-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

Latest News from 30Mail for 02/25/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

فعالان حقوق بشر:
1390/12/5

فعالان حقوق بشری می گویند ناما جعفری، سردبیر نشریه الکترونیکی سه پنج (سپنج) دستگیر شده است.

ناما جعفری گردآورنده کتابی است با عنوان “تجمع در سلول انفرادی” که در آن شعرها و نوشته های بعد از کودتای انتخاباتی سال 88 را جمع آورده است.

اکنون خبر می رسد که او در روز ۲۵ بهمن توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده و با وجود گذشت ۱۰ روز از دستگیری اش، هیچ خبری از او به خانواده اش داده نشده است.

ناما جعفری دچار بیماری سرطان است و نیاز شدید به مداوا و پیگیری دوره درمانش دارد.

نشریه الکترونیکی سه پنج که "صدای مستقل ادبیات ایران" خوانده می شود، از بیست و یک آذرماهِ 1386 (12دسامبر2007)، مصادف با تولد احمدشاملو فعاليتِ خودرا آغاز کرد. و به گفته دست اندرکاران این وبسایت بارها دامین خود را به خاطر فیل-تر شدن عوض کرده است.

سه پنجی ها یک رادیوی اینترنتی هم دارند که می توانید در اینجا آن را دریافت کنید.

برای اطلاع بیشتر در باره سه پنج:
وبسایت سه پنج
صفحه فیسبوکی نشریه سه پنج


 
 

1390/12/5
  •  

    مریم اینا

    دختری کانادایی همکلاس دوره زبان هلندی بود. زبان می خواند که بعد فلسفه سیاسی بخواند یا چیزی در همین حوزه. با پسری هلندی زندگی می کرد که در برج مراقبت فرودگاه کار می کرد. یک بار تولدش رفتیم خانه شان؛ در واقع خانه پدر و مادر پسر بود که سفر بودند. فکر کنم پدر و مادر خانه ای در آفریقای جنوبی هم داشتند و بخشی از سال را آنجا می گذراندند. حالا تنها ارتباطم با دختر عکس هایش در فیسبوک است. عکس سفرهایی که می روند و جانوران عجیبی که بغل می کنند و طبیعت دست نیافتنی ای که برای آنها دست یافتنی است. کلا همه چیز برایشان دست یافتنی است. انگار در سیاره ی دیگری زندگی می کنند و عکس هایشان را از آنجا می فرستند. انگار که در دنیاهای موازی زندگی می کنیم. خیلی وقت است که همین حس را در مورد رابطه‌ ی خودم و دوستانم در ایران دارم. دیگر چیزی از آنها نمی دانم و تنها از عینک خبرها از اوضاع شان خبردار می شوم. حتی اگر روز و شب هم خبر بخوانم که می خوانم، باز هم وضعیت طوری است که انگار در سیاره ی دیگری باشم و از دور نگاه شان کنم. در این شرایط خیلی چیزها بی معنی می شود. بی فایده می شود. حقیقت آن است که ما از واقعیت بیرونی جدا شده ایم و نمی خواهیم این را بپذیریم.


     
     

    1390/12/5

     

    مریم مهتدی
    صفحه‌ی سیزده

    چند وقت پیش لاله یک پست نوشته بود درباره‌ی تشکر کردن‌اش در بلاد فرنگ برای بدیهیات. بدیهیاتی که توی ایران از آدم دریغ می‌شود. امروز فکر می‌کردم چیزی که لاله درباره‌اش نوشته، از یک جهت دیگر توی ایران برای ما هم اتفاق می‌افتد. این‌که امکانات بدیهی برای‌مان یک چیز لوکس به‌حساب می‌آید. امروز توی بانک ملت از سردرخواست خودم، خواستند بلوتوث گوشی‌ام را روشن کنم تا نرم‌افزار همراه‌بانک را برایم بفرستند. اعتراف می‌کنم خوشحال بودم از این‌که می‌توانم با گوشی‌ام پول جابه‌جا کنم. و بعد فکر کردم چرا برای همچین کار ساده‌ای که جزو خدمات ساده‌‌ی بانک‌های جهان باید به حساب بیاید، من این‌قدر شاکر و خوشحالم؟ و بعد فکر کردم به تمام چیزهایی که به خاطرشان احساس کردم های‌کلاس شده‌ایم یا فکر کرده‌ام چه‌قدر باید متشکر باشم. یک‌بار حتا جایی خوانده بودم کیسه‌ی هوای ماشین در خارج از ایران جزو ملزومات است و در ایران جزو امکانات ویژه‌ و آ‍پشن اضافی به حساب می‌آید.

    مثال‌هایش زیاد هستند. خوشحالی‌ام از تلاش شهرداری برای ایجاد فضای سبز، خوشحالی‌ام از درست کردن پیاده‌روهای خوب برای پیاده‌روی عصرگاهی. در نظر گرفتن جایی برای نشستن و کتاب خواندن در شهرکتاب مرکزی، داشتن اینترنت وایرلس در بعضی کافه‌ها، فروش آنلاین بلیت سینما و چیزهایی از این دست که به نظر جزو بدیهیات و حقوق طبیعی شهروندی می‌آیند، اما به ایران که می‌رسد و به ما که می‌رسد حس‌اش می‌شود امکانات ویژه. خوشحالی می‌آورد. از بس که عادت کرده‌ایم به سخت زندگی کردن و راضی بودن به حداقل‌ها. از بس که برای دو هزار تومان پول تلفن، دو هزار ساعت توی صف بانک ملی ایستاده‌ایم و از بس خیلی‌کارهای بیهوده‌ی دیگر به خاطر نداشتن حقوق شهروندی‌مان کرده‌ایم، که وقتی حق‌مان را بهمان می‌دهند، فکر می‌کنیم لطف بزرگی در حق‌مان شده و باید از کمر خم بشویم دربرابر دولت و اداره‌هایش که گوشه‌ی چشمی به ما شهروندان می‌کند. 

    همین فکرها را کردم که لذت نرم‌افزار همراه‌بانک از بین رفت و بعد دیدم خوشحالی من در این شهر همین چیزهاست. و اگر بخواهم حواسم را به این خوشحال‌شدن‌های بیهوده جمع بکنم و به خاطر لبخندهایم حس حماقت بهم دست بدهد، تهران تحمل‌ناپذیر می‌شود.


     
     

    1390/12/5

    سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس ایران با انتقاد از «شیب تند» افزایش قیمت‌ها در فاز نخست طرح هدفمندی یارانه‌ها می‌گوید که «گام‌های بلند» دولت در اجرای آن سبب «ضربه زدن به جامعه و آسیب رساندن به اقشار کم درآمد» شده است.

    به گزارش خبرگزاری کار ایران، عماد حسینی افزود: «دولت باید توجه داشته باشد که هدفمندی یارانه‌ها یک پروسه ۵ ساله است که برای اجرای آن ۴ سال دیگر زمان باقی است و نیازی نیست با اعمال فشار به مردم این قانون را طی ۲ سال اجرایی کرد.»

    آقای حسینی تصریح کرد که دولت در اجرای فاز دوم این طرح نباید «بی‌گدار به آب بزند چرا که جامعه کشش این همه فشار اقتصادی را ندارد.»

    برخی از تولیدکنندگان ایرانی می‌گویند که طرح هدفمندی یارانه‌ها سبب کاهش تولید آن‌ها و افزایش قیمت محصولاتشان شده و آن‌ها با تولید در همین وضعیت نیز دچار مشکل شده‌اند.

    قرار است در فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها، فیمت حامل‌های سوختی بار دیگر نیز افزایش یابد.

    منبع: ایلنا


     
     

    1390/12/5

    یک عضو هیئت مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی می‌گوید که کارخانه‌های کبریت سازی شهر تبریز به دلیل افزایش قیمت حاملهای انرزی و قاچاق کبریت‌های غیراستاندارد چینی به ایران در آستانه تعطیلی قرار گرفته‌اند.

    به گزارش خبرگزاری کار ایران، چنگیز قاسمی افزوده که «این کارخانه‌ها هم اکنون با حداقل ظرفیت خود فعالیت می‌کنند و اگر این وضعیت ادامه داشته باشد زمانی نخواهد گذشت که صنعت تولید کبریت در ایران کلاً از بین می‌رود.»

    در ایران ۸ کارخانه کبریت سازی وجود دارد که ۴ کارخانه آن در شهر تبریز واقع است و بیش از نیمی از کبریت ایران در این شهر تولید می‌شود.

    به گفته آقای قاسمی، ۱۳۰۰ کارگر در این کارخانه‌ها فعالیت می‌کنند که با تعطیل شدن این کارخانه‌ها کارشان را از دست خواهند داد.

    آقای قاسمی همچنین افزوده که «با حذف یارانه‌های برق و گاز از واحدهای صنعتی، بهای این حامل‌های انرژی ۱۰ برابر افزایش یافته است و این افزایش قیمت‌ها نیز به تولیدکنندگان فشار وارد می‌کند.»

    به گفته این مقام مسئول، انبار کارخانه‌های کبریت سازی هم اکنون از محصول تولیدی پرشده است اما این کارخانه‌ها نمی‌توانند محصولاتشان را به فروش برسانند.

    منبع: ایلنا


     
     

    1390/12/5

    وبسایت کلمه گزارش داد که علی شکرچی، از بازداشت شدگان راهپیمایی ۲۵ بهمن ماه امسال، همچنان در اعتصاب غذا به سر می‌برد.

    بر اساس این گزارش، آقای شکرچی به دلیل «غیرقانونی بودن بازداشت معترضان و بدرفتاری ماموران» در اندرزگاه هفت زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده بود.

    گزارش وبسایت کلمه می‌افزاید آقای شکرچی پس از این اعتصاب غذا، به سلولی انفرادی در بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شده است.

    ۹ نفر دیگر از بازداشت شدگان راهپیمایی روز ۲۵ بهمن ماه سال اری نیز همزمان با علی شکرچی دست به اعتصاب غذا زده بودند که از وضعیت آنان و ادامهٔ اعتصابشان اطلاعی در دست نیست.

    آقای شکرچی، پیش از این نیز به دلیل دستگیری در راهپیمایی ۲۵ بهمن ماه سال گذشته، یکسال را در زندان گذرانده و ۲۰ بهمن ماه سال جاری از زندان آزاد شده بود.

    منبع: کلمه و خانه حقوق بشر ایران


     
     

    1390/12/5

    منابع خبری گزارش دادند که داریوش جلالی، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه دولتی یاسوج، پس از دوختن لب‌ها و زنجیرکردن پا‌هایش در اعتراض به حکم تعلیق دوباره از تحصیل، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.

    بر اساس این گزارشها، آقای جلالی روز ۳۰ بهمن ماه در جلوی دانشگاه یاسوج دست به تحصن یکنفره زده بود که نیروهای امنیتی، او را بازداشت کردند.

    بر پایه گزارشهای منتشرشده، تاکنون از وضعیت آقای جلالی خبری در دسترس نیست.

    آقای جلالی در بیانیه‌ای درباره تحصن خود گفته که «من ترم شش هستم، ولی از این شش ترم، تنها سه ترمش را اجازه تحصیل داشتم. مرا به زندان انداختند و همهٔ این احکام بدون طی کردن مراحل قانونی بود. و کنون باز به صورت غیرقانونی مرا محکوم به حکم تعلیق ساختند.»

    آقای جلالی تصریح کرده که تمایلی به دوختن لب‌ها و زنجیرکردن پا‌هایش نداشته اما مجبور به انجام این کارها شده است.

    پیش از این آقای جلالی، چند روز بعد از راهپیمایی ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹ در منزلش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به یکسال زندان محروم شده بود که البته پس از گذراندن سه ماه از زندان به صورت مشروط آزاد شد.

    منبع: دانشجو نیوز، ادوارنیوز


     
     

    1390/12/5

     

    ابن محمود
    وقایع ابن محمود

     

    ® یادم باشد به اصغر فرهادی نامه بنویسم و از او بابت اینکه فیلمش برنده شده و در مراسم گلدن گلاب (آدم یاد گلابی می‌افتد وقتی این کلمه را می‌نویسد) ملت ایران را سربلند کرده، تشکر کنم. خوشحالم که مرلین مونرو و مریل استریپ و همفری بوگارت و اشلی جاد و آلفرد هیچکاک و کوین کاستنر و مایک هامر برای ایفای نقش در فیلم بعدی او اعلام آمادگی و اشتیاق وافر نموده‌اند. حتی شنیده‌ام که جنیفر لوپز راغب شده که زبان فارسی را یاد بگیرد که برای بازی در فیلم بعدی فرهادی مشکل دوبله نداشته باشد. البته اگر فرهادی رضایت بدهد! ملت ایران در این مقطع تاریخی دو دسته‌اند: آنهایی که معتقدند که اصغر فرهادی بهترین فیلمساز عالم است و آنها که معتقدند همه این‌ها توطئه استکبار جهانی است که موفقیت‌های فیلمساز ارزشی مسعود ده‌نمکی را در گیشه کمرنگ کنند. و لاغیر!

     

    ® شرکت در انختابات وظیفه هر ایرانی باوجدان ناموس پرست غیرتمند است، بخصوص در این برهه حساس از زمان که دهان استکبار و همه یاوه‌گویان شرق و غرب نیازمند مشت محکم ماست. برادران و خواهران عزیزم! میزان رأی ملت است. مشکلات همه جا هست. مگر بوش در انتخابات تقلب نکرد؟ مگر ولادیمیر پوتین جفت پا نیامد توی دهن ملت مظلوم روسیه؟ چرا بی‌خودی شلوغش می‌کنید. این از وضع ممالک راقیه! چرا قدر کشور خودتان را نمی‌دانید؟ بلند شوید و همین امروز جمعه برویم پای صندوق‌های رأی که فردا دیر است!

     

    ® شیر در قفس درست است که ابهت خودش را دارد، ولی اگر از بیماری مشمشمه جان سالم بدر ببرد، نهایتاً‌ می‌تواند در همان کادر 3 در 4 قدم بزند. غرشی هم اگر بکند، برای انبساط خاطر تماشاگران بد نیست. اما کسی را نمی‌ترساند. شیر در ذهنش می‌گوید: یادتان رفته که شب‌ها از تصور غریدن من خواب در چشم نداشتید. حالا یک الف بچه می‌آید به من بستنی تعارف می‌کند یا چس فیل به طرفم می‌اندازد؟ ای دنیای نامرد! ای جنگل بی صاحاب! شیر در قفس همین‌جوری که دارد در ذهنش غرغر می‌کند، چشمش به روزنامه شرق می‌افتد که با هاشمی رفسنجانی مصاحبه کرده است. خمیازه بلندی می‌کشد و می‌رود گوشه قفس می‌خوابد.

     

    ® جناب فردوسی عزیز!

    هدف از کاینات ما هستیم/ ما نباشیم،‌ هست و نیست مباد!

    تو که از زور گرسنگی و بی‌خوابی، و بلکه بی‌توجهی جناب محمود غزنوی، شب‌ها خواب جن می‌بینی و شاهنامه سر هم می‌کنی، چه فکری کرده‌ای با خودت؟ چو ایران نباشد، تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک‌تن مباد! یعنی چه؟‌ ما آمده‌ایم که زندگی کنیم. نه اینکه بمیریم! ولو به هر قیمتی که شده! ایران نشد، آمریکای جهانخوار! نشد انگلیس جنایتکار! گرین کارت هم که خودشان به ما مرحمت کرده‌اند. غرض اندر میان سلامت ماست! این بیتی که گفته‌ای، دون شأن یک ایرانی فهمیده است. خودت درستش می‌کنی یا بدهم برادران اهل تمیز درستش کنند؟


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته