-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

Latest New from Green Correspondents for 06/14/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 


میادین ونک، صادقیه و توپخانه مقاصد اصلی نهایی راهپیمایی بوده و از مردم خواسته شده است تا با توجه به موفقیت و پیروزی راهپیمایی قبلی، راهپیمایی سکوت برگزار شود. کلیه خیابان‌های منتهی به این میادین مسیر راهپیمایی خواهد بود
خبرنگاران سبز/سیاست: 
 صفحه فيس‌بوکی بيست و پنج بهمن با توجه به نظرات دريافتی کاربران و کارشناسان، مقاصد راهپيمايی ۲۵ خرداد را مشخص نمود. اين رسانه که نزديک به شورای هماهنگی راه سبز اميد تلقی می‌شود ميادين ونک، صادقيه و امام خمينی را به عنوان مقاصد تجمع اين روز معرفی کرد. بر اين اساس معترضان از هر مبدا به سوی يکی از اين سه ميدان راهپيمايی خواهند نمود. ميدان شهدا، ميدان امام حسين، ميدان تجريش، ميدان کاج، ميدان انقلاب، هفت حوض ميدان شهدا، ميدان امام حسين، ميدان تجريش، ميدان کاج، ميدان انقلاب و هفت حوض نيز به عنوان مقاصد فرعی معرفی شده‌اند

در يادداشت صادره تاکيد شده است که با توجه به تجربه موفق راهپيمايی ۲۲ خرداد در برگزاری راهپيمايی سکوت، تجمع روز ۲۵ خرداد نيز راهپيمايی مقصد دار سکوت خواهد بود. دلايل اين امر ندادن بهانه برای سرکوب، درمانده و عصبی شدن سرکوبگران، جذب بدنه نيروهای انتظامی، اثبات حضور، کمتر شدن دستگيری‌ها، حذف و يا کاستن از شهدا و مجروحين، جذب بيشترين تعداد هموطنان و آماده کردن شرايط برای حضور همه اقشار مردم عنوان شده است. متن اين يادداشت به شرح زير است


 ديروز ما برنده بوديم.

جمع بندی نظرات شما درباره ميدانهای مهم برای حضور در راهپيمايی ۲۵ خرداد پيرو بيانيه شورا هماهنگی راه سبز

عليرغم تمامی مصائب و مشکلاتی که حضور در تظاهرات می تواند داشته باشد حاضر نيستيم حتی يک قطره خون به ناحق از بينی عزيزی جاری شود نه امکان دارد و نه می خواهيم ايران به سوريه ای ديگر بدل شود. راهپيمايی ديروز فراتر از تجلی حضور اعلام بلوغ جنبش سبز بود. تجربه تغييرات خشونت آميز اغلب به نتيجه مناسبی نيانجاميده اند و اين جنبش (که در آن ايرانيان با عقايد و اهداف مختلف حضور دارند) به دنبال پيگيری تغييرات مسالمت آمير-در هر سطحی- است و بی شک راه خود را خواهد يافت. راهپيمايی ديروز از اين جنس اين تجربه ها بود و پيامی روشن داشت: شهيد داديم، زندان کشيديم اما ايستاده ايم يا راهی خواهيم يافت يا راهی خواهيم ساخت، گذشتيم از آتش و زيبا شديم. دانستيم حتی در شرايط سخت سرکوب نير راهی هست که می توانيم مطالبات خود را پيگيری کرده و به اعتراض خود ادامه دهيم بدون اينکه هزينه ای زيادی به ما تحميل شود. اين است پيام راه سبز: اميدوار و استوار بمان، راه خود طريق رفتن را به تو خواهد آموخت...

شورای هماهنگی راه سبز اميد امروز در ادامه اين راه بيانيه ای برای دعوت به اعتراض در روزهای ۲۵ و ۲۶ خرداد صادر کرد. ديروز به مانند بسياری از شما که به طرق مختلف چه به صورت کامنت يا ايميل نظر خود را بيان کرده ايد، ما نيز در خيابان حاضر بوديم. فکر می کنيم حرکت بزرگ ديروز ميزان هوشمندی و دورانديشی مستتر در طرح ديروز شورا را عليرغم تمامی انتقادها نشان می دهد:

۱- راهپيمايی سکوت بهانه دست نيروهای کودتا برای سرکوب نمی دهد. در عوض عصبی و در مانده شان می کند. اين موضوع در اين روزها که اجزا مختلف حکومت اين چنين با هم درگيرند و بدنه نيروهای نظامی نيز با مردم هستند کليدی است. آنچه در نهايت اين نارضايتی ها به نفع جنبش سبز و تمام مردم ايران به بار خواهد نشاند حضور ماست مگر نه در نهايت قدرت به دست حاکم جائری از جنس خودشان خواهد افتاد.

۲- دستگيری های ديروز بسيار کمتر از روزهای قبل بوده (البته و صد البته هر ايرانی سبزی بايد برای آزادی اين دوستان تلاش کند حتی اگر يک نفر باشند) و خوشبختانه گلی از گلهای وطن را از دست نداديم. ميرحسين در يکی از نوشته هايشان اشاره می کنند که آرزو دارند شرايط برای اعتراض طوری باشد که يک زن ايرانی با کودکی در آغوش هم بتواند در راهپيمايی شرکت کند. اين است سبز زيستن و اعتراض که ما ياد می گيريم جنبش سبز را زندگی کنيم، روز به روز متحدتر شويم. اتحادی که اين باور را در ما ايجاد خواهد کرد که جز خودمان کسی به ياری مان نخواهد شتافت.

۳- تظاهرات مسالمت آميز روز به روز می تواند هموطنان بيشتری را به پيوستن به اعتراضات مسالمت آميز دعوت کند. باور کنيم حضور پيگير ما و شرکت در اطلاع رسانی مستمر باعث خواهد شد به زودی ۲۵ خرداد ديگری شاهد باشيم. نيک می دانيم بسياری از مردم مانند ما سبزند پس بهتر است سعی کنيم شرايط را برای حضور همه مهيا کنيم. ما هدف داريم.

۴- شورا در بيانيه های اخير خود به مشکلات اقتصادی و اجتماعی اين روزها نيز اشاره کرده است. اين پيام آشکارا توجه نيروهای تصميم گير به اين مسائل را نشان می دهد. ما علاوه بر اينکه به حق آويخته ايم و از آن نخواهيم گذشت می خواهيم زندگی بهتری نيز داشته باشيم پس اين حرکت می تواند گامی مهم برای پيگيری مشکلات روزمره ای که داريم باشد و دوستان بيشتری را نيز هم داستان کند تا در راه ساختن فردايی روشنتر با هم گام بر می داريم.

درباره بيانيه امروز آنچه ما از ميان نظرات شما دريافتيم اين بود که معرفی ميادين اصلی برای حضور بيشتر به اهداف ذکر شده در بالا کمک خواهد کرد. اين مساله نيروهای سرکوب را پراکنده می کند و به اکثر دوستان فرصت حضور در خيابان را خواهد داد. در اين راستا و پس از پيشنهاد برخی از شما عزيزان و با درک ابهام هوشمندانه پيشنهاد شورا تصميم گرفتيم چند ميدان را به عنوان مکانهای با اهميت استراتژيک بالاتر (هزينه کمتری به ما و هزينه ای بيشتری به آنها تحميل کنند) با نظرات شما انتخاب و به شما معرفی می کنيم. لازم به ذکر است که اين بار به جای "مسير"، "مقصد" خواهيم داشت. يعنی مثلا ميدان "آ" که ممکن است از چهار سو خيابان های اصلی و فرعی چندی به آن وصل شود به عنوان "مقصد" معرفی می شود و ما می توانيم از هر مسيری به سمت مقصد مورد نظر حرکت کنيم و با ادامه پياده روی و عبور از آن کم کم دوستان ديگر را به ميان خود دعوت و برای روزهای مهمتر آماده شويم.

مقصد اول، ميدان ونک: که می توان از دو سوی خيابان ولی عصر به سمت آن حرکت کنيم.

مقصد دوم فلکه اول صادقيه: که پيوسته شاهد حضور اعتراضی در آن بوده ايم و عزيزان حاضر در مرکز به سمت غرب و جنوب به سوی غرب می توانند به آن بپيوندند.

مقصد سوم امام خمينی: که از دسترسی خوبی برای مناطق جنوبی برخوردار است.

اين ميادين از ميان ۳۴ مورد پيشنهاد شده انتخاب شده اند. علاوه بر اين ميدان بسياری مهم ديگری مانند ميدان شهدا، ميدان امام حسين، ميدان تجريش، ميدان کاج، ميدان انقلاب، هفت حوض و... نيز ميان جز مکان های مهم می باشند.




 
 

-- کاری از: دوست سبز -- 
رسانه شمایید

 
 

فقيهان حاکم در حالی به جنگ ايران و ايرانی رفته اند که بزرگان عرب بيش از ايرانيان به نقش آنها در برساختن اسلام تأکيد کرده اند. ابن خلدون در جلد دوم مقدمه فصلی تحت عنوان "در اين که بيشتر دانشوران اسلام از ايرانيان اند" گشوده و می گويد اين يکی از شگفتی هاست که دينی که زبانش عربی است و در ميان اعراب زاده شده، بيشتر عالمان علوم نقلی و عقلی اش ايرانی اند.
خبرنگاران سبز/اندیشه:
نوشته زیر کنکاشی بر طرح مسئله اسلام ایرانی و صحت نظری آن است که از آخرین نوشته‏های اکبر گنجی است.
نقد و بررسی این مقوله را گنجی به روانی آورده است.
يکم- طرح مسأله: هجوم يک پارچه ی اصول گرايان- خصوصاً روحانيت و مراجع تقليد- به "مکتب ايرانی"، نفی "اسلام ايرانی" و هرنوع ايران گرايی تحت عناوينی چون ناسيوناليسم و شرک، پرسش برانگيز است.جنگ قدرت/ثروت ميان اصول گرايان رويدادی قابل فهم است، اما مدعيات شعاری فاقد کمترين شاهد و قرينه ی مثبت مدعا،قابل تأمل است.
اصول گرايان به جنگ چيزی رفته اند که درک درستی از آن ندارند، يا نمی خواهند داشته باشند. اينان اگر به مباحث روحانيت نوانديش قبل از انقلاب بنگرند، پس رفت خود را بهتر در خواهند يافت.
مطالب مرتبط
لشکر اجنه: ياران اصلی احمدی نژاد؟
نگاهی ديگر: 'ايران‌گرايی' به جای 'اسلام‌گرايی'؟
"ايرانی" و "اسلامی" دو برساخته ی تاريخی اند.ايرانی بودن به چيست؟ اسلامی بودن به چيست؟ به عنوان مثال،آيا موجودی به نام "فلسفه ی اسلامی" معنا دارد؟ اگر فلسفه به معنای استدلال عقلی و تبعيت محض از دليل/برهان باشد،فلسفه ی يهودی/مسيحی/اسلامی/هندويی فاقد معنا خواهد بود. اما فلسفه ی فيلسوفان مسلمان/فلسفه ی فيلسوفان يهودی/فلسفه ی فيلسوفان مسيحی موجه خواهد بود (البته فلسفه در مقام تعريف/پيشينی با فلسفه در مقام تحقق/پسينی تفاوت دارد).
همين حکم درباره ی معماری صادق است."معماری اسلامی" معنا ندارد، "معماری معماران مسلمان" موجه است.علوم اجتماعی مدرن، علومی تجربی هستند. يعنی در مقام داوری، تجربه داور صدق و کذب نظريه های علمی است. اگر داوری بر عهده ی تجربه باشد، برساختن علوم انسانی تجربی اسلامی معنای محصلی نخواهد داشت.
"ايرانی" بودن- يا به تعبير دقيق تر "هويت ايرانی"- هم برساخته ای تاريخی است.بايد ديد چه ارکانی ايرانيت را می سازند تا سپس براساس آن بتوانيم چيزی را ايرانی بخوانيم.به عنوان نمونه، هانری کربن در کتاب اسلام ايرانی همين مقصود را دنبال می کرد.به تعبير ديگر، براساس نوعی روايت تاريخی،"اسلام ايرانی" را بر می سازد.
بايد اين نکته را به خاطر سپرد که نه امر يک پارچه ای به نام هويت وجود دارد، نه افراد دارای هويت واحدی هستند. فرد می تواند به طور همزمان چندين هويت متفاوت(هويت متکثر) داشته باشد/دارد.اگر چه ممکن است يکی از هويت هايش بر بقيه ی آنها غلبه داشته باشد.
دوم- حقيقت دين و اسلام تاريخی: فقيهان به گونه ای سخن می گويند که گويی يک "ذات" ثابت و صلب به نام اسلام وجود دارد و روحانيت هم مفسر رسمی اين ذات ثابت است.حتی سيد محمد خاتمی "حقيقت دين" را از "دين تاريخی" جدا کرده و گفته است:
"ما يک حقيقت دين داريم که نزد خداست و بر قلب پيامبر نازل کرده است و يک دين تاريخی داريم که در تاريخ تحقق پيدا کرده است.تفکيک عادت‌ها و سنت‌ها و تعصب‌ها به نام دين و نهادينه شدن آنها با آنچه حقيقت دين است مسأله مهم و البته حساس و ظريفی است. بايد ببينيم در دين تحقق يافته چه ديدی حاکم بوده است؟ و آيا در حقيقت دين هم همين ديد وجود دارد؟ مايه ی دين؛ امر قدسی و حقانی است بايد هوشيار باشيم که امر تاريخی و زمانی و مکانی بجای امر مطلق و حقانی ننشيند"[۱].
غافل از اين که امری فراتاريخی/غيرتاريخی/ناتاريخی به نام "حقيقت دين" وجود ندارد. پيامبر گرامی اسلام موجودی تاريخی بود/هست. آنچه بر "قلب پيامبر" نازل شد،نمی توانسته حقيقت غير تاريخی باشد، برای اين که در تاريخ نازل شده است.آن چه در طول ۲۳ سال از زبان محمد برون آمد، چگونه می توانست غير تاريخی باشد.آن حقيقت،به زبان در آمد که برساخته ای تاريخی است. به لسان قوم(فرهنگ اعراب) ريخته شد که برساخته ای تاريخی بود.يعنی، متناسب با سطح معلومات نظری و نحوه ی زيست آنان بود.مگر فقيهان مسلمان نگفته اند که اکثر احکام و فرامين قرآن امضايی اند؟ معنای اين سخن چيست؟
پيامبر برساخته های تاريخی اعراب(حج،قصاص، و...) را با اندکی اصلاح تأييد کرد.اين مدعا را نمی توان محدود به احکام فقهی کرد.در حوزه ی اعتقادات نيز همين حکم جاری و ساری است. به گفته مفسران مسلمان، جن يکی از باورهای اساسی اعراب بود که پيامبر هم آن را وارد قرآن کرد.الله و رحمان و عزيز خدايان اعراب بودند. پيامبر گرامی اسلام همه ی خدايان آنان را به يک خدا تبديل کرد(الله) و باقی خدايان آنان را به اسمای حسنای الله مبدل ساخت. بهشت و جهنم قرآن،تماماً پديده ای تاريخی است و همه ی آن تصاوير، تصاوير خوشايند و بدآيند اعراب جزيرة العرب است."قلب پيامبر" به دو معنا برساخته ای تاريخی است.اول- به عنوان بخشی از جسم پيامبر به عنوان فردی که در تاريخ خاصی به دنيا آمده و در تاريخ خاصی از دنيا رفته است. دوم- به عنوان مفهومی نظری. مردم جزيرة العرب، "قلب" را محل ادراک به شمار می آوردند.به همين دليل قرآن "قلب پيامبر" را مهبط وحی قلمداد کرده است، نه "مغز/ذهن" پيامبر را.
بدين ترتيب می توان پرسيد:آن "حقيقت" غير تاريخی دين کجاست؟ اصل دين(کتاب و سنت معتبر) برساخته ای تاريخی است، چه رسد به فهم دين و اعمالی که مسلمين در طول تاريخ انجام داده اند. اگر چيزی به نام حقيقت دين در نزد خداوند وجود داشته باشد، بشر بدان دسترسی ندارد. تنها امری که در اختيار قرار دارد، همين کتاب و سنت معتبر تماماً تاريخی است.
سوم- اسلام غير ايرانی :اسلام بدون ايران و ايرانيان از مهمترين دستاوردهای فکری خود محروم خواهد شد.به بخش کوچکی از کارنامه ی ايرانيان در اسلام بنگريد:
۱-۳- فلسفه: ابونصر فارابی،ابوالحسن عامری، ابن مسکويه، ابوعلی سينا،بهمنيار،خواجه نصيراليدن طوسی،شهاب الدين سهروردی، ملاصدرا،
۲-۳- متفکران بزرگ شيعه ی اسماعيلی:ابوحاتم رازی،حميدالدين کرمانی،ناصر خسرو قباديانی.
۳-۳- متکلمان:امام احرمين جوينی، امام فخر رازی، امام محمد غزالی،
۴-۳- مفسران: طبری، زمخشری،
۵-۳- عارفان:حلاج،جنيد، شيخ ابوسعيد ابوالخير، خواجه عبدالله انصاری، سنايی، عطار،مولوی، شبستری،با کمی همدلی: سعدی و حافظ.
۶-۳- محدثان: ابن ماجه، کلينی،
۷-۳- صاحبان صحاح سته: نويسندگان کتاب های شش گانه ای که رواياتشان از نظر اهل تسنن صحيح تلقی می شود،همگی ايرانی اند. صحيح بخاری محمد بن اسماعيل بخاری (۱۹۴ - ۲۵۶) ، الجامع الصحيح مسلم بن حجاج قُشَيری نيشابوری (۲۰۶ - ۲۶۱) ، سنن ابن ماجه محمد بن يزيد بن ماجه قزوينی (م ۲۷۳ ق)، سنن ابی داوود ابوداوود سجستانی (م ۲۷۵ ق)، جامع ترمذی محمد بن عيسی ترمذی (م ۲۷۹ ق) و سنن نسائی احمد بن شعيب نسائی (م ۳۰۳ ق).
۸-۳- فقيهان: ابوحنيفه،
۹-۳- نحو: سيبويه،
ابن خلدون
"ايرانيان به علت تمدن راسخی که از آغاز تشکيل دولت فارس داشته اند بر اين امور استوارتر و تواناتر بودند،چنان که صناعت نحو سيبويه و پس از او فارسی و به دنبال آنان زجاج بود و همه ی آنان از لحاظ نژاد ايرانی به شمار می رفتندهمچنين بيشتر دانندگان حديث که آنها را برای اهل اسلام حفظ کرده بودند ايرانی بودند...و همه ی عالمان اصول فقه چنان که می دانی و هم کليه ی علمای علم کلام و همچنين بيشتر مفسران ايرانی بودند و به جز ايرانيان کسی به حفظ و تدوين علم قيام نکرد...عالمان علوم شرعی يا اکثر ايشان ايرانی بودند.و اما علوم عقلی...به ايرانيان اختصاص يافت"
فقيهان حاکم در حالی به جنگ ايران و ايرانی رفته اند که بزرگان عرب بيش از ايرانيان به نقش آنها در برساختن اسلام تأکيد کرده اند. ابن خلدون در جلد دوم مقدمه فصلی تحت عنوان "در اين که بيشتر دانشوران اسلام از ايرانيان اند" گشوده و می گويد اين يکی از شگفتی هاست که دينی که زبانش عربی است و در ميان اعراب زاده شده، بيشتر عالمان علوم نقلی و عقلی اش ايرانی اند.ابن خلدون در تبيين اين واقعيت آن را به شهرنشينی ايرانيان و بدوی بودن اعراب باز می گرداند.می گويد:
"ايرانيان به علت تمدن راسخی که از آغاز تشکيل دولت فارس داشته اند بر اين امور استوارتر و تواناتر بودند،چنان که صناعت نحو سيبويه و پس از او فارسی و به دنبال آنان زجاج بود و همه ی آنان از لحاظ نژاد ايرانی به شمار می رفتندهمچنين بيشتر دانندگان حديث که آنها را برای اهل اسلام حفظ کرده بودند ايرانی بودند...و همه ی عالمان اصول فقه چنان که می دانی و هم کليه ی علمای علم کلام و همچنين بيشتر مفسران ايرانی بودند و به جز ايرانيان کسی به حفظ و تدوين علم قيام نکرد...عالمان علوم شرعی يا اکثر ايشان ايرانی بودند.و اما علوم عقلی...به ايرانيان اختصاص يافت"[۲].
۱۰-۳- سياست: از دانش که بگذريم، نوبت به کشورداری می رسد. اعراب مسلمان بسياری از امور کشورداری را از ايرانيان آموختند. "ديوان" در زمان عمر از ايران کپی شد.ابن خلدون در جلد اول مقدمه فصلی(فصل ۲۸) تحت عنوان "در اين که تازيان نسبت به همه ی ملتها از سياست کشورداری دورترند"، گشوده و می گويد کشورداری از آن جوامع توسعه يافته ی شهری است، نه مناطق بدوی بيابانی.ابن خلدون وقتی به گذشته می نگريست که اعراب بيابان نشين به ديگران چه کرده اند،می نويسد:
"خوی آنان غارتگری است که هر چه را در دست ديگران بيابند می ربايند و تاراج می کنند و روزی آنان در پرتو نيزه های ايشان فراهم می آيد. و در ربودن اموال ديگران به اندازه و حد معينی قائل نيستند بلکه چشم ايشان به هرگونه ثروت يا کالا يا ابزار زندگی بيفتد آن را غارت می کنند...تمام هم ايشان مصروف ربودن اموال مردم از راه غارتگری يا باج ستانی است...اگر از آغاز خلقت به کشورهايی بنگريم که تازيان آنها را با جهانگشايی و زور متصرف شده اند، خواهيم ديد که چگونه عمران و تمدن از آن ممالک رخت بربسته و سرزمين های آباد و مسکون آنها ويران و خالی از جمعيت شده است چنان که گويی آن ممالک به کلی دگرگون گرديده است"[۳].
اسلام شناس معاصر عرب،محمد عابد الجابری،برای آن که از تندی مفهوم "غارت" بکاهد، مفهوم "غنيمت" را جايگزين آن کرده است. اما او هم در کتاب عقل سياسی در اسلام غنيمت گيری از ديگران را اساس عقل سياسی اعراب به شمار می آورد. می گويد عمر پس از اين که به جای ابوبکر نشست،نخستين اقدام او فرمان حمله ی به ايران بود. به گفته محمد عابد الجابری عمر برای تحريک اعراب به آنها می گويد،جزيرة العرب فاقد منابع است، اما ايران پر از منابعی است که به درد غنيمت می‌خورد. سخن او چنين بود:
"حجاز شما را جز سرزمينی بی ثمر و غنيمت نيست و اهل آن جز به اندک نمی رسند. کجايند آن گروه از مهاجران که در پی وعده ی خداوند هستند.سفر کنيد در زمينی که خداوند به شما وعده داده که به شما به ارث بدهد".آن جوامع توسعه يافته ی شهری است،
عابد الجابری می نويسد فتح سريع ايران در درجه ی اول معلول شرايط داخلی آن کشور بود.اما محرک اصلی سپاه اعراب برای حمله ی به ايران "غنيمت" بود: "اکثريت توده ی مسلمان که از "نو مسلمانان" قريش و اعراب و نيز "منافقان" تشکيل می شدند، اصولاً با انگيزه ی غنيمت، در اين فتوحات شرکت می کردند و اين وضعيت، چنان که پيش از اين ديديم حتی در زمان پيامبر نيز حاکم بود. ولی اکنون، و با آغاز دوره ی خلافت عمربن خطاب،"غنيمت" از وزن و شأن بسيار بيشتری برخوردار شد:نخست برای آن که سپاهيان بسيج شده برای فتح، اين بار،مجموعه قبايل عرب بودند،از جمله آنان که مرتد شده و تنها به زور اسلحه، دوباره به اسلام گرويده بودند...دوم بدان سبب که غنايم "فتوحات بزرگ" از همان آغاز فتح شام و عراق، چه از لحاظ کيفی و چه از لحاظ کمی، کاملاً با آن چه قبايل عرب، عادت داشتند تا در جنگ های درون شبه جزيره به آن دست يابند،تفاوت داشت"[۴].
عابد الجابری می نويسد سهم هر جنگجوی عرب پياده در جنگ قادسيه هفت هزار و صد و سهم هر سواره دو برابر آن بود.به نوشته او، خمس فتح قادسيه که نصيب مرکز(مدينه) شد، حداقل دوازده ميليون و حداکثر شصت ميليون درهم بود[۵].غنايم ايران را در مرکز براساس ميزان "نزديکی و خويشاوندی" با پيامبر تقسيم می کردند.بدين ترتيب، با سرازير شدن غنايم ايران(غارت به گفته ی ابن خلدون) شکاف طبقاتی پديدار شد.جامعه ی ثروتمند ايران به جزيرة العرب فقير متصل شد و آن را سيراب می کرد.
محل نزاع فراموش نشود، اگر عامل غارت/غنيمت که به قول ابن خلدون خوی تازيان بود را کنار بگذاريم، اعراب کشورداری را هم از ايرانيان آموختند.
چهارم- اسلام دهاتی و شهری: فقيهان حاکم می توانند بگويند که ما مخالف سهم چشمگير ايرانيان در علوم اسلامی نيستيم(خدمات ايرانيان به اسلام به قول مرتضی مطهری)،اما اين چه ارتباطی به اسلام ايرانی دارد؟ حتی اگر بپذيريم که همه ی علوم گوناگون اسلامی را ايرانيان برساخته اند، باز هم "اسلام ايرانی" يا "اسلام غير ايرانی" فاقد معناست و از اولی نمی توان دومی را استنتاج کرد.
مرتضی مطهری
"فقيه کارش استنباط و استخراج احکام است اما اطلاع و احاطه ی او به موضوعات و به اصطلاح طرز جهان بينی اش در فتواهايش زياد تأثير دارد. فقيه بايد احاطه ی کامل به موضوعاتی که برای آن موضوعات فتوا صادر می کند داشته باشد.اگر فقيهی را فرض کنيم که همشيه در گوشه ی خانه و يا مدرسه بوده و او را با فقيهی مقايسه کنيم که وارد جريانات زندگی است، اين هر دو نفر به ادله ی شرعيه و مدارک احکام مراجعه می کنند. اما هر کدام يک جور و يک نحو بخصوص استنباط می کنند."
حقيقت اين است:اسلامی که شهريان بر ساخته اند،"اسلام شهری" است.اسلامی که دهاتی ها بر ساخته اند،"اسلام روستايی" است. اسلامی که اعراب برساخته اند،"اسلام عربی" است. اسلامی که ايرانيان برساخته اند،"اسلام ايرانی" است.اين مدعای آيت الله مرتضی مطهری است. می گويد:
"فقيه کارش استنباط و استخراج احکام است اما اطلاع و احاطه ی او به موضوعات و به اصطلاح طرز جهان بينی اش در فتواهايش زياد تأثير دارد. فقيه بايد احاطه ی کامل به موضوعاتی که برای آن موضوعات فتوا صادر می کند داشته باشد.اگر فقيهی را فرض کنيم که همشيه در گوشه ی خانه و يا مدرسه بوده و او را با فقيهی مقايسه کنيم که وارد جريانات زندگی است، اين هر دو نفر به ادله ی شرعيه و مدارک احکام مراجعه می کنند. اما هر کدام يک جور و يک نحو بخصوص استنباط می کنند...اگر کسی فتواهای فقها را با يکديگر مقايسه کند و ضمناً به احوال شخصيه و طرز تفکر آنها در مسائل زندگی توجه کند می بيند که چگونه سوابق ذهنی يک فقيه و اطلاعات خارجی او از دنيای خارج در فتواهايش تأثير داشته به طوری که فتوای عرببوی عربمی دهد و فتوای عجم بوی عجم. فتوای دهاتی بوی دهاتی می دهد و فتوای شهری بوی شهری"[۶].
انکار اين حقيقت،جای تعجب است.نه تنها فرهنگ ايران پيش از اسلام، که فرهنگ يونانی هم وارد اسلام شد. عالمان مسلمان وقتی با کتاب اخلاق نيکوماخوس ارسطو آشنا شدند، "اخلاق اسلامی" را بر اساس نظريه ی حد وسط (ميان دو حد افراط و تفريط) او برساختند.نظريه ی حد وسط اساس کتاب های اخلاق اسلامی عالمان مسلمان است.قرآن نه تنها فاقد چنين نظريه ای است، بلکه می تواند خلاف آن را در قرآن نشان داد."فلسفه ی اسلامی" براساس فلسفه ی فيلسوفان يونانی(خصوصاً افلاطون و ارسطو)برساخته شد.همين موضوع باعث رنجش برخی از اهل شريعت شد تا آنجا که شيخ بهايی می گفت:
چند و چند از حکمت يونانيان حکمت ايمانيان را هم بخوان
و جامی می گفت:
حکمت يونانيان پيغام نفس است و هوا حکمت ايمانيان فرموده پيغمبرست
فقيهی چون ملامحمد طاهر قمی هم می گفت:
ز جهل گشته فلاطونی و ارسطويی فتاده دور ز راه ائمه ی اطهار
من استفاده علم از در مدينه کنم مرا به حکمت يونانيان نباشد کار
مفسر بزرگی چون طبرسی در تفسير مجمع البيان ، جهنم را براساس ادبيات يونانی بر می سازد. افسانه ی سيزيف و عذابی که خدايان برای او وضع کردند را به خاطر بياوريد.سيزيف محکوم شد تا سنگی بزرگ را به بالای بلندی ببرد.وقتی او به بالا می رسيد، سنگ به پائين فرو می افتاد. او موظف بود دائماً اين عمل را تکرار کند. در عصر ترجمه ی متون يونانی، اين داستان به گوش عالمان مسلمان رسيده بود.طبرسی در تفسير سوره ی مدثر در شرح عذاب های جهنم می نويسد:
"آن کوهی است از سنگ صاف در آتش که او را مجبور می کنند از آن بالا رود تا به قله ی آن برسد و چون به آنجا رسيد سقوط می کند و می افتد به پايين آن، دوباره مجبورش می کند بالا رود...و برای هميشه اين عذاب اوست"[۷].
تمامی تصاوير بهشت و جهنم قرآن عربی است. يعنی با توجه به وضعيت جزيرة العرب- بيابان های خشک کم آب و بدون باغ و بستان، با هوای سوزان و آفتابی- برساخته شده است. اگر پيامبر اسلام در سيبری متولد شده بود،آن تصاوير، تصاوير ديگری می شد.
"به گفته ی محمد عابد الجابری، هر نوع عقلی در محيطی می رويد و کاملاً "رنگ و بوی" آن محيط را به خود می گيرد.محيط را به "جغرافيای فرهنگی باورها" فرو می کاهد و می گويد عقل عربی، در محيط عربی رشد کرده است. عقل ايرانی هم در محيط ايرانی پديدار شده است.او ابن سينا،فارابی، سهروردی، ملاصدرا و غزالی را نمادهای عقل ايرانی به شمار آورده و تمايز چندانی بين مدعيات ابن سينا و غزالی قائل نمی شود.به گمان او، ابن رشد نماد عقل عربی است. مدعای اساسی اش اين است:ابن رشد فلسفه را با ديانت و مابعدالطبيعه نيالود، اما ابن سينا بنيانگذار چنين رويکردی است.عقل ايرانی سعادت دنيوی اين جهانی را آن جهانی کرده است.اما عقل عربی می دانست که فلسفه شريعت نيست و سعادت امری زمينی و متعلق به همين جهان است."
به گفته ی محمد عابد الجابری، حقيقت و روح فلسفه در مغرب و مشرق جهان اسلام از يکديگر متمايز است و اين دو سنخيتی با يکديگر ندارند. او سه نوع عقل را از يکديگر متمايز می سازد. "عقل يونانی" که اساسش استدلال و برهان است و کاملاً انتزاعی است. "عقل ايرانی" که عرفانی/شهودی/گنوسی است."عقل عربی" که بيانی است.عقل بيانی برپايه ی متن درست شده و در بلاغت،"تشبيه" را برساخته است. در کلام،"دلالت امر شاهد بر غائب" را برساخته و در علم اصول فقه، قياس فقهی را درست کرده است.نوعی تجربه گرايی در اين نوع از عقل نهفته است.
به گفته ی او، هر نوع عقلی در محيطی می رويد و کاملاً "رنگ و بوی" آن محيط را به خود می گيرد.محيط را به "جغرافيای فرهنگی باورها" فرو می کاهد و می گويد عقل عربی، در محيط عربی رشد کرده است. عقل ايرانی هم در محيط ايرانی پديدار شده است.او ابن سينا،فارابی، سهروردی، ملاصدرا و غزالی را نمادهای عقل ايرانی به شمار آورده و تمايز چندانی بين مدعيات ابن سينا و غزالی قائل نمی شود.به گمان او، ابن رشد نماد عقل عربی است. مدعای اساسی اش اين است:ابن رشد فلسفه را با ديانت و مابعدالطبيعه نيالود، اما ابن سينا بنيانگذار چنين رويکردی است.عقل ايرانی سعادت دنيوی اين جهانی را آن جهانی کرده است.اما عقل عربی می دانست که فلسفه شريعت نيست و سعادت امری زمينی و متعلق به همين جهان است.
به گمان او، استبداد،زاويه نشينی و تسليم متعلق به عقل ايرانی است،اما کرامت، سخاوت و جوانمردی نشانه ی عقل عربی است.فرمانبرداری و تسليم شدن در برابر سلطان را اعراب از ايرانيان آموختند.به همين جهت اکثر کتاب های اخلاق سلطانيه از سوی ايرانيان نوشته شده است. در عين حال اعتراف می کند که ايرانيان بودند که به زبان عربی قوت بخشيدند.علمای بزرگ اسلام، ايرانی بوده اند.
به مدعيات الجابری کاری نداريم. محل نزاع تأثير محيط(جغرافيای فرهنگی) در ديانت و برساختن اسلام های گوناگون(اسلام ايرانی، اسلام عربی، اسلام يونانی،اسلام افغانی و...)است. مطهری می گفت "اسلام فقيهانه" شهری، دهاتی،عرب،عجم داريم که همه ی آنها بوی محيط تکوينشان را می دهند. الجابری هم می گويد که اسلام رنگ و بوی محيط را به خود می گيرد. منتها، در مقام داوری، او عقل عربی را عقل اسلامی به شمار می آورد.اسلامی که در ايران رشد کرد، رنگ و بوی ايران را به خود گرفته است.
اسلام و تشيع کنونی همان نيست که در ابتدأ وارد ايران شد.اين برساخته های تاريخی، به مرور بزرگ و بزرگ تر شده اند.چاه های جمکران رفته رفته به ارکان "اسلام ايرانی" تبديل شده/می شود.فقيهان منکر "مکتب ايرانی"، نظريه ی "ولايت مطلقه ی فقيه" را به اساس "اسلام ايرانی" تبديل کرده/می کنند، به گونه ای که "توحيد" به "ولايت مطلقه ی فقيه" تقليل يافته و منکر "ولايت فقيه" به کافر/مشرک تبديل می شود."اسلام فقيهانه ی ايرانی" معاصر ولی فقيه را جانشين خدا کرده و توحيد را به "ولايت فقيه" فروکاسته است.
وجود قرائت/روايت/خوانش های گوناگون از اسلام مورد تأييد آيت الله خمينی هم بود. او با توجه به عامل/منافع اقتصادی؛ می گفت دو گونه اسلام وجود دارد:"اسلام پابرهنگان" و "اسلام سرمايه داری. به سه شاهد زير از مدعای او بنگريد که تمام آنها متعلق به آخرين سال عمر اوست:
۱-۴- پيام ۱۱/۱/۱۳۶۷ :"مردم شجاع ايران با دقت تمام به نمايندگانی رأی دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئوليت کنند، و طعم تلخ فقر را چشيده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنجديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزه‏جو، اسلام پاک‏طينتان عارف، و در يک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی باشند. و افرادی را که طرفدار اسلام سرمايه‏داری، اسلام مستکبرين، اسلام مرفهين بی‏درد، اسلام منافقين، اسلام راحت‏طلبان، اسلام فرصت‏طلبان، و در يک کلمه، اسلام امريکايی هستند طرد نموده و به مردم معرفی نمايند"[۸].
۲-۴- پيام ۱۴/۶/۱۳۶۷:"متأسفانه هنوز برای بسياری از ملتهای اسلامی مرز بين "اسلام امريکايی" و "اسلام ناب محمدی" و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس‏نماهای متحجر و سرمايه‏داران خدانشناس و مرفهين بی درد، کاملاً مشخص نشده است"[۹].
آيت الله خمينی
"تنها هنری مورد قبول قرآن است که صيقل دهندۀ اسلام ناب محمدی، اسلام ائمۀ هدی،اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگانِ تاريخِ تلخ و شرم آورمحروميتها باشد. هنری زيبا و پاک است که کوبندۀ سرمايه‏داری مدرن و کمونيسم خون‏آشام و نابود کنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط ، اسلام سازش و فرومايگی، اسلام مرفهين بی درد، و در يک کلمه اسلام امريکايی باشد."
۳-۴- پيام ۳۰/۶/۱۳۶۷:"تنها هنری مورد قبول قرآن است که صيقل دهندۀ اسلام ناب محمدی، اسلام ائمۀ هدی،اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگانِ تاريخِ تلخ و شرم آورمحروميتها باشد. هنری زيبا و پاک است که کوبندۀ سرمايه‏داری مدرن و کمونيسم خون‏آشام و نابود کنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط ، اسلام سازش و فرومايگی، اسلام مرفهين بی درد، و در يک کلمه اسلام امريکايی باشد"[۱۰].
فقط عامل/منافع اقتصادی موجب روايت های مختلف از کتاب و سنت معتبر نمی شود، عوامل سياسی،فرهنگی،اجتماعی، نظامی، جغرافيايی،شهری، روستايی و... هم در فهم دينی پيچ و تاب ايجاد می کند. به همين دليل،اسلام نظاميان بوی نظامی می دهد، اسلام شکنجه گران بوی شکنجه می دهد.اسلام عربی، اسلام ايرانی، اسلام افغانی؛ سه واقعيت انکار ناکردنی اند.
پنجم- نتيجه :تبليغاتی که مراجع تقليد/فقيهان عليه "اسلام ايرانی" به راه انداخته اند ناموجه است. خوانش/روايت/قرائت متون مقدس دينی متأثر از عوامل اقتصادی، سياسی،فرهنگی، نظامی، اجتماعی، جغرافيايی است."واقعيت پلوراليسم" انکارناکردنی است. در جهان واقع، چيزی به نام اسلام وجود خارجی ندارد.جهان واقع پر از "اسلام ها" است. به همان نحو که يهوديت ها،مسيحيت ها،مارکسيسم ها، ليبراليسيم ها و...وجود دارد. تنها راه زدودن تنوع و ايجاد وحدت، سرکوب است. اگر مسلمانی به دقت در اسلام خود تأمل کند، در خواهد يافت که اسلامش شهری است يا دهاتی؟ ايرانی است يا عربی؟ صلح طلب است يا جنگ طلب؟ بنيادگراست يا تجددگرا؟ فقيهانه است يا عارفانه؟
پاورقی ها:
۱- رجوع شود به لينک: http://www.kaleme.com/۱۳۹۰/۰۳/۰۸/klm-۵۹۵۴۷/
۲- عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ی ابن خلدون، ترجمه ی محمد پروين گنابادی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، جلد دوم، صص ۱۱۵۱- ۱۱۵۰.
۳- عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ی ابن خلدون، ترجمه ی محمد پروين گنابادی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، جلد اول، صص ۲۸۸- ۲۸۶.
۴- محمد عابد الجابری، عقل سياسی در اسلام، ترجمه ی عبدالرسول سواری، گام نو، ص ۲۸۴.
۵- محمد عابد الجابری، عقل سياسی در اسلام، ص ۲۸۵.
۶- مرتضی مطهری، بحثی درباره ی مرجعيت و روحانيت، مقاله ی اجتهاد در اسلام، ص ۶۰- ۵۹.
مرتضی مطهری در جای ديگری نيز به نقش شهر و منطقه در فتوای فقيه اشاره کرده و گفته است:
"معرفت رجال حديث شيعه و سنی از يک طرف، و اطلاع بر فتاوی و فقه ساير فرق ساير فرق اسلامی از طرف ديگر، موجب می شد که گاه اتفاق می افتاد حديثی طرح می شد و ابتدأ يک معنا و مفهوم از آن به نظر می رسد ولی بعد معظم له[آيت الله بروجردی] تصريح می کرد که اين شخصی که اين سئوال را از امام کرده اهل فلان شهر يا فلان منطقه بوده و در آنجا مردم تابع فتوای فلان فقيه از فقهای عامه بوده اند و فتوای آن فقيه اين بوده است و چون آن شخص در آن محيط بوده و آن فتوا در آن محيط شايع بوده پس ذهن وی مسبوق به چنان سابقه ای بوده.پس مقصود وی از سئوال اين بوده که سئوال کرده و جواب شنيده.وقتی معظم له،اين جهات را تشريح می کرد و به اصطلاح روحيه ی راوی را تحليل می کرد، می ديديم که معنی و مفهوم سئوال و جواب عوض می شود و شکل ديگر به خود می گيرد"(مرتضی مطهری، بحثی درباره ی مرجعيت و روحانيت، مقاله ی مزايا و خدمات مرحوم آيت الله بروجردی، ص ۲۴۱).
۷- الفضل بن الحسن الطبرسی ، تفسير مجمع البيان ، محمد رازی فراهانی، چاپ اول ۱۳۵۸، جلد ۲۶ ، ص ۶۶.
۸- صحيفه ی امام، جلد ۲۱، ص
۹- صحيفه ی امام، جلد ۲۱، ص
۱۰- صحيفه ی امام، جلد ۲۱، ص
____________
منبع: موسسه بی‏بی‏سی

 
 

پيشتاز حمايت از کليه برنامه‏های نوين دولت آمريکا کسی نيست جز معاونت دولت،خانم هيلاری کلينتن. او در اين خصوص گفته است: ما می‏بينيم که هر روزه مردم بيشتر و بيشتری در سرتاسر جهان، برای ابراز عقايد خود بر عليه بی‏عدالتی و برای دستيابی به آمالشان، از اينترنت، تلفن همراه و ديگر وسايل ارتلاط جمعی استفاده می‏کنند. و ادامه می‏دهد: فرصتی تاريخی پيش آمده که بر تغيير در جهان تاثير بگذاريم- تغييری که مورد پشتيبانی آمريکا است- پس ما هم اقداماتمانن را به گونه‎‏ای متمرکز می‏کنيم که آنان-مردم کشورهای در حال تغيير- بتوانند همين کار را بکنند. کمک‏شان کنيم تا بتوانند با هم سخن بگويند، با اجتماعشان، با حاکميتشان و نهايتا با جهان.
خبرنگاران سبز/میز ترجمه:
در فاصله چند هفته پس از آنکه خبری گذرا از طرح دولت ايران برای ايجاد اينترنت ملی، يعنی شبکه‏ای که تنها در ايران کاربرد داشته باشد و محدوده‏اش با مرزهای جغرافيايی کشور يکی باشد، دولت آمريکا سخن از ايجاد اينترنت موازی کرده‏است. تلاش دولتی ايران برای هرچه بيشتر کنترل کردن مشترکين اين تکنولوژی و قطع ارتباط آن با جهان خارج است و اما سامانه جديد نقطه کاملا مقابل آن.
بخوانيم مطلبی در اين خصوص را از نشريه بوستن(The Boston Blobe)؛
دولت اوباما پروژه ساخت وسايل ارتباط جمعی موازی يا سايه را دنبال می‏کند تا در کشورهايی که از سانسور استفاده می‏شود و يا حاکمان خودکامه اقدام به کنترل يا انسداد شبکه‏های ارتباط جمعی می‏کنند مورد استفاده قرار گيرد.
اين تلاش‏ها شامل ايجاد سامانه‏های تلفن همراه مستقل برای نسب در کشورهای خارجی است و نيز استفاده از دستگاهی که يک شرکت کم سابقه مستقل در طبقه پنجم ساختمانی تجاری در خيابان ال-L- شهر نيويورک ساخته‏اند که از طريق ساخته آنان، سخت افزاری به ظاهر عادی را می‏توان مبدل به يک شبکه بی‏سيم اينترنتی کرد. اين سامانه به دليل همين مشخصه نام اينترنت چمدانی را به خود گرفته است. دولت آمريکا برای گسترش تحقيق و ساخت اين سامانه آخری مبلغ دو ميليارد دولار بودجه تامين کرده است. اين دستگاه را می‏توان با سهولت از مرز کشورها رد کرده پس از راه‏اندازی، قابليت ايجاد شبکه بدون سيم اينترنتی در شعاع گسترده‏ای را ايجاد می‏کند- گرچه شعاع کاربردی دستگاه در اين مقاله بدرستی مشخص نشده است-.
اطلاعاتی که در خصوص تلاش‏های مذکور دولت آمريکا بدست آمده حاصل تلاش موسسه نيويورک تايمز-New York Times- است که نتايج خود را پس از يک سری مصاحبه، بررسی اوراق دولتی و تله تکس‏های بين دولتی حاصل نموده‏است. اعلام می‏شود که فعاليت‏های مذکور از لحاظ هجم اجرايی، نحوه هزينه و پيچيدگی آنها، متفاوتتند. به طور مثال بنابر گفته يکی از دست اندرکاران، پروژه اينترنت چمدانی که در کشورهايی چون ايران، سوريه ويا ليبی کارايی دارد را دولت مستقيما هزينه کرده‏است. اما پروژه ديگری که به نقل از يک مقام رسمی دولت ۵۰ ميليون دلار هزينه برداشته، نصب تلفن‏های همراه مستقل از شبکه عمومی است که در افغانستان اجرا شد. اين سامانه‏ها از آنتن‏های نصب شده در مناطق تحت حفظ نيروهای غربی برای ارتباط استفاده می‏کند تا قدرت تخريبی نيروهای طالبان بر سامانه‏های دولتی آن کشور را بدون هيچ آسيبی دور زده باشند. هزينه پروژه فوق را مشترکا دولت و پنتاگون تقبل کرده‏اند.
از يک نگاه می‏توان گفت که دولت اوباما جبهه جديدی در مقابله با سانسور جهانی باز کرده‏است. پيش از اين آمريکا با ايجاد شبکه‏های راديويی مانند صدای آمريکا-VOA- و جز آن،بر پايه گذاری اطلاع رسانی آزاد اقدام کرده بود. چندی پيش نيز نرم افزاری را در اختيار مردم چين قرار داد که از آن طريق، استفاده کنندگان اينترنت هويت خويش را ميتوانند مخفی نگاه دارند و در همان جهت نيز برای تبادل اطلاعات بدون امکان رديابی آموزشهايی به آنان داده شد. اما تلاش‏های نوين، کلا از سنخ ديگری است و معنای آن ايجاد بستری مستقل از دولت‏ها در هنگام استفاده از وسايل ارتباط جمعی است.
پروژه اخير توانسته تعداد غيرقابل باوری از سياست مداران، نظاميان و برنامه‏نويسان جوان و همچنين مخالفان سياسی مهاجر حداقل ۱۲ کشور گوناگون را برای به اجرا درآمدنش، گرد هم آورد. پروژه‏ای که توسط اين جمع قابل اجراتر، هوشمندتر والبته باحال‏تر! معرفی شده است.
گاهی دولت آمريکا برای دستيابی به راه‏های نوين در تقابل با سانسور از ايده اشخاصی استفاده می‏کند که روشی ساده برای دور زدن کنترل‏های کشورشان يافته اند. از اين روش‏های ساده می‏شود از روش چال کردن تلفن‏های همراه توسط چينی‏ها در نزديکی مرز کره شمالی نام برد که کره‏ای‏ها برای خبر رسانی و يا حتی مصاحبه از آنها استفاده می‏کردند.
پيشتاز حمايت از کليه برنامه‏های نوين دولت آمريکا کسی نيست جز معاونت دولت،خانم هيلاری کلينتن. او در اين خصوص گفته است: ما می‏بينيم که هر روزه مردم بيشتر و بيشتری در سرتاسر جهان، برای ابراز عقايد خود بر عليه بی‏عدالتی و برای دستيابی به آمالشان، از اينترنت، تلفن همراه و ديگر وسايل ارتلاط جمعی استفاده می‏کنند. و ادامه می‏دهد: فرصتی تاريخی پيش آمده که بر تغيير در جهان تاثير بگذاريم- تغييری که مورد پشتيبانی آمريکا است- پس ما هم اقداماتمانن را به گونه‎‏ای متمرکز می‏کنيم که آنان-مردم کشورهای در حال تغيير- بتوانند همين کار را بکنند. کمک‏شان کنيم تا بتوانند با هم سخن بگويند، با اجتماعشان، با حاکميتشان و نهايتا با جهان.
دست‏اندرکاران پروژه اينترنت چمدانی، از يک جهت نگران بکارگيری شبکه‏های مستقل اينترنتی در کشورهای غير آزاد هستند؛ از اين بابت که مبادا حاکمان اين کشورها با استفاده از دستگاه‏های ردياب، مکان سامانه را يافته، فعالانی را که از آن استفاده می‏کنند دستگير نمايند و يا حتی پيش از آن و در زمان وارد کردن سامانه به کشوری همان احتمال وجود دارد.
اما بسياری ديگر معتقدند که استفاده از گونه سامانه‏ها به همه ريسک‏هايش می‏ارزد چرا که بنابر گفته ساشا مينراث(Sasha Meinrath) : ما در حال ارائه خدماتی به مردم هستيم که تقريبا برای دولت‏ها غير ممکن است آن را کنترل کنند، از اطلاعات کاربرانش با خبر شوند و يا آن را کلا از کار بی‏اندازند.
ساشا رهبری تيم اينترنت در چمدان را به عهده دارد و رياست گروه مطالعات آزاد تکنولوژی در موسسه غير انتفاعی آمريکای نوين هم به عهده اوست.
وی می‏افزايد: نکته در اينجاست که چنين سيستمی، حاکميت‏ها را در بازداری آنان از حق اساسی و ابتدايی ارتباطات آزاد جمعی برای مردم، عقيم می‏کند.

 
 

از گوشه و کنار خبر می‌رسد که پس از پایان راهپیمایی سکوت سبزها، پلیس و بسیج با یکدیگر درگیر شده‌اند. این درگیری‌ها صدای اعتراض و گلایه فرمانده نیروی انتظامی که در عین حال باجناق احمدی‌نژاد است را نیز درآورده است. او از ناهماهنگی‌ها در برخورد با معترضین و عدم همکاری دولت با پلیس خبر داده است.
خبرنگاران سبز/سیاست:
اخبار و گزارشات اغلب خبرگزاری‌های مستقل از راهپیمایی دیروز، به ساعت ۹ شب ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ خاتمه می‌یابد. تقریبا هیچ خبرگزاری مستقلی خبری از وقایع رخ داده پس از ترک صحنه راهپیمایی توسط سبزها مخابره نکرده است. چرا که خبرنگاران این خبرگزاری‌ها اغلب همراه با مردم صحنه را ترک کرده‌اند. ولی با گذشت ساعت‌های بسیار از این واقعه بزرگ، از گوشه و کنار اخبار جدیدی از وقایع رخ داده پس از ساعت 9 شب می‌رسد.

برخی شاهدان عینی که پس از ساعت   ۹ شب به هر دلیل در خیابان ولیعصر حضور داشته‌اند به صفحه فیس‌بوک فریاد که یک صفحه متعلق به هواداران جنبش سبز است گزارش داده‌اند:« ديشب و در پايان راهپيمايی سکوت ،در مقابل پارک ساعی درگيری شديد بين بسيج و نيروی انتظامی اتفاق افتاده،شروع دز گيری از طرف بسيج بوده است.» این خبر توسط صفحه بیست و پنجم بهمن (نزدیک به مهدی سحرخیز) بازنشر شده است.

انتشار این خبر شاید بتواند گلایه‌های اسماعیل احمدی‌مقدم از دولت را که چند ساعت پیش انجام شد توجیه کند. این فرمانده نیروی انتظامی چند ساعت پیش در درد دلی با هواداران انگشت شمار خویش در فیس بوک، دولت را متهم کرد که در جریان راهپیمایی سکوت «با پلیس همکاری نکرده است» احمدی مقدم در عين حال از يک سری ناهماهنگی ها در برخورد با معترضان روز بيست و دوم خرداد ماه گلايه کرد و گفت که دولت با نيروی انتظامی در اين روز همکاری نمی کرد. (+)

 
 

سخنرانان اين کنفرانس از ميان چهره های سياسی، شخصيتهای مذهبی، استادان دانشگاه، فعالين دانشجويی و مديران رسانه های فارسی انتخاب شده اند.هدف این کنفرانس،معرفی قانون اساسی پیشنهادی برای ایران، شناخت مشکلات پيشروی جنبش آزادی خواهانه و دموکراسی خواهانه مردم ايران و يافتن بهترين و عملی ترين راه حلها جهت رفع اين مشکلات برگزار ميشود
خبرنگاران سبز/ایران در جهان:
دومين کنفرانس گذار به حکومت دموکراتيک در ايران يکشنبه ۲۹ خرداد ماه (۱۹ ژوئن ۲۰۱۱)، دومين سالگرد کشته شدن ندا آقا سلطان، نماد جنبش سبز آزاديخواهانه مردم ايران، در دانشگاه جرج واشنگتن به مدت ده ساعت (۱۰ صبح تا ۸ شب) برگزار خواهد شد. دانشگاه امنيت ملی و سياست خارجی واشنگتن، کنفدراسيون دانشجويان ايرانی، انستيتوی آزادی آيرانيان و اتحاديه دموکراتيک ايران برگزار کنندگان اين نشست خواهند بود.

به گزارش خبرنگاران سبز، قرار است اين کنفرانس با هدف شناخت مشکلات پيشروی جنبش آزادی خواهانه و دموکراسی خواهانه مردم ايران و يافتن بهترين و عملی ترين راه حلها جهت رفع اين مشکلات برگزار ميشود. در دومين کنفرانس ۵ موضوع کليدی به بحث گذاشته ميشود: پنل نخست بازشناسی جنبش سبز ايران، نياز به تعريف منشور فراگير، پنل دوم سکولاريسم مدافع همه اديان و عقايد، پنل سوم نقش اپوزيسيون و نقش آن در جنبش سبز، پنل چهارم نقش رسانه های فارسی در راستای گذار به حکومت دموکراتيک در ايران، پنل پنجم تحريم نفت، فشار بر مردم يا پاشنه اشيل حکومت؟


همچنین به گزارش سبزنامه ایرانیان، سخنرانان اين کنفرانس از ميان چهره های سياسی، شخصيتهای مذهبی، استادان دانشگاه، فعالين دانشجويی و مديران رسانه های فارسی انتخاب شده اند. دکتر کنت کتزمن رئيس گروه تحقيق کنگره آمريکا در امور ايران و خاورميانه، رامين عسگرد مدير بخش فارسی صدای آمريکا، اميرعباس فخراور دبير کل کنفدراسيون دانشجويان ايرانی، دکتر عليرضا نوری  زاده، کاسپين ماکان نامزد ندا آقا سلطان، دکتر وليد فارث، دکتر نورالدين پيرموذن نماينده اطلاح طلب مجلس ششم و هفتم، مجتبی واحدی سخنگوی مهدی کروبی، شايان آريا عضو شورای مرکزی حزب مشروطه ايران، سيد محمد حسينی، دکتر مايکل والر، مهندس امير شجره مدير تلويزيون پارس، ضيا آتابای مدير تلويزيون ان آی تی وی، حجت الاسلام هدايتی دبير کل جمعيت روحانيون سنتی ايران معاصر (رســام)، اميرگلعلی پور عضو سابق شورای مرکزی  کمپين ميرحسين موسوی، فرهاد ثابتان سخنگوی  جامعه جهانی بهائيان، نازی افتخاری، نلی آرامش.

همچنين  ترجمه و معرفی قانون اساسی پيشنهادی ايران اينده و بسياری از بحث های پايه ای در داستای گذار به دموکراسی از موضوعات مطرح شده در کنفرانس نخست بود. وزارت خارجه ايالات متحده آمريکا، کنگره آمريکا، انستيتوی بين المللی حزب جمهوری خواه امريکا و انستيتوی ملی حزب دموکرات در برگزاری اين کنفرانس با کنفدراسيون دانشجويان ايرانی همکاری نزديک داشتند




 
 



ساعتی پیش نماز میت شهید هدی صابر پشت غسالخانه ی بهشت زهرای تهران، تحت محاصره ی کامل نیروهای امنیتی و همراه با حجم انبوه دوربین های آنان خوانده و هدی صابر به خاک سپرده شد.
خبرنگاران سبز/ جامعه:
 با اينکه قرار بود تشييع پيکر هدی صابر روزنامه نگار زندانی که سه روز قبل بر اثر عوارض اعتصاب غذا در زندان اوين  جان باخت ساعت هفت و نيم صبح امروز برگزار شود،اما ماموران امنيتی بامحاصره کامل خانواده و تشييع کنندگان پيکر او  تا نيمه ظهر مانع اين کار شدند.

به گزارش خبرنگار کلمه، در ساعت حدود ۱۲ بعد از ظهر خانواده پس از ساعتها انتظار در ميان حضورسنگين و پر تعداد نيروهای امنيتی و نظامی و آزار و اذيت کلامی آنان، مراسم تدفين اين روزنامه نگار را در قطعه ۱۰۰بهداشت زهرای تهران، رديف ۱۶۵ آغاز کردند.

بر اين  اساس نماز ميت شهيد هدی صابر پشت غسالخانه ی بهشت زهرای تهران، تحت محاصره ی کامل نيروهای امنيتی و همراه با حجم انبوه دوربين های آنان خوانده و  هدی صابر به خاک سپرده شد.

رضاهدی صابر روزنامه نگارو فعال سياسی که از زندانيان سياسی در بند ۳۵۰ زندان اوين بود در  پی اعتصاب غذا و حمله قلبی سه روز قبل درگذشت.

ماموران روز جمعه وی را به دليل عارضه قلبی ناشی از اعتصاب غذا از زندان اوين به بيمارستان مدرس منتقل می کنند، اما سنگينی آسيب‌ قلبی ناشی از اعتصاب غذا چنان بوده است که وی تحمل اين آسيب را نداشت و درگذشت.

هدی صابر و اميرخسرو دلير ثانی دو فعال ملی – مذهبی در پی شهادت هاله سحابی اعلام کرده بودند که در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه ۹۰ و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ که مادرصفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسيب ديدگان وقايع دو سال اخير ميهن بود، از‌ غروب پنجشنبه ۱۲ خرداد ماه در بند ۳۵۰ زندان اوين بدون طرح هيچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای‌تر می‌زنند.

اين اعتصاب غذا منجر به مرگ هدی صابر، روزنامه نگار و فعال ملی – مذهبی شد، اما هنوز از وضعيت امير خسرو دلير ثانی، ديگر اعتصاب کننده در بند ۳۵۰زندان اوين  اطلاع دقيقی در دست نيست.

 
 


زندانيان سياسی بند ۳۵۰ زندان اوين امروز در ملاقات با خانواده هايشان اعلام کرده اند که هدی صابر روزنامه نگاری که در اين بند دست به اعتصاب غذا زده بود، وقتی توسط ماموران زندان به درمانگاه منتقل می شده است مورد ضرب و شتم شديد نيروهای امنيتی قرار گرفته است  
خبرنگاران سبز/حقوق بشر: 


خبرنگار کلمه از گواهی شصت زندانی سیاسی در خصوص نحوه شهادت شهید رضا هدی‌صابر خبر داد. به نوشته سایت کلمه زندانيان سياسی بند ۳۵۰ زندان اوين امروز در ملاقات با خانواده هايشان اعلام کرده اند که هدی صابر روزنامه نگاری که در اين بند دست به اعتصاب غذا زده بود، وقتی توسط ماموران زندان به درمانگاه منتقل می شده است مورد ضرب و شتم شديد نيروهای امنيتی قرار گرفته است، در حالی که وضعيت جسمانی او به شدت وخيم و در اعتصاب غذا بوده است.

هدی صابر همچنين پس از بازگشت از درمانگاه با حال جسمانی وخيم از اين نحوه برخورد نيروهای امنيتی با خود به هم بندانش گلايه کرده است به گزارش خبر نگار کلمه

امروز روز ملاقات زندانيان بند۳۵۰ با خانواده هايشان بوده است همان بندی که هدی صابر ، فعال ملی – مذهبی و روزنامه نگار نيز در آن نگهداری می شد .

به زودی شهادت نامه ۶۰ زندانی سياسی بند ۳۵۰ در اين باره در همين سايت منتشر می شود . شهادت نامه ای که دلايل مرگ مظلومانه اين روزنامه نگار پس از اعتصاب غذا و ضرب و شتم ماموران امنيتی هنگام انتقال وی به بيمارستان را توضيح می دهد .

هدی صابر و اميرخسرو دلير ثانی دو فعال ملی – مذهبی در پی شهادت هاله سحابی اعلام کرده بودند که در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه ۹۰ و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ که مادرصفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسيب ديدگان وقايع دو سال اخير ميهن بود، از‌ غروب پنجشنبه ۱۲ خرداد ماه در بند ۳۵۰ زندان اوين بدون طرح هيچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای‌تر می‌زنند.

اين اعتصاب غذا منجر به مرگ هدی صابر ، روزنامه نگار و فعال ملی –مذهبی شد. رضاهدی صابر روزنامه نگارو فعال سياسی که از زندانيان سياسی در بند ۳۵۰ زندان اوين بود در پی اعتصاب غذا و حمله قلبی سه روز قبل درگذشت

 
 

در همين پايتخت ميليون ها نفر هستند که با سيلی صورت خود را سرخ نگه می دارند تا همچنان آبرومند و خلال وار زندگی کنند.هستند افرادی که نان شب ندارد، هستند افرادی که همانند عبدالله مرحومی رفتگر نازنين تهران، ۷۰ سال زندگی کرده اند اما هنوز يک سرپناهی برای خود ندارند، همانند ميليونها مستاجر ديگر هر سال بايد غصه اساب کشی کردن را داشته باشند و باور کنيم هزازان هزار نفر هستند که به نان شب خودشان هم محتاج اند .
خبرنگاران سبز/جامعه:
احمدی نژاد در دولت نهم با سفرهای استانی قصد داشت تا خود را که فردی ناشناخته با کارنامه ای تک برگ بود بيشتر به مردم بشناساند تا شايد برای دور بعدی بتواند با عوام فريبی و خريد رای و دادن پول و سيب زمينی برای تطميع قشر شريف روستايی و ضعيف کشور، در رقابت با ميرحسين موسوی که گويی برای نظام تنها برای گرم کردن دروغين تنور انتخابات بعد از بيست سال سکوت آورده شده بود، حرفی برای گفتن داشته باشد.

احمدی نژاد چه در ۴ سال دور اول رياست جمهوری اش و چه در پايان دو سال رياست جمهوری اش در دولت دهم هرگز جرات نکرد مستقيما با مردمی که دل خونی از اين دولت و نظام داشتند، گفتگو کند. جوانانی که از رئيس جمهوری که هاله نور را در خود ميديد سوال داشتند سهم آنها از درآمد های کلان حوزه نفت و گاز،ذخاير طلا و مس کشوراشان چيست ؟ آنها سوال داشتند که چه وقت به شعارهای داده شده اش جامعه عمل خواهد پوشاند؟ چرا هيچ اميدی به آينده اشان در اين نظام وجو ندارد؟ چرا کشورشان بايد به دليل شعارهای توخالی مسئولين نظام، تبر برنده تحريم های بين المللی که مستقيما در زندگی اشان تاثير گذاشته است تحمل کنند؟ و آيا شعار مردمسالاری دينی با شکنجه، با اعدام و کشتار جوانان،دزديده شدن آرايشان و تحميل فشار شديد اقتصادی تطابق دارد؟

در همين پايتخت ميليون ها نفر هستند که با سيلی صورت خود را سرخ نگه می دارند تا همچنان آبرومند و حلال وار زندگی کنند.هستند افرادی که نان شب ندارد، هستند افرادی که همانند عبدالله مرحومی رفتگر نازنين تهران، ۷۰ سال زندگی کرده اند اما هنوز يک سرپناهی برای خود ندارند، ميليونها مستاجر ديگر هر سال بايد غصه اساب کشی کردن را داشته باشند و باور کنيم هزازان هزار نفر هستند که به نان شب خودشان هم محتاج اند . اين را شهردار تهران که انصافا در دوران صدارات خود مکانيزم های جديد خدمت رسانی را خود پياده سازی کرده است، نيز گفته است.

قاليباف گفته است: در يکی از مناطق تهران که برای بازديد رفته بوديم پشت شيشه نانوايی نوشته شده بود، " نان نسيه داده نمی‌شود " من به عنوان شهردار شوکه شدم که مگر کسی هم هست که نان نسيه بگيرد بعد از تحقيقی که انجام دادم ديدم افرادی هستند که پول خريد نان در حد ضروريات خود را هم ندارند.

 
 

شورای هماهنگی راه سبز اميد ضمن سپاسگزاری از يکايک شما، از همة مردم حق طلب ايران دعوت می کند به ياد ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ و روز تولد جنبش سبز، از ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر چهارشنبه ۲۵ خرداد در ميادين شهرها در قالب تجمعات مسالمت آميز حضور بهم رسانيد. همچنين، در روز پنجشنبه ۲۶ به ياد همة شهدای جنبش، از ندا تا هاله و از سهراب تا هدی، و نيز به ياد شهدای بزرگوار انقلاب و جنگ تحميلی، به احترام آن پيشتازان بر مزارشان حضور خواهيم يافت.

خبرنگاران سبز/سیاست:
 شورای هماهنگی راه سبز اميد به منظور سپاسگزاری از شرکت کم‌سابقه مردم در راهپيمايی سکوت ۲۲ خرداد و همچنين دعوت برای گراميداشت روزهای ۲۵ و ۲۶ خرداد بيانيه‌ای صادر کرد. به گزارش خبرنگاران سبز به نقل از نوروز متن این بیانیه به این شرح است.

 ملت هوشيار و پايدار ايران

درود بر شما همراهان همدل که در راهپيمايی سکوت اعتراض آميز در روز ۲۲ خرداد در شهرهای مختلف سرزمينمان حضور يافتيد، سکوتی که فرياد پايداری جنبش آزاديخواهی شما آزادزنان و آزادمردان است و نشان از سرزندگی هميشگی حق خواهی تان دارد.

شورای هماهنگی راه سبز اميد ضمن سپاسگزاری از يکايک شما، از همة مردم حق طلب ايران دعوت می کند به ياد ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ و روز تولد جنبش سبز، از ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر چهارشنبه ۲۵ خرداد در ميادين شهرها در قالب تجمعات مسالمت آميز حضور بهم رسانيد. همچنين، در روز پنجشنبه ۲۶ به ياد همة شهدای جنبش، از ندا تا هاله و از سهراب تا هدی، و نيز به ياد شهدای بزرگوار انقلاب و جنگ تحميلی، به احترام آن پيشتازان بر مزارشان حضور خواهيم يافت.

اطمينان داريم تا زمانی که در راه بزرگداشت مقام و کرامت انسانی، آزادی و عدالت گام بر ميداريم، ياری خداوند مهربان توشة راهمان خواهد بود و پيروزی از آن ماست.

همراهان شما در شورای هماهنگی راه سبز اميد

 
 


 در حالی که احمدی نژاد در صدد القای این مطلب است که «ما حتی از تاریخ انتخابات مجلس هم بی‌خبریم، چه رسد به اینکه بخواهیم در آن دخالت کنیم!» سایت وابسته به وی رقبای انتخاباتی ریاست جمهوری سال نود و دو را نیز معرفی کرد.  این سایت پیش‌تر از احتمال شرکت مجدد احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بعدی و کسب رای سی و چهار میلیونی وی خبر داده بود  
خبرنگاران سبز/ سیاست:

مجلس هیچکدام از تغییرات احمدی‌نژاد را در کابینه نپذیرفت. قانون برنامه دولت را مکلف کرده بود که چندین وزارت‌خانه را با یکدیگر ادغام کند. این ادغام بهانه تغییرات جدی در کابینه به نفع احمدی‌نژاد شده بود. در سالگرد کودتای انتخاباتی دو سال قبل و در هیاهوی خبری «راهپیمایی سکوت» مخالفان، دویست نماینده مجلس طرحی را امضا کردند که همه ادغام‌ها را به سه سال دیگر موکول کند. با تصویب این طرح احمدی‌نژاد مجبور خواهد شد به سرعت پنج وزیر را بر خلاف میل خود به مجلس معرفی کند.(+)

اگرچه احمدی‌نژاد در گفتگوی تلویزیونی بیست روز پیش خود حتی از تاریخ برگزاری انتخابات (که هشت ماه دیگر برگزار می‌شود) اظهار بی اطلاعی می‌کرد،(+) سایت خبری نزدیک به او، از فعالیت‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی «در آستانه انتخابات» خبر داده است. این سایت با ابراز نگرانی از نزدیک شدن وی به علی فلاحیان، ملاقات میان آنان را «دیدار عالیجنابان» خوانده است. (+) اشاره این سایت به مقاله «عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری» اثر اکبر گنجی است.

نگرانی احمدی‌نژاد اما به انتخابات مجلس در پایان امسال هم محدود نیست. در حالی که او در صدد القای این مطلب است که «ما حتی از تاریخ انتخابات مجلس هم بی‌خبریم، چه رسد به اینکه بخواهیم در آن دخالت کنیم!»(+) سایت وابسته به وی رقبای انتخاباتی ریاست جمهوری سال نود و دو را نیز معرفی کرد. این سایت پیش‌تر از احتمال شرکت مجدد احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بعدی و کسب رای سی و چهار میلیونی وی خبر داده بود.(+) این سایت در خبر جدید خود از زاکانی و طائب به عنوان نامزدهای احتمالی جناح خامنه‌ای و از محمدرضا عارف به عنوان نامزد ریاست جمهوری اصلاح‌طلبان نام برده است.(+) این در حالی است که در غیاب میرحسین موسوی و مهدی کروبی، سیدمحمد خاتمی هرگونه شرکت اصلاح طلبان در انتخابات آتی را منوط به چهار پیش شرط اصلی کرده بود. پیش شرط‌های رئیس‌جمهور سابق کشور که اندکی بعد توسط اردشیر امیرارجمند اندکی شفاف‌تر شد عبارت بود از آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات و برگزاری انتخابات آزاد(به تعبیر امیرارجمند، حذف نظارت استصوابی).



 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته