-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

Latest News from Koocheh for 08/25/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



علی /  پاریس / رادیو کوچه

سال‌های ابتدایی دهه هشتاد خورشیدی‌، سال‌های کشف وب‌لاگ بود برای ما جوانانی که صدایمان را در گلو زندانی می‌دیدیم. با کامپیوتر و اینترنت آشنا شده بودیم و می‌توانستیم از پشت شیشه‌ی مانیتور با هم‌بغضان خود سخن بگوییم‌. وب‌لاگ‌نویسی برای بسیاری از هم‌نسل‌هایم بخشی از زندگی بود آن سال‌ها . لینک به لینک به خانه‌های هم سر می‌کشیدیم‌. می‌شد پای دیوارش پیغامی بگذاری و امضایی‌. می‌شد مخالف‌باشی یا موافق‌، می‌شد بحث کنی و حتا برای سخت‌ترین معادلات جهان راه حل پیشنهاد کنی‌. «شیوا نظرآهاری» را من همان موقع‌ها بود که شناختم‌. نه با صدایش‌، نه با نگاهش که با نوشته‌هایش در وب‌لاگ‌. سری پر شور و شر داشت و چه می‌دانستم که سال‌ها بعد‌، این سر پرشور تا مرز اتهام محاربه می‌بردش .‌

شیوا را تنها یک‌بار دیدم‌. خانه‌ی «احمد زیدآبادی» بود‌، سال گذشته‌. زمان زیادی از آزادی‌اش نمی‌گذشت‌. درآن خانه که جمعی از سیاسیون‌، دانش‌جویان و روزنامه‌نگاران و خلاصه دوست‌داران احمد گردآمده بودند‌، عقب‌تر از همه ایستاده بود‌. دو سه تا از دوستانش هم گردش بودند‌، نه برای سخن گفتن از حسن اسدی که مجری آن نشست بود وقتی گرفته بود و نه وجودش نمایشی برجسته داشت که تازه از زندان به قید وثیقه رهایی یافته و از این دست ژست‌های کودکانه‌ی متاسفانه مد روز .

شیوای سال ۱۳۸۸‌، دیگر فقط یک وب‌لاگ‌نویس نبود‌. شیوا دانش‌جوی محروم از تحصیل‌، شهروندی که یک سال حبس تعلیقی مثل سایه پشت سر داشت‌، از فعالان کمیته گزارش‌گران حقوق بشر و از فعالان کمپین یک میلیون امضا بود. با این همه در نگاه شیوا منتی بر اطرافیان دیده نمی‌شد‌. شیوا همانی بود که شنیده بودم برای بچه‌های جنوب شهر از معلمی تا کارگری می‌کند‌. شیوا انگار مثل همان بچه‌های جنوب شهر ساده بود‌، بی‌گناه و بی‌ریا.

شیوای ۲۶ ساله اولین بار شهریور ۱۳۸۱‌، در سال‌گرد یازده سپتامبر بازداشت و به بند ۲۴۰ زندان اوین گرفتار آمد‌. ۲۰ روزی را پشت میله‌ها بود تا به خانواده‌اش خبر دادند که با وثیقه ۴۰ میلیون تومانی می‌توانند او را به خانه بازگردانند‌. دادگاه ۲۰۰ هزار تومان جریمه‌اش کرد چراکه دو شمع سفید در کیفش یافته بودند.

از آن سال با ورودش به دانشگاه و تحصیل در رشته مهندسی عمران‌، به هم‌راه تنی چند از دوستان دانش‌جویش‌، کمیته‌ای برای دفاع از حقوق زندانیان تاسیس کرد‌. این آغاز راه شیوا بود برای دفاع از حقوق انسان‌. ۱۳۸۳ اما دو بار بازداشت شد‌. هر دو بار به هم‌راه مادر بود‌. هجده تیر شبی را تا صبح گرفتار بود و باری دیگر به علت تجمع در برابر دفتر سازمان ملل در تهران‌، یک ماه در اوین محبوس بود‌. باز هم با وثیقه ۴۰ میلیون تومانی آزاد اما به یک سال حبس تعزیری با پنج سال تعلیق محکوم شد.

شیوا حالا فقط دخترکی وب‌لاگ‌نویس نیست که در سال‌گرد فاجعه‌ی تروریستی یازده سپتامبر دو شمع سفید در کیفش پیدا شود‌، شیوا در نگاه دستگاه قضایی ایران محارب است

شیوا که شب‌های پیش از انتخابات سال گذشته برای طرح مطالبات زنان در برابر کاندیداهای ریاست جمهوری در مجموعه‌ای با نام هم‌گرایی زنان فعال بود‌، تنها دو روز پس از برگزاری انتخابات باری دیگر بازداشت شد. این بازداشت توسط وزارت اطلاعات و به گفته مادرش با حکمی که یک هفته پیش از آن تاریخ صادر شده بود صورت گرفت. این بازداشت نگرانی فعالان حقوق بشر را برانگیخت‌، چه از شیوا نزدیک به یک ماه هیچ خبری نبود‌. سه ماه زندان را تحمل کرد بی‌آن‌که بداند جرمش چیست‌. از این سه ماه ۳۶ روز را در انفرادی بود‌. برای آزادی‌اش اما‌، اول از خانواده وثیقه‌ای ۵۰۰ میلیون تومانی خواستند‌، بعد با دوندگی‌های بسیار مادری که خود زیر نظر پزشک‌، شیمی درمانی می‌شود و پدری که زمان زیادی از جراحی قلبش نگذشته بود این رقم به ۲۰۰ میلیون تومان کاهش یافت و بالاخره سند منزل پدر شد وثیقه‌ی آزادی شیوا‌. اول مهر از اوین بیرون آمد و نمی‌دانست که دیری نخواهد پایید که بازمی‌گردد .

۲۹ آذر سال گذشته درپی انتشار درگذشت «آیت‌اله حسین‌علی منتظری»‌، خیل مردم از تهران‌، کرج‌، اصفهان‌، نجف‌آباد و دیگر شهرها به سوی قم به منظور شرکت در مراسم تشییع جنازه به حرکت افتاد‌. شیوا به هم‌راه دیگر هم‌کارانش در کمیته گزارش‌گران حقوق بشر به این خیل پیوستند اما هنوز از تهران خارج نشده بودند که توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند.

شیوا از آن روز تاکنون در زندان اوین و هنوز در انتظار برگزاری دادگاه است‌. تنها خبری که به گوش می‌رسد اتهام محاربه است. شیوا حالا فقط دخترکی وب‌لاگ‌نویس نیست که در سال‌گرد فاجعه‌ی تروریستی یازده سپتامبر دو شمع سفید در کیفش پیدا شود‌، شیوا در نگاه دستگاه قضایی ایران محارب است .

سه سال پیش در وب‌لاگش نوشت‌: «دیوارها را که پشت سر می‌گذاری و می‌گویند آزادی. احساس خاصی داری. خوش حالی و غم توامان. خوش حال که از این چهاردیوار تنگ رها می‌شوی و باز از فردا طی می‌کنی خیابان‌های شهرت را. که دلت تنگ شده بود برای میدان انقلاب و خیابان ولی‌عصر …و غم داری که تو می‌روی و دیگرانی این‌جا می‌مانند. اگر با دوستانی با هم بازداشت شده باشید. دلت می‌گیرد که تو آمدی بیرون و آن‌ها هنوز پشت دیوارها هستند و پاهایشان تا صبح دراز نمی‌شود و آن وقت اولین شب آزادی، سخت‌ترین شب زندگی‌ات می‌شود که یک لحظه از فضای شب قبلت بیرون نمی‌آیی.» [۱]

http://azadiezan.blogspot.com/2007/08/blog-post_11.html#links  ۱٫


 


خبر / رادیو کوچه

صبح امروز چهارشنبه تعدادی از افراد لباس شخصی با تعرض به خانه‌ی آیت‌اله دستغیب، محل آن‌ مرجع تقلید را مورد هتک حرمت قرار داد‌ه‌اند.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی حدیث سرو، پس از بی‌حرمتی به دفتر آیت‌اله دستغیب و پاشیدن رنگ به تابلوی دفتر توسط گروهی از افراد لباس شخصی، این بار این افراد بیت این مرجع تقلید را مورد هتک حرمت قرار دادند.

پس از سخن‌رانی آیت‌اله دستغیب در مسجد قبا و بازتاب آن در رسانه‌ها، تجمعی پس از نماز جمعه شیراز علیه وی صورت گرفته است، روز دوشنبه جمعی روبه‌روی استان‌داری شیراز تجمعی در اعتراض به مواضع وی صورت دادند که با سخنان فرمان‌دار شیراز مبنی بر حمایت از حاکمیت به پایان رسیده است.

استاندار فارس هم در جلسه‌ای که با مدیران دستگاه‌های اجرایی داشته است با اشاره به برخی اظهار نظرها در خصوص جایگاه ولایت فقیه، به آیت‌اله دستغیب توصیه کرد که «پخته تر» صحبت کند.

 

استان‌دار فارس با اشاره به این‌که برای این افراد «باب توبه» باز است گفت: «اگر کسانی اظهار‌نظر کرده‌اند با سعه صدر مردم فرصت دارند تا خطای خود را در معرض بخشش قرار دهند.»

گفته می‌شود در پی این گونه برخوردها با آیت‌اله دستغیب، روز چهارشنبه سوم شهریور ماه، حوالی ساعت ۲:۳۰ بامداد چند نفر موتورسوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند اقدام به رنگ پاشی بر روی در خانه این مرجع تقلید کرده و به سرعت متواری شده‌اند.

فیلم‌های مشاهده شده از طریق دوربین‌های مدار بسته، نشان می‌دهد این افراد همان کسانی بودند که با رنگ پاشی بر روی تابلوی محل سخن‌رانی آیت‌اله دستغیب به آن محل را هتک کردند.

آیت‌اله دستغیب در سخن‌رانی‌هایش در زمان‌های گوناگون، به شیوه رفتار با مردم ایراد گرفته و گفته بود با دسته‌بندی مردم به طرف‌دار و ضد ولایت فقیه، آن‌ها را به جان هم نیندازید. او هم‌چنین تنها راه کار برون رفت از وضع موجود را حضور موسوی در صحنه عنوان کرده بود.

گفتنی است پیش از این نیز حمله به بیوت آیات منتظری، صانعی، صدوقی و طاهری اصفهانی صورت گرفته بود که با بی‌توجهی مقامات انتظامی و امنیتی رو‌به‌رو شد.

بیشتر بخوانید:

«تعرض به بیت آیت‌اله صانعی»

«پلمپ دفتر آیت‌اله منتظری»


 


این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمی‌کند.

منبع : آفتاب

افتخاری گفت: در پی اتفاقاتی که اخیرن ناخواسته گرفتارش شدم و هجمه بسیاری که بعد از آن، برای خود و خانواده‌ام پیش آمد، رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهم، و قصد دارم از ایران بروم و در فرانسه زندگی کنم.

در روزی که به مناسبت گرامی‌داشت ارزش و منزلت خبرنگاران در تهران جشنی برپا شده بود، علیرضا افتخاری هم یکی از مدعوین بود که به روی صحنه رفت. او روی سن بود که احمدی‌نژاد به سمت او رفت و خواننده اشعار سنتی با او دیده‌بوسی کرد.افتخاری در این‌باره گفت: «رییس‌جمهور به محضی که به نزد من رسید خودش را از طرف‌داران و علاقه‌مندان پی‌گیر آثارم معرفی کرد و من به رسم تشکر از این ابراز علاقه، او را در آغوش گرفتم.»

ابراز علاقه و ادای رسم ادب، توسط افتخاری به همین‌جا ختم نشد. آن چنان که همین اتفاق در محافل خبری این چنین نقل شد: افتخاری انرژی بیش‌تری صرف این ادای احترام کرد.

در پی اتفاقاتی که اخیرن ناخواسته گرفتارش شدم و هجمه بسیاری که بعد از آن، برای خود و خانواده‌ام پیش آمد، رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهیم

گزارش ایرنا، این استاد آواز موسیقی اصیل ایرانی پس از آن که احمدی‌نژاد را در آغوش کشید، به او گفت: «آقای رییس‌جمهور دوستت دارم.»

اما افتخاری در گفت‌و گو با «خبر» این ابراز دوستی را متعلق به همه مردم ایران می‌داند و اصرار دارد که همه مردم ایران را دوست دارد و احمدی‌نژاد را به‌عنوان فردی از میان همین مردم مورد احترام و ادب قرار داده است.

وی در تایید این ابراز علاقه به هم‌وطنانش، گفت: «همان روز هم، در ادامه این مراسم و در حالی‌که خبرنگارانی از اغلب رسانه‌ها و تنی چند از هنرمندان شاهد بودند، پس از به آغوش کشیدن رییس‌جمهور، گفتم این حرف را ازروی خودستایی و تکلف نمی‌گویم، بلکه از دلم برخاسته و حرف دل من است.»

البته وی در اعتراض به بازتابی که این رفتارش داشته، به آن چه که در پی ابراز دوستی به محمود احمدی‌نژاد به زبان آورد اشاره‌ای نمی‌کند، اما همه را نشات گرفته از ابراز علاقه احمدی‌نژاد به موسیقی می‌داند. افتخاری در این مراسم چند قطعه موسیقی در وصف عروج مردان خدا و شهدا به‌ویژه خبرنگاران شهید خواند، که اساسن برای همین به آن مراسم آمده بود و اتفاقن فضای مراسم را به شدت تحت تاثیر قرار داد و حضار،به ویژه مسوولان و اهالی رسانه از اجرای او استقبال بسیاری هم کردند.

پیرو این مراسم و انتشار اخبار حواشی این اجرای موسیقی، موجی از انتقادها و دل‌خوری‌ها افتخاری را در بر گرفت، تا جایی که او وادار به عکس‌العمل شد.

خطاب به رییس‌جمهور خواهم نوشت که شما حتما در جریان آن چه برای من پیش آمد قرار گرفته‌اید، اما هیچ واکنشی نشان ندادید

علی‌رضا افتخاری در این‌باره به «خبر» گفت: «در پی اتفاقاتی که اخیرن ناخواسته گرفتارش شدم و هجمه بسیاری که بعد از آن، برای خود و خانواده‌ام پیش آمد، رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهم.»

او در این باره توضیح داد: «پس از آن مراسم و مسایل بسیاری که در پی آن پیش آمد، برخوردهای بدی با من و خانواده‌ام صورت گرفت، پی‌گیری‌هایی که خبرنگاران هم داشتند به نوعی در حادشدن این ماجرا تاثیر داشت.»

وی اضافه کرد: «همین پی‌گیری‌ها و بی‌انصافی‌های برخی، ماجرا را برای ما بسیار ناگوار کرد. ناگوار، نه از آن روی که رسم ادب به‌جا آوردم، بلکه به خاطر برداشت‌های نادرستی که از رابطه من با رییس‌جمهور شد.»

خواننده «آلبوم قلندر وار» ادامه داد: «چون رسم ادب و حرمت مجلس را به‌جا آوردم، که جزو فرهنگ و بخشی از مرام ایرانی‌هاست به هیچ‌وجه ناراحت نیستم. همان روزها هم به برخی رسانه‌ها که با بی‌انصافی به ماجرا نگاه می‌کردند گفتم که اگر هر کس دیگری هم به جز شخص آقای احمدی‌نژاد برای تبادل ادب و ادای احترام به سمت من می‌آمد، همان گونه با او به گرمی مواجه می‌شدم که با رییس‌جمهور شدم و چه کنم که ایشان کارهای مرا دوست دارد و این تبادل اخلاقی فقط برای موسیقی است.»

خواننده موسیقی سنتی کشور در حال مواجهه با بازتاب‌های دیدار با رییس قوه مجریه بود که با پیش آمدن ماه مبارک رمضان و پخش نشدن «ربنا» با صدای شجریان، برخی رسانه‌های خارجی، با تهیه گزارش‌هایی که جهت گیری خاصی داشت، اعلام کردند که در پی حذف این قطعه از صدا و سیما، افتخاری می‌خواهد جایگزین «ربنا» را بخواند و در اختیار صدا و سیما بگذارد.

در این نامه از رییس‌جمهور می‌پرسم چطور حتا یکی از دوستان شما هم فرصت نکرد حالی از اینجانب، به عنوان کسی که سال‌ها برای موسیقی اصیل این کشور زحمت کشیده، بپرسد؟ حال آن‌که من تنها به خاطر سو تفاهم‌های ایجاد شده از دیدار با شما تحت فشار قرار گرفتم

در این بین، افتخاری در یادداشتی که در «خبرآنلاین» منتشر شد با تکذیب این خبر، یافتن جای‌گزین برای آن قطعه را نشدنی دانست و با ابراز ارادت به دیگر استاد آواز ایرانی اعلام کرد که مردم می‌توانند از طرق دیگری، به جز شبکه‌های صدا وسیما، این قطعه را در خانه‌های‌شان بشنوند و حتمن هم خواهند شنید. البته او در همین یادداشت از رسانه ملی خواست که این قطعه را هم‌چون گذشته با صدای شجریان پخش کند.

او در این یادداشت از برخوردهای سیاسی با هنرمندان نیز ابراز ناراحتی کرده و نوشته بود: «چرا باید دنبال دیگرانی باشیم تا این قطعه دلنشین را بازخوانی کنند و چرا از داشته‌های‌مان بهره نمی‌بریم؟ بهتر است که شائبه‌ها را برطرف کنیم و دامن هنر را به سیاست آغشته نکنیم.»

این اظهار نظر افتخاری بازتاب‌های جالب توجهی داشت به‌طوری که خودش در این‌باره گفت: «این یادداشت که حاوی بخشی از دیدگاه‌های من درباره پرهیز از هرگونه ورود هنرمندان به سیاست و پرهیز مسوولان از نگرش سیاسی به هنرمندان بود، فضای منفی پیش آمده را قدری تلطیف کرد.»

اگر چه خودش می‌افزاید بعد از انتشار این یادداشت برخی از مدیران رسانه ملی در تماس با وی، او را از این بابت و به خاطر اسم بردن از محمدرضا شجریان بسیار سرزنش کرده‌اند، اما به این ترتیب هم ماجرا پایان نیافت.

او در ادامه گفت‌و گو تصریح کرد: «شب گذشته خبرنگاری از یکی از رسانه‌های بیگانه (voa) با من تماس گرفت و نکاتی را مطرح کرد که به او گفتم من هرگز به ملت ایران، کشور عزیز و مسوولان کشورم پشت نخواهم کرد.»

افتخاری با تاکید بر اینکه هرگز اجازه سو‌استفاده و موج‌سواری به رسانه‌های خارجی را نخواهد داد، افزود: «باید خطاب به تمام رسانه‌های داخلی و خارجی که متاسفانه دچار برخی سوبرداشت‌ها شدند بگویم که باز هم در هر کجای دنیا که احدی از آحاد مردم ایران را ببینم، مثل همه سال‌های زندگی‌ام، با اشتیاق تمام به او به عنوان یک هم‌وطن اظهار ارادت می‌کنم؛ چه در ایران باشم و چه در کشوری دیگر.»

او با انتقاد و ابراز گلایه از احمدی‌نژاد و گروه فرهنگی دولت، اظهار کرد: «پس از این پیش آمدها و تبعات بسیاری که برای من و خانواده‌ام به وجود آمد، حتا برای یک بار یکی از اطرافیان متعددی که رییس‌جمهور دارد، احوالی از ما نپرسید تا حداقل بدانم کارم درست بوده یا نه اما اکنون می‌گویم نه.»

افتخاری هم‌چنین به «خبر» گفت: قبل از رفتن از کشور حتمن نامه‌ای به رییس‌جمهور و تیم فرهنگی دولت می‌نویسد و گلایه‌هایش را با ایشان مطرح می‌کند.

او به برخی از مفاد این نامه اشاره کرد و گفت: «در این نامه خطاب به رییس‌جمهور خواهم نوشت که شما حتمن در جریان آن چه برای من پیش آمد قرار گرفته‌اید، اما هیچ واکنشی نشان ندادید.»

افتخاری تاکید کرد: برای ایشان می‌نویسم که «شاید شما ما را یکی از حواشی دانستید که به موضوعاتی که پیش آمد توجه نکردید. بر این اساس با چند دهه فعالیت در زمینه حفظ و گسترش موسیقی اصیل و عرفانی ایرانی، به قدری این ماجراها آزارم داد که برای رهایی از آن، کشورم را ترک می‌کنم.»

او گفت: «در این نامه از رییس‌جمهور می‌پرسم چطور حتا یکی از دوستان شما هم فرصت نکرد حالی از این‌جانب، به عنوان کسی که سال‌ها برای موسیقی اصیل این کشور زحمت کشیده، بپرسد؟ حال آنکه من تنها به خاطر سوتفاهم‌های ایجاد شده از دیدار با شما تحت فشار قرار گرفتم.» افتخاری تاکید کرد که در این نامه از  احمدی‌نژاد می‌خواهد که به جای او خودش جواب‌گوی مردم باشد.

با چند دهه فعالیت در زمینه حفظ و گسترش موسیقی اصیل و عرفانی ایرانی، به قدری این ماجراهای زارم داد که برای رهایی از آن، کشورم را ترک می‌کنم

این هنرمند مطرح موسیقی کشور البته برخی از این نوع رفتارها را تلاش برای حذف خود از عرصه موسیقی تعبیر کرد و خطاب به کسانی که چنین میلی دارند، گفت که به زودی با سفر به فرانسه، به خواسته‌های‌شان می‌رسند.

به خاطر این مسایل که افسردگی مفرطی برایم داشته قصد دارم از ایران بروم و در فرانسه زندگی کنم.»

او با اعلام این مطلب، تاکید کرد که کارهای سفرش را هم انجام داده و مراحل مربوط به خروج را سپری کرده است.این هنرمند اصفهانی در برابر اصرار خبرنگار مبنی‌ بر صبر و تامل در انجام این تصمیم گفت: «اگر خودم هم بخواهم باید شرایط به نفع خانواده‌ام تغییر کند تا بتوانیم بمانیم و ادامه بدهیم.»

افتخاری در پاسخ به این‌که اگر فضا و شرایط به نوعی مناسب شود و مسوولان نیز در رفتار خود تجدیدنظر کنند، قید رفتن به خارج از کشور را می‌زنید، قدری مکث کرد و با ناامیدی گفت: «بعید می‌دانم اما باید دید چه پیش می‌آید.»

این هنرمند عرصه موسیقی از رییس سازمان صدا و سیما هم گله کرد و گفت: «در طی سی سال گذشته به قدری آثار مرا بدون اجازه‌ام پخش کرده‌اند که بی‌حساب است، اما دریغ از اندکی مهر و محبت.»

او خطاب به ضرغامی گفت: «اگر قصدی به جز خدمت به مردم کشورم داشتم، اکنون به خاطر پخش صد‌ها اثرم باید میلیاردها تومان ازآن سازمان مطالبه می‌کردم، اما چون به قصد خدمت و تلطیف روح و روان هم‌وطنانم آثارم را خوانده‌ام، نه تنها درخواستی از سازمان صداوسیما نکردم، بلکه همیشه هم با این عزیزان نهایت هم‌کاری را داشته‌ام. اما گمان نمی‌کردم ایشان هم تا این حد بی‌مهر باشند و توجهی به هنرمندان نداشته باشند و دستمزد سال‌ها هم‌کاری مرا به این نحو و با کم لطفی فراوان ندهند.»


 


مهشب تاجیک/ رادیو کوچه

سینمای «امیر‌ نادری» را می‌توان به سه دوره‌ی کاری تقسیم کرد. سینمای او به سه بخش پیش از انقلاب، پس از انقلاب و خارج از ایران تقسیم می‌ شود، که فیلم‌های هر دوره برای خود ساختاری جدا و مستقل دارند. سینمای نادری جدای از این تقسیم‌بندی‌های زمانی که در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت، سینمایی کاملن مستقل به حساب می‌آید، هم در آن دوره‌ای که فیلم‌های کوچه خیابانی‌تری مانند «خداحافظ رفیق» را ساخت و چه بعدها که تریلوژی «سازدهنی»، «دونده» و یا «آب باد خاک» را. در سینمای آمریکا نیز که شیفته‌اش بود وارد بخشی از آن شد که نامش روی خودش است یعنی سینمای مستقل آمریکا.

هنگامی‌که از سینمای متفاوت و مستقل حرف می‌زنیم، در گام نخست، باید تکلیف یک نکته را روشن کنیم، وقتی می‌گوییم تفاوت باید بدانیم که تفاوت نسبت به چه چیزی؟ ما می‌دانیم که هر فیلمی که امیر‌ نادری ساخته است در واقع تفاوت فاحشی با سینمای رایج زمان خودش داشته، حتا فیلم‌های خیابانی او. مسئله این است که فیلمی که قرار است با چنین عنوانی شناخته شود، باید با فیلم‌های هم‌دوره‌ی‌ خودش فرقی داشته باشد و این وجه تمایز تنها به مسایل تکنیکی برنمی‌گردد و ای بسا که موضوعاتی هم‌چون نگاه کارگردان به سینما و تلقی و برداشت او از سینما، نقش بیش‌تری داشته باشند. و این نکته در مورد امیر نادری به نگاه متفاوت او به زندگی برمی‌گردد.

سینمای او سینمای روایت است، روایت زندگی به شیوه‌ی خودش. زندگی همه‌ی ما در خانه‌هایمان می‌گذرد و در حواشی‌مان لوکیشن‌های دیگری است، زندگی او در خیابان می‌گذرد و در حواشی‌اش گاهی خانه‌ای یا محل دیگری به جز خیابان، که یکی دو جایی هم می‌شود بیابان.

سینمای او را می‌توان وارد تقسیم بندی‌های زیادی کرد. برخی سبک کارهای او را متعلق به گونه‌ی سینمای کودک می‌دانند، به هر رو جنون امیر نادری درباره‌ی سینما او را به هر وادی می‌کشاند. کاراکترهای فیلم‌های نادری مثل خودش گوشه‌نشین و به دور از اجتماع هستند. آدم‌هایی تنها و منزوی که میلی چندانی به اتحاد و ارتباط با دیگران ندارند و با فاصله ولی در کنار آن‌ها روزگار می‌گذرانند و البته بیش‌تر وقت‌ها سکوت می‌کنند اما باز حق خودشان را می‌گیرند، نه به این علت که چیزی برای گفتن ندارند چرا که در پس سکوتشان ماجراهای دردناک بسیاری نهفته است که دیگران از درکشان عاجزند.

شخصیت‌های فیلم‌های نادری همیشه در حال کوچ‌اند، مانند خود او، و بعد یک‌جا‌نشین می‌شوند و می‌خواهند خود را به جامعه‌ی جدید بشناسانند. همانند تمامی فیلم‌های پس از مهاجرت او. در واقع نادری همیشه در سینمایش افت و خیز داشته است. اما هم‌چنان سعی کرده کارهای نویی ارایه بدهد. امیر نادری با هر فیلمی که ساخته است چه فیلم‌هایی مانند «تنگنا»، «تنگسیر» و «خداحافظ رفیق» و چه با فیلم‌هایی مانند «دونده» ، «ساز‌دهنی»  یا «آب باد خاک» به نوعی خود روایت‌گری کرده است، به این معنا که  اگر زندگی امیر نادری را بدانی و بیوگرافی او را بخوانی می‌بینی که او کودکی، نوجوانی، بزرگ‌سالی و خلاصه لحظه لحظه‌ی زندگی خودش را به نوعی باز تعریف کرده است. امیر نادری در قالب چارچوب‌های رایج نمی‌گنجد، او می‌خواهد و فراتر می‌رود.

نادری در تریلوژی «ساز دهنی»، «دونده» و «آب باد خاک» تجربیات درونی خود را بر اساس واقعیت‌های بیرونی با بیان تصویر روایت می‌کند که این درواقع یک جور رئالیسم عینی است، آن چیزی است که دیده، حس کرده و نسبت به آن آگاه است‌. این اتفاق در ادامه در فیلم‌هایی که او در خارج از ایران ساخته هم‌چنان ادامه می‌یابد. با این تفاوت که فیلم‌های‌ امیر نادری در این سال‌ها جنس آمریکایی دارند. خود او می‌گوید: «از زندگی در نیویورک خیلی چیزها یاد گرفتم. این فیلم‌ها راجع به نیویورک بود و من به عنوان ایرانی در آن‌جا نبودم. من به عنوان یک نیویورکی آن‌‌جا بودم. برای ساخت این فیلم‌ها سال‌ها به همین شکل زندگی کردم.»

بسیاری از منتقدین بر این باورند که هنرمندی که از آب و خاک خود دور می‌شود، ریشه‌ی چشمه‌ی خلاقیتش خشک خواهد شد، اما نادری نشان می‌دهد که به قول خود او هدف مهم است و می‌توان اگر که بخواهی. او که زمانی تحت تاثیر سینمای نئورئالیسم ایتالیا ولی به شیوه‌ی خودش فیلم می‌ساخت، اکنون دیگر به سبک شخصی خود رسیده است و باز هم مانند قبل به واقعیت‌ها رو می‌کند، ولی این بار نه در خیابان‌ها و کویرهای ایران بلکه سرزمین دیگری که آن‌را خوب می‌شناسد و روایت می‌کند.

نادری در سینمای ایران مولفه‌های جدیدی را ارایه کرد و شیوه‌ی روایتی نویی را در سینمای آن زمان ابداع کرد. در حقیقت امیرنادری از آن دست فیلم‌سازهایی ا‌ست که برای خودشان زندگی نمی‌کنند، بلکه برای سینمایشان زندگی می‌کنند و وجود‌شان را فدای سینمایشان کرده‌اند.

به هر رو نادری و فیلم‌هایش در سینمای ایران همیشه جاودانه‌اند و سینمای ایران برای همیشه به او مدیون بوده و خواهد بود. مهم نیست نادری کجا باشد، امیرو هنوز می‌دود و فیلم می‌سازد.


 


آن‌چه در این بخش می‌آیدانتخابی از رادیو کوچه در بین رسانه‌ها است.

منبع : مجذوبان نــور

در خبرها آمده بود:

که کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در راستای بررسی فعالیت عرفان‌های به گفته اعضای این کمیسیون، دروغین، در کشور این هفته جلسه ویژه‌ای با حضور سازمان‌های اجتماعی هم‌چون سازمان ملی جوانان، سازمان بهزیستی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و چند سازمان اجتماع محور که از ذکر نام آن‌ها در خبرگزاری‌ها خودداری شده است، برگزار خواهد کرد. پرویز سروری عضو این کمیسیون در گفت‌وگویی گفته است گزارش‌های رسیده حاکی از فعالیت گسترده و سازمان‌یافته باندهای ترویج عرفان‌های به گفته وی دروغین در کشور است که به‌نظر می‌رسد در شرایط کنونی تدوین و ابلاغ برنامه‌ای جامع برای مقابله با فعالیت این گروه‌ها نیازی فوری و غیرقابل اجتناب است .

سایت مجذوبان نور:

مدتی است در جراید و مراکز خبری موضوع  به طور فزاینده‌ای مطرح و در محافل  سیاسی به‌صورت یک معضل امنتیتی مورد بررسی قرار می‌گیرد.  این مقاله به‌منظور ریشه‌یابی و تحلیل  و بررسی این پدیده اجتماعی و چرایی آن و دلایل موضع گیری‌های انجام شده از سوی مقامات و مسوولین کشور ،تدوین و تنظیم شده است.

مقدمه

برای بررسی دقیق موضوع اول باید دید که منظور مقامات سیاسی کشور از عرفان‌های کاذب و انحرافی چیست؟

برنامه‌ریزان مبارزه با مکاتب عرفانی، جهت پیشگیری از واکنش‌های داخلی و خارجی، با کلی گویی در لوای عنوان کاذب بودن یا انحرافی بودن ویا وارداتی بودن، قصد دارند  کلیه مکاتب عرفانی را منکوب و با توسل به ترفندهای سیاسی از فعالیت آن‌ها جلوگیری نموده بلکه آن‌ها را از صحنه جامعه حذف و یا به انزوای مطلق کشانند.

هر چند تا حدی سخنوران و پرچم‌داران این حرکت سیاسی سعی می‌کنند به‌صورت روشن و واضح از اهل تصوف و خصوصن دراویش گنابادی نامی نبرند، اما شواهد و قراین نشان می‌دهد که اساسن منظور اصلی دراویش گنابادی هستند، زیرا مکاتب عرفانی دیگر و پیروان آن‌‌ها، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی و محتوایی در آن حد و اندازه نیستند که حضور اجتماعی ویا حضور تئوریک و فکری‌شان در جامعه بحران‌ساز باشد و مسوولان سیاسی را دچار هراس و آن‌ها را برای مقابله با این مکاتب عرفانی تحریک نماید. در تبلیغاتی نیز که در گوشه و کنار کشور علیه دراویش گنابادی انجام می‌شود، مبلغان و برپاکنندگان مجالس علیه تصوف کتاب‌های آیین شیطان‌پرستی و یا عرفان‌های سرخ‌پوستی و… را در کنار کتب بزرگان سلسله گنابادی گذاشته و همه را با یک حربه و یک شیوه تبلیغی مورد نفی و انکار قرار می‌دهند و این‌گونه به مخاطبین خود القا می‌نمایند که همه این نگرش‌های عرفانی یک مجموعه واحد و مرتبط با یک‌دیگر هستند.

گرایش مردم به تصوف و عرفان موجب نگرانی صاحبان قدرت در مراکز دینی و سیاسی شده است و این سناریو برای سرکوب صوفیه و ایجاد رعب و وحشت در جامعه و جهت شعف و امنیت خاطر متحجرین انحصارطلب و تمامیت خواهان سیاسی سازماندهی می‌شود

بررسی و شکل‌گیری یک سناریو

با نگاهی عمیق و موشکافانه به تاریخ انقلاب‌ها و مبارزات ملت‌ها  علیه استبداد و استعمار، مشاهده می‌کنیم، هر گاه  عامل محرکه و اصلی جنبش‌های مردمی انگیزه‌های مذهبی است، عواقب و تاثیرات منفی اتحاد دین و سیاست، تا زمانی بروز نکرده و در پرده می‌ماند که این جنبش‌ها در مرحله ساختارشکنی هستند و به دوران ثبات و ایجاد یک مکانیزم سیاسی نرسیده باشند. اتفاقن هم‌راهی دین با سیاست در این فاز و مرحله از مبارزه نه تنها بازدارنده نیست که به حرکت مردم در مبارزاتشان سرعت می‌بخشد. اما همین که بخش دوم و مقطع ایجاد ساختار و نظام می‌رسد دین و سیاست دست هم‌دیگر را می‌بندند و هر زمان که به آشتی و هماهنگی می‌رسند این دین است که در پیشگاه سیاست قربانی می‌شود و قداست خود را می‌بازد و نهایتن دین رسمی رنگ ریا به خود می‌گیرد و مردم را از خود بری می‌کند و ملت به زورسر نیزه مجبور می‌شوند که در فضای تظاهر و خرافه به حیات خویش ادامه دهند.

مبارزات ملت ایران نیز از این قاعده مثتثنا نبوده و نیست. این واقعیت تلخ به موازات جنگ قدرت در میان جناح‌های مختلف، خصوصن در سال‌های اخیر و عدم رعایت اخلاق سیاسی و عدم پای‌بندی مراکز قدرت به قانون و موازین و ارزش‌های دینی و فرهنگی و ظهور و خودنمایی مشکلاتی هم‌چون فقر و بی‌ثباتی اقتصادی و…  چون آن‌چه صورت گرفته بنام دین انجام  شده، اثرات مخربی بر اعتقادات مردم داشته است و همان عواملی که تا دیروز عامل بسیج مردم در حمایت از سیاست‌مداران دیندار می‌شد امروز همان عوامل موجب فاصله ملت از دین‌مداران سیاست‌مدار می‌شود. از سوی دیگر متاسفانه و شوربختانه تحلیل‌های اشتباه مراکز امنیتی کشور درخصوص، کنش‌ها و واکنش‌های اجتماعی، خصوصن در امور فرهنگی و انتقال این تحلیل‌ها به مقامات ارشد نظام ،مسوولین مملکت را دچار اشتباهات فاحشی در موضع‌گیری‌ها وعدم اصلاح و عدم تجدیدنظر در رفتارشان نموده است و همین امر ضمن این‌که عامل افزایش فاصله میان مردم و دولت‌مردان شده موجب دین گریزی ملت نیز گردیده است.

در کمال تاسف مراکز امنیتی بجای آن که با تذکر به مقامات و مسوولین مملکت و آگاه نمودن آن‌ها از حقایق موجود در کشور، مانع از بروز بحران‌های اجتماعی در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و تهدیدات و خطرهای امنیتی شوند، خود آتش بیار معرکه‌ای شده‌اند که در راستای منافع همان گروه‌ها و کسانی است که در متن نظام و یا در حاشیه آن، عاملان اصلی بسیاری از معضلات اجتماعی هستند .

مراکز امنیتی  به شکل سوال برانگیزی به‌جای عمل به وظایف خود، برای درمان هر یک از امراض موجود در جامعه عمدن و سهون مقصرتراشی نموده و با ترفندهای مختلف بر اساس این نگرش که هرکس با آن‌ها نیست دشمن آن‌ها محسوب می‌شود، دشمنان توهمی خود را به کارزار و عرصه تخاصمات سیاسی می‌کشانند و با این سیاست به‌صورت مضاعفی دردهای موجود را تشدید می‌کند. سناریو مبارزه با عرفان‌های کاذب  از جمله این اشتباهات سیاسی است.

فرض محال

براساس این فرض محال که صوفیه و دراویش گنابادی منظور برنامه‌ریزان مبارزه با عرفان‌های کاذب نیستند، این سوالات مطرح خواهد شد که

۱-کذب و صدق یک مکتب عرفانی یا منتسب به عرفان را، چگونه می‌توان اثبات کرد؟

۲- اثبات درستی و نادرستی مکاتب عرفانی در صلاحیت چه کسانی است؟

۳- اگر میان شهروندان این مملکت (و از جمله پیروان مکاتب فکری) و حاکمیت، قانون حکومت می‌کند با توجه به حقوق  و آزادی‌های ملت در قانون اساسی؛

الف – آیا باورهای فکری این گونه مکاتب بر اساس کدام مستند قانونی جرم تلقی می‌گردد؟

ب – با توجه به این موضوع که کتاب‌ها و آموزه‌های این مکاتب عرفانی سال‌هاست در جامعه وجود داشته  و با ممانعتی روبه‌رو نبوده و حتا کتاب‌های آن‌ها، مجوز چاپ از وزارت ارشاد دریافت نموده‌اند، چگونه و چرا به یک‌باره مشکل آفرین و به عنوان یک معضل امنیتی مطرح شده‌اند؟

متاسفانه و شوربختانه تحلیل‌های اشتباه مراکز امنیتی کشور درخصوص، کنش‌ها و واکنش‌های اجتماعی، خصوصن در امور فرهنگی و انتقال این تحلیل‌ها به مقامات ارشد نظام ،مسوولین مملکت را دچار اشتباهات فاحشی در موضع‌گیری‌ها وعدم اصلاح و عدم تجدیدنظر در رفتارشان نموده است

۴- اگر به این حقیقت معترف بوده که مقوله عرفان از علوم الهیه و مربوط به اصول دین و امری تحقیقی است و درحوزه روح و روان و فکر و اعتقاد افراد است، آیا دخالت در این موضوع از سوی مقامات دولتی ،تجاوز به حریم خصوصی شهروندان و تفتیش ایمان و باورهای قلبی آن‌ها نیست؟

۵- عرفان با هر تعریفی به هر شکل علمی مربط به باطن افراد و اصلاح نفس و رابطه فرد با خداست. اگر بر فرض آموزه‌های بعضی از این مکتب‌ها اشتباه باشد. جز عرفا و مشخصن بزرگان صوفیه آیا کس دیگری علم و صلاحیت آن‌را دارد که در نفی و اثبات آن‌ها اظهارنظر کند؟

۶- بر فرض محال که این مکاتب عرفانی کاذب و انحرافی باشند؛

الف – چه عواملی بسترساز رشد و نمو آن‌ها شده است؟

ب – آیا مشخصن بعد از تخریب حسینیه شریعت قم بیش از پیش این مکاتب در عرصه فرهنگی کشور خودنمایی نکرده‌اند؟

ج – آیا راه مبارزه با آن‌ها برخورد سیاسی و امنیتی است یا فرهنگی؟

د – آیا با سرکوب پیروان تصوف و عرفان، تمایل مردم و خصوصن جوانان به این‌گونه مکاتب طبیعی نیست؟

فرض واقعی

*با در نظر گرفتن این واقعیت که کشور ایران مرکز جهان تصوف و عرفان است و عارفانی هم‌چون مولا نا ،عطار، سعدی، سهروردی و صدها چهره شاخص و بی‌همتا و معروف در جهان امروز، ایرانی هستند و دیگران و از جمله موسسین همین عرفان‌های به اصطلاح کاذب از آثار و کتاب‌های آن‌ها حرفی برگرفته و به آن بال و پر داده‌اند، آیا واردکنندگان عرفان‌های وارداتی به کشور، همان‌هایی نیستند که علم‌دار مخالفت با تصوف و درویشی هستند؟ آیا اجازه  فعالیت به این مکاتب عرفانی از روی عناد و برای تضعیف تصوف حقه اسلامی نبوده است؟

نتیجه

سناریو نویسان مبارزه با عرفان‌های کاذب، تنها به‌دنبال قانونمند کردن خشونت و سرکوب دراویش گنابادی هستند.

انگیزه آن‌ها

۱- خلق یک بحران اجتماعی برای مشغول کردن و منحرف کردن افکار عمومی و سرپوش نهادن بر معضلات اجتماعی است.

۲- در تحلیل‌های امنیتی دراویش گنابادی و مکتب تصوف به عنوان دشمن نظام تلقی شده و بالقوه آن‌ها را  نیرویی برانداز محاسبه می کنند و بدین وسیله در پی مقابله و حذف آنان هستند.

۳- گرایش مردم به تصوف و عرفان موجب نگرانی صاحبان قدرت در مراکز دینی و سیاسی شده است و این سناریو برای سرکوب صوفیه و ایجاد رعب و وحشت در جامعه و جهت شعف و امنیت خاطر متحجرین انحصارطلب و تمامیت خواهان سیاسی سازماندهی می‌شود.

۴- حجم مشکلات در عرصه‌های مختلف اجتماعی و اختلافات درونی موجب انسداد هرچه بیش‌تر فضای سیاسی کشور شده است به گونه‌ای که مطالبات قانونی مردم را تفسیر به جنگ نرم کرده و با مشت آهنین پاسخ می‌گویند و درویشی را حزب سیاسی تصور کرده و استقلال فکری اهل عرفان و تصوف را خطر می‌بینند .


 


آرش و آوا / دفتر آمریکا / رادیو کوچه

arash.ava@koochehmail.com

«ابوبکر محمد‌بن زکریای رازی» بزرگ‌ترین پزشک ایرانی که در زمینه‌ی شیمی، فیزیک و فلسفه نیز پژوهش‌های ارزنده‌ای داشته است. شمار کتاب‌ها و رساله‌های او را بیش از ۲۰۰ نوشته‌اند که دانش‌نامه‌ی پزشکی الحاوی، شناخته شده‌ترین آن‌ها است. کشف الکل و اسید سولفوریک را به او نسبت می‌دهند. ترجمه‌ی کتاب «المنصوری» او نخستین کتاب پزشکی است که با شیوه‌ی چاپ گوتنبرگی در اروپا چاپ شد. او دانش‌مندی تجربه‌گرا بود و می‌گفت: «تجربه بهتر از علم طب است.» او را پیشگام نظریه‌ی ایمنی اکتسابی و بینان‌گذار شیوه‌ی نوی در آموش پزشکی نیز می‌دانند.

«ابوبکر محمد‌بن زکریا بن یحیی رازی»، در شعبان سال ۲۵۱ قمری برابر با ۸۶۵ میلادی، در شهر ری به دنیا آمد. ری از شهرهای کهن ایران است که نام آن در اوستا نیز آمده است. این شهر در آن روزگار مرکز علم و ادب ایران بود و بزرگان و دانش‌مندان زیادی از آن شهر برخاستند. «مقدسی» در کتاب «احسن التقاسیم» درباره‌ی این شهر نوشته است: «در این شهر مدارس و مجالس علم فراوان است. مذکران آن‌جا فقیه و روسای آنان عالم و محتسبشان مشهور و سخنورانشان ادیب هستند.»

از کودکی و نوجوانی رازی چیز زیادی نمی‌دانیم. برخی نوشته‌اند که او در نوجوانی به موسیقی گرایش فراوان داشت و در نواختن نی یا عود بسیار توانا بود. زمانی را نیز به زرگری و صرافی پرداخته است. هم‌چنین، آن گونه که خود در کتاب «شکوک علی جالینوس» نوشته، به تجربه و آزمایش اکاذیب معزمان، (کسانی که به کارهای عجیب مانند احضار ارواح می‌پردازند) علاقه داشته است. شاید از همین رو بود که به کیمیاگری گرایش پیدا کرد و در جریان کار با مواد شیمیایی و نزدیک شدن به آتش به چشم خود آسیب رساند.

می‌گویند او برای درمان چشم خود به نزد پزشکی رفت و آن پزشک برای درمان او پانصد دینار از او درخواست کرد و او ناچار شد بپردازد. سپس، با خود گفت: «کیمیای واقعی علم طب است نه آن‌که تو بدان مشغولی» و این گونه بود که به پزشکی گرایش پیدا کرد. نخست مفاهیم پایه‌ی فلسفه، ریاضی، اخترشناسی و ادب را در همان ری آموخت. آن‌گاه برای آموزش بیش‌تر به بغداد رفت که به دست ایرانیان بنیان‌گذاری شده بود و دانش‌مندان بزرگ آن روزگار در آن‌جا گرد‌هم آمده‌ بودند.

رازی در بغداد به ریاست بیمارستانی برگزیده شد که بدر، «غلام معتضد عباسی»، در سده‌ی سوم هجری ساخته بود. برخی گمان می‌کنند که رازی ریاست بیمارستان عضدی را داشته است که به دست «عضدالدوله‌ی دیلمی» به سال ۳۷۲ بازگشایی شد. اما رازی نزدیک نیم سده پیش از بازگشایی آن بیمارستان از دنیا رفت و به نظر می‌رسد بیمارستانی که «غلام معتضد» ساخت، طی زمان با بیمارستان عضدی مشتبه شده باشد.

رازی به زودی به جایگاه نخست در پزشکی دست یافت و فرمان‌روایان گوناگون او را به نزد خود می‌خواندند و رازی کتاب‌هایی نیز به نام آن‌ها نوشته است. برای نمونه، زمانی به درخواست «ابوصالح منصور بن اسحاق سامانی»، به زادگاه خود بازگشت و ریاست بیمارستان ری را پذیرفت. در همین شهر بود که کتاب «طب المنصوری» را به نام او نوشت که یکی از شناخته شده‌ترین و پرآوازه‌ترین نوشته‌های او در غرب است. ترجمه‌ی این کتاب، نخستین کتاب پزشکی است که با شیوه‌ی چاپ گوتنبرگی در اروپا چاپ شد.

رازی در پزشکی بسیار نوآور بود و پیروی کورکورانه از پزشکان پیش از خود را روا نمی‌دانست. او کتابی به نام شکوک نوشته و نظریه‌ها و روش‌های درمانی نادرست جالینوس را بر شمرده است. او بر این باور بود که «تجربه بهتر از علم طب است» و منظور او از علم طب، نوشته‌های پیشینیان است. یادداشت‌ها‌ی او که در آن‌ها به دقت فراوان چگونگی وضعیت بیماران و بهبودی آن‌ها را توصیف کرده است، او را یکی از برجسته‌ترین پزشکان بالینی همه‌ی دوران‌ها ساخته است.

رازی سال‌های پایانی زندگی خود را در ری گذراند و دانش‌جویان زیادی از او درس گرفتند و پزشکان چیره‌دستی شدند. در همان سال‌ها بود که چشمان رازی آب آورد و یکی از شاگردانش از طبرستان برای درمان او آمد و از استاد خود خواست اجازه دهد به درمان او بپردازد. رازی گفت که این کار بر رنج و درد من می‌افزاید، چرا که مرگ من نزدیک به نظر می‌رسد و روا نیست برای بازیافتن بینایی، خود را دچار رنج و سختی سازم. دیری نگذشت که او در پنجم شعبان سال ۳۱۳ قمری در ری از دنیا رفت. او در آن هنگام، اندکی بیش از ۶۰ سال داشت.


 


نجیب امیری / دفتر کابل / رادیو کوچه

در پی تبادل گلوله میان یک سرباز افغان و نیروهای آیساف در استان بادغیس در غرب افغانستان، یک پولیس افغان و دو سرباز اسپانیایی آیساف کشته شدند.

این برخورد صبح امروز چهارشنبه رخ داد و آیساف با نشر خبرنامه‌ی گفته است که در این رویداد یک سرباز افغان، دو سرباز آیساف و یک فرد ملکی کشته شده‌اند.

تا کنون علت این برخورد مشخص نیست، اما صد ها تن از ساکنان بادغیس در پی این رویداد در مقابل مرکز نیروهای اسپانیایی دست به راه‌پیمایی زدند.

مظاهره‌کنندگان ادعا دارند که یک پولیس افغان توسط نیروهای تیم بازسازی ولایتی (PRT) اسپانیا کشته شده است.

دلبر جان آرامان استاندار بادغیس گفت که در عقب این راه‌پیمایی طالبان مسلح دست دارند.

این راه‌پیمایی تا ظهر امروز ادامه داشت و در نتیجه‌ی مداخله پولیس و اردوی افغانستان، خاتمه یافت.

گفته‌های وجود دارد که چندتن از مظاهره کننده‌گان نیز در پی شلیک گلوله از سوی سربازان اسپانیایی زخمی شده‌اند.

بادغیس در غرب افغانستان یکی از استان‌های ناامن محسوب می‌شود و هر از گاهی میان نیروهای دولتی افغان و طالبان در شماری از روستاهای آن درگیری رخ می‌دهد.

اسپانیا در افغانستان بیش از هزار سرباز دارد که بیش‌تر آنان در چوکات تیم‌های بازسازی ولایتی فعالیت دارند.

تیم‌های بازسازی ولایتی در افغانستان بیش‌تر مسوولیت امنیت و بازسازی را به عهده دارند.


 


محمدرضا / رادیوکوچه

mohamadreza@koochehmail.com

هفته ششم رقابت‌های فوتبال لیگ برتر باشگاه‌های کشور با پیروزی تیم پرسپولیس برابر شاهین بوشهر به پایان رسید. پرسپولیس با این پیروزی در پایان هفته ششم ۱۵ امتیازی شد و با توجه به شکست ذوب‌آهن مقابل صنعت نفت آبادان به صدر جدول رده‌بندی لیگ برتر صعود کرد.

به نقل از سایت گل صدرنشینی پرسپولیس پس از ۸۷۸ روز و سپری شدن ۷۳ هفته، مهم‌ترین اتفاق لیگ دهم تا پایان هفته ششم محسوب می‌شود.

اتفاقی که می‌توان آن‌را به پای عمل‌کرد علی دایی نوشت و به این بهانه، مروری کوتاه بر تمامی اقدامات مثبت او در این مسیر دشوار داشت. یادمان نرود پرسپولیس آخرین بار در هفته سی و چهارم لیگ ششم، صدرنشینی در لیگ ‌برتر را تجربه کرده بود. مربیانی مثل دایی نخستین تاثیرات خود بر تیم‌های تحت‌ هدایتشان را به وسیله توانایی‌های روانی ویژه‌ای که دارند اعمال می‌کنند. دایی در روزهای اول ورودش به پرسپولیس به‌طور طبیعی توانایی ایجاد تحولات گسترده فنی در این تیم را نداشت اما با استفاده از توانایی بی‌نظیر خود پرسپولیس را از آن حس بی‌تفاوتی همیشگی‌اش جدا کرد و انگیزه را به کالبد بی‌روح این تیم بازگرداند. قهرمانی در جام‌حذفی، محصول همین توانایی ویژه بود.

در چندسال اخیر همواره پرسپولیسی را به خاطر می‌آوریم که چند بازیکن بی‌انگیزه را در ترکیب خود داشته اما امروز حتی نیمکت‌نشینان و سکونشینان تیم دایی هم هر وقت به میدان می‌آیند با تمام وجود به توپ ضربه می‌زنند. «حسین بادامکی» پس از سپری کردن چند فصل کاملن خنثی، امروز به یک آلترناتیو قابل اعتنا تبدیل شده است. «مهدی شیری» دیگر فاصله بعیدی با روزهای خوبش ندارد و سکونشینی مثل «محمد پروین» نه تنها تصمیمش برای رفتن از پرسپولیس را تغییر می‌دهد که با طی کردن تمام سلسله مراتب، آرام آرام خود را از یک بازیکن سکونشین به لیست ۱۸ نفره و نیمکت ذخیره‌ها می‌رساند و پس از چند هفته فرصتی برای حضور در میدان پیدا می‌کند. او معتقد است با روندی که در تمرینات طی کرده، تا چند هفته دیگر به ترکیب اصلی خواهد رسید. به عبارت بهتر تمام اعضای تیم دایی به‌خوبی متوجه شده‌اند حضور در ترکیب منتخب سرمربی، نیازمند تلاش و سپری‌ کردن تمام سلسله‌ مراتب مرسوم در فوتبال نوین است.

در فهرست ۲۵ نفره افشین قطبی که روز گذشته اعلام شد، نام چهار بازیکن از پرسپولیس به چشم می‌خورد. چهار بازیکنی که می‌توان گفت تمام‌شان به واسطه عمل‌کرد بسیارخوب در پرسپولیس ملی‌پوش شده‌اند. «غلامرضا رضایی» در حالی این روزها نام خود را به عنوان یکی از بهترین مهاجمان لیگ مطرح کرده که به نظر می‌رسد فاصله چندانی با حضور ثابت و دوباره در ترکیب اصلی تیم ملی ندارد. کمتر به یاد می‌آوریم که «محمد نوری» حتا در زمان اوجش هم در چند اردوی متوالی تیم‌ملی حضور داشته باشد اما او با آمدن به پرسپولیس و زندگی حرفه‌ای زیرنظر دایی به این مهم دست یافته است. «هادی نوروزی» و «علیرضا حقیقی» هم شرایط مشابهی را تجربه می‌کنند. به این نفرات می‌توان «حمید علی‌عسگر» را هم اضافه کرد که چند هفته قبل اولین بازی ملی‌اش را مقابل ارمنستان انجام داد. خروجی این ماجرا این می‌شود که پرسپولیس این روزها به یکی از بازیکن‌سازترین تیم‌های لیگ تبدیل شده است، اتفاقی که چندسالی می‌شود کمتر در دو تیم پرطرفدار پایتخت می‌افتد. پیش از شروع فصل همه از پرسپولیس به‌عنوان تیمی که شاید تنها یک ملی‌پوش به نام «غلامرضا رضایی» در جام‌ملت‌های آسیا داشته باشد یاد می‌کردند اما تیم علی دایی این روزها به یک منبع تغذیه مهم برای افشین قطبی تبدیل شده است.

دیدن نمایش‌های قابل اعتنا از بازیکنان معمولن پراشتباه پرسپولیس، از دیگر تاثیرات مهم دایی روی این تیم است. «مازیار زارع» درحالی دوسال قبل با یک انتقال پر سر و صدا از ملوان به پرسپولیس آمد که در پایان فصل از او به‌عنوان یک خرید سوخته یاد می‌شد. یک فصل حضور کاملن ناامیدکننده در امارات حتا این شائبه را ایجاد کرد که زارع از دایره مهره‌های درجه یک فوتبال ایران خارج شده است اما دایی او را به پرسپولیس برگرداند و کلیدی‌ترین پست تیمش را هم به او داد.

مازیار در دو، سه هفته اول پراشتباه نشان داد اما امروز به‌عنوان تنها هافبک دفاعی پرسپولیس فوق‌العاده کار می‌کند. قدرت حمل و حفظ توپ او به طرز محسوسی پیش رفت کرده و در حملات هم خیلی خوب به تیمش کمک می‌کند. «مهدی شیری» هم شرایطی مشابه مازیار زارع داشت. «سپهر حیدری و علیرضا حقیقی» هم درصد خطاهای مرگبار خود را کاملن تقلیل داده‌اند.

پرسپولیس در شش بازی خود ۱۰ گل زده که هر ۱۰ گل را بازیکنان تازه‌وارد این تیم به‌ثمر رسانده‌اند. رکوردی فوق‌العاده که به‌خوبی نشان می‌دهد دایی در فصل نقل‌وانتقالات بیش از آن‌که به جذب ستاره‌های پر زرق و برق فکر کند، کسانی را قرمزپوش کرده که می‌دانسته توانایی بازگشت به روزهای اوج‌شان را دارند و می‌توانند خود را به ایده‌آل مدنظرش نزدیک کنند.

غلامرضا رضایی با زدن چهار، محمد نوری با سه، امیرحسین فشنگچی با دو و مازیار زارع با به‌ثمر رساندن یک گل به خوبی از سیاست‌های دایی در فصل نقل‌وانتقالات دفاع کرده‌اند.

این تیم با این سرمربی و فوتبال هوشمندانه‌ای که ارایه می‌دهد، یکی از مدعیان قطعی کسب عنوان قهرمانی است. پیش از شروع مسابقات نمی‌شد خیلی قاطعانه راجع به این موضوع اظهارنظر کرد اما باتزریق روحیه جاه‌طلبی دایی و بازگشت عادت گمشده بردهای پیاپی، می‌توان قاطعانه‌تر نسبت به این اتفاق امیدوار بود. پرسپولیس پنج بازی از شش بازی خود را برده و این بهترین شروع سال‌های اخیر قرمزها در لیگ بوده است. هواداران هم در هر بازی بیشتر از بازی قبل به ورزشگاه می‌آیند و می‌شود پیش‌بینی کرد که در صورت ادامه این روند تا سه، چهار هفته آینده در هر بازی بیش از ۷۰ هزار قرمزپوش وارد ورزشگاه آزادی شوند.


 


خبر / رادیو کوچه

سخن‌گوی شرکت صنایع لیوندل‌باسل، یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های تولیدکننده پلاستیک و مواد شیمیایی، روز سه‌شنبه اعلام کرد که  این شرکت برای اجتناب از تحریم‌های دولت آمریکا، روابط خود با ایران را قطع می‌کند.

این در حالی است که این شرکت یکی از تامین‌کننده‌های فناوری صنایع پتروشیمی ایران است.

به گزارش آسوشیتدپرس، دیوید هارپول، یکی از سخن‌گویان لیوندل‌باسل، گفته است: «این شرکت به هم‌کاری خود با سوریه و سودان نیز خاتمه می‌دهد.»

باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا ماه گذشته قانون تحریم های یکجانبه علیه ایران را امضا کرد. ‌شرکت‌هایی که در بخش تصفیه و پالایش بنزین و دیگر مواد سوختی با ایران هم‌کاری کنند مشمول این تحریم‌ها می‌شوند.


 


خبر / رادیو کوچه

صبح امروز چهارشنبه سوم شهریورماه، جمعی از معلمان خرید خدمت وزارت آموزش و پرورش با تجمع مقابل مجلس خواستار قرار گرفتن در لیست استخدام این وزارت‌خانه شده‌اند.

به نقل از هرانا، این معلمان که تعدادشان بر اساس گزارش جام‌جم، به کم‌تر از ۵۰ نفر می‌رسد از شهرهای آمل، بابل، قائم‌شهر، شاهرود، سمنان و نظرآباد هستند که تاکید دارند وزارت آموزش و پرورش باید آنان را استخدام کند.

لازم به ذکر است این دومین تجمع اعتراضی اخیر معلمان به علت مشکلات استخدامی در برابر مجلس است.

بیشتر بخوانید:

«تجمع اعتراضی معلمان مقابل مجلس»


 


عکس ها : خبرگزاری مهر

مراسم تشییع پیکر مهین شهابی صبح امروز چهارشنبه از مقابل تالار وحدت برگزار شده است.


 


خبر / رادیو کوچه

صبح امروز چهارشنبه گود‌برداری غیر‌اصولی و ریزش تونل در مشهد باعث کشته شدن کارگر جوان در حین کار شده است.

به گزارش واحد مرکزی خبر معاون عملیات آتش‌نشانی مشهد اعلام کرد هنگامی که کارگران مشغول کندن تونل انرژی بودند، این تونل در اثر رعایت نکردن اصول ایمنی ریزش کرده است.

جلال شیرکوبیان بی‌توجهی در استحکام بخشی دیواره محل انجام کار را علت بروز این حادثه عنوان کرد.

این در حالی است که سالانه تعدادی از کارگران  به دلیل عدم رعایت ایمنی در حین کار از سوی کارفرما آسیب دیده و جان خود را از دست داده‌اند.


 



تذکر از کوچه:

آن چه در پی میآید نوشتهای از کاوه آهنگری است. آهنگری عضو شورای رهبری حزب دموکرات کردستان و مسوول روابط با احزاب و سازمانهای ایرانی در حزب و همچنین نماینده حزب در امور اتحادیه اروپا است. او در رشته جامعهشناسی و سیاست مقایسهای و بینالملل تحصیل کرده و میکند. از کاوه آهنگری مقالاتی در رسانههای دیجیتالی در حوزههای سیاست و اجتماع تاکنون منتشر شده است. آنچه در پی میآید نگاهی به چشماندازهای سیاسی ایران به قلم این نویسنده است.

کاوه آهنگری / رادیو کوچه

در این نوشتار سعی بر این است که پل‌هایی ارتباطی میان مفاهیم گوناگونی چون قرارداد اجتماعی، جامعه‌ی ارگانیک، فدرالیسم و مبارزات بدون خشونت را بررسی‌کرد. هدف برخوردی عقلانی با مسایل سیاسی روز ایران است که «کارل پوپر» این آمادگی برای عبرت و هوشیاری برای پیداکردن اشتباه‌ها را شیوه‌ برخورد عقلانی نام گذاشته و همیشه ضد تعبد و مرجعیت‌طلبی است. بنابه نظر پوپر در سیاست پایه‌ این روش عبرت‌آموزی از اشتباهات، انتقاد و بحث آزاد درباره‌ اقدامات حکومت است (کارل پوپر، جامعه‌ باز و دشمنان آن). امروزه بخشی ایرانیان و به‌ویژه فعالان سیاسی و مدنی، از ‌طرفی سخن از تغییر قانون اساسی و از طرفی دیگر از اجرای کامل آن بخاطر وجود چند اصل که می‌توان از آن‌ها به‌عنوان روزنه‌ ایجاد فضای باز سیاسی استفاده نمود، و در سویی دیگر از تغییر بنیادین (انقلابی) نظام سیاسی سخن به‌میان می‌آورند.

مبارزات بدون خشونت برای ایجاد تغییر و تحولات دمکراتیک و غیره هم مباحثی هستند که امروزه در جامعه‌ سیاسی ایرانیان و روشن‌فکران و کاربران انترنتی بسیار به‌میان می‌آید و خواه‌ ناخواه در آینده‌ای نزدیک یا دور موضوع اصلی و مورد بحث میزهای گفت‌وگو خواهد شد، پس چه بهتر از همین حالا و از راه‌ها و متد گوناگون به‌طور شفاف و به‌دور از جانب‌داری، مسایل به‌پیش کشیده‌ شوند و هرکس در توان خود به‌تحلیل و ارزیابی مطالب مربوطه کمک نماید. در این نوشتار هم با توسل به چند تئوری جامعه‌شناختی به بررسی چند مطلبی خواهم پرداخت تا شاید بدور از هرگونه جانب‌داری وارد گفت‌وگو با علاقه‌مندان شد.

۱٫ قرارداد اجتماعی و انواع جوامع.

هرچند که صحبت از قرارداد اجتماعی و مبارزه بدون خشونت سابقه‌‌ای طولانی در مباحث علوم اجتماعی درد ولی در ایران و میان ایرانیان به‌ویژه با شروع جنبش موسوم به سبز، این واژه و مفهوم رنگ و بوی خاصی به خود گرفته و امروزه بسیاری از سیماهای برجسته‌ جنبش سبز، طیفی از سامان‌ها و احزاب سیاسی، روشن‌فکران سیاسی و اندیش‌مندان ایرانی از این دو مقوله مهم  سخن به‌میان می‌آورند. اگرچه قرارداد اجتماعی با نام «ژان ژاک روسو» اندیشمند فرانسوی پیوند خورده ولی بهتر است که از روسو به‌عنوان کاشف قرارداد اجتماعی نام برد. ایشان در تفهیم و تبیین قرارداد اجتماعی برای دفاع از این نظر از استدلال‌های مختلفی بهره می‌گیرد. استدلال‌های روسو که در چند زمینه از جمله طبیعت انسانی، مذهب، اخلاق و قانون است پیرامون یک ایده اصلی است، بین منافع مختلفی که ارتباط اجتماعی را شکل می‌دهند وجه مشترک وجود دارد و اگر موردی نبود که همه منافع به آن مربوط شوند، هیچ جامعه‌ای وجود نداشت. بر همین نفع مشترک است که جامعه باید اداره شود و قرارداد اجتماعی اثراتی دارد که بدون آن‌ها غیرممکن است که جامعه به حیاتش ادامه دهد (ویکی پدیا).  روسو در این‌جا با تایید وجود تفاوت‌ها در منافع، از وجود نفع مشترکی نیز به‌عنوان تنها راه ممکن برای ادامه‌ حیات جامعه‌ سخن به‌میان‌ می‌آورد.

با این اوصاف و بر اساس این فرمول می‌توان گفت که ما ایرانیان برای رسیدن به یک قرارداد اجتماعی که می‌تواند مبنای اتحاد جمعی‌مان گردد، نیاز به یک یا شاید هم چند نفع مشترک در باهم بودن داریم تا بتوان بر منبای آن، قانون یا قرارداد اجتماعی باهم‌بودن را بنیان نهاد. در چند دهه‌ گذشته به‌ویژه با بالاگرفتن بحث‌های سیاسی فی‌مابین گروها و افراد دخیل در مسایل سیاسی ایران مواردی بعنوان فاکتور یا فاکتورهای اتحادبخش به میان‌آمده و ظاهرن اگر همه‌ گونه‌های ایرانی به این فاکتورها متوسل گردند، قضییه‌ اتحاد ایران با تامین تمامیت ارضی آن روبه‌راه خواهد شد. اساسن در این‌جا سخن از قرارداد اجتماعی به‌میان آوردن، به معنای قبول وجود تفاوت و تمایز است و این قرارداد لازم است آینه‌ تمام نمای تنوع و تفاوت‌ها باشد، در غیر این‌صورت و درواقع اگر اختلاف یا تفاوتی باهم نداشتیم، لزومی هم بر رسیدن به یک قرارداد اجتماعی مشترک (نوع درخواستی ما) نبود.

به گمان من نوع قرارداد اجتماعی با نوع جامعه یا اجتماع بستگی تنگاتنگی دارد. اساسن قرارداد اجتماعی که در این‌جا می‌توان از آن به قانون اساسی‌ نام برد به بستر فرهنگی و فرم حقوقی سیاسی یک جامعه مربوط و اگر خارج از بحث‌های مارکسیستی از واژگان زیربنا و روبنا استاده کنیم، می‌شود گفت که ویژگی‌ها و ساختار اجتماعی فرهنگی یک جامعه زیربنای یک فرم حقوقی سیاسی خواهند بود که می‌توان از آن به روبنا نام برد. برای بازتر کردن این مبحث و چگونگی رابطه فی‌مابین روبنا و زیربنای ذکر شده در این‌جا لازم است که به انواع جوامع اشاره‌ شود که از «امیل دورکهایم» جامعه‌شناس و اندیشمند شهیر فرانسوی استفاده شده‌است.

۱٫۱ اجتماع مکانیکی و جامعه‌ ارگانیکی.

موضوع مرکزی اندیشه‌ دورکهایم به چگونگی مناسبات افراد و جوامع برمی‌گردد. در این‌جا از مدل اندیشه و طرح دورکهایم به لحاظ اجتماعی برای مدل سیاسی خود استفاده می‌نماییم.

دورکهایم برای پاسخ به پرسش‌های بنیادینی چون: چگونه مجموعه‌ای از افراد می‌تواند جامعه‌ای را تشکیل دهد؟ چگونه افراد تشکیل‌دهنده‌ جامعه می‌توانند شرط لازم برای هستی اجتماعی، یعنی اجماع اجتماعی، را تحقق بخشند؟ دو شکل هم‌بستگی را از هم تفکیک می‌کند: هم‌بستگی موسوم به خودبه‌خودی یا مکانیکی و هم‌بستگی موسوم به اندامی یا ارگانیکی.

هم‌بستگی مکانیکی از همانندی است. هنگامی که این شکل از هم‌بستگی بر جامعه مسلط باشد افراد جامعه چندان تفاوتی با یک‌دیگر ندارند. آنان که اعضای یک اجتماع واحد هستند به هم همانندند و احساسات واحدی دارند. زیرا به ارزش‌های واحدی وابسته‌اند و مفهوم مشترکی از تقدس دارند. جامعه از آن‌رو منسجم است که افراد آن هنوز تمایز اجتماعی پیدا نکرده‌اند.

صورت متضاد با این نوع هم‌بستگی، هم‌بستگی موسوم به ارگانیکی یا اندامی است که اجماع اجتماعی، یعنی وحدت انسجام یافته اجتماع، در آن نتیجه‌ تمایز اجتماعی افراد با هم است یا از راه این تمایز بیان می‌شود، افراد، دیگر همانند نیستند بلکه متفاوتند و لزوم استقرار اجماع اجتماعی تاحدی نتیجه‌ وجود همین تمایزهاست. (مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‌شناسی، ریمون آرون، ترجمه‌ باقر پرهام، ۱۳۷۳).

درجامعه‌ مکانیکی رفتارها از طریق مقیاس‌ها و قالب‌هایی تنظیم خواهند شد که از پیشینیان به‌ ارث رسیده و در گذر زمان کمتر یا بندرت دچار تغییر و تحول خواهند شد

دورکهایم هم‌بستگی مبتنی بر تمایز اجتماعی را با کارکرد اندام‌های بدن انسان مقایسه می‌کند و برای نمونه‌ ارگانیکی به بدن انسان اشاره می‌نمایند که در آن هر عضو هم‌زمان با دارابودن استقلال نسبی در نام، کارکرد و ویژگی‌ها و فرم کار، به شبکه‌ای از هم‌وندهای خود پیوند خورده که نیازهای هم‌دیگر را تکمیل و موجودیت کلیت بدن را تامین می‌نمایند.

اگر در جوامع مکانیکی وجدان جمعی را مبنای تحکیم و همبستگی به شمار آوریم که آن‌هم بنابر تعریف «دورکیم»  عبارت است از:  «مجموعه‌ی باورها، و احساسات مشترک در بین حد وسط اعضای یک جامعه» که با تغییر نسل هم از بین نخواهد رفت بلکه برعکس پیوند دهنده‌ نسل‌های متمادی به یک‌دیگر است ولی در جوامع ارگانیکی که تمایز و تنوع ویژگی بازر آن است وجدان جمعی قرارداد اجتماعی مورد توافق اکثریت خواهد شد که می‌تواند گونه‌های مختلف را به‌هم متصل نماید(همان).

با این اوصاف و تعاریف فکر می‌کنم که به‌توان از این گوشه‌نگاه از خاصیت‌های جامعه‌ ارگانیک دورکهایم  به قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو پلی زد و از آن‌جا به طرح مدل سیاسی متناسب با ایران رسید. با در نظر گرفتن سطور پیشین بدون هیچ شبهه‌ای می‌توان گفت که ایران دارای تمایز و تفاوت در زمینه‌های نژادی، زبانی، فرهنگی، اجتماعی، دینی و مذهبی، طبقاتی و حتا آب و هوایی ‌است و ما را ملزم به گذر از مدل سیاسی مکانیکی خواهد نمود و بدون این‌که تردیدی به خود راه بدهیم لازم  است که به سراغ مدل دوم یعنی مدل سیاسی ارگانیکی برویم. فکر کنم که ما ایرانیان در گذر از جامعه‌ مکانیکی و سنتی با داشتن فرم قدرت هرمی دچار شک و شبهه نباشیم، ولی برای وارد شدن به یک جامعه‌ ارگانیک و مدرن نیازمند یکسری اصول و پیش‌شرط‌ها خواهیم بود که در چنین شرایطی خواه ناخواه توافق نقش اصلی را بازی‌خواهد کرد. توافق بر سر قراردادی که متضمن حق و حقوق تمامی گونه‌های متمایز ایران بوده و برخاسته از اراده‌ سیاسی همه‌ ایرانیان و اراده‌ سیاسی نیز دارای دو عنصر مهم در این‌جا توافق و رضایت ‌‌می‌باشد (برگرفته از هابز) و به گمان من اساس ساختن جامعه‌ سیاسی ایران نیز محسوب می‌گردد. در غیر این‌صورت جامعه‌ ایرانی به لحاظ اخلاقی و عقلانیت سیاسی دچار تباهی خواهد گشت و دلیل آن‌هم عدم دخالت در سرنوشت سیاسی خود و این‌که خودشان نمی‌توانند بر خودشان حکومت کنند(برگرفته از استوارت میل) و این میسر نخواهد گشت مگر با مشارکت همه‌ جانبه و فعال تمامی ایرانیان که خود به خود به پیش‌برد اندیشه‌ مدرن سیاسی در ایران کمک خواهد کرد. تاریخ معاصر ایران به‌خوبی نشان می‌دهد که مدل هرم قدرت سیاسی و اداری جامعه‌ تابه‌حال خیری به ایران و ایرانیان نرسانده و ایران طبق آمارهای موجود و منتشر شده توسط مراجع آکادمیک و جهانی هم‌چنان از لحاظ توسعه‌ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جزو کشورهای توسعه نیافته محسوب می‌گردد. بنظر نگارنده  نظام و مکانیزم اداره‌ ایران به گونه‌ای‌ است که ظرفیت استفاده از تمامی پتانسیل موجود در ایران را ندارد، به تعبیری دیگر اصول و مکانیزم  اداره‌ ایران از جهات گوناگون ناقص و فاقد بازدهی لازمه برای به پیش‌بردن چرخ توسعه‌ کشور است. اگر به اقصا نقاط ایران نگاهی بیندازیم، می‌بینم که قسمت عمده‌ ایران از شرکت در سازندگی و بالندگی ایران محروم است. نه در بعد اقتصادی و نه سیاسی و اداری راه و زمینه دخالت اکثریت مطلق ایرانیان مسدود شده ‌است. اگرچه نظام‌های حکومتی تک‌ساحتا پهلوی و جمهوری اسلامی توانستند ایران را وارد مراحلی از تغییرات اجتماعی و سیاسی و حتا اقتصادی نمایند، ولی هم‌چون انسان و اندیشه تک ساحتا که راه به بنیادگرایی و تمامیت طلبی خواهد برد، برنامه‌های این دو نظام نیز محکوم به شکست شده‌اند و علت عدم توفیق این دونظام، مطابق فرمول مورد بحث (مدل اداری- سیاسی ارگانیکی) تک‌ساختی بودن آن و کار بر مبنای عقلیت مکانیکی و نظام هرمی در جامعه‌ای متمایز و گوناگون است.

۲٫ جامعه‌ ارگانیک و رابطه آن با فرم و سیستم سیاسی.

هم‌چنانکه در چند سطر پیشین هم اشاره شد، درجامعه‌ مکانیکی رفتارها از طریق مقیاس‌ها و قالب‌هایی تنظیم خواهند شد که از پیشینیان به‌ ارث رسیده و در گذر زمان کمتر یا بندرت دچار تغییر و تحول خواهند شد. آن‌چکه‌ از نیاکان به ارث رسیده، با گذشت زمان جنبه متافیزیکی و تقدس پیدا کرده به‌همین خاطر سرپیچی از آن خارج از سنت‌ها، شعایر و عرف به‌ حساب آمده و قابل سزا و جزا می‌باشد. در چنین اجتماعی قدرت حالت هرمی دارد و انتقال آن اغلب موروثی بوده و روابط اجتماعی بیش‌تر خونی و تباری است. ولی در جامعه‌ ارگانیک به‌دلیل گستردگی آن، رشد شهرنشینی، رشد تقسیم کار و تخصص، تحول کمی و کیفی در نیازها آن‌هم بدلیل رشد سرمایه‌داری و زندگی ماشینی، گسترش فهم عمومی و پهنه‌ اطلاعات و امکانات رسانه‌ای و ده‌ها مورد دیگر، عملن تنظیم رفتار بر اساس عناصر و هنجارهای متعارف در جامعه‌ مکانیکی غیرممکن ‌است، به‌ تعبیری دیگر می‌توان گفت که قوانین جامعه‌ سنتی بیش از این جوابگوی یک جامعه‌‌ مدرن نخواهند بود.

تاریخ سیر تحولی جوامع بشری به ما می‌گوید که اکثر جوامع از مدل سنتی به مدرنیته، دچار مرحله‌ گذار شدید یا خفیفی خواهند شد و بعد از گذر از این مرحله، خود را باشرایط نوپدید تطبیق و هم‌آوا کرده و در رابطه با تغییر و تحول در فرم‌های سیاسی حقوقی نیز می‌توان با توجه به تاریخ سیاسی چند صده گذشته کشورهای پیش‌رفته و در حال پیش‌رفت، ادعا نمود که فرماسیون سیاسی سنتی متعلق به دولت‌های سنتی و یا امپراطوری‌های قدیمی کارایی خود را ازدست‌داده و جوامع مدرن را دیگر نمی‌توان بر اساس همان چهارچوب گذشته  ادراه‌ کرد. دیالکتیک موجود در سطوح مختلف، تعامل و ارتباط گوناگون یک جامعه با جامعه‌ای دیگر و‌ یا کشوری با کشوری دیگر، رشد سریع اقتصادی و گسترش زندگی ماشینی، تسهیل ارتباطات باشندگان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و … و به‌طور کلی جهانی‌شدن، ابعاد مختلف زندگی بشری را دچار تغییر و تحول کمی و کیفی نمود‌ه‌ است. به‌همین خاطر هم لازم است که قوانین و مصوبات سیاسی و اداری یک جامعه هر از چندگاهی وارسی و  اصلاح گشته تا جواب‌گوی مقتضیات زمان خود باشند. آن‌چه مسلم است این‌ است که روند پیش‌رفت و دگرگونی و تحول جهان زیستی اجتماعی‌مان متوقف نخواهد شد و از طرفی دیگر نمی‌توان بیش از این خود را در قالب‌های فکری گذشته محصور کرد، پس ظاهرن بهترین شیوه‌ برخورد آن ‌است که «گوته» بیان ‌کرده‌ است: «هر آن‌چه که از پدرانت به ارث می‌بری، بگیر، ولی از آن خودت کن.»

آن چه که در ادامه لازم است به آن اشاره گردد، قرارداد اجتماعی یا همان قانون اساسی کشوری هم‌چون ایران است که با دارابودن تنوعات بسیار، چند پرسش را پیش روی ما می‌گذارد و آن این‌که، آیا این قراراداد می‌بایست منطبق با واقعیت فرهنگی، سیاسی، دینی و اجتماعی ایرانیان باشد؟ آیا می‌توان رابطه‌ای منطقی میان فرم سیاسی امروز و بستر و زیرساخت‌های فرهنگی اجتماعی ایران یافت؟ آیا اساسن فرم سیاسی کنونی برآمد انتخاب ایرانیان است؟ چند درصد جمعیت کنونی در تنظیم (مستقیم یا غیر مستقیم) و تایید آن دخیل بوده‌اند؟ تکلیف آنان که در به کرسی نشاندن این قانون اساسی نقشی نداشته و حتا مخالف آن بوده‌اند چیست؟ آیا می‌توان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را در مناطق کردنشین به اجرا درآورد در حالی که اکثریت مطلق کردها در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، رفراندوم  آری به جمهوری اسلامی را تحریم کردند؟ آیا اساسن رابطه‌ای فی‌مابین ساختار فرهنگی و فرم حقوقی وجود دارد؟ رابطه بین ساختارهای فرهنگی متفاوت از هم در ایران و فرم حقوقی کنونی و یا آینده چگونه خواهدبود؟…. و ده‌ها پرسش دیگر که جای بحث جدی روشن‌فکران و افراد و احزاب سیاسی می‌باشد.

با پذیرش حرکت به‌سوی جامعه‌ ارگانیک و مدرن که با گستردگی، تنوع، تقسیم کار و تخصص درآمیخه ‌است، پذیرفتن فرم سیاسی حقوقی ارگانیک و منطبق بر تنوع نیز آسان‌تر می‌نماید. کشورهای پیش‌رفته امروزین شاهد گویای این بحث هستند. به باور من چه به‌ لحاظ  فرم حقوقی و چه از منظر سیاسی رابطه‌ مستقیمی بین واقعیت متنوع ایران و فرم سیاسی حقوقی آن وجوددارد. نمی‌شود دارای زیربنای متکثر بود و از طرفی دیگر به روبنای تک‌ساحتا یا هرمی روی آورد! بهمین دلایل پلورالیزم سیاسی فرم متناسب با پلورالیزم فرهنگی و اجتماعی ایران خواهد بود و فدرالیزم یکی از اشکال شناخته‌ شده‌ پلورالیزم سیاسی است.

۳٫ مبارزه‌ بدون خشونت.

این روزها از طرف طیف عمده‌ای از اصلاح‌طلبان درون حکومتی که اکنون خود به جرگه‌‌ مخالفین دولت پیوسته‌اند و بسیاری از آنان هم جزو سیماهای شناخته‌شده و موثر در جنبش سبز در داخل و خارج از ایران به‌حساب می‌آیند، اندیشمندان و حقوقدانان ایرانی‌ای که بویژه بخشی از عمر خودرا در ایران بعداز انقلاب سپری نموده‌اند و فعالین سیاسی و مدنی دیگر به گفتمان  عدم خشونت یا تغییر بدون توسل به خشونت روی آورده‌اند. جا دارد که قبل از  هر چیز به پرسش مبارزه‌ بدون خشونت چیست بپردازیم.

پرهیز از خشونت، عدم خشونت، مبارزه بی‌خشونت یا مبارزه خشونت‌پرهیز فلسفه و استراتژی‌ای برای ایجاد تغییرات اجتماعی است که استفاده از خشونت را رد می‌کند. بنابراین عدم خشونت گزینه‌ای متفاوت از تسلیم شدن در مقابل ظلم و یا مقابله مسلحانه با ظلم است. فعالان عدم خشونت از روش‌های مختلفی برای ایجاد تغییرات اجتماعی استفاده می‌کنند که شامل آموزش و ترغیب کردن، نافرمانی مدنی (انجام ندادن قوانین خاصی که توسط حکومت وضع شده‌اند)، مبارزه منفی، فعالیت سیاسی غیرخشن، و ارتباط با عموم مردم از طریق رسانه‌ها می‌باشد. در دوران مدرن، ضدخشونت ابزاری برای اعتراضات اجتماعی بوده‌است. این روش در جنبشی که در طول چند دهه به رهبری ماهاتما گاندی برای استقلال هند از امپراتوری بریتانیا انجامید، استفاده شد. (ویکی‌پدیا)

فارغ از هر آنچکه مربوط به گذشته است و گاه‌گداری هم ریتم گفتگوها را به‌ هم میریزد، به گمان من هر انسان آزادیخواه و آشنا به دمکراسی و چگونگی نهادینه کردن آن در درون جامعه، ‌انتخاب گزینه مبارزه بدون خشونت برای وی لازم و بدیهی می‌نماید. من خود بعنوان یک فعال سیاسی کرد، چه برای کردها و چه برای ایران و منطقه خاورمیانه مفید به فایده میبینم اگر بتوان از طرق گوناگون بدون خشونت  به حقوق خود و تغییر و تحوالت مسالمت‌آمیز رسید. اساسا دمکراسی پیوند مستقیم و بنیادینی با عدم خشونت دارد و بردباری سیاسی یا تولرانس نیز با آموزه‌های فرهنگی، نهاد خانواده و تربیت ، دین و نظام آموزشی و دها فاکتور و بعد دیگر زندگی انسانی در ارتباط  و نهادینه کردن آن در جامعه بیشتر به سان یک پروژه‌ای است که در پروسه‌ی زمانی ممکن می‌نماید. دمکراسی را نمی‌شود کپی کرد و نمی‌شود یکشبه هم (از طریق انقلاب و خشونت) به اجرا درآورد. برای جامعه‌ای استبداد زده و زیر یوغ نظام مستبدانه و طولانی، نوشتن کامل و جامع یک قانون اساسی دمکراتیک و منطبق با منشور حقوق بشر و در عین حال برآمده از ساختارهای فرهنگی اجتماعی ایرانیان، کار یکی دو روز نیست و تنها برای شروع این پروژه، نیاز به مدت زمان زیادی برای پی‌ریختن گفتگو فی‌مابین فاکتورهای موثر در آینده‌ی سیاسی ایران است و اگر بتوان از طریق سازمانها و گروههای سیاسی و با کمک و مشاوره‌ی اندیشمندان امور سیاسی، آغاز یک گفتمان سیاسی برای کشوری دمکراتیک را رقم زد، در عین حال که کار شاق و بزرگی است، بسیار ضروری و اساسی می‌نماید. بدون تردید برای بنیان نهادن ایرانی آزاد و دمکرات نباید عنصر بسیار مهم شکیبایی سیاسی (Tolerance) در خلال کار فراموش گردد در غیر اینصورت تاریخ باری دیگر تکرار خواهد شد و ایرانیان در استقرار دمکراسی و شیوه برخورد توام با تولرانس ناکام خواهند ماند. بقول دکتر رامین جهانبگلو: «مسئله بزرگی که ما داریم این است که چگونه می‌توانیم به یک پیمان اجتماعی برسیم. اسم این پیمان اجتماعی را ما می‌گذاریم حاکمیت قانون. حاکمیت قانون نمی‌تواند با خشونت وجود داشته باشد، برای این‌که به خودی خود، خودش را نفی می‌کند. شما اگر بخواهید قانون را از راه خشونت اعمال کنید، خودش خودش را نفی می‌کند.» (بی‌بی‌سی فارسی) ضمن تایید این ایده، فکر می‌کنم که بهتر ‌می‌بود که پیمان یا قرارداد اجتماعی را با قانون اساسی همسان انگاشت و هم‌چنین قبل از اجرای آن نیز لازم است که در تدوین قانون از دخالت عناصر فکریی خشن، ایده‌های انحصارطلبانه و تک ساحتا، ایدئووژیک و غیره جلوگیری به‌عمل‌ آید. نقدی که بر کار بسیاری از روشن‌فکران ایرانی و بویژه خارج‌نشین وارد ‌می‌شود اینست که از چگونگی آغاز، فرم و استخوان‌بندی این پروژه سخنی به میان نمی‌آورند. چه کس یا کسانی، چگونه و بر چه اساسی و با چه مکانیزمی می‌توان پروژه‌ی مبارزه‌ بدون خشونت را در ایران به‌پیش‌ برد؟ آیا محصور کردن مبارزه بدون خشونت به تهران و بویژه در میان قشر روشن‌فکر و دانشگاهی آن، ما را به سرمنزل مقصود خواهد رساند؟ آیا جنبش سبز که از متد مبارزه بدون خشونت استفاده می‌کند، لازم نیست به دیگر نقاط کشور گسترش داده‌شود؟ اگر لازم است پس چگونه؟ آیا اساسن رهبران جنبش سبز برنامه‌ای برای بسط جنبش بلحاظ جغرافیایی دارند؟ اگر هست چرا منتشر نمی‌شود؟ آیا منشور یا بیانیه‌های منتشره دارای ظرفیت و پتانسیل لازمه برای سراسری کردن جنبش سبز می‌باشد؟.

با پذیرش حرکت به‌سوی جامعه‌ ارگانیک و مدرن که با گستردگی، تنوع، تقسیم کار و تخصص درآمیخه ‌است، پذیرفتن فرم سیاسی حقوقی ارگانیک و منطبق بر تنوع نیز آسان‌تر می‌نماید

فراموش نکنیم که مبارزه بدون خشونت دارای دو بستر کاریی است. یکی درون گروهی و دیگری برون گروهی (گروه به معنی همه‌ی آنانکه به مبارزه‌ بدون خشونت معتقدند)، این هم به این معنا که فعالین و معتقدین به مبارزه بدون خشونت خارج از فعالیت و مبارزاتشان برای بسط و نشر و رساندن خواسته‌هایشان چه در سطح ایران و  چه در سطح بین‌الدول، باید دارای کارکردهای درون‌گروهی در سطح و عمق نیز باشد؛ همچون  تقویت، تحول و تکامل متد و محتوای مبارزاتی خود، و این میسر نمی‌شود مگر از راه وجود یک گفتمان سیاسی و دیالوگ سالم و دمکراتیک. با این اوصاف اگر جنبش سبز را مطرح‌ترین فاکتور تغییر برای ایران بحساب بیاوریم، به همین میزان هم  مسئولیت این جنبش نسبت به مسایل مطرح شده در سطور فوق بیشتر خواهد بود. در اینجاست که پرسشی به میان می‌آید و آن اینکه،  سران جنبش سبز تا چه حد توانسته‌اند در براه انداختن یک گفتمان سیاسی یا دیالوگ فی‌مابین نیروهای موثر و دخیل در سرنوشت سیاسی ایران قدم‌برداشته و آیا اساسا سران جنبش سبز به فکر تجمع و انباشت نیروها برای ایجاد تغییر در ایران هستند؟ اگر شرط اولیه و اصلی برای مبارزه بدون خشونت دیالوگ و گفتگو است، ایرانی‌های ( اپوزیسیون بطور کلی با تمام جناح‌ها و گروه‌های سیاسی و مدنی آن) معتقد به تغییر برای ایران تا چه حد توانسته‌اند وارد فاز گفت‌وگو با هم‌دیگر شوند؟  در این تردیدی نسیت که جنبش سبز توانسته ظرفی باشد برای باهم بودن بخشی از هم دورها ، فاصله‌ها را کم‌تر کرده ‌است و گاها به ازمیان برداشتن فاصله و  در مواردی هم به بازکردن دریچه‌ گفتگو میان اپوزیسیون کمک کرده‌است. ولی برنامه‌ و پلان سران جنبش سبز هنوز دارای نقاط کوری است نسبت به حال و آینده (گذسته بماند) که لازم است از طریق دیالوگ فی‌مابین و نگاه دمکراتیک‌تر و مسئولانه‌تر نسبت به آینده ایران برای هرچه روشن‌تر شدن نکات و نقاط مبهم گام بردارند. هم‌چنانکه تئودور آدرنو در رابطه با علن می‌نویسد که :«علم نیازمند کسانی است که از آن سرپیچی کنند، به باور من وضعیت سیاسی ایران در حال حاضر نیز به جایی رسیده که نیازمند اندیشمندان، سازمان و احزاب سیاسی‌ای است که دارای توان سرپیچی در درون کشور و همیاری و هم‌راهی ایرانیان خارج از کشور می‌باشند. حتا برای اجرای مبارزه‌ بدون خشونت مورد ادعا از طرف سران جبش سبز باید ویژگی‌های ایران گوناگون را در نظر داشت. میزان و حدت و شدت و چگونگی واکنش نسبت به حاکمیت در میان گونه‌های ایرانی همانند نیست. به عبارتی دیگر با وجود اعمال  خشونت از طرف حاکمیت دیکتاتور در تمام  ایران، چطور می‌توان از تمامی گونه‌های متفاوت داخل ایران با تجربه‌‌های متفاوت از استبداد حاکمیت و دولت مرکزی انتظار داشت که بسان هم از خود واکنش نشان دهند؟ سه تجربه‌ در یکسال گذشته در تهران، کردستان و بلوچستان میتوانند این مطلب را روشنتر نمایند. جامعه‌ی تهرانی با جمعیتی بیش از ده میلیون نفر و با نثارگردن ده‌ها کشته و صدها زخمی و زندانی بعداز گذشت یک سال از کودتای انتخاباتی هنوز نتوانسته‌ است حتا از نصف پتانسیل مبارزاتی خود علیه حاکمیت در تهران استفاده نماید. ولی در همین برهه‌ زمانی در کردستان بدنبال اعدام پنج زندانی سیاسی روز ۲۳ اردیبهشت۱۳۸۹ از ماکو تا کرمانشاهان شاهد اعتصاب سراسری کردها بودیم  و از طرف دیگر در جنوب شرقی کشور جنداله بلوچستان بدنبال اعدام عبدالمالک ریگی به عملیاتی انتحاری در زاهدان دست می‌زند که ده‌ها کشته و زخمی برجای می‌گذارد. سه نوع واکنش در برابر حاکمیت مطلقه در سه منطقه‌ از ایران که هرکدام تجربیات و دارای خوانشی متفاوت و مختص به خود از کم وکیف مبارز علیه دستگاه سرکوب را دارند. در این‌جا مقایسه‌ ارزشی مد نظر نیست بلکه تنها نشاندان تفاوت‌ها در عمل‌کرد رژیم و واکنش مردم مناطق مختلف ایران نسبت به آن است.

۴٫ بیگانگی و فاصله‌ سیاسی(Alienation & Political lage)

به باور من جامعه‌ی سیاسی ایران دچار نوعی بیگانگی و تاخر سیاسی شده ‌است. بیگانگی به این معنا که فاکتورها و بلوک‌های سیاسی و کارگزار در سرنوشت سیاسی ایران چه در گذشته و چه در حال حاضر دچار نوعی بیگانگی سیاسی نسبت به هم شده‌اند و همین عامل باعث بوجودآمدن فاصله‌ای برجسته در بینش سیاسی آنان بعنوان نمونه در فرم و نوع حکومت آینده‌ ایران گشته‌اند. این فاصله و بیگانگی فاکتورهای سیاسی ایرانی را دچار چنان ناهمگونی سیاسی‌ای (Political Disparity) کرده‌است که رسیدن به یک پلاتفرم مشترک را در قبال حاکمیت مطلقه به امر ناممکن رسانده ‌است. به باور نگارنده یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد چنین فاصله‌ای می‌تواند این باشد که گروه‌های سیاسی خارج از کشور دچار سیاست انتزاعی شده‌اند، آن‌هم به‌دلیل دوری از میدان و بستر وقایع. به بیانی دیگر بدلیل این‌که احزاب و اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران در میدان حضور فعال و شبانه روز نداشته و بدلیل اینکه سالیان زیادی امکانات پیوند و ارتباط با داخل کشور بسیار محدود و به نوعی داده‌ها و اطلاعات بصورت غیر مستقیم و دست چندم در اختیار تحلیلگران سیاسی و رهبری گروه‌های سیاسی قرار می‌گرفته‌ است و هم‌چنین به بدلیل میدانی نبودن تفاسیر و غلظت بالای انتزاعی بودن آنها، راه را برای پدید آمدن هرمنیوتیک حاد سیاسی احزاب و گروه‌های اپوزیسیون خارج از کشور بیش از پیش نموده و به همان میزان هم امکان دستیابی یا توافق بر سر یک تحلیل یا نتیجه از وقایع و پدیده‌های رخ‌ داده در ایران را دچار اشکال می‌کرده ‌است.

به باور نگارنده هم‌چنانکه نظام اجتماعی سنتی که مدل اداری – سیاسی سنتی خاص خود را به همرا داشته و اغلب در چنین اجتماعاتی قدرت بیش‌تر موروثی و به شکل هرمی بوده، دیگر جوابگوی ایران نمی‌باشد و ایرانیان خواه ناخواه باید از مدل امروزین حکومت یعنی نوع ارگانیک آن که وجه برجسته آن تمایز و گوناگونی است، استقبال نمایند

در سطح و لابه‌لای جامعه هم ما بوضوح شاهد نوعی بیگانگی فرهنگی و اجتماعی نسبت به هم هستیم که به مرور زمان شکاف‌ها و تفاوت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و حتا دینی را بیش‌تر و بیش‌تر کرده ‌است. وعی نابرابری که در چند دهه‌ی گذشته هم‌چون پروژه‌ای از سوی نظام‌های دیکتاتور و حاکم بر ایران به مرحله‌ اجرا گذاشته‌ شده ‌است. وجود نابرابری با حرکتی تصاعدی در میان طبقات گوناگون، در بین دو جنس مرد و زن، در گونه‌های فرهنگی و زبانی، در میان مذاهب مختلف، نابرابری در برخورداری از ثروت و سامان کشور و به طبع آن بوجود آمدن شکاف‌های اقتصادی و مالی فاحش، نابرابری در توزیع قدرت و دیگر زوایا و موارد، باعث بوجودآمدن فاصله و شکاف در مکانیزم ارتباطی میان باشندگان سیاسی، فرهنگی، مذهبی و جنسیتی شده‌ است، و همین شکاف و فاصله یکی از عوامل اصلی گریز از هم و عدم اتحاد شده‌است که در این نوشتار فرصت پرداختن به آن نسیت. کوتاه این‌که تحلیل‌گران و علاقه‌مندان به اتحاد سیاسی برای ایران لازم است پیش از هرچیز به آسیب‌شناسی اتحاد پرداخته و عوامل و دلایل دوری‌گزینی اپوزیسیون و کنشگران تغییر برای ایران را از هم‌دیگر روی میز مطالعه‌ی خود قرار دهند.

سخن آخر

با تصور کشور ایران و با موضوعات به پیش‌کشیده‌شده در سطور بالا، وقت آن رسیده ‌است که بگوییم چشم‌ها را باید شست و جور دیگر باید دید. آنچه مسلم است این است که هیچ یک از روش‌های تکسا‌حتا و بویژه نظام‌های سنتی و دارای فرم قدرت هرمی جوابگوی نیازها، ظرفیت و پتانسیل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران نبوده و نمی‌باشد، برای همین هم از زمان گام گذاشتن ایران در مسیر تغییر برنامه‌ریزی‌شده و هدفمند یا بلاجبار، از پیش‌روی ممتد بازمانده و دچار سیری قهقرایی گشته‌است.

برای دیگرگون کردن ایران باید آن را باری دیگر شناخت. لازم است به ایران و جغرافیاهای فرهنگی‌اش، به حوزه‌های زبانی‌اش، به پتانسیل اجتماعی‌اش دقتی تازه نمود. در درون‌لایه‌ها و بافت‌های اجتماعی‌اش تعمق نمود، به پهنه‌های سیاسی و فکری‌اش سرزد، آسیب‌شناسی گذشته را بدقت انجام داد و ظرفیت موجود را بازشناخت و برای آینده بطور جدی وارد فاز کاری‌ای دیگر گشت و رسیدن به چنین مرحله‌ای هم بدون دخالت اراده‌ی انسان امروزی میسرنخواهد گشت  و آن‌چنانکه گفته ‌شد اراده‌ انسان اساس ساختن جامعه‌ سیاسی است. همین واقعیت گوناگون ایران است ما را وامی‌دارد که بر دخالت، رضایت و توافق همه‌ ایرانیان در ساختن و چگونگی آینده‌ آن دقت کافی نمود.  به سخنی دیگر لازم است که مکانیزم دیگری برای اجرای رابطه میان هستی‌های زیستی، فرهنگی و سیاسی  داخل کشور جست و طرحی نو درانداخت. بر این اساس به باور من فدرالیزم  شکستن قدرت و تضعیف دولت مرکزی نیست، بلکه جمع‌آوری تمامی پتانسیل و قدرت اجتماعی ایرانیان برای اداره‌ی یک واحد به نام ایران است. به تعبیری دیگر فدرالیزم خوانشی نوین از اداره‌ ایران و منطبق با سازکار و تغییر و تحولات کنونی است. به یقین، دیگر نمی‌توان با زبان گذشته ( به معنای اندیشه و مفاهیمی که با آن‌ها فکر میکنم) درباره‌ امروز صحبت کرد. نسل امروزین( زیر ۴۰ سال) که حدود ۷۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهد دارای زبان، مفاهیم و جهان ذهنی خاص خودش است که گاها نسلهای پیشین را در ایجاد ارتباط و تفاهم فی‌مابین ناتوان گذاشته‌ است. با نگاهی اجمالی به ایران ىطور کلی می‌توان از وجود گسل‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مالی، دینی و باورهای مذهبی، نسلی و جنسی سخن به میان آورد. اداره‌ کشوری با این همه تنوع و گسل و با نگاهی به سوی آینده و یک زندگی مدرن برای ایران چگونه خواهد بود؟

اگر چنان‌چه خواهان یافتن راهکار برون‌رفت از انسداد در ابعاد مختلف آن باشیم می‌توان در دو سطح به این مهم پرداخت، یکی در سطح روشن‌فکری و اندیشمندان و صاحبنظران و بسط و گسترش بحث‌های فکری و تئوریک مرتبط با آن و دیگری در سطح احزاب و سازمان‌های سیاسی و آگاهی ‌پراکنی از طریق رسانه‌ها و کانال‌های ارتباطی در میان مردمان ایران زمین. شکی نسیت که مهمترین طلب این مرحله شکستن تابوها و انجماد سیاسی- رفتاری قدیمی‌هاست که هنوز هم بعداز از گذشت سی‌و یک سال از عمر نظام توتالیتر جمهوری اسلامی توان یا ظرفیت نشستن دور هم را ندارند. اگر تئودور آدورنو می‌گوید:«علم نیازمند کسانی است که از آن سرپیچی کنند» ( مدرنیته و اندیشه‌ی انتقادی، بابک داد، ۱۳۸۳) برای وضعیت کنونی کشورمان هم میتوان گفت که ایران نیازمند کسانی است که توان سرپیچی کردن از انجماد فکری و سیاسی گذشته و نظام مسدود کنونی را داشته‌ باشند. هرچند طیفی از اپوزیسیون دولت خواهان اجرای کامل قانون اساسی هستند و این را به مثابه‌ تحقق آزادی و دمکراسی قلم‌داد می‌کنند، ولی به گمان من در طول سی سال گذشته جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن در برهه‌های مختلف زمانی ( بقولی حتا دوران طلائی آن) امتحان خود را پس داده و تلاش در جهت استقرار این نظام تنها و تنها به معنای واپس‌زدگی و به قهقرا کشاندن هستی و نظام اجتماعی و سیاسی مردمان ایران زمین می‌باشد.

به باور نگارنده هم‌چنانکه نظام اجتماعی سنتی که مدل اداری – سیاسی سنتی خاص خود را به همرا داشته و اغلب در چنین اجتماعاتی قدرت بیش‌تر موروثی و به شکل هرمی بوده، دیگر جوابگوی ایران نمی‌باشد و ایرانیان خواه ناخواه باید از مدل امروزین حکومت یعنی نوع ارگانیک آن که وجه برجسته آن تمایز و گوناگونی است، استقبال نمایند. لازمه این نوع سیستم سیاسی تن دادن به تقسیم کار و استقلال در کارکرد میباشد که در سطح ایران و به لحاظ فرم سیاسی فدرالیسم شکل مناسب اداره متناسب با واقعیت گوناگون و متمایز ایران می‌باشد.  برای ساختن ایران باید به اراده‌ آزاد ایرانیان مراجعه کرد که جوهر ذاتی‌ یک جامعه‌ نوین است، در غیر این‌صورت اقتدار سنتی در جهت تداوم بخشیدن به وضعیت موجود کار میکند و با تغییر و تحول سر سازگاری ندارد و بر اساس همین اراده‌ آزاد هم قرارداد اجتماعی یا همان قانون اساسی مناسب با ایران برای اداره ایران رقم خواهد خورد، در غیر اینصورت به قول روسو: «با قراردادی که مبتنی بر آزادی نباشد یگانگی و وحدت حاصل نمی‌شود.» ( از دولت اقتدار تا دولت عقل، کمال پولادی، ۱۳۸۴). روی دیگر این سکه گفته‌ دیگر روسو است که می‌گوید: حکومت وقتی اعتبار اخلاقی دارد که از هیچ جهت به فرد تحمیل نشده‌باشد و روسو اصل رضایت و توافق را در بنیاد حکومت به اصل مشارکت مستمر تبدیل میکند و این گام بزرگی در پیشبرد پروژه‌ اندیشه مدرن است، برخلاف نظر هابز و لاک که افراد با انعقاد قرارداد اجتماعی یک‌بار برای همیشه به کاربرد زور توسط حکومت رضایت‌ داد‌ه‌اند و از آن پس دولت تا ابد مجاز به کاربرد استفاده از این حق است (همان).

در نهایت باور نگارنده بر این است که برای آینده ایران باتوجه به خاصیت‌های آشکار و نهفته در بافت اجتماعی، وضعیت اقتصادی، تنوع دین و مذهب، پهناوری ایران بلحاظ جغرافیایی و تنوعات آن، گسل‌های سیاسی و گوناگونی فرهنگی (زبانی، آداب و رسوم و شعایر و …غیره) لازم است به یک دولت سهامی که برآمد قراردادی نوین که تبلوری از اراده‌ آزاد همه‌ ایرانیان است و امکان مشارکت فعال و ممتد همگان را فراهم آورد، دست یافت و این چیزی است که ریمون آرون بیان می‌دارد:« مقدم‌ترین عنصر تعریف جامعه‌ جدید، نمود تمایز پذیری اجتماعی است که قراردادگرایی نتیجه و مظهر آن است.»(مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‌شناسی، ریمون آرون، ترجمه باقر پرهام، ۱۳۷۳)

سخن آخر اینکه این نوشتار در پی به قناعت رساندن کسی نیست و اساسن اشتباه عمده ایرانیان در گفتگوهای سیاسی بویژه میان خارج‌نشینان تلاش وافری است که برای به قناعت‌رساندن یک‌دیگر صرف می‌نمایند. در صورتی که به باور نگارنده تنوع و تفاوت و یا حداقل فاصله‌های مصنوعی ایجاد شده به حدی هستند که علاقه‌مندان به سرنوشت سیاسی ایران را با وجود این تنوع و تفاوت به فکر چگونه با هم‌ بودن وادارد، تا بحثهای فرسایشی اقناع همدیگر. به زبانی دگر بهتر است که فرمول یا مکانیزم چگونه باهم بودن را ترسیم کرد نه تلاش برای ایجاد یک‌صدایی و یک‌رنگی، که همیشه ره به تمامیت خواهی برده و در نهایت منجر به تکرار تاریخ خواهد گشت.


 


خبر / رادیو کوچه

امیر‌حسین شیروی، رییس اسبق دانشگاه جندی‌شاپور دزفول و عضو هیت علمی آن دانشگاه، بامداد یک‌شنبه ۳۱ مرداد ماه در منزلش در شهر دزفول بازداشت شده است.

به گزارش جرس، نیروهای اداره اطلاعات دزفول، پس از حضور در منزل این استاد دانشگاه، اقدام به ضبط لپ‌تاپ و مدارک شخصی ایشان کرده و آن‌ها را نیز هم‌راه خود برده‌اند.

آقای شیروی، رییس اسبق دانشگاه جندی شاپور (شاخه شمالی) و عضو هیت علمی آن دانشگاه و از فعالان سیاسی استان خوزستان و از مسوولان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، که سال گذشته نیز، یک هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و بعد از چندی آزاد شده بود.

هنوز دلیل بازداشت، محل نگهداری و وضعیت جسمی و روحی این استاد دانشگاه، اعلام و منتشر نشده است.


 


خبر / رادیو کوچه

میرحسین موسوی، از رهبران مخالفان دولت ایران، روز سه‌شنبه در دیدار با گروهی از فرزندان «شرکت‌کنندگان در جنگ ایران و عراق» (ایثارگران)‌ برخی از طرف‌داران محمود احمدی‌نژاد را «تفرقه افکن» و «نفرت پراکن» توصیف کرده است.

وی در ادامه افزوده است گرچه عده‌ای که نفع خود را در تفرقه و شقه‌شقه کردن مردم می‌دانند با پرونده‌سازی و اقداماتی گسترده به نام مبارزه با جنگ نرم نفرت‌پراکنی را ادامه می‌دهند و جریان‌های ناسالمی که امروز گاهی در فضای مجازی دیده می‌شود که مقدسات را به سخره گرفته، ریشه در این میلیاردها تومانی دارد که به عنوان جنگ سایبری و لشگر سایبری هزینه می‌شود.

آن طور که کلمه گزارش می‌دهد، میر حسین موسوی جریان طرف‌دار دولت را متهم کرده است که رسانه ملی (صدا و سیما) را به یک رسانه تفرقه‌افکن تبدیل کرده است.

این در حالیست که بعضی از طرف‌داران دولت، آخرین نخست وزیر ایران را یکی از سران «فتنه»‌ای می‌دانند که به گفته آن‌ها پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۸۸ به راه افتاد و خواهان دستگیری و محاکمه وی شده‌اند.

گفتنی است میر‌حسین موسوی همین‌طور «جنبش سبز» معترضان را فراهم کننده زمینه آشتی ملی توصیف کرده است.


 


چهار‌شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۹- ۲۵ آگوست ۲۰۱۰

شروع پخش زنده از ساعت ۴/۰۰ بعداز ظهر – به وقت تهران

note3اجرا:  اعظم

note3استودیو: مارال

note3 تقویم تاریخ – مریم

note3گزیده اخبار مطبوعات چهار‌شنبه ایران

note3سوت – «صدرنشینی پرسپولیس پس از ۸۷۸ روز» - محمدرضا

note3بخش اول اخبار

note3روزنگاشت – «سیاست ‌باز در دوران سازندگی» - محبوبه

note3مجله‌ی خبری کابل - نجیب امیری

note3بزرگان ایران زمین – «رازی‌، بزرگ‌ترین پزشک ایرانی» - (بخش اول) – آرش و آوا

note3دایره‌ی شکسته – «امیرو بدو امیرو» – مه‌شب تاجیک

note3بخش دوم اخبار

note3کافه کوچه – «شیوا و آن دو شمع سفید» - علی خرد‌پیر

note3طنز در پزشکی – «سه‌شنبه‌ها با حوری» – ( قسمت ۱۹) – علی انجیدنی

note3 مجله‌ی اقتصادی – «۲۱ میلیارد دلار در پارس جنوبی گم شد» - ریحانه

note3بزرگان ایران زمین – «رازی‌، بزرگ‌ترین پزشک ایرانی» - (بخش دوم) – آرش و آوا

note3 بخش سوم اخبار


 


خبر / رادیو کوچه

روز گذشته سه‌شنبه داوری برزیلی در جریان برگزاری یک مسابقه در لیگ فوتبال آماتور این کشور، بازیکن تیم «باریرا» را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند و از محل حادثه متواری شده است.

به گزارش رویترز، فرانسیسکو چاوز، داور دیدار تیم‌های فوتبال باریرا و بوآفه، خوزه داسیلوای ۳۵ ساله را با ضربات متعدد چاقو از پای درآورد ضمن این‌که برادر این بازیکن به نام فرانسیسکو را هم زخمی کرد و از صحنه جنایت فرار کرد.

پلیس برزیل به رویترز گفت فرانسیسکو دا سیلوا پس از این‌که در نزدیکی‌های محوطه جریمه تیم بوآفه بر رو‌یش خطا شد، به ‌داور لگد زد و برادرش خوزه داسیلوا هم برای یاری او وارد عمل شد که ضربات چاقو به سینه‌اش اصابت کرد و منجر به مرگش شد.

فرانسیسکو داسیلوا که از ناحیه دنده جراحت دیده در حال حاضر در بیمارستان بستری است.


 


رادیو کوچه

صبح امروز چهارشنبه نمایندگان مجلس شورای اسلامی با مصوبه‌ای ثبت نکاح دایم، فسخ و انفساخ آن، طلاق، رجوع و اعلام بطلان نکاح یا طلاق را الزامی کردند و با پیشنهاد ثبت نکاح موقت مخالفت کرده‌اند.

به گزارش مهر، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی روز چهارشنبه مجلس در بررسی جزییات لایحه حمایت از خانواده و در بررسی ماده ۲۱ این لایحه ثبت نکاح دایم، فسخ و انفساخ آن، طلاق، رجوع و اعلام بطلان نکاح یا طلاق را الزامی کردند.

لازم به ذکر است طرح حمایت از خانواده که ازدواج دایم، موقت و چند همسری بخشی از این طرح است با وجود برخی بندها و تبصره‌ها تاکنون با مخالفت‌های نمایندگان و هم‌چنین مدافعان حقوق زنان در ایران روبه‌رو بوده است.

بیشتر بخوانیم:

«لایحه چندهمسری در قانون جدید»


 


خبر / رادیو کوچه

نیما نحوی فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل روز دوشنبه در اعتراض به آن‌چه که نقض حقوق وی در زندان بر پایه‌ی اساس‌نامه و مقررات سازمان زندان‌های کل کشور است، دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است.

بر اساس اخبار رسیده به رادیو کوچه از منابع آگاه دانشجویی شهرستان بابل، نیما نحوی در اعتراض به عدم موافقت با انتقال وی به یکی از زندان‌های شهر محل سکونت خود، عدم موافقت با عفو مشروط با توجه به گذراندن بیش از نیمی از دوران محکومیت خود و هم‌چنین انتقال وی از بند ویژه ی زندان متی کلا به بند مجرمین خطرناک، اعتصاب غذای نامحدود خود را آغاز و اعلام کرد: «تا با درخواست وی مبنی بر انتقال به زندان محل سکونتش بر طبق قوانین و اساس‌نامه سازمان زندان‌های کل کشور موافقت صورت نگیرد دست از اعتصاب غذا نخواهید کشید».

از سوی دیگر دادگستری شهرستان بابل در جواب به در خواست ارایه شده از سوی خانواده‌اش مبنی بر انتقال وی، خواستار مراجعه آن‌ها به اداره اطلاعات شهرستان بابل شده‌اند که پس از مراجعه خانواده این دانشجوی دربند به اداره اطلاعات شهرستان بابل با برخورد نامناسب مسوولان امنیتی این شهرستان مواجه شدند.

هم‌چنین منابع آگاه این استان گزارش می‌دهند که با به پایان رسیدن دوران محکومیت دانشجویان دربند زندان متی کلای بابل (ایمان صدیقی، محسن برزگر، مشفق سمندری ، حسین جلیل نتاج و محمد اسماعیل زاده ) فشارهای نهادهای امنیتی بر دیگر فعالین دانشجویی و سیاسی این استان شدت گرفته است.

نیما نحوی فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل که تا کنون ۳ بار دستگیر شده است، آخرین بار در حوادث پس از انتخابات به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ۱۰ ماه حبس تعزیری و ۱ سال محرومیت از تحصیل محکوم شد.

گفتنی است وی تا کنون بیش از ۵ ماه از دوران حبس خود را سپری کرده که بر طبق قوانین سازمان زندان‌ها می‌بایست با اتمام ۵ ماه از دوره‌ی محرومیت خود با عفو مشروط آزاد شود ولی با عدم موافقت نهادهای امنیتی و اطلاعاتی استان وی هم‌چنان در زندان به سر می‌برد و از حقوق ذکر شده در اساس‌نامه‌ی سازمان زندان‌های کل کشور محروم است.


 


محبوبه / رادیو کوچه

mahboobeh@koochehmail.com

سوم شهریور برابر با زادروز «علی‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی»، رییس‌مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران است. او چهارمین رییس‌جمهوری ایران در بین سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶بوده و به‌عنوان یکی از پرنفوذترین شخصیت‌های سیاسی جمهوری اسلامی شناخته شده‌ است و در چهار دوره متوالی نایب رییس اول مجلس خبرگان رهبری بوده است.

«علی‌اکبر هاشمی بهرمانی» مشهور به «هاشمی‌رفسنجانی» فرزند میرزاعلی و ماه‌بی‌بی صفریان در سوم شهریور ۱۳۱۳ خورشیدی در رفسنجان به‌دنیا آمد و در کنار هشت فرزند دیگر بزرگ شد.

او در سن پنج  سالگی تحصیل را از مکتب‌خانه‌ آغاز کرد و در سن ۱۴ سالگی به قم رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت و با حضور در جلسات کلاس «آیت‌اله خمینی» به تدریج با افکار او در رابطه با حکومت اسلامی آشنا شد و از این پس تلاش‌های خود را در راه رسیدن به این هدف متمرکز کرد که به زودی یکی از یاران وفادار خمینی در فعالیت‌های انقلابی‌اش شد.

در دوران قبل از انقلاب، و از سال ۱۳۳۷ تا سال ۱۳۵۷ هاشمی رفسنجانی هفت بار و در مجموع چهار سال و پنج ماه به جرم فعالیت مخفیانه علیه رژیم شاه به زندان افتاد.

پس از پیروزی انقلاب او یکی از اعضای شورای انقلاب اسلامی شد. مدتی سرپرستی وزارت کشور را بر عهده گرفت. پس از برگذاری اولین انتخابات به مجلس راه یافت و با آغاز کار مجلس در هفتم خرداد ۱۳۵۹ اولین رییس مجلس نمایندگان جمهوری اسلامی شد.

در سال ۱۳۶۸ با پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری به‌عنوان چهارمین رییس‌جمهوری ایران برگزیده شدو دو دوره در این سمت باقی ماند.

از دو دوره هشت‌ساله‌ی ریاست‌جمهوری رفسنجانی که در سال ۱۳۷۶ به پایان رسید به‌عنوان «دوران سازندگی» یاد می‌شود. از مشخصات کلیدی دوران ریاست‌جمهوری رفسنجانی سیاست بازتر اقتصادی او نسبت به روسای‌جمهوری پیش از او است.

او اولین صاحب قدرت در تاریخ دویست ساله ایران بود که نه با مرگ، عزل، کودتا، و یا ارتقا به سمت‌های بالاتر، بلکه به آرامی از کرسی قدرت به زیر آمد. او دو سال پس از اتمام دوران ریاست جمهوری خود و در سال ۱۳۷۸ در انتخابات مجلس برای بدست آوردن نمایندگی تهران شرکت کرد و علی‌رغم پیروزی، قبل از تحلیف به‌عنوان نماینده از این پست استعفا داد و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده گرفت و از سال ۱۳۸۵ به‌عنوان نماینده تهران در مجلس خبرگان رهبری حضور داشت و اکنون ریاست این مجلس را بر عهده دارد، او در افتتاحیه اجلاس مجلس خبرگان رهبری در نطقی از نمایندگان این نهاد خواست: «اگر خبرگان ملت بخواهند وظایف مهم عملی را برعهده گیرند و در سطح بالایی در امور جاری کشور دخالت کنند و فعال‌تر در عرصه‌های مختلف حضور داشته باشند از نظر شرعی و قانونی مانعی وجود ندارد.»

هاشمی رفسنجانی در رای‌گیری دیگری در اسفندماه ۱۳۸۷ برای بار دوم و این‌بار با افزایش ده رای نسبت به قبل و اختلاف حدود دو برابر نسبت به رقیب خود «محمد یزدی» به ریاست مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد.

در سال ۱۳۸۴ وی در انتخابات ریاست‌جمهوری به‌عنوان نفر اول به مرحله دوم رسید و در این مرحله از «محمود احمدی‌نژاد» شکست خورد. تنش بین او و احمدی‌نژاد در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۸۸ به صورت علنی خود را نشان داد، محمود احمدی‌نژاد در یک مناظره بی‌سابقه در تلویزیون با رقیب خود میرحسین موسوی، در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۸۸ اتهاماتی چون فساد اقتصادی را به خانواده هاشمی رفسنجانی وارد ساخت، و وی را بنیان‌گذار اشرافیت خواند. این اتهامات با واکنش‌هایی روبرو شد و رفسنجانی خبر از پی‌گرد قضایی علیه او را داد.

در آذر ماه ۱۳۸۸ او با جمعی از فعالان دانشجویی دیدار کرد. در این سخن‌رانی انتقادی در جمع فعالان دانشجویی در مشهد، با انتقاد از برخورد سپاه و بسیج با مردم در جریان وقایع پس از انتخابات خرداد ماه، گفت که اگر مردم ما را بخواهند حکومت می‌کنیم و اگر نخواهند می‌رویم.

علی‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی در سال ۱۳۳۷ با «عفت مرعشی» که دختری از خانواده روحانی و از نوادگان «سیدمحمدکاظم طباطبایی‌یزدی» است ازدواج کرده است. ثمره این ازدواج پنج فرزند به ترتیب به نام‌های فاطمه، محسن، فائزه، مهدی و یاسر است.

دو دختر او با دو پسر «حسن لاهوتی اشکوری» امام‌جمعه سابق رشت و از دوستان او در زندان، که یکی پزشک و دیگری دندان‌پزشک است ازدواج کردند. از این بین تنها «فائزه هاشمی» وارد سیاست شد و یک‌بار نماینده مجلس شورای اسلامی شد. فاطمه هاشمی نیز تا سال ۱۳۸۸ در بنیاد امور بیماری‌های خاص فعالیت داشت، «محسن » رییس مترو تهران، «مهدی» عضو هیت امنا و رییس مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد و یاسر رییس دفتر پدرش است.

پس از اعتراض‌ها به نتایج انتخابات دهم بارها فرزندان وی به خصوص «مهدی هاشمی» و «فائزه هاشمی» از سوی حامیان محمود احمدی‌نژاد تهدید به دستگیری شدند. «حسن لاهوتی» نوه رفسنجانی و فرزند فائزه و در فروردین ۱۳۸۹ به جرم توهین به «علی خامنه‌ای» و هم‌چنین «حسین مرعشی» برادر همسر هاشمی رفسنجانی نیز در اواخر اسفند ۱۳۸۸ به دستور قوه‌قضاییه جمهوری اسلامی ایران دستگیر و زندانی شدند.

و اما از تالیفات هاشمی رفسنجانی کتابی است با عنوان «امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار» که در آن به زندگی و وقایع دوران امیرکبیر می‌پردازد. دیگر اثر مهم وی، «تفسیر راهنما» است که از تفاسیر موضوعی قرآن بوده و بخشی از آن از مجموعه فیش‌های تهیه شده در زندان دوره پهلوی فراهم آمده ‌است.

مجموعه «خاطرات روزانه هاشمی» نیز که به‌نام‌های مختلف به چاپ رسیده، کتابی است جالب و جنجال برانگیز، در سال ۱۳۸۶ از تجدید چاپ چهارمین جلد از این مجموعه که به خاطرات سال ۱۳۶۳ می‌پرداخت جلوگیری شد.

وقایع‌نگاری سال‌های پیش از انقلاب با نام «دوران مبارزه» و هم‌چنین ترجمه کتاب معروف اکرم زعیتر «القضیه الفلسطینیه» با نام «سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار» از دیگر آثار اوست.

منبع‌ها:

ویکی‌پدیا

سایت عصر ایران


 


خبر / رادیو کوچه

در درگیری مسلحانه روز گذشته سه‌شنبه بین تعدادی از اعضای گروه حزب‌اله لبنان و یک گروه سنی معروف به الاحباش، حداقل دو کشته برجای گذاشته است.

به گزارش رویترز، این درگیری سه‌شنبه در بیرون مسجدی در محله «برج ابی حیدر» بیروت اتفاق افتاده و به گفته طرفین علت آن «نزاع شخصی» دو نفر از اعضای دو گروه بوده است.

در این درگیری یکی از مقام‌های محلی حزب‌اله و یک عضو الاحباش کشته شده‌اند.

مقام‌های ارشد حزب‌اله و الاحباش با هم دیدار و با صدور بیانیه‌ای از وقوع درگیری ابراز تاسف کرده‌اند. آن‌ها می‌ گویند که به حضور مسلحانه در محل خاتمه می‌دهند.

هم اکنون، اوضاع در محل آرام گزارش شده است.

گفته می‌شود حزب‌اله لبنان و الاحباش هر دو از حمایت سوریه برخوردارند.

لازم به ذکر است در پی انتشار این خبر که احتمال دارد سازمان ملل متحد برخی از اعضای حزب‌اله را به دست داشتن در ترور رفیق حریری، نخست وزیر پیشین لبنان متهم کند، تنش در این کشور افزایش یافته است.


 


رادیو کوچه

بر اساس گزارش‌های رسیده فیلم «کپی برابر اصل» ساخته «عباس کیارستمی» به‌عنوان یکی از آثار محبوب جشنواره‌ فیلم «ملبورن» از نگاه مخاطبان انتخاب شده است.

برگزار‌کنندگان جشنواره‌ فیلم «ملبورن» با نظرسنجی از تماشاگران حاضر در این رویداد سینمایی اقدام به انتخاب فیلم‌های محبوب شهروندان استرالیایی کرده‌اند.

فیلم «کپی برابر اصل» که در بخش رقابتی این رویداد سینمایی حضور داشت، در این نظرسنجی به‌عنوان سومین فیلم مورد علاقه‌ تماشاگران این جشنواره‌ انتخاب شد.

این فیلم که به‌تازگی به بخش رقابتی چهل‌وهشتمین جشنواره‌ فیلم نیویورک راه یافته است، امسال در جشنواره‌ کن نامزد نخل طلا بود که جایزه بهترین بازیگر زن را برای «ژولیت بینوش» به‌هم‌راه آورد.

«کپی برابر اصل‌» اولین اثر کیارستمی است که در خارج از ایران و در توسکانی ایتالیا فیلم‌برداری شده است.

گفتنی است به گزارش هالیوود ریپورتر، فیلم کمدی «پسر» از نیوزلند ساخته‌ «تایکا وایتی» در این نظرسنجی در رتبه‌ اول محبوب‌ترین فیلم جشنواره‌ «ملبورن» قرار گرفت.

بیشتر بخوانیم:

«کیارستمی در ملبورن»


 


مرتضا خسروی (هیچ) / رادیو کوچه


 


رادیو کوچه

هفته هفتم رقابت‌های فوتبال لیگ برتر باشگاه‌های ایران در حالی جمعه هفته جاری و شنبه‌ هفته آینده برگزار می‌شود که در مهم‌ترین دیدار استقلال ‌در ورزشگاه آزادی میزبان سپاهان اصفهان است.

در دیگر بازی روز جمعه نفت تهران که در این فصل نتایج قابل قبولی را کسب کرده است، در ورزشگاه اکباتان میزبان مس کرمان است، تیمی که با هدایت صمد مرفاوی پس از هفته‌های بحرانی ابتدای فصل، به شرایط مطلوب نزدیک شده است.

در این هفته پرسپولیس صدرنشین در اهواز برابر فولاد قرار می‌گیرد و تیم ذوب آهن هم برای جبران شکست هفته گذشته میزبان صبای قم خواهد بود.

جدول کامل این بازی‌ها به ترتیب زیر است:

جمعه ۵/۶/۸۹

استقلال تهران – سپاهان اصفهان (ورزشگاه آزادی – تهران)

نفت تهران – مس کرمان (ورزشگاه اکباتان – تهران)

شنبه – ۶/۶/۸۹

استیل آذین – تراکتورسازی تبریز (ورزشگاه دستگردی – تهران)

فولاد خوزستان – پرسپولیس (ورزشگاه تختی – اهواز)

شاهین بوشهر – راه آهن شهرری (ورزشگاه شهید بهشتی – بوشهر)

ملوان بندرانزلی – صنعت نفت آبادان (ورزشگاه تختی – انزلی)

ذوب آهن اصفهان – صبای قم (ورزشگاه  ذوب آهن – فولادشهراصفهان)

شهرداری تبریز – پیکان قزوین (ورزشگاه یادگار امام (ره) – تبریز)

پاس همدان – سایپا البرز (ورزشگاه قدس – همدان)


 


مریم / رادیو کوچه

maryam.m@koochehmail.com

  • 1941 میلادی – با این‌که ۲۶ ژوئن ۱۹۴۱، پنج روز پس از آغاز تعرض آلمان به خاک شوروی، دولت ایران بی‌طرفی کامل خود را در جنگ میان آن دو کشور به دولت شوروی اعلام داشته و دولت مسکو از این اقدام ایران سپاس‌گزاری کرده بود و رضاشاه دستور خروج آلمانی‌ها‌یی را که وجودشان در ایران لازم نبود داده بود، بام‌داد روزی چون امروز نیروهای شوروی و انگلستان تعرض خود را آغاز کردند و از چند نقطه وارد ایران شدند. انگلستان مدت‌ها بود که مقدمات این‌کار را آماده می‌کرد و برای این منظور از هند به عراق سرباز فرستاده و گروهی نظامی را هم به مرزهای جنوب‌شرقی ایران گسیل داشته بود و مطبوعات لندن دست به انتقاد از رضاشاه زده بودند. اندکی پس از عبور نیروهای انگلستان و شوروی از مرزها و ورود به خاک ایران، نمایندگان سیاسی دو کشور در تهران، در یادداشتی که تسلیم علی‌منصور نخست‌وزیر وقت کردند جریان این لشکرکشی را به او اطلاع دادند. برای رسیدگی به این واقعه پیش‌ازظهر سوم شهریور جلسه شورای وزیران در حضور رضاشاه تشکیل شد.
  • ۱۹۰۰ میلادی – «فردریک ویلهلم نیچه» در ۵۶ سالگی درگذشت. نیچه فیلسوف آلمانی و نویسنده کتاب‌های «تولد تراژدی»، «چنین گفت زرتشت» و «آن‌سوی خوب و بد» تمدن بورژوازی غرب را رد کرد و آن‌را منحط خواند. وی که یک مورالیست بود فرضیه انسان‌های توانا (سوپرمن) را مطرح ساخت که بعدها مورد توجه نازی‌های آلمان قرار گرفت و به آن استناد می‌کردند.
  • ۱۹۸۴ میلادی – «ترومن کاپوت» داستان‌نویس پرکار آمریکایی در خانه‌اش در لس‌آنجلس درگذشت. وی نخستین داستان خود را که باعث شهرت او شد تحت عنوان «صداهای دیگر» در ۲۳ سالگی منتشر ساخت که در آن خواسته است بگوید که باید به حرف جوانان و نوجوانان هم گوش کرد. شهرت این داستان به‌قدری است که در پی انتشار آن، بسیاری از روزنامه‌ها و مجله‌ها ستون‌های نامه‌ها و نظرهای نوجوانان را تحت همین عنوان و یا عنوان مترادف آن «صداهای تازه» دایر کرده‌اند.
  • ۱۵۳۰ میلادی – «ایوان چهارم» معروف به ایوان مخوف که روسیه را یک‌پارچه و خود را تزار آن خواند به‌دنیا آمد. نخستین تزار روسیه ۵۴ سال عمر کرد. پیش از او بسیاری از نقاط روسیه امروز در کنترل مغول‌ها و تاتارها بود. مورخ‌ها ایوان چهارم را «تزار یکم» می‌نویسند.
  • ۱۹۰۶ میلادی – در اقامتگاه «پیوتر آرکادویچ ستولی‌پین» نخست‌وزیر وقت روسیه در سن پترزبورگ انفجار عمدی شدیدی روی داد که ضمن آن ۲۸ تن از جمله دختر وی کشته شدند. در این انفجار که یک توطئه به منظور قتل «ستولی پین» بود ۳۳ تن از جمله خود او نیز مجروح شدند.
  • ۱۹۴۰ میلادی – بمباران لندن توسط نیروی هوایی آلمان بیست‌و‌چهار ساعته شد. تا مدت‌ها، هواپیما‌های آلمان یکه‌تاز آسمان انگلستان بودند و آسیب‌های فراوان به لندن و شهرهای دیگر وارد ساختند. این حملات هوایی «بلیتز» نامیده شده‌اند.

 


خبر / رادیو کوچه

یک ژنرال ارشد ارتش آمریکا روز گذشته سه‌شنبه در یک کنفرانس خبری در پنتاگون اخطار داده است که جدول زمانی تعیین شده توسط دولت این کشور برای شروع فرآیند خروج نیروها از افغانستان باعث تشویق طالبان می‌شود.

به گزارش بی‌بی‌سی، ژنرال جیمز کانوی، فرمانده سپاه تفنگ‌داران دریایی آمریکا، گفت که این جدول زمانی – که جولای ۲۰۱۱ شروع می‌شود «به دشمن ما انرژی می‌دهد.»

با این حال ژنرال کانوی گفت که به عقیده او نیروهای آمریکایی در جنوب افغانستان احتمالن باید برای چند سال در آن‌جا بمانند.

لازم به ذکر است ژنرال کانوی که تازه از افغانستان بازگشته است گفت نگران است که وجود چنین تاریخی ممکن است چنین به طالبان القا کند که آمریکا برای به پایان بردن جنگ آماده می‌شود.

پیش از این نیز فرمانده نیروهای ناتو در افغانستان در این خصوص اعلام کرد هر زمان احساس خطر کند نیروهای آمریکایی و ناتو را در افغانستان نگه می‌دارد.

بیشتر بخوانید:

«خروج از افغانستان مخاطره آمیز باشد، تذکر می‌دهم»


 


خبر / رادیو کوچه

منابع خبری داخلی عراق ظهر روز چهارشنبه از کشته شدن ۱۱ تن و زخمی شدن ۳۸ نفر دیگر در پی یک عملیات تروریستی به مرکز پلیس در شهر بغداد خبر داده‌اند.

به گزارش الجزیره، دو انفجار در شهر الرمادی در استان الانبار (غرب عراق) رخ داده است. در این انفجار‌ها  هم تلفاتی داشته که تاکنون ۱۰ نفر اعلام شده است.

از سویی دیگر گزارش‌ها از انفجار یک بمب در یک پارکینگ در شهر بصره خبر می‌دهد.

تاکنون هیچ گروهی مسوولیت این انفجارها را بر عهده نگرفته است.


 


خبر / رادیو کوچه

شام‌گاه روز سه‌شنبه  بر اثر سقوط یک هواپیمایی متعلق به شرکت هوایی «هنان» متعلق به کشور چین دست کم ۴۲ نفر کشته‌ و ۵۴ نفر زخمی شده‌‌اند.

به گزارش الجزیره، بر اثر سقوط یک هواپیما در استان «هیلونگ جیان» در شمال شرقی چین دست‌کم ۴۲ تن کشته شده اما به گفته گروه امداد موفق به نجات ۵۴ مسافر و خدمه دیگر این هواپیما شده‌اند.

این حادثه در حالی رخ داده است که هواپیما در زمان نشستن در فرودگاه «لیندو» واقع در شهر «ییچون» با باند فرود برخورد کرده که باعث منفجر شدن این هواپیما بر روی باند شده است.

به گفته برخی شاهدان عینی هواپیما فبل از نشستن بر روی باند دو نیم شده و مسافران از برخی قسمت هواپیما به بیرون پرتاب شده‌اند‌.

هم‌چنین پلیس فرودگاه صبح امروز چهارشنبه از پیدا شدن جعبه سیاه این هواپیما خبر داده است.

به گفته مسوولان برج مراقبت این حادثه به علت دید کم خلبان و مه‌آلود بودن هوا گزارش شده است‌.

گفتنی است روز گذشته نیز یک هواپیما متعلق به کشور نپال با ۱۴ مسافر آن به علت دید کم با کوه برخورد کرده که همه مسافران آن کشته شده‌اند.

بیشتر بخوانید:

«برخورد یک هواپیما با کوه در نزدیکی پایتخت نپال»

«برخورد یک هواپیما با کوه در نزدیکی پایتخت نپال»


 


محمدرضا / رادیو کوچه

mohamadreza@koochehmail.com

مهم‌ترین عنوان‌های مطبوعات امروز ایران:

ایران

http://www.iran-newspaper.com/

1) تعطیل ۳ روزه عید فطر.

۵۳ نماینده با ارایه طرحی به مجلس، افزایش تعطیلی عید سعید فطر به ۳ روز را پیشنهاد کردند. طراحان دلیل پیشنهاد خود را فرصت بیش‌تر برای تجدید قوای مردم پس از یک‌ماه روزه‌داری و نیز هم‌گرایی بیش‌تر با کشورهای اسلامی عنوان کرده‌اند. این طرح ابتدا با قید دو فوریت به مجلس ارایه شده بود که نمایندگان در صحن علنی با یک فوریت، آن‌را تصویب کردند.

۲) بهره‌برداری از پروژه‌های ۱۶۰۰ میلیاردی تهران در هفته دولت.

تمدن: «۹۱۶ پروژه و طرح عمرانی در استان تهران به ارزش هزار و ششصد میلیارد تومان در هفته دولت به بهره‌برداری می‌رسد که این رقم یک رکورد در استان تهران محسوب می‌شود.»

جام جم

۱) قطع‌نامه آبروی شورای امنیت را برد.

http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100883937598

رییس‌جمهوری گفت: «جمهوری اسلامی ایران تقریبن به ۲۰ نیروگاه هسته‌ای شبیه نیروگاه بوشهر نیاز دارد که امیدواریم راه‌اندازی نیروگاه بوشهر به‌خوبی زمینه را برای توسعه هم‌کاری هم با روسیه و هم با کشورهایی که توانایی ساخت نیروگاه اتمی دارند بیش از پیش فراهم کند.

۲) مذاکرات فلسطین به نتیجه‌ نمی‌رسد.

http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100883936890

سخنگوی وزارت خارجه کشورمان با اشاره به عملکرد منفی انگلیس در قبال ملت ایران، گفت: اگر انگلیسی‌ها می‌خواهند فضا مثبت شود، در عمل‌کردها و اظهاراتشان تجدید‌نظر کنند.

تهران امروز

۱) تغییرات مهم در صدا‌وسیما.

http://www.tehrooz.com/

دارابی به‌جای میرباقری معاون سیما شد و پس از شش‌سال حضور در سمت معاونت سیما، جای خویش را به علی دارابی، قایم‌مقام سازمان داد.

۲) مسوولان از لجاجت پرهیز کنند

http://www.tehrooz.com/1389/6/3/TehranEmrooz/357/Page/3/

آیت‌اله‌العظما مکارم‌شیرازی با بیان حدیثی از امام علی (ع) در مذمت لجاجت گفت: «خوب است دولت‌مردان هم این دستور را رعایت کنند و در عقاید خود پافشاری بیش از حد نداشته باشند.»

کیهان

۱) دیدار صمیمی مالکی و حکیم عراق در آستانه تشکیل دولت جدید.

http://www.kayhannews.ir/890603/16.htm#other1607

در پی دیدار «عمار حکیم» با نخست‌وزیر عراق، احتمال شکل گیری دوباره فراکسیون واحد شیعیان و معرفی «نوری مالکی» برای نخست وزیری توسط این فراکسیون قوت گرفت.

۲) ۱۵ نماینده مجلس سومالی در یک حمله تروریستی کشته شدند.

http://www.kayhannews.ir/890603/16.htm#other1601

منابع خبری از کشته‌شدن ۱۵ نماینده پارلمان سومالی، در حمله تروریست‌ها به هتلی در موگادیشو خبر دادند. به گزارش خبرگزاری‌ها، تعدادی از اعضای گروه ضد دولتی «الشباب»، روز سه‌شنبه با بر تن کردن لباس‌های نظامی وارد هتل «هونا» در موگادیشو شدند و ۱۵ تن از نمایندگان پارلمان را کشتند.

همشهری

۱) حمایت قاطع از ایران در سند نهایی نشست سائوپائلو.

http://www.hamshahrionline.ir/news-114733.aspx

نشست سائوپائلو در بوینوس‌آیرس با حمایت قاطع از برنامه صلح‌آمیزهسته‌ای ایران به کار خود پایان داد. به گزارش واحد مرکزی خبر از بوینوس آیرس، سند پایانی این نشست را پنجاه و هفت حزب از ۳۳ کشور جهان تصویب کردند. در این سند آمریکا متهم شده است با اقدامات خود درصدد ناامن کردن جهان و ایجاد جنگ است.

۲) ترافیک ۹ روزه در چین به صف ۱۰۰ کیلومتری ماشین‌ها انجامید

http://www.hamshahrionline.ir/news-114721.aspx

هزاران وسیله نقلیه به‌علت بندآمدن ترافیک روز دوشنبه ۲۳ اوت در یک صف ۱۰۰ کیلومتری در جاده‌ای به سمت پکن پایتخت چین گیر کردند. این انسداد ترافیکی که ۹ روز است طول کشیده است، بیانگر مشکل فزاینده ازدحام جاده‌ها در چین است

رسالت

۱) واشنگتن: «نگران قدرت نظامی ایران هستیم.»

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=37265

واشنگتن که چندین ناوگان نظامی در کشورهای حوزه خلیج‌فارس مستقر کرده است، هم‌اکنون با مشاهده افزایش روز افزون قدرت نظامی ایران، پس از رونمایی از بمب‌افکن «کرار» نگرانی خود را در این زمینه اعلام کرد. به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری آلمان، وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد: «رونمایی از نخستین هواپیمای بدون سرنشین بمب افکن جت ایران موجبات نگرانی آمریکا را فراهم آورده است.»

۲) دولت و مجلس از رسانه‌ای کردن مواضع احتمالن متفاوت خود پرهیز کنند.

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=37246

دبیرکل حزب موتلفه اسلامی با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری در مورد توبه و تصحیح فکر و عمل گفت: هر کدام از ما باید خود را مخاطب اصلی مقام معظم رهبری بدانیم و با استعانت از خداوند، تصحیح راه، فکر و کار احتمالن نادرست را از خود آغاز کنیم.

آفرینش

۱) ایران به ۲۰ نیروگاه مشابه بوشهر نیاز دارد

http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=68737

رییس‌جمهوری با اعلام این‌که ایران به ۲۰ نیروگاه مشابه بوشهر نیاز دارد، پاسخ ایران در برابر هرگونه تعدی را پشیمان کننده دانست و خاطرنشان کرد: «راه اقدام نظامی علیه ایران مسدود است.»

۲) بروجردی: سیاست آمریکا برای مذاکره خصمانه است

http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=68734

رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خاریج مجلس، سیاست آمریکا را برای مذاکره با ایران خصمانه خواند و گفت: «آمریکا باید بداند که دوران حربه زنگ زده سیاست چماق و هویج سپری شده و این متاع در بازار جمهوری اسلامی هیچ خریداری ندارد.»

خراسان

۱) وزیر اقتصاد سیاست‌های دولت برای مدیریت واردات را تشریح کرد

http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1389&month=6&day=3&id=260277

وزیر امور اقتصادی و دارایی در مراسم افتتاح نمایشگاه‌های دست‌آوردها و عمل‌کرد که به مناسبت هفته دولت به همت روابط عمومی وزارت اقتصاد و دارایی بر پا شده بود، سیاست جدید دولت در زمینه مدیریت واردات را تشریح کرد.

دنیای اقتصاد

۱) چین دومین اقتصاد جهان

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=221094

بر اساس گزارش‌های موجود در فصل دوم سال ۲۰۱۰، تولید ناخالص داخلی کشور چین از تولید ناخالص داخلی ژاپن پیشی گرفت. اگر تولید ناخالص داخلی را مبنا بدانیم، در حال حاضر چین دارای دومین اقتصاد جهان است و تولید ناخالص داخلی آن تنها از اقتصاد ایالات متحده آمریکا کم‌تر است.

۲) حذف شروط ازدواج مجدد در مجلس

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=221093

سخنگوی فراکسیون زنان مجلس در واکنش به اعتراض فعالان حقوق زن به لایحه حمایت از خانواده گفت: ما نباید آن‌چه را که مجامع بین‌المللی می‌خواهند، بگوییم؛ زیرا بر اساس حکم خدا و شرع مقدس هیچ شرطی مبنی بر الزام رضایت همسر اول برای ازدواج مجدد نیامده است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به koocheh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به koocheh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته