-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

Latest News from Kaleme for 06/16/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



احمد زیدآبادی؛  ۲ سال زندان بدون یک روز مرخصی


 


نسرین ستوده، وکیل و فعال جنبش زنان که از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ بازداشت و سپس با حکم۱۱ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از وکالت و خروج از کشور به بند زنان سیاسی زندان اوین منتقل شد و در همانجا با هاله سحابی که حکم ۲ سال حبس اش را می گذراند هم سلول شد، نامه ای در غم فراق او به نگارش درآورده است.

به گزارش مدرسه فمینیستی، نسرین ستوده این نامه را سه روز پس از مرگ دلخراش هاله سحابی که در پی درگیری و ضرب و شتم در تشیع جنازه پدرش رخ داد، نوشته است. متن کامل نامه نسرین ستوده را در زیر می خوانید:

هاله‌ی عزیزم !

مرگ پایان کبوتر نیست!

سه روز است ناباورانه، باور می‌کنیم غم از دست دادن‌ات را. ناباورانه سوگواری می‌کنیم برای خبری که دعا می‌کردیم دروغ باشد. سه روز بند زنان سیاسی زندان اوین نام تو را با هر آواز مهر و محبت و آزادگی تکرار می‌کنند.

حکایت آزادگی‌ات از رنجی که سه نسل از شما در راه آزادی و دمکراسی تحمل کرد تا شبی که همگی با اشک شوق بدرقه‌ات کردیم تا شاید حضورت قوت قلبی برای پدری باشد که جز برای آبادانی و سربلندی وطن قدمی برنداشت، ادامه داشت.

ولی افسوس که ملت ایران به جای بهبودی پدر، دختر را نیز از دست داد.

ما مطابق اخباری که از اینجا و آنجا به گوشمان رسیده است اینطور دستگیرمان شد که جان بر سر دفاع از حق عزاداری خانوادگی‌ات نهادی. حقی که بارها از خانواده‌های داغدار ایرانی سلب شده است. ما که اینجا از نزدیک تو را شناختیم و دیدیم که حتی در زمانی که پدر در بیمارستان بود حاضر نشدی از حق قانونی حضور در تجمعات مردمی چشم‌پوشی کنی و تعهدی اینچنین بسپری، می‌دانیم که تو چنین دلیر زنی بودی که تا پای جان بر سر حقوق قانونی‌ات در برابر کسانی که حقوق‌ات را نادیده می‌گیرند، ایستادگی کنی.

چنان با معصومیت و سادگی از حق‌ات دفاع کرده بودی که بالاخره آزادت کردند. تو گویی حق‌ات را به رسمیت شناخته بودند.

بی‌معارضه و بدون هیچ تردیدی حقوق‌ات را می‌خواستی و این خود در استواری قدم‌ات نقشی به سزا داشت.

هاله‌ی عزیزم!

تو حال خانواده‌های زندانی را بهتر از هرکس می‌دانستی چرا که غالبا زندانی داشتید. غالبا یکی از شما در زندان به‌سر می‌برد و دست آخر خودت راهی زندان شدی . . . اینگونه بود که خانه‌ی شما غالبا زندانی داشت. زندانیان آزاده.

یادت می‌آید با چه صبر و متانت و چه شادمانی‌یی حکمی را تحمل می‌کردی که هیچ شایسته‌ی آن نبودی.

یادت می‌آید گفته بودی زندان برای تو تجربه‌ای مشابه اردوی آموزشی _ تفریحی است؟ یادت می‌آید عاشقانه همه را دوست داشتی و بچه‌ها تو را عاشقانه دوست داشتند؟

عمر با صفایت چه کوتاه بود، اما داستان آزادگی تو در لابلای گل‌های چادرت باقی است که به یادگار گذاشته‌ای.

گل زنبقی که در آخرین شب در بازگشت از دادسرا، از حیاط زندان چیده بودی، امروز صبح پژمرد. او زودتر از ما خبردار شده بود . . .

نسرین ستوده / بند زنان سیاسی / زندان اوین /خرداد /۹۰


 



برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید.


 


سید مصطفی تاج زاده به مرخصی سه روزه آمد.

به گزارش خبرنگار کلمه، این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بعد از حدود ده ماه برای چند روز به مرخصی آمده است.

معاون سیاسی وزارت کشور دولت سید محمد خاتمی، که تابستان گذشته پس از انتشار شکایت نامه ای از سردار مشفق به زندان بازگشته بود، برای اجرای حکم ۶ ساله ی خود به قرنطینه ی سپاه منتقل و بیش از ۶ ماه در سلول دو نفره ی این بند نگهداری شده بود.


 


اعضای خانواده ناصر حجازی صبح پنجشنبه بر سر مزار ناصر حجازی حاضر می شوند.

به گزارش خبرآنلاین؛ اعضای خانواده حجازی و جمعی از دوستداران و هواداران ناصرخان ، صبح پنجشنبه و در روز ولادت حضرت علی(ع) به مناسبت روز پدر ، مراسمی کوچک را به یاد ناصرخان برگزار می کنند. همچنین در روزهای گذشته و در جشن منتقدین سینمای ایران هم حضار سرشناس سینمایی مراسم به یاد ناصر خان ، یک دقیقه سکوت کردند.

دیگر خبر از خانواده حجازی این است که نماینده قانونی خانواده اعلام کرده هر گونه تلاش برای انتشار کتاب خاطرات ، ساخت ترانه و وفیلم درباره ناصر حجازی تنها باید با مجوز خانواده او انجام گیرد.


 


انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در سالگرد واقعه ی کوی دانشگاه،در نامه ای سرگشاده خطاب به آیت الله آملی لاریجانی ، ریاست قوه قضائیه خواستار محاکمه و مجازات عاملین اصلی تهاجم به کوی و تبرئه دانشجویان شد.

به گزارش سایت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی، اعضای این تشکل دانشجویی در سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران، صدور احکام قضایی علیه دانشجویان را “ظلمی بزرگ” دانسته و از اینکه “هیچ خبری از اسامی و نام و نشان نیروهای حمله کننده به ساحت مقدس دانشگاه در رسانه ها و خبرگزاری ها به چشم نمی خورد” ابراز تاسف کرده اند.

این بیانیه یک ماه پس از آن صادر شده که غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه، گفت که رسیدگی به پرونده کوی دانشگاه خاتمه یافته و احکام پنجاه متهم این پرونده صادر شده است.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در بیانیه خود آورده است که حاصل پی گیری های انجام شده بعد از حمله به کوی دانشگاه “مجازات عاملان اصلی این حادثه نبوده بلکه عمدتا این دانشجویان بوده اند که به دادگاه ها احضار شده اند.”

در ادامه بیانیه آمده است: “بر خلاف تصور رایج، برخورد با دانشجویان در رابطه با پرونده کوی دانشگاه از همان آغاز سال تحصیلی ۸۹-۸۸ صورت گرفت و علاوه بر برخوردهای انضباطی در دانشگاه، تعدادی از دانشجویان در همان زمان محاکمه و زندانی شدند.”

متن نامه ی فوق به شرح زیر است:

به نام خدا

” فاخفض لهم جناحک و الن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و آیس بینهم فی اللحظة والنظرة حتی لایطمع العظماء فی حیفک لهم و لاییاس الضعفاء من عدلک بهم، فان الله تعالی یسالکم معشر عباده عن الصغیرة من اعمالکم و الکبیرة والظاهرة والمستورة ”

با آنان فروتن باش و نرمخو و هموار و گشاده رو و به یک چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم بنگری و خواه خیره شوی به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند و ناتوان از عدالت تو مایوس نگردند که خدای تعالی می پرسد از شما بندگان از خرد و درشت کارهاتان و از آشکار آن و نهان (نهج البلاغه، نامه ۲۷ )

محضر آیت الله آملی لاریجانی

ریاست محترم قوه قضاییه

سلام علیکم؛

امروز در شرایطی این نامه را خطاب به حضرتعالی می نگاریم که قریب دو سال از حادثه دردناک و جانسوز کوی دانشگاه تهران می گذرد و ابهامات پیرامون عملکرد دستگاه قضا در مورد این واقعه هر روز بیشتر می شود. حادثه ای که رهبری انقلاب از آن تعبیر به “جنایت” کردند و تمامی مسئولین امر بر عمق این فاجعه صحه گذاردند. در سحرگاه ۲۵ خرداد ماه ۸۸ خانه امن دانشجویان دانشگاه تهران مورد هجوم عده ای از نیروهای نظامی و شبه نظامی و گروهی از نیروهای موسوم به لباس شخصی قرار گرفت و بر دانشجویان ساکن کوی دانشگاه ظلمی رفت که شرح آن جز غم و اندوه حاصلی ندارد، رخدادی که برای تن مجروح دانشگاه تازگی نداشت و تکرار ظلمی بود که در ۱۸تیر ۷۸ بر دانشگاه رفته بود. دردناکی این اتفاق همگان را در سطح جامعه متالم کرد و پیگیری های مصرانه ملت شریف، دانشجویان و اساتید و دانشگاهیان و تاکید چندباره همگان بر لزوم پیگیری و مجازات مسببین این حادثه دردناک چراغ امید را در دل ها خاصه خسارت دیدگان این واقعه روشن کرد که به زودی و با صراحت و بدون چشم پوشی و خوف از رتبه و مقام و فشارهای بیرونی برخورد های قانونی با مسببین صورت خواهد گرفت. اما این امید ها با گذر زمان و علیرغم پیگیری مداوم، اندک اندک رنگ باخت و حوادثی که بعد از آن روی داد جز دلسردی برای بدنه دانشگاهی کشور به ویژه دانشجویان منتقد و دلسوز به همراه نداشت.

جهت استحضار حضرتعالی و مردم شریف ایران اعلام می داریم که حاصل تمام پیگیری ها و ممارست ها، مجازات عاملین اصلی این حادثه نبود بلکه عمدتا این دانشجویان بودند که به دادگاه ها احضار می شدند. بر خلاف تصور رایج، برخورد با دانشجویان در رابطه با پرونده کوی دانشگاه از همان آغاز سال تحصیلی ۸۹-۸۸ صورت می گرفت و علاوه بر برخورد های انضباطی در دانشگاه، تعدادی از دانشجویان در همان زمان محاکمه و زندانی شدند. امروز درحالی دادستان کل کشور سخن از مجازات عاملین حادثه کوی دانشگاه به میان می آورد که بر مبنای آنچه ما می دانیم یا رسما اعلام شده علاوه بر برخوردهای قبلی، این دانشجویان هستند که در دادگاه جدید (سازمان قضایی نیروهای مسلح) احکام بدوی برای آنان صادر شده است. هرچند احکام جدید نسبت به احکام صادر شده برای دیگر دانشجویان در دادگاه قبلی (دادگاه انقلاب) سبک تر بوده اما نفس صدور حکم برای دانشگاهیان در حالی که دانشگاه خود قربانی آن فاجعه شده، ظلمی بزرگ است. اسف بارتر اینکه هیچ خبری از اسامی و نام و نشان نیروهای حمله کننده به ساحت مقدس دانشگاه در رسانه ها و خبرگزاری ها به چشم نمی خورد.

به باور ما عدم قرائت گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی در صحن علنی به رغم پیگیری های نمایندگان محترم و تاکید ریاست محترم مجلس شورا و نادیده گرفته شدن گلایه رهبری انقلاب از کند بودن جریان پرونده کوی دانشگاه و جدی گرفته نشدن انتقاد حضرتعالی از عدم همکاری نیروهای امنیتی در پرونده کوی در سخنرانی شما در دانشگاه تهران و در نتیجه به سرانجام نرسیدن پرونده، همه و همه رخداد‌های ناگواری بود که چراغ امید را در دل ها کشت و بذر ناامیدی را پراکند.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران به عنوان نماینده بخشی از بدنه دانشجویی و نیز چشم نگران و دیده بان خطرات پیش روی نظام جمهوری اسلامی هشدار می دهد که عدم برخورد قاطع با مسببین این حادثه دردناک و حوادث مشابه جز تزلزل بیشتر در اعتماد مردم به نظام و بنیان های رفیع انقلاب اسلامی و آرمان های دینی حاصلی در بر نخواهد داشت. ما دلسوزانه هشدار می دهیم که متعرضین ساحت دانشگاه اگر در چنگال عدالت اسیر نگردند در آینده ای نزدیک حوادثی مشابه را رقم خواهند زد همان گونه که مماشات دستگاه قضا، متعدیان تیر ۷۸ را برای رخداد خرداد ۸۸ جری ساخت. آنان که در لباس مقدس نیروهایی که وظیفه اصلی آنها حفظ امنیت مردم است، حوادث دردناکی از این دست را رقم می زنند نه تنها بر دانشگاهیان کشور ظلم روا داشته اند بلکه با تعدی خود، حرمت لباس خدمت به نظام و به تبع آن حرمت نظام را هتک کرده اند. مهمتر آنکه حضور این نیرو ها در صحن دانشگاه بی شک بدون دستورات مقامات بالاتر ممکن نبوده است.

لذا مجدانه خواستار آنیم که به نیرو های مجری و عاملان رده چندم بسنده نشود و چنگال عدالت بر دامن آمران که در پرده قدرت پنهان شده اند چنگ زند و با مجازات آنان آبرویی از نظام جمهوری اسلامی حفظ شده و احقاق حق گردد. انتقال دانشجویان زخم خورده به زیرزمین ساختمان مرکزی وزارت کشور و هتاکی و تحقیر آنان در بامداد ۲۵ خرداد که به تصریح کمیته پیگیری دانشگاه تهران و نمایندگان محترم مجلس شورا در رخداد آن هیچ ابهامی باقی نمی ماند؛ در هیچ قاموسی پذیرفته نیست و این درد جز به دوای “مجازات مجرمان بدون توجه به وابستگی سازمانی” درمان نمی گردد. امری که با گذشت دو سال از وقوع ماجرا متاسفانه محقق نگردیده است.

بر این اساس انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران از جنابعالی درخواست دارد تا آمران و عاملان اصلی این جنایت دردناک هر چه سریعتر به پای میز محکمه کشانده شده و بر اساس قانون و در راستای اجرای عدالت به کیفر جنایات خود مجازات شوند. همچنین با عنایت به احکام بدوی صادره برای دانشجویان از آن مقام خواستاریم تا با استناد به گفته های مسئولین دانشگاه تهران در همان روزهای آغازین مبنی بر اینکه “دانشجویان، این فرزندان فرهیخته ملت ایران هیچگاه اخلال گر نبوده و تفکیک صفوف آنان از سایرین برای حفظ ساحت مقدس علم ضروری است”(اطلاعیه دانشگاه تهران، خبرگزاری مهر، ۲۵ خرداد ۱۳۸۸) در جهت لغو احکام صادره بدوی برای دانشجویان، در دادگاه تجدید نظر اقدام مقتضی صورت گیرد تا شاید موجبات التیام این زخم کهنه فراهم آید.

ولاتَرکَنُوا إلی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُم النَّارُ وَ ما لَکُم مِن دُونِ اللهِ مِن أَولِیاءَ ثُمَّ لا تُنصَرُونَ

هرگز سزاوار نیست که شما به ظالمان کوچکترین میلی بیابید که در این صورت آتش کیفر آنان شما را هم خواهد سوزاند و جز خدا یاوری برای شما نیست و یاری به شما نمی رسد. (هود ۱۱۳)

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران

بیست و پنجم خردادماه هزار و سیصدونود


 


مقامات تونس از احتمال صدور حکم ۵ تا ۲۰ سال زندان برای دیکتاتور این کشور در صورت محاکمه خبر دادند.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از الجزیره، مقامات تونس اعلام کردند که زین العابدین بن علی رئیس جمهور مخلوع این کشور در صورت محاکمه غیابی احتمالا به ۵ تا ۲۰ سال زندان محکوم خواهد شد.

به گفته این مقامات، اتهامات دیگری نیز به زین العابدین بن علی وارد خواهد شد که احتمالا مجازات سنگین تری را در پی خواهد داشت.

“الباجی القائد السبسی” نخست وزیر دولت موقت تونس روز گذشته اعلام کرد که زین العابدین بن علی و “لیلی الطرابلسی” همسر وی ۲۰ ماه جاری میلادی به اتهام قاچاق مواد مخدر، حمل غیرقانونی سلاح و کسب درآمدهای نامشروع به طور غیابی محاکمه خواهند شد.

گفتنی است دیکتاتور تونس در پی قیام مردمی این کشور ۱۴ ژانویه گذشته به همراه همسر خود به عربستان سعودی فرار کرد.


 


مراسم ترحیم هدی صابر پنجشنبه، در مسجد اعظم قلهک از ساعت سه تا پنج بعد از ظهر برگزار می شود.

به گزارش جرس، بدنبال شهادت هدی صابر در پی اعتصاب غذا و عدم ارایه خدمات پزشکی، مجلس ختمی برای گرامیداشت آن شهید در مسجد اعظم قلهک در خیابان دولت برگزار می شود.

جنبش مسلمانان مبارز با عرض تسلیت به خانواده شهید رضا هدی صابر مردم آگاه و مبارز را به حضور گسترده در مراسم گرامی داشت عزیز از دست رفته مان که روز پنجشنبه (بیست وششم خرداد) در مسجد اعظم قلهک از ساعت سه الی پنج برگزار می گردد دعوت می کند.

در همین جبهه مشارکت ایران اسلامی با تسلیت شهادت هدی صابر این اسوه ایمان و صبر و پایداری به خانواده رنج و داغ دیده اش، و بازماندگان و همفکران او در قالب نیروهای ملی مذهبی و مردم آزادیخواه و سبز ایران ، خود را در سوگ این عزیز پرواز کرده شریک و عزادار می داند و از همگان می خواهد در مقام پاسداشت از آزادی و عدالت ، که صابرهمه عمرش را ذیل ایندو آرمان سپری و فداکرد ، در مجالس و مراسم گرامیداشت او شرکت فعال و گسترده نمایند .

طی چند روز گذشته، سازمانها، احزاب و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی با صدور بیانیه هایی شهادت این فعال سیاسی و دین پژوه را تسلیت گفته اند.

مراسم تشییع و خاکسپاری این فعال ملی مذهبی در فضایی کاملا امنیتی برگزار شد.

بر اساس شهادت شصت و چهار هم بندی هدی صابر وی پس از انتقال به بهداری اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.

آنها شهادت داده اند که وی در هشتمین روز از اعتصاب غذای خود که در اعتراض به شهادت هاله سحابی انجام شده بود، ساعتها از درد به خود می پیچید.

دادستان کل کشور و دادستان تهران نسبت به ابهامات این پرونده اعتراف کرده اند. اما تاکنون گزارشی از سوی اداره امور زندانها ارایه نشده است.

رییس بهداری اوین ادعا کرده بود که همه خدمات پزشکی به موقع ارایه شده و شهید صابر در اعتصاب غذا نبوده است. این در حالی است که هم بندان او به اعتصاب غذای او شهادت داده اند.

همسر این شهید مظلوم از مجامع و نهادهای بین المللی درخواست کرده است که علت اصلی مرگ این فعال ملی مذهبی را بررسی کنند.


 


در آستانه بیست و پنجم خرداد، شورای هماهنگی راه سبز امید، علاوه بر دعوت جهت برپایی سالگشت آغاز خیزش جنبش سبز، برای روز بیست و ششم خرداد ماه نیز، از عموم مردم و حامیان جنبش سبز در خواست نموده است تا ضمن حضور یافتن بر قبورِ شهدای جنبش، یاد و نام و راه آنان را گرامی بدارند.

در همین رابطه گروهی دیگر از فعالان جنبش، آدرس و کروکیِ مزارِ دهها تن از جانباختگان جنبش را منتشر کرده و جهت ایجاد تسهیلات و هماهنگیِ تجمعاتِ گرامیداشتِ شهدا، آنرا در اختیار حامیان و مردم قرار داده اند.

بعد از ظهر ٢۵خرداد ماه ۸۸، و به فاصله یک روز بعد از اینکه محمود احمدی نژاد مدعی گردید مخالفین پیروزی “۶٣ درصدیِ” وی، “خس و خاشاکی در گوشه‌ها هستند که کارهایی می‌کنند”، میلیون ها نفر به خیابان های تهران آمدند تا در بزرگترین تظاهرات ضد دولتی بعد از انقلاب ۵۷، عملکرد حکومتی را به چالش بگیرند، که ابتدائی و مسلم ترین حقوق شهروندی آنان را پایمال کرده بود.

در تظاهرات مدنی ٢۵ خرداد، که مسیر چندین کیلومتری میدان امام حسین تا آزادی تهران در احاطه سبزها بود، میرحسین موسوی خطاب به مردم خاطرنشان کرده بود “آمده‌ام تا ادای احترام به این همه ایستادگی و آگاهی بکنم و آمدم تا همه را ضمن دعوت برای دفاع از حق خود، به آرامش دعوت بکنم. آمده‌ام تا بهاری سبز استقامت کنم تا نماد سبز را به یغما نبرند و از نیروهای دولتی می‌خواهم دست از خشونت علیه مردم و فرزندان آن‌ها بردارند

اما آنها که پیام میرحسین موسوی را نشنیدند، همان ها بودند که هنگام پایان راهپیمایی مدنیِ ٢۵ خرداد، با آتش‌گشودن به سمت مردم بیدفاع، هزینه های جانی زیادی را به جنبش به تحمیل و بیگناهان بسیاری را روانه خاک سرد آرامگاه کردند.

لازم به یادآوری است در همان روز بالغ بر هزار نفر از معترضین نیز، دستگیر و به بازداشتگاهها منتقل شدند، که کماکان ناشناخته باقی مانده است.

به گزارش جرس، نام، مشخصات و جزئیاتی از شهدای بیست و پنج خرداد، که اکثرا در قطعه ۲۵۶ و ٢۵۷ بهشت زهرا دفن می باشند، به ترتیب زیر است:

١- حسین اخترزند، ٣٢ ساله، محل شهادت: اصفهان/ نحوه: توسط نیروهای بسیج از ساختمان به پایین پرتاب شده و به شهادت رسید./ محل دفن: اصفهان باغ رضوان قطعه ۷ بلوک ۱

٢- کیانوش آسا، ٢۵ ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته‌ پتروشیمی و از نخبگان دانشگاه علم و صنعت ایران، محل شهادت: تهران، میدان آزادی/ نحوه: در اثر اصابت گلوله توسط افراد موسوم به لباس شخصی به شهادت رسید. پیکر وی روز سوم تیرماه در سردخانه پزشکی قانونی شناسایی شد. محل دفن: باغ فردوس کرمانشاه قطعه ۵۸ پلاک ١٢

٣- سهراب اعرابی، ١۹ ساله، در آستانه کنکور دانشگاه، محل شهادت: زندان اوین تهران// نحوه: بر اثر شکنجه در زندان جان باخت/ شهادت وی در روز بیستم تیرماه، پس از ٢۶ روز سرگردانی، به مادرش اعلام شد. محل دفن: قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ۶٢ شماره ٢۸

۴- علیرضا افتخاری، ٢۹ ساله، روزنامه نگار(خبرنگار سابق روزنامه ابرار)، در اثر ضربات باتوم به سرش و خونریزی مغزی، در بیمارستان رسول اکرم تهران جان باخت . جسد وی مفقود بود و بعد از چند هفته بی اطلاعی خانواده، به خاک سپرده شد./ محل دفن: بهشت زهرا قطعه ٢۵۷ ردیف۵١ شماره ٢۶

۵- مسعود خسروی، محل شهادت: میدان آزادی، تهران/ دفن: تهران، بهشت زهرا، قطعه ۵۷ ردیف ۷۶ شماره ١٣

۶- حسین اکبری، دانش آموز، پس از دستگیری در اطراف میدان انقلاب در روز ٢۵ خرداد، تا یک ماه هیچ اطلاعی از سرنوشت وی یا محل نگهداریش به خانواده داده نشد . در ٣١ تیر از خانواده خواسته شد به بیمارستان امام برای تحویل گرفتن جسد مراجعه نمایند ./ محل دفن: بهشت زهرا قطعه ٢١۹ ردیف۹۸ شماره ۵٢ (نزد مادر خود دفن شد)

*در مورد صحت و سقم این شهادت میان منابع مختلف اختلاف نظر است

۷- بهزاد مهاجر، بر اصابت گلوله به سینه‌ و بازو ، دهان زخمی و دندان های شکسته، سینه شکافته/ پیکر وی در سردخانه کهریزک بوده است./ محل دفن: بهشت زهرا قطعه ٢۰۸ ردیف٢۴شماره ۷

*این فرد بنا به روایتی در سی خرداد به شهادت رسیده است

۸- احمد نعیم آبادی، در حوالی میدان آزادی تهران، توسط ماموران گردان ١١٧ عاشورا به ضرب گلوله به شهادت رسید.

۹- مهدی کرمی، ١۷ ساله، محل شهادت: تقاطع جنت آباد و خیابان کاشانی تهران/ نحوه: با باطوم سر او له شده بود / پیکر وی در سردخانه بیمارستان پیامبر واقع در بلوار اشرفی اصفهانی بود. / محل دفن وی : بهشت زهرا قطعه۲۵۶ ردیف ١۵۸ شماره ٢٢

١۰- ناصر امیر‌نژاد، ٢۵ ساله، دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران (رشته هوا-فضا)، محل شهادت: خیابان محمد علی جناح تهران / نحوه: در تیراندازی نیروهای بسیج به شهادت رسید/ پیکر وی نیز، در سردخانه بیمارستان پیامبر واقع در بلوار اشرفی اصفهانی بوده و در یکی از روستاهای یاسوج به خاک سپرده شده است.

١١- حسین طوفانپور، از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و توسط آمبولانس به سمت بیمارستان فرستاده شد. پیکر وی پنجشنبه ۲۸ خرداد با دو تیر در سینه و یک تیر در دست، در پزشکی قانونی به خانواده تحویل داده شد.

محل دفن: بهشت زهرا قطعه ۲٣٣ ردیف ۱۵۲ شماره ٣۴

١٢- فهیمه سلحشور، ٢۵ سال، محل شهادت: میدان ولی عصر، تهران بر اثر اصابت باتوم به سر و خونریزی داخلی به شهادت رسید/ وی ٢۴ خرداد بر اثر اصابت باتوم به بیمارستان منتقل شد، ولی در تاریخ ٢۵ خرداد به شهادت رسید.

بهشت زهرا تهران، قطعه ٢۶۶

١٣- علی حسن پور، در خیابان آزادی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت رسید// تصویر لحظه شهادت وی (گلوله در جمجمه)، از اولین تصاویر ٢۵ خرداد بود. پیکر وی بعد از مدتها به خانواده اش تحویل داده شد و هنوز پیگیری های قضایی آنان به نتیجه نرسیده است.// بهشت زهرا قطعه ٢٢٢ ردیف ۵١ شماره ۴۴

١۴- حسین طهماسبی، ٢۵ ساله، محل شهادت: کرمانشاه، خیابان نوبهار، بیمارستان امام رازی/ نحوه: ضربات متعدد باتوم به سر

١۵- حمید مداح شورچه، فعال در ستاد مرکزی میرحسین موسوی، محل شهادت: مشهد/ نحوه: چند روز بعد از آزادی به دلیل شدت جراحات وارده به شهادت رسید/ پزشکی قانونی علت شهادت وی را خونریزی مغزی اعلام کرده است.

١۶- داوود صدری ۲۵ ساله و تکنیسین برق، با شلیک از بام پایگاه بسیج مجروح شد و در بیمارستان رسول اکرم جان باخت. وی هنگام فیلمبرداری از کشتار مردم مقابل پایگاه بسیج مورد اصابت گلوله قرار گرفت .

١۷و ١۸- سرور برومند جوکامی و فاطمه رجب پور (مادر و دختر)، هر دو نفر در مهدکودک روبروی پایگاه بسیج گردان ۱۱۷ عاشورا پناه گرفته بودند که مورد اصابت گلوله قرار گرفتند . پدر خانواده می گوید “به کمر و گلوی زن و دخترم تیر زده بودند. وقتی رسیدم هر دو غرق خون بودند. // دفن: تهران بهشت زهرا قطعه ۴۵ ردیف ١٢۰شماره ٣۹

١۹- سید فرزاد جشنی، بر اثر ضربات باتوم زخمی شد که بوسیله آمبولانس امداد ابتدابه بیمارستان طالقانی منتقل و پس از مدتی به دلیل نامعلوم به بیمارستان لقمان فرستاده شد و همان شب به دلیل شدت ضربات از ناحیه سر به شهادت رسید .وی در روز سی خرداد با حضور نیروهای انتظامی در زادگاهش آبدانان (ایلام) به خاک سپرده شد وعزاداران تعهد داشتند مراسم بصورت آرام برگزار شود .

٢۰- حسام حنیفه، در اثر اصابت گلوله به چانه توسط نیروهای بسیجی در میدان آزادی به شهادت می رسد. // پیکر وی در سی خرداد در امامزاده عبدالله کرج خاکسپاری می گردد.

٢١- رامین رمضانی، بر اثر شلیک گلوله از قرارگاه بسیج میدان آزادی و اصابت به سینه به شهادت می رسد. / پیکر شهید در روزی که باید مراسم تولد برایش گرفته می شد ، در روز دوم تیر ۸۸، در تهران بهشت زهرا قطعه ٢۵٧ ردیف ۴۶ شماره ٣٢ به خاک سپرده می شود.

٢٢- محرم چگینی قشلاقی، ٣۴ ساله، در مقابل پایگاه بسیج مقداد در خیابان آزادى، گلوله به گونه وی اصابت کرده و به شهادت می رسد. // دفن: تهران بهشت زهرا قطعه ٢۵۶ ردیف ١۴۶ شماره ١٣

٢٣ تا ٢۹- شش نفر به نام‌های مبینا احترامی، ایمان نمازی، فاطمه براتی، محسن ایمانی، کامبیز شعاعی و کسری شرفی هستند، که منابع خبری و فعالان حقوق بشری، از شهادت آنان در بامداد ۲۵ خرداد و دفن آنها بدون اجازه خانواده خبر داده بودند. (هنوز این شش نفر تایید نشده اند.)

لازم به ذکر است شورای هماهنگی راه سبز امید، طی انتشار بیانیه ای، از مردم و حامیان جنبش دعوت کرده است تا “به یاد ٢۵ خرداد ٨٨ و روز تولد جنبش سبز”، از ساعت شش تا هشت بعد از ظهر چهارشنبه ٢۵ خرداد در میادین شهرها در قالب تجمعات مسالمت آمیز حضور بهم رسانده و در روز پنجشنبه ٢۶ خرداد نیز، به یاد تمامی شهدای جنبش، بر مزارشان حضور یابند.

گفتنی است روز گذشته پروین فهیمی، مادر شهید سهراب اعرابی، از جانباختگان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری، طی پیامی خاطرنشان کرده بود “اگر همگی دیروز به چگونگی رفتن سایر فرزندان این سرزمین درست می‌اندیشدیم و عمل می‌کردیم، شاید بعد از آن شاهد از دست رفتن صانع‌ها محمدها و هاله ها نمی بودیم. رفع ظلم، حقوق بشر، دموکراسی و تحمل و به رسمیت شناختن حقوق همگی، حتی مخالفین، با صبر و تلاش خستگی ناپذیر همگی ما دور از دسترس نیست. به شرط آنکه به خود نیز بنگریم.”

منبع: جرس


 


محمود احمدی نژاد در دیدار ایرانیان مقیم قزاقستان گفت: دشمنان با توسل به اقداماتی مانند تحریم اقتصادی به دنبال آن بودند که مسیر پیشرفت و شکوفایی ملت ایران را مسدود کنند، اما برخلاف تمام اقدامات و طراحی‌های آنان امروز ایران به لحاظ سرعت پیشرفت علمی در رده اول جهان قرار دارد.

رئیس دولت دهم  همچنین با بیان اینکه سلطه‌گران می‌دانند که اگر ملت ایران تصمیم بگیرد تا اقتصاد خود را شکوفا کند حتما این کار را خواهد کرد! ، گفت: امروز همگان شاهدند به رغم تحریم‌های اقتصادی دشمنان، پیشرفت اقتصادی و عمران و آبادانی در ایران مضاعف شده است.

احمدی‌نژاد افزود: دشمنان می‌دانند که اگر ملت ایران فرصتی پیدا کند الگویی به جهان ارائه خواهد کرد که باعث خواهد شد دیگر کسی از آنان در جهان تبعیت نکند و مناسبات ظالمانه جهان به طور کامل در هم خواهد شکست.

وی  همچنین با تکرار ادعای قبلی خود تاکید کرد:  امروز می‌توان ادعا کرد که در تمام ایران حتی یک نفر وجود ندارد که محتاج نان شب باشد و به فضل الهی در آینده‌ای نزدیک اعلام خواهد شد که در سرتاسر ایران فقیری وجود ندارد.


 


روزنامه تهران امروز نوشت:مدرک تحصیلی محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد روز گذشته یک بار دیگر خبر ساز شد. سوال الیاس نادران نماینده مردم تهران در مجلس از وزیر علوم درباره مدرک رحیمی، کامران دانشجو را به مجلس برد تا شاید برای چندمین بار بحث یک مدرک قلابی دیگر در وزارت علوم و صحن علنی مجلس مورد بررسی قرار گیرد.

ماجرای مدرک قلابی و استفاده از امتیازات و حقوق نهادهای دولتی و غیر دولتی به اعتبار این مدارک قلابی، بعد از موضوع دانشگاه هاوایی با پرونده مرحوم علی کردان رسانه‌ای شد و در مجلس مورد بررسی قرار گرفت.

بعد از ماجرای کردان و استیضاح او از وزارت کشور توسط نمایندگان مجلس، الیاس نادران نماینده اصولگرای مجلس و منتقد سیاست‌های دولت، برای اولین بار بحث مدرک قلابی معاون اول رئیس‌جمهور را پیش کشید و اعلام کرد که مدرک دکترای رحیمی هم از سنخ مدرک آقای کردان است.

این ماجرا که بررسی آن تا کنون به فرجامی نرسیده روز گذشته با حضور کامران دانشجو وزیر علوم در مجلس برای توضیح درباره سوال نادران دوباره مطرح شد. سوال نادران حول این مسئله بود که معاون اول رئیس‌جمهور با امضای «دکتر رحیمی» با یک دانشگاه غیرمعتبر خارجی (دانشگاه بلفورد آمریکا) جهت اخذ مدرک دکترا برای یک فرد دیگر مکاتبه کرده است.

وزیر علوم، تحقیقات و فن‌آوری هم در پاسخ به این سوال نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی که خواستار پیگیری مکاتبات معاون اول احمدی نژادبا دانشگاه اعلام کرد که مدرک این دانشگاه معتبر و قابل بررسی نیست.

در ابتدای جلسه سعدالله نصیری قیداری مخبر کمیسیون آموزش به ارائه گزارش کمیسیون آموزش و تحقیقات درخصوص سوال الیاس نادران از وزیر علوم پرداخت. در این سوال با اشاره به اظهارات محمد رضا رحیمی معاون اول رئیس‌جمهور در جمع فرهنگیان مبنی بر اینکه عده‌ای با پرداخت پول مدرک دانشگاهی گرفته‌اند، پرسیده شده است: که چه افرادی با پرداخت وجه بخصوص از دانشگاه بلفورد مدرک دانشگاهی اخذ نموده‌اند؟

ابزار قانونی برای بررسی مدارک نداریم

کامران دانشجو وزیر علوم و تحقیقات در پاسخ به این سوال با تاکید بر اینکه مدارک صادره از دانشگاه آزاد، پیام نور و غیر انتفاعی و دانشگاه‌های سراسری همگی قانونی بوده و هیچ شبهه‌ای به آنها وارد نیست، اظهار داشت: دانشگاه بلفورد مجازی بوده و صرفا بر اساس تجربه کاری و حرفه‌ای برای متقاضیان مدرک صادر می‌کند.

وی با تاکید بر اینکه این دانشگاه معتبر نبوده و مدارک صادره از آن نیز معتبر نیست، اظهار داشت: وزارت علوم اعلام کرده این دانشگاه معتبر نیست لذا مدارک صادره از این دانشگاه مجازی را نیز بررسی نمی‌کند.

دانشجو با تاکید بر اینکه ارزیابی مدارک مشروط به اعتبار دانشگاه صادر کننده مدرک است، گفت: با توجه به اینکه دانشگاه بلفورد از نظر وزارت علوم فاقد اعتبار است مدارک صادر شده از این دانشگاه نیز در وزارت علوم قابل بررسی نیست، بنابراین آماری از مدارک صادر شده از سوی این دانشگاه برای مسئولان داخلی یا افراد وجود ندارد.

وزیر علوم گفت: هیچ گونه ابزار قانونی جهت کسب مجوز از وزارت علوم برای درخواست مدرک از دانشگاه های معتبر یا غیر معتبر یا گزارش دریافت مدرک از طرف این دانشگاه‌ها وجود ندارد.

وی افزود: در صورت درخواست شخصیت‌های حقوقی از وزارت علوم و اعلام اسامی شخصیت‌های مسئول یا غیر مسئول، وزارت علوم می‌تواند مدرک افراد مذکور را مورد بررسی قرار دهد.

دانشجو تصریح کرد: من به عنوان وزیر علوم باید از کجا بدانم چه کسی پول داده و مدرک دریافت کرده مگر افرادی که مدرک دریافت می‌کنند به وزارت علوم گزارش می‌دهند که از کجا و چطور مدرک گرفته‌اند.

وی افزود: صرف نظر از اینکه من نباید پیرامون اظهارات فرد دیگری پاسخ بدهم، باید گفت وزارت علوم ابزار قانونی برای بررسی مدارک افراد ندارد.


 


محمد نوری زاد:

سلام ای علی عزیز.

چه خوب که در این روزها، پای به عرصه ی این دنیا گذاردی تا بشر، برای تماشای همه ی عدالت، بی تاب تو باشد و به تو بنگرد. وبرای تماشای همه ی شایستگی های بشری، رو به سوی تو آورد.

تو به معنی واقعی " مرد" بودی. جوری که همه ی مردان و زنان عالم، با تماشای تو، وادی مردانگی را از وادی نامردی و نامردمی بازمی شناسند.

چه خوب که رهبرما طرفدار و مشتاق و مطیع و دلمشغول توست. وحتی نسبت جایگاه خود را با تو، در غبار کفش قنبر، غلام تو، می سنجد.

اگر تو ای علی عزیز، نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : علی چرا بیست و پنج سال، از حکومتی که حق خود می دانست، برکنار ماند؟ آیا نه تنها به این دلیل که مردم، آن سوتر از او و بزرگی های او، روی به دیگری و دیگران بردند و او را نخواستند؟

برکناری تو ای علی از حکومت، ذره ای از کهکشان خوبی های تو کم نکرد. و بنا به گفته ی خود تو، سکوت و همراهی تو با خواست مردم، جامعه ی جوان اسلامی را از انشقاق و گسستگی و جنگ داخلی بدر برد و بجای آن، یکدلی و یکپارچگی را پدید آورد.

اگر تو نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : اداره ی جامعه را به شایستگان، ونه به دوستان، باید سپرد؟

یاعلی، یک پرسش!

اگر من نوری زاد، پای به دل تاریخ بگذارم و در بازار کوفه، جلوی چشم خلایق، صریح و شفاف و حتی گستاخانه، راه را برعبور تو بگیرم و با فریادی که همه ی تاریخ بشنود، به تو بگویم : ای علی، من که یکی از پیروان تو هستم، این من گمشده در تاریخ، اصرار بر واشکافی اموال تو دارم. با این که می دانم تو پاک و پاکدستی، می خواهم اما بدانم با پولهای امانتی مردم چه کرده ای و میلیارد میلیارد پول آنان را چرا و در کجاها صرف چه کرده ای؟

من بعید می دانم ای علی عزیز، درهمان بازار کوفه و جلوی چشم مردم، زیر گوش من بخوابانی! و بگویی: ای بی حیا، تو، که به قول خودت هیچ در هیچی، از من علی، که معصوم و پاکزاده ام، می خواهی تحقیق و تفحص کنی؟

تصور حتمی من براین است که تو، دست مرا می گیری و مرا به سرای حکومت خود می بری و دفترهای ثبت اموال عمومی را جلوی من می گذاری و به من می گویی : باهر علمی که داری، درکمال امنیت، بنشین و به دخل ها و خرج های حکومت من نگاه کن. وحتی این را نیز مصرانه از من می خواهی که:هر کاستی و ناروا در کارمن دیدی، حتما مرا خبرکن تا اگر کج رفته ام یا خطایی ندانسته مرتکب شده ام، سریعا آن را اصلاح کنم. و از من خواهی خواست که اگر کشف کردم یک یا جمعی از کارگزاران تو دست به اموال مردم برده اند، تو را خبرکنم تا شخصا به کار آنان رسیدگی کنی.

من از این تخیل راستین، پای فراتر می برم و دست تو را می گیرم و به همین امروز جمهوری اسلامی ایران خودمان می آورمت. و تو را برمسند رهبری کشورمان می نشانم و به تو می گویم : علی جان، تو نیک می دانی که شیوه های مملکت داری در دور دست های تاریخ، همان بود که بود. امروز اما، شیوه ها تغییر کرده. دیگر شایسته نیست که تو، که علی ما هستی و چشم و چراغ ما، با وجود معصومیتی که تداری، وباوجود شجاعت و حلم و علم و تقوایی که داری، هم فرمانده ی کل قوا باشی و تک به تک فرماندهان ارتش را و تک به تک اعضای مجمع تشخیص مصلحت را مشخص کنی و در هر دستگاه، نمایندگان مستقیم و غیرمستقیم داشته باشی .

تو باید برقله ی این مملکت بایستی و رهبری کنی. مثل رهبر یک ارکستر موسیقی که با حرکات نامحسوس دست خود، استعداد های جامعه ی کوچک خود را به کار می گیرد و از آن همه استعداد، صدای خوش و هماهنگ برمی آورد. تو نیک تر از من می دانی که دخالت تو در جز و کل این دستگاه وسیع، رشته های هماهنگی را می گسلد. حضور بی دلیل نمایندگان تو در هر دانشگاه و در هر وزارتخانه و در هر دستگاه، بساط اعتماد به نفس آن دستگاه ها را بر می چیند.

علی جان، تو روح جاری این عالمی. درشان تو نیست که هم تعیین رییس صداو سیما و تعیین رییس سازمان تبلیغات اسلامی با تو باشد و هم تعیین تک به تک امامان جمعه ی کل کشور و تعیین تک به تک اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی . حالا تعیین تک به تک فرماندهان سپاه و نمایندگان خودت در کل سپاه در کل کشور بماند.

علی جان، خدا وکیلی با این همه مشغله ی پیچ در پیچ، فرصتی برای تو که علی و معصوم و مستحضر به علم الهی هستی باقی نمی ماند تا به افق های دور و فرداهای سرزمین خودت بنگری . چرا که تو، عمده ی توش وتوان خود را مصروف جزییات امروز جامعه ی خویش می کنی و از نظارت، و بها دادن به نظارت، بازمی مانی.

علی جان، تو نیک تراز همه ی ما می دانی که ورود تو به عرصه های جانبداری، مردمان جامعه را از رشد بدیهی شان باز می دارد و کسی را شهامت نقد و شهامت آسیب شناسی از تو و کار کارگزاران تو نمی ماند. وقتی همه ی سرنخ ها به تو ختم شود، کسی اجازه نخواهد یافت به کارهای خود تو ورود کند و سر از اختفای کارهای تو درآورد. و این یعنی ظهور قدرتی مخوف، که برسرخود، زبانم لال، خدا را نیز تحمل نمی کند.

ای علی عزیز، مگر نه این که این مردم، اختیارات و اموالشان را به امانت به تو سپرده اند؟ آیا نباید بدانند تو با اموالشان چه کرده ای و چه می کنی؟ این مردم می خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان و چه مقدار از پولشان را به لبنان و سوریه و به هرکجای این دنیای بزرگ بخشوده ای! این مردم می خواهند بدانند چه پولهایی با اشاره ی تو، به کجاها سرازیر شده است.علی جان مردم ما آیا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کرده ای؟ اطمینان دارم که تو با آغوش باز از خواست ها و پرسش های مردم استقبال خواهی کرد. اساسا تو به همین خاطرهاست که خواستنی هستی.

وسرآخر:

این مردم از تو می خواهند بنا به ضرورت های این روزگار، بار سنگین این همه مسئولیت های جوراجور خود را به شانه ی آنان و نمایندگانشان بگذاری. خودت را خلاص و راحت کن. درفردای قیامت تو باید به تک به تک این همه مسئولیت پاسخ بدهی. بیا و از دامنه های رهبری، به قله ی بلند آن بازگرد. جای تو، آنجاست.

از همان بالا، مردم را رهبری کن. که تو، آن بالا اگر که بایستی، هم خواستنی ترخواهی بود، هم تماشایی تر، وهم در کار رهبری جامعه، موفق تر. مارا دراین مشورت، یاعلی، با تو خیرخواهی است. می دانیم که می دانی.

علی جان، خودت خوب می دانی که بدون استثنا، دلیل خیزش های مردمی این روزها درکشورهای اسلامی و غیر اسلامی، از کجا ناشی می شود. از: رهبری های طولانی و مبسوط الید. که یک نفر، با قدرتی ماورایی، برهمه ی ارکان یک کشور سلطه داشته باشد و به کسی نیز جوابگو نباشد و کسی را نیز حق اعتراض و نقد او نباشد. خودت خوب می دانی که اگر صدام را آمریکایی ها سرنگون نمی کردند، مردمش این روزها او را سرنگون می کردند. صدامی که جزقلب مردم ، جایی را لایق حضور خود نمی دانست.

رهبر لیبی نیز مگر جز این خصوصیات دارد؟ ویا رهبر مردم سوریه؟ فصل مشترک همه ی اینان، بلامنازع بودنشان است. که برکل مقدرات کشورشان حاکم اند و کسی را یارای اعتراض به آنان نیست.

قانون ، برای این رهبران، شکلاتی است که به وقت ضرورت، به دهان مبارک می برند و نرم نرم به مکیدن آن مشغول می شوند. یا قانون، برای اینان، جامی از شراب است که سرمی کشند تا فراموش کنند مردمی نیز هستند و این مردم حقی وحقوقی نیز دارند. ویا : قانون حبه تریاکی است که باید برسر وافور کیفوری نهاد و مردم را بخاطر جهل مکرر و جهل مرکبشان ستود.

علی جان، این روزها، ما، با تمام قامت، سرنوشت خود را به سرنوشت بشاراسد قاتل و سرکوبگر گره زده ایم. مردم معترض او را فتنه گر می خوانیم. و در سرکوب آنان، با بشاراسد همراهی می کنیم. اخبار کشتار مردم مسلمان سوریه را جلوی چشم مردم دنیا، سانسور می کنیم. چرا؟ چون اطمینان داریم:مشابهت سقوط بشار اسد، گریبان خود ما را می فشارد.

علی جان، چه خوب که به این دنیا آمدی تا به بزرگان و مسئولان و رهبران جهان، و به ویژه به رهبرما بگویی : ای برگزیدگان مردم، مردم، از شما جز عدالت و درستی و راستی و پاکدستی و گذشت و بردباری نمی پسندند. پوزش خواهی شما از مردم، به تناسب هرخطایی که مرتکب شده اید، کمترین حق بدیهی مردم شماست.

و دم گوش رهبرما بگویی:

سیدعلی عزیز، تا دیرنشده، صدای اعتراض مردمت را بشنو! وشانه های خودت را از زیر بار این همه مسئولیت بدر ببر. خودت را سبک کن. به مردمت بها بده. و مسئولیت های بی شمار خود را به شانه های خود مردم بسپار. مگرنه این که این مردم، هماره در سخنان تو، فهیم و همراه و با خردند؟ جای تو آن بالاهاست. قله، بله، آنجا جای توست. بپای خیز. دستت را به من بده . یاعلی !

منبع: سایت نوری زاد


 


مجمع مدرسین و محقققین حوزه علمیه قم در پیام تسلیتی خطاب به خانواده مرحوم هدی صابر آورده است: کارنامه پرافتخار انسان دوستی و کوشش در راه آزادی، صبر و مقاومت، آن فقید را به عنوان یکی از چهره های فداکار و فکور این سرزمین ماندگار خواهد کرد.

متن این پیام به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

انالله و انا ا لیه راجعون

خانواده محترم آقای هدی صابر عظّم الله اجورهم

خبر تکان دهنده و ناگوار ارتحال مظلومانه و سوزناک مرحوم مغفور رضا هدی صابر موجب تاسف و تالم شدید خاطر شد.

کارنامه پرافتخار انسان دوستی و کوشش در راه آزادی، صبر و مقاومت، آن فقید را به عنوان یکی از چهره های فداکار و فکور این سرزمین ماندگار خواهد کرد.

از خداوند منان رحمت وافر و علو درجات برای آن فقید و اجر فراوان برای خانواده داغدار ایشان خواهانیم .

مجمع مدرسین و محقققین حوزه علمیه قم

۲۵/۳/۱۳۹۰


 


این نامه را برایت از پشت میله‌های سرد

با رنگ سبز جان نوشتم تا روید خنده‌ها ز درد

چون روز دیگر آید خاکم جان سبزه‌هاست

خورشید جاودان آزادی نور آسمان ماست

سوگند به خون همرهانم، سوگند به اشک مادران

هرگز به تیغشان نمیرد فریاد جاودانمان

دلتنگ با تو بودن با ناله‌های شب قرین

تنها گناه ما سکوت سبزی بود در جواب کین

جسم و جان بی‌پناهم آماج تیر کافران

آرام و سربلندم و می‌بالم بر انتخابمان

سوگند به این ستاره‌باران، سوگند به شور عاشقان

از راه رفته برنگردم تا روز کوچ جاودان

سوگند به خون همرهانم، سوگند به اشک مادران

هرگز به تیغشان نمیرد فریاد جاودانمان

جهت دریافت فایل صوتی اینجا کلیک نمایید.
حهت دریافت فایل از طریق تورنت اینجا کلیک کنید.

چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه “Save Link as” در مرورگر های فایرفاکس و کروم و “Save as target” در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.


 


دکترفرشاد مومنی اقتصاد دان و  مشاور اقتصادی میرحسین موسوی در یادداشتی درباره  سیاستهای ارزی جدید بانک مرکزی نوشت:

اقتصاد ایران به دلایل گوناگون ایام پرتلاطمی را سپری می‌کند. در چنین شرایطی کاملاً طبیعی است که سیاست‌گذاران در تشخیص اولویت‌ها و انتخاب جهت‌گیری‌ها در معرض سرگردانی و رفتارهای متناقض قرار بگیرند.

این مسئله هنگامی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که اتخاذ جهت‌گیری‌های صحیح و کارآمد تصمیم‌گیران را با طیفی از چالش‌های تاریخی و مزمن نیز درگیر سازد. برای مثال؛ در چارچوب اقتصاد سیاسی رانتی قاعده رفتاری مسلط آن است که صدای مولدها کمتر شنیده شود و این اراده غیرمولدها است که معمولاً می‌تواند خود را تحمیل نماید. هنگامی که بحث از هدفمند کردن یارانه‌ها مطرح بود بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران اطمینان داشتند که به واسطه مشکلات جدی ساختاری کشور اگر قرار بر این باشد که دولت از میان ملاحظات مربوط به منافع تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان انتخابی صور ت دهد قطعاً اولویت به تولیدکنندگان داده نخواهد شد.

این یک قاعده رفتاری است و مستقل از افراد معین تصمیم‌گیر موضوعیت دارد مگر آن که در فرایندهای تصمیم‌گیری و تخصیص منابع سطح قابل قبولی از صلاحیت‌ها و ظرفیت‌های کارشناسی وجود داشته باشد و در کنار آن یک اراده جدی برای رویارویی با این مشکلات ریشه‌دار و ساختاری تدارک دیده شده باشد. تجربه ۵ ماهه اخیر و نیز جهت‌گیری‌های مندرج در لایحه بودجه ۱۳۹۰ عملاً نشان داد که تحلیل کارشناسان از واقعیت‌های ساختاری و نهادی ما دقیق و مطابق با واقع بوده و به همین خاطر تولیدکنندگان به بخش اندکی از آنچه که در قالب قانون هدفمندی به عنوان حق مسلم آنها تلقی شده بود دست پیدا کردند.

مسئله مهم دیگری که در پیش‌بینی‌ای کارشناسی مطرح بود عبارت از این واقعیت می‌باشد که با بروز شوک هدفمندی تولیدکنندگان از کانال‌های دیگری نیز تحت فشار قرار گیرند. فشارهای ناشی از اجتناب‌ناپذیری تشدید رقابت نابرابر با کالاهای خارجی وارداتی یکی از آنهاست که در سال جاری نیز آسیب‌های خود را به بخش‌های مولد کشور و انگیزه‌های سرمایه‌گذاری در این بخش‌ها تحمیل خواهد کرد؛ کما اینکه بحران نقدینگی انتظار می‌رود در سال جاری برای تولیدکنندگان با فشارهای بیشتری نسبت به سال‌های گذشته همراه باشد.

وقتی از یک طرف به صورت افراطی مجوز به واردات داده می‌شود و از طرف دیگر هم ریسک، هم بازده و هم زحمت واردات در کنار سرعت بیشتر بازگشت پول‌های وام داده شده به واردکنندگان به مراتب بیشتر از تولیدکنندگان است، طبیعی است که در شرایط شوک‌درمانی که انعکاس آن در بخش پولی فزونی شدید تقاضا نسبت به عرضه آن است بانکداران را به سمت ترجیح واردکنندگان در برابر تولیدکنندگان هدایت خواهد کرد.

هنگامی که در لایحه بودجه ۱۳۹۰ دولت خود ابتدا به ساکن قیمت دلار را صد تومان نسبت به قیمت مندرج در لایحه بودجه سال ۱۳۸۹ افزایش داده بود کاملاً قابل پیش‌بینی می‌نمود که دولت در واکنش به شکست اکثریت قریب به اتفاق انتظاراتی که از هدفمند کردن یارانه‌های در جلوی روی خود می‌بیند ناگزیر به سمت دستکاری بیشتر نرخ ارز کشانده خواهد شد چرا که این رویکرد سهل‌الوصول و البته مخرب‌ترین سیاست تجربه شده برای مدیریت اقتصادی کشور طی ۲۰ ساله گذشته و در قالب برنامه شکست خورده تعدیل ساختاری است.

از منظر اقتصاد سیاسی گرایش به دستکاری نرخ ارز می‌تواند این‌گونه نیز تفسیر شود که نوعی هم‌راستایی میان منافع کوتاه‌مدت مالی دولت با منافع سوداگران و به طور کلی آنهایی که چندان دغدغه تولیدی ندارند به ویژه آن دسته از صادرکنندگان کالاهای غیرنفتی که خود تولیدکننده آنچه صادر می‌کنند، نیستند به وجود می‌آورد البته در این میان گروه اندکی از تولیدکنندگان نیز که تنها راه بقاء را در مواجهه با کالاهای وارداتی افزایش نرخ ارز می‌بینند را نیز می‌بایست به فهرست مزبور اضافه کرد گرچه این گروه اخیر به محض آن که ناگزیر از انجام واردات، مواد و قطعات می‌شوند از خواب غفلت بیدار خواهند شد و حرف خود را پس خواهند گرفت.

نزدیک به یک قرن پیش یعنی در سال ۱۹۲۰ جان مینارد کینز اقتصادشناس بزرگ قرن بیستم در مقاله «پیامدهای اقتصادی صلح» نوشته بود که برای واژگون نمودن اساس یک جامعه هیچ وسیله‌ای ظریف‌تر و مطمئن‌تر از کاهش ارزش پول ملی نیست و در واکنش به تجربیات و شواهد بی‌شمار تاریخی تأیید کننده بحث کینز مهم‌ترین مسئولیت بانک‌های مرکزی در سراسر جهان و همیشه تاریخ حراست و دفاع از ارزش پول ملی قلمداد شده است. این مسئله به لحاظ تجربی یک بار در دهه ۱۳۷۰ در ایران نیز نمایان شد و همگان دیدند که هیچ‌یک از وعده‌ها و پیش‌بینی‌های طرفداران افزایش نرخ ارز، محقق نشد اما بی‌سابقه‌ترین فشارها به توده‌های عظیم مردم، تولیدکنندگان صنعتی و کشاورزی و از همه مهم‌تر به خود دولت وارد شد و برخی از فشارهای آن دهه به گونه‌ای بوده است که نه فقرا، نه تولیدکنندگان و نه دولت هنوز نتوانسته‌اند پس از دو دهه در برابر آن فشارها کمر راست کنند.

چقدر خوب است که مسئولان بانک مرکزی برگردند و تجربه دهه ۱۳۷۰ را یک بار دیگر مرور کنند تا ببینند که چگونه بحران مکانیزاسیون گریبان بخش کشاورزی را گرفت و به صراحت در جلد دوم از پیوست شماره ۲ لایحه برنامه سوم توسعه سخن از رشد منفی چشمگیر سرمایه‌‌گذاری صنعتی نیز سخن به میان آمده است.

اما تکان دهنده‌ترین قسمت آن تجربه مطالبی است که در صفحات ۷۴ تا ۷۶ گزارش اقتصادی سال ۱۳۷۳ منعکس شده است در آنجا تصریح شده در حالی که نرخ تورم در سال ۱۳۷۲ کمتر از ۳۰ درصد بوده شاخص ضمنی هزینه‌های مصرفی دولت در سال مزبور نسبت به سال ۱۳۷۱ رشدی بالغ بر ۷۰ درصد را نشان می‌دهد و در ادامه آمده است که عامل اصلی این پدیده فروش بخش بزرگتری از درآمدهای ارزی دولت به نرخ شناور بوده است.

در ادامه همین مطلب در گزارش یاد شده به دو نکته دیگر نیز اشاره شده که برای اهل خرد می‌تواند عبرت‌آموز باشد. نکته اول آن که گفته شده طی سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ که دولت وقت مستمراً سیاست افزایش نرخ ارز را دنبال می‌کرده سبد مصرفی دولت به عنوان بزرگ‌ترین مصرف‌کننده در اقتصاد ایران در مقایسه با خانوارها آسیب بیشتری دیده است و نکته دوم آن که در همین دوره نرخ رشد قیمت کالاهای سرمایه‌ای در مقایسه با کالاها و خدمات مصرفی بیشتر بوده است. به عبارت دیگر، به واسطه این جنبه اخیر هم دولت و هم تولیدکنندگان به عنوان سرمایه‌گذار تولیدی آسیب‌های به مراتب شدید‌تری را متحمل شده‌اند.

یک عنصر بسیار مهم دیگر که به نظر می‌رسد درباره آن مقامات پولی و مالی کشور به طرز غیرمتعارفی سهل‌انگاری و ناشی‌گری از خود نشان می‌دهند به مسئله نقش تعیین‌کننده انتظارات مربوط می‌شود و چه خوب است که افراد مز بور از این زاویه نیز به گزارش‌های اقتصادی سال‌های ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ نگاهی بیاندازند تا مشاهده کنند در حالی که نرخ رشد نقدینگی در سال‌های مزبور تنها یک درصد تفاوت داشته است فاصله میان نرخ تورم این دو سال به بیش از ۲۵ درصد بالغ می‌گردد و ریشه آن هم تفاوت در انتظارات مردم درباره نرخ ارز است. بدون تردید با هر بهانه‌ای که طی چند روز اخیر بانک مرکزی مجدداً به هوس آزمودن مجدد تجربه شکست خورده و پرخسارت نیمه اول دهه ۱۳۷۰ افتاده است، می‌بایست خود را آماده پاسخگویی به پیامدهای کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت این خطای فاحش بنماید.

این رویکرد هم به اعتبار مبانی نظری مستحکم و هم شواهد تجربی بی‌شمار همه تعادل‌های باقیمانده در عرصه سیاست، اقتصاد و اجتماع ایران را به چالشی بزرگ فرامی‌خواند و تنها رونقی برای سوداگران و نزول خواران ایجاد می‌کند.

بنابراین، باید از صنعتگرانی که نامه شکوه‌آمیز خود را منتشر ساخته‌اند سپاسگزار بود چرا که در ادبیات موضوع دستکاری نرخ ارز برای یک کشور در حال توسعه به درستی به پیش‌روی در باتلاق تشبیه شده است و گام دوازده درصدی اخیر بانک مرکزی می‌تواند گام‌های مخرب فزاینده‌ای را برای آنها در آینده نه چندان دور اجتناب‌ناپذیر سازد.

هنگامی که مدیریت اقتصادی کشور بدون توجه به اندرزها و هشدارهای مشفقانه بازگشت به برنامه شکست‌خورده تعدیل ساختاری را کلید زد، می‌بایست، می‌دانست که یکی از مشخصه‌های کلیدی این برنامه برخورداری از انبوه تناقض‌های درونی است. بانک مرکزی طی یک ماهه اخیر این مسئله را در ماجرای دستکاری نرخ سود بانکی تجربه کرد و به ویژه رئیس این بانک که در عرض کمتر از ۳۰ روز اظهار داشت که چاره‌ای جز عمل به ضد آنچه که قبلاً انجام داده بود، نمی‌شناسد. بیش از همه باید از افتادن در ورطه افزایش‌های تشدیدکننده بی‌ثباتی و تخریب‌کننده اقتصاد ملی در مورد نرخ ارز برحذر باشد.

در خاتمه باید روی سخن را به سمت همه نهادهای نظارتی قرار داده و بگوییم لااقل این بار ناله تولیدکنندگان را جدی بگیرید و از هرگونه اختیاری به مجریان که اجازه تکرار این اشتباه فاحش را در مورد نرخ ارز به آ‌نها بدهد برحذر باشید و چاره‌ای برای آن بیاندیشید چرا که این ورطه فقط تولیدکنندگان را گرفتار نخواهد کرد، بلکه توده‌های عظیم مصرف‌کنندگان و به ویژه فقرا و محرومان در میان ایشان و از همه مهم‌تر نهاد دولت به عنوان بزرگترین مصرف‌کننده و بزرگترین سرمایه‌گذار بیشترین آسیب‌ها را با یک وقفه زمانی نه چندان طولانی متحمل خواهد شد و چنین مباد.


 


درحالیکه برخی مقامات قضایی و همچنین مسئولین زندان، مدعی عدم برخورد خشن و ضرب و شتم و آزارِ مرحوم هدی صابر، زندانیِ سیاسیِ اعتصابی – که اوایل هفته جان باخت – شده اند، یکی از زندانیانِ اوین، آخرین لحظاتِ حضور مرحوم صابر در آن زندان را تشریح کرده و بر برخوردهای غیرانسانی و خشونت بار مسئولین زندان صحه می گذارد.

پیش از این نیز ۶۴ تن از زندانیان سیاسی اوین، با انتشار بیانیه ای، بر این موضوع تاکید کرده بودند.

به گزارش جرس، یکی از زندانیان سیاسی که آخرین روز و لحظات حضور مرحوم هدی صابر در زندان اوین را شاهد بوده، ابتدا از کلاس های آموزشی مرحوم صابر برای زندانیان سخن گفته و خاطرنشان می کند “در آخرین کلاس درس در بند، آقای صابر به ما گفت: هر رفتی با نقطه چین هایی برای بقیه همراه است که دیگران باید پیگیر آن باشند،عزت الله سحابی و هاله هم نقطه چین های خود را برای ما به جا گذاشتند.”

وی در شرح رخدادهای آخرین لحظه های حضور هدی صابر در بند ٣۵۰ زندان اوین می نویسد:

“نیمه شب بیستم خرداد، پس از نه روز از آغاز اعتصاب غذای آقای صابر، وی دچار حمله قلبی شد. پس از اطلاع به افسر نگهبان کشیک بند، آقای دایی، قرار به انتقال ایشان به بهداری زندان اوین شد و با همکاری حاضرین، ایشان با برانکارد به محوطه جلوی بند منتقل شد که متاسفانه فاصله کمتر از یک دقیقه ای بهداری تا بند، با تاخیر بیش از پانزده دقیقه ای آمبولانس مواجه شد.

پس از منتقل شدن ایشان به بهداری، نیم ساعت بعد شاهد بازگشت آقای صابر به بند بودیم و این بار در شرایطی نامساعدتر و تکیده .

با نگرانی حال ایشان و شرح ماوقع بهداری را جویا شدیم که خود ایشان بیان داشتند که در بهداری توسط عوامل زندان و شخصی به اسم «عظمت»، مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و با مشت بر سر ایشان کوبیده شده و توسط پرسنل بهداری با پای برهنه از آنجا به بیرون انداخته شدند!!!

این نحوه برخورد با آقای صابر، با اعتراض حاضرین در اتاق ایشان به افسر نگهبان بند مواجه شد که البته از سوی وی به کلی تکذیب شد. در همین حال شاهد وخامت حال آقای صابر به صورت درد شدید در قفسه سینه و سمت چپ بدن و همچنین حالت تهوع در ایشان بودیم که متاسفانه به دلیل اتفاقات رخ داده در بهداری ، ایشان از منتقل شدن به آنجا به شدت امتناع کردند که درنهایت با اصرار دوستان که نگران حال ایشان بودند و قول افسر نگهبان مبنی بر حفاظت از ایشان در مقابل عوامل ضرب و شتم کننده و همچنین انتقال به بیمارستانی خارج از زندان؛ ایشان به محوطه جلوی بند با برانکارد انتقال داده شدند که متاسفانه با تاخیر مجدد بیش از حد آمبولانس، حال ایشان رو به وخامت نهاد و حتی بعد از رسیدن آمبولانس، با خراب بودن برانکارد و تجهیزات آن مواجه شدیم و در پایان با سختی و مشقت بسیار هدی صابر به آمبولانس منتقل شد و این آخرین دیدار ما با عزیزترین و با اخلاق ترین دوستمان بود.”


 


راویان سبز، از شبکه های اجتماعی فعال در فضای مجازی در فراخوانی از همه ی ایرانیان دعوت کرده که روایات خود را از وقایع ایران حکایت کنند.

در بخشی از این فراخوان آمده است: صدای ما چه بر پشت بامها و چه در بازخوانی وقایعی که این روزها بر سرزمینمان میگذرد، گواه بیداری نسلمان است.

متن این فراخوان که در صفحه ی این گروه سبز در فیس بوک منتشر شده به شرح زیر است:

در زمانه ای چنین دشوار، این هم سخنی ها و همدلی هاست که راه را بر ما هموار خواهد کرد. صدای ما چه بر پشت بامها و چه در بازخوانی وقایعی که این روزها بر سرزمینمان میگذرد، گواه بیداری نسلمان است. از همین رو گروه راویان سبز از همهٔ شما دعوت می کند تا روایت خود را از آنچه دیده یا شنیده اید به نثری ساده و روان، به هر گویش و زبانی حکایت کنید.

منتظر دریافت روایت هایتان به این آدرس هستیم:

ravayatmikonam@gmail.com


 


سید هاشم هدایتی

۱٫ در تاریخ ۳۰ دی ماه سال ۸۸ در ایامی که برادر و دوست آزاده و سرفرازم دکترعبدالله رمضانزاده در مرخصی خارج از زندان بود ، هدیه گرانقدری به من داد که با گذشت حدود یک و نیم سال هنوز از پیام های گرانسنگ آن سیر نشده ام. کتاب “تاریخ بی خردی” باربارا تاکمن مورخ معاصر آمریکایی که با قلم شیوا و تحسین برانگیز حسن کامشاد به چاپ رسیده است ، گویا تجربه بی صدای دکتر در دوران زندان بود. با حدت خاصی از من خواست این کتاب ارزشمند را بخوانم و به دو

ستان خود نیز توصیه کنم از مطالعه آن دریغ نورزند. من هم چنین کردم ، حتی در دیدار کوتاه یک ساعته ای که در خرداد سال ۸۹ با مهندس میرحسین موسوی داشتم از ایشان خواهش کردم به عنوان یکی از رهبران اثر گذار بر حرکت سیاسی اجتماعی مردم ، آن کتاب را بخوانند. مهندس – که امروز ناباورانه، بیش از چهار ماه است در بند است – آن روز گفت: ” برخی از دوستان دیگرنیز توصیه کرده اند حتما می خوانم”. اکنون نمی دانم مهندس موفق به خواندن کتاب تاریخ بی خردی شده است یا نه! امیدوارم – هم ایشان و هم – همه صاحب منصبان و کسانی که به منابع قدرت دسترسی بیشتری دارند، این کتاب را بخوانند و به جد در درس های آن تفکر کنند و عبرت بگیرند. اما امروز که دو سال از حوادث ناگوار پس از انتخابات ۲۲ خرداد۸۸ می گذرد ، هر چه صفحات این کتاب را ورق می زنم ، هر چه واقعیت های جامعه خود را می کاوم ، هر چه در تحولات تلخ و شیرین کشورهای منطقه تعمق می کنم ، هرچه در نتایج تصمیم های اثرگذار برخی قدرت های جهانی می نگرم ، ندایی در درونم فریاد بر می آورد که ” ای کاش مردان بزرگ ، به نصبت بزرگی شان و به نسبت دامنه اثر گذاری تصمیمات شان ، عاقلانه تر می اندیشیدند و عاقلانه تر عمل می کردند ، ای کاش به قول باربارا تاکمن زمامداران امور کشور و کشورها این شعار را بر دیوار اتاق کارشان می چسباندند و هر روز آن را نصب العین خود قرار می دادند که : ” کاری را که قبلا شکست خورده تکرار مکن”! او می گوید: زمامداران امروز ما ، سخنرانان و اعظان بی حکومت دیروزند . مردانی که بارها و بارها تجربه های تلخ حکام گذشته را خمیر مایه سخنرانی های داغ خود کرده اند. تجربه های تلخی که همه ناشی از تصمیم های نسنجیده ، احساسی ، خود محورانه ، مغرورانه ، کینه توزانه ، قدرت طلبانه و … در یک کلام بی خردانه بوده است. اگر برخی فرمانروایان عصر هخامنشی چنین و چنان نمی کردند چه می شد؟ اگر برخی سران ساسانیان چنین و چنان نمی کردند چه می شد؟ اگر خلفای اموی و عباسی و شاهان خود رای متکبر عثمانی و قاجار و پهلوی چنین و چنان نمی کردند چه می شد؟

به جرات می توان گفت بارباراتاکمن ، این بانوی هوشمند و نکته بین ، باحلاجی وقایع چهار مقطع از تاریخ:”حادثه تروا، حکومت پاپ های اروپایی قبل از رنسانس، رفتار بریتانی ها در قاره آمریکا و فاجعه ویتنام”، توانسته است تابلویی تمام نما از تاریخ بی خردی بشر را به نمایش بگذارد . “تاریخ بی خردی”، کتابی است پانصد صفحه ای که به گمانم مطالعه آن برای هر زمامدار و فرماندار و فرمانروایی ،- و هر فعال سیاسی و آزادی خواه- در این عصر ضروری است. نویسنده با تسلط کامل بر حوادث تاریخی و چهار مقطع نامبرده و گاه با نکته هایی ارزشمند از مقاطعی دیگر چنان نمایشی از تاریخ بی خردی حاکمان قدرت طلب خیره سر ارایه می دهد که خواننده را متحیر و به جد تحت تاثیر قرار می دهد .مطالعه این کتاب را به همه دردمندان هموطنم توصیه می کنم. گرچه امکان ارایه بخش های جذاب این کتاب در این یادداشت کوتاه میسر نیست اما برای آشنایی اجمالی با این اثر جالب و خواندنی فرازهایی از کتاب ” تاریخ بی خردی” را مورد اشاره قرار می دهم:

۲٫ باربارا تاکمن در بخش مربوط به “پاپ های رنسانس” می گوید: سوء حکومت ، وقتی بی خردی است که در سیاستی آشکارا غیر عملی یا بی ثمر ، احمقانه لجاجت ورزیم … بالاترین خطر برای هر پاپ این است که انبوه چاپلوسان چنان او را در میان گیرند که حقایق درباره خود به گوشش نرسد تا کار سرانجام به جایی برسد که او حتی نخواهد حقیقت را بشنود ….. جاه طلبی عنصر اصلی بی خردی است …..وقتی اموردینوی روحانیت را به خود مشغول دارد ، ریشه هر گونه معنویتی می خشکد ….. مگر کلیسا دشمنی زیان بارتر از پیشوایان خدانشناس دارد ، پیشوایانی که با سکوت خود مسیح را به دست فراموشی می سپارند ، با احکام سودجویانه خود او را به زنجیر می کشند و با زندگانی رسوای خود دوباره مصلوبش می کنند …. یکی از بی خردی های عمده پاپ ها نادیده گرفتن احساسات و جنبش هایی بود که پیرامونشان نشو و نما می یافت. گوش شان به نا خرسندی ها بدهکار نبود ، چشم شان شقوق دیگری را که از آن ناخرسندی ها نشات می گرفت ، نمی دید ، از بیم و هراس ناشی از بدرفتاری ها و خشم روز افزون ناشی از سوء حکومت خود نگران و اندیشناک نمی شدند ، در نپذیرفتن تغییر ، لجوج و سر سخت و در نگهداری نظام حاکم فاسد تا سر حد حماقت یک دنده بودند… توهم پایندگی ، توهم مصونیت از قدرت و منزلت، بی خردی دیگر پاپ ها بود. (آنان) گمان می بردند منصب ، پایی جاودانی است و هنوز مانند قرن های گذشته ، می شود با تفتیش عقاید و با تکفیر و چوبه دار هرگونه مبارزه ای را شکست داد…” . فرجام چنین روشی را، آن زمان که کاخ های شان فروریخت، تاکمن چه سنگین و وحشت زا به نمایش می گذارد:”کشیش ها و راهبان و روحانیون با بی رحمی بیشتری قربانی شدند، راهبه ها را به فاحشه خانه ها کشانیدند یا در خیابان ها به سربازان فروختند. کاخ ها را تاراج کردند و آتش زدند. گنجینه های کلیساها و صومعه ها را به یغما بردند، سنگ های قیمتی اشیای مقدس کلیساها را در آوردند و خود اشیاء را زیر پا لگد کردند، مقبره ها را در جست وجوی غنایم بیشتر، گشودند، و واتیکان را (…) اسب های خود ساختند. مراکز اسناد و کتابخانه ها را سوزاندند، محتویات آن ها را پراکندند یا زیر سم اسب ها گستردند…”!

۳٫ نویسنده، درفصل سوم کتاب بی خردی با عنوان” بریتانیا، آمریکا را از دست می دهد”، می گوید : بی خردی پشت پا زدن به منافع خویشتن است … زندگی اشرافی ، واقع نگری را نمی پرورد… هر کاری که انسان حق دارد بکند ، صلاحش نیست که بکند به تعبیر دیگر اصول را هر گاه مصلحت نیست، نباید به رخ کشید… بر مردم ناراضی اعمال قدرت شاید توان کرد، ولی برمردم ناراضی هرگز حکومت نتوان کرد … عنان به دست احساسات سپردن همیشه یکی از سرچشمه های بی خردی است … هشدار در امور سیاسی، وقتی هشدار شونده می خواهد خلاف آن را باور کند، بی ثمراست… نباید گمان کرد که با سماجت در اقدامی نادرست، حیثیت و شرف بهتر حفظ می شود تا با رفع خطا به مجرد آشکار شدن آن… استقرار استبداد بر ملتی متهور و سرشار از روحیه آزادی محال و محکوم به فناست … بهتر نیست تا می توانیم عقب بنشینیم نه وقتی که ناگزیریم ؟… لجاجت بر سر تصویری ژرف ریشه ، به رغم شواهد مغایر، سرچشمه خود فریبی ویژه بی خردی است … امان از بی خردی ، از دیوانگی و از تبه کاری… خطاهای تاریخی معمولا جبران ناپذیراند ، اگر تغییر راستین باشد و با توجه به هدف اجرا شود ، ترک سیاستی زیانمند ، ستوده است نه خفت بار …. تاریخ را واقعیت حکومت می سازد… بی خردی ، پافشاری در ادامه دادن راهی است که شواهد دست نیافتن بودن آن را تایید کنند و نه تنها تناسبی با منافع ملت نداشته باشد بلکه مالا زیانمند به حال جامعه و حیثیت آن باشد … خانم تاکمن نتیجه می گیرد، سرانجام اندیشه وعمل بی خردانه زمامداران بریتانیا از دست دادن فرمانروایی بر قاره آمریکا بود!

۴٫ فصل چهارم کتاب تاریخ بی خردی به فاجعه ویتنام اختصاص دارد. مرور هزار باره این فصل برای زمامداران زیاده خواهی که تکلیف مدیریت برجهان را بر گردهخود احساس می کنند، یک ضرورت است. باربارا تکاکمن موشکافی های عمیقی در این باب دارد. از جمله مصادقی از سیاست ها ورفتارهای بی خردانه پنج رئیس جمهور آمریکا را به تصویر کشیدهاست: ” زمامدار ، وقتی وارد چارچوب سیاستی شد ، برایش آسان تر است که درون آن بماند و اما زیر دستان نیز، چه بهتر برای حفظ مقام و موقعیت خود سر وصدا راه نیندازند و شواهدی را که پذیرفتن شان برای رئیس دردناک است، به رخ او نکشند … روانشناسان فرایند پرده کشیدن بر اطلاعات ناهنجار را “ناهماهنگی شناختی” می خوانند که نوعی سرپوش علمی است برای این امر که “مرا با واقعیت گیج مکن”! نا هماهنگی شناختی تمایلی است برای اختفاء، نیک جلوه دادن یا روده درازی کردن درباره موضوعاتی که در داخل یک مجموعه ستیز یا “درد روانی ” می آفریند. این پدیده موجب می شود که راه حل های دیگر حذف شوند ، چون حتی فکر کردن درباره آن ها به تعارض می انجامد….. پایدارترین ، در تاریخ بی خردی منافع شخصی است …. زمامدارانی که از این قاعده پیروی نکنند بسی کم یابند …. گفتن حرف حق با عصبانیت ، از اثر آن می کاهد ….. هیچ کس به اندازه آدم کم دان، به مفروضات خود یقین ندارد … مونتسکیو در قرن هجدهم در کتاب روح القوانین نوشت: زوال هر حکومت با زوال اصولی که بر آن بنیان شده، آغاز می شود… پی گیری ستیز ی که از نظر بی هدفی و سماجت ، عبث و لطمه نهایی به خویشتن است، بی خردی کم نظیری است چون مطلقا هیچ ثمری ندارد و نتایج کار، همه زیان آور است … خشک مغزی و خوی گریز از واقعیات، یکی از بی خردی های عالمگیر است… عدم ژرف اندیشی یک بی خردی است.عدم ژرف اندیشی در زمامداران عمومیت دارد و این پرسش را پیش می

آورد که آیا زندگی سیاسی و دیوان اداری در دولت های جدید ، تعلق را بدون توجه به انتظارات منتقی، تابع کاربرد اهرم ها نمی سازد ؟ این دور نمایی است که امروزه هم به چشم می آید …. اگر ادامه دادن به زیان ، پس از آشکار شدن آن غیر عقلانی است ، پس عقل ستیزی را باید خصلت سر آمد بی خردی شمرد …. نا توانی عقلی در کارهای حکومتی را نباید سرسری گرفت ، چون بر همه چیز شهروندان ، جامعه و تمدن ، اثر می گذارد… در صدر قوای موثر در بی خردی سیاسی ، می باید از “شهوت قدرت” نیز نام برد که تاکتیوس آن را ” زشت ترین همه شهوت ها” خواند… از موجبات بزرگتر بی خردی ، یکی هم “قدرت بیش از حد” است… “رکود یا جمود فکری” یعنی این که فرمانروایان وسیاست گذاران اندیشه ها و تصوراتی را که از آغاز داشته اند همان طور ثابت و دست نخورده نگه دارند – کشتزاری باربر است برای بی خردی و…- معضل، در پافشاری بر خبط و خطا است …. انتخاب برای تغییر یا قطع سیاست زیانبار، پیوسته وجود دارد ، به شرط آن که سیاست گذار شهامت اخلاقی بهره گیری از آن را داشته باشد و شرط حکومت خردمندانه البته پرورانیدن جامعه ای پویاست نه جامعه ای رنجور و سربه گریبان…

لطفا کتاب تاریخ بی خردی را بارها مرور کنیم …. شاید عبرت بگیریم !

۲۵ خرداد۹۰

منبع؛ وبلاگ نویسنده


 


محمدباقر قالیباف امروز در افتتاحیه جشنواره اوقات فراغت محلات شهر تهران که در برج میلاد برگزار شد حرفهای جنجال برانگیزی درباره وضعیت اقتصادی مردم زده است.

به گزارش پارس توریسم، قالیباف گفت: در یکی از مناطق تهران که برای بازدید رفته بودیم پشت شیشه نانوایی نوشته شده بود، “نان نسیه داده نمی‌شود” من به عنوان شهردار شوکه شدم که مگر کسی هم هست که نان نسیه بگیرد. بعد از تحقیقی که انجام دادم دیدم افرادی هستند که پول خرید نان در حد ضروریات خود را هم ندارند.

شهردار تهران ادامه داد: باید در جنوب شهر تولید ثروت کنیم که مشکل نان و ورزش مردم را برطرف کنیم.


 


همشهری نوشت: موضوع ادغام وزارتخانه‌ها که در ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم توسعه کشور پیش‌بینی شده، تا‌کنون وقت و انرژی زیادی از مجلس و دولت گرفته است؛ با این حال هر دو طرف ماجرا متهم به شتابزدگی و اتخاذ تصمیمات غیرکارشناسی هستند.

از سویی دولت با وجود اینکه برای تعیین تکلیف وزارتخانه‌های مدغم ۲سال فرصت در اختیار داشت، در عرض مدت کوتاهی اقدام به ادغام ۸ وزارتخانه کلیدی کرد و از سوی دیگر مجلس که مدعی بود ادغام‌های صورت‌گرفته شتابزده و غیرکارشناسی است، در عمل در یک اقدام غیرکارشناسانه یکروزه وزارت ارتباطات را با وزارتخانه‌های راه و مسکن پیوند زد تا گواهی باشد بر ادامه اشتباهات دولت در خانه ملت.

در این خصوص همشهری گفت و گویی با علی مطهری، نماینده مردم تهران، ری و شمیرانات در مجلس شورای اسلامی انجام داده است.

چرا مجلس با وجود اینکه روز یکشنبه فوریت لایحه ادغام وزارتخانه‌های راه و مسکن را رد کرده بود، بلافاصله روز چهارشنبه آن را مجددا بررسی و تصویب کرد؟!

این درواقع تخلف از آیین‌نامه داخلی مجلس بود که هیأت رئیسه مرتکب آن شد و چند نفر از نمایندگان هم تذکر دادند اما پذیرفته نشد و موضوع ادغام را با توصیه رهبری درخصوص تسریع در تعیین تکلیف لایحه ادغام پیوند زدند و نمایندگان را در مقابل نظر رهبری قرار دادند. من خودم با این کار موافق نبودم؛ به‌نظرم بهتر بود که این کار سیر قانونی خودش را طی می‌کرد و البته با نظر رهبری مبنی بر سرعت در تصویب نیز منافاتی نداشت.

به‌طور کلی معتقدم مجلس باید کمیته‌ای تشکیل می‌داد برای بررسی همه این ادغام‌ها و کل وزارتخانه‌ها و سازمان‌های وابسته به دولت که براساس یک طرح کلی در راستای اجرای ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم توسعه به‌صورت یکجا و یکپارچه مورد بررسی قرار می‌گرفت. البته صحبت این کمیته در مجلس مطرح بود و شاید تشکیل شده باشد.

یعنی سازمان اداری دولت در قالب ماده ۵۳ تدوین شود؟

بله. ببینید الان برخی سازمان‌ها هستند که با توجه به موضوع فعالیتشان بهتر است در یک وزارتخانه ادغام شوند یا بخشی از یک وزارتخانه می‌تواند در یک وزارتخانه دیگر یا با یک سازمان ادغام شود. این موضوع به‌عنوان یک کار تخصصی نیازمند یک کار کارشناسی قوی است که درصورت وقوع می‌تواند اتفاق بزرگی در مدیریت کشور محسوب شود.

متأسفانه دولت در اینجا عجله کرد وگفت که ما این ۸ وزارتخانه را در هم ادغام کردیم و وزیر نیز مشخص شده و مجلس فقط باید شرح وظایف را تصویب کند. در حالی که این خلاف قانون بود و نظر شورای نگهبان هم این نبود. هم تفسیر خود مجلس از ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم و هم تفسیر شورای نگهبان از اصل ۱۳۳ این بود که دولت باید پیشنهاد خودش را درخصوص ادغام به مجلس ارائه کند و مجلس هم در آرامش لایحه دولت را بررسی و تصویب کند. در این مدت هم وزارتخانه‌ها باید به کارشان ادامه دهند نه اینکه برخی وزرا عزل و وزارتخانه‌ها در کار خودشان متزلزل شوند.

مجلس از زمان معرفی گزینه‌های مطرح برای ادغام، اعتراضات زیادی به عدم‌کارشناسی بودن ادغام‌ها و شتابزدگی دولت داشت اما در عمل، هم خیلی شتابزده و در عرض یک روز وزارت ارتباطات را به وزارتخانه‌های راه و مسکن اضافه کرد و هم بنا به اظهارات بسیاری از نمایندگان، این ادغام کارشناسی شده نبود و مجلس خواستار رد مصوبه‌خود از سوی شورای نگهبان شد. این شتابزدگی در دولت و مجلس از کجا ناشی می‌شود؟

به‌نظرم همان اشتباهی را که دولت مرتکب شد، مجلس تکرار کرد در حالی که نیازی به این عجله نبود. به هر حال این را منتسب کردند به توصیه رهبری مبنی بر تسریع در تعیین تکلیف ۲ وزارتخانه راه و مسکن، در حالی که از نظر من دخالت دادن رهبری در این موضوعات به هیچ وجه صحیح نیست. کار غیرکارشناسی صورت گرفت.

اولا سپردن این کار، تنها به کمیسیون اجتماعی غیرکارشناسی بود و حتما باید کمیسیون‌های تخصصی دیگر مانند عمران و صنایع در این کار دخالت می‌داشتند؛ ضمن اینکه ادغام‌ها اساسا باید در همان کمیسیون ویژه‌ای که صحبتش بود و ظاهرا در مجلس تشکیل شده بررسی می‌شد. به هر حال یک عجله بی‌موردی انجام شد که من فکر می‌کنم یک عده می‌خواهند مراتب ولایت‌پذیری خودشان را اثبات کنند در حالی که این کارها باعث می‌شود اقدامات نسنجیده و کارشناسی‌نشده‌ای صورت بگیرد.

سر موضوع ادغام‌ها دولت با اخطار‌ها و شکایات متعدد مجلس مواجه شده و کلی وقت و انرژی مجلس و دولت گرفته شد. آیا این همه هزینه برای ادغام وزارتخانه‌ها قابل توجیه است؟

عرض کردم که از ابتدا اشتباه عمل شد. دولت نباید خلاف قانون عمل می‌کرد. وقتی خلاف قانون عمل می‌شود طبیعتا مجلس هم واکنش نشان می‌دهد. در واقع مقصر اصلی شروع‌کننده است و شروع‌کننده هم در اینجا دولت بوده؛ منتها عجله بعدی مجلس هم کار اشتباهی بود.

بحث‌هایی درخصوص ارتباط ادغام‌ها با منافع جریان انحرافی در میان اهالی سیاست مطرح است. نظر شما در این خصوص چیست؟

اینها احتمالاتی است که مطرح است. حتی وزرایی که عزل شده‌اند، گفته می‌شود به‌دلیل اختلافاتی است که با رئیس دفتر رئیس‌جمهور داشتند. اما اینها چون در حد احتمال است و هنوز به یقین نرسیده‌ایم بهتر است در موردش اظهار نظر نکنیم.

برگردیم به بحث ادغام‌ها. مجلس قبلا هم در تنظیم ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم و تشکیل وزارت ورزش و جوانان اشتباهاتی به لحاظ نگارشی داشته که دولت ازآنها به نفع برداشت‌های خود بهره برداری کرده. این مشکل از کجا ناشی می‌شود؟

مقداری از این اشکالات از کم‌توجهی مجلس ناشی می‌شود و اینکه قوانین به شکلی نوشته می‌شود که به قول معروف گرد باشد و دولت بتواند از آنها برداشت‌های متفاوتی داشته باشد و دست دولت را باز بگذارد . در همین ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم توسعه کشور، مجلس باید تصریح می‌کرد که دولت موظف است لایحه ادغام را به مجلس تقدیم کند و متن فعلی به‌گونه‌ای است که واقعا دولت می‌توانسته به‌گونه‌ای برداشت کند که گویی مجلس اختیار ادغام را برعهده دولت گذاشته است.

در حالی که با توجه به اصول قانون اساسی و ذیل همین ماده ۵۳ مشخص است که مقصود مجلس چیز دیگری بوده است. من در زمان تصویب ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم اخطار قانون اساسی دادم که این ماده با اصل ۸۵ قانون اساسی منطبق نیست. چون ادغام ۲ وزارتخانه و اینکه کدام وزارتخانه با کدام وزارتخانه ادغام شود، خودش نوعی قانونگذاری است و اصل ۸۵ قانون اساسی می‌گوید مجلس نمی‌تواند قانونگذاری را بر عهده نهاد دیگری بگذارد. این بحث‌ها شد ولی رئیس وقت جلسه این اخطار ما را نپذیرفت.

من همان موقع حدس می‌زدم که این ماده مشکلاتی را برای کشور ایجاد خواهد کرد. متأسفانه کم‌توجهی‌هایی وجود دارد که این سوءبرداشت‌ها صورت می‌گیرد. البته اگر قرار بر حسن تفاهم باشد و دولت و مجلس بخواهند با هم تفاهم داشته باشند، این اشکالات به‌وجود نمی‌آید و اگر سهوی از جانب مجلس صورت گرفت دولت می‌تواند آن را ترمیم کند یا حداقل سوءاستفاده نکند ولی چون ظاهرا قرار بر حسن تفاهم نیست بلکه بر لجاجت و مقابله به مثل است، خودبه‌خود به این مشکلات بر می‌خوریم.

آقای احمدی‌نژاد تا‌کنون ۲ اخطار از مجلس گرفته‌اند و طبق آیین‌نامه داخلی مجلس درصورت دریافت اخطار سوم باید استیضاح شوند. چقدر احتمال می‌دهید این روند ادامه پیدا کند؟

بالاخره نمایندگان هم به شرایط کشور توجه دارند و الان سؤال از رئیس‌جمهور هم مطرح است. ما فعلا قصد داریم سؤال را پیگیری کنیم. استیضاح در مرحله بعدی قرار دارد؛ چرا که سؤال راهکار ملایم‌تری است و به عقیده من شاید لازم‌تر و مفید‌تر از استیضاح باشد و می‌تواند موجب نزدیک شدن دولت و مجلس و رفع سوء‌تفاهمات باشد.

قانونمداری احمدی‌نژاد به شوخی نزدیک‌تر است

آقای احمدی‌نژاد در نشست خبری اخیرشان هم نشان دادند که یک دولت قانون‌شکن و قانون گریز هستند، چون گفتند که ما برداشت خودمان از قانون را اجرا می‌کنیم. ایشان در جای دیگر و در دوره مجلس هفتم هم گفته بودند که قانون بد را باید ریخت در سطل آشغال!

درصورتی که به هر حال قانون باید اجرا شود یا با ارائه لایحه تغییر کند. ایشان معتقد است که باید برداشت خودش از قانون را اجرا کند در حالی که اگر در جایی اختلاف برداشتی نسبت به قانون وجود داشته باشد اگر اصل قانون اساسی باشد باید به تفسیر شورای نگهبان رجوع شود و درخصوص قانون عادی هم باید به تفسیر مجلس رجوع شود. همچنین اظهارنظر درباره تطبیق مصوبات دولت با قوانین عادی هم به‌عهده رئیس مجلس است.

در واقع قانون، راه و تکلیف همه را مشخص کرده و همین حرفی که ایشان می‌گویند «ما برداشت خودمان از قانون را اجرا می‌کنیم نه برداشت دیگران را»، خودش یک نوع قانون شکنی است. به‌علاوه قانون شکنی‌های آشکاری که دولت و خود ایشان داشته‌اند و به‌عنوان مثال آشکارا درباره قانون تسهیلات ارزی مترو گفتند که «قانون را اجرا نمی‌کنم» بر همه روشن است.

در واقع این حرف ایشان که «این دولت قانونمدارترین دولت‌ها بعد از انقلاب است» به شوخی نزدیک‌تر است. این دولت یک دولت واقعا قانون‌گریز است و مجلس باید جلوی این قضیه بایستد و تا‌کنون هم کوتاهی کرده و ان‌شاءالله در آینده ما این دولت را در مسیر قانون قرار خواهیم داد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته