با گذشت بیش از پنج ماه از توقیف محموله ۱٣ کانتینری سلاح های قاچاق ارسالی از جمهوری اسلامی در خاک نیجریه، عظیم آقاجانی، متهم ایرانی وابسته به سپاه پاسداران و مرتبط با قاچاق فوق الذکر، روز دوشنبه، اول فروردین ماه در دادگاه رسیدگی به اتهاماتش گفت شرکتی که وی برای آن کار میکرد مجوز واردات و صادرات اسلحه نداشته است.
به گزارش جرس به نقل از خبرگزاری فرانسه، در بیانیه ای که از سوی عظیم آقاجانی تهیه و در این دادگاه خوانده شد، آمده است که «شرکت تجارت عمومی بینالمللی و ساختمانی» که در گامبیا به ثبت رسیده و آقاجانی برای آن شرکت کار میکند، از سوی دولت ایران و از سوی دولت نیجریه مجوز واردات یا صادرات اسلحه به نیجریه و گامبیا و حتی هیچ کشور دیگری نداشته است.
در این دادگاه اعلام شد که سخنان آقاجانی روز ۲۲ بهمن در مرکز فرماندهی پلیس مخفی نیجریه در ابوجا، پایتخت نیجریه، نوشته شده است.
عظیم آقاجانی ۴۴ ساله همراه با علی عباس جگا، به دنبال کشف محموله تسلیحاتی از جمله موشک، مواد منفجره و موشک، در بندر لاگوس نیجریه دستگیر شد.
این دو نفر متهم به واردات غیرقانونی محموله اسلحه به نیجریه و همچنین ارائه اطلاعات نادرست در مورد ۱۳ کانتینتر تسلیحاتی ضبط شده در بند لاگوس هستند.
بر اساس کیفرخواست دادستان های نیجریه ای، این دو متهم در زمان کشف این محموله اعلام کرده بودند که کانتینرهای توقیفی حامل مواد ساختمانی هستند.
ماه گذشته نیز، دادگاه نیجریه مجددا پروندۀ متهمان و درخواست قرار وثیقه برای آنان را مورد رسیدگی قرار داده و دادستان های نیجریه اتهامات بیشتری به عظیم آقاجانی، اضافه کردند.
مقامات جمهوری اسلامی می گویند این سلاح ها بخشی از توافق با گامبیا بوده و قرار بود به عنوان مقصد نهایی، به این کشور ارسال شود.
این درحالیست که گامبیا این موضوع را رد کرده و می گوید چنین توافقی با جمهوری اسلامی نداشته است.
گزارش ها حاکی است در پی مسائل منتهی به همین پرونده بود که هم گامبیا و هم سنگال، روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کردند. نیجریه اما هنوز روابط خود را با ایران حفظ کرده است.
گفتنی است مقامهای نیجریه روز ۲۶ اکتبر سال گذشته اعلام کردند که یک کشتی حامل سلاحهای ارسالی جمهوری اسلامی را در بندر لاگوس ضبط کردهاند. این محموله که در ۱۳ کانتینر جاسازی شده بود شامل گلولههای توپ، خمپاره و سایر سلاحها بود و برچسب مصالح ساختمانی روی جعبههای آن خورده بود.
مقامات جمهوری اسلامی، با وجود اینکه تولید و فروش و معاملۀ سلاح در ایران در انحصار دولت و نهادهای حکومتی می باشد، ادعا کرده بودند که یک شرکت خصوصی چنین محموله ای را صادر کرده است.
نوه آیت الله خمینی در دیدار ازعلی کروبی ضمن محکوم کردن حصر و حبس رهبران جنبش سبز، آن را امری غیرقابل قبول دانست و اظهار امیدواری کرد که در سال جدید شاهد حاکمیت قانون و بهره گیری از تعقل و تفکر در برخورد با مردم و فعالان سیاسی باشیم.
وی که برای دلجویی از فرزند سوم مهدی کروبی به دیدار وی رفته بود، از وضعیت بوجود آمده برای فرزندان موسوی و کروبی کاملا گلایه مند بود.
یاسر خمینی تاکید که موسوی و کروبی دویار صدیق آیت الله خمینی بوده اند.
محمد تقی کروبی در وبسایت شخصی خود نوشته است: دیشب برای دیدن برادرم علی به منزل وی رفته بودم. تعدادی از دوستان نیز برای دیدن وی آمده بودند. هنگامیکه قصد رفتن داشتم حجت الاسلام و المسلمین سید یاسر خمینی به اتفاق همسر محترم شان برای دیدن و دلجویی از علی که در آستانه نوروز از زندان آزاد شده بود، تشریف آوردند. این روزها هر جا که می رویم سخن از حصر و یا بازداشت والدین، مهندس موسوی و همسر محترم شان مطرح می گردد. بعد از کمی صحبت و دلجویی از علی، طبق روال این روزها سخن از وضعیت والدین مطرح گشت. حجت الاسلام و المسلمین سید یاسر خمینی به شدت از وضعیت بوجود آمده برای دو خانواده کروبی و موسوی ناراحت بودند و از اینکه در نوروز امسال نمی توانند به دیدار پدر بروند، گله مند بودند. فرزند امام در سخنانی از جایگاه پدر در نزد امام، خدمات وی به کشور و انقلاب و نیز تلاش های ارزشمند ایشان در جهت حفظ آرمان های شهدا و اصول انقلاب سخن گفتند و به زیبائی از وی تجلیل کردند. فرزند دوم یادگار امام در ادامه سخنان خود حصر و یا بازداشت ابداعی دو یار صدیق امام به اتفاق همسرانشان که تا پایان عمر همواره مورد توجه بنیانگذار نظام بودند را بشدت محکوم کردند و آن را امری غیر قابل قبول دانستند. ایشان همچنین اظهار امیدواری کردند که در سال ۱۳۹۰ شاهد روند حاکمیت قانون و بهره گیری از تعقل و تفکر در برخورد با مردم، فعالان سیاسی و نیز قدمای انقلاب باشیم.
امروز: حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب، عضو شوراي مركزي جمعيت رهپويان انقلاب اسلامي، در گفت وگو با جوان در باره جریان انحرافی اصولگرایان و اسفندیار رحیم مشایی مطالبی مطرح کرده که اهم آن به شرح زیر است:
شما تا چه میزان به انحراف در میان جناح اصولگرایان معتقد هستید و اگر هستید چگونه و با چه شاخصههایی بهوجود آمده است؟
اصل امکان انحراف اصولگرایان از خط ترسیم شده قابل انکار نیست. ما هنگامی میتوانیم مطمئن باشیم که از مسیر حق جدا نمی شویم که دو مطلب را از این عالم مورد توجه قرار بدهیم. یکی شیطان، یکی هم نفس اماره.
هر موقع توانستیم این دو را از خود دور کنیم میتوانیم بگویم امکان انحراف از بین رفته است که هیچ کدام از این دو موضوع دست ما نیست، نه شیطان را به صورت کامل میتوانیم از انسان دور کنیم نه میتوانیم نفس اماره را از خود برانیم.
نفس اماره تا پایان عمر انسان با او همراه است، شیطان هم از خدا مهلت گرفته تا موقعی که آخرین انسان روی کره زمین وجود داشته باشد او هم در حیات باشد. بر این اساس امکان انحراف هست و به همین جهت باید همه ما علی الدوام بین خوف و رجا باشیم. ترس از انحراف داشته باشیم و به خدا امید داشته باشیم تا دست ما را بگیرد تا منحرف نشویم.
جماعت اصولگرا متشکل از نفراتی هستند بنابراین زمانی که برای تکتک آنها احتمال انحراف هست برای جمع آنها هم این امکان وجود دارد. در نتیجه علیالدوام باید همه با هم حواسمان باشد که پایمان را از مسیر بیرون نگذاریم و لذا در آیه داریم «وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر».
مؤمنین در بین خودشان دو مطلب را لحاظ میکنند، یک اینکه همیشه همدیگر را وصیت به حق کنند و همدیگر را به قدم گذاشتن در مسیر صبر دعوت میکنند هر چند که امروزه این راه بسیار سخت است؛ چرا که این راه تلخیها و دشواریها دارد و این ویژگیها ممکن است موجب بشود از مسیر بیرون برویم.
ما وقتی میخواهیم در مسیر اصولگرایی یا همان مسیر حق باقی بمانیم گاهی احساس میکنیم که ماندن در مسیر جلوی پیشرفت ما را گرفته، نمیتوانیم به اهداف خود به سرعت برسیم و مسیرهایی را میانبر تشخیص میدهیم که مورد تأیید خدای متعال نیست و اینطور به ما القا میشود که جاده میانبر خوب است و ما باید جاده اصلی یا همان اصولگرایی را رها کنیم و از میانبرها برویم.
تواصی به صبر یعنی اینکه ما این راههای منحرف را انتخاب نکنیم و در همین مسیر حق پیش برویم. اصل امکان انحراف وجود دارد اینکه بعضی از ما هم در بعضی جاها پا را از خط بیرون گذاشتیم هم غیرقابل انکار است.
در همین انتخابات 88 خیلی از افرادی که میخواستند اصولگرا باشند و اصولگرا هم بودند، اما دیدیم که در بعضی از جاها همنوای با فتنه شدند یا اینکه با عمل خود رفتار فتنهگران را تأیید کردند یا اینکه حاضر نشدند در مورد فتنه سخنی بگویند یا موضعی بگیرند و به اقتضائات اصولگرایی عمل نکردند یا الان هم روزمره برخی مواضع و جهتگیریها را میبینیم که با خط مشی اصولگرایان همخوانی ندارد.
لطفی که خدای متعال در حق ما کرده، همین نگاه دقیق دشمن روی ماست. دشمن آمده ما را و رفتارهای ما را در فضای سیاسی کشور رصد میکند و تا پایمان را از گلیممان درازتر کردیم بلافاصله اشکال کار را بگیرد و بهزعم خودش با این کار ضعف ما را به مردم نمایان بکند و ما را از چشم مردم بیندازد. این لطف خداوندی از چند جهت قابل اثبات است. اول آنکه دشمن به این نتیجه رسیده است که مردم به اصولگرایی اعتقاد دارند و این گروه را میخواهند بنابراین به دنبال این است که بگوید این گروه به اقتضائات اصولگرایی عمل نکردند تا این گروه را از چشم مردم بیندازد و وقتی این کار را کرد مردم احساس بکنند برای اصولگرایان شخص قابلی وجود ندارد، لاجرم به دنبال کسی یا جریان دیگری باشند.
مردم اگر جریان اصلاحطلبی را طرد کردند به این خاطر بود که در رانتخواری شرکت داشتند و به حقوق عامه مردم اهمیت ندادند و اصل عدالتخواهی را زیر پا گذاشتند. این کار دشمن فرصتی را برای ما فراهم میکند که ما بتوانیم رفتار و مواضع خود را تصحیح و دقیق کنیم و جریان اصولگرایی را از وجود افراد منحرف غربال کنیم.
اینکه اصلاحطلبان به تبع از بیگانگانی که بیرون هستند و اینقدر روی خروج از شاخصههای اصولگرایی زوم میکنند دلیلش این است که در پازل دشمن بازی کنند و جرگه اصولگرایان را مدعیان بدون عمل جا بیندازند. این برای ما همانطور که عرض کردم فرصت است.
آنهایی که اندک اندک از معیارهای اصولگرایی فاصله گرفتهاند را میتوان چگونه ترسیم کرد؟
دشمن با روی کار آمدن اصولگرایان سعی کرده است جریان منحرفی را که اصولگرا نیست و در ظاهر به اصول پایبند است در بین جریان اصولگرایی رسوخ بدهد و ما این را منتفی نمیکنیم.
دو موضوع است، یکی جریان منحرف اصولگرایی داریم، یکی اصولگرایانی که پایشان را کج میگذارند و این دو را باید از هم تفکیک کنیم. ما اصولگرایانی داریم که به دلیل سختی راه و غلبه نفس اماره و وجود شیطان بازی خوردهاند و از مسیر اصولگرایی عدول کردهاند، اینها اصولگرایانی هستند که مسیرشان کج شده است.
نوع اول هم افرادی هستند که اصولگرا نیستند ولی آمدهاند و همنوای با اصولگرایی و در قالب اصولگرایی میخواهند جریانی را شکل بدهند و درست کنند.
گروه اول که اصولگرا هستند و بر حسب سختی راه، مسیر را گم کردهاند، ویژگیهایی دارند، چطور میتوان آنها را شناخت؟
وقتی عملکرد و نوع عمل برخی افراد را مورد دقت قرار می دهیم میبینیم در برخی اوقات از مسیر خارج شدهاند. مثلاً یکی از شاخصههای اصولگرایی، هدر ندادن پول بیتالمال و پرهیز از اسراف و ولخرجی در سطح کلان است، در صورتی که یکی از افراد برای افتتاح برخی پروژههای کوچک شهری هم پولهای هنگفتی خرج میکند که این خلاف رویه اصولگرایی است.
ما نباید فکر کنیم که این افعال، جزئی و فرعی است بلکه اینها مقدمات خروج از اصولگرایی است.
انحرافات از همین جاها شروع می شود. آرام آرام انسان نسبت به حرام بی توجه میشود و وقتی نسبت به حرام بیتوجه شد، کارهای بزرگی که حرمتهای عظیمی در آن نهفته است را درک نمیکند و زیر پا میگذارد. همین فرد در جریان انتخابات، نمای برخی از مکانهایی که تحت نظر داشت را به رنگ سبز درمیآورد که این کارها خارج از مدار اصولگرایی است.
ما باید برخی زاویهها را از الان متوجه بشویم و افراد و جامعه را نسبت به آن آگاه کنیم نه آنکه بگذاریم کار از کار بگذرد بعد دست به کار بشویم. یا آنکه برخی افراد سعی میکردند نصب و عزل رئیس کل بانک مرکزی را از دست رئیسجمهور خارج کنند و این کار را با اغراضی خاص هم دنبال میکردند که خلاف اصول به شمار میآید. یا چرا سایتها باید اینقدر روی برخی موارد خاص منتسب به دولت مانور بدهند؟
من نمیخواهم مطلق از دولت حمایت کنم، داستان این است که اگر ما اصولگرا هستیم باید الزامات آن را هم رعایت کنیم، حضرت امیر(ع) هم میفرمایند: با مردم که برخورد میکنید نسبت به آنها منصف باشید، یعنی نسبت به قضاوت افراد نباید افراط و تفریط صورت بگیرد.
شما آینده اینگونه افراد که در جرگه اصولگرایان هستند را چگونه پیشبینی میکنید؟
این افراد در طول چند سال اخیر خصوصاً جریان فتنه دچار اشتباهاتی شدهاند که اگر بخواهند این اشتباهات را تکرار کنند دیگر نمیتوانند در اصولگرایان مقبول تعریف بشوند.
شاید عدهای مواضع شما را در جهت خواست دشمن(انشقاق اصولگرایان) تفسیر کنند و بگویند که این اظهارات به مصلحت نیست، نظر خودتان چیست؟
ما در جریان پیشرفت و توسعه اگر از همدیگر نقد سازنده و دلسوزانه نکنیم مثل آبی هستیم که گندیده میشویم. خدای متعال در قرآن مراقب پیغمبرش است. «اگر ما مراقب تو نبودیم میلی به اینها(مردم) پیدا نمیکردی.» بنابراین ما نقد درون گفتمانی میکنیم و باید حواسمان جمع باشد که خدا به هیچ کدام از ما چک سفید امضا نداده. به این معنا که همه ما در این مسیر هستیم که قدم را کج برداریم و از مسیر حق و اصولگرایی دور بیفتیم. این وظیفه امربه معروف و نهی از منکری است که دین بر عهده ما گذاشته است.
مهمترین مؤلفههایی که افراد منحرف مدعی اصول اسلامی را میتوان با آن شناخت، چیست؟
جریانی که سرمایهداری رانتی، دستاندازی به بیتالمال، ندیده گرفتن پولهای مردم و توزیع ثروت را بین افراد و شخصیتهای خاص ترویج و دامن میزند بویی از اصولگرایی نبرده است. هر کس در این مسیر قدم بردارد و بخواهد جریان اصولگرایی را منحرف کند از اصولگرایان نیست.
بنده اطرافیانی را که با آقای هاشمی کار میکردند، جریانی که در تیم اقتصادی ایشان بودند، آقایان کارگزاران و حتی مجاهدین انقلاب اینها هم در این مسیر قدم برداشتند. اینها آلوده به مسائل اقتصادی شدند و رفتند به سمت سرمایهداریهای کلان و ثروتهایی به دست آوردند که هر چقدر آدم حساب می کند، نمیشود در یک مسیر طبیعی و خدامحورانه به این اندوختهها رسید.
هدف جریان مذکور از برخی مواضع ساختارشکنانه در طول سالهای اخیر چه میتواند باشد؟
شخصی در این بین هست که حرفهایش و اظهاراتش جای سؤال فراوان دارد و ربطی به جریان اصولگرایی ندارد به این معنا که در مورد موسیقی اظهارنظر میکند یا در مورد مدیریت انبیاء موضعگیری میکند و پشت این اظهارات اهداف خاصی را دنبال میکند. بنده این شخص را جزو هیچ کدام از دو دسته مطرح شده نمیدانم، وی بین دو خط است یا اینکه خیلیخیلی جایگاهش بالاست و جزو اوتاد ارض است یا برعکس آنقدر دوراست که نزدیک خط دشمن حرکت میکند.
من نسبت به هیچ کدام از این دو خط قضاوت نمیکنم ولی سؤالم این است که چطور یک فرد در مورد موسیقی اظهارنظر میکند و در مورد مدیریت انبیاء هم اظهارنظر میکند و در جای دیگری در مورد صنعت گردشگری هم اظهارنظر میکند. بالاخره تخصص این فرد چیست؟ این سؤال منطقی است.
آیا در باب احکام موسیقی ایشان متخصص است، شما در عین حال متخصص امور مذهبی و فقه هستید، یا متخصص امور تاریخی، گردشگری، سینما، هنر و... هستید که در هر تریبونی به شکل گسترده و بسیط اظهارنظر میکنی. اگر در مورد مسئله حرف تخصصی دارد جای ابراز آن جلسات عمومی نیست و باید آن را در محفلی که صاحبنظران آن عرصه هستند اظهارنظر کند.
دلیل یا هدف ورود این افراد به حوزههای مختلف چه میتواند باشد؟
یکی از این دو است، یا اینکه متوجه نمیشود چه میگوید، یا اینکه این فرد متوجه می شود چه میگوید و این کار را با اهدافی خاص انجام میدهد که در ادامه و در صحبتهایم به آن اشاره خواهم کرد.
برخی از سیاسیون از این جریان به عنوان فتنه جدید نام میبرند، سؤال این است که آیا این جریان توانایی و پتانسیل آن را دارد که علیه نظام و انقلاب اسلامی فتنهای جدید شکل بدهد؟
کسی که متصدی این جریان هست تا به حال ضعیفترین کسی است که مورد اتهام فتنه قرار گرفته است. قله فتنه باید خیلی قوی باشد به این معنا که اولین چیزی که فتنه نیاز دارد محبوبیت در بین مردم است، قله فتنه باید کسی باشد که مردم به او دید خوب و درست دارند در حالی که این جریان از درون خراب است.
هر چقدر محبوبیت این جریان بالاتر باشد عمق و خطر فتنه بیشتر میشود. از دیگر منظر هر چقدر چهره منافق پوشیدهتر باشد خطرش بیشتر است و هر چقدر شناخته شدهتر باشد خطر کمتر و مهارش آسانتر است.
بنده تا به حال فرد غیرمقبول به مانند این فرد ندیدهام، یعنی فردی که الان این نوع از انحراف را در جریان اصولگرایی رهبری میکند.
پس شما این جریان را فاقد خطر برای نظام میدانید؟
نهتنها بیخطر است بلکه چند صدمتر هم آن طرفتر. سؤال این است کسانی که سواره بودند چکار کردند که این پیادهها انجام دهند. به طور کلی اگر جریان انحرافی تیم قویای داشته باشد خطرش هم بیشتر میتواند به حساب بیاید. همچنین اگر این جریان زیرمجموعههایی داشت که بین مردم مقبول بودند و توانمند هم بودند، این مجموعه خطرناکتر به حساب میآید. ویژگی دومی که دارد این است که این جریان زیر مجموعه ندارد. «آقا» یک استراتژیست هستند، فرمودند اصلی و فرعی کنیم، اگر تهدید اصلی به حساب بیاید، رهبری فرزانه هیچ موقع آن را فرعی به حساب نمیآورند.
آیا تفکرات و نوع نگاههای این جریان خطرناک بهشمار نمیآید؟
تفکرات این جریان تفکرات خطرناکی است، خیلی رؤیای بزرگی دارد. اما «شتر در خواب بیند پنبهدانه ...». خدا رحمت کند حضرت امام (ره) را، به ایشان فرمودند حزب توده میخواهد کودتا کند، لبخندی زدند و فرمودند شعری است که باید تا آخرش خوانده شود، به این معنا که در مملکت شیعه و مسلمانان با این بصیرت و دلدادگی به ائمه این افراد نمیتوانند حرکتی انجام بدهند. این افراد که در روزهای کنونی در حال فعالیت هستند آب در هاون میکوبند و تلاشهایشان یقیناً ره به جایی نمیبرد.
اگر قرار باشد در آینده فتنهای طراحی شود از سوی چه جریان یا گروهی قابل پیشبینی است؟
بنده اصلاً اعتقادی به مواضع برخی دوستان ندارم که جریان معروف به اصولگرایان انحرافی را فتنه آینده میبینند، بلکه فتنه آینده را بیشتر جهانی میبینم.
من اوضاع دنیا را به شکل دیگری میبینم. انقلاب ما در درون خودش آرام آرام ساخته شده و میتواند اگر دنیا دچار بحران شد آن را مرتفع کند و به دنبال سامانه جدید برود. دنیا فاقد مدیریت شده است و مدیریت آن بههمریخته است.
سازمان ملل هیچ کنترلی بر دنیا ندارد. موقعی که امریکا بدون اجازه سازمان ملل وارد عراق شد فاتحه سازمان ملل هم خوانده شد.
ما اوضاع سه سال دیگر خاورمیانه را نمیتوانیم از الان پیشبینی کنیم. آیا کشورهای نظیر عراق، پاکستان، افغانستان، مصر، تونس و لیبی میتوانند روی آرامش را به خود ببینند. امروز ابرقدرتها برای ما تهدید نظامی نیستند بلکه فروپاشیهایشان برای ما تهدید به حساب میآید.
پس شما احتمال وقوع فتنه داخلی را غیرممکن میدانید؟
بنده فتنه داخلی را به این شکل که فردی مقبول و دارای پایگاه بیاید و برای ما جریانی درست کند را غیرممکن میدانم و نظرم طبق فرمایش رهبری است که فرمود، فتنه 88 کشور و نظام ما را واکسینه کرد، واکسینه کرد یعنی هر بیماری را دفع میکند چراکه وقتی بدنی واکسینه میشود بیماری و میکروب را دفع میکند.
فتنه 88 با تدبیر مقام معظم رهبری دفن شد، ایشان به جنگ هشت ساله دفاع مقدس اشاره کردند که مردم ما را رشد داد و آنها را با همه سختیها و مشکلات به پیش برد و آگاه ساخت.
این تشبیه بسیار ظریف بود بدین معنا که آن هشت سال از الطاف خفیه بود و این فتنه هشت ماهه نیز از الطاف خفیه الهی بود و به همان میزان هشت ساله مردم ما را رشد داد و به جلو برد و این هشت ماه به همان اندازه آگاهی و رشد در جامعه پدید آورد. هشت ساله دفاع مقدس مردم ما را از لحاظ سختافزاری به جلو برد و این هشت ماه فتنه مردم ما را از لحاظ نرم افزاری ارتقا داد.
رسانههای اصلاحطلب با چه هدفی مواضع و تحرکات جریان موسوم به انحرافی اصولگرایان را با رنگ و لعاب خاصی پوشش خبری میدهند؟
آنها روزنهای برای ورود پیدا کردهاند. اینها یک سلسله مطالبی را علیه اصولگرایی گفته بودند. دقیقاً میخواستند بگویند جریان اصولگرایی دنبال قدرت است و تمام وعدههایی که میدهد دروغ است.
موقعی که کسی بگوید علما موسیقی را نمیفهمند همان حرفی است که مهاجرانی در زمان اصلاحات زده بود. مهاجرانی زمانی در قم به محضر آقا شیخ جواد تبریزی میرود و آن مرحوم از ترویج گسترده موسیقی توسط وزارت فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات گلایه میکند، مهاجرانی گفته بود ما میخواهیم موسیقی را ترویج کنیم تا مردم از طریق موسیقی به خدا برسند.
شیخ تبریزی بعد از موضعگیری مهاجرانی برخورد تندی با ایشان میکند. جریان انحرافی عین همان حرفها را میزند و جریان اصلاحطلبی هم از آن سوءاستفاده میکند.
آیا اینگونه نمیشود تفسیر کرد که جریان اصلاحطلبی در پی آن است که موضوع مهم کشور و فتنه آینده را جریان انحرافی نشان دهد و از این طریق اهداف و نیات پنهانی خود را دنبال کند؟
همین طور است آنها با علم کردن اظهارات و تحرکات جریان انحرافی درصددند که موضوع اصلی کشور را این مسئله جلوه بدهند و از آن بهرهبرداری سیاسی کنند.
حتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته هم یکی از دلایل روی کار آوردن میرحسین همین بود که اصولگرایان روی کار آمده اصولگرایان واقعی نیستند و توانایی اداره امور اجرایی کشور را ندارند.
جریان انحرافی میتواند پوششی باشد که عدهای بگویند، اصولگرایان واقعی ما هستیم.
شخص معروف جریان انحرافی جاده صافکن جریان اصلاحطلبی است و راه را هم برای خود و جریان مطبوعش هموار میکند و هم برای اصلاحطلبان.
یعنی شما معتقدید که جریان انحرافی اصولگرایان با جریان اصلاحطلبی پیوند و همبستگی دارد؟
هر دو جریان در نظر مردم و جامعه منفور هستند و خطری از این دو جناح ما را به آن معنی خاص تهدید نمیکند. کسی هم که جاده صافکن جریان اصلاحطلبی است یکی از منفورترین چهرههاست و نمیتواند کاری از پیش ببرد. نمیخواهم بگویم با هم همبستر هستند بلکه میخواهم بگویم هر دو یکی هستند.
ما اگر قیچی را برای بریدن نظام ترسیم کنیم اینگونه میشود که یک لبه قیچی اصلاحطلبان هستند و لبه دیگر قیچی جریان انحرافی. این قیچی را هم در دست یک گروه و نفر خاص میبینیم و آن سازمان سیا است. من آقای هاشمی را هم عامل دشمن نمیبینم و ایشان بیش از آن چیزی که هست خودشان را نشان میدهد و قبول دارد. ایشان در امور مختلف بهنگام متوجه نمیشود و هنگامی متوجه میشود که کار از کار گذشته است.
ضعف بصیرت و ضعف شناخت مهمترین عامل به حساب میآید و گاهی هم موارد محیط هم بر ایشان اثر میگذارد.
آینده سیاسی جریان اصلاحطلبان را بهرغم تغییر تاکتیکهای متناوب و گسترده این جناح چگونه میتوان دید؟
بنده در مورد اصلاحطلبان کاری به انتخابات سال گذشته ندارم، بلکه به دلیل سفرهای متعدد که به مناطق مختلف کشور داشتهام مشاهده کردم که این آقایان زمین را آباد نکردهاند و کاری برای مردم انجام ندادهاند، به مردم خدمات ارائه ندادهاند.
«الانسان عبید الاحسان»، انسان بنده احسان است. این آقایان به کسی لعن و نفرین نکنند بروند در مورد رفتار و عملکرد خودشان تجدید نظر کنند. وقتی روی کار آمدند به خودشان پرداختند و به مردم جامعه بیتوجه بودند. آقای احمدینژاد هر ایرادی داشته باشد، کت و شلوار زمان ورودش عین کت و شلوار زمان خروجش است، مردم ما اینها را میبینند.
احمدینژاد برای هیئت دولتش شب و روز نگذاشته است، کثیرالاسفر است. به دنبال خوشگذرانی و خوردن چلوکباب نیست، به مشکلات و کاستیهای مردم نگاه میکند و سعی میکند آنها را برطرف کند. آقایان اصلاحطلب خانههای 1000 متری و 2000 متری برای خودشان درست کردند اما در برخی از شهرستانها مردم در کپر زندگی میکردند. اگر مردم امروز ببینند که خاتمی در بالاشهر تهران با وسعت خانهای بیش از حد نیاز زندگی میکند یقیناً ناراحت میشوند. آقایان نباید این و آن را متهم کنند، دیگر محبوبیت آنها برگشتنی نیست، چون مردم 8 سال در زمان هاشمی، 8 سال زمان خاتمی به اینها فرصت دادند، 16 سال تجربه کردند که به فکر خود و اطرافیانشان هستند.
راههایی که اصلاحطلبان در پیش گرفتهاند تا به وسیله آن به حاکمیت برگردند کدام است؟
اول با تخریب طرف مقابل و حاکمیت و به اشتباه انداختن طرف مقابل در پی آن هستند که مقبولیتی به دست آورند. آنها به دنبال آن هستند تا فعالیتهای دولت را غیر اصولی و پرهزینه جلوه بدهند. لازم است اینجا عرض کنم که احتیاجی نیست که محل کنفرانس سران کشورهای اسلامی را در جزیره کیش بسازیم، رئیس جمهور مردمی و عدالتمحور ما نباید بگذارد اینکار را بکنند.
یکی از انتقادات به آقای هاشمی این بودکه چرا ایشان سفرهای تفریحی را به کیش میرود. اینگوه حرکات که جریان اصلاحطلب سعی میکند آن را به آب و تاب خاصی جلوه ببخشد به ضرر اصولگرایان و دولت تفسیر میشود. اصلاحطلبان جایگاهی در بین مردم ندارند و این را خودشان هم میدانند و با همین دیدگاه در پی آن هستندتا از طریقهایی که گفته شد کسب مقبولیت و مشروعیت کنند. ما در انتخابات آینده داغی تنور را به خاطر وجود اصولگرایان خواهیم داشت، به این معنا که مردم جستوجو میکنند کسی بهتر از احمدینژاد را در میان اصولگرایان که فعال و پویاست پیدا کنند. مردم بازی احزاب را نمیخورند و سعی میکنند فردشناسی کنند.
عدهای از القابی مانند مرد خاکستری اصلاحات و یا امثالهم برای راهبری اهداف جریان اصلاحات نام میبرند، نقش این افراد را در این زمینه چگونه میبینید؟
اثر موسوی خوئینیها و مجموعه مجاهدین انقلاب مثل تاجزاده و بهزاد نبوی و حجاریان در جریان اصلاحات و تحریک چهرههای معروفشان بر کسی پوشیده نیست. در این فتنه هم این افراد نقش مؤثری داشتند، منتها شخص موسوی خوئینیها به دلیل زیرکیهایی که دارد و در دادگاه هم محاکمه شده است و سابقه قضایی دارد (دادگاه روزنامه سلام موسوی خوئینیها محکوم شد) حواسش جمع است که به صورت آشکار وارد بازی نمیشود.
حتی یکی از دوستان اظهار میکند که در جریان لانه جاسوسی پای موسوی خوئینیها گیر است به این شکل که برای اسناد کشفشده ای که پودر شده بود دستگاهی کشف شده بود که این پارهپارههای اسناد پاک شده را به هم میچسباند و محتویات آن را پدیدار میکرد.
این اسناد به صورت مشخص جاسوسهای دستگاه اطلاعاتی امریکا را لو میداده. موسوی خوئینیها از این کار جلوگیری میکند. در همین جریان کسانی مثل شهید وزوایی از دیوار سفارت امریکا بالا میروند اما میردامادی و اصغرزاده سخنگوی جریان تسخیرکننده میشوند.
اهداف آقای هاشمی رفسنجانی از بیان مواضع چند هفته اخیر چه میتواند باشد، با توجه به اینکه به صورت دیرهنگام از جریان فتنه به نوعی تبری جست؟
آقای هاشمی سعی میکند به شکلی موضع بگیرد که نه علناً با جریان فتنه همراهی کند و نه با اصولگرایان که الان در رأس هستند، در حقیقت چیزی مابین اینها، به نوعی میخواهد لیدر بماند.
در حالی که به نظرم هاشمی یک راه بیشتر ندارد و آن هم راه نجات هاشمی است و آن این است که به صورت عملی و علنی از فتنهجویان نظام جدا بشوند چراکه این افراد دیگر فتنهگر نیستند بلکه ضد انقلاب و ضداسلام هستند.
احساس هاشمی این است که اگر ایشان نباشد انقلابی وجود ندارد در صورتی که این طور نیست و اشتباه هاشمی هم همیشه همین بوده است. آقای هاشمی در موقع لازم موضوعات را تشخیص نمیدهد و پس از گذشت روزها متوجه میشود که چه اتفاقی افتاده است. ایشان در جلسهای عنوان میکند که اگر جریان سبز در انتخابات به پیروزی میرسیدند استبدادی بر ایران حاکم میشد بدتر از استبداد پهلوی. سؤال اینجاست که چرا ایشان با این دید موضعگیری نمیکند و اینها را به مردم نمیگوید.
ما باید حواسمان باشد که موضوعات فرعی را بزرگ جلوه ندهیم و در پازل ضد انقلاب بازی نکنیم. زمانی که ما موضوعات فرعی را اصلیکردیم و روی آن کار کردیم عملا ذهن مردم را از موضوعات اصلی دور میکنیم و این بزرگترین اشتباه است. موضوع اصلی کشور جریان انحرافی و امثالهم نیست اما باید به این موضوع هم در حد خودش پرداخته شود نه بیشتر. خواسته جریان مقابل این است که این موضوع را آنقدر بزرگ کنند تا مردم و جامعه موضوع اصلی که دشمنی و عناد با نظام است را گم کنند.
در یک هفته گذشته دو اتفاق مهم در حوزه وضعیت حقوق بشر ایران در عرصه بین المللی اتفاق افتاده که ضمن اینکه بابت آن، باید جامعه حقوق بشری ایرانی به خود ببالد، در عین حال، بسیار مهم است که چگونه از این دو رویداد استفاده کند؛ پیش از وارد شدن به این بحث، نگاهی دارم به جزییات این دو رویداد:
روز دوشنبه، اول فروردین 1390، شورای اتحادیه اروپا با اجماع همه کشورهای عضو تصویب کرد که علیه کسانی که در نقض شدید حقوق بشر در ایران دست داشته اند، مقررات محدود کننده وضع کند (1). اگرچه در متن تصمیم از اینکه مقررات یاد شده شامل چه محدودیتهایی می شوند اسم برده نشده اما براساس اوضاع و احوال موجود، حداقل تحریمها علیه این اشخاص، شامل ممنوعیت ورود آنها به تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا و نیز بستن حسابها و بلوکه کردن تمامی دارایی های آنان در کشورهای اروپایی می شود. اتحادیه اروپا در حال حاضر در حال تهیه معیارهایی است که براساس آنها فهرست ناقضان حقوق بشر در ایران باید تهیه شوند و مورد تحریم قرار گیرند.
هم اکنون تقریبا قطعی است که شورای حقوق بشر سازمان ملل با اجماع کشورهای عضو، برای نظارت بر وضعیت حقوق بشر در ایران، یک گزارشگر ویژه منصوب خواهد کرد(2). در دوران خاتمی و پس از تغییرات نسبی در فضای سیاسی و مذاکرات سنگین مقامات جمهوری اسلامی با کشورهای عضو سازمان ملل، قطعنامه ای تصویب شد که طبق آن دیگر لزومی به وجود یک گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران نبود. در واقع حالا دوباره (البته بدون در نظر گرفتن تحول ساختارهای حقوق بشری درون سازمان ملل) ما به قبل از دوران خاتمی بر می گردیم که ایران، از معدود کشورهایی بود که به دلیل وخامت وضعیت حقوق بشر، یک گزارشگر ویژه داشت.
به این ترتیب، در فاصله کوتاهی، دو خواست جامعه حقوق بشری ایرانی که به ویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری 88، بارها و بارها مطرح شده بود، جامه عمل پوشید: تحریمهای حقوق بشری در سطح اتحادیه اروپایی و تعیین گزارشگر ویژه سازمان ملل. نکته ای که در متن هر دو تصمیم، رنگ برجسته ای دارد این است که جمهوری اسلامی نشان داده که حاضر به انجام تعهدات بین المللی و احترام به موازین حقوق بشری نیست؛ پس لازم است با شدت و حدت بیشتری با آن برخورد شود. در واقع، هم اتحادیه اروپا و هم سازمان ملل تصمیم گرفته اند یک قدم فراتر از صدور بیانیه و ابراز نگرانی درمورد وضیعت حقوق بشر در ایران بردارند. در عین حال، متن تصمیم اتحادیه اروپا به وضوح نشان می دهد که رهبران این اتحادیه بر نگرانی درونی خود که اگر در مورد حقوق بشر با ایران با مقررات سفت و سخت برخورد کنند، مقامات ایران، مذاکرات حقوق بشری با آنها را ترک خواهند کرد، فائق آمده اند و به این نتیجه رسیده اند که حتی با وجود تحریمهای حقوق بشری، مذاکرات می تواند ادامه یابد (3).
این دو تصمیم، که پشت آن روزها و ساعتها تدارک کنفرانس و نشست های خبری و مذاکره و نامه نگاری های فعالان حقوق بشری ایرانی نهفته است، در واقع دو مکانیزم را برای ما فراهم می کند تا با استفاده از آن نقض حقوق بشر در ایران را کاهش دهیم. در واقع اکنون، دو ظرف داریم، که باید با محتوایی که مطلوب ما و مورد نیاز جامعه ایرانی است، پرش کنیم. درواقع سئوال اصلی این است: ما چگونه می توانیم از مکانیزم حضور گزارشگر ویژه استفاده کنیم؟ و از سوی دیگر: چگونه می توانیم اتحادیه اروپا را قانع کنیم که افرادی را که واقعا در نقض شدید حقوق بشر در ایران دست داشته اند، در فهرست تحریمهای ورود به اتحادیه و تحریمهای مالی بگذارد؟
سازمان "عدالت برای ایران"، از چندی پیش، در حال تهیه پرونده های حقوقی علیه ناقضان حقوق بشر در ایران است. تاکنون فهرستهای متعددی درباره ناقضان حقوق بشر ارائه شده است که برخی از آنها در وب سایت کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران(4)، مرکز اسناد حقوق بشر در ایران (5) و نیز، یک فهرست 80 نفره ارائه شده به وسیله دیپلماتهای اروپایی (6)، منتشر شده است. تلاش ما این است که در کنار آن فهرستها، این پرونده ها را که شامل جزییات دقیق و مدارک مستند درباره این افراد به علاوه شهادتهای معتبر و ثبت شده از قربانیان این افراد یا شاهدان عینی هستند، با صرف وقت و دقت بسیار و به گونه ای تهیه کنیم که در هر مرجع بین المللی، چه قضایی و چه فراقضایی قابل استفاده باشد. علاوه بر مدارک و شواهد معتبر، یافتن راههایی که بتوان در موقع مقتضی، از طریق دادگاههای کشورهای اروپایی، برای ناقضان حقوق بشر حکم بازداشت گرفت و این حکم را به اجرا درآورد، بخش دیگر کار ماست. تصمیم اتحادیه اروپا مبنی بر بستن دارایی های این افراد، وظیفه ای دیگر نیز پیش روی ما می نهد و آن، تحقیق و یافتن ارتباطات مالی خارجی ناقضان حقوق بشر و شرکتها و طرفهای تجاری آنها به خصوص در کشورهای اروپایی است. تحقیقی که اگرچه دشوار، اما شدنی است.
با وجود اینکه نقض حقوق بشر در ایران، در همه حوزه ها و به خصوص در مورد اجرای احکام اعدام و نیز حقوق زندانیان سیاسی، با شدت و وخامت بیشتری ادامه دارد، اما برای حقوق بشری های ایرانی، سال با دو عیدی شروع شده؛ عیدی هایی که البته به دلیل تلاشهای بی وقفه خودشان به دست آمده. اگر می خواهیم این بهار نکو، به سالی نکو نیز ختم شود، اگر می خواهیم سال دیگر، این موقع، در زمینه وضعیت حقوق بشر، نه جایی که هستیم باشیم و نه یک قدم عقب تر، بلکه بتوانیم پیروزی های مشخص خود را بشماریم، همین امروز باید برنامه ای دقیق برای استفاده از دو مکانیزم فراهم شده طراحی کنیم. ما باید همانگونه که تاکنون، به اتحادیه اروپا و شورای حقوق بشر سازمان ملل قبولانده ایم که قدمهای موثرتری برای جلوگیری از نقض حقوق بشر در ایران لازم است، همچنان در هرگامی که این نهادها برمی دارند، مداخله موثر داشته باشیم. فهرست های کامل، با پرونده های "محکمه پسند"، که مدام و با تحولات ایران به روز می شوند، باید از سوی ما، جامعه حقوق بشری ایرانی به اتحادیه اروپا ارائه شوند. در عین حال، باید طرحهایی برای یافتن شرکتها و افرادی که در عین دست داشتن در نقض حقوق بشر، به تجارت بین المللی نیز مشغولند پیدا کنیم. بدون چنین اقداماتی، تصمیم تازه اتحادیه اروپا می تواند در حد یک اقدام نمادین، و نه موثر باقی بماند. فراموش نکنیم که پیش از این نیز اتحادیه اروپا تمامی شرکتهایی را که در فراهم آوردن و صدور تجیهزاتی که در سرکوب مردم به کار می روند، مورد تحریم قرار داده بود اما ما، تا امروز، نتوانسته ایم حتی یک شرکت اروپایی یا چندملیتی را پیدا کنیم و با مدارک معتبر، به اتحادیه اروپا معرفی کنیم تا مشمول این تصمیم شود.
"عددالت برای ایران"، امیدوار است بتواند در سال جدید، بخشی از این مشقهای نانوشته را انجام دهد و در این راه، از همه کسانی که اطلاعاتی در زمینه ناقضان حقوق بشر در ایران دارند، همچنان و یک بار دیگر درخواست کمک می کند(7).
پانوشت ها:
متن کامل این تصمیم که در سایت اتحادیه اروپا منتشر شده است در این لینک قابل دسترسی است:
http://www.consilium.europa.eu/uedocs/cms_Data/docs/pressdata/EN/foraff/120069.pdf
برای اطلاع بیشتر درباره جزییات این تصمیم، خواند این مصاحبه توصیه می شود:
http://radiozamaaneh.info/society/humanrights/2011/03/19/2633
برای اطلاع از جزییات بیشتر درباره بحثهای درونی اتحادیه اروپا درباره تحریمهای حقوق بشری مطلب زیر را بخوانید:
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/11/112810.php
برای دیدن گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران درباره برخی از افرادی که در سرکوب اعتراضات پس از انتخابات دست داشته اند، به این صفحه مراجعه کنید:
http://persian.iranhumanrights.org/1389/03/crackdown-perpetrators/
این اسامی، در گزارش های مندرج در این صفحه قابل یافتن هستند:
http://www.iranhrdc.org/httpdocs/Persian/Reports.htm
برای دیدن خبر و جزییات فهرست یاد شده به این صفحه بروید:
http://www.politico.com/blogs/laurarozen/0211/EU_list_identifies_Iran_militia_police_to_be_targeted_for_sanctions_on_human_rights_grounds.html
برای تماس با ما از این ای میل استفاده کنید: info@justicforiran.org
در پی عدم تمدید مرخصی علی جمالی، وی به زندان باز گردانده شد.
به گزارش ادوار نیوز، علی جمالی، مسئول کمیته سیاسی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) که عصر روز ۲۹ اسفند ۱۳۸۹ به مرخصی نوروزی آمده بود، دقایقی قبل و در پی عدم تمدید مرخصی سه روزه به زندان برگشت.
گمانه ها بر اساس عدم فعالیت سیاسی و وثیقه ی سنگین ۴۰۰ میلیون تومانی و همچنین کودک یک ساله ی وی، تمدید مرخصی جمالی بود که در کمال ناباوری این اتفاق نیفتاد.
علی جمالی، که ۳۱ مرداد ماه ۱۳۸۹ بازداشت و در دادگاه بدوی به ۴ سال حبس محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۲ سال کاهش یافت.
شایان ذکر است که دبیر کل سازمان ادوار تحکیم دکتر زیدآبادی، سخنگو عبدالله مومنی و حسن اسدی و علی ملیحی از اعضای ارشد سازمان ادوار همچنان در زندان و بدون مرخصی به سر می برند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر