداشته‌ایم و این پست‌ها، پست‌های تازه‌ای هستند، تصریح کرد: «اگر هم قرار بر در نظر گرفتن چنین پست‌های سازمانی بود باید به‌طور طبیعی این افراد را از درون وزارت خارجه انتخاب می‌کردیم تا آنان کاملن مسلط به امور باشند.»

لازم به ذکر است محمود احمدی‌نژاد در روزهای اخیر اسفندیار رحیم‌مشایی، حمید‌رضا بقایی، محمد‌مهدی آخوندزاده و ابوالفضل ظهره‌وند را با احکام جداگانه به عنوان نمایندگان ویژه رییس جمهوری در امور خاورمیانه، آسیا، دریای خزر و افغانستان منصوب کرده است‌.

بیشتر بخوانید:

«مشایی، نماینده ویژه رییس‌جمهوری در امور خاورمیانه»


 


گزارش تصویری / شماره ۸ / رادیو کوچه

Click here to view the embedded video.


 


این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمی‌کند.

منبع : ناخوانا ورد پرس / رضا ولی‌زاده – لیلا ملک‌محمدی

پنج‌شنبه، ۴ شهریور ۱۳۸۹

…و ایشان را تا در خود بازنگریستند

جز باد هیچ به کف اندر نبود

جز باد و به جز خون خویشتن

چرا که نمی‌خواستند؛ نمی‌خواستند

نمی‌خواستند که بمیرند

«احمد شاملو»

فعالان محترم حوزه‌ی رسانه، اهالی فکر و نظر و مردم شریف ایران

و شما سربازان پیدا و پنهان نظام اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی

ما (لیلا ملک‌محمدی و رضا ولی‌زاده) امروز به ضرورتی روی سخن با تمام شما داریم؛ شما که زخم‌خورده و زخم‌زننده، به میدان درآمده و هستی خود را برای رسوایی ستم‌کاری دشمنان خانگی، عیارانه به میدان آورده یا گوشه‌ی عافیت اختیار کرده یا دست و زبان خود را به کام دشمن، تازیانه‌ی مردم کرده‌اید. چه بسیار اتفاق نادره‌ای‌ست که بیانه‌ای خطاب به جمعی بدین پایه ناهم‌گون و ناهم‌بسته نوشته شود؛ اما کدام شماست که نام «ترانه موسوی» را نشنیده باشد و خود را بازجویانه به قضاوت چیستی ماجرایش ننشانده باشد. این خود نقطه‌ی اشتراک همه‌ی ماست. این نوشته خطاب به همه‌ی شماست که یا تنها گوشی برای شنیدن ماجرا بوده‌اید یا دل‌آشوبه‌های هولناکی‌اش را یک سال تحمل کرده یا با خلوص نیت در واقعیت آن تردید کرده‌اید یا به دستور، آن‌را دروغ و دغل خوانده‌اید.

ما نویسندگان این نوشته رسمن اعلام می‌کنیم برای نخستین‌بار خبر بازداشت، احتمال تجاوز به عنف و یافتن جسد ترانه‌ موسوی – کسی که در ۷ تیر ۱۳۸۸ بازداشت و در بازداشتگاهی غیر رسمی با تعدادی هم‌بند بازجویی شد؛ آسیب جسمی فراوان دید و به گفته‌ی خانواده‌اش سوزانده شد – را در وبلاگ‌هامان منتشر کردیم. ما که سال‌ها با عناوین مختلف در تحریریه‌ی خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های ایران فعالیت کرده‌ایم به مسوولیت خطیر خود آگاه بوده و مسوولانه نسبت به انتشار خبری اقدام کردیم که منابع مختلف آن‌را تایید کرده و شواهد و مستنداتی امکان چون و چرا در راستی آن‌را رد می‌کرد. ما اکنون نیز پس از ۱۴ ماه هم‌چنان بر این عقیده استواریم و کوچک‌ترین تردیدی در وقوع این جنایت نداریم؛ زیرا در روزهایی که سرنوشت ترانه در پرده‌ی ابهام قرار داشت و پس از آن‌که جنازه ی او پیدا شد نزدیک‌ترین نمایندگان افکار عمومی به خانواده‌ی ترانه بودیم و از اضطراب و دلهره‌ای آگاهی  داشتیم که پس از چند روز بی‌خبری از ترانه با تماس‌های تلفنی مشکوک بر سر خانواده‌ی او آوار می‌شد.

ما در این نوشته بار دیگر تاکید می‌کنیم با شواهد و مستنداتی که این خبر را با تکیه بر آن منتشر کردیم و شواهدی که طی یک سال گذشته به دست آمده، متاسفانه کوچک‌ترین تردیدی نسبت به وقوع  تراژدی مرگ ترانه در زمان بازداشت نداریم

اگر روزی به ضرورت لیلا ملک‌محمدی پشت وبلاگ «زیرزمین» به انتشار خبر دستگیری و کشته‌شدن ترانه موسوی و رضا ولی‌زاده پشت وبلاگ «چریک آن‌لاین» به انتشار خبر دستگیری، کشته‌شدن و طرح احتمال تجاوز به ترانه موسوی در زمان بازداشت اقدام کردند امروز این پنهان‌کاری – تا آن‌جا که به امنیت این اشخاص مربوط می‌شود- تا حدودی ضرورت خود را از دست داده است؛ هرچند هم‌چنان برخی در ایران و در ارتباط با این ماجرا با مشکلات امنیتی مواجه‌اند و قطعن ما هم‌چنان نمی‌توانیم بی‌هیچ بیش و کم از ترانه موسوی و شاهدان بازداشت او و راویان ماجرایش سخن بگوییم.

ما در این نوشته بار دیگر تاکید می‌کنیم با شواهد و مستنداتی که این خبر را با تکیه بر آن منتشر کردیم و شواهدی که طی یک سال گذشته به دست آمده، متاسفانه کوچک‌ترین تردیدی نسبت به وقوع  تراژدی مرگ ترانه در زمان بازداشت نداریم و روزی را انتظار می‌کشیم که پرتو شهادت شاهدان عینی در دادگاهی صالح، ابعاد دردناک این فاجعه را روشن کند و آمران، عاملان و زمینه‌سازان آن را به سزایی برابر و به بزرگی این عمل وحشیانه برساند.

و نیز لازم می‌دانیم تاکید کنیم به هیچ‌وجه انتقادها و شبهه‌هایی را که به راستی و اصالت این خبر وارد می‌شود، مخدوش‌کننده‌ی پایگاه و ارزش فعالیت حرفه‌ای‌مان در حوزه‌ی رسانه نمی‌دانیم و از آن گذشته هم‌چنان که امنیت و آرامش زندگی‌مان را بر سر آن بذل کردیم خود را پذیرای انتقاد حرفه‌ای منتقدان بی‌غرض خبر و آسیب غرض‌ورزی دیگران می‌دانیم؛ در عین آن‌که بازیگر بازی خطرناکی که برخی با اغراض سیاسی و عقده‌های شخصی تدارک دیده‌اند نخواهیم شد. ما مفتش نیستیم تا اغراض دیگران را کشف کنیم و نه دیکتاتور-خبرنگار تا باور به خبری را به مخاطب حقنه کنیم.

طی یک‌سال گذشته کسانی که در راستی این خبر تردید کرده‌اند به ۳ گروه تقسیم می‌شوند؛

آن‌ها که فضای امنیتی روزهای پس از انتخابات ۸۸ را درک نکرده‌اند و گمان می‌کنند تولید خبری از این دست در آن روزها و حتا پیش از آن در فضایی که امنیت خبرنگار و منابع خبر در آن تأمین بوده است اتفاق می‌افتاد؛ حال آن‌که چه بسیار حقایقی که به دلیل حاکمیت فضای رعب و وحشت روزهای پس از انتخابات و تسلط دستگاه‌های امنیتی بر اتفاقات پیدا و پنهان، از دید کنجکاوترین و بی‌پرواترین خبرنگاران پوشیده مانده و در آینده باید منتظر انفجار خبری‌ای باشیم که چه بسا ترکش‌های آن هر کدام ترانه‌ای باشد در گوش ما بی‌خبران؛ چراکه به قول شاعر آزادی «مادران سیاه‌پوش/ داغ‌داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد/ هنوز/ از سجاده‌ها سر برنگرفته‌اند»

گروه دیگر آن‌هایی هستند که مسوولانه خبر را کالبدشکافی و اجزاء آن‌را تحلیل می‌کنند؛ اما چنان به تئوری‌های تولید و انتشار خبر متکی هستند که نمی‌توانند واقعیت را ببینند و فرایند تولید یک خبر را در شرایط خاص، نظیر آن‌چه پس از انتخابات بر فضای رسانه‌ای حاکم بود، از تئوری‌های خبر که غالبن در دانشکده‌های خبر گفته می‌شود جدا کنند و تولید خبر در این شرایط را تابع فروبستگی همین شرایط بدانند و به داوری بنشینند.

پس از آن‌که این خبر توجه افکار عمومی را جلب کرد و بسیاری در بازانتشار آن مؤثر واقع شدند ارتباط ما با خانواده‌ی ترانه موسوی قطع شد از خانواده‌ی سه نفره‌ی ترانه تنها مادری سال‌خورده مانده بود؛ چراکه پدرش پس از دو هفته از کشته‌شدن ترانه، درگذشت

اما گروه سوم میراث‌خواران پشت جبهه‌ها هستند. آن‌ها می‌توانند در عین آن‌که خود را قهرمان انتشار خبری می‌دانند عندالاقتضا قهرمان تکذیب همان خبر شوند. این گروه چه‌ بسا در هر اقدام خود تابع اغراض سیاسی و حزبی یا شخصی باشند و در کسب منفعت از هر راه و بی‌راه چنان‌اند که به قیمت مطرح‌شدن و بر سر زبان‌ها ماندن و به انگیزه‌ی پیروزی در جدال‌های شخصی و جناحی بی‌اساس، دروغ می‌سازند و با قلب واقعیت، در صف متجاوزان به ترانه‌ها می‌ایستند. از تلاش صدا و سیمای جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی و رسانه‌های حکومتی در دروغ‌پراکنی برای تکذیب این ماجرا که بگذریم، طرفه تلاش کسانی‌ست که با ژست‌های حرفه‌ای در بازی‌ای مشکوک و هوچی‌گرانه با ادعای دروغین روشنگری به طور مستقیم به بازجویان و ماموران دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی، برای دستگیری‌ و فشارهای تازه‌تر بر شاهدان این ماجرا، خط می‌دهند.

گرچه سخن به درازا می‌کشد لازم است موجزانه بگوییم ماجرای بازداشت و وضعیت نامعلوم «ترانه موسوی» را نخستین‌بار و مستقیمن یکی از هم‌بندان او برای ما روایت کرد و این خبر به شهادت شاهد دیگری نیز موکد شد. پس از آن برای اطمینان از راستی خبر، ما با خانواده‌ی ترانه موسوی تماس گرفتیم. روزی قطعن نگرانی پدر بیمار و مادر سال خورده ی او روایت خواهدشد. کامپیوتر ترانه پر بود از عکس‌هایی که او از تجمعات انتخاباتی و راهپیمایی‌های اعتراضی پس از انتخابات گرفته بود یا گویای حضور او در این راهپیمایی‌ها بود؛ خانواده‌ی ترانه هیچ‌یک از این عکس‌ها را، با وجود پافشاری ما، در اختیارمان قرار ندادند؛ جز عکسی که همه ترانه را با آن می‌شناسند. انگیزه‌ی اولیه‌ی ما برای انتشار این عکس، که مورد موافقت خانواده‌ی ترانه نیز قرار گرفت، آن بود که شاید بتوان با انتشار آن، نشانی از او به دست آورد. آن روزها هنوز نه فعالان رسانه‌ای، نه فعالان حقوق بشر و نه رهبران فکری و سیاسی، عمق فاجعه‌ای را که در مخوف‌ترین زندان‌های نام‌دار و بی‌نام می‌گذشت نمی‌دانستند و هیچ‌کدام از ما در خیال نیز آن را نمی‌پروراندیم. انتشار عکس ترانه موسوی با کسب اطلاعات نگران‌کننده‌ای از وضعیت او مصادف ‌شد. بخشی از این اطلاعات را یکی از نزدیکان خانواده‌ی ترانه موسوی منتقل می‌کرد و نیز اطلاعاتی که بعدها در مورد احتمال تجاوز به او، کشته‌شدن، یافتن جنازه و دفن او منتشرشد.

اکنون که ۱۰ ماه است از ایران خارج شده‌ایم پیوسته به لحاظ انسانی و حرفه‌ای خود را مسوول پیگیری این ماجرای دردناک می‌دانیم و برای کسب شواهد و مستندات بیشتر تلاش می‌کنیم؛ تا آن‌جا که بتوان ماجرای ترانه موسوی را به پرونده‌ای حقوقی علیه ماشین سرکوب و جنایت جمهوری اسلامی تبدیل کرد

پس از آن‌که این خبر توجه افکار عمومی را جلب کرد و بسیاری در بازانتشار آن مؤثر واقع شدند ارتباط ما با خانواده‌ی ترانه موسوی قطع شد. از خانواده‌ی سه نفره‌ی ترانه تنها مادری سال‌خورده مانده بود؛ چراکه پدرش پس از دو هفته از کشته‌شدن ترانه، درگذشت. تماس‌های تلفنی ما با یکی از نزدیکان این خانواده کم کم از صراحت گفتار تهی شد و به کلمات رمز و معماگویی‌های به ترس و دلهره آمیخته، گرایید تا آن که کاملاً و به صورت یک‌طرفه قطع شد؛ اما راه‌های ارتباطی دیگر را کم و بیش حفظ کردیم. هرچند تلاش ما در واداشتن خانواده‌ی ترانه برای دادخواهی، به علت‌هایی که روشن است، ناکام ماند هم‌اکنون شاهدیم خانواده‌هایی پس از یک‌سال زبان گشوده‌اند و از مصیبت‌هایی که بر آن‌ها و عزیزانشان رفته سخن می‌گویند. از نظر ما به سخن درآمدن نزدیکان ترانه در آینده،‌ دور از ذهن نیست. در شرایطی چنین فروبسته ما از انجام حداقل‌های ممکن و درآویختن به هر امکانی که بتواند داد ترانه را بستاند کوتاهی نکردیم. هم‌زمان مجموعه‌ای از مستندات خبر را در حضور یکی از شاهدان عینی بازداشت ترانه و چند تن از فعالان رسانه‌ای – که نامشان محفوظ خواهدماند- به کمیته‌ی رسیدگی به وضعیت آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات سپردیم و از آن‌جا که بعدها تأیید راستی ماجرای ترانه موسوی مورد تأکید سرشناس‌ترین معترضان حاکمیت قرار گرفت، به نظر می‌رسد کمیته نیز تحقیقات مستقلی درباره‌ی این ماجرا انجام داده و شواهد دیگری نیز به دست آورده است.

نزدیک به ۴ ماه از انتشار این خبر گذشت تا دستگیری اعضای کمیته و کسانی که ما در ارتباطی مستقیم، ماجرا را برای آن‌ها توضیح داده بودیم و اشارات محسنی اژه‌ای در یک برنامه‌ی تلویزیونی، دست خطر را گرفت و پشت در خانه‌های ما آورد و اگر به زعم نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی انتشار اخبار حوادث پس از انتخابات جرم تلقی می‌شود که می‌شود، ما جرایم دیگری از قبیل انتشار عکس‌ها، ویدئوها و اخبار اعتراضات پس از انتخابات در رسانه‌های خارج از ایران مرتکب شده بودیم. تکرار این نکته را مهم می‌دانیم که ۴ ماه پس از انتشار خبر ما هم‌چنان در ایران بودیم؛ بنای ماندن داشتیم و برای کسب شواهد و مستندات بیشتر از ماجرای ترانه تلاش می‌کردیم. در کدام ذهن معلول و ناقصی چنین می‌گنجد که فاجعه‌ا‌ی چون قتل ترانه تنها برای اخذ پناهندگی ساخته و پرداخته شده باشد؟ آیا گرفتن پناهندگی برای دو روزنامه‌نگاری که یکی از آن‌ها با صدور قرار آزاد بود و دیگری هم پس از انتخابات ده‌ها خبر، عکس و فیلم از سرکوب‌ها به رسانه‌های خارجی ارسال کرده بود تا بدین پایه دشوار است که چنین داستانی خلق کنند؟ تاکنون هزاران نفر از ایران گریخته‌‌اند و به پناهندگی تن داده‌اند؛ آیا همگی باید داستانی می‌داشتند تا این حد خونین و تمام حیثیت و آبروی‌شان را به تایید یا تکذیب آن گره می‌زدند؟

اکنون که ۱۰ ماه است از ایران خارج شده‌ایم پیوسته به لحاظ انسانی و حرفه‌ای خود را مسوول پیگیری این ماجرای دردناک می‌دانیم و برای کسب شواهد و مستندات بیشتر تلاش می‌کنیم؛ تا آن‌جا که بتوان ماجرای ترانه موسوی را به پرونده‌ای حقوقی علیه ماشین سرکوب و جنایت جمهوری اسلامی تبدیل کرد و در این راه دست کمک به سوی تمامی کسانی دراز می‌کنیم که در هر نقطه‌ی جهان دل در گرو حقیقت و آزادی دارند؛ از تردیدهایی که نسبت به اصالت این خبر طرح می‌شود ناامید نمی‌شویم و از کسانی‌که با انگیزه‌های مختلف در رد این خبر می‌کوشند می‌خواهیم تنها به گمان خویش و تهییج مخاطبان بسنده نکنند؛ صاحب عکس را بیابند؛ ترانه موسوی را زنده و سالم به جهانی نشان دهند که او را نماد جنایت جمهوری اسلامی علیه معترضان به نتیجه‌ی انتخابات می‌داند؛ شواهد خود را به سخن وادارند و مستنداتی ارایه دهند که محکم و قانع‌کننده باشد. این کار برای آن‌ها ساده‌تر خواهد بود؛ چراکه تکذیب این خبر نه تنها تهدیدی به دنبال ندارد بلکه یک حکومت سراپا امکانات، تمامی توان خود را برای انجام آن در اختیار تکذیب‌کنندگان قرار می‌دهد. اگر اثبات شود ماجرای ترانه واقعیت نداشته است کابوس‌های یک‌ساله‌ی ما و تمام کسانی که با نام ترانه خون گریسته‌اند پایان می‌یابد. ما در کمال خرسندی حیثیت حرفه‌ای خود و هستی‌مان را بر سر یافتن نشانی از ترانه موسوی یا اثبات ساختگی بودن ماجرای او معامله خواهیم‌کرد. کاش ترانه موسوی وجود خارجی نداشت و دنیا تا این اندازه محل توحش نبود؛ آن‌وقت ما نیز رستگار بودیم و سری به سامان داشتیم و چشم‌هامان را به لبخندی بر این شب کشنده و کشدار می‌بستیم. تحقیق درباره‌ی ماجرای ترانه موسوی حق و برتر از آن مسوولیت همه‌ی کسانی‌ست که حقیقت را ارج می‌نهند. ما نیز هم‌چنان مستقل درباره‌ی آن، با وجود موانع بسیار، تحقیق می‌کنیم؛ اما نه برای اثبات آن بلکه برای کشف چگونگی رخدادش. با این همه در این کار به گودال جنجال و هوچی‌گری نخواهیم افتاد و در بازی مشکوک دیگران حتا در مقام تماشاچی خردی نیز حاضر نخواهیم ‌شد.

رضا ولی‌زاده – لیلا ملک‌محمدی


 


خبر / رادیو کوچه

هواپیمای ایرباس ایران‌ایر در حالی پنج‌شنبه پس از گذشت دو ساعت از فرود اضطراری در فرودگاه آتاتورک استانبول دوباره به مقصد استکهلم سوئد به پرواز درآمد که مسافران هواپیمایی ماهان پس از یک‌روز اقامت در هتلی در ترکیه منتظر تعیین تکلیف پرواز خود به مقصد دوسلدورف آلمان هستند.

به گزارش مهر، در پی بروز نقص فنی در دو هواپیمای مسافربری شرکت‌های هواپیمایی هما و ماهان در روز پنج‌شنبه، آخرین پیگیری‌ها حاکی از انجام پرواز ایران ایر ۲ ساعت پس از فرود اضطراری در فرودگاه آتاتورک استانبول ترکیه دارد ولی مسافران هواپیمایی ماهان هنوز در انتظار تعیین تکلیف پرواز مجدد خود به‌سر می‌برند.

بر اساس این گزارش، هواپیمای ایرباس ۳۰۰ شرکت هواپیمایی ماهان که با ۲۰۹ مسافر صبح روز گذشته پنج شنبه، تهران را به مقصد دوسلدورف کشور آلمان ترک کرده بود به دلیل بروز نقص فنی، در آسمان ترکیه درخواست فرود اضطراری می‌کند.

در ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه صبح هواپیمای ایرباس ماهان موفق به فرود اضطراری در فرودگاه آتاتورک شهر استانبول ترکیه می‌شود که در این حادثه به هیچ یک از مسافران و خدمه هواپیما صدمه‌ای وارد نمی شود.

اما آخرین پی‌گیری‌های صورت گرفته حاکی از انتظار مسافران این پرواز برای مشخص شدن وضعیت خود است به‌نحوی که از روز گذشته تاکنون آن‌ها در یکی از هتل‌های شهر استانبول اقامت دارند که البته هزینه این اقامت بر اساس قوانین یاتا بر عهده شرکت هواپیمایی ماهان است. به مسافران این پرواز اعلام شده است که تا عصر جمعه وضعیت آن‌ها مشخص می‌شود.

هم‌چنین از برنامه شرکت هواپیمایی ماهان برای پریدن دوباره همان هواپیمای سانحه دیده و یا جای‌گزین کردن یک هواپیمای جدید نیز اخبار جدیدی در دست نیست.

در عین حال، هواپیمای ایرباس ۳۰۰ هواپیمایی ایران‌ایر نیز پنج‌شنبه پس از گذشت دو ساعت از فرود اضطراری در فرودگاه آتاتورک استانبول و رفع مشکل خود، به مقصد استکهلم به پرواز درآمد.

پرواز ایران ایر به مقصد استکهلم ۲۰۰ مسافر و خدمه پروازی را به هم‌راه داشت که به مسافران این پرواز هم آسیبی وارد نشده است.

بیشتر بخوانید:

«آتش گرفتن موتور یک هواپیمای ایرباس ایران»


 


شامگاه چهارشنبه ۲۵ آگوست اردوان روز مهمان برنامه تفسیر خبر در صدای آمریکا بوده است که از طریق ویدئوهای زیر می‌توانید این برنامه را مشاهده ‌کنید.

قسمت اول

Click here to view the embedded video.

قسمت دوم

Click here to view the embedded video.

قسمت سوم

Click here to view the embedded video.

قسمت چهارم

Click here to view the embedded video.

قسمت پنجم

Click here to view the embedded video.

قسمت ششم

Click here to view the embedded video.

قسمت هفتم

Click here to view the embedded video.

قسمت هشتم

Click here to view the embedded video.


 


خبر / رادیو کوچه

زمین‌لرزه‌ای با بزرگی ۳٫۶ در مقیاس ریشتر صبح روز جمعه شهرستان قاین را در استان خراسان جنوبی لرزانده است.

به گزارش ایرنا، مرکز لرزه‌نگاری کشوری موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، زمان وقوع این زمین‌لرزه را ساعت ۷ و ۴۷ دقیقه و ۲۳ ثانیه و مکان آن را حوالی شهرستان قاین گزارش داده است.

از خسارات احتمالی این حادثه تا لحظه‌ی انتشار خبر گزارشی دریافت نشده است.

لازم به یادآوری است قاین در شمال استان خراسان جنوبی است.


 


خبر / رادیو کوچه

صبح روز جمعه، ۵ شهریور گروهی از افراد مسلح به مرکز ولسوالی دشت ارچی، از شهرستان‌های ولایت کندوز، حمله کردند و با ماموران پلیس محلی درگیر شده‌اند.

شیخ صدرالدین، فرماندار دشت ارچی، گفته است که این درگیری بامداد روز جمعه و زمانی آغاز شد که نفرات طالبان به ساختمان ولسوالی دشت ارچی حمله کردند.

صدرالدین گفت که تا حال به نیروهای پلیس تلفاتی وارد نشده و از تلفات احتمالی مهاجمان نیز اطلاعی در دست نیست.

شمار دقیق طالبان شرکت کننده در این حمله هنوز مشخص نیست، اما تخمین زده می‌شود که تعداد آنان به ده‌ها نفر برسد.

در همان‌حال، گفته می‌شود که بخش بزرگی از مناطق ولسوالی دشت ارچی در کنترل طالبان است.

گفتنی ا‌ست در شا‌م‌گاه پنج‌شنبه هم انفجار بمب در همین ولسوالی به کشته شدن چهار نفر، شامل دو مامور پلیس، و زخمی شدن چهارده تن دیگر منجر شد.

هم‌چنین در ولایت کندوز روز گذشته طالبان باعث کشته شدن هشت نیروی پلیس در یورش به یک پاسگاه شده‌اند.

بیشتر بخوانید:

«طالبان هشت مامور پلیس افغان را کشتند»


 


محبوبه / رادیوکوچه

mahboobeh@koochehmail.com

بیست و هفتم آگوست برابر با زادروز «رینولد الین نیکلسون» ‏خاورشناس و اسلام‌شناس انگلیسی، شارح و مترجم آثار عرفانی فارسی و اسلامی به زبان انگلیسی است. او زاده سال ۱۸۶۸ بود و با به جا گذاشتن آثار بسیاری از خود در سال ۱۹۴۵ در گذشت. مهم‌ترین اثر او ترجمه متن مثنوی مولوی بود.

«رینولد الین نیکلسون» در نوزدهم آگوست سال ۱۸۶۸ در انگلستان متولد شد. پدر او استاد دانشگاه در اسکاتلند بود و او نیز تحصیلات عالی را از آن‌جا شروع کرد. سپس به دانشگاه کمبریج رفت و به فراگرفتن ادب یونانی و لاتین مشغول شد.

چون پدربزرگ او علاقه‌مند به زبان عربی و تاریخ عرب بود، از کودکی رغبتی به آموختن زبان عربی و معارف اسلامی پیدا کرده بود، و در کمبریج به تحصیل زبان عربی پرداخت. در ۱۸۹۲ برای اولین بار به دیدار «ادوارد براون» نایل آمد و از آن پس به آموختن فارسی مشغول شد.

چون پروفسور براون دل‌بستگی خاصی به آثار عارفان ایران داشت، نیکلسون برای پایان‌نامه دکتری خود به راهنمایی او «دیوان شمس»، مجموعه غزل‌های «جلال‌الدین محمد بلخی» را انتخاب کرد و منتخبی از آن را در ۱۸۹۸ در سی سالگی به انگلیسی ترجمه کرد و هم‌راه با متن اصلی به چاپ رساند.

او در سال ۱۹۰۱ به معلمی زبان فارسی در دانشگاه «لندن» منصوب شد و یک سال بعد همین سمت را در دانشگاه کمبریج عهده‌دار شد و این مقام را تا زمان درگذشت ادوارد براون در ۱۹۲۶ دارا بود.

از آن تاریخ کرسی زبان عربی موسوم به کرسی «سر تامس اَدم» به عهده او گذاشته شد تا در سال ۱۹۳۳ در سن ۶۵ سالگی از دانشگاه بازنشسته شد. طی این دوران بسیاری از متون مهم فارسی و عربی را ترجمه، تصحیح و منتشر کرد.

هم‌چنین تعدادی از برجسته‌ترین خاورشناسان انگلیسی تربیت‌یافتگان او بودند، از جمله «چارلز استوری» که جانشین او در دانشگاه کمبریج شد، و «آرتور آربری» که بعدها متصدی کرسی دانشگاهی او شد.

گفته می‌شود که آثار مهم او را در چهار بخش می‌توان تقسیم‌بندی کرد:

بخش اول شامل تالیف کتاب «تاریخ ادبیات عرب»، که به زبان انگلیسی است و از زمان انتشار در سال ۱۹۰۷ هم‌واره کتاب مرجع دانشگاهی در این موضوع بوده است، و هم‌چنین کتاب‌های دروس عربی در سه جلد و متن و شرح به نام «ترجمان‌الاشواق»  و کتاب‌»اللمع فی‌التصوف» با مقدمه و ترجمه خلاصه به انگلیسی.

بخش دوم کتاب‌هایی است که در موضوع تصوف و عرفان اسلامی تالیف کرده و گویای درجه تعمق و قریحه نیرومند اوست. از جمله این کتاب‌ها «عارفان اسلام»  و «مطالعات در باب تصوف اسلامی»  است.

بخش سوم شامل تصحیح انتقادی متون عرفانی فارسی است از جمله منتخبات دیوان شمس در ابتدا، تصحیح «تذکرةالاولیا عطار» که جلد اول در ۱۹۰۵ و جلد دوم در ۱۹۰۷ به انضمام فهرست اعلام و لغات نادر با مقدمه‌ای از «محمد قزوینی» در شرح حال «فریدالدین عطار» در لندن منتشر شد. ولی مهم‌ترین اثر او در این دسته متن مثنوی «مولوی» در سه جلد است که سالیان دراز صرف تصحیح و تنقیح آن شده است.

و بخش چهارم ترجمه‌هایی است که او از متون فارسی، عربی و ترکی عثمانی به انگلیسی انجام داده است. از این دسته ترجمه «کشف‌المحجوب» در تاریخ تصوف و عقاید صوفیه یک بار در ۱۹۱۱ و بار دیگر در ۱۹۳۶ در لندن به طبع رسیده است.

اما بزرگ‌ترین و مهم‌ترین اثر او در این قسمت ترجمه «مثنوی مولوی» و شرح بر مثنوی به انگلیسی در هشت جلد که بین سال‌های ۱۹۲۵ و ۱۹۴۰ انتشار یافته است که شاه‌کار او به شمار می‌آید و گواه تبحر نیکلسون در زبان و ادبیات فارسی و فلسفه و اخلاق و مذهب و اخبار و احادیث اسلامی است. درک عمیق وی از اسلام و مسلمانان از آن‌جا بیشتر مایه شگفتی است که او هیچ‌گاه به خارج از اروپا سفر نکرد.

نیکلسون در قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی به مناسبت سرودن اشعار عرفانی توسط شاعران ایرانی نظیر سنایی غزنوی، عطار نیشابوری و جلال‌الدین مولوی، عصر طلایی عرفان اسلامی خوانده و سنایی را که پیر این گروه بوده، پدر شعر مذهبی، فلسفی و عرفانی ایران شمرده است.

و سرانجام رینولد نیکلسون در بیست‌وهفتم آگوست سال ۱۹۴۵میلادی در سن ۷۷ سالگی در کمبریج درگذشت.

منبع‌ها:

ویکی‌پدیا

راسخون


 


مرتضا خسروی (هیچ) / رادیو کوچه


 


خبر / رادیو کوچه

روز پنج‌شنبه سفیر جدید آمریکا مدعی شده است که گروه‌های مسلح مورد حمایت ایران در عراق مسوول حداکثر یک چهارم تلفات ارتش آمریکا هستند اما افزود که نفوذ ایران در عراق آن‌قدر که تصور می‌شود زیاد نیست.

به گزارش رویترز جیمز جفری اعلام کرد تخمین شخصی وی، این است که تا ۲۵ درصد از تلفات سربازان ارتش آمریکا و بعضی از حوادث دیگری هم‌چون ربودن سربازان آمریکایی بدون شک می‌توان به گروه‌های مورد حمایت ایران نسبت داد.

از زمان شروع جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ تحت فرماندهی آمریکا، بیش از ۴۴۰۰ سرباز آمریکایی کشته شده‌اند.

ارتش آمریکا در این سال‌ها بارها ایران را به حمایت از گروه‌های شبه نظامی شیعه در عراق متهم کرده است، اتهامی که ایران آن را رد می‌کند.

لازم به ذکر است جو بایدن، معاون رییس جمهوری آمریکا، روز دوشنبه گفت که در مورد نفوذ ایران در عراق اغراق شده است.

بیشتر بخوانید:

«نفوذ ایران در عراق بزرگ جلوه داده شده»


 


خبر / رادیو کوچه

اولی هاینونن معاون مدیر کل سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز گذشته پنج‌شنبه در اظهار نظری اعلام کرد ایران به اندازه کافی اورانیوم با غلظت پایین دارد که بتواند یک یا دو سلاح اتمی بسازد، اما این به‌نظر عاقلانه نمی‌رسد که تنها با این میزان اورانیوم وارد مرحله تولید بمب شود.

به گزارش بی‌بی‌سی، آقای هاینونن در مصاحبه با روزنامه فرانسوی لوموند که روز پنج‌شنبه منتشر شد افزود با این وجود ذخایر کنونی اورانیوم ایران «تهدید» محسوب می‌شود.

لازم به ذکر است او که چند هفته پیش «به دلایل شخصی» از سمت خود کناره‌گیری کرد، مسوول مستقیم بازرسی‌های هسته‌ای ایران و سوریه بوده است.

آقای هاینونن گفت ایران اکنون دارای سه تن اورانیوم غنی شده با غلظت پایین است که می‌تواند از آن برای سوخت نیروگاه اتمی استفاده کند و یا پس از غنی‌سازی بیش‌تر در تولید بمب اتمی به‌کار گیرد.

ایران این اتهام را رد کرده و همواره گفته است به‌دنبال استفاده صلح‌آمیز از مقاصد هسته‌ای است.

بیشتر بخوانید:

«ایران تا تولید بمب دوسال فاصله دارد»


 


رادیو کوچه

قرعه کشی فصل جدید رقابت‌های جام باشگاه‌های اروپا شام‌گاه روز پنج‌شنبه در زوریخ سوییس برگزار شد و در جریان آن رئال مادرید با آث میلان هم گروه شده است.

رقابت‌های جام باشگاه‌های اروپا با حضور ۳۲ تیم در ۸ گروه برگزار می‌شود که در نهایت دو تیم برتر هر گروه به مرحله حذفی صعود می‌کنند.

این مسابقات از ۱۴ سپتامبر آغاز خواهد شد.

گروه‌بندی مسابقات به شرح زیر است.

گروه یک‌:

اینتر‌میلان از ایتالیا ، وردربرمن از آلمان ، تاتنهام از انگلیس ، تونته از هلند

گروه دو‌:

لیون از فرانسه‌، بنفیکا از پرتغال‌، شالکه از آلمان‌، هاپوئل از اسراییل

گروه سه‌:

منچستر‌یونایتد از انگلیس‌، والنسیا از اسپانیا‌، گلاسکو رنجرز از اسکاتلند و بورسا اسپور از ترکیه

گروه چهار‌:

بارسلونا از اسپانیا‌، پاناتینایکو از یونان‌، کوپنهاگن از دانمارک و رابین قازان از روسیه

گروه پنج‌:

بایرن مونیخ از آلمان‌‌، آث‌رم از ایتالیا‌، اف‌ث بازل از سوییس و کولوج از رومانی

گروه شش‌:

چلسی از انگلیس‌، المپیک‌مارسی از فرانسه‌، اسپارتاک مسکو از روسیه و زیلینا از اسلواکی

گروه هفت‌:

آث‌میلان از ایتالیا‌، رئال مادرید از اسپانیا‌، آژاکس آمستردام از هلند و اوسر از فرانسه

گروه هشت‌:

آرسنال انگلیس‌،‌شاختار دونتسک از اوکراین‌، براگا از پرتغال و پارتیزان بلگراد از صربستان


 


محبوبه / رادیوکوچه

mahboobeh@koochehmail.com

  • 244 خورشیدی – زادروز «محمد‌زکریای رازی»، او پزشک، فیلسوف و شیمی‌دان ایرانی بود که آثار ماندگاری در زمینه پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته است و به‌عنوان کاشف «الکل» و جوهر گوگرد یا اسید سولفوریک مشهور است. به گفته «جرج سارتن» پدر تاریخ علم، رازی «بزرگ‌ترین پزشک اسلام و قرون وسطا بوده است.» این دانشمند ایرانی از آن‌جا که کتاب‌های خود را به زبان عربی می‌نوشت، نزد غربیان به «جالینوس عرب» نیز مشهور بوده ‌است. سال‌روز زکریای رازی در ایران «روز داروسازی» نام گرفته است.
  • ۱۳۵۷ خورشیدی – «جعفر شریف‌امامی» در چنین روزی پس از گرفتن اختیارات ویژه از شاه، نخست‌وزیر کشور شد و ضمن صدور اعلامیه‌ای تقویم رسمی کشور را از شاهنشاهی به هجری‌خورشیدی بازگردانید، ایجاد هرگونه کازینو و قمارخانه را ممنوع کرد، قول به رعایت احکام اسلامی و حرمت روحانیون، برگزاری انتخابات آزاد، آزادی تشکیل و فعالیت احزاب و انتشار نشریه، تعقیب قضایی متجاوزین به بیت‌المال و آزادی تدریجی زندانیان سیاسی را داد و خواستار وفاق ملی شد. اما این وعده‌ها نه تنها به اعتراض مردم پایان نداد بلکه با مشاهده ضعف دولت، باعث گسترش تظاهرات و اعلام حکومت نظامی شد.
  • ۱۸۱۳ میلادی – در چنین روزی «ناپلئون بناپارت» با ۱۳۰ هزار سرباز فرانسوی، ارتش ۲۰۰ هزار نفری متحدان، که تشکیل شده بود از آلمان، اتریش و روسیه، را در آلمان تار و مار کرد و نابغه نظامی خوانده شد.
  • ۱۷۷۰ میلادی – زادروز «گئورگ ویلهلم فردریک‌هگل» فیلسوف و تاریخ‌دان بزرگ آلمانی، او کتاب‌های متعدد از جمله «علم منطق»، «دایره‌المعارف علوم فلسفی»، «فلسفه حق»، «درباره تاریخ» و «درباره اخلاقیات» را تالیف کرد. وی که از فلاسفه معروف به «ایده‌آلیست» به‌شمار می‌رود فرضیه تاریخ معروف به «دیالکتیک هگلی» را بنیاد نهاد. در تعریف این فرضیه، هگل گفته است: «همه تحولات تاریح دارای سه خصلت پایه هستند و هر تحول تاریخ نیروی ضد خود را به‌وجود می‌آورد که با آن در معارضه خواهد بود.»
  • ۱۸۷۱ میلادی – زادروز «تئودور دری‌سر» روزنامه‌نگار و سردبیر آمریکایی که از نیمه عمر به بعد به داستان‌نگاری روی آورد و ده‌ها داستان خوب نوشت. نخستین داستان او تحت عنوان «خواهر کوری» در آمریکا جنجال بزرگی به‌پا کرد، علت این بود که او حقایق را به همان‌گونه که روی داده بودند بدون خودسانسوری به رشته تحریر کشیده بود. او با همان سبک و روش ده‌ها داستان از جمله تراژدی آمریکا، سپیده دم، زنجیرها، رنگ شهر بزرگ‌تر و نزول‌خور را نوشت و حقایق جامعه را تمامن به گونه‌ای عریان برملا ساخت.
  • ۱۹۴۵ میلادی – سال‌روز درگذشت «رنالد نیکلسون» خاورشناس و اسلام‌شناس انگلیسی، شارح و مترجم آثار عرفانی فارسی و اسلامی به زبان انگلیسی است. آثار او به چهار بخش تقسیم شده که بخش سوم شامل تصحیح انتقادی متون عرفانی فارسی است. از جمله منتخبات «دیوان شمس» در ابتدا، «تصحیح تذکره‌الاولیا» عطار در دو جلد که با مقدمه‌ای از «محمد قزوینی» در شرح حال «فریدالدین عطار» در لندن منتشر شد. ولی مهم‌ترین اثر او در این دسته متن «مثنوی مولوی» در سه جلد است که سالیان دراز صرف تصحیح و تنقیح آن شده است.

 


خبر / رادیو کوچه

شام‌گاه روز پنج‌شنبه هواپیمای فوکر ۱۰۰ متعلق به شرکت هوایی ایرانی ‌آسمان در فرودگاه بین‌المللی تبریز از باند خارج شده است.

خلیل ساعی، دبیر ستاد حوادث غیرمترقبه استان آذربایجان شرقی در تبریز گفت: «حدود ساعت ۲۲ پنج‌شنبه‌ شب به ستاد حوادث غیرمترقبه استان اطلاع داده شد که یک فروند هواپیمایی فوکر ۱۰۰شرکت ‌آسمان از باند خارج شده و در داخل کانال سقوط کرده است.»

وی در ادامه افزود: «با اعلام این گزارش اکیپ‌های امدادی به محل اعزام شدند و مشخص شد هواپیما پس از نشست روی باند از مسیر باند خارج شده و قسمت جلوی هواپیما داخل کانالی در آن حوالی فرو رفته است که به کمک نیروهای امدادی مسافران از هواپیما خارج و دو نفر آسیب دیده سطحی این هواپیما نیز مداوا شدند.»

لازم به ذکر است این هواپیما از تهران به سمت تبریز حرکت کرده بود که پس از فرود دچار این حادثه شد.

گفته می‌شود ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه بام‌داد روز جمعه پایان عملیات اعلام شده و مسافران از فرودگاه به سمت مکان‌های هدف خود خارج شدند و مورد حادی گزارش نشده است.

طبق اعلام برنامه پرواز‌های فرودگاه بین‌المللی تبریز این پرواز مربوط به شرکت آسمان به شماره ۷۷۳ و نوع هواپیما ۱۰۰ F بود که حدود ساعت ۲۰ پنج‌شنبه شب فرودگاه مهرآباد را به سمت فرودگاه تبریز ترک کرده بود، از تاخیر این هواپیما از فرودگاه تهران اطلاعات دقیقی در دست نیست.

درباره علت خروج هواپیما از باند هنوز هیچ‌یک از مسوولان فرودگاه بین‌المللی تبریز و شرکت آسمان اظهار نظر نکرده‌اند اما هنگام فرود هواپیما هوای تبریز ابری بوده و غروب پنج‌شنبه رعد و برق و بارش رگ‌باری باران سطح شهر را لغزنده کرده بود.

گفتنی است محمود حیدری سرکنسول ایران در استانبول روز پنج‌شنبه از فرود اضطراری دو فروند هواپیمای مسافر‌بری کشور متبوعش در فرودگاه آتاتورک ترکیه خبر داده است.

بیشتر بخوانید:

«آتش گرفتن موتور یک هواپیمای ایرباس ایران»


 


رضا عرب / رادیو کوچه

شکل ساده‌تر و ادبی‌تری از این مقاله را دو سه روز پیش در ویژه نامه‌ای پیرامون شاعره‌ی امریکایی ادرین ریچ آوردم (۱)، اما دلیل این‌که این مقاله را برای انتشار در سایتی سیاسی نیز آماده کردم، نگاه اندک متفاوتی به مقوله‌ی نقادی ادبی و نقش آن در پیش‌برد فرهنگ دموکراتیک است. اعتقاد دارم نقش نقد ادبی (تعدد خوانش‌ها و اصالت بخشیدن به این تکثر خوانش) نقشی برجسته، توامان هم در جوامع در حال توسعه و هم جوامع لیبرالیسم تثبیت یافته است. قصد دارم ابتدا از ریچارد رورتی برای تایید این نظر استفاده کنم.

رورتی می‌نویسد: «برجسته‌شدن نقادی ادبی در فرهنگ سطح بالای دموکراسی‌ها – پذیرش تدریجی و نیم آگاهانه‌ی نقش فرهنگی‌یی که زمانی دین، علم، و فلسفه (به گونه‌ای موفقیت‌آمیزتر) برعهده گرفته بودند – به موازات افزایش بازی باوران (Ironists) به متافیزیک باوران در میان روشن‌فکران بوده؛…متافیزیک با تار و پود سخن سازه‌ی (Discourse) همگانی جوامع لیبرال مدرن در هم تنیده است…[که منجر به] تنزیل ادبیات تا حد جایگاهی فرودست… که این داستان‌ها و شعرها ربطی به تأملات اخلاقی ندارند [شده بود].. و اکثر تقابل‌هایی را مسلم می‌گیرند که به ادعای من به صورت موانعی در راه رشد فرهنگ لیبرالیسم در‌آمده‌اند.»(۲) این‌جاست که او با بیان این‌که اولین نفر «هگل [بود که به] تبدیل فلسفه به یک نوع ادبی یاری رساند» (۳) اضافه می‌کند «منتقدانی که ما آن‌ها را مقبول می‌دانیم(۴) … نه در کار توضیح معنای واقعی کتاب‌ها هستند و نه در کار ارزیابی چیزی چون ارزش ادبی آن‌ها. این منتقدان وقت خود را صرف جا دادن کتاب‌ها در بستر کتاب‌هایی دیگر، جا دادن چهره‌ها در بستر برخی چهره‌های دیگر، می‌کنند… نه به این خاطر که دست‌رسی خاصی به حقیقت اخلاقی دارند بلکه به این دلیل که پرسه‌گرد بوده‌اند. آنان کتاب‌های بیش‌تری خوانده‌اند و از این رو توان بیش‌تری برای احتراز از افتادن به دام واژگان یک کتاب واحد را دارند.»(۵) اگر کسی اکنون به «اعلام پایان فلسفه از جانب او نقد بگیرد» و نظر او در مورد سودمندی نقد ادبی را به‌عنوان «عامل انسجام جوامع لیبرالی… [و در جهت] حفظ بقای نهادهای آزاد»(۶) بداند، پر بی‌راه نگفته است.

احترام به این اصل دموکراتیک که نیروهای سیاسی در عین اهداف و روش‌های متفاوتی که در پیش می‌گیرند، می‌توانند در حیات سیاسی کشور نقش داشته باشند

با این وجود من ادبیات (و مترتب بر آن نقد ادبی) را به دو جهت، روی‌کردی به شدت برجسته (و نادیده گرفته شده) در فرایند تثبیت دموکراسی در ایران نیز می‌دانم.(۷) نمی‌خواهم هم‌چون رورتی از این سخن بگویم که هر هنگام ما نیز دست از توجیه لیبرال دموکراسی بوسیله‌ی گزاره‌های متافیزیکی (فلسفه ی لیبرالیسم) دست شستیم و به سوی توجیه پراگماتیستی/فایده‌گرایانه (متبلور در ادبیات) از نیاز به لیبرال دموکراسی رفتیم، به مسیر درست افتاده‌ایم. بلکه می‌خواهم کمی عملی‌تر صحبت کنم. دلیل اولم، تبلور معضلات فرهنگی زمانه‌ی اخیر در ادبیات به‌عنوان مناسب‌ترین مدیوم و آشکار شدن (unfold) آن در نقادی ادبی؛ دوم رابطه‌ی تعدد و تکثر خوانش ِ بروز یافته در نقادی ادبی با تثبیت فرهنگ دموکراتیک و پلورالیسم در اذهان عامه و روشن‌فکران است.

اول به دلیل دومم می‌پردازم؛ حسین پاینده درباره رابطه‌ی نقد ادبی و دموکراسی و با این برنهاد اصلی که «نقد ادبی یعنی باور داشتن به تفاوت و حتا تباین اندیشه‌ها.»(۸) می‌نویسد: «حقیقت غایی، دست کم در نقد ادبی وجود ندارد؛ حقیقت امری نسبی و برساخته است. از این حیث هر کسی‌که جوهر نقد ادبی را درک کرده باشد به خوبی واقف است که هر قرائت نقادانه‌ای حکم برساخته‌ای مناقشه پذیر را دارد. این باور عمیق به تکثر آرا، جز در فرهنگ های دموکراتیک و چند صدا نه امکان‌پذیر است و نه درک شدنی. مبارزه برای بر قراری دموکراسی پارلمانی وجه برجسته‌ی تاریخ چند سده‌ی اخیر غرب است. احترام به این اصل دموکراتیک که نیروهای سیاسی در عین اهداف و روش‌های متفاوتی که در پیش می‌گیرند، می‌توانند در حیات سیاسی کشور نقش داشته باشند…» (۹) و هم چنین «فهم نقد ادبی در گرو باور به دموکراسی و تکثرگرایی و التزام به فرهنگ چند صدایی است.»(۱۰) آقای دکتر پاینده به‌عنوان یکی از استادان نسل من به خوبی به ذات تکثرگرایانه‌ی نقد ادبی اشاره می‌کنند. حال هنگامی که شما اذهان روشن‌فکران و عامه‌ی ایرانیان را در معرض نقادی ادبی قرار دهید آنان را آشنا با ضوابط فرهنگ دموکراتیک و چند صدا کرده‌اید. بارها شده من در سایت‌ها دیده‌ام افرادی از بزرگان اندیشه‌ی ایران در مقابل نقدی که بر آن‌ها نگاشته شده چه عتاب آلود و خشمگینانه واکنش نشان داده اند. صادقانه اگر بخواهیم صحبت کنیم، چنین روشن‌فکرانی که با ذات نقد و نقادی (ادبی) بیگانه هستند، ارگان‌های مناسبی برای گذار ایرانیان به فرهنگی چند صدایی نیستند. گسترش دامنه‌ی نقادی ادبی تابوها و تک صدایی‌ها را در اذهان عامه و روشن‌فکران خواهد شکست. این نکته‌ای است – جز در چند سایت ادبی – به شدت مغفول مانده.

آن‌چه به‌عنوان نقد آمد برای تاییدی بر نظرم که ادبیات می‌تواند معضلات فرهنگی را به‌عنوان بهترین مدیوم عرضه و ارایه کند و نقادی ادبی با اصالت بخشیدن به تکثر آرا و چند صدایی می‌تواند این معضلات را آشکار نماید

دلیل اولم که ادبیات را بهترین مدیوم برای انتقال معضلات فرهنگی زمانه‌ی اخیر دانستم را این چنین تبیین می‌کنم: بر عکس رسانه که با صریح‌ترین زبان، اخبار (معضلات) مهم را پوشش می‌دهد، ادبیات به داستان شکل‌گیری آن‌ها، بستر و چشم‌انداز آن‌ها می‌پردازد. ناقد ادبی به تعبیر مذکور رورتی متن ادبی را در ردیف متون پیشین قرار می‌دهد، و در دام سخن سازه‌ی متن نمی‌افتد. من در ادامه به جای دلیل‌تراشی برای توجیه این گزاره‌ام، به طور مصداقی شعری از ادرین ریچ (Adrienne Rich) شاعره‌ی فمینیست معاصر آمریکایی را ترجمه کرده‌ام و در ذیل آن هم نقدی بر آن نگاشته‌ام. در این نقد نشان خواهم داد که این شعر چگونه معضله ی [حقوق] زنان در جوامع بشری را عیان می‌کند. به گونه‌ای این کار صورت می‌گیرد که تمام اخبار و مقالات سیاسی نشریات در این باره تاکنون نتوانسته اند آن را به این جامعی بازتاب دهند. این شعر به نام «شیرجه به درون لاشه ی کشتی» (Diving into the Wreck) در مجموعه‌ای به همین نام در سال ۱۹۷۳ منتشر شده است:

اول کتاب افسانه‌ها را خوانده،

دوربین را پر،

و تیغه‌ی چاقو را بررسی کردم،

من پوشیدم

زره‌پوشی از جیر سیاه

کفش‌های غواصی عبث

ماسک گور مانند و ناهنجار را.

من مجبورم این را آن‌جام دهم

نه مثل «کوستو» با آن

گروه ساعی‌اش

روی شناور غرق در آفتابش

بلکه این‌جا، تنها.

نردبانی است،

نردبانی که همیشه آن‌جاست

آویزان بی‌گناه

نزدیک به کناره‌ی شناور.

ما می‌دانیم برای چیست،

مایی که از آن استفاده کرده‌ایم.

وگرنه

یک تکه آهن دریانوردی است

از تجهیزاتی متفرقه.

من پایین می‌روم.

پله پس از پله و هنوز

اکسیژن مرا فرو می‌برد

نور آبی

اتم‌های آشکار

هوای انسانی ما.

من پایین می‌روم.

کفش‌های غواصی‌ام فلج‌ام می‌کنند،

من مثل یک حشره به پایین نردبان می‌خزم

و هیچ کس نیست

تا به من بگوید چه هنگام اقیانوس

آغاز خواهد شد.

اول هوا آبی است و بعد

آبی‌تر است و بعد سبز و بعد

سیاه من [در سیاهی] از حال می‌روم و هنوز

ماسک من قدرتمند است

خونم را با قدرت پمپ می‌کند

دریا داستان دیگری است

دریا پرسشی از قدرت نیست

من مجبورم تنهایی بیاموزم

که بدنم را بدون زور بچرخانم

در میان عنصر ژرف.

و اکنون؛ آسان است که فراموش کنم

آن‌چه را که برایش آمدم

در میان بسیاری که همیشه

این‌جا زیسته‌اند

پروانه‌های مستحکم‌شان خم شده است

میان صخره‌های آبی

و گذشته از این

شما این‌جا این زیر متفاوت تنفس می‌کنید.

من آمده‌ام تا لاشه را بررسی کنم.

کلمات هدف‌ها هستند.

کلمات نقشه‌ها هستند.

من آمده‌ام تا ببینم خسارتی که رخ داده

و گنجی که بدست آمده را.

من پرتو چراغم را می‌اندازم

به آرامی در امتداد کناره‌ی

چیزی ابدی‌تر

از ماهی یا علفی هرز

چیزی که برایش آمده‌ام:

لاشه و نه داستان این لاشه

خود آن چیز و نه افسانه‌ی آن

چهره‌ی غرق شده همیشه می‌درخشد

به سوی خورشید

گواه زیان

پوشیده از نمک و دور در این زیبایی عاری از لطف

رگه‌های فاجعه

تاییدشان را کج می‌کنند

در میان جویندگان احتمالی.

این آن مکان است.

و من این‌جایم، ماهی بانو که موهای تیره‌اش

جاریست سیاه، ماهی مرد در بدن زره پوشیده‌اش.

ما با سکوت می‌چرخیم

به دور لاشه

ما به درون کشتی شیرجه می‌زنیم.

من زن هستم: من مرد هستم (I am she: I am he)

که چهره‌ی غرق شده‌اش با چشمان باز خوابیده است

که سینه‌هایش هنوز فشار را تحمل می‌کند

که نقره، مس، محموله‌ی مطلایش افتاده

بطور مبهمی داخل بشکه‌ها

نیم فرو افتاده و رها شده تا بپوسد

ما ابزار نیمه نابود شده هستیم

که زمانی پیرو مسیری بودیم

مکان‌یابی آب گرفته

قطب‌نمایی شیطانی

ما هستیم، من هستم، شما هستید

با بزدلی یا دلیری

آن‌که راه مان را می‌یابد

دوباره به این صحنه

با حمل یک چاقو، یک دوربین

یک کتاب افسانه‌ها

که در آن

نام‌های ما پدیدار نمی‌شود.

شعر «شیرجه به درون لاشه‌ی کشتی» یا همان «Diving into the Wreck» در مجموعه شعری به همین نام در ۱۹۷۳ توسط انتشارات نورتون منتشر شد. من در این بخش قصد دارم این شعر ریچ را که به گمانم قوی‌ترین و برترین شعر در پروژه‌ی فکری/شعری‌اش می‌باشد را با نگاهی که سبقه‌ی فرمالیستی و درون متنی دارد بررسی کنم، تا گزاره‌ی بالایم را تایید کنم. این بررسی را به توسط نشانه‌های درون متنی این شعر و برقراری ارتباط بین این عناصر و نشانه‌های (که چه آگاهانه و چه غیر آگاهانه از جانب مولف به‌کار گرفته شده‌اند) درون متنی با سه جریان نظری اخیر آن‌جام خواهم داد. اول به نظریه زبانی/روانی لاکان و به طور اخص مفهوم امر نمادین وی، دوم نظریه کهن الگوی یونگ، و در پایان به بررسی کارکرد شعر در جهت واسازی دوگانه‌های تثبیت‌یافته‌ی فرهنگی با تمسک به اندیشه‌ی دریدا خواهم پرداخت.

اکثریت اشعار ریچ این گونه‌اند: از یک روایت اصلی برخوردارند که از سطر اول تا سطر انتها پیگیری می‌شود و تمامی نمادها، نشانه‌ها، استعارات، و… – که حتا در زیرروایت ها می‌آیند- در جهت تاکید بر اهمیت و توجیه همین روایت که خود علیه «کلان روایت‌های فرهنگی» است به کار می‌روند. در این شعر راوی (که در این گونه شعرهای ریچ، راوی خود شاعر است) غواصی است که از میان اقیانوسی به سوی کشتی شکسته‌ای در اعماق آن فرو می‌رود تا «لاشه و نه داستان آن» را بررسی کند. شعر از ابتدا با نشانه‌هایی خاص خود آغاز می‌شود؛ «کتاب افسانه‌ها» را خوانده، «چاقو»، «لباس و کفش غواصی»، و «ماسک» را آماده می‌کند و به دریا می‌زند.

نردبان همیشه آن‌جا هست برای آن‌هایی که از آن استفاده کرده‌اند وگرنه برای بقیه‌ی انسآن‌ها فقط ابزاری همین جوری برای تکلم و برآورده کردن نیازهای ارتباطی روزمره است اما برخی مثل راوی از آن برای ورود به دنیای نابسنده‌ی نمادین استفاده می‌کنند

بگذارید اول درباره ی مفهوم «امر نمادین» در نظر ژاک لاکان (Jacques Lacan) به اختصار صحبت کنم. لاکان می‌گوید کودک تا زبان باز نکرده است در دنیایی از تخیلات و تصورات و انواع امیال زندگی می‌کند(دنیای خیالی). بعد از مرحله‌ی آینه‌ای کودک وارد دنیایی که بدان [امر] نمادین (The Symbolic) می‌گوید می‌شود. (کلا آینه در شعر ریچ نشانه‌ی مهمی است. عطف به نظر لاکان در نقش آینه در شکل گیری هویت انسان – و بویژه زن – در شعر ریچ آینه حضور پر رنگی دارد. مثلن در مجموعه شعر «اطلس جهان دشوار» زنان حاضر در شعر‌ها آینه بدست دارند؛ آینه‌هایی شکسته، دود گرفته، و …) یوهانس ویلم برتنز می‌نویسد: «لازمه‌ی ورود به دنیای «نمادین» پذیرش زبان و نظام های اجتماعی و فرهنگی است که در محیط کودک غالب هستند. به نظر لاکان این ترکیب بندی عظیم اقتدار از طریق زبان عمل می‌کند.»(۱۱) و هم‌چنین مایکل پین نیز در این‌باره می‌گوید: «هنگامی که کودک به نحو فزاینده درگیر موقعیت هایی می‌شود که به صورت اجتماعی [قبلا] ساخت و پرداخت یافته‌اند مرحله‌ی آینه‌ای به پایان می‌رسد. با ظهور «میل به دیگری» کل دانش و فرهنگ انسانی نقش واسطه ای را بر عهده می‌گیرد که منجر به طرح یک «معادل انتزاعی» برای امیال سوژگانی می گردد. در این‌جا فرهنگ اساسن به شکل استعاره‌یی برای میل در می‌آید.»(۱۲) در نتیجه امر نمادین تمام ساختارهای اجتماعی است که از پیش ساخته و پرداخته شده‌اند، از زبان گرفته تا قوانین و نشانه های عام شمول. هنگامی که ما به‌عنوان بخشی از جامعه انسانی (هنگامی که از دنیای خیالی کودکی عبور کردیم) قلم‌داد شدیم، در واقع وارد همین دنیای نمادین شده‌ایم؛ دنیای چیزهای واقعی. دانشنامه‌ی ویکی‌پدیا در توضیح امر نمادین می‌نویسد: « [انسآن‌های وارد شده در دنیای نمادین] متعلق به قومیت، کشور، زبان، خانواده‌ای خاص و گروهی اجتماعی و اقتصادی و حتا جنسیتی هستند.» در نتیجه انسان سوژه می‌شود به صورتی‌که [کارکردهای متفاوت] «زبان» برجهان تحمیل می‌کند؛ موقعیت اجتماعی، فرهنگی، و حتا جنسیت و … فرد.

پس هویت شما در حوزه‌ی امر نمادین و همین «زندان زبان» است که شکل می‌گیرد، و مشکلات هویتی و تعارضات هویتی از این‌جا می‌آیند. غواص خانم ریچ که بیش‌تر شبیه جراح یا آسیب‌شناسی است که قصد بررسی پاتولوژیک فرهنگ را دارد، برای بررسی کژی‌های فرهنگی وارد حوزه ی نمادین می‌شود. گستره‌ی حوزه‌ی نمادین همین اقیانوسی است که راوی کسی را نمی‌یابد که به او بگوید«اقیانوس از کجا آغاز می‌شود». او برای ورود به گستره‌ی امر نمادین نیاز به نردبان دارد؛ نردبانی که جز زبان چیز دیگری نمی‌تواند باشد. زبانی (همان چرخه ی دال و مدلول سوسور) که وقتی هستی انسانی را در بر می‌گیرد این دنیای واقعیات ِ برساخته، یا همان نمادین، آغاز می‌شود. راوی از زبان کمک می‌گیرد تا وارد گستره‌ی امر نمادین شود، آن‌جایی که ببیند چرا واقعیات فرهنگی به این گونه است، کژی‌های هویتی را آزمایش کند. لاشه‌ی کشتی، معضلی فرهنگی است که در اعماق این دنیای نمادین افتاده، و از نردبان باید پایین رفت تا آن‌را واشناخت. (در باب لاشه در بخش پایانی بیش‌تر خواهم گفت.) نردبان «همیشه آن‌جا هست» برای «آن‌هایی که از آن استفاده کرده‌اند» وگرنه برای بقیه‌ی انسآن‌ها فقط «ابزاری همین جوری» برای تکلم و برآورده کردن نیازهای ارتباطی روزمره است. اما برخی مثل راوی از آن برای ورود به «دنیای نابسنده‌ی نمادین» استفاده می‌کنند.

راوی به هم‌راهش دوربینی «پُر شده» می‌برد. دوربینی که برای ثبت خاطرات است اما چون اسلحه‌ای پر شده است. خاطراتی که همه از واقعیات همین دنیای نمادین است. او به هم‌راهش چاقو می برد، هم برای جراحی (اگر بتواند) و هم نشان خونریزی و آدم‌کشی‌های دنیای واقعی، و کتاب افسانه ها. (به این کتاب هم بر خواهم گشت.) با این وسایل به غواصی می‌رود نه مثل کوستو، غواصی واقعی که به عمق اقیانوس رفت و زنده برنگشت، «بلکه این‌جا تنها»، به مثابه‌ی کنشی/سیری فردی. در میانه‌ی رفتن کفش‌هایش به نردبان گیر می‌کند، از حال می‌رود، هوا سیاه می‌شود، و تمام مقاومت‌های زبان را از سر می‌گذراند تا به لاشه برسد. علی رغم بسیاری که این زیر زیسته اند و پره های پروانه شان در میان صخره ها گیر کرده، او نیامده تا ماموریتش را فراموش کند بلکه آمده تا لاشه را کشف کند – حتا اگر «آن زیر تنفس طور دیگری باشد». و در این‌جا ماموریتش را آشکار می‌کند. «هدف ها کلماتند»، «کلمات نقشه هایند». پس او کاملن اگاه است که مشکلات ریشه در زبان دارد.

اما مشکل چیست؟ مشکل لاشه است یا داستان آن؟ مشکل کتاب افسانه‌هاست یا لاشه؟ خود راوی می‌گوید: «لاشه و نه داستان آن، خود آن چیز و نه افسانه‌ی آن.» این نگاه افلاطونی- ارسطویی را لحاظ کنید که هر داستانی محاکات و تقلیدی از واقعیت است. (بدون قیاس ارزشی) داستان لاشه، بازنمایی و تقلیدی است از واقعیت لاشه، افسانه‌ی آن چیز، بازنمایی (خیالی) آن چیز است. به این مسئله در چند سطر پایین‌تر برخواهم گشت.

اکثریت اشعار ریچ از یک روایت اصلی برخوردارند که از سطر اول تا سطر انتها پیگیری می‌شود و تمامی نمادها، نشانه‌ها، استعارات، که حتا در زیرروایت ها می‌آیند- در جهت تاکید بر اهمیت و توجیه همین روایت که خود علیه کلان روایت‌های فرهنگی است به کار می‌روند

ابتدا اجازه دهید به کهن الگوها به‌عنوان معضلاتی فرهنگی (و در نتیجه هویتی) که راوی شعری پست مدرن (احتمالا باید) اعلام کند نظر بیاندازیم. کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung) معتقد است کهن الگوها تصاویر ذهنی جهان‌شمولی هستند که در ضمیر ناخودآگاه جمعی جای دارند. حسین پاینده می‌گوید: «کهن الگوها به روی‌دادهایی مربوط می‌شوند که در زندگی هر فرد از اهمیتی بنیانی برخوردارند (مانند ازدواج، فرزند دار شدن، مرگ، و از این قبیل)… به اعتقاد یونگ فرد ممکن است در زندگی‌اش سرمشقی کهن الگویی در پیش گیرد، هم‌چون واکنش عاشق و معشوق، که نه برآمده از رابطه‌ی شخصی این دو با یک‌دیگر بلکه سرچشمه گرفته از کهن الگوی آنیما [همزاد مونث] و آنیموس [هم‌زاد مذکر] است.»(۱۳) رنالدو ج. مادیورو و جوزف ب. ویلرایت در مقاله‌ای مشترک در باب تعریف «صورت بنیادی کهن الگو» می‌نویسند: «کهن الگوها، تصورات یا انگاره‌های موروثی نیستند بلکه ممکنات ماتقدم اند… نوعی استعداد یا آمادگی ماتقدم برای آگاه شدن از یک تجربه‌ی بشری عام عاطفه محور، یک اسطوره‌ی همگانی، یا نمود امتزاج اندیشه-انگاره-خیال است.»(۱۴) در ادامه در باب رابطه ی «انگاره ی کهن الگویی» و فرهنگ می‌نویسند: «رابطه ای پویا میان وضعیت های محیطی و واکنش های کهن الگویی وجود دارد… نظریه یونگ بر نقش فرهنگ در فعال سازی و سازمان دهی نمادین کنش کهن الگویی، که خاستگاهش عمق ضمیر آگاه است، تاکید دارد.»(۱۵) این‌جا به گمانم به پروژه‌ی فکری شاعر/راوی نزدیک می‌شویم. معضله، روابط پدرسالارانه ی مرد- زن است. روابطی که در لایه ی ناخودآگاه جمعی انسآن‌ها این گونه تعریف شده است. هنگامی که راوی به آن انتها، به اعماق اقیانوس، می‌رسد، می‌بیند یک ماهی بانو (mermaid) و یک ماهی مرد(merman) آن زیر در حال چرخ زدنند. نقش های اجتماعی که تثبیت شده‌اند و جنسیتی که کارویژه‌های خودش را از طریق زبان (و گستره‌ی امر نمادین) به فرد تحمیل می‌کند و فرد را در بر می‌گیرد، دغدغه‌ی راوی است. راوی وارد گستره‌ی امر نمادین (اقیانوس) شده تا همین را کشف کند. کهن الگو هایی که هویت می‌سازند که نقش (اجتماعی) می سازند و گستره‌ی امر نمادین با ابزار زبان (به تعبیر لاکان زندان زبان) سوژه ها را در آن ساخته و سازمان دهی می‌کند. (یعنی از طریق زبان است که سوژه ها تبعیض کننده یا تبعیض پذیر می شوند.) مهمترین کهن الگو، همین نقش‌های اجتماعی مرد – زن است. دوگانه‌ای فرهنگی اجتماعی در جامعه‌ای پدرسالار که با ابزار زبان در گستره‌ی امر نمادین دوگانه ی مرد – زن (و مترتب بر آن نقش‌های خاص اجتماعی) را بر سوژه‌ها اعمال و کل رفتار آن‌ها را در بر می‌گیرد. راوی مسئله‌ی زنان را همین می‌داند.

برای نزدیک شدن به دلالت‌های نشانه‌های این شعر (شاید فقط برای من) باید با اندیشه دریدا پیرامون این دوگانه‌ها و واسازی آن‌ها آشنا شویم. به نظر دریدا دوگانه‌ها (binaries) سازنده‌ی فرهنگ و سنت فکری غرب هستند؛ بدین معنی که قانون این‌همانی در علم منطق، سازنده‌ی اندیشه‌ی غرب و در نتیجه دوگانه اندیشی آن فرهنگ است. جان لچت می‌نویسد: «قانون اینهمانی بویژه از ارسطو سرچشمه می‌گیرد، و به گفته‌ی برتراند راسل، دارای ویژگی‌های اساسی زیر است: ۱- قانون این‌همانی: «هر چیزی همان است که هست.» ۲- قانون [امتناع تناقض] : «هر چیزی نمی‌تواند هم باشد و هم نباشد.» ۳- قانون طرد شق ثالث: «هر چیزی باید یا باشد یا نباشد».»(۱۶)

اساس سنت فکری غرب بر اساس این سه اصل منطقی است که افکار را همیشه درگیر دو شق یک قیاس می‌کند. بر عقیده ی دریدا این دوگانه ها هم‌چون مرد – زن، روز – شب، زیبا – خوب و … دارای رابطه‌ی سلسله مراتبی (خاموش) از سوی شق اول به سوی شق دوم هستند. شق اول برتر از شق دوم (مفروض) است. از این رو دریدا در این دوگانه دست به واسازی (deconstruction) می‌زند. جان لچت ادامه می‌دهد: «دریدا به یاری روی‌کردی که ساختارشکنی [واسازی] نام گرفته است، تحقیقی اساسی درباره ی سرشت سنت متافیزیکی غرب و مبنای آن، یعنی قانون این‌همانی، آغاز کرده است.»(۱۷) هم‌چنین این واسازی را می‌توان در این شعر نیز مشاهده کرد؛ تحقیقی پیرامون دوگانه‌ی مرد – زن با شیرجه ای به درون گستره‌ی امر نمادین که در آن است که این رابطه‌ی دوگانه (این کهن الگوی دوگانه) مدام بازتولید می‌شود. راوی می‌گوید تاکنون ما با «مکان یابی» و «قطب نمایی» مسیری اشتباه را آمده‌ایم- که به قدمت تاریخ است.

ن‌که به این درک از انسان و جهان می‌رسد و دست به واسازی دوگانه‌های دنیای نمادین می‌زند، دغدغه‌اش آن چیزهایی که هست نیست بلکه آن چیزهایی است که باید باشند است

در واقع لاشه همین معضله است؛ همین دوگانه ای که اگر یونگی بدان نظر کنیم کهن الگویی است که در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها جای گرفته است. دوگانه ای که همین گستره امر نمادین بازتولیدشان می‌کند. در اواخر شعر راوی می‌گوید «برای لاشه آمده ایم و نه داستان آن / برای خود آن چیز و نه افسانه ی آن.» قبل تر از ایده‌ی محاکات افلاطونی کمی گفتم. طبق نظر او (که نظر کلاسیک در ادبیات هم همین است) داستان تقلیدی از واقعیت است. لاشه، معضله ی دوگانه و یا رابطه‌ی مبتنی بر تبعیض دو شق آن است، اما داستان (یا تقلید آن) در کتاب افسانه‌ها آمده؛ کتاب افسانه‌ها که پر از افسانه است؛ مملو از «ناراستی». راوی اول بار که کتاب افسانه‌ها را می خواند مترصد شیرجه به اعماق دنیای نمادین می‌شود. او هنگامی که تاریخ پُر از ناراستی و تبعیض و دوگانه محوری را می خواند ناچار به سفری به اعماق دریا با چاقو، دوربینی پر شده می‌شود. او کسی است مانند دریدا، به قصد واسازی این دوگانه ( مرد – زن) از زبان (نردبان) استفاده می‌کند. شما هم اگر با کاربرد نردبان آشنا باشید از آن (مثل راوی و دریدا) برای این کار استفاده می‌کنید در غیر این صورت مثل ابزاری ساده برای رفع و رجوع نیازهای روزمره‌ی ارتباطی از آن استفاده می‌کنید. در نتیجه اساس نگاه پسا سوسوری (پسامدرن) همین ریشه‌شناسی معضلات اجتماعی و به طور ویژه مسئله‌ی زن در ساحت زبان است. ساختارهای زبان در گستره‌ی امر نمادین هویت‌های دوگانه (مرد- زن) را تولید و مداوما بازتولید می‌کنند.

این‌جاست که راوی یکبار می‌گوید من زنم (I am she) و بار دیگر می‌گوید من مَردم (I am he). او دوگانه را می‌شکند نه با برتری دادن به یک شق بل هم سطح کردن آن‌ها. واسازی برتری دادن شق تحت ظلم نیست تا این‌که تاریخی از ظلم دیگر برساخته شود. ام. اچ. آبرامز می‌نویسد: «روش دریدا واژگون کردن این سلسله مراتب است، بوسیله‌ی نشان دادن اینکه واژه اول می‌تواند [فقط] بطور مشتق، یا شرایطی خاصی از، واژه‌ی دوم فهمیده شود؛ اما در عوض با توقف در این واژگون سازی، به سوی آن می‌رود که هر دو این شق‌ها [ی سلسله مراتبی] را بی‌ثبات کند، و در وضعیتی از تصمیم ناپذیری رهایشان کند.»(۱۸) ریچ در این شعر دقیقن این چنین می‌کند. دوگانه‌ای فرهنگی (مرد – زن) را هم‌چون غواص / جراح آسیب‌شناسی می‌کند. ریشه‌اش را در گستره‌ی امر نمادین می‌یابد و راه اعمال و دست‌رسی به آن را زبان می‌داند. او در انتها این کهن الگو را نابود نمی‌کند، بلکه تبدیل به وضعیت مرد / زن به طور توامان می‌کند و در انتهای شعر پیش بینی می‌کند که افراد دیگری هم یا به جهت شجاعت یا به دلیل ترسویی دوباره این‌جا خواهند آمد. اما کسی که به این‌جا برسد دیگر جایی در کتاب تاریخ، کتاب افسانه‌ها، نخواهد داشت. تاریخی که می‌نویسند تاریخ واقعیات است. در واقع تاریخ نمود همین گستره‌ی نمادین در گذشته است، اما آن‌که به این درک از انسان و جهان می‌رسد و دست به واسازی دوگانه‌های دنیای نمادین می‌زند، دغدغه‌اش «آن چیزهایی که هست» نیست بلکه «آن چیزهایی است که باید باشند» است. دیگر دلیل ندارد که نامی از او در کتاب دروغ‌های واقعی برده شود.

نتیجه:

آن‌چه به‌عنوان نقد آمد برای تاییدی بر نظرم که ادبیات می‌تواند معضلات فرهنگی را به‌عنوان بهترین مدیوم عرضه و ارایه کند و نقادی ادبی با اصالت بخشیدن به تکثر آرا و چند صدایی می‌تواند این معضلات را آشکار نماید. من در آینده به این کوشش در جهت تثبیت نقد ادبی به‌عنوان عاملی در جهت فرهنگ (دموکراتیک و چند صدا) پذیری ادامه خواهم داد.

یاداشت‌ها:

۱٫ این ویژه نامه را می‌توانید در این آدرس ببینید:

http://philldoost.wordpress.com/2010/08/22/148/

2. رورتی، ریچارد. پیشامد، بازی، و همبستگی. ترجمه پیام یزدانجو. تهران: مرکز، ۱۳۸۵٫ ص۱۶۷٫ از علیرضا کیانی برای یادآوری این نکته سپاسگزارم.

۳٫ همان. ص ۱۶۲٫

۴٫ رورتی در این‌جا از آرنولد، پیتر، لیویس، الیوت، ادموند ویلسون، لایونل تریلینگ، فرانک کرمود، و هارولد بلوم نام می‌برد.

۵٫ همان. ۱۶۳- ۱۶۵٫

۶٫ همان. ص ۱۷۱٫ یک نکته‌ی بسیار مهم: در این مقاله من کاری با معرفت شناسی و ضد متافیزیک باوری فلسفی رورتی ندارم. من از یکی از گزاره‌های او در جهت تایید نظر خودم استفاده کرده‌ام. عبدی کلانتری در کتاب «بهبود کیفیت زندگی» و در مقاله ی «کاربرد رورتی در ایران چیست؟» شرح مختصر و خوبی از مبانی فلسفی و معرفت شناسی او ارایه کرده، هم‌چنین در همین کتاب و در مقاله ی «پراگماتیسم رورتی برای ما قابل حصول نیست» در نقدی به‌جا بر استفاده‌ی نابه‌جا از رورتی در ایران تاکید می‌کند. گزاره‌های من در این مقاله این است، ۱٫ نقد ادبی بازتاب دهنده‌ی مناسبی از معضلات فرهنگی معاصر (از درون متون ادبیات) است، ۲٫ نقد ادبی ظرفیت لازم برای (پذیرش و تثبیت) پلورالیسم و چند صدایی را فراهم می‌کند. به طور مفصل در ادامه‌ی این مقاله در این مورد صحبت می‌کنم. پس با تایید بخش زیادی از نظر آقای کلانتری، من در این مقاله کاری به مباحث معرفت شناسی و سیاسی رورتی ندارم که به جایی دیگر نیاز دارد.

۷٫ دوستان اندیشمند ایرانی گمان نبرند که من عوامل گفتمانی دیگر و عوامل ساختاری را هیچ در نظر گرفته ام. آن‌ها مفروض، اما در این مقاله نکته‌ای که قبلن مغفول مانده را بررسی کرده‌ام.

۸٫ پاینده، حسین. نقد ادبی و دموکراسی. تهران: نیلوفر، ۱۳۸۵٫ ص. ۱۱٫

۹٫ همان. ص ۲۲۴٫

۱۰٫ همان. ص ۲۲۷٫

۱۱٫ برتنز، یوهانس ویلم. نظریه‌ی ادبی. ترجمه‌ی فرزان سجودی. تهران: آهنگ دیگر، ۱۳۸۲٫ ص ۲۰۹٫

۱۲٫ پین، مایکل. لکان، دریدا، کریستوا. ترجمه‌ی پیام یزدان‌جو. تهران: مرکز، ۱۳۸۵٫ ص ۵۹٫

۱۳٫ پاینده، حسین. نقد ادبی و دموکراسی. تهران: نیلوفر، ۱۳۸۵٫ ص ۱۸۸-۱۸۹٫

۱۴٫ مادیورو، رنالدو ج. و ویلرایت، جوزف ب. کهن الگو و انگاره‌ی کهن الگویی. ترجمه بهزاد برکت. فصلنامه‌ی ارغنون، شماره ۲۲، پاییز ۱۳۸۲٫ ص ۲۸۳٫

۱۵٫  همان. ص ۲۸۴٫

۱۶٫ لچت، جان. پنجاه متفکر بزرگ معاصر: از ساختارگرایی تا پسامدرنیته. ترجمه محسن حکیمی. تهران: خجسته، ۱۳۸۳٫ ص ۱۶۰٫

۱۷٫ همان. ص ۱۶۱٫

۱۸٫ Abrams, M. H. & Harpham, Geoffrey Galt. A Glossary of Literary Terms. Boston: Thomson Wadsworth, 2005. p 58.


 


مهم‌ترین عنوان‌های رسانه‌های امروز مالزی:

خبرگزاری برناما

  • نخست‌وزیر از حملات انجام شده به سفارت مالزی در اندونزی ناامید شده است.
  • سوسیلو: «هر کسی آزاد است که به امور دینی خود بپردازد.»
  • یک گل‌فروشی طعمه حریق شد؛ ۴ نفر موفق به فرار شدند.
  • دولت سلانگور در مورد پروژه کانال‌ها هم‌کاری نکرده است.
  • ماه رمضان به دانش‌جویان خارجی دلتنگ وطن آرامش داده است.
  • باشگاه انجمن جوانان مالزی خواستار افزایش بودجه برای تعمیق روابط جوانان آسه‌آن شد.
  • جلسه اخیر حزب ناسیونالسیت پیش‌رو ثمربخش بوده است.
  • کار ۱۲ عضو حزب مردم در صباح به تعلیق درآمد.
  • بویینگ آموزش خلیانی با هواپیما‌های ۷۸۷ را آغاز کرد.
  • هم‌کاری دوجانبه گروه‌های Affin و BEA قابلیت‌های تجاری را افزایش می‌دهد.
  • هواپیمای ویتنام و تیمی از شرکت بویینگ تجارب سفر با هواپیمای ۷۷۷ را افزایش می‌دهند.
  • بخش خصوصی مجبور شده تا برای بالاتربردن اقتصاد امتیازاتی اعطا کند.
  • چین در مورد سفر رییس‌جمهوری کره‌شمالی سکوت اختیار کرده است.
  • شورای امنیت سازمان ملل خواستار انجام اقدامی فوری پس از تجاوزات شورشیان در کنگو شد.
  • صحرای غربی پشتیبانی از کشورهای نوظهور را به‌دست می‌آورد.
  • زنان کره‌جنوبی علاقه بسیاری به برنامه‌های اشتغال بانوان در امور نظامی دارند.

روزنامه استار

  • به‌نظر نمی‌رشد که تنش در روابط میان مالزی و اندونزی به‌زودی کاهش بیابد.
  • انیفاه: «خارجی‌ها باید به قوانین مالزی احترام بگذراند و این قوانین تا زمانی‌که در خاک ما هستند برای همه قابل اجرا است.»
  • مراکز کمک‌رسانی برای رسیدگی به مشکلات جریمه‌های رانندگی افتتاح می‌شود.
  • نجیب: «موفقیت کنونی در کشور مدیون هم‌کاری نژادهای مختلف مردم است.»
  • اتحادیه چینی‌تباران پیشنهاد داد که افراد بالای ۶۰ سال که دارای کارت شناسایی قرمز هستند، تابعیت مالزی دریافت کنند.
  • ۱۶ عضو حزب مردم به جناح راست می‌پیوندند.
  • سراواک در مورد اعتبار ۷٫۳ میلیارد رینگیتی با کوالالامپور مذاکره می‌کند.
  • مرخصی پس از زایمان همان ۶۰ روز باقی می‌ماند.
  • شرکت KTM به‌خاطر خدمات‌رسانی ضعیفش از مردم عذرخواهی کرد.
  • وزیر گردش‌گری از همه دانشجویان مالایی ساکن استرالیا خواست نماینده توریسم کشور باشند.
  • ۳۰ درصد از سیگارهای کشور قاچاقی هستند.
  • نامزد ریاست‌جمهوری هایتی به خوانندگی بازگشت.
  • یک‌چهارم مرگ‌ومیر آمریکاییان در عراق به خاطر گروه‌های منتسب به ایران است.

روزنامه نیو استریت تایمز

  • جستجو برای یافتن مکان‌های برای پناه‌دادن به کودکان بی‌سرپرست ادامه دارد.
  • مدارسی برای نوجوانان حامله دایر می‌شود.
  • افراد چینی‌تبار بیش‌تری جذب امور دولتی می‌شوند.

روزنامه مالایی میل

  • گروه‌های اندونزیایی، تظاهرات جاکارتا را محکوم کردند.
  • در عملیات صبحگاه پلیس ۱۰۸ موتورسوار جریمه شدند.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به koocheh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به koocheh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته