استاد محمد نوری خواننده پیشکسوت، مرد هنر و اخلاق و چهره ماندگار کشور به دلیل بیماری و وخامت وضعیت جسمانی شنبه شب در بیمارستان دار فانی را وداع گفت و جامعه موسیقی و هنری کشور را در ماتم فرو برد.سایت کلمه درگذشت این استاد بزرگ موسیقی را به جامعه هنری کشور تسلیت می گوید.
به گزارش مهر، محمد نوری که حدود یک سال درگیر بیماری سخت و بدخیم بود و برای چندمین بار در سه ماه گذشته در بیمارستان بستری شد امشب دارفانی را وداع گفت.
داود گنجه ای موسیقیدان پیشکسوت و قائم مقام خانه موسیقی درباره زمان تشییع پیکر استاد نوری گفت: زمان دقیق تشییع پیکر استاد نوری به زودی اعلام خواهد شد.
وی ادامه داد: به احتمال زیاد پیکر استاد دوشنبه از مقابل تالار وحدت تشییع خواهد شد.
محمد نوری از خوانندگان مطرح و پرمخاطب دهه چهل که از همان اوان پا روی دنیا گذاشت در دهه نهم زندگیش، دنیا را با صدای ماندگار خود تنها گذاشت.
نوری در کنار تحصیل در رشته ادبیات زبان انگلیسی و رشته نمایش، آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد اساتید هنرستان عالی موسیقی “سیروس شهردار” و “فریدون فرزانه” و”مصطفی پورتراب” رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت. آواز کلاسیک را نزد ئولین باغچه بان و فاخره صبا آموخته و شیوه آوازی خود را با تاثیر از استادانی چون حسین اصلانی، ناصر حسینی پیدا کرد و رفته رفته به شیوه منحصر به فرد خود دست یافت. شیوه ای که به سختی می توان آن را در زیر شاخه ای از شاخه هایی چون پاپ، کلاسیک و… گنجاند. اجرای ترانه های مختلف محلی آذری ، گیلکی، شیرازی و… اوهمچون “جان مریم”، “شالیزار”،”واسونک”،”جمعه بازار” و… به لحاظ احساس و لهجه در نهایت زیبایی و استادی است. نوری علی رغم تمامی این تواناییها و موقعیتهای هنری هیچگاه در پی مال اندوزی و بساز و بفروشی نرفت اما از سوی دیگر به لحاظ پایبندی به اخلاقیات و پرهیز از دروغ و فریب به جایگاه والایی در بین مخاطبان و در اجتماع دست یافت. این چهره دوست داشتنی و متین چند سال پیش از سوی سازمان صدا و سیما به عنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد.
اینک این مرد هنر و اخلاق و این اسطوره موسیقی مردمی که صدا و طنین دلنشینش روح و روان هر شنونده ای را نوازش می کند دنیا را ترک و به دیار باقی شتافت.
زهرا رهنورد و مهندس میرحسین موسوی با جمعی از خانواده ایثارگران و جانبازان دیدار و گفت و گو کردند.دکتر زهرا رهنورد در این دیدار بر برگزاری انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی،حذف نظارت استصوابی به طور کلی از قاموس سیاسی ملت،آزادی مطبوعات،آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی تاکید کرد.
دکتر زهرا رهنورد در ابتدای دیدار با ایثارگران و جانبازان جنگ تحمیلی ضمن تبریک اعیاد شعبانیه گفت:” جنبش سبز،جنبش متکثری ست و متعلق به همه انسان های آزادیخواه و همه ملت ایران و لهذا این ماه پر برکت شعبان و ایام شعبانیه نیز متعلق به همه افراد ملت و جنبش سبز است.”
به گزارش کلمه، رهنورد به فرصت سوزی حاکمیت فعلی اشاره کرد و گفت :”حاکمیت فعلی در این ماه فرصت های بزرگی را برای رضایت مردم از دست داده است.”
این استاد دانشگاه با بیان اینکه روزهای آتی فرصتی است برای اینکه حاکمیت چند اقدام مناسب انجام دهد، گفت: برگزاری انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی،حذف نظارت استصوابی به طور کلی از قاموس سیاسی ملت،آزادی مطبوعات،آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی.این اقدامات می تواند باعث شود که مردم مزه اعیاد را بچشند.
رهنورد پیشنهاد داد که کلید آزادی بدون قید و شرط ، با آزادی زنان و زندانیان گمنام زده شود.
همسر میرحسین موسوی گفت:”رفتاری که در زندان با زنان و زندانیان گمنام صورت می گیرد به هیچ وجه شایسته حاکمیتی که مدعی اسلام خواهی و مهدویت است نیست.”
وی با اشاره به اینکه در رفتار انتخاباتی و پس از آن با پروژه های متنوعی از سوی بخشی از حاکمیت روبرو بوده ایم تا به نحوی مطالبات مردم را سرکوب کنند، اظهار داشت: “این پروژه ها مثل انقلاب مخملی،وصل به بیگانگان و جاسوسی و نظایر آن که با شکست مواجه شد،پروژه های بعدی کلید زده شد که هولناک ترین آنها اتهام کم کاری دولت در دوران دفاع مقدس بوده است.”
زهرا رهنورد هشدار داد: “این پروژه اخیر موجب خوشحالی و دشمن شادی بیگانگانی است که صدام را تا بن دندان مسلح کردند و خودشان هم در این همکاری جهانی در تسلیح اقدام نمودند و بدتر از آن این پروژه موجب دلشکستگی و ناامیدی خانواده های شهدایی خواهد شد که فرزندان و همسران و پدران خود را تقدیم کرده اند و اهانت به سرداران و رزمندگانی ست که با خلوص نیت و تا پای جان و شهادت در دفاع مقدس مایه گذاشته اند.”
وی با اشاره به ادعای آقای جنتی مبنی بر اینکه من سندی را به دست آوردم که آمریکایی ها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی به کسانی که سران فتنه خواند، دادند گفت:” پروژه اخیر سخنان آقای جنتی موجب حیرت و وهن شورای نگهبان در ذهن هر آدم عاقل و وطن پرستی است .انسان با خود می گوید خدایا سرنوشت این ملت و این انتخابات تا کنون در دست چه کسانی بوده است؟آنانی که حتی مرغ پخته هم به حرف هایشان می خندد.”
مشروح سخنان مهندس میرحسین موسوی در این نشست متعاقبا ارسال خواهد شد.
معاون وزیر نفت از اجرای حدود ۴۰ میلیارد دلار طرحهای مختلف نفت و گاز ایران توسط شرکتهای چینی و آغاز قریب الوقوع دور جدید مذاکرات نفتی تهران-پکن خبر داد و گفت: تجارت و مبادلات نفتی با این کشور آسیایی افزایش مییابد.
به گزارش مهر، حسین نقره کارشیرازی با اشاره به آغاز قریب الوقوع دور جدید مذاکرات نفتی مقامات تهران – پکن، گفت: در این راستا از سالهای گذشته تاکنون همکاریهای ۲ جانبه ایران و چین برای توسعه همکاریها در بخش صنایع بالادستی و میان دستی نفت، گاز، پالایش و پخش نفتی و پتروشیمی شکل گرفته است.
وی با تاکید بر اینکه در دور جدید مذاکرات قصد توسعه همکاریهای مشترک نفت و گاز را با شرکتهای مختلف چینی داریم، تصریح کرد: در حال حاضر پروژه های گسترده ای با شرکتهای مختلف چینی در بخش بالادستی نفت و گاز در حال انجام است.
معاون امور بین الملل و بازرگانی وزیر نفت حجم مشارکت شرکتهای مختلف چینی در صنایع بالادستی نفت و گاز ایران را حدود ۲۹ میلیارد دلار عنوان کرد و افزود: در بخش صنایع پایین دستی نفت، گاز، پتروشیمی، پالایشگاه سازی و خطوط لوله نفت و گاز نیز در شرایط فعلی حدود ۱۰ میلیارد دلار پروژه توسط چین در حال انجام است.
در همین حال علیرضا ضیغمی معاون وزیر نفت اخیرا با بیان اینکه در حال حاضر چین در ساخت پالایشگاه نفتی شازند اراک مشارکت دارند که قصد داریم همکاریها با شرکتهای مختلف چینی در سایر طرحهای پالایشگاهی کشور را توسعه دهیم به مهر گفته بود: شرکتهای چینی اخیرا پیشنهادهای مختلفی را در بخش تامین فاینانس و مشارکت در اجرای پروژه های مختلف پالایشگاهی ارائه کرده اند.
مدیر عامل شرکت پالایش و پخش نفتی با تاکید بر اینکه مذاکرات با شرکتهای چینی برای مشارکت در طرحهای بنزین سازی پالایشگاههای موجود و توسعه پالایشگاه نفت اصفهان و آبادان در دستور کار قرار دارد، اظهار کرده است: با توجه به ساخت ۷ پالایشگاه جدید نفت و میعانات گازی در کشور پیشنهادهایی هم برای مشارکت در این طرحهای جدید توسط چینی ها ارائه شده است.
تجارت نفتی ایران- چین توسعه می یابد
نقره کار همچنین با اشاره به تجارت گسترده نفتی ایران و چین، اظهار داشت: در حال حاضر به طور گسترده مبادلات در زمینه فروش نفت خام، فرآورده های نفتی و گازی و محصولات پتروشیمی در حال انجام است.
سازمان گمرک چین اخیرا با انتشار گزارشی با اشاره به کاهش ۳۰ درصدی صادرات نفت ایران به چین در ۶ ماهه نخست سالجاری میلادی، اعلام کرده است: میزان واردات نفت چین از ایران در این مدت به کمتر از ۹٫۰۲ میلیون تن معادل ۶۶٫۱۲ میلیون بشکه رسیده است.
اگر چه ایران هنوز جز ۱۰ صادر کننده بزرگ نفت به چین به شمار می رود ولی تنها کشوری بوده که در ۶ ماه نخست ۲۰۱۰ میلادی با کاهش صادرات نفت به این کشور آسیایی روبرو شده است.
به اعتقاد کارشناسان، بالاتر بودن قیمت نفت صادراتی ایران مهمترین عامل کاهش صادرات نفت به چین به شمار می رود اما ایران همچنان سومین صادر کننده بزرگ نفت به چین به است.
صادرات نفت ایران به چین در ماه ژوئن سالجاری میلادی به ۱٫۷۳ میلیون تن رسید که نسبت به ژوئن سال ۲۰۰۹ میلادی با افت ۶٫۷۳ درصدی روبرو شده است.
کلمه :پلیس ضد شورش با ورود به بند ۳۵۰ زندان اوین،زندانیانی را که به شرایط زندان اعتراض داشتند به انفرادی فرستاد و مسوولان زندان از جمله بزرگ نیا رییس بند ۳۵۰ زندان اوین، به زندانیان گفتند که اوین را تبدیل به کهریزک دوم برای زندانیان سیاسی می کنند .تهدیدهایی که اعتصاب غذای ۱۷ زندانی سیاسی را در پی داشت.
طبق گزارش های رسیده از زندان اوین به کلمه ، پس از شش روز قطع تمامی تماس های تلفنی زندانیان بند ۳۵۰ ،امروز واقعیت هایی بیشتری از حوادث روز دوشنبه گذشته زندان اوین فاش شد.حوادثی که منجر به اعتصاب غذای هفده زندانی سیاسی این بند شد .
رییس زندان اوین زندانیان را فریب می دهد
روز دوشنبه گذشته و در آستانه نیمه شعبان روز تولد حضرت مهدی ( عج )که روز ملاقات زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین هم هست.،زندانیان شاهد برخوردهای نامناسب و توهین آمیز ماموران زندان بودند . آنها به این رفتارها اعتراض کردند. اینکه چرا ماموران زندان بی توجه به آنها و خانواده هایشان که ساعتها در صف ایستاده اند تا عزیزان شان را ملاقات کنند به مکالمات تلفنی شخصی و طولانی مشغول اند و با کلمات توهین آمیز با آنها که خواستار رسیدگی هر چه زودتر به آنها برای ملاقات هستند، برخورد می کنند .
آنها وقتی دیدند که ماموران به اعتراض های آنها بی توجهند و بطور عمدی آنها را همچنان برای ملاقات معطل می کنند و با مانع تراشی ها ی متعدد از زمان ملاقات زندانی با خانواده ها می کاهند، دست به تحصن در سالن ملاقات کابینی زدند . با این اتفاق ملاقات برخی از زندانیان از جمله بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی لغو شد.
در پی تحصن زندانی ها صداقت نژاد ، رییس زندان اوین به میان این زندانیان رفت و به آنها وعده داد که حتما با ماموران خاطی برخورد می کند . اما پس از گذشت دقایقی کوتاه مشخص شد که این حرفهای صداقت نژاد، رییس زندان اوین فقط برای فریب زندانیان بوده است چرا که او نه تنها با ماموران قانون شکن برخورد نکرد که بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی از جمله معترضان به این رفتار نامناسب را که ملاقات های شان هم لغو شده بود به سلول انفرادی فرستاد .
رییس بند ۳۵۰ : رییس جمهورمان دست آمریکا را قطع می کند شما که عددی نیستید
انتقال یاران دربند به سلول انفرادی و وعده های دروغ رییس زندان اوین موجب عصبانیت دیگر زندانیان بند ۳۵۰ می شود و آنها به نشانه حمایت از هم بندانشان و در اعتراض به رفتارهای توهین آمیز مسوولان زندان به اعتراض ادامه دادند ،آن ها همچنین یکصدا سرود یار دبستانی را در زندان سر دادند .سرودی که با صدای بلند دربند طنین انداز شد و موجب عصابنیت رییس بند ۳۵۰،” مصطفی بزرگ نیا” می شود. وی به میان زندانیان می آید و آنها را تهدید می کند.او رو به زندانیانی که فقط به نقض اولیه حقوق انسانی شان معترض بودند ،می گوید :« وقتی آقای احمدی نژاد رییس جمهورمان گفته ما دست آمریکا را قطع می کنیم ،حالا شما ها که عددی نیستید.شما را به راحتی سر جایتان می نشانیم ، شما که در مقایسه با آمریکا برای ما هیچ به حساب می آیید.» .
بعد از ظهر همان روز یعنی دوشنبه، ماموران اطلاعات با در دست داشتن فهرستی ده نفره از زندانیان ،به بند ۳۵۰ می روند و می گویند باید این ده نفر را به سلول های انفرادی بند امنیتی وزارت اطلاعات ببریم که این بار نیز زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اعتراض می کنند و اجازه نمی دهند هم بندان شان توسط نیروهای اطلاعات به بندهای امنیتی و سلول انفرادی انتقال داده شوند .
تعدادی از نیروهای وزارت اطلاعات که به خاطر مقاومت زندانیان سیاسی در این بند حضور یافته بودند ، زندانیان را تهدید کردند و خطاب به آنها فریاد زدند:« اینجا را تبدیل به کهریزک دوم می کنیم.»
جمله ای که بارها توسط مقامات زندان نیز خطاب به زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ تکرار شد :”اینجا (بند ۳۵۰ اوین )را برای شما تبدیل به کهریزک می کنیم.”
یورش پلیس ضد شورش به بند ۳۵۰ زندان اوین
این اعتراض ها همچنان در بند ۳۵۰ ادامه می یابد تا در نهایت و در نیمه شب همان روز (دوشنبه)، گروهی از ماموران گارد ویژه و پلیس ضد شورش با یورش به بند ۳۵۰ زندان اوین ۱۵ زندانی سیاسی این بند را ضمن تهدید دوباره به کهریزک کردن اوین به انفرادی های بند ۲۴۰ وزارت اطلاعات منتقل می کنند . اقدامی که موجب می شود هر هفده زندانی سیاسی این بند در اعتراض به این تحقیرها و توهین ها دست به اعتصاب غذا بزنند.
در حال حاضر هفده تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در سلول انفرادی نگهداری می شوند . برخی از این زندانیان از همان روز انتقال به سلول انفرادی دست به اعتصاب غذا زده اند و هنوز از وضعیت آنها خبری نیست . تلفن ها و ملاقات های بند ۳۵۰ زندان اوین هم قطع شده است و هنوز نمی دانیم که در بند ۳۵۰ اوین بر سر زندانیان چه می گذرد؟ آیا همان طور که مسولان زندان گفته اند کهریزکی دیگر در اوین درست شده است و بر زندانیان همان می رود که بر قربانیان زندان کهریزک گذشت ؟ آیا بنا به گفته های بزرگ نیا رییس بند ۳۵۰ و نیروهای وزارت اطلاعات زندانیان بند ۳۵۰ و معترضان همچون زندانیان کهریزک قربانی خواهند شد ؟
علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار، حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت، عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تجکیم، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفراقدامی فعال مدنی، بابک بردبار عکاس خبری، ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل، ابراهیم (نادر) بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار، مجید دری فعال دانشجویی، مجید توکلی فعال دانشجویی، کیوان صمیمی روزنامه نگار، غلامحسین عرشی، پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا و محمد حسین سهرابی راد از جمله زندانیان منتقل شده به سلول انفرادی هستند که در اعتصاب غذا به سر می برند.
همچنین سایر زندانیان بند ۳۵۰ که همچنان تلفن شان قطع است به شدت نگران هم بندان خود در سلول انفرادی هستند و می ترسند بی توجهی مسولان زندان به اعتصاب غذای آنان حوادث ناگواری را برای هم بندان شان رقم بزند
کلمه : فخرالسادات محتشمی پور در یادداشتی خطاب به مهناز اصغرزاده همسر محسن امین زاده ،زندانی سیاسی که به تازگی و در پی عدم تمدید مرخصی اش به اوین بازگردانده شده ،نوشته است ” بی تردید این بار محسن امین زاده بی هیچ دغدغه ای از جانب خانه امیدش ایام حبس را خواهد گذراند و دشمنانش بیش از گذشته به حقارت خویش ایمان خواهند آورد. آری این بار قصه، قصه دیگری است! ”
متن این یادداشت که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته ، به شرح زیر است :
زندان از محسن ها خالی نمی ماند؟
باورمان نمی آمد مهنازجان!
باورمان نمی آمد پس از بیش از دو ماه تغییری در رفتارشان نداده باشند هنوز.
باورمان نمی آمد خواهرجان که شب عیدی زنگ بزنند و بگویند آقا برگرد زندان و بعد یکراست ببرندش دو الف و بعد از دو تماس کوتاه تلفنی دوباره بی خبر بمانیم از او.
باور نمی کردیم از رفتار بی ثمرشان عبرت نگرفته باشند. تو می گویی داستان چیست؟ الهه می گوید: انگار نمی خواهند زندان از محسن ها خالی باشد. از محسن ها. میردامادی و صفایی و امین زاده و این آخری ها آرمین. محسن ها را به زندان می برند و همه نیک سیرتان و نیکوکاران را که کارنامه عملشان پر است از خدمت به خلق. در عوض زشت کرداران آزادند و قاتلان کهریزک راست راست می گردند و اراذل و اوباشی که در مأموریت جدیدشان دیگر باید بروند سراغ مراسم عزا و عروسی سبزها. باید بروند زندگی عادی مردم را دستکاری کنند. در زندگی خصوصی شان دخالت کنند. سرک بکشند. فضولی کنند و هر کار غیرشرعی مجاز شده با توجیه های شرعی را توسط کسانی که دین را ملعبه قدرت طلبی هایشان کرده اند، انجام دهند.
خواهرجان من این نیمه شعبان را هم مانند پارسال شاد نبودم همراه غصه ناگهانی تو و فاطمه و زینبت و درد هجران همه همسران، پرستوها و ژیلاها و مهدیه ها و فاطمه ها و الهه ها و مریم ها و بقیه شان و همه فرزندان، این دختران و پسران جوان و نوجوانی که همه عشق و شور جوانیشان در زیر شبح سیاه کینه و نفرت، می رود که رنگ ببازد و این کودکان معصوم که فکر کردن به مصائب این روزهایشان دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد. شاد نبودم و دلم می خواست با سر زدن به همه خانواده های زندانیان سیاسی در غم و رنج های یک ساله و بیش از یک ساله آنان سهیم و شریک شوم ولی نه نه من تسلیم این سرنوشتی که بندگان زیاده خواه و قدرت طلب خدا برای ما تقدیر کرده اند نمی شوم. ما می رویم به دیدن خانواده ها و همه انرژی منبعث از ایمان و اعتقاداتمان را نثار آنان می کنیم. می رویم و سلام و سلامتی برای خودشان و عزیز دربندشان از خدایمان خدای فرج و پایان دهنده انتظار طلب می کنیم و اگر وقتمان کم آمد زنگ می زنیم و درهمان تماس های کوتاه تلفنی ، هر چه در توان داشتیم، می کنیم تا لحظات تنهایی و خدای ناکرده ناامیدی را پاک کنیم از شب و روز بهترین عیدِ عزیزترین خانواده های ایرانی. خانواده هایی که فرزندانشان و عزیزانشان مایه افتخار همه مایند و افتخار ایران.
محسنِ تو را به زندان بازگرداندند. به بند دو الف که پر است از خاطرات روزهای حضور حاضران و شهود شاهدان. حالا محسنِ تو محسنِ ما تک و تنها دارد خاکروبی می کند از آن سلول آشنا و بازمانده های آن روزهای ناب جمع یاران را یکی یکی پاک می کند از غبار غربت و تنهایی و می نشاند سرجایشان.
همسرجان می گوید محسن خیلی خوش سلیقه است و تو با لبخند سرتکان می دهی به علامت تأیید و من که تزئینات سلول دو نفره شان و بعدها چندنفره شان را ندیده ام شهادت می دهم با توجه به آن اثر هنری خلق شده در ایام سخت بازجویی که پس از آزادیش تبدیل شد به یک تابلوی نفیس و کارت پستال هایی که نوید عید می داد و سبزی مکرر. مانند کارت پستال های آثار هنری خلق شده توسط آذر منصوری مان در زندان که بوی امید را همراه با گل های بهاری در سراسر زندگی مان پراکند. بقیه آزادگان هم یادگارهایی دارند از آن روزهای هول انگیز وهم و انتظارِ ما و تحیر و افتخار خودشان. روزهای سوال وروزهای جواب هایی که به جای اقناع خشم آور بود و … ما با این یادگارها مأنوس می مانیم تا فراموش نکنیم آن چه بر عزیزانمان گذشت. آن چه گذشت؟!!! روزگار می گذرد و ما می رویم و یادگارها به جا می ماند و خاطرات بس عبرت آموز و موزه هایی که در و دیوارش و همه اجسام و اشیاء موجود در آن با رهگذران سخن می گویند. روزگار غریبی است خواهرجان و داستان های عجیبی که می سازند و می پردازند و پایانش انگار از دست خودشان هم خارج شده است. انگار این کشتی را بی هدف سپرده اند دست موج ها. موج هایی که سخت و بی پروا در همش بشکند بی امیدی برای رسیدن به ساحل سلامت. ما هم خود را سپرده ایم به امواج بی هیچ تقلایی اما نه بی هدف. ما با آرامش و طمأنینه تمام خود را سپرده ایم به خدا و زندگی و مقدراتمان را نیز. از صبح که با نام او روزمان را آغاز می کنیم بی اعتنا به آن چه برایمان می پسندند و انتظار دارند و طلب می کنند، دفتر ایام می گشاییم و پای به راهی می گذاریم که تنها مورد رضای اوست و امید به گشایش از جانب او روزمان را خوش و ذکر او لحظاتمان را متبرک می کند و ساحل نجاتی که در انتظار ماست، نزدیک تر و نزدیک تر می شود.
و تو این بار چقدر آرامی مهناز یار روزهای سخت. گویی مسیری که محسن در آن گام گذاشته بیش از پیش برایت منزّه و مقصدش روشن و روح نواز است.
مهنازعزیز خاطرات روزهای سختی که ما و فرزندان و عزیزانمان گذراندیم هرگز از خاطرمان پاک نمی شود اما شیرینی وصل را شاید دیگر آن گونه چشیدن، برایمان مقدر نشود. آن لحظات قدسی دیداری شیرین در پی هجرانی جانسوز و حضور و همراهی هایی که منحصر به فرد ماند در زندگی هایمان. تو که نیکو پرستاری داشتی در ایام بیماری متعاقبِ رنج های فزاینده که به لطف برادران برایت پدید آمد و من که کوشیدم نیکو پرستاری باشم برای فرزند خدوم ملت و نماینده بیدار نسل انقلابیون دیروز و اصلاحیون امروز. ما روزهای خوشمان را با هم قیاس کردیم و کم نیاوردیم از یکدیگر. تو که بیچارگان می پنداشتند رنج بیماری روحیه ات را هم ضعیف کرده و من که از خدا خواسته ام تا جان در بدن دارم ذلت و مسکنت انظلام گریبانگیرم نشود و از او خواسته ام به بزرگی اش نگذارد سرم جز در برابر او خم شود و مقام تسلیم را فقط و فقط در برابر کبریایی خودش برایم بپسندد.
خواهرم وقتی ساعاتی پس از بازگشت او به زندان، حالش را از تو جویا شدم و تو محکم و مطمئن گفتی صبح از زیر قرآن ردش کردیم و تحویلش دادیم و انشاء الله خوب است من همه خیالم راحت شد که خانه ات ازنفحات روح اهریمنی که یأس را و بداندیشی و کژخیالی را در دل ها می پراکند، خالی است. من همه خیالم راحت است که فاطمه و زینب با داشتن چون تو مادری در برابر همه طوفان های ساختگی که قامت استوار فرزندان ما را نشانه رفته است، ایستادگی خواهند کرد و نام های زیبایشان که نشانه اعتقادات و آرمان های نسل ماست در برابر نوخاستگانی که بیهوده می کوشند که بی ریشگی و نوظهوربودنشان و یا سوء سابقه شان را با مشوه کردن سابقه نیک پدران آنان و دوستان هم فکرشان بپوشانند، برازنده آنان خواهد بود.
مهناز عزیز آغوش پرمهرت را پناهگاه همیشگی یادگاران محسنت قرار ده و بگذار فرزندانت فرزندان اصلاحات، بوی خوش و آشنای ایثار و خدمت و صداقت و فداکاری را باز هم در خانه استشمام کنند. بی تردید این بار محسن امین زاده بی هیچ دغدغه ای از جانب خانه امیدش ایام حبس را خواهد گذراند و دشمنانش بیش از گذشته به حقارت خویش ایمان خواهند آورد. آری این بار قصه، قصه دیگری است!
احمد خورشیدی آزاد – دبیرکل جمعیت خدمتگزاران انقلاب اسلامی- بر این باور است که برخی حلقههای درونی دولت دهم در سودای بازتولید پروژه مدودوف و پوتین در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری هستند. نام این سردار جنگ هشت ساله ایران وعراق پس از سال ۸۴ و ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بر زبانها افتاد. وی پس از شکست حامیان دولت در انتخابات شورای شهر سوم نخستین انتقادات خود را به تیم مشاوران محمود احمدینژاد طرح کرد. با توجه به نسبت فامیلی خورشیدی و احمدینژاد این انتقادات بازتاب بیشتری در رسانهها یافت. پدر همسر دختر احمدینژاد در این گفت وگو به دلایل عدم موفقیت بازتولید پروژه پوتین و و مدودوف اشاره کرد. همچنین سردار خورشیدی به مرور خاطرات خود از ستاد انتخاباتی احمدینژاد در سال ۸۴ پرداخت و تصریح کرد که وی نخستین فردی بود که احمدینژاد را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری تشویق کرده است. با این حال در انتخابات ۸۸ به رقیب اصولگرای احمدینژاد، یعنی محسن رضایی رأی داده است.
به گزارش سایت گروه مجلات همشهری، بخشهایی از گفتگوی همشهری ماه شماره ۴۸ با خورشیدی در ادامه میآید:
• مدل پوتین و مدودوف در ایران قابل اجرا نیست اما به نظر میرسد قرینههایی درباره تلاش برای پیادهسازی این مدل در کشور دیده میشود. در حال حاضر تلاش زیادی میشود که از برخی چهرههای نزدیک به آقای احمدینژاد چهرهسازی رسانهای شود. به طور نمونه در مورد آقای مشایی که به عنوان رئیس دفتر آقای احمدینژاد فعالیت میکند مباحث فراوانی طرح میشود. از سویی بسیاری از ناظران عرصه سیاست کشور بر این باور هستند که مشایی به تصمیمگیر اصلی در عزل و نصبهای کلان دستگاههای اجرایی بدل شده است. وی رئیس کمیسیون قراردادهای نفتی است وکلیه قراردادها باید به تایید مشایی برسد و عملا وزیر نفت به محاق رفته است. جالب است، آیا تا به حال فکر کردهاید که افکار عمومی نام رئیس دفترقبلی احمدینژاد را به یاد دارند؟ با این همه آقای مشایی را همه در کنار آقای احمدینژاد میبینند. به نظر میرسد که یک عملیات جایگزینی و به اشتهار رساندن آقای مشایی در حال انجام است. بنا بر اخبار موجود مشایی برنامه سفرهای مجزای استانی دارد.وی مدتی قبل تحت عنوان پیگیری مصوبات به شمال رفته بود.با این حال و با توجه به عدم مقبولیت این مدیر آقای احمدینژاد در نزد مقام معظم رهبری که در بحث معاون اولی مشایی بروز یافت، بعید میدانم که وی گزینه مناسبی برای این امر باشد.
• در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ و جریان دانشگاه مقام معظم رهبری صحبتهای مهمی داشتند. ایشان در ملاقات با مسؤولان نظام فرمودند نه ایران روسیه است و نه آقای خاتمی یلتسین. خوب است که بعضیها بدانند که این کشور، کشوری است که مقام معظم رهبری حرف اول و آخر را میزنند. من خیلی تعجب میکنم که چطور بعضیها میآیند پست ریاست جمهوری را قبول کنند بدون اینکه حدود و اختیاراتش را رعایت کنند. جایگاه ولی فقیه یک جایگاه الهی است و با جایگاههای دیگر مانند روسای سه قوه فرق میکند. بنابراین با وجود اینکه این اراده وجود دارد و در دستور کار عدهای قرارگرفته است. اما به نظر من این پروژه ناکام خواهد ماند. گزینههای طرح شده در این پروژه نه مورد تایید آقا و نه مردم و نه اصولگرایان است. اگر شما الان یک نظرسنجی انجام دهید درصد بسیار بالایی این موضوع را نخواهند پذیرفت و حتی عدهای آن را به چشم تمسخر مینگرند.
• شنیدهام که در جلسهای دوستان به آقای احمدینژاد گفتند که شما دور بعد خودتان هستید برای دور بعد چه کسی را مناسب میدانید که در آن جلسه ایشان آقای لنکرانی را پیشنهاد میدهند که به نظر من این حالت قیممآبانه نسبت به مردم است و وظیفهای نیست که برعهده رئیسجمهور یا روسای قوا باشد. این کار به دو مرجع امام و امت برمیگردد؛ رهبری و مردم.
• من واقعا نمیپسندم در شرایطی که آقا نشستهاند، کار ما به جایی برسد و ذهن ما بپذیرد که آقای احمدینژاد فردی را معرفی کنند. برای من پذیرش این مساله بسیار سخت است اما اگر هر کسی بخواهد در حوزهای که شایستگی و وظیفه آن را ندارد وارد شود به طور قطع با واکنش تند تودههای مردم مواجه میشود. اصلیترین سدی که در این راستا ایجاد میشود نظر مردم است و مردم این مساله را نخواهند پذیرفت و شما در این مورد شک نکنید. آقا هم بارها تکرار کردهاند که در ایران رهبری مستحکمی وجود دارد و شما مطمئن باشید که این اتفاق نمیافتد و اگر رخ بدهد با واکنش اصولگرایان مواجه خواهد شد.
• اینکه حلقه مشاوران آقای احمدینژاد هر روز تنگتر از روز گذشته میشود به خود آقای دکتر برمیگردد. وی کمتر حاضر به شنیدن مشورت منتقدان است. در حالیکه نقد نعمتی است که خدا به مسؤولان میدهد و نیازی نیست که برای آن هزینهای صرف کنند. در تمام دنیا هم عکس این مساله وجود دارد. با این وجود برخوردهای تحقیرآمیز صورت میگیرد و آدمهای دلسوز در این سیستم آرام آرام سرخورده میشوند. آقای احمدینژاد خیلی فعال است و بارها ازکار زیاد بیهوش شده و خود من چندین بار ایشان را بیمارستان بردهام اما اگر این همه پتانسیل را به کار میگرفت تمام سود این مساله به خود وی میرسید. به نظر من آقای احمدینژاد در حال حاضر با ده درصد پتانسیل نیروی کشور کار میکند و ۹۰ درصد کنار ایستادهاند. اگر این پتانسیل به کار گرفته میشد میدانید چه اتفاقی میافتاد.
• شش ماه مانده به پایان دوره قانونی شورای شهر اول که وزارت کشور دستور انحلال کرد به این فکر افتادیم که شورای شهر و شهرداری جای مهمی است. با تعدادی از دوستان دور هم جمع شدیم که از جاهای مختلف آمده بودند؛ مانند آقای بیادی که کارمند صنایع دفاع بودند. البته آقای باهنر، فدایی و شهید سردار پروین هم حضور داشتند. هر چند ما دوست نداشتیم که چهرههای جناحی علنی شوند و این اعتقاد را داشتیم که حکومتی نشود چون اگر حکومتیها حمایت میکردند لطمه میخوردیم. پس قرارشد که فهرست بدهیم و افرادی مانند حبیب کاشانی و بیادی… در این فهرست قرار گرفتند که خواستیم چاپ کنیم. آقای سردار پروین که بعدها شهید شد، گفت در برگه سبز چاپ کنیم که کوچک و اندازه کف دست باشد. بعد چند روز قبل از انتخابات واژه آبادگران مورد اجماع قرار گرفت که قرار شد اسم حزب روی آن نگذاریم و اسم جمعیت را انتخاب کردیم. فهرست جمعیت آبادگران چاپ شد. در روز انتخابات آقای زریبافان که با بچههای دولتی ارتباط داشت تماس گرفت وگفت که همه ۱۵ نفر رأی آوردهاند و در گام بعد برای انتخابات مجلس سازماندهی کردیم و بچههای مثل خودمان را پیدا کردیم که دلسوز و غیرجناحی و ولایی باشند. چپ و راست برای ما فرق نمیکرد.
• آن زمان در مجلس شرکت کردیم که اکثریت فهرست ما رأی آورد. البته پس ازشورای شهر نظر همه روی شهرداری آقای احمدینژاد بود و پس از اینکه در چند ماه اول ایشان خوب کار کرد و درخشید، اولین کسی که مساله ریاست جمهوری به ذهنش آمد و آن را مکتوب کرد و به ایشان گفت من بودم. گفتم اگر این وضعیت را ادامه دهید میتوانید رئیسجمهور شوید. پس از آن ایشان از جلسات آبادگران رفت و در انتخابات مجلس از فهرست ۲۰۷ نفره بیش از ۱۹۰ نفر رأی آوردند تا اینکه در انتخابات ریاست جمهوری دو دستگی پیش آمد؛ چون آقای قالیباف آمد و ما مردد شدیم چون ایشان از جنس خودمان و انقلاب بود و هم اینکه آرا پراکنده میشد. من نظرم این بود که آقای احمدینژاد چون سوارکار است و یک دوره شهرداری را گذرانده است بیشتر با اقبال مواجه است و آقای قالیباف میتواند برای دور بعد تلاش کند که در سه – چهار روز آخر یک افکارسنجی شد که قرار شد همه از ایشان حمایت کنند و نتیجه آن دولت نهم شد؛ هر چند وقتی جریان حاکم شد اختلافات زیاد میشود. البته ما این اعتقاد را داشتیم که آقای احمدینژاد برای یک دوره کافی است و باید آقای قالیباف بیاید ولی جمعبندی این بود که آقای قالیباف نیاید و مردم عادت دارند که به یک رئیسجمهور دو دوره رأی بدهند. هر چند من بر این باور هستم که آقای قالیباف موفق خواهد شد چون فرد معتدلی است و میتواند از همه ظرفیتها بهره بگیرد. با این تفکر که ما میتوانیم با یک گروه و دسته کشور را اداره کنیم موفق نخواهیم شد. من به عنوان اصولگرای مستقل و معتدل بر این باور هستم که بسیاری از نیروهای چپ ارزشی که بسیار انقلابی هستند سرمایه این کشور محسوب میشوند و نمیتوان آنها را حذف کرد. نظام باید از تجربیات این عزیزان نیز بهره ببرد.
• اختلافات با آقای احمدینژاد بر روابط خانوادگی ما بیتاثیر نیست، من ارتباطی ندارم ولی از این میترسیدم که در افکار این برخورد را شخصی برآورد کنند. قبل از عید یک عده از بزرگان گفتند که شما مصاحفه داشته باشید. من کاملا استقبال کردم و در مراسم مرحوم کردان دیداری داشتیم زیرا برای من که درس دانشگاه خودم را فدای انقلاب کردم، بد بود که بخواهم به خاطر مسائل شخصی با افراد درگیر شوم زیرا من از شهدا میترسم. من شاهد شهادت ۱۲۰۰ نفر از شهدا بودم و نمیتوانم این افراد را فراموش کنم.
• در حال حاضر رابطهام با پسرم عادی است. رفت و آمد داریم ولی نه به صورت گسترده چون ایشان در نهاد مشغول است. درس هم میخواند و کار من زیاد است. باید به خانواده شهدا سر بزنم که وقت زیادی میگیرد.
خواهر عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار دربند به دادسرای زندان اوین احضار شد.
به گزارش کلمه، احضار خواهر تاجیک به دادسرای زندان اوین در راستای افشای هتک حرمت تاجیک در حضور دادستان توسط وی می باشد.
گفتنی است، در اولین ملاقات تاجیک خطاب به خواهرش گفته بود که در بدو ورود به زندان اوین ودرحضورمعاون دادستان تهران مورد هتک حرمت قرارگرفته است.وقتی خواهر عبدالرضا تاجیک خواستار بیان جزییات بیشتری شده است با این توضیح عبدالرضا مواجه گردیده که شما اعتراض کنید،خودشان می دانند وبه این ترتیب از بیان جزییات بیشتر خودداری نموده است.
نماینده ایلام در مجلس می گوید در اساسنامه جدید تامین اجتماعی، این “سازمان” بیش از پیش دولتی می شود و با ماهیت اصلی اش سازگاری ندارد. قنبری تاکید می کند از نظر وی اساسنامه صندوق تامین قابل ابطال است.
به گزارش خبرآنلاین ، سئوالی که مطرح می شود، این است که چگونه هیات تحقیق و تفحصی که تنها ۳ جلسه تشکیل داده و تا پایان تعطیلات تابستانی مجلس، عملا کاری انجام نخواهد داد، می تواند از ابطال اساسنامه تامین اجتماعی سخن بگوید. داریوش قنبری در پاسخ می گوید کارشناسان این هیات در حال جمع آوری داده های از محلهای ماموریت خود یعنی صندوق تامین اجتماعی، شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی (شستا) و صندوق بازنشستگی وابسته به وزارت رفاه هستند و تا زمان طرح یافته های هیات تحقیق و تفحص، قرار نیست موضوع رسانه ای شود.
آقای قنبری، چند روز پیش اساسنامه جدید صندوق تامین اجتماعی توسط معاون اول رئیس جمهور ابلاغ شد. موضع کمیته تحقیق و تفحص مجلس از تامین اجتماعی در این باره چیست؟
قبلا از طریق کمیسیون اجتماعی پیگیریهایی را انجام داده ایم تا این اساسنامه اصلاح شود. با این حال معتقدیم چیزی که ابلاغ شده است، تامین اجتماعی را بیش از پیش دولتی می کند و با ماهیت و ماموریت این سازمان سازگاری ندارد. تامین اجتماعی نهادی عمومی و غیر دولتی است و سرمایه آن متعلق به بیمه شدگان، کارگران و بازنشسته هاست. نباید دولت در این شرایط حساس که سازمان دارد، نهادها و شرکتهای عمومی را به این صورت تحت سیطره خود درآورد و عملا آنها را از ماهیت اصلی خود منحرف کند. دولتی شدن سازمان تامین اجتماعی برای مردم و نمایندگان بدل به دغدغه شده است و ما به دنبال احیای ماهیت حقیقی این سازمان هستیم. به همین خاطر احتمال لغو این اساسنامه توسط نمایندگان مردم وجود دارد.
ولی چگونه هیاتی که تنها ۳ جلسه از ابتدای کار خود در اردیبهشت ماه تشکیل داده، می تواند درخواست ابطال اساسنامه سازمانی به این عظمت را مطرح کند؟
ببینید! در آخرین جلسه ای که قبل از تعطیلات مجلس برگزار شد، ۳ کمیته تشکیل شد و قرار شد از تامین اجتماعی، شستا و صندوق بازنشستگی تحقیق و تفحص صورت بگیرد. قرار بر این شده که در ارتباط با یافته ها و تخلفات دولتی و سازمانی صحبتی پیش نیاید تا زمانی که گزارش در صحن علنی مجلس قرائت می شود. اکنون به اطلاعاتی به شکل خام در برخی جاها دست یافته ایم که تیم کارشناسی باید تشکیل شود و فرضیاتی را که مطرح می کنیم، تحقیق و پژوهش کنند و حقایق را مشخص نمایند.
یعنی بر اساس فرضیات تحقیق نشده ای که می گویید هنوز تیم کارشناسی آن تشکیل نشده، موضوع را پیگیری می کنید؟
در اصل مقداری فاصله زمانی از هنگام تصویب تحقیق و تفحص تا زمان تشکیل کمیته ها و شکل گیری هیات وجود دارد. ولی مقرر شده بعد از تعطیلات تابستانی و ۲۴ مردادماه، جلسه خواهیم داشت. اما اکنون تعدادی از کارشناسانی که تعیین شده اند، اطلاعات را از سه حوزه تحقیقی که عرض شد، جمع آوری می کنند و در طول تعطیلات تابستانی، کار آنها ادامه دارد. منتهی در این مدت، جلسات را برای هماهنگی تشکیل می دهیم و کمیته کار دوستان کارشناس را به صورت عملیاتی پیگیری می کند.
آیا وزارت رفاه و تامین اجتماعی و حوزه هایی که می فرمایید کمیته ها پوشش می دهند، با کمیته های هیات تحقیق همکاری لازم را داشته اند؟
جلسات متعددی را مسئولان وزارتخانه تشکیل شده و دوستان قول داده اند تعامل کنند و اطلاعات را در اختیار مجلس قرار دهند. باید ببینیم این قولها عملی می شود یا خیر.
ولی منابع دولتی می گویند نماینده کمیته تحقیق جلسه می گذارند و خودشان نمی آیند؟
بله، چنین جلساتی که عده ای دوستان نماینده حضور نداشتند، بوده است. دلیل غیبت آنها هم به خاطر همزمانی جلسه در وزارت رفاه با جلسات صحن علنی بود. قرار شد از این به بعد جلسات، در فرصت مناسب شکل بگیرد تا همه دوستان در نشست حاضر باشند.
چقدر احتمال می دهید نتایج و یافته های هیات تحقیق و تفحص، تغییر در رفتار مدیران تامین اجتماعی را به دنبال داشته باشد؟
حقیقت این است که سرمایه های هنگفت کارگران و بازنشستگان در اختیار آنهاست. اگر این سرمایه ها به خوبی هدایت شود، می شود آینده سازمان را تامین کرد، اما شرایط فعلی ناجور است و به خاطر سوء مدیریت، مداخلات دولتی و برخوردهای سیاسی، سازمان نتوانسته چنان که باید و شاید خود را مدیریت کند. تحقیق و تفحص هم از سر تفنن نیست. قطعا با کسانی که سوءاستفاده های غیر قانونی از منابع مالی سازمان داشته اند، برخورد خواهد کرد. موارد کوتاهی، تخلف، جرم و تقصیر مدیران در مجلس گزارش می شود و با آنها برخورد خواهد شد.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با اشاره به شرایط فعلی، لازمه عبور از این مرحله را “خویشتنداری، حوصله و رفتار عقلایی توسط دلسوزان در داخل کشور و در سطح بینالمللی” ذکر کرد و گفت: اتخاذ مواضع لجوجانه و غیرعقلایی نه تنها مشکلات منطقه را حل نخواهد کرد بلکه تجربه تاریخ نشان میدهد که شرایط و اوضاع منطقه خاورمیانه بهویژه منطقه حیاتی خلیج فارس را بغرنجتر و مشکلتر خواهد کرد.
هاشمی رفسنجانی گفت: احساس میشود غربیها اعم از آمریکا، اروپا و برخی کشورهای این اردوگاه و همسو، با مسائل عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین اوضاع را بدتر و حاد میکنند و با مسأله جمهوری اسلامی ایران نیز نوعی برخورد لجوجانه و غیراصولی را پیش گرفتهاند و تلاش دارند همه راههای تفاهم و دیپلماتیک را بسته و بهرغم اعلام آمادگی ایران در انجام مذاکرات بدون قید و شرط، آنها راههای خصمانه خود را دنبال و با ایجاد حواشی و بهانهگیریهای بیمورد، جو را متشنج میکنند.
به گزارش آفتاب، بررسی لایحه ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد ادامه اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر، در جلسه امروز مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی و پیگیری شد.
هاشمی رفسنجانی در ابتدای این جلسه، با توجه به حوادث هفتههای اخیر در سطح بینالمللی و منطقه خاورمیانه علیه کشورهای اسلامی و جمهوری اسلامی ایران، گفت: احساس میشود غربیها اعم از آمریکا، اروپا و برخی کشورهای این اردوگاه و همسو، با مسائل عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین اوضاع را بدتر و حاد میکنند و با مسأله جمهوری اسلامی ایران نیز نوعی برخورد لجوجانه و غیراصولی را پیش گرفتهاند و تلاش دارند همه راههای تفاهم و دیپلماتیک را بسته و بهرغم اعلام آمادگی ایران در انجام مذاکرات بدون قید و شرط، آنها راههای خصمانه خود را دنبال و با ایجاد حواشی و بهانهگیریهای بیمورد، جو را متشنج میکنند.
هاشمی رفسنجانی با مرور خاطرات خود مربوط به وقایع و بحرانهای سال ۱۳۶۷ در مورد دفاع مقدس و فضای بسیار بحرانی در داخل و کشورهای عراق و حتی آمریکا اظهار کرد: با تدبیر و عقلانیت در داخل و جهان توانستیم نه تنها جنگ را ختم کنیم بلکه پیروزی سیاسی خود در سازمان ملل متحد را ثبت کردیم.
وی ادامه داد: در شرایط کنونی نیز خواهیم توانست به مسائل فائق آییم زیرا شرایط امروز در ایران و جهان بدتر از شرایط سالهای ۶۷ نیست.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با اشاره به بحران کنونی بینالمللی اقتصادی که به مهلکهای تبدیل شده است گفت: غربیها، با زورگویی و لجاجت بر مواضع غیراصولی خود علیه ایران به نتیجهای نخواهند رسید زیرا دنیا ظرفیت تحمیل بحران یا بحرانهای دیگری را ندارد و باید مسئولانه و عقلایی رفتار کنند تا از دورنمای شومی که برای دنیا ترسیم کردهاند به خوبی عبور کرده و مسائل یا تفاهم حل و فصل شود.
در ادامه این جلسه، موضوع بررسی لایحه ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد، مصوبه مجلس شورای اسلامی که مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفته است در دستور کار قرار گرفت.
با حضور نمایندگان حقوقی و فقهی شورای نگهبان، رئیس کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس شورای اسلامی، رئیس دیوارن عدالت اداری و نمایندگان قضائی و حقوقی سایر نهادهای ذیربط پس از طرح موضوع و قرائت پیشنهاد کمیسیون اقتصاد کلان، بازرگانی و اداری مجمع تشخیص مصلحت نظام، با توجه به تنوع نظرات و ضرورت بررسی جامع و ارائه پیشنهادات کاملتر، مقرر شد این موضوع در کمیسیون مشترکی در مجمع با حضور کارشناسان در دستگاههای مربوطه بررسی و نتیجه مجدداً در صحن جلسه مجمع مورد بررسی قرار گیرد.
ادامه بررسی اصلاحیه قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب ۱۳۷۶ مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در جلسه امروز مجمع با حضور مسئولان قضائی، حقوقی، نظامی و امنیتی کشور پیگیری شد و پس از بحث و بررسیهای مبسوط در بند دوم ماده ۳۳ این قانون پس از ذکر نام فرمانده نیروی انتظامی، عنوان دبیر ستاد مبارزه با مواد مخدر اضافه شد.
سید محمد خاتمی در پیامی درگذشت نابهنگام مرحوم ططری که از تبار پاکان و نیکان ایران زمین و پهلوانی دین دار بود را تسلیت گفت.
به گزارش کلمه، متن کامل این پیام در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
خاندان محترم ططری
درگذشت نابهنگام مردی از تبار پاکان و و نیکان ایران زمین که آیین پهلوانی را با دینداری صادقانه خود به هم آمیخته بود و دلش در گرو عشق به اسلام و ایران می طپید موجب تأثر فراوان شد. از خداوند منان می خواهم پاداش پاکی نیت و خدمت ناب او به ایران و ایرانی بخصوص به مردم شریف پهلوان پرور و بزرگوار کرمانشاه را با آمرزش و رحمت واسعه خود عنایت فرماید.
من این مصیب را به خاندان معزز ططری، به فرزندان شرافتمند او که داغ فقدان مادر با این مصیبت برایشان تازه شد و به مردم ایران و مردم شریف کرمانشاه تسلیت عرض می کنم و برای همه داغداران محترم اجر و صبر و سلامتی از درگاه حضرت حق مسألت دارم.
سید محمد خاتمی
۹ مرداد ۱۳۸۹
ساعاتی پیش حسین مرعشی ومحسن میردامادی دوتن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین از سالن ۷ اندرزگاه به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شدند.
به گزارش خبرنگار کلمه، هنوز از علت این جابه جایی و انتقال سخنگوی حزب کارگزاران و دبیر کل حزب مشارکت خبری در دست نیست.
بند ۳۵۰ از روز دوشنبه هفته گذشته ودر پی برخورد توهین آمیز مأموران دادستانی ونگهبانان زندان با خانواده های زندانیان در وضعیتی بحرانی قرار گرفته است.برخورد توهین آمیز مأموران با اعتراض شدید واعتصاب غذای حداقل ۱۷ تن از زندانیان این بند مواجه گردیده است که تماماً به سلولهای انفرادی منتقل گردیده اند.
پس از تجمع امروز خانواده های این زندانیان در مقابل دادگستری استان تهران خبر می رسد که ارتباط تلفنی قطع شده این بند به حالت عادی برگشته است ولیکن از شرایط زندانیان اعتصاب کننده خبری در دست نیست.
مهندس حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی و دکترمحسن میردامادی دبیرکل حزب مشارکت ایران اسلامی می باشند.
عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس معتقد است که عدم شرایط لازم برای نقد و اظهار نظر موجب شده است که اصلاح طلبان سکوت کنند.
به گزارش ایلنا، علی اکبر اولیاء نماینده یزد و صدوق تاکید کرد: شرایط فعلی جامعه به گونهای شده است که شرایط برای اظهار نظر و نقد سازنده وجود ندارد و یکی از دلایل سکوت اصلاحطلبان نیز همین مورد است.
عضو کمیسیون عمران معتقد است که روند ارتباطات دولت به ویژه عملکرد آن به گونهای شده است که اشکالات کار آنان مشخص میشود و در بسیاری از مواقع نیازی به ورود اصلاحطلبان و نقادی از سوی آنان نیست.
این نماینده مجلس با تاکید بر اینکه در بیشتر مواقع اصولگرایان نیز به اشتباهات فاحش دولت پی میبرند، تصریح کرد: اصولگرایان نیز با پی بردن به اشتباهات دولت در مورد آن تذکر میدهند و نسبت به آن موضع گیری میکنند.
به گفته اولیاء اصلاحطلبان در حال حاضر با سکوت خود در انتظار گذشت زمان هستند و به نظر میرسد که فضای مناسبتری در آینده برای نقد و اظهار نظر فراهم شود.
وی در ادامه با بیان اینکه لازم است شرایط بحث منطقی و نقد دلسوزانه فراهم شود، خاطرنشان کرد: کشور باید بر اساس خردورزی اداره شود و دانش و تجربه ۳۰ ساله مدیران که به صورت راکد باقی مانده است، مورد استفاده قرار گیرد تا فضا برای مشارکت سیاسی مردم در آینده فراهم شود.
سید محمد خاتمی با خانواده حسین نورانی نژاد، دیدار و از آنها دلجویی کرد.
به گزارش «پارلماننیوز»، رئیسجمهور سابق جمهوری اسلامی ایران، در این دیدار ابراز امیدواری کرد که رئیس کمیته اطلاعرسانی جبهه مشارکت هرچه زودتر آزاد شود.
نورانینژاد که تاکنون یازده ماه حبس را بدون مرخصی گذرانده است، بر طبق حکم دادگاه یک ماه دیگر دوران حبسش به پایان میرسد.
خاتمی در این دیدار به یاد حسین نورانینژاد تفالی بر دیوان حافظ زد که این شعر حافظ آمد:
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
خاتمی همچنین به یادگار برای پرستو سرمدی همسر حسین نورانی نژاد نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
پرستو خانم سرمدی !
در نگاهتان عصمت انسان پاک را می بینم و دلتان را سرشار از ایمان و عزمتان را در پاسداری از حق و حرمت انسان و همه انسانها، جزم و استوار و همواره چنین باد.
یاد حسین را که نمونه والای انسان آگاه، مومن و مصمم بود گرامی می داریم و با شما همدل و همداستان منتظر و امیدوار می مانیم که هر چه زودتر او را در میان خود و در متن جامعه فعال و موثر ببینیم.
سید محمد خاتمی
کلمه :جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی بعد از چند روز بی خبری از عزیزان دربندشان ، برای نشان دادن اعتراض و نگرانی از سلامتی این زندانیان ، صبح امروز مقابل دادستانی تهران در سبزه میدان تهران تجمع کردند. خواسته این خانواده ها خاتمه دادن به رفتار نا مناسب با زندانیان سیاسی و تحقق مطالبات رندانیان اعتصاب کننده است.
به گزارش خبرنگار کلمه ،خانواده های زندانیان سیاسی از ساعت ده صبح به مدت دو ساعت و نیم در مقابل دادستانی تهران با سکوت کامل تجمع کردند .آنها خواستار دیدار با دادستان برای مطرح کردن نگرانی ها و دغدغه های خود در باره فرزندان دربند خود بویژه زندانی های اعتصاب کننده بودند .دادستان تهران حاضر به ملاقات با خانواده های زندانیان نشد .
ساعت ۱۲ و نیم با ناامید شدن از ملاقات با دادستان تهران ،با سر دادن شعار الله و اکبر به سمت دفتر ریاست دادگستری تهران حرکت کردند تا با وی در باره مشکلات زندانی های خود گفت و گو کنند.
روز دوشنبه گذشته ، نیمه شعبان برخی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ به برخورد نامناسب مسئولان زندان اعتراض کردند و پاسخ این اعتراض، انتقال هفده تن از آنها به سلول های انفرادی بود . از آن روز تا کنون، این هفده زندانی سیاسی دست به اعتصاب غذا زده اند. ارتباط آنها و نیز زندانیان بند ۳۵۰ با دنیای بیرون کاملا قطع شده است.
در این چند روز هیچ یک از زندانیان اجازه تماس تلفنی نداشتند و ملاقات ها نیز لغو شده است. در اعتراض به چنین شرایطی جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی که بیشتر از خانواده های زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین بودند ، صبح امروز مقابل دادستانی تهران تجمع کردند . آنها عکس های عزیزان خود را در دست گرفته بودند و نیز پلاکاردهایی با این مضمون که رفتار های نامناسب با زندانیان سیاسی را خاتمه دهید.
پدر حامد روحی نژاد در میان جمع معترض دیده می شود. نگرانی در چهره ی خسته پدر نشسته است . حال جسمی حامد را که از او می پرسی سری تکان می دهد:” حال جسمی و روحی حامد اصلا خوب نیست و روز به روز بینایی اش کمتر می شود .”
حامد روحی نژاد مبتلا به بیماری ام اس است . او که در داگاه بدوی به اعدام محکوم شده بود در نهایت به تحمل ده سال حبس محکوم شده است اما پدر امروز حرفش چیز دیگری است:” دارند حامد را زجز کش می کنند. نمی توانم دیگر تحمل کنم . نمی توانم دیگر درد کشیدن او را تحمل کنم . خودش هم دیگر طاقت ندارد . او را دارند زجر کش می کنند.”
مادر حسین اعزامی یکی دیگر از زندانیان حوادث پس از انتخابات نیز از وضعیت نا مساعد بند ۳۵۰ گلایه دارد:” روزی ده ساعت بچه های ما از دسترسی به آب محرومند. به آنها گفته می شود که یک بطری آب برای خودشان بردارند و در طول روز از آن استفاده کنند. الان هم یکی هفته است که از بچه هایمان خبری نداریم . نمی دانیم که انها در چه شرایطی هستند.”
مادرعلی پرویز یکی دیگر از زندانیان بند ۳۵۰ که در سلول انفرادی و اعتصاب غذا به سر می برد ،نیز می گوید:” مسوولان زندان با قطع تلفن ها و ملاقات ها روی خانواده های این زندانیان فشار می آورند. خانواده ها تحت فشارند . در این روزهای بی خبری مدام پیش خود هر تصوری می کنند و ندانستن وضعیت بچه هایمان عذابمان می دهد.”
همسر یکی از زندانیان نیز نوشته ای در دست گرفته :” همسرم را آزاد کنید”
در دست معترضان عکس هفده نفری که در حال حاضر در سلول انفرادی و در اعتصاب غذا به سر می برند دیده می شود. کیوان صمیمی، بهمن احمدی امویی، عبدالله مومنی، حسین نورانی نژاد ، کوهیار گودرزی ، علی ملیحی،بابک بردبار، پیمان کریمی آزاد، حمیدرضا محمدی، غلامحسین عرشی، نادر بابایی، محمد حسین سهرابی ، جعفر اقدامی از جمله هفده زندانی ای هستند که در سلول انفردای و در حال اعتصاب غذا هستند.
خانواده های معترضی که امروز مقابل دادستانی تهران جمع شدند با امضای نامه ای که خطاب به دادستان ، جعفری دولت آبادی ، نوشته بودند ، خواسته های خود را پذیرش فوری تمامی خواسته های زندانیان و عذرخواهی مسئولان زندان به خاطر رفتار ناشایست و توهین آمیز با آنان، ملاقات هرچه سریعتر با عزیزان شان و آگاه شدن از وضیت جسمی و روحی آنان و رسیدگی فوری به وضعیت پیمان کریمی آزاد که به دلیل وضعیت جسمی اش به بیمارستان منتقل شده است، عنوان کردند.
نمایندگان خانواده های زندانیان سیاسی نسخه ای از این نامه را تقدیم دفتر دادستان تهران کردند.
آنها در این نامه نوشته اند: “ما خانواده زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین، بار دیگر نسبت به رفتارهای ناشایست با عزیزانمان هشدار می دهیم و اعلام می کنیم اگر به این وضعیت رسیدگی سریع نکنید این حق را برای خود محفوظ می دانیم که با استفاده از سایر روش های مسالمت امیز و حتی با پیوستن به اعتصاب غذای عزیزان مان آنها را در اعتراض به رفتارهای فراقانونی مقامات زندان و نقض حقوق شهروندی و قانونی شان همراهی کنیم.”
سفیر زیمباوه در تهران از کمک ۴۰ میلیون یورویی ایران به کشورش برای هزینه در بخش انرژی خبر داد.
به گزارش مهر به نقل از خبرگزاری پان افریکن، “نیکولاس کیتی کیتی” سفیر زیمباوه در تهران گفته است که ایران این مبلغ را برای بخش انرژی، بانکداری و پروژه های صنعتی در کشورش هزینه خواهد کرد.
کیتی کیتی گفت: این مبلغ همچنین برای بازسازی نیروگاه اصلی زیمباوه بمنظور افزایش تولید برق و کاهش سهمیه بندی و جیره بندی برق مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
سفیر زیمبابوه با اشاره به کمک های مالی ایران به کشورش افزود: این تاسیسات منتظر ما هستند تا آنها را نجات دهیم. من اطمینان دارم که این به توسعه برنامه های اقتصادی ما کمک خواهد کرد.
وی همچنین از آغاز گفتگوهای کشورش با ایران برای دریافت خطوط اعتباری بیشتر، بمنظور احیای بخش های کشاورزی، بهداشت و فناوری زیمبابوه خبر داد.
یادگار حضرت امام بر ضرورت اتحاد میان ملت، انسجام ملی و رفع مشکلات مردم تاکید کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی در دیدار جمعی از اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی استان گلستان با تشکر از حضور و ابراز محبت آنان به امام راحل و بیت ایشان در سخنان خود با اشاره به آیات و روایات مختلف همگان را به اخلاص توصیه و اظهار کرد: اخلاص ، بندگی برای خدا ، دوری از کینه و بغض بسیاری ازمشکلات را حل میکند؛ مهم این است که کارها فقط برای خدا باشد وگرنه سختیها میآیند و میروند.
وی افزود: اینکه خداوند این میزان لطف و کرامت کرده که امام در زمان حیاتشان مورد توجه قلوب مومنین و محبت آنان قرار میگیرد، بعد از رحلت ایشان باز در دلهای مردم محبت امام باقی میماند و اینکه منسوبین به امام در بین مردم محبوب هستند، چیزی نیست جز اینکه امام رفتار و گفتارش را با اخلاص برای خدا انجام داد.
این دیدار روز پنجشنبه پس از اقامه نماز مغرب و عشاء در حرم مطهرحضرت امام خمینی (س) به امامت حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی انجام شد.
هشت روزنامه نگار دربند ۳۵۰ زندان اوین در اعتصاب غذا به سر می برند. کیوان صمیمی، عبدالله مومنی، بهمن احمدی امویی، حسین نورانی نژاد، کوهیار گودرزی، علی ملیحی، بابک بردبار از جمله روزنامه نگاران دربند معترض به نقض حقوق اولیه و انسانی شان هستند که به دلیل اعتراض به رفتار نامناسب مسئولان زندان و لغو ملاقات های شان به سلول انفرادی منتقل شدند . این روزنامه نگاران چند روزی است در سلول های انفرادی به اعتصاب غذا دست زده اند و خانواده ها یشان بی خبر از وضعیت عزیزان شان ، نگران سلامتی آنها هستند.
«هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.» این اصل ۳۹ قانون اساسی است اما مسئولان قضایی از اجرای این اصل خودداری میکنند و نه فقط با ماموران متخلف زندان برخورد نکردند که به جای آن ،کسانی را که مورد بدرفتاری و توهین ماموران زندان قرار گرفته بودند ،به انفرادی منتقل کرده اند
کیوان صمیمی معترض همیشگی بند ۳۵۰
کیوان صمیمی به همراه ۱۶ زندانی دیگر ، در اعتراض به شرایط نامساعد زندان و رفتار غیر مسئولانه زندانبانان در اعتصاب غذا به سر میبرد.
این روزنامه نگار که از اولین معترضان به رفتارهای غیر انسانی با زندانیان بوده ،روز دوشنبه به سلول انفرادی منتقل شد . کیوان صمیمی که همیشه آرام است؛ در حال حاضر به یکی از شخصیت های معترض در زندان تبدیل شده که حاضر است انفرادی و اعتصاب غذا را تحمل کند اما در برابر رفتارهای غیر انسانی زندانبانان سکوت نکند . او چند ماه پیش نیز مورد ضرب و شتم ماوران زندان قرار گرفته بود.
صمیمی یک روز پس انتخابات دستگیر شد. در حکم اولیه به اتهام زیر سوال بردن سلامت انتخابات و شرکت در تظاهرات به شش سال حبس و محرومیت مادام العمر از فعالیتهای سیاسی محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر محرومیت مادام العمر از فعالیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به ۱۵ سال کاهش پیدا کرد. اتهامات اصلی این روزنامه نگار «تبلیغ علیه نظام، و اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت ملی» بوده است.
این روزنامه نگار در زمان رژیم شاه نیز چهار سال در زندان یوده است. وی همچنین مسئولیت سایت مسدود شده «خرابات» نیز هست. او حدودا چهار ماه از زمان دستگیری اش را در سلول انفرادی سپری کرده و تا کنون فقط دوبار موفق به گرفتن مرخصی شده است. برای ١٠ روز مرخصی از زندان برای شرکت در مراسم عروسی فرزندش، برای او قرار وثیقه صد میلیون تومانی صادر شده بود..
او مدیر مسئول ماهنامه توقیف شده «نامه»، عضو شورای ملی صلح، کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه، کمیته حمایت از حقوق شهروندی و نیز کمیته دفاع از حق تحصیل و از چهرههای نزدیک به نیروهای ملی-مذهبی است، از جمله فعالان سیاسی است که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم بازداشت و تحت آزار و بازجویی طولانی مدت قرار گرفت..
شش روز از اعتصاب غذای بهمن احمدی امویی گذشت
شش روز از اعتصاب غذای بهمن احمدی امویی می گذرد. او نیمه شعبان به خاطر اعتراض به رفتار غیر انسانی و غیر مسئولانه ماموران زندان و همچنین اعتراض به شرایط نامناسب بند ۳۵۰ زندان اوین به سلول انفرادی منتقل شد و از همان روز در اعتصاب غذا به سر می برد.
بهمن احمدی امویی که به پنج سال حبس محکوم شده است؛ از فرزندان عشایر چهار محال و بختیاری ،مولف دو کتاب «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» و «مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند» و سردبیر سایت «خرداد نو» است. او نیمه شب ٣٠ خرداد پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ به همراه همسرش ژیلا بنی یعقوب که وی نیز از فعالان حقوق زن و روزنامه نگار است، دستگیر شد.
انتشار شعری حماسی از فردوسی در سایت خرداد یکی از اتهامات وی اعلام شد. وی مدتها بدون ملاقات در بند ۲۰۹ زندان اوین محبوس بود و در آستانه نوروز با قید وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی توانست از مرخصی استفاده کند.
در روز ۹ خرداد ۱۳۸۹ در پی تماس تلفنی یکی از مأموران دادسرای زندان اوین، این روزنامهنگار به زندان بازگشت. همسر وی اما دو ماه پس از دستگیری آزاد شده بود.
.
وی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به ۷ سال و ۴ ماه حبس تعزیری و ۳۴ ضربه شلاق محکوم شد. حکم بدوی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به این روزنامهنگار ابلاغ شده بود. در تاریخ ۱۶ اسفند ماه سال ١٣٨٨حکم بدوی بهمن احمدی امویی، در دادگاه تجدید نظر به پنج سال حبس قطعی تبدیل شد.
در بهمن ماه ١٣٨٨ زمانی که وی در زندان بود،هزاران روزنامهنگار از رسانههای سراسر دنیا در نامهای به مقامات بلندپایه ایرانی، خواستار آزادی بی قید و شرط بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار زندانی شده بودند.
حسین نورانی نژاد و مخالفت با آزادی اش بر خلاف قانون
حسین نورانینژاد، روزنامه نگار و رئیس کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران نیز در پی اعتراض به رفتار مأموران زندان دست به اعتصاب غذا زده و به سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل شده است.
این روزنامه نگار شهریور ماه سال گذشته به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد برهمزدن نظم عمومی» در منزل یکی از نزدیکاناش بازداشت شد. در دادگاه بدوی به به سه سال و در نهایت به یک سال حبس محکوم شد.
براساس قوانین، حسین نورانی نژاد نیمی از حبسش را گذارنده و می تواند با استفاده از آزادی مشروط از زندان آزاد شود اما بازجوهای وزارت اطلاعات مانع آزادی مشروط وی شده اند..
خانواده نورانی نژاد برای استفاده وی از این حق قانونی بارها به دادگاه انقلاب مراجعه کردند ولی در این مراجعهها دریافتند که بازجوها با آزادی مشروط و قانونی این عضو جبهه مشارکت که فعالیتهایاش نیز قانونی بوده است، مخالفت میکنند.
نورانی نژاد در گزارشی ، از داخل زندان نوشته است : روی سیم خاردارهای خشن دیوارهای بلند که هواخوری را مستطیل شکل کرده اند چند گنجشک نشسته اند و بهارینه سر داده اند وپایین سیم خاردارها و گنجشک ها ما هستیم زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین
کوهیار گودرزی و دومین اعتصاب غذا در زندان
کوهیار کوهیار گودرزی، روزنامه نگار و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر نیز از اعتصاب کنندگانی است که پس از انتقال به سلولهای انفرادی زندان اوین، دست به اعتصاب غذا زده است.
کوهیار گودرزی آبان ماه سال گذشته با فشار نیروهای امنیتی از دانشگاه صنعتی شریف اخراج شد . آذر ماه نیز که به قصد شرکت در مراسم خاکسپاری مرحوم آیت الله منتظری عازم قم بود؛ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد..
پرونده کوهیار گودرزی در تاریخ ۲۳ فروردین ماه با صدور کیفرخواست به دادگاه ارسال شد. در تاریخ سیزدهم اردیبهشت ماه نیز خانواده کوهیار گودرزی از تعیین قرار وثیقه ۷۰ میلیون تومانی برای وی خبر دادند اما در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ماه گزارش شد که با وجود تامین وثیقه ، از آزادی او جلوگیری کرده و گفتهاند پرونده او در هیچیک از شعب موجود نیست.
در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ماه کوهیار گودرزی به دلیل درگیری با رئیس اندرزگاه ۳۵۰ زندان اوین به سلول انفرادی منتقل شد و در آنجا دست به اعتصاب غذا زد. این اعتصاب غذا پس از چند روز منجر به انتقال وی به بهداری زندان اوین شد.
گودرزی تا تاریخ ۹ خرداد ماه در اعتصاب غذا به سر برد و در این تاریخ، پس از دستیابی به چهار خواستهاش، «رسیدگی به پروندهاش»، «رسیدگی به وضعیت مجید توکلی» فعال دانشجویی، «خروج از انفرادی و رسیدگی به شکایتاش از رئیس بند ۳۵۰»، و «دستیابی به حق ملاقات و تماس تلفنی» اعتصاب غذای خشک خود را شکست و در تاریخ ۱۲ خرداد به دستور دادستان به بند عمومی زندان اوین انتقال یافت.
عکاس خبری در اعتصاب غذا
بابک بردبار، عکاس ۲۵ ساله شیرازی است که روز عاشورا دستگیر شده است. این بازداشت در حالی صورت گرفت که وی با مجوز رسمی مشغول عکاسی بود..
بردبار در ۲۲ اردیبهشت سال جاری با تودیع وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی برای یک مرخصی ۱۵ روزه بهصورت موقت آزاد شد.
اطلاع بیشتری از پرونده وی در دست نیست.
علی ملیحی، تا زمان تحقق خواسته هایش در اعتصاب غذا می ماند
اعتراض به رفتار غیر انسانی مسئولان زندان و شرایط نامناسب بند ۳۵۰ زندان اوین نیز موجب اعتراض علی ملیحی وب نگار و فعال دانشجویی و مسئول روابط عمومی ادوار تحکیم وحدت شد و اعلام اعتصاب غذا کرد .
این وب نگار گفته که تا زمان تحقق یافتن خواسته های خود و سایر زندانیان در اعتصاب ، به اعتصاب خود ادامه خواهد داد.
علی ملیحی بهمن ماه سال گذشته بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او در نخستین روزهای بازداشتش مورد ضرب و شتم فراوان واقع شد و بیش از دوماه را در سلول انفرادی بند امنیتی ۲۴۰ گذراند و سپس به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
دادگاهی که در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد او را به ۴ سال حبس تعزیری و پرداخت یکصدهزارتومان جزای نقدی به دلیل توهین به رییس جمهور محکوم کرد. اتهامات انتسابی به وی عبارتند از: «اجتماع و تبانی علیه نظام»، «تبلیغ علیه نظام»، «شرکت درتجمعات غیرقانونی»، «نشر اکاذیب» و توهین به رییس جمهور.
عبدالله مومنی از نویسندگان ادوار نیوز در اعتصاب غذا
عبدالله مومنی، از مسوولان و نویسندگان وب سایت ادوار نیوز ، فعال سیاسی -مدنی و سخنگوی سابق سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت) نیز در سلول انفرادی است و جزو اعتصاب کنندگان معترض به رفتار نامناسب ماموران و مسوولان زندان است.
عبدالله مومنی سی ام خرداد ماه بازداشت شد .«فعالیتهای تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» و«اجتماع و تبانی با هدف اقدام علیه امنیت کشور» از جمله اتهام های مومنی است که در دادگاه بدوی به ۶ سال حبس تعزیری و ۲ سال حبس تعلیقی محکوم شد. عبدالله مومنی یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸ پس از تحمل ۲۶۰ روز حبس با تودیع وثیقه ٧٠٠ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
در تاریخ ٢۵ فروردین ماه ١٣٨٩ بازجویان وی را به بهانه مذاکره برای تمدید مرخصی احضار کردند اما با حکم قاضی مجددا به بند ۲۰۹ اوین منتقل شد..
نماینده ایران در آژانس در خصوص عکسالعمل گروه وین به اعلام آمادگی ایران برای انجام مذاکرات بدون پیش شرط پیرامون تامین سوخت رآکتور تهران گفت که گروه وین تاکنون در رابطه با شرکت و تاریخ جلسه به مدیرکل آژانس پاسخی نداده است.
به گزارش خبرآنلاین، علی اصغر سلطانیه نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گفتوگو با فارس در پاسخ به این پرسش که آیا گروه وین به نامه ایران درباره انجام مذاکرات برای تبادل سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران پاسخی داده است؟ گفت که در ملاقات وی با یوکیا آمانو مدیرکل آژانس آمادگی کامل ایران برای مذاکرات بدون پیش شرط اعلام شده است، اما در هر حال ما منتظر پاسخ طرفهای دیگر هستیم که باید به مدیرکل آژانس اعلام شود.
پاسخ جمهوری اسلامی ایران به نامه گروه وین روز دوشنبه (۴ مرداد) تحویل آژانس بینالمللی انرژی اتمی شد.
سلطانیه همچنین در خصوص عکسالعمل گروه وین (آمریکا، روسیه، فرانسه و آژانس) به اعلام آمادگی ایران برای مذاکرات که در ملاقات وی با مدیرکل آژانس طی نامهای رسمی اعلام شده بود، نیز اظهار داشت: گروه وین تاکنون در رابطه با شرکت و تاریخ جلسه پیرامون تامین سوخت رآکتور تهران به مدیرکل پاسخی نداده است.
نماینده کشورمان در آژانس روی سخن خود را خطاب به گروه وین قرار داد و گفت: همانطور که پیشتر گفته شد، این یک آزمونی برای دیگران (گروه وین) است که حسن نظر و عزم سیاسی خودشان را برای انجام این پروژه انساندوستانه در چارچوب آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان داده و از مسیر تقابل و اقداماتی چون تحریم که هیچگونه تاثیری بر روند فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران نداشته است و صرفاً فضای همکاری در آژانس را مخدوش کرده دست برداشته و به مسیر همکاری برگردند.
کلمه :حمیدرضا جلایی پور در مراسم دعای توسل که به نیت آزادی زندانیان سیاسی و هم زمان با میلاد امام زمان (عج) در تهران برگزار شد ،در سخنانی به تشریح آثار اقتدارگرایی در ایران پرداخت و توضیح داد که ادعای نانوشته اقتدارگرایان پیش از انتخابات نهم ریاست جمهوری این بود که با یکپارچهسازی بلوک قدرت به طور قاطع ریشۀ فقر، تبعیض و فساد را بر خواهند کند و برای تحقق این هدف نباید از پیامدها و بیآبروییهای ناشی از مهندسی انتخابات جا بزنند.جلایی پور این ادعای اقتدارگرایان را به طور مشروح کالبدشکافی کرده است
متن تقریر شده سخنرانی حمیدرضا جلائیپور که در اختیار کلمه قرار گرفته ، به این شرح است
مقدمه
قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم (۱۳۸۴) در مقام نظر ادعایِ نانوشتۀ اقتدارگرایان تندرو این بود که ما با یکپارچهسازی بلوک قدرت به طور قاطع ریشۀ فقر، تبعیض و فساد را خواهیم کند؛ برای تحقق این هدف نباید از پیامدها و بیآبروییهای ناشی از مهندسی انتخابات جا بزنیم، بلکه با یکپارچه کردن قدرتِ حکومت، عظمت نظام را هم به مردم در داخل و هم به جهانیان در خارج نشان خواهیم داد. اینک باید دید مخالفان تکثر سیاسی در جمهوری اسلامی یا به تعبیر دیگر اقتدارگرایان تندرو پس از پنج سال یکپارچهسازی در بلوک قدرت (که در ضمن مجهز به چهار صد میلیارد دلار درآمد نفتی هم بودند، و آمریکا هم بر خلاف دورۀ اصلاحات در باتلاق افغانستان و عراق گیر کرده بود) چه دستاوردها و پیامدهایی را برای جامعه ایران ایجاد کردهاند؟
در سالهای اخیر، خصوصاً در یک سال گذشته، اهل نظر به سوال مذکور پاسخ دادهاند و بعنوان نمونه به این پیامدها اشاره کردهاند: شاخصهای فقر، تبعیض و فساد نسبت به گذشته وضع بدتری را نشان میدهد؛ برای برقراری امنیت و نظم در جامعه، تعداد اعدامها نسبت به پنج سال گذشته پنج برابر شده است؛[۱] جنبش اصلاحی که پیش از انتخابات در سطح نخبگان، دانشجویان، روزنامهنگاران در جریان بود به یک جنبش فراگیر و عمیقتر اجتماعی که در سطح ایران و جهان شناخته شده، فرا روئیده است؛ روند توسعه کشور که قرار بود طبق سند چشمانداز بیست ساله با نرخ رشد هشت درصد به پیش برود به یک درصد کاهش یافته است، و این کاهش بدین معنا است که جامعه همچنان بیکار، حاشیهنشین، معتاد (و مجرم) تولید میکند؛ سرمایۀ دو نهاد سپاه و بسیج که در دوران جنگ از ایثارگریها و خونهای پاک فرزندان این کشور بدست آمده بود، بجای اینکه در کنار مردم باشد، در برابر مردم قرار گرفت و هم اکنون متأسفانه این دو نهاد با انواع تحریمهایِ جهانی نیز روبرو شدهاند؛ اعتبار جمهوری اسلامی در نظام بینالمللی آنچنان مخدوش شده که سفرهای مقامات رسمی کشور به چند کشور محدود آفریقایی و آمریکایی لاتین محدود شده است و با صدور چهار قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل شبح تحریم و شایعۀ تهدید خارجی مردم عادی را نگران کرده است؛ [و پاسخهای دیگر].
من در این مجال محدود قصد ندارم به توضیح پیامدهای مزبور بپردازم، بلکه میخواهم به چهار پیامد تلخ و سیاه اقتدارگرایی که در تحلیلها کمتر به آن توجه میشود، تمرکز کنم. همینجا قبل از ورود به بحث ذکر دو نکته را لازم میدانم. اولاً پدیده اقتدارگرایی در ایران یک شبه بوجود نیامده است بلکه حرف من این است که اقتدارگرایی در پنج سال گذشته بطور کم سابقهای تشدید شده است. ثانیاً ادعای من این نیست که اقتدارگرایی تنها عامل این چهار پیامد تلخی است که اشاره میشود (بلکه هر پیامدی علل خواسته و ناخواسته متعددی دارد) ولی سخن این است که اقتدارگرایی اخیر یکی از علل مؤثر چهار پیامدی است که در ذیل میآید.
مشی اعتراضِ انتحاری
یکی از این پیامدهای تلخ اقتدارگرایی، تغییر شیوه اعتراضات قومی در مناطق اهل سنت به شیوۀ «اعتراضات انتحاری» است. همه میدانیم نارضایتیهای قومی چالشی جدید و مربوط به پس از انقلاب در ایران نیست. در دوره معاصر ایران به موازات رشد ملیگرایی، ایران با چالشهای قومی نیز روبرو بوده و هست. در هشتاد سال گذشته هم حکومت پهلوی و هم حکومت جمهوری با نارضایتی قومی روبرو بوده است.[۲] در اینجا حرف من این است که با تنش قومی در دوره اصلاحات حداقل در سطح دولت با شیوههای مدنی برخورد میشد (احترام به اقوام، سعی در گسترش بکارگیری نیروهای بومی، برگزاری انتخابات شوراها، رونق بخشیدن به نشریات محلی و انجمنهای صنفی و مدنی، شتاب به توسعه منطقه) اما با یک کاسه شدن بلوک قدرت در مناطق قومی و با اِعمال سیاست مشتِ آهنین (آنهم توسط افرادی که به تیپ رفتاری شیعیان غالی نزدیکاند) برخورد شد. لذا بجای اینکه تنشها و اعتراضات قومی آرام گیرد، متأسفانه منطقه شاهد «اعتراضاتِ انتحاری» شده است.
به بیان دیگر سؤال این است که چرا اخیراً عمل ننگین، غیر اسلامی و غیر انسانی گروه ریگی در بلوچستان تشدید شده است؟ آمریکا و اسرائیل و وهابیها فقط در این سالها دشمن ایران نبودهاند، از قبل هم دشمنی میکردند. لذا تأکید به عامل خارجی به طور روشن نمیتواند تغییر فاز اعتراض را در مناطق سنینشین توضیح دهد. باید به شرایط داخی مناطق قومی، خصوصاً منطقه حساس بلوچستان توجه کرد. کسی که دو واحد درسِ جنبشهای اعتراضی را خوانده باشد میداند که فهم «اعتراضات ویرانگر انتحاری» در مناطقی که در معرض تبعیضهای متراکم هستند، پدیده زیاد پیچیدهای نیست. مهمترین شرایطی که عملیات انتحاری را ترغیب میکند جمع چهار مؤلفه در کنار هم است: وجود تعدادی از «افراد مذهبی تحقیر شده»؛ وجود مراکزی در دورن یا بیرون از ایران (مثل وهابیون) که از طریق رسانههای خود به این افراد تحقیر شده، ایمان تلقین کنند و به آنها قول بدهند که اگر شما جانتان را تقدیم کنید حتماً در پیشگاه خدا رستگار میشوید؛ دولتی که فقط با زبان قدرت با «تحقیر شدگان» روبرو شود (یا مثل منطقه وزیرستان پاکستان که اصلاً دولتی حاکم نباشد)؛ و بالاخره محیط اجتماعی- اقتصادی- مذهبی تبعیضآمیز که هم باالقوه «انتحاری» تولید میکند و هم به انتحاریها منزلت متوهمانه میدهد. متأسفانه اقتدارگرایی در مرکز و خصوصاً در مناطق قومی بجای اینکه این شرایط و مکانیزم تولید «انتحاری»را درک کند و درمان کند، با تکمیل شرایط منظومهای که انتحاری را تشویق میکند، اوضاع را وخیمتر کرده است. همه باید دعا کنیم که این سیاستهای اقتدارگرایانه خام متوقف شود و «عملیات انتحاری» به سایر مناطق ایران کشیده نشود.
تقویت گرایش «لات- مذهبی»
پیامد منفی دوم تقویت گرایش «لات- مذهبی» در جامعه سیاسی رسمی ایران است. همه میدانیم همه جوامع شهری، حتی در شهرهایِ جوامع پسا صنعتی با پدیدۀ لاتها (یا هولیگانزها)، مانند تعدادی از طرفداران تیم منچستر در انگلستان، روبرو بوده و هستند. شهرهای بزرگ ایران هم از قدیم با پدیده «لات بازی» روبرو بوده و هست. اگرچه در تاریخ معاصر ایران با رشد فرایند نوسازی (با ینکه پارهای از آسیبهای جدید اجتماعی در جامعه تولید شده) پدیده و روند «لات بازی» روندی کاهنده داشته است، اما اغلب شهرهای بزرگ ایران از پدیدۀ «لات بازی» رنج میبرند. متأسفانه بخشی از زبان و فرهنگ سیاسی ما با ویژگی «لات وارهگی» قابل شناسایی است. اینک برای روشن شدن بحث تقویت گرایش «لات- مذهبی» در جامعه سیاسی ایران به چهار توضیح ذیل نیاز داریم.
اول اینکه نباید پدیده و گرایش لاتی در اینجا با پدیدۀ ریشهدار عیاران و آئین جوانمردی که هانری کرین در تاریخ ایران تشخیص داده است یکی گرفت. شاید بتوان گفت در اینجا «لاتها» وجه آسیبشناسانۀ افراد مدعی صاحب مرام و آئین جوانمردیاند. لاتها در موقعیت کنونی جامعه ایران شامل افرادی میشوند که: به هیکل خود مینازند؛ از کاربرد فحش خصوصاً ناموسی ابایی ندارند؛ برای پیشبرد مقاصدشان در زندگی عمومی، ضد قانون هستند؛ نسبت به ارباب خود نوکرِ جانثار و دستبوساند و نسبت به نوچههای خود از موضع قدرت برخورد میکند؛ فوقالعاده افراد احساسی، خالیبند و کمتر به پیامدهای بلند مدت اعمالشان توجه میکنند؛ مدعی طرفداری از ضعیفان هستند؛ در ظاهر ناموسگرا و در باطن از انجام رفتار جنسی ناهنجار ابایی ندارند؛ معمولاً فاقد مهارت شغلی هستند؛ معمولاً باآدمهای توانا (چه در عرصه دینی، چه در عرصۀ عملی- تکنیکی و چه در عرصۀ اقتصادی) در ضدیت و حتی کینهورزی قرار دارند؛ آنها به راحتی ابزار دستِ شَرخَرها میشوند.
توضیح دوم اینکه در تهران قدیم مأمن اصلی لاتها در بخش محروم محلههای شهر بود ولی در روزها اگر اوضاع مساعد بود در متن محله، جولان میدادند و زورگیری میکردند و یا نوچه و آدم بعضی از افراد بانفوذ و شَرخَر در محلهها میشدند. بازار تهران بخاطر پیوندی که باتجار و روحانیان بلند مرتبه و با سواد داشتند، اجازه جولان به لاتها در گذرهای بازار نمیدادند و لاتها بیشتر در میادین ترهبار، در حاشیه زورخانهها، در پارهای از کافهها و قهوهخانهها خود نمایی میکردند. معمولاً کلانتریها لاتهای تهران را سرکوب و مهار میکردند ولی در پارهای از مواقع از آنها و از اطلاعات آنها استفاده میکردند. در سطح کلان نیز بعضی از حکومتیها در مواقعی از لاتها برای پیشبرد مقاصد خود، علیه رقبایشان، استفاده میکردند. مشهورترین نمونه این نوع لاتها استفاده پهلوی دوم از شعبان جعفری (معروف به شعبون بیمخ) در جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دکتر مصدق و نیروهای جبهه ملی بود.
توضیح سوم اینکه این ویژگیهایی که ذکر شد ویژگیهای لاتها بود اما «لات- مذهبی»ها چه کسانی هستند؟ لات مذهبیها غیر از مشروبخوری و کارهای جنسی نامشروع معمولاً اغلب ویژگیهای عمومی لاتها را دارند اما به لحاظ عاطفی و مراسمی خود را به شدت مذهبی میدانند و به آن تظاهر میکنند. از این رو ویژگیهای اختصاصی لات- مذهبیها بدین ترتیب است. الف: اینها طرفدار روحانیان عالِم (یعنی روحانیانی که مفسر قرآن، یا حدیث و منابع اخلاقی هستند) نیستند، عمدتاً طرفدار مداحان بیسواد، بیپروا و جَوساز هستند. حتی لات- مذهبیها طرفدار مداحان با تقوایِ اهل بیت و سنتی مثل مرحوم کوثری (مداح مراسم عزاداری بیت امام خمینی«ره») نیستند. آنها حتی در متن هیئتهای مذهبی و جلسات عزاداری قرار ندارند. بخاطر اینکه شما اگر در متن هیئتهای مذهبی قرار داشته باشید باید به طور مرتب به سخنرانی روحانی هیئت گوش دهید و این حوصله میخواهد؛ باید مرتب در دعاهای ندبه، کمیل، توسل شرکت کنید و اینها حوصله میخواهد. لات- مذهبیها بیشتر در حواشی هیئتها و در مواقع شور عزاداریها حضور خود را به نمایش میگذارند. معمولاً کسانی که خداترسی ندارند و بیتقوا هستند (مثل همین لاتها) نمیتوانند در متن و هستۀ اداره کنندگان هیئتهای مذهبی قرار گیرند. به همین دلیل هیچ کدام از هیئتیهای با تقوا راضی نمیشوند فرزندان آنها با لات- مذهبیها ازدواج کنند و معمولاً از شر آنها به خدا پناه میبرند.
ب: لات- مذهبیها پدیدهای نیست که اخیراً بوجود آمده باشد، آثار این جریان را پارهای از محققان حتی در جریان کودتای سال ۳۲ نشان دادهاند.
ب: لات- مذهبیگری معمولاً در میان جوانان بیشتر شیوع پیدا میکند و لذا تعداد زیادی از لات- مذهبیها با گذر زمان مخصوصاً وقتی به موقعیت اقتصادی یا سیاسی دست پیدا میکنند، لباس عوض میکنند و خود را از لات- مذهبیها بری میدانند و بیشتر حامل ادبیات و فرهنگ سیاسی این خرده فرهنگ میشوند. ج: لات مذهبیها زیاد به دنبال حقیقت امور دینی نیستند و بیشتر شاخکهایشان به سمت مراکز قدرت حساس است و البته در مراکز قدرت در نمایش دینی هویت خود به شدت حرفهای هستند و دل عدهای از مقامات را میبرند.
توضیح چهارم اینکه برابر مشاهدات و بررسیهایی که تاکنون برای من مقدور بوده است میتوانم تأکید کنم مراکز مهم دینی و سیاسی تأثیرگزار به گرایش لات- مذهبیها آلوده نشدهاند. با اینکه دربِ بیت امام خمینی(ره)، بیت آیت الله خوانساری، بیت آیت الله مرعشی، بیت آیت الله گلپایگانی، بیت آیت الله منتظری، بیت آیت الله صافی، بیت آیت الله صانعی، بیت آیت الله اردبیلی، بیت آیت الله جوادی آملی، بیت آیت الله امینی، بیت آیت الله شبیری، بیت آیت الله وحید خراسانی به روی همۀ مردم باز بوده و هست اما یکی از ویژگیهای برجستۀ این بیوت این بوده است که لات- مذهبیها در این بیوت نفوذ و آدم نداشتهاند. دفاتر شخصیتهایی چون هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهندس موسوی، کروبی محل پاتق و جولان لات- مذهبیها نبوده است. ویژگی اخیر یا بری بودن روحانیان بلند مرتبه و شخصیتهای سیاسی نامبرده شده از آلودگی به سوء استفاده از لات- مذهبیها یک خصیصۀ مهم مدنی و اخلاقی است که معمولاً سکولاریهایِ بنیادگرا در تحلیل اوضاع ایران از آن غافلاند و آنها عادت دارند نیروهای مذهبی را در یک «چارچوب تحلیلی واحد و منفی» ارزیابی کنند.
توضیح پنجم اینکه، حالا نوبت به پاسخ این سؤال میرسد که چرا گرایش لات- مذهبیها در جامعه سیاسی ایران در پنج سال گذشته تقویت شده است؟ البته این پاسخ من نیازمند مطالعه و بررسی دقیقتر و گستردهتری است (و به مقامات مسؤل در کشور پیشنهاد میشود از دفاتر مطالعاتی خود بخواهند که درباره رشد گرایش لات- مذهبی و پیامدهای آن، دست به مطالعۀ عمیق بزنند. زیرا آگاهی مدیران کشور از رشد و علل این گرایش مخرب ضدِ قانون و اخلاق، فوقالعاده با اهمیت است). اما اجازه بدهید در این فرصت کم به طور آزمایشی به علائمی در جامعه اشاره کنم که حکایت از تقویت گرایش لات- مذهبی در جامعه سیاسی میکند.
به نظر میرسد رخداد کهریزک علامتی است که نشان از نفوذ آشکار لات- مذهبیها در سازمانهای رسمی میکند. کسی که به اسلام، به انسانیت و به همزیستی میان مردم در کشور پای بند باشد، نمیتواند رخداد کهریزک را دست کم بگیرد. در واقعه کهریزک سؤال این است که چه کسانی حاضر بودند برای تنبیه جوانان فرهیخته و معترض سیاسی آنها را به زندانی که محل نگهداری زندانیان موسوم به ارازل و اوباش است، انتقال دهند. ادعای نگارنده به لحاظ تحلیلی این است که فرد انسان و فرد مسلمان و خداترس راضی به چنین انتقالی نیست. انتقالی که متأسفانه باعث شد کم نظیرترین اتهام (یعنی اتهام تجاوز) بر سر زبانها و رسانهها بیفتد. اهمیت این اتهام وقتی روشن میشود که آنرا در مقایسه با دو جنایت دیگر در میان مسلمانان در نظر بگیریم. واقعه خونین صحرای کربلا در بین ما شیعیان ضد انسانیترین حادثه بود اما در آن اتهام تجاوز نقل نشده است؛ شصت سال است که دولت صهیونیستی به عنوان یک دولت غاصب ضد انسانیترین جنایات را در حق فلسطینیها انجام داده اما اتهام به تجاوز شنیده نشده است. به نظر میرسد مهمترین عنصری که میتوانسته حامی چنین انتقالی و چین بیآبرویی بشود حضور و رخنه لات- مذهبیها در ارگانهای رسمی است. همه باید دعا کنیم روزی دستگاه قضایی بتواند عدالت را در مورد این جنایت بشری پیگیری کند.
غیر از رخداد ننگین کهریزک که خبر از یک لات- مذهبگرایی شدید میداد، با علائم دیگری میتوان در سایر عرصهها از تقویتِ فرهنگ و گرایش لات- مذهبیگری نگران شد. در اینجا به سه مورد اشاره میشود. یکی اینکه ببینید به چه میزان از امکانات رسمی کشور و سینماهای کشور برای تهیه و اکران فیلمهای اخراجیها صرف شد و ماهها در سینماهای کشور این فیلمها بدون کوچکترین دغدغهای اکران میشد و چندین بار از سیمای رسمی تبلیغ و پخش شد. یکی از ویژگیهای این فیلمها ارائه نمایش مثبتی از مرام لات- مذهبیها بود. اما در مقابل فیلم مارمولک که نوعی نقد فرهنگ و ریای موجود در پدیدۀ لات- مذهبیها بود، اکران آن تحمل نشد. مورد دوم توجه به پارهای از رمانها است که مضمون اصلی آن نوعی حمایت از لات- مذهبیگری است. این رمانها بیش از ده بار تجدید چاپ شدهاند و با حمایت سوبسیدهای نفتی در پارهای از سازمانها پخش شده و میشود. مورد سوم اینکه به حوزه گفتار رسمی سیاسی توجه کنید که از رسانههای رسمی پخش شده و میشود واژهها وجملاتی مانند: « قیافهای روشنفکری میگیرند و به اندازۀ یک بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند»؛ «بشر امروز غربی، از بز هم بدتر است»؛ «همهاش کشک است… آی زکی، خودتان را مسخره کردهاید…. حرف مفته…. کلشون رو کردند زیر برف… عقل درست درمونی هم ندارند»؛ «کارهای آقای اوباما چنگی به دل نمیزنه… آنها کوچکتر از آنند که… ما شوخی نداریم… میرن تو دندۀ سقوط»؛ «آقای اوباما یک مقدار صبر کن تا عرقت خشک شود، بدان گندهتر از تو، بزرگتر از تو، گردن کلفتتر از تو نتوانستند از این غلطها بکنند، تو که جا خود داری»؛ «دختر ازدواج میکنه میگه نمیخوام بچهدار بشم، برای چه؟ چون هیکلم خراب میشه! ای مرده شور اون هیکلت رو ببرن، تو این هیکل رو میخوای چه کار؟» [...]. متأسفانه سه علامت مزبور نشان میدهد که فرهنگ و گرایش لات- مذهبی دارد از حاشیۀ جامعه سیاسی (که معمولاً در جامعه بوده) به متن جامعه سیاسی رسمی میآید.
بازجوسالاری بجای قاضی سالاری
پیامد منفی سوم اقتدارگرایی در سالهای اخیر تقویت «بازجوسالاری» در برابر «قاضی سالاری» است؛ فرایندی که در آن عملاً حاکمیت قانون به مسخره و بازی گرفته میشود. در برخورد با منتقدین و معترضین سیاسی بجای اینکه این قاضی مستقل باشد که تصمیم میگیرد، این بازجو است که حرف آخر را میزند و پیگیری خانوادههای زندانی از حقوق فرزندانشان از مجاری قضایی به جائی نمیرسد مگر اینکه نهایتاً بازجوها عنایتی بکنند تا گشایشی رخ بدهد. با این همه برای روشن شدن این پیامدِ منفیِ بازجوسالاری نیاز به توضیح بیشتری است.
منظور از بازجوسالاری این نیست که یک کشور احتیاج به کارشناس و بازجوی امنیتی و اطلاعاتی ندارد، در هر کشوری تبهکار، مافیای اقتصادی و جاسوس هست. همانطور که یک کشور به پزشک و مهندس نیاز دارد به کارشناس و بازجو هم نیاز دارد که این تبهکاران را شناسایی کنند. لذا بازجوسالاری این نیست که کشور متخصص امور امنیتی نداشته باشد. بلکه مفهوم بازجوسالاری حکایت از وضعیتی میکند که این ویژگیها را دارد: عدهای تحت عنوان کارشناس بازجویی در بخش پنهان حکومت میتوانند نخبگان این کشور را جلب کنند و هرچقدر تشخیص دادند در انفرادی نگهدارند؛ انواع بازجوهاتحت عنوان بازجویی (در هر بار حتی بیش از ده ساعت) میتوانند روح و روان زندانیِ انفرادی را زیر فشار بگیرند و هیچ پروایی هم از سخنان و تهدیدات دروغی که ممکن است در هر قلمرویی و راجع به هرکسی ابراز شود، ندارند؛ بازجویان میتوانند نه قاتلان و نه قاچاقچیان بلکه فرهیختهترین نخبگان سیاسی، علمی و دانشجویی و برندگان جوایز اولمپیادی را هرچند روز که میخواهند، بدون کتاب، دستگیر کنند و از لحاظ روحی زندانی را تحقیر کنند و برای اعمال چنین کارهایی محدودیت جدی هم ندارند. بعنوان نمونه در پناه این بازجو سالاری است که میتوان در زندان بندهایی را داشت، که معدل زندانیانش فوق لیسانس باشد. الآن بعد از یک سال انتخابات ۸۸ باز هم چهار دانشجوی المپیادی را میشناسم که دستگیر شدهاند و پیگیری خانوادههای آنها از مقامات قضایی به جایی نرسیده و مسؤلان رسمی هم میگویند کار به «کارشناس» یا همان بازجو مربوط است. در صورتیکه در هیچ کجای دنیا نخبگان و نخبگان علمی خود را دستگیر نمیکنند، و اگر دستگیر کنند انفرادی نمیکنند، و اگر انفرادی کنند اقلاً یک مقام پاسخگو به خانوادۀ زندانی وجود دارد؛ وقتی بازجوها از اعترافات درست یا نادرست زندانی پروندهای درست میکنند، معمولاً اگر قاضی پرونده بر خلاف نظر کارشناسی بازجو، محتوای پرونده را زیر سؤال ببرد، اگر زیاد این کار تکرار شود، معمولاً موقعیت شغلی قاضی بخت برگشته تضعیف میشود؛ لذا در فضای بازجوسالاری است که قاضی تقریباً نقش تعیین کننده نمیتواند پیدا کند و در برابر بازجوها تقریباً نقش انجام کنندۀ تشریفات قضایی را بازی میکند.
باید توجه داشت بازجوسالاری هم پدیدهای نیست که یک شبه بوجود بیاید اما در اینجا سؤال این است که چرا در سالهای اخیر، خصوصاً پس از انتخابات ۸۸، «بازجوسالاری» در برابر «قاضی سالاری» تقویت شده است؟ در پاسخ به این سؤال به عوامل متعددی باید اشاره کرد ولی یکی از علل مؤثر آن همین عامل اقتدارگرایی است. ببینید کارشناسان امنیتی هر کشور در شرایط عادی و نرمال و غیر اقتدارگرایانه (یا در شرایط اعمال حاکمیت قانونی) میتوانند با انجام کار کارشناسی، جاسوسان، قاتلان، باندهای بزرگ فساد و موادمخدر را زیر نظر بگیرند و با تهیه مدارک و شواهد و قرائن و با هماهنگی قاضی خاطیان را دستگیر کنند تا فرآیند قضاییاش طی شود. (ظریف اینکه حقوق شهروندان و حتی جانیان در این فرآیند نیز لحاظ میشود). با این همه معمولاً چنین فرایندی در هیچ جامعهای از جمله ایران با اعتراضِ جامعه روبرو نمیشود و طی این فرایند پدیدۀ «بازجوسالاری» شکل نمیگیرد. بلکه در این فرایند کارشناس بازجویی وسیلۀ کشف حقیقت و حافظ امینت جامعه است و جامعه باید قدردان آنها باشد.
اما وقتی اقتدارگرایی باشد، اقتدارگرایان به مهار، کنترل و حتی سرکوب مخالفان منتقد، نیاز دارند و لذا یک تصمیم سیاسی میگیرند و حتی قبل از اینکه کارشناس بازجویی شواهد و قرائنی داشته باشد، در بخش پنهان سیاست دستور دستگیری نخبگان را میدهند. از این به بعد این بازجو است که با اختیارات کامل و با خیال راحت و با سلاح انفرادی به سراغ زندانی میرود تا بلکه بتواند مدارک و شواهد لازم را برای تشریفات قضایی بعدی جور کند. اتفاقاً در فضای «بازجوسالاری» بازجو احساس قدرت استثنائی میکند زیرا بازجو بطور نانوشته میداند که رئیسش بدهکار او است. زیرا اول این رئیس بوده که دستور دستگیری داده تا بعد مدارک فراهم شود. لذا بالا دستیها به طور جد نمیتوانند بازجو را به چالش بکشند و همه شرمنده فداکاری و فعالیت شبانهروزی بازجویاناند و بدین سان بازجوسالاری در برابر قاضیسالاری تقویت میشود.
حراج سرمایههای انسانی
پیامد منفی چهارم اقتدارگرایی حمله مداوم به دارندگان سرمایۀ سیاسی، اداری، فنی، علمی و هنری است (خصوصاً ضدیت عجیبی با سرمایههای انسانی دارند که ریشه در انقلاب دارند). یا به تعبیر دیگر پیامد چهارم اقتدارگرایی، ضدیت با مؤثرترین نیروهای پبشبرنده توسعه کشور است. ما وقتی به وجه ویرانگر این حمله به نخبگان پی میبریم که به فرایند برآمدن این سرمایۀ انسانی در جامعه ایران که جامعهای پسا انقلابی است توجه کنیم، زیرا فرایندی پرهزینه بوده است. همه میدانیم در جوامعی که انقلاب رخ میدهد از آنجایی که نظم پیشین فرو میریزد و تا نظم جدید مستقر شود جامعه هزینههای زیادی را متحمل میشود تا دوباره قرار بگیرد. بخش زیادی از سرمایههای انسانی پیش از انقلاب به خاطر شرایط انقلابی دست به مهاجرت میزنند، بخشی گرفتار فضای انقلابی میشوند. پس از انقلاب هم برآمد نخبگان و سرمایههای انسانی جامعه از یک فرایند خطا و آزمون طولانی میگذرند. کاری که اقتدارگرایی در این سالها کرده فقط حمله به سرمایههای انسانی دوران پهلوی نیست، بلکه حملۀ مستمر آنها به سرمایههای انسانی و نخبگانی که در تجربههای سه دهۀ انقلاب برآمدهاند. (ظریف اینکه در دورۀ اصلاحات خاتمی میخواست حقوق سرمایههای انسانی بخش محذوف دگراندیش جامعه را نیز تأمین کند، که همین جریان اقتدارگرا تمام قد در برابر آن ایستاد.) قبل از اینکه به علائم این تخریب اشاره کنم، اجازه بدهید کمی به جایگاه و نقشی که این سرمایۀ انسانی میتوانست و یا میتواند در توسعۀ جامعه ایفا کند، توجه کنیم، تا بیشتر به عمق این پیامد سیاه پی ببریم.
هماکنون اگر به هرم جامعه نگاه کنیم بهتر میفهمیم که اقتدارگرایان دارند چه بلایی بر سر جامعه میآورند. در کف هرم جامعه اقشار پایین ِ درآمدی قرار دارند. اکثر این بندگان خداوند گرفتار و دربند حل مشکلات معیشت و زندگی روزانۀ خود هستند. این بخش با فقر، بیکاری، با حاشیهنشینی، با اعتیاد و رشد آسیبهای اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند. برخلاف شعارهایی که اقتدارگرایان در این پنج سال دادهاند، هنوز نمیتوانند شاخصی را ارائه بدهند که نشان بدهد وضعیت مردم در اقشار پایین جامعه بهبود پیدا کرده است. اگر به بخش میانی جامعه نگاه کنیم اقشار متوسط جامعه قرار دارند، این اقشار با مصیبتهایی که اقشار پایین روبهرو هستند، کمتر مواجهاند ولی زندگی اکثریتی از این اقشار دو ویژگی دارد. یکی اینکه آنها برای به دست آوردن یک زندگی آبرومند، زن و مرد باید کار کنند تا بتوان زندگی خود را اداره کنند. دوم اینکه بیشترین بار جامعه بر روی خانوادههای همین اقشار میانی است. زیرا این خانوادهها هستند که از راحتی خود میگذرند و برای ارتقای وضعیت فرزندانشان از هیچ کاری فروگذار نمیکنند (در ایران هرچه حکومت پهن، لَخت و ناکارآمد است خانوادهها برای آیندۀ فرزندانشان بیشتر کار میکنند). اکثر سه میلیون دانشجوی کشور، اکثر بوروکراتها و تکنوکراتهایی که کشور را اداره میکنند متعلق به همین خانوادهها است. در بالای هرم جامعه هم صاحبان سرمایههای بالای سیاسی، اداری، فنی، مالی، علمی، مذهبی و هنری جامعه قرار دارند. در شرایط فعلی صاحبان سرمایههای مالی به کارهای تولیدی دلمشغول نیستند و بیشتر به دنبال جابجایی یا حفظ سرمایههای خود هستند. ولی با تأسف باید گفت که هماکنون سرمایههای غیراقتصادی در بالای هرم جامعه، که به همراه اقشار متوسط، مهمترین امکان توسعه کشور را تشکیل میدهند به طور مستمر در معرض حملۀ اقتدارگرایان قرار دارند. به بیان دیگر به جای اینکه سرمایههای انسانی جامعه پس از سه دهه فراز و نشیب در خدمت توسعه و پیشرفت جامعه باشند زیر حملۀ اقتدارگرایان قرار گرفتهاند.
چه علائمی نشان میدهد که سرمایههای انسانی کشور زیر حملات اقتدارگرایان قرار گرفتهاند؟ به علائم ذیل توجه کنید که هدفگیری آنها عیله سرمایههای انسانی است. از بالا شروع میکنیم. هماکنون علمای طراز اول جامعه که در جریان تشدید اقتدارگرایی جانب مردم را گرفتهاند، در معرض تعرض اقتدارگرایان قرار دارند، مانند: تهاجم به بیت امام حمینی (ره)، به بیت آیتالله منتظری، به بیت آیتالله صانعی، بیاعتمادی به آیتالله جوادی آملی [و...]. به سرمایههای سیاسی جامعه نگاه کنید علناً و مستمراً از حذف هاشمی رفسنجانی صحبت میکنند، مجال نفسکشیدن سیاسی به ناطقنوری را نمیدهند؛ سه سرمایۀ سیاسی جامعه به نام موسوی، کروبی و خاتمی را سران فتنه و محارب مینامند؛ اغلب شخصیتهای سیاسی اصلاحطلب را یا دستگیر کردهاند، یا برایشان پرونده ساختهاند یا مرعوبشان کردهاند. به سپهر علمی نگاه کنید، اغلب اساتید برجستۀ دانشگاهها را یا جلوی نفوذشان را گرفتهاند، یا آنها را بازنشسته کردهاند، یا دارند برایشان نقشه میکشند. دستگاه اداری را نگاه کنید مجربترین کارشناسان را در سازمانهای اداری یا به حاشیه راندهاند یا بازنشسته شدهاند و یا در آستانۀ بازنشستگی هستند. به شرایط جدید استخدام نگاه کنید، در آن شایستهسالاری دغدغه نیست. به سپهرهای هنری جامعه نگاه کنید، کارگردان یا نویسنده، یا شاعر برجستهای نیست که احساس آرامش کند. به سرآمدان جوان نگاه کنید، دانشجویان فعال دانشگاهها، اعضای دفتر تحکیم وحدت و انجمن اسلامی دانشگاهها، روزنامهنگاران را یا برایشان پرونده درست کردهاند یا دستگیر شدهاند و عدهای هم دست به مهاجرت زندهاند و عدهای هم مشغول خودسانسوریاند. به عبارت دیگر همان بخش سالمماندۀ جامعه (یعنی آن بخشی که حاشیهنشین نشده، معتاد نشده، افسرده نشده) که میبایست موتور توسعۀ همه جانبۀ کشور باشد، زیر تیغ حملات گفتاری و رفتاری اقتدارگرایان قرار گرفتهاند.
خلاصه و دعا
بدین ترتیب همانطور که ملاحظه کردید من قصد نداشتم به همۀ پیامدهای اقتدارگرایی اشاره کتم، تنها کوشش کردم در چهار فراز به چهار پیامد سیاه و مخرب اقتدارگرایی اخیر اشاره کنم. خلاصۀ این چهار پیامد تلخ بدین قرار بود: تغییر مشی تنش قومی به اعتراضات انتحاری؛ رشد گرایشات لاتمذهبی در جامعۀ سیاسی؛ تقویت بازجوسالاری در برابر قاضیسالاری؛ هجوم گسترده به سرمایههای انسانی جامعه. چهار پیامدِ سیاهی که اشاره شد مستقیماً در فرآیند توسعه و پیشرفت جامعه اثر منفی میگذارد و این در حالی است که توسعه جامعه (برای مهار آسیبهایی که جامعه با آن روبرو است) از نان شب هم واجبتر است.
سخن خود را در این مجلس معنوی با دعا به پایان میبرم؛ خدایا کشور ما را، که برای استقرار نظم سیاسیاش شهدای زیادی (در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی ) را تقدیم کرده، از پیامدهای تلخ اقتدارگرایی در امان بدار. تا وقتی که حکمرانی قانونی، انسانی و مدنی وجه غالب عرصۀ سیاسی ایران بشود، خدایا به مردان و زنانی که در این فضای تهدیدآمیز به روشهای مدنی در برابر عارضۀ وخیم اقتدارگرایی ایستادهاند، توفیق پایداری عطا بفرما؛ خدایا با رشد تربیت مدنی، اخلاقی و دینی آحاد جامعه، از تعداد لاتمذهبیها کم کن و بر تعداد شهروندان مدنی، مسئول، ماهر و متدین بیفزا؛ خدایا زندانیان سیاسی ما را که قربانی توهم و تخیل اقتدارگرایان شدهاند، آزاد گردان. با ذکر دعای «أمن یجیب المضطر إذا دعاه و یکشف السوء» از همه التماس دعا دارم.
[۱] در سالی که خاتمی دولت را تحویل داد میزان اعدامها سالی هشتاد نفر بود و در سال ۸۸ به چهارصد نفر رسیده است؛ ایران با احتساب تناسب جمعیت به اولین کشور اعدام کننده تبدیل شده است. از منظر جامعهشناسی این حجم اعدام نشان از این میدهد که جامعه با بحرانِ «اداره کردن» روبرو است.
[۲] نگارنده در مقاله «رجحان ملیگرایی مدنی»، یعنی آن ملیگرایی که ایران را برای همه ایرانیان میداند، به بررسی چالش میان ملیگرایی و قومگرایی در ایران پرداخته است که انشاءالله در روزهای آینده در سایت نوروز قابل دسترسی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر