نسرین ستوده، وکیل و فعال جنبش زنان که از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ بازداشت و سپس با حکم۱۱ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از وکالت و خروج از کشور به بند زنان سیاسی زندان اوین منتقل شد و در همانجا با هاله سحابی که حکم ۲ سال حبس اش را می گذراند هم سلول شد، نامه ای در غم فراق او به نگارش درآورده است.
به گزارش مدرسه فمینیستی، نسرین ستوده این نامه را سه روز پس از مرگ دلخراش هاله سحابی که در پی درگیری و ضرب و شتم در تشیع جنازه پدرش رخ داد، نوشته است. متن کامل نامه نسرین ستوده را در زیر می خوانید:
هالهی عزیزم !
مرگ پایان کبوتر نیست!
سه روز است ناباورانه، باور میکنیم غم از دست دادنات را. ناباورانه سوگواری میکنیم برای خبری که دعا میکردیم دروغ باشد. سه روز بند زنان سیاسی زندان اوین نام تو را با هر آواز مهر و محبت و آزادگی تکرار میکنند.
حکایت آزادگیات از رنجی که سه نسل از شما در راه آزادی و دمکراسی تحمل کرد تا شبی که همگی با اشک شوق بدرقهات کردیم تا شاید حضورت قوت قلبی برای پدری باشد که جز برای آبادانی و سربلندی وطن قدمی برنداشت، ادامه داشت.
ولی افسوس که ملت ایران به جای بهبودی پدر، دختر را نیز از دست داد.
ما مطابق اخباری که از اینجا و آنجا به گوشمان رسیده است اینطور دستگیرمان شد که جان بر سر دفاع از حق عزاداری خانوادگیات نهادی. حقی که بارها از خانوادههای داغدار ایرانی سلب شده است. ما که اینجا از نزدیک تو را شناختیم و دیدیم که حتی در زمانی که پدر در بیمارستان بود حاضر نشدی از حق قانونی حضور در تجمعات مردمی چشمپوشی کنی و تعهدی اینچنین بسپری، میدانیم که تو چنین دلیر زنی بودی که تا پای جان بر سر حقوق قانونیات در برابر کسانی که حقوقات را نادیده میگیرند، ایستادگی کنی.
چنان با معصومیت و سادگی از حقات دفاع کرده بودی که بالاخره آزادت کردند. تو گویی حقات را به رسمیت شناخته بودند.
بیمعارضه و بدون هیچ تردیدی حقوقات را میخواستی و این خود در استواری قدمات نقشی به سزا داشت.
هالهی عزیزم!
تو حال خانوادههای زندانی را بهتر از هرکس میدانستی چرا که غالبا زندانی داشتید. غالبا یکی از شما در زندان بهسر میبرد و دست آخر خودت راهی زندان شدی . . . اینگونه بود که خانهی شما غالبا زندانی داشت. زندانیان آزاده.
یادت میآید با چه صبر و متانت و چه شادمانییی حکمی را تحمل میکردی که هیچ شایستهی آن نبودی.
یادت میآید گفته بودی زندان برای تو تجربهای مشابه اردوی آموزشی _ تفریحی است؟ یادت میآید عاشقانه همه را دوست داشتی و بچهها تو را عاشقانه دوست داشتند؟
عمر با صفایت چه کوتاه بود، اما داستان آزادگی تو در لابلای گلهای چادرت باقی است که به یادگار گذاشتهای.
گل زنبقی که در آخرین شب در بازگشت از دادسرا، از حیاط زندان چیده بودی، امروز صبح پژمرد. او زودتر از ما خبردار شده بود . . .
نسرین ستوده / بند زنان سیاسی / زندان اوین /خرداد /۹۰
ندای سبز آزادی: سید مصطفی تاج زاده به مرخصی سه روزه آمد.
به گزارش کلمه، این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بعد از حدود ده ماه برای چند روز به مرخصی آمده است.
معاون سیاسی وزارت کشور دولت سید محمد خاتمی، که تابستان گذشته پس از انتشار شکایت نامه ای از سردار مشفق به زندان بازگشته بود، برای اجرای حکم ۶ ساله ی خود به قرنطینه ی سپاه منتقل و بیش از ۶ ماه در سلول دو نفره ی این بند نگهداری شده بود.
ندای سبز آزادی: احمد صدرحاج سیدجوادی در پیام خود ضمن درخواست از مراجع تقلید به انجام وظیفه شرعی و شکستن سکوت در برابر این فجایع، مسوولیت کیفری و شرعی شهادت مظلومانهٔ هاله سحابی و هدی صابر و تمامی کسانی که در این دوسال به شهادت رسیدند، را بر عهدهٔ کل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران دانست.
به گزارش میزان، کهنسالترین فعال سیاسی ایران به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابی و «شهادت» هاله سحابی و هدی صابر، پیامی صادر کرد.
احمد صدرحاج سیدجوادی در پیام خود ضمن درخواست از مراجع تقلید به انجام وظیفه شرعی و شکستن سکوت در برابر این «فجایع»، «مسوولیت کیفری و شرعی شهادت مظلومانهٔ این دو یار عزیز و تمامی کسانی که در این دوسال به شهادت رسیدند، را بر عهدهٔ کل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران دانست.
در این پیام آمده است: درحکومتی که مدعی اسلامیت است و رییس قوهٔ قضاییه، وزیر اطلاعات و بسیاری از مقامات آن به شرط اجتهاد جامعالشرایط، پذیرای این سمتها شدهاند و حفظ عدالت و ملکهی اخلاق، نخستین پایهی ثبوت و استمرار فقاهت محسوب میشود، آیا وقوع چنین حوادثی مصداق بارز وهن به اسلام و مرجعیت قلمداد نمیشود؟
حاج سید جوادی تاکید کرده است: مسوولیت کیفری و شرعی شهادت مظلومانهٔ این دو یار عزیز و تمامی کسانی که در این دوسال به شهادت رسیدند، نه تنها بر عهدهٔ قوهٔ قضاییه و مقامات سازمان زندانها که بر عهدهٔ کل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. از این رو، سببسازان این حوادث مهیب را به هراس از خشم و عدالت ملتی فرا میخوانم که بیش از صد سال برای کرامت انسانی، آزادی و عدالت، رنجها تحمل کرده و با خون عزیزترین فرزندانش هزینه داده است.
متن این پیام به شرح زیر است:
«بسم رب الشهداء و الصدیقین»
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
(آل عمران، آیهٔ ۱۶۹)
ملت شریف ایران؛
مراجع عظام و روحانیت محترم شیعه؛
مراجع معظم که اخیراً به درستی در برابر کشتار شیعیان بحرین زبان به اعتراض گشودند، چگونه و با چه توجیه عقلی و یا حجت شرعی در برابر فوج مصیبتها و مظالمی که در طی این دوسال بر ملت ایران و به ویژه در فاجعهٔ شهادت هاله سحابی و هدی صابر از ناحیهٔ حکومت و کسانی روا شده است که ابعاد عملکرد ایشان از باب انحرافات دینی و اخلاقی و همچنین مغایرت با منافع ملی و باورهای اصیل اسلامی بر کسی پوشیده نیست، سکوت پیشه ساختهاند؟
به جهت کهولت و بیماریهای شدید جسمانی، مدتهاست قصد آن دارم تا باقی عمر را به خلوت و نیایش با معبود سپری سازم. لیکن امواج مصیبتها و بلایا و فقدان مهندس عزت الله سحابی، مردی از تبار بزرگان اخلاق و سیاست و دوستی صمیمی که عمری با دغدغهی ایران و اسلام زیست و در راه خدمت به ملت از پذیرش هیچ فداکاری و رنجی دریغ نکرد، اما حتی از برگزاری مجلس قرائت قرآن و فاتحهخوانی برای او ممانعت به عمل آمد و همچنین شهادت دختر بیگناه و حقجوی ایشان – سرکار خانم هاله سحابی که به نحوی مرموز و مظلومانه در مراسم نشییع پدر، جان باخت و سرآخر، شهادت اندیشمند قرآنپژوه، آرمانخواه نیکاندیش، مجاهد راه آزادی و انسان وارسته – شهید هدی صابر – اختیار از کفم گرفت و نگذاشت تا وفای به عهد سکوت نگه دارم.
مراجع، روحانیون و فضلا و علمای حوزههای فقهی سراسر جهان تشیع، سکوت و انفعال خود را در قبال چنین فجایعی چگونه میتوانند با کلام صریح امیرمومنان (ع) مطابقت دهند که حتی سرقت خلخال از پای زنی یهودی را بر نمیتابید و وقوع این حادثه را مایهٔ شرم و مرگ مسلمانان میدانست (نهجالبلاغه- خطبهٔ ۲۷)؟ نه از باب آنکه قربانی، زنی یهودی بوده است، بلکه از آن جهت که پایینترین وجه امنیت که بعد اقتصادی است در جامعه متزلزل شده است و حال آنکه اینک، کرامت انسانی و جان و حیثیت افراد اعم از مسلمان و غیر آن به سادگی به بازی گرفته میشود.
جا دارد که مراجع عظام و روحانیت پا به میدان نهند و در اقدامی یکپارچه، خواستار رعایت حقوق انسانی، تامین خواستههای تاریخی و جان مردم سرزمین خود و آزادی افرادی شوند که این روها به جرم نیکاندیشی، دلسوزی برای وطن و اعتراض به دولتی خودکامه و قانونگریز محبوساند و ظاهراً نه تنها مقامات قضایی و امور زندانها دغدغهای برای محافظت از جان ایشان را ندارند که دستهایی پنهان و مرموز در صدد حذف فیزیکی و از میان بردن آنان هستند، در غیر این صورت، از بابت سکوت خود، هیچ پاسخی در برابر خدا و ملت نخواهند داشت و تاوانی سخت بر عهدهٔ روحانیتی خواهد بود که هرزمان در طول تاریخ این سرزمین، فریاد مظلومیتی کشیده است، مردم به ندایش پاسخ دادهاند.
درحکومتی که مدعی اسلامیت است و رییس قوهٔ قضاییه، وزیر اطلاعات و بسیاری از مقامات آن به شرط اجتهاد جامعالشرایط، پذیرای این سمتها شدهاند و حفظ عدالت و ملکهی اخلاق، نخستین پایهی ثبوت و استمرار فقاهت محسوب میشود، آیا وقوع چنین حوادثی مصداق بارز وهن به اسلام و مرجعیت قلمداد نمیشود؟
مسوولیت کیفری و شرعی شهادت مظلومانهٔ این دو یار عزیز و تمامی کسانی که در این دوسال به شهادت رسیدند، نه تنها بر عهدهٔ قوهٔ قضاییه و مقامات سازمان زندانها که بر عهدهٔ کل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. از این رو، سببسازان این حوادث مهیب را به هراس از خشم و عدالت ملتی فرا میخوانم که بیش از صد سال برای کرامت انسانی، آزادی و عدالت، رنجها تحمل کرده و با خون عزیزترین فرزندانش هزینه داده است.
این پدر پیر که بیش از هفتاد و اندی سال تجربهٔ حضور در صحنههای سیاست و اجتماع را اندوخته دارد و در حالی که خود را به لقای محبوب نزدیک میبیند، با تنی رنجور اما قلبی سرشار امیدواری، به مردم شریف و جوانان عزیز نوید میدهد که اگرچه رنج ومشقتهایی که این روزها بر ملت ایران و پویندگان راه آزادی و حاکمیت ملت و حکومت قانون روا میشود، در نوع خود کم سابقه و حتی بیسابقه است، لیکن حکایت از ضعف وناتوانی حاکمیتی دارد که تنها تظاهر به تسلط کامل بر امور دارد. خون هاله و هدی، واپسین حجتهاست بر ستمگران و تمامیتخواهان. خون شهید به ستارههای شب ماننده است، راهنمای خروج از ظلمات و آیات برآمدن بامداد آزادی است. در سوگ این عزیزان، خون دل و اشک دیده نهان خواهیم داشت و اندوه بیکرانمان را تقیه میکنیم، تا اندوهسازان که میراثدار شیوهٔ حکومت فرعونیانند، به باطل، نپندارند که غم سنگین، ذرهای از امید و باور ما به برآمدن صبحی نزدیک کاسته است و این ستم و رنج، مصداق «کربالعظیمی» است که به زودی و در پرتو خواستی فراگیر به شادی و لبخند بدل خواهدشد.
در خاتمه، درگذشت مهندس عزتالله سحابی و شهادت سرکار خانم هاله سحابی و زندهیاد شهید هدی صابر را به عموم ملت ایران، شورای فعالان ملیمذهبی، نهضت آزادی ایران، زندانیان سیاسی و عقیدتی سراسر کشور و هماندیشان همبند ایشان در زندان اوین و به ویژه به خانوادههای معزز و سوگوار سحابی و صابر تسلیت عرض کرده و از خداوند منان، ضمن طلب آمرزش و آرامش برای این عزیزان و صبری عظیمتر از ظلم ظالمان برای ملت ایران، سزای مباشران و مسببان این حوادث تلخ را خواستارم.
احمد صدر حاج سید جوادی
۲۵ خرداد ۱۳۹۰
ندای سبز آزادی: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در سالگرد واقعه ی کوی دانشگاه،در نامه ای سرگشاده خطاب به آیت الله آملی لاریجانی ، ریاست قوه قضائیه خواستار محاکمه و مجازات عاملین اصلی تهاجم به کوی و تبرئه دانشجویان شد.
به گزارش سایت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی، اعضای این تشکل دانشجویی در سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران، صدور احکام قضایی علیه دانشجویان را “ظلمی بزرگ” دانسته و از اینکه “هیچ خبری از اسامی و نام و نشان نیروهای حمله کننده به ساحت مقدس دانشگاه در رسانه ها و خبرگزاری ها به چشم نمی خورد” ابراز تاسف کرده اند.
این بیانیه یک ماه پس از آن صادر شده که غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه، گفت که رسیدگی به پرونده کوی دانشگاه خاتمه یافته و احکام پنجاه متهم این پرونده صادر شده است.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در بیانیه خود آورده است که حاصل پی گیری های انجام شده بعد از حمله به کوی دانشگاه “مجازات عاملان اصلی این حادثه نبوده بلکه عمدتا این دانشجویان بوده اند که به دادگاه ها احضار شده اند.”
در ادامه بیانیه آمده است: “بر خلاف تصور رایج، برخورد با دانشجویان در رابطه با پرونده کوی دانشگاه از همان آغاز سال تحصیلی ۸۹-۸۸ صورت گرفت و علاوه بر برخوردهای انضباطی در دانشگاه، تعدادی از دانشجویان در همان زمان محاکمه و زندانی شدند.”
متن نامه ی فوق به شرح زیر است:
به نام خدا
” فاخفض لهم جناحک و الن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و آیس بینهم فی اللحظة والنظرة حتی لایطمع العظماء فی حیفک لهم و لاییاس الضعفاء من عدلک بهم، فان الله تعالی یسالکم معشر عباده عن الصغیرة من اعمالکم و الکبیرة والظاهرة والمستورة ”
با آنان فروتن باش و نرمخو و هموار و گشاده رو و به یک چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم بنگری و خواه خیره شوی به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند و ناتوان از عدالت تو مایوس نگردند که خدای تعالی می پرسد از شما بندگان از خرد و درشت کارهاتان و از آشکار آن و نهان (نهج البلاغه، نامه ۲۷ )
محضر آیت الله آملی لاریجانی
ریاست محترم قوه قضاییه
سلام علیکم؛
امروز در شرایطی این نامه را خطاب به حضرتعالی می نگاریم که قریب دو سال از حادثه دردناک و جانسوز کوی دانشگاه تهران می گذرد و ابهامات پیرامون عملکرد دستگاه قضا در مورد این واقعه هر روز بیشتر می شود. حادثه ای که رهبری انقلاب از آن تعبیر به “جنایت” کردند و تمامی مسئولین امر بر عمق این فاجعه صحه گذاردند. در سحرگاه ۲۵ خرداد ماه ۸۸ خانه امن دانشجویان دانشگاه تهران مورد هجوم عده ای از نیروهای نظامی و شبه نظامی و گروهی از نیروهای موسوم به لباس شخصی قرار گرفت و بر دانشجویان ساکن کوی دانشگاه ظلمی رفت که شرح آن جز غم و اندوه حاصلی ندارد، رخدادی که برای تن مجروح دانشگاه تازگی نداشت و تکرار ظلمی بود که در ۱۸تیر ۷۸ بر دانشگاه رفته بود. دردناکی این اتفاق همگان را در سطح جامعه متالم کرد و پیگیری های مصرانه ملت شریف، دانشجویان و اساتید و دانشگاهیان و تاکید چندباره همگان بر لزوم پیگیری و مجازات مسببین این حادثه دردناک چراغ امید را در دل ها خاصه خسارت دیدگان این واقعه روشن کرد که به زودی و با صراحت و بدون چشم پوشی و خوف از رتبه و مقام و فشارهای بیرونی برخورد های قانونی با مسببین صورت خواهد گرفت. اما این امید ها با گذر زمان و علیرغم پیگیری مداوم، اندک اندک رنگ باخت و حوادثی که بعد از آن روی داد جز دلسردی برای بدنه دانشگاهی کشور به ویژه دانشجویان منتقد و دلسوز به همراه نداشت.
جهت استحضار حضرتعالی و مردم شریف ایران اعلام می داریم که حاصل تمام پیگیری ها و ممارست ها، مجازات عاملین اصلی این حادثه نبود بلکه عمدتا این دانشجویان بودند که به دادگاه ها احضار می شدند. بر خلاف تصور رایج، برخورد با دانشجویان در رابطه با پرونده کوی دانشگاه از همان آغاز سال تحصیلی ۸۹-۸۸ صورت می گرفت و علاوه بر برخورد های انضباطی در دانشگاه، تعدادی از دانشجویان در همان زمان محاکمه و زندانی شدند. امروز درحالی دادستان کل کشور سخن از مجازات عاملین حادثه کوی دانشگاه به میان می آورد که بر مبنای آنچه ما می دانیم یا رسما اعلام شده علاوه بر برخوردهای قبلی، این دانشجویان هستند که در دادگاه جدید (سازمان قضایی نیروهای مسلح) احکام بدوی برای آنان صادر شده است. هرچند احکام جدید نسبت به احکام صادر شده برای دیگر دانشجویان در دادگاه قبلی (دادگاه انقلاب) سبک تر بوده اما نفس صدور حکم برای دانشگاهیان در حالی که دانشگاه خود قربانی آن فاجعه شده، ظلمی بزرگ است. اسف بارتر اینکه هیچ خبری از اسامی و نام و نشان نیروهای حمله کننده به ساحت مقدس دانشگاه در رسانه ها و خبرگزاری ها به چشم نمی خورد.
به باور ما عدم قرائت گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی در صحن علنی به رغم پیگیری های نمایندگان محترم و تاکید ریاست محترم مجلس شورا و نادیده گرفته شدن گلایه رهبری انقلاب از کند بودن جریان پرونده کوی دانشگاه و جدی گرفته نشدن انتقاد حضرتعالی از عدم همکاری نیروهای امنیتی در پرونده کوی در سخنرانی شما در دانشگاه تهران و در نتیجه به سرانجام نرسیدن پرونده، همه و همه رخدادهای ناگواری بود که چراغ امید را در دل ها کشت و بذر ناامیدی را پراکند.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران به عنوان نماینده بخشی از بدنه دانشجویی و نیز چشم نگران و دیده بان خطرات پیش روی نظام جمهوری اسلامی هشدار می دهد که عدم برخورد قاطع با مسببین این حادثه دردناک و حوادث مشابه جز تزلزل بیشتر در اعتماد مردم به نظام و بنیان های رفیع انقلاب اسلامی و آرمان های دینی حاصلی در بر نخواهد داشت. ما دلسوزانه هشدار می دهیم که متعرضین ساحت دانشگاه اگر در چنگال عدالت اسیر نگردند در آینده ای نزدیک حوادثی مشابه را رقم خواهند زد همان گونه که مماشات دستگاه قضا، متعدیان تیر ۷۸ را برای رخداد خرداد ۸۸ جری ساخت. آنان که در لباس مقدس نیروهایی که وظیفه اصلی آنها حفظ امنیت مردم است، حوادث دردناکی از این دست را رقم می زنند نه تنها بر دانشگاهیان کشور ظلم روا داشته اند بلکه با تعدی خود، حرمت لباس خدمت به نظام و به تبع آن حرمت نظام را هتک کرده اند. مهمتر آنکه حضور این نیرو ها در صحن دانشگاه بی شک بدون دستورات مقامات بالاتر ممکن نبوده است.
لذا مجدانه خواستار آنیم که به نیرو های مجری و عاملان رده چندم بسنده نشود و چنگال عدالت بر دامن آمران که در پرده قدرت پنهان شده اند چنگ زند و با مجازات آنان آبرویی از نظام جمهوری اسلامی حفظ شده و احقاق حق گردد. انتقال دانشجویان زخم خورده به زیرزمین ساختمان مرکزی وزارت کشور و هتاکی و تحقیر آنان در بامداد ۲۵ خرداد که به تصریح کمیته پیگیری دانشگاه تهران و نمایندگان محترم مجلس شورا در رخداد آن هیچ ابهامی باقی نمی ماند؛ در هیچ قاموسی پذیرفته نیست و این درد جز به دوای “مجازات مجرمان بدون توجه به وابستگی سازمانی” درمان نمی گردد. امری که با گذشت دو سال از وقوع ماجرا متاسفانه محقق نگردیده است.
بر این اساس انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران از جنابعالی درخواست دارد تا آمران و عاملان اصلی این جنایت دردناک هر چه سریعتر به پای میز محکمه کشانده شده و بر اساس قانون و در راستای اجرای عدالت به کیفر جنایات خود مجازات شوند. همچنین با عنایت به احکام بدوی صادره برای دانشجویان از آن مقام خواستاریم تا با استناد به گفته های مسئولین دانشگاه تهران در همان روزهای آغازین مبنی بر اینکه “دانشجویان، این فرزندان فرهیخته ملت ایران هیچگاه اخلال گر نبوده و تفکیک صفوف آنان از سایرین برای حفظ ساحت مقدس علم ضروری است”(اطلاعیه دانشگاه تهران، خبرگزاری مهر، ۲۵ خرداد ۱۳۸۸) در جهت لغو احکام صادره بدوی برای دانشجویان، در دادگاه تجدید نظر اقدام مقتضی صورت گیرد تا شاید موجبات التیام این زخم کهنه فراهم آید.
ولاتَرکَنُوا إلی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُم النَّارُ وَ ما لَکُم مِن دُونِ اللهِ مِن أَولِیاءَ ثُمَّ لا تُنصَرُونَ
هرگز سزاوار نیست که شما به ظالمان کوچکترین میلی بیابید که در این صورت آتش کیفر آنان شما را هم خواهد سوزاند و جز خدا یاوری برای شما نیست و یاری به شما نمی رسد. (هود ۱۱۳)
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران
بیست و پنجم خردادماه هزار و سیصدونود
سلام ای علی عزیز.
چه خوب که در این روزها، پای به عرصه ی این دنیا گذاردی تا بشر، برای تماشای همه ی عدالت، بی تاب تو باشد و به تو بنگرد. وبرای تماشای همه ی شایستگی های بشری، رو به سوی تو آورد.
تو به معنی واقعی ” مرد” بودی. جوری که همه ی مردان و زنان عالم، با تماشای تو، وادی مردانگی را از وادی نامردی و نامردمی بازمی شناسند.
چه خوب که رهبرما طرفدار و مشتاق و مطیع و دلمشغول توست. وحتی نسبت جایگاه خود را با تو، در غبار کفش قنبر، غلام تو، می سنجد.
اگر تو ای علی عزیز، نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : علی چرا بیست و پنج سال، از حکومتی که حق خود می دانست، برکنار ماند؟ آیا نه تنها به این دلیل که مردم، آن سوتر از او و بزرگی های او، روی به دیگری و دیگران بردند و او را نخواستند؟
برکناری تو ای علی از حکومت، ذره ای از کهکشان خوبی های تو کم نکرد. و بنا به گفته ی خود تو، سکوت و همراهی تو با خواست مردم، جامعه ی جوان اسلامی را از انشقاق و گسستگی و جنگ داخلی بدر برد و بجای آن، یکدلی و یکپارچگی را پدید آورد.
اگر تو نبودی، ما چگونه به رهبرمان می گفتیم : اداره ی جامعه را به شایستگان، ونه به دوستان، باید سپرد؟
یاعلی، یک پرسش!
اگر من نوری زاد، پای به دل تاریخ بگذارم و در بازار کوفه، جلوی چشم خلایق، صریح و شفاف و حتی گستاخانه، راه را برعبور تو بگیرم و با فریادی که همه ی تاریخ بشنود، به تو بگویم : ای علی، من که یکی از پیروان تو هستم، این من گمشده در تاریخ، اصرار بر واشکافی اموال تو دارم. با این که می دانم تو پاک و پاکدستی، می خواهم اما بدانم با پولهای امانتی مردم چه کرده ای و میلیارد میلیارد پول آنان را چرا و در کجاها صرف چه کرده ای؟
من بعید می دانم ای علی عزیز، درهمان بازار کوفه و جلوی چشم مردم، زیر گوش من بخوابانی! و بگویی: ای بی حیا، تو، که به قول خودت هیچ در هیچی، از من علی، که معصوم و پاکزاده ام، می خواهی تحقیق و تفحص کنی؟
تصور حتمی من براین است که تو، دست مرا می گیری و مرا به سرای حکومت خود می بری و دفترهای ثبت اموال عمومی را جلوی من می گذاری و به من می گویی : باهر علمی که داری، درکمال امنیت، بنشین و به دخل ها و خرج های حکومت من نگاه کن. وحتی این را نیز مصرانه از من می خواهی که:هر کاستی و ناروا در کارمن دیدی، حتما مرا خبرکن تا اگر کج رفته ام یا خطایی ندانسته مرتکب شده ام، سریعا آن را اصلاح کنم. و از من خواهی خواست که اگر کشف کردم یک یا جمعی از کارگزاران تو دست به اموال مردم برده اند، تو را خبرکنم تا شخصا به کار آنان رسیدگی کنی.
من از این تخیل راستین، پای فراتر می برم و دست تو را می گیرم و به همین امروز جمهوری اسلامی ایران خودمان می آورمت. و تو را برمسند رهبری کشورمان می نشانم و به تو می گویم : علی جان، تو نیک می دانی که شیوه های مملکت داری در دور دست های تاریخ، همان بود که بود. امروز اما، شیوه ها تغییر کرده. دیگر شایسته نیست که تو، که علی ما هستی و چشم و چراغ ما، با وجود معصومیتی که تداری، وباوجود شجاعت و حلم و علم و تقوایی که داری، هم فرمانده ی کل قوا باشی و تک به تک فرماندهان ارتش را و تک به تک اعضای مجمع تشخیص مصلحت را مشخص کنی و در هر دستگاه، نمایندگان مستقیم و غیرمستقیم داشته باشی .
تو باید برقله ی این مملکت بایستی و رهبری کنی. مثل رهبر یک ارکستر موسیقی که با حرکات نامحسوس دست خود، استعداد های جامعه ی کوچک خود را به کار می گیرد و از آن همه استعداد، صدای خوش و هماهنگ برمی آورد. تو نیک تر از من می دانی که دخالت تو در جز و کل این دستگاه وسیع، رشته های هماهنگی را می گسلد. حضور بی دلیل نمایندگان تو در هر دانشگاه و در هر وزارتخانه و در هر دستگاه، بساط اعتماد به نفس آن دستگاه ها را بر می چیند.
علی جان، تو روح جاری این عالمی. درشان تو نیست که هم تعیین رییس صداو سیما و تعیین رییس سازمان تبلیغات اسلامی با تو باشد و هم تعیین تک به تک امامان جمعه ی کل کشور و تعیین تک به تک اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی . حالا تعیین تک به تک فرماندهان سپاه و نمایندگان خودت در کل سپاه در کل کشور بماند.
علی جان، خدا وکیلی با این همه مشغله ی پیچ در پیچ، فرصتی برای تو که علی و معصوم و مستحضر به علم الهی هستی باقی نمی ماند تا به افق های دور و فرداهای سرزمین خودت بنگری . چرا که تو، عمده ی توش وتوان خود را مصروف جزییات امروز جامعه ی خویش می کنی و از نظارت، و بها دادن به نظارت، بازمی مانی.
علی جان، تو نیک تراز همه ی ما می دانی که ورود تو به عرصه های جانبداری، مردمان جامعه را از رشد بدیهی شان باز می دارد و کسی را شهامت نقد و شهامت آسیب شناسی از تو و کار کارگزاران تو نمی ماند. وقتی همه ی سرنخ ها به تو ختم شود، کسی اجازه نخواهد یافت به کارهای خود تو ورود کند و سر از اختفای کارهای تو درآورد. و این یعنی ظهور قدرتی مخوف، که برسرخود، زبانم لال، خدا را نیز تحمل نمی کند.
ای علی عزیز، مگر نه این که این مردم، اختیارات و اموالشان را به امانت به تو سپرده اند؟ آیا نباید بدانند تو با اموالشان چه کرده ای و چه می کنی؟ این مردم می خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان و چه مقدار از پولشان را به لبنان و سوریه و به هرکجای این دنیای بزرگ بخشوده ای! این مردم می خواهند بدانند چه پولهایی با اشاره ی تو، به کجاها سرازیر شده است.علی جان مردم ما آیا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کرده ای؟ اطمینان دارم که تو با آغوش باز از خواست ها و پرسش های مردم استقبال خواهی کرد. اساسا تو به همین خاطرهاست که خواستنی هستی.
وسرآخر:
این مردم از تو می خواهند بنا به ضرورت های این روزگار، بار سنگین این همه مسئولیت های جوراجور خود را به شانه ی آنان و نمایندگانشان بگذاری. خودت را خلاص و راحت کن. درفردای قیامت تو باید به تک به تک این همه مسئولیت پاسخ بدهی. بیا و از دامنه های رهبری، به قله ی بلند آن بازگرد. جای تو، آنجاست.
از همان بالا، مردم را رهبری کن. که تو، آن بالا اگر که بایستی، هم خواستنی ترخواهی بود، هم تماشایی تر، وهم در کار رهبری جامعه، موفق تر. مارا دراین مشورت، یاعلی، با تو خیرخواهی است. می دانیم که می دانی.
علی جان، خودت خوب می دانی که بدون استثنا، دلیل خیزش های مردمی این روزها درکشورهای اسلامی و غیر اسلامی، از کجا ناشی می شود. از: رهبری های طولانی و مبسوط الید. که یک نفر، با قدرتی ماورایی، برهمه ی ارکان یک کشور سلطه داشته باشد و به کسی نیز جوابگو نباشد و کسی را نیز حق اعتراض و نقد او نباشد. خودت خوب می دانی که اگر صدام را آمریکایی ها سرنگون نمی کردند، مردمش این روزها او را سرنگون می کردند. صدامی که جزقلب مردم ، جایی را لایق حضور خود نمی دانست.
رهبر لیبی نیز مگر جز این خصوصیات دارد؟ ویا رهبر مردم سوریه؟ فصل مشترک همه ی اینان، بلامنازع بودنشان است. که برکل مقدرات کشورشان حاکم اند و کسی را یارای اعتراض به آنان نیست.
قانون ، برای این رهبران، شکلاتی است که به وقت ضرورت، به دهان مبارک می برند و نرم نرم به مکیدن آن مشغول می شوند. یا قانون، برای اینان، جامی از شراب است که سرمی کشند تا فراموش کنند مردمی نیز هستند و این مردم حقی وحقوقی نیز دارند. ویا : قانون حبه تریاکی است که باید برسر وافور کیفوری نهاد و مردم را بخاطر جهل مکرر و جهل مرکبشان ستود.
علی جان، این روزها، ما، با تمام قامت، سرنوشت خود را به سرنوشت بشاراسد قاتل و سرکوبگر گره زده ایم. مردم معترض او را فتنه گر می خوانیم. و در سرکوب آنان، با بشاراسد همراهی می کنیم. اخبار کشتار مردم مسلمان سوریه را جلوی چشم مردم دنیا، سانسور می کنیم. چرا؟ چون اطمینان داریم:مشابهت سقوط بشار اسد، گریبان خود ما را می فشارد.
علی جان، چه خوب که به این دنیا آمدی تا به بزرگان و مسئولان و رهبران جهان، و به ویژه به رهبرما بگویی : ای برگزیدگان مردم، مردم، از شما جز عدالت و درستی و راستی و پاکدستی و گذشت و بردباری نمی پسندند. پوزش خواهی شما از مردم، به تناسب هرخطایی که مرتکب شده اید، کمترین حق بدیهی مردم شماست.
و دم گوش رهبرما بگویی:
سیدعلی عزیز، تا دیرنشده، صدای اعتراض مردمت را بشنو! وشانه های خودت را از زیر بار این همه مسئولیت بدر ببر. خودت را سبک کن. به مردمت بها بده. و مسئولیت های بی شمار خود را به شانه های خود مردم بسپار. مگرنه این که این مردم، هماره در سخنان تو، فهیم و همراه و با خردند؟ جای تو آن بالاهاست. قله، بله، آنجا جای توست. بپای خیز. دستت را به من بده . یاعلی !
منبع: سایت نوری زاد
ندای سبز آزادی: در آستانه بیست و پنجم خرداد، شورای هماهنگی راه سبز امید، علاوه بر دعوت جهت برپایی سالگشت آغاز خیزش جنبش سبز، برای روز بیست و ششم خرداد ماه نیز، از عموم مردم و حامیان جنبش سبز در خواست نموده است تا ضمن حضور یافتن بر قبورِ شهدای جنبش، یاد و نام و راه آنان را گرامی بدارند.
در همین رابطه گروهی دیگر از فعالان جنبش، آدرس و کروکیِ مزارِ دهها تن از جانباختگان جنبش را منتشر کرده و جهت ایجاد تسهیلات و هماهنگیِ تجمعاتِ گرامیداشتِ شهدا، آنرا در اختیار حامیان و مردم قرار داده اند.
بعد از ظهر ٢۵خرداد ماه ۸۸، و به فاصله یک روز بعد از اینکه محمود احمدی نژاد مدعی گردید مخالفین پیروزی "۶٣ درصدیِ" وی، "خس و خاشاکی در گوشهها هستند که کارهایی میکنند"، میلیون ها نفر به خیابان های تهران آمدند تا در بزرگترین تظاهرات ضد دولتی بعد از انقلاب ۵۷، عملکرد حکومتی را به چالش بگیرند، که ابتدائی و مسلم ترین حقوق شهروندی آنان را پایمال کرده بود.
در تظاهرات مدنی ٢۵ خرداد، که مسیر چندین کیلومتری میدان امام حسین تا آزادی تهران در احاطه سبزها بود، میرحسین موسوی خطاب به مردم خاطرنشان کرده بود "آمدهام تا ادای احترام به این همه ایستادگی و آگاهی بکنم و آمدم تا همه را ضمن دعوت برای دفاع از حق خود، به آرامش دعوت بکنم. آمدهام تا بهاری سبز استقامت کنم تا نماد سبز را به یغما نبرند و از نیروهای دولتی میخواهم دست از خشونت علیه مردم و فرزندان آنها بردارند
اما آنها که پیام میرحسین موسوی را نشنیدند، همان ها بودند که هنگام پایان راهپیمایی مدنیِ ٢۵ خرداد، با آتشگشودن به سمت مردم بیدفاع، هزینه های جانی زیادی را به جنبش به تحمیل و بیگناهان بسیاری را روانه خاک سرد آرامگاه کردند.
لازم به یادآوری است در همان روز بالغ بر هزار نفر از معترضین نیز، دستگیر و به بازداشتگاهها منتقل شدند، که کماکان ناشناخته باقی مانده است.
به گزارش جرس، نام، مشخصات و جزئیاتی از شهدای بیست و پنج خرداد، که اکثرا در قطعه ۲۵۶ و ٢۵۷ بهشت زهرا دفن می باشند، به ترتیب زیر است:
١- حسین اخترزند، ٣٢ ساله، محل شهادت: اصفهان/ نحوه: توسط نیروهای بسیج از ساختمان به پایین پرتاب شده و به شهادت رسید./ محل دفن: اصفهان باغ رضوان قطعه ۷ بلوک ۱
٢- کیانوش آسا، ٢۵ ساله، دانشجوی كارشناسی ارشد رشته پتروشیمی و از نخبگان دانشگاه علم و صنعت ایران، محل شهادت: تهران، میدان آزادی/ نحوه: در اثر اصابت گلوله توسط افراد موسوم به لباس شخصی به شهادت رسید. پیكر وی روز سوم تیرماه در سردخانه پزشکی قانونی شناسایی شد. محل دفن: باغ فردوس کرمانشاه قطعه ۵۸ پلاک ١٢
٣- سهراب اعرابی، ١۹ ساله، در آستانه کنکور دانشگاه، محل شهادت: زندان اوین تهران// نحوه: بر اثر شكنجه در زندان جان باخت/ شهادت وی در روز بیستم تیرماه، پس از ٢۶ روز سرگردانی، به مادرش اعلام شد. محل دفن: قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ۶٢ شماره ٢۸
۴- علیرضا افتخاری، ٢۹ ساله، روزنامه نگار(خبرنگار سابق روزنامه ابرار)، در اثر ضربات باتوم به سرش و خونریزی مغزی، در بیمارستان رسول اکرم تهران جان باخت . جسد وی مفقود بود و بعد از چند هفته بی اطلاعی خانواده، به خاک سپرده شد./ محل دفن: بهشت زهرا قطعه ٢۵۷ ردیف۵١ شماره ٢۶
۵- مسعود خسروی، محل شهادت: میدان آزادی، تهران/ دفن: تهران، بهشت زهرا، قطعه ۵۷ ردیف ۷۶ شماره ١٣
۶- حسین اکبری، دانش آموز، پس از دستگیری در اطراف میدان انقلاب در روز ٢۵ خرداد، تا یک ماه هیچ اطلاعی از سرنوشت وی یا محل نگهداریش به خانواده داده نشد . در ٣١ تیر از خانواده خواسته شد به بیمارستان امام برای تحویل گرفتن جسد مراجعه نمایند ./ محل دفن: بهشت زهرا قطعه ٢١۹ ردیف۹۸ شماره ۵٢ (نزد مادر خود دفن شد)
*در مورد صحت و سقم این شهادت میان منابع مختلف اختلاف نظر است
۷- بهزاد مهاجر، بر اصابت گلوله به سینه و بازو ، دهان زخمي و دندان های شکسته، سينه شکافته/ پیكر وی در سردخانه كهریزك بوده است./ محل دفن: بهشت زهرا قطعه ٢۰۸ ردیف٢۴شماره ۷
*این فرد بنا به روایتی در سی خرداد به شهادت رسیده است
۸- احمد نعیم آبادی، در حوالی میدان آزادی تهران، توسط ماموران گردان ١١٧ عاشورا به ضرب گلوله به شهادت رسید.
۹- مهدی کرمی، ١۷ ساله، محل شهادت: تقاطع جنت آباد و خیابان کاشانی تهران/ نحوه: با باطوم سر او له شده بود / پیكر وی در سردخانه بیمارستان پیامبر واقع در بلوار اشرفی اصفهانی بود. / محل دفن وی : بهشت زهرا قطعه۲۵۶ رديف ١۵۸ شماره ٢٢
١۰- ناصر امیرنژاد، ٢۵ ساله، دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران (رشته هوا-فضا)، محل شهادت: خیابان محمد علی جناح تهران / نحوه: در تیراندازی نیروهای بسیج به شهادت رسید/ پیكر وی نیز، در سردخانه بیمارستان پیامبر واقع در بلوار اشرفی اصفهانی بوده و در یکی از روستاهای یاسوج به خاک سپرده شده است.
١١- حسین طوفانپور، از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و توسط آمبولانس به سمت بیمارستان فرستاده شد. پیکر وی پنجشنبه ۲۸ خرداد با دو تیر در سینه و یك تیر در دست، در پزشكی قانونی به خانواده تحویل داده شد.
محل دفن: بهشت زهرا قطعه ۲٣٣ ردیف ۱۵۲ شماره ٣۴
١٢- فهیمه سلحشور، ٢۵ سال، محل شهادت: میدان ولی عصر، تهران بر اثر اصابت باتوم به سر و خونریزی داخلی به شهادت رسید/ وی ٢۴ خرداد بر اثر اصابت باتوم به بیمارستان منتقل شد، ولی در تاریخ ٢۵ خرداد به شهادت رسید.
بهشت زهرا تهران، قطعه ٢۶۶
١٣- علی حسن پور، در خیابان آزادی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت رسید// تصویر لحظه شهادت وی (گلوله در جمجمه)، از اولین تصاویر ٢۵ خرداد بود. پیكر وی بعد از مدتها به خانواده اش تحویل داده شد و هنوز پیگیری های قضایی آنان به نتیجه نرسیده است.// بهشت زهرا قطعه ٢٢٢ ردیف ۵١ شماره ۴۴
١۴- حسین طهماسبی، ٢۵ ساله، محل شهادت: کرمانشاه، خیابان نوبهار، بیمارستان امام رازی/ نحوه: ضربات متعدد باتوم به سر
١۵- حمید مداح شورچه، فعال در ستاد مرکزی میرحسین موسوی، محل شهادت: مشهد/ نحوه: چند روز بعد از آزادی به دلیل شدت جراحات وارده به شهادت رسید/ پزشکی قانونی علت شهادت وی را خونریزی مغزی اعلام کرده است.
١۶- داوود صدری ۲۵ ساله و تکنیسین برق، با شلیک از بام پایگاه بسیج مجروح شد و در بیمارستان رسول اکرم جان باخت. وی هنگام فیلمبرداري از کشتار مردم مقابل پایگاه بسیج مورد اصابت گلوله قرار گرفت .
١۷و ١۸- سرور برومند جوکامی و فاطمه رجب پور (مادر و دختر)، هر دو نفر در مهدکودک روبروی پایگاه بسیج گردان ۱۱۷ عاشورا پناه گرفته بودند که مورد اصابت گلوله قرار گرفتند . پدر خانواده می گوید "به کمر و گلوی زن و دخترم تیر زده بودند. وقتی رسیدم هر دو غرق خون بودند. // دفن: تهران بهشت زهرا قطعه ۴۵ رديف ١٢۰شماره ٣۹
١۹- سید فرزاد جشنی، بر اثر ضربات باتوم زخمی شد كه بوسیله آمبولانس امداد ابتدابه بیمارستان طالقانی منتقل و پس از مدتی به دلیل نامعلوم به بیمارستان لقمان فرستاده شد و همان شب به دلیل شدت ضربات از ناحیه سر به شهادت رسید .وی در روز سی خرداد با حضور نیروهای انتظامی در زادگاهش آبدانان (ایلام) به خاک سپرده شد وعزاداران تعهد داشتند مراسم بصورت آرام برگزار شود .
٢۰- حسام حنیفه، در اثر اصابت گلوله به چانه توسط نیروهای بسیجی در میدان آزادی به شهادت می رسد. // پیکر وی در سی خرداد در امامزاده عبدالله کرج خاکسپاری می گردد.
٢١- رامین رمضانی، بر اثر شلیک گلوله از قرارگاه بسیج میدان آزادی و اصابت به سینه به شهادت می رسد. / پیکر شهید در روزی که باید مراسم تولد برایش گرفته می شد ، در روز دوم تیر ۸۸، در تهران بهشت زهرا قطعه ٢٥٧ ردیف ۴۶ شماره ٣٢ به خاک سپرده می شود.
٢٢- محرم چگینی قشلاقی، ٣۴ ساله، در مقابل پایگاه بسیج مقداد در خیابان آزادى، گلوله به گونه وی اصابت کرده و به شهادت می رسد. // دفن: تهران بهشت زهرا قطعه ٢۵۶ ردیف ١۴۶ شماره ١٣
٢٣ تا ٢۹- شش نفر به نامهای مبینا احترامی، ایمان نمازی، فاطمه براتی، محسن ایمانی، کامبیز شعاعی و کسری شرفی هستند، که منابع خبری و فعالان حقوق بشری، از شهادت آنان در بامداد ۲۵ خرداد و دفن آنها بدون اجازه خانواده خبر داده بودند. (هنوز این شش نفر تایید نشده اند.)
لازم به ذکر است شورای هماهنگی راه سبز امید، طی انتشار بیانیه ای، از مردم و حامیان جنبش دعوت کرده است تا "به یاد ٢۵ خرداد ٨٨ و روز تولد جنبش سبز"، از ساعت شش تا هشت بعد از ظهر چهارشنبه ٢۵ خرداد در میادین شهرها در قالب تجمعات مسالمت آمیز حضور بهم رسانده و در روز پنجشنبه ٢۶ خرداد نیز، به یاد تمامی شهدای جنبش، بر مزارشان حضور یابند.
گفتنی است روز گذشته پروین فهیمی، مادر شهید سهراب اعرابی، از جانباختگان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری، طی پیامی خاطرنشان کرده بود "اگر همگی دیروز به چگونگی رفتن سایر فرزندان این سرزمین درست میاندیشدیم و عمل میکردیم، شاید بعد از آن شاهد از دست رفتن صانعها محمدها و هاله ها نمی بودیم. رفع ظلم، حقوق بشر، دموکراسی و تحمل و به رسمیت شناختن حقوق همگی، حتی مخالفین، با صبر و تلاش خستگی ناپذیر همگی ما دور از دسترس نیست. به شرط آنکه به خود نیز بنگریم."
حمید رضا ظریفی نیا
منبع: جرس
ندای سبز آزادی: ده نماینده عضو فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی در تذکری به وزیر دادگستری خواستند تا دلایل فوت مرحوم هدی صابررا بررسی و اعلام کند
به گزارش پارلمان نیوز، محسن نریمان” نماینده مردم بابل، “شکور اکبرنژاد” نماینده مردم تبریز، اسکو و آذرشهر، “جمشید انصاری” نماینده مردم زنجان و طارم، “غلامحسین مسعودیریحان” نماینده مردم اهر و هریس، “مصطفی کواکبیان” نماینده مردم سمنان و مهدیشهر، ” سیدفاضل موسوی” نماینده مردم خدابنده، “سیروس سازدار” نماینده مردم مرند و جلفا، “حسین هاشمیان” نماینده مردم رفسنجان، ” محمدرضا تابش” نماینده مردم اردکان، “محمدحسین مقیمی” نماینده مردم خمین، از امضا کنندگان این تذکرند.
در خصوص علل درگذشت هدی صابر ابهاماتی وجود دارد که ضروری است تا دستگاه قضا نسبت به رفع آن اقدام نماید.هدی صابر روزنامه نگار و فعال ملی مذهبی جمعه گذشته و در شرایطی که در اعتصاب غذای خشک به سر می برد با حمله فلبی منجر به فوت نیز مواجه شد.هنوز دلایل این حمله و چگونگی رسیدگی پزشکی به این زندانی سیاسی معلوم نیست.
بررسیهای مهر نشان میدهد حذف وزیر اطلاعات از شورای پول و اعتبار با ابلاغ مصوبه هیئت دولت توسط معاون اول احمدی نژاد کلید خورده است.
به گزارش خبرنگار مهر، سه شنبه هفته جاری برخی سایتها از حذف وزیر اطلاعات از عضویت شورای پول و اعتبار خبر دادند که پیگیریهای مهر نشان می دهد این خبر صحت داشته است.
اطلاعات رسیده حاکی از آن است که در اردیبهشت ماه امسال محمد رضا رحیمی ، مصوبهای از هیئت دولت را ابلاغ کرده است که در نهایت به حذف وزیر اطلاعات از شورای پول و اعتبار منجر میشود.
هیئت وزیران در جلسه مورخ ۱۸/۲/۱۳۹۰ به استناد ماده (۸۹) قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران ـ مصوب۱۳۸۹ـ تصویب کرده است که وزیران کار و امور اجتماعی و تعاون، به عنوان وزیران عضو شورای پول و اعتبار تعیین میشوند.
این در حالی است که پیش از آن، وزرای اطلاعات و صنایع و معادن به انتخاب هیئت وزیران در شورای پول و اعتبار عضویت داشتند.
ترکیب شورای پول و اعتبار به روایت برنامه پنجم
ماده۸۹ ـ ترکیب اعضای شورای پول و اعتبار به شرح ذیل اصلاح میگردد:
ـ وزیر امور اقتصادی و دارائی یا معاون وی
ـ رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
ـ معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور یا معاون وی
ـ دو تن از وزراء به انتخاب هیأت وزیران
ـ وزیر بازرگانی
ـ دو نفر کارشناس و متخصص پولی و بانکی به پیشنهاد رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و تأیید ریاست جمهوری
ـ دادستان کل کشور یا معاون وی
ـ رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن
ـ رئیس اتاق تعاون
ـ نمایندگان کمیسیونهای اقتصادی و برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی (هر کدام یک نفر) به عنوان ناظر با انتخاب مجلس
تبصره۱ـ ریاست شورا بر عهده رئیس کل بانکمرکزی جمهوریاسلامیایران خواهدبود.
تبصره۲ـ هر یک از اعضاء خبره شورای پول و اعتبار هر دو سال یک بار تغییر مییابند. انتخاب مجدد آنها بلامانع است.
وظایف و اختیارات شورای پول واعتبار
شورای پول و اعتبار به منظور مطالعه و اتخاذ تصمیم درباره سیاست کلی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و نظارت بر امور پولی و بانکی کشور عهده دار وظایف زیر است:
* رسیدگی و تصویب سازمان و بودجه و مقررات استخدامی و آیین نامه های داخلی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
*رسیدگی و اظهار نظر نسبت به ترازنامه بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران جهت طرح در مجمع عمومی
*رسیدگی و تصویب آیین نامه های مذکور در قانون پولی و بانکی
*اظهارنظر در مسایل بانکی، پولی و اعتباری کشور و همچنین اظهار نظر نسبت به لوایح مربـوط به وام یا تضمین اعتبار و هر موضوع دیگری که از طرف دولت به شورا ارجاع می شود.
*ارائه نظر مشورتی و توصیه به دولت در مسائل بانکی، پولی و اعتباری کشور که به نظر شورا در وضعیت اقتصادی وبویژه در سیاست اعتباری کشور موثر خواهد بود.
*اظهار نظر درباره هر موضوعی که از طرف رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در حدود قانون به شورای مذکور عرضه می گردد.
رئیس کمیسیون انرژی مجلس، دولت احمدینژاد را مسئول ایجاد هرج و مرج و بیثباتی در مدیریت وزارت نفت خواند و از عزل و نصبهای ناگهانی و غیرهمگن در این وزارتخانه انتقاد کرد.
به گزارش سایت خانه ملت “حمیدرضا کاتوزیان” افزود: وزارت نفت از وزارتخانههای بسیار حساس کشور است و در شرایط کنونی نیز موقعیتی خطیر و بحرانی دارد، بنابراین نباید با آن عادی و باری به هرجهت برخورد کرد.
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: وزارت نفت به ثبات و انسجام در مدیریت و تصمیمگیری بهطور جدی نیاز دارد و اشتباه محض است که با آن به صورت سلیقهای برخورد شود.
وی ادامه داد: در ۶ سالی که احمدینژاد زمام ریاست جمهوری را به دست گرفته است وزیر نفت چهار بار تغییر کرده و این بارزترین نشانه ایجاد هرج و مرج، بی ثباتی و تزلزل مدیریتی از سوی دولت است.
کاتوزیان تأکید کرد: عزل و نصبهای ناگهانی، غیرمنتظره و ناهمگن دولت در مجموعه وزارت نفت این مجموعه را با آسیبهای کلان بسیاری روبهرو کرده است.
این نماینده توضیح داد: بدنه وزارت نفت باید بداند که با چه روش مدیریتی و چه سلیقهای کار میکند، نه این که هر یک سال و نیم یک مدیر جدید با رویکرد مدیریتی تازه، این وزارتخانه را اداره کند.
علیآبادی شانسی برای وزارت نفت ندارد
کاتوزیان افزود: علیآبادی نه تجربهای در حوزه نفت و انرژی دارد و نه تحصیلاتی در این زمینه دارد، از این رو ارزیابی از حضور وی در وزارت نفت کاملا منفی است و این وزارتخانه هیچ سودی از حضور وی نخواهد برد.
نماینده دور هشتم مجلس گفت: علیآبادی برای تصدی وزارت نیرو که تجربه کاری نزدیکتری به آن داشت و از وزارت نفت هم مجموعه کوچکتری بود، نتوانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد و به نظر من وی برای وزارت نفت شانسی برای کسب رأی اعتماد ندارد.
احمدینژاد مسئول ایجاد هر گونه خللی در وزارت نفت است
رئیس کمیسیون انرژی با بیان این که رئیسجمهوری مسئول مستقیم ایجاد هر گونه خللی در مدیریت وزارت نفت است، یادآور شد: حالا که با اشتباههای پیدرپی، علیآبادی سرپرست وزارت نفت شده است، مجلس سئوالهای نظارتیاش از این مجموعه را به سمت رئیسجمهوری نشانه میرود.
به مناسبت دومین سالگرد انتخابات ۸۸ به سراغ مسئول کمیته سیاست خارجی موسوی در ستاد انتخاباتی وی رفتیم تا ضمن یادآوری خاطراتی از روزهای پس از انتخابات، نظر او را درباره فراز و نشیب های جنبش سبز در طول دو سال گذشته جویا شویم. آقای جاوید قربان اوغلی سفیر سابق ایران در آفریقای جنوبی و از کارشناسان باسابقه در حوزه سیاست خارجی محسوب می شود. آقای قربان اوغلی با تاکید بر حصر غیرقانونی و غیرقابل توجیه رهبران جنبش سبز می گوید: “نلسون ماندلا در رژیم آپارتاید با آن شرایط وحشتناک غیرانسانی به زندان افتاد اما از حق وکیل، ملاقات با خانواده و حتی شکایت از زندانبانانش نیز برخوردار بود. رفتار حکومت ایران با رهبران جنبش سبز مایه شرمساری است.”
مشاور مهندس موسوی در گفتگو با جرس، آشکار شدن شکاف ها و دلمه های چرکین حاکمیت را ثمره و دستاورد بزرگ جنبش سبز می داند و تاکید می کند مبارزه مدنی و اجتماعی یک مبارزه طولانی و توام با آگاهی بخشی باشد. آقای قربان اوغلی همچنین شورای هماهنگی راه سبز امید را نتیجه اضطرار و در فقدان رهبران اصلی جنبش ضروری ارزیابی و هدف از آن را ایجاد هماهنگی برای تداوم مبارزه مدنی قلمداد می کند.
او ساز و کار ناقص انتخابات که ناظر و مجری و داور همگی یک نهاد انتصابی است را نشان از سیستم بیماری می داند که باید اصلاح شود. او شورای نگهبان را پای تخلفات بزرگ در انتخابات و حمایت از برخی جریانات سیاسی بر می شمرد واین نظارت را ویران کننده و مخدوش کننده انتخابات قلمداد می کند. آقای قربان اوغلی تنها راه حل حاکمیت برای برون رفت از بحران کنونی را برگزاری انتخابات آزاد تحت نظارت کمیسیونی مستقل ، فارغ از وابستگی های حزبی و مداخله ارگان های دولتی و برخاسته از مصلحین کشور می داند.
گفتگوی مفصل جرس با مشاور مهندس موسوی آقای جاوید قربان اوغلی را بخوانید.
جناب قربان اوغلی ، شما از مشاوران مهندس موسوی و مسئول کمیته سیاست خارجی ستاد ایشان بودید. لطفا از ساعات اولیه بعد از تقلب در انتخابات ۲۲ خرداد بگویید و تصمیم و استواری مهندس میر حسین موسوی در قبال فضای امنیتی آن روز بفرمایید؟
عجالتا عرض می کنم مهندس بر سر پیمانی که با مردم بسته بود و اعتمادی که به ایشان کرده بودند و رایی که به او دادند و تمام نظر سنجی های قبل از انتخابات هم آن را تایید می کرد ، بنا بر آن عهدی که بسته بود و اینکه اگر به صحنه بیاید کنار نمی کشد . به عهد و پیمانش وفا کرد. من یادم هست که خیلی ها از ما می پرسیدند که آیا مهندس واقعا تا آخرش خواهد بود. شاید کسی باور نمی کرد که ایشان استوار و با گامی بسیار محکم نسبت به پیمان و عهدی که با مردم داشتند ادامه دهد و در تصحیح انحرافاتی که در سالهای گذشته گریبان گیر انقلاب شده بود به خصوص در دوران احمدی نژاد، بر سر آن پیمان ماند و اگر روزنامه های آن زمان را نگاه کنید . ایشان از همان لحظه ای که دانستند که آرای مردم به نحو دیگری قرائت شد، فعالیت سیاسی خودشان را شروع کرد. مهندس در راهپیمایی ۲۵ خرداد خودش شرکت کرد و اعلامیه هایی که داد و بیانیه هایی که صادر کرد و الان هم ۱۲۰ روز است که در حصر خانگی هستند.
اشاره کردید به حصر رهبران، برخی از منتقدان میگویند که حصر مهندس موسوی و مهدی کروبی جنبش را دچار افول کرد و آن را یک شکست برای جنبش تلقی می کنند ، نقش رهبری در جنبش و تاثیری که حصر رهبران جنبش در تداوم جنبش دارد را چگونه ارزیابی می کنید؟
اولا که حصر کاملا غیر قانونی است و توجیه سیاسی و عقلانی ندارد. اگر راست می گویند آقایان موسوی و کروبی را عادلانه محاکمه کنند و وکیل داشته باشند و از خودشان بتوانند دفاع کنند. بدون حکم قاضی یک نفر را در خانه خودش زندان کنند، مایه شرمساری است . من تخصص ام در باره آفریقا است . من چندین بار کتاب راه دشوار آزادی ماندلا را خواندم . آقای ماندلا در زندان روبیر آیلند بود با آن شرایط وحشتناک، اما حق برخورداری از وکیل داشت، حق شکایت از زندانبانان را داشت ، حق داشت که با خانواده اش ملاقات کند. شما نگاه کنید یک نفر را زندانی می کنند در خانه خودش و میله های آهنی چند لایه هم می گذارند و حتی اجازه نمی دهند مهندس در مراسم دفن پدرش شرکت کند. اما درباره اینکه حصر به افول جنبش انجامید، من چنین اعتقادی ندارم. البته خواست حاکمیت این بود. یکی از سران حکومت قبل از حصر گفته بود که اجازه اعلامیه پراکنی به ایشان را نمی دهیم، و جلوی آن را گرفتند. اما اینکه جنبش دچار افول شده است را معتقد نیستم و جنبش وابسته به آقای موسوی و کروبی نیست و جنبش وابسته به مردمی است که رایشان در انتخابات خوانده نشده و روزبه روز هم تضادهای مردم با حکومت بیشتر می شود و این هشداری است به حکومت که باید به فکر باشد .در این توفان سیاسی که در شمال آفریقا شروع شده ما بسیار مورد سوال قرار می گیریم که ممکن است به ایران برسد. من هیچ وقت آرزو نمی کنم که این اتفاق در ایران بیفتند، امااگر همه شرایط بسته شود مردم راههای جایگزینی را می روند که مورد نظر رهبران جنبش نبوده است.
ستاد مهندس موسوی از همان آغاز در اعتراض به تقلب مراحل قانونی را طی کردند که این تقلب را اثبات کنند، در باره راهکارهای قانونی که ستاد مهندس پیش گرفت برای ما بگویید ، آیا این اقدامات کافی بود و برخورد حکومت و ناظران بر انتخابات نسبت به استنادات ستاد مهندس به چه نحوی بود؟
از نظر قانونی مسوول رسیدگی به شکایات در انتخابات شورای نگهبان است که ۱۲ نفر عضو دارد و هفت نفر این ها به صورت آشکار و روشن در جناح آقای احمدی نژاد قرار گرفتند و حمایت کردند، موقعی که این طوری است و دوست، دشمن است شکایت کجا بریم. شما می دانید که شکایت به شورای نگهبان نتیجه ای ندارد، مفهمومی نداشت این شکایتها و این شعبده بازی هایی که بعضی از مسوولین انتخابات می کردند به جایی نمی رسید. آقای موسوی اعتقاد داشت به اینکه مهندسی انتخابات شده و تقلب گسترده ای شکل گرفته و یا باید انتخابات تجدید می شد و یا اینکه تمام آرایی که به صندوقها ریخته شده بود به نظارت یک هیات بی طرف باز شماری می شد. آن هم باتطبیق با کارت ملی رای دهندگان . این را شورای نگهبان نپذیرفت و مهندس هم زیر بار نرفت . ساز و کار ناقص در انتخابات ما ایراد اساسی دارد اینکه خودشان هم قانون می گذارند، هم مجری و هم داور هستند نشان سیستم بیماری است که باید اصلاح شود و تا این اصلا ح نشود ما دچار مشکل خواهیم بود. برای همین بود که مصلحین کشور پیشنهاد کمیسیون مستقل انتخابات را دادند و در خیلی از کشورها این نهاد وجود دارد و یکی از راهکارهایی که می توان از این بن بست خارج شد همین کمیسیون است. الان سالهای طولانی است که هر کدام از مسوولان انتخابات می گویند ساز و کار لازم الکترونیکی کردن انتخابات فراهم شده ولی این کار را انجام نمی دهند و از این شرایط که امکان دست کاری هست، دست نمی کشند. واقعا ما باید ساز و کار انتخابات را عوض کنیم و از اینکه به فرض در انتخابات گذشته یک سوم صندوقها صندوق سیار بود و اصلا نمی شود این صندو قها را کنترل کرد . تازه ناظری که حق امضای فرمها را ندارد دیگر ناظر نیست. فقط باید ناظر باشد، رای کسی را ننویسند، بازرس ها و ناظران معنا و مفموم ندارند. حکومت باید به فکر این باشد که برای اینکه حداقل مردم این حرف را از آنها بپذیرند که رای شان دست کاری نمی شود. یک کمیسیونی که فارغ از وابستگی های سیاسی و تعلق به این حزب و آن حزب و یا وزارت کشور ، افراد مستقل ناظر بر سلامت انتخابات باشند.
آقای کروبی زمانی گفته بودند که جمهوری اسلامی در ۲۲ خرداد ۸۸ سقوط کرد، آیا به نظر شما موضوع تقلب و اتفاقی که در خرداد ۸۸ افتاد زمینه های عقیدتی و تئوریک داشت برای یکدست کردن حاکمیت و آیا هدف نوعی سوق یافتن به سمت حکومت اسلامی انتصابی و گذر از جمهوری اسلامی بود؟ به نظر شما خرداد ۸۸ عبور از جمهوری اسلامی به سوی حکومت اسلامی بود؟
مدیریتی که در پشت صحنه انتخابات بود با این هدف بود که آقای احمدی نژاد برنده شود چون فکر می کردند ایشان فرد مطلوب حاکمیت است. این انگیزه اصلی بود ولی خوشبختانه الان داریم می بینیم که تمام پیش بینی های مهندس موسوی در ان مناظره معروفش و بعد هم در سخنرانی ها کاملا مشخص شد که درست است. قصد حاکمیت یک دست کردن بود منتهی من نمی دانم این اصلا به نفع مملکت است، تا جایی که من می دانم بقای نظام در این است که حاکمیت یکدست نشود و همواره چند حزب و چند جناح داخل کشور باشند تا این ها یک سیستم نظارتی بر هم داشته باشند و بتوانند همدیگر را کنترل و رقابت کنند و مردم احساس کنند که به کسی که می خواهند رای دهد. در زمان امام خمینی هم مشخص بود که خود امام بر نمی تابد در کشور یک جریان غالب و حاکم باشد و آن طور که معروف است در مقابل روحانیت مبارز ایشان خودش مبتکر بر پایی مجمع روحانیون و انشعاب از روحانیت بود. یکدست شدن کشور ازلحاظ سیاسی و جریان فکری نه به صلاح کشور است و نه در دنیا هیچ کشوری را پیدا نمی کنید که به این شکل اداره شود. این سیستم تک حزبی یا حکومت های مادام العمر با مشکلات بزرگی رو برو هستند. و در کشورهایی که با یک فکر و جریان و فرد اداره می شود سرنوشت شان همان می شود که در خاورمیانه و شمال آفریقا اتفاق افتاد است. آقای میر حسین موسوی خودش و زندگی اش را فدای جمهوری اسلامی کرده است و اگر پای به صحنه گذاشت برای اصلاح انحرافی است که در جمهوری اسلامی ایجاد شده بود. اگر چه در قانون اساسی هم کاستی وجود دارد می تواند اصلاح شود مثل آنچه در سال ۶۸ انجام شد.
معضل سلامت در انتخابات موضوعی است که شاید در صد سال اخیر شعار همه جنبش های سیاسی ایران بوده است کمتر از یکسال تا انتخابات مجلس مانده و نظارت استصوابی شورای نگهبان هم همیشه مورد نقد بوده ، آیا این نظارت استصوابی و تفسیر شورای نگهبان همان است که خبرگان قانون اساسی در نظر داشته اند یا فراتر از قانون است؟
قطعا آن چیزی که نظر خبرگان قانون اساسی بوده است این چیزی نیست که اجرا می شود. مشکل ما در نظارت نیست و در همه دنیا هر کسی نمی تواند کاندیدای ریاست جمهوری و نماینده مجلس شود و باید حداقل هایی را داشته باشد، این طبیعی است که باید یک سازو کار و فیلتر های اولیه ای باشد. در بعضی کشورها هم امضای ۲۵۰ هزار نفر هست ،در بعضی جاها تادیه پول است و برخی جاها تایید احزاب است. بنا بر این مشکل نظارت نیست مشکل نظارت استصوابی است ، در حقیقت نوعی قیمومیت سیاسی در مورد تایید صلاحیت افراد و آینده سیاسی افراد است. این خواست نویسندگان قانون اساسی نیست . در این نظارت هم شورای نگهبان اعمال می کند ، شورای نگهبان کسی است که یک طرف قضیه است و خودش پای تخلفات بزرگ در انتخابات و حمایت از برخی جریانات سیاسی است. این نظارت ویران کننده و مخدوش کننده انتخابات است.
خواست جنبش سبز در ابتدا با اعتراض به تقلب در انتخابات و پس گرفتن رای متولد شد ، امروز بعد از دو سال خواست جنبش سبز به چه شکلی است و خواست های آینده چه می تواند باشد؟
چنانچه جنبش سبز و آن اعتراضی که باعث پیدایش این جنبش شد در اعتراض به نتایج تقلب در انتخابات است، من فکر می کنم اگر هیچ ثمری نداشت جز اینکه دلمه های چرکین و شکاف های حاکمیت بیرون زد و مشخص شد ، همین دستاورد بزرگ جنبش است. مبارزه مدنی و اجتماعی یک مبارزه طولانی و توام با آگاهی بخشی باشد. من فکر نمی کنم طرفدارن آقای موسوی خواهان سرنگونی نظام باشند اینها خواستار اصلاحات در درون قانون اساسی هستند و اولین خواسته ایشان هم اجرای بی تنازل قانون اساسی و این راهکاری برای برون رفت از بحران کشور است . بحرانی که کسی نمی تواند آنرا انکار کند. شما همین ۲۲ خرداد را نگاه کنید ، عده ای با سکوت به خیابان می ایند و فقط و فقط سکوت ، این حجم وسیعی از نیروهای نظامی ولباس شخصی و گارد ویژه برای مقابله با سکوت مردم بسیج میشوند.، همه این ها نشان دهنده این است که نظام در چه شرایط ترس و لرزی به سر می برد . وگرنه هیچ توجیه عقلانی و قانونی برای آوردن این همه نیروی نظامی و گارد و بسیج به خیابانها نیست . مگر مردم می خواهند چه کنند، می خواهند راهپیمایی سکوت کنند. این نتیجه بحران نظام است ، من فکر می کنم که هم نظام خودش می داند در چه شرایطی به سر می برد و هم وزن جنبش سبز را می داند، اینها ادعا میکنند جنبش سبز مرده است ، پس خیلی جوانمردانه اجازه بدهند نه از انقلاب تا آزادی ، بگویند در بهشت زهرا ، بیابانهای شهر ری یا هر مکان دیگری؛ اجازه بدهند طرفدارن جنبش سبز بدون هیچ شعار و پلاکاردی حضور پیدا کنند. شما وزن جنبش سبز را خواهید دید. بروز و ظهور جنبش در ۲۵ خرداد عیان شد بنا بر اعتراف مسوولین ۳ میلیون نفر در آن جو وحشت و رعب به خیابان آمده بودند.
پس شما روند جنبش را مثبت و رو به جلو ارزیابی میکنید؟
بله . من فکر می کنم حکومت به این واقعیت باید تن بدهد که جنبش سبز یک واقعیت انکار ناپذیری است ، جنبش سبز برآیند تمام طیف های سیاسی است که نسبت به این انتخابات مخدوش اعتراض داشتند و من اعتقاد دارم هر چه ریزش می بینیم از آن طرف است. طرفدارن آقای احمدی نژاد چند نفر مانده اند و سایت ها را می بینیم که این همه ناسزا و حرفهای رکیک به احمدی نژاد می گویند . شما از جنبش ریزش نشان بدهید. اگر فکر می کنند ریزش داشته اجازه تظاهرات بدهند در هر کجای ایران . ما در این دوسال هر چه داشتیم دستاورد بوده و باید به فال نیک گرفت و حکومت باید به فکر اصلاح انحرافات باشد و این به صلاح ملک و ملت است.
این اواخر و در هفته های اخیر شاهد برخورد بی رحمانه حکومت با خانواده های ملی مذهبی بودیم. در مراسم تشییع جنازه مهندس سحابی چنان خشونتی اعمال شد که منجر به فوت هاله سحابی می شود و الان هم مواجه با شهادت هدی صابر شدیم که در اثر ضرب و شتم و بی تفاوتی ماموران زندان به وخامت حال ایشان رخ داد. فکر می کنید برخورد خشن حکومت با کسانی که منتقدانِ مسالمت جوی جمهوری اسلامی بودند چه دلیلی داشته است؟
قانون اساسی ما صراحت بر آزادی اندیشه و بیان دارد و آنچه اتفاق می افتد بر خلاف قانون اساسی و بر خلاف خواست رهبران اولیه انقلاب است . من نمی دانم چه بگویم و این چیزی جز رسوایی و شرمندگی برای جمهوری اسلامی نیست که با فردی مثل مهندس سحابی با آن سابقه مشعشع و سالیان طولانی زندان پیش از انقلاب و عضویت در شورای انقلاب چنین برخوردی شود. حالا بیایم از این الفاظی استفاده کنیم که فلانی مگر با پیامبر نبود و فلانی مگر با حضرت علی نبود. اگر میزان حال فعلی افراد باشد باید برای همه باشد و ما باید ببینیم که این شاقول را با چه می سنجیم و آن قانون اساسی است و اگر چنانچه این معیار ماباشد من می گویم که این باعث شرمندگی نظام جمهوری اسلامی که فردی مثل مهندس سحابی بعد از تحمل سالها زندان و سختی در جمهوری اسلامی از دنیا برود و در روز تشییع جنازه، دختر ایشان مظلومانه کشته و شبانه هم دفن شود. من خودم برخورد ماموران امنیتی رادر مراسم تشییع پدر مهندس موسوی را دیدم در یازدهم فروردین که نهایت چهار صد پانصد نفری آمده بودند ، خانواده فراخوانی نداده بودند . آن حجم وسیع نیروها را آورده بودند و آن برخوردهای شرم آور را صورت دادند و آن کاری که در مراسم تدفین کردند و جلوی مراسم ختم را گرفتند. اینها جز رسوایی برای نظام نیست و خود مردم هم روز به روز بیشتر آگاه می شوند . نظام باید به این هشدار های مصلحین که می گویند بس کنید این روشها را،گوش کنند و فکری به حال آبروی نظام کنند ولی می بینیم گوش شنوایی وجود ندارد.
شما خود از مشاوران مهندس موسوی هستید، به نظر شما شورای هماهنگی راه سبز امید توانسته است اعتماد عمومی را برای راهبری جنبش در غیاب مهندس موسوی و جناب کروبی جلب کند؟ عملکرد شورا را چگونه ارزیابی میکنید؟
می دانید که شورای هماهنگی راه سبز که جنبش را راهبری می کند در واقع به دلیل یک اضطرار است که ناشی شده از فقدان رهبران و عدم دسترسی آنها به مشاوران و بدنه جنبش است. در حقیقت شورا به وجود امده تا برای یک مبارزه مدنی هماهنگی ایجاد کند ، به طور طبیعی فاصله بین رهبران جنبش و کسانی که الان در راس شورای راه سبز امید هستند، فاصله زیادی است. اما باید توجه داشته باشیم که در هر زمانی مبارزه اجتماعی شرایط خاص خودش را دارد. نمی توان منتظر بود که چون آقای موسوی و کروبی نیستند دست روی دست گذاشت، بالاخره باید کاری کرد. اینکه توانسته خواسته مردم را تامین کند یا نه ، به نظر من آنها خارج از خواسته مردم حرکت نمی کنند و به خاطر فضای سنگین امنیتی کشور نمی توانند خودشان راعلنی کنند. به هرحال این حداقلی است که باید داشته باشیم تا این مبارزه سیاسی را سامان دهی کند.
فکر می کنید در شرایط فعلی چه راهکار مسالمت جویانه ای برای مبارزه قانونی می تواند از سوی شورای هماهنگی راه سبز امید و مردم اتخاذ شود؟
مهمترین کار جنبش و شورای سبز امید ، مساله آگاهی بخشی مردم برای استیفای حقوق خودشان است . این راهکاری است برای مبارزه مسالمت آمیز در شرایط امروز و این را باید به مردم تفهیم کرد و مردم بدانند که دولت قیم مردم نیست و باید دولت خادم مردم باشد و بر اساس خواست مردم حرکت کند و سیاست ها باید رافع مشکلات باشد و الان می بینیم هیچ کدام از این ها نیست. همه باید به قانون پابند باشیم و باید بر اساسِ قانون اساسی قوانین ایجاد شود و نه اینکه هر کسی بخواهد تفسیر خودش از قانون را داشته باشد همان طور که در مورد نظارت استصوابی اتفاق افتاد. واقعا شما الان این شرایطی که درایران به وجود آمده و به ویژه در قوه مجریه باعث شده که تنش های بیشتری را در حاکمیت شاهد باشیم و اینها مصداقی است بر آنچه آقایان موسوی و کروبی می گفتند و مردم فهمیده اند این بندگان خدا آنچه گفته بودند برای قدرت نبوده و برای اصلاح حکومت بوده است. من یادم است جمله معروف آقای موسوی در مناظره راکه مسائل مربوط به رمالی و جادوگری را مطرح کرده اند و آقای موسوی رو به دوربین کردند که آمده ام این بساط را جمع کنم و الان روشده چیزی که ایشان دوسال قبل مطرح کردند. من به شخصه امید زیادی به آینده دارم علی رغم فضای شدید امنیتی که وجود دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر