-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 08/24/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



فخرالسادات محتشمی پور، همسر سید مصطفی تاجزاده، در یادداشتی در وبلاگش نوشت: من دیروز در چهره همسر مظلومم باز هم ایمان قوی و اراده استوار او را پس از پایان ده ماه روزه داری به وصوح دیدم و به حال او غبطه خوردم که هرچه سخت گیری بر او حتی در بند و حبس بیشتر می شود، ایستادگی اش و برقراری اش بر سر آرمان های والایش که برگرفته از آموزه های اسلامی و ارزش های انسانی است، افزون می گردد…

متن یادداشت محتشمی پور را که در ادامه یادداشت های روزانه او در ماه مبارک رمضان نگاشته شده، به نقل از وبلاگش بخوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم افتح لی ابواب فضلک و انزل علیّ فیه برکاتک و وفّقنی فیه لموجبات مرضاتک واسکنّی فیه بحبوحات جنّاتک. یا مجیب دعوة المضطرّین.

خدایا در این روز درهای فضلت را بروی من بگشا و بر من نازل کن برکاتت را و در این روز توفیق ده مرا برای اسباب خشنودی ات و مرا سکنی ده در میان بهشتت ای اجابت کننده دعای بیچارگان.

سلام ای خدای بنده های مضطرّ!

من چقدر دوست دارم تو را در عین بی پناهی و بی چارگی صدا کنم! انگار با هر فروتنی در برابر عظمت و قدرت تو گام بر پله ای از پلکان علوّ و استغنا می گذارم. انگار با تمسک به ریسمان تو که محکمترین دست آویز است همه دلهره ها و دلواپسی هایم از سستی قدمگاه ها و ناامنی تکیه گاه ها یکسره از دل مرددّم رخت بر می بندد. دوستت دارم خداجان! و این دوستی و علاقه هرچه اجبار و فشار روانی به رویم برای روی گرداندن از تو افزون می شود، بیشتر متجلی می شود! انگار عطش بی منتهایی که برای پرستش تو و تسبیح تو از روز ازل، از روز قالوا بلی، در من وجود داشت علیرغم این فضاسازی های تصنعی روز به روز بیشتر می شود!

معبود من!

در این روز بیست و دوم که دومین قدر رمضانی توست به حق سوره قدرت درب های فضل و کرمت را بر من بگشا. و در این روز برکاتت را بر من نازل کن. اگر در این روز که ارجمندی اش بر خاص و عام معلوم است، وجود مرا به فضل و کرم و بخشش و برکتت سرشار نکنی، چه تضمینی وجود دارد که تا سالی دیگر و ضیافتی دیگر این عمر فانی را دوامی باشد و انتظار وصل را امیدی و سرانجامی؟؟؟

ای مولای من!

ای آن که ولایتت بر من، مرا از ولایت غیرتو مستغنی ساخته است، در این روز بیست و دوم مرا مدد رسان و حالا که جهل من به آن چه مصلحت من است می تواند موجب دوری ام از تو شود، اسباب رضایتت را برایم فراهم کن! خواه هجران یاردربندم بهانه این رضایت باشد یا قرار گرفتن در دیگر میدان های امتحان و آرمایشت. اما تو که می دانی میزان ضعف و استکانت بندگانت را باید ظرفیت لازم را هم خودت فراهم کنی برای پذیرش و تسلیم.

ای محبوب شب های قدردانستنی!

من دیروز که روز شهادت مولای پرهیزگاران و عدالت طلبان بود، وقتی مقابل یار ستم دیده دربندم قرار گرفتم بار دیگر معنای تسلیم و اعتراض تؤامان را درک کردم. تسلیم و رضا در برابر مقدرات تو و اراده ات که جز خیر و صلاح بندگانت نیست و در عین حال و در همان زمان اعتراض در برابر ستمی که توسط بندگان استعلایافته و قرار گرفته در موقعیتی خارج از ظرفیتشان، بر او اعمال می شود و ابراز عدم رضایت از وضعی که به او تحمیل شده!

خدای مظلومان دربند!

من دیروز در چهره همسر مظلومم باز هم ایمان قوی و اراده استوار او را پس از پایان ده ماه روزه داری به وصوح دیدم و به حال او غبطه خوردم که هرچه سخت گیری بر او حتی در بند و حبس بیشتر می شود، ایستادگی اش و برقراری اش بر سر آرمان های والایش که برگرفته از آموزه های اسلامی و ارزش های انسانی است، افزون می گردد.

خدایا حالا که تقدیر تو برآن قرار گرفته که عزیزدل ما دور از ما و اسیرِ بندِگران، شب و روز بگذراند، مرحمت کن و مرا تا دم مرگ شریک و همپا و هم زبانش قرار ده و مگذار لحظه ای فارغ از حال و او بی توچه به مقالش روزگار بگذرانم و مرا نیز در خانه ای که در میان بهشتت برای او درنظر گرفته ای، سکنی بخش و این از تو برمی آید که اجابت کننده دعای بیچارگانی. و مگر بی چاره تر از ما که گرفتار جهل جاهلان و بغض بداندیشان زمان خویشیم، می شناسی خدای عالمیان و خدای بندگان بی قرار از بی عدالتی؟؟؟!!!


 


قانون « هدفمند کردن یارانه ها » در دیماه سال 88 تصویب و مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفت و جهت اجرا به دولت ابلاغ شد . هرچند در این قانون مشخص نشده که از چه زمانی دولت باید به اجرای این قانون بپردازد ولی از بحث های مرتبط با لایحه بودجه سال 89 در مجلس و درخواست دولت برای تامین 20000 میلیارد تومان حاصل از آزادسازی حامل های انرژی برای تامین پرداخت یارانه نقدی معلوم شد که دولت قصد اجرای این قانون را در سال 89 دارد اما مجلس با توجه به فشاری که می توانست از ناحیه این آزاد سازی قیمت متوجه شهروندان شود تنها با تامین 8400 میلیارد تومان در قانون بودجه سال 89 موافقت کرد،و این راه را برای بهانه گیری دولت برای به تاخیر انداختن اجرای این قانون باز کرد ضمن اینکه تجربه اجرایی دولت احمدی نژاد همواره برپایه اجرای سلیقه ای قوانین بوده است و در مورد اجرای این قانون نیز دولت همین رویه هم به لحاظ زمانی و هم به لحاظ سیاستی را بکار بست !
اجرای این قانون که انتظار می رفت در ماههای اولیه سال 89 شروع شود سرانجام در آخرین روزهای دیماه از سوی دولت اعلام شد و به لحاظ سیاستی نیز پرداخت نقدی یارانه ها بر آزادسازی قیمت حامل های انرژی سبقت گرفت تا از واکنش احتمالی شهروندان نسبت به افزایش قیمت حامل های انرژی و سایر کالاها و خدمات جلوگیری کند و بدون اینکه دولت معلوم کند محل تامین بودجه برای پرداخت نقدی یارانه ها بدون آزادسازی قیمت حامل های انرژی کجاست؟ مبادرت به پرداخت این یارانه کرد و با تاخیری معنادار به آزاد سازی قیمت برخی حامل ها اقدام کرد و در لایحه بودجه سال 90 نیز درخواست سرعت بخشی به این آزادسازی را با درخواست تامین 60000 میلیارد تومان از ناحیه افزایش این قیمت ها را داشت که مجلس بدلیل واکنش های اولیه پدیدآمده از اجرای این قانون دربین شهروندان و به ویژه بخش های تولیدی با آن موافقت نکرد و تنها اجازه افزایش قیمت در حد 20 درصد و درآمدی معادل 54000 میلیارد تومان  از این محل را برای کالاهای یارانه ای به دولت داده است اما دولت تاکنون تقریبا افزایش قیمت ها را بدلیل واکنش های انتقادی متوقف کرده است .
هرچند ارزیابی اجرای این قانون و پیامدهای آن با گذشت هشت ماه از اجرای آن مشکل است چرا که آثار اقتصادی ناشی از اجرای این قانون در راه بوده و با تاخیر خود را نشان خواهد داد و دیگر اینکه داده ها واطلاعات مرتبط با این موضوع توسط دولت به تمامی ارائه نمی شود و تنها آن بخشی از داده ها عرضه می شود که وجوه مثبت را نشان دهد و تبلیغات دولتی را در باره اجرای موفقیت آمیز این قانون فراهم سازد ، از اینرو فقط می توان با توجه به آنچه در شش ماه گذشته در مورد اجرای این قانون انجام شده به ارزیابی اولیه ای در این باره پرداخت و منتظر ماند و دید که اجرای این قانون چگونه به پیش خواهد رفت؟ و آثار و پیامدهایش چه خواهد بود؟
ارزیابی اولیه
1- با مرور بر قانون هدفمند کردن یارانه ها و آنچه دولت به عنوان اجرای این قانون به عمل آورده است براحتی می توان دریافت که عملکرد دولت انطباق چندانی با مواد این قانون ندارد و در واقع دولت تقسیر و سلیقه خود از این قانون و آنچه را خود درست تشخیص داده به اجرا گذاشته است و اینرا از انتقادات هر روزه راهیافتگان مجلس که در تصویب این قانون مشارکت داشته اند می توان رد گیری و مشاهده کرد که نمونه بارزش نحوه قیمت گذاری حامل های انرژی و عدم پرداخت سهم یارانه نقدی بخش تولید است .
2- با توجه با اینکه دولت اجرای این قانون را تا دو ماه آخر سال 89 به تاخیر انداخت و به پرداخت یارانه نقدی بر آزاد سازی قیمت حامل های انرژی اولویت داد و اعلام نشده که درآمد حاصل از افزایش قیمت کالاهای یارانه ای در این مدت به چه میزان بوده است این سئوال نه تنها برای صاحبنظران که برای رافتگان مجلس بدون پاسخ مانده است که محل تامین یارانه نقدی پرداختی حدود 6000 میلیارد تومان به شهروندان در دوماه آخر سال 89 کجا بوده است؟ اخیرا برخی افراد مطرح کرده اند که دولت از محل درآمد صادرات برق و قرض از منابع بانکی و بودجه تخصیصی برای توسعه فازهایی از منطقه عسلویه به تامین این نقدی پرداخته است که اگر اینگونه باشد بروشنی انحراف از اجرای قانون را نشان می دهد . عین همین سئوال برای تامین محل پرداخت یارانه نقدی ماه های سال جاری مطرح است و اینکه دولت از چه محل درآمدی بدون افزایش قیمت کالاهای یارانه ای به تامین آن پرداخته است .
3- دولت در اجرای این قانون همزمان سیاست متناقضی را در پیش گرفت چرا که از یکسو بر سیاست آزاد سازی قیمت کالاهای یارانه ای و رهایی اقتصاد ایران از هزینه های مرتبط تاکید و تصریح داشت اما از سوی دیگر برای جلو گیری از افزایش قیمت دیگر کالاها و خدمات متوسل به سازمان تعزیرات حکومتی و ارسال هزاران ناظر به بازار برای کنترل قیمت ها شد ! اجرای همزمان این سیاست متناقض توسط دولت مستقر را باید درفقدان یک الگو و برنامه اقتصادی دانست که از ابتدای روی کارآمدن دولت احمدی نژاد در سال 84 دامنگیر این دولت بوده است و مصادیق قابل توجه دیگری نیز می توان برای آن شماره کرد .
4- به رغم بکارگیری تمهیدات لازم توسط دولت برای کنترل قیمت کالاها و خدمات روند حرکت شاخص تورم بر پایه گزارشات رسمی منتشره از نیمه دوم سال 89 تا کنون صعودی و دو رقمی شده است و به رغم توقف دولت در افزایش قیمت کالاهای یارانه ای انتظار می رود این روند ادامه یابد و نرخ تورم در سال جاری به حدود 20 الی 30 درصد برسد . دلیل این رخداد را باید در افزایش نرخ رشد نقدینگی حدود 27 درصدی سال 89 و تورم روانی و انتظاری و واقعی ناشی از آزاد سازی قیمت حامل های انرژی دانست و هرگونه افزایش قیمتی از این ناحیه می تواند بر سرعت گیری نرخ تورم بیفزاید .
5- در اینکه اجرای این قانون با شیوه انجام شده چقدر توانسته است وضعیت - هزینه درآمد اقشارفقیر، متوسط و ثروتمند جامعه و توزیع درآمد در ایران را تغییر داده و آن هدفمندی را که منظور پیگیران تدوین و اجرای این قانون بوده تامین کرده است در شرایط کنونی نمی توان هیچگونه ارزیابی و داوری داشت چراکه هنوز خانوارهای ایرانی در هرسطحی نتوانسته اند بین دریافت درآمد نقدی و هزینه های مترتب بر آزادی سازی قیمت ها به جمع بندی برسند و دریابند که رفاهشان افزایش یا کاهش داشته است؟ ضمن اینکه برای ارزیابی علمی در این باره نیاز به گذر زمان بیشتر و جمع آوری داده های مورد نیاز و تحلیل آنهاست که اینهم باید توسط دولت مستقر انجام گیرد و طبعا خود می تواند محل بحث و مناقشه باشد .
در انتها باید یادآور شوم که بحث هدفمند کردن یارانه ها در ایران قدمتی بیش از بیست سال دارد و در دو دولت هاشمی و خاتمی مطالعات و پژوهش های فراوانی در این زمینه انجام شد و تا مرحله تدوین لایحه یا گنجاندن در برنامه های توسعه هم به پیش رفت و بطور مشخص در تدوین و تصویب قانون برنامه چهارم توسعه توسط دولت و مجلس اصلاحات موادی بدین موضوع اختصاص داده شد اما در همه این سالها محافظه کاران با اجرای این سیاست مخالفت کرده و جلوی اجرا آنرا سد کردند و شاهد بارزش حذف مواد مربوط به این موضوع در قانون برنامه چهارم توسعه در مجلس هفتم با اکثریت محافظه کار است اما طنز تلخ تاریخ اینکه با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و یکدست شدن حاکمیت محافظه کاران و اقتدارگرایان واقعیات سخت اقتصادی این مخالفان دیروز هدفمند کردن یارانه ها را به حامیان بعضا دو آتشه اجرای آن تبدیل کرد و سرانجام نیز به اجرا درآمد . ارزیابی اولیه حاکی از این است که تا اینجا کار به وفق مراد دولت مستقر به پیش رفته است ولی بر پایه قانون قرار بوده این مسیر پنج سال طی شود و هنوز راه درازی برای اینکه بتوان دریافت آیا دولت می تواند با همین شیب ادامه مسیر دهد باقی مانده است ، و اینکه در روزها و ماه های آتی شهروندان چه عکس العملی نسبت به تغییرات حادت ناشی از اجرای این قانون در زندگی و معیشتشان نشان خواهد داد همچنان به عنوان یک سئوال کانونی مطرح می باشد و پاسخی برای آن نمی توان یافت مگر در گذر زمان ، و آنهم رفتار شهروندان ایرانی که غیرقابل پیش است!


 


برای من خیلی سخت است که برای زندانیان سیاسی و از جمله سحرخیز عزیز بنویسم . سخت است از اینرو که دست تقدیر مرا از نائره آتشی که بدست کودتاگران در انتخابات ریاست جمهوری دهم افروخته شد و بسیاری را همچون سحرخیز بدرون خود فرو برد ، بدور ماندم و به ضرورت عازم خارج از کشور شدم و دستی از دور برآتش دارم ! 
در کلام مولای متقیان امام علی (ع) آمده است که :" جوهر آدمیان را در تقلب احوال و تغییرات زمانه بشناسید " ، و الحق و الانصاف سحرخیز در این دوسال و اندی که به بند و زندان کشیده شده و به میانه میدان آتش رفته است استوار و پایدار بر سر آرمانهایی که پیش از این سر می داد ، باقی مانده است و سرفراز و بلند قامت همچنان در دفاع از این آرمانها فریاد می زند و شکنجه و زندان و...نتوانسته است کوچکترین خللی در عزم استوار او ایجاد کند و او را به سازش و تسلیم با ظالمان و مستبدان بکشاند.
سحرخیز عاشق آزادی بود ، و به ویژه این آزادی را در آزادی مطبوعات و گردش آزاد اخبار و اطلاعات در جامعه می دانست . از اینروز شغل خبرنگاری را برگزیده بود و سالها در این کسوت با عشق به رغم همه سختی ها و مشکلات در خبرگزاری جمهوری اسلامی به ایفای وظیفه پرداخته بود . زمانی که پس از روی کار آمدن دولت خاتمی به دعوت دوست و همکار دیرین خود مرحوم احمد بورقانی از خبرگزاری به معاونت امور مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کوچ کرد و به مدیرکلی اداره مطبوعات داخلی منصوب شد ، ایندو یار فرصت یافتند که دوره « بهار مطبوعات » را رقم زنند . همراهی ایندو در تاسیس « انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران » و کمک به پایداری آن فراموش ناشدنی است . امااقتدارگرایان را تحمل این بهار نبود از اینرو به بهانه ای سحرخیز را بدادگاه کشاندند و حکم به انفصال او از مشاغل دولتی دادند و او بناچار از مسئولیت مدیر کلی اداره مطبوعات داخلی کناره گرفت و زان پس با بازخرید کردن خود عطای شغل دولتی را به لقایش بخشید و به دل جامعه مدنی پانهاد و همه هم و غم خود را در این عرصه برای آگاهی بخشی و تحول خواهی بکار گرفت . با راه اندازی روزنامه « اخبار اقتصادی » به عنوان مدیر مسئول عشقش به آزادی را تداوم بخشید و با توقیف این روزنامه از پای نشست و با راه اندازی مجله ماهانه « آفتاب » ناشر مقالاتی با بن مایه انتقادی و تحول خواهانه و دامن زدن به مباحث فکری و سیاسی در جامعه شد . و همزمان در راه اندازی « انجمن دفاع از آزادی مطبوعات » پیشگام شد و این نهاد مدنی را راه و جا انداخت . در همین دوران بود که به عنوان نماینده مدیران مسئول مطبوعات در هیات نظارت بر مطبوعات برگزیده شد ، و این زمانی بود که منهم به عنوان نماینده مجلس در این هیات حضور داشتم و اعضای دیگر هیات عبارت بودند از آقایان مهرپور(نماینده وزارت علوم) ، مسجد جامعی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ، قمی نماینده شورایعالی انقلاب فرهنگی ، صادقی نماینده مدیریت حوزه علمیه قم ، و محسنی اژه ای نماینده قوه قضائیه . در اینجا نیز سحرخیز سخت مدافع آزادی مطبوعات بود و با هردرخواستی برای اخذ پروانه انتشار نشریه موافق ، و امضای موافق اورا در پای همه درخواستهای ایندوره می توان دید . در مورد بحث نظارت نیز هر پرونده مطرح می شد او در جانب دفاع از آزادی و تسامح با خطاها و تخلفات مطرح شده بود و در اینجا ها بود که بعضا بحث بین اعضای هیات که در دو جبهه فکری و سیاسی بودند دامنگیر می شد و کار به جاهای باریک می کشید! در یکی از همین جلسات که من به تصادف توفیق حضور نداشتم  دعوا کلامی بین سحرخیز و اژه ای به برخورد فیزیکی و گاز گرفتن و پرتاب قندان کشیده شده بود که ماجرای آن رسانه ای شد و سحرخیز از اژه ای به دستگاه قضا شکایت کرد و واسطه گری من و مرحوم بورقانی هم برای گذشت از شکایت تاثیری نداشت هرچند دستگاه قضا نیز هرگز به این شکایت رسیدگی نکرد تا نشان دهد و اثبات کند که چاقوی عدالت این قوه هرگز دست نماینده اش را نمی برد! اما امثال سحرخیز را براحتی بدادگاه می کشاند و برایش حکم انفصال می دهد ، و بدلیل آزادی خواهی اورا به بند و زنجیر می کشد.
در اینجا باید اشاره کنم درعین حال که سحرخیز در دل بستن به آرمان آزادی حد و مرز نمی شناخت و در این باره زبان و عملی سرخ داشت اما در روابط انسانی بسیار عاطفی و دوست داشتنی بود و اینرا در سفری جمعی یک هفته ای که هیات نطارت برمطبوعات با ترکیب فوق داشتیم شاهد بودم و روابط چنان بود که انگار نه انگار که دعوا و شکایتی بین ایشان و اژه ای رخ داده است . با خود من هم دوسه بار بر سر موضوعاتی که مرتبط با آزادی بود جدال کلامی داشت و از نگاه او من آدم محتاط و محافظه کاری بودم که ملاحظه مقامات و نهادهای حکومتی را می کردم( والبته این نگاهش پربیراه نبود!) با عبور از این جدال روابط بگونه سابق باز می گشت و بدون هرگونه کدورتی روابط دوستی همچون گذشته ادامه می یافت ، و اینها نشانه این بود و هست که سحرخیز هیچ مسئله و منفعت شخصی را پیگیری نمی کرد و جز در هوای آزادی نفس نمی کشید و زندان اوین و رجایی شهر گواهی براین موضوع است .
من تا وقتی سحرخیز به زندان نیافتاده بود نمی دانستم که او برادر شهید است و خود او نیز بارها به جبهه جنگ دفاع از میهن رفته و گزارشگر حماسه آفرینی فرزندان میهن بوده است برای اینکه وی نمی خواست از این پیوند و سابقه برای خود کیسه ای بدوزد بلکه همه هم و غم خود را بکار بسته بود که به آرمانهای شهیدان و مدافعان میهن پایبند بماند و نگذارد گرد و غبار انحراف و کجی برآنها بنشیند و در این مسیر همچون نهادی ناآرام بود که به هرکاری دست می زد و سراز پا نمی شناخت . سحرخیز نمادی از خیل روزنامه نگاران سرزمین ماست که حاضر به قربانی کردن خود در پای آرمان آزادی اند تا ملت ایران از بند استبداد و ظلم رهایی یابند و راه خود را بسوی آینده ای روشن بجویند .
قطعا زبان و بیان و قلم امثال بنده قاصر از توصیف و قدردانی اینگونه افراد است و آنچه آمد اجابت به درخواستی بود که دراین باره شد ، و دعا می کنم که خداوند اسباب استخلاص و رهایی ملت ما را از دام استبداد و خودکامگی تقدیر و زندانیان سیاسی را از بند رهایی بخشد و باردیگرشاهد پویایی سحرخیز عزیز در راه آزادی و خدمت به مردم و کشور باشیم .


 


کشورهای عربی خاورمیانه و شمال افریقا وارد مرحله تازه ای از تاریخ تحولات سرنوشت ساز خود شده اند. این تحولات از زمانی شروع شد که ارتش ناپلئون وارد قاهره شد و توپخانه اش بسوی ابوالهول آتش گشود. غرش این توپخانه مسلمانان و اعراب را از خواب بی خبری قرون بیدار کرد. اکنون بعد از قریب به 200 سال، تحولات سیاسی در این کشور ها وارد مرحله جدیدی شده است.
در رویدادهای اخیر سه نکته اساسی قابل بحث و بررسی است:
نکته اول علل و عوامل بروز این رویدادهاست. کشورهای عربی سالهاست که دچارتلاطم های سیاسی و اجتماعی هستند، اما چرا اکنون و بصورت زنجیره ای و با شیوه ای متفاوت، اما مشترک در تمام آنها.
اگرچه در هریک ازاین کشورها، سابقه مبارزات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم تا حدودی ویژگی های ملی- بومی متفاوت از یکدیگررا دارد، اما برخی از عوامل مؤثر و مطالبات مشترک موجب تأثیرات متقابل شده است. عوامل و علل بروز این ناآرامی ها را شاید بتوان، به ترتیب زیر خلاصه کرد:
1- فرسودگی رژیم های سیاسی- در کشورهای دموکراتیک، گردش نخبگان بطور طبیعی از طریق حضور فعال احزاب سیاسی شکل گرفته، میسر است. گردش نخبگان به معنای پالایش مستمر «قدرت» حاکم است. اما زمامداران کشورهای عربی عموماً به «بیماری قدرت» یا به تعبیر خود عرب ها به «داء الکرسی» مبتلا هستند. و پس از صعود به قدرت آمادگی برای نزول ندارند. دوران زمامداری مستبدان حاکم در مصر و لیبی و یمن، سوریه، تونس و ... بالغ بر 30 تا 40 سال است. در این نظام های حاکمان مستبد دچار رکود و رخوت و هم چون آب راکد فاسد و گندیده شده اند، هم فساد مالی و هم فسادهای رنگارنگ دیگر – بی کفایتی این حاکمان بطور مستمر مانع تحقق حتی نسبی مطالبات حقه مردم شده است و انباشتگی مطالبات این نظام ها را به نقطه غیرقابل اصلاح رسانیده است. سرکوب و اختناق سیاسی نیز مانع حتی طرح این مطالبات است.
2- جوان بودن جمعیت در این کشورها – آمار نشان می دهد که بطور متوسط حدود 70 در صد جمعیت زیر 30 سال است. بیکاری در میان گروه های سنی 15-30 در بالاترین میزان است. این جوانان، به علت رکود اقتصادی مزمن و بیکاری، امیدی به آینده خود ندارند.
3- بیداری و رهایی زنان – در تظاهرات مردمی در این کشورها، حضور فعال زنان چشمگیر است. این حضور هم  انعکاس تغییر در مناسبات سیاسی – اجتماعی در این کشور ها و عمق آن است و هم به  معنای تاثیرات دور و نزدیک آن در تحولات اجتماعی می باشد.  
4- انقلاب الکترونیک- همانطور که انقلاب صنعتی مناسبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهان را تغییر داد، انقلاب الکترونیک نیز دنیا را تغییر داده است. انقلاب الکترونیک، ماهواره ها، تلفن های همراه از عوامل کلیدی کمک کننده به سقوط شوروی و فروپاشی پرده آهنین و برچیده شدن دیوار برلین محسوب می شود. انقلاب الکترونیک یکی از مهمترین ویژگی حکومت های استتدادی را بلاموضع ساخته است، ویژگی بارز نظام های استبدادی بسته بودن آن ها و محدودیت گردش اطلاعات است. مبارزه سیاسی برقراری ارتباط با توده های مردم و بسیج و هدایت آنهاست. صاحبان قدرت، که حضور و فعالیت معترضین خود را برنمی تابند برای قطع رابطه ی معترضین با توده های مردم از هروسیله ای استفاده می کنند. بازداشت مبارزین، توقیف نشریات، حتی ترور شخصیت ،  همه در این راستا صورت می گیرد. اما  درعصر انقلاب الکترونیک، هیچ نظامی نمی تواند در برابر گردش اطلاعات مانع ایجاد کند. آسمان بسته غیرممکن است.
علاوه براین انقلاب الکترونیک جهان را کوچک و به یک دهکده جهانی تبدیل کرده است. زندگی در دهکده جهانی، به سان زندگی در آپارتمان در یک مجتمع مسکونی است. پدران ما در خانه های بزرگ با دیوارهای ضخیم زندگی می کردند و چهاردیواری و اختیارداری معنا و مفهوم داشت. همسایه های دیوار به دیوار آنها از رویدادهای درون خانه هاشان خبردار نمی شدند. اما زندگی در آپارتمان چنین نیست. شما حتی نمی توانید با زن و همسر و فرزندان خود با صدای بلند صحبت کنید، صدای رادیو یا تلویزیون خود را بیش از حد بلند کنید. در دهکده جهانی کوچکترین حادثه به سرعت برق در تمام دنیا منتشر می شود. مردم جهان، در دور افتاده ترین نقاط از این حوادث باخبر می شوند. در برخی از کشورها تعداد تلفن های همراه برابر با کل جمعیت یا بیشتر از آن است. در دوران تظاهرات مردم مصر، رهبران جنبش، دوربین های مخصوص در خیابان نصب کرده بودند که به شبکه های خبری جهانی وصل بود و بطور دایم، لحظه به لحظه اخبار مصور مخابره می شد. انتقال و انعکاس اخبار موفقیت مردم تونس و فرار زین العابدین بن علی موجب تحریک و تشویق مردم مصر و سایر نقاط شد.  عقب نشینی مبارک، برمردم بحرین، یمن، مراکش و اردن نیز اثر گذاشت و هم چون ظروف مرتبطه، امواج اعتراض در همه جا بالا گرفت. از طرف دیگر انعکاس وسیع و کشتار مردم دراین کشورها وجدان عمومی مردم جهان را به موضع گیری علیه دولت های سرکوبگر و حمایت از مبارزات مردم وادار ساخت.
5- پایان جنگ سرد دو پیامد راهبردی داشت. اول: فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد موانع فراملی بر سرراه توسعه و نهادینه شدن جنبش های ملی مردم سالار را از میان برداشت. دردوران جنگ سرد قدرت های غربی  بر این باور بودند که دولت های ملی تاب توان مقابله با کمونیست ها را ندارند و در نهایت کمونیست ها جای آن ها خواهند کرفت. با فروپاشی شوروی این بهانه بکلی رنگ باخت. از طرف دیگر گرایش های ملی درون گرا و بازگشت به خویشتن در میان بخشی از مبارزین چپ ضد استبداد و ضد استیلای خارجی در کشورهای عربی- اسلامی رشد کرد. این امر به نوبه خود راه را برای همکاری و همگرایی میان مبارزین چپ با اسلامگرایان هموار ساخته است.
پیامد دوم پایان جنگ سرد تغییراولویت ها در مناسبات جهانی است. در دوران جنگ سرد اولویت های سیاسی در روابط جهانی تعیین کننده بودند. بعد از فروپاشی اولویت های اقتصادی جای اولویت های سیاسی را گرفت.  مناسبات اقتصادی در روابط بین المللی ، هنگامی معنادارو مطلوبند که دراز مدت باشند. این نوع مناسبات نیاز به ثبات سیاسی دارد. در دوران جنگ سرد ثبات سیاسی یک تعریف داشت و بعد از پایان جنگ سرد معنای دیگری پیدا کرد. ثبات سیاسی در دوران ما بعد جنگ سرد یعنی دموکراتیزه شدن نظام های سیاسی. در این دوران ضعیف ترین نظام های دموکراتیک از مقتدرترین نظام های استبدادی با ثباترند. در واقع موج سوم دموکراسی در دنیا پدیده ای طراحی شده توسط غربی ها نیست. بلکه ازپیامدهای پایان جنگ سرد است. بنابراین یک همسوئی راهبردی میان اهداف دراز مدت کشورهای توسعه یافته غربی با اهداف و آرمانهای جنبش های مردم سالاردر کشور های در حال توسعه پدید آمده است.
علاوه براین کشورهای عربی – اسلامی، بشدت تحت تاثیرانقلاب اسلامی ایران  و رویداد های پس از آن قرار گرفته اند. این انقلاب موجب شد مسلمانان و بسیاری از سازمان های اسلامی سیاسی شوند. شرکت بی سابقه زنان در دوران انقلاب اسلامی ایران، الهام بخش زنان در کشورهای اسلامی بوده است. نسبت بی سوادی در میان زنان یمنی بسیار بالاست اما در جنبش اعتراضی مردم یمن زنان حضور فعال و چشم گیری دارند. اما بهمان اندازه که انقلاب ایران موجب تقویت جنبش های سیاسی در کشورهای اسلامی شد، رویدادهای پس از انقلاب تاثیرات منفی بر جای گذاشته است، که آثار آن را در تونس و مصر می توان مشاهد ه کرد.
بعد از پایان جنگ سرد،  اگرچه موانع فراملی از سرراه جنبش های دموکراتیک  برداشته شدند، اما موانع درونی ریشه دار جامعه های اسلامی، به صورتی باز دارنده بروز پیدا کردند،  در حالی که در کشورهای مسیحی نشین، فرایند مردم سالاری به سرعت رشد پیدا کرد. زیرا کلیسای مسیحی بیش از 100 تا 150 سال است که مشکل خود را با مردم سالاری و حاکمیت مردم حل کرده است. اما در کشورهای اسلامی، در نظر بسیاری از متفکرین و مبارزین هنوز اندیشه مردم سالاری درک و هضم نشده است و برخی از صاحب نظران دموکراسی را معادل کفر می دانند. این نوع نگرش ها از عوامل بازدارنده رشد و توسعه دموکراسی در کشورهای اسلامی بوده است. اما درطی 25 سال گذشته، در مواضع بسیاری از اسلامگرایان درباره دموکراسی تغییری مشهود بروز کرده است. نسل جدید و جوان اسلامگرایان از مواضع اسلامگرایان سنتی و سلفی فاصله گرفته است. بسیاری از روشنفکران دینی، حتی سنت گرایان، اگرچه بعضاً هم چنان در سازگاری اسلام و دموکراسی شک و تردیدهایی دارند، اما گردش ادواری قدرت و محدودیت آن و مردم سالاری را تنها نوع حکومت قابل قبول و تحمل می دانند که به مراتب بر نظام های تمامیت خواه و استبدادی رایج در این کشورها ترجیح دارد. نکته دیگر اینکه با فروپاشی شوروی سابق و پایان جنگ سرد عصر جنبش های انقلابی نیز به سر آمده است. اکنون دوران مبارزات و اعتراضات مسالمت آمیز مدنی، بدون خشونت است.
مجموعه این عوامل دست به دست هم داده اند و شرایط را برای بروز اراده همگانی مردم در اعتراض به نظام های استبدادی و فرسوده و فاسد این کشورها فراهم و میسر ساخته است. نکته مهم قابل توجه این است که این اعتراضات پیش و قبل از آن که متأثر از تحریکات و برنامه ریزی قدرت های فراملی باشد، برخاسته از شرایط نامساعد حاکم بر این کشورهاست. اگرچه دولت های سرکوبگر استبدادی، حاضر به قبول مسئولیت خود نیستند و به جای نقد و اصلاح رفتارهای خود، فرافکنی می کنند و منشا این اعتراضات را در بیرون از مرزهای ملی می دانند و تبلیغ می کنند، اما این فرافکنی ها ماهیت قضیه را تغییر نمی دهد.
نکته دوم این که اکنون مناسبات سیاسی و اجتماعی در این کشورها به نقطه چرخش و تحول تاریخی جدیدی رسیده است. اما آیا تاریخ در این نقطه متوقف می ماند یا نه؟ معلوم نیست. بقول یک مورخ، تاریخ به نقطه عطف رسیده است اما آیا می تواند ورق بخورد؟ شواهد و قرائن حاکی از آن است که تحولات سیاسی در این کشورها با سه فرایند قابل تعریف هستند:
فرایند اول- الگوی تحولات در تونس و مصر است. در هردو کشور ارتش کم و بیش حاضر به سرکوب مردم معترض نشد. با خروج زین العابدین علی از تونس و کناره گیری حسنی مبارک از قدرت، راه برای تحولات تدریجی مدنی هموار شد. رهبران جنبش اعتراض در هردو کشور با واقع بینی و فاصله گرفتن از تندروی و رادیکالیزم با جانشینان علی و مبارک به مذاکره نشستند و برای تغییرات مطلوب و میسر به توافق رسیدند.
رهبران جنبش در هردو کشور در فرصت های مناسب اعلام کردند که ترکیه الگوی مورد نظر آنهاست و چنین بنظر می رسد که عملکرد و کارنامه موفق اسلامگرایان حاکم در ترکیه توجه جدی بسیاری از اسلامگرایان سایر کشورها را بخود جلب کرده است. ویژگی های الگوی ترکیه چیست که مورد توجه مبارزین مسلمان در کشورهای دیگر قرار گرفته است. شاید بتوان گفت:
1- در ترکیه ارتش یک نهاد ملی، با اولویت ها و باورهای سیاسی خاص است، نه یک نیروی مسلح در خدمت حاکم و مبتلا به کیش شخصیت.  ارتش ایران در دوران استبداد سلطنتی «شاه مدار» بود، نه یک نهاد ملی. در ترکیه ارتش به دفعات با کودتا تحولات سیاسی را مهار کرده است. اما نه برای حمایت ازقدرت یک فرد یا یک حکومت، بلکه براساس باورهای سیاسی.
2- اسلام گرایان ترکیه با حسن استفاده از مناسبات شکل گرفته تاریخی میان ترکیه و غرب، از طریق انتخابات آزاد ادواری توانستند قدرت را بدست بگیرند. اما در مرحله اول (دوره نجم الدین اربکان) تندروی کردند و موجب هراس، نه تنها ارتش بلکه روشنفکران سکولار شدند.
در ترکیه اسلامگرایان با حضور قدرتمند و بسیار فعال سکولارها روبرو هستند. در ایران اگرچه رضا شاه سعی کرد از الگوی مصطفی کمال ترکیه تبعیت کند اما نتوانست پایگاه قابل توجهی در میان روشنفکران بوجود آورد. در حالی که در ترکیه کمالیست ها نیروی قابل توجهی هستند، علاوه براین رضا شاه نتوانست یک ارتش واقعاً ملی و مستقل و غیروابسته به خودش بوجود بیاورد. اما در ترکیه ارتش به عنوان یک نهاد ملی، با ارزش ها، باورهای ویژه خود، مستقل و غیروابسته به شخصیت سیاسی حاکم، از جمله آتاتورک، شکل گرفته است و حضور و نقش مؤثردارد. نیروی سیاسی – اجتماعی – فرهنگی سکولارها در کنار ارتش یک نیروی قابل توجه سیاسی ، اجتماعی و نظامی  را تشکیل می دهند. اسلامگرایان ترکیه با دو مشکل اساسی روبرو شدند. اول چگونگی برخورد و تقابل با قدرت قابل توجه ارتش و روشنفکران سکولار، دوم اسلامگرایان تندرو سلفی که مناسبات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بسیار پیچیده جامعه جدید را درک نمی کنند. سیاست ها و رفتارهای این گروهها نیز از موانع توسعه جنبش های اسلامی، در بسیاری از کشورهاست. خیزش نجم الدین اربکان، دبیرکل فقید حزب رفاه (سابق)، که او را پدر جنبش اسلامی ترکیه می دانند، اگرچه با مقاومت و تقابل ارتش و سکولارها روبرو شد و سقوط کرد، اما راه را برای پیروزی عبدالله گل و رجب طیب اردوغان، رهبران حزب عدالت و توسعه هموار ساخت؛ این رهبران جوان تر یاد گرفتند که باید آرام تر وبا شتاب کمتری حرکت کنند و با هر ترفند ممکن مانع تقابل ارتش و سکولارها بشوند و این مستلزم تعدیل در خواسته ها و برنامه ها بود. در واقع نسل جدید و جوان روشنفکران دینی در ترکیه یادگرفتند که بایستی به تناسب وضعیت و چینش نیروهای سیاسی و اجتماعی ترکیه سیاست های راهبردی خود را تنظیم کنند.
در واقع الگوی ترکیه دو محور اساسی دارد. اول روشنفکران دینی اگرچه از طریق یک انتخابات آزاد و رقابتی پیروز شده اند، اما با صراحت اعلام کرده اند که بدنبال تأسیس یک دولت اسلامی نیستند، بلکه بدنبال ارائه صادقانه خدمات اقتصادی و نیز تحقق هرچه بیشتر حقوق ملت، نهادینه کردن دموکراسی هستند.
به عبارت دیگر، پرهیز از تقابل درونی و تکیه بر «وفاق ملی» و ارائه خدمات اقتصادی.
محور دوم، پرهیز از تقابل در سیاست خارجی، و بهبود روابط با تمامی کشورها، حتی با یونان و ارمنستان و اسرائیل. دولت ترکیه در چارچوب تعامل هرچه بیشتر با نظام اقتصاد جهانی- بخصوص اروپا حرکت می کند، نه درتقابل با آن.
رهبران جنبش های تونس و مصر، با صراحت از تبعیت از الگوی ترکیه گفتگو کرده اند. در تونس الغنوشی، که بارها به دعوت دولت ایران به کشورمان آمده بود و در سالهای اخیر در لندن به حالت تبعید به سر میبرد، در هنگام تظاهرات اعتراض آمیز به تونس برگشت. او صریحاً از الگوی ترکیه نام برد.
در مصر، جماعت اسلامی، که زمانی پرچمدار مبارزه خشم آلود و خشونت بود، از تجارب شکست خورده آموخت و از 1977، خط مشی خود را بکلی به مبارزه مسالمت آمیز، تغییر داد. اخوان المسلمون، که 90 سال پیش توسط حسن البنا تأسیس شده است، بعد از فراز و نشیب های بسیار، تغییر روش داده است. اگرچه هنوز هم هسته هایی در مسن ترها در درون اخوان المسلمین (معروف به قطبی ها) هوادار روش های خشونت و تند الظواهری هستند اما اکثریت جوان ترها، از روش حضور فعال و بهره گیری از فضاهای سیاسی ممکن استفاده می کند. در انتخابات 1980و 1990 شرکت کردند و موفقیت خوبی نصیب آنها شد. علاوه براین آنها یاد گرفته اند که باید با احزابی که در پاره ای از مسائل مواضع مشترک دارند، ولی اسلامگرا نیستند، نظیر حزب وفدوحزب کار، همکاری و یا حتی ائتلاف کنند. گروه جدید در درون اخوان، به نقش مؤثر زنان در جنبش سیاسی- اجتماعی واقف است و روابط نزدیکی با اقلیت های دینی (مسیحیان) دارد. این گروه های جوان، مدل ترکیه را در نظر دارند. در میدان التحریر شعر آنها: الثورتنا مدنیه، لا سیفیه، لا دمیّه.
به این ترتیب شواهد حاکی است که جنبش های اعتراضی مردمی در تونس و مصر وارد مرحله جدیدی از تحولات مدنی تدریجی، شده اند.
الگوی دوم یا فرایند دوم تحولات عربی – اسلامی منطقه، دو کشور مراکش و اردن است. در این دو کشور نظام پادشاهی،  اما نه از نوع عربستان و سایر شیوخ، حاکم است. پادشاهان هر دو کشور، به سرعت و با درایت در برابر امواج اعتراض های مردمی، روش مسالمت آمیز و مذاکره و توافق را اعمال می کنند. از طرف دیگر در مراکش جنبش مذهبی «عدل و احسان» و نیز حزب عدالت و توسعه، کثرت گرایی، انعطاف پذیری و تساهل و تسامح و سازگاری با سایر نیروها و اصل تفکیک قوا را پذیرفته اند. دراردن نیز ما شاهد این تغییر در نگرش اسلام گرایان هستیم- به عبارت دیگر تجربه ترکیه، یعنی عبور از حزب فضیلت و رفاه و رسیدن به حزب عدالت و توسعه، در اردن و مراکش نیز اثر گذار بوده است. حتی در عربستان تلاش هایی برای فاصله گرفتن از وهابیت و راهی برای آشتی با دموکراسی در جریان است. در تمام این کشورها- فرایند یادگیری قابل توجه است.

الگوی سوم – نپذیرفتن اعتراض ها و سرکوب و کشتار معترضین در لیبی، یمن، بحرین و سوریه است. اگرچه در این چند کشور وجه مشترک برخورد خصمانه و کشتار معترضین است اما هرکدام ویژگی های ملی- بومی خود را دارند.
بحرین کشوری است کوچک، و با جمعیت کم، در مناسبات قدرت در منطقه فاقد نقش و جایگاه مؤثر. اما اکثریت جمعیت این جزیره کوچک شیعه هستند. عقب نشینی حاکمان در صورت پیروزی جنبش اعتراض، دولت شیعه سومی بعد از ایران و عراق، در این منطقه روی کار خواهد آمد. این امر برای سنی های متعصب، خصوصاً وهابی های شدیداً ضد شیعه، غیرقابل تحمل خواهد بود. یکی از دلایل دخالت نظامی عربستان در بحرین علاوه بر مشکل سیاسی  مشکل مذهبی نیز می باشد.  ضمن اینکه بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خلیج فارس در بحرین قرار دارد، که برای آمریکا اهمیت راهبردی دارد.
موفقیت جنبش اعتراض آمیز بحرین به مناسبات شیعیان با اهل سنت از یک طرف و روابط آنها با ایران بستگی دارد. اگرچه شیعیان در بحرین اکثریت را دارند، اما نه یک  اکثریت قاطع، نظیر ایران.  شیعیان بحرین حتی اگر موفقیت سیاسی هم بدست آورند باز هم می بایستی؛ نظیر شیعیان لبنان و عراق، از شرکت سایر گروه های سیاسی- دینی و مذهبی در ساختار قدرت حمایت کنند. در لبنان آنچه امام موسی صدر، رهبرشیعیان لبنان می خواست حکومت اسلامی نبود، بلکه یک حکومت دموکراتیک به معنای غیرطائفی، یعنی انتخاب رئیس جمهور، بدون وابستگی های طائفی و دینی و مذهبی با رأی مستقیم مردم بود. در عراق هم، برغم اینکه شیعیان 65٪  جمعیت را تشکیل می دهند، سایر قومیت ها (کردها) و مذاهب در قدرت حضور و نقش کلیدی دارند، یا باید پیدا کنند تا عراق به یک تعادل سالم قدرت و ثبات سیاسی نهادینه سازنده برسد.

یمن، اگرچه سنی مذهبان نیز نقش رسمی ایفا می کنند، اما اکثریت جمعیت را ندارند، بنابراین پیچیدگی های مذهبی از نوع بحرین وجود ندارد. اما ساختار سیاسی یمن همچنان قبیله ای است. گذرگاه دریایی باب المندب هنوز هم از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سقوط حکومت عبدالله علی صالح و پیروزی معترضین، تغییر اساسی در وضعیت باب المنذب ایجاد نمی کند. انسجام فرهنگی- اجتماعی در یمن، در سطحی به مراتب پایین تر از مصر است. ارتش یمن منسجم نیست و بهم ریخته است. برغم مقاومت عبدالله علی صالح، شواهد همگی حاکی از آن است که دیر یا زود سقوط می کند و جانشینان او به احتمال بسیار زیاد از الگوی تونس و مصر پیروی خواهند کرد.
در سوریه جنبش اعتراض اگر چه در حال رشد است ولی هنوز به قدرت و گستردگی جنبش های مشابه در مصر و تونس و لیبی نرسیده است. اما سابقه ای طولانی تر از کشورهای تونس و مصر دارد. در چهار دهه پیش، در زمان قدرت حافظ اسد، مردم حلب  قیام کردند و دولت با تانک و توپ به شهر حمله کرد و بعد از یک درگیری شدید و خونین، جنبش را مهار کرد. البته در آن زمان استفاده از دستاوردهای انقلاب الکترونیک آن چنان نبود که اخبار آن بطور گسترده در سطح جهانی منعکس شود و بازتاب پیدا کند و سوریه متحد نظامی شوروی سابق در منتقه بود. اما برغم محدود بودن جنبش اعتراضی در سوریه، شواهد حاکی است که بشار اسد مجبور به عقب نشینی خواهد شد. برغم اظهارات و وعده های اسد، کشتار معترضین متوقف نشد و ادامه دارد. این کشتار ها بنوبه خود موجب تشدید فشارهای بین المللی، حتی اعراب،   برای کناره گیری اسد شده است. آیا این عقب نشینی با برکناری او و حزب بعث حاکم همراه خواهد بود یا نه، به گزینش روش های برخورد نهائی با معترضین توسط اسد بستگی دارد. سوریه چه از نظر فرهنگی و چه سیاسی، جایگاه ویژه ای در میان اعراب و کشورهای خاورمیانه دارد. دولت های خارجی منطقه یا فرا منطقه ای، چه هوادار و متحد سوریه و چه مخالف آن، نقش مؤثری در رویدادهای کنونی و آینده سوریه دارند. سقوط دولت بعثی بشار اسد، معادله قدرت در خاورمیانه را به ضرر ایران و حزب الله لبنان و احتمالا فلسطین،  تغییر خواهد داد. این موقعیت ویژه در حمایت یا مخالفت قدرت های بیرونی در جنبش اعتراضی اثرگذار است. با سقوط قذافی اکنون همه چشم ها متوجه بشار اسد شده  و شمارش معکوس او سرعت گرفته است.
اما تحولات در لیبی، در مرحله اول موجب تجزیه عملی کشور به دو منطقه نفتی و غیرنفتی شده است. نیروهای انقلابی، بر مناطق نفتی مسلط هستندو دولت موقت را در بنغازی تشکیل داده اند، که از طرف دولت های غربی و اتحادیه عرب به رسمیت شناخته شده است. خریدار عمده نفت لیبی کشورهای اروپایی- و عمده ترین آن، فرانسه و ایتالیا هستند. این دو کشور از اولین کشورهایی بودند که برغم سوابق بسیار دوستانه ای که با قذافی داشتند، با او به مخالفت برخاستند و نیروهای انقلابی (شورای ملی موقت) را برسمیت شناختند. قطعنامه ممنوعیت پرواز هواپیماهای لیبی برای بمباران مناطق تحت نفوذ معترضین، با پیگیری این دولت ها به تصویب رسید و اجرا شد. در این موضع گیری های کشورهای غربی، بهره مندی آنها از نفت لیبی مؤثر بوده است. اما مهمتر از بهره مندی اقتصادی، وابستگی متقابلی است که در اقتصاد جهانی بوجود آمده است. جنبش اعتراضی مردم لیبی منجر به توقف صادرات نفت لیبی به اروپا شد. این امر به نوبه خود بر فعالیت بهینه و عادی نهادهای تولیدی و نیز زندگی مردم در اروپا اثر منفی گذاشت. همانطور که اشاره کردم در دهکده جهانی وابستگی های متقابل از یک طرف و انفجار اطلاعات و ابزارهای گسترده گردش اطلاعات، محدودیت هایی را برای دولت های سرکوبگر بوجود آورده است. دولت های غربی، بعد از تصویب و اجرای قطعنامه ممنوعیت پرواز هواپیماهای لیبی بر فراز خاک آن کشور، شورای رهبران اعتراض مستقر در بنغازی را به رسمیت شناختند. بلافاصله جریان صادرات نفت لیبی به اروپا از سرگرفته شد و بهای نفت صادراتی نیز به حساب این شورا یا دولت جدید، واریز گردید. این تحولات به این معناست که ولو برای موقت، تقسیم جغرافیایی صورت گرفته و یک کشور با دو سیستم بوجود آمده بود. اگرچه مقاومت مردم و فشارهای داخلی و بین المللی برای قذافی ادامه یافت وانقلابیون طرابلس را هم فتح کرده اند، و قذافی مقاومت می کند،  او دیر یا زود مجبور به خروج ازصحنه قدرت خواهد شد. احتمالا آنچه در تونس و مصر ، بعد از کناره گیری بن علی و مبارک و پیگیری قضائی و زندانی شدن مبارک رخ داد در مقاومت قذافی و اسد موثر بوده است. شاید اگر انقلابیون برخورد های ملایم تری با بن علی و مبارک داشتند، کناره گیری قذافی و اسد آسانتر می بود. 
اما تجربه لیبی ویژگی های مهم در خور توجهی دارد. در عصر تحولات و التهابات اعتراضی و مردمی حاضر در خاورمیانه، تجربه لیبی، یا به تعبیر دقیق تر، پدیده بنغازی، برای کشورهای صادر کننده نفت آموزنده و هشدار دهنده است که بایستی با دقت بررسی شده و مورد توجه رهبران این کشور ها قرارگیرد. در عالم سیاست باید غیر قابل تصور را تصور کرد و برای پیشگیری یا مقابله با آن تدبیری اندیشید.
نکته سوم اینکه ، در بررسی تحولات خاورمیانه دو موضوع دیگر هم باید مورد بحث قرار گیرد: موضوع اول پیامد تحولات و جنبش های اعتراضی اخیر در سایر کشورهای عربی، نظیر عربستان، کویت، لبنان، امارات، قطر، مسقط و عمان، سودان، الجزیره و... یا کشورهای اسلامی قفقاز، آسیای مرکزی از یک طرف و تأثیر این تحولات در اسرائیل و صلح خاورمیانه چه خواهد بود، برخی تأثیرات این تحولات هم اکنون بروز کرده است.
موضوع دوم نقش و تأثیر قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای هم در پیدایش و بروز این تحولات و هم در سرنوشت و جمع بندی آنها چیست. آیا رابطه ای میان این تحولات با مسئله امتناع اسرائیل از صلح با اعراب و فلسطینان و طرح آمریکا برای " خاورمیانه بزرگ" وجود دارد؟  
این ها پرسش های بسیار مهمی هستند که بایستی در جای خود، در فرصتی دیگر مورد بررسی قرار گیرند.
متن اولیه این تحلیل در 29 /2/90 نوشته شده بود اما چاپ آن در مطبوعات ایران میسر نگردید. سقوط قذافی بهانه ای شد برای انتشار آن. 


 


طرابلس در مقابل مخالفین قذافی تسلیم شده است، سرهنگ قذافی که مخالفین خود را «موش» می‌خواند، مشخص نیست با وجود نیروهای فدایی که مدعی بود حکومت او را حفظ خواهند کرد، در حال حاضر در کدام نقطه از لیبی مخفی شده است.

حکومت قذافی پس از شش ماه درگیری با مخالفین به انتهای راه رسیده است، جماهیریه ابداعی معمر قذافی در حال فروپاشی‌ست.
سرهنگ «معمر ابومنیار قذافی» (زاده ۷ ژوئن ۱۹۴۲) ۶۸ ساله است و طی چهل و دو سال گذشته، قدرت را در لیبی در دست داشته است. سرهنگ قذافی در ۲۷ سالگی توانست به هم‌راه گروهی از افسران لیبی، «ادریس» اول پادشاه لیبی را طی کودتایی بدون خون‌ریزی از قدرت برکنار کند.
قذافی مدعی است که در لیبی عنوان رسمی ندارد، اما او رییس مجلس شورای انقلاب در لیبی است و  مطبوعات دولتی او را با القابی تشریفاتی نظیر «رهنمای انقلاب کبیر سوسیالیستی لیبی» و «رهبر برادرانه و رهنمای انقلاب» نام می‌برند.
معمر قذافی در سال 1977، سیستم حکومتی تحت عنوان «جماهیریه» یا حکومت توده‌ها را به لیبیایی‌ها معرفی کرد، بر اساس این نظریه، کشور از طریق کنگره‌ها و کمیته‌های مردمی اداره می‌شد، فلسفه سیاسی او در کتابی تحت عنوان «کتاب سبز» منتشر شده و به گفته او این کتاب جای‌گزینی برای سوسیالیسم و کاپیتالیسم با افزوده‌هایی از دین اسلام است.
معمر قذافی در فوریه ۲۰۰۹ میلادی نیز به عنوان رییس دوره‌ای اتحادیه آفریقا انتخاب شد. وی در این اجلاس خود را «بزرگ حکمای عرب و شاه شاهان قاره آفریقا و امیرالمومنین مسلمانان جهان» نامید و خطاب به رهبران جهان عرب گفت: «مقام من اجازه نمی‌دهد در سطح شما باشم.»
اما قذافی که خود را بزرگ حکمای عرب می‌خواند، این روزها حکومت‌اش در حال سقوط است، قذافی پس از شش ماه درگیری مسلحانه با مخالفین خود، در  روزهای پایانی حکومت خود قرار دارد.
در فوریه ۲۰۱۱ میلادی گروهی از معترضان سیاسی که از مخالفان و معترضان جدید تونس، مصر و دیگر بخش‌های جهان عرب الهام گرفته بودند بر ضد دولت قذافی در لیبی به ‌پا خواستند و این موضوع به‌سرعت به یک شورش عمومی مبدل شد.

«ایلیا جزایری»، روزنامه‌نگار و کارشناس مسایل جهان عرب، در مورد چگونگی شروع اعتراضات می‌گوید: «حدودن هفت ماه پیش در شهر بنغازی یک وکیل مدافع که پی‌گیر پرونده شکنجه در زندان‌ها بود، بازداشت شد و همین امر باعث شد تا مردم در بنغازی به خیابان‌ها بیایند، این اعتراض‌ها در ابتدا به صورت مسالمت‌آمیز بود اما توسط نیروهای قذافی با خشونت سرکوب شد، همین امر باعث شد تا معترضین دست به سلاح ببرند. معترضین پس از تصرف کامل شهر بنغازی شورای انتقالی را تشکیل دادند.»
ناتو در میانه راه
درگیری میان مخالفین قذافی و حامیان حکومت وی، در مدت کوتاهی به حدی بالا گرفت که ناتو را به مداخله در لیبی واداشت، ناتو با ورود به نزاع مردم لیبی و قذافی، توانست از شدت حملات نیروهای قذافی کم کند، هر‌چند مخالفین انتقاد‌هایی هم از عمل‌کرد ناتو داشتند.
مخالفین معتقد بودند که ناتو به علت منافع سیاسی خود قصد ندارد که نیروهای مخالف را مسلح کند و نمی‌خواهد ضربات سنگینی به گردان‌های «معمر قذافی» وارد کند.
البته منتقدین ناتو تنها مخالفین قذافی نبودند، به‌طور مثال عده‌ای از منتقدین دخالت ناتو با ادعای این‌که ناتو، بازوی نظامی امپریالیسم غرب است، مدعی می‌شدند که ممکن است به بهانه روی‌دادهای لیبی با حمله نظامی، ناتو این کشور را اشغال کند.
ایلیا جزایری در ادامه پیرامون نحوه ورود ناتو به اختلافات داخلی لیبی می‌گوید: «مخالفین قذافی از نظر سلاح بسیار اندک بود، نیروهای مخالفین آمورش نظامی هم ندیده بودند و به همین دلیل بعد از تشکیل شورای انتقالی و به رسمیت شناخته شدن این شورا، خود شورا از کشور‌های خارجی درخواست کمک کرد، چون هجم سرکوب بسیار گسترده بود و ممکن بود این نیروها شکست بخورند، برای همین این شورا از جامعه بین‌اللمل خواست تا مداخله کنند و این نیروها را حمایت هوایی کنند.
مخالفین معتقد بودند با توقف حملات هوایی نیروهای قذافی، را می‌توانند شکست دهند، به همین دلیل درخواست منطقه پرواز ممنوع کردند.
البته شورای امنیت، پس از تایید شورای هم‌کاری خلیج فارس و اتحادیه عرب، مداخله محدود نظامی را تصویب کرد، البته هدفی که اعلام شد حمایت از غیر‌نظامیان بود.
پس از تایید اعلام منطقه پرواز ممنوع نیروهای بین‌المللی به پدافند‌های دفاعی نیروهای قذافی حمله کردند، و همین حملات و در خدف قرار گرفتن پای‌گاه‌های دفاعی قذافی باعث شد تا مخالفین بتوانند پیش‌روی کنند.»

بهار مخالفین، زمستان قذافی
پس از گذشت شش ماه، سر‌انجام مخالفین موفق شدند وارد طرابلس شوند، مخالفان مسلح قذافی، پس از  تهاجم، از چند سو به طرابلس، کنترل خود بر این شهر را گسترش دادند.
فرمان‌ده‌های مخالفین در طرابلس مدعی‌اند که 80 در صد کنترل شهر از جمله مقر تلویزیون دولتی را در دست دارند، پس از این‌که نیروهای مخالف کنترل مناطق مختلف طرابلس را به عهده گرفتند، به سمت مجتمع سرهنگ قذافی حرکت کردند.
مخالفین اعلام کرده‌اند که به دنبال پاک‌سازی طرابلس از حامیان قذافی هستند.
در‌گیری در اطراف این مجتمع به شدت در جریان است اما مشخص نیست که قذافی هنوز در طرابلس است یا این‌که از این شهر و یا حتا لیبی خارج شده است.
مخالفین مدعی‌اند که سه پسر قذافی را بازداشت کرده‌اند، و به زودی قذافی را نیز دستگیر خواهند کرد، در طرابلس با این‌که هم‌چنان درگیری‌های نظامی وجود دارد، مردم همانند دیگر شهرهای لیبی، جشن پیروزی گرفته‌اند.
دموکراسی پس از اسلحه
در حالی که مردم لیبی در حال برگزاری جشن رفتن قذافی هستند، بسیاری از ناظرین ضمن خوش‌حالی از پیروزی مخالفین قذافی نسبت به آینده لیبی و عمل‌کرد دموکراتیک نیروهای مخالف ابراز نگرانی می‌کنند.
سردمداران کشور‌های مختلف هم با این‌که آن‌ها در پیام‌های‌شان پیروزی مخالفین را تبریک گفته‌اند، اما می‌توان در این پیام‌ها نگرانی این کشور‌ها از استقرار دموکراسی و امنیت در لیبی را مشاهده کرد.
به‌‌طور مثال «باراک اوباما» در پیام خود از شورای انتقالی خواسته است تا به آرامی هدایت کشور را به دست بگیرند و از کشته شدن غیر‌نظامی‌ها جلوگیری کنند، «دیوید کامرون»، نخست وزیر بریتانیا نیز از مخالفین مسلح خواسته است تا به حقوق بشر احترام بگذارند.

«ایلیا جزایری» کارشناس جهان عرب آینده مبهمی را برای لیبی پیش‌بینی می‌کند و معتقد است، هم‌اکنون زود است تا در باره آینده لیبی بتوانیم تصویر روشنی ارایه کنیم، وی ادامه می‌دهد: «نیروهای مخالف قذافی و شخصیت‌هایی که در شورای ملی انتقالی وجود دارند تفکر واحدی ندارند از لیبرال‌ها تا اسلام‌گرایان در این شورا حضور دارند. و این‌ها اختلافات خیلی عمیقی هم با هم دارند، کشته شدن فرمان‌ده سابق، نیروهای نظامی حاصل اختلافات داخلی مخالفین بود، از طرفی دیگر در حال حاضر مردم در لیبی مسلح هستند یعنی حتا مردم عادی نیز هم‌اکنون مسلح هستند و این اوضاع را پیچیده خواهد کرد، دوره انتقالی دوره انتقالی دشواری برای لیبی خواهد بود و شاید شاهد اختلافات و حتا درگیری در میان مخالفین باشیم. تا امروز مردم لیبی حول محور مخالفت با قذافی متحد شده بودند، و امروز مشخص نیست چه آلترناتیوی و چگونه جای‌گزین حکومت قذافی خواهد شد.»
یکی از کاربران ایرانی فیس بوک در بحثی نگرانی خود از فردای لیبی را این‌گونه عنوان کرده بود «منطقه خاورمیانه دچار عقب‌ماندگی‌های اساسی است. نمی‌توان انتظار داشت که یک‌شبه و یک‌ساله سازوکارهای زندگی جدید مهیا شود. نماد قدرت در لیبی درهم‌کوبیده شده. بازسازی همه‌چیز در آن‌جا زمان می‌برد. سیستم جدید هم به سختی مستقر می‌شود. دخالت خارجی از این به بعد و در تشکیل نهادهای احتمالن جدید و با هدف نفوذ در تصمیم‌گیری در حوزه‌های مربوط به نفت بیش‌تر هم خواهد شد. اما قبایل درجه دو تا مدت زیادی از این‌که دیکتاتور رفته‌است خوش‌حال خواهند بود.»
در حالی که بسیاری از مردم لیبی و حتا دیگر مردم تحت ستم حکومت‌های استبدادی، از انقلاب لیبی، ابراز خرسندی می‌کنند و خود را شریک در خوش‌حالی مردم لیبی می‌دانند، نگرانی‌ها نسبت به آینده لیبی بیش‌تر شده است؛ آن‌چه مشخص است برای این‌که بتوانیم لیبی جدید را کشوری دموکرات بخوانیم، باید مدتی منتظر بمانیم و رخ‌داد‌های آینده را زیر نظر بگیریم.

منبع: رادیو کوچه_تمام رخ


 


تجمعات و راهپیمایی‌ها، تنها تجربه‌ی خیابانی سبزها نیست و کمرنگ شدن تظاهرات خیابانی را نباید به معنای رها کردن عرصه‌ی عمومی دانست. این، نتیجه‌ای است که پس از خواندن گزارش زیر، شما هم با آن همنظر خواهید بود. تجربه‌هایی که در این گزارش به مرور آنها پرداخته می‌شود، نشان می‌دهد که در پیش گرفتن راهبرد اساسی آگاهی‌بخشی، به معنای قهر با خیابان نیست و نباید تصور کرد که با بسته شدن فضای عمومی رسمی بر فعالیت جنبش سبز، حضور در این فضا به اشکال غیررسمی و ابتکاری دنبال نخواهد شد.

از قضا بسیاری از این تجربه‌های بکر و خلاقانه را کسانی آفریدند که جز «همراهان گمنام جنبش سبز» هیچ نام و نشان دیگری هم ندارند و نخواهند داشت. در دو سال گذشته بسیاری از حامیان اهداف جنبش سبز، به ویژه جوانان، در حمایت از زندانیان سیاسی و اعلام همبستگی با آنان اقدام به گرفتن روزه کردند. اعلام همبستگی‌ها فقط در گرفتن روزه هم خلاصه نشد و بسیاری از آنان افطارهای خود را نیز با مردم تقسیم کردند.

چندی قبل که جوانان اصلاح طلب به روزه سیاسی در همبستگی با اعتصاب غذای زندانیان دعوت کرده بودند، برخی فعالان سبزاندیش در روزهای اعلام شده برای گرفتن روزه سیاسی، با درست کردن نان و پنیری ساده، راهی خیابان‌های تهران شدند و با تقسیم افطار خود سعی کردند مردم را نیز در جریان وضعیت زندانی‌های سیاسی سبز قرار دهند و گامی در مسیر آگاهی‌بخشی بردارند.

آنها این تجربه‌های اجتماعی و معنوی توأمان را، بی‌سروصدا و فارغ از هیاهوی روزمره خبری، و تنها با باور به این واقعیت آفریدند که «فقط از پشت صفحه‌ی فیس بوک و دنیای مجازی نمی‌توان جنبش سبز را در جامعه و بین مردم تکثیر کرد و آنان را از اتفاقات پیش‌آمده در کشور باخبر ساخت، پس باید در خیابان‌های شهر به صورت مسالمت‌آمیز و مدنی حضور یافت و با صحبت رو‌در‌رو با مردم نیز به تکثیر جنبش کمک کرد.»

این، سخن یکی از جوانانی است که با جمعی از دوستان همفکر خود، نه به قصد تظاهرات، بلکه برای بسط آگاهی‌های عمومی به خیابان رفته است. او با ذکر مثالی جالب، می‌گوید: «شاهنامه هم همین‌طوری در بین مردم زنده ماند، زمانی که اینترنتی نبود و حتی با فرهنگ ایرانی نیز مبارزه می‌شد، مردم با جمع شدن دور هم و نقل داستان‌های شاهنامه، به همین سادگی تاریخ کهن سرزمینمان را زنده نگه داشتند.»

این همراه گمنام جنبش سبز ادامه می‌دهد: «نباید فقط به فضای مجازی تکیه کرد. شاید این کار خطرات خاص خود را داشته باشد و وقتی وارد خیابان می‌شوی تا افطار را بین مردم تقسیم کنی، نگران این باشی که ماموران امنیتی شناسایی‌ات کنند و دردسری برایت به وجود بیاید. اما در عین حال نمی‌توان بی‌عمل ماند و فقط به فیس‌بوک و اینترنت اکتفا کرد. مردم باید از طرق مختلف متوجه شوند که در کشور چه می‌گذرد.»

فعالان یکی از این هسته‌های خودجوش سبز در تهران، تاکنون در مناسبت‌های مختلفی که اعلام روزه‌ی سیاسی شده، مانند اعتصاب امسال زندانیان بند ۳۵۰ اوین در اعتراض به شهادت هاله سحابی و هدی صابر یا اعتصاب سال گذشته زندانیان بند ۳۵۰ اقدام به پخش افطار در بین مردم کرده‌اند.

آنها در تجربه‌ای دیگر، تصمیم گرفتند برای سلامتی مهندس موسوی و شیخ مهدی کروبی و همسرانشان روزه‌ی سیاسی بگیرند و با نیت سلامتی این چهار نفر، نان و پنیر خود را با مردم شهر تقسیم کنند تا آنها هم مطلع شوند که بر رهبران استوارشان که بر سر پیمان خود با مردم ایستاده‌اند چه می‌رود.

یکی از این جوانان در گفت‌و‌گو با خبرنگار کلمه، تجربه‌ی سبز خود را این‌گونه بازگو می‌کند: «اولش کمی سخت بود، خیلی نان و پنیر درست کرده بودیم و مطمئن نبویم که مردم همه‌ی آنها را خواهند گرفت یا نه و اصلا واکنش‌ها چه خواهد بود. اما با حضور در خیابان، انگار یک بار دیگر به یاد آوردیم که ما بی‌شماریم. بسیاری از مردم با اشتیاق نان و پنیرها را از ما می‌گرفتند و برای سلامتی زندانیان و خصوصا رهبران سبزمان دعا می‌کردند.»

یکی دیگر از جوانان فعال در این تجربه‌ی گفت‌وگوی رودررو با مردم، در این باره می‌گوید: «بعضی‌ها از ما می‌پرسیدند که چطور آنها هم می‌توانند در این کار مشارکت کنند. جواب ما خیلی ساده بود: احتیاج به هماهنگی با کسی یا جایی نیست؛ شما هم می‌توانید چند بسته نان و پنیر بخرید و درست کنید و سپس به پخش آن بین مردم بپردازید، با نیت دعا برای سلامتی رهبران سبز. جالب بود که آنها هم استقبال می‌کردند. حتی چند نفر پیرمرد با خوشحالی تمام به خود من گفتند: مرحبا به غیرت شما جوانان.»

البته تجربه‌ی همه یکسان نیست. یکی دیگر از همراهان جنبش سبز که در یک تجربه‌ی مشابه حضور خیابانی شرکت داشته، می‌گوید: «در جایی که ما بودیم، مردم یک کم ترسیده بودند، انگار که شنیدن اسم مهندس و کروبی هم جرم باشد. اما یک کمی که می‌گذشت، کم کم یخ مردم باز می‌شد و از خود اشتیاق هم نشان می‌دادند. در مجموع می‌توان گفت بیشتر مردم زیر لب بانیان ظلم را نفرین می‌کردند و بعد هم دعای خیر خود را نثار زندانیان می‌کردند. البته چند نفر بسیار اندک نیز بودند که اصلا نگرفتند و یا مسخره کردند.»

یکی از اقدامات ابتکاری که از سوی فعالان سبز صورت گرفت، پخش خرما در شب‌های پس از شهادت هاله سحابی و هدی صابر در خیابان‌های شهر بوده است. فعالان یکی از هسته‌های سبز جوانان که در آن شب‌ها در برخی اماکن مذهبی اقدام به پخش خرما کرده بودند، درباره‌ی تجربه‌ی خود می‌گوید: «خودم خیلی بغض داشتم، اما سعی می‌کردم نشان ندهم. نمی‌خواستم مردم تحت تأثیر من قرار بگیرند. هرکس خرما بر می‌داشت، می‌گفتم برای شادی روح دختری که زیر تابوت پدرش رفت دعا کنید، و بعد علت را جویا می‌شدند و من توضیحی از ماجرا می‌دادم.

او ادامه می‌دهد: «در زمان درگذشت هاله خانم، عکس‌العمل‌ها بغض بود و تأسف. لعنت می‌کردند و اعلام همدردی. برای هدی صابر هم همین‌طور بود و اتفاقا عصبانی‌تر هم بودند. اما نکته‌ی جالب اینجاست که هر دفعه تعداد بیشتری از مردم نسبت به وقایع خبردار می‌شوند و سطح آگاهی عمومی روز به روز بیشتر می‌شود.»

یک جمع دیگر از جوانان سبز نیز که در همان ایام برای آگاه کردن مردم به اماکن مذهبی رفته بودند، در این باره تعریف می‌کنند: «استقبال مردم خیلی خوب بود، بیشتر کسانی که برای عبادت آمده بودند با ما وارد گفت‌و‌گو شدند و ناراضی بودند از اینکه حاکمیت احساسات اقشار مذهبی را به بازی گرفته است. می‌گفتند: گمان می‌کنند که می‌توانند از این راه خواسته‌های خود را پیش ببرند، در حالی که ما می‌دانیم زندانیان و آقای موسوی و کروبی افراد متدینی هستند و درد دین دارند.»

یکی از این جوانان می‌گوید: «برای من برخورد این بخش از جامعه خیلی جالب بود. آنها اتفاقا بیشتر از همه استقبال کردند و با ما همراهی کردند، خصوصا در رابطه با شهادت خانم سحابی و هدی صابر که خیلی عصبانی بودند و از آنان دفاع می‌کردند.»

گروه دیگری از جوانان سبز، در روزی که اعلام روزه‌ی سیاسی شده بود، برنامه‌ی پخش افطار خود را در جنوب تهران برگزار کردند. آنها البته به کسی نمی‌گفتند که افطار برای چیست و فقط تاکید می‌کردند که برای یک زندانی بی‌گناه است. اما همین‌ها تعریف می‌کنند که «بسیاری از مردم هنگام برداشتن افطاری تاکید می‌کردند که مگر بی‌گناه‌تر از مهندس موسوی و آقای کروبی و همسرانشان و زندانیان بی‌گناه سبزمان هم کسی را داریم… در واقع به این شکل، گویی همراهان جنبش سبز همدیگر را تازه پیدا می‌کردند. مردم هم اعلام همراهی می‌کردند و می‌گفتند که بعد از این، خودشان نیز چنین اقداماتی را صورت خواهند داد.»

گزارش‌ها و روایت‌های این جوانان سبز از تجربه‌های بدیع و نوآورانه‌شان در مواجهه با مردم، از سویی نشان از زنده بودن جنبش سبز دارد و از سوی دیگر، خبر از وجود ظرفیت‌های دست‌نخورده و کمتر شناخته‌شده‌ای می‌دهد که با هزینه‌های اندک اما نتیجه‌بخشی بالا می‌توان از آنها بهره گرفت. جنبش سبز در شرایط بسته و خفقانی موجود، راهی جز آگاهی‌بخشی برای رهایی از استبداد کنونی ندارد. برای همین بود که امسال به نام «سال آگاهی تا رهایی» نامگذاری شد، و برای همین است که باید این گام‌های ولو کوچک را برای رسیدن به اهداف بزرگ جنبش سبز، پیگیر و مستمر برداشت. برخی از هسته‌های سبز جوانان اعلام کرده‌اند که برای ماه رمضان امسال هم برنامه داشته‌اند و به تاسی از امام مظلومان، افطارهای خود را با هموطنان تقسیم کرده‌اند. شاید شما هم بخواهید به آنها بپیوندید و در این راه سبز پر از معنویت و امید، با آنها همقدم شوید. برای این منظور، نیاز به هماهنگی با کسی نیست؛ در جنبش سبز، هر شهروند یک ستاد، یک رسانه و یک رهبر بوده و هست.

منبع: کلمه


 


دو نطق ابتدایی جلسه علنی امروز مجلس که شامل انتقادات شدیدی به دولت بود، اعتراض نایب رئیس مجلس را برانگیخت و شهاب‌الدین صدر از نمایندگان خواست در نطق‌هایشان، دستاوردهای انقلاب را زیرسوال نبرده و سیاه‌نمایی نکنند که باعث سوء استفاده دشمنان نشود!

به گزارش خبرآنلاین، جلال محمودزاده نماینده مهاباد نطق امروز خود را به عنوان «دردرل با رهبر انقلاب» اینگونه قرائت کرد: مردم کرد که در این ۳۲ سال به شهادت امام امت در تمامی امور انقلاب، مشارکت فعال داشته اند، هنوز به عنوان شهروند درجه دوم هستند و به مطالبات آنها هیچ توجهی نمی شود و به مثابه فرزند ناتنی نظام به کردستان نگریسته می​شود. اصول ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی، ۳۲ سال است که اجرایی نشده و در تمام کردستان به اندازه ذوب آهن اصفهان هم سرمایه گذاری نشده است.

وی از برخوردهای ناروای پلیسی در کردستان گلایه کرد و گفت: نظام اداری روز به روز مریض تر و اختلاس و رشوه گیری تحمل مجلس را به سر آورده است. مردم کردستان از عملکرد مسئولان در یان ۳۲ سال ناخرسندند بویژه آنکه به آِیین های مذهبی سنیهای کردستان توجهی نمی شود. مردم وقتشان را برای تماشای برنامه های تلوزیون استان که هیچ نشانی از آیین و فرهنگ کرد ندارد، هدر نمی​دهند.

امیر طاهرخانی نماینده تاکستان نیز در نطقش خطاب به احمدی نژاد گفت: شما همواره در سخنرانی هایتان با ارائه آماری به بررسی عملکرد دولت خود و دولتهای گذشته می پردازید که در صحت و سقم آن شبهه وجود دارد. علاوه بر این بدانید که مردم وضعیت زندگی امروز خود با گذشته شان را مقایسه می کنند و نسبت به این آمارها قضاوت می​کنند.

وی با انتقاد از اینکه آمار رشد اقتصادی کشور ارائه نمیشود، متذکر شد: چرا تا کنون درآمدهای نفتی دولت خودتان را با دولت​های گذشته مقایسه نمی کنید تا مشخص شود که در این دولت سه یا چهار برابر دولت​های قبل درآمد نفتی داشته​اید؟ اما آیا به همان میزان کار انجام داده​اید؟ آقای احمدی نژاد مشکل اصلی امروز کشور اشتغال و مسکن است. تا کی باید امارهای رنگین ارائه دهید و باز هم اشتغال پایداری ایجاد نشود؟

نماینده تاکستان با اعتقاد بر اینکه تیم اقتصادی دولت درخواب هستند، گفت: جوانان برای دو سه میلیون تومان وام، دست گدایی به سوی بانک​ها دراز می کنند و برخوردهای تحقیرآمیزی با آنها می​شود.


 


وحید لعلی پور، همسر مهدیه گلرو زندانی سیاسی، برای گذراندن دوران حبسش به زندان اوین منتقل شد.

به گزارش کلمه، لعلی‌پور که روز یک‌شنبه از سوی پلیس امنیت احضار شده بود، امروز پس از مراجعه به پلیس امنیت گیشا، با یک دستگاه ون به دادسرای مستقر در زندان اوین و سپس بند ۳۵۰ اوین برای گذراندن دوره‌ی یک ساله‌ی حبسش که البته ۳ ماه از آن را پیش از این در بازداشت موقت گذرانده بود، منتقل شد.

وحید لعلی‌پور از سوی شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اتهام «اجتماع و تبانی علیه نظام» به دو سال زندان تعزیری محکوم شده بود. این رای در دادگاه تجدیدنظر به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی (تعلیق به مدت چهار سال) تبدیل شد.

وحید لعلی پور و مهدیه گلرو، در یازدهم آذر ماه ۸۸ در پی مراجعه ماموران امنیتی به منزلشان، بازداشت شدند که وحید لعلی پور در اسفند همان سال با قرار وثیقه آزاد شد.

مهدیه گلرو که دانشجوى محروم از تحصیل دانشکده‌ى اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایى است، به اتهام «تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانى به قصد بر هم زدن امنیت ملى» و نیز صدور بیانیه به مناسبت روز دانشجو از داخل زندان، در مجموع به سه سال و شش ماه زندان محکوم شده است. وی اوایل مرداد ماه بعد از ۲۰ ماه زندان برای چند روز به مرخصی آمده بود.

وحید لعلی‌پور، مترجم زبان انگلیسی است و فعالیت سیاسی نداشته است. وی با وجود نداشتن سابقه سیاسی، به سبب پیگیری مجدانه پرونده همسرش، به زندان محکوم شد و حکمش به اجرا درآمد.

وحید لعلی پور و مهدیه گلرو در حوادث بعد از انتخابات نخستین زوجی هستند که در حال حاضر همزمان در حال گذراندن دوران محکومیت خود در زندان هستند.


 


آیت‌الله‌العظمی یوسف صانعی در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، برای خلاصی زندانیان بی‌گناه و اسرای مظلوم دعا کرد و از خدای متعال خواست به کسانی که به انسان‌ها رحم نمی‌کنند، مهربانی و عطوفت عنایت کند. ایشان همچنین با تاکید بر آگاهی ملت‌ها، آیه‌ی مبارکه‌ی «وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنقَلَب ینقَلِبُونَ» را به ظالمان یادآور شد و گفت: دیکتاتورها بدانند هم دیکتاتوری خواهد رفت و هم دیکتاتورها

به گزارش کلمه، این مرجع تقلید در سخنرانی خود در دومین شب قدر رمضان امسال، با اشاره به گرفتاری‌ها و مشکلات زیاد جامعه، از جمله بی‌کاری، فشارهای اقتصادی، اعتیادهای خطرناک، فساد، ناهنجاری‌های اجتماعی، گرفتار شدن خوبان، اسیر شدن نخبگان مملکت و فرزندان انقلاب؛ تصریح کرد: امیر المؤمنین حق مرغابی‌ها را فراموش نمی‌کند، ما حقوق انسان‌ها را به ضدش عمل می‌کنیم؛ نه‌تنها حقوقشان را مراعات نمی‌کنیم، بلکه ظلمی مضاعف و ظلمی دوچندان درباره آن‌ها روا می‌داریم.

ایشان همچنین با اشاره به جمله‌ای از پیامبر که از زبان امام علی(ع) نقل شده، تاکید کرد که انسان‌های مغرور و مستبد در اسلام، هیچ ارزشی ندارند و انسان‌های خودخواه با پیامبر فاصله‌ای نامتناهی دارند.

متن کامل سخنرانی آیت‌الله صانعی به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایشان بدین شرح است:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

مرحوم آیت‌الله العظمی آشیخ جعفر شوشتری در رابطه با بیست‌ویکم ماه مبارک رمضان و شب‌های قدر می‌گوید کسی بار سفر بسته که همه ابزار و وسائل رفع گرفتاری‌ها را از گرفتاران همراه خود دارد؛ یعنی همه وسائل شفاعت را با خود دارد. امیر المومینن(سلام الله علیه) به‌عنوان یک انسان، در حد خودش مظهر همه صفات جمال و جلال الهی بوده؛ یعنی این صفات و اسمائی را که در جوشن کبیر خواندیم، امیر المؤمنین در حد خودش مظهر آن‌ها بوده و در خودش آن صفات را پیاده و عمل کرده است. چون انسان موحد باید رنگ الهی به خود بگیرد.

مرحوم شیخ صدوق(قدس سره الشریف) هم در امالی می‌گوید: افضل اعمال امشب مذاکره علمی است. ما برای این که هم بین ادعیه وارده و هم بر سر گرفتن قرآن و توسل به معصومین و هم عمل به آن چه که شیخ صدوق فرموده را جمع کرده باشیم، یک حدیث از امیر المؤمنین نقل می‌کنم. اصبغ‌بن‌نباته یکی از دوستان امیر المؤمنین می گوید: ما روز بیست‌ویکم ماه مبارک رمضان با عده‌ای از صحابه مثل حارث‌بن سوید‌بن غفیله و جماعتی دیگر رفتیم در خانه امیر المؤمنین نشستیم، ‌شنیدیم که از خانه علی صدای گریه بلند بود. امام مجتبی(ع) بیرون آمد و فرمود امیر المؤمنین دستور داده به خانه‌هایتان بروید. همه رفتند اما اصبغ می‌گوید من ماندم خیلی هم گریه کردم؛ امام مجتبی رفت و برگشت و فرمود: مگر نگفتم بروید؟ عرض کردم: چرا، «اما لا والله یا بن رسول الله لایتابعنی نفسی ولا یحملنی رجلی ان انصرف»؛ جانم به من اجازه رفتن نمی‌دهد، تحمل رفتن را ندارم، پاهایم را نمی‌توانم حرکت بدهم، نمی‌توانم قدم از قدم بردارم و بروم مگر این که امیر المؤمنین را ببینم. بعد هم می‌گوید گریه کردم امام مجتبی رفت و بازگشت و فرمود: بیا امیر المؤمنین اجازه داده به عیادتش بروی. می‌گوید: وارد شدم امیر المؤمنینی که هیچ‌گاه در طول زندگی اش تکیه نکرده بود، دیدم بر یک وساده و متکایی تکیه کرده است. می‌گوید دیدم پیشانی‌بند زردی به پیشانی مبارکش بسته شده. آن‌قدر خون از فرق مبارکش آمده که صورتشان زرد شده و من نمی‌توانستم بین دستمال زردی که به سرش بسته شده بود و صورتش، تفاوتی ببینم. بنا کردم گریه کردن، دستش را بوسیدم روی پاهایش افتادم. فرمود: «لا تبک یا اصبغ فانها والله الجنه»؛ گریه نکن به هر حال بعد از این شهادت، بهشت است و رضوان الهی. عرض کردم: شما به بهشت می‌روید ولی من برای فقدان شما گریه می‌کنم، یا امیر المؤمنین «جعلت فداک حدثنی بحدیث سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله» یک حدیث که از پیغمبر شنیدید، برای من بگویید. دیگر بعد از این از شما حدیثی نمی‌شنوم.

خوب، اصبغ خیلی زیبا حرف زده، می‌گوید یک حدیثی بگویید چون من بعد از این دیگر از شما حدیث نمی‌شنوم آن هم از پیغمبر باشد. امیر المؤمنین پاسخ مثبت داد و فرمود: «نعم یا اصبغ، دعانی رسول الله یوما» اصبغ، یک روز پیغمبر مرا خواست و فرمود: برو به مسجد و از بالای منبر من – ظاهراً آن وقتی بوده که پیغمبر دیگر در بستر افتاده بود- مردم را به سوی خود دعوت کن و بگو مردم به مسجد بیایند. حمد و ثنای خدا را به جا بیاور، بر من صلوات زیاد بفرست، بعد این جملات را به مردم بگو: «ایها الناس انی رسول رسول الله الیکم» من پیغام‌آور پیغمبر هستم. پیغمبر فرموده همانا لعنت خدا و لعنت فرشتگان مقرب و انبیای مرسل و لعنت من بر کسی که خود را به غیر پدر نسبت بدهد یا ادعا کند «الی غیر موالیه»، به غیر مولا و آقای خودش ادعا کند «او ظلم اجیرا اجره» یا به کارگری در پرداخت مزدش ظلم کند «فاتیت مسجده و صعدت منبره» امیر مؤمنان می فرماید: به مسجد رفتم و بالای منبر قرار گرفتم. قریش مرا دیدند و به طرف من آمدند. حمد و ثنای الهی کردم و بر پیغمبر صلوات فرستادم و بعد گفتم: من رسول رسول‌الله هستم و از رسول‌الله برای شما پیغام دارم، و آن جملات را نقل کردم پیغمبر فرموده: «ألا إن لعنة الله ولعنة ملائکته المقربین وأنبیائه المرسلین ولعنتی على من انتمى إلى غیر أبیه، أو ادعى إلى غیر موالیه، أو ظلم أجیرا أجره» این‌ها را که پیغمبر فرموده بود، تکرار کرد. «فلم یتکلم أحد من القوم» هیچ کس صحبت نکرد جز یک نفر بلند شد و عرض کرد شما حرف پیغمبر را ابلاغ کردید ولکن کلام شما یک ابهامی دارد و تفسیر نشده. به او گفتم: من می‌روم از پیغمبر می‌پرسم و برمی‌گردم – نخواست از خودش معنی کند- می‌گوید رفتم خدمت رسول‌الله به پیغمبر قضیه را عرض کردم، فرمود برو مسجد و حمد و ثنا کن و بگو: این تفسیر آن موارد است: «أیها الناس ما کنا لنجیئکم بشئ إلا وعندنا تأویله وتفسیره» هر چه ما به شما گفتیم تأویل و تفسیرش نزد ماست. «ألا وإنی أنا أبوکم» پیغمبر فرموده من پدر شما هستم پدر روحانی شما. «ألا وإنی أنا مولاکم» من سرپرست شما و مولای شما هستم «ألا وإنی أنا أجیرکم» [امالی شیخ مفید، ص ۳۵۱] من اجیر و کارگر شما هستم. این جملات آخری است که از امیر المؤمنین غیر از وصیت‌نامه‌اش در روز گذشته نقل شده است. آن که بنده عنایت داشتم، این مطلب است که پیغمبر خودش را اجیر مردم می‌داند نه آقا، سلطان و پادشاه مردم، نه رئیس مردم، بلکه برعکس است، من اجیر شما هستم. شما هر جوری که مصلحت بدانید و خلاف موازین شرع نباشد، به من بگویید، من عمل می‌کنم. من اجیر شما هستم در هدایت کردن شما. اصلا من برای هدایت شما آمده‌ام. من برای حفظ امنیت شما آمده‌ام ، من اجیر، راعی و حافظ شما هستم نه آقا و سرکرده شما و نه کسی که بخواهم به شما دستور و فرمان بدهم.

این جمله «الا وانا اجیرکم» را باید بر سر چهارراه بشریت و سردر سازمان‌های حقوق انسانی نوشت و اعلام کرد انسان‌های مغرور و مستبد در اسلام، هیچ ارزشی ندارند، انسان‌های خودخواه با پیامبر فاصله‌ای نامتناهی دارند
این جمله «الا وانا اجیرکم» را باید بر سر چهارراه بشریت و سردر سازمان‌های حقوق انسانی نوشت و اعلام کرد انسان‌های مغرور و مستبد در اسلام، هیچ ارزشی ندارند، انسان‌های خودخواه با پیامبر فاصله‌ای نامتناهی دارند. باید به همه گفت که اسلام این چنین می‌گوید. رئیس مسلمین خود را اجیر و کارگر می‌داند نه حاکم علی الاطلاق و این که من هرچه بگویم، این است و جز این نیست. نه، چنین شخصی با اسلام فاصله فراوان دارد.

امروز نویسندگان ابعاد زندگی علی را شرح داده اند، ولی متأسفانه و صد افسوس که ابعاد حکومتی علی و رسول‌الله را شرح نداده اند. پیامبر نیز حاکمیت داشته و مدتی بعد از رسالت حاکم بوده، آن ابعاد حاکمیت به‌عنوان فقه در حوزه‌های علمیه باز نشده؛ و تنها یک نامه مالک اشتر است که گاهی خوانده می‌شود. البته شهید مطهری درباره حکومت علی بحث‌هایی دارد، اما در حوزه‌های علمیه به عنوان یک بحث فقهی بحث نشده و مطرح نگردیده است. انسانیت علی و رعایت حقوق امیر المؤمنین نسبت به دیگران آن چنان که باید و شاید بحث نشده است.

امیر مؤمنان صبح روز نوزدهم می‌خواهد بیاید بیرون، مرغابی‌های منزل بنا می‌کنند به سروصدا کردن، سفارششان را می‌کند و می فرماید: دخترم، این مرغابی‌ها را مواظبت کن، اذیت نشوند «صوائحُ تتبعها نوائحُ».

علی به مسجد می رود، ولی لحظاتی بعد، ایشان را به خانه باز می‌گردانند. پزشک معالج زخم سر را معاینه می‌کند و تشخیص می‌دهد که شمشیر مسموم بوده و کار از کار گذشته است. ظاهرا گفته‌اند امیر المؤمنین نیاز به شیر دارد. کودکان یتیم ظرف‌های شیر را به دست گرفته در منزل علی‌بن ابی‌طالب جمع می‌شوند. ، علی‌بن ابی‌طالب سفارش می‌کند شیر را برای عبدالرحمن هم ببرید؛

به‌جز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تو است اکنون به اسیر کن مدارا

کجا بشریت به این حد رسیده است؟ چرا این حقوق بشر امیر المؤمنین را با علم و عمل پیاده نمی‌کنیم؟ چرا امروز که توان تبلیغاتی وسیع داریم، تبلیغات ما نمی‌تواند این روح بزرگ علی و تشیع را به دنیا بفهماند؟ اما متأسفاته شاهدیم که به جایش چهره اسلام را چنان کریه می‌کنیم که من فکر می‌کنم اگر خدای ناخواسته اوضاع این چنین باشد، دیری نگذرد که جمعیت زیادی از اسلام برگردند مردم هم گرفتارند؛ چرا گرفتاری مردم را حل نمی‌کنیم؟ چرا مثل امیر المؤمنین حرکت نمی‌کنیم؟ امیر المؤمنین حقوق همه را مراعات می‌کرد و خود را بالاتر نمی‌دانست.

خدایا ما با جامعه افسرده‌ای روبه‌رو هستیم . ای امیر المؤمنین امشب به فریاد ما برس. خدایا ما با گرفتارهای زیادی روبه‌روییم. خودمان هم گرفتاری زیاد داریم. مشکلات جامعه بسیار زیاد است؛ بی‌کاری، فشارهای اقتصادی، اعتیادهای خطرناک، فساد، ناهنجاری‌های اجتماعی، گرفتار شدن خوبان، اسیر شدن نخبگان مملکت و فرزندان انقلاب. امیر المؤمنین حق مرغابی‌ها را فراموش نمی‌کند، ما حقوق انسان‌ها را به ضدش عمل می‌کنیم؛ نه‌تنها حقوقشان را مراعات نمی‌کنیم، بلکه ظلمی مضاعف و ظلمی دوچندان درباره آن‌ها روا می‌داریم، اما ظالمین بدانند و مطمئن باشند «وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنقَلَب ینقَلِبُونَ». دیکتاتورها بدانند هم دیکتاتوری خواهد رفت و هم دیکتاتورها. ملت‌ها دیگر آگاه شده‌اند.

خدایا همه مریض‌های ما را امشب شفای عاجل عنایت فرما.

خدایا همه گرفتاران از انسان‌ها، مسلمین و شیعیان علی‌بن ابی‌طالب را از گرفتاری نجات عنایت فرما.

پروردگارا، هرچه زودتر مقدمات استخلاص زندانیان بی‌گناه و اسرای مظلوم ما را فراهم فرما.

خدایا، مهربانی و عطوفتت را در قلب آنانی که به انسان‌ها رحم نمی‌کنند، مقداری عنایت کن تا به انسان ها رحم کنند.

خدایا گذشتگان ما را مشمول مغفرت و رحمتت قرار ده.

خدایا پدر و مادر ما و آن‌هایی را که بر ما حق داشته و حق دارند مشمول مغفرتت قرار ده.

خدایا، امام امت و دو یادگارش را مشمول رحمت خودت قرار ده.

خدا، شهدای ما درجاتشان عالی است، متعالی گردان.

پروردگارا، ما غیر از این که از تو بخواهیم، راه دیگری نداریم و رفع همه گرفتاری‌ها را از تو می‌خواهیم.


 


جواد علیخانی، دانشجوی زندانی محبوس در زندان اوین، ۱۴ ماه است بدون مرخصی در بند ۳۵۰ به سر می‌برد. این در حالی است که بر اساس آیین‌نامه سازمان زندان‌ها، همه زندانیان هر ماه حق برخورداری از مرخصی و هر دو هفته یکبار حق استفاده از ملاقات حضوری را دارند.

به گزارش خبرنگار کلمه، این دانشجوی ۳۱ ساله رشته دامپزشکی دانشگاه شهید چمران نخستین بار اواخر مهرماه سال ۸۶ به همراه پنج تن از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه اهواز بازداشت شد و مدت ۱۱ ماه را بلاتکلیف در بند عمومی زندان سپیدار اهواز گذراند.

خانواده علیخانی که در شهر کرج ساکن هستند، در تمام این مدت برای ملاقات با وی این راه را می پیمودند و با وی ملاقات می کردند.

وی در شهریور ۸۷ با قید وثیقه از زندان آزاد شد اما سه ماه بعد با حکم دادگاه به پنج سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال کاهش یافت. این دانشجو در ۱۶ آذر ماه سال ۸۸ به دو ترم تعلیق در دانشگاه محکوم شد و به خاطر فعالیت و نوشتن مقالات انتقادی و شرکت در تجمعات اعتراضی پس از انتخابات، به دستور ماموران وزارت اطلاعات برای گذراندن ادامه محکومیت به زندان سپیدار اهواز بازگردانده شد، که پیگیری‌های خانواده موجب شد او پس از چهار ماه سرانجام به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شود.

وی تاکنون و بعد از ۱۴ ماه حبس در این زندان از مرخصی استفاده نکرده و خانواده با پیگیری‌های مکرر تنها توانسته‌اند او را چند بار در زندان اوین به صورت حضوری ملاقات کنند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته