-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

Latest news from Radio Zamaneh for 10/04/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی ایران که قرار بود روز دهم مهرماه و با حضور محمود احمدی‌نژاد در دانشگاه تهران برگزار شود لغو شد. خبرگزاری مهر بدون آن که به دلایل لغو آیین‌ آغاز سال تحصیلی و حضور آقای احمدی‌نژاد اشاره‌ای کند، نوشت: «این مراسم برای زمان نامعلومی به تعویق افتاده است.»

Download it Here!

وب سایت کلمه، رسانه‌ی نزدیک به میرحسین موسوی هم نوشت: «حضور احمدی‌نژاد در تمام سال‌های اخیر به‌وجودآورنده‌ی تنش و درگیری بوده و اعتراض‌های دانشجویی را برانگیخته است.» این سایت ادامه داده است: «سال پیش در دوران انتخابات احمدی‌نژاد مجبور به فرار با اتومبیل از میان دانشجویان معترض شد.»

چه دلیل یا مشکلاتی باعث لغو برنامه‌ی مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی ایران و نیامدن احمدی‌نژاد به دانشگاه تهران شده است؟ این پرسشی‌ است که با دکتر سعید مدنی، پژوهشگر، نویسنده و جامعه‌شناس در تهران درمیان گذاشته‌ام.

از حدود بیش از یک‌سال پیش، یعنی با وقوع اعتراض‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری و اعتراض‌هایی که امروزه می‌شناسیم، لغو برنامه‌های مقامات دولتی به‌عنوان یک رویه درآمده است. به این معنی که بسیاری از مراسم‌ که سال‌ها به شکل معمول در زمان خاصی اجرا می‌شدند، لغو می‌شوند. علت آن هم در ماه‌های اول این بود که مقامات دولتی نگران بودند سبزها به نوعی در مراسم ویژه، مواضع و دیدگاه‌های خودشان را اعلام و اعتراض‌های‌شان را در چنین موقعیت‌هایی بیان کنند.


دکتر سعید مدنی، پژوهشگر، نویسنده و جامعه‌شناس در تهران

امروز مقامات دولتی مدعی می‌شوند که جنبش سبز موضوعیتش خاتمه پیدا کرده است. لغو چنین برنامه‌هایی نشان‌دهنده‌ی نادرست بودن این ادعا هستند؛ نشان‌دهنده‌ی نگرانی از امکان وقوع اعتراض‌های مجدد نسبت به آقای احمدی‌نژاد و همین‌طور سایر مقامات دولتی هستند. به همین دلیل هم به نظر می‌رسد لغو مراسم شروع سال تحصیلی مثل سال گذشته تا حدود زیادی مربوط است به اینکه مقامات مسئول احتمال می‌دهند که اعتراض‌هایی در دانشگاه‌ نسبت به حضور آقای احمدی‌نژاد و سیاست‌هایی که ایشان دارد صورت بگیرد.

لغو این برنامه مثل بسیاری از شواهد دیگر نشان‌دهنده‌ی این است که حتی از دید مقامات هم جنبش سبز نه تنها وجود دارد، بلکه در هر شرایط و موقعیتی ممکن است که این موجودیت خودش را به شکل‌های مختلفی بروز دهد.

سال گذشته هم در دانشگاه پلی‌تکنیک، دانشجویی که شعار «رییس‌جمهور فاشیست، پلی تکنیک جای تو نیست» را بالای دست گرفته بود. او بعد دستگیر شد و هنوز هم‌ در زندان به‌سر می‌برد. فکر می‌کنید سرنوشت این دانشجویان زندانی هم با این مسائل در ارتباط باشد؟

تا حدود زیادی همین‌طور است. مقامات امنیتی با هرکدام از دانشجویانی که احساس می‌کردند ممکن است حداقل تحرکی داشته باشند، برخورد و راهی زندان‌‌شان کردند. یا آنها را بازداشت‌های موقت کردند و به آنها اخطار و تذکر جدی دادند و یا آنها را با تهدید احضار کردند.

هر شرایط و موقعیتی که به‌طور بالقوه این ویژگی را داشته باشد که بتواند وضعیت موجود را به سمت یک اعتراض جدی سوق دهد، همیشه مقامات را نگران می‌کند. تلاش‌ آنها این است که از به‌وجودآمدن شرایطی که در آن اعتراضی بتواند ظهور کند جلوگیری کنند.

وزیر علوم جمهوری اسلامی همین چند روز پیش، در آغاز سال تحصیلی در مشهد اعلام کرد: «تدوین الگوی اسلامی‌ـ ایرانی در دانشگاه‌ها و تغییر جهت آنها از الگوهای غربی به‌سوی الگوهای بومی، مهم‌ترین هدف آموزش عالی‌ است.» به نظر شما اضافه شدن این صفت ایرانی پشت سر اسلامی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

سیاست‌هایی که اخیراً به‌صورت شفاف‌تر و صریح‌تری در اظهارات رئیس دفتر آقای احمدی‌نژاد، خود ایشان و همچنین برخی از وزرا می‌بینیم، نوعی تلاش برای ایجاد جاذبه و زمینه برای جذب بخشی از نیروی اجتماعی ایران است. طبیعتاً وزیر علوم چنین ادعایی، یعنی تدوین الگوی اسلامی‌ـ ایرانی را به این نیت انجام داده است که بتواند بخشی از هیئت علمی دانشگاه‌ها و دانشجویان را جذب کند و در طرح خودش مورد استفاده قرار دهد.


در حالی که در اساس در وهله‌ی اول نه مقامات مسئول دولتی، مثل رییس دفتر رییس‌جمهور و حتی خود آقای احمدی‌نژاد، و نه وزیر فعلی علوم نسبت به الزامات این ترکیب آگاه هستند و نه نسبت به آن متعهدند. به‌علاوه چنین ادعایی با ادعاهای قبلی دولت و به طور مشخص وزیر علوم مغایرت دارد. آیا این ادعا که دانشگاه‌ها را با خاک یک‌سان می‌کنیم، با تدوین الگوی ایرانی‌ـ اسلامی هیچ سنخیتی دارد؟!

این نشان می‌دهد که ایشان هم به تبعیت از مسئول بالای ‌سر خود، یعنی آقایان احمدی‌نژاد و مشایی، تلاش کرده است همان ادبیات را مورد استفاده قرار دهد؛ بدون این که به نظر من نه فهم روشنی از این ترکیب و این الگو و نه طرح روشنی داشته باشد. خیلی نباید این ادعا را جدی گرفت. اضافه کردن عنوان ایرانی هم در کنار الگوی اسلامی تأثیر مشخصی در سیاست‌ها و برنامه‌های دولت، خصوصاً در دانشگاه‌ها، نخواهد داشت.

به‌هرحال چه ایرانی و چه اسلامی، مگر می‌توان حوزه‌ی علوم و جغرافیا را ایدئولوژیک کرد و مربوط به یک منطقه‌ی خاص دانست؟

در واقع طرح شعار اسلامی‌کردن دانشگاه‌ها یک شعار کاملاً ارتجاعی است. حدود سی سال پیش با چنین ادعایی، کلی از منابع و نیروی انسانی دانشگاه‌ها هدر رفت و سرانجام آن هیچ بود. اگر تجربه‌ی گذشته را در نظر بگیریم که از انقلاب فرهنگی شروع می‌شود و بعد هم ایجاد نهادهایی مثل نهاد حوزه و دانشگاه و سایر نهادهای مشابه آن که تلاش و همچنین ادعا داشتند که می‌خواهند علوم را به صفت اسلامی مزین کنند و خروجی حاصل از آن نیز جز چند کتاب کم ‌ارزش به لحاظ علمی چیز دیگری نبود.

می‌توان اینطور نتیجه گرفت که بازگشت به آن شعار و تلاش برای تجدید حیات آن رویکرد و آن ادعا ره به‌جایی نخواهد برد. پس طبیعی به نظر می‌رسد که سیاست‌ها و برنامه‌هایی هم که تحت این عنوان در دستور کار قرار گرفته است، فقط و فقط اعمال فشار و محدودیت در فعالیت‌های علمی و پژوهشی دانشگاه‌ها است. در نهایت آنچه ما خواهیم دید، افت بیش‌تر کارکرد علمی دانشگاه‌ها و فرار بیش‌تر مغزها از ایران به سایر کشورهای در حال توسعه یا پیشرفته است.

آخرین پرسش من درباره‌ی همین طرح‌های حذف استادان دانشگاه، تغییر متون درسی علوم انسانی و طرح‌های ایدئولوژیک است. فکر می‌کنید واکنش قشر دانشجویی و جنبش دانشجویی در برابر این طرح‌ها و سیاست‌ها چه خواهد بود؟

فضای علمی دانشگاه‌ها در برابر چنین رویکردهایی به طور عمومی مقاومت می‌کند و قضاوت‌های مشخصی هم نسبت به این ادعاها دارد. در حال حاضر هم واحد درسی‌ای تحت عنوان روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی اسلامی در دانشگاه‌ها وجود دارد که البته واحد اختیاری است و دانشجویان به طنز آن را روان‌شناسی عصر حجر یا جامعه‌شناسی عصر حجر می‌نامند.

به این معنی که تلاش شده است تا مجموعه‌ای از یافته‌های علوم انسانی در آنجا گردهم جمع شوند یا بخش قابل توجهی از اطلاعات راجع به تاریخ نظریه‌پردازان و اسلام‌شناسان در حوزه‌های مختلف، مخصوصا فلسفه با روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی به مفهوم امروزی آن اتصال پیدا کند. اینها جز مخدوش کردن علوم موجود و مخدوش کردن حوزه‌ی دین هیچ اثر و نتیجه و بازدهی ندارد و به‌طور عمومی هم دانشجویان به‌عنوان واحدهای درسی کم ارزش به آنها نگاه می‌کنند و تلاش می‌کنند تا حد امکان آن واحد‌ها را نگیرند.

بنابراین در مجموع به نظر من یک مقاومت جدی در سطح هیئت علمی دانشگاه‌ها و دانشجویان وجود دارد. آنها با توجه به شناخت‌شان نسبت به روش تحلیل علمی، روش مطالعه‌‌ی علمی و روش پژوهشی عملی که خوانده و یاد گرفته‌اند، تسلیم مجموعه‌ا‌ی از یافته‌ها نمی‌شوند که هیچ بنیان روش‌شناختی جدی و قابل دفاعی ندارد. طبیعتاً طرح اسلامی کردن علوم انسانی هم مثل طرح‌های قبلی محتوم به شکست خواهد بود.

Share/Save/Bookmark

 
 

هیلاری کلینتون، وزیر خارجه و تیموتی گایسنر، وزیر دارایی امریکا روز چهارشنبه، هفتم مهرماه، در یک کنفرانس مطبوعاتی اطلاع دادند که هشت مقام نظامی، قضایی و امنیتی ایران، شامل تحریم‏های موجود علیه ایران شده‏اند.

Download it Here!

این هشت تن با توجه به موقعیت شغلی خود در جریان اعتراض‌های سال گذشته‏ی مردم ایران به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری، مسئولیت مستقیم سرکوب مردم را بر عهده داشته‏اند.

هشت مقام مورد نظر این‌ها هستند: محمدعلی جعفری فرمانده‏ی کل سپاه پاسداران؛ صادق محصولی وزیر رفاه فعلی که در آن زمان مسئولیت وزارت کشور را بر عهده داشت؛ غلامحسین محسنی اژه‏ای دادستان کل کشور و وزیر سابق اطلاعات؛ سعید مرتضوی دادستان سابق تهران؛ حیدر مصلحی وزیر اطلاعات؛ مصطفی محمدنجار وزیر کشور و جانشین فرمانده‏ی کل قوا در نیروی انتظامی؛ احمدرضا رادان جانشین فرمانده‏ی کل نیروی انتظامی؛ و حسین طائب معاون اطلاعات سپاه پاسداران و فرمانده‏ی سابق نیروی بسیج.

در بحبوحه‏ی تحریم‏های اقتصادی غرب علیه ایران در پیوند با برنامه‏ی هسته‏ای این کشور، شاید اولین بار است که تحریم‏هایی علیه اشخاص و به‌طور مستقیم در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران صورت می‏گیرد.

در مورد اهمیت این مسئله از زاویه‏ی مطالبات حقوق بشر، با دکتر عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و فعال حقوق بشر در پاریس که سال‏هاست در همین زمینه فعالیت می‏کند، گفت‏وگو کرده‏ام. او این اقدام را بخشی از مطالبات همیشگی خود و همکارانش می‏بیند.

آن‏چه سال‏هاست ما به‏خصوص از زمان روی کار آمدن دولت احمدی‏‏نژاد و از سر گرفتن مسئله‏ی غنی‏سازی، به جامعه‏ی بین‏المللی و در صدر آنها، ایالات متحده‏ی امریکا و اتحادیه‏ی اروپا می‏گوییم، این است که مسئله‏ی اصلی ایران، مردم و کشور ایران با جامعه‏ی بین‏المللی، مسئله‏ی انرژی هسته‏ای نیست.

مسئله‏ی اصلی، مسئله‏ی دمکراسی و حقوق بشر است. این مسئله است که دولت کنونی ایران مشروعیت مردمی ندارد. دلیل آن هم انتخابات سال گذشته و تقلب‌هایی است که صورت گرفته بود. بعد هم تظاهرات مسالمت‏آمیز مردم را به برکت اینترنت، دوربین‏های تلویزیون و موبایل‏ها، میلیون‏ها نفر دیدند که چگونه به خون کشیده شد.

همین دو هفته پیش هم در جلسه‏ای که به اتفاق خانم شیرین عبادی با سفرای ۲۷ کشور عضو اتحادیه‏ی اروپا در بروکسل داشتیم، ما گفتیم که باید فهرست سیاهی از تمام کسانی که در این سرکوب واقعاً ننگین شرکت داشتند، تنظیم شود؛ چه در قوه‏ی مجریه و دولت، چه در به‏خصوص نیروی انتظامی، سپاه پاسداران، بسیج و بالاخره در قوه‏ی قضاییه. کسانی که امثال شیوا نظرآهاری را به شش سال زندان و بهاره‏ هدایت را به نه سال زندان محکوم می‏کنند و یا زیدآبادی را به زندان‏هایی محکوم می‏کنند که جنایتکاران باید در این نوع زندان‏ها مورد حکم قرار بگیرند. اینها هستند که الان در قوه‏ی قضاییه مقامات حساس را دارند.

به این ترتیب، تحریم‏هایی که در حال حاضر اعلام شده‏اند، در واقع همان مطالبات شما هستند و شما آن را در عرصه‏ی فعالیت‏های حقوق بشری، نوعی موفقیت ارزیابی می‏کنید.

مسلم است. به‏شرط اینکه از حوزه‏ی گفتار به حوزه‏ی عمل و کردار دربیاید.

چگونه؟

تمام اینها باید از دور هرگونه روابط دیپلماتیک - سیاسی با جمهوری اسلامی خارج شوند. به آنها ویزا داده نشود و نتوانند در کادر هیئت‏های نمایندگی به کشورهای اروپایی یا امریکا بروند. علاوه بر آن، اموال آنها در خارج از ایران هم باید توقیف شود و ما بتوانیم دست‏کم ضایعات مالی‏ای که طی این سال‏ها بر قربانیان نقض حقوق بشر آمده است را از این محل جبران کنیم.

جاده لغزان

جایگاه و سابقه‏ی این اقدام در حوزه‏ی روابط و مناسبات بین‏المللی چیست؟ این پرسشی است که با دکتر سعید محمودی، استاد حقوق بین‏الملل در سوئد، در میان گذاشته‏ام. آیا این عمل حتی اگر اقدامی به سود حقوق بشر باشد، به لحاظ حقوقی صحیح است؟

اولاً این مسئله غیر معمول نیست. منتها معمولاً این‏قدر انعکاس بین‏المللی پیدا نمی‏کند. برای توضیح اینکه آیا این کار از نظر حقوقی صحیح است یا نه و تبعات آن چیست، باید کمی به عقب برگردم؛ به سال ۱۹۹۰؛ به زمانی که در دنیا، حالت دوقطبی وجود داشت.

در آن زمان از نظر حقوق بین‏الملل، اساس بر این بود و کشورهای غربی اصرار بر این داشتند که اصل حاکمیت و اینکه شما داخل سرزمین خودتان، با منابع طبیعی خودتان چه‏کار می‏کنید و دولت با اتباع خودش چه می‏کند، یک اصل مطلق نیست. این نظر دولت‏های غربی بود. مفهوم آن این بود که شما هرکاری می‏کنید، زیر ذره‏بین کشورهای دیگر هم هستید و باید توجه کنید که کارتان مطابق استانداردهای بین‏المللی باشد.

نظر دول شرقی، اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق این بود که حاکمیت یک اصل مطلق است و نتیجه‏ی تمامیت ارضی این است که دولت برای ایجاد نظم در داخل منطقه‏ و حاکمیت خود، هر اقدامی را که لازم است، باید انجام بدهد؛ نه تنها نسبت به نحوه‏ی استفاده از منابع طبیعی و وضع قوانین، بلکه به‏خصوص از نظر رفتار با افراد. برای این‏که مسئله‏ی مهم، ایجاد نظم در جامعه بود.

این تفاوت نظر بعد از سال ۱۹۹۰ و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به‏کلی از بین رفت. یعنی اصلی که الان در حقوق بین‏الملل، غالب است، اصل حاکمیت نسبی است. یعنی اینکه شما اجازه دارید هرکاری را در داخل سرزمین خودتان انجام دهید، ولی با رعایت معیارها و استانداردهای شناخته شده‏ی بین‏المللی.

یکی از این استانداردها، اعلامیه‏ی جهانی حقوق بشر بوده که کشورها آن را امضا کرده‏اند. همین‏طور است؟

البته هیچ کشوری، هیچ‏وقت، حتی در زمان سابق هم منکر آن نبود که اعلامیه‏ی جهانی حقوق بشر، اعلامیه‏ای است که برای کشورها صادر شده و همه هم باید آن را رعایت کنند. منتها مسئله بر سر تعبیر مفاد اعلامیه و چگونگی اجرای آن بود. در این‏جا البته نظرها متفاوت است.

اصلی که الان حداقل ۱۵ سال است که در حقوق بین‏الملل جا افتاده، همین است که کشورها مسئولیتی بین‏المللی دارند که پاره‏ای از اصول اساسی را رعایت کنند و بهانه‏ی اینکه ما هرجوری دل‏مان می‏خواهد، منابع طبیعی‏مان را استفاده می‏کنیم قابل قبول نیست. مثلا در برزیل اینکه جنگل‏ها را از بین می‏برد تا بتواند درآمد داشته باشد قابل قبول نیست. یا اینکه شما به بهانه‏ی ایجاد نظم، هرجوری بخواهید با اتباع خودتان رفتار کنید، از نظر حقوق بین‏الملل قابل قبول نیست.

از این دیدگاه که نگاه کنید، از نظر ایالات متحده، نحوه‏ی رفتار دولت ایران با کسانی که به نتایج انتخابات سال گذشته اعتراض داشتند، رفتار قابل قبولی نیست و مخالف اصول حقوق بین‏الملل و به‏خصوص جهان‏شمولی حقوق بشر است. حالا دولت امریکا تصمیم گرفته افرادی که از دیدگاه ایالات متحده مسئولیت اصلی این برخورد را داشتند تنبیه کند؛ در واقع تحریم کند و این تحریم‏ها را هم اجرا کند.

به‏نظر من، این کار خلاف حقوق بین‏الملل نیست. شما می‏توانید بگویید دخالت در امور داخلی یک کشور دیگر است، ولی این دخالتی است که همه‏ی کشورها به صور مختلف، در مسائل داخلی کشورهای دیگر می‏کنند. شرایط بین‏المللی عوض شده و بنابراین این مسئله قابل فهم است.

منتها مشکلی که من در این مسئله می‏بینم، این است که این تحریم‏ها از جانب امریکا می‏آید؛ امریکایی که خود در هشت سال گذشته، از نظر رعایت حقوق بشر، خیلی مشکل داشته است. بازهم این را باید اضافه کنم که امریکا یک کشور دمکراتیک است و نباید آن را با مثلاً لیبی مقایسه کرد که رهبر آن چهل سال است که رهبر است و هرکاری دلش می‏خواهد انجام می‏دهد. یعنی در امریکا اراده‏ی مردم بر سرنوشت جامعه حاکم است. در نتیجه شما می‏توانید این‌طور استدلال کنید: کاری که جرج بوش انجام داده و خلاف حقوق بین‏الملل و حقوق بشر بوده، نباید به پای دستگاه فعلی گذاشته شود که هم در حرف و هم در عمل سعی کرده نشان بدهد معتقد به حقوق بشر است.

با وجود این، بر اساس استدلال جهان‏شمول بودن حقوق بشر و پایمال شدن آن، طی دوران ریاست جمهوری جرج بوش، می‏شود به همین ترتیب خواهان یک برخورد بین‏المللی علیه مسئولان آن دوره شد؟

بله حتماً ... ولی البته این مسئله‏ای داخلی است. یعنی باید قانون اساسی امریکا این اجازه را بدهد.

آیا این افراد یا دولت ایران، در سطح بین‏المللی، راهی برای مقابله با این تحریم‏ها دارند؟

کاری که در سطح بین‏المللی می‏شود انجام داد، عمل مقابل است. مثلاً فرض کنید ایران هم می‏تواند اسامی ده امریکایی مسئول را اعلام کند و بگوید اینها از نظر من تحریم هستند. منتها باز اینجا مسئله از جانب حقوقی‏ آن خارج و سیاسی می‏شود و آن اینکه تحریم‏های یک کشور، تا چه حد اثر بین‏المللی دارد.

تحریم‏های امریکا اثر دارد. نه تنها به‏خاطر اینکه هنوز هم ابرقدرت دنیا است، بلکه به‏خاطر اینکه تحریم‏ها منحصر به خودش نیست. این تحریم‏ها از کانال‏های مختلف، به کشورهای دیگر هم‏فکر و دوست امریکا، هم در اروپا و هم در جهان سوم، ارائه می‏شود و به آنها برای رعایت آن، فشار آورده خواهد شد. تبعات چنین تحریمی خیلی وسیع می‏شود.

حال ممکن است هشت نفری که اسم‏شان اعلام شده است، اهمیت ندهند و بگویند که ما تا آخر عمرمان هم نه با امریکا کاری داریم و نه آن‏جا پولی داریم... بگذار تحریم کنند. ممکن است این‏طور باشد، ولی مسئله این است که این افراد ممکن است به ارتباط با ترکیه، سوریه و دبی علاقه داشته باشند و یا پول و دارایی‏ای آنجا داشته باشند، یا بخواهند سفر کنند.

به این ترتیب نمی‏شود از این به‏بعد با اطمینان گفت که سفر افراد به این کشورها، هیچ تبعاتی ندارد. برای اینکه امریکا ممکن است به‏خاطر تصمیمی که گرفته شده و برای دولت امریکا الزام قانونی دارد، از ارتباطات سیاسی خودش استفاده کند و کشورهای دوست را به نحوی ملزم کند که این تحریم‏ها را رعایت کنند.

Share/Save/Bookmark

 
 

معلوم نبود آخرش چی می‌شود. با ماشین خودم تو خیابان در حال حرکت بودم. گرچه همه جا به‌هم ریخته بود، اما از میون کوچه پسکوچه‌های خلوت حرکت می‌کردم. شهر خلوت می‌شد، شلوغ می‌شد. هیچ چیزی مشخص نبود. داشتم می‌رفتم پیش‌اش. مدتی بود ازش خبر نداشتم. هرچی بهش تلفن زدم، جواب نداد. سن و سال زیادی ازش نگذشته بود، اما گوش‌های نسبتاً سنگینی داشت. البته خودش از سنگینی گوش‌هاش خرسند بود، می‌گفت: این طوری بهتره. صداهای مزاحم رو نمی‌شنوم، می‌تونم راحت به‌کارم ادامه بدم. گفتم شاید خواب باشد. وقتی شب‌ها می‌خوابید، نصف ‌شب از خواب بلند می‌شد و فریاد می‌زد: داره میاد، داره میاد. به من می‌گفت که تو بیش‌ترین تأثیر را روی نوشته‌هام داری. ولی من هیچ وقت نفهمیدم چی می‌نویسد. از کوچه‌های فرعی خودم را به در خانه‌اش رساندم. دستم را روی زنگ نگه داشتم. صدایی شنیدم.

Download it Here!

ـ بله، چه خبره.
ـ مرتیکه واسه چی تلفن رو جواب نمی‌دی.
ـ تویی! نشنیدم. حال وقت اومدنه آخه. بیا بالا. ولی خواهشاً حرف نزن.

دارد می‌آید. در را واسه‌م باز کرد و رفتم تو. همین طور که از پله‌ها بالا می‌رفتم با خودم حرف می‌زدم. من که از کارهاش سر در نمی‌آرم. تو خواب می‌آد، تو بیداری می‌آد. همه جا و در همه وضعیت در حال آمدن است. حق دارد که توی خانه بنشیند. وقتی این‌ همه کتاب چاپ کرده، چه پولی گیرش می‌آد. تازه چندتا کتاب چاپ نکرده هم دارد که اگر چاپ بشه...

وقتی به واحدش رسیدم، در باز بود. رفتم داخل و در را پشت سر بستم. میز کارش آنجا بود. هنوز سلام نکرده بودم که با انگشت دست به تابلوی بالا سرش اشاره کرد. نمی‌دانم دختره کی بود و اهل کجا، اما چهره‌ی بوری داشت و با انگشت دستش یک عدد یک جلوی بینی‌اش گرفته بود. توی یک ابری هم بالای سرش نوشته بود: هیس!

ـ آخه ابله این کارها چیه؟ بیمارستان اینجا یا تیمارستان. تو خونه نشستی نمی‌دونی بیرون چه خبره.
ـ می‌تونی ساکت باشی تا ببینم چی کار دارم می‌کنم.

شروع کرد به زمزمه کردن:
ـ یک شهر و میدان شهر، یک شهر و میدان شهر.

رفتم سمت پنجره. پرده‌های تیره را کنار زدم. از آنجا می‌شد دو تا خیابان را دید. گفتم:
ـ وقتی می‌آمدم، سربازها از ماشین‌ها پیاده می‌شدند. دسته دسته به هر طرفی می‌رفتند. همه‌شون ژ‌ـ سه داشتند. معلوم نیست آخرش چی میشه.

لب پنجره نشستم، به دیوار تکیه دادم و یک لنگه پایم را جمع کردم توی سینه‌ام. منظره‌ی داخل خانه واسه‌م تکراری بود. خونه‌ای که زن توش نباشه همین دیگه. یا بهتره بگم، خونه‌ای که مردی مثل این توش باشه.

دوتا سرباز از تو خیابان رد می‌شدند. گفتم:

ـ این‌هاش، این‌ها هم ژـ سه دارن.
ـ آهان، آهان. یک شهر و میدان شهر. سرباز و سربازهای شمشیر به‌دست.

گفتم:
ـ شمشیر کدومه ابله. دارم می‌گم اینا ژـ سه دارن.
ـ آره راست میگی. سر میدون یه منجنیق گذاشتن که توش یه سنگه. وقتی بخوان پرتش کنن، اول آتشش می‌زنن. سربازهای شمشیر به‌دست. ابله.

از پشت میز بلند شد و روی میز نشست و گفت:
ـ مگه نگفتم حرف نزن. از صبح همه‌اش داره میاد و میره. میاد و میره. بذار تمومش کنم.

نگاهم را ازش دزدیدم و از پنجره به خیابان نگاه کردم. گفتم:
ـ شد یه بار من بیام خونه‌ات ازم یه پذیرایی حسابی بکنی. میوه‌ای، چایی‌ای، کوفتی. وقتی از خونه بیرون می‌اومدم، چند تا از سربازها با ماشین توی شهر می‌گفتن امشب حکومت نظامی‌یه. به نظرت مردم امشب می‌آن بیرون.

سرم را چرخاندم طرفش. مدالش را گذاشته بود توی دهانش و چشم‌هایش را بسته بود. گفتم:
ـ به نظرت می‌آن بیرون؟

جواب نداد. می‌دانستم مشکلش چیه. بلندتر گفتم:
ـ به نظرت مردم...

از روی میز بلند شد. کاغذهای توی دستش را روی میز گذاشت. ساکت. پشت‌اش به من بود. بازهم توی خیابان را نگاه کردم. زمزمه می‌کرد:
ـ جارچی‌ها تو کوچه‌ها داد می‌زنن. امشب می‌خوان تو میدون شهر...

صداش با گذشت زمان کم می‌شد. باقی حرفش را نمی‌خورد، اما زمزمه می‌کرد. از پنجره دیدم که سربازها خیابان را بستند. چند تا سرباز که بالای ساختمان روبه‌روی ما بودند، نگاهم را به طرف خودشان کشاندند. کمی سرم را خم کردم تا بتوانم بهتر ببینم.

ـ مرتیکه ول کن این چرندیاتو. بیا یه نگاهی بنداز ببین چه خبره. خیابون رو بستن. چند تا سرباز هم رفتن بالای پشت‌بوم خونه‌ی روبه‌رویی.

نگاهش کردم. حالا روی زمین نشسته بود و به میز تکیه داده بود. یکی از پاهایش دراز بود و آن یکی را خم کرده بود و کاغذها را روش گذاشته بود. چشم‌هاش بسته بود. یکهو لبخند زد و چشم‌هاش را باز کرد. ولی شهر خالی از آدم است. انگار توی این شهر طاعون آمده. سربازها همه جا را بستند. روی بام خانه‌ها به کمین نشستند. همین‌طور که حرف می‌زد، قلم توی دستش روی هوا می‌رقصید و باز چشم‌بسته در فکر فرو می‌رفت.

توی روزنامه‌ها خواندم که فرمانده نظامی‌ها خودش شخصاً دست به‌کار شده. می‌گویند خودش توی خیابان‌ها می‌آید. حتی چند نفر را هم خودش با تیر زده. معلوم نیست چه خبره. این مردم... آخر نان‌تان نبود، آب‌تان نبود. از لب پنجره بلند شدم. روی صندلی پایه‌بلندی که کنار سکوی آشپزخانه بود نشستم. معلوم نیست آخرش چی می‌شود. روی پشت‌بام خانه‌ها به کمین نشستند. حالا شب شده و عشق‌ربا. بازهم صداش کم شد. ساکت شدم تا هر چی دارد بیرون بریزد. هم خودش راحت بشود، هم من. چشمم به بطری ویسکی افتاد که چند قطره بیش‌تر توش باقی نمانده بود. درپوش نداشت. همان چند قطره را سر کشیدم. تمام عضله‌های صورتم به طرف بینی‌ام جمع شد. کاش قبلش بو می‌کردم.

ـ این تو چی بود، ویسکی؟ مزه‌ی آب دهن مرده می‌داد.
- صدای شهیه اسب می‌آد. حاکم می‌آد. شما شکستید. این من نیستیم. شمایید که...

شروع کرد به قدم زدن.

ـ تمومش کردم.

برگه‌ها توی دستش بود. قدم می‌زد. به طرف پنجره می‌رفت و برمی‌گشت. طرف میز کارش. شروع کرد:
ـ یه شهر و میدون شهر. سربازهای شمشیر به‌دست. جارچی‌ها تو کوچه‌ها داد می‌زنن. امشب می‌خوان تو میدون شهر عشقو دار بزنن. ولی شهر خالی از آدمه. انگار توی این شهر طاعون اومده. سربازهای حاکم همه ‌جا رو بستن. روی بوم خونه‌ها به کمین نشستن. حالا شب شده و عشق رو با زنجیر آوردن. یه جلاد پیر با شمیر آوردن.

گفتم:
ـ خب، پس خدا رو شکر تموم شد.

کاغذها و قلم را روی میز رها کرد. به سمت پنجره رفت. سری خم کرد و به بیرون نگاهی انداخت.

ـ آره، واسه تکمیل مجموعه شعر جدیدم کافیه. خب حالا چی می‌گفتی تو؟
ـ هیچی، گفتم همه چی ریخته به‌هم. مردم نمی‌دونن دارن چی کار می‌کنن. معلوم نیس آخرش چی میشه.

گفت:
ـ این مردم هیچ وقت ندونستن دارن چی کار می‌کنن.

به سمت آشپزخانه آمد:
ـ چایی که می‌خوری. باز جوش بیاد، یه چایی بزنیم.

گفتم:
ـ کتابتو کی چاپ می‌کنی.
ـ والا معلوم نیس. معلوم نیس چه خبره تو این مملکت. نمی‌دونم اگه اینا برن، می‌تونم کتابایی رو که اجازه چاپ ندادن، ببرم زیر چاپ یا نه.

گفتم:
ـ شاید اگه اینا برن، جلوی اون کتابایی که چاپ شدن رو هم بگیرن. معلوم نیست کی می‌آد.
گفت:
ـ شاید. راستی شب اینجایی؟ شام چی کار کنیم. بیرونم که نمیشه رفت. بذار یه بار دیگه شعرمو بخونم برات.

زیر کتری را روشن کرده بود. کاغذها را از روی میز برداشت. رفت سمت پنجره و روی لبه‌اش نشست. هنوز درست ننشسته بود که صدای شلیک گلوله‌ای پیچید. از جایش بلند شد. پرده‌ها را کشید. وقتی به سمت میز کارش می‌رفت، زمزمه کرد:
ـ معلوم نیس آخرش چی میشه.

این داستانی بود با عنوان «تپه ماهور» از رضا تقوی. داستانی که تاریخ دیماه ۱۳۸۷ را دارد. اما گویی دوسال بعد نوشته شده. داستانی تخیلی از شهری که حکومت نظامی‌‌ست و سربازها شهر را قرق کرده‌اند. عشق را به تیرک راه‌بند تازیانه می‌زنند و ترس و نکبت از زمین و آسمان می‌بارد. فضایی که نویسنده پیش از وقوع حادثه یا فاجعه بو می‌کشد. با تخیلش به آن عینیت می‌بخشد و زمانی بعد که فاجعه از حد معمول هم تجاوز کرد، داستان جا می‌ماند. اما به‌هرحال هنوز اعتبار پیش‌داوری‌ها باقی‌ست. آدم‌های جامعه هر روز بخشی از حرف‌های‌شان پیش‌داوری‌ درباره‌ی آینده است. نظرشان را می‌گویند و فردا از یاد می‌برند و باز پیش‌داوری تازه‌ای آغاز می‌کنند. در داستان نویسنده نمی‌تواند پیش‌داوریش را فراموش کند یا تغییر دهد، یا هر روز یک پیش‌داوری تازه بنویسد. گاه فضا آن قدر سنگین می‌شود، انگار مه‌ای غلیظ اما نامرئی فضا را پوشانده است.

مردم احساس می‌کنند فضا سنگین است. نویسنده نیز در همین فضا نفس می‌کشد و آن را با تخیلش می‌آمیزد و می‌نویسد. در این داستان اگر رضا تقوی پیرنگ یا طرح و توطئه را در یک مجموعه‌ی آپارتمانی اجراء می‌کرد، داستان نمود قوی‌تری می‌یافت و نماد حکومت نظامی بهتر جا می‌افتد. با ماشین در شهر چرخیدن، آن هم بی‌دردسر و بی‌دغدغه و سپس تماشای همه‌ی نمادهای حکومت نظامی در خانه‌ی دوستی که گوشش سنگین است، داستان را از سکه می‌اندازد. مگر آن که نویسنده با تهمیدی قصد دوگانه‌سازی داشته باشد. در شهری عادی، مردی که گوشش سنگین است، در تخیلات خود چنان غرق شد، که میهمان را هم با خود غرق می‌کند.

در داستان تپه ماهور رضا تقوی اما چنین نیست. راوی به منزل دوستش می‌رود تا آنچه را در نهاد داستان زمینه‌سازی کرده، در آنجا گزاره بنویسد. نهاد داستان از گزاره ناچیزتر است. نهاد داستان دلایل منطقی و پرقدرتی ندارد تا خواننده را متقاعد به انتظار گزاره و پیگیری مصرانه‌ی داستان کند. در داستان‌های نویسندگانی چون فاکنر، همینگوی، برنارد مالموت، آنتون چخوف، ایتالو کالوینو و دیگران می‌بینی که آنان چنان در نهاد داستان زمینه‌سازی کرده‌اند و دلایل منطقی برای بیان داستان داشته‌اند، که تو چاره‌ای جز خواندن و به‌پایان رساندن و لذت ‌بردن از آن داستان نداری. از این گذشته شعری که در این داستان جاری می‌شود، پاسخگو انتظارات خواننده نیست. جایی که شهر «در این بن‌بست» شاملو هست، نویسنده‌ی جوانی چون رضا تقوی باید بسیار بیش‌تر تلاش کند تا از این شعر برگذرد.

Share/Save/Bookmark

 
 

تارنماهای آیت‌الله اسدالله بیات زنجانی و آیت‌الله یوسف صانعی دو تن از مراجع تقلید منتقد حکومت در ایران فیلتر شدند.

به گزارش تارنماهای مخالفان دولت در ایران، با فیلتر شدن این دو وب‌سایت، دسترسی آزاد کاربران ایرانی به آن‌ها غیرممکن شده است.


صفحه فیلترینگ

با این حال دلیل فیلتر شدن تارنماهای رسمی این دو مرجع تقلید شیعه اعلام نشده است.

در ایران «کمیته تعیین مصادیق فیلترینگ» که ریاست آن برعهده غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، دادستان کل کشور است، فیلتر کردن وب‌سایت‌ها را انجام می‌دهد.

ایران از جمله کشورهایی است که سازمان گزارشگران بدون مرز از آن به عنوان «دشمن اینترنت» یاد می‌کند

علاوه بر دادستان کل کشور، «وزیر یا نماینده وزارتخانه‎های آموزش و پرورش، ارتباطات و فناوری اطلاعات، دادگستری، اطلاعات، علوم،‌ تحقیقات و فناوری، فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، رئیس سازمان‎ صدا و سیما و فرمانده نیروی انتظامی، یک نفر خبره در فناوری اطلاعات و ارتباطات به انتخاب کمیسیون صنایع و معادن مجلس و یک نفر نماینده مجلس به انتخاب کمیسیون حقوقی و قضایی» اعضای دیگر این کمیته ١٢ نفره هستند.

تارنمای رسمی آیت‌الله صانعی پس از فیلتر شدن با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد که «ایجاد محدودیت در اطلاع‌رسانی این پایگاه و سایر رسانه‌های مکتوب و اینترنتی، معیار و محک مناسبی در جهت سنجش آزادی بیان می‌باشد.»

در همین حال امروز آیت‌الله علی‌محمد دستغیب که تارنمای رسمی وی نیز مدتی پیش فیلتر شده بود، گفت: «این آقایان در آن طرف دنیا مدعی می‌شوند که ایران کشوری آزاد است و هر کسی می‌تواند حرف خودش را بزند و هیچ اتفاقی نمی‌افتد. این افراد بر مرکب دروغ سوار هستند ولی ما که نمی‌توانیم همراه آن‌ها بر این مرکب دروغی که درست کرده‌اند، سوار شویم. خوب اگر به قول خودتان آزادی است که ما طبق معلوم خود صحبت کرده‌ایم و نزاعی هم با کسی نداریم؛ بلکه به دنبال این هستیم که واقعیات گفته شود و آن چیزی را که در قرآن و سنت آمده است، بیان شود.»

وی افزود که فیلترینگ را نمی‌شود با ادعای آزادی جمع کرد.

این مرجع تقلید منتقد حکومت ایران دلیل فیلتر شدن تارنمای رسمی‌اش را حمایت از میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو تن از رهبران مخالف دولت و مواضع‌اش درباره مجلس خبرگان رهبری اعلام کرد.

آیت‌الله دستغیب پس از انتخابات بحث‌برانگیز ریاست‌جمهوری سال گذشته ایران، بارها به نحوه رفتار حکومت با مخالفان و زندانیان سیاسی انتقاد کرده است.

ایران از جمله کشورهایی است که سازمان گزارشگران بدون مرز از آن به عنوان «دشمن اینترنت» یاد می‌کند.

گزارشگران بدون مرز که انجمنی بین‌المللی در دفاع از آزادی بیان و آزادی روزنامه‌نگاران است، می‌گوید که ایران در صدر کشورهای «سرکوبگر آزادی بیان بر روی اینترنت» در خاورمیانه است.

Share/Save/Bookmark

 
 

در روز شنبه دوم اکتبر، بیش از چهار هزارنفر از اعضای حزب دموکرات مسیحی س.د.آ در هلند، در گردهمایی حزب‌شان برای تصمیم‌گیری درباره‌ی همکاری و یا عدم همکاری با حزب اسلام‌ستیز آزادی شرکت کردند.
در این گردهمایی، موافقان و مخالفان ائتلاف با خیرت ویلدرز، رهبر دست راستی‌های افراطی، با شدت و حرارت تمام در جانبداری و هم علیه سیاست‌های او سخن گفتند.

ائتلاف با حزب آزادی، گروهی بزرگی از دموکرات‌مسیحی‌ها را با یک بحران اخلاقی مواجه کرده است. این گروه به رهبری آب کلینک، وزیر بهداری دولت فعلی خواهان در پیش گرفتن یک سیاست مبتنی بر جذب مهاجران مسلمان در جامعه و نه دفع آنها است. این در حالی است که خیرت ویلدرز خواهان کاهش شدید هزینه‌هایی است که دولت تاکنون برای یادگیری زبان هلندی و جذب مسلمانان در جامعه پرداخت کرده است.


آب کلینک وزیر بهداری دولت فعلی

حزب آزادی خط مشی خود را بر مبنای اسلام‌ستیزی، مهاجرستیزی و هم ناسیونالیسم بنا نهاده و به پیش می‌برد.این روزها ضدیت با اسلام و مسلمانان به شعار اصلی دست راستی‌های اروپا و امریکا تبدیل شده و خیرت ویلدرز می‌رود تا به عنوان پیشاهنگ آنها در زمره‌ی قدیسان جنگ‌های صلیبی جای گیرد.

مخالفان دموکرات مسیحی ویلدرز و حزب او در گردهمایی روز شنبه با استناد به آیات انجیل و یا قانون اساسی با قاطعیت خواهان عدم همکاری حزب خود با دست راستی‌های افراطی شدند. آنها با به کار کردن عباراتی از قبیل «ویلدرز یهودای خائنی بیش نیست. ویلدرز خواهان تفرقه است. ویلدرز خواهان طرد و انزوای یک میلیون مسلمان است. خیرت ویلدرز مسبب دو قطبی شدن جامعه است.

افکار نژادپرستانه و تبعیض‌آلود ویلدرز، حیثیت بین‌المللی هلند را به خطر انداخته است. همکاری با خیرت ویلدرز یعنی مخالفت با آزادی مذهب و آزادی عقیده. از حقوق اقلیت مسلمانان در این کشور دفاع کنید. اول مسلمانان، بعد یهودیان و سرانجام نوبت ما مسیحیان هم خواهد رسید و ...»، به مخالفت شدید با شرکت دموکرات مسیحی‌ها در کابینه‌ای پرداختند که تحت نفوذ مخالفان اسلام است.


خیرت ویلدرز رهبر دست راستی‌های افراطی

هم‌چنین در چند روز اخیر چندتن از شخصیت‌های تراز اول این حزب با مبارزه علیه جناح موافق با ویلدرز به رهبری ماکسیم فرهاخن، وزیر امور خارجه‌ی فعلی، تهدید به استعفا کرده‌اند. با این همه در گردهمایی روز شنبه با وجود همه‌ی مخالفت‌ها، اکثریت حاضر یعنی دوسوم از شرکت‌کنندگان به تشکیل کابینه‌ی ائتلافی با شرکت حزب لیبرال ف.ف.د و همکاری با حزب آزادی به عنوان مشاور دولت رای مثبت داده‌اند.

کابینه‌ی جدید هلند پس از نزدیک به سه ماه مذاکره میان احزاب برنده و بازنده‌ی انتخابات ماه ژوئن گذشته، سرانجام از ائتلاف دوحزب لیبرال یا ف‌.ف‌.د با حزب دموکرات مسیحی و هم با همکاری همه‌جانبه‌ی حزب راست افراطی «آزادی» به زودی تشکیل خواهد شد. تشکیل کابینه‌ای یک دست با شرکت دوحزب راست‌گرا و هم حزب میانه‌روی دموکرات مسیحی در تاریخ معاصر هلند بی‌سابقه است.

احزاب چپ در هلند با حسرت و خشم شاهد روی کار آمدن یک دولت دست راستی تمام عیار هستند؛ دولتی که تداوم سیاست‌های نئولیبرالیستی را با افت قدرت خرید مردم، گران شدن خدمات پزشکی، صرفه‌جویی میلیاردها یورو در زمینه‌ی خدمات فرهنگی و رسانه‌ای درپیش خواهد گرفت و هم کمک‌های اقتصادی و آموزشی هلند به کشورهای در حال توسعه را کاهش خواهد داد.

نظرسنجی‌های اخیر در هلند نشان می‌دهد که تعداد هواداران حزب آزادی روزبه‌روز افزایش می‌یابد. خیرت ویلدرز در مدتی کوتاه توانست با در پیش گرفتن سیاستی پوپولیستی و تبلیغات وسیع علیه مهاجرت مسلمانان به هلند، بخش بزرگی از رای دهندگان ناراضی و ناامید جامعه را به خود جلب کند؛ و به‌خصوص در جنوب این کشور اکثریت آرا را به خود اختصاص دهد. بحران اقتصادی سال گذشته، رشد بیکاری، افزایش ناامنی و رشد بزهکاری در میان هلندی‌های مراکشی‌الاصل از دلایل دیگر روی آوردن یک ملیون و نیم نفر از رای‌دهندگان به حزب آزادی است.

به قدرت رسیدن خیرت ویلدرز، سبب تحرک سیاسی و همکاری میان راست‌های سوئد، بلژیک، آلمان و مناطق دیگر اروپا شده است. آنها خواهان کپی‌برداری از نسخه‌ی موفق هلند هستند.
تبلیغات همه‌جانبه‌ی راست‌گرایان افراطی در اروپای شمالی علیه خطر قریب‌الوقوع یک سونامی اسلامی و هشدار مداوم آنها در مورد انهدام تمدن غرب به دست مسلمانان، بحران اقتصادی و افزایش بیکاران از دلایل روی آوردن مردم به دست راستی‌ها در این کشورها است.

پس از پیروزی راست افراطی در نروژ، دانمارک و هلند، و هم ورود همتایان آنها به پارلمان سوئد، اکنون نوبت آلمانی‌ها است تا هرچه سریع‌تر دست به کار ساختن حزبی ویلدرزی در کشور خود شوند. در همان ساعاتی که دموکرات مسیحی‌ها در حال بحث و جدال بر سر همکاری با خیرت ویلدرز بودند، او به دعوت هم‌فکران آلمانی خود در برلین علیه اسلام و مهاجران مسلمان سخنرانی کرد.

خوشبختانه با تلاش گروهی از روشنفکران هلند، این سیاستمدار افراطی در روز دوشنبه چهارم اکتبر به شکایت جمعی از مردم به خاطر اقدام به تفرقه‌افکنی میان شهروندان، توهین به دین اسلام و کتاب آسمانی مسلمانان راهی دادگاه خواهد شد.ویلدرز قرآن مجید را با کتاب «نبرد من» نوشته‌ی آدولف هیتلر مقایسه کرده و خواهان ممنوع شدن چاپ این کتاب در هلند شده است.

Share/Save/Bookmark

 
 

مراسم پایانی دومین دوره‌ی جایزه‌ی شعر «نیما» روز پنج‌شنبه، هشتم مهرماه هم‌زمان با روز بزرگداشت مولانا با توجه به محدودیت‌های موجود در سالنی خصوصی و با حضور جمع زیادی از شاعران كه از نقاط مختلف ایران برای شركت در این مراسم به تهران عزیمت كرده بودند برگزار شد. طی این مراسم مجموعه‌ی شعر «مرثیه برای درختی كه به پهلو افتاده است» سروده‌ی غلامرضا بروسان شاعر مشهدی به عنوان اثر تشویق شده دومین دوره‌ی جایزه‌ی شعر «نیما» معرفی شد.


نگار اسکندرفر: افسوس که ماهنامه‌ی کارنامه منتشر نمی‌شود

هیأت داوران این جایزه شامل: علی باباچاهی، شمس آقاجانی ، رؤیا تفتی، پروین سلاجقه وعلیشاه مولوی در ابتدا مجموعه‌ی شعر «انیس آخر همین هفته می‌آید» سروده سیدعلی صالحی را به عنوان كتاب برتر این جایزه در سال ۱۳۸۸انتخاب كرده بودند؛ اما اعلام شد، این شاعر بخش مادی جایزه خود را به اثری كه با اختلاف پنج امتیاز اختلاف نسبت به نفر اول در رتبه دوم انتخاب كارشناسان جایزه قرار داشت اهداء كرد و در نهایت مجموعه‌ی شعر «مرثیه برای درختی كه به پهلو افتاده است» سروده‌ی غلامرضا بروسان به عنوان اثر تشویقی این جایزه معرفی شد.

مراسم پایانی جایزه‌ی شعر «نیما» با شعرخوانی شاعران راه‌یافته به مرحله‌ی نهایی این جایزه و تقدیر از آنها در حضور نزدیك به ۲۰۰ نفر از شاعران و نویسندگان آغاز شد كه با تشویق حاضران روبرو گردید. در ادامه‌ی این مراسم علیشاه مولوی - عضو هیأت داوران این جایزه‌ - با تقدیر از برگزار‌كنندگان دومین دوره‌ی جایزه‌ی شعر«نیما» و با اشاره به روز مولانا گفت: «امروز روز مولاناست و برگزاری جایزه نیما را در این روز را باید به فال نیك گرفت.»

او افزود: برگزاری چنین جایزه‌ و چنین مراسمی به صورت مستقل و جمع‌ كردن گروهی این‌چنین از شاعران و نویسندگان، آن هم در شرایط امروز جامعه، كار بسیار سخت و البته بزرگی است كه نیاز اصلی امروز جامعه ادبی ایران است.»


اختتامیه‌ی دومین دوره‌ی جایزه شعر نیما

در این مراسم همچنین از هانیبال الخاص - هنرمند فقید – عضو كانون نویسندگان ایران كه نقاشی خود را از پرتره‌ی نیما یوشیج برای استفاده به عنوان طرح لوگو جایزه‌ی ادبی «نیما» به برگزاركنندگان این جایزه‌ اهداء كرده بود، به صورت خاص تقدیر شد.

در ادامه‌ی این برنامه اردشیر رستمی كه تندیس دور دوم جایزه‌ی «نیما» را با هزینه‌ی خود طراحی كرده بود، چند هایكو با مضمون اجتماعی برای حاضران خواند و گفت: «چقدر خوب است همین امشب از داریوش معمار بخواهیم كه شماره حسابی در اختیار ما قرار دهد و همه كمك كنیم تا سال آینده، این جایزه به لحاظ مادی با مشكلات كمتری برگزار شود.» او افزود: «اینكه جایزه نیما با توجه به مستقل و غیر دولتی بودن با این شرایط و سختی‌ها توانسته پابرجا بماند، جای خوشحالی دارد و همه باید كمك كنیم كه در سال‌های آینده نیز برگزار شود.»

در ادامه‌ی مراسم، داریوش معمار - دبیر جایزه‌ی شعر «نیما» - بیانیه‌ی این جایزه‌ را خواند كه در بخش‌هایی از آن به نوع نگاه متولیان فرهنگی به ادبیات و كاركردهایی كه برای آن قائل هستند، اشاره شده و آمده بود: «این نوع نگاه سبب ایجاد دو طیف جوایز ادبی دولتی و مستقل بوده است. از آنجا كه جوایز مستقل ادبی متأسفانه به‌خصوص طی سال‌های اخیر در برگزاری با محدودیت‌های معنوی و مالی متعددی روبه‌رو بوده‌اند، ضمن كم‌رنگ‌شدن بعضی از نتایج اصلی جوایز، كاركرد‌های دیگری یافته‌اند كه مهم‌ترین آن، منتخب ‌شدن آثار خلاق ادبی توسط جوایز مستقل بدون درنظر گرفتن محدودیت‌های فكری و ایدئولوژیك است.»


داریوش معمار، دبیر جایزه‌ی شعر «نیما»

در ادامه‌ی این بیانیه به تاریخچه‌ی جایزه‌ی شعر «نیما» و روند داوری دور دوم این جایزه اشاره شده بود و برگزار‌كنندگان جایزه‌ از مدیران انتشارات نگاه، شباهنگ و علی دهباشی تشكر و قدردانی كردند. همچنین در بخشی از این بیانیه‌ درباره‌ی دور سوم این جایزه آمده بود: «دور سوم جایزه‌ی شعر «نیما» توان خود را صرف انتخاب كتاب شعر برگزیده‌ی دهه‌ی هشتاد می‌كند و در این مسیر طی دو مرحله از تمام سلایق شعری موجود بهره می‌گیرد و حداقل نظر ۳۷ نفر را در امر كارشناسی دخیل خواهد كرد.

ضمن آنكه هیأت اجرایی دور سوم جایزه‌ی شعر «نیما»، داریوش معمار، حسین فاضلی، داریوش مهبودی و رضا حیرانی هستند. سپس سایت ادبی «وازنا» به سردبیری حافظ موسوی به عنوان مجله‌ی الكترونیكی برتر از سوی این جایزه مورد تقدیر قرار گرفت كه موسوی جایزه‌ی خود را به نگار اسكندرفر - مدیر مؤسسه‌ی كارنامه - تقدیم كرد. نگار اسكندرفر هم در سخنان كوتاهی از این‌كه دیگر مجله‌ی «كارنامه» وجود ندارد، ابراز تأسف كرد و گفت:«كارنامه» با نام مؤسسه‌ی «كارنامه» همچنان وجود دارد و هنوز هم مكانی برای شاعران، نویسندگان و اهالی ادبیات است.

غلامرضا بروسان - برگزیده‌ی دومین جایزه‌ی شعر «نیما» - نیز در سخنان كوتاهی گفت: دست مریزاد می‌گویم به برگزار‌كنندگان این مراسم كه به پاسداشت كلمه بلند می‌شوند و همچنین به دوستان‌شان كه برگزار‌كنندگان را در پاسداشت كلمه یاری دادند. او سپس شعر كوتاهی از سروده‌هایش را خواند و آن را به شمس لنگرودی تقدیم كرد.


تقدیر از حافظ موسوی به‌خاطر وازنا

حسین فاضلی كه اجرای مراسم پایانی جایزه‌ی شعر «نیما» را به عهده داشت، عنوان كرد، سیمین بهبهانی هم برای شركت در این مراسم دعوت شده بوده كه به دلیل عمل چشم‌هایش پیام داد قلباً با شما هستم و عمیقاً علاقه داشتم در این مراسم حضور داشته باشم.

محمدجواد حق‌شناس - مدیرمسؤول روزنامه‌ی توقیف شده «اعتمادملی»، مدیران نشر های مروارید ، چشمه و مسئولین بخش شعر نشر ثالث و نگاه نیز از حاضران در مراسم بود و در هنگام اهدای جوایز حضور داشت.

Share/Save/Bookmark

 
 

محمود احمدی‌نژاد، رئيس جمهوری ايران در آخرين اظهار نظر خود آمريکا و کشورهای غربی را مورد شديدترين حملات قرار داد. وی گفت: «مرده‌شور خودتان و ميزتان را ببرند که دنيا را به لجن کشيده‌ايد.»

به گزارش خبرگزاری‌های ايران، احمدی‌نژاد که در مراسم بازگشايی يک پروژه مسکن در ايران سخن می‌گفت مدعی شد که «سنگين‌ترين خفقان در آمريکا وجود دارد.»


وی گفت در آمريکا مردم به‌خاطر اظهار نظر اخراج می‌شوند و رسانه‌های آن‌ها با جنجال و تبليغات کارهای دولت را مثبت و درست جلوه می‌دهند.

وی مسئله هولوکاست را با واقعه تروريستی ۱۱ سپتامبر مقايسه کرد و گفت از ۶۰ سال پيش با بهانه‌ قرار دادن هولوکاست ملت‌های منطقه را «می‌چاپند» و امروز نيز ماجرای ۱۱ سپتامبر را آغاز کرده‌اند.

احمدی‌نژاد: سنگين‌ترين خفقان در آمريکا وجود دارد

احمدی‌نژاد گفت: «اگر دير اقدام می‌کرديم اين مسئله نيز مقدس‌ترين مسئله جهانی شده و ديگر کسی نمی‌توانست در رابطه با آن اظهار نظر کند.»

اشاره احمدی‌نژاد به سخنان خود در شصت و پنجمين نشست عمومی سازمان ملل است که در آن مدعی شده بود آمريکا در واقعه ۱۱ سپتامبر دست داشته است و پيشنهاد تشکيل يک «کميته حقيقت‌ياب» را در اين رابطه داده بود.

محمود احمدی‌نژاد در ادامه سخنان خود در همين باره گفت: «پايان اين ماجرا بايد مشخص شود. آن‌ها اعلام می‌کنند که سه هزار نفر کشته شده‌اند. مشکلی ندارد، بياييد به اين مسئله رسيدگی کنيد. ما هم همکاری خواهيم کرد که متهمان اين پرونده دستگير شوند.»

وی با اشاره به تحريم‌ها و تهديدها عليه ايران گفت: «فکر کردند دنيا بی‌صاحب است و به بهانه آن هرگونه که بخواهند می‌توانند بازی کنند. ملت ما را تهديد می‌کنند و می‌گويند راه حل‌ها روی ميز است، مرده شور خودتان، چهره‌تان و ميزتان را ببرند که دنيا را به لجن کشيده‌ايد.»


احمدی نژاد با بيان اين‌که «دوره شما تمام شده و جنايت‌هايی که می‌خواستيد انجام دهيد، انجام داده‌ايد» افزود: «بساط خود را جمع کرده و از منطقه برويد. اگر با پای خود از منطقه خارج نشويد، ملت‌های منطقه شما را با اردنگی از منطقه خارج خواهند کرد.»



وی در سخنان خود به موضوع تحريم بنزين ايران نيز اشاره کرد و گفت: «زمانی که بنزين را قطع کردند، راه برای متخصصان داخلی باز و در طول يک هفته توسط دانشمندان و متخصصان داخلی بنزين را توليد و جايگزين کرديم و توانستيم دو محموله آن را هم بفروشيم.»

محمود احمدی‌نژاد در پايان سخنان خود به نظام سرمايه‌داری حمله کرد و گفت: «انديشه سرمايه‌داری از حدود ۱۰۰ سال پيش، داشته‌های هويتی جامعه بشری را مورد تاخت‌وتاز خود قرار داد و چيزی باقی نگذاشت.»

سخنان جنجالی محمود احمدی‌نژاد درباره آمريکا و کشورهای غربی همواره با واکنش‌هايی در جهان همراه بوده است.

پس از آخرين نشست سازمان ملل نيز آمريکا و ديگر کشورهای غربی از سخنان رئيس جمهور ايران ابراز تأسف کردند و آن را «توهين‌آميز» خواندند.

Share/Save/Bookmark

 
 

«این شهر» The Town) ( سومین فیلم بن افلک (Ben Afllek) در مقام کارگردان و چهارمین فیلم وی در جایگاه نویسنده است. فیلمنامه‌نویسی که فیلم پربار و به‌یادماندنی «ویل هانتینگ نابغه» (Good Will Hunting) را در کارنامه‌ی سینمایی خود ثبت کرد. «ویل هانتینگ نابغه» برنده‌ی هفت جایزه‌ی داخلی و بین‌المللی برای بهترین فیلمنامه، و کاندیدای دریافت پنج جایزه‌ی دیگر شد.


بن افلک کارگردان فیلم «این شهر»

پیتر کرگ (Peter Craig) در نوشتن فیلمنامه‌ی «این شهر» همکار بن افلک بوده و فیلمنامه‌ی این فیلم بر اساس رمان «شاهزاده‌ی دزدان» (Prince of Thieves) اثر چاک هوگان (Chuck Hogan ) نوشته شده است. بن افلک اما علاوه بر نوشتن فیلمنامه و کارگردانی این فیلم، بازی خیره کننده‌ای نیز در آخرین ساخته‌ی خود به معرض نمایش گذاشته است. این فیلم محصولی است از کمپانی برادران وارنر که در ۱۷سپتامبر ۲۰۱۰ در سینماهای ایالات متحده به اکران درآمد.

«این شهر» روایت جرم و جنایت، گروگان‌گیری و سرقت مسلحانه در شهر بوستون آمریکاست، شهری در شرق ایالات متحده که در ابتدای شکل‌گیری کشور جدید، برای محصولاتی نظیر لوبیا و نوعی ماهی روغنی‌اش شهرت داشت. امروزه این شهر تبدیل به بهشت فیلمسازانی شده است که روایات گوناگونی از تبعیض‌های نژادی، قومی و قبیله‌ای و مسائل کارگری را به تصویر می‌کشند؛ مسائلی که پیش از این غالباً در شهرهایی چون فیلادلفیا، شیکاگو و نیویورک تصویر می‌شد. اما بن افلک در این فیلم چهره‌ی دیگری از «این شهر» را تصویر می‌کند؛ شهری که سالانه بیش از ۳۰۰ سرقت بانک در آن اتفاق می‌افتد.


«این شهر» The Town) ( سومین فیلم بن افلک (Ben Afllek)

وی در گفت‌وگویی با کولیدر می‌گوید:«این فیلم که روایتی از زندگی سارقان مسلح ساکن حومه‌ی شهر بوستون است، نگاهی به شدت واقع‌گرایانه به کار، زندگی شخصی و روابط این قشر از انسان‌ها دارد و نیز راهی که ممکن است مسیر زندگی و عادات آنها را تغییر دهد. بسیار غیرمتعارف است که یک فیلم چنین پیچیدگی‌هایی را توأمان به تصویر بکشد»

مقدمه‌ی نوشتاری هوشمندانه‌ای توجه بیننده را به محله‌ای در شهر بوستون به نام «چارلزتاون» جلب می‌کند که خانه‌ی سارقان مسلح و دزدان حرفه‌ای بانک‌هاست و تعداد این سارقان در این محله بیشتر از هر جای دیگری در دنیاست. داگ مک ری (Doug MacRay) با بازی بن افلک، یکی از این سارقان حرفه‌ای است؛ مردی لاغر، خشن و کارآمد که کارش را به‌خوبی بلد است.

خلافکاری تنها راهی است که او در زندگی می‌داند، پدرش (Chris Cooper) بیشتر عمرش را در زندان گذرانده، اما داگ این اواخر احساس می‌کند دیگر تمایلی به انجام کارهای خلاف ندارد. جیم (Jeremy Renner) که بهترین دوست و شریکش است، به داگ اجازه نمی‌دهد شراکت‌شان را رها کند اما داگ از اینکه با خواهر جیم (Blake Lively) ارتباط جنسی دارد، احساس گناه می‌کند، چرا که این ارتباط بیشتر از روی عادت است تا علاقه. داگ اما برای ترک بوستون و فرار به فلوریدا در حال طرح نقشه است.

پیچیدگی داستان از جایی شروع می‌شود که دو شخصیت جدید وارد داستان می‌شوند: Jo Hamm (افسر شجاع اف بی آی) و دختر جوانی بنام کلر (Rebecca Hall) که کارمند بانک کمبریج است. در یکی از سرقت‌های مسلحانه‌ی گروه داگ و جیم از بانک کمبریج، کلر گروگان گرفته می‌شود اما بر اثر یک اشتباه آزاد می‌شود. جیم که از این مسئله نگران است تصمیم می‌گیرد با ارعاب دختر و یا ترجیحاً کشتن او، مانع این شود که اطلاعاتی از سوی دختر جوان به مأمور اف بی آی جهت شناسایی آنها داده شود.


اما داگ از جیم می‌خواهد که مسئولیت این کار را به او بسپارد، ملاقات جیم با کلر جهت رفع این مشکل، منجر به ایجاد علاقه‌ای قلبی از سوی داگ به دختر جوان می‌شود. اما ایجاد چنین حسی به جای اینکه روند خشن فیلم را متعادل کند، به فیلم فضایی غیر معمول می‌بخشد.

خانم هال که بازیگری است با چهره‌ای ظریف، در این فیلم کاراکتری مرموز دارد. او فاقد فردیت کافی برای اقناع حس علاقه‌مندی مخاطب است و ارتباط عاشقانه‌ی وی با داگ رگه‌هایی از تنش و بحران به همراه می‌آورد. شراکت و رفاقت داگ و جیم سرنوشتی مشابه فیلم ( Mean Streets) پیدا می‌کند، بدین معنا که استحکام خود را از دست می‌دهد و دو دوست رو در روی هم قرار می‌گیرند، این چیزی است که فرآیند داستان به این رابطه تحمیل می‌کند. با این وجود، همه‌ی این رویدادها روند فیلم را از چنان استحکامی برخوردار می‌سازد که «این شهر» را به فیلمی دیدنی تبدیل کرده است.


توپوگرافی و معماری شهر اگرچه زندگی اجتماعی و روزانه‌ی مردم را به نمایش نمی‌گذارد، همچنان زنده و لذت‌بخش است. سکانس‌های بسیار زیبا و باشکوهی در استادیوم معروف شهر بوستون به تصویر کشیده شده، تصاویری که روایت عاشقانه‌ی فیلم را باورپذیر می‌سازد. این لحظات زودگذر و سرشار از هیجان در فیلم شاید از دید طرفداران یانکی‌ها، همگی شبیه هم است. اگر چنین نبود، شاید تنها جذابیت این سکانس، موسیقی متن blaring(نوعی موسیقی که با صدایی شبیه فریاد خوانده می‌شود) آن بود: «این یک شوخی است، یک جرقه است، قدم زدن در پارک است.»

«این شهر» رتبه‌ی Rدریافت کرده است و این بدان معناست که به لحاظ خشونت و زبان خشنی که در برخی سکانس‌ها استفاده شده، برای افراد زیر ۱۷سال ممنوع است. این فیلم در دو هفته‌ی اول اکران، مبلغی نزدیک به ۴۹ میلیون دلار فروش داشت.

لینک تریلر فیلم در یوتیوب:

Share/Save/Bookmark

 
 

پس از گذشت حدود يک ماه‌ و نيم از فرمان رئيس جمهور افغانستان مبنی بر انحلال شرکت‌های خصوصی امنيتی در اين کشور، هشت شرکت، از جمله شرکت آمريکايی XE، منحل شدند.

حامد کرزی در فرمانی هشت ماده‌ای، ضمن اعلام انحلال تمام شرکت‌های امنيتی خصوصی داخلی و خارجی به اين شرکت‌ها چهار ماه فرصت داد تا به کار خود پايان دهند در غير اين صورت طبق اين فرمان با آنان برخورد خواهد شد.


وحيد عمر، سخنگوی رئيس جمهور افغانستان در يک نشست خبری در کابل گفت که روند انحلال و جمع‌آوری سلاح اين شرکت‌ها «موفقيت‌آميز» بوده است.

به گفته سرهنگ سيد افندی، يک مقام ارشد پليس تاکنون ۴۴۵ قبضه سلاح مختلف از جمله سلاح سنگين از شرکت‌های منحل‌شده امنيتی جمع‌آوری شده است.


شرکت‌های امنيتی خصوصی به‌طور معمول مسئوليت تأمين امنيت نهادها و دفاتر بين‌المللی، بانک‌ها و مهمان‌خانه‌های خارجی را برعهده دارند.

افغان‌های شاغل در اين شرکت‌ها می‌توانند با تسليم‌ سلاح و تجهيزات نظامی‌شان جذب پليس اين کشور شوند

بر پايه فرمان رئيس جمهور افغانستان اين اقدام براساس قانون اساسی اين کشور و به‌منظور مبارزه عليه فساد، تأمين امنيت مطمئن، جلوگيری از بی‌نظمی و سوء استفاده از اسلحه، لباس و تجهيزات نظامی صورت گرفته است.

افغان‌های شاغل در اين شرکت‌ها می‌توانند با تسليم‌ سلاح و تجهيزات نظامی‌شان جذب پليس اين کشور شوند.

طبق اين فرمان، ويزای اقامت شهروندان خارجی که در اين شرکت‌ها کار می‌کنند نيز پس از زمان تعيين‌شده فسخ می‌گردد و اين افراد با توجه به قانون مکلف به واگذاری اسلحه و تجهيزات نظامی به دولت افغانستان هستند و يا در صورتی که منع قانونی وجود نداشته باشد می‌توانند تجهيزات نظامی‌شان را به خارج از افغانستان انتقال دهند.

به وزارت کشور افغانستان نيز دستور داده شده است تا امنيت سفارت‌خانه‌ها، نهادهای بين‌المللی و داخلی در اين کشور و همچنين امنيت کاروان‌های انتقالاتی نيروهای خارجی را در همکاری با وزارت دفاع و رياست امنيت ملی، برعهده گيرد.

تاکنون شکايات و اعتراضات متعددی در ولايات مختلف افغانستان نسبت به چگونگی فعاليت اين شرکت‌ها صورت گرفته است.

حامد کرزی قبل از صدور فرمان انحلال اين شرکت‌ها گفته بود که شرکت‌های خصوصی امنيتی «حقوق مردم را زير پا می‌گذارند، امنيت را پايمال می‌کنند، روز دزدی می‌کنند و راه را می‌گيرند و شب تروريست می‌شوند.»

وزارت کشور افغانستان پيش از اين شمار شرکت‌های امنيتی خصوصی را ۵۲ شرکت اعلام کرده بود که ۲۷ شرکت خارجی و ۲۵ شرکت داخلی می‌باشند.

Share/Save/Bookmark

 
 

اپرا وین‌فری، مجری سرشناس برنامه‌های تلویزیونی که از او به عنوان قدرتمندترین زن رسانه‌های آمریکا یاد می‌کنند با جی، کی، رولینگ نویسنده‌ی داستان‌های هری پاتر در اسکاتلند با برگزاری میزگردی گفت و گو کرد. رولینگ در این میزگرد آینده‌ی مجموعه‌ی هری پاتر را در ابهام نگه داشت و از پیامدهای شهرت ناگهانی در زندگی‌اش و از مرگ مادرش و تأثیر این واقعه در پیدایش مجموعه‌ی هری پاتر سخن گفت.


میزگرد خبرساز اپرا وین‌فری

اپرا وین فری در میزگردی که روز جمعه، اول اکتبر در اسکاتلند برگزار شد، با نویسنده‌ی مجموعه‌ی پرفروش هری پاتر گفت و گو کرد. در این گفت و گو این دو چهره‌ی رسانه‌ای و خبرساز غرب، درباره‌ی مشکلاتی که شهرت برای آنها به‌وجود آورده است صحبت کردند. جی، کی، رولینگ در این میزگرد از تجربه‌اش پس از انتشار نخستین کتاب از مجموعه‌ی داستان‌های هاری پاتر یاد کرد و گفت: وقتی برای اولین بار صف مشتاقان هری پاتر در یک کتابفروشی را دیده، حس و حال بیتل‌ها را وقتی که مشهور شدند به‌خوبی درک کرده است.

رولینگ به وین‌فری گفت: مجموعه‌ی هفت جلدی هری پاتر که در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۹۷تا ۲۰۰۷ منتشر شد، از او انرژی زیادی گرفت. او در ادامه افزود: «حالا که بحث فشار افکار عمومی به میان آمد، و اینکه من چطور با این موضوع کنار آمدم، باید بگویم حالم خوب نبود. اما اگر کسی حالم را می‌پرسید، می‌گفتم بد نیستم. ولی در واقع چیزی نمانده بود که اعصابم را از دست بدهم.»

وین‌فری در این میزگرد پرسشی را که برای میلیون‌ها خواننده‌ی مجموعه‌ی هری پاتر مطرح است با نویسنده‌ی این کتاب در میان گذاشت. آیا کتاب بعدی هاری پاتر در راه است و این مجموعه ادامه پیدا می‌کند؟ داستان بعدی هاری پاتر کی منتشر می‌شود؟

خانم رولینگ در پاسخ به این پرسش گفت: «من در هر حال می‌توانم بخش هشتم و حتی نهم یا دهم این مجموعه را بنویسم. وقتی بخش هفتم این کتاب تمام شد، احساس غرور کردم که بالاخره این مجموعه را به پایان رساندم. اما در همان حال احساس کردم بعد از تمام شدن این مجموعه چیزی در زندگی کم دارم.»

جی، کی رولینگ در سال ۲۰۰۷، هفتمین قسمت ماجراهای هری پاتر را به عنوان آخرین رمان از این مجموعه منتشر کرد. از آن زمان تا امروز شایعات زیادی درباره‌ی ادامه‌ی انتشار این مجموعه بر سر زبان‌هاست. این نویسنده‌ی ۴۵ساله گفت: «من نمی‌گویم که ادامه‌ی این مجموعه را نمی‌نویسم. در هر حال من کار خودم را کرده‌ام. اما این هم هست که آدم از آینده خبر ندارد.»


جی کی رولینگ

خانم رولینگ که زمانی با کمک دولت و اداره‌ی خدمات اجتماعی زندگی‌اش را می‌گذراند، با انتشار مجموعه‌ی هری پاتر به یکی از ثروتمندترین زنان انگلستان تبدیل شد. او نه تنها از حق‌التألیف فروش میلیونی این مجموعه برخوردار شد، بلکه از طریق فروش امتیاز فیلم‌هایی بر اساس کتابش میلیون‌ها دلار به‌دست آورد. مجموعه‌ی هفت جلدی هری پاتر در ۲۰۰ کشور جهان بیش از ۴۰۰ میلیون نسخه به فروش رسیده و فیلم‌هایی که بر اساس این مجموعه ساخته شده، بیش از پنج میلیارد دلار فروش داشته است. بر اساس گزارش ساندی تایمز دارایی خانم رولینگ بالغ بر ۴۹۹میلیون پوند است.

پیش از آنکه نخستین داستان هری پاتر به یک کتاب پرفروش تبدیل شود، ناشران مختلف دست‌نویس این کتاب را برای نویسنده پس می‌فرستادند. رولینگ در این میزگرد گفت: «مثل بومرنگ بود. به هر جا که دست‌نویس‌ را می‌فرستادم، به دست خودم برمی‌گشت. اما من به این داستان اعتقاد داشتم و مطمئن بودم موفق می‌شود.»
این نویسنده‌ی انگلیسی در این میزگرد همچنین درباره‌ی موضوعاتی مانند بیماری و مرگ هم صحبت کرد.


مجموعه‌ی هری پاتر

او گفت مدتی به افسردگی مبتلا بوده و تجربه‌ی مرگ مادرش، حالا، پس از موفقیت هری پاتر به ده‌ها زبان دنیا ترجمه و منتشر شده است. او در ادامه افزود: «مایکل جکسون هم حتی قصد داشت ترانه‌ای بر اساس داستان‌های هری پاتر بنویسد و بخواند.» او با اشاره به مرگ مادرش گفت: «یکایک صفحات مجموعه‌ی هفت جلدی هری پاتر از مرگ مادرم نشان دارد. اغراق نمی‌کنم، اگر مادرم نمی‌مرد، هرگز داستان‌های هری پاتر نوشته نمی‌شد.»

مادر جی، کی رولینگ در سال ۱۹۹۰در سن چهل و پنج سالگی در اثر ابتلا به بیماری ام اس درگذشت. خانم رولینگ هم اکنون ۴۵ سال دارد.

خانم رولینگ در این گفت و گو به این موضوع اشاره کرد که پایان دادن به مجموعه‌ی هری پاتر برای او کار بسیار دشواری بوده است. او گفت: «من می‌دانستم که بالاخره این داستان باید روزی تمام بشود. ما می‌دانیم که انسان‌هایی که به آنها علاقه داریم و عاشق آنها هستیم، روزی خواهند مرد. اما با این وجود مرگ همیشه غیرمنتظره است. بعد از پایان رسیدن این مجموعه مدت‌ها در حالت ناباوری و بهت بودم.»

جی کی رولینگ برای تحقیق درباره‌ی بیماری ام اس و پیدا کردن درمان قطعی آن مرکزی را در اسکاتلند بنیان گذاشت و تاکنون بارها رقم‌های هنگفتی را به مراکز درمانی و پژوهشی بیماری ام اس اهدا کرده است.

منبع: Reuters

Share/Save/Bookmark

 
 

شيرين عبادی و هشت سازمان مدافع حقوق بشر خواهان آزادی نسرين ستوده، وکيل زندانی و پايان دادن به آزار وکلا در ايران شدند.

به گزارش تارنمای کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران، شيرين عبادی، برنده جايزه صلح نوبل به همراه سازمان عفو بين‌الملل، ديده‌بان حقوق بشر، کميسيون بين‌المللی قضات، فدراسيون بين‌المللی حقوق بشر، ليگ ايرانی دفاع ازحقوق بشر، اتحاديه بين‌المللی وکلا، سازمان جهانی عليه شکنجه و کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران نسبت به ادامه بازداشت بدون اتهام و يا محاکمه نسرين ستوده در ايران اعتراض کردند.


نسرين ستوده

آن‌ها در اين بيانيه خواستار آزادی سريع و بی‌قيد و شرط نسرين ستوده شدند.

بيانيه مشترک هشدار داده است که بازداشت فوق جديدترين اقدام در راستای «بازداشتن ايرانيان، مخصوصأ آن‌هايی که منتقد مقامات هستند، انجام می‌پذيرد تا از دسترسی آنان به خدمات دفاعی مناسب و شايسته که حقی اساسی و متضمن محاکمه‌ای منصفانه می‌باشد، جلوگيری کند.»

«از اوت ۲۰۰۵ تا کنون، هيچ متخصص حقوق بشر سازمان ملل متحد نتوانسته اجازه بازديد از ايران را دريافت کند»

نسرين ستوده به دو اتهام «اقدام عليه امنيت کشور» و «تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی» روز شنبه ۲۳ شهريورماه گذشته از سوی مقامات قضايی ايران به دادگاه فراخوانده شد و از آن روز در بازداشت به‌سر می‌برد. وی وکيل مدافع گروهی از زندانيان سياسی ايران است.

بيانيه می‌افزايد از زمانی که خانم ستوده بازداشت شده است، به همسر وی، رضا خندان و وکيل مدافع‌اش نسيم غنوی هشدار داده‌اند تا در مورد پرونده وی صحبتی نکنند. رضا خندان حتی برای بازجويی به شعبه يک دادگاه انقلاب نيز احضار شده است که وی آن را «يک سری تهديد» خوانده است.

بيانيه مدافعان حقوق بشر افزون بر مورد بازداشت نسرين ستوده به فشارهای ماه‌های اخير و آزار وکلای مدافع نيز پرداخته‌اند.

آن‌ها از وضعيت محمد اوليايی‌فرد، وکيل دادگستری که هم‌اکنون در زندان به‌سر می‌برد؛ بازداشت، آزادی و ايجاد پرونده قضايی برای عبدالفتاح سلطانی و محمدعلی دادخواه در سال پيش؛ محاکمه محمد سيف‌زاده در آينده؛ ممنوع‌الخروجی هادی اسماعيل‌زاده، عضو کانون مدافعان حقوق بشر و فشارهای مختلف به شيرين عبادی و ايجاد پرونده مالياتی برای وی نوشته‌اند.

بيانيه در همين رابطه می‌افزايد نسرين ستوده پيش از بازداشت اخير دريافته بود که ۳۰ وکيل دادگستری ديگر نيز با «پرونده‌های مالياتی ساختگی» روبرو هستند.

همچنين شادی صدر و محمد مصطفايی، دو وکيل ديگر نيز در طول سالی که گذشت مجبور به ترک ايران شده‌اند.

بخش ديگری از بيانيه به فشارهای دولت ايران بر کانون وکلای اين کشور اختصاص دارد. جلوگيری از شرکت وکلای منتقد در انتخابات شورای مرکزی اين کانون و تلاش در راه جايگزينی اساسنامه جديد به منظور از ميان بردن استقلال کانون وکلای ايران دو نمونه از اين فشارها شمرده شده‌اند.

بيانيه در بخش ديگری افزوده است که اصول اوليه سازمان ملل متحد درباره نقش وکلا مقرر می‌دارد که وکلا بايد مجاز باشند تا کار خود را «بدون ارعاب، مانع، آزار، و دخالت نادرست» و با «آزادی بيان» انجام دهند.

در پايان، اين مدافعان حقوق بشر تأکيد کرده‌اند که از اوت ۲۰۰۵ تا کنون، هيچ متخصص حقوق بشر سازمان ملل متحد نتوانسته اجازه بازديد از ايران را دريافت کند.

بيانيه آورده است: «در حال حاضر هشت گزارشگر ويژه در انتظار مجوز ديدار هستند، که هنوز از طرف مقامات ايرانی مورد موافقت قرار نگرفته است.»

Share/Save/Bookmark

 
 

نخست‌وزير منتخب استراليا در نخستين سفر خارجی‌اش طی يک برنامه از پيش اعلام نشده عازم افغانستان شد و در ديدار با رئيس جمهور اين کشور گفت که استراليا نسبت به ادامه کمک‌ها به افغانستان متعهد می‌باشد.

جوليا گيلارد در ديدار شنبه‌شب خود ابتدا به يک پايگاه نظاميان استراليايی در شهر ترين کوت، مرکز ولايت اروزگان رفت و از نزديک وضعيت سربازان اين کشور را مورد بررسی قرار داد.


بنابر اطلاعات دفتر نخست‌وزيری استراليا، خانم گيلارد بعد از صرف غذا با سربازان اين کشور و تماشای يک مسابقه فوتبال، در يک مراسم ويژه نسبت به نظاميان کشته شده استراليايی در جنگ افغانستان ادای احترام کرد.

استراليا در حدود ۱۵۵۰ سرباز در افغانستان دارد و از سال ۲۰۰۱ تاکنون ۲۱ سرباز اين کشور در افغانستان کشته شده‌اند.

استراليا در حدود ۱۵۵۰ سرباز در افغانستان دارد

جوليا گيلارد قبل از ملاقات با حامد کرزی با ژنرال ديويد پتريوس، فرمانده ارشد نظاميان آمريکايی و ناتو در مورد وضعيت افغانستان گفت‌وگو کرد.

نخست‌وزير استراليا در ديداری که با رئيس جمهور افغانستان در کاخ رياست جمهوری اين کشور داشت بر تعهد استراليا نسبت به تأمين صلح و ثبات و ادامه فعاليت‌های بازسازی افغانستان تاکيد کرد.

حامد کرزی نيز با ابراز قدردانی از کمک‌های استراليا گفت که جامعه بين‌المللی می‌بايست بر از بين بردن مراکز حمايتی شورشيان در خارج از مرزهای افغانستان تمرکز کند.

اشاره تلويحی حامد کرزی به حضور طالبان در پاکستان و آمدورفت آنان به افغانستان است.

ناتو و به خصوص نيروی ويژه آمريکايی تاکنون حملات متعددی را بر مناطقی از پاکستان که گفته می‌شود پناهگاه‌های تندروان است، انجام داده‌اند اما دولت افغانستان اين اقدامات را کافی نمی‌داند.

Share/Save/Bookmark

 
 

علی لاريجانی، رئيس مجلس ايران اقدام دولت آمريکا مبنی بر تحريم هشت مقام ايرانی را «بی‌معنا» و «سبک» خواند. محمدنجار، وزير کشور و سردار رادان، جانشين فرمانده نيروی انتظامی نيز در اين‌باره واکنش نشان دادند.

به گزارش خبرگزاری‌های ايران، علی لاريجانی که در مجلس ايران سخن می‌گفت اقدام اخير دولت آمريکا در مورد عدم صدور ويزا و بلوکه کردن دارايی‌های هشت مقام سياسی، نظامی و امنيتی ايران را «بازی کودکانه در صحنه بين‌المللی» خواند.


لاريجانی گفت: «متأسفانه کشورهايی که داعيه مديريت جهانی را دارند علاقمند به بازیگوشی هستند و به چنين اعمالی سرخوش هستند و اين‌قدر بی‌ضابطه در قلمرو حقوق بين‌المللی عمل می‌کنند.»

وی که رئيس فراکسيون اصول‌گرايان در مجلس نيز هست افزود: «اگر اسم اين اقدامات را مديريت جهانی می‌گذاريد و بازی با هيچ برای شما ابتهاج‌آور است، پيشنهاد می‌کنيم دارايی همه مسئولان ايرانی را بلوکه کنيد، که شايد تشفی خاطر شود.»

محمدنجار تحريم آمريکا را نشانه تناقض شديد در برخورد با حقوق بشر دانست و سردار رادان آن را «لطيفه»ای بيش نخواند

آمريکا چهار روز پيش هشت تن از مقام‌های دولتی ايران را به دليل «نقض حقوق بشر و سرکوب اعتراضات مردم ايران در وقايع پس از انتخابات رياست جمهوری در اين کشور»، در فهرست تحريم‌های خود قرار داد.

باراک اوباما، رئيس جمهوری اين کشور طی فرمانی تمامی روابط اين هشت نفر با مؤسسات آمريکايی را ممنوع کرد و گفت که افراد تحريم شده، مشمول محدوديت‌های مسافرتی و انسداد دارايی‌ها می‌شوند.

از سوی ديگر مصطفی محمدنجار، وزير کشور ايران که در فهرست تحريم‌شدگان قرار دارد، اين تحريم را نشان‌دهنده «تناقض رفتارها، استيصال و سردرگمی مقامات آمريکايی» دانست .

وی گفت: «دولت آمريکا در تناقض شديدی در برخورد با حقوق بشر گرفتار شده است.»

محمدنجار افزود: «دارايی‌های نداشته من برای آن‌ها و هرچه دارم نيز برای آن‌ها باشد.» وی در واکنش به ممنوع‌الورود شدن خود به خاک آمريکا نيز گفت: «ما هيچ‌گاه قصد سفر به خاک آمريکا را نداشته و نداريم.»

سردار احمدرضا رادان، جانشين فرمانده نيروی انتظامی که نام‌اش در فهرست افراد تحريم‌شده قرار دارد، صبح ديروز در اظهارنظری تحريم آمريکا را «لطيفه»ای بيش نخواند و گفت: «انتظار می‌رود زمانی که اوباما خود وارد اين حوزه شد و اطلاعيه قرائت کرد به من هم اعلام می‌کرد موجودی حساب‌ام چقدر است تا پس از بسته‌شدن پيگيری کنم.»

محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران؛ غلام‌حسين محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضائيه؛ حيدر مصلحی، وزير اطلاعات؛ صادق محصولی، وزير رفاه؛ سعيد مرتضوی، دادستان سابق تهران؛ مصطفی محمد نجار، وزير کشور و جانشين فرمانده کل قوا در نيروی انتظامی؛ احمدرضا رادان، فرمانده نيروی انتظامی تهران بزرگ و حسين طائب معاون اطلاعات سپاه پاسداران و فرمانده نيروی مقاومت بسيج، هشت مقام ايرانی هستند که مورد تحريم قرار گرفته‌اند.

روز نهم مهرماه رامين مهمان‌پرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ايران تحريم هشت مقام اين کشور از سوی آمريکا را «دخالت در امور داخلی» ايران دانست.

وی گفت: «اين اقدام آمريکا در راستای دخالت‌های ۳۰ سال گذشته اين کشور در امور داخلی ايران است و ثابت می‌کند که آمريکا از قانون‌شکنی‌ها و ناآرامی‌ها در داخل کشور حمايت کرده و باعث تهييج و تحريک اين گونه اعمال می‌شود.»

Share/Save/Bookmark

 
 

پس از گذشت دو روز از بازداشت رهبران و اعضای نهضت آزادی ايران، اسامی آن‌ها در خبرگزاری رسمی ايران انتشار يافت. ابراهيم يزدی، دبيرکل و هاشم صباغيان عضو شورای مرکزی اين حزب به تهران منتقل شدند.

در آخرين ساعت‌های شب گذشته، خبرگزاری جمهوری اسلامی ايران (ايرنا)، طی خبر کوتاهی به‌نقل از «يک مقام آگاه» اسامی هشت عضو بازداشت‌شده نهضت آزادی را منتشر کرد.


ابرهيم يزدی و هاشم صباغيان

بر اساس سخنان اين «مقام آگاه در اصفهان» افراد دستگيرشده، ابراهيم يزدی (تهران)، هاشم صباغيان (تهران)، علی‌اصغر غروی (اصفهان)، وحيد حقيقی (اصفهان)، عباس‌علی مصلحی (اصفهان)، احمد ميرمحمد رضايی (زنجان)، رسول ورپائی (نائين) و غفار فرزدی (تبريز)، می‌باشند.

خبرگزاری ايرنا که جرم اعضای نهضت آزادی را «شرکت در نماز جمعه محفلی و غير قانونی علی‌اصغر غروی» اعلام کرده، افزوده است که ابراهيم يزدی، «قصد داشت تا يک جلسه خصوصی با ساير اعضای نهضت آزادی نيز برگزار کند.»

ميزان‌ خبر: دستور بازداشت اعضای نهضت آزادی از اطلاعات تهران صادر شده است

«ايرنا» نوشته است ابراهيم يزدی به‌طور موقت از زندان آزاد شده بود و «بدون هماهنگی» به اصفهان سفر کرده است.

اين «مقام آگاه» خبر داده است که ابراهيم يزدی و هاشم صباغيان «به‌دليل داشتن پرونده» با حکم قضايی به تهران انتقال يافتند و دستگيرشدگان ديگر نيز همچنان در بازداشت به‌سر می‌برند.

اين گروه از رهبران و اعضای نهضت آزادی ايران، بعد از ظهر روز جمعه نهم مهرماه در اصفهان بازداشت شدند.

تارنمای ميزان خبر، نزديک به نهضت آزادی ايران، در آن روز نوشت که دستگيری اين افراد در پی آن رخ داد که تعدادی از اعضا و علاقمندان نهضت آزادی پس از شرکت در مراسم ختمی در اين شهر برای اقامه نماز گردهم آمده بودند.

اين تارنمای خبری افزود: «مأموران لباس شخصی که بدون ارائه حکم قضايی وارد محل شده و خود را نيروهای امنيتی و اعضای بسيج معرفی می‌نمودند با اين توجيه که دکتر علی‌اصغر غروی در اين محل به‌صورت غير قانونی نماز جمعه اقامه نموده است اين گروه را بازداشت کرده‌اند.»

مأموران پس از بازداشت اين چند تن نسبت به ارعاب و تهديد ساير حاضران و فيلم‌برداری و ثبت مشخصات آن‌ها اقدام نموده و سپس محل را ترک کردند.

«ميزان خبر» روز گذشته در آخرين گزارش خود از وضعيت دبيرکل و رهبران نهضت آزادی ايران، نوشت که آن‌ها شب نخست را در اداره اطلاعات شهر اصفهان زندانی بودند.

اين تارنما به نقل از «يک منبع آگاه» اعلام کرد که «دستور بازداشت اعضای نهضت آزادی از اطلاعات تهران صادر شده است و وکلا و خانواده‌های بازداشت‌شدگان منتظرند تا پس از انتقال افراد به تهران اقدامات لازم را برای پيگيری پرونده اتهامی ايشان صورت دهند.»

سه تن از اين رهبران بازداشت‌شده نهضت آزادی ايران، برای چندمين بار است که پس از انتخابات بحث‌برانگيز دهمين دوره رياست جمهوری در ايران دستگير می‌شوند.

ابراهيم يزدی دبيرکل اين حزب سه بار، غفار فرزدی، مسئول شاخه آذربايجان سه بار و احد رضايی، مسئول شاخه زنجان دو بار در اين دوران بازداشت شده‌اند.

Share/Save/Bookmark

 
 

تحریم‌های غیرقانونی
سرمقاله امروز روزنامه آرمان با عنوان «تحریم اشخاص برای نخستین بار» که در مورد تحریم‌های یک جانبه آمریکا علیه ایران است، تحریم هشت مقام ایرانی توسط آمریکا را غیر قانونی دانسته است.

نعمت احمدی، حقوقدان در این سرمقاله نوشته است: «ایالات متحده سال‌هاست که نسبت به خیلی از کشورها مثل کره شمالی، کوبا و تا زمانی که روابطش با چین به حالت عادی بازنگشته بود، نسبت به چین، تحریم‌های یک طرفه‌ای را علیه این کشورها وضع کرد که این تحریم‌ها مطابق با مواد ٤٠ و ٤٢ منشور سازمان ملل متحد نیست.»

این سرمقاله ادامه می‌دهد: «اگر تحریم‌هایی از این دست را شورای امنیت یا دادگاه بین‌المللی رسیدگی به جنایات جنگی وضع کند، این‌ها مواردی است که هم در حقوق بین‌الملل مجوزش داده شده است و هم از سوی سازمان ملل معتبر شناخته می‌شود.»

نویسنده سرمقاله آرمان افزوده است: «تحریم‌های یک‌جانبه کشورها با این که پشتوانه حقوق بین‌المللی ندارد و تابع مقررات بین‌المللی نیست اما مسبوق به سابقه است و کشورها چنین تحریم‌های یک‌ جانبه‌ای را اعمال می‌کنند و اثر آن به شرایط کشور وضع‌کننده و کشور مورد تحریم بستگی دارد.»

احمدی در ادامه این سرمقاله می‌نویسد: «تحریم‌های یک‌جانبه صرف‌نظر از این که موافق با مقررات و قواعد حقوق بین‌الملل باشد یا مخالف، صورت عملیاتی به خود می‌گیرد. اما این مسأله که ایالات متحده بخواهد دارایی‌های مقامات ایرانی را توقیف کند و یا محدودیت مسافرت به آمریکا برای آن‌ها اعمال کند، برای نخستین بار اتفاق افتاده است. واژه تحریم اشخاص برای اولین بار وارد ادبیات حقوقی ما شده است. این مسأله توجیه حقوق بین‌المللی ندارد.»

متن کامل سرمقاله

دادستان کوتاه نیاید
سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان «اقدام خانواده قربانیان کهریزک، مسرت بخش و هم غم انگیز» در مورد اقدام خانواده‌های کشته‌شدگان بازداشتگاه کهریزک است که به تازگی عوامل قتل فرزندان‌شان را مورد عفو قرار داده‌اند اما خواهان برخورد با کسانی شده‌اند که نقش دستوردهنده را داشته‌اند.

جاماسب محمدی‌بختیاری در این سرمقاله نوشته است: «با اعلام حکم تعلیق برای سه تن ازدست‌اندرکان قضایی و حکم مجازات برای عاملین حادثه کهریزک، خانواده‌های قربانیان باصدور بیانیه‌ای عاملان رامورد عفو و خواستار پیگیری آمران جنایت شدند. این خبر از طرفی مسرت‌بخش و برای جامعه خوشایند و ازطرفی کسل‌کننده و غم انگیزاست.»

نویسنده در ادامه سرمقاله به طرح ابعاد مسرت‌بخش و غم‌انگیز این موضوع پرداخته است: «بعد مسرت‌بخشی آن این است که عفو و بخشش به عنوان یکی ازسنت‌های دیرینه فرهنگی دینی و ملی ما که آیات و احادیث مکرر بسیاری در تائید و تمجید آن وجود دارد، احیاو ترویج می‌شود. اما این پرونده و اعلام این خبر، بعد دیگری هم دارد که غم‌انگیز است و مرددزا. صرف‌نظر از قضاوت در مورد مشی قربانیان، درستی و نادرستی روش‌های آنان و دلایل گرفتارشدنشان، باید اذعان داشت که به دنبال انگیزه‌های شخصی و منفعت طلبی‌های فردی نبودند.»

نویسنده سرمقاله ابتکار افزوده: «حادثه تلخ کهریزک یکی از رخدادهای تلخ و مصیبت‌باری بود که باعث رنجش و آزردگی‌ خاطر میلیون‌ها انسان سراسرگیتی شده است. وقوع این مسأله باعث تنفر و انزجار انسان‌های آزاده‌ای شد که بدون ملاحظات گروهی، وابستگی‌های عقیدتی و صرف‌نظر از گرایشات فکری، همه از آن به عنوان یک جنایت یاد می‌کنند.»

در ادامه این سرمقاله آمده‌است: «خانواده‌ها اگر ازحقوق خود بگذرند، دادستان به عنوان مدعی‌العموم نباید ذره‌ای ازحقوق ملت کوتاه بیاید، چرا که روشن شدن وضعیت این پرونده و سایر پرونده‌های مشابه ضریب اعتمادملی و اطمینان عمومی را به دستگاه قضایی چند برابرخواهدکرد.»

متن کامل سرمقاله

سایر مطبوعات:
سرمقاله امروز روزنامه تهران امروز با عنوان «دیپلماسی بانکی»

سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «اوضاع اشتغال در آمار بیكاری»

سرمقاله امروز روزنامه مردم سالاری با عنوان «هفت بند شبیخون»

Share/Save/Bookmark

 
 


آرمان
● محسنی‌اژه‌ای: مقصران حوادث کوی دانشگاه و کوی سبحان شناسایی شده‌اند
● وزیر اطلاعات خبر داد: دستگیری جاسوسان هسته‌ای
● فرمانده نیروی انتظامی استان تهران: قتل دو پزشک اصلاً سیاسی نبوده است
● سخنگوی اقتصادی دولت: بنزین ٤٠٠ تومانی حتما شاید بشود

ابتکار
● حملات لفظی و کتبی مدیران ارشاد و خانه سینما وارد مرحله جدیدی شد؛ ادامه جنگ در سینمای ایران
● حضور هشتم بشار در تهران
● به دلیل انجام آزمایش‌ بیماری‌های مقاربتی بر روی مردم؛ اوباما از گواتمالایی‌ها عذرخواهی كرد
● آیت‌الله خزعلی مطرح کرد؛ نارضایتی رهبر انقلاب از رد طرح نظارت مجلس بر مجلس

ایران
● یارانه نقدی از هفته آینده واریز می‌شود
● وزیر اطلاعات فاش كرد: دستگیری جاسوسان هسته‌ای
● فرمانده نیروی انتظامی: كانون‌های قدرت و توطئه به دنبال شكست طرح‌های دولت هستند
● رئیس كمیسیون امنیت ملی مجلس: مذاكرات آینده ایران و ١+٥ با آرایش جدید انجام می‌گیرد

تهران امروز
● چهار غول‌ نفتی در مقابل آمریكا
● مقام رهبری در دیدار بشار اسد بیان كرد: گسترش پرشتاب روابط ایران و سوریه
● تب دلار پایین آمد
● مصلحی: چند جاسوس هسته‌ای بازداشت شده‌اند

جام جم
● واریز نقدی یارانه‌ها از چهار روز دیگر
● نشان عالی جمهوری اسلامی ایران به رئیس‌جمهور سوریه اعطا شد
● كاهش شدید نرخ دلار در بازار
● فرمانده نیروی انتظامی: ناجا در اجرای طرح تحول اقتصادی به دولت كمک می‌كند

دنیای اقتصاد
● اجرای ناگهانی اصلاح قیمت‌ها
● سكه طلا همچنان بالا می‌رود؛ بازگشت دلار به زیر ١١٠٠ تومان
● اقدام‌ تازه روسیه علیه ایران
● ساجدی‌نیا: قتل دو پزشک اصلا سیاسی نبود

رسالت
● جانشین نماینده ولی‌فقیه در سپاه: سران فتنه به مردگان سیاسی بدل شده‌اند
● دبیر كمیسیون ماده ١٠ احزاب: فعالیت خانه احزاب قانونی نیست
● دبیركل حزب موتلفه اسلامی: فضای انتخابات آینده باید در دست اصولگرایان باشد
● مالكی به طور رسمی نامزد اتحاد ملی برای نخست وزیری عراق شد

کیهان
● مقام رهبری: تلاش آمریكا علیه محور مقاومت هرگز به نتیجه نمی‌رسد
● وزیر اطلاعات: تعدادی جاسوس هسته‌ای بازداشت شده‌اند
● مریكا رسماً فتنه‌گران را تحت‌الحمایه خود اعلام كرد
● جامعه روحانیت شیراز خواستار برخورد دادگاه ویژه روحانیت با علی‌محمد دستغیب شد

مردم‌سالاری
● نوری مالکی رسماً کاندیدای شیعیان برای نخست وزیری شد؛ پایان کمای سیاسی در عراق
● «جدایی نادر از سیمین» اجازه ادامه ساخت گرفت
● آغاز به کار رسمی حزب پرویز مشرف
● عذرخواهی اوباما از گواتمالا

گفت‌وگوی‌های روز:
● روزنامه مردم سالاری در شماره امروز خود گفت‌وگویی با «علی خرم، نماینده پیشین ایران در سازمان ملل» منتشر کرده ‌است.

Share/Save/Bookmark

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به zamaneh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به zamaneh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته