
خبر / رادیو کوچه
حضور بر سر مزار یکی از کشته شدهگان
«چهلم محمد مختاری در بهشت زهرا»
مراسم چهلمین روز کشته شدن یکی از معترضان در روز بیست و پنجم بهمن ماه، در روز جمعه بر سر مزار وی برگزار خواهد شد. محمد مختاری جوانی بود که در درگیریهای خیابانی روز بیست و پنجم به اصابت تیر مستقیم کشته شد.
یک نفر دیگر نیز در همان روز با همان شرایط کشته شد که از سوی رسانههای داخلی بسیجیانی معرفی شدند که توسط منافقین ترور شدهاند. نکتهای که والدین این کشته شدهگان معتقدند صحت ندارد و آنها بسیجی نبودهاند.
این مراسم در روز جمعه پنجم فروردین ماه از ساعت سه بعد از ظهر در قطعه 249 بهشت زهرای تهران برگزار خواهد شد.
…………………………….
الیزابت تایلور هنرپیشه مشهور مرد
«گربهای که دیگر روی شیروانی نیست»
الیزابت تایلور بازیگر مشهور سینمای هالیوود پس از یک دوره بیماری طولانی در شهر لس آنجلس در سن هفتاد و نه سالگی درگذشت.
کلئوپاترا، روز چهارشنبه بیست و سوم مارس 2011 در پی چند دوره بیماری قلبی و مشکلات جسمی از دنیا رفت. بیشک او یکی از مشهورترین بازیگران قرن بیستم به حساب میآمد.
الیزابت رزموند تیلور که در بیست و هفتم فبریه سال هزار و نهصد و سی و دو در شهر لندن به دنیا آمده بود، دارای دو تابعیت آمریکایی بریتانیایی بود. پدر و مادرش آمریکایی تبار و هردو در کار هنر و بازیگری بودند. از جمله کارهای او میتوان به «گربه روی شیروانی داغ»، «کلئوپاترا» و « چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد» اشاره کرد.
او هفت بار ازدواج کرده بود که از جمله «ریچارد برتن» بازیگر مشهور سینما یکی از همسران او بود. خانم تایلور در تمام طول زندگیاش از دردهای مختلفی رنج میبرد. وی از سال 1991 پس از درگذشت یکی از دوستان نزدیکش «راک هودسن» به دلیل ایدز که او نیز هنرپیشه بود، بیناد خیریهای را برای کمک به این بیماران تاسیس کرد که تا لحظه مرگ گرداننده آن بود.
…………………………….
تیراندازی در مرز نوسود بر روی کولبران
«یک کشته و دو زخمی در مرز کردستان»
خبر / رادیو کوچه
در پی تیراندازی ماموران نیروی انتظامی بر روی تعدادی از خورده کاسبهای مرزی مشهور به «کولبر» یک نفر کشته و دو نفر مجروح شدند.
به گفته هرانا بعد از ظهر روز سهشنبه دوم فروردین ماه، نیروهای نظامی و انتظامی در شهر نوسود واقع در ۴۵ کیلومتری شهر پاوه و مرز عراق، به سوی کولبران مرزی شلیک کردند. در این تیر اندازی یک نفر به نام پورمندخسروی بیست ساله، کشته و دو نفر دیگر مجروح شدهاند. که وضعیت یکی از مجروح شدهگان در بیمارستان سپا کرمانشاه وخیم اعلام شده است.
از سویی این اقدام در نوسود باعث اعتراض مردم شده است. هم روزه از مناطق مرزی کردستان خبرهایی دال بر تیراندازی بر روی این خورده کاسبهای مرز نشین به گوش میرسد. کول بران با خرید جنس از یک سوی مرز و فروش در سوی دیگر امرار معاش میکنند.
………………………….
پس از به قتل رسیدن یک معترض در تهران
«فشار بسیج بر خانواده صانع ژاله»
پدر صانع ژاله مورد فشار از سوی بسیج قرار دارد. بنابر اظهارات خانواده ژاله گفته میشود، دو تن از مسوولان بسیج در غرب کشور پیشنهاد پرداخت پول به خانواده این کشته شده در جریان اعتراض بیست و پنج بهمن را داشتهاند که از سوی پدر وی رد شده است.
میزان خبر اشاره دارد که این مسوولان در تلاش برای پرداخت هفتاد و پنج میلیون تومان پول به خانواده ژاله بودهاند، در حالی که هنوز قانع ژاله که پیشتر در گفت و گویی با صدای آمریکا مرگ برادرش را قتل توسط عوامل نامعلوم خوانده بود و ذکر کرده بود که با وجود اعلام توسط جمهوری اسلامی برادرش بسیجی نبوده است، آزاد نشده.
بنابر همین گزارش پدر صانع پس از رد مبلغ هفتاد و پنج میلیون تومان، مورد تهدید قرار گرفته است. در روز بیست و پنجم بهمن ماه دو تن از معترضین به صورت شلیک گلوله مستقیم کشته شدند. محمد مختاری و صانع ژاله از سوی رسانههای دولتی شهدای بسیجی اعلام شدند که توسط منافقین به قتل رسیدهاند.
………………………
شرکت امنیتی طرف قرارداد گوگل و یاهو
«جعل بسته امنیتی از سوی دولت ایران»
یک شرکت کومودو طرف قرارداد با گروههایی نظیر گوگل، یاهو اعلام کرده است که بستههای امنیتی که تولید میکند توسط برخی هکرهایی که به احتمال زیاد به دولت ایران منسوب هستند، رمزگشایی شده است.
به این ترتیب از داخل ایران اگر این بستهها بازخوانی شده باشد، هر کسی که برای بازکردن پست الکترونیکی خود اقدام کند اطلاعات ورودش قابلیت بازیابی دارد. این موارد شامل سرویسهایی نظیر جی میل، اسکایپ و یا یاهو میل میشود. کاربران بدون آن که اطلاع داشته باشند. سرویسی را که اطلاعات آنان را کد میکند تا قابل شناسایی نباشد را از دست دادهاند و این اطلاعات قابل دسترسی میشود.
یک شرکت فعال در زمینه امنیت اینترنت از دستیابی هکرهای مستقر در ایران به گواهی دیجیتال خدمات پست الکترونیکی یاهو و گوگل و دیگر نرم افزارهای ارتباطی مانند اسکایپ خبر داده است.
شرکت کومودو، در حوزه صدور گواهیهای امنیت اینترنتی فعال است. این شرکت مدعی شده است که این هک و حمله از سوی دولت ایران برای دست یابی اطلاعات شهروندان و فعالان ایرانی انجام گرفته است.
در حال حاضر شرکت مذکور کلیه گواهیهایی که صادر شدهاست را باطل کرده. کومودو پانزدهم ماه مارچ از این عملیات مطلع شده است. اینک برای حفظ امنیت اطلاعات کاربران تمامی مرورگرها نسخه به روز شده خود را با اصلاح حفره نفوذ در گواهی امنیتی را ارایه کردهاند.
لازم به توجه است، بخشی از سپاه قدس یا سپاه برون مرزی در ایران موسوم به مرکز بررسی جرایم رایانهای گفته میشود دارای مجموعهای به نام ارتش سایبری است که به صورت مشخص بر روی فعالیتهای اینترتی معترضها و یا فعالان مدنی از یک سو و از سوی دیگر نفوذ و هک سایتهای اطلاعرسانی اقدام میکند.
……………………………..
با صدور قرار وثیقه از سوی دادگاه
«آزادی دو تن از زندانیان کرد»
دو تن از از فعالان کرد که در بیست و پنجم بهمن ماه سال گذشته در شهر دیواندره دستگیر شده بودند، با قرار وثیقه و تعهد کتبی آزاد شده اند.
به گفته برخی از منابع بهمن ویسی و عادل سالم که در محل زندگی شان در روستای قلولیانا در منطقه سارال از توابع دیوان دره توسط عوامل امنیتی دستگیر شده بودند، در مدت دستگیر مورد بازجوییهای سنگین قرار داشتهاند.
این دستگیر شدهگان در حین دستگیری در ابتدا منازل خانوادهشان مورد بازرسی قرار گرفته بود و همچنین در اعتراض به برخورد مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
لازم به ذکر است از وضعیت قضایی این دو نفر هنوز اطلاعات روشنی در دست نیست.
پیشتر نیز تعدادی از زندانیان در آستانه سال نو شمسی با قرار وثیقه و یا تعهد به مرخصی آمدهاند.
………………………………………
بررسی پرونده حقوق بشر در ایران، ژنو
«نماینده ایران، گزارش وجاهت ندارد»
با حضور هیات نمایندگی ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، باردیگر پرونده موارد نقض حقوق بشر در ایران مورد بررسی قرار گرفت.
ساعاتی دیگر در روز پنجشنبه این پرونده مورد رایگیری قرار خواهد گرفت. برخی از حاضران پاسخ اولیه ایران را قابل قبول ارزیابی نکردهاند. علی بحرینی نماینده ایران در این شورا روز چهارشنبه پاسخ کوتاه ایران را خوانده است که به نقل از کمپین بینالمللی حقوق بشر از سوی حاضران کافی و روشن قلمداد نشده است.
به نقل از همین کمپین، عضو یکی از سازمانهای غیردولتی بینالمللی فعال در جریان تصویب قطعنامه گفت: « هیات دولتی ایران بیش از یک هفته وقت داشت که روی پاسخ خود کار کند و پاسخی مستند ارایه کند اما چنین جوابی میتوانست حتی پیش از دیدن گزارش دبیر کل نوشته شده باشد.»
آقای بحرینی در بخشهایی از گزارش خود اشاره کرده است که: «جمهوری اسلامی ایران براین نکته تاکید میکند که تصویب قطعنامه ۶۵/۲۲۶ نتیجه انگیزههای سیاسی برخی کشورها است و کشورهای زیادی به آن رای منفی دادند. ما معتقدیم که تصویب قطعنامه سوم مخدوش سازی تاسف بار سیستم حقوق بشر سازمان ملل است و محتوای آن غیرقابل توجیه و غیرموجه است. برخلاف مخالفت قوی با قطعنامه ما آمادگی خود را برای فراهم کردن همه اطلاعات لازم به دفتر کمیساریای عالی برای گزارشی بیطرفانه هستیم.»
این نماینده جمهموری اسلامی،گزارش دبیرکل را انعکاس صادقانه از وضعیت واقعی حقوق بشر در جمهوری اسلامی ندانسته است. در این گزارش به بازداشتها و اعدامهای خودسرانه، محدودیتهای آزادی بیان و تبعیض جنسیتی و قومی و مذهبی اشاره شده است.
جلسه شورای حقوق بشر امروز –پنجشنبه- با تصویب قطعنامهای که به موجب آن گزارشگر ویژه برای ایران تعیین میشود ادامه خواهد یافت. لازم به اشاره است تعدادی از دانشجویان اخراجی از دانشگاهها در ایران و همچنین گروهی از فعالان مدنی و سیاسی ایرانی در مدت این جلسه از روزهای اول در مقر سازمان ملل متحد در ژنو برای اعتراض به حقوق بشر در ایران حضور دارند.
………………………………
در پی جنجال بازداشت محموله نظامی ایرانی در مالزی
«ایران سلاح حمل نکرده است»
در پی اظهارات برخی رسانهها در خصوص کشف کلاهک هستهای، سفارت ایران گزارشات مربوط به کشف اجزای بکار رونده در ساخت سلاحهای هستهای را تکذیب کرد.
به نقل از سایت خبری کاغذ اخبار در مالزی، سفارت ایران گزارش رسانهها مبنی بر کشف محمولهای متعلق به ایران شامل کلاهک هستهای و دیگر اجزایی که برای ساخت سلاحهای کشتار جمعی استفاده میشوند در کشتی در بنادر شرقی را، رد کرد.
در پنجشنبه گذشته، رییس پلیس، تون سری اسماعیل عمر تایید کرد که دو محموله کشف شده از یک کشتی در بنادر غربی حاوی اجزای سازنده سلاحهای کشتار جمعی بوده است. این کشتی از چین عازم ایران بوده که پلیس با استفاده از اطلاعاتی که بدست آورده بود آن را متوقف کرد.
روز چهارشنبه اطلاعیهای از سفارت رسیده که در آن تصریح شده ایران به عنوان عضوی از NPT و یکی از قربانیان سلاحهای کشتار جمعی هیچ وقت نخواسته که این گونه سلاحها را داشته باشد و به آنها دسترسی پیدا کند.
همچنین در این اطلاعیه گفته شده: «شایسته است که ذکر شود که مقامات ایران مکررا استفاده از سلاحهای کشتار همگانی را منع کرده و این طبق فتوی آیتاله علی خامنهای، رهبر ایران، نیز است که اسلام با سلاحهای کشتار جمعی ضدیت دارد و تهران نیز هیچگاه به ساخت آنها اقدام نکرده است.»
سفارت ایران گفته که برنامه هستهای ایران تنها برای مقاصد صلح آمیز به کار میرود و به عنوان عضوی از آژانس بینالمللی انرژی هستهای و کشوری که پیمان NPT را امضا کرده است باید این حق استفاده فنآوری صلح آمیز را داشته باشد.
در ادامه گفته شده: «مواد هستهای ایران تحت نظارت دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) قرار دارد و تهران همیشه بهطور کامل با آژانس درمورد صیانت از این پیمان نامه در مورد مواد و دستگاههای هستهای همکاری کرده است. حق ایران برای استفادههای صلحآمیز از برنامههای هستهای تحت چارچوب آژانس باید محترم شمرده شود.»
مهشبتاجیک/ رادیو کوچه
جو روانی حاکم بر «ایرلند» مرگبار بود دولتی در اسم ایرلندی بود اما در پایمالکردن کشور بیگانهای بیش نبود کلیسایی انگلیسی که در ایرلند، بسیار سختگیرتر بود تا در انگلستان، کلیسایی کاتولیک که ایرلندیهای وفادار نمیتوانستند از آن خرده بگیرند یا در صدد برآیند اصلاحش کنند، چرا که در مبارزه برای آزادی ایرلند سختیها کشیده بود. و درست در آنسوی آبها، بریتانیایی قرار داشت که جمعیت باسوادش بیشتر و مطبوعاتش آزادتر از ایرلند بود و به سخنپردازی و ذوق و قریحهی ایرلندی اشتیاق بسیار داشت. بدینگونه بود که نوابغ ایرلند دریای ایرلند را پیمودند و این جزیرهی محبوب را برای روستاییان تهیدست و «دوبلینیها»ی جویس بر جای گذاشتند.
«جیمز آگوستین آلوی ژیوس جویس»، مشهور به «جیمز جویس» در ۲ فوریه سال ۱۸۸۲ در «دوبلین» پایتخت «ایرلند» چشم به جهان گشود. وی در خانوادهای فقیر به دنیا آمد که غیر از خود ۹ فرزند دیگر در این خانواده وجود داشت و پدری الکلی و دایمالخمر که همیشه عصبانی بود و به عربدهکشی و فحاشی و کتکزدن اهل خانهاش میپرداخت، این خانواده پرجمعیت را اینگونه اداره میکرد. مادرش تحت فشارهای مالی و بهخاطر وجود مشکلات زیاد برای تامین معاش خانه دست به هر کاری میزد. این مسئله بهشدت روحیهی حساس و تاثیر پذیر جیمز را در دوران کودکی آزار میداد و محرومیتهایی که طی چند سال ابتدای زندگیش کشید او را دچار نوعی سرخوردگی، افسردگی و بدبینی نسبت به نهاد خانواده و جنس زن کرد.
جویس همچون «پروست» پایهگذار تدوین رمان مدرن است. شاید اگر او فقط کتاب در تبعید را مینوشت، دیگران او را شاگرد «چخوف» بهحساب میآوردند. ولی او «فلوبر»، «تولستوی»، «دیکنز»، «سویفت» و «ایبسن» را از آموزگاران ادبی خود میداند. اهمیت او برای ایرلند مانند ارزش «ایبسن» برای ادبیات ملی «نروژ» است. جویس برای طرفداران جنبش ادبی «آوانگارد» یک قهرمان پیشگام و یک مقدس ادبی است. زمان آغاز فعالیت ادبی او همزمان با رشد ادبیات آوانگارد در اروپا است. جویس میگوید جهان ماسکی به چهره زده و وظیفه ادبیات برداشتن و کنارزدن این ماسک است. تنها ادبیات است که به انسان امکان بازی با زبان و کلمات را میدهد تا آنها را تجربه کند. شاید این یکی از دلایل محبوبیت جویس میان طرفداران ادبیات آوانگارد باشد. آثار جویس شامل دوبلینیها، چهرهی مرد هنرمند در جوانی، «اولیس»، «رستاخیز» یا «بیداری فینیگان»، موسیقی مجلسی و تبعیدیها میشد.

نخستین مجموعهی اشعار جویس «موسیقی مجلسی» نام دارد. این مجموعه شامل سیوشش شعر به هم پیوسته است که با گویشی تغزلی احساسات گوناگونی را که از یک عشق آرمانی بیفرجام برمیخیزد، بیان میکند. احساسات گوناگونی که از طریق عبور طبیعت از قبیل دگرگونی فصلها، گذر روز و شب، حضور نافرجام ماه، پرواز یک خفاش، تصویرپردازی آب و پرندگان، آمیزش رنگ، صدا، زمان، مکان حاصل میشود و با نمادگراییهای برانگیخته پر شاخ و برگ میآمیزد و با فضای معلقی که جویس در آن آهنگ خلق میکند، همراه میشود
جویس همچون شکسپیر بهطور غالب به موضوع و مقولهی خیانت میپردازد. قهرمانان آثارش همچون خود او در دوران جوانی علاقهمند به تاریخ و زبان هستند. جویس میخواهد قدرت و جاذبه جادویی زبان و کلمات را نشان دهد. جویس در رمان، اولیس، سعی کرد فرم رماننویسی را منحل کند و در آخرین اثرش ،بیداری فنیگان کوشش کرد، خودسرانه اقدام به انحلال زبان کند. او میگوید کسیکه قادر به فهم رمان اولیس نباشد، زندگی را هم نخواهد فهمید. کتاب «اولیس» را میتوان موزه سبکهای ادبی از مد افتاده دانست که حاوی گنجی از خلاقیت زبانی است. او در این کتاب از تمام فنون نویسندگی مرسوم پیش از خود استفاده کرد و اسطورههایی از کتابهای مذهبی و آثار نویسندگانی مانند، «هومر»، «شکسپیر»، و «واگنر» را در آن بهکار برد. اولیس را میتوان اثر هنری ناتمام بهحساب آورد که هرکس طبق توانایی و سلیقهی خود میتواند آنرا تفسیر کند.
جیمز جویس در سال ۱۹۱۹ «اولیس» را در پاریس به چاپ رساند که نقطه نظرات گوناگونی را بر برانگیخت و همین مساله موجب شهرت او شد. او این اثر را بر اساس کتاب شعر هومر با عنوان «ادیسه» به نگارش درمیآورد و از نظر موضوع و قالب حماسه هومر را دنبال کرده است. این کتاب سالها بهعنوان کتابی گمراه کننده شناخته میشد و کمتر ناشری حاضر به چاپ آن بود. «اولیس» در فوریه ۱۹۲۲ میلادی در پاریس انتشار یافت و بیدرنگ در همهی کشورهای انگلیسی زبان فروش و نشر این کتاب ممنوع اعلام شد. «موریس دارانتیه» پس از آن دوهزار نسخه از کتاب را که «جان رادکر» در پاریس برای نشر «اگوییست» سفارش داده بود، چاپ کرد. یکچهارم این تیراژ محدود در ادارهی پست نیویورک لو رفت و توقیف شد. چاپ دوم آن توسط نشر «اگوییست» که پانصد نسخه بود، بهطور کامل توقیف شد. شرایط، دهسال تمام به همین شکل ماند. این رمان بعدها در سال ۱۹۳۳ در آمریکا و در سال ۱۹۳۶ در انگلیس اجازه انتشار یافت. جیمز جویس نام این کتاب را از «اودیسه»، اثر بزرگ حماسی هومر، شاعر یونانی، اخذ کرده است. وی با انتشار رمان اولیس شهرتی جهانی را از آن خود کرد.
جویس هنر ادبی به نسبت نوینی ارایه داد، اما نه فلسفه جدیدی داشت و نه اعتقاد سیاسی روشنی. او خود را از مبارزه ایرلند برای کسب آزادی، کنار نگهداشته، میترسید که دوبلینیها از آزادی سو استفاده کنند. فرانسویها، «پروشیها» و بریتانیاییها را با تمام وجود محکوم میکرد. بریتانیاییها میتوانستند آن کلمهی رکیک چهار حرفی را که در مورد پاپ بهکار برده بود، بر او ببخشایند، اما هرگز نمیتوانستند او را بهدلیل کاربرد همان واژه در مورد پادشاه خودشان عفو کنند.
جنگ جهانی دوم، که همچون جنگ اول، جویس را به تبعید کشاند، تلاش نومیدانهی او را برای یافتن معنی، بیش از پیش ناکام گذاشت. هنگامی که ارتش «هیتلر» بهسوی پاریس پیش میرفت خانواده وحشتزده جویس به «سن»، «ژران»،«لو»، «پوی» گریختند، و وقتی فرانسه تسلیم شد، به «زوریخ» پناهنده شدند. جویس که از این تکرار تاریخ خسته و سرگردان شده بود، همه علاقهاش را به زندگی از دست داد و در برابر مرگ، چندان ایستادگی نکرد. در دهم ژانویهی 1941، در حالی که از دردی توانفرسا رنج میبرد، به بیمارستانی منتقل شد. پرتونگاری از شکم او، زخم اثنیعشر عمیقی را نشان داد، عمل جراحی روی این زخم زندگیاش را نتوانست نجات دهد، و در سیزدهم ژانویه زندگی را بدرود گفت.
ز افقهای رفتهی تاریک
کودکی زاده میشود این دم
قلبم از شادمانی و اندوه
میشود پاره، میدرد از هم
در دل گاهوارهاش آرام
کودک، آن جان زنده، خوابیده
مگر عشق و محبت و ایثار
بگشاید به روی او دیده
در نفسهای تازه و زنده
شیشهی عمر او پدید شود
او نبوده ست و آه … اکنون هست
تا زمانی که ناپدید شود
پدری پیر رفته از دنیا
کودکی نو غنوده بر جایش
ای پدر آخرین سخن این است
شادیام را به من ببخش … ببخش
مهرآفرین بهرامی/ رادیو کوچه
درحالی که پیشبینیهای وزارت راهوترابری از جابهجایی 50 میلیون نفر در ایام نوروز حکایت میکند و طبق برنامه پنجم توسعه میبایست سالانه 10 درصد از تلفات جانی جادههای کشور کاسته شود، این وزارتخانه بهعنوان متولی اصلی راههای کشور از 12 بهمنماه سال گذشته و برکناری «بهبهانی»، وزیر سابق راه، همچنان بدون وزیر باقی مانده است و آنچه در میان دعوای مجلسیان و دولت کم اهمیت جلوه میکند آمار 22 هزار نفری کشتههای سالیانه جادهای کشور است.
کاهش دهدرصدی سالیانه تلفات جادهای
«رضا پیل پایه»، قائممقام سرپرست وزارت راهوترابری در اینباره گفته است: «ماده 163 قانون برنامه پنجم توسعه دولت را موظف کرده است تا ساز و کارهای قانونی لازم بهمنظور کاهش سالانه 10 درصد از میزان تلفات جانی ناشی از تصادفات رانندگی در جادههای کشور را در طول برنامه پنجم فراهم کند.» وی افزوده است: «علاوه بر این، بر اساس قانون حملونقل سوخت، درصد کشتهها به جمعیت در سال 94 باید به 15 برسد که در سال 88 این شاخص 31 بوده است.»

پیل پایه تصریح کرده است: «در بخش ساخت و نگهداری راهها برای سال 90، اتمام پروژههای ساخت با شروع بیش از 10 سال قبل، پیشرفت بیش از 50 درصد یا سال خاتمه90 و عدم شروع پروژه جدید بدون ماده32 در اولویت قرار گرفته است.» این در حالی است که بحث بدهی هزار میلیارد تومانی وزارت راهوترابری به راهسازان تا قبل از برکناری حمید بهبهانی بسیار مورد توجه قرار گرفته بود که وی با جوابهای غیرروشن، از پاسخگویی به آن طفره رفته بود و در مصاحبه با خبرگزاریهای داخلی این رقم را «تعهد» خوانده بود نه «بدهی» و در جایی دیگر برای نحوه پرداخت آن اظهار امیدواری کرده بود: «انشااله خدا میدهد.»
طبق آمار وزارت راهوترابری در سال 89، یک هزار و 500 کیلومتر راه به شبکه راههای کشور اضافهشده است که برای بهسازی شبکه راهها نیز تجهیز محورها به علایم راهنماییورانندگی، نصب گارد ریل و نیوجرسی و دوربینهای مداربسته مدنظر قرار گرفته بود اما طرح پوشش کل راههای شریانی کشور با دوربینهای کنترلی بهدلیل هزینههای بالا و عدم تامین آن از سوی نهادهای متولی، اجرایی نشد. به نظر میرسد بهمنظور کاهش آمار کشتههای جادهای آنچه که مربوط به سختگیریهای قانونی در هنگام رانندگی بوده است برای کاهش آمار تلفات در سالهای قبل اعمالشده است و اکنون کار به جای سخت آن یعنی توسعه شبکه راههای کشور، ارتقا سیستم ایمنی خودروها و امداد رسانی بهموقع اورژانس رسیده است و بههمین دلیل سال 89 نسبت به 88 از میزان تلفات جادهای کاسته نشد.
راهکارهای پلیس راهنمایی و رانندگی کشور
پلیس راه در نوروز امسال 500 هزار نفر از پرسنل خود را برای کنترل وضعیت تردد خودروها به کار گرفته است تا بلکه بتواند تنها با ابزار برگههای جریمه و توقیف احتمالی خودروها بر مشکلات ظرفیت اندک شبکه راهها، ایمنی پایین و نبود استاندارهای ساخت در خودرو ها فایق آید و در پایان نوروز با ارایه آماری که همیشه با آمار مرکز اورژانس کشور و سایر نهادهای مرتبط تفاوت دارد، میزان تلفات جادهای را اعلام کند.
«اسماعیل احمدی مقدم»، فرمانده نیروی انتظامی در اینباره گفته است: «از ابتدای دولتنهم بهرغم دوبرابر شدن تعداد خودروها، افزایش یکونیم میلیوننفری دارندگان گواهینامه رانندگی و شمارهگذاری یکونیم میلیون خودرو در سال، با کاهش 20 درصدی کشتههای ناشی از تصادفات مواجه هستیم اما قبل از روی کارآمدن دولت، تعداد کشتهشدگان درسال27 هزارو 600 نفر بود، اما امروز هم ما در هر13 تصادف، یک کشته داریم اما در کشورهای پیشرفته بین هر 200 تا 500 تصادف، یک کشته بر جای میماند.
بر اساس آمار پلیس راه کشور، روزانه بهطور متوسط 72 کشته در جادههای کشور بر جا میماند و از آغاز فروردین ماه امسال در همان روز اول 97 کشته و هزار و 103 مجروح بر جای ماند و آمار هفته اول فروردین نیز هنوز اعلام نشده است که با توجه به روند سالهای قبل و افزایش میزان تردد، بالاتر از رقم متوسط سالانه خواهد بود.
تعداد کشتههای جادهای ایران 47 برابر کشورهای صنعتی است
«جابر قره داغی»، رییس مرکز تحقیقات پزشکی قانونی تعداد کشتههای جاده ای ایران را 47 برابر کشورهای صنعتی، 2 برابر چین، 3 برابر کره جنوبی و 7 برابر ترکیه میداند و میگوید: «در نه ماهه سال 89 تعداد کشتههای جاده ای 5.3 درصد رشد داشته است.» وی میافزاید: «خودروهای سواری با 35 درصد، بیشترین تعداد کشتههای جادهای را به خود اختصاص دادهاند که ضربه به سر بالاترین دلیل مرگ این دسته از رانندگان بوده است و چنانچه رانندگان از کلاه و کمربند ایمنی استفاده کنند تا 40 درصد از مرگومیر ناشی از ضربات سر، کاسته می شود.»
بر همین اساس، اگر پیگیریهای کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی برای اجباریکردن وجود ایربک در خودروهای داخلی به نتیجه میرسید، میتوانست بخش عمدهای ازآمار 35 درصدی تلفات بر اساس ضربه به سر را کاهش دهد. و در آمارهای کلی نیز بخشی از 60 درصد خطای انسانی موجود در علل تصادفات رانندگی، در صورت وجود سیستمهای ایمنی در خودروها نظیر ترمز هوشمند و کمربند ایمنی استاندارد میتوانست خنثا شود.
حال با توجه به شرایط موجود، بدون وزیر باقیماندن وزارت راهوترابری، بهعنوان متولی ساخت راه در کشور، آن هم در شرایطی که بهرهبرداری از هر یک از پروژههای راهسازی آن میتوانست از تراکم خودروها درسطح جادههای کشور بکاهد و روند ساخت برخی از آزادراههای مهم نظیر آزادراه «تهران، شمال» «تهران، پردیس» و محورهای مواصلاتی مانند «کرمان»، «بندرعباس»، «قزوین»، «رشت» را شتاب دهد، خود میتوانست بهعنوان عاملی در کاهش تعداد کشتههای جادهای کشور تاثیرگزار باشد.
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
شاید بتوان با شهامت «آقای مصباح یزدی» را یک پدیده عجیب و بهجا ماندهی نسلهای از یاد رفته در طی قرون دانست، سخنان، اندیشهها و نوع گویشش بسیار بهتآور و آمرانه است و آنچه از کلام او درک میشود آنست که او برای مخاطبینش احترام انسانی مستقل قایل نیست. تاثیر او بر روند ایجاد اقتدار و هاله تقدسمابانه آقای خامنهای بسیار موثر بوده است.
او از حامیان اسلام بنیادگرایانه و طیف اصولگرا معروف به جناح راست است. او از مخالفان جدی اصلاحات «محمد خاتمی» و اصلاحطلبان بود، چنانکه در حسینیه شهدای قم اصلاحطلبان را «احیاکنندگان سنت کفار 2500 سال پیش ایران» نامید. در ماه آذر سال 1379، «اکبر گنجی» روزنامهنگار طرفدار اصلاحات، که در کتاب پرفروش و جنجالبرانگیز «عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری»، به افشاگری درباره عوامل پشتپرده قتلهای زنجیرهای پرداخته بود، در دادگاهی که برای محاکمه او تشکیل شده بود علنن «علی فلاحیان»، وزیر اطلاعات سابق ایران را شاهکلید قتلهای زنجیرهای و مصباح یزدی را محرک و صادرکننده فتوای قتلها یا به اصطلاح، «مراد عالیجنابان خاکستری» خواند.

همچنین در واقعه قتلهای محفلی «کرمان»، تعدادی از اعضای بسیج یکی از مساجد کرمان پس از دستگیری و در بازجوییها در دادگاه اعلام کردند که پس از شنیدن سخنرانی محمد تقی مصباح یزدی، در یکی از مساجد کرمان به این نتیجه رسیدهاند که از نظر شرعی وظیفه دارند افراد مهدورالدم را بکشند. مصباح یزدی طی نامهای به دادگاه، صدور فتوی مشخصن برای قتل ۵ نفر در کرمان را رد کرد اما ایراد سخنرانی عمومی پیرامون امربهمعروف و لزوم اقدام شخصی بسیجیان در اجرای امربهمعروف را تایید کرد. مصباح از منتقدان جمهوریت است و به رای گذاشتن نظام توسط «روحاله خمینی» را به معنای اعتقاد او به جمهوریت و حاکمیت رای مردم نمیداند. او در سخنانی گفت: «مردم، ناصر «کمککننده» ولی فقیه هستند، نه ناصب «منصوب کننده» و مشرع «مشروعیت دهنده» او.»
از دیدگاه وی فقها در دوران غیبت نایب «حجتبن الحسن» و حاکم هستند و نتیجتن انتخاب حاکم توسط مردم فاقد اعتبار است. این اظهارات وی مورد مخالفت بسیاری حتا بخشی از جناح راست و اصولگرا قرار گرفت، چنانکه روزنامه جمهوری اسلامی در جریان انتخابات شوراها در سال 1385 با موضعگیری در برابر مصباح یزدی، مواضع وی در باب ولایت فقیه را مخالف نظرات رهبری دانست و در مقالهای با عنوان «مخالفت رهبری با عملکرد مصباح یزدی» نوشت: «احدی از آحاد ملت حق ندارد از رهبری جلو بیفتد، آیا رهبری از عملکرد و موضعگیریهای شما راضی است؟ ما قرائتی داریم که نه، شما اگر دلیلی بر رضایت ایشان از عملکرد خودتان دارید، ذکر فرمایید، البته اینکه ایشان به موسسه شما کمک مالی بکنند یا شما در دفتر ایشان سخنرانی کنید دلیل نمیشود.» بنا به ادعای وی مخالفت با ولایت فقیه به معنی شرک به خداست.
مصباح در سخنرانیهای خود بارها صراحتن از اجرای حکم اعدام برای افرادی که به زعم وی مرتد شدهاند دفاع کرده است، چنانکه یکبار خواستار اعدام «هاشم آغاجری» شد. همچنین «احمد قابل» در نامهای به «علی خامنهای»، ضمن اشاره به اصرار و شهادت مصباح یزدی، مبنی بر کفرآمیز بودن مطالب و مرتد بودن «شیخ حبیباله آشوری» به جرم انتشار کتاب «توحید» که منجر به اعدام وی شد، از وی انتقاد کرد. حبیباله آشوری از روحانیون مخالف حکومت پهلوی و از اعضای فعال سازمان مجاهدین خلق در مشهد بود، وی پس از آغاز درگیری مسلحانه میان جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین خلق به همراه 80 تن دیگر در زندان اوین در سال 1360 اعدام شد.
آشوری همچنین بهدلیل انتشار کتابی بهعنوان «توحید آشوری» توسط برخی روحانیون بلند پایه تکفیر شده بود.
احمد قابل در نامه خود به علی خامنهای که در سالهای اخیر انتشار یافت از اینکه وی در برابر اعدام آشوری سکوت کرد، از او انتقاد میکند و میگوید: «در هنگامه محاکمه و اعدام دوست و همراه و همفکر سابق شما، مرحوم شیخ حبیباله آشوری به اتهام ارتداد سکوت کردید و شاهد جان باختن فردی شدید که به جرم انتشار کتاب «توحید» و اصرار و شهادت آقایان «شیخ ابوالقاسم خزعلی» عضو سابق شورای نگهبان و شیخ محمد تقی مصباح یزدی مبنی بر کفرآمیز بودن مطالب و مرتد بودن نویسنده آن کتاب، اعدام شد.
قابل همچنین خامنهای را در شهادتی بیسابقه متهم میکند که خود مدعی مالکیت و تالیف کتاب توحید بودهاست: «وجدان شما بهتر از هرکسی گواهی میدهد که در جلسات متعدد و تلاشهای مکرر و ناموفق دوستان مشهدی و خراسانی برای آشتی دادن شما با مرحوم آشوری پیش از پیروزی انقلاب، سخن اصلی شما این بود که «مطالب کتاب توحید از من است که این آقا بهنام خودش چاپ کردهاست». شگفتانگیز نیست که از دو نفر با یک دیدگاه، یکی اعدام شود و دیگری تکریم؟ یکی شایسته گور باشد و دیگری شایسته رهبری نظام اسلامی.
به گفته مهدی خزعلی که پدرش آیتاله ابوالقاسم خزعلی از جمله کسانی بود که به ارتداد آشوری اعتقاد داشت، «اسداله لاجوردی» با دریافت فتوا از آیتاله خزعلی و آیتاله مصباح یزدی وی را اعدام کردهاست. گرچه او مدعی است که فقها خبر نداشتند غرض لاجوردی از استفتا از ایشان اعدام وی است.
برخی منابع اصلاحطلب مدعی شدند مصباح یزدی در انتخابات اخیر تقلب به نفع احمدینژاد را مجاز شمرده و حتا فتوای قتل «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی را صادر کرده بود
پس از اعلام نتیجه انتخابات جنجالبرانگیز ریاست جمهوری دهم و با اعلام پیروزی دوباره «محمود احمدینژاد» و اعتراضات گسترده در ایران در بزرگترین تظاهرات ضد دولتی در تاریخ سیساله جمهوری اسلامی در سال 1388 و سرکوبی شدید پلیس و نیروهای بسیج و سپاه و لباس شخصی و کشتهشدن دستکم 30 نفر و همچنین بازداشت عده بسیاری از فعالان سیاسی و اصلاحطلب، روزنامهنگاران و معترضان بازداشت شده، و ادعای تقلب توسط نامزدهای اصلاحطلب رقیب احمدینژاد و همینطور مردم و برخی مراجع تقلید و روحانیون سرشناس علی خامنهای و طیفی از روحانیون جناح راست حامی دولت احمدینژاد نتیجه انتخابات را تایید کردند به گزارش خبرگزاری «العربیه» به نقل از روزنامه ایتالیایی «کوریر دلاسرا» و به گفته یک منبع آمریکایی مصباح یزدی، که از وی بهعنوان پدر معنوی احمدینژاد یاد میشود، از سرکوب مخالفان حمایت کردهاست. همچنین برخی منابع اصلاحطلب مدعی شدند مصباح یزدی در انتخابات اخیر تقلب به نفع احمدینژاد را مجاز شمرده و حتا فتوای قتل «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی را صادر کرده بود.
مصباح یزدی در واکنش به رویدادهای پس از انتخابات گفت: «سلسله جنبان این قضایا هر که بود درصدد حذف ولایت فقیه از نظام سیاسی کشور بود.» وی «ولایت فقیه را روح انقلاب و مشخصه این حکومت» دانسته و گفت: «دشمنان میخواستند یا این رکن اساسی را حذف و یا تضعیف و کمرنگ کنند که در این جریان برخی آگاهانه و برخی فریب خورده اقدام به این امر کردند.» او همچنین در 21 مرداد 1388 در جمع گروهی از هنرمندان بسیجی در موسسه آموزشی امام خمینی در قم اینگونه استدلال کرد که وقتی رییسجمهوری از جانب رهبری نصب و تایید میشود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده میشود و لذا «وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست.»
خبر / رادیو کوچه
با تصویب اعضای شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو در روز پنج شنبه بیست و سوم مارچ جمهوری اسلامی به دلیل نقض حقوق بشر محکوم شد. به نقل از رویترز در این جلسه که به رای گیری در مورد گزارش ایران پرداخته شد. حاضران پس از شنیدن گزارش و پاسخ ایران به سوالات در زمینه های نقض حقوق بشر در مجموع با 22 کشور از 47 عضو، در نظر خواهی شرکت کردند که از این تعداد 14 کشور موافق و هفت کشور مخالف اعزام گزارش گر ویژه حقوق بشر بودند.
به دین ترتیب با تصویب این شورا یک گزارش گر حقوق بشر باید برای بررسی نکاتی که در مورد ایران و نقض حقوق بشر طرح شده بود، به این کشور اعزام شود.
این جلسه ساعت یک بعد از ظهر به وقت ژنو به کار خود پایان داد. پس از اتمام رای گیری نماینده دولت ایران با طرح مسئله سو استفاده قرار گرفتن شورا و وجود نقض حقوق بشر در آمریکا نسبت به صدور این رای اعتراض کرد.
از نکته های مهم دراین جلسه رای هم تای نزدیک ایران یعنی کشور برزیل به اعزام گزارش گر به ایران بوده است. کشور برزیل همواره در ماه های گذشته در کنار ایران حاضر شده است. از کشورهای با رای منفی می توان به چین، کوبا و پاکستان اشاره کرد. این تایید پس از ده سال صورت می گیرد.
مهرزاد موسوی/ رادیو کوچه
این روزها با اینکه بسیار سرگرم مسایل زندگی و عبور با سرعت روز و شبها و گرفتاریهای یک آدم معمولی در یک شهر غریب هستم، با تمام مشکلات و درد سرهایش، مدام فکر چندنفر در ذهنم میچرخد و میچرخد. تبریکهای عیدی باعث شد بیشتر بشناسمشان. اسمهای بینشانی که نمیدانی زن یا مردند، چند سالشان است، پیرند یا جوان، یک نشانی کوچک هستند، بدون هیچ تاریخ تولدی، یکرنگ سبز نماد مشترک فکری همهشان است.
ماهها از روزهای انتخابات و آن گردهمایی عظیم مردمی بعد از آن میگذرد، این جمعیت معترض مردمی در طی ماههای بعد یا به زندان رفتند، یا با تهدید و ارعاب حکومتی در کنجی با دندانی فشرده از خشم و بغض، خاموش ماندند، بسیاری زندگی عادی را از سر گرفتند، بعضی نیز با اما و اگر و این را قبول ندارم و آن را قبول ندارم، دل به ساز هرکسی دادند، شاخهای هم فقط میدانند که مخالفند ولی حتا در حد یک خط خواندن خبر هم خودشان را دچار زحمت و سردرد نمیکنند، منتظرند اوضاع به سامان شود و بیچک و چانه از مواهب یک پیروزی احتمالی بیدردسر استفاده نمایند.

در میان این روزهای ناامیدی و جنگ میان نظرها و عقاید مختلف، سرخوردگیهای فراوان از این گروه و آن گروه، خبرهای زندانیان زجرکشیده در زندانهای مخوف و اتاقهای بازجویی و در روزهای خیابان و سهشنبههای اعتراض، یک گروه هستند که نه مانند من که افتان و خیزان و گریزان خود را میکشانیم، بلکه آنها با نگاهی مستقیم به روبهرویی که پر از امید است در یک خط ممتد تلاش و پایداری بینظیر، همچنان به جلو میروند و نور امید برکالبد جاماندگان و خستگان راه تزریق میکنند.
شاید در صفحه فیسبوک شما و یا در میان دوستانتان باشند از این انسانهای امیدوار تلاشگر که از پای نمینشینند، خستگی ندارند. در میانهای که بسیاری حتا یک لایک را از ترس برنمیتابند، اینها از خیابان اعتراض نرسیده تا نیمههای شب پای دستگاه مجازی مینشینند و خبر و خبر و خبر میریزند در جان افکارمان تا بدانیم و آرام نگیریم. تا بدانیم و خاموشی و عادت به بدی و ظلم نکنیم. بدانیم حال کسانی را که هنوز تاوان اعتراض ما را میدهند، هنوز مادران و همسرانشان نزد زندان بانان سرد و عبوس گردن کج نند، تا ساعتی دست در دست عزیزان شان بنهند، و نگاه پر اشک به هم بدوزند، که کی تمام میشود این روزهای سخت …
صدای همسر «نسرین ستوده» را یادمان نرود با دو فرزند کوچک و مظلومیت و مقاومت و صبرش را و زندانیان بیملاقاتی و زید آبادی وبسیاری بینامها را…
ما و بسیاری دیگر روزی به خیابان رفتیم که رای خود را پس بگیریم و فکر کردیم در مدتی کوتاه مالکان ثروت و قدرت، به راحتی از این تخت پادشاهی میگذرند.
و بعد چون این اتفاق نیفتاد در گوشهای نشستیم. ولی آنانی که تکیه بر سلولهای سرد دادهاند آنانی که تنشان میهمان خاک شد، میدانستند که این دستان چسبیده به تخت به آسانی گشوده نمیشود.
و من در میان تمام این تلاشگران سبز، امروز لبریزم از سپاس و قدردانی از کسی که در صفحه فیسبوک من است، جوانی که از روزهای آغازین، بدون آنکه مانند بسیاری که میشناسم، بهدنبال نام و شهرت باشد با صفحهای بینامونشان، هر روز و هر روز در «توئیتر» و فیس بوک و ایمیل، خبرها را میخواند و میفرستد، در روزهای اعتراض، در همین صفحه با ما خداحافظی میکند و میرود و بعد از ساعتها بیخبری و بیقراری دوستان، نفس زنان میرسد و با حنجرهای خسته از فریاد و گاز اشکآور تا دمیدن صبح، خبر میفرستد و یادش نمیرود که لایک بزند به دوستان دیگر که به یادشان است و یادش نمیرود از این همه دوستی که دارد یک به یک سراغی بگیرد و عید که شد برای همگیشان پیام جداگانه بفرستد و متواضعانه از آنها برای خواندن مطالبش تشکر کند.
برای کسانی قلبن احترام بیشتری میگذارم که بیمزد و نه بهعنوان یک شغل و نه بهعنوان یک اسم، بیهیچ نام و نشانی در قلب حوادث زندگی میکنند و ساعتهای جوانیشان را پای حقیقت و اعتقاد پاک خود میگذارند
من شرمسار این همه شور و آگاهی، از این همه عشق برای آزادی و حقیقت و تلاش بیخستگی هستم …..
در اطرافمان در دنیای خبر و مجاز و غیره از این انسانهای شریف کم نیستند، ولی برای کسانی قلبن احترام بیشتری میگذارم که بیمزد و نه بهعنوان یک شغل و نه بهعنوان یک اسم، بیهیچ نام و نشانی در قلب حوادث زندگی میکنند و ساعتهای جوانیشان را پای حقیقت و اعتقاد پاک خود میگذارند .
نمیتوانم خودداری کنم از محبت عمیقی که میخواهم نثار دوستانی کنم که بعد از زندان و حبس و همهی آزارهایی که دیدند تا میرسند، صفحه بینامشان پر میشود از عشق و شور و شیدایی و حرکت، من با تمام وجود ارج میگذارم به ارادههایی این چنین پایدار و بیخلل.
بگذریم از سرخوردگیها، بگذریم از آدمهای فرصتطلب و ماهیگیران آبهای گلآلود، بگذریم از عافیتطلبان و گوشهنشینان طعمهگذار. ولی هرگز گذر زمان از یادمان نبرد کسانی را که گمنام آمدند و حماسه آفریدند و رفتند و یا ماندند و عشق و زندگی و جسم و جانشان را صادقانه قربانی آرمان بزرگشان آزادی کردند، از یادمان نروند،که ما عجیب مردمان فراموشکاری هستیم.
و در این میانه به آنان تلنگری بزنیم که در میدان جنگ و مبارزه یادشان نرود که زندگی کنند، یادشان نرود که این مبارزه میان جهل و آگاهی، خیر و شر، نور و تاریکی، از ابتدای تاریخ بوده و حالاها ادامه دارد. به یادشان بیاوریم، در میان روزهایی که میگذرند و این جوانی است که می رود، صدای کبوترها را بشنوند، زیبایی گل سرخ را ببینند و نجابت گل مریم را و سبزهها را کوهها را، و یادشان بماند که عاشقی کنند و دل ببازند و دل گرو بگیرند .
همهی جنگ و مبارزه رسیدن به همهی اینهاست ، پس در عبور، از این حقیقتهای زیبای زندگی سراغی بگیرند.
رادیوکوچه/ اکبرترشیزاد
هر بار که که اسطورهها و داستانهای مشهور تاریخ را میخواندم، این پرسش برایم پررنگتر میشد که آیا این واقعیات و اتفاقات پیشآمده در زندگی بشر بودهاند که افسانهها را ساختهاند و آدمی با الهام از آنها داستانسرایی کرده و ذهنیاتاش را پر و بال داده و این قصهها را بهوجود آورده است و یا اینکه بالعکس، این بشر است که زندگی خودش را بر اساس افسانهها شکل داده و در حقیقت به رویاهایش رنگ واقعیت بخشیده؟ و اگر این رابطه متقابل است چهقدر آنها در یکدیگر تاثیر گذاشتهاند.
همیشه در دل روایتهای کهن، الگوهای اخلاقی گنجانده شدهاند، که برای انسان عادی رسیدن به آنها بسیار دشوار مینماید و شاید تنها به این نیت ساخته شدهاند که به او یادآور شوند، که این هدف است و تو فقط میتوانی به آن نزدیک شوی و البته هیچگاه صددرصد به آن نخواهی رسید. اما گهگاه و بهندرت انسانهایی پا به دنیا میگذارند که تمامی این تعاریف را بر هم میزنند و خود میشوند یک افسانهی تمام عیار که رنگ واقعیت به خود گرفته است و حالا دیگرانند که باید سالها و شاید قرنها تلاش کنند تا شاید اندکی به آن هدف نزدیک شوند. زندگی دکتر «مرتضیشیخ» یکی از این افسانههاست که رنگ حقیقت به خود گرفته است.
پای صحبت مشهدیهای قدیمی که بنشینی هر کدام بخشی از این افسانهی شیرین را روایت میکنند. آن ها برایت از مطبهای دکتری خواهند گفت که در گوشه و کنار شهر برپا شده بود، اما نه به منظور کسب درآمد بیشتر، بلکه برای آنکه بیماران بیاستطاعت نیاز به رفت و آمدهای طولانی در شهر نداشته باشند. مردم از حق ویزیتهایی میگویند که میزانش بر عهدهی خودشان بوده، از صندوقی که دور از چشم دیگران گذارده شده بود تا مستمندان هرچه در توانشان بود در آن بریزند و باز تعریف میکنند از مستحقانی، که نه تنها چیزی در آن نمیریختند بلکه به اندازهی نیازشان از آن برداشت هم میکردند.

دکتر «مرتضی شیخ» در سال 1286 هجریشمسی در تهران بهدنیا آمد. دوران کودکی و همچنین تحصیلات خود را تا سطح مدرسه عالی طب، در همان شهر ادامه داد و با درجه دکترای طب فارغالتحصیل شد. پدرش زرگر بود اما بهدلایل نامعلومی ورشکست شد و او علاوه بر کمک به پدرش، مسوولیت ادارهی زندگی سهخواهر و یک برادرش را برعهده گرفت و آنان را به درجات عالی رساند. شاید این تجربیات بود که او را با درد و رنج طبقهی محروم آشنا کرد و روحیهاش را مهربان و لطیفتر کرد. او پس از اخذ درجهی دکترا به خدمت سربازی احضار شد. پس از خدمت به «ماکو» و «مراغه» رفته و آنگاه در عزیمت به «سیستانوبلوچستان» و خدمت در آن منطقه موفق به تاسیس بیمارستانی دولتی شد تا مردم مستضعف آن دیار بتوانند از خدمات رایگان آن بهره ببرند. دکتر «شیخ» پس از ازدواج از طریق بهداری مرکز به مشهد منتقل و در قالب همان دایره، در کارخانهی «قندمشهد» مشغول به خدمت شد.
دکتر «شیخ» برای معاینهی بیماران بدحالش با موتورش به خانههای آنان میرفت، هنگامیکه از او پرسیده بودند چرا اتومبیل نمیخرد، گفته بود که بیشتر بیماران من در محلههای فقیرنشین زندگی میکنند و ماشین نمیتواند وارد این کوچه پسکوچههای باریک بشود. هم نسلان من به خوبی به یاد دارند که او قبل از معاینهی کودکان به آن ها شکلاتی میداد و سر صحبت را باز میکرد، طعمی که شاید بیش تر آنها پیش از آن تجربهاش نکرده بودند. برای بیمارانش که ضعف بدنی داشتند، پاچه گوسفند تجویز میکرد زیرا میدانست که آنها توانایی تهیه سوپجوجه را ندارند.
گوشهی نسخه برخی از بیمارانش چیزی مینوشت که رمز میان او و داروخانهها بود، بدین معنا که پول دارو را از آنها نگیرند و هزینهاش را خود دکتر پرداخت خواهد کرد
سبزیفروش سر کوچهی «سرشور» مشهد تعریف میکند که اوایل افتتاح مطب دکتر «شیخ» در آن محله، پیرمردی که بعدها دریافته که دکتر «شیخ» است، هر روز صبح به مغازهی او میآمده و قیمت تمامی میوهها و سبزیجات را میپرسیده و میرفته است، او بالاخره یک روز کلافه میشود و به او میگوید: «ببینم تو بازرسی، ماموری، چه کارهای که هر روز از من قیمت میپرسی؟» و دکتر در جواب میگوید: «بنده دکتر «شیخ» هستم، میخواهم بدانم که امروز کدامشان ارزانتر است تا به بیمارانم همانها را تجویز کنم». گوشهی نسخه برخی از بیمارانش چیزی مینوشت که رمز میان او و داروخانهها بود، بدین معنا که پول دارو را از آنها نگیرند و هزینهاش را خود دکتر پرداخت خواهد کرد.
در سال 1352 بیماری سختی گرفت اما باز هم به کارش ادامه داد، تصاویری موجود است که او را در بستر بیماری و در حال معاینهی بیمارانش نشان میدهد. او عاقبت در سال ۱۳۵۵ درگذشت. مردم قدرشناس مشهد و روستاییان همجوار، چنان تشییع جنازهای برایش برگزار کردند که بینظیر بود. روز وفات دکتر «شیخ» با وفات «امامرضا» یکی شده بود و عزاداران هم به تشییعکنندگان پیوستند وقتی خبر به استاندار وقت رسید که جماعت عظیمی در حال تشییع دکتر «شیخ» هستند، استاندار باوجود آنکه خود دکتر وصیت کرده بود که در قبرستان عمومی شهر و در کنار مردم عادی دفن شود، دستور میدهد که پیکر او را در حرم «امامرضا» دفن کنند. مجلس ختم او بهوسیلهی مردم برگزار میشود، در حالیکه سخنران آن مراسم یک درشکهچی بوده است که از فضایل دکتر «شیخ» برای مردم صحبت میکند. در مشهد یک بیمارستان و خیابان بهنام دکتر «شیخ» نامگذاری شده است. یادش گرامی باد.
خبر / رادیو کوچه
مراسم چهلمین روز کشته شدن یکی از معترضان در روز بیست و پنجم بهمن ماه، در روز جمعه بر سر مزار وی برگزار خواهد شد. محمد مختاری جوانی بود که در درگیری های خیابانی روز بیست و پنجم به اصابت تیر مستقیم کشته شد.
یک نفر دیگر نیز در همان روز با همان شرایط کشته شد که از سوی رسانه های داخلی بسیجیانی معرفی شدند که توسط منافقین ترور شده اند. نکته ای که والدین این کشته شده گان معتقدند صحت ندارد و آن ها بسیجی نبوده اند.
این مراسم در روز جمعه پنجم فروردین ماه از ساعت سه بعد از ظهر در قطعع 249 بهشت زهرای تهران برگزار خواهد شد.
خبر / رادیو کوچه
یک شرکت کومودو طرف قرارداد با گروه هایی نظیر گوگل، یاهو اعلام کرده است که بسته های امنیتی که تولید می کند توسط برخی هکرهایی که به احتمال زیاد به دولت ایران منسوب هستند، رمز گشایی شده است.
به این ترتیب از داخل ایران اگر این بسته ها بازخوانی شده باشد، هر کسی که برای باز کردن پست الکترونیکی خود اقدام کند اطلاعات ورودش قابلیت بازیابی دارد. این موارد شامل سرویس هایی نظیر جی میل، اسکایپ و یا یاهو میل می شود. کاربران بدون آن که اطلاع داشته باشند. سرویسی را که اطلاعات آنان را کد می کند تا قابل شناسایی نباشد را از دست داده اند و این اطلاعات قابل دسترسی می شود.
یک شرکت فعال در زمینه امنیت اینترنت از دستیابی هکرهای مستقر در ایران به گواهی دیجیتال خدمات پست الکترونیکی یاهو و گوگل و دیگر نرم افزارهای ارتباطی مانند اسکایپ خبر داده است.
شرکت کومودو، در حوزه صدور گواهی های امنیت اینترنتی فعال است. این شرکت مدعی شده است که این هک و حمله از سوی دولت ایران برای دست یابی اطلاعات شهروندان و فعالان ایرانی انجام گرفته است.
در حال حاضر شرکت مذکور کلیه گواهی هایی که صادر شده است را باطل کرده. کومودو پانزدهم ماه مارچ از این عملیات مطلع شده است. اینک برای حفظ امنیت اطلاعات کاربران تمامی مرورگر ها نسخه به روز شده خود را با اصلاح حفره نفوذ در گواهی امنیتی را ارایه کرده اند.
لازم به توجه است، بخشی از سپاه قدس یا سپاه برون مرزی در ایران موسوم به مرکز بررسی جرایم رایانه ای است که گفته می شود دارای مجموعه ای به نام ارتش سایبری است که به صورت مشخص بر روی فعالیت های اینترتی معترض ها و یا فعالان مدنی از یک سو و از سوی دیگر نفوذ و هک سایت های اطلاع رسانی اقدام می کند.
خبر / رادیو کوچه
پدر صانع ژاله مورد فشار از سوی بسیج قرار دارد. بنابر اظهارات خانواده ژاله گفته می شود، دو تن از مسوولان بسیج در غرب کشور پیشنهاد پرداخت پول به خانواده این کشته شده در جریان اعتراض بیست و پنج بهمن را داشته اند که از سوی پدر وی رد شده است.
میزان خبر اشاره دارد که این مسوولان در تلاش برای پرداخت هفتاد و پنج میلیون تومان پول به خانواده ژاله بودهاند، در حالی که هنوز قانع ژاله که پیشتر در گفت و گویی با صدای آمریکا مرگ برادرش را قتل توسط عوامل نامعلوم خوانده بود و ذکر کرده بود که با وجود اعلام توسط جمهوری اسلامی برادرش بسیجی نبوده است، آزاد نشده.
بنابر همین گزارش پدر صانع پس از رد مبلغ هفتاد و پنج میلیون تومان، مورد تهدید قرار گرفته است.
در روز بیست و پنجم بهمن ماه دو تن از معترضین به صورت شلیک گلوله مستقیم کشته شدند. محمد مختاری و صانع ژاله از سوی رسانه های دولتی شهدای بسیجی اعلام شدند که توسط منافقین به قتل رسیده اند.
خبر / رادیو کوچه
در پی تیراندازی ماموران نیروی انتظامی بر روی تعدادی از خورده کاسبهای مرزی مشهور به «کولبر» یک نفر کشته و دو نفر مجروح شدند.
به گفته هرانا بعد از ظهر روز سهشنبه دوم فروردین ماه، نیروهای نظامی و انتظامی در شهر نوسود واقع در ۴۵ کیلومتری شهر پاوه و مرز عراق، به سوی کولبران مرزی شلیک کردند. در این تیر اندازی یک نفر به نام پورمند خسروی بیست ساله، کشته و دو نفر دیگر مجروح شدهاند. که وضعیت یکی از مجروح شدهگان در بیمارستان سپا کرمانشاه وخیم اعلام شده است.
از سویی این اقدام در نوسود باعث اعتراض مردم شده است. هم روزه از مناطق مرزی کردستان خبرهایی دال بر تیراندازی بر روی این خورده کاسب های مرز نشین به گوش می رسد. کول بران با خرید جنس از یک سوی مرز و فروش در سوی دیگر امرار معاش می کنند.
خبر / رادیو کوچه
با حضور هیات نمایندگی ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، باردیگر پرونده موارد نقض حقوق بشر در ایران مورد بررسی قرار گرفت.
ساعاتی دیگر در روز پنجشنبه این پرونده مورد رای گیری قرار خواهد گرفت. برخی از حاضران پاسخ اولیه ایران را قابل قبول ارزیابی نکرده اند. علی بحرینی نماینده ایران در این شورا روز چهارشنبه پاسخ کوتاه ایران را خوانده است که به نقل از کمپین بین المللی حقوق بشر از سوی حاضران کافی و روشن قلمداد نشده است.
به نقل از همین کمپین، عضو یکی از سازمان های غیردولتی بین المللی فعال در جریان تصویب قطعنامه گفت: « هیات دولتی ایران بیش از یک هفته وقت داشت که روی پاسخ خود کار کند و پاسخی مستند ارائه کند اما چنین جوابی می توانست حتی پیش از دیدن گزارش دبیر کل نوشته شده باشد.»
آقای بحرینی در بخش هایی از گزارش خود اشاره کرده است که: «جمهوری اسلامی ایران براین نکته تاکید میکند که تصویب قطعنامه ۶۵/۲۲۶ نتیجه انگیزههای سیاسی برخی کشورها است و کشورهای زیادی به آن رای منفی دادند. ما معتقدیم که تصویب قطعنامه سوم مخدوش سازی تاسف بار سیستم حقوق بشر سازمان ملل است و محتوای آن غیرقابل توجیه و غیرموجه است. برخلاف مخالفت قوی با قطعنامه ما آمادگی خود را برای فراهم کردن همه اطلاعات لازم به دفتر کمیساریای عالی برای گزارشی بی طرفانه هستیم.»
این نماینده جمهموری اسلامی،گزارش دبیر کل را انعکاس صادقانه از وضعیت واقعی حقوق بشر در جمهوری اسلامی ندانسته است. در این گزارش به بازداشتها و اعدامهای خودسرانه، محدودیتهای آزادی بیان و تبعیض جنسیتی و قومی و مذهبی اشاره شده است.
جلسه شورای حقوق بشر امروز –پنجشنبه- با تصویب قطعنامهای که به موجب آن گزارشگر ویژه برای ایران تعیین میشود ادامه خواهد یافت. لازم به اشاره است تعدادی از دانشجویان اخراجی از دانشگاه ها در ایران و همچنین گروهی از فعالان مدنی و سیاسی ایرانی در مدت این جلسه از روزهای اول در مقر سازمان ملل متحد در ژنو برای اعتراض به حقوق بشر در ایران حضور دارند.
خبر / رادیو کوچه
دو تن از از فعالان کرد که در بیست و پنجم بهمن ماه سال گذشته در شهر دیواندره دستگیر شده بودند، با قرار وثیقه و تعهد کتبی آزاد شده اند.
به گفته برخی از منابع بهمن ویسی و عادل سالم که در محل زندگی شان در روستای قلولیانا در منطقه سارال از توابع دیوان دره توسط عوامل امنیتی دستگیر شده بودند، در مدت دستگیر مورد بازجویی های سنگین قرار داشته اند.
این دستگیر شدهگان در حین دستگیری در ابتدا منازل خانوادهشان مورد بازرسی قرار گرفته بود و همچنین در اعتراض به برخورد مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
لازم به ذکر است از وضعیت قضایی این دو نفر هنوز اطلاعات روشنی در دست نیست.
پیشتر نیز تعدادی از زندانیان در آستانه سال نو شمسی با قرار وثیقه و یا تعهد به مرخصی آمده اند.
پنجشنبه 4 فروردین 90/ 24 مارس 2011
اجرا: زهره
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
پسنشینی تند – «امشب ستارهها به تو افسانه میزنند» – اکبر ترشیزاد
روز نگاشت – «دوران طلایی هالیود با الیزابت» – محبوبه
بخش اول خبرها
روزمرگیها – «گمنامهای سبزمان» – مهرزاد موسوی
مجله جاماندگان – «مطالب کتاب توحید از آن آقای خامنهایست» – شراره سعیدی
اقتصاد کوچه – «سفرهای جادهای نوروز زیر نظر وزارتخانه بدون وزیر» – مهرآفرین بهرامی
بخش دوم خبرها
دایرهی شکسته – «نوشتن نابغهای در فرسودگی» – مهشب تاجیک
آقای گجت – دامون
بخش سوم خبرها
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
بیست و سوم مارس 2011 برابر شد با درگذشت «الیزابت تیلور». او که زاده سال 1932 بود، بازیگر سرشناس آمریکایی و برنده دو جایزه اسکار بوده است. «گربه روی شیروانی داغ»، «ناگهان در تابستان گذشته»، «کلوپاترا» و «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» از جمله فیلمهایی هستند که تیلور در آنها نقشهای ماندگاری را آفرید و سرانجام او در سن هفتاد و نه سالگی درگذشت.
«الیزابت رزموند تیلور» بازیگر سرشناس آمریکایی در بیستوهفتم فوریه سال 1932 در لندن زاده شد. پدر الیزابت دلال هنری و مادرش بازیگر و هر دو آمریکایی بودند. به همین دلیل او دارای تابعیت دوگانه آمریکایی، بریتانیایی بود.
الیزابت در کودکی، هنگام جنگ جهانی دوم همراه خانوادهاش به «لس آنجلس» مهاجرت کرد و بازیگری را از سن نه سالگی آغاز کرد و در دوازده سالگی با بازی در فیلمی شناخته شد و به شهرت جهانی رسید او در هنگام فیلم برداری در این فیلم از روی اسب افتاد و دچار مشکلی در کمرش شد که هیچگاه رهایش نکرد.

تیلور توانست دو بار در سالهای 1961 و 1967 برای بازی در فیلمهای «باترفیلد هشت» و «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» برنده جایزه اسکار شود و سه بار دیگر نامزد دریافت این جایزه شود. وی در بسیاری از ماندگارترین و مشهورترین فیلمهای کلاسیک سینمای آمریکا سالهای 50 و 60 نقش داشت که آن دوران به «دوران طلایی هالیوود» مشهور شد.
سالهای جوانی تا میانسالی او سرشار از خبرهایی مربوط به ازدواج ها و طلاقهای پرسر و صدا و بهبودیهایی در پی بیماریهای مهلک است، تمامی این عوامل در نهایت از الیزابت تیلور مشهورترین محصول هالیوودی را ساخت.
الیزابت تیلور بسیاری از ماندگارترین نقشهایش را در کنار «ریچارد برتون» بازیگر بریتانیایی، ایفا کرده است و این دو که از مشهورترین زوجهای هنری در هالیوود بودند و در دوازده فیلم در کنار هم بازی کردند. الیزابت در طول زندگی خود هشت بار ازدواج کرد و سه فرزند دارد. که ریچارد برتون یکی از هشت همسر او بود که ماجراهای زندگی مشترک پر فراز و نشیب آن دو که حدود یازده سال دوام داشت، همواره در خبرهای حاشیهای جهان سینما به چشم میخورد.آن دو در سال ۱۹۶۲ در جریان فیلمبرداری فیلم «کلوپاترا» رابطهای عاشقانه را شروع کردند. در آن زمان هر دوی آنها همسر داشتند و به این سبب رابطه عاشقانه آنها با انتقاد فراوان روبهرو شد. تیلور درباره این رابطه گفته بود: «ما پس از ملاقات در رم دیوانهوار عاشق هم شدیم. از آن پس اوقات زیادی را با هم گذراندیم، اما متاسفانه نه به اندازه کافی.»

گفته شده: تیلور مدتی نیز با «اردشیر زاهدی»، شخصیت سیاسی عالیرتبه دوران «محمدرضا شاه پهلوی» رابطهای عاشقانه داشت و به دعوت او به ایران نیز سفر کرد.
و اما الیزابت در سال ۱۹۹۵ از آخرین همسر خود نیز طلاق گرفت.
الیزابت در طول سالهای زندگی خود دچار ناراحتیهای جسمانی فراوانی بوده است. در سال 1961 با ابتلا به یک بیماری نادر ریوی تقریبن تا آستانه مرگ رفت و همچنین سالها به الکل و داروهای مسکن معتاد بود.
تیلور در سالهای 1990 دو بار جراحی لگن کرد و از جراحی که برای برداشتن توموری که در مغز داشت، جان سالم به در برد. او در سال 2004 اعلام کرد که به دلیل نارسایی قلبی دچار نفس تنگی و خستگی مفرط و همچنین انحراف ستون فقرات است.
با این حال او در سالهای اخیر از فعالیتهای بشردوستانه خود و فعالیت در بنیاد خیریهای که برای کمک به بیماران مبتلا به «ایدز» تاسیس کرده بود، دست برنداشت. تیلور این بنیاد خیریه را در سال 1991 پس از درگذشت دوستش، «راک هادسن» به دلیل ابتلا به ایدز، تاسیس کرد. الیزابت در سال 1993 اسکار افتخاری بشردوستانه «جین هرشولت» را دریافت کرد.
و اما سرانجام الیزابت تیلور پس از یک دوره بیماری طولانی و شش هفته بستری شدن در بیمارستان در بیست و سوم مارس سال 2011 و در سن هفتاد و نه سالگی به دلیل نارسایی قلبی در «لس آنجلس» درگذشت.
او در طول نیم قرن فعالیت سینمایی خود در حدود پنجاه فیلم بازی کرد و بارها برندهی جایزهی اسکار شد. «گربه روی شیروانی داغ»، «غول»، «ناگهان در تابستان گذشته»، «کلوپاترا» و «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» از جمله فیلمهایی معرو فی است که او در آنها ایفا نقش کرده است. آخرین حضور او بازی در اپیزودی از سریال «خدا، شیطان و باب» در سال 2001 بوده است.
منبعها:
گوگل
بخش خبر رادیو کوچه
ویکیپدیا
بی بی سی
خبر/ رادیو کوچه
در پی اظهارات برخی رسانه ها در خصوص کشف کلاهک هسته ای، سفارت ایران گزارشات مربوط به کشف اجزای بکار رونده در ساخت سلاحهای هستهای را تکذیب کرد.
به نقل از سایت خبری کاغذ اخبار در مالزی، سفارت ایران گزارش رسانهها مبنی بر کشف محمولهای متعلق به ایران شامل کلاهک هستهای و دیگر اجزایی که برای ساخت سلاحهای کشتار جمعی استفاده میشوند در کشتی در بنادر شرقی را، رد کرد.
در پنجشنبه گذشته، رییس پلیس، تون سری اسماعیل عمر تایید کرد که دو محموله کشف شده از یک کشتی در بنادر غربی حاوی اجزای سازنده سلاحهای کشتار جمعی بوده است. این کشتی از چین عازم ایران بوده که پلیس با استفاده از اطلاعاتی که بدست آورده بود آن را متوقف کرد.
روز چهارشنبه اطلاعیهای از سفارت رسیده که در آن تصریح شده ایران به عنوان عضوی از NPT و یکی از قربانیان سلاحهای کشتار جمعی هیچ وقت نخواسته که این گونه سلاحها را داشته باشد و به آنها دسترسی پیدا کند.
همچنین در این اطلاعیه گفته شده: «شایسته است که ذکر شود که مقامات ایران مکررا استفاده از سلاحهای کشتار همگانی را منع کرده و این طبق فتوی آیتاله علی خامنهای، رهبر ایران، نیز است که اسلام با سلاحهای کشتار جمعی ضدیت دارد و تهران نیز هیچگاه به ساخت آنها اقدام نکرده است.»
سفارت ایران گفته که برنامه هستهای ایران تنها برای مقاصد صلح آمیز به کار میرود و به عنوان عضوی از آژانس بینالمللی انرژی هستهای و کشوری که پیمان NPT را امضا کرده است باید این حق استفاده فنآوری صلح آمیز را داشته باشد.
در ادامه گفته شده: «مواد هستهای ایران تحت نظارت دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) قرار دارد و تهران همیشه بهطور کامل با آژانس درمورد صیانت از این پیمان نامه در مورد مواد و دستگاههای هستهای همکاری کرده است. حق ایران برای استفادههای صلحآمیز از برنامههای هستهای تحت چارچوب آژانس باید محترم شمرده شود.»
رادیو کوچه
1312 خورشیدی - زادروز «حبیباله بدیعی» موسیقیدان و نوازنده ویلن، است. او از سال ۱۳۲۹ بهعنوان تکنواز با برنامه موسیقی، ارتش همکاری کرد و سال بعد بود که رسمن وارد ارکستر «ابراهیم منصوری» شد. بدیعی در سال ۱۳۳۱ در فیلم «ولگرد» صدای «قوامی» و «شمس» را با ویلن همراهی کرد. در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۴ ارکستر کوچکی تشکیل داد که خوانندهی آن خانم «شمس» بود. این ارکستر تا پایان سال ۱۳۳۶ هر شب جمعه برنامهی رادیویی داشت. یکسال بعد وی وارد برنامه گلها شد و با خوانندگانی چون «مرضیه»، «الهه»، «پوران»، «دلکش» و «رویا» همکاری کرد. وی حدود ۲۰۰ آهنگ ساخته است که یکی از معروفترین آنها،«کعبهی دلها» با صدای «الهه» است. سرانجام وی در سال ۲۷ مهر ۱۳۷۱ درگذشت.
1401 میلادی - در چنین روزی «دمشق» به دست «تیمور» افتاد و غارت شد. تیمور قبلن بسیاری از شهرهای بزرگ از جمله «اصفهان»، «دهلی» و «بغداد» را تصرف کرده و همهجا کشتار به راه انداخته بود. وی در اصفهان از سرهای مقتولان مناره ساخته بود و در دهلی که در 17 دسامبر 1398 بهدست او افتاده بود هزاران تن را اعدام کرده بود. حکومت هند تا سلطه انگلیسیها در سال 1857 در دست تیموریان بود.
1316 خورشیدی - زادروز «عباس پهلوان» روزنامهنگار قدیمی و بسیار معروف ایران است. او هنوز به 18 سالگی تمام نرسیده بود که کار روزنامهنگاری را آغاز کرد. برخلاف روزنامهنگاران دیگر، وی حرفه ژورنالیسم را از تهیه خبر شروع نکرده، بلکه آغاز کار او با مقالهنگاری و نوشتن انواع مطلب بوده است. چنین آغازی نیاز به استعداد و ذوق و علاقهمندی زیاد دارد. او کار روزنامه را از «شاهد» و «اتحاد ملل» آغاز کرد و در بسیاری از روزنامههای تهران بهکار مجلهنویسی پرداخت. ستون «کندوکاو روزنامهها» که به قلم او نوشته میشد همیشه جنجالبرانگیز بود.
1999 میلادی - «ناتو»، اتحادیه نظامی غرب، در پنجاهمین سال عمر خود، به یک کشور مستقل که اعضای آن اتحادیه را هم مورد تهدید قرار نداده و به مخاطره نیافکنده بود، حمله نظامی برد. این حمله که در تاریخچه ناتو بیسابقه بود با تعرض هوایی و بمباران آغاز شد. ناتو از ماه اکتبر «یوگوسلاوی» را که به «کوزوو»، منطقه خودمختار خود، ۱۴ هزار نیرو فرستاده بود تا از اقلیت «صرب» محافظت کنند تهدید به مداخله نظامی میکرد. حملات هوایی ناتو به یوگوسلاوی که در آن از هواپیماهای نامرئی آمریکا هم استفاده شد تا اواسط آوریل ادامه یافت و به یوگوسلاوی زیان مالی فراوان وارد ساخت و یک پل رود «دانوب» را ویران ساخت.
1946 میلادی - در چنین روزی «اتحاد جماهیر شوروی» اعلام کرد که نیروهای نظامی خود را از سرزمین و خاک ایران خارج خواهد کرد. از وقوع جنگجهانیدوم که در اول سپتامبر 1939 آغاز شده بود، ایران بیطرفی خود را اعلام کرد، اما بهدلیل گستردگی مرز کشور با اتحاد جماهیر شوروی سابق و درگیری آن با آلمانیها بهنظر میرسید که انجام چنین امری عملن ناممکن تلقی شود. علاوه بر چنین وضعیتی، اوضاع داخلی ایران نیز به هیچوجه مناسب نبود و فقر و تنگدستی سراسر کشور را فرا گرفته بود و به همین دلیل قشر متوسط به پایین جامعه نیز از حکومت «رضاخان» به تنگ آمده بودند. ارتش متفقان به بهانههای واهی از قبیل حضور جاسوسان آلمانی در ایران به اشغال کشور مبادرت ورزید. رضاشاه در ابتدا تصمیم به مقاومت در برابر این نیروها گرفت اما سرانجام ایران بدون هیچ مقاومتی به اشغال نیروهای مهاجم در آمد. اشغال ایران در سوم شهریور 1320 خیلی سریع و آسان تحقق یافت و با تهاجم نیروهای «انگلیسی» و «شوروی» سابق از جنوب و شمال صورت رسمی و جدی به خود گرفت. این اشغال تا پایان جنگ در سال 1324 ادامه داشت.
——————————————————
برخی از رویدادهای دیگر
1955 میلادی - در چنین روزی دستگاه استخراج نفت از دریا ساخته شد.
1905 میلادی - سالروز درگذشت «ژول ورن»، نویسنده و اندیشمند فرانسوی است. ژول ورن در هر رشتهای قادر به نوشتن بود ولی در داستاننگاری مهارت ویژه داشت.
1837 میلادی - دولت انگلیسی «کانادا» به سیاهپوستان اجازه رایدادن در انتخابات داد. این، در حالی بود که سیاهپوستان در ایالات متحده برده به حساب میآمدند و هیچ حقی نداشتند.
سمیه جهانگیری/ رادیو کوچه
شانس آنکه در کارون بیمار شوی چند برابر سایر زندانهاست. فشردگی بیش از حد جمعیت و نامناسب بودن امکانات بهداشتی بندها و وضعیت فوقالعاده بد غذای زندانیان که در ادامه به آن میپردازیم موجب آن میشود که شانس زندانی برای مبتلاشدن به هر نوع بیماری افزایش پیدا کند. در صورت بیمارشدن پس از هماهنگی با رابطه بهداری که یکی از زندانیان بند است باید چند روز صبر کنی که برای رفتن به بهداری نوبت به تو برسد. این روزها که بدون دکتر و دوا میگذرد بیماری زندانی را به مرحله حاد میرساند و شانس درمان مناسب را از بیمار میگیرد. پس از آنکه زندانی به بهداری زندان میرود در یک صف طولانی روبروی یک پنجره کوچک قرار میگیرد.
در پشت پنجره مرد نقابداری (ماسک داری) قرار دارد که گویا دکتر است. نوبت که به تو میرسد دکتر حتا نگاهت نمیکند. از هیچ معاینهای خبری نیست فقط از تو میپرسد دردت چیست و چه میخواهی پشت همان پنجره کوچک بیماریت را میگویی و طلب دارو میکنی دکتر هم در میان داروها هرآنچه موجود دارد را به تو میدهد که معمولن دوای دردت در میان داروهای موجود در زندان یافت نمیشود.
در زمستان بهدلیل تعداد زیاد زندانیان با وجود آب گرمکن، آب گرم در درون بند وجود خارجی ندارد. بند ۶ چهار حمام دارد و یک روشویی بزرگ سه متری که زندانیان همه کارهایشان از جمله شستن ظروف و شستن دست و صورت و اصلاح ریش را در کنار هم در آن روشویی انجام میدهند. روشویی اصلن آب گرم ندارد و به هیچ آبگرمکنی وصل نیست. حمامها هم که مشترکن به یک آبگرمکن وصل هستند بهدلیل تعداد زیاد زندانیان و اینکه همیشه حمامها پر است، همیشه آبشان سرد است. عذاب استفاده از روشویی و حمامی که آبش همیشه سرد است را اگر در زمستان بیمار باشی به خوبی درک خواهی کرد.
جیره ناچیز غذایی
جیره غذایی زندانیان در دو وعده در روز به تعداد زندانیان بند ارسال میشود. این سهمیه در ظهر معمولن شامل برنج خالی است که گاهن مقداری لپهباقالی یا مقداری عدس با آن قاطی میکنند. یک روز در هفته خورشت سبزی میدهد که در اکثر ظروف هیچ گوشتی وجود ندارد. برای شام سهمیه غذایی معمولن خوراک لوبیا یا سوپ یا عدس یا تخممرغ به همراه یک عدد نان برای هر زندانی است. از گوشت و مرغ در غذاها معمولن خبری نیست و بههمین دلیل اکثر زندانیان کارون دچار بیماری سو تغذیه و عوارض بعدی آن هستند.

میوه و سبزی به زندانیان مطلقن داده نمیشود. زندان به بهانه جلوگیری از ورود مواد از آوردن میوه برای زندانیان توسط خانواده آنان در روزهای ملاقات نیز جلوگیری میکند. تنها شانس خوردن میوه هر دو ماه یک بار توسط فروشگاه زندان است که آن هم با توجه به تعداد زیاد زندانیان به هر نفر یک کیلو در دو ماه میرسد که البته با توجه به قیمت میوه در فروشگاه زندان که دو برابر قیمت بیرون است بسیاری از زندانیان توانایی خرید همان را هم ندارند. در فروشگاه زندان معمولا کنسرو ماهی و لوبیا، رانی و بیسکوییت و بعضن مرغ و گوشت و تخم مرغ به قیمتی بسیار بیشتر از بیرون گیر میآید که زندانیانی که از طرف خانواده حمایت مالی مناسبی میشوند با خرید این محصولات از فروشگاه و آشپزیکردن در زندان مشکلات غذایی خود را حل میکنند که البته این زندانیان در اقلیت هستند و اکثریت زندانیان توانایی خرید کردن از فروشگاه زندان را ندارند.
آسوده نخوابید، ایدز بیدار است
در کارون میتوانی آزادانه و بدون سوال و جواب از بهداری زندان کاندوم تحویل بگیری. فقط کافیست به رابط بهداری بگویی که برایت کاندوم بیاورد یا آنکه هنگامی که به بهداری برده میشوی درخواست کاندوم کنی. در بعضی بندها که تعداد زیادی مبتلا به ایدز در آن حضور دارد کاندوم توسط خود کارمندان به درون بند آورده شده بین زندانیان توزیع میشود. در اتاق ورودی بند شش برگهای بر دیوار نصب است که بر روی آن درشت نوشته شده است: آسوده نخوابید ایدز بیدار است.
با همه این احوالات وقوع تجاوز در زندان کارون بسیار نادر است و شنیدهها و دیدههای من در بند ۶ از قابل ملاحظه بودن همجنسگرایی هم حکایت نمیکرد. شاید اوضاع در بندهای دیگر جور دیگر باشد اما در میان زندانیان سرقت و مواد بند ۶ هرگز چیزی بهنام تجاوز به یک زندانی ندیدم و نشنیدم و کلن فضایی که در بند وجود دارد که زندانیان از قدیمیهای بند حساب میبرند و در صورت لزوم انتظامات بند که از بین زندانیان انتخاب شدهاند خود راسن اقدام به تنبیه زندانیهای خاطی میکنند و همین مسئله جرات اقدام به تجاوز را در هیچ خلافکاری در بند باقی نمیگذارد.
مشکل تکراری مصرف مواد مخدر در زندانها در کارون بیداد میکند. گرایش معتادان کارون که در همه بندها به وفور یافت میشوند به کشیدن شیشه مشکل اعتیاد ایشان را بهخطر جانی برای سایر زندانیان تبدیل کرده است. کشیدن مداوم شیشه موجب توهم میشود چنان که مصرفکننده گمان میکند افراد دیگر قصد درگیرشدن یا حمله به او را دارند و چیزهایی را میبیند که در دنیای خارج وجود ندارد. مصرف زیاد شیشه در کارون بارها موجب توهم زندانیان در بند و موجب درگیریهای خونین بین زندانیان شده است که این درگیریها همه روزه ادامه دارد. نگارنده در دو مورد به چشم خود دید که شخص مصرفکننده به علت توهم پس از مصرف شیشه بیدلیل با چاقوی دستساز به سایر زندانیان حمله کرده است زیرا گمان میکرد سایر زندانیان قصد کشتن او را دارند. در یک مورد زندانی متوهم از مصرف شیشه کتری آب جوش را بیهیچ دلیلی بر روی زندانی کناری در آشپزخانه ریخته است.
در زندان کارون بر خلاف اکثر زندانها در درون بند تلفن وجود ندارد. تلفن در اتاق کارمند است و به هر زندانی سهدقیقه در هفته نوبت تلفن داده میشود که خود یک محرومیت بزرگ برای زندانیان محسوب میشود. در کنار سایر مشکلات نام برده شاید کم اهمیت جلوه کند اگر به نبود روزنامه در زندان و وضعیت بسیار بد کتابخانه زندان اشاره کنیم.
در کارون خیلی چیزها را میتوان قاچاقی تهیه کرد اما چیزی که اصلن در زندان کارون یافت نمیشود کتابچه آییننامه سازمان زندانها و قوانین مربوط به حقوق زندانیان است. حتا اگر خانواده این آییننامه را از بیرون زندان تهیه کنند و برای زندانی بفرستند زندان آن را به زندانی تحویل نمیدهد و کتابخانه زندان هم آن را ندارد. زندان بارها از مفاد آییننامه با تفسیرهای عجیب و غریب و یکطرفه علیه زندانیان استفاده کرده است اما اجازه نمیدهد زندانیان از حقوق نام برده شده در آیین نامه که شامل حال زندانیان میشود مطلع شوند.
در بدترین زندان ایران کدام فعالین سیاسی زندانی هستند؟
بند ۶ زندان کارون به بند امنیتی (سیاسی) مشهور است اما جالب است که بدانید در همین بند ۸۰ درصد زندانیان، به جرم مواد یا سرقت زندانی هستند. قانون تفکیک جرایم به هیچ عنوان در این بند رعایت نشده است. زندانیان سیاسی که زندان آنها را امنیتی میخواند در اتاق ۳ این بند زندگی میکنند. آنها در حال حاضر ۵۳ نفر هستند. اکثر زندانیان سیاسی را فعالین عرب تشکیل میدهند که به اتهام مشارکت در بمبگذاری یا تبلیغ دیدگاههای تجزیهطلبانه (آل اهواز) یا اتهام جاسوسی برای کشورهای عربی یا اتهام مقابله مسلحانه با حکومت یا اتهام تغییر مذهب از شیعه به سنی زندانی شدهاند.
بسیاری از زندانیان عرب این اتاق در چند سال اخیر اعدام شدند که از آن جمله میتوان از دو برادر بهنام «محمد علی» و و «جعفر سواری» نام برد که به اتهام مشارکت در بمبگذاری اعدام شدند و برادر کوچکتر ایشان «حمزه سواری» در حال حاضر در این اتاق زندانیست و حکم اعدامش به حبس ابد تبدیل شده است. دیگر اعدامی اتاق «سید عبدالرضا غرابات» بود که به اتهام ادعا به رابطه با امام زمان در زندان بود و در بهمنماه امسال اعدام شد. عبدالرضا غرابات از رزمندگان و جانبازان جنگ هشت ساله بود و تا چند سال پیش جز کادر رسمی سپاه پاسداران خوزستان محسوب میشد.
او هشت سال سابقه حضور در جبهه داشت. دیگر زندانی اعدامی اتاق سیاسی زندان کارون «سعید کعبی» بود که در شهریور ۸۸ به اتهام فعالیتهای تجزیهطلبانه و مشارکت در بمبگذاریهای خوزستان اعدام شد. از سرشناسترین فعالین عربی که در حال حاضر در اتاق زندانی هستند میتوان از حمزه سواری، «عدنان بیانات» «عبدالمام زائری»، «ناظم برهی»، «یحیا ناصری»، «اسد باوی»، «عبدالزهرا هلیچی»، «سعید ساکی» (محل بازداشت سوریه)، «سید ضیا مزاری» (ساکن عراق)، «غازی حیدری»، و «علی عامری» نام برد. غیر از فعالین عرب چند زندانی سیاسی دیگر هم در اتاق سیاسیهای کارون حضور دارند.
«ضیا نبوی» از زندان اوین به اهواز تبعید شده است و به جرم فعالیتهای دانشجویی و تشکیل شورای دفاع از حق تحصیل که فعالیت گسترده و موثری قبل از انتخابات داشت، به ده سال حبس در تبعید محکوم شده است. ضیا در دوران دانشجویی عضو دفتر تحکیم وحدت دانشگاه بابل بود. «پیمان روشن ضمیر» دیگر زندانی سیاسی کارون، وبلاگنویس و مدیر تالار گفتوگو هفتتیر که دوران بازداشت موقت را در زندان کارون میگذراند، در حال حاضر به قید وثیقه آزاد است. به این وبلاگنویس اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبر تفهیم شده است.
«ابوالفضل طبرزدی» (پسر برادر حشمتاله طبرزدی) و «ابوالفضل عابدینی» دیگر زندانیان سیاسی کارون بودند که اولی ماه گذشته به قید وثیقه آزاد شد و دومی چند ماه پیش به زندان اوین منتقل شد. دیگر وبلاگنویس زندانی در کارون، سخی ریگی مدیر وبلاگ «بلوچستان» سرافراز است که تنها به جرم آنکه اخباری که در دهها سایت دیگر از جمله سایت «بیبی سی» و «رادیو فردا» در اینترنت منتشر شده بود را در وبلاگش کپی میکرد، به بیستسال زندان محکوم شد و از زندان زاهدان به زندان کارون اهواز تبعید شده است. «سخی ریگی» در زیر شکنجه اعتراف کرده است که اخباری که در دهها سایت دیگر قبل از وبلاگ خودش منتشر شده است را از فلان منبعی که وجود خارجی ندارد دریافت کرده است و خودش بهعنوان اولین سایت آنها را منتشر کرده است و همین اعتراف غیرواقعی مبنای صدور حکم قرار گرفت. در مستندات پرونده او به غیر از یک وبلاگ و اعترافاتاش هیچچیز وجود ندارد.
در واقع سخی ریگی حکم سنگین ۲۰ سال زندان را به دلیل آن گرفته است که فامیلش با «عبدالمالک ریگی» یکیست. اسماعیل وفایی از دیگر فعالین سیاسی بلوچ به جرم هم کاری با جنداله به ۲۵ سال زندان و تبعید به زندان کارون اهواز محکوم شده که در حال حاضر چند سال است در بند ۶ کارون حضور دارد. دیگر زندانی سیاسی کارون اصلان دودکانلو فعال سیاسی کرد است که به اتهام همکاری با پ. ک. ک به ۴ سال حبس در تبعید اهواز محکوم شده است.
«یوسف فتوحی» دیگر فعال سیاسی کرد است که در زندان کارون اهواز زندانیست. یوسف به اتهام همکاری با «پژاک» در زندان است و از ناراحتی قلبی و همچنین از ضعیفشدن قدرت بینایی رنج میبرد. وی یکسال است هزینه ویزیت یک چشمپزشک و تهیه عینک را به حساب زندان واریز کرده است که هنوز زندان کارون در این ضمینه اقدامی نکرده است.
مادر یوسف میگوید زندان حاضر نشده عینکی که توسط آنها به زندان آورده شده را تحویل بگیرد و به یوسف تحویل دهد. یوسف بارها درخواست داده که برای تشخیص دقیق ناراحتی قلبیش که شدیدن او را آزار میدهد به بیرون از زندان اعزام شود که نه با اعزام موافقت شده و نه امکان معاینه وی توسط یک متخصص قلب فراهم شده است. دیگر زندانیان سیاسی زندان کارون اهواز دو فرد تازه مسیحی شده بهنام آقایان «مصطفا شکراللهی» و «خلیل یارعلی» هستند. به ایشان اتهام اقدام علیه امنیت ملی به وسیله ترویج مسیحیت تفهیم شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر