-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 06/13/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



گزارش خیابانی یک شهروند روزنامه‌نگار از ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ در تهران

بر اساس دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید بر راهپیمایی سکوت حد فاصل میدان ونک تا میدان ولی عصر، عصر امروز خیابان‌های شهر شاهد حضور چشم‌گیر نیروهای انتظامی، بسیج، لباس شخصی و هواداران جنبش سبز بود که بعد از چندین ماه مجددا به خیابان آمده بودند.

 

۱- میدان ونک

صحن آب‌نمای سابق میدان ونک توسط نیروهای لباس شخصی، گارد ویژه کلاه کج  و استقرار موتورهای انها تماما اشغال بود و اجازه عبور افراد از وسط میدان داده نمی‌شد. پیاده روهای میدان ونک تقاطع خیابان ونک، خیابان ملاصدرا توسط نیروهای انتظامی و گارد ویژه موتورسوار اشغال شده بود. همین وضعیت در برابر ایستگاه تاکسی میدان ونک نبش ملاصدرا دیده می‌شد.

چند مینی بوس  نیروی انتظامی با رنگ فـُرم سبز  و چند مینی بوس فیات قدیمی که ظاهرا بصورت اجاره در اختیار نیروهای انتظامی قرار گرفته بود در خیابان ولی عصر تقاطع میدان ونک مستقر و نیروهای انتظامی کادر در ان بصورت کشیک اماده باش بودند. تمام مینی بوس‌ها پر بود.

در اطراف میدان ونک نیروهای لباس شخصی با بی‌سیم لابلای جمعیت عابر دیده می‌شدند؛ ماشین‌های شخصی دراطراف میدان پارک کرده بودند و افراد بیسیم بدست در انها قابل رویت بودند.

 

۲- ولی عصر از ونک به سمت توانیر

 

خطوط ویژه اتوبوس و خط‌های حرکت ماشین‌های شخصی به جولان‌گاه لباس شخصی‌های موتور سوار تبدیل شده بودند، ترکیب موتور سوارها شامل لباس شخصی. نیروهای گارد با لباس‌های مشکی و کلاه کج‌ها با باتوم‌های حمایل به پشت و گاز اشک آور و گاه موتور سوارهای لباس خاکی.

 

استقرار نیروهای لباس شخصی، بسیج و گارد پیاده در هر دو طرف پیاده رو‌های خیابان ولی عصر قابل رویت بود و عده‌ای از لباس شخصی‌ها  با دوربین‌های آماتوری از جمعیت عابران فیلمبرداری می‌کردند. حضور نیروهای پیاده نظام و مستقر در دو طرف خیابان ولی عصر در محدوده توانیر و پل همت چند برابر می‌شد. ارتفاعات و پارک نزدیک توانیر کاملا در اشغال نیروهای لباس شخصی بود و امکان عکس برداری یا فیلمبرداری به کسی از این بلندی‌ها داده نمی‌شد.

 

همین وضعیت در ادامه خیابان ولی عصر تا پارک ساعی دیده می‌شد؛ نیروهای لباس شخصی گاه عابران موبایل به‌دست را مورد بازرسی قرار می‌دادند.

 

حضور خیابانی سبزها

برخلاف روزهای عادی پیاده روهای خیابان ولی عصر مملو از رهگذران  دختر و زن جوان و پسران و مردان میان‌سال بود  که عده‌ای به سمت ونک و عده ای به سمت پایین در عبور و مرور بودند.

مانند راهپیمایی‌های قبلی اجازه توقف عابران در پیاده روها داده نمی‌شد.


 


سخنگوی محترم فاقد صراحت شورای محترم فاقد هویت

اول- بسیاری از شما اردشیر امیر ارجمند را ندیده‌اید و نمی‌شناسید. انسانی است بسیار دوست داشتنی. سال‌ها پیش عضو شورایی در شهرداری تهران بودیم و هر هفته در باره حقوق شهروندی و «شهروندمداری» بحث و گفتگو می‌کردیم. من اگر در باره علم و دانش او حرف بزنم، سخنی گزاف است. من نه حقوق‌دانم، نه شانی علمی بالاتر از او دارم، پس تعریف من بیشتر از او کم می‌کند تا به او بیافزاید.

دوم- می‌دانم که امیر ارجمند اگر لبخند هم بزند، از اینکه با او شوخی بکنید چندان خوشحال نمی‌شود. کافی است جلوی او قلم و کاغد بردارم تا کاریکاتورش را بکشم. چهره‌اش دیدنی می‌شود. حیف که در آن واحد نمی‌توانم هم کاریکاتورش را بکشم و هم از او عکس بیاندازم!

سوم- امیر ارجمند یک حقوق‌دان است. این نقطه مثبتی است. اما وقتی قرار است یک حقوق‌دان سخنگو شود و به جای پاسخ، بپیچاند، دیگر پاسخگو نیست، پیچاننده است. آقای امیر ارجمند گویی میدان سیاست را با دادگاه اشتباه گرفته‌اند.

چهارم- اردشیر امیر ارجمند تکلیفش با کسانی که فاقد هویت‌اند و او خود را سخنگوی آنها می‌نامد و می‌گوید عضو شورای‌شان هم نیست شاید معلوم باشد، اما شنونده غیر حامی که با دیدی انتقادی به ماجرا نگاه می‌کند، حتی اگر مرغ پخته باشد، حتما قاه قاه زیر خنده خواهد زد.

پنجم- به نظر می‌رسد اردشیر ارجمند تحت تاثیر روزنامه‌نگارانی است که نظر بسیار مثبتی به او دارند و با او برخوردی محکم و انتقادی ندارند. من عمل این دوستان را می‌گذارم «روزنامه‌نگاری با منافع مشترک». من همراهی این روزنامه‌نگاران را با آقای ارجمند یک ضرر بزرگ می‌دانم. درست است که از قدیم گفته‌اند «تملق توانگر کند مرد را»، اما ادبیات حزبی متملقانه در رسانه‌های جانب‌دار واقعا دارد دردناک می‌شود. 

به نظر می‌رسد آقای امیر ارجمند نوعی از «روزنامه‌نگاری» که گیر ندهد را بسیار می‌پسندد. مطمئنم (بر اساس منابع) که ایشان و همراه محترم‌شان از انتشار خبر ناهار خوردن با رییس «نایاک» خوشحال نشده‌اند. مگر خوردن ناهار با رییس «نایاک» چه ایرادی دارد که از انتشار خبرش باید نگران بود؟ فرض کنید حرف‌های زیادی پشت سر «نایاک» گفته شود. مگر این گروه روی مسائل بسیاری در مورد ایران متمرکز نشده و نقاط مشترکی با دیدگاه‌های آقای امیر ارجمند در مورد «تحریم» ایران ندارد؟ مگر در مورد «تحریم» در آن جلسه حرفی زده نشده؟ به نظر من «نایاک» گروه بسیار محترمی است که به آنچه اعتقاد دارد عمل کرده، منتقدینی هم دارد که حرف‌های‌شان قابل بررسی است.

ششم- نمی‌دانم من تنها هستم یا کسانی که دیروز در واشینگتن ناظر گفتگوی ایشان با مخاطبان بودند با من می‌توانند هم‌نظر باشند، که «عدم صراحت»، از مهم‌ترین مولفه‌های قابل تشخیص در مورد نحوه روبرو شدن آقای امیر ارجمند با سوال‌های طرح شده است. در قیاس با مجتبی واحدی که هم معلوم و مشخص و صریح سخن می‌گفت و هم مجبور نبود از هویت گروهی پنهان دفاع کند. عدم صراحت یک نقطه ضعف بزرگ و یک نمره منفی برای سخنگو است.

هفتم- بزرگی و ظرفیت یک سیاستمدار به گفتگو با کسانی است که با او هم نظر نیستند. کسانی که حتی نسبت به دیدگاه او بی‌رحم‌اند. اگر فردی در حوزه سیاسی از پاسخ به سوال‌های سخت طفره برود، وای به روزگاری که مصدر کاری هم بشود. من از بحث رو درو رو با اردشیر امیر ارجمند لذت می‌برم، اما می‌دانم باید که او بنا به منافع مجموعه‌اش و خودش با رسانه‌هایی حرف خواهد زد که برای‌اش «فایده» داشته باشد. می‌دانم زهرا رهنورد بزرگ‌وار بود و در باره اعدام‌های دهه ۶۰ با «صراحت» حرف زد. و امیدوارم اردشیر امیر ارجمند هم بزرگ‌وار باشد.

امیر ارجمند با بی‌بی‌سی فارسی حرف می‌زند، با صدای آمریکا و «پارازیت» حرف نمی‌زند. با رادیو فردا که با پول آمریکا اداره می‌شود حرف می‌زند اما  صدای آمریکا در دایره ممنوعه است. این از نگاه من یک تناقض بزرگ است. «سخن‌گو» اینجا «سخن نگو» شده است. یکی از وظایف سخنگو، ارتباط با رسانه‌ها است. پاسخ به سوال رسانه‌ها. سخنگویی که امروز به رسانه‌ها پاسخ ندهد، احتمالا تکلیف فردای‌اش پیشاپیش معلوم است.

گفتگو کننده اگر نگاه مثبتی به گفتگو شونده داشته باشد، همان اشتباهی را ممکن است مرتکب شود که بسیاری از ما مرتکب شده‌ایم.

هشتم- می‌دانم که برخی از دوستان حلقه پاریس و شعبات این طرف و آن طرف‌شان، از این حرف‌های من آزرده می‌شوند. لطفا به جای حمله و فرافکنی و بازی قدیمی «چشم در مقابل چشم»، بعد هم بازی فیس‌بوکی و رسانه‌های پاریسی-بروکسلی نگاهی انتقادی به مجموعه خودشان بیاندازند. تا اینجای کار، به نظر من مشاور میرحسین موسوی، مشاورینی نامناسب و ضعیف دارد. گرچه می‌دانم کسانی که به او مشاوره می‌دهند، قابلیت‌های زیادی دارند، اما گمانم منافع سیاسی مانع برخورد قوی و انتقادی است. مهم‌ترن مشکل شاید نگاه «خودی-غیرخودی» رایج باشد. آقایان! کسانی که معتقد به اجرای بدون تنازل قانون اساسی نیستند و «امام راحل» را «قاتل» می‌دانند، «دوران طلایی امام راحل» را کثیف‌ترین و شنیع‌ترین دوران معاصر می‌دانند، زبان تندی هم دارند، چندان غیر خودی نیستند.


 


پاسخ ف.م.سخن به رضا شادپی

آقای شادپی عزیز،

با تشکر از این که در مطلب خودتان از من یاد کردید، در ابتدا باید بگویم اصولا من نوشته‌های خودم را در حدی نمی‌دانم که بخواهد در کوتاه مدت تاثیری بر جمعیتی کثیر بگذارد و در موضوع تحول اجتماعی نقشی بازی کند. نوشته‌های من، در حد صحبت‌ها و نظرهای یک ایرانی معمولی است که همان حرف‌هایی را می‌زند که مثلا در جمعی دوستانه با دوستان‌اش می‌زند و انتظار ندارد که همه حرف او را قبول کنند یا در اثر حرف او به حرکت در آیند. من سطح تاثیر نوشته‌های خود را در این حد می‌دانم. اگر این نوشته‌ها، بر ذهن خوانندگان اندک‌اش تاثیر داشته باشد، شاید آن خوانندگان، فکرِ نوشته شده  را به دیگران منتقل کنند، و اگر این فکرِ تکثیر شده درست باشد و مورد توجه قرار بگیرد، البته موجب خوشحالی من خواهد شد. ولی ابدا به این قصد نمی‌نویسم و حد و حدود تاثیر نوشته‌هایم را به شدت در نظر می‌گیرم.

 

از این رو خدمت شما دوست ارجمندم عرض می‌کنم که ما چه در باره‌ی تجاوز گروهی و جن گیری و امثال این‌ها بنویسیم چه ننویسیم، بدنه بزرگ جامعه –یعنی مجموعه‌ی مردمی که از جلفا تا چابهار و از سرخس تا خرمشهر زندگی می‌کنند- به خواست ما و بر اساس نوشته‌های ما حرکت نخواهد کرد. اتفاقا خبر همین تجاوز گروهی، یا حتی جن گیری، باید می‌توانست به تنهایی ملتی را به تحرک برای تغییر در نظام حکومتی‌اش وادارد ولی این اتفاق نمی‌افتد و این اتفاق نیفتادن دلایل کاملا مشخص و علمی خود را دارد که تئوری آن را در نوشته‌های کلاسیک‌های انقلاب –مثل لنین-، و حتی نویسنده‌های عمل‌گرای مخالف انقلاب‌های ناگهانی -مثل آقای مرتضی مردی‌ها- می‌توانید مطالعه کنید.

 

این یک نکته، نکته‌ی دیگر این که شما امروز خودتان به اندازه ی ف.م.سخن و هر آن کس که در عالم وب می نویسد، صاحب قلم ید و می توانید آن چه را که درست می‌پندارید، و مثلا مخالف عمل‌کرد نویسنده‌های دیگر عالم وب است، بنویسید و در سایت پر بیننده‌ای مانند خودنویس منتشر کنید. مطمئن باشید اگر حرف تان متین و منطقی باشد، بر خوانندگان‌اش اثر خواهد کرد و اگر اشتباهی در کار دیگران –امثال من- نیز باشد، موجب تصحیح آن خواهد شد.

 

برای شما دوست ارجمندم تندرستی و شادی و قلم فعال آرزو می کنم.

با احترام

ف.م.سخن


 


تهران؛ شهری پلیسی در ۲۲ خرداد- تکمیلی

یک منبع ساعتی پیش خبر داد: «الآن از خیابان ولیعصر محدوده پارک ساعی برمی‌گردم. از مردم خبری نبود ولی تا دلتان بخواهد مامور ریخته بود توی خیابان و پیاده رو. از برادران محترم وحوش ولایت تا ماموران رسمی نیروی انتظامی. موتورسواران و ماشین‌های مخصوص هم پر بود حتی در خیابان وزرا هم ماشین‌ها را گذاشته بودند.. هر کس از آن اطراف می گذشت، چهره یک پادگان نظامی را در خیابان می‌دید. تاثیر این چهره حکومت نظامی برای تخریب دیکتاتور از ده ها شعار الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور بیشتر است... درحالی که تعداد مردم از تعداد نیروها مسلح حاضر در محل، کمتر بود...»

یک منبع دیگر هم گفت در عبور از خیابان‌های بین میدان آرژانتین تا کارگر شمالی با یگان ویژه روبرو شده است.

همچنین در نزدیکی بیمارستان مدرس تهران جو امنیتی بعد از مرگ هدی صابر از سوی تعدادی از کسانی که از نزدیکی بیمارستان عبور کرده‌اند گزارش شده است.


بازداشت افراد با لباس سبز در راهپیمایی سکوت امروز


گزارش های رسیده دیگری از تهران حاکی است، ماموران امنیتی حاضر در خیابان افرادی را که لباس سبز به تن دارند، در چندین مورد بازداشت کرده‌اند. در عین حال ماموران امنیتی به صورت لباس شخصی هم میان مردم حضور دارند و خبرهای رسیده حاکی از وقوع درگیری میان مردم و نیروهای امنیتی در اطرف پارک ساعی است.

بر اساس گزارش‌ها، در میدان ونک نیز حضور ماموران امنیتی به طور جدی گزارش شده و ماموران  مردم را متفرق و پراکنده نگاه می‌دارند.

اما شاهدان عینی از تهران می گویند که در طول ساعت‌های گذشته نیروهای امنیتی در مناطق مختلف از جمله میدان ولی‌عصر، میدان ونک، پارک ساعی بارها به سمت مردم حمله و اقدام به ضرب و شتم مردم با باتوم کرده‌اند.
بر اساس این گزارش، پیشتر شورای هماهنگی راه سبز امید از مردم دعوت کرده بود که روز ۲۲ خرداد به مناسبت سالگرد انتخابات سوال برانگیز ۸۸ دست به راهپیمایی سکوت بزنند.
با این حال امروز راهپیمایی سکوت مردم بارها با سرکوب ماموران امنتیتی مواجه شده است.


کرکره مغازه‌ها اجباری پایین کشیده شد


 حالی که سایت‌‌های نزدیک به دولت خبر از تعطیلی تعدادی از مغازه‌ها در مناطق راهپیمای مردم می‌دهند، شاهدان عینی می گویند که مغازه‌ها به میل و تصمیم شخصی کسبه تعطیل نشده است، بلکه ماموران امنیتی مغازه‌داران را مجبور به پایین کشیدن کرکره‌ها کرده‌اند.

موتورسوارانی با لباس شخصی در ساعت‌های گذشته بارها سراغ کسبه در این مناطق رفته‌اند و از آنها به طور جدی خواسته‌اند که مغازه‌ها را تعطیل کنند. در عین حال اگرچه هنوز رقم دقیقی از تعداد بازداشت شدگان در دست نیست اما حاضران در خیابان‌های تهران از دستگیری افراد در پارک ساعی، میدان ونک و میدان ولیعصر خبر می دهند.

در عین حال البرزنیوز، از رسانه‌های از رسناه‌های وابسته و حامی دولت، در گزارش که امروز از اوضاع خیابان ولیعصر داده، اعتراف کرده که حضور مردم در این خیابان نسبت به روزهای دیگر بیشتر بوده، با این حال این سایت نوشته است:« در خلال گزارش‌های ارسالی خبرنگاران البرز حتی یک مورد نیز از سردادن شعار در حمایت جریان موسوم به سبز مشاهده نشد.»

این در حالی است که راهچیمایی امروز مردم که با دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید بوده است، از ابتدا تحت عنوان راهپیمایی سکوت برنامه ریزی شده بود.



گزارش‌های بعدی در همینجا خواهید خواند.

 

 

 


 


مجتبی واحدی در جلسه ۲۱ خرداد دانشگاه جورج واشینگتن

 

 

 

 

 


 


اردشیر امیر ارجمند در دانشگاه جورج واشینگتن- ۲۱ خرداد ۱۳۹۰
 


«منتقد یارانه‌ها» به یک سال زندان محکوم شد

دکتر فريبرز رئيس‌دانا، عضو کانون نویسندگان ایران و از فعالین اقتصادی چپ‌گرا از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به يک سال حبس تعزیری محکوم شد.

«عضويت در کانون نويسندگان، تنظيم بيانيه‌های جريان فتنه،‌ بيانيه عليه نظام و تبليغ چهره‌های وابسته به گروه‌های چپ و مارکسيست، مصاحبه با رسانه‌های بی‌بی‌سی و صدای آمريکا، متهم کردن جمهوری اسلامی به آزار و تجاوز و شکنجه زندانيان و فرمايشی قلمداد کردن دادگاه‌های جمهوری اسلامی ايران» از جمله اتهامات این فعال اقتصادی منتقد است.

رئيس دانا ۲۸ آذرماه ۱۳۸۹ و یک روز پس از آن‌که محمود احمدی‌نژاد از آغاز اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها خبر داده بود در گفت‌وگويی با تلويزيون فارسی بی‌بی‌سی با انتقاد شدید از سیاست‌های اقتصادی دولت احمدی‌نژاد و «نیو لیبرالی» خواندن آن، طرح هدفمندی یارانه ها را به «توهم‌درمانی» تعبیر کرد.

اما ساعاتی پس از این گفتگو بود که ماموران امنیتی به منزل این فعال اقتصادی چپ‌گرا هجوم آوردند و ضمن ضبط کامپیوتر و وسایل شخصی وی را بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند.

۲۸ دی ۸۹ فريبرز رئيس‌دانا پس از يک ماه زندان با سپردن وثيقه از زندان آزاد شد.

 


 


صبر صابر تمام شد

 

هدی صابر از فعالین ملی-مذهبی که از مرداد ۸۹ در زندان اوین به سر می برد پس از ده روز اعتصاب غذا سکته قلبی کرد و با انتقال به بیمارستان شهید مدرس تهران درگذشت.

پزشکان بیمارستان مدرس علت  مرگ وی را «تاخیر مقامات زندان در انتقال به موقع ایشان به بیمارستان» ذکر کرده‌اند.

هدی صابر و امیر خسرو دلیرثانی فعالان ملی-مذهبی  زندانی از ده روز پیش به دلیل مرگ هاله سحابی فرزند عزت الله سحابی  رئیس شورای فعالان ملی و مذهبی که در جریان مراسم تشییع پیکر پدرش به دست ماموران امنیتی کشته شده بود دست به اعتصاب غذا زدند  که بامداد امروز صابر پس از انتقال به بیمارستان شهید مدرس درگذشت.

 محمد نوری‌زاد که مدتی را با هدی صابر در بند ۳۵۰ زندان اوین گذرانده است در صفحه فیس‌بوک شخصی خود مرگ هدی صابر را چنین گزارش کرده است: «از ۲۴ ساعت قبل هدی صابر به مراقبین فریاد می‌زده که درد دارند و متأسفانه شب گذشته ساعت ۱۲ و نیم شب گذشته حال‌شان بهم می خورد و نزدیک ۳ ساعت بیشتر تحت پرستاری و مداوا نبودند و متأسفانه فوت می کنند. و خانواده صابر هم اکنون سر جنازه ایشان، در بیمارستان مدرس تهران هستند.»

منابع خبری غیر رسمی اعلام کرده اند که تعداد زیادی از افراد خانواده ، فعالان سیاسی و دوستان هدی صابر که در مقابل بیمارستان مدرس تجمع کرده بودند موفق به دریافت جنازه صابر برای انجام مراسم تشییع نشده‌اند و مقامات مسئول  از تحویل پیکر او به خانواده‌اش خودداری کرده‌اند.

آخرین اخبار دریافتی از دوستان و بستگان هدی صابر حاکی از انتقال جنازه این زندانی سیاسی از بیمارستان شهید مدرس به پزشکی قانونی است.

گفتنی است جنازه صابر در حالی به آمبولانس پزشکی قانونی منتثل شده است که خانواده وی به شدت به این امر معترض بوده و سعی در جلوگیری از این اقدام داشتند که با ممانعت نیروی انتظامی حاضر در محل و قاضی کشیک که از سوی قوه قضایی به محل بیمارستان آمده بود همراه شد.

گفته می شود خانواده هدی صابر قصد دارند تا از مسئولان زندان اوین شکایت کنند.


گزارش‌های دیگر حاکی است تجمع کنندگان در مقابل بیمارستان مدرس شعار الله اکبر سر داده‌اند.

 


 


آیت‌الله موسوی اردبیلی با اعدام‌ها مخالف بود...چرا کنار نکشید؟

امروز که از خواب بیدار شدم، مثل یک معتاد اینترنتی به پای خبرها آمدم و دیدم که دکتر مهدی خزعلی شاهکار کرده و پرسشی بسیار مهم را نزد مرجع تقلید بسیاری از مخالفان حکومت طرح کرده است.

خواندن حرف‌های آیت‌الله موسوی اردبیلی خالی از لطف نیست، چه نشان می‌دهد هنوز رازهای زیادی وجود دارد و کسانی که به هر نحو در دوران طلایی مسوولیتی داشته‌اند، حرف‌های نازده بسیاری دارند که باید تا پیش از رفتن‌شان پرسید. حتما آیت‌الله صانعی که در دهه ۶۰ موقعیت بالایی در قوه قضاییه داشته حرف‌های شنیدنی زیادی دارد. شنیدنی و البته تلخ.

اما سوال جدی‌تر این است که اگر مقام‌های مملکتی می‌دانستند چنین کاری انجام گرفته، و از نظر آنها نیز چنین کاری، نقض گسترده حقوق بشر بوده، چرا سکوت کرده‌اند؟ چرا در اعتراض کنار نکشیده‌اند؟ مگر «استعفا» یکی از گزینه‌های اعتراضی نیست؟

یعنی یک جنایت گسترده در سال ۱۳۶۷ صورت بگیرد، اما شما در صدر قوه قضاییه باشید و هیچ کاری هم نتوانید بکنید! کشور هم رهبر داشته باشد و از رهبر بپرسید که آیا باید چنین اتفاقی بیافتد و رهبر هم جواب‌تان بدهد که ...

یا این دست‌خط آیت‌الله خمینی هست، یا نیست.

گمانم کنم وقتی از یکی کاندیداهای انتخابات ۸۸ در باره اعدام‌ها پرسیده می‌شد، در پاسخ به نقش‌های متقاوت قوای قضاییه و مجریه اشاره شده بود. البته به یاد داشته باشیم که در این ماجرا، نمایندگان وزارت اطلاعات هم حاضر بوده‌اند و وزارت اطلاعات هم بخشی از دولت محسوب می‌شده است.

با این حساب اگر هم مسوولان دولت، و هم مسوولان قوه قضاییه با اعدام‌ها مشکل داشته‌اند، چرا ماندند؟

اگر آقای موسوی اردبیلی معتقد به «بی عدالتی» بوده، و آیت‌الله خمینی به عنوان یک مرجع از عدالت ساقط شده بوده، اطاعت از مرجع فاقد عدالت چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟

بدتر اینکه چرا این همه سال سکوت کردند؟

برخی می‌گویند این حکم، دست‌خط آیت‌الله خمینی نیست. پس دست‌خط کیست؟ احمد خمینی؟ اگر چنین است، چرا همه مسوولان آن زمان در این قبال ساکت بوده‌اند؟ مسوولیت‌شان در قبال مردم ایران چیست؟

اینجاست که فرق آیت‌الله منتظری با همه آنهایی که در حاکمیت ماندند معلوم می‌شود...


 


مقام‌های جمهوری اسلامی به دنبال شبیه‌سازی بنی‌صدر و احمدی‌نژاد

به گزارش ایسنا، سردار محمد حجازي، معاون ستاد كل نيروهاي مسلح با اشاره به اینکه ليبرال‌ها و مجاهدین در انحراف بني صدر نقش مهم و اساسي داشتند گفت که این گروه‌ها کنار بنی‌صدر جمع شدند و پایه‌گذار اولین «جریان انحرافی» در دفتر ریاست جمهوری شدند. جریانی که بنی‌صدر را به انحراف کشید و باعث شد به مردم خیانت کند.

وی اضافه کرد که آقای بنی‌صدر هم به دلیل نداشتن «پشتوانه انقلابی» و نیز  «دارا بودن زمينه‌هاي فكري و انحراف اعتقادي» نهایتا به سمت ليبرال‌ها و مجاهدین تمايل پيدا كرد و منحرف شد.

هرچند سردار حجازی در این گفتگو اشاره‌ی مستقیمی به تیم احمدی‌نژاد نکرده است، اما کنایه آشکار او به «جریان انحرافی» و اینکه این جریان در دفتر اولین رییس جمهور بوجود آمد، زمینه‌های قیاس محمود احمدی‌نژاد و بنی‌صدر را فراهم کرده است.

اولین بار اکبر هاشمی رفسنجانی طی نامه سرگشاده‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای، درست یک روز پیش از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری تلویحا به رهبر جمهوری اسلامی هشدار داد که احمدی‌نژاد، بنی‌صدری دیگر است و باید مراقب او بود، اما پس از فاش شدن اختلافات علی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد، بسیاری از مقامات دیگر جمهوری اسلامی هم این قیاس را انجام داده‌اند.

سردار حجازی در ادامه سخنان خود اظهار داشت که بني صدر با ميدان دادن به «جریان انحرافی»، ناتوانی خود در مدیریت جنگ را نشان داد و در فرماندهی جنگ هم بی‌درایت بود.

وی اضافه کرد آقای بنی‌صدر تنها به دنبال «طرح شخصیت» خود بود و این موضوع هم همان چیزی بود که دفتر وی یا همان «جریان انحرافی» شکل گرفته در دفتر بنی‌صدر در پی آن بود.

معاون ستاد كل نيروهاي مسلح با بيان اين‌كه مخالفت بني صدر با سپاه پاسداران ريشه در افكار انحرافي وي داشت گفت: «بني صدر با تفكرات غرب‌گرايانه و ليبرالي خود هرگونه ساختار و سازماني كه ساخته‌هاي جريان ليبرالي را مخدوش كند را مغاير اميال و اهداف خود مي دانست و براي اين‌كه اين نهادهاي مردمي هم پا نگيرند به شدت با آنها مخالفت مي‌كرد.»

آقای حجازي با برشمردن عواملي كه در نهايت موجب عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا از سوي آیت‌الله خمینی شد گفت که یکی از این دلایل «جریان انحرافی» بود که در دفتر هماهنگي رئيس جمهور به عنوان هسته مركزي هدايت كشور حضور پيدا كرده بودند.

این مقام بلندپایه نظامی با اشاره به اینکه آیت‌الله خمینی نسبت به بنی‌صدر آگاه بود افزود جملات و اشاره‌هاي روشن خمینی ناشي از «عمق نفوذ نگاه» وی در مورد بني‌صدر بود؛ چراکه می‌دید حاميان و اطرافيان «خطرناكي»بنی‌صدر را احاطه كرده‌اند.

این در حالی است که در زمان ریاست جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر، بارها آیت‌الله خمینی از وی حمایت کرده بود و حتی فرماندهی کل قوا را به ایشان تفویض کرده بود، امری که پس از بنی‌صدر به هیچکس دیگری تفویض نشد و تنها یک بار اکبر هاشمی رفسنجانی توانست جانشینی فرماندهی کل قوا را از آیت‌الله خمینی بگیرد.

سردار حجازی بدون نام بردن از تیم احمدی‌نژاد ماجرای بنی‌صدر را «تجربه بسیار ارزشمندی» قید کرد و گفت: «هرچند اين تجربه خساراتي را براي كشور به بار آورد ولي تجربه ارزشمندي را در اختيار ملت قرار داد كه ما همواره مراقب باشيم كه بار ديگر به چنين خسارت‌هايي تن ندهيم.»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته