-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

Latest News from 30Mail for 02/23/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1390/12/3

 

در پی نابینا شدن کودکی بر اثر ریختن آهک در چشمانش، دادگاه کیفری استان کردستان سومین حکم قصاص چشم در ایران در سال های اخیر را صادر کرده است.
 
فاطمه کودکی است که شوهر عمه‌اش در سال ۱۳۸۸ با ریختن آهک به چشمان او باعث نابینایی اش شد.
 
پدر فاطمه در گفتگو با ایسنا عامل حادثه را شوهر خواهر خود «محمد رضا.ن» و ۳۳ ساله معرفی کرده و گفته که او به مواد مخدر اعتیاد دارد.
 
امیر ضیاءالدینی، وکیل این کودک نیز گفته است که این حکم ظرف ۲۰ روز در دیوان عالی کشور قابل تجدیدنظر خواهی است.
 
پیش از این شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان اصفهان در اول اسفند ماه سالجاری دومین حکم قصاص چشم را صادر کرده بود.
 
پرونده آمنه بهرامی، که با بخشش آمنه روبرو شد، نخستین موردی بود که دادگاهی در ایران رای به قصاص چشم داد. 
 

 
 

1390/12/4

 

علیرضا مجیدی
یک‌‍پزشک

ما «با» اینترنت و «در» اینترنت بزرگ شده‌ایم و این چیزی است که ما را نسبت به نسل‌های پیشین متمایز و متفاوت می‌کند.

برخلاف اصطلاح رایج ما وب‌«گَردی» نمی‌کنیم و اینترنت برای ما یک محل یا فضای مجازی نیست، اینترنت برای ما چیزی خارج از دنیای «واقعی» نیست، بلکه بخشی از دنیای «واقعی» است. اینترنت برای ما لایه‌ای در همه جا حاضر، اما نامرئی است که با محیط فیزیکی پیرامون‌مان درهم‌تنیده است. ما از اینترنت «استفاده» نمی‌کنیم، بلکه در اینترنت «زندگی» می‌کنیم و «با» اینترنت هستیم.

برای هر تجربه‌‌ای در دنیای آفلاین، تجربه مشابهی را می‌شود در اینترنت معرفی کرد: ما در اینترنت دوست پیدا می‌کنیم و البته برای خود دشمن می‌تراشیم، ما به کمک اینترنت، سفرها و میهمانی‌هایمان را برنامه‌ریزی می‌کنیم، درس می‌خوانیم، عاشق می‌شویم و با هم به‌هم می‌زنیم.

وب برای ما یک فناوری نیست که مجبور باشیم نحوه کاربری و تعامل را با آن یاد بگیریم، وب برای ما فرایندی روان به مانند زندگی است که جلوی چشم ما به صورت مداوم و بی‌وقفه تکامل پیدا می‌کند و متحول می‌شود، فناوری‌های جدید و استارت‌آپ‌ها در جریان این فرایند به مانند سر برآوردن امپراطوری‌ها و تمدن‌های بزرگ شکل می‌گیرند و توسعه می‌یابند و به تدریج زوال پیدا می‌کنند و جای خود را به رقبای خود می‌دهند، اما به مانند زندگی، وب همیشه پابرجا و پویا می‌ماند.

ما به کمک اینترنت با هم ارتباط و تعاملی داریم که تا پیش از این در تاریخ تمدن بشریت سابقه نداشته است. با اینترنت ما یاد می‌گیریم که از منظری متفاوت و از دید دیگران به قضایا نگاه کنیم و با آن متفاوت اندیشیدن را تمرین می‌کنیم و حقایق مستدل‌تری را جایگزین حقیقت‌نماها ‌کنیم.

دسترسی به اطلاعات با اینترنت برای ما آنقدر «بدیهی» و «لازم» است که می‌توانیم آن را برای نسل‌های پیشین به پیدا کردن چاه آب در دشت‌های وسیع و بی‌آب بین شهری تشبیه کنیم. ما وقتی بخواهیم بیماری که به آن مبتلا شده‌ایم را پیدا کنیم، علایمش را جستجو می‌کنیم، وقتی می‌خواهیم بدانیم که پایتخت فلان کشور کجاست، باز جستجو می‌کنیم و وقتی از شعر یا ترانه‌ای فقط یک مصرع یا چند واژه‌اش را به یاد داریم با کمک اینترنت حافظه خود را احیا می‌کنیم.
برای ما اینترنت، نوعی حافظه خارجی اشتراکی است. به این ترتیب مجبور نیستیم که جزئیات غیرضروری شامل تاریخ‌ها، اعداد، فرمول‌ها، تعاریف را به خاطر بسپاریم، ما به جای آن بیشتر بر پردازش و شکل‌دهی مفاهیم انتزاعی در ذهنمان می‌پردازیم و مغزهایمان را ارتقا می‌دهیم.

با اینترنت ما مجبور نیستیم که برای حل مشکلات در زمینه‌های مختلف تخصص داشته باشیم، چرا که به دوستانی دسترسی داریم که در چیزی مهارت یا تخصص دارند، دوستانی که می‌توانیم به آنها اعتماد کنیم. آنها بی‌چشمداشت دانششان را با ما به اشتراک می‌گذارند. ما با ویکی‌ها، چکیده دانش حاصل از خردجمعی دیگران را مرور می‌کنیم و خود بر آن می‌افزاییم.

گرچه در دنیای امروز «اطلاعات» است که توانایی رقابت ما در عرصه‌های تحصیلی و کاری می‌دهد، اما ما بچه‌های وب در گرماگرم رقابت‌های جاری در جامعه و در حالی که می‌دانیم که سودای متقاوت شدن و برتری‌جویی در نهادمان است، به دسترسی آزاد به اطلاعات باور داریم، ما اعتقاد داریم که آنچه باعث برتری و متفاوت بودن یک شخص باید باشد، توانایی او در پردازش و ترجمه این اطلاعات در جهت خلاقیت و رفاه برای جامعه است، نه انحصار دسترسی به اطلاعات و تحدید دسترسی به آن.

ما بچه‌های وب، در ایجاد یک فرهنگ جهانی شرکت می‌کنیم، این فرهنگ جهانی یک بنای بنیادین است که آجرهایش از هویت‌ها، آداب و رسوم، تاریخ نوشتاری و روایی، هنر و ادبیات تک‌تک کاربرها ساخته شده است. در این اقیانوس فرهنگی، ما ناخودآگاه شیفته آمیزه‌ای از فرهنگ‌ها می‌شویم که با نهاد و ضمیر ما بیشترین تطبیق را دارد، ما با این فرهنگ تعامل می‌کنیم، رشد می‌کنیم و پرورشش می‌دهیم.
ما در شبکه‌های اجتماعی با مرور آلبوم‌های موسیقی، فیلم‌ها، سریال‌ها، کتاب‌ها، گیم‌ها و باورهایمان و توصیه کردن یا انتقاد و ستایش از ترجیحاتمان، فرهنگ مشترکی را می‌سازیم، فرهنگی که آن را با آنهایی که هیچ وقت با آنها چهره به چهره نشده‌ایم، به اشتراک می‌گذاریم.
لازمه مشارکت و حضور یک فرهنگ به خصوص در این اقیانوس فرهنگ‌ها، حضور همه قشرهای یک جامعه در ساختن و بارز کردن و نمود فرهنگ‌های فردی و ملی است، اگر چنین دسترسی و امکان مشارکتی نباشد، روزی فرا می‌رسد که ابرفرهنگی به خرده فرهنگ تبدیل می‌شود و به تدریج محو شود.

وب برای ما در عین حال یک نوستالژی جمعی از تردیدهای تاریخی، طعم‌ها و نواهای کودکی، ترس‌ها و شادی‌های جمعی است، ما این نوستالژی جمعی را با پدران و فرزندمان به اشتراک می‌گذاریم و اینگونه بیشتر با هم احساس نزدیکی می‌کنیم و فاصله بین نسل‌ها را کم می‌کنیم.

اینترنت برای بچه‌ها وب جایی برای تجلی استعدادهای نهانی، برای خودابرازی و حتی برداشتن ماسک‌های ناخواسته نیز است. با اینترنت یک کاربر می‌تواند مهارت‌ها و هنرهایی از خود به اشتراک بگذارد، که بدون آن هیچ وقت مجالی برای اظهار آنها نبود.

وب، جایی برای نزدیکی قشرها و نسل‌ها، جنسیت‌ها و جوامع است، جایی که انسان‌ها فارغ از رنگ، نژاد، طبقه اجتماعی و مذهب درمی‌یابند که خمیرمایه همه‌شان یکی است، خمیرمایه‌ای که در آن اجزای بی‌شماری همچون عشق، میل به پویایی، شادی و البته دانستن وجود دارد.

این پست با الهام از قسمت‌هایی از این مطلب، نوشته شده است.


 
 

1390/12/2
سازمان دیه در ایران می گوید ۲۰ هزار نفر به جرم نپرداختن مهریه همسرانشان به زندان افتاده اند. با گران شدن قیمت سکه، تعداد کسانی که نمی توانند مهریه همسرشان را بدهند بیشتر شده. سایت های خبری نوشته اند مهریه، هر ماه ۲۰۰ نفر را پشت میله ها می فرستد. گزارش بی بی سی فارسی را در این زمینه ببینید.

 
 

1390/12/3

 

حامد اسماعیلیون
گمشده در بزرگ‌راه

نام فیس‌بوک را آن بالا تایپ می‌کنید، ای‌میل و کلمه‌ی عبور را می‌نویسید، دریچه باز می‌شود و اینک شما در قلب تپنده‌ی یک شبکه‌ی اجتماعی هستید. اگر در ایران باشید راه سختی را پیموده‌اید، سرعت اینترنت ناامیدکننده است، فیلترها را دور زده‌اید ولی باز فایده ندارد گاه هوس کرده‌اید در وقت چرخیدنِ این گردیِ وسط به علامت load کردن یا پر شدن چوب‌خطِ باز شدنِ فلان سایت سرتان را بکوبید روی میز یا آن لیوان چای پررنگ را توی دست‌تان آن‌قدر فشار بدهید که خرد و خاکشیر شود.

حالا شما این‌جایید وسط فیس‌بوک. پیام‌های تبریک تولد را نوشته‌اید "تولدمبارکی افشین جان پوریا جان شبنم جان..."، صفحاتی را که خواسته یا ناخواسته عضو شده‌اید مرور می‌کنید و چند بار می‌روید سراغ دکمه‌ی خروج و باز پشیمان می‌شوید که رفیقی را آزرده نکنید اما چرا از شما نپرسیده‌اند می‌خواهید عضو این صفحه بشوید یا نه؟ فلان رفیق عکس سفر به برزیل‌اش را گذاشته. دل‌تان برای‌اش تنگ می‌شود و لایک می‌زنید. فلان رفیق همین دو هفته پیش عقد کرده اما چون رو نکرده شما هم رو نمی‌کنید. منتظرید تا سورپرایزتان کند. حالا فیلم‌های کوتاه، بعد خبرها، خبرهای بد، خبرهای بدتر، آخرین کاریکاتورِ فلان کاریکاتوریست نابغه، یک لایکِ دیگر. خسته می‌شوید. یادتان می‌رود چه باید بکنید. تا دوباره حواس‌تان می‌رود به "اندوبوک" که آن گوشه برای خودش نشسته است.

"اندوبوک" حاصل خلاقیت یک استاد دانشگاه است، دکتر مسعود براتی دندانپزشک اندودنتیست (متخصص درمان ریشه) و استاد دانشگاه اصفهان. "اندوبوک" صفحه‌ای است در فیس‌بوک که چند ماهی است عضو آن هستم. "اندوبوک" یک مجله‌ی علمی است که به خوبی مدیریت می‌شود، راه بر رفتار غیرحرفه‌ای می‌بندد به وقت شوخی می‌کند و به وقت جدی می‌شود. "اندوبوک" زبان فینگلیش را به رسمیت نمی‌شناسد و اعضای‌اش را تشویق کرده که از زبان انگیسی یا فارسی استفاده کنند. در "اندوبوک" معمولن رادیوگرافی‌های دندانپزشکی آپلود می‌شوند و اعضا درباره‌ی آن ها حرف می‌زنند، از شکست‌ها از موفقیت‌ها از دلایل آن. درست است که جامعه -در نگاهی تراژیک و سنتی به دندانپزشک‌ها- تصور می‌کند عده‌ای "هانیبال لِکتر" (ضدقهرمانِ سکوت بره‌ها) مشغول سرخ کردن مغز قربانی‌هاشان و لذت بردن از طعم تند آن هستند اما به عنوان یک بیننده و همکار (فعلن همکار سابق) که معمولن در بحث‌ها شرکت نمی‌کنم و سعی در یادگیری دارم آن‌ها را درخشان یافته‌ام. از همه جالب‌تر یافتن همکارانی به‌روز و مطلع در میان اعضاست که هرکسی را متعجب می‌کند. چنان درباره‌ی سطر سطر کتاب‌های علمیِ دندانپزشکی بحث می‌کنند که آدم می‌ماند آیا همین الان کتاب را زمین گذاشته‌اند یا این‌ها حاصلِ خوانده‌های دانشگاه است. و بعد شما امیدوار می‌شوید. امیدوار می‌شوید که عده‌ای هم‌چنان علاقمند هم‌چنان فعال در جایی که معمولن قیمت دلار احوالِ اول صبحِ آدم را تعیین می‌کند بر اساس آموخته‌های آکادمیک خود طبابت می‌کنند. 

"اندوبوک" چند روز پیش یک‌ساله شد. این صفحه یک نهاد علمیِ مستقل است که به خوبی با ابعاد شبکه‌های اجتماعی خو کرده است و توانسته متخصصان و پژوهشگران دیگر را هم به راه انداختن صفحاتی مشابه در زمینه‌های دیگر دندانپزشکی ترغیب کند.

حالا وقت خروج رسیده است. یکی از همکاران در آخرین بحث نوشته " به همکاران محترمی که جهت کنترل روحی بیمار، تکه‌ای از اون پالپ بدبخت رو -به نشونه اطمینان از درمانی کامل- بهش نشون میدن التماس میکنم که به فکر دندون بعدی و دکترش هم باشند. آخه وسط اندو هفت بالا با یک کانال کلسیفیه، عصب از کجا بیارم..."

شما می‌خندید و از فیس‌بوک خارج می‌شوید...


 
 

1390/12/3

 

حجت قندی
اقتصادانه

مرز آزادی بیان دوباره موضوع اخبار در امریکا شده است. دلیلش این است که شخصی به نام خاویر آلوارز (که یک دروغگوی سریالی است و مثلا ادعا کرده است که در جریان نجات یک سفیر امریکا مجروح شده، یا به شرکت های بیمه دروغ گفته و ... ) از جمله در جمعی مدعی شده بوده که مدال افتخار کنگره را به دلیل شجاعت های نظامی اش دریافت کرده است. که این ادعای آخری طبق قانونی به نام قانون ضد سرقت مدال های افتخار (یا چیزی شبیه این به انگلیسی Stolen Valor Act of 2005 ) غیر قانونی است. به همین دلیل دادستانها ادعایی را علیه این آقا در دادگاه مطرح کرده اند. اما آقای آلوارز مدعی است که قانون ضد سرقت مدالها به دولت اختیار این را میدهد که محتوای بیان افراد را کنترل کند و این مخالف متمم اول قانون اساسی امریکا است (متمم اول حافظ آزادی بیان است). دولت اوباما ادعا می کند که منظور از متمم اول حفاظت از تمامی انواع بیان نبوده است و مثلا دروغ گفتن به پلیس یا کلاه برداری آزادی بیان تلقی نمی شود (که تا اینجا را عموم مردم کم و بیش می پذیرند) اما همچنین ادعا می کند که دروغ گفتن درباره گرفتن مدال نظامی آزادی بیان نیست. (البته تعجبی هم نیست. همه دولتهای دنیا متمایل به کاهش آزادی مردم هستند. آنچه که آزادی را حفظ می کند نه تمایل دولتها، که تلاش مردم و دادگاهها و مطبوعات است.) طرفداران آزادی بیان و از جمله مطبوعات می گویند که مجرم شناختن دروغگویی که مدعی گرفتن مدال است به همین جا ختم نمی شود و منجر به رویه ای می شود که بسیاری از دروغهای دیگر را هم جرم خواهد شناخت و این برای آزادی بیان بسیار خطرناک است. من به شخصه، در این مورد طرفدار این دروغگویم. آزادی بیان مهمتر از این است که آن را به خاطر صداقت در بیان گرفتن مدال محدود کرد.


 
 

1390/12/3

 

یورغون قارپیز

سنه ۱۳۹۳ هجری شمسی

امروز روی خرم سوار بودم و داشتم می رفتم سر کار. جارچیا سر و صدای شدیدی راه انداخته بودند. چون دور بودم هیچی نمی شنفتم. نزدیکتر که شدم دیدم دارن میگن:
به حول و قوه الهی استکبار شیکست خورد و تحریمها رو برداشت و پوزه ش به خاک مالیده شد.
یعنی از پیروزی آرمانها اشک در چشمان من و خرم حلقه زد!. چون کسی دور و برم نبود عجالتا شادیم رو با خرم تقسیم کردم و بغلش کردم و هی شعارهای استکبارترسون می دادم.
ما پیروز شده بودیم!


 
 

1390/12/3

وبسایت کلمه گزارش داد که میرحسین موسوی در گفت‌و‌گوی تلفنی اخیر خود با فرزندانش بار دیگر بر ایستادگی بر مواضع خود تاکید کرد.

بر اساس این گزارش، آقای موسوی در ابتدای این مکالمه تلفنی، که به نظر می‌رسد بیش از دو هفته پیش انجام شده، به فرزندان خود «چندین بار با صدای محکم و قاطع» گفته که «هیچ چیز عوض نشده و شما بدانید که من بر سر مواضع پیشین خود همچنان ایستاده‌ام.»

به گزارش وبسایت کلمه، آقای موسوی این جملات را پیش از شروع احوالپرسی همیشگی گفته و ادامه داده که «ممکن است به دلایلی همین تنها امکان حداقلی چند ماه یکبار برای کسب خبر از وضعیت ما با شما را هم قطع کنند.»

زهرا رهنورد، همسر آقای موسوی که با او در بازداشت خانگی به سر می‌برد، نیز درباره طولانی شدن فاصله زمانی بین مکالمه تلفنی قبلی و مکالمه تلفنی کنونی به فرزندانش گفته که «به دلایلی که خودتان خواهید فهمید، ما مدت‌ها امکان صحبت با یکدیگر نداشته‌ایم.»

این گزارش می‌افزاید که آقای موسوی و خانم رهنورد، فرزندان خود را در پایان مکالمه تلفنی به «توکل به خدا در سحتی‌ها و شکر بر پیمودن راه حق» فرا خواندند.

بنابر گزارش وبسایت کلمه، به نظر می‌رسد این مکالمه تلفنی پیش از ایجاد فشار‌ها بر دختران آقای موسوی انجام گرفته است.

حدود دو هفته پیش، وبسایت کلمه گزارش داده بود که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، دختران میرحسین موسوی را تهدید به بازداشت کردند.

بر اساس این گزارش حتی اجازه تدریس یکی از دخترهای میرحسین موسوی در دانشکده هنر دانشگاه الزهرا نیز لغو شده بود.

این فشارها پس از آن ایجاد شد که فرزندان رهبران جنبش سبز با انتشار نامه‌ای از مردم ایران خواسته بودند صدای آن‌ها را به گوش جهانیان برسانند و خواستار آزادی رهبران جنبش سبز شوند.

منبع: کلمه


 
 

نامه مهدی خزعلی به مسئولان زندان اوین:
1390/12/3

وبسایت کلمه گزارش داد که مهدی خزعلی، وبلاگ نویس منتقد دولت ایران، با نگارش نامه‌ای گفته که در صورت جان باختن بر اثر اعتصاب غذا، جسدش تنها باید توسط پزشکان اعزامی از سوی مجامع بین المللی کالبدشکافی شود.

آقای خزعلی، که بیش از ۴۰ روز را در اعتصاب غذا سپری کرده، این نامه را خطاب به مقامات زندان اوین نوشته و اعلام کرده است که کالبدشکافی و معاینات پزشکی قانونی زندان را قبول ندارد.

آقای خزعلی در اعتراض به بازداشت غیرقانونی و ضرب و شتم ماموران هنگام بازداشت شدن دست به اعتصاب غذا زده است.

او برای پنجمین بار طی دو سال گذشته بازداشت شده است.

منابع خبری وابسته به جنبش سبز گزارش کرده‌اند که او بر اثر این اعتصاب غذا به شدت لاغر شده و در وضعیت نامناسب جسمانی قرار گرفته است.

این وبلاگ نویس منتقد دولت ایران در نامه‌اش به مقامات زندان اوین، به جریان مرگ رضا هدی صابر و کالبدشکافی وی نیز اشاره کرده است.

به نظر می‌رسد که جریان کالبدشکافی رضا هدی صابر سبب شده که آقای خزعلی دست به نگارش چنین نامه‌ای بزند.

رضا هدی صابر، روزنامه نگار و فعال سیاسی که در دستگیریهای گسترده پس از انتخابات بازداشت شد، خردادماه سال جاری و در پی اعتصاب غذا در بیمارسان مدرس درگذشت.

بر اساس گزارش وبسایت کلمه، مسئولان بیمارستان مدرس می‌گویند که سهل انگاری مقامات زندان در انتقال آقای هدی صابر به بیمارستان نیز علاوه بر اعتصاب غذای او موثر بوده است اما مقامات قضایی ایران هیچ‌گاه به این موضوع نپرداخته‌اند.

وبسایت کلمه در گزارشی دیگر نوشته است آقای خزعلی، که پیش از این بر اثر حمله قلبی به بیمارستان منتقل شده بود، بار دیگر توسط نیروهای امنیتی به زندان اوین منتقل شده است.

این گزارش می‌افزاید که آقای خزعلی تاکید کرده که برخلاف درخواست‌های مکرر افراد نزدیک به جنبش سبز، همچنان به اعتصاب غذای خود ادامه می‌دهد.

منبع: کلمه (+ و +)

مرتبط:


 
 

1390/12/3

آژانس بین المللی انرژی اتمی با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که سفر هیئت اعزامی این سازمان به ایران، بدون دستیابی به نتیجه‌ای درباره فعالیت‌های هسته‌ای این کشور به پایان رسیده است.

این سازمان افزوده است که ایران اجازه بازدید از منطقه نظامی پارچین در شرق تهران را به هیئت اعزامی آژانس نداده است.

یوکیانو آمانو، رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی، رد در خواست این سازمان از سوی ایران برای بازدید از منطقه پارچین را «تاسف براگیز» توصیف کرده است.

آژانس بین المللی انرژی اتمی در گزارش آبان ماه خود از فعالیت‌های هسته‌ای ایران به ابعاد نظامی احتمالی ایران اشاره کرده و از ایجاد یک کانتینر فولادی برای آزمایش انفجاری هسته‌ای در منطقه پارچین خبر داده بود.

رئیس آژانس افزوده که ایران در دیدار نخست هیئت اعزامی آژانس، که ۹ تا ۱۱ بهمن ماه انجام شده بود، نیز درخواست آژانس برای بازدید از منطقه نظامی پارچین را رد کرده بود.

هرمان ناکارتس، که ریاست هیئت اعزامی به تهران را به عهده داشت، پیش از این سفر اظهار امیدواری کرده بود که مذاکراتی سازنده با مقامات ایران داشته باشد و به «نتایج واقعی» برسد.

منابع: بی‌بی‌سی و رادیو فردا

مرتبط:

«انتشار تصاویر جدید ماهواره ای از فعالیت‌های مشکوک هسته ای در پارچین»


 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته