-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

Latest New from Green Correspondents for 08/22/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 


خبرنگاران سبز/جامعه:
میر حسین موسوی: فراعنه معمولا زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است ... « این روزها خاورمیانه در آستانه ی حوادث بزرگی است که می تواند سرنوشت این منطقه و جهان و سرنوشت ملت های منطقه را تحت تاثیر خود قرار دهد. مسلما آنچه در حال وقوع است در راستای به هم زدن نظام ظالمانه ایست که سرنوشت ملت های بسیاری را درمنطقه در چنگال خود گرفته است و بدون هیچی شکی نقطه ی آغازین آنچه شاهد آن هستیم را باید در تظاهرات چند میلیونی ۲۵ و۲۸ و۳۰ خرداد تهران جستجو کرد. 

روزهایی که مردم با شعار "رای من کجاست؟" به خیابان ها آمدند و مسالمت جویانه، حقوق از دست رفته ی خود را پی گرفتند...متاسفانه منافع ِ پشت سر ِ ایدئولوژی ِ حاکم در کشور، اجازه نمی دهد واقعیت ها آنچنان که هستند، خود را نشان دهند...و شاید هم متوجه نیستند که ادامه ی سیاست غلبه به وسیله ی ایجاد خوف، نهایتا در نقطه ای به ضد خود تبدیل و آنگاه آمدن "روز خشم" و روزهای غضب ملی اجتناب ناپذیر می شود. فراعنه معمولا زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است.»/ بهمن

 
 

شورای هماهنگی راه سبز امید از مردم آگاه در سراسر ایران دعوت می کند که در ساعت 10 شامگاه پنجشنبه سوم شهریورماه، با سر دادن ندای تکبیر و برائت از خودکامگی، ضمن ابراز همبستگی با مردم مظلوم فلسطین و سوریه، انزجار خود از سلطه‌ی هرگونه ستم و کردار غیر دموکراتیک را ابراز دارند، سیاست منافقانه‌ی حاکمیت در قبال آنچه در منطقه می گذرد را برملا کنند، و پیام راستین مردمان این مرز و بوم را به گوش خواهران و برادرانشان در سوریه و فلسطین برسانند.
خبرنگاران سبز/جامعه/شورای هماهنگی راه سبز امید:
 شورای هماهنگی راه سبز اميد با اشاره به در پيش بودن روز قدس و قيام مردم منطقه عليه مستبدانی که به دروغ پرچم مبارزه با اشغالگران اسرائيلی را به دوش می‌کشند، از مردم آگاه در سراسر ايران دعوت کرد در ساعت ۱۰ شامگاه پنجشنبه سوم شهريورماه، با سر دادن ندای تکبير و برائت از خودکامگی، به ابراز همبستگی با مردم مظلوم فلسطين و سوريه بپردازند، انزجار خود از سلطه‌ی هرگونه ستم و کردار غير دموکراتيک را ابراز دارند و سياست منافقانه‌ی حاکميت در قبال آنچه در منطقه می گذرد را برملا کنند.

اين شورا در بيانيه‌ی اخير خود همچنين با اشاره به اينکه جمعه‌ی آخر ماه رمضان به پيشنهاد آيت‌الله منتظری به عنوان «روز قدس» نامگذاری شده و ضمن تاکيد بر اينکه شعار اولويت توجه به حقوق مردم ايران بر مردم فلسطين و لبنان، اعتراض به چهره‌ی نفاق و دو رويی در سياست های اعمال شده توسط حاکميت بود و نه دست شستن از همدلی و همدردی با ستمديدگان در هر کجای جهان؛ «سکوت ننگين دولتمردان در قبال ستمی که توسط حکومت سوريه بر مردم مظلوم سوريه و اين روزها بر پناهجويان فلسطينی در آن کشور می رود» را نشانی ديگر از انحراف از سياست های مبتنی بر اصول اخلاق، توسط حاکميت دانست.

در اين بيانيه همچنين با اشاره به قيام‌های اخير مردم منطقه عليه نظام‌های خودکامه مدعی حمايت از حقوق مردم فلسطين، تصريح کرد: «آنچه در تونس، مصر، ليبی، بحرين، يمن، سوريه و ديگر کشورهای منطقه می گذرد، نشان از اين آگاهی دارد که از استبداد، آزادی و از بيدادگری، دادگری به بار نمی نشيند. چنين است که اين روزها شاهديم که از يک سو حملات نظاميان غاصب قدس، مردم بی پناه سرزمين های اشغالی را نشانه می گيرد و از سوی ديگر، حملات نظاميان رژيم بعث سوريه به مردم خويش و نيز دهها هزار پناهنده‌ی فلسطينی در غرب اين کشور، فاجعه های انسانی دردناک می آفريند.»

متن کامل شانزدهمين بيانيه‌ی شورای هماهنگی راه سبز اميد که برای انتشار در اختيار کلمه قرار گرفته، بدين شرح است:



بسم الله الرحمن الرحيم

و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادی الصالحون (سوره‌ی انبياء، آيه‌ی ۱۰۵)

به درستی که در کتاب زبور داوود آورديم که بندگان شايسته‌ی من وارث زمين خواهند بود

ملت آگاه ايران، هموطنان هوشيار، همراهان جنبش سبز

بار ديگر در آستانه‌ی واپسين جمعه‌ی ماه مبارک رمضان و بزرگداشت روز قدس قرار داريم؛ روزی که به پيشنهاد مرحوم آيت الله العظمی منتظری، نماد همدردی با مردم مظلوم فلسطين گشت. در اين روز مردم ايران، در کنار ديگر مسلمانان و آزاديخواهان جهان، انزجار خود از ستم سازمان يافته ای که باعث آوارگی ميليون ها فلسطينی از سرزمينشان شد و به نام دين، قرن ها همزيستی مسالمت آميز اديان در آن ديار را قربانی خشونت بارترين سياست های تاريخ بشری ساخت، اعلام می دارند و با اين اقدام نمادين، پيام انسان دوستانه‌ی خود را به گوش جهانيان می رسانند.

گذشت نزديک به شش دهه از آغاز اين فاجعه‌ی انسانی اما نشان داده که از يک سو حکومت اسرائيل گوش خود را به روی اعتراضات گسترده عليه سياست های تجاوزطلبانه‌ی خود بسته و از سوی ديگر، حکومت های خودکامه‌ی منطقه، شعار دفاع از حقوق مردم ستمديده‌ی فلسطين را به عنوان ابزاری برای توجيه مشروعيت خود به کار برده اند. مشاهده‌ی همين واقعيت تلخ بوده که مردم فلسطين را مصمم ساخته تا با توسل به طرق گوناگون، بر اراده‌ی ملی خود تکيه زنند و در جست‌وجوی راهی بسوی حل و فصل منصفانه‌ی اين مسئله برآيند.

اکنون چهره‌ی تلخ اين واقعيت چنان آشکار شده که ملت های منطقه را ديگر يارای سکوت در مقابل آن نمانده است. مردم کشورهايی که سال ها به دروغ پرچم مبارزه با اشغالگران را به دوش می کشيدند اينک دريافته اند که اميدی به احقاق حقوق مردم فلسطين توسط نظام های خودکامه ای که حقوق مردم خويش را هم محترم نمی شمرند نبايد داشت. آنچه در تونس، مصر، ليبی، بحرين، يمن، سوريه و ديگر کشورهای منطقه می گذرد، نشان از اين آگاهی دارد که از استبداد، آزادی و از بيدادگری، دادگری به بار نمی نشيند. چنين است که اين روزها شاهديم که از يک سو حملات نظاميان غاصب قدس، مردم بی پناه سرزمين های اشغالی را نشانه می گيرد و از سوی ديگر، حملات نظاميان رژيم بعث سوريه به مردم خويش و نيز دهها هزار پناهنده‌ی فلسطينی در غرب اين کشور، فاجعه های انسانی دردناک می آفريند.

در دو سال گذشته و به دنبال حضور ميليونی معترضان به تقلب انتخاباتی سال ۸۸ در ايران نيز، سياست های داخلی و خارجی حاکميتی که به نام دفاع از مردم فلسطين، ستم را بر مردم خود و ديگر کشورهای منطقه روا می شمرد مورد انتقاد وسيع مردم ايران قرار گرفته است. آن روز که فرياد اولويت توجه به حقوق مردم ايران سرداده شد، نه از سر بی توجهی به ستمی که بر مردم فلسطين و لبنان می رود، بلکه به نشانه‌ی اعتراض به چهره‌ی نفاق و دو رويی در سياست های اعمال شده توسط حاکميت بود. مردم ايران هيچگاه نخواسته و نتوانسته اند از همدلی و همدردی با ستمديدگان در هر کجای جهان که باشد، دست بشويند، اما اتخاذ سياست های نابخردانه ای که نه به نفع ملت فلسطين و نه در جهت منافع ملی ايران باشد را بر نمی تابند. سکوت ننگين دولتمردان در قبال ستمی که توسط حکومت سوريه بر مردم مظلوم سوريه و اين روزها بر پناهجويان فلسطينی در آن کشور می رود، نشانی ديگر از انحراف از سياست های مبتنی بر اصول اخلاق، توسط حاکميت است.

از اين رو، شورای هماهنگی راه سبز اميد از مردم آگاه در سراسر ايران دعوت می کند که در ساعت ۱۰ شامگاه پنجشنبه سوم شهريورماه، با سر دادن ندای تکبير و برائت از خودکامگی، ضمن ابراز همبستگی با مردم مظلوم فلسطين و سوريه، انزجار خود از سلطه‌ی هرگونه ستم و کردار غير دموکراتيک را ابراز دارند، سياست منافقانه‌ی حاکميت در قبال آنچه در منطقه می گذرد را برملا کنند، و پيام راستين مردمان اين مرز و بوم را به گوش خواهران و برادرانشان در سوريه و فلسطين برسانند.

شورای هماهنگی راه سبز اميد


 
 

شنیده شده است از برگزاری مراسم شب‌های قدر در حسینیه دارالزهرا ممانعت به عمل آمده است.گفتنی است که از ادامه برگزاری مراسم حسینیه ارشاد اعلام نیز مخالفت شده است
خبرنگاران سبز/جامعه:
پس از اینکه با فشار نیروهای امنیتی مراسم شب های قدر در حسنیه ارشاد، لغو شد خبر رسده است که با ادامه برگزاری ویژه برنامه‌های شب‌های قدر در حسینیه دارالزهرا نیز مخالفت شده است.

به گزارش کلمه، موسسه فرهنگی دارالزهرا يکی از مراکز مذهبی متعلق به اصلاح طلبان است. برنامه های محرم سال ۸۹ اين حسينيه نيز با هجوم نيروهای امنيتی و انتظامی تعطيل شد. اين تعطيلی که با مخالفت شديد توليت حسينيه (حجت الاسلام و المسلمين سيد علی اکبر محتشمی پور) همراه بود، در نهايت منجر به انتشار نامه رسمی وی به مراجع و رنجنامه خادمين دارالزهرا شد. در ادامه نيز خانم فخرالسادات محتشمی پور در شب عاشورای ۸۹ نامه ای خطاب به دادستان تهران انتشار داد که از بسته شدن درب های حسينيه دارالزهرا و استقرار نيروهای انتظامی به عنوان يک حرکت ضد عاشورايی ذکر نمود.

 
 

ما اين سند را با تحمل‏ زحمات فراوان تحصيل و برای‏ ضبط در تاريخ گراور کرديم‏ اما معتقديم تا دولت و ملت ايران‏ در حفظ حقوق و حدود خود کوششی مردانه نکنند در اين‏گونه اسناد تاثيری نيست.
خبرنگاران سبز/ایران در جهان:
تمهيد اين مقدمه کوتاه را پيش از بيان اوضاع جزاير لازم می‌شمارد: علمای زمين‏‌شناسی معتقدند در اوايل عهد ميوسن Miocen آب‌های مديترانه قسمت‌های کوهستانی‏ و نواحی جنوب ايران را فراگرفت، سپس در نتيجه بروز عوامل تحت‌الارضی، آب از اين مناطق‏ عقب نشست و پشته‏‌های شوره و نمک در نقاط مختلف بجا نهاد. اواسط همين عهد در اثر ظهور همين‏ عوامل، باز همه اين مناطق زير آب رفت و پس از ساليان دراز مجددا پيوستگی دريای مديترانه و اقيانوس هند گسسته شد و بالاخره در عهد پليوسن Pliocen که کوه‌های زاگرس در نتيجه فشارهای‏ سخت زمينی نمايان گشت خليج‌فارس به وجود آمد.

خليج‌فارس که قسمتی هند است و از جانبی بدريای سرخ پيوسته، ۲۵۱۲۲۶ کيلومترمربع (۹۷۰۰۰ ميل مربع) مساحت دارد. شوری آب اين خليج نسبت به ساير دريا‌ها کمتر است مخصوصا بهار و نزديک تابستان که رودخانه‏‌های دجله و فرات و کارون مقدار عظيمی آب‏ شيرين بدان وارد می‌کند شوری آن کاسته می‌شود.

خليج‌فارس ميان ۴۸ و ۵۷ درجه طول شرقی گرنويچ و ۲۴ و ۳۰ درجه عرض شمالی واقع‏ شده، طولش از دهانه تا ساحل عمان ۸۰۴ کيلومتر (۵۰۰ ميل) و عرضش به تفاوت ۴۶۵ کيلومتر (۱۸۰ ميل) تا ۷۵ کيلومتر (۲۹ ميل) (باب هرمز) تغيير می‌يابد. عمق خليج در کرانه‏‌های‏ کوهستانی بيشتر و در سواحل پست کمتر است و حداکثر عمق آن در هيچ نقطه از ۹۲ متر تجاوز نمی‌کند.

جزايری کوچک و بزرگ که همه متعلق به ايران است در نقاط مختلف خليج‌فارس وجود دارد بعضی از آنها بواسطه زمين شوره‏زار و نداشتن آب آشاميدنی غيرمسکون و برخی ديگر کم‏‌وبيش‏ جمعيتی دارند که مختصات چند جزيره را يد می‌کنيم.

۱- قشم: از تمام جزاير خليج‌فارس آباد‌تر و بزرگ‌تر می‌باشد، طولش ۱۱۵ کيلومتر و عرضش به تفاوت از دو تا ده کيلومتر است. قسمتی از زمين‌های قشم با آب چاه زراعت می‌شود، بيست‏ و دو هزار نفر جمعيت دارد و «باسعيدو» و «قشم» معتبر‌ترين آبادی‌های آنست.

۲- هرمز: در شمال لارک، و فارس، و محيطش در حدود شش‏ هزار متر است.

۳- کيش: ۱۵ کيلومتر طول و ۸ کيلومتر عرض دارد. اين جزيره در زمان قديم اعتبار فراوان داشته و سياحان بزرگ عرب در سفرنامه خود آبادی و اعتبار بازرگانی آنجا را ستوده‌‏اند.

۴- لارک: طولش نه و عرضش ۵۵ کيلومترمربع است. برجستگی‌هايی دارد که ارتفاع‏ بلند‌ترين آنها از ۱۸۰ متر بيشتر نيست و آب مشروب آن از آب باران است.

۵- هنگام: در جنوب جزيره قشم قرار گرفته.

۶- ابوموسی: در جنوب بندر لنگه است.

۷- خارک: در شصت کيلومتری بوشهر قرار گرفته، طولش ۱۲ و عرضش سه کيلومتر است.

اين جزيره کوچک-دو قرن پيش از اين موقتا آباد و با اعتبار شد و پس از مدت کوتاهی باز ويران گشت. توضيح اينکه در سال ۱۷۵۳ ميلادی «بارن نيفوزن» که رييس تجارتخانه هلند در بصره بود، خارک را گرفت و قلعه کوچک و محکمی در آنجا بنا کرد. دوازده سال بعد «ميرمهنا» رييس بندر ريگ، اين جزيره را گرفت و تاسيسات آن را مرکز غارتگری خود قرار داد. کريمخان‏ زند در سال ۱۷۶۹ برای دفع شر «ميرمهنا» و جلوگيری از راهزنی‌های دزدان دريايی، آنجا را محاصره و تصرف کرد. در دوران سلطنت ناصرالدين شاه انگليسی‌ها دوبار برای پيشرفت مقاصد و نيات شوم خود اين جزيره را گرفتند و پس از اينکه مقصودشان عملی شد آنجا را تخليه کردند.

۸-خارگو: جزيره کوچک و بی‏اعتباريست در شمال خارک.

۹-شيخ شعيب: در فاصله ۱۸ کيلومتری ساحل شيبکوه قرار دارد، طولش چهار و عرضش‏ دو کيلومتر می‌باشد.

جزاير ديگر، تنب بزرگ، تنب کوچک، فرور، هندرابی است که بيشترشان‏ غيرمسکون است.

***
خليج‌فارس از زمان بسيار قديم، شاهراه کشتی‌رانی و بازرگانی دريايی بوده و از قرائن و امارات‏ چنين استنباط می‌شود قديمی‌ترين اقوامی که در اين دريا رفت‌‏وآمد داشته‌‏اند، سومری‌ها، عيلامی‌ها، آشوری‌ها، بابلی‌ها بوده‌اند. در قرون سلف از اين دريا برای لشکرکشی هم استفاده می‌شده، چنانکه در سده هفتم پيش از ميلاد «سناخريب» از راه اين دريا بر قوای کلده که به سرزمين عيلام پناه برده بودند حمله کرد.

اسکندر هنگام بازگشت از هندوستان «نيارکوس» سردار يونانی خود را مامور کرد از سراسر عمان و خيلج‌فارس بگذرد و اوضاع اين دريا را بسزا مطالعه کند. «نيارکوس» همين که‏ بادهای مخالف موسمی هندوستان فرونشست با همراهان خود از اين دو دريا گذشت و به خليج‌فارس رسيد.

ايرانيان نيز تا حدود قرن چهارم ميلادی به منظور تجارت در اين دريا زياد رفت‏وآمد می‌کردند و چنان در کار دريانوردی و سواداگری ورزيده و بی‌باک بودند که برای فروش يا مبادله امتعه خود تا جزيره سرانديب سرزمين‌های دور‌تر جلو می‌رفتند.

از قرن دهم ميلادی عرب‌ها نيز وارد ميدان تجارت دريايی شدند و حتی با ساکنين سواحل چين‏ دادوستد می‌کردند. اکنون که وضع جغرافيايی و تاريخی خليج‌فارس به قدر لازم معلوم شد به اصل مطلب می‌‏پردازيم.

**
بحرين شامل چند جزيره بزرگ و کوچک است که مجموعا در حدود هفتصد کيلومترمربع‏ مساحت، ۹۵ آبادی و ۱۲۵۰۰۰ هزار نفر جمعيت دارد.

بزرگ‌ترين جزاير «منامه» «منعمه» است که ۴۷ کيلومتر طول و دوازده کيلومتر عرض‏ دارد. کرانه‏‌های اين جزاير پست و هموار است و کوه کوچکی درميانش کشيده شده که ارتفاع بلندترين‏ قله‏‌اش از ۱۳۴ متر تجاوز نمی‌کند. مرکز «منامه» شهر کوچکيست به همين نام که در حدود سی‏‌هزار تن‏ جمعيت دارد.

«محرق» جزيره ديگريست به طول شش کيلومتر و نيم و عرض متوسط هشتصد متر که در جانب شمال شرقی «منامه» قرار گرفته و آبادی بزرگش «محرق» است که جمعيت آن بالغ‏بر ۲۵۰۰۰ نفر می‌باشد. آخرين جزيره قابل ذکر مجمع‌الجزاير بحرين «ستره» است که ۸/۴ کيلومتر طول و ۶/۱ کيلومتر عرض دارد و در مشرق منامه، جنوب محرق واقع است.

بحرين، در عصر شاهنشاهان قديم:

مجمع‌الجزاير بحرين دارای سابقه تاريخی ممتد و بسيار قديم است. در کتيبه‌‏های قديم آشوری‏ مکرر به جزايری موسوم به «نی‏دوک‏کی» يا «ديلمون» اشاره شده که به عقيده مورخين، همين جزاير بحرين می‌باشد. در يکی از اين کتيبه‏‌ها که کارهای «سارگن Sargon» کبير رقم شده ذکر گرديده‏ که پادشاه در حدود سال ۱۸۷۲ قبل از ميلاد به خليج‌فارس رسيد و اين ناحيه را تسخير کرد.

دکتر «تئودوربنت» معتقد است فينيقی‏‌ها سال‌ها پيش از ميلاد مسيح در جزاير بحرين استقرار داشته‌اند و قبور بسيار کهنه‏ و قديمی که اکنون در جزاير بحرين مشهود است و برخی‏ به صورت تل‌های بزرگ خاک‏ درآمده مويد اين نظر است.

تاريخ قطعی تسلط ايرانيان بر جزاير بحرين‏ درست معلوم نيست. آنچه‏ مسلم است اينست، سلاطين‏ هخامنشی همين که وضع داخلی‏ را سروسامان دادند و مرزشان‏ به دريای سفيد و سرخ رسيد دريافتند که تسلط ايشان بر سرزمين‌های پهناوری که‏ به چنگ آورده‌اند بی‏نيروی‏ دريايی نسبه بزرگی ناشدنی‏ يا دشوار و زودگذر است.

ناچار به ايجاد نيروی‏ دريايی بزرگی دست زدند و چون ايرانيان مردمانی‏ کشاورز بودند و تا آن‏ روزگار کشتی‏سازی و دريانوردی نمی‌دانستند از يونانيان و فينيقی‌‏هايی که در ايران بسر می‌بردند کمک‏ گرفتند و در زمانی نسبه کوتاه، نيروی دريايی شگرفی فراهم آوردند و بر جزاير و تکيه‏‌گاه‌های مهم‏ بحری نظارت و تسلط يافتند. چنانکه کورش در سال ۳۲۶ قبل از ميلاد، سواحل عمان و بحرين را تصرف کرد. در دوران فرمانروايی اشکانيان، شاهزادگانی که در فارس و نواحی عمان و بحرين حکومت‏ می‌کردند همه دست‏‌شانده و مطيع پادشاهان اشکانی بودند و بی‏‌اجازت آنها به کارهای بزرگ‏ دست نمی‌زدند.

اردشير سر دودمان ساسانيان که در سال ۲۲۶ ميلادی سلسله اشکانيان را شکست داد و حکومت‏ تازه‏‌ای بنيان نهاد، پس از غلبه بر دشمنان داخلی و ايجاد نظم، به منظور تزييد اعتبار و حيثيت حکومت‏ خويش بتلاش و تکاپو پرداخت و برای تامين تسلط بر بحرين، لشکر به سواحل جنوبی و جزاير مذکور فرستاد و پس از يک سال محاصره، آنجا را گرفت و غنيمت‌های گران به چنگ آورد. «ساطرون» را که‏ سر از اطاعت و بندگی پيچيده بود گرفتار و حاکم تازه‌‏ای به جای او تعيين کرد و برای آنکه اثری‏ از خود بجا نهاده باشد شهری نيز در ساحل بزرگ‌ترين جزاير بحرين بنا کرد.

در سال ۳۰۹ ميلادی، هرمز دوم درگذشت و چون جانشينش شاپور دوم خردسال بود دولت‏ ساسانيان از اين زمان موقتا به ضعف گراييد. در سال ۳۲۶ ميلادی شاپور که جوان و قوی ‏رای شده‏ بود به اصلاح کار مملکت و دفع سرکشان آغاز کرد و پيش از همه به جلوگيری اعراب سواحل جنوبی‏ پرداخت، جمعی از آنان را گرفت و کشت و مرزبان تازه‏ای برای جزاير بحرين تعيين کرد.

انوشيروان نيز پس از فتح يمن لشکر به حضرموت و عمان و بحرين کشيد و ياغيان و سرکشان را که مايه شر و آشوب شده بودند بيرون راند و آن حدود را دوباره ضميمه ايران نمود.

بحرين بعد از اسلام:

در سال هشتم بعثت، «علابن حضرمی» به بحرين رفت و مردم آن سرزمين را به قبول مسلمانی دعوت‏ کرد. ايرانيان آنجا مردانه پايداری و مقاومت نمودند اما سعی‌شان به جايی نرسيد و ناچار يا مسلمانان شدند و يا جزيه دادند اما پس از چندی که بيشتر آنها دوباره به کيش قديم بازگشتند «ابوبکر» خليفه، باز «علابن حضرمی» را به آن حدود فرستاد. او جمعی را مقتول و مالشان را غارت کرد و پيش مهتر خود فرستاد (سال ۱۲ هجرت).

پس از مدتی باز بحرين و سواحل عمان، مرکز آشوب و خودسری و گردنکشی شد چنانکه‏ در سنه ۲۴۹ «علی بن محمد» که ايرانی‏نژاد بود، جمعی غلامان زنگی را گرد آورد و در بحرين و عمان‏ و جزاير ديگر نفوذ و اعتباری پيدا کرد. علی بن محمد که صاحب‌الزنج لقب يافته بود و مردی هوشمند و با تدبير بود، پس از مدت‌ها مبارزه‌‏جويی و ستيزه‏‌گری بدست موفق برادر معتمد خليفه کشته شد.

بعد از اين واقعه و حوادث مشابه ديگر، گرچه قسمتی از خاک ايران و همه جزاير و سواحل‏ جنوبی خليج‌فارس ظاهرا به اطاعت خلفا درآمد اما ايرانيان در همه‌‏جا صاحب نفوذ معنوی و قدرت‏ حقيقی بودند. در تمام مدت خلافت امويان و عباسيان تجارت و کشتی‏رانی ايرانيان همچنان به اعتبار قديم باقی و نفوذشان برقرار بود.

سلاطين اوليه سلسله آل‏بويه، پس از استقرار، به کشورگشايی و توسعه حکومت افتادند. معزالدوله احمد بن بويه بعد از تصرف فارس و خوزستان و عراق عرب، عزم تصرف بحرين و عمان کرد و در سال ۳۵۲ ابومحمد حسن بن محمد مهلّبی، وزير خود را بدين کار مامور فرمود. وزير سپاهيان و اسباب لازم آماده نمود اما عمرش وفا نکرد و درگذشت. معزالدوله خود به آنجا رفت و نافع را که بر بحرين حکومت داشت شکست داد و خطبه و سکه بنام خويش کرد. پس از مدتی، مردم عمان، حاکم‏ معزالدوله را بيرون و خودسری آغاز کردند. معزالدوله در سال ۳۵۵ باز سپاهی به سرکردگی وزيرش‏ «ابو الفرج بن عباس» به آنجا فرستاد و فتنه را فرونشاند. عضدالدوله جانشين معزالدوله نيز همچنان بر عمان و جزاير خليج‌فارس مسلط بود. پس از مرگ او که در سال ۳۷۲ اتفاق افتاد کشورهای‏ او بين پسرانش تقسيم شد عمان و جزاير بحرين به شرف‌الدوله رسيد. از اين زمان حوادث گوناگونی‏ در اين حدود اتفاق افتاد. در سال ۴۴۰ «ابونصر خسرو فيروز» (ملک رحيم) آخرين سلطان سلسله آل‏بويه، برای مطيع کردن خوارج که بر عمان و بحرين تسلط يافته بودند سپاهی به سرکردگی «شهريار بن‏ نافيل» آنجا فرستاد و او آن حدود را آرام کرد.

بعد از انقراض دولت آل‏بويه و روی کارآمدن سلاجقه، «قاورد» پسر «چغری‏بيک» در سال ۴۵۵ شيراز را گرفت و «عيسی» حاکم هرمز را مامور کرد عمان و بحرين را که همچنان در دست شهريار بن نافيل باقی مانده بود بگيرد و عيسی اين وظيفه را بيابان برد.

اتابک ابوبکر نيز در دوران حکومت خود پس از اينکه جزيره‌‏های کيش و قشم و هرمز را گرفت، آهنگ تسخير جزاير بحرين و عمان کرد. «اوال» که اکنون «منامه» نام دارد و بزرگترين‏ جزيره مجمع الجزاير بحرين است آن زمان در تصرف «محمد بن ابی‌‏ماجد» بود. اتابک‏ ابوبکر در سوم ذی‏حجه ۶۳۳ آنجا را گرفت و امير آن سرزمين را که مطيع المستنصر باللّه خليفه عباسی شده بود بيرون کرد. هشت سال بعد «قطيف» را هم گرفت.

اروپايی‏‌ها در سواحل ايران:

 در سال ۹۰۹ هجری (۱۴۹۳ ميلادی) يکی از دريانوردان پرتغال بنام «آلفونس دالبوکرک‏ Alfonso Daibouquerque» به بحر عمان و خليج‌فارس آمد و از جانب «امانوئل» پادشاه آن‏ کشور مامور شد که سواحل و جزاير اين دو دريا را به تصرف درآورد. اين دريانورد بی‌‏باک و بی‌‏رحم‏ به کمک همراهان خود پس از چند سال بر جزيره هرمز تسلط يافت و قلعه نظامی بزرگی برپا کرد.

داستان تصرف هرمز که سرآغاز تسلط پرتغالی‌ها بر بيشتر نقاط حساس خليج‌فارس می‌باشد قابل‏ توضيح بيشتر است و برای اينکه دقايق اين فصل روشن‏‌تر شود شرح زير مفيد می‌نمايد: پيش از آنکه پرتغالی‌ها در خليج‌فارس رفت‏‌وآمد و نفوذ داشته باشند تجارت اين دريا در دست اقوام عرب بود. کم‏‌کم پرتغالی‌ها جای ايشان را گرفتند.

«دوم فرانسيسکو و الميدا» که در سال ۱۵۰۵ ميلادی (۹۱۰ هجری) از جانب دولت‏ متبوع خود پرتغال، نايب‌السلطنه هند بود در نظر داشت هرطور هست روابط بازرگانی ميان هند و پرتغال را محکم‌تر کند. اما «آلفونس دالبوکرک» جانشين او تنها به همين قانع و خرسند نبود و می‌خواست مستعمرات وسيعی در همه سواحل اقيانوس هند برای پرتغال فراهم آورد. به اين نيت‏ در هر نقطه که موسسه بازرگانی ايجاد می‌کرد و قلعه مستحکمی نيز بنا می‌نهاد. «آلبوکرک» پس از چند سال، جنگ‌های خود را برای تسلط و بسط نفوذ در سواحل اقيانوس هند آغاز کرد.

اول «مسقط» و چند نقطه ديگر را گرفت و از آن ‏پس متوجه هرمز گرديد. پادشاه هرمز در اين زمان «سيف‌الدين» کودکی دوازده ساله بود و «خواجه عطار» به نيابت او کارهای جزيره را اداره می‌کرد. با اينکه مدافعين هرمز از مهاجمين پرتغالی زياد‌تر بودند از آنان شکست خوردند و خراج‌گزار ايشان شدند. «آلبوکرک» با پادشاه هرمز معاهده بست و شرط کرد مهتر هرمز کشتی‌ها بوميان را بدون اجازت دولت پرتغال در هرمز راه ندهد، بعلاوه بازرگانی پرتغالی‌ها نيز از هر قيدوبند آزاد باشد. سپس در سال ۱۵۰۷ در هرمز قلعه بزرگی بنا کرد و از آنجا رفت.

 چند سال بعد مردم هرمز از اطاعت پرتغالی‌ها سرپيچی کردند. «آلبوکرک» که اين زمان در هندوستان بود «پرو» برادرزاده خود را برای آرام کردن مردم هرمز به آن جزيره فرستاد اما او کاری از پيش نبرد. ناچار خود در سال ۱۵۱۰ با بيست و شش کشتی جنگی به هرمز حمله کرد و آنجا را گرفت و با شاه اسمعيل پادشاه مقتدر صفوی عهدنامه‌‏ای بست. به موجب اين پيمان، شاه اسمعيل قبول‏ کرد هرمز متعلق به پرتغال باشد مشروط براينکه «آلبوکرک» پادشاه ايران را در تصرف بحرين و قطيف و آرام کردن مکران ياری و مددکاری کند. بعلاوه با يکديگر دوست و متحد باشند.

«آلبوکرک» پس از حل ‏و فصل امور برادرزاده خويش را به حکومت هرمز منصوب کرد و خود به هندوستان روانه شد اما همين که به «گوا» رسيد در ۱۵ دسامبر ۱۵۱۵ ميلادی درگذشت.

«لوپوسوارز» جانشين «آلبوکرک» لياقت و کفايت او را نداشت. از فرط غرور و نادانی در سال ۱۵۲۲ گمرک هرمز را تنها به اختيار خود گرفت و چندان به مردم زور و آزار کرد که پادشاه‏ آنجا از راه دريا و خشکی به پرتغالی‌ها حمله نمود اما کاری از پيش نبرد، ناچار به قشم فرار کرد و آنجا به دست يکی از کسان خود کشته شد و محمود پسر سيزده ساله‏اش جانشين او گرديد. از اين‏ زمان پرتغالی‌ها دائم با اقوام مختلف عرب و عثمانی‌ها در جنگ و جدال بودند و کم‏کم از نفوذ و اعتبار آنها کاسته می‌شد. در اواخر قرن شانزدهم وضع پرتغالی‌ها دگرگون گشت زيرا مقارن اين زمان‏ هلندی‌ها و انگليسی‌ها برای تجارت در اقيانوس هند بتلاش و تکاپو برخاستند و مزاحم و رقيب آنها شدند.

در سال ۱۰۱۰ هجری «فيروزشاه» پس از مرگ پدرش «فرخ‏شاه» به پادشاهی هرمز رسيد و چون بحرين نيز ظاهرا تابع هرمز و مجموعا مطيع پرتغالی‌ها بودند «رکن‌الدين مسعود» را به حکومت بحرين فرستاد. رکن‌الدين از ابتدای ورود به «اوال» تصميم کرد آنجا را از هرمز جدا و مستقل‏ کند. «الله‌وردی‌خان» حاکم شيراز همين که از نيت او آگاه شد عده‏ای را به سرکردگی «معين‌الدين‏ فالی» ظاهرا به کمک او فرستاد. اين جنگجويان به محض استقرار، «رکن‌الدين» را کشتند و بحرين را متصرف شدند. پادشاه هرمز و وزيرش «شرف‌الدين لطف‌اللّه» همين که از اين ماجرا آگاه شدند با «فرانچيسکو دو ستومايور Francisco de Stomaryor» فرماندار پرتغالی انجمن کردند و هم‌داستان‏ شدند که به کمک سپاهان يکديگر جنگجويان «الله‌وردی‌خان» را از بحرين برانند. در دريا و خشکی جنگ درگير شد و سپاهان پرتغالی‌ها شکسته و فراری شدند.

الله‌وردی‌خان بعد از گرفتن بحرين به‌خيال تصرف جزيره هرمز افتاد تا نفوذ پرتغالی‌ها و دست‏ نشاندگانش را ريشه‌‏کن کند اما عمرش به آخر رسيد. شاه عباس سلطان مقتدر صفوی در ۱۰۲۳ «امام‌قلی‌خان» پسر «الله‌وردی‌خان» را بدين کار مامور کرد و او هشت سال بعد به کمک انگليسيان‏ هرمز را گرفت. (۱۱ جمادی الثانی ۱۰۳۱).

در زمان سلطنت سلطان حسين صفوی، خوارج ساکن عمان از ضعف ايران استفاده کرده، هرمز و کيش و قشم و بحرين را گرفتند و عده‏‌ای را کشته «منامه» را غارت نمودند. نادرشاه پس از اينکه‏ از کار روس و عثمانی آسوده شد محمدتقی‌خان بيگلربيگی فارس را مامور پس‏گرفتن بحرين کرد و او عده‏‌ای را به سرکردگی «لطيف خان» به آنجا فرستاد و آنان در سال ۱۱۴۹ بحرين را بازستاندند. بعد از کشته شدن نادرشاه چنانکه می‌دانيم در اثر اختلافات و خونريزی‌های پی‏‌درپی ايران ضعيف شد و زحمات اين نابغه بزرگ در زمانی کوتاه بی‌فايده ماند.

گرچه آغاز محمدخان قاجار آشفتگی‌ها را تا جايی که می‌توانست بهبودی بخشيد و دست دشمنان و ياغيان را در داخل و خارج کوتاه کرد اما پس از او باز اوضاع به پريشانی گراييد و ملوک‌الطوايفی برقرار شد. کار بحرين نيز نابسامان بود و اعراب عتوبی و جواسم و دسته‏‌های ديگر دائم بر سر آن بيکار می‌کردند.

بحرين و تعهدات انگلستان:

دولت انگلستان که برای تثبيت مقام و موقعيت خود در هندوستان و توسعه نفوذ و اقتدار خويش در عمان و سواحل اقيانوس هند هر زمان با دسته‌‏ای از اعراب مجاور کمک، می‌کرد بالاخره روز ۲۵ نوامبر سال ۱۸۱۴ مسيحی، برابر ۱۲ ذی‌الحجه ۱۲۲۹ با فتحعلی شاه قاجار عهدنامه‌‏ای بست و ضمن آن متعهد گرديد در صورتی‏که گرفتاری نداشته باشد برای سرکوبی دزدان دريايی و جلوگيری‏ از تجاوز عرب‌های مجاور به دولت ايران کمک کند و نيز در صورتی‏که بين شاهزادگان و سرداران و اميران ايرانی راجع به امور داخلی اختلاف‏نظر پديد آيد بدون درخواست پادشاه مداخله نکند و اگر يکی از آنها قسمتی از خاک متعلق به ايران را به اميد دريافت کمک و مساعدتی به انگليس وعده داد نپذيرد و اعانت نکند. با وجود اين، دولت انگليس روز ۲۲ ربيع‌الاول سال ۱۲۳۵ پس از غلبه بر اعراب جواسم قشم و عمان بدون رضای ايران با «شيخ سلطان بن صقر» شيخ جواسم قشم و هرمز و با «حسن بن رحمه» شيخ جواسم راس‌الخيمه و عمان پيمانی بست که انگلستان تا مدت نامعلومی راس‌الخيمه را تصرف کند و شيوخ نيز از اعمال زور و ايجاد ناامنی خود دارای کنند. بحرين را هم در رديف‏ نقاط مذکور حساب کردند و بدون توجه به پيمانی که با ايران بسته بودند شيخ آنجا را برای تصديق‏ معاهده دعوت کردند.

در سال ۱۲۵۸ «شيخ محمد بن خليفه» به فرمانروايی بحرين رسيد و او خود را مطيع دولت ايران نشان می‌داد. انگلستان که به اين امر راضی نبود شيخ را ناچار کرد حق نظارت و تفتيش يا ضبط کليه کشتی‌های او و مردم بحرين را برای دولت انگليس بشناسد و متعاقب اين معاهده در سال ۱۸۶۱ ميلادی پيمان ديگری با شيخ محمد بست که اختيارات او را محدود‌تر می‌کرد.

با وجود اين همه قيد و بند‌ها شيخ محمد انگلستان‏ بددين و بی‌‏اعتقاد و به ايران‏ نسبه وفادار بود بدين جهت‏ به سال ۱۲۸۵ هجری «لويی‏ پيلی Lewis Pelly» فرمانده انگليسی، سپاهی به بحرين فرستاد و پرچم ايران را که بر فراز قلعه آن افراشته بود به زير آورد. کليه سفاين شيخ محمد را ضبط کرد و برادرش علی را بجای او به حکومت بحرين منصوب کرد. دولت ايران که کليه اقدامات کلنل‏ «پيلی» را ناروا و برخلاف حق‏ حاکميت خود می‌دانست شديدا به دولت انگليس اعتراض کرد و دولت انگليس به موجب نامه‏‌ای‏ رسمی به امضای «کنت کلارندون‏ Compte Clarendon» اعتراض و حاکميت ايران را تصديق کرد ولی بهانه آورد که‏ دوست انگليس تنها برای حفظ نظم و آرامش به چنين کاری دست‏ زده وگرنه به بحرين چشم طمع‏ ندوخته است.

 ما اين سند را با تحمل‏ زحمات فراوان تحصيل و برای‏ ضبط در تاريخ گراور کرديم‏ اما معتقديم تا دولت و ملت ايران‏ در حفظ حقوق و حدود خود کوششی مردانه نکنند در اين‏گونه اسناد تاثيری نيست.

مغرور عهد يار قوی‏‌تر ز خود مباش/‏ کاين عهدنامه‏‌ها بجز اوراق پاره نيست


 تاريخ ايرانی: اقبال يغمايی، روزنامه‌‏نگار، نويسنده و  مترجم(۱۳۷۶ - ۱۲۹۵ ش) ۵ سال پيش از الحاق رسمی بحرين به ايران و  اعلام آن به عنوان استان چهاردهم ايران، در مقاله‌ای در مجله يغما که برادرش حبيب يغمايی مدير آن بود، به نامه‌ای رسمی از سوی دولت انگليس به امضای «کنت کلارندون» اشاره کرده که طی آن لندن حق حاکميت ايران بر بحرين را تصديق کرده است. آنچه در پی می‌آيد متن کامل اين مقاله است که در شماره ۵۴ مجله يغما (آذر ۱۳۳۱) منتشر شده بود.
 

 
 

از همين الله گفتن جمع دراين حسينيه واهمه داشته و دارند، ، مراسم هم که تمام می شود چهره ها همه اميدوار است به رحمت خدا و شستت خبردار می شوی که يا الله گفتنها کار خودش را کرده و سرمست کرده جماعتی را که آمده اند در حسينيه ، ، نه اينکه جو گرفته باشد اين جماعت را که اگر می خواستند جو گير شوند خيلی جاهای ديگه توی شهر بهتر از اينجا جوگيرشان ميکرد ، نه لطيف شده اند و وسيع و سرشارو اميدوار
خبرنگاران سبز/جامعه/حجت شریفی:
 پيچ خيابان ميرداماد به سمت شريعتی را که ميپيچی دلت هری ميريزد پايين ، چرا که انگار داری صدای آقا هدی صابر را از داخل حسينيه می شنوی ، و خوشحال می شوی که باز دم حسينيه ارشاد جا برای پارک کردن پيدا نمی کنی ، به دم حسينيه رسيده و نرسيده عصا زنان مهندس سحابی را انگار ميبينی می رود از درب پشتی داخل حسينيه تا آماده شود برای سخنرانی دوم و طبق معمول بچه ها جمعند در حياط کناری و دم حسينيه ، ميگردی ببينی امسال هم عبداله را پيدا ميکنی ؟،يا علی را ؟

حسن را ديدمش که آمده بود او هم که قدر بداند حسينيه را و اين شب از معدود ۴۸ ساعتهای مرخصی را، ولی امسال چه قدر جای بعضی ها خالی است با آنکه حسينيه از سر شب جای سوزن انداختن نيست ،چه قدر دلتنگم برای وسواس و شور زدنهای مهندس و چه قدر منتظر می مانم تا محمد از تريبون بيايد پايين و بگويد " اسم همه را گفتم حتی ...."و چه قدر می چسبيد در اين شبها سخرانی های کديور و آغاجری و سروش ، راستی نکند دوباره مهدی را بعد از مراسم ببرندش ؟

جای هادی عزيز هم خالی است .ولی حسينيه هنوز هم همان حسينيه ارشاد است هرچند صابر  و سحابی ها از بين ما پر کشيده اند و عليجانی و کديور و سروش و .... هم جايشان خالی مانده وتقی هم احتمالا دل و دماغ و توان ديدن جای خالی صابر را ندارد ، اما خيلی ها آمده اند ، خيلی ها که شايد تا به حال کشف نکرده بودند اعجاز اين حسينيه را ، و بوی معنويت و اخلاق لبريز از حسينيه مستشان کرده بود ، امسال بی نظير آمده بودندو غريبه ها هم از همين می ترسيدند ، به قول آقای درايتی از همين الله گفتن جمع دراين حسينيه واهمه داشته و دارند، ، مراسم هم که تمام می شود چهره ها همه اميدوار است به رحمت خدا و شستت خبردار می شوی که يا الله گفتنها کار خودش را کرده و سرمست کرده جماعتی را که آمده اند در حسينيه ، ، نه اينکه جو گرفته باشد اين جماعت را که اگر می خواستند جو گير شوند خيلی جاهای ديگه توی شهر بهتر از اينجا جوگيرشان ميکرد ، نه لطيف شده اند و وسيع و سرشارو اميدوار

ياد شريعتی و بازرگان و طالقانی و سحابی ها و هدی صابر بزرگ گرامی ، جای همه زندانيان وطن و مهاجران به اجبار از وطن خالی و حسينيه ارشاد و شبهای قدرش جاودان و پاينده باد

حجت شریفی


 
 

خبرنگاران سبز/اخبار جنبش های آزادی خواهانه مسلمانان:
پس از اینکه خبرگزاری های بین المللی خبر از فرار معمر قذافی دیکتاتور دیوانه لیبی از کشورشان دادند، مردم لیبی بعد از ماه ها مقاومت و ایستادگی و ترک نکردن خیابانها، اکنون در آستانه پیروزی هستند .


درگیری های شدید در اطراف طرابلس. تظاهرات مردمی در بخش هایی از پایتخت لیبی. قذافی فاصله زیادی با سقوط ندارد.









 
 



پس از سیطره کامل سپاه پاسداران بر بازارهای تجاری و نفت و گاز کشور هم اکنون بازارهای ارز، سکه و مدیریت منابع مالی کشور نیز رسما تحت کنترل نیروهای سپاهی و امنیتی قرار گرفته و نصب نرم افزارهای کنترل حساب‌ مشتریان بانک‌ها آینده خطرناکی را پیش روی امنیت پس اندازهای شهروندان قرار داده است. همین امر باعث شده تا نیرو‌های امنیتی نیز وضعیتی «شبه جنگی» را بر اقتصاد بحران زده کشور تحمیل کنند.


خبرنگاران سبز/ کار‌شناسان ایران سبز:
در پی انتشار خبر کنترل سپرده‌های ریالی و ارزی شهروندان در بانک‌ها و صرافی‌ها توسط ماموران امنیتی و پروژه خطرناک حکومت برای این حساب‌ها ، سیل نقدینگی‌های بانکی به سوی بازار سکه، طلا و ارز سرازیر شده است. به گزارش کار‌شناسان ایران سبز میزان مبادلات ارزی عمومی دربازار مالی تهران که ماهانه بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون دلار بود، طی ماه گذشته به رقم چشمگیریک میلیارد و ۶۰ میلیون دلار افزایش یافته و تقاضا برای خرید هر چه بیشتر درحال افزایش است.

همچنین میزان تقاضای رایج در بازارسکه طلا در تهران که به ندرت از خرید ماهانه ۷۰ هزارعدد فرا‌تر می‌رفت؛ ظرف کمتر از یکماه گذشته به رقم بی‌سابقه ۱۵۰ هزار سکه در هر هفته افزایش یافته و تب خرید همچنان در حال صعود است.
همانگونه که در دو گزارش اخیر کار‌شناسان اشاره شده بود، بحران نقدینگی و ارزی کشور به دلیل مشکلات ناشی از تشدید تحریم‌ها، افزایش روز افزون هزینه‌های نظامی و تنش‌های ناشی از سوء مدیریت نظام حاکم بر ایران در سطح داخلی و بین المللی روز به روز جدی ترمی شود و توان تامین نیازهای ارزی و ریالی کشور از سوی حاکمیت دشوار‌تر می‌گردد تا جایی که دست اندازی به پس اندازهای شخصی و سپرده‌های بانکی افراد در دستور کار رژیم قرار گرفته است.(جزییات این پروژه در گزارش اخیر کارشناسان ایران سبز منتشر شد) در همین چارچوب افشای شیوه جدید حسابرسی امنیتی سپرده‌های مشتریان بانک‌ها و نا‌امن شدن پس اندازهای مشتریان (بویژه برای سپرده گزاران با پس اندازهای درشت) بسیاری از سپرده گذاران را وادار کرده تا نقدینگی‌های خود را به سکه‌های طلا ویا ارز تبدیل کنند.

براساس گزارش کار‌شناسان سبز، مدیریت دفتر جدید امنیتی در بانک مرکزی ایران اخیرا دستورالعمل محرمانه‌ای را صادرکرده تا بر آن اساس، اسامی و مشخصات خریداران بیش از ۱۰ عدد سکه دریافت و به این دفتر ارسال شود.دستوری که عملی ساختن آن مشکل به نظر می رسد. در جلسه اخیر بانک مرکزی نیزکه برای بررسی وضعیت آشفته سکه، طلا و ارز در کشور برگزار گردید اعلام شد که بی‌اعتمادی و احساس ناامنی سپرده گزاران بانکی از وضعیت فعلی بانکهای کشور، تلاش برای فاصله گرفتن ازتبعات سقوط شدید ارزش ریال و نیز تبدیل کردن نقدینگی‌های شخصی برای هر چه راحت‌تر خارج کردن آن‌ها از ایران، ۳ عامل اصلی هجوم به بازار سکه وارز محسوب می‌شود.

پس از سیطره کامل سپاه پاسداران بر بازارهای تجاری و نفت و گازکشور هم اکنون بازارهای ارز، سکه و مدیریت منابع مالی کشور نیز رسما تحت کنترل نیروهای سپاهی و امنیتی قرار گرفته و نصب نرم افزارهای کنترل حساب‌ مشتریان بانک‌ها آینده خطرناکی را پیش روی امنیت پس اندازهای شهروندان قرار داده است. همین امر باعث شده تا نیرو‌های امنیتی نیز وضعیتی «شبه جنگی» را بر اقتصاد بحران زده کشور تحمیل کنند. شرایطی که در صورت ادامه، نتیجه‌ای جز سقوط اقتصادی کشور را در پی نخواهد داشت.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته