-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

Latest News from Kaleme for 06/13/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.




 


گزارش پیش رو  مشاهدات خواندنی یکی دیگر از شهروندان سبز اندیش  است که  برای  کلمه ارسال شده. متنی  خواندنی، سرشار از امید و احساس.

با هم می خوانیم.

ساعت ۱۶:۳۰ که شد دیگر طاقت نیاوردیم و از محل کارمان در نزدیکی تقاطع تخت طاووس و ولیعصر، بیرون آمدیم. به نزدیکی خیابان تخت طاوس که رسیدیم از دور ماشینهای متعدد نیروی انتظامی اعم از ون و سواری را شاهد بودیم که در کنار خیابان توقف کرده بودند. نزدیکتر که شدیم شاهد حضور گسترده افراد نیروی انتظامی،‌ پلیس پیشگیری و نیروهای یگان فاتب در چهار دور تقاطع خیابان مطهری و ولیعصر شدیم.

به قصد برآورد اوضاع به سمت میدان ولیعصر حرکت کردیم. از همان محل به فاصله های بسیار کوتاه از هم نیروهای لباس شخصی در دسته های چند نفره در پیاده روهای دو طرف میدان حضور داشتند. مشخص بود که از ساعاتی پیش در آنجا حضور دارند،‌ چون خیلی از آنها روی نیمکتهای کنار پیاده روها یا سکوهای روبروی مغازه ها یا روی موتورهایشان نشسته بودند. آنها را می شد از روی ظاهر،‌ کیسه در دست که کاور فسفری رنگ در آن قرار داشت و تجمع های چند نفریشان شناخت. تقاطع خیابان فاطمی با ولیعصر در ضلع شرقی خیابان ولیعصر دسته دیگر از نیروهای بسیجی حضور داشتند،‌ حدود صد نفر، که عمدتا لباس پلنگی بدون اسم و نشان بر تن داشتند و از کفشهای کتانی متنوع مختلفی که پای هر یک از آنها بود می شد فهمید که لباس شخصی هایی هستند که فقط لباس فرم بر تن کرده اند. سابقه خوبی از این نیروها طی تجمع ها قبلی در ذهن نبود و انتظار می رفت که با بیشتر شدن جمعیت،‌دست به سرکوب بزنند. در حدود بیست متری داخل تمام کوچه ها و خیابان های مشرف به خیابان ولیعصر بدون استثناء،‌ یک ماشین پلیس نیروی انتظامی با چهار سرنشین حضور داشت. تقاطع خیابان زرتشت با ولیعصر هم محل تجمع دیگری از حدود یکصد تن بسیجی و لباس شخصی هایی بود که یک کاور پلنگی بر تن داشتند و همگی به باتوم و اسپری مسلح بودند. و یک وانت داشت بین آنها بستنی توزیع می کرد. حضور نیروهای لباس شخصی تا میدان ولیعصر ادامه داشت و در دو طرف خیابان هر ده الی بیست متر یک دسته چند نفری حضور داشتند. میدان ولیعصر اما تقریبا پر شده بود از نیروهای امنیتی و انواع و اقسام خودروهای انتظامی و موتورسیکلت. در اطراف میدان شاهد بودیم که لباس شخصی ها در محلهایی که تراکم نیرو داشتند، از بین عابرین،‌ کسانی را به آرامی دستگیر و به ماشینهایی منتقل می کرند. خشونت خاصی در این دستگیریها دیده نمی شد. در این فضا و در حضور نیروهای امنیتی، علیرغم اینکه ساعت حدود ۱۷:۰۰ بود و هنوز یک ساعتی تا زمان شروع تجمع باقی مانده بود،‌ حضور مردم از لحاظ تعداد در پیاده روها بیش از هر روز بود. جو در آن ‌لحظات رعب آور بود و انتظار می رفت که مطابق راهپیمایی های قبلی به مجرد افزایش جمعیت،‌سرکوب شروع شود. انواع نیروهای امنیتی سوار بر موتورسیکلت،‌ در خط ویژه اتوبوس خیابان ولیعصر،‌ با سرعت و سر و صدای زیاد ویراژ می دادند و به بالا یا پایین حرکت می کردند. وجود خط ویژه در خیابان ولیعصر انتقال سریع نیروهایشان را آسان کرده بود. ترافیک خودروهای شخصی داشت سنگین می شد. در بولوار کشاورز تردد خودروها به سختی انجام می گرفت و به نظر می رسید که عده ای زیادی از معترضین با خودروهایشان به محل نزدیک می شوند. دور میدان ولیعصر از بین نیروها گذشتیم و مجددا به سمت بالای خیابان ولیعصر ولی این بار در ضلع شرقی شروع به حرکت کردیم.

این سمت خیابان هم حضور نیروهای لباس شخصی مشهود بود که غالب آنها کاور فسفری رنگشان یا از جیبشان بیرون زده بود یا در حالی که آن را لای روزنامه پیچیده بودند،‌ در دست گرفته بودند. اغلب با همدیگر در حال گپ و گفت بودند و گاها می خندیدند،‌ به نظر راضی بودند … کم کم تراکم حضور معترضان داشت محسوس می شد. علیرغم آنکه در بیانه شورای هماهنگی آمده بود که مردم از شرق خیابان به سمت بالا و از پیاده روهای غربی به سمت پایین حرکت کنند،‌ چون افراد کمتر از جزییات بیانیه خبر داشتند در ابتدای تجمع زیاد به نظر نمی رسید که اینگونه باشد و افراد عمدتا در پیاده روی غربی به بالا و پایین در حرکت بودند. به داخل خیابان مطهری رفتیم،‌ ساعت نزدیک ۱۸:۰۰ بود و جمعیت زیادی رو می شد دید که به سمت مسیر راهپیمایی در حرکتند. ترکیب جمعیتی زن و مرد تقریبا برابر بود. مجددا به داخل خیابان ولیعصر که برگشتیم دیگر کاملا حضور معترضین در پیاده روها مشهود بود و لحظه به لحظه زیاد تر می شد. تو این فضا بود که از اون مقدار رعب و نگرانی کم می شد. به سمت پارک ساعی حرکت کردیم.

تقریبا پیاده رو پر شده بود از جمعیت،‌ به نحوی که اگر جمعیت کمی بیشتر می شد، تردد سخت می شد. خیابان هم پر بود از خودرو و ترافیک تقریبا قفل شده بود. وجود خودروها باعث شده بود هوای مسیر بسیار آلوده شود. ولی علیرغم سنگینی هوا و فضا!، حجم معترضین در پیاده روها آنقدر زیاد بود که امکان ورود خودروها از فرعی ها به خیابان وجود نداشت و مردم بعضا خودشان می ایستادند تا برای لحظاتی چند ماشین از فرعی به داخل خیابان ولیعصر وارد شود. روبروی پارک ساعی هم محل تجمع نیروی انتظامی بود. در پیاده رو به پشت سر که نگاه می کردی می دیدی موج جمعیت در حال حرکت اند. همه بودند،‌ زن و مرد و پیر جوان. خیلی فضای خوبی شده بود. دیگر آنقدر جمعیت زیاد بود که لباس شخصی ها اصلا دیده نمی شدند. تو این زمان تقریبا حرکت در پیاده روهای شرقی به بالا و در پیاده روهای غربی به پایین رعایت می شد. حس خیلی خوبی بود. واقعا جمعیت خیلی زیاد بود و تمام طول پیاده روها به صورت یکنواخت مملو از جمعیت معترضین بود. به علت زیادی جمعیت احساس امنیت خوبی حاکم شده بود. امروز برای اولین بار شاهد یک رفتار جدید از نیروهای امنیتی بودیم. نیروها مانع حرکت مردم نمی شدند و و از حرکت آنها جلوگیری نمی کردند. نیروهای انتظامی کادری تقریبا با متانت در محل های مختلف مستقر بودند و با نگاهشان حرکت انبوه معترضان را دنبال می کردند. بسیجی ها اما غافلگیر شده بودند،‌ علیرغم تدارکات زیاد قطعا انتظار حضور این همه معترض را نداشتند. با موتورهایشان خیابان را بالا و پایین می کردند،‌ یکی دوبار به صورت دسته جمعی روی موتورهایشان “حزب الله حزب الله ” را فریاد می زدند و عبور می کردند. بعضا حتی با خودروهای انتظامی تصادف هم می کردند و بدین ترتیب مضحکه ای می شدند برای مردم و در این دقایق دیگر مردم بودند که همگی لبخند بر لب داشتند، لبخندی از جنس امید، بر عکس بسیجیها و لباس شخصی ها که سردرگم و شتابزده به نظر می رسیدند.

در طول مسیر در ساختمانهای دو طرف خیابان ولیعصر خیلی ها از داخل منازل، ‌از طبقات بالا، پایین را نگاه می کردند و با علامت پیروزی (وی) مردم را همراهی می کردند. قطعا آنها امکان فیلمبرداری و عکس گرفتن جهت پوشش خبری این راهپیمایی را هم داشته اند. لباس شخصی ها و بسیجیها هم امروز مثل همیشه فیلم و عکس گرفتند که البته در حین این کار با بی توجهی محض مردم روبرو بودند.

در طول مسیر اگرچه خشونتی از نیروها دیده نشد،‌ ولی موارد بسیاری از دستگیری افراد به صورت کاملا سلیقه ای توسط بسیج و لباس شخصی ها مشاهده شد. که تقریبا همگی بدون مقاومت فرد بازداشت شده در حال اتفاق بود. مشخص نبود که این دستگیریها در چه حد جدی است و چقدر طول می کشد. خط ویژه کاملا در اختیار نیروهای امنیتی بود و خیلی آشفته و شلوغ در تردد بودند و به قول بعضی ها، در حال شکست از دشمن فرضی بودند.

امروز مردم همه همدیگر را حس کردند و می شد رضایت و امید رو در چهره همه دید. خیلی از کسایی که تردید داشتند برای شرکت در راهپیمایی،‌ وقتی توسط دوستانشان از استقبال عالی مردم آگاه شدند،‌ به مسیر آمدند. در طول راهپیمایی مسالمت آمیز امروز،‌ سکوت برقرار بود. و قطعا تمام آنچه از راهپیمایی امروز انتظار می رفت،‌ محقق شد. به همراه جمعیت تا ونک حرکت کردیم. میدان ونک هم همانند میدان ولیعصر مملو از نیروهای متنوع و مختلف امنیتی و انواع خودروها و موتورسیکلت بود. ساعت از ۲۰ گذشته بود ولی امکان ترک محل برای آن جمعیت به این راحتی مقدور نبود. با تاریکی نسبی هوا و حدود ساعت ۲۰:۳۰ افرادی از نیروی انتظامی را دیدم که مردم را به ترک محل دعوت می کردند. ولی برخوردشان مناسب بود. مینی بوسها و اتوبوسهای زیادی در بالاتر از میدان ونک هم در حال سوار کردن بخشی از نیروهای انتظامی و همین طور بسیجی ها و لباس شخصیها بودند. صحنه جالبی بود،‌ مردم معترض، نیروی انتظامی و بسیجی و لباس شخصی،‌ هر کدام در سمتی به دنبال وسیله ای برای ترک محل بودند. ولی بخش عمده ای از نیروهای امنیتی کماکان مستقر بودند. نیروهای انتظامی همگی خسته به نظر می رسیدند و آنهایی که سوار بر اتوبوسها شده بودند،‌ سرشان را از فرط خستگی روی پشتی صندلی گذاشته بودند و چشمانشان را بسته بودند. شاید آنها هم راضی بودند از اینکه راهپیمایی امروز توسط لباس شخصیها و بسیجیها سرکوب و متشنج نشد و با آرامش طی شد. و احتمالا آنها هم مانند مردم در تعجب که امروز چرا بسیجی ها و لباس شخصی ها دست به سرکوب مردم بی گناه و مسالمت جو نزدند!؟


 


روز جمعه هدی صابر فعال ملی مذهبی در اثر شوک قلبی ناشی از اعتصاب غذا در اعتراض به فاجعه جانباختن هاله سحابی به شهادت رسید. این در حالی است که علت اصلی درگذشت این روزنامه نگار برجسته، بی توجهی مسئولان زندان نسبت به رسیدگی پزشکی فوری به او بوده است و به گفته پزشکان اگر زود به بیمارستان منتقل می شد نجات وی از مرگ حتمی بوده است.

فیروزه صابر در خصوص اعتراضات خانواده صابر می گوید: “ما می خواهیم بدانیم چرا باید برای هاله این اتفاق بیافتد و ایشان در اعتراض به این برخوردها دست به اعتصاب بزند؟ و چرا زمانیکه دچار ناراحتی قلبی می شوند سریع ایشان را به بیمارستان منتقل نمی کنند؟ که به گفته پزشکان اگر زود به بیمارستان منتقل می شد الان برادرم در میان ما بود. اینها اعتراضاتی است که خانواده صابر از بازپرسی که به بیمارستان آمده بود مطرح کردند تا ببینیم به این اعتراضات پاسخ و رسیدگی می کنند ؟ هر چند که می دانیم رسیدگی نمی شود اما به هر حال وظیفه خانواده است که به این اتفاقات اعتراض کند.”

احمد منتظری در پیامی به مناسبت درگذشت هدی صابر تاکید کرده است:”گناه این فاجعه بزرگ به عهده کسانی است که آن عزیز را به بهانه‌های واهی به زندان افکندند، آزادی‌اش را سلب کردند و خانواده و دوستان را از فیض وجودش حتی در آخرین لحظات حیاتش محروم نمودند. پرواضح است که اگر هدی صابر عزیز ما زندانی نمی‌شد چنین مرگی برای او رقم نمی‌خورد و اگر مسبّبان درگذشت هاله سحابی مجازات می‌شدند، زمینه چنین مرگ دلخراشی برای هدی صابر به وجود نمی‌آمد.”

همچنین سیدمحمدخاتمی در پیام تسلیتی به مناسبت شهادت هدی صابر این رویداد را “تلخ” و “سنگین” توصیف کرد.

گفتنی است هدی صابر روزنامه نگار، مترجم، و فعال ملی مذهبی و از گردانندگان مجله توقیف شده “ایران فردا” بود که به همراه خسرو دلیرثانی از اعضای شورای فعالان ملی-مذهبی در پی شهادت مظلومانه هاله سحابی، از دوازده خرداد ماه در اعتصاب غذا بود. هدی صابر در بیانیه ای بهمراه دلیر ثانی اعلام کرده بود: “ما دو عضو خانواده فکری – سیاسی ملی – مذهبی در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه ۹۰ و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ که مادرصفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسیب دیدگان وقایع دو سال اخیر میهن بود، از گاه غروب پنجشنبه ۱۲ خرداد ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین بدون طرح هیچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای تر می زنیم.”

متن گفتگوی “جرس” با فیروزه صابر خواهر هدی صابر در پی می آید:

خانم صابر، ضمن تسلیت به شما، دقیقا شما چه زمانی از خبر درگذشت برادرتان با خبر شدید؟

ما امروز از طریق سایت ها و دوستان با خبر شدیم که برادرم در بیمارستان مدرس است و بعد از اینکه به بیمارستان مراجعه کردیم به ما گفتند که جسدش در سردخانه بیمارستان است.

لطفا از علت انتقال ایشان به بیمارستان بگویید؟

برادرم به خاطر فاجعه و شهادت هاله سحابی از پنج شنبه گذشته دست به اعتصاب غذا زده بود و روز جمعه که روز نهم اعتصابش بود ساعت چهار و نیم بامداد دو بار دچار حمله قلبی می شود و به زندانبانان از درد خود گفته است اما زندانبانان توجهی به او نکرده اند و پنج – شش ساعت بعد از حمله قلبی برادرم را به بیمارستان مدرس رسانده اند و در آنجا آنژیوگرافی کردند و دو بار انژوکت شده و تلاش می شود تا رگهایش باز شود اما متاسفانه چون فشارشان پایین افتاده بود و تورم ریوی داشته درمان پزشکی اثر نکرده و برادرم فوت کرد. اما در حالیکه برادرم روز جمعه درگذشته است اما خبر فوت ایشان از دیشب در سایت ها آمد و امروز همه مطلع شدند.

خبر شهادت آقای صابر از چه طریقی به سایت ها رسیده است؟

یکی از دوستانمان دیروز در بیمارستان مدرس بوده و بطور اتفاقی شنیده که هدی صابر در سی سی یو آنجا تمام کرده است و اگر این دوستمان آنجا از جریان با خبر نمی شد اخبارش منتشر نمی شد.

آیا زمانیکه ایشان را به بیمارستان منتقل کردند به شما خبر دادند؟

نخیر، هیچ اطلاعی به ما ندادند و ما از سایت آقای نوری زاد خبر را شنیدیم و اگر در سایت این خبر نمی آمد اصلا هیچ اطلاعی به ما نمی دادند. حتی همسر برادرم که با کارشناس پرونده تماس گرفته اما او گفته که چیزی نیست نگران نباشید.

می توانید اعتراضات خانواده صابر را نسبت به درگذشت آقای صابر بفرمایید؟

ما می خواهیم بدانیم چرا باید برای هاله این اتفاق بیافتد و برادرم در اعتراض به این برخوردها دست به اعتصاب بزند؟ و چرا زمانیکه دچار ناراحتی قلبی می شوند سریع ایشان را به بیمارستان منتقل نمی کنند؟ که به گفته پزشکان اگر زود به بیمارستان منتقل می شد الان برادرم در میان ما بود.

اینها اعتراضاتی است که خانواده صابر از بازپرسی که به بیمارستان آمده بود مطرح کردند تا ببینیم به این اعتراضات پاسخ و رسیدگی می کنند هر چند که می دانیم رسیدگی نمی شود اما به هر حال وظیفه خانواده است که به این اتفاقات اعتراض کند.

شما همیشه نسبت به حبس آقای صابر در زندان اعتراض داشتید آیا هیچوقت پاسخی به این مسئله از سوی مسئولین قضایی دریافت کردید؟

برادرم از دوم مرداد ماه بدون هیچ حکمی در زندان نگهداری می شده است که گفته بودند بازداشتشان به علت حکم ده سال پیششان بوده که از نظر وکیل این مسئله منتفی بوده و بارها از طرف آقای شریف اعلام شده بود. در هر حال از طرف خود ایشان و خانواده و وکیل همیشه اعلام شده که نگهداری ایشان در زندان هیچ دلیل قانونی نداشته است و پاسخی هم نگرفتیم.

آخرین باری که آقای صابر را ملاقات کردید چه زمانی بوده است؟

ما دوشنبه هفته گذشته با ایشان ملاقات داشتیم که در اعتصاب غذا بودند….

آیا پیکر آقای صابر را به شما تحویل داده اند؟

بله، جسدشان را به پزشک قانونی بردند تا آنجا کالبد شکافی شود و الان در سردخانه بهشت زهرا است.

آیا اجازه برگزاری مراسم تشیع آقای صابر را داده اند؟

به ما گفته اند که صبح می توانید پیکر برادرم را تحویل بگیریم و مراسم را به جا بیاوریم.

الان وضعیت روحی فرزندان و همسر ایشان چطور است؟

بالاخره یک شوکی بود که به همه بخصوص به فرزندان ایشان وارد آمد و همه ناراحت هستند…

با تشکر از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.


 



 



 


یکی از  شهروندان سبز اندیش  در گزارشی خواندنی که  به کلمه ارسال کرده مشاهدات خودش را با  ادبیاتی عامیانه  و زیبا به رشته  تحریر در  آورده.  خانم آیدا  که به  عنوان شهروند-خبرنگار افتخاری کلمه در این گزارش از  جوان بسیجی هم گفته که بی حرمتی هم لباسی های خودش را به زنان نتوانسته تحمل کند.

متن گزارش پیش روی شماست:

ساعت پنج و پنجاه و هشت دقیقه بود که رسیدم میدون ونک. همه جا پر از نیروهای امنیتی بود. از درجه دارای نیروی انتظامی بگیر تا لباس شخصی هایی که امروز با یه مد جدید و لباسهای بنفش اومده بودن و عزیزان جان بر کف بسیجی.

طبق معمول به تنهایی شروع به گز کردن خیابون کردم و در فاصله ی کوتاهی تونستم با عده ای از زنها و دخترایی که ریز ریز می خندیدن و در حال بحث و بررسی چرایی این گردهمایی ساکت و آرام بودن، همراه بشم. نیروهای لباس شخصی از سنین مختلفی بودن. بین شون پسر دبیرستانی هایی که تازه پشت لبشون سبز شده بود هم بود که نشسته بودن رو موتورهای پارک شده ی توی پیاده رو ها و با هم شیر یا خط بازی می کردن.

نزدیک ایستگاه توانیر، درگیری کوچیکی اتفاق افتاد. ما دور بودیم و وقتی رسیدیم… دیدیم که نیروهای لباس شخصی یه زن و گرفتن و دارن از مردم تو پیاده رو جداش می کنن و به همه تذکر می دن که برید و نایستید. در عرض مدت خیلی کوتاهی شاید چند ثانیه مردم یورش بردن سمت لباس شخصی ها و اول با سلام و صلوات و بعد با هو کردن و فریاد های “ولش کن … ولش کن” و الله اکبر… اون زن و از دست مردی که واقعا ظاهر دهشت باری داشت، بیرون کشیدن. یه مرد رسمن زن و از دست اون مرد لباس شخصی قاپید و تا اونا به خودشون بجنبن، مردم ، اون زن و مرد و تو هجوم خودشون حل کردن.

یهو یه طیف رنگ شاد تو دلم لغزید و از ذوق تصور اینکه اون زن مجبور نبود امشب و تو بازداشتگاه سرکنه، همه ی اونایی که اون دور وبر با شادی به هم لبخند می زدن به هم ” دمت گرم …دمت گرم” می گفتن.

اول  خیابون شهید بهشتی، جایی که پیاده رو باریک می شد و دو طرفش نیروهای بسیج و نیروی انتظامی ایستاده بودن، و فقط جا برای رد شدن یه نفر بود، یهو موتورسوارایی که لباسای سبز تیره داشتند با باتوم از اون دور شروع کردن به هوار کشیدن و هجوم بردن به سمت مردم و با الفاظ رکیک به ما ها می گفتن برید گم شین بیرون از پیاده رو کثافتا و … .  زن همراه من که یه زن چهل و چند ساله بود و سر ماجراجویی داشت ، رفت سمت ون های نیروی انتظامی تا اعتراض کنه. بهش گفتم فایده نداره و بحث نکنه ولی اون اصرار داشت که بره به مافوقشون بگه. من مردد واستاده بودم تو جوب آب!!! تا اون حرفش تموم شه و بریم. یکی از زنهای نیروی انتظامی بهم تذکر داد که نایستم و برم. منم گفتم منتظر مامانم هستم و دائم اونو که نمی دونستم اسمش چیه با لفظ “مامان… مامان”صدا می زدم تا عصبانی نشه و قائله رو ختم کنه. مردی که لباس معمولی تنش بود و با بی سیم ایستاده بود و به درجه دارها امر ونهی می کرد، طوری به زن همراه من تذکر داد که اگه من آستینشو نکشیده بودم و بیشتر اونجا وایستاده بود، حتما اونم امشب قیمه پلوی بازداشتگاه رو می خورد.

من و اون دوباره خیره خیره از همون مسیری که بهمون گفته بودن برگریدم ، رفتیم سمت میدون ولی عصر. همه ی هدفشون این بود که مردم نرسن به میدون ولی عصر. دوباره تو همون راه باریک ، همون قصه تکرار شد و همون موتور سوارا… و این بار من و طوری به دیوار چسبوندن که نمی تونستم تکون بخورم و دائم با گاز دادن و فحاشی، سعی می کردن منو وادار به واکنش کنن. یهو یه بچه بسیجی که سن زیادی هم نداشت و ریش حنایی نامرتب و هیکل گنده ای داشت و جلیقه ی چریکی پوشیده بود، اومد جلو و به اون موتور سوارا گفت مگه شما ناموس ندارین؟ من که چشمام داشت از فرط تعجب از کاسه بیرون می زد، برگشتم و دیدم نه بابا … هنوز یه خوش غیرتم تو اینا پیدا می شه … و چون اون موتور سوار و هفت هشت تا دیگه که مث همون پسر لباس پوشیده بودن، در حال جرو بحث بودن … من از پشت موتور اومدم بیرون و شنیدم که زن همراهم می زد رو شونه ی اون پسره و می گفت: شیر مادرت حلالت!

جمعیت به همون طرز برق آسایی که یهو از خیابونا جوشیده بود، ساعت ۸ پراکنده شد و ما همه اومدیم خونه.

تو دلم جوونه ی سبز امیدی که ماهها بود از فرط تاریکی داشت از پا در می اومد، دوباره جون گرفت و عین خیالم نبود که کف پام داشت از خستگی و راه رفتن زیاد سوزن سوزن می شد.

زنده باد هر کی خوش غیرته… هر کی امروز اومد و شونه بالا ننداخت و نگفت: ای بابا…. حالا مگه با رفتن من و تو چیزی عوض می شه … زنده باد نسرین های ستوده ،عیسی های سحر خیز، بهاره های هدایت و خیلی های دیگه ای که امروز به احترامشون اون همه آدم تو پیاده روهای ولی عصر سکوت کرده بودن و خواست شون آزادی اونا بود…. زنده باد عشق که هنوز نمرده تو دل این مردم با صفا.

آیدا: ۲۲ خرداد هزار و سیصد و نود


 


کلمه -گروه اجتماعی: امروز در پیاده روهای تهران مردم با فریادی که در چشمانشان سر به آسمان می گذارد سالگرد دزدیده شدن رای شان را به یاد حاکمیت آوردند. بازداشتهای گسترده، امنیتی کردن فضای شهر و حضور سنگین نیروهای نظامی ، امنیتی واکنش حکومت دربرابر راه پیمایی دهها هزار نفری مردم تهران بود، راهپیمایی ای که در سکوت کامل انجام شد.

این راه پیمایی امروز بعد از ظهر از میدان ولی عصرتهران به سمت میدان ونک برگزار شد.

به گزارش خبرنگار کلمه، این راهپیمایی بار دیگر به مردم یادآوری می کرد که دوسال پیش در چنین روزی حکومت به صورت گسترده در انتخابات ریاست جمهوری تقلب کرده است. آنها با حضور خود به حاکمیت نیز  اتفاقات دو سال پیش را یاد آوری می کردند و نیز یاد آوری کردند که پس از دو سال سرکوب و ارعاب و کتک زدن مردم این تعداد جمعیت را باید جدی بگیرند چرا که آنها و دهها برابر این جمعیت مطالباتشان را فراموش نکرده اند. مردم در سکوت آرامش این راه پیمایی سکوت را انجام دادند .حضور مردم پررنگ بود و تا ساعتها پیاده روهای خیابان ولی عصر با گام های آرام مردم پر و خالی می شد .

طبق معمول همیشه و روال دو سال گذشته همه جای این مسیر و حتی در جاهایی غیر از این مسیر نیروهای امنیتی و انتظامی حضور پر رنگ داشتند و مردم را با خشم و غضب نگاه می کردند، مردمی که در این روز تنها کلام ارتباطی شان با یکدیگر لبخند بود آنها به یکدیگر لبخندهای معنی دار می زدند . وقتی مردم برای استراحت کردن گوشه ای را انتخاب می کردند یا حرکت شان را کمی کند می کردند خیلی زود نیروهای امنیتی ،بسیج و انتظامی و .. به مردم نزدیک می شدند و می گفتند حق توقف ندارند . آنها در اعتراض مردم که می گفتند ما فقط در حال استراحت هستیم اغلب با خشم این ماموران روبرو می شدند که تهدید کنان از مردم می خواستند زودتر حرکت کنند . کلماتی چون حرکت کن ، نایست و زودتر برو مدام بر زبان آنان جاری بود .

مانور وحشت هم در خیابانهای شهر جریان داشت موتور سوارانی که با صدای بلند در خیابان حرکت می کردند و موتورهایشان صدای عجیبی می کرد . آنها همچنین با باتوم هایشان بر میله های فلزی خیابان می کشیدند تا با ایجاد این صدای بلند مردم را بترسانند .

ا زهمان ابتدای شروع تظاهرات بازداشت معترضان آغاز شد . آنها حتی سکوت یک معترض را هم تحمل نمی کردند وهر کس را که دلشان می خواست صدا می کردند و بعد از چند لحظه ای بگو و مگو به داخل خودرو هایشان می راندند . هر چند همه مردم به این بازداشتها اعتراض می کردند، اما اغلب بازداشت شدگان در آرامش کامل بودند. پلیس بی توجه به اعتراض مردم ، معترضان را می برد .

در حد فاصل این خیابان بارها درگیری های رخ داد . درگیری های که با تحریک ماموران حکومت انجام می شد چرا که مردم فقط در سکوت راه می رفتند و هیچکس شعار نمی داد. آنها هر جا که جمعیت را کمی به هم فشرده تر و متمرکز تر می دیدند به آنها حمله می بردند و با شوکر و باتوم به جان شان می افتادند و بعد هم جمعیت زیادی را بازداشت و می بردند . روبروی پارک ساعی و بعد از بیمارستان دی امروز چنین درگیری هایی رخ داد .

بعد از بیمارستان دی در خیابان ولی عصر تهران دو مینی بوس قدیمی که روی آنها نوشته شده بود شهرداری تهران و توسط نیروهای لباس شخصی اداره می شد پر بود از زنان و مردانی که فقط در پیاده روهای خیابان ولی عصر راه پیمایی سکوت می کردند . یکی از مینی بوس ها با مردان و پسران جوان پر شده بود و دیگری با زنان . نه تنها تمام صندلی های این دو مینی بوس پر بود که تمام ماشین هم پر از بازداشت شدگان بود و حتی دیگر جایی برای ایستادن نداشت . نیروهای بسیج و لباس شخصی به اعتراض دستگیر شدگان هیچ توجهی نمی کردند و به زور بقیه دستگیر شدگان را هم در مینی بوسی که حالا دو برابر ظرفیتش مسافر داشت سوار می کردند .

ونهای نیروی انتظامی هم همین طور بود و اینجا و آنجا پر از معترضان شده بودند و مردم با تعجب می پرسیدند چرا آنقدر بازداشت می کنند ؟ مگر ما چه کار می کنیم.ما که فقط در آرامش راه پیمایی می کنیم؟

نیروهای امنیتی و انتظامی همین طور مردم را به نوعی تحریک به شعار دادن می کردن مثلا در جاهایی فریاد الله اکبر سر می دادند تا ببینند مردم چه عکس العنلی نشان می دهند مردم اما با سکوت و لبخند به این رفتارها پاسخ می دادند . مردم امروز با آرامش عجیبی همه چیز را نظاره می کردند

خبرهای رسیده به کلمه نیز حاکی است بسیاری از بازداشت شدگان آزاد شده اند.

حاشیه ها:


-امروز نیروهای بسیج با جلیقه های پلنگی ، ماموران سپاه با جلیقه هایی خاکی رنگ که بر پشت بیشتر آنها نوشته شده بود سپاه منطقه بهشتی ، ماموران یگان امداد با لباسهای سراپا مشکی ، لباس شخص ها ، ماموران وزارت اطلاعات ، ماموران گارد ضد شورش و نیروی انتظامی در همه جای خیابان ولی عصر دیده می شدند .

- بازهم حضور جوانان موسوم به بسیجی که کمتر از پانزده سال داشتند در خیابانهای شهر مشهود بود. جوانانی که لابه لای جمعیت می چرخیدند و سعی می کردند به حرفهای تظاهرات کنندگان گوش دهند و با اطلاع به مافوق شان خودی نشان دهند .

- فیلمبرداری از تظاهرات کنندگان به صورت علنی انجام می شد . ماموران امنیتی از همه مردمی که در خیابانها پیاده روی می کردند با آرامش تمام فیلمبرداری می کردند و در اعتراض مردم هم هیچ پاسخی نمی دادند .

-هر کس لباس یا نماد سبز رنگی با خود همراه داشت دستگیر می شد. چند پسر جوان با تی شرت سبز بازداشت شدند. یکی از ماموران لباس شخصی سر یکی از این جوانان را به در خودرویی که قرار بود سوار آن شود کوبید وبا عصبانیت گفت دیگر موسوی و رنگ سبزش برای همیشه مرده است . او این جوان را داخل مینی بوسی کرد که پر از جوانان معترض بازداشت شده بود .

- امروز حضور زنان و مردان مسن بسیار پر رنگ بود و مثل همیشه زنان در این تجمع هم حضور پرنگ تری داشتند .

- برخی خیابانها برای تردد موتور سواران معمولی بسته شده بود یکی از این موتور سواران رو به ماموران نیروی انتظامی فریاد زد ما هم از خودتان هستیم آمده ایم تا کتک بزنیم !

- امروز پیرمردی که از شهروندان معترض بود و به کندی حرکت می کرد و در پاسخ بدو و تند حرکت کن نیروهای امنیتی به آنها گفت که یک خس و خاشاک که این همه ترس ندارد، آن مامور به سوی پیرمرد حمله کرد تا بازداشتش کند اما با اعتراض شدید مردم مواجه شد و آنها او را رها کردند .

اخبار مرتبط:

شهروند-خبرنگار ۱ : امروز جوانه امید دوباره در دلم سبز شد

شهروند-خبرنگار ۲ : رضایت و امید را می شد در چهره همه دید


راهپیمایی سکوت/حضور پرشمارتر مردم در تقاطع مطهری-ولی عصر و ساعی

راهپیمایی سکوت/ بازداشت تعداد زیادی از مردم معترض و آرامش مردم

راهپیمایی سکوت/ درگیری گارد ضد شورش با مردم مقابل پارک ساعی


 


در پی جانباختن هدی صابر، روزنامه نگار، فعال ملی – مذهبی و زندانی سیاسیِ اعتصابی در زندان اوین، خانواده امیر خسرو دلیرثانی نیز، نسبت به تداوم اعتصاب غذای این فعال ملی- مذهبی زندانی، ابراز نگرانی شدیدی می کنند.

به گزارش جرس، طی سه روز گذشته خبری مبنی بر وضعیت وخیم این دو زندانی سیاسی اعتصابی یعنی هدی صابر و امیرخسرو دلیرثانی منتشر گردید، که روز یکشنبه خبر جانباختن صابر تائید شد ولی هنوز خبری از وضعیت حال امیر خسرو دلیرثانی در دست نمی باشد.

امیر خسرو دلیرثانی از اعضای شورای مرکزی جنبش مسلمانان مبارز و از فعالان ملی مذهبی در بند اوین می باشد که پس از به شهادت رسیدن هاله سحابی و بی احترامی ماموران حکومتی به تشییع جنازه مهندس عزت الله سحابی دست به اعتصاب غذا زدند.

دوستان این فعال ملی – مذهبی و عضو جنبش مسلمانان مبارز، از شخصیت ها، گروهها و سازمانهای بین المللی خواستار اقدامی عملی برای نجات جان امیر خسرو شده و خاطرنشان می کنند که بیم آن می رود که حکومت توسط عواملی و یا به طریقی سبب مرگ هدی صابر بوده اند.


 


در حالی که  امروز سراسر خیابان ولیعصر از  ونک تا میدان ولیعصر شاهد حضور امیدوار کننده  و توام با آرامش مردم ، تعطیلی مغازه ها و  حضور انبوه نیروهای امنیتی بود سایت خبرآنلاین  در خبری نوشت:

بعدازظهر روز یکشنبه خیابان ولیعصر حدفاصل میدان ولی‌عصر تا میدان ونک خیلی متفاوت از روزهای گذشته نبود.

این  سایت  همچنین در ادامه آورد: تا ساعت ۲۱:۳۰ یکشنبه شب خبری مبنی بر تجمع و یا درگیری در محدوده میدان ولی عصر تا میدان ونک مخابره نشده و گزارش خبرنگاران خبرآنلاین آن تایید نمی کند.


 


شورای هماهنگی راه سبز امید به مناسبت شهادت هدی صابر زندانی سیاسی که بر اثر اعتصاب غذا جان باخت پیام تسلیتی را صادر کرد.

این شورا در بخشی از پیام خود شهادت هدی صابر را جدیدترین سند مظلومیت ایرانیان و فرعونیت حاکم بر کشور برشمرد و گفت: ﺍﻗﺘﺪﺍﺭﮔﺮﺍﻳﺎﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﮐﺸﻭﺭ چه توضیحی برای جان باختن مظلومانه‌ی نخبگان و فرزندان صالح این سرزمین دارد؟

متن کامل این پیام به شرح زیر است:

ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺍلرحیم

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

اى کسانى که ایمان آورده ‏اید، صبر کنید و ایستادگى ورزید و مرزها را نگهبانى کنید و از خدا پروا نمایید امید است که رستگار شوید. (آل عمران- ۲۰۰)

هموطنان عزیز

سالروز ۲۲خرداد با خبر بس ناگوار شهادت یاور مومن و آزاده‌ی جنبش دموکراسی‌خواهی و حق‌طلبی مردم ایران همراه شد. هدی صابر، از صادق‌ترین ظلم‌ستیزان و یاوران مخلص ستم‌دیدگان ایران، از جمع آزادگان میهن پرکشید و رفت. این فعال ملی-مذهبی، روزنامه‌نگار، قرآن پژوه و فعال جامعه مدنی، از مبارزانی بود که دغدغه آزادی و آبادی و عزت ایران داشت و در این راه جان داد.

هدی صابر که از ۱۲ خرداد و «در اعتراض به شهادت هاله سحابی»دست به اعتصاب غذا زده بود، روز گذشته و در پی اهمال ماموران امنیتی و مسئولان قضایی مسلط بر زندان اوین، مظلومانه جان باخت. آن آزاده تاکید کرده بود که شاید اعتصاب غذای اعتراضی‌اش، «مانع از تکرار بیدادگری‌ها علیه انسان‌های بی‌دفاع شود.»

ﻣﺘﻮﻟﻴﺎﻥ ﻣﺴﺘﺒﺪ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﻱ ﺍمنیتی ﻭ فضایی با بی‌اعتنایی به حقوق اساسی شهروندان ﻭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺟﺎﺭﻯ، هر روز فاجعه‌ای جدید می‌آفرینند. شهادت هدی صابر جدیدترین سند مظلومیت ایرانیان و فرعونیت حاکم بر کشور ماست. ﺍﻗﺘﺪﺍﺭﮔﺮﺍﻳﺎﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﮐﺸﻭﺭ چه توضیحی برای جان باختن مظلومانه‌ی نخبگان و فرزندان صالح این سرزمین دارد؟

شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن عرض تسلیت صمیمانه به خانواده و همفکران زنده‌یاد هدی صابر، آیه‌ی صدر این اعلامیه را –که بسیار مورد توجه آن شهید عزیز بود – به همراهان جنبش سبز یادآور می‌شود، و ﺍﺯ ﻫﻤﮕﺎﻥ می‌خواهد در بزرگداشت شهید جدید جنبش سبز به قدر توان بکوشند و راهش را ﺑﺎ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭ پایداری ادامه دهند.

شورای هماهنگی راه سبز امید

۲۲ خرداد ۱۳۹۰


 


مراسم تشییع پیکر شهید هدی صابر، روزنامه نگار زندانی و فعال ملی -مذهبی که پس از ده روز اعتصاب غذا صبح امروز جان سپرد، فردا دوشنبه، ساعت هفت صبح از مقابل غسالخانه بهشت زهرای تهران تشییع می شود.

به گزارش خبرنگار کلمه، این مطلب را خانواده صابر اعلام کرده و از دوستداران وی و هواداران جنبش سبز برای حضور در این مراسم دعوت به عمل آورده اند.

رضا هدی صابر روزنامه نگار، و فعال سیاسی که از زندانیان پس از انتخابات بود در پی اعتصاب غذا و حمله قلبی به شهادت رسید.

ماموران روز جمعه وی را به دلیل عارضه قلبی ناشی از اعتصاب غذا از زندان اوین به بیمارستان مدرس منتقل می کنند، اما سنگینی آسیب‌ قلبی ناشی از اعتصاب غذا چنان بوده است که وی تحمل این آسیب را نداشته و برای همیشه آزاد شد.

پزشکان بیمارستان مدرس معتقدند علت مرگ وی علاوه بر اعتصاب غذا سهل انگاری مقامات زندان در انتقال به موقع به بیمارستان بوده است.

هدی صابر و امیرخسرو دلیر ثانی دو فعال ملی – مذهبی در پی شهادت هاله سحابی اعلام کرده بودند که در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه ۹۰ و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ که مادرصفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسیب دیدگان وقایع دو سال اخیر میهن بود، از‌ غروب پنجشنبه ۱۲ خرداد ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین بدون طرح هیچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای‌تر می‌زنیم.


 


چند صد نفر از معترضان در حالی که در حال راهپیمایی سکوت بودند و شعاری هم نمی دادند، امروز توسط نیروهای گارد شورش در خیابان ولی عصر تهران بازداشت شدند.

خبرنگاران کلمه گزارش کرده اند که واکنش بازداشت شدگان حتی در زمان بازداشت نیز با سکوت و آرامش همراه بوده است.

شورای هماهنگی راه سبز امید، با صدور بیانیه ای از معترضان درخواست کرده بود که عصر امروز به مناسبت سالگرد انتخابات پرمناقشه خرداد ۸۸ در پیاده روهای خیابان ولی عصر راهپیمایی سکوت کنند.


 


مسیر اعلام شده از سوی شواری هماهنگی راه سبز امید برای راهپیمایی سکوت با حضور انبوه مردم و تردد آنان در پیاده روها و در حالیکه سکوت اختیار کرده اند بیش ازهر چیز باعث سردرگمی نیروهای امنیتی شده است.
به گزارش ندای سبز آزادی،  درگیریهای پراکنده در ضلع شمالی میدان ولیعصر رخ داده است که تا کنون با عدم عکس العمل از سوی مردم مواجه بوده و جمعیت حاضر در سکوت به راهپیمایی خود ادامه میدهند.
گزارش های دیگر حاکیست ترافیک بسیار شدید در بلوار کشاورز و فرعی های جنوبی آن شکل گرفته است و همچنین نیروهای امنیتی سعی دارند که بالاجبار مغازه ها و مراکز تجاری منطقه را تعطیل کنند.
گزارش های ارسالی دیگر نیز خبر از تراکم جمعیت در اطراف چهار راه کالج و چهار راه ولیعصر را میدهد


 


حضور مردم در حد فاصل خیابان شهید بهشتی تا زرتشت تهران، پرشمار گزارش می شود.مردم همچنان در آرامش و سکوت کامل راهپیمایی می کنند.در دیگر نقاط خیابان ولی عصر نیز حضور مردم زیاد و کاملا با آرامش و سکوت است.پیاده روهای میدان ولی عصر تا میدان ونک مملو از جمعیت است و اغلب مغازه ها نیز تعطیل است.

براساس گزارش های رسیده به کلمه، بسیاری از مغازه های مسیر راهپیمایی به دستور نیروهای امنیتی بسته شده اند.سینما آفریقا و فلسطین نیز با همین دستور تعطیل شده اند.

حضور نیروهای بسیجی ها که بسیار کم سن و سال به نظر می رسند، در برخی از نقاط خیابان ولی عصر پر رنگ است. در مسیر راهپیمایی خودروهای پلیس مستقر هستند.


 


نیروهای گارد ضد شورش و لباس شخصی مقابل پارک ساعی در تهران به راهیپیمایی سکوت مردم حمله برده اند.

به گزارش خبرنگار کلمه از این منطقه، در ساعت ۱۹:۳۰ تعدادی از ماموران گارد ضد شورش به تجمع مردم در این منطقه که بسیار پرشمارتر از سایر نقاط ولی عصر بوده، با شوکر و باتوم تهاجم برده اند.

همه ی مغازه ها و حتی سینماهای این محدوده بسته شده است اما مردم  در  این  ناحیه حضور دارند.

شورای هماهنگی راه سبز امید، با صدور بیانیه ای از معترضان درخواست کرده بود که عصر امروز به مناسبت سالگرد انتخابات پرمناقشه خرداد ۸۸ در پیاده روهای خیابان ولی عصر راهپیمایی سکوت کنند.

همین گزارش حاکی است حضور مردم در خیایان ولی عصر بویژه  حوالی میدان ونک بیشتر شده است.


 


سایت احمد توکلی(الف) در روز شهادت هدی صابر از شرایط غیرانسانی زندان های کالیفرنیا نوشت.امروز هدی صابر در پی ده روز اعتصاب غذا و بی توجهی مسوولان زندان به وخامت حال وی و دیررسیدن به بیمارستان، جان سپرد.

در چنین روزی سایت الف متعلق به احمد توکلی، از اصولگرایان مجلس، اقدام به انتشار گزارشی در باره شرایط غیرانسانی زندان های کالیفرنیا کرد.

متن این گزارش به شرح زیر است :

مقامات آمریکایی در حالی از شرایط حقوق بشر در کشورهای مختلف انتقاد می کنند که با بررسی‌های بیشتر می توان نشانه‌های گوناگونی را از نقض حقوق بشر در آمریکا یافت کرد. از جمله نمونه‌های این نقض حقوق بشر شرایط غیرانسانی حاکم در زندان‌های کالیفرنیا است.

به گزارش الف به نقل از گلوبال ریسرچ، اخیرا دادگاه عالی در آمریکا طی حکمی اعلام کرد که شرایط زندان‌های کالیفرنیا قانون مربوط به منع خشونت و بدرفتاری با زندانیان را نقض کرده و به مقامات این زندان دستور داده شده تا شمار زندانیان را از ۱۴۰ هزار تن به ۳۰ هزار تن کاهش دهند.

روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی عنوان کرد: مقامات ارشد ایالتی در کالیفرنیا به مقامات این زندان‌ها دستور داده‌اند که دو سال برای بهبود شرایط این زندان زمان دارند.

البته موضوع نقض حقوق بشر در زندان کالیفرنیا فقط به شمار بیش از حد زندانیان محدود نمی‌شود بلکه موضوع مهمتر رفتارها و خشونت‌های غیرانسانی با زندانیان در این زندان‌ها است. مدتهاست که این زندان‌ها به زندان‌های مخوف در آمریکا شهرت یافته‌اند و سوءرفتارها و خشونت با زندانیان در چند سال اخیر در این زندان گزارش شده است.

یکی از نمونه‌های این رفتارهای خشونت آمیز در مورد یک زندانی به نام ” واگن دورتچ” که سابقه مشکلات روحی- روانی نیز داشته، بوده است. این زندانی که به اتهام یک سرقت بزرگ دستگیر و محکوم شده به دلیل شرایط نامساعد زندان و حبس طولانی در سلول انفرادی برای مدت زیاد مشکلات روحی- روانی‌اش وخیم شده بود. این زندانی که یک بیمار محسوب می شد به دلیل شرایط نامساعد زندان از شب ادراری رنج می برد. در یکی از گزارش‌های محرمانه این زندان که اخیرا افشا شده آمده است که این بیمار برای نمونه به حمام برده شده بود در حالی که دستانش پشت سرش قفل بودند. او را در یک وان آب جوش گذاشتند که به گفته وکیل این زندانی دمای ۷۰ درجه بالای صفر داشت. زمانیکه این زندانی از این وان آب جوش به بیرون آورده شد، پوست بدنش همچون باقی مانده‌های آتشفشان گداخته شده بود. در نهایت این زندانی از فرط ناتوانی بیهوش می شود و به اتاق اضطراری منتفقل می شود. این زندانی مدتی را در کما به سر برد و برای مدتی عملا در بدنش هیچ نشانی از زندگی وجود نداشت.

این تنها یک نمونه از رفتارهای غیرانسانی با زندانیان در زندان‌های کالیفرنیا بوده است این در حالی است که در این زندان‌ها گزارشهایی در مورد شکنجه، تجاوز، حبس چند نفر در یک سلول بسیار کوچک و سلول‌های انفرادی تاریک منتشر شده است. این دادگاه عالی در آمریکا در نتیجه طی حکمی دستور داد شرایط زندان‌ها در کالیفرنیا بهبود یابند. در این حکم آمده است: برای چندین سال شرایط این زندان‌ها در کالیفرنیا از حداقل تمهیدات لازم برای رعایت حقوق زندانیان هم برخوردار نبوده است.

از جمله دیگر موارد نقض حقوق بشر در این زندان‌ها می توان به رفتارهای نامناسب با بیمارانی که شرایط جسمانی مساعدی نداشتند، اشاره کرد. برای نمونه گزارش شده است که در یکی از زندان‌های کالیفرنیا یک زندانی به دلیل تاخیر در مداوایش جان خود را از دست داده است. یک زندانی دیگر به دلیل تنگی نفس و عدم مراجعه پزشک جان سپرده است. برخی از مقامات پرونده زندان‌های کالیفرنیا از افزایش خودکشی‌ها در این زندان‌ها پرده برداشتند و اعلام کردند که درصد خودکشی‌ها در این زندان‌ها ۸۰ درصد بیشتر از حد معمول زندان‌های دیگر است. از جمله اینکه بیشترین رفتارهای خشونت آمیزبا سیاه پوستان در این زندان ها بوده است. در آمریکایی که مقاماتش از این کشور به عنوان مهد آزادی و برابری یاد می کنند، اقلیت‌ها و سیاه پوستان بیشتر از سفیدپوستان زندانی هستند.


 


کلمه- شهاب خضرایی: خبر کوتاه است: زندانی دیگری، از خیل صلح جویان و اصلاح طلبان، از جماعت شیفتگان «ایران فردا»، از زندان تن و از حبس مدعیان و غاصبان حکومت علی(ع) رهید.

این بار نه همچون عزت الله سحابی، از غم و رنج فرزندان اش در زندان ها، از درد و غم رواج ظلم و دروغ و تباهی و ویرانی در ایران، و نه چون هاله سحابی، از ظلم و حمله دژخیمان در تشییع پیکر پدرش، که با برگزیدن آخرین راه اعتراض یک انسان: اعتصاب غذا.  تا با این آخرین راه اعتراض و فریاد، وقتی دست و پا و قلم و زبان ات را بسته اند و تمام آزادی ها و فریادها را از تو گرفته اند، با فریاد کردن سکوت خود از راه در خود شکستن، مظلومیت و حقانیت خود و راه سبزی را که برگزیده ای فریاد کنی.

آری، هدی صابر آزاد شد. در مملکتی که رهایی از زندان های اش جز به مرگی عزت مند حاصل نمیشود. در مملکتی که نشستن در زیر ظلم دولتیان سفاک و افاک اش ذلتی است بدتر از هزار بار مرگ، مرگ هر روزه و هزار باره. آری، صابر به مقتدای اش حسین بن علی (ع) پیوست، که گفت «انی لا اری الموت الا السعاده، و لا حیات مع الظالمین الا برما». «صابر» بر درد و ظلم صبر کرد تا کارد به استخوان رسید و ظلم و وقاحت و قساوت را حدی نماند و آنگاه جسم خود را دستمایه مبارزه و فریادش کرد و زندان شکست و رفت، تا در دو سالگی خرداد سبز ۸۸ به عزت ها و هاله ها بپیوندد. زندان شکست و رفت تا یاد مبارزان راه آزادی را زنده کند، تا خیابان های ایران از این پس نام «بابی ساندزها» و «هدی صابرها»ی راه آزادی و مقاومت را با هم به شکوه و بزرگی ببرند، که مبارک باد نام تو! تا نشان مان دهد که «هاله» ها و «صابر»ها -نامهایی که دیگر نمادین نیستند و نام ستاره های واقعی آسمان خرداد سرخ راه سبز این میهن اند- «به چرا مرگ خود آگاهان» اند و این ما ایم که در فقد عاشق ترین زندگان این روزها، تنها مانده با نامردمان بی آبرویی که بر ما به زور سرنیزه و به نیروی سرکوب حکومت میکنند، مرده ترین مردگان ایم.

و تا به حاکمان بی شرم این سرزمین نشان دهد صدای سکوت اعتراض او بلندترین فریادها است. حاکمانی که توصیه های دلسوزانه و عزت مند مهندس ها را -که همگان دیگر شنیده اند- نمی شنوند تا هیاهوهای عزت ملی شان بر تریبونهای جهانی تنها سرافکندگی و تحقیر برای ایران به ارمغان می آورد. حاکمانی که در منابر عمومی هاله های توهم شان را به رخ جهانیان میکشند، در حالی که هاله های واقعی معنویت در خیابان های شهرهای شان زیر دست و پای حرامیان له میشود و با این که به مجلس ترحیمی هم برای شان اجازه نمیدهند، نام شان را و داغ شان را همه در کوچه و بازار تکرار میکنند.

حاکمانی که از رسانه های میلیاردی فریاد آزادی خواهی و مقاومت سر میدهند و از دشمن مخالف حقوق بشر و ظالم و متجاوز میگویند و نام بابی ساندزها را بر خیابان های شان میگذارند، در حالی که نه مخالفان و مبارزان، که ملایم ترین و صلح جوترین منتقدان و معترضان شان خود در زندان ها و سیاه چال های شان بر اثر «مشکلات قلبی» خودکشانده می شوند. غافل از این که باز این صدای سکوت و اعتراض است که بلندتر از تمام فریادهای دروغین و ریایی آنها شنیده میشود. صدایی که کوشیدند در حبس تن و زبان و اندیشه خاموش اش کنند، اما عاشق ترین زندگان با بذل جان خود حربه ی حبس شان را نیز بی اثر کردند.

حالا دیگر لازم نیست مهندس سحابی برای هدی صابر نامه بنویسد و خطاب به حاکمان بازجومنش و بازجویان حکومت گر از خوبی های صابر و ظلمهای دستگاه امنیتی بگوید:

«آقای صابر در سالیان اخیر، هم چون گذشته، همه فعالیت‌هایش علنی بوده و هیچ دلیلی برای بازداشت‌اش وجود ندارد. او کلاس‌هایی کاملاً علنی در رابطه با تاریخ معاصر ایران و سپس در رابطه با آموزه‌های قرآنی برقرار کرده و یا فعالیت‌های پژوهشی داشته که عمدتا به صورت کتاب یا نشریه منتشر شده است. فعالیت‌های شغلی (پژوهشی و خدماتی)‌اش هم باز به طور رسمی با قراردادهای قانونی با نهادهای مسئولی هم چون سازمان تأمین اجتماعی و یا وزارت مسکن بوده است. آیا هدی صابر به خاطر آموزش و خدمات‌رسانی در مناطق محرومی هم چون زاهدان در جهت آموزش کارآفرینی و بانک‌پذیری اقشار فقیر (بر اساس قراردادی رسمی با وزارت مسکن) به جای آن که تشویق شود و جایزه بگیرد، باید بازجویی پس دهد؟ اگر او شرح خدماتی را که طی یک پروژه قانونی در این منطقه آسیب‌پذیر به مردم داده است به افکار عمومی گزارش دهد، آیا نباید عرق شرم بر جبین بازداشت‌کنندگان‌اش بنشیند؟ آیا این دسته افراد آن چنان در این مملکت مطلق‌العنان شده‌اند که هر کاری بخواهند می‌توانند بکنند و با هر کس و هر چیز که با نگاهی بیمارگونه و توطئه‌محور، مشکوک شوند و یا از آنها خوش‌شان نیاید، می‌توانند برخورد کنند؟» (*)

که هر دو آزاد شده اند و از این همه بی عدالتی و بی قانونی رسته اند. رفته اند و این مملکت نفرین شده و ما مردمان ستم زده آن را با سفاکان مطلق العنان و تفکرات بیمارگون شان تنها گذاشته اند. و ما مانده ایم و تکرار صدباره ی سوال های بی پاسخی که گوشی برای شنیدن و خیالی برای پاسخ گفتن آن نیست:

«بنده از مسئولان قضایی این پرسش را دارم که شما را چه شده است که این چنین در برابر بخش امنیتی (رسمی و غیررسمی و خودسر) خاضع و تسلیم شده‌اید، تا آنجا که حوزه‌های تحت اختیار خود را نیز دربست به حضرات سپرده‌اید و حیات و ممات و جسم و جان زندانیان شما ملک طلق آنها شده تا همچون خدایگان تصمیم به زندگی و مرگ و حبس و آزادی آنها بگیرند. قرآنی که ما می‌شناسیم این مطلق‌العنانی‌ها را تنها برای کسانی که خود را صاحب اختیار مطلق رعایا و بردگان‌شان می‌دانستند، مطرح و شدیداً محکوم می‌کند و یکی از دلایل بعثت انبیای الهی تقابل با همین مطلق‌العنانی‌های شرک‌آلود و بنده دانستن بندگان خدا بوده است.» (*)

ما مانده ایم و حاکمان طاغوت مآب و ظلم پیشه ای که نه از خدا می ترسند و نه از تاریخ درس عبرت میگیرند، نه حرمت انسان را پاس میدارند و نه نگران نام و ننگ خویش اند. مست از قدرت دو روزه ی دنیا و ثروت های نفتی، حتی به حفظ بلندمدت حکمرانی خود نیز نمی اندیشند، و خود را و کشور و مردم و اقتصاد و فرهنگ و اخلاق اش را با خود به قهقرای سقوط می کشند. که:

«خداوند بدسرنوشتی برای این گردن‌کشان پیش‌بینی می‌کند و سنن الهی تاریخ و قدرت آگاهی واراده مردم بارها در تاریخ نشان داده است که اگر اصلاحی صورت نگیرد چگونه این عظمت پنداری‌ها در برابرتندباد حوادث خدایی، تارعنکبوتی بیش نخواهد بود. پس اصلاح کنید قبل از آنکه مشمول سنت‌های خدایی شوید. خداوند قدرت دو روزه دنیا را در حال چرخش و «تداول» می‌بیند تا آدمیان امتحان پس دهند. شما سال‌ها و بویژه اینک ماه‌هاست که در اذهان و قلب‌های بندگان آگاه اما مظلوم مردود شده‌اید. پس اصلاح کنید قبل از آنکه قلب‌هاتان سخت‌تر و سخت‌تر شود. این به صلاح همگان است. خانواده هدی صابر (همانند خانواده‌های همه زندانیان دیگر) در اضطراب و نگرانی‌اند، آنها را از این درد جانکاه نجات دهید.» (*) …

(*) نامه مهندس سحابی در اعتراض به دستگیری هدی صابر


 


حضور مردم در تقاطع مطهری-ولی عصر به سمت ونک، پرشمارتر از نقاط پایین تر خیایان ولی عصر تهران گزارش می شود.مردم در سکوت کامل در حال راهیپمایی هستند .

به گزارش خبرنگاران کلمه، هرچه به میدان ونک نزدیک تر می شوید بر حضور مردم افزوده می شود.در لحظه تنظیم خبر (۱۸:۴۵)حضور مردم در خیایان ولی عصر – پارک ساعی قابل توجه تر از سایر نقاط این خیایان بوده است.

گزارش های تایید نشده از درگیری پراکنده مردم با نیروهای گارد در میدان ولی عصر خبر می دهد.

خبرگزاری های خارجی از جمله خبرگزاری فرانسه از حضور پر تعداد نیروهای ضد شورش و لباس شخصی در دومین سالگرد انتخابات بحث برانگیز ۸۸ در تهران بویژه ولی عصر خبر داده اند.


 



 


سیدمحمدخاتمی در پیام تسلیتی به مناسبت شهادت هدی صابر ، این رویداد را «تلخ و سنگین» توصیف کرد.

متن کامل پیام تسلیت سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران که خطاب به خواهر هدی صابر نگاشته شده، به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

سرکار خانم فیروزه صابر

خبر تلخ و سنگین بود . هدی صابر به دیدار معشوق و معبود خود شتافت. انسانی که با ایمان زندگی کرد و بندگی خدا را با دلسوزی نسبت به همه بندگان خدا و خدمت بهآنان و نگاهداشت حق و حرمتشان پاس می داشت و از تحمل رنج و محرومیت در جهت باورهایخود ابا نداشت. من این مصیبت را به سرکار عالی به خاندان محترم صابر و همسر باوفایایشان سرکار خانم فریده جمشیدی و به فرزندان عزیزش و به همه بستگان داغدار تسلیت عرض می کنم و از خداوند منان برای ایشان آمرزش و رحمت الهی و برای بازماندگان معززصبر و اجر و سلامتی مسألت می کنم.

سید محمد خاتمی۲۲/۳/۱۳۹۰


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته