-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

Latest News from Kaleme for 02/18/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



صفحه فیس بوک روزنامه کلمه

روزنامه کلمه - بیست و نهم بهمن ماه - نسخه پی دی اف - PDF

دریافت نسخه PDF – پی دی اف

دریافت نسخه JPEG – عکس

چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.


 


کریستیان وولف رئیس جمهوری آلمان پس از آنکه دادستان خواستار رفع مصونیت قضایی او شدند، از مقام خود استعفا داده است.

آقای وولف، ۵۲ ساله، و از متحدان آنگلا مرکل صدر اعظم این کشور در ارتباط با ادعای فساد که آنها را رد می کند کناره گیری کرد. این ادعاها به یک وام مسکن مشکوک مربوط می شود.

خانم مرکل روز جمعه برنامه سفر به ایتالیا را لغو کرد تا به این بحران رسیدگی کند و از استعفای او ابراز تاسف کرد.

رسانه های آلمان می گویند که این بحران در دوران پس از جنگ در این کشور بی سابقه است.

خانم مرکل برای انتصاب آقای وولف، از اعضای حزب دموکرات مسیحی او (سی دی یو)، در مقام رئیس جمهوری خیلی سعی کرده بود. او برای کمتر از دو سال رئیس جمهور بود.

خانم مرکل گفت که او “استعفا را با احترام اما با تاسف می پذیرد.”

او در بیانیه ای کوتاه در روز جمعه نوشت: “او خود را وقف منافع آلمان کرد.”

او گفت که آقای وولف قانع شده بود که “به درستی در چارچوب قانون عمل” کرده بود اما از “کار دولتی، از خدمت به مردم ما، کناره می گیرد.”

خانم مرکل گفت که احزاب سیاسی آلمان اکنون به جستجوی یک کاندیدای تازه برای ریاست جمهوری خواهند پرداخت.

در این فاصله، هورست سیهوفر از اتحادیه سوسیال مسیحی (سی اس یو) به عنوان کفیل ریاست جمهوری عمل خواهد کرد.

نقش رئیس جمهوری در آلمان عمدتا تشریفاتی است و به عنوان یک مرجع اخلاقی برای کشور عمل می کند.

بی بی سی در برلین می گوید که این حادثه دردسری برای خانم مرکل است که میزان رضایت از عملکرد او در میان عموم بالاست.

درحالی که آلمان با بحران بدهی اروپا دست و پنجه نرم می کند، خانم مرکل نیازمند مشکلات تازه نیست.

جنجال مربوط به آقای وولف در ماه دسامبر اوج گرفت.

گزارشی که ابتدا در روزنامه “بیلد” چاپ شد در کانون این ماجراست. براساس آن گزارش آقای وولف در اکتبر سال ۲۰۰۸ یک وام ۵۰۰ هزار یورویی با بهره پایین از همسر یک بازرگان ثروتمند دریافت کرده بود.

آقای وولف که قبلا نخست وزیر “ساکسونی سفلی” بود بعدا در پارلمان آن ایالت به سوالی درباره روابط مالی با آن بازرگان به نام ایگون گیرکنز جواب منفی داد و نگفت که با همسر آقای گیرکنز مبادله داشته است.

او همچنین به خاطر تلاش برای وادار کردن بیلد برای گزارش نکردن آن خبر به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.

گفته می شود وی چند بار هم میهمان دوستانش برای گذراندن تعطیلات در ویلاهای‌گران‌بهای آنها شده، یکی، دو بار صورتحساب رستوران و هتل او را پرداخته بودند و یکی از دستیارانش بلیتی برای تماشای مسابقه فوتبال در اسپانیا به بهای ارزان‌تر از نرخ رایج دریافت‌کرده بود!

همچنین او در دوران ریاست بر دولت محلی نیدرساکسن، برای خرید خانه، نیم میلیون یورو وام کم‌بهره از همسر یکی از سرمایه‌داران محلی دریافت کرده بود و بعداَ این سرمایه‌دار موقعیت بهتری در اقتصاد ایالت پیدا کرده است.

روز پنجشنبه دادستان ها در هانوور مرکز ساکسونی سفلی گفتند که “نشانه های کافی” دایر بر عملکرد نادرست رئیس جمهوری وجود دارد و خواستار رفع مصونیت او از سوی مجلس این ایالت شدند.

این درخواست قرار است روز ۲۷ فوریه بررسی شود.


 


مهدی خزعلی ساعاتی پیش و در پی حمله ی قلبی به بیمارستان طالقانی منتقل شد.

به گزارش خبرنگار کلمه، مهدی خزعلی که بیش از ۴۰ روز است در اعتصاب غذا به سر می برد ساعت ۹ شب به دلیل بروز مشکل قلبی به بهداری اوین منتقل شد که پس از گرفتن نوار قلب پزشکان متوجه اوضاع وی وخیم شده و به سرعت مهدی خزعلی را به بخش سی سی یو بیمارستان طالقانی اعزام کردند.

بر اساس این گزارش، مهدی خزعلی همچنان اعلام کرده است که اعتصاب غذای خود را نخواهند شکست و تا احقاق حق خواهد ایستاد.

پیش از این پسر مهدی خرعلی با ابراز نگرانی از طولانی شدن اعتصاب غذای پدرش و بی خبری از او به کلمه گفته بود: می دانیم که از اعتصاب غذا کوتاه نمی آیند، ما هم هیچ کاری از دستمان بر نمی آید و فقط در این راه می توانیم دعا کنیم چون مثل دفعه های قبل گفته اند که آنجا غذا نخواهند خورد.

مهدی خزعلی رزمنده دوران دفاع مقدس و نویسنده منتقد در اثر اعتصاب غذا، بسیار ضعیف شده و بر خلاف درخواست هم بندیان و دوستان و خانواده و فعالان سیاسی حاضر به پایان دادن به اعتصاب غذای خود نیست.

وی بلافاصله پس از بازداشت در اعتراض به روند غیرقانونی بازداشت و نگهداری دست به اعتصاب زد تاکنون چندین بار بر اثر اعتصاب و نوسان شدید فشار، تغییر رنگ صورت و بی حالی مفرط به بهداری اوین منتقل شده اما همچنان می گوید که خود را برای شهادت آماده کرده است و اعتصاب خود را نخواهد شکست.

مهدی خزعلی به چهارده سال حبس در شهرستان برازجان و بعد از اتمام دوره محکومیت، به ده سال اقامت اجباری در این شهرستان و نود ضربه شلاق محکوم شده است.

مهدی خزعلی در نامه‌ای از درون زندان که ساعاتی پیش منتشر شد، خطاب به همسرش نوشته بود: سخت است مشاهده سوگواری همسر و فرزندان در مرگ تدریجی و ارادی خویش، اینک که این سطور را برایت می‌نگارم درخلوت زاغه خویش فرو رفته و بر مصائب شما سخت گریسته‌ام دیگر جای خشکی بر بالشت باقی نمانده است و دستمال اشک کفاف این چشمه چشمه جاری نمی‌کند.

مهدی خزعلی همچنین در ۳۷ امین روز اعتصاب خود در نامه ای به احمد منتظری با شرح آنچه این روزها از رفتار بازجویان و قاضی های دادگاه ها در بند ۳۵۰ اوین دیده است، با بیان اینکه حال می‌فهمم که والد معظم شما از چه فریاد می‌زد، خدایش رحمت کند و ریشه این ظلم را بکند، آورده بود: این‌ها نمونه‌هایی از درد‌های ماست و بسیاری دردهای ناگفتنی دیگر دارم که در این مختصر نگنجد! حال جا دارد که در این همه درد بمیرم؟ آیا هنوز خلخال از پای پیرزن یهودی در نیاورده‌اند؟

این زندانی سیاسی پیشتر در پیامی خطاب به همسر شهید باکری، همسر شهید همت و محمد نوریزاد گفته بود: بگذارید قبل از اینکه در سوگ ارزش ها دق کنم برای احیای ارزش های ناب انقلاب اسلامی جان خویش فدا کرده و جایی برای خویش در خیل شهیدان باز کنم.


 


مدیرعامل شرکت بهره برداری مترو تهران با اشاره به برخی اظهار نظرها در خصوص امکان کمک مستقیم شهردار به متروی تهران گفت: امسال تبصره کمک به مترو از سوی اعتبارات شهردار حذف شده است.

علی محمد قلی ها در گفتگو با مهر با بیان اینکه هنوز قسط دوم یارانه های بلیت پرداخت نشده است گفت: با پرداخت این قسط کمتر از نیمی از سهم دولت در خصوص یارانه بلیت پرداخت می شود و شرکت بهره برداری تا زمانی که این اعتبارت کامل پرداخت نشود نمی تواند قطعات فرسوده را تعمیر یا تعویض کند.

وی ادامه داد: سالهای گذشته تبصره ای وجود داشت که شهردار می توانست در صورت تاخیر در پرداخت یارانه‌های بلیت از سوی دولت به مترو کمک کند که این تبصره در بودجه امسال حذف شده است.

قلی ها تاکید کرد: نیاز مترو به سهم دولت در یارانه بلیت بهانه جویی نیست و تمام تلاش خود را می کنیم که شهروندان دراین میان کمترین مشکل را تحمل کنند .

در پی توقف های پی در پی قطارهای مترو به دلیل نقص فنی، رئیس کمیسیون عمران شورا اعلام کرد: مدیران مترو می توانند اعتبارات مورد نیاز خود را از شهردار دریافت کنند و در صورت ادامه این روند مدیریت مترو برای توضیحات به شورای شهر دعوت می شوند.


 


مهدی خزعلی در چهلمین روز اعتصاب غذای خود در نامه‌ای از درون زندان به همسرش نوشت: سخت است مشاهده سوگواری همسر و فرزندان در مرگ تدریجی و ارادی خویش، اینک که این سطور را برایت می‌نگارم درخلوت زاغه* خویش فرو رفته و بر مصائب شما سخت گریسته‌ام دیگر جای خشکی بر بالشت باقی نمانده است و دستمال اشک کفاف این چشمه چشمه جاری نمی‌کند.

به گزارش کلمه، این نویسنده منتقد که بیش از چهل روز است در بند ۳۵۰ اوین در اعتصاب غذا به سر می برد و این روزها همه را نگران و مضطرب خود کرده است در نامه ی کوتاهش نوشته: اشک امروز من و شما باید چون اشک بر حسین ابن علی علیه السلام موجب جوشش و جنبش و تلاش و کوشش شود، باید دو بال پرواز شود تا به وصال محبوب حقیقی پر کشیم، باید سیلی شویم در خانمان و دودمان ظلم و ستم را از ریشه برکند، پس بیایید. با هم بگرییم و بگرییم، این اشک‌ها، ریشه ظالم را بر می‌کند.

مهدی خزعلی در اثر اعتصاب غذا، بسیار ضعیف شده و بر خلاف درخواست هم بندیان و دوستان و خانواده و فعالان سیاسی حاضر به پایان دادن به اعتصاب غذای خود نیست.

وی تاکنون چندین بار بر اثر اعتصاب و نوسان شدید فشار، تغییر رنگ صورت و بی حالی مفرط به بهداری اوین منتقل شده اما همچنان می گوید که خود را برای شهادت آماده کرده است و اعتصاب خود را نخواهد شکست.

مهدی خزعلی به چهارده سال حبس در شهرستان برازجان و بعد از اتمام دوره محکومیت، به ده سال اقامت اجباری در این شهرستان و نود ضربه شلاق محکوم شده است.

متن کامل این نوشته که توسط یاران گمنام جنبش سبز از اوین در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

همسرعزیزم؛ سلام، جانم به فدایت، می‌دانم که به عشق میان ما ایمان داری، می‌دانم که ازشدت اشتیاق من به شنیدن صدایت آگاهی، می‌دانم که می‌دانی زمزمه محبت تو در گوش جان من چون صدای فرشتگان روح بخش و انرژی زا است، اما صدایت راخسته دیدم، تو را آزرده و دل خسته یافتم، در سوگم مویه می‌کردی!

سخت است مشاهده سوگواری همسر و فرزندان در مرگ تدریجی و ارادی خویش، اینک که این سطور را برایت می‌نگارم درخلوت زاغه* خویش فرو رفته و بر مصائب شما سخت گریسته‌ام دیگر جای خشکی بر بالشت باقی نمانده است و دستمال اشک کفاف این چشمه چشمه جاری نمی‌کند.

حال خوشی است همسایه زاغه زیرین را صدا می کنم، از او کاغذ طلب می‌کنم تا این حال خوش را تحریر کنم، هر آنچه کاغذ دارد، پیشکش می‌کند و می گوید: “هرچه می‌خواهد دل تنگت بنویس!” اشک امانم نمی‌دهد و رد پای اشک بر کاغذ پیداست! سخت است، سخت؛ وقتی همسر و فرزندانت در سوگ مرگ تدریجی و ارادی تو می‌گریند و تو شاهد عزاداری آنها بر مرگ خویشی، خویشتن داری دشوار است، نمی‌توان بر حال زارشان نگریست و نگریست! اما باید مراقب باشی که این عشق و اشک، پابست و عقال نشود!

اما نه، جنس این اشک از جنس گریه بر سیدالشهدا (ع) و اشک بر مصائب زینب کبری سلام الله علی‌ها است. دل را صاف و عزم را جزم می‌کند، این‌ها موجب نمی‌شود که پایمان سست شود و بر صراط بلرزد، جوشش عشقی پاک است به زن و فرزند و گریستن بر مصائبی است که در راه حق تحمل می‌کنند. همه فدای زینب حسین علیهما السلام، مگر آن‌ها از اهل بیت پیامبر عزیزترند؟

عزیزان من؛ اشک امروز من و شما باید چون اشک بر حسین ابن علی علیه السلام موجب جوشش و جنبش و تلاش و کوشش شود، باید دو بال پرواز شود تا به وصال محبوب حقیقی پر کشیم، باید سیلی شویم در خانمان و دودمان ظلم و ستم را از ریشه برکند، پس بیایید. با هم بگرییم و بگرییم، این اشک‌ها، ریشه ظالم را بر می‌کند.

حسبنالله ونعم الوکیل

مهدی خزعلی

بند ٣۵٠ زندان اوین

*زندانیان به تخت زاغه می‌گویند


 


در شرایطی که مسوولان وزارت نیرو همواره بر آلوده نبودن آب آشامیدنی در کشور تاکید می کنند یک مقام ارشد وزارت بهداشت در یک مراسم رسمی از وجود آلودگی در آب آشامیدنی برخی از مناطق کشور خبرداد.

معاون بهداشتی وزارت بهداشت گفت: آلاینده‌های طبیعی در برخی مناطق کشور باعث شده آب آشامیدنی مردم آرسنیک داشته باشد. سلامت مردم در خطر است. وزارت صنایع به داد سلامت مردم برسد.

به گزارش فارس، علیرضا مصداقی‌نیا، معاون بهداشتی وزیر بهداشت در مراسم امضای تفاهمنامه همکاری مشترک وزارت صنعت و معدن و تجارت و وزارت بهداشت اعلام کرد سال گذشته بنا به دستور ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران مرکز تحقیقات محیط زیست دانشگاه به پژوهشکده محیط زیست تبدیل شد. این پژوهشکده با ۳ مرکز تحقیقاتی آب، هوا، ضایعات جامد تشکیل شد.

وی افزود: کمک وزارت صنایع فوق‌العاده به سلامت کشور کارساز است. هم اکنون از دو دسته آلاینده در کشور و در برخی شهرهای بزرگ رنج می‌بریم. مثلاً آلاینده‌های طبیعی که در برخی استان‌ها آب آشامیدنی مردم را به آرسنیک آلوده کرده که اینها مربوط به معادن است که ما نمی‌توانیم خیلی برای رفع آن کاری انجام دهیم. تنها کاری که می‌توانیم بکنیم در جنبه‌های دیگر مانند پاکسازی است.

مصداقی‌نیا تصریح کرد: دسته دوم آلاینده‌ها، آلاینده‌هایی است که بشر به وسیله صنایع آنها را به وجود آورده است که می‌توانیم جلوی آنها را بگیریم.

وی تصریح کرد: اطلس کامل ارتباط بین بیماری‌ها و آلاینده‌های طبیعی در دست اجرا است که به زودی آن را منتشر می‌کنیم.

معاون بهداشتی وزیر بهداشت هشدار داد: ما از وزیر صنایع می‌خواهیم که دستور پیگیری و حمایت از جلسات کارگروه‌های تشکیل شده بین این دو وزارتخانه را صادر کند. همچنین از جناب وزیر می‌خواهیم به داد سلامت مردم از بابت آلاینده‌ها برسد. افزایش سرطان‌ها و بیماری‌های مردم می‌طلبد که وزارت صنایع همکاری بیشتری با وزارت بهداشت انجام دهد.


 


مهرداد سرجویی روزنامه نگاری که عمدتا در روزنامه انگلیسی زبان ایران نیوز فعالیت داشته است از بند ٢٠٩ به بند ٣۵٠ منتقل شد.

به گزارش خبرنگار کلمه، وی در خرداد ماه سال جاری بازداشت شد و پس از ۴۴ روز زندان انفرادی که از بدترین نوع شکنجه ها تلقی می شود به بند عمومی منتقل شد و در مدت حبس انفرادی تحت بازجویی های طولانی قرار گرفته است.

نهایتا در شهریور ماه گذشته اتهام جاسوسی از طریق انتشار و تحلیل مقاله، مصاحبه و خبر به وی تفهیم شد و پس از اخذ آخرین دفاع پرونده او به شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب تهران ارجاع شد.

دادگاه انقلاب تهران نیز بعد از محاکمه او در ٢٢ آبانماه گذشته، اتهام را به همکاری با دول متخاصم تغییر داد و نهایتا در ٢٧ دیماه حکم ١٠سال زندان را به وی ابلاغ کرد.

وی هفت ماه گذشته را در بازداشت بوده و اجازه ملاقات حضوری با خانواده خویش را نداشت.

سرجویی از سال ١٣٧٢به کار روزنامه نگاری پرداخت و از بدو تاسیس ایران نیوز در سال ١٣٧۴ به این روزنامه وارد شد. وی همواره در سرویس سیاسی و پارلمانی فعالیت داشت  وبعضا مقالاتی در روزنامه فارسی نیز منتشر می کرد.

در سال ٨۶ نیز برای چند ماه سردبیر سایت آفتاب نیوز شد.

وی از تابستان سال ١٣٨۵ با تنگ شدن فضای مطبوعاتی به مرکز تحقیقات استراتژیک رفت و دربخش روابط عمومی و سایت آن مرکز مشغول بکار شد.


 


مدیرکل پیش‌بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی کشور با اشاره به آغاز مجدد بارش برف و باران در کشور نسبت به آبگرفتگی معابر و اختلال تردد در حداقل ۲۱ استان کشور هشدار داد.

مهندس عبدالرضا امیدوار شهری با اشاره به نقشه‌های پیش‌یابی گفت: بر این اساس سامانه بارشی که روز جمعه در جنوب، جنوب شرق، شرق و شمال شرق و برخی مناطق مرکز فعال بوده و سبب بارش برف و باران و وزش باد در این مناطق شد تا اواخر جمعه از مرزهای شرقی کشور خارج می‌شود.

وی با اشاره به این که تا روز دوشنبه در برخی نقاط جنوب شرق و شرق در بعضی ساعات وزش باد شدید و رگبار و رعد و برق رخ خواهد داد افزود: از اواخر جمعه با ورود سامانه بارشی دیگری به کشور ابتدا در غرب و شمال غرب بارش برف و باران شروع شده و بتدریج گستره بارش‌ها به جنوب غرب، دامنه‌های زاگرس، دامنه‌های جنوبی البرز و برخی نواحی مرکزی و نیمه شرقی کشور نیز می‌رسد.

مدیرکل پیش‌بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی کشور اضافه کرد: از اواسط روز یکشنبه بتدریج بارش‌ها به نوار شمالی کشور محدود خواهد شد و در این روز با نفوذ جریانات شمالی بارش‌ها در سواحل شمالی کشور تشدید شده و دمای هوا در نیمه شمالی کشور کاهش محسوس خواهد داشت. همچنین تا دوشنبه خلیج فارس و دریای عمان مواج است.

وی به اخطاریه ویژه سازمان هواشناسی کشور اشاره کرد و به ایسنا گفت: بر این اساس در روز شنبه در استان‌های آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل، کردستان، کرمانشاه، همدان، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، هرمزگان، خراسان جنوبی، کرمان، شمال و شرق خوزستان و با شدت کمتر در استان‌های البرز، تهران و شمال سمنان به سبب بارش برف در مناطق سردسیر اختلال در تردد جاده‌ای و به سبب بارش باران در مناطق گرمسیر آبگرفتگی معابر پیش‌بینی می‌شود. همچنین طی روز یکشنبه نیز بارش برف در استان‌های اردبیل، گیلان، مازندران، گلستان، خراسان شمالی، خراسان رضوی و با شدت کمتر در شمال استان‌های سمنان، تهران و البرز سبب اختلال در تردد جاده‌ای خواهد شد.

مدیرکل پیش‌بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی کشور تاکید کرد: بر این اساس در روز شنبه آسمان تهران بتدریج ابری گاهی با بارش باران و برف و وزش باد پیش‌بینی شده است که حداقل و حداکثر دما در این روز به ۲ و ۱۳ درجه سانتیگراد بالای صفر می‌رسد. همچنین در روز یکشنبه نیز آسمان پایتخت ابری با بارش باران و برف گاهی وزش باد در بعدازظهر کاهش ابر خواهد بود که حداقل و حداکثر دما در این روز با حدود ۴ درجه کاهش به ۱- و ۹ خواهد رسید.


 


محمد نوری زاد


سلام به رهبرگرامی حضرت آیت الله خامنه ای

یک: کاش متن صوتی نامه ی بیست و دوم مرا می شنودید. من برای این که صدای خود را به شما برسانم، برظرائفِ کلامی و موسیقایی آن متمرکزشدم. تلاش کردم تا "سیدعلی بشنو" کاری متفاوت از آب درآید و حوصله ی شما بهنگام شنودن آن سرنرود. من این متن را دوماه پیش برای جناب شما خوانده بودم. نامه نبود. دکلمه، یا بهتربگویم: گلبارانی از گلایه های گنج گونه بود. آمیزه ای از کلام و موسیقی. به دلیل قفل شدن اینترنت درهفته ی گذشته، این متنِ صوتی به صورت خودکاراز آرشیو داشته های من برآمد ومنتشرشد و دوستان من درچند نقطه ازجهان متن پیاده شده ومکتوب آن را نیز بدان افزودند و اسمش شد: نامه ی بیست و دوم. اگر نشنیده اید تقاضا می کنم حتماً بشنوید. از ابتدا تا پایان آن را. سخنان آهنگین خوبی درآن تقدیم جناب شما شده است.

دو: چه خوب که چهره ی شما این روزها بشاش است. حضورمیلیونی مردم در بیست و دوم بهمن، خیال خیلی ها را راحت کرد. هم خیال ما و شما را، وهم "دشمنان" ما را که دست ازسرما برنمی دارند وهمیشه ی خدا درکمین ما هستند. والبته این کم توفیقی نبوده ونیست. اولین بارقه ی تماشای این همه جمعیت درتهران و شهرستانها ، بارشِ "خیال راحت" است. آری، "خیال ما" راحت شد. خیال راحت هم اولین برکتش، بهت ولبخند است. بهت برای دیگران، ولبخند برای خودما. وشما بعد از مدتها لبخند زدید.

سه: مراچند پرسش است. پاسخ با جناب شما. این که آیا "آنها" به ما حمله خواهند آورد؟ وبساط ما را برخواهند چید؟ آیا این همان پازل یا تله ای نیست که سالها ما  درآن جابجا شده ایم؟ تا درست به همین جایی برسیم که اکنون رسیده ایم؟ دنیا باردیگرآیا به تماشای شکستنِ مردمی خواهد نشست که تن به شعارسپرد ودربستری ازشعاربرای خود برج هایی ازشعاربالابرد؟ وآنقدرمرگ براین ومرگ برآن گفت تا عاقبت همان مردگانِ هزارباره سرازگورِ زیرکی بدرآوردند و دست به گلویش بردند؟

چهار: آنها ما را آیا خواهند شکست وبرچاههای نفت ما خیمه خواهند بست؟ جوری که نه ازموشک های شهاب ما کاری برآید ونه ازسرداران ما؟ درآن روزآیا ما برای قرنها تحقیر نخواهیم شد؟ وبار دیگر سرزمینمان ایران به شفیره ای از حقارت تاریخی فرونخواهد شد تا مگر در سده ای و هزاره ای دیگر جماعتی دیگربرای غارت مجدد فرزندان ونسل های بعدی ما خیزبردارند؟

پنج: دراین سی و سه سال پس ازانقلاب آیا ما به دستِ نفت خواران و مجامع بین المللی و کشورهای ماجراجو بقدرکافی بهانه نداده ایم تا برای بلعیدن ما آستین بالا بزنند و دریک زنگ تفریحِ مختصر پنجه درپنجه ی ما بیاندازند و خیلی زود همه ی حیثیت ما را به تاریخ بسپرند وازبساط خود "کرزایِ" دیگری برآورند وبرما بگمارند و با غش غش خنده هایشان به سمت تخلیه ی هویت ما دورخیزکنند؟

شش: تا برای پاسخ گفتن به پرسش های من مهیا می شوید، من با اجازه ی شما پنجره های بیتِ شریف را می گشایم تا هوای تازه ای درآن جریان یابد. دوستانه می گویم: چرخش هوا درمحیطی بسته، ما و شما را با واقعیت های جامعه ای که ناگزیراراده اش را به ما سپرده، بیگانه کرده است. چگونه؟ خواهم گفت:

هفت: ای بدا که این روزها جمعی از مردمان ما موافق دخالت نظامی اجانب شده اند. که با فشردن یک دکمه، موشک های قاره پیمای خود را از دوردست ها برسرمواضع اقتصادی و نظامی ما فرو بکوبند و تکلیف ما و شما را یکسره کنند. چرا؟ چون به این رسیده اند: حالا که جماعتی ازسران این نظام، هست و نیست ما را نشانه رفته اند و ازما می خورند ومی برند وتباه می کنند، بگذار یک چند وقتی هم آمریکاییها برسراین سفره بنشینند! وباز می گویند: وقتی ما اسیرحاکمان خویشیم، چه بهترکه اسارت آمریکاییها را هم تجربه کنیم. با این تفاوت که بسیاری ازحاکمان ما، به هیچ اصول انسانی و قانونی و حقوق بشری واسلامی پای بند نیستند اما آمریکاییها – به صورت ظاهر هم که شده – نشان داده اند که به افکارعمومی و موازین حقوق بشری و اینجورقضایا معتقد و معترفند و ازهمین منافذ می شود به دلشان نفوذ کرد و حداقل هایی را از آنان التماس نمود.

هشت: نمی دانم آیا شنیده اید یا نه، این روزها یک طنز رنج آوری از زبان شاهِ پهلوی درمیان مردم رواج پیدا کرده که: ای همه ی ایرانیان، اگردلتان برای تحریم و سرشکستگی و زد و بند وبیکاری واعتیاد ومصرف و دزدی و دروغ و چاپلوسی وسانسورو ریاکاری و چین و روسیه و موشک وماهواره و انرژی نیم بند هسته ای و دولتمردان بی لیاقت و ساواک اسلامی وحجاب اجباری و اینجورچیزها تنگ شده بود، خوب ما خودمان استاد همین قضایا بودیم. این ها را به خودمان اگرمی گفتید فی الفور ترتیبش را می دادیم! وادامه می دهد:

نه: اگر دل یکی ازآیت الله های شما برای داشتن دانشگاه ودرکنارش برای برج ها و مجتمع های تجاری تنگ شده بود، واگر آیت الله دیگری  دلش هوای لاستیک دنا را داشت، یا آیت الله دیگری به واردات شکرعلاقه مند بود، یا آیت الله دیگری – همچنان که به اقامه نمازوحدت آفرین و دشمن شکن جمعه مشغول است – دلش را سنگ های سرخ معادنِ بیدخت استان فارس برده بود، یا دیگری مشتاقِ سرفرو بردن به داخل جوراب استارلایت بود، یا آن یکی به لبنیات و فراورده های جانبی آن می اندیشید، راه درستش این بود که اینها را با خود من درمیان می گذاشتند تا بلافاصله تقدیمشان کنم. وادامه می دهد:

ده: یا اگرحواریون آیت الله ها به هاله ی نورو داستانهای ابلهانه ای ازامام زمان و شرکت بیمه و کشتی های دروغین و اسکله های بی نشان و سهام مخابرات و حتی مثل خواهرخودمان اشرف، نبض شان برای قاچاق مواد مخدر می تپید و همزمان به هزار موضع اقتصادی و سیاسی و امنیتی و اطلاعاتی و برداشتن اموال مردم نظرداشتند، یا اگرشما ای مردم، مجلسِ صد درصد مرعوب ومطیع و رام و خبرگان پژمرده – مثل مجالس خود من – می خواستید، من مگر مرده بودم، به خودم می گفتید همه را برای شما و آیت الله های شما ردیف می کردم و جوری بساط سوروساتشان را پهن می کردم تا هرچه نفس دارند، هم خودشان هم نسلهای حاضرو غایبشان از آن سیربخورند. وباز ادامه می دهد:

یازده: اینها را اگربه خود من می گفتید دیگرنیازی به پیش کشیدن تاریخ هزارو چهارصد ساله و خدا و پیغمبروعلی و اولاد علی وکربلا و پسرفاطمه وهزارهزار شهید و این همه آسیب و خرابی وعقب ماندگی  و این همه حقارت جهانی نبود. ما که داشتیم می خوردیم، یواشکی یک سفره هم برای این جنابان پهن می کردیم تمام می شد می رفت پی کارش.

دوازده: حضرتعالی در نمازجمعه ی اخیرتان فرمودید: چرا می گویند کشوردربحران است؟ چه بحرانی؟ کشوری آرام، با نشاط، …. بله، بظاهرهمین گونه است که شما می فرمایید. اما شرمگنانه می گویم: کشورما نه آرام است و نه با نشاط. ما، هم در متن یک بحران بزرگ دست به دست می شویم و هم خُلق مردمانمان تنگ است. هم به قدرکافی برای مجامع جهانی بهانه آراسته ایم تا به دست ماجراجویان و قَدَرقدرتان تکلیفمان روشن گردد، هم از بس دزدی و بی قانونی دیده ایم و رجز و شعارتحویلمان داده اند، به مردمانی بی تفاوت وسردرگم وبلاتکلیف بدل شده ایم تا مگردستی ازآسمان خدا برآید و زنجیرغلامان بشکند. این بلبشو البته بهترین وناب ترین اوضاع برای ابن الوقت های ریزو درشت است تا با گلوگاههایی که دراختیار دارند دارایی های مردم را یک لقمه کنند و همان یک لقمه را به گلوی خود و خویشان خود فرو ببرند.

سیزده: راستی تا یادم نرفته اجازه بفرمایید ازطریق همین نامه پیغام خودرا به جناب حجة الاسلام طائب – رییس اداره ی اطلاعات سپاه – برسانم. وبه وی بگویم که پیغامش به من رسید. آنجا که درپاسخ به پرسش بنده خدایی گفته بود: "یک خوابهایی برایشان دیده ایم. بعدِ انتخابات". منظورش از"برایشان" به جمع خانواده ی من برمی گردد. به وی می گویم: جناب حجة الاسلام والمسلمین، هروقت خواستی دست بکار شوی، حتماً یک نگاهی به پایان کارخویش، وبه دستهای خونینِ خود بینداز. ما را باکی نیست. ما مهیاییم.

چهارده: رهبرگرامی، بحران را چرا نگویم امثال آقای طائب وجماعتی از پاسداران فربه و اطلاعاتی های هیولاوش وروحانیانی که دستشان به خون و پول مردم آلوده است، برای کشورفراهم آورده اند. اینان نه که نخواهند – بل نمی توانند – روزی را تجسم کنند که ورق برگشته وآنان دربرابر مردم ایستاده اند و به یک یک خون ها و غارتهایشان اعتراف می کنند. همین تجسم ویرانگر، آنان را به فروبردن هرچه بیشترِ کشور به غرقابِ مخمصه های بین المللی تحریک می کند. که: اگر قرار است من نباشم، بگذاردنیا نباشد!

پانزده: می دانید به دست ما و شما چه ضایعه هایی به عمق اعتقادات مردم فروخزیده است؟ یکی اش را بگویم و بگذرم: آنجا که ما تاریخِ همین سی و سه سال انقلاب را پیش چشم رسانه های عینی و مجازی  وارونه تحریف می کنیم، وبرّوبرّبه چشمان مردم خود می نگریم و به حلقشان دروغ می تپانیم، چه تضمینی است برای درستیِ هزارهزار حدیثِ قدسی و نبوی و معصومین هزار و چهارصد سال پیش، با توجه به نبود وسایل ارتباط جمعی؟

درحالی که ما سخنان نادرست خود را درهمین سی و سه سال اخیر، تاریخ می کنیم و به خورد بچه ها و مردم خویش می دهیم، چرا باید همین مردم، فلان سخنی را که ما وشما مصرانه به دوردست های تاریخ، به امام باقرو امام صادق منتسبش می کنیم، باورکنند؟

شانزده: درزندان که بودم،تأثیرسخن یکی اززندانیان تا مدتها با من بود. که ازقول یکی از معصومین(ع) می گفت: تا زمان قیام قائم ما، همه ی صنوف فرصت تشکیل حکومت پیدا می کنند تا فردا درپیشگاه خدا طلبکارانه با خدا محاجه نکنند که ای خدا اگر به ما فرصت حکومت می دادی، ما بشریت را به جایگاه معهودش فرا می بردیم. همو می گفت: درایران خودمان، بسیاری از صنوف فرصت پیدا کردند تا به حکومت برسند. مثل ماهیگیران( آل بویه) ومسگران(صفاریه) وصوفیان( صفویه) ونظامیان( نادرشاه و رضاشاه) وطایفه ها و قبیله های گوناگون. حتی مغولان و هیولایان. مانده بود روحانیان شیعه. که اگر به حکومت نمی رسیدند، مگر خدا حریف طلبکاری آنان می شد؟

روحانیان شیعه اگر به حکومت نمی رسیدند، درهمان محشرخدا یقه می دراندند که ای خدا، جلوی چشم ما همه را برکشیدی و برتخت مراد نشاندی و یک نگاهی به ما نکردی؟ مگر ما برمنابرخود از خوبی ها و شایستگی ها و بایستگی ها کم سخن می گفتیم؟ مگرما مرتب به ترسیم مدینه ی فاضله ی شیعی نمی پرداختیم؟ ما را اگر به حکومت می رساندی، ما همان خورشیدی را که ازمنابرمان سربرمی کشید، به نورافشانی عالم مأمورمی فرمودیم. وآنچنان دنیایی ازامن و امان و رفاه برمی آوردیم که گرگان با آهوبرگان به همزیستی و مجاورت قدم بردارند.

 این شد که خدا زبانم لال ازغوغای روحانیان هراس فرمود و یک چند صباحی رشته ی امورِتنها کشور شیعیِ جهان را به دست روحانیان سپرد. نتیجه ی این واگذاری این شد که برای نخستین بار، دست روحانیان به خون نشست و پاسداران انقلاب اسلامی اش – امروز – به بی رقیب ترین دزدان منطقه بدل شده اند. جوری که درکشتی ها و کانتینرهای قاچاقش ازجان آدمیزاد که بی ارزش ترین کالاست، تا شیرمرغ، تا هرچه که شما نام از آن ببرید یافت می شود. حتی مواد مخدر؟ چرا که نه! چه کاروکسبی بالاتراز قاچاق مواد مخدر؟ راستی یک زمانی حدیثی از قول پیامبربرای ما می فرمودید که: الکاسب حبیب الله، این آیا شامل حال کاروکسب پاسداران فربه ی ما نیز می شود؟ کجایید ای شهیدان خدایی؟  بلاجویان دشت کربلایی؟

هفده: بعد ازتماشای فراوانیِ راهپیمایان بیست و دوم بهمن، خوشبختانه چهره ی شما به تبسم نشست. خدای را سپاس. حضورآن همه مردم درآن راهپیمایی باشکوه، یک واقعیت بی تردید بود. واقعیتی که دهان بسیاری ازخام گویان را بست و تبسم توفیق را برجمال شما نشاند. ما برای آنکه به یک چنین نمایشی توفیق یابیم، همه ی درها را به روی رقیبان خود بستیم. اجتماعات آنان را برآشفتیم. درپس دادگاههای غیرقانونی و دورازچشم به زندانشان انداختیم. وهیچ فرصتی برای نمایش عده وعُده ی آنان باقی نگذاردیم. بدیهی است که نمایش یک تنه وبی رقیب ما  دربیست و دوم بهمن- مثل پرواز یک پرنده دربرابر پرندگان درقفس – تماشایی به نظرمی رسد. پیروزی ما آنجا به واقعیتِ محض می انجامید که ما زنجیرازپای رقیبان خود می گشودیم و به آنان فرصت می دادیم تا معترضانه اما درسکوت، باردیگر جمعیت خود را به ما وجهانیان نشان بدهند. سخن گفتن از اقتدارخویش ازیک سوی،  و رجزخوانی برای" دشمنِ" زبون و ذلیل از دیگرسوی، آنجا به تعارض می نشیند که ما برای خفیف کردن معترضان داخلی، دست به بستن" ایمیل"های رایج مردم می بریم. این یعنی بجای درافتادن با کرکسی که برسرما چرخ می خورد، به گنجشکان یک درخت سنگ بپرانیم و باتماشای فرارفوج گونه ی  آنان برای شجاعتِ خود کف بزنیم وهورا بکشیم.

هجده: شما یادم هست برای آنکه رقیبان داخلی خود را سرجایشان بنشانید، خط و نشان کشیدید که اگر بنا برمقابله باشد، ما راه امام حسن را که به صلح انجامید انتخاب نمی کنیم، بلکه به راه امام حسین درمی افتیم و تا آخرین قطره ی خون خود به مقاتله می پردازیم. چرامشفقانه به حضرت شما نگویم که این سخن واین نگاه، ازارتفاع مناسبی برخوردار نیست. وازتنگنای یک افقِ همسطح رنج می برد. شور بختانه اگر روند این خط ونشان جناب شما به جاهای باریک بکشد، فرزندان شما وارث یکی از تلخ ترین خاطره ها خواهند شد. وازمواجهه با نگاه پرسشگرمردم هراس خواهند داشت. می دایند کجا؟ آنجا که فرزندان تاریخی ما رو به آنان می گویند: یک بار، آری فقط یک بار، حکومت به دست روحانیان افتاد و رهبرروحانی این حکومت، تا توانست از مخاطبان داخلی و خارجی آن فروکاست و جامعه را به انشقاقی غلیظ درانداخت و دست پاسداران خود را برای هرکاری – آری برای هرکاری – واگشود.

نوزده: چه تلخ اگرکه بگویم آن " دشمن" ی که هماره از آن سخن می گفتید، امروزه برای برچیدن بساط ما شال وکلاه می کند.هموبا عنایت به رجزهای پوک ما وهیاهوهای جاهلانه ی افرادی چون احمدی نژاد  همه ی عرصه های حقوقی وبین المللی را برای یک زنگ تفریح تماشایی آراسته است. برای او برچیدن ما کاردشواری نیست. تجربه اش را دارد. بدا به حال ما و شما در آن روز که هرچه نعره می کشیم: یا ایهاالمسلمون اتحدوا اتحدوا، کسی باورمان نمی کند. می دانید چرا؟ چون صداقت سخن ما رنگ باخته و کسی ما را درآن تنگنای بودن و نبودن باور نمی کند. جنگی اگر دربگیرد، بسیاری از مردمان ایران را باور براین است که این جنگ، ربطی به آنان و خواسته های آنان ندارد. جنگی است میان قدرت های زیرک جهان ازیک سوی، وروحانیان وپاسدارانی که درتنگنای رفتن و ماندن، به دست های خونین و اموال غارت شده ی خویش می نگرند، ازدیگرسوی. یکی دوماه پیش، یکی ازسرداران فدایی جناب شما گفته بود: ما با سیدعلی تا خود جهنم هم که شده پیش می رویم. شما خود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل! گویا شمایان دست بکار این حکومت شدید تا ما را به بهشت خدا رهنمون شوید!

بیست: ای گرامی، تنها راه بقای ما و شما، مراجعه به مردم است. مباد بخواهید این مراجعه به مردم را درانتخابات اسفندماه نشان ما بدهید؟ خود نیک ترازهمه ی ما می دانید: بسیاری ازداوطلبانی که صلاحیتشان برای حضوردراین انتخابات تأیید شده، ازرام ترین و حرف گوش کن ترین و البته از کاسبکار ترین های این سالهای پس ازانقلاب اند. که همگانشان از فیلترهای تنگ و تاریک دستگاههای اطلاعاتی عبورکرده اند و پیشاپیش آداب چاکری به آنان تفهیم شده است. والله اگر طالب بقا در دوجهانید چاره ای جزروی آوردن به مردم ندارید. اعتمادتان را ازپاسداران فربه بگسلید و به مردم – همه ی مردم – چه کافرو چه مسلمان، روی آورید. این تنها راه بقای ما و شماست. تنها راه. آری تنها راه. خدای می داند که تنها راه.

بیست و یک: اگربه مردم – آری همه ی مردم – روی آورید، همین مردم نگرانی ها را از خاطر مبارکتان خواهند زدود. این مردم تنها چیزی که از ما مطالبه دارند، صداقت است. یعنی همان گوهر نابی که ما  دراین سالهای انقلاب از آنان دریغ کرده ایم. مردم اگر صداقت ما را باورکنند، درکنارما خواهند ماند و درترمیم کاستی ها همراه و مشاورما خواهند بود. وعجب گوهر بی بدیلی است این صداقت. مردم اگرما وشما را باورکنند، خودشان ازپس تحریمها و تهدیدات بین المللی برخواهند آمد. کافی است ما را باورکنند. باوری ازجنس آب های زلال. به روانی ابرهای آسمان. و به سترگی کهکشان بالای سر. باوری که ازاو بوی درستی برآید. که با این باور، می شود برتوهین ها و تحقیرها و ناکارآمدی ها و گسست ها فائق آمد. می شود دست های مردم را در دست هم، ودست مردم را دردست خدا نهاد. مگرشما و خیل روحانیان به همین بهانه پای درحکومت ننهاده اید؟ پس کودست مردم؟ کودست خدا؟ به دست پاسداران فربه وهیولاهای وزارت اطلاعات منگرید. آن دست ها آلوده است. خونین است.

بیست و دو: من خود می دانم نوشته ام تلخ است. تیزابی است. و ای بسا روان شما را برآشوبد وبخراشد. باکی نیست. این سخن تلخ مرا امروز نوش جان کنید تا همگان – هم ما هم شما – به سلامت ازاین مهلکه بدر رویم. فردا با تبسمی درست به من خواهید نگریست. که : دوستان واقعی من دراین سوی بوده اند و من بدانان پشت کرده بودم.

بیست و سه: من کاری به این ندارم که آن" دشمن" کمین کرده به ما حمله خواهد کرد یا نخواهد کرد. اما باوربفرمایید بسیارمایلم تا زمانی که خواب جناب حجة الاسلام والمسلمین طائب تعبیرشود، به وسایل ربوده شده ام دست پیدا کنم. بیش ازدوسال تمام است که برادران اطلاعات و سپاه ابزارکارمرا دزدیده و برده اند و هیچ به خود نمی گویند که این بنده ی خدا شاید به این پنج دستگاه کامپیوترو دهها متعلقات ربوده شده ی آن محتاج باشد وبخواهد فیلم محرمانه ی دیگری از مخوفگاه های برادران بسازد. ایکاش دراین خصوص نیزدستورعاجل صادر می فرمودید. بدرود تا جمعه ای دیگرکه امید دارم تا آن موقع هم این نامه را خوانده وهم "سیدعلی بشنو" را شنیده باشید. و اکنون یک نجوای کوتاه با خدایی که برپیدا وپنهان ما وشما نظاره گراست:

خدایا، توشاهدی که من درهرنوشته وبا هرکلمه ای که برمی گزینم، می میرم و زنده می شوم. ازدرونِ من خبرداری که مرا به آزردن دلی اراده نیست. گرچه دلِ یک اطلاعاتیِ مخوف که ازاو با هیولا نام می برم. اما چه کنم که جامعه ی ما را چاره ای جز بدررفتن از این هزارتوی خوف انگیزنیست. خدایا مرا بکش وتاروپودم را به باد ده اما جامعه ام را بسلامت ازاین بحران بدرببر. خدایا مرا به دست طائب ها و اطلاعاتی ها وفربگانی که به لباس سپاه فرو شده اند تکه تکه کن اما سرزمینم را و مردمان سرزمینم را ازاندوه، ازرنج، ازبلاتکلیفی، ازغصه های تمام نشدنی، ازتحقیر، ازعقب ماندگی، ازدربه دری، ازغارت، ازترس، ازلکنت، ازقحطی، ازکاستی های انسانی، ازدست مدیران و روحانیان بی لیاقت رهایی ببخش. نابودم کن اما به مردم سرزمینم سرفرازی عنایت فرما. آمین

بیست و هشتم بهمن ماه سال نود

با احترام و ادب: محمد نوری زاد

 منبع: وبسایت نویسنده


 


معاون اسبق وزارت نفت با تاکید بر اینکه دولت باید بد خرج کردن منابع ارزی را فراموش کند، اظهارداشت: با پول نفت در شرایط تحریم نباید خربزه فیلیپینی و سنگ قبر چینی وارد کنیم.

معاون اسبق وزارت نفت در دولت نهم با اعلام اینکه با مدیریت منابع ارزی در بلند مدت می‌توان دربرابر تصمیمات خصمانه غرب مقاومت کرد، بیان کرد: شخصا با افزایش و گرانی ارز موافقم، زیرا این سیاست منجر به روشن شدن موتور صنایع و تولید داخل خواهد شد.

وی با یادآوری اینکه نباید ثروت کشور با واردات بی رویه به باد برود، تاکید کرد: هم اکنون ایران بیش از ۱۵۰ میلیارد دلار منابع ارزی و طلا در اختیار دارد که با این حجم ذخایر می توان اقتصاد کشور را مدیریت کرد.

به گزارش مهر، ترکان در ادامه در پاسخ به درباره درخواست اخیر چین برای دریافت امتیازات نفتی از ایران، گفت: قطعا با صرفه جویی دولت در فشار تحریم قرار نمی گیرد.

این کارشناس اقتصاد انرژی با بیان اینکه در شرایط تحریم برخی از کشورها به طمع، زیاده خواهی و اجحاف در حق ایران روی می آورند، اظهار داشت: با مدیریت منابع ارزی، مسیر دادن باج و امتیازات نفتی به تمامی کشورهای زیاده خواه جهان بسته می شود.

وی با اعلام اینکه همه کشورها باید رفتار تجاری داشته باشند، تصریح کرد: این کشورهای زیاده خواه و طماع نباید فراموش کنند که ایران کشوری بزرگ و با ظرفیتهای مختلف است.

این عضو اسبق کابینه دولت با یادآوری اینکه ایران شرایط تحریم را هم همچون جنگ تحمیلی و هزاران مشکل دیگر پشت سر می گذارد، تصریح کرد: در زمان جنگ تحمیلی دولت وقت با نفت بشکه ای ۶ دلار هم تسلیم خواسته های غرب نشد.

ترکان همچنین در پاسخ به این سئوال که ایران در قبال تحریم‌های خصمانه جهان غرب تهدید به بستن تنگه هرمز کرده است، یادآور شد: اولا غرب مطمئن باشد هیچگاه کل صادرات نفت خام ایران قطع نخواهد شد، زیرا در زمان جنگ هم با وجود بمباران سکوهای نفتی و نفتکش‌های ایران هیچگاه صادرات نفت کشور قطع نشد.

این کارشناس اقتصاد انرژی با اعلام اینکه در شرایط تحریم همه کشورهای از جمله ایران ضرر و زیان می بینند، اظهارداشت: قطعا بستن تنگه هرمز یکی از سناریوهای روی میز خواهد بود.

معاون اسبق وزیر نفت در دولت نهم با بیان اینکه وقتی امریکا و غرب می گوید همه سناریوها از جمله حمله نظامی به ایران روی میز است، پس ما هم باید سناریوهای خود را اعلام کنیم، خاطر نشان کرد: بسته شدن تنگه هرمز یک حق نبوده اما می تواند یکی از سناریوهای روی میز ایران برای مقابله با تهدیدهای غرب باشد.


 


پزشک ایرانی در نیویورک توانست جایزه منتخب بیماران را به دست آورده و به عنوان یکی از برترین پزشکان ایالات متحده انتخاب شود تنها پزشکانی می توانند این جایزه را دریافت کنند که از بیماران خود امتیاز خوبی دریافت کرده باشند.

تعداد اندکی از پزشکان در ایالات متحده توانستند جایزه سال ۲۰۱۱ منتخب بیماران را از آن خود کنند و نام دکتر مهرداد هدایت نیا نیز در میان نام این پزشکان برتر دیده می شود.

به گزارش مهر، تنها پزشکانی می توانند این جایزه را دریافت کنند که از بیماران خود امتیاز خوبی دریافت کرده باشند و دیگر توانایی های خود را نیز به اثبات رسانده باشند. در واقع تنها پنج درصد از ۷۲۰ هزار پزشک فعال در ایالات متحده در سال ۲۰۱۱ به عنوان برترین پزشکان کشور از دید بیماران معرفی شده اند.

ماهانه میلیونها بیمار در سرتاسر آمریکا به وب سایتهای ویژه ای مراجعه کرده و از تجربیات درمانی خود با پزشکان می نویسند و موارد مختلفی از قبیل دقت در تشخیص، مدت زمانی که پزشک به آنها اختصاص می دهد، رفتار پزشک و پیگیری وی در درمان اظهار نظر می کنند.

بر اساس این اطلاعاتی که بیماران آنها را فراهم می آورند برترین پزشکان آمریکا انتخاب شده و پس از بررسی دیگر توانایی ها و قابلیتها، برندگان نهایی این جایزه انتخاب می شوند.

براساس گزارش Sacbee، مهرداد هدایت نیا، متخصص هوشبری مرکز “Pain Medicine” در سال ۲۰۱۰ نیز موفق به دریافت این جایزه شد. وی همچنین در سال ۲۰۱۰ به عنوان یکی از دلسوزترین پزشکان آمریکا معرفی شده بود.


 


علی مزروعی

تشبیه دوران حیات نظام های سیاسی به دوران حیات انسانی (زایش، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، پیری، مرگ) از زاویه دیدی می تواند درست باشد و از زاویه دیدی دیگر نه، چراکه تجربه های تاریخ بشری مصداق های فراوانی برای درستی این تشبیه در بر دارد، و در عین حال مصداق هایی هم در نفی آن، و طبعا بازخوانی این تجربه ها می تواند آموزنده این موضوع باشد که اگر نظام های سیاسی موجود نمی خواهند در چرخه حیات انسانی گرفتار و پیری و مرگ را تجربه کنند چه باید نکنند و چه باید بکنند که حیاتی مستمر و جوان داشته باشند؟

تاریخ اسلام و ایران بخوبی بازتاب دهنده مصداق هایی است که درستی تشبیه نظام های سیاسی برآمده از دل ایندو را به دوران حیات انسانی تایید می کند. روشنترین مصداق را می توان در تشکیل حکومت نبوی در مدینه تا غصب همین حکومت توسط امویان در شام دید، سیری که در کمتر از یک قرن رخداد داد و در سیر زمان آنچنان فاصله گیری از اهداف و آرمانهای اسلامی انجام گرفت که کشتن نوه گرامی پیامبر و یارانش در کربلا به عنوان کسانی که حاضر نشدند با خلیفه مسلمین بیعت و از او اطاعت کنند، توجیه دینی یافت و انجام شد.

در نگاهی کلان می توان از ظهور و سقوط تمدن اسلامی سخن گفت و آنرا هم مصداقی بر درستی این تشبیه گرفت، درعین حال که ظهور و سقوط خرده نظام های سیاسی شکل گرفته در درون این تمدن خود دلیل بارزی بر درستی این تشبیه هستند، و براحتی می شود چرخه حیات آنها راترسیم کرد.

تاریخ ایران خود گواهی دیگری براین موضوع است. نظام سیاسی سلطنتی مبتنی بر حاکمیت فردی و استبداد قالب غالب تاریخ ما بوده است اما شاهدیم که عمر سلسله های پادشاهی حاکم در ایران از همین قاعده دوران حیات انسانی پیروی کرده است و هریک تولد و مرگی داشته اند، با این تفاوت که بدلیل تحولات و پیشرفت های حادث عمر حاکمیت آنها در گذر زمان کوتاهتر شده است، و به عبارتی هرچه جامعه ایرانی آگاهتر و پیچیده تر شده، از عمر نظام های سیاسی سلطنتی حاکم کاسته شده و بدلیل عدم کارآمدی در پاسخگویی به مطالبات مردم دچار پیری زودرس و مرگ، آنهم از طریق جنبش و انقلاب مردمی شده اند. جنبش مشروطه زوال سلسله قاجار را رقم زد و رخداد انقلاب اسلامی هم سقوط سلسله پهلوی را در پی داشت، و حال پس از گذشت سی و سه سال از عمر نظام سیاسی برآمده از انقلاب با عنوان” جمهوری اسلامی ایران” باید پرسید که آیا این نظام هم مصداقی در ادامه سلسله نظام های قبلی حاکم برایران خواهد بود یا اینکه می تواند مصداقی خلاف تشبیه به دوران حیات انسانی را برجای گذارد؟
در دوران معاصر و درتجربه جهانی ظهور و سقوط حکومت کمونیستی شوروی(و دیگر حکومت های مشابه در اروپای شرقی) به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک خود مصداق بارزی بر درستی این تشبیه نظام های سیاسی با دوران عمر حیات انسانی است اما نظام های سیاسی که مصداقی برای نادرستی این تشبیه هستند کدام ها هستند؟ نظام هایی هستند راه اصلاحات و تغییرات درونی و جابجایی مسالمت آمیز قدرت و حاکمیت را همواره بروی شهروندان خود باز گذاشته اند. هرچند قالب این نظام ها درتناسب با شرایط و ویژگی های هر واحد ملی شکل گرفته است و بطور مثال می بینیم در انگلیس و ژاپن با حفظ نظام پادشاهی تعریف شده است و در آمریکا و فرانسه در قالب نظام جمهوری، اما در این کشورها امکان تغییر و اصلاح درونی نظام و ساختارهای حقیقی و حقوقی آن فراهم آمده و در طی زمان تکامل یافته است بگونه ای که براحتی توانسته اند جنبش های بزرگ اجتماعی و مدنی را در دل خود هضم و جذب کنند که از جمله می توان به جنبش مدنی زنان و سیاهان در این جوامع اشاره کرد. آنچه تحقق چنین امری را ممکن و از درافتادن این جوامع در دام پیری و کهولت جلوگیری کرده است جلب مشارکت شهروندان در اداره امور جامعه از طریق صندوق های رای و انتخابات و جابجایی قدرت و حاکمیت به شیوه ای کاملا مسالمت آمیز و کم هزینه بوده است، شیوه ای که هرازگاه با تزریق نیروی تازه و پرجنب و جوش به حاکمیت آنرا جوان و پرتحرک کرده و از پیری نظام سیاسی جلوگیری می کند، و البته برای اینکه این جلب مشارکت به بهترین وجه انجام گیرد باید زمینه ها و بسترهای لازم و لوازم و مقتضیات ضروری آن از قبیل آزادی بیان و مطبوعات و رسانه ها، احزاب و نهادهای مدنی و صنفی، رقابت منصفانه و…فراهم باشد چرا که در غیر اینصورت این جلب مشارکت می تواند در شکلی کاریکاتوری و نمایشی توسط نظام سیاسی  بکار گرفته شود که هرگز نمی تواند تامین کننده نیروی جوان و جلوگیر از دام پیری نظام باشد که تجربه رژیم پهلوی در کشورمان بخوبی شاهد این مدعاست.

رهبری جمهوری اسلامی ایران اخیرا در سخنی موضوع جوانی و پیری نظام های سیاسی را مطرح کردند و ادعا کردند که نظام سیاسی حاکم برایران اتکا به ساز و کارهایی را دارد که آنرا از ابتلا به پیری می رهاند، در این باره باید گفت حتما رهبری در مشاوره با آنهائیکه توجهشان را به این موضوع جلب کرده اند باید به این امر متفطن شده باشند که قلب چرخه ای که جلوی پیری نظام های سیاسی را می گیرد” انتخابات ” است به همه لوازم و مقتصیاتش، و از کارانداختن این قلب با هرعنوان و شیوه ای باشد پیری و مرگ را بر نظام سیاسی تحمیل می کند، و حیرت و تعجب در همین جاست که ایشان چگونه هم در باره خطر پیری و مرگ نظام های سیاسی سخن می گوید، و همزمان با از کارانداختن ” انتخابات ” در کشور بمثابه اصلی ترین راه جلوگیری از این پیری خلاف این سخن عمل می کند؟ رهبری که پیشتر از این با واژه سازی ” براندازی قانونی ” هرگونه تلاش نیروهای سیاسی برای جابجایی مسالمت آمیز قدرت در سطح دولت و مجلس را به براندازی تحویل و اسباب برخورد با آنها را فراهم آورده بود در سیر زمان شرایط را بگونه ای ساخت که از دل آن کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و حوادث بعدی آن برآمد و در این مسیر نیروهای اصلاح طلب ناچار از اعلام عدم شرکت در انتخابات مجلس شدند، و حالا می خواهد انتخاباتی برگزار شود که نه تنها هیچ تغییری در سطح حاکمیت و تزریق نیروی تازه به آنرا در پی ندارد بلکه به تحکیم حاکمیتی می پردازد که خود مسبب این وضعیت بوده و اسباب پیری زودرس نظام سیاسی موجود را رقم زده است.

البته افرادی که اکنون کرسی های قدرت را در کشور بدست دارند هر روز می توانند نسبت به آنواع و اقسام ” براندازی ” و ” انقلاب مخملی” و ” جنگ نرم ” و… اعلام نظر و خطر نمایند و عده ای را هم به اقدام برای اینها متهم و بازداشت و زندانی و اعدام نمایند اما باید بدانند که آنچه بیش از همه دارد نظام سیاسی موجود رو به پیری و مرگ زودرس و ” براندازی ” می برد عملکرد حاکمیت در عدم اجرا و پایبندی به همه اصول قانون اساسی و از کارانداختن ساز و کار انتخابات آزاد و منصفانه است، و در واقع براندازان واقعی نظام جمهوری اسلامی حاکمانی هستند که دیگر رای ملت را میزان نمی دانند و علاقه ای به جلب مشارکت همه شهروندان در اداره کشور ندارند و فکر می کنند با تکیه بر اقلیت خودی می توانند بر اکثریت مردم حکومت کنند.

خداوند در قرآن از حاکمیت قواعد و سنت هایی بر تاریخ و جوامع بشری سخن می گوید، یکی ازآنها قاعده مرگ و اجل جوامع بشری است که پیامد عملکرد نظام های سیاسی حاکم است و اینکه اگر مرگ و اجل جامعه ای فرارسید انجام خواهدشد بدون ساعتی پس و پیش، و قاعده دیگر اینکه خداوند حال هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خودشان حال و روزشان را تغییر دهند. خداوند قوم و خویشی با کسی و نظامی ندارد و این قواعد و سنت هاست که راهبر جوامعه است، و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران حتی اگر خود را بچه ننر خدا بداند گریزی از پیروی از این قواعد ندارد. رهبری جمهوری اسلامی ایران اگر بواقع نگران پیری و مرگ نظام سیاسی موجود است باید شیوه حکومتداری را تغییر دهد و اسباب جلب مشارکت همه شهروندان ایرانی را از راه انتخابات آزاد و منصفانه در اداره کشور فراهم آورد درغیر اینصورت مرگ و اجل بسراغ نظام خواهد آمد و گریز و گزیری از تغییر نخواهد بود. سوگمندانه نحوه عمل حاکمیت موجود مصداق این سخن مولای متقیان علی (ع) است که از ترس مرگ بسوی مرگ فرار می کنند در حالیکه پناه بردن به دامن مردم و جلب مشارکت همگان برای نظام سیاسی مرگ نیست بلکه حیات و سرزندگی است! « قلب نظام سیاسی ” زنده و پایدار انتخابات است و وقتی این قلب از کار افتاد مرگ آن نظام سیاسی اتفاق خواهد افتاد بدون ساعتی پس و پیش، و انتخابات در پیش روی مجلس گامی بسوی مرگ نظام سیاسی موجود است هرچند ادعا شود که این نظام می تواند خود را از دام پیری و مرگ برهاند!

منبع: ندای سبز آزادی


 


مشاور معاون شهردار تهران با اشاره به ارسال نامه به دولت با موضوع آلودگی هوا از طرف یک مقام عالی رتبه قضایی گفت:پیشنهاد هایی در این زمینه همچون تشکیل «کارگروه ویژه آلودگی هوا» و حتی تشکیل «دادگاه ویژه آلودگی هوا در قوه قضاییه» ارائه شده است.

محسنی گرگانی در ابتدای نامه خود به احمدی نژاد ضمن تاکید بر این که این نامه با اخلاص و خالی از هر گونه شائبه سیاسی است، در پایان این نامه انتظارات خود را در قالب ۵ پیشنهاد مطرح کرد که در رأس آن ها توسعه مترو قرار دارد.

وحید نوروزی با اعلام این که در ابتدای نامه صراحتاً تاکید شده این نامه با اخلاص و به دور از هر گونه شائبه سیاسی نوشته شده، افزود: این به معنای آن است که داشتن هوای پاک در هیچ دوره ای سیاست و سیاست بازی نمی شناسد، چرا که همگان از هر جناح سیاسی از یک هوا تنفس می کنند و این امر با هوشمندی در این نامه مطرح شده که آلودگی هوا موضوعی سیاسی نیست و کسانی که در باره هوا صحبت می کنند، انگ سیاسی بر نمی تابند.

وی تاکید این نامه بر تردد فراوان خودروهای شخصی و دولتی به عنوان عوامل آلودگی هوا را تذکری بسیار به جا دانست و اعلام کرد: اگر چه تعداد خودروهای دولتی به مراتب کمتر از خودروهای شخصی است اما متأسفانه شرایط این خودروها که بسیار بدتر از خودروهای شخصی است، به آلودگی هوا دامن می زند.

نوروزی با تاکید بر این که آلایندگی خودروهای دولتی جدی گرفته نمی شود، خاطرنشان کرد: برخی از سرویس های ارگان های دولتی و نظامی بعضاً اتوبوس هایی دارند که به دلیل فرسودگی ازدایره حمل و نقل شهری کنار گذاشته شده اند اما با اعمال تغییرات به عنوان سرویس این ارگان ها تردد می کنند که این مسأله جای نگرانی دارد.

مشاور معاون شهردار تهران با اعلام این که در این نامه به خطرناک شدن وضعیت هوای تهران اشاره شده، اعلام کرد: این در حقیقت همان چیزی است که مدیریت شهری نیز روی آن تاکید کرده اما مسئولان دولتی در پاسخ می گویند وضعیت هوا به لحاظ گازها خوب است و مشکلی جز ذرات معلق با قطر کمتر از دو و نیم میکرون وجود ندارد که البته گفته های مسئولان دولتی مورد قبول نیست، چرا که بر اساس استانداردها شاخص کیفیت هوای تهران در بیشتر روزهای سال ناسالم است.

نوروزی استفاده از عبارت تدبیری عمیق و ماندگار در این نامه را قابل تامل دانست و تصریح کرد: این تاکید نشان از آن دارد که اقدامات هیجانی و احساسی همچون آب پاشی تهران و نصب فن های بزرگ برای جا به جایی هوا عملی نیست و کاهش آلودگی هوا نیازمند برنامه های همراه با تدبیر و منطق است که البته در بی برنامگی موجود، نه خبری از تدبیر هست و نه منطق و عملاً در حال حاضر برنامه ای برای کاهش آلودگی هوای تهران وجود ندارد.

وی در مورد بخشی از این نامه خواسته شده حداقل پایه ، شالوده و زیر بنای طراحی جهت سالم سازی هوای آلوده تهران را آغاز کند، گفت: این پایه و شالوده در قالب برنامه جامع کاهش آلودگی هوا و برنامه دوم تا پنجم توسعه وجود داشت اما مسئولان فعلی دولت به آن ها توجهی نکردند.

مشاور معاون شهردار تهران خواستار رسیدگی قوه قضاییه به شیوه مسئولان دولتی در عدم اجرای مصوبات مجلس و حتی مصوبات خود دولت شد و اظهار کرد: البته پیشنهاد هایی در این زمینه همچون تشکیل «کارگروه ویژه آلودگی هوا» و حتی تشکیل «دادگاه ویژه آلودگی هوا در قوه قضاییه» ارائه شده که همچنان مورد تاکید است.

نوروزی با تاکید بر این که در این نامه به توسعه مترو به عنوان شاه کلید آلودگی هوا اشاره شده، تصریح کرد: متاسفانه مصوبات مجلس در این زمینه مثل اعطای دو میلیارد دلار از محل صندوق ذخیره ارزی به متروی تهران و کلان شهرها مورد قبول مسئولان دولتی قرار نگرفته و آن ها به راحتی بیان می کنند قانون را قبول ندارند!


 


وزیر بهداشت می‌گوید قرار است تا ۱۵ سال دیگر مردم ما سلامت‌ترین مردم دنیا شوند. مردمی که این روزها با مشکلات زیادی در حوزه بهداشت و سلامت دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند؛ از کمبود دارو گرفته تا هزینه‌های بالا.

این در حالی است که جایگاه ایران در جهان ۹۸ است که نشان از وضعیت نامساعد بهداشت و سلامت جامعه است.

طبق ماده ۹۰ قانون برنامه توسعه چهارم، سهم مردم از هزینه های سلامت در بازار واقعی باید به کمتر از ۳۰ درصد برسد و ۷۰ درصد دیگر این هزینه را دولت به عنوان یک وظیفه حاکمیتی پرداخت کند. در حالی که هم اکنون برنامه چهارم به پایان رسیده است، سهم هزینه های درمانی که از جیب مردم پرداخت می شود، به حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد رسیده و دولت نتوانست در اجرای این برنامه موفق عمل کند.

قرار بود هزینه ای که از جیب مردم بابت درمان بیماری پرداخت می شود در پایان برنامه چهارم به کمتر از ۳۰ درصد برسد.
در حال حاضر ۶۰ درصد این هزینه از جیب مردم پرداخت می شود به طوری که خانواده های زیادی در جامعه هستند که با یکبار پرداخت هزینه بستری و جراحی، به زیر خط فقر سقوط می کنند. آمار نشان می دهد ۳٫۵ تا ۴٫۵ درصد مردم کشور در این وضعیت قرار می گیرند.

مراسم رونمایی از نقشه تحول نظام سلامت با حضور دکتر وزیر بهداشت در دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد. در این مراسم وزیر بهداشت تأکید کرده است که «تا سال ۱۴۰۴ مردم ما باید سلامت‌ترین مردم در جهان باشند.»

نقشه تحول نظام سلامت با توجه به تدوین نقشه جامع علمی در حوزه آموزش و پژوهش کشور تهیه شده، تا در راستای تکمیل فرآیند آموزش، پژوهش و ارائه خدمات در علوم پزشکی مسیر کاری وزارت بهداشت را در ۱۵ سال آینده ترسیم کند. این نقشه قرار است تحولی مهم در حوزه سلامت و درمان جامعه ما ایجاد کند.

وزیر بهداشت گفته است که این نقشه تحولی اساسی در حوزه آموزش، تحقیقات و خدمات بهداشت و سلامت جامعه به وجود می‌آورد و برای رسیدن به اهداف ۱۵ سال دیگر باید تجلی این موضوع در خدمات هم دیده شود.


 


در حالیکه مقامات قضایی و رسانه های حکومتی خبر از آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی و امنیتی را می دهند اما تاکنون کسانیکه باید طبق قوانین زندان آزاد گردند هنوز در زندان بسر می برند.

حسین سلیمانی برادر دکتر داوود سلیمانی در خصوص این اظهارات به “جرس” می گوید: “این شامل کسانی می شود که به طور مستقیم نامه ی عفو به شخص رهبری بنویسند و مشمول آزادی شوند. در خصوص زندانیان سیاسی هم باید شخصا و انفرادی از رهبری دریافت عفو کنند تا اینکه بخشیده شوند. با توجه به اینکه آقای سلیمانی خودشان را اصلا مقصر نمی دانند نمی پذیرند که درخواست عفو کنند و می گویند من جرمی مرتکب نشده ام.”

وی در مورد آخرین وضعیت دکتر سلیمانی می افزاید: “حدود دو هفته پیش به مدت چهار پنج روز آقای سلیمانی به مرخصی آمدند اما با عدم تمدید مرخصی به زندان بازگشتند. البته ما در خواستی داده بودیم مبنی بر اینکه ده درصد آخر زندان را به عنوان مرخصی کاهش دهند. خود آقای سلیمانی هم از داخل زندان این درخواست را کردند و دادیار و رئیس زندان موافقت کردند و ما نامه را به دادستانی تحویل دادیم. حالا منتظر پاسخ آقای جعفری هستیم اما تاکنون موافقت صورت نگرفته است. بر اساس قوانین خودشان، شانزده خرداد که پایان دوران محکومیت آقای سلیمانی است می تواند از ده درصد آخر این دوران را بعنوان مرخصی استفاده کنند و بر طبق همین قانون باید ۲۲ بهمن آزاد می شدند. پیش از این هم درخواست آزادی مشروط کرده بودیم که بعد از یک دوم حبس ایشان باید آزاد شوند منتهی پاسخ مثبتی نگرفتیم در هر حال امیدواریم ایشان را آزاد کنند.”

داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها و استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران است که در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران قائم مقام ستاد انتخاباتی استان تهران میرحسین موسوی بود و چهار روز پس از انتخابات بازداشت گردید. او در دادگاه بدوی به شش سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال کاهش یافت. وی از جمله اصلاح طلبان شجاع و صریح کلامی بود که در سال ۷۸ و در زمان حملهٔ لباس‌شخصی‌ها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایت‌های لباس‌شخصی‌ها و نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت.

دکتر سلیمانی همچنین نمایندگی مردم تهران در مجلس ششم شورای اسلامی (عضو کمیسیون فرهنگی مجلس) و معاونت دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) را در کارنامه فعالیت ها و خدمات ارزنده خود به ثبت رسانده است. وی از جمله کاندیداهای اصلاح طلب برای شرکت درانتخابات مجلس هفتم بود که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد.

حسین سلیمانی ادامه می دهد: “خدا را شکر از نظر وضعیت جسمانی خوب هستند، البته آن ناراحتی و صدایی که بعد از بازجویی ها در گوششان بود به طور مستمر ادامه دارد. به علت اینکه یک آسیب عصبی جدی آن زمان وارد شده و درمان پذیر نیست و الان دارو مصرف می کنند. به طور یک هفته در میان ( آقایان و خانمها) هم ملاقات کابینی داریم اما تماس تلفنی از دی ماه پارسال قطع شده و ظاهرا هواخوری و بقیه موارد هم محدود شده است. اما خب تفکیک زندانیان سیاسی و غیر سیاسی صورت گرفته و سیاسی ها با هم نگهداری می شوند.”

برادر دکتر سلیمانی با اشاره بر رنج هایی که خانواده سلیمانی در طی این مدت متحمل شده است خاطر نشان می کند: “همه خانواده در مدتی که آقای سلیمانی در زندان بودند آسیب جدی دیدند و اساسا زندانی کردن ایشان با توجه به روش و منششان برای ما یک امر باور نکردنی بود و همه دوستان هم از محاکمه و زندان او متعجب شده بودند. به دوران گذشته فکر می کنم که از پنج تا برادر یکیمان شهید شد و ما چهارتا برادر همیشه در جبهه و از بچه های داخل نظام بودیم و با توجه به سوابق ایشان اینگونه برخوردها واقعا حیرت آور است. به هر حال من فکر می کنم تمام این مسائل بر می گردد به همان مساله که دموکراسی در جامعه وجود ندارد. برای مثال دادگاه افراد سیاسی باید با حضور هیئت منصفه باشد و بازجویی در حضور وکیل باشد که هیچکدام از این مراحل قانونی صورت نگرفته است و اساسا محاکمه مورد سوال است. انتظار همه جامعه ایرانی به خصوص افراد سیاسی این است که به عدالت و براساس قانون با آنها برخورد شود متاسفانه امری که فراموش شده است.”

این استاد دانشگاه در بند در نامه ای سرگشاده خطاب به همسر و فرزندان خود، از ظلم ها و قانون شکنی هایی که در سالهای زندان بر وی رفته، پرده برداشته و خاطر نشان کرده بود: “من برای عقیده ام زندگی کرده ام، قبل از انقلاب قدم در مبارزه علیه رژیمی دیکتاتور که در راس آن شاه حکومت می کرد و شعار ایرانیان را “خدا، شاه، میهن” نهاده بود، گزاردم و چونان قطره ای در سیل عظیم ملتی که از جور و ستم و زندان و حبس و شکنجه و تبعیض و فقر و مهم تر از همه فقر اخلاق اجتماعی رنج می برد،حل شدم و با امید به آینده درخشانی که در پرتو هدایت و تعالیم اسلام عزیز و اراده ملت، قرار بود زندگی مان را رقم زند، زندگی سیاسی و اجتماعی خود را آغاز کردم تا دیگر از بندهایی که انسان را از سعادت حقیقی باز می دارد، رها شوم و از بند غیر خدا آزاد باشم و نیز در حد وسع خود بتوانم به شعارهای رهایی بخش استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” مدد رسانم و بودند خیل جوان های پر شوری که با همین هدف از ابتدا قدم در راه گذاردند.”

وی در بخش دیگری از این نامه آورده است: “نگرانم که شما، دلیل زندانی شدنم را نفهمید و باید متوجه شوید و بدانید که کماکان این برهه از زندگی ام نیز در جهت تحقق همان “استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی” است. همانطور که اسلام دارای الزاماتی است که در قانون اساسی تجلی یافته است؛ دموکراسی و وجه مردمی نظام که در جمهوریت آن تجلی یافته است دارای الزاماتی است که بدون آن خیمه جمهوری اسلامی برپا نمی ماند. توجه به رکن رکین مردمی نظام امری شعاری نیست، بلکه الزاماتی عینی و نهادهای مستقر می طلبد. مطبوعات آزاد، احزاب مستقل از قدرت؛ و توزیع قدرت در چارچوب قانون اساسی و حقوق ملت، از ارکان و نهادهای طبیعی وجه مردمسالاری نظام است. اگر این ارکان به دلایلی حذف شوند، یا فرمایشی باشند و یا بود و نبودشان در توزیع قدرت بی اثر باشد و حکومت و مردم خود را بی نیاز از آن بدانند، اگرچه صورت دموکراسی باقی است ولی از حقیقت تهی می ماند و این آن خطری است که اگر در هر جامعه ای اتفاق بیافتد باید نگران صدای پای استبداد در آن بود.”

حسین سلیمانی که خود نیز از رزمندگان جبهه های جنگ تحمیلی است و تلاش های زیادی در جهت استقرار جمهوری اسلامی انجام داده در این زمان که سی سه سال از عمر انقلاب اسلامی می گذرد در سن ۵۷ سالگی با ابراز ناراحتی از آرمان هایی که بر باد رفته، می گوید: ” در ایام انقلاب بیست و چهار ساله بودم و خاطرم است من با اخوی هر دو از خدمت فرار کردیم و به فعالیت سیاسی پرداختیم. حتی در سال پنجاه و سه ما فعالیتهای مطالعاتی و مبارزاتی خودمان را آغاز کرده بودیم و به عنوان بخشی از این جامعه و مردم خدمات زیادی انجام دادیم… منتها الان می بینیم آن تلاش ها و آن نکته ی اصلی در شعار “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” و به عبارتی هرسه رکن اساسی آن مورد تهدید قرار گرفته و آن آرمانها بر باد رفته است. الان احساس می کنم که باخته ام و فکر کنم که خیلی از مردم هم همین احساس را دارند. اما باز بر این باورم باید فعالیتهای مدنی را ادامه داد و تلاش کرد تا به قول آقای میرحسین موسوی به اجرای بدون تنازل قانون اساسی بازگردند.”

در آستانه انتخابات این رزمنده دفاع مقدس در پاسخ به خبرنگار جرس معتقد است: “امکان فعالیت و انتخاب شدن و انتخاب کردن برای مردم و حضورشان در انتخابات مهیا نیست. ما نه می توانیم شرکت کنیم و نه می توانیم انتخاب کنیم آن هم با این جو شورای نگهبان، بنابر این شرایط کنونی امکان حضور در انتخابات به لحاظ انتخاب شدن و انتخاب کردن نیست.”


 


یکی از سبزاندیشان حاضر در مراسم ۲۵ بهمن امسال با ارسال دلنوشته ای به کلمه از منظر خود به روایت آنچه آنروز دیده است پرداخت که با هم می‌خوانیم.

سلام بر عاشقان خمینی ، سلام بر معترضان ۲۵بهمن، مردم صبور، شجاع ومقاوم ، خوبان وسربزیران ؛ آنانی که علیرغم یال و کوپال وچنگ ودندان نشان دادن ماموران، چه با انیفورم و   یا با لباس شخصی، دل به دریا زده و در پی اعتراض به حبس و حصر غیر قانونی یاران انقلاب ومومنان راستین و باورندگان اصیل ارزشها که در غل و زنجیر کوته نظران هستند؛ بپا خاستند. معترض به دروغ ها و یاوه گویی ها، که هر معترض را منسوب به خارجی می کنند تا تاریکی های اندیشه و عمل خود را تطهیر نمایند. آنها بار دیگر به میدان آمدند تا بگویند ما با شما سر جنگ نداریم. نه در دستمان سلاح سرد و گرم است و نه بر زبانمان شعاری که دل شما را بلرزاند؛ بلکه گام های استوار ما بر روی سنگ های سرد خیابان انقلاب دل های شما را به لرزه اندازد که بعد از دوسال بگیر و ببندو ظلم های سنگین هنوز این مردم بدون تبلیغات و بدون پذیرایی و بدون رسانه ، همراه با تهدید و وجود هزاران مامور که بیش از مردم حاضر ، حضور داشتند، به صحنه آمدند.

تعداد مهم نیست- کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله ..

اما چرا ! پذیرایی بود !… از آن جمله است ، جسارت به مادری که نجات فرزند خود را از دست ماموران طلب می کرد وآنها که برای عدم جلب توجه ، خواستند که صدای او را در گلو خفه کنند و بدین دلیل بعد از هل دادن او بسمت پیاده رو توسط مردان قوی هیکل و به ظاهر مذهبی!!! یکی از آنها شال این زن را از قسمت جلو به دور دست خود پیچیده و بدین شکل زن را به دنبال خود می کشید، این در حالی بود که مشت مرد چنان بر گلوی زن فشار می آورد که خون در صورتش دویده و حالت خفگی به او دست داده بود . این برادران به ظاهر مومن ، زن را با زور به داخل ماشینی فرستادندکه پر از مردانِ رشیدِ اسیر شده بود ، تا هیچ گوشی صدای او را نشنود و هیچ چشمی او را نبیند !

این مردمِ فهیمِ خوب آمدند تا بگویند باید به اصول قانون اساسی برگردیم. سپاهیان ما باید از سیاست کناره بگیرند، از اقتصاد کناره بگیرند. باید در کنار مردم خود باشند . اگر ریشه از مردم دارند، باید به مردم خود باز گردند و به خواسته های مردمی تن بدهند. این سپاه برای پشتیبانی از ایمان و ارزش های اسلامی تبلور یافته، نه پشتیبانی از ظلم و جور .

خدا این صحنه را دید. ملائکه دیدند. ما ۳ نفر بودیم اما حدود ۳۰ نفر از لباس شخصی هایی که حتما خانواده دارند، زن دارند ،دختر دارند ،عزیز دارند این صحنه را دیدند – شما گواهان روز قیامتید. هم در دنیا و هم در آخرت کاری که امروز دیدید و سکوت کردید فردا یقینا بدتر از آن سر شما خواهد آمد. غیرت شما کجا رفته. آن زن فریاد زد؛ نه این که خلخال از پایش ربوده باشند بلکه عزیزش را از کنارش ربوده بودند و شمایان چگونه آنشب سر به سجده گذاشتید و یا سر به بالین نهادید که خدایا برای حفظ حکومت! به زنی جسارت نمودیم و یا نمودند و ما همراهی کردیم . خدایا این شکوه به کجا برم که در جامعه ای که صدای خفه در گلو نیز پاسخش جسارت به ناموس الهی است آنهم مردانی نه با نشانه کفر که با نشانه ایمانی جسارت می کنند این درد را کجا بریم. به چه کسی بگوئیم که این ها چه نانی می خورند که ایمان را اینگونه تعریف می کنند چگونه با خون شهدایمان بازی می کنند. علمای بزرگ که باید چشمان جامعه باشید تا فتوای به حق بدهید، اینست ایمان؟این است مملکت داری؟ این صحیح است که در حکومت اسلامی به زنی که در حمایت عزیزش فریاد می زند اینگونه جسارت کنند؟

آیا سفارش علی(ع) را در مورد زنان ، اینگونه آویزه گوش کرده اید ؟ ( که فرمود: حتی در زمان جاهلیت نیز همه ملزم بودند که حرمت زنان را نگاه دارند چه رسد به زمان اسلام. ) وقتی در حضور این همه چشم، در سر چهار راه نه در خیابان فرعی با زن مردم چنین کنند در زندان های تاریک و تنها چه می کنند ؟! این چه توجیهی است که برای حفظ حکومت، هر خلافی و هر جسارتی را، جلوی چشم همگان امضاء نمودند. آیا نشان دادن حمله به تظاهر کنندگان بحرین با آن همه شعار و اعتراض دیگر تبلیغی می خواهد ؟! شما که در مقابل سکوت تحمل ندارید چرا به کشور های دیگر که در مقابل شعار، گلوله به کار می برند معترضید ؟! آنها یک سرو گردن از شما بالاترند. شما تحمل سکوت و نجابت را نیز ندارید.این را بدانید هیچ حکومت با ظلم پا نمیگیرد بلکه حرکت های شما حکم موریانه ای را دارد که پایه های یک نظام ارزشی را می خورد و متاسفانه همه به فکر بزک کردن روی این ساختمان هستند حال آنکه بنیانش توسط خود شما پوک شده است …. والسلام .


 


تیم کشتی فرنگی کشورمان با کسب ۳ نشان طلا، یک نقره، یک برنز و ۵۴ امتیاز عنوان قهرمانی قاره کهن را به خود اختصاص داد.

به گزارش روابط عمومی فدراسیون کشتی، رقابت های کشتی فرنگی قهرمانی آسیا که از روز گذشته (پنجشنبه) در شهر گومی کره جنوبی آغاز شده بود عصر امروز با برگزاری دیدارهای اوزان ۹۶ و ۱۲۰ کیلوگرم به پایان رسید که در نهایت تیم ایران موفق به کسب ۳ نشان طلا، یک نقره و یک برنز شد و با ۵۴ امتیاز عنوان قهرمانی سال گذشته در ازبکستان را تکرار کرد.

هادی علیزاده پورنیا در ۷۴ کیلو، حبیب الله اخلاقی در ۸۴ کیلو و داود گیل نیرنگ در ۹۶ کیلو ۳ نشان طلا را برای کشورمان به ارمغان آوردند. افشین بیابانگرد در ۶۶ کیلو مدال نقره و محمد قربانی در ۱۲۰ کیلو مدال برنز را کسب کردند.

محسن حاجی پور در ۵۵ و حمید زارع در ۶۰ کیلو هم به ترتیب هشتم و هفتم شدند.

بدین ترتیب تیم ملی کشتی فرنگی ایران با ۵۴ امتیاز عنوان قهرمانی قاره کهن را از آن خود کرد.

کره جنوبی با ۴۷ امتیاز و چین با ۵۱ امتیاز به ترتیب بر سکوی سوم و دوم ایستادند.

قزاقستان که تا پایان مسابقات روز نخست در صدر جدول رده بندی قرار داشت در پایان با ۴۵ امتیاز چهارم شد. تیم های ژاپن و ازبکستان هم به ترتیب با ۴۵ و ۴۰ امتیاز عناوین پنجم و ششم را به خود اختصاص دادند.

- نتایج انفرادی اوزان هفتگانه این رقابتها به شرح زیر است:
۵۵ کیلوگرم: ۱- جانک بیک لی(کره جنوبی) ۲- المراد تسمراد اف(ازبکستان) ۳- کانی بیک زولچابیکوف(قرقیزستان) و شوتا تاناکورا(ژاپن) ۸- محسن حاجی پور(ایران)
۶۰ کیلوگرم: ۱- یربول کانی راتوف(قزاقستان) ۲- کازوما کوراموتو(ژاپن) ۳- سنگ جائه وو(کره جنوبی) و آتی کوچوکولوف(قرقیزستان) ۷- حمید زارع (ایران)
۶۶ کیلوگرم:۱- پان ژنگ(چین) ۲- افشین بیابانگرد(ایران) ۳- ولادمیر پوگودین(ازبکستان) و الدار کی راتوف(قزاقستان)
۷۴ کیلوگرم: ۱- هادی علیزاده پورنیا(ایران) ۲- تاکاهیرو کاناکوبو(ژاپن) ۳- آست آدیلوف(قزاقستان) وهیلانگ تیان(چین)
۸۴ کیلوگرم:۱- حبیب اله اخلاقی(ایران) ۲- بسیکی سالدادزه(ازبکستان) ۳- یری ژپوف ماکسات(قزاقستان) و نینگ دان(چین)
۹۶ کیلوگرم:۱- داود گیل نیرنگ (ایران) ۲- دی ژئو (چین) ۳- روسلان کامیلوف(ازبکستان) ۳- چانگ گان آن(کره جنوبی)
۱۲۰ کیلوگرم: ۱- یانگ مین کیم(کره جنوبی) ۲- عبدومالیک سارت بایف (قزاقستان) ۳- محمد قربانی(ایران) و مراد جان تویچیف(تاجیکستان)

- رده بندی تیمی:
۱- ایران ۵۴ امتیاز
۲- چین ۵۱ امتیاز
۳- کره جنوبی ۴۷ امتیاز
۴- قزاقستان ۴۵ امتیاز
۵- ژاپن ۴۵ امتیاز
۶- ازبکستان ۴۰ امتیاز
۷- قرقیزستان ۲۹ امتیاز


 


جانشین سابق نمایندگی ولی فقیه با اتهام زدن به پیروان خط امام مدعی شد که در جریان رویدادهای پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری همه ضد انقلاب زیر پرچم خط امام بودند. وی در عین حال احمدی نژاد را بهترین گزینه خواند و ادعا کرد که در کشور هیچ بحرانی ایجاد نشد.

مجتبی ذوالنوری دوشنبه شب در جمع طلاب و روحانیون استان کهکیلویه و بویراحمد وظیفه خواص را اینگونه تشریح کرد: به عنوان مثال اگر رهبری ارتباط با آمریکا را نفی کرد خواص باید دلایل و مواضعی که رهبری در این خصوص دارند را به فراخور درک و فهم اقشار مختلف مردم به جامعه انتقال دهند تا سبب برداشت‌های اشتباه از سیاست‌های مقام معظم رهبری نشود.

ذوالنوری در ادامه با اعتراف به انسجام حرکت اعتراضی مردم ایران در سال ۸۸ ادعا کرد: جهان غرب تمام امکانات دیجیتالی، ماهواره‌ای و اینترنتی خود را بسیج کرده بود و حتی حاضر نبود یک سایت اینترنتی در این زمینه غیر فعال شود.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجتبی ذوالنوری، وی با ادعای همراهی برخی از عناصر داخلی با دشمنان خارجی در رویدادهای سال ۸۸ مدعی شد: در فتنه کسانی هم که چهره‌شان را با گیریم خط امام پوشانده بودند به میدان آمدند.

وی با ادعای اینکه عقده کسانی مثل موسی‌خویینی‌ها که از امام کینه به دل داشتند در سال ۸۸ سرباز کرد، اظهار کرد: در فتنه سال ۸۸ هیچ گروه ضد انقلابی وجود نداشته که زیر پرچم خط امام حضور نداشته باشد.

وی ادعا کرد که جامعیت و کفایت رهبری و بصیرت و اعتقادات و باورهای دینی مردم، باعث شد نظام ولایی ایران در مقابل فتنه ۸۸ با اقتدار بایستد.

جانشین سابق نمایندگی ولی فقیه در سپاه با بیان اینکه برجستگی‌های رهبری در نظام ولایی ایران را هیچ رهبر سیاسی در دنیا ندارد، ادعا کرد: به همین دلیل است این رهبری ایران با حوادثی که دیگران در مقابل آن سکوت می‌کنند سکوت کند.

وی اظهار داشت: قدرت مدیریت بحران، شجاعت، قاطعیت، سعه‌صدر، حب و بغض برای خدا و سایر ویژگی‌های رهبری در جامعه اسلامی ما حول محور الهی جمع می‌شود نه در حزب و گروه.

ذوالنوری با ادعای اینکه مردم رهبری را در تنها نگذاشتند، گفت: اگر اتفاقی که در کربلا رخ داد در فتنه ۸۸ روی می‌داد و مردم به جای رهبری به دنبال خواص می‌رفتند حسین دیگری به مسلخ می‌رفت.

جانشین سابق نمایندگی ولی فقیه در سپاه در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه در دوران “فتنه سبز “برخی از خواص و دستگاه‌ها خوب عمل نکردند، یکی از این دستگاه‌ها را دانشگاه آزاد اعلام کرد و اظهار داشت: ماشین‌های دانشگاه آزاد اسلامی با آرم این دانشگاه با آب معدنی از فتنه گران پشتیبانی می‌کردند.

وی با بیان دانشگاه آزاد به حاکمیت وصل است، ادعا کرد:‌ در حالی که هیچ کجای دنیا اپوزسیون از داخل خود نظام و حاکمیت نیست، اما سیستم دانشگاه آزاد اعلام کرده بود هر دانشجویی که در راهپیمایی ۹ دی شرکت کند مشروط و مردود می‌شود.

ذوالنوری با بیان اینکه هیئت رئیسه مجلس هم موضع خوبی اتخاذ نکرد،‌ ابراز داشت: حتی برخی از اعضای هیئت رئیسه مجلس که پایگاه در نظام داشتند، در سیمای جمهوری اسلامی ایران حاضرشدند و به نفع فتنه گران سخن گفتند که البته مردم مقابل آنها ایستادند.

ذوالنوری جریان انحرافی را توموری بدخیم با ذاتی پلید معرفی کرد و مدعی شد: متاسفانه این توموربدخیم به مغز و نخاع چسبیده است و عمل جراحی آن کار آسانی نیست و هزینه سنگینی به دنبال خواهد داشت.

جانشین سابق نمایندگی ولی فقیه در سپاه با بیان اینکه باید با شیمی‌درمانی مانع رشد این تومور شویم،‌ ادعا کرد: باید از تحقق اهداف جریان انحرافی جلوگیری کنیم و عقبه و پشتیبان این جریان را از بین ببریم.

وی در ادامه با بیان اینکه با تمام مشکلات و آسیب‌های جریان انحرافی نباید آن را برجسته کنیم،‌ اظهار داشت: وزن و شأن جریان انحرافی این قدر نیست تا همه مجالس ما را مشغول کند زیرا با پرداختن بیش از حد به جریان انحرافی از ریشه فتنه دور می‌شویم.

ذوالنوری با بیان اینکه ایراد ما در موضوع انحراف و برخی موضوعات دیگر به احمدی نژاد درون سازمانی و درون خانوادگی است؛ ادعا کرد: ما می‌گوییم که آقای احمدی نژاد که شان شما در راس مخروط و با امتیاز ۱۰۰ است چرا سکوت کردید، ما ایشان را با اصحاب فتنه و آقای موسوی مقایسه نمی‌کنیم اینجا قیاس مع‌الفارق است زیرا در پایین‌ترین نقطه قرار دارند.

وی بر خلاف اصولگرایان که احمدی نژاد را عامل اصلی بحران کشور می دانند با نفی هر گونه بحرانی در کشور، انتخاب احمدی نژاد در انتخابات ۸۸ بهترین انتخاب از میزان گزینه‌های موجود دانست و گفت: اگر امروز هم به آن زمان برگردیم باز هم انتخاب ما ایشان خواهد بود.

وی بدون پرداختن به بحران های سیاسی و اقتصادی جاری ادعا کرد: اداره کشور و منافع مردم در این انتخاب آسیب ندید و بحران در کشور ایجاد نشد در حالیکه اگر سکان کشور به دست میرحسین موسوی افتاده بود تا امروز هم با بحران روبرو بودیم.


 


قائم مقام صندوق رفاه دانشجویان وزارت‌ علوم از تدوین دستورالعمل پرداخت وام به دانشجویان مرتبط با رشته‌های انرژی خبر داد و گفت: در حال تعیین رشته‌های مرتبط و نهایی کردن این دستورالعمل برای سال ۹۱ هستیم تا از سال آینده این دستورالعمل اجرایی ‌شود.

منصور حبیب پور گودرزی در گفت‌وگو با ایسنا، افزود: دانشجویان متقاضی که شرایط دریافت وام را دارند می‌توانند تا چهار برابر میزان عادی از تسهیلات موجود در قالب وام مسکن، تحصیلی و وام ودیعه مسکن استفاده کنند.

وی درخصوص میزان وام شهریه که براساس دستورالعمل به دانشجویان مرتبط با انرژی هسته‌ای پرداخت می‌شود، گفت: وام شهریه نیز به این دانشجویان تا سقف شهریه‌ای که می‌پردازند ارائه می‌شود و در واقع صد درصد شهریه این افراد به صورت وام به آنها پرداخت خواهد شد.

گودرزی خاطرنشان کرد: در راستای حمایت از توسعه انرژی هسته‌ای در کشور به همه دانشجویان متقاضی در این رشته‌ها وام اعطا می‌شود.


 


دبیر انجمن صاحبان صنایع استان تهران گفت: ۲۱ درصد کارخانجات نیمه فعال و ۱۶ درصد رو به تعطیلی هستند و ۲۵ درصد نیز عملا تعطیل شده‌اند.

به گزارش مهر، مهدی میرعبداللهیان در دومین جشنواره تجلیل از مدیران برتر و اشتغالزا گفت: در حال حاضر ۹۰ بنگاه صنعتی به لحاظ حجم فعالیت در رتبه‌های برگزیده کشوری جای دارند، این درحالی است که متاسفانه در حال حاضر صرفا ۳۸ درصد از کارخانجات داخلی فعال هستند.

دبیر انجمن صاحبان صنایع استان تهران افزود: ۲۱ درصد کارخانجات، نیمه فعال و ۱۶ درصد رو به تعطیلی هستند و ۲۵ درصد نیز عملا تعطیل شده‌اند.

وی تصریح کرد: هم اکنون برای راه‌اندازی هر شغل نیازمند ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه‌گذاری هستیم در حالی که به نظر می‌رسد حفظ اشتغال موجود باید در اولویت قرار گیرد.

همچنین در این مراسم، رضا قصری رئیس انجمن صاحبان صنایع تهران با انتقاد از عدم تخصیص یارانه‌های بخش صنعت در فاز اول هدفمندی یارانه‌‌ها، گفت: اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها اگرچه گام مثبتی در کشور به شمار می‌‌رود، اما در فرایند قطع وابستگی بنگاه‌ها به یارانه‌های دولتی، دولت ابتدا باید گام به گام بنگاه‌ها را حمایت کند و سپس به قطع کامل یارانه‌ها بپردازد.

وی همچنین خاطرنشان کرد: در حال حاضر دولت اعطای تسهیلات بلندمدت به بنگاه‌هایی که افزایش هزینه‌های کابردی حامل‌های انرژی، ۰٫۳ درصد سرمایه در گردش آنها باشد را در دستور کار دارد که مدیران بنگاه‌های صنعتی باید از این ظرفیت استفاده کنند.


 


هیچ وقت فکر می‌کردید روزی شما هم بشوید «نیمه پنهان ماه»؟

اتفاقا برنامه‌های نیمه پنهان ماه که درباره همسران شهید است را خیلی می‌دیدم. حقیقتش فکر می‌کردم ولی نه به این زودی. در ذهنم بود که آقا مصطفی روزی شهید می‌شود ولی دلم متلاطم نبود و آرام بودم و این بیشتر به خاطر رفتارهای خودش بود.

با توجه به این که شهید روشن در زمان عقدتان، تصمیم گرفتند وارد سازمان انرژی اتمی بشوند، شما چطور با این مسأله کنار آمدید؟ بسیاری خانم‌ها دوست ندارند که کار همسرشان نظامی و امنیتی و این چنینی باشد، نه این که بدشان بیاید، می‌ترسند.

ایشان سرشان درد می‌کرد برای کارهای خطرناک تنها نگرانی من این بود که تشعشعات اتمی رویشان اثر بدی بگذارد. این خیلی نگرانم می‌کرد.

زنگ زدم به مادرشان و گفتم حاج خانم! پسرت می‌خواهد برود یک چنین سازمانی. حاج خانم گفتند: هر چی خیر است پیش می‌آید. ایشان دل مرا آرام کردند. به خطرناکی کار ایشان کاملا واقف بودم چون می‌دیدم که جزو چند نفر اصلی راه‌اندازی سایت نطنز هستند.

اما آنچه که باعث می‌شد آب تو دلم تکان نخورد، این بود که هیچ وقت از کارهایش در منزل صحبت نمی‌کرد. درست است که یک بخشی از آنها سری بود اما من تازه در این ۲۰ و چند روز متوجه شدم که چه استرس وحشتناکی روی ایشان بوده از بابت تحریم‌ها، فشارها و تهدیدها. آنقدر دلش بزرگ بود که وقتی وارد منزل می‌شد، اصلا از کارش حرفی نمی‌زد و رفتار ایشان به من آرامش می‌داد. اما آنچه که بیشتر مرا اذیت می‌کرد،‌ نبودن ایشان بود. تقریبا هیچ وقت منزل نبود! تمام خاطرات من از ایشان مربوط به دوران عقدمان است.

دررابطه با این نبودن‌ها، اعتراضی بهشان نمی‌کردید؟

می‌گفتم بسه دیگه! بیا بیرون. ایشان هم می‌گفت ان‌شاءالله این یکی کار را انجام بدهم می‌آیم بیرون. من هم به این امید روزگار می‌گذراندم. خیلی وقت‌ها گریه می‌کردم و می‌گفتم نرو ولی می‌دانستم که به قدری هدفشان برایش مقدس است که اصلا حرف من معنی ندارد. به مرور زمان که علیرضا به دنیا آمد، سر من هم گرم شد. حدود یک یا دو سال پیش که خیلی بهم فشار آمده بود، ایشان بهم گفتند پیش یک عالِمی رفتند و آن عالم به او گفته بود این کاری که سازمان انرژی اتمی انجام می‌دهد و این که ایران به این قدرت برسد، قطعا در ظهور آقا تأثیر دارد. بعد از این حرف، دیگر نگفتم نرو!

حاج خانم! شما به عروستان در رابطه با کار همسرش چطور دلداری می‌دادید؟

مادر شهید: وقتی پدرش می‌رفت جبهه و من ناراحت می‌شدم، پیش خودم می‌گفتم همان خدایی که اینجا توی شهر، توی جاده، از او نگه‌داری می‌کند با خدایی که توی جبهه‌هاست، فکر نمی‌کنم فرقی داشته‌باشد. در مورد مصطفی هم، من و پدرش همین فکر را می‌کردیم. عطیه خانم (همسر شهید) که زنگ زد و ناراحتی کرد، پدرش گفت،‌عطیه، جوانست و خب حساس‌تر. چه خدای توی نطنز، چه خدای توی تهران. اگر بخواهد اتفاقی بیافتد همینجا هم می‌افتد. اگر دوست دارد، بگذار برود.

شهید چه زمان‌هایی منزل بودند؟

همسر شهید: زمانی که ما ازدواج کردیم چون زمان راه‌اندازی سایت بود، ایشان شیفت بودند و جزو ۴ نفر اصلی،‌حتی می‌گویند دست‌نوشته‌های راه‌اندازی سایت هم دست‌خط ایشان است که من تازه این را فهمیده‌ام. آن زمان، ۱۲ روز شیفت بود و سر کار، یک روز و نصفی منزل بود و دوباره می‌رفت تا ۱۲ روز دیگر!

به مرور زمان ۱۲ روز شد ۷ روز که ۵ شنبه و جمعه‌ها می‌آمدند تهران. ۵ شنبه‌ها هم اکثرا سر کار بودند. یک مدت کوتاهی؛‌۸ ماه منتقل شدند تهران که آن زمان هم باز آخر شب می‌آمدند منزل! و عملا فرقی نمی‌کرد. بعد از تولد علیرضا برگشتند سایت و ۳ الی ۴ روز کامل سایت بودند و بقیه روزهای هفته هم تهران سر کار می‌رفتند که اگر خیلی خیلی زود می‌آمدند منزل، ساعت ۹ شب بود. یک عصر ۵ شنبه می‌ماند و یک جمعه. البته اگر جمعه هم جلسه نداشتند چون بارها می‌شد که جمعه هم جلسه بودند!

با این همه مشغله کاری، پس چطور برنامه‌ریزی می‌کردند که بروید مسافرت؟

همسرشهید: در زمان عقدمان چون خانواده‌شان همدان بودند، مسافرت‌های ما کلا همدان بود. بعد از ازدواج‌مان در طول این ۷ سال درکل ۶ تا مسافرت رفتیم؛ ۲ یا ۳ تا شمال، یک مشهد، یک کیش و یک شیراز. خیلی فشار می‌آوردیم ۴ یا ۵ روز مرخصی می‌گرفتند و می‌رفتیم مسافرت.

مادر شهید: مرخصی را خودش به خودش نمی‌داد ولی به ما می‌گفت آنها نمی‌دهند! آنقدر پیگیر کارش بود که حتی ۵ شنبه و جمعه‌ها هم می‌رفت سر کار. مدیر بود اما زودتر از همه می‌رفت و آخر شب دیرتر از همه برمی‌گشت.

فکر می‌کنید چی تو ذهنشان بود که این قدر برایش وقت می‌گذاشتند، حتی از وقت خانواده؟

همسرشهید: خیلی هدفشان والا بود.

مادرشهید: اگر قرار بود ما بدانیم که ما هم الان کنار او بودیم. هر کاری می‌کرد برای خدا بود. مثلا یک بار می‌گفت آدم‌ها خیلی  باید مراقب کارهایی که می‌کنند باشند. یک نفر که آدم بدی ازآب درمی‌آید یک وقت بررسی می‌کنی و می‌بینی ۶ نسل قبلش یک اشتباهی کرده که الان هم اثرش را نشان داده‌است همچنین حرف‌هایی را از کمتر کسی شنیده بودم.

شهید مطالعات جانبی هم داشتند؟

همسر: در زمان دانشجویی‌شان، چون فراغت بیشتری داشتند. مسائل اعتقادی‌شان را در فاصله دبیرستان تا دانشگاه خیلی محکم کردند. اما بعد از دانشگاه اصلا وقت نداشتند. مثلا کتاب‌های شهید مطهری را خوانده ‌بودند. یک بار خودش به من گفت برای اثبات قضیه غدیر برای خودش، شاید حدود هفت تا کتاب اهل تسنن را خوانده‌است.

یا این که می‌گفت در طول حج‌شان سال ۸۷، با عربی دست و پا شکسته با یک برادر اهل تسنن در این رابطه بحث می‌کرده و آن فرد کم آورده بود. در بحث خیلی منطقی می‌توانست طرف مقابل را با استدلال‌های محکم خود قانع کند.

خیلی محکم و پر بود و متأسفانه به خاطر عدم حضورشان، نمی‌توانستیم از ایشان استفاده کنیم.

با توجه به این که فرصت کمی را در منزل بودند، چطور وقتشان را برنامه ریزی می‌کردند برای سرزدن به خانواده خودشان و خانواده همسرشان؟

همسر شهید: هر کاری داشت باید به مادرش سر می‌زد و می‌گفت من نمی‌توانم این کار را انجام ندهم. به خانواده من، خیلی کم می‌توانستند سر بزنند.

مادر شهید: در مورد خانه ما حتما برنامه‌ریزی می‌کرد و می‌آمد. اگر ۵ شنبه‌ها نمی‌شد، حتما جمعه می‌آمد. (با بغض می‌گوید) این چند هفته آخر انگاری یک طوری شده‌بود که بیشتر بیاید پیشم و بیشتر ببینمش که شاید بَسَم باشد ولی من که بَسَم نمی‌شد! علی را می‌آورد خانه ما و می‌گفت بیا مامان جون، علی‌ات را آوردم و بعد می‌رفت سر کارش. وقتی می‌آمد علی را ببرد، می‌گفت حالا راستش را بگو یعنی یک ذره هم از من بیشتر دوستش نداری؟! (با خنده) می‌گفتم نه به خدا! هیچ‌کس با خودت قابل مقایسه نیست. شاید کمتر از خودت نباشد ولی بیشتر از خودت نیست. روی دوست داشتن من خیلی حساس بود.

یک وقتی می‌شد که من زنگ می‌زدم و می‌گفتم من دارم می‌آیم ببینمت. خیلی دقیق بود. وقتی می‌گفت ساعت ۱۰ منتظرتان هستم، اگر می‌شد ده و پنج دقیقه، دیگر پذیرایت نبود. می‌گفت من رفتم، کار داشتم. به همین خاطر اگر سر ساعتی با او قرار داشتم و احتمال می‌دادم که نرسم، یک ساعت قبلش زنگ می‌زدم و زمانش را عوض می‌کردم. روز شهادتش ساعت ۸:۱۲ زنگ زدم و گفتم کجایی، گفت دارم می‌روم شرکت. گفتم می‌خواهم ببینمت، گفت باشه، ساعت ۱۱٫ حدود ساعت ۸:۱۹ بود که شهید شد. (با بغض می‌گویند) بدقولی کرد با این که آن قدر دقیق بود اما بدقولی کرد!

حاج خانم! معمولا از مادرهای شهید شنیده‌ایم که روزهای قبل از شهادت فرزندشان، حال و هوای خاصی داشتند دلشان آرام و قرار نداشته،‌شما هم این احساس را داشتید؟

واقع امر این است که از ۳، ۴ ماه پیش خیلی به هم ریخته‌بودم. خودم هم نمی‌دانستم چرا این طوری شده‌ام. مثلا یادم هست یک بار داشتم می‌رفتم ببینمش، در طول مسیر با خودم می‌گفتم مگر من چند سال زنده‌ام،‌ اگر این با شهادت جاودانه شود مگر چه ایرادی دارد؟!

دقیق تو ذهنم نمی‌آمد ولی چنین احساسی را داشتم. بعد هم استغفار می‌کردم و برای سلامتی‌اش قرآن می‌خواندم و نذر و نیاز می‌کردم.

پس یعنی خودتان دوست داشتید شهید بشود و جاودانه؟

نه! دوست نداشتم. هیچ مادری در هر درجه و مقامی از انسانیت هم باشد، این را نمی‌تواند قبول کند. حتی حضرت زینب هم نمی‌خواستند که برادرش کشته‌شود. این را قبول دارید؟ اصلا هر کس همچنین حرفی را بزند، دروغ می‌گوید.

حاج خانم! خود شهید در رابطه با شهادتشان حرفی زده بودند؟

نه؛ اصلا! مصطفی اصلا باعث رنجش من نمی‌شد، به هیچ عنوان! ببینید من هر چه بگویم شما نمی‌توانید رابطه من با او را حس کنید. من از بچگی‌اش وحشتناک به او وابسته بودم. هیچ کدام از اعضای خانواده هم اعتراضی نداشتند. همیشه می‌گفتند مامان! خود ما هم داداشی را طور خاصی دوست داریم و اصلا هم ناراحت نمی‌شویم که شما خیلی خیلی بیشتر به او وابسته ای! عطیه جان (همسر شهید) می‌دانند هیچ کدام اعتراضی نمی‌کردند، حتی خود خانومش. وقتی می‌آمد منزل ما، می‌گفت نخود، نخود، هر کسی سریع برود بخوابد پیش مادر خود! (با بغض می‌گویند) هیچ کس هم اعتراضی به این رابطه نداشت، انگار همه می‌دانستند که عمرش خیلی کوتاه است.

عطیه خانم، با شما هم درباره شهادتشان صحبت نکرده بودند؟

نه! (با خنده) من از زیر زبانش می‌کشیدم. من قبل از ازدواج‌مان، خواب شهادت ایشان را دیده بودم. یکی از اقوام نزدیک خودم هم این خواب را دیده بود و می‌گفت، عطیه! آقا مصطفی شهید می‌شود، حالا ببین. و من هم می‌گفتم می‌دانم. یعنی شکی نداشتم. حتی به خودش هم می‌گفتم من راضی نمی‌شوم که به غیر شهادت از این دنیا بروی. منتها سر زمانش با هم کل کل داشتیم. می‌گفتم من مطمئنم تو ۵۰، ۶۰ سالت که شد، زمانی که همه کارهایت را انجام دادی، شهید می‌شوی. یک بار که خیلی سر زمانش با هم بحث کردیم گفت، حدود ۳۰ سالگی شهید می‌شوم، این قضیه مال ۵ یا ۶ سال پیش است.

بعد از آن زمان دیگر هیچ وقت درباره این جور چیزها حرف نزد و من هم نپرسیدم چون اصلا اجازه نمی‌داد تو این فازها برویم.

واقعا به خاطر رفتار خودش بود یعنی با آن همه خطرات و خستگی‌ها و فشار  کاری که داشت، طوری رفتار می‌کرد که احساس می‌کردیم نه، واقعا انگار خبری نیست! در حالی که خیلی خبرها بوده و ما نمی‌دانستیم! ‌حاج خانم! اینگونه رفتار کردن، دل خیلی بزرگی می‌خواهد، شما قبل از ازدواج شهید هم چنین رفتارهایی از ایشان دیده بودید؟

مادر شهید: مصطفی از بچگی هم اینطور بود. یعنی ما جایی نمی‌رفتیم که کسی جذبش نشود. خواهرهایش عاشقش بودند. تا دلت بخواهد فقط می‌گفت و می‌خندید.

یک بار ممکن بود که دیر بیاید یا نیاید و من زنگ بزنم و دعوایش کنم، هیچ وقت اهل قهر و تندی کردن نبود. مثلا خیلی‌خیلی قهر ما طول می‌کشید که من با بداخلاقی گوشی را قطع کرده‌بودم، بلافاصله، کمتر از ۵ الی ۶ دقیقه بعد زنگ می‌زد و از دلم دمی‌آورد.

‌از وصیتشان چیزی گفته بودند؟

مادر شهید: چیزی مکتوب نکرده‌است. فقط گفته بود. مثلا اینکه نمی‌خواهم پسرم لوس و نازپرورده باشد.

نباید همه چیز در اختیارش باشد. حتما ۱۰-۱۲ سالش که شد، می‌فرستمش کارخانه کار کند. ما نمی‌فهمیدیم چرا این حرف‌ها را می‌گوید. هر کاری را که مربوط به کسی بود به خود آن فرد می‌گفت. همه چیز را هم با شوخی می‌گفت نه جدی!

حتی اگر تذکری هم می‌خواستند بدهند؟!

مادر شهید: هیچ قت جدی نمی‌گفت!‌حتی تو بحث‌های سیاسی هم هیچ وقت با کسی تندی نمی‌کرد. همه چیز را در قالب شوخی و خنده می‌گفت. تنها جایی که اصلا کوتاه نمی‌آمد، وقتی بود که حرف آقا (رهبری) داخل می‌شد. در این مواقع حتی عصبانی  هم می‌شد.

همسر شهید: ایشان با همه کس بودند.

بسیجی واقعی یعنی همچین آدمی. مهم این است با کسی که عقیده‌اش مثل تو نیست بتوانی بحث کنی نه اینکه داد بزنی! ایشان با شوخی و خنده و منطقی بحث می‌کردند. چطور است که ایشان اینقدر اهل شوخی و خنده بودند اما زمانی که آمدند خواستگاری شما، هم خود شما فکر می‌کردید او آدم اخمویی است و هم برخی خواهران بسیج به شما می‌گفتند ایشان خیلی متعصب‌اند؟ دقیقا! ایشان حریم‌ها را رعایت می‌کردند.

مثلا در بسیج به یک سری افراد می‌گفتند روشنفکر و به یک سری هم می‌گفتند متحجر!‌(با خنده) که آقامصطفی جزو گروه متحجرها بود! اما بعدا مشخص شد که این کاملا خلاف است چون ایشان حریم‌ها را تا آنجا رعایت می‌کرد که حریم‌ها حفظ شود.

بهتان گفته بودند دلیل اینکه شما را انتخاب کردند چی بوده است؟

می‌گفتند من شما را به خاطر این انتخاب کردم که حجب و حیای شما با بقیه فرق می‌کرد، خیلی چیزها را رعایت می‌کردی و زبان تندی نداری. رفتارت سنگین است.

خیلی سعی نمی‌کنی وارد هر حوزه‌ای بشوی. من، آقا مصطفی را فقط به خاطر ۳‌چیز انتخاب کردم؛ ایمان و صداقت و محبتشان. همیشه می‌گفت کمتر دختری پیدا می‌شود که به خاطر ۳ چیز، کسی را انتخاب کند اما تو به من ثابت کردی حرفت را و این برایش خیلی مهم بود. ایشان به شدت روی من حساس بود. مثلا جالب است بگویم در مورد عروسی‌مان، مصطفی گفت هر کاری بخواهی من برایت انجام می‌دهم. من به ایشان گفتم من اصلا عروسی نمی‌خواهم و اتفاقا عروسی‌مان ساده و در خانه مادرم برگزار شد.

اما به ایشان گفتم من دوست دارم عکس و فیلم داشته‌باشم. ایشان گفتند اگر آتلیه‌ای را پیدا کردی که نگاتیوها را پس بدهد، قبول!‌ما گشتیم و بالأخره جایی را پیدا کردیم که قبول کرد و به خاطر همین کار هم مبلغ بیشتری راگرفت (۱۰۰ هزار تومان بیشتر گرفت) اما همین آدم، هیچ محدودیتی برای من قائل نبود، هیچ، هیچ محدودیتی.

یعنی چه؟

هیچ وقت به من نمی‌گفت آن جا برو، آنجا نرو. می‌گفت هر کاری دلت می‌خواهد بکن. اصلا من را محدود نمی‌کرد. آن حساسیت را داشت اما درست رفتار می‌کرد.

در مورد ادامه تحصیلتان کمکتان کردند؟

همه را به ادامه تحصیل تشویق می‌کردند. من به خاطر کمک حاج‌خانم و خواهرانشان توانستم ادامه تحصیل بدهم. وقتی قبول شدم، خیلی خوشحال بود و پزش را به همه می‌داد. خودش هم خیلی دوست داشت ادامه تحصیل بدهد اما وقت نداشت. مادر شهید: همیشه می‌گفت قول می‌دهم در اسرع وقت، درسم را ادامه دهم چون برای من خیلی مهم بود.

برای ارشدش بچه‌ها کارتش را گرفته بودند منتها در پادگانی که برای آموزشی رفته‌بود، گروهبان یادش می‌رود برگه مرخصی‌اش را امضا کند. بعدها به من می‌گفت: مامان به خدا فکر نکن کوتاهی کردم. من تمام آن پادگان را دور زدم که ببینم جایی هست بتوانم از دیوار بیایم بالا و برم بیرون و امتحانم را بدهم تا تو خوشحال شوی، ولی به خدا همه دیوار سیم‌خاردار بود! بیشتر اهل عمل بود تا مدرک اما در همه چی اطلاعات داشت.

حاج خانم! شما فردای روز شهادت پسرتان، رفتید منزل شهید قشقایی. به هر حال خودتان داغدار بودید و نیاز بود کسی تسلایتان بدهد. در آن شرایط چطور چنین تصمیمی گرفتید؟

آقا مصطفی خیلی ناراحت می‌شدند که بین شهدا فرق گذاشته شود و همیشه می‌گفتند فقط خدا می‌داند که کدام شهید مقامش بالاتر است. شهید قشقایی، راننده مصطفی بود. ۷ الی ۸ سال با هم این راه‌ها را می‌رفتند، واقعا یار غارش بود. روز اول، بچه‌ها گفتند تلویزیون هیچ اسمی از شهید قشقایی نمی‌گوید، شما چطور می‌گویید او هم شهید شده؟! من فهمیدم رضا قشقایی از قلم افتاده. البته بعد الحمدلله اسمش را گفتند. به بچه‌ها گفتم همگی جمع شوید برویم منزل آقای قشقایی. چه فرقی می‌کند آن‌ها هم مثل ما داغدارند. بچه آنها به خاطر هدف بچه ما شهید شد. به او می‌گفتم آرام برو، خواب آلوده نباش. مصطفی عادت داشت  بالش و پتویش تو ماشین بود. آن قدر دیر می‌آمدند که همیشه صندلی عقب خواب بود و خیالم جمع بود که در طول مدتی که مصطفی سرکار است، رضا استراحت می‌کند و تو جاده خواب‌آلوده نیست. اینکه وظیفه دانستم که حتما بروم چون خواست خود مصطفی بود. می‌دانم یکی از کارهایی که خوشحالش کرد، همین کار بود. مطمئنم.

چی شد که چیذر را برای دفن شهید انتخاب کردید؟

همسر شهید: روز قبل از شهادتشان، شب که آمد، تلویزیون داشت چیذر را نشان می‌داد، گفتم چه جای قشنگی، گلزار شهدا هم دارد؛ گفت ۵‌شنبه حتما با هم می‌رویم. برای همین اصرار کردم که آنجا باشد. خیلی‌ها اصرار می‌کردند امام‌زاده صالح یا دانشگاه شریف اما گفتم نه! ایشان جای دنج را خیلی دوست داشت و جاهای شلوغ را دوست نداشت.

الان بروید کجاها یاد شهید برایتان زنده می‌شود؟ هر جایی که با او رفتم. مثلا منزل خودمان. آن‌قدر فضای آنجا سنگین است که نمی‌توانم وارد بشوم. ولی خانه مادرشان، نه! تنها جایی که به من آرامش می‌دهد، کنار مزار خودش است. حتی دانشگاه شریف هم تمامش برایم خاطره است و واقعا برایم سخت است. همه جا رنجم می‌دهد به جز منزل مادر شهید.

بین ائمه، به کدامیک تعلق خاطر بیشتری داشتند؟ علاقه وافری به حضرت علی علیه‌السلام داشت. فیلم امام علی علیه‌السلام را که می‌دید، منقلب می‌شد. برایم تعریف می‌کرد، زمانی که برای اولین بار این فیلم پخش می‌شد، ایشان دبیرستانی بودند و مصطفی احساس می‌کرد که انگار در زمان حضرت علی علیه‌السلام زندگی می‌کند. خیلی به حضرت تعلق داشت. به حضرت ابوالفضل هم همینطور می‌گفت می‌خواهم اسم بچه بعدی‌ام را ابوالفضل بگذارم. به حضرت فاطمه هم خیلی تعلق داشت اما بروز نمی‌داد، حیا می‌کرد.

الان علیرضا می‌داند که پدرش شهید شده‌است؟

بله! به معلم مهدش گفته می‌دانی پدر من شهید شده‌است؟! البته نمی‌داند شهید یعنی چی اما می‌داند که فوت کرده و نباید منتظرش باشد.

در زمان حیات شهید، علیرضا چطور با نبود طولانی‌مدت پدرش کنار می‌آمد؟ من به او گفته بودم پدر تو هم مثل باباهای دیگر، باید کارهایش را انجام بدهد. عادت کرده بود یا آخر هفته یا شب‌ها دیروقت ببیندش، در حد نیم ساعت! چون ایشان را کم می‌دید، خیلی بی‌قراری نمی‌کرد. اکثر بازی‌هایش را با داماد حاج خانم انجام می‌داد. نه اینکه بگویم اصلا بی‌قراری نمی‌کرد. از اول به من بیشتر وابسته بود. کم‌کم که بزرگ‌تر شد، بیشتر طرف مصطفی کشیده شد.

شهید فرصت کمی را منزل بودند و تربیت علیرضا هم با شما بود. چه چیزهایی را از شما می‌خواستند که رعایت کنید؟ راستش خیلی با هم تفاهم داشتیم. اصلا دوست نداشت لوس باشد. مثلا در مورد غذا خوردن تأکید می‌کردند که بسم‌الله بگوید و به او می‌گفت هر کاری را که شروع می‌کنی بسم‌الله بگو. یک سری چیزها را به خود علیرضا می‌گفت مثلا می‌گفت سعی کن نترسی، هیچ‌وقت. وقتی با هم کشتی می‌گرفتند همیشه به علیرضا می‌گفت سعی کن نترسی و حمله کن. خیلی دوست داشت مراسم عزاداری‌ها و مسجد ببردش. خودش اگر نمی‌توانست می‌گفت با دیگران حتما برود. خیلی تاکید داشت شجاع بار بیاید.

فکر می‌کنید وقتی در آینده علیرضا برود دانشگاه اگر کسی به او بگوید تو فرزند شهیدی و با سهمیه آمدی دانشگاه، علیرضا چه جوابی خواهد داد؟

فکر کنم اگر علیرضا پدرش را بشناسد، هیچ‌وقت احساس کمبود نکند. وقتی ویژگی‌های پدرش را بشناسد و بفهمد که پدرش در عرض ۲۰ روز بعد از شهادتش چه جنب و جوشی در مملکتش ایجاد کرده، آن قدر اشباع می‌شود که خودش فخر بفروشد به آن فرد. ان‌شاءالله تمام این صحنه‌ها و مطالب، همه جمع‌آوری می‌شود و بعدا به او نشان داده می‌شود. فکر نمی‌کنم احساس کمبود کند همان طور که من الان احساس کمبود  نمی‌کنم. درست است که از لحاظ ظاهری احساس کمبود می‌کنم چون ایشان واقعا مثل یک کوه بود اما واقعا افتخار می‌کنم که در کنار یک چنین فردی زندگی می‌کردم.

زمانی که علیرضا بزرگ شد و خواستید برایش بروید خواستگاری، او را چطوری معرفی می‌کنید؟ می‌گویید علیرضا پسر…؟ می‌گویم پسر یک مرد خیلی بزرگ است. واقعا به قول یکی از دوستان شهید، مصطفی مسیر تاریخ را عوض کرد. یکی می‌گفت اگر مصطفی نبود، سایت راه‌اندازی نمی‌شد. پس می‌گویم علیرضا پسر یک مرد خیلی بزرگ است. ان‌شاءالله هیچ‌وقت نشود مثل بعضی از بچه‌های شهیدی که دچار خلأ و کمبود عاطفی و هویتی شدند!

به نظرتان وظیفه شما برای تربیت درست فرزند شهید چیست؟

من تا آنجا که بتوانم تمام تلاشم را می‌کنم، همچنین حاج خانم. چون ایشان مصطفی را تربیت کردند. من و خانواده مصطفی آن‌قدر که اطرافیان و همکارانش او را می‌شناختند. ان‌شاءالله با اطرافیانش صحبت می‌کنم و خاطراتش را کنار هم قرار می‌دهم تا بتوانم نمی‌شناسیم. به علیرضا توضیح دهم پدرش که بود و چه می‌خواست. (مصمم می‌گوید) خود شهید هم کمک می‌کند، قطعا. چون مصطفی هیچ‌وقت کوتاه نمی‌آمد. در این مورد هم کوتاه نمی‌آید که پسرش آن طور که می‌خواست، نشود. همیشه می‌گفت علیرضا، مرد بزرگی شود، من دلم قرص است.

زمانی که رهبر آمدند منزلتان، واکنش علیرضا جالب بود. درباره آقا چیزی به او گفته بودید؟همیشه وقتی تلویزیون آقا را نشان می‌داد، به علیرضا می‌گفتم ایشان رهبر ماست. ما خیلی ایشان را دوست داریم. باید حرف‌هایشان را قبول کنیم. علیرضا خیلی خجالتی است و بغل هر کسی نمی‌رود و با هر کسی اخت نمی‌شود. من به او گفتم برو بغل آقا و او رفت بغل آقا نشست. حتما احساس انس کرده دیگر!

اگر این اتفاق برای شخص دیگری افتاده بود، شما برای تسلای خاطرش چه کار می‌کردید و چی به او می‌گفتید؟  مدت‌ها می‌نشستم و حرف‌هایش را گوش می‌دادم. به او تسلیت نمی‌گفتم، حتما تبریک می‌گفتم. بیشتر دوست داشتم سنگ صبورش باشم یعنی حرف‌هایش را بشنوم. و به او می‌گفتم دنیا گذراست، حداقل در تقدیرت بود که خدا به تو یک گواهی بدهد که می‌توانی  از آن در آن دنیا استفاده کنی و خوشحال باشی.

در طول این مدت کسی چیزی بهتان گفته که ناراحت شوید؟ بله! کسانی که بهم تسلیت گفتند، ناراحت شدم. کسانی که گفتند خدا بیامرزدش، کسانی که گفتند می‌خواهی چه کار کنی، خیلی سختی می‌کشی، ناراحت شدم. اگر به دید ترحم بهم نگاه کنند، ناراحت می‌شوم. یکی از بدترین حرف‌ها این بود که می‌گفتند خودی‌ها این کار را کردند، بدترین حرف بود! یعنی در حالی که غربی‌ها به صراحت اعلام می‌کنند که ترورها کارخودشان است اما برخی مغرضین انگشت اتهام را به سمت نظام می‌گیرند.

مصاحبه خیلی طولانی شد و خسته شدید.

نه، اصلا. اتفاقا من از همان روز اول مصاحبه کردن‌ها را قبول کردم چرا که به همه بگویم مصطفی که بود. بگویم او یک آدم دست‌نیافتنی نبود. ممکن بود نماز صبحش قضا شود، نماز شب نمی‌رسید بخواند، دائم تسبیح دستش نبود، چفیه نمی‌انداخت، خیلی وقت‌ها، نمازجمعه نمی‌توانست برود. دلش می‌خواست مسجد برود اما نمی‌توانست. می‌خواهم بگویم این‌ها خیلی درجات آدم را بالا می‌برد اما اصل کار این است که سیمت وصل باشد. مصطفی آنقدر توکلش بالا بود که حتی به علیرضا گفت اگر سم هم بخوری اما بسم‌الله بگویی، چیزیت نمی‌شود! اعتقادش این بود. فقط و فقط از خدا می‌ترسید. دوست دارم به دوستانش بگویم اگر شما هم فقط از خدا بترسید و هر جایی که حق ضایع شد، کوتاه نیایید، قطعا به آنچه می‌خواهید، می‌رسید.

منفعت‌طلب نباشید، مصطفی در زندگی‌اش همه چیز داشت؛ پست خیلی مهم، وضع مالی خوب، زن و بچه، پدر و مادر و خواهرهایی که یکی از استثنائی‌ترین علاقه‌ها را به او داشتند، اما از همه اینها چشم‌پوشی کرد. پس می‌شود. او را بت نکنیم. اگر شهدای زمان جنگ قبر می‌کندند و داخلش نماز می‌خواندند، آن طبیعت آن زمان بود اما الآن فرق می‌کند. می‌توانیم به آنها برسیم به شرطی که بدانیم چه کار باید بکنیم.

آن زمانی که شنیدم دانشجوها می‌خواهند تغییر رشته بدهند، گفتم من خیلی خوشحالم اما به شرطی که جو زده نشویم. مصطفی می‌دانست که چه راه سختی را درپیش دارد. خسته نمی‌شد. او همیشه به دوستانش می‌گفت، ظهور اتفاق می‌افتد، مهم این است که ما کجای این ظهور باشیم! شاید بتوانم بگویم او شدیدترین وابستگی را به پسرش داشت به طوری که کمترین پدری را اینگونه دیده‌ام و من همیشه می‌گویم تو چطور توانستی علاقه از همه را به کنار، علاقه به علیرضا را رها کنی و بروی. این خیلی مهم است.

فارس


 


حوادثی که چند ماهه گذشته در حوزه اجتماعی رخ داده، اگر چه بدون مشابه پیشین نبوده، اما تواتر آن ذهن بسیاری را به این سمت برد که « چرا نهادهای مسئول حفظ جان شهروندان آسیب‌دیده، در مراجع قضایی پاسخگو نیستند؟» یا اینکه «چرا مراجع قضایی این موضوعات را پیگیری حقوقی نمی‌کنند؟»

۱۴بهمن امسال، ۷ کاروان از مشهد با ۲۴ اتوبوس راهی خوزستان شدند که در فاصله شهرستان اراک – بروجرد، اتوبوس دچار سانحه و واژگون شد. به دنبال این واژگونی، از ۳۶ دانش‌آموز حاضر در این اتوبوس، ۳ دانش‌آموز در دم جان سپردند و ۱۳ نفر دیگر که ۱۰ نفر دانش‌آموز و ۳ نفر همکار فرهنگی بودند، مجروح شدند.

* آذر امسال بر اثر آتش‌سوزی در یک مرکز نگهداری معلولان، دو نفر در محل حادثه فوت شدند و یک‌نفر هم بعد از انتقال به بیمارستان جان باخت. همچنین معلول دیگری که به خانواده تحویل داده‌شده بود، به‌دلیل خفگی حین غذاخوردن جان خود را از دست داد. ‌

* ساعت ۶ و ۳۰ دقیقه چهارشنبه ۴ آبان امسال، آتش‌سوزی در خوابگاه دبیرستان پسرانه دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار منجر به مرگ چهار دانش‌آموز شد که دو دانش‌آموز بر اثر سوختگی شدید در در دم جان باختند و دانش‌آموز دیگری در بیمارستان خاتم الانبیا زاهدان و دیگری در بیمارستان مطهری تهران جان باختند. یک دانش‌آموز دیگر نیز به دلیل سوختگی مصدوم شد.

بامداد ۱۶ آبان ۸۹ نیز، به‌دلیل اتصال سیم‌های برق، خوابگاه مدرسه شبانه‌روزی چاه رحمان نصرت‌آباد زاهدان آتش گرفت و دانش‌آموزان در خواب غافلگیر شدند. در این سانحه دانش آموزی به دلیل خفگی ناشی از استنشاق دود جان سپرد و ۱۴ تن مصدوم و مسموم شدند.

*اوایل سال تحصیلی به دنبال سقوط یک سرویس مدرسه در یکی از روستاهای اردبیل، سه دانش‌آموز جان باختند.

* ۲ آذر امسال سقوط اتوبوس حامل دانشجویان تبریزی که برای زیارت عازم مشهد بودند، منجر به قطع عضو ۶ نفر شد.

حوادثی مانند حادثه آتش‌سوزی در مدرسه درودزن فارس که به تازگی منجر به پرداخت دیه شد، هنوز از خاطره‌ها محو نشده‌است.

جلب رضایت از خانواده‌ها و پایان ماجرا 
به گزارش ایلنا، اغلب این حوادث با جلب رضایت خانواده‌های این دانش‌آموزان به بایگانی سپرده شد اما برخی خانواده‌ها موضوع را از منظر حقوقی پیگیری کردند که منجر به دریافت دیه شد.

اما حکایت چنین پرونده‌هایی از منظر قانون نمی‌تواند در این مرحله به پایان برسد؛ حقوقدانان معتقدند که دادستان به‌عنوان مدعی‌العموم می‌تواند در این پرونده‌ها ادعای شکایت کند.

تعیین دیه تا حبس 
“بهمن کشاورز”، حقوقدان معتقد است: «با توجه به ماده ۶۱۶ قانون مجازات اسلامی بحث تعزیزات، هرگاه در نتیجه بی‌احتیاطی یا بی‌مبالاتی یا مهارت نداشتن و رعایت نکردن مقررات مربوط به موضوعی، قتل، ضرب یا جرح وارد شود، به نحوی که اگر آن مقررات رعایت ‌می‌شد، حادثه‌ای اتفاق نمی‌افتاد، قتل، ضرب و جرح در حکم شبه عمد و موجب تعیین دیه خواهد بود مضافا مسبب به یک تا سه سال حبس محکوم ‌می‌شود.»

این حقوق‌دان اضافه می‌کند: «رابطه علیت و سببیت بین خطای منتسب به متهم و حادثه ایجاد شده شرط اصلی مسوولیت است.»

کشاورز به‌عنوان نمونه از وضعیت رانندگان در حوادث یاد می‌کند و در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا می‌گوید: «راننده‌ای که با بی‌احتیاطی باعث بروز این حوادث ‌می‌شود (البته در مورد راننده، قواعد ویژه قانون مجازات اسلامی در تعزیزات یعنی مواد ۷۱۴ به بعد نیز باید رعایت شود) یا کارفرمایی که کارگران را بدون رعایت اصول ایمنی به کار وا ‌می‌دارد یا مدیر کارخانه‌ای که بدون اینکه تجهیزات لازم را در اختیار کارگران بگذارد، کارخانه را اداره ‌می‌کند یا ماشین آلات آن‌را به حفاظ‌ها و وسایلی که مانع از صدمه دیدن کارگران ‌می‌شود، مجهز نمی‌کند و مانند اینها، همه و همه ‌می‌تواند مشمول ماده۶۱۶ واقع شود.»

جرمی قابل گذشت نداریم
این حقوق‌دان با یادآوری یک ماده حقوقی جدید به تاکید می‌گوید: «با توجه به اینکه به موجب ماده ۷۳۶ قانون مجازات اسامی جدید التصویب، ماده ۷۲۷ قانون مجازات سابق در تعزیزات حذف شده‌است، ‌می‌توان نتیجه گرفت فعلا جرم قابل گذشت نداریم مگر مواردی که در قانون تصریح شده باشد که جرمی قابل گذشت است.»

هر شهروندی می‌تواند اعلام جرم کند
این حقوق‌دان تصریح می‌کند:« در حوادثی که برشمردیم و دانش‌آموزان یا دانشجویانی دچار سانحه شدند؛ هر شهروندی ‌می‌تواند در خصوص این موارد اعلام جرم کند و این اعلام جرم تشکیلات دادسرا را درگیر رسیدگی خواهد کرد.»

وی اضافه می‌کند: «در این گونه موارد شاکی باید صرفا اعلام شکایت کند و از مسببان حادثه خسارت بخواهد و تعقیب آنها را درخواست کند. مقام قضایی با توجه به بررسی‌‌هایی که ‌می‌کند تعیین خواهد کرد که مسبب یا مرتکب اصلی کیست یا چه کسانی هستند و حدود مسوولیت هر یک چقدر است؟»

البته به گفته این حقو‌ق‌دان در این‌گونه موارد «فرد اعلام کننده جرم نمی‌تواند به‌عنوان شاکی یا مدعی خصوصی موضوع را بعد از اعلام جرم تعقیب کند و به طریق اولی اعلام کننده جرم حق مطالبه خسارت ندارد و خسارت و دیه را باید شخص متضرر از جرم یا ولی او (اگر صغیر یا مجنون است) یا ولی دم او (اگر در اثر حادثه مرده است) مطالبه کند.»

این حقوق‌دان تاکید می‌کند که دخالت دادستان به‌عنوان مدعی‌العموم در تمام مواردی که برشمردیم، مسیر است.

این وکیل در پاسخ به این پرسش خبرنگار ایلنا که طرح چنین دعاوی می‌تواند منجر به کاهش این گونه حوادث شود،‌ نیز به تاکید گفت: «بدون شک مطالبه حق و پافشاری بر آن‌، نه در این موارد بلکه در همه موارد، نه تنها لازم، بلکه واجب است زیرا صرف‌نظر از اینکه شاید این اقدام باعث کاهش تعداد موارد این‌گونه حوادث شود، اصولا تن به ظلم دادن و تسلیم در مقابل ستم جایز نیست.»

مدعی العموم طرح شکایت کند
یک وکیل دیگر نیز معتقد است «به تبع هر جرم، یک مسئولیت بدنی و یک مسئولیت کیفری واقع می‌شود؛ در جرایمی که جنبه عمومی موضوع در حادثه موجود است، باید مدعی العموم طرح دعوی کند.»

“نعمت احمدی” در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا در مورد عدم پیگیری حقوقی پرونده‌های حوادثی که برای دانش‌آموزان یا دانشجویان در ماه‌های اخیر رخ داده، می‌گوید: «نهادی مانند آموزش و پرورش که دانش آموزان را به اردو برده باید مسئولیت کیفری وقوع این حوادث را بپذیرد.»

وی ادامه می‌دهد: «در حوادثی که مرتبط به اهمال پیمانکار است و به عنوان نمونه او از ابزار و وسایل نامناسب استفاده کرده، باید پیمانکار پاسخگو باشد اما این موضوع نافی مسئولیت کیفری آن نهاد و یا ارگان نیست.»

به گفته نعمت احمدی حتی زمانی که شاکی خصوصی پرونده یعنی اولیای دم دانش‌آموزان اعلام گذشت کند نیز این موضوع مسئولیت کیفری آن نهاد را رفع نمی‌کند و باید مدعی العموم در این گونه جرایم وارد پرونده حقوقی شود.»

جنبه عمومی جرایم به مدعی‌العموم مرتبط است
این وکیل توضیح می‌دهد: «جرایم دارای دو جنبه عمومی و جنبه خصوصی هستند تعقیب جنبه عمومی، به عهده داستان و مدعی العموم است به همین اعتبار از سوی مدعی العموم دنبال می‌شود اما جنبه خصوصی جرایم به افراد باز می‌گردد.»

نعمت احمدی افزود: «هر فرد به دلیل حادثه‌ای که برایش رخ داده می‌تواند طرح شکایت کند، در مواردی که جنبه عمومی یک حادثه مطرح است موضوع گذشت شاکی خصوصی مهم نیست چون با گذشت او مدعی العموم نباید از طرح شکایت بگذرد.»

این وکیل تاکید می‌کند: «براساس قاعده فقهی و حقوقی «تسبیب» نهاد، ارگان یا فردی که جرمی انجام داده از باب مسئولیتی که دارد، مورد تعقیب قرار می‌گیرد، حال ممکن است تقصیر داشته و قصوری مرتکب شده باشد یا اهمالی رخ داده باشد.»

وی تصریح می‌کند: «جرایمی که جنبه عمومی دارند باید از سوی مدعی العموم پیگیری شود.»

به گفته این حقوق‌دان مجریان برنامه‌هایی ماننداردوهای دانش آموزی یا خوابگاه‌هایی که محل استقرار دانش‌آموزان یا دانشجویان یا فرزندان بهزیستی است، با برگزاری چنین دادگاه‌هایی با شرح وظایف خود آشنا می‌شوند و متوجه می‌شوند که باید با اجرای تمهیداتی از وقوع چنین حوادثی پیشگیری کنند.»

وی در پایان تاکید می‌کند «هر مسئولی از باب اهمال تقصیر و قصور مکلف است پاسخگوی قانون باشد و مسئولیت کیفری و حقوقی خود را بپذیرد.»


 


به دنبال مشکلات اینترنت در تهران مردم بندرعباس هم با مشکل قطعی اینترنت و تلفن همراه رو به رو شدند.

تاکنون هیچ دلیلی برای قطعی تلفنها و اینترنت در بندرعباس اعلام نشده و مردم بندرعباس همچنان از قطعی تلفن‌های ثابت سرگردان هستند.

قطعی دو روزه تلفن ثابت و اینترنت در بندرعباس مردم این شهر را سرگردان کرده و معلوم نیست چه زمانی این سرگردانی به پایان می رسد.

به گزارش مهر، اختلالات اینترنت در استان هرمزگان طی سالهای اخیر تبدیل به مسئله ای عادی برای مردم هرمزگان شده است و طی سالهای اخیر همواره اینترنت در هرمزگان یا با مشکل قطعی مواجه بوده و یا اینکه همواره از سرعتی معادل سرعت لاک پشت برخوردار بوده است.

اینترنت در حالی در استان هرمزگان همواره با مشکل مواجه بوده است که خطوط اصلی اینترنت کشور ابتدا از آبهای خلیج فارس و هرمزگان عبور می کند و به دیگر استانهای کشور می رسد.

اما این بار به جز قطعی اینترنت در هرمزگان خطوط تلفن ثابت در بندرعباس از روز گذشته با اختلالات فراوانی مواجه شده و بسیاری از تلفنهای ثابت قطع شده اند.

قطعی تلفنهای ثابت در هرمزگان موجب قطعی خطوط اینترنت خانگی نیز شده و بسیاری از کارهای مردم در دولت الکترونیک روی زمین مانده است.

برای قطعی خطوط اینترنت همواره دلایل مختلفی از سوی مسئولان وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات مطرح می شود که یکی از مهمترین آنها تخریب فیبرهای نوری خلیج فارس به علت برخورد کشتی ها یا آبزیان مختلفی همچون دلفینها و کوسه ها با آن بوده است.

اما این بار معلوم نیست کدام یک از این دلایل موجب قطعی تلفنهای ثابت و خطوط اینترنت در هرمزگان بوده اند.

تاکنون هیچ دلیلی برای قطعی تلفنها و اینترنت در بندرعباس اعلام نشده و مردم بندرعباس همچنان از قطعی تلفنهای ثابت سرگردان هستند.


 


صفارهرندی در غیاب مشارکت مردمی، مدعی است که انتخابات موفق در کشور ده برابر موشک‌های فوق پیشرفته کشورمان در بازدارندگی دشمن تاثیرگذارتر است.

وی اظهار کرد: انتخابات پیش‌رو یک محک جدی است تا دشمنان بسنجند که علاقه و اعتقاد مردم به نظام و رهبری به چه میزان است چراکه دشمنان با شیوه‌های مختلف از جمله فشارهای اقتصادی تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا از این علاقه کم کنند.

مشاور فرهنگی فرمانده کل سپاه پاسداران به تبعیت از سردار جعفری و علی سعیدی ادعا کرد:  اخیراً ۶ الی ۷ نظرسنجی معتبر انجام شده ‌و تمامی آنها حکایت از انتخاباتی با حضور حدود ۶۰ درصدی در انتخابات مجلس نهم دارند.

محمدحسین صفار هرندی مشاور فرهنگی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در اولین همایش مدیران هیئت‌های مذهبی بسیجی و نخبه سراسر کشور سخن می‌گفت اظهارداشت: اخیرا خاتمی در جلسه‌ای گفته است که بهترین حالت برای ما حضور زیر ۳۰ درصد مردم است چراکه برخی از طیف‌های اصلاح‌طلبان می‌خواهند بگویند با حذف آنها انتخابات ورشکسته می‌شود بنابراین می‌گویند که نظام باید به آنها امتیاز بدهد لذا کاهش میزان مشارکت مردمی خواست دشمنان است.

به گزارش فارس، وی مخالفان شرکت در انتخابات را “خائنان وطن‌فروش” و ” اراذل و اوباش” توصیف کرد و گفت:عده‌ای خائن از امروز برای دشمنان ملت توجیه فراهم می‌کنند و سعی می‌کنند انتخابات با مشارکت پائین صورت گیرد تا آنها بتوانند نقشه‌های آینده خود را عملی کنند، به همین دلیل حضور گسترده مردم در انتخابات جنبه امنیتی دارد. عده‌ای از این ارذل و اوباش در رسانه‌های بیگانه به ابزار دست دشمن تبدیل شده‌اند و سعی دارند علیه انتخابات دروغ‌پراکنی کنند.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اول احمدی نژاد دو هفته باقیمانده تا انتخابات را دو هفته طلایی توصیف کرد و گفت: توپخانه‌های دو طرف بطور مرتب در حال کار است و می‌خواهند مغزها و ذهن‌ها را تسخیر کنند بنابراین باید به مخاطبان آگاهی داد و با ارائه اندیشه درست اطرافیان خود را مجهز کنیم.

وی ادعا کرد:  هر رأی مردم یک تیر به قلب دشمن است.


 


گروه اجتماعی کلمه: به لیست زندانیان پس از انتخابات نگاه کنید. اتهام بیشتر آنها یکی است: “عضویت در یکی از ستادهای تبلیغاتی میر حسین موسوی و یا مهدی کروبی.” در واقع اتهام آنان شرکت در انتخابات است، پرشور کردن فضای انتخابات است، اتهام آنان این است که میزان را رای مردم می دانستند. آنان بازداشت شدند چون بر خلاف میل یک جناح تمامیت خواه عمل کرده بودند، آنان بازداشت شدند چرا که نخواستند سکوت کنند، آنان بازداشت شدند چون مخالف دروغ بودند و آزادی را باور داشتند. انحصار طلبان می خواستند که جمهوریت نظام را قربانی تمامیت خواهی خویش کنند و بر خلاف آنچه که امام گفت و قانون اساسی بر آن تاکید کرده است رای یک نفر را به جای همه بخوانند. اما زنان و مردان آزاده این سرزمین، وارثان خود شهدا تن نداند به این دکیتاتوری آشکار و ایستادند بر سر پیمان خویش با مردمانشان و از این رو نیز راهی زندان شدند. با این تفاضیل چطور می توان در انتخابات شرکت کرد هنگامی که:

ضیا نبوی دانشجوی در تبعید اما همچنین سبز و استوار

سخنگوی شورای دفاع از حق تحصیل و دانش آموخته رشته مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل است که در آزمون کارشناسی ارشد سال ۸۷ موفق به کسب رتبه تک رقمی در رشته جامعه شناسی شده بود اما با این همه از تحصیل محروم شد.

سید ضیاالدین نبوی در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ همراه دختر عموی‌اش عاطفه نبوی بازداشت و به ۱۵ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد که ۱۰ سال از این حبس در شهرستان ایذه است. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ده سال حبس در تبعید تبدیل شد . ضیا نبوی در ۸۹/۷/۱ بدون اطلاع قبلی به زندان کارون اهواز منتقل شد و در حال حاضر در شرایط بسیار سختی بسر می برد . نکته جالب توجه در خصوص پرونده ضیاء نبوی این است که او را به جرم ارتباط با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) راهی زندان کرده اند و چنین حکم سنگینی داده اند اما ضیاء بارها و بارها اعلام کرده که از این سازمان تروریستی بیزار است و به هیچ وجه حاضر نیست حتی برای دقیقه ایی به عضویت این سازمان در آید. همبندیان سابق این دانشجو میگویند که او همواره رویه سازمان را نقد می کرده و با توجه به روحیات و طرز تفکری که دارد به هیچ عنوان چنین اتهامی برازنده او نیست و معلوم نیست بر چه اساسی نیروهای امنیتی چنین اتهامی را به او زده اند.

ضیا نبوی در زندان کارون اهواز اقدام به نوشتن خاطرات و افکارش در زندگی کرد که حاوی نکات ریز و دقیق انسان شناسانه و جالبی است: “خواسته ی من اینبار ابتدائا وضعیتی بود که کسی به من تعدی نکنه و از همین منظر بود که دموکراسی، در معنای حکومت «قانون» این بار برای من ارزشمند شد. در واقع در طی دوران حبس، از بازجوئی گرفته تا بازپرسی و دادگاه، صدور حکم، تبعید، جابه جائی و وقایعی که بعدا رخ داد، مهم ترین پرسشی که در معنای سیاسی برای من مطرح بود، این بود که؛ «چگونه می توان انسان ها را ملزم به رعایت حدود و مرزهائی کرد که به یکدیگر آسیب نرسانند؟”

او همچنین در نامه ایی زندان کارون اهواز را مرز بین زندگی انسانی و حیوانی خواند و نوشت: ” آنچه در این جا می گذرد حقیقتا "ورای حد تقریر" است و قابل بازنمائی نیست! من چنین وضعیتی را نه پیش از این تجربه کرده بودم و نه جائی خوانده یا شنیده بودم. هیچ فیلمی یا داستانی تاکنون زندان را این گونه تصویر نکرده بود و هرگز در مخیله ام هم نمی گنجید که چنین جایی ممکن است وجود داشته باشد! شاید بتوان گفت که همه ی مصیبت های اینجا از این نکته بر می خیزد که انسان در یک محیط بسیار کوچک و بسته و به غایت آلوده با شمار زیادی از انسان های متفاوت و نامتناجس مواجه است و مجبور است تمامی لحظات خود را در چنین وضعیتی بگذراند. واقعا برای خودم هم جای سوال است که چگونه می توان توصیف کرد جایی را که حتی هوای سالمی برای تنفس و یا چند متر فضای خالی برای قدم زدن وجود ندارد! در این چند ماهی که در این زندان به سر می برم گاهی وقتی افکار و رفتارم را در طول شبانه روز مرور می کنم به نتایج عجیبی می رسم، احساس من این است که کم کم زندگی ام از محتوای انسانی تهی می شود…”

وی همچنان بدون مرخصی در زندان به سر می برد..

علیرضا فلاحتی خانواده شهدا کماکان هدیه می دهند به وطن

عضو ستاد ۸۸ (جوانان حامی خاتمی و میرحسین) و ستاد مهندس موسوی و از اعضای اصلی شاخه جوانان جبهه مشارکت در استان مازندران است. او در تاریخ ۲۸/۱۱/۸۸ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شد و دوران یک ماهه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساری و متی کلای بابل سپری کرد. فلاحتی در ابتدا ضمن رد اتهامات وارده از سابقه انقلابی خود و خانواده اش که چهار شهید را تقدیم انقلاب کرده سخن گفت. او سپس با اشاره به فعالیت در ستاد ۸۸ ذیل عنوان رییس ستاد ضمن برشمردن فعالیتهای خود رای ۸۵ درصدی ناشی از این انتخابات را حاصل تلاش شبانه روزی خود و دوستانش در ستاد های کشور اعلام نمود.

رئیس ستاد ۸۸ شهرستان بابل در تشریح شرایط اسفناک دوران بازجوئی عنوان کرد که به صورت طویل المدت نمی توانست از سلول خارج شود و فقط دستی را می دید که برای او غذا می آورد. او از شرایطی گفت که در بین بازجویی ها ارتباط تلفنی را با منزل ایشان برقرار می کردند و دختر ۱۲ ماهه او پشت خط تلفن او را صدا می زد و بازجویان دیدار نوزادش را منوط به اعتراف علیه خود و دیگران کرده بودند! او سپس به تشریح وضعیت پدر معلول خود پرداخت که “برای دیدار من ساعت ها با توجه به وضعیت نامناسب جسمی در مقابل اداره اطلاعات می نشست .” مسئول شاخه جوانان جبهه مشارکت استان مازندران سپس به شرایط نامناسب بهداشتی و سلولهای انفرادی زندان متی کلای بابل اشاره کرد که مجبور بود برای رفتن به دستشویی مدت ها در بزند اما کسی جوابگو نبود.

او یک دختر کوچک سه ساله دارد و در بند نامناسبی در بابل نگهداری می شود.

مهدی فروزنده پور، اتهام: رییس دفتر مهندس میر حسین موسوی

رییس دفتر میرحسین موسوی دارای فوق لیسانس مدیریت، از ۲۲ سال پیش کارمند نهادریاست جمهوری بوده است. او در آخرین سمت خود ریاست دفتر موسوی را در فرهنگستان هنر برعهده داشت.

فروزنده در تاریخ هفتم دی ماه ۱۳۸۸ در منزل شخصی‌اش توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود.فروزنده پور بعد از گذشت بیش از دوماه بازداشت انفرادی و گذراندن بازجویی های فراوان در اسفند ۸۸ با تودیع وثیقه آزاد شد اما هم اکنون بار دیگر به زندان رفت.

او که از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است در دادگاه به پنج سال حبس تعزیری محکوم گردید .

بهمن احمدی امویی در نامه ای به همسرش درباره مهدی فروزنده پور می نویسد: محمد مهدی فروزنده پور، رییس دفتر مهندس میرحسین موسوی در فرهنگستان هنر را که یادت هست. این روزها زیاد با هم حرف می زنیم، دیروز او از گذر زمان گلایه می کرد و می گفت: «در تمام این سال ها چیزهایی توی ذهن ما کرده بودند که شده بود دیوارهای بین ما و بقیه مردم. نمی گذاشتند مردم، جامعه و اطرافم را آن طور که هستند، ببینیم. آدم ها را با مسلک ها و مرام هایی که معلوم نبود چقدر درست است، انگ می زدند و این انگ ها توی ذهن ما تبدیل به تابوهایی شده بودند، تابوهایی که نباید به آنها نزدیک شد.” فروزنده پور با افسوس می گفت: «در چند ماهی که بین زندانیان هستم، تازه فهمیدم چقدر دور خودمان دیوار کشیده بودیم و خیلی ها را نمی دیدیم» و بعد به بچه های ملی-مذهبی توی اتاق هفت که با آنها هم اتاق است، اشاره کرد: «خیلی آدم های با صفا و پاکی هستند، یا آن دانشجوی جوان که گرایش چپ دارد. چرا نمی گذاشتند که این آدم ها را به صفت انسان بودن شان ببینیم و بشناسیم.” حرفهای فروزنده پور برایم جالب بود، او هم داشت به چیزهایی فکر می کرد که من چند روزی به آن می اندیشیدم: دیوار، دیوار و باز هم دیوار و دیوار.”

عیسی سحرخیز: صدای حق گویی یک ملت

روزنامه‌نگار و فعال سیاسی متولد ۱۰ بهمن ماه ۱۳۳۲ در شهر آبادان ایران است. او در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی مدتی مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.

این روزنامه‌نگار در رشته‌ی اقتصاد از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و از سال ۱۳۶۱ به عنوان خبرنگار و کارشناس اقتصادی در خبرگزاری رسمی دولت ایران (ایرنا) به فعالیت پرداخت. سحرخیز همچنین مدیر مسئول نشریه‌ی آفتاب و اخبار اقتصاد نیز بود. از دیگر فعالیت‌های او فعالیت در زمینه‌ی نشر کتاب در ایران و مدیریت انتشارات قلم بوده است.

در سال ۱۳۷۸ پس از اقدام قوهٔ قضائیه علیه او، عیسی سحرخیز از سمت مدیرکلی مطبوعات داخلی وزارت ارشاد استعفا داد. برخورد قوهٔ قضائیه به دلیل ارایه‌ی مجوز انتشار به روزنامه‌ی «زن» بود که در محاق توقیف قرار داشت. در همین رابطه او در سال ۱۳۸۲ محاکمه و به یک سال محرومیت از اشتغال در مناصب دولتی محکوم شد. سحرخیز بنیانگذار «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران» نیز هست

عیسی سحرخیز در جریان پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۸۸ بازداشت شد. هفته‌ی قبل از آن در ۳۰ خرداد، از دفتر سعید مرتضوی، دادستان تهران با او تماس گرفته و از او خواسته بودند روز بعد خود را به دادستانی معرفی کند، اما او گفته بود تا چند روز آینده خارج از تهران است و نمی‌تواند به دادستانی مراجعه کند. وی پس از بازداشت به سلول‌های انفرادی زندان اوین منتقل شد. در جریان دستگیری مورد ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی قرار گرفت و دنده‌های او شکست. اتهام سحرخیز مربوط به مصاحبه‌ای در آن سال بود با عنوان «من الان در زندانی به نام ایران محبوس هستم.” است. او داداگاه های مختلف با قضات متفاوت را گذراند ودر تاریخ ۵ مهر ۱۳۸۹ و بعد از نزدیک به ۱۵ ماه بازداشت با حکم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به سه سال زندان و پنج سال ممنوعیت و محرومیت از فعالیت‌های سیاسی و مطبوعاتی محکوم گردید.

وضعیت جسمی عیسی سحرخیز در طول دوره بازداشت طولانی مدتش به خاطر شکنجه‌ها و فشارهای شدیدی جسمی و همچنین سلول‌های انفرادی بسیار حاد شد. به طوری که در تاریخ ۱۶ مرداد ماه ۱۳۸۹ وضعیت جسمی او که از ناراحتی قلبی نیز رنج می‌برد بسیار وخیم عنوان شد. این روزنامه نگار دربند در نوبت های مختلف در کنار هم بندنی های خود در زندان رجایی شهر یا به صورت فردی به دلایل مختلف دست به اعتصاب غذا زد و مدتی پیش به دلیل وضعیت نامساعد جسمی به بیمارستان منتقل شد.

بیستمین روز؛ فیض الله عرب سرخی، پرستو دوکوهکی، محمد سلیمانی نیا، شهرام منوچهری

نوزدهمین روز؛ علیرضا رجایی، سیداحمد میری، امیر نوروزیان و علی اکبر محمد زاده

روز هجدهم؛ میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی

روز هفدهم؛ شهید صانع ژاله و شهید محمد مختاری

روز شانزدهم؛ محسن محققی، مصطفی تاج زاده، سعید جلالی فر و شاهین زینعلی

روز پانزدهم؛ کیوان صمیمی، فرید طاهری، جمال عاملی و حسین رونقی ملکی

روز چهاردهم؛ محمدرضا مقیسه، مجید توکلی، سهام بورقانی و علی اکبر سروش

روز سیزدهم؛ ابوالفضل قدیانی، محبوبه کرمی، علی شکرچی و علی ملیحی

روز دوازدهم؛ آریا آرام نژاد، عبدالله مومنی، مزدک علی نظری و اسماعیل صحابه

روز یازدهم: محسن امین زاده، حشمت طبرزدی، حسین نیکخواه و احمدرضایوسفی

روز دهم؛ عماد بهاور، علی ابراهیمی، رامین پرچمی و بابک داشاب

روز نهم؛ هنام ابراهیم زاده، مسعود پدرام، رسول بداغی و بهمن احمدی امویی

روز هشتم؛ عاطفه نبوی، آرش صادقی، کوهیار گودرزی و عبدالفتاح سلطانی

روز هفتم؛ محمد سیف زاده، مهدی محمودیان، آرش سقر و سروش صفای وردی

روز ششم؛ امیر خسرو دلیر ثانی، مهدی خدایی، سید جلیل طاهری و حسین امینی

روز پنجم؛ داوود سلیمانی، ابراهیم مددی، حجت منتظری و مجتبی احمدی

روز چهارم؛ نسرین ستوده، قاسم شعله سعدی، علی جمالی و یعقوب ملکی

روزسوم؛ علیرضا بهشتی شیرازی، حسن اسدی زیدآبادی، احمد رضا احمد پور و محمد توسلی

روز هفدهم؛ شهید صانع ژاله و شهید محمد مختاری

روز شانزدهم؛ محسن محققی، مصطفی تاج زاده، سعید جلالی فر و شاهین زینعلی

روز پانزدهم؛ کیوان صمیمی، فرید طاهری، جمال عاملی و حسین رونقی ملکی

روز چهاردهم؛ محمدرضا مقیسه، مجید توکلی، سهام بورقانی و علی اکبر سروش

روز سیزدهم؛ ابوالفضل قدیانی، محبوبه کرمی، علی شکرچی و علی ملیحی

روز دوازدهم؛ آریا آرام نژاد، عبدالله مومنی، مزدک علی نظری و اسماعیل صحابه

روز یازدهم: محسن امین زاده، حشمت طبرزدی، حسین نیکخواه و احمدرضایوسفی

روز دهم؛ عماد بهاور، علی ابراهیمی، رامین پرچمی و بابک داشاب

روز نهم؛ هنام ابراهیم زاده، مسعود پدرام، رسول بداغی و بهمن احمدی امویی

روز هشتم؛ عاطفه نبوی، آرش صادقی، کوهیار گودرزی و عبدالفتاح سلطانی

روز هفتم؛ محمد سیف زاده، مهدی محمودیان، آرش سقر و سروش صفای وردی

روز ششم؛ امیر خسرو دلیر ثانی، مهدی خدایی، سید جلیل طاهری و حسین امینی

روز پنجم؛ داوود سلیمانی، ابراهیم مددی، حجت منتظری و مجتبی احمدی

روز چهارم؛ نسرین ستوده، قاسم شعله سعدی، علی جمالی و یعقوب ملکی

روزسوم؛ علیرضا بهشتی شیرازی، حسن اسدی زیدآبادی، احمد رضا احمد پور و محمد توسلی

روز دوم؛ بهاره هدایت، جواد امام، مصطفی نیلی و محمدجواد مظفر

روز اول؛ افشین اسانلو، حمیدرضا ایزدبار، علی پور سلیمان و محمدحسین خوربک


 


هرچند که تلفن همراه اساسا وسیله ای برای تقویت روابط اجتماعی بین افراد به شمار می رود اما استفاده از تلفن همراه باعث انزوای افراد از انجام فعالیت های اجتماعی شده و آنها را خودخواه تر می کند.

یونایتدپرس می نویسد که این تحقیقات در دانشگاه مریلند آمریکا انجام شد و در آن گروههای زیادی از دانشجویان زیر ۲۰ سال شرکت داشتند.

پژوهشگران دریافتند این جوانان بعد از گذشت مدت کوتاهی از استفاده از تلفن همراه از شرکت در خدمات اجتماعی و کار داوطلبانه در محل تحصیل خودداری کردند اما آنهایی که از تلفن همراه استفاده نکردند، با انجام این کارهای داوطلبانه موافقت کردند.

این تحقیقات همچنین نشان داد که جوانان استفاده کننده از تلفن همراه از پاسخ دادن به برخی از سوالاتی که پاسخ آنها را می دانستند خودداری کرده و روی گردادند.

برپایه این تحقیقات، میزان خودخواهی و بی توجهی دانشجویان دارای تلفن همراه به حدی رسید که آنها به درخواست پژوهشگران برای ترسیم تصویری از تلفن همراه خود و شرح مختصر چگونگی استفاده از آن هیچ گونه توجهی نکردند.

پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که استفاده از تلفن همراه ادامه نیاز به ارتباط را در برخی افراد می کشد و تمایل آنها را برای تماس یا انجام هرگونه فعالیت یا رفتار اجتماعی با مردم را کاهش می دهد.


 


در حالی که احمدی نژاد کنترل جمعیت را مساله ای غربی می داند، وزیر بهداشت خبر داد نرخ رشد جمعیت کشور به ۱٫۳ درصد رسیده است که نشان ‌دهنده کاهش سریع رشد جمعیت است.

به گزارش مهر، دکتر مرضیه وحید دستجردی در حاشیه مراسم رونمایی از نقشه تحول نظام سلامت کشور افزود: اگر با همین آهنگ پیش برویم، نرخ رشد جمعیت در آینده‌ای نزدیک منفی می‌شود.

احمدی نژاد سال پیش گفته بود که اجرای شعار “دو بچه کافی است” به این معناست که “۴۰ سال دیگر نامی از ملت ایران باقی نماند”.

نمایندگان مجلس نیز سخنان احمد نژاد را غیر کارشناسی دانسته و گفته بودند که “دولت مشکلات افراد بیکار جامعه را که درصد بالایی را تشکلیل می دهند حل کند، جمعیت صد میلیونی پیش کش.”

هر چند دولت محمود احمدی نژاد یک سال پیش لایحه ای به مجلس ایران داد که در مواردی فرزندان چهارم و بعد آن هم بتوانند از امتیازات قانونی برخوردار شوند، اما رشد تورم و گرانی
به گونه ای است که حتی نرخ ازدواج نیز بشدت کاهش یافته است و کارشناسان از عدم تمایل جوانان برای تشکیل خانواده خبر داده اند.


 


عیسی سحرخیز، روزنامه نگار زندانی، در پی وخامت مجدد شرایط جسمی و وضعیت نامناسب قلبی، به بیمارستان قلب امیرآباد منتقل و بستری شده است.

به گزارش جرس، بر اساس مشاهدات کارمندان بیمارستان مذکور، ماموران دست و پای این فعال مطبوعاتی زندانی را به تخت به صورت ضربدری بسته اند.

ماه گذشته نیز، عیسی سحرخیز به دلایل وضعیت وخیم جسمی، به طور ناگهانی از زندان گوهردشت به بیمارستان امام خمینی منتقل گردیده بود، که مجددا به زندان بازگردانده شد.

گفته می شود برخی فشارهای وارده از سوی محافل خاص، سبب ناتمام ماندن درمان دیسک کمر و ناراحتی حاد گردن و همچنین اعصاب پای وی شده بود و کادر پزشکی مجتمع بیمارستان امام خمینی تهران، تحت فشار دکتر امامی، معاون انتصابی وزیر بهداشت و درمان و رئیس مجتمع آن بیمارستان، مجبور شدند کار درمانی عیسی سحرخیز را متوقف کنند.

عیسی سحرخیز روزنامه نگار و مدیر کل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت محمد خاتمی، طی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت شد، که طبق شواهد، در جریان دستگیری مورد ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی قرار گرفت و دنده‌های وی شکست.

سحرخیز از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس محکوم شده بود اما در تاریخ ۱۴ مرداد ماه امسال طی حکمی به دو سال حبس دیگر به دلیل فعالیت های مطبوعاتی سابقش محکوم شد.


 


در حالی که هند در صدد است به جای پرداخت پول نفت به ایران گندم بفروشد، روسیه نیز بزودی به ایران گندم خواهد داد.

رویترز گزارش داد که بازرگانان ایرانی همچنین قصد دارند مقادیر بیشتری گندم از روسیه با روبل خریداری کنند.

بر اساس این گزارش، در حالی که تحریمهای بین المللی بر ضد ایران تشدید شده است، تهران طی دو هفته اخیر تلاشهای خود را برای خریداری گندم در بازارهای بین المللی افزایش داده و تا کنون ۱٫۱ میلیون تن گندم خریداری کرده است.

مقامهای ایران همچنین در حال مذاکره با کشورهای فروشنده گندم و غلات برای مبادله پایاپای با نفت و طلا هستند .

تحریمهای بین المللی مانع از پرداخت پول اقلام مورد نیاز ایران با ارزهای معتبر دلار و یورو شده است .

منابع آگاه افزودند، ایران برای ماههای فوریه تا آوریل ۲۰۱۲ میلادی بیش از ۴۲۰ هزار تن گندم از آلمان ۳۰۰ تا ۳۶۰ هزار تن از کانادا ۲۴۰ هزار تن از برزیل و ۲۰۰ هزار تن نیز از استرالیا خریداری کرده است.

این در حالی است که دو شرکت بزرگ آمریکایی در این قراردادها نقش و مشارکت داشته‌اند.

شرکت آمریکایی کارگیل هفته گذشته اعلام کرد، علی رغم تحریمهای بین المللی بر ضد ایران، قصد دارد صادرات گندم به این کشور را ادامه دهد .

منابع آگاه افزودند، در حالی که سیستم مالی ایران برای پرداخت پول گندم وارداتی با مشکلات زیادی روبرو است، این کشور قصد دارد مبادلات خود را با شرکتهای بین المللی به صورت پایاپای انجام دهد . منابع آگاه افزودند: دولت ایران با استفاده از شرکتهای سوییسی بخشی از پرداخت های بانکی و مالی خود در آسیا را انجام می دهد . تجار بخش خصوصی ایران نیز قصد دارند، برای دور زدن تحریمهای بین المللی گندم مورد نیاز خود را از روسیه با ارز روبل وارد کنند .

ایران سالانه ۴.۵ میلیون تن غلات وارد می‌کند که ۳.۵ میلیون تن از این مقدار خوراک دام این کشور است.


 


متقاضیان دریافت ارز مسافرتی پس از پرداخت معادل ریالی ارز مورد نیاز خود به شعب ارزی بانک‌های ملی و ملت در سطح شهر و دریافت سند حسابداری یا رسید مربوطه به شعبه‌ بانک‌های یادشده مستقر در مبادی خروجی فرودگاه (‌پس از گیت خروجی) مراجعه و در مقابل ارائه سند حسابداری یا رسید ،برای دریافت ارز مسافری خود اقدام کنند.

به گزارش واحد مرکزی خبر، در سند حسابداری یا رسید باید مبلغ ، نام متقاضی، کد ملی، شماره گذرنامه و سایر اطلاعات مرتبط درج و ممهور به مهر و امضای شعبه ‌باشد.

در همین حال پایگاه اینترنتی آبزرور گزارش داد، دیپلمات های عالی رتبه آمریکا و اتحادیه اروپا اعلام کردند اتحادیه اروپا قصد دارد عملیات مالی جهانی بانک های ایران را ممنوع کند .

بر اساس این گزارش بزرگترین سازمان های اعتباری جهان در چارچوب سیستم سوییفت فعالیت می کنند.

گروه ۱+۵ مرکب از ۵ عضو دایمی شورای امنیت و آلمان از سال ۲۰۰۳ میلادی به همراه آژانس بین المللی انرژی اتمی خواهان آن است که ایران کارهای مربوط به غنی سازی اورانیوم را متوقف سازد.

وزیران امور خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا ۲۳ ژانویه در اجلاس خود در بروکسل تصمیم گرفتند، واردات نفت از ایران به کشورهای اروپایی را تحریم کنند.

کشورهای عضو اتحادیه اروپا قصد دارند، تا اول جولای سال ۲۰۱۲ واردات نفت خود از ایران را بطور کامل متوقف کنند.

اتحادیه اروپا علاوه بر تحریم نفتی و اعمال تحریم های مالی علیه بانک مرکزی ایران همچنین ممنوعیت صادرات تجهیزات اساسی برای صنعت نفت و انتقال فناوری های مربوطه به ایران را برقرار کرده است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته